رضا بهبهانی
-
در مسکن معاصر آلودگی های ناشی از مصرف سوخت های فسیلی افزایش پیدا کرده است؛ از همین روی توسعه مبحث معماری پایدار با راه کارهایی به دنبال کاهش آلودگی های ناشی از مصرف سوخت های فسیلی بوده است. در همین راستا، پیشنهاداتی در معماری معاصر غرب ارایه شده و استانداردها و الزاماتی برای ساخت بهینه خانه های مسکونی هم سو با معماری سبز پیشنهاد شده است. لذا این پژوهش با هدف هموارسازی چنین زمینه ای به دنبال بررسی اثر نمای دوپوسته در کنترل آلودگی های محیطی و کاهش هدررفت انرژی در ساختمان های مسکونی عصر معاصر با بررسی نمونه موردی شهر اهواز می باشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش نرم افزار شبیه ساز آلودگی design builder& energy plus می باشد. در ابتدا با استفاده از داده های اقلیمی منطقه گرمسیری موردنظر و همچنین بررسی ساختمان مورد بحث کار شبیه سازی با انرژی پلاس صورت می گیرد و سپس با نرم افزار دیزاین بیلدر به کار شبیه سازی آلودگی و میزان حرکت مسیر باد در ساختمان پرداخته می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد اضافه کردن یک لایه به عنوان پوسته دوم در فاصله 80 سانتی متری می تواند به کاهش مصرف انرژی گرمایشی در زمستان و افزایش مصرف انرژی سرمایشی در تابستان شود. و همچنین با شبیه سازی در ضلع جنوبی ساختمان مورد نظر در این فاصله می توان بار گرمایشی را 14درصد و بار سرمایشی را 7 درصد و در آخر میزان کل مصرف انرژی در ساختمان را 6 درصد کاهش داد که این امر باعث کاهش هزینه ها نیز می شود.اهداف پژوهش:تبیین راهبردها و راه کارهای معمارانه کنترل آلودگی های محیطی برای ارتقای کیفیت محیط زندگی در ساختمان های مسکونی معاصر.کنترل آلودگی های محیطی حاصل از سوخت های فسیلی در ساختمان از طریق بهینه سازی تبادل انرژی پوسته ساختمان.سوالات پژوهش:برای کنترل آلودگی های محیطی ساختمان های مسکونی معاصر در راستای ارتقای کیفیت محیط زندگی چه راه کارهای معمارانه ای وجود دارد؟میزان تبادل انرژی پوسته خارجی ساختمان (وضع موجود ساختمان ها) چه تاثیری بر میزان آلودگی های محیطی ساختمان دارد؟کلید واژگان: مصرف انرژی, آلودگی هوا, معماری هوشمند, معماری پایدار, ساختمان های مسکونی
-
سازند ایلام با سن کرتاسه پسین در باختر حوضه زاگرس (باختر ایران) در منطقه ایلام (کمربند چین خورده زاگرس) در برش های مهدی آباد و کوه ورزرین به منظور شناسایی رخساره های سنگی، ریزرخساره ها و محیط رسوبی بررسی شده است. سازند ایلام در برش های مورد مطالعه از تناوب سنگ آهک و سنگ آهک آرژیلیک تشکیل شده است. این سازند شامل سه ریز رخساره (1- پکستون/وکستون حاوی فرامینیفر پلانکتونیک، 2- رودستون/پکستون/وکستون حاوی دوکفه ای بنتیک و فرامینیفر پلانکتونیک و 3- رودستون/پکستون/وکستون حاوی فرامینیفر های پلانکتونیک-بنتیک است که در دو زون (کمربند) رخساره ای شیب و پاشنه شیب رسوب نموده اند. شواهدی مانند سطح فرسایشی زیرین، دانه بندی تدریجی عادی، آمیختگی بسیار کم طبقات رسوبی، فراوانی رخساره های آب ژرف، زوج لامینه های رسوبی، ضخامت زیاد طبقات، جابجایی و آمیختگی اجزای زیستی پلانکتونیک (ژرف) و بنتیک (کم ژرفا)، چین-های ریزشی و ساختار های تغییر شکل یافته بزرگ مقیاس همگی نشان دهنده عملکرد جریان های گرانشی بر انتقال و رسوبگذاری بخشی از توالی های مطالعه شده سازند ایلام است. به علت کیفیت ضعیف رخنمون های مطالعه شده، امکان تعیین و تفکیک دقیق نوع نهشته های گرانشی (گراویت ها) در این پژوهش فراهم نگردید. این زون رخساره ای با توجه به بافت نهشته های تشکیل دهنده و ضخامت لایه های سنگ آهک آرژیلیک (لایه های دارای کانی های رسی) به سه بخش فوقانی، میانی و ژرف طبقه بندی شده است. با توجه به نبود رسوبات بخش بالای پلت فرم در برش های مورد مطالعه، امکان تمایز پلت فرم کربناته از نوع رمپ یا شلف در این پژوهش میسر نگردید. هرچند با توجه به فراوانی نهشته های جریان های گرانشی، وجود یک شلف کربناته محتمل تر به نظر می رسد.
کلید واژگان: کمربند چین خورده زاگرس, سازند ایلام, پلت فرم کربناته, جریان های گرانشی, گراویتThe late Cretaceous Ilam Formation in the western part of the Zagros basin (W Iran) was inspected in two outcrops (namely Mehdiabad and Kuh-e Varzarin sections) which are located in the Ilam province (in the Zagros fold belt). The purpose of this research was to identify the lithofacies, microfacies and depositional environment of the Ilam Formation. This formation consists of limestone and argillaceous limestone which comprise three microfacies (planktonic foraminifera wackestone/packstone, planktonic foraminifera-benthic bivalve wackestone/packstone/rudstone, benthic-planktonic foraminifera wackestone/packstone/rudstone that were deposited in two facies zones (c.f. slope and toe of slope). Evidence of the gravity flow including basal truncation (erosional) surface of beds, normal grading, weak amalgamation, abundant deep-water facies, coupled laminae, relatively thick gravite beds, mixed planktonic (deep water) and benthic (shallow water) biota, large scale slump folds and deformed structures, attest the influence gravity flows which transported the shallow water sediments into the deep setting. Poor quality of the outcrops and lack of well-preserved sedimentary structures makes it impossible to discriminate between various types of sediment gravity flow deposits (gravites). Gravites are observed only in the toe of slope facies zone. This facies zone in turn is classified into three parts including upper, middle and deep parts according to the texture and the argillaceous limestone beds thickness. Due to ack of platform top deposits, it was not possible to distinguish the carbonate platform type (ramp versus shelf type). However, the overwhelming resedimented carbonate facies points toward a carbonate shelf rather than a ramp.
Keywords: Zagros fold belt, Ilam Formation, carbonate platform, gravity flow, Gravite -
طراحی متامورفیک به سبکی از معماری گفته میشود که در آن با تجزیه موضوع طراحی به متغیرهای تاثیرگذار در طراحی و تبیین ارتباط بین اینمتغیرها، میتوان مجموعهای از جوابهای پاسخگو به فرم مورد نظر را بدست آورد. هدف از پژوهش حاضررر تبیین فرآیند دسررتیابی به اوگوهایطراحی در معماری متامورفی می باشد. پژوهش از نظر نوع تحقیق کاربردی، و از نظر ماهیت توصیفی و تحلیلی می باشد. جامعهی آماری مطاوعهاز خبرگان حوزه مدیریتی و کارشررناسرر ان آشررنا با مبحا ارزیابی و رتبهبندی تدوین مدلهای طراحی مبتنی بر سررناریو در معماری متامورفیکتشرکی شرده اسرت. با توجه به این امر که از تمامی خبرگان نظرسرنجی و تغییرا ززم بر روی پرسرشنامه اعمال گردید است، بنابراین راستیآزمایی پژوهش حاضر دارای پایایی ززم میباشد. نتایج مربوط به آزمون T تک متغیره و میانگین رتبهای نشان که به ترتیب مراح درک وضعیتسیستم، خوشهبندی عوام اصلی اثرگذار بر تغییرا ، سادهسازی و رتبهبندی بر حسب درجه اهمیت، تعیین عوام اصلی بر اساس اثرا و میزانعدم قطعیت و تعیین دو حد نهایی برای هر عام ، خلق سرناریوهای سرازگار از ترکیب عوام اصلی، انتخاب سناریوی ارجو و کمی سازی سناریوبازتر از حد اسرتاندارد در تبیین اوگوهای طراحی در معماری متامورفیک موثر می باشرند. و همننین بر اسراس نتایج مقایسا زوجی مناسب تریناوگو جهت تدوین سناریو در معماری متامورفی ابتدا اثر تعام و سپس اثر روند میباشد و منطق شهودی در اووویت آخر قرار دارد.
کلید واژگان: اوگوی آموزشی, معماری متامورفی, سناریوسازی, معماری سیالCity architect Journal, Volume:2 Issue: 1, 2023, PP 122 -132IntroductionMetamorphic design is said to be a style of architecture in which, by breaking down the design subject into the influencing variables in the design and explaining the relationship between these variables, it is possible to obtain a set of responsive answers to the form in question.
MethodologyThe purpose of this research is to explain the process of obtaining design patterns in metamorphic architecture. The research is applied in terms of type and is descriptive and analytical in nature. The statistical population of the study is composed of experts in the field of management and experts familiar with the subject of evaluation and ranking of developing scenario-based design models in metamorphic architecture. Due to the fact that all the experts were surveyed and the necessary changes were applied to the questionnaire, therefore, the verification of the current research has the necessary reliability.
ConclusionThe results of the single-variable T-test and rank average showed that to understanding the state of the system, clustering the main factors affecting changes, simplifying and ranking according to the degree of importance, determining the main factors based on the effects and the degree of uncertainty and determining the two final limits for each factor, creating compatible scenarios from the combination of main factors, choosing the preferred scenario and quantifying the scenario above the standard is effective in explaining the design patterns in metamorphic architecture. Also, based on the results of paired comparisons, the most suitable model for developing a scenario in metamorphic architecture is first the interaction effect and then the trend effect and intuitive logic is the last priority.
Keywords: Educational model, scenario building, metamorphic architecture, fluid architecture -
آلودگی های زیست محیطی که ناشی از عوامل جوی و نیز عوامل انسانی ناشی از افزایش جمعیت کره زمین و درنتیجه توسعه بی رویه شهرها می باشد، باعث ایجاد مشکلات متعددی در سکونتگاه ها شده است. در این راستا تلاش ها و برنامه هایی در راستای پایداری محیط زیست و جهت کنترل منابع تولیدکننده آلودگی در مقیاس کلان انجام شده است که به دلیل مقیاس کلان آن ها با عملی شدن فاصله زیادی داشته اند. این پژوهش در پی کنترل آسیب آلودگی های محیطی به فضای ساختمان در مقیاس یک ساختمان به عنوان هدف اصلی بوده است. در این راستای حل این مشکل، پوسته های ساختمانی به عنوان راهکار انتخاب شده است و سه نوع مختلف با سه رویکرد مختلف پوسته های زیستی، پوسته های هوشمند متحرک و نماهای دوپوسته، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پژوهش از نظر ماهیت کاربردی می باشد، برای تبیین چهارچوب نظری و جمع آوری داده ها و نیز انتخاب مولفه های تاثیرگذار، از مطالعه پیشینه موثر بر موضوع، همچنین روش میدانی بهره جسته است. برای به دست آوردن میزان ورود آلاینده ها به بنا در هرکدام از مدل ها، با استفاده از نرم افزارهای مرتبط از روش شبیه سازی استفاده شده است. تحلیل و ارزیابی داده ها از طریق روش شبیه سازی انجام شده است. از نتایج این پژوهش، ارایه مدلی جهت استفاده در شهر اهواز و در راستای کنترل آلودگی های محیطی بوده است. در انتها بعد از مشاهده تحلیل شاخص های مورد مطالعه در وضع موجود ساختمان، مدل های پیشنهادی نیز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و نتایج آن در قالب نمودار آمده است. در مقایسه وضع موجود با مدل اول، میزان آلاینده های محیطی، چه در خارج ساختمان و مجاورت جداره ساختمان و چه در داخل ساختمان، کاهش چشمگیری داشته است. این در حالی است که همین میزان کاهش آلاینده ها در مقایسه وضع موجود با مدل دوم، بیشتر شده است و تدابیر و مدل پیشنهادی، به طور کامل کارآ بوده است.کلید واژگان: معماری پایدار, آلودگی محیطی, پوسته ساختمانی, شهر اهوازEnvironmental pollution caused by climate change and human factors caused by the increase in the world's population and as a result of the uncontrolled development of cities, has caused problems in settlements. These include declining quality of living environment and residential buildings. This research has sought to control environmental pollution in the building space as the main goal. In order to solve this problem, construction shells have been selected as a solution and three different types with three different approaches of biological shells, intelligent moving shells and two-shell facades have been studied, analyzed and proposed. Due to the interdisciplinary nature of this research, combined methods and using different sciences have been used to do it. The research is applied in nature, to explain the theoretical framework and collect data, as well as to select the influential components, it has benefited from the study of the background effective on the subject, as well as the field method. In order to obtain the number of pollutants entering the building in each of the models, the simulation method has been used using related software. Data analysis and evaluation has been done through simulation method. One of the results of this research was to present a model to be used in the city of Ahvaz in order to control environmental pollution. At the end, after observing the analysis of the studied indicators in the current state of the building, the proposed models were also analyzed and reviewed and the results were presented in the form of a diagram. Comparing the current situation with the first model, the number of environmental pollutants, both outside the building and adjacent to the building wall and inside the building, has decreased significantly. This is despite the fact that the reduction of pollutants has increased compared to the current situation with the second model, and the proposed measures and model have been fully effectiveKeywords: Sustainable architecture, Environmental pollution, Building Shell, Ahvaz city
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 40 (پاییز 1401)، صص 306 -324توجه بیش از حد به قدرت لایزال استدلال و بی توجهی به فضاهای نهفته ذهنی، بحران های ناشی از گسست بین انسان معاصر و محیط مصنوع را ایجاد نموده است. براین اساس بازشناسی ریشه های پیوستگی ذهن و عین در عرصه های معماری گذشته اهمیت می یابد. این پژوهش با هدف شناخت عرصه عرفانی در معماری درونگرای ایرانی به مکاشفه عرصه دیگری در فراسوی آیینه وجود می پردازد. بدین منظور مبانی نظری پژوهش به صورت خاص بر جایگاه پدیدار آیینه در فلسفه سهروردی و نقش آن در معماری درونگرای ایرانی تاکید دارد. پرسش اصلی پژوهش به چگونگی پدیدارشدن ماهیت فضا در معماری می پردازد. روش کیفی این پژوهش شناخت شناسی مبتنی بر دیدگاه فلسفی تفسیرگرایانه بوده که با بهره گیری از راهبرد استدلال منطقی در پی شناخت واقعیت درونی فضا - مکان است. نتایج این پژوهش بیان می کند که انکشاف وجه دیگر چیزها و بازشناسی عرصه فراسوی آیینه با گذار از شیوه های نگاه درون و برون در عرصه های معماری درونگرای ایران میسر می شود. در این گذار «رویارویی ذهن و عین»، منجر به «دگرگونی معنوی و درونی فرد» شده و به «عرصه دیگری به نام دنیای عرفان» موجودیت می بخشد. براین اساس سلسله مراتب حضور در فضای معماری درونگرا با فلسفه سهروردی انطباق یافته و فرد با گذار از هفت مرحله؛ محنت جدایی از برون، وصال به درون، بیداری، حیرت، فنا و غوطه وری در عمق هزارتو، بازگشت و انکشاف یک پدیدار آیینه، به عرصه دیگر وجود هدایت می شود. در نهایت این مسیر، عرصه عرفان در فضاهای درونی معماری پدیدار خواهد شد.کلید واژگان: معماری ایرانی, معماری درونگرا, فلسفه اشراق, پدیدار آیینهPaying too much attention to the eternal power of reasoning and ignoring the latent mental spaces has created crises of the gap between the contemporary human and the artificial environment. Therefore, it seems vital to recognize the roots of the connection between the mind and the body in the fields of architecture in the past. Aiming to identify the mystical field in the Iranian introverted architecture, this study investigates another field, beyond the realm of existence mirror. The theoretical foundations of the research specifically refer to the position of the phenomenon of mirror in philosophy of Illumination and its role in the Iranian introverted architecture. The main research question refers to how the essence of space appears in the architecture. The qualitative method of this research is based on an interpretive philosophical view that uses the methodology of logical reasoning to explore the inner reality of space-place. The results show that the development of other sides of things and the recognition of the field beyond the realm of mirror would be possible by the transition from the methods of looking inside and outside in the fields of Iranian introverted architecture. Meanwhile, “the confrontation of mind and object” leads to “internal and external transformation of the human being” and creates “another realm called the world of mystics". The degree of presence in the space of introverted architecture is adapted to Suhrawardi's philosophy and passing through the seven steps of: the trouble of separation from the outside, joining to the inside, awakening, astonishment, annihilation, immersion in the depths of maze, the return and development of a mirror phenomenon, the human enters another realm of existence. At the end of this path, the mystics will appear in the interior spaces of architecture.Keywords: Introverted Architecture, Illumination Philosophy, Mirror Phenomenon, Iranian Architecture
-
در پژوهش حاضر خاستگاه ریزگردها در خور و بیابانک مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه، 28 نمونه از رسوبات سطحی (ماسه بادی) در منطقه مورد مطالعه، برای بررسی رسوب شناسی و کانی شناسی نمونه برداری انجام گردید. از نظر دانه بندی بیش تر رسوبات در اندازه ماسه بسیار ریز، و چند نمونه در اندازه سیلت و رس بوده که می توانند به وسیله باد و توفان تا مسافت و مدت زمان زیادی حمل گردند. شناخت پدیده های اقلیمی از راهکارهای کاهش خسارات ناشی از مخاطرات طبیعی می باشد. داده های مربوط به ریزگرد، میزان بارندگی و سرعت و راستای وزش باد مربوط به بازه زمانی 1370 تا 1389 از سازمان هواشناسی کشور دریافت گردید. بررسی ها نشانه چیرگی راستای باد شمال خاوری و باختر به خاور است. کانی های سنگین روشن مانند پیروکسن، بیوتیت، آمفیبول، کانی های سنگین تیره (کانی های اپک) در رسوبات شناسایی گردیدند. با توجه به پراکندگی درصد ذرات زیر 63 میکرون و وضعیت مورفولوژیکی و اقلیمی و راستای وزش بادها، چنین دریافت گردید که بخش باختری منطقه خور و بیابانک، می تواند کانون اصلی تولید ریزگرد در منطقه به شمار آید. شناخت کافی از خاستگاه و زمان بروز آن می تواند در کاهش خسارات زیست بوم ناشی از آن موثر باشد. بدین خاطر، چشمه های تولید و انتشار ریزگردها مورد مطالعه قرار گرفته است. بر اساس مطالعات انجام شده، در شمال خاوری اصفهان بیانگر خاستگاه سنگهای آذرین اسیدی حدواسط و افیولیت های منطقه انارک و سنگ های الترامافیک دگرسان شده ی پروتروزوییک تا پالیوزوییک پیشین انارک -خور و نیز مجموعه های افیولیتی رخنمون یافته در راستای گسل هایی مانند نایین دهشیر- بافت و غیره است.
کلید واژگان: ریزگرد, رسوب شناسی, خور و بیابانک (استان اصفهان), پتروگرافی, داده های اقلیمPossible sources of the dusts in the Khour and Biabanak were been investigated. For these purposes, 28 surface samples from this area were collected for sedimentology and mineralogy studies. Most of the surficial sediments of the area are fine sand, a few samples with silt and clay size; which are susceptible to wind erosion. Furthermore, climatology could facilitate a better understanding of natural hazards such as dust events. Climatic data for a period of 20 years (1991-2010) including rainfall, dust events, wind speed and directions obtained from Meteorological Organization of Iran were analyzed. Major wind directions are W and NE. Heavy minerals including pyroxene, biotite, amphibole, as well as some opaque minerals are recognized in these sediments, among which the pyroxene is more frequent than the others (1-1.2% av. in whole samples and up to 5-10% in heavy mineral fraction). Most of the pyroxene is augite. According to climatic conditions, overwhelming fine grain sediment particle size (less than 63 µ) of the area and predominant wind direction, the dusts might originate from west of the Khour and Biabanak. Detailed knowledge of dust provenance could aim to eliminate its environmental impacts. Hence, possible sources of dusts were examined. Majority of the sediment cover in the NE of Isfahan provenance are originated from acidic, intermediate and ultramafic rocks exposed in the Anarak area; altered ultramafic rocks of Proterozoic to early Palaeozoic in the Anarak-Khour; as well as ophiolites exposed along major faults such as Naein-Dehshir-Baft.
Keywords: Sedimentology, Dust, Khour, Biabanak area (Isfahan province), Petrography, heavy minerals, Climate -
خوانش روایت زندگی با تاکید بر رستاخیز خاطره، روشی برای شناخت معماری گذشته از منظر ذهن می باشد. در این پژوهش معماری خانه های درونگرای ایرانی با انطباق طرح ذهنیت و تیوری موبیوس تفسیر شده است. مفهوم خانه، به عنوان نقطه آغاز حرکت و پناهگاهی گشوده به دنیا تعریف می گردد. با آغاز جریان زندگی، ذهن در پی کشف معنا، از مرکز و عرصه درونی خانه به جهان پیرامون نگریسته، و با گذار از درون به برون، پس از دوری کامل به نقطه آغاز، همان خانه خویشتن بازمی گردد و همچون سطح موبیوس با قابلیت لایه لایه شدن، در حین انسجام در فضا، بعد می یابد. ماهیت نوار موبیوس در داشتن لایه هایی به هم پیوسته بوده که مسیر درون و برون را به صورت همزمان طی میکند. انطباق فلسفی ماهیت این نوار با لایه های پنهان ذهن، معرف توان انسان در واژگونی چشم اندازها و نگاه به جهان از منظر وجودی دنیای درون است. پرسش اصلی پژوهش، بر چگونگی تفسیر معماری بر مبنای طرح ذهنیت تاکید دارد. هدف از ارایه روش شناسی شناخت و ابراز ذات معماری خانه، رودررو شدن با عمیق ترین لایه های وجود و فراگیری دوباره زبانی است که از یاد برده ایم. راهبرد کیفی این پژوهش، به روش اکتشافی- تفسیری، در پی اطلاعات دست اولی در باب «واقعیت بینابین» در فضای تهی خانه و نقش آن در برانگیختن لایه های پنهان ذهن بوده و با خوانش روایت زندگی به تفسیر نوع نگاه درون و برون می پردازد. بهره گیری از روش تفسیر کیفی روایت، با اتکا به چشم اندازهای پدیدارشناسانه و تجربه زیسته به تفسیر معنای فضای معماری با درون مایه حس مکان پرداخته است. این شیوه تفسیر به جای روابط فیزیکی، بر ساختار زندگی در معماری تاکید داشته و موضوع ذهنیت مبنای شناخت قرار می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد که خوانش روایت زندگی در خانه های درونگرای ایرانی، روشی برای تفسیر معماری بوده و دستیابی به این شیوه شناخت با گذار از مسیری رخ می دهد که چون پدیده موبیوس از درون خویشتن عبور می کند. ارایه روشی برای تفسیر منظر ذهن و ساختار زندگی در معماری از طریق «معرفت شناسی مفهوم خانه»، «کشف احوال درونی ساکنین» و «گذار به مرتبه دیگر هستی» ممکن می شود. نهایت این مسیر جایی است که در آن فرد به معرفت دنیای درون - نگاه درون به درون- یا «پدیدار آیینه» دست یابد. هدایت مسیر ذهنیت از درون به درون، منجر به بالا بردن توان آدمی در امر شناخت و بازگشت به خویشتن خویش خواهد شد.
کلید واژگان: خانه, منظر ذهن, روایت زندگی, موبیوس, درون و برونThe intertextual reading of narrating the life with the experience of space in the inner layers of mind and emphasizing the unconscious memories is a mental cognition method of the past architecture. In this paper the architecture of Iranian introverted houses has been interpreted based on mentality scheme and the Mobius theory. The nature of Mobius strip spread out inseparable layers and traverses the inward-outward path simultaneously. It is a long soft rectangular strip that is obtained by wrapping and connecting the two ends. The Mobius strip’s start and finish will be same, so the movement on it will be repeated infinitely. The purpose of mental interpretation of architecture is to face the deepest layers of existence and to re-learn the identity we have forgotten. The starting point in the deepest layers of existence is the point that we will return to after the inward and outward path. The concept of home is defined as the starting point for moving into the deep center of existence, in which the study interprets the architecture of the house by emphasizing the experience of space from the mental perspective of the dwellers or guests present in these spaces, without judgment and with intertextual reading. This study uses qualitative research strategy to interpret the past architecture subjectively. It also seeks first-hand information by exploratory-interpretive library studies about "In-Between Reality" in the empty space of the house and its role in arousing the hidden layers of the mind. The study specifically examines the relationship between the subject's mental perspective as a dependent variable and the internal domain of the home as independent variables. The analysis is done semantically, which explores the intrinsic possibilities of the text and the epistemology of home architecture. In order to complete the discussion in this article, the mentally hidden layers are adapted to the Mobius surface and provide a method for reading the architectural space by using narrative knowledge. The conclusion of this paper shows that reading the narrative of life in Iranian introverted houses that is a method of architectural cognition will occur through the passage of time as the Mobius phenomenon passes through itself. Providing a way of interpreting the mentality scheme in architecture is possible through the epistemology of the concept of home and the discovery of the interior of the inhabitants as they move to the next level of existence. This is a profound transition to lost spirituality that requires internal transformation. Such insight is unusual for ordinary humans, but not inconceivable. The experience of meaning in architectural space in narrating the life Iranian houses further us into the Mobius-like path in the hidden layers of our minds. The end of this path leads to Mirror Vision- mirroring mystical intuition- in the philosophy of Suhrawardi. Directing the path of the mind from inside to inside will increase one's ability to recognize and return to oneself.
Keywords: House, Mental Perspective, Narrations, Mobius, Inward-Outward -
فصلنامه آمایش محیط، پیاپی 55 (زمستان 1400)، صص 81 -100
عرصه های بینابین واقع شده در میان مجموعه بلوک های مسکونی نقش نسبتا مهمی در کنترل، کاهش و اصلاح رفتارهای نامطلوب ساکنین و پیدایش مفهوم رضایت از محیط را دارا می باشند. ضرورت انجام این پژوهش به دلیل تاثیرات منفی سطح رفتاری ساکنین بر دامنه زندگی جمعی حایز اهمیت می باشد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر عرصههای بینابین بر کنترل و اصلاح نسبی رفتارهای نامطلوب زیستی و به دنبال آن دستیابی به مفهوم رضایت محیطی در مجموعههای جمعی مسکونی ارزان قیمت می باشد. روش پژوهش در تدوین این تحقیق اکتشافی- تحقیقی می باشد. روش گردآوری داده ها مبتنی بر مصاحبههای ساختار یافته، مشاهدات عینی پژوهشگران و مطالعه منابع دست اول و فرادستی می باشد. نتایج و یافتههای حاصل از پژوهش نشان می دهد که در صورت بازطراحی و تقویت نقش کمی و کیفی عرصههای بینابین امکان دستیابی نسبی به مفهوم رضایت در مجموعههای زندگی جمعی و به طور خاص ارزان قیمت از منظر رفتارشناسانه وجود دارد.
کلید واژگان: عرصه, محیط, بینابین, رضایتمندی, رفتار, شهرک مهرگان قزوینAmayesh Journal, Volume:14 Issue: 55, 2022, PP 81 -100The intermediate areas located among the residential blocks have a relatively important role in controlling, reducing and correcting the undesirable behaviors of residents, and the emergence of the concept of environmental satisfaction. The necessity of conducting this research is important because of the negative effects of residents' behavioral level on the scope of collective life. The purpose of this study is to investigate the effect of intermediate areas on the control and relative modification of undesirable biological behaviors and subsequently to achieve the concept of environmental satisfaction in low-cost residential complexes. The research method in compiling this research is an exploratory one. The method of data collection is based on structured interviews, objective observations of researchers and the study of first-hand and superior sources. The results and findings of the research show that in case of redesigning and strengthening the quantitative and qualitative role of intermediate areas, there is a possibility of achieving a relative concept of satisfaction in groups of collective life and especially cheap from a behavioral point of view.
Keywords: arena, environment, intermediate, satisfaction, behavior, Mehregan Town, Qazvin -
جریان های گرانشی رسوبی بر اساس ترکیب پنج شاخص غلظت رسوبات، مکانیسم تامین رسوبات، حالت جریان (خطی یا آشفته)، نوع جریان و تغییر شکل آن طبقه بندی می شوند. این نوع جریان ها از سیال های نیوتونی (نظیر جریان توربیدایتی) و یا از سیال های غیر نیوتونی (نظیر جریان خرده دار) تشکیل شده است. با این وجود، شناسایی نوع و تغییر شکل جریان توسط بررسی نهشته های آن ها به راحتی امکان پذیر نیست. اگرچه با قطعیت برخی سنگ ها جز توربیدایت ها و برخی دیگر جز دبریت ها (نهشته های خرده دار) طبقه بندی می شوند، حالت حد واسطی از این نوع سنگ ها تحت عنوان دنسیت ها (نهشته های جریان متراکم) نیز وجود دارد. دنسیت ها ویژگی های دوگانه توربیدایت ها و دبریت ها را از خود نشان می دهند. دنسیت ها دارای حالت ترکیبی سیال های نیوتونی و غیر نیوتونی هستند. واژه گراویت برای تمام نهشته های گرانشی رسوبی بدون در نظر گرفتن محیط رسوبی شان به کار برده می شود. امروزه، جریان های توربیدایتی برای جریان های گرانشی رسوبی نیوتونی به کار گرفته می شود. این نوع جریان های نیوتونی برخلاف سایر جریان ها به علت سقوط و رسوب متفاوت ذرات از بخش تحتانی تا بخش فوقانی رسوبات دارای دانه بندی تدریجی می باشند (نظیر توالی بوما). سیستم های توربیدایتی بر مبنای اندازه ذرات (غنی از گل، غنی از گل/ماسه، غنی از ماسه و غنی از گراول)، ترکیب رسوب (توربیدایت آهکی و توربیدایت آواری) و سیستم تغذیه کننده (مخروط زیر دریایی با منشا نقطه ای، رمپ با منشا چند گانه و پیشانی شیب با منشا خطی) طبقه بندی می شوند. سیستم های توربیدایتی غنی از گل دانه ریز عمدتا" در حوضه های با ورودی رودخانه ای بزرگ ایجاد می شوند. می توان از نهشته های توربیدایتی آهکی در ایران از سازند های پابده و سروک (حوضه زاگرس) و توربیدایت های آواری از بخش آواری سازند امیران و نهشته های آواری میوسن نام برد.کلید واژگان: جریان های گرانشی رسوبی, توربیدایت, دنسیت, دبریت, گراویتSediment gravity flows are categorized based on combination of five parameters: sediment concentration, sediment-support mechanism, flow state (laminar or turbulent) and rheology (flow type and its deformation). Except for rheology, all of these parameters change gradationally from one member to another. Therefore, rheological classification of sediment gravity flows should be the most straightforward and the least controversial. These flows can be either Newtonian (i.e., turbidity currents), or non-Newtonian (i.e., debris flows). However, identification of flow rheology by examining the deposits may not be easy. Although we may confidently identify some rocks as turbidites and others as debrites, there are some transitional deposits, here called densites. Densites share both the characteristics of turbidites and debrites. Densites are the deposits of dense flows, which are rheologically stratified flows having a composite rheology of Newtonian fluids and non-Newtonian fluids. The term gravite is proposed for deposits of any kind of sediment gravity flow, irrespective of their depositional environment. Nowadays, turbidity currents only for sediment gravity flows with Newtonian rheology. These types of currents with Newtonian rheology, unlike other currents, should produce a diagnostic distribution grading (due to differential grain settling) from the bottom to the top of the deposits (i.e., Bouma sequence). Turbidite systems are classified based on grain size (mud-rich, mud/sand-rich, sand-rich and gravel-rich), sediment composition (calciturbidite and siliciclastic turbidite) and feeder system) submarine fan with point source, ramp with multiple source and slope apron with linear source). Fine-grained, mud-rich turbidite systems mainly occur in basins with a large fluvial input. The calciturbidites and siliciclastic turbidites in Iran can be named Pabdeh and Sarvak Formations (Zagros Basin), terrigenous part of Amiran Formation and Miocene siliciclastic deposits, respectively.Keywords: Sediment gravity flows, Turbidite, Densite, Debrite, Gravite
-
فصلنامه آمایش محیط، پیاپی 47 (زمستان 1398)، صص 125 -145
رفتارشناسی ساکنین مجموعه های زیستی ارزان شهری به دلیل چیرگی عامل اقتصاد در ساخت این گونه محیطها مغفول واقع شده که مهمترین نتایج آن عدم رضایت از محیط مسکونی و عدم تعلق به مکان زندگی می باشد. هدف از انجام این پژوهش شناسایی انواع و سطوح گستردگی رفتارهای نامطلوب ساکنین مسکن مهر شهرک مهرگان قزوین و در نهایت حصول راه حلهای محیطی به منظور اصلاح رفتاری و دستیابی به الگوهای زیست در مجموعه های مسکونی مبتنی بر رفتارشناسی ساکنین می باشد. روش پژوهش در تدوین این تحقیق از نوع ترکیبی (کمی وکیفی) و روش گردآوری داده ها به صورت مرحله به مرحله و بر مبنای پرسشنامه های باز و بسته ، مطالعه منابع دست اول و فرادستی و مصاحبه های عمیق و مشاهدات عینی خود پژوهشگران می باشد. سوال اصلی در بخش کیفی پژوهش آن است که آیا اصلاحات در طراحی محیط می تواند در کاهش رفتارهای نامطلوب ساکنین و بروز احساس رضایتمندی از محیط موثر باشد؟ نتایج حاصل از این پژوهش بر مبنای فرضیات بخش کمی پژوهش و سوال اصلی در بخش کیفی نشان میدهد که در صورت اصلاح رفتارهای نامطلوب از طریق بازطراحی محیط و دستیابی به الگوهای رفتاری در بین ساکنین فعلی و لحاظ الگوی رفتار - محیط در مرحله شروع طراحی معماری در آینده ، رضایتمندی از محیط و ارتقاء کیفیت محیط زندگی در مجموعه های زیستی ارزان قیمت به طور نسبی و در کنار سایر عوامل مرتبط با آن حاصل می شود.
کلید واژگان: مسکن, مهرگان قزوین, زیستی, رضایتمندیAmayesh Journal, Volume:12 Issue: 47, 2020, PP 125 -145The behavioral habits of inhabitants of urban ecosystems are neglected due to the dominance of the economy in creating such environments, the most important of which is the dissatisfaction of the residential environment and lack of access to the place of residence. The purpose of this research is to identify types and levels of unfavorable behaviors of residents of Mehr city of Mehregan Qazvin, and ultimately to obtain environmental solutions to improve behavior and to achieve living patterns in residential complexes based on residents' psychology. The methodology of this study is to develop a combination of quantitative and qualitative research method and the method of collecting data was done in a step-by-step manner based on open and closed questionnaires, studying first-hand and first-aid sources and in-depth interviews and objective observations of the researchers themselves. The main question in the qualitative research area is whether environmental design improvements can be effective in reducing undesirable behaviors and feeling satisfied with the environment. The results of this study showed that if the unfavorable behaviors are modified through the redevelopment of the environment and the behavioral patterns among current residents are achieved at the beginning stage of architectural design in the future, satisfaction from the environment, promotion of the environment quality, and also living in inexpensive bio-complexes are achieved along with other related factors.
Keywords: Housing, Mehrgan Qazvin, life satisfaction -
در این پژوهش، اجزای رسوبی و کانی ها در بخش شمالی خلیج فارس و رودخانه های ورودی به آن بررسی شده است. این مطالعه بر اساس ویژگی های رسوب شناختی (اندازه ذرات، نوع رسوب و اجزای تشکیل دهنده) و کانی شناختی با استفاده از داده های بدست آمده در این پژوهش صورت گرفته است. 200 نمونه ی رسوب سطحی از ژرفای آب بین 10 تا 100 متر از مناطق ساحلی تا بخش های ژرف ایرانی بستر خلیج فارس و رودخانه های ورودی به آن (ژرفای آب بین 1 تا 4 متر) با نمونه گیر فکی برداشت شده و از نظر اندازه ذرات، محتوای زیستی و آواری و کانی شناسی (آنالیز پراش اشعه ایکس) تحت آنالیز قرار گرفتند. رسوبات بستر از ذرات آواری به نسبت کم تر (نظیر کوارتز، فلدسپار، میکا و خرده سنگ) و آلی- زیستی به نسبت بیش تر (نظیر گاستروپودا، استراکودا، اکینودرم، بریوزوا و فرامینیفر های پلانکتونیک و کف زی) تشکیل شده اند. بیش از 50 درصد از اجزای بستر از ذرات در اندازه سیلت و رس (گل) تشکیل شده است. 4 نوع رسوب عمده (گل با کمی گراول، گل ماسه ای، گل گراولی و گل ماسه ای با کمی گراول) بیش از 75 درصد از رسوبات بستر را تشکیل می دهند. اجزای آواری حوضه پیش بوم خلیج فارس تقریبا از فرسایش کمربند کوهستانی آناتولی- زاگرس نشات می گیرند. مشابهت رسوبات رودخانه ای و دریایی کم ژرفا و ژرف (به استثنای قطعات پوسته در رسوبات دریایی) نشان دهنده منشا یکسان آن ها است. علاوه بر آن، تاثیر مکانیسم های گوناگون انتقال رسوبات نظیر جریان های تحت تاثیر امواج، رودخانه ای و جزر و مدی در پراکندگی رسوبات در مناطق کم ژرفا در این پژوهش دوباره به اثبات رسیده است. رودخانه های ورودی به خلیج فارس از عوامل مهم در تامین و انتقال اجزای آواری (ذرات دراندازه گراول - رس) به بخش شمالی آن هستند. اجزای آواری و آلی- زیستی توسط جریان های دریایی و جزر و مدی در تمام خلیج فارس پراکنده می شوند. اغلب کانی های رسی (کائولینیت، ایلیت، اسمکتیت، کلریت) به استثنای پالی گورسکیت (منشا اتوژنیک) در بخش شمالی خلیج فارس از نوع آواری هستند.کلید واژگان: اجزای رسوبی, خلیج فارس, کانی شناسی, ذرات آواری, کانی رسیSedimentological aspects of the Iranian side of the Persian Gulf were investigated in present study. The research objective was to identify the sediment components and compositions of the Persian Gulf continental shelf and incoming rivers. In total, 200 surface samples were collected from bed materials of the study area ranging 10 to 100 m water depths and incoming rivers (between 1 to 4 m water depths) using Van Veen Grab. Sample preparation was implemented to granolumetric test to identify biota and detrital content and to determine mineralogy (x-ray diffraction analysis) of sediments. Results showed low contribution of detrital components (i.e. quartz, feldspar, mica and rock-fragment) and high contribution organic-biogenic components (i.e. gastropoda, ostracoda, echinoderm, bryozoan and benthonic-planktonic foraminifera) in sediment composition. Accordingly, more than 50% of seabed components composed of mud (silt and clay)-size particles. Four types of sediment textures, slightly gravelly mud, sandy mud, gravelly mud and slightly gravelly sandy mud have formd more than 75% of these sediments. Detrital components of the Persian Gulf foreland basin are drived almost the Anatolia-Zagros mountain belt. The similarity of fluvial and shallow-deep marine sediments (with the exception of shell-fragments in marine deposits) indicates similarity in their origins. In addition, effects of various sediment transport mechanisms such as fluvial, tidal and wave-induced currents on distribution of sediments in the shallow zone have been proved agine in present study. Incoming rivers to the northern part of the Persian Gulf are the most important factors in supplying and transporting detrital components. Detrital and organic-biogenic components are scattered by tidal and marine currents across the Persian Gulf. The most clay minerals (kaolinite, illite, smectite and chlorite) with the exception of palygorskite (autogenic origin) are detrital in the northern part of the Persian Gulf.Keywords: Sediment components, Persian Gulf, mineralogy, Detrtal particles, Clay mineral
-
این مطالعه بر اساس مشاهدات صحرایی، پتروگرافی برش های نازک، ساخت های رسوبی و مطالعات پالینولوژیکی صورت گرفته است. بر اساس مطالعات انجام شده 4 مجموعه رخساره سنگی شناسایی گردید. سازند قلی در منطقه مورد مطالعه از تناوب شیل های -ضخیم تا نازک لایه، ماسه سنگ های متوسط تا نازک لایه، سنگ آهک های ماسه ای، سیلتستون های لامینه ای و سیل دیابازی تشکیل شده است. این مجموعه رخساره های سنگی از آرکوز-ساب آرکوز، سنگ آهک آلوکم دار ماسه ای، سیلتستون و شیل تشکیل شده است. با توجه به ویژگی رخساره های سنگی، ساخت های رسوبی و تغییرات عمودی رخساره های سازند قلی، یک شلف تحت تاثیر امواج و توفان به عنوان محیط رسوب گذاری این سازند پیشنهاد می شود. بر این اساس، محیط رسوبی سازند قلی از پهنه ساحلی تحتانی با رخساره های تحتانی و میانی (با چینه بندی مورب پشته ای، سطح فرسایشی، لامیناسیون موازی و لامیناسیون مورب ریپلی) تدریجا" به یک پهنه ساحلی فوقانی با رخساره فوقانی (با چینه بندی مورب تقعری، ریپل مارک موجی، لامیناسیون موازی، دانه بندی تدریجی عادی، لامیناسیون مورب تابولار و گوه ای شکل) تحول یافته است که جریان های ناشی از توفان و امواج نقش بسزایی در فرایند های حمل و نقل رسوبات و ته نشینی مجدد آن ها ایفا نمودند. هم چنین، بررسی های آماری بر روی پارامترهای پالینولوژیکی شامل درصد فیتوکلاست، مواد آلی بی شکل و پارامتر تغییرپذیری نشان-دهنده یک روند عمومی کم ژرفا شونده از قاعده به سمت راس توالی مورد مطالعه است. مقایسه فراوانی نسبی پالینومورف های دریایی با عناصر پالینولوژیکی خشکی نشان دهنده فراوانی کم تر آکریتارک ها و کیتینوزواها نسبت به کریپتوسپورها و خرده های گیاهی است که نشان گر نهشته شدن سازند قلی در محیط دریایی کم ژرفا است.
کلید واژگان: سازند قلی, حوضه البرز, محیط رسوبی, ساخت رسوبی, رخساره سنگیIn present research, depositional environment of the Qelli Formation (Late Ordovician) was investigated in NE Alborz Basin (Robat-e-Qarabil Area; Kuh-e-Kurkhud). This study was performed based on field observations, thin sections petrography, sedimentary structures and palynological studies. Utilizing this multidisciplinary approach, four litofacies assemblages were recognized. The Qelli Formation in studied area comprises alternation of thick to thin shale beds, medium to thin bedded sandstones, sandy limestones, laminated siltstones and diabasic sill. These lithofacies assemblages consist of arkose-subarkose, sandy allochem limestone, siltstone and shale. According to the properties of lithofacies, sedimentary structures and vertical stacking of these lithofacies suggest a storm and wave dominated shelf, wherein the depositional setting evolved from lower shoreface with lower- middle lithofacies (with hummocky cross stratification, truncation surface, parallel lamination and cross lamination) that gradually changed into upper shoreface with upper lithofacies (with swaley cross stratification, wave ripple-mark, parallel lamination, normal grading, wedge-shaped and tabular cross-lamination) which storm and waves induced currents had important roles in sediment reworking and redeposition. Using the Tyson diagram, four palynological facies (III, IVa, V and VII) were identified. Meanwhile, statistical studies on the palynological parameters (percentage of phytoclast, amorphous organic matter and lability parameter) indicate a shallowing upward trend in Ghelli Formation. Comparison of the relative abundance of marine palynomorphs with terrestrial palynological elements indicate less abundance of acritarchs and chitinozoans in comparison with cryptospores and plant fragments which indicate that Qelli Formation is deposited in shallow marine environment.
Keywords: Qelli Formation, Alborz Basin, Depositional environment, Sedimentary structure, Litofacies -
در این پژوهش علاوه بر آن که برخی از دیدگاه های پژوهشی رودخانه ها مطرح می گردند، دستاوردها و دیدگاه های رسوب شناختی رودخانه های ایران با تفضیل بیش تری مورد بررسی قرار می گیرند. یکی از مهم ترین مسایل زیست محیطی، مساله آلودگی در رسوبات یا آب رودخانه است. تمرکز فلزات آلاینده در رسوبات رودخانه ای به شاخص های گوناگونی مانند ویژگی های فیزیکوشیمیایی محیط رودخانه و ویژگی های ژئوشیمیایی فلزات مورد نظر بستگی دارد. روش های تعیین غلظت کل (Total content) و استخراج ترتیبی (Sequential extraction) گونه های مختلف فلزات در تعیین آلایندگی فلزات کاربرد دارند. در پژوهش های با محوریت GIS، نقشه های تغییرات رودخانه (در بازه های زمانی مشخص) و پهنه بندی سیلاب در مدیریت دشت سیلابی کاربرد وسیعی دارند. در بحث مهندسی رودخانه، برخی از روش های معمول در بررسی پدیده سیلاب شامل مدل رقومی ارتفاعی، مدل روند های هیدرولوژیکی و شبکه نامنظم مثلثی (Triangular irregular net) به کار برده می شود. از مباحث دیگر مرتبط در این راستا، بررسی آستانه حرکت دانه ها و پیش بینی رفتار رودخانه ها (برمبنای مدل های شبکه های عصبی مصنوعی و مدل های بر پایه روش های آماری مانند روش رگرسیون خطی و غیر خطی، روش های همبستگی پیرسون، اسپیر من و من-کندال) است. بررسی آستانه حرکت دانه های رسوبی با روش هایی مانند دبی واحد جریان، تنش برشی بحرانی و میانگین سرعت بحرانی جریان انجام می گردد. مهم ترین محور های مرتبط با رسوب شناسی رودخانه ای شامل ریخت شناسی رودخانه، رژیم جریانی و اشکال بستر، طبقه بندی توده های کانال رودخانه ای و دره های پر شده، فرم سیستم های رودخانه ای، مقیاس های رسوبی در رسوبات رودخانه ای، رخساره های رسوبی، عناصر ساختاری، بار رسوبی و روند ریز شوندگی رسوبات می باشد. ساختار رودخانه ای شامل شکل هندسی و آرایش داخلی نهشته های کانال و سر ریز در توالی های رودخانه ای است. تحلیل عناصر ساختاری یک روش نسبتا جدید برای تفسیر رخساره های رودخانه ای است. تنوع انواع کانال و انواع نهشته ها در محیط های رودخانه ای به دلیل گستردگی عوامل وابسته به یکدیگر حاکم بر رسوب گذاری رودخانه ای است. طبقه بندی های رخساره سنگی، سطوح محدود کننده و عناصر ساختاری از مهم ترین روش های تحلیل عناصر ساختاری رودخانه ای هستند.کلید واژگان: رسوب شناسی رودخانه ای, ساختار رودخانه ای, عناصر ساختاری, آلایندگی فلزات, پهنه بندی سیلاب, ریخت شناسی رودخانهIn this research, in addition to some of the researching views of rivers are discussed, achievments and sedimentological views of the Iranian rivers are studied in more detail. One of the most important environmental problems, is pollution of sediments or river water. Concentration of pollutant metals in fluvial sediments depends on various indicators such as the physico-chemical properties of the fluvial environment and geochemical charactristics of the metals. Methods for determination of total content and sequential extraction of different species of metals are used to determine the pollution of metals. In GIS-based researchs, river changes maps (in specific time periods) and flood zoning are widely used in flood plan management. In the river engineering debate, some common methods for investigating the flood phenomenon, including digital altitudinal model, hydrological trend model and triangular irregular net, are used. Also, other related topics in this regard, include the threshold of grain movement and predicting the behavior of rivers (based on artificial neural networks models and models based on statistical methods such as linear and nonlinear regression, Pearson, Spesarman and Man-Kendall correlation methods). Investigation of the threshold of grains movement will be done by methods such as flow unit discharge, critical shear stress and critical mean flow velocity. The most important subject in fluvial sedimentology include river morphology, flow regime and bedforms, classification of fluvial channel bodies and valley fills, fluvial styles, sedimentary scales in fluvial sediments, sedimentary facies, architectural elements, sediment load and fining trend of river sediments. Fluvial architecture consists of geometry and internal arrangement of channel and overbank deposits in fluvial sequences. The analysis of architectural elements is a relatively new method for the interpretation of fluvial facies. The variation of channel types and sediments in fluvial environments are due to the wide range of dependent factors governing on the fluvial sedimentation. Classifications of lithofacies, bounding surfaces and architectural elements are one of the most important methods for analyzing of fluvial architectural elements.Keywords: Fluvial sedimentology, Fluvial architecture, Architectural elements, Pollution of metals, Flood zoning, River morphology
-
نقش نشانگر های رسوب شناختی و ژئوشیمیایی در شناسایی شرایط اکسیداسیون-احیا در بخش جنوبی حوضه خزر جنوبیاجزای سازنده رسوبات، میزان کربن آلی کل ، میزان فلزات کمیاب حساس به شرایط اکسیداسیون-احیا و انواع مواد آلی در پانزده مغزه رسوبی (با طول 73 تا 165 سانتی متر) اخذ شده از بخش جنوبی حوضه خزر جنوبی مورد بررسی قرار گرفته است. 257 نمونه برای مطالعات رسوب شناختی (بررسی اندازه ذرات، کانی شناسی و محتوی زیستی) و صد و بیست نمونه برای مطالعات ژئوشیمی آلی (میزان کربن آلی کل و S2) و ژئوشیمی غیر آلی (میزان فلزات کمیاب) مورد بررسی قرار گرفته اند. رسوبات در بخش های دور از منشا سکوی قاره گل غالب هستند، درحالی که شیب قاره و بخش های نزدیک منشا دشت حوضه از تناوب دبریتها و رسوبات پلاژیک-همی پلاژیک تشکیل شده اند. چندین پارامتر (نظیر اکسیژن محلول قاعده ای، کربن آلی کل، محتوی زیستی، پلت های مدفوعی و فلزات کمیاب) پیشنهاد می دهند که این رسوبات در محیط هایی با شرایط متفاوت اکسیداسیون-احیا نهشته شده اند: 1- محیط های سکو و شیب قاره (رسوبات با شرایط اکسیدان) و 2- محیط های دشت حوضه و حوضه های درون شیبی (رسوبات با شرایط فقیر از اکسیژن). یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد که رسوبات دشت حوضه و حوضه های درون شیبی در زون حداقل اکسیژن بر جای گذاشته شده اند. رسوبات فقیر از اکسیژن دارای مقادیر بیش تری از فلزات کمیاب (وانادیم، روی، کروم، مس و نیکل) ، کربن آلی کل، پلوئید های گلی و شامل مواد آلی نوع II هستند، درحالی که رسوبات اکسیدان مقادیر بیش تری از موجودات ساکن در بین رسوبات ، پلت های مدفوعی و مواد آلی نوع III و مخلوط II/III را دارند.کلید واژگان: رسوبات فقیر از اکسیژن, منطقه حداقل اکسیژن, مغزه های رسوبی, فلزات کمیاب حساس به شرایط اکسیداسیون-احیا, حوضه خزر جنوبیSediment constituents, total organic carbon contents, redox-sensitive trace-metals concentrations, and organic matter (OM) types have been analyzed on fifteen sediment cores (73cm-165cm long) taken from the southern part of the South Caspian Basin (SPSCB). 257 samples for sedimentological studies (particles size analysis, mineralogy and biota contents) and 120 samples for organic-inorganic geochemistry studies (TOC, S2 and RSTM concentrations) were analyzed. Sediments on the distal parts of shelf are mud dominated, while slope and proximal parts of the basin plain comprise interbedded debrite, and pelagic-hemipelagic sediments. Several factors (e.g. bottom dissolved oxygen (BDO), TOC, biota content, faecal pellets, and RSTM) suggest that these sediments were deposited under markedly different redox conditions, namely: (1) Shelf and slope settings (oxic sediments), and (2) intraslope basins and basin plain settings (dysoxic sediments). Observations suggest that basin plain and intraslope basins sediments were deposited under oxygen-depleted (oxygen minimum zone) conditions. The dysoxic sediments are enriched in RSTM (V, Zn, Cr, Cu, Ni), with high TOC values, with mud peloids, and contain type II OM, while the sediments of the oxic sediments are enriched in infaunal organisms, faecal pellets, and contain types III and mixture II/III OM.Keywords: Dysoxic sediments, Oxygen minimum zone, Sediment cores, Redox-sensitive trace-metals, South Caspian Basin
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 104 (تابستان 1396)، صص 297 -308انتقال رسوب از راه فرایندهای مختلفی صورت می گیرد و بررسی منشا آنها اهمیت ویژه ای دارد. در پژوهش حاضر از رسوبات سطحی منطقه استان سمنان و شمال خاوری اصفهان (خور و بیابانک) برای بررسی و احتمال انتقال توسط باد نمونه برداری صورت گرفته است. برای بررسی های ژئوشیمیایی 43 نمونه رسوب سطحی جمع آوری شد. نمونه ها در آزمایشگاه سازمان زمین شناسی به روش (ICP) تجزیه شدند. پس از انچام آزمایش داده های پرت حذف و برای اطمینان از درستی این امر، تجزیه مقایسه ای میانگین ها (آزمون تی مستقل (Independent – sample T Test)) میان عناصر مورد مطالعه به کار گرفته شد. برای اطمینان از ارتباط میان عناصر از تحلیل مولفه اصلی، تحلیل همبستگی (یا ضریب همبستگی)، تحلیل خوشه ای، تحلیل عاملی و جعبه واریمکس استفاده شد. در منطقه استان سمنان عناصر Zn، V، Ti، Sn، Sc ،P، Ni، Mn، Cu، Cr، Co، Cd، Ba، As همبستگی خوبی دارند. قرارگیری این عناصر در یک گروه فاکتور آماری خاستگاه یکسان آنها را نشان می دهد و در ارتباط با فرایندهای زمین زاد و واحدهای سنگی رخنمون یافته منطقه مانند آتشفشانی های متوسط تا بازیک هیالوکلاستیک، آندزیت، بازالت و توف برش در پیرامون منطقه مورد مطالعه است. در منطقه خور و بیابانک عناصر V، Ti، Sn، Sc، Pb، P، Ni، Mn، Cu، Cr، Co، Cd و Zn همبستگی خوبی نشان می دهند که احتمالا بیانگر خاستگاه آنها از سنگ های الترامافیک دگرسان شده پروتروزوییک تا پالئوزوییک پیشین انارک- خور است. وجود عامل های مثبت در مناطق مورد مطالعه در گروه 1، 3 و 4 رده بندی عناصر می تواند تحت تاثیر سازندهای زمین شناسی منطقه باشد که بیشتر نقش عامل زمین زا دارد و گروه 3 از یک سو تحت تاثیر سازندهای زمین شناسی منطقه و از سوی دیگر تحت تاثیر فعالیت های انسانی یا فعالیت های کشاورزی باشد که نقش عامل زمین زا و انسان زا نامیده می شود.کلید واژگان: تجزیه عنصری, استان سمنان, ژئوشیمی, شمال خاوری اصفهان (خور و بیابانک), منشاSediment transport occurs through various processes, whereby their origin is of great importance. Surface sediments of the Semnan province and NE Isfahan province (Khour and Biabanak) were sampled to examine the possibility of transportation by wind. Hence, 43 samples collected from surficial sediments of the Semnan and Isfahan provinces were analyzed using ICP method in the geochemistry lab of the Geological Survey of Iran. After testing outlier data were excluded from any further processing. To ensure confidence of any possible relation between elements, multiple statistical approach including principal component analysis (Pearson correlation), correlation analysis, cluster analysis, factor analysis and varimax boxes were applied. The results show that the elements including Zn, V, Ti, Sn, Sc, P, Ni, Mn, Cu, Cr, Co, Cd, Ba, represent reasonable correlation for samples of the Semnan province. Coeval existing of Co, Mn and Ni may reflect their geogenic source, particularly from intermediate to basic volcanic rocks exposed around the area. In Khour and Biabanak area, V, Ti, Sn, Sc, Pb, P, Ni, Mn, Cu, Cr, Co, Cd, Zn are closely related, which probably points to their origin from altered ultramafic rocks of the Proterozoic-early Paleozoic exposed around the area. There are positive factors in levels 1, 3 and 4 may be affected by various geological formations exposed around the studied areas. However, combined role of human or agricultural activity are more plausible for level 3 in factor analysis.Keywords: Elemental analysis, Semnan province, Geochemistry, NE Isfahan (Khour, Bianabak), Source
-
سازند نایبند با سن تریاس پسین (نورین-رتین) به طور گسترده در زیر پهنه طبس در خاور ایران مرکزی رخنمون دارد. این سازند با 1410 متر ستبرا در ناحیه پروده، عمدتا از ماسه سنگ، آهک ماسه ای، مارن، شیل زغال دار (افق های زغال دار) و شیل تیره تشکیل شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ژئوشیمی آلی، پتانسیل هیدروکربن زایی، نوع کروژن، بلوغ حرارتی و شناخت شرایط رسوب گذاری سازند نایبند می باشد. 86 نمونه از شیل های زغالی و شیل های تیره برداشت شد و مورد آنالیز راک-اول VI قرار گرفت. نتایج آنالیز ژئوشیمیایی نشان می دهد که مقدار کربن آلی کل در شیل های زغالی بیش از 4 درصد وزنی و در شیل های تیره کم تر از 4 درصد وزنی است. با توجه به شاخص هایی نظیر S1، S2 و S1+S2، سازند نایبند توان ضعیفی برای تولید هیدروکربن دارد. با توجه به مقادیر شاخص هیدروژن، نمونه ها عمدتا گاز زا (شیل های تیره) تا دارای پتانسیل ضعیف تولید (شیل های زغالی) هستند. بررسی نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بیش تر کروژن های این سازند در شیل های زغال دار از نوع IV و در شیل های تیره از نوع III و IV هستند. مقادیر انعکاس ویترینیت شیل های زغال دار (84/0-12/1درصد) نشان می دهد که شیل های زغال دار در مرحله بالغ (به دلیل غنی بودن از مواد آلی اکسید شده دارای توان اندک هیدروکربن زایی) قرار گرفته اند. چگونگی توزیع نقاط در نمودار تعیین رخساره آلی بیانگر وجود رخساره های آلی غالب D و CD (شرایط رسوبی شدیدا اکسیدان تا اکسیدان) برای این واحد سنگی است. بر اساس مقادیر شاخص هیدروژن و کربن آلی کل، اکثر نهشته های مورد مطالعه در شرایط افت نسبی سطح آب دریا نهشته شده اند.کلید واژگان: سازند نایبند, ژئوشیمی آلی, هیدروکربن زایی, کروژن, رخساره آلیThe Upper Triassic Nayband Formation is widely exposed in the Tabas subzone, East Central Iran. This formation is 1410 meters thick, mainly comprises sandstone, sandy limestone, marl, coalificated shale (Coal seam) and dark shale in Parvadeh area. This study tries to reconstruct the hydrocarbon production potentiality, organic geochemistry, kerogen type, thermal maturity and recognition of depositional condition of the Nayband Formation. Totally 86 samples (coal seams and dark shales) were collected. These samples were analyzed by Rock-Eval type VI. Geochemical analysis results revealed that TOC content is more than 4 Wt% in the coalificated shales and in the dark shales is less than 4 Wt%. Parameters such as S1, S2, S1 S2 suggest poor hydrocarbon production. Other parameters such as HI suggest poor hydrocarbon production potential (coalificated shales) to gas prone source rock (dark shales). Results also revealed that the organic matter mainly contain type IV kerogen in the coalificated shales and predominately comprises kerogen types III and IV in the dark shales. Vitrinite reflectance of the coalificated shales (0.84-1.12 %) indicate that the coalificated shales are at the mature stage (enrichment of oxidized organic matter indicates poor hydrocarbon production). Organic facies of this rock unit indicates that these sediments predominately comprises organic facies types D and CD which implying highly oxic to oxic conditions during the deposition. Based on HI and TOC parameters, major of these sediments were deposited during relative sea-level fall.Keywords: Nayband Formation, Organic geochemistry, Hydrocarbon production, Kerogen, Organic facies
-
به منظور بررسی رسوب شناسی، محیط های رسوبی و ژئو شیمی آلی در بخش جنوبی حوضه خزر جنوبی، تعداد 124 نمونه رسوب سطحی (نواحی کم ژرفا تا ژرف) با نمونه گیر فکی برداشت شده و از نظر کربن آلی کل و s2 (پیرولیز راک-اول)، محتوی زیستی (موجودات آشفته کننده)، اندازه ذرات و کانی شناسی تحت آنالیز قرار گرفتند. بر پایه داده های لرزه ای کم ژرفا و مشاهدات میدانی، محیط های دلتا، سکوی قاره، شیب قاره و دشت حوضه شناسایی گردیدند. ذرات تشکیل دهنده این ناحیه به سه گروه آواری (کوارتز، خرده سنگ کربناته و غیر کربناته، فلدسپات، مسکویت و کانی های رسی اسمکتیت، کائولینیت، ایلیت و کلریت)، آلی- زیستی (پوسته موجوداتی نظیر دوکفه ای، استراکود و گاستروپود) و قطعات غیر اسکلتی (پلوئید های آهکی گلی) تقسیم شده است. چندین شاخص نظیر میزان کربن آلی کل، نوع مواد آلی و محتوی زیستی نشان دهنده شرایط متفاوت اکسیدان (رسوبات سکو و شیب قاره) و فقیر از اکسیژن (رسوبات ژرف دشت حوضه) می باشد. رسوبات فقیر از اکسیژن، غنی از مواد آلی نوع II و حاوی کربن آلی کل بیش از 1 درصد وزنی می باشند، در حالی که رسوبات مناطق اکسیدان، غنی از پوسته موجودات ساکن در بین رسوبات (نظیر گاستروپودا و استراکودا)، حاوی مواد آلی نوع III و کربن آلی کل کم تر از 1 درصد وزنی می باشند. این موارد نشان دهنده حفظ بهتر مواد آلی در مناطق ژرف تر (دشت حوضه) می باشد. مواد آلی نوع III نشان دهنده ورود مواد آلی خشکی زی (قاره ای) به رسوبات سکو و شیب قاره می باشد.کلید واژگان: ژئوشیمی آلی, محیط رسوبی, کربن آلی کل, مواد آلی قاره ای, حوضه خزر جنوبیIn order to study sedimentology, depositional settings and organic geochemistry in the southern part of the South Caspian Basin, 124 surface samples were taken from shallow to deep water with utilizing Van Veen Grab. All samples were analyzed for total organic carbon (TOC), S2 (Rock-Eval Pyrolysis), biota content (bioturbating organisms), particles size and mineralogy. Based on shallow seismic data, a range of depositional settings were distinguished including delta, shelf, slope, and basin plain. Composition of samples revealed detrital particles (quartz, feldspar, muscovite, carbonate and non-carbonate rock fragments and clay minerals (illite, chlorite, kaolinite, smectite)), as well as organic/biogenic components (i.e. bivalves, gastropods, ostracods) and non-skeletal particles (i.e. mud peloids). Several factors (e.g. TOC, organic matter type, biota content) suggest that these sediments were deposited under markedly different redox conditions, namely: (1) shelf and slope settings (oxic sediments), (2) basin plain settings (dysoxic sediments). The dysoxic sediments are enriched in type II organic matter (OM) with high TOC content (>1wt. %) while the oxidized sediments are enriched in infaunal organisms (i.e. ostracods and gastropods), and contain type III OM with low TOC content (Keywords: Organic geochemistry, depositional setting, total organic carbon, terrestrial organic matter, South Caspian Basin
-
به منظور بررسی ژئوشیمی آلی رسوبات بستر در محدوده خور موسی و نواحی دریایی مجاور آن، 61 نمونه رسوب سطحی برداشت شد. بر پایه تحلیل دانه بندی صورت گرفته از این رسوبات، 4 نوع اصلی رسوب شامل: گل، گل ماسه ای، ماسه گلی و ماسه گلی با کمی گراول شناسایی شدند. رسوبات یاد شده از ذرات آواری (کوارتز، فلدسپار، خرده سنگ، قطعات خرده سنگی کربناتی و کانی های رسی) و شیمیایی- بیو شیمیایی (پوسته دوکفه ای، گاستروپود، روزن بران، استراکود و بریوزوآ) تشکیل شده اند. بر پایه مطالعات ژئوشیمی آلی، مقدار کربن آلی کل از 0/11 تا 0/70 درصد وزنی متغیر است که در رسوبات گلی در بیشتر نمونه های مطالعه شده، افزایش می یابد. کروژن های مطالعه شده (بر پایه نمودار S2/TOC)، نشان دهنده فراوانی کروژن های نوع III (33 درصد) و مخلوط III-II (55 درصد) است. همچنین نمودار شاخص هیدروژن در برابر Tmax، نتایج یکسانی به دست می دهد. کروژن های مطالعه شده، نشان دهنده متاثر بودن بیشتر منطقه از ورود مواد آلی قاره ای (رودخانه ای، نوع III) نسبت به مواد آلی دریایی (نوع II) است.
کلید واژگان: ژئوشیمی آلی, خلیج فارس, خور موسی, کروژن, مواد آلی قاره ای, کربن آلی کلIn order to study of organic geochemistry of bed sediments in Khowr-e-Mussa and its adjacent marine areas, 61 surface sediment samples were collected. Based on granulometric analysis of the sediments, 4 major sedimentary types comprising mud, sandy mud, muddy sand, and slightly gravelly muddy sand were determined. The bed sediments are mainly composed of terrigenous (quartz, feldespar, rock fragments, carbonate lithics and clay minerals) and chemical – biochemical (bivalve, gastropod, foraminifera, ostracod and bryozoa) particles. Based on the organic geochemistry studies, the total organic carbon (TOC) varies 0.11 to 0.70 %wt, which increases in the muddy sediments. The studied kerogens (based on S2/TOC diagram) indicate that the kerogen types III (3) and mixture of III-II (U) are the most abundant. In addition, the hydrogen index versus Tmax diagram, revealed the similar results. The studied kerogens indicated that this part of the Persian Gulf affected by the transportation of terrestrial (fluvial, III type) rather than the marine organic matter (II type).Keywords: Organic Geochemistry, Persian Gulf, Khowr, e, Mussa, Kerogen, Terrestrial Organic Matter, Total Organic Carbon -
فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی، سال بیست و نهم شماره 4 (پیاپی 53، زمستان 1392)، صص 93 -110به منظور بررسی ژئوشیمی آلی رسوبات بستر در بخش شمالی خلیج فارس، تعداد 130 نمونه رسوب سطحی برداشت گردید. رسوبات مذکور از ذرات آواری (کوارتز، فلدسپار، خرده سنگ، قطعات خرده سنگی کربناته و کانی های رسی) و شیمیایی- بیو شیمیایی (پوسته دوکفه ای، گاستروپود، فرامینیفرا، استراکود و بریوزوآ) تشکیل شده اند. بر پایه مطالعات ژئوشیمی آلی، مقدار کربن آلی کل از 03/0 تا 48/1درصد وزنی متغیر است که در رسوبات گلی در اغلب نمونه های مطالعه شده، افزایش می یابد. مقادیر S2 و کربن آلی کل در بخش های عمیق تر و دور از ساحل نسبت به مناطق ساحلی و کم عمق افزایش یافته است که این موضوع نشان دهنده پتانسیل بیشتر حفظ مواد آلی در بخش های عمیق تر خلیج فارس می باشد. همچنین در رسوبات بستر خلیج فارس کروژن های تیپ II، III، مخلوط II-III و مخلوط III-II وجود دارد که از سمت شمال شرق خلیج فارس (هرمزگان) به سوی شمال غرب (بوشهر و خوزستان) به دلیل تمرکز بیشتر رودخانه های ورودی در نواحی غربی نسبت به شرقی، افزایش در کروژن های تیپ III (مواد آلی قاره ای) و مخلوط III-II مشاهده می شود.
کلید واژگان: ژئوشیمی آلی, خلیج فارس, کروژن, مواد آلی قاره ای, کربن آلی کل -
این مطالعه با استفاده از بازتاب داده های لرزه ای کم ژرفا با قدرت تفکیک بالا به بررسی و تعیین رخساره های لرزه ای در آبراهه شمال جزیره قشم در خاور خلیج فارس می پردازد. داده های لرزه ای با دستگاه ساب باتم پروفایلر (Sub bottom profiler) برداشت و با نرم افزار ISE تفسیر شدند. در مطالعات انجام شده روی رسوبات جوان تر از سازند آغاجاری، 7 نوع رخساره ی لرزه ای بر روی داده های لرزه ای تشخیص داده شد. این رخساره ها از دامنه، پیوستگی، فرم هندسی یا طرح درونی و طرح برانبارش با یکدیگر متفاوت هستند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که رخساره های لرزه ای دست کم در دو محیط رسوبی با شرایط متفاوت تشکیل شده اند. رخساره های لرزه ای در بخش پایینی با دامنه نسبتا«ضعیف و پیوستگی و تداوم جانبی خوب، نشان دهنده تشکیل آنها در محیط رسوبی با تغییرات کم شرایط محیطی (دریایی) است. رخساره های لرزه ای بخش بالایی با دامنه های متفاوت، طرح Progrdation و گسترش جانبی محدود ویژگی هایی شبیه محیط دلتایی کوچک مقیاس را نشان می دهد. این رخساره ها در 5 دوره مجزا که با مرزهای فرسایشی مشخص است، تشکیل شده اند. تغییر شرایط محیط رسوب گذاری و منطقه تامین کننده رسوبات وارده به حوضه به خوبی از روی رخساره های لرزه ای قابل استناد است. در زمان تشکیل رخساره های LAP-C و MAC رسوبات از سوی جزیره قشم و در هنگام تشکیل رخساره های LAC و HAC از سوی شمال وارد حوضه رسوبی شده است.
کلید واژگان: داده های لرزه ای, رخساره های لرزه ای, جزیره قشم, خلیج فارسUsing high-resolution shallow seismic data, we have investigated the seismic facies in northern Qeshm Island waterways in East of Persian Gulf. Seismic data obtained with Sub-bottom profiler and then interpreted by ISE software. Studies lead to recognizing 7 types seismic facies on seismic data. These facies are detectable by amplitude, continuity, geometry, internal pattern and staking pattern from each other. Results show that seismic facies formed in two various environments condition. Lower part facies have low amplitude with high lateral continuity and sustainability; but upper seismic facies have various amplitude with low lateral continuity. These facies have deposited in five periods that separate with erosional surfaces. Changes of depositional environments and province region of sediment supply can be realize from seismic facies. So, through deposition of LAP-C and MAC facies sediments have supplied from Qeshm Island; but, at the time of deposition of LAC and HAC sediments interred from the North.Keywords: Seismic Data, Seismic Facies, Qeshm Island, Persian Gulf -
این پژوهش نشان می دهد که سطح اکسیژن محلول، محتوی زیستی، زیست آشفتگی و اندازه ی ذرات، توزیع کربن آلی کل (TOC) در رسوبات سطحی بخش شمالی خلیج فارس (از تنگه ی هرمز تا خور موسی) را کنترل می کند. پانصد و بیست و پنج نمونه ی رسوب سطحی از عمق ده تا صد متری با نمونه گیر فکی برداشت شده و از نظر کربن آلی کل (پیرولیز راک-اول)، محتوی زیستی (موجودات زیست آشفته کننده) و اندازه ذرات (رسوب شناسی) تحت آنالیز قرار گرفتند. رسوبات بستر از ذرات آواری (کوارتز، فلدسپار، خرده سنگ و کانی های رسی) و شیمیایی- بیوشیمیایی (پوسته دوکفه ای، گاستروپودا، استراکودا، بریوزوآ، فرامینیفر های کف زی و پلانکتونیک، خار اکینودرم و قطعات اسکلتی ماهیان) تشکیل شده اند. بر پایه ی مطالعات انجام شده، رسوبات گلی، کربن آلی کل (03/0 تا 48/1 درصد وزنی) و فرامینیفر های پلانکتونیک (مانند گلوبوروتالیده و سیکلومینا) در بخش های عمیق تر شرقی و میانی ناحیه مورد مطالعه نسبت به مناطق ساحلی افزایش و سطح اکسیژن محلول (5 تا 2/6 ppm) کاهش یافته است که نشان دهنده ی قابلیت بیشتر حفظ مواد آلی در رسوبات گلی خلیج فارس با سطوح پایین تر اکسیژن محلول و زیست آشفتگی کمتر (کاهش محتوی کف زی) استکلید واژگان: محتوی زیستی, زیست آشفتگی, کربن آلی کل, رسوبات بستر, فرامینیفر پلانکتونیک, خلیج فارسThis study revealed that the dissolved oxygen level، biogenic content، bioturbation and particles size control the distribution of total organic carbon (TOC) in the surfacial sediments of Northern part of the Persian Gulf (from Strait of Hormoz to Khowr-e-Mussa). 525 surface sediment samples taken between 10 and 100 m water depth with Van Veen Grab were analyzed for biogenic content (bioturbating organisms)، TOC (Rock-Eval Pyrolysis)، mineralogy and particles size. Bed sediments are composed of terrigenous (quartz، feldspar، rock fragment and clay minerals) and chemical-biochemical (bivalve، gastropod، ostracod، bryozoa، planktonic and benthic foraminifera، echinoderm spine and fish notochord) particles. Based on these studies، muddy sediments، total organic carbon (0. 03 to 1. 48 wt%) and planktonic foraminifera (such as cyclomina and globorotalides) are increased and dissolved oxygen level (5 to 6. 2 ppm) is decreased in deeper parts of eastern and middle sections of studied area than coastal area which indicates high potential for organic matter preservation in muddy sediments of the Persian Gulf with lower dissolved oxygen level and lower bioturbation (decrease in benthic content).Keywords: Biogenic content, Bioturbation, Total organic carbon, Bed sediments, Planktonic foraminifera, Persian Gulf
-
فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی، سال بیست و هفتم شماره 4 (پیاپی 45، زمستان 1390)، صص 101 -120در این پژوهش سعی شده است محدوده ای به وسعت حدود 20 کیلومتر مربع واقع در تنگه خوران (محدوده بین بندر لافت و بندر پهل در استان هرمزگان) مورد مطالعه ژئوفیزیکی کم عمق و رسوب شناسی قرار گرفته تا اطلاعاتی در زمینه اشکال بستر در این منطقه بدست آید.
بر اساس مطالعات انجام شده،، اشکال بستر در این منطقه شامل دون های ساده بزرگ مد غالب با طول موج بین 10 تا 100 متر، دون های مرکب متوسط تا بسیار بزرگ مد غالب با طول موج بین 5 تا 100 متر، دون های ساده - مرکب بزرگ تا بسیار بزرگ جزر غالب با طول موج بین 30 تا بیش از 100 متر و دون های ساده متوسط تا بسیار بزرگ جزر غالب می باشد. بیشترین طول موج مشاهده شده در منطقه مربوط به دون های مرکب بزرگ تا بسیار بزرگ با مقدار 300 متر و ارتفاع 10 متر می باشد که اشکال بستر کوچکتر با طول موج 20 تا 30 متر بر روی بخش با شیب کم آن ها، تشکیل شده است. در جریان های تشکیل دهنده دون ها (رژیم جریانی پایین) در این منطقه سرعت جریان و انتقال رسوبات ازبخش فرورفته تا خط الراس افزایش می یابد و رژیم حرکتی دون ها به سمت پایین دست جریان می باشد. بر اساس مطالعات دانه سنجی و مرفوسکوپی، رسوبات تشکیل دهنده اشکال بستر عمدتا«از ذرات درشت در محدوده ماسه متوسط تا گرانول (2 تا2- Ø) تشکیل شده است (دامنه اندازه رسوبات تشکیل دهنده در منطقه مورد مطالعه از رس تا گرانول می باشد). ترکیبات آن ها شامل اجزای گراولی – سیلتی بیوکلاستیک با اجزای تخریبی (کوارتزدر اندازه سیلت – ماسه ریز، خرده سنگ در اندازه گرانول- سیلت و میکا) می باشد.
کلید واژگان: تنگه خوران, اشکال بستر, دون, رسوب و دانه سنجی -
سازند پابده در مناطق مورد مطالعه (در شمال غرب حوضه زاگرس و فروافتادگی دزفول شمالی) از تناوب سنگ آهک های نازک لایه تا ضخیم لایه (مادستون آهکی، وکستون، پکستون و گرینستون) و شیل های خاکستری روشن تا تیره که غنی از فرامینیفرهای پلانکتونیک هستند، تشکیل شده است. با توجه به ویژگی رخساره های میکروسکوپی مطالعه شده و بررسی تغییرات عمودی رخساره های این سازند در برش تیپ، محیط رسوبی از یک رمپ بیرونی با رخساره های پلاژیک و شرایط احیایی تا کمی احیایی تدریجا به یک رمپ میانی متاثر از توفان با رخساره های پر انر ژ ی پشته های االیتی و نهایتا«به یک لاگون (رمپ درونی) تحول یافته است که در آن توفان نقش بسزایی در فرایند های حمل و نقل رسوبات و ته نشینی آنها ایفاء نموده است. رخساره های توفانی با ساختمان های رسوبی ویژه خود از قبیل قاعده فرسایشی، چینه بندی متقاطع پشته ای، دانه بندی تدریجی، لامیناسیون متقاطع ریپلی، ریپل مارک و تناوب لامینه های نازک رسوبات خرده های بیوکلاستی بر جای مانده با گل آهکی در رمپ میانی تشکیل شده است. بر اساس مطالعات مشابه صورت گرفته درشمال غرب حوضه زاگرس، محیط رسوبی سازند پابده از رمپ بیرونی با رخساره های پلاژیک و توربی د ایتی (میکروفاسیس های B 4 و C 4) و شرایط احیایی تا فقیر از اکسیژن (رخساره های حاوی 5/2% T OC >) تدریجا به یک رمپ میانی تحول یافته است که جریانات دریایی نقش بسزایی در فرایندهای حمل و نقل رسوبات و ته نشینی مجدد آنها ایفا نمودند.
کلید واژگان: رخساره میکروسکوپی, توربیدایت, رسوبات توفانی, محیط رسوبی, سازند پابدهPabdeh Formation in studied area (northwest of Zagros Basin and north Dezful Embayment) comprises alternation of thin to Thic limestones (lime mudstone, wackestone, packstone and grainstone) and dark to light gray shale beds, rich in planktonic microfauna. Vertical stacking of these facies suggests that depositional environment of the type section evolved gradually from an outer ramp with planktonic facies and anoxic to suboxic conditions in to a mid ramp with high energy oolitic shoal facies and inner ramp with lagoonal facies. In the mid ramp, strong storms were important for sediment transport and sedimentation. Storm deposits (carbonate tempestite facies) with their unique sedimentary structures such as erosional basal contact, hummocky cross-stratification, normal grading, ripply cross-lamination, ripple mark on top of each event bed, couplets of fine (lime mudstone) and coarse (shell-lags) laminae, deposited in this suite. Based on the same studies in the northwest of Zagros Basin, suggest a shallowing-upward trend of the facies deposited in a distally steepend carbonate ramp, wherein the depositional setting evolved from an outer ramp with pelagic and turbidite facies (Microfacies 4B and 4C) and reducing condition to oxygen depleted waters (TOC>2.5%) that gradually changed into middle ramp where marine currents (e.g. turbidity currents) had important roles in sediment reworking and redeposition.
-
به منظوربررسی نقش پارامتر های راک – اول در تعیین نوع کروژن، سیستم تراکت و پتانسیل هیدروکربن زایی، سه ناحیه متفاوت {سازند پابده در زون زاگرس چین خورده، زیر زون رزن- آبگرم (رسوبات ژوراسیک برش ده لیان و قمشلو) ومغزه 15 متری از رسوبات بستر خلیج فارس در ناحیه بوشهر} مورد نمونه برداری قرار گرفتند. مشاهدات صحرائی و بررسی های صورت گرفته بر رخساره های ژوراسیک زیر زون رزن- آبگرم نمایانگر آن است که برش قمشلو از چهار بخش (ماسه سنگ زیرین، شیل های ماسه ای، ماسه سنگ بالایی و تناوب ماسه سنگ با شیل های میکادار) و برش ده لیان از پنج بخش (شیل، سیلتستون، ماسه سنگ زیرین، آهک های ماسه ای و ماسه سنگ بالایی) تشکیل شده است. بر اساس مطالعات مشابه انجام شده بر رخساره های سازند پابده (مادستون، پکستون، وکستون و شیل) هفت گروه رخساره میکروسکوپی (Microfacies) شناسایی گردیدند. بر اساس آنالیز دانه بندی صورت گرفته بر مغزه مطالعه شده از رسوبات بستر خلیج فارس در منطقه ساحلی بوشهر 5 نوع رسوب سیلت رسی، رس سیلتی، گل ماسه ای، گل گراولی و ماسه گلی گراولی شناسایی شدند.
بر پایه مطالعات ژئوشیمی آلی، 65 درصد نمونه های بیتومین دار بخش های میانی و تحتانی سازند پابده در مرحله بالغ (تولید نفت) و 35 درصد آن ها در مرحله نابالغ قرار گرفته اند. بر اساس همین مطالعات نمونه های زیر زون رزن- آبگرم، گاز زا می باشند ولی از نظر توان هیدرو کربن زایی در رتبه ضعیف (Poor) قرار می گیرند. با بررسی کروژن های مطالعه شده، در سازند پابده فراوانی با کروژن های تیپ II و II-III، در مغزه بوشهر فراوانی با کروژن های تیپ II، III و مخلوط II-III و در زیر زون رزن – آبگرم فراوانی با کروژن های تیپ III و IV می باشد. بر اساس دیاگرام شاخص هیدروژن در برابر TOC، نتایج زیر بدست می آید: برای مغزه بوشهر، 73 درصد از نمونه های مطالعه شده مرحله پیشروی آب دریا و 27 درصد مرحله سطح پایین آب را نشان می دهند. همچنین نمونه های سازند پابده مرحله پیشروی آب دریا و نمونه های زیر زون رزن – آبگرم مرحله سطح پایین آب را نشان می دهند.
کلید واژگان: راک, اول, کروژن, سیستم تراکت, پتانسیل هیدروکربن زایی, مرحله پیشروی آب دریا, ژئوشیمی آلیIn order to determine kerogen type, system tract and hydrocarbon production potential three different regions, including Pabdeh Formation in folded Zagros zone, Razan/Ab-e-Garm subzone (Jurassic sediments of Dehlyan and Ghameshlo sections) and 15m core of the Persian Gulf bed sediments in Bushehr region were investigated using Rock-eval parameters. Field studies and examinations on Jurassic facies of Razan/Ab-e-Garm subzone indicate that Ghameshlo section contains four parts (lower sandstone, sandy shale, upper sandstone and alternation of sandstone and mica-bearing shale), and Dehlyan section has five parts (shale, siltstone, lower sandstone, sandy limestones and upper sandstone). Based on similar studies on Pabdeh Formation facies (mudstone, packstone, wackestone and shale), seven group of microfacies were studied. Based on granulometry analysis on studied core of the Persian Gulf in the coastal area of Bushehr, five sedimentary types comprising clayey silt, sandy mud, Gravelly mud, gravelly muddy sand were determined. Based on organic geochemistry studies, 65% of bitumen-bearing samples in of middle and lower parts of pabdeh formation are in mature (oil-prone), and 35% in immature stages. Based on these studies, samples of Razan/Ab-e- Garm subzone produce gas. But these mentioned samples are poor in hydrocarbon generation. Studied kerogens indicate the following results; kerogen types II and II-III are the most abundant in Pabdeh Formation, kerogen types II,III and mixture of II-III are in majority in Bushehr core, and kerogen types III and IV are the commonest in Razan/Ab-e-Garm subzone. Based on hydrogen index versus TOC (total organic carbon) diagram, the results are as follows.In Bushehr core, 73% of studied samples indicate transgressive systems tract, and 27% of them are placed in low stand system tract. Meanwhile, Pabdeh Formation samples indicate transgressive systems tract, and Razan/Ab-e-Garm samples exhibit low stand system tract.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.