به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

ایلناز سجادیان

  • زهرا قادری، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای بر تعامل و خوداعتمادی معلمان دوره ابتدایی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 2831 نفر بودند. در این پژوهش تعداد 30 معلم دوره ابتدایی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 معلم). معلمان حاضر در گروه آزمایش بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای را طی هفت هفته در 7 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تعامل معلمان (TIQ) و پرسشنامه خوداعتمادی معلمان (TSCQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه های تکراری با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای بر ابعاد تعامل (رهبری (001/0>P؛ 51/0=Eta؛ 01/30=F)، رفتار کمک کننده (001/0>P؛ 42/0=Eta؛ 67/20=F)، درک کردن (001/0>P؛ 38/0=Eta؛ 17/17=F)، مسئولیت پذیری (001/0>P؛ 49/0=Eta؛ 03/27=F)، نامطمئن بودن (001/0>P؛ 52/0=Eta؛ 39/30=F)، ناراضی بودن (001/0>P؛ 47/0=Eta؛ 12/25=F)، تنبیه کردن (001/0>P؛ 21/0=Eta؛ 51/7=F) و سختگیر بودن (001/0>P؛ 22/0=Eta؛ 77/7=F)) و خوداعتمادی  (001/0>P؛ 62/0=Eta؛ 23/46=F) معلمان دوره ابتدایی تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای با بهره گیری از بازسازی آگاهی و فعالیت ها، درک ذهنی چالش ها، کنترل انرژی روانی و هدف گذاری فعالیت ها می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود تعامل و خوداعتمادی معلمان دوره ابتدایی مورد استفاده گیرد.

    کلید واژگان: بسته آموزشی تجربه بهینه, نظریه چیکسنت میهای, تعامل, خوداعتمادی, معلمان ابتدایی
    Zahra Ghaderi, Ilnaz Sajjadian*, Mohammadali Nadi

    The present study was conducted to investigating effectiveness of optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory on interaction and self-confidence of primary school teachers. The research method of the present study was quasi-experimental with pretest, posttest, control group design and two-month follow-up period. The statistical population of the research included 2831 primary school teachers in Isfahan city in the academic year of 2020-2021. 30 primary school teachers were selected by purposive sampling method and randomly assigned to experimental and control groups (15 teachers in each group). The teachers in the experimental group received the optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory during seven weeks in seven sessions of 90 minutes. The applied questionnaires in this study included teacher interaction questionnaire (TIQ) and teacher self-confidence questionnaire (TSCQ). The data from the study were analyzed through variance with repeated measures via SPSS23 statistical software. The results showed that optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory has effect on the dimensions of interaction (Leadership (F=30.01, Eta= 0.51, P≤0.001), helping behavior (F=20.67, Eta= 0.42, P≤0.001), understanding (F=17.17, Eta= 0.38, P≤0.001), responsibility (F=27.03, Eta= 0.49, P≤0.001), uncertainty (F=30.39, Eta= 0.52, P≤0.001), dissatisfaction (F=25.12, Eta= 0.47, P≤0.001), punishment (F=7.51, Eta= 0.21, P≤0.001) and strictness (F=7.77, Eta= 0.22, P≤0.001)) and self-confidence (F=46.23, Eta= 0.62, P≤0.001) of primary school teachers. According to the findings of the present study it can be concluded that optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory can be used as an efficient method to increase interaction and self-confidence of primary school teachers through employing reconstruction of awareness and activities, mental understanding of challenges, control of mental energy and targeting of activities.

    Keywords: Optimal Experience Educational Package, Csikszentmihalyi's Theory, Interaction, Self-Confidence, Primary Teachers
  • مریم مهری بروجنی، ایلناز سجادیان*، محسن گلپرور
    هدف

    تعارضات زناشویی زوجین را با مشکلات روانشناختی مواجه می کند و در آستانه طلاق قرار می دهد، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان پذیرش وتعهد روایت محور با پذیرش وتعهد بر بلاتکلیفی و عواطف منفی زنان در آستانه طلاق انجام شد.

    روش

    پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون بادو گروه آزمایش و گروه کنترل و دوره پیگیری 2ماهه بود. از بین مراجعین طلاق دادگستری اصفهان 45 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی درسه گروه گمارده شدند.گروه اول و دوم اول طی 8 جلسه 75 دقیقه ای درمان پذیرش وتعهد روایت محور و درمان پذیرش وتعهد هیز (2008) را دریافت نمودند ولی برگروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی فریستن (1994)، عاطفه منفی واتسون (1988) را شامل می شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد هر دو درمان بر عدم تحمل بلاتکلیفی، عواطف منفی زنان در آستانه طلاق در مرحله پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی داری داشت ولی روش درمانی پذیرش و تعهد روایت محور در بهبود عاطفه منفی در مرحله پیگیری موثرتر بوده است (05/0>P).

    نتیجه

    می توان از این دو روش برای بهبود متغیرهای روانشناختی زنان در آستانه طلاق استفاده نمود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درمان پذیرش وتعهد روایت محور, عدم تحمل بلاتکلیفی, عواطف منفی, طلاق
    Maryam Mehri Borujeni, Ilnaz Sajjadian *, Mohsen Golparvar
    Aim

    Marital conflicts can confront couples with psychological problems and put them on the verge of divorce, so this research is to investigate effectiveness of narrative-based acceptance and commitment therapy and its comparison with acceptance and commitment therapy on uncertainty, negative emotions of women on the verge of divorce in Isfahan.

    Method

    This is a semi-experimental research of pre- post test, experimental and control group with 2 month follow-up among judicial divorce clients. 45 people were selected by Purposive sampling and assigned to three experimental and control groups. First group had narrative-based acceptance and commitment therapy package during 8 sessions of 75 minutes, second group had Hayes(2008) treatment and control group had nothing. Research tools of pre, post and follow-up stages included Fristen's uncertainty intolerance questionnaire(1994), Watson's positive and negative affect(1988).

    Findings

    Both treatments had a significant effect on the intolerance of uncertainty and negative emotions of women on the verge of divorce in the post-test and follow-up stages, but the narrative-based acceptance and commitment treatment method was more effective in improving negative emotions in the follow-up stage.

    Conclusion

    Therefore, these two treatment methods can be used to improve the psychological variables of women on the verge of divorce.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Narrative-Based Acceptance, Intolerance Of Uncertainty, Negative Emotions, Divorce
  • سمیه حیدری شادهی، ایلناز سجادیان*، غلامرضا منشئی
    مقدمه

    یکی از مشکلات شایع دوران یائسگی کاهش توانایی جنسی و اختلال عملکرد جنسی است که می تواند باعث کاهش کیفیت زندگی زنان شود. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی "درمان فعال سازی رفتاری" بر خودپنداره جنسی و صمیمیت در روابط زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی انجام شد.  

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع  نیمه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 45 روز بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل همه زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی مراجعه کننده به مراکز درمانی تخصصی در زمینه اختلالات جنسی واقع در شهر اصفهان در سال 1402 بودند.  نمونه آماری از مراکز درمانی تخصصی در زمینه اختلالات جنسی در شهر اصفهان به روش در دسترس به تعداد 30  زن یائسه  بالای 50 سال دارای اختلال عملکرد جنسی با تشخیص مصاحبه تشخیصی روانشناس بالینی و کسب نمره عملکرد جنسی کمتر از 28 از 36 نمره  "شاخص عملکرد جنسی زنان"(Female Sexual Function Index) به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی ساده به شیوه قرعه کشی در  گروه "درمان فعال سازی رفتاری" و کنترل گمارش شدند (هرگروه 15 تن). جمع آوری داده ه با پرسشنامه جمعیت شناختی، "پرسشنامه چند وجهی خودپنداره جنسی" (Multidimensional Sexual Self- Concept Questionnaire) و "ارزیابی شخصی صمیمیت در روابط"(Personal Assessment of Intimacy in Relationships) انجام گرفت. برای گروه مداخله، 8 جلسه 90 دقیقه ای "درمان فعال سازی رفتاری"(هفته ای 2 جلسه) برگزار شد. پس از اتمام مداخله، پس آزمون و به فاصله 45 روز بعد پیگیری انجام شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 23 تحلیل شد.

    یافته ها

    بین گروه مداخله و گروه کنترل در 2 متغیر خودپنداره جنسی و صمیمیت در روابط، در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود داشت.  بنابراین، مداخله در بهبود خودپنداره جنسی و صمیمیت در روابط زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی اثر بخش بود (05/0>P). 
     

    نتیجه گیری

    "درمان فعال سازی رفتاری" باعث بهبود خودپنداره جنسی و صمیمیت در روابط در زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی می شود. پیشنهاد می شود در مراکز بهداشت و درمان و مراکز مشاوره از درمان فوق، برای ارتقای متغیرهای روانشناختی مرتبط با عملکردجنسی زنان یائسه استفاده شود.

    کلید واژگان: اختلال عملکرد جنسی, خودپنداره جنسی, درمان فعال سازی رفتاری, صمیمیت در روابط, یائسگی
    Somayeh Heidary Shadehi, Ilnaz Sajjadian*, Gholamreza Manshaee
    Introduction

    One of the common problems of menopause is the decrease in sexual ability and sexual dysfunction, which can reduce the quality of life of women. Therefore, the present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of “Behavioral Activation Therapy” on sexual self-concept and intimacy in relationships of postmenopausal women with sexual dysfunction.

    Methods

    The current research was of semi-experimental type with pre-test-post-test with control group and 45 days’ follow-up. The statistical population of the present study included all postmenopausal women with sexual dysfunction who referred to specialized treatment centers in the field of sexual dysfunction located in Isfahan city in 2023. A statistical sample of specialized treatment centers in the field of sexual disorders in the city of Isfahan according to the convenience method, the number of 30 postmenopausal women over 50 years of age with sexual dysfunction diagnosed by a clinical psychologist's diagnostic interview and scoring less than 28 out of 36 points "Female Sexual Function Index" were selected by purposeful sampling. Then they were randomly assigned to “Behavioral Activation Therapy” and control groups (15 people in each group). Data collection was done with demographic questionnaire, "Multidimensional Sexual Self-Concept Questionnaire" and "Personal Assessment of Intimacy in Relationships". For the intervention group, 8 sessions 90-minute of “Behavioral Activation Therapy (2 sessions per week) were performed. After the completion of the intervention, a post-test and follow-up was conducted 45 days later. Data were analyzed in SPSS. 23.

    Results

    There was a significant difference between the intervention group and the control group in the two variables of sexual self-concept and intimacy in relationships, in the post-test and follow-up stages. Therefore, the intervention was effective in improving sexual self-concept and intimacy in relationships of postmenopausal women with sexual dysfunction (P<0.05).

    Conclusions

    “Behavioral Activation Therapy" improves sexual self-concept and intimacy in relationships in postmenopausal women with sexual dysfunction. It is suggested to use “Behavioral Activation Therapy" in health care centers and counseling centers to improve the psychological variables related to the sexual performance of postmenopausal women.

    Keywords: Sexual Dysfunction, Sexual Self-Esteem, Behavioral Activation Therapy, Intimacy In Relationships, Menopause
  • مریم هاشمی پورزواره*، منصوره بهرامی پور اصفهانی، ایلناز سجادیان
    زمینه و هدف

    دیابت نوع 1 یک بیماری شایع  غدد درون ریز در کودکان است  که می تواند عوارض جسمی و روانی فراوانی برای فرد و خانواده وی ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محوربر کارکرد تاملی وآگاهی هیجانی کودکان مبتلا به دیابت نوع 1می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه که به روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون،  پس آزمون با دو گروه آزمایش و گروه  کنترل و دوره پیگیری دو ماهه انجام شد ،کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 مراجعه کننده به کلینیک متخصصین غدد اطفال به عنوان جامعه آماری  وارد مطالعه شدند. گروه مورد مطالعه به صورت تصادفی در دو گروه آز مودنی  وکنترل  تقسیم شدند.گروه آزمودنی  تحت مداخله درمان ذهنی سازی کودک محور طی  ده  جلسه  60 دقیقه ای و نیز 30 دقیقه بامادران به صورت هفتگی قرارگرفتندوگروه کنترل دراین مدت مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با کمک پرسشنامه کارکرد تاملی فوناگی و پرسشنامه آگاهی هیجانی ریفی و همکاران در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه جمع آوری و با آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر با نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    در این مطالعه 30 کودک مبتلا به دیابت نوع 1 در دو گروه آزمایش و کنترل بررسی شدند.نتایج تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد که درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تاملی وآگاهی هیجانی در کودکان 12-8 ساله مبتلا به دیابت نوع  یک تاثیر معنی داری داشته و اثرات درمان در مرحله پیگیری نیز ثابت باقی مانده است (001/0>p).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تاملی و آگاهی هیجانی در کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 است. این تاثیرات مثبت بعد از اتمام درمان نیز ثابت باقی مانده است. درمان ذهنی سازی با ایجاد خودآگاهی و خودتنظیمی در کودکان، به آنها کمک می کند تا هیجانات خود را بهتر شناسایی و مدیریت کنند. این موضوع اهمیت و کاربرد درمان ذهنی سازی را در مدیریت موثر بیماری های مزمن کودکان مانند دیابت نوع 1 برجسته می کند.

    کلید واژگان: درمان ذهنی سازی کودک محور, کارکرد تاملی, اگاهی هیجانی, دیابت نوع 1
    Maryam Hashemipour Zavareh*, Mansoureh Bahramipour Isfahani, Ilnaz Sajjadian
    Aim and Background

    Type 1 diabetes (T1D) is a common endocrine disease in children that can have significant physical and psychological consequences for the individual and their family. The aim of the present study was to investigate the effectiveness of Mentalization-Based Treatment for Children (MBT-C) on reflective function and emotional awareness in children with T1D.

    Methods and Materials:

     In this quasi-experimental study with a pretest-posttest design with two experimental and control groups, and a two-month follow-up period, children with T1D who referred to the pediatric endocrinology clinic were included. The study participants were randomly divided into two groups: experimental and control. The experimental group received MBT-C in ten 60-minute sessions, as well as 30-minute weekly sessions with their mothers. The control group received no intervention during this period and was on the waiting list. In the pretest stage, both groups completed the Reflective Functioning Questionnaire and the Emotional Awareness Questionnaire. After the treatment sessions, both groups completed the questionnaires in the posttest and follow-up stages, and the results were compared.

    Findings

    In this study, 30 children with T1D were evaluated in the experimental and control groups. The results of repeated-measures ANOVA showed that mentalization treatment for children had a significant effect on improving reflective functioning and emotional awareness in 8-12-year-old children with T1D, and the treatment effects were maintained in the follow-up stage p<0.001.

    Conclusions

    The results of this study indicate the effectiveness of MBT-C in improving reflective functioning and emotional awareness in children with T1D. These positive effects were also stabilized after the completion of the treatment. MBT-C helps children develop self-awareness and self-regulation, enabling them to better identify and manage their emotions. This highlights the importance and application of MBT-C in the effective management of chronic childhood diseases such as T1D.

    Keywords: Child-Centered Mentalization-Based Treatment, Reflective Functioning, Emotional Awareness, Type 1 Diabetes Mellitus
  • محمد مهدی زعفرانی، ایلناز سجادیان*
    زمینه و هدف

    زنان سرپرست خانوار در زندگی خود مشکلات متعددی را در حوزه سرسختی روانشناختی، بهزیستی اجتماعی تجربه می کنند، بر این اساس هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه همراه با دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان تشکیل می دادند که در سال 1402 در این شهر سکونت داشتند. در این مطالعه تعداد 30 زن سرپرست خانوار با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین گردیدند. افراد شرکت کننده در دو گروه در سه مرحله به تکمیل پرسشنامه ها پرداختند. در پژوهش حاضر افراد گروه آزمایش8 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند اما گروه گواه مداخله دریافت نکرد. در پایان نیز داده با تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی تاثیر معناداری داشته است (05/0>p). همچنین در مرحله پیگیری نیز تاثیر معنادار این روش درمانی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی تدوام داشته است (05/0>p).

    نتیجه گیری

    از نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی باعث افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار شده است، از این رو روانشناسان و مشاوران می توانند برای افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار از تکنیک های این رویکرد درمانی استفاده کنند.

    کلید واژگان: بهزیستی اجتماعی, سرسختی روانشناختی, درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی
    Mohammadmahdi Zafarani, Ilnaz Sajjadian*
    Aim and Background

    Women heads of households experience many problems in their lives, which can be reduced psychological Hardiness, and reduced social well-being. Based on this, the aim of the current research was the effectiveness of Mindfulness-Integrated Cognitive-Behavioral Therapy on psychological Hardiness and social well-being of women heads of households.

    Methods and Materials: 

    The current research method was quasi-experimental with a pre-test and post-test design with the Goa group with a two-month follow-up period. The statistical population of the present study consisted of all female heads of households in Isfahan city who lived in this city in 1402. In this study, 30 female heads of the household were selected using the available sampling method and randomly replaced in two experimental and control groups. Participants in two groups completed questionnaires on psychological Hardiness and social well-being in three stages. In the present study, the people in the experimental group underwent 8 sessions of intervention, but the control group did not receive the intervention. In the end, the data were analyzed by analysis of variance with repeated measurements.

    Findings

    The results of data analysis showed that Mindfulness-Integrated Cognitive-Behavioral Therapy has had a significant effect on increasing psychological Hardiness. Also, Mindfulness-Integrated Cognitive-Behavioral Therapy has significantly increased social well-being (0/05>p). Also, in the follow-up phase, the significant effect of this therapeutic method on psychological hardiness and psychological well-being continued (p<0.05).

    Conclusions

    From the results of the research, it can be concluded that Mindfulness-Integrated Cognitive-Behavioral Therapy has increased the psychological Hardiness and social well-being of female heads of households, therefore psychologists and counselors can increase the psychological toughness and social well-being of female heads of households. Use the techniques of this therapeutic approach.

    Keywords: Social Well-Being, Psychological Hardiness, Mindfulness-Integrated Cognitive-Behavioral Therapy
  • حسین هدایت، ایلناز سجادیان*، احمد عابدی، محمدرضا عابدی

    این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودتنظیمی و اجتناب تجربی دانش آموزان اهمالکار دوره دوم متوسطه انجام شد. نمونه پژوهش شامل 15 دانش آموز دوره دوم متوسطه، گروه آزمایش بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و 15 دانش آموز دوره دوم متوسطه، گروه آزمایش مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد و 15 دانش آموز دوره دوم متوسطه به عنوان گروه کنترل (بدون درمان) بود. نمونه گیری به طور در دسترس از بین افرادی که بر مبنای مقیاس ارزیابی اهمالکاری تحصیلی، اهمالکار تشخیص داده شدند و سایر ملاک های ورود به مطالعه را نیز دارا بوده (کسب نمره بالاتر از حد برش در هر پرسشنامه، اشتغال به تحصیل در دوره دوم متوسطه، تمایل آگاهانه برای شرکت در پژوهش) انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس ارزیابی اهمالکاری تحصیلی- نسخه دانش آموز (Solomon, Rothblum, 1984)، پرسشنامه خودتنظیمی یادگیری (Zimmerman & Mertinez-pons, 1986)پرسشنامه اجتناب تجربی(Gamez, Chmielewski, Kotov, Ruggero & Watson, 2011) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی بر خودتنظیمی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربی در دانش آموزان اهمالکار دوره دوم متوسطه تاثیر بیشتری دارد. (05/0>P) ازاین رو به دست اندرکاران امر در حوزه آموزش و پرورش دانش آموزان پیشنهاد می شود از بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی به منظور بهبود مشکلات مرتبط در این زمینه بخصوص خودتنظیمی استفاده نمایند.

    کلید واژگان: اهمالکاری تحصیلی, بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, خودتنظیمی, اجتناب تجربی, دوره دوم متوسطه
    Hossein Hedayat, Ilnaz Sajjadian *, Ahmad Abedi, Mohammadraza Abedi

    Procrastination is one of the most common behavioral problems and is common among the general public. In addition, procrastination is associated with several psychological consequences as well as students' academic future, which doubles the need to identify and prevent it. Therefore, this study was conducted with the aim of compiling an educational package to prevent academic procrastination and compare its effect with treatment based on acceptance and commitment to self-regulation and experimental avoidance of procrastinating high school students. The sample consisted of 15 Secondary high school students in the experimental group based on pattern and 15 Secondary high school students in the experimental group based on acceptance and commitment and 15 Secondary high school students in the control group (without treatment). Research tools included Academic Procrastination Assessment Scale - Student Prescription, Learning Self-Regulation Questionnaire, Experimental Avoidance Questionnaire. In order to analyze the data, repeated measures analysis of variance was used. Findings showed that pattern-based intervention has a greater effect on self-regulation and acceptance-based therapy on empirical avoidance. Therefore, it is recommended that those involved in the field of education of students use the educational package of pursuing academic procrastination in order to improve the related problems in this field, especially self-regulation.

    Keywords: Academic Procrastination, Academic Procrastination Prevention Training Package, Acceptance, Commitment-Based Therapy, Self-Regulation, Empirical Avoidance
  • رسول پیرهادی تواندشتی، مژگان عارفی*، ایلناز سجادیان
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش سرمایه های روان شناختی بر همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری) و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته روان شناسی دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) دارای علائم خشونت در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش 27 دانشجوی دارای علائم خشونت (18 پسر و 9 دختر) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش (14 دانشجو) و گواه (13 دانشجو) جای دهی شدند. گروه آزمایش آموزش سرمایه های روان شناختی را طی یک و نیم ماه در ده جلسه 75 دقیقه ای دریافت کردند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خشونت (EVQ)، مقیاس همدلی (BES) و پرسشنامه معنا در زندگی (MLQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش سرمایه های روان شناختی بر علائم خشونت (0001>P؛ 60/0=Eta؛ 48/38=F)، همدلی (0001>P؛ 55/0=Eta؛ 91/30=F) و معنای زندگی (0001>P؛ 49/0=Eta؛ 08/24=F) دانشجویان دارای علائم خشونت تاثیر معنادار دارد. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت آموزش سرمایه های روان شناختی با به کارگیری مفاهیمی مانند خوش بینی، امید، خودکارآمدی و تاب آوری روانی می تواند به عنوان روشی کارآمد برای کاهش علائم خشونت و بهبود همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: خشونت, سرمایه های روان شناختی, معنای زندگی, همدلی
    Rasoul Pirhadi Tavandashti, Mozhgan Arefi *, Ilnaz Sajadian
    The present study was conducted to investigate the efficacy of psychological capital training in enhancing the sense of empathy and purpose in life among students who exhibit signs of violence. The present study was semi-experimental in nature, consisting of experimental and control groups. It was designed with a three-stage (pretest, posttest, follow-up) and a two-month follow-up period. The statistical population included undergraduate and postgraduate students in the psychology major at Islamic Azad University (Khorasgan) who exhibited any indicators of violence during the academic year 2020-2021. Through purposive sampling, 27 students (18 boys and 9 girls) exhibiting symptoms of violence were randomly assigned to the experimental (14 students) and control (13 students) groups. Over the course of one and a half months, the experimental group participated in ten sessions of psychological capital training, each lasting seventy-five minutes. Violence questionnaire (EVQ), empathy scale (BES), and meaning in life questionnaire (MLQ) were implemented. The mixed ANOVA method was employed to analyze the data from the investigation using SPSS-23 software. The results showed that psychological capital training has significant effect on the signs of violence (F=38.48; Eta=0.60; P<0001), empathy (F=30.91; Eta=0.55; P<0001), and life meaning (F=24.08; Eta=0.49; P<0001) of students who exhibit signs of violence. The present study’s results indicate that psychological capital training can be a highly effective approach to reducing the appearance of violence and enhancing the empathy and life meaning of students who are experiencing violence. This is achieved by incorporating concepts such as optimism, hope, self-efficacy, and mental resilience.
    Keywords: Empathy, Life Meaning, Psychological Capital, Violence
  • مریم صادق کوهستانی، ایلناز سجادیان*
    مقدمه

    اضافه وزن که شیوع آن در جوامع رو به افزایش است از جمله معضلاتی است که سلامت جامعه را تهدید می کند. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش نگرش به تغذیه، نگرانی از تصویر بدن، دشواری در تنظیم هیجان و نشخوار فکری در پیش بینی رفتار خوردن در زنان متاهل دارای اضافه وزن شهر اصفهان انجام شد.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل دارای اضافه وزن (توده بدنی بالای 25) بودند که در تابستان سال 1401 به کلینیک های تغذیه شهر اصفهان مراجعه نمودند. از بین آن ها 200 نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های نگرش به تغذیه، نگرانی از تصویر بدن، دشواری در تنظیم هیجان، نشخوار فکری و پرسشنامه رفتار خوردن بود. داده ها با استفاده از روش های همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه با روش گام به گام بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین رفتار خوردن و نگرش به تغذیه، نگرانی از تصویر بدنی، دشواری در تنظیم و نشخوار فکری رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت (01/0>p). اما در این میان در گام اول، نگرانی از تصویر بدن (466/0= β، 001/0>p) و در گام دوم، نشخوار فکری توان پیش بینی رفتار خوردن در زنان متاهل دارای اضافه وزن را داشتند (295/0= β، 001/0>p).

    نتیجه گیری

    به منظور کنترل رفتار خوردن، توجه به نگرانی از تصویر بدن و نشخوار فکری در تدوین بسته های آموزشی پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: نگرش, تصویر بدن, دشواری تنظیم هیجان, نشخوار فکری, رفتار خوردن
    M. Sadeghkohestani, I. Sajjadian *
    Introduction

    Overweight, the prevalence of which is increasing in societies, is one of the problems that threatens the health of society. The present study was conducted with the aim of the role of attitude towards nutrition, concern about body image, difficulty in emotional regulation and rumination in predicting eating behavior in overweight married women of Isfahan in the summer of 1401.

    Material and Methods

    The research method was descriptive and correlational. The statistical population included all overweight married women (body mass above 25) who visited nutrition clinics in Isfahan city in the summer of 1401, from which 200 women were selected as available. The research tools included nutrition attitude questionnaire, body image fear questionnaire, difficulty in regulating emotions questionnaire, rumination questionnaire and eating behavior questionnaire. The data were analyzed using correlation methods and multiple regression analysis step-by-step.

    Results

    The results showed that there is a positive and significant relationship between eating behavior and attitude towards nutrition, concern about body image, difficulty in regulation and rumination (p<0.01), but in the first step concern about body image (β= 0.466, p < 0.001) and in the second step, rumination can predict eating behavior in overweight married women (β = 0.295, p < 0.001).

    Conclusion

    Therefore, to control eating behavior, it is suggested to pay attention to body image concern and rumination in the development of educational packages.

    Keywords: Attitude, Body Image, Difficulty In Emotional Regulation, Rumination, Eating Behavior
  • مریم نجفی، ایلناز سجادیان*، غلامرضا منشئی
    مقدمه

    اختلال اضطراب فراگیر یکی از انواع اختلال های اضطرابی است که می تواند فرآیند زندگی فرد را به کلی مختل کند.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان کارآمدی هیجانی با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سرمایه عاطفی و فراهیجان در زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام شد.روش روش پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهر اصفهان در سال 1401 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و به تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه درمان کارآمدی هیجانی (15 نفر)، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی سرمایه عاطفی و پرسشنامه فراهیجان بود. تحلیل داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه های مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین کارآمدی هیجانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی هر دو در کاهش اختلال اضطراب فراگیر موثر بودند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، کارآمدی هیجانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی با افزایش سرمایه عاطفی و هیجانات مثبت، منجر به کاهش اختلال اضطراب فراگیر در زنان شد؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این روش ها در کنار سایر روش های درمانی در جهت بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر استفاده شود.

    کلید واژگان: کارآمدی هیجانی, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, سرمایه عاطفی, فراهیجان, اختلال اضطراب فراگیر
    Maryam Najafi, Ilnaz Sajjadian *, Gholamreza Manshaee
    Introduction

    General anxiety disorder is one of the types of anxiety disorders that can completely disrupt a person's life process.

    Aim

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of emotional efficiency therapy with Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Affective Capital and Meta Emotion in Women with Generalized Anxiety Disorder.

    Method

    The research method was applied and semi-experimental with a pre-test, post-test design with a control group. The statistical population of the research included all the Women with Generalized Anxiety Disorder Esfahan city in 2021, using Purposive sampling method, 45 people were randomly selected into three groups of treatment based on Emotion Efficacy Therapy (15 people), Mindfulness-Based Cognitive Therapy (15 people) and the control group (15 people) were replaced. The data collection tool was the Affective Capital Questionnaire and the Meta Emotion Questionnaire. Data analysis was analyzed through variance analysis of repeated measures using SPSS software version 23.

    Results

    The results showed that there isnt a significant difference between the two experimental groups and the control group. Also, Emotional Efficiency Therapy and Mindfulness-Based Cognitive Therapy were both effective in reducing General anxiety disorder.

    Conclusion

    Based on the findings of the research, Emotion Efficacy Therapy and Mindfulness-Based Cognitive Therapy led to the reduced Generalized anxiety disorder by increasing Affective Capital and Positive Emotions, so it is suggested to use these methods along with other treatment methods to improve the quality of life of Women with Generalized Anxiety Disorder. 

    Keywords: Emotion Efficacy Therapy, Mindfulness-Based Cognitive Therapy, Affective Capital, Meta Emotion, Generalized Anxiety Disorder
  • میعاد سیفی پور، ایلناز سجادیان *، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی مهارت های استدلال و تفکر یانگ بر بی ثباتی خلق و خو و ادراک شایستگی اجتماعی در کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 8 تا 12 سال دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی بودندکه در پاییز 1400 به مراکز تخصصی کاردرمانی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 30 کودک به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره (آزمایش و کنترل) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل چک لیست تنظیم هیجان (شیلدز و کیکتی، 1998) و مقیاس شایستگی اجتماعی (پرندین، 1385) بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های استدلال و تفکر یانگ قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های تکراری تحلیل شد. نتایج حاکی از تاثیر معنادار و باثبات بسته ی مهارت های تفکر و استدلال یانگ بر بی ثباتی خلق و خو و ادراک شایستگی اجتماعی بود (001/0>p). بنابراین می توان برای کاهش بی ثباتی خلق و خو و بهبود شایستگی اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی از بسته آموزشی مهارت های تفکر و استدلال یانگ استفاده نمود.

    کلید واژگان: استدلال و تفکر, بی ثباتی خلق و خو, ادراک شایستگی اجتماعی, نقص توجه-بیش فعالی
    Meead Saifipour, Ilnaz Sajjadian *, Mohammad Ali Nadi

    The present study investigated the effectiveness of of training packages of Yang's reasoning on mood instability and perception of social competence in children with attention deficit hyperactivity disorder. The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test and follow-up plan with a control group. The statistical population of the research was children aged 8 to 12 years with symptoms of attention deficit hyperactivity disorder who had referred to specialized occupational therapy centers in Isfahan city in the fall of 1400. Among them, 30 children were selected in a purposeful way and randomly placed in two groups of 15 people (experimental and control).The research tools included Shields & Cicchetti's emotion regulation checklist (1998) and Parandin's social competence scale (2015). The experimental group was trained in Yang's reasoning and thinking skills during 8 sessions of 60 minutes, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. The results indicated a significant and stable effect of Yang's reasoning and thinking skills package on mood instability and social competence perception (p<0.001). Therefore, Yang's reasoning and thinking skills package can be used to reduce mood instability and improve the social competence of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Reasoning, Thinking, Mood Instability, Social Competence, Attention Deficit Hyperactivity Disorder
  • حسین هدایت خوزانی، ایلناز سجادیان*، احمد عابدی، محمدرضا عابدی
    هدف

    اهمالکاری تحصیلی از جمله مسائل مطرح در حیطه آموزش است که نه تنها آینده تحصیلی دانش آموزان را از ابعاد گوناگون تحت تاثیر قرار می دهد بلکه سرنوشت آنها را درحیطه های گوناگون تعیین خواهد کرد. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی ودرمان مبتنی برپذیرش وتعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکردتحصیلی دانش آموزان اهمالکارانجام شد.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه مبتلابه اهمالکاری تحصیلی در شهر اصفهان بودند. که از میان آنان 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی، درمان مبتنی بر پدیزش و تعهد) و یک گروه کنترل جایگزین شدند (هرگروه 15 نفر). ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اهمالکاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984)، انگیزش تحصیلی (عبدخدایی و همکاران، 1387) و عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

    نتایج

    یافته ها نشان داد بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار تاثیرمعنادراری داشت (001/0>p) و بین دو روش مداخله در این زمینه تفاوت معنی داری وجود دارد. به طوری که بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش می توان از  بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی به منظور افزایش انگیزه تحصیلی و بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار استفاده نمود

    کلید واژگان: اهمالکاری تحصیلی, بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی, درمان مبتنی برپذیرش وتعهد, انگیزه تحصیلی, عملکردتحصیلی
    Hossein Hedayat Khozani, Ilnaz Sajjadian*, Ahmad Abedi, Mohammadreza Abedi
    Aim

    Academic Performance is one of the issues raised in the field of education, which not only affects the academic future of students from various dimensions, but also determines their fate in various fields. Therefore, the current research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of an educational package to prevent academic procrastination as well as treatment based on acceptance and commitment on academic motivation and performance of procrastinating students.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test and follow-up design with a control group. The statistical population included all secondary school students suffering from academic procrastination in city of Isfahan. Among them, 45 people were selected by purposive sampling and randomly divided into two experimental groups (educational package to prevent academic procrastination and treatment based on acceptance and commitment) and a control group (15 people in each group). Research tools included academic procrastination questionnaires (Solomon and Rothblum, 1984), academic motivation (Abdkhodaei et al., 2017) and academic performance (Pham and Taylor, 1999). In order to analyze the data, analysis of variance with repeated measurements was used.

    Results

    The findings showed that the educational package of prevention of academic procrastination and treatment based on acceptance and commitment had a significant effect on the academic motivation and academic performance of procrastinating students (p<0.001) and there is a significant difference between the two interventions, so that the educational package to prevent academic procrastination has been more effective.

    Conclusion

    Those involved in the field of student education are recommended to use the educational package to prevent academic procrastination in order to solve students' academic problems, especially to improve academic motivation and academic performance

    Keywords: Academic Procrastination, Academic Procrastination Prevention Training Package, Acceptance, Commitment-Based Therapy, Academic Motivation, Academic Performance
  • سبا معتمدی، ایلناز سجادیان*
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی استرس شغلی در رابطه بین راهبرد های مقابله ای و گران باری شغلی با کیفیت زندگی حرفه ای در پرستاران  بخش فوریت های روان پزشکی بود.

    روش کار

    در قالب یک طرح همبستگی از بین پرستاران زن و مرد شاغل در بیمارستان خورشید، مدرس و فارابی شهر اصفهان در سال 1402-1401 تعداد 157 نفر به شیوه نمونه گیری دسترس انتخاب شدند. پرستاران به پرسشنامه های استرس شغلی (HSE)، راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فولکمن،1987)، گرانباری شغلی (اسپکتور و جکس،1998)، کیفیت زندگی حرفه ای (استم،2010) پاسخ دادند. یافته ها در چارچوب مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS22 و SmartPLS4 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده از مدلسازی معادلات ساختاری حاکی از بین راهبردهای مقابله ای منفی و گرانباری شغلی با استرس شغلی رابطه معنی داری دارند اما رابطه راهبردهای مقابله ای مثبت با استرس شغلی معنی دار نبود (05/0p)؛ اما رابطه هر دو راهبرد مقابله ای مثبت و منفی با کیفیت زندگی حرفه ای معنی دار به دست نیامد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که استرس شغلی میانجی رابطه راهبرد مقابله ای منفی و گرانباری شغلی با متغیر کیفیت زندگی حرفه ای در پرستاران بود و نقش میانجی معنی داری در رابطه بین راهبرد های مقابله ای مثبت با کیفیت زندگی حرفه ای پرستاران نداشت.

    کلید واژگان: استرس شغلی, راهبرد های مقابله ای, گران باری شغلی, کیفیت زندگی حرفه ای, پرستاران
    Saba Motamedi, Ilnaz Sajjadian*
    Introduction

    The purpose of the present study was to investigate the mediating role of job stress in the relationship between coping strategies and job burden with quality of professional life in psychiatric emergency department nurses.

    methods

    In the form of a solidarity project, 157 people were selected from among the male and female nurses working in Khurshid, Modares and Farabi hospitals in Isfahan in 2022-2023 through convenience sampling. Nurses responded to occupational stress questionnaires (HSE), coping strategies (Lazarus and Folkman, 1987), job burden (Spector and Jacks, 1998), quality of professional life (Stem, 2010). The findings were analyzed in the framework of structural equation modeling and using SPSS22 and SmartPLS4 software.

    Findings

    The results obtained from structural equation modeling indicate that there is a significant relationship between negative coping strategies and job burden with job stress, but the relationship between positive coping strategies and job stress was not significant (p<0.05). The relationship between both job stress and job burden variables with the quality of professional life was significant (p<0.05); However, the relationship between both positive and negative coping strategies with quality of professional life was not significant (p<0.05).

    Conclusion

    The results showed that occupational stress was the mediator of the relationship between negative coping strategies and job burden with the variable of quality of professional life in nurses, and it did not have a significant mediating role in the relationship between positive coping strategies and the quality of professional life of nurses.

    Keywords: Job Stress, Coping Strategies, Job Burden, Quality Of Professional Life, Nurses
  • رسول پیرهادی تواندشتی، مژگان عارفی*، ایلناز سجادیان
    آسیب های روان شناختی و رفتاری در دانشجویان همانند خشونت می تواند سلامت روانی و هیجانی آنان را با آسیب جدی مواجه سازد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ارتباط بدون خشونت مبتنی بر نظریه مارشال روزنبرگ بر همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری) و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته روان شناسی دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) دارای علائم خشونت در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش تعداد 27 دانشجوی دارای علائم خشونت با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش (14 دانشجو) و گواه (13 دانشجو) جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش ارتباط بدون خشونت مبتنی بر نظریه مارشال روزنبرگ را طی 8 هفته در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خشونت (آیزنک و ویلسون، 1367) (VQ)، مقیاس همدلی (جولیف و فارینگتون، 2006) (EQ) و پرسشنامه معنا در زندگی (استگر و فرازیر، 2006) (MLQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش ارتباط بدون خشونت بر همدلی (0/001>P؛ 51/0=Eta؛ 35/24=F) و معنای زندگی (0/001>P؛ 46/0=Eta؛ 21/20=F) دانشجویان دارای علائم خشونت تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش ارتباط بدون خشونت با بهره گیری از فنونی همانند دریافت همدلانه، شناسایی و ابراز احساسات و مسئولیت پذیری احساسات خود می تواند روشی موثر در جهت بهبود همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: خشونت, آموزش ارتباط بدون خشونت, معنای زندگی, همدلی
    Rasoul Pirhadi Tavandashti, Mozhgan Arefi *, Ilnaz Sajjadian
    Psychological and behavioral injuries in students, like violence, can cause serious damage to their mental and emotional health. according to this the present study was conducted to investigate the efficacy of nonviolent communication training based on marshall rosenberg theory on the empathy and life meaning in the students with the signs of violence. The present study was semi experimental (with experimental and control groups) with three-stage (pretest, posttest, follow-up) and two-month follow-up period design. The statistical population included undergraduate and postgraduate students in the major of psychology at Islamic Azad University (Khorasgan) with the signs of violence in academic year 2020-21. 27 students with the signs of violence were selected through purposive sampling method and randomly accommodated into experimental (14 students) and control groups (13 students). The experimental group received of nonviolent communication training based on marshall rosenberg theory during 8 weeks in 8 sessions of 90 minutes. The applied questionnaires included violence questionnaire (Eysenck, Wilson, 1988) (VQ), empathy scale (Jolliffe, and Farrington, 2006) (EQ), meaning in life questionnaire (Steger, Frazier, 2006) (MLQ). The data from the study were analyzed through mixed ANOVA method via SPSS23 software. The results showed that nonviolent communication training has significant effect on the signs of empathy (F=24.35; Eta=0.51; P<0/001) and life meaning (F=20.21; Eta=0.46; P<0/001) of the students with the signs of violence. According to the findings of the present study it can be concluded that nonviolent communication training can be used as an efficient method improve empathy and life meaning of student with the signs of violence through employing techniques such as an empathic receiving, identifying and expressing feelings and taking responsibility for one's feelings.
    Keywords: Violence, Nonviolent Communication Training, Life Meaning, Empathy
  • شیوا لهراسبی، ایلناز سجادیان*، محسن گل پرور
    زمینه و  هدف

     دوران کودکی یکی از اساسی ترین دوره های زندگی است. در این میان دوره پیش از دبستان سال های کلیدی برای رشد ذهنی و جسمی کودکان محسوب می شود و آموزش والدین به ویژه مادران کودکان زیر شش سال به علت تغییر و تحولات مطلوبی که در کودکان ایجاد می کند، اخیرا توجه برنامه ریزان در حوزه کودک را به خود جلب کرده است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی توانمندسازی روان شناختی مادران بر مهارت اجتماعی کودک و همدلی مادر اجرا شد.

    روش و مواد

     این مطالعه نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه با مشارکت 30 نفر از مادران دارای کودک 4 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1400 انجام شد. شرکت کنندگان به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری مداخله و گواه جایگزین شدند. گروه مداخله به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای بسته توانمندسازی روان شناختی مادر را دریافت کرد و گروه گواه در طول پژوهش هیچ مداخله ای دریافت نکرد. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه های مهارت اجتماعی کودک Matsone و همدلی مادر Davis را در سه مرحله تکمیل کردند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS-23 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) نمره مهارت اجتماعی کودک گروه مداخله در پیش آزمون از (4/22) 8/190 به (9/12) 0/210 در پس آزمون و (3/14) 1/204 در مرحله پیگیری افزایش یافت (001/0>P). همچنین میانگین (انحراف معیار) همدلی مادر در پیش آزمون از (5/8) 9/46 به (9/7) 0/54 در پس آزمون و (2/7) 7/55 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P). اما در گروه گواه تغییر معناداری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

     مطالعه نشان داد آموزش بسته توانمندسازی روان شناختی به مادران دارای کودک 4 تا 6 سال موجب افزایش مهارت اجتماعی کودک و همدلی مادر شد.

    کلید واژگان: توانمندسازی روان شناختی, مهارت اجتماعی, همدلی مادر
    Shiva Lohrasbi, Ilnaz Sajjadian*, Mohsen Golparvar
    Background and Objective

    Childhood is one of the most basic periods of life. Meanwhile, the pre-primary period is considered the key years for children's mental and physical development. Education of parents, especially mothers of children under the age of six, has recently attracted the attention of planners in the field of children due to the positive changes it creates in children. This research was conducted with the aim of determining the effectiveness of the psychological empowerment of mothers on children's social skills and mother's empathy.

    Materials and Methods

    This semi-interventional study, pre-test-post-test and two-month follow-up, was conducted with the participation of thirty mothers with children aged 4 to 6 years in Isfahan city in 2021. The participants were selected in the available way and randomly replaced in two equal intervention and control groups. The intervention group received the mother's psychological empowerment package for 10 sessions of 90 minutes, and the control group did not receive any intervention. The participants of both groups completed the questionnaires of Mattson's Child's social skills and Davis's mother's empathy before and after intervention and two months later as a follow-up. Data were analyzed using variance analysis with repeated measurements test and SPSS Statistics for Windows, version 23.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA).

    Results

    The mean (SD) score of the child’s social skills in the pre-test was 190.8 (22.4), which increased to 210.0 (12.9) in the post-test and 204.1 (14.3) in the follow-up (P<0.001). The mean (SD) score of the mother's empathy in the pre-test was 46.9 (8.5), which increased to 54.0 (7.9) in the post-test and 55.7 (7.2) in the follow-up (P<0.001). No significant change was observed in the control group.

    Conclusion

    The study showed that teaching psychological empowerment packages to mothers with children aged 4 to 6 years increased the child’s social skills and mother's empathy.

    Keywords: Psychological empowerment, social skills, mother's empathy
  • منیر رستم آبادی، غلامرضا منشئی*، ایلناز سجادیان
    مقدمه

    توانبخشی شناختی بر بهبود علائم اختلال دیسکلکولیا نظیر کارکرد اجرایی و استدلال کمی تاثیر گذاشته و سایر عملکردهای کودکان را تحت تاثیر قرار می دهند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی نرم افزار شناختی- رایانه ای بر کارکرد اجرایی و استدلال کمی کودکان 12-7 ساله مبتلا به دیسکلکولیا بود.

    روش

    طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال دیسکلکولیا شهر اصفهان در سال 1402-1401 بودند. تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال دیسکلکولیا به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش آموزش برنامه شناختی-رایانه ای کاپیتان لاگ (2020) در 10 جلسه 60 دقیقه ای اجرا شد؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل نسخه پنجم مقیاس هوشی وکسلر (وکسلر، 2014)، آزمون کامپیوتری عملکرد پیوسته (رازولد، 1956)، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1948)، آزمون برج لندن (شالیس، 1982) بود. داده های حاصل از پژوهش، با نرم افزار SPSS نسخه 26 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که نرم افزار شناختی رایانه ای کاپیتان لاگ، بر کارکرد اجرایی (توجه، خطای حذف و پاسخ صحیح، حل مساله و انعطاف پذیری شناختی) تاثیر معناداری داشت (0/001>p)، اما بر استدلال کمی اثر معناداری نداشت (0/05<p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که توانبخشی شناختی برنامه شناختی- رایانه ای کاپیتان لاگ می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود توانایی شناختی کودکان 12-7 ساله مبتلا به دیسکلکولیا مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: شناخت, نرم افزار کامپیوتری, کارکرد اجرایی, استدلال, دیسکلکولیا
    Monir Rostamabadi, Gholamreza Manshaee*, Ilnaz Sajjadian
    Introduction

    Cognitive rehabilitation has an effect on the improvement of symptoms of dyscalculia disorder such as executive function and quantitative reasoning and affects other children's functions.

    Aim

    The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of cognitive-computer software on the executive function and quantitative reasoning of 7-12-year-old children with dyscalculia.

    Method

    It was a semi-experimental research design of pre-test-post-test and follow-up with a control group. The statistical population included all children with dyscalculia in Isfahan city in 2022-2023. 45 children with dyscalculia disorder were selected by purposeful sampling and placed in two control and experimental groups.. For the experimental group, Captain Log (2020) cognitive-computer training program was implemented in 10 sessions of 60 minutes; But the control group did not receive any intervention. The research tools included the fifth version of Wechsler's intelligence scale (Wechsler, 2014), continuous performance computer test (Rosold, 1956), Wisconsin card sorting test (Grant and Berg, 1948), Tower of London test (Challice, 1982). The data obtained from the research were analyzed with SPSS software version 26 and using the analysis of variance test with repeated measurements.

    Results

    The results showed that Captain Log computer cognitive software had a significant effect on executive function (attention, error elimination and correct answer, problem solving and cognitive flexibility) (p<0.001), but on Quantitative reasoning had no significant effect (p>0.05).

    Conclusion

    Based on the findings of the research, it can be concluded that the cognitive rehabilitation of Captain Log's cognitive-computer program can be used as an efficient method to improve the cognitive ability of 7-12-year-old children with dyscalculia.

    Keywords: Cognition, Computer software, Executive function, Reasoning, Dyscalculia
  • منیر رستم آبادی، غلامرضا منشئی*، ایلناز سجادیان
    زمینه و هدف

    توانبخشی شناختی برنامه شناختی-رایانه ای کاپیتان لاگ می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود تفکر هندسی (استدلال فضایی پویا و استدلال فضایی ایستا) و حافظه فعال کودکان 12-7 ساله مبتلا به دیسکلکولیا مورد استفاده قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی توانبخشی شناختی برنامه شناختی-رایانه ای بر تفکر هندسی (شامل استدلال فضایی پویا و ایستا) و حافظه فعال کودکان 12-7 ساله مبتلا به دیسکلکولیا صورت پذیرفت.

    روش کار

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری این مطالعه کلیه کودکان 12-7 ساله مبتلا به اختلال دیسکلکولیا شهر اصفهان در سال 1402-1401 بودند. نمونه ها در بخش کمی پژوهش شامل 30 کودک مبتلا به اختلال دیسکلکولیا بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه مداخله و یک گروه گواه قرار گرفتند. گروه مداخله آموزش برنامه شناختی - رایانه ای کاپیتان لاگ، 10 جلسه 60 دقیقه ای را در مرکز مشاوره ذهن برتر و کلینیک جامع روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان دریافت نمودند، در حالیکه گروه گواه در انتظار دریافت مداخله بوده و در طول اجرای پژوهش این مداخلات را دریافت نکردند. شایسته یادآوری است که از ابزار مقیاس وکسلر (نسخه پنجم) در این پژوهش استفاده گردید و تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مطالعه توسط نرم افزار SPSS (ویرایش 26) با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که نرم افزار شناختی رایانه ای کاپیتان لاگ تنها بر استدلال فضایی ایستا در مرحله پس آزمون و حافظه فعال تاثیر معناداری داشته است (001/0> p).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که توانبخشی شناختی برنامه شناختی-رایانه ای کاپیتان لاگ می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود تفکر هندسی و حافظه فعال کودکان 12-7 ساله مبتلا به دیسکلکولیا مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تفکرهندسی, استدلال فضایی پویا, استدلال فضایی ایستا, حافظه فعال, دیسکلکولیا
    Monir Rostamabadi, Gholamreza Manshaee*, Ilnaz Sajjadian
    Background & Aims

    Developmental dyscalculia is defined as a selective impairment in mathematical skills of developmental origin. One of the valid theoretical models to explain the etiology of specific learning disorder is the deficiency in neuro-psychological mechanisms in these children; So that some researchers consider learning disorder as a type of mild brain damage that is accompanied by cognitive defects. Children with Developmental dyscalculia is usually confused in spatial perception and perception of concepts such as up-down, left-right, below-up, beginning-end, front-back, far-near and between. These problems create disturbances in the mental image of the number system and cause this group of people to face difficulties in recognizing the distance between numbers and their respective places.
    Also, the problems of people with learning disabilities are rooted in different components of active memory; In other words, the phenotypic signs of learning disorder can be best understood and investigated in the form of active memory architecture, which somehow plays the role of language learning mechanism and supports verbal and written language acquisition. In recent decades, for the treatment of developmental disorders, there is an increasing interest in using computers in the field of cognitive problems, which has led to the expansion of cognitive training programs based on computers; So that these programs have the ability to adjust the difficulty level of the task from simple to difficult based on individual differences and create continuous cognitive challenges for the individual.Neuropsychological rehabilitation is a method created by the integration of cognitive neuroscience with information technology and is used to improve the capabilities of the brain in the field of cognitive functions such as perception, ate
    ntion, alertness, and memory. Cognitive rehabilitation of Captain Log's cognitive-computer program can be used as an efficient method to improve geometric thinking (dynamic spatial reasoning and static spatial reasoning) and active memory of 7-12-year-old children with Developmental dyscalculia. The current study was conducted with the aim of investigating the efficacy of cognitive-computer program on geometric thinking (spatial and static reasoning) and working memory of 7-12-year-old children with Developmental dyscalculia.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group and a 2-month follow-up phase. The statistical population of this study was all children aged 7-12 years old with Developmental dyscalculia in Isfahan city in 1402-1401. A quantitative sample included all children (7-12) years old with Developmental dyscalculia in Isfahan city who referred to the Comprehensive Psychology Clinic of Islamic Azad University of Isfahan in 1401-1402, whose parents had agreed to their participation in the research, and in the diagnostic interview based on the guide Statistics and Diagnostics of Mental Disorders Version 5. Diagnosed with Developmental dyscalculia was purposefully selected based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups (15 people each). In this study, based on the logic proposed by Cohen (1986), and Sarmad, Bazargan and Hijazi, (2016) assuming that a = 0.05 and the effect size equal to 0.50 to achieve the power of the statistical test equal to 90. 0, for each of the two experimental groups and one control group, a sample equal to 15 participants was selected. The criteria for entering the research include the age of 7-12 years, receiving a disorder diagnosis based on an interview according to the statistical and diagnostic manual of mental disorders, edition 5, not receiving medication, having an IQ above 90 based on the Wechsler IQ test, fifth edition (Wechsler, 2014); and parental consent were required to participate in the research and the exit criteria included the absence of more than two sessions of the participants in the training sessions and the presence of any problems and disturbances in the process of the experiment (failure to complete homework) by the participants.
    The intervention group received 10 60-minute sessions of cognitive-computer program Captain Log, while the control group was waiting to receive the intervention and did not receive these interventions during the implementation of the research. The instrument used included Wechsler's five test (The Wechsler scale 5 is the latest version of the Wechsler scales for children. This scale is a comprehensive clinical tool for evaluating the cognitive abilities and intelligence of children aged 6 to 16 years and 11 months, which was presented by the Pearson Institute in 2014 and adapted and standardized by the psychometric collection. This version has many differences compared to its previous versions) and the analysis of the data obtained from the study was done by SPSS software (version 26) using analysis of variance with repeated measurements. To observe ethical principles, the research was approved by the Research Committee of the University with the ethics code IR.IAU.KHUISF.REC.1401.044 was obtained.

    Results

    In order to check the hypotheses, the method of analysis of variance with repeated measures has been used. In this section, group membership is considered as an independent variable and the scores of the research variables including geometric thinking and active memory in the post-test and follow-up phases are considered as dependent variables and the pre-test scores of these variables are considered as control variables. The results showed that Captain Log computer cognitive software significantly affected on static spatial reasoning, and working memory (p<0.001).

    Conclusion

    The data related to the research has been analyzed at two descriptive and inferential levels and the results show that the exercises presented in Captain Log cognitive software strengthen active memory and geometric thinking at the level of static spatial reasoning and improve the visual and spatial understanding of affected children. It is considered a disorder. These exercises are different according to the cognitive level of the child, and with the increase of the cognitive level, the exercises also improve. With this in mind, exercises tailored to learning styles in successive stages are effective in improving children's cognition and improving basic mind processes that are important in high-level learning. In this regard, these results can be used as a guide to design and implement treatment programs to improve the condition of children with Developmental dyscalculia.

    Keywords: Geometric Thinking, Dynamic Spatial Reasoning, Static Spatial Reasoning, Active Memory, Developmental Dyscalculia
  • عباس عدنان کامل، علی مهداد*، احمد عبدالکاظم جونی، ایلناز سجادیان
    مقدمه

    وجود خشونت در محیط کار بیمارستان ها عاملی تهدیدکننده برای سلامت روان شناختی پرستاران است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل کنندگی ادراک حمایت اجتماعی در رابطه میان خشونت در محیط کار (جسمی، کلامی و آزار جنسی) با نشانگان استرس پس از سانحه (PTSD) در میان پرستاران شهر کربلا اجرا شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی که از تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه پرستاران بیمارستان های شهر کربلا در کشور عراق در بهار 1401 بود، که از میان آن ها، 349 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه خشونت در محیط کار، پرسشنامه نشانگان استرس پس از سانحه و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی از طریق نرم افزار 26.SPSS استفاده شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی ادراک شده رابطه بین خشونت (جسمی، کلامی و آزار جنسی) را با نشانگان استرس پس از سانحه تعدیل می کند (0/01>p). به این معنی که وقتی حمایت اجتماعی ادراک شده پائین است، خشونت(جسمی، کلامی و آزار جنسی) با نشانگان استرس پس از سانحه دارای رابطه مثبت نیرومندتری است (0/01>p).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان نتیجه گرفت که ادراک حمایت اجتماعی متغیری ضروری برای جلوگیری از اثرات مخرب خشونت در محیط های کاری پرستاران است. بر این اساس، به دلیل نقش و اهمیت ادراک حمایت اجتماعی در پرستاران، توجه به این یافته مهم باید مدنظر مدیران و سیاست گزاران سازمان های بهداشتی و درمانی قرار بگیرد.

    کلید واژگان: ادراک حمایت اجتماعی, خشونت در محیط کار, نشانگان استرس پس از سانحه, پرستاران, عراق
    Abbas Adnan Kamel, Ali Mehdad*, Ahmed Abdulkadhim Johni, Ilnaz Sajjadian
    Introduction

    The presence of violence in the workplace is a threatening factor for nurses’ psychological health. Therefore, the present study was conducted to determine the moderating role of perceived social support in the relationship between workplace violence (physical, Verbal, and sexual harassment) with Post Traumatic Stress Disorders symptoms among nurses in Karbala City, Iraq. 

    Materials and Methods

    The research method was a descriptive correlation and was used in hierarchical regression analysis. The statistical population of the research included all the hospital nurses of the city of Karbala in Iraq in the summer of 2023. Three hundred and forty-nine nurses were selected by convenience sampling method. The data were collected using the violence in workplace questionnaire, Post Traumatic Stress Disorders symptoms checklist, and perceived social support questionnaire. To analyze data, Pearson's correlation coefficient and hierarchical regression analysis statistical tests were used by SPSS software, 26 versions. 

    Results

    The results revealed that perceived social support moderates the relationship between violence in the workplace (physical, verbal, and sexual harassment) and post-traumatic stress symptoms (p<0.01). It means, that when the perceived social support is low, hostility at the workplace (physical, verbal, and sexual harassment) has a stronger relationship with post-traumatic stress symptoms (p<0.01).

    Conclusion

    Based on the results of the present study, perceived social support is a necessary variable to prevent the destructive effects of violence in nurses' work settings. Therefore, due to the role and importance of the perception of social support among nurses, attention to this important finding should be taken into consideration by managers and policymakers of healthcare organizations.

    Keywords: Perceived Social Support, Workplace Violence, Post Traumatic Stress Disorders, Nurses, Iraq
  • لیلا بقایی پور، ایلناز سجادیان*، محسن گل پرور

    خودارزشمندی به مثابه شاخص سازگاری روان شناختی و کارکرد مناسب اجتماعی تلقی می شود. هدف این پژوهش اثربخشی بسته ی درمانی خودارزشمندی بر نشخوارفکری و خودانتقادی زنان افسرده بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمام زنان 18 تا 50 سال افسرده شهر یزد بودند. نمونه شامل 30 نفر از زنان مبتلا به افسردگی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند که برای هر یک از دو گروه پژوهش 15 نفر در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه ی نشخوارفکری نولن هوکسما و مارو (1991) و پرسشنامه ی خودانتقادی تامسون و زوراف (2004) بود. گروه آزمایش در هشت جلسه ی 90 دقیقه ای مداخله درمانی خودارزشمندی شرکت کردند. اما بیماران گروه کنترل هیچ مداخله ی درمانی دریافت نکردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 استفاده شد. نتایج نشان داد، که بین میانگین نمرات نشخوار فکری در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و مرحله ی پیگیری به طور کلی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>p)، هم چنین بین میانگین نمرات خودانتقادی در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و مرحله ی پیگیری نیز تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0>p). بسته ی درمانی خودارزشمندی با داشتن متغیرهایی مانند شفقت خود، خودآگاهی برای افراد افسرده، مانند فیزیوتراپی ذهن عمل می کند، یعنی با تحریک سیستم تسکین بخشی، زمینه ی تحول آن را فراهم می کند و با تحول این سیستم، تاب آوری در برابر افسردگی را بالا می برد و می تواند باعث کاهش نشخوارفکری و خودانتقادی در زنان افسرده شود.

    کلید واژگان: خود ارزشمندی, نشخوار فکری, خود انتقادی, افسردگی
    Leila Baghaipour, Ilnaz Sajjadian*, Mohsen Golparvar

    Self-worth is considered as an index of psychological adjustment and proper social functioning. The aim of this research was the effectiveness of self-worth treatment package on rumination and self-criticism of depressed women. The statistical population of the research included all depressed women aged 18 to 50 in Yazd. The sample consisted of 30 women with depression who were selected as available and were randomly divided into two experimental and control groups, where 15 people were considered for each of the two research groups. Research tools were rumination questionnaire of Nolen Hoeksma and Maro (1991) and self-criticism questionnaire of Thomson and Zorav (2004). The experimental group participated in eight 90-minute sessions of self-worth therapeutic intervention. However, patients in the control group did not receive any therapeutic intervention. To analyze the data, multivariate analysis of covariance was used using SPSS23 statistical software. The results showed that there was a significant difference between the average scores of rumination in the pre-test, post-test and follow-up stages, as well as between the average scores of self-criticism in the pre-test, post-test and There is also a significant difference in the follow-up phase. The self-worth treatment package with variables such as self-compassion, self-awareness for depressed people works like physical therapy of the mind, that is, by stimulating the soothing system, it provides the basis for its transformation, and with the transformation of this system, resilience against It increases depression and can reduce rumination and self-criticism in depressed women.

    Keywords: self-worth, rumination, self-criticism, depression
  • آرش قندهاری، ایلناز سجادیان*، علی مهداد
    مقدمه

    زنان سرپرست خانوار به دلیل ایفای نقش های متعدد، فقر مالی و تنهایی، از اقشار آسیب پذیر روانشناختی جامعه می باشند و این مسیله اهمیت به کارگیری درمان های روانشناختی اثربخش را برای آن ها مشخص می کند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. 30 نفر از زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان در سال 1401 با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی را دریافت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1970)، وابستگی به دیگران هرشفیلد (1997) و بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره با SPSS23 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند که مداخله رفتاردرمانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی به ترتیب با اندازه اثر 60/0، 196/0 و 424/0 (001/0=P)، تاثیر معنی داری داشته و اثرات مداخله در مرحله پیگیری در سطح کمتر از 05/0 نیز باقی مانده است (05/0>p).

    نتیجه گیری

    بنا بر نتایج پژوهش، رفتاردرمانی هیجانی-عقلانی، نقش مهمی در کاهش اضطراب مرگ و وابستگی به دیگران و ارتقاء بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار داشته است؛ بنابراین پیشنهاد می شود در مراکز مشاوره و روان درمانی از این روش برای بهبود ویژگی های روانشناختی زنان سرپرست خانوار استفاده شود.

    کلید واژگان: روان درمانی, هیجانی-عقلانی, اضطراب, مرگ, وابستگی, بهزیستی, سرپرست خانوار, زن
    Arash Ghandehari, Ilnaz Sajjadian*, Ali Mahdad
    Introduction

    Household heads females are of the most vulnerable in the society, especially in terms of health and mental health, due to their multiple roles, financial poverty, loneliness, and many limitations and this matter determines the importance of using appropriate and effective psychological treatments for them.

    Aim

    This research aimed to evaluate the effectiveness of rational emotive behavioral therapy on death anxiety, interpersonal dependency and mental well-being of household heads females.

    Method

    The research design was semi-experimental with pre-test - post-test and follow-up with a control group. 30 female heads of households in Isfahan city in 2022 were selected by purposive sampling method and randomly assigned to two control and experimental groups. The experimental group received 10, 90-minute sessions of rational emotive behavioral therapy, and the control group did not receive any intervention. Measurement tools included Templer's Death Anxiety Scale (1970), Hirschfeld's Interpersonal Dependency Inventory (1997), as well as Keyes and Magyarmo's Mental Well-Being questionnaire (2003). The data was analyzed using multivariate analysis of covariance with SPSS23.

    Results

    The results showed that behavior therapy intervention had a significant effect on death anxiety, interpersonal dependency and mental well-being with effect sizes of 0.60, 0.196, and 0.424 (P=0.001), respectively, and the effects of the intervention remained in the follow-up(P<0.05).

    Conclusion

    It seems that rational emotive behavior therapy can play an important role in improving the psychological characteristics of household heads females, including death anxiety, interpersonal dependency and improving mental well-being. It is suggested that rational emotive behavior therapy should be used in counseling and psychotherapy centers to improve the psychological characteristics of household heads

    Keywords: Psychotherapy, Rational- emotive, Death, Anxiety, Dependency, Mental well-being, Household heads, Female
  • زهرا جنتی، ایلناز سجادیان*، فاطمه فیاض، محسن گل پرور

    این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی بلوغ عاطفی زوجی اسلامی بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی زنان انجام شد. بدین منظور، پژوهش با دو روش کیفی و کمی و در دو مرحله انجام گرفت. مرحله اول، شناسایی مولفه ها مبتنی بر منابع قرآنی- روایی و با روش تحلیل مضمون قیاسی نظریه محور و مرحله دوم با روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، کلیه زنان مراجعه کننده به فرهنگسراهای شهر تهران در سال 1399 بودند. بدین منظور، 30 نفر از زنان دارای معیارهای ورود، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی، در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل، جایگزین شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از پرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ (1989) و بهزیستی روان شناختی (1989) استفاده شد و داده ها با استفاده از بسته آماری برای علوم اجتماعی و به روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل گردید. نتایج نشان داد بسته آموزشی، بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی در مرحله پس آزمون و پیگیری، تاثیر معناداری داشت (05/0<p). بنابراین می توان بسته آموزشی بلوغ عاطفی زوجی اسلامی را به منظور ارتقاء رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی، مورد استفاده قرار داد.

    کلید واژگان: بلوغ عاطفی, بلوغ عاطفی اسلامی, رضایت زناشویی, بهزیستی روانشناختی
  • سایه ناز صنیعی آباده، ایلناز سجادیان*، منصوره بهرامی پور اصفهانی
    اختلال بی نظمی خلق اخلالگر با ویژگی هایی مانند خشم و تحریک پذیری شدید و مداوم، علاوه بر ایجاد مشکلات عملکردی در کودکی منجر به کاهش سلامت روان در بزرگسالی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر تحریک پذیری و خودکارآمدی در روابط با همسالان در کودکان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل پسران 8 تا 11 سال دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر شهر اصفهان به همراه مادرانشان بودند که به مراکز تخصصی مشاوره کودک شهر اصفهان مراجعه کردند. از میان آن ها 30 کودک به همراه مادرشان به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و سپس در هر گروه (آزمایش و کنترل) 15 نفر به صورت تصادفی قرار گرفتند.گروه آزمایش تحت مداخله طرحواره درمانی طی 10 جلسه 60 دقیقه ای با کودکان و 30 دقیقه ای با مادران و به صورت هفته ای یکبار قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس اختلال کژتنظیمی خلقی ایذایی(شاه محمدی قهساره و همکاران، 1400)، شاخص واکنش پذیری عاطفی(استرینگرز و همکاران، 2012) و مقیاس خودکارآمدی در تعامل با همسالان(ویلر و لد،1982) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت و نتایج نشان داد طرحواره درمانی بر بهبود تحریک پذیری و خودکارآمدی در روابط باهمسالان در کودکان با اختلال بی نظمی خلقی اخلالگر تاثیر معناداری دارد(01/0>p). بنابراین می توان از طرحواره درمانی به عنوان مداخله ای موثر بر تحریک پذیری و افزایش خودکارآمدی در روابط کودکان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلاگر بهره گرفت.
    کلید واژگان: طرحواره درمانی, تحریک پذیری, خودکارآمدی در روابط, اختلال بی نظمی خلق اخلالگر
    Sayehnaz Saniei Abadeh, Ilnaz Sajjadian *, Mansoureh Bahramipour Isfahani
    Disruptive mood dysregulation disorder, characterized by intense and persistent anger and irritability, causes functional problems in childhood and decreases mental health in adulthood. The present study sought to investigate the effectiveness of schema therapy on irritability and peer interaction self-efficacy of children with disruptive mood dysregulation disorder. The research method was quasi-experimental with a pre-test, post-test, follow-up, and a control group design. The statistical population included 8-11-year-old boys with disruptive mood dysregulation disorder in Isfahan in 2021-2022 and their mothers who referred to specialized child counseling centers in Isfahan. Among them, 30 children and their mothers were selected purposively and randomly assigned to experimental and control groups, each comprising 15 individuals. The experimental group’s children underwent schema therapy during ten weekly sessions of 60 minutes while their mothers received the same therapy for 30 minutes each week. The data were collected by Disruptive Mood Dysregulation Disorder Scale (Shah Mohammadi et al., 1400), the Affective Reactivity Index (Stringaris et al., 2012), and the Children’s Self-efficacy for Peer Interaction Scale (Wheeler & Ladd., 1982) and analyzed by repeated measures analysis of variance (ANOVA). The results revealed that schema therapy significantly reduced irritability and enhanced peer interaction self-efficacy in children with disruptive mood dysregulation disorder (p<.05). Therefore, schema therapy can be regarded as an effective therapy for reducing irritability and increasing self-efficacy in interactions of children with disruptive mood dysregulation disorder.
    Keywords: Schema therapy, Irritability, Self-efficacy in Interaction, Disruptive Mood Dysregulation Disorder&emsp
  • گلناز احقر بازرگان، ایلناز سجادیان*
    مقدمه

    ترس از ارزیابی منفی و اجتناب تجربه ای از جمله مواردی هستند که مادران دارای کودک اوتیسم با آن مواجه می شوند؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر ترس از ارزیابی منفی و اجتناب تجربه ای مادران دارای کودک اوتیسم بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این مطالعه مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مراجعه کننده به آموزشگاه دست های مهربانی (دریا) شهر اصفهان در سال 1401 بودند.  از میان آنها نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و به تصادف  در دو گروه مداخله و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). هر دو گروه قبل و بعد از مداخله و 2 ماه بعد، در مرحله پیگیری به ابزارهای پژوهش شامل نسخه کوتاه مقیاس ترس از ارزیابی منفی لری (1983) و مقیاس اجتناب تجربه ای - نسخه دوم بوند و همکاران (2011) پاسخ دادند. آزمودنی های گروه مداخله تحت درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی در 8 جلسه 2 ساعت قرار گرفتند اما بر گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت.

    نتایج

    درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی تاثیر معنی دار آماری بر متغیرهای ترس از ارزیابی منفی، اجتناب تجربه ای اثربخش داشت و اثر این تغییر تا مرحله پیگیری پایدار مانده است (0/05> p).

    نتیجه گیری

    می توان از درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی جهت کاهش ترس از ارزیابی منفی و اجتناب تجربه ای در مادران دارای کودک اوتیسم استفاده نمود.

    کلید واژگان: درمان, کارآمدی, هیجان, ترس, ارزیابی, اجتناب, تجربه ای, مادران, اوتیسم
    Golnaz Ahghar Bazargan, Ilnaz Sajjadian*
    Introduction

    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of emotional efficacy therapy on fear of negative evaluation and experiential avoidance of mothers of autistic children.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up design. The statistical population of this research included mothers of autistic children who were referred to Dasthaye Mehrabani School (Darya) in Isfahan in 2022. Thirty mothers were selected by purposive sampling method based on the entry and exit criteria and randomly replaced in two intervention and control groups (15 people in each group). Both groups before and after the intervention and 2 months later, in the follow-up phase, were given research tools including the short version of the Fear of Negative Evaluation Scale by Larry (1983) and the Experiential Avoidance Scale - the second version of Bund et al (2011). The experimental group was treated based on emotion efficacy therapy in 8 sessions of 2 hours, but no intervention was done in the control group.

    Results

    The findings showed that the treatment based on emotion efficacy therapy was effective on fear of negative evaluation, and experiential avoidance, and the effect of this change remained stable until the follow-up stage (p<0.05).

    Conclusion

    Emotion efficacy therapy can be used to reduce the fear of negative evaluation and experiential avoidance among mothers with autistic children.

    Keywords: Therapy, efficacy, emotion, fear, evaluation, avoidance, experiential, mothers, Autism
  • محسن میرزائی، ایلناز سجادیان *

    بررسی نقش نوروزگرایی، هیجان خواهی و خودکنترلی در پیش بینی گرایش به رفتار مجرمانه در مجرمان ساکن گرمخانه هاچکیده

    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نوروزگرایی، هیجان خواهی و خودکنترلی در پیش بینی گرایش به رفتار مجرمانه در مجرمان ساکن گرمخانه ها بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای رفتار مجرمانه ساکن گرمخانه ها شهر اصفهان در بهار 1402 بودند. تعداد 400 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل، پرسشنامه(خودگزارش دهی سایکوپاتی هاری،1991)، پرسش نامه صفات پنج گانه شخصیتی(مک کری و کاستا،1985)، هیجان خواهی آرنت(1993) و خودکنترلی (تانجی و همکاران،2004) بود. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس تحلیل به شیوه معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که خودکنترلی بر گرایش به رفتارهای مجرمانه در افراد دارای رفتار مجرمانه ساکن گرمخانه ها تاثیر داشت (05/0<p). همچنین ، هیجان خواهی بر گرایش به رفتارهای مجرمانه در افراد دارای رفتار مجرمانه ساکن گرمخانه ها تاثیر داشت (05/0<p). همچنین ، نوروز گرایی بر گرایش به رفتارهای مجرمانه در افراد دارای رفتار مجرمانه ساکن گرمخانه ها تاثیر داشت (05/0<p).

    نتیجه گیری

    بنابراین براساس نتایج پژوهش، خودکنترلی، هیجان خواهی و نوروزگرایی یکی از عوامل مهم و موثر، تبیین کننده مسئله گرایش به رفتار مجرمانه در مجرمان ساکن گرمخانه ها است. افزایش نگرانی های عمومی درباره مسائل مختلف اجتماعی از این رو که خسارت و صدمات وارده بر پیکره جامعه روند رو به افزایشی یافته و هم از آن جهت که گاهی مقابله با آن نیز روز به روز دشوارتر و پیچیده تر می شود، شناخت علمی و دقیق مسائل اجتماعی را ضروری می سازد.

    کلید واژگان: مجرمان ساکن گرمخانه ها, هیجان خواهی و خودکنترلی, نوروزگرایی, کلیدواژه ها: گرایش به رفتار مجرمانه
    Mohsen Mirzaei, Ilnaz Sajjadian*
    Introduction

    The aim of the present study was to investigate the role of neuroticism, sensation seeking and self-control in predicting the tendency to criminal behavior in criminals living in hothouses.

    Materials and methods

    The descriptive research method was correlation type. The statistical population included all people with criminal behavior living in hothouses in Isfahan city in the spring of 1402. 400 people were selected by available sampling method. The research tools included a questionnaire (Hari psychopathy self-report, 1991), five personality traits questionnaire (McCree and Costa, 1985), Arendt's sensation seeking (1993) and self-control (Tanji et al., 2004). The research data was analyzed using SmartPLS software using structural equations

    Findings

    The results showed that self-control had an effect on the tendency to criminal behavior in people with criminal behavior living in hothouses (p<0.05). Also, thrill-seeking had an effect on the tendency to criminal behavior in people with criminal behavior living in greenhouses (p<0.05). Also, Nowruzism had an effect on the tendency to criminal behavior in people with criminal behavior living in greenhouses (p<0.05).

    Conclusion

    Therefore, based on the results of the research, self-control, excitement seeking and neuroticism is one of the important and effective factors that explains the tendency to criminal behavior in criminals living in hothouses. The increase in public concerns about various social issues, since the damage and injuries caused to the body of the society is increasing and also because sometimes dealing with it is becoming more difficult and complicated day by day, it makes scientific and accurate knowledge of social issues necessary.

    Keywords: Criminals Living In Hothouses, Sensationalism, Self-Control
  • بهنوش حاجی حیدری، ایلناز سجادیان*
    مقدمه

    هدف این پژوهش بررسی نقش تاب آوری، تنظیم هیجان و سلامت معنوی در پیش بینی افکار خودکشی زنان قربانی خشونت در دوره کرونا بود.

    روش

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان قربانی خشونت بودند که به کلینیک های روانشناختی شهر اصفهان در سال 1401-1400 مراجعه کرده بودند و از میان آن ها 180 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های تاب آوری(کونور و دیویدسون،2003)، تنظیم هیجان (گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون،2001)، سلامت معنوی (پالوتزین و الیسون،1982) و پیش بینی افکار خودکشی (آرون بک،1961)پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل همبستگی، تحلیل رگرسیون چندگانه و از طریق بسته نرم افزار آماری SPSS-23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که، افکار خودکشی توسط تاب آوری، سلامت معنوی و تنظیم هیجان قابل پیش بینی بود(05/0&gt;p). تاب آوری بیشترین توان پیش بینی افکار خودکشی زنان قربانی خشونت را دارد و نزدیک به 32 درصد از افکار خودکشی زنان قربانی خشونت را پیش بینی می نماید و متغیرهای تاب آوری و سلامت معنوی به طور همزمان 5/39 درصد از متغیر افکار خودکشی زنان قربانی خشونت را پیش بینی می کنند.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج این پژوهش برای کاهش افکارخودکشی درافراد قربانی خشونت خانگی در بسته های آموزشی توجه به تاب آوری و سلامت معنوی حایز اهمیت است.

    کلید واژگان: افکار خودکشی, سلامت معنوی, خشونت, تاب آوری, تنظیم هیجان
    Behnoosh Haji Heydari, Ilnaz Sajjadian*
    Introduction

    This study aimed to investigate the role of resilience, emotion regulation and spiritual health in predicting suicidal ideation of female victims of violence during the coronavirus era.

    Method

    The descriptive research method was of correlation type. The statistical population included female victims of violence who had referred to the psychological clinics of Isfahan city in 2021-2022 and among them 180 people were selected by the available sampling method, and they answered the questionnaires on resilience (Connor and Davidson, 2003), emotion regulation (Garnefski, Kraaij and Spinhoven, 2001), spiritual health (Paloutzian and Ellison, 1982) and suicidal ideation prediction (Aaron Beck, 1961). The research data were analyzed using the method of correlation analysis, multivariate regression analysis and through the SPSS-23 software.

    Findings

    The results indicated that suicidal ideation could be predicted by resilience, spiritual health and emotion regulation (p<0.05). Resilience has the greatest ability to predict the suicidal ideation of female victims of violence and it predicts nearly 32% of the suicidal ideation of female victims of violence, and the variables of resilience and spiritual health are simultaneously 39.5% of the variable of suicidal ideation of female victims of violence.

    Conclusion

    According to the results obtained, it is important to pay attention to resilience, and spiritual health in educational packages to reduce suicidal ideation in victims of domestic violence.

    Keywords: resilience, spiritual health, emotion regulation, suicidal ideation, Violence
  • ناهید رمضانی، ایلناز سجادیان
    زمینه و هدف

     فرآیند تنش زا و مزمن مراقبت از بیماران مبتلا به دمانس، فرایندی طولانی است که فشار مراقبتی بسیاری به دنبال دارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش ذهن آگاهی طرح واره محور و مراقب محور بر پریشانی روان شناختی و بار مراقبتی در مراقبین بیماران مبتلا به دمانس انجام شد.

    روش کار:

     این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل مراقبین بیماران مبتلا به دمانس مراجعه کننده به کلینک های مغز و اعصاب دو بیمارستان کاشانی و خورشید شهر اصفهان در تابستان سال 1401 بود. از بین این مراقبین، تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (15 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. برای گروه های آزمایش، 8 جلسه ی 90 دقیقه ای ذهن آگاهی طرح واره محور و ذهن آگاهی مراقب محور اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های پریشانی روان شناختی داس و بار مراقبتی زاریت بود. داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه های مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS-23 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج نشان داد در متغیرهای پریشانی روان شناختی و بار مراقبتی، میانگین نمرات دو گروه آزمایش ذهن آگاهی طرح واره محور و مراقب محور و همچنین گروه کنترل در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری، به طور معنی داری متفاوت بود (0/05>p). با این حال، در مقایسه دو روش درمانی، تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات متغیرهای مورد مطالعه در مراحل پس آزمون و پیگیری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

     نتایج نشان داد با توجه به عدم تفاوت معنادار بین دو روش درمانی می توان از هر دو روش ذهن آگاهی طرح واره محور و مراقب محور در کاهش پریشانی روان شناختی و بار مراقبتی در مراقبین بیماران مبتلا به دمانس بهره گرفت.

    کلید واژگان: دمانس, طرح واره درمانی, ذهن آگاهی, پریشانی روان شناختی, بار مراقبتی, مراقبین
    N .Ramezani, Ilnaz Sajjadian
    Background & aim

    The stressful and chronic process of caring for patients with dementia is a long process that imposes too much care burden. Therefore, the present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of schema-based and caregiver-centered mindfulness methods on psychological distress and burden in caregivers of patients with dementia.

    Methods

    This semi-experimental research was conducted with a pre-test-post-test and follow-up design with a control group. The study population was the caregivers of patients with dementia who visited the neurology clinics of Kashani and Khurshid hospitals in Isfahan during the summer of 1401. Among these caregivers, 45 people were selected through convenient sampling while considering the inclusion and exclusion criteria. They were randomly divided into two experimental groups and a control group (15 people in each group). The two experimental groups completed eight 90-minute sessions of schema-based and caregiver-based mindfulness therapy separately. The data collection tools were DASS psychological distress and Zarit burden questionnaires. The data were analyzed using repeated measures analysis of variance by SPSS-23 software.

    Results

    The results showed that the mean scores of the psychological distress and burden were significantly different in the two groups of schema-based and caregiver-centered mindfulness and the control group in both the post-test and follow-up phases (p<0.05). However, in the comparison of the two treatment methods, the results indicated that the mean scores of the study variables in the post-test and follow-up phase in the two intervention groups did not show any significant difference.

    Conclusion

    The results showed that due to the lack of significant difference between the two treatment methods, schema-based and caregiver-centered mindfulness methods can be used to reduce psychological distress and burden in caregivers of patients with dementia.

    Keywords: Dementia, Schema Therapy, Mindfulness, Psychological Distress, Burden, Caregivers
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • ایلناز سجادیان
    سجادیان، ایلناز
    دانشیار گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال