حسین آذرنیوند
-
هدف تحقیق حاضر اولویت بندی طرح های کسب و کار پایدار در راستای توسعه کارآفرینی روستایی با تاکید بر خدمات اکوسیستم های مرتعی می باشد. بدین منظور در مطالعه حاضر، 393 نفر بهره بردار مرتع از چهار روستا (ذو علیا، کشانک، درکش، چخماقلو) در شهرستان مانه و سملقان انتخاب گردیدند. ابتدا ارزش گذاری اقتصادی چهار کارکرد اصلی مرتع (تولید علوفه، تولید عسل، تولید گیاهان دارویی و گردشگری) انجام شد که از پرسشنامه و روش نمونه-گیری تصادفی در دسترس، بهره گرفته شد، سپس پتانسیل جذب درآمد در هر کدام از این کارکردها به دست آمد. در مرحله بعد، هزینه های هر کدام از این کسب و کارها، به کمک اطلاعات پیمایشی گردآوری شد. در مرحله بعد، ارزیابی مالی طرح های کسب و کار به کمک شاخص های مالی، شامل NPV، B/C، ROI، و IRR انجام شد. نتایج نشان داد که سه کسب و کار دامداری، زنبورداری و تاسیس اقامتگاه بوم گردی، دارای توجیه اقتصادی و کسب و کار بسته بندی و فرآوری گیاهان دارویی، فاقد توجیه اقتصادی است. بازار محصولات این کسب و کارها، از طریق بررسی شکاف عرضه و تقاضا، در منطقه مورد مطالعه، بررسی گردید و نتایج نشان داد که هر چهار کسب و کار پیشنهاد شده دارای شکاف عرضه و تقاضا بوده و بازار برای آنها وجود دارد. اولویت بندی این چهار کسب و کار، توسط شاخص های مراحل قبلی تحقیق (ارزش اقتصادی هر کارکرد مرتع، پتانسیل جذب درآمد، هزینه ها و درآمدها، شاخص های ارزیابی مالی و اقتصادی) با امتیازدهی به هر کدام از شاخص ها انجام شد. نتایج بیانگر آن بود که به ترتیب کسب و کارهای؛ 1-تاسیس اقامتگاه بوم گردی، 2-دامداری (پرورش بره پرواری)، 3-زنبورداری و 4-فرآوری گیاهان دارویی، دارای اولویت اول تا چهارم، جهت توانمندسازی بهره برداران، در روستاهای هدف می باشند.
کلید واژگان: اکوسیستم های مرتعی, کارآفرینی روستایی, کسب و کار پایدار, خدمات اکوسیستم, مانه و سملقانthe purpose of this research is to prioritize business plans. It is sustainable in line with the development of rural entrepreneurship with an emphasis on pasture ecosystem services. For this purpose, in the present study, 393 pasture users were selected from four villagesin Maneh and Samalghan cities.First, the economic valuation of four main rangeland functions was carried out using the available questionnaire and random sampling method, then the potential of attracting income in each of these functions obtained. In the next step, the costs of each of these businesses were collected with the help of survey information. In the next step, the financial evaluation of business plans was done with the help of financial indicators, including NPV, B/C, ROI, and IRR. The results showed that the three businesses of animal husbandry, beekeeping and the establishment of eco-tourism accommodation have economic justification, and the business of packaging and processing medicinal plants has no economic justification.Prioritization of these four businesses by the indicators of the previous stages of the research by scoring each of the indicators Done. The results showed that in order of businesses; 1-Establishment of ecotourism residence, 2-animal husbandry (sheep breeding), 3-beekeeping and 4-medicinal plant processing have the first to fourth priority in order to empower the beneficiaries in the target villages.
Keywords: Rangeland Ecosystems, Rural Entrepreneurship, Sustainable Business, Ecosystem Services, Mane, Samlaqan -
سابقه و هدف
پوشش گیاهی یکی از عناصر ضروری اکوسیستم زمینی است که آب، خاک، هوا و سایر اجزای محیطی را به هم متصل می کند. هدف اصلی این مطالعه بررسی مکانی و زمانی پویایی پوشش گیاهی و پاسخ آن به تغییرات اقلیمی و فعالیت های انسانی از جمله تغییرات کاربری خراسان دربازه زمانی 2001 تا 2020 با کمک فنآوری سنجش از راه دور است. در این راستا این مطالعه به شناسایی و تجزیه و تحلیل محرک های اقلیمی موثر بر پویایی پوشش گیاهی در کاربری ها و اقلیم های مختلف در مقیاس پیکسل پرداخته است.
مواد و روش هاداده های مورد استفاده در این تحقیق به دو بخش کلی داده های ماهواره ای و داده های اقلیمی تقسیم می شوند. داده های اقلیمی از سازمان هواشناسی کشور و همچنین داده های ماهواره ای شاخص های پوشش گیاهی از سایت USGS تهیه شد. در این تحقیق برای بررسی پوشش گیاهی از شاخص های NDVI و EVI ماهانه در بازه زمانی 2020-2001 استفاده شد، این تصاویر ماهانه و با قدرت تفکیک مکانی 1×1 کیلومتر از ماهواره ترا سنجنده مودیس تهیه شدند. بعد از تهیه داده های اقلیمی دما و بارندگی برای 39 ایستگاه مورد بررسی در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روش درون یابی IDW نقشه های مربوط به آنها در نرم افزارArcGIS تهیه گردید. روند تغییرات شاخص پوشش گیاهی و پارامترهای اقلیمی در بازه زمانی 2020-2001 برای هر پیکسل تصویر با استفاده از رگرسیون خطی در محیط نرم افزارQGIS شبیه سازی گردید. به منظور بررسی روند تغییرات پوشش گیاهی ارتباط بین شاخص NDVI و EVI با پارامترهای اقلیمی با استفاده از آنالیز همبستگی مورد بررسی قرار گرفت.
نتایجبررسی روند تغییرات کاربری اراضی خراسان نشان در بازه زمانی 2020-2001 اراضی بایر، اراضی کشاورزی، جنگل ها و مراتع به ترتیب 57/2، 41/0، 0009/0 و 02/1 درصد کاهش و بوته زارها، ساوانا و مناطق انسان ساخت 98/3، 0031/0، 0072/0 درصد افزایش را نشان داد. بررسی شیب تغییرات شاخص پوشش گیاهی و پارامترهای اقلیمی در این بازه زمانی 20 ساله نشان داد که شیب تغییرات شاخص پوشش گیاهی EVI و NDVI در این بازه زمانی 20 ساله به ترتیب 81/72 و 46/85 درصد از خراسان مثبت و افزایشی است که به طور کلی می توان بیان کرد که پوشش گیاهی بر اساس این دوشاخص در اراضی طبیعی در بیش از 85 درصد از خراسان افزایشی است. بررسی شیب تغییرات بارندگی و دما در این بازه زمانی نشان داد که به ترتیب این شاخص ها در 59/76 و 71/58 درصد از مساحت خراسان تغییرات مثبت و افزایشی داشته است. نتایج همبستگی بین شاخص های پوشش گیاهی EVI و NDVI با بارندگی نشان می دهد که در 27/87 و 71/90 درصداز خراسان بین این دو شاخص همبستگی مثبت وجود داشته است. همبستگی بین شاخص های پوشش گیاهی EVI و NDVI و دما نشان داد که در منطقه مورد مطالعه به ترتیب حدود 27/74 و 26/77 درصد همبستگی منفی برقرار بوده است. نتایج بررسی همبستگی بین شاخص پوشش گیاهی EVI و بارندگی در اقلیم فراخشک، خشک و نیمه خشک نشان می دهد که این همبستگی در اکثر کاربری های اراضی بایر، اراضی کشاورزی، مراتع و بوته زار مثبت است. همچنین این نتایج همبستگی در اقلیم مدیترانه ای نشان داد که در کاربری های اراضی بایر، مراتع و بوته زار به ترتیب 18/49، 96/80، 100 درصد مثبت است. نتایج این همبستگی در اقلیم نیمه مرطوب در کاربری های مراتع و جنگل به ترتیب در 30/95، 15/1 درصد مثبت بوده است. نتایج همبستگی EVI و دما در اقلیم فراخشک در اقلیم فراخشک، خشک و نیمه خشک نشان می دهد که این رابطه در اکثر کاربری اراضی بایر، اراضی کشاورزی، مراتع و بوته زار منفی است. همچنین نتایج این همبستگی در اقلیم مدیترانه ای نشان می دهد که این همبستگی در کاربری اراضی بایر، مراتع، بوته زار 40/99، 02/91 و 08/23 درصد مثبت است. نتایج این همبستگی در اقلیم نیمه مرطوب نشان می دهد که این رابطه در اراضی بایر و مراتع به ترتیب 100 و 06/98 درصد مثبت و در مراتع 94/1 درصد منفی است. نتایج همبستگی NDVI و بارندگی در اقلیم فراخشک، خشک و نیمه خشک و مدیترانه ای نشان می دهد که این همبستگی در اکثر مساحت کاربری اراضی بایر، اراضی کشاورزی، مراتع و بوته زار درصد مثبت بوده است. نتایج این همبستگی در اقلیم مدیترانه ای این بوده که این رابطه در کاربری اراضی بایر، مراتع، بوته زار به ترتیب 15/62، 01/77، 100درصد مثبت است. نتایج این همبستگی در اقلیم نیمه مرطوب در کاربری اراضی بایر و مراتع به ترتیب 56/52 و 63/38 درصد مثبت است. نتایج همبستگی NDVI و دما در اقلیم در اقلیم فراخشک، خشک و نیمه خشک و مدیترانه ای نشان می دهد که این همبستگی در اکثر مساحت کاربری اراضی بایر، اراضی کشاورزی، مراتع و بوته زار درصد منفی بوده است. نتایج این همبستگی در اقلیم مدیترانه ای در کاربری اراضی بایر، مراتع، بوته زار به ترتیب 60/99، 66/93، 100 درصد مثبت است. نتایج همبستگی NDVI و دما در اقلیم نیمه مرطوب نشان می دهد که این همبستگی در کاربری اراضی بایر و مراتع 100درصد همبستگی مثبت دارد.
نتیجه گیریتخریب و احیاء پوشش گیاهی به یکی از چالش های مهم کشور ایران تبدیل شده است. این چالش مهم حاصل از تعامل فعالیت های انسانی و تغییرات اقلیمی بوده که به تبع آن پوشش گیاهی کاهش، تخریب اراضی و شرایط بیابانی شدن رو به افزایش خواهد بود. این مطالعه پویایی پوشش گیاهی سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی را در سطح اقلیم و کاربری های مختلف به تفکیک و با جزئیات مورد مطالعه قرار داده است.
کلید واژگان: پویایی پوشش گیاهی, روند تغییرات, اقلیم, شاخص های پوشش گیاهیBackground and objectivesTerrestrial ecosystems depend on vegetation to connect water, soil, air, and other components. Using remote sensing technology, this study explores vegetation dynamics in Khorasan, including their response to land use changes and climate changes between 2001 and 2020. This study aimed to investigate and analyze the effects of climatic factors on vegetation dynamics.
MethodologyIn this study, satellite and climate data are used. The National Meteorological Organization provided climate data, and the USGS provided satellite data on vegetation indicators. This research used monthly NDVI and EVI indices to investigate the vegetation cover from 2001 to 2020. These monthly images with a spatial resolution of 1 km were prepared from the MODIS terra sensor satellite. Using the IDW interpolation method, the climate data of 39 investigated stations were prepared, and their maps were prepared in ArcGIS. Linear regression simulated trends in vegetation index and climate parameters over 2001-2020 in QGIS. NDVI and EVI indices were correlated with climatic parameters to investigate changes in vegetation cover.
ResultsBased on the trend of land use changes in Khorasan, the main land uses are barren lands, agricultural lands, forests, rangelands, open shrubland, savanna, and built-up areas. During this period, barren lands, agricultural lands, forests, and rangelands decreased by 2.57, 0.41, 0.0009, and 1.02 %, respectively, while open shrubland, savannas, and built-up areas increase by 3.98, 0.0031, and 0.0072 %. Examining the change slope of the vegetation cover index and climatic parameters in these 20 years showed that the change slope of the vegetation cover index EVI and NDVI in these 20 years are positive and increasing, respectively 72.81% and 85.46% of Khorasan, which can be said in general According to these two indicators, vegetation cover is increasing in more than 85% of Khorasan's natural lands. Examining the slope of rainfall and temperature changes in this period of time showed that these indicators had positive and increasing changes in 76.59 and 58.71% of the area of Khorasan, respectively. The correlation results between EVI and NDVI vegetation indices with rainfall show that there was a positive correlation between these two indices in 87.27 and 90.71 % of Khorasan. Correlation between vegetation indices EVI and NDVI and temperature showed that there was a negative correlation of about 74.27 and 77.26% respectively in the studied area. Most land use areas barren lands, agricultural lands, rangelands, and open shrublands have a positive correlation between the EVI vegetation cover index and rainfall in semi-arid, dry, and semi-arid climates. These correlation results show open shrublands, rangelands, and barren lands had 49.18, 80.96, and 100% positive correlations, respectively. The results of this correlation in the semi-humid climate in rangelands and forest land uses were positive at 95.30% and 1.15%, respectively. The results of the correlation between EVI and temperature in the semi-arid climate in semi-arid, dry and semi-arid climates show that this relationship in most barren lands, rangelands and open shrublands is negative. Also, the results of this correlation in the Mediterranean climate show that this correlation is positive in the use of barren lands, rangelands and open shrublands 40.99, 91.02 and 23.08 %. The results of this correlation in the semi-humid climate show that this relationship is 100 and 98.06 % positive in barren lands, and rangelands, respectively, and 1.94 % negative in open shrublands. In the majority of areas, such as barren lands, agricultural lands, rangelands, and open shrublands, there is a positive correlation between NDVI and rainfall in extra-arid, dry, semi-arid, and Mediterranean climates. In the Mediterranean climate, barren lands, rangelands, and open shrubland use are all 100% positive, 62.15 and 77.0.1 respectively. In semi-humid climates, barren lands and pastures are used 52.56 % and 38.63 %, respectively. A negative correlation was found between NDVI and temperature in extra-arid, dry, semi-arid and Mediterranean climates in most of the land use areas barren lands, agricultural lands, rangelands, and open shrublands. Based on the results of the correlation, barren lands, rangelands, and open shrublands are 99.60, 93.66, and 100% positive, respectively. According to the correlation results between NDVI and temperature in semi-humid climates, barren lands and rangelands have a 100% positive correlation.
ConclusionThe destruction and restoration of vegetation have become a major challenge in Iran. Land degradation and desertification conditions will increase due to the interaction of human activities and climate change. North Khorasan, Razavi and South Khorasan were studied separately and in detail at the climate and land use levels. Consequently, the findings of this study can be very useful and necessary for the implementation of policies and projects to promote vegetation restoration by men and politicians in the field of natural resources and the environment.
Keywords: Vegetation Dynamics, Trens Changes, Climate, Vegetation Index -
سابقه و هدف
مرتع داری، علم و هنر مدیریت و اداره مرتع بوده که در تصمیم گیری و برنامه ریزی برای حفظ، احیا و بهره برداری پایدار از آن لازم است مبانی فنی و مدیریتی، به موازات یکدیگر و متناسب با شرایط اکولوژیکی مرتع و شرایط اجتماعی و اقتصادی ذینفعان، به ویژه مرتع داران مورد توجه قرار گیرد. در بخش مبانی فنی همواره چند پروژه کلیدی شامل نهال کاری، قرق، مدیریت چرا، بذرکاری، بذرپاشی، کودپاشی، پی تینگ (چاله چوله کردن)، ری پینگ (شیارزدن) و کنتورفاروئینگ (ایجاد جوی پشته) پیش روی کارشناسان است که هریک معیارها و شاخص های خاص خود را دارد. با توجه به سطح وسیع و تنوع فیزیوگرافی و ژئومورفولوژی مرتع، هر ابزاری که بتواند با تلفیق شاخص ها، کارشناسان را در انتخاب پروژه های اصلاحی و احیایی کمک کند می تواند مفید باشد. هدف این پژوهش، بهره گیری از ابزار سامانه اطلاعات جغرافیایی برای مکان یابی عرصه های مناسب عملیات اصلاح و مدیریت مرتع، در حوزه آبخیز چاه تلخ است.
مواد و روش هادر این پژوهش، ابتدا ضمن تیپ بندی مراتع مورد مطالعه و تعیین وضعیت و گرایش تیپ های گیاهی، روش مرتع داری برای هریک ارائه شد. برای تیپ هایی که دارای وضعیت عالی تا خوب بودند، روش مرتع داری تعادلی و برای تیپ هایی که دارای وضعیت متوسط بودند، روش مرتع داری طبیعی و به تبع آن، سیستم های چرایی توصیه شد. روش مرتع داری مصنوعی یا اصلاحی برای تیپ هایی در نظر گرفته شد که دارای وضعیت ضعیف و خیلی ضعیف بودند. در گام بعد، نقشه واحدهای همگن مقدماتی، از تلفیق نقشه های طبقات ارتفاعی، شیب و جهت تهیه گردید. سپس لایه تیپ های مرتعی با آن تلفیق و واحدهای همگن نهایی تهیه شد. با توجه به اطلاعات وضعیت و گرایش مراتع و شایستگی تولید تیپ های گیاهی، نقشه های زمین شناسی، خاک شناسی، هم باران، هم دما و منابع آب، خصوصیات هریک از واحدهای همگن، در محیط GIS استخراج گردید. با مدنظر قرار دادن معیارها و شاخص های اکولوژیکی و محیطی موثر به منظور اجرای عملیات اصلاح مرتع و مطابقت آنها با خصوصیات هر واحد همگن، نوع عملیات اصلاحی و مدیریتی مرتع، در هریک از واحدهای همگن پیشنهاد گردید و بر مبنای آن، نقشه عملیات مذکور، تهیه شد. در نهایت با روی هم گذاری نقشه عملیات اصلاح و مدیریت مرتع و سامان های عرفی، مدل مدیریتی مراتع منطقه، ارائه گردید.
نتایجبر مبنای نتایج به دست آمده، سطح وسیعی از مراتع، دارای وضعیت ضعیف و خیلی ضعیف است که نیازمند اجرای مرتع داری اصلاحی می باشد. مدل مدیریتی حاصل، نشان داد که در 6/10 درصد از سطح مراتع، کنتورفارو، در 3/8 درصد، پیتینگ و در 9/5 درصد، ریپرینگ، قابل توصیه است. ضمن اینکه در 3/29 درصد از مراتع، مدیریت چرا و در 6/14درصد، قرق (جلوگیری از ورود دام) پیشنهاد می گردد.
نتیجه گیریمدل ارائه شده در حوزه آبخیز چاه تلخ که با تلفیق لایه های وضعیت و گرایش مرتع، شایستگی تولید، کاربری اراضی، بافت و عمق خاک، طبقه ارتفاعی، شیب و جهت، خطوط هم دما و هم باران و نقشه سامان های عرفی، به دست آمد، می تواند نقش به سزایی در ارائه یک مدیریت جامع و همه جانبه ایفا کند. مدل مذکور، سبب دستیابی سریع و راحت به تمامی معیارها و شاخص های اکولوژیکی و محیطی موثر برای اجرای عملیات اصلاح و مدیریت مرتع می شود. در این راستا وزن دهی به شاخص ها و استفاده از ابزارهای تصمیم گیری چندمتغیره، می تواند نقش مهمی در انتخاب دقیق تر مکان های مناسب پروژه های اصلاحی و احیایی مرتع ایفا نماید.
کلید واژگان: سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS), روش های مرتع داری, وضعیت مرتع, ویژگی های محیطی و اکولوژیکیBackground and objectivesRangeland management is the science and art of range management and administration, which requires technical and managerial foundations in decision-making and planning to protection, reclamation and sustainably use it, in parallel with each other and in accordance with the range ecological conditions and beneficiary's socio-economic conditions, especially the pastoralists, should be considered. In the technical basics section, there are always several key projects, including planting, plowing, grazing management, Inter Seeding, Seeding, fertilizing, pitting, ripping, and contour furrowing, each of which has criteria and indicators. Has its own characteristics. Considering the vast area and variety of physiography and geomorphology of the rangelands, any tool that can help experts in selecting improvement and restoration projects by combining indicators can be useful. The purpose of this research is to use the geographic information system to locate suitable areas for range improvement and management projects in the Chahtalkh watershed.
MethodologyFor this purpose, based on the range condition and range condition trend, a range method was developed for each plant types. For types with excellent to good condition, equilibrium method was recommended, and for types with moderate condition, natural method and consequently grazing systems were recommended. Artificial or improvement range management, were considered for types that were poor and very poor. In the next step, the homogeneous baseline maps were prepared by combining altitude, slope and direction maps. Subsequently, the homogeneous layer was combined with plant types layer and the final homogeneous units. Based on the rangeland condition and suitability yield of plant types, geological maps, soil characteristics, iso-therms, iso-rain and water resources, the characteristics of each homogeneous unit were extracted in GIS environment. Considering effective ecological and environmental criteria and indices to perform range improvement and management operations and to match the characteristics of each homogenous unit, the type of rangeland management and management operations in each homogenous unit was proposed and based on this, a round map was prepared. Finally, by superimposing the map of range improvement and management operations and customary systems, the range management model of the region was presented.
ResultsAccording to the results, a wide range of rangelands have poor and very poor conditions that require artificial range management. The resulting management model showed that in 10.6% of rangelands, contour farro, in 8.3%, pitting and in 5.9%, ripping is recommended. In 29.3% of rangelands, grazing management and in 14.6% prevent livestock from entering (exclosure) are recommended.
ConclusionThe model presented in the Chah Talkh watershed, which was obtained by combining the layers of RANGE condition and range condition trend, suitability yield of plant types, land use, soil texture and depth, elevation class, slope and direction, temperature and rainfall lines, and the map of customary systems, can play a significant role in provide a comprehensive and all-round management. The model enables quick and easy access to all ecological and environmental criteria and environmental parameters for effective range improvement and range management. In this regard, weighting indicators and using multi-variable decision-making tools can play an important role in more precisely choosing suitable places for range improvement and revitalization projects.
Keywords: GIS, Rangeland Method, Range Condition, Environmental Characteristics -
آگاه نمودن انسان در زمینه وجود بحران آلودگی های محیط زیستی و اثرات آن بر سرنوشت خود او می تواند تاثیر مطلوبی بر تغییر روند این بحران ها داشته باشد. معادن سنگان خواف باعت انتشار ذرات گرد و غبار و آلاینده هایی وارد خاک و هوا می شود، که با پیامدهای عظیم آلودگی محیط و حتی به خطر افتادن سلامت انسانی از جمله شیوع بیماری های پوستی و تنفسی مواجه خواهیم بود. ارزیابی اثرات محیط زیستی به عنوان یکی از کارآمدترین روش ها جهت ارزیابی و پیش بینی اثرات طرح ها و پروژه ها بر روی اجزای محیط زیستی به شمار می رود ، لذا پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات محیط زیستی بهره برداری معدن با استفاده از ماتریس لئوپولد ایرانی انجام شد. ابزار اصلی گردآوری داده های پژوهش برای منطقه مورد مطالعه کتابخانه ای و پیمایشی میدانی مبتنی بر پرسشنامه است که در بین جامعه کارشناسان و جوامع محلی تکمیل شد. جامعه ی نمونه آماری نیز 30 نفر از کارشناسان و مردم بومی خبره هستند که آشنا با مباحث محیط زیست بودند. نتایج نشان داد تعداد اثرات میانگین جبری منفی در ستون برابر با 10 و تعداد پیامدهای میانگین جبری منفی در ردیف برابر با 14 است که در این بین تعداد پیامدهای منفی کمتر از 1/3- در ستون فقط مربوط به اثرات انتشار گردو غبار ذکر شده است. به طوریکه محیط فیزیکی با 62/2- بیشترین میانگین آثار منفی را دارند. مهمترین آثار منفی در بین مولفه های محیط زیستی مربوط به فعالیت انتشار گرد و غبار با میانگین رده بندی 1/3- با جمع جبری 50- است.
کلید واژگان: ارزیابی, محیط زیست, ماتریس لئوپولد, معادن سنگان خوافAwareness of human about the existence of environmental pollution crisis and its effects on his own destiny can have a positive effect on changing the course of these crises. Sangan mines release dust particles and pollutants into the soil and air, which will have huge consequences for environmental pollution and even endanger human Health, including the spread of skin and respiratory diseases. Environmental assessment is considered as one of the most efficient methods to evaluate and predict plans and projects on environmental components, so the present study aims to Environmental impact assessment of Mine Utilization Using Iranian Leopold Matrix (Study area: Sangan Khaf Mines). The main tool for collecting research data for the study area is a library and a field survey based on a questionnaire that was completed among the community of experts. The statistical sample population is 30 experts who were familiar with environmental issues. The results showed that the number of negative algebraic mean effects in the column is equal to 10 and the number of negative algebraic mean consequences in the row is equal to 14, among which the number of negative consequences less than -3.1 in the column is only related to the effects of dust diffusion. The most important negative effects among the environmental components are related to dust diffusion activity with an average classification of -3.1 with an algebraic sum of -50.
Keywords: assessment, environment, Leopold Matrix, Sangan khaf mines -
ارزش گذاری کارکردها و خدمات غیربازاری محیطزیست ازجمله گردشگری به دلایل زیادی از جمله شناخت منافع زیست-محیطی و اکولوژیکی توسط انسان ها، ارایه مسایل محیطی کشور به برنامه ریزان، تعدیل و اصلاح مجموعه محاسبات ملی مانند تولید ناخالص ملی و جلوگیری از تخریب و بهره برداری بی رویه منابع طبیعی مهم است.هدف این پژوهش برآورد ارزش اقتصادی کارکرد گردشگری مراتع 4 روستای کشانک، درکش، چخماقلو و ذوعلیا از توابع شهرستان مانه و سملقان استان خراسان شمالی، با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط است. ابزار تحقیق پرسشنامه دوگانه-دوبعدی است و برای بررسی عوامل موثر بر میزان تمایل به پرداخت افراد، الگوی لوجیت به روش حداکثر راستنمایی برآورد شد. داده های مورد نیاز از طریق تکمیل 133 پرسشنامه و مصاحبه حضوری با بازدیدکنندگان از مجموع چهار منطقه مذکور جمع آوری شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران به دست آمد و روش نمونه گیری مورد استفاده، نمونه گیری تصادفی در دسترس است. براساس نتایج مدل مورد استفاده در تعیین عوامل موثر بر میزان ارزش گردشگری منطقه، متغیرهای وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، مبلغ پیشنهادی و جذابیت مرتع در سطح احتمال 5 درصد معنی دار می باشند و از عوامل موثر در میزان WTP بازدیدکنندگان برای استفاده از مراتع مناطق مورد مطالعه هستند. در این مطالعه، متوسط WTP به عنوان قیمت ورودی برای هر بازدیدکننده برای استفاده از مراتع منطقه 5880 تومان به دست آمد و ارزش تفرجی هر هکتار مراتع منطقه نیز 49556 تومان در سال تعیین شد.
کلید واژگان: ارزش گذاری اقتصادی, مدل لوجیت, تمایل به پرداخت, گردشگری, مانه و سملقانEvaluate non-market functions and services of the environment, including tourism for many reasons, including the recognition and understanding of environmental and ecological benefits by humans, presenting the country's environmental issues to decision makers and planners, adjusting and modifying the set of national calculations such as GDP It is important to nationalize and prevent the indiscriminate destruction and exploitation of natural resources.The purpose of this study is to estimate the economic value of rangeland tourism function of 4 villages of Maneh and Samolghan counties of North Khorasan province, using conditional valuation method. the logit model was estimated using the maximum likelihood method. The required data were collected by completing 133 questionnaires and face-to-face interviews with visitors from all four areas. The sample size was obtained using Cochran's formula and the sampling method used is random sampling. Based on the results of the model used to determine the factors affecting the value of tourism in the region, the variables of marital status, employment status, proposed amount and rangeland attractiveness are significant at 5% probability level and effective factors in the WTP rate of visitors to use rangelands Are studied. the average WTP as input price for each visitor to use the rangelands of the region was 5880 Tomans and the recreational value of each hectare of rangelands in the region was 49556 Tomans per year. the rangelands of the studied villages have significant tourism value, which can help plannersand executives in planning, protection and sustainable use of rangelands in the region.
Keywords: Economic valuation, Logit Model, Willingness to Pay, Tourism, Maneh, Samolghan -
مقدمه و هدف
حوزه آبخیز به عنوان یک واحد برنامه ریزی و مدیریتی با لحاظ تمام ابعاد اقتصادی-اجتماعی، فیزیکی، بوم شناختی، فنی و سازمانی، موردقبول جامعه علمی قرارگرفته است که به دلیل تنش های وارده به ویژه در اثر تغییرات اقلیمی و فعالیت های انسانی در حال آسیب دیدن و تخریب می باشد. به نحوی که تغییر اقلیم، تغییر کاربری اراضی، آسیب به تنوع زیستی، افزایش رو به رشد هدر رفت منابع آب وخاک و بسیاری از مسایل دیگر دلالت بر دخالت نابجای انسانی دارد. بر همین اساس، مدیریت موثر حوزه های آبخیز نیازمند درک ارتباطات بین اجزای مختلف سامانه آبخیز و لحاظ پویایی آن برای حصول خروجی مطلوب است. ازاین رو اصولی ترین گام در طرح های مدیریت آبخیز شناخت آسیب های حوزه آبخیز و بررسی دلیل آن ها و درنتیجه شناسایی راهکارهای اصلی مدیریتی است؛ بنابراین پیش از تدوین برنامه های کاری، بررسی ریشه آسیب ها و تعیین راه کارهای مدیریتی ضروری می باشد.
مواد و روش هااین پژوهش به دنبال تعیین پاسخ های مدیریتی با استفاده از رویکرد DPSIR می باشد که در ابتدا مشکلات حوزه آبخیز شناسایی و سپس نسبت به ارایه پاسخ های مدیریتی اقدام شده است. در این رویکرد با بررسی مولفه های نیروهای محرکه، فشار، وضعیت، اثر، پاسخ و ارتباط بین آن ها، اولویت بندی مولفه ها با تهیه و تکمیل پرسش نامه طیف لیکرت مبتنی بر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بر پایه مطالعات کتابخانه ای، تشکیل جلسه با کارشناسان و خبرگان، طرح پرسش، بحث، تبادل نظر، بازدید از منطقه، برگزاری جلسات با آبخیزنشینان، شوراها و دهیارها و استفاده از آزمون فریدمن صورت پذیرفته است.
یافته هایافته ها در این تحقیق نشان دهنده آن است که پنج نیروی محرکه موثر در حوزه آبخیز باعث ایجاد 12 فشار تاثیرگذار در حوضه بوده که باعث به وجود آمدن چهار وضعیت با نه اثرگذاری مهم شده که 18 پاسخ را به همراه داشته است. نتیجه حاصله نشان می دهد که از پنج نیروی محرک تاثیرگذار در حوزه آبخیز، توسعه باغات و کشاورزی و تغییرات اقلیمی به ترتیب با میانگین رتبه 3/74 و 3/16 مهم ترین و تاثیرگذارترین مولفه هایی هستند که باعث ایجاد فشار بر حوضه و کاهش پوشش گیاهی طبیعی عرصه می شوند. استفاده مفرط از مراتع، بهره برداری مفرط از آب وخاک فشارهای مهمی بوده که منجر به افزایش فرسایش، سیل خیزی و همچنین کاهش آبدهی منطقه می شوند که پیامدی ازجمله کاهش تولید علوفه، تخریب زیستگاه و افزایش هزینه های زندگی جوامع حاضر در حوزه آبخیز را به دنبال خواهند داشت؛ بنابراین پاسخ به این مولفه ها ازجمله پیامد و فشارها و اعمال مدیریت سازگار می تواند نتایج امیدوارکننده ای در بهبود وضعیت حوزه آبخیز و جوامع حاضر داشته باشد.
نتیجه گیرینتایج حاصله ارایه پاسخ هایی چون در نظر گرفتن برنامه های آموزشی و ترویجی فرهنگ منابع طبیعی، اشتغال زایی و ایجاد شغل های جایگزین، اقدامات آبخیزداری در سطح آبخیز با میانگین رتبه 12/7 و 12/16 و 12/04 مهم ترین نتایج در این پژوهش بوده است.
کلید واژگان: پیشران ها, تغییرات اقلیمی, سناریو سازی, مدیریت حوزه آبخیز, DPSIRDeveloping management solutions for Alolak watershed in the Qazvin province using the DPSIR approachIntroduction and ObjectiveThe watershed as a planning and management unit considering all socio-economic, physical, ecological, technical and organizational dimensions, has been accepted by the scientific community, which is being damaged and degraded due to the stresses caused especially by climate change and human activities. In such a way that climate and land use change, damage to biological diversity, inceasing waste water and soil erosion along with many other issues indicate inappropriate human intervention. Therefore, the effective management of watersheds requires understanding the connections between its different components and dynamics in order to achieve the desired output. Apparently, the most fundamental step in watershed management plans is to recognize the potential threats to find out their causes and, as a result, identify the main management solutions. Therefore, before formulating work plans, it is necessary to investigate the root of the threats and determine the management scenarios.
Material and MethodsThe purpose of this research is to determine the management options using the DPSIR approach, which first identifies the problems of the watershed and then provides management responses. In this approach, the investigated components are driving forces, pressure, situation, impact, response and the relationship between them. Prioritizing the components through the preparation of a Likert scale questionnaire based on a descriptive-analytical study, library studies, holding meetings with experts, watershed residents, village councils, asking questions, discussing, exchanging opinions, visiting the area and the use of Friedman's test has been done.
ResultsThe findings of the research show that five effective driving forces in the watershed have caused 12 influential pressures, which have resulted in four situations and nine important effects that have resulted in 18 responses. Moreover, the result shows that out of the five influential driving forces in the watershed, the development of orchards and agriculture and climate change are the most important and influential factors with an average rating of 3.74 and 3.16, respectively, which cause pressure on the watershed and reduce the natural vegetation of the area. Overgrazing, excessive exploitation of water and soil resources are important pressures that lead to increasing soil erosion, flooding, and also a decrease in water yeild of the region, which will result in a decrease in fodder production, habitat destruction, and increase in the living costs of the communities in the watershed area. Therefore, the response to these components, including the consequences and pressures, and consistent management practices can provide promising results in improving the watershed, environment, and current communities.
ConclusionThe results of providing educational and extension programs of natural resources behavior, employment generation and creating alternative jobs, watershed management measures at the with an average rating of 12.7, 12.16 and 12.04 were the most important solutions in this research
Keywords: Climate change, Driving forces, DPSIR, Scenario development, Watershed management -
سابقه و هدف
بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهان در مواجهه با خشکی از جمله امور مهم و موثر در موفقیت عملیات بیولوژیک اصلاح مراتع است. لازمه این کار بررسی تغییرات صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گونه های مرتعی تحت تاثیر پیش تیمارهای مختلف در شرایط آزمایشگاهی، گلخانه ای و عرصه ای است تا بر مبنای آن بتوان نسبت به انتخاب گونه های نخبه و امیدبخش تصمیم گرفت و عملیات اصلاحی را به نحو مطلوب ارزیابی کرد.
مواد و روش هادر این پژوهش، تاثیر پیش تیمارهای مختلف بر جوانه زنی و استقرار گونه های Sanguisorba minor و Elymus hispidus تحت تنش خشکی بررسی شده است. در این رابطه، اثر تیمارهای پرایمینگ با آب مقطر، پلی اتیلن گلایکول، نیترات پتاسیم و نانوذرات نقره برای بهبود مشخصه های جوانه زنی و استقرار گونه ها در شرایط ظرفیت زراعی مطالعه شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام شد. برای اجرای پژوهش، تعداد 168 گلدان استفاده گردید و در هر گلدان تعداد 10 عدد بذر کشت شد. صفات اندازه گیری شده شامل ظهور نهال از خاک، سرعت ظهور، استقرار و زنده مانی، طول و وزن ریشه و ساقه، ویگوریته و میزان پرولین، کارتنویید، قند محلول، کلروفیل کل و آنزیم های کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز بود. پس از اتمام داده برداری صفات مورد مطالعه در گلخانه و اخذ نتایج به دست آمده در آزمایشگاه، آنالیز واریانس و تجزیه وتحلیل داده ها در نرم افزار SPSS و مقایسه میانگین داده ها با آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح 5 درصد برای صفات مورد مطالعه در دو گونه انجام گرفت.
نتایجنتایج بدست آمده نشان داد که تنش خشکی تفاوت معنی داری را بر روی خصوصیاتی از قبیل وزن خشک اندام هوایی یا طول ریشه گیاه دارد. اثرهای متقابل پرایمینگ و تنش در مورد صفات ظهور از خاک، سرعت ظهور، استقرار و زنده مانی و وزن خشک اندام هوایی معنی دار شد اما سایر صفات مورد مطالعه را نیز تحت تاثیر قرار داد. کاربرد نانوذرات نقره اثرات مثبت و یا منفی بر خصوصیات رویشی بذر و نهال رشد یافته از بذور گیاهان مورد مطالعه داشت. خصوصیاتی مانند طول ریشه گیاه تحت تیمارهای مختلف پرایمینگ در یک سطح رطوبتی مشخص تغییرات معنی داری را نشان ندادند. بعضی از خصوصیات دیگر ازجمله بنیه دارای تغییرات چشمگیری بودند و این میزان تغییر در سطوح مختلف رطوبتی تا حدود 20 درصد متغیر بود و اثرهای مثبت تیمار پلی اتیلن و اثرهای منفی غلظت بالای نانوذرات مشهود بود. در مجموع کاربرد تیمارهای پرایمینگ بذر با پلی اتیلن گلایکول و نیترات پتاسیم در گونه E. hispidus و کاربرد تیمارهای پرایمینگ بذر با پلی اتیلن گلایکول و نانوذرات نقره با غلظت 30 میلی گرم در لیتر در گونه S. minor بیشترین تاثیرات مثبت معنی دار در افزایش مقاومت به خشکی را داشت. همچنین کاربرد تیمارهای نانوذرات با غلظت های 60 و 90 میلی گرم در لیتر اثرات منفی را بر مشخصه های رویشی و فیزیولوژی هر دو گونه مورد مطالعه نشان داد.
نتیجه گیریاعمال تنش خشکی موجب بروز اثرهای منفی در خصوصیات ساختاری گونه های مورد مطالعه شده و استفاده از تیمارهای هیدروپرایمینگ، نیترات پتاسیم، پلی اتیلن گلایکول و نانوذرات نقره (با غلظت 30 میلی گرم در لیتر) موجب کاهش اثرهای نامطلوب تنش گردید. دلیل این موضوع عمدتا تغییراتی است که در فاکتورهای فیزیولوژیک مانند میزان پرولین، آنزیم های کاتالاز و سوپراکسیددیسموتاز اتفاق افتاده و اعمال پیش تیمارهای مختلف موجب بروز تغییرات مثبت در فاکتورهای مذکور و افزایش مقاومت به خشکی گونه ها می گردد. نتایج مرتبط با تاثیر پیش تیمارهای مختلف بر جوانه زنی و استقرار گونه های مذکور در شرایط آزمایشگاهی و عرصه ای نیز تاییدکننده این موضوع است.
کلید واژگان: اکوسیستم های مرتعی, عملیات بیولوژیک اصلاح مرتع, گونه های نخبه و امیدبخش, ظرفیت زراعیBackground and objectivesThe germination and establishment of plants resistant to drought is one of the most important and effective aspects of rangeland improvement. Investigating changes in rangeland species' morphological and physiological characteristics under different pretreatments under laboratory, greenhouse, and field conditions is necessary. As a result, elite and promising species can be selected, and improvement efforts can be evaluated favorably.
MethodologyThis study investigated the effect of different pretreatments on the germination and establishment of Sanguisorba minor and Elymus hispidus under drought stress. In this regard, the effect of priming treatments with distilled water, polyethylene glycol, potassium nitrate, and silver nanoparticles was studied to improve germination characteristics and establishment of species under agricultural capacity. The experiment was conducted as a factorial in a randomized complete block design in four replications. To conduct the research, 168 pots were used, and ten seeds were planted in each pot. The measured attributes included the percentage and velocity of seedling appearance from the soil, establishment and survival, length and weight of root and stem, vigor, proline, carotenoid, soluble sugar, total chlorophyll, catalase, and superoxide dismutase enzymes. After sampling the studied traits in the greenhouse and obtaining the results in the laboratory, variance and data analysis in SPSS software. A comparison of mean data with Duncan's multiple range tests at a 5% level for the studied traits was performed on both species.
ResultsThe results showed that drought stress significantly differs in characteristics, such as the dry weight of aerial parts or the length of plant roots. The mutual effects of priming and stress were significant on the traits of emergence from the soil, speed of emergence, establishment, survival, and dry weight of aerial parts. Still, it affected several other traits as well. The application of silver nanoparticles had positive or negative effects on seeds' vegetative characteristics, and seedlings grown from the seeds of the studied plants did not show significant changes to characteristics such as plant root length under different priming treatments at a specific moisture level. Some characteristics, including ability, had significant changes due to humidity levels varying up to 20 percent. The positive effects of polyethylene treatment and the negative effects of high nanoparticle concentration were evident. Applying polyethylene glycol and potassium nitrate in E. hispidus and polyethylene glycol and silver nanoparticles at a concentration of 30 mg/l in S. minor showed the highest positive effects on plant resistance under drought stress. Application of silver nanoparticles at concentrations of 60 and 90 mg/L showed negative effects on the vegetative and physiological characteristics of the two studied species.
Conclusiondrought stress caused negative effects on the structural characteristics of the studied species, and using hydropriming treatments, potassium nitrate, polyethylene glycol, and silver nanoparticles (with a concentration of 30 mg/liter) reduced stress adverse effects. The reason for this is mainly the changes in the physiological factors, such as the amount of proline, catalase, and superoxide dismutase enzymes, and the application of various pretreatments causes positive changes in pretreatment factors and increases the species' drought resistance. The results related to the effect of different pretreatments on the germination of the mentioned species under laboratory and field conditions also confirm this issue.
Keywords: rangeland ecosystems, Biological operation of rangeland improvement, Elite, promising species, Agricultural capacity -
مراتع اکوسیستم هایی هستند که علاوه بر تامین علوفه خدمات و کارکردهای گوناگونی دارند. چنانچه با ارزیابی صحیح، تناسب مرتع برای استفاده های مختلف تعیین گردد و با بهره برداری اصولی و استفاده از فناوری و روش های مناسب در هر نوع استفاده، از هزینه های مرتع داران کم کرد و درآمد آن ها را ارتقا داد؛ می توان مدیریت بهینه را در مرتع اجرا کرد. چرای دام، گردشگری، زنبورداری و بهره برداری از گیاهان دارویی از مهم ترین استفاده های اصلی در مراتع کشور می باشد. در این پژوهش چرای دام، گردشگری در سامان عرفی، زنبورداری و بهره برداری از گیاهان دارویی در مرتع لار آبسر مازندران مورد بررسی قرار گرفت و تناسب مرتع برای هر نوع استفاده امتیازدهی شد. روش مرتع داری و سیستم های چرایی با توجه به وضعیت و گرایش مرتع و در نظر گرفتن عوامل محدودکننده خاک ارایه شد. در ادامه اولویت استفاده از مرتع برای هر یک تعیین شد. هزینه ها، درآمد و سود خالص برای هر نوع استفاده بر اساس شرایط روز بازار و نرخ ارز در سال 1400 در طول یک دوره 100 روزه محاسبه گشت. نتایج نشان داد چرای دام یکی از بهره برداری های مناسب در مرتع لار آبسر است و بهترین دام چراکننده (با توجه به پوشش گیاهی و عوامل محیطی) گوسفند می باشد که برخی از تیپ های گیاهی با استفاده از روش مرتع داری طبیعی و بخش دیگری از مرتع با روش مرتعداری تعادلی و سیستم های چرایی تناوبی و تاخیری، می توان مدیریتی خوب اعمال نمود تا موجب افزایش سطح بهره وری و ارتقاء وضعیت مرتع باشد و با یک برنامه ریزی برای بهره برداری اصولی با مدیریت صحیح و ارزان می توان مراتع این سامان را مدیریت نمود و ترکیب پوشش گیاهی آن را ارتقاء داد. نتایج نشان داد چنانچه در مرتع دامداری صورت گیرد حدود 42 میلیون تومان عاید مرتعدار خواهد شد و اگر گردشگری، زنبورداری، استحصال گیاهان دارویی اجرا شود؛ در مجموع بیش از 380 میلیون تومان به درآمد مرتعدار افزوده خواهد شد. این افزایش درآمد قادر است معیشت بهره بردار (یک خانوار) را بهبود بخشد. و در دامداری حصارکشی مرتع، در زنبورداری استفاده از کندوهای هوشمند و در استفاده دارویی ماشین برداشت گیاهان دارویی پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: درآمد, زنبورداری, گردشگری, معیشت, هزینهRangelands are ecosystems with various services and functions in addition to providing forage. Among the most important uses that can be made of rangeland are tourism, livestock grazing, and beekeeping. In this study, livestock grazing, tourism in customary systems, beekeeping, and exploitation of medicinal plants in the Lar Absar rangeland of Mazandaran were studied, and the suitability of the rangeland for each type of use was scored. Rangeland management methods and grazing systems were presented according to the condition and orientation of the rangeland and taking into account soil limiting factors. Then, the priority of using the rangelands was determined for each of them. Expenses, income, and net profit for each type of use were calculated based on market day conditions and the exchange rate in 1400 for 100 days. The results showed that livestock grazing is one of the appropriate exploitations in Lar Absar rangeland, and the best grazing livestock (according to vegetation and environmental factors) is sheep. Some types of plants can be well managed by using the natural grazing method and another part of the rangelands with the balanced grazing method and intermittent and delayed grazing systems in order to increase the level of productivity and improve the condition of the rangelands and with a plan for the productivity of the management. It is possible to properly and cheaply manage the rangelands of this system and improve its plant composition. The results showed that if livestock grazing is done in the rangelands, 42.7 million Tomans of income will be grazed, and tourism, beekeeping, and extraction of medicinal plants will be implemented. Around 380 million Tomans (15200 $) will be added to the ranger income. This increase in income can improve the livelihood of the user. In rangeland, fencing, beekeeping, the use of hives, and medicinal use, the machine for harvesting medicinal plants is recommended.
Keywords: Income, beekeeping, ecotourism, livelihood, cost -
سابقه و هدف
گیاه آنغوزه با نام علمی Ferula assa- foetida L. از خانواده چتریان یکی از مهمترین گیاهان دارویی ایران است که دارای اثرات ضد تشنج، قاعده آور و ضد انگل بوده و در درمان اسپاسم حنجره، بیماری های دستگاه گوارش، آسم و غیره کاربرد دارد. با توجه به اهمیت اقتصادی این گیاه و جایگاه ویژه آن در صنعت داروسازی این تحقیق با هدف شناخت نیازهای اکولوژیکی، فنولوژی و جوانه زنی بذر آنغوزه شیرین به منظور احیا آن در رویشگاه های طبیعی استان کرمان در سه رویشگاه راور، کرمان و کوهبنان به اجرا درآمد.
مواد و روش هادر محل های نمونه برداری رویشگاه، سه ترانسکت در هر یک از بخش های آن در نظر گرفته شد. در هر ترانسکت 500 متری10 پلات 2×2 متر مربعی به طور تصادفی به فاصله50 متر از هم انداخته و درصد پوشش تاجی و تراکم اندازه گیری گردید. به منظور بررسی فنولوژی گیاه، در هر رویشگاه 10 پایه بطور تصادفی انتخاب و علامت گذاری و هر 15- 10 روز یک بار زمان جوانه زنی، زمان ظاهر شدن برگ ها، گل دهی، بذرهی و خشک شدن ثبت گردید. جهت اندازه گیری خصوصیات خاک رویشگاه، 10 نمونه خاک از عمق 0-30 جمع آوری و مخلوط شد و یک نمونه به آزمایشگاه ارسال گردید. از اطلاعات هواشناسی مربوط به شمال و شرق استان کرمان که شامل رویشگاه های آنغوزه شیرین بود جهت تعیین میزان بارندگی استفاده شد. تیمارها شامل بذور شست وشوی شده و سرما داده شده و گروه شاهد بود. شیرابه آنغوزه شیرین با روش تقطیر با آب توسط دستگاه کلونجر تهیه شد. ترکیبات شیمیایی اسانس با استفاده از دستگاه گاز کروماتوگرافی گازی و گاز کروماتوگراف متصل به طیف سنج جرمی شناسایی شد. اطلاعات برداشت شده از رویشگاه های مورد مطالعه با نرم افزار SPSS 11.5 آنالیز و مقایسه میانگین ها به روش آزمون چند دامنه ای دانکن انجام گرفت.
نتایجدر رویشگاه های مورد مطالعه محدوده ارتفاعی آنغوزه شیرین بین1750-2100 متر از سطح دریا و میزان بارندگی آن بین100-130 میلی متر متغیر بود. نتایج آنالیز خاک نشان می دهد که این گیاه برای رشد و نمو به یک یا چند عنصر خاص وابستگی ندارد. بافت خاک، شنی لومی تا لومی رسی و اسیدیته خاک در محدوده 8/7 تا 5/7 متغییر بود. هدایت الکتریکی (EC) تفاوت قابل توجهی را نشان داد و از 7/0 در مرتع کوهبنان تا 30/2 در مرتع راور متغییر بود. مواد آلی خاک کم و مقدار آن بین 14/0- 3/0 درصد بود. با افزایش ارتفاع در رویشگاه ها، دمای متوسط شبانه روز کاهش یافته و دمای لازم برای رسیدن به هر مرحله رشد رویشی به تاخیر افتاد. بیشترین فاصله زمانی از سبز شدن تا خزان گیاه آنغوزه مربوط به رویشگاه کوهبنان با ارتفاع 2075 متر و کمترین آن متعلق به رویشگاه راور با ارتفاع 1750 متر بود. آزمون جوانه زنی بذر نشان داد، سرمادهی و شستشوی بذر منجر به افزایش درصد جوانه زنی به میزان 3/95 درصد نسبت به تیمار شاهد بود. بطورکلی 70 ترکیب شیمیایی در اسانس آنغوزه شناسایی شد که برخی از آنها در رویشگاه های مورد مطالعه مشترک بود.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه تمام شرایط انتخاب نمونه ها، خشک شدن، استخراج اسانس و شناسایی ترکیب های موجود در آن برای همه نمونه های شیرابه گیاه آنغوزه شیرین یکسان در نظر گرفته شده بود، نوسانات شدید کیفیت ترکیبات شیمیایی موجود در اسانس نمونه ها می تواند ناشی از تغییرات ژنتیکی یا غیر ژنتیکی در پاسخ به تفاوت های اکولوژیکی رویشگاه ها از قبیل طول و عرض جغرافیایی، ارتفاع، دما، رطوبت و خاک باشد. بنابراین شرایط متفاوت اقلیمی، ادافیکی و فیزیوگرافی رویشگاه ها مسیرهای متابولیکی و بیوسینتز مواد موثره را تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه متابولیت های ثانویه متنوعی تحت شرایط محیطی متفاوت بیوسنتز می شوند.
کلید واژگان: آنغوزه شیرین, رویشگاه, فنولوژی, کرمان, شیرابهJournal of Rangeland, Volume:17 Issue: 1, 2023, PP 114 -130Background and ObjectivesSweet Ferula assa-foetida is an important medicinal plant in Iran with various therapeutic properties. This study aims to identify the ecological and phenological characteristics and chemical compounds of sweet Ferula assa-foetida in three natural habitats of Kerman province, including Ravar, Kerman, and Kuhbanan.
MethodologyThree 500 m long transects were established in each sampling area, and ten 2×2 m plots were randomly selected at 50 m intervals in each transect. Density and percentage of canopy cover were measured. Phenological characteristics were studied for 10 shrubs randomly selected and marked in each habitat. Germination time, leaf emergence time, blooming time, seeding, and drying time were recorded every 15-10 days. Soil samples were collected from 0 to 30 cm depth to study soil properties, and sweet Ferula assa-foetida latex was prepared by water distillation. Chemical compounds of the essential oil were identified using gas chromatography with a mass spectrometer. Data were analyzed using SPSS 11.5 software.
ResultsAltitude range of sweet Ferula assa-foetida varied between 1750-2100 m above sea level, and rainfall varied between 100-130 mm in the studied habitats. Soil analysis indicated that this plant is not dependent on specific elements for growth and development. Soil had a sandy loam to clay loam texture, and soil acidity ranged from 7.8 to 7.5. Electrical conductivity (EC) showed a significant difference and was varied from 0.7 in Kuhbanan pastureland to 2.30 in Ravar range pastureland. Soil organic matter was low, ranging from 0.3-0.14%. The average day and night temperature decreased with increasing altitude, and the temperature required for each stage of vegetative growth was delayed. The longest and shortest interval from emergence to autumn were in Kuhbanan habitat (2075 m) and in Ravar habitat (1750 m), respectively. Cooling and washing the seeds increased seed germination by 95.3% compared to control treatment. A total of 70 chemical compounds were identified in the essential oils of sweet Ferula assa-foetida in the habitats.
ConclusionThe quality of chemical compounds in sweet Ferula assa-foetida can be affected by genetic or non-genetic changes in response to ecological differences of habitats. Various climatic, edaphic, and physiographic conditions of habitats affect the metabolic pathways and biosynthesis of active substances, resulting in various secondary metabolites being synthesized under different environmental conditions.
Keywords: Sweet Ferula assafoetida, Habitat, Phenology, Kerman, Gum -
سابقه و هدف
خاک به عنوان یکی از اجزای مهم و اصلی اکوسیستم به منظور تولید و رشد در عرصه های مرتعی از اهمیت به سزایی برخوردار است. یکی از میکرواورگانیسم های زنده در خاک سیانوباکتری ها هستند که به عنوان نوعی پوسته زیستی در مراتع، نقش مهمی در افزایش حاصل خیزی خاک ایفا می کنند. آن ها به دلیل تثبیت ازت و کربن تاثیر به سزایی در بهبود باروری خاک دارند. در این تحقیق اثرگذاری غلظت های مختلف سیانوباکتری به عنوان یکی از پوسته های زیستی خاک و نهایتا تعیین بهترین غلظت در جهت بهینه شدن حاصل خیزی خاک در مرتع گلگنگک واقع در حوزه آبخیز جمع آبرود بررسی شده است. در سال های اخیر استفاده از سیانوباکتری ها در مناطق خشک و بیابانی به منظور تثبیت ازت مورد توجه قرار گرفته است ولی در مورد استفاده از غلظت های مختلف و تعیین بهترین غلظت در مراتع تحقیق خاصی انجام نشده است، لذا پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر تلقیح مستقیم سیانوباکتری با روش اسپری کردن به خاک و بررسی تاثیر آن بر فاکتورهای حاصلخیزکننده خاک و نهایتا تعیین بهترین غلظت از سیانوباکتری جهت اقدامات اصلاحی در مرتع انجام شده است.
مواد و روش هامرتع مورد مطالعه با نام محلی گلگنگک است که در یکی از مراتع نیمه استپی در حوزه آبخیز جمع آبرود قرار دارد، این حوزه یکی از زیرحوزه ها در حوزه آبخیز بزرگ حبله رود می باشد. دراین تحقیق ابتدا با نمونه برداری از افق سطحی خاک، واقع در عمق (cm20-0) سیانوباکتری های منطقه جمع آوری و در شرایط آزمایشگاه خالص سازی شدند. این خالص سازی تا حد جنس ادامه یافت و نهایتا 3 جنس غالب از سیانوباکتری منطقه شناسایی گردیدند که به ترتیب الویت عبارتند از: Osillatoria، Phormidium، Nostoc . در مرحله بعد سه غلظت مختلف از سیانوباکتری شامل 1012 ، 1010 و 108 عدد سلول سیانوباکتری در یک لیتر سوسپانسیون BBM (Bold Basal Medium) تهیه شده و به طور مستقیم در عرصه در فصل بهار پاشش گردید. در فواصل زمانی 15، 30، 45 و 180 روز پس از پاشش مجددا از خاک نمونه برداری گردید و فاکتورهای حاصل خیزی که شامل (نیتروژن، پتاسیم، کربن آلی و pH) بررسی گردید. به این صورت که پس از تهیه عصاره خاک، واکنش خاک با استفاده از دستگاه pH متر، کربن آلی با روش تیتر کردن، نیتروژن با روش کلدال، پتاسیم با استفاده از استات آمونیوم و شیک کردن اندازه گیری گردید.
نتایجنتایج نشان داد ارتباط معنی داری (05/0>p) بین کرت شاهد و کرت های تلقیح وجود دارد. نیتروژن، پتاسیم و کربن آلی به ترتیب افزایشی حدود 3/21، 3/51 و 3/51 درصد را در انتهای دوره آزمایش نشان دادند و pH به میزان 4/0 کاهش را دارا بود. از آنجا که سیانوباکتری ها باعث تثبیت نیتروژن در خاک می شوند، بنابراین در حاصل خیزی خاک تاثیر به سزایی دارند.
نتیجه گیریبا بررسی غلظت های مختلف سیانوباکتری در زمان های مختلف مشخص شد که با پاشش سیانوباکتری در مرتع مزبور فاکتورهای حاصل خیزی خاک از جمله نیتروژن، پتاسیم و کربن آلی افزایش یافت و نهایتا غلظت 108 لیتر به عنوان بهترین غلظت جهت بهبود وضعیت خاک از لحاظ حاصل خیزی تعیین گردید. به طور کلی نتایج این تحقیق می تواند به عنوان اولین قدم در بررسی امکان استفاده از روش های زیست محیطی موثر و سریع جهت کمک به بهبود وضعیت حاصل خیزی خاک در مراتع مختلف به ویژه مراتع تخریب یافته محسوب و مورد توجه قرار گیرد. البته نباید فراموش کرد که با توجه به نتایج این تحقیق هر چند پوسته های زیستی اعم از خزه، سیانوباکتری، جلبک و گلسنگ می توانند باعث بهبود حاصل خیزی خاک شود، ولی تعیین غلظت بهینه در هر مرتع جهت اقدامات اصلاحی بسیار مهم بوده و بایستی نسبت دوزهای مورد استفاده در هر شرایط به صورت کاملا علمی و دقیق تعیین و مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: پوسته های زیستی خاک, منطقه نیمه استپی, غلظت بهینهBackground and objectivesSoil is a crucial component of ecosystem function and productivity in rangeland areas. Cyanobacteria, as one of the living microorganisms in soil, play an essential role in increasing soil fertility by fixing nitrogen and carbon. In this study, we aimed to investigate the effect of different concentrations of cyanobacteria on soil fertility in Golgangak rangelands in Jamabroud watershed and determine the optimal concentration of cyanobacteria to improve soil fertility.
MethodologyWe collected cyanobacteria from the soil surface horizon (0-2cm deep) and identified three dominant genera of cyanobacteria, including Nostoc, Phormidium, and Osillatoria. We prepared three different concentrations of cyanobacteria, including 1012, 1010, and 108 cyanobacterial cells per liter of BBM suspension and sprayed them directly into the field. We evaluated soil fertility factors, including nitrogen, potassium, organic carbon, and pH, by resampling soil samples at 15, 30, 45, and 180 days after inoculation.
ResultsThe results showed a significant relationship (p <0.05) between control and inoculation plots. Nitrogen, potassium, and organic carbon showed an increase of about 21.3%, 51.3%, and 51.3%, respectively, at the end of the experiment, while pH decreased by 0.4. The concentration of 108 liters was determined to be the optimal concentration to improve soil fertility in terms of nitrogen, potassium, and organic carbon.
ConclusionOur findings suggest that spraying cyanobacteria in Golgangak rangelands can increase soil fertility factors. The concentration of 108 liters was determined to be the optimal concentration to improve soil fertility in terms of nitrogen, potassium, and organic carbon. This research can be considered as the first step in investigating the possibility of using effective and fast environmental methods to improve soil fertility in different ranges, especially degraded ranges. However, it is crucial to determine the optimal concentration of cyanobacteria for each range to ensure the effectiveness of corrective measures.
Keywords: Biological soil crust, Semi-arid region, Optimal concentration -
بررسی ارتباط میکوریزایی با برخی ویژگی های مرفوفیزیولوژیکی گیاه و خصوصیات خاک به منظور مهارگرد و غبار
یکی از مهمترین چالشهای زیست محیطی به وجود آمده در منطقه خاورمیانه و ایران پدیده گرد و غبار می باشد. همزیستی بین گیاهان و قارچهای میکوریز می تواند نتایج مثبتی بر استقرار پو شش گیاهی داشته باشد. این پژوهش با هدف بهبود در توسعه گیاهان در کاهش فرسایش بادی انجام شد. پس از نمونه برداری از ریشه و خاک ریزوسفری، نهال های تاغ و گز و قره داغ در دو سطح تلقیح با قارچ میکوریزا و بدون تلقیح ، سه سطح بدون تنش آبی ، تنش آبی متوسط و تنش آبی شدید و سه نوع خاک استاندارد، خاک شماره با 5/0EC= و خاک شماره با 6EC= در قالب طرح فاکتوریل به صورت کشت گلخانه ای انجام شد و سپس آزمایشات مربوط به تونل باد، بررسی خصوصیات مرفولوژیکی گیاهان و آزمایشات مربوط به کلونیزاسیون قارچ میکوریزا بر روی ریشه گیاهان مورد مطالعه قرارگرفت . تلقیح قارچ میکوریزا به طور معنی داری باعث افزایش وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه ، سطح ریشه ، حجم ریشه ، طول اندام هوایی و ریشه و همچنین کاهش هدر رفت خاک شد. نتایج مقایسه میانگین گیاه تاغ(افزایش 18تا40، کاهش10درصدی) و گز (افزایش 28 تا 35درصد و افزایش 34تا 57درصدی) و قره داغ (افزایش 21تا 35 درصدی و کاهش 10درصدی) حاکی از اثر قارچ میکوریزا بر روی صفات رویشی گیاه و میزان هدررفت خاک بوده است. اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی درگیاه تاغ نیز کاهش حدود 35 درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 15 درصدی نسبت به تنش آبی متوسط داشت و در مورد اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی درگیاه گز نیز کاهش حدود 18تا 35درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 9تا20 درصدی نسبت به تنش آبی داشت.گیاه قره داغ در اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی نیز کاهش حدود 25 درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 38درصدی نسبت به تنش آبی متوسط داشت .
کلید واژگان: تنش های آبی, گرد وغبار, قارچهای میکوریزا, همزیستیOne of the most important environmental challenges in the Middle East and Iran is the phenomenon of dust Coexistence between plants and mycorrhizal fungi can have positive results on vegetation establishment.The aim of this study was to improve plant development in reducing wind erosion. after sampling of rhizosphere soil of Rhizosphere, Haloxylon, Tamarix and Nitraria seedlings in two levels of inoculation with and without mycorrhizal fungi, three levels without water stress, moderate water stress and severe water stress and three standard soil types, Soil No. 1, EC=0.5 and soil No. 2, EC=6 were conducted as a greenhouse in a factorial design.wind tunnel tests, morphological characterization of plants and mycorrhiza colonization experiments on the roots of plants were studied. Mycorrhiza inoculation significantly increased shoot and root fresh and dry weight, root area, root volume, shoot and root length, and decreased soil loss. The results of comparing the mean of Haloxylon (increase of 18 to 40, decrease of 10%) and Tamarix (increase of 1to3% and increase of 1to3%) and Nitraria (increase of 1 to3% and decrease of 1%) indicate the effect of fungus Mycorrhiza has been based on the vegetative traits of the plant and the amount of soil wasted. e interaction of plant species and water stress in Haloxylon plant also had a reduction of about 35% in vegetative traits relative to normal water stress and 15% relative to moderate water stress .Regarding the interaction of plant species and water stress Tamarix, there was a decrease of about 18 to 35% in vegetative traits compared to normal water stress and 9 to 20% relative to water stress. Due to the interaction of plant species and water stress, Nitraria plant also had a reduction of about 25% in vegetative traits relative to normal water stress and 38% relative to moderate water stress.
Keywords: water stress, dust, mycorrhiza fungi, coexistence -
پایداری ساختمان خاک توانایی خاک برای مقاومت در برابر نیروهای فرساینده و بازسازی پس از تخریب را نشان می دهد. با توجه به این که خاک یکی از اجزای مهم اکوسیستم مرتعی است، حفظ پایداری آن مهم است. هدف این مطالعه بررسی اثر فعالیت های احیایی مراتع روی پایداری خاک با استفاده از شاخص های هفت متغیره، امتیازدهی و امرسون در مراتع استان یزد بوده تا ضمن ارزیابی این شاخص ها، با توجه به شرایط موجود منطقه و نتایج حاصل بتوان روش متناسب و سازگار با مراتع مناطق خشک ارایه نمود. به این منظور ابتدا از بین پروژه های بیولوژیک و بیومکانیک اجرا شده در مراتع استان یزد، پروژه های هلالی آبگیر، فارو و بانکت، در سه سامان عرفی انتخاب گردید. نمونه برداری از خاک و پوشش گیاهی به روش سیستماتیک-تصادفی با استقرار ترانسکت و پلات انجام شد. به منظور مقایسه اثرات روش های مختلف احیایی بر شاخص های پایداری خاک با ورود داده ها به محیط SAS از روش تجزیه واریانس آشیانه ای استفاده گردید. سپس با استفاده از نرم افزار Statgraphics از روش تجزیه مولفه های اصلی رابطه فاکتورهای خاک با پوشش گیاهی بررسی و طبقه بندی پایداری خاک برای مراتع مورد مطالعه صورت گرفت. نتایج نشان داد که همه متغیرهای خاک بجز ماده آلی و آهک در مناطق مورد مطالعه دارای تفاوت معنی دار می باشد. مهم ترین متغیرهای خاک تاثیرپذیر از عملیات احیایی شامل SAR، ESP، pH ، میزان سدیم، کلسیم و منیزیم با مقادیر ویژه 30036/0،30035/0، 2928/0، 2907/0، 2898/0 و 2894/0 می باشد. با توجه به این که خاک مناطق مورد مطالعه بیشتر به صورت شنی، شنی-لومی و لومی-شنی بوده با بافت های اشاره شده در طبقات شاخص پایداری خاک هفت فاکتور، همخوانی نداشت، بنابراین، این شاخص برای تعیین پایداری خاک مناسب نبود. از طرف دیگر شاخص جمع جبری چهار فاکتور خاک و روش امرسون نیز تغییرات پایداری خاک در داخل هر منطقه (شاهد، داخل عملیات و بین عملیات) را به خوبی نشان نداد. در پایان روش طبقه بندی پایداری خاک در مراتع مناطق خشک پیشنهاد گردید.
کلید واژگان: خصوصیات شیمیایی خاک, بانکت, مرتع, مناطق خشک, یزدThe stability of the soil structure shows the ability of the soil to resist erosive forces and rebuild after destruction. Considering that the soil is one of the important components of the rangland ecosystem, it is important to maintain its stability. The purpose of this study was to investigate the effect of range restoration activities on soil stability was using seven-factor, scoring and Emerson indices in ranglands of the Yazd province, evaluate these indices, and provide a suitable and compatible method for rangland. For this purpose, first among the biological and biomechanical projects implemented in the ranglands of the province, the Crescent water catchment, Furrow and Contour Trenching, were selected in three traditional systems. Sampling of soil and vegetation was done using systematic-random method with the establishment of transect and plot. In order to compare the effects of different reclamation methods on soil stability indicators by entering the data into the SAS environment, nested variance analysis was used. Then, by using Statgraphics software, the relationship between soil factors and vegetation was investigated and the classification of soil stability for the studied ranglands was done. The results showed that all soil parameters, except organic matter and lime, have significant differences in the studied areas. The most important soil parameters affected by remediation include SAR, ESP, pH, sodium, calcium and magnesium content with special values of 0.30036, 0.30035, 0.2928, 0.2907, 0.2898 and 0.2894, respectively. Considering that the soil of the studied areas was mostly sandy, sandy-loamy and loamy-sandy, it did not agree with the textures mentioned in the classes of the seven-factor soil stability index. So this index was not suitable for determining soil stability. On the other hand, the algebraic sum index of four soil factors and Emerson's method can not show the changes of soil stability within each region (control, intra-operation and inter-operation) well. Finally, the classification method of soil stability in arid ranglands was proposed based on the results of this research.
Keywords: soil chemical properties, Contour Trenching, Ranglands, Arid lands, Yazd -
یکی از چالش های پایداری، شکاف بین دستورالعمل های پایداری و تصمیم گیری همراه با عمل از سوی جوامع هدف است. رفتار کشاورزان نیز به عنوان عامل تصمیم گیرنده از عوامل اثرگذار بر آینده پایداری است. دراین بین رویکردهای فرارشته ای همچون نظام های انسان- محیط زیست جهت مدیریت پایدار و رفع چالش های پایداری موثر هستند. بدین منظور این تحقیق با هدف اصلی بررسی رفتار پایدار بهره برداران کشاورزی و به قصد سنجش توانایی تفکیک رفتار کشاورزان بر اساس شاخص های پایداری در قالب پنج سرمایه و همچنین بر اساس خصوصیات فردی کشاورزان انجام پذیرفته است. جامعه آماری پژوهش متشکل از 5024 بهره-بردار کشاورزی شهرستان قلعه گنج بوده که ازاین بین به روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب به شمار 389 نفر به عنوان نمونه انتخاب و دو پیشایند رفتاری سودمندی و سازگاری درک شده موردسنجش قرار گرفته اند. ابزار پژوهش پرسش نامه ای بود که روایی و پایایی آن توسط ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تاییدی با استفاده از نرم افزار Lisrel 8.80 موردبررسی قرار گرفت. روش آماری جهت تفکیک و پیش بینی وضعیت پیشایندهای رفتاری رگرسیون لجستیک دو جمله ای بر پایه نرم افزار SPSS 25 بوده است. نتیجه کلی تحقیق گویای آن است که شاخص های پایداری فیزیکی متغیری مهم در پیش بینی رفتار بهره برداران است. همچنین مشخص شد محل سکونت نیز در پیش بینی رفتار موثر است. در رابطه با مولفه سودمندی درک شده از سوی افراد شاخص های انسانی و نوع منبع آب نیز معنی دار هستند درحالی که برای مولفه سازگاری درک شده از سوی افراد شاخص های اجتماعی و نوع فعالیت کشاورزی تاثیر پیش بینی کننده معنی دارتری دارند.
کلید واژگان: شاخص های پایداری, پیشایندهای رفتاری, نظام های انسان- محیط زیست, پایداری کشاورزی, قلعه گنجOne of the sustainability challenges is the gap between sustainability guidelines and action-based decision-making by the target communities. Farmers' behavior as a decision-maker is also a factor influencing the future of sustainability. Interdisciplinary approaches such as human-environmental systems are effective for sustainable management and solving the challenges of sustainability. For this purpose, this study was conducted to investigate the sustainable behavior of agricultural stakeholders and evaluate the separation of behavioral antecedent levels of capability based on sustainability indicators in the form of five capitals and individual characteristics of farmers. The statistical population of this study included 5024 agricultural stakeholders of Ghalehgang County, of which 389 people were selected as a sample by stratified sampling method with appropriate proportion, and two behavioral antecedents of perceived usefulness and perceived compatibility were measured. The research tool was a questionnaire and its validity and reliability were assessed by Cronbach's alpha coefficient and confirmatory factor analysis using Lisrel 8.80 software. The statistical method for distinguishing and predicting the status of behavioral antecedents was binary logistic regression using SPSS 25 software. The overall result of the research shows that physical stability indicators are an important variable in predicting the behavior of users. It also turned out that the residence location is effective in predicting behavior. Regarding the individuals' perceived usefulness component, human indicators and the type of water source are significant, while for the perceived compatibility component, social indicators and the type of agricultural activity have a more significant predictive effect.
Keywords: sustainability, Antecedents, Human-Environmental Systems, sustainability of agriculture, Ghalehgang -
گردشگری در سامان عرفی یکی از کارکردها و خدمات مرتع است که از انظار مغفول مانده است. در این پژوهش معیارها و شاخص های تناسب مرتع برای گردشگری با تاکید بر قابلیت های سامان عرفی تدوین و مرتع لار آبسر واقع در استان مازندران در خلال سال های 1398 و 1399 به صورت موردی بررسی شد. یافته های این تحقیق سبب خواهد شد تا سامان عرفی نیز به عنوان یک جذابیت برای گردشگری موردتوجه ویژه قرار گیرد و مرتع دار نیز برای توسعه صنعت گردشگری در درون مرتع تلاش نماید. تاکنون در تدوین شاخص ها و معیارهایی که نشان دهنده تناسب سامان عرفی مرتع برای گردشگری باشند، جذابیت های سامان عرفی مرتع مورد توجه قرار نگرفته است. این پژوهش با تمرکز بیشتر روی این مبحث می پردازد و با مروری بر تحقیقات سایر محققان، مشاهدات میدانی و مصاحبه با مرتعداران و گردشگران افق جدیدی در مرتعداری کشور می گشاید. نتایج نشان داد دستورالعمل ارایه شده با در نظر گرفتن جنبه های زیرساختاری، مسایل محیطی اکولوژیکی و عوامل اقتصادی و اجتماعی مناسب به نظر می رسد و مرتع لار آبسر نیز از پتانسیل کافی برای گردشگری در سامان عرفی برخوردار است.
کلید واژگان: جذابیت, خدمات مرتع, عوامل اقتصادی و اجتماعیTourism within traditional rangeland organization systems is a neglected service of such natural resources. The present study explores the criteria and indices affecting the suitability of rangeland areas with special attention paid to the capabilities of traditional rangeland organizations. As a case study, the tourism activities of Lar Absar rangeland in Mazandaran Province are examined over the period 2019-2020. The findings are expected to raise awareness of, and draw more attention to, the potential attractions of the local traditional rangeland organization, thereby encouraging rangeland owners to direct more efforts toward the development of tourism within their rangeland territories. The attractions of the local rangeland organization have not yet been duly considered in the definitions of rangeland tourism indicators and criteria. Focusing on these aspects, the current study provides a review of research findings reported elsewhere, carries out field observations, and conducts interviews with rangeland owners and tourists to open new horizons in and to draft new guidelines for rangeland tourism. The results show that the proposed guidelines duly account for the present infrastructure, environmental and ecological issues, and the socio-economic aspects of the study area and are practically effective for tourism development in Lar Absar rangeland system.
Keywords: Attractions, socio-economic factors, Rangeland services -
در این پژوهش به بررسی تغییرات پارامترهای کمیت و کیفیت آب زیرزمینی در دشت میناب و بررسی آنها در گذشته، حال و آینده پرداخته شد. به منظور پیش بینی وضعیت پارامترهای کمیت و کیفیت آب زیرزمینی در آینده، از سناریوهای جدید افزایش بهره برداری شامل 5، 10 و 15 درصد افزایش بهره برداری با استفاده از نرم افزار GMS10.5 کد مادفلو استفاده شد. سپس به منظور ارزیابی تاثیر تغییرات افت آب زیرزمینی بر بیابان زایی منطقه، از مدل ایرانی ارزیابی شدت بیابان زایی (IMDPA) استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که طی سال های اخیر به علت حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق در حالت پایه (سال های 1382، 1387، 1392 و 1397)، بیشترین افت آبخوان در منطقه مورد مطالعه به ترتیب برابر با 16/3-، 87/12-، 89/23- و 30/30- متر بود. بیشترین میزان افزایش افت آب زیرزمینی در دشت میناب با گذشت زمان تحت سناریوهای 5، 10 و 15 درصد افزایش بهره برداری به ترتیب 5/59-، 3/61- و 2/63- متر است و حجم آبخوان تحت تاثیر این سناریو ها، 55/153، 86/160 و 17/168 میلیون مترمکعب نسبت به شرایط پایه تحت تاثیر این سناریوها به ترتیب کاهش می یابد. پیش بینی ها درباره پارامترهای کیفی EC و SAR در سال های 1398، 1403، 1408 و 1414 نیز نشان داد که میزان این پارامترها در سال 1414 در آب زیرزمینی افزایش خواهد یافت و آلودگی ناشی از آن، از سمت جنوب به سمت شمال منطقه در حال حرکت است. بررسیهای انجام شده در مورد کلاس های شدت بیابان زایی شدید با استفاده از مدل IMDPA در سناریوهای 5، 10 و 15 درصد افزایش بهره برداری نشان داد که بیشترین شدت بیابان زایی کلاس شدید، در سناریو 15 درصد افزایش بهره برداری (22/37 درصد) در سال 1414 رخ خواهد داد.
کلید واژگان: پیش بینی, دشت میناب, شاخص افت آب زیر زمینی, شاخص هدایت الکتریکی, شاخص نسبت جذب سدیم, معیار آب زیر زمینیIntroductionNowadays, an unprecedented need is felt for considering groundwater quantity and quality in water resource management plans in all ecosystems. The availability of adequate and proper water resources for various uses is an important factor of sustainable development in arid and semi-arid regions such as Minab Plain in the south of Iran. Given the climatic conditions of this plain and the overuse of groundwater tables for various uses, it was decided to investigate the variations in the quantity and quality of groundwater tables and simulate their future trend to find out their impact on the rate of desertification and land degradation. There are diverse traditional methods to assess the quantity and quality of underground water, but they are not economical in time and cost. Today, modern groundwater quantity and quality determination methods have mostly resolved this problem to be informative about the future trend of these variations. Hydrological models were used to estimate groundwater variations trends. Different scenarios were applied to plan and manage these irreparable resources in the future. The present study evaluates groundwater tables' quantitative and qualitative variations using the MGS software package and the Modular Three-Dimensional Finite-Difference Groundwater Flow Model (MODFLOW) code. The variations of these irreparable resources were simulated in Minab plain to study the rate of desertification in the past, present, and future. Finally, the managerial approaches were proposed to prevent the further depletion and quality loss of groundwater tables in this plain and adopt strategies tailored to determine the desertification rate in the future.
MethodologyFor this research, data of hydrology and geology of the Minab Plain aquifer were supplied by Iran Water Resources Management Company for 2003-2018. After data collection, GMS10.5 was employed to study and model groundwater resources and their future condition. First, the variations in groundwater quantitative and qualitative parameters in Minab Plain and their past, present, and future states were examined. New scenarios of use increase of 5%, 10%, and 15% higher use were used in GMS10.5. Then, the IMDPA model was employed to assess the rate of desertification of groundwater tables in the plain in the past, present, and future.
ResultsThe results showed that the highest depletion was -3.16, -12.87, -23.89, and -30.30 in the base years of 2003, 2008, 2013, and 2018, respectively. It has happened due to the digging of deep and semi-deep wells. The highest increase in water level balance over 2003-2035 has been -59.5, -61.3, and -63.2 m under the scenarios of 5%, 10%, and 15% higher use, respectively. Prediction of the qualitative parameters of EC and SAR for 2019, 2024, 2029, and 2035 indicates that these parameters will increase in 2035. The resulting pollution will move from the south towards the north. The weighted mean of quantitative values of the factors influencing water resource degradation shows that desertification occurs in the studied region at different rates. Over time, the desertification rate of water criterion will expand towards the north, south, center, and west of the area. The results for different periods are depicted in a figure. It can be asserted that a great part of the region is in the low desertification class in the base period, but the area of this class decreases. The medium desertification class expands over time. The area of the medium desertification class has been 0, 32.37, 46.35, and 123,48 km2 km2 in 2003, 2008, 2013, and 2018, respectively. The very low desertification class has been 125.93, 6.54, 0.23, and 0.07 during this period. In the 5% higher use scenario, the very low, low, and medium desertification classes have decreased by 2.64, 45.47, and 72.04 km2 over 2009-2035. The very high desertification class has increased by 120.14 km2 in this scenario. It was the same for the scenarios of 10% and 15% higher use. The very low, low, and medium desertification classes have decreased by 0.06, 72.18, and 48.00 km2 in the 10% higher use scenario and by 47.96, 0.06, and 72.14 km2 in the scenario of 15% higher use over 2019-2035. The very high desertification class has increased by 120.189 and 120.187 km2 in these scenarios, respectively.
Discussion & ConclusionsThe results revealed that desertification is happening across the plain at different rates and will continue at a higher rate in the future. It can be summarized that all components of nature are chained to one another. A change in one component entails a change in the other parts of the system so that a decline in groundwater quantity reduces its quality. So, approaches should be adopted to prevent the further quantitative and qualitative decline of groundwater tables, and mechanisms should be taken to minimize damages to the whole ecosystem. Finally, some executive approaches for preventing land degradation and desertification based on the regional water criterion include reforming cropping patterns, adopting modern irrigation methods, and feeding the bed of the plain by flooding.
Keywords: EC index, Foresight, Groundwater criterion, Groundwater depletion index, Minab Plain, SAR index -
هدف اصلی این پژوهش، تدوین راهبرد و اولویت بندی راهبردهای مربوط به الگوهای سازگاری با کم آبی و خشکسالی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با استفاده از روش SWOT و تکنیک QSPM است. این تحقیق از نظر ماهیت کاربردی و از نظر روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. بدین منظور با استفاده از داده های به دست آمده، ابعاد چهارگانه مدل SWOT مشخص شده و برپایه نتایج به دست آمده، راهبردهایی برای وضعیت های مختلف تعیین شد و در نهایت با استفاده از ماتریس برنامه ریزی کمی QSPM هر یک از راهبردها با استفاده از مولفه های چندگانه ارزیابی و سنجش شد. نتایج نمره به دست آمده از ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی به ترتیب 394/0 و 776/2 است. تحلیل همزمان ماتریس های عوامل داخلی و خارجی، وضعیت کلی راهبردهای در نظر گرفته شده برای الگوی سازگاری با کم آبی و خشکسالی را در حالت راهبرد های WO یعنی راهبردهای محافظه کارانه نشان داد. همچنین سنجش کمی راهبردها نشان داد که از بین راهبردهای تدوین شده، اعمال مدیریت یکپارچه با اصلاح ساختار تقسیمات کشوری براساس طراحی و استقرار سامانه تصمیم یار مدیریت جامع حوضه آبخیز (WO1) و اعمال مدیریت اکوسیستم محور با استفاده از مطالعه و اجرای برنامه حفاظت اکولوژیک پارک ملی (WO2) با داشتن بیشترین نمره به ترتیب 36/6 و 59/5 دارای بیشترین جذابیت و راهبرد مناسب برای تدوین الگوی سازگاری با کم آبی و خشکسالی در حوزه مدیریت دریاچه ارومیه است. همچنین استقرار بازار آب از طریق ساماندهی چاه ها و نصب کنتورهای هوشمند حجمی، کمترین جذابیت را از نظر خبرگان داراست.
کلید واژگان: خشکسالی, دریاچه ارومیه, سازگاری با کم آبی, QSPM, SWOTIntroductionLake Urmia is one of the centers that has suffered a water shortage due to natural and man-made factors, and in case of lack of appropriate measures, apart from security problems, it can also impose exorbitant costs on the country. This issue requires more attention and conducting more comprehensive studies from various aspects, especially intelligent basin management and integrated studies of water and soil resources and the implementation of specialized and timely programs for the supply of agricultural, drinking and industrial water. Investigations carried out during the last two decades show that the water level of Lake Urmia has decreased by more than eight meters and its area has decreased by more than 80% and has been subjected to complete drying (Shadkam, 2017). Currently, the water level of Lake Urmia is 1271 meters above sea level, the volume of water is 3 billion cubic meters and its area is between 2500 and 3000 square kilometers, and to reach the water level of 1274 meters and an area of 4300 square kilometers, it needs 14 billion cubic meters of water. Also, in order to reach the ideal water level, i.e. 1276 meters and an area of 5700 square kilometers, the volume of water should increase to 30 billion cubic meters (Asri and Ahmadi, 2018). Also, the drying of this lake can have a great impact on the life of the population living in the basin, the organisations inside the lake basin. Agriculture and economy of the region, climate change in the region and proper management of water resources and accurate knowledge of water balance components are of particular importance (Abdali et al., 2018). Since the drying up of this lake can have a great impact on the life of the population living in the basin, the organisms inside the lake, agriculture and economy of the region, climate change in the region and even political adversities, therefore it is necessary to apply proper management in order to adapt to the existing conditions and carry out basic planning. is inevitable (Fazli, 2014). Therefore, the mainreason for the lack of water and the drying up of Lake Urmia is the lack of foresight and long-term planning, and more importantly, the lack of discipline in the management and guidance of operational plans at the basin level (Mahdavi Damghani, 2019). Basically, strategic management includes 3 stages of strategy setting, strategy implementation and strategy evaluation, which the QSPM matrix (quantitative strategic planning matrix) is proportional to the first stage, that is, strategy setting. SWOT analysis includes the systematic identification of factors with which the strategy should have the best compatibility. The logic of the mentioned approach is that an effective strategy should maximize the strengths and opportunities of the system and minimize the weaknesses and threats. If this logic is used correctly, it will have very good results for choosing and designing an effective strategy (Zangiabadi and Mousavi, 2012). In 1989, Johnson et al., in a study, introduced SWOT as a tool used in the early stages of decision making. This matrix is effective in implementing development plans if specific goals and required indicators are available (Johnson et al., 1990).In this research, it is tried to determine the management strategies of Urmia lake basin in order to adapt to water shortage and drought in the process of comprehensive basin management using strategic management models (SWOT and QSPM). Therefore, it is necessary to first identify the strengths and weaknesses, as well as the opportunities and threats of the basin, and then determine the practical strategies, and after analyzing them, using the QSPM model, prioritize strategies to modify or complete the plans. In progress, he suggested to the relevant officials. Quantitative strategic planning matrix QSPM is an analytical method that determines the relative attractiveness of strategies. With this method, it is possible to objectively determine the various strategies that are among the best strategies, and the results of the matrix of internal and external factors are used to prepare a quantitative strategic planning matrix. In fact, this technique determines which of the selected strategic options is possible and then prioritizes these strategies (Zarrabi and Mahboob Far, 2012).Regarding the innovation in the research topic, in general, most of the studies have been done, they have discussed why the lake dries up and also provide solutions to improve the problem of dryness of Lake Urmia. Some studies have also addressed the problems caused by the drying up of Lake Urmia and its possible damages in the future and have concluded that it is important and necessary to try to revive this lake. Also, the researches that have been carried out in fields such as water shortage or drying up of Lake Urmia have mostly focused on the environmental, economic, health and sustainable development and even political, security and geopolitical aspects, but so far not much attention has been paid to the issue of strategic planning of Lake Urmia. and so far, a detailed assessment of the strengths and weaknesses, opportunities and threats in the comprehensive management of the Lake Urmia basin has not been done. Therefore, this research has a scientific innovation from this point of view.
Research and analysismethodThere are different methods and models to investigate and analyze this issue. Each of these models has its own concept and insight and follows a special technique and instructions. Among them, the SWOT matrix, which evaluates the strengths, weaknesses, opportunities and threats of the system, is more common and famous (Hill, T. and R. Westbrook, 1997). The SWOT model is one of the group decision-making models used in It is designed to determine long-term or short-term strategy and make big and key decisions about various issues and topics. The main task of the mentioned model is to determine the strategy to improve the efficiency or the situation (Bazrafkan and Ekhsish, 2015). Therefore, the application of SWOT analysis in the field of basin management in determining the optimal conditions and logical guidelines with appropriate executive and legal support, alignment between legislative, executive, supervisory organizations and the interpretation and analysis of the current conditions governing the basin, especially in the field of comprehensive studies and even The evaluation of the system letters and the description of the study services will be in different stages of justification, semi-detailed and detailed-executive (Chang, 2006 & Huang). Therefore, the use of new methods in the review of plans and programs can be very beneficial in order to achieve the goals of management. Based on the SWOT model, appropriate strategies are developed to achieve maximum strengths and opportunities and minimize weaknesses and threats (Nikolaou et al, 2010). It is necessary to set laws and extensive trainings and simultaneously conduct studies with the mentioned approach to understand the results obtained from it (Afkhami, 2018). In this research, SWOT and QSPM models were used to determine the appropriate strategies for determining adaptation patterns to water scarcity and drought in Lake Urmia. After collecting and analyzing the information obtained from the questionnaires using SPSS software, the total and average scores obtained for each factor were calculated, as well as the normalized weight along with the weighted score using EXPERT CHOICE software. Then, based on the ranking of the weighted points from the highest to the lowest, the top 5 strategies were determined in terms of the highest weighted points for each of the strengths, weaknesses, opportunities and threats. Then the factors identified in the four modes of SO (offensive strategies), WO (conservative strategies), ST (competitive strategies) and WT (defensive strategies) were linked.
Materials and methodsIn order to carry out the applied model of the research, first the current situation of the basin was investigated, then based on the models and patterns of management and strategic planning, environmental and internal factors were investigated, and by determining the strengths and weaknesses, threats and opportunities, it was analyzed. The findings of the analysis using the SWOT model and its related matrices include: evaluation matrices of external and internal factors and the combination of both, and finally, the QSPM quantitative strategic planning matrix is prepared. To determine the strategy, examining the internal and external factors alone is not the answer, and to identify the areas that can be improved, in addition to the SWOT model, it is necessary to analyze it using the quantitative strategic planning matrix or QSPM. For this reason, after examining the SWOT matrix, the QSPM analysis method is used. In fact, the research application model is obtained from the combination of the two matrices of SWOT strategic analysis and QSPM quantitative strategic planning.
Discussion and ResultsThe studies conducted show that 10 factors have been identified as strengths and 17 factors have been identified as weaknesses to determine patterns of adaptation to water scarcity and drought based on the strategic management approach. Also, among the external factors (opportunities), 15 factors have been identified and 9 factors have been identified as threats.The most important factor among the strengths of 1-preventing new development in the agricultural sector and 2-stopping all dam construction projects has been identified in the study. On the other hand, the most important weaknesses have been identified: 1- the creation of a future research center in the environmental organization and 2- the pathology of the social effects caused by the drying up of the lake. The most important opportunity for Lake Urmia 1- Education and raising awareness 2- Applying ecosystem-based management has been identified in contrast to the most important threat to the basin of Lake Urmia 1- Increasing water extraction from underground sources (drilling illegal wells) and 2- The planting of non-native and aquatic species has been identified.Also, based on the sum total of internal and external factors, the scope of determining the strategy was determined. As explained in the methodology section of this research, the IFE-EFE matrix is used to determine the range, and according to the calculations, the strategy range was placed in a conservative position. Therefore, WO strategies will be used for ranking and prioritizing strategies for the consistent management of Lake Urmia.In the next step, quantitative strategic planning matrix or QSPM was formed. In the quantitative strategic planning process, different strategies are examined and the best ones are selected. Meanwhile, in order to evaluate the attractiveness of each of the strategic factors in Table 4, a quantitative matrix for determining strategies compatible with water scarcity and drought for the management of Lake Urmia along with the attractiveness scores and other calculations is provided.
ConclusionIn this research, which was carried out in order to formulate and prioritize the strategy and patterns of adaptation to water shortage and drought in the Urmia catchment area, according to the different coefficients assigned to different internal and external factors, each of the influencing variables in the form of standardized matrices (matrix of internal factors and foreign) were measured and evaluated. The results obtained from the total weighted points of the matrix of internal factors showed that the management of the Urmia Lake catchment area has weaknesses in terms of adaptation to water shortage and drought in terms of internal factors, and in fact, the amount of weaknesses is more than the amount of strengths. Also, the results obtained from the total weighted points of the matrix of external factors showed that the compiled patterns are facing opportunities in terms of external factors. In other words, managers' advancement opportunities have a higher influence than threatening factors. The simultaneous analysis of internal and external factor matrices showed the general situation of the strategies related to the pattern of adaptation to water shortage and drought in the conservative area.QSPM matrix calculations in Table 5 showed that among the optimal WO strategies, priority is related to WO5, WO2, WO3, WO1 and WO4 strategies respectively. Therefore, in order to develop patterns of adaptation to water scarcity and drought in Lake Urmia, first of all, policies should be applied in the direction of changing the cultivation pattern by identifying salt-tolerant species suitable to the conditions of the region. Then apply ecosystem-oriented management by studying and implementing the national park's ecological protection program. In the next stage, the preparation of the plan to increase employment and alternative livelihoods should be done with the participation of the people, and finally, the prevention of unauthorized withdrawals from surface water should be implemented by applying integrated management and reforming the structure of the country's divisions, as well as organizing wells and installing volume smart meters in order to establish the water market.
Keywords: Lake Urmia, adaptation, water scarcity, Drought, Rick -
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تاثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 با استفاده از نرم افزار SDSM4.2 و برای مدل سازی کمی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرم افزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل از بررسی پدیده تغییر اقلیم در دوره آتی در سناریوهای ذکر شده نشان داد که به ترتیب دما به میزان 88/1، 60/2 و 28/4 درجه سانتی گراد افزایش و بارش به میزان 19/34، 08/42 و 43/59 درصد نسبت به حالت پایه کاهش می یابد. نتایج اعمال سناریوهای اقلیمی با استفاده از مدل آب زیر زمینی نشان داد که به دلیل کاهش بارندگی در این دوره، در سناریوهای مذکور متوسط تراز سطح آب زیرزمینی در دوره های آتی 1398، 1403، 1408 و 1414 نسبت به تراز سطح آب در سال پایه (1383-1382) به ترتیب در سناریو RCP2.6 برابر با 99/13-، 003/19-، 70/22- و 61/25- متر در سال برای سناریو RCP4.5 به ترتیب برابر با 99/13-، 95/18-، 75/22- و 73/24- متر در سال و برای سناریو RCP8.5 برای سال های مذکور به ترتیب برابر با 23/14-، 22/19-، 003/22- و 46/25- متر برآورد شد. این کاهش بارندگی و افزایش دما حاصل از تغییرات اقلیمی و به دنبال آن افزایش بهره برداری از سطح آب زیرزمینی برای مصارف متعدد باعث کاهش روز افزون منابع آب زیرزمینی شده است لذا توصیه می گردد برنامه ریزان راهکارهای لازم برای سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید و کمبود آب در این منطقه اتخاذ نمایند.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, دشت میناب, آب زیر زمینی, GMS, CanESM2Quantifying the size of climate change effect on groundwater draw down in arid and semi-arid regionsThe present research aims to assess climate change in the Minab plain and its effect on groundwater level variability in the future period. Climate change was explored by the climatic model CanESM2 using the SDSM4.2 software package, and the effect of climate change on groundwater resources was quantitatively modeled in the GMS10.0.5 software package under the emission scenarios of RCP2.6, RCP4.5, and RCP8.5. The results for the effect of climate change in the future period in the context of these scenarios showed that temperature will increase by 1.88ºC, 2.60ºC, and 4.28ºC and precipitation will decrease by 34.19%, 42.08%, and 59.43% versus the reference year, respectively. The results for the application of the climatic scenarios using the groundwater model revealed that due to the decline of precipitation in this period, mean groundwater level balance in the future periods leading to 2019, 2024, 2029, and 2035 versus the reference year (2003-2004) will be -13.99, -19.003, -22.70, and -25.61 m/yr in RCP2.6, -13.99, -18.95, -22.75, and -24.73 m/yr in RCP4.5, and -14.23, -19.22, -22.003, and -25.46 m/yr in RCP8.5, respectively. This shows that the drawdown will be being aggravated over time. Finally, this decline of precipitation and rise in temperature due to climate change and the subsequent increase in water abstraction for different uses will result in the growing depletion of the groundwater tables in Minab. So, it is recommended to planners and authorities to adopt strategies for adaptation to new climatic conditions and water scarcity and accommodate themselves with future conditions.
Keywords: climate change, Minab plain, Groundwater, GMS, CanESM2 -
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر مالچ های پلیمری و مالچ گیاهی بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک انجام شد. بدین منظور اثر سه نوع پلیمر مصنوعی، پلیمر طبیعی و پلیمر طبیعی- مصنوعی به همراه مالچ گیاهی (لاشبرگ) بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک در دو عمق (5-0 سانتی متر و 30-5 سانتی متر) در دو دوره زمانی (یک هفته و 6 ماه پس از پاشش مالچ ها) در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت. کرت های آزمایشی 10*10 متر انتخاب و مالچها 2 سانتیمتر سطح خاک را در هر کرت پوشش دادند. نتایج نشان داد که استفاده از مالچ ها در هفته اول پاشش، بر روی وزن مخصوص ظاهری (6/3% افزایش در پلیمر مصنوعی)، تخلخل (01/6% افزایش در پلیمر مصنوعی)، دما (52/2% افزایش در مالچ گیاهی و 85/1% کاهش در پلیمر طبیعی) و رطوبت (4/17% افزایش در پلیمر مصنوعی) در لایه 5-0 سانتی متری، همچنین درصد رطوبت خاک (67/16% افزایش در پلیمر مصنوعی) در لایه 30-5 سانتی متری تاثیرگذار بود، شش ماه پس از شروع آزمایش نیز مالچ های به کار گرفته شده در وزن مخصوص ظاهری (81/4% کاهش در پلیمر مصنوعی عمق اول/ 12/2% کاهش در پلیمر مصنوعی عمق دوم)، تخلخل (23/8% افزایش در پلیمر مصنوعی عمق اول/ 12/4% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق دوم) و درصد رطوبت (53/103% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق اول/ 6/48% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق دوم) هر دو عمق خاک، همچنین هدایت الکتریکی عمق اول (23/6% کاهش در پلیمر طبیعی- مصنوعی) اختلاف معنی داری نسبت به شاهد ایجاد کردند.
کلید واژگان: رزین آکریلیک, سلولز بهینه شده, لاشبرگ, تخلخل, درصد رطوبت خاک, دمای خاکThis study was conducted to evaluate the effect of polymer mulches and plant mulch on some soil physical properties. For this purpose, effects of synthetic polymer, natural polymer, natural - synthetic polymer, and litter, On some physical properties of soil at two depths (0-5 cm and 5-30 cm) and two time periods in a completely randomized design with four replications was studied. 10*10 meter experimental plots were considered and mulches covered 2 cm of the soil surface in each plot. The results showed that the use of mulches in the first week of applying, affected the bulk density (3.6% increase in synthetic polymer), porosity (6.01% increase in synthetic polymer), temperature (2.52% increase in litter and 1.85 decrease in natural polymer) and humidity (16.67% increase in synthetic polymer) at the layer of 0-5 cm, Soil moisture (16.67% increase in synthetic polymer) was also affected at the depth of 5-30 cm. Six months after the experiment began, mulches were applied, made a significant difference compared to control in the bulk density (4.81% and 2.12% decrease in synthetic polymer for 1st and 2nd layers respectively), porosity (8.23% increase in synthetic polymer for 1st layer and 4.12% increase in natural - synthetic polymer for 2nd layer) and moisture content of both surface and beneath soil (103.53% and 48.6% increase in natural - synthetic polymer for 1st and 2nd layers respectively), also the electrical conductivity of the first depth of soil (6.23% decrease in natural - synthetic polymer) was affected.
Keywords: acrylic resins, modified cellulose, litter, Porosity, Soil moisture, Soil temperature -
انتشار غیر قابل کنترل گازهای گلخانه ای دراتمسفر به عنوان عامل اصلی و تهدید برای تغییر اقلیم مطرح شده است. این امر موجب کاهش بارش ها، افزایش درجه حرارت و وقوع پیامدهای حدی اقلیمی در آینده است. با توجه به ویژگی های جوامع و محدودیت ها می تواند پیامدهای زیا نباری به همراه داشته باشد. درک روند این تغییرات در انجام پروژه های تغییر اقلیمی در مقیاس جهانی برای فهم تغییرات اقلیمی آینده بسیار مهم است. در این پژوهش، از مدل اقلیمی ریزمقیاس نمایی آماری جهت ریز مقیاس سازی در مقیاس منطقه ای برگرفته از مدل های گردش جهانی جو استفاده شده است. این پژوهش در حوزه آبخیز کارون شمالی به بررسی روند مولفه های بارش و درجه حرارت میانگین، جهت آشکارسازی تاثیر تغییرات بر اقلیم منطقه، انجام شده است که نتایج در پیش بینی های انجام شده نشان می دهد، در بازه پیش بینی شده (2100-2020) با استفاده از دو سناریوی خوشبینانه و بدبینانه (RCP2.6 و RCP8.5) عملکرد ارزیابی مدل برای متغییر بارش (R=0/85, MAD= 0/58, MSE=0/73, RMSE=0/84) و برای متغییر درجه حرارت (R=0/93, MAD= 2/2, MSE=1/5, RMSE=1/3) می باشد. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، متوسط بارش نسبت به دوره مشاهداتی تحت سناریو RCP2.6 به میزان 35/97 میلی متر افزایش و تحت سناریوی.RCP8.5 به مقدار 73/57 میلی متر افزایش خواهد داشت. همچنین درجه حرارت در هر دو سناریو RCP2.6 و RCP8.5به ترتیب 3/01 و 4/79 درجه سانتی گراد افزایش خواهد داشت.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, گازهای گلخانه ای, مدل گردش عمومی جو, مدل ریزمقیاس نمایی آماریUncontrolled emissions of greenhouse gases into the atmosphere have been cited as a major reason and threat to climate change. Accordingly, it causes decreasing in precipitation, increasing of temperature, and the occurrence of extreme climatic consequences in the future. Due to the characteristics of communities and limitations, it has harmful consequences. Understanding the trend of these changes in global climate change projects is crucial to understanding future climate change. In this research, based on global atmospheric circulation models has been used a statistical model for regional downscaling. This study has been carried out in the North Kroon basin in order to study the trend of precipitation components and average temperature, to reveal the impact of influence on the region's climate, that the results have been shown in the forecast range of (2100 -2020). Using both optimistic and pessimistic scenarios (RCP2.6 and RCP8.5), the model evaluation performance for the precipitation variable (R = 0.85, MAD = 0.58, MSE = 0.73, RMSE = 0.84) and for the temperature variable (R = 0.93, MAD = 2.2, MSE = 1.5, RMSE = 1.3). All in all, the average precipitation will increase 35.97 mm compared to the observation period under RCP2.6 scenarios and will increase by 73.57 mm under RCP8.5 scenarios. Also, the temperature in both scenarios RCP2.6 and RCP8.5 will respectively increase by 3.01 and 4.79 ° C.
Keywords: climate change, Greenhouse Gases, General Atmospheric circulation Model, Statistical down scaling model -
سابقه و هدف
مشکلات جوانهزنی و استقرار گیاهان در شرایط خشکی و کم آبی یکی از معضلات شایع در مناطق خشک و نیمه خشک کشور می باشد که بر روی میزان رشد و تولید جوامع گیاهی تاثیر می گذارد. بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهان در مواجهه با تنش خشکی از جمله امور مهم و موثر در موفقیت پروژه های اصلاح و احیای مراتع در عرصه های طبیعی می باشد. گونه های مرتعی Sanguisorba minor Scop. و (Host) P. Beauv Agropyron intermedium گیاهانی هستند که عمدتا در اقالیم نیمه خشک تا نیمه مرطوب پراکنش دارند و در این تحقیق امکان جوانه زنی و استقرار نهال این دو گونه علوفه ای ارزشمند با استفاده از تیمارهای مختلف پرایمینگ در منطقه ای خشک تر مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش هادر این مطالعه اثر تیمارهای پرایمینگ با آب مقطر، پلی اتیلنگلایکول (1/0 مگاپاسکال)، نیترات پتاسیم (2/0 درصد) و نانوذرات نقره در سه سطح (شامل غلظت های 30، 60 و 90 میلیگرم درلیتر) جهت بهبود خصوصیات جوانه زنی و استقرار گونههای گیاهی منتخب تحت شرایط آبیاری در حد ظرفیت زراعی و تنش خشکی در شرایط عرصه طبیعی مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار انجام شد و مجموعا تعداد 56 کرت برای هرگونه در نظر گرفته شد. ابعاد هر کرت احداثی برابر 5/1 مترمربع بود و در هر کرت سه ردیف کشت با فاصله 30 سانتیمتر و طول یک متر در نظر گرفته شد و در هر کرت آزمایشی تعداد 45 عدد بذر کشت گردید. صفات مورد اندازه گیری شامل ظهور نهال از خاک، سرعت ظهور، استقرار و زندهمانی، طول و وزن ریشه و ساقه، ویگوریته و میزان پرولین، کارتنویید، قند محلول، کلروفیل کل و آنزیمهای کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز بود. پس از اتمام داده برداری صفات مورد مطالعه در مزرعه و اخذ نتایج به دست آمده در آزمایشگاه، آنالیز واریانس و تجزیه وتحلیل داده ها در نرم افزار SPSS و مقایسه میانگین داده ها با آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح 5 درصد برای صفات مورد مطالعه در دو گونه انجام گرفت.
نتایجبررسی آماری نتایج بدست آمده نشان داد که کاربرد پرایمینگ بیشتر بر روی صفات درصد ظهور از خاک، سرعت ظهور و استقرار و زندهمانی نهال موثر بوده است اما سایر صفات مورد مطالعه را نیز تحت تاثیر قرار داده است. کاربرد نانوذرات نقره اثرات مثبت و یا منفی بر خصوصیات رویشی بذر و نهال رشد یافته از بذور گیاهان مورد مطالعه داشت. کاربرد تیمارهای پرایمینگ بذر با پلی اتیلنگلایکول و نیترات پتاسیم در گونه A. intermedium و کاربرد تیمارهای پرایمینگ بذر با پلی اتیلنگلایکول و نانوذرات نقره با غلظت 30 میلیگرم در لیتر در گونه S. minor بیشترین تاثیرات مثبت معنی دار در افزایش مقاومت به خشکی را داشت. همچنین کاربرد تیمارهای نانوذرات با غلظتهای 60 و 90 میلیگرم در لیتر اثرات منفی را بر مشخصههای رویشی و فیزیولوژی هر دو گونه مورد مطالعه نشان داد به طوری که افزایش 25 و 13 درصدی تولید بایومس تحت تیمار نانوذرات نقره با غلظت 30 میلیگرم در لیتر و کاهش 12 و 3 درصدی بایومس تحت تیمار نانوذرات نقره با غلظت 90 میلیگرم در لیتر به ترتیب برای گونه های A. intermedium و S. minor مشاهده شد.
نتیجه گیریافزایش سرعت جذب آب و متابولیسم در بذرهای پرایم شده موجب جوانه زنی بیشتر، کاهش غیریکنواختی فیزیولوژیکی طبیعی و ذاتی جوانه ها و افزایش تحمل به خشکی و عملکرد گیاهان می شود. تاثیر مثبت نانوذرات نقره عمدتا به دلیل تسهیل نفوذ آب و مواد غذایی به بذر گیاه و بهبود خصوصیات جوانه زنی می باشد. یافته های این مطالعه می تواند به منظور انتخاب بهترین تیمار برای بهبود عملکرد هر دو گونه مورد مطالعه تحت شرایط تنش زای محیطی مورد توجه قرار گرفته و موجب افزایش میزان موفقیت در کشت و استقرار گونه های مرتعی S. minor و A. intermedium در سطح مراتع مناطق خشک و نیمه خشک و افزایش بازدهی پروژه های بیولوژیک اصلاح و احیاء مراتع گردد.
کلید واژگان: ظهور و استقرار گیاهچه, پیش تیمار, خصوصیات عملکردی, تولید مراتعJournal of Rangeland, Volume:16 Issue: 2, 2022, PP 236 -250Background and objectivesProblems of germination and establishment of plants in drought and dehydration conditions is one of the common problems in arid and semi-arid regions of the country which affects the growth and production of plant communities. Improvement of seed germination and establishment of plants under drought stress is one of the most important issues in success of rehabilitation projects in natural areas. Range species of Sanguisorba minor and Agropyron intermedium are mainly distributed in semi-arid ad semi-humid climates. In this research, the possibility of germination and establishment of these species were investigated under different priming treatments in an arid region.
MethodologyIn this study, the effects of different priming included distilled water, polyethylene glycol (0.1 Mega-Pascal), potassium nitrate (0.2%) and silver nanoparticles (at three levels of 30, 60 and 90 mg/l) were investigated for improvement of seed germination characteristic and plant establishment under irrigation regime of field capacity and drought stress under field natural condition. The experiment was performed as a factorial in a randomized complete block design with 4 replications and in total 56 plots was considered for each species. The dimensions of each construction plot were equal to 1.5 square meters and in each plot, three planting rows with a distance of 30 cm and a length of one meter were considered and 45 seeds were planted in each experimental plot. The measured traits were included the percentage and velocity of appearance of seedlings from the soil, establishment and survival, length and weight of root and stem, vigority, prolin, carotenoid, soluble sugar, total chlorophyll, catalase and superoxide dismutase enzymes. After sampling the studied traits in the field and obtaining the results obtained in the laboratory, analysis of variance and analysis of data in SPSS software and comparison of mean data with Duncan's multiple range tests at 5% level for the studied traits were performed in both species.
ResultsStatistical analysis of the results showed that the application of priming has been more effective on soil appearance percentage, appearance rate and establishment and survival of seedlings, but it has also affected other studied traits. Application of silver nanoparticles had positive or negative effects on the vegetative characteristics of seeds and seedlings grown from the seeds of the studied plants. Application of polyethylene glycol and potassium nitrate in A. intermedium and application of polyethylene glycol and silver nanoparticles with concentration of 30 mg/l in S. minor showed the highest positive effects on plant resistance under drought stress. Application of silver nanoparticle at concentrations of 60 and 90 mg/L showed negative effects on the vegetative and physiological characteristics of two studied species as well. Increase of 25% and 13% in biomass production under the treatment of silver nanoparticles with a concentration of 30 mg/l and decrease of 12% and 3% in the biomass under the treatment of silver nanoparticles at a concentration of 90 mg/l, respectively were observed for A. intermedium and S. minor species.
ConclusionIncreasing the rate of water absorption and metabolism in primed seeds leads to more germination, reduces the natural and inherent physiological non-uniformity of buds and increases drought tolerance and plant yield. The positive effect of silver nanoparticles is mainly due to facilitating the penetration of water and nutrients into plant seeds and improving germination properties.Using the results of this research can increase the success rate in the cultivation and establishment of S. minor and A. intermedium range species in arid and semi-arid rangelands and increase the efficiency of biological projects for rangelands improvement and rehabilitation.
Keywords: Seedling emergence, establishment, Pre-treatment, Functional characteristics, Rangeland production -
بیابان زایی به عنوان یک تهدید جدی برای محیط های خشک و نیمه خشک و حتی نیمه مرطوب در چند دهه اخیر محسوب شده و مانع اصلی توسعه پایدار جهانی است، در نتیجه نظارت بر روند تغییرات آن از اقدامات ضروری محسوب می شود. یکی از روش های مقرون به صرفه، اغلب رایگان و در دسترس برای نظارت بر تغییرات این مناطق استفاده از سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی است. در این مطالعه با استفاده از روش تحلیل بردار تغییر اقدام به ارزیابی و تحلیل شدت بیابان زایی در بخشی از شهرستان قلعه گنج در جنوب استان کرمان پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا در گوگل ارث انجین از باندهای تصاویر لندست 8 در دو بازه زمانی 2014 (دوره زمانی اول) و بازه زمانی2020 (دوره زمانی دوم) برای ماه های اسفند و فروردین استفاده شده است. تصحیحات لازم روی آنها اعمال و برای هر دو دوره به صورت جداگانه میانگین گیری و سپس شاخص های EVI و BSI محاسبه شده است. در مرحله بعد با استفاده از این دو شاخص و روش تحلیل بردار تغییر در محیط نرم افزار GIS، به تعیین بزرگی تغییرات و جهت تغییرات بیابان زایی در منطقه مورد پرداخته شده است. دستاورد پژوهش حاضر گویای غالبیت روند احیای منطقه در طی سال های مورد مطالعه می باشد و نتایج کلی حاکی ازین امر است که توسعه کشاورزی و در کنار آن تغییر کاربری اراضی بیشترین تاثیر را بر شاخص های پایش و روند بیابان زایی در منطقه داشته اند؛ بدین صورت که شاهد تخریب اراضی در اطراف مناطق مسکونی هستیم و از سویی رابطه تنگاتنگی بین فعالیت های کشاورزی و مناطق احیایی در منطقه وجود دارد.
کلید واژگان: تحلیل بردار تغییر, بیابان زایی, قلعه گنج, EVI, BSIDesertification has been considered as a serious threat to arid, semi-arid and even semi-humid climate in recent decades and it is a major obstacle to sustainable global development, so monitoring its changes is urgent. Using remote sensing and GIS is one of the cost-effective, often free and accessible method to monitor changes in these areas. In this study, change vector analysis method was used for evaluation and analysis of desertification change in a part of Ghalehganj county in south of Kerman province. For this purpose, Landsat 8 image bands in two time periods of 2014 (first period) and 2020 period (second period) for March and April was used in Google Earth Engine. Image pre-processing were applied and averaging was done separately for both periods which was followed by calculation of EVI and BSI indices. For the next step, using these two indicators and the change vector analysis method in the GIS software, the magnitude and direction of desertification change trends were determined. The results of the present research indicated the dominance of the reclamation process in the region during the years studied and the overall results indicate that development of cultivated lands and land use change have the greatest impact on monitoring indicators and desertification trends in the region. Thus, degradation of lands around residential areas are witnessed and on the other hand, there is a significant relationship between agricultural activities and rehabilitation areas in the region.
Keywords: Change vector analysis, desertification, Ghalehgang, BSI, EVI -
دراین تحقیق برای برررسی پوشش گیاهی از شاخص NDVI بدست آمده از سنجنده MODIS و برای بررسی خشکسالی از شاخص SPI مبتنی بر داده های بارندگی این حوزه در دو اقلیم خشک و خشک نیمه مرطوب در بازه زمانی (1397-1380) استفاده شد. نتایج نشان داد به طور متوسط 53 درصد از این منطقه دچار خشکسالی بوده است. همچنین در بازه زمانی 1380 تا 1382 نسبت به دیگر بازه های زمانی این دوره خشکسالی شدیدتر بوده است علاوه براین پیک شاخص پوشش گیاهی در سال 1384 رخ داده است که بیانگر متاثر بودن پوشش گیاهی از نوسانات بارندگی منطقه است. ماتریس همبستگی بین سه شاخص نامبرده حاکی از آن است که شاخص NDVI همبستگی یکسانی نسبت به دو شاخص SPI و بارندگی سالیانه داشته است. همچنین نتایج این همبستگی در سطح دو اقلیم خشک و خشک نیمه مرطوب به ترتیب 38/0 و 25/0 بوده است که این نتایج بیانگر این است که هر چند که همبستگی پایینی وجود دارد ولی این رابطه مثبت بوده و در سطح اقلیم های مختلف یک منطقه متفاوت است. از طرفی دیگر بیشترین کلاس خشکسالی در اقلیم های خشک و خشک نیمه مرطوب به ترتیب به میزان 55/55 و 50 درصد در طبقه خشکسالی نسبتا نرمال قرار دارد. با توجه به مطالب ذکر شده می توان دریافت که با استفاده از داده های سنجش از دوری می توان به پایش پاسخ اکوسیستم های مناطق خشک و خشکنیمه مرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی پرداخت. همچنین این مطالعه نشان داد که مناطق خشک و خشک نیمه-مرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی و انسانی بسیار حساس تر هستند.کلید واژگان: حبله رود, همبستگی, خشکسالی, NDVI, سنجش از دورDue to the importance of vegetation cover in these areas, the aim of this study was to investigate the effect of drought, on vegetation of HablehRood watershed.Initially, NDVI index obtained from MODIS sensor was used to study vegetation cover and then SPI index based on rainfall data of two basins in two arid and semi-humid climates was used for drought assessment (2001-2018) using image processing methods. The results showed that during this 18-year period, 53% of the region had droughts on average. Also during the period 2001-2003, drought was more severe than other periods (2003-2018). In addition, the highest vegetation index occurred in 2005, indicating that vegetation was affected by rainfall fluctuations in the region. The correlation matrix between the three indices indicated that NDVI had the same correlation with SPI and annual rainfall. The results of this correlation in dry and semi-humid climates showed that the correlation was 0.38 and 0.25, respectively. These results indicate that this relationship is positive and robust in different climates of a region؟. On the other hand, drought class is mainly located in dry and semi-humid climates, with 55.55% and 50% in relatively normal drought class, respectively. Based on the above, it can be concluded that using remote sensing data can monitor the response of semi-humid and dry arid ecosystems to climate change. The study also showed that arid and semi-arid regions are highly susceptible to climate change and human anomalies. Therefore, the destruction of these lands will have many environmental and economic consequences.Keywords: Hablehrood, Correlation, Drought, NDVI, remote sensing
-
شوری خاک در چند دهه اخیر به دلیل استفاده نامناسب و غیراصولی از منابع پایه به شدت رو به افزایش است. این معضل در مناطق مختلف کشور به ویژه مناطق خشک و نیمه خشک آثار زیان بار شدیدی را پدید آورده است. به طوری که در این مناطق با تجمع نمک های محلول در سطح خاک عملکرد محصول کاهش می یابد و در نهایت باعث ازبین رفتن زمین های کشاورزی می شود. باتوجه به اهمیت موضوع در این پژوهش به بررسی روند تغییرات زمانی و مکانی شوری خاک در دشت میناب پرداخته شد. بدین منظور از تصاویر ماهواره ای مربوط به سال های 1380، 1390 و 1400 استفاده گردید. برای تهیه نقشه های شوری خاک از نرم افزار ENVI5.1 و برای بررسی تغییرات و پیش بینی آن در دوره آتی از مدل ترکیبیCA-Markov در نرم افزار TerrSet استفاده شد. نتایج نشان داد که با گذشت زمان بر میزان شوری اراضی در این منطقه افزوده می شود به طوری که مساحت کلاس شوری خیلی زیاد در سال های 1380، 1390 و 1400 به ترتیب برابر است با 21/12، 14 و 51/19 درصد می باشد که این میزان افزایش در بخش های جنوب و جنوب غرب دشت بیش تر رخ داده است. همچنین نقشه پیش بینی نیز نشان دهنده گسترش شوری در منطقه موردمطالعه می باشد به طوری که بیش ترین وسعت افزایش نرخ تغییر شوری در سال 1420 مربوط به کلاس شوری خیلی زیاد و برابر 24/20 درصد است. مساحت اراضی با شوری خیلی زیاد در سال 1380 تا 1420 از 20/12 درصد به 62/29 درصد افزایش یافته، درحالی که مساحت اراضی با شوری متوسط از 47/60 درصد در سال 1380 به 88/13 درصد در سال 1420 کاهش یافته است. در حالت کلی یکی از راهکارهای مدیریتی جهت جلوگیری از افزایش شوری خاک در این منطقه تغییر سیستم آبیاری می باشد تا به کمک آن به توان از مصرف شدید آب و کاهش کیفیت آب وخاک جلوگیری کرد.
کلید واژگان: شوری خاک, دشت میناب, تصاویر ماهواره ای, تخریب اراضیSoil salinity has sharply been increasing in recent decades due to improper use of basic resources. This issue has had severe harmful effects in different parts of Iran, especially in arid and semi-arid regions where the accumulation of soluble salts in soil surface has reduced crop yields and destroyed arable lands. Given the significance of this issue, the present research investigated the trend of temporal and spatial variations of soil salinity in Minab Plain for which the satellite images of 2001, 2011, and 2021 were used. The Envi5.1 software package was used to develop the soil salinity maps, and the hybrid CA-Markov model in the TerrSet software package was employed to study the soil salinity changes and predict it for the future period. The results showed that the land salinity would increase in these regions over time so that the area of very high salinity class has been 39.46, 45.26, and 63.09 km2 in 2001, 2011, and 2021, respectively. This increase was even greater in southern and southwestern parts of the plain. Furthermore, the prediction map showed the expansion of salinity in the studied region so that the highest area of salinity change rate in 2021 was found to be related to the very high salinity class (20.24%) and the area of very highly saline lands has increased from 12.20% to 29.62% from 2001 to 2021 whereas the area of moderately saline lands has decreased from 60.47% in 2001 to 13.88% in 2021. In general, an approach for preventing soil salinity aggravation in this region is to change the irrigation system to prevent severe water use and the loss of water quality, which would finally influence the soil to a lesser extent.
Keywords: Land degradation, Minab plain, Satellite images, Soil Salinity -
سابقه و هدف
تناسب مرتع برای چرای دام با امتیازدهی به معیارهای پوشش گیاهی، منابع آب و فرسایش خاک مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این پژوهش تناسب مرتع لار آبسر در استان مازندران برای چرای دام های اهلی و حیات وحش علفخوار چرا کننده از مرتع مورد بررسی قرار گرفت. محققین بسیاری شایستگی مرتع برای چرای گاو، گوسفند، بز و شتر را موردبررسی قرار دادند؛ اما تحقیقات بسیار کمی در خصوص چرای دام برای حیات وحش (در کنار دام های اهلی) انجام شده است. هدف از این پژوهش محاسبه تناسب واقعی مرتع برای چرای دام است تا مدیریت با کارایی بالا و اثربخشی بیشتر روی مرتع متمرکز گردد. کاری که در تحقیقات ذکرشده انجام نشده است.
مواد و روش هاپژوهش حاضر در بخشی از زیر حوزه آبخیز رودخانه هراز، استان مازندران، شهرستان آمل، بخش لاریجان، دهستان لاریجان سفلی، مرتع لار آبسر انجام شد. در تیرماه 1398 نمونه برداری در منطقه معرف تیپ های گیاهی به روش تصادفی سیستماتیک با استقرار دو ترانسکت 100 متری و 10 پلات یک مترمربعی در هر تیپ گیاهی انجام شد؛ تولید گونه های گیاهی قابل چرای دام به روش قطع و توزین اندازه گیری شد. نوع و آمار حیات وحش از اداره محیط زیست مازندران دریافت شد. نوع گیاهان مورداستفاده آن ها نیز با پرسش از چوپانان تعیین گردید. تعیین خوشخوراکی گونه های گیاهی برای حیات وحش با استفاده از منابع مختلف صورت گرفت. ضرایب توصیه شده برای کلاس خوشخوراکی I،> 50/0، برای کلاس II، 30/0 و برای کلاس III، 20/0 در نظر گرفته شد. لیست گونه های گیاهی در هرتیپ نوشته شد و پس از اعمال ضرایب خوشخوراکی، درصد خوشخوراکی برای هر دام در هر تیپ به دست آمد.و مطابق با دستورالعمل فایو (1991) که توسط ارزانی و همکاران اصلاح شده است، امتیازدهی و ارزیابی صورت گرفت. در دستورالعمل فوق الذکر معیارهای پوشش گیاهی، منابع آب و فرسایش خاک موردبررسی قرار گرفتند.
نتایجبا توجه به بررسی لیست گونه های گیاهی مرتع لار آبسر تعداد 76 گونه گیاهی از 24 خانواده شناسایی شد؛ که از این تعداد خانواده Poaceae و Asteraceae به ترتیب با 13 و 12 گونه گیاهی بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. نتایج نشان می دهد خانواده گیاهان گندمیان و کاسنیان در میان سایر گیاهان غالبیت دارند. این گیاهان برای دام حایز اهمیت هستند (35)؛ و بخش زیادی از خوراک دام را تامین می نمایند (10). نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد پس از خانواده گندمیان و کاسنی، خانواده های نعناییان و بقولات در مرتع فراوان اند. نتایج نشان داد تناسب تیپ های گیاهی مختلف برای چرای دام متفاوت است و عامل کاهش دهنده تناسب چرا (دام اهلی و حیات وحش) شیب است. تیپ گیاهی 7 برای چرای انواع دام ها خوب است و تیپ گیاهی 2 (Fe.ov-On.co) برای چرای گوسفند و برای سایر انواع دام متوسط است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از این تحقیق، به نظر می رسد مرتع لار آبسر تناسب لازم را برای چرای دام های اهلی و حیات وحش دارد. حیات وحش چرا کننده از مرتع تنها به بز و کل وحشی و قوچ و میش وحشی محدود نمی شود؛ بلکه حیوانات دیگری نظیر گوزن، آهو و غیره نیز ممکن است در مراتع چرا کنند.. نزدیک بودن نتایج تناسب مرتع برای چرای دام های اهلی و حیات وحش نشان از این دارد که گونه های گیاهی مورد علاقه هر دو دسته تقریبا مشابه اند و عاملی که سبب بروز تفاوت می شود شیب است که یک عامل توپوگرافی و محیطی است. لذا می توان چنین نتیجه گیری کرد که چرای دام های اهلی و حیات وحش با هم امکان پذیر است و مدیریت می تواند با طبقه بندی شیب مرتع یک برنامه ریزی صحیح با راندمان بالا را ارایه دهد.
کلید واژگان: پوشش گیاهی, شیب, فرسایش خاک, منابع آبBackground and objectivesRangeland suitability for livestock grazing is assessed by scoring criteria for vegetation, water resources and soil erosion. In this study, the suitability of Lar Absar rangeland in Mazandaran province for grazing domestic animals and herbivorous wildlife grazing from the rangeland was investigated. Many researchers have examined pasture suitability for grazing cattle, sheep, goats, and camels; But very little research has been done on grazing for wildlife (along with livestock). The purpose of this study is to calculate the actual rangeland suitability for livestock grazing so that high efficiency and more effective management can focus on the rangeland. This has not been done in the research mentioned.
MethodologyThe present study was conducted in a part of Haraz river basin, Mazandaran province, Amol city, Larijan section, Lower Larijan village, Lar Absar rangeland. In July 1398, sampling was carried out in the area representing plant types in a systematic random method with the establishment of two 100-meter transects and 10 plots of one square meter in each plant type; Production of grazable plant species was measured by cutting and weighing. Type and statistics of wildlife were received from Mazandaran Environment Department. The type of plants used was also determined by asking the shepherds. Plant species palatability was determined for wildlife using different sources. The recommended coefficients for appetizer class I were> 0.50, for class II was 0.30 and for class III was 0.20. The list of plant species was written in each type and after applying the coefficient of palatability, the percentage of palatability was obtained for each animal in each type. In the above-mentioned guidelines, vegetation criteria, water resources and soil erosion were examined.
ResultsAccording to the list of plant species in Lar Absar rangeland, 76 plant species from 24 families were identified; Of these, Poaceae and Asteraceae families with 13 and 12 plant species, respectively, have the highest abundance. The results show that wheatgrass and chicory families are predominant among other plants. These plants are important for livestock (35); And provide a large portion of livestock feed (10). The results of this study showed that after the wheat and chicory families, the mint and legume families are abundant in the rangeland. The results showed that the suitability of different plant types for livestock grazing is different and the factor that reduces grazing suitability (domestic livestock and wildlife) is the slope. Plant type 7 is good for grazing livestock and plant type 2 (Fe.ov-On.co) is good for grazing sheep and for other types of livestock.
ConclusionAccording to the results of this study, it seems that Lar Absar rangeland is suitable for grazing domestic animals and wildlife. Pasture grazing wildlife is not limited to wild goats and whole rams and wild ewes; Other animals, such as deer, deer, etc., may also graze in the pastures. The difference is the slope, which is a topographical and environmental factor. Therefore, it can be concluded that grazing of livestock and wildlife is possible together and management can provide a correct planning with high efficiency by classifying pasture slope.
Keywords: Slope, Soil erosion, Vegetation, Water resources -
روش های مرتع داری یکی از ارکان مهم مدیریت مرتع هستند. در مدیریت چرای دام با توجه به سیستم چرایی و روش مرتع داری این امکان وجود دارد که بتوان وضعیت مرتع را با هزینه اندک و با مدیریت بهینه ارتقاء داد. لذا در این تحقیق نیز برای مدیریت بهینه مرتع لار آبسر در استان مازندران، سیستم چرایی و روش مرتع داری مورد توجه قرار گرفت. در این پژوهش درجه وضعیت مرتع در هر تیپ گیاهی با استفاده از روش چهار فاکتوری و گرایش مرتع نیز به روش ترازو تعیین شد و پس از مطالعات خاکشناسی به عنوان یک بخش ضروری در اکوسیستم های مرتعی، با توجه به وضعیت و گرایش در هر تیپ گیاهی، روش مرتع داری و سیستم چرایی انتخاب شد. نتایج نشان داد همه تیپ های گیاهی مرتع لار آبسر دارای وضعیت متوسط و خوب هستند و گرایش آن ها نیز ثابت و در برخی از تیپ ها مثبت است. در تیپ های گیاهی (Festuca ovina- Onobrychis cornuta) و (Bromus tomentellus- Hordeum bulbosum) با توجه به وضعیت خوب و گرایش مثبت، روش مرتع داری تعادلی پیشنهاد می گردد و در آن باید تلاش شود تا شرایط خوب مرتع حفظ شود. با قطعه بندی این دو تیپ گیاهی و اجرای برنامه تناوب چرا، از چرای زودرس جلوگیری می شود و به علت زیاد بودن تعداد دام در واحد سطح از هدرفت علوفه ممانعت به عمل می آید. درنتیجه چرای علوفه به طور یکنواخت انجام خواهد شد و زمانی که دام به قطعه دیگر هدایت می شود فرصتی به گیاهان قطعه اولی داده می شود تا به رشد خود ادامه دهند. در سایر تیپ های مرتع لار آبسر روش مرتع داری طبیعی خواهد بود به طوری که با بهبود ترکیب گیاهی به روش طبیعی به گیاهان مجالی داده می شود تا امکان زادآوری و جایگزینی بیابند و ضمن دادن فرصت کافی به گیاهان، حداکثر استفاده از علوفه مرتع صورت می گیرد. لذا قبل از هر گونه دخالت در اکوسیستم های مرتعی باید براساس وضعیت و گرایش وضعیت، روش مرتعداری انتخاب شود؛ و تا آنجا که امکان پذیر است پوشش گیاهی مرتع را بطور طبیعی و با انتخاب سیستم چرایی مناسب ارتقا داد و از دخالت دیگر روش های پرهزینه اجتناب نمود. به نظر می رسد انتخاب روش های مرتع داری و سیستم های چرایی مناسب در تیپ های گیاهی می تواند یک گام مفید و موثر برای مراتع باشد.
کلید واژگان: تناوب چرا, گرایش مرتع, مازندران, مرتع داری تعادلی, وضعیت مرتعRangeland management method is one of the important aspects of rangeland management activities. In livestock grazing management, according to the grazing system and rangeland management method, it is possible to promote the rangeland condition with low cost and optimal management. Therefore, in this study, for the optimal management of Lar Absar rangeland in Mazandaran province, the grazing system and rangeland management method were considered. In this research, the degree of rangeland condition in each vegetation type using the four-factor method and rangeland trend was also determined by grazing system and rangeland method. The results showed that all vegetation types of Lar Absar rangeland have a moderate and good condition and their tendency is constant and in some types is positive. In vegetation type of (Festuca ovina- Onobrychis cornuta) and (Bromus tomentellus- Hordeum bulbosum). Due to the good condition and positive tendency, range management method of Balanced is suggested and in it, efforts should be made to maintain good rangeland conditions. Premature grazing is prevented by segmenting these two vegetation types and implementing a grazing rotation program and due to the large number of livestock per unit area, forage loss is prevented. As a result, forage grazing will be done uniformly and when the livestock is moved to another plot, the plants in the first plot are given the opportunity to continue growing.In other types of Lar Absar rangeland, the rangeland management method will be natural, so that by improving the plant composition in a natural method, plants will be given the opportunity to regenerate and replacement and while giving sufficient opportunity to the plants, the maximum use of forage is done. Therefore, before any intervention in rangeland ecosystems, the rangeland management method should be selected based on the condition and trend, and as far as possible improved rangeland vegetation naturally and by choosing the appropriate grazing system and avoided other costly methods. It seems that selection of appropriate rangeland management methods and grazing systems in vegetation types can be a useful and effective step for rangelands.
Keywords: Rotation grazing system, Rangeland trend, Mazandaran, Balanced rangeland management, Rangeland condition
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.