به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حجت الله یوسفی

  • مریم رضایی، حجت الله یوسفی*، فخری صبوحی، جعفر شاه نظری
    مقدمه

    سکته مغزی دومین علت مرگ و سومین عامل ایجاد ناتوانی در جهان است که وقوع آن منجر به کاهش کیفیت زندگی بیماران و مراقبان آنان می گردد. این مطالعه باهدف بررسی تاثیر ارایه یک برنامه مراقبت معنوی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سکته مغزی و مراقبین آن ها پس از ترخیص از بیمارستان انجام گرفت.

    روش کار

    این پژوهش دو گروهی بر روی 64  بیمار مبتلابه سکته مغزی در حال ترخیص به همراه مراقبین آنان در سال 1400 انجام شد. برنامه مراقبتی- آموزشی معنوی با استفاده از فایل های صوتی و تصویری و دارای محتواهای انگیزشی و معنوی به بیماران و مراقبین آن ها در گروه آزمون ارایه شد. اطلاعات بیماران و مراقبین آن ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه کیفیت زندگی مخصوص سکته مغزی Williams و مقیاس کیفیت زندگی SF-36 در سه مرحله قبل، بلافاصله و شش هفته بعد از اجرای برنامه خود مراقبتی معنوی جمع آوری شد و داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و ANOVA با نرم افزار SPSS نسخه 20 در سطح معنی داری 05/0 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد نمره کل کیفیت زندگی بیماران گروه آزمون پس از مداخله با میانگین و انحراف معیار 39/23±09/191  نسبت به قبل از مداخله و نسبت به گروه کنترل پس از مداخله اختلاف معنی داری دارد (05/0>p). نمره کل کیفیت زندگی مراقبین گروه آزمون نیز پس از مداخله با میانگین و انحراف معیار 19/18±87/72 نسبت به قبل از مداخله بیشتر است (05/0>p). همچنین میانگین نمرات کیفیت زندگی بیماران  و مراقبین آنان در حیطه های مختلف افزایش معنی داری داشت (05/0>p).

    نتیجه گیری

    برنامه مراقبتی-آموزشی معنوی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سکته مغزی و مراقبین آن ها موثر است؛ بنابراین مداخله معنوی از طریق مجازی و پیگیری آن، می تواند به عنوان یک ابزار مناسب، برای بهبود کیفیت زندگی آن ها به حساب آید.

    کلید واژگان: سکته مغزی, کیفیت زندگی, مراقبت معنوی, واتساپ, پیگیری تلفنی, مراقب بیمار
    Maryam Rezaei, Hojatollah Yousefi*, Fakhri Sabouhi, Jafar Shahnazari
    Introduction

    Stroke is the second cause of death and the third cause of disability in the world. This study was conducted with the aim of investigating the effect of providing a spiritual care program in the form of WhatsApp and telephone follow-up on the quality of life of stroke patients and their caregivers after discharge from the hospital.

    Methods

    This research was conducted on 64 stroke patients and their caregivers being discharged from Hospital in the year 1400. They were randomly divided into two groups of 32 people. The spiritual care-educational program was presented to the patients and their caregivers in the intervention group, and follow-up was done by phone. The information of the patients and their caregivers was collected using the demographic information questionnaire, the Williams stroke-specific quality of life questionnaire (SS-QOL) and the SF-36 quality of life scale in the three stages before, immediately and six weeks after the implementation. The data were analyzed by using independent t-test and variance of repeated observations with SPSS version 20 software.

    Results

    The results showed that the total quality of life score of the intervention group patients after the intervention with a mean and a standard deviation of 191.09±39.23 and their caregivers with 72.87±18.19 compared to before the intervention increased significantly (P < 0.05). Also, the average scores of patients and their caregivers' quality of life in the almost of areas increased significantly after the implementation (P < 0.05).

    Conclusions

    According to the findings, this spiritual care program has a positive effect on the quality of life of stroke patients and their caregivers. Therefore, spiritual intervention through WhatsApp and telephone follow-up can be considered as a suitable tool to improve their quality of life.

    Keywords: Stroke, Quality of life, Spiritual care, Whats app, Telephone follow-up, Patient, Caregiver
  • مریم مقیمیان، مهین معینی، صدیقه فرضی، محمدصادق ابوطالبی، محسن شهریاری، حجت الله یوسفی، سرور مصلح*
    زمینه و هدف

    پزشکان و پرستاران در تماس مکرر با بیمار دچار سوختگی قرار دارند، از این رو بهترین منابع جهت دریافت اطلاعات برای طراحی برنامه جامع به منظور ارتقای کیفیت مراقبت ها هستند. بدین منظور این مطالعه با هدف تبیین تجارب پزشکان و پرستاران از اولویت های مراقبت از زخم سوختگی انجام شد.

    روش ها

     این مطالعه یک پژوهش کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا بود که در سال 1398 در یک بیمارستان آموزشی و یک بیمارستان نظامی در اصفهان انجام شد. مشارکت کنندگان شامل 7 نفر از پرستاران و پزشکان با حداقل 5 سال سابقه کار در زمینه مراقبت از زخم سوختگی بوده که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های فردی نیمه ساختار عمیق با مشارکت کنندگان گردآوری شد و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. داده ها به روش تحلیل محتوای قراردادی گرینهام و لوندمن تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     پس از تجزیه و تحلیل داده ها، 3 طبقه اصلی و 10 زیر طبقه استخراج گردید. طبقه ارزیابی زخم سوختگی با دو زیر طبقه ارزیابی بیمار و ارایه کمک های اولیه و ارزیابی سطح و عمق سوختگی، طبقه مدیریت زخم های سوختگی با چهار زیر طبقه پاکیزه سازی و لایه برداری، پانسمان زخم سوختگی، مدیریت درد و آموزش به بیمار، طبقه مراقبت پیگیر از بیماران مبتلا به سوختگی با چهار زیر طبقه تامین سلامت عمومی، مراقبت پوستی، حمایت چند تخصصی و پیشگیری از بدشکلی به دست آمد.

    نتیجه گیری

    طبق تجارب پرستاران و پزشکان بیماران دچار زخم سوختگی نیازهای مراقبتی متعددی در زمینه های جسمی و روانی دارند که اولویت های مراقبتی را برای هر کدام متفاوت از دیگری می کند و لازم است در مراقبت های بیمار محور به این موضوع توجه گردد.

    کلید واژگان: زخم سوختگی, پزشک, پرستار, مراقبت
    Maryam Moghimian, Mahin Moieni, Sedigheh Farzi, MohammadSadegh Aboutalebi, Mohsen Shahriari, Hojatollah Yousefi, Sorour Mosleh*
    Background and Aim

    Doctors and nurses are in frequent contact with burn patients, therefore, the best sources for receiving care information are to design a comprehensive program to improve the quality of care. For this purpose, this study was conducted to explain the experiences of physicians and nurses of burn wound care priorities.

    Methods

    This study was qualitative research based on content analysis that was conducted in 2020 in 1 teaching hospital and 1 military hospital in Isfahan. Participants included 7 nurses and physicians with at least 5 years of experience in burn wound care who were selected by purposive sampling. Data were collected using in-depth semi-structured individual interviews and sampling was continued until data saturation. Data were analyzed by conventional content analysis.

    Results

    After data analysis, 3 main classes and 10 subclasses were extracted. Class of burn wound assessment with two subclasses of patient evaluation and first aid and assessment of burn surface and depth, burn wound management class with four subclasses of cleaning and exfoliation, burn wound dressing, pain management, and patient education, follow-up care class were divided into four subcategories: general health care, skincare, multidisciplinary support, and malformation prevention.

    Conclusion

    According to the experiences of nurses and physicians, patients with burn wounds have various care needs in physical and psychological fields, which make care priorities different from each other, and it is necessary to pay attention to this issue in patient-centered care.

    Keywords: Burn injury, Physician, Nurses, Care
  • آزاده فریدونی گل سفیدی، حجت الله یوسفی*
    زمینه و هدف

    مطالعات نشان داده دانشجویان در دوره کارآموزی در عرصه پرستاری، باوجود پایه نظری قوی، از مهارت  بالینی  کافی برخوردار نیستند. یکی از روش های  تدریس، آموزش مبتنی بر بازخوردمی باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر بازخورد بر مهارت برقراری خط وریدی در دانشجویان ترم اول کارشناسی پرستاری طراحی شده است.

    روش بررسی

     در این کارآزمایی بالینی، دانشجویان ترم یک  کارشناسی پرستاری  با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بطور تصادفی ساده  با استفاده از نرم افزار آنلاین در دو گروه آزمون (20نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. در گروه آزمون، آموزش برقراری خط وریدی به روش آموزش مبتنی بر بازخورد و در گروه کنترل به روش معمول بود. بلافاصله پس از آموزش و در پایان ترم، مهارت برقراری خط ورید توسط چک لیست محقق ساخته ارزیابی و دو گروه با هم مقایسه شدند. نمرات با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و آزمون های آماری تی زوجی و تی مستقل  و سطح معناداری  0.05مقایسه شدند.

    یافته ها: 

    مقایسه نمره دو گروه آزمون و کنترل نشان داد که بلافاصله بعد از اتمام اموزش تفاوت موجود معنادار است (71/2= , t 04/0=p). اما این تفاوت 4 ماه بعد (پایان ترم)، معنادار نبود  (12/0= p، 79/1=t).

    نتیجه گیری: 

    بر اساس نتایج این مطالعه می توان اذعان داشت که هرچند بکارگیری اموزش مبتنی بر بازخورد در کوتاه مدت می تواند تاثیر قابل توجهی در عملکرد دانشجویان پرستاری در گرفتن خط وریدی بیماران داشته باشد اما این تاثیر ماندگار نیست. به نظر می رسد مطالعات بیتشری لازم است در این عرصه صورت گیرد.

    کلید واژگان: آموزش مبتنی بر بازخورد, خط وریدی, دانشجویان پرستاری
    Azade Fereidouni Golsifi, Hojatollah Yousefi*
    Background & Objective

    Studies show that students lack sufficient clinical skills during the nursing apprenticeship course despite their strong theoretical knowledge. Feedback-based education is one of the teaching methods used for this group of students. The present study aimed to determine the effect of feedback-based education on first-semester nursing students’ skill of IV insertion.

    Materials & Methods

    In this clinical trial, the subjects were selected by convenience sampling and randomly divided into two 20-member intervention and control groups. While feedback-based education was provided to the subjects in the intervention group, the participants in the control group received conventional education. A researcher-made checklist was filled by all participants immediately after the education process and at the end of the semester and the two groups were compared in this regard. Data analysis was performed in SPSS version 19 using paired t-test and independent t-test. In addition, a P-value of 0.05 was considered statistically significant.

    Results

    In this study, the results revealed a significant difference between the intervention and control groups immediately after the education process (t=2.71, P=0.04). However, this difference was not significant at the end of the semester (four months later) (t=1.79, P=0.12).

    Conclusion

    According to the results of the study, while feedback-based education significantly improved the nursing students’ skill of IV insertion in short term, this improvement was not permanent. It is recommended that more studies be conducted in this area.

    Keywords: feedback-based training, intravenous line, nursing students
  • وجیهه آتشی، احمدرضا یزدان نیک، حسین محجوبی پور، حجت الله یوسفی*، رضا بخردی
    زمینه وهدف


    یکی از جنبه?های اساسی مراقبت پرستاری در بخش?های ویژه، مراقبت از دهان می?باشد که نه تنها در ایجاد احساس راحتی بیمار بلکه در جلوگیری از عوارض جدی مانند پنومونی وابسته به ونتیلاتور نقش دارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه جامع مراقبت از دهان بر بهداشت دهان بیماران بستری در بخش?های مراقبت ویژه انجام گرفت.
    روش کار
    مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی بود که در سال 96 روی 76 بیمار بستری در بخش مراقبت ویژه که واجد معیارهای ورود بودند انجام گرفت. بیماران به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. برای نمونه های گروه آزمون، علاوه بر مراقبت معمول از دهان، یک برنامه ترکیبی مراقبت از دهان شامل مسواک، کلرهگزیدین، ژل مرطوب کننده مخاط دهان و چرب کننده لب به مدت 5 روز انجام شد. وضعیت بهداشت دهان طی پنج روز مطالعه در هر دو گروه ارزیابی و مورد مقایسه قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها فرم مشخصات دموگرافیک و مقیاس ارزیابی دهان بک بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 انجام گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که تفاوت آماری معناداری در نمرات مقیاس ارزیابی بهداشت دهان روزهای اول و دوم در دو گروه آزمون و کنترل وجود نداشت ولی در روزهای سوم، چهارم و پنجم، وضعیت بهداشت دهان گروه آزمون به طور معناداری، بهتر از گروه کنترل بود (0/05<p).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج بدست آمده، برنامه جامع مراقبت از دهان منجر به بهبود وضعیت بهداشت دهان بیماران بستری در بخش?های ویژه می?شود. بنابراین، استفاده از برنامه پیشنهاد شده می?تواند به اطمینان از رعایت حداقل مراقبت از دهان در بیماران بخش ویژه کمک کند.

    کلید واژگان: مراقبت از دهان, بهداشت دهان, بخش مراقبت ویژه, پرستار
    Vajihe Atashi, Ahmadreza Yazdannik, Hosein Mahjobipoor, Hojjatollah Yousefi, Reza Bekhradi Dr
    Background & aim

    Oral care is one of the main aspects of nursing care in intensive care units which not only helps the patient to feel comfortable but also prevents serious complications such as ventilator-dependent pneumonia. The aim of this study was to determine the effect of a systematic oral care program on oral health in patients of intensive care unit.

    Methods

    This study was a randomized clinical trial performed on 76 patients in intensive care units in 2017. They were randomly assigned to the control and intervention group. In addition to routine oral care, a 5-day systematic oral care program including brushing, chlorhexidine solution, mouth moisturizing gel, and Vaseline was performed for the intervention group. Oral health evaluated in both groups during five days of study. Data were collected using a demographic and Beck Oral Assessment Scale and then analyzed using SPSS ver16.

    Results

    There was no significant difference between the intervention and control groups in Beck Oral Assessment Scale in the first to third days, but after the third day, the oral health status of the intervention group was significantly better than the control group (p<0.05).

    Conclusion

    According to the findings, oral care program is effective in improving oral health. The application of the proposed program in the current study is simple and guarantees minimal oral care for ICU patients

    Keywords: Oral Care, Oral Health, Intensive Care Unit, Nurse
  • یوسف حبیبی، سمیه غفاری، حجت الله یوسفی*
    زمینه وهدف

    آسم از رایج ترین بیماری های مزمنی است که باعث ایجاد مشکلات تنفسی می شود و آموزش برنامه های خودمراقبتی می?تواند به صورت موثری باعث کاهش علائم و عوارض آن گردد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش یک برنامه خودمراقبتی بر کنترل آسم انجام گرفت.

    روش کار

    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با گروه کنترل بود که روی 50 نفر از افراد مراجعه کننده به درمانگاه تنفس بیمارستان الزهرای اصفهان انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 25 نفری آزمون و کنترل قرار گرفتند. داده ها به کمک پرسشنامه تست کنترل آسم و آزمون اسپیرومتری، قبل از شروع برنامه آموزشی و یک ماه بعد از اتمام آن جمع آوری و با استفاده از آزمون های آماری تیمستقل، تیزوجی، کای دو، اندازه گیری های مکرر و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میانگین تمام شاخص های اسپیرومتری (FEV1, FVC, FEV1/FVC, PEF, FEF75% FEF25%-75%) و نمرات پرسشنامه تست کنترل آسم پس از مداخله در گروه آزمون افزایش پیدا کرد. مقایسه میانگین نمرات تظاهرات بالینی و شاخص های اسپیرومتری قبل و بعد از مداخله در گروه آزمون، معنی دار بود (0/05>p). همچنین بعد از مداخله، تمام شاخص های اسپیرومتری به جز PEF25%-75% در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود (0/05>p).

    نتیجه گیری

    نتایج، موثر بودن آموزش برنامه خودمراقبتی را در بهبود وضعیت بیماران آسمی نشان داد، لذا می توان از آن به عنوان یک روش موثر برای کنترل آسم در کنار سایر روش ها مانند ورزش و دارو استفاده کرد

    کلید واژگان: آسم, خودمراقبتی, تظاهرات بالینی, شاخص های اسپیرومتری, کنترل آسم
    Yousef Habibi, Hojjatollah Yousefi, Somayeh Ghafari

     

    Background & aim

    Asthma is one of the most common chronic diseases causing respiratory problems. Self-care programs can effectively reduce symptoms and complications of asthma. The aim of this study was to determine the effect of self-care program training on spirometry indicators and clinical manifestations in asthma patients.

    Methods

    A quasi-experimental study with the control group was performed on 50 patients referred to the respiratory clinic of Al-Zahra hospital in Isfahan. Samples were selected by simple sampling method, and then randomly assigned to subject and control groups. Data were collected using a questionnaire of asthma control and spirometry tests before and one month after the training program. The results were analyzed using SPSS software version 20 by independent-T, pair-T, chi-square (chi-2), repeated measures and Pearson tests.

    Results

    The results of this study showed that the mean values of spirometric indices (PEF, FEV1/FVC, FVC, FEV1, FEF25%-75%, FEF75%) and scores of the asthma control test questionnaire were increased after the intervention in the experimental group. The clinical manifestations and spirometric indices scores were significantly different before and after the intervention (p<0.05). All the spirometry indices, except for PEF 25%-75%, were increased in the intervention group comparing to the control group (p<0.05).

    Conclusion

    The results showed the effectiveness of Self-Care program training in patients with asthma. Therefore self-care training can be used as an effective method to control asthma along with other methods such as exercise, and medication

    Keywords: Asthma, Self-Care, Clinical Manifestations, Spirometry Indices, Asthma Control
  • مهتاب آقا کریمی، مهناز سلیمانی، حجت الله یوسفی *، محمد دهقانی
    زمینه و هدف
    یکی از مهم ترین اقدامات بهداشتی جهت کنترل عفونت های بیمارستانی ضدعفونی کردن پوست می باشد. این عمل در مورد ضدعفونی پوست قبل از اعمال جراحی کاملا ضروری است و موجب کاهش محسوسی در عفونت های بیمارستانی می گردد. با توجه به اهمیت موضوع در این مطالعه دو روش پرپ ناحیه جراحی با بتادین و کلرهگزیدین باهم مقایسه شده است.
    روش بررسی
    کار آزمایی بالینی حاضر به صورت سه مرحله ای با طرح مداخله قبل و بعد انجام شد. شرکت کنندگان به روش تداومی آسان انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه ضدعفونی قبل از عمل با محلول بتادین 5/7% و محلول الکلی کلرهگزیدین (32 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. نمونه گیری کشت و شمارش میکروبی پوست در سه زمان قبل و بعد از پرپ و پایان عمل انجام و از طریق چک لیست ثبت شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و واریانس با اندازه های مکرر و کای اسکور تحت نرم افزار آماری SPSS انجام شد.
    یافته ها
    نتایج یافته ها نشان داد که میزان باکتری پس از پرپ با محلول کلرهگزیدین به صفر رسید. در گروه بتادین نیز شمارش میکروبی در سه زمان به طور معنی دار کمتر شده است (0/001P=). بعد از پرپ میانگین تعداد باکتری در گروه کلرهگزیدین به طور معنی داری کمتر از بتادین بود (0/001P=)، اما پس از عمل اختلاف معنی دار نشد (0/770P=).
    نتیجه گیری
    استفاده از ضدعفونی کننده ها قبل از جراحی گرچه ضروری است؛ ولی انتخاب محلول مناسب در مواردی با چالش روبروست. کاربرد محلول کلرهگزیدین در پرپ قبل از جراحی می تواند با اطمینان بیشتری میزان باکتری ها را کاهش دهد. این مطالعه استفاده از کلرهگزیدین را به جای بتادین قبل از اعمال جراحی توصیه می کند زیرا اثربخشی آن در کاهش تعداد باکتری ها سطح پوست بیشتر است.
    کلید واژگان: کلرهگزیدین, پوویدین آیودین, اسکراب جراحی
    Mahtab Aghakarimi, Mahnaz Solymani, Hojatollah Yousefi *, Mohammad Dehghani
    Background And Aims
    One of the most important health procedures to control nosocomial infections is skin disinfection. This action is absolutely necessary to disinfect the skin before surgery. This action reduces the nosocomial infections significantly. Regarding the importance of this subject, in this study, two surgical areas: Preps with Betadine and Chlorhexidine has been compared.
    Methods
    This study was three stages, double-blind clinical trial that was performed on sixty-four patients who was electively candidate for hand surgery and randomly divided into two Povidone iodine 7.5% and Chlorhexidine groups. Sample for culturing was obtained from area, before, and after prep, and after operation. Data were recorded in checklist and analyzed using independent t-test, chi-square, and repeated measure of ANOVA.
    Results
    Results show that bacterial levels significantly reduced and reached to zero when preparation of skin was based on chlorhexidine formulation (P=0.001). In the povidone iodine group the mean number of bacteria was reduced significantly (P=0.001) in three times. The average number of bacteria after preparation with chlorhexidine significantly reduced when compare to Povidone iodine, but after operation it not significant between two groups (P=0.770).
    Conclusion
    Although using antiseptic before surgery is essential, choosing the right solution in some cases faced with challenges. Chlorhexidine in prep before surgery could safely reduce the amount of bacteria. This study recommended using chlorhexidine rather than povidone iodine in surgical procedures, because it is more effective to reduce the number of skin surface bacteria.
    Keywords: Chlorhexidine, Povidone-Iodine, Surgical Scrubbing
  • سعید امینی رارانی، احمد قدمی، حجت الله یوسفی، کوروش مانی
    مقدمه
    چاقی یکی از مهم ترین عوامل خطر در بروز بیماری های غیر واگیر می باشد که حتی در کارکنان درمانی نیز شیوع رو به افزایشی دارد و می تواند زمینه ساز بیماری های مختلفی از جمله مشکلات قلبی- عروقی شود. روش های درمانی مختلفی در این زمینه ارایه شده است که یکی از آن ها، استفاده از چای سبز می باشد. بنابراین، هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی تاثیر چای سبز بر میزان شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI)، فشار خون و نبض در کارکنان اتاق عمل بود.
    روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی قبل و بعد، بر روی 24 نفر از کارکنان اتاق عمل بیمارستان شهید مطهری فولادشهر اصفهان در سال 1394 انجام شد. بعد از اخذ رضایت نامه، از نمونه ها درخواست گردید تا روزانه 4 فنجان چای سبز حاوی 3 گرم برگ چای سبز در 300 میلی لیتر آب جوش (با دمای 80 درجه سانتی گراد) را به مدت 8 هفته مصرف نمایند. میزان BMI، نبض و فشار خون قبل و بعد از مصرف چای سبز اندازه گیری شد. در نهایت، داده ها در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    فشار سیستولیک و تعداد نبض بعد از 8 هفته مصرف چای سبز به طور معنی داری کاهش یافت، اما مصرف آن بر BMI و فشار دیاستولیک موثر نبود.
    نتیجه گیری
    مصرف چای سبز می تواند جهت کاهش فشار خون سیستولیک و نبض مفید باشد و باعث بهبود وضعیت قلبی- عروقی می شود.
    کلید واژگان: چای سبز, شاخص توده بدنی, فشار خون, نبض
    Saeid Amini-Rarani, Ahmad Ghadami, Hojatollah Yousefi, Kourosh Mani
    Background
    Obesity is one of the most crucial risk factors in the occurrence of non-communicable diseases. Its prevalence has increased even among health care personnel and could render them susceptible to a myriad of diseases, particularly cardiovascular disorders (CVDs). Diverse treatment methods have been devised in this regard, one of which is the consumption of green tea. Owing to this, the present study attempted to explore the effect green tea exerts on the body mass index (BMI), blood pressure, and pulse rate of operating room personnel.
    Methods
    The current before-and-after clinical trial was conducted on 24 operating room personnel at the Shahid Motahari Hospital in Isfahan, Iran, in 2015. After informed consent forms were obtained from the subjects, they were asked to consume 4 cups of green tea, containing 3 g of green tea leaves in 300 ml of boiled water at 80 ºC, daily for 8 weeks. Their BMI, blood pressure, and pulse rate were monitored before and after the consumption of green tea. Data analysis was carried out in SPSS software.
    Findings: The results of the study demonstrated that systolic pressure and pulse rate had a considerable decrease after 8 weeks of consumption of green tea. Nevertheless, no effect was observed on BMI and diastolic pressure.
    Conclusion
    The consumption of green tea can cause a beneficial reduction in systolic blood pressure and pulse rate, and thus, improve the cardiovascular status.
    Keywords: Green Tea, body mass index, Blood Pressure, Heart Rate
  • سعید امینی رارانی، احمد قدمی*، علی اکبر ملکی راد، حجت الله یوسفی، کوروش مانی
    زمینه و هدف
    پرسنل اتاق عمل در معرض خطرات شغلی ناشی از محیط کار هستند که می تواند منجر به افزایش رادیکال های آزاد و ایجاد بیماری های مختلف در آن ها شود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین تاثیر مصرف چای سبز در بهبود سطح بیومارکرهای اکسیداتیو خون در پرسنل اتاق عمل که در معرض گازهای بیهوشی قرار دارند بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه بر روی 24 نفر از پرسنل اتاق عمل به صورت کارآزمایی بالینی قبل و بعد انجام شد. از نمونه ها خواسته شد که روزانه 4 فنجان چای سبز حاوی 3 گرم از برگ چای سبز در 300 میلی لیتر آب جوش(در دمای 80 درجه سانتی گراد) به مدت 8 هفته مصرف کنند. سپس میلوپراکسیداز، آسیبDNA ، گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دسموتاز در پلاسما جهت بررسی سطح بیومارکر های استرس اکسیداتیو قبل و بعد از مصرف چای سبز اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که استفاده از چای سبز توسط پرسنل اتاق عمل باعث افزایش معنادار گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دسموتاز و کاهش معنادار میلوپراکسیداز و آسیب DNA می شود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که وقتی چای سبز به عنوان مکمل آنتی اکسیدان توسط پرسنل اتاق عمل که دایما با گازهای بیهوشی در تماس هستند مصرف می شود به طور قابل توجهی می تواند باعث بهبود استرس اکسیداتیو و آسیب DNA شود. از این رو، استفاده از آن به عنوان یک مکمل آنتی اکسیدانی طبیعی در پرسنل اتاق عمل توصیه می شود.
    کلید واژگان: چای سبز, اتاق عمل, استرس اکسیداتیو, میلوپراکسیداز, آسیبDNA, گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دسموتاز
    Saeid Amini Rarani, Ahmad Ghadami *, Ali Akbar Malekirad, Hojatollah Yousefi, Kourosh Mani
    Background
    Operating room personnel are subject to occupational hazards which could lead to an increase in free radicals and develop various diseases. The aim of the present study was to determine the effect of consuming green tea on the improvement of the blood oxidative biomarkers in operating room personnel who are exposed to anesthetic gases.
    Materials And Methods
    This study was a before-after clinical trial which was conducted on 24 operating room personnel. They were invited to consume 4 cups of a green tea beverage, prepared from 3 g of green tea leaves in 300 mL of boiled water (at 80˚ C), daily for 8 weeks. Then, Myeloperoxidase (MPO), DNA damage, Glutathione Peroxidase (GPx), and Superoxide Dismutase (SOD) in the plasma were measured in order to evaluate the level of oxidative stress biomarkers before and after consuming green tea.
    Results
    Green tea consumption by operating room personnel brought about a significant increase in glutathione peroxidase and superoxide dismutase and a considerable decrease in myeloperoxidase and DNA damage.
    Conclusion
    According to the results of this study, green tea consumption as an antioxidant supplement by operating room personnel, who are regularly exposed to anesthetic gases, can minimize oxidative stress and DNA damage considerably. Thus, it is advisable for operating room personnel to consume green tea as a natural antioxidant supplement.
    Keywords: DNA damage, Glutathione peroxidase, Green tea, Myeloperoxidase, Operating room, Oxidative stress, Superoxide dismutase
  • علیرضا دشتی دهکردی، حجت الله یوسفی *، جهانگیر مقصودی، مسعود اعتمادی فر
    مقدمه
    مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است که ارتباط آن با برخی از اختلالات روانی خصوصا افسردگی مشخص شده است. بر این اساس، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصاحبه انگیزشی بر افسردگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به بیمارستان الزهرا اصفهان انجام شد.
    روش کار
    این پژوهش، یک نوع مطالعه نیمه تجربی دو گروهی قبل و بعد بوده که بر روی 60 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به کلینیک ام اس مرکز آموزشی درمانی الزهرا اصفهان در سال 1393، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. بیماران شرکت کننده در مطالعه به شکل تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای بیماران گروه آزمون سه جلسه مصاحبه انگیزشی به مدت یک ساعت در هر جلسه به صورت هفتگی اجرا شد. داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد بک، قبل از مداخله و یک ماه پس از پایان انجام مداخله جمع آوری و با استفاده از آزمون های تی مستقل، تی زوجی، من – ویتنی و کای – اسکولر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    پس از انجام مداخله، میانگین نمره افسردگی در گروه مداخله از (5/14 ± 42/28) به (2/7 ± 08/21) تقلیل یافت، که نشان دهنده کاهش معنی دار افسردگی در این گروه بود (05/0 > P). در حالی که در گروه شاهد این میزان قبل و پس از انجام مداخله (77/13 ± 12/26) به (8 ± 6/25) اختلاف معنی داری نداشت (05/0 < P). پس از انجام مداخله، اختلاف معنی داری از نظر میانگین نمره افسردگی بین گروه های آزمون و شاهد مشاهده شد (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاکی از کاهش افسردگی در گروه مداخله بود؛ بدین معنی که مصاحبه انگیزشی می تواند در جهت کاهش علائم افسردگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس موثر باشد و کاربرد آن برای سایر بیماران پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, افسردگی, مولتیپل اسکلروزیس
    Alireza Dashti Dehkordi, Hojatallah Yousefi *, Jahangir Maghsoudi, Masoud Etemadifar
    Introduction
    Multiple Sclerosis is a chronic disease of the Central Nervous System (CNS). It is widely accepted that this disease might be related to several psychiatric disorders, especially depression. The purpose of this research was to evaluate the effect of motivational interviewing on depression of patients with multiple sclerosis referring to Isfahan Alzahra Hospital.
    Methods
    This was a quasi-experimental study conducted on control and intervention groups with before and after design. Sixty patients with multiple sclerosis were selected by convenience sampling from patients referred to Isfahan Alzahra University Hospital MS clinic, in 2014, and were randomly allocated to control and intervention groups. Motivational interviewing sessions were performed for the intervention group for three weeks, one hour depression. Data were collected before and one month after the intervention using Beck Depression Inventory (BDI). Data were analyzed with the SPSS software, using independent t-test, paired t-test, Mann-Whitney and Chi-squared test.
    Results
    After the intervention, the mean depression in the intervention group decreased from 28.42 ± 14.5 to 21.08 ± 7.2, showing a significant decrease in patients’ depression levels (P 0.05). The score of depression disorder after the intervention in patients of the intervention and control groups was significantly different (P
    Conclusions
    Our research findings indicated the efficacy of motivational interviewing for reducing depression of patients with multiple sclerosis disease suggesting its application to other chronic diseases.
    Keywords: Motivational Interviewing, Depression, Multiple Sclerosis
  • مهین معینی *، محسن شهریاری، حجت الله یوسفی، جعفر اسفندیاری، معصومه بابااحمدی
    زمینه و هدف
    زخم پای دیابتی شایع ترین علت بستری در بیماران دیابتی است و درمان آن پرهزینه است. در کشورهای توسعه یافته بیش از 5% از بیماران دیابتی دچار زخم پا شده و اگر به سرعت و به طور مناسب درمان نشوند، منجر به عفونت خون و گانگرن و گاهی منجر به قطع عضو می گردد. هدف از این مطالعه تعیین شدت زخم و ارتباط آن با عوامل مستعد کننده زخم بیماران پای دیابتی است.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی همبستگی هست؛ که به روش نمونه گیری آسان از بیماران زخم پای دیابتی مراجعه کننده به مراکز دولتی و غیردولتی زخم شهر اصفهان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که بخش اول در مورد مشخصات دموگرافیک، بخش دوم پرسشنامه شدت زخم بر اساس معیار واگنر و بخش سوم عوامل مستعد کننده زخم است که توسط خود بیماران و مشاهده زخم و ارزیابی توسط بیمار تکمیل گردید. سپس با نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و آزمون های آماری ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی و کورسکال والیس تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    در بیشتر بیماران زخم پای دیابتی (75%) شدت زخم آن ها بر اساس معیار واگنر درجه 2 بود. ارتباط آماری معنی داری بین شدت زخم با عواملی مانند شاخص توده بدنی (041/0=P)، سیگار (044/0=P)، قند خون ناشتا (026/0=P)، قند خون 2 ساعت بعد از غذا (016/0=P) و عمق زخم (041/0=P) وجود دارد.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد شدت زخم پای دیابتی در بیماران تحت مطالعه در حد متوسط بوده و میزان قند خون ناشتا، 2 ساعت بعد از ناشتا، سیگار و عمق زخم از عوامل مستعد کننده زخم بودند، لذا توصیه می گردد این عوامل در بیماران شناسایی و کنترل شده تا از آمپوتاسیون و عوارض احتمالی پیشگیری گردد.
    کلید واژگان: شدت زخم, پای دیابتی, عوامل مستعدکننده
    Mahin Moeini *, Mohsen Shahriari, Hojatallah Yousefi, Gafar Esfandiari, Masoumah Babaahmadi
    Background And Aims
    Diabetic foot is the most common cause for hospitalization among diabetic patients whose treatment is costly in the world. In developed countries, over 5% of diabetic patients are involved in diabetic foot, and if it is not treated quickly and appropriately, it wil be led to blood infection, gangrene, and amputation. The present study aimed at investigating the wound severity and its association with predisposing factors in patients with diabetic foot.
    Methods
    This is a descriptive analytic study in which 94 patients with diabetic foot, referring to governmental and non-governmental clinics in Isfahan, were selected through convenient sampling. Data were collected by a three-section questionnaire. The first section contained demographic characteristics, and the second was on wound severity based on Wagner scale. The third section was associated with wound formation predisposing factors. Data were analyzed by descriptive statistics and by SPSS software through Spearman correlation test, Kruskal Wallis and Mann-Whitney.
    Results
    Wound severity, based on Wagner scale, was in grade two in most of diabetic food patients (75%). There is a significant association between wound severity and the factors such as BMI(P=0.041), smoking (P=0.041), FBS (0.026), two hour postprandial glucose (P=0.016), and wound depth (P=0.041).
    Conclusion
    Based on the findings, diabetic food wound severity was moderate among the subjects and predisposing factors were FBS, 2-hour postprandial blood glucose, smoking, and wound depth. It is recommended to detect and modify these factors among the patients to prevent amputation and probable complications.
    Keywords: Diabet, Wound severity, Diabetic foot, Predisposing factors
  • صدیقه فرضی*، صبا فرضی، حجت الله یوسفی، اعظم مولادوست، مهین معینی
    مقدمه
    میزان زخم فشاری یکی از شاخص های کیفیت مراقبت های سلامت و پرستاری محسوب می شود. پرستاران به عنوان یکی از اعضای اصلی تیم سلامت نقش مهمی در پیشگیری از زخم فشاری در مراکز مراقبت سلامت دارند؛ بنابراین این مطالعه با هدف بررسی دانش، نگرش و عملکرد پرستاران در پیشگیری از زخم فشاری انجام شده است.
    روش کار
    مطالعه حاضر به صورت توصیفی تحلیلی در سال 1395 انجام گردید. نمونه گیری به صورت در دسترس و شامل 382 پرستار شاغل در مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه پیپر و پرسشنامه سه قسمتی محقق ساخته انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی انجام شد. سطح معناداری (0/05>P) در نظر گرفته شده است.
    یافته ها
    از 427 پرسشنامه ارسالی به محیط مطالعه، تعداد 382 پرسشنامه توسط مشارکت کنندگان تکمیل گردید (3/78 درصد). میانگین نمره دانش، نگرش و عملکرد پرستاران در پیشگیری از زخم فشاری از 100 نمره به ترتیب 1/61، 3/63 و 1/62 بود. ارتباط بین دانش، نگرش، عملکرد پرستاران و سن، جنس، سابقه کار، بخش محل کار، گذراندن دوره مدیریت زخم معنادار نبود (0/05
    نتیجه گیری
    دانش، نگرش و عملکرد پرستاران در پیشگیری از زخم فشاری در سطح نسبتا مطلوب بود. با توجه به این که زخم فشاری یکی از رخدادهای تهدید کننده ایمنی بیمار محسوب می شود؛ بنابراین مدیران مراکز مراقبت سلامت باید در راستای توانمندسازی تیم سلامت به ویژه پرستاران برنامه ریزی لازم را انجام دهند.
    کلید واژگان: زخم فشاری, دانش, نگرش, عملکرد, پرستار
    Sedigheh Farzi *, Saba Farzi, Hojatollah Yousefii, Azam Moladoost, Mahin Moieni
    Introduction
    Pressure ulcer is one of the indicators of quality in health care and nursing. Nurses, as one of the key members of the health team, play an important role in the prevention of pressure ulcer in health care centers. Therefore, this study aimed to assess the knowledge, attitude and practice of nurses in the prevention of pressure ulcers.
    Methods
    This descriptive-correlational study was conducted in 2016. Sampling was performed using the convenience method and consisted Of 382 nurses working in teaching hospitals affiliated to Isfahan University of Medical Sciences. Data collection was performed using a Pieper and self-made three-part questionnaires. The analysis of data was performed by SPSS version 16, using descriptive and analytical statistics. The significance level was considered (as P
    Results
    In this study, of 427 questionnaires, 382 were completed by the participants (78.3%). The mean scores of knowledge, attitude and practice of nurses in the prevention of pressure ulcers, were respectively 61.1, 63.3 and 62.1, out of 100. The relationships of knowledge, attitude and, practice of nurses, with age, gender, work experience, work place, and courses wound management were not significant (P > 0.05).
    Conclusions
    Knowledge, attitude and practice of nurses in the prevention of pressure ulcers was were in a relatively favorable levels. Since pressure ulcers is one of the events threatening patient’s safety, managers of health care centers need to plan for empowering of health teams, especially nurses.
    Keywords: Pressure Ulcer, Knowledge, Attitude, Practice, Nurse
  • علیرضا دشتی دهکردی، حجت الله یوسفی*، جهانگیر مقصودی، مسعود اعتمادی فر
    زمینه و هدف
    رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت یکی از معیارهای عمده تعیین کننده سلامت می باشد. این مطالعه باهدف بررسی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی و همبستگی آن با برخی متغیرهای جمعیت شناسی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود که بر روی 51 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به کلینیک ام اس مرکز آموزشی درمانی الزهرا اصفهان که به شیوه در دسترس انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، نیمرخ رفتارهای ارتقاء دهنده سبک زندگی نسخه دو بود. آزمون های آماری تی مستقل، همبستگی پیرسون و اسپیرمن و آنالیز واریانس یک طرفه برای تجزیه و تحلیل آماری مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین امتیاز کلی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت بیماران 12±119.6 بود. حیطه های معنوی و فعالیت جسمی با میانگین های 3.8±22.8 و 3.5±15.3 بیشترین و کمترین امتیاز را به خود اختصاص دادند. امتیاز کلی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت بین دو جنس اختلاف معنی دار نداشت (P>0.05). همچنین امتیاز کلی این رفتارها در بیماران متاهل و بیماران شاغل به صورت معنی داری بیشتر از بیماران مجرد و بیماران بیکار بود (P<0.05). بین امتیاز کلی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی و مقیاس درجه ناتوانی همبستگی معنی دار و معکوس وجود داشت (P<0.05). بین امتیاز کلی این رفتارها و سطح تحصیلات نیز همبستگی مستقیم معنی دار وجود داشت (P<0.05). بین سن و امتیاز کلی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی رابطه معنی دار مشاهده نشد (P<0.05)
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه حاضر بیانگر نامطلوب بودن انجام رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی به ویژه در حیطه فعالیت جسمی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می باشد که می تواند به خاطر ماهیت خود بیماری مولتیپل اسکلروزیس باشد که قابلیت بهبود را دارد.
    کلید واژگان: رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت, مولتیپل اسکلروزیس, متغیرهای جمعیت شناسی
    Alireza Dashti–Dehkordi, Hojatolah Yousefi*, Jahangir Maghsoudi, Masoud Etemadifar
    Background And Aim
    The health promotion behaviors are effective factors in prevention of diseases. The aim of this study was to determine, the health promotion behaviors and their relationship with demographic factors in people with multiple sclerosis.
    Materials And Methods
    This study was a descriptive cross-sectional survey assessing health-promoting behaviors among patients with multiple sclerosis. 51 patients with multiple sclerosis referred to MS clinic of AlZahra Hospital were randomly selected. The health-promoting behaviors were measured using HPLP-II (Health Promotion Lifestyle profile-II) and Expanded Disability Status Scale (EDSS). Data were analyzed by independent t-test, Pearson Correlation, Spearman correlation and One-Way ANOVA.
    Findings: The overall health-promoting behavior's profile had a mean ± SD of 119.6±12. The highest mean in the sub-scales was for “spiritual growth” (22.8±3/8) and the lowest was for “physical activity” (15.3±3.52). The results indicated that there was not a significant difference between two genders. Pearson's correlation indicated a negative relationship between Expanded Disability Status Scale with mean of overall health-promoting behavior's profile. There were also significant correlations between the levels of education with mean of overall health-promoting behavior's profile.
    Conclusion
    Regarding the situation of health-promoting behaviors, especially in physical activity sub-scale, providing programs to improve health promotion behaviors in people with multiple sclerosis are recommended.
    Keywords: Health Behavior, Multiple sclerosis, Demographic Factors
  • حسین مردان پرور، فخری صبوحی *، حجت الله یوسفی، عبدالله رضایی دهاقانی
    اهداف
    از مدت ها پیش لزوم تجدید نظر در روش های سنتی تدریس و استفاده از روش های نوین و فعال یادگیری و دانشجومحور از سوی سیستم های آموزشی احساس شده و کاربرد این روش ها در علوم مختلف از جمله علوم پزشکی متداول شده است. هدف مطالعه حاضر، مقایسه تاثیر تدریس به سه شیوه اکتشافی هدایت شده گروهی، پرسش و پاسخ و سخنرانی بر سطح یادگیری و ماندگاری اطلاعات دانشجویان پرستاری بود.
    ابزار و
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 62 نفر از دانشجویان ترم 4 پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در نیم سال اول سال 1394 که واحد درس عفونی را برای اولین بار اخذ کرده بودند، به روش سرشماری انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه آموزشی اکتشافی هدایت شده گروهی، پرسش و پاسخ و سخنرانی تقسیم شدند. آزمون قبل، بلافاصله و یک ماه پس از اجرای برنامه آموزشی با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته انجام شد. اطلاعات به کمک نرم افزار SPSS 19 و توسط آزمون های مجذور کای، آنالیز واریانس یک طرفه، آنالیز واریانس با مشاهدات تکراری و آزمون تعقیبی LSD تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین نمره آزمون بلافاصله بعد از اجرای برنامه آموزشی در گروه سخنرانی به طور معنی داری کمتر از دو گروه اکتشافی هدایت شده و پرسش و پاسخ بود (001/0p<). همچنین میانگین نمره آزمون یک ماه بعد از اجرای برنامه آموزشی در گروه اکتشافی هدایت شده به طور معنی داری بیشتر از دو گروه پرسش و پاسخ (0/004=p) و سخنرانی (0/001=p) بود.
    نتیجه گیری
    به کارگیری روش های آموزشی فعال، سبب مشارکت بیشتر دانشجویان در موضوعات آموزشی شده و زمینه را برای افزایش یادگیری و ماندگاری بهتر اطلاعات فراهم می کند.
    کلید واژگان: سخنرانی, اکتشافی هدایت شده گروهی, پرسش و پاسخ, یادگیری, ماندگاری
    Mardanparvar H., Sabohi F.*, Rezaei Dehghani A
    Aims: The requirements for revising the traditional education methods and utilization of new and active student-oriented learning methods have come into the scope of the educational systems long ago. Therefore, the new methods are being popular in different sciences including medical sciences. The aim of this study was to compare the effectiveness of teaching through three methods (group guided discovery, questions and answers, and lecture methods) on the learning level and information durability in the nursing students.
    Instrument &
    Methods
    In the semi-experimental study, 62 forth-semester nursing students of Nursing and Midwifery Faculty of Isfahan University of Medical Sciences, who were passing the infectious course for the first time at the first semester of the academic year 2015-16, were studied. The subjects were selected via census method and randomly divided into three groups including group guided discovery, questions and answers, and lecture groups. The test was conducted before, immediately after, and one month after the conduction of the training program using a researcher-made questionnaire. Data was analyzed by SPSS 19 software using Chi-square test, one-way ANOVA, ANOVA with repeated observations, and LSD post-hoc test.
    Findings: The mean score of the test conducted immediately after the training program in the lecture group was significantly lesser than guided discovery and question and answer groups (p
    Conclusion
    Active educational methods lead to a higher level of the students’ participation in the educational issues and provided a background to enhance learning and for better information durability.
    Keywords: Lectures, Group Guided Discovery Learning, Examination Questions, Learning, Durability
  • حسین مردان پرور، فخری صبوحی*، حجت الله یوسفی، عبدالله رضایی دهاقانی
    اهداف
    از مدت ها پیش لزوم تجدید نظر در روش های سنتی تدریس و استفاده از روش های نوین و فعال یادگیری و دانشجومحور از سوی سیستم های آموزشی احساس شده و کاربرد این روش ها در علوم مختلف از جمله علوم پزشکی متداول شده است. هدف مطالعه حاضر، مقایسه تاثیر تدریس به سه شیوه اکتشافی هدایت شده گروهی، پرسش و پاسخ و سخنرانی بر سطح یادگیری و ماندگاری اطلاعات دانشجویان پرستاری بود.
    ابزار و
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 62 نفر از دانشجویان ترم 4 پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در نیم سال اول سال 1394 که واحد درس عفونی را برای اولین بار اخذ کرده بودند، به روش سرشماری انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه آموزشی اکتشافی هدایت شده گروهی، پرسش و پاسخ و سخنرانی تقسیم شدند. آزمون قبل، بلافاصله و یک ماه پس از اجرای برنامه آموزشی با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته انجام شد. اطلاعات به کمک نرم افزار SPSS 19 و توسط آزمون های مجذور کای، آنالیز واریانس یک طرفه، آنالیز واریانس با مشاهدات تکراری و آزمون تعقیبی LSD تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین نمره آزمون بلافاصله بعد از اجرای برنامه آموزشی در گروه سخنرانی به طور معنی داری کمتر از دو گروه اکتشافی هدایت شده و پرسش و پاسخ بود (001/0p<). همچنین میانگین نمره آزمون یک ماه بعد از اجرای برنامه آموزشی در گروه اکتشافی هدایت شده به طور معنی داری بیشتر از دو گروه پرسش و پاسخ (0/004=p) و سخنرانی (0/001=p) بود.
    نتیجه گیری
    به کارگیری روش های آموزشی فعال، سبب مشارکت بیشتر دانشجویان در موضوعات آموزشی شده و زمینه را برای افزایش یادگیری و ماندگاری بهتر اطلاعات فراهم می کند.
    کلید واژگان: سخنرانی, اکتشافی هدایت شده گروهی, پرسش و پاسخ, یادگیری, ماندگاری
    Mardanparvar H., Sabohi F. *, Rezaei Dehghani A
    Aims: The requirements for revising the traditional education methods and utilization of new and active student-oriented learning methods have come into the scope of the educational systems long ago. Therefore, the new methods are being popular in different sciences including medical sciences. The aim of this study was to compare the effectiveness of teaching through three methods (group guided discovery, questions and answers, and lecture methods) on the learning level and information durability in the nursing students.
    Instrument &
    Methods
    In the semi-experimental study, 62 forth-semester nursing students of Nursing and Midwifery Faculty of Isfahan University of Medical Sciences, who were passing the infectious course for the first time at the first semester of the academic year 2015-16, were studied. The subjects were selected via census method and randomly divided into three groups including group guided discovery, questions and answers, and lecture groups. The test was conducted before, immediately after, and one month after the conduction of the training program using a researcher-made questionnaire. Data was analyzed by SPSS 19 software using Chi-square test, one-way ANOVA, ANOVA with repeated observations, and LSD post-hoc test.
    Findings: The mean score of the test conducted immediately after the training program in the lecture group was significantly lesser than guided discovery and question and answer groups (p
    Conclusion
    Active educational methods lead to a higher level of the students’ participation in the educational issues and provided a background to enhance learning and for better information durability.
    Keywords: Lectures, Group Guided Discovery Learning, Examination Questions, Learning, Durability
  • نصر الله علیمحمدی، فریبا طالقانی، حجت الله یوسفی *
    پیش زمینه و هدف
    حرفه پرستاری با تمرکز بر مراقبت از بیمار بنانهاده شده است. اما پیچیدگی این مفهوم در عین وضوح تعریف، سبب می شود که نه تنها ارائه دهنده مراقبت بلکه ازنظر مراقبت گیرنده نیز معنایی متفاوت داشته باشد که نیاز به دقت در شناسایی آن دارد. بنابراین مطالعه حاضر به تبیین پدیده مراقبت شدن از دیدگاه بیماران با سکته مغزی می پردازد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه پدیدارشناسی توصیفی باهدف دست یابی به تجارب بیماران مبتلا به سکته مغزی شامل 6 مرد و 7 زن از پدیده مراقبت شدن انجام شد. محیط پژوهش شامل بیمارستان های نور، الزهرا و شریعتی و درمانگاه های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و تامین اجتماعی اصفهان بود. در این پژوهش از مصاحبه عمیق و بدون ساختار جهت گردآوری اطلاعات استفاده شد و مصاحبه با رضایت مشارکت کنندگان روی نوار کاست ضبط گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد.
    یافته ها
    درمجموع از تعداد 13 مصاحبه، 118 کد اولیه، 34 مفهوم اولیه، 11 تم فرعی و 4 تم اصلی شامل «برآورده نمودن نیازهای آموزشی»، «انجام مراقبت کامل و به موقع»، «تامین نیازهای عاطفی»و «تداوم مراقبت برای بیمار» استخراج شد.
    بحث و نتیجه گیری
    بیماران همواره دارای نیازهای اساسی هستند که ازجمله مهم ترین آن ها آگاهی در مورد فرایند بیماری و درمان و مراقبت مربوطه است. از پرسنل تخصصی در بیمارستان انتظار مراقبتی کامل و به موقع می رود تا این مراقبت به صورت دائمی و همراه با مهربانی برای آنان انجام پذیرد. این نیاز بخصوص در بیماران با نقص حسی حرکتی به دنبال سکته مغزی بسیار قابل توجه تر است.
    کلید واژگان: مراقبت, سکته مغزی, پدیدارشناسی, تجربه زنده
    Nasrollah Alimohammadi, Fariba Taleghani, Hojatollah Yousefi *
    Background and Aims
    Nursing profession is based on the caring of patient. The complexity of the concept causes the care receiver to have different meanings, which needs to be accurately identified. This study examines the concept of care from the perspective of patients with stroke.
    Materials and Methods
    This descriptive phenomenological study aims to achieve experiences of stroke patients, included 6 men and 7 women, of the phenomenon of treatment, hospitalized in Al-Zahra and Shariati hospitals affiliated to Isfahan University of Medical Sciences, Iran. In this study, unstructured interviews were used to collect the data. Interviews, with the consent of the participants, were recorded on cassettes. Data analysis was performed using the Colaizzi method.
    Results
    From 13 interviews, 118 open codes, 34 primary concept, 11 subthemes, and four themes were extracted, including: "meeting the educational needs", "full and timely care," "emotional needs" and "continuity of care for patients”.
    Conclusion
    Patients always need some knowledge about the disease process and treatment. It is expected that professional nurses do a holistic, on time, and continuously care. In patients with sensory motor deficits following a stroke, this need is much more noticeable.
    Keywords: caring, stroke, phenomenology, live experience
  • نصر الله علیمحمدی، منیژه اسلامی، حجت الله یوسفی *
    زمینه و هدف
    بیماران پس از عمل جراحی فتق دیسک کمر، درد و ناتوانی مزمن را تجربه می کنند که می تواند کیفیت زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر حرکت درمانی بر کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی فتق دیسک کمر انجام شد.
    مواد و روش ها
    کارآزمایی بالینی حاضر به صورت سه مرحله ای با طرح مداخله قبل و بعد بر روی بیماران تحت جراحی فتق دیسک کمر بستری در یکی از بیمارستان های شهر اصفهان در سال 1392 انجام شد. بیماران به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (32 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. برنامه حرکت درمانی 4 هفته بعد از جراحی به مدت 2 هفته انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی و کیفیت زندگی SF-36 جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و واریانس با اندازه های مکرر تحت نرم افزار آماری 18 SPSSانجام شد.
    یافته ها
    میانگین نمره کل کیفیت زندگی بیماران در گروه مداخله، 6 هفته (7/45 ± 65/2) و 3 ماه بعد از مداخله (8/2 ± 70/9) نسبت به قبل از مداخله (6/05 ± 31/5) افزایش معنی داری داشت (p<0/001). همچنین میانگین نمره کل کیفیت زندگی بیماران در دو گروه اختلاف معنی داری را نشان داد p<0/001)). ابعاد جسمی و روانی نیز در هر دو گروه در بازه زمانی 6 هفته و 3 ماه بعد از مداخله بطور معنی داری افزایش یافت که در گروه مداخله این اختلاف چشمگیرتر بود p<0/001)).
    نتیجه گیری
    حرکت درمانی موجب ارتقای کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی فتق دیسک کمر می شود. به کارگیری این برنامه توسط کادر بهداشتی درمانی جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: حرکت درمانی, کیفیت زندگی, فتق دیسک کمر, جراحی
    Nasrollah Alimohammadi, Manijeh Eslami, Hojatollah Yousefi *
    Background And Objective
    Patients after lumbar disc herniation surgery experience chronic pain and disability and can impact on their quality of life. This study aimed to determine the effect of movement therapy on quality of life of patients after lumbar disc herniation surgery.
    Materials And Method
    The current clinical trial study with before and after design in three stages was done on patients with lumbar disc herniation surgery in one of the hospitals in Isfahan in 2013. Patients were selected through convenience sampling and then were randomly allocated into two intervention and control groups (32 patients in each group). The movement program was implemented 4 weeks after surgery for 2 weeks. Data were collected through demographic questionnaire and SF-36 quality of life questionnaire. Data were analyzed by SPSS-18 using independent t-test and repeated measures ANOVA.
    Results
    There has been a significant increase in the mean of overall quality of life score in intervention group 6 weeks (65. 2 ± 7. 45) and 3 months after intervention (70. 9 ± 8. 2)، in compare with before the intervention (31. 5 ± 6. 05) (p < 0. 001). Also the mean of overall quality of life score showed the significant difference in two groups (p < 0. 001). Physical and psychological aspects increased significantly in both groups in the period of 6 weeks and 3 months after intervention، the increase was greater in intervention group than control group. (p<0. 001).
    Conclusion
    Movement therapy promotes the quality of life of patients after lumbar disc herniation surgery. Thus، using this program by health care professionals in improving the quality of life of patients is recommended.
    Keywords: Movement therapy, quality of life, lumbar disc herniation, surgery
  • مژگان نادری، فاطمه رجعتی، حجت الله یوسفی، محمدرضا تاجمیری، سید همام الدین جوادزاده
    محرومیت حسی که به دنبال کاهش سطح هوشیاری در بیماران در وضعیت کما ایجاد می شود؛ ضمن اختلال در روند بهبودی ضایعه عصبی، باعث بستری طولانی مدت بیماران شده و هزینه های زیادی را به خانواده و جامعه تحمیل نموده و کیفیت زندگی بیمار و خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. مداخلات تحریک حسی یکی از روش های توان بخشی بیماران در وضعیت کما است که با هدف افزایش سطح هوشیاری و بازگشت سریع تر بیماران به جامعه انجام می شود. هدف از این مطالعه، تعیین نقش تحریکات حسی در تغییر سطح هوشیاری بیماران بیهوش از طریق مرور مطالعات انجام شده در این راستا بود. مطالعه حاضر از نوع مروری بود که برای انجام آن مقالات بین سال های 2012-2000 به زبان های فارسی و انگلیسی در پایگاه های علمی جستجو و بررسی شدند و 49 مطالعه با کلید واژه های مربوط حاصل گردید. از این تعداد، 14 مطالعه دارای معیارهای ورود بودند. محققین بر اساس روش کار خود از یک یا چند تحریک حسی استفاده نمودند. از تحریک حسی شنوایی در 100 درصد مطالعات استفاده شده بود. 93 درصد مطالعات تاثیر تحریکات حسی بر افزایش سطح هوشیاری بیماران در وضعیت کما را تایید نمودند و 7 درصد تحریکات حسی را بر افزایش سطح هوشیاری بیماران بی تاثیر دانسته بودند. ارایه تحریکات حسی به بیماران بیهوش باعث افزایش سطح هوشیاری آن ها می شود. پرستاران به عنوان افرادی که در تماس مداوم با بیماران هستند باید با کمک گرفتن از اعضای خانواده محیطی غنی از تحریکات حسی را برای بیماران فراهم نمایند.
    کلید واژگان: تحریکات حسی, سطح هوشیاری, کما
    Mojgan Naderi, Fatemeh Rajati, Hojatolah Yusefi, Mohamadreza Tajmiri, Seyed Homamodin Javadzade
    Sensory deprivation occurs in patients with coma resulting from decreased level of consciousness. This, besides changing in trend of improvement of neurological impairment, leads several outcomes including taking too long in hospitalization, imposing too much expenditure on family and society, affecting patient's and family's quality of life. Sensory stimulation interventions are one of the rehabilitation ways in these patients administered with the goal setting to increase level of consciousness and return to the community. The aim of this review study was to determinate the role of sensory stimulation on changing the level of consciousness in patients with coma by systematic review. Scientific database were searched and surveyed for collecting papers during 2000 to 2013 in English and Persian languages. From 49 found studies, 14 were selected for analysis. The sensory stimulation program was composed one or more sensory stimulation. Auditory stimulation was used in 100% of studies. Positive changes in consciousness level after applying a sensory stimulation program in patients with coma were confirmed by 93% of studies. Applying sensory stimulation program in these patients leads to increase of consciousness level. These results suggest that an intervention program should be applied by nurses, as a person close to patients and the family members, to provide a stimulus-rich environment to patients.
    Keywords: Sensory stimulation, Coma, Consciousness
  • مژگان نادری، فاطمه رجعتی، حجت الله یوسفی، محمدرضا تاجمیری، سیامک محبی
    بحران ایجاد شده به دنبال بستری شدن یک عضو خانواده در بخش ویژه، موجب ایجاد نیازهای جدیدی در اعضای خانواده می گردد. در صورت برآورده نشدن این نیازها، استرس و اضطراب زیادی در اعضا ایجاد و باعث کاهش توانایی آن ها در تطابق با بحران می شود. هدف از این مطالعه، بررسی نیازهای خانواده های بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه بود. این مطالعه از نوع مروری بود و برای انجام آن، مطالعات مرتبط با زبان های فارسی و انگلیسی در پایگاه های علمی Sience direct، Pubmed، Scopus، Willy، Ovid و Springer جستجو و بررسی شدند. معیار ورود، شامل مطالعات توصیفی و کیفی بود و معیار خروج، شامل مطالعاتی بود که گروه هدف آن ها، خانواده بیماران اطفال و یا نوزادان در بخش های ویژه بود و مطالعاتی که در سایر بخش های ویژه، غیر از ICU (Intensive care unit)، انجام شده بودند. از 96 مطالعه یافت شده، 81 مورد حذف و 15 مطالعه انتخاب و بررسی شد. مهم ترین نیاز خانواده ها، نیاز اطلاعاتی به منظور کسب اطلاعات در مورد وضعیت بیمار و نوع درمان های استفاده شده برای وی بود تا از این طریق، از انجام بهترین مراقبت برای بیمارشان مطمئن شوند. نیاز رده مراقبت نیز در اکثر مطالعات در رده سوم اهمیت قرار داشت و مطالعات اندکی که آن را در رده دوم اهمیت قرار داده بودند، هدف خانواده ها از ملاقات بیمارشان را حمایت از بیمار خود و اطمینان از بهترین مراقبت در مورد وی بیان کرده بودند. نیازهای رده راحتی و حمایت نیز در پایین ترین درجه اهمیت مطرح شده بودند. نیازهای خانواده بیماران بخش ویژه، به ترتیب اهمیت شامل اطلاعات، اطمینان، مجاورت، حمایت و راحتی هستند. اگر چه هدف خانواده ها از دریافت اطلاعات، کسب اطمینان از این موضوع است که بیمارشان بهترین مراقبت ممکن را دریافت می کند، اما اطمینان پرستار از ارایه بهترین مراقبت برای بیمار کافی نیست و پرستاران باید در موقعیت های کلیدی جهت کمک به خانواده های بیماران بخش های مراقبت ویژه و رفع نیازهای آن ها بکوشند و با برقراری ارتباط صحیح با آن ها، اطلاعات درست در مورد وضعیت بیمار و نحوه درمان به آن ها بدهند و آن ها را از بهترین مراقبت در مورد بیمارشان مطمئن نمایند. در واقع، بیمار و خانواده وی یک واحد محسوب می شوند و برای دریافت مراقبت، نباید خانواده بیمار مورد غفلت واقع شود.
    کلید واژگان: نیازهای خانواده, بیماران بخش ICU, اضطراب خانواده
    Mojgan Naderi, Fatemeh Rajati, Hojatolah Yusefi, Mohamadreza Tajmiri, Siamak Mohebi
    Accessing to health information، getting informed about the health and illness issues is an important factor for health status. It is expected that having a good health requires using this type of information. Having such active role in patient and healthy population needs higher level of health literacy. This study measured health literacy of adults in Isfahan، Iran using Persian standardized version of newest vital sign (NVS) and short version of test of functional health literacy assessment (S-TOFHLA). In a cross-sectional study، 525 adults (over 18 years) were enrolled in Isfahan. The data collection was done by NVS and S-TOFHLA questionnaires which translated into Persian and were standardized. The mean age of the study subjects was 33. 6 ± 12. 5 years. According to S-TOFHLA، 46. 5% of adults had adequate health literacy، 38% had borderline literacy and 15. 5% had inadequate health literacy. With NVS، 25. 5% of study subjects had inadequate health literacy، 36% had borderline literacy and 38. 5% had adequate health literacy. The association between the results of the two questionnaires by the Pearson correlation test r that this questionnaires were correlate (r = 0. 72; P < 0. 001). In this study، there was a statistically significant association between the educational level، age، gender، economical status and health literacy status. Inadequate health literate was more likely to be older، less educated، woman and low income. The results showed that the Persian version of the S-TOFHLA in adults and the NVS for use in the Persian adult population had adequate efficiency and reliability to be used. In the other hand، results of this study showed a wide range of adult in Isfahan had inadequate and marginal health literacy. This suggested the need for greater attention to the issue of health literacy on health promotion programs.
    Keywords: Health Literacy, Persian Health Literacy Questionnaire, Isfahan Adults
  • محسن شهریاری، فرشته جلالوندی، حجت الله یوسفی، خسرو توکل، حمید صانعی
    مقدمه. امروزه بحث درباره آموزش به بیمار و خانواده آنها در جهت تقبل مراقبت از خود مطرح می باشد و باید شرایطی فراهم نمود که بیماران بتوانند از خود مراقبت کنند. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر یک برنامه مدون آموزش خودمراقبتی بر کیفیت زندگی بیماران دارای ضربان ساز دایم انجام شده است.
    روش ها. در این مطالعه نیمه تجربی با طرح دو گروهی و دو مرحله ای، با روش نمونه گیری آسان و تداومی، 34 نفر از بیماران دارای ضربان ساز دایم در دو گروه 17 نفره قرار گرفتند. یک هفته پس از تعبیه ضربان ساز، با استفاده از پرسشنامه پایا و روا و انجام مصاحبه، کیفیت زندگی هر دو گروه مطالعه و شاهد مورد بررسی قرار گرفت. سپس برنامه آموزش خودمراقبتی برای گروه مطالعه انجام شد و پس از گذشت دو ماه، مجددا کیفیت زندگی هر دو گروه سنجیده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های مرکزی و آزمون های t زوج، t مستقل و مجذور کای و نرم افزار SPSS استفاده شد.
    نتایج. اختلاف میانگین امتیاز کیفیت زندگی قبل و پس از مداخله در دو گروه، و همچنین میانگین امتیاز کیفیت زندگی آنها دو ماه بعد از آموزش، دارای تفاوت آماری معنی داری بود.
    نتیجه گیری. آموزش خودمراقبتی بر کیفیت زندگی بیماران دارای ضربان ساز دایم تاثیر داشته است که با نتایج پژوهش های دیگر همخوانی دارد. توصیه می شود در مراقبت پس از عمل در بیماران دارای ضربان ساز دائم، از برنامه های آموزشی ترکیبی استفاده شود.
    کلید واژگان: خود مراقبتی, کیفیت زندگی, آموزش بیمار, ضربان ساز دائم
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال