به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب بهنام شفیعی

  • شهربانو ذبیحی تبار، بهنام شفیعی*، حسن میرنژاد
    ردیابی منشاء گوگرد بر پایه ایزوتوپ گوگرد در کانی سازی سولفیدی (گالن و پیریت) و سولفاتی (باریت) کانسارهای فلوریت سازند الیکا (شرق استان مازندران) موضوع پژوهش حاضر بوده است. مقادیر δ34Sبرای گالن از 82/ 1- تا 49/ 12+ در هزار، در پیریت از 22/ 13+ تا 83/ 25+ در هزار و برای باریت از 69/ 22+ تا 91/ 32+ در هزار متغیر بوده است. دامنه گسترده δ34S سولفیدها در مقیاس ناحیه ای به ناهمگنی ایزوتوپی در منبع یا فرآیندهای تامین کننده گوگرد احیایی برای کانی سازی سولفیدی در منطقه مورد مطالعه تفسیر شده است، لیکن هر کانسار از دامنه محدودی از δ34S برخوردار بوده است. در مقایسه با سولفیدها، باریت ها همگنی ایزوتوپی در مقادیر سنگین تر δ34S را نشان داده است که منطبق بر تبخیری های آب دریای همزمان (تریاس میانی-پایانی؛ سازند پالند) بوده است. براساس داده های چینه شناسی و کانی شناسی سنگ های میزبان، تبخیری های هم زمان با آب دریای تریاس و سولفات های اولیه دیاژنتیکی در زمینه سنگ میزبان (انیدریت، ژیپس، باریت) محتمل ترین منابع گوگرد برای کانی سازی سولفیدی در کانسارهای شش رودبار و اراء معرفی شدند. در مقایسه، مشارکت ماده آلی یا پیریت های اولیه دیاژنتیکی در ایجاد مقادیر سبک δ34S سولفیدهای کانسارهای پاچی میانا و کمرپشت نقش داشته اند. احیای حرارتی- شیمیایی سولفات های اولیه دیاژنتیکی و تجزیه حرارتی سولفیدهای اولیه دیاژنتیکی و پیوندهای گوگردی در لامینه های واجد مواد آلی مهم ترین فرآیندهای تامین کننده گوگرد احیایی برای کانی سازی سولفیدی معرفی شده اند.
    کلید واژگان: ایزوتوپ گوگرد, سولفید, سولفات, فلوریت مازندران}
    Zabihitabar, Sh., Shafieib., Mirnejad, H
    Sulfur source tracing based on of sulfide (galena and pyrite) and sulfate (barite) mineralization in fluorite deposits of Elika Formation (East of Mazandaran Province) is studied. In present research. δ34S values vary between -1.82 – +12.49 ‰, +13.22 – +25.83 ‰ and +22.69 – +32.91 ‰ for galena, pyrite and barite, respectively. Regionally, although wide range of δ34S in sulfides is interpreted as isotopic heterogeneity of source and/or processes of reduced sulfur supply for sulfide mineralization in the studied area, but each deposit has narrow range of δ34S. Compared to sulfides, barites show isotopic homogeneity in heavier δ34S which are corresponding to evaporates from coexisted sea water (Middle-Upper Triassic; Paland Formation). Based on stratigraphic and mineralogical data of host rocks, co-existing evaporates of Triassic sea water and also diagenetic primary sulfates in matrix of host rocks (anhydrite, gypsum, barite) are introduced as the most probable sources of sulfur for sulfide mineralization in Shesh Rodbar and Era deposits. In contrast, contribution of organic matter and/or diagenetic primary pyrites had main role in generation of light δ34S values in Pachi Miana and Kamarposht deposits. Thermo-chemical reduction of digenetic primary sulfates and thermal decomposition of diagenetic primary sulfides as well as sulfur bonds in organic matter-bearing laminaes in the host rock are introduced as main processes for reduced sulfur supply in sulfide mineralization.
    Keywords: Sulfur isotope, Sulfide, Sulfate, Fluorite, Mazandaran}
  • شهربانو ذبیحی تبار، بهنام شفیعی
    بخش های بالایی سازند کربناته الیکا به سن تریاس میانی در بخش مرکزی پهنه ساختاری- رسوبی البرز در شرق مازندران (مناطق سوادکوه، خطیرکوه و کیاسر) میزبان کانی سازی های فراوان و مهم از فلوئور- سرب- باریم شامل پاچی میانا، شش رودبار، اراء، عالیکلا و کمرپشت است. برپایه مشاهدات صحرایی در مطالعه حاضر، محل های اصلی تمرکز ماده معدنی درون سنگ های کربناته میزبان به صورت منقطع، نامنظم و ناهم شیب با لایه بندی است که در شکستگی ها و یا حفرات انحلالی و کارستی به شکل رگه ای، عدسی و توده ای تظاهر یافته اند.کانی شناسی در کانسارها ساده بوده و عمدتا گالن، باریت، فلوریت، کلسیت و مقادیر جزئی اسفالریت می باشد. مشاهدات ماکروسکوپی و میکروسکوپی، ساخت و بافت های کانی سازی هم زاد و دیرزاد متنوعی را آشکار نمود. بافت های افشان، استیلولایتی و ریزرگچه ای از گالن و کلسیت با و یا بدون همراهی دیگر کانی ها به عنوان بافت های هم زاد با سنگ شدگی سنگ های میزبان شناسایی شدند. ساخت و بافت های دیرزاد از نوع پرشدگی فضای خالی مانند رگه- رگچه ای، گورخری، نواربندی قشرگون، جانشینی اولیه و کلوفرمی از بافت های غالب و مناطق اصلی و اقتصادی تمرکز ماده معدنی می باشند. بافت های ثانویه مانند خمیدگی در رخ های گالن های درشت و همچنین جانشینی این گالن ها توسط سروزیت و کوولیت بیانگر رخداد دگرشکلی و اکسید شدن برون زاد بعد از مرحله اصلی کانی-سازی می باشد. برپایه این پژوهش، کانی سازی اولیه در کانسارهای فلوئور- باریم- سرب شرق مازندران در دو گامه (1) اولیه هم زاد با سنگ شدگی و (2) اصلی دیرزاد شکل گرفته است. لیکن با استناد به شواهد ساختی تظاهر ماده معدنی در محیط کانسارها و شواهد بافتی در مقیاس ماکروسکوپی و میکروسکوپی می توان مرحله اصلی و البته اقتصادی کانی سازی را در کانسارهای مورد مطالعه از نوع گرمابی ناهم زاد با سنگ میزبان کربناته معرفی نمود.
    کلید واژگان: ساخت و بافت, کانسارهای سرب, باریم, فلوئور, مازندران}
    Zabihitabar, Sh., Shafiei, B
    Upper parts of Elika carbonate Formation belonging to middle Triassic in central part of structural- sedimentary zone of Alborz in East of Mazandaran province (Savadkuh, Khatirkuh and Kiasar regions) are hosted some of important F-Pb-Ba ore deposits contain of PachiMiana, SheshRudbar, Era(Alikola) and Kamarposht. Based on of field observations in study, main localization of ore bodies within carbonate rocks are as acrostic, irregular, and discordant respect to bedding that are displayed in fractures and/or karstic cavities in the form of vein, lenses and bodies. Mineralogy in studied ore deposits generally is simple and mainly composed of galena, barite, fluorite, calcite and minor sphalerite. Macroscopic and microscopic observations are shown variety of syngenetic and epigenetic structures and textures. Disseminate, stylolite and micro-veinlet textures of galena and calcite with or without other mainly minerals are recognized as syn-genetic textures respect to host rocks. Epigenetic structures and textures as open space filling type such as vein-veinlet, zebra, lamination, primary replacement and colloform are dominant textures of high-grade ores that formed main and economic zones of ore body concentration in deposits. Existence of secondary textures such as curvature and wind in triangle cleavage of coarse-grained galenas and also replacement of galena by cerussite and covellite show deformation and supergene oxidation after the main stage of mineralization. Based on current research, mineralization in F-Ba-Pb ore deposits of central Mazandaran is formed and evolved at two steps (1) primary or syn-diagenetic, and (2) main or epigenetic. According to structural signatures of ore body appearance in deposits environment and also textural evidences in macroscopic and microscopic scales, the main and economic stage of mineralization in studied ore deposits is introduced as epigenetic.
    Keywords: Structure, Texture, Pb, Ba, F deposits, Mazandaran}
  • سارا لعلی فاز، بهنام شفیعی*، غلامحسین شمعانیان، حسین تقی زاده
    پژوهش حاضر اولین گزارش از داده های ایزوتوپی رنیم و اسمیم در سولفیدهای مس- آهن ژرف زاد (کلکوپیریت و پیریت) کانسارهای مس پورفیری کرمان است. هر چند که در این مطالعه مجموعه داده محدود بود، ولی تفسیر آنها به شناخت منبع احتمالی فلز برای کانی سازی در سامانه پورفیری کمک کرده است. بر پایه این پژوهش، مقدار 188Os/187Os آغازین در این کانسارها از کمینه 0/1تا بیشینه 10 ثبت شد که این دامنه تغییرات برای نسبت یادشده بسیار بزرگ تر از دامنه آشکارشده در کانسار مس پورفیری شیلی (0/15 تا 2/5) است. ثبت مقادیر غیررادیوژن تا بسیار رادیوژن از اسمیم آغازین در سولفیدهای اولیه کانسارهای مس پورفیری کرمان ناهمگنی ایزوتوپی و گوناگونی در منبع فلز برای کانی سازی در این کانسارها را آشکار ساخته است. ثبت مقادیر غیررادیوژن از 188Os/187Os آغازین (0/15-0/10) در سولفیدهای کانسارهای میدوک و نوچون، در محدوده مقادیر جبه ای (0/15-0/13)، نشان دهنده نقش بنیادین سیال های گرمابی کانه ساز مشتق شده از ماگمای جبه ای (توده نفوذی) در تامین فلز مورد نیاز برای کانی سازی در این کانسارهاست. در مقایسه، انحراف بسیار بزرگ دیده شده در مقادیر 188Os/187Os آغازین سولفیدهای کانسارهای کرور (10) و آبدر (1) از مقادیر جبه ای سهم بیشتر منابع پوسته ای (قاره ای) نسبت به منابع جبه ای را در تامین فلز برای کانی سازی مس پورفیری در این کانسارها نشان می دهد. کانسار سرچشمه با آشکار کردن مقادیر کم رادیوژن از نسبت اسمیم آغازین در سولفیدهای پتاسیک (0/22) نسبت به سولفیدهای فیلیک (0/79) دخالت هر دو منبع جبه ای و پوسته ای را در تامین فلز برای کانی سازی نشان می دهد. هر چند که نقش پوسته در طی مراحل پایانی کانی سازی پراهمیت تر بوده است. روند کلی دیده شده در رادیوژن ترشدن مقادیر 187Os/188Os از کانسارهای پرعیار میوسن میانی به کانسارهای کم عیار جوان تر (میوسن بالایی- پلیوسن) در کمربند مس پورفیری کرمان به دخالت فزاینده منابع پوسته ای در زایش ماگماهای نیمه بارور تا نابارور جوان و همچنین در تامین فلز برای کانه زایی های ضعیف همراه نسبت داده شده است. این ارتباط می تواند به عنوان کلیدی برای شناسایی و اکتشاف کانسارهای مس پورفیری با عیارهای اقتصادی پیشنهاد شود؛ کانسارهایی که سهم بیشتری از منبع جبه ای را در تشکیل ماگمای مولد و همچنین فلز مورد نیاز برای کانی سازی در سامانه پورفیری به ارث برده اند.
    کلید واژگان: ایزوتوپ اسمیم, مس پورفیری, کرمان, فلززایی, اکتشاف}
    S. Lali Faz, B. Shafiei*, Gh. H. Shamanian, H. Taghizadeh
    Present study is the first report of the rhenium and osmium isotopic data in the hypogene Cu-Fe sulfides (chalcopyrite and pyrite) from the Kerman porphyry copper deposits. Although data set was limited in this study, their interpretation helped to understand the possible sources of the metal for mineralization in the porphyry copper system. Based on this study, initial 187Os/188Os value in deposits recorded at least 0.1 to maximum 10 that the variation range for this ratio is much larger than the range detected in the Chilean porphyry copper deposit (from 0.15 to 5.2). The recorded non-radiogenic to radiogenic values for initial osmium ratio in primary sulfides of the Kerman porphyry copper deposits revealed isotopic heterogeneity and diversity in metal source for mineralization in these deposits. The record of the non-radiogenic values for initial 187Os/188Os (0.10- 0.15) in sulfides of the Miduk and Now Chun deposits, in the range of mantle values (0.13- 0.15), showed the main role of ore-forming fluids derived from mantle-derived magma (intrusive body) for supplying of the metal required for mineralization in these deposits. In contrast, too large deviation observed in initial 187Os/188Os values in sulfides of the Kerver (10) and Abdar (1) deposits respect to the mantle values showed the greater share of crustal sources (continental crust) rather than mantle sources in supplying of the metal for mineralization in these deposits. The Sar Cheshmeh deposit revealed less radiogenic value of initial osmium ratio in potassically sulfides (0.22) respect to phyllically sulfides (0.79), showing the contribution both the mantle and the crustal materials in supplying of the metal for mineralization, although the role of crust during the final stages of mineralization has been more important. The observed general trend in 187Os/188Os values being more radiogenic from old, high-grade deposits (middle Miocene) to young, low-grade deposits (upper Miocene- Pliocene) in the Kerman porphyry copper belt is attributed to increasing of the crustal sources contribution in generation of the young sub-productive-to-barren magmas and also in supplying of the metal for associated weak mineralization. This relationship can be suggested as a key for distinguishing and exploration of porphyry copper deposits with economic grades, the deposits that have been inherited greater share of the mantle source for generation of productive magma and also required metal for mineralization in porphyry system.
    Keywords: Osmium Isotope, Copper Porphyry, Kerman, Metallogeny, Exploration}
  • سیما سلطانی نژاد، بهنام شفیعی*
    کانسار نوچون، با ذخیره قطعی 268 میلیون تن با عیار میانگین 0/034 درصد مولیبدن (در رده عیار حد ppm100) و 62 میلیون تن با عیار متوسط 0/43 درصد مس (در رده عیار حد 0/25 درصد) اولین رخداد شناخته شده از کانی سازی پورفیری سرشار از مولیبدن، ولی به نسبت فقیر از مس در ایران است که از دید کانی شناسی، زمین شیمیایی و زایشی مورد مطالعه قرار گرفته است. دگرسانی و کانی سازی در کانسار نوچون در پیوند با یک استوک بسیار تفریق یافته پورفیری (ریوداسیت) وابسته به باتولیت الیگو- میوسن ممزار رخ داده است. بر پایه این مطالعه، بیشتر کانی سازی مولیبدن و مس در کانسار نوچون به شکل رگچه های متقاطع (استوک ورک) و بسیار کمتر به صورت افشان رخ داده است. حضور مولیبدنیت با یا بدون همراهی کالکوپیریت در رگچه های پتاسیک کوارتز- انیدریت- ارتوکلاز- بیوتیت و رخداد کالکوپیریت در رگچه های کوارتز- مگنتیتی اولیه نشان دهنده تقدم زمانی بخشی از کانی سازی مس بر مولیبدن در مراحل اولیه کانی سازی است. همبستگی ضعیف (0/2- =r) میان مقادیر مولیبدن و مس در دگرسانی پتاسیک و به ویژه در عیارهای بالا، متفاوت بودن شرایط غنی شدگی و رفتار این دو عنصر در سیال های گرمابی مسئول کانی سازی در دگرسانی یادشده را نشان می دهد. حضور رگچه های ستبر کوارتز- کالکوپیریت- پیریت با هاله سریسیتی که گاه مستقل هستند و گاه درون رگچه های مراحل اولیه کانی سازی مولیبدن (رگچه های کوارتز- مولیبدنیتی با هاله بیوتیتی) نفوذ کرده اند و همچنین رخداد رگچه های کوارتز- مولیبدنیت بدون هاله دگرسانی به ویژه در بخش های سیلیسی شده افزایش نسبی عیار مس و تا حدودی مولیبدن را در کانسنگ های موجود در پهنه دگرسانی فیلیک (سریسیتی و سیلیسی) به همراه داشته است. وجود همبستگی مثبت (0/5 - 0 ≤r) میان عیارهای مولیبدن و مس در کانسنگ های با دگرسانی فیلیک که منطقه دگرسانی پتاسیک را متاثر کرده است می تواند نشان دهنده رفتار یکسان این دو عنصر در طی تشکیل و تکامل محلول های گرمابی مسئول دگرسانی و کانی سازی منطقه دگرسانی فیلیک کانسار باشد. بر پایه این مطالعه مشخص شد که تمرکز اصلی کانی سازی مولیبدن در بخش های ژرف تر (دگرسانی پتاسیک) نسبت به مس (دگرسانی فیلیک پوشاننده پهنه پتاسیک) رخ داده است؛ در نتیجه کانسنگ های پرعیار از مولیبدن، مس خیلی بالایی ندارند. این مطالعه نشان داد که کانسار نوچون در مقایسه با کانسار سرچشمه (مس- مولیبدن) در گروه کانسارهای نوع مولیبدن- مس پورفیری رده بندی می شود. رخداد این زیرگروه از کانسارهای پورفیری به عملکرد سیال های گرمابی سرشار از مولیبدن ولی به نسبت فقیر از مس ارتباط داده شده است. ترکیب تفریق یافته تر پورفیری میزبان کانسار نوچون (ریوداسیت پورفیری) در مقایسه با استوک پورفیری سرچشمه (گرانودیوریت- کوارتزمونزونیت) که اشباع دیرهنگام از آب ماگمای مولد آن را نشان می دهد، احتمالا عامل زایش چنین سیال هایی بوده است که توانسته است مولیبدن را به مقدار قابل توجهی نسبت به مس از درون مذاب پایانی به فاز سیال سرشار از آب، عناصر قلیایی و سیلیکا وارد کند که نتیجه آن زایش کانسار مولیبدن- مس پورفیری نوچون بوده است.
    کلید واژگان: نوچون, مولیبدن, مس پورفیری, کانی سازی, دگرسانی, زمین شیمی, استان کرمان, ایران}
    S. Soltaninejad, B. Shafiei*
    The Now-Chun deposit, in the Kerman porphyry copper belt, with proved reserve of 268 Mt ore grading 0.034% Mo (100 ppm cut off) and 62 Mt ore grading 0.43% Cu (0.25 cut off), is the first known occurrence of Mo-rich,relatively Cu poor porphyry mineralization in Iran which is studied from the mineralogical, l, and genetic point of view. The alteration and mineralization of the Now Chun deposit is related to the highly differentiated porphyritic stock (rhyodacite) belonging to the Oligo-Miocene Mamzar batholith. Based on thepresent study, the main part of Mo and Cu mineralization in the Now-Chun deposit occurred more in the form of cross-cutting veinlets (stockwork) and less as dissemination type. The presence of molybdenite with/ without chalcopyrite association in quartz-anhydrite-orthoclase-biotite potassic veinlets and chalcopyrite occurrence in primary quartz-magnetite veinlets is indicative of the priority of part of the Cu mineralization respect to the Mo during the primary stage of mineralization. The initial mineralization of Moin the form of molybdenite occurred in quartz-anhydrite-orthoclase-biotite-pyrite chalcopyrite. The weak correlation between Mo and Cu in the potassic alteration zone (r= -0.2) especially in the high grade ores indicates the difference between the enrichment conditions of both elements in responsible hydrothermal fluids for this alteration and mineralization zone. The presence of thick quartz-pyrite-chalcopyrite veinlets with sericitic halo and quartzmolybdenite without alteration halo either as independent or as intruded within early veinlets (quartz molybdenite-anhydrite-orthoclase-biotite) have been associated with increasing of Mo and Cu grades in moderately phyllic alteration zone (sericitic and silicified rocks). The positive correlation between Mo and Cu in moderate phyllic zone (r≥ 0.0 to +0.5) which affected potassic ores indicates the similar behavior of both Mo and Cu during formation and evolution of the hydrothermal solution, which is responsible for the alteration and mineralization in the phyllic zone. This study revealed that the main concentration of Mo occurred in deep parts (potassic zone) of the deposit; whereas, Cu is associated with the shallow parts, especially with moderate phyllic zone which affected the potassic zone. As a result, the high grade Mo ores are not Cu rich and vice versa. The present study indicated that the Now-Chun deposit in comparison with the Sar Cheshmeh deposit (Cu-Mo porphyry) is categorized within the Mo-Cu porphyry deposits. This sub-group of porphyry Cu and Mo deposit is attributed to the function of the Mo-rich and relatively Cu-poor hydrothermal fluids. The more differentiated composition of the ore-hosting porphyry in the Now-Chun deposit (rhyodacite) in comparison with the Sar Cheshmeh porphyry stock (granodiorite-quartzmonzonite), which indicates the late water saturation in its parent magma, was probably the factor of generating such fluids that could segregate the significant proportion of Mo in respect to Cu from the residual melts into H2O, alkalies and silica-enriched fluid phase which ultimately resulted in forming the Mo-Cu porphyry deposit.
    Keywords: Now, Chun, Mo, Cu porphyry, Mineralization, Alteration, Geochemistry, Kerman Province, Iran}
  • رزگار فرامرزی، غلامحسین شمعانیان، بهنام شفیعی

    زون ساختاری البرز در شمال ایران، میزبان نهشته های بوکسیتی متعددی است. نهشته ی بوکسیتی قشلاق با طول 2 کیلومتر و ضخامت حدود 20 متر یکی از این نهشته هاست که در بخش شرقی زون ساختاری البرز قرار دارد. این نهشته به شکل یک افق چینه سان در بین سنگ آهک های پرمین و سنگ آهک های دولومیتی تریاس تشکیل شده است. مرز زیرین این افق بیشتر موج سان است، در حالی که مرز بالایی آن با سنگآهک های دولومیتی فرادیواره هم ساز است. بر اساس شواهد کانی شناسی و بافتی، این نهشته را می توان از بالا به پایین به پنج واحد مجزا تقسیم کرد: 1) واحد بوکسیت بالایی با ضخامت حدود 5 متر، متشکل از بوهمیت، هماتیت، کائولینیت، روتیل و سوانبرگیت، 2) واحد کائولینیت بالایی با ضخامت تقریبی 2 تا 3 متر که بیشتر از کانی های رسی تشکیل شده است، 3) واحد بوکسیت سخت با ضخامت تقریبی 5/1 متر که بیشتر از کانی های هماتیت، کائولینیت، بوهمیت و دیاسپور تشکیل یافته است، 4) واحد کائولینیت پایینی با ضخامت 1 تا 4 متر و متشکل از کائولینیت، بوهمیت و دیاسپور و 5) واحد بوکسیت پایینی با ضخامت 4 تا 6 متر. بررسی های بافتی و ساختاری، هر دو خاستگاه برجازا و نابرجازا را برای بوکسیت ها نشان می دهد. تلفیق یافته های زمین شناسی، بافتی و کانی شناسی نهشته بوکسیت قشلاق نشان می دهد که این نهشته از نوع بوکسیت کارستی بوهمیتی- دیاسپوری است.

    کلید واژگان: بوکسیت, بوهمیت, دیاسپور, نابرجازا, برجازا, قشلاق}

    The Alborz structural zone in northern Iran is the host of a number of bauxite deposits. The Gheshlagh bauxite deposit is one of them with more than 2 km long and a thickness of about 20 m in the eastern part of the Alborz structural zone. This deposit has been developed as a stratiform horizon along the contact zone of Permian limestones and Triassic dolomitic limestones. The basal contact zone of the bauxite horizon is mainly undulatory, whereas the upper contact zone is concordant with the hanging-wall dolomitic limestones. Based on mineralogical and textural evidences, the horizon can be divided from top to bottom into five distinct units: (1) upper bauxite unit with a thickness of about 5 m, is composed of boehmite, hematite, kaolinite, rutile and svanbergite, 2) upper kaolinite unit approximately 2-3 m thick and is composed mainly of clay minerals, 3) hard bauxite unit with a thickness of approximately 1.5 m, mainly consists of hematite, kaolinite, boehmite and diaspore, 4) lower kaolinite unit approximately 1-4 m thick and is composed of kaolinite, boehmite and diaspore, and 5) lower bauxite unit about 4-6 m thick. Textural analyses indicate both allochthonous and autochtonous origins for these deposits. Combination of geological, textural and mineralogical data of the Gheshlagh bauxite deposit correspond to a boehmitic-diasporic karst bauxite deposit type.   

    Keywords: Bauxite, boehmite, diaspore, allochthonous, autochtonous, Gheshlagh}
  • بهنام شفیعی، جمشید شهاب پور
    توده های نفوذی بارور و نابارور با سن الیگو-میوسن و ترکیب کانی شناسی مشابه در کمربند مس پورفیری کرمان تفاوت های زمین شیمیایی مهمی را از لحاظ عناصر فرعی و خاکی نادر آشکار کردند. توده های نفوذی بارور به بهترین نحوی با ویژگی هایی مانند مقادیر اندک اکسید منگنز (درصد وزنی1/0≥ MnO)، ایتریوم (ppm 18≥Y)، عناصر با میدان پایداری زیاد (ppm 100HFSE≤∑) و عناصر خاکی نادر سنگین (ppm9/1≥Yb) و مقادیر زیاد استرانسیوم (ppm 1015-406)،30 Sr/Y≥، تفریق شدید از عناصر خاکی نادر (20La/Yb≥) و هم چنین بی هنجاری مثبت یورپیوم (1Eu/Eu*≥) از توده های نابارور با ویژگی های wt.%1/0 ppm، MnO ≤50-12= ppm،Y 576-184=، Sr15، La/Yb<1Eu/Eu*<، 30Sr/Y≤) تفکیک گردیدند. این ویژگی ها به عنوان شاخص ماگماهای آب دار و اکسیدان معرفی شدند که می تواند ناشی از شرایط متفاوت شکل گیری آن ها در مقایسه با ماگماهای نابارور باشد. طبق پژوهش حاضر، برخی نمودارهای تفکیک کننده که می توانند به عنوان ابزاری برای شناسایی توده های نفوذی بارور، جایی که این توده ها با توده های نفوذی نابارور همراه هستند، در دیگر مکان های مس خیز ایران استفاده شوند عبارتند از:MnO-Y، ∑HFSE-Y Sr/Y-SiO2 Sr/Y-Y، La/Yb-Yb، La/Yb-SiO2، و Eu/Eu*-SiO2.
    کلید واژگان: زمین شیمی, مس پورفیری, نفوذی های بارور}
    B. Shafiei, J. Shahabpour
    Productive and non-productive intrusive of Oligocene-Miocene age with similar mineralogical composition in Kerman porphyry copper belt exhibited important geochemical differences in terms of trace and rare earth element geochemistry. The productive intrusives are best characterized by low contents of MnO (≤0. 1 wt. %)، Y (≤18ppm)، ΣHFSE (≤100ppm)، heavy rare earth elements (Yb≤1. 9 ppm)، high Sr content (≥406-1015ppm)، high (Sr/Y≥30)، significant REE fractionation (La/Yb≥20)، as well as positive Eu anomalies (Eu/Eu≥1)، when compared with non-productive intrusives (MnO≥0. 1wt. %،Sr=184-576ppm،Y=12-50ppm، Sr/Y<30، La/Yb<15،Eu/Eu*<1). These signatures are indicative of hydrous and oxidized magmas that formed in a condition which has been different from that of the non-productive intrusives. Based on the present study، the discrimination diagrams which can be used as a tool for identification of productive intrusives، where they are accompanied by nonproductive intrusives، in other copper provinces in Iran، are as follows: MnO-Y، ΣHFSE-Y، Sr/Y-Y، Sr/Y-SiO2، La/Yb-SiO2، La/Yb-Yb، Eu/Eu*-SiO2.
    Keywords: Geochemistry, Porphyry Copper, Productive intrusives}
  • مریم کیا اشکوریان، غلامحسین شمعانیان، بهنام شفیعی

    پالئوسل های منطقه مورد بررسی که در فاصله ی 50 کیلومتری جنوب شرقی آزادشهر قرار دارد، بخشی از زون البرز شرقی محسوب می شود. این پالئوسل ها در رخساره های دشت سیلابی و دریاچه ای سازند پادها با سن دونین قرار دارند. بر اساس شواهد صحرایی و بافتی دو افق اصلی پالئوسل به نام های A وB شناسایی شدند. افق A از پالئوسل های کالکریتی و غیرکالکریتی تشکیل یافته است و در رخساره ی دشت سیلابی سازند پادها قرار دارد. افق B در رخساره ی دریاچه ای مشاهده می شود و بیشتر کالکریتی است. کوارتز، کلسیت، دولومیت، میکروکلین، هماتیت، آلبیت، سریسیت، ایلیت، کلریت و مونتموریلونیت در پالئوسل ها شناسایی شدند. تجزیه و تحلیل های زمین شیمیایی پالئوسل ها بیانگر غنی شدگی عناصر نامتحرک و تهی شدگی عناصر متحرک است. بررسی شاخص های هوازدگی شیمیایی و هوازدگی موثر شیمیایی دلالت بر هوازدگی متوسط در منطقه ی مورد بررسی دارد. تظاهر پالئوسل های غیرکالکریتی و کالکریتی پیشنهاد کننده ی تغییرات آب و هوایی از مرطوب به خشک در طول تشکیل خاک است. تلفیق داده های بافتی، کانی شناسی و زمین شیمیایی نشان دهنده ی سنگ مادر بازالتی برای پالئوسل های مورد بررسی است.

    کلید واژگان: پالئوسل, کالکریت, سازند پادها, البرز شرقی}

    Paleosols of the study area is a part of the Eastern-Alborz Zone which is located about 50 km southeast of Azadshahr. These paleosols developed on floodplain and lacustrine facies of the Devonian Padeha Formation. Based on the field and textural evidences, two major paleosol horizons identified as A and B horizons. The A horizon consists of calcrete and noncalcrete paleosols which is located in the floodplain facies of the Padeha Formation. The B horizon identified in the lacustrine facies and consists of calcrete paleosols. Quartz, calcite, dolomite, microcline, hematite, albite, sericite, illite, chlorite and montmorilonite were identified in the paleosols. Geochemical analyses of the paleosols reveal the enrichment of immobile elements and depletion of mobile elements. Investigations of chemical alteration and effective chemical alteration indices indicate intermediate weathering in the study area. The occurrences of noncalcrete and calcrete paleosols suggest a climate change from humid to dryer condition occurred during soil formation. Combinations of textural, mineralogical and geochemical data indicate an origin of basic igneous rocks for the paleosols of the study area.

    Keywords: Paleosol, calcrete, Padeha Formation, Eastern- Alborz}
  • سارا لعلی فاز، بهنام شفیعی*، غلامحسین شمعانیان، حسین تقی زاده، مرضیه حسینی، ریان مسور
    در پژوهش حاضر، غلظت رنیوم در 30 نمونه مولیبدنیت هگزاگونال (2H) و تریگونال (3R) متعلق به رگچه های مراحل مختلف کانی سازی ژرف زاد از 7 کانسار پورفیری مس و مولیبدن کرمان تعیین شد. غلظت رنیوم در مولیبدنیت های این کانسارها از 49 تا 1449 گرم در تن متغیر بود که در محدوده غلظت رنیوم در کانسارهای پورفیری مس و مولیبدن دیگر مناطق جهان است. مولیبدنیت نوع 3R (میانگین حدود 563 گرم در تن) عموما غلظت بالاتری از رنیوم را نسبت به مولیبدنیت-های 2H (میانگین 479 گرم در تن) نشان داده است. تغییرات غلظت رنیوم در انواع مولیبدنیت-های نهشته شده در طی مراحل مختلف کانی سازی ژرف زاد، غلظت بیشتر رنیوم در مولیبدنیت نهشته شده با رگچه های مراحل انتقالی و پایانی کانی سازی (نوع B و نوع D) نسبت به مولیبدنیت رگچه های مراحل اولیه (نوع A) را نشان می دهد. این پراکندگی پیشنهاد می کند که رنیوم با سیال های گرمابی اسیدی تر و سردتر در مراحل میانی تا پایانی تکامل سامانه پورفیری در دگرسانی سیلیسی، سریسیتی و رسی بیشتر تمرکز یافته است. مطالعه حاضر نشان داد که مولیبدنیت های با مقدار زیاد رنیوم با کانسارهای مس پورفیریی همراه هستند که با عیار میانگین کم از مولیبدن، مقادیر محدود مولیبدنیت و توده نفوذی مولد، حاصل دخالت بیشتر ماگماهای مشتق از جبه نسبت به مواد پوسته ای مشخص می شوند. افزون بر ویژگی های یادشده، فراوانی پلی مورف 3R مولیبدنیت در کانسارها، ترکیب کمتر تفریق یافته و کلسیمی تر توده های نفوذی مولد کانسارها با مقادیر کمتر رادیوژنی نسبت های ایزوتوپی استرانسیم و سرب آنها و همچنین رخداد فرایندهای تاخیری دگرسانی و کانی سازی گرمابی کم دما و اسیدی در تاریخچه شکل-گیری و تکامل کانسارها از ویژگی های کانسارهای پورفیری مس و مولیبدن با محتوای زیاد از رنیوم هستند.
    کلید واژگان: رنیوم, مولیبدنیت, مس پورفیری, کرمان}
    S. Lali Faz, B. Shafiei*, Gh. H. Shamanian, H. Taghizadeh, M. Hossaini, R. Mathur
    In present study، Re concentration determined in 30 hexagonal (2H) and trigonal (3R) molybdenite samples belong to veinlets of different stages of hypogene mineralization from 7 porphyry Cu and Mo deposits from Kerman region. Re concentration in molybdenites of these ore deposits varied from 49 g/t to 1449 g/t which are in Re concentration range of other porphyry Cu and Mo deposits around the world. In general، 3R molybdenites show the higher Re concentration (average ~ 563 g/t) than those of 2H molybdenites (average ~ 479 g/t). Variations of Re concentration in molybdenite types deposited during different stages of hypogene mineralization indicate more concentration of Re in molybdenites precipitated with transitional (B-type veins) and late (D-type veins) stages of mineralization than those of early stage veinlets (A-type veins). This distribution suggest that Re with more acidic and cooler hydrothermal fluids at the transitional and the late stages of porphyry system evolution is more concentrated with silicification، sericitization، and argillization alterations. Present study indicated that molybdenites with high Re content are associated with porphyry copper deposits which are characterized by low average grade of Mo، limited contents of molybdenite، and also their productive intrusive is resulted from significant contribution of mantle-derived magmas respect to crustal materials. In addition to abovementioned signatures، frequency of 3R poly-type of molybdenite in ore deposits، less fractionated and more calcic composition of productive intrusive of ore deposits with their less radiogenic of Sr and Pb isotope ratios، as well as occurrence of late stages of acidic and low temperature hydrothermal alteration and mineralization processes in formation and evolution history of ore deposits are signatures of porphyry copper and molybdenum deposits with high Re contents.
    Keywords: Rhenium, Molybdenite, Cu porphyry, Kerman}
  • فرزانه نوری اصل، غلامحسین شمعانیان، بهنام شفیعی، مجید عظیم محسنی، محمد جعفری

    کانسار آنتیموان ارغش در جنوب نیشابور و در بخش شرقی زون سبزوار واقع شده است. این کانسار در مجموعه ای از سنگ های آتشفشانی و نفوذی وابسته به ائوسن تا الیگوسن تشکیل شده است. کانی سازی از نوع پرکننده ی فضای خالی است و به صورت رگه ها، رگچه های نامنظم و برش های گرمابی رخنمون دارد. کانی شناسی رگه ها نسبتا ساده است و استیبنیت کانی اولیه آنتیموان دار است. کانی های پیریت، کالکوپیریت و اسفالریت سولفیدهای دیگری هستند که همراه با استیبنیت یافت می شوند. کوارتز، ایلیت، آدولاریا، کلریت، اپیدوت، کلسیت و کائولینیت مهمترین کانی های باطله ی گرمابی را تشکیل می دهند که در اطراف رگه ها تشکیل شده اند. دگرسانی گرمابی در اطراف رگه ها دارای منطقه بندی است و سه نوع اصلی سیلیسی شدن در فاصله ی نزدیک به رگه ها، دگرسانی رسی پیرامون رگه ها و دگرسانی پروپیلیتی در فاصله ی دور از رگه ها را تشکیل می دهند. شدت دگرسانی رسی و سیلیسی شدن با افزایش عمق و دور شدن از رگه ها کاهش می یابد. ارزیابی داده های زمین شیمیایی بر پایه تحلیل های آماری چند متغیره، نشان دهنده ی همبستگی مثبت بین عناصر Zn، Ag، As و Sb و الگوی توزیع مشابه این عناصر در گمانه های مورد بررسی است. ویژگی های کانی شناسی، دگرسانی و زمین شیمیایی منطقه ی مورد بررسی و مقایسه ی آن با کانسارهای اپی ترمال نشان می دهد که سامانه ی رگه ای کوارتز- آنتیموان ارغش در یک محیط اپی ترمال از نوع سولفیدی شدن پایین تشکیل شده است. این داده ها نشان می دهد که جوشش و سردشدگی محلول گرمابی از مهمترین فرایندهای نهشت کانسنگ در منطقه ی مورد بررسی است.

    کلید واژگان: اپی ترمال, دگرسانی, استیبنیت, سردشدن, جوشش, ارغش}

    The Argash antimony ore deposit is located at south of Neyshabour and the eastern part of the Sabzevar zone. This deposit occurs within a sequence of Eocene-Oligocene volcanic-intrusion rocks. The mineralization occurs as open space filling, taking place as irregular veins, veinlets and hydrothermal breccias. The mineralogy of the veins is comparatively simple. The primary antimony-bearing mineral is stibnite. Other sulfides have been found in association with stibnite are pyrite, chalcopyrite and sphalerite. Quartz, illite, adularia, chlorite, epidote and kaolinite are the main hydrothermalg gangue minerals occurring around the veins. Hydrothermal alteration is zoned around the veins and consists of three major types including silicification within the immediate veins, argillic alteration enveloping the veins, and propylitic alteration distal to the veins. The intensity of silicification and argillic alteration decreases with depth and away from the veins. The evaluation of the geochemical data set based on multivariate statistical analyses indicates positive correlation between Zn, Ag, As and Sb and the same distribution pattern of these elements in the boreholes. The mineralogic, alteration and geochemical characteristics of the studied area and comparison with epithermal ore deposits indicate that the Arghash quartz-antimony veins represent an epithermal system of the low-sulfidation type. This data suggests that boiling and cooling were the main ore deposition processes in the area.

    Keywords: Epithermal, Alteration, Stibnite, Cooling, Boiling, Arghash}
  • مهدی هاشمی گهرویی، بهنام شفیعی، غلامحسین شمعانیان، حسین تقی زاده
    به منظور ارزیابی پتانسیل کانه زایی مس و دیگر عناصر همراه در تشکیلات بازالتی سلطان میدان واقع در شمال شاهرود، روش رسوب آب راهه ای و کانی سنگین مورد استفاده قرار گرفت. به این منظور، تعداد 68 نمونه رسوب آب راهه ای (اندازه ذرات 80- مش) و 6 عدد نمونه کانی سنگین (اندازه ذرات 20- مش) از شبکه نمونه برداری بهینه برداشت گردید. نمونه های رسوب آب راهه ای برای عناصر مس، سرب، روی، کبالت، منگنز، آهن و نیکل تجزیه شدند. پردازش آماری داده های زمین شیمیایی منجر به شناسایی عناصر با مقادیر غیر عادی، تفکیک مقادیر غیر عادی از مقادیر زمینه و همچنین روابط بین عناصر شد. در بین عناصر، مس و نیکل دارای نمونه های با ناهنجاری درجه یک و قوی بودند. روابط بین عناصر نشان داد که آهن، سرب و روی با یکدیگر و با عناصر کبالت و منگنز همبستگی مثبت قوی (r≥0.5) نشان داده اند. مطالعه نمونه های کانی سنگین، وجود کانی های مگنتیت، هماتیت، گوتیت، لیمونیت، پیریت، پیریت اکسید شده، اخری، باریت، آپاتیت، روتیل، زیرکن، نیگرین، آناتاز، اسفن، لوکوکسن، طلا و کانی های سیلیکاته فرومنیزین را نشان داد. پردازش آماری داده های مربوط به نمونه های کانی سنگین، ارتباط معنی داری را بین کانی سازی طلا و تیتانیوم با اکسیدهای آهن نشان داد. نتایج حاصل از پردازش داده های زمین شیمیایی و تلفیق آنها با نتایج حاصل از الگوی توزیع شکستگی ها در منطقه مورد مطالعه انطباق خوب ناهنجاری های زمین شیمیایی بر مناطق با تراکم شکستگی را نشان داد که بر این اساس مناطق امید بخش برای کانه زایی مس و تیتانیوم شناسایی و جهت انجام اکتشافات بیشتر پیشنهاد می شوند.
    کلید واژگان: اکتشاف زمین شیمیایی, رسوب آب راهه ای, کانی سنگین, ضریب خط وارگی تصویری, بازالت های سلطان میدان, شمال شاهرود}
    Mehdi Hashemi Gahrouei, Behnam Shafiei, Gholamhossein Shamanian, Hossein Taghizadeh
    In order to assess the potential of copper mineralization and its associated elements in Soltan Meydan basaltic formation situated in the north of Shahrud، the method of stream sediment and heavy mineral has been used. To achieve this aim، totally 68 samples of sediments (-80 mesh in particle size) and 6 samples of heavy minerals (-20 mesh in particle size) have been collected in an optimized network of sampling. Stream sediment samples have been analyzed in for Cu، Pb، Zn، Co، Mn، Fe and Ni. Statistical processing of geochemical data resulted in identifying of elements with anomaly values، discrimination between anomalous and background values، and also assigning the inter-element relationships. Among the elements، Cu and Ni show first and second order anomalies in the samples. Results show that Fe، Pb، and Zn are associated together and also indicate positive correlation with Co and Mn، strongly (r≥0. 5). The study of heavy mineral samples indicates the presence of magnetite، hematite، goethite، limonite، pyrite، oxidized pyrite، ocher، barite، apatite، rutile، zircon، nigrine، anatase، sphene، leucoxene، gold and ferromagnesian silicates. Statistical processing of heavy mineral data shows the association of Au، Ti، and Fe-oxides. The results of geochemical data processing and their integration with results of distribution pattern of fractures indicates good correlation between geochemical anomalies and highly fractured regions، as a result promising area for Cu and Ti mineralization has been identified and suggested for performing of further exploration.
    Keywords: Geochemical exploration, Stream sediment, Heavy mineral, Photo, lineament factor, Soltan Meydan basalts, North of Shahrud}
  • رزگار فرامرزی، غلامحسین شمعانیان، بهنام شفیعی
    نهشته بوکسیت قشلاق در 110 کیلومتری جنوب شرقی گرگان واقع شده است. این نهشته به صورت یک افق چینه سان با طول بیش از 2 کیلومتر و ضخامت حدود 25 متر در بین کربنات های سازندهای روته و الیکا تشکیل شده است. تجزیه و تحلیلهای بافتی، هر دو خاستگاه برجازا و نابرجازا را برای این نهشته نشان می دهد. بوهمیت، دیاسپور، آناتاز، روتیل، هماتیت، گوتیت، کائولینیت، سوانبرگیت، پیریت و کوارتز در پاراژنز کانسنگ شناسایی شد. براساس شواهد بافتی و کانی شناسی، این نهشته به پنج واحد مجزا شامل بوکسیت بالایی، کائولینیت بالایی، بوکسیت سخت، کائولینیت پایینی و بوکسیت پایینی قابل تقسیم است. ضریب تجمع عناصر جزئی و شاخصهای ژئوشیمیایی مانند Ti/Cr، TiO2/Al2O3، Zr/Ti و Nb/Y، همراه با شواهد زمین شناسی، پیشنهاد کننده بازالت های سازند سلطان میدان به عنوان منشا اصلی مواد بوکسیتی است. تلفیق داده های کانی شناسی و زمین شیمیایی نشان می دهد که این نهشته در طی دو مرحله اصلی تشکیل شده است. ابتدا، مواد بوکسیتی، اکسیدهای Fe و Ti، و کانی های رسی بر اثر فرآیندهای بوکسیتی شدن درجازا از بازالت ها تشکیل شده اند. سپس، این مواد به حفرات کارستی انتقال و به صورت یک افق بوکسیتی نهشته شده اند.
    Razgar Faramarzi, Gholamhosien Shamanian, Behnam Shafiei
    The Gheshlagh bauxite deposit is located 110 km southeast of Gorgan. The deposit has been developed as a stratiform horizon with more than 2 km length and a thickness of about 25 m along the contact of Ruteh and Elika carbonate formations. Textural analysis indicates both allochthonous and autochtonous origins for the bauxites. Bohemite, diaspore, anatase, rutile, hematite, goethite, kaolinite, svanbergite, pyrite, and quartz were identified in the ore paragenesis. Based on textural and mineralogical evidence, the deposit can be divided into five distinct units including upper bauxite, upper kaolinite, hard bauxite, lower kaolinite and lower bauxite. Accumulation coefficients of trace elements and geochemical indices such as Ti/Cr, TiO2/Al2O3, Zr/Ti and Nb/Y, combined with the geological evidence suggest the basaltic rocks of the Soltanmeidan Formation as the main source of bauxite materials. Combination of mineralogical and geochemical data shows that the deposit formed in two main stages. First, bauxite materials, Fe and Ti oxides and clay minerals developed as authigenic bauxitization processes of basaltic parent rock. Then, these materials were transported to karst depressions and were accumulated as a bauxite horizon.
  • سمانه فضلی، غلامحسین شمعانیان، بهنام شفیعی

    کانسار های روی و سرب عمارت و موچان در جنوب غرب اراک و در بخش میانی کمربند ملایر- اصفهان واقع شده اند. این کانسار ها به صورت لایه کران درون سنگ های کربناتی وابسته به کرتاسه زیرین تشکیل شده اند. کانی سازی در این کانسار ها بیشتر از نوع پر-کننده ی فضای خالی و شامل اسفالریت، گالن، پیریت و مقادیر کمتر کالکوپیریت است که همرا با سیلیسی شدن سنگ دیواره رخ داده است. اسفالریت فراوان ترین کانی سولفیدی است که در دو مرحله تشکیل شده است. گالن به صورت فرعی همراه با اسفالریت و پس از آن تشکیل شد. بر اساس شواهد بافتی، سیلیسی شدن در دو مرحله مجزا رخ داده است. در مرحله ی اول، کوارتز های ریز بلور به طور کامل جانشین سنگ میزبان کربناتی شده است. در طول مرحله ی دوم، فضای خالی و شکاف های بین سنگ دیواره سیلیسی با کوارتز-های درشت بلوری که همرا با کانی سازی بوده پر شد. داده های ایزوتوپی گوگرد نشان داد که مقادیر 34Sδ کانی های سولفیدی از 8/4+ تا 6/11+ در هزار تغییر می کند. بر اساس این نتایج، به احتمال زیاد گوگرد مورد نیاز برای کانی سازی سولفید ها از آب دریای کرتاسه زیرین تامین شده است. دمای ایزوتوپی دو جفت گالن- اسفالریت در کانسار عمارت از C1/121 در مرحله اول تا C8/112 در مرحله ی دوم تغییر می کند که از دمای ایزوتوپی کانسار موچان (C4/134) کمتر است. تلفیق نتایج زمین شناسی، کانی شناسی و ایزوتوپی گوگرد نشان می دهد که آب، فلزات و سیلیکا از دیاژنز شیل و ماسه سنگ های ژوراسیک مشتق شده اند. احیای گرمایی - شیمیایی سولفات، بر هم کنش محلول با سنگ دیواره و سرد شدن آن از مهم ترین ساز و کار های نهشت کانسنگ بوده اند.

    کلید واژگان: روی و سرب, سیلیسی شدن, ایزوتوپ گوگرد, ملایر, اصفهان, عمارت, موچان}

    The Emarat and Muchan zinc-lead ore deposits are located in southwest of Arak within the middle part of the Malayer-Esfahan belt. These deposits have formed as stratabound within carbonate strata of Lower Cretaceous. Mineralization in these deposits is mainly open space filling, which consists of sphalerite, galena, pyrite and minor quantities of chalcopyrite associated with host rock silicification. The most abundant sulfide mineral is sphalerite, which occurs in two generations. Galena as an accessory mineral has been formed during and after formation of sphalerite. Based on textural evidence, silicification occurs in two separate stages. First, microcrystalline quartz replaces nearly all the original carbonate host rock. During the second stage, the vugs and fissures of the silicifed host rock were filled with macrocrystalline quartz associated with mineralization. The sulfur isotopic data indicated the δ34S values of sulfide minerals varies from +4.8 to +11.8 per mil. Based on these results, the Lower Cretaceous seawater acted most likely as the source of sulfide mineralization. The isotopic temperatures from two sphalerite-galena pairs at Emarat deposit varied from 121.1˚C in stage I to 112.8˚C in stage II, which are lower than the isotopic temperature of the Muchan deposit (134.3˚C). Combination of geological, mineralogical and sulfur isotope results suggest that connate water, metals and silica have been derived from diagenesis of Jurassic shales and sandstones. Furthermore, thermochemical sulfate reduction, interaction of the ore fluids with the host rock, and cooling were proposed to be the main ore depositional mechanisms.

    Keywords: Zinc-Lead, silicification, sulfur isotope, Malayer- Esfahan, Emarat, Muchan}
  • بهنام شفیعی
    مطالعه سنگ نگاری بر روی نمونه های با حداقل دگرسانی و نادگرسان از نفوذی های پورفیری درکمربند مس کرمان نشان داد که ترکیب غالب توده های بهره ور گرانودیوریت و توده های نیمه بهره ور تا غیربهره ور کوارتزدیوریتی یا دیوریتی بود. به لحاظ بافتی، اندازه درشت بلورها و زمینه در توده های بهره ور از درشت تا متوسط متغیر بود در حالیکه توده های غیربهره ور از درشت بلورهای کوچکتر و زمینه دانه ریزتری برخوردار بودند. نسبت درشت بلورها به زمینه برای توده های بهره ور از 1:1 تا 1:2 متغیر بود در حالیکه این نسبت در توده های نیمه بهره ور تا غیربهره ور کوچکتر بود. مطالعه حاضر همچنین نشان داد که توده های بهره ور دارای 5 تا 10 درصد وزنی هورنبلند و 3 تا 5 درصد وزنی بیوتیت بودند در حالیکه توده های نیمه بهره ور تا غیربهره ور دارای مقادیر بیوتیت بیشتری نسبت به هورنبلند بودند. همچنین پلاژیوکلاز توده های نفوذی بهره ور عمدتا الیگوکلاز (30-10An=) و توده های نیمه بهره ور تا غیربهره ور آندزین(50-30An=) بودند. ترکیب سنگ شناسی، ویژگی های بافتی و کانی شناسی توده های بهره ور می تواند انعکاس دهنده شرایط مناسب ماگمای مادر این نفوذی ها برای کانی سازی مس پورفیری باشد. این شرایط سازگار با فوق اشباع شدن ماگمای مولد کانسارها از آب در نتیجه تبلور کمتر کانی های تیره آبدار و اما تبلور طولانی مدت و بیشتر کانی های روشن بواسطه تفریق بیشتر این ماگماها بوده اند.
    کلید واژگان: نفوذی بهره ور, سنگ نگاری, مس پورفیری}
  • بهنام شفیعی
    کمان ماگمائی سنوزوئیک کرمان در پایانه جنوب شرقی کمربند آتشفشانی ارومیه- دختر مراحل تکوین و تکامل زمین ساختی و ماگمائی خود را متفاوت از بخش های مرکزی و شمال غربی این کمربند طی نموده و ماگماتیسم آن حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی تتیس جوان در شرق گسل ترانسفورم نائین- بافت به زیر خرد قاره در حال چرخش ایران مرکزی و اقیانوس احاطه کننده آن بوده است. فعالیت های ماگمائی در این کمان از ابتدای ائوسن با فعالیت های آتشفشانی گسترده مجموعه های بحرآسمان و رازک آغاز گردید که سنگ های آتشفشانی این مجموعه ها ویژگی های ماگماهای اشباع از سیلیکا با ترکیب مافیک تا فلسیک و فاقد فلدسپاتوئید و با گرایش حدواسط شبه تولئیتی- کالک آلکالین، غنی شدگی کم تا متوسط از عناصر لیتوفیل بزرگ یون، تفکیک یافتگی ضعیف تا متوسط عناصر نادر خاکی (20La/Yb?)، مقادیر کمتر رادیوژنیک ایزوتوپ استرانسیوم (7049/0-7041/0=Sr86/Sr87) و بالا بودن اپسیلون نئودیمیوم (6-3/2=Nd? ) را به نمایش گذاشته اند.
    کلید واژگان: کرمان, کمان ماگمائی, سنگ زائی, زمین شیمی, سنگ های آتشفشانی پالئوژن}
    Kerman Cenozoic magmatic arc has gone through a different tectonic and magmatic evolution from that of central and northwestern parts of the Urumieh-Dokhtar volcanic belt and has particularly been influenced by the subduction of Neo-Tethys oceanic crust to the east of Nain-Baft transform fault beneath the rotating central Iran micro-continent and its surrounding circum ocean. The arc magmatic activities started from early Eocene with extensive volcanism of Bahr Asemen and Razak complexes which are characterized by silica-satureated magmas with ranges mafic to felsic compositions without feldspathoides, calc-alkaline and locally tholeiitic-like affinity, low enrichment in LILE, weak to moderately REE fractionation (La/Yb<20), non-radiogenic Sr isotopic ratios (0.7041-0.7049), and high? Nd (6-2.3).
  • انتقال از پلوتونیسم کالک آلکالین معمولی پالئوژن به شبه آداکیتی نئوژن و فلززایی مس در کمربند مس پور فیری کرمان: پاسخی به ضخیم شدگی پوسته ای نئوژن
    بهنام شفیعی، جمشید شهاب پور، میکائیل هاشکه
  • بهنام شفیعی*، جمشید شهاب پور

    براساس این مطالعه عیار میانگین طلا و نقره کانسار مس پورفیری سرچشمه به ترتیب.

    کلید واژگان: سرچشمه, مس پورفیری, طلا و نقره}

    Based on this study, the avcfiige gold and silver graJcs in the SaT Chesbmeh porphyry copper deposil arc 0.06 and 1.22 gil re.chr('39')ipcct ivcly which arc very different from the o nes repon ed previously. In the bioti lic andes ite and a!ICrcd phyllic/potassic samples from the siock, the high positin: correlation between the hypogene copper and gold grades ( r=0.81 ), and gold chr('39')lIld silw.f grades (1"=0.6 1), and gold and si lver with the hypogene copper grade (r;:::U.72), indicatc:( I) the contemporaneous deposition of C(lpper, gold ami silver, <lnd (2) gold is probably prescnt in the form of exsolution, invisihle solid solution and nalive or elect rum within the chalcopyri te gwins. Within the secondary sulfide enrichment zone, the gold grade is two times more than the hypogene grade, Silver also indicates the highest concentration within the lellched/oxidc and secondary sulfide enrichment w nes. This st udy indicm(:s th ~l t the Sar Chcshmeh deposit is a gold and silver poor porphyry COPP!;;I - molybdenum deposit.

    Keywords: Sar CheshmellJ Porphyry Copper, Gold, Silver}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال