به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حمیدرضا روح افزا

  • معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا، علیرضا ناطقی، نضال صراف زادگان، مرجان منصوریان، جمشید نجفیان، فاطمه بستان، شروین غفاری حسینی*
    مقدمه

    این مقاله به روزرسانی مرور قبلی ما بر مطالعات بالینی درمورد نقش polypill (درمان ترکیبی با دوز ثابت) در پیشگیری ثانویه از بیماری های قلبی- عروقی (Cardiovascular diseases) CVD و همچنین ارائه ی نتایج اولیه ی مطالعه ی PersianPolypill می باشد.

    روش ها

    PersianPolypill یک کارآزمایی بالینی با دو بازوی موازی بر روی بیماران بستری در بیمارستان به دلیل انفارکتوس حاد میوکارد (Acute myocardial infarction) AMI می باشد. برنامه ریزی شده است که 1100 بیمار به صورت تصادفی در یکی از دو بازو وارد شده و با دریافت polypill یا مراقبت های معمول، به مدت 34 ماه پیگیری شوند. پیامد اولیه، یک نتیجه ی بالینی ترکیبی از حوادث نامطلوب قلبی- عروقی (Major adverse cardiovascular events) MACE و پیامد ثانویه، هزینه- اثربخشی درمان با polypill خواهد بود.

    یافته ها

    ما 10 مطالعه ی تکمیل شده و دو مطالعه ی بالینی در حال انجام را شناسایی کردیم که حداقل 10 درصد از شرکت کنندگان آن ها مبتلا به CVD بودند. ارزیابی این مطالعات، فقدان تحقیقات در کشورهای با درآمد کم و متوسط در مورد نقش polypill در پیشگیری ثانویه CVD و اطلاعات محدود درمورد هزینه- اثربخشی منتج از کارآزمایی های بالینی را نشان داد. در کارآزمایی PersianPolypill تاکنون 624 بیمار بستری در سه بیمارستان بدلیل AMI وارد مطالعه شده اند. میانگین سنی بیماران 8/7 ± 60/9 و 506 نفر مرد (81/1 درصد) هستند. در مجموع 94/4 درصد از بیماران در بیمارستان تحت مداخله اولیه عروق کرونر از راه پوست قرار گرفتند و 26/3 درصد دچار عوارض بیمارستانی شدند.

    نتیجه گیری

    نتایج نهایی این مطالعه می تواند خلاء موجود در مطالعات انجام شده را پوشش دهد و تاییدی بر نقش polypill در مدیریت ابتدایی AMI و پیشگیری ثانویه درازمدت در این بیماران باشد.

    کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, بیماری های قلبی- عروقی, ترکیبات دارویی, تحلیل هزینه- اثربخشی, پیشگیری ثانویه
    Masoumeh Sadeghi, Hamidreza Roohafza, Alireza Nateghi, Nizal Sarrafzadegan, Marjan Mansourian, Jamshid Najafian, Fatemeh Bostan, Shervin Ghaffari Hoseini *
    Background

    This article is an update on our previous review of clinical studies on the role of polypills in the secondary prevention of cardiovascular diseases (CVD). We also present the preliminary results of the Persian Polypill study.

    Methods

    Persian Polypill is a randomized clinical trial with two parallel arms on hospitalized patients due to acute myocardial infarction (AMI). It is planned that 1100 patients will be randomly assigned to one of the two arms of Polypill or usual care and will be followed up for 34 months. The primary outcome will be a composite clinical outcome of major adverse cardiovascular events (MACE), and the secondary outcome will be the cost-effectiveness of polypill treatment.

    Findings

    We identified ten completed studies and two ongoing trials in which at least 10% of participants had CVD. The evaluation of these studies showed the lack of research in low- and middle-income countries about the role of polypill in secondary prevention of CVD and limited information about cost-effectiveness resulting from clinical trials. In Persian Polypill, so far, 624 patients admitted to three hospitals due to AMI have been included in the study. The average age of patients is 60.9 ± 8.7 and 506 are male (81.1%). Overall, 94.4% of the patients underwent percutaneous coronary intervention in the hospital, and 26.3% had hospital complications.

    Conclusion

    The final results of this study can compensate for the gap in the past studies. They may confirm the role of polypill in the initial management of AMI and long-term secondary prevention in these patients.

    Keywords: Myocardial Infarction, Cardiovascular Diseases, Drug Combinations, Cost-Effectiveness Analysis, Secondary Prevention
  • مینا وصال، کریم عسگری*، حمیدرضا روح افزا، پیمان ادیبی
    سابقه و هدف

    سندرم فیبرومیالژیا (Fibromyalgia syndrome= FMS)، به عنوان یک اختلال درد مزمن گسترده با علت ناشناخته در نظر گرفته می شود. از آنجاییکه ویژگی های شخصیتی می توانند نقش مهمی در پیشرفت FMS داشته باشند، لذا این مطالعه مروری به منظور افزایش درک ویژگی های شخصیتی مرتبط با FMS، انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مروری با جستجوی مقالات بر اساس دستورالعمل پریزما (PRISMA) برای مقالات منتشر شده از سال 2000 تا سپتامبر 2021 در پایگاه های معتبر و با استفاده از واژه های کلیدی سندرم فیبرومیالژیا، درد گسترده مزمن، شخصیت و آزمون های شخصیت انجام شد. نتایج 30 مطالعه واجد شرایط با هدف شناسایی ویژگی های شخصیت در بیماران مبتلا به FMS بررسی و خلاصه گردید.

    یافته‌ها:

     با توجه به مدل نظری استفاده شده، مقالاتی که از ابزار TCI استفاده کرده اند، اجتناب آسیب زا بالا و خودگردانی پایین را گزارش کرده اند. نمرات بالا در خود بیمار انگاری، هیستری و افسردگی با استفاده از پرسشنامه MMPI مشاهده شده است. همچنین سایر مطالعات،‌ نمره بالا در روان رنجوری را با استفاده از NEO نشان دادند. در این مرور نظام‌مند، برخی از ویژگی های شخصیت مرتبط با FMS شناسایی و تبیین شدند. به بیان دیگر، بسیاری از بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا ویژگی های شخصیتی را نشان می دهند که با مکانیسم های دخیل در FMS مرتبط هستند.

    نتیجه‌گیری:

     یافته ها، شواهدی را ارایه می کند که ویژگی های شخصیتی می توانند نقش کلیدی در زمینه سازی و تداوم این سندرم داشته باشند. با این حال، مطالعات فاقد شواهد کافی برای حمایت از شخصیت MSF است. نتایج، دانش ما را در مورد ماهیت پیچیده این اختلال گسترش می دهد و درمان موثر بیماران FMS را تسهیل می کند. به طور کلی این یافته ها از نیاز به یک مدل جامع شخصیت برای درک بهتر FMS حمایت می کند.

    کلید واژگان: سندرم فیبرومیالژیا, درد گسترده مزمن, شخصیت, آزمون های شخصیت
    M .Vesal, K .Asgari *, H. Roohafza, P.Adibi
    Background and Objective

    Fibromyalgia syndrome (FMS) is considered as a widespread chronic pain disorder of unknown etiology. Since personality traits can play an important role in the development of FMS, this review article was conducted in order to increase the understanding of personality traits related to FMS.

    Methods

    This review article was conducted by searching articles based on PRISMA guidelines for studies published from 2000 to September 2021 in authentic databases using the keywords fibromyalgia syndrome, chronic widespread pain, personality, and personality tests. The results of 30 eligible studies aimed at identifying personality traits in patients with FMS were reviewed and summarized.

    Findings

    According to the theoretical model used, the articles that used the TCI tool reported high traumatic avoidance and low self-regulation. High scores in hypochondriasis, hysteria and depression have been observed using the MMPI questionnaire. Moreover, other studies showed a high score in neuroticism using NEO. In this systematic review, some personality traits related to FMS were identified and explained. In other words, many patients with fibromyalgia show personality traits that are related to the mechanisms involved in FMS.

    Conclusion

    The findings provide evidence that personality traits can play a key role in the development and persistence of this syndrome. However, studies lack sufficient evidence to support an "FMS personality." The results expand our knowledge about the complex nature of this disorder and facilitate the effective treatment of FMS patients. Overall, these findings support the need for a comprehensive personality model to better understand FMS.

    Keywords: Fibromyalgia Syndrome, Chronic Widespread Pain, Personality, Personality Tests
  • عطیه جعفری، اعظم سلیمانی*، معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا، محمد طلایی، مینو دیانت خواه، نضال صراف زادگان
    سابقه و هدف

     بیماری های قلبی عروقی (CVD) اصلی ترین علت مرگ ومیر در کشورهای در حال توسعه است. در فرآیند اترواسکلروز، التهاب نقش اصلی را دارد؛ بنابراین، بررسی افزایش تعداد گلبول های سفید (WBC) و پلاکت به عنوان فاکتورهای التهابی مفید است. افزایش هماتوکریت با افزایش ویسکوزیته (عامل خطر حوادث کرونری) همراه است. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط سطح پایه اندکس های خونی شامل پلاکت، هماتوکریت و گلبول های سفید با وقایع قلبی عروقی است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه بر اساس مطالعه کوهورت اصفهان (ICS) انجام شده که یک مطالعه طولانی مدت مبتنی بر 6504 بزرگ سال بدون سابقه بیماری های قلبی عروقی است. در بدو ورود به مطالعه در سال 2001 آزمایش تعداد سلول های خونی انجام و از سال 2001 تا 2015 بروز وقایع قلبی عروقی ثبت شد.

    یافته ها

    نیمی از افراد مطالعه مرد بودند (5/49 درصد). میانگین سنی افراد حدود 51 سال بود که این میانگین سنی در افراد با CVD، 6/57 سال بود. بین فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سطح قند، سطح تری گلیسرید، کلسترول، LDL کلسترول و اندازه دورکمر با بروز حوادث قلبی عروقی ارتباط معناداری دیده شد (001/0>P برای همه موارد). بروز حوادث قلبی عروقی ارتباط معناداری با سطح هماتوکریت و هموگلوبین و نیز تعداد گلبول های قرمز و سفید داشت (002/0=P برای همه موارد). بین سطح پلاکت خون و بروز حوادث قلبی عروقی ارتباط معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    افزایش تعداد مطلق WBC و RBC، سطح هموگلوبین و هماتوکریت ممکن است با افزایش بروز حوادث قلبی عروقی همراه باشد و می توان از آن ها برای پیش بینی CVD استفاده کرد.

    کلید واژگان: انفارکتوس حاد میوکارد, پلاکت های خون, لکوسیت ها, هماتوکریت, هموگلوبین
    Atieh Jafari, Azam Soleimani*, Masoumeh Sadeghi, Hamidreza Roohafza, Mohammad Talaei, Minoo Dianatkhah, Nizal Sarrafzadegan
    Background and Objective

    Cardiovascular Disease (CVD) is the leading cause of death in developing countries. Inflammation significantly contributes to the process of atherosclerosis. Therefore, evaluating White Blood Cells (WBC) and platelet counts as markers of inflammatory as well as hematocrit as a marker of blood viscosity may predict coronary events. The present study aimed to evaluate the relationship between hematological indices and the incidence of cardiovascular events.

    Materials and Methods

    This study was based on the results of the Isfahan Cohort Study (ICS) which was a long-term, population-based study of 6504 adults over the age of 35 years with no history of CVD who were followed up for any incidence of CVD from 2001 to 2015. Basic levels of hematological indices were measured by entering the study.

    Results

    About 49.5% of the population were male. The mean age of the population and individuals with CVD were about 51 and 57.6 years, respectively. Significant relationships were observed between systolic and diastolic blood pressures, fasting blood glucose, triglyceride, cholesterol, Low-Density Lipoprotein (LDL) levels, and waist circumference with the incidence of cardiovascular events (P<0.001 for all). Hematocrit, hemoglobin, RBC, and WBC measures were significantly associated with the incidence of cardiovascular events (P=0.002 for all). There was no significant relationship between platelet levels and the incidence of cardiovascular events.

    Conclusion

    Hematological indices including WBC and RBC counts as well as hemoglobin and hematocrit levels can predict the incidence of cardiovascular events.

    Keywords: Blood Platelets, Hematocrit, Hemoglobin, Leukocytes, Myocardial Infarction
  • پریسا ذاکری، حمیدرضا روح افزا، شهناز امانی تیرانی، ناصر رجبی، آوات فیضی*، نضال صراف زادگان
    زمینه و هدف

    با بررسی ارتباط استرس شغلی و وضعیت سلامت جسمی و روانی کارکنان در محیط کار می توان اطلاعات ارزشمندی را در ارتباط با وضعیت سلامت جسمی و روانی کارکنان محیط کار ارایه داد که از این اطلاعات در راستای بهبود و ارتقا کیفیت کار در صنایع می توان استفاده نمود. در مطالعات متعددی اثر استرس بر مصرف چربی و قند در افراد مورد بررسی قرار گرفته است ولی به طور کلی مطالعات مربوط به بررسی ارتباط استرس شغلی و عوامل خطر سلامت بیشتر در گروه‌های شغلی غیرکارگری انجام شده‌اند. همچنین در بین مطالعات انجام شده در ایران و سایر کشور‌های در حال توسعه، هیچ مطالعه‌ای به بررسی ارتباط استرس شغلی با چاقی در بین گروه‌های شاغل در صنایع نپرداخته و از این‌رو ضرروت پرداختن به این موضوع احساس گردید. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط استرس شغلی با چاقی در نمونه‌ای بزرگ از کارکنان مرد کارخانه ذوب آهن اصفهان انجام گردید.تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط استرس شغلی با چاقی در کارکنان ذوب آهن اصفهان انجام شده است.

    روش بررسی

    در یک مطالعه مقطعی در سال 1395 تعداد 2803 نفر از کارکنان مرد ذوب آهن اصفهان به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی چند مرحله‌ای به صورت طبقه بندی انتخاب شدند. چاقی با استفاده از شاخص توده بدنی و استرس شغلی با استفاده از پرسشنامه‌ 23 سوالی استرس شغلی اعتبار سنجی شده در ایران و اطلاعات جمعیت شناختی افراد با یک پرسشنامه خود ایفا مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه متغیرهای عددی گزارش‌ها به صورت میانگین±انحراف معیار و برای متغیرهای کیفی به صورت درصد گزارش گردید. نرمال بودن داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و نمودار Q-Q بررسی شد. مقایسه متغیرهای کمی با توزیع نرمال با استفاده از آزمون پارامتری‌ تی استیودنت، متغیرهای کمی با توزیع غیرنرمال با آزمون ناپارامتری‌ من‌-ویتنی و مقایسه توزیع متغیرهای کیفی در دو گروه نرمال و اضافه وزن/چاق با استفاده از آزمون کای اسکور انجام شد. در این پژوهش رابطه متغیر مستقل استرس شغلی (در سه رده: کم، متوسط و زیاد) و متغیر وابسته چاقی در دو سطح نرمال و اضافه وزن/چاق در چهار مدل در حضور متغیرهای مخدوشگر جمعیت شناختی، سبک زندگی و شغلی با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک ارزیابی شد. نتایج رگرسیون لجستیک در قالب نسبت شانس (OR) و فاصله اطمینان 95 درصد (OR,95%CI) گزارش گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 22 SPSS استفاده گردید.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان 36/89 با انحراف معیار 7/35 سال بود.در این پژوهش استرس شغلی براساس نمره شاخص ER Ration به سه رده (ترتایل) دسته بندی شده است که ترتایل اول شامل نمرات استرس شغلی پایین، ترتایل دوم نمرات متوسط و ترتایل سوم نمرات بالا می‌باشد. همچنین افراد مورد بررسی براساس شاخص توده بدنی با 25≤BMI به گروه نرمال(1209= n) و افراد با 25 BMI≥ به گروه اضافه وزن/چاق(1593= n) دسته‌بندی شدند. در این مطالعه با افزایش استرس شغلی، شانس چاقی/اضافه‌وزن نیز افزایش یافت. به گونه‌ای که بعد از تعدیل مجموعه مهمی از متغیرهای مخدوشگر رابطه مثبت و معناداری بین استرس شغلی بالا با چاقی/اضافه‌وزن مشاهده شد و شانس چاق بودن افراد دارای سطوح بالای استرس نسبت به افراد واقع در سطوح پایین استرس 19 درصد بیشتر بود (1/41-1/0395%CI: ,19/1(OR=.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر اطلاعات ارزشمندی را در مورد میزان استرس شغلی کارکنان صنعتی فراهم نمود و این نتیجه حاصل گردید که ارتباط معناداری بین استرس شغلی و چاقی وجود دارد؛ لذا برای بهبود وضعیت سلامت جسمی کارکنان باید به موضوع استرس شغلی توجه ویژه‌ای داشت، به طوری که می‌بایست در بررسی‌های دوره‌ای وضعیت جسمی کارکنان شاغل در صنایع، استرس شغلی در اولویت قرار گیرد. از این‌رو برگزاری کلاس‌های آموزشی در خصوص کنترل و کاهش استرس، جلسات مشاوره روانشناسی، بکارگیری کارشناسان روانشناسی و تامین امنیت شغلی با توجه به زیرساخت‌های موجود، می‌تواند از اقدامات موثر در پیشبرد هدف کاهش استرس شغلی و بهبود وضعیت جسمی کارکنان باشد. بنابراین با مدیریت وضعیت استرس شغلی کارکنان صنایع از طریق کلاس‌های آموزشی، جلسات مشاوره روانشناسی و تامین امنیت شغلی می توان در جهت بهبود شاخص های سلامت منجمله چاقی کارکنان اقدام نمود و در نتیجه بهره وری آن‌ها را ارتقا داد.

    کلید واژگان: استرس, چاقی, رگرسیون, مدل لجستیک
    Parisa Zakeri, HamidReza Roohafza, Shahnaz Amani Tirani, Naser Rajabi, Awat Feizi*, Nizal Sarrafzadegan
    Background and aims

     By examining the relationship between job stress and the physical and mental health status of employees in the workplace, valuable information can be provided regarding the physical and mental health status of employees in the workplace, which can be used to improve the quality of work in industries. Can be used. In several studies, the effect of stress on fat and sugar consumption in individuals has been studied, but in general, studies on the relationship between job stress and health risk factors have been done more in non-working occupational groups. Also, among the studies conducted in Iran and other developing countries, no study has examined the relationship between job stress and obesity among groups working in the industry, and therefore the need to address this issue was felt. This study aimed to investigate the relationship between job stress and obesity in a large sample of male employees of Isfahan Steel Factory. The present study was conducted to investigate the relationship between job stress and obesity in Isfahan Steel employees.

    Methods

     In a cross-sectional study in 2016, 2803 male employees of Isfahan Steel were selected by multi-stage random cluster sampling. Obesity was assessed using body mass index and job stress using a 23-item job stress questionnaire validated in Iran and demographic information of individuals with a self-administered questionnaire. In this study, the numerical variables of the reports were reported as the mean±SD(standard deviation) and for the qualitative variables as the percentage. The normality of the data was checked by the Kolmogorov-Smirnov test and Q-Q plot. Comparison of quantitative variables with normal distribution was performed using the parametric test, Studentchr(chr('39')39chr('39'))s t-test, quantitative variables with abnormal distribution with the non-parametric test, Mann-Whitney, and comparison of qualitative variables distribution in normal and overweight/obese groups were performed using Chi-square test. In this study, the relationship between the independent variable of job stress (in three categories: low, medium, and high) and the dependent variable of obesity at both normal and overweight/obese levels in four models in the presence of confounding variables of demographic, lifestyle and job using the model Logistic regression was evaluated. Logistic regression results were reported in the form of odds ratio(OR) and 95% confidence interval (OR, 95% CI). SPSS 22 software was used for data analysis.

    Results

     The mean age of participants was 36.89 with a standard deviation of 7.35 years. In this study, job stress is classified into three categories based on the ER Ration index score: the first third includes low job stress scores, the second third has average scores and The third trilogy is high scores. Also, the subjects were classified according to body mass index with BMI≤25 into the normal group (n=1209) and individuals with BMI≥25 into the overweight/obese group (n=1593). In this study, with increasing job stress, the chances of obesity/overweight also increased. After adjusting an important set of confounding variables, a positive and significant relationship was observed between high job stress and obesity/overweight, and the chance of obesity in people with high levels of job stress was 19% higher than those at low category (OR= 1.19, 95% CI: 1.03 – 1.41).

    Conclusion

     The present study provided valuable information about the level of job stress of industrial workers and concluded that there is a significant relationship between job stress and obesity; Therefore, in order to improve the physical health of employees, special attention should be paid to the issue of job stress, so that job stress should be given priority in periodic studies of the physical condition of employees working in industries. Therefore, holding training classes on stress control and reduction, psychological counseling sessions, employing psychologists, and providing job security with regard to the existing infrastructure, can be effective measures in advancing the goal of reducing job stress and improving the physical condition of employees. Therefore, by managing the job stress situation of industrial workers through training classes, psychological counseling sessions, and job security, we can take action to improve health indicators, including employee obesity, and thus increase their productivity.

    Keywords: Stress, Obesity, Regression, Logistic Models
  • عظیمه مغزی نجف آبادی، حمیدرضا روح افزا، آوات فیضی*، نضال صراف زادگان
    هدف

    تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط شیفت کاری و شغل دوم با متغیر کیفیت زندگی و با کنترل اثر مخدوشگرهای جمعیت شناختی، متغیرهای سبک زندگی و استرس شغلی در یک نمونه بزرگ از کارکنان مرد کارخانه ذوب آهن اصفهان انجام گردید.

    مواد و روش ها

     این مطالعه مقطعی در سال 1394 بر روی 3063 نفر از کارکنان شرکت ذوب آهن اصفهان که با استفاده از روش خوشه ای تصادفی چندمرحله ای از میان 16000 نفر انتخاب شده بودند اجرا شد. اطلاعات مربوط به متغیرهای جمعیت شناختی و سبک زندگی با یک پرسش نامه خود ایفا و کیفیت زندگی با استفاده از ابزار EQ-5D، استرس شغلی و فعالیت فیزیکی به ترتیب با استفاده از پرسش نامه تلاش-پاداش و از IPAQ ارزیابی شد.

    یافته ها

     در نمونه حاضر 7/57 درصد افراد شیفت کار و 10 درصد شغل دوم داشتند. افراد به دو کلاس کیفیت زندگی بالا (49/80 درصد) و پایین (51/19 درصد) دسته بندی گردیدند و کلاس کیفیت زندگی به عنوان متغیر پاسخ در رگرسیون در نظر گرفته شد. شیفت کار بودن شانس قرار داشتن در کلاس کیفیت زندگی بالا را پس از تعدیل اثر مخدوشگرها، 17 درصد ((015/683,1/0) 83/0 :(CI95%) OR) کاهش می دهد. رابطه معنی داری بین شغل دوم با کیفیت زندگی دیده نشد.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد کیفیت زندگی در افراد شیفت کار به طور معنی داری پایین تر است در حالی که رابطه ای با شغل دوم دیده نشد. می توان با تعدیل عوامل موثر بر کیفیت زندگی، به ارتقاء سطح آن در این کارکنان و افزایش بهره وری در این جمعیت کمک نمود.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, بهداشت شغلی, اشتغال, صنعت, برنامه شیفت کاری
    Azimeh Maghzi Najafabadi, Hamidreza Roohafza, Awat Feizi*, Nisal Sarrafzadegan
    Introduction

    The present study was performed in order to investigate the association between shift work and having second job, with quality of life in a large sample of male employees in Isfahan steel company adjusting for the effects of demographic, lifestyle and job stress confounders.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was carried out on 3063 employees of Isfahan steel company, who were selected through a multistage cluster sampling among 16000 employees in 2016. Demographic and lifestyle data were obtained from a self-administered questionnaire. Relatively, for evaluating the quality of life (QoL), EQ-5D, for job stress, the Effort-Reward Imbalance (ERI) questionnaire and for physical activity IPAQ were used. Latent class regression was used for data analysis.

    Results

    In study sample, 57.7% were shift workers and 10% had second job. Participants were classified into two classes, high (80.49%) and low (19.51%) QoL, and this variable was considered as the response variable in latent class regression. Shift workers had17% lower odds for being in high quality of life class in adjusted model (OR=0.83; 95% CI: (0.683, 1.015)). No significant relationship was observed between second job and quality of life

    Conclusion

    The present study showed that the shift workers has significant lower quality of life, while no significant association was found with the second job. Through moderating the effective factors on quality of life, it is possible to enhance it and as a result, increase the productivity of this population.

    Keywords: Quality of Life, Occupational Health, Employment, Industry, Shift Work Schedule
  • بهزاد نظری، هاجر شکرچی زاده*، حمیدرضا روح افزا
    سابقه و هدف
    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر یک مداخله آموزشی در قالب واحد درسی "سلامت دهان و دخانیات" بر دانش و نگرش دانشجویان دندانپزشکی در زمینه عوارض دخانیات و نقش دندانپزشک در برنامه های ترک دخانیات می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر به صورت مداخله نیمه تجربی روی 62 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گروه کنترل و 63 دانشجوی دانشگاه آزاد اصفهان در گروه مداخله، صورت گرفت. پرسشنامه ای در رابطه با دانش و نگرش آنان از کلیه افراد داوطلب جمع آوری شد. سپس مداخله آموزشی در طول یک ترم تحصیلی صورت گرفت. داده ها توسط Paired sample t-test،Independent sample t-test ، Chi square،  Fisher exact test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره دانش دانشجویان قبل از مداخله بین دو گروه اختلاف معنادار نداشت (0.46P=)، اما بعد از مداخله، در گروه مداخله بیشتر بود (0.001P<). میانگین نمره نگرش دانشجویان قبل از مداخله بین دو گروه اختلاف معنادار نداشت (0.93P=)، اما بعد از مداخله، در گروه مداخله بیشتر بود (0.001P<). میانگین نمره نگرش دانشجویان هم در گروه مداخله و هم در گروه کنترل بعد از مداخله بیشتر از قبل مداخله بود (0.001P<). به دنبال مداخله، میانگین تغییرات نمره دانش و نگرش دانشجویان در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل بود (0.001 P <).
    نتیجه گیری
    واحد درسی"سلامت دهان و دخانیات" باعث افزایش دانش و نگرش دانشجویان در مورد برنامه های ترک دخانیات شد. هرچند عملکرد دانشجویان مورد سنجش قرار نگرفت ولی به نظر می رسد بتوان با آموزش، در جهت ارتقا توانایی های دانشجویان نیز نتایج قابل قبولی به دست آورد.
    کلید واژگان: سلامت دهان, دخانیات, دانش, نگرش, دانشجویان دندانپزشکی, کوریکولوم دندانپزشکی
    Behzad Nazari, Hajar Shekarchizadeh*, Hamidreza Roohafza
    BACKGROUND & AIM
     The purpose of this study was to investigate the effect of an educational intervention - course of "smoking and oral health"- on knowledge and attitude of dental students about the complications of smoking and the role of the dentist in smoking cessation.
    Material & Methods
     A quasi-experimental study was conducted on 62 dental students from Isfahan University of Medical Sciences as control group, and 63 dental students from Isfahan Azad University as experimental group. Volunteer students filled out a self-administered questionnaire about their knowledge and attitude regarding dentist’s role in smoking cessation. During the ongoing semester, educational intervention was conducted. Then, the students filled out the questionnaires again. Paired sample t-test، Independent sample t-test ، Chi square، and Fisher exact test served for statistical analysis.
    Results
     Before the intervention, no significant difference existed between two groups regarding their knowledge score (P=0.46). Following the intervention however, knowledge score in intervention group was significantly higher than control group (P<0.001). Students' attitude was not significantly different between two groups before the intervention (P=0.93). Following the intervention, attitude score was significantly higher in intervention group than control group (P<0.001). Following the intervention, the mean scores of attitude increased significantly in both groups (P<0.001). However, the increased score of knowledge and attitude in intervention group was significantly higher than control group (P<0.001).
    Conclusion
      Course of “Smoking and Oral Health” improved students’ knowledge and attitudes towards smoking cessation. Although, students’ performance was not evaluated, it seems that educational programs may improve their performance as well.
    Keywords: Oral health, Smoking, knowledge, attitude, dental students, dental curriculum
  • سارا رضایی، زهرا حیدری، آوات فیضی*، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، عمار حسن زاده کشتلی، پیمان ادیبی
    سابقه و هدف
    وقایع استرس زای زندگی می توانند منجر به بروز مشکلات روانی، بیماری های قلبی، سکته مغزی و غیره شوند. چند بعدی بودن عوامل استرس زا و اهمیت ارزیابی این ابعاد به طور همزمان ایجاب می نماید که به وسیله یک روش آماری پیشرفته، مورد شناسایی و تحلیل قرار گیرند. هدف مطالعه، تبیین و باز تعریف ابعاد پرسشنامه رویدادهای استرس زای زندگی (SLE) با استفاده از مدل عاملی مراتب بالاتر می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه مقطعی حاضر روی 4763 نفر از شرکت کنندگان طرح سپاهان در سال 1389 انجام شد. میزان استرس درک شده افراد براساس نسخه معتبر ایرانی پرسشنامه وقایع استرس زای زندگی مورد ارزیابی قرار گرفت. مدل های عاملی اکتشافی و تاییدی مراتب یک و دو با استفاده از نرم افزار AMOS ویرایش 20 بکار گرفته شد.
    یافته ها
    بر اساس تحلیل عاملی اکتشافی، یازده عامل (سطح یک) از 44 آیتم پرسشنامه استخراج گردید که 42/51 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند. بر اساس 11 بعد مزبور، دو بعد تحت عناوین استرس زاهای" فردی" و "اجتماعی" (تبیین کننده 3/17 درصد و 6/25 درصد از واریانس کل) به عنوان عوامل مرتبه دوم شناسایی شدند. ساختار در کل نمونه و جداگانه در زنان و مردان شناسایی شد.نتایج تحلیل عاملی اکتشافی توسط تحلیل عاملی تاییدی با برازندگی مناسب، (78/0CFI=، 89/0GFI=، 05/0RMSEA=) تایید گردید.
    استنتاج
    پرسشنامه SLE دارای یک ساختار 11 بعدی و مبتنی بر این ابعاد یک ساختار دو بعدی (فردی و اجتماعی) در مرتبه دو می باشد. مطالعه انواع وقایع استرس زا می تواند نقش موثری در پیش گیری از بروز مشکلات روانی و نیز آموزش شیوه های مقابله مناسب، داشته باشد.
    کلید واژگان: استرس, رویدادهای استرس زا, تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل عاملی تاییدی
    Sara Rezaei, Zahra Heidari, Awat Feizi *, Hamidreza Roohafza, Hamid Afshar, Ammar Hassanzade Kashtali, Peyman Adibi
    Background and purpose
    Stressful life events can lead to psychological problems, heart disease, stroke, etc. Multidimensional nature of stress calls for advanced statistical methods that could evaluate these dimensions based on symptoms of stress. Therefore, current study aimed at identifying and redefining the dimensions of the stressful life events (SLE) questionnaire using a higher order factor model.
    Materials and methods
    This cross-sectional study was done in 4763 people participating in a project called SEPAHAN in Isfahan, Iran 2010. The perceived stress level was evaluated by the Iranian version of SLE questionnaire. First and second order exploratory and confirmatory factor models were applied for data analysis using AMOS V20.
    Results
    According to exploratory factor analysis, 11 domains of stress (first order factors) were extracted from 44 items, which explained 51.42% of the total variance. Based on these domains, two dimensions were identified as second-order factors (stressors), including individual and social stressors that explained 17.3% and 25.6% of total variance, respectively. The similar structure was identified both in total sample and in men and women separately. Also, the results in exploratory factor analysis were confirmed by confirmatory factor analysis (CFI =0.78, GFI =0.89, RMSEA =0.05). It was found that the second-order factor model well fitted to the dimensions of the questionnaire identified.
    Conclusion
    SLE questionaire has11 domains and two higher dimensions (individual and social stressors). Studying the types of stressors could be used in preventive strategies against mental health problems and also in training useful copying styles.
    Keywords: stress, stressful life events, exploratory factor analysis, confirmatory factor analysis
  • نجمه ربانی پور، حمیدرضا روح افزا، آوات فیضی*، کتایون ربیعی، نضال صراف زادگان
    بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن باعث به وجود آمدن یک دیدگاه کلی از وضعیت سلامت و ارایه راهکارهای مربوط به سیاست گذاری و برنامه ریزی های بهداشتی می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی، با کنترل اثر مجموعه مهمی از مخدوش گرهای بالقوه شامل متغیرهای جمعیت شناختی، سبک زندگی و شغلی در جمعیت کارکنان کارخانه ذوب آهن اصفهان انجام شده است.
    در یک مطالعه مقطعی در سال 1394، 3063 نفر از کارکنان ذوب آهن اصفهان به روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی چندمرحله ای انتخاب و بررسی شدند. پرسش نامه های کیفیت زندگی (EQ-5D) ، سلامت روان (GHQ-12) ، استرس شغلی، فعالیت فیزیکی (IPAQ) و اطلاعات جمعیت شناختی استفاده گردیدند. تحلیل داده ها با مدل رگرسیون کلاس پنهان در نرم افزار Mplus7 صورت گرفت.
    P) به گونه ای که ارتباط مثبت و معنی داری بین سلامت روان با کیفیت زندگی بالا مشاهده شد. بعد از تعدیل مجموعه مهمی از متغیرهای مخدوش گر، باز هم رابطه ی مثبت و معنی داری بین سلامت روان با کیفیت زندگی بالا مشاهده شد. شانس عضویت کارکنان با سلامت روان مطلوب در کلاس کیفیت زندگی بالا 25/4 برابر کارکنانی است که از سلامت روان نامطلوب برخوردار می باشند.
    کلید واژگان: سلامت روان, کارکنان صنعتی, کیفیت زندگی
    Najmeh Rabanipour, Hamidreza Roohafza, Awat Feizi*, Katayoun Rabiei, Nizal Sarrafzadegan
    Introduction
    Investigating the quality of life and its determinants provides a general prospective about the health status and contributes in health planning. The present study aimed at investigating the relationship between mental health and quality of life, adjusting for the impacts of potential confounders in Isfahan Steal Company's employees.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study in 2016, 3063 people of Isfahan Steal Company's employees were selected through multistage cluster sampling and investigated. Required Information were obtained by EQ-5D questionnaire for evaluating quality of life, GHQ-12 questionnaire for evaluating mental health, IPAQ Questionnaire for evaluating physical activity, job stress questionnaire for evaluating job stress and demographic characteristics of study participants. Latent class regression analysis with Mplus7 software was used for data analysis.
    Results
    Based on the results 95.4% of participants have normal mental health score. Two classes were identified with latent class analysis based on quality of life; class 1 (good quality of life: 79.7%) and class 2 (poor quality of life: 21.3%). People with good mental health status had higher quality of life (P
    Conclusion
    The present study provided valuable information about quality of life in industrial employees. This research showed that mental health has a significant association with quality of life. So, through improving the lifestyle, quality of life and life satisfaction would be increased
    Keywords: Industrial employees, Mental health, quality of life
  • نجمه ربانی پور، حمیدرضا روح افزا، آوات فیضی، کتایون ربیعی، نضال صراف زادگان
    زمینه و هدف
    بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن باعث به وجود آمدن یک دیدگاه کلی از وضعیت سلامت و ارائه راهکارهای مربوط به سیاست گزاری و برنامه ریزی های بهداشتی می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط مدت زمان خواب و کیفیت زندگی، با کنترل اثر مجموعه مهمی از متغیرهای دموگرافیک، سبک زندگی و شغلی در جمعیت کارکنان کارخانه ذوب آهن اصفهان انجام شده است.
    روش بررسی
    در یک مطالعه مقطعی در سال 1394 تعداد 3063 نفر از کارکنان ذوب آهن اصفهان به روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی چندمرحله ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. پرسش نامه های کیفیت زندگی (EQ-5D) ، استرس شغلی، فعالیت فیزیکی (IPAQ) و اطلاعات جمعیت شناختی مورد استفاده قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل رگرسیون کلاس پنهان در نرم افزار Mplus7 صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین (انحراف معیار) سن و مدت زمان خواب شرکت کنندگان به ترتیب، (31/7) 74/36 سال و (17/1) 11/7 ساعت و 5/91 درصد مرد می باشند. افراد مورد بررسی از نظر کیفیت زندگی به دو دسته کیفیت زندگی بالا (7/79 درصد) و کیفیت زندگی پایین (3/20 درصد) کلاس بندی شدند. در این پژوهش با افزایش مدت زمان خواب، کیفیت زندگی نیز افزایش می یابد؛ به گونه ای که نسبت بخت (فاصله اطمینان95% نسبت بخت) برای مدت زمان خواب، (3/1 – 12/1) 2/1 می باشد. بعد از تعدیل مجموعه مهمی از متغیرهای مخدوش گر باز هم رابطه مثبت و معنی داری بین مدت زمان خواب با کیفیت زندگی بالا مشاهده شد که نسبت بخت (فاصله اطمینان95% نسبت بخت) ، (3/1 – 1/1) 2/1 گزارش شده است بدین صورت که به ازاء یک ساعت افزایش در مدت زمان خواب شانس عضویت در کلاس کیفیت زندگی بالا 20 درصد افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    با بهبود سبک زندگی، کیفیت زندگی و میزان رضایت از زندگی افزایش می یابد؛ بنابراین شناسایی نحوه اثرگذاری عوامل مرتبط با کیفیت زندگی در چنین جمعیت خاصی باعث می شود که از طریق تمرکز مداخله ها و توصیه های بهداشتی به صورت خاص در حوزه عوامل یادشده، برنامه ها به صورت درست جهت دهی شوند تا شرایط استرس زا برای این افراد تعدیل و درنتیجه کیفیت زندگی و بهره وری افزایش یابد.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, مدت زمان خواب, سبک زندگی, کارکنان صنعتی, کلاس پنهان
    Background and aims
    Investigating the quality of life and its determinants provides a general prospective about the health status and contributes in health planning. The present study aimed at investigating the relationship between sleep duration and quality of life, adjusting for the impacts of important confounders, in Isfahan steal company's employees.
    Methods
    In a cross-sectional study in 2016, 3063 people of Isfahan steal company's employees were selected through multistage cluster sampling and investigated. Required Information were obtained by EQ-5D questionnaire for evaluating quality of life, IPAQ Questionnaire for evaluating physical activity examination, job stress Questionnaire for evaluating job stress and demographic characteristics of study participants. Latent class regression with Mplus7 software was used for data analysis.
    Results
    mean (SD) age (year) and sleep duration (hour) of participants were 36.74 (7.31) and 7.11 (1.17) respectively, and 91.5% were male. in terms of quality of life, results of fitting LCR with 2 classes indicated that 79.7% and remaining were being in high and low quality of life classes, respectively. A direct significant association was found between sleep duration and quality of life. In crude model, odds ratio (OR): 1.2 (95% CI for OR: 1.12 - 1.3). after adjusting for potential confounding variables the observed association was remained statistically significant, OR: 1.2 (95% CI for OR: 1.1 – 1.3), indicating an hour increase in sleep duration, increase 20% odds of beings in high quality of life class.
    Conclusion
    through improving the lifestyle, quality of life and life satisfaction would be increase; so identifying the impact of factors related to quality of life in such specific community leads to focusing the interventions and health advices on the mentioned factors, resulting the modifying of stressful situations and improving quality of life and finely increasing the efficiency
    Keywords: Quality of Life, Sleep Duration, Lifestyle, Industrial Employees, Latent Class
  • نرگس محمدی، علیرضا آقایوسفی، احمد علی پور، غلامرضا نیک راهان، معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا
    زمینه و هدف
    مطالعه حاضر با هدف مقایسه عوامل روانی مثبت و منفی بین دو گروه بیماران کرونری قلبی مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک و بررسی رابطه این عوامل روان شناختی با میزان خطر سندرم متابولیک انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری آن متشکل از کلیه بیماران کرونری قلبی میانسال (35 تا60 سال) بود که از سال 1391 تا 1395 در مرکز بازتوانی قلبی پژوهشکده قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ثبت نام شده بودند. 61 بیمار در شهریور سال 1395 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های جهت گیری زندگی (Life Orientation Test-Revised یا LOT-R)، شادکامی آکسفورد (Oxford Happiness Questionnaire یا OHQ)، امید بزرگسالان (Adult Hope Questionnaire)، رضایت زندگی (Satisfaction With Life Scale با SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (Positive and Negative Affect Scales یا PANAS) جمع آوری گردید. ارزیابی های فیزیولوژیک مرتبط با سندرم متابولیک نیز انجام شد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، آزمون های Independent t، ANOVA و Mann-Whitney و ضریب همبستگی Pearson در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری بین دو گروه بیماران کرونری با و بدون سندرم متابولیک از نظر افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی وجود داشت. همچنین، افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی، ارتباط معنی داری را با میزان خطر سندرم متابولیک نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده از ارتباط بین متغیرهای روان شناختی و سندرم متابولیک حمایت می کند.
    کلید واژگان: عوامل روان شناختی, سندرم متابولیک, بیماری کرونری قلب
    Narges Mohammadi, Alireza Aghayosefi, Ahmad Alipour, Gholamreza Nikrahan, Masoumeh Sadeghi, Hamidreza Roohafza
    Aim and
    Background
    The purpose of this study was to compare positive and negative psychological states between the two groups of patients with coronary heart disease with and without metabolic syndrome, and to investigate the relationship between these psychological factors and the risk of metabolic syndrome.
    Methods and Materials: In this comparative study, the study population consisted of all patients with middle-aged coronary artery disease (35-60 years old) who were enrolled at the Rehabilitation Center of the Cardiology Research Institute, Isfahan University of Medical Sciences, Iran, from 2012 to 2016. Totally, 61 patients were selected through purposive sampling in September, 2016. They participated in the research by completing some questionnaires including Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS), Life Orientation Test-Revised (LOT-R), Oxford Happiness Questionnaire (OHQ), Adult Hope Scale (AHS), the Satisfaction with Life Scale (SWLS), and Positive and Negative Affect Scale (PANAS), and performing physiological assessments related to metabolic syndrome. Data were analyzed using analysis of variance (ANOVA), Mann-Whitney, and Pearson correlation tests.
    Findings: There were significant differences between the two groups of patients with coronary heart disease with and without metabolic syndrome in terms of depression, optimism, hope, and happiness. Moreover, depression, optimism, hope, and happiness had significant relationship with the risk of metabolic syndrome.
    Conclusions
    The research findings support the link between psychological variables and metabolic syndrome.
    Keywords: Psychological factors, Metabolic syndrome, Coronary heart disease
  • نرگس محمدی، علیرضا آقایوسفی*، اجمد علیپور، معصومه صادقی، غلامرضا نیک راهان، حمیدرضا روح افزا
    امروزه شناسایی نقش عوامل روانشناختی در گسترش بیماری های قلبی عروقی موضوعی است که بسیاری از پژوهشگران به آن توجه ویژه ای دارند. این پژوهش نیز با هدف بررسی نقش شاخص های بهزیستی روانشناختی در عوامل خطر متابولیکی بیماران کرونر قلبی مزمن انجام شد؛ بنابراین 61 بیمار میان سال واجد شرایط (47 مرد و 14 زن) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آنها با تکمیل پرسشنامه های جهت گیری زندگی (LOT- R)، شادکامی آکسفورد (OHQ)، امید بزرگسالان (AHS)، رضایت زندگی دینر (SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) و انجام اندازه گیری های فیزیولوژیک شامل فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، دور کمر، شاخص توده بدنی، قندخون ناشتا، تری گلیسیرید، کلسترول کلی، کلسترول LDL، کلسترول HDL و نسبت HDL / LDL در پژوهش شرکت کردند. داده های پژوهش با آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان دادند خوش بینی 7 درصد از تغییرات در فشارخون سیستولیک، 11 درصد در شاخص توده بدنی و 10 درصد در اندازه دور کمر را به طور معناداری پیش بینی کرد؛ درحالی که 7 درصد تغییرات میزان تری گلیسیرید رضایت از زندگی پیش بینی شد و درنهایت، امید می تواند 7 درصد از تغییرات قندخون ناشتا، 8 درصد کلسترول کلی، 14 درصد کلسترول LDL و 12 درصد نسبت LDL /HDL را به طور معنادار پیش بینی کند؛ بنابراین شاخص های بهزیستی خوش بینی، امید و رضایت از زندگی می توانند در کاهش عوامل متابولیکی مضر برای سلامت قلبی نقش داشته باشند
    کلید واژگان: بهزیستی روانشناختی, عوامل خطر متابولیکی, بیماری کرونر قلبی
    Narges Mohammadi, Alireza Aghayousefi *, Ahmad Alipour, Masoumeh Sadeghi, Gholamreza Nikrahan, Hamidreza Roohafza
    Today, the identification of factors contributing to the link between psychological factors and cardiovascular outcomes is a subject of interest to many researchers. The aim of the this study was to investigate the role of psychological well-being indicators in metabolic risk factors in the patients with chronic coronary artery disease. Sixty one patients (47 males and 14 females) were selected through purposeful sampling, and were asked to complete questionnaires including: Life Orientation Test- Revised (LOT- R), Oxford Happiness Questionnaire (OHQ), Adult Hope Scale (AHS), Dinner Life Satisfaction Scale (SWLS), and Positive and Negative Affect Scale (PANAS). Physiological evaluations were systolic and diastolic blood pressure, waist circumference, body mass index (BMI), blood glucose, triglyceride, total cholesterol, LDL cholesterol, HDL cholesterol and HDL / LDL ratios. The data analyzed by Pearson correlation test and stepwise regression. The results of stepwise regression analysis showed that optimism was able to predict 7% significant changes in systolic blood pressure, 11% for BMI and 10% for waist circumference. While 7% significant changes in triglyceride levels was predicted by life satisfaction; and finaly 7% significant changes in fasting blood glucose, 8% for total cholesterol, 14% for LDL cholesterol and 12% for LDL / HDL were predicted by hope. The findings indicated that, some psychological well-being indicators, including optimism, hope and life satisfaction, have a role in reducing metabolic risk factors for cardiovascular health.
    Keywords: psychological wellbeing, metabolic risk factors, coronary artery disease
  • علیرضا میلاجردی، سید محمد موسوی، عمار حسن زاده کشتلی، احمد اسماعیل زاده *، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، پیمان ادیبی
    زمینه
    عدم مصرف صبحانه با چاقی و چاقی با اختلالات روانی ارتباط دارد، اما اطلاعات محدودی در مورد رابطه بین مصرف صبحانه و علایم روان پزشکی وجود دارد.
    هدف
    ارتباط بین مصرف صبحانه و علایم روان پزشکی شامل؛ افسردگی و اضطراب در میان بزرگسالان ایرانی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی روی 4378 بزرگسال سالم شهر اصفهان در سال 1389 انجام شد. مصرف صبحانه با کمک یک پرسش نامه معتبر عادات غذایی و افسردگی و اضطراب با استفاده از پرسش نامه فارسی معتبر مقیاس بیمارستانی افسردگی و اضطراب (HADS) بررسی شدند. نسخه فارسی پرسش نامه سلامت عمومی نیز برای ارزیابی سلامت روانی استفاده شد.
    یافته ها
    در کل مطالعه، 611 نفر (%13/95) از شرکت کنندگان علایم اضطرابی، 1253 نفر (%28/62) علایم افسردگی و 1015 نفر (%23/18) براساس پرسش نامه سلامت عمومی، احتمالا واجد اختلال روانی بودند. پس از کنترل متغیرهای مخدوش کننده، شرکت کنندگان با مصرف منظم صبحانه در مقایسه با آن هایی که مصرف منظم صبحانه نداشتند احتمال کم تری برای علایم افسردگی داشتند (نسبت شانس: 0/49، فاصله اطمینان %95 : 0/66- 0/36) و این رابطه حتی پس از تعدیل نمایه توده بدن (BMI) هم پا برجا ماند (نسبت شانس: 0/47، فاصله اطمینان %95 : 0/63- 0/34). مصرف منظم صبحانه ارتباط معکوسی با اضطراب قبل و بعد از تعدیل نمایه توده بدن داشت (0/001P<). یافته های مشابهی نیز در مورد اختلالات احتمالی روانی به دست آمد (0/001P<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه یک ارتباط معکوس بین مصرف صبحانه و علایم افسردگی، اضطراب و روان پزشکی در بزرگسالان ایرانی نشان داد. مطالعه های آینده نگر بیش تری برای تایید این یافته ها مورد نیاز است.
    کلید واژگان: صبحانه, افسردگی, اضطراب, علایم روان پزشکی, خلق و خو
    Ar. Milajerdi, Sm. Mousavi, A. Hassanzadeh Keshteli, A. Esmaillzadeh *, Hr. Roohafza, H. Afshar, P. Adibi
    Background
    Breakfast skipping was related to obesity and obesity has been associated with psychological disorders, but limited data are available linking breakfast consumption to psychological symptoms.
    Objective
    The association between breakfast consumption and psychological disorders, including depression and anxiety, was studied among Iranian adults.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on 4378 healthy adults in Isfahan, Iran. Breakfast consumption was assessed using a validated detailed dietary habits’ questionnaire; and depression and anxiety using an Iranian validated Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) questionnaire. Psychological distress was also examined by means of Iranian validated version of General Health Questionnaire.
    Findings: Overall, 611 numbers (13.95%) of study participants had anxiety, 1253 numbers (28.62%) depression, and 1015 numbers (23.18%) probable mental disorders symptoms. After controlling for the confounding variables, participants with every day breakfast consumption had lower odds for depression symptoms (OR: 0.49; 95% CI: 0.36-0.66) compared with those with the least frequent intake of breakfast, even after further adjustment for BMI (OR: 0.47; 95% CI: 0.34-0.63). Frequent breakfast consumption was inversely associated with anxiety before and after controlling for BMI (P
    Conclusion
    This study showed an inverse relation between breakfast consumption and symptoms of depression, anxiety, and probable mental disorders among Iranian adults. Further prospective studies are needed to confirm these findings.
    Keywords: Breakfast, Depression, Anxiety, Psychological symptoms, Mood
  • پروانه صانعی، مریم حاجی شفیعی، احمد اسماعیل زاده *، عمار حسن زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی
    زمینه و هدف
    اگرچه مطالعات زیادی به بررسی ارتباط بین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش با عوامل خطر مربوط به شیوه زندگی پرداخته اند؛ اما مطالعه اپیدمیولوژیکی در رابطه با مجموع عوامل شیوه زندگی و این اختلالات موجود نیست. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شیوه زندگی با اختلالات فوقانی دستگاه گوارش بزرگسالان استان اصفهان انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 3363 بزرگسال ایرانی (19 تا 70 سال) شاغل در 50 مرکز بهداشتی درمانی در سطح استان اصفهان به روش نمونه گیری غیراحتمالی آسان طی سال 1392 انجام شد. امتیاز شیوه زندگی سالم با استفاده از مجموع امتیازات پنج جزء شیوه زندگی شامل عادات غذایی، دریافت های غذایی، دیسترس روانی، سیگار کشیدن و فعالیت فیزیکی محاسبه گردید. برای ارزیابی اجزای امتیاز شیوه زندگی سالم از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی 106- قلمی (Food Frequency Questionnaire: FFQ)، پرسشنامه GPPAQ (General Practice Physical Activity Questionnaire) و پرسشنامه GHQ (General Health Questionnaire) استفاده شد. نسخه اصلاح شده فارسی پرسشنامه III ROME برای ارزیابی اختلالات عملکردی دستگاه گوارش فوقانی مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    شیوع سوء هاضمه عملکردی 14.5% و رفلاکس معدی – مروی 23.6% تعیین شد. پس از تعدیل مخدوشگرهای بالقوه، افراد با بیشترین امتیاز شیوه زندگی در مقایسه با افراد با کمترین امتیاز به ترتیب 79درصد و 74درصد خطر کمتری برای سوء هاضمه عملکردی (95% CI= 0.05-0.92، OR=0.21، P=0.03) و رفلاکس معدی - مروی (95% CI= 0.09-0.69، OR=0.26، P=0.01) داشتند. همچنین این افراد شانس کمتری برای سیری زودرس (95% CI= 0.11-0.73، OR=0.28، P=0.001)، احساس پری پس از غذا (95% CI= 0.09-0.50، OR=0.22، P=0.03) و درد اپی گاستر (95% CI= 0.21-0.92، OR=0.44، P=0.001) داشتند. علاوه بر امتیاز شیوه زندگی سالم، سطح پایین دیسترس روانی، رژیم غذایی سالم، عادات غذایی سالم و عدم استعمال دخانیات نیز به طور مستقل با اختلالات عملکردی دستگاه گوارش مرتبط بودند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    پیروی از شیوه زندگی سالم با شیوع کمتر سوء هاضمه عملکردی و علایم آن و رفلاکس معدی - مروی در بزرگسالان ایرانی مرتبط است. همچنین اجزای شیوه زندگی سالم به صورت جداگانه با این اختلالات ارتباط دارند.
    کلید واژگان: شیوه زندگی سالم, سوء هاضمه عملکردی, رفلاکس معدی - مروی
    P. Saneei, M. Hajishafiee, A. Esmaillzadeh*, A. Hassanzadeh Keshteli, Hr Roohafza, H. Afshar, A. Feizi, P. Adibi
    Background And Objective
    Although lifestyle-related factors have separately been examined in relation to functional gastrointestinal disorders (FGIDs), there is no epidemiologic data on the combined association of lifestyle factors with these conditions. We aimed to examine how combinations of several lifestyle factors were associated with functional dyspepsia (FD), its symptoms and gastro-esophageal reflux disease (GERD) in a large group of Iranian adults.
    Methods
    This descriptive -analytic study was conducted on 3363 Iranian adults (19-70 yr), whom were working in 50 health centers across Isfahan province in Iran during 2012. We used easy non-random sampling to select participants. The “healthy lifestyle score” for each participant was calculated by summing up the binary score given for five lifestyle factors, including dietary habits, dietary intakes, psychological distress, smoking and physical activity. A dish-based 106-item semi-quantitative validated food frequency questionnaire, General Practice Physical Activity Questionnaire, General Health Questionnaire and other pre-tested questionnaires were used to assess the components of healthy lifestyle score. A validated Persian version of ROME III questionnaire was used, to assess functional gastrointestinal disorders.
    Results
    The prevalence of FD and GERD among study participants was 14.5 and 23.6%, respectively. After adjustment for potential confounders, we found that individuals with the highest score of healthy lifestyle had 79 and 74% lower odds of FD (95% CI: 0.05-0.92, OR: 0.21, P=0.03) and GERD (95% CI: 0.09-0.69, OR: 0.26, P=0.01), respectively, compared with those with the lowest score. They were also less likely to have early satiation (95% CI: 0.11-0.73, OR: 0.28, P=0.001), postprandial fullness (95% CI: 0.09-0.50, OR: 0.22, P
    Conclusion
    This study showed that adherence to a healthy lifestyle was associated with lower odds of GERD, FD and its symptoms in this group of Iranian adults. Individual lifestyle-related factors were also associated with these conditions.
    Keywords: Healthy lifestyle, Functional dyspepsia, Gastro-esophageal reflux disease
  • مریم حاجی شفیعی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده *، عمار حسن زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی
    مقدمه
    مطالعات پیشین به نقش محافظتی شاخص تغذیه سالم در اختلالات روانی در جوامع غربی اشاره کرده اند ولی مطالعات در این زمینه در خاورمیانه اندک می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین پیروی از رهنمودهای تغذیه سالم از جمله شاخص جایگزین تغذیه سالم و شیوع اضطراب و افسردگی در بزرگسالان ایرانی بود.
    مواد و روش ها
    در مطالعه مقطعی حاضر که روی 3363 بزرگسال ایرانی صورت گرفت، اطلاعات مربوط به دریافت های غذایی افراد با استفاده از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی 106 موردی (Food Frequency Questionnaire: FFQ) جمع آوری گردید. پیروی از تغذیه سالم با استفاده از شاخص جایگزین تغذیه سالم (AHEI) ارزیابی شد. معیار HADS نیز برای ارزیابی اضطراب و افسردگی مورد استفاده قرار گرفت. اطلاعات مربوط به سایر متغیرها با استفاده از پرسشنامه های معتبر جمع آوری گردید.
    یافته ها
    فراوانی اضطراب و افسردگی در بین افراد به ترتیب 2/15 و 30 درصد گزارش شد. پس از تعدیل متغیرهای مخدوشگر، افراد با پیروی بیشتر از شاخص جایگزین تغذیه سالم 48 درصد شانس کمتری برای ابتلا به افسردگی (0/70-0/39 :CI 95 درصد، 0/52:OR) داشتند. همچنین افراد در بالاترین گروه شاخص جایگزین تغذیه سالم، نسبت به افراد در کمترین تبعیت از این الگوی غذایی، 29 درصد شانس کمتری برای ابتلا به اضطراب (0/94-0/54 :CI 95 درصد ،0/71:OR) داشتند. ولی پس از تعدیل متغیرهایی همچون نمایه توده بدن و دریافت های غذایی این ارتباط از لحاظ آماری معنی دار نبود (1/09-0/52 :CI 95 درصد ،0/75:OR).
    نتیجه گیری
    پیروی از شاخص جایگزین تغذیه سالم ارتباط معکوسی با خطر ابتلا به افسردگی در جمعیت ایرانی داشت. مطالعات بیشتر، به خصوص از نوع آینده نگر، برای تایید این یافته ها در جوامع خاورمیانه مورد نیاز است.
    کلید واژگان: شاخص جایگزین تغذیه سالم, کیفیت رژیم غذایی, افسردگی, اضطراب
    Maryam Hajishafiee, Parvane Saneei, Ahmad Esmaillzadeh*, Ammar Hassanzadeh Keshteli, Hamid Reza Roohafza, Hamid Afshar, Awat Feizi, Peyman Adibi
    Introduction
    Earlier studies have shown a protective association between adherence to healthy eating guidelines and mental disorders in western nations; however, data in this regard are limited from the understudies region of Middle-East. We aimed to examine the association between adherence to healthy eating guidelines, as measured by AHEI, and prevalence of anxiety and depression in a large sample of Iranian adults.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, data on dietary intakes of 3363 adult participants were collected using a validated dish-based 106-item semi-quantitative Food Frequency Questionnaire (FFQ). Adherence to healthy eating was quantified using AHEI as suggested by earlier publications. The Iranian validated version of Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) was used to assess anxiety and depression in study participants. Data on other covariates were gathered using a pre-tested questionnaire.
    Results
    Overall, the frequency of anxiety and depression was 15.2% and 30.0%, respectively. After taking potential confounders into account, participants with greater adherence to AHEI had 48% lower odds of depression compared with those in the bottom quartile (OR = 0.52; 95% CI: 0.39-0.70). Those in the highest quartile of AHEI had a 29% lower odds of anxiety, compared with those in the lowest quartile (OR=0.71; 95% CI: 0.54-0.94); however, adjustment for dietary intakes and body mass index attenuated the association (OR = 0.75, 95% CI: 0.52-1.09).
    Conclusion
    Adherence to healthy eating was inversely associated with a lower chance of depression in Iranian adults. Further studies, especially with prospective design, are required to confirm these associations in Middle-Eastern populations.
    Keywords: Alternative Healthy Eating Index, Diet Quality, Depression, Anxiety
  • پروانه صانعی، مریم حاجی شفیعی، احمد اسماعیل زاده *، عمار حسن زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی
    مقدمه
    مطالعات اندکی در مورد ارتباط مجموع عوامل شیوه زندگی با سلامت روان، به ویژه در کشورهای خاورمیانه، انجام شده است.
    هدف
    تعیین ارتباط مجموع عوامل شیوه زندگی با اضطراب و افسردگی در بزرگسالان اصفهانی.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی در سال 1392 بر 3363 بزرگسال 70-19 ساله اصفهانی انجام شد. امتیاز شیوه زندگی سالم با استفاده از اطلاعات دریافت غذایی، فعالیت فیزیکی، استعمال دخانیات، دیسترس روانی و چاقی محاسبه شد. برای ارزیابی اجزای امتیاز شیوه زندگی سالم از پرسشنامه بسامد غذایی 106- قلمی اعتبارسنجی شده، پرسشنامه GPPAQ (General Practice Physical Activity Questionnaire) و GHQ (General Health Questionnaire) استفاده شد. در ارزیابی شیوع اضطراب و افسردگی نیز معیار HADS (Hospital Anxiety and Depression Scale) مورد استفاده قرار گرفت.
    نتایج
    شیوع اضطراب و افسردگی به ترتیب 2/15 و 0/30 درصد بود. افراد بالاترین امتیاز شیوه زندگی سالم، پس از تعدیل مخدوشگرهای نهفته، 93% شانس کمتری برای اضطراب (30/0-02/0:CI%95، 07/0OR:) و 97% شانس کمتری برای افسردگی (11/0-01/0:CI%95، 03/0OR:) داشتند. همچنین، افراد غیرسیگاری در مقایسه با افراد سیگاری شانس کمتری برای اضطراب (89/0-47/0:CI%95، 65/0OR:) و افسردگی (82/0-48/0:CI%95، 63/0OR:) داشتند. افراد با سطوح پایین دیسترس روانی در مقایسه با سطوح بالاتر، نیز شانس کمتری برای اضطراب (16/0-10/0:CI%95، 13/0OR:) و افسردگی (12/0-08/0:CI%95، 10/0OR:) داشتند. همچنین، افراد با تغذیه سالم، در مقایسه با افراد با تغذیه ناسالم، 25% شانس کمتری برای افسردگی (91/0-61/0:CI%95، 75/0OR:) داشتند.
    نتیجه گیری
    امتیاز شیوه زندگی سالم با کاهش خطر اضطراب و افسردگی در بزرگسالان اصفهانی همراه بود. تغذیه سالم، دیسترس روانی و استعمال دخانیات از شاخص های مستقل پیشگویی کننده اختلال روانشناختی بودند.
    کلید واژگان: استعمال دخانیات, اضطراب, افسردگی, چاقی, سبک زندگی, فعالیت حرکتی
    P. Saneei_M. Hajishafiee_A. Esmaillzadeh *_A. Hassanzadeh Keshteli_H. R Roohafza_H. Afshar_A. Feizi_P. Adibi
    Introduction
    Association of a combination of lifestyle-related factors and mental health is less studied in earlier studies, especially in Middle Eastern countries.
    Objective
    This study aimed to examine how combinations of several lifestyle-related factors is related to depression and anxiety in a large group of middle-age Isfahani population.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study in 2012 on 3363 Isfahani adults (19-70 yr), a healthy lifestyle score was constructed by the use of data from dietary intakes, physical activity, smoking status, psychological distress and obesity. A dish-based 106-item semi-quantitative validated food frequency questionnaire (FFQ), General Practice Physical Activity Questionnaire (GPPAQ), General Health Questionnaire (GHQ) and other pre-tested questionnaires were used to assess the components of healthy lifestyle score. The Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) was applied to screen for anxiety and depression.
    Results
    The prevalence rates of anxiety and depression among study participants were 15.2 and 30.0%, respectively. After adjustment for potential confounders, we found that individuals with the highest score of healthy lifestyle were 93% less likely to be anxious (OR: 0.07; 95% CI: 0.02-0.30) and 97% less likely to be depressed (OR: 0.03; 95% CI: 0.01-0.11), compared with those with the lowest score. In addition, non-smokers had lower odds of anxiety (OR: 0.65; 95% CI: 0.47-0.89) and depression (OR: 0.63; 95% CI: 0.48-0.82), compared with smokers. Individuals with low levels of psychological distress had expectedly lower odds of anxiety (OR: 0.13; 95% CI: 0.10-0.16) and depression (OR: 0.10; 95% CI: 0.08-0.12) than those with high levels. Individuals with a healthy diet had 25% lower odds of depression (OR: 0.75; 95% CI: 0.61-0.91) than those with a non-healthy diet.
    Conclusion
    We found evidence indicating that healthy lifestyle score was associated with lower odds of anxiety and depression in this group of Isfahani adults. Healthy diet, psychological distress, and smoking status were independent predictors of mental disorders.
    Keywords: Anxiety Depression Life Style Motor Activity Obesity Smoking
  • اعظم موسوی سهروفروزانی *، فهیمه اسفرجانی، معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا
    پیش زمینه و هدف
    علیرغم توصیه های بازتوانی قلبی مبنی بر ورزش به عنوان جزء لاینفک مراقبت قلبی جامع از بیماران عروق کرونر، بیشتر بیماران آن را دریافت نمی کنند. بازتوانی قلبی خانگی با یک کتابچه راهنمای پشتیبانی شده توسط یک پرستار، یک روش محبوب بازتوانی است، که جهت بالا بردن مشارکت و کاهش اختلالات حائز اهمیت است. هدف از این مطالعه بررسی برخی ویژگی های رفتاری و کیفیت زندگی در بیماران قلبی پس از شرکت در دو گروه بازتوانی بود.
    مواد و روش ها
    در یک تحقیق نیمه تجربی، 40 بیمار با میانگین سنی 28/6 ± 59 سال به صورت داوطلبانه در 3 گروه، بازتوانی قلبی خانگی (12 نفر)، بازتوانی در مرکز (15 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های دو گروه بازتوانی به مدت هشت هفته به انجام فعالیت پرداختند. رفتار نوع A، خشم، بدبینی، اضطراب، افسردگی و کیفیت زندگی بیماران، از طریق پرسشنامه های استاندارد در ابتدا و انتهای هشت هفته بازتوانی اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) در سطح 05/0P< تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    پس از مداخله، محدودیت جسمانی، سلامت ذهنی، درد بدنی (پرسشنامه SF36) و خشم (پرسشنامه TAB) با بهبود معنی داری همراه بود و بین بازتوانی خانگی و بازتوانی قلبی در مرکز در کلیه شاخص ها جز شاخص محدودیت جسمانی تفاوت معنی دار مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    زا ورز به اندازه زا در ، عوامل روانشناختی را بهبود بخشید، ضمن اینکه بازتوانی ورزشی خانگی بر شاخص محدودیت جسمانی تاثیر بیشتری داشت.
    کلید واژگان: عوامل روانشناختی, مراقبت خانگی, بازتوانی قلبی, بیماری عروق کرونر
    Azam Moosavi Sohroforouzani * Fahimeh Esfarjani Masoumeh Sadeghi Hamid Reza Rohafza
    Background and Aims
    Despite the recommendations for exercise-based cardiac rehabilitation as an integral component of comprehensive cardiac care of patients with CHD, most patients do not receive it. Home-based cardiac rehabilitation with a nurse manual-support is a popular method of rehabilitation. It can be effective in reducing disorders in patients, and increasing their participation. The aim of this investigation was to compare some of the behavioral characteristics and quality of life in both groups of cardiac rehabilitation.
    Materials and Methods
    In a semi-experimental study, 40 patients (mean age 59 ± 6.28 year) voluntarily were divided into 3 groups: 1- home-based exercise rehabilitation (N=12), 2- centre –based CR (N=15) and 3- control (N=10). Subjects of both home and centre based of cardiac rehabilitation started their activity for 8 weeks. The type A behavior, anger, pessimism, anxiety, depression and quality of life variables of patients were measured by standard questionnaires in the beginning and at the end of eight week exercise rehabilitation. Data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA) in P< 0.05 level.
    Results
    After CR, scores of limit physical health, emotional wellbeing, body pain (Questionnaire SF36), and anger (Questionnaire TAB) were significantly improved. No significant differences were observed between the home –based exercise and centre-based cardiac rehabilitation programs based on all indices apart from the limit physical health index.
    Conclusion
    Home-based exercise rehabilitation such as centre-based CR improved some of the psychological factors. Meanwhile the home –based exercise rehabilitation had a greater impact on the limit physical health index.
    Keywords: Psychological factors, Home care services, Cardiac rehabilitation, Coronary artery disease
  • مهدی محمدیان، نضال صراف زادگان، معصومه صادقی، حمید صالحی نیا، حمیدرضا روح افزا، شیدخت حسینی، سلمان خزایی، عبدالله محمدیان هفشجانی *
    سابقه و هدف
    این مطالعه با هدف بررسی برخی از عوامل مرتبط با شروع و تداوم استعمال سیگار در شهرستان اصفهان انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک مطالعه مقطعی توصیفی- تحلیلی بر پایه برنامه قلب سالم اصفهان می باشد. جهت محاسبه نسبت شانس خام و تطبیق شده از رگرسیون لجستیک استفاده شد، گروه دارای کم ترین شیوع استعمال دخانیات، به عنوان گروه پایه در نظر گرفته شد و نسبت شانس برای سایر اجزای آن متغیر را بر مبنای گروه پایه محاسبه شد و با فاصله اطمینان 95 درصد گزارش شد.
    یافته ها
    3164 نفر به مطالعه وارد شدند که 3/ 12 درصد از افراد (مردان 3/ 23 و زنان 4/ 01 درصد) سیگاری بودند، نسبت شانس استعمال سیگار در مردان (57/ 16- 37/ 4)53/ 8، در مناطق روستایی (71/ 1- 8/ 0)17/ 1 و در افراد بی سواد (7/ 16-22/ 1)52/ 4 بود. افراد در گروه سنی 19 تا 24 و 25 تا 34 سال بیش ترین نسبت شانس اسهال سیگار را داشتند. بیش ترین مکان استفاده از سیگار خانه (32/ 64 درصد)، بیش ترین موقعیت استفاده سیگار در زمان عصبانیت (36/ 70 درصد) و بیش ترین علت شروع و یا ادامه مصرف سیگار از نظر افراد سیگاری تفریح و سرگرمی (45/ 65 درصد) بود.
    استنتاج
    بیش ترین مصرف کنندگان سیگار عبارتند از: مردان، افراد با تحصیلات پایین و جمعیت روستایی و افراد با شغل آزاد یا بیکار، بنابراین باید در انجام برنامه های آموزشی در حیطه آگاهی، نگرش و عملکرد و هم چنین برنامه های ترک سیگار به این گروه ها توجه بیش تری شود.
    کلید واژگان: سیگار, نسبت شانس, رگرسیون لجستیک, برنامه قلب سالم اصفهان, ایران
    Mehdi Mohammadian, Nezal Sarrafzadegan, Masoomeh Sadeghi, Hamid Salehiniya, Hamid Reza Roohafza, Shidokht Hosseini, Salman Khazaie, Abdollah Mohammadian, Hafshejani*
    Background and
    Purpose
    This study aimed to investigate the factors associated with smoking initiation and continuation in Isfahan.
    Material And Methods
    An analytical cross-sectional study was conducted based on Isfahan Healthy Heart Program. To calculate the crude and adjusted odds ratios uni- and multi-variable logistic regressions were used. The group with lowest rate of smoking was considered as the base group and Odds Ratio with 95% confidence interval was reported.
    Results
    The study population included 3164 individuals, of whom 12.3% (male 23.3%, female 01.4%) were current smokers. The odds ratio of smoking was 8.53 (CI: 4.37-16.57) in men, 1.17 (CI: 0.8-1.71) in rural areas and 4.52 (CI: 1.22-16.7) in illiterate people. Among the subjects the relative risk of smoking was seen higher in those aged 19-24 and 25-34 years of old. Home was found as the most common place for smoking (32.64%) and the most frequent condition for smoking was when the subjects were in angry moods (36.70%). The main cause of initiation or continuation of smoking was enjoyment (45.65%).
    Conclusion
    Most consumers of cigarettes were men, individuals with low educational backgrounds, self-employed or unemployed and rural populations. Therefore, more training programs are needed to enhance the knowledge and attitude in these people and conducting efficient smoking cessation programs could be of great benefit in reducing the rate of smoking.
    Keywords: Smoking, odds ratio, logistic regression, Isfahan Healthy Heart Program, Iran
  • حمیدرضا روح افزا، اعظم خانی، حمید افشار، صفورا یزدخواستی، جعفر گلشاهی *
    مقدمه

    بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی مصرف کننده ی داروهای آنتی سایکوتیک، بسیار مستعد اختلالات متابولیک نظیر افزایش وزن، دیس لیپیدمی و مقاومت به انسولین می باشند. هدف از این مطالعه، مقایسه ی اثرات داروهای آنتی سایکوتیک آتییپک و سنتی بر روی سطح چربی خون بود.

    روش ها

    در این مطالعه، 128 بیمار دچار اسکیزوفرنی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه، داروی آنتی سایکوتیک سنتی و دیگری داروی آنتی سایکوتیک آتیپیک دریافت کردند. هیچ کدام از دو گروه، طی سال گذشته هیچ داروی آنتی سایکوتیکی دریافت نکرده بودند. برای هر یک از شرکت کنندگان، اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه ی غذایی تکمیل شد. سطوح پروفایل چربی های خون و آپولیپوپروتئین A و B ار طریق نمونه گیری خون پس از 12 ساعت ناشتا، از ورید آنته کوبیتال، اندازه گیری شد. آزمون Student-t برای مقایسه ی دو گروه مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    در دو گروه، تفاوت معنی داری از نظر سن، جنس، مدت زمان بیماری و مصرف دارو و سن در زمان شروع بیماری وجود نداشت. بیماران گروه آتیپیک، از داروهای کلوزاپین و رسپریدون (9/46 درصد) بیشتر از الانزاپین استفاده کردند. در حالی که در گروه سنتی، 3/81 درصد از بیماران داروهای فتوتیازین مصرف کردند. مقایسه ی سطح چربی خون در دو گروه نشان داد که کلسترول تام (01/0 = P)، لیپوپروتئین با چگالی کم (Low-density lipoprotein یا LDL) (03/0 = P) و آپولیپوپروتئین B (01/0 > P) در گروه سنتی به طور واضحی بالاتر از گروه آتیپیک بود.

    نتیجه گیری

    در هر دو گروه مصرف کننده ی داروی آتیپیک و سنتی، و به خصوص در گروه سنتی، سطوح چربی خون بالا رفته بود. بنابراین، اثرات داروهای آنتی سایکوتیک روی چربی خون باید به صورت دوره ای (متناوب) چک شود.

    کلید واژگان: آنتی سایکوتیک آتیپیک, آنتی سایکوتیک سنتی, سطح چربی خون
    Hamidreza Roohafza, Azam Khani, Hamid Afshar, Safoura Yazdekhasti, Jafar Golshahi
    Background

    Patients with schizophrenia receiving antipsychotic drugs are highly at risk of metabolic disorders such as weight gain، dyslipidemia، and insulin resistance. This study was designed to compare the effect of atypical and conventional antipsychotics on lipid profile.

    Methods

    128 patients with schizophrenia were divided in two groups. One of the groups received one type of atypical antipsychotic drugs while the other got one type of conventional ones. None of the groups had used any other antipsychotic drugs during the past year. Demographic data and food frequency questionnaire were completed by each participant. Serum triglyceride، total cholesterol (TC)، high-density lipoprotein (HDL) and low-density lipoprotein (LDL) cholesterols، and apolipoprotein A and B (Apo A and B) were recorded. Student’s t test was used for statistical analysis.

    Findings

    The two groups were similar in age، gender، duration of illness، period of drug consumption، and age at onset of illness. Patients in the atypical group used clozapine and risperidone (46. 9%) more than olanzapine; while in the conventional group، 81. 3% of patients used phenothiazines. Our data showed a significantly higher mean in TC (P = 0. 01)، LDL (P = 0. 03)، and Apo B (P = 0. 01) in conventional group.

    Conclusion

    In patients with schizophrenia، lipid profile was higher in both atypical and conventional antipsychotic users، especially in conventional drug users.

    Keywords: Atypical antipsychotic, Conventional antipsychotic, Lipid profile
  • جعفر گلشاهی، معصومه صادقی، فاطمه استکی قشقایی، حمیدرضا روح افزا، علی پورمقدس
    مقدمه
    چاقی و سبک زندگی بدون فعالیت، عوامل خطر مهم بیماری قلبی- عروقی می باشند. شیوع چاقی در زنان و مردان در جهان افزایش یافته است. در این مطالعه، اثربخشی برنامه ی بازتوانی قلبی در ظرفیت عملکردی و شاخص توده ی بدنی (BMI یا Body mass index) زنان چاق و غیر چاق با بیماری عروق قلبی بررسی شد.
    روش ها
    این مطالعه ی مشاهده ای طی سال های 92-1386، بر روی 205 زن مبتلا به بیماری قلبی- عروقی که به مرکز بازتوانی قلبی پژوهشکده ی قلب وعروق اصفهان مراجعه کرده بودند، انجام شد. برای هر نفر، شاخص توده ی بدنی و ظرفیت عملکردی قبل و بعد از مطالعه بررسی شد. بیماران بر اساس شاخص توده ی بدنی به دو دسته ی چاق و غیر چاق تقسیم شدند. داده ها در نرم افزار SPSS با آزمون های t مستقل و t زوجی واکاوی شدند.
    یافته ها
    مطالعات نشان داد که برنامه ی بازتوانی قلبی در هر دو گروه چاق و غیر چاق، تاثیر واضحی بر روی ظرفیت عملکردی داشت (010/0 > P) و همچنین بهبودی BMI نیز در هر دو گروه مشاهده شد (010/0 > P). تغییر ظرفیت عملکردی در دو گروه تفاوت واضحی نداشت؛ اما تغییر BMI در دو گروه، تفاوت معنی داری داشت.
    نتیجه گیری
    بازتوانی قلبی روشی مهم و موثر در وضعیت ظرفیت عملکردی و بهبودی شاخص توده ی بدنی در زنان چاق با بیماری عروق قلبی می باشد.
    کلید واژگان: بازتوانی قلبی, بیماری قلبی, عروقی, چاقی, ظرفیت عملکردی, نمایه ی توده ی
  • شمیلا مشرف، سید غفور موسوی، حمیدرضا روح افزا، میترا ریحانی، شهناز شوشتری زاده
    مقدمه
    انسان در طول زندگی دچار بحرانها و مشکلات زیادی می شود و گاه به دلیل فشارهای مختلف از خودکشی برای رهایی و نجات خود استفاده می کند. خودکشی در بین همه طبقات مختلف جمعیتی رخ میدهد. برخی متغیرهای جمعیتی و اجتماعی موثر در اقدام به خودکشی عبارتند از: سن، جنس، وضعیت تاهل، اشتغال، مشکلات اقتصادی، مشکلات ارتباطی و احساسی، اختلالات روانی و بیماری جمسی.
    مواد و روش ها
    پژوهش توصیفی – تحلیلی، جامعه آماری پژوهش را همه افراد اقدام کننده به خودکشی که در طی یکسال نمونه گیری به اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) فلاورجان مراجعه کرده بودند، تشکیل می دادند. روش نمونه گیری سرشماری و حجم نمونه 466 نفر بود. روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه که از طریق مصاحبه با نمونه ها تکمیل گردید. داده های خام از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این پژوهش بین سن (026/0 = P)، سطح تحصیلات (0 = P)، جنس (05/0 > P)، تاهل (037/0 = P)، استرس های اقتصادی (001/0 = P)، استرس های شغلی (0 = P)، استرس های جنسی و ازدواج (0 = P) با اقدام به خودکشی ارتباط معنی دار گزارش شد.
    بحث و نتیجه گیری
    مشکلات ارتباطی و احساسی بخصوص در زنان و استرس های اقتصادی و شغلی در گروه مردان در اقدام به خودکشی در این شهرستان بیشترین نقش را داشته اند و با توجه به ناگهانی بودن اقدام به خودکشی و گروه سنی در معرض خطر(24-15 سال) مشخص می گردد که عدم بلوغ روانی و نداشتن مهارت های حل مشکل و ارتباطی بویژه در این سنین می تواند در اقدام به خودکشی نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: خودکشی, اقدام به خودکشی, استرس, وقایع استرس زا
    Shamila Mosharraf, Seyed Ghafor Mousavi, Hamid Reza Roohafza, Mitra Reyhani, Shahnaz Shoshtarizadeh
    Introduction
    Man confronts crisis and problems during his life and sometimes because of several pressures commits suicide to escape and save himself. Suicide occurs in all classes of the society. Some of the demographic and social variables affecting suicide attempt are: age، sex، marital status، job، economic problems، communication and emotional problems، mental disorders and physical illness. Matrial and
    Methods
    This was a descriptive- analytic study carried out on 466 suicidal cases during a year in which the samplings referred to the emergency unit of Emam Khomeini hospital. Method of data collection was a questionnaire which was completed through the interviews. Raw data were analyzed by the SpSS software.
    Results
    There was a significant difference between the following facetors: age (P=0/26)، education (p=0)، sex (p<0/05)، marital status (p=0/037)، economic stress (p=0/001)، job stress (p=0)، marital and sexual stress (p=0) and suicide attempt.
    Conclusion
    Communication and emotional problems especially in women and economic and job stress in men had the greatest role in suicide attempt in Falavarjan. Due to the sudden suicide attempt and the age group at risk of suicide -15-24 year- it is characterized that emotional immaturity lack of commuincation and poor problem solving skills - especially in these ages - can be involved in suicide attempt.
    Keywords: suicide, suicide attempt, stress, stressfull events
  • نسرین مسائلی، غلامرضا خیرآبادی*، حمید افشار، محمدرضا مرآثی، حامد دقاق زاده، حمیدرضا روح افزا
    زمینه و هدف

    ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماری های مزمن است که یکی از راه های حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه بر روی 225 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلینیک سلامت گوارش مرکز تحقیقات روان تنی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس و بهره گیری از ابزارهای IBS-QOL (Irritable bowel syndrome-quality of life-34) و IBS severity index (IBSSI) انجام شده است. اطلاعات توسط آمار توصیفی و ضریب همبستگی Pearson و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد آنالیز قرار گرفت.

    یافته ها

    از کل نمونه 225 نفری، 65 نفر (9/28 درصد) مرد و 160 نفر (1/71 درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد 27/12 ± 61/38 و میانگین طول مدت ابتلا به بیماری 3/4 ± 14/5 سال بود. میانگین نمره کیفیت زندگی افراد مبتلا 74/20 ± 37/43 و میانگین نمره شدت علایم IBS 4/95 ± 9/238 به دست آمد. بین کیفیت زندگی افراد مبتلا به IBS با شدت علایم IBS رابطه همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت (001/0 > P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این بررسی، بین کیفیت زندگی و شدت علایم سندرم روده تحریک پذیر ارتباط وجود دارد و با کاهش شدت علایم بیماری کیفیت زندگی بیمار افزایش می یابد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, شدت علایم, سندرم روده تحریک پذیر
    Nasrin Masaeli, Gholamreza Kheirabadi, Hamid Afshar, Mohammadreza Maracy, Hamed Daghaghzadeh, Hamidreza Rohafza

    Aim and

    Background

    Improving the quality of life is the main goal of managements for all diseases. The present study aimed to determine the relationship between quality of life and symptom severity in patients with irritable bowel syndrome (IBS). Methods and Materials: Based on physician diagnosis using Rome III criteria، 225 patients with irritable bowel syndrome who were visited in a psychosomatic clinic in Isfahan، Iran were recruited. All the selected cases completed the irritable bowel syndrome-quality of life (IBS-QOL) and irritable bowel syndrome severity index (IBS-SI) questionnaires. The data were analyzed using descriptive statistics and Pearson’s correlation coefficient.

    Findings

    65 (28. 9%) patients were males and 160 (71. 1%) were females with mean age of 38. 6 ± 12. 3 years and mean disease duration of 5. 1 ± 4. 3 years. Mean score of IBS-QOL and IBS-SI was 43. 4 ± 20. 7 and 238. 9 ± 95. 4، respectively. IBS-QOL score and IBS-SI score had a statistically significant positive correlation.

    Conclusions

    The quality of life was inversely related to severity of symptoms in patients with IBS.

    Keywords: Quality of life, Symptoms, Irritable bowel syndrome
  • مریم مقرون، نوشین محمدی فرد، فیروزه سجادی، فاطمه نوری امامزاده ای، حسن علیخاصی، حمیدرضا روح افزا، حسین صفاری
  • حمیدرضا روح افزا، معصومه صادقی*، صفورا یزدخواستی، اعظم خانی، نضال صراف زادگان
    زمینه و هدف

    افراد در طول زندگی با وقایع استرس‌زای متعددی روبه‌رو می‌شوند که می‌تواند تاثیرات منفی اساسی بر روی سلامت روان فرد داشته باشد و بسیاری از افراد از سیگار به عنوان وسیله‌ای جهت مقابله با استرس استفاده می‌کنند. با توجه به شیوع به نسبت بالای مصرف سیگار در مناطق مرکزی ایران، مطالعه حاضر با هدف مقایسه سطح استرس در افراد سیگاری، غیر سیگاری و افرادی که سیگار را ترک کرده‌اند، انجام شد.

    مواد و روش‌ها

    این مطالعه به عنوان بخشی از برنامه قلب سالم اصفهان، بر روی 9752 نفر از جمعیت شهرستان‌های اصفهان، اراک و نجف‌آباد در سال 1387 انجام شده است. نمونه‌گیری به صورت خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تصادفی شده انجام شده است. اطلاعات مربوط به سن، جنس، مشخصات جمعیت شناختی، وضعیت مصرف سیگار جمع‌آوری شد. همچنین، سطح استرس بر اساس پرسش‌نامه GHQ12 مورد پرسش‌گری قرار گرفت. آزمون‌های مورد استفاده لوجستیک رگرسیون و 2 &chi; بود.

    یافته‌ها

    در مطالعه حاضر ، 30 درصد از افراد غیر سیگاری، 1/32 درصد از کسانی که سیگار را ترک کرده بودند و 9/36 درصد از افراد سیگاری GHQ 4 و بالاتر داشتند (010/0 = P). در آنالیز رگرسیون، مدل نهایی که اثر سن، جنس و عوامل اقتصای اجتماعی شامل، محل سکونت، وضعیت تاهل و سطح تحصیلات همسان‌سازی شد، شانس نسبی استرس در افراد سیگاری و کسانی که سیگار را ترک کرده بودند، در مقایسه با افراد غیر سیگاری به طور معنی‌داری بالاتر بود (به ترتیب 66/1 = OR و 12/1 = OR).

    نتیجه‌گیری

    از آن جایی که در این مطالعه مسایل و مشکلات روان‌شناختی و استرس‌ها ارتباط معنی‌داری با سیگار کشیدن افراد داشته است، مناسب به نظر می‌رسد که مداخلاتی جهت روش‌های صحیح مقابله با استرس در راستای کاهش شیوع افراد سیگاری در جامعه ارایه شود.

    کلید واژگان: سیگار, استرس, جامعه نگر, برنامه قلب سالم اصفهان
    Hamidreza Roohafza, Masoumeh Sadeghi*, Safoora Yazdekhasti, Azam Khani, Nizal Sarrafzadegan
    Aim and Background

    Individuals are faced with numerous stressful life events which can negatively influence their mental health. Many individuals use smoking as a means of confronting stress. Given the relatively high prevalence of smoking in central Iran, the present study was conducted to compare stress levels in smokers, non-smokers, and those who had quit smoking.

    Methods and Materials

    This study was conducted as part of Isfahan Healthy Heart Program on 9752 individuals in the cities of Isfahan, Arak, and Najaf Abad in 2008. Sampling was performed using multistage cluster randomization method. Data on age, sex, demographic characteristics, and smoking status was collected through interviews. Stress level was detected by General Health Questionnaire (GHQ). Logistic regression analysis and chi-square test were used for data analysis.

    Findings

    In the present study, 30% of non-smokers, 32.1% ex-smokers, and 36.9% of smokers scored 4 and higher (P = 0.01) in the GHQ. In regression analysis, the final model which was controlled for age,sex, socioeconomic status (including place of residence, marital status, and education) showed that the odds ratio of stress in smokers and ex-smokers was significantly higher than non-smokers (OR = 1.66 and OR = 1.12, respectively).

    Conclusions

    Conducted studies revealed mental problems and stresses to be significantly related with smoking. Therefore, interventions are required to reduce the prevalence of smoking in the community through interventions which provide correct methods of coping with stress.

    Keywords: Cigarette, Stress, Community, based program
  • معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا *، صفورا یزدخواستی، اعظم خانی، نضال صراف زادگان
    زمینه و هدف

    افزایش چربی‌های خون از جمله عوامل خطرزای قابل تغییر در بیماری‌های قلبی عروقی می‌باشد که به نوبه خود تحت تاثیر نوع تغذیه، وزن، فعالیت فیزیکی، مصرف داروها و ژنتیک قرار دارد. همچنین بر اساس مدارک موجود، حالات روان‌شناختی فرد نیز می‌تواند بر سطح چربی‌های خون اثر گذارد. با توجه به شیوع بالای اختلالات چربی در مناطق مرکزی ایران، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط اختلال انواع چربی‌های خون با سطح استرس افراد ساکن در مناطق شهری و روستایی انجام شد.

    مواد و روش‌ها

    داده‌های این مطالعه بر گرفته از نتایج ارزشیابی نهایی برنامه قلب سالم اصفهان در سال 1387 بود. نمونه‌گیری به صورت خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تصادفی شده و حجم نمونه شامل 9752 نفر از جمعیت شهرستان‌های اصفهان، اراک و نجف‌آباد بود. اطلاعات مربوط به سن، جنس، مشخصات جمعیت‌شناختی جمع‌آوری شد. نمونه خون افراد جهت بررسی چربی‌های خون گرفته شد. همچنین، سطح استرس افراد به وسیله پرسش‌نامه GHQ12 مورد پرسش‌گری قرار گرفت. آزمون‌های مورد استفاده لوجستیک رگرسیون و 2 &chi; بود.

    یافته‌ها

    خطر نسبی سطح استرس بالا در افراد دارای کلسترول توتال بالا، LDL-C بالا و HDL-C پایین در مقایسه با افراد نرمال به ترتیب (27/1، 08/1) 11/1، (24/1، 04/1) 13/1، (28/1، 08/1) 12/1 برابر است.

    نتیجه‌گیری

    با توجه به وجود ارتباط اختلالات چربی و سطح استرس، توجه ویژه به مسایل روان‌شناختی و محیطی در درمان اختلالات چربی خون می‌تواند کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: اختلال چربی خون, استرس, برنامه قلب سالم اصفهان
    Masoumeh Sadeghi, Hamidreza Roohafza*, Safoora Yazdekhasti, Azam Khani, Nizal Sarrafzadegan
    Aim and Background

    Previous studies suggest that mental stress may influence serum lipid levels. This study was conducted on adult population living in rural and urban areas in central Iran to assess the correlation between stress levels and lipid profile disorders.

    Methods and Materials

    Data was extracted from final evaluation of Isfahan Healthy Heart Program (IHHP) in 2008. Multistage cluster random sampling was used. The study population consisted of 9752 adults aged ≥ 19 years living in 3 cities of Isfahan, Arak and Najaf Abad. Demographic data, age, and sex were recorded. Blood samples were taken to determine lipid levels including total cholesterol (TC), lowdensity lipoprotein cholesterol (LDL-C), high-density lipoprotein cholesterol (HDL-C) and triglyceride.Stress levels were assessed using the General Health Questionnaire (GHQ). Logistic regression analysis and chi-square test were used for statistical analyses.

    Findings

    After adjustment for age and sex, the odds ratios of high stress in individuals with high levels of TC and LDL-C and low levels of HDL-C were respectively 1.11 (1.08, 1.27), 1.13 (1.04, 1.24), and 1.12 (1.08, 1.28) compared to normal individuals.

    Conclusions

    According to the relationship between lipid profile disorders and stress levels, special attention needs to be paid to psychological and environmental issues to treat lipid profile disorders.

    Keywords: Lipid profile disorder, Stress level, Isfahan Healthy Heart Program (IHHP)
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر حمیدرضا روح افزا
    دکتر حمیدرضا روح افزا
    دانش آموخته دکتری پژوهشکده قلب و عروق، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال