به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رامین حاجی خانی

  • معصومه رحیمی، مریم بنانج *، رامین حاجی خانی، مریم اخوان طاهری

    سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) یک اختلال ناهمگن پیچیده ی ژنتیکی، اندوکرینی و متابولیکی و شایع ترین بیماری اندوکرین و اختلال متابولیکی در سنین باروری و مهم ترین علت نازایی ناشی از عدم تخمک گذاری در زنان محسوب می شود. شواهدی متعددی مبنی بر رابطه مستقیم و نزدیک بین التهاب سیستمیک و موضعی و میزان آنزیوژنز و PCOSوجود دارد. در این پژوهش، 40 سر رت ماده نژاد ویستار در 5 گروه موش های گروه کنترل، موش های دارای سندرم پلی کیستیک (با تزریق استرادیول والپروات)، موش های دریافت کننده سلول های بنیادی TSP-1 و موش های دریافت کننده ی داروی لترازول و موش های دریافت کننده ی همزمان سلول های بنیادی TSP-1 و داروی لترزازول تقسیم بندی شدند. سپس میزان VEGF به روش Real Time PCR و ROS به روش الیزا سنجش گردید. رت های ماده نژاد ویستار مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک در قیاس با گروه کنترل، افزایش میزان بیان ژن VEGF و سطح ROS بافتی را دارند که این میزان معنادار می باشد. بررسی نتایج حاکی از کاهش معنادار میزان بیان ژن VEGF و سطح ROS در قیاس با گروه موش های PCOS گردید. بیشترین کاهش در موش های دریافت کننده ی لتررازول و به همراه سلول بنیادی حاوی TSP-1 در قیاس با دو تیمار دیگر در هر دو فاکتور VEGF و ROS دیده می شود. سطح ROS و VEGF با افزایش توده های تخمدان همراه است و از طرفی افزایش توده های تخمدان با ایجاد شرایط هیپوکسی، آندروژن ها، انسولین و AMH ممکن است که باعث افزایش مقادیر VEGF گردد.

    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, سلول اندومتریال, TSP-1, لترازول
    Masoumeh Rahimi, Maryam Bananj*, Ramin Hajikhani, Maryam Akhavan Taheri

    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is a complex genetic, endocrine and metabolic heterogeneous disorder and the most common endocrine disease and metabolic disorder in children of reproductive age and the most important cause of infertility due to ovulation in women. There is a direct and close relationship between systemic and local inflammation and the rate of angiogenesis and PCOS. Stem TSP-1 and mice receiving letrazole and mice receiving concomitant TSP-stem cells and letrazazole were categorized and VEGF was measured by Real Time PCR and ROS by ELISA. Wistar female rats with polycystic ovary syndrome (PCOS) had a significant increase in VEGF gene expression and tissue ROS levels compared to the control group, which was significant. The results showed a significant decrease in VEGF gene expression and ROS levels compared with PCOS mice. The highest reduction was observed in letrrazole-receiving mice with TSP-1-containing stem cells compared to the other two treatments in both VEGF and ROS. ROS and VEGF levels are associated with increased ovarian masses, and increased ovarian masses with hypoxia, androgens, insulin, and AMH may increase VEGF levels.

    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Endometrial cell, TSP-1, letrazole
  • مهشید عطاری، مریم خسروی، رامین حاجی خانی، مریم بنانج، جلال صولتی*
    استرس اکسیداتیو و التهاب عصبی در بیماری پارکینسون نقش دارند. آنتی اکسیدان ها و ضد التهاب ها مانند ترکیبات پلی فنلی و فلاونویید ها مرگ نورونی را مهار می کنند. هدف مطالعه حاضر اثر زانتون و 6-هیدروکسی فلاون در بیماری پارکینسون در موش آزمایشگاهی است. حیوانات توسط جراحی استریوتکس کانول گذاری شده و تزریق یک طرفه 6-هیدروکسی دوپامین در ناحیه متراکم جسم سیاه (SNc) مغز انجام می شود. زانتون و 6-هیدروکسی فلاون به صورت داخل صفاقی تزریق شدند. سه هفته پس از جراحی، ارزیابی های حرکتی و رفتار های شبه اضطرابی و شبه افسردگی انجام شدند. شمارش کل نورون های ناحیه متراکم جسم سیاه انجام شد. تزریق6-هیدروکسی دوپامین باعث افزایش تعداد چرخش های آپو مورفین گردید. زمان کاتالپسی افزایش یافت. نورون ها در جسم سیاه کاهش یافت. 6-هیدروکسی فلاون (50 و 100 میلی گرم بر کیلو گرم) و زانتون (100 و 200 میلی گرم بر کیلو گرم) باعث کاهش چرخش ها و کاتالپسی شدند. در تست ماز مرتفع به علاوه شکل، 6-هیدروکسی فلاون در دوز های 25 و 50 میلی گرم بر کیلو گرم و زانتون در دوز های 50 و 100 میلی گرم بر کیلو گرم فعالیت حرکتی را افزایش دادند. در تست شنای اجباری، زانتون در دوز های 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلو گرم میزان بی حرکتی را در موش های پارکینسونی کاهش داد. تعداد نورون های جسم سیاه با تیمار 6-هیدروکسی فلاون در دوزهای 50 و 100 میلی گرم بر کیلو گرم و 200 میلی گرم بر کیلو گرم زانتون افزایش یافت. زانتون و 6-هیدروکسی فلاون اختلال حرکتی و کاتالپسی را بهبود بخشیدند و تعداد سلول های عصبی جسم سیاه را افزایش دادند. زانتون توانست افسردگی را کاهش دهد. احتمالا بخشی از این اثرات حفاظت کننده مرکزی به وسیله اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی زانتون و 6-هیدروکسی فلاون میانجی گری می شوند که با کاهش رادیکال های آزاد و سایتوکین های التهابی از مرگ سلولی جلوگیری می کنند، و درنتیجه اختلالات شناختی و حرکتی را بهبود می بخشند.
    کلید واژگان: بیماری پارکینسون, 6-هیدروکسی دوپامین, زانتون, 6-هیدروکسی فلاون, موش آزمایشگاهی
    Mahshid Attari, Maryam Khosravi, Ramin Hajikhani, Maryam Bananaj, Jalal Solati *
    Oxidative stress and neuroinflammation play a role in Parkinson's disease. Antioxidants and anti-inflammatories such as polyphenol compounds and flavonoids inhibit neuronal death. The aim of the present study is the effect of xanthone and 6-hydroxyflavone in Parkinson's disease in laboratory mice. Animals are cannulated by stereotaxic surgery and unilateral injection of 6-hydroxy-dopamine is performed in the dense area of ​​the substantia nigra (SNc) of the brain. Xanthone and 6-hydroxyflavone were injected intraperitoneally. Three weeks after surgery, movement evaluations and pseudo-anxiety and pseudo-depression behaviors were performed. Counting of all the neurons in the dense area of ​​the substantia nigra was done. Injection of 6-hydroxydopamine increased the number of apomorphine rotations. Catalysis time increased. Neurons in the substantia nigra decreased. 6-Hydroxyflavone (50 and 100 mg/kg) and xanthone (100 and 200 mg/kg) reduced vertigo and catalepsy. In the elevated plus shape maze test, 6-hydroxyflavone in doses of 25 and 50 mg/kg and xanthone in doses of 50 and 100 mg/kg increased motor activity. In the forced swimming test, xanthone in doses of 50, 100 and 200 mg/kg reduced immobility in parkinsonian rats. The number of substantia nigra neurons increased with the treatment of 6-hydroxyflavone in doses of 50 and 100 mg/kg and 200 mg/kg xanthone. Xanthone and 6-hydroxyflavone improved movement disorder and catalepsy and increased the number of nerve cells in the substantia nigra. Xanthon was able to reduce depression. Probably, part of these central protective effects are mediated by the antioxidant and anti-inflammatory effects of xanthone and 6-hydroxyflavone, which prevent cell death by reducing free radicals and inflammatory cytokines, and as a result, they improve cognitive and movement disorders.
    Keywords: Parkinson's disease, 6-Hydroxcy Dopamine, Xanthone, 6-Hydroxyflovane, Laboratory Mouse
  • سعیده بارفروش، مریم بنانج*، رامین حاجی خانی، هنگامه علی بیک
    بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) یک نگرانی فزاینده برای سلامتی در سراسر جهان است. متاسفانه دانشمندان موفق به یافتن روش درمانی مناسب برای این بیماری نشده اند و نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. مطالعات نشان داده اند که درمان با آنتی اکسیدان ها در این بیماری موثر است. در این مطالعه، اثر دو آنتی اکسیدان مختلف بر NAFLD القا شده به رت های ویستار نر ارزیابی شد. این مطالعه بر روی 32 سر رت نر ویستار با وزن 200 گرم انجام شد که بصورت تصادفی به چهار گروه هشت تایی تقسیم شدند. موش ها توسط امولوسیون پرچرب به میزان 2 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت 40 روز با گاواژ تغذیه شدند. پس از ابتلا به کبدچرب، میزان اینترلوکین-5 (IL-5) سرمی اندازه گیری شد و همچنین با استفاده از Real-time PCR، میزان بیان ژن STAT1 تعیین گردید. یافته ها نشان داد که میزان  IL-5سرمی در گروه بیمار بصورت معناداری نسبت به گروه کنترل افزایش داشت و تیمار گروه ها با ویتامین E و بره موم میزان اینترلوکین-5 را بصورت معناداری نسبت به گروه بیمار کاهش داد (05/0 > p). بعلاوه، بیشترین کاهش مربوط به گروه بره موم بود (05/0 > p). از طرفی دیگر، میزان بیان ژن STAT1 نیز در گروه مبتلا به کبدچرب بصورت معناداری نسبت به گروه کنترل افزایش دارد (05/0 > p)؛ درحالیکه، پس از تیمار با آنتی اکسیدان ها بیان این ژن کاهش یافت (05/0 > p). براساس نتایج بدست آمده، استفاده از بره موم و همچنین ویتامین E  به عنوان آنتی اکسیدان های طبیعی با کاهش اینترلوکین التهابی و همچنین کاهش بیان ژن موثر در شکل گیری NAFLD، نقش درمانی امیدوارکننده ای در کبد چرب غیرالکلی دارند.
    کلید واژگان: ژن STAT1, اینترلوکین-5, بره موم, ویتامینE, کبد چرب غیرالکلی
    Saeede Baarforoush, Maryam Bananaj *, Ramin Hajikhani, Hengameh Alibeik
    Nonalcoholic fatty liver disease (NAFLD) is a growing health concern worldwide. Unfortunately, scientists have not succeeded in finding a suitable treatment method for this disease, and more research is needed. Studies have shown that treatment with antioxidants is effective in this disease. In this study, the effect of two different antioxidants on NAFLD induced in male Wistar rats was evaluated. This study was conducted on 32 male Wistar rats weighing 200 grams, which were randomly divided into four groups of eight. Mice were fed by gavage with high-fat emulsion at the rate of 2 mg/kg for 40 days. After suffering from fatty liver, the level of interleukin-5 (IL-5) in the serum was measured and also the expression level of STAT1 gene was determined using real-time PCR. The results showed that the level of serum IL-5 in the patient group significantly increased compared to the control group, and the treatment groups with vitamin E and propolis, significantly decreased the level of interleukin-5 compared to the patient group (p < 0.05). In addition, the greatest decrease was related to the propolis group (p < 0.05). On the other hand, the level of STAT1 gene expression in the fatty liver group is significantly increased compared to the control group (p < 0.05); Whereas, after treatment with antioxidants, the expression of this gene decreased (p < 0.05). Based on the obtained results, the use of propolis and also vitamin E as natural antioxidants by reducing the inflammatory interleukin and also reducing the expression of genes effective in the formation of NAFLD, have a promising therapeutic role in non-alcoholic fatty liver disease.
    Keywords: STAT1 Gene, IL-5, Propolis, vitamin E, Nonalcoholic fatty liver disease
  • الهام قاسمی دلیگانی، مریم خسروی*، محمود سلامی زواره، رامین حاجی خانی
    بیماری پارکینسون، دومین بیماری شایع نورودژنراتیو مرتبط با سن می باشد که تاکنون، روش درمانی موثری برای این بیماری شناخته نشده است. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سلول های بنیادی آندومترانسانی به همراه داروی ضدالتهاب پومالیدوماید بر میزان گلوتاتیون (GSH) و لیپیدهای سرمی (کلسترول تام  TCو لیپیوپروتیین با دانسیته پایینLDL:) در مدل پارکینسونی رت نر نژاد ویستار می باشد. 40 سر رت نر به صورت تصادفی به 5 گروه (8 حیوان در هر گروه) شامل: کنترل، پارکینسونی و 3 گروه تجربی پارکینسونی دریافت کننده سلول های بنیادی، پومالیدوماید و ترکیب سلول های بنیادی و پومالیدوماید تقسیم شدند. القای پارکینسون با تزریق 6- هیدروکسی دوپامین (غلظت 6 میکروگرم) در جسم مخطط به روش استریوتاکسی انجام شد. در هفته چهارم پس از جراحی، گروه های تجربی سه گانه، به ترتیب با4 میلی گرم بر کیلو گرم روزانه داروی پومالیدوماید، یکبار تزریق 100000 سلول بنیادی آندومتریال و ترکیب پومالیدوماید با دوز 4 میلی گرم بر کیلو گرم روزانه و تزریق سلول بنیادی آندومتریال به تعداد 100000 سلول طی مدت 28 روز تیمار شدند  در پایان روز 28، از گروه ها نمونه خونی تهیه و فاکتورها سنجش شدند. نتایج نشان داد که افزایش معناداری در گلوتاتیون میان گروه های تیمارشده در مقایسه با گروه پارکینسونی وجود دارد. همچنین کاهش معناداری در گلوتاتیون گروه پارکینسونی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده گردید. مقایسه میان گروه پارکینسونی و گروه تیمار شده با ترکیب پومالیدوماید و سلول های آندومتری بنیادی، کاهش معناداری را در میزان کلسترول نشان داد. سنجش میزان LDL  نیز، کاهش معنادار میزان LDL در گروه های تیمار شده را در مقایسه با گروه پارکینسونی نشان داد. با توجه به بهبودنسبی فاکتورهای مورد سنجش در موش های پارکینسونی می توان از سلول های بنیادی آلوژنیک به عنوان منبعی بالقوه در تحقیقات آینده برای درمان بیماری پارکینسون همراه با داروی پومالیدوماید استفاده نمود.
    کلید واژگان: پارکینسون, 6- هیدروکسی دوپامین, سلول های بنیادی آندومتریوم, پومالیدوماید, گلوتاتیون, لیپیوپروتئین با دانسیته پایین
    Elham Ghasemi Deligani, Maryam Khosravi *, Mahmoud Salami Zavareh, Ramin Haji Khani
    Parkinson’s disease is the second most common age-related neurodegenerative disease with no identified effective treatment. The aim of this study was to evaluate the effects of human endometrial stem cells with the anti-inflammatory drug pomalidomide on glutathione (GSH) and serum lipids (total cholesterol,TC and low density lipoprotein, LDL)) in the Parkinson’s model in male Wistar rats. Male rats were randomly assigned to five groups (8 animals in each group) including: control, Parkinson’s, and 3 experimental Parkinson’s groups receiving stem cells, pomalidomide, and a combination of stem cells and pomalidomide. Parkinson’s was induced by injection of 6-hydroxy dopamine (concentration 6 μg) in the striatum by stereotaxic method. In the fourth week after surgery, the three experimental groups were treated with  4 mg/kg/daily of pomalidomide, 100,000  stem cells through intranasal route, and a combination of pomalidomide at a dose of 4 mg/kg/daily and 100,000 stem cells. At the end of day 28, blood samples were taken from the groups and factors were measured. The results revealed a significant increase in glutathione among the treated groups compared to the Parkinson’s group. There was also a significant decrease in glutathione in Parkinson’s group compared to the control group. Comparison between Parkinson’s group and the group treated with pomalidomide and endometrial stem cells showed a significant reduction in cholesterol. Moreover, LDL levels showed a significant decrease in LDL levels in the treated groups compared to the Parkinson’s group. Considering the improvement of the measured factors in Parkinson’s rat, allogeneic stem cells can be used as a potential source along with pomalidomide in future research for the treatment of Parkinson’s disease.
    Keywords: Parkinson, 6-Hydroxydopamine, endometrial stem cells, Pomalidomide, Glutathione, Low Density Lipoprotein
  • فاطمه اصانلو، رامین حاجی خانی، غلامحسن واعظی*، مریم بنانج
    هرویین یکی از اعتیاد آورترین مواد مخدری است که در حال حاضر در ایران در میان نوجوانان و جوانان مورد سوء مصرف  قرار می گیرد. از آن جا که استفاده از مواد مخدر می تواند اثرات زیان باری بر روی اعضاء بدن، بافت ها، هورمون ها، مایع آمنیوتیک، بیان ژن های موثر در مادر و جنین، و نیز سایر فاکتورها داشته باشد، بنابراین بررسی اثرات هرویین بر کیسه آمنیون موش های باردار و تاثیرات آن بر نسل های بعد آن نیز بسیار ضروری می باشد. 60 سر موش صحرایی بالغ ماده نژاد ویستار به 6 گروه کنترل، شم، دریافت کننده دوز 1 میلی گرم/کیلوگرم هرویین، دریافت کننده دوز 2 میلی گرم/کیلوگرم هرویین، دریافت کننده دوز 3 میلی گرم/کیلوگرم هرویین و دریافت کننده دوز 4 میلی گرم/کیلوگرم هرویین تقسیم شدند. در انتها، خونگیری از قلب موش ها انجام شد و پارامترهای تستوسترون، گلوکز، LH،  FSH، AST، ALT،  WBCوRBC  اندازه گیری شدند. در ادامه، مایع آمنیوتیک جهت سنجش میزان کربوهیدرات ها، فسفولیپید، چربی ها، پروتیین و اوره جدا شد. در پایان، داده ها از نظر آماری مورد ارزیابی قرار گرفتند. تزریق درون صفاقی هرویین تغییرات قابل توجهی را در میزان پرامترهای تستوسترون و تری گلیسیرید نسبت به گروه کنترل ایجاد نمود. این در حالی است که در میزان LH و FSH تغیر قابل توجهی مشاهده نشد. همچنین افزایش بیان ژن های در نتیجه افزایش دوز هرویین دیده شد. در این بررسی تزریق هرویین حتی در دوزهای پایین توانست باعث افزایش یا کاهش فعالیت تخمدان و اووژنز و در نتیجه اختلال در بلوغ اووسیت ها و کیفیت تخمک گذاری گردد.
    کلید واژگان: هروئین, تخمدان, مایع آمنیوتیک, موش صحرایی
    Fatemeh Osanloo, Ramin Haji Khani, Gholam Hassan Vaezi *, Maryam Bananaj
    Heroin is one of the most addictive drugs used among adolescents and young people in Iran. Since the use of drugs such as Heroin has detrimental effects on organs, tissues, hormones, amniotic fluid, and expression of genes affecting the mother and fetus, as well as other factors, the aim of this study was to investigate the effects of methamphetamine on the amniotic sac of pregnant rat and its effects on subsequent generations. Sixty adult Wistar female rats were assigned to six groups: control group, sham group, group receiving 1 mg/kg heroin, group receiving 2 mg/kg heroin, group receiving 3 mg/kg heroin and the group receiving 4 mg/kg heroin. At the end of the experimental period, blood samples were taken from the hearts of the mice and the desired parameters such as testosterone, glucose, LH, FSH, AST, ALT, WBC, and RBC were measured. The rats were then dissected; amniotic fluid was isolated to assess the amount of carbohydrates, protein, phospholipids, fats, and urea. Finally, statistical analysis was performed. Intraperitoneal injection of heroin caused significant changes in testosterone and T.G parameters compared to the control group. However, no significant change was observed in LH and FSH levels. In addition, many changes such as weakening and thinning of the theca layer in the graph follicle, destruction of the underlying material and growing follicles following heroin use in the ovarian tissue. Moreover, increased gene expression was seen after increasing the dose of heroin.
    In this study, heroin injection, even in low doses, could increase or decrease ovarian activity and oogenesis, resulting in impaired oocyte maturation and ovulation quality.
    Keywords: Heroin, Ovary, Amniotic Fluid, Rat
  • الهام پیرمرادی، رامین حاجیخانی*، صالح طباطبایی وکیلی، مریم خسروی، علی آقایی

    این پژوهش با هدف مطالعه ی اثر افزودن عصاره گیاه خارخاسک به جیره پایه بر جنبایی اسپرم، غلظت تستوسترون و بیان نسبی ژن Catsper در بیضه خروس های مادر گوشتی مسن با توجه به نقش این ژن در تحرک طبیعی اسپرم انجام گرفت. تعداد 50 قطعه خروس مادرگوشتی راس 308 در سن 47 هفتگی به طور تصادفی به 5 گروه (10=n) تقسیم و روزانه با جیره ی پایه حاوی سطوح مختلف خارخاسک شامل: 1(صفر میلی گرم خارخاسک (شاهد)، 2(5 میلی گرم خارخاسک (Kh-5mg)، 3(10 میلی گرم خارخاسک (Kh-10mg)، و 4(15 میلی گرم خارخاسک (Kh-15mg)، 5) 20 میلی گرم خارخاسک (Kh-20mg) به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، به مدت 13 هفته تغذیه شدند. هر هفته از تمام خروس ها به منظور ارزیابی تحرک اسپرم ها نمونه گیری شد. در پایان آزمایش، به منظور اندازه گیری غلظت تستوسترون و ارزیابی بیان ژن Catsper، از هر تیمار به صورت تصادفی تعداد 7  قطعه خروس خون گیری و سپس از بیضه آن ها نمونه برداری انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تغذیه ی خارخاسک، جنبایی کل اسپرم را در گروه های Kh-5، Kh-10، Kh-15 و Kh-20 به ترتیب حدود 6، 4، 3 و 5% نسبت به گروه شاهد بهبود داد (05/0>P). غلظت هورمون تستوسترن پلاسما از نظر آماری تفاوت معنی داری بین تیمارها نداشت (05/0<P). بیان نسبی ژن Catsper در خروس های که سطح 5 میلی گرم خارخاسک را دریافت کرده بودند نسبت به گروه شاهد تمایل به افزایش داشت (09/0=P)؛ با این وجود با دوز 10 و15 میلی گرم عصاره خارخاسک تفاوت معنی داری نشان داد (05/0>P)، ولی با دوز 20 میلی گرم عصاره خارخاسک اختلاف معنی داری نداشت (05/0<P). به طور خلاصه، در این پژوهش تغذیه عصاره خارخاسک در سطح 5 میلی گرم باعث افزایش جنبای کل اسپرم و بیان ژن Catsper (یکی از ژن های مسیول تحرک اسپرم) شد.

    کلید واژگان: اسپرم, بیضه, ژن, خروس, خارخاسک
    Elham Pirmoradi, Ramin Hajikhani *, Saleh Tabatabai Vakili, Maryam Khosravi, Ali Aghaei

    The aim of this study was to investigate the effect of adding thistle extract to the basal diet on sperm motility and the relative expression of Catsper gene in the testes of older broilers due to the role of this gene in normal sperm motility. A total of 50 Ross 308 broiler roosters at 47 weeks of age were randomly assigned to five groups (n = 10) and were daily feed with a basic diet containing different levels of Tribulus terrestris including: 1) 0 mg of Tribulus terrestris (control), 2) 5 mg of Tribulus terrestris (Kh-5mg), 3) 10 mg of Tribulus terrestris (Kh-10mg), 4 ) 15 mg of Tribulus terrestris (Kh-15mg), and 5) 20 mg of Tribulus terrestris (Kh-20mg) per kg of body weight for 13 weeks. All roosters were weekly sampled to assess motility of sperm. At the end of the experiment, in order to measure testosterone concentration and evaluate the expression of Catsper gene, seven roosters were randomly slaughtered from each treatment and their testes were sampled. Results showed that Tribulus terrestris feeding improved total sperm motility in Kh-5, Kh-10, Kh-15 and Kh-20 groups by about 6, 4, 3 and 5%, respectively, compared to the control group (P<0.05). Plasma testosterone concentrations were not statistically significant between treatments (P <0.05).  Relative expression of Catsper gene in roosters receiving 5 mg level of Tribulus terrestris tended to increase compared to the control group (P = 0.09); however, at doses of 10 and 15 mg of Tribulus terrestris extract showed a significant difference (P <0.05). But with a dose of 20 mg of thistle extract did not show a significant difference (P<0.05). In summary, in this study, feeding thistle extract at the level of 5 mg increased sperm motility and expression of Catsper gene (one of the genes responsible for sperm motility).

    Keywords: sperm, Testis, gene, rooster, Tribulus terrestris
  • میلاد رضازاده، رامین حاجی خانی، غلامحسن واعظی*، مریم بنانج
    مت آمفتامین نوعی داروی محرک سیستم عصبی مرکزی است که مصرف آن در سال های اخیر در میان نوجوانان و جوانان بسیار رواج یافته است. از آنجا که استفاده از مواد مخدر از جمله مت آمفتامین می تواند تاثیر بالقوه ای بر روی مایع آمنیوتیک، بیان ژن های موثر در مادر و جنین، بافت ها، هورمون ها و سایر فاکتورها داشته باشد، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات مت آمفتامین بر کیسه آمنیون موش های باردار و تاثیرات آن بر نسل های بعد آن نیز می باشد. در این مطالعه، 60 سر موش صحرایی بالغ ماده نژاد ویستار به شش گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه شم، گروه دریافت کننده دوز یک میلی گرم بر کیلوگرم آمفتامین، گروه دریافت کننده دوز 2 میلی گرم بر کیلوگرم آمفتامین، گروه دریافت کننده دوز 3 میلی گرم بر کیلوگرم آمفتامین و گروه دریافت کننده دوز 4 میلی گرم بر کیلوگرم آمفتامین. پس از پایان دوره آزمایش، خونگیری از قلب موش ها انجام شد و پارامترهای مورد نظر (تستوسترون، گلوکز، LH، FSH،AST ، ALT، WBC وRBC) اندازه گیری شدند. سپس موش ها تشریح، مایع آمنیوتیک به منظور بررسی میزان پروتیین، کربوهیدرات ها، چربی ها، فسفولیپید و اوره جدا شد. تزریق درون صفاقی مت آمفتامین تغییرات قابل توجهی را در میزان پرامترهای بیوشیمیایی اندازه گیری شده همچون LH،  T.Gو تستوسترون نسبت به گروه کنترل ایجاد نمود. علاوه براین مت آمفتامین بر روی FSH تغییری را ایجاد نکرد. از طرفی با افزایش دوز مت آمفتامین، بیان ژن های HOX و TUBB8 کاهش یافت. نتایج این مطالعه نشان می دهد که  تزریق مت آمفتامین حتی در دوزهای پایین، باعث افزایش یا کاهش فعالیت تخمدان و اووژنز و در نتیجه اختلال در کیفیت تخمک گذاری و بلوغ اووسیت ها می شود.
    کلید واژگان: مت آمفتامین, مایع آمنیوتیک, تخمدان, هماتوکسیلین - ائوزین
    Milad Rezazadeh, Ramin Hajikhani, Gholamhassan Vaezi *, Maryam Bananej
    Methamphetamine is a central nervous system stimulant drug that has become very popular among adolescents and young people in recent years. Since the use of drugs including methamphetamine can have a potential effect on amniotic fluid, expression of genes can affect mother and fetus, tissues, hormones, and other factors, this study was aimed at investigating the effects of methamphetamine on the amniotic sac of pregnant rat and its effects on subsequent generations. In this study, 60 adult Wistar female rats were assigned to six groups: control group, sham group, group receiving 1 mg/kg amphetamine, group receiving 2 mg/kg amphetamine, group receiving 3 mg/kg amphetamine, and group receiving 4 mg/kg amphetamine. At the end of the experimental period, blood samples were taken from the hearts of mice and the desired parameters (testosterone, glucose, LH, FSH, AST, ALT, WBC, and RBC) were measured. The rats were then dissected; amniotic fluid was isolated to evaluate the amount of protein, carbohydrates, fats, phospholipids, and urea. Intraperitoneal injection of methamphetamine caused significant changes in the amount of biochemical parameters measured such as LH, T.G, and testosterone compared to the control group. In addition, methamphetamine did not alter FSH. With increasing methamphetamine dose, expression of HOX and TUBB8 genes decreased. The results of this study show that even at low doses, methamphetamine injection increases or decreases ovarian activity and ovogenesis, resulting in impaired ovulation quality and oocyte maturation.
    Keywords: Methamphetamine, Amniotic Fluid, Ovary, Hematoxylin – Eosin
  • الهام قاسمی دلیگانی، مریم خسروی*، محمود سلامی زواره، رامین حاجی خانی
    سابقه و هدف

    بیماری پارکینسون دومین بیماری شایع نورودژنراتیو مرتبط با سن، بعد از بیماری آلزایمر می باشد که تاکنون، روش درمان موثری برای این بیماری شناخته نشده است. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سلول های بنیادی آندومتر انسانی به همراه داروی ضدالتهاب پومالیدوماید بر فاکتورهای گونه های واکنش پذیر اکسیژن  ROS: Reactive oxygen species، پروتئین واکنشی C CRP:C Reactive Protein  و بیان ژن کیناز تنظیم شده توسط پیام خارج سلولی (ERK: Extracellular signal-regulated kinases) در مدل پارکینسونی رت نر نژاد ویستار بود.

    مواد و روش ها

    40 سر رت نر به صورت تصادفی به 5 گروه (8 حیوان در هر گروه) کنترل، پارکینسونی و 3 گروه تجربی پارکینسونی دریافت کننده سلول های بنیادی، پومالیدوماید و ترکیب سلول های بنیادی و پومالیدوماید تقسیم شدند. القای پارکینسون با تزریق 6- هیدروکسی دوپامین (غلظت 6 میکروگرم) در جسم مخطط به روش استریوتاکسی انجام شد. در پایان روز 28 پس از تیمار، از همه گروه ها نمونه ی خونی تهیه گردید و میزان فاکتورهای موردنظر اندازه گیری شدند و مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفتند.

    نتایج

    نتایج، کاهش معنادار فاکتور ROS، CRP و بیان ژن ERK  را در گروه های تیمارشده در مقایسه با گروه پارکینسونی نشان داد (0.05>P). همچنین مقایسه فاکتورهای مذکور میان گروه کنترل و گروه پارکینسونی افزایش معنادار در گروه پارکینسونی را نشان داد (0.05>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به بهبود فاکتورهای موردسنجش در موش های پارکینسونی می توان از سلول های بنیادی آلوژنیک به عنوان منبعی بالقوه در تحقیقات آینده برای درمان بیماری پارکینسون همراه با داروی پومالیدوماید استفاده نمود.

    کلید واژگان: پارکینسون, 6- هیدروکسی دوپامین, سلول های بنیادی آندومتریوم, پومالیدوماید, استرس اکسیداتیو
    Elham Ghasemi Deligani, Maryam Khosravi*, Mahmoud Salami Zavareh, Ramin Haji Khani
    Background

    Parkinson’s disease (PD) is the second most common neurodegenerative disorder of aging that no effective treatment for this disease has been identified so far. This study aimed to evaluate the therapeutic effects of human endometrial stem cells with pomalidomide as an anti-inflammatory drug on Oxygen reactive species (ROS), C-reactive protein (CRP) and extracellular signal-regulated kinase (ERK) gene expression.

    Materials and Methods

    Forty male rats were randomly divided into 5 groups (8 animals in each group) control, Parkinson's and 3 experimental Parkinson's groups receiving stem cells (100,000 cells), pomalidomide (4mg/kg/day) and a combination of stem cells and pomalidomide. Induction of Parkinson's disease was performed by injection of 6-hydroxy dopamine (concentration 6 μg) in the striatum by stereotaxic method. At the end of day 28 after treatment, blood samples were prepared from all groups and the desired factors were measured and statistically analyzed.

    Results

    The results showed a significant decrease in ROS, CRP and ERK gene expression in the treated groups compared with the Parkinson's group (P <0.05). Also, the comparison of the mentioned factors between the control group and Parkinson's group showed a significant increase in Parkinson's group (P <0.05).

    Conclusion

    Considering the improvement of the measured factors in Parkinson's rats, allogeneic stem cells can be used as a potential source in future research along with pomalidomide for the treatment of Parkinson's disease.

    Keywords: Parkinson, 6-hydroxydopamine, Endometrial stem cells, Pomalidomide, Stress oxidative
  • مدارا نصیری، مهسا آل ابراهیم*، رامین حاجی خانی، پژمان مرتضوی، مریم بنانج

    فیبروز کبدی به عنوان یک عامل ایجاد مرگ و میر در انسان شناخته شده است. استرس اکسیداتیو در بیماری کبد_کلستاتیک به عنوان رابط بین آسیب کبدی و فیبروز کبدی عمل می کند. بنابراین هر عاملی که توانایی متعادل کردن آسیب اکسیداتیو را داشته باشد، قادر به کاهش فیبروز در کبد کلستاتیک خواهد بود.جلبک قهوه ای Nizimuddiniazanardinii یکی از منابع طبیعی در اکوسیستم دریایی است که حاوی ترکیبات فعال بیولوژیکی بوده واثرات ضد التهابی، ضد سرطانی، ضد قارچی و آنتی اکسیدانی آن شناخته شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر عصاره اتانولی جلبک قهوه ای Nizimuddiniazanardinii بر ضایعات هیستوپاتولوژیکی کبدی القاء شده با انسداد مجرای صفراوی در موش های صحرایی نر بود. 54 سر موش صحرایی نر بطور تصادفی در 9 گروه تقسیم بندی شدند (n=6). گروه کنترل (موش های دست نخورده)، گروه شم (لاپاراتومی بدون انسداد مجرای صفراوی)، گروه های کنترل عصاره جلبک (50، 100 یا 200 میلی گرم بر کیلوگرم)، گروه BDL، گروه های درمان تجربی (موش های BDL + عصاره جلبک با غلظت 50، 100 یا 200 میلی گرم بر کیلوگرم). BDLسطح سرمی آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز، آلکالین فسفاتاز، بیلی روبین تام، کلسترول و تری گلیسیرید را بطور معنی داری نسبت به گروه شم افزایش داد، درحالی که سطوح آنزیم های آنتی اکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در کبد و سطح سرمی آلبومین و پروتئین تام را کاهش داد. درمان موش های صحرایی BDL با عصاره جلبکاین تغییرات را بهبود بخشید.براساس رنگ آمیزی تری کروم ماسون،BDLبه طور قابل توجهی باعث ایجاد فیبروز در کبد گردید.این تغییرات نیز با تیمار عصاره جلبکبه صورت وابسته به غلظت کاهش یافت. نتایج این مطالعه اثر محافظت_کبدی و ضدفیبروزی Nizimuddiniazanardiniiدر کبد کلستاتیکرا نشان داد. اثر ضد فیبروزی این جلبکاحتمالا ناشی از اثرات آنتی اکسیدانی و مهار رادیکال های آزاد می باشد.

    کلید واژگان: انسداد مجرای صفراوی, کلستاز, فیبروز کبدی, جلبک قهوه ای, Nizimuddiniazanardinii
    M.Nasiri

    liver fibrosis has been recognized as a cause of morbidity and mortality in humans. The oxidative stress in cholestatic liver disease serves as a link between hepatic injury and liver fibrosis. Therefore, any agent that has the capacity of normalizing the oxidative damage, would be able to decrease fibrosis in a cholestatic liver. The brown Algae Nizimuddiniazanardiniiis one of the natural resources in the marine ecosystem which contains biologically active compoundsand it's anti-inflammatory, anti-cancer, anti-fungal and antioxidant effects are known.The aim of the present study was the evaluation of the effect of ethanolic extract of brown algaeNizimuddiniazanardinii on liver fibrosis induced by bile duct ligation (BDL) in male rats. 54 male rats were randomly classified in nine groups (n=6): control group (intact rats), sham group (laparatomy without BDL),Nizimuddinia extract control groups (50, 100 or 200 mg/kg). BDL group, experimental treatment groups (BDL rats+ 50, 100 or 200 mg/kg Nizimuddinia). BDL increased the serum levels of aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase, alkaline phosphatase, total bilirubin, cholesterol and triglyceride, whereas it reduced the levels of antioxidant enzymes, superoxide dismutase and catalase in the liver and also reduced the serumic levels of albumin and total protein. Treatment of BDL rats with Nizimuddiniazanardiniiextract attenuated these changes. As determined by Masson’s trichrome staining, BDL markedly induced the liver fibrosis. These alterations were also significantly attenuated by Nizimuddiniazanardiniiadministration.  The results of this study indicate the hepatoprotective and antifibrotic effect of Nizimuddinia zanardiniiin the cholestatic liver. The antifibrotic effect of this brown algea likely due to the antioxidative and free radical scavenging effects of it.

    Keywords: Bile duct ligation, Cholestasis, Liver fibrosis, Brown algae, Nizimuddiniazanardinii
  • فرج الله جعفری، مهدی گودرزوند*، رامین حاجی خانی، مصطفی قربانی، جلال صولتی

    با توجه به نقش عوامل اکسیدان در پاتوژنز بیماری پارکینسون، در این مطالعه اثر تجویز ترکیب پیکنوژینول، به عنوان آنتی اکسیدان، بر بهبود عملکرد حرکتی و رفتار اضطرابی در مدل تجربی بیماری پارکینسون بررسی شد. چهل سر موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد NMRI به صورت تصادفی در 5 گروه 8 نایی تقسیم شدند: گروه کنترل سالین 3 میکرولیتر محلول نرمال سالین حاوی 1/0 درصد اسید آسکوربیک، به عنوان حلال 6-OHDA، را به صورت یک طرفه در داخل استریانوم چپ دریافت کردند. گروه تیمار که سم 6-OHDA حاوی 1 درصد اسید اسکوربیک به میزان 3 میکروگرم/میکرولیتر را به صورت داخل استریاتوم سمت چپ دریافت نمودند، سپس آب مقطر، به عنوان حلال پیکنوژنول، را به مدت 7 روز به صورت گاواژ دریافت کردند (گروه لیژن یا ضایعه). گروه های تیمار ترکیب پیکنوژنول را با دوز های 10، 20 و 30  میلی گرم/کیلوگرم به صورت گاواژ به مدت 7 روز دریافت کردند. 7 روز بعد از تزریق توکسین 6-OHDA در استریاتوم چپ با روش استریوتاکسی و ایجاد مدل پارکینسون، جهت تایید آسیب نورون های ناحیه استریاتوم از تست آپومورفین و اندازه گیری میزان چرخش حیوانات استفاده شد. همچنین میزان کاتالپسی یا سختی عضلانی با روش تست بار و رفتار اضطرابی با تست ماز صعودی (EPM) سنجیده شدند. بررسی تعداد کل چرخش در تست آپومورفین، کاهش معنی داری را گروه های دریافت کننده پیکنوژینول نشان دادند. تجویز ترکیب پیکنوژینول موجب کاهش معنی دار کاتالپسی شد. نتیجه آزمون رفتار اضطرابی نشان داد که درصد مدت زمان حضور در بازوی باز (OAT) در گروه دریافت کننده پیکنوژینول افزایش معنی داری را نشان داد. تعداد دفعات ورود به بازوهای باز و بسته افزایش معنی داری را در گروهی که ترکیب پیکنوژینول دریافت کردند نشان داد. پیکنوژینول با اثر آنتی اکسیدانی خود موجب بهبودی عملکرد حرکتی و کاهش رفتار اضطرابی در مدل حیوانی بیماری پارکینسون می شود.

    کلید واژگان: بیماری پارکینسون, کاتالپسی, اضطراب, پیکنوژینول, موش های کوچک آزمایشگاهی
    Farajollah Jafari, Mahdi Goudarzvand *, Ramin Hajikhani, Mostafa Qorbani, Jalal Solati

    Considering the role of oxidants in the pathogenesis of this disease, in this study, the effect of pycnogenol as an antioxidant on the improvement of motor function and anxiety behavior in the experimental model of Parkinson’s disease were assessed. Forty male NMRI mice were randomly divided into five groups (n=8 in each group): The control (saline) unilaterally received 3 μl of normal saline solution containing 0.1% ascorbic acid, as a solvent of 6-hydroxy dopamine (6-OHDA), into the left strianum. The treatment group received 6-OHDA toxin containing 1% ascorbic acid at a rate of 3 µg/µl in the left striatum and then received the distilled water, as pycnogenol solvent, via gavage for 7 days (the lesion group). The pycnogenol-treated groups received pycnogenol at doses of 10, 20, and 30 mg/kg via gavage for 7 days. The animals were stereotaxically operated to inject 6-OHDA toxin into the left striatum. Seven days after induction of Parkinson’s model, apomorphine was intraperitoneally used at dose of 0.5 mg/kg and the number of rotation of the animals was measured to confirm the damage to neurons in the striatum. Besides, the catalepsy or muscle stiffness by the bar test and the anxiety behavior by the plus maze test (EPM) were measured. The total number of rotations in apomorphine test showed a significant decrease in the groups receiving pycnogenol. Moreover, administration of pycnogenol significantly reduced catalepsy in pycnogenol-treated groups. The result of the anxiety behavior test demonstrated that the percentage of open arm time (OAT) and the number of open and close arm entries, as an indicator of the animal’s locomotor activity, significantly increased in the pycnogenol-treated groups. Pycnogenol with its antioxidant effect ameliorates movement deficit and reduces anxiety behavior in animal model of Parkinson’s disease..

    Keywords: Parkinson’s Disease, catalepsy, anxiety, Pycnogenol, Mice
  • فاطمه رحیمی اصل، مریم خسروی*، رامین حاجی خانی، جلال صولتی، حسین فهیمی

    اضطراب و افسردگی از شایعترین بیماری های روانی هستند. استرس اکسیداتیو از جمله  عوامل ایجاد اضطراب و افسردگی است. دانه شاهی دارای خواص ضد التهابی، آنتی اکسیدانی می باشد. هدف از این تحقیق بررسی اثر عصاره آبی گیاه شاهی بر رفتارهای شبه اضطرابی و شبه افسردگی در موش های سوری نر بالغ است. در این تحقیق از موش های کوچک نر با محدوده وزنی 35-30 گرم استفاده شد. ابتدا حیوانات مورد آزمایش به مدت 2 هفته تحت تیمار با عصاره آبی دانه شاهی با دوز های   200 ،400 و 600 میلی گرم بر کیلوگرم قرار گرفتند. پس از پایان دوره تیمار، سطوح اضطراب و افسردگی به ترتیب به وسیله دستگاه ماز بعلاوه مرتفع (EPM) و تست شنای اجباری ارزیابی شد. در هیچ یک از گروه های دریافت کننده عصاره شاهی تغییرات معنی داری در زمان سپری شده در بازوی باز ، تعداد ورود به بازوی باز و فعالیت حرکتی مشاهده نشد. نتایج حاصل از تست شنای اجباری نشان داد که  در حیوانات دریافت کننده عصاره شاهی با  دوزهای 400 و 600 میلی گرم بر کیلوگرم  زمان شنا و زمان بی حرکتی نسبت به گروه کنترل به ترتیب افزایش  و کاهش معنی داری  داشته است (01/0  <p). یافته های حاصل از این مطالعه اثرات تعدیل کنندگی عصاره دانه شاهی بر رفتارهای شبه افسردگی را نشان داد، اما  این عصاره بر رفتارهای شبه اضطرابی اثرات معنی داری  نداشت.

    کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, شاهی, موش سوری
    Fatemeh Rahimiasl, Maryam Khosravi *, Ramin Hajikhani, Jalal Solati, Hossien Fahimi

    Anxiety and depression are the most common mental illnesses. Oxidative stress is one of the causes of anxiety and depression. Lepidium sativum has anti-inflammatory and antioxidant properties. The aim of this study was to investigate the effect of aqueous extract of Lepidium sativum on anxiety-like and depression-like behaviors in adult male mice. In this study, male mice weighing 30-35 g were used. First, the tested animals were treated with aqueous extract of Lepidium sativum at doses of 200, 400 and 600 mg/kg for 2 weeks. At the end of the treatment period, the levels of anxiety and depression were assessed by an elevated plus maze (EPM) and forced swimming test, respectively. No significant changes were observed in any of the groups receiving Lepidium sativum extract in the time spent in the open arm, the number of entrances to the open arm and motor activity. The results of forced swimming test showed that in animals receiving Lepidium sativum extract at doses of 400 and 600 mg/kg, swimming time and immobility time were significantly increased and decreased compared to the control group, respectively (p < 0.01). The results of this study showed the modulatory effects of Lepidium sativum extract on depressive-like behaviors, but this extract had no significant effects on anxiety-like behaviors.

    Keywords: Depression, anxiety, Lepidium sativum, Mice
  • مهدیه آذرشب، رامین حاجی خانی*، مهدی رهنما، محمدرضا بیگدلی، جلال صولتی

    بیماری پارکینسون یکی از شایع ترین انواع بیماری های نورودژنراتیو است که با اختلالات حرکتی مانند کندی حرکت، فقدان حرکت، سختی عضلانی و لرزش در حال استراحت و کاهش قدرت صدا مشخص می شود. علت اصلی بیماری، تخریب نورون های دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه در مغز میانی و کاهش غلظت دوپامین در پایانه های جسم مخطط است. این مطالعه، به منظور بررسی اثر کورکومین بر مدل سلولی بیماری پارکینسون القاء شده با سم 6-هیدروکسی دوپامین با هدف کاهش التهاب سلولی انجام شد. محیط کشت مورد استفاده در این مطالعهFBS+DMEM  10 درصد برای مطالعه سلول های کاتکول آمینرژیک می باشد. برای ایجاد مدل سلولی پارکینسون از سم 6- هیدروکسی دوپامین استفاده شد. از دوزهای20، 25 و 30 میلی گرم بر کیلوگرم کورکومین به عنوان دارو و برای شمارش سلول های زنده از دو روش رنگ آمیزیMTT و BT استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر، نشان دادکه مصرف کورکومین می تواند منجربه افزایش توان آنتی اکسیدانتی وحافظت سلول از آسیب های ناشی از بنیان های فعال اکسیژن گردد. درمان باکورکومین به جهت خاصیت ضدالتهابی، با توجه به نتایج آزمون MTT و BT نیز نشان داد که حفاظت سلولی افزایش، مرگ سلول های کاتکول آمینرژیک توسط سم 6 - هیدروکسی دوپامین به صورت معناداری کاهش یافته است. که نشان دهنده اثرات آنتی اکسیدانتی و ضدالتهابی کورکومین، در برابر آسیب های ناشی از بیماری پارکینسون و کاهش پیشرفت علایم بیماری می باشد.

    کلید واژگان: سلول کاتکول آمینرژیک, 6- هیدروکسی دوپامین, پارکینسون, کورکومین
    Mahdieh Azarshab, Ramin Hajikhani *, Mehdi Rahnama, Mohammadreza Bigdeli, Jalal Solati

    Parkinson's disease is one of the most common types of the neurodegenerative disease, which is characterized by the movement disorders such as slowness, lack of movement, muscle stiffness, and resting tremor, and hypophonic. The main reason of disease is the destruction of dopaminergic neurons in the Substantia Nigra in the midbrain and a decrease in dopamine concentration in the striatum terminals. In this study, used culture medium was DMEM with FBS, and the cells under study were catecholaminergic cells.6-Hydroxy dopamine toxin was used on cells to create a Parkinson cell model. Curcumin was used as a drug, and MTT, and BT methods were used to count the living cells. This research was designed to study the curcumin effect on Parkinson's disease with cellular model induced by 6-Hydroxy dopamine toxin with reduced inflammation. This study's results showed that using curcumin can increase the antioxidant power and protect the cell from damage caused by reactive oxygen species. Due to the results of MTT, and curcumin treatment due to its anti-inflammatory properties BT test also showed that cellular protection had increased, the death of aminergic catechol cells by 6-hydroxy dopamine toxin was significantly reduced. It shows the antioxidant and anti-inflammatory effects of curcumin on the damage caused by Parkinson's disease and reducing the progression of symptoms. Treatment withcurcumin to be anti-inflammatory can reduce the death of catecholaminergic cells by 6-hydroxy dopamine toxin.

    Keywords: Catecholaminergic cell, 6-Hydroxy dopamine, Parkinson, Curcumin
  • بهار ذرات پرست حقانی، مریم خسروی*، جلال صولتی، رامین حاجی خانی
    اهداف

    هدف این مطالعه سنجش محافظت نارینژنین در مدل حیوانی و مدل سلولی مبتنی بر 6-هیدروکسی دوپامین بیماری پارکینسون است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه ، موشهای بالغ نر NMRI بیهوش شدند. برای القاء مدل حیوانی پارکینسون کانول 22گیج در جسم سیاه متراکم سمت چپ مغز قرار گرفت. از طریق کانول 30 گیج، 6-هیدروکسی دوپامین ، به جسم سیاه متراکم سمت چپ تزریق شد. در این مطالعه، در مدل کشت سلول، نورون های شبه دوپامینرژیک، کشت شده در محیط کشتDMEM، شمارش شدند، سلول ها برای بررسی اثر نارینژنین در برابر 6-هیدروکسی دوپامین استفاده و انکوبه شدند. غلظت 50 برای محلول 6-هیدروکسی دوپامین و 0.25 ، 0.1 و 0.01 برای محلول NAR بوده است. نهایتا میزان زنده ماندن سلولی با استفاده از روش های MTT و تریپان آبی بررسی شد.

    یافته ها

    6-هیدروکسی دوپامین زمان کاتالپسی و چرخش های مقابل را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد، نارینژنین باعث کاهش کاتالپسی و کاهش چرخش های طرف مقابل، کاهش رفتار اضطرابی و افسردگی مانند، علاوه بر آن نارینژنین باعث افزایش زمان شنا و افزایش فعالیت حرکتی در مقایسه با گروه کنترل شد. بر اساس یافته های حاصل از روش های تریپان آبی و MTT ، -OHDA 6 منجر به افزایش مرگ و میر در مقایسه با گروه سلولی کنترل شد، در حالی که دوزهای NAR مانع از مرگ سلول در مدل کشت سلولی در مقایسه با گروه توکسین شده است.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد نارینژنین یک گزینه ی درمانی برای درمان اختلالات نورودژنراتیو، مانند بیماری پارکینسون باشد.

    کلید واژگان: پارکینسون, نارینژنین, محافظت نورونی, 6-هیدروکسی دوپامین
    BAHAR Haghani, Maryam Khosravi *, Jalal Solati, Ramin Haji
    Materials and Methods

    In this study, the NMRI adult male mice were anesthetized. To induce the Parkinson's animal model, a 22 gauge cannula was placed into the left Substantia Nigra pars compacta and then 6-hydroxydopamine was infused to Substantia Nigra pars compacta through a 30-gauge cannula. The group control1 received saline on the left side of the Substantia Nigra pars compacta.Then, to investigate the effect of the Naringenin, group control2 received distilled water and other groups received Naringenin via gavage for two weeks, and apomorphine induced rotation, catalepsy, and behavioral tests were assessed in all groups. Hematoxylin and eosin staining was performed and the percentage of the neurons on the left side of the Substantia Nigra pars compacta were calculated. In this study, in cell culture model, dopaminergic-like neurons cultured in DMEM medium were counted, and cells were used and incubated to evaluate the effect of naringinin against 6-hydroxy dopamine. Concentrations were 50 for 6-hydroxy dopamine solution and 0.25, 0.1 and 0.01 for NAR solution. Finally, cell viability was assessed using MTT and trypan blue methods.

    Results

    6-Hydroxy dopamine increased catalepsy and contralateral turns compared to the control group. Naringin reduced catalapsy and contralateral turns, it reduced anxiety and depressive-like behaviours besides that it increased swimming time and locomotor activity compared to the control group.

    Conclusion

    it seems that Naringin is a therapeutic option for neurodegenerative disorders, such as Parkinson's disease.

    Keywords: Parkinson's disease, Naringenin, Neuroprotective Effect, 6-Hydroxy dopamine
  • معصومه علیشاهی*، مریم بنانج، جلال صولتی، رامین حاجی خانی، مصطفی قادری
    سیستم گاباارژیک یک سیستم ضد اضطراب در مغز محسوب می شود. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی نقش گیرنده های GABAA و GABAB در رفتارهای شبه اضطرابی ناشی از لیپوپلی ساکاریدها در موش های سوری نر می باشد. در این آزمایش موش ها 2 ساعت بعد از تزریق  LPS موسیمول (05/0، 1/0 و 2/0 میکروگرم بر موش)، بیکوکولین (25/0، 5/0 و 1 میکروگرم بر موش)، باکلوفن (1، 2 و 4 میکروگرم  بر موش)، CGP (8/0, 4/0 , 2/ 0میکروگرم بر موش) و Celebrex را بصورت درون بطنی دریافت کردند. 5 دقیقه بعد از تزریق درون بطنی تست LDB انجام گرفت. این مطالعه نشان داد که موسیمول موجب کاهش معنی دار رفتار اضطرابی در آزمون LDB شد (05/0 > p < /em>). اما تجویز موسیمول و LPS تغییر معنی داری نداشته است (P≥0.05). دوزهای مختلف بیکوکولین و LPS  موجب افزایش معنی دار رفتار اضطرابی در  آزمون LDB شد (05/0 > p < /em>). باکلوفن وCGP به تنهایی و همراه با LPS تغییر معنی داری در رفتار اضطرابی حیوان در  آزمون LDB نداشته است (05/0 > p < /em>). تزریق Celebrex متعاقب LPS موجب رفع رفتار شبه اضطرابی ناشی از تزریق LPS  شد. به طور کلی میتوان گفت رفتارهای شبه اضطرابی در حیوانات دریافت کننده LPS ممکن است ناشی از مهار گیرنده های GABAAو GABABو افزایش سطح فاکتورهای التهابی بافت مغز بوده باشد.
    کلید واژگان: لیپوپلی ساکارید, رفتار شبه اضطرابی, گابا A, گابا B, جعبه تاریک و روشن
    Masoumeh Alishahi *, Maryam Bananej, Jalal Solati, Ramin Hajikhani, Mostafa Ghaderic
    Thegabaergic system is considered as the anti-anxiety system in the brain. The aim of this study was to investigate the role of GABAA and GABAB receptors in anxiety-like behaviors caused by lipopolysaccharides in male mice. In this test,mice were injected with lipopolysaccharide (LPS) (0.2 mg/kg), then injected with either muscimol (0.05, 0.1 or 0.2 µg/mouse), bicuculline (0.25, 0.5 or1 µg/mouse), baclofen (1, 2 or 4 µg/mouse) or CGP (0.2, 0.4 or 0.8 µg/mouse) 2 hours later and received intraventricular Celebrex. Five minutes after intraventricular injection, a dark and light box test was performed. The results of this study showed that musimol significantly reduced anxiety-like behavior in the LDB test (p < /em> < 0.05). The results of this study showed that musimol significantly reduced anxiety-like behavior in the LDB test (p < /em> < 0.05). However, the administration of musimol and LPS did not significantly change the animal’s anxiety-like behavior (p < /em> ≥ 0.05). Different doses of bioculin and LPS significantly increased the anxiety-like behavior in the LDB test (p < /em> < 0.05). Baclofen and CGP alone and with LPS did not significantly change the animal’s anxiety-like behavior on the LDB test (p < /em> ≥ 0.05). Celebrex injection after LPS relieved the anxiety-like behavior caused by LPS injection. In general, it can be claimed that anxiety-like behaviors in animals receiving LPS may be due to inhibition of GABAA and GABAB receptors and increase in the level of inflammatory factors in brain tissue.
    Keywords: Lipopolysaccharide, Anxiety-like Behavior, GABAA, GABAB, Dark, Light Box
  • امیرحسین حدیدی زواره، رامین حاجی خانی، بهاره پاکپور، محمود سلامی*
    سابقه و هدف

    مصرف طولانی مدت اتانول، سبب اختلال برگشت پذیر در یادگیری و حافظه می شود. آسیب به میکروارگانیسم های روده با اختلالات سیستم ایمنی، دستگاه گوارش و سیستم عصبی مرتبط است. مطالعات اخیر نشان می دهد که مصرف پروبیوتیک ها می تواند اختلالات حافظه را بهبود دهد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر مکمل پروبیوتیک به صورت گاواژ بر اختلال یادگیری و حافظه در حیوانات دریافت کننده اتانول بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، 4 گروه شامل کنترل (CON)، گروه دریافت کننده پروبیوتیک (C+P)، گروه دریافت کننده اتانول به صورت محلول در آب خوراکی (CE) و گروه دریافت کننده اتانول همراه با پروبیوتیک (E+P) مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه، از تست شاتل باکس به منظور بررسی حافظه با ارزیابی رفتار احترازی - اجتنابی مهاری و ثبت الکتروفیزیولوژیک جهت بررسی میزان پاسخ پایه و نیز پاسخ بعد از تحریک تتانیک هیپوکمپ استفاده شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که اتانول باعث اختلال در حافظه حیواناتCE می شود. همچنین الکل، دامنه پتانسیل های پس سیناپسی تحریکی میدانی را کاهش داده، مانع از القای LTPشد. مکمل پروبیوتیک به طور قابل توجهی سبب بهبود حافظه در حیوانات گروه E+P شد، درحالی که روی انتقال سیناپسی در حیوانات تحت درمان با الکل، تاثیری نداشت.

    نتیجه گیری

    جنبه رفتاری حافظه بر خلاف جنبه الکتروفیزیولوژیکی آن می تواند بر تیمار پروبیوتیک در حیوانات دریافت کننده اتانول، حساس باشد.

    کلید واژگان: اتانول, حافظه, تقویت درازمدت (LTP), پروبیوتیک, شاتل باکس
    AmirHosein Hadidi Zavareh, Ramin Hajikhani, Bahareh Pakpour, Mahmoud Salami*
    Background

    Long lasting exposure to ethanol causes reversible impairment of learning and memory. Gut microbiota imbalance is linked to the neurological disorders. Recent studies indicate that probiotic consumption can relief learning and memory deficit. This study aimed to investigate the effect of probiotic supplementation with intragastric gavage on behavioral and electrophysiological aspects of learning and memory in ethanol exposed animals.

    Materials and Methods

    In this study, 4 groups including control (CON) and probiotic administered (C+P) groups, the group receiving chronic ethanol (CE) and CE animals receiving probiotic (E+P) were entered the study. The passive avoidance shuttle box test and in vivo electrophysiological experiment were carried out to assess hippocampal baseline filed excitatory postsynaptic potentials (fEPSPs) and long term potentiation (LTP).

    Results

    Results showed that ethanol impaired memory in the CE rats. It also diminished the slope size of fEPSPs and prevented LTP induction in these animals. The probiotic supplementation improved the behavioral performance in the C+P rats but it did not influence synaptic transmission in this group.

    Conclusion

    Behavioral but not electrophysiological aspect of cognition cane be sensitive to the probiotic treatment in the ethanol exposed animals.

    Keywords: Ethanol, Memory, LTP, Probiotics, Shuttle box
  • مریم شرفی چیه*، رامین حاجی خانی، جلال صولتی، مریم خسروی
    کوآنزیم Q10 یک ترکیب بنزوکینون محلول در چربی آندروژن است که در بیشتر بافت های بدن یافت می شود. کوآنزیم Q10 خاصیت آنتی اکسیدانی قوی دارد و خنثی کننده رادیکال های آزاد است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیرکوآنزیم Q10 به عنوان یک آنتی اکسیدانت قوی و خنثی کننده رادیکال های آزاد بر اختلالات تولیدمثل، رفتارهای جنسی، اضطراب و افسردگی در موش نر است. در این تحقیق از موش های کوچک نر با محدوده وزنی 35-30 گرم استفاده شد. ابتدا حیوانات مورد آزمایش یک دوره تیمار دو هفته ای را گذراندند. به مدت دو هفته موش های نر بالغ با دوزهای 200، 300 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم کوآنزیم Q10 تیمار شدند. سپس اثرات تیمار مورد نظر در بخش های فیزیولوژیکی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. پس از پایان دوره تیمار، رفتارهای جنسی در موش های گروه کنترل و گروه های تیمار شده به وسیله تست رفتار جنسی ارزیابی شد. سپس سطوح اضطراب و افسردگی در موش های نر بالغ به ترتیب به وسیله دستگاه (EPM) و تست شنای اجباری ارزیابی شد. یافته های حاصل از این مطالعه نشان دادند که تجویز کوآنزیم Q10 به تنهایی اثر معنی داری بر رفتارهای جنسی، افسردگی و اضطراب موش  نر نداشت.
    کلید واژگان: کوآنزیم Q10, رادیکال آزاد, استرس اکسیداتیو, باروری, افسردگی
    Maryam Sharafi Chie *, Ramin Hajikhani, Jalal Solati, Maryam Khosravi
    Quenzim Q10 (CoQ10) is a benzoquinone compound soluble in androgen lipid found in most tissues of the body. CoQ10 has a potent antioxidant activity and neutralizes free radicals. The aim of this study was to investigate the effect of CoQ10 as a potent antioxidant and free radicals neutralizer on reproductive disorders, sexual behaviors, anxiety, and depression in male rats. In this study, small male rats (weight range of30-35 g) were used. At first, the animals under study passed a two-week treatment period. The adult male rats were treated with doses of 200, 300, 400 mg/kg of CoQ10 for two weeks. Then the effects of the given treatment were studied in the physiologic section. After the end of the treatment period, the sexual behaviors were assessed in the control group and treated groups by sexual behavior test. Then, the anxiety and depression levels in adult male rats were assessed using EPM and forced swimming tests, respectively. The findings of this study showed that the prescription of CoQ10 alone did not have a significant effect on sexual behaviors, depression, and anxiety in male rats.
    Keywords: Quenzim Q10 (CoQ10), Free radical, Oxidative stress, Fertility, Depression
  • مهدیه اذر شب، مهدی رهنما*، رامین حاجی خانی، جلال صولتی، محمد رضا بیگدلی
    زمینه و هدف

    بیماری پارکینسون یکی از شایع ترین انواع بیماری های نورودژنراتیو است. علت اصلی بیماری ، تخریب نورون های دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه در مغز میانی و کاهش غلظت دوپامین در پایانه های جسم مخطط است. این مطالعه، به منظور بررسی اثر کوانزیم کیو10 بر مدل سلولی(PD) القاء شده با سم 6 - هیدروکسی دوپامین با کاهش التهاب انجام شد.

    روش کار

    برای شمارش سلول های زنده از دو روشMTT و BT استفاده شد. برای ایجاد مدل سلولی پارکینسون ازسم  6 - هیدروکسی دوپامین استفاده گردید. بعدازگذشت 48 ساعت، درصد سایتوتوکسیسیتی سم و اثر دارو مشخص شد. یک هفته بعد از جراحی کوآنزیم کیو 10 با دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم برحسب وزن موش، به صورت گاواژ به مدت دو هفته مورد درمان و سپس مورد ارزیابی آزمون های رفتاری قرار گرفتند.

    یافته ها

    در مدل جانوری دوز 25 میلی گرم کوآنزیم کیو 10 اثر قابل ملاحظه ایی بر بهبود علائم رفتاری نداشت. اما دوز50 میلی گرم کوآنزیم کیو 10 اثر قابل ملاحظه ایی بر بهبود علائم رفتاری داشت. در مدل سلولی دوز 20 میکروگرم کوآنزیم کیو 10 اثرقابل ملاحظه ایی بربهبود سلول های مبتلا نداشت. اما؛ دوز 25 میکروگرم کوآنزیم کیو 10 اثر قابل ملاحظه ایی بربهبود سلول های مبتلا داشت.

    نتیجه گیری

    درمان با کوآنزیم کیو 10 به جهت ضد التهابی و آنتی اکسیدانی می تواند مرگ سلول های دوپامینرژیک دربخش جانوری و سلول های اولیه کاتکول آمینرژیک دربخش سلولی راتوسط سم 6 - هیدروکسی دوپامین کاهش دهد.

    کلید واژگان: سلول کاتکول آمینرژیک, 6 - هیدروکسی دوپامین, پارکینسون, کوانزیم کیو10
    Mahdieh Aazarshab, Mehdi Rahnema *, Ramin Hajikhani, Jalal Solati, Mohammad Reza Bigdeli
    Inroduction & Objective

    Oxidative stress which is responsible for pathophysiology of hypertension, causes decrease in total antioxidant capacity. PON 1 is an antioxidant enzyme present on the surface of HDL also which is responsible for prevention of HTN and it’s complications. The aim of this study was to investigate the Effect of Isosorbide and Garlic Supplementation on Protein levels and Gene expression of PON1 at the Heart tissue in Female rats with hypertension After a period of aerobic training.

    Materials and Methods

    In the experimental study,30 female Wistar rats weighing 180-220 g were randomly divided into 8 groups: healthy control, sham, blood pressure induction (Hyper), garlic, endurance training, endurance training -garlic. The rats suffered from hypertension of 6 days a week for 8 weeks after dietary period and 10 mg/kg body weight L_NAME injection. Experimental groups received 50 mg/kg body weight garlic supplement for six weeks.The endurance training program was performed at speeds of 20-30 m/min and 20 to 35 minutes, 5 sessions per week for 6 weeks. Protein levels and expression of PON1 heart tissue were measured using ELISA kit and Real Time PCR. Data were analyzed by t-test, One-way ANOVA and post hoc tokey at the significant level P<0.05.

    Results

    The results showed that there was no significant difference between the mean protein and the expression of paraoxonase-1 in the heart tissue of the female rats with hypertension in the different groups of the study (P> 0.05).Also, there was no difference between the levels of protein paraoxonase-1 heart tissue in different groups than the group of blood pressure induction (P> 0.05).

    Conclusion

    According to the findings, it seems to that the inadequacy of the training period (frequency and intensity of exercise) and the dose rate of Garlic Supplementation can be one of the possible causes of ineffectiveness in the present study.

    Keywords: Exercise, Garlic, Hypertension, PON1, Female rats
  • مهدیه آذرشب، جلال صولتی*، رامین حاجی خانی، مهدی رهنما، محمدرضا بیگدلی
    بیماری پارکینسون یکی از شایع ترین انواع بیماری های نورودژنراتیو است که با اختلالات حرکتی مانند: کندی حرکت، فقدان حرکت، سختی عضلانی، لرزش در حال استراحت و صورت ماسکه مشخص می شود. علت اصلی بیماری ، تخریب نورون های دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه در مغز میانی است که با کاهش غلظت دوپامین در پایانه های جسم مخطط همراه است. این مطالعه، به منظور بررسی اثر کوآنزیم کیو 10 بر مدل حیوانی (PD) القاء شده با سم 6- هیدروکسی دوپامین (6-HDOP) انجام شد. جهت ایجاد مدل موشی بیماری پارکینسون، سم 6-HDOP با دوز5 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن موش به درون هسته جسم سیاه مغز در موش های نر بالغ نژادNMRI تزریق شد. صحت ایجاد مدل پارکینسون در موش ها با استفاده از تست های کاتالپسی و چرخش ناشی از آپو مورفین تایید شد. بلافاصله بعد از جراحی موش های پارکینسونی شده به مدت دو هفته با آب (حلال)Q10 و یا دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم کوآنزیم Q10 مورد تیمار قرار گرفته و سپس مورد آزمون های رفتاری قرار گرفتند و تعداد نورون ها در هسته جسم سیاه آنها شمارش گردید. نتایج ما نشان می دهد که تیمار با Q10 به صورت معنی داری باعث کاهش زمان بی حرکتی و کاتالپسی، افزایش فعالیت های حرکتی و کاهش چرخش ناشی از آپومورفین شده است که نشان دهنده اثرات محافظتی کوآنزیم Q10 در برابر آسیب های ناشی از بیماری پارکینسون می باشد.
    کلید واژگان: موش سوری, 6 - هیدروکسی دوپامین, جسم سیاه, پارکینسون, کوآنزیم Q10
    M. Azarshab, J. Solati *, R. Hahikhani, M. Rahnema, M.R. Bigdeli
    Parkinson's disease is one of the most common types of neurodegenerative diseases characterized by motor disorders such as slow motion, lack of movement, muscle stiffness, resting vibrations, and facial masks. The main cause of the disease is the destruction of dopaminergic neurons in the compact part of the substantia nigra in the middle cerebrum, which is associated with a decrease in dopamine concentration at the terminals of corpus striatum. This study was conducted to investigate the effect of coenzyme Q10 on the 6-hydroxydopamine-induced animal model (PD). To create a mock-up model of Parkinson's disease, 6-HDOP poison five μg/kg of mice body weight was injected into the Substantia nigra nucleus in adult NMRI mice. The accuracy of the Parkinson's model in mice was confirmed using catalepsy and apomorphine-induced rotation tests. Immediately after surgery, the Parkinsonian mice were treated with water (solvent Q10) with doses of 25, 50, and 100 Coenzyme Q10 for two weeks and then were subjected to behavioural tests and the neurons of the substantia nigra nucleus was counted. The results indicate that treatment with Q10 significantly reduced the immobility time and Catalepsy, increased motor activity and decreased apomorphine rotation, indicating the protective effects of Coenzyme Q10 against Parkinson's Disease Damage.
    Keywords: Mice, 6-Hydroxydopamine, Subastantia nigra, Parkinson, Coenzyme Q10
  • شکوفه مرادی، آذر سبکبار *، رامین حاجی خانی، امیر بختیاری، سمیه طالبی
    سابقه و هدف
    برخی گونه های جنس آسپرژیلوس مولدین بالقوه آفلاتوکسین هستند که مایکوتوکسینی با اثرات کارسینوژنیک و تراتوژنیک است. آلودگی خوراک دام با گونه های آسپرژیلوس سبب تولید آفلاتوکسین، انتقال آن به شیر و فرآورده های لبنی و اختلال در سلامت دام، شیر و افراد مصرف کننده آن می شود. هدف از این مطالعه، جداسازی گونه های بالقوه مولد آفلاتوکسین از خوراک دام در گاوداری های منطقه شهر قدس- شهریار بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه، 394 خوراک دام از41 گاوداری در منطقه شهر قدس- شهریار در پاییز 1393 به طور تصادفی انتخاب و از نظر آلودگی با آسپرژیلوس هایی که به طور بالقوه مولد آفلاتوکسین هستند به روشPCR مورد سنجش قرار گرفت. آسپرژیلوس های جدا شده از خوراک دام پس از جداسازی و کشت در محیط اختصاصی، با روش میکروسکوپی و ماکروسکوپی مورد بررسی قرار گرفتند و جهت شناسایی مولکولی از روش PCR در حضور پرایمرهای AFLR، Omt1،FLA1،Nor1،Par1 استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از بررسی خوراک دام با PCR نشان داد که 42 خوراک دام 8 گاوداری، دارای آلودگی با گونه آسپرژیلوس فلاووس هستند که به طور بالقوه می توانند مولد آفلاتوکسین باشند.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دادند که گاوداری های منطقه شهرقدس-شهریار به آسپرژیلوس فلاووس آلوده هستند.
    کلید واژگان: آفلاتوکسین, خوراک دام, PCR
    Shokoufeh Moradi, Azar Sabokbar*, Ramin Hajikhani, Amir Bakhtiari, Somayeh Talebi
    Background
    Some of Aspergillus species are potential generators of aflatoxin that is a mycotoxin with carcinogenic and teratogenic effects. Animal feed contaminated with Aspergillus species produce aflatoxin, and transfer it to milk and dairy products that cause animal and human health problems. The aim of this study was to isolate any potential aflatoxinogen of animal feeds from farms area in the Shahr Ghods – Shahriar districts
    Materials And Methods
    In this study, 394 cattle feed from 41dairy farming in Shahr Ghods – Shahriar districts in autumn, 2014, were randomly selected and they were tested for contamination with potentially aflatoxin-producing Aspergillus by PCR. Isolated Aspergillus from animal feed, by smear and culture, were examined by microscopic and macroscopic and then by molecular method. PCR method used in the presence of primers AFLR, Omt1, FLA1, Nor1, and Par1 to identify potential toxin generating Aspergillus.
    Results
    The results of study showed 42 cattle feed contaminated with 8 species Aspergillus flavus by PCR which could potentially produce aflatoxin.
    Conclusion
    The results showed that the dairy farming in Shahr Ghods – Shahriar districts were contaminated with Aspergillus flavus.
    Keywords: Aflatoxin, Animal feed, PCR
  • رامین حاجی خانی*، محمدرضا رحیم نژاد

    تماس روز افزون موجودات زنده با میدانهای الکترومغناطیسی موجب بروز نگرانیهایی درباره تداخل عمل این میدانها با عملکردهای فیزیولوژیکی جانداران ایجاد کرده است. تحقیق حاضر بر روی موشهای آزمایشگاهی نر و ماده انجام شده است که در طی آن تاثیر یک هفته در معرض میدان مغناطیسی به مدت یک ساعت در روز بودن وهم چنین تاثیر جنس بر ادراک درد حاد بااستفاده از آزمون غوطه ور سازی دم موش در آب گرم  52درجه سانتیگراد بررسی شده است. نتایج این آزمایش ها، نمایانگر تاثیر نقصانی یکسان میدانهای الکترومغناطیسی بر آستانه ادراک درد حاد در موشهای نر و ماده بدون تاثیر عامل جنس میباشد. در مجموع میتوان گفت میدانهای الکترومغناطیسی میتوانند بر درد حاد اثر تسکینی داشته باشند.

    کلید واژگان: میدان الکترومغناطیسی, درد, موش
    R. Hajikhani *, M.R. Rahimnejad

    Contact increasing of living creatures to electromagnetic felds cause concerns about feld interaction with physiological function of organisms. This survey has done on female and male mice. And, it examined effects of exposure of EMF (1 hour in day, for 7 days) and sexuality on acute pain induced by tail immersion test using 52C ̊ hot water. Results of several experiments reveal, apart from sexuality, EMF had a same decreasing effect on mice’s pain threshold. In conclusion, the results showed that the EMF has the antinociceptive effects on the acute pain threshold

    Keywords: Electromagnetic feld, pain, Mice
  • رامین حاجی خانی*، محمدرضا رحیم نژاد، علی ضرغامی

    با وجود اینکه عوامل متعددی در فرآیند ادراک درد شرکت دارند، مطالعه شایستهای بر روی این عوامل صورت نگرفته است. یکی از این عوامل میدانهای الکترومغناطیسی است که واجد تاثیر غیر قابل انکاری بر حس درد میباشد.تحقیق حاضر بر روی 2 گروه موش ازمایشگاهی، با هدف بررسی تاثیر میدانهای الکترومغناطیسی بر حس درد احشایی انجام شد.موشها در ابتدا به دو گروه تقسیم و گروه در معرض میدان به مدت یک هفته و هر روز، روزی یک ساعت در معرض میدان الکترو مغناطیس قرار گرفتند ودر ادامه میزان درد احشایی موشها با تزیق داخل صفاقی اسید استیک اندازه گیری شد.نتایج این پژوهش نشان داد قرار گرفتن موشها در معرض میدان الکترومغناطیسی باعث کاهش معنی دار وقابل ملاحظه حس درد احشایی در موشها میگردد.با وجود موثر بودن میدانهای الکترومغناطیسی بر حس درد شناخت مکانیسم های ایجاد کننده این اثر نیاز به بررسیهای بیشتر دارد.

    کلید واژگان: میدان الکترومغناطیسی, موش الکترومغناطیس, درد
    R. Hajikhani *, M.R Rahimnejad, A. Zarghami

    Although numerous factors participate in pain sensation, effcient studies have never been done on these factorsyet. Among these factors modifying effect of Electro Magnetic Field (EMF) on both intensity and duration of painsensation is undeniable.This study has been done on two groups of mice In order to investigate the effect of electromagnetic felds on visceralpain. The frst group were exposed to EMF (one hour in a day for 7 days), where as the second group weren’t. Bothgroups were treated with the acetic acid Intra-Peritoneally for measurement of visceral pain separately.The results revealed that Exposure of mice to electromagnetic feld led to in signifcant and considerable reductionof visceral pain sensation. Understanding the mechanisms creating analgesic effects of electromagnetic feldsrequires further studies.

    Keywords: Electromagnetic feld, pain, Mice
  • سید شاپور رضا شجاعی، پیام حقیقی خوشخو، رامین حاجی خانی، محمدرضا صراف ها *

    با هدف بدست آوردن روند میزان تولید و دفع ااسیست های آیمریایی در کوکسیدیوز تجربی جوجه های گوشتی سویه آربورآکرز، تعداد 20 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه از این سویه تهیه و سپس جوجه ها به طور تصادفی به 2 گروه 10تایی کنترل و چالش تقسیم شدند. برای حصول اطمینان از آلوده شدن تصادفی جوجه های موردآزمایش، آزمون اندازه گیری OPG از بستر جوجه های هر 2 گروه در روزهای 10 و 21 پرورش(قبل از چالش) صورت گرفت.جوجه های گروه چالش با دز 100000 مخلوط ااسیستی 4 گونه آیمریا ماکسیما، آیمریا تنلا، آیمریا آسرولیناو آیمریا نکاتریکس در روز 21 پرورش به طور همزمان از طریق خوراندن 100 لاندا از محلول به طوری که حاوی 100000 ااسیست اسپروله باشد انجام شد. از روز چهارم بعد از چالش به مدت 10 روز متوالی از بسترقفس ها نمونه مدفوع برداشته شدو شمارش ااسیست ها با استفاده از روش مک ماستر (شناورسازی) انجام گرفت. در گروه کنترل همانطور که انتظار می رفت میزان OPG در تمامی روزهای مورد بررسی صفر است که بیانگر کنترل کیفی مناسب عملیات تحقیق می باشد. در گروه چالش از روز 4 تا 7 پس از چالش میزان OPG روند افزایشی دارد که در روز 7 به بالاترین میزان خود می رسد و از روز 8 الی 9 با یک شیب تند کاهش می یابد. و از آن پس نیز با یک روند کاهشی به ترتیب ملایم، تند و ملایم دچار کاهش می شود.

    کلید واژگان: اسیست, آربورآکرز, کوکسیدیوز تجربی, جوجه گوشتی
    Rezashojai, S. Sh., Haghighi Khoshkhoop., Hajikhanir., Sarrafha, M. R

    In order to study and evaluation of production and defecation of Eimerial oocysts in experimental coccidiosis at Arbor Acres broilersn, 20 one-day old male chickens of Arbor Acres strain were chosen and divided accidently into two control and challenge groups. The OPG quantitation test was performed on the chickens feces in both groups on the 10 and 21st days of their breeding period to make sure whether they are infected or not. Then, chickens of challenge group were inuculated with a dosage of 100000 of the mixed oocyst of 4 species including Eimeria maxima, Eimeria tenella, Eimeria acervulina, Eimeria necatrix in 100? solution at the twenty-first day of their breeding period. From the fourth day after Eimerial challenge, samples of the chickens feces were taken from their cages for 10 consecutive days. The number of oocysts were quantitateded by Mac master method. The OPG was zero for the control group on all days of sampling such as we expected, which is indicative of the appropriate qualitative control of the experiment process. In the challenge group,we see increasing process of OPG in days of 4-7 post challenging and the pick level of OPG was seen at seventh day after challenging.From day8 to 9, decreasing of OPG was happened, this decreasing continue with mild,fast and mild process to day of 13, respectively.

    Keywords: ArborAcres, Experimental coccidiosis, OPG, Broilers
  • محمدرضا رحیم نژاد*، رامین حاجی خانی

    در این مطالعه که بر روی 10گروه 6تایی موش انجام شده است با استفاده از 4دارو (یوهیمبین، زایلازین،پروپرانولول،سالبوتامول) نقش سیستم آدرنرژیکدر تاثیر میدان الکترومغناطیس بر حس درد مزمن بررسی شد.موش ها در ابتدا به دو گروه تقسیم و گروه در معرض میدان به مدت یک هفته و هر روز، روزی یک ساعت در معرض میدان الکترو مغناطیس قرار گرفتندو در ادامه هرکدام از داروها بصورت جداگانه و مستقل از هم بر روی هر دو گروه موش ها آزمایش شدند.نتایج این پژوهش نشان داد یوهیمبین (α2بلاکر) موجب کاهش معنی دار اثر ضد دردی میدان الکترومغناطیس و زایلازین (α2آگونیست) موجب افزایشمعنی دار اثر ضد دردی میدان الکترومغناطیس می گردد، اما تجویز پروپرانولول (β 1و β 2و β 3بلاکر) و سالبوتامول (β 2آگونیست) هیچ تغییری دراثر ضد دردی میدان الکترومغناطیس ایحاد ننمود.این نتایج نشانگر خاصیت ضد دردی میدانهای الکترومغناطیس و نقش سیستم آدرنرژیک در تسکین درد توسط این میدانها می باشد

    کلید واژگان: آلفا آدرنرژیک, بتا آدرنرژیک, میدان الکترومغناطیس, درد
    M.R Rahimnejad *, R Hajikhani

    This study has been performed on ten quintet groups of mice. In fact, the role of adrenergic system on the effectof EMF on acute pain sensation has been examined treating with four drugs (yohimbine, xylazine, propranololand salbutamol). The animals were divided into two groups, the frst group were exposed to EMF (one hour in aday for 7 days), whereas the second group weren’t exposed to EMF. Both groups were treated with the drugs (IP)separately.The results revealed that Yohimbin (α2 Blocker) decreased and Xylazine (α2 Agonist) increased the analgesic effect of EMF on chronic pain but Propranolol (β1, β2, β3 Blocker) and Salbutamol (β2 Agonist) didn’t show anysignifcant different in analgesic effect of EMF on acute pain.In conclusion we can say that the EMF has the antinociceptive effect on the chronic pain threshold via adrenergicsystem.

    Keywords: α Adrenergic, β Adrenergic, EMF, pain
  • مطالعه روند تغییرات کاروتنوئیدهای سرم جوجه های گوشتی متعاقب کوکسیدیوزیس تجربی
    سید شاپور رضا شجاعی، رامین حاجی خانی، پیام حقیقی خوشخو
  • رامین حاجی خانی*، محمدرضا رحیم نژاد

    ناقلین عصبی متعددی در فرآیند حس درد و پردازش آن در سیستم عصبی نقش دارند. ولی نقش سیستم کولینرژیک در این زمینهبه خوبی بررسی نشده است. به منظور بررسی اثر ترکیبات آنتی کولینرژیک بر درد، تاثیر تجویز آتروپین به روش داخل صفا قی 10میلی گرم بر کیلوگرم در موش های نر و ماده بر احساس درد مزمن از طریق آزمون فرمالین مطالعه گردید.نتایج بدست آمده در این آزمایش نشان داد که موشهای نر دریافت کننده آتروپین نسبت به گروه شاهد آستانه درد بالاتری داشتند. ضمنا نتایجاین آزمایش در گروه ماده ها نیز افزایش معنی دار آستانه درد را نسبت به گروه شاهد ماده نشان میدهد. اثر تسکین دردی آتروپین در بین موشهاینر و ماده گروه آزمون تفاوت معنی داری نداشت.یافته های این پژوهش نشانگر آن است که ترکیبات آنتی کولینرژیک مانند آتروپین میتوانند میزان درد مزمن را کاهش دهند

    کلید واژگان: درد مزمن, آنتی کولینرژیک, آتروپین
    R. Hajikhani *, M.R Rahimnejad

    Numerous neurotransmitters are responsible for in sensation and process of pain in the nervous system. But therole of cholinergic system has not been properly studied. Thus in order to study the cholinergic antagonistic effectsin pain, the effect of atropine (10 mg/ kg/IP) on chronic pain, has been studied on male and female mice byintraplantar injection of 2.5% formalin (Formalin test).The results obtained indicated that male mice treated by atropine had a higher pain threshold in comparison tothe reference group. In the meantime, this test in the female reference group showed a significant increase in thethreshold of pain. No Significant difference has been shown between male and female experimental groups.The findings of this research indicated that anticholinergic compounds, such as atropine can reduce chronic pain.

    Keywords: chronic pain, anticholinergic, atropine
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال