فهرست مطالب رسول قره آغاجی
-
پیش زمینه و هدف
زنان در سنین باروری به ویژه پس از زایمان در معرض اضافه وزن می باشند. اضافه وزن در دوره پس از زایمان یک مشکل برای سلامت عمومی است. ارتقاء سلامت فرایندی است که مردم را قادر می سازد تا بر سلامت خود کنترل داشته باشند و بیشترین تاکید را بر پیشگیری از بیماری و توانایی مراقبت از خود دارد. نظر به اینکه زنان محور سلامت خانواده محسوب می گردند و الگوی اصلی آموزش و ترویج شیوه زندگی سالم به نسل بعدی می باشند. هدف از این مطالعه تعیین رفتارهای ارتقادهنده سلامت زنان با نمایه توده بدنی بالا در دوره پس از زایمان در شهر ارومیه بود.
مواد و روش کاردر این مطالعه مقطعی، 104 نفر از زنان زایمان کرده با نمایه توده بدنی بالا که تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامتی والکر بود که به شیوه خودگزارشی از طریق واتساپ تکمیل گردید و سپس داده ها با کمک نرم افزار SPSS-16 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه وتحلیل گردیدند.
یافته هامیانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه فوق برابر 96/5 ± 07/27 سال و میانگین BMI آن ها برابر 6/1 ± 82/27 سال بود. نمره کل رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت 66/10± 42/110 بود که در سطح مطلوب قرار داشت. بیشترین میانگین نمرات مربوط به زیر مقیاس روابط بین فردی (75/2±42/20) و کمترین میانگین نمرات مربوط به زیر مقیاس های فعالیت فیزیکی (25/2±01/15) بود.
بحث و نتیجه گیریدر پژوهش حاضر، باوجود مطلوب بودن رفتارهای ارتقادهنده سلامتی زنان، نیاز به ارتقا رفتارهای ارتقادهنده سلامتی بخصوص در زمینه عادات غذایی و فعالیت فیزیکی احساس می شود. آموزش بهداشت با روش های مختلف، ابزار مناسبی برای ایجاد انگیزه و اصلاح شیوه های نادرست زندگی است. درنتیجه، مداخلات مناسب برای تشویق رفتارهای ارتقادهنده سلامت باید طراحی و اجرا شوند.
کلید واژگان: ارتقا سلامت, پسازایمان, پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت والکر, زنان}Background & AimWomen of reproductive age, especially after giving birth, are prone to overweight. Excess weight in the postpartum period is a problem for public health. آealth promotion is a process that enables people to have control over their health and mostly emphasis on disease prevention and self-care abilities. Considering that women are at the center of family health and are the main model of teaching and promoting a healthy lifestyle to the next generation, this study aimed to determine the health-promoting behaviors in postpartum women with High Body Mass Index in Urmia City, Iran.
Materials & MethodsIn this cross-sectional study, 104 women who gave birth with a high body mass index, who were covered by health centers, were selected by available sampling method. The data collection tool was Standard Walker's Health Promotion Lifestyle Questionnaire, completed by self-report via WhatsApp. The data were then analyzed with SPSS-16 software, using descriptive and inferential statistics.
ResultsThe mean age of the participants in the above study was 27.07±5.96 years and their average BMI was 27.82±1.6 years. The total score of health-promoting behaviors was 110.42±10.66, which was at the desired level. The highest mean score was related to interpersonal relations subscale (20.42±2.75) and the lowest mean score was for physical activity subscale (15.01±2.25).
ConclusionIn the current study, even though women's health-promoting behaviors are desirable, there is a need to promote health-promoting behaviors, especially in the field of eating habits and physical activity. Health education with various methods is a suitable tool to motivate and correct incorrect lifestyles. As a result, appropriate interventions to encourage health-promoting behaviors should be designed and implemented.
Keywords: Health Promotion, Postpartum, Walker Health Promotion Behavior Questionnaire, Women} -
پیش زمینه و هدف
مدیریت درد فرایندی پیچیده است که به واسطه مشارکت تیمی و بین رشته ای تحقق می یابد. پرستاران به عنوان افرادی که بیشترین زمان را با بیمار سپری می کنند، در کنترل درد آن ها نقش مهم و بسزایی دارند، این امر مستلزم دانش، مهارت و ادراک عمیق در خصوص ابعاد چندگانه مدیریت درد می باشد. انتخاب روش آموزشی مناسب یکی از مهم ترین مراحل طراحی آموزشی می باشد. هدف از این پژوهش، تعیین تاثیر آموزش مدیریت درد به دو شیوه سخنرانی و الکترونیکی بر نحوه عملکرد پرستاران بخش های جراحی می باشد.
مواد و روش کاراین مطالعه یک مطالعه نیمه تجربی است، که بر روی 78 پرستار شاغل در بخش های جراحی مراکز آموزشی درمانی شهر تبریز انجام شد. نمونه های پژوهش از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس نمونه ها به طور تصادفی و از طریق بلوک بندی تصادفی با بلوک های 4و 6 تایی، به دو گروه (یک گروه دریافت کننده آموزش به طریق سخنرانی و گروه دوم دریافت کننده آموزش به طریق الکترونیکی) تخصیص داده شدند. جهت پنهان سازی تخصیص از پاکت های مات سربسته شماره گذاری شده از 1 تا 78 حاوی نوع مداخله استفاده شد. مداخله آموزشی در گروه آموزش به روش سخنرانی، چهار جلسه یک ساعته و برای گروه آموزش به روش الکترونیکی از برنامه مولتی مدیا با استفاده از نرم افزار FLASH جهت آموزش پرستاران استفاده گردید. اطلاعات مربوط به پرستاران در دو مرحله قبل و چهار هفته پس از آموزش با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک، و چک لیست عملکرد پرستاران جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS/Ver 24 با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی شامل مجذوکای، فیشر، تی مستقل و آزمون ANCOVA انجام گرفت. میزان P کم تر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هادو گروه ازنظر مشخصات فردی- اجتماعی مشابه بودند (05 /0<p). میانگین جمع امتیازات عملکرد پرستاران در گروه مداخله با کنترل نمره پایه بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (Adjusted Mean difference(MD)=3.2: 95%CI=2.7 to 3.6, p<0.001). همچنین بعد از مداخله آموزشی، در گروه آموزش به روش الکترونیکی میزان استفاده از داروهای مخدر و غیر مخدر بر اساس تجویز پزشک (047/0p=)، استفاده از روش های غیردارویی کنترل درد (006/0p =) و ارتباط پرستاران با بیمار (001/0>p) بیشتر از گروه آموزش به روش سخنرانی بود.
نتیجه گیریآموزش به روش الکترونیکی در مقایسه با روش سخنرانی در افزایش میزان عملکرد پرستاران در ارتباط با مدیریت درد موثرتر می باشد. بنابراین جهت آموزش موثر و ایجاد خطی مشی جهت ارزیابی و سنجش درد توسط پرستاران این روش توصیه می شود.
کلید واژگان: آموزش, پرستار, درد}Background & AimsPain management is a complex process realized through teamwork and interdisciplinary collaboration. Nurses, as the people who spend the most time with the patient, play an important role in controlling their pain; this requires knowledge, skill and deep understanding of the multiple dimensions of pain management. Choosing the appropriate educational method is one of the most important stages in the design of education. The purpose of this study was to investigate the effect of pain management training in both lecture and electronic methods on nurses' performance in surgical wards.
Materials & MethodsThis study was a randomized controlled trial that was performed on 78 nurses working in surgical wards of Tabriz educational centers. The samples were selected through convenience sampling. Then, the samples were randomly divided into two groups (one group receiving lectures and one group receiving electronic training) by random blocking with blocks 4 and 6. In order to hide the allocation, a blank opaque packet of 1 to 78 containing the type of intervention was used. The intervention consisted of four sessions of one-hour training for both groups. Their information was collected in two steps before and two weeks after training using demographic information questionnaire and nurses' checklist. Data analysis was done using SPSS version 24 using descriptive and analytical statistics including Factor, Fisher, T-test, and ANCOVA. The p-value less than 0.05 was considered significant.
ResultsThe two groups were similar in terms of socio-demographic characteristics (p <0.05). The mean score of nurses' performance scores in intervention group with baseline control after intervention increased compared to control group (Adjusted Mean Difference (MD) = 3.2: 95% CI = 2.7 to 3.6, p<0.001). Also, after educational intervention, in the e-learning group, the use of opioid and non-narcotic drugs based on prescribing physician (p = 0.47), the use of non-pharmacological pain control (p = 0.006), and the relationship of nurses with the patient (0.001> p) was more than the lecture group.
ConclusionE-learning is more effective than lectures in increasing nurses' performance in relation to pain management. Therefore, this method is recommended for effective education and policymaking to assess and measure pain by nurses.
Keywords: Training, Nursing, Pain} -
پیش زمینه و هدفنارسایی قلب یک مشکل عمده رو به رشد است که باعث اختلال در زندگی افراد می شود. با توجه به مشکلات بیماران دچار نارسایی قلبی، استفاده از مدل بزنف برای بهبود شرایط بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و افزایش طول عمر این بیماران با ایجاد تغییر در سبک زندگی ناسالم ضروری به نظر می رسد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر آموزش بر اساس الگوی بزنف بر نگرش، هنجارهای ذهنی، قصد رفتاری و عوامل قادرکننده مربوط به سبک زندگی سالم در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بود.مواد و روش کاراین مطالعه شبه تجربی بر روی 30 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی انتخاب شده به صورت در دسترس، انجام گردید. پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک و سوالات مربوط به سازه های مدل بزنف، قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. بعد از تقسیم بیماران به سه گروه 10 نفره، برای هر گروه کوچک 6 جلسه آموزشی به روش مستقیم (سخنرانی و آموزش همسالان) و روش غیرمستقیم (پمفلت آموزشی) اجرا شد. از آزمون های آماری تی زوجی برای تحلیل داده ها استفاده شد.یافته هاآزمون آماری تی زوجی نشان داد که در میانگین نمرات نگرش، هنجارهای ذهنی، قصد رفتاری و عوامل قادرکننده مربوط به سبک زندگی سالم قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معنی داری وجود داشت (0001/0=p).بحث و نتیجه گیریاجرای مدل بزنف بر بیماران نارسایی قلبی ازنظر عملی امکان پذیر بوده و با بهبود و اصلاح نگرش، هنجارهای ذهنی، قصد رفتاری و عوامل قادرکننده باعث بهبود وضعیت بیماران مربوط به سبک زندگی سالم شد. لذا آموزش بیماران مبتلا به نارسایی قلب بر اساس این مدل پیشنهاد می شود.کلید واژگان: سبک زندگی, نارسایی قلبی, مدل بزنف}Background and AimsHeart failure is a growing problem that impairs life. Due to difficulties in patients with heart failure, use of BASNEF model to improve the conditions and extend the life of these patients by changing unhealthy lifestyle is necessary for patients with heart failure. This study aimed to determine effect of education based on BASNEF model on attitudes, subjective norms, behavioral intention and enabling factors regarding healthy lifestyle in patients with heart failureMaterials and MethodsIn this quasi-experimental study, 30 patients with heart failure were enrolled convenience. BASNEF structured questionnaires completed by samples pre and post intervention. After dividing the patients into three groups of 10 people, six sessions for each small group Using direct (lectures and peer education) and indirect (educational pamphlet) methods was conducted. The results were analyzed by paired sample T-Test.ResultsPaired t-test showed that the mean scores of attitude, subjective norms, behavioral intention and enabling factors related to healthy lifestyle before and after the intervention, had statistically significant difference (p=0.0001).ConclusionImplementation of the BASNEF model on the heart failure patients is practically possible and with improving attitudes, subjective norms, behavioral intention and enabling factors, it can improve healthy lifestyle. Accordingly, educating the heart failure patients on this model is recommended.Keywords: Lifestyle, Heart Failure, BASNEF model}
-
پیش زمینه و هدفبا توجه به اینکه عفونت هلیکوباکترپیلوری التهاب مخاط معده و دوازدهه، خطر زخم معده و اثناعشر و نیز آدنوکارسینوم معده را در کودکان افزایش می دهد، در این تحقیق به منظور ارزیابی دقت دو روش سرولوژی و آندوسکوپی برای تشخیص این عفونت بر روی کودکان مراجعه کننده به بیمارستان انجام گرفت.مواد و روش کاراین مطالعه از انواع مطالعات تست-تشخیصی بوده که به روش مقطعی انجام شد. جامعه آماری مطالعه شامل کودکان 2 تا 15 سال می باشد که به دلیل درد مزمن شکم و سرولوژی مثبت آنتی هلیکوباکترپیلوری به بیمارستان مراجعه کرده بودند. بعد از اخذ رضایت کتبی از والدین، بیماران تحت آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی قرار گرفتند. بیوپسی برای تست اوره آز سریع و هیستوپاتولوژی گرفته شد. هیستوپاتولوژی تست استاندارد طلایی تلقی گردید و اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار SPSS 21 پردازش و مورد آنالیز قرار گرفت. از آزمون کای اسکوار جهت مقایسه متغیرها استفاده گردید. محل انجام این مطالعه بیمارستان شهید مطهری ارومیه بود.یافته هااز 173 کودک موردمطالعه دارای سرولوژی مثبت، طبق نتایج هیستوپاتولوژی 100 کودک (67 پسر و 106 دختر) مبتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری بودند درحالی که 73 کودک عفونت نداشتند(Roshani، 2014 #1404). بر طبق محاسبات آماری درصد حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی به ترتیب برای IgG 84، 63،75 و 74، برای IgM 54، 60،65،48 و برای تست اوره آز سریع 87،78، 84، 81 محاسبه گردید (p<0/05).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج فوق به نظر می رسد که در میان تست های تشخیصی عفونت هلیکوباکتر پیلوری تست تشخیصی آوره آز سریع بالاترین و آنتی هلیکوباکتر پیلوری IgM پایین ترین حساسیت و ویژگی را به خود اختصاص می دهند.کلید واژگان: هلیکوباکتر پیلوری, آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی, تست های تشخیصی, حساسیت, ویژگی}Background and AimsGiven that H. pylori infection increases the inflammation of the stomach and duodenum, stomach and duodenal ulcer and gastric adenocarcinoma risk in children, the main purpose in this study was to compare the accuracy of serology and rapid urease test in diagnostic of H. Pylori in children.Materials and MethodsThis cross-sectional study was a diagnostic test evaluation that was conducted on all children aged between 2 to 15 years old who referred to Shahid Motahari hospital due to abdominal pain and had positive serology for H. pylori. After obtaining the consent of parents, the patients underwent upper endoscopy. Biopsies were taken for rapid urease test and histopathology. Histopathology was considered as the gold standard test. Finally, the data were processed and analyzed by SPSS 21 software. Chi-square test was used for comparison of variables.ResultsFrom 173 patients with positive serology, according to the results of histopathology, 100 children were infected with H. pylori while 73 children were not. Sensitivity, specificity, positive and negative predictive value percentS were for IgG84, 63, 75, 74, for IgM54, 60, 65, 48 and for RUT 87, 78, 84, 81, respectively.ConclusionAccording to the results of this study, among H. pylori infection diagnostic test, the rapid urease test (RUT) had the highest sensitivity and specificity but anti-H. pylori IgM had low sensitivity and specificity.Keywords: Helicobacter pylori, Upper GI endoscopy, Diagnostic tests, Sensitivity, Specificity}
-
پیش
زمینه وهدفتولد زودرس به تولدقبلاز37هفته کامل و یا 259 روزبارداری ازاولینروزآخریندورهقاعدگی مادر اطلاقمی شود.در مطالعات قبلی، ارتباط گوناگونی بین شاخص توده بدنی پیش از بارداری و افزایش وزن دوران بارداری با تولد زودرس گزارش شده است. پژوهش حاضر به منظورتعیینارتباط برخی از عوامل خطر ازجملهدوعاملفوقباتولدزودرسصورتگرفتتاباشناختاینعوامل و اقدام موثر در آن مواردازتولدزودرسپیش گیریشود.
مواد و روش کاردراینمطالعه با طراحی مورد شاهدی،داده های موجوددرپرونده یمادرانونوزادان نارسمتولدشدهازاول آبان 91 تا اول آبان 92 در شهرستان سردشت و حومه شامل زایمان هایطبیعی و زایمان ها به روش دیگرجمع آوریگردید.بهاینصورت که گروه مورد شامل 267 زایمانزودرسوگروهشاهد،شامل534زایمان ترممی باشد. دراین مطالعهبرخی داده هایمربوطبهعوامل خطر تولد زودرس شامل سن زنان، محل زندگی، شغل زنان، شغل همسر، سطح تحصیلات زنان، سطح تحصیلات همسر، شاخص توده بدنی قبل از بارداری، افزایش وزن زنان در دوران بارداری ازپرونده یمادرونوزاداستخراجگردید.داده هایجمع آوری شده با استفاده از آزمون هایکای زوج،تی مستقل، رگرسیون تک متغیره و چند متغیره موردتجزیه و تحلیلقرارگرفت.
یافته هادر این مطالعه ارتباط معنی داری بین تولد زودرس و افزایش وزن دوران بارداری با (P < 0/001)، سطح تحصیلات مادر با(P < 0/001)، سطح تحصیلات همسر با ((P < 0/001 و شاخص توده بدنی قبل از بارداری با (P < 0/001) مشاهده گردید. ولی با محل زندگی (P=1)، شغل زنان (P=0.382)، سن مادر (P=0.2) و شغل همسر (P=0.68) ارتباطی مشاهده نشد.
بحث و نتیجه گیریدر این مطالعه ارتباط معنی داری بین شاخص توده بدنی قبل از بارداری و افزایش وزن دوران بارداری زنان با وقوع تولد زودرس مشاهده گردید. ارائه آموزش های سلامت و ارتقاء خدمات بهداشتی درمانی دوره بارداری برای حمایت از سلامت زنان، جنین و نوزادان باید موردتوجه قرار گیرد.
کلید واژگان: تولد زودرس, شاخص توده بدنی, ویژگی های اجتماعی اقتصادی, بارداری}Background and AimsPreterm birth is the birth of an infant prior to 37 completed weeks of gestation. Several studies in the past offer different kinds of association between anthropometric index before pregnancy and weight gain during pregnancy with preterm birth. The aim of this study was to determine association betweennumbers of risk factors with preterm birth.
Materials and MethodsIn this case control study, the data were collected from file of mothers who had preterm birth andmothers who had normal delivery in Sardasht district, from first November 2012 since first November 2013. This study was conducted on 267 cases and 534 controls. The data about risk factors like age of women, palace of living, occupation and education status of mothers and their husbands, BMI index before pregnancy, and weight gain during pregnancy were collected from medical records. The data were analyzed using χ2, T students, univaraiate and multivariate regression test.
ResultsThere was significant association between weight gain during pregnancy and preterm birth (P<0.001), mothers education level and preterm birth (P<0.001), husbands education level and preterm birth (P<0.001). But there was no association between living place, occupation of mothers, mothers’ age and occupation of husbands with preterm birth.
ConclusionsAnalysis of data showed there was significant association between BMI index before pregnancy and weight gain during pregnancy with preterm birth. Offering health education and promoting maternal health services improve the health of women, fetus, and child.
Keywords: Preterm birth, body mass index, socioeconomic factors, pregnancy} -
پیش زمینه و هدفبیماری های قلب و عروق شایع ترین علت مرگ ومیر در جهان می باشند که علت عمده آن گرفتاری عروق کرونر می باشد. سکته قلبی کشنده ترین فرم بیماری عروق کرونری قلب است که در کشورهای درحال توسعه درحال افزایش است. این مطالعه جهت ارزیابی اپیدمیولوژی سکته قلبی ازنظر سن، جنس، نوع سکته قلبی، نوع عوامل خطر و مرگ ومیر زودرس در بیماران با تشخیص سکته قلبی در بیمارستان های استان آذربایجان غربی انجام شد.
موارد وروش هااین مطالعه بهروش مقطعی به اهداف توصیفی با مراجعه به داده های 2337 بیمار در سال های 1391 و 1392 در بیمارستان های استان آذربایجان غربی که داده های بیماران در سامانه سکته قلبی ثبت شده بود از بانک داده های از وزارت بهداشت استخراج گردید انجام شد. رخداد سکته قلبی در بیماران در طول بستری با بروز تغییرات در نوار قلب و افزایش آنزیم های قلبی (CK-MB و Troponin) به تائید رسیده و وارد مطالعه شدند، داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و روش های آماری توصیفی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.یافته هاتعداد کل بیماران 2337 نفر با فراوانی 72.9درصد مرد و 27.1درصد زن و میانگین سنی 13±60سال و بیشترین توزیع در محدوده سنی 45 سال به بالا بود. مهم ترین عوامل خطر، سیگار (45درصد)و پرفشاری خون (35درصد) بود. انفارکتوس ناحیه تحتانی (اینفریور)34.7درصد بیشترین فراوانی را داشت و میزان مرگ ومیر بیمارستانی2.1درصد بود.بحث و نتیجه گیریبیماری پرفشاری خون در مردان شایع تر از زنان بود، بیشترین عامل خطرساز سکته قلبی در این مطالعه سابقه مصرف سیگار و پرفشاری خون می باشد و بیشترین محل رخداد سکته قلبی مربوط به ناحیه تحتانی قلب بود، میزان رخداد مرگ درون بیمارستانی 2.1 در صد مشاهده گردید.
کلید واژگان: سکته قلبی, عوامل خطرساز, اپیدمیولوژی, بیماری های قلبی عروقی}Background and AimsCardiovascular diseases are the most common cause of death in the world and a major cause of coronary artery obstruction. Myocardial infarction is the most fatal form of coronary heart disease that is increasing in developing countrie. This study aimed to investigate the prevalence and distribution of age, sex, type of stroke, premature mortality and risk factors of type in patients with diagnosis of myocardial infarction in Western Azerbaijan province hospitals.Material and MethodsThis descriptive study was conducted using the medical records of 2337 patients extracted from Ministry of Health data in 2012 and 2013 in Western Azerbaijan province hospitals. The occurrence of myocardial infarction in patients during hospitalization with ECG changes and elevated cardiac enzymes (CK-MB و Troponin) were verified. The data were analyzed using SPSS software and descriptive statistics.ResultsThe study poulation were 72. 9% male and 27. 1% female with the mean age of 13±60 years, and 45 years of age had the highest distribution. The most important risk factors were smoking (45%) and hypertension (35%), respectively. Lower infarction with 34. 7% had the highest rate and hospital mortality rate was 2. 1%ConclusionHypertension is more common in men than in women, the greatest risk factor for myocardial infarction in this study is a history of smoking and hypertension. The location of myocardial infarction was associated with lower heart.Keywords: Myocardial infarction (MI), Risk factor, Epidemiology, Cardiovascular disease} -
پیش زمینه و هدفدر دهه های اخیر سرطان پستان به علت بروز و شیوع بالا، عمده ترین چالش و مشکل بهداشتی در بین زنان در سراسر دنیاست. با آموزش زنان در مورد رفتارهای غربالگری سرطان سینه به ویژه خود آزمایی سینه می توان بیماری را در مراحل اولیه تشخیص و درمان کرد. هدف مطالعه حاضر بررسی کارآیی و اثر بخشی سه شیوه آموزش بهداشت بر ارتقای آگاهی رابطین بهداشتی در مورد خود آزمایی پستان است.مواد و روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی به تعداد 120 نفر از رابطین بهداشتی مرکز بهداشتی و درمانی شهدا شهرستان ارومیه به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. ابتدا پرسشنامه دو بخشی پژوهشگر ساخته(مشخصات فردی و سوالات آگاهی) معتبر و پایا توسط رابطین بهداشت تکمیل شد و در مرحله بعد نمونه ها به چهار گروه مساوی تقسیم شدند (یک گروه کنترل و سه گروه آموزشی). برای سه گروه آموزشی، برنامه آموزشی بر اساس سه روش آموزشی متفاوت انجام پذیرفت ولی گروه کنترل در معرض مداخله آموزشی قرار نگرفت. برای مقایسه وضعیت آگاهی و یا میانگین نمره آگاهی قبل و بعد از آموزش در گروه های مورد مطالعه از روش های آمار توصیفی و استنباطی(جداول فراوانی، آزمون های آماری تی زوج و کای اسکوئر) استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که نمونه ها دارای میانگین سنی 6/7 ± 01/33 سال بوده و محدوده سنی 18 تا 53 سال داشتند. نتایج آشکار کرد که آموزش با هر سه روش آموزشی(غیرمستقیم، مستقیم و مستقیم و غیر مستقیم(ترکیبی)) باعث بالا رفتن سطح آگاهی رابطین بهداشتی در مورد خود آزمایی پستان می شود(001/0 p<). همچنین آزمون تی زوج وجود ارتباط معنی دار آماری را در گروه های آموزشی قبل و بعد از آموزش نشان داد(001/0 p<). آزمون کای اسکوئر ارتباط معنی داری بین متغیرهای سن و سطح تحصیلات نمونه ها را با سطح آگاهی آن ها نشان داد(05/0 p<).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر در مورد اثر آموزش بر سطح آگاهی رابطین بهداشت در زمینه خود آزمایی پستان، به کارگیری روش های آموزشی غیرمستقیم، مستقیم و به ویژه مستقیم و غیرمستقیم(روش ترکیبی) در مراکز بهداشتی – درمانی مفید خواهد بود.
کلید واژگان: سرطان پستان, خود آزمایی پستان, روش های آموزشی, رابطین بهداشتی}Background and AimsIn recent decades, breast cancer due to its high prevalence rate is the most important health problem among women world widely. By educating women about breast cancer screening behaviors and breast self-examination (BSE), we can identify and treat cancer in its early stages. This study was done to investigate the effects of various educational methods on women's knowledge about BSE, and to compare these effects.Materials and MethodsIn this quasi-experimental study, one hundred and twenty health volunteers from Shohada Health Center, Urmia, were recruited. First, a valid and reliable questionnaire was completed by health volunteers, then participants were divided into four groups. One group (30 women) was taken as the control group, and the other three groups as the educational groups. The following educational methods were applied to the three educational groups respectively: A. indirect method (pamphlet), B. direct method (i.e. lecture, question and response), C. indirect and direct method (such as lecture, question and response, and pamphlet). The obtained data was analyzed by means of the statistical software of SPSS, using descriptive and inferential statistical tests.ResultsThe results showed that the age mean of samples was 33/01 ± 7/6 and its range changed from 18 to 53 years. This research indicated that education by means of three methods raises the level of knowledge of health volunteers regarding BSE (P<0. 001). Analysis of paired t- test showed a significant difference among the educational groups before and after education (P<0. 001). Also chi -square test showed a significant difference between age and education level of samples with their knowledge level (P<0. 05).ConclusionAccording to the study findings on the effect of instruction on the knowledge of health volunteers regarding BSE, applying educational methods such as indirect education, direct education as well as compound methods would be helpful in health care centers.Keywords: BSE (Breast Self Examination), Health education methods, Health volunteers, Knowledge} -
پیش زمینه و هدفچاقی و لاغری از عوامل مهم تهدید کننده ی سلامت هستند و مقابله با آن ها نیازمند داشتن اطلاعاتی در مورد میزان شیوع و عوامل خطر آن هاست. هدف این مطالعه کمک به تکمیل دانش استانی و کشوری در مورد میزان شیوع و عوامل خطر چاقی و لاغری است.مواد و روش هااین مطالعه ی توصیفی- تحلیلی بر روی یک نمونه ی معرف از دانش آموزان پسر پایه ی اول تا سوم راهنمایی 12 تا 14 ساله مدارس پسرانه ی شهر ماکو انجام شد. 650 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات دموگرافیک با استفاده از چک لیست، مصرف مواد غذایی از طریق پرسشنامه ی بسامد خوراک روا و پایا و فعالیت بدنی از طریق پرسشنامه ی فعالیت بدنی (PAQ-C) روا و پایا مورد ارزیابی قرار گرفت. وزن و قد با روش استاندارد اندازه گیری شده و نمایه ی توده ی بدنی (BMI) محاسبه گردید. داده ها با روش های آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته هاشیوع لاغری، اضافه وزن و چاقی به ترتیب 1/12درصد، 8/10درصد و 8درصد بود. ارتباط معکوس و معنی دار بین سطح فعالیت بدنی و BMI و ارتباط مستقیم معنی دار بین سطح تحصیلات والدین و رفتارهای کم تحرکی نظیر تماشای تلویزیون و کار با رایانه با BMI مشاهده شد. علی رغم بالا بودن کالری دریافتی در افراد چاق، ارتباط معنی داری بین BMI و دریافت کالری و درشت مغذی ها مشاهده نشد. همچنین در این مطالعه بین تعداد دفعات مصرف صبحانه و BMI ارتباط معنی داری دیده نشد.بحث و نتیجه گیریمطالعه بیانگر شیوع بالای هم اضافه وزن و هم کم وزنی در بین دانش آموزان پسر شهر ماکو می باشد. برای مقابله با پدیده ی اضافه وزن در نوجوانان پسر شهر ماکو افزایش فعالیت فیزیکی، کاهش مدت زمان تماشای تلویزیون و کار با رایانه و نیز افزایش آگاهی تغذیه ای والدین تحصیل کرده مفید به نظر می رسد.
کلید واژگان: چاقی, اضافه وزن, لاغری, فعالیت بدنی, مواد غذایی, دانش آموزان مقطع راهنمایی}Background and AimsOverweight and underweight are health threatening factors. The first step in combat with over and under weight is obtaining data about their prevalence and risk factors. We aimed to complete local and national science about prevalence of over and underweight and their related risk factors.Materials and MethodsThis descriptive – analytical study conducted on a representative sample of boys who studied in guidance schools in Makoo. We randomly selected 650 students. Demographic data was obtained by a check list، food intake evaluated by validated food frequency questionnaire and physical activity was assessed by validated physical activity questionnaire (PAQ-C). Weight and height were measured by standard protocols and body mass index (BMI) was calculated. Data was analyzed by descriptive and analytical statistics in SPSS.ResultsThe prevalence of underweight، overweight and obesity was 12. 1%، 10. 8% and 8% respectively. This study showed an indirect correlation between physical activity and BMI، and direct correlation between parent educational level and BMI، and between times spent in sedentary activities (TV viewing and working with computer) and BMI. Obese students consumed more calories، but the difference between underweight، overweight and obese students in consumption of calories and macronutrients was not significant.ConclusionThis study showed high prevalence of underweight and overweight in boys who studied in guidance schools of Makoo. It seems that increasing of physical activity، reducing times spent in TV viewing and working with computer، and enhancing nutritional information of graduated parents are very important in control of overweight and obesity in boy adolescents of Makoo.Keywords: Obesity, Overweight, Underweight, Physical activity, Food, Guidance students} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال پنجاه و پنجم شماره 2 (پیاپی 116، تابستان 1391)، ص 102مقدمهمردان در حدود 30-40% موارد در ناباروری دخیل هستند، چاقی می تواند با تحت تاثیر قرار دادن آندوکرین، درجه حرارت و مکانیسم های ژنتیکی سبب بروز اختلالاتی در باروری مردان گردد. لذا هدف ازانجام این مطالعه بررسی رابطه شاخص توده بدنی(BMI) با تغییرات فاکتورهای مایع منی و تغییرات هورمون های جنسی است.روش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1389 در مرکز ناباروری کوثر ارومیه انجام شده است. از بین زوجین مراجعه کننده به درمانگاه نازایی 180مرد به صورت تصادفی انتخاب شده و آنالیز مایع منی، اندازه گیری هورمون های جنسی شامل تستوسترون–FSH- LH- ESTRADIOL–SHBG–پرولاکتین و اندازه گیری قد و وزن وتعیین BMI (شاخص توده بدنی) در آنها انجام شد. سپس پارامتر های فوق در چهار گروه BMI و بعد همبستگی BMI را با پارامترهای فوق در دو گروه بارور و نابارور با همدیگر مقایسه شدند. جهت آنالیز آماری از آزمون آنوا و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و 05/0p< نیز معنی دار در نظر گرفته شد.نتایجدر بررسی های انجام شده، در گروه های مختلف BMI بین EST، TES، SHBG و نسبت با BMI تفاوت معنی دار مشاهده شد. در مقایسه همراهی BMI با هورمون های جنسی و پارامترهای سمن در گروه بارور بین BMI، TES،SHBG، همبستگی منفی معنی دار مشاهده شد. در گروه نابارور نیز بین BMI، TES، SHBG، و LHهمبستگی منفی معنی دار مشاهده شد. بین سایر هورمون های جنسی و نیز پارامترهای سمن همبستگی معنی داری در دو گروه مشاهده نشد.نتیجه گیریچاقی با وجوداینکه می تواند بر سطح هورمونهای جنسی شامل: استرادیول، تستوسترون، SHBG و نسبت در مردان تاثیربگذارد ولی اثر چندانی بر پارامترهای سمن ندارد.
کلید واژگان: پارامترهای سمن, شاخص توده بدنی, ناباروری مردان, هورمون های جنسی}IntroductionOf the major causes of infertility are male factors (30-40%). obesity is Causes disorders in males fertility with influences endocrine, temperature and genetic mechanisms. The purpose of this study is the survey association of BMI with semen parameters and sex hormones in men.Materials And MethodsDuring the examination of the couples referred to infertility center of Kosar city of Urmia. 180 men were randomly selected and semen analysis, measurements of sex hormons such as testosterone, FSH, LH, Estradiol, Prolactin, SHBG was performed, and their height and weight and calculated BMI was measured The above parameters correlated with BMI in infertile and fertile groups and were compared with each other. Statistical analysis was performed based on ANOVA Pearson correlation coefficient and P value <0.05 was considered as significant.ResultsSignificant differences was observed in different BMI groups between estradiol, testosterone, SHBG and TES/EST. In the fertile group a significant negative correlation was observed between BMI and testosterone, BMI and SHBG, BMI and TES/EST. In the infertile group between BMI and TES, BMI and SHBG, BMI and TES/EST, BMI and LHa significant negative correlation was observed. No significant correlation was observed in the other sex hormones and semen parameters.ConclusionObesity influenced estradiol, testosterone SHBG, and TES/EST in males but had no significant effect on semen parameters.Keywords: BMI, Factors, Male infertility, Sex hormones} -
پیش زمینه و هدفنگرش های مدیریتی جدید، کیفیت را خواسته مشتری تعریف می کنند. شناخت ادراک ها و انتظارهای مشتریان اولین گام در ارتقای کیفیت می باشد. این مطالعه با هدف تعیین شکاف کیفیت خدمات بهداشتی اولیه ارائه شده در مراکز بهداشتی شهرارومیه با استفاده از ادراک ها و انتظارهای دریافت کنندگان خدمت انجام شده است..مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی - تحلیلی که به روش مقطعی در سال 1388 انجام شده است، جهت 400 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر ارومیه که به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب شده بودند، پرسش نامه تکمیل گردیده است. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه با زنان انتخاب شده و با استفاده از پرسش نامه سروکوال انجام شده است.یافته هادر این مطالعه در همه ابعاد کیفیت، شکاف منفی مشاهده شد. شکاف کلی کیفیت 61/0- می باشد و بیشترین شکاف کیفیت در بعد اطمینان(78/0-) مشاهده شد و کم ترین شکاف کیفیت در بعد همدلی (23/0-) مشاهده شد و بین سن و سطح تحصیلات مراجعه کنندگان با شکاف کیفیت رابطه معنی داری مشاهده نشد(05/0p>).بحث و نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که در سیستم بهداشتی شهر ارومیه در تمام ابعاد کیفیت، شکاف منفی وجود دارد و نشان دهنده این موضوع می باشد که در هیچ یک از ابعاد کیفیت، انتظارات دریافت کنندگان به طور کامل برآورده نشده است.
کلید واژگان: شکاف کیفیت, خدمات بهداشتی اولیه, مراکز بهداشتی, ارومیه}Background and AimsAccording to modern approaches to management, satisfactory quality must meet consumer’s requests. One of the first basic steps in improvement quality is recognizing consumer's perceptions and expectation. The aim of this study was to determine the quality gap in primary health care services in Urmia health care centers following consumer's perceptions and expectations.Materials and MethodsThis analytic-descriptive study (cross-sectional) covered 400 females that referred to Urmia health care centers; the study population was selected with systematic random method. Data were gathered using a research questionnaire.ResultsIt was indicated that there was a quality gap in all dimensions. Overall quality gap is (-0.61) and the largest gap was in reliability dimension (-0.78) and the smallest gap was observed in tangibility dimension (-0.23). There was no significant relation between age and education level of consumers with quality gap (P>0.05).ConclusionThe results of this study show that there is a negative gap in most quality dimensions of Urmia health system and consumer's expectations are not granted. -
مقدمهبیماری سل یکی از قدیمی ترین و شناخته شده ترین بیماری ها است که از سالیان دور با بشر همراه بوده است. میزان بروز سل در طی دهه های قبل مجددا افزایش یافته است. هدف این مطالعه، بررسی اپیدمیولوژیک سل ریوی طی سال های 1383 تا 1386 در شهرستان ارومیه می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه به صورت توصیفی- تحلیلی می باشد. که از اطلاعات پرونده های بیماران مبتلا به سل ریوی تشخیص داده شده طی سال های 1383 تا 1386 استفاده شده است. در این مطالعه از نرم افزار SPSS جهت آنالیز داده های جمع آوری شده استفاده شده است.نتایجبر طبق یافته های این مطالعه در طی سال های 1383 تا 1386، تعداد 248 بیمار مبتلا به سل ریوی در شهرستان ارومیه شناسایی شدند که از این تعداد 151 مورد اسمیر مثبت و 97 مورد اسمیر منفی می باشند (میزان بروز چهار ساله = 54/29 به ازای صد هزار نفر). میزان بروز از 55/6 در صد هزار نفر در سال 83 به 2/8 در صد هزار نفر در سال 86 افزایش یافته است. از نظر توزیع جنسی 164 نفر (1/66%) مذکر و 84 نفر (9/33%) مونث بودند. بین مبتلایان به سل ریوی اسمیر مثبت و اسمیر منفی از نظر سال ابتلا به بیماری و گروه های مختلف سنی تفاوت آماری معناداری مشاهده شد (05/0>P).
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که میزان بروز سل ریوی اسمیر مثبت بیش تر از سل ریوی اسمیر منفی (تقریبا یک ونیم برابر) می باشد و میزان بروز سل ریوی طی چهار سال مورد مطالعه افزایش یافته است.
کلید واژگان: سل ریوی, اسمیر مثبت, اسمیر منفی, اپیدمیولوژی, ارومیه}IntroductionPulmonary tuberculosis is one of the oldest and most well- known human diseases which have been with man since ancient times. The incidence of TB has been increasing over the past decades. The aim of this study was Epidemiological investigation of pulmonary tuberculosis in Urmia during 2004-2007.MethodsThe data for this deh1ive-analytic study was obtained from TB patients documented files diagnosed during 2004-2007. The data were analyzed using SPSS and WinPepi software.ResultsAccording to the findings of this study 248 Pulmonary TB patients (151 positive smears and 97 negative smears) were diagnosed during 2004-2007 (four-year incidence rate= 29.54 per 100000). 66.1% of the patients (164 persons) were males and 33.9% (84 persons) were females. The incidence rate of 6.55 in 2004 increased to 8.2 in 2007; this increase was not statistically significant however (Trend P.V=0.22).ConclusionThe results of the study indicate that incidence rate of positive smear TB was higher than that of negative smear TB and disease incidence rate increased in the four- year period.Keywords: Pulmonary tuberculosis Positive smear Negative smear Epidemiology Urmia}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.