امید آذری
-
زمینه مطالعه
سلول درمانی در تاندونیت به منظور کوتاه کردن دوره بهبودی بافت تاندون و همچنین بازگشت ویژگی های عملکردی آن به کار می رود. تقریبا همه سلول های بنیادی پس از تزریق، پتانسیل گسترده ای برای تمایز به سلول های گیرنده را دارا هستند.
هدفهدف اصلی این مطالعه مقایسه دو منبع سلول های بنیادی مزانشیمی در بازسازی تاندون است.
روش کاردر این مطالعه 32 خرگوش نیوزلندی به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. کلاژناز باکتریایی به دنبال بیهوشی عمومی در تاندون خم کننده انگشتی سطحی (SDFT)، همه خرگوش ها القا شد و سلول درمانی 48 ساعت پس از القای کلاژناز انجام شد. گروه 1 با سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان آلوژنیک (BMMSCs)، گروه 2 با سلول های بنیادی مشتق شده از پد چربی رباط کشکک خرگوش نیوزیلندی و گروه 3 با نرمال سالین 0/9 درصد تحت درمان قرار گرفت. گروه 4 (گروه کنترل) بدون درمان باقی ماند. همه خرگوش ها در پایان هفته دوم و چهارم به روش انسانی معدوم و نمونه های تاندون جهت ارزیابی هیستوپاتولوژی برداشت شدند. مطالعه هیستوپاتولوژی توسط رنگ های هماتوکسیلین ایوزین، تری کروم ماسون و وانگیسون انجام شد و ساختار تاندون، آرایش فیبر، هسته سلولی، التهاب بافت، عروق زایی و تراکم بررسی شدند.
نتایجروند ترمیم تاندون در گروه های 1 و 2 بازسازی بهتری نسبت به گروه های3 و 4 نشان داد (0/50≤P). در برخی از پارامترهای میکروسکوپی بین گروه 1 و 2 تغییرات معناداری مشاهده شد (0/50≤P).
نتیجه گیری نهایی:
باتوجه به مطالعه حاضر، تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی BMMSCsمشتق از بافت استخوان و چربیADSCs ، نتایج مفیدی را در بهبود بافت تاندون نشان داد. علاوه براین ADSCها بازسازی بهتر بافت تاندون آسیب دیده را نسبت به BMMSCها نشان دادند.
کلید واژگان: ترمیم, سلول های بنیادی, هیستوپاتولوژی, تاندونیت, خرگوشBackgroundCell therapy is applied in tendonitis to speed the healing process of tendon tissue and restore its functional properties. Almost all types of stem cells can differentiate from the recipient cells after transplantation.
ObjectivesThe main goal of this study is to compare the effects of two sources of mesenchymal stem cells on tendon regeneration.
MethodsThis study randomly divided 32 New Zealand rabbits into 4 groups. The bacterial collagenase was induced at the superficial digital flexor tendon (SDFT) of all rabbits, and the treatment was performed 48 hours after collagenase induction. Group 1 was treated with allogeneic bone marrow mesenchymal stem cells (BMMSCs). Group 2 was treated with adipose-derived stem cells (ADSCs) from the patellar ligament fat pad. Group 3 (sham group) was treated with 0.9% normal saline, and group 4 (control group) was left with no treatment. All rabbits were euthanized 2 and 4 weeks after surgery, and tendon samples were harvested. The histopathology was assessed by hematoxylin-eosin, Masson’s trichrome, and Vangieson’s dye, and tendon structure, fiber arrangement, cell nuclei, tissue inflammation, vascularity (angiogenesis), and density were surveyed.
ResultsThe tendon healing process in the BMMSC and ADSC groups revealed better regeneration than the control and sham groups (P≤0.05). Significant changes (P≤0.05) in some microscopic parameters were seen by comparing the BMMSC and ADSC groups.
ConclusionAccording to the present study, the injection of mesenchymal stem cells (BMMSCs or ADSCs) showed beneficial results in tendon tissue healing. Furthermore, ADSCs showed better regeneration of the injured tendon tissue than BMMSCs.
Keywords: Regeneration, stem cell, Histopathology, Tendonitis, Rabbit -
برنامه ریزی عملکردی باغ های ایرانی بهعنوان یکی از پتانسیل های توسعه پایدار می تواند موجب افزایش کیفیت زیستی محیط شهری باشد. درنتیجه هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش برنامه ریزی عملکردی در خلق بناهای پایدار در باغ پهلوان پور مهریز یزد می باشد. روش تحقیق ازلحاظ حیث نوع «توسعهای- کاربردی» و از جنبه روش دارای ترکیبی «لانه به لانه» است. ابتدا با متخصصین مصاحبههای نیمه ساختاریافته صورت گرفت و مولفههای برنامه ریزی عملکردی و پایداری استخراج و سپس بر اساس آن پرسشنامه با «طیف لیکرت» طراحی و به صورت تصادفی بین 384 نفر از افراد مراجعه کننده به باغ «پهلوان پور مهریز یزد» توزیع گردید. برای استخراج مولفهها از نرمافزار Atlasti و برای آمارهای توصیفی و استنباطی از SPSS استفاده میشود. نتایج حاکی از آن است که بیشترین نوع همبستگی بین توانمندسازی بناها و شناخت مکان با مقدار 0.995 و سپس کارایی با آسایش محیطی با مقدار 0.895 است و بهطورکلی متغیر کارایی بناها بیشترین همبستگی را با دیگر متغیرها دارد و کمترین مربوط به پیامد و آسایش محیطی است و بهطورکلی کمترین مربوط به متغیر پیامد با دیگر متغیرهاست.
کلید واژگان: برنامه ریزی عملکردی, پایداری, بناهای پایدار, باغ پهلوان پورFunctional planning of Iranian gardens as one of the potentials of sustainable development can increase the biological quality of the urban environment. As a result, the aim of the current research is to investigate the role of functional planning in creating sustainable buildings in Pahlavanpur garden in Mehriz, Yazd. The research method is developmental-applied in terms of type and in terms of method, it has nest to nest combination. First, semi-structured interviews were conducted with experts and the components of functional planning and sustainability were extracted, and then a questionnaire with a Likert scale was designed based on that and randomly distributed among 384 people who referred to Pahlwanpur Mehriz Garden in Yazd. Atlasti software is used to extract components and SPSS is used for descriptive and inferential statistics. The results indicate that the highest type of correlation is between empowering buildings and knowing the place with a value of 0.995, and then efficiency with environmental comfort with a value of 0.895, and in general, the variable of the efficiency of buildings has the highest correlation with other variables, and the least is related to the outcome and environmental comfort. In general, the lowest is related to the outcome variable with other variables.
Keywords: Functional programs, sustainability, sustainable building, Garden Pahlavanpur -
-
از مهرماه 1395 تا مهرماه 1398 ، 74 مورد، اسب مبتلا به کولیک به بیمارستان تخصصی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان ارجاع گردید. در این مقاله، مدیریت جراحی برخی از این موارد از زمان پذیرش در بیمارستان تا زمان ترخیص مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
کلید واژگان: اسب, کولیک, جراحیFrom September 2016 to 2019, 74 horses with signs of colic were referred to the Veterinary Referral Hospital of Shahid Bahonar University of Kerman. In this article, surgical management of some of these cases from the time of admission to discharge is described.
Keywords: Horse, Surgery, Colic -
پیشینه:
اکوکاردیوگرافی داپلر طیفی (PW)، یک ابزار راحت و غیر تهاجمی برای اندازه گیری تغییرات برون ده قلبی (CO) بعد از تجویز داروهای آرام بخش می باشد، اما در مورد شترسانان این یک روش معمول نیست.
هدفهدف از مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات جریان خون خروجی از بطن چپ و راست LVOT) و (RVOT، CO و فواصل زمانی سیستولیک پس از تزریق داخل وریدی (IV) مدتومیدین (M) و زایلازین (X) با استفاده از اکوکاردیوگرافی داپلر طیفی می باشد.
روش کاربیست نفر شتر نر تک کوهانه، نابالغ و به ظاهر سالم به چهار گروه (پنج حیوان در هر گروه) تقسیم شدند. مدتومیدین و زایلازین در دو دوز مختلف به ترتیب 10 و 20 میکروگرم/کیلوگرم و 2/0 و 4/0میلی گرم/کیلوگرم در داخل ورید وداج سمت چپ تزریق شدند. تاثیرات روی پارامترهای اکوکاردیوگرافی در چهار زمان قبل از تزریق، 3، 60 و 120 دقیقه بعد از تزریق بررسی شدند.
نتایجیکپارچگی سرعت بر حسب زمان (VTI)، حداکثر/میانگین سرعت جریان Vmax) و (Vmean و حداکثر/میانگین فشار مقاومتی PGmax) و (PGmean در دریچه های آیورت و ششی کاهش یافت. زمان تخلیه بطن چپ (LVET) و LVET + مدت زمان قبل از تخلیه (PEP) کاهش یافت و PEP و PEP/LVET در همه گروه ها به جز گروه زایلازین با دوز کم، در 3 دقیقه پس از تجویز دارو افزایش یافت (P<0.05). کمترین مقدار VTI، سرعت (V)، PG و CO پس از 60 دقیقه در گروه زایلازین با دوز کم مشاهده شد (P<0.05).
نتیجه گیری:
ارتباطی بین شدت و مدت زمان تغییرات در پارامترهای قلبی با نوع و دوز داروی تزریق شده وجود دارد. ما نتیجه گرفتیم که زایلازین و مدتومیدین باعث کاهش جریان خروجی بطن چپ و برون ده قلبی به صورت گذرا در شترهای سالم می شوند.
کلید واژگان: کملوس درومداریوس, برون ده قلبی, اکوکاردیوگرافیBackgroundPulsed wave (PW) Doppler echocardiography provides a convenient and noninvasive tool for measuring cardiac output (CO) alternations after the administration of sedative drugs, but this is not a usual method for camelids.
AimsThe aim of the present study was to investigate the changes of the left and right ventricular outflow tracts (LVOT and RVOT), CO, and systolic time intervals following the intravenous (IV) injection of medetomidine (M) and xylazine (X) using PW Doppler echocardiography.
MethodsTwenty apparently healthy immature male one-humped camels (Camelus dromedarious) were selected and divided into four groups (five animals per group). Medetomidine and X were injected to the left jugular vein at two different doses of 10 and 20 μg/kg, and 0.2 and 0.4 mg/kg, respectively. Effects on echocardiographic parameters were assessed at 4 intervals: before, 3, 60, and 120 min after drug administrations.
ResultsVelocity time integrity (VTI), maximum/mean flow velocity (Vmax and Vmean) and maximum/mean pressure gradient (PGmax and PGmean) decreased in aortic and pulmonic valves. Left ventricular ejection time (LVET) and LVET + pre ejection period (PEP) decreased and PEP and PEP/LVET increased in all groups except the low dose X group, 3 min after drug administration (P<0.05). The least values of VTI, velocity (V), PG and CO were observed after 60 min in the low dose X group (P<0.05).
ConclusionA relationship was found between the intensity and the duration of changes in cardiac parameters and both types and dosages of the injected drugs. We concluded that X and M have transient depressor effects on the ventricular outflow tract and CO of healthy camels.
Keywords: Camelus dromedarious, cardiac output, Echocardiography -
مقدمهگرافت غضروفی در جراحی ترمیمی در بازسازی هایی که نیازمند استحکام هستند، به کار می رود. با توجه به نیاز به درجات متفاوت استحکام در این بازسازی ها، گرافت غضروفی به فرم های بلوک غضروفی، غضروف له شده و غضروف خرد شده استفاده می شود. این مطالعه، با هدف مقایسه ی میزان بقای اتوگرافت غضروف گوش خرگوش در فرم های خرد شده، له شده و بلوک انجام شد.روش هااین پژوهش، بر روی 36 خرگوش نر سفید نیوزلندی با وزن تقریبی 2500-2000 گرم با سن 16-12 هفته انجام شد. از گوش راست هر خرگوش، سه نمونه ی گرافت به صورت گرافت له شده، خرد شده و بلوک به دست آمد. گرافت ها در سه پاکت زیرجلدی جداگانه در مجاورت ستون فقرات خرگوش قرار گرفتند و پس از سه ماه، نمونه ها خارج شدند و تحت بررسی هیستوپاتولوژیک با رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و تری کروم قرار گرفتند.یافته هامیانگین وزن نهایی گرافت در تمامی گروه های استفاده کننده از روش غضروف له شده، خرد شده و بلوک، افزایش یافت، اما از لحاظ آماری معنی دار نبود. از لحاظ میزان فیبروز (002/0 = P)، اوسیفیکاسیون (001/0 > P) و کندروسیت زنده (002/0 = P) میان روش های مختلف تفاوت آماری معنی داری وجود داشت؛ به طوری که درصد کندروسیت های زنده، به طور معنی داری در گروه بلوک بیشتر بود.نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه، گرافت های غضروفی بلوک را می توان با اطمینان بیشتری نسبت به گرافت غضروفی خرد شده و له شده در برقراری شکل نواحی مختلف صورت و بینی به کار گرفت.کلید واژگان: اتوگرافت, غضروف, میزان بقاBackgroundCartilage grafts are used in plastic surgery in restorations that require strength. Due to varying degrees of strength in these regenerations, cartilage grafts from different sources are used in block, crushed, and diced forms. The aim of this study was to compare the survival rate of in crushed, diced, and block autograft cartilage forms of rabbit ear.MethodsThis study was performed on 36 New Zealand white male rabbits weighing 2000 to 2500 grams and aged 12 to 16 weeks. The cartilage of the right ear of each rabbit was harvested, and three graft samples of crushed, diced, and block forms were obtained. The grafts were put in three separate subcutaneous envelopes adjacent to the rabbit’s backbone. After 3 months, the specimens were removed, stained with hematoxylin and eosinophil (H & E), and histologically examined.FindingsThe mean graft weight increased in all groups using crushed, diced, and block cartilage forms, but it was not statistically significant. There was a significant difference between the different methods in terms of the amount of fibrosis (P = 0.002), ossification (P < 0.001), and chondrocyte (P = 0.002); so that the percentage of the live chondrocytes was significantly higher in the block group.ConclusionResults show that block cartilage grafts are more reliable than diced and crushed types in the formation of various facial and nasal regions.Keywords: Cartilage, Autograft, Survival rate
-
جنگل ها 31 درصد از سطح خشکی ها را پوشش داده اند و نقش مهمی را برای بشر و طبیعت به همراه دارند. سالانه صدها مورد آتش سوزی در سطح کشور ایران رخ می دهد و هزاران هکتار از درختان و گیاهان را طعمه خود می سازد. به دلیل قرار گرفتن کشور ایران در کمربند خشک کره زمین و ناحیه پرفشار جنب حاره ای، شرایط جوی لازم جهت وقوع آتش سوزی جنگل ها و مراتع فراهم می باشد.
آتش سوزی اثرات زیان باری نظیر تخریب چرخه طبیعت و محیط زیست، گرم شدن زمین، از بین رفتن پوشش گیاهی سطح خاک، خشک شدن خاک منطقه و... را در پی دارد. در نتیجه پیش بینی و جلوگیری از بروز گسترش آتش سوزی در این مناطق از اهمیت زیادی برخوردار می باشد، که به این منظور نیاز به شناسایی آتش در این مناطق و مطالعه روی نتایج است. در این تحقیق هدف بررسی روش های مختلف شناسایی آتش سوزی از دیدگاه سنجنده های مختلف در سنجش ازدور می باشد. همانطور که می دانید در حوزه سنجش ازدور به دلیل گسترش پرتاب ماهواره، انواع ماهواره و سنجنده های سنجش ازدوری وجود دارد که امکان شناسایی آتش سوزی را برای ما فراهم می سازد.
در این تحقیق به بررسی شناسایی آتش سوزی توسط سنجنده های مختلف از جمله MODIS، AVHRR، HJ-IRS و Landsat پرداخته شده است. از بین سنجنده های مطالعه شده در این تحقیق نمی توان قطع به یقین گفت که کدام سنجنده بطور مطلق برای مطالعات شناسایی آتش سوزی مناسب است، بلکه بسته به روش و الگوریتمی که برای شناسایی آتش سوزی روی داده های سنجنده های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد و با توجه به محدودیت های منطقه نتایج مختلفی بدست می آید. در کل می توان از تمامی سنجنده های دارای باند حرارتی و انعکاسی در شناسایی آتش استفاده کرد.کلید واژگان: شناسایی آتش, MODIS, AVHRR, HJ, IRS, LandsatForests have covered 31 percent of the land surface and have an important role for mankind and nature. Hundreds of fires occur annually in Iran and thousands of hectares of trees and plants make their prey. Due to the country's arid belt of the Earth and subtropical high pressure zone, climatic conditions for the occurrence of forest and ranges fires are provided. Fire has harmful effects such as destruction of the cycles of nature and the environment, global warming, loss of vegetation, soil, dry soil and leads. As a result, predict and prevent the spread of fire in these areas is more important, that in order to detect fires in these areas and study the results. This study aimed to investigate various methods of fire detection sensors in remote sensing point of view. As you know, due to the expansion in the field of remote sensing satellite, a variety of remote sensing satellites and sensors that detect possible fires provides for us. In this study, the identification of fire by sensors such as MODIS, AVHRR, HJ-IRS and Landsat has been done. The sensors in this research study cannot be cut to an absolute certainty that one sensor is suitable for fire detection studies, but depending on the method and algorithm to detect fires on various sensor data is used and due to the limitations of the region and achieved mixed results. In general, we can use all of sensors with thermal and reflective bands to detect fire.Keywords: Fire Detection, MODIS, AVHRR, HJ, IRS, Landsat -
زمینه مطالعهشاخ زدایی در گاو به منظور کاهش صدمات و افزایش امنیت در محیط مزرعه انجام می گیرد. علاوه بر استفاده از روش های اصلاح نژادی با توجه به سن دام روش های مختلف شیمیایی و فیزیکی برای شاخ زدایی وجود دارد. هرکدام از این روش ها دارای مزایا و معایبی می باشند.هدفدر مطالعه حاضر امکان استفاده از اسانس گل درخت میخک جهت شاخ زدایی در گوساله های تازه متولد شده مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار12 راCس گوساله 5 روزه سالم از دو جنس نر و ماده به طور تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند. در گروه اول (T) میزان mL 0/5 اسانس گل درخت میخک، در گروه دوم (کنترل یا C) میزان mL 0/5 دی متیل سولفوکساید (حلال اسانس)، و در گروه سوم (N) میزان mL0/5 نرمال سالین در زیر جوانه شاخی سمت چپ گوساله ها تزریق شد. جوانه شاخی سمت راست در تمام گروه ها برای تایید شاخ دار بودن گوساله ها به عنوان گروه کنترل منفی (B) در نظر گرفته شد. در طول مطالعه پارامترهای حیاتی (درجه حرارت بدن، تعداد تنفس و تعداد ضربان قلب) و میزان رشد شاخ در فواصل زمانی مشخص در گوساله ها مورد ارزیابی قرار گرفت.نتایجدر این مطالعه، تزریق اسانس گل درخت میخک باعث توقف رشد شاخ شد، ولی رشد شاخ در گروه های C و N تفاوت معنی داری را با گروه B نشان نداد. همچنین تزریق هیچ یک از مواد فوق اثر نامطلوبی بر پارامترهای حیاتی گوساله ها نداشت.
نتیجه گیری نهایی: بر پایه نتایج حاصل از این مطالعه، تزریق اسانس گل درخت میخک در جوانه شاخی می تواند یک روش موثر جهت توقف رشد شاخ در گوساله های تازه متولد شده بدون هیچگونه عوارض نامطلوب در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: گوساله, اسانس گل درخت میخک, جوانه زداییBackgroundThe purpose of dehorning in cattles is to decrease injuries and increase security in farms. Besides breeding managements, different chemical and physical methods are used for dehorning of livestock, depending on their age, each of which has advantages and disadvantages.ObjectivesThis study was performed to evaluate the effects of clove oil on disbudding new born calves following injection under horn bud.Methods12 five-day-old healthy calves from both sexes were divided randomly into 3 equal groups. In group 1 (T) 0.5 mL of clove oil, in group 2 (Control / C) 0.5 mL of dimethylsulfoxide (DMSO) and in group 3 (N) 0.5 mL of normal saline was injected under left horn bud. Right horn bud in all calves was considered as control group 4 (B) to ensure that all calves are horned. During the study, the rate of horn growth and clinical parameters (Temperature/Pulse/ Respiratory rate) in calves was evaluated in determined time intervals between groups.ResultsIn the current study, injection of the clove oil stopped horn growth but there were no significant differences in horn growth rate between groups C, N, and B. Injection of clove oil, DMSO and normal saline had no significant effects on clinical parameters, significantly.ConclusionsAccording to the results of this study, injection of clove oil under horn bud can be an effective method to stop horn growth without any undesirable effects on clinical parameters.Keywords: calf, clove oil, disbudding -
کولیک ناشی از فتق مغابنی در یک راس سیلمی نژاد عرب
-
اطلاعات مکانی مردم گستر، دربرگیرنده ابزاری به منظور تهیه، جمع آوری و توزیع آن دسته از داده های مکانی است که به صورت داوطلبانه توسط اشخاص فراهم می گردد. استفاده از سیستم های اطلاعات مکانی مردم گستر، تاکنون بیشتر با تاکید بر بکارگیری آنها برای جمع آوری داده های مکانی صورت گرفته است. بر اساس این دیدگاه، پیشرفت های چشمگیری در این زمینه صورت گرفته و این سیستم ها توانسته اند هزینه های جمع آوری داده را به میزان قابل توجهی کاهش دهند. با این وجود، استفاده از اطلاعات مکانی مردم گستر و نقش داده های جمع آوری شده توسط آن در راستای انجام تحلیل ها و تصمیم گیری های مکانی، موضوعی است که کمتر از جانب تحلیل گران مکانی مورد توجه قرار گرفته است. اکثر فعالیت هایی که در حوزه VGI انجام می شود، به دلیل شناخت مکانی انسان ها - که حاصل درک مکانی انسانی است- از محیط اطراف و محل زندگی میسر گشته است. همین امر مزیتی بر اطلاعات جمع آوری شده در این حوزه می باشد. پارامتر تجربه موجود - که یکی از مولفه های درک مکانی انسانی به شمار می رود- در داده های مردم گستری که توسط افراد باتجربه جمع آوری شده است، باعث می شود که سطح اعتمادپذیری و کیفیت چنین داده هایی بالا رود، چنان که بتوان از این داده ها در انجام برخی تحلیل های مکانی استفاده کرد. این مقاله، رویکردی برای استفاده از داده های مکانی مردم گستر به منظور دخیل نمودن پارامتر تجربه در فرایند مسیریابی زمانمند پرداخته است. به عنوان یک نمونه عملی، نتایج استفاده از مدل ارائه شده برای محاسبه مسیر بهینه زمانمند بهینه سازی شده با پارامترهای درک مکانی انسانی در قسمتی از شبکه معابر شهری شهر تهران ارائه می شود.
کلید واژگان: اطلاعات مکانی مردم گستر, مسیریابی, مسیریابی زمانمند, مسیر بهینه, کوتاه ترین مسیر, درک مکانی انسانیVolunteered geographic information is one the most significant advances in GIScience following the well-known elements of Web 2. 0. It has been mainly looked at as a source of information، and the focus has been on improving its usage، understanding، and quality. This paper opens a discussion on considering VGI as an implicit source of users’ experience، which provides general users with solutions to help them take actions like an expert. As a case study، the idea has been applied on estimating the optimum travel time path through information collected by experts. Having introduced the methodology، the results for some examples are presented and discussed.Keywords: Volunteered Geographic Information, Optimum path finding, Time dependent routing, Human spatial cognition -
توصیف بیمار
گربه پنج ماهه از نژاد مو کوتاه بومی با علایم نا مشخص، ضعف، سرفه و تنگی نفس به کلینیک ارجاع داده شد.
یافته های بالینیکایفواسکولیوزیس منتج از استیوپروزیس شدید تغذیه ای به صورت اولیه در بیمار تشخیص داده شد. پس از گذشت چند روز وضع بیمار رو به وخامت گذاشت. در رادیوگرافی با ماده ی حاجب فتق هیاتال تشخیص داده شد.
درمان و نتیجه آندر جراحی ابتدا اندازه ی هیاتوس مری کاهش داده شد. سپس ازوفاگوپکسی و گاستروپکسی در سمت چپ در محل فاندوس معده انجام شد. بیمار پس از یک هفته به شرایط طبیعی بازگشت. در پیگیری پس از دو سال علایمی دال بر عود بیماری دیده نشد.
کاربرد بالینیکایفواسکولیوزیس ناشی از استیوپروزیس تغذیه ای شدید که موجب افزایش فشار داخل شکمی می شود می تواند به عنوان یک فاکتور مستعد کننده برای فتق هیاتال در دام های کوچک قلمداد می شود.
کلید واژگان: فتق هیاتال, استئوپروزیس تغذیه ای, کایفواسکولیوزیسCase DescriptionA five-month-old male domesticated short hair cat with non-specific signs, weakness, coughing and dyspnea was referred to the clinic.
Clinical FindingsThe patient was primarily diagnosed with kyphoscoliosis induced by severe nutritional osteoporosis. After couple of days the case was referred without improvement in condition. Contrast radiographs revealed esophageal hiatal hernia.
Treatment and OutcomeSurgery was successfully performed to reduce the size of the esophageal hiatus, esophagopexy and left fundic gastropexy. The case returned to a normal condition after a week. A two year follow up showed no recurrence.
Clinical RelevanceIt is concluded that kyphoscoliosis caused by severe nutritional osteoporosis could be a predisposing factor for hiatal hernia in small animals.
Keywords: Hiatal hernia, Nutritional osteoporosis, Kyphoscoliosis -
زمینه و هدفمومیایی یا مومنایی ماده نیمه جامدی است که از درز کوه های جنوب استان کرمان استخراج شده و دارای ترکیبات آلی و معدنی متعددی می باشد. این ماده در طب سنتی جهت درمان التهاب مفاصل، شکستگی ها، زخم ها و درد ستون فقرات مورد استفاده قرار می گیرد. در مطالعه حاضر، اثر موضعی مومیایی بر روند التیام زخم های جلدی در خرگوش با توجه به جنبه های میکروسکوپیک و ژئومتریک مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی از 5 سر خرگوش سفید و سالم استفاده شد. در هر راس خرگوش سه جفت زخم تمام ضخامت پوستی در دو طرف ستون مهره ایجاد شد. زخم های سمت راست به عنوان گروه کنترل (بدون مرهم) و زخم های سمت چپ به عنوان گروه درمان (مرهم گذاری با مومیایی) در نظر گرفته شد. یک جفت زخم قدامی به ابعاد 5/2 در 5/2 سانتی متر جهت ارزیابی ژئومتریک و دو جفت زخم خلفی توسط پانچ 10میلی متری مدور جهت ارزیابی هیستوپاتولوژیک ایجاد گردید. میانگین داده های حاصل از ارزیابی ژئومتریک بین گروه های درمان و کنترل توسط نرم افزار SPSS 16 و آزمون های آماری آنالیز واریانس، اندازه گیری مکرر و آنالیز تی استیودنت مورد ارزیابی قرار گرفت. سطح معناداری 05/0
یافته ها
نتیجه گیری
کلید واژگان: مومیایی, پوست, التیام زخم, خرگوشBackground andPurposeMummy is the semi-solid material extracted from mountains in the south of Kerman province. It is used in traditional medicine as a remedy for inflammation، articular injuries، rheumatism، bone fracture، wound and back pain. In the present study، histopathological and geometrical aspects of topical effects of the mummy on rabbit cutaneous wound healing were investigated. Methods and Materials: This experimental study was conducted on 5 white healthy rabbits. Six full thickness cutaneous wounds were created on the both sides of the vertebral column of each rabbit. Right side wounds were considered as control and the left side ones as cases (to use mummy). The cranial wounds (rectangular، 2. 5×2. 5 cm) were considered for geometrical evaluation and the middle and caudal wounds (made by 10mm punch) were considered for histopathological study. Data were analyzed using SPSS 16 using repeated measurement، analysis of variance and student t-test. P≤0. 05 was considered as statistically significant. Results from the microscopic evaluation were compared as description of the group values.ResultsThe geometrical evaluation over a 4-week period demonstrated that wound healing percentage in the treatment group (100%) was significantly higher than the control group (94. 5%±0. 91) (P<0. 05). The microscopic study on the histopathology samples taken 7 and 14 days after surgery showed that the inflammatory responses in the treatment group subsided earlier than the control group، and that the re-epithelialization area in the treatment group was more extensive than the control group. Also، evidence of wound bed infection was observed in the control group.ConclusionThe results suggest that mummy can have positive effects on cutaneous wound healing.
واژه های کلیدی: هایپوسپادیاز، بز، ایران
چکیده یک قلاده سگ نر 5 ساله، نژاد گریت دین جهت بررسی توده ای دردناک در قسمت بالا و سمت چپ قفسه صدری، حد فاصل دنده 9 تا 11 به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان ارجاع شد. در معاینه بالینی بی اشتهایی، افسردگی، استفراغ و احساس درد شکمی در هنگام لمس توده دیده شد و همچنین تجویز داروهای آنتی بیوتیک و ضد استفراغ جهت درمان حیوان نتیجه بخش نبود. بعد از تهیه عکس رادیولوژی و انجام اندوسکوپی، وجود جسم خارجی در لومن معده مورد تایید قرار گرفت. بعد از ایجاد برش بر روی ناحیه متورم، وجود یک مجرای عفونی به همراه یک جسم چوبی نوک تیز(به طول 20 سانتی متر) مشخص گردید. پس از خروج چوب و برداشت بافت های مرده و عفونی، بافت زیر جلدی و پوست بخیه شد. یک ماه بعد چون قسمتی از محل برش جراحی دچار گسیختگی شده و ترشحات عفونی از آن خارج می شد، عمل جراحی لاپاراتومی اکتشافی از خط وسط شکم انجام گرفت و وجود یک فیستول بین معده و پوست مشاهده گردید. پس از جداسازی چسبندگی بین دیواره معده و دیواره شکم، سوراخ موجود در دیواره معده، همچنین دیواره شکم و پوست بخیه گردید و حال عمومی حیوان بهبود یافت.
A five-year-old, male Great Dane was referred to the Veterinary Hospital of Shahid Bahonar University of Kerman for treatment of a painful swelling mass at the left upper part of the chest wall, between 9th till 12th intercostals space. Lethargy, depression, vomiting and abdominal pain in palpation of the mass were the main clinical observation with no response to antibiotic and anti-emetic treatment. Following radiographic and endoscopic examinations, a foreign body in stomach was diagnosed. In surgical exploration, skin incision was carried out on the swelling mass and a sinus tract with a wooden sharp foreign body (20 cm length) was identified. After removing the foreign body and debridment of necrotic tissue in sinus tract, soft tissue and skin were sutured. One month later, since partial wound dehiscence of surgical site and fluid discharge was seen, therefore ventral midline exploratory laparotomy done and confirmed a gastrocutaneous fistula. Dissection of the fistula and surgical closure of the stomach, body wall and skin led to complete recovery.
طرح:مطالعه گذشته نگر.
حیوانات: سه قلاده سگ نژاد ژرمن شپرد.