به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

الهه هادیان رسنانی

  • آزاده عباسی، الهه هادیان رسنانی*
    در برخی منابع متقدم و متاخر شیعه و اهل سنت روایتی آمده است با این مضمون که حضرت زهرا (س) در پاسخ سوال رسول خدا (ص) فرمودند: «خیر للنساء ان‏ لا یرین‏ الرجال‏ و لا یراهن الرجال‏»؛ «بهترین چیز برای زنان این است که مردی را نبینند و مردان نیز آنان را بنینند» (با اختلافاتی در نقل).بررسی سندی و دلالی روایت یاد شده، هدف این پژوهش است. نتیجه بررسی سندی حدیث نشان می دهد که حدیث یاد شده در مصادر شیعه مرسل است و در مصادر اهل سنت نیز دچار ضعف رجال سند است.اما در بررسی متن و دلالت روایت، صرف نظر از بحث سند و به ویژه با توجه به معاضدت این حدیث توسط احادیث دیگر، اولا از این روایت، حرمت حضور زنان در اجتماع به دست نمی آید؛ و ثانیا این حدیث، بیانگر هیچ حکم الزامی دال بر فعل یا ترک نیست؛ بلکه در مقام بیان یک اصل ارشادی و ارزش اخلاقی و حقیقت دینی و واقعیت اجتماعی است و آن این که: ارتباط مستقیم زن و مرد نامحرم هرچه کمتر باشد بهتر است.
    کلید واژگان: حدیث «_ خیر للنساء», بررسی سندی, بررسی فقهی, بررسی دلالی متن
    Azadeh Abbasi, Elahe Hadian Rasanani *
    In some early and late Shia and Sunni gatherings, there is a narration with the content that Hazrat Zahra said in response to the question of the Messenger of God: "The best thing for women is not to see a man and men to see them" (with some differences in the narration).The purpose of this study is to examine the documents and brokers of the mentioned narrative. The result of the analysis of the hadith's authenticity shows that the mentioned hadith is authentic in the Shia sources, and the sources of the Sunnis also suffer from the weakness of the sources of the chain of transmission.However, in examining the text and the meaning of the narration, regardless of the discussion of the chain of transmission and especially considering the support of this hadith by other hadiths, first of all, the sanctity of women's presence in the congregation cannot be obtained from this narration; And secondly, this hadith does not express any mandatory ruling indicating action or omission; Rather, it is an expression of a guiding principle, moral value, religious truth, and social reality, and that is: the less direct contact between a non-mahram man and woman, the better.
    Keywords: Hadith, The Best Women, Documentary Review, Jurisprudential Review, Broker Review Of The Text
  • الهه هادیان رسنانی *

    یکی از سبک‎های بیانی قرآن، حجیت فرازهای مستقل قرآن در سیاق و خارج از سیاق است. ریشه این قاعده، به برخی روایات تفسیری معصومین(برمی‎گردد که آن بزرگواران در نقش تعلیمی خویش، برخی آیات، یا بخش‎هایی از آیات قرآن را با نگاه مستقل فرا سیاقی به کاربرده و تبیین کرده‎اند.
    نخستین مرتبه علامه طباطبایی) به این قاعده توجه کرده است. این قاعده بیانگر موضوع توسعه مفهوم آیات و جاودانگی قرآن کریم است.
    در این پژوهش، هفت نمونه از این فرازهای مستقل آیات در سیاق و خارج از سیاق در موضوع فتنه در روایات تفسیری معصومین(واکاوی شده است. ازجمله این موارد، مفهوم فتنه در آیه 73 سوره انفال است که در سیاق، مرتبط با مسئله عمل نکردن به دستور پیوند با مومنان و قطع رابطه با کافران است؛ ولی در خارج از سیاق، معصومین(از آن مفهوم عدم اهتمام به دین‎داری و امانت‎داری در امر خواستگاری و ازدواج را ارائه داده‎اند.
    در برخی موارد، معصومین(افزون بر بهره گیری از یک فراز آیه شریفه به عنوان جمله مستقل خارج از سیاق، با تعیین مصداق فتنه، به این مفهوم عینیت نیز بخشیده‎اند.
    دقت در این قاعده می تواند راهگشای خوبی برای رسیدن به انبوهی از معارف قرآنی باشد.

    کلید واژگان: قرآن کریم, روایات تفسیری, قواعد تفسیر, فرازهای مستقل, حجیت
  • الهه هادیان رسنانی*
    مسیله نسخ همواره از مسایل کهن و بحث برانگیز تفسیر و علوم قرآن بوده است. در اصطلاح قدما و به ویژه در روایات در تعریفی عام، این اصطلاح بر هرگونه تغییر در حکم سابق اطلاق می شد؛ اما در اصطلاح متاخران، این مفهوم با دچار شدن به تحول از مفهومی برخوردار شد که به نظر می رسد زمینه طرح شبهه هایی درباره قرآن را بیشتر فراهم کرد. بر همین اساس آیت الله معرفت، با هشدار درباره نوع طرح این مسیله که همواره دستاویزی برای حمله به قرآن بوده است، در کتاب التمهید نسخ بیست آیه را تایید کرد؛ اما پس از تجدیدنظر و طرح نظریه نسخ مشروط و تمهیدی، در سال های پایانی حیات خویش به طور کلی منکر وقوع نسخ تشریعی در قرآن کریم شد؛ حتی وقوع نسخ در آیه «نجوا» را انکار کرد. این نظریه و نوع تبیین ایشان از آیه، برگرفته از نگاه سید قطب است که صحنه آیه را تصویرپردازی قرآن برای انتقال یک پیام تربیتی به جامعه هدف می داند و معتقد است پیام آیه، ارتباطی به بحث احکام ندارد تا رفع حکم سابق به وسیله تشریع لاحق دانسته شود و مصداق نسخ تشریعی باشد. در این نوشتار به تبیین این نوع نگاه در بیان آیت الله معرفت و سید قطب می پردازیم و دیدگاه نهایی ایشان بر اساس نظریه تصویرآفرینی تربیتی سید قطب در آیات شریفه را بررسی می نماییم.
    کلید واژگان: نسخ, آیت الله معرفت, سید قطب, انکار وقوع نسخ, آیه نجوا, نسخ تشریعی, نسخ تکوینی
    Elahe Hadian Rasanani *
    The issue of abrogation has long been a contentious topic in Quranic exegesis and studies. Early scholars, particularly in hadith literature, broadly defined abrogation as any alteration in a prior ruling. However, contemporary discourse has seen a shift in the understanding of this concept, which paved the way for the rise of skepticisms regarding the Quran. Ayatollah Marefat, in his work al-Tamhīd, initially affirmed the abrogation of twenty Quranic verses, a stance exploited to challenge the Quran. Yet, toward the end of his life, he reconsidered his position, proposing the notion of conditional or preparatory abrogation and ultimately rejecting the idea of legislative abrogation altogether. He even contested the notion of abrogation in the al-Najwā Verse. Marefat's perspective aligns with Sayyid Qutb's interpretation, which views the verse as imparting a pedagogical message to society, unrelated to jurisprudential rulings and thus not constituting legislative abrogation. This article delves into Marefat's and Qutb's perspectives, elucidating Marefat's final stance on abrogation based on Qutb's theory of pedagogical messaging in Quranic verses.
    Keywords: abrogation, Ayatollah Marefat, Sayyid Qutb, denial of abrogation, al-Najwā Verse, legislative abrogation, existential abrogation
  • الهه هادیان رسنانی *

    یکی از مبانی کلامی مطرح در میان مفسران مسلمان، مسیله عصمت پیامبران است. ظاهر متشابه برخی آیات قرآن کریم با این مبنا، ناسازگار می نمایاند. ازجمله مهم ترین این آیات، آیاتی است که واژه «ظلم» و غفران آن را درباره برخی پیامبران مطرح می کنند. سوال اصلی این است که با توجه به مبنای عصمت، چه راهکار تفسیری و تاویلی برای تبیین و رفع تشابه این گونه آیات وجود دارد؟ و این تفسیر و تاویل، چگونه در ترجمه آیات، قابل بازنمایی است؟
    اکثر ترجمه های قرآن بدون توجه به تفسیر و تاویل و تنها بر اساس معنای اصطلاحی واژگان، به ترجمه این دست آیات اقدام کرده اند که در بیشتر موارد، علاوه بر عدم موفقیت در رفع تشابه آیه، بر تشابه آن نیز افزوده اند.
    این آیات درباره سه پیامبر بزرگ خدا یعنی حضرت آدم (ع)، حضرت موسی (ع) و حضرت یونس (ع) نیز مطرح است که در این مقاله کوشش شده به روش تحلیلی- توصیفی، با عدول از مفهوم اصطلاحی «ظلم» و «غفران» و مراجعه به ریشه واژگان و نیز با توجه به فضای سیاق این آیات، ترجمه ای دقیق بر اساس رویکرد تفسیری منطبق با مبنای کلامی عصمت، ارایه شود. نتیجه حاصل از این پژوهش، آن است که به نظر می رسد، یکی از مهم ترین راهکارها برای رفع تشابه آیات متشابه، رجوع به مفهوم لغوی واژگان باشد که در تفسیر و ترجمه صحیح آیات متشابه بسیار موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: قرآن, عصمت, پیامبران, ظلم, غفران, آیات متشابه
    Elaheh Hadian Rasanani *

    One of the bases of belief raised among Muslim commentators and scholars is the issue of infallibility of prophets. The problematic appearance of some verses of the Holy Quran shows that they are incompatible with this basis. Among the most important of these verses are the verses that mention the words "oppression" and "forgiveness" about some prophets.
    The question is, considering the basis of belief in the infallibility of the prophets, what is the interpretive solution for explaining and interpreting such verses? And how can this interpretation be shown in the translation of the verses?
    Translations of the Qur'an have often translated such verses without paying attention to the interpretation and based solely on the idiomatic meaning of the words, which in most cases, in addition to failing to solve the problem of the verse, have also added to its difficulty.
    These verses are mentioned about God's great prophet Adam (pbuh), Prophet Moses (pbuh) and Prophet Yunus (pbuh) in the Quran, which has been tried in this article in an analytical-descriptive way, ignoring the term "oppression" and "Forgiveness" and by referring to the roots of the words and also considering the space of these verses, a translation is presented that is in accordance with the principles of the infallibility of the prophets.
    The result of this research is that one of the most important solutions to solve the problem of some verses is to refer to the lexical meaning of the words, which will be very important in the correct interpretation and translation of the verses.

    Keywords: Quran, infallibility of prophets, Adam, Moses, Yunus, Oppression, Forgiveness, Difficult verses
  • الهه هادیان رسنانی *

    وزن «افعل» یکی از اوزان بسیار پرکاربرد در قرآن کریم است که نیازمند بازنگری در تفسیر و ترجمه است. بیشتر مفسران و مترجمان قرآن، این وزن را به صورت تفضیل، تفسیر و ترجمه کرده اند؛ درحالی که با توجه به سیاق بیشتر آیاتی که این وزن در آن ها به کار رفته است، روشن می شود که کاربرد آن در بیشتر آیات، برای تعیین و حصر است و نه تفضیل. بدین معنا که برخلاف باور عمومی، وزن «افعل» و «فعلی» همواره به معنای «تفضیل» نیست تا در ترجمه فارسی از «تر و ترین» استفاده شود، بلکه گاهی «افعل» و «فعلی» برای بیان «تعیین» و حصر است؛ زیرا «افعل» و «فعلی» زمانی به مفهوم و معنای «افعل تفضیل» است که برای مقایسه بین دو چیز یا دو کس به کار رود؛ درحالی که گاهی اصلا مقایسه ای در کار نیست. این نوع استعمال وزن «افعل» در امر واجب و معین است که در قرآن کریم بارها استعمال شده است و در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی، نمونه هایی از این نوع کاربرد در قرآن با توجه به تاثیر زیاد آن در تفسیر و ترجمه آیات، واکاوی شده است.

    کلید واژگان: ترجمه و تفسیر قرآن, وزن «_ افعل», افعل تعیین, افعل تفضیل
    Elahe Hadian Rasanani*

    Wazn (the “weighting” of the roots or a pattern or cycle of rhythm in Arabian music) of "Af’al" is one of the most widely used Awzān in the Holy Qur'an, which needs to be revised in interpretation and translation. Most of the interpreters and translators of the Qur'an have interpreted and translated this wazn throughout the Holy Qur'an as Tafzil (excellence). However, according to the context of most of the verses in which this wazn is used, it is clear that its use in most of the verses is for ta’een and hasr, not to praise; This means that, contrary to popular belief, the wazn of "Af’al" and "Fu’la" does not always mean "Tafzil" so that the suffix tar and tarin (er and est in English grammar)" is used in Persian translation, but sometimes "Af’al" and " Fu’la" are used to express "ta’een" and “hasr”, because Af’al and Fu’la mean “af’al tafzil” when two things or two people are compared while sometimes there is no comparison. The use of this type of wazn of ‘af’al” is obligatory and definite, which has been used many times in the Holy Qur’an and in this article, using a descriptive-analytical method, examples of this type of use in the Qur'an have been analyzed with regard to its high impact in the interpretation and translation of the verses

    Keywords: Translation, interpretation of the Qur'an, Wazn of Af’al, Af’al Ta’een, Af’al Tafzil, context of Hasr
  • شیما متین پور*، الهه هادیان رسنانی
    بحث درباره حقیقت وجودی یا سرشت انسان و ویژگی های خاص او به عنوان اشرف مخلوقات همواره موردتوجه و اهتمام اندیشمندان و پژوهشگران اسلامی و غیر اسلامی بوده است. واژه هایی که درباره حقیقت وجود انسان به کاررفته است در متون گوناگون متفاوت است، برای نمونه قرآن کریم برای نخستین مرتبه، واژه ی «فطرت» را به کاربرده است و از آفرینش انسان بر سرشت و نهاد پاک سخن گفته شده است. در عهدین نیز سخن از سرشت و نهاد شده است با این تفاوت که در عهدین دو دیدگاه متفاوت درباره سرشت و نهاد انسان به چشم می خورد و ذهن مخاطب را دچار چالش می کند، درجایی صحبت از گناه آلود بودن سرشت انسان ها است و در جای دیگر از سرشت های پاک و ملکوتی انسان سخن می گوید. همچنین در موضوع میل به جاودانگی انسان نیز در تورات تناقضاتی به چشم می خورد.این پژوهش با مراجعه ی مستقیم به قرآن کریم و روایات معصومین و عهدین درصدد بررسی دیدگاه قرآن کریم و روایات به حقیقت وجودی انسان (فطرت) و مقایسه آن با دیدگاه عهدین به ویژه در این خصوص است. در همین راستا، تعریف لغوی و اصطلاحی «فطرت» در منابع اسلامی و نحوه نگاه عهدین به عنوان یکی از منابع غیر اسلامی به این موضوع مورد بررسی قرارگرفته است.
    کلید واژگان: قرآن, عهدین, سرشت, فطرت, میل به جاودانگی
    Shima Matin Pour *, Elahe Hadian Rasanani
    The discussion about the existential truth or the nature of man and his special characteristics as the best of creatures has always been the concern of Islamic and non-Islamic thinkers and researchers. The words used about the truth of human existence are different in various texts, for example, the Holy Quran used the word "nature" for the first time and spoke about the creation of man based on pure nature and institution. In Ahadin, there is also talk about nature and institution, with the difference that in Ahadin, two different views about human nature and institution are seen and it challenges the audience's mind, in one place it talks about the sinfulness of human nature and in another place about the pure nature and Malkoti speaks. Also, there are contradictions in the Torah regarding the desire for human immortality.This research, with direct reference to the Holy Qur'an, the hadiths of the Innocents: and Ahedin, aims to examine the view of the Holy Qur'an and the hadiths on the existential truth of man (nature) and compare it with the Ahedin's view in this regard. In this regard, the lexical and terminological definition of "nature" in Islamic sources and the way Ahdin views this issue as one of the non-Islamic sources have been examined.
    Keywords: Qur'an, covenants, nature, desire for immortality
  • الهه هادیان رسنانی*
    قوت تفاسیر و ترجمه های قرآن را باید در ترجمه آیات متشابه و نیز آیات مشکل قرآن جستجو کرد.ازجمله این آیات، آیات موهم تبعیض و تفضیل مردان بر زنان است که مهم ترین آن ها ذیل آیات 34 سوره نساء (آیه قوامیت و تفضیل مردان و ضرب زنان)، آیه 32 سوره نساء (آیه تمنی)، آیه 228 سوره بقره (آیه درجه) و نیز آیه 36 سوره نساء (درباره ولادت حضرت مریم (س)) در تفاسیر و ترجمه ها مطرح شده است. نگاهی به تفاسیر و ترجمه های قرآن کریم ذیل این آیات نشان می دهد که مفسران و مترجمان قرآن با چالش های فراوانی در تفسیر و ترجمه این آیات مواجه شده اند.در این مقاله تلاش شده است به روش تحلیلی - توصیفی و نوآورانه، با مراجعه به ریشه واژگان و مسائل دقیق نحوی اعرابی و نیز با توجه به فضای سیاق و با نگاهی فراجنسیتی به این دست آیات، ضمن نقد چالش های تفاسیر و ترجمه های قرآن، ترجمه ای دقیق از این آیات ارائه گردد.
    کلید واژگان: آیات موهم تبعیض جنسیت, زن در قرآن, تفاسیر, ترجمه های قرآن
    Elahe Hadian Rasanani *
    Among these verses, there are verses that seem to show the discrimination and favoring of men over women, the most important of which are under verses 34 of Surah Nisa (verse of the strength and superiority of men and beating women), verse 32 of Surah Nisa (verse of desire), verse 228 of Surah Al-Baqarah. (Verse of Degree) and also verse 36 of Surah Nisa (about the birth of Hazrat Maryam (PBUH)) has been discussed in interpretations and translations. A look at the interpretations and translations of the Holy Quran under these verses shows that the commentators and translators of the Quran have faced many challenges in the interpretation and translation of these verses.In this article, an attempt has been made in an analytical-descriptive and innovative method, by referring to the roots of words and precise Arabic syntactical issues, as well as taking into account the context and a trans-gender view of such verses, while criticizing the challenges of Quran translations. Provide an accurate translation of these verses.
    Keywords: Verses with the appearance of discrimination, gender preference, women in the Qur', interpretations, translations of the Qur', an
  • الهه هادیان رسنانی

    قوت ترجمه های قرآن را باید در تفسیر و ترجمه آیات مشکله و متشابه جستجو کرد. از جمله این آیات، آیات مرتبط با حوریان بهشتی با تعابیر خاص است که در بسیاری از تفاسیر و ترجمه های قرآن، برداشت جنسیت زن از آن ها شده است؛ تعابیری مانند «حور عین» که بیشتر مفسران و مترجمان قرآن، آن را به زنان بهشتی تفسیر و ترجمه کرده اند! نیز تعابیر «قاصرات‏ الطرف»، «عربا اترابا»، «کواعب اترابا»، «خیرات حسان‏» و مانند آن که مترجمان و مفسران قرآن را به برداشت «زنان بهشتی» و برداشت جنسیتی از آیه سوق داده است. سوال این است که این تعابیر با توجه به جنسیت نداشتن فرشتگان، چگونه با ترجمه هایی نظیر «زنان بهشتی» پذیرفتنی است؟ درحالی که قرآن کریم به صراحت مونث بودن فرشتگان را مردود دانسته و آن را باور مشرکان می داند! این مقاله به روش تحلیلی– توصیفی، با مراجعه به ریشه واژگان و مسایل دقیق نحوی اعرابی آیات و نیز توجه به فضای سیاق و با نگاهی فراجنسیتی به این دست از آیات تهیه شده است. یافته ها نشان می دهد که برداشت جنسیتی در بسیاری از این آیات، به ویژه در خصوص نکاح و تزویج، چندین قرن پس از نزول این آیات شکل گرفته و بدون توجه به ریشه دقیق لغت، این تعابیر به کتاب های لغت و تفاسیر و حتی ترجمه روایات راه یافته است. هم چنین ضمن نقد چالش های تفاسیر و ترجمه های قرآن در خصوص این آیات، ترجمه ای دقیق ارایه شده است.

    کلید واژگان: قرآن, جنسیت, حوریان بهشتی, قاصرات‏ الطرف
  • الهه هادیان رسنانی *

    یکی از شبهاتی که در سطحی وسیع بر ضد مبانی فکری حکومت اسلامی به ویژه مساله ولایت فقیه ترویج می شود، این است که تشکیل حکومت در دوره غیبت، موجب بدبینی مردم نسبت به اسلام می شود؛ زیرا در این دوره به سبب غیبت امام معصوم، با تشکیل حکومت دینی، خطاهایی توسط مسوولین حکومتی رخ می دهد که مردم خطاهای آنان را به حساب اسلام می گذارند و نسبت به اسلام بدبین می شوند و طبعا بدبینی مردم نسبت به اسلام، مفسده بالاتری در بر دارد. شبهه مذکور علاوه بر آن که منطبق بر هیچ یک از حجج اربعه نیست، مخالف سیره و برخی واقعیت های دوره معصومین: نیز می باشد و با برخی قواعد اصول فقه؛ مانند قاعده «میسور» نیز مخالف است که در این پژوهش، شبهه مذکور بر اساس ادله فوق، واکاوی و نقد شده است.

    کلید واژگان: حکومت اسلامی, حکومت دینی, عصر غیبت, شبهات حکومت دینی
    elahe hadian rasanani *

    One of the doubts that are widely levelled against the intellectual foundations of the Islamic government, especially the issue of the guardianship of the Muslim jurisconsult, is that the formation of the government during the Period of Occultation causes people to be pessimistic about Islam and such pessimism about Islam carries with it a massive corruption. Because in this period, due to the absence of Infallible Imam, with the establishment of a religious government, mistakes are made by government officials, and people tend to ascribe their mistakes to Islam and become pessimistic about Islam. In addition to the fact that the mentioned doubt does not correspond to any of the Four Proofs, it is also against the life-style of the Infallibles and some realities in the period when the Infallibles were present, and even run contrary to some rules of the principles of jurisprudence, for example, with the rule “المیسورلایسقط بالمعسور” which says “that which is easy should not be abandoned due to what is difficult”. The mentioned doubt has been analyzed and criticized based on the above evidence.

    Keywords: Islamic government, religious government, occultation era, doubts about religious government
  • الهه هادیان رسنانی*

    اسلوب نزع خافض یا حذف حرف جر، از مباحث مهم در حوزه افعال لازم و متعدی در زبان عربی است و دانشمندان نحو در کتاب های نحوی، ابوابی را به این بحث اختصاص داده و اقسام و قواعد آن را بیان داشته اند؛ اما آنچه در این میان مغفول واقع شده است، نگاه به این مبحث به عنوان یکی از جلوه های اعجاز بیانی قرآن و ظرایف و جنبه های بلاغی و تاثیرگذاری این قاعده نحوی در تفسیر و ترجمه آیات و کارکردهای زیبایی شناختی معنایی آن است که با توجه به شواهد قرآنی، بسیار کاربردی و دارای اهمیت است. قرآن کریم با به کارگیری برخی اسلوب های بلاغی ازجمله نزع خافض، به برجسته سازی نکات قابل توجهی در سیاق می پردازد و برای روشن شدن معنا و مفهوم دقیق آیات و درک زیبایی بیان و عظمت معجزه قرآن در بعد بلاغت آن، باید به هر نوع حذف و یا اضافه حروف و حتی حرکات توجه داشت. در این مقاله کوشش شده است به روش تحلیلی - توصیفی، به صورت موردی، با مطالعه پنج نمونه از مواضع اسلوب نزع خافض در قرآن کریم، اثر بلاغی، تفسیری و تاثیر پیام های هدایتی این اسلوب در ترجمه و تفسیر آیات، بررسی و کاستی های ترجمه ها و تفاسیر قرآن تبیین شود و در هر یک از موارد، ترجمه ای دقیق و صحیح و در برخی موارد، نوین بر اساس رویکرد تفسیری صحیح ارایه گردد.

    کلید واژگان: نزع خافض, حذف حرف جر, قرآن, ترجمه و تفسیر
    Elahe Hadian Rasanani*

    The style of removing the preposition is one of the vital topics in the field of imperative and transitive verbs in the Arabic language. Grammar scholars have discussed about this topic in their grammar books and have explained its types and rules. However, they never look at this topic as one of the expressive Iʻjāz of the Quran and the subtleties and rhetorical aspects and the influence of this syntactic rule in the interpretation and translation of the verses and its semantic aesthetic functions, which according to the Quranic evidence, is very practical and crucial. By using some rhetorical styles, including the removal of the preposition, the Holy Quran highlights significant points in the context, and to clarify the exact meaning of the verses and to understand the beauty of the expression and the greatness of the Quran miracle in the aspect of its rhetoric, pay attention any type of deletion or addition of letters and even the movements. The present study, with a descriptive-analytical method, aimed to study five examples of deleting the preposition in the Quran, the rhetorical, interpretive effect and the effect of the guiding messages of these methods on the translation and interpretation of verses, the study and shortcomings of translations and interpretations of the Qur'an, and in each case, a precise and correct translation and in some cases, a new one based on the correct interpretive approach is presented.

    Keywords: Removing the Preposition, Nazʻi Khāfiḍ, Quran, Translating, Interpretation
  • الهه هادیان رسنانی*

    یکی از شبهاتی که برضد مبانی فکری حکومت اسلامی به ویژه مسیله ولایت فقیه ترویج می شود این است که: چرا باید از رهبر غیرمعصوم، اطاعت بی چون و چرا کرد؟! در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی، شبهه مذکور در حوزه اطاعت غیر مجتهد (مکلفی) که یقین به خطای مجتهد یا ولی فقیه نداشته باشد به وسیله اصل حجیت اجتهاد بر اساس آیه 122 سوره توبه پاسخ داده می شود؛ زیرا در این آیه شریفه بحث درباره اسلام شناس هایی است که به تعبیر آیه، ملزم به تفقه در دین هستند و تمام سعی و کوشش خود را برای به دست آوردن حکم واقعی می نمایند. از سوی دیگر بر اساس این آیه، خداوند حجیت داده به فتوای مجتهدی که غیرمعصوم است و در هر یک از شیوه های استنباط احکام فقهی بر اساس طرقی که شارع مقدس وضع کرده، آنچه مهم است، بحث حجیت است که خود شارع این راه ها را حجیت بخشیده است. افزون بر آن، در صدور احکام به ویژه احکام حکومتی، با توجه به مقتضیات زمان و مکان و بحث تزاحم احکام، ممکن است مصلحتی نهفته باشد که مکلف یا مقلد عادی متوجه آن نباشد؛ و لذا لوازم نقد صحیح در مواردی برای مقلد عادی موجود نیست تا بتواند احکام مجتهد جامع الشرایط را نقد کند و یا به مصلحت حکم دست یابد.

    کلید واژگان: ولی فقیه, حکومت دینی, خطای فقها در دوره غیبت, شبهات, قرآن کریم, آیه 122 سوره توبه
    Elahe Hadian Rasanani *

    One of the doubts that is promoted against the intellectual foundations of the Islamic government, especially the issue of religious authority, is why one should obey an innocent leader! In this research, the mentioned doubt in the field of obeying a non-mujtahid (Maklawfi) who is not sure of the mistake of the mujtahid or jurist, is answered in a descriptive-analytical way and based on the principle of the validity of ijtihad according to verse 122 of Surah Towbah; Because in this honorable verse, the discussion is about Islamic scholars who, according to the interpretation of the verse, are required to understand the religion and make all their efforts to obtain the true verdict. On the other hand, based on this verse, God has given validity to the mujtahid's fatwa, which is infallible, and in each of the ways of deriving jurisprudence, based on the methods established by the Holy Sharia, what is important is the discussion of the validity, which is the Sharia itself. It has validated the ways. In addition to that, in issuing rulings, especially government rulings, due to the requirements of time and place and the discussion of juxtaposition of rulings, there may be an expedient hidden that the obligee or the normal follower is not aware of. Therefore, the tools of correct criticism are not available for a normal imitator in order to be able to criticize the rulings of a comprehensive mujtahid or to achieve the expediency of the ruling.

    Keywords: religious guardian, religious government, gurdianjurists' mistakes during occultation, doubts, Holy Qur'an, verse122 of Surah Towbah
  • الهه هادیان رسنانی*

    یکی از مبانی کلامی تفسیری مطرح در میان مفسران مسلمان، مسئله عصمت پیامبران است. ظاهر متشابه برخی آیات قرآن، ناسازگار با این مبنا می نمایاند و بر این اساس هر یک از مفسران مسلمان با توجه به مبانی کلامی مذهب خود تلاش کرده است تا با ارایه تفسیری از این آیات، ساحت مقدس انبیاء الهی را از گناه منزه شمرد؛ رویکردی که در بیشتر ترجمه های قرآن جز تعدادی محدود تاکنون مغفول مانده است. ترجمه های قرآن غالبا بدون توجه به تفسیر و صرفا براساس معنای اصطلاحی واژگان، به ترجمه این دست آیات اقدام کرده اند که در بیشتر موارد علاوه بر عدم موفقیت در رفع تشابه آیه، بر تشابه آن نیز افزوده اند. از جمله مهم ترین این آیات، آیات موهم عتاب و یا عفو پیامبر(ص) است که در ترجمه ها، به درستی تبیین و رفع تشابه نشده است و در این مقاله کوشش شده است به روش تحلیلی توصیفی و نوآورانه، به صورت موردی، ضمن بررسی چالش های تفسیر و ترجمه آیه 12 سوره هود که به ظاهر بر نهی رسول خدا (ص) از ترک ابلاغ پیام وحی دلالت دارد؛ و نیز آیه 43 سوره توبه که به ظاهر دلالت بر عفو رسول خدا (ص) دارد، به ترجمه ای دقیق و صحیح و در برخی موارد، نوین بر اساس رویکرد تفسیری صحیح و منطبق با مبنای کلامی عصمت دست یابیم.

    کلید واژگان: عصمت پیامبر, آیات متشابه, عفو, ترجمه و تفسیر, آیه 12 سوره هود, آیه 43 سوره توبه
  • الهه هادیان رسنانی*

    قرآن کریم تحقق وعده واگذاری سرزمین مقدس به بنی‌اسراییل را مشروط به طاعت و بندگی خداوند و صبر و استقامت می‌داند. به عبارت دیگر، این وعده مشروط به التزام بنی‌اسراییل به پیمان‌ها و تعهداتشان و پیروی از فرمان‌های الهی است. بر اساس تاریخ و آیات قرآن، به‌دلیل عدم تحقق این شرایط و عمل نکردن بنی‌اسراییل به فرمان‌های الهی، این وعده (مالکیت و استخلاف)، جز دوره‌ای محدود (دوره حضرت داود و سلیمان علیه السلام) در دوره‌های بعد تحقق نیافت و این سرزمین بر آنان حرام شد. این تبیین قرآن کریم، در برابر گزارش تورات است که با وجود گزارش نافرمانی‌های متعدد بنی‌اسراییل و خشم و غضب خداوند در مقاطع گوناگون، از نوع عملکرد آنان و پیمان‌شکنی‌های فراوان و عدم پایبندی به تعهداتشان، بازهم در نهایت بر مالکیت سرزمین مقدس برای بنی‌اسراییل ظهور دارد.

    کلید واژگان: سرزمین مقدس, وعده مشروط خدا, بنی اسرائیل, قرآن, عهد عتیق
    Elahe Hadian Rasnani *

    The Holy Qur'an considers that the fulfillment of the promise of handing over the Holy Land to the Children of Israel is conditioned by their obedience and servitude to God, patience and righteousness. In other words, this promise is conditioned by the commitment of the Children of Israel to their covenants and promises and their obedience to the divine commands. Because the Children of Israel had not fulfilled of these the mentioned conditions and the had not obeyed the divine commands, this God’s promise (ownership and being successors) was not fulfilled except in a limited period that is, (the period of Prophet David and Prophet Solomon) and their claim on the land in later periods was unlawful. This explanation of the Holy Qur'an is contrasted to that of the Torah, despite the reports of the many instances of disobedience of the Children of Israel and the wrath of God in various times, at the way they behaved and the many cases of their breach of covenants and breaking of promises, still suggests that the Children of Israel are the ultimately the ownership of the Holy Land.

    Keywords: holy land, God's conditioned promise, Israel, the Qur'an, the Old Testament
  • الهه هادیان رسنانی*

    آیات سوره کافرون از آیات نیازمند بازنگری در زمینه ترجمه و تفسیر است. بیشتر مترجمان و مفسران، آیات چهارگانه دوم تا پنجم این سوره را بر وجه تکرار، ترجمه و تفسیر کرده اند؛ گرچه وجوه دیگری غیر از تکرار نیز در ترجمه و تفسیر این آیات بیان کرده اند که به نظر می رسد باتوجه به دلالت فرازمانی و فرامکانی آیات قرآن و نیز وجوه اعرابی لفظ «ما» در آیات که چهار مرتبه به صورت متفاوت در سیاق آیات به کار رفته است، هیچ کدام از ترجمه ها و تفاسیر، کامل نیستند و چه بسا بتوان با توجه به دیدگاه های مطرح، وجهی نوین برای ترجمه و تفسیر آیات شریفه مذکور بیان داشت. لذا جستار حاضر درصدد است با روش توصیفی - تحلیلی، به بازیابی مفهوم آیات پنج گانه نخست سوره کافرون پرداخته و ضمن نقد ترجمه ها و تفاسیر قرآن کریم، بر این نکته تصریح نماید که برخلاف آنچه بیشتر مفسران و مترجمان قرآن تاکنون پنداشته اند، این آیات شریفه، خالی از تکرار است و در دلالت ناظر به گذشته و حال و آینده و به صورت ابدی، و نیز در مقایسه میان معبود و شیوه عبادت توحیدی و کافرانه، نفی هرگونه اشتراک میان اسلام و کفر می نماید.

    کلید واژگان: سوره کافرون, «ما» مصدری, «ما» موصول, تکرار, ترجمه, تفسیر
  • الهه هادیان رسنانی*

    نگاهی به ترجمه ها و تفاسیر مطرح شده ذیل دسته ای از آیات مرتبط با حضرت موسیu نشان می دهد که فضای به ظاهر مشترک این دسته از آیات، چنان تاثیری بر ذهن مترجمان و مفسران نهاده است که در بیان قالب های معنایی این آیات، دچار نوعی داوری و تحمیل معنا بر آیه شده اند؛ در حالی که ظاهر آیات گواه بر آن معنا نیست. مهم ترین این آیات، چهار دسته آیات به ظاهر مرتبط با یکدیگر در چهار سوره هستند که به زعم بسیاری، بیانگر مشکل حضرت موسیu در تکلم می باشند. برخی نقل ها، پدید آمدن این مشکل را منتسب به رسیدن اثر آتش به زبان ایشان می دانند که به نظر می رسد نخستین مصدر اسلامی نقل کننده این مطلب، طبری و برگرفته از تورات است.واکاوی در این مسئله روشن می کند که مراد از فصیح تر بودن هارون نسبت به موسیu ، آن چیزی نیست که بیشتر مفسران تا کنون گمان کرده اند و آن را به تعقید و گرفتگی زبان حضرت موسیu ارتباط داده اند؛ بلکه با توجه به ماده اصلی «فصح» که ظهور چیزی است، بدون توجه به هر گونه پیشینه و مفروضات ذهنی، مراد مسبوق نبودن کلام هارون به سابقه قتل است و لذا موسی u از خداوند درخواست می کند که هارونu را با او همراه کند تا ماموریت را به سرانجام برساند.با اثبات این فرضیه، ارتباط این آیات به ظاهر مرتبط با یکدیگر قطع می گردد و باید در جستجوی معنایی دیگر  غیر از آن معنایی که تا کنون بیان شده است برای آن ها بود.در این نوشتار، دیدگاه های مفسران ذیل آیات مذکور در قالب سه دیدگاه مطرح، و پس از نقد و بررسی، دیدگاه نوین در هر مورد ارایه شده است.

    کلید واژگان: حضرت موسی, لکنت, فصاحت, هارون, دیدگاه های تفسیری
    Elaheh Hadian Rasnani *

    Looking at the translations and interpretations presented below a group of verses related to Prophet Moses (pbuh) shows that the seemingly common space of this group of verses has such an impact on the minds of translators and commentators that in expressing the semantic forms of these verses has a kind of judgment and imposing meaning on the verse while the appearance of the verses does not prove its meaning. The most important of these verses are four seemingly related verses in four surahs (chapters), which according to many, indicate the problem of Prophet Moses (pbuh) in speech; some narrations attribute the emergence of this problem to the arrival of the effect of fire in his language, which seems to be the first Islamic source to narrate this matter is Ṭabarī and taken from the Torah. An analysis of this issue makes it clear that what is meant by Aaron (Haroun) being more eloquent than Moses (pbuh) is not what most commentators have ever thought, and has linked it to the entanglement of the tongue of Prophet Moses (pbuh); rather, according to the main root of “fluent”, which is the appearance of something, regardless of any background and mental assumptions, it means that Aaron’s words do not precede the history (are not prior to) of murder, and therefore Moses (pbuh) asks God to take Aaron (pbuh) with him to complete the mission. By proving this hypothesis, the connection of these seemingly related verses is severed and one must look for another meaning for them -other than the one that has been expressed so far-. In this article, the views of the commentators under the above verses are presented in the form of three views, and after reviewing, a new point of view is presented in each case.

    Keywords: Prophet Moses (pbuh), Stuttering, Eloquence, Aaron, Interpretive views
  • محمدعلی مهدوی راد، الهه هادیان رسنانی*

    قاعده «توسعه معنایی» از قواعد مربوط به مباحث الفاظ و ظاهرا مبحثی جدید و متفاوت با قواعد مشابه است که در موارد زیادی میان آن ها خلط می شود. مراد از «توسعه معنایی»، چندمعنایی به مفهوم دلالت لفظ بر چند معنا در عرض یکدیگر نیست؛ بلکه مراد، شمول و توسعه لفظ بر معانی در طول همان اصل معنایی اولیه خویش است. این ظرفیت زبانی در دوره قبل از ظهور اسلام نیز وجود داشت؛ ولی با ظهور اسلام روشن تر گردیده و در فرهنگ اسلامی، واژه ها با این نگاه، گستره و توسعه بیشتری پیدا کرد و مفاهیم جدیدی در زبان قرآن کریم و روایات عرضه شد. لذا اهل بیت (ع) از دو زاویه تفسیری و تعلیمی به ارایه نمونه هایی از توسعه معنایی در روایات تفسیری پرداخته اند. مهم ترین عامل در تشخیص توسعه معنایی در قرآن کریم، سیاق آیه است و با توجه به همین امر است که به نظر می رسد بسیاری از برداشت ها و معادل ها به ویژه در ترجمه های قرآن، معادل های دقیقی نبوده و در مواردی نیز نادرست باشد. به عنوان نمونه تفاوت فضای آیه 127 سوره اعراف و آیه 4 سوره قصص، نیازمند قبول توسعه معنایی در آیه سوره اعراف است که بیشتر مفسرین و مترجمین به جهت مشابهت این آیات، سیاق را نادیده گرفته و چنین توسعه معنایی را برداشت نکرده اند و سعی کرده اند تا در تبیین تفاوت دو سیاق، دست به توجیهاتی بزنند اما در توسعه معنایی این آیه شریفه، «قتل» به معنای کشتن روح تفکر و اندیشه در انسان و «استحیاء» نیز به معنای از میان بردن حیا (حیاربایی) از زنان درجامعه است.

    کلید واژگان: توسعه معنایی, آیه 127 سوره اعراف, ترجمه, تفسیر
  • الهه هادیان رسنانی*، الهام زینال پور

    علامه محمدجواد بلاغی از عالمان برجسته قرن سیزدهم قمری است که تالیفات متعددی در دفاع از اسلام و تشیع دارد. از جمله آثار پربار ایشان، که با سبکی نو در قالب گفت وگوهای نمایشنامه ای نوشته شده، کتاب «الرحله المدرسیه» است که تا کنون جز دو ترجمه ناقص و ضعیف، کار جدی بر روی آن صورت نگرفته است. مطالعه روش شناسانه این اثر، تبحر علامه را در فنون گوناگون روشن می سازد. در این نوشتار، روش علامه در جزء نخست این کتاب که با موضوع بحث هایی درباره تورات و انجیل است، در قالب سه روش «تامل انتقادی در عهدین»، «مقایسه میان عهدین و قرآن» و «استفاده از شیوه های گفتمان قرآنی» بررسی شده است. برخی از این مباحث عبارت اند از: نقد منبعی و محتوایی عهدین؛ اختلاف و اضطراب ترجمه ها و نسخه های آن؛ و احکام نادرست عهدین و اشتباهات فراوان تاریخی و جغرافیایی آن. در زمینه روش مقایسه میان عهدین و قرآن نیز می توان به محورهای اصلی توحید، نبوت و معاد در مقابل تعالیم فراوان ناسازگار با منطق عقل و وحی عهدین در این حوزه ها که متاثر از وحیانی نبودن آن است اشاره کرد. مهم ترین روش شکلی کتاب نیز استفاده از روش های گفتمان قرآن (برهان حکمی، موعظه حسنه و جدل احسن) در گفتمان با مخاطب است که در این نوشتار، واکاوی شده است.

    کلید واژگان: علامه بلاغی, الرحله المدرسیه, عهدین, تورات و انجیل
    Elahe Hadian Rasanani*, Elham Zeinalpour

    Allameh Mohammad Javad Balaghi is one of the prominent religious scholars of the 13th (lunar) century who has written many works to defend Islam and Shiism. "Al-Rahla Al-Madrasiyyah" is among his great works which was written in a new style in the form of drama-like dialogues of which only two incomplete and weak translations have been done, so far. A methodical study of this work shows that Allamah has mastery of various techniques. Allameh's method in volume 1 of this book, which deals with discussions about the Torah and the Bible, follows three methods "critical reflection on the Old and New Testaments ", "comparing the Old and New Testaments with the Qur'an" and "using of Qur'anic discourse methods ". Among these discussions are: criticism of the source and content Old and New Testaments the; the differences and inaccuracy of their translations and versions, and the erroneous judgments of the Old and New Testaments and the many historical and geographical mistakes they contain. When the Old and New Testaments are compared with the Quran three major issues including the unity of God, prophet hood, the resurrection are referred to as Quranic in contrast with many of the teachings of the Old and New Testaments which of the are incompatible with the logic of reason and the Revelation in these areas, because oftheir not relying on the Revelation. The most important technique of the book is the use of Qur'anic discourse methods (philosophic reasoning, good exhortation and the best dialectics) in addressing the audience the subject with which this study is concered.

    Keywords: Allama Balaghi, Al-Rahla Al-Madrasiyyah, the Old, New Testaments, the Torah, the Bible
  • الهه هادیان رسنانی*

    در میان روایات کلامی امام رضا(ع)، چهار مناظره در موضوع امامت (با حذف موارد تکراری و با توجه به تعریف خاص مناظره و تفاوت آن با احتجاج)، گزارش شده است که اهداف و شیوه ها و نتایجی خاص را در بردارد. در برخی کتاب های روایی، دو مناظره نیز میان مامون و علمای عامه در موضوع امامت، گزارش شده است که با توجه به انگیزه های مامون از برپایی جلسات مناظره، جای بحث و گفتگوی بسیار دارد.مناظرات امام رضا(ع) بر اساس روش های گفتمان قرآنی، در اصول و غایت، تفاوتهای بنیادین با شیوه مناظره علم منطق دارد. و در میان انواع صورتهای گفتمان، تنها منطبق بر نوع گفتمان قرآن با هدف هدایت انسان است. در این پژوهش، این اهداف و شیوه ها در مناظرات امام رضا(ع) تا حدی واکاوی شده و در کنار آن به بخشی از اهداف و شیوه های مامون در مناظره با علمای عامه نیز پرداخته شده است.

    کلید واژگان: امام رضا, امامت, مناظرات, مامون, شیوه های گفتمان
  • الهه هادیان رسنانی*

    از دیدگاه شهید مطهری;، بر اساس روایات، حکم اولی ازدواج موقت، کراهت با هدف منع از تنوع‏طلبی (ذواقیت) و هوسرانی است؛ ولی در برخی دیگر از روایات، به عنوان حکم ثانوی، یعنی به قصد احیای سنت متروک اسلام، به آن ترغیب شده است. هر کدام از این نوع روایات در فضای خاص خود صادر شده است و بی توجهی به فضای صدور موجب تناقض‏نمایی روایات در این باب و برداشت احکام گوناگون از آن می گردد. این نوع نگاه به حکم متعه در کتاب صاحب جواهر و نیز روایات باب متعه کتاب الکافی‏ دیده می شود و به نظر می رسد که در میان فقها، تنها کلینی در الکافی و صاحب جواهر، حکم اولی متعه را بر خلاف دیگر فقها، منع (کراهت) می دانند که دیدگاه شهید مطهری; نیز مبتنی بر همین نوع نگاه فقهی روایی است.

    کلید واژگان: ازدواج موقت (متعه), صاحب جواهر, الکافی, شهید مطهری
  • الهه هادیان رسنانی*

    دو ماده قرآنی «عسر» و «یسر» از مفاهیم نیازمند بازنگری در ترجمه ها و تفاسیر است. بیش تر لغویان، مترجمان و مفسران، معادل «سهولت و آسانی» را برای ماده «یسر»؛ و «سختی» را برای ماده «عسر» اخذ کرده اند. مهم ترین اشکالی که در صورت پذیرفتن این مفهوم در آیات پنجم و ششم سوره «شرح» نمود می یابد، عدم تطابق پیام آیات با واقعیت است. بر همین اساس، بیش تر مترجمان و مفسران، واژه «مع» در این دو آیه را حاکی از نزدیکی حصول یسر در پی عسر دانسته و در ترجمه آن، کلماتی از قبیل «بعد از» را به عنوان معادل در نظر گرفته اند و تحت تاثیر یک قاعده نحوی قابل نقد و روایتی ضعیف، معتقد شده اند که آیه ششم، تکرار و تاکید آیه پنجم است و پیام دو آیه این است که با هر عسر، دو یسر است. جستار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بازیابی مفهوم «عسر و «یسر» و نیزتبیین  نوع الف و لام «عسر» و تنوین «یسر»  در آیات مذکور  پرداخته و بر این نکته تصریح نماید که توجه به قرینه سیاقی آیات نخستین سوره، بیانگر یک سنت الهی در آیه پنجم و بیان نمونه عینی قابل تحقق این سنت درباره رسول خدا (ص) در آیه ششم است. به این مفهوم که: قطعا با هر عسری (ضیق و سختی هدفمندی)، یسری (سعه وجودی) عظیم است و در این عسر تو ای پیامبر (سختی و سنگینی بار رسالت)، نیز یسر (سعه وجودی) عظیمی خواهد بود. براین اساس، وجه تکرار آیات، تاکید و مبالغه و مانند آن نیست؛ بلکه هریک از دو آیه دربردارنده پیامی مستقل است که در این مقاله واکاوی شده است.

    کلید واژگان: عسر, یسر, سوره شرح, ترجمه, تفسیر
    Elahe Hadian Rasanani*

    The two Qur'anic words, 'osr' and 'yosr', require a revision of transcripts and interpretations. Most interpreters, and commentators have received the equivalent of "ease and simplicity" for the matter of "yosr" and "hardness" for the matter of "osr." The most important form of error in accepting this concept in verses 5 and 6 of the Sura "Sharh", is the mismatch between the verses and the truth. On this basis, most commentators have used the term "maa" in these two verses as meaning later, and They are influenced by a syntactic rule and a poor narrative and believe that the message of verse 5 and 6 of this sura is that it is two easy with every difficulty. The present article seeks to retrieve the notion of "Osr" and "Yosr" , with the descriptive-analytic method. The retrieval of the concept of "Osr" (difficulty) and "Yosr" (development), and also the study of the correct meaning of the term "Maa", Expresses a concept that has been neglected by most commentators and that concept is the expression of a divine tradition in verse 5; and the consolation and calm of the Prophet on the sixth. Therefore, the reason for the repetition of the verses is not emphasis; but each of the two contains an independent message that has been analyzed in this paper.

    Keywords: Osr, Yosr, Sura, Sharh, Translation, Interpretation
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال