به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

بهشید گروسی

  • مینا دانایی، بهشید گروسی*، صدیقه زنگی آبادی
    مقدمه

    امروزه بسیاری از بیماران با اختلالات اضطراب، افسردگی و جسمانی سازی، به کلینیک های سرپایی مراجعه می کنند. این اختلالات، هزینه های زیادی را بر سیستم سلامت تحمیل می کنند. مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بین افسردگی و اضطراب با اختلالات جسمانی سازی در بیماران سرپایی پرداخت.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی در سال 1397 بر روی 400 نفر از بیماران بالای 18 سال مراجعه کننده به کلینیک منتخب در شهر کرمان که به روش نمونه گیری آسان انتخاب شده بودند؛ انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های اضطراب و افسردگی بیمارستانی و پرسشنامه سلامت جسمی گردآوری شدند. از آزمون های آماری رگرسیون لجستیک برای تحلیل داده ها استفاده شد. داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 وارد شدند.

    یافته ها: 

    38/8 درصد از بیماران سرپایی دارای اختلال جسمانی سازی، 73/5 درصد آنان دچار اضطراب و 61/2 درصد آنان افسردگی داشتند. افسردگی با احتمال ابتلاء بیماران به اختلال جسمانی سازی ارتباط داشت به این شکل که با افزایش یک واحد در نمره افسردگی، 1/12 برابر احتمال اختلال جسمانی سازی افزایش می یافت.

    بحث و نتیجه گیری: 

    آموزش پزشکان جهت تشخیص به موقع و درمان اختلالات روحی-روانی به ویژه افسردگی می تواند تاثیر بسزایی در کاهش بار بیماری های جسمی و روحی-روانی داشته باشد.

    کلید واژگان: اختلالات جسمانی سازی, افسردگی, اضطراب, بیماران سرپایی, کلینیک
    Mina Danaei, Behshid Garrusi*, Sedigheh Zangiabadi
    Background & Objectives

    Nowadays, many patients refer to outpatient clinics due to anxiety, depression, and somatization disorders. These disorders have catastrophic costs for the health care system. The present study examined the relationship between depression, anxiety, and somatization in outpatients.

    Methods

    This descriptive-analytical study was conducted in 2018 on 400 patients over 18 years old who referred to a selected clinic in Kerman and were selected using a convenience sampling method. Data were collected using the Hospital Anxiety and Depression Scale as well as Physical Health Questionnaire. Logistic regression statistical tests were used to analyze the data. Data were entered into SPSS statistical software version 20.

    Results

    The results of this study indicated that 38.8% of outpatients had a somatization disorder, 73.5% had anxiety and 61.2% had depression. Depression was associated with an increased risk of somatization in such a way that a one-unit increase in the depression score increased the risk of somatization 1.12 times.

    Conclusion

    Training physicians to timely diagnose and treat mental disorders, especially depression has a significant impact on reducing the burden of physical and mental illnesses.

    Keywords: Somatization Disorders, Depression, Anxiety, Outpatients, Clinic
  • هاجر شفیعان، منصوره عزیززاده فروزی، بهشید گروسی، علی اکبر حقدوست
    زمینه و هدف
    سبک یادگیری یک رفتار عادتی و متمایز برای کسب دانش، مهارت یا بازخوردها می باشد که از طریق مطالعه یا تجربه کسب می شود. کلید اصلی، درگیر کردن فراگیران در یادگیری و فراگیری هرچه بیشتر مطالب توسط آن ها، شناسایی ترجیحات و سبک های یادگیری آنان و همچنین، شناسایی عوامل تاثیرگذار بر این متغیرها است. در این راه باید تلاش کرد که متغیرهای پیش بینی کننده سبک های یادگیری به دقت شناسایی شوند تا بتوان شرایط آموزشی را بهسازی نمود. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین ارتباط سبک های یادگیری در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان با میزان عزت نفس آن ها بود.
    روش کار
    در این پژوهش توصیفی– تحلیلی- مقطعی، 343 دانشجو شرکت داشتند که بر اساس نمونه گیری سهمیه ای وارد مطالعه شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها، پرسش نامه ای مشتمل بر سه بخش اطلاعات دموگرافیک، نسخه دوم پرسش نامه سبک یادگیری Kolb (Kolb learning style inventory یا LSI) و پرسش نامه عزت نفس Rosenberg (Self-Esteem Rosenberg Scale) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون های 2c، ضریب همبستگی Spearman، رگرسیون لجستیک و رگرسیون خطی استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد مورد مطالعه، 96/2 ± 41/21 سال بود. 3/44 درصد از دانشجویان سبک یادگیری جذب کننده داشتند. علاوه بر این، 9/60 درصد دانشجویان از عزت نفس ضعیفی برخوردار بودند. ارتباط آماری معنی داری میان سبک های یادگیری و میزان عزت نفس دانشجویان مشاهده نشد. همچنین، یافته های مربوط به پیش بینی کننده های سبک های یادگیری نشان داد که تنها جنسیت شاخص پیش بینی کننده در تعیین سبک های یادگیری بود.
    نتیجه گیری
    از آن جایی که نتایج پژوهش حاضر نشان داد که عزت نفس دانشجویان با نوع سبک یادگیری ارتباطی ندارد، بنابراین مدرسان می توانند مستقل از این شاخص ها، به ارزیابی سبک های یادگیری دانشجویان بپردازند.
    کلید واژگان: سبک یادگیری, عزت نفس, دانشجویان علوم پزشکی, عوامل پیش بینی کننده
    Hajar Shafian, Mansooreh Azizzadeh Forouzi, Behshid Garrusi, Ali Akbar Haghdoost
    Background and Objective
    Learning style is a distinctive, habitual behavior to gain knowledge, skills, or feedback attained through study or experience. The key to engaging students in learning the content is identifying their preferences and learning styles as well as identifying factors influencing these variables. To reach this goal, predictive variables of learning styles should be accurately identified in order to improve the learning environment. The aim of this study was to determine the relationship between learning styles and self-esteem in students of Kerman University of Medical Sciences, Iran.
    Methods
    This descriptive-analytical and cross-sectional study was carried out on 343 students selected through quota sampling method. The data collection tools consisted of a demographic information form, the Kolb Learning Style Inventory (LSI) version 2, and the Rosenberg Self-Esteem Scale (RSES). Data were analyzed using chi-square test, Spearman’s correlation coefficient, linear regression, and logistic regression.
    Results
    The mean (± SD) age of the participants was 21.41 (± 2.96), and 44.3% of students used absorbent learning style. In addition, 60.9% of students had poor self-esteem. No statistically significant association was observed between students’ learning styles and levels of confidence. In addition, the results showed that only gender was a prognostic factor in determining learning styles.
    Conclusion
    The results of this study showed that the students’ self-esteem and learning styles were not correlated; thus, teachers can disregard these factors in their assessment of student's learning styles.
    Keywords: Learning style, Self, esteem, Medical students, Predictors
  • محمدعلی رضایی، سکینه سبزواری، بهشید گروسی
    زمینه و هدف
    سلامت معنوی جدیدترین بعد سلامت می باشد که در کنار ابعاد دیگر سلامتی قرار می گیرد و نیروی یگانه ای است که ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی را هماهنگ می کند. رفتارهای مدنی تحصیلی، رفتارهایی داوطلبانه، انسان دوستانه، ارزشی و اخلاقی هستند که اغلب بدون چشم داشت توسط دانشجویان به مرحله اجرا در می آید. پژوهش حاضر جهت بررسی ارتباط سلامت معنوی و رفتارهای مدنی تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام شد.
    روش کار
    این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بود و نمونه های آن را 350 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علوم پزشکی کرمان تشکیل دادند که به روش نمونه گیری نسبتی از 7 دانشکده انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه های سلامت معنوی Ellison و Paloutzian و رفتارهای مدنی تحصیلی بود. داده ها با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    سلامت معنوی دانشجویان تحصیلات تکمیلی در دو سطح متوسط و بالا و رفتارهای مدنی تحصیلی دانشجویان نیز در سطح بالا بود. دانشجویان مقطع تحصیلی دکتری، مونث، متاهل و دارای سن بالاتر، سلامت معنوی و رفتارهای مدنی تحصیلی بالاتری داشتند. همچنین هرچه نمره سلامت معنوی دانشجو بالاتر بود، نمره رفتارهای مدنی تحصیلی آنان نیز بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مطالعه، به نظر می رسد ارزش های اخلاقی باید در عرصه تحصیل مورد توجه بیشتری قرار گیرد و دانشگاه ها به طور جدی برنامه های درسی مرتبط با اخلاق را به عنوان یک عامل اثرگذار ارزش های مثبت در بین دانشجویان معرفی کنند. همچنین با توجه به ارتباط سلامت معنوی دانشجویان با رفتارهای مدنی، با تقویت سلامت معنوی می توان انتظار داشت دانشجویان با بیشترین توانایی ها و اخلاق تحصیلی فارغ التحصیل و عهده دار تامین سلامت عمومی اقشار جامعه گردند.
    کلید واژگان: رفتار مدنی تحصیلی, سلامت معنوی, دانشجویان تحصیلات تکمیلی, دانشگاه علوم پزشکی کرمان
    Mohammad Ali Rezaei, Sakineh Sabzevari, Behshid Garousi
    Background and Objective
    Spiritual wellbeing is the most recent aspect of health and is the sole force that harmonizes physical, mental, and social aspects. Academic citizenship behaviors are voluntary, humanitarian, value-based, and ethical acts carried out by students without any expectations. Therefore, the present study was designed to investigate the relationship between spiritual wellbeing and academic citizenship behaviors of postgraduate students of Kerman University of Medical Sciences, Iran.
    Methods
    This was a descriptive-analytic study. The study population consisted of 350 postgraduate students of Kerman University of Medical Sciences. The subjects were selected from 7 schools of this university using proportionate sampling. Data collection tools were the Ellison’s and Paloutzian’s Spiritual Wellbeing Scale and the Academic Citizenship Behavior Questionnaire. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics in SPSS software.
    Results
    The spiritual wellbeing of postgraduate students was at medium and high levels and academic citizenship behavior of students was also at a high level. The spiritual health and academic citizenship behaviors of doctoral degree, female, married, and older students were higher than others. The higher the score of student's spiritual health was, the higher the score of academic citizenship behaviors was.
    Conclusion
    According to the results of the study, it is recommended that more attention be given to the spiritual health of students. Moreover, curriculum related to ethics must be introduced by universities as an effective factor in positive values to students. In addition, through strengthening of students’ spiritual health, it can be expected that students with maximum ability and ethics will graduate and take responsibility for public health of the society.
    Keywords: Academic citizenship behavior, Spiritual wellbeing, Postgraduate students, Kerman University of Medical Sciences (Iran)
  • سعیده گروسی، روح الله خواجه، بهشید گروسی*
    ادراک از مرگ در بین افراد مختلف با توجه به زمینه ی فرهنگی و اجتماعی زندگیشان، زمان و مکان رخداد مرگ، ارزشهای فردی، فلسفه و شیوه عملکردشان در زندگی، تفاوتهای اساسی دارد. از آنجایی که مرگ یک مرحله غیر قابل اجتناب و حتمی در زندگی بشری محسوب میشود، لذا چگونگی فهم، پذیرش و باورداشت آن یکی از مقولات رشد انسان تلقی میگردد. هدف اصلی این مطالعه با اتخاذ رویکرد تفسیری و راهبرد نظریه زمینه ای آن است که با نگاهی از درون به موضوع مرگ و مردن در جامعه بپردازد. مشارکت کنندگان این مطالعه متشکل از هجده تن از افرادی میباشند که به تازگی فردی از اعضای نزدیک خانواده خویش را از دست داده و در غم وی سوگوار بوده اند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق بوده است. مصاحبه کیفی عمیق به طور خاصی با شیوه های نظریه زمینه ای تناسب دارد. در این پژوهش چهار مقوله اصلی تحت عنوان: «ارزش گذاری فرایند مرگ»، «مدیریت احساسات»، «انتخاب شیوه برون رفت» و «جهت گیری ذهنی نسبت به مرگ» تعیین گردید و در نهایت مقوله بنیانی تحت عنوان «جایابی مفهوم مرگ در نظام معنایی» استخراج گردید. تجربه فرد از مواجهه با واقعه مرگ یکی از عزیزان از طریق عناصر کلیدی ارزشگذاری مرگ، مدیریت احساسات، انتخاب شیوه برون رفت و جهت گیری ذهنی نسبت به مرگ میتواند به تجدید ساختار معنای ذهنی فرد در خصوص مرگ منجر شود و این مفهوم بازسازی شده در نظام معنایی فرد در کنار سایر عناصر قرار گیرد.
    کلید واژگان: مفهوم مرگ, نظام معنایی, ارزش گذاری مرگ, مدیریت احساسات, شهر کرمان
    S.Garrusi, R.Khajeh, B.Garrusi*
    Human awareness of death as an inevitable stage in life، which distinguishes him from other creatures. Perception of death among people with different cultural and social environment of the area that they live in it، time and place of occurrence of death، personal values، philosophy and practice of performance، have major differences. Since the death is inevitable and imminent human life، so how to understand، accept and consider belief about it، is one of the issues of human development. The main aim of this study is interpreting by grounded theory death and dying in society. the main techniques for gathering data، qualitative in-depth interviews with a particular style that is proportional for grounded theory. At first for gaining access to concepts and categories، informal interview approach was used. After the initial concepts and categories were signed with the general interviews، these categories and concepts in the main interview process were followed. At the end after analyzing and qualitative coding concepts main categories and core concept is drown from interviews.
    Keywords: concept of death, the evaluation of death, emotion management, Kerman, Meaning system
  • عصمت نوحی، علی اکبر حقدوست، بهشید گروسی
    زمینه و هدف
    دانشجویان در دوران تحصیل با مشکلات فراوانی مواجه می شوند که می تواند آسیب های جدی و آثار مخرب جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. فشارهای روانی ناشی از تغییر شرایط زندگی، دوری از خانواده، مشکلات مالی و اقتصادی، ازدواج، اشتغال حین تحصیل و به تبع آن مشکلات آموزشی از جمله افت تحصیلی، انتقال و تغییر رشته غیر ضروری، کاهش و عدم کفایت علمی و تحصیلی، ترک تحصیل، کاهش کارایی، عدم دستیابی به اهداف آموزشی و طولانی شدن مدت تحصیل نمایانگر مسوولیت خطیر متولیان دانشگاه در جهت شناسایی و کنترل و پیشگیری از آسیب های آموزشی است. هدف این مطالعه، تعیین مشکلات حین تحصیل دانشجویان و وظایف و نقش استادان مشاور در جهت حل این مشکلات از دید دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود.
    روش کار
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی- مقطعی و ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه ای مشتمل بر چهار بخش «ویژگی های فردی، عبارات مربوط به نظر دانشجویان در مورد وظایف مشاوره ای استادان، مشکلات حین تحصیل دانشجویان و نقش مدرسین در کاهش مشکلات» بود. روایی ابزار با استفاده از منابع معتبر علمی و نظرخواهی از صاحب نظران و پایایی آن به روش آزمون مجدد (78/0 = r) تعیین شد. داده ها پس از جمع آوری به وسیله نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 500 دانشجوی مورد مطالعه، 351 نفر (2/70 درصد) مونث و 149 نفر (8/29 درصد) مذکر و میانگین سنی آنان 7/21 سال بود. میانگین و انحراف معیار مشکلات تحصیلی دانشجویان در حیطه فردی و روحی- روانی برابر با 29/6 ± 4/14، مشکلات آموزشی و تحصیلی 51/11 ± 11/97، اجتماعی و ارتباطی 96/7 ± 6/98 و حیطه مالی و اقتصادی 1/6 ± 4/23 بود. از دید دانشجویان، نقش استادان مشاور در حل مشکلات تحصیلی نام برده شده با میانگین و انحراف معیار نمره 46/33 ± 2/98 گزارش شد.
    نتیجه گیری
    بیشترین مشکلات ذکر شده توسط دانشجویان مربوط به مسایل اجتماعی و آموزشی بود که می تواند دانشجویان را در دستیابی به اهداف آموزشی و حرفه ای دچار مشکل و اختلال سازد و آن ها را نیازمند به استفاده از سرویس های مشاوره و راهنمایی نماید. آشنایی ناکافی دانشجویان نسبت به خدمات مشاوره ای می تواند از دلایل عدم مراجعه آن ها جهت رفع مشکلاتشان باشد که می توان با برنامه ریزی های دقیق تر و اطلاع رسانی و توسعه فعالیت استادان مشاور قدم های موثرتری در جهت کاهش مشکلات حین تحصیل و ارتقای تحصیلی دانشجویان برداشت.
    کلید واژگان: مشکلات حین تحصیل, نقش استادان مشاور, دانشجویان, استادان
    Esmat Noohi, Ali Akbar Haghdoost, Behshid Garuosi
    Background and Objective
    Students are faced with many problems that can be associated with irreversible damage and devastating effects. Psychological pressure is caused by changes in living conditions, separation from family, economic and financial problems, marriage, employment while studying, and consequently educational problems including academic failure, unnecessary transfer and changing of field of study, and lack of scientific competence and dropping out, reduced performance, poor educational achievement. All these show that the authorities have a grave responsibility in recognizing, controlling, and preventing educational damages. Thus the aim of the present study was to identify student's academic problems and the role of lecturers and counselors in resolving these problems from the view of students of Kerman University of Medical Sciences, Kerman, Iran.
    Methods
    The present research is a cross-sectional study. The data collection tool was a questionnaire consisting of 4 parts; demographic characteristics, the opinion of students about the counseling duties of lecturers, student's problems, and the role of lecturers in reducing problems. Validity and reliability of the questionnaire were determined using content validity and test-retest (r = 0.78), respectively. Data analysis was performed using SPSS software.
    Results
    Our findings indicate that of the 500 students studied, 351 were female (70.2%) and 149 (29.8%) male. The average age of the participants was 21.7 years. The mean and standard deviation of the students ' psycho-emotional problems was 14.4 ± 6.29, educational problems 97.11 ± 11.51, social and communicative problems 98.6 ± 7.96, and financial and economic problems 23.4 ± 6.1. Based on the view of students, the mean and standard deviation of the role of counselors in the mentioned academic problems was 98.2 ± 33.46.
    Conclusion
    The majority of the problems expressed by students were related to social and educational issues, which can cause problems for the students in respect to their educational and professional goals. As a result of these problems, students may require guidance and counseling services. Students ' inadequate knowledge of consulting services may be the cause of their lack of use of these services for solving their problems. With careful planning, and updating and expanding counselor's activities and knowledge, more effective steps can be taken to reduce educational problems and promote the academic status of students
    Keywords: Academic problems, Counselors\ role, Students, Teachers
  • بهشید گروسی، سعیده گروسی، فاطمه انجم شعاع
    مقدمه
    حوادث و سوانح رانندگی یکی از جدی ترین عوامل مرگ و میر و ناتوانی می باشند. از مهم ترین عوامل ایجاد این سوانح، عوامل انسانی هستند. لذا بررسی حاضر به نقش رفتار های رانندگی و عوامل موثر بر آن در رانندگان استان کرمان پرداخته است.
    روش ها
    در این بررسی مقطعی که در استان کرمان انجام گرفت، تعداد 730 راننده شرکت داشتند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک، سوابق رانندگی، پرسشنامه رفتارهای رانندگی منچستر، پرسشنامه خصوصیات شخصیتی ((NEO PI-R و پرسشنامه منبع کنترل ادراک شده بود. از روش های آمار توصیفی، آزمون های پیرسون، ANOVA و t-test و نرم افزار آمار SPSS نسخه 16برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    نتا یج: حدود 36 % افراد فقط گاهی اوقات از کمربند ایمنی استفاده می کردند و3% ایشان هرگز از کمربند استفاده نمی کردند. تقریبا تمام شرکت کنندگان 4/96% انجام تخلفات غیرعمد را گزارش کردند. میان نگرش در مورد قوانین رانندگی و هر دو بعد رفتارهای رانندگی همبستگی معنی داری در حد متوسط و به صورت معکوس وجود داشت. بین برخی خصوصیات شخصیتی و خطا های عمدی نیز رابطه معنی دار معکوس وجود داشت. رابطه بین درک منبع کنترل درونی و تخلفات رانندگی منفی بود.
    بحث و نتیجه گیری
    شناسایی رانندگان پرخطر و ارایه مشاوره، راهنمایی و آموزش اختصاصی به آنان از طریق مشاورین روانشناسی و پلیس از یک سو و ارزیابی خصوصیات روان شناختی متقاضیان گواهینامه رانندگی هنگام اخذ برای اولین بار یا زمان مراجعه برای تمدید آن و حتی در فواصل زمانی منظم در سایر رانندگان از سوی دیگر می تواند به کاهش خطرات ناشی از سوانح ترافیکی منجر گردد.
    کلید واژگان: رفتار رانندگی, خصوصیات شخصیتی, نگرش, منبع کنترل, کرمان
    Background
    Driving accidents are one of the most serious causes of mortality and disability in Iran. Since the main cause of these accidents are human factors, the present study aimed at studying the role of driving behaviors and influencing factors among drivers in Kerman province.
    Methods
    A total of 730 drivers participated in this cross-sectional study. Data gathering instruments were a questionnaire consisting of demographic variables and driving experience, Manchester Driving Behavior Questionnaire, personality characteristics assessment questionnaire (NEO PI-R) and perceived Locus of control questionnaire. Data were analyzed through SPSS16 software and using t-test, ANOVA and Pearson correlation test.
    Results
    About 36% of drivers sometimes use safety belts and 3% of them never use it. Almost all participants (96.4%) reported some non-intentional violations. There was a significant moderate reverse correlation between attitudes about driving laws and both aspects of driving behaviors. Some of personality characteristics had significant reverse relationship with intentional violations. Relationship between perceived internal locus of control and driving violation was negative.
    Conclusion
    Identifying high-risk drivers, providing them with counseling and specific counseling and training by psychologists and police as well as primary evaluation of psychological characteristics of applicants at the time of getting or renewing driving license and other drivers at regular intervals can help to reduce risks of traffic accidents.
    Keywords: Driving behavior, Personality characteristics, Attitude, Source of Control, Kerman
  • هاجر شفیعان، منصوره عزیززاده فروزی، بهشید گروسی*، علی اکبر حقدوست، سودابه نواده
    زمینه و هدف
    سبک یادگیری یک رفتار متمایز برای کسب دانش و مهارت است که از طریق مطالعه یا تجربه کسب می شود. شخصیت مجموعه سازمان یافته ای متشکل از خصوصیات به نسبت ثابت و بادوام است که در مجموع یک فرد را از دیگران متمایز می سازد. کلید اصلی، درگیر کردن فراگیرندگان در یادگیری ترجیحات و سبک یادگیری آنان و همچنین شناسایی عوامل تاثیرگذار روی این متغیرها می باشد. در این میان باید متغیرهای پیش بینی کننده سبک های یادگیری به گونه ای دقیق شناسایی شوند تا بتوان شرایط آموزشی را بهسازی نمود. هدف از این پژوهش، تعیین برخی عوامل پیش بینی کننده سبک های یادگیری در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود که در این مقاله به بررسی تاثیر عوامل دموگرافیک و ویژگی های شخصیتی آنان پرداخته شد.
    روش کار
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی- مقطعی بود. برای این منظور از پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه آزمون شخصیتی NEO و پرسش نامه سبک های یادگیری Kolb (Kolb''s learning style inventory یا Kolb LSI) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها توسط شاخص های مرکز و پراکندگی و آزمون های 2 c، ضریب همبستگی Spearman و رگرسیون لجستیک (Logistic regression) صورت گرفت.
    یافته ها
    بیشتر افراد شرکت کننده در پژوهش زن و مجرد بودند. میانگین (± انحراف معیار) سن 96/2 ± 41/21 سال بود. بیشتر دانشجویان سبک یادگیری جذب کننده داشتند. بر اساس نتایچ مربوط به تیپ شخصیتی، نزدیک به یک سوم دانشجویان ویژگی شخصیتی وجدانی بودن (مسوولیت پذیری) داشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج مربوط به پیش بینی کننده های سبک های یادگیری نشان داد که تنها «جنس» پیش بینی کننده می باشد. بر این اساس توجه بیشتر به سبک های یادگیری دانشجویان منجر یه استفاده از شیوه های مناسب تدریس و تقویت و افزایش توانمندی های دانشجویان می گردد و با توجه بیشتر به سبک های یادگیری ترجیحی دانشجویان و تغییر روش های آموزشی، می توان اشتیاق به یادگیری در دانشجویان را افزایش داد.
    کلید واژگان: سبک های یادگیری, ویژگی های شخصیتی
    Hajar Shafian, Mansooreh Azizzadeh, Forouzi, Behshid Garrusi *, Ali Akbar Haghdoost, Soodabeh Navadeh
    Background and Objective
    Learning style is a distinct behavior for gaining knowledge and skills through study or experience. Personality is a series of relatively stable characteristics which distinguish a person from others. The key to involving learners in the learning process is their preferences and learning styles, and identifying factors affecting these variables. In this regard, the predictor variables of learning styles must be accurately identified so as to improve educational conditions. This study aimed to determine factors predictive of learning styles of the students of Kerman University of Medical Sciences, Iran. In addition, the impact of demographic factors on their characteristics will be discussed.
    Methods
    This was a cross-sectional study. Data collection was performed by a questionnaire including demographic data, personality test (NEO), the Learning style inventory, and the Kolb Learning Style Questionnaire. For data analysis, central tendency and dispersion measures, chi-square, Spearman correlation coefficient, and logistic regression tests were used.
    Results
    The results show that most of the participants in this study were single women. Mean age of participants was 21.41 ± 2.96 years. Most students (44.31%) used assimilating learning style. Based on the results of these personality types, nearly a third of students (28.2%) were of the conscientious (responsible) character type. The results showed that only gender is a predictor of learning styles.
    Conclusion
    More attention to student's learning styles results in the perfect use of teaching practices, and increasing and enhancement of students’ capabilities. Moreover, by identifying student's preferred learning styles and changing teaching methods, the student's enthusiasm for learning can be increased.
    Keywords: Learning styles, Personality, Iran
  • عصمت نوحی، ناهید فلاح نژاد، بهشید گروسی، علی اکبر حق دوست
    زمینه و هدف
    عدم رعایت اصول مطالعه موجب پایین آمدن سطح کارایی و بازدهی انسان، تضعیف روحیه و کاهش اعتماد به نفس، خستگی و دلزدگی از مطالعه می شود. مطالعه موثر مانند هر کار دیگری نیاز به یادگیری مهارت های ویژه دارد. این مهارت ها شامل روش های دریافت، ذخیره سازی و یادآوری صحیح مطالب است. هدف اصلی این پژوهش، نشان دادن نقش و تاثیر آشنایی با مهارت های تحصیلی شامل راهبردهای مطالعه و یادگیری در اصلاح سبک های مطالعه و خودکارامدی تحصیلی و رضایتمندی دانشجویان بود.
    روش کار
    پژوهش حاضر از نوع مداخله ای (Interventional) بود که با استفاده از آزمون قبل و بعد از آموزش بر روی 75 نفر از دانشجویان پرستاری و مامایی جدیدالورود سال 1390 دانشگاه علوم پزشکی شهر کرمان انجام شد. دانشجویان یک پرسش نامه شامل چهار بخش اطلاعات دموگرافیک، راهبردهای مطالعه و یادگیری، خودکارامدی و رضایتمندی را تکمیل نمودند. جمع آوری اطلاعات در دو نوبت قبل و بعد از آموزش انجام و نتایج به دست آمده با هم مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS، آزمون Paired t و شاخص های مرکزی و پراکندگی صورت گرفت و داده ها با استفاده از جداول توصیفی بیان گردید.
    یافته ها
    بین میانگین راهبردهای یادگیری قبل از مداخله (6/2 ± 5/10) و بعد از مداخله (8/1 ± 6/13) و همچنین بین میانگین راهبردهای مطالعه قبل از مداخله (8/1 ± 6/10) و بعد از مداخله اختلاف معنی داری وجود داشت (001/0 > P). بین میانگین خودکارامدی قبل از مداخله (2/3 ± 5/10) و بعد از مداخله (4/2 ± 3/12) و بین میانگین رضایتمندی قبل از مداخله (4/3 ± 4/9) و بعد از مداخله (9/2 ± 08/12) نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    راهبردهای یادگیری و مطالعه قابل آموزش و یادگیری هستند و با ارتقای این راهبردها احساس رضایتمندی و خودکارامدی در دانشجویان افزایش می یابد. با استفاده از نتایج این مطالعه، پیشنهاد می گردد که یک درس یک واحدی برای آموزش راهبردهای مطالعه و یادگیری جهت ارتقای این مهارت ها به دانشجویان دانشگاه ها طراحی شود.
    کلید واژگان: مهارت های مطالعه, راهبردهای مطالعه, یادگیری, خودکارامدی, رضایتمندی, دانشجو
    Esmat Noohi, Nahid Fallahnezhad, Behshid Garoosi, Aliakbar Haghdoost
    Background and Objective
    Neglect to the principles study principles has reduced the level of human productivity and efficiency and is a cause of demoralization and loss of self-esteem، research boredom and disenchantment. Some learning special skills، such as methods of receiving، storing and recalling the correct content are needed to perform an effective study. This study aimed to show the role and impact of academic learning skills and study strategies in improving students'' study styles and their self-efficacy and satisfaction.
    Methods
    This interventional study، using pre-and post-training tests، was conducted on 75 new-entrant nursing and midwifery students of Kerman University of Medical Sciences، Iran، in 2011. Students completed a researcher-made questionnaire including four parts: demographic information، learning and study strategies، self-efficacy، and satisfaction، before and after the training. The data were analyzed using paired t-test.
    Results
    There were significant difference between the mean pre- (10. 5 ± 2. 6) and post-intervention (13. 6 ± 1. 8) learning strategies، pre- (10. 6 ± 1. 8) and post-intervention (13. 3 ± 1. 3) study strategies، pre- (10. 5 ± 3. 2) and post-intervention (12. 3 ± 2. 4) self-efficacy، and pre- (9. 4 ± 3. 4) and post-intervention (12. 08 ± 2. 9) satisfaction scores.
    Conclusion
    Learning and study strategies can be taught and learned. Upgrading learning and study strategies increases students'' sense of self-efficacy and satisfaction. According to our results، designing a course for training study and learning strategies is suggested to improve college students'' learning and study skills.
    Keywords: Study skills, Learning strategies, Study strategies, Satisfaction, Self, efficacy
  • محسن امینی زاده، بتول تیرگری، صدیقه ایرانمنش، بهشید گروسی، معصومه کریمی، حجت شیخ بردسیری*
    سابقه و هدف
    پرسنل اورژانس بیمارستان ها به طور مستقیم در طی کار روزانه با بسیاری از حوادث تهدید کننده سلامت مواجه هستند که آنها را در معرض خطر اختلال استرس پس از سانحه قرار می دهد. مطالعات محدودی در زمینه بررسی میزان اختلال استرس پس از سانحه در پرسنل اورژانس بیمارستان در ایران وجود دارد. بنابراین به منظور بررسی این اختلال در پرسنل بخش اورژانس بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان مطالعه مقطعی حاضر انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه، برای بررسی میزان اختلال استرس پس از سانحه، کلیه پرسنل اورژانس بیمارستان های آموزشی شهر کرمان به صورت سر شماری وارد مطالعه شدند. پرسنل اورژانس بیمارستان های آموزشی 321 نفر بودند. از پرسشنامه استاندارد (M-PTSD) برای این منظور استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری کولموگروف اسمیرنوف، آمار توصیفی، مجذور کای دو، و ضریب همبستگی پیرسون با نرم افزار SPSS19 انجام شد.
    نتایج
    یافته های مطالعه نشان داد (0/2) 5 نفر از کارکنان اختلال استرس پس از سانحه خفیف، (94/0) 235 نفر اختلال استرس پس از سانحه متوسط و (4/0) 10 نفر اختلال استرس پس از سانحه شدید داشتند. میانگین نمره (M-PTSD) کارکنان اورژانس بیمارستان (02/97 M=) بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اهمیت سلامت روانی پرسنل، این مطالعه پیشنهاد می کند که مدیران حوزه سلامت به منظور کمک به این گروه از کارکنان برنامه های آموزشی سیستماتیک و پویایی را در جهت سازگاری آنها در نظر گیرند.
    کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, پرسنل اورژانس بیمارستان
    Mohsen Aminizadeh, Batool Tirgari, Sedigheh Iranmanesh, Behshid Garoosi, Maesumeh Karimi, Hojat Sheikh-Bardsiri*
    Introduction
    Personnel of emergency departments in hospitals have direct encounter with many events that threat their own wellbeing during daily work and may cause post-traumatic stress disorder (PTSD). In the Iranian context، there are limited numbers of studies about the prevalence of PTSD among of hospital emergency personnel. This study aimed to fulfill this goal among in hospitals affiliated to the by Kerman University of Medical Sciences، Iran.
    Method
    Using Mississippi Scale for Combat-related post-traumatic stress disorder (M-PTSD)، the PTSD prevalence rate of all hospitals emergency personnel (n = 321) was assessed. Data were analyzed using Kolmogorov-Smirnov، chi-square، and Pearson correlation tests.
    Results
    5 personnel (2%) had slight، 235 (94%) had moderate، and 10 (5%) had severe PTSD. Mean PTSD number of hospital emergency personnel was 97. 02. Discussion and
    Conclusion
    The study suggests health care managers to organize systematic and dynamic policies and procedures in order to assist personnel to deal with post-traumatic stress disorder.
    Keywords: Post, traumatic Stress disorder, Emergency personnel, Kerman, Iran
  • فاطمه ترکاشوند، محسن رضاییان، محمود شیخ فتح اللهی، میلاد مهرابیان، رضا بیدکی، بهشید گروسی، محمد موحدی
    زمینه و هدف
    خشونت علیه زنان یک معضل بهداشت عمومی است و این مطالعه با هدف تعیین فراوانی انواع خشونت خانگی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی، درمانی شهرستان رفسنجان در سال 1391 انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی تعداد 540 نفر از زنان مراجعه کننده به 7 مرکز بهداشتی، درمانی با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه خود ایفا بود که شامل اطلاعات دموگرافیک و سوالات مربوط به غربالگری انواع خشونت بوده است. داده ها با استفاده از آزمون دقیق فیشر و همچنین آزمون مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    محدوده سنی زنان 60-19 سال با میانگین و انحراف معیار 83/7 ± 28/31 سال بود. به طور کلی 9/50% از زنان مورد خشونت قرار گرفته بودند. در زمینه فراوانی انواع خشونت، 1/23% خشونت فیزیکی، 1/38% خشونت کلامی، 3/21% خشونت عاطفی و 9/18% خشونت جنسی را تجربه کرده بودند. خشونت با سن زن (001/ 0> p)، سن شوهر (001/ 0 = p)، تحصیلات زن (005/ 0 = p)، شغل شوهر (0 10 /0 = p)، سابقه بیماری روانی در زن (001/0 > p) و شوهر (001/ 0 = p)، تعداد دفعات ازدواج شوهر (001/0 > p) و وجود فرزند معلول در خانواده (001/ 0> p) ارتباط آماری معنی داری داشت.
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه نشان می دهد که بیش از نیمی از زنان مورد مطالعه، انواع خشونت را تجربه کرده اند. خشونت جنسی کمترین و خشونت کلامی بیشترین فراوانی را دارا می باشند. با توجه به شیوع بالای همسرآزاری، تدوین برنامه های غربالگری جهت کاهش این مشکل ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: خشونت خانگی, همسرآزاری, زنان
    F. Torkashwand, M. Rezaeean, M. Sheikhfathollahi, M. Mehrabian, R. Bidaki, B. Garousi, M. Movahedi
    Background And Objectives
    Domestic violence is a public health problem. This study aimed to determine the prevalence of domestic violence types in women referred to health care centers in Rafsanjan city in 2012.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study encompassed 540 women refering to the seven health care centers، by multi-stage sampling method. Data collection tool was a self-response questionnaire that included demographic information and questions concerning the types of domestic violence. Fisher''s exact test، and also X 2 test for trend were utilized to analyze the data.
    Results
    Women’s age ranged between 19-60 years with a mean and standard deviation of 31. 28±7. 83 years. Overall 50. 9% of the women reported experiencing violence. Out of which، 23. 1% physical، 38. 1% verbal، 21. 3% emotional، and 18. 9% had experienced sexual violence. Domestic violence was found to be statistically associated with woman''s age (p<0. 001)، husband''s age (p=0. 001)، woman''s education (p=0. 005)، husband''s job (p=0. 010)، history of mental disorders in spouses (p<0. 001 in woman، and p=0. 001 in man)، number of marriages of husband (p<0. 001)، and the presence of a handicapped child in the family (p<0. 001).
    Conclusion
    M ore than half of the women had experienced domestic violence. Sexual violence reached the lowest whereas verbal violence reached the highest frequencies. Considering the high frequency of domestic violence and the association with some spouses'' characteristics، promoting spouses'' awareness of this problem and its contributing factors are necessary in order to decrease this problem.
    Keywords: Domestic violence, Spousal abuse, Women
  • مهدی درویش زاده، سکینه سبزواری، بهشید گروسی، اکبر حسن زاده
    زمینه و هدف
    یکی از مهم ترین عوامل موثر در یادگیری دانشجویان، سبک یادگیری آن ها است که شناسایی سبک یادگیری به تهیه یک برنامه آموزشی در راستای یادگیری مطلوب و موثر کمک می کند. این پژوهش، با هدف تعیین سبک های یادگیری دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان و ارایه الگوی مناسب تدریس بر اساس دیدگاه آنان صورت گرفت.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1390 بر روی 276 دانشجوی پزشکی که به روش نمونه گیری طبقه ای سهمی انتخاب شدند، صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود که شامل سه قسمت عوامل دموگرافیک، پرسش نامه یادگیری Kolb و قسمت سوالات مربوط به روش های تدریس بود. داده ها پس از جمع آوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    سبک یادگیری اکثر دانشجویان جذب کننده (1/47 درصد) بود و پس از آن، به ترتیب سبک واگرا (8/26 درصد)، همگرا (5/18 درصد) و انطباق یابنده (6/7 درصد) بود. مناسب ترین الگوی تدریس از دیدگاه دانشجویان، روش دریافت مفاهیم، گزارش از بخش و محاوره گروهی بود. بین سبک یادگیری و متغیرهای سن، جنس، سال تحصیلی و وضعیت تاهل رابطه معنی داری یافت نشد، اما با محل سکونت دانشجو و تمایل به ادامه تحصیل ارتباط معنی دار وجود داشت؛ به گونه ای که سبک یادگیری در افراد ساکن در شهر، جذب کننده و در افراد ساکن در روستا، بیشتر واگرا بود. همچنین در کسانی که تمایل به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را داشتند، سبک یادگیری واگرا بود.
    نتیجه گیری
    دانشجویان پزشکی، روش های آموزشی دریافت مفاهیم، گزارش از بخش و محاوره گروهی را الگوی مناسب تدریس برای آموزش خود انتخاب کرده اند که این یافته، برای سیستم آموزش پزشکی و استادان مفید می باشد. استادان و مدرسان بهتر است به جای استفاده از روش های آموزشی یکنواخت مانند سخنرانی، به منظور ارتقا و بهبود یادگیری دانشجویان، از روش های دانشجو محور که فراگیران در آن ها نقش فعالی دارند، استفاده کنند.
    کلید واژگان: سبک یادگیری, الگوی مناسب تدریس, دانشجویان, پزشکی, ایران
    Mahdi Darvishzade, Sakineh Sabzevari, Behshid Garrosi, Akbar Hassanzade
    Background and Objective
    One of the most important factors in students learning is their learning style whose identification helps to produce an optimal and effective learning program. This study aimed to determine the learning styles in medical students and providing an appropriate teaching method based on their views.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted in 2011 on 276 medical students who were chosen by proportional to size method. The means of data collection was a questionnaire، which included three parts i. e. demographic factors، Kolb’s learning styles and questions about teaching methods. Then the data were collected and analyzed.
    Results
    Learning style of most of the students was assimilator (47. 1%) and the order afterwards was divergent style (26. 8%)، convergent (18. 5%)، and accommodator (7. 6%)، respectively. The most appropriate teaching methods from the viewpoints of students were concept attainment، ward report and case-conference methods. No statistically significant association was found between the learning style and the variables of age، gender، academic year and material status. There was a statistically significant association between the habitat of students and their wish to continue study; however، in urban students was accommodator and in students who wanted to study in postgraduate levels، learning style was divergent.
    Conclusion
    Considering note that medical students، have chosen concept attainment، ward report and case-conference methods as appropriate pattern of teaching for their training، this results are helpful for medical education system so that to improve students’ learning. The lecturers had better bring student-centered approach -in which learners have an active role to learn- rather than uniform teaching method such as lectures.
    Keywords: Learning styles, Appropriate teaching method, Medical students, Kerman
  • نقش ویژگی های شخصیتی در رانندگی پرخطر
    بهشید گروسی، وحید عضدی
    رانندگی رفتاری است که ارتباط مستقیم با شخصیت افراد دارد. هر فرد با نوع رانندگی خود در واقع جلوهایا ز شخصیت خود را نشان می دهد و برخی از رفتارهای ناهنجار که در رانندگی دیده می شود ناشی از عوامل روانی است که باعث تهاجم در امر رانندگی می شود. این مقاله با هدف تعیین رابطه نقش ویژگی های شخصیتی در رانندگی پر خطر، همچنین تعیین رابطه ویژگی شخصیتی عصبی بودن، برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی، عصبی بودن، با رانندگی پرخطر در بین رانندگان متخلف است.این تحقیق از نوع پیمایشی ما بین 730 نفر از رانندگان استان کرمان در پنج شهرستان کرمان، جیرفت، بم، سیرجان و رفسنجان تعیین شد. جمعیت هدف در هر شهرستان به سه گروه اصلی تقسیم شد که عبارت اند از: رانندگان عادی، رانندگان درون شهری متخلف و رانندگان برون شهری متخلف انتخاب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان م یدهد که رابطه ویژگی شخصیتی عصبی بودن با رانندگی پرخطر در بین رانندگان متخلف نشان م یدهد که بیشترین میانگین مربوط به گروه رانندگان عادی و کمترین میانگین مربوط به گروه متخلفان جاد های است و در مورد رابطه ویژگی شخصیتی برون گرایی نشان م یدهد که برون گرایی بر نوع تخلفات رفتارهای رانندگی اثر نم یگذارد از طرفی تعیین رابطه ویژگی شخصیتی توافق پذیری، شخصیتی پذیرا بودن، شخصیتی وظیفه شناسی با رانندگی پرخطر در بین رانندگان متخلف نشان م یدهد که بیشترین میانگین مربوط به گروه رانندگان عادی و کمترین میانگین مربوط به گروه متخلفان شهری است.
    کلید واژگان: شخصیت, رانندگی, رانندگان پر خطر, برون گرایی, توافق پذیری, وظیفه شناسی و عصبی بودن
    The Role of Personality on Risky Driving
    B. Garousi, Vahid Azodi
    The driving has a close relationship with individual personality. Some of the abnormal
    behaviors which is seen in driving is the result of psychological factors that causes
    aggressive driving. The aim of this study is the determination of the role of personality
    in risky driving, being nervous, extraversion and risky driving between different drivers.
    This study is analytic which is conducted between 730 drivers of Kerman province in
    five cities of Jiroft, Bam, Sirjan, and Ranfsanjan. The target population in every city is
    divided to 3 main groups of normal, rural and urban drivers. The data was analyzed by
    spss16 software. The result of this study showed that being nervous has high proportion
    of risky driving and extraversion has no relation to the kinds of driving violations, and
    the relation of agreeableness, conscientious with risky driving in different violated
    drivers showed the highest mean of violation in normal drivers and lowest mean in
    urban violated drivers.
    Keywords: Traffic Safety, Automated Video Analysis, Two Dimensional Model
  • بهشید گروسی، ویدا رضوی نعمت الهی، عاطفه اطمینان رفسنجانی
    مقدمه
    حاملگی به دلیل تغییرات هورمونی و تغییر شکل بدن منجر به اختلال در تصور از بدن و اعتماد به نفس می شود و از سویی تمایل به افسردگی را افزایش می دهد. نارضایتی از بدن می تواند منجر به تلاش برای بهبود این تصویر و اقدامات جبرانی، مانند کاهش وزن شود که پیامدهای جدی از نظر سلامتی برای مادر وکودک به دنبال دارد. هدف از مطالعه اخیر بررسی وضعیت رضایت از بدن و ارتباط آن با برخی مولفه های سلامت روان (افسردگی، عزت نفس) در زنان باردار است.
    روش ها
    در این بررسی مقطعی تعداد 255 زن باردار مراجعه کننده به مراکز درمانی با استفاده از پرسشنامه های استاندارد رضایت از بدن، افسردگی بک و عزت نفس روزنبرگ بررسی شدند. یافته های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و با آزمون های آماری ضریب همبستگی، مجذور کای، ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    متوسط سن شرکت کنندگان 4/6±1/29 سال بود. 7/48% از افراد نارضایتی از بدن و 30% افراد درجات مختلف افسردگی را ذکر می کردند. رابطه بین افسردگی با تصور خوب از بدن رابطه ای معنی دار و منفی(P<0.01 r=-0/230، ) و رابطه بین عزت نفس و رضایت از بدن مثبت و معنی دار (P<0.01 r=0/125، ) بود.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر عوامل روانی اجتماعی بر تصور از بدن توصیه می شود در برنامه ریزی های بهداشتی به منظور ارتقاء سلامت زنان باردار به این مسئله که می تواند با سلامت مادر وکودک در ارتباط باشد توجه جدی معطوف شود.
    کلید واژگان: رضایت از بدن, افسردگی, عزت نفس, زنان باردار
    Background
    Pregnancy, due to hormonal changes and body reshaping, might disturb the pregnant women’s body image and self-esteem and also increase depression susceptibility.Body dissatisfaction may result in some compensating attempts, such as weight loss, for improving body shape. These behaviors could result in serious outcomes for maternal and child health. The aim of the present study was to evaluate body satisfaction and its relationship with some indicators of mental health (depression, and self- esteem) in pregnant women.
    Methods
    In this cross-sectional study, 255 pregnant women referred to health centers were studied by using standard questionnaires for body satisfaction, depression (Beck Depression Inventory) and self- esteem (Rosenberg questionnaire). Data analysis was performed through SPSS-16 software package and using coefficient of correlation, Chisquare, ANOVA and linear regression.
    Results
    The mean age of participants was 29.1± 6.4 years. In whole, 48.7% had body dissatisfaction and 30% had some degrees of depression. There was a significant negative relationship between depression and having a good body image (r= -0.230, p<0.01). Self-esteem showed a significant positive relationship with body satisfaction (r= 0.125, p<0.01).
    Conclusion
    With respect to the effects of psychosocial factors on body image, in anyplanning for improvement of pregnant women’s health, special attention to body image is highly recommended.
    Keywords: Body satisfaction, Depression, Self, esteem, Pregnant women
  • سعیده گروسی، بهشید گروسی
    زمینه و هدف
    امروزه آموزش بین حرفه ای برای دانشجویان رشته های بهداشتی و درمانی به عنوان شیوه ای جایگزین برای روش سنتیآموزشیمطرح میباشد. استفاده از این شیوه آموزش بر فرایندیادگیری دانشجویان، نحوه عملکرد حرفه ای و مراقبت از بیمارتاثیر مثبتی داشته است.اما ارزش ها ونگرش های موجود دانشجویان به عنوان مانع مهمی بر سر راه استفاده از این شیوه آموزش عمل می کند.هدف از بررسی حاضر شناسایی دیدگاه دانشجویان پزشکی وپرستاری در مورد کلیشه های ذهنی رایج نسبت به این دو حرفه به عنوان عاملی در تحقق هدف آموزش بین رشته ایمی باشد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی–مقطعی، 415 نفر از دانشجویان پزشکی و پرستاریدانشگاه علوم پزشکی کرمان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود. پرسشنامه حاویسوالاتیدر مورد کلیشه های ذهنی دانشجویان پزشکی و پرستاری نسبت به یک دیگر وهم چنینسوالاتی در مورد امکان سنجی استفاده از آموزش مشترک از نظر دانشجویان بود. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماریSPSS.V.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    دانشجویان پزشکی اغلب با گویه هایی که باور به برتری پزشکان در ویژگی های حرفه ای را نمایش می دهد موافقت بالاتری نسبت به دانشجویان پرستاریداشته اند و بالعکس. تمام دانشجویان با انجام این برنامه آموزش موافق بودند و بیشترین موضوعاتی که در آموزش بین رشته ای می بایست مورد توجه قرار گیرد را شامل آموزش مهارت های کلینیکی،آموزش هر نوع مهارت مشترک، اخلاق حرفه ای، تعامل با بیمارو مهارت های ارتباطی می دانستند.
    نتیجه گیری
    نتایج این بررسی نشانگر احساس نیاز دانشجویان به آموزش های بین رشته ای است که باید مد نظر برنامه ریزانآموزشی قرار گیرد.
    کلید واژگان: آموزش بین رشته ای, دانشجویان پزشکی, دانشجویان پرستاری, دید گاه
    Garousi Saeide, Garrusi Behshid
    Background and Objectives
    Inter professional Education for students are introduce as an alternative to traditional educational methods. Using this method of teaching had positive effects on student learning, professional performance and patient care. But, students" values are important obstacles in this kind of educational. The aim of the present study is to identify students stereotypes regarding practitioners and nurses, as an obstacle in Inter professional Education.
    Methods
    In this cross - sectional study, 415 medical and nursing students in Kerman University of Medical Sciences were selected. Data collection was based on a questionnaire. The questionnaire contains questions about medical and nursing students` stereotypes about each other and about Inter professional Education. Data were analyzed by using statistical software SPSS.V.16.
    Results
    Medical students believed that doctors will show the higher professional characteristics than nurses and vice versa. All students agreed with this educational program. Most issues should be considered in interdisciplinary education, including clinical skills training, education of any kind of common skills, professional ethics, communication skills and interact ion with the patients.
    Conclusion
    The survey`s results indicate a need for interdisciplinary training of students that should be considered by educational planners.
  • بهشید گروسی، احمد امیر کافی، اشرف سادات حسینی
    هدف

    لکنت زبان اختلالی است که می تواند سبب ایجاد مشکلات فردی، عاطفی و اجتماعی زیادی شود. بر مبنای پاتوفیزیولوژی های مطرح شده برای لکنت، در مورد درمان لکنت نظرات متعددی وجود دارد. در این بین درمان های رفتاری از اثرات مثبتی در درمان لکنت برخوردار بوده اند. هدف این بررسی تاثیر روش درمانی تعدیل شده معکوس سازی عادات (Habit-reversal Simplified) به عنوان یک روش رفتاری در درمان لکنت زبان در کودکان ایرانی است.

    روش بررسی

    12 دانش آموز از تعداد 350 دانش آموز دوره دبستان و راهنمایی شهر کرمان که مبتلا به لکنت بودند، در این بررسی شبه تجربی شرکت کردند. پس از ارزیابی اولیه در مورد شدت لکنت کودکان در خانه، مدرسه و کلینیک روش درمانی تعدیل شده معکوس سازی عادات برای این افراد انجام شد. جلسات پی گیری ارزیابی در سه محیط خانه، مدرسه و کلینیک در ماه های 12،6،3،2،1 و 13پس از درمان انجام شد. از آزمون های آماری اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی آزمون تی زوج جهت آنالیز آماری استفاده شد.

    یافته ها

    میزان لکنت در ارزیابی های مختلف در محیط خانه نسبت به ارزیابی پایه، کاهش معنادار نشان داد(0٫33 >P). میزان لکنت در ارزیابی های مختلف در محیط مدرسه (0٫025>P) و کلینیک(0٫035> P) نسبت به ارزیابی پایه نیز، کاهش معنادار نشان داد. تغییرات لکنت در محیط های مختلف رابطه معناداری با یکدیگر نداشتند(0٫73 =P). کاهش لکنت با متغیر های دموگرافیک ارتباطی نداشت.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد روش تعدیل شده معکوس سازی عادات در درمان لکنت زبان در کودکان ایرانی و در تمام محیط های خانه، مدرسه و کلینیک موثر می باشد، اگرچه مطالعات بیشتر در موقعیت های مختلف درمانی و نیز سایر اختلالات روانی همراه توصیه می شود.

    کلید واژگان: لکنت زبان, اثربخشی, روش تعدیل شده معکوس سازی عادات
    Objective

    Stuttering is a disorder that can cause serious personal, emotional and social problems. Based on its pathophysiology, different treatment approaches to stuttering are controversial. Behavioral treatment has been shown to be effective for stuttering. In this study were mentioned to effectiveness of Simplified Habit-reversal as a behavioral approach for treatment of stuttering in Iranian children.

    Materials and Methods

    Twelve students participated in this study was selected from 350 stuttered children in schools. After baseline assessment in three setting, simplified Habit -reversal was done for the children. Assessment (baseline), treatment and booster sessions were done in the subject’s home, school and clinic Assessment sessions were done at first -2nd-3th-4th-6th-12th-13th months after treatment. Post hoc tests were done by using paired t-test. Level of significance were considered equal on lest their 0.03

    Results

    Stuttering frequency was decreased in multiple assessment at home (P<0.03).these changes was observed in two other setting (P<0.02 in school, P<0.03 in clinic). there is no significant relation between decreasing of stuttering frequency and setting (P=0.73). decreasing of stuttering frequency had no relation with demographic variables(P>0.05)

    Conclusion

    Future researches about effectiveness of this method, especially in older cases and cases with co-morbidity in both sexes, are recommended.

  • سعیده گروسی، بهشید گروسی، اسما امیرحیدری
    سبک زندگی یکی از مفاهیم رایج در علوم اجتماعی است. سبک زندگی جنبه عینی و رفتار قابل مشاهده فرد در حیات اجتماعی را نشان می دهد. این مفهوم برای نشان دادن تمایل افراد به تمایز و تشخص استفاده شده است. زیربنای سبک زندگی می تواند بعد ذهنی مثل نگرش ها و ارزش ها باشد. هدف پژوهش حاضر سنجش رابطه نگرش جنسیتی و سبک زندگی در بین زنان است. جامعه آماری این پژوهش 400 زن 18 تا 45 ساله ساکن شهر کرمان بود. ابزار پژوهش پرسشنامه بود. سبک زندگی توسط شاخص های جزیی سبک خرید، سبک گذران اوقات فراغت، سبک رفتار سلامت و سبک آرایش و بهداشت فردی بررسی شد.نتایج نشان داد که زنان مورد مطالعه در نگرش جنسیتی و سبک زندگی کاملا سنتی هستند. فقط سبک رفتار سلامتی ایشان حالت مدرن داشت. نتایج نشان داد که نگرش جنسیتی با سبک زندگی زنان و کلیه ابعاد آن رابطه معنی دار دارد.
    S. Garrousi, B. Garrousi, A. Amirheydari
    Lifestyle is an important concept in the current social sciences. Concrete and visible aspect of social life is person's lifestyle. This concept is showing the tendency of individuals to recognize the distinction. Infrastructures such as mental attitudes and values can build lifestyle. This study assessed the relationship between gender attitudes and lifestyle among women. Target population in thisstudy is 400 women aged 18 to 45 years living in the city of Kerman. Instrument used was a questionnaire. Lifestyle was studied by Minor styles, shopping style, leisure lifestyle, makeup and health and hygiene. The results showed that the women in this study are quite traditional gender attitude and lifestyle. But the health behavior was modern.. The results showed that the gender perspective and women's lifestyle has a significant relationship with all its dimensions.
    Keywords: Gender attitude, Lifestyle, Shopping, Leisure style, Health behavior, Makeup style
  • محمداسماعیل مطلق، بهشید گروسی، بهرنگ شمسی نژاد
    Mohammad Esmaeil Motlaq, Behshid Garrusi, Behrang Shamsinejad
    Background
    Iran (I.R.) is suffering the growing problem of opiate abuse. In evaluation of the treatment plan for opium dependent patients, a valid and reliable instrument is needed to measure patient's severity of dependence. This study aimed to assess the reliability and validity of the Persian version of the "Substance Dependence Severity Scale" (SDSS).
    Methods
    After translating the English version of SDSS to Persian and then back translating it to English, a structured interview with 200 opium dependent patients was conducted to collect data. Then, reliability (internal consistency and test-retest procedure) and construct validity were tested.
    Findings
    The alpha coefficient was 0.77 and the correlation between test and retest results showed a high correlation coefficient (0.97) which confirmed the reliability. Construct validity was assessed by a cross-check against General Health Questionnaire (GHQ) and the results were in favor of its validity. But the correlation between the amount of substance usage and scores of the 1st and 2nd questions were not within the acceptable range.
    Conclusion
    The results support the reliability of the Persian version of SDSS, but to confirm its validity further studies are needed.
    Keywords: Substance abuse, questionnaire, psychometrics, Iran
  • بهشید گروسی، حسین صافی زاده، زینب میراحمدی، مصطفی یزدانی
    زمینه و هدف
    پزشکان و پرستاران نقش مهمی در تشخیص خشونت های خانگی دارند. این بررسی به منظور آشنایی با دیدگاه های این افراد در زمینه خشونت های خانگی انجام شده است.
    روش بررسی
    این بررسی روی تعداد 584 پزشک و پرستار در کرمان انجام شد. اجزای پرسشنامه براساس منابع معتبر در زمینه خشونت های خانگی طراحی شد. برای آنالیز آماری از آمار توصیفی و آزمون مجذور کای با سطح معنی داری 5% (05/0 p<) استفاده شد.
    یافته ها
    علیرغم اینکه اطلاعات پزشکان در زمینه عوامل خطر برای خشونت های خانگی زیاد نبود، اکثریت ایشان معتقد بودند غربالگری برای این امر از وظایف ایشان است. دیدگاه های افراد با توجه به شغل آنها تفاوت معنی دار داشت و در اکثر موارد پرستاران نگرش مثبت تری نسبت به مقوله سوءرفتار داشتند. پرستاران طی تحصیل خود آموزش های مدون کمی در این مورد دریافت کرده بودند. متخصصین زنان در طی دوره آموزش تخصصی خود مطالب مدون در این زمینه نداشته اند و بیشترین مطلب در آموزش های تخصص داخلی دیده شد. تنها 30% از پزشکان راحت نبودن در صحبت با بیماران و یا ترس از، از دست دادن بیماران را مطرح می کردند.
    نتیجه گیری
    آموزش کارکنان بهداشتی در زمینه خشونت های خانگی به تنهایی اگر چه لازم است ولی کافی نمی باشد و ادغام این آموزش ها در دوره های مدون تحصیلی توصیه می گردد.
    کلید واژگان: خشونت خانگی, نگرش, پزشکان
    Background and Aim
    Physicians and nurses can play an important role in the detection of domestic Violence. This study examines their viewpoints regarding this problem.
    Materials and Method
    This study was done in Kerman and 584 physicians and nurses participated in this study. Questionnaire items were generated though a review of the literature descriptive statistics and chi-square test was used to examine the association between variables. Statistical significance was taken at the 5% level(p<0/05).
    Findings
    Despite, low level of knowledge regarding risk factors, the respondents were agreed that screening is a professional duty. Profession and attitude had meaningful relation and in most cases nurses had more positive attitude toward misbehavior. The most education was in internists and gynecologist had the least. 30% of respondents worried about loss of their patients and had not comfortable for domestic violence screening.
    Conclusion
    Health care worker education alone is in itself however a necessary but insufficient and training about domestic violence ideally this would be formally integrated in to the general medical or nursing curriculum.
  • بهشید گروسی*، حسین صافی زاده، بهرام بهرام نژاد

    سوء رفتار با کودکان از مشکلات عمده بهداشتی و درمانی است که با توجه به اثرات همه جانبه آن در دراز مدت نیازمند توجه جدی است. با در نظر گرفتن این که عمده کودک آزاری های شدید به بیمارستان ها و مراکز درمانی مراجعه می نمایند، آگاهی و اطلاعات پزشکان در زمینه عوامل خطر و علایم تشخیصی و اثرات سوء رفتار با کودکان و همچنین نگرش آنان نسبت به این مقوله حایز اهمیت است. به منظور بررسی آگاهی و نگرش پزشکان عمومی در مورد سوء رفتار با کودکان، مطالعه حاضر با حضور 200 نفر از پزشکان عمومی شهر کرمان و با استفاده از پرسشنامه طراحی و اجرا گردید، ولی با حذف 3 پرسشنامه به دلیل ناقص بودن اطلاعات، در197 نفر انجام شد. مطالعه انجام شده نشان می دهد55 درصد از پزشکان عمومی شهر کرمان در مورد مسایل مربوط به سوء رفتار با کودکان اطلاع کافی ندارند. اطلاعات در زمینه عوامل خطر و علایم جسمی – روانی سوء رفتار نسبتا خوب بود، در زمینه تشخیص موارد جنسی و یا روانی (پسیکولوژیک) اطلاعات کافی به نظر نمی رسید. نگرش نسبت به تنبیه بدنی منفی بود و در عین حال نگرش با جنس پزشک رابطه معنی دار داشت. علی رغم این که تعداد زیادی از پزشکان (65 درصد) موارد سوء رفتار با کودکان را در کار بالینی خود مشاهده کرده بودند، اما تعداد بسیار کمی (4.5 درصد) این موارد را گزارش نموده بودند و در زمینه نحوه گزارش موارد سوء رفتار با کودکان نیز اطلاعات افراد مورد بررسی بسیار کم بود. با توجه به مطالعه حاضر و یکسان بودن سیستم آموزش پزشکی در ایران، آموزش دانشگاهی دانشجویان پزشکی و آموزش های پس از فراغت از تحصیل برای پزشکان در مورد سوء رفتار با کودکان توصیه می گردد.

    کلید واژگان: سوء رفتار با کودک, کودک آزادی, آگاهی, نگرش, پزشک عمومی
    Garussi B. *, Safizadeh H., Bahran Nejad. B
    Objective (s)

    The aim of this study was to determine the level of knowledge and attitude toward child abuse among general practitioners working in Kerman.

    Methods

    A semi-structured questionnaire was developed based on child abuse literature. 200 physicians participated in this study. 3 questionnaires were filled incorrectly, thus deleted and 197 questionnaires were analyzed. The validity and reliability of the questionnaire were assessed.

    Results

    Most participants did not have adequate knowledge especially in the sexual and psychological aspects. There was a significant relation between knowledge and gender with attitudes toward child abuse.

    Conclusion

    The findings indicated that physicians do not have adequate knowledge and proper attitude regarding child abuse. Implementation of educational programs on child abuse seems necessary for medical students.

    Keywords: Child maltreatment, child abuse, Knowledge, Attitude, Physician
  • سعدالله شمس الدینی، حسینعلی ابراهیمی، بهشید گروسی، رضا مرادی
    مقدمه
    لوپوس اریتماتوس سیستمیک به جز پوست و مفاصل، ارگان های متعدد دیگری را هم درگیر می کند. از علل ناتوان کنندگی بیماران، ماندگاری بیشتر بیماران متعاقب استفاده از داروهای تضعیف کننده سیستم ایمنی به خصوص کورتیکو استروییدها است. ناتوانی جسمی و کاهش تحرک بیمار سبب اشاعه و عدم توان استفاده از سرویس های بهداشتی هم می شود که در نهایت مراقبت های همه جانبه بیشتری را برای بیمار می طلبد.
    روش کار
    مطالعه حاضر که به صورت مقطعی انجام گرفته به تعیین میزان کاهش توانمندی فیزیکی بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک می پردازد. این مطالعه، کاهش توان را در رابطه با سال های ابتلا، سن و جنس و نیز با هریک از شاخص های توانمندی که نیازهای اولیه هر فردی است بر اساس استفاده از پرسش نامه استاندارد شده ارزیابی سلامتی (HAQ) تعیین و مقایسه می نماید.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران مورد مطالعه 35/10 ± 32/26 سال و نسبت درگیری زنان در مقایسه با مردان 33/8 در برابر 1 بوده.است (05/0 p <). میانگین مدت ابتلای به بیماری در گروه مورد مطالعه 15/3 ± 72/4 سال به دست آمد. میانگین نمره ناتوانی فیزیکی دربیماران مبتلا به لوپوس با استفاده از پرسش نامه HAQ در بیماران مورد مطالعه معادل 67/3 ± 42/3 به دست آمد.
    نتیجه گیری
    اگرچه ابتلای زنان به بیماری لوپوس در مقایسه با مردان بیشتر بود ولی میانگین نمره ناتوانی فیزیکی بیماران با متغیرهای سن و طول مدت استقرار بیماری وجنس بیماران مرتبط بوده به طوری که دربیماران مرد 3 ± 00/3 سال و در بیماران زن 4 ± 5/3 به دست آمد که نشان دهنده ناتوانی بیشتر زنان در مقایسه با مردان بوده و این اختلاف از نظر آماری نیز معنا دار بود (05/0 p <).
    کلید واژگان: لوپوس اریتماتوس سیستمیک, بیماری روماتیسمی, ناتوانی فیزیکی بیماران, پرسش نامه ارزیابی سلامت
    Shamsadini S, Garrosi B, Ebrahimi Ha, Moradi R
    Introduction
    Systemic lupus erythematosus (SLE) is an immunological disease with unknown etiology that may affect many organs. Therapy in this disease is not curative and decreased physical abilities are obvious in patients with SLE. The aim of this study was to determine physical disability ranges in patients with SLE.
    Methods
    This is a cross sectional study focusing on determination of physical disabilities in relation to different demographic including sex, age, duration of disease and the number of diagnostic criteria of American Rheumatiological Association (ARA).
    Results
    The mean age of patients was 16.32 ± 10.35 years and the female to male ratio was 8.33 to 1. The mean score of physical disability was 3.42±3.17 according to Health Assessment Questionnaire (HAQ).
    Conclusion
    Females were more affected than males, and disability was more severe in females (3.5±4) than males (3.00±3, p<0.05).
  • کیفیت زندگی در بیماران همودیالیزی
    حسین صافی زاده، بهشید گروسی، صدیقه افشار پور

    بیماری مرحله انتهایی کلیه ها از جمله بیماری های غیرقابل درمانی است که مبتلایان به آن برای زنده ماندن نیازمند جایگزین نمودن کلیه بوده و با توجه به محدودیت های پیوند کلیه، بسیاری از این بیماران درمان دیالیز را دریافت می نمایند. دیالیز اگرچه زندگی بیماران را نجات داده و موجب افزایش طول عمر آنان می گردد، ولی طیف وسیعی از مشکلات جسمی، روحی، اقتصادی و اجتماعی را فرا روی بیماران قرار می دهد که در مجموع کیفیت زندگی ایشان را متاثر از خود می سازد. در این مطالعه، هدف اصلی، بررسی کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی شهر کرمان بوده است. به این منظور با استفاده از پرسشنامه SF-36، کیفیت زندگی 100 بیمار همودیالیزی مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج حاکی از آن است که بیماران همودیالیزی از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار نبوده و به وضوح میانگین نمرات کسب شده آنان در تمامی حیطه های مورد بررسی پایین تر از افراد سالم است. با توجه به غیر قابل درمان بودن نارسایی کلیه و شرایط ویژه درمان با همودیالیز، مشاهده چنین نتایجی دور از انتظار نبوده و نشان دهنده آن است که توجه خاص به جنبه های سلامتی این بیماران ضروری است.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, همودیالیز, SF - 36
    Quality of life in hemodialysis patients
    Safizadeh H *, Garroosi B, Afsharpoor S
    Objective (s)

    To measure quality of life in hemodialysis patients.

    Methods

    This was a cross-sectional study carried out in two centers in Kerman. Quality of life was measured using the Iranian version of the SF-36.

    Results

    In all 100 patients with end stage renal disease receiving hemodialysis were studied. The mean age of patients was 50.91 (SD=l4.76) years and the mean time of dialysis for patients was 31.76 (SD=37.33) months. The most cause of renal failure was diabetes mellitus and the most comorbidity was heart disease. In all domains of the SF-36, it was found that patients reported lower scores than healthy individuals. The lowest score was found for General Health.

    Conclusion

    These results show that hemodialysis patients suffer from a poor quality of life and this suggests that these patients need more effective management.

    Keywords: Quality of life, Hemodialysis, SF-36
  • بهشید گروسی، حسین صافی زاده، زهرا تاج الدینی
    زمنیه: سو رفتار با کودکان پدیده جدیدی نیست و در هر ملیت و فرهنگ به اشکال مختلف وجود دارد. پزشکان که در بیشتر موارد در خط مقدم تشخیص سو رفتار با کودکان قرار دارند باید از دانش کافی جهت تشخیص به موقع این مشکل برخوردار باشند.
    روش کار
    این مطالعه یک بررسی مقطعی می باشد که در آن 86 کارورز شرکت کردند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه نیمه ساختار یافته که بر اساس منابع معتبر سو رفتار با کودکان تهیه شده بود، پس از تایید روایی و پایایی آن استفاده شد. سطح آگاهی کارورزان به 3 گروه خوب (پاسخ صحیح >75 درصد)، متوسط (پاسخ صحیح بین 50-75 درصد) ضعیف (پاسخ صحیح <50 درصد) تقسیم شد. جهت تعیین رابطه آگاهی با متغیرهای مورد نظر از آزمون مجذور کای استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین (انحراف معیار ±) نمره آگاهی (± 4.8) 28.3 بود. حدود نیمی از کارورزان اطلاعات خوب و نیمی دیگر اطلاعات ناکافی داشتند. کارورزان با عوامل خطر سو رفتار آشنایی در حد متوسط داشتند. در مورد نشانه های کودک آزاری، علایم آشکار جسمی مانند سوختگی و یا شکستگی بیشتر به عنوان شاهد دال بر کودک آزاری تشخیص داده می شد، در حالی که علایم روحی و یا جنسی چندان جدی گرفته نمی شوند. بین متغیرهای دموگرافیک و میزان دانش رابطه معنی داری وجود نداشت. کمتر از نیمی از افراد اطلاعات خود را از دروس پزشکی کسب کرده بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه دلالت بر این امر دارد که کارورزان آگاهی مناسبی در مورد سو رفتار با کودکان ندارند. و با توجه به یکسان بودن آموزش پزشکی در کشور نیاز به برنامه ریزی آموزشی جهت ارتقای اطلاعات کارورزان و سایر افرادی که با کودکان تماس پیدا می کنند احساس می شود.
    کلید واژگان: سو رفتار با کودک, دانش, کارورز
    Behshid Garrusy, Hossein Safizadeh, Reza Tajaddini
    Background
    Child maltreatment is not a new phenomenon and all communities have always been involved with various types of this problem. Physicians, being in the front line of diagnosis of child maltreatment, should have adequate knowledge in this regard.
    Objective
    To determine knowledge of interns in Kerman Medical Sciences University about child maltreatment.
    Methods
    A total of 86 interns participated in this cross- sectional study and data gathering was done by a semi- structured questionnaire developed according to valid sources of child maltreatment in the literature. The questionnaire’s reliability and validity were assessed (a=0.85). Based on the percentage of correct answers, the level of knowledge was classified as good (>75%) moderate (50-75%) and poor (< 50%). Chi- square test was used to determine the relationship between knowledge and considered variables.
    Results
    Mean knowledge score was 28.3 (SD=±4.8). Half of the interns had good knowledge and the other half had not adequate knowledge. Interns’ knowledge about risk factors of child maltreatment was moderate. In regard to the symptoms of child maltreatment, observable physical signs such as burning or fractures were being considered as the evidence of child maltreatment, while psychological signs or those related to sexual abuse were not taken serious. None of the demographic features had significant relation with knowledge level of interns. Half of the participants had obtained their knowledge during their medical courses.
    Conclusion
    The results of this study indicate that interns do not have adequate knowledge toward child maltreatment and considering the similarity of medical education in our country; planning educational programs to improve knowledge of Medical students and other health care providers in regard to child maltreatment seems to be highly required.
  • بهشید گروسی، حسین صافی زاده، لیلا دوست محمدی
    زمینه و هدف
    پزشکان، به ویژه متخصصین اطفال در خط مقدم تشخیص سو رفتار با کودکان می باشند. این مطالعه به بررسی میزان آگاهی و نگرش متخصصین اطفال و دستیاران این رشته در مورد سو رفتار با کودکان - مساله ای که در کشور ما چندان به آن توجه نشده است - می پردازد.
    روش بررسی
    این بررسی مقطعی، توسط پرسشنامه نیمه ساختار یافته که بر اساس متون معتبر سو رفتار با کودکان تهیه شده بود و از روایی و پایایی قابل قبول برخوردار بود، انجام شده است. جمعیت مورد مطالعه متخصصین و دستیاران رشته اطفال در شهر کرمان بودند.
    یافته ها
    در این مطالعه 49 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. تنها %49 ایشان در مورد سو رفتار با کودکان از اطلاعات کافی برخوردار بودند. میزان توافق با تنبیه بدنی کم بود. نگرش افراد مورد بررسی بر حسب جنس تفاوت معنی دار داشت و خانم ها مخالفت بیشتری با مصادیق کودک آزاری داشتند؛ همچنین متخصصین غیر هیات علمی نسبت به دستیاران از نگرش بهتری برخوردار بودند. بین نمره دانش و نگرش نیز ارتباط مثبت معنی دار مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش تاکید بر لزوم ارتقا برنامه های آموزشی درباره سو رفتار با کودکان دارد.
    کلید واژگان: کودک آزاری, متخصص اطفال, آگاهی, نگرش
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال