حامد اسدی
-
مقدمه و هدف
تنوع زیستی گیاهی هر اکوسیستم بهطور مستقیم تحت ویژگیهای رویشی و تنوع گونه های گیاهی آن قرار دارد که همواره متضمن پایداری این اکوسیستم در مقابل عوامل متغیر محیطی و زیستی است. شاخصهای تنوع زیستی به منظور مقایسه تنوع زیستی توده های مختلف و برآورد تغییرات تنوع زیستی در طول زمان در سطح توده اندازهگیری میشوند. جنگل های هیرکانی شمال ایران میراثی به جا مانده از دوران سوم زمینشناسی است که امروزه بخش بزرگی از آن در مناطق جلگه ای در اثر فعالیت های مخرب انسانی نابود شده است. این جنگلها در جنوب دریای خزر دارای اهمیت ویژهای از نظر حفاظتی و مدیریتی است. شمشاد هیرکانی (Buxus hyrcana Pojark.) که متعلق به خانواده Buxaceae تنها گونه از جنس شمشاد در جنگلهای هیرکانی ایران است. از جنبه های مختلفی از جمله اقتصادی، توریسم، حفظ تنوع زیستی و غیره ارزشهای منحصر بهفردی دارد، این گونه با ارزش از دیرباز مورد تهدید عوامل انسانی و طبیعی بوده و از سطح آنها در کشور کاسته شده است. پژوهش حاضر به مطالعه فلورستیک- فیزیونومیک رویشگاه های شمشاد در مناطق چشمه بلبل،سنگده، سیسنگان و شفارود پرداخته است.
مواد و روشها:
در این پژوهش رویشگاههای مهم شمشاد هیرکانی از منطقه حفاظتشده چشمه بلبل بندر گز استان گلستان بهعنوان شرقیترین ناحیه پراکنش اینگونه در جنگلهای هیرکانی تا جنگلهای شفارود در استان گیلان نمونهبرداری شدند. به طور کلی در چهار منطقه مورد شناسایی 125 قطعه نمونه 400 مترمربعی (20 ×20 متر) پیاده شد. بندر گز (چشمه بلبل) 35 قطعه نمونه، فریم (سنگده) 30 قطعه نمونه، سیسنگان 40 قطعه نمونه و شفارود 20 قطعه نمونه). در هر قطعه نمونه برای اندازهگیری پوشش علفی کف جنگل، تعداد پنج ریز قطعه چهار مترمربعی (2 × 2 متر) در مرکز و چهار گوشه هر قطعهنمونه پیاده و نسبت به برداشت پوشش علفی آنها اقدام شد. شاخص های تنوع زیستی برای هریک از قطعات نمونه، شامل تنوع شانون، سیمپسون و فیشر، غنای مارگالف و منهینیک و یکنواختی پیلو، سیمپسون و شانون اندازه گیری شد. شناسایی گیاهان با دقت بسیار و با استفاده از فلور فارسی ایران، فلور ایرانیکا، فلور ترکیه و فلور اروپا انجام شد. شکل زیستی هرگونه گیاهی بر اساس روش رانکایر مشخص و ثبت شد. محدوده پراکنش جغرافیایی هرگونه با توجه به فلورهای ذکر شده، تعیین شد. سپس با استفاده از دادههای فلوریستیکی در تقسیمبندی نواحی رویشی سطح کره زمین، تعلق هریک از گونهها به فیتوکوریونهای موجود مشخص و نمودار پراکنش جغرافیایی گیاهان منطقه رسم شد. به منظور مقایسه تنوع گونهای بین رویشگاهها از آنالیز واریانس یکطرفه استفاده و بهمنظور مقایسه میانگینها از آزمون Tukey-HSD در محیط نرمافزار SPSS و رسم نمودارها با استفاده از نرمافزار Excel-2013 انجام شد.
یافته ها:
به طور کلی تعداد 186 گونه گیاهی متعلق به 68 تیره گیاهی شناسایی شد. نتایج نشان داد همیکریپتوفیتها با 34/94 درصد (65گونه)، فانروفیتها با 21/5 درصد (40 گونه)، ژئوفیتها با 19/90 درصد (37گونه)، تروفیتها با 19/35 درصد (36گونه) و کریپتوفیتها با 2/69 درصد (5 گونه) شکل های زیستی چیره ترکیب رستنی رویشگاه های شمشاد هیرکانی را به خود اختصاص دادند. کامهفیتها نیز با درصد (3 گونه) کمیاب ترین شکل زیستی منطقه بودند. نتایج بررسی پراکنش جغرافیایی گونه های گیاهی منطقه نشان داد کل فلور عمدتا از عناصر اروپا - سبیری (55گونه) و چند ناحیهای (38 گونه) بوده که بیش از 50 درصد گونه ها (تعداد 93 گونه) را بهخود اختصاص دادهاند. پس از آن گونه های نواحی رویشی اروپا- سیبری/ ایران تورانی/ مدیترانه ای (25 گونه، 13/44 درصد)، اروپا- سیبری/ ایران تورانی (25 گونه، 13/44 درصد)، ایران تورانی (16 گونه، 8/60 درصد)، اروپا- سیبری/ مدیترانه ای (13 گونه، 6/70 درصد)، جهان وطن (8 گونه، 4/3 درصد) قرار داشتند. نواحی رویشی مدیترانه/ ایران تورانی (5 گونه، 2/70 درصد) دارای کمترین میزان حضور در سطح منطقه بودند با توجه به اینکه جنگلهای شمال از نظر جغرافیایی به ایالت اکسین- هیرکانی از زیرحوزه پونتیک از ناحیه رویشی بزرگ اروپا -سیبری تعلق دارند، حضور گونههای متعلق به این طیف جغرافیایی در فلور این مناطق دور از انتظار نیست. همچنین حضور گونههای دیگر نواحی جغرافیایی نتیجهای از الگوهای طبیعی حضور اتفاقی عناصر گیاهی از سایر مناطق رویشی جهان است.
نتیجه گیری:
نتایج این پژوهش نشان داد که رویشگاههای شمشاد فریم و شفارود دارای مقایر بالاتری از شاخصهای تنوع، یکنواختی و غنای گونهای میباشند. این دو رویشگاه میانگین ارتفاع از سطح دریا بالاتری نسبت به رویشگاههای چشمه بلبل و سیسنگان میباشند. مرور منابع نشان میدهد که عوامل فیزیوگرافی نیز نقش مهمی در شاخصهای غنا و تنوع گونهای ایفا میکنند. تغییرات ارتفاع از سطح دریا اغلب منجر به تغییرات در شرایط محیطی مانند دما، بارش و ویژگیهای خاک میشود. این تنوع در شرایط رویشگاه باعث افزایش ناهمگونی آن شده و به طیف وسیعتری از گونه ها امکان همزیستی میدهد. در نتیجه، ناهمگونی بیشتر رویشگاه منجر به تنوع گونهای بالاتر میشود که در شاخص تنوع زیستی هم منعکس میشود.
کلید واژگان: پراکنش جغرافیایی, رویشگاه های شمشاد, شکل زیستی, فلورBackgroundThe plant biodiversity of any ecosystem is directly affected by its vegetative characteristics and diversity of plant species, which always guarantees the ecosystem’s stability against variable environmental and biological factors. Biodiversity indices are measured to compare the biodiversity of different masses and estimate the changes in biodiversity over time at the mass level. The Hyrcanian forests of northern Iran are a legacy left from the third geological period, and today a large part of them has been destroyed in the plains due to destructive human activities. These forests have a special importance for the protection and management in the south of the Caspian Sea. Hyrcanian boxwood (Buxus hyrcana Pojark.), which belongs to the Buxaceae family, is the only species of boxwood in the Hyrcanian forests of Iran. It has unique values from various aspects, including economics, tourism, preservation of biodiversity, etc. This valuable species has been threatened by human and natural factors for a long time and its area has decreased in the country. The present research investigates the floristic-physiognomic status of boxwood habitats in Cheshme Bulbul, Sangdeh, Si-Sangan, and Shafarood regions.
MethodsIn this research, the important habitats of Hyrkanian boxwood were sampled from the protected area of Cheshme Bulbul, Bandar Gaz, Golestan province, as the easternmost distribution area of this species in Hyrkanian forests to Shafarood forests in Gilan province. In total, 125 sample plots of 400 m2 (20 × 20 m) were planted in the four identified areas (35, 30, 40, and 20 sample plots in Bandar Gaz (Cheshme Bulbul), Frame (Sangdeh), Si Sangan, and Shafarood, respectively). To measure the herbaceous cover of the forest floor in each sample plot, five small plots of four m2 (2 × 2 m) were walked in the center and four corners of each sample plot to harvest their herbaceous cover. Biodiversity indices, including Shannon, Simpson, and Fisher diversity, Margalf and Menhinik richness, and Pilou, Simpson, and Shannon uniformity, were measured for each of the sample plots. The plants were identified very carefully using the Persian Flora of Iran, the Flora of Iranica, the Flora of Türkiye, and the Flora of Europe. The biological form of any plant was determined and recorded based on the Rankier method. The range of geographical distribution was determined according to the mentioned flora. Then, the belonging of each species to the existing phytochorions was determined and the geographical distribution diagram of the regional plants was drawn using floristic data in the division of the vegetative regions of the earth's surface. Species diversity between habitats was compared with the one-way analysis of variance. Means were compared using the Tukey-HSD test in SPSS software. Graphs were drawn using Excel software (2013).
ResultsIn total, 186 plant species belonging to 68 plant genera were identified in the studied regions. The hemi-cryptophytes (65 species, 34.94%), phanerophytes (40 species, 21.5%), geophytes (37 species, 19.90%), trophytes (36 species, 19.35%), and cryptophytes (5 species, 69.2%) dominated the vegetation composition of Hyrkanian boxwood habitats. Kamephytes were the rarest biological form in the region with a percentage (3 species). The results of the geographical distribution of plant species in the region showed that the entire flora was mainly of European Siberian (55 species) and multi-regional (38 species) elements, which accounted for more than 50% of the species (93 species). This was followed by Europe-Siberian/Turanian Iran/Mediterranean vegetation areas (25 species, 13.44%), Europe-Siberian/Turanian Iran (25 species, 13.44%), Turanian Iran (16 species, 60.8%), Europe-Siberian/Mediterranean (13 species, 6.70%), and cosmopolitan (8 species, 4.3%) species. The lowest presence in the region was observed for the vegetation areas of Mediterranean/Turanian Iran (5 species, 2.70%), considering that the northern forests are geographically located in the Auxin-Hyrcania state of the Pontic sub-region, which is a large vegetation area belonging to Europe-Siberia. The presence of species belonging to this geographical spectrum in the flora of these regions is not far from expected. Moreover, the presence of species in other geographical areas is a result of the natural patterns of the accidental presence of plant elements from other vegetation areas of the world.
ConclusionThe results of this research show higher indices of diversity, uniformity, and species richness in Shamshad Frame and Shafarood habitats, which have a higher average height above sea level than Cheshme Bulbul and Sisangan habitats. The review of the sources shows that physiographic factors play an important role in the indicators of species richness and diversity. Changes in altitude above sea level often lead to changes in environmental conditions, such as temperature, precipitation, and soil characteristics. This diversity in habitat conditions increases its heterogeneity and allows a wider range of species to coexist. As a result, more habitat heterogeneity leads to higher species diversity, which is also reflected in the biodiversity index.
Keywords: Biological Form, Buxus Habitats, Flora, Geographical Distribution -
مقدمه و هدف
راش (Fagus orientalis Lipsky) از مهمترین گونه های صنعتی جنگلهای هیرکانی است که از غرب تا شرق این جنگل ها گسترش دارد. فعالیتهای انسانی باعث آسیب قابلتوجهی به جنگلهای هیرکانی شده و این موضوع اهمیت شناسایی عوامل موثر بر ویژگیهای ساختاری درختان به ویژه راش را در مدیریت بهینه این جنگلها و احیاء مناطق تخریب شده بیش از پیش مشخص میکند. با توجه به تاثیر عوامل محیطی روی ویژگیهای ساختاری (سطح مقطع و تعداد در هکتار) و پراکنش درختان، آگاهی از خواهش های بومشناختی آن ها میتواند بهمنظور تدوین برنامه های حفاظت، احیاء و توسعه منابع جنگلی مورد استفاده قرار گیرد. پژوهشهای پیشین در خصوص عوامل موثر بر پراکنش این گونه روی متغیرهای توپوگرافی و اثرات تغییر اقلیم متمرکز بود و تاکنون پژوهشی در مورد اثر فراوانی وقوع مه بر ویژگیهای ساختاری این گونه انجام نشده است. بنابراین در پژوهش حاضر اثر متغیرهای توپوگرافی (ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت)، دما، رطوبت نسبی و مه روی تعداد در هکتار، سطح مقطع و حضور گونه راش با استفاده از مدل خطی تعمیم یافته بررسی شد. نتایج حاصل از تحقیق حاضر و همچنین سایر مطالعات آتی بر روی داده هایی که در آینده از جنگلهای شمال کشور تهیه خواهد شد، میتواند برای پیشبینی تغییرات احتمالی در پراکنش گونه ها به ویژه گونه راش تحت تاثیر گرمایش جهانی موثر باشد.
مواد و روشها:
برای انجام این پژوهش داده های گونه راش از بانک داده های آماربرداری جنگلهای شمال کشور تهیه شد. با توجه به این که ایستگاه هواشناسی برای کل منطقه جنگل هیرکانی وجود ندارد، بنابراین داده های هواشناسی از پروژه POWER مربوط به سازمان ملی هوانوردی و فضایی ایالات متحده آمریکا تهیه شد. از آنجاییکه مه به عنوان قطرات آب معلق در نزدیکی سطح زمین تعریف میشود که دید افقی را به کمتر از یک کیلومتر کاهش میدهد، وقوع مه با استفاده از شاخص دید افقی تعیین شد. پس از تهیه داده ها، ابتدا تعداد در هکتار درختان و سپس سطح مقطع درختان در هر قطعه نمونه محاسبه شد. همچنین دادههای جمعآوری شده بر اساس حضور و عدم حضور راش نیز تفکیک شد. در نهایت تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از مدل خطی تعمیم یافته و روش ارزیابی متقابل در نرمافزار R و بسته caret انجام شد.
یافته ها:
نتایج بررسی همبستگی بین متغیرهای مستقل نشان داد که مقدار بارش با رطوبت نسبی همبستگی معنیدار و بالایی داشت، بنابراین در ادامه محاسبات متغیر بارش حذف شد. مدل خطی تعمیم یافته دقت قابل قبولی برای پیشبینی تعداد در هکتار (0.16=R2)، سطح مقطع (0.16=R2) و حضور گونه راش (AUC=0.75) داشت. متغیرهای مه، ارتفاع از سطح دریا و رطوبت نسبی هوا رابطه مثبت با هر سه ویژگی تعداد در هکتار، سطح مقطع و حضور گونه راش داشت؛ درحالیکه دما فقط با حضور گونه راش رابطه منفی داشت. همچنین متغیر جهت نیز رابطه مثبت و معنیداری با تعداد در هکتار و سطح مقطع درختان راش داشت ولی با حضور این گونه رابطه معنیداری نداشت. متغیر ارتفاع از سطح دریا بالاترین اهمیت را برای پیشبینی تعداد در هکتار، سطح مقطع و حضور گونه راش داشت. رطوبت نسبی دومین متغیر مهم برای پیشبینی تعداد در هکتار و سطح مقطع بود درحالیکه برای حضور گونه راش، مه دومین متغیر مهم ارزیابی شد. متغیرهای دما، شیب و جهت اهمیت نسبی کمتر از 20 درصد داشتند.
نتیجه گیری:
دلیل اهمیت نسبی ارتفاع از سطح دریا میتواند ناشی از این مساله باشد که شرایط بهینه برای رشد درخت راش دمای پایین و بارندگی زیاد است؛ که این شرایط ارتباط مستقیمی با ارتفاع از سطح دریا دارد. همچنین نتایج پژوهش حاضر اهمیت رطوبت نسبی و وقوع مه را در پراکنش گونه راش مشخص کرد. دلیل اهمیت بالای متغیر رطوبت نسبی ممکن است به دلیل این واقعیت باشد که راش به طور کلی به عنوان سازگار با شرایط سایه کامل تا نیمهسایه توصیف میشود. از آنجاییکه جهت شمالی (در نیمکره شمالی) عموما کمتر نور مستقیم خورشید را دریافت میکند و معمولا خنکتر است، این گونه معمولا در جهت شمالی در جنگل هیرکانی مستقر میشود. از سوی دیگر، از آنجاییکه با کاهش دما، رطوبت نسبی افزایش مییابد، میتوان نتیجه گرفت که راش رطوبت نسبی بیشتر را ترجیح میدهد. در جنگلهای نواحی کوهستانی و نزدیک به ساحل، بهدلیل بالا بودن رطوبت هوا و ارتفاع، تعداد رخدادهای مه زیاد است. در نهایت این پدیده منجر به مه بارش میشود مقدار آب رسیده به کف جنگل را افزایش میدهد. بنابراین میتوان بیان کرد که با توجه به نیاز رطوبتی بالای درختان راش، وقوع مه و تولید مهبارش نقش بسیار مهمی در تامین نیاز آب درختان راش دارد. با توجه به اهمیت بالای رطوبت نسبی هوا و وقوع مه در پراکنش گونه راش، انجام مطالعات تکمیلی درخصوص تخمین دقیق وقوع مه و میزان مهبارش در جنگلهای هیرکانی لازم و ضروری بهنظر میرسد. مطالعات در مورد مه و تاثیر آن بر پوشش گیاهی، بهویژه در مناطق معتدل، میتواند بینش ارزشمندی در مورد مزایای بالقوه مه برای این گونه ارائه دهد. همچنین با توجه به کمبود مطالعات پیشنهاد میشود اثر سایر عوامل محیطی از جمله ویژگیهای خاک روی پراکنش گونه راش نیز مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: پراکنش گونه راش, مه بارش, شاخص دید افقی, تغییر اقلیم, مدل خطی تعمیم یافتهBackgroundOriental beech (Fagus orientalis Lipsky) is one of the well-known industrial species of Hyrcanian forests that spreads from the west to east of these forests. Human activities have caused significant damage to Hyrcanian forests, and this issue highlights the importance of identifying factors affecting the structural characteristics of trees, especially beech, for the optimal management of these forests and the restoration of degraded areas. Considering the effect of environmental factors on the structural characteristics (the basal area and number per hectare) and the distribution of trees, the knowledge of their ecological requirements can be used to prepare programs for the protection and development of forests. Previous research about factors affecting the distribution of this species focused on topographical variables and the effects of climate change. Thus, No research has so far investigated the effect of the frequency of fog occurrence on the structural characteristics of this species. Therefore, the effect of topographical variables (height above sea level, slope, and direction), temperature, relative humidity, and fog on the number per hectare, basal area, and the presence of beech species was investigated in the present study using a generalized linear model (GLM). The results of this research and other studies on the future data from the forests of northern Iran can help predict possible changes in the distribution of species, especially beech species, under the effect of global warming.
MethodsTo carry out this research, beech species data were obtained from the forest inventory data bank in the north of Iran. Because no meteorological station was available for the whole region of Hyrcanian forests, meteorological data were obtained from the POWER project of the National Aeronautics and Space Administration of the USA. Since fog is defined as water droplets suspended near the earth's surface, which reduces horizontal visibility to less than one kilometer, the occurrence of fog was determined using the horizontal visibility index. After preparing the data, first the number of trees per hectare and then the basal area of trees were calculated in each sample plot. The collected data were separated based on the presence or absence of beech. Data were analyzed using GLM and cross-validation evaluation in R software and the caret package.
ResultsThe results of the correlation between the independent variables showed that the amount of precipitation had a significant and high correlation with relative humidity, hence the precipitation variable was removed from the modeling. The GLM showed acceptable accuracy for predicting the number of trees per hectare (R2 = 0.16), basal area (R2 = 0.16), and the presence of beech species (AUC = 0.75). The fog, height above sea level, and relative air humidity variables had a positive relationship with all three traits (number per hectare, basal area, and the presence of beech species) while temperature was negatively related only to the presence of beech species. The aspect variable had a positive and significant relationship with the number of beech trees per hectare and basal area, respectively, but it was not significantly related to the presence of this species. The height above sea level was the most important variable for predicting the number of trees per hectare, the basal area, and the presence of beech species. Relative humidity was the second most important variable for predicting the number of trees per hectare and basal area while fog was the second most important variable for the presence of beech species. The temperature, slope, and aspect had a significance of less than 20%.
ConclusionThe reason for the higher relative importance of the height above sea level can be attributed to low temperature and high rainfall as the optimal conditions for the growth of the beech tree; these conditions are directly related to the height above sea level. Our results also determine the importance of relative humidity and the occurrence of fog in the distribution of beech species. The high importance of the relative humidity variable may result from the fact that beech is generally described as adapting to full-shade to partial-shade conditions. Since the northern aspect (in the Northern Hemisphere) generally receives less direct sunlight and is usually cooler, this species usually establishes in the northern direction in the Hyrcanian forest. On the other hand, since relative humidity increases with decreasing temperature, it can be concluded that beech prefers higher relative humidity. In the forests of mountainous areas and near the coast, the number of fog occurrences is high due to high air humidity and altitude. Finally, this phenomenon leads to rain fog and increases the amount of water reaching the forest floor. Therefore, it can be stated that the occurrence and production of fog play a pivotal role in providing the water needs of beech trees due to the high moisture requirement of this species. The high importance of relative air humidity and the occurrence of fog in the distribution of beech species necessitate additional studies regarding the accurate estimation of the occurrence and amount of fog in Hyrcanian forests. Studies on fog and its effects on vegetation, particularly in temperate regions, can provide valuable insight into the potential benefits of fog for this species. Given the lack of studies, it is suggested to investigate the effects of other environmental factors, including soil properties, on the distribution of beech species.
Keywords: Beech Species Distribution, Fog Precipitation, Horizontal Visibility Index, Climate Change, Generalized Linear Model -
تاثیر اصلاح کننده های مختلف خاک بر آبشویی نیترات در نهال های گلدانی شیردار (Acer cappadocicum Gled.)مقدمه
نیترات (NO-3) ترکیبی مهم در تغذیه گیاه محسوب می شود که آبشویی مقادیر زیاد آن افزون بر کاهش بارخیزی خاک ممکن است سلامت محیط زیست را با خطر مواجه کند. این پژوهش با هدف بررسی اثر بیوچار پوسته برنج و انواع مختلف کود به صورت خالص و آمیخته بر آبشویی نیترات از خاک نهال های گلدانی شیردار انجام گرفت.
مواد و روش هادر این پژوهش از نوزده تیمار با سه تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد که شامل: پوسته برنج به مقدار 5/0 و 1 درصد حجمی خاک، بیوچار پوسته برنج 5/0، 1 و 2 درصد حجمی خاک، کود گاوی 75/0 و 25/1 درصد حجمی خاک، کود شیمیایی در دو سطح 1. سوپرفسفات تریپل 25، سولفات آمونیوم 75/18 و سولفات پتاسیم 75/18 و2. سوپرفسفات تریپل50، سولفات آمونیوم 5/37 و سولفات پتاسیم 5/37 میلی گرم بر کیلوگرم خاک، تیمار خاک بستر کاشت(شاهد)و ترکیب تیمارها بود.غلظت نیترات به روش اسپکتروفتومتری تعیین شد. تجزیه وتحلیل آماری با استفاده از نرم افزار R و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن انجام گرفت.
یافته هابیشترین غلظت نیترات آب زهکشی در مرحله اول در تیمار کود شیمیایی سطح 2، مرحله های دوم و چهارم در ترکیب کود شیمیایی سطح 1 و کود گاوی 75/0 درصد حجمی خاک و مرحله سوم در تیمار کود گاوی 75/0 درصد حجمی خاک مشاهده شد.بیشترین مقدار pH آب زهکشی در مرحله اول در ترکیب تیمار کود شیمیایی سطح 1 و بیوچار 5/0 درصد،در مرحله های دوم و سوم می باشد.
نتیجه گیریدر تیمار خاک بستر کاشت و در مرحله پنجم در تیمار کود شیمیایی سطح 1 و بیوچار 5/0 درصد مشاهده شد.نتایج این پژوهش نشان داد که افزودن بیوچار سبب کاهش هدایت الکتریکی و غلظت نیترات و افزایش pH آب زهکشی می شود. بنابراین با توجه به اثر مفید بیوچار در کاهش آبشویی نیترات و شوری خاک که بدون تردید اثرات مثبت زیست محیطی خواهد داشت، توصیه مشود از بیوچار پوسته برنج برای تولید نهال در نهالستان های جنگلی استفاده شود.
کلید واژگان: بیوچار, پوسته برنج, کود شیمیایی, کود گاوی, نهالستان لاجیمIntroductionNitrate (NO-3) is an important compound in plant nutrition. However, the leaching of large amounts of it can reduce soil fertility and endanger environmental health and quality of life.
Material and MethodsThis study was conducted to investigate the effect of rice husk biochar and different types of pure and mixed fertilizers on nitrate leaching from the soil of one-year-old potted saplings of Acer cappadocicum Gled (with an average collar diameter of 17.3 mm and a height of 19.72 cm). This research was conducted in Lajim nursery, north of Iran, using 19 treatments with three replications in a completely randomized design. The treatments included rice husk at 0.5% and 1% by volume, biochar of rice husk at 0.5%, 1%, and 2% by volume, cow manure at 0.75% and 1.25% by volume, and chemical fertilizer at two levels: 1) triple superphosphate 25, ammonium sulfate 18.75, and potassium sulfate 18.75 mg per kilogram of soil and 2) triple superphosphate 50, ammonium sulfate 37.5, and potassium sulfate 37.5 mg per kilogram of soil. The soil treatment of the planting bed (control) and the combination of treatments were also included. To collect drainage water for measuring the amount of nitrate leaching, potted seedlings were irrigated 20% more than the normal irrigation amount, and samples were taken in five stages (from April to September, once before adding ammonium nitrate fertilizer and four times after its addition). In the laboratory, nitrate concentration was measured by the spectrophotometric method. Statistical analysis was performed using R software, and a comparison of means was performed using Duncan's test.
FindingsAccording to the results, in the first stage of sampling, the highest concentration of nitrate in drainage water was observed in the chemical fertilizer level 2. In the second and fourth stages, it was observed in the combination of chemical fertilizer level 1 and 0.75% cow manure by volume, and in the third stage, it was observed in the treatment with 0.75% cow manure by volume. The highest pH value of the drainage water in the first stage of sampling was observed in the combination of chemical fertilizer level 1 and 0.5% biochar. In the second and third sampling stages, the control showed the highest pH value. In the fifth stage, the result was the same as the first stage. Also, the combination of chemical fertilizer level 1 and 0.75 percent cow manure caused an increase of 204, and 0.5% biochar caused a total decrease of 39.4 mg/liter of nitrate leaching.
ConclusionThe results of this research showed that the application of biochar causes a decrease in electrical conductivity and nitrate concentration and an increase in the pH of drainage water. Therefore, considering the beneficial effect of biochar in reducing nitrate leaching and soil salinity, which will definitely bring positive environmental effects, it is recommended to use rice husk biochar to produce seedlings in forest nurseries.
Keywords: Biochar, Rice Husk, Chemical Fertilizer, Cow Manure, Nursery Lajeim -
سابقه و هدف
خاک به عنوان بزرگ ترین منبع کربن در زیست کره بوده و بیش از نیمی از کربن آن در بوم سازگان های جنگلی ذخیره می شود. با توجه به اهمیت بخش کربن خاک، هدف از این پژوهش بررسی چگونگی تاثیر گونه های مختلف پهن برگ و سوزنی برگ بر ذخیره سازی کربن خاک جنگل با توجه به قابلیت متفاوت آن ها در ذخیره و استفاده از مواد مغذی خاک در جنگل کلت است.
مواد و روش هادر این پژوهش ابتدا سه توده جنگل کاری پلت، توسکا ییلاقی، زربین و یک توده جنگل طبیعی در منطقه مورد مطالعه انتخاب شدند. در هر توده تعداد ده قطعه نمونه 400 مترمربعی (20Î20 متر) به صورت انتخابی پیاده شد. همچنین در هر قطعه نمونه از چهار گوشه و مرکز آن از عمق 0-15 سانتی متر نمونه خاک برداشت شد؛ سپس خاک ها باهم مخلوط و یک نمونه ترکیبی برای آزمایشگاه جدا (جمعا 40 نمونه) که به منظور مطالعه مشخصه های فیزیکی و شیمیایی خاک (چگالی ظاهری، بافت خاک، واکنش خاک، هدایت الکتریکی، کربن آلی، ازت کل، فسفر و پتاسیم قابل جذب) به آزمایشگاه انتقال داده شد. برای تجزیه متغیر های مربوط به خاک از نرم افزار آماری SAS استفاده شد. تجزیه به مولفه های اصلی (PCA) بر اساس فاکتورهای اندازه گیری شده، جهت تمایز بین توده های موردمطالعه و تعیین مهم ترین فاکتور، با استفاده از بسته ی Vegan نرم افزارR مورداستفاده قرار گرفت.
نتایج و بحث:
بر اساس نتایج به دست آمده میزان واکنش خاک، پتاسیم قابل جذب، رطوبت نسبی، کربن آلی، رس و ذخیره کربن خاک در بین چهار توده دارای اختلاف معنی داری بودند (P < 0.01). توده توسکا ییلاقی و پلت بیشترین مقدار ذخیره کربن را نسبت به توده زربین و جنگل طبیعی نشان داد. تفاوت مشاهده شده در میزان کربن آلی خاک در توده های مورد مطالعه به قابلیت های مختلف گونه های درختی در بازسازی خاک بوم سامانه جنگل بستگی داشت. کاشت گونه های پهن برگ در کوتاه مدت موجب ذخیره کربن بیشتری نسبت به گونه های سوزنی برگ شد، زیرا گونه های درختی پهن برگ تولید لاشبرگ و بازگشت عناصر غذایی را افزایش می دهند و در احیای خاک جنگل های تخریب یافته موثرتر است. و این به دلیل تجزیه سریع تر برگ، محتوای نیتروژن بیشتر و نسبت C/N کمتر است، درحالی که وجود مواد رزینی و فنلی در برگ گونه های سوزنی برگ تاثیر منفی در تجزیه لاشبرگ آن ها دارد.
نتیجه گیریبه طور خلاصه این تحقیق نشان داد که احیای جنگل با گونه های پهن برگ در قسمت های مختلف منطقه تاثیر زیادی بر ذخیره کربن خاک داشت و پتانسیل ذخیره کربن در خاک برحسب گونه های درختی متفاوت است و گونه های پهن برگ (افراپلت و توسکا) نقش موثری در میزان ذخیره کربن در خاک این منطقه داشتند.
کلید واژگان: ذخیره کربن, توسکا ییلاقی, خصوصیات فیزیکی خاک, آنالیز مولفه اصلی PCAIntroductionSoil is the largest source of carbon in the biosphere and more than half of its carbon is stored in forest ecosystems. Considering the importance of the soil carbon, the purpose of this research is to investigate how different species of broadleaf and coniferous species affect forest carbon storage in soil, considering their different ability to store and use soil nutrients in the forest Kolet.
Material and MethodsIn this research, first, three stands of Acer velutinum Boiss, Alnus subcordata C.A.M, and Cupressus sempervirens var horizontalis, as well as one natural forest stand were selected in the study area. Ten samples of 400 square meters (20Î20 meters) were selected in each cluster. Also, soil samples were collected from the four corners and the center of each plot from a depth of 0-15 cm; Then the soils were mixed and a combined sample was separated for the laboratory analyses (40 samples in total), which was used to study the physical and chemical characteristics of the soil (bulk density, soil texture, soil reaction, electrical conductivity, organic carbon, total nitrogen, phosphorus and absorbable potassium). SAS statistical software was used for soil data analysis related variables, and the Vegan R software package was used for principal component analysis (PCA) to identify the most significant factor and differentiate between the studied populations.
Results and DiscussionBased on the obtained results, soil reaction rate, absorbable potassium, relative humidity, organic carbon, clay and soil carbon storage had significant differences among the four stands (P < 0.01). Alnus subcordata and Acer velutinum showed the highest amount of carbon storage compared to Cupressus sempervirens and natural forest stand. The difference observed in the amount of soil organic carbon in the studied stands depended on the different capabilities of tree species in restoring the soil ecosystem. The planting of broadleaf species resulted in more carbon storage in the short term than coniferous species, because broadleaf tree species increase litter production and nutrient return, making them more effective in restoring degraded forest soils. This is due to faster leaf decomposition, higher nitrogen content and lower C/N ratio, while the presence of resinous and phenolic substances in coniferous leaves negatively affects the decomposition of their litter.
ConclusionIn summary, this research showed that reforestation with broadleaf species in various areas of the region significantly impacted the soil carbon stock and carbon storage potential based on the type of tree species. Particularly, broadleaf species such as Alnus subcordata and Acer velutinum played a crucial role in increasing the amount of carbon stored in the soil of the studied region.
Keywords: Carbon storage, Alnus subcordata, Soil physical properties, PCA -
این پژوهش به بررسی خصوصیات ریخت شناسی برگ گونه بلوط ایرانی (Quercus brantii) و بنه (Pistacia atlantica) در 15 رویشگاه جنگلی استان ایلام و در محدوده ارتفاعی حدود 1000 متر (از حدود 1100 تا حدود 2000 متر از سطح دریا)، میپردازد. در هر رویشگاه و از هر گونه، پنج پایه درخت سالم و از هر پایه پنج برگ سالم و بالغ از قسمت بیرونی و وسط تاج جمع آوری شدند. صفات شاخص سطح برگ، طول دمبرگ، طول رگبرگ اصلی، محیط برگ، طول پهنک، عرض پهنک و تعداد دندانههای حاشیه برگ اندازهگیری شدند. داده ها براساس طرح آماری آشیانهای تجزیه و تحلیل شده و میانگین ویژگی های مورد بررسی با آزمون چند دامنه ای LSD مقایسه شدند. نتایج حاکی از اختلاف معنی دار بین تمام صفات مورد مطالعه در بین رویشگاه ها به تغییرات ارتفاع بود. در گونه بلوط ایرانی، صفات طول دمبرگ (1/72سانتی متر)، محیط برگ (20/23سانتی متر)، طول برگ (8/17 سانتی متر)، عرض برگ (4/43 سانتی متر) و سطح برگ (28/16 سانتی متر مربع) در ارتفاعات بالاتر دارای میانگین بیشتری نسبت به ارتفاعات پایین تر بودند. اما، میانگین صفات تعداد دندانه های چپ و راست برگ به ترتیب 12/26و 12/47، میانگین وزنی بیشتری را در ارتفاعات پایین نشان دادند. در گونه بنه، صفات اندازه گیری شده در ارتفاعات بالاتر همانند طول دمبرگ (0/46 سانتی متر)، محیط برگ (13/98سانتی متر)، طول برگ (5/533 سانتی متر)، عرض برگ (3/29 سانتی متر) و سطح برگ (12/31سانتی متر مربع) دارای میانگین بیشتری و تفاوت معنی داری با صفات مورد اندازه گیری در ارتفاعات پایین تر به ترتیب: 0/24 سانتی متر، 12/26سانتی متر، 5/18 سانتی متر، 3/0 سانتی متر و 10/85سانتی متر مربع داشتند. وجود تغییرات معنیدار درون جمعیتی، ایده تنوع ریختی درون جمعیتها را برای گونه بلوط و بنه در سطح منطقه ای و حتی در زاگرس تا حدودی تقویت میکند. از میان ویژگی های مورد مطالعه آن هایی که تاثیرپذیری کمتری نسبت به تغییرات محیطی دارند، میتواند در تفکیک گونهها به عنوان صفت متمایز کننده مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: ارتفاع از سطح دریا, تغییرات درون جمعیتی, جنگل های زاگرس, سازگاری, ویژگی های عملکردی برگPlant leaves react to environmental changes with high adaptability. This study investigated the morphological characteristics of Persian oak (Quercus brantii) and wild pistachio (Pistacia atlantica) leaves from 15 forest sites in Ilam province at an elevation range of 1000 m (from 1111 to 2048 m a.s.l.). At each site and for each tree species, five healthy individuals and five healthy and mature leaves were collected from the outside and middle of the crown. The leaf area index, petiole length, main vein length, leaf circumference, blade length, blade width, and the number of leaf margin dentations were measured. The data were analyzed based on the nested research design, and the means of the studied traits were compared using the LSD test. In the Persian oak trees, the results showed that the petiole length (1.72 cm), leaf circumference (20.23 cm), leaf length (8.17 cm), leaf width (4.43 cm), and leaf area (28.16 cm2) at higher elevations had higher averages than at lower elevations. However, the number of leaf left and right dentations were 12.26 and 12.47, respectively, indicating higher average weight at lower altitudes. In pistachio, all measured characteristics like petiole length (0.46 cm), leaf circumference (13.98 cm), leaf length (5.53 cm) and leaf width (3.29 cm), and leaf area (12.31 cm2) at higher elevations had higher averages than the lower elevations as 0.24 cm, 12.26 cm, 5.18 cm, 3.0 cm, and 10.85 cm2. The significant intra-population changes strengthen the idea of intra-population morphological diversity for oak species at the regional level and even in Zagros to some extent. Among the studied features, those that are less sensitive to environmental changes can be used as distinguishing features for species separation.
Keywords: Adaptability, Elevation changes, Intra-population variations, Leaf functional characteristics, Zagros Forest -
در نهالستان های مختلف برای بهبود وضعیت جوانه زنی و رشد بذر از کودهای مختلف مانند کودهای سبز، دامی، شیمیایی، بیولوژیکی و انواع بیوچار استفاده می شود. هدف از این پژوهش بررسی اثر اصلاح کننده های خاک بر سرعت و درصدجوانه زنی بذر ون در نهالستان جنگلی بود. این آزمایش در نهالستان لاجیم واقع در سرجنگلبانی کسیلیان اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان سوادکوه انجام شد. در این تحقیق 19 تیمار اصلاح کننده خاک، شامل پوسته برنج به مقدار 5/0 و 1 درصد حجمی خاک، بیوچار پوسته برنج 5/0، 1 و 2 درصد حجمی خاک، کودگاوی 150 و 300 گرم، کودشیمیایی حداقل و حداکثر (کودشیمیایی حداقل برای سوپر فسفات تریپل 6/0 گرم، برای سولفات آمونیوم 45/0گرم و سولفات پتاسیم 45/0 گرم و کود شیمیایی حداکثر برای سوپر فسفات تریپل 2/1 گرم، برای سولفات آمونیوم 9/0گرم و سولفات پتاسیم 9/0 گرم) و تیمار شاهد با سه تکرار و ترکیب تیمارها در نظر گرفته شد. بذرهای انتخاب شده به منظور اجرای آزمایش، در عمق مناسب خاک کشت شدند با مشاهده اولین بذر جوانه زده در دهم فروردین شمارش بذرها شروع شد. معیار جوانهزنی بذر، خروج برگچه بوده است . به منظور تجزیه و تحلیل آماری پس از بررسی نرمال بودن و همگنی واریانس داده ها، با استفاده از آزمون های شاپیروویلک و لون در سطح احتمال 95 درصد، از روش آنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد. در صورت معنی دار بودن داده ها، مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن انجام شد. نتایج نشان داد که اثر اصلاح کننده های خاک بر سرعت و درصد جوانه زنی بذر ون دارای اثر معنی دار است. بیشترین سرعت و درصد جوانه زنی در تیمارهای ترکیب کودگاوی 25/1 و پوسته برنج 1، ترکیب کودشیمیایی بیشینه و پوسته برنج 1، بیوچار پوسته برنج 2 و بیوچار پوسته برنج 1 درصد یافت شده است. به طور کلی، استفاده از موادآلی بیشترین تاثیر را بر جوانه زنی بذر این گونه داشته است. پیشنهاد می شود به منظور افزایش جوانه زنی بذر ون در نهالستان های جنگلی از مواد آلی مانند پوسته برنج و همچنین کودگاوی استفاده شود.
کلید واژگان: درصد جوانه زنی, سرعت جوانه زنی, نهالستان جنگلی, نهالستان لاجیم2676-3060, Volume:8 Issue: 13, 2023, PP 1 -10Different fertilizers such as green, animal, chemical, biological and biochar are used in different nurseries to improve germination and growth. The purpose of this research is to investigate the effect of soil conditioners on the germination rate and percentage of Fraxinus excelsior seeds in forest nurseries. This experiment was carried out in Nursery Lajim, located in Sarjangalbani Kaslian, General Department of Natural Resources and Watershed of Swadkoh city. In this research, 20 soil conditioning treatments include rice husk to amount of 0.5% and 1% of soil volume, rice husk biochar to amount of 0.5%, 1% and 2% of soil volume, 150 and 300 grams of cow manure, minimum and maximum chemical fertilizer (minimum chemical fertilizer for super triple phosphate 0.6 grams, for ammonium sulfate 0.45 grams and potassium sulfate 0.45 grams and chemical fertilizer for triple superphosphate 1.2 grams, for ammonium sulfate 0.9 grams and potassium sulfate 0.9 grams) and the control treatment was considered with three repetitions. The seeds selected for the experiment were cultivated in the appropriate soil depth, by observing the first young seed on the 10th of April, counting of seeds has started. The quality of seed germination was leaf emergence. For statistical analysis, after checking the normality of the data and the homogeneity of variances using the Shapiro Wilk and Loon tests at the 95% probability level, one-way analysis of variance was used. If the data were significant, comparisons were made using Duncan's test. The results showed that the effect of soil conditioners on the speed and percentage of seed germination has a significant effect. The highest germination rate and percentage were observed in the treatments of 1.25% cow manure and 1% rice husk, 1% maximum chemical fertilizer and rice husk, 2% rice husk biochar and 1% rice husk biochar, and in general, the use of these materials had the greatest effect on seed Fraxinus excelsior. it is suggested to use organic materials such as rice husk and cow dung to increase the germination of Fraxinus excelsior seeds in forest nurseries.
Keywords: Germination percentage, Germination speed, Forest nursery, Lajim nursery -
در این پژوهش به بررسی تاثیر جوامع گیاهی جنگل دارابکلا بر ذخیره کربن زی توده روزمینی و خاک پرداخته شده و پنج جامعه گیاهی طبیعی انجیلی-ممرزستان، آزاد-بلوطستان، تاج ریزی جنگلی-راشستان، افرا پلت-انجیلیستان، فرفیون جنگلی-راشستان و یک توده جنگلکاری افرا پلت مقایسه شدند. نمونه برداری به روش آماربرداری منظم تصادفی با ابعاد شبکه 400×400 متر انجام شد. پس از حذف نقاط حاشیه ای، نمونه خاک از مرکز 163 قطعه نمونه به ابعاد 20×20 متر برداشت شد. نتایج آزمون های تجزیه واریانس، مقایسه میانگین و تجزیه مولفه های اصلی نشان داد که بیشترین مقدار پتاسیم خاک در توده جنگلکاری (97/18 ± 96/336) و کمترین آن در جامعه تاج ریزی جنگلی-راشستان (75/10 ± 25/160) مشاهده شد. مشخصه فسفر خاک دارای بیشترین مقدار در جامعه افرا پلت-انجیلیستان (55/0 ± 65/4) و کمترین مقدار در جامعه تاج ریزی جنگلی-راشستان (14/0 ± 95/1) بود. جامعه افرا پلت-انجیلیستان (08/2 ± 80/34 درصد) و تاج ریزی جنگلی-راشستان (22/1 ± 73/22) به ترتیب بیشترین و کمترین درصد رطوبت را داشتند. با این وجود، جوامع مختلف تاثیر معنی داری بر ذخیره کربن و درصد شن خاک نداشتند. جامعه آزاد-بلوطستان (33/23 ± 82/242) بالاترین و توده جنگلکاری (55/5 ± 78/54) کمترین ذخیره کربن زی توده را داشتند.کلید واژگان: جنگلکاری, جامعه گیاهی, جنگل طبیعی, ترسیب کربن, جنگل هیرکانیCurrent study reviews effect of the Darabkola forest plant communities on Carbon sequestration in soil and Above Ground Biomass (AGB). It compared five natural communities, including Parrotio persicae-Carpinetum betuli, Zelkovo carpinifoliae-Quercetum castaneifoliae, Solano kieseritzkii-Fagetum orientalis, Aceri velutini-Parrotietum persicae, Euphorbio amygdaloidea-Fagetum orientale, and one Maple plantation stand. Sampling was done using systematic randomized with 400×400 meters dimensions. After removal of marginal points, soil samples were collected from center of 163 plots with 20×20 meters dimension. Results of ANOVA, mean comparison, and PCA showed that the highest soil Potassium belongs to the plantation stand (336.96±18.97), while the least one, belongs to Solano kieseritzkii-Fagetum orientalis (160.25±10.75). On the other hand, soil Phosphorus was the highest in the Aceri velutini-Parrotietum persicae (4.65±0.55), and it was the lowest in Solano kieseritzkii-Fagetum orientalis (1.95±0.14). Aceri velutinid-Parrotietum persicae (34.80±2.08) and Solano kieseritzkii-Fagetum orientalis (22.73±1.22) had the highest and the lowest soil moisture content, respectively. However, the study proved that different communities did not affect soil sand percent and carbon sequestration. Zelkovo carpinifoliae-Quercetum castaneifoliae (242.82±23.22) had the highest, and plantation stand (54.78±5.55) had the lowest carbon sequestration in AGB.Keywords: forest plantation, Plant community, natural forest, carbon sequestration, Hyrcanian forest
-
این مطالعه با هدف بررسی اثرات آتش سوزی بر روی پوشش گیاهی در جنگل های شاندرمن واقع در استان گیلان انجام شد. برای این منظور60 قطعه نمونه 400 متر مربعی به روش تصادفی - سیستماتیک درمناطق آتش سوزی شده و شاهد برداشت شد. در داخل هر قطعه نمونه درصد پوشش گیاهی بر اساس روش وان در مارل برآورد شد. گونه های گیاهی حاضر در سطح قطعه نمونه ها جمع آوری و شناسایی شده، شکل زیستی آنها بر اساس روش رانکایر تعیین شد. نتایج نشان داد که بر اساس داده های پوشش گیاهی تعداد 60 گونه گیاهی در جنگل آمبرادول شناسایی شد که 13 گونه (22 درصد) فقط در منطقه ی آتش سوزی، 5 گونه (8 درصد)، فقط در منطقهی شاهد و 42 گونه (70 درصد) به طور مشترک در هر دو منطقه وجود داشت. بیشترین فراوانی به تیره های Rosaacee و Poaceae تعلق داشت. در بررسی طیف بیولوژیکی عناصر گیاهی در منطقهی آتش سوزی شده و شاهد فانروفیت ها و همی کریپتوفیت ها در هر دو منطقه بیشترین حضور را داشتند. نتایج بررسی شاخص های تنوع زیستی گیاهی نشان داد که مقادیر شاخصهای تنوع گونه ای در منطقهی آتش سوزی شده بیشتر از منطقه شاهد بود. تحلیل DCA نشان داد که ترکیب پوشش گیاهی در منطقهی آتش سوزی شده با شاهد تفاوت خاصی ندارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که پس از گذشت 12 سال از آتش سوزی، ترکیب پوشش گیاهی منطقه احیا شده و با منطقه شاهد یکی شده است.
کلید واژگان: آتش سوزی, تنوع زیستی, جنگل آمبرادول, شکل زیستی2676-3060, Volume:7 Issue: 12, 2023, PP 33 -44This study was conducted with the aim of investigating the effects of fire on the vegetation in Shanderman forests (Guilan province). For this purpose, 60 sampling plots of 400 m2 were taken in a random-systematic Method in the areas of burned and control. The plant species present at the level of the samples were collected and identified, and their Life forms determined based on the Runkaeir's method. The results showed that 60 plant species were identified in the studied forest, 13 species (22%) only in the fire area, 5 species (8%) only in the control area, and 42 species (70%) were observed common in the both regions. The highest frequency belonged to Rosaceae and Poaceae families. In the study of the life forms of plant elements in the burned and control area, phanerophytes and hemicryptophytes were the most present in both regions. The results of the investigation of plant biodiversity indicators showed that the values of species diversity indicators in the burned area were higher than in the control area. DCA analysis showed that the composition of the vegetation in the burned area is not significantly different from the control area. Therefore, it can be concluded that after 12 years of the fire, the vegetation composition of the area has been restored and has become the same as the control area.
Keywords: Ambradol forest, Biodiversity, Lifeforms, Fire -
سابقه و هدف
یکی از مهم ترین عوامل ناتوانی در سالمندان، اختلالات اسکلتی -عضلانی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع اختلالات اسکلتی-عضلانی و ارتباط آن با برخی از عوامل مرتبط در سالمندان انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی روی 232 نفر از سالمندان ساکن سرای سالمندان شهر رشت با استفاده از نمونه گیری در دسترس بر اساس معیارهای ورود انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه توسعه یافته نوردیک و مقیاس بصری درد بود. تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 و بهره گیری از آمار توصیفی و تحلیلی انجام شد.
یافته هایافته ها نشان داد که 51/72% نمونه ها دچار درد خفیف و 28/48% دچار درد متوسط در سیستم اسکلتی- عضلانی بودند. تمامی نمونه ها (100 %) در چندین ناحیه از بدن دچار اختلالات اسکلتی -عضلانی بودند. بیشترین اختلالات مربوط به گردن (72/51%) و زانوها (40/51%) و کمترین مربوط به آرنج ها (20/68%) و پاشنه پاها (25/86%) بود. شیوع این اختلالات در مردان، افراد بی سواد و کم سواد، دارای سابقه کار کشاورزی، همسر فوت شده و چاق بیشتر از سایرین بود. بین شیوع اختلالات اسکلتی -عضلانی با سن (0/018 P=، 0/245X2=) و شاخص توده بدنی (0/02 P=، 0/935 X2 =) ارتباط معنی دار وجود داشت (0/05<p).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش می تواند مورد توجه مدیران و مسیولین بهداشتی قرار گیرد تا با برنامه ریزی و فراهم آوردن تمهیدات مورد نیاز، زمینه را جهت کاهش درد و اختلالات اسکلتی -عضلانی و به دنبال آن ارتقای کیفیت زندگی سالمندان فراهم نمایند.
کلید واژگان: سالمندی, اختلالات اسکلتی -عضلانی, سرای سالمندان, عوامل همراهBackground and ObjectiveOne of the most important causes of disability in the elderly is skeletal-muscular disorders. The present study was conducted to determine the prevalence of musculoskeletal disorders (MSDs) and their relationship with some related factors in the elderly.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 232 elderly residents of a nursing home in Rasht, using convenience sampling based on the inclusion criteria. The research instruments included demographic information, developed Nordic questionnaire, and visual pain scale. Data analysis was performed with SPSS 16 and using descriptive and analytical statistics.
FindingsThe findings showed that 51.72% and 48.28% of the samples had mild and moderate musculoskeletal pain, respectively. All samples (100%) had MSDs in multiple areas of the body. The most disorders were related to the neck (51.72%) and knees (40.51%), and the least to the elbows (20.68%) and heels (25.86%). The prevalence of these disorders was higher in males, illiterate and low educated individuals, with an agricultural history, deceased spouses and obese individuals than others. There was a significant relationship between the prevalence of MSDs with age (P=0.018, X2=0.245) and body mass index (P=0.02, X2=0.935) (p<0.05).
ConclusionThe results of the present study may be of interest to managers and health officials to plan and take necessary precautions to reduce pain and MSDs and improve the quality of life of the elderly.
Keywords: Aging, Musculoskeletal Diseases, Nursing homes, Predisposing factors -
یکی از عواقب ناشی از تخریب و تکه تکه شدن بوم سازگان جنگل های شمال کشور ایجاد اثر حاشیه ای و تغییرات در ترکیب و تنوع زیستی پوشش زیرآشکوب است. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثرهای حاشیه ای ناشی از احداث جاده های بین روستایی، جاده های جنگلی، توسعه روستاها و مناطق تفرجی روی ترکیب و تنوع زیستی پوشش زیرآشکوب در جنگل های زرین آباد منطقه ساری بود. برای انجام این پژوهش در هر یک از چهار منطقه مذکور سه ترانسکت به موازات هم با فاصله 100 متر پیاده شد. روی هر ترانسکت در فواصل صفر، 50 و 100 و 150 متر، قطعات-نمونه 400 مترمربعی پیاده شد و در هر قطعه نمونه فهرست تمام گونه های گیاهی و وفور (درصد تاج پوشش) آن ها ثبت شد. نتایج نشان داد که قطعات نمونه فاصله های 50 و100، 150 و 100 ضریب تشابه جاکارد بالاتر و قطعات نمونه 150 و 0 ضریب تشابه جاکارد پایین تری داشتند. تحلیل های رج بندی DCA بیانگر آن است که قطعات نمونه فاصله صفر و 150 متر از جاده، از دیگر فواصل متمایز بود. نتایج این پژوهش نشان داد که همه اثرهای حاشیه ای مورد بررسی بر غنا، تنوع و ترکیب پوشش گیاهی مناطق مجاور خود اثرگذار بودند که با افزایش فاصله از اثر حاشیه ای کاسته شد. از بین عوامل حاشیه مورد بررسی کمترین اثر را جاده جنگلی و بیشترین تاثیر را منطقه تفرجی داشت.
کلید واژگان: اثرهای حاشیه ای, تخریب رویشگاه, تشابه ترکیب پوشش گیاهی, جاده جنگلیOne of the consequences of destruction and fragmentation of forest ecosystems in the north of Iran is the creation of an edge effects and changes in the composition and biodiversity of the understory cover. Therefore, the purpose of this study was to investigate the edge effects due to rural roads, forest roads, rural development and recreational areas on the composition and biodiversity of understory cover in the Zarin Abad forests of Sari City. In order to conduct this research, in each of the four mentioned areas, three transects were considered in parallel with a distance of 100 meters. On each transect at intervals of zero, 50, 100 and 150 meters, sample-parts of 400 square meters were landed and in each sample plot, a list of all plant species and their abundance (percentage of canopy cover) were recorded. The results showed that the sample plots in the distances of 50,100 and 150,100 had higher Jaccard index and the 0,150 sample plots had lower Jaccard index. DCA analysis indicates that the sample plots at zero and 150 m distance from the road were different from other distances. The results of the present study showed that all the studied edge effects had significant effect on the richness, diversity and composition of vegetation, which these effects increased with the distance from the edges. Among the studied edge effects, the forest road had the least effect and the recreation area had the most effect.
Keywords: edge effect, Recreational area, Vegetation similarity, Forest road -
پژوهش پیش رو با هدف بررسی اثر اصلاح کننده های خاک شامل پوسته برنج، بیوچار پوسته برنج، کود گاوی و کود شیمیایی بر ویژگی های ریخت شناسی و فیزیولوژیکی نهال های گلدانی ون (Fraxinus excelsior L.) و شیردار (Acer cappadocicum Gled.) طی یک دوره رویش در نهالستان لاجیم در شهرستان سوادکوه انجام شد. درمجموع، 60 گلدان برای نه تیمار اصلاح کننده و نیز خاک نهالستان با سه تکرار برای دو گونه مورد مطالعه در قالب طرح کامل تصادفی درنظرگرفته شد. نتایج نشان داد که تیمارهای مختلف، تاثیر معنی داری بر قطر یقه، ارتفاع، زی توده برگ و طول ساقه نهال های ون داشتند. بیشینه قطر یقه، ارتفاع و طول ساقه ون در تیمار کود حیوانی 150 گرم و بیشترین مقدار وزن خشک برگ های آن در تیمار کود گاوی 300 گرم مشاهده شد. ارتفاع مرحله اول، میانگین سطح برگ، حجم، سطح مقطع و طول ریشه، وزن خشک برگ و حجم ساقه نهال های شیردار نیز به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای مختلف قرار گرفتند. بیشترین ارتفاع مرحله اول برای نهال های این گونه در تیمار شاهد و بیشینه حجم ریشه آن ها در تیمارهای کود گاوی 300 و 150 گرم و پوسته برنج دو درصد مشاهده شد. بیشترین میانگین سطح برگ نهال های شیردار متعلق به تیمار کود گاوی 150 گرم بود. تیمار کود گاوی 300 گرم نیز بیشینه سطح مقطع ریشه، طول ریشه، وزن خشک برگ و حجم ساقه نهال های این گونه را به خود اختصاص داد. بااین حال، مقدار کلروفیل و فتوسنتز بین تیمارهای مختلف، اختلاف معنی داری نداشتند. براساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که استفاده از کود گاوی در مقایسه با کودهای شیمیایی و بیوچار، کارکرد بهتری در افزایش رشد نهال های گلدانی ون و شیردار طی یک دوره رویش گیاهی در محیط نهالستان دارد.بیوچار، کلروفیل برگ، کود گاوی، نهالستان لاجیمکلید واژگان: بیوچار, کلروفیل برگ, کود گاوی, نهالستان لاجیمThe aim of this study was to investigate the effects of rice husk, rice husk biochar, cow manure and chemical fertilizers on the morphological and physiological characteristics of coliseum maple (Acer cappadocicum Gled.) and ash (Fraxinus excelsior L.) seedlings. A total of 60 pots were considered for nine modifying treatments and nursery soil with three replications in a completely randomized design in Lajim nursery located in Savadkuh county, north of Iran. Results showed that different treatments had significant effects on some morphological characteristics of ash. The highest diameter, height, stem length of this species were observed in 150 g of cow manure treatment and the highest dry leaf weight was observed in 300 g of cow manure treatment. Different treatments had significant effects on the height of first stage, leaf area, volume, cross section and length of roots, leaf dry weight and stem volume of coliseum maple seedlings. The highest height in first stage of this species was observed in the control and the highest root volume was observed in the treatments of 300 and 150 g of cow manure and 2% of rice husk treatments. The highest root cross section, root length, leaf dry weight and stem volume of coliseum maple seedlings were observed in 300 g of cow manure treatment and the highest mean leaf area was observed in 150 g of cow manure treatment. In addition, no significant difference was observed in chlorophyll content and photosynthesis of different treatments. In general, the obtained results show that the use of cow manure compared to chemical fertilizers and biochar has a better function in increasing the growth of Fraxinus excelsior and Acer cappadocicum seedlings during a period of plant growth in the nursery.Keywords: biochar, Manure, leaf chlorophyll concentration, Lajim nursery
-
مقدمه و هدف
ریشه گیاهان یکی از مهمترین مصالح زنده جهت تثبیت و تسلیح خاک دامنه ها و شیروانی های جاده های جنگلی می باشد. این مطالعه به منظور بررسی مقاومت کششی ریشه گونه های درختی با توجه به تغییرات میزان لیگنین، سلولز و مواد استخراجی از ریشه انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه در جنگل دارابکلا استان مازندران انجام شد. برای تعیین مقاومت کششی ریشه درختان، نمونه های ریشه از درختان راش، ممرز، توسکا، آزاد، انجیلی و بلوط بلندمازو به روش حفر چاله جمع آوری و آزمایش مقاومت کششی با استفاده از دستگاه اینسترون برای آنها انجام شد. همچنین میزان لیگنین، سلولز، خاکستر و مواد استخراجی برای ریشه گونه های مختلف درختی با استفاده از تجزیه شیمیایی اندازه گیری شد. به منظور مقایسه مقاومت کششی ریشه های گونه های درختی از تجزیه واریانس یک طرفه استفاده شد. همچنین از تحلیل چند متغیره تشخیص برای تعیین معنی داری و طبقه بندی گونه ها بر اساس مقادیر سلولز، لیگنین، خاکستر و مواد مستخرجی استفاده شد.
یافته هابیشترین مقاومت کششی برای گونه بلوط (MPa70/1) و انجیلی (MPa 60/1) و کمترین مقاومت کششی برای گونه های توسکا (MPa 41/2) و راش(MPa45/3) ثبت شد. نتایج نشان داد در گونه های راش، توسکا و انجیلی میزان لیگنین بالا تر از میزان سلولز اندازه گیری شده است. درحالی که در گونه آزاد سلولز بیشترین سهم را دارد. در گونه راش و توسکا که مقادیر لیگنین آنها بیشتر است، میانگین مقاومت کششی اندازه گیری شده از سایر گونه ها کمتر و برای گونه بلوط و ممرز که مقادیر سلولز آنها بیشتر ثبت شد، مقاومت کششی بیش از سایر گونه ها می باشد. نتایج تحلیل تشخیص نشان می دهد سه گروه با درصد انطباق پذیری بالا توسکا-راش، ممرز-آزاد و انجیلی-بلوط تشکیل شده است که با توجه به نتایج آزمایش های مقاومت کششی و تجزیه شیمایی ریشه وضعیت تقریبا مشابهی دارند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه بررسی میزان لیگنین و سلولز ریشه گونه های مختلف و همچنین توجه به تحلیل تشخیص و گروه بندی گونه ها با در نظر گرفتن چند عامل می تواند به محققان در تصمیم گیری برای انتخاب گونه مناسب پروژه های زیست مهندسی کمک زیادی نماید.
کلید واژگان: پایداری شیروانی ها, تثبیت خاک, ریشه, زیست مهندسی, عوامل محیطیIntroduction and ObjectiveThe root of trees is one of the most important living materials for stabilizing and reinforcing the cut and fill slopes of forest road. This study was conducted to investigate the tensile strength of tree species according to changes in lignin, cellulose and root extracts content.
Material and MethodsDarabkola forest in the southeast of Sari-Iran was selected for this study. To determine the tensile strength of tree roots, root samples from tress including the beech, hornbeam, alder, Zelkova carpinifolia, Persian Ironwood and oak were collected by soil profile trenching method and then the test of tensile strength was performed. The amount of lignin, cellulose and ash for the roots of different tree species was also measured in the laboratory. One-way anova was used to compare the means of roots tensile strength and also multivariate analysis was used to classification of species based on cellulose, lignin, ash and other extracts content.
ResultsThe results showed that in beech, alder and Persian Ironwood, the measured rates of lignin were higher than cellulose levels. While in the Zelkova carpinifolia, the amount of cellulose was higher than others parameters, in beech and alder species (with higher lignin rate) the means of tensile strength was recorded less than other species, and for oak and hornbeam with higher cellulose levels, tensile strength was recorded higher than other species. The results of multivariate analysis based on tensile strength and numerical values of root decomposition showed three groups with high adaptability percentage (alder-beech, hornbeam-Zelkova carpinifolia and Persian Ironwood-oak).
ConclusionAccording to the results, investigating the amount of lignin and cellulose in roots of different species as well as discriminant analysis with consideration of different factors can be a scientific method to select best species for soil bioengineering projects.
Keywords: Bioengineering, Environmental factors, Root, Slope stability, Soil stabilization -
سابقه و هدف
جنگل های دست کاشت می توانند بر تنوع گونه های گیاهی و خصوصیات خاک یک منطقه اثرگذار باشند. بدین منظور در پژوهش حاضر به بررسی اثرات توده های 25 ساله جنگل کاری شده با گونه های پلت، توسکا ییلاقی و زربین بر تنوع زیستی گیاهی و پوشش کف جنگل و برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در مقایسه با جنگل طبیعی (ممرز و راش) در جنگل کلت استان مازندران پرداخته شد.
مواد و روش هادر هر توده جنگل کاری شده که درختان در فاصله 22 متر کاشته شدند و توده طبیعی مجاور آن تعداد ده قطعه-نمونه 400 مترمربعی (2020 متر) به صورت انتخابی با ابعاد شبکه آماربرداری 100100 متر پیاده شد. سپس فهرست کلیه گونه-های علفی و وفور (درصد پوشش) آنها ثبت شد. همچنین در هر قطعه نمونه اقدام به برداشت یک نمونه خاک از چهار گوشه و مرکز آن به عمق 0-15 سانتی متر شد، سپس این نمونه ها باهم مخلوط و یک نمونه ترکیبی به منظور مطالعه مشخصه های فیزیکی و شیمیایی خاک (جرم مخصوص ظاهری، بافت خاک، واکنش خاک، هدایت الکتریکی، کربن آلی، ازت کل، فسفر و پتاسیم قابل جذب) در آزمایشگاه تهیه شد. همچنین به بررسی شاخص های غنای (مارگالف و منهنیک)، یکنواختی (شانون- وینر) و تنوع (سیمپسون و شانون- وینر) نیز پرداخته شد.
یافته هانتایج نشان داد توده های جنگل کاری شده از نظر میزان واکنش خاک (05/0>P)، پتاسیم قابل جذب، رس و درصد رطوبت نسبی خاک با جنگل طبیعی اختلاف معنی داری داشتند (01/0>P). همچنین، به ترتیب مقدار واکنش خاک و پتاسیم قابل جذب در توده پلت (99/6 ،51/904 میلی گرم بر کیلوگرم) بیشترین میزان و کم ترین آن در توده طبیعی (18/6، 52/557 میلی گرم بر کیلوگرم) مشاهده شد. از طرفی بالاترین درصد رس در توده طبیعی (57/43 درصد) و کم ترین درصد آن در توده توسکا (32/39 درصد) بود. رطوبت نسبی نیز در توده پلت (78/40 درصد) بیشترین میزان و در توده زربین (12/20 درصد) کمترین مقدار به خود اختصاص داده است. اما سایر متغیرهای خاک اختلاف معنی داری با توده طبیعی نشان ندادند. میزان غنای مارگالف و منهنیک در چهار توده دارای تفاوت معنی داری بود (05/0>P)، شاخص تنوع (سیمپسون،58/0)، (شانون- وینر، 26/1) و غنای (مارگالف، 00/2)، (منهنیک، 57/1) نیز در توده طبیعی بیشتر از توده های جنگل کاری شده بود و شاخص یکنواختی (شانون- وینر، 82/0) در توده زربین بیشترین مقدار را نشان داد. تحلیل رگرسیون چندگانه متغیرهای خاکی با دو محور اول و دوم تحلیل DCA حاکی از آن است که تنها پتاسیم در تفکیک و تمایز توده های گیاهی منطقه موثر واقع شده است و چهار توده مورد مطالعه از نظر ترکیب پوشش گیاهی زیرآشکوب قابل تفکیک و تمایز هستند.
نتیجه گیریبه طورکلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که شاخص های غنای گونه های علفی و همچنین مشخصات رطوبت، واکنش خاک و پتاسیم قابل جذب تحت تاثیر جنگل کاری تغییر کرده و طبق تحلیلDCA مهم ترین مولفه موثر در تفکیک توده های گیاهی پتاسیم قابل جذب است. همچنین بررسی شاخص های تنوع زیستی حاکی از بالا بودن شاخص های تنوع و غنا با توجه به آمیختگی گونه ها در توده طبیعی (ممرز و راش) نسبت به توده های جنگل کاری شده سوزنی برگ (زربین) بود. به عبارتی نتایج نشان دهنده نقش حفاظتی بیشتر توده های پهن برگ (پلت و توسکا) و توده طبیعی (ممرز و راش) نسبت به توده سوزنی برگ (زربین) برای غنا و تنوع گونه های علفی و نگهداری پایدار جوامع زیرآشکوب در منطقه کلت است.
کلید واژگان: احیای پوشش گیاهی, تجزیهDCA, تنوع گونه ای, خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک, زربینBackground and objectivesReforestation stands can effect on diversity of plant species and soil characteristics of an area. In this study, the effects of 25-year-old reforestation stands with Acer velutinum Bioss., Alnus subcordata C. A. M. and Cupressus sempervirens species on plant biodiversity, understory vegetation and some physico-chemical of soil properties were studied compared with natural forest (Carpinus betulus and Fagus orientalis) in the Kolet forests of Mazandaran province.
Materials and methodsIn each reforested stands and natural forest, ten plots (2020 meters) were selectively sampled in transects which were 100-m stretches systematically. Then, the list of all herbaceous species and their abundance (cover percentage) was recorded. Also, in each sample plot, a soil sample was taken from the four corners and its center at a depth of 0-15 cm, then these samples were mixed together and a composite sample were taken to study the physic-chemical characteristics of the soil (bulk density, soil texture, acidity, electrical conductivity, organic carbon, total nitrogen, absorbable phosphorus and potassium). The indices of richness (Margalf and Menhenic), evenness (Shannon-Wiener) and diversity (Simpson and Shannon-Wiener) were also studied.
ResultsThe results showed that reforested stands were significantly different from natural forest (control) in terms of soil reaction rate (P <0.05), potassium, clay and relative soil moisture (P <0.01). Also, the amount of acidity and absorbable potassium reaction in Acer velutinum Bioss mass (6.99, 904.51 mg kg-1) was the highest and lowest in natural mass (6.18, 557.57 mg / kg). It was observed that the highest percentage of clay in natural mass (43.57%) and the lowest percentage in Alnus subcordata mass (39.32%) and the relative moisture in Acer velutinum Bioss mass (40.78%) was the highest and It has the lowest value in Cupressus sempervirens mass (20.12%). But other soil variables did not show significant differences with natural forest. Margalf and Manhenic richness in the four reforestation stands was significantly different (P <0.05). The diversity indices (Simpson, 0.58 and Shannon-Wiener, 1.26) and the richness (Margalf, 2.00 and Mannick, 1.57) were higher in the natural forest than four reforestation stands and the evenness index (Shannon-Wiener, 0.82) showed the highest value in the Cupressus sempervirens stand. Multiple regression of soil variables with the first and second axes of DCA analysis indicates that only potassium has been effective in the separation and differentiation of vegetation in the area and the four studied stands can be distinguished in terms of understory vegetation.
ConclusionIn general, the results of the present study showed that the richness indices of understory vegetation species as well as the characteristics of moisture, soil reaction and adsorbable potassium changed under the influence of reforestation and according to DCA analysis is the most important component in mass segregation. Potassium is an absorbable plant. Also, the study of biodiversity indices showed that the diversity and richness indices were higher due to the fusion of species in the natural massif (Carpinus betulus and Fagus orientalis) compared to the reforested massifs of conifers (Cupressus sempervirens). In other words, the results show a greater protective role of broadleaf stands (Acer velutinum Bioss and Alnus subcordata C.A.M) and natural stands (Carpinus betulus and Fagus orientalis) than needle stands (Cupressus sempervirens) for richness and diversity of understory vegetation species and sustainable maintenance of communities the underside is in the Kolet area.
Keywords: Vegetation restoration, DCA analysis, species diversity, Physico-chemical soil properties, Cupressus sempervirens -
سابقه و هدف
تنوع گونه ای ترکیبی از دو مولفه به هم پیوسته غنای گونه ای و یکنواختی است. مولفه اول غنای گونه ای است که مربوط به تعداد گونه های حاضر در واحد نمونه برداری است؛ و دومین مولفه یکنواختی است که به نحوه توزیع افراد گونه ها در محیط اطلاق می شود، یکی از مشکلات مهم این شاخص ها جدا نکردن سهم این دو مولفه در مقدار شاخص عددی است. روش موثری که برای این منظور ابداع شده است، تجزیه و تحلیل SHE نام دارد. پژوهش پیش رو نیز با هدف بررسی ترکیب و تنوع گونه ای و تعیین سهم هر یک از مولفه های تنوع در چهار توده طبیعی، جنگل کاری افراپلت، توسکا ییلاقی و زربین در جنگل کلت انجام شد.
مواد و روش هادر این پژوهش با استفاده از 40 پلات مربعی شکل با مساحت 400 مترمربع که به صورت انتخابی در منطقه مورد مطالعه پیاده شد، ابتدا فهرست کلیه گونه های علفی به تفکیک فرم رویشی و وفور (درصد تاج پوشش) گونه های گیاهی براساس معیار فراوانی- غلبه وان درمال ثبت شد، سپس به شمارش گونه های چوبی در هر قطعه نمونه پرداخته شد. آنگاه داده های پوشش علفی و چوبی در نرم افزار اکسل سازماندهی شدند و در نرم افزار PAST تجزیه های غنا (تعداد گونه، غنای مارگالف و غنای منهنیک)، یکنواختی (شانون-وینر)، تنوع (سیمپسون و شانون-وینر) انجام شد. نرمال بودن داده ها نیز با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و همگنی واریانس ها با آزمون لون در نرم افزار SASمورد بررسی قرار گرفت و برای تعیین سهم هریک از مولفه های غنا و یکنواختی نیز از روش SHE استفاده شد.
نتایج و بحثنتایج مقایسه میانگین شاخص های مختلف تنوع مربوط به گونه های علفی نشان داد که چهار توده طبیعی، افراپلت، توسکا ییلاقی و زربین از نظر میزان غنا (مارگالف و منهنیک) باهم اختلاف معنی دار دارند (p <0/01). نتایج طبقه-بندی گیاهان از نظر شکل زیستی به روش رانکایر نیز نشان داد همی کریپتوفیت ها دارای بیشترین فراوانی هستند، همچنین تجزیه مولفه های غنا و یکنواختی در مقیاس لگاریتم طبیعی (تجزیه SHE) برای گونه های چوبی در منطقه کلت نشان داد که میزان یکنواختی روند ثابت بین چهار توده دارد و شاخص غنا در توده زربین و توده طبیعی دارای نوسان بوده و روند افزایشی دارد. در توده توسکا ییلاقی شاخص یکنواختی و غنا در تعیین تنوع گونه های علفی و چوبی در این منطقه سهم یکسان داشته و در توده زربین شاخص غنا بیشترین میزان را داشت. همان گونه که در منحنی مربوط به تجزیه SHE می-توان مشاهده کرد، منحنی غنا (LnS) و یکنواختی (Ln E) همزمان باهم تغییر نمی کنند و تغییر منحنی غنا بیشتر از یکنواختی است. این امر بیانگر سهم بیشتر غنا نسبت به یکنواختی در تعیین تنوع داده های مربوط به گونه علفی و چوبی در منطقه مورد مطالعه است، در واقع این مساله نشان می دهد که با افزایش تعداد نمونه ها تنها گونه های نادر و غیرمتداول هستند که به اسامی گونه های علفی و چوبی اضافه می شوند.
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میزان تنوع گونه علفی با توجه به آمیختگی گونه ها در توده طبیعی بیشترین مقدار را در این منطقه دارد، از طرفی میزان تنوع و غنا گونه های چوبی نیز در توده طبیعی و جنگل کاری پهن برگ بیشتر از توده سوزنی برگ است. بنابراین جنگل کاری با گونه های پهن برگ اثر مثبتی روی تنوع گونه های گیاهی منطقه دارد. همچنین مولفه موثر بر شاخص عددی تنوع در چهار توده مولفه غنا (Ln S) است، به این معنی که تغییرات و نوسانات شدیدی در گونه های گیاهی و ترکیب آنها مشاهده شد.
کلید واژگان: افراپلت, تنوع گونه ای, تجزیه ساختار جامعه (SHE), غنای گونه ای, نکا- ظالمرودIntroductionSpecies diversity is a combination of two interrelated components of species richness and evenness. The first component is the species richness, which is related to the number of species in the sampling unit; The second component is evenness, which refers to the distribution of species in the site. One of the important problems of these indicators is not determining the contribution of these two components in the diversity index value. An effective method that has been developed for this purpose is called SHE. The aim of the was to investigate the contribution of diversity of understory species in four natural stands, Acer velutinum Boiss, Alnus subcordata C. A. M. and Cupressus sempervirens. var horizontalis afforestation in Colet forest.
Materials and methodsIn this research, using 40 square plots with an area of 400 square meters, which were selectively sampled in the study area. Then, the list of all herbaceous species with its cover percentage were recorded by Vandermarel criteria. Woody species were counted in each sample plot. The grass and wood cover data were organized in Excel and PAST software for analyzing of richness (number of species, Margalf richness and Menhenick richness), evenness (Shannon-Wiener), diversity (Simpson and Shannon-Wiener). The normality and homogeneity of the data was evaluated using Kolmogorov-Smirnov and Leven test, respectively. SHE analysis was used to determine the contribution of each component of richness and evenness.
Results and discussionThe results of comparing the mean of different diversity indices related to herbaceous species showed that the four studied stands (natural, Acer velutinum Boiss, Alnus subcordata C. A. M. and Cupressus sempervirens. var horizontalis) have significant differences in terms of richness (Margalf and Manhenic) (P <0/01). The results of classification of plants in terms of biological form by Raunkiaer method also showed that hemicryptophytes have the highest abundance in the study area. Also the SHE analysis of richness and evenness components for woody regeneration species in the Colet area showed that the evenness of the trend is constant between the four stands and the richness index in the Cupressus sempervirens and natural stands were fluctuating and its trend has an increase shape. In the Alnus subcordata stand, the evenness and richness index had the same contribution in determining the diversity of herbaceous species and woody regeneration in this region. In addition, SHE curve showed that the richness curve (LnS) and the uniformity (Ln E) do not change with each other, and the change in the richness curve is greater than the evenness. This indicates a greater contribution of richness than evenness in contribution of determining the diversity of data related to herbaceous species and woody regeneration. In fact, this showed that with the increase in the number of samples, only rare species were being added to the list of herbaceous and woody species.
ConclusionIn general, the results of the present study showed that the diversity of herbaceous species due to species composition in the natural stand had the highest value in this region. Also, richness and diversity of woody species in natural stand and broadleaves reforestation stands were higher than coniferous reforestation. Therefore, reforestation with broadleaves species has a positive effect on the diversity in the region. Also, the effective factor on the diversity indices in the four stands was the richness component (Ln S), which means that severe changes and fluctuations in plant species and their composition have been observed.
Keywords: Acer velutinum Boiss, Species diversity, Society structure analysis (SHE), Species richness, Neka- Zalemrood -
هدف پژوهش حاضر شناسایی و تشریح واحدهای جامعه شناختی جنگل آموزشی و پژوهشی دانشکده منابع طبیعی واقع در شرق شهرستان ساری، استان مازندران است. برای این منظور تعداد 139 قطعه نمونه 400 مترمربعی به صورت سیستماتیک- انتخابی با ابعاد شبکه 400 متری با تاکید بر اصل توده معرف، در سطح منطقه پیاده شد. طبقه بندی جوامع گیاهی با استفاده از روش TWINSPAN اصلاح شده و روش سنتز جدولی براون-بلانکه منجر به شناسایی پنج جامعه گیاهی انجیلی-ممرزستان، آزاد- بلوطستان، تاج ریزی جنگلی-راشستان، پلت- انجیلیستان و فرفیون جنگلی-راشستان به همراه چهار زیرجامعه تیپیک بلندمازو، راش، ممرز و لرگ شد. نمایش جوامع گیاهی در امتداد دو محور اول تحلیل تطبیقی قوس گیری شده (DCA) نشان داد که قطعات نمونه هر یک از جوامع گیاهی جنگل دارابکلا حاشیه مخصوص به خود را داشته و از یکدیگر متمایز هستند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه عوامل فیزیوگرافیکی، نشان داد که عامل ارتفاع از سطح دریا به صورت معنی دار و با ضریب تبیین بالایی با دو محور اول DCA همبستگی دارد. به طور کلی، نتایج این پژوهش افزون بر معرفی و تشریح جوامع گیاهی جنگل دارابکلا، می تواند قابل استفاده در مطالعه ی زیر بنایی سایر تحقیقات به منظور شناخت بهتر جنگل داربکلا و درک قوانین بوم شناختی موجود در آن باشد.
کلید واژگان: طبقه بندی پوشش گیاهی, روش براون-بلانکه, TWINSPAN اصلاح شده, جنگل داربکلای مازندرانThis study focused on vegetation classification of Darabkola forest in the middle part of Hyrcanian forests in north of Iran. For this purpose, 139 releves were sampled using systematic- selective method in 400 m grid dimensions by the consideration of indicator stands concept. Based on modified TWINSPAN method and Braun-Blanquet phytosociological method, five associations (Parrotio persicae-Carpinetum betuli, Zelkovo carpinifoliae-Quercetum, Solano kieseritzkii-Fagetum orientalis, Aceri velutini-Parrotietum persicae and Euphorbio amygdaloidae-Fagetum orientale) and four sub-associations (Zelkovo carpinifoliae-Quercetum castaneifoliae subasso a typical subasso Quercetosum, Zelkovo carpinifoliae-Quercetum castaneifoliae subasso Fagetosum orientale, Aceri velutini-Parrotietum persicae subasso Carpinetusum betuli and Aceri velutini-Parrotietum persicae subasso Pteroetosum fraxinifoliae) were distinguished. Demonstration of plant communities along the first two axes of detrended correspondence analysis (DCA) showed that these associations had almost distinct pattern. Also, results of multiple regression of topographic factors with the two first ordination axes of DCA indicated that elevation was the most important topographic factor in distribution of the associations in the Darabkola forests. In addition, the results of this study can lead to the more efficient management and better protection of Darbakla forest.
Keywords: Vegetation Classification, Modified TWINSPAN, Braun-Blnquet method, Darabkola forest -
پژوهش حاضر در نظر دارد کیفیت روش های عددی آماری (شاخص تعلقه فی و ارزش معرف) و غیرآماری (شاخص پایایی نسبی و نسبت تاج پوشش کل) در تعیین گونه های معرف جوامع گیاهی راش جنگل های هیرکانی شرقی (شصت کلا و توسکستان) را ارزیابی کند. برای این منظور، نخست با استفاده از روش گونه های معرف دوطرفه یا TWINSPAN شش گروه بوم شناختی طبقه بندی شد. سپس با بهره گیری از روش تخصیص مجموع مقادیر ارزش معرف/ اجتماع پذیری گونه- گروه یا TFVI (به عنوان شاخص تشابه در اختصاص قطعه نمونه- گروه) و براساس هریک از شاخص های ده گانه تعیین گونه معرف (در قالب ده الگوریتم)، طبقه بندی مجدد گروه ها انجام گرفت. بررسی میزان انطباق نتایج هر یک از الگوریتم های طبقه بندی بر نتایج جوامع گیاهی اولیه که در نتیجه کاربرد روش سنتز جدولی براون بلانکه به دست آمدند، نشان داد که گروه های به دست آمده از شاخص تخصیص TFVI در صورت استفاده از دو شاخص فی تعدیل شده براساس داده های حضور- غیاب (84 درصد) و روش پایایی نسبی (82 درصد) به ترتیب بیشترین انطباق بر جوامع گیاهی منطقه را نشان می دهند. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از دو شاخص فی اصلاح شده براساس داده های حضور- غیاب و شاخص پایایی نسبی نسبت به شاخص های دیگر در برآورد درجه اجتماع پذیری گونه- گروه یا تعیین گونه های معرف در تجزیه و تحلیل جوامع گیاهی در اولویت است.کلید واژگان: پایایی نسبی, تخصیص قطعه نمونه-گروه, شاخص های اجتماع پذیری گونه-گروه, گروه های بوم شناختیThe goal of this study is to evaluate the quality of numerical methods (Phi fidelity and indicator value indices) and non-statistical (constancy ratio and total cover ratio indices) in determining the indicator species of Beech plant communities in the eastern Hyrcanian forests. For this purpose, six ecological groups were first classified using two-way indicator analysis or TWINSPAN. Then, by using sum of the indicator value/association indices or TFVI, as a similarity index for assignment of the plot to the plant communities, with emphasizing the result of species and plant communities association (based on 10 algorithms), the groups were reclassified. Evaluating the compatibility of the results of each classification algorithms with the initial plant communities which have been classified by Braun-Blanquet synoptic table showed that reclassification of sample sites by using TFVI when is derived by group-equalized and incidence-based phi index (84%) and constancy ratio method (82%) showed the highest adaptability with the initial plant communities respectively. Totally, the results of this research revealed that group-equalized and incidence-based phi fidelity and constancy ratio indices have the most priority in assessing the association between species and groups of sites or in determining the diagnostic species of plant communities than the other association indices.Keywords: Constancy Ratio, Site-groups assignment, Association indices of species-group, Ecological groups
-
مجله فصل مشترک ها، لایه های نازک و سیستم های با بعد کم، سال سوم شماره 1 (Summer-Autumn 2019)، صص 203 -210
در دهه های اخیر، چندین کاربرد مهم و متفاوت از دیدگاه نظری برای نقاط کوانتومی گرافن (GQD) به اثبات رسیده است. به طور کلی ، نقطه کوانتومی که در ابعاد نانو است ، با اندازه اتم ها و مولکول ها قابل مقایسه است و دارای خواص متفاوت از مواد بالک یکسان است. در مقیاس نانو ، خصوصیات الکتریکی ، نوری ، ترمودینامیکی و مکانیکی نمونه ها از نظر اندازه و شکل (نوع لبه ، فرم ها و ابعاد) با تعداد اتم های تشکیل دهنده نمونه ارتباط مستقیم دارد. در این مقاله سه ساختار مختلف GQD با لبه های زیگزاگ (بنزن ، کرونن و سیرکوموکرونن) با استفاده از تابعیت PBE به منظور استخراج انرژی گرمایی ، انرژی الکترونیکی ، ظرفیت گرما ، قطبش پذیری و آنتروپی با استفاده از نظریه تابعی چگالی ((DFT در نظر گرفته و شبیه سازی شده است. در هر ساختار، بهبود هر خاصیت با توجه به تعداد اتمها در GQD بررسی شده است ، تغییرات خطی و غیرخطی این خصوصیات با توجه به تعداد اتم ملاحظه می شود. مطالعه مقایسه ای طیف سنجی رامان بین تابعیت های PBE و B3LYP برای هر یک از ابعاد مورد نظر از GQDs در نظر گرفته شده است. همچنین ، تشکیل قله G در هر مورد به طور جداگانه بررسی شده است. تمام محاسبات با استفاده از بسته نرم افزاری Gaussian 09W بر اساس مجموعه های پایه 3-21 G گوسین انجام می شود.
کلید واژگان: نظریه تابعی چگالی, نقاط کوانتومی, گرافن, طیف سنجی رامان, بنزن, کرونن, سیرکومکروننJournal of Interface, Thin Film and Low Dimension Systems, Volume:3 Issue: 1, Summer-Autumn 2019, PP 203 -210Theoretically, graphene quantum dot (GQD) has proved to feature in severalimportant applications during recent decades. Generally, quantum dot, which isof nano-scale size is comparable to the size of atoms and molecules, havingdifferent properties from the bulk of the same materials. In Nano scales, theelectrical, optical, thermodynamic, and mechanical properties of samples aredirectly related to the number of atoms constituting the sample, regarding sizeand shape (type of edge, forms, and dimensions). In this paper three differentstructures of GQDs with zigzag edges (Benzene, Coronene, andCircumcoronene) have been considered and simulated using the DFT theory byapplying PBE functional in order to extract the thermal energy, electronicenergy, heat capacity, polarizability, and entropy of each structure. Themodification of each property with respect to the number of atoms in the GQDare investigated, linear and nonlinear variations of these properties with respectto the atom number are observed. Comparative study of Raman spectroscopybetween PBE and B3LYP functionals is studied for each size of the consideredGQDs. Also, revolution of the G peak in each case has been separatelyinvestigated. All calculations are done by using the Gaussian 09W softwarepackage based on 3-21G Gaussian basis sets.
Keywords: DFT, Quantum dots, Graphene, Raman Spectroscopy, benzene, Coronene, Circumcoronene -
پژوهش ها درزمینه تنوع بتا منجر به ارایه شاخص های فراوانی شد. گوناگونی شاخص های مزبور باعث سردرگمی در استفاده از آنها است. این پژوهش به دنبال ارزیابی و تعیین روابط بین 18 شاخص مختلف تنوع بتا بر اساس مقادیر داده های حضوروغیاب ترکیب پوشش گیاهی جوامع شمشاد هیرکانی در دو استان گلستان و مازندران بود. نتایج طبقه بندی به روش خوشه ای نشان داد که شاخص های 18 گانه مزبور را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد. ارزیابی گروه های حاصل از روش خوشه بندی توسط تجزیه تطبیقی قوس گیری شده (DCA) نشان داد که شاخص های چهار گروه تجزیه خوشه ای در سه گروه مجزا قابل تفکیک می باشند. بررسی انطباق گروه های به دست آمده از تحلیل تشخیص بر مبنای مقادیر شاخص های تنوع بتا با تعداد چهار اتحادیه گیاهی که با روش سنتز جدولی براون- بلانکه شناسایی شدند، انطباق 1/64 درصد را نشان داد. همچنین نتایج تحلیل تشخیص مشخص کرد که از میان 18 شاخص تنوع بتا که در تحلیل تشخیص وارد شدند، تنها هفت شاخص Bm، Bc، B-2، Brlb، Bco، BI و Be در توابع تشخیص قرارگرفته که از این تعداد چهار شاخص Bm، Bc، BI و Be همبستگی تطبیقی بالایی با سه تابع تحلیل تشخیص داشتند. به طورکلی نتایج این تحقیق نشان داد که بسیاری از شاخص های تنوع بتا که بر اساس داده های حضور و غیاب محاسبه می شوند، عملکرد مشابهی دارند و مقادیر عددی این شاخص ها ابزاری مناسب برای شناسایی جوامع گیاهی است به شرطی که عمل کرد حضور و غیاب گونه ها در این جوامع گیاهی بالا باشد.
کلید واژگان: تنوع زیستی گیاهی, تحلیل خوشه ای, طبقه بندی پوشش گیاهی, عمل کرد گونه هاThe Increase in studies of beta diversity has led to several measures and methods. The variety of theses indicators cause their use in confusion. The aim of this study was to evaluate and determine the relationships between 18 different beta diversity indices based on presence and absense data. For this purpose, Buxus hyrcana database in Golestan and Mazandaran provinces was used. Clustering results showed that these 18 indices classified into 4 distinct groups with similar performance. Evaluation of clustering results by Detrended correspondence analysis (DCA) analysis showed that the indices of the four groups of cluster analysis can be separated into three distinct groups. From basis of combined results of discriminant analysis and Braun-Blanquet method, three vegetation units were recognized, which had 64.1 percent coincide with phytosoicilogical plant communities in Braun- Blanquet method. Also, among of 18 beta diversity indices included in the discriminant analysis, only Bm, Bc, B-2, Brlb, Bco, BI and Be were added in three functions. Among these 7 indices, them, Bm, Bc, BI and Be had a high canonical correlation with the three discriminant analysis functions. totally, the results of this study showed that many beta diversity indices based on presence and absense data have similar performance, and the numerical values of beta biodiversity indices are a good criterion for identifying Buxus hyrcana plant communities, provided that species turnover in these plant communities being high.
Keywords: Plant biodiversity, cluster analysis, vegetation classification, species turnover -
تحقیق حاضر در نظر دارد تا کیفیت شاخص های تشابه قطعه نمونه-گروه در اختصاص قطعات نمونه به جوامع گیاهی را با استفاده از شاخص های ارزیاب مبتنی بر گروه و گونه مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و مناسب ترین روش را ارائه دهد. برای این منظور از داده های بانک اطلاعاتی پوشش گیاهی شمشاد هیرکانی در دو استان گلستان و مازندران (تعداد 437 رولوه) استفاده شد. با استفاده از نتایج تلفیقی دو روش TWINSPAN معمولی و اصلاح شده به همراه نتایج تحلیل خوشه ای، تعداد 11 گروه گیاهی طبقه بندی شد. گروه های حاصله به عنوان گروه های اولیه در محاسبه شاخص های تشابه قطعه نمونه- گروه مد نظر قرار گرفتند. پس از گروه بندی، نخست درجه اجتماع پذیری گونه- گروه با استفاده از شاخص تعلقه فی اصلاح شده برآورد شده و سپس با بکارگیری 6 شاخص تشابه قطعه نمونه- گروه اقدام به تخصیص دوباره قطعات نمونه به گروه های 11 گانه شد. نتایج نشان داد که گروه های حاصل از شاخص تشابه TPFI از نظر همه شاخص های ارزیابی مورد نظر (به غیر از دو شاخص کالینسکی و انحصارگرایی) نسبت به بقیه 5 شاخص تشابه قطعه نمونه- گروه از کیفیت مطلوب تری برخوردار است. نتایج تحلیل PCA در ارتباط با مقادیر شاخص های ارزیابی نشان داد شاخص غیرهندسی گونه های معرف یا ISA به همراه دو شاخص هندسی ضریب همبستگی بیسیریال نقطه ای و ضریب پارتانا به ترتیب اهمیت به عنوان مهمترین شاخص ها محسوب می شوند. به طور کلی نتایج تحقیق حاضر تصریح می کند استفاده از روش مدل مجموع شاخص تعلقه فی در تخصیص قطعات نمونه به گروه های از قبل طبقه بندی شده نسبت به پنج روش فروانی شاخص تشابه قطعه نمونه- گروه در اولویت می باشد.کلید واژگان: جوامع گیاهی, شاخص تشابه قطعه نمونه گروه, شاخص های ارزیابی هندسی و غیر هندسیIn this paper, we evaluate quality of several similarity indices for assignment of new releve to vegetation units, using geometric and non-geometric based evaluators. For this purpose, Buxus hyrcana dataset (437 releves) that belong to Mazandaran and Golestan provinces in Hyrcanian forests was used. 11 vegetation units as a primary groups produced by combination results of TWINSPAN, Modified TWINSPAN and cluster analysis. All of 437 releve were re-assigned to 11 primary groups by six similarity indices indices that consider Phi fidelity index. With the exception of Calinski and Uniqueness evaluators, classification resulting from TPFI similarity index had the highest values of evaluators. Results of PCA analysis showed that ISA evaluator as a non-geometric evaluator with two geometric evaluators consist of PBC and PARTANA are the most important evaluators. Totally, the results of this study revealed that among six similarity indices, TPFI to be an effective one for assignment of new releve to vegetation units.Keywords: vegetation communities, similarity indices of site –groups, geometric, non-geometric evaluators
-
لایه گذاری سرد به شکل گسترده ای برای شکست خواب بذر ون (Fraxinus excelsior L.) استفاده می شود. در این پژوهش اثر دو تیمار از نونهال های تولید شده با بذرهای ون یک ساله و دوساله در ماسه مرطوب (جهت حفظ رطوبت مورد نیاز بذر برای جوانه زنی) با سه تکرار در قالب طرح کامل تصادفی در نمونه هایی به ابعاد یک متر مربع در هر کرت انجام شد. برخی از صفات کمی و ظاهری نونهال ها (ابعاد برگ، ساقه، ریشه، تاج و زی توده) و مشخصات شیمیایی برگ (کربن آلی، نیتروژن، فسفر، پتاسیم و نسبت کربن به نیتروژن) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تراکم نهال مربوط به تیمار بذرهای ون دوساله (میانگین 67/157 اصله در متر مربع) به طور معنی داری بیشتر از نونهال های با تیمار یک ساله (میانگین 61/67 اصله در متر مربع) بود. همچنین، بین دو تیمار مدت زمان لایه گذاری از نظر صفات رویشی قطر یقه، قطر تاج، ارتفاع تاج، ارتفاع کل، طول ریشه، وزن خشک برگ و سطح مخصوص برگ گیاه اختلاف معنی داری وجود داشت و مقدار آن در تیمار لایه گذاری دوساله بیشتر بود. بین مشخصه های کربن آلی، پتاسیم، فسفر و نسبت کربن به نیتروژن، فقط پتاسیم اختلاف معنی داری بین دو تیمار لایه گذاری نشان داد و در تیمار لایه گذاری دوساله بیشتر بود. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که تولید نونهال با تیمار بذر ون در بستر ماسه مرطوب به مدت دوسال مناسب تر است، بنابراین پیشنهاد می شود برای تولید موفق تر نهال ون در نهالستان ها، روش تیمار بذر ون در بستر ماسه مرطوب به مدت دو سال انجام شود.کلید واژگان: تیمار بذر, جنگل کاری, جوانه زنی, ماسه مرطوبCold stratification is widely used to break dormancy of ash (Fraxinus excelsior L.) seeds. In this study, two groups of seedlings produced by two treatments of ash seeds, one and two-years cold stratification of seeds were investigated with three replications in a completely randomized design in samples of one m2 per plot. Some quantitative characteristics of seedlings including collar diameter, leaf area, stem length, root length, crown height and its biomass and leaves chemical characteristics including organic carbon, nitrogen, phosphorus, potassium and relationship between carbon to nitrogen are examined. The results showed that seedlings density from the two-years old seeds (average of 157.67 seedlings per m2) was significantly higher than that of one-year treatment seeds (average of 61.67 seedlings per m2). Also significant difference between two stratification treatments was recognized for collar diameter, crown diameter, crown height, total height, root length and leaf area index; which were higher values in two years cold stratification treatment. Among the chemical characteristics of leaves, only potassium content showed significant difference which was higher in the two years cold stratification treatment. In general, we conclude that cold stratification on seed of ash for two years ensure the successful production of ash seedlings in nurseries.Keywords: Afforestation, germination, seed treatment, wet sand
-
در تحقیق حاضر ترکیب گیاهی بانک بذر خاک و پوشش گیاهی روزمینی پارک جنگلی نور مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از ترکیب گیاهی روزمینی براساس اطلاعات تعداد 30 قطعه نمونه 400 متر مربعی در دو دوره زمانی اسفند ماه و خرداد ماه انجام شد. مطالعه بانک بذر خاک نیز با استفاده از روش کشت گلخانه ای به مدت 7 ماه براساس تعداد 240 (30 قطعه-نمونه × 4 تکرار × 2 عمق 5-0 و 10-5 سانتی متری) نمونه خاک 400 سانتی متر مربعی انجام شد. نتایج نشان داد که در بخش پوشش گیاهی روزمینی منطقه تعداد 66 گونه متعلق به 58 جنس و 38 تیره و در بانک بذر خاک منطقه، تعداد 103 گونه گیاهی متعلق به 90 جنس و 48 تیره گیاهی حضور دارد. تیره های Rosaceae، Lamiaceae، Poaceae (6 گونه) و Asteraceae (4 گونه) در بخش روزمینی و Poaceae (11 گونه)، Asteraceae (8 گونه)، Lamiaceae (6 گونه)، Cyperaceae،Fabaceae و Scrophulariaceae (5 گونه) به عنوان مهمترین تیره های گیاهی موجود در بانک بذر خاک منطقه محسوب می شوند. نتایج نشان داد در بخش ترکیب گیاهی رو زمینی فانروفیت ها با 33 درصد و عناصر اروپا–سیبری با 34 درصد و در بخش بانک بذر خاک تروفیت ها و عناصر چند منطقه ای با 5/31 درصد به عنوان مهمترین گروه های ساختاری طیف زیستی و فیتوکوریون منطقه محسوب می شوند. از مجموع تعداد کل 119 گونه گیاهی منطقه، سهم گونه هایی که فقط در ترکیب گیاهی رو زمینی یا بانک بذر-خاک و گونه های که به طور مشترک در هر دو بخش بانک بذر خاک و پوشش گیاهی رو زمینی حضور یافتند به ترتیب 16، 53 و 50 گونه بود. این موضوع نه تنها شباهت کم بین پوشش گیاهی روزمینی و بانک بذر خاک در اکوسیستم های جنگلی معتدله را تایید می کند بلکه اهمیت مطالعه بانک بذر خاک در معرفی دقیق تر ظرفیت تنوع زیستی گیاهی منطقه را نیز نشان می دهد.کلید واژگان: پوشش گیاهی روزمینی, بانک بذر خاک, شکل زیستی, کوروتیپ, پارک جنگلی نورAboveground vegetation were sampled by 30 plots of 400 m2 during two periods of March and June. Seed bank flora was studied using seedling emergence method from basis of 240 soil samles (30 plot×4 replication×2 depths of 0-5 and 5-10 cm) which had been hammered by a hollow 400 cm2 metal frame. The floristic results in aboveground vegetation revealed 66 plant species belonging to 58 genera and 38 families, while a total of 103 species, 90 genera and 48 families were represented in the soil seed bank. Lamiaceae, Rosaceae, Poaceae (6 species) and Asteraceae (4 species) in the extant vegetation but in seed bank part Poaceae (11 species), Asteraceae (8 species), Lamiaceae (6 species), Scrophulariaceae, Cyperaceae and Fabaceae (5 species) were the most important families. Results also showed that Phanerophytes (33%) and Euro-Siberian (34%) were the most important biological spectrum and phytochorion respectivly in the aboveground vegetation, whereas therophytes and pluriregional regions elements (31/5%) were the most in the seed bank floras. From total of 119 plant species, the proportion of species that presented only in the aboveground vegetation, only in soil seed bank and in both of them were 16, 53 and 50, respectively. This condition confirms low similarity between above-ground vegetation and persistent soil seed bank and it also reiterate the importance of soil seed bank study for introducing more accurate capacity of plant biodiversity.Keywords: Aboveground vegetation, Soil seed bank, life form, chorotype, Noor Forest Park
-
در تحقیق حاضر، پوشش گیاهی روزمینی و بانک بذرخاک سه رویشگاه جلگه ای و پایین بند هیرکانی شامل (هلومسر، انجیلی سرا و ذخیرگاه شمشاد سی سنگان) مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از ترکیب گیاهی روزمینی در خردادماه بر اساس اطلاعات تعداد 68 قطعه نمونه 400 متر مربعی و مطالعه بانک بذرخاک با استفاده از روش کشت گلخانه ای انجام شد. نتایج نشان داد که در بخش پوشش گیاهی روزمینی، تعداد 66 گونه، 59 جنس و 38 تیره گیاهی و در بخش بانک بذرخاک، تعداد 93 گونه گیاهی متعلق به 82 جنس و 48 تیره گیاهی حضور دارد. تیره های Lamiaceae، Poaceae و Rosaceae هر کدام با 5 گونه (6/7 درصد) در بخش روزمینی و در بخش بانک بذرخاک تیره Asteraceae با 12 گونه (9/12درصد)، Lamiaceae با 6 گونه (5/6 درصد)، Cyperaceae، Fabaceae و Poaceae هر کدام با 5 گونه (4/5 درصد) به عنوان مهم ترین تیره های گیاهی محسوب می شوند. نتایج همچنین نشان داد که در بخش پوشش گیاهی روزمینی فانروفیت ها با 9/37 درصد (25 گونه) و عناصر اروپا- سیبری با 4/42 درصد (28 گونه) و در بخش بانک بذرخاک همی کریپتوفیت ها با 3/32 درصد (30 گونه) و عناصر چند ناحیه ای با 28 درصد (26 گونه) به عنوان مهم ترین گروه های ساختاری طیف زیستی و کورولوژی این سه منطقه محسوب می شوند. از مجموع تعداد کل 118 گونه گیاهی منطقه، فقط 41 گونه به صورت مشترک در دو بخش حضور یافته است که این موضوع نه تنها شباهت کم ترکیب گیاهی بانک بذرخاک با پوشش گیاهی روزمینی متناظر در بوم نظام های جنگلی معتدله را تایید می کند بلکه اهمیت مطالعه بانک بذرخاک در معرفی دقیق تر ظرفیت تنوع زیستی گیاهی منطقه را نیز نشان می دهد. همچنین نتایج نشان داد که بذور شب خسب با متوسط تراکم 270 بذر در مترمربع در 61 درصد از نمونه های بانک بذرخاک حضور می یابد که این مساله نقش بانک بذرخاک شب خسب به عنوان یک منبع قابل اتکا برای احیای طبیعی آن در جنگل های هیرکانی را دلالت می کند.کلید واژگان: پوشش گیاهی روزمینی, بانک بذرخاک, شکل زیستی, کوروتیپ, شب خسبThis study was investigated the above-ground vegetation and soil seed bank flora in three site of Albizia julibrissin Durazz. In Hyrcanian Lowland Forests (including Haloomsar, Anjilisra forests and Sisangan Box tree (Buxus hyrcanus Pojark) reserve). Aboveground vegetation was sampled by 68 plots of 400 m2 during late June and seed bank flora was studied by seedling emergence method. The result showed that there were 66 plant taxa belonging to 59 genera and 38 families in the extant vegetation of the studied eareas, while a total of 93 species, 82 genera and 48 families were represented in the soil seed bank.Lamiaceae, Poaceae and Rosaceae with 5 species (7.6%) were the most frequent families in the above-ground vegetation while in soil seed bank Asteraceae with 12 species (12.9%), Lamiaceae with 6 species (6.5%) followed by Cyperaceae, Fabaceae and Poaceae with 5 species (5.4%) were the most important families. Results also showed phanerophytes with 37.9% (25 species) and Euro-Siberian with 42.4% (28 species) in the Above-ground Vegetation floras and Hemicryptophytes 32.3% (30 species) and pluriregional regions elements 28% (26 species) were the most important biological spectrum and phytochorion in the seed bank floras, respectivly.From total of 118 plant species, the proportion of species that presented only in the above-ground vegetation, only in soil seed bank and in both of them were 25, 52 and 41, respectively. This condition not only explains low similarity between soil seed bank and above-ground vegetation and it also showed the importance of soil seed bank study for introducing more accurate capacity of plant biodiversity. our result also showed that Albizia julibrissin Durazz with the average seed density of 270 seeds/m2 are attending in 61% of total seed bank samples which it emphesizes the role of its seed bank as a suitable source for natural restoration of Albizia julibrissin in the Hyrcanian ForestsKeywords: Above, ground vegetation, Albizia julibrissin, Chorotype, Durazz, Life form, Soil seed bank
-
پژوهش حاضر در نظر دارد کاربرد روش ترکیب گونه های معرف را در طبقه بندی بانک های اطلاعاتی پوشش گیاهی بزرگ بررسی کند. برای این منظور، از بانک اطلاعاتی پوشش گیاهی شمشاد در استان های گلستان و مازندران مشتمل بر 442 رولوه و 89 گونه استفاده شد. برای اجرای روش ترکیب گونه های معرف، نخست طبقه بندی اولیه توسط روش TWINSPAN اصلاح شده انجام شد و با اجرای آنالیز تعلقه فی در گروه های حاصل از سطح قطع دوم این طبقه بندی، پنج گونه که دارای بالاترین مقدار تعلقه بودند، انتخاب شد. سپس، با بررسی وقوع مشترک هر یک از این پنج گونه توسط آنالیز اجتماع پذیری فی با دیگرگونه های بانک اطلاعاتی، گروه گونه های گیاهی تشکیل شد. در پایان، با استفاده از فرمول نویسی گروه گونه های مزبور (معروف به فرمول های منطقی) و با تخصیص 379 رولوه به فرمول های مزبور، تعداد 21 اجتماع گیاهی در بانک اطلاعاتی شمشاد شناسایی شد که متعلق به تعداد شش واریانت، 17 زیرجامعه، 11 جامعه، چهار اتحادیه، یک رده و یک راسته گیاهی است. همچنین، تعداد 63 رولوه که توسط فرمول های منطقی به هیچ کدام از اجتماعات گیاهی اختصاص نیافتند، توسط شاخص اجتماع پذیری FPFI به اجتماع گیاهی که دارای بیشترین مقدار این شاخص بودند، اختصاص یافت. به طور کلی، نتایج تحقیق حاضر تصریح می کند که با توجه به انطباق 91 درصدی دو روش طبقه بندی براون- بلانکه و ترکیب گونه های معرف، می توان روش ترکیبی را به عنوان جایگزین مناسب روش مبتنی بر تجربه براون- بلانکه برای طبقه بندی بانک های اطلاعاتی پوشش گیاهی بزرگ به متخصصان پوشش گیاهی داخل کشور پیشنهاد کرد.کلید واژگان: روش ترکیب گونه های معرف, روش براون- بلانکه, طبقه بندی پوشش گیاهی, شاخص تعلقه فی, بانک های اطلاعاتی پوشش گیاهی, شمشادThis study intends to assess the application of Cocktail method in the classification of large vegetation databases. For this purpose, Buxus hyrcana dataset consisted of 442 relevés with 89 species were used and by the modified TWINSPAN. For running the Cocktail method, first primarily classification was done by modified TWINSPAN, and by performing phi analysis in the groups resulted five species were selected which had the highest fidelity value. Then sociological species groups were formed by examining co-occurrence of these 5 species with other species in the database. 21 plant communities belongs to 6 variant, 17 sub associations, 11 associations, 4 alliance, 1 order and 1 class were recognized by assigning 379 releves to the sociological species groups by using logical formulas. Also, 63 releves by the logical formula were not assigned to any sociological species groups, by FPFI index were assigned to the sociological species groups which had the most index value. According to 91% classification agreement with Brown-Blanquet classification and Cocktail classification, we suggest Cocktail method to vegetation scientists as an efficient alternative of Braun-Blanquet method to classify large vegetation databases.Keywords: Cocktail method, Braun-Blanquet method, Vegetation classification, Phi fidelity index, Vegetation database, Buxus hyrcana
-
با گذشت حدود پنج دهه از کاشت درختان پارک جنگلی چیتگر، تاکنون مطالعه ای در زمینه بانک بذر در این منطقه انجام نشده است. پژوهش پیش رو برای نخستین بار به مطالعه ترکیب گونه ای پوشش گیاهی روزمینی و بانک بذر خاک این جنگل کاری پرداخت. سی قطعه نمونه 450 متر مربعی در سطح منطقه پیاده شد. نمونه برداری از بانک بذر خاک در هر قطعه نمونه با استفاده از یک قاب 400 سانتی متر مربعی در دو عمق صفر تا پنج و پنج تا 10 سانتی متری انجام شد و ترکیب گونه ای بانک بذر خاک به روش کشت گلخانه ای تعیین شد. براساس نتایج، در مطالعه پوشش گیاهی روزمینی، 62 گونه گیاهی از 22 خانواده و در مطالعه بانک بذر خاک 29 گونه از 13 خانواده شناسایی شدند. همه گونه های موجود در بانک بذر خاک در پوشش گیاهی روزمینی حضور داشتند. نتایج نشان داد که پوشش گیاهی روزمینی نسبت به بانک بذر خاک از غنای گونهای بیشتری برخوردار بود. تشابه زیاد گونه های بانک بذر خاک و پوشش گیاهی روزمینی گویای این مطلب بود که بانک بذر خاک منطقه قابلیت احیای پوشش گیاهی روزمینی را دارد، اما با توجه به عدم مشاهده گونه درختی در بانک بذر خاک می توان گفت که احیای جوامع درختی فقط با تکیه بر جوانه زنی بذر از بانک بذر خاک عملی نیست. به دلیل ساختار و نوع پوشش گیاهی قبلی منطقه که جنگل نبوده است، درنهایت گرایش طبیعی منطقه به سوی گونه های غیرجنگلی است.کلید واژگان: بانک بذر خاک, پوشش گیاهی روزمینی, رسته بندی, غنای گونه ایAfter over five decades of establishing plantations in Chitgar Forest Park in Tehran, no study has yet been carried out on the soil seed bank in this region. This study aimed to investigate the composition of above-ground vegetation and soil seed bank. Therefore, 30 releves were established with 450m2 area each. For sampling soil seed bank within each releve, two samples were randomly collected by hammering a 400 cm2 into the soil to a depth of 5-10. Following this, the soil seed bank was estimated using the seedling emergence method. All in all there were 22 families and 62 species in above-ground vegetation and 29 species from 13 families were identified in the seed bank. All species in the soil seed bank were present in the above-ground vegetation. The results also showed that the above-ground vegetation included a higher species richness than the soil seed bank. High similarity of the soil seed bank and above-ground vegetation showed that the soil seed bank has the potential for reclamation of above-ground vegetation, but the lack of tree species in the soil seed bank hampers the practicability of the reforestation with an emphasis on seed germination of the soil seed bank. Furthermore, because of the structure and the type of the previous above-ground vegetation across the test site, the natural tendency of the area is towards the non-forest species.Keywords: Above, ground vegetation, DCA, soil seed bank, species richness
-
شاخص های متعددی برای تعیین میزان اجتماع پذیری گونه ها به جوامع گیاهی طبقه بندی شده به منظور تعیین گونه های معرف وجود دارد. در پژوهش پیش رو با معرفی 11 شاخص اجتماع پذیری گونه- گروه، کیفیت آنها براساس داده های پوشش گیاهی 168 رولوه از جوامع گیاهی شمشاد هیرکانی (Buxus hyrcana Pojark.) با توسعه مدل TFVI و بهره گیری از چهار معیار عددی مجموع مقادیر اجتماع پذیری مثبت، شاخص تمایزی، شاخص انحصارگرایی و شاخص قدرت تفکیک ارزیابی شد. به منظور تعیین میزان وفاداری گونه ها از نتایج طبقه بندی روش TWINSPAN اصلاح شده (9 اجتماع گیاهی) استفاده شد. نتایج نشان داد که گروه های به دست آمده از مدل TFVI با استفاده از ضریب های ارزش، UbinB و اوچیای (Ochiai) دارای بیشترین مقادیر معیارهای چهارگانه ارزیابی کیفیت طبقه بندی بودند و از این نظر کیفیت آنها نسبت به ضیب های دیگر در سطح بالاتری قرار داشت. همچنین نتایج دارنگاره طبقه بندی خوشه ایو نمودار PCA نشان داد که نتایج شاخص های اجتماع پذیری 11گانه در چهار گروه قابل تفکیک است. در بررسی ابر نقاط شاخص های اجتماع پذیری در امتداد دو محور اول PCA که به ترتیب با مقادیر ویژه 0/556 و 0/365 بیشتر از 92 درصد از سهم تغییرات موجود در مقادیر شاخص های اجتماع پذیری مزبور را تبیین می کردند، مشخص شد که مقادیر وفاداری گونه ها براساس دو معیار ضریب ارزش و اوچیای مشابه هم بودند و از این نظر با نتایج شاخص های دیگر به طور کامل متفاوت بودند. به طور کلی نتایج پژوهش پیش رو نشان داد که استفاده از دو شاخص ضریب ارزش و اوچیای در تعیین گونه های معرف جوامع گیاهی نسبت به شاخص های اجتماع پذیری دیگر در اولویت است.کلید واژگان: شاخص های اجتماع پذیری گونه, گروه, طبقه بندی پوشش گیاهی, گونه معرف, مدل TFVIThere are several available indices to assess the group associations between species and sites in order to identify diagnostic species. In this study, we introduced 11 indices of species-site groups and evaluated their quality by means of a TFVI model and four numerical criteria, including average positive fidelity, sharpness, uniqueness and crispness based on of 168 releve of Buxus hyrcana habitats. We used a modified TWINSPAN classification of 168 releve (Nine vegetation community/site groups) to determine the species fidelity value. The results showed that new classification obtained from assigning releve using TFVI model based on IndVal, UbinB and Ochiai indices returned the highest values of the fourfold criteria in evaluating classification quality. Moreover, they achieved higher qualities compared to other indices. Also results of cluster analysis and PCA diagram showed that 11 species-site groups association indices can be divided into four groups. The scatter plot of association indices along two first axes in PCA (eigenvalues 0.556 and 0.365, respectively) explained 92% of total variation, and species fidelity values based on IndVal and Ochiai indices were similar and noticeably different with other indices. Finally, the results of this study revealed that IndVal and Ochiai indices have the most priority in determining diagnostic species of vegetation communities compared to the other examined association indices.Keywords: Association indices of species, site groups, diagnostic species, TFVI model, vegetation classification
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.