به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

امیر مقدم احمدی

  • مریم افروزه، اعظم حیدرزاده، امیر مقدم احمدی، فاطمه افروزه، مجید کاظمی *
    مقدمه

     مولتیپل اسکلروزیس از مهم ترین بیماری های تغییردهنده زندگی فرد، به ویژه در سنین جوانی می باشد که باعث افت شدید سطح کیفیت زندگی شده و افراد را به سمت ناتوانی پیش خواهد برد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش کنترل استرس بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.

    مواد و روش ها

     پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل در سال 1396 است. 60 بیمار زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. گروه مداخله، در 10 جلسه 2 ساعته آموزش کنترل استرس شرکت کردند. گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و t زوجی تحلیل شدند.

    یافته ها

     میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در گروه مداخله و گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشتند (672/0=p). در پس آزمون، میانگین نمره کیفیت زندگی، سلامت جسمی و سلامت روانی در گروه مداخله به طور معنی داری از گروه کنترل بیشتر بود (001/0>p). نتایج آزمون تی مستقل نشان داد تفاوت معنی داری بین اختلاف میانگین نمرات کیفیت زندگی و ابعاد آن قبل با بعد از مداخله بین دو گروه وجود داشت (001/0>p).

    نتیجه گیری

     برنامه مدیریت کنترل استرس می تواند به بیماران MS برای مدیریت بیماری و مشکلات مرتبط با زندگی خود کمک کند. از آنجایی که این برنامه آموزشی کارآمد و کم هزینه است، می توان آن را در مداخلات بهداشتی برای بیماران MS گنجاند.

    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, استرس, کیفیت زندگی, آموزش
    M Afrozeh, A Heidarzadeh, A Moghadam-Ahmadi, F Afrozeh, M Kazemi *
    Introduction

     Multiple sclerosis is one of the most important diseases that change a person's life, especially at a young age, causing a sharp drop in the quality of life and leading to disability. This research aimed to determine the effectiveness of stress control training on the quality of life of female patients with multiple sclerosis.

    Materials and Methods

     The current research is semi-experimental with a pre-test, post-test, and control group in 2017. Sixty female patients with multiple sclerosis were selected as available and randomly divided into two intervention and control groups. The research tool was the quality of life questionnaire of multiple sclerosis patients. The intervention group participated in 10 stress control training sessions for 2 hours. The control group did not receive training. Data were analyzed using independent-t and paired-t statistical tests.

    Results

     The average score of quality of life before the intervention in the intervention group and the control group had no statistically significant difference (p=0.672). In the post-test, the average score of quality of life, physical health, and mental health in the intervention group was significantly higher than the control group (p<0.001). The independent t-test results showed a significant difference between the average scores of the quality of life and its dimensions before and after the intervention between the intervention and control groups (p<0.001).

    Conclusion

     A stress control management program can help MS patients to manage their disease and problems related to their lives. Since this educational program is efficient and low-cost, it can be included in health interventions for MS patients.

    Keywords: Multiple Sclerosis, Stress, Quality of Life, Education
  • محدثه محمدی، علی شمسی زاده، محمدرضا رحمانی، آیت کائیدی، جلال حسن شاهی، غلامرضا بازماندگان، الهام حکیمی زاده، امیر مقدم احمدی، محمد الله توکلی*
    مقدمه و هدف

    سکته مغزی یکی از کشنده ترین بیماری های نورولوژیکی و مهم ترین عامل ناتوانی افراد بالای 65 سال می باشد. شاید بتوان با استفاده از مواد آنتی اکسیدان و به دنبال آن مهار مکانیسم های اکسیداتیو و التهاب زا، از وقوع عوارض ایسکمی مغزی کم کرد. تروگزروتین یک ماده با خواص آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی است که تاکنون اثرات محافظت کننده عصبی آن مورد بررسی قرار نگرفته است. در این مطالعه به بررسی اثر تروگزروتین بر آسیب مغزی ایسکمیک در موش های سوری نر پرداخته است.

    روش کار

    در این مطالعه تجربی از 39 سر موش سوری نر (30-25 گرم) استفاده شد. حیوانات به سه گروه شامل: 1. گروه شم 2. گروه ایسکمی مغزی 3. گروه ایسکمی مغزی با دریافت داروی تروگزروتین تقسیم شدند. در ابتدا در حیوانات گروه دوم و سوم ایسکمی مغزی ایجاد شد. 5 ساعت پس از آن، گروه 3 تروگزروتین به میزان mg/kg 300 به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. سپس 24 و 48 ساعت بعد اثر تروگزروتین بر اختلالات نورولوژیک حسی و حرکتی، ادم مغزی، حجم انفارکتوس، مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز آماری توسط نرم افزار SPSS نسخه 21 و آزمون واریانس یک طرفه و دو طرفه انجام شد.

    یافته ها

     نتایج این مطالعه نشان داد تروگزروتین باعث کاهش حجم سکته (0/05>p) و ادم مغزی (0/05>p) در مقایسه با گروه کنترل شد. همچنین تروگزروتین عملکرد حسی_حرکتی (0/0001>p) و عملکرد تعادلی و توان عضلانی (0/05>p) را بهبود بخشید.

    نتیجه گیری

     درمان با تروگزروتین می تواند اثرات مفیدی بر روی عوارض و اختلالات ناشی از ایسکمی مغزی داشته باشد.

    کلید واژگان: ایسکمی مغزی, تروگزروتین, آنتی اکسیدان
    Mohadeseh Mohammadi, Ali Shamsi Zadeh, Mohammadreza Rahmani, Ayat Kaeidi, Jalal Hasan Shahi, Gholamreza Bazmandegan, Elham Hakimizadeh, Amir Moghadam Ahmadi, Mohammad Allahtavakoli*
    Introduction

    Stroke is a neurological disease and one of the leading causes of death all over the world. It is also an important cause of disability in people over age over 65. It may be possible to reduce the incidence of cerebral ischemia using antioxidants, followed by inhibition of oxidative and inflammatory mechanisms. Troxerutin is a natural bioflavonoid with antioxidant and anti-inflammatory properties. However, its neuroprotective effects have not yet been studied. The present study aimed to investigate the effect of troxerutin on ischemic brain damage in male mice.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 39 male mice (30-25 grams) were used. The animals were divided into three groups: 1. Sham group 2. Ischemic brain group 3. The ischemic brain group, receiving troxerutin drug. Cerebral ischemia was induced in the second and third groups of mice. Five hours later, group 3 received 300 mg/kg troxerutin intraperitoneal injection. After 24 and 48 hours, the effect of troxerutin on sensory and motor neurological disorders, cerebral edema, and infarct volume was investigated. Analysis of variance test was performed by SPSS software (21) using one-way and two-way.

    Results

    The results indicated that troxerutin reduced stroke volume (p=0.05) and cerebral edema (p=0.05) compared with the control group. Troxerutin also improved sensory-motor function (p<0.0001) and balance function and muscle strength (p<0.05)

    Conclusion

    Treatment with troxerutin can have beneficial effects on complications and disorders caused by cerebral ischemia.

    Keywords: Cerebral ischemia, Troxerutin, Antioxidant
  • دادالله شاهی مریدی*، علیرضا وکیلیان، امیر مقدم احمدی، محمود شیخ فتح اللهی
    زمینه و هدف

    سکته مغزی سومین علت ناتوانی و مرگ و میر در جهان محسوب می شود. بنابراین، یافتن درمان جدیدی جهت افزایش توان بخشی معلولیت بعد از سکته مغزی مهم است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر تحریک الکتریکی عملکردی و ورزش درمانی عملکردی در درمان سکته مغزی ایسکمی بود.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، در کلینیک فیزیوتراپی فاطمیه(س) رفسنجان در سال 1397 انجام شد. تعداد 33 بیمار مبتلا به سکته مغزی ایسکمی، به طور تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند که به ترتیب تحریک الکتریکی عملکردی، ورزش درمانی عملکردی و درمان رایج فیزیوتراپی طی 10 جلسه دریافت کردند. قدرت مشت کردن، شدت اسپاستیسیتی، توانایی راه رفتن و ارزیابی سطح معلولیت در طی جلسات اول، دهم و یک ماه بعد از درمان بررسی شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه، دوطرفه با اندازه گیری های مکرر به همراه آزمون مقایسات چندگانه Tukey و مجذور کای  تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته های این مطالعه نشان داد که 10 جلسه تحریک الکتریکی از ورزش درمانی عملکردی و درمان رایج فیزیوتراپی در کاهش اسپاستیسیتی، افزایش توانایی راه رفتن و کاهش سطح معلولیت سکته مغزی ایسکمی موثرتر بوده است (001/0˂p). اما این سه روش در افزایش قدرت مشت کردن با هم تفاوت معنی داری نداشتند (070/0=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این مطالعه پیشنهاد می شود که تحریک الکتریکی عملکردی در درمان عوارض سکته مغزی نظیر اسپاستیسیتی، مشکل راه رفتن و کاهش معلولیت استفاده شود.

    کلید واژگان: سکته مغزی ایسکمی, تحریک الکتریکی عملکردی, ورزش درمانی عملکردی, درمان رایج فیزیوتراپی
    D. Shahimoridi*, A. R. Vakilian, A. Moghadam Ahmadi, M. Sheikh Fathollahi
    Background and Objectives

    Stroke is considered as the third common cause of disability and mortality in the world. Therefore, it is important to find a new treatment for increasing the rehabilitation of disability after stroke. The aim of this study was comparing the effect of functional electrical stimulation (FES) and functional exercise therapy (FET) on the treatment of ischemic stroke (IS).

    Materials and Methods

    This randomized clinical trial was performed in Fatemieh Physiotherapy Clinic of Rafsanjan, Iran in 2019. Thirty-three patients affected by IS were randomly assigned into three equal groups including that received FES, FET and conventional physiotherapy (CP), respectively during 10 sessions. Strength of grasping, intensity of spasticity, ability of walking and assessing of disability levels were evaluated during the first and tenth sessions and one month later. Data was analyzed using one-way ANOVA and two-way repeated measures ANOVA followed by Tukey’s multiple comparisons test and chi-square test.           

    Results

    The finding of this study showed that 10 sessions of FES was more effective than FET and CP in reducing spasticity, increasing walking ability and decreasing levels of disability in IS (p˂0.001), but the three methods did not significantly differ in increasing the strength of grasping (p=0.070).

    Conclusion

    According to this study, it is recommended that FES be used in treating the complications of IS such as spasticity, problem of walking and decreasing disability.

    Keywords: Ischemic stroke, Functional electrical stimulation, Functional exercise therapy, Conventional physiotherapy
  • نازنین مظفری، امیر مقدم احمدی، علی شمسی زاده، ایمان فاطمی، محمدالله توکلی، آیت کائیدی*
    زمینه و هدف

    بیماری آلزایمر یک اختلال تحلیل برنده نورونی است که موجب اختلال حافظه، تغییرات شخصیتی و رفتارهای غیر معمول می گردد. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر آمپاکین فارامپاتور (Farampator)  بر نقص حافظه کاری در موش های صحرایی آلزایمری بود.

    روش ها

    در این مطالعه از 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (250 تا 300 گرم) استفاده شد که به 5 گروه آزمایشی تقسیم شدند:  (1) گروه شم/کنترل (تزریق درون هیپوکمپ بافر فسفات lµ 1/PBS)،  (2) گروه موشهای دارای آلزایمر (تزریق درون هیپوکمپ آمیلویید بتا/PBS l4µg/1µ)، (3 و 4) گروه موشهای دارای آلزایمر + تیمار با  فارامپاتور (µg/kg  300 و 30 / خوراکی/ دوبار در روز) و (5)  گروه موشهای دارای آلزایمر + تیمار با  حلال فارامپاتور (سالین/ خوراکی/ دوبار در روز). جهت بررسی حافظه کاری از آزمون اندازه گیری رفتار تناوبی در ماز Y-شکل استفاده شد.

    یافته ها

    تزریق درون هیپوکمپ آمیلویید بتا 42-1 باعث بروز نقص حافظه کاری در گروه موشهای دارای آلزایمر در مقایسه با گروه شم/کنترل گردید (0/01 >p). تجویز خوراکی آمپاکین فارامپاتور با دوز µg/kg 300 بطور معناداری باعث بهبود عمکرد حافظه کاری در موشهای دارای آلزایمر شد (0/05 > p). تجویز خوراکی µg/kg 30 فارامپاتور تاثیر معناداری در بهبود عملکرد حافظه کاری در موشهای دارای آلزایمر نداشت.

     نتیجه گیری

     آمپاکین فارامپاتور می تواند باعث بهبود نقص حافظه کاری در مدل آزمایشگاهی آلزایمر در موش هایی صحرایی شود.

    کلید واژگان: آمپاکین فارامپاتور, آمیلوئید بتا 42-1, بیماری آلزایمر, حافظه کاری, موش صحرایی
    Nazanin Mozafari, Amir Moghadam Ahmadi, Ali Shamsizadeh, Iman Fatemi, MohammadAllah tavakoli, Ayat Kaeidi*
    Background and aim

    Alzheimer’s disease (AD) is a neurodegenerative disorder that can cause memory loss, personality changes and unusual behavior. The purpose of this study was to investigate the effect of ampakine Farampator on impairment of working memory in rat model of Alzheimer's disease.

    Methods

    Forty male Wistar rat (250-300g) were randomly divided into five experimental groups including: Group 1: Sham/control (intra-hippocampal microinjection of phosphate buffer solution (PBS)/1μl); Group 2: Rat model of Alzheimer's disease (intra-hippocampal microinjection of 4μg/1μl amyloid beta 1-42), Groups 3 & 4: Rat model of Alzheimer's disease + Farampator (30 and 300 µg/kg/by oral gavage/ twice per day); Group 5: Rat model of Alzheimer's disease + Farampator vehicle (saline/ by oral gavage / twice per day). Y-maze spontaneous alternation test was used to evaluate the working memory.

    Results

    Intra-hippocampal injection of amyloid beta 1-42 caused significant defects in working memory in rat model of Alzheimer's disease (p < 0.01). Farampator 300 µg/kg significantly improved working memory task in rat model of Alzheimer's disease (p < 0.05). Farampator 30 µg/kg had no significant effect on working memory impairment in rat model of Alzheimer's disease.

    Conclusion

    Ampakine farampator can improve the working memory defect in rat model of Alzheimer's disease.

    Keywords: Alzheimer's disease, Ampakine farampator, Amyloid beta 1-42, Rat, Working memory
  • امیر مقدم احمدی، رضا بیدکی، طاهره شهریاری سرحدی، علیرضا وکیلیان، آتنا شریفی رضوی
    سابقه و هدف
    علایم سندرم تونل کارپ شامل درد و پارستزی شبانه است. همراهی افسردگی با درد نوروپاتیک و بی خوابی (به علت رخ دادن درد در شب) بر کیفیت زندگی و پاسخ به درمان بیماران اثر دارد. لذا این مطالعه با هدف بررسی هم زمانی این دو اختلال صورت پذیرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی_مقطعی، 79 بیمار مبتلا به سندرم تونل کارپ مراجعه کننده به بخش الکترودیاگنوستیک بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) رفسنجان در سال 1393 وارد مطالعه شدند. یافته های دموگرافیک از طریق چک لیست و میزان افسردگی و اضطراب از طریق پرسش نامه های افسردگی و اضطراب بک جمع آوری شدند. جهت آنالیز داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 استفاده شد. سطح معنی داری در آزمون ها 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در افراد مورد بررسی 11 نفر (9/13 درصد) مبتلا به افسردگی متوسط و 17 نفر (5/21 درصد) مبتلا به افسردگی شدید بودند. 26 نفر (9/32 درصد) از بیماران دارای اضطراب متوسط و 17 نفر (5/21 درصد) دارای اضطراب شدید بودند. بین میزان افسردگی و اضطراب با شدت بیماری ارتباط معنی داری یافت نشد، در حالی که میزان افسردگی و اضطراب در بیماران کارمند نسبت به سایر مشاغل مورد بررسی و هم چنین افراد دارای تحصیلات دانشگاهی به صورت معنی داری کم تر بود.
    استنتاج: طبق نتایج حاصل از مطالعه اخیر، میزان افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپ بیش تر از میزان های گزارش شده در جمعیت عمومی است.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپ, افسردگی, اضطراب
    Amir Moghadam-Ahmadi, Reza Bidaki, Tahereh Shahriari Sarhadi, Alireza Vakilian, Athena Sharifi Razavi
    Background and
    Purpose
    Night time pain and paresthesia are the most common symptoms of carpal tunnel syndrome (CTS). Neuropathic pain and insomnia (due to night pain) accompanied by depression influence the quality of life, and response to treatment. So, this study aimed at evaluating concurrency of these disorders.
    Materials And Methods
    A descriptive cross-sectional study was done in 75 patients with CTS, referring for electrodiagnosis in Rafsanjan Ali-Ibn-Abitaleb Hospital, Iran. Demographic information was obtained and Beck Anxiety and Depression Inventories were administered. The findings were analyzed in SPSS V21. P values
    Results
    According to the findings, 11 (13.9%) patients with CTS had moderate depression while 17(21.5%) suffered from severe depression. Twenty six (32.9%) patients had moderate anxiety and 17 (21.5%) had severe anxiety. There was no significant association between the levels of depression and anxiety and disease severity. The levels of both depression and anxiety were significantly lower in patients who were employed and those with higher education.
    Conclusion
    The prevalence of depression and anxiety in patients with CTS was higher than general population.
    Keywords: carpal tunnel syndrome, depression, anxiety
  • امیر مقدم احمدی، الهام رنجبر *، مریم ایران نژاد
    زمینه و هدف
    لنفوتروپیک انسانی تیپ 1HTLV1 اولین رتروویروس شناخته شده است که می تواند در افراد مبتلائ بیماری های خطرناکی مانند لوکمی لنفومای سلول T بالغین(ATL) و پاراپارزی اسپاستیک تروپیکال گرمسیری(TSP) را ایجاد کند. از طرفی با توجه به شباهت علایم بیماران مبتلا به این ویروس با علایم مبتلایان به بیماری مولتیپل اسکلروزیس و شناخته شدن استان خراسان به عنوان تنها منطقه اندمیک این ویروس در ایران، شناخت دقیق این ویروس و بیماری های حاصل از آن ضروری می باشد. هدف از این مطالعه یک مورد ابتلا به ویروس HTLV1 با علایمی مشابه به مولتیپل اسکلروزیس در یک منطقه غیراندمیک بود.
    معرفی بیمار: این مطالعه از نوع گزارش موردی است. بیمار خانم 56 ساله ای می باشد که در ابتدا بیماری ایشان MS(multiple sclerosis) تشخیص داده شد، ولی هیچ بهبودی در طی دوره درمان مشاهده نشد و سپس با توجه به محدود بودن علایم به اندام های تحتانی و اختلال اسفنکتری، سرم و مایع مغزی نخاعی ایشان از نظر وجود آنتی بادی های ضد HTLV1مورد بررسی قرار گرفت. مثبت بودن تست به همراه علایم بالینی، سبب تشخیص این ویروس در این بیمار شد.
    نتیجه گیری
    این بیمار با علایم پاراپارزی اسپاتیک پیشرونده مراجعه کرد و در ابتدا به اشتباه بیماری ایشانMS تشخیص داده شد. عدم پاسخ به درمان پس از دوسال، وجود علایم بالینی آتیپیک برای MS و منسوب بودن بیمار به استان خراسان سبب تشخیص بیماری HTLV1 شد، لذا پیشنهاد می شود در مناطق اندمیک به تشخیص های افتراقی MS در مناطق جغرافیایی خاص، نظیر عفونت HTLV1 توجه شود.
    کلید واژگان: HTLV1, مولتیپل اسکلروزیس, پاراپارزی اسپاتیک
    A. Moghadam Ahmadi, E. Ranjbar*, M. Irannezhad
    Background and Aim
    Human lymphotropic retrovirus type 1( HTLV1) is the first known virus which could cause serious diseases such as adult leukemia- lymphoma T-cell lymphoma (ATL) and Tropical Spastic (TSP). On the other hand, due to the HTLV1 similarity symptoms in patients with multiple sclerosis symptoms in Khorasan as the region's endemic, knowledge and understanding of the virus and the disease is necessary in other areas as well. The aim of the present case report study was to investigate the HTLV1 infected virus with similar multiple sclerosis symptoms in a Non-endemic area.
    Case Presentation
    The patient in the present case report study was a 56 years old women which her illness was early diagnosed as MS (multiple sclerosis). No sign of improvement in therapy period was observed. Therefore, due to limited symptoms in lower extremities and sphincter dysfunction, her serum and cerebrospinal fluid for the presence of antibodies anti HTLV1 was evaluated. The presence of Abs with clinical symptoms, cause diagnosis of the virus in the patient.
    Conclusion
    This patient was referred with symptoms of progressive paraparesis spatic and at first her disease was mistakenly diagnosed as MS. Due to lack of response to treatment and atypical clinical symptoms related to MS and Khorasan province after two years the patient was diagnosis as HTLV1. It is recommended to apply differential diagnosis of MS in specific geographic regions, such infection as HTLV1 especially in endemic areas should be considered.
    Keywords: HTLV1, Multiple Sclerosis, Spastic Paresis
  • مجتبی اکرمیان فرد *، امیر مقدم احمدی، فاطمه ایوبی، حسن نکیسا، زهرا حدادیان، محمد شعبانی، محمد الله توکلی، علی شمسی زاده
    زمینه و هدف
    استرس های اکسیداتیو در تخریب نورون های واقع در جسم سیاه و ایجاد پارکینسون دخالت دارند. گزارش شده گیاه بومادران دارای اثرات آنتی اکسیدانی و محافظت نورونی است. در این مطالعه، اثر محافظتی عصاره ی آبی گیاه بومادران بر ضایعه ی القاء شده توسط تزریق داخل بطنی 6-هیدروکسی دوپامین (6-OHDA) در موش های صحرایی نر بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه ی تجربی، 60 سر موش های صحرایی نر به صورت تصادفی به 6 گروه کنترل، پارکینسونی، و گروه های پارکینسونی تحت تیمار با عصاره تقسیم شدند. القاء پارکینسون با تزیق داخل بطنی تک دوز 6-OHDA انجام شد. عصاره ی آبی بومادران با دوزهای 4/1 و 8/2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به دو روش مکرر (روزانه و به مدت 14 روز قبل و 14 روز پس از تزریق 6-OHDA) و یا حاد (روز 13 پس از تزریق 6-OHDA) گاواژشد. ارزیابی پارکینسون با استفاده از تست روتارود و Wire grasping چهارده روز پس از تزریق 6-OHDA انجام شد.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه نشان داد که گاواژ مکرر دوزهای 4/1 و 8/2 میلی گرم عصاره ی بومادران فعالیت های حرکتی و قدرت عضلانی را متعاقب تزریق 6-OHDA در موش صحرایی بهبود بخشیده است (p<0.05).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه، می توان گفت که مصرف مزمن عصاره ی بومادران، ممکن است باعث بهبود اختلالات حرکتی و قدرت عضلانی در موش های صحرایی نر مبتلا به پارکینسون شود.
    کلید واژگان: پارکینسون, بومادران, 6, هیدروکسی دوپامین
    Mojtaba Akramian Fard *, Amir Moghaddam Ahmadi, Fatemeh Ayyobi, Hasan Nakisa, Zahra Hadadian, Mohammad Shabani, Mohammadollah Tavakoli, Ali Shamsi Zadeh
    Background
    Oxidative stresses have some role in neuronal pathogenesis in Substantia nigra and induction of Parkinson's disease. It has been reported that Achillea millefolium has antioxidant and nuoropropective effects. In this study, we investigated the effects of Aqueous extract of Achillea millefolium in a Parkinson’s diseases model induced by ICV injection of 6-hydroxydopamin in male rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study, 60 male rats were allocated into 6 groups including Control, Parkinson’s and Parkinson’s groups which treated by different doses of extract. Parkinson’s was induced by i.c.v injection of 6-OHDA. Aqueous extract of Achillea millefolium (1.4 and 2.8 mg/kg) was gavaged by two ways including repeated gavage (14 days before and for 14 days after 6-OHDA injection) and acute gavage (once in day 13 after 6-OHDA injection). Parkinson’s was evaluated using Rotarod and Wire grasping tests on day 14 after 6-OHDA injection.
    Results
    The result of this study demonstrated that repeated gavage of Achillea millefolium extract improved motility and muscle tone following administration of 6-OHDA in rats (p<0.05).
    Conclusion
    The results of this study demonstrated that chronic administration of Achillea millefolium extract may improve motility and muscle tone in Parkinson’s model in male rats.
    Keywords: Parkinson, Achillea millefolium, 6, hydroxy, dopamine
  • منیره روانبخش، زهرا صالحی، فاطمه عرب بنی اسد، امیر مقدم احمدی، رضوان صدرمحمدی، رضا بیدکی *
    مقدمه
    سردرد به عنوان یکی از شکایت های شایع بشر امروزی مطرح است،90 درصد افراد حداقل یک بار در سال دچار سردرد می شوند. سردرد را می توان یکی ازعوامل اصلی کاهش بازده کاری و انجام اقدامات تشخیصی دانست. با توجه به اینکه کارمندان پایه و اساس سازمان های دولتی می باشند و درصد بالایی از آن ها دچار سردردهای شدیدی هستند؛ این پژوهش با هدف بررسی میزان شیوع سردرد و ناتوانی های ناشی از آن در کارمندان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان شکل گرفت.

    در این مطالعه 600 نفر از کارمندان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش از فرم بتای پرسش نامه سنجش ناتوانی ناشی از سردرد و پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک استفاده شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و سطح معنی داری 05/0? p در نظر گرفته شد.

    با توجه به نتایج به دست آمده در جنس مونث و افراد با سطح درآمد زیر 300 هزار تومان سردرد و آسیب ناشی از آن به طور معنی داری بیش تر بود. هم چنین با کاهش سن و کاهش سطح تحصیلات سردرد بیشتر می شد، که با آسیب های ناشی از سردرد از لحاظ عاطفی و کارکردی مرتبط بوده است.
    کلید واژگان: سردرد, شیوع, ناتوانی, کار
    Reza Bidaki *
    Introduction
    Headache has become one of the common complaints by general population in recent days. 90 % of people experience at least one episodes of headache in a year¡and one of the major causes for reduction of emotional and functional effectiveness of community and therefore increase in diagnostic evaluations by doctors. Because of the major role of staff in government bureaus and also because of high prevalence of headache in this group research on different aspects of headache in this subgroup of general population seems to be rescannable.Purpose of this study was to investigate the prevalence of headache and measuring disability of the employees Rafsanjan university of medical sciences in 2012.
    Methods
    In this study beta version of Headache disability Index (HDI) questionnaire were applied. This questionnaire consists of one demographic data section and another section for characteristic aspects of headache. After explaining different aspect of this research and questionnaire, then collected data were entered to SPSS-19. P values
    Results
    Headache was more common between female groups than male groups significantly. According to this study headache and its complications were significantly higher in female sex and income less than 300000 Tomans. Also prevalence of headache in younger population and less educated people was higher than other subgroups, which caused more impairment in functional and emotional capacity of population.
    Conclusion
    The study findings suggest that the headache has high prevalence in employees of Rafsanjan University of medical sciences. Pain and disability resulting from it can have a negative impact on employees’ work efficiency.
    Keywords: Headache, Disability, Work
  • آتنا شریفی رضوی، نرگس کریمی، نسیم تبریزی، امیرمقدم احمدی، سحر فدایی، مهدی مشفق
    پاراپارزی اسپاستیک گرمسیری همراه میلوپاتی ناشی از HTLV-1 (Human T-Lymphotropic Virus Type 1–Associated Myelopathy، or Tropical Spastic Paraparesis: HAM/TSP)، نوعی بیماری آهسته پیش رونده است که با ویژگی هایی از قبیل فلج سفت و اختلالات حسی در اندام های تحتانی و اختلالات اسفنکتری مشخص می شود و ابتلا به ویروس HTLVI در بروز آن نقش دارد. سیر بالینی این بیماری غالبا پیش رونده است و در صورت عدم درمان، ناتوانی شدیدی به دنبال خواهدداشت. ویروس لنفوسیتیک T انسانی نوع 1 که در شمال شرق ایران(خراسان) اندمیک است، در 3% از ناقلین موجب پاراپارزی اسپاستیک گرمسیری و میلوپاتی ناشی ازHTLV-1 می شود. گرچه التهاب مزمن نخاع در ایجاد این بیماری موثر است، درمان های تعدیل کننده ایمنی تاکنون بهبود کافی در علائم آن ایجاد نکرده اند. تاکنون برای درمان این بیماری از روش های مختلفی از قبیل پردنیزولون، دانازول، تعویض پلاسما و اینترفرون آلفا استفاده شده است. درعین حال این درمان ها به طور کامل موفقیت آمیز نبوده اند و یک راهکار مشخص جهت درمان پیشنهاد نشده است. با در نظر گرفتن اندمیک بودن عفونت HTLV-1 در منطقه خراسان، انجام پژوهش های بالینی در ارتباط با این اختلال و چگونگی درمان آن ضروری می باشد.
    کلید واژگان: ویروس لنفوسیتیک T انسانی نوع 1, پاراپارزی اسپاستیک, میلوپاتی
    Dr Athena Sharifi Razavi, Dr Narges Karimi, Dr Nasim Tabrizi, Dr Amir Moghaddam Ahmadi, Dr Sahar Fadaei, Dr Mehdi Moshfegh
    Human T-Lymphotropic Virus Type 1–Associated Myelopathy، or Tropical Spastic Paraparesis (HAM/TSP) is a slowly progressive disease with characteristics such as spastic paralysis، sensory dysfunction in lower limbs and sphincteric dysfunction which infection with HTLV-1 virus is responsible for it. Clinical course of this disease is almost progressive and without treatment results in severe disability. Human T Lymphocytic Virus-type 1 which is endemic in north east of Iran، Khorasan، in 3% of carriers results in HTLV-1 Associated Myelopathy /Tropical Spastic Paraparesis. Although chronic inflammation of spinal cord seems to play a major role in the pathogenesis of this disease، immunomodulatory treatments have not shown significant improvement in this disorder. Since، different approaches such as prednisolone، danazol، plasma exchange and alfa interferon are used for treatment of this disease، although، these treatments were not completely successful and one distinct protocol was not proposed. As HTLV-1 infection is endemic in Khorasan، clinical studies about this disorder and its treatment is necessary.
    Keywords: Human T Lymphocytic Virus_type 1_Spastic Paraparesis_Myelopathy
  • کاویان قندهاری، آتنا شریفی رضوی*، امیر مقدم احمدی، محمود طاهری هروی، سحر فدایی، سمانه سادات دستغیب، سعید ابراهیم زاده
    زمینه و هدف
    تعیین ارزش تشخیصی نشانگان بالینی عصبی به منظور تعیین توپوگرافی ضایعات سیستم اعصاب مرکزی می تواند در مواردی از انجام غیرضروری MRI بیماران کاسته و هزینه انجام اقدامات تشخیصی را در مواردی کاهش دهد. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی معاینات بالینی در تعیین محل ضایعات تحت چادرینه ای بیماران مبتلا به نشانگان عروقی مغز انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 200 بیمار مبتلا به نشانگان عروقی مغز بستری در بخش اورژانس اعصاب مرکز آموزشی درمانی قائم (عج) مشهد طی سال 1390 انجام شد. با توجه به معاینات بالینی، حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی و دقت تشخیصی برای هریک از علایم بالینی در مقایسه با MRI به عنوان روش استاندارد تعیین توپوگرافی ضایعات تعیین گردید.
    یافته ها
    دقت تشخیصی تتراپارزی و سندرم های متقاطع برای توپوگرافی تصویری ضایعه در ساقه مغز به ترتیب 79 درصد و 83 درصد تعیین شد. دقت تشخیصی همی آتاکسی برای توپوگرافی تصویری ضایعه در نیمکره مخچه همان طرف 98درصد بود. دقت تشخیصی نشانگان والنبرگ برای توپوگرافی تصویری ضایعه در لترال بصل النخاع 98 درصد تعیین شد.
    نتیجه گیری
    با استفاده از مهارت های بالینی و انجام معاینه عصبی دقیق برای مشخص نمودن نشانگان بالینی عصبی، می توان در مواردی توپوگرافی ضایعات عروقی علامت دار مغز را با دقت بالا تعیین نمود و از انجام غیرضروری MRI در بیماران کاست.
    کلید واژگان: نشانگان, ضایعه, توپوگرافی, مغز, عروق مغز, MRI
    Ghandehari K., Sharifi Razavi A. *, Moghaddam Ahmadi A., Taheri Heravi M., Fadaei S., Dastgheib Ss, Ebrahimzadeh S.
    Background And Objective
    The Detection of neurologic signs for topographical disorders in central nerves system can prevent unnecessary neuroimaging techniques such as MRI. This study was performed to determine the diagnostic value of physical examination for topographic detection of infratentorial lesions in patients with cerebrovascular syndromes.
    Methods
    This descriptive study was done on 200 patients with cerebrovascular syndrome in Qaem Hospital in Mashhad, north-east Iran during 2011. Regarding to topographic physical examination, sensitivity, specificity, positive and negative predictive value and accuracy of signs of syndromes were compared to MRI as gold standard method.
    Results
    The accuracy of tetraparesis and crossed syndromes for localization of brain lesion in brainstem was 79% and 83%, respectively. The accuracy of hemiataxia for localization of brain lesion in ipsilateral cerebellar hemisphere was 98%. The accuracy of Wallenberg syndrome for localization of brain lesion in posterolateral medulla was 98%.
    Conclusion
    Using clinical neuro-examination skills and accurate topographic physical examination can prevent unwanted MRI technique for the diagnoses of cerebrovascular syndromes.
    Keywords: Cerebrovascular Syndrome, Lesion, Topography, Brain, Cerebrovascular, MRI
  • کاویان قندهاری، آتنا شریفی رضوی، امیر مقدم احمدی، مهسا سپندار، محمود طاهری هروی، سعید ابراهیم زاده
    مقدمه
    تعیین ارزش تشخیصی نشانگان بالینی عصبی به منظور تعیین توپوگرافی ضایعات سیستم اعصاب مرکزی میتواند در مواردی از انجام غیر ضروری ام آرآی در بیماران کاسته و هزینه انجام اقدامات تشخیصی را در مواردی کاهش دهد.
    مواد و
    روش
    دویست بیمار بستری در بخش اورژانس اعصاب بیمارستان قائم که بر اساس وجود اندیکاسیون مربوطه ام آر آی مغز انجام شده و یک ضایعه جدید واحد با حدود مشخص در قسمت خاصی از مغز داشتند، مورد معاینه بالینی و تعیین نشانگان عصبی قرار گرفتند. نورولوژیست معاینه کننده اطلاعی از توپوگرافی ضایعه در ام.آر.آی نداشت. تعیین توپوگرافی ضایعه عروقی پارانشیم مغز توسط نورورادیولوژیست که از علائم بالینی بی اطلاع بود، صورت پذیرفت. سپس موارد مثبت حقیقی و کاذب، منفی حقیقی و کاذب علائم عصبی در مقایسه باروش استاندارد تعیین توپوگرافی ضایعات مربوطه که ام.آر.آی مغز است تعیین و با استفاده از فرمول های مربوطه حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی و دقت تشخیصی محاسبه گردید.
    یافته ها: دقت تشخیصی آفازی بروکاو آفازی ورنیکه برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی درمناطق شناخته شده بروکا و ورنیکه در نیمکره چپ 94 ٪ می باشد. دقت تشخیصی همی پارزی برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی در نیمکره مقابل95٪ است. دقت تشخیصی آفازی و همی هیپوستزی برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی به ترتیب در نیمکره چپ و نیمکره مقابل 100 ٪ می باشد.
    بحث و نتیجه ‏گیری: با استفاده از مهارت های بالینی و انجام معاینه عصبی دقیق جهت مشخص نمودن نشانگان بالینی عصبی، می توان توپوگرافی ضایعات عروقی علامتدار مغز را با دقت بالا تعیین نمود.
    کلید واژگان: نشانگان, ضایعه, توپوگرافی, مغز
    K. Ghandehari, A. Sharifi Razavi, A. Moghaddam Ahmadi, M. Espandar, M. Taheri Heravi, S. Ebrahimzadeh
    Background
    Determination of diagnostic value of neurologic syndromes for neurotopographic diagnosis of lesions of central nervous system may decrease unnecessary neuroimaging and its costs.
    Methods
    In this study, 200 patients who had undergone brain MRI and had a single new well defined cerebrovascular lesion in the brain underwent neuroexamination and were categorized based on syndrome diagnosis. This clinical evaluation was performed by a neurologist who was blind to the result of brain MRI. Also, the topography of vascular and parenchymal lesions was reported by a neuroradiologist who was blind to the clinical data. Then, true, false positive and false negative cases were identified compared to the standard method for determination of lesions topography; i.e., brain MRI. Afterwards, sensitivity, specificity, positive and negative predictive values, and accuracy of these syndromes were assessed.
    Results
    The diagnostic accuracy of broca and wernicke aphasia for localization of brain lesion in lateral left frontal and left temporoparietal was 94%. Besides, the accuracy of hemiparesis for localization of brain lesion in the contralateral hemisphere was 95%. Additionally, the accuracy of aphasia and hemihypoesthesia for localization of brain lesion in the left hemisphere and contralateral hemisphere was 100%.
    Conclusion
    Topography of symptomatic cerebrovascular lesions could be more accurately determined using clinical neuroexamination skills for detection of neurological syndromes.
    Keywords: Syndrome, Lesion, Topography, Brain
  • الهام شریفی رضوی، آتنا شریفی رضوی، مجتبی کاظمیان، باب الله بخشی پور، بهرام میرزاییان، امیر مقدم احمدی، حجت سعیدی نژاد، ندا قلی پور
    مقدمه
    مولتیپل اسکلروزیس (MS) ، به عنوان یکی از شایع ترین اختلال های سیستم اعصاب مرکزی، مشکلات شناختی متعددی را به همراه دارد. اختلال های شناختی، شیوعی در حد 50 تا 60 درصد در بیماران مبتلا به MS داشته و مهم ترین نقش را در از دست دادن کار و خانه نشین شدن این بیماران برعهده دارند. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه فرایندهای عالی شناختی در بیماران مبتلا به MS و افراد بهنجار بود.
    مواد و
    روش
    از میان 1293 بیمار عضو انجمن MS مازندران در سال 1390، تعداد 44 نفر(22 زن و 22 مرد) به طور غیرتصادفی (هدفمند) انتخاب و تعداد 44 نفر نیز به عنوان گروه شاهد با همتاسازی سن، جنسیت و میزان تحصیلات تعیین گردیدند. معیارهای خروجی مطالعه وجود افسردگی، عدم آشنایی کار با کامپیوتر و معیار ناتوانی EDSSبالای 4 در نظر گرفته شد. برای سنجش فرایندهای عالی شناختی از آزمون برج لندن استفاده گردید که در آن تعداد خطاها، زمان کل انجام آزمایش و زمان تاخیر مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    در زمینه تعداد خطاها، نتایج مطالعه نشان داد که بین دو گروه مبتلا به بیماری MS و گروه شاهد از نظر تعداد حرکاتی که آزمودنی در طی آن مسئله را حل کرده تفاوت وجود داشت و میانگین تعدا خطاها در گروه مورد (90/8±73/12) بیش از گروه شاهد (49/5±48/6) بود (0001/0>P). در زمینه زمان کل نیز نتایج مطالعه حاکی از این بود میانگین زمان کل انجام آزمایش درگروه بیمار (63/342±609) بیشتر از گروه شاهد(37/177±23/488) بود و آزمون تی مستقل نیز تفاوت معنی داری را در این زمینه نشان داد (007/0=P). اما در جمع زمان تاخیر بین دو گروه تفاوت معنی دار مشاهده نشد(436/ 0=P).
    بحث و نتیجه گیری
    از میان متغیرهای مورد سنجش توسط آزمون برج لندن، بیشترین آسیب شناختی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس، کند شدن سرعت پردازش اطلاعات بود.
    کلید واژگان: فرایندهای عالی شناختی, مالتیپل اسکلروزیس, عملکرد شناختی, آزمون برج لندن
    E. Sharifi Razavi, A. Sharifi Razavi, M. Kazemian, B. Bakhshipour, B. Mirzaeian, A. Moghaddam Ahmadi, H. Saeedinezhad, N. Gholipour
    Introduction
    Multiple Sclerosis (MS), as one of the most common disorders of the central nervous system, is accompanied by various cognitive problems. About 50-60% of MS patients are involve with cognitive problems and this is the main factor leading to their job loss and decreasing their quality of life. The current survey aimed to compare high cognitive processes in MS patients and normal individuals.
    Methods
    Among the 1293 members of MS association in Mazandaran province in 2011, 44 patients (22 females and 22 males) were selected non randomly (biased sampling). Also, 44 individuals who were matched with the patients regarding sex, age, and education level were considered as the control group. The exclusion criteria of the study were depression, lack of computer knowledge, and EDSS>4. In order to assess higher cognitive processes, London tower test was used in which, the number of errors, total test time, and delay time were evaluated. The data were analyzed using independent t-test.
    Results
    The results revealed a significant difference between the MS and control groups regarding the number of trials made for solving the problems. Besides, the number of errors was higher in the patients group (12.73.90) compared to the control group (6.48.49) (P
    Conclusion
    Among the variables evaluated using London tower test, decrease in the speed of data analysis was the major cognitive impairment in MS patients.
    Keywords: Higher cognitive processes, Multiple Sclerosis, Cognitive function, London tower test
  • محسن فروغی پور، امیر مقدم احمدی، احمد پور رشیدی، زهرا تفاخری، آتنا شریفی رضوی، سحر فدایی، الهام صالحیان نیک
    سابقه و هدف
    التهاب عصب بینایی یکی از علل شایع کاهش دید یک یا دو طرفه است. شایع ترین علل این اختلال، بیماری های از بین برنده میلین در سیستم عصبی مرکزی است و اکثریت بیماران مبتلا به نوریت اپتیک، در آینده سایر علایم اسکلروز مولتیپل را نشان می دهند. تشخیص، بر پایه یافته های بالینی است؛ با این حال MRI، روش انتخابی کشف ضایعات می باشد. هدف این مطالعه بررسی یافته های موجود در MRI مغز در بیماران مبتلا به نوریت اپتیک است.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی- مقطعی بود و جمعیت مورد مطالعه، تمام بیماران مبتلا به نوریت اپتیک مراجعه کننده به بخش های اعصاب بیمارستان قائم (عج) در سال87 بودند. تشخیص اختلال در تمامی موارد از نظر علایم و یافته های بالینی قطعی شده و سپس MRI مغز از همه بیماران انجام گرفت. جهت آنالیز داده ها از SPSS و آزمون های آماری کای دو، T تست و آزمون غیر پارامتریک معادل استفاده شد.
    یافته ها
    سی و نه (7/55 درصد) بیمار مبتلا به نوریت اپتیک، یافته های غیرطبیعی در MRI مغز داشتند. از این گروه، در تصاویر 15 بیمار پلاک هایی در ناحیه سوپراتنتوریال و در 9 بیمار در ناحیه اینفراتنتوریال رویت شد و سایر بیماران در هر دو محل دارای پلاک بودند. تنها در 2 بیمار (1/5 درصد) ضایعات عصب بینایی مشاهده شدند.
    استنتاج
    اگرچه MRI استاندارد مغز جهت تشخیص ضایعات CNS می باشد، اما در ارتباط با نشان دادن ضایعات خود عصب بینایی ناکارآمد است. بنابراین، تکنیک های تصویربرداریی بایستی در این بیماران استفاده کردند که قادر باشند یافته های غیر طبیعی در عصب بینایی را نشان دهد.
    کلید واژگان: نوریت اپتیک, MRI مغز, پلاک دمیلینیزان
    Mohsen Forughipur, Amir Moghadam-Ahmadi, Ahmad Pourrashidi, Zahra Tafakhori, Atena Sharifi-Razavi, Sahar Fadaee, Elham Salehian Nik
    Background and
    Purpose
    Optic neuritis is one of the common causes of unilateral or bilateral visual loss. The most common cause of this disorder is demyelinating disease of the central nervous system (CNS) and most of the patients with optic neuritis will present other signs of multiple sclerosis (MS). The diagnosis depends on the clinical findings، however، magnetic resonance imaging (MRI) is the choice of imaging method for detecting demyelinating lesions. The aim of this study was to investigate the MRI findings in patients with optic neuritis.
    Materials And Methods
    This descriptive-cross sectional study consisted all patients with optic neuritis (n=70) referring to neurology department of Ghaem Hospital in Mashhad، Iran، 2008. The diagnosis was made based on clinical signs and symptoms. Information including demographic details and visual findings was collected through questionnaires. Conventional brain MRI was performed for all patients and evaluated for abnormal findings. We used chi square test for qualitative variables and T-test for quantitative variables
    Results
    Thirty-nine (55. 7%) patients with optic neuritis were seen with abnormalities in MRI. In this group، 31 (79. 4%) cases had plaques in the supratentorial and 22 patients (54. 6%) in the infratentorial areas. In 24 cases (61. 5%) periventricular region was the most common site with plaques. We observed optic nerve lesions in two (5. 1%) patients.
    Conclusion
    Standard MRI of the brain is useful for detecting CNS lesion، however، it is ineffective in revealing optic nerve lesions. So، appropriate imaging techniques must be used in such patients to find abnormalities in the affected optic nerve.
    Keywords: Optic neuritis, MRI, demyelinating plaque
  • محسن فروغی پور، امیر مقدم احمدی، سحر فدایی، خسرو روانخواه مقدم، آتنا شریفی رضوی
    سابقه و هدف
    ترومبوز سینوس های وریدی مغز یکی از انواع نادر سکته های مغزی است و تشخیص آن به علت طیف علایم بالینی وسیع ممکن است با تاخیر داده شود و با سایر شرایط پاتولوژیک اشتباه شود این طیف می تواند از سردرد مقاوم تا سندرم های شدید افزایش فشار داخل جمجمه، نقایص فوکال عصبی و کوما متفاوت باشد. بنابراین باید در تشخیص افتراقی تمام سردردهای ثانویه قرار گیرد.
    مواد و روش ها
    کلیه بیماران ورودی به بر حسب علایم وظن بالینی تحت بررسی با اقدامات تشخیصی شامل CT Scan،MRI MRV (ونوگرافی) قرار گرفته و پس از تایید تشخیص تحت مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده از ایشان شامل سن، جنس، علایم بالینی و علل مورد طبقه بندی قرار گرفت. پس از تکمیل اطلاعات بیماران طی مدت 21 ماه و پایش نهایی در نرم افزار SPSS وارد شده و بررسی های آماری به دو صورت توصیفی و تحلیلی انجام شد.
    یافته ها
    شایع ترین علایم به ترتیب شیوع شامل: سردرد، ادم پاپی، تاری دید، اختلال حسی حرکتی، اختلال هوشیاری، دوبینی، تب، اختلال رفتاری، اختلال تکلم، تشنج فوکال و تشنج ژنرالیزه می باشند. شایع ترین علل به ترتیب شیوع شامل: مصرف OCP و حاملگی، عفونت، ایدیوپاتیک، سوء مصرف داروها یا اعتیاد، بیماری های خونی، تروما، سابقه قبلی سکته یا ترومبوزسینوس مغزی و بیماری هایی چون دیابت قندی وپرفشاری خون است.
    استنتاج
    شایع ترین شکایت در ترومبوز سینوس های وریدی مغزی سردرد و شایع ترین یافته عصبی ادم پاپی می باشد. شایع ترین علت مصرف OCP و حاملگی است و عفونت کماکان یکی از علل شایع این بیماری می باشد.
    کلید واژگان: ترومبوز سینوس های وریدی مغز, علایم بالینی, علل, افزایش خاصیت انعقادپذیری
    Mohsen Foroughipoor, Amir Moghaddam Ahmadi, Sahar Fadaei, Khosro Ravankhah Moghaddam, Athena Sharifi Razavi
    Background and
    Purpose
    Cerebral venous thrombosis (CVT) is the thrombosis affecting cerebral veins and sinus and is a rare condition. The diagnosis may be late or neglected due to the great clinical spectrum of symptoms, various forms of initial presentation and unspecific signs of neuroimaging.
    Materials And Methods
    In this descriptive study, the included patients were followed up according to clinical manifestations, diagnostic efforts and clinical suspicions. The information regarding the subjects’ age, gender, clinical presentation, diagnostic efforts and classified treatment results were recorded. The data was obtained during a 21 months period and analyzed in SPSS.
    Results
    The most prevalent symptoms among the study population were headache, papillary edema, blurred vision, sensory-motor disorder, disorders of consciousness, double vision, behavioral disorder, speech impairment, focal seizure, and generalized seizure. The most common reasons were taking oral contraceptive pill (OCP), pregnancy, infection, idiopathic, drug abuse, hematologic diseases, trauma, previous cerebrovascular accident, CVT, diabetes, and hypertension.
    Conclusion
    The most prevalent complaint was headache and the most founded neurological sign was papillary edema. In our study, OCP and pregnancy were the greatest etiologies, while infection was the next common etiology.
    Keywords: Cerebral venous thrombosis, clinical manifestation, cause, risk factor
  • بدانید!
    • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
    • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
    • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
    درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال