به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

جمال شیخی

  • خداکرم مظاهری*، جمال شیخی
    دشت دهلران یکی از دشت های حاصلخیز ایران است که از قدیم الایام مورد توجه جوامع انسانی بوده است. چشمه قیر عین قیر یکی از منابع طبیعی مهم این دشت است. قیر با توجه به قابلیت های مفید و فراوانی که دارد، در گذشته به طور گسترده ای در دشت دهلران استخراج و تولید می شده است. این پژوهش با هدف تبیین فرایند تولید و تجارت قیر در تپه فرخ آباد دهلران انجام شد. روش تحقیق نیز بر استفاده از نتایج مطالعات میدانی اخیر و منابع و اسناد حاصل از مطالعات پیشین مبتنی بود. نتایج پژوهش نشان می دهد که قیر در تپه فرخ آباد از اقلام مهمی بوده که از دوره فرخ تا سلسله های قدیم تولید می شده است. روند تولید قیر در فرخ آباد را می توان به دو مرحله تقسیم کرد: در مرحله اول که دوران فرخ تا اوروک میانه را در بر می گیرد، میزان تولید قیر در سطح پایینی بوده، مقدار کمی از آن، صادر و قسم مهمی از آن در محل مصرف می شده است. مرحله دوم، دوران اوروک جدید، جمدت نصر و سلسله های قدیم را شامل می شود. در این دوران تغییرات محسوسی در روند تولید و استفاده از قیر رخ داد؛ تولید قیر و صادرات آن به طور چشمگیری افزایش پیدا کرد و مصرف محلی آن به شدت کاهش یافت. همزمان در دوره اوروک جدید، ساختمان های غیربومی بزرگی ساخته شد که ظاهرا فضای اداری - کارگاهی مرتبط با تولید و تجارت قیر داشتند؛ همچنین در این دوره، دامنه سکونت در فرخ آباد به حداکثر گسترش خود رسید. به نظر می رسد افزایش نیاز به قیر، زمینه ساز استقرار گروه های جدید در فرخ آباد برای تولید و صادرات آن به مراکز مورد نظر بوده است. احتمالا در مرحله اخیر، متخصصانی غیربومی در فرخ آباد مستقر شده و تولید و صادرات قیر را مدیریت نموده اند.
    کلید واژگان: دهلران, تپه فرخ آباد, چشمه قیر عین قیر, تجارت قیر
    Jamal Sheikhi
    bitumen seep of Ain Gir is one of the important natural resources of this plain. Archeological findings show that bitumen has been extracted and produced on a large scale in the Deh Luran plain due to its many useful features. Bitumen in Tepe Farukhabad has been one of the important items that was produced from the Farukh to Early Dynastic Phases. The process of bitumen production in Farukhabad can be divided into two stages: the first includes Farukh to Middle Uruk Phases, where bitumen production is at a low level and a small amount of it was exported, and an important part of it was consumed had a local. The second phase of the Late Uruk, Jemdet Nasr, and Early Dynastic Phases. At this stage, noticeable changes occurred in the process of production and use of bitumen. The production of bitumen and its export increased noticeably and its local consumption decreased drastically. At the same time, in the Late Uruk period, large non-native buildings were erected, which were apparently the office spaces of workshops related to the production and trade of bitumen. Also, during this period, the scope of settlement in Farukhabad reached its maximum expansion. It seems that the increase in the need for bitumen led to the establishment of new groups in Farukhabad and more efforts to produce and export it to the desired centers. Probably, in the recent stage, we are faced with non-native specialists who have settled in Farukhabad and managed bitumen export.
    Keywords: Tepe Farukhabad, Deh Luran, Bitumen trade, bitumen seep of Ain Gir
  • لیلا خسروی*، جمال شیخی

    بررسی و کاوش در محوطه میمه 2 در اثر ساخت سد میمه دهلران در استان ایلام و به منظور مستندسازی و حصول اطمینان از وجود لایه های باستانی و به دنبال سوالاتی همچون بررسی چگونگی استقرار، گاهنگاری، توالی فرهنگی و کاربری محوطه انجام شد. این پژوهش دارای ماهیت توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات میدانی و کتابخانه ای به توصیف، بررسی مقایسه ای و تحلیل یافته ها پرداخته شده است. یافته ها همگی از بررسی سطحی به دست آمد و با وجود ایجاد 12 گمانه در بخشهای مختلف محوطه به نهشته های فرهنگی یا بقایای معماری برخورد نشد و به دلیل عدم وجود شواهد مرتبط با یافته های سطحی در گمانه های کاوش شده، به نظر می رسد که این پهنه در واقع یک محوطه باز پارینه سنگی به وسعت تقریبی 45 هکتار است که به عنوان محلی برای فعالیتهای مرتبط با تولید و استفاده از صنایع سنگی کاربرد داشته و سایر یافته ها شامل تعدادی قطعات سفال و بخشی از یک داس سفالی نشان می دهد که جوامع کوچرو از این محل به صورت استقرار فصلی در دوران مختلف تاریخی استفاده کرده اند. در دهلران توالی فرهنگی جامعی از دوران نوسنگی تا اسلامی معرفی شده اما اطلاعات پیرامون دوران پارینه سنگی اندک و محدود است و وجود محوطه هایی مانند میمه 2 با تراکم بالای دست ساخته های این دوران، می تواند تکمیل کننده این خلاء باشد و راه را برای انجام هر چه بیشتر مطالعات میدانی و تخصصی دوران پارینه سنگی در دهلران هموار سازد.

    کلید واژگان: میمه2, پارینه سنگی, دهلران, ایلام
    leila khosravi

    Due to the location of Maymeh II in the basin of Maymeh Dam of Dehloran in Ilam province and in order to ensure the existence of ancient layers, it was surveyed and excavated. Documentation, study of establishment, chronology, cultural sequence and function of the site were important goals and questions of this research. Descriptive-analytical and descriptive research method, comparative study and analysis of finds with using field studies (Survey, Trenching and Excavation) and library studies are the methods of research. All finds were obtained from surface survey and no cultural deposits or architectural remains were found in the excavated trenches. Due to the lack of evidence related to the surface finds in the trenches, it seems that this area with an approximate measurement of 45 hectares is an open Paleolithic area. The other finds, including a number of pottery sherds and part of a clay sickle, indicate that the site has been used as a seasonal settlement by nomadic groups based in the area during various historical periods. There is a sortly comprehensive cultural sequence in Dehloran from Neolithic period until Islamic period which identified and introduced. But the knowledge about Paleolithic period is insufficient and sites such as Maymeh could be fill this gap with its artefacts. .

    Keywords: Maymeh, Paleilithic, Dehloran, Ilam
  • صلاح الدین مرادی*، لیلا جهانبان، لیلا غیرتی آرانی، جمال شیخی، عبدالمجید رونقی
    به منظور بررسی پاسخ گیاه اسفناج رقم ’ویروفلی‘ به شوری در کاربرد با اوره در یک خاک دارای کمبود نیتروژن، آزمایشی در شرایط گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا شد. تیمارها شامل چهار سطح شوری (بدون اعمال شوری، 1، 2 و 3 گرم کلرید سدیم بر کیلوگرم خاک، به ترتیب معادل قابلیت هدایت الکتریکی 7/0، 5/4، 8 و 5/11 دسی زیمنس بر متر در عصاره اشباع خاک) و پنج سطح نیتروژن (بدون کاربرد نیتروژن، 75، 150، 225، و 300 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) از منبع اوره بود. اعمال شوری 5/4 و 8 دسی زیمنس بر متر اثر معنی داری (05/0≥p) بر عملکرد نسبی و سطح برگ اسفناج نداشت ولی شوری 5/11 دسی زیمنس بر متر نسبت به سطح بدون اعمال شوری و شوری 5/4 و 8 دسی زیمنس بر متر عملکرد نسبی و سطح برگ را به طور معنی داری (05/0≥p) کاهش داد. کاربرد نیتروژن اثر سوء شوری را بر عملکرد نسبی و سطح برگ کاهش داد. بیشترین و کمترین تغییرات محتوای آب اندام هوایی در شرایط شوری به ترتیب در سطح بدون کاربرد نیتروژن و در سطح 150 میلی گرم در کیلوگرم مشاهده شد. رگرسیون خطی نشان داد که در شوری 5/4 تا 5/11 دسی زیمنس بر متر بین عملکرد با نسبت کلر به نیتروژن اندام هوایی اسفناج یک رابطه منفی وجود دارد. کاربرد شوری و نیتروژن هم به صورت تنها و هم به صورت توام، نسبت K/Na، Ca/Na و Mg/Na را کاهش داد. به طور کلی، کاربرد نیتروژن تا سطح متوسط می تواند اثرات منفی ناشی از شوری را در اسفناج بهبود دهد ولی استفاده بیش از حد معمول از کود نیتروژن نه تنها اثر مثبت نداشته بلکه ممکن است اثر منفی بر عملکرد گیاه داشته باشد.
    کلید واژگان: اسفناج, اوره, تحمل شوری, تعادل عناصر غذایی
    Salahedin Moradi *, Leyla Jahanban, Leyla Gheyratie Aarani, Jamal Sheikhi, Abdolmajid Ronaghi
    Introduction
    Salinity is an environmental problem in the world, especially in arid and semi-arid regions. High amounts of salts like sodium chloride (NaCl) in the soils and water have destructive effects on yield of plants. The harmful effects of salinity on plant growth are related to the low osmotic potential of the soil solution (water stress), the nutritional imbalance, the specific ion effect (salt stress), or the combination of these factors. The relationship between salinity and plant mineral nutrition is complicated. Under salinity stress, occurs the sodium and chlorine accumulation, resulting in ionic imbalance and the deficiency symptoms of nutrients in plants. The sodium (Na+) competes with the uptake of potassium (K+), calcium (Ca2+) and magnesium (Mg2+) by plant, and the chlorine (Cl-) with the uptake of nitrates (NO3-), phosphates (PO43-) and sulfates (SO42-).
    Materials and Methods
    In order to evaluate the tolerance of spinach cv. “virofly” to salinity levels in application with different nitrogen rates, a greenhouse experiment was conducted as completely randomized design based on factorial arrangement with three replications at Shiraz University Agricultural Faculty. Treatments include four levels of salinity (without salinity, 1, 2 and 3 gr of sodium chloride per kg of soil, equivalents to 0.7, 4.5, 8 and 11.5 dS/m in saturated solution extract of soil, respectively), and five levels of nitrogen (unfertilized, 75, 150, 225 and 300 mg N/kg of soil) as urea source. Nitrogen treatments were applied in two installments in water soluble (half before planting and another half, 20 days after planting). In order to prevent sudden stress, saline treatments were applied gradually after complete plant establishment with irrigation water. The irrigation of the pots was carried out with distilled water and at field capacity. After 56 days of sowing, in every pot the spinach shoots were discarded near the surface of the soil and the required parameters were measured.
    Results and Discussion
    The application of 4.5 and 8 dS/m salinity had no significant effect (≤0.05) on the relative yield and spinach leaf area, but 11.5 dS/m salinity significantly (≤0.05) decreased relative yield and spinach leaf area compared to without salinity level, 4.5 and 8 dS/m. Nitrogen application (75 and 150 mg/kg of soil) alleviated negative effect of salinity on yield and leaf area. Application of 225 and 300 mg N/kg of soil with 11.5 dS/m salinity significantly decreased the relative yield of spinach. The highest and lowest shoot water content changes in salinity conditions were observed in no-nitrogen application and 150 mg N/kg application, respectively, which shows that the application of nitrogen in the medium level controls the water changes in the spinach plants. In this study, increasing the amount of nitrogen at all levels of salinity, elevated the shoot water content. The tolerant plant species in the face of environmental stresses maintain the water content of their cells in the higher levels. Therefore, it can be said that the maintenance of high leaf water content is an important mechanism for tolerance to salinity, and the cultivars that can hold more water in their leaves under stress conditions, will have more tolerance to salinity stress. Linear regression (R2 = 0.8198) showed that in the salinity levels of 4.5 to 11.5 dS/m, there is a negative relationship between the yield and the chlorine to nitrogen ratio (Cl/N) of spinach shoots, so that with increasing Cl/N, the spinach shoot yield decreased by gradient of -3.077. Application of nitrogen up to 225 mg/kg of soil gradually reduced the ratio of K/Na, Ca/Na and Mg/Na, however, the application of 300 mg N/kg of soil had no significant effect on these ratios. The application of different levels of salinity gradually reduced the K/Na, Ca/Na and Mg/Na ratio.
    Conclusion
    The threshold of salinity of spinach cv. “virofly” was about 8 dS/m in our study, this was above the threshold mentioned (2 dS/m) for spinach in most sources. The application of nitrogen in medium level as urea can improve the negative effects of salinity in spinach but intensive nitrogen fertilization may increase the negative effects of salinity on plant yields.
    Keywords: Nutrient balance, Salinity tolerance, Spinach, Urea
  • صلاح الدین مرادی*، جمال شیخی

    این پژوهش به منظور بررسی اثر کود زیستی و قارچ میکوریز آربوسکولار در چهار سطح (بدون کود زیستی، ریزوفاگوس ایرگولاریس، فانلی فورمیس موسه و ورمی کمپوست) بر رشد و ترکیب عناصر معدنی اندام هوایی دو رقم توت فرنگی (پاروس و کردستان) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه ای اجرا شد. نتایج نشان داد که کاربرد ورمی کمپوست و قارچ میکوریز آربسکولار میانگین وزن خشک اندام هوایی توت فرنگی را نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش داد ولی دو گونه قارچ اختلاف معنی داری با هم نداشتند. مایه زنی توت فرنگی با قارچ میکوریز آربوسکولار جذب کل عناصر را در مقایسه با شاهد به طور معنی داری افزایش داد ولی اثر معنی داری روی غلظت عناصر غذایی اندام هوایی نداشت. کاربرد ورمی کمپوست جذب و غلظت کل عناصر غذایی فسفر، پتاسیم، آهن، روی، و مس اندام هوایی را در مقایسه با شاهد به طور معنی داری افزایش داد. وزن خشک، غلظت و جذب کل روی، جذب کل فسفر، منگنز و مس اندام هوایی رقم کردستان در مقایسه با رقم پاروس به طور معنی داری بالاتر بود ولی ارقام از لحاظ درصد کلونیزاسیون ریشه اختلاف معنی داری با هم نداشتند. درصد وابستگی میکوریزی رقم پاروس نسبت به رقم کردستان با کاربرد قارچ ریزوفاگوس ایرگولاریس به طور معنی داری بالاتر بود ولی با کاربرد قارچ فانلی فورمیس موسه درصد وابستگی میکوریزی رقم کردستان بالاتر از رقم پاروس بود. در یک نتیجه گیری کلی، کاربرد کودهای زیستی از طریق افزایش جذب عناصر غذایی رشد گیاه توت فرنگی را افزایش خواهند داد که در این بین نقش ورمی کمپوست به دلیل دارا بودن عناصر غذایی و موجودات مفید خاکزی بارزتر است

    کلید واژگان: میکوریز آربوسکولار, کود زیستی, ارقام پاروس و کردستان
    S. Moradi*, J. Sheikhi

    The study was conducted to investigate the effect of biological fertilizer and arbuscular mycorrhizal (AM) fungi in four levels (without biological fertilizer, Rhizophagus irregularis, Funneliformis mosseae and vermicompost) on growth and shoot mineral nutrients composition of two strawberry cultivars (Parus and Kurdistan) in factorial experiment based on randomized complete blocks design with three replications in greenhouse conditions. The results showed that the application of vermicompost and AM fungi significantly increased the shoot dry weight of strawberry in comparison to control but there was not a significant difference between two species of AM fungi. Total uptake of nutrients was significantly increased by inoculation of strawberry with AM fungi in comparison to the control but inoculation did not leave significance effect on shoot nutrients concentration. Vermicompost application significantly enhanced the uptake and concentration of phosphorus, potassium, iron, zinc, and copper compared to control. Dry weight, zinc concentration and uptake, phosphorus, manganese and copper uptake in shoot of Kurdistan cultivar were significantly higher than Parus cultivar but there was not a significant difference between the cultivars in root colonization. Mycorrhizal dependence (Md) percentage by Rhizophagus irregularis was significantly higher in Parus cultivar than Kurdistan cultivar but Md (%) by Funneliformis mosseae in Kurdistan cultivar was higher than Parus cultivar. In conclusion, application of biological fertilizers will increase the growth of strawberry plant through an increased nutrient uptake, in which the role of vermicompost is more pronounced than that of AM fungi due perhaps to the presence of nutrients and useful soil organisms.

    Keywords: arbuscular mycorrhizal, biological fertilizer, Parus, Kurdistan cultivar
  • جمال شیخی، حسین میرسید حسینی*، حسن اعتصامی، عزیز مجیری
    سابقه و هدف

    کارایی پایین استفاده از کود های نیتروژن یک مشکل جهانی در تولید محصول است و کشاورزی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. کودهای نیتروژنی به عنوان منبع نیتروژن، در آلودگی خاک، آب و هوای محیط زیست تاثیر گذار هستند. نیترات سازی یک فرایند کلیدی در اکوسیستم های کشاورزی است چرا که تبدیل آمونیوم به نیترات میتواند منجر به از دست دادن بخش قابل توجهی از نیتروژن خاک از طریق آبشویی و یا نیترات زدایی شود. استفاده از بازدارنده های نیترات سازی همراه کود نیتروژن به منظور کنترل این فرایند یکی از راهکارهای کاهش هدرروی نیتروژن است. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی اثر بازدارنده 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات (DMPP) بر میزان نیترات سازی و درصد بازدارندگی آن در برخی خاکهای ایران صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    یک آزمایش گرماگذاری به منظور بررسی اثر DMPP بر روند تغییر غلظت نیترات و آمونیوم در فواصل زمانی مختلف و فراوانی باکتری های اکسید کننده آمونیوم (AOB) و نیتریت (NOB) در پنج خاک مختلف انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل بازدارنده نیترات سازی (NI) در سه سطح (بدون کاربرد نیتروژن و NI، mg/kg 200 نیتروژن از منبع سولفات آمونیوم بدون NI، و mg/kg 200 نیتروژن از منبع سولفات آمونیوم حاوی 8/0 درصد NI)، پنج نوع خاک (لوم شنی 1 با 58/0 درصد کربن آلی، لوم شنی 2 با 3/0 درصد کربن آلی، لوم با 73/0 درصد کربن آلی، لوم رسی با 87/0 درصد کربن آلی، و رسی با 47/1 درصد کربن آلی) و پنج زمان نمونه برداری (0، 14، 28، 42، و 56 روز) بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در همه خاک ها کاربرد نیتروژن همراه DMPP نسبت به نیتروژن بدون DMPP اثر معنی داری (P<0.001) بر کاهش میزان نیترات سازی داشت به طوریکه میزان آن را به طور میانگین 7/44 درصد کاهش داد. کارایی DMPP در کاهش نیترات سازی در خاک های مورد آزمایش با هم اختلاف معنی داری داشت . نیترات سازی در خاک های دارای رس و کربن آلی بیشتر نسبت به خاک های دارای شن بیشتر و ماده آلی کمتر سریع تر اتفاق افتاد. درصد بازدارندگی نیترات بعد از 56 روز گرماگذاری در خاک های لوم شنی 1 و 2 و لومی به ترتیب 57، 46 و 12 درصد بود ولی برای دو خاک دیگر نزدیک به صفر بود. همچنین یک همبستگی مثبت معنی دار بین تعداد باکتری های AOB و NOB با غلظت نیترات (6/0 = r)، مقدار کربن آلی (9/0 = r)، و نیتروژن کل خاک (9/0 = r) وجود داشت.

    نتیجه گیری

    می توان اظهار نمود که میزان نیترات سازی خاک تحت تاثیر عواملی مانند بافت و مقدار ماده آلی خاک متفاوت است و کارایی DMPP با برخی ویژگی ها مانند درصد رس، محتوای کربن آلی و جمعیت باکتری های نیترات ساز خاک رابطه عکس دارد. بعلاوه این خصوصیات در پیش بینی اثرات کوتاه مدت بازدارنده می تواند مورد استفاده قرار گیرد

    کلید واژگان: بازدارنده نیترات سازی, باکتری های نیترات ساز, کربن آلی خاک, راندمان کود
    Jamal Sheikhi, Hossein Mirseyed Hosseini *, Hassan Etessami, Aziz Majidi
    Background and Objectives

    Low nitrogen use efficiency (NUE) is a global problem in crop production, and agriculture of Iran is not exempt in this regard. Nitrogen (N) fertilizers as a source of nitrogen can be very effective in water, soil and air environmental pollution. Nitrification is a key process in agricultural ecosystems since it results in changes of ammonium to nitrate and eventually loss of considerable amounts of soil nitrogen through leaching and denitrification. The application of nitrification inhibitors (NI) together with nitrogen fertilizers is a strategy to reduce N losses. Thus, the objective of this study were to evaluate the effect of inhibitor 3,4-Dimethylpyrazole phosphate (DMPP) on nitrification rates and nitrification inhibition percentage in some soils of Iran containing representing differences in organic matter content and texture.

    Materials and Methods

    An incubation experiment was conducted to evaluate the effect of DMPP on nitrate and ammonium concentration changes in different times and abundance of ammonium (AOB) and nitrite (NOB) oxidizer bacteria in five soils with different texture and organic carbon (O.C). The treatments of experiment included NI at three levels (without N and NI, 200 mg/kg N as ammonium sulfate without NI, and 200 mg/kg N as ammonium sulfate containing 0.8 % NI), five soil types (sandy loam 1 with 0.58% O.C, sandy loam 2 with 0.3% O.C, loam with 0.73% O.C, clay loam with 0.87% O.C, clay with 1.47% O.C), and five sampling times (0, 14, 28, 42, and 56 day).

    Results

    The results showed that application of N containing DMPP compared to N without DMPP in all soils had significant effect (P<0.001) on reducing nitrification, which was reduced 44.7% on average. DMPP efficiency on nitrification inhibition in experimented soils had significant difference, indicating that nitrification occurs rapidly in soils containing more clay and O.C compared to soils with more sand and low O.C. Nitrification inhibition percentage after 56 day incubation in SL1, SL2, and L were 57%, 46%, and 12%, but in two other soils were about zero. Also there were a positive significant correlation between abundance of AOB and NOB with nitrate concentration (r = 0.6), O.C content (r = 0.9), and total soil N (r = 0.9).

    Conclusions

    soil nitrification rate are different under influence of factors like soil textural properties and soil O.C content, and DMPP efficiency had inverse relationship with some soil properties including clay%, O.C content, and nitrifier bacterial population. Further these properties can be used in predicting the short term effects of inhibitors.

    Keywords: nitrification inhibition, nitrifier bacterial, Soil organic carbon, fertilizer efficiency
  • جمال شیخی، عبدالمجید رونقی، نجفعلی کریمیان، مهدی زارعی، سید مجید موسوی*
    استفاده از قارچ های میکوریز آربوسکولار و ورمی کمپوست در کشاورزی از نظر بهبود کیفیت خاک و ارتقای وضعیت تغذیه ای و رشد و عملکرد گیاهان، بعنوان یکی از دست آوردهای مهم و اثرگذار در تغذیه و حاصلخیزی خاک محسوب می شود. با هدف بررسی اثر ورمی کمپوست و قارچ رایزوفاگوس ایررگولاریس بر برخی پاسخ های رشد و تغذیه ای دو رقم گندم آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در گلخانه اجرا گردید. تیمارهای مورد نظر شامل دو سطح قارچ، دو سطح ورمی کمپوست و دو رقم گندم بودند. نتایج نشان داد کاربرد ورمی کمپوست (بدون قارچ) میانگین عملکرد دانه و کاه و کلش را در مقایسه با تیمار شاهد به ترتیب 8/57 و 6/65 درصد افزایش داد. عملکرد دانه و کاه و کلش، جذب کل فسفر، غلظت و جذب کل نیتروژن، جذب کل پتاسیم و کلنیزاسیون ریشه در رقم بهار به طور معنی داری بیشتر از رقم شیراز بود. کاربرد قارچ در رقم بهار میانگین غلظت و جذب کل فسفر و جذب کل نیتروژن کاه و کلش را در مقایسه با شاهد به طور معنی داری افزایش داد ولی در رقم شیراز کاربرد قارچ اثر معنی داری بر غلظت و جذب این عناصر نداشت. در برهمکنش بین قارچ و رقم، در سطح دارای قارچ، رقم بهار با 48/35 درصد افزایش نسبت به رقم شیراز درصد کلنیزاسیون بیشتری را دارا بود ولی در سطح بدون قارچ ارقام اختلاف معنی داری با هم نداشتند. به طورکلی، رقم جدید بهار هم از لحاظ عملکرد اندام هوایی و هم از لحاظ پاسخ به کاربرد ورمی کمپوست و قارچ میکوریز بهتر از رقم شیراز بود.
    کلید واژگان: عملکرد, قارچ میکوریز آربوسکولار, گندم, ورمی کمپوست
    J. Sheikhy, A. M. Ronaghi, N. A. Karimian, M. Zarei, S. M. Mousavi *
    Application of arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) and vermicompost in agriculture as promoting factors to improve the soil quality and plant nutrition, plant growth and yield, is considered as an important and valuable findings in soil fertility and plant nutrition. In order to study the effect of vermicompost and Rhizophagus irregularis fungi on some growth and nutritional responses of two wheat cultivars, a factorial experiment was conducted in completely randomized design (CRD) in greenhouse conditions. Treatments were included: two levels of Rhizophagus irregularis fungi (with and without fungi), two levels of vermicompost (with and without) and two wheat cultivars (Bahar and Shiraz). The results showed that the application of vermicompost increased the mean grain and straw yields of wheat cultivars by 57.8% and 65.6%, respectively, compared to the control. So that, grain and straw yields, total uptake of P, concentration and total uptake of N, total uptake of K and the percentage of root colonization in Bahar cultivar were significantly higher than Shiraz cultivar. The same results obtained in Rhizophagus irregularis fungi treatment. Remarkable increase was observed in the concentration and total uptake of P and N in straw for Bahar cultivar compared to the control. Whereas there is no significant effect on Shiraz cultivar. Rhizophagus irregularis fungi also induced higher root colonization for Bahar cultivar (35.48% increase) compared to Shiraz cultivar. In general, Bahar cultivar was superior to Shiraz cultivar both in term of shoot yield and response to vermicompost and fungi application.
    Keywords: Arbuscular Mycorrhizal Fungi, Vermicompost, Wheat, Yield
  • صلاح‫الدین مرادی، حسین بشارتی، ولی فیضی اصل، جمال شیخی
    نخود جزو گیاهان خانواده لگومینوز می‏باشد که توانایی برقراری رابطه همزیستی با باکتری مزوریزوبیوم سیسری و قارچ‏های میکوریز آربسکولار را دارد. به منظور بررسی اثر قارچ میکوریز آربسکولار (گلوموس موسه‫ی و گلوموس اینترارادیسز) و باکتری مزوریزوبیوم سیسری در سه سطح رطوبتی (28% (رطوبت ظرفیت مزرعه)، 15% (مکش 5 بار) و 9% (مکش 10 بار)) بر غلظت عناصر غذایی ریشه و اندام هوایی نخود و خاک پس از برداشت گیاه، آزمایشی گلخانه‏ای در خاک استریل، در قالب طرح کاملا تصادفی، به صورت فاکتوریل اجرا شد. نتایج نشان داد که میزان رطوبت تاثیر معنی‏داری بر پتاسیم ریشه، اندام هوایی و خاک پس از برداشت گیاه داشت؛ بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار رطوبت ظرفیت مزرعه بود. باکتری ریزوبیوم اثر معنی‏داری بر غلظت پتاسیم و نیتروژن ریشه، فسفر اندام‏های هوایی و آهن خاک داشت. قارچ میکوریز اثر معنی‏داری بر میزان فسفر ریشه داشت و بیشترین اثر مربوط به تیمار گلوموس موسه‏ی بود. اثر متقابل رطوبت و قارچ میکوریز بر فسفر ریشه و منگنز اندام‏های هوایی معنی‏دار شد و بیشترین اثر مربوط به تیمار گلوموس موسه‏ی در رطوبت ظرفیت مزرعه بود. اثر متقابل رطوبت و ریزوبیوم بر نیتروژن و فسفر ریشه، منگنز و آهن اندام‏های هوایی معنی‏دار شد و بیشترین اثر مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم در رطوبت ظرفیت مزرعه بود. اثر متقابل باکتری ریزوبیوم و قارچ میکوریز بر فسفر ریشه معنی‏دار شد و بیشترین اثر مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم و گلوموس موسه‏ی بود. بیشترین غلظت نیتروژن ریشه مربوط به تیمار تلفیق دو گونه قارچ میکوریز و مایه‫زنی شده با باکتری ریزوبیوم در سطح رطوبت ظرفیت مزرعه بود.
    کلید واژگان: قارچ میکوریز, باکتری ریزوبیوم, خشکی, عناصر غذایی
    S. Moradi, H. Besharati, V. Feizi Asl, J. Sheikhi
    Chickpea (Cicer arientinum L.) is one of the Leguminosae family members that has symbiotic ability with Mesorhizobium ciceri bacteria and arbuscular mycorrhizal (AM) fungi. To evaluate the effect of AM fungi (Glomus mosseae, Glomus intraradices) and Mesorhizobium ciceri bacteria at three soil moisture levels [28% (field capacity), 15% (-5 bar suction) and 9% (-10 bar suction)] on nutrients concentration of roots, areal parts of chickpea and post-harvest soil, a greenhouse factorial experiment was conducted, arranged as a completely randomized design, in sterilized soil. Results showed that moisture content had significant effect on potassium (K) concentration of roots, areal parts and post-harvest soil; the highest positive effect of moisture was at field capacity level. Rhizobium bacteria had significant effect on concentration of K and nitrogen (N) of the roots, phosphorus (P) of the areal parts, and post-harvest iron (Fe) concentration in the soil. AM fungi had significant effect on root P concentration of the roots; the highest effect was related to Glomus mosseae. Interaction of moisture and AM fungi was significant on concentration of root P and areal parts manganese (Mn); the highest effect was related to Glomus mosseae treatment at field capacity moisture level. Interaction of moisture and rhizobium bacteria was significant on concentration of root N and P, and areal parts Mn and Fe; the highest effect was related to rhizobium treatment at field capacity moistute level. Interaction of AM fungi and rhizobium bacteria was significant on root P concentration; the highest effect was related to rhizobium and Glomus mosseae treatment. The highest root N concentration was related to combination of AM fungi and inoculation with rhizobium treatment at field capacity moisture level.
    Keywords: Mycorrhizal fungi, Rhizobium bacteria, Drought, Nutrients
  • جمال شیخی*، عبدالمجید رونقی، نجفعلی کریمیان، مهدی زارعی، جعفر یثربی
    به منظور بررسی اثر قارچ میکوریز آربوسکولار و ورمی کمپوست روی عملکرد بیولوژیک، ارتفاع ساقه، طول سنبله، و غلظت و جذب عناصر غذایی روی، آهن، منگنز و مس کاه و کلش دو رقم گندم، آزمایشی در شرایط گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار طراحی و اجرا شد. تیمارها شامل دو سطح قارچ (با و بدون قارچ)، دو سطح ورمی کمپوست (صفر و 1 درصد وزنی) و دو رقم گندم (بهار و شیراز) بود. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد بیولوژیک، و بالاترین ارتفاع ساقه و طول سنبله مربوط به رقم بهار و در تیمار دارای ورمی کمپوست (بدون قارچ) بود. اثر ورمی کمپوست روی عملکرد بیولوژیک، طول سنبله، غلظت روی و منگنز، و جذب کل روی، آهن، منگنز و مس معنی دار بود. بیشترین غلظت و جذب روی مربوط به رقم بهار و در تیمار دارای قارچ (بدون ورمی کمپوست) مشاهده شد. کاربرد توام ورمی کمپوست و قارچ، سبب افزایش معنی داری جذب منگنز در مقایسه با شاهد و کاهش معنی دار جذب منگنز در مقایسه با سطح دارای ورمی کمپوست (بدون قارچ) شد. عملکرد بیولوژیک، ارتفاع ساقه، و غلظت و جذب روی و منگنز در رقم بهار در مقایسه با رقم شیراز به طور معنی دار بیشتر بود. در یک نتیجه گیری کلی، استفاده از کود های زیستی در جهت افزایش عملکرد گندم به عنوان یک محصول استراتژیک مفید می باشد و رقم بهار هم از لحاظ عملکرد و هم از لحاظ جذب عناصر غذایی کم مصرف بهتر از رقم شیراز بود.
    کلید واژگان: گلوموس اینترارادیسز, ورمی کمپوست, عملکرد, عناصر غذایی کم مصرف
    J. Sheikhi*, A. Ronaghi, N. Karimian, M. Zarei, J. Yasrebi
    An experiment was conducted to evaluate the effect of arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) and vermicompost on biological yield، stem height، spike length، and concentration and uptake of zinc (Zn)، iron (Fe)، manganese (Mn) and copper (Cu) in straw of two wheat cultivars as a factorial experiment arranged in a completely randomized design (CRD) with three replications under greenhouse conditions. Treatments included two levels of AMF (with and without AMF)، two levels of vermicompost (0 and 1%، w/w)، and two wheat cultivars (Shiraz and Bahar). Results showed that maximum biological yield، stem height and spike length obtained by application of vermicompost (without AMF) in Bahar cultivar. Biological yield، spike length، Zn and Mn concentrations، and total uptake of Zn، Fe، Mn and Cu significantly affected by vermicompost application. Maximum concentration and uptake of Zn observed in AMF treatments (without vermicompost) in Bahar cultivar. Mn uptake was increased when vermicompost and AMF were applied to soil samples but it was decreased when AMF was not applied. Biological yield، stem height، concentration and uptake of Zn and Mn were higher in Bahar cultivar compared to Shiraz cultivar. It might be concluded that biological fertilizers increased the wheat yield which is a strategic product. Yield and micronutrients uptake in Bahar cultivar were higher than Shiraz ones.
    Keywords: Glomus intraradices, Vermicompost, yield, Micronutrients
  • جمال شیخی، عبدالمجید رونقی، سید مجید موسوی
    به منظور بررسی اثر ورمی کمپوست و کلرید سدیم بر رشد اسفناج رقم «ویروفلی» و برخی ویژگی های شیمیایی خاک پس از برداشت، این پژوهش به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در شرایط گلخانه ای اجرا شد. تیمارها شامل سه سطح ورمی-کمپوست (صفر، 2 و 10 درصد وزنی) و چهار سطح شوری (صفر، 1، 2 و 3 گرم کلرید سدیم بر کیلوگرم خاک به ترتیب معادل شوری 7/0، 5/4، 8 و 5/11 دسی زیمنس بر متر) بود. بیشترین عملکرد نسبی اندام هوایی اسفناج با کاربرد 10% ورمی کمپوست به دست آمد؛ در حالی که کاربرد کلرید سدیم اثر معنی داری بر عملکرد نسبی اندام هوایی اسفناج نداشت. کاربرد ورمی کمپوست، میانگین سطح برگ و کلروفیل اندام هوایی، ماده آلی، قابلیت هدایت الکتریکی (EC)، نیتروژن کل، فسفر قابل دسترس، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، سدیم و کلر محلول خاک پس از برداشت را افزایش داد. با کاربرد کلرید سدیم، EC، فسفر قابل دسترس، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، سدیم و کلر محلول خاک پس از برداشت افزایش یافت، ولی اثر معنی داری بر سطح برگ، کلروفیل اندام هوایی، ماده آلی و نیتروژن کل خاک پس از برداشت نداشت. استفاده از ورمی کمپوست اثر مثبتی بر رشد اسفناج و فراهمی عناصر غذایی در خاک پس از برداشت اسفناج داشت. با این وجود، افزایش مکرر شوری خاک، به ویژه در صورت کاربرد سطوح زیاد ورمی کمپوست، را باید درنظر داشت. کاربرد کلرید سدیم، حتی تا شوری 5/11 دسی زیمنس بر متر، سبب کاهش معنی دار عملکرد اسفناج نشد. بنابراین، رقم ویروفلی می تواند به عنوان یک رقم نسبتا مقاوم به شوری معرفی شود. ولی، لازم است آزمایش های بیشتری، به خصوص در شرایط مزرعه، برای تایید نتایج این پژوهش انجام شود
    کلید واژگان: رقم ویروفلی, فراهمی عناصر غذایی, تنش شوری, مقاومت به شوری
    J. Sheikhi, A. Ronaghi, S.M. Mousavi
    A greenhouse experiment was conducted to evaluate the effect of vermicompost and sodium chloride (NaCl) on growth of spinach cv. Viroflay and some chemical properties of post-harvest soil. The greenhouse experiment was factorial, arranged in a completely randomized design with three replications. Treatments included three vermicompost levels (0, 1 and 2% w/w) and four salinity levels (0, 1, 2 and 3 gr NaCl/kg soil, equivalent to 0.7, 4.5, 8 and 11.5 dS/m, respectively). The highest relative yield of spinach shoots was obtained by application of 10% vermicompost, whereas, application of NaCl had no significant effect on relative yield of spinach shoots. Application of vermicompost increased mean leaf area and chlorophyll of shoots, organic matter (OM), electrical conductivity (EC), total nitrogen (N), available phosphorus (P), potassium (K), calcium (Ca), magnesium (Mg), sodium (Na) and chloride (Cl) of post-harvest soil. Addition of NaCl increased EC, P, K, Ca, Mg, Na and Cl of post-harvest soil, but had no significant effect on leaf area and chlorophyll content of shoots, OM and N of post-harvest soil. Addition of vermicompost had positive effect on spinach growth and plant nutrients availability in post-harvest soil. However, increased soil salinity, especially when high level of vermicompost is applied, should be considered. Application of NaCl, even up to the salinity of 11.5 dS/m, didn’t decrease significantly the spinach yield. Therefore, Viroflay cultivar could be introduced as a relatively resistant to salinity; although, before any recommendations, it is needed to do further experiments, especially under field conditions, to confirm the results of this study
    Keywords: Viroflay cultivar, Nutrients availability, Salinity stress, Salinity resistance
  • محمدباقر حیدریان پور*، عبدالمجید ثامنی، جمال شیخی، نجفعلی کریمیان، مهدی زارعی
    به منظور بررسی اثر کاربرد ورمی کمپوست و نیتروژن بر رشد، غلظت و جذب کل عناصر غذایی آفتابگردان، آزمایشی در شرایط گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار طراحی و اجرا شد. تیمارها شامل سه سطح ورمی کمپوست (صفر، 5/2، و 5 درصد وزنی) و سه سطح نیتروژن (صفر، 90، و 180 میلی گرم در کیلوگرم) بود. کاربرد 5/2 درصد ورمی کمپوست، میانگین وزن تر و خشک، و جذب کل پتاسیم، آهن، روی، منگنز و مس اندام هوایی آفتابگران را به طور معنی داری نسبت به سطح بدون کاربرد ورمی کمپوست افزایش داد ولی میانگین غلظت روی و مس را کاهش داد. کاربرد 90 میلی گرم نیتروژن در مقایسه با سطح بدون کاربرد نیتروژن، میانگین وزن تر و خشک و غلظت نیتروژن، روی و منگنز، جذب کل نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهن، روی، منگنز و مس اندام هوایی آفتابگردان را افزایش داد ولی میانگین غلظت فسفر را کاهش داد. کاربرد 180 میلی گرم نیتروژن تنها میانگین جذب کل نیتروژن را نسبت به سطح 90 میلی گرم نیتروژن افزایش داد. تیمار 5/2 درصد ورمی کمپوست توام با 90 میلی گرم نیتروژن، عملکرد وزن خشک اندام هوایی آفتابگردان را نسبت به تیمار دارای 5/2 درصد ورمی کمپوست بدون کاربرد نیتروژن به طور معنی داری افزایش داد.
    کلید واژگان: آفتابگردان, ورمی کمپوست, نیتروژن, عناصر غذایی
    M. B. Heyderianpour *, A. M. Sameni, J. Sheikhi, N. Karimian, M. Zarei
    A study was conducted to evaluate the effect of vermicompost and nitrogen (N) on growth, nutrient concentration and uptake of N, phosphorus (P), potassium (K), iron (Fe), zinc (Zn), manganese (Mn), and copper (Cu) in sunflower shoots as a factorial experiment arranged in completely randomized design (CRD) with three replications under greenhouse conditions. Treatments included three levels of vermicompost (0, 2.5, and 5 % by w/w) and three N levels (0, 90, and 180 mg kg-1) as urea. Application of 2.5% vermicompost significantly increased the average fresh and dry weights, and uptake of K, Fe, Zn, Mn, and Cu of shoots as compared when no vermicompost was applied, but decreased Zn and Cu concentrations. Application of 90 mg N, increased fresh and dry weights, and concentration of N, Zn, and Mn, total uptake of N, P, K, Fe, Zn, Mn, and Cu in sunflower shoots, but decreased P concentration. Application of 180 mg N increased total N uptake than that of 90 mg N kg-1 treatment. Combination of 2.5% vermicompost with 90 mg N, significantly (p<0.05) increased dry matter yield of sunflower as compared to 2.5% vermicompost without N treatment
    Keywords: Sunflower, Vermicompost, Nitrogen, Nutrient
  • جمال شیخی، عبدالمجید رونقی
    به منظور بررسی اثر شوری و کاربرد ورمی کمپوست بر عملکرد و غلظت نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهن، منگنز، روی، مس، کلسیم، منیزیم، سدیم و کلر در اندام هوایی اسفناج (رقم ویروفلی)، آزمایشی گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه طراحی و اجرا شد. تیمارها شامل سه سطح ورمی کمپوست (صفر، 2 و 10 درصد وزنی) و چهار سطح شوری (صفر، 1، 2، و 3 گرم کلرید سدیم بر کیلوگرم خاک) بود. قابلیت هدایت الکتریکی چهار سطح شوری در عصاره اشباع خاک به ترتیب 7/0، 5/4، 8 و 5/11 دسی زیمنس بر متر بود. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد اندام هوایی اسفناج در تیمار 10% وزنی ورمی کمپوست به دست آمد. کاربرد کلرید سدیم اثر معنی-داری بر عملکرد اندام هوایی نداشت. بنابراین آستانه شوری برای رقم ویروفلی در شرایط آزمایش حاضر حداقل 5/11 دسی زیمنس بر متر می باشد که به مراتب بیشتر از آستانه ذکر شده در بیشتر منابع برای اسفناج (2 دسی زیمنس بر متر) است. کاربرد ورمی کمپوست، غلظت نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهن و منیزیم را در اندام هوایی اسفناج افزایش داده و غلظت منگنز، روی، مس، کلسیم، سدیم و کلر اندام هوایی را کاهش داد. کاربرد کلرید سدیم اثر معنی داری بر غلظت فسفر، آهن، منگنز، کلسیم و منیزیم نداشت. اما با افزایش مقدار کلرید سدیم، غلظت نیتروژن، روی، مس، سدیم و کلر اندام هوایی افزایش یافت. در تیمار بدون کلرید سدیم، کاربرد ورمی کمپوست اثر معنی داری بر غلظت سدیم نداشت؛ اما غلظت کلر را افزایش داد. در حالی که در سطح 3 گرم کلرید سدیم، کاربرد ورمی کمپوست، غلظت سدیم و کلر اندام هوایی را در مقایسه با کاربرد به تنهایی کلرید سدیم به طور معنی داری کاهش داد. بنابراین، استفاده از ورمی کمپوست علاوه بر افزایش رشد گیاه، می تواند راهکار مناسبی برای کم کردن اثرهای منفی ناشی از غلظت زیاد سدیم و کلر در خاک های شور بر رشد اسفناج، رقم ویروفلی، باشد.
    کلید واژگان: عملکرد اندام هوایی, عناصر غذایی, آستانه شوری
    J. Sheikhi, A. Ronaghi
    To evaluate the effect of salinity (S) and vermicompost (V) on yield and concentration of nitrogen (N), phosphorus (P), potassium (K), iron (Fe), manganese (Mn), zinc (Zn), copper (Cu), calcium (Ca), magnesium (Mg), sodium (Na) and chlorine (Cl) of spinach shoots cv. Virofly, a pot experiment was conducted in greenhouse, and arranged as factorial in a completely randomized design with three replications. Treatments included three V levels (0, 1 and 2%, w/w) and four S levels (0, 1, 2 and 3 g NaCl per kg soil). Electrical conductivity of the soil for these four S levels was 0.7, 4.5, 8 and 11.5 dS/m, respectively. Results showed that the highest yield of spinach shoots was obtained in 10% V treatment. Application of sodium chloride (NaCl) had no significant effect on shoot yield. Therefore, under the present experimental conditions, S threshold level for "Viroflay" cultivar was at least 11.5 dS/m, which is much higher than the level reported in literature for spinach (2 dS/m). Application of V increased concentration of N, P, K, Fe and Mg in spinach shoots, but decreased concentration of Mn, Zn, Cu, Ca, Na and Cl. Application of NaCl had no significant effect on the concentration of P, Fe, Mn, Ca and Mg. But, with the addition of NaCl, concentration of N, Zn, Cu, Na and Cl was increased in spinach shoots. In the absence of NaCl, application of V had no significant effect on Na concentration, but increased Cl concentration. Whereas, at 3 g NaCl level, application of V significantly decreased Na and Cl concentrations of shoots, compared to the application of NaCl alone. Therefore, application of V not only can increase plant growth, but also could be an effective solution to mitigate the negative effects of high concentrations of Na and Cl on growth of spinach, cv. Virofly, in saline soils.
    Keywords: Shoots yield, Nutrients, Salinity threshold
  • جمال شیخی، عبدالمجید رونقی
    به منظور بررسی اثر کاربرد نیتروژن و شوری بر عملکرد ماده خشک، جذب نیتروژن، غلظت نیترات در گیاه، راندمان زراعی، راندمان فیزیولوژیک، بازیافت ظاهری نیتروژن و کلروفیل اندام هوایی اسفناج (رقم ویروفلی) و هم چنین نیتروژن کل، نیتروژن نیتراتی و قابلیت هدایت الکتریکی خاک پس از برداشت، آزمایشی در شرایط گلخانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار طراحی و اجرا شد. تیمارها شامل پنج سطح نیتروژن (صفر، 75، 150، 225 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم خاک از منبع اوره) و چهار سطح شوری (صفر، 1، 2 و 3 گرم کلرید سدیم بر کیلوگرم خاک) بود. نتایج نشان داد که کاربرد 1 و 2 گرم کلرید سدیم اثر معنی داری بر میانگین عملکرد اندام هوایی اسفناج نداشت. اما افزودن 3 گرم کلرید سدیم، عملکرد اندام هوایی را به طور معنی داری کاهش داد. کاربرد شوری بر غلظت نیترات، قرائت کلروفیل برگ اسفناج، راندمان زراعی، بازیافت ظاهری نیتروژن اندام هوایی و غلظت نیتروژن کل خاک پس از برداشت اثر معنی داری نداشت؛ اما راندمان فیزیولوژیک را کاهش داد. با افزایش سطح نیتروژن، عملکرد، جذب کل نیتروژن و کلروفیل اندام هوایی و غلظت نیتروژن کل خاک پس از برداشت افزایش، و راندمان زراعی و راندمان فیزیولوژیک کاهش یافت. کاربرد سطح بالای نیتروژن اثر سوء تیمار شوری 3 گرم کلرید سدیم را در کاهش عملکرد اندام هوایی اسفناج تشدید نمود. در شرایط آزمایش حاضر، آستانه شوری رقم ویروفلی بیشتر از 8 دسی زیمنس بر متر بود که به مراتب بیش از آستانه ذکر شده برای اسفناج در بیشتر منابع (2 دسی زیمنس بر متر) است. کاربرد 225 میلی گرم نیتروژن (بدون کاربرد کلرید سدیم) بهترین سطح نیتروژن از لحاظ عملکرد ماده خشک اسفناج بود.
    کلید واژگان: کلرید سدیم, راندمان زراعی, راندمان فیزیولوژیک, کلروفیل
    J. Sheikhi, A. Ronaghi
    A greenhouse experiment was conducted to evaluate the effect of nitrogen (N) and salinity on dry matter yield, N uptake, nitrate (NO3-) concentration, agronomic efficiency (AE), physiologic efficiency (PE), apparent nitrogen recovery (ANR) and chlorophyll content of spinach shoots (cv. Viroflay), and also total N, NO3-N and electrical conductivity of post-harvest soil. The experiment was factorial, arranged as a completely randomized design with three replications. Treatments included five N rates (0, 75, 150, 225, and 300 mg/kg soil, as urea) and four salinity levels (0, 1, 2 and 3 g NaCl per kg soil). Results showed that application of 1 and 2 g NaCl had no significant effect on shoot yield of spinach. But application of 3 g NaCl significantly decreased shoot yield. Addition of salinity had no significant effect on plant NO3− concentration, leaf chlorophyll readings, AE and ANR of shoots, and total N of post-harvest soil; but reduced PE. Increasing N rate increased yield, total N uptake and chlorophyll readings of shoots, and total N of post-harvest soil: but reduced AE and PE. Application of high N level intensified the negative effects of 3 g NaCl salinity on reduction of spinach shoot's yield. Under the present experimental conditions, salinity tolerance level of Viroflay cultivar was higher than 8 dS/m, which is much more than the level reported in most references for spinach (2 dS/m). Application of 225 mg N (without salinity application) was the best N level for dry matter yield of spinach.
    Keywords: Sodium chloride, Agronomic efficiency, Physiologic efficiency, Chlorophyll
سامانه نویسندگان
  • جمال شیخی
    جمال شیخی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال