به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ثمر منصوری پور

  • مهشاد محمدی، زهرا بیگ محمدی*، ثمر منصوری پور
    مقدمه

    در دهه های اخیر تغییرات برجسته ای در درک نقش غذا در بهبود سلامتی انجام شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی امکان تولید نوشیدنی فراسودمند کیوی و سیب حاوی اسپیرولیناپلاتنسیس و مورینگا اولیفرا انجام شد.

    روش ها

    نوشیدنی های میوه ای با آب طبیعی سیب و کیوی (با نسبت 1:1)، استویا (1/0 درصد) و اینولین (5 درصد) تهیه گردید. سپس سطوح مختلف پودر اسپیرولینا پلاتنسیس (صفر تا 2 درصد) و پودر مورینگا اولیفرا (صفر تا 2 درصد) به آن اضافه شد و تیمارها در چهار گروه T0 (نمونه شاهد)، T1 (حاوی 2 درصد پودر برگ مورینگا اولیفرا)، T2 (حاوی 2 درصد پودر اسپیرولینا پلاتنسیس) و T3 (حاوی 1 درصد پودر برگ مورینگا اولیفرا + 1 درصد پودر اسپیرولینا پلاتنسیس) آماده گردید. در نهایت، خصوصیات فیزیکوشیمیایی، فعالیت آنتی اکسیدانی، برخی خصوصیات تغذیه ای شامل تعیین محتوای عناصر و پروفایل اسید چرب و خصوصیات حسی آن ها مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    افزایش معنی دار pH، اسیدیته، خاکستر، بریکس و پروتیین در تمامی تیمارها در مقایسه با نمونه شاهد مشاهده شد (05/0 > P). بیشترین میزان pH، اسیدیته و پروتیین در تیمار T2 (05/0 > P) و بیشترین خاکستر و بریکس در تیمار T1 مشاهده شد (05/0 > P). بررسی فعالیت آنتی اکسیدانی نمونه های نوشیدنی در مقایسه با نمونه شاهد افزایش معنی داری را نشان داد (05/0 > P). بیشترین و کمترین فعالیت آنتی اکسیدانی به ترتیب مربوط به تیمارهای T1 و T0 بود (05/0 > P). بررسی عناصر (کلسیم، آهن و پتاسیم) نوشیدنی ها نشان داد که بیشترین ارزش تغذیه ای را تیمار T1 داشت (05/0 > P). بررسی خصوصیات رنگی نوشیدنی ها حاکی از آن بود که افزودن پودر اسپیرولینا پلاتنتیس سبب کاهش شاخص های L*، a* و b* نمونه ها شد (05/0 > P)؛ در حالی که پودر مورینگا اولیفرا شاخص های a* و b* نمونه ها را افزایش داد (05/0 > P) و شاخص L* بالاتری نسبت به سایر نمونه ها (به استثناء نمونه شاهد) داشت (05/0 > P). بررسی پروفایل اسید چرب حاکی از وجود کمترین میزان اسید چرب امگا 3 در نمونه شاهد بود (05/0 > P). نمونه های T1 بیشترین میزان امگا 6 را داشتند (05/0 > P). همچنین، بیشترین و کمترین میزان اسیدهای چرب اشباع به ترتیب در نمونه های T1 و T2 مشاهده گردید (05/0 > P). بیشترین و کمترین میزان اسیدهای چرب تک غیر اشباع (Monounsaturated fatty acids یا MUFA) به ترتیب مربوط به نمونه های T2 و شاهد بود (05/0 > P). ارزیابی حسی نمونه ها عدم تاثیر معنی دار تیمارها بر رنگ نوشیدنی ها را نشان داد (05/0 > P). بیشترین امتیاز طعم و مزه، احساس دهانی و پذیرش کلی (بعد از نمونه شاهد) به نمونه های T1 اختصاص داشت (05/0 > P)؛ در حالی که حداکثر امتیاز قوام مربوط به نمونه T2 بود (05/0 > P).

    نتیجه گیری

    با توجه به کسب امتیاز پذیرش خوب پودر برگ مورینگا اولیفرا در تهیه نوشیدنی های فراسودمند، پیشنهاد می شود از این پتانسیل موجود در کشور در جوانب مختلف صنعت غذا استفاده گردد.

    کلید واژگان: اسپیرولینا پلاتنسیس, مورینگا اولیفرا, نوشیدنی فراسودمند, ویژگی های حسی, ویژگی های تغذیه ای
    Mahshad Mohammadi, Zahra Beig-Mohammadi*, Samar Mansouripour
    Background

    In recent decades, significant advancements have been made in understanding the role of food in improving health. Therefore, this research aimed to investigate the possibility of producing a useful kiwi and apple drink containing Spirulina platensis and Moringa oleifera.

    Methods

    Fruit beverages were prepared using a 1:1 ratio of natural apple and kiwi juice, along with 0.1% stevia and 5% inulin. Then, different levels of Spirulina platensis (0%-2%) and Moringa oleifera (0%-2%) powders were added. The treatments were prepared in four groups: T0 (control sample), T1 (containing 2% Moringa oleifera), T2 (containing 2% Spirulina platensis), and T3 (1% Moringa oleifera + 1% Spirulina platensis). The physicochemical properties, antioxidant activity, some nutritional properties including the content of elements and fatty acid profile, and sensory properties of the substances were investigated.

    Findings

    A significant increase in pH, acidity, ash, brix, and protein was observed in all treatments compared to the control sample (P < 0.05). The highest amount of pH, acidity, and protein was reported in T2 (P < 0.05) and the highest ash and brix levels were observed in T1 (P < 0.05). The analysis of the antioxidant activity of beverages showed a significant increase compared to the control (P < 0.05). The T1 treatment exhibited the highest antioxidant activity, while the T0 treatment showed the lowest (P < 0.05). The analysis of beverages' elements, including calcium, iron, and potassium content, revealed that the T1 treatment exhibited the highest nutritional value (P < 0.05). The analysis of the color characteristics of the beverages showed that the addition of Spirulina platensis led to a decrease in the L*, a*, and b* values of the samples (P < 0.05), while Moringa oleifera leaf powder increased the a* and b* values significantly (P < 0.05) and had the L* value higher than that of other samples (except the control) (P < 0.05). The fatty acid profile indicated the lowest amount of omega-3 in the control group (P < 0.05). T1 had the highest amount of omega-6 (P < 0.05). Additionally, the highest and lowest amounts of saturated fatty acids were observed in T1 and T2 samples, respectively (P < 0.05). The highest and lowest levels of monounsaturated fatty acids (MUFAs) were observed in the T2 and control samples, respectively (P < 0.05). The sensory evaluation of the samples showed no significant effect on the color of the beverages (P > 0.05). T1 samples had the highest scores for taste, mouthfeel, and overall acceptance (after the control sample) (P < 0.05). The maximum consistency score was associated with the T2 sample (P < 0.05).

    Conclusion

    Given the high acceptance score of Moringa oleifera leaf powder in the preparation of functional beverages, it is recommended that this potential be used in various sectors of the food industry within the country.

    Keywords: Spirulina platensis, Moringa oleifera, Functional beverages, Sensory properties, Nutritional properties
  • المیرا بنیادلو، افشین جعفرپور*، ثمر منصوری پور

    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر نمک های قلیایی کربنات سدیم و کربنات پتاسیم و عصاره پوست بادام زمینی بر ویژگی های کیفی بادام زمینی روکش دار سرخ شده در طول ماندگاری و نیز بر ویژگی های شیمیایی روغن مصرفی در فرآیند سرخ کردن بود. بادام زمینی روکش دار شاهد فاقد نمک های قلیایی و عصاره پوست بادام زمینی و نمونه های دیگر حاوی درصدهای مختلفی از دو نمک قلیایی کربنات سدیم (0/10، 0/12، 0/14) و کربنات پتاسیم (0/16، 0/18 و 0/20) در کنار یکدیگر و یا همراه با 0/02 درصد عصاره پوست بادام زمینی بودند. پس از تولید نمونه ها اندیس های پراکسید و آنیزیدین، میزان جذب روغن، رنگ سنجی و ارزیابی حسی بادام زمینی ها ارزیابی شد. همچنین اندیس های یدی، صابونی، پراکسید، آنیزیدین، ترکیبات قطبی و اسیدیته روغن مصرفی بررسی شد. افزودن نمک های قلیایی باعث کاهش معنادار جذب روغن در بادام زمینی شد (0/05> p). در تیمارهایی که علاوه بر نمک های قلیایی دارای عصاره پوست بادام زمینی بودند اندیس پراکسید و اندیس آنیزیدین کمتری مشاهده شد (0/05> p).افزایش غلظت نمک های قلیایی به طور معناداری منجر به کاهش روشنایی، افزایش قرمزی،زردی و شاخص ΔE در نمونه های بادام زمینی روکش دار شد (0/05> p).با افزایش غلظت نمک های قلیایی روند کاهشی در امتیازهای ارزیابی حسی مشاهده شد اما استفاده از غلظت های 0/10 درصد کربنات سدیم و 0/16 درصد کربنات پتاسیم باعث بهبود معنادار تردی بافت و مقبولیت کلی نسبت به شاهد شد (0/05 > p) و در سایر شاخص های حسی نیز تفاوت معناداری نسبت به شاهد ایجاد نشد. نتایج آزمون های شیمیایی روغن مصرفی بعد از سرخ کردن تمامی تیمارها یکسان شد و نمک های قلیایی و عصاره پوست بادام زمینی تاثیری در کیفیت روغن نداشتند. اندیس یدی و اندیس صابونی روغن های به کاررفته برای سرخ کردن تمام نمونه های بادام زمینی کاهش یافت و اسیدیته، اندیس پراکسید و اندیس آنیزیدین افزایش یافت (0/05> p). باتوجه به نتایج حاصل شده، برای روکش دار کردن بادام زمینی در فرآیند سرخ کردن، استفاده از غلظت 0/10 درصد کربنات سدیم و 0/16 درصد کربنات پتاسیم به همراه 0/02 درصد عصاره پوست بادام زمینی پیشنهاد گردید.

    کلید واژگان: بادام زمینی, نمک های قلیایی, عصاره پوست بادام زمینی, روکش دار, سرخ کردن
    Elmira Bonyadlou, Afshin Jafarpour*, Samar Mansouripour

    The aim of this study was to see how alkaline salts of sodium carbonate and potassium carbonate, as well as peanut skin extract, affected the qualitative qualities of fried coated peanuts during shelf life, as well as the chemical properties of the oil used in the frying process.Control coated peanuts with no alkaline salts or peanut skin extract, as well as additional samples with varying percentages of two alkaline salts, sodium carbonate (0.10, 0.12, 0.14) and potassium carbonate (0.16, 0.18, and 0.20)next to each other or along with 0.02% peanut skin extract.Following the production of samples, the peroxide and anisidine indices, oil absorption rate, colorimetry, and sensory assessment of peanuts were assessed.The utilized oil's iodine, soap, peroxide, anisidine values, polar compounds, and acidity were also studied.The addition of alkaline salts reduced oil absorption in peanuts significantly (p< 0.05).Lower peroxide and anisidine values were detected in samples containing peanut skin extract in addition to alkaline salts (p<0.05).Increasing the concentration of alkaline salts significantly led to a decrease in brightness, an increase in redness, yellowness, and ΔE in coated peanut samples (p<0.05).The sensory evaluation scores decreased as the concentration of alkaline salts increased, but the use of concentrations of 0.10% sodium carbonate and 0.16% potassium carbonate significantly improved texture crispness and overall acceptability compared to the control (p<0.05).There was no significant difference in other sensory indications as compared to the control.Chemical analysis of used frying oil revealed the same results for all samples, and alkaline salts and peanut skin extract had no effect on the oil's quality.The iodine and soap values of the oils used to fry all peanut samples declined, whereas acidity, peroxide and anisidine values increased.According to the results, it was proposed to coat peanuts in the frying process with 0.10% sodium carbonate,0.16% potassium carbonate, and 0.02% peanut skin extract.

    Keywords: Peanut, Alkaline Salts, Peanut Skin Extract, Coating, Frying
  • نیلوفر هرانده، ثمر منصوری پور*
    مقدمه

    لواشک همواره محصولی پرطرفدار به ویژه در بین کودکان بوده است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر ریزجلبک اسپیرولینا (آرتروسپیرا) پلاتنسیس در فرمولاسیون لواشک کیوی با هدف امکان تولید میان وعده ای سالم و با ارزش تغذیه ای بالا بود.

    روش ها: 

    در این مطالعه، از پودر ریزجلبک در سطوح صفر، 5/0، 75/0، 1 و 5/1 درصد برای تولید نمونه ها استفاده گردید. سپس آزمون های فیزیکوشیمیایی و آزمون حسی انجام شد. داده های به دست آمده در نرم افزار Minitab مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    اختلاف معنی داری در میزان خاکستر و فیبر نمونه ها وجود نداشت (05/0 < P). پایین ترین pH در نمونه شاهد و بالاترین میزان در نمونه حاوی 5/1 درصد آرتروسپیرا مشاهده شد. با افزایش ریزجلبک، میزان پروتئین و آهن در نمونه ها افزایش یافت و یک روند کاهشی در میزان ویتامین C مشاهده گردید (05/0 > P). روشنایی و رنگ زرد نمونه ها با افزایش آرتروسپیرا، کاهش و رنگ سبز نمونه ها در مقایسه با نمونه های شاهد، افزایش نشان داد (05/0 > P). استفاده از مقادیر بالاتر ریزجلبک (5/1درصد)، سبب کاهش سفتی بافت نسبت به اکثر نمونه ها شد (05/0 > P). ارزیابی حسی نشان داد که اندک اختلاف معنی داری در برخی از شاخص ها به ویژه در نمونه حاوی 5/1 درصد ریزجلبک نسبت به سایر نمونه ها وجود داشت (05/0 > P).

    نتیجه گیری: 

    با استفاده از ریزجلبک اسپیرولینا (آرتروسپیرا) پلاتنسیس تا حداکثر 1 درصد در فرمولاسیون لواشک کیوی، محصول تولید شده در کنار ارزش تغذیه ای بالا، ویژگی های کیفی قابل قبولی را نیز دارا می باشد. بنابراین، فرآورده مذکور می تواند به عنوان میان وعده ای دارای ارزش تغذیه ای بالا در مقایسه با تنقلات پرکالری و با ارزش غذایی پایین رایج، به ویژه برای کودکان پیشنهاد گردد.

    کلید واژگان: لواشک کیوی, اسپیرولینا (آرتروسپیرا) پلاتنسیس, ریز جلبک, ویژگی های تغذیه ای
    Niloofar Harandeh, Samar Mansouripour*
    Background

    Fruit leather has always been a popular product especially among children. In this study, the effect of spirulina (Arthrospira) platensis microalgae on the formulation of kiwi leather has been studied in order to produce a healthy snack with high nutritional value.

    Methods

    Microalgae powder was used at the levels of 0, 0.5, 0.75, 1, and 1.5 percent in order to produce the samples. Then, physicochemical analysis and sensory evaluation were performed. Statistical analysis of the results was performed by Minitab software.

    Findings

    There was no significant statistical difference in the amount of ash and fiber of the samples (P > 0.05). The lowest pH was observed in the control and the highest was seen in the sample containing 1.5% of Arthrospira. The protein and iron levels increased by increasing microalgae concentration and a reduction trend was observed in vitamin C (P < 0.05). The brightness and yellow color of the samples decreased by increasing of Arthrospira and also the green color of the samples increased compared to the control (P < 0.05). Utilizing the higher level (1.5%) of Arthrospira reduced the hardness compared to the most samples (P < 0.05). The results of sensory evaluation showed significant differences in some of the indices especially in the sample containing 1.5% of microalgae, compared to other samples (P < 0.05).

    Conclusion

    Utilization of spirulina (Arthrospira) platensis up to 1% in formulation of kiwi leather resulted in a product with high nutritional value and also acceptable quality characteristics. Therefore, this product can be recommended as a snack with high nutritional value compared to common high-calorie snacks with low nutritional value especially for children.

    Keywords: Kiwi leather, Spirulina (Arthrospira) platensis, Microalgae, Nutritional properties
  • الهام رجب پور نیکو، ثمر منصوری پور*، جواد حامدی

    در این پژوهش نمونه های ژله پروبیوتیک (دارای باکتری باسیلوس کوآگولانس)، سین بیوتیک (دارای باسیلوس کوآگولانس و ترکیب پری بیوتیک گالاکتوالیگوساکارید)، به همراه شاهد (فاقد باکتری و ترکیب پری بیوتیک) تولید شدند و شش هفته در یخچال نگهداری شدند. ارزیابی پروبیوتیک ها به صورت هفتگی انجام شد. جهت تایید ایمنی آزمون های میکروبی بررسیباکتری های اشرشیا کلی، سالمونلا، استافیلوکوکوس اوریوس و باکتری های لاکتیکی انجام شد. ویژگی های فیزیکوشیمیایی نمونه های ژله شامل pH، بریکس و سینرسیس (آب اندازی) در طول شش هفته ارزیابی گردید. ویژگی های حسی نمونه ها با آزمون حسی بررسی شد. نتایج نشان داد که در طول شش هفته روند کاهشی پروبیوتیک ها در نمونه های پروبیوتیک و سین بیوتیک وجود داشته است. نمونه های ژله ویژگی پروبیوتیک بودن را تا هفته ششم حفظ نمودند اما تا حدودا بین هفته های چهارم و پنجم وضعیت مطلوب تر بود. ازنظر ایمنی در هیچ یک از نمونه ها میکروارگانیسم های مورد آزمایش مشاهده نشد. نتایج بریکس نشان داد که از هفته پنجم روند کاهشی در نمونه های پروبیوتیک و سین بیوتیک نسبت به شاهد مشهودتر بود که در هفته ششم معنادار نیز بوده است (05/0<p). pH نمونه ها تا قبل از هفته چهارم با یکدیگر اختلاف معناداری نداشته اند (05/0>p) اما بعد از آن نمونه های پروبیوتیک و سین بیوتیک به طور معناداری نسبت به نمونه شاهد pH کمتری داشتند (05/0<p). در آزمون سینرسیس، در هیچ یک از نمونه ها سینرسیس مشاهده نشد. نتایج آزمون حسی بیانگر عدم تاثیر معنادار افزودن باکتری پروبیوتیک و ترکیب پری بیوتیک به نمونه های ژله، نسبت به شاهد بود (05/0>p). بنابراین با توجه به نتایج حاصل شده می توان ژله پروبیوتیک و سین بیوتیک با ویژگی های کیفی مناسب تولید نمود.

    کلید واژگان: ژله, پروبیوتیک, باسیلوس کوآگولانس, پری بیوتیک, گالاکتوالیگوساکارید
    Elham Rajab Pour Nikoo, Samar Mansouripour *, Javad Hamedi

    In this research, jelly samples including probiotic (containing Bacillus coagulans), synbiotic (containing B.coagulans and galactooligosaccharide) and control (without probiotic and prebiotic) were produced and kept in the refrigerator for six weeks. Survival of probiotics was evaluated weekly. In order to confirm the safety, microbial tests including E.coli, Salmonella, S.aureus and lactic acid bacteria were carried out. Physicochemical properties of jelly samples including pH, brix and syneresis were considered for six weeks. Sensory evaluation was performed by taste panel assessment. The results showed that there was a decreasing trend of probiotics in probiotic and synbiotic jelly samples within six weeks. The samples kept their probiotic property until sixth week but it was more desirable almost until the fourth and fifth weeks. In safety microbial tests, no growth of the tested microorganisms was observed. Brix test results showed that the trend of brix reduction in probiotic and synbiotic samples was more evident than control from fifth week. This difference was also significant in the sixth week (p<0.05). The pH of the samples did not show significant difference before the fourth week (p>0.05). But after that, the pH of probiotic and synbiotic samples was significantly less than the control (p<0.05). According to the syneresis test, no syneresis was observed in the samples. The results of taste panel showed no significant differences compared to control by adding probiotic or prebiotic to jelly samples (p<0.05). Therefore, according to the results of this research, probiotic and synbiotic jellies can be produced with proper quality characteristics.

    Keywords: Jelly, Probiotic, Bacillus coagulans, Prebiotic, Galactooligosaccharide
  • افشین جعفرپور*، نفیسه دریایی، ثمر منصوری پور

    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر نحوه ی فرآیند و شرایط دمایی آن بر ویژگی های شیمیایی و حسی مغز تخمه آفتابگردان می باشد. برای این منظور دو نوع از واریته آجیلی مغز تخمه آفتابگردان تهیه شده از دو بازار مختلف  (A و B) با دو روش (سرخ کردن و برشته کردن) با دماهای 150، 165، 180، 195و 210 درجه ی سلسیوس مورد تیمار قرار گرفت. پس از روغن کشی از نمونه ها، اندیس های پراکسید، یدی، صابونی، آنیزیدین و توتوکس و عدد اسیدی و همچنین ارزیابی حسی نیز بررسی شد. با توجه به نتایج حاصل شده، با افزایش دما میزان پراکسید و عدد اسیدی، صابونی، آنیزیدین و توتوکس افزایش یافت.ربر اساس داده ها بیشترین مقدار پراکسید و اسیدهای چرب غیر اشباع به ترتیب در نمونه های B برشته شده و نمونه های A سرخ شده مشاهده شد. بالاترین اندیس اسیدی و صابونی نیز در نمونه B برشته شده در دمای 210 درجه وجود داشت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اندیس آنیزیدین و توتوکس بالاترین مقدار را در نمونه های B برشته شده نشان داد. نمونه های سرخ شده در دمای 165 درجه از نظر ظاهر، تردی بافت و طعم و پذیرش کلی دارای امتیاز بالاتری در میان ارزیاب ها بودند.بر اساس نتایج مغز تخمه نوع A برای تولید و نگهداری طولانی مدت از نوع B مناسب تر می باشد که از نظر ویژگی های شیمیایی در پایین ترین سطح اکسیداسیون و فساد شیمیایی قرار گرفت. همچنین با در نظر گرفتن ارزیابی حسی نمونه ها و ویژگی های شیمیایی، نمونه های سرخ شده نسبت به نمونه های برشته شده کیفیت بهتری داشتند. در نهایت نمونه مغز تخمه نوع A سرخ شده در دمای 165 درجه سلسیوس به عنوان بهترین تیمارمعرفی شد.

    کلید واژگان: مغز تخمه ی آفتابگردان, ماندگاری, سرخ کردن, برشته کردن
    Afshin Jafarpour*, Nafiseh Daryaie, Samar Mansouripour

    The aim of this study was to investigate the influence of different process and temperature on the chemical and sensory properties of sunflower seeds. For this reason, two types of nuts varieties of sunflower seeds from different markets (A and B) were treated with two methods ( frying and roasting) at 150, 165, 180, 195 and 210 degrees Celsius. peroxide, Iodine, saponification, anisidine, totox value, acid number and also sensory evaluation was investigate. The result showed by increasing temperature, the amount of peroxide, acidic number, saponification, anisidine and toxox value were rised. Based on the result, the highest peroxide value and unsaturated fatty acid was the roast sample B and fried sample A, respectively. The highest acidic number and saponificatoin was also found in rosted sample B at 210 °C. Results from analysis of anisidine and totox value showed highest amount in rosted sample B. Furthermore, appearance, tender texture and flavor of  fried samples at temperature 165 °C had the highest approval rating among the test panlist. According to results of chemical properties due to lower level oxidation and chemical degradation sample A has the higher rate than sample B. Also in consideration of the sensory evaluation of samples and chemical properties, fried samples have better quality than roasted samples. Finally, fried  sample A in 165 ° C was introduced as the best treatment.

    Keywords: sunflower kernel, shelf life, frying, roasting
  • سمیرا چیتگر، ثمر منصوری پور*
    سابقه و هدف
    سس کچاپ یک محصول پرطرفدار است و بهبود ارزش غذایی آن از طریق کاهش شکر مصرفی ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش تاثیر مقادیر مختلف شیرین کننده های استویا و مالتیتول به عنوان جایگزین شکر در فرمولاسیون سس کچاپ بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق اثر شیرین کننده های استویا و مالتیتول به صورت توام به عنوان جایگزین بخشی از شکر فرمولاسیون کچاپ با نسبت جایگزینی50، 75 و 100 درصد روی ویژگی های فیزیکوشیمیایی، رئولوژیکی و حسی نمونه ها بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج تحلیل آماری نشان داد که با افزایش نسبت جایگزینی شکر میزان بریکس و قند کل در نمونه ها به طور معنی داری کاهش یافت )05/0. (p< سینرسیس و pH نمونه ها با یکدیگر اختلاف معنی داری نداشتند (05/0p>). با افزایش نسبت جایگزینی شکر، میزان خاکستر افزایش و ماده خشک کاهش یافت )05/0. (p< نتایج رنگ سنجی نشان داد هرچه میزان مالتیتول نسبت به استویا بیشتر باشد کیفیت رنگی نمونه های کچاپ بهتر بوده و به نمونه شاهد دارای شکر نزدیک تر بود. در ارزیابی ویژگی های حسی در بیشتر شاخص ها اختلاف معنی داری بین نمونه ها مشاهده نشد (05/0p>). در آزمون ویسکوالاستیک در نمونه ها رفتار جامد ویسکوالاستیک مشاهده شد. در آزمون جریان نیز نمونه ها رفتار سودوپلاستیک داشتند و دارای تنش تسلیم بودند. بالاتر بودن نسبت مالتیتول به استویا سبب نزدیک تر بودن ویژگی های رئولوژیکی به نمونه کچاپ شاهد دارای شکر شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که جایگزینی شکر تا 75 درصد با نسبت 25 درصد استویا و 50 درصد مالتیتول با حفظ ویژگی های کیفی مناسب در سس کچاپ امکان پذیر است.
    کلید واژگان: سس کچاپ, استویا, مالتیتول, جایگزینی شکر
    S Chitgar, S Mansouripour*
     
    Background and Objectives
    Ketchup sauce is a popular product and it seems necessary to improve its nutritional value by decreasing the sugar contained in it. This research studies the different portions of Stevia & Maltitol as sugar alternatives to be used in Ketchup sauce formulation.
    Materials and Methods
    This research investigates the impact of using Stevia & Maltitol as sugar alternatives on the physical , chemical, rheological & sensory properties of Ketchup sauce samples with the substitution ratio of 50, 75 and 100%.
    Results
    The statistical analysis revealed that augmentation of sugar substitution results in the significant reduction of total sugar and brix (p<0.05). Synersis and pH samples revealed no significant difference (p>0.05). With the increasing of sugar substitution ratio, the amount of ash increased and the dry matter decreased (p<0.05). The results of color evaluation proved that with the Maltitol ratio higher than that of Stevia, the color quality showed an improvement and was closer in quality to the control sample, which contained sugar. No significant difference was revealed in the sensory characteristics resulted from most of these factors (p>0.05). The viscoelastic testing revealed viscoelastic solidity behavior in the samples. The flow measurements proved that the samples had pseudoplastic behavior and yield stress. When Maltitol was higher in ratio compared with Stevia, the rheological characteristics were closer to those of the control sample, which contained sugar.
    Conclusion
    The study results revealed that sugar substitution for 75% with the Stevia-Maltitol ratio of 25% to 50% retains the propr quality of ketchup sauce
    Keywords: Ketchup Sauce, Stevia, Maltitol, Sugar Substitution
  • فاطمه علی اکبری، ثمر منصوری پور*
    سس کچاپ محصول پر مصرفی است که در فرمولاسیون آن از هیدروکلوئیدها به عنوان پایدارکننده استفاده می شود. در این پژوهش از صمغ های بومی دانه مرو و کتیراهر کدام با نسبت های 5/0، 75/0 و 1 درصد در فرمولاسیون کچاپ استفاده شد و دو نمونه فاقد صمغ و کچاپ تجاری به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. ویژگی های فیزیکوشیمیایی، رئولوژیکی و حسی نمونه ها ارزیابی شد. بر اساس نتایج، نمونه های دارای کتیرا و مرو نسبت به شاهد بدون صمغ pHکمتر و بریکس بیشتری داشتند)05/0. (p< با افزایش درصد صمغ ها از 75/0 به 1درصد روند کاهشی در ماده خشک مشاهده شد و با افزودن مرو و کتیرا و افزایش غلظت آنها سینرسیس نیز کاهش پیدا کرد(05/0p<). نمونه های دارای درصد بالاتر از صمغ های بومی به همراه کچاپ تجاری روشنایی بالاتری داشتند (05/0p<) البته از نظر کیفیت رنگی اکثر نمونه ها به کچاپ تجاری نزدیک بودند. در آزمون جریان نمونه ها رفتار سودوپلاستیک داشتند و غلظت 1% مرو باعث ایجاد ویسکوزیته برشی صفر بیشتر نسبت به کچاپ تجاری شد (05/0p<) در آزمون ویسکوالاستیک در نمونه ها رفتار جامد ویسکوالاستیک مشاهده شد و اکثر نمونه ها ویژگی های رئولوژیکی مناسبی داشتند. در ارزیابی حسی اختلاف معناداری بین نمونه های دارای صمغ با کچاپ تجاری مشاهده نشد (05/0p>). نتایج این پژوهش نشان داد که با به کار گیری صمغ کتیرا و دانه مرو در سس کچاپ می توان محصولی با ویژگی های کیفی مناسب تولید نمود که به ویژه در غلظت های بالاتر می تواند قابل رقابت با کچاپ تجاری باشد.
    کلید واژگان: سسکچاپ, کتیرا, مرو, رئولوژیکی
    Fatemeh Aliakbari _Mansouripour S *
    Ketchup is highly consumed productand hydrocolloids are used as stabilizers in its formulation. In this study, native hydrocolloids of tragacanth gum and sage seed gum were used at levels of 0.5, 0.75 and 1% in ketchup formulation. Two ketchup samples without gum and commercial ketchup were considered as controls. The physicochemical, rheological and sensory properties of the samples were evaluated. Based on the results, samples containing tragacanth gum and sage seed gum had less pH and higher brix thancontrol without gum (p<0.05). The dry matter was decreased by increasing gum concentrations of 0.75 to 1 % and syneresis of ketchup samples was also decreased by addition of native gums and increasing their concentrations (p<0.05). Samples containing higher percentages of native gums and also commercial ketchup had higher brightness (p<0.05). Indeed the color quality of most of the samples were close to the commercial ketchup. In flow measurements, all samples showed pseudoplastic behavior and the 1% of sage seed gum created a zero shear viscosity higher than commercial ketchup (p<0.05).The viscoelastic solid behavior was observed in samples in viscoelastic test and most of the samples had appropriaterheological properties. No significant difference was revealed in the sensory characteristics between samples containing native gums and commercial ketchup. (p>0.05). The results of this study showed that ketchup with proper quality can be produced by using tragacanth and sage seed gum that it can be competitive withcommercial ketchup especially at higher concentrations.
    Keywords: Ketchup, Tragacanth, Sage seed, Physicochemical, Rheological
  • ثمر منصوری پور، مریم میزانی، سوسن رسولی، عباس گواهی، انوشه شریفان
    مقدمه
    سس کچاپ محصولی پر مصرف بوده و از آن جایی که آمار مصرف مواد غذایی آماده و نیز کچاپ رو به افزایش است، بنابراین بهبود ارزش غذایی این محصول از طریق فرمولاسیون های جدید نظیر افزودن ترکیبات پری بیوتیک ضروری به نظر می رسد.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش، ویژگی های شیمیایی (pH، اسیدیته، مواد جامد محلول و مواد جامد نامحلول)، فیزیکی (آب اندازی و رنگ) و حسی نمونه های کچاپ پری بیوتیک شامل مقادیر مختلف اینولین و گالاکتوالیگوساکارید به همراه سایر قوام دهنده ها (نشاسته اصلاح شده و زانتان و گوار) مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    به استثناء نتایج اسیدیته، اختلاف معناداری بین ویژگی های شیمیایی نمونه ها وجود نداشت. نمونه های پری بیوتیک حاوی نشاسته اصلاح شده نسبت به نمونه های دارای مقادیر مشابه پری بیوتیک همراه با زانتان و گوار آب اندازی بیشتری داشتند. شاخص های رنگی L*، a* وb* با افزایش ترکیبات پری بیوتیک افزایش یافت و اختلاف رنگ کلی برای نمونه های پری بیوتیک دارای نشاسته اصلاح شده بالاتر بود. اگر چه ویژگی های حسی نمونه های کچاپ پری بیوتیک تحت تاثیر استفاده از اینولین و گالاکتوالیگوساکارید ها قرار گرفت، اما مقبولیت کلی اکثر نمونه های پری بیوتیک اختلاف معناداری با کچاپ تجاری نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل شده در این پژوهش، سس کچاپ پری بیوتیک با ویژگی های فیزیکوشیمیایی وحسی قابل قبول با استفاده از اینولین و گالاکتوالیگوساکارید در فرمولاسیون آن، قابل تولیداست. ویژگی های نمونه های پری بیوتیک حاوی زانتان وصمغ گوار به ویژه از نظر میزان آب آندازی به کچاپ تجاری شباهت بیشتری نشان دادند.
    کلید واژگان: ینولین, حسی, فیزیکوشیمیایی, کچاپ, گالاکتوالیگوساکاریدها
    Introduction
    Ketchup is a popular product and since there is a growing rate in the consumption of fast foods and the use of ketchup as the resulte, therefore elevaluation of the behaviour and characteristic value of this product with new formulations such as the addition of prebiotics is desirable.
    Materials And Methods
    In this study, chemical properties (pH, acidity,brix and non soluble solids), physical characteristics (syneresis and color) and sensory properties of prebiotic ketchup samples containing different amounts of inulin and galactooligosaccharides along other thickeners (modified starch, xanthan and guar gum) using defined standard methods were evaluted.
    Results
    There was no significant difference in the chemical properties between the samples except for the acidity. Prebiotic ketchups containing modified starch had more syneresis as compared to the samples with similar amounts of prebiotic compounds along with xanthan and guar gum. Color values of L*,a*,b* were increased with increasing the prebiotic compounds. In addition, the difference in the total color was higher for prebiotic samples containing modified starch. Although the sensory properties of the prebiotic ketchup samples were influenced by the application of inulin and galactooligosaccharides, but the overall acceptance of most prebiotic samples were not significantly different as compared to the commercial ketchup.
    Conclusion
    According to the results of this study, a prebiotic ketchup might be produced with the acceptable physicochemical and sensory properties by the addition of inulin and galactooligosaccharides to the formulation. The prebiotic samples containing xanthan and guar showed more similar charactristics to the commercial product particularly considering the syneresis effect.
    Keywords: Galactooligosaccharides, Inulin, Ketchup, Physicochemical, Sensory Properties
  • S. Mansouripour *, M. Mizani, S. Moradi, M. Alimi
    Introduction
    Mayonnaise is one of the most widely used sauces in the world and gums are usually used in the industry to stabilize it. In this study, the Influence of Synergistic Utilization of Flake Tragacanth and Chitosan on the Rheological Properties of Mayonnaise was considered and compared to the blank sample contained xanthan and guar gum.
    Materials And Methods
    mayonnaise samples containing different amounts of flake tragacanth and chitosan and a blank sample were produced. The rheological analysis comprising the evaluation of flow properties and the variations of viscosity in respect of time were carried out by Rheometer.
    Results
    The results of flow curves showed that all the mayonnaise samples exhibited nonnewtonian, pseudoplastic behavior which fitted by Herschel-bulkley model and the factors related to this model were specified in the samples and blank. All the samples showed thixotropic behavior at the time of testing.
    Conclusion
    the results showed that flow properties of mayonnaise samples depended on both shear rate and the time. The results indicated that the sample containing 0.16% flake tragacanth and 0.04% chitosan was behaving most similar to the blank and synergistic interaction between the two hydrocolloids was observed, therefore this sample was selected as the superior sample.
    Keywords: Chitosan, Flake Tragacanth, Mayonnaise, Rheological Properties
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال