حامد سنگونی
-
سابقه و هدف
یکی از مهم ترین شروط برای موفقیت یک طرح اصلاح مرتع از طریق کاشت گیاهان، انتخاب مکان درست برای کشت هر گیاه خاص است. شناسایی دقیق رویشگاه بالقوه گونه و کاشت آن در مناطق مشابه، می تواند تا حدود زیادی موفقیت طرح را تضمین و به این ترتیب شرایط محیط را به شرایط قبل از تخریب نزدیک نماید. هدف از این پژوهش مدل سازی رویشگاه گونه زنبق بیابانی با نام علمی Iris songarica Schrenk به عنوان یک گونه زینتی و دارویی در شهرستان تربت حیدریه با استفاده از مدل تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی است.
مواد و روش هااز طریق پیمایش میدانی 34 نقطه حضور زنبق وحشی با استفاده از سیستم موقعیت یاب جهانی ثبت گردید. از داده های مکانی حضور این گونه به عنوان مکان های مناسب بالفعل برای رویش آن در نظر گرفته شد. متغیرهای محیطی مورد استفاده در این پژوهش شامل داده های فیزیوگرافی (سه متغیر)، داده های خاک شناسی (هفت متغیر) و داده های اقلیمی (نوزده متغیر) است. در ابتدا نقشه تمام متغیرها در نرم افزار Arc GIS تهیه شد. سپس لایه های اطلاعاتی در مدل ENFA وارد و با اعمال آنالیزهای آماری نرمال سازی و همبستگی در نرم افزارBiomapper ، نقشه رویشگاه بالقوه گونهIris songarica با استفاده از روش میانگین هندسی تهیه شد. ارزیابی نقشه رویشگاه با استفاده از آزمون Cross - validation و شاخص Boyce انجام گرفت.
نتایجنمایه های حاشیه گرایی، تخصص گرایی و تحمل پذیری به ترتیب معادل با 536/0، 015/10 و 1/0 محاسبه گردید. این مقادیر بیانگر این است که این گونه تمایل به رویش در مرکز متغیرهای زیستگاهی دارد و یک گونه تخصصی است که دامنه خاصی از متغیرهای محیطی را در محدوده منطقه مورد مطالعه تحمل می کند. در این پژوهش متغیرهای جهت، هدایت الکتریکی، دامنه سالانه دما، همسانی دما، درصد سیلت، میزان کربن، میانگین دامنه دمای روزانه و مجموع بارندگی سردترین سه ماهه متوالی مهم ترین عوامل در انتخاب زیستگاه گونه زنبق گل چمنی می باشند. همچنین در منطقه مورد مطالعه متغیرهای اقلیمی مربوط به دما در پراکنش این گونه موثرتر از متغیرهای اقلیمی مربوط به بارندگی هستند. چنان که در نتایج مدل دیده می شود، از بین چهار متغیر اقلیمی مهم موثر بر پراکنش گونه زنبق گل چمنی در منطقه مورد مطالعه سه متغیر مربوط به دما و تنها یک متغیر مربوط به بارندگی است. از کل مساحت منطقه مورد مطالعه که 367200 هکتار است، 242 هزار و 975 هکتار معادل 16/66 درصد از مساحت کل منطقه در کلاس رویشگاهی نامناسب، 73 هزار و 825 هکتار معادل 1/20 درصد از منطقه در کلاس رویشگاهی تناسب کم، 24 هزار و 200 هکتار معادل 6/6 درصد از کل منطقه در کلاس رویشگاهی تناسب متوسط و 26 هزار و 200 هکتار معادل 14/7 درصد از منطقه به عنوان رویشگاه بالقوه گونه زنبق گل چمنی کاملا مناسب است. برای ارزیابی صحت مدل از شاخص بویس استفاده شد که میزان صحت مدل 94 درصد تعیین شد که قابل قبول است.
نتیجه گیریدرنهایت می توان بیان نمود که مدل تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی با دقت خوبی می تواند در پیش بینی پراکنش گونه زنبق گل چمنی در منطقه مورد مطالعه مورد استفاده قرار گرفته و نتایج حاصله می تواند در مطالعات مختلف مدیریت مراتع مورد استفاده قرار گیرد. نتایج این مطالعه می تواند در برنامه ریزی های مدیریتی برای حفاظت، بهره برداری و احیاء گونه زنبق گل چمنی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی, تخصص گرایی, حاشیه گرایی, شاخص بویسJournal of Rangeland, Volume:17 Issue: 4, 2024, PP 570 -586Background and objectivesSuccessful pasture improvement plans rely on selecting suitable planting locations for each plant species. Identifying the potential habitat of plant species and planting them in appropriate areas significantly increases the plan's success, facilitating environmental restoration. This study aims to model the habitat of Iris songarica Schrenk, commonly known as desert iris, in Torbat Heydarieh County using Ecological Niche Factor Analysis (ENFA).
MethodologyPresence data for Iris songarica were collected from 34 points through field surveys and direct observations, recorded using GPS. These points were considered suitable areas for iris growth. Environmental variables, including physiographic (three variables), soil science (seven variables), and climatic (nineteen variables) data, were incorporated into the ENFA model. Initial mapping of these variables was conducted using ArcGIS software. The ENFA model was then applied, and statistical analyses such as normalization and correlation were performed in Biomapper software to generate the potential habitat map of Iris songarica using the geometric mean method. Habitat map evaluation was conducted using Cross-validation tests and the Boyce index.
ResultsMarginality, specialization, and tolerance indices were calculated as 0.536, 10.015, and 0.1, respectively, indicating Iris songarica's preference for central habitat variables and its specialization in tolerating a specific range of environmental conditions. Direction, electrical conductivity, annual temperature range, temperature homogeneity, silt percentage, carbon content, average daily temperature range, and total rainfall of the coldest consecutive quarter were identified as the most influential factors in determining the habitat of Iris songarica. Climatic variables related to temperature had a greater impact on species distribution than those related to rainfall. Out of the four significant climatic variables affecting Iris songarica's distribution, three were temperature-related, while only one was related to rainfall. Approximately 66.16% of the study area was classified as unsuitable habitat, with 14.7% identified as potential habitat. Boyce's index revealed a model accuracy of 94%, indicating its reliability.
ConclusionEcological Niche Factor Analysis proves effective in predicting Iris songarica's distribution in the study area with satisfactory accuracy. The results can inform various pasture management endeavors, aiding in the protection, utilization, and restoration of Iris songarica habitats.
Keywords: Ecological Niche Factor Analysis, Specialization, Marginality, Boyce Index -
این مطالعه با هدف بررسی و شناخت ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی کتیرای حاصل از گون زرد (Astragalus parrowianus Fischer.) در مراتع جلمبادان شهرستان جوین و مطالعه ارتباط این ویژگی ها با خصوصیات خاکشناسی و توپوگرافی انجام شد. به منظور برداشت صمغ گون، در تیر و مردادماه 1399 به مراتع جلمبادان شهرستان جوین مراجعه شد و با استفاده از منابع علمی و راهنمایی بهره برداران محلی، 4 مکان مختلف حضور گون زرد مورد شناسایی قرار گرفت. سپس در هریک از مکان ها نمونه برداری صمغ کتیرا از پایه های گون استخرج شد و به منظور تهیه نمونه خاک پروفیل در عمق 60-0 سانتیمتری حفر شد. ویژگی های کمی صمغ کتیرا شامل میزان تولید، میزان خاکستر، میزان گرانروی و ویژگی های کیفی کتیرای استحصال شده شامل میزان عناصر پتاسیم، کلسیم، فسفر و سدیم، میزان قندهای آرابینوز، گالاکتوز، فروکتوز، گلوکز و ساکارز و میزان اسیدهای آمینه پرولین، سرین و والین اندازه گیری شد. در نمونه های خاک برداشت شده فاکتورهای هدایت الکتریکی، درصد شن، درصد سیلت، درصد رس، قلیائیت خاک، درصد اشباع آب خاک، میزان پتاسیم خاک و مقدار مادهآلی در آزمایشگاه با استفاده از روش های استاندارد تعیین شدند. نقشه های شیب، جهت و ارتفاع نیز به منظور تعیین خصوصیات توپوگرافی تهیه شد. سپس با استفاده از تجزیه واریانس یک طرفه، وجود اختلاف معنی دار بین مکان های مختلف به اثبات رسید و در نهایت با استفاده از رج بندی با تحلیل جداکننده های پارامتری شده (RDA)، ارتباط بین ویژگی های محیطی و خصوصیات کتیرا مورد بررسی قرار گرفت. از میان ویژگی های خاک مقدار ماده آلی، درصد رس، شن، مقدار سنگریزه و هدایت الکتریکی دارای تفاوت معنی داری در سایت های مورد مطالعه هستند. درحالی که پتاسیم، قلیائیت و درصد سیلت تفاوت معنی داری در میان سایتهای مورد بررسی ندارند. ویژگی های فیزیکی و شیمیایی صمغ کتیرا به جز والین، منیزیم، ساکارز و گالاکتوز در میان سایتهای مورد بررسی دارای اختلاف معنی دار است. سایت یک دارای کمترین میزان گرانروی، کلسیم، سدیم، فروکتوز، پرولین و بیشترین مقدار محصول و خاکستر است. سایت دو دارای بیشترین مقدار پتاسیم، فسفر، آرابینوز، گلوکوز، پرولین است. سایت سه بیشترین گرانروی، کلسیم و سرین و کمترین ساکارز و گالاکتوز است. سایت چهار دارای کمترین میزان محصول، پتاسیم، فسفر، آرابینوز، گلوکز، خاکستر، سرین و بیشترین مقدار سدیم و فروکتوز است. همچنین حدود 90 درصد از تغییرات توسط محور اول نمودار RDA توجیه می شوند و متغیرهای ارتفاع از سطح دریا (72 درصد)، قلیائیت خاک (42 درصد)، جهت شیب (36 درصد)، هدایت الکتریکی (34 درصد) و درصد شیب (33 درصد) مهم ترین عوامل موثر در تفکیک مکان های مختلف رویش گون کتیرایی زرد در منطقه جلمبادان بوده اند. مهم ترین عوامل موثر در تفکیک مکان های مختلف رویش گون کتیرایی زرد در منطقه جلمبادان بوده اند. با توجه به نتایج ویژگی های صمغ کتیرا تحت تاثیر عوامل محیطی است و هر یک از ویژگی های صمغ کتیرا تحت تاثیر برخی از ویژگیهای محیطی قرار دارند. از این برای اهداف صنعتی مختلف که ویژگی مشخصی از صمغ کتیرا مزیت دارد لازم است تا محیطی که گونه گون در آن پرورش می یابد و یا صمغ آن برداشت می شود از جهت عوامل محیطی مورد نظر در شرایط بهینه باشد.
کلید واژگان: کتیرا, گون, توپوگرافی, خاک, رسته بندیThis study was carried out with the aim of investigating and knowing the chemical and physical characteristics of Astragalus parrowianus Fischer and the relationship of these characteristics with soil and topographical characteristics in Jalamabadan rangeland of Joveyn city. At first, the studied area was divided into four places where A. parrowianus was present for sampling. In July and August of 2019, the study area was visited to take samples of tragacanth and then by using of scientific resources and the guidance of local operators, 4 different sites with the presence of A. parrowianus were identified. Then, in each of the places, the tragacanth was extracted from the plant bases and A profile was dug at a depth of 0-60 cm in order to prepare a soil sample. Quantitative characteristics of tragacanth, including production, ash, viscosity, and qualitative characteristics of Tragacanth, including potassium, calcium, phosphorus, and sodium elements, arabinose, galactose, fructose, glucose, sucrose sugars, and proline, serine, and valine amino acids were measured. In the collected soil samples, the factors of electrical conductivity, percentage of sand, silt, clay, pH, soil water saturation percentage, potassium and organic matter were determined in the laboratory using standard methods. Also slope, aspect and elevation maps were prepared in order to determine the topographic characteristics. Then, using one-way analysis of variance, the difference between the sites was investigated in terms of quantitative and qualitative characteristics of tragacanth and soil characteristics. Finally, using the Redundancy Analysis (RDA), the relationship between the environmental characteristics and the characteristics of tragacanth was investigated. Among the soil characteristics, the amount of organic matter, the percentage of clay, sand, the amount of gravel and electrical conductivity have significant differences in the studied sites. While potassium, pH and percentage of silt have no significant difference among the studied sites. Except for valine, magnesium, sucrose and galactose, the physical and chemical characteristics of tragacanth have significant differences among the investigated sites. Site 1 has the lowest amount of viscosity, calcium, sodium, fructose, proline and the highest amount of product and ash. Site two has the highest amount of potassium, phosphorus, arabinose, glucose, and proline. The third site has the highest viscosity, calcium and serine and the lowest sucrose and galactose. Site four has the lowest amount of ketira, potassium, phosphorus, arabinose, glucose, ash, serine and the highest amount of sodium and fructose. Also, about 90% of the changes are justified by the first axis of the RDA diagram and the variables of height above sea level (72%), soil alkalinity (42%), slope direction (36%), electrical conductivity (34%) and slope percentage (33%) were the most important effective factors in differentiating the different growth locations of A. parrowianus in Jalmabadan region. According to the results, the characteristics of tragacanth gum are influenced by environmental factors, and each of the characteristics of tragacanth gum are affected by certain environmental characteristics. From this, for various industrial purposes that certain characteristic of Katira gum is important, it is necessary that the effected environment in which the species grows or its gum is harvested should be in optimal conditions.
Keywords: Tragacanth, Astragalus, Topography, Soil, Ordination -
افزایش مصرف گیاهان دارویی فواید زیادی ازجمله ایجاد اشتغال و درآمدزایی برای تولید کنندگان به ویژه جامعه روستایی که معیشت آنها وابسته به بهره برداری از طبیعت است دارد. از این رو لازم است عوامل موثر بر میزان مصرف گیاهان دارویی و وضعیت عرضه آن در بازار مورد بررسی قرار گیرد تا با شناخت مهم ترین عوامل موثر برآن زمینه توسعه این نوع بهره برداری را فراهم کرد. این مطالعه به بررسی نحوه ارائه و مصرف گیاهان دارویی و نگرش و اعتقاد مردم به آن در عطاری های شهرستان تربت حیدریه پرداخته است. روش تحقیق به صورت توصیفی و ابزار گردآوری استفاده از پرسشنامه بود که توسط محقق طراحی گردیده شد. جامعه آماری این تحقیق عطاریهای شهرستان تربتحیدریه و خریداران گیاهان دارویی بود. حجم نمونه با استفاده از محاسبه فرمول کوکران برابر با 383 محاسبه شد که شامل 127 نفر از عطاریهای شهرستان تربتحیدریه و 256 نفر از خریداران گیاهان دارویی تعیین بود. پس از گردآوری دادهها توسط پرسشنامه، با استفاده از نرم افزار SPSS23 دادههای تحقیق، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحقیق نشان داد که بین نحوه نگهداری گیاهان دارویی و میزان مصرف مردم (32/0r=) رابطه معنی دار و مثبت و بین نحوه عرضه گیاهان دارویی و میزان مصرف مردم (390/0r=) نیز رابطه معنی دار و مثبتی به دست آمد. بین نگرش و اعتقاد مردم به اثربخشی گیاهان دارویی و میزان مصرف مردم (582/0r=) و بین داشتن مدرک تحصیلی مرتبط با گیاهان دارویی و میزان مصرف گیاهان دارویی توسط مردم (376/0r=) رابطه معنیداری و مثبتی به دست آمد. از این رو تنها با افزایش آگاهی مصرف کنندگان نسبت به مزایای استفاده از گیاهان دارویی و همچنین تغییر در نحوه نگداری و عرضه گیاهان دارویی از شیوه های سنتی به شکل مدرن می توان به توسعه بازار گیاهان دارویی کمک شایانی کرد.کلید واژگان: درآمد, سابقه شغلی, تحصیلات, عطاری, مصرف&rlm, کنندهIncreasing the consumption of medicinal plants has many benefits, including creating employment and generating income for producers, especially in rural communities whose livelihoods are highly dependent on nature. Therefore, it is necessary to investigate the factors affecting the consumption of medicinal plants and its status in the market in order to provide the most important factors for the development of this type of exploitation. This study examines the presentation and consumption of medicinal plants and the attitude and belief of people in it in the perfumeries of Torbat Heydarieh. Descriptive research method and collection tool was done using a questionnaire designed by the researcher. The statistical population of this study was the most important and significant perfumers of Torbat Heydariyeh and buyers of medicinal plants. The sample size using the Cochran's formula is equal to 383 which includes127 prominent perfumers of Torbat Heydarieh city and 256 buyers of medicinal plants were selected. After collecting the data by a questionnaire, the research data were analyzed using SPSS23 software. The results showed that there was a significant and positive relationship between the manner of keeping medicinal plants and the amount of consumption of people (r = 0.32) and the relationship between the supply of medicinal plants and the amount of consumption of people (r = 0.390) Was obtained. Between people's attitudes and beliefs about the effectiveness of medicinal plants and Consumption of people (r = 0.582) and a significant and positive relationship was obtained between having a degree related to medicinal plants and the amount of consumption of medicinal plants by people (r = 0.376). Therefore, only by increasing the awareness of consumers about the benefits of using medicinal plants and also by changing the way of supplying medicinal plants from traditional to modern methods, it is possible to help the development of the market of medicinal plants.Keywords: income, work experience, Education, perfumery, Consumer
-
سابقه و هدف
مراتع تولیدات و خدمات متنوعی برای بهره برداران ایجاد می کنند اما در حال حاضر برداشت علوفه الویت اول بهره برداری از مراتع به شمار می رود. توجه به انواع خدمات ارایه شده توسط مراتع و تعیین ارزش اقتصادی این خدمات به مدیران در بهبود برنامه ریزی و مدیریت بهینه، ایجاد اشتغال و افزایش سطح درآمد بهرهبرداران کمک می کند. هدف از تحقیق حاضر بررسی ارزش اقتصادی و مقایسه درآمد کارکرد علوفه ای و دارویی مرتع جلمبادان شهرستان جوین است.
مواد و روش هاجهت تعیین محدوده های همگن از لحاظ پوشش گیاهی به منظور مطالعه دقیق تر و آسان تر پارامترهای مختلف مربوط به تولید مرتع اقدام به تیپ بندی گردید. سپس لیست فلورستیک تیپهای گیاهی تهیه شد. نمونه برداری از پوشش گیاهی در منطقه معرف هر تیپ گیاهی با استفاده از شش ترانسکت 50 متری و پلات 1×2 مستطیل شکل انجام شد و تعداد پلات ها بر اساس فرمول کوکران 368 عدد برآورد شد. جهت محاسبه تولید سالانه گیاهی در سطح تیپ های مرتعی از روش مضاعف استفاده شد. بر این اساس در تمام پلات ها میزان علوفه تولیدی بر اساس مشاهده تخمین زده شده است، هم زمان در 25 درصد ازپلات ها گیاهان علوفه ای در سطح پلات قطع شد. در این تحقیق حد مجاز بهره برداری 50 درصد در نظر گرفته شده است. برآورد تولید گیاهان دارویی با توجه به اندام مصرفی آن ها متفاوت است. بنابراین پس از شناسایی گیاهان دارویی و اندام مورد استفاده ی آن ها روش مناسب برآورد تولید انتخاب گردید. جهت برآورد اقتصادی تولید علوفه از روش هزینه جایگزین استفاده گردید. از این رو گیاه جو بهعنوان محصول جایگزین انتخاب گردیده است. جهت تعیین ارزش اقتصادی گیاهان دارویی منطقه از روش قیمت بازار استفاده شد.
نتایجشش تیپ گیاهی و 119 گونه گیاهی در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. نتایج نشان داد علوفه تولیدی در کل سطح مرتع 1180 تن و علوفه قابل دسترس 590 تن بوده و هر هکتار از مرتع جلمبادان به طور متوسط پتانسیل تولید 144 کیلوگرم علوفه را دارد. ارزش اقتصادی علوفه قابل دسترس در کل سطح مرتع برابر 805 میلیون و 775 هزار تومان و در هر هکتار مرتع 98 هزار و 241 تومان است. همچنین پتانسیل تولید گیاهان دارویی برابر 256 تن در کل مرتع و ارزش اقتصادی آن برابر با 2 میلیارد و 845 میلیون تومان در سال 1399 در کل سطح مرتع مورد مطالعه است. درآمد گیاهان دارویی پس از کسر هزینه های برداشت در سال 1399 برابر 1 میلیارد و 440 میلیون تومان شد. درآمد هر هکتار مرتع بر اساس کارکرد گیاهان دارویی و صنعتی 175٫672 تومان برآورد شده است. نتایج نشان می دهد درآمد حاصل از بهره برداری از گیاهان دارویی و صنعتی 78/1 برابر بیشتر از بهره برداری از گیاهان علوفه ای است.
نتیجه گیریبهره برداری از گیاهان دارویی فعالیتی با ارزش اقتصادی بالا است و منبع درآمد خوبی برای مرتع داران و بهره برداران از مرتع است. علاوه بر برداشت علوفه به عنوان یک منبع درآمد برای مرتع داران می توان از برداشت گیاهان دارویی و فراوری آن ها جهت بهره برداری حداکثر از مراتع و کاهش خسارت به آن ها استفاده کرد.
کلید واژگان: ارزش اقتصادی, درآمد خالص, هزینه بهره برداری, تولید علوفه, کارکرد مرتع, گیاه داروییJournal of Rangeland, Volume:17 Issue: 3, 2023, PP 347 -366Background and objectivesRangeland create various products and services for the users, but currently livestock grazing (forage) is considered the first priority for the exploitation of rangeland. Paying attention to the differents types of services provided by rangeland and determining the economic value of these services helps managers in improving planning and optimal management, creating jobs and increasing the income of users. The purpose of the current research is to investigate the economic value and compare the income of forabge and medicinal production of Jalambadan rangeland in Joveyn County.
MethodologyIn order to determine the homogeneous areas of vegetation and to study more accurately and easily different parameters related to rangeland production, the rangeland was classified. Then the floristic list of plant types was prepared. Vegetation sampling was done in the representative area of each vegetation type using six 50-meter transects and 1×2 rectangular plots, and the number of plots was estimated to be 368 based on Cochran's formula. In order to calculate the annual plant production in each type of rangeland, the double method was used. Based on this, the amount of fodder production has been estimated in all the plots and only 25% of the plots were cut. In this research, 50% exploitation limit is considered. The estimation of the production of medicinal plants is different according to the organ used for them. Therefore, after identifying medicinal plants and edible organs, the appropriate production estimation method was chosen. Alternative cost method was used for economic estimation of fodder production. Therefore, among the exchangeable plants, the barley plant has been chosen as an alternative product due to its exchangeability in global and local markets. The market price method was used to determine the economic value of medicinal plants.
ResultsSix plant classes and 119 plant species were identified in the study area. The results showed that the total forage production rangeland was 1180 tons in the entire area of the and the available forage was 590 tons, and the average forage production per hectare of Jalambadan rangeland was 144 kg. The economic value of fodder available in the entire area of pasture is equal to 805,775,000 Tomans. The economic value of each hectare of rangeland in terms of available forage was estimated as 98,241 Tomans. According to the results, the production of available medicinal plants is equal to 256 tons and its economic value is equal to 2,845,000,000 Tomans in 2019. The income of medicinal plants after deducting harvesting costs in 2019 was 1,440,000,000 tomans. The medicinal plants income per hactare estimated 175,672 Tomans. The results show that the exploitation of medicinal plants has 1.78 times higher income than the exploitation of forage plants.
ConclusionExploitation of medicinal plants is an activity with high economic value and is a good source of income for rangeland users. In addition to forage, as a source of income for the pastoralists, the harvesting of medicinal plants and their processing can be developed to reduce the pressure on the rangeland.
Keywords: Economic value, Net income, Operating cost, Forage production, Rangeland services, Medicinal plant -
سابقه و هدف
شناخت رفتار گیاهان در ارتباط با عوامل اکولوژیکی، اطلاعات پایه به منظور اصلاح و بهره برداری صحیح از مراتع فراهم می کند. همچنین تعیین محدوده پراکنش گونه های گیاهی و مطالعه ویژگی های رویشگاه آنها به انتخاب مکان مناسب برای استقرار آنها کمک میکند. گونه ریواس یکی از گونه های مرتعی است که علاوه بر داشتن خواص دارویی مهم به دلیل حفاظت خاک در عرصه های مراتع خشک و نیمه خشک ارزشمند است. با توجه به کاهش تراکم این گونه در رویشگاه های طبیعی طی دهه های اخیر، شناخت ویژگی های رویشگاهی می تواند کمک موثری در امر اصلاح و توسعه ریواس داشته باشد. بنابراین در این پژوهش، اثر عوامل محیطی بر ویژگی های رویشی گونه ریواس در سه رویشگاه مختلف مورد بررسی قرار می گیرد.
مواد و روش ها:
در این تحقیق ویژگی های رویشگاهی در سه رویشگاه چوبک، طرق و کرکز از بخش کوهسرخ واقع در شهرستان کاشمر و ارتباط آن ها با ویژگی های رویشی گیاه ریواس شامل وزن پایه، تعداد ساقه ها و طول ساقه ها بررسی شده است. عوامل اکولوژیکی مورد بررسی شامل عوامل خاک مانند هدایت الکتریکی، اسیدیته، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، مواد آلی، درصد رس، شن، سیلت و فاکتورهای فیزیوگرافی شیب، جهت و ارتفاع بودند. در هر یک از رویشگاه های مورد مطالعه 10 نمونه ریواس جمع آوری شد. در مرحله اول وزن هر پایه برداشت شده اندازه گیری و سپس وزن ساقه های بدون غلاف تعیین شد. همچنین تعداد ساقه ها در هر نمونه شمارش و طول هر ساقه به طور جداگانه اندازه گیری شد. در نهایت ماتریس شرایط محیطی و ویژگی های رویشی ریواس با استفاده از آنالیز افزونگی (RDA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
یافته های پژوهش نشان داد که خصوصیات خاک در سایت های مختلف و در یک سایت در عمق های مختلف خاک متفاوت است. در بین عوامل توپوگرافی، ارتفاع بیش ترین نقش را بر ویژگی های گیاه ریواس دارد. ارتفاع بیشترین همبستگی و رابطه مثبت را با طول و تعداد ساقه ریواس در سطح معنی داری 5 درصد دارد. به طوری که با افزایش ارتفاع، طول ساقه آن ها نیز افزایش مییابد. از میان خصوصیات خاک، درصد ماسه، سیلت، فسفر، پتاسیم و درصد آهک از مهم ترین عوامل موثر بر خصوصیات ریواس هستند. درصد ماسه با وزن ساقه ریواس همبستگی بیشتری دارد و با افزایش درصد ماسه، وزن ساقه افزایش می یابد. پارامترهای شوری خاک و درصد سیلت با خصوصیات گیاه ریواس رابطه منفی دارند. به طوری که با افزایش این پارامترها در خاک، تعداد و طول ساقه ها و همچنین وزن آنها کاهش می یابد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که گونه ریواس در سایت رویشی چوبک دارای بیشترین میزان ویژگی های رویشی است، بنابراین منطقه چوبک نسبت به دو منطقه دیگر شرایط پوشش گیاهی مناسب تری را برای این گونه فراهم کرده است. در این سایت نمونه های برداشت شده ریواس بیشترین تعداد ساقه و بیشترین میانگین وزن ساقه ها با 1316 گرم را دارا می باشد. بنابراین می توان این سایت را به عنوان بهترین منطقه کشت ریواس معرفی کرد. همچنین از نظر پارامترهای محیطی موثر بر خصوصیات رویشی ریواس، از بین عوامل توپوگرافی، ارتفاع از سطح دریا، از بین خواص خاک، درصد ماسه، سیلت، فسفر، پتاسیم و آهک از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر ویژگیهای ریواس هستند.
کلید واژگان: RDA, خاک, توپوگرافی, ریواس, تعداد ساقهBackground and objectivesUnderstanding the behavior of plants in relation to ecological factors provides basic information in order to improve and properly use rangeland. Also, determining distribution area of species and studying the characteristics of their habitat helps to choose the right place for their establishment. Rheum species is one of the rangeland species which, in addition to having important medicinal properties, is valuable for soil protection in dry and semi-arid rangeland. Considering the decrease in the density of this species in natural habitats during recent decades, knowing the characteristics of the habitat can be an effective help in the improvement and development of Rheum. Therefore, in this research, the effect of environmental factors on the vegetative characteristics of rhubarb species in three different habitats is investigated.
Materials and methodsIn this research, the habitat characteristics in three habitats of Chubak, Targh and Karkaz in the Kouhsorkh region located in Kashmar city and the relationship of ecological factors with characteristics of Rheum ribes L. including excluded base weight, stem weight without pods, length of stems of a plant, and number of stems in each base have been investigated. The ecological factors included soil factors such as EC, pH, N, P, K, organic matter, clay, silt, sand and physiographic factors include slope, aspect and altitude. in each the studied habitat, 10 samples of Rheum ribes were collected. In the first stage, the weight of each harvested stem was measured and then the weight of stems without pods was determined. Also, the number of stems in each sample was counted and the length of each stem was measured separately. Finally, the matrix of environmental conditions and vegetative characteristics of Rheum ribes was analyzed using redundancy analysis (RDA).Method
ResultsThe findings of the research showed that the characteristics of the soil in Chubak, Targh and Karkaz sites are different and in the same site it is different in different soil depths. Among the physiographic factors, the altitude has the greatest role on the characteristics of the Rheum ribes. The altitude has a positive and strong relationship at a significant level of 5 percent with the length and number of Rheum ribes stems. So that with the increase in altitude, the length of their stem also increases. Among the soil characteristics, the percentage of sand, silt, P, K and lime percentage are the most important factors affecting the characteristics of Rheum ribes. The percentage of sand has a srtrong correlation with the weight of the Rheum stem, and with the increase of the percentage of sand, the weight of the stem increases. EC parameters and silt percentage have a negative relationship with Rheum ribes characteristics. So that with the increase of these parameters in the soil, the number and length of stems as well as their weight decreases.
ConclusionThe results of this study showed that Rheum ribes in Chubak site has the highest amount of growth characteristics, therefore Chubak region has provided more suitable conditions for growth of this species than the other regions. In this site, the samples of Rheum ribes have the highest number of stems and the highest average weight of the stems at 1316 gr. Therefore, this site can be introduced as the best growing area for Rheum ribes. Also, in terms of environmental parameters affecting the growth characteristics of Rheum ribes, among the topographic factors, altitude, among soil properties, the percentage of sand, silt, phosphorus, potassium and lime are the most important factors affecting the characteristics of Rheum ribes.
Keywords: RDA, soil, Topography, Rheum ribes, Stem weight -
سابقه و هدف
تغییرات اقلیمی که در اثر فعالیت های انسانی در سده های گذشته آغاز شده اند، با گذشت زمان و در اثر پس خورهای مثبت، تشدید شده اند. تغییر در ویژگی های محیط زیست موجودات زنده به طور قطع بر حیات آن ها تاثیر گذار است. در یک دهه اخیر مطالعات زیادی بر نوع، ابعاد و میزان این تاثیر بر موجودات زنده مختلف (از جمله گیاهان) در اقالیم و اکوسیستم های مختلف متمرکز شده اند. در این پژوهش اثر تغییر اقلیم تا سال 2080 میلادی تحت سناریوی اقلیمی RCP 8.5 و تحت مدل گردش عمومی HadGem2 بر پراکنش جغرافیایی گونه Anchusa italica Retzius. در استان خراسان رضوی بررسی شد. این گونه علی رغم اهمیت دارویی، حفاظتی، اقتصادی و حتی تا حدودی علوفه ای که دارد، تا کنون مورد مطالعه قرار نگرفته بوده است. تاثیر تغییر اقلیم بر گونه های مهم تنها می تواند از طریق مدلسازی بررسی شود، چرا که مطالعات مدلسازی در علوم طبیعی، کارگشای بسیاری از مسایل هستند که در مطالعات عادی قابل پیگیری نیستند.
مواد و روش هاابتدا مطالعات صحرایی شامل برداشت مختصات جغرافیایی نقاط حضور گونه مورد مطالعه در محدوده مراتع استان خراسان رضوی در اواخر بهار سال 1397 (زمانی که گیاه در حال گلدهی بوده و به آسانی قابل رویت و شناسایی است) انجام شد و در نتیجه تعداد 113 نقطه حضور برای گونه Anchusa italica ثبت شد. سپس از 19 متغیر بیوکلیماتیک (زیست-اقلیمی) به همراه 3 متغیر فیزیوگرافیک شیب، جهت شیب و ارتفاع از سطح دریا به عنوان ورودی های مدل GBM استفاده شد. این مدل که یکی از روش های مبتنی بر درخت های تصمیم گیری است، از تعداد زیادی درخت ناقص برای تشکیل مدل نهایی استفاده می کند و الگوریتم آن، در محیط نرم افزار R برنامه نویسی شد. مدل با ورود نقاط حضور گونه و شرایط اقلیمی و توپوگرافی حال حاضر به عنوان متغیرهای مستقل، رابطه بین حضور گونه و شرایط اقلیمی را شبیه سازی کرده و سپس از این شبیه سازی برای بررسی اثر تغییر در مولفه های اقلیمی بر پراکنش گونه استفاده می کند. دو شاخص مخصوص صحت سنجی (AUC و TSS) برای تعیین توان مدل به کار رفت.
نتایجنقشه های مناطق مناسب برای زیست گاوزبان وحشی در شرایط اقلیمی فعلی و تحت تغییرات اقلیمی در سال 2080 تهیه شدند و شاخص های ارزیابی مدل نشان دادند که مدل توانایی بالایی در پیش بینی مکان های مناسب برای حضور گونه داشته است (AUC=0.974 و TSS=0.87). متغیرهای اقلیمی دمای سالیانه (BIO1)، میانگین دامنه دمای روزانه (BIO2)، تغییرات فصلی بارندگی (BIO15) و مجموع بارندگی سالیانه (BIO12) بیشترین تاثیر را در تناسب رویشگاه این گونه دارند. تغییر مقدار رویشگاه های مناسب برای این گونه در منطقه، بر مبنای شرایط حال حاضر نشان داد که با سناریوی RCP 8.5 (از سری سناریوهای انتشار IPCC)، مجموعا حدود 40 درصد از مساحت اراضی دارای تناسب اقلیمی برای این گونه کاسته می شود. مناطقی که تغییرات در رویشگاه این گونه در آنها رخ می دهد در یک نقشه نمایش داده شدند.
نتیجه گیریعکس العمل گیاهان به تغییر اقلیم را به سه گروه سازگاری، جابجایی و انقراض تقسیم کرده اند. با توجه به نتایج این مطالعه، در مورد گونه گاوزبان وحشی، به نظر نمی رسد که انطباق فیزیولوژیک با تغییرات در کوتاه مدت (کمتر از چندصد تا چندهزار سال) ممکن باشد. بنابراین اگر این گیاه نتواند محدوده پراکنش خود را تغییر دهد (جابجایی)، ناگزیر به انقراض محلی یا محدود شدن به پناهگاه-ها خواهد بود. بنابراین لازم است تا در کنار فعالیت های بازدارنده تغییر اقلیم، برنامه ریزی های محلی و منطقه ای برای حفظ و گسترش رویشگاه های فعلی و همچنین تامین شرایط دسترسی به رویشگاه های جدید برای این گونه مهم از لحاظ زیستی، اکولوژیکی، دارویی و اقتصادی صورت پذیرد.
کلید واژگان: جابجایی پراکنش جغرافیایی, گاوزبان وحشی (Anchusa italica Retzius.), مولفه های اقلیمی, آشیان اکولوژیکBackground and objectivesClimate change which has begun due to human activities in the past centuries, intensified through positive feedbacks as time goes by. Changes in the characteristics of the environment of organisms definitely affect their lives. In the last decade, many studies have focused on the type, size, and extent of this effect on different organisms (including plants) in various ecosystems. In this study, the effect of climate change on the geographical distribution of Anchusa italica in Khorasan Razavi province was investigated at 2080 with RCP 8.5 and under the HadGem2 general circulation model. Despite its medicinal, conservational, economic and even forage importance, this species has never been studied. The impact of climate change on important species can only be examined through modeling, because modeling studies in the natural sciences are the key of many issues that cannot be tracked in normal studies.
Materials and methodsAt first, field studies were carried out including the record of geographical coordinates of the species presence in the rangelands of Khorasan Razavi province in late spring of 2018 (when the plant was flowering and easily visible and identified) and 113 presence points was recorded for Anchusa italica. Then the 19 bioclimatic variables alongside three topographic variables were used as inputs to GBM model. This model, which is a decision trees based methods, uses numerous incomplete trees to form the final model, and the algorithm required in this study was programmed in the R environment. The model simulates the relationship between the presence of species and climatic and topographical conditions, and then uses this simulation to study the effect of changes in climatic factors on the distribution of species. Two validation indices (AUC and TSS) were used to determine the model's potency.
ResultsThe maps of suitable areas for wild borage in current climatic conditions and under climate change in 2080 were prepared and the model assessment indices showed that the model has a high ability to predict suitable sites for species presence (AUC = 0.974 and TSS = 0.87). Habitat suitability of this species was highly affected by (BIO1), (BIO2), (BIO15) and (BIO12). Results showed that in comparison with current conditions, about 40% of the climatic suitable area for this species will be diminished with the RCP 8.5 (from the IPCC scenario series). The areas where changes in the habitat of this species occur are displayed in a map.
ConclusionThe effect of climate change on plants is divided into three groups: Adaptation, Shifting and Extinction. According to the results of this study, in the case of wild borage, physiological adaptation is not likely to be possible in the short term (less than few centuries to few millennia). So if this plant fails to alter its distribution range (Shifting or displacement), will have to choose the third way (local extinction or get limited to refuges). Therefore, it is necessary to plan local, national and regional programs to maintain and extend the current habitats of this biological, ecological, medicinal and economic important species and providing access to new habitats for it; alongside the preventive activities of climate change.
Keywords: Range shift, Wild borage (Anchusa italica), Bioclimatic variables, Ecological niche -
گاوزبان وحشی (Anchusa italica) یکی از گونه های دارویی است که علاوه بر اهمیت اکولوژیکی و زیستی، به صورت بالقوه از اهمیت اقتصادی بالایی هم برخوردار است. این گونه در مناطق خاصی پراکنش دارد و معرفی آن به مناطق جدید نیازمند شناخت نیازهای اکولوژیکی آن است. در این مطالعه با استفاده از مدل تعمیمی تقویت شده (GBM)، رویشگاه بالقوه این گونه تعیین شد. برای این کار پس از تعیین اطلاعات مکانی نقاط حضور گاوزبان وحشی، 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی با اندازه پیکسل 500 متری (مقیاس 1:50000) به عنوان متغیرهای مستقل به مدل تعمیمی تقویت شده وارد شدند و علاوه بر تعیین مکان های مناسب برای حضور گاوزبان وحشی، نیازهای اکولوژیک این گونه تعریف شد. نتایج نشان داد که 726150 هکتار معادل 17/6 درصد از اراضی استان برای حضور این گونه از تناسب بالایی برخوردار هستند، در حالی که 1053217 هکتار (94/8 درصد) دارای تناسب متوسط، 578794 هکتار (91/4 درصد) دارای تناسب کم و 9418742 هکتار (97/79 درصد) از اراضی خراسان رضوی فاقد تناسب اقلیمی و توپوگرافی برای رشد و حضور این گونه هستند. متغیرهای میانگین دمای سالیانه (BIO1)، میانگین دامنه دمای روزانه (BIO2)، تغییرات فصلی بارندگی (BIO15)، مجموع بارندگی سالیانه (BIO12) و جهت شیب (Aspect) دارای بیشترین تاثیر بر توانایی این گونه برای اشغال رویشگاه های مختلف هستند و در مجموع بیش از 83 درصد اهمیت دارند. با توجه به این نتایج، Anchusa italica در دامنه دمای سالانه 9/5 تا 7/11 درجه سانتی گراد، میزان بارندگی سالیانه 240 تا 330 میلی متر و اغلب در دامنه های شمالی و شرقی دیده می شود. برای ارزیابی توانایی مدل از شاخص های سطح زیر منحنی (AUC) و آماره واقعی مهارت (TSS) استفاده شد که این شاخص ها به ترتیب مقادیر 97 و 90 درصد را نشان دادند. همچنین از مولفه های حساسیت و مقدار ویژه هم برای ارزیابی مدل استفاده شد که مقادیر 96 و 93 درصد برای آن ها ثبت شد. این نتایج نشان می دهند که مدل تعمیمی تقویت شده به خوبی توانسته است نیازهای اکولوژیک این گونه را ارزیابی کند. نتایج این پژوهش می توانند در مدیریت رویشگاه های فعلی این گونه و همچنین پیشنهاد مناطق مناسب برای توسعه رویشگاهی مورد استفاده قرار گیرند.
کلید واژگان: نیازهای محیطی, آشیان اکولوژیک, شرایط اقلیمی, گاوزبان وحشی, توپوگرافی -
یکی از اثرات مهم تغییر اقلیم بر گیاهان، تغییر در گستره جغرافیایی آن هاست. پیش بینی توزیع بالقوه گونه های گیاهی باارزش و در معرض خطر در پاسخ به تغییر اقلیم، امری ضروری در جهت حفاظت و مدیریت آن ها محسوب می شود. این مطالعه با هدف پیش بینی توزیع جغرافیایی گونه لاله واژگون (Fritillaria imperialis) در زمان حال حاضر و همچنین آینده در استان چهارمحال و بختیاری واقع در منطقه زاگرس مرکزی انجام شد. دو سناریوی اقلیمی شامل 5/4RCP و 5/8RCP تحت مدل گردش عمومی HadGEM2-CC برای پیش بینی آینده (سال 2050) مورد استفاده قرار گرفت. از 19 متغیر زیست اقلیمی مشتق شده از دما و بارش و سه متغیر فیزیوگرافی (شیب، جهت و ارتفاع) به عنوان ورودی به مدل ها استفاده شد. پنج روش مدل سازی پراکنش گونه ای شامل شبکه عصبی مصنوعی، مدل خطی تعمیم یافته، تجزیه و تحلیل طبقه بندی درختی، روش افزایشی تعمیم یافته و جنگل تصادفی بودند که در چارچوب پیش بینی توسط مدل سازی اجماعی و با استفاده از بسته biomod2 در نرم افزار R مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که به ترتیب تغییرات فصلی دما و مجموع بارندگی سالانه بیشترین سهم را در تعیین مطلوبیت رویشگاه گونه لاله واژگون داشتند. ارزیابی مدل ها نشان داد که مدل ها از صحت و دقت خوبی برخوردار هستند و مدل جنگل تصادفی، قابل اعتمادترین مدل برای پیش بینی پراکنش گونه تعیین شد. همچنین، در مجموع رویشگاه این گونه در آینده تحت سناریو 5/4RCP و 5/8RCP به ترتیب حدود 7/19 و 61 درصد کوچکتر از حال حاضر خواهد شد.کلید واژگان: استان چهارمحال و بختیاری, تناسب رویشگاه, مدل گردش عمومی, مدل سازی پراکنش گونه ایOne of the major impacts of climate change on plants is the change in their geographical range. Predicting the potential distribution of endangered plants in response to climate change is essential for their conservation and policy management. This study aimed at predicting the effect of climate change on the geographical distribution of Fritillaria imperialis in Chaharmahal & Bakhtiari province in the central Zagros region. We used RCP4.5 and RCP8.5 (two climate change scenario) and general circulation model HadGEM2-CC in order to predict the future geographic distribution of the species. In this study, we used 19 bioclimatic variables related to rainfall and temperature and three physiographical variables to create the models. In this regard, we used 5 modelling approaches, Generalized Linear Model (GLM), Classification Tree Analysis (CTA), Artificial Neural Network (ANN), Generalized Boosting Method (GBM) and Random Forest (RF) under the ensemble using biomod2 package in the free statistical software environment R 3.3.2. The results of the model showed that annual precipitation and temperature seasonality had the most important to provide habitat suitability of this species. All the models were accurate enough to predict the species distribution, among them, RF presented the most reliable model for the prediction. Under RCP4.5 and RCP8.5 climate scenario, the habitat of the species will shrink to 19.7% and 61, respectively in 2050.Keywords: Chaharmahal & Bakhtiari province_Habitat suitability_General circulation model_Species distribution modeling
-
به منظور بررسی رابطه بین پراکنش اجتماعات گیاهی منطقه بیدخت با عوامل محیطی تحقیقی به روش فلوریستیکی- نمود ظاهری انجام شد. سطح مناسب پلات نمونه برداری به روش سطح حداقل و اندازه نمونه به روش آماری تعیین گردید. در هر پلات نوع و تعداد گونه های گیاهی موجود و درصد تاج پوشش آنها تعیین و تیپ بندی انجام شد. در هریک از اجتماعات گیاهی، 6 پروفیل خاک حفر شد و از عمق 0 تا 100 سانتی متری، نمونه خاک (به صورت مرکب) برداشت شد و پس از انتقال به آزمایشگاه، پارامترهای بافت خاک، آهک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، سولفات کلسیم، فسفر، پتاسیم و نیتروژن اندازه گیری شد. همچنین لایه های اطلاعاتی ارتفاع، شیب و جهت منطقه مورد مطالعه نیز تهیه شد. به منظور تعیین عوامل تاثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی، از روش تجزیه مولفه های اصلی (PCA) با استفاده از نرم افزار PC-ORD استفاده شد. نتایج نشان داد که بین عوامل مورد بررسی و پراکنش پوشش گیاهی (4 تیپ مرتعی منطقه) رابطه وجود دارد. نتایج حاصل از تجزیه مولفه های اصلی نشان داد که مهمترین خصوصیات محیطی موثر بر پراکنش اجتماعات گیاهی منطقه (محور اول PCA) درصد رس، شن، ماده آلی، هدایت الکتریکی و پتاسیم هستند.کلید واژگان: اجتماع گیاهی, عوامل محیطی, تجزیه مولفه های اصلی, مراتع مناطق نیمه خشکIn order to investigate the relationship between the distribution of plant communities and environmental factors in Bidokht area, a physiognomic-floristic approach was used. The appropriate area of sampling plot and sample size were determined by the minimal area method and statistical approach, respectively. In each plot, the number of plant species and their canopy cover were determined and vegetation mapping was conducted. In each of the plant communities, six soil profiles were drilled and soil samples (composite) were taken from 0 to 100 cm depth. After transferring to the laboratory, parameters of soil texture, lime, pH, electrical conductivity, organic matter, sulfate, calcium, phosphorus, potassium and nitrogen were measured. Information layers were also provided for altitude, slope and aspect of the study area. In order to determine the factors influencing vegetation distribution, PCA-ORD software was used to analyze the principal components (PCA). The results showed that there was a relationship between the factors studied and distribution of vegetation (four rangeland types). The results of principal component analysis showed that the most important environmental characteristics affecting distribution of plant communities in the region were clay, sand, organic matter, electrical conductivity, and potassium (PCA first axis).Keywords: Plant community, environmental factors, Principal component analysis, semi-arid rangelands
-
پیش بینی توزیع بالقوه گونه های گیاهی باارزش و در معرض خطر در پاسخ به تغییر اقلیم، امری ضروری در جهت حفاظت و مدیریت آن ها محسوب می شود. این مطالعه باهدف پیش بینی اثر تغییر اقلیم بر توزیع جغرافیایی گونه پسته وحشی یا بنه (Pistacia atlantica) در استان چهارمحال و بختیاری واقع در منطقه زاگرس مرکزی انجام شد. در این مطالعه از 19 متغیر زیست اقلیمی حاصل از دما و بارش و سه متغیر فیزیوگرافی، به عنوان ورودی مدل حداکثر آنتروپی (MaxEnt) استفاده شد. نتایج نشان داد که به ترتیب میزان بارش سالیانه، دامنه تغییرات سالیانه دما و تغییرات فصلی دما بیشترین سهم را در تعیین مطلوبیت رویشگاه گونه بنه داشتند. براساس نتایج حاصل از مدل سازی حداکثر آنتروپی، سطح رویشگاه مناسب برای گونه بنه در استان چهارمحال و بختیاری حدود 7/14 درصد (7/2413 کیلومترمربع) می باشد. همچنین نتایج نشان داد که وسعت رویشگاه گونه بنه در سال 2050 در مقایسه باحال حاضر تحت سناریو 5/4RCP، حدود 11/8 درصد و تحت سناریو 5/8RCP، حدود 11 درصد کاهش خواهد یافت. با توجه به دقت بالای مدل حداکثر آنتروپی در پیش بینی پراکنش گونه موردمطالعه (92/0=AUC)، از نتایج این مطالعه می توان در برنامه ریزی های حفاظتی و اصلاحی گونه بنه استفاده نمود.کلید واژگان: استان چهارمحال و بختیاری, تناسب رویشگاه, مدل گردش عمومی, مدل سازی پراکنش گونه ایPredicting the potential distribution of plants in response to climate change is essential for their conservation and management. This study aimed at predicting the effect of climate change on the geographical distribution of Pistacia atlantica in Chaharmahal & Bakhtiari province in the central Zagros region. In this study, we used 19 Bioclimatic variables derived from rainfall and temperature and three physiographical variables as the input of maximum entropy model (MaxEnt). The results showed that annual precipitation, annual temperature range and seasonal temperature have played the most important role in habitat suitability of this species. The results of the model showed that 14.7%, (2413.7 km2) of in Chaharmahal and Bakhtiari Province for the Pistacia atlantica have had high habitat suitability. Under RCP4.5 and RCP8.5 climate scenarios, Pistacia atlantica might lose (Respectively 8.11% and 11%) of its climatically suitable habitats due to climate change factors by 2050. Considering the high accuracy of the maximum entropy model in predicting the distribution of the studied species (AUC = 0.92), results of this study can be used in planning, conservation and rehabilitation of Pistacia atlantica.Keywords: Chaharmahal, Bakhtiari province, habitat suitability, General circulation model, Species distribution modeling
-
چرای دام بر بسیاری از خصوصیات جوامع و گونه های گیاهی تاثیرگذار است. این عامل انسانی، که در کشور ما به دلیل عدم رعایت ظرفیت مرتع شکل مخربی به خود گرفته است می تواند بر حیات افراد یک گونه گیاهی موثر باشد و بنابراین نحوه پراکنش آن را تحت تاثیر قرار دهد. در این مطالعه با استفاده از داده های مکانی حضور گونه های Agropyron trichophorum و Bromus tomentellus، اثر قرق کوتاه مدت مرتع بر پراکنش جغرافیایی این دو گونه مورد بررسی قرار گرفت. برای این کار با استفاده از روش مدل سازی SRE نقشه پراکنش جغرافیایی آن ها قبل و بعد از اعمال قرق تهیه شد. نقاط حضور هریک از گونه ها، از بین 98قرق مطالعاتی تعیین شد که تعداد نقاط حضور B. tomentellus، قبل و بعد از قرق به ترتیب31و37 نقطه و تعداد نقاط حضورA. trichophorum، قبل و بعد از قرق به ترتیب 16 و 25نقطه بود.از 19متغیر بیوکلیماتیک به عوان متغیرهای محیطی استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که رویشگاه مناسب اقلیمی گونه B. tomentellus در زمان قبل از قرق با مساحت125868 هکتار، بسیار وسیع تر از A. trichophorum با مساحت32515هکتار است. همچنین پس از اعمال مدیریت چرا به صورت قرق و به مدت7سال، مساحت رویشگاه مناسب اقلیمی A. trichophorum به51562.5هکتار(58% افزایش)ومساحت رویشگاه مناسب اقلیمی B. tomentellus به137287.5 هکتار (9% افزایش) رسید. این مطلب گویای آن است که چرای دام تاثیر نسبی بیشتری بر گونه A. trichophorumداشته است و این گونه با حذف چرا توانسته است درصد بیشتری از آشیان اقلیمی خود را که در اثر فشار چرا از دست داده بود، باز پس بگیرد.کلید واژگان: آشیان اکولوژیک, شرایط اقلیمی, چرای دام, مدلسازی رویشگاه, B, tomentellusGrazing is an effective factor on many aspects of plant species and communities. This anthropogenic factor, which became a destructive operant in Iran due to mismatch to range capacity, can affect the individuals of a plant species and thus, alter its spatial distribution. In the current study, the effect of short term exclosure on geographical distribution of two cool season grasses (Bromus tomentellus and Agropyron trichophorum) investigated using historical presence data. To do so, SRE modeling method (which is a presence-only model) was used to generate distribution maps before and after applying the exclosure. Presence coordinates of each species determined from 98 permanent exclosures. The number of B. tomentellus presence spots were 31 and 37 points before and after applying exclosures; respectively. The number of A. trichophorum presence spots were 16 and 25 points before and after applying exclosures; respectively. 19 bioclimatic variables used as environmental variables. The results indicated that the area of suitable climatic habitat of B. tomentellus before applying the exclosure (125868 ha) was considerably more than A. trichophorum (32515 ha). Nonetheless, applying the exclosure caused a 58% increase in suitable habitat of A. trichophorum versus 9% increase for B. tomentellus; which suggest that the grazing had a higher relative influence on A. trichophorum and removing the grazing pressure capacitated this species to retrieve its habitats. It should be emphasized that B. tomentellus should be considered as a more tolerant species to climatic conditions due to its prevalent distribution.Keywords: Ecological niche, Climatic conditions, Grazing, Habitat Modeling, Bromus tomentellus
-
در این پژوهش، امکان استفاده از سرباره فولاد به عنوان مالچ سنگ ریزه ای برای کنترل فرسایش بادی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این کار دو قطعه هزار مترمربعی به عنوان تیمار و شاهد در اطراف یوسف آباد نیشابور در نظر گرفته شد و سرباره مورد نیاز برای انجام مالچ پاشی از شرکت فولاد خراسان تامین شد. پس از مالچ پاشی، اثر عملیاتی آن با استفاده از سینی های اندازه گیری مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین با توجه به خطر فلزات سنگین موجود در سرباره، میزان این فلزات با استفاده از روش جذب اتمی اندازه گیری شد. در نهایت هزینه های اقتصادی اجرای این طرح هم مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از مالچ سرباره باعث کنترل چشمگیر فرسایش بادی در منطقه شده و اختلاف بین شاهد و تیمار در سطح 1% معنی دار بوده است. در بخش ارزیابی اقتصادی هم میزان هزینه لازم برای منطقه هزار مترمربعی مورد مطالعه، حدود 642 هزار تومان برآورد شد. در نهایت می توان نتیجه گرفت که برای استفاده از این نوع مالچ، مهم ترین مانع، فلزات سنگین آن است که می تواند خطرات زیست محیطی به همراه داشته باشد. اما استعمال این روش با توجه به کارایی آن، در مواردی که نیاز به کنترل فوری فرسایش بادی و ریزگردها وجود داشته باشد، قابل توصیه است.کلید واژگان: امکان سنجی, رسوب, سرباره, فرسایش بادی, گرد و غبارIntroductionWind erosion and the influx of sandy soils to economic facilities and biological resources are one of the main problems in the country. 14 provinces, located in arid and semi-arid regions, face wind erosion. Wind erosion and the influx of sandy soils are two important indicators in the occurrence of desertification and a serious threat to arid areas. The best and lasting way to prevent erosion is to deploy natural vegetation in areas at risk. But this will require a minimal fit for environmental conditions for the environment, and vegetation cannot be established in areas where these conditions are not met. For this reason, non-physical methods, such as the use of wind turbines and various types of mulches, are also of interest, each of which can, in certain circumstances, have the highest efficiency and efficiency. The mulch is defined as a coating that protects the soil from contact with the wind erosion current. In this study, the use of steel slag as a mulch for controlling wind erosion from different dimensions has been investigated.Materials And MethodThe selected area for field studies was located in Zebarkhan district of Neyshabour, near YousefAbad village. This area was selected according to the characteristics of erosion soil and regular wind power regime. Soil sampling was used to study the soil characteristics of the area and acidity and its salinity were determined. The atomic absorption method was used to measure the amount of heavy metals in the slag compound which is important in terms of environmental issues. The appropriate size of slag was 3 to 4 cm. Two thousand square meters were used for treatment and erosion measurements in YousefAbad area of Neyshabour. The two pieces were placed on the ground, both of which are perpendicular to the direction of the dominant and erosion of the wind. To determine the effect of applying slag mulch on each treatment and control part, nine fixed trays were placed on each 15 mm soil tray. Then, at 1-month intervals, the depth of soil was measured on each tray by a caliper and accurately one hundredth of a millimeter. The results of these two groups were compared using t-coupled test.ResultsThe soil of the study area was Aridisol and its salinity was 1.408 dS m-1 and its pH was 7.48. Soil study using hydrometric method showed that 56% of this soil was Silt, 31% sand and 13% Clay. So the texture of this soil is silty loam; one of the most erodible types of soil in wind erosion. The results of measurements of heavy metals of chromium, cobalt, lead and cadmium by atomic absorption method showed that the amount of lead, cadmium and cobalt in slag is less than the critical level defined for them and their presence in the slag compound will have small impacts on the environment. But in the case of chromium, it was significantly high and should be considered as a potential risk factor. The results of measurements of soil changes in the studied parts showed that not only erosion was controlled in the slag mulch treatment part but also to the sedimentation occurred. However, there has been significant soil erosion in the control unit. The results of the comparison of these two groups using the t-test showed that there was a significant difference between them at 1% level and therefore, slag treatments had a positive effect and was able to control wind erosion in the study area. Considering all costs, the application of this kind of treatment in the studied area cost 642 thousand Tomans.
Discussion andConclusionThe amount of heavy metals in most cases except chromium was not alarming. Considering the fact that chromium is one of the most hazardous substances for the environment, steel and iron slag should not be used without the precautions at large scales. Of course, it's important to note that only chromium 6 (Cr VI) is known as a toxic compound, and it quickly turns into chromium 3 (Cr III) in nature, which is a micronutrient needed by various living organisms. Also, since this chromium may not be free at all, the issue of the release of chromium in slag by natural processes should also be considered. According to the results of the measurements carried out in this study, it can be confidently stated that the use of slag mulch has a clear effect on reducing wind erosion in studied area. Even with regard to the results, it can be argued that this mulch, in addition to preventing soil particles from being removed by wind, can also trap eroded particles that are transported by wind in the creeping or jump process. Therefore, from an operational point of view, slag can definitely be recommended for the wind erosion control. These results are similar to those of Safaie (2012) and Babakhani (2011). Also, the results of Li et al. (2001) showed that the pebble mulch has not only the ability to control erosion, but also has a high capacity to trap wind deposits. If there is no potential area for effective vegetation cover in erosion control, or if wind erosion and dusts are required to be controlled quickly, this type of mulch by the coverage rate of 75% and the proposed particle size (3-4 cm) can do it well.Keywords: Dust, Feasibility, Sediment, Slag, Wind Erosion -
نوع آب و هوا، وضع گیاهان و اجتماعات گیاهی مناطق مختلف را تا حد زیادی مشخص می کند؛ بنابراین باید جهت بررسی و مطالعه گیاهان مرتعی، دامنه تحمل و بردباری هرگونه نسبت به این عوامل مشخص شود. در این مطالعه خصوصیات و نیازهای اقلیمی دو گونه از گندمیان مهم با ویژگی های علوفه ای و حفاظتی به نام های Agropyron trichophorum Richt. و Bromus tomentellus Boiss. در منطقه زاگرس مرکزی مورد بررسی قرار گرفتند. به این منظور از 19 متغیر بیوکلیماتیک به عنوان ورودی مدل جنگل تصادفی (به عنوان یک روش یادگیری ماشینی) در نرم افزار آماری R استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای مجموع بارندگی سالانه (BIO12)،دمای متوسط پربارش ترین فصل (BIO8) و میانگین دامنه دمای روزانه (BIO2) برای هر دو گونه مورد مطالعه بیشترین اهمیت را داشته اند و مجموع این سه متغیر بیش از 68 درصد تغییرات در مورد گونه B. tomentellus و 64 درصد تغییرات در مورد گونه A. trichophorum را توجیه کرده است. میزان صحت برآورد شده توسط شاخص TSS برای گونه B. tomentellus برابر با 95/0 محاسبه شد و مقادیر Sensitivity و Specificity نیز به ترتیب برابر با 93/0 و 96/0 برآورد شدند. این مقادیر (TSS، Sensitivity و Specificity) برای گونه A. trichophorum به ترتیب برابر با 92/0، 89/0 و 93/0 بودند. نتایج این پژوهش تبیین کننده نیازهای اقلیمی گونه های مورد مطالعه هستند. با استفاده از نتایج این مطالعه می توان مکان هایی که اقدامات حفاظتی این گونه ها باید در اولویت قرار بگیرد را تعیین کرد و یا حتی برای معرفی مجدد این گونه ها در زاگرس مرکزی، مکان های مناسب از لحاظ ویژگی های اقلیمی را پیشنهاد داد.کلید واژگان: B, tomentellus, A, trichophorum, جنگل تصادفی, زیست بوم اقلیمی, BiomodClimatic conditions largely determine the status and characteristics of plants and plant communities in different regions. Therefore, in order to study range plant species, the tolerance of each species to these factors should be determined. In this study, climatic features and requirements of two important grass species with conservation and forage importance (Agropyron trichophorum Richt. & Bromus tomentellus Boiss.) were studied in the Central Zagros. For this purpose, 19 bioclimatic variables used as inputs to Random Forest (as a machine learning approach) in R statistacial environment. The results showed that total annual precipitation (BIO12), the average temperature of the wettest season (BIO8) and the mean diurnal range (BIO2) for both species had the greatest importance and the sum of these three variables described more than 68 and 64 percent of variance in the B. tomentellus and A. trichophorum, respectively. The estimated accuracy by TSS index was calculated for B. tomentellus as 0.95 and Sensitivity and Specificity values were estimated as 0.93 and 0.96, respectively. For A. trichophorum, these values (TSS, Sensitivity& Specificity) calculated as 0.92, 0.89 and 0.93; respectively. The results of this study explain the cliamtic niche of the studied species. Top priority places, where protective actions has to be taken, can be determined using the results of this study. Potentially climatic suitable habitats can be proposed for reintroduction of these valuable species as well.Keywords: B. tomentellus, A. trichophorum, Random Forest, Climatic ecosystem, Biomod
-
موجودات زنده برای داشتن عملکردی طبیعی به مواد معدنی متنوعی نیاز دارند، که برخی از این مواد به میزان زیاد و برخی دیگر به میزان کم تری مورد نیاز خواهد بود. به همین منظور، اثر توسعه رشد گیاه بر مقدار عناصر معدنی پرمصرف گونه های گیاهی غالب و مهم مراتع عشایری استان خراسان شمالی مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه برداری از گونه های غالب مراتع ییلاقی، قشلاق و میان بند در سه مرحله فنولوژیکی، شامل ابتدای دوره رویش، گلدهی و بذردهی به روش کاملا« تصادفی انجام شد. در هر مرحله رویشی، برای هرگونه پنج نمونه و برای هر نمونه سه پایه گیاهی به طور تصادفی از نقاط مختلف تیپ های گیاهی موجود انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تجزیه واریانس یک طرفه و به منظور مشاهده منابع تغییرها درون گروهی، از آزمون دانکن استفاده شد. همچنین با استفاده از آزمون t، مقدار عناصر مذکور با حد بحرانی آن ها برای تامین نیاز نگهداری واحد دامی مورد مقایسه آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که به طورکلی میزان هر یک از عناصر معدنی پر مصرف مورد مطالعه در مرحله رشد رویشی، بیش از مرحله پایان (مرحله بذردهی) است، همچنین مقادیر در هر یک از مراحل رشد نیز بین گونه های مورد بررسی متفاوت است. بررسی مقدار عناصر معدنی پرمصرف در گونه های مورد بررسی به تفکیک مناطق مورد مطالعه نیز نشان می دهد که در مرتع ییلاقی، میان بند و قشلاقی مقدار عناصر فسفر، پتاسیم و کلسیم گونه های مورد بررسی در هر یک از مراحل رشد بیش از متوسط نیاز دام است، از نظر میزان سدیم و منیزیم و همچنین نسبت کلسیم به منیزیم کم تر از مقادیر مورد نیاز است.کلید واژگان: خراسان شمالی, عناصر معدنی, مراحل رشد گیاه, مراتعOrganisms need a variety of mineral nutrients for their normal functioning; some of these nutrients are needed in large quantities, while others are less essential. In this study, the effect of plant growth on macro mineral contents of the important plant species of nomadic grasslands of North Khorasan province was studied. Random sampling of dominant species in upland, lowland, and intermediate ranges was conducted at three phenological stages: vegetative growth, flowering, and seeding. For each species and at each growth stage, five randomly selected samples were chosen from different parts of the vegetation types, with each sample containing three individual plants. Data analysis was performed using one-way analysis of variance and Duncan test to track the inter-group changes. The amount of theseelements was compared to their critical levels to meet the animal unit maintenance needs using T-test. The results showed that in general, the amount of every macro nutrient is more at the vegetative stage in comparison to the seeding stage. In addition, their values in each of the growth stages were different between the studied species. The analysis of the macronutrients of the studied species at different regions indicated that in all three types of the studied grasslands, the species had more phosphorus, potassium, and calcium and less sodium, magnesium, and calcium/magnesium ratio than the average need of livestock at all stages of growth.Keywords: North Khorasan, Mineral elements, Plant growth stages, Rangelands
-
در این مطالعه اثر تغییرات اقلیمی شامل سه متغیر دما، CO2 و رطوبت بر روی خصوصیات فتوسنتزی و عملکرد ماده خشک گونه مرتعی علف پشمکی Bromus tomentellus Boiss از گیاهان مهم علوفه ای مراتع غرب استان اصفهان، با استفاده از آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا« تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از جمع آوری یک پایه مادری و تکثیر غیرجنسی آن به تعداد مورد نیاز، هر یک از متغیرهای اقلیمی در مقطع زمانی آینده (بر اساس سناریوی تغییر اقلیم A2) به عنوان یک تیمار بر روی پایه ها اعمال شده و یک گروه از پایه ها هم بدون اعمال تغییرات و به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. در این گروه ها، رنگیزه های فتوسنتزی شامل کلروفیلهای a و b، کلروفیل کل و کاروتنوییدها و ماده خشک اندام های هوایی به عنوان معیار تعیین میزان عملکرد گیاه در هر یک از گلدان ها مورد اندازه گیری قرار گرفت و با ثبت این مقادیر و ارتباط دادن آن با متغیرهای اقلیمی، اثر تغییرات اقلیمی بر این خصوصیات بررسی شد. نتایج نشان داد که عکس العمل فیزیولوژیک گونه مورد مطالعه نسبت به تغییر پارامترهای اقلیمی دما، CO2 و رطوبت متفاوت بود به طوری که تغییر هر سه مولفه اقلیمی دما، CO2 و رطوبت نسبت به مقدار فعلی خود (شاهد) باعث کاهش معنی دار کلروفیل a، کلروفیل b و کلروفیل کل در گونه مورد مطالعه شد و میزان کاروتنوییدها نیز در گونه کاهش یافت. عملکرد ماده خشک تک پایه نیز با تغییر هر سه مولفه اقلیمی مورد مطالعه نسبت به شرایط فعلی (شاهد) خود، کاهش معنی داری درسطح احتمال 5 درصد نشان داد. بطوریکه مقدار عملکرد ماده خشک تک پایه از 36 گرم به عنوان شاهد به 21 گرم در تیمار افزایشی هر سه پارامتر اقلیمی مورد مطالعه کاهش یافت.کلید واژگان: تغییر اقلیم, خصوصیات فتوسنتزی, عملکرد ماده خشک, علف پشمکیThe effect of climatic changes including: temperature, CO2, and moisture content on photosynthetic characteristics and dry matter yield of rangeland species Bromus tomentellus Boiss an important forage plant in the West of Isfahan province pastures was explored in a factorial experiment with a completely randomized design. After collecting a mother plant of this species and asexual reproduction to required number, the climatic variables on each time step in the future (based on A2 climate change scenario) were applied as a treatment on pots except for one group which was taken as control. The photosynthetic pigments, including chlorophyll a and b, total chlorophyll, carotenoids, and aerial dry matter (as the criterion to determine the amount of plant yield in each pot) were measured in these groups. By recording these parameters and relating them to the climatic variables, the impact of climatic changes on them were explored. The results showed that the physiological response of species to the changes in the climatic parameters of temperature, CO2, and moisture content was different. A change in these three parameters (temperature, CO2, & moisture content) significantly decreased chlorophyll a, chlorophyll b, total chlorophyll, and carotenoids in the species under the study. Dry matter yield of single pot also decreased significantly (pKeywords: Climatic change, Photosynthetic characteristics, Dry matter yield, Bromus tomentellus
-
دامنه و قلمرو پراکنش جغرافیایی بالقوه گونه های گیاهی و جانوری به منظور مشخص نمودن شرایط محیطی و نشان دادن عکس العمل گونه ها به شرایط محیطی استفاده می شود. به طور کلاسیک تهیه نقشه های حضور و پراکنش گونه-های گیاهی از طریق پیمایش میدانی و تفسیر عکس های هوایی انجام می گیرد که از یک سو با صرف زمان، هزینه و نیروی انسانی زیاد در مقیاس های وسیع توام بوده و از سوی دیگر تنها پراکنش بالفعل گونه را ثبت می نماید. حال آنکه توسعه و پیشرفت در زمینه به کارگیری الگوریتم ها و تکنیک های آماری جدید، راهکارهای قدرتمندی را برای بررسی پیش بینی حضور و پراکنش واقعی و پتانسیل پوشش گیاهی و همچنین تهیه نقشه های پیش بینی پراکنش گونه ها تحت سناریوهای متفاوت را فراهم نموده است که اصطلاحا به آن مدل سازی پراکنش گونه گفته می شود. مدل سازی پراکنش گونه ای (SDM) یا مدل سازی میدان اکولوژیک (ENM) اصطلاحاتی هستند که برای توصیف مدلسازی پراکنش گونه ای به کار رفته اند. در این پژوهش به معرفی مدل حداکثر آنتروپی نرم افزار (Maxent) خواهیم پرداخت. نرم افزار Maxent یکی از ابزارهای محبوب برای مدلسازی پراکنش گونه ها و میدان اکولوژیک است. مدل حداکثر آنتروپی، تنها به داده های حضور گونه نیاز دارد و از این جهت حائز اهمیت می باشد. مطالعات بیانگر آن است که حتی در مواقعی که نمونه ها کم است، عملکرد پیش بینی این مدل حداکثر بوده و می تواند با روش هایی که بالاترین دقت پیش بینی را دارند، رقابت کند و نتایج قابل قبولی را ارائه دهد. بنابراین مدل های پراکنش گونه ای و به خصوص مدل حداکثر آنتروپی می تواند نقش مهمی را در تعیین عوامل مهم موثر پراکنش و همچنین تهیه نقشه های پیش بینی حضور گونه ها ایفا نمایند.کلید واژگان: مدل پراکنش گونه ای (SDM), مدل حداکثر آنتروپی (Maxent), مدل سازی میدان اکولوژیک
-
The destruction of (AstragalusgossypinusFisch.) habitats in Isfahan province has had several environmental and socio-economic impacts. To restore these habitats by means of planting AstragalusgossypinusFisch., determining its potential habitats in the province becomes essential. In an attempt to fulfill this objective, first, the significant environmental and biological factorsof A.gossypinusFisch.in different habitats of the provinces were selected. The relation between them was then examined and illustrated in the form of RDA graphs. Afterwards, using the length of the vector in each of these environmental factors in graphs, their ultimate impact on the final model was determined and the potential habitats of this species across Isfahan province were identified by means of AHP approach. According to the results, the ecological characteristics required for optimizing the growth of A.gossypinusFisch.in Isfahan province rangelands include: 200-400 mm of precipitation, 100 frozen days per year, about 8 degrees of slope, 160 ppm K in soil, 30% clay, 40% sand, and pH of 7.9.Keywords: AstragalusgossypinusFisch., Habitat modeling, Isfahan province, Analytic hierarchy process (AHP)
-
گونه گیاهی گون سفید یکی از مهم-ترین گیاهان مرتعی منطقه غرب اصفهان به شمار می رود که اهمیت زیادی در حفاظت خاک و حیات اقتصادی مردم منطقه دارد. با این وجود بهره برداری بیش از حد و فشار چرایی دام باعث تخریب رویشگاه های آن شده است. این پژوهش به منظور تعیین رویشگاه بالقوه این گونه در دو شهرستان لنجان و فلاورجان استان اصفهان جهت انجام عملیات بازکاشت و احیاء این گونه صورت پذیرفت. برای این منظور از داده های مکانی حضور این گونه به عنوان مکان های مناسب بالفعل برای رویش آن و بررسی شرایط محیطی (اقلیم، خاک و فیزیوگرافی) این مناطق جهت شناسایی نیازهای رویشگاهی آن استفاده شد. داده های خاک با استفاده از بررسی مطالعات پیشین و میانیابی نقاط مربوط به پروفیل های حفر شده تبدیل به نقشه های خاک شدند. اطلاعات اقلیمی و فیزیوگرافی هم با روش مشابهی تهیه و برای ورود به مدل نهایی آماده-سازی شدند. با وارد کردن لایه های اطلاعاتی در مدل ENFA و با اعمال آنالیزهای آماری نرمال سازی و همبستگی در نرم افزار بیومپر، نقشه رویشگاه های بالقوه این گونه با استفاده از روش میانگین همساز ایجاد شد. نتایج حاصل از بررسی ها نشان می دهد که متغیرهای درصد سنگریزه، مقدار پتاسیم، رطوبت اشباع، هدایت الکتریکی و بارندگی سالانه مهم ترین عوامل در انتخاب زیستگاه گون سفید در منطقه مورد مطالعه می باشند. 25300 هکتار معادل با 16% از کل منطقه رویشگاه بالقوه گون سفید به شمار می رود. برای بررسی صحت این مدل از نمایه Boyce استفاده شد و میزان صحت مدل در این آزمون برابر با 2/ 85 درصد تعیین گردید.
کلید واژگان: گون سفید, تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک, بیومپر, غرب اصفهانAstragalus gossypinus Fischer is one of the most important range plants in west region of Isfahan، which is very critical for soil conservation and people''s economic life. Nevertheless، the grazing pressure and overuses cause habitat destruction. This study has been done for determination of its potential habitat in Lenjan and Flavarjan parishes of Isfahan province. To achieve this purpose، spatial data of this specie''s presence used as suitable places for its growth and the environmental condition (Climate، Soil & Physiographic) used for recognition of its habitat''s necessities. Soil data turned to soil maps using antecedent studies and interpolating soil profile points. Climatic and physiographical data have been prepared as well and got ready to be imported to the ultimate model. By importing the information layers in ENFA model and using harmonic mean analysis in Biomapper software; the map of Astragalus gossypinus potential habitat has been created. The results show that gravel percentage، soil potassium، saturated moisture، electrical conductivity and annual precipitation are the most important factors in habitat choosing by Astragalus gossypinus in study area. 25300 hectares of the study site are potential habitat of Astragalus gossypinus which is 16 percent of the study site. To evaluate the verity of this model، Boyce''s index has been used and model rectitude in this test was determined 85. 2 percent.Keywords: Astragalus gossypinus, Ecological niche factor analysis, Biomapper, West Isfahan
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.