به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رضا عباسی

  • رضا عباسی، مهدی حامد سقایان*، علی اصغر فهیمی فر

    تئاتر بدن محور گونه ای از تئاتر است که در آن بدن و ادراک بدنی بازیگران به عنوان شاخص اصلی اجرا محسوب می شود و داستان و درون مایه ی اثر از طریق حرکات فیزیکی و کنش های بدنی بازیگران روایت می شود. در طی سال های اخیر مطالعات بینارشته ای در تدوین نظریه های پیشرو تئاتری نقش به سزایی ایفا کرده اند و موجب شکل گیری مباحث جدید و متنوع در مطالعات تئاتری شده اند؛ ازاین رو نقش مطالعات بینارشته ای در تدوین و شکل گیری نظریه های نوین اجرایی تئاتر غیرقابل انکار است. یکی از مهم ترین رویکردهای فلسفی که مورد اقبال تئوریسین های هنرهای اجرایی و مطالعات تئاتری قرارگرفته رویکرد «پدیدارشناسی تئاتر» متاثر از رویکرد فلسفی مرلوپونتی است. در این مقاله به درهم تنیدگی فلسفه و عمل تاکید می شود که چگونه می توان زمینه ی مشترک و پتانسیلی جدید برای درک فرایندهای تمرینی در تئاترهای بدن محور به وجود آورد و در این حوزه، می توان رویکرد مفهومی جدیدی را برای درک مفهوم بدنمندی در فرایند تمرین تئاتری مبتنی بر شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند ایجاد کرد. هدف این مقاله تبیین عناصر و ویژگی های شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند مبتنی بر مفاهیم پدیدارشناسی مرلوپونتی است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، درصدد پاسخ به این سوال است که چگونه می توان بر اساس مفاهیم پدیدارشناسی مرلوپونتی بستری مناسب برای مطالعه، تبیین و تحلیل پدیدارشناسانه شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند در تئاترهای بدن محور فراهم آورد؟ براساس رویکرد پدیدارشناسی و آرای مرلوپونتی، نتیجه ی به دست آمده نمایان گر این است که در شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند بدن «بازیگر اجراگران» به عنوان عنصر قالب و بستر اصلی فرایند خلق رویدادها در فرایند تمرین نقش اساسی را ایفا می کند. این شیوه ی تمرینی با تاکید بر مفهوم «بازیگر اجراگر» و مفهوم «بازتاب بدنمند» روشی برای فرایند تمرین بدنمند پیشنهاد می دهد که مبتنی بر شاخصه های همچون «تجربه بدنمند بازیگر اجراگران در فرایند تمرین»، «درهم تنیدگی من دیگری با یکدیگر در جایگاه سوژه ابژه در جهان زیسته تمرین»، «ادراک بدنمند مشارکت کنندگان با تمامی اجزا و عناصر و اشیاء موجود در فضا/محیط تمرین» و «ادراک بدنمند/حسی اجراگران در مواجهه با جهانی که با آن در تعامل هستند» به اکتشاف مجدد فضا/محیط تمرین تاکید می کند.

    کلید واژگان: مرلوپونتی, بدن ذهن, تمرین بدنمند, بازیگر اجراگر, بازتاب بدنمند, فرایندهای تمرینی فضاساز, بدنمند
    Reza Abasi, Mahdi Hamedsaghaian *, Aliasghar Fahimifar

    The theorizing process in the field of bodily exercise processes is significantly based on Merleau-Ponty's concept of corporeality and sensory perception of the rehearsal process as a bodily function. In order to reach the body's understanding of the rehearsal process, it is not only necessary to explain the body in terms of philosophical paradigms, but it is also necessary to explain the characteristics of  Embodied/ Space- making rehearsal processes based on Merleau-Ponty's ideas. In this article, the intertwining of philosophy and practice is emphasized in order to understand  how a common ground and a new potential for understanding the training processes in body-oriented performances can be achieved, and in this field, a new conceptual approach can be used to understand the concept of physicality in the rehearsal process based on the training method. The purpose of this article is to explain the elements and characteristics of an Embodied/Space- making rehearsal method based on the concepts of Merleau-Ponty's phenomenology. This article, with a descriptive-analytical method and using library and internet resources, tries to answer the question of how, based on Merleau-Ponty's concepts of phenomenology, a suitable context can be found for the study, explanation and phenomenological analysis of the practice of creating space. Based on the phenomenological approach and Merleau-Ponty's ideas, the obtained result shows that in the training method of an Embodied/ Space- making rehearsal, the body of the "actor-performers" plays an essential role as an element of the template and the main platform of the process of creating events in the training process. This method of training by emphasizing the concept of "actor-performer" and the concept of "embodied reflection" suggests a method for the process of embodied training based on indicators such as "the embodied experience of actors-performers in the process of training", "the interweaving of self-other with each other in the position of subject-object in the lived world of training" ,"the bodily perception of the participants with all the components and elements and objects in the space/ rehearsal environment" and "the bodily/ sensory perception of the performers in the face of the world with which they interact" and highlights the rediscovery of the space/ rehearsal environment. In this situation, the actors-performers enter a state of being/ doing at that moment and continuously adjust themselves to the changes in the space/ rehearsal environment. This method creates countless expansion and diversity in the process of creating events that can be examined and analyzed based on phenomenology and Merleau-Ponty's terms.

    Keywords: Maurice Merleau-Ponty, Body, Mind, Embodied Practice, Actor, Performer, Embodied Reflection, Embodied, Space Making Rehearsal Processes
  • رضا عباسی، داود طهماسب زاده شیخلار*، حمداله حبیبی، رحیم بدری گرگری

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مولفه های برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی براساس رویکرد تعلیم و تربیت مثبت انجام یافته است. روش پژوهش، کاربردی توصیفی از نوع سنتزپژوهی و تحلیل محتوای اسنادی است. منابع مورد تحلیل در این پژوهش، متون و منابع مرتبط با رویکرد تعلیم و تربیت مثبت بود که از میان آنها چهل منبع داخلی و سی منبع خارجی شناسایی و تحلیل شدند. برای گردآوری داده ها از روش گزارش و ثبت اطلاعات و سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته با فهرست وارسی استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از الگوی هفت مرحله ای سنتزپژوهی مارش و روش کدگذاری باز و محوری استفاده شد. برای روایی از فرمول اسکات و برای اطمینان از نحوه کدگذاری یافته ها از دو ارزشیاب نظرخواهی شده است. براساس فرمول ضریب کاپای کوهن میزان توافق، 0/78 به دست آمد. در تحلیل محتوا، میزان فراوانی هر مولفه در منابع تعیین و درصد آن از کل مشخص شد. یافته های پژوهش نشان داد که برنامه درسی دوره ابتدایی با رویکرد تعلیم و تربیت مثبت شامل چهار بعد زیبایی شناختی، عقل، اخلاق و فطرت است. هر یک از این ابعاد، مرکب از مولفه هایی است که بعد زیبایی شناختی با 13، بعد اخلاق با 12، بعد فطرت با 12 و بعد تعقل با 10 مولفه، به ترتیب بیشترین و کمترین میزان توجه را داشتند. بنابراین می توان گفت برنامه درسی دوره ابتدایی به مولفه های تعلیم و تربیت مثبت توجه دارد.

    کلید واژگان: تعلیم و تربیت مثبت, برنامه درسی, دوره ابتدایی
    R. Abbaasi, D. Tahmaasebzaadeh Shaykhlaar*, H. Habibi, R. Badri Gargari

    In order to identify the dimensions and components of the elementary school’s curriculum, from the positive education perspective, initially from among all the sources and documents related to this perspective, 40 domestic and 30 international sources were chosen and analyzed and then a list of dimensions and components for content analysis of the curriculum was constructed. The gathered data were analyzed using the seven-stage model of synthesis and then evaluated by two evaluators whose measure of agreement was 0.78. The frequency of observing each component within the sources and its percentage was counted and calculated. The results show that the curriculum contains four dimensions of aesthetics, wisdom, morals, and instinct. Within each of these dimensions the following frequencies of categories was observed: 13 in aesthetics, 12 in morals, 12 in instincts, and 10 in wisdom. Thus, it can be concluded that the elementary school’s curriculum does contain components of positive education.

    Keywords: Positive Education, Curriculum, Elementary School
  • رضا عباسی، علی اصغر اکبری موسوی*، یاسر وحیدشاد

    مطالعه حاضر بهینه سازی خواص مکانیکی و ریزساختاری جوشکاری لیزر ابر آلیاژ پایه کبالت هاینس 25 (L-605) را بررسی می کند. تاثیر متغیرهای جوشکاری لیزر مانند قدرت پرتو لیزر، بسامد ضربانی، سرعت جوشکاری و پهنای زمانی ضربان بر خواص مکانیکی و متالورژیکی اتصالات جوش مورد بررسی قرار می گیرد. با بررسی متغیرهای جوشکاری مقادیر G (شیب حرارتی) و R (نرخ انجماد) و  همچنین تحت تبرید (G/R) و سرعت سرمایش (G×R) که بر ریزساختار انجماد غالب هستند، محاسبه و همبستگی ساختاری با خواص مکانیکی حاصل از جوش بررسی می گردد. در این تحقیق بدست آوردن متغیرهای جوشکاری برای ایجاد درصد بالایی از ساختار به صورت دندریت هم محور مد نظر می باشد. بررسی ریزساختاری رشد دانه همپایی و ساختارهای دندریتی در ناحیه جوش را نشان می دهد. سرعت انجماد بالا در حوضچه جوش سبب انجماد دندریتی شد که از دندریت های ستونی دیواره های جوش شروع می شود و به دندریت های هم محور در مرکز جوش منتهی می شود. مقدار ریزسختی در ناحیه جوش برابر 328 ویکرز می باشد که به سختی ماده اصلی بسیار نزدیک است. استحکام کششی نمونه های جوش به حدود %93 و%94 استحکام کشش فلزپایه می رسد. بررسی آزمون کشش نمونه های جوش حاکی از شکست نرم-ترد است. با بررسی میکروسکوپی الکترونی روبشی وجود فرورفتگی ها، شکاف بین دانه ای و ریز حفره ها در ناحیه شکست تایید شد.

    کلید واژگان: هاینس 25, ریزساختار, خواص مکانیکی, جوش لیزر فیبر, رشد همپایی, شکست نگاری
    R. Abbasi, S. A.A. Akbari Mousavi*, Y. Vahidshad

    The present study focuses on optimizing the mechanical properties and microstructure of laser welding in Haynes 25 (L-605) cobalt-based superalloy. Initially, the influence of laser welding variables such as laser power, pulse frequency, welding speed, and pulse width on the mechanical and metallurgical properties of the weld joints is investigated. By examining the welding variables, the values of G (thermal gradient) and R (cooling rate) are calculated, and their ratio (G/R) and cooling rate (G×R), which predominantly affect the solidification microstructure, are determined. The structural correlation with the mechanical properties resulting from welding is examined.  In this research, it is considered to obtain the welding variables to create a high percentage of the structure in the form of equiaxed dendrite. Microstructural analysis reveals the growth of equiaxed grains and dendritic structures in the weld zone. The high cooling rate in the weld pool leads to dendritic solidification starting from columnar dendrites at the weld walls and ending in equiaxed dendrites at the center of the weld. The microhardness value in the weld zone is HV 328, which is very close to the microhardness of the base material. The tensile strength of the weld samples reaches about 93% to 94% of the base metal tensile strength. Tensile testing of the weld samples indicates a ductile-brittle fracture. Examination of the scanning electron microscope confirms the presence of dimples, intergranular cracks, and microvoids in the fracture zone.

    Keywords: Haynes 25, Microstructure, Mechanical Properties, Fiber Laser Welding, Dendritic Growth, Fractography
  • رضا عباسی*، عظیم حمزئیان
    مقوله «انسان شناسی» بعد از خداشناسی، بدون تردید یکی از مهم ترین موضوعات در عرفان است و عارفان در این زمینه، نگاه ویژه و تفسیر خاصی داشته اند. ابوعبدالله نفری، به عنوان یکی از همین عارفان، گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب «المواقف» و «المخاطبات» در بندهای متعدد و با زبانی بسیار پیچیده، ارائه داده است. از این رو می توان نگرش انسان شناسانه او را از این گزارش های شهودی، استنباط نمود. شناخت انسان در اندیشه این عارف دارای ابعاد مختلفی است که یکی از آن ها بحث از انسان مرتبط با ماسوای حق است. پرسش اصلی این پژوهش، به طور مشخص این است که «انسان این جهانی» در اندیشه عرفانی نفری چه ویژگی هایی دارد؟ با این هدف نگارندگان با روش توصیفی-تحلیلی، محتوای «انسان شناسانه» اندیشه عرفانی وی را با تمرکز بر مطالب مربوط به «انسان مادون»، استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده اند که نفری اصرار زیادی بر این مطلب دارد که انسان در برزخ «حق» و «ماسوا» قرار دارد و این جایگاه مهم ترین عامل ابتلا و آزمون انسان است. او همچنین مصادیق ماسوای حق را محدود به موجودات آفاقی ندانسته و برخی ساحت های وجودی خود انسان را نیز ازجمله مصادیق ماسوای حق می داند.
    کلید واژگان: انسان شناسی عرفانی, عبدالجبار نفری, المواقف و المخاطبات, انسان مادون, انسان این جهانی
    Reza Abasi *, Azim Hamzeian
    Following theology, anthropology is undoubtedly one of the most important issues in mysticism, and mystics have had a unique perspective and interpretation in this regard. Abu Abdollah Neffari, as one of these mystics, has presented his mystical experiences in numerous verses in the two books Al-Mawaqef and Al-Mukhatabat, using a highly intricate language. Hence, his anthropological approach can be inferred from these intuitive reports. Human recognition in the thought of this mystic has various dimensions, one of which involves the discussion of the human in relation to this world. The main question of this research is as follows: What are the characteristics of “this world’s man” in Neffari’s mystical thought? With this aim, the authors, using a descriptive-analytical method, extracted and compiled the “anthropological” content of his mystical thought with a focus on the verses related to “worldly human”. They have concluded that Neffari strongly emphasizes that humans exist in the intermediary realm between “Haq” (Truth) and “Maseva” (Deviation from the Truth), and this position is the most important factor in human affliction and trial. He also does not limit the examples of “maseva” to metaphysical beings and considers some aspects of human existence as examples of “maseva”.
    Keywords: Mystical anthropology, Abu Abdollah Neffari, Al-Mawaqef, Al-Mukhatabat, Worldly human, This world’s man
  • رضا عباسی، حامد قرائتی*، حسین ایزدی
    سرزمین چین به دلیل گستردگی، سابقه و تنوع فرهنگی و تمدنی از دیرباز مورد توجه مورخان و نویسندگان بوده است. این تحقیق با نگاهی به نیازها و ضرورت های معاصر و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی در پی پاسخ به این سوال است که نویسندگان مسلمان از قرن سوم هجری تا نیمه قرن هفتم هجری چه آگاهی هایی در خصوص اوضاع و تحولات اقتصادی این سرزمین ارایه نموده اند. آگاهی های مسلمانان درباره چین در این مقطع زمانی، بر اساس مشاهدات شخصی، اعتماد به گزارشگران دیگر و در مواردی بر اساس داستان پردازی و افسانه پردازی بوده است. از یافته های این تحقیق توجه نویسندگان مسلمان به کالاها، صنایع و معادن، سنت ها و قوانین اقتصادی و مسیرها، بندرها و شهرهای تجاری چین است. اطلاعاتی که به لحاظ موضوع از جامعیت و تنوع خوبی برخوردار بوده و می تواند حکایتگر دغدغه ها، مسئله ها و جذابیت های اقتصادی این سرزمین از دیدگاه نویسندگان مسلمان باشد.
    کلید واژگان: جاده ابریشم, سفرنامه, نویسندگان مسلمان, اقتصاد چین, حمله مغول
    Reza Abbasi, Hamed Gharaati *, Hossein Yazidi
    The land of China has long been the focus of historians and writers due to its vastness, history and diversity of culture and civilization. This research, looking at contemporary needs and necessities and relying on library sources and descriptive-analytical method, seeks to answer the question of what Muslim writers from the 3rd century Hijri to the middle of the 7th century Hijri provide knowledge about the economic situation and developments of this land. Muslims' knowledge about China at this point in time was based on personal observations, trusting other reporters, and in some cases based on stories and legends. One of the findings of this research is the attention of Muslim writers to goods, industries and mines, traditions and economic laws and routes, ports and commercial cities of China. The information that has good comprehensiveness and variety in terms of the subject and can tell the concerns, issues and economic attractions of this land from the point of view of Muslim writers.
    Keywords: Silk Road, Travelogue, Muslim Writers, Chinese Economy, Mongol Invasion
  • زهرا نامداری، فرزانه واصفیان، رضا عباسی، ریحانه مقیمیان*
    این پژوهش با هدف بررسی عوامل تقویت مهارت های نوشتاری از نظر آموزگاران دوره اول ابتدایی شهر بهارستان انجام گردید . روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی- پیمایشی و جامعه آماری شامل آموزگاران دوره اول ابتدایی شهر بهارستان در سال تحصیلی 99-1398 برابر با 150 نفر می باشد . نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، براساس فرمول کوکران، به تعداد 108 نفر انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مورد آزمون قرار گرفتند. روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور انجام آمار توصیفی و نیز آمار استنباطی از نرم افزار SPSS24 و به منظور بررسی عوامل تقویت مهارت های نوشتاری، از روش تحلیل عاملی تاییدی مرتبه دوم با استفاده از مدلسازی معادله ساختاری در نرم افزار Amos24 استفاده شد.نتایج بیانگر این است که از نظر آموزگاران کلیه مولفه های مربوط به مهارت های نوشتاری در تقویت مهارت های نوشتاری دانش آموزان تاثیر معناداری داشته است (p<0.05).
    کلید واژگان: مهارت های نوشتاری, خاطره نویسی, خلاصه نویسی, داستان نویسی, آموزگاران دوره ی ابتدایی
    Zahra Namdari, Farzaneh Vasefian, Reza Abbasi, Reihaneh Moghimiyan *
    This research was conducted with the aim of investigating the factors of strengthening writing skills from the point of view of the teachers of the first grade elementary schools in Baharestan city. The research method is applied in terms of the purpose and in terms of its nature, it is descriptive-survey. The statistical population of the study includes 150 first grade elementary school teachers in Baharestan city in the academic year 2019-2020. The sample was selected using simple random sampling method; 108 people were selected based on Cochran's formula and they were tested using a researcher-made questionnaire. The construct validity of the questionnaire was examined using exploratory factor analysis. Also, the reliability of the questionnaire was estimated using Cronbach's alpha coefficient. To analyze the data in order to perform descriptive and inferential statistics, SPSS24 software was used. In addition, in order to investigate the factors of strengthening writing skills, the second order confirmatory factor analysis method was used via structural equation modeling in Amos24 software. The results show that, based on the teachers, all the components related to writing skills had significant effects on strengthening the students' writing skills (p<0.05) .
    Keywords: Writing skills, memory writing, summarizing, writing story, Elementary School Teachers
  • داود طهماسب زاده شیخلار*، رضا عباسی، رحیم بدری گرگری، حمدالله حبیبی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه درسی مبتنی بر تعلیم و تربیت مثبت بر انگیزش تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و بهزیستی تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی در درس مطالعات اجتماعی انجام یافته است. روش تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی و به صورت طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تبریز بودند و نمونه آماری با توجه به ماهیت نیمه آزمایشی بودن آن شامل 30 نفر (15 نفرگروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1980)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فردریکز و بلومنفیلد (2004) و پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینین-سوینی و همکاران (2012) و برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، آموزش مبتنی بر تعلیم و تربیت مثبت بر انگیزش تحصیلی (انگیزش درونی و انگیزش بیرونی)، بهزیستی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی تاثیر مثبت دارد. لذا می توان با بهره گیری از برنامه های درسی مبتنی بر تعلیم و تربیت مثبت میزان انگیزش درونی و انگیزش بیرونی، بهزیستی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان را افزایش داد.

    کلید واژگان: برنامه درسی مبتنی بر تعلیم و تربیت مثبت, انگیزش تحصیلی, اشتیاق تحصیلی, بهزیستی تحصیلی
    Davoud Tahmasebzadeh Sheikhlar *, Reza Abbasi, Rahim Badri, Hamdullah Habibi

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of the curriculum based on positive education on the academic motivation, academic enthusiasm and academic well-being of elementary school students in the social studies course. The current research method was quasi-experimental and in the form of a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all primary school students in Tabriz city, and the statistical sample, due to its semi-experimental nature, included 30 people (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) who were randomly selected in a multi-stage cluster. In order to collect data, Harter's academic motivation questionnaire (1980), Fredericks and Blumenfeld's academic enthusiasm questionnaire (2004) and Tominin-Sweeney et al.'s academic well-being questionnaire (2012) were used, and univariate and multivariate covariance analysis were used to analyze the data. . The findings of the research showed that education based on positive education has a positive effect on academic motivation (internal motivation and external motivation), academic well-being and academic enthusiasm. Therefore, it is possible to increase the level of internal motivation and external motivation, academic well-being and academic enthusiasm of students by using curricula based on positive education

    Keywords: Curriculum based on positive education, academic motivation, academic enthusiasm, academic well-being
  • رضا عباسی*، احمد مختاری، فرناز سادات جوانمردی
    زمینه و هدف

    تشنج ناشی از تب شایعترین علت تشنج در کودکان زیر پنج سال محسوب می شود. این در حالی است که عفونت های دستگاه عصبی مرکزی به عنوان یک تشخیص افتراقی مهم تشنج ناشی از تب مطرح است. به غیر از عفونت ها، شاخص های CSF تحت تاثیر عوامل زیادی از جمله علت، نوع و مدت تشنج قرار دارند. این مطالعه برای تعیین شاخص های CSF شامل گلبول های سفید (WBC)، تعداد سلول های پلی مورفونکلیر (PMN) و سطوح پروتیین و گلوکز در CFS کودکان مبتلا به تشنج ناشی از تب طراحی شده است.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی است که به بررسی نتایج تجزیه و تحلیل مایع مغزی نخاعی (CSF) در 56 کودک مبتلا به تشنج ناشی از تب بستری در بیمارستان امام سجاد یاسوج در بازه زمانی اسفند 1391 تا 1392، می پردازد. در مطالعه حاضر به بررسی تجزیه و تحلیل CSF در کودکان با تشخیص تب ناشی از تشنج پرداخته شد.

    یافته ها

    56 کودک با تشخیص تب ناشی از تشنج با میانگین سنی 14±4/21 ماه مورد ارزیابی قرار گرفتند. در 7/10% تعداد WBC بیش از پنج بود. براساس نتایج این مطالعه 1/57% از مقادیر پروتیین به دست آمده در طیف نرمال یعنی بین 20 تا mg/dl 50 قرار داشت. این در حالی است که درصد قابل توجهی (3/39%) پروتیین مایع CSF زیر mg/dl 20 بود. میزان گلوکز در مایع CSF در 1/91% از بیماران مطالعه در محدوده نرمال بود.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج این مطالعه تب ناشی از تشنج ممکن است با سطح پایین پروتیین در CSF همراه باشد. هر چند که با توجه به حجم محدود نمونه در مطالعه ما مطالعات مشابه با حجم نمونه بالاتر قابل توصیه است.

    کلید واژگان: مایع مغزی نخاعی, تشنج ناشی از تب, گلوکز, پروتیین
    Reza Abbasi*, Ahmad Mokhtari, Farnaz Sadat Javanmardi
    Background

    Febrile seizures are the most common cause of seizures in children under 5 years of age. Central nervous system infections are an important differential diagnosis of febrile seizures. Apart from infections, CSF characteristics are affected by many factors including the cause, type and duration of seizures. This study was designed to determine the cerebrospinal fluid (CSF) indices, including white blood cells (WBC), polymorphonuclear cells (PMN) count, and levels of protein and glucose in the CSF of children with fever-induced seizures.

    Methods

    The present study is a descriptive study that evaluated the results of CSF analysis in 56 children with febrile seizures admitted to Imam Sajjad Hospital in Yasouj from March 2012 to 2013. In the present study, CSF analysis was performed in children with a diagnosis of febrile seizures. In order to collect information from a pre-designed form that includes demographic information (age and gender), degree of fever, and information related to CSF indices including WBC, PMN and levels of protein and glucose in CSF, which have been extracted and recorded, statistical methods are used in this study to express descriptive statistics such as mean, standard deviation, number, percentage, etc.

    Results

    56 children with a diagnosis of convulsive fever with a mean age of 21.4±14 months were evaluated. 37.5% (21 individuals) of the study population were females and 62.5% (53 individuals) were males. Among them, 33 individuals had low-grade fever and 23 individuals had high-grade fever. In 10.7%, the number of WBCs was more than 5. The amount of protein obtained was in the normal range, between 20 and 50 mg/dl, in 57.1% of cases. However, a significant percentage (39.3%) of CSF liquid protein was below 20 mg/dl. CSF fluid glucose levels were within the normal range at 91.1%.

    Conclusion

    Based on the results of this study, febrile seizures may be associated with low protein levels in the CSF. However, due to the limited sample size in our study, similar studies with higher sample sizes are recommended.

    Keywords: cerebrospinal fluid, febrile seizure, glucose, protein
  • فاطمه رنگرز جدی، احسان نبوتی، افسانه وزین، آذر هوشمند، رضا عباسی*
    مقدمه و اهداف

    آنتی بیوتیک ها از جمله پرمصرف ترین و پرهزینه ترین داروهای مورداستفاده در بیمارستان ها می باشند که مصرف بیش ازحد آن ها چالش هایی دارد. بخش مراقبت ویژه بیمارستان ها ازجمله بخش های پرمصرف این داروها می باشد. هدف از انجام این مطالعه، تعیین میزان و الگوی تجویز آنتی بیوتیک در بخش های مراقبت ویژه بیمارستان نمازی شیراز بر اساس نسخ دارویی بود.

    روش کار

    در این مطالعه، تمام نسخ الکترونیکی در 16 بخش مراقبت ویژه بیمارستان نمازی در سال 1399، بازیابی و مورد بررسی قرارگرفت. ابزار جمع آوری در این مطالعه چک لیستی شامل اطلاعات هویتی بیماران و همچنین تاریخ و تعداد تجویز آنتی بیوتیک بود. از آزمون های آماری کای اسکویر برای بررسی ارتباط میان گروه های آنتی بیوتیکی تجویزشده با متغیرهای هویتی بیماران استفاده شد.

    یافته ها

    در این مطالعه  381003 نسخه الکترونیکی مورد بررسی قرار گرفت که 67002 نسخه (17/6%) حاوی آنتی بیوتیک بود. همچنین 5056 نفر از بیماران (98/9%) نیز آنتی بیوتیک دریافت کرده بودند. بر اساس نسخ، بیشترین میزان آنتی بیوتیک تجویزشده برای مردان و همچنین گروه سنی کمتر از 15 سال بود (0/05<P). بیماران بستری شده در فصل زمستان نیز بیشترین میزان تجویز آنتی بیوتیک را داشتند (0/05<p). در این مطالعه، پرتجویزترین گروه های آنتی بیوتیکی مربوط به بتالاکتام و کلرامفنیکل ها (32/89%)، سفالوسپورین ها (19/28%) و گلیکوپپتیدها (%18) بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد اگرچه کمتر از یک پنجم از نسخ دارویی حاوی آنتی بیوتیک بود اما تقریبا تمام بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه، آنتی بیوتیک دریافت کرده بودند. بااین وجود، پیشنهاد می شود در مطالعات آتی میزان تجویز آنتی بیوتیک بر اساس نسخ دارویی نیز ارزیابی شده تا مدیران بیمارستانی بتوانند ضمن کسب آمار دقیق تر نسبت به منابع دارویی بیمارستان، اقدامات مناسبی در راستای نظارت بر تجویز داروهای آنتی بیوتیکی انجام دهند.

    کلید واژگان: آنتی بیوتیک, نسخ دارویی, بخش مراقبت های ویژه
    Fatemeh Rangraz Jeddi, Ehsan Nabovati, Afsaneh Vazin, Azar Houshmand, Reza Abbasi*
    Background and Objectives

    Antibiotics are extensively utilized and constitute a significant portion of hospital drug expenses, posing challenges due to their overuse. Among hospital wards, the intensive care unit (ICU) is a major consumer of antibiotics. This study aimed to assess the antibiotic prescription rates within the ICU wards of Namazi Hospital in Shiraz. 

    Methods

    We retrieved and analyzed electronic prescriptions from all 16 ICU wards at Namazi Hospital in 2020. The data were collected using a checklist that included patient demographics, prescription date, and the number of prescribed antibiotics. The relationship between antibiotic groups and patient demographics was assessed using Chi-square test.

    Results

    Out of 381,003 electronic prescriptions, 67,002 (17.6%) included at least one antibiotic. Additionally, 5,056 patients (98.9%) received antibiotics. Analysis of the prescriptions revealed that most antibiotics were prescribed for male patients and those under 15 years old (P<0.05). Patients admitted during the winter also received the highest rate of antibiotics (P<0.05). The most commonly prescribed antibiotic groups were beta-lactam and chloramphenicols (32.89%), cephalosporins (19.28%), and glycopeptides (18%).

    Conclusion

    While less than one-fifth of prescriptions included antibiotics, nearly all patients received them. It is advisable for future studies to evaluate antibiotic prescribing based on prescriptions to provide hospital managers with more precise statistics, enabling appropriate actions for antibiotic stewardship.

    Keywords: Antibiotic, Drug prescriptions, Intensive care unit
  • رضا عباسی*، احمد مختاری، فرناز سادات جوانمردی
    زمینه و هدف

    تشنج ناشی از تب شایعترین اختلال تشنجی در طی دوره کودکی است. به منظور جلوگیری از تشنج تب و عود آن، شناخت عوامل موثر در ایجاد آن اهمیت دارد. با توجه به شیوع بالای تشنج ناشی از تب و آنمی فقر آهن در کودکان و با توجه به این که آنمی فقر آهن یک عامل خطر احتمالی برای وقوع تشنج ناشی از تب است و همچنین اختلاف نظر در مطالعات قبلی در این زمینه، در این مطالعه به بررسی ارتباط آنمی فقر آهن با تشنج ناشی از تب در کودکان پرداخته شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه موردی-شاهدی است که به بررسی ارتباط تشنج ناشی از تب در 150 بیمار شش ماه تا پنج سال تب دار بستری در بیمارستان امام سجاد یاسوج که از فروردین تا مرداد 1392 مراجعه کرده اند، می پردازد. در این مطالعه 75 بیمار با تشنج ناشی از تب (گروه مورد) و 75 بیمار تب دار بدون تشنج (گروه شاهد) باهم مقایسه شدند.

    یافته ها: 

    میانگین سنی جمعیت مورد مطالعه 14±4/21 ماه بود. 7/34% از جمعیت مورد مطالعه را زن و 3/65% را مرد تشکیل می دادند. در این مطالعه 7/10% از گروه مورد و 8% از گروه شاهد دچار آنمی فقر آهن بودند. هرچند که شیوع آنمی فقر آهن در گروه تشنج ناشی از تب بیشتر بود، اما این اختلاف معنادار نبود (58/0=P).

    نتیجه گیری: 

    براساس یافته های این مطالعه آنمی فقر آهن به عنوان عامل خطر احتمالی برای تشنج به دنبال تب مطرح نیست.

    کلید واژگان: آنمی, تشنج ناشی از تب, فقر آهن
    Reza Abbasi*, Ahmad Mokhtari, Farnaz Sadat Javanmardi
    Background

    Febrile seizures (FS) are the most common cause of seizure in children. In order to prevent FS and their recurrence, the recognition of the related factors to recurrence of FS is important. According to the high prevalence of FS and iron deficiency anemia (IDA) in children and that IDA is a possible risk factor for FS, as well as controversies in previous studies in this field, in this study, the relationship between iron deficiency anemia and FS in children was investigated.

    Methods

    This is a case-control study that investigates the relationship between febrile seizures with anemia in 150 patients aged six months to five years with fever who were admitted to Imam Sajjad Yasouj Hospital, from April to August of 2014. In this study, 75 patients with febrile seizures (case group) and 75 febrile patients without seizures (control group) were compared. Cause of fever (urinary infection, gastrointestinal infections, upper respiratory infection, lower respiratory infection and other causes), Information about blood cell count (white blood cell (WBC) and red blood cell (RBC), hemoglobin (HB), mean red blood cell volume (MCV) and serum ferritin level in patients with hemoglobin below 11 were recorded.

    Results

    The mean age of the study population was 21.4 14 months. 34.7% of the study population were girls and 65.3% were boys. In this study, 10.7% of the cases and 8% of the controls had IDA. Although the prevalence of IDA was higher in the FS group, this difference was not significant (P=0.58). Also, HB and MCV were not significantly different in the two groups (P=0.49, P=0.69). In addition, the mean serum ferritin level in the FS group with anemia and the FS group with anemia did not show a statistically significant difference (P=0.94).

    Conclusion

    According to the result of this study, IDA is not a risk factor for seizures in febrile children.

    Keywords: : anemia, febrile seizure, iron deficiency
  • رضا عباسی، فاطمه رنگرز جدی، شیما انوری، رضا خواجویی*
    زمینه و هدف

    مدیران بیمارستان ها یکی از کلیدی ترین تصمیم گیران در پیاده سازی سیستم های اطلاعات سلامت برای سازمان هستند؛ ازاین رو مطالعه ی حاضر با هدف تعیین و اولویت بندی موانع پیاده سازی سیستم های اطلاعات سلامت در بیمارستان های جنوب شرق ایران از دیدگاه مدیران بیمارستان ها انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی بر روی 21 مدیر بیمارستانی شاغل در سه استان کرمان، یزد و سیستان و بلوچستان انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه ی محقق ساخته ای استفاده شد که روایی صوری آن توسط متخصصان انفورماتیک سلامت و مدیریت اطلاعات سلامت تایید و ضریب پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه شد (96/7=α). تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. جهت بررسی ارتباط بین میانگین هریک از موانع با متغیرهای دموگرافیک کمی و کیفی، از آزمون های Pearson، Independent T-test و ANOVA استفاده شد. 

    یافته ها: 

    در این مطالعه، عوامل مربوط به نادیده گرفتن نیازهای مدیریتی بیمارستان در انتخاب سیستم (با نمره 1/333 از 2)، هزینه ی خرید سخت افزار، عدم آموزش کافی کاربران برای کار با سیستم (1/238)، کمبود نیروی انسانی مناسب، تعداد کم متخصصان انفورماتیک سلامت (1/19)، هزینه ی خرید نرم افزار، کمبود منابع مالی لازم (1/142)، هزینه ی بالای راه اندازی سیستم، عدم امکان یکپارچگی و تعامل با سیستم های اطلاعاتی مختلف، عدم حمایت متخصصان مراقبت سلامت (1/047) و عدم تجربه مدیریت در انتخاب بهترین سیستم (با نمره یک از 2)، بالاترین نمرات را به خود اختصاص دادند. همچنین هزینه های آموزش پرسنل برای کار با سیستم (با نمره 0/092-) و عدم ایجاد بهبود در انجام فرایندهای انجام کار (0/047-) نیز کمترین نمرات را کسب کردند. تحلیل داده ها نشان داد که مدیران با زمینه تحصیلی بالینی، نسبت به مدیران غیربالینی، موانع مالی و انسانی را مهم تر بیان کردند (0/031>P).

    نتیجه گیری:

     در این مطالعه، مدیران بیمارستانی معتقد بودند که به ترتیب عوامل مالی، انسانی، فنی، مدیریتی و سازمانی به عنوان مهم ترین موانع در پیاده سازی سیستم های اطلاعات سلامت در بیمارستان های ایران هستند. سیاست گذاران و مدیران حوزه ی سلامت در سطح کلان و خرد می توانند با تمرکز بر اولویت های شناسایی شده، نسبت به رفع بسیاری از موانع پیش از پیاده سازی سیستم های اطلاعات سلامت، اقدام نمایند.

    کلید واژگان: سیستم های اطلاعات سلامت, پیاده سازی, موانع, مدیران بیمارستان
    Reza Abbasi, Fatemeh Rangraz Jeddi, Shima Anvari, Reza Khajouei*
    Background and Aim

    Hospital managers are one of the key decision-makers in the implementation of health information systems. This study aimed to determine the implementation challenges of health information systems based on the hospital managers’ perspective.

    Materials and Methods

    This descriptive-analytical study was conducted in 2019 on the hospital managers of three provinces (Kerman, Yazd, Sistan and Baluchestan). Data were collected using a self-administrated questionnaire. The face validity of this questionnaire was approved by experts in health informatics and health information management and its reliability was confirmed by Cronbach’s alpha (α=96.7%). Data were analyzed using SPSS. To investigate the relationship between the mean of each challenge with demographic variables, Pearson, Independent T-test, and ANOVA tests were used.

    Results

    In this study, the factors related to ignoring the hospital manager’s needs in system selection (1.333 out of 2 points), hardware purchase cost, insufficient user training to using the system (1.238), inadequate manpower and health informatics specialists (1.19), software purchase cost, insufficient financial resources (1.142), high cost of system launching, the lack of integration and interoperability among information systems, lack of support from health care professionals (1.047), and lack of management experience in choosing the best system (one out of 2) had the highest scores (out of 2 points). Also, personnel training costs to work with the system (-0.092) and Lack of improvement in work processes (-0.047) obtained the lowest scores. Data analysis showed that managers with clinical backgrounds considered financial and human challenges more important than non-clinical managers (P<0.031).

    Conclusion

    The hospital managers believed that financial, human, technical, managerial, and organizational factors are the most important challenges in implementing health information systems in Iran’s hospitals respectively. The health policy-makers and planners at large and small levels can address many of the challenges before implementing systems by focusing on identified priorities.

    Keywords: Health Information Systems, Implementation, Barriers, Hospital Managers
  • رضا عباسی*، مجتبی زارعی

    در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، از منظر نحوه تعامل ساختار-کارگزار شاهد رویکرد ساختار گرایی در سیاست خارجی ایران هستیم. چرا که اگرچه خاتمی منتقد برخی شرایط ناعادالنه حاکم بر سیستم بین الملل بود، لکن عمده ترین چارچوب و الزامات ساختاری سیستم بین الملل را پذیرفته بود. از طرفی با توجه به اینکه دال مرکزی روابط خارجی قدرتهای بزرگ در نسبت با »دیگران« در افق تجویزهای شرق شناسانه است، اصالت دادن به ساختارهای بین المللی متضمن پذیرش تقسیمات شرق شناسانه و نگاه سلسله مراتبی به قدرت است. لذا در تحقیق پیش رو به این پرسش پرداخته شده است که آیا ساخت سیاست خارجی دولت های هفتم و هشتم مبتنی بر معرفت شرق شناسانه است؟ پاسخ موقت پژوهش به این صورت است که ساخت سیاست خارجی دولت های هفتم و هشتم در مواجهه با مسایل و قدرت های بین المللی تحت تاثیر معرفت شرق شناسانه بوده و برای تفسیر آن از تحلیل محتوا)کیفی(داده های اسنادی و کتابخانه ای به ویژه مبانی و مستندات نظری برنامه چهارم توسعه بهره گرفته شده است. نتیجه اینکه به نظر می رسد رویکرد ساختارگرایی شرق شناسانه مبتنی بر پذیرش خود به عنوان قدرتی تبعی نه تنها با فطرت انسانی و اندیشه اسالمی سازگار نیست، بلکه قادر نخواهد شد منافع ملی مادی مدعای خود را نیز حاصل کند.

    کلید واژگان: ایران, سیاست خارجی, شرق شناسی, دولت های هفتم و هشتم, سید محمد خاتمی
    Reza Abbasi *, Mojtaba Zareei

    In this regard, during the presidency of Seyyed Mohammad Khatami, from the perspective of the issue of structure-agent interaction, we see a structuralist approach to Iran's foreign policy in the perspective of the Orientalist model. Because although Khatami was critical of some of the unjust conditions prevailing in the international system, he accepted the basic framework and structural requirements of the international system.Therefore, with the hypothesis that the foreign policy construction of the seventh and eighth governments in the face of international issues and powers has been influenced by Orientalist knowledge, and also with the content analysis, we address the questions of why foreign policy construction The seventh and eighth states are based on Orientalist knowledge? And the components of Orientalist policy-making in which axes of foreign policy production of the seventh and eight governments can be identified? Moreover, now that the various aspects of this approach and its most important components and examples have been exposed and judged, it seems that the structuralist approach based on its acceptance as a subordinate power is not only incompatible with human nature and Islamic thought. Nor will it be able to pursue the national material interests of its claimant.

    Keywords: Iran, Foreign Policy, Orientalism, Khatami
  • محمد اوتادی، سعید صفری*، رضا عباسی

    برای تبیین رفتار کارآفرینی، قصد کارآفرینانه و عوامل زمینه ای و فردی اثرگذار بر آن به عنوان یک چارچوب نظری قوی موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است. در پژوهش حاضر اثر متغیرهای خلاقیت، استقلال طلبی و بار کاری با نقش میانجی نگرش نسبت به کارآفرینی بر قصد کارآفرینانه دانشجویان در قالب چارچوبی منسجم بررسی شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، کمی و از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل همه دانشجویان علوم انسانی دانشگاه شاهد بودند که تعداد 340 نفر از آن ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده برای مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای استاندارد بود. برای تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار SmartPLS  نسخه سه استفاده گردید. نتایج نشان داد نگرش و خلاقیت اثر معنادار و مثبتی بر قصد کارآفرینانه داشتند؛ ولی اثر معنادار استقلال طلبی بر قصد کارآفرینانه تایید نشد. بار کاری اثر معنادار و منفی بر قصد و نگرش کارآفرینانه داشت. نقش میانجی نگرش در رابطه بین خلاقیت، استقلال طلبی و بار کاری با قصد کارآفرینانه نیز تایید گردید. یافته های این پژوهش شواهدی برای اهمیت خلاقیت و استقلال طلبی در شکل گیری قصد کارآفرینانه دانشجویان ارایه کرد و استدلال شد که نگرش می تواند به عنوان سازوکاری برای تبدیل خلاقیت و استقلال طلبی به قصد کارآفرینانه عمل نماید؛ لذا به سیاست گذاران در نظام های آموزشی پیشنهاد می گردد که با ایجاد محیط حمایتی و آموزش های مناسب برای غلبه بر چالش های کارآفرینی به دنبال ایجاد نگرش مساعد نسبت به کارآفرینی در دانشجویان خلاق باشند.

    کلید واژگان: بار کاری درک شده, دانشجویان علوم انسانی, مطلوبیت درک شده, قصد کارآفرینانه, ویژگی های شخصیتی
    Mohammad Otadi, Saeed Safari *, Reza Abbasi

    Researchers have focused on entrepreneurial intention and contextual and individual factors affecting it as a robust theoretical framework for explaining entrepreneurial behavior. This study investigated the effect of creativity, autonomy, and workload with the mediating role of attitude on the entrepreneurial intention of students in a coherent framework. This research is an applied study in terms of goal, a quantitative study in terms of approach, and a descriptive-correlational study in type. The statistical population included all humanities students at Shahed University out of whom 340 people were selected by the simple randomization technique. The data collection instrument was a standard questionnaire. Data were analyzed by structural equation modeling with partial least squares (PLS) using the SmartPLS software package. The results showed that attitude and creativity had a significant and positive effect on students' intentions, but autonomy did not have a significant effect on the intention at the 95% confidence level. The workload had a significant and negative effect on intention and attitude. The mediating role of attitude was also confirmed. The findings provided evidence for the importance of creativity and autonomy in the formation of entrepreneurial intention among students. It was argued that attitude could act as a mechanism to transform creativity and autonomy into the intention. Therefore, it is suggested to the policymakers in the education systems to create a supportive environment and appropriate training to overcome the challenges of entrepreneurship and seek to create a positive attitude towards entrepreneurship in creative students.

    Keywords: Entrepreneurial intention, Humanities Students, Perceived desirability, Perceived Workload, personality traits
  • رضا عباسی، عظیم حمزئیان*، قدرت الله خیاطیان

    «هستی شناسی»، یکی از موضوعات و مسایل مهم در حوزه فلسفه و عرفان است که عارفان در این زمینه، نگاه ویژه و تفسیر خاص داشته اند. ابو عبدالله نفری، به عنوان یکی از همین عارفان، گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب «المواقف» و «المخاطبات» در بندهای متعدد و با زبانی بسیار پیچیده، ارایه کرده است و می توان نگرش هستی شناسانه او را از آن مطالب، استنباط نمود. پرسش این مقاله، به طور مشخص این است که «هستی شناسی» در اندیشه عرفانی نفری چه ویژگی هایی دارد؟ نگارندگان در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، محتوای «هستی شناسانه» اندیشه عرفانی وی را استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده اند که نفری بر محور تقسیم بندی هستی و نام گذاری آن به «ماسوا» و «حرف» و نماد بودن هستی های این جهانی، مطالب خود را بیان کرده و همچنین سلسله مراتبی برای هستی قایل شده است که عبارت است از «نازل»، «میانی» و «عالی» و اوصافی را برای هر مرتبه بیان کرده است. این مراتب، دارای نسبت تشکیکی با یکدیگر هستند و دیدگاه نفری در مورد هستی را می توان در نگرش تشکیک خاص الخاصی جانمایی کرد. او به دوگانه انگاری هستی از دو وجه «خلقی» و «حقی» قایل است و به جنبه پدیداری و آینگی هستی برای حق تعالی، در مراتب «میانی» و «عالی» معتقد است و نیز مسیله حجاب ها را در سلوک برای عارف در مراتب هستی، مطرح کرده است. تکلم نیز یکی دیگر از احکام هستی در اندیشه او است.

    کلید واژگان: ابوعبدالله نفری, ماسوا, حرف, مراتب هستی, پدیداری هستی
    Reza Abbasi, Azim Hamzeian *, Ghodratollah Khayaian

    "Ontology" is one of the important topics in the field of philosophy and mysticism in which mystics have had a special view and interpretation. Abu Abdullah Neffari, as one of these mystics, has presented the report of his mystical experiences in two books, "Al-Mawaqif" and "Al-Mukhatabat" in numerous sections and in a very complex language, and his ontological view can be deduced from those matters. The question of this article specifically is, what are the characteristics of "ontology" in Neffari’s mystical thought? In this article, the authors have extracted and compiled the "ontological" content of his mystical thought through a descriptive-analytical method and have come to the conclusion that Neffari -based on the division of existence and naming it "Maswa" and "letter" and symbolizing the beings of The world- has expressed his contents and also has given a hierarchy to the universe which are "low", "middle" and "high" and has described attributes for each order. These levels are hierarchical. He believes in the duality of existence from both aspects of "creatures" and "Godhood", and he believes in the phenomenological and mirror aspect of existence for the transcendent, in the "middle" and "higher" levels, and also he paid attention to the issue of veils in behavior for the mystic in the universe. “Speaking” is another rule of existence in his mind.

    Keywords: Abu Abdullah Neffari, seperated of God, Word, Levels of Existence, Phenomenal Existence
  • رضا عباسی*
    «خدا شناسی» و ارتباط با خدا مهم ترین موضوع در عرفان است و عارفان در این زمینه نگاه ویژه و تفسیر خاصی داشته اند. ابوعبدالله نفری یکی از همین عارفان است که گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب المواقف و المخاطبات در بندهای متعدد و با زبانی بسیار پیچیده ارایه کرده است که می توان نگرش خدا شناسانه او را از آن مطالب استنباط کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که «شناخت خدا» در اندیشه عرفانی نفری چه ویژگی هایی دارد؟ نگارنده در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی محتوای «خدا شناسانه» اندیشه عرفانی وی را استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده است که نفری اصرار زیادی بر ناتوانی انسان در شناخت حق دارد، اما این موضوع به معنای تعلق او به «تعطیل» و تنزیه صرف نیست. با تکیه بر ناتوانی در شناخت خدا، او از «جهلی مقدس» در شناخت خدا پرده برداری می کند و درواقع دیدگاه تنزیهی خاصی در این زمینه دارد. به اعتقاد نفری این خود خداوند است که شناسنده خود به بنده اش است. او از اصطلاح «تعرف» در این زمینه استفاده کرده است. بخش نهایی مقاله نیز به موضوع چگونگی ارتباط با حق اشاره دارد.
    کلید واژگان: خداشناسی عرفانی, ابوعبدالله نفری, المواقف و المخاطبات, جهل مقدس, تنزیه و تشبیه
    Reza Abasi *
    “Theology” and relationship with God is the most significant issue in mysticism, and mystics have had a special view and interpretation in this regard. Abu Abdullah Neffari, as one of these mystics, presented his mystical experiences in several sections of two books, Al-Mawaqif and Al-Mukhatabat, in a very complex language from which his theological view can be inferred. What the characteristics of “knowing God” in Neffari’s mystical thought are is the question addressed in this study. The author, adopting a descriptive-analytical research method, extracted the “theological” content of Neffari’s mystical thought and concluded that Neffari strongly insisted on the inability of man to know God; nevertheless, to him, this does not mean “divesting” God of His attributes and declaring His incomparability or transcendence. Relying on the inability to know God, he reveals the “holy ignorance” in knowing God. In fact, he holds a special transcendental view in this regard. According to Neffari’s beliefs, it is God who identifies Himself to His servant. He has used the term "Taarrof" in this context. The final part of the article addresses the issue of how to communicate with God.
    Keywords: Mystical theology, Abu Abdollah Neffari, Al-Mawaqif, Al-Mukhatabat, holy ignorance, Transcendence (Tanzih), Closeness (Tashbih)
  • رضا عباسی*، حمیدرضا صداقتی، شکوفه شفیعی

    مدل مقدار سفارش اقتصادی کلاسیک، مفروضاتی دارد که در شرایط واقعی، همه سیستم‎‍های کنترل موجودی را پوشش نمی‎‍دهد. سیستم موجودی مقاله حاضر شامل محصولاتی است که در طول دوره تامین مجدد موجودی، قادر به رشدیابی اند، مانند دام و احشام. به علاوه فرض‎‍ شده است که محصولات این سیستم دارای تقاضای تصادفی اند و بخش خاصی از آنها کیفیت پایین‎‍تری از حد مطلوب دارند. همچنین اقلام تازه متولد شده زنده هم سفارش داده می‎‍شوند و تا زمان رسیدن به وزن مدنظر مشتری، تغذیه و پس از آن ذبح می‎‍شوند. قبل از اینکه همه اقلام ذبح‎‍شده به فروش برسند، به منظور تفکیک اقلام با کیفیت بالا از اقلام با کیفیت پایین‎‍تر، این محصولات غربال می‎‍شوند. در این مقاله برای تعیین سیاست بهینه موجودی، مدلی با هدف به حداکثر رساندن سود کل موردانتظار معرفی شده است؛ به این صورت که ابتدا متغیرهای پژوهش معرفی شده و پیشینه‎‍ای از پژوهش‎‍های انجام شده در این حوزه بررسی شده است، سپس مدل مفهومی، مفروضات، نمادها، هزینه‎‍های موجود در مدل و نیز تابع رشد خطی معرفی شده و بعد از حل مدل و به دست آوردن روابط، بهینه بودن مدل به اثبات رسیده و درنهایت مثال‎‍ عددی برای نشان‎‍دادن روش حل ارایه شده است. بعد از نتیجه‎‍گیری و تحلیل حساسیت مشخص شد مقدار سفارش بهینه نسبت به وزن ذبح، بیشترین حساسیت و قیمت فروش اقلام با کیفیت خوب، بیشترین اثر را در سود کل در واحد زمان دارد.

    کلید واژگان: اقلام رشدکننده, تقاضای تصادفی, کیفیت ناقص, مدیریت موجودی, مقدار سفارش اقتصادی
    Reza Abbasi *, HamidReza Sedaghati, Shokoofeh Shafiei
    Purpose

    The main aim of inventory control and production planning problems is to optimize the economic quantity of the order or determine the size of the production batch according to the capacities and limitations to minimize the total costs related to the order, purchase, maintenance, and delivery. The Economic Order Quantity (EOQ) model has been widely used to determine the order size or purchase of parts in production systems. Simultaneous consideration of the time and amount of ordering goods and minimizing system and customer costs is the main concern of inventory management. The assumptions of the classical EOQ model do not cover all inventory control systems in real terms. Leaving aside some of the assumptions, this paper aims to optimize and develop the EOQ model. The inventory system of this paper includes products that are capable of growing during the replenishment period, such as livestock. Also, it is assumed that the products of this system have a stochastic demand and a certain part of them has a lower desired quality. Newborn items are also ordered live and fed until slaughtered to the customer's desired weight and then slaughtered. Before all slaughtered items are sold, these products are screened to distinguish high-quality items from lower-quality items. To determine the optimal inventory policy, a model is proposed in this paper to maximize the expected total profit.

    Design/methodology/approach: 

    The studied inventory system examined the situation in which a company orders a certain number of items, e.g., chickens, that are in stochastic demand and are capable of growing over time. To maximize its total profit, the company should determine the number of goods that can be ordered at the beginning of a growth cycle. Total profit was defined as the difference between total revenue and total cost. Total revenue included revenue from the sale of items of good and lower quality, and the total cost included the total cost of purchasing, feeding, maintaining, setup and screening. The proposed model addressed two questions related to the order quantity and the order time. The objective function of the model was the expected total profit, while the decision variables were the batch size and cycle time, given the constraint that the total growth period and the facility setup time must be less than the consumption period.

    Findings

    In this study, a model of growing economic order quantity was proposed, which was expressed using a hypothetical numerical example. It was assumed that there is a company that buys day-old chicks, feeds and breeds them until they reach the desired weight, and sells them after checking the quality. Given sample quantities, the company should order 175 newborn items at the beginning of each cycle. Newborn items should grow in a period equivalent to 0.0941 years (34 days) and a period of consumption equivalent to 0.1928 years (70 days). The order must be registered every 0.1928 years (70 days) and the company expects to earn 42.2460 monetary units, annually. Quality screening should begin immediately upon consumption and occur over a period equivalent to 0.0499 years (18 days), after which imperfect quality items should be sold in a single batch.

    Research limitations/implications: 

    The proposed model can be extended by adding variables such as inflation, trade credit financing, allowable shortages, breakdowns, and quantitative discounts. Also, in the inventory system of this study, it was assumed that the screening process was 100% effective in separating items of good and lower quality. This issue, together with the learning effects on the screening process, suggest other potential areas for further model development.

    Originality/value: 

    In this paper, the assumptions of the classical model about the non-growth of items, good quality and equal to all products, and deterministic demand were discarded. Also, due to advances in technology and the existence of competitive markets, it was not possible to determine the exact amount of demand for firms. Considering stochastic demand as a way to deal with this uncertainty was inevitable. Therefore, it seems necessary to study this issue and propose a solution to remove the existing barriers in a way that in addition to providing the right amount of order, the profits of companies become maximized. The results of this study can be useful for all cases and units that have growing items and help to issue the right amount of orders, resulting in lower costs and higher profits.

    Keywords: Growing items, Stochastic Demand, Imperfect quality, Inventory Management, Economic Order Quantity (EOQ)
  • رضا عباسی*

    عبدالجبار نفری از عارفان گمنام قرن چهارم هجری است. یکی از دلایل گمنامی او پیچیدگی در نثر صوفیانه وی است. مهم ترین اثر منثور نفری دو کتاب المواقف و المخاطبات است که محتوای آن را گزارش های مستقیم تجارب عرفانی این عارف تشکیل می دهد. تعابیر موجود در این دو کتاب نسبتا تهی از اصطلاحات علوم مرسوم زمانه است. درواقع بنای این گزارش ها بر نقل قول مستقیم از خداوند است. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی محتوای این دو کتاب به روش تحلیلی- توصیفی، به این موضوع بپردازد که ویژگی های «متن های مغلوب صوفیانه» تا چه اندازه قابل انطباق با این دو کتاب نفری است؛ بنابراین با قبول پیش فرض تقسیم بندی مشهور متون مختلف عرفانی به دو دسته مغلوب و متمکن پرسش اصلی پژوهش این است که آیا می توان کتاب های المواقف و المخاطبات را در زمره نثرهای مغلوب به شمار آورد؟ با بررسی ویژگی های اصلی متون مغلوب و ارایه شواهد از این دو اثر، این نتیجه حاصل شد که آن ها را باید در زمره متون مغلوب دسته بندی کرد.

    کلید واژگان: عبدالجبار نفری, المواقف و المخاطبات, متن مغلوب, نثر صوفیانه
    Reza Abasi *

    Abdul Jabbar Niffari is one of the unknown mystics of the fourth century (AH). One reason for his anonymity is his complicated mystical prose. His most important works are Al-Mawaqif and Al-Mukhatabat, which contain direct reports of his mystical experiences. The explanations in these two books are chiefly devoid of conventional scientific terminologies of that era. In fact, these reports are based on direct quotations from God. The purpose of this study is to examine the content of these two books via an analytical-descriptive research method to see which characteristics of “Sufi-deconstructed texts" correspond to Niffari’s two books. Subscribing to the famous classification of mystical texts into two categories of "deconstructed" and "constructed", the main question of the research is whether the books of Al-Mawaqif and Al-Mukhatabat can be considered "deconstructed prose". By examining the main features of the deconstructed texts and presenting evidence from these two books, it was concluded that they should be categorized as deconstructed texts.

    Keywords: Abdul Jabbar Niffari, Al-Mawaqif, Al-Mukhatabat, Deconstructed text, Mystical prose
  • فاطمه امامی، رضا عباسی، امین حبیبی راد*
    ازآنجاکه ارزیابی مدل های تعالی، به ویژه مدل تعالی EFQM، با رویکرد منطق رادار مبتنی بر قضاوت ذهنی ارزیابان است و در فضای عدم قطعیت رخ می دهد، هدف پژوهش حاضر ارزیابی دقیق تر سازمان ها بر اساس مدل تعالی EFQM با استفاده از منطق نوتروسوفیک در صنعت بانکداری است تا مقادیر برآوردی ارزیابی را به روشی دقیق تر انجام دهد. در این پژوهش ارزیابی سازمان بر اساس مدل تعالی EFQM با استفاده از منطق نوتروسوفیک که یک منطق سه ارزشی در فضای عدم قطعیت است، صورت گرفت. ابتدا یک ابزار ارزیابی برای سنجش با منطق نوتروسوفیک طراحی شد. روایی سازه و محتوای پرسشنامه به دلیل استفاده از چارچوب مدل تعالی  EFQMدر طراحی آن و همچنین تایید خبرگان حوزه ارزیابی، قابل قبول بوده و پایایی آن با روش دستیابی به مشابهت نظر خبرگان و اتفاق نظر آنان بر پایا بودن پرسشنامه تایید شد؛ سپس سازمان های منتخب که شامل سه بانک دولتی، خصوصی و شبه دولتی بود با استفاده از این ابزار توسط گروه ارزیابان منتخب جایزه ملی تعالی سازمانی ارزیابی شدند و درنهایت مقایسه ای بین نتایج این ارزیابی با منطق رادار صورت گرفت. بنا بر نظر خبرگان ارزیابی جایزه ملی تعالی EFQM و همچنین محاسبات انجام شده، ارزیابی سازمان های مورد مطالعه با رویکرد منطق نوتروسوفیک دقیق تر از ارزیابی با رویکرد منطق رادار است.
    کلید واژگان: ارزیابی, صنعت بانکداری, مدل تعالی EFQM, منطق رادار, منطق نوتروسوفیک
    Fatemeh Emami, Reza Abbasi, Amin Habibirad *
    Due to the fact that excellence models, especially EFQM, work based on RADAR logic, which makes them heavily rely on subjective judgments, the aim of this study is to present a more accurate and objective way of assessing organizations with EFQM using Neutrosophic logic approach to minimize estimation errors of assessment values. In this study, assessing organizations based on the EFQM excellence model is performed using Neutrosophic logic, which is a three-valued logic useful in studying uncertainty. First, an assessing tool is designed for evaluation with Neutrosophic logic. Its validity of structure and content was confirmed using EFQM model framework and experts' opinion of evaluation. Also, the reliability was supported in a similar manner using experts' views. Then, the selected organizations, including three state-owned, private, and semi-public banks, were assessed with the assessing tool, and finally, the results of assessing with RADAR logic and Neutrosophic logic were compared. Based on assessing experts of EFQM National Excellence Award and calculations, assessing studied organizations with Neutrosophic logic approach proved more accurate than assessing with RADAR logic approach.
    Keywords: Assessment, banking industry, EFQM Excellence Model, RADAR logic, Neutrosophic logic
  • رضا عباسی*، سید محمود یوسف ثانی

    نفری، عارف گمنام و در عین حال مهم قرن چهارم هجری، در کتاب المواقف و المخاطبات خود که دستاورد تجارب ناب عرفانی اوست، با زبان خاص و دشواریابی درباره این تجارب سخن گفته است. در این مقاله کوشش شده است تا نظرات این عارف بزرگ درباره «ماهیت تجربه عرفانی»، «راه های شناخت تجربه»، «تنوع تجارب و خصوصیات تجربه عرفانی»، «تفکیک تجربه و تعبیر» و «ویژگی های تجربه گر عرفانی» مورد بررسی قرار گیرد. در خصوص ماهیت، تجربه عرفانی را که «وقفه» نامیده می شود، می توان معراجی دانست که با شهودی کلی حاصل می شود و سرمدیت در آن تعین می یابد و در عین حال دارای حیثیت طریقی است نه موضوعی. برای شناخت این تجربه نیز توجه به مستند و تکیه گاه آن از جهت «توجه به مبادی» و فقدان «علم» و «حس» و «تعرف بدون عبارت» و تدرج و طریان تزلزل بر جسم و تن از جهت آثار و لوازم، ضروری است. درباره اقسام تجارب نیز نفری با توجه به مبدا قابلی، مهم ترین عامل تنوع آن ها را ظرفیت های وجودی گوناگون تجربه گران می داند. نقش تجربه‎گر نیز از دیدگاه نفری در هم سنخی «باب وصول» و «اهلیت سالک» در ورود از آن باب تعین می یابد که بی ارادگی و انفعال تجربه گر را به دنبال دارد. در خصوص ویژگی ها نیز بر «طور ورای عقل بودن»، «اولویت معرفت صمتی بر معرفت نطقی» و «سلسله مراتبی بودن زبان» تاکید می شود.

    کلید واژگان: نفری, المواقف و المخاطبات, وقفه, طور ورای عقل, بیان ناپذیری
  • رضا عباسی، فریبا نظری*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر موفقیت پیاده سازی مدیریت دانش در شرکت گاز استان خوزستان به روش تحلیل سلسه مراتبی اجرا شد.

    روش شناسی

    روش پژوهش حاضر توصیفی- اکتشافی است. جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارشناسان ارشد شرکت گاز استان خوزستان بودند که تعداد 35 نفر از آنها به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است. روایی صوری پرسشنامه توسط اساتید و مدیران و صاحب نظران شرکت گاز استان خوزستان تایید شد. برای تعیین پایایی آن از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار آن برای مرحله اول و دوم 864/0 و 893/0 به دست آمد. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی به کمک نرم افزار اس. پی. اس. اس و اکسپرت چویس استفاده شده است.

    یافته ها

    براساس تکنیک دلفی، 6 عامل و 33 زیرعامل شناسایی شد. نتایج فرایند تحلیل سلسله مراتبی نشان داد از نظر اهمیت، به ترتیب عوامل مدیریت و رهبری، فناوری اطلاعات، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، مدیریت منابع انسانی و فرایندها و فعالیت ها در رتبه اول تا ششم قرار دارند.

    نتیجه گیری

    مطابق با یافته های پژوهش با اولویت عامل ها می توان نسبت به ایجاد و توسعه زیرساخت های تکنولوژیکی، اعمال استراتژی دانش محور در تدوین برنامه های شرکت و فراهم نمودن سامانه های اطلاعاتی مناسب برای ذخیره سازی، انتقال و تبادل دانش، حاکمیت تفکر خلاق و انتقادی در فرهنگ، جلب مشارکت، توسعه روابط اجتماعی بین جوامع کاری و تجاری و همچنین روابط غیررسمی در بین کارکنان شرکت برای افزایش رضایت مندی و انگیزه انتقال دانش و سایر فرآیندهای مدیریت دانش برای بهبود و ارتقاء موقعیت رقابتی شرکت در توسعه مدیریت دانش اقدام کرد.

    کلید واژگان: تحلیل سلسه مراتبی, شرکت گاز استان خوزستان, مدیریت دانش, دانش سازمانی, تسهیم دانش, اشتراک دانش
    Reza Abasi, Fariba Nazari *
    Purpose

    This study was carried out to identify and rank factors affecting the success of knowledge management implementation in the gas organization of Khuzestan Province by the Analytical Hierarchy Process Method.

    Methodology

    The research method was descriptive- exploratory. The statistical population included all managers and senior experts of Khuzestan Gas Company, 35 of whom were selected by snowball sampling. The data gathering tool was a researcher-made questionnaire. The face validity of the questionnaire was confirmed by the professors and managers of Khuzestan Gas Company. Cronbach's alpha method was used to determine its reliability, which was estimated at 0.877 and 0.892. In this study, SPSS and Expert Choice software were used to analyze data from descriptive and inferential statistics.

    Findings

    Based on the Delphi technique, 6 factors and 33 important factors were identified. The results of the analytical hierarchy process show that in terms of importance, management and leadership factors, information technology, organizational culture, organizational structure, human resource management, and processes and activities factors were ranked first to sixth.

    Conclusion

    According to the results of this study, we can use the decision model derived from identifying and ranking of factors affecting the success of knowledge management implementation in the gas organization of Khuzestan Province by Analytical Hierarchy Process Method to improve and enhance the competitive position of the company. According to the findings obtained from the priority of agents, creation, and development of technological infrastructure,  application  of  knowledge - based  strategy  in  formulating  company  plans  andproviding appropriate information systems for storage, transfer, and exchange of knowledge, the rule of creative and critical thinking in culture, engagement, development of social relations between working and business communities as well as informal relations among company employees to increase satisfaction and motivation of knowledge transfer and other knowledge management processes to improve and enhance the company's competitive position in knowledge management development can be implemented and run.

    Keywords: Analytical Hierarchy Process, Khuzestan Gas Company, Knowledge Management, Organizational Knowledge, Knowledge sharing
  • رضا عباسی*، بهروز محمودی بختیاری، مهدی امیری، علی عسکر علیزاده مقدم

    بنیاد اندیشه آرمان شهری در دو داستان رحله ابن فطوطه نجیب محفوظ و نون و القلم جلال آل احمد بر نفی وضع موجود، وجود بحران و تلاش برای آرمانی کردن امور مطلوب بنا شده است، محیط خلق هر دو داستان، یعنی ایران و مصر در زمان نوشتن آن ها دارای شرایطی بحرانی از نظر اجتماعی و فکری است که زمینه ساز ایجاد اندیشه آرمان شهری است از این رو. نویسندگان این دو اثر با استفاده از زبانی نمادین و با توجه به تصوف تلاش دارند تا تصویری از جامعه آرمانی خود ارایه دهند. از نگاه نویسندگان، آرمان شهر دست یافتنی است و علت عدم تحقق آن وجود حکومت و قبضه کردن قدرت توسط عده ای خاص است. زبان نوشتاری نجیب محفوظ در رحله ابن فطومه زبانی ادبی و متاثر از آثار کلاسیک ادبیات عربی است، در حالی که آل احمد زیانی عامیانه را برای روایت خود برگزیده است. داستان آل احمد در روایت خود، از تصوفی بهره برده است که جنبه اجتماعی آن نیرومند است و قلندران پیرو آن به دنبال قدرت هستند، اما در مواجه با دشواری های آن خود نیز به راه صاحبان پیشین قدرت می روند و در نهایت از قدرت پیشین شکست می خورند؛ و قهرمان داستان نیز اگرچه به دنبال شهادت است، در نهایت تبعید می شود؛ اما محفوظ تصوف را در جنبه فردی آن یعنی بریدن از عالم مادی و نقایص آن و کشف و شهود ناشی از مراقبه و ریاضت، وارد داستان خود کرده است و شخصیت اصلی داستان در پایان راه سعادت را در چنین تصوفی می یابد که امری فردی است.

    کلید واژگان: اندیشه سیاسی, تصوف, آرمان شهر, نجیب محفوظ, جلال آل احمد
    Reza Abbasi *, Behruoz Mahmuodi Bakhtiari, Mehdi Amiri, Ali Askar Alizadeh Moghadam

    The utopian idea The political thought in two stories 'Noon wa Al-Qalam' by Jalal Al-Ahmad and Rahla Ibn Fatumeh by Najib Mahfouz is based on the negation of the status quo, the existence of a crisis, and the attempt to idealize things. In both stories, using symbolic language and Sufism, writers are trying to present an image of an ideal society. They both believe that utopia can be achieved but the main obstacles on the way are the rulling of government and the seizure of power by certain individuals. Both writers use a symbolic language, with the difference that the noble language of the Arabic work is the literary language influenced by the classical works of Arabic literature, while al-Ahmad has chosen folk language for his narrative. Al-Ahmad's story, in its narrative, uses a type of Sufism whose social aspect is strong and its followers, or Qalandars, seek power but having faced with its difficulties, they resort to the way of the former power-owners but are defeated by them. Although seeking martyrdom, the protagonist of the story is eventually exiled. But Najib has applied a specific aspect of Sufism in the story, namely, the cutting off from the material world and its defects and the discovery and intuition of meditation and austerity. The main character of the story explores various lands in search of a way to solve his own homeland’s problems. He ultimately finds the way to prosperity in Sufism.

    Keywords: Political.mysticism.Utopia, Najib Mahfouz, Al-ahmad, Nun, al-Kalam, Ibn Fatumah
  • علی اصغر فهیمی فر، رضا عباسی*

     اشکال مختلف نمایش ایرانی در طول تاریخ و به مرور زمان در قالب گونه های مختلف از دل آیین ها، سوگواره ها و مراسم شادی آور سربرآوردند. در این بین نقش بداهه پردازی به عنوان یکی از مه مترین شیوه های اجرایی نمایشهای شادی آور ایرانی بخصوص نمایش سیاه بازی غیرقابل انکار است. از سویی دیگر استخراج اصول و قواعد بداه هپردازی در اشکال مختلف نمایشهای شادی آور ایرانی بر پایه روش ها، دستاوردها و متدهای نوین تئاتری، یکی از ضرور تهای نمایش امروز ماست. هدف اصلی این پژوهش مطالعه شیوه ها، روش ها و تکنی کهای متنوع بداهه پردازی در فرایند تولید نمایش های شادی آور ایرانی بخصوص نمایش سیاه بازی است. این پژوهش به روش توصیف ی تحلیلی تدوین شده است و برای تکمیل اطلاعات پای های و بنیادین در این مقاله از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده گردیده است. فرضیه اصلی در این پژوهش آن است که مطالعه تکنیک ها و روش های متنوع بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش شادی آور ایرانی و بخصوص نمایش سیاه بازی م یتواند موجب افزایش آگاهی، درک و شناخت «بازیگران، اجراگران یا نمایشگران » از ظرفیتهای اجرایی بداهه پردازی در ای نگونه از نمایش شود. همچنین تلاش می شود به این سوالات پاسخ داده شود که بداهه پردازی به چه معناست و شیوه های مختلف بداهه پردازی نمایشی کدامند؟ و نمایش های شادی آور ایرانی چگونه و طی چه فرایندی از بداهه پردازی استفاده می کنند؟ و شیوه ها، رو شها و تکنیکهای مختلف بداه هپردازی چگونه و طی چه فرایندی در نمایش سیاه بازی نمود پیدا می کنند؟ در نتیجه گیری ضمن تعریف بداهه پردازی و بررسی سطوح، شیوه ها و انواع تکنی کهای مختلف آن و همچنین معرفی و تشریح ساختار نمایش سیاه بازی، به بررسی شیوه های بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش ایرانی و نمایش سیاه بازی پرداخته شده است و تصریح گردیده است که آشنایی و فراگیری تکنیکها و مهارت هایی همچون «تجربه نمایشگران در فرایند بداهه پردازی « ،» گسترش موقعیتها در فرایند بداهه پردازی « ،» ارتباط اجراگران و مشارکت آنها با یکدیگر در فرایند بداهه پردازی « ،» اعتماد گروهی در فرایند بداهه پردازی ،» «کنش کلامی در فرایند بداهه پردازی » و «کنش غیرکلامی در فرایند بداهه پردازی » می تواند موجب افزایش شناخت نمایشگران از ظرفیت های اجرایی بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش شادی آور ایرانی و به طور مشخص نمایش سیاه بازی شود.

    کلید واژگان: بداهه پردازی, نمایش ایرانی, نمایش شادی آور, سیاه بازی, نمایشگران
    AliAsghar Fahimifar, Reza Abasi*

    Various forms of Iranian drama throughout history and over time in the form of various genres emerged from the heart of rituals mourning and joyous ceremonies. In the meantime, the role of improvisation as one of the most important methods of performing Iranian happy plays, and especially Siah-bazi plays is undeniable. On the other hand, extracting the principles and rules of improvisation in various forms of joyful Iranian plays based on new theatrical methods, achievements and methods is one of the necessities of our play today. The main purpose of this study is to study various methods, and techniques of improvisation in the production process of Iranian joyful plays, especially Siah-bazi plays. This research has been compiled in a descriptive-analytical method and library and internet resources have been used to complete the basic information in this article; The main hypothesis in this study is that the study of various improvisation techniques and methods in various forms of Iranian cheerful performances, especially Siah-bazi plays, can increase the awareness, understanding and knowledge of “actors or performers” of improvisational performance capacities in this type of play. It also tries to answer the questions of what improvisation means and what are the different methods of dramatic improvisation? And how and in what process is improvisation used in Iranian joyful plays? And how and through what process do different improvisation methods and techniques manifest themselves in Siah-bazi plays? In conclusion, while defining improvisation and examining its different levels, methods and techniques, as well as introducing and explaining the structure of black play, improvisation methods in different forms of Iranian drama and Siah-bazi plays have been studied and it specified that learning and being Familiar to the some techniques and skills such as “actors’ experience in the process of improvisation”, “Expanding situations in the improvisation process”, “Performers’ relationship and their interaction with each other in the improvisation process”, “Group trust in the improvisation process”, “Verbal action in the process of improvisation” and “Non-verbal action in the process of improvisation” can increase the actors’ knowledge of the improvisational capacity of improvisation in various forms of Iranian juyful play, and specifically Siah-bazi play.

    Keywords: Improvisation, Persian play, Joyful play, Black play, Actors
  • مهدی حسنوند مفرد*، جهان محمدی، رضا عباسی

    هدف این پژوهش بررسی ارتباط یادگیری سازمانی و عملکرد شرکت با نقش میانجی مدیریت راهبردی منابع انسانی در دفتر رسیدگی به اسناد پزشکی تامین اجتماعی البرز است. به منظورگردآوری مبانی نظری اطلاعات درخصوص تبیین ادبیات موضوع تحقیق از روش کتابخانه ای و مطالعات اسنادی استفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه تحقیق کمال زهیر و دوگان باسار (2016) استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران و کارشناسان دفتر رسیدگی به اسناد پزشکی تامین اجتماعی البرز است که طبق برآورد تعداد مدیران و کارمندان 250 نفر هستند. حجم نمونه از طریق جدول مورگان 150 نفر است. برای آزمون فرضیه ها از نرم افزار آماری Smart-PLS  استفاده شد. نتایج نشان داد که یادگیری سازمانی با مدیریت راهبردی منابع انسانی ارتباط مثبت و معناداری دارد. همچنین یادگیری سازمانی و مدیریت راهبردی منابع انسانی با عملکرد شرکت ارتباط مثبت و معناداری دارد. درنهایت یادگیری سازمانی با عملکرد شرکت با نقش میانجی گری مدیریت راهبردی منابع انسانی ارتباط مثبت و معناداری دارد.

    کلید واژگان: یادگیری سازمانی, عملکرد شرکت, مدیریت راهبردی منابع انسانی, دفتر رسیدگی به اسناد پزشکی تامین اجتماعی البرز
    Mahdi Hassanvand Mofrad *, Jahan Muhammadi, Reza Abbasi

    This research in aimed at an investigation of the relationship between organizational learning and company performance through the mediating role of strategic human resource management in the Department of Social Security Medical Records of Alborz. Data collection was performed by reviewing the theoretical foundations of literature regarding the explanation of the research subject through library method and documentary studies. For the collection of qualitative data, Kamal Zuhair and Dugan Basar (2016) questionnaire was employed. The statistical population of the study contains all 250 managers and experts of the company. The sample size according to the Morgan table contains 150 people. Smart-PLS statistical software was employed to test the hypotheses. The results indicated that organizational learning has a positive and significant relationship with strategic human resource management. Moreover, organizational learning and strategic human resource management are positively and significantly related to company performance. Finally, organizational learning showed a positive and significant relationship with company performance through mediating role of strategic human resource management.

    Keywords: organizational learning, company performance, strategic humanresources management, The Department of Social Security Medical Records ofAlborz
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر رضا عباسی
    دکتر رضا عباسی
    دانشجوی دکتری مدیریت اطلاعات سلامت، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
  • رضا عباسی
    رضا عباسی

  • دکتر محمد رضا عباسی مژدهی
    دکتر محمد رضا عباسی مژدهی
    استادیار مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی گیلان، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان گیلان، ، ایران
  • رضا عباسی
    رضا عباسی
    دانش آموخته ارشد مدیریت، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، ، ایران
  • دکتر رضا عباسی
    دکتر رضا عباسی
    (1402) دکتری برنامه ریزی درسی، دانشگاه تبریز
  • مهندس رضا عباسی
    مهندس رضا عباسی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال