به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حسین شاهون

  • رضا مسائلی *، طاهره سادات جعفرزاده کاشی، رسول دیناروند، محمدرضا تحریری، حسین شاهون، مجید راز، کیمیا خوشرو، سولماز حیدری
    زمینه و هدف
    هدف از این تحقیق بررسی عملکرد یک سیمان کلسیم فسفاتی با جایگزینی 3 درصد وزنی استرانسیم در شرایط آزمایشگاهی و برای افزایش تشکیل بافت استخوانی بود.
    روش بررسی
    ترکیب فازی، آنالیز حرارتی، ریز ساختار و زمان گیرش سیمان کلسیم فسفاتی آماده شده مورد بررسی قرار گرفت. همچنین جهت ارزیابی های برون تنی از روش بررسی سمیت سلولی MTT و فعالیت آلکالین فسفاتاز استفاده شد و در نهایت مطالعات رادیولوژیکی و هیستوپاتولوژیکی بر روی نمونه های سیمانی ساخته شده انجام پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های T-test و One-way ANOVAاستفاده شد.
    یافته ها
    آنالیز پراش اشعه ایکس نشان داد که با افزایش نسبت پودر/ مایع، بلورینگی سیمان های ساخته شده افزایش یافته است و جایگزینی استرانسیم به جای کلسیم در سیمان های کلسیم فسفاتی می تواند سبب تغییر ساختار بلوری گردد. اما در سیمان های کلسیم فسفاتی بدون حضور استرانسیم هیدروکسی آپاتیت تغییر قابل ملاحظه ای در میزان بلورینگی مشاهده نشد. مشاهدات میکروسکوپ الکترونی نیز نشان داد که با افزایش نسبت پودر به مایع تشکیل بلورهای هیدروکسی آپاتیتی که درنتیجه بر هم کنش فاز جامد و مایع تشکیل می شوند، کاهش پیدا کرده است. همچنین جایگزینی استرانسیم در بین مکان های اتم کلسیم سبب افزایش بلورینگی هیدروکسی آپاتیت شد. همچنین مطالعات برون تنی بر روی سیمان های ساخته شده حاکی از افزایش زیست سازگاری و فعالیت آلکالین فسفاتاز نمونه ها با افزودن 3 درصد وزنی استرانسیم هیدروکسی آپاتیت به سیمان ها بوده که احتمالا به سبب حضور یون های استرانسیم در ساختار می باشد. درنهایت مطالعات هیستولوژیکی نیز نشان داد که پس از گذشت 4 هفته از کاشت سیمان های حاوی 3 درصد وزنی استرانسیم هیدروکسی آپاتیت، ریمودل شدن بافت در مقایسه با سایر نمونه ها بهتر صورت گرفت.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که سیمان های کلسیم فسفاتی می تواند به عنوان یک حامل مناسب به همراه ترکیبات استرانسیم در بازسازی بافت استخوانی عمل کند.
    کلید واژگان: سیمان کلسیم فسفاتی, استرانسیم, مشخصه یابی
    Reza Masaeli, Tahereh Sadat Jafarzadeh Kashi, Rasoul Dinarvand, Mohammadreza Tahriri, Hossein Shahoon, Majid Raz, Kimya Khoshroo, Soolmaz Heidari
    Background And Aims
    The aim of this study was to evaluate the invitro and invivo performance of a 3 wt% of strontium additive hydroxyapatite calcium phosphate cements (CPC).
    Materials And Methods
    The prepared calcium phosphate cement was characterized with XRD, FTIR, setting time, STA and in vitro and in vivo biological analyses. The MTT assay ALP activities as in vitro study and radiological and histological examinations as in vivo study between the three groups of 3 wt% Sr-HA/CPC, CPC and control were performed and compared. Data were analyzed using T-test and One-way ANOVA.
    Results
    XRD analysis demonstrated that by increasing the ratio of Powder/Liquid (P/L), the crystallinity of the prepared cement increased. The substitution of strontium instead of calcium in CPC could also alter the crystal structure, including some structural disorder. However, in the CPC with no strontium hydroxyapatite (Sr-HA), no significant increase in the crystallinity was observed. SEM observations revealed CPC with increasing P/L ratio, the formation of hydroxyapatite crystals arising from the interaction of solid and liquid phase of cement was decreased. Also, the addition of Sr within Ca site culminated in a dramatic increase in crystallinity of hydroxyapatite. In vitro biological properties ascertained that addition of 3 wt. % Sr-HA into CPC enhanced MTT assay and ALP activity, which could be due to the presence of strontium ions. The histological study showed that greater remodeling was seen at 4 weeks after implantation when the 3 wt% Sr-HA/CPC was used.
    Conclusion
    The obtained results cleared that CPC can be a potential candidate as a carrier with strontium additives for bone remodeling and regeneration.
    Keywords: Calcium phosphate cement, Strontium, Characterization
  • Shahoon Hossein*, Shahoon Shadi, Sahabekhtiari Mehran
    Introduction
    Because of prevalence of permanent tooth extraction and it’s related complication and due to bether alternative ways of tooth repair, this stady is done in Health Centers of karaj province to evaluate the etiologies and related risk factors.
    Methods
    Survey was done by cross-sectional method on 240 patients. After extraction of data/factors like etiology of tooth remoral/ age/ sex/ educational leval/ cigarette somking and History of systemic disease were analayzed by SPSS software version 10.
    Results
    In present study, the most common reason of tooth extraction are decaying (72.1%), periodontal disease (17.5%), prosthesic reasons (7.5%), orthodontics causes (1.7%) and other reason (1.3%). (54.6%) were women and (45.4%) were men. In term of educational leval (45.8%) were in undergratuate level and (8.3%) had university degree. Except sex, in all other factors p value was <0.05.
    Conclusion
    Because caries and periodontal diseases were the most causes of permanent tooth extraction in referred people development of the tooth and oral health system including an efficient program that educate people abaut prevention is needed.
    Keywords: Extraction of teeth, causes of extraction
  • حسین شاهون، فاطمه مشهدی عباس، مهسا نعمت اللهی، شادی شاهون
    سابقه و هدف
    کشف، خلوص و سنتز پروتئین های نوترکیب استخوان از گروه BMPنقطه عطف مهمی در درک فیزیولوژی استخوان جهت ترمیم نقایص استخوانی بود. تحقیق حاضر برای اولین بار با هدف رفع محدودیت های حاصل از کاربرد پیوندهای استخوانی اتوگرافت و یافتن ماده ای که بتواند جایگزین مناسبی برای گرفت های استخوانی باشد، انجام پذیرفت. تحقیق حاضر به بررسی تاثیرBMP7 و نانوذرات نقره بر نفوذپذیری سلولی بافت عضلانی جهت تولید استخوان بصورت اکتوپیک در عضله گلوتئو فمورال Rat پرداخته است.
    مواد و روش ها
    در مطالعه تجربی دوسوکور حاضر، 42 راس Rat به 6 گروه 7 تایی تقسیم شدند. به 3 گروه اول 200 نانوگرمBMP7 با 1/0 میلی گرم نانوذرات نقره و به 3 گروه دوم مقدار200 نانوگرمBMP7 در 4/0 میلی گرم سرم فیزیولوژی تزریق شد. نمونه ها در روزهای 7، 14و21 بعد از عمل قربانی شدند. نمونه ها از نظر تغییرات بافتی شامل وجود نکروز، التهاب، تشکیل بافت فیبروز و بافت کلسیفییه با میکروسکوپ نوری با بزرگنمایی40، 100 و400 بررسی شدند. نتایج حاصل با استفاده از آزمون های Hosmer and Lemeshow، Chi-square و Wilcoxonو نتایج بین دو گروه با آزمون های Mann Whitney U وKruscalwallis تجزیه و تحلیل شدند. 05/0P< معنی دار درنظر گرفته شد.
    یافته ها
    یافته ها تفاوت آماری معنی داری میان زیرگروه های دو گروه اصلی از لحاظ استخوان سازی، توزیع التهاب (439/0P=)، میزان التهاب (743/0P=) و وجود یا عدم وجود جسم خارجی (381/0P=) با گذشت زمان نشان ندادند. اما در دو گروه BMP7+nano silverوBMP7 به تنهایی با گذشت زمان تغییرات آماری معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    حیوان آزمایشگاهی Rat گیرنده کافی وکارآمد برای BMP7 در بافت عضلانی ندارد. حتی با بکار بردن نانوذرات نقره جهت افزایش نفوذپذیری سلول ها، BMP7 قادر به ایجاد تمایز سلول های بافت عضلانی جهت روند کلسیفیکاسیون نمی باشد.
    کلید واژگان: BMP7, استخوان سازی, نابجا, نانوذرات نقره
    Dr. Hossein Shahoon, Dr. Fatemeh Mashhadi Abbas, Dr. Mahsa Nematollahi, Shadi Shahoon
    Objective
    Discovery, purification and synthesis of Bone Morphogenetic Proteins (BMP) were an important turning point in understanding of bone physiology for repair of bone defects. The present study aimed at eliminating the limitations caused by the application of bone auto-grafts and finding a proper substitute for bone grafts. This study was the first to evaluate the effect of BMP7 and nanosilver particles on the permeability of muscle cells for ectopic bone formation in Rat gluteofemoral muscle.
    Methods
    This experimental double blind study was conducted on 42 rats divided into 6 groups of 7 each. The first 3 groups received an injection of 200 ng BMP7 with 0.1 mg nanosilver particles and the remaining 3 groups received 200 ng BMP7 in 0.4 mg normal saline. Rats were euthanized 7, 14 and 21 days post-operation and evaluated in terms of presence of tissue changes like necrosis, inflammation, and formation of fibrous or calcified tissue under a light microscope with X40, X100, and X400 magnification. The obtained results were analyzed with Hosmer-Lemeshow, chi square and Wilcoxon tests. Results of the 2 groups were analyzed and compared using Mann Whitney U and Kruskal-Wallis tests.
    Results
    No statistically significant differences were detected between the subgroups of our 2 main understudy groups in terms of bone formation, distribution of inflammation (P=0.439), the amount of inflammation (P=0.743) and presence or absence of foreign body (P=0.381) over time. However, the two groups of BMP7 + nanosilver and BMP7 alone showed significant differences over time.
    Conclusion
    Rats do not have sufficient number of efficient receptors for BMP7 in muscle tissue. Even by using nanosilver particles for increasing the permeability of cells, BMP7 was not able to induce muscle cell differentiation to initiate calcification process.
    Keywords: BMP7, Bone formation, Ectopic, Nanosilver particles
  • حسین شاهون، رویا حامدی *، زهرا یادگاری، ناصر ولایی
    زمینه

    هیدروکسی آپاتیت (Ca10(PO4)6(OH)2) (HA) یکی از مهمترین بیوسرامیک ها برای کاربردهای پزشکی و دندانپزشکی است. ولی حلالیت پایین ذرات منجر به کاهش اثر آن در ساخت استخوان (osteoconductivity) شده و در نتیجه ذرات نانو هیدروکسی آپاتیت (Nano-HA) با داشتن سطح تماس بیشتر و حلالیت بالاتر نسبت به HA معمولی، مورد توجه بسیاری از محققان به عنوان یک گرفت موثر و جدید استخوانی واقع شده است. اما مطالعات متعددی نشان دادند که تناقض هایی در زمینه سازگاری زیستی این ذرات وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی سایتوتوکسیسیته ذرات نانوهیدروکسی آپاتیت بر روی سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان می باشد.

    روش کار

    این مطالعه به صورت تجربی انجام گرفت. پس از استریل نمودن ذراتNano-HA آن را با غلظت های 15.75، 32، 65، 125، 250، 500، 1000، 2000، 4000، 8000 ppm تهیه کرده و بر روی 105 سلول تک هسته ای خون محیطی انسان اثر داده و در پایان وایتالیتی سلول ها در زمان های 2، 24، 48 و 72 ساعت با استفاده از تستMTT مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس با استفاده از دستگاه ELISA READER میزان جذب نوری سنجیده شد و داده های به دست آمده با تست ANOVA آنالیز گشت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که با افزایش غلظت و نیز زمان فعالیت حیاتی سلول ها کاهش یافت، ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود (P>0.05)و کمترین میزان فعالیت حیاتی سلول ها در غلظت ppm 8000 بعد از گذشت 72 ساعت می باشد (0.005±0.220) اما در گروه کنترل در 72 ساعت برابر با 0.007±0.259 است.

    نتیجه گیری

    نتایج سازگاری ذرات Nano-HA را در مجاورت با سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان نشان داد.

    کلید واژگان: هیدروکسی آپاتیت, نانو هیدروکسی آپاتیت, سایتوتوکسیسیته, سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان, میزان جذب نوری, سازگاری زیستی
    Hossein Shahoon, Roya Hamedi, Zahra Yadegari, Naser Valaie
    Background

    Hydroxyapatite (Ca10(PO4)6(OH)2) is the major inorganic component of hard tissues, the best bio-active materials, which is compatible with the bone tissue. In addition, hydroxyapatite nanoparticles (Nano-HA) have received enormous national attention in medical and dental applications recently; but the ultimate fate of the Nano-HA within the body is still unknown. Degradation products of nanomaterials are potentially cytotoxic. Thus, it is essential to assess biocompatibility before their usage in clinical applications.

    Aim

    Purpose of this research is to evaluate toxicity of hydroxyapatite nano particles on the human peripheral blood mononuclear cells.

    Methods

    In this experimental study, nano sized, rod-like hydroxyapatite particles sterilizalied then HPBMCs were cultured on 96-well plate. Cells were exposed to Nano-HA at the following concentrations: 15.5, 32, 65, 125, 250, 500, 1000, 2000, 4000, 8000 ppm. Later, For measuring the cell vitality, MTT method was utilized. Measuring the photo absorption was done by ELISA READER system at 570 nm, which evaluated the vitality of cell by the value of MTT absorption cells. The statistical ANOVA test was used in this study

    Results

    All of drug concentration were effective in Loweriy eellular biologic ectivity but none of them were statis fically significant.

    Conclusion

    Therefore as a conclusion we can adjudicate that "Nano-HA" biomaterial is the material which is compatibility with the human blood mononuclear cells.

    Keywords: hydroxyapatite nano particles, human peripheral blood mononuclear cells, Cytotoxicity, photo absorption, Biocompatibility
  • حسین شاهون، رویا حامدی *، زهرا یادگاری، وحید مجد الحسینی، ناصر ولایی
    مقدمه و هدف

    هیدروکسی آپاتیت(Ca10(PO4)6(OH)2)HA یکی از مهمترین بیوسرامیک ها برای کاربردهای پزشکی و دندانپزشکی است؛ ولی حلالیت پایین ذرات به کاهش اثر آن در ساخت استخوان osteoconductivity)) منجر شده است و درنتیجه، ذرات نانو هیدروکسی آپاتیت (Nano-HA) با داشتن سطح تماس بیشتر وحلالیت بالاتر نسبت بهHAمعمولی، مورد توجه بسیاری ازمحققان به عنوان یک پیوند موثر و جدید استخوانی واقع شده است؛ اما مطالعات متعددی تناقض هایی را در زمینه ی سازگاری زیستی این ذرات نشان دادند. هدف از مطالعه حاضر بررسی سمیت سلولی (Cytotoxicity) ذرات نانوهیدروکسی آپاتیت روی سلول های فیبروبلاست رده ی L929 است

    مواد وروش ها

    این مطالعه به صورت تجربی انجام گرفت.پس از استریل نمودن ذرات Nano-HA آن را با غلظت های 15.75،32،65،125،250،500،1000،2000،4000،8000 ppm (Parts Per Million)تهیه کرده و روی 10000 سلول فیبروبلاست رده L929 اثر داده، در پایان، میزان حیات سلول ها در زمان های 2، 24، 48 و 72 ساعت با استفاده از تست MTT مورد ارزیابی قرار گرفت؛ سپس در صد سمیت سلولی نسبت به گرود کنترل در هر غلطت و زمان محاسبه شد و داده های حاصل با تست ANOVA آنالیزشد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که با افزایش غلظت و گذشت زمان فعالیت حیاتی سلول ها کاهش یافته است؛ ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود(P>0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج عدم خاصیت سمیت سلولی ذرات Nano-HAرا در مجاورت با سلول های فیبروبلاست رده L929 نشان داد.

    کلید واژگان: نانو هیدروکسی آپاتیت, سمیت سلولی, سلول های فیبروبلاست رده L929, MTT
    Hossein Shahoon, Roya Hamedi, Zahra Yadegari, Vahid Majd Hosseiny, Naser Valaie
    Background And Objective

    Hydroxyapatite (Ca10(PO4)6(OH)2) is an important biomaterial in medical and dental applications. Due to low solubility of its particles, it has had little application in bone reformation. For this reason, nanohydroxyapatite (Nano-HA) with a higher surface area and higher solubility has attracted the attention of researchers as an effective strategy for bone grafting purposes. There have been controversies regarding biocompatibility of the latter particles. The purpose of this research was to evaluate the biocompatibility of nano-HA on L929 fibroblast cells.

    Materials And Methods

    In this experimental study, nano-sized, rod- like hydroxyapatite particles sterilized, then L929 fibroblast cells were cultured on 96-well plate. Cells were exposed to nano-HA at the following concentrations: 15.75, 32, 65, 125, 250, 500, 1000, 2000, 4000, and 8000 ppm. Later, for measuring the cell toxicity of the material, MTT method was utilized to measure the absorption, which evaluated the viability of the cells for each concentration and time point. The statistical ANOVA test was used in this study.

    Results

    Results of this study showed that although cell viability decreased by increasing concentration and time but ANOVA analyze indicated that there was no significant difference between the groups (p>0.05).

    Conclusion

    The results indicate that “Nano-HA" biomaterial has acceptable compatibility with L929 fibroblast cells.

  • حسین شاهون، رویا حامدی، پانته آگلگون نیا، زهرا یادگاری
    سابقه و هدف
    نانو ذرات نقره با دارا بودن خواص ضد میکروبی بسیار قوی، مقبولیت بالایی در پزشکی و دندانپزشکی یافته اند. اما علی رغم کاربردهای وسیع، اطلاعات کافی در رابطه با تاثیر آنها بر روی سلامت انسان وجود ندارد و مواردی مبنی بر سمیت آنها گزارش شده است. این مطالعه با هدف بررسی سمیت نانوذرات نقره بر روی سلول های فیبروبلاست رده ی L929 به روش MTT انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه ی تجربی - آزمایشگاهی، نانو ذرات نقره را با غلظت های 5،50،40،30،20،10 ppm بر روی 10،000 سلول فیبروبلاست رده ی L929 اثر داده، سپس وایتالیتی سلول ها در زمان های 2، 24، 48 و 72 ساعت با استفاده از روش MTT (سمیت مواد مورد نظر) مورد ارزیابی قرار گرفت و با استفاده از دستگاه ELISA READER میزان جذب نوری سنجیده و میزان آن ثبت شد. سپس داده های بدست آمده با آزمون ANOVA تحلیل گردید.
    یافته ها
    در تمامی گروه ها میزان فعالیت حیاتی سلول ها بعد از 24 ساعت حداقل بود، اما در زمان های 48 و 72 ساعت میزان فعالیت حیاتی سلول ها افزایش یافت و این افزایش در فعالیت حیاتی بعد از 48 ساعت از لحاظ آماری معنی دار بود.) 05/0 P <) همچنین غلظت های بالاتر از 20 ppm در زمان های 24،2و 48ساعت برای فیبروبلاست ها سمی گشت که این یافته نیز از لحاظ آماری معنی دار بود.) 05/0 P <)
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد نانو ذرات نقره در غلظت های کمتر از 20 ppm و بعد از گذشت 72 ساعت فاقد اثر توکسیک می باشند.
    کلید واژگان: نانو ذرات نقره, سمیت, سلول های فیبروبلاست رده ی L929, میزان جذب نوری
    Dr Hossein Shahoon, Roya Hamedi, Dr Pantea Golgonia, Zahra Yadegari
    Background And Aim
    Antimicrobial effects of nano silver particles have received enormous attention in medical and dental applications. Despite of wide spread use of nanosilver there is not enough studies about its side effects on human. Some studies have exhibited cytotoxicity of nano-silver particles. This research was designed to investigate the cytotoxic effect of nano silver particles on L929 fibroblasts cells, by MTT assay.
    Materials And Methods
    In this experimental study, nano silver particles with 5,10,20,30,40 and 50 ppm concentration were exposed to 10.000 L929 fibroblast cells then cell vitality was assessed after 2,24,48 and 72 hours by MTT method. The light absorption was evaluated by Elisa Reader and recorded. Data was subjected to ANOVA test for statistical analysis.
    Results
    In all concentration groups, vitality of cells were the least after 24 hours, but the vitality of cells increased after 48 hours. The increase after 48H was statistically significant (p<0.05). Also concentrations more than 20 ppm in 2,24 and 48 H were significantly cytotoxic for fibroblasts.
    Conclusion
    Nano silver particles at concentrations less than 20 ppm after 72 hours did not have toxic effects.
  • حسین شاهون، حمیدرضا عظیمی، فاطمه مشهدی عباس، مهسا نعمت الهی
    سابقه و هدف
    روش جراحان جهت درمان بیمارانی که به دلایل متعدد دچار نقایص استخوانی هستند استفاده از پیوندهای استخوانی است. محدودیت کاربرد بالینی اتوگرافت و آلوگرافت توسعه روزافزون استفاده از مواد جایگزین پیوند استخوان مانند(bone matrix gelatin) BMG نوع انسانی و مرجان مادرپورا را سبب شده است. مطالعه حاضر با تکیه بر اهمیت روند ترمیم نقایص استخوانی و اهمیت پاسخ سلولی و فشار سلول های استخوان ساز و خونی با هدف بررسی مقایسه ای اثر سایتوتوکسیک دو بایومتریال BMG انسانی و مرجان مادرپورا بر روی سلول های منونوکلئر خون محیطی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در مطالعه تجربی حاضر پس از تهیه خون محیطی به روش فایکول، تهیه BMG نوع انسانی و مرجان مادرپورا و استریلیزاسیون هر دو بایومتریال، BMG و مرجان مادرپورا در غلظت های 10، 20 و 50 میلی گرم بر میلی لیتر تقسیم شدند و بر 100000سلول منونوکلئر خون محیطی که در چاهک های 24 خانه کشت داده شده بودند. در زمان های 24، 48 و 72 ساعت اثر داده شده، در انکوباتور قرارداده شدند. برای اندازه گیری سمیت سلولی هر دو نمونه از ماده MTT استفاده شد. با استفاده از دستگاه Elisa Readir میزان جذب نوری در طول موج 540 نانومتر برای هرنمونه سه باراندازه گیری ومیانگین آن خوانده شد. داده های آماری با استفاده ازانحراف معیار وآزمون ناپارامتری ویلکوکسون رنک-سام وآزمون من ویتنی یو مورد برسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    فعالیت حیاتی سلول ها در زمان های 24، 48 و 72 ساعت در مجاورت BMG انسانی به طور معناداری در تمام غلظت های ایجاد شده از دارو افزایش یافته بود (005/0P<). درحالی که در مورد مرجان مادرپورا، سلول های خونی پس از 24 ساعت در دوز 50 میلی گرم و پس از 48 ساعت در دوز 10 میلی گرم و پس از 72 ساعت در دوزهای 20 و 50 میلی گرم منجر به کاهش فعالیت حیاتی سلو ل های مونونوکلئر خون محیطی شده بودند.
    نتیجه گیری
    با افزایش غلظت بایومتریال BMG انسانی در محیط کشت، میزان سلول های منونوکلئر خونی بیشتر شده بود که این نشان دهنده سازگاری مطلوب BMG با سلول های منونوکلئر خونی بود در حالی که مرجان مادرپورا برای همین رده از سلول های خونی دارای سمیت بود. گرچه برای قضاوت به مطالعه بیشتر با سلول های متفاوت نیاز است.
    کلید واژگان: سمیت, ماتریکس, BMG انسانی, مرجان مادرپورا, سلول های منونوکلئر خون
    Hossein Shahoon, Dr. Hamidreza Azimi, Dr. Fateme Mashhadi Abbass, Dr. Mahsa Nematolahi
    Background and Aim
    The elimination clinical avail of auto grafts make the instance development use of supersede material of bone graft as xenografts and allografts. cytotoxic effect of materials and biomaterials on Lively human cells is the Object that always should attendants to it. In present study had tried to comparison evaluation cytotoxic effete of two bio material -human BMG and coral madrepora -on human peripheral mono nuclear blood cells.
    Materials and Methods
    In present experimental study after to make preparation peripheral blood with fycole method and After preparation and sterilization of human BMG and coral madrepora, Then, human BMG and coral madrepora, aside to gether are divided into 10, 20, 50 mg portions and cultured on 24-well of 100000 mononuclear cells of peripheral blood and they are evaluated after 24, 48 and 72 hours. MTT method was used for evaluation of cytotoxic effect using ELISA reader in 540 nm wave lengths. Light absorption rate depends on MTT uptake by the cells, indicating vital activity of the cells. Result evaluated with variance and whilcoxon-rank sum and mann u whitnney test.
    Results
    All of the human BMG doses that were used weren,t toxic and all of them increased number of the human peripheral blood mononuclear cells (P< 0.005). but coral madrepora, was decried number of the human peripheral blood mononuclear cells after 24 hour in 50 mg doses and after 48 hours in 10 mg doses and after 72 hours in 20 and 50 mg doses.
    Conclusion
    With increasing of human BMG concentration and passing time, increasing of human peripheral blood mononuclear cells can be observed and it has a statistically significant difference with control group. Therefore, as a conclusion, human BMG is compatible with human blood mononuclear cells. But coral madrepora had toxicity for this blood cells. However for more judgment, need more study with different cells.
  • حسین شاهون
    مقدمه و هدف
    یکی از نگرانی های مهم پزشک و بیمار ترمیم استخوان از دست رفته در اثر عوامل گوناگون است. در این راستا موادی که دارای خاصیت القا و هدایت استخوان سازی هستنداز جایگاه ویژه ای برخوردارند. هدف از این پژوهش، مطالعه و بررسی رادیوگرافیک روند ترمیم ضایعات ایجادشده در استخوان انسان پس از کاشت داربست ژلاتینه استخوان انسانی (HECBMG) و داربست استخوانی فاقد مواد معدنی (DBM) ساخت شرکت همانندساز بافت کیش در محل ضایعه ناشی از کشیدن دندان و مقایسه میزان استخوان ساخته شده با این بایومتریال ها است.
    مواد و روش کار
    . جامعه آماری شامل تمام دندان های کشیده-شده از یک گروه بوده و نمونه ها به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. در گروه اصلی، 2 میلی گرم (HECBMG) جای گذاری شد. در گروه کنترل مثبت نیز 2 میلی گرم (DBM) در محل ضایعه قرار داده شد. در گروه سوم که گروه کنترل منفی بود، هیچ ماده ای قرار داده نشد. میزان تشکیل استخوان در ماه اول و دوم و چهارم تعیین و با نرم افزار spss و آزمون فریدمن ارزیابی شد.
    نتایج
    اختلاف معنا داری درکوتاه مدت در میزان ترمیم استخوان در مقایسه با یکدیگر دیده نشد. در نمونه های کاشت HECBMG با نمونه های گروه کنترل منفی P<0.05 و نمونه های DBM با این گروهP<0.03 بود.
    نتیجه گیری
    در نمونه های گروه مورد استخوان ساخته شده توسط HECBMG از کیفیت بالایی برخوردار است و چگالی استخوان تشکیل شده مشابه استخوان سالم اطراف است
    کلید واژگان: ماتریکس ژلاتینه استخوان انسانی, داربست استخوانی فاقد مواد معدنی, دیفکت استخوانی
    Hossein Shahoon
    Background And Objective
    One of the major concerns of surgeons and patients is repairing of bone loss due to various factors. Many materials have been made to improve the quantity and quality of bone loss repair. The aim of this research was radiographic evaluation of healing process of human bone loss created after implantation of HECBMG (Human Endochondral Bone Matrix Gelatin) and DBM (Demineralized Bone Matrix) placed in tooth extraction defects.
    Materials And Methods
    Statistical society of this study was all teeth extracted from one group and its remaining bone socket that their owners agreed to work via a constant sheet. Samples were randomly divided into three groups. At the main group, 2 milligrams “HECBMG” was placed into bone defect. The defects of positive control group were filled by 2 milligrams of “DBM” and the defects of the third group that was negative control group were left empty.
    Results
    Statistical test(fridman)showed Significant difference in radiographic results between main group and negative control group at the 4th month of post-operative (p<0.05) “HECBMG” group was superior to negative control group at the 4th post-operative month (p<0.03) and “DBM” group was superior to negative control group at the 4th post-operative month (p<0.02) too.
    Conclusion
    The findings of this study indicate that satisfactory healing occurred in human bone loss defect by use of HECBMG more than DBM.
  • حسین شاهون، جمشید خادمی، علی مجیدی
    زمینه
    یکی از ضایعات بدون علامت همراه با دندان عقل نهفته مندیبل، پاکت پریودنتال موضعی در سطح دیستال مولاردوم مندیبل می باشد. در این مطالعه رابطه بین پاکت پریودنتال در سطح دیستال مولارهای دوم مندیبل با نوع و عمق نهفتگی دندان های عقل بررسی می شود.
    روش کار
    در این مطالعه که به روش تجربی صورت گرفت، تعداد100 بیمار مراجعه کننده به بخش جراحی دانشکده دندانپزشکی شاهد و کلینیک شهید منتظری (سال 87-1386) که برای آنها لزوم خارج کردن دندان های عقل مشخص شده بود، به صورت مراجعه مستمر انتخاب شدند. نوع و عمق نهفتگی دندان های عقل مندیبل با توجه به O.P.G در فرم مطالعاتی ثبت شد. سپس دندان های عقل آنها با اندیکاسیون بالینی برای بیمار خارج شده و در فواصل زمانی 4 تا 24 ماه پس ازعمل عمق پاکت پریودنتال اندازه گیری شد. کلیه اطلاعات توسط برنامه آماری SPSS وارد حافظه رایانه شد و رابطه بین عمق پاکت پریودنتال با نوع وعمق نهفتگی دندان عقل توسط آزمون Kruskal-Wallis بررسی شد و میانگین عمق پاکت در گروه های نوع و عمق نهفتگی به صورت دو به دو توسط آزمون Mann-Whitney با هم مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    در جمعیت مورد بررسی میانگین سن افراد 7+-3/24 سال بود. در این مطالعه 55 نفر (55 درصد) زن و 45 نفر (45 درصد) مرد بودند. در بررسی رابطه بین عمق پاکت پریودنتال با نوع و عمق نهفتگی دندان عقل تفاوت آماری قابل ملاحظه ای بین آنها مشاهده شد. (001/0>p)
    نتیجه گیری
    براساس یافته های موجود در این مطالعه، پاکت های پریودنتال عمیق در سطح دیستال مولاردوم مندیبل، بیشتر همراه با دندان های عقل نهفته افقی و مزیوانگولار و کلاس هستند. C بنابراین جراحان باید توجه بیشتری را به تشخیص علایم پاکت های پریودنتال در سطوح دیستال مولارهای دوم مندیبل در زمان بررسی وضعیت کلینیکی دندان های عقل نهفته مجاور مبذول دارند زیرا نوع و عمق نهفتگی می تواند بسیار تعیین کننده باشد.
    کلید واژگان: نوع نهفتگی, عمق نهفتگی, دندان عقل, پاکت پریودنتال
  • حسین شاهون، طوبی غضنفری، ناصر ولایی، مجتبی ترک صفایی
    مقدمه و هدف
    بافت استخوانی یکی از عمده ترین بافت های موجود در بدن انسان است که همواره مورد پیوند (ترانسپلنتیش) قرار می گیرد. کاربرد گرافت ها به صورت اتوژن و آلوژن با مشکلات خاصی از قبیل، پس زدن، محدودیت دهنده استخوان، افزایش زمان جراحی، عفونت ها و در نهایت مرگ و میر احتمالی مواجه می شود و علاوه بر این، تحمل جراحی دوباره برای افرادی که از آنها اوگرافت تهیه می شود، مشکل است. اصولا بایومتریال ها با استفاده از خاصیت استئواینداکتیو یا استئوکانداکتیو به صورت کمی یا کیفی در موضع نقص استخوان عمل می کنند، اما HECBMG به طور اختصاصی به صورت کیفی عمل می کند و با حجم بسیار کم از این ماده می توان به نتیجه دلخواه دست یافت. برای حل این مشکلات فوق، موادی از قبیل ترکیبات مختلف (کلسیم- فسفات) معرفی شده اند که این مواد به دلیل شباهت های نزدیک فیزیکی و شیمیایی با مواد معدنی طبیعی استخوان و تحریک کمتر بافت های میزبان، واکنش های آماسی کمتری ایجاد می کنند. این بایومتریال HECBMG)) از انسان گرفته شده و سرشار از BMPs است و خاصیت استئواینداکتیو (OSTEOINDUCTIVE) بیشتری نسبت به بایومتریال های دیگر با پایه پروتئینی دارد و بدن میزبان نسبت به این ماده هیچ گونه واکنش سوئی ندارد. با تکیه بر اهمیت و روند ترمیم نقایص استخوانی و اهمیت پاسخ سلولی و منشاء سلول های استخوان ساز و همین طور تحریک سلول های مزانشیمال اندیفرانسیه، تصمیم به بررسی اثر سایتوتکسیک این بابومتریال گرفتیم.
    مواد و روش کار
    تحقیق با روش تجربی انجام گرفت. پس از تهیه HECBMG و استریل کردن آن و گرفتن کشت میکروبی در محیط BLOOD AGAR و اطمینان حاصل کردن از عاری بودن HECBMG از هر نوع عامل بیماری زا (میکروب، قارچ، باکتری، مخمر و...)، آن را به وزن های 10 و20 و50 میلی گرم بر 100 هزار سلول تک هسته ای خون محیطی در چاهکهای 24 خانه کشت داده، در زمان های 24 و 48 و 72 ساعت اثر دادیم. برای اندازه گیری سمیت سلولی روش MTT را به کار بردیم و در پایان با استفاده از دستگاه ELISA LEADER میزان جذب نوری تعیین شد که میزان جذب نوری به میزان جذب ماده MTT از طریق سلول ها بستگی دارد که نمایانگر فعالیت حیاتی سلول ها است.جذب نوری هر سه غلظت، سه بار اندازه گیری شده و میانگین آن ثبت شد، علاوه بر میانگین؛ انحراف معیار و تست تی هم به عمل آمد. هیچ کدام از دوزهای مورد استفاده توکسیک نبودند.
    نتایج
    نتایج نشان داد هیچ کدام از دوزهای مورد استفاده توکسیک نبوده، بلکه باعث افزایش تعداد سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان نیز شده اند.
    نتیجه گیری
    با هر بار افزایش وزن ماده HECBMG و گذشت زمان، افزایش تعداد سلول های تک هسته ای خون محیطی مشاهده شد که از لحاظ آماری اختلاف معنی داری با گروه کنترل داشت. بنابراین در مجموع می توان این گونه نتیجه گرفت که بایومتریال HECBMG ماده ای سازگار با سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان است.
    کلید واژگان: سلول های تک هسته ای خون محیطی انسان, سایتوتوکسیسیته
    Hossein Shahoon *, Touba Ghazanfari, Naser Valaee, Mojtaba Tork Safaee
    Background and Objective
    Bone tissue is one of the principal tissues in the human body and its transplantation has always been performed. Autogeneic and allogeneic grafts have their limitations including rejection, prolonged surgery time, infections, and possible mortality and also difficulty for repreparation of allograft. For this reason, biomaterials with osteoinductive and osteoconductive properties are quantitatively and qualitatively more appropriate for bone defects. Human endochondral bone matrix gelatin (HECBMG) with a stronger osteoinductive property as compared to other biomaterials and with physical and chemical similariteis to natural bone composition and less stimulation of inflammatory response in host tissue are new and suitable candidates for this purpose. Considering the significance of bone defect repair and stimulation of undifferentiated mesenchymal cells, the goal of this research was to evaluate the cytotoxicity of this biomaterial.
    Materials and Methods
    After preparation and sterilization of HECBMG, the screening of our product for pathogenic agents including microbes, yeast and bacteria was done in blood agar medium. Then, it is divided into 10, 20, 50 mg portions and cultured on 24-well of 100000 mononuclear cells of peripheral blood and they are evaluated after 24, 48 and 72 hours. MTT method was used for evaluation of cytotoxic effect using ELISA reader. Light absorption rate depends on MTT uptake by the cells, indicating vital activity of the cells. The experiment was done 3 times for each of 3 concentrations and its average was reported. For statistical analysis, t test was used.
    Results
    None of the doses that were used were toxic and all of them increased number of the human peripheral blood mononuclear cells.
    Conclusion
    With increasing of HECBMG concentration and passing time, increasing of human peripheral blood mononuclear cells can be observed and it has a statistically significant difference with control group. Therefore, as a conclusion, HECBMG is compatible with human blood mononuclear cells.
  • حسین شاهون، فاطمه مشهدی عباس، محمد جواد خرازی فرد، مهسا نعمت الهی، نفیسه شهروی
    سابقه و هدف
    استفاده از پیوندهای استخوانی روش معمول جراحان جهت جبران نقایص استخوانی بیماران می باشد. از آنجا که گرافت های استخوانی به طور پیشرونده در طی مراحل درمانی جذب می شوند و نیز امکان دسترسی آسان به آنها ممکن نیست، بنابراین استفاده از مواد مصنوعی جایگزین شونده از ارزش و کارآیی روزافزونی در جراحی برخوردار شده است. یکی از این مواد جایگزین استخوان، BMGاست که نوع انسانی این ماده برای اولین بار در کشور توسط متخصصین ایرانی تهیه شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی کیفیت و روند استخوان سازی با دو روش استفاده از BMG انسانی و استفاده از پیوند خودی در ترمیم نقایص استخوان پریتال حیوان آزمایشگاهی Rat صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در مطالعه تجربی حاضر، از Rat 12 نر بالغ از نژاد Sprague dawley استفاده گردید. با استفاده از استخوان هومروس انسان تهیه شده از بانک پیوند بیمارستان امام خمینی نوع انسانی BMG تولید شد. دو سوراخ به قطر5mm و عمق2mm در دو سمت راست و چپ پاریتال Rat ایجاد شد. BMG به طور تصادفی در یک سمت و پیوندهای خودی نیز که از سمت مقابل پاریتال rat ها برداشته شدند در سوراخ دیگر تعبیه گشت. سپس نمونه ها از نظر میزان و سرعت استخوان سازی، وجود التهاب، بافت فیبروز و غضروف با روش هیستولوژی بررسی شدند. جهت بررسی نتایج هیستولوژیک از آزمون Wilcoxon-single Rank استفاده شد.
    یافته ها
    در هر دو گروه پیوند خودی و BMG، التهاب طی دوره های 7، 14، 24 و 60 روزه روند نزولی داشت. همچنین تشکیل استخوان با گذشت زمان در هر دو گروه ها از روز7-60 بیشتر شده بود و درصد استخوان ساخته شده در گروه BMG در روزهای 24، بیشتر از گروه پیوند خودی بود که نشان می داد BMG مانند پیوند خودی می تواند در ترمیم نقایص استخوانی موثر باشد. تفاوت معناداری از لحاظ نوع و میزان استخوان ساخته شده در روز 60 بین هر دو گروه مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    سرعت ترمیم بافت استخوانی با BMG بیشتر بوده، از محدود شدن بازسازی در حواشی حفره ممانعت می شود. گرچه کیفیت استخوان ساخته شده توسط BMG و پیوند خودی یکسان است.
    کلید واژگان: ژلاتین ماتریکس استخوانی, پیوند خودی, نقایص استخوانی
    Dr. Hossein Shahoon, Dr. Fatemeh Mashhadi Abbas, Dr. Mohammad Javad Kharazifard, Mahsa Nematollahi, Dr. Nafiseh Shahravi
    Background And Aim
    Autogenous bone grafts are commonly used for the reconstruction of bone defects in surgical procedures. The complication of preparing bone grafts and their application are important factors that have encouraged investigators to use human bone matrix gelatin human (BMG) which is one of the most popular graft materials. Because of the worldwide need for reconstruction of bone defects and its difficulty the aim of this study was to evaluate and compare the effects of BMG and auto graft on the reconstruction of bone defects in parietal bone of rats.
    Materials and Methods
    In this experimental study, data was collected through microscopic observations. Human BMG produced using human Humorous bone based on Urist technical method. 12 healthy male Sprague dawley rats randomly assigned into 4 groups (3 rats in each group) and sacrificed in 7, 14, 24 and 60th days after surgery. Two defects were made in the left and right sides of parietal bone of all rats. Human BMG placed randomly in one side and auto graft in the other side and then all specimens in each group were assessed and compared histologically to each other. Assessments included amount, rate and type of bone formation, inflammation signs, fibrous tissue and cartilage formation to analyze the histologic findings, Wilcoxon-single rank test was used.
    Results
    The results showed a reduction of inflammation and also increase in new bone formation in both groups during 7, 14, 24 and 60th day after surgery. Bone formation percentage in human BMG cases in 24th day was more than autograft. There was no significant difference between two groups in 60th day.
    Conclusion
    The findings suggested that although human BMG has the same effects as autograft, the rate of reconstruction with human BMG is more.
  • حسین شاهون، مهندس ناصر ولایی، سمیرا پناهی
    زمینه و هدف
    یکی از نگرانی های بعد از جراحی دندان عقل نهفته زمان خارج کردن بخیه می باشد که در کتب مرجع متفاوت ذکر شده است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر زمان باز کردن بخیه در روزهای پنج، هشت و ده بر میزان بهبودی زخم پس از جراحی دندان عقل نهفته می باشد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی و دوسوکور روی نود بیمار نیازمند به جراحی دندان عقل نهفته انجام گرفت. بیماران از لحاظ سن و جنس مشابه و فاقد بیماری سیستمیک و مصرف سیگار بودند و پس از جراحی دندان عقل و شرایط یکسان سوچور متریال و داروی مصرفی به طور تصادفی به سه گروه خارج کردن بخیه در روزهای پنج (گروه A)، هشت (گروه B)و ده (گروه C) تقسیم شدند. تاثیر زمانها بر مبنای میزان کشش زخم، میزان التهاب و میزان ترمیم زخم و آزاد شدن بخیه تعیین شد و نتایج با آزمون Kruskal-Wallis و X2 مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    در گروه A، 100% و در گروه B، 33% و در گروه C، 17% فاقد کشش زخم مناسب یا دارای کشش کم بودند. (01/0 p <) میزان التهاب متوسط و زیاد در گروه A، 70%، در گروه B، 3/23% و در گروه C، 20% بود. (001/0 p <)، میزان ترمیم در گروه A، 83% و در گروه B، 17% و در گروه C 10% فاقد ترمیم و ترمیم کم بود. (001/0 p <) میزان از بین رفتن کشش در نخ بخیه در روز پنجم 3/13%، در روز هشتم 70% و در روز دهم 7/86% بود. (001/0 p <)
    نتیجه گیری
    به نظرمی رسد با افزایش زمان باقی ماندن نخ بخیه به روند ترمیم زخم کمک می شود و تاجایی ادامه می یابد که کشش نخ بخیه کم نشده باشد.روزهشتم بهترین زمان برای خارج کردن نخ بخیه به علت ترمیم مناسب و کشش مناسب زخم و کاهش عفونت موضعی می باشد.
    کلید واژگان: نخ بخیه, کشش زخم, التهاب, ترمیم زخم, زمان خارج کردن بخیه, جراحی دندان عقل
    Hoseian Shahoon *, Naser Valaee, Samira Panahi
    Background And Aim
    Suture removal time is one of the most controversial issues after third molar surgery. The purpose of this study was to evaluate wound healings in relation with suture removal time after 5, 8, and 10 days following the third molar surgery.
    Materials And Methods
    This clinical trial study with double blind method was conducted on 90 patients in need of third molar surgery. Patients were non-smokers and had no history of known systemic diseases. Sex and age range were similar in all study groups. The same suturing material as well as post surgery medications were used for all participants. Patients were then divided into 3 groups in order to have their suture removal at 5th (group A), 8th (group B), and 10th (group C) day following the surgery. Statistical analysis was conducted and Kruskal-Wallis and χ2 tests were used for analyzing group differences and significance level by evaluating wound tension, wound healing and inflammation status.
    Results
    Group A, was almost without wound tension or had just a negligible amount of tension. Group B had 33% and group C had 17% of this condition (P<0.01). Moderate to severe inflammation was measured 70% in group A, 23.3% in group B and 20% in group C (P<0.001). Wound healing was 83% in group A, 17% in group B and 10% in group C (P<0.001). Amount of tension in suture was 13.3% in group A, 70% in group B and 86.7% in group C (P<0.001).
    Conclusion
    Based on the results of this study, it seems that time factor plays an important role in wound healing. This is true as long as the suture tension is not reduced. Therefore, 8 days after the surgery is the best time for sutures removal.
  • حمیدرضا عظیمی*، نیما بخشعلیان، حسین شاهون
    زمینه و هدف

    هدف این مطالعه بررسی هیستولوژیک میزان تاثیر عاج هموژن دمینرالیزه (HDDM) دندان خرگوش به همراه غشاء محافظ کلاژن (ParoGuide) در ترمیم دیفکت های ایجاد شده در استخوان پاریتال خرگوش و همچنین مقایسه آن با تاثیر کاربرد غشاء محافظ به تنهایی می باشد.

    روش بررسی

    مطالعه بر روی 6 خرگوش سفید نژاد نیوزلندی انجام گرفت. در استخوان پاریتال هر خرگوش دو دیفکت ایجاد شد که یکی توسط قطعات یک میلی متری عاج هموژن دمینرالیزه پر و توسط غشاء کلاژن محافظت شد (گروه مورد آزمایش) و دیفکت دیگر تنها توسط غشاء کلاژن حفاظت شد (گروه شاهد). خرگوش ها در فواصل زمانی 15، 30، 45، 60، 75 و 90 روزه کشته شدند و نمونه برداری از دیفتک ها انجام گرفت. داده ها توسط آزمون آماریpair-t testو 9/0p= بررسی شد.

    یافته ها

    در بررسی هیستومورفومتریک، میزان استخوان جدید ساخته شده در گروه مورد آزمایش نسبت به گروه شاهد تفاوت آماری نشان می دهد. هیچ واکنش التهابی در گروه مورد آزمایش یا گروه شاهد دیده نشد.

    نتیجه گیری

    عاج دمینرالیزه هموژن سازگاری نسجی داشته و باعث القاء استخوان سازی در دیفکت ها شده است. در طی روند Remodeling، عاج دمینرالیزه جذب گردیده و جای خود را به استخوان تازه تشکیل می دهد. سرعت ترمیم استخوان در دیفکت های پر شده با HDDM بیشتر از گروه شاهد بود.

    کلید واژگان: عاج دمینرالیزه, هموژن, بازسازی هدایت شده استخوان, Paroguide, خرگوش, ترمیم استخوان
    Azimi Hr., Bakhshalian N., Shahoon H.
    Background And Aim

    The aim of this investigation was to evaluate the osteopromotion property of homogenous demineralized dentin matrix (HDDM) on experimental surgical bone defects in parietal bone of rabbits using the guided bone regeneration (G.B.R.) technique incorporating Paroguide collagen membrane.

    Materials And Methods

    Surgical bone defects were created in 6 Newzland white rabbits (2 defects in each rabbit). The defects were protected by Paroguide membrane alone (control group) or filled with HDDM and protected by Paroguide membrane (experimental group). The HDDM had been obtained from the central incisors of rabbits. The rabbits were sacrificed after 15, 30, 45, 60, 75 and 90 days and the defects examined histologically. Data were analyzed using pair-t test. The level of significance was set at p=0.03.

    Results

    Histologically, the volume of newly formed bone matrix was significantly greater in the experimental group. No inflammatory reaction was seen in either experimental or control groups.

    Conclusion

    Bone regeneration was accelerated in the bone defects filled with HDDM in comparison to the control group

  • حمیدرضا عظیمی، مهدی عاشوری، حسین میرپور، حسین شاهون، محمد جواد خرازی فرد
    سابقه و هدف
    هدف این مطالعه مقایسه هیستولوژیک غشای گوتا- پرکا و غشای سیتوپلاست در ترمیم دیفکت های استخوانی ایجاد شده در استخوان آهیانه خرگوش می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه هیستولوژیک تجربی، از 4 خرگوش ماده نژاد سفید نیوزلندی استفاده شد. در استخوان آهیانه هر خرگوش 3 حفره استخوانی به صورت bicortical از قدام به خلف توسط فرز استوانه ای تو خالی 8 (trefine) میلی متری ایجاد شد. دیفکت قدامی توسط غشای غیر قابل جذب سیتوپلاست پوشانده شد. دیفکت میانی خالی گذاشته شد و در دیفکت خلفی از غشای گوتا- پرکا استفاده شد. دو خرگوش بعد از 20 روز و دو خرگوش دیگر بعد از 40 روز کشته شدند. هر کدام از محتویات سه دیفکت استخوانی به طور جداگانه به آزمایشگاه ارسال شدند.
    یافته ها
    بنا به یافته های هیستولوژیکی، میزان استخوان سازی در گروه های مورد آزمایش p= 0.029 (گروه غشای سیتوپلاست و گروه غشای گوتا- پرکا) بیشتر از گروه کنترل p= 0.2 (گروهی که از هیچ غشایی استفاده نشد) بود. ولی میزان استخوان سازی در دو گروه آزمایش تفاوت زیادی را نشان نداد. در نمونه های 40 روز هیچ التهابی مشاهده نشد، اما نمونه های 20 روزه دارای التهاب اندکی بودند.
    نتیجه گیری
    غشای گوتا- پرکا مانند غشای سیتوپلاست سازگاری بیولوژیکی و خاصیت فضا نگهداری دارد که می تواند همانند موجب تسریح روند استخوان سازی شود.
    کلید واژگان: دیفکت استخوانی, سیتوپلاست, گوتا, پرکا, خرگوش, ترمیم استخوانی
    Dr. Hamid Reza Azimi *, Dr. Mahdi Ashoori, Dr. Hossein Mirpoor, Dr. Hossein Shahoon, Dr. Mohammad Javad Kharrazifard
    Background And Aim
    Membrane is an important factor in regeneration of bony defect. The purpose of this study was to compare the effect of Gutta percha and cytoplast membranes on the regeneration of bony defect in parietal bone of rabbit histologically.
    Materials and Methods
    This experimental histologic study was done on 4 female white Newzland rabbits. 3 bicortical defects were created in parietal bone of each 4 rabbit by 8mm trephine bur. The anterior defects were covered by unresorbable cytoplast membranes and the posterior defects were covered by Gutta percha membrane (experimental group). The middle defects were not covered by any material (control group). Two rabbits were sacrificed after 20 days and the others after 40 days. The samples were sent for histological examinations.
    Results
    The histological results indicated that the volume of newly formed bone matrix was significantly greater in the experimental groups (cytoplast, gutta percha) than the control groups. But the volume of new bone matrix was not significant between the two experimental groups. The low inflammatory reaction was seen in 20 day's cases. But no inflammatory reaction was seen in 40 days cases.
    Conclusion
    The Gutta percha membrane like cytoplast membrane has biocompatibility and space making properties that could promote bone regeneration.
  • حسین شاهون، علی مجیدی
    مقدمه
    استئوکندروما یکی از شایع ترین تومورهای خوش خیم استخوانی است که فکین را به ندرت درگیر می کند. هدف از این مقاله، گزارش یک بیمار مبتلا به استئوکندرومای بزرگ در فضای مفصل گیجگاهی-فکی می باشد که با روش استئوتومی گردن و کندیل و سپس reshaping درمان شده است.
    گزارش مورد: بیمار مردی 26 ساله و مبتلا به یک استئوکندرومای بزرگ در فضای مفصل گیجگاهی-فکی سمت چپ بود که با شکایت انحراف فک پایین به سمت راست و آسیمتری صورتی در سال 1381 به بیمارستان طالقانی تهران مراجعه کرده بود.در این بیمار ابتدا به دلیل بزرگ بودن تومور قوس استخوان، گونه شکسته شد و سپس از روش استئوتومی گردن کندیل استفاده شد که به دنبال آن گردن کندیل باقیمانده فرم داده شد و قوس گونه به جای اول خود برگردانیده و با مینی پلیت و پیچ ثابت گردید.
    نتیجه گیری
    کندیلکتومی به عنوان درمان متداول برای همه بیماران پیشنهاد نمی شود. درمان های جراحی شایع شامل کندیلکتومی و بازسازی می باشد. در صورت درگیری محدود کندیل، حفظ ساختمان باقیمانده و reshape کردن کندیل پیشنهاد می شود و در صورت احتمال بروز بدخیمی و امکان عود مجدد تومور، از درمان های محافظه کارانه استفاده نمی شود.
    کلید واژگان: استئوکندروما, نئوپلازی های دهانی, جراحی های دهان, تومورهای خوش خیم
    H. Shahoon, A. Majidi
    Introduction
    Osteochondroma is one of the most common benign bone tumors and however is relatively uncommon in the jaws. The aim of this study was to review the literature about osteochondroma and to report a case of large osteochondroma in temporomandibular joint space. Treatment included osteotomy of condylar neck followed by reshaping.Case report: This study presents a 26-year-old man with a large osteochondroma in temporomandibular joint space in left side of his face with the complaint of facial asymmetry (deviated to the right side). The patient was admitted to the Hospital of Taleghani in Tehran, in October 2002.
    Conclusion
    Condylectomy cannot be recommended as routine in all cases. Common surgical treatments include condylectomy and reconstruction. If the tumor involves only a limited area of the condylar surface, then preservation of the remaining portion of the condyle and reshaping should be done. Reasons for not taking such a conservative approach are the possibilities of malignancy and the risk of recurrence. In this case report, because of large size of tumor, zygomatic arch was broken and osteotomy of condylar neck was used and remaining part was reshaped. The zygomatic arch was returned to the primary position and fixed with miniplate and screw.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال