به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رضا نقی ها

  • پریسا ثابتی، علیرضا یدوی*، امین صالحی، رضا نقی ها، فاطمه ابراهیمی

    به منظور ارزیابی تلقیح قارچ مایکوریزا و باکتری های محرک رشد (جنس سودوموناس) بر میزان تحمل گاوزبان اروپایی
    (Borago officinalis L.) به سمیت کادمیوم آزمایشی در گلخانه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه یاسوج در سال 1399 به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و 16 تیمار به اجرا در آمد. عامل اول شامل کاربرد کود زیستی در چهار سطح (شاهد، کاربرد قارچ مایکوریزا، کاربرد باکتری محرک رشد و کاربرد توام قارچ و باکتری) و سطوح مختلف غلظت کادمیوم در چهار سطح (صفر، 25، 50 و 75 میلی گرم کادمیوم در هر کیلوگرم خاک) بود. صفات مورد بررسی شامل درصد کلونیزاسیون ریشه، محتوای کادمیوم گیاه، برخی خصوصیات فیزیولوژیک و وزن خشک اندام هوایی گاوزبان اروپایی بود. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت کادمیوم نشت الکترولیت، محتوای پرولین و محتوای کادمیوم در اندام هوایی افزایش یافت. استفاده از قارچ مایکوریزا و باکتری نسبت به عدم کاربردشان مثبت ارزیابی شد، به طوری که در هر چهار سطح کادمیوم در صفات مورد بررسی، بیشترین میزان پرولین، کلروفیل و محتوای نسبی آب و همچنین کمترین نشت الکترولیت و غلظت کادمیوم اندام هوایی، از تیمار تلفیقی این دو کود زیستی به دست آمد. کاربرد کود زیستی سبب افزایش وزن خشک قسمت های هوایی گیاهان تلقیح شده نسبت به شاهد شد. نتایج نشان داد که در شرایط وجود 25 و 50 میلی گرم کادمیوم بر کیلوگرم در خاک کاربرد تلفیقی کودهای زیستی موجب کاهش 21 و 17 درصدی انتقال کادمیوم از ریشه به اندام هوایی گاوزبان شد. لذا استفاده از کودهای زیستی در مناطق آلوده به کادمیوم توصیه می شود.

    کلید واژگان: پرولین, فلزات سنگین, کود زیستی, گیاه دارویی, نشت الکترولیت
    Parisa Sabeti, Alireza Yadavi*, Amin Salehi, Reza Naghiha, Fatemeh Ebrahimi

    In order to evaluate the inoculation of mycorrhizal and growth-promoting bacteria (Pseudomonas genus) on the tolerance of European borage to cadmium toxicity, a factorial experiment was performed in the form of a completely randomized design with 3 replications in the research greenhouse of the Agriculture Faculty of Yasouj University in 2019. The experimental factors include the application of biological fertilizer at 4 levels (control, application of mycorrhiza, application of growth-stimulating bacteria and combined application of mycorrhiza and bacteria) and 4 levels of cadmium concentration (0, 25, 50 and 75 mg cadmium per kg soil). The investigated traits were included root colonization percentage, plant cadmium content, some physiological characteristics and shoot dry weight of European borage. The results showed that with the increase in cadmium concentration, electrolyte leakage, proline content and cadmium content of aerial organs increased. The use of mycorrhiza and bacteria was evaluated positively compared to their non-use, so that in all four levels of cadmium, the highest proline, chlorophyll and relative water content, as well as the lowest electrolyte leakage and shoot cadmium concentration, were obtained from the combined two biofertilizers. Application of biofertilizer increased the dry weight of the aerial parts of inoculated plants compared to the control. The results showed that in the presence of 25 and 50 mg/kg of cadmium, the combined application of bio-fertilizers reduced 21% and 17% of cadmium transfer from roots to shoots of borage. Therefore, it is recommended to use biological fertilizers in areas contaminated with cadmium.

    Keywords: Bio-Fertilizer, Electrolyte Leakage, Heavy Metal, Medicinal Plant, Proline
  • هاجر غریب اردکانی، محمد هوشمند*، رضا نقی ها، سیامک پارسایی
    مقدمه و هدف

    در سال های اخیر، کاربرد افزودنی های طبیعی و ایمن همانند گیاهان و فرآورده های گیاهی به دلیل اثرات سودمند آنها بر سلامت و در نتیجه تولید حیوانات، افزایش یافته است. یکی از ترکیبات مهم طبیعی موجود در گیاهان، ترکیبات پلی فنلی بوده که به دلیل داشتن اثرات ضد اکسیداسیونی و ضد باکتریایی مورد توجه فراوان قرار گرفته و بررسی های زیادی در مورد اثرات مختلف آنها بر جوجه های گوشتی انجام شده است. این پژوهش به منظور بررسی اثر کاربرد جیره ای میوه بلوط ایرانی(Quercus brantii L.) ، به عنوان یک خوراک غنی از ترکیبات فنلی، بر برخی ویژگی های گوشت سینه جوجه های گوشتی در زمان های مختلف نگهداری در یخچال (دمای 4 درجه سانتی گراد)، انجام شد.

    مواد و روش ها

    تعداد 160 قطعه جوجه گوشتی یک روزه مخلوط نر و ماده در قالب یک طرح کاملا تصادفی بین دو تیمار آزمایشی (هر یک با 4 تکرار 20 قطعه ای) توزیع و با جیره شاهد (بدون استفاده از میوه بلوط) و یا جیره حاوی 20 درصد میوه بلوط تغذیه شدند. در طول دوره پرورش، جوجه ها به ترتیب با جیره های آغازین (10-1 روزگی)، رشد (24-11 روزگی) و پایانی (42- 25روزگی) تغذیه شدند. در پایان دوره پرورش، از هر تکرار دو قطعه جوجه کشتار شده و از ماهیچه سینه نمونه برداری و در یخچال نگهداری شد. فراسنجه های مختلف (جمعیت لاکتوباسیلوس ها، باکتری های سرمادوست، انتروباکتریاسه ها، کل باکتری های هوازی، میزان اکسیداسیون لیپید، ظرفیت نگهداری آب و کاهش در اثر پخت) در روزهای 2، 4، 6، 8، 10 و 12 نگهداری اندازه گیری شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد استفاده از میوه بلوط جمعیت لاکتوباسیلوس ها را در روز ششم و جمعیت کل باکتری های هوازی را در روزهای ششم و هشتم نگهداری به طور معنی داری کاهش داد (0/005>p). میزان اکسیداسیون لیپید در گوشت سینه گروه دریافت کننده میوه بلوط در روز دوم نگهداری در مقایسه با گروه شاهد بالاتر بود (0/05>p) اما در سایر روزها، اختلاف معنی داری بین دو تیمار مشاهده نشد. تغذیه جوجه ها با میوه بلوط بر ظرفیت نگهداری آب گوشت سینه مرغ در روزهای مختلف نگهداری اثر معنی داری نداشت. در جوجه های تغذیه شده با میوه بلوط، کاهش در اثر پخت گوشت سینه در روز چهارم نگهداری کم تر اما در روز دهم، بیش تر از گروه شاهد بود (0/05>p).

    نتیجه گیری

    به طور کلی، تحت شرایط انجام این پژوهش، تغذیه جوجه ها با میوه بلوط بر اغلب فراسنجه های مورد بررسی، اثر ثابت و معنی داری نداشت.

    کلید واژگان: بلوط ایرانی, پایداری اکسیداتیو, جمعیت باکتریایی, جوجه گوشتی, گوشت سینه
    Hajar Gharib Ardekani, Mohammad Houshmand*, Reza Naghiha, Siamak Parsaei
    Introduction and Objective

    In recent years, application of natural and safe feed additives such as herbs and herbal products has been increased, due to their beneficial concequences on health and thereby animal production. One of the natural important compounds present in plants, is phenolic compounds which has been recived high interest and many investigations have been conducted about their different effects on broilers. This study was conducted to investigate the effect of dietary inclusion of Iranian oak acorn (Quercus brantii L.) (OA), as a phenolic cmpounds-rich feedstuff, on some breast meat traits of broilers at different refrigerated (4 °C) storage times.

    Material and Methods

    A total of 160 one-day-old mix of male and female broiler chicks were distributed between 2 experimental treatments (with 4 replicates of 20 birds) in a completely randomized design and fed a control diet (without OA) or a diet containing 20% ​​OA. During the rearing period, birds were fed with starter (d 1-10), grower (d 11-24) and finisher (d 25-42) diets, respectively. At the end of the rearing period, two birds were slaughtered from each replicate and samples were taken from breast muscle and kept in refrigerator. Different parameters (population of  Lactobacillus, Psychrotriph bacteria, Enterobacteriaceae, total aerobic bacteria, lipid oxidation, water holding capacity, cooking loss) were measured at 2, 4, 6, 8, 10 and 12 d of storage.

    Results

    The results showed that using OA decreased population of Lactobacillus at 6 and population of total aerobic bacteria at 6 and 8 d of storage (p <0.05). At 2 d of storage, the rate of lipid oxidation in breast meat of OA-recieved group was higher than the control group (p <0.05) but in other days no significant difference was observed between two treatments. Feeding birds with OA had no significant effect on water holding capacity of breast meat at different storage days. In birds fed with OA, breast meat cooking loss was lower than the control group at 4 d of storage, but it was higher than the control group at 10 d of storage (p<0.05).

    Conclusions

    In conclusion, under the conditions of this study, feeding broilers with OA had no significant and constant effect on the most of investigated parameters.

    Keywords: Bacterial population, Breast meat, Broiler, Oxidative stability, Quercus brantii L
  • فرزانه محمدی، محمد هوشمند*، رضا نقی ها، شیما حسینی فر
    با هدف بررسی تاثیر استفاده از سطوح مختلف میوه بلوط (صفر یا 20 درصد جیره) و افزودنی خوراکی کاهش دهنده سطح تانن (بدون افزودنی، 10 گرم پلی اتیلن گلیکول در کیلوگرم جیره و 25/0 درصد بی کربنات سدیم در جیره) بر عملکرد، تغییرات بافتی کلیه و کبد جوجه های گوشتی، تعداد 480 قطعه جوجه سویه راس 308 (میانگین وزن 41 گرم و نسبت مساوی نر و ماده) بر پایه طرح کاملا تصادفی در یک آزمایش فاکتوریل 3×2 بین 6 تیمار آزمایشی (هر تیمار با 4 تکرار 20 قطعه ای) توزیع و به مدت 42 روز پرورش یافتند. نتایج آزمایش نشان داد که کاربرد میوه بلوط بر ضریب تبدیل خوراک کل دوره آزمایش، اثر معنی داری نداشت اما افزایش وزن بدن کل دوره را به طور معنی داری کاهش داد. همچنین، بی کربنات سدیم مقدار افزایش وزن بدن کل را در مقایسه با جیره بدون افزودنی، بهبود داد. تغذیه با میوه بلوط وزن نسبی سنگدان، ایلیوم و روده کور را در 24 روزگی و وزن نسبی دوازدهه و روده کور را در 42 روزگی افزایش داد. در 24 روزگی، تورم سلولی شدیدتری در بافت کبد جوجه های تغذیه شده با میوه بلوط مشاهده شد و در 42 روزگی، تعداد واکویل چربی در کبد این جوجه ها، کم تر بود. تغذیه با میوه بلوط، قطر جسمک کلیوی را افزایش داد. به طور کلی، کاربرد 20 درصد میوه بلوط در جیره، بر ضریب تبدیل خوراک، بافت کبد و کلیه جوجه های گوشتی، اثر معنی داری نداشت اما به دلیل کاهش معنی دار افزایش وزن کل دوره و شاخص کارآیی تولید، این میزان توصیه نمی شود. کاربرد افزودنی ها از این کاهش جلوگیری نکرد.
    کلید واژگان: بی کربنات سدیم, پلی اتیلن گلیکول, تانن, جوجه گوشتی, میوه بلوط‏
    Farzaneh Mohammadi, Mohammad Houshmand *, Reza Naghiha, Shima Hosseinifar
    With the aim of investigation, the effects of oak acorn (OA) (0 or 20 % of diet) and tannin-reducing feed additives (without additive, 10 g polyethylene glycol (PEG)/kg of diet and 0.25 % diet sodium bicarbonate) on performance and liver and kidney tissues of broiler chickens, a total of 480 Ross 308 broiler chicks (average body weight of 41 gram and same male to female ratio) were distributed among 6 experimental treatments (4 replicates of 20 birds) in a 2×3 factorial arrangement and reared for 42 days. The results indicated that application of OA had no significant effect of overall feed conversion ratio, but significantly decreased overall body weight gain. However, sodium bicarbonate improved overall body weight gain, compared to the diet without additive. Feeding birds with OA significantly increased relative weight of gizzard, ileum and caecum at 24 d of age and relative weight of caecum and duodenum at 42 d of age. On d 24, more sever cellular congestion was observed in liver tissue of OA fed birds, but on d 42, the number of liver fat vacuole was less in these birds. Feeding with OA increased diameter of renal corpuscle. In conclusion, dietary inclusion of 20% OA had no significant effects on feed conversion ratio and liver as well as kidney tissue of broilers, but because of significant reduction in overall body weight gain and production efficiency factor, this level is not recommended. However, inclusion of additives did not prevent this reduction.
    Keywords: broiler, Oak acorn, polyethylene glycol, sodium bicarbonate, tannin‎
  • محمدجواد اسکندری، فرهاد صمدیان*، مصطفی قادری زفره ای، رضا نقی ها

    هدف از این پژوهش، تعیین اثرات اخته‎سازی جوجه خروس‏های بومی ایرانی بر افزایش وزن بدن، خصوصیات لاشه،‏ کیفیت گوشت و پاسخ ایمنی بود. جوجه‏ خروس‏ها در سن 12 هفتگی به روش جراحی اخته و یا جراحی شم (گروه شاهد) شدند. سپس 10 قطعه خروس اخته و 10 قطعه خروس غیراخته (گروه شاهد) سالم به آزمایش اختصاص داده شدند. پرندگان تا سن 24 هفتگی نگهداری و با جیره یکسانی تغذیه شدند. سامانه ایمنی همه پرنده‏ها بر اساس تیتر SRBC، ایمونوگلوبولین M و ایمونوگلوبولین G در طول دوره پرورش مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از کشتار، ارزیابی افت ناشی از پخت و ارزیابی حسی بر روی گوشت سینه انجام شد. نتایج نشان دادند که رشد تاج و ریش و وزن نسبی ران‏ها در اثر اخته‎سازی به طور معنی‏داری کاهش یافت (05/0>P). از نظر خصوصیات کشتاری‏، گروه اخته شده در مقایسه با گروه شاهد، نسبت بالاتری از وزن کل پا، کبد و گوشت سینه را نشان داد. هیچ اختلاف معنی‏داری از نظر وزن نهایی بدن، متوسط افزایش وزن روزانه، بازده لاشه، درصد چربی محوطه شکمی، پاسخ سامانه ایمنی و ویژگی‏های حسی گوشت سینه به استثنای بو، بین دو گروه وجود نداشت. با این حال، با توجه به ارزش بازارپسندی بیشتر گوشت پرندگان اخته‏، عمل اخته‎سازی خروس‎های بومی می‎تواند برای اهداف تجاری، سودمند باشد.

    کلید واژگان: اخته‎, خروس بومی, خصوصیات حسی گوشت, پاسخ آنتی‎بادی هومورال
    Mohammad Javad Eskandari, Farhad Samadian *, Mostafa Ghaderi Zefrehei, Reza Naghiha

    The aim of this study was to determine the effects of caponization of Iranian native cockerels on body weight gain, carcass characteristics, meat quality and immune response. The chockerels were surgically caponized or sham- operated at 12 weeks of age. Then, 10 healthy capons and 10 sham-operated cockerels (control group) were assigned to the experiment. The birds were kept until 24 week of age and fed the same diet. The immune system of all birds was evaluated based on SRBC, IgM and IgG titers during the rearing period. The cooking loss and organoleptic evaluation was performed on breast meat postmortem. The results showed that comb and wattle growth and the relative weight of thighs was significantly (p < 0.05) reduced as a result of caponization. In the slaughter characteristics, the capon group showed higher proportion of whole leg, liver and breast meat weights than sham-operated group. There was no significant difference in final body weight, average daily gain, carcass yield, abdominal fat percentage, immune system response and sensory attributes of breast meat with the exception of odor between two groups. However, the caponization of native cockerels can be useful for commercial purposes due to the higher marketing value of meat from capons.

    Keywords: Capon, Native cockerel, Sensory meat quality, Humoral antibody response
  • اثر تغییر سطوح گلوکز و فروکتوز در ترکیب رقیق‎ کننده بر پایه تریس بر فراسنجه ‏های حرکتی اسپرم قوچ نگه داری شده در دمای بدن
    مهران اجرایی، فرهاد صمدیان*، فرهاد فرخی اردبیلی، رضا نقی ها
    نگه داری منی به صورت مایع به جای نگه داری به صورت یخ‏ زده، با توجه به کاهش هزینه ‏های آماده ‏سازی و حمل و نقل مورد استقبال بیش تری قرار می‎گیرد. هدف پژوهش حاضر چنین بود که ضمن حفظ اسمولاریته بهینه (330 میلی ‏اسمول) در یک رقیق ‎کننده بر پایه تریس-زرده تخم مرغ (EYT)، تاثیر نوع قند (گلوکز و فروکتوز) و تغییر غلظت قند بر نگه داری اسپرم قوچ در شرایط انکوباسیون در دمای بدن (37 درجه سانتی گراد) مورد بررسی قرار گیرد. رقیق ‎ کننده هایی با نسبت ‏های ترکیبی قند به تریس (30 به 300 و 210 به 100 میلی ‎مولاری قند به تریس) با دو قند مختلف (گلوکز و فروکتوز) ساخته شد و با یک رقیق‎کننده استانداری که برای انجماد اسپرم قوچ به کار می‏رفت مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بدون توجه به نوع رقیق ‎کننده، فراسنجه‏ های حرکتی اسپرم به طور معنی ‏داری بعد از دو ساعت از انکوباسیون کاهش یافت. اثر متقابل تیمار در زمان معنی‏ دار نبود و درصد جنبایی کل و پیش رونده نیز به طور معنی‏ داری تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. با این حال، برخی از فراسنجه ‏های حرکتی نمونه‏ های منی انکوبه شده ازجمله حرکت خطی اسپرم ‏ها (LIN) و شاخص ‏های سرعت حرکت اسپرمی (VAp و VSL) با افزودن غلظت قند در رقیق‏ کننده ‏ها بهبود یافت. نتیجه ‏گیری می ‎شود که افزایش نسبت قند به تریس در رقیق ‎کننده‏ های EYT ممکن است موجب بهبود شاخص ‎های حرکتی اسپرم‏ ها در دمای بدن شود. مقاومت اسپرم‎ ها در دمای بدن می‏ تواند به عنوان شاخصی برای باروری گامت ‎های نر در داخل دستگاه تناسلی ماده در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: منی مایع قوچ, رقیق‎کننده‏, نسبت قند به تریس, انکوباسیون, مونوساکاریدها
    The effect of changes in glucose and fructose levels in Tris-based extender on ram sperm kinematic parameters stored at body temperature
    Mehran Ejraei, Farhad Samadian *, Fahad Farrokhi Ardebili, Reza Naghiha
    Storage of semen in the liquid form rather than cryopreservation is becoming popular as preparing and transportation is less expensive in this method. While maintaining the optimal osmolarity in all Tris-Egg yolk based extenders (TEY), the purpose of the present study was to investigate the effect of sugar type (glucose and fructose) and sugar concentration modifications on ram semen kinetics during incubation at body temperature. The semen diluents with different Sugar: Tris ratios (30 mM: 300 mM and 210 mM: 100 mM) were made with two different monosaccharide (glucose and fructose) and were compared with a standard extender used for freezing ram semen. The results showed that regardless of the diluent medium, the mobility parameters of sperm significantly decreased after incubation for two hours at 37°C. There was no significant interaction between storage time and type of extender. Also, the percentage of total motility and progressive motility were not significantly influenced by treatments. However, some of the motility parameters of incubated semen samples, including linearity, curvilinear velocity (VCL) and straight-line velocity (VSL) were improved by enhancing concentration of sugars in diluents. It is concluded that an increase in sugar: Tris ratio in TEY extenders, may improve the kinematic parameters of ram semen at body temperature. Thermoresistance of spermatozoids at body temperature can be considered as an indicator of male gametes fertility inside the female reproductive tract.
    Keywords: Ram liquid semen, Extender, Tris to sugar ratio, Incubation, Monosaccharides
  • محمد جواد اسکندری، فرهاد صمدیان*، رضا نقی ها، مصطفی قادری زفره‎ای
    زمینه وهدف

    گزارش شده است که آروماتراپی با اسانس‎ها در موش‎ها منجر به تغییر برخی از متغیرهای سرمی و کاهش اضطراب می‏شود. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آروماتراپی با اسانس زنجبیل برمتغیرهای خونی و ترس القا شده در خروس‎های اخته و غیر اخته‏ بود.

    روش کار

    در این پژوهش از 10 خروس اخته و 10 خروس غیراخته استفاده شد. نصف پرندگان از هر گروه(5 خروس اخته و 5 خروس غیراخته) به طور انفرادی در اتاقکی تحت آروماتراپی قرار گرفتند و سایر پرنده‎های آزمایشی نیز در همان اتاقک در معرض بخار آب قرار داده شدند. همه پرنده‏ها بعد از خارج نمودن از اتاقک، به مدت 30 ثانیه به طور معلق از پا آویزان و بلافاصله آزمون TI بر روی آن ها صورت گرفت. دو هفته بعد از انجام این آزمون، روند آروماتراپی در همه پرنده‏ها تکرار و متغیرهای متابولیکی پلاسمای خون در قبل و بعد از آروماتراپی مورد سنجش قرار گرفت.

    یافته ها

    آروماتراپی در گروه خروس‎های اخته منجر به کاهش مدت زمان سپری شده در بی‏تحرکی شد که دلالت بر تخفیف تنش القا شده در حین جمع‏آوری می‏نماید. آروماتراپی هم چنین منجر به افزایش سطوح گلوکز، پروتئین و اوره کل پلاسمایی گردید.

    نتیجه گیری

    آروماتراپی احتمالا با فعال نمودن سامانه سمپاتیکی و افزایش فشار خون، منجر به افزایش سطوح گلوکز، پروتئین و اوره پلاسمایی و کاهش تعداد دفعات لازم برای القای TI شده است. بنابراین استفاده از آروماتراپی در حین جمع‏آوری ممکن است برای کاهش پاسخ‏های هراس‎آمیز در خروس‏ها قابل توصیه باشد.

    کلید واژگان: اسانس زنجبیل, فراسنجه‏های بیوشیمیایی پلاسما, آزمون بی‏تحرکی تونیک, برداشت دستی طیور
    Mohammad Javad Skandri, Farhad Samadian *, Reza Naghiha, Mostafa Ghaderi Zefrehei
    Inroduction & Objective

    Aromatherapy with essential oils (EO) in rats has been reported to alter some of the serum variables and reduce anxiety. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of aromatherapy with ginger EO on serum metabolites and fear related responses in capons and intact cockerels.

    Materials and Methods

    In this study, 10 caponized and 10 sham-operatedcockerelswere used. Half of the poultries in each group (capons=5 andsham-operated cockerels=5) were treated by aromatic EO in a chamber, and the rest of experimental poultries were exposed to water vapor in the same chamber. Eachbird after removal from the chamber was held by both legs and swung into an inverted position for 30 s and thereaftertonic immobility (TI)test was performed on it.Two weeks after this test, the aromatherapy process was repeated in all birds and blood plasma metabolites were measured before and after aromatherapy.

    Results

    Aromatherapy in the caponized group resulted in a decrease in the tonic immobility duration, indicating a decrease in fearfulness induced by harvesting process.Moreover, aromatherapy significantly increased plasmalevels of glucose, protein and total urea in cockerels.

    Conclusion

    Aromatherapy is probably by activating the sympathetic system and increase blood pressure, lead to increased levels of glucose, protein and serum urea and reduce the number of inductions required to attain the TI response. Therefore, ginger EOexposure during manual harvesting maybe advisable to reduce fearful responses in cockerels.

    Keywords: Ginger Essential Oil, Plasma Biochemistry Parameters, Tonic Immobility Test, Manual Harvesting of Poultry
  • حمیدرضا اولیایی*، فاطمه مهماندوست، ابراهیم ادهمی، رضا نقی ها

    تغییر کاربری اراضی از قبیل تغییر جنگل به اراضی زیر کشت به طور معمول اثرات مخربی بر شاخص های کیفی خاک دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثرات تغییر کاربری بر ویژگی های زیستی، شیمیایی و حاصلخیزی خاک در منطقه مختار شهر یاسوج صورت گرفت. پنج نمونه خاک (30-0 سانتی متر)، از سه کاربری جنگل متراکم، جنگل تخریب شده و زراعت دیم برداشت و ویژگی های بالا در قالب طرح کاملا تصادفی اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که در پی تغییر کاربری اراضی جنگلی به دیم، مقادیر هدایت الکتریکی (56 درصد)، ماده آلی (67 درصد)، نیتروژن کل (71 درصد)، فسفر (20 درصد)، پتاسیم قابل دسترس (48 درصد)، تنفس پایه (42 درصد)، تنفس برانگیخته (63 درصد)، جمعیت قارچ (23 درصد)، آنزیم های اسید فسفاتاز (59 درصد) و آلکالین فسفاتاز (79 درصد) کاهش یافتند. در حالی که جمعیت باکتری (20 درصد) و pH (5 درصد) در کاربری زراعی نسبت به جنگل متراکم افزایش یافت و مقدار فسفر قابل جذب تفاوت معنی داری را نشان نداد. نتایج نشان داد که در پی تغییر کاربری ماده آلی خاک و ویژگی های مرتبط با آن به میزان بیشتری تحت تاثیر قرار گرفتند. بنابراین به منظور نگهداشت کیفیت خاک، عملیات مدیریتی مناسب از جمله اجتناب از قطع درختان در اراضی شیبدار، چرای بی رویه در مراتع و افزودن مواد آلی به خاک در کاربری دیم توصیه می شود.

    کلید واژگان: آنزیم های خاک, تنفس خاک, عناصر خاک, کیفیت خاک
    H. Owliaie*, F. Mehmandoost, E. Adhami, R. Naghiha

    The conversion of forests to agricultural lands generally has damaging effects on soil qualitative indices. This study was conducted to investigate the effects of land use change on the physico- chemical and biological characteristics of the soils of Mokhtar Plain, Yasouj Region. Five soil samples (0- 30 cm) were taken from three land uses of dense forest, degraded forest, and dry farming. The physical, chemical and biological analyses were carried out in a completely randomized design. The results showed that by following the change in the forest land use to dry farming, the EC (56%), organic matter (67%), total nitrogen (71%), exchangeable potassium (48%), Basal respiration (42%), exhaled respiration (63%), fungi community (23%), acid phosphatase (59%), and alkaline phosphatase (79%) were decreased in the dry farming land use. However, the bacterial community (20%) and pH (5%) were increased in the dry farming land use and the amount of available phosphorus did not show any significant difference, as compared to the dense forest. In general, it can be concluded that by following forest degradation and change in land use, soil organic matter and its related indices, especially biological ones, are more affected. So, in order to maintain soil quality, appropriate management practices such as managed land use change, avoidance of tree cutting, especially on steep slopes, preventing of overgrazing, and addition of organic matter should be carried out in dry farming land use.

    Keywords: Soil enzymes, Soil respiration, Soil quality, Soil nutrients
  • احمدرضا قربانی، منصور پرویزی، رضا نقی ها، مسعود رابطی *

    گسترش روزافزون زیرساخت های مهندسی جهت تامین نیازهای بشر در ارتباط مستقیم با نیاز به خاک مقاوم جهت اجرای ساخت و سازها است. از طرفی اهمیت مسائل زیست محیطی باعث شده تا همواره تقاضا برای روش های جدید و سازگار با محیط زیست برای بهسازی و تقویت خاک افزایش یابد. روش رسوب بیولوژیکی کربنات کلسیم (MICP) به عنوان یکی از روش های سازگار با محیط زیست مورد توجه محققین می باشد. این پژوهش با هدف مطالعه ی آزمایشگاهی تاثیر MICP بر مقاومت تک محوره ی ماسه های کربناته انجام شده است. از این رو نمونه هایی از خاک ماسه ای کربناته بوشهر ساخته شد و پس از تزریق باکتری و محلول سیمانی عمل آوری گردید. سپس بر روی آن ها آزمایش تک محوره جهت ارزیابی مقاومت فشاری انجام گرفت. همچنین تاثیر پارامترهای غلظت محلول سیمانی و زمان عمل آوری بر نتایج روش MICP بررسی شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که حداکثر مقاومت تک محوره ی ماسه تثبیت شده با MICP در حدود 3/5 کیلوگرم بر سانتیمترمربع می باشد که نشانگر عملکرد مناسب روش MICP در بهسازی ماسه کربناته است. میزان مقاومت تک محوره به غلظت محلول سیمانی بستگی دارد. نمونه های تثبیت شده با غلظت محلول سیمانی بالاتر نسبت به نمونه های تثبیت شده با غلظت محلول سیمانی کمتر مقاومت تک محوره ی بیشتری داشتند. زمان عمل آوری بیش از 14 روز، تاثیر قابل توجهی در افزایش مقاومت تک محوره نداشت.

    کلید واژگان: تثبیت زیستی, باکتری اسپورسارسینا پاستوری, کربنات کلسیم, مقاومت فشاری تک محوره, ماسه ی کربناته
    Mansour Parvizi, Reza Naghiha, Ahmadreza Ghorbani, Masoud Rabeti *

    Fast growing of engineering infrastructure to meet human requirements is directly related to the need for a resistant soil to carry out construction load. On the other hand, the importance of environmental issues has led to an ever-increasing demand for new and environmentally friendly methods for soil remediation. The method of microbial induced calcium carbonate precipitation (MICP) is considered by the researchers as one of the most environmentally friendly methods. The purpose of this study was to investigate the effect of MICP on the uniaxial strength of carbonate sand. Therefore, samples of Bushehr carbonate sand were cured after the injection of bacteria and cement solution. Then a uniaxial compression tests were carried out to evaluate the compressive strength. Also, the effect of cement solution concentration and curing time on the results of MICP method was investigated. The results show that maximum uniaxial strength of sand stabilized with MICP is about 3.5 kg/cm2, which indicates the proper performance of MICP method for stabilization of carbonate sand. The UCS of the samples depends on the concentration of cement solution. Stabilized samples with a higher cementation of concentration solution had more uniaxial resistance than samples with lower cement concentrations. The curing time more than 14 days did not significantly affect the uniaxial resistance.

    Keywords: Biological Treatment, Sporosarcina pasteurii Bacteria, Calcite Precipitation, Calcium Carbonate, UCS of Carbonate Sand
  • زهرا حیدری نقدعلی، منصور پرویزی*، مسعود رابطی مقدم، رضا نقی ها
    رسوب زیستی کربنات کلسیم (MICP) روشی سازگار با محیط زیست و مناسب برای بهسازی خاک است. در این روش، اوره توسط آنزیم اوره آز ترشح شده از باکتری، هیدورلیز شده و کربنات کلسیم در حضور یون کلسیم تشکیل می شود. کربنات-کلسیم مانند پلی ذرات خاک را به یکدیگر متصل می کند و باعث بهبود مشخصه های خاک می شود. در مقاله حاضر تاثیر MICPبر میزان نفوذپذیری ماسه های کربناته در آزمایشگاه مطالعه شده است. عواملی نظیر غلظت محلول سیمانی، میزان تراکم خاک و مدت زمان تیمار بر میزان نفوذپذیری خاک مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان داد غلظت بالاتر محلول سیمانی باعث کاهش بیشتر در نفوذپذیری نمونه ها می شود. نمونه های با تراکم کمتر، کاهش نفوذپذیری بیشتری را نشان دادند. هم چنین با گذشت زمان از 14 روز به 28 روز، فعالیت باکتریایی بسیار اندک بوده است. بیشترین میزان کاهش نفوذپذیری در نمونه ی سست، با غلظت محلول سیمانی 1 مولار و با مدت زمان عمل آوری 28 روز، برابر با 60 درصد بوده است.
    کلید واژگان: MICP, باکتری, کریستال کربنات کلسیم, بیوسمنتاسیون, آزمایش نفوذپذیری با بار ثابت
    Zahra Heydari Naghdali, Mansour Parvizi *, Masoud Rabeti Moghadam, Reza Naghiha
    Microbial induced carbonate precipitation (MCIP) is an environmentally and suitable method for soil remediation. In this method, urea is hydrolyzed by the urease enzyme, that is splashed from Sporosrcina Pasteurii bacteria. The calcium carbonate is formed in the presence of calcium ion. Calcium carbonate connects the soil particle like a bridge and improve its engineering characteristics. In the present research, the effect of MICP on the permeability of carbonated sand was investigated. The effect of factors such as concentration of the cementation solution, curing time and relative density on soil permeability have been studied. To consider the effect of different factors on the MICP performance, number of samples have been treated with MICP method and then constant head permeability test were conducted on the treated samples. the results show that as the concentration of cement solution was increased, the permeability of the samples was decreased. Loose Samples resulted in more decrease in permeability with respect to the dense samples. Also, bacterial activity was increased with time and after 14 days the variation in permeability was reduced. The highest rate of permeability reduction was around 60% for the sample prepared in loose state and cured with one molar concentration of cementation solution for 28 days
    Keywords: MICP, Bactria, Calcium carbonate crystal, bio cementation, constant head permeability test
  • فاطمه مهماندوست، حمیدرضا اولیایی، ابراهیم ادهمی، رضا نقی ها

    تغییر کاربری اراضی از قبیل تغییر جنگل به اراضی تحت کشت به طور معنی د اری می تواند بر خصوصیات خاک تاثیر گذاشته و فرآیندهای تشکیل خاک را تحت تاثیر قرار دهد. از آن‏جایی که تغییر کاربری جنگل های زاگرس روند رو به رشدی دارد، به منظور بررسی اثرات این تغییر کاربری ها بر ویژگی های فیزیکوشیمیایی و زیستی خاک در منطقه سروک شهرستان یاسوج، از سه کاربری جنگل متراکم، جنگل تخریب شده و زراعت دیم، 5 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتی متر) برداشت و پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. آزمایش های فیزیکی، شیمیایی و زیستی بر روی نمونه های خاک انجام شد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین داده های به دست آمده از سه کاربری نشان داد که به دنبال تغییر کاربری اراضی جنگلی، مقادیر هدایت الکتریکی (40 درصد)، ماده آلی (74 درصد)، نیتروژن کل (75 درصد)، پتاسیم قابل دسترس (49 درصد)، تنفس پایه (76 درصد)، تنفس برانگیخته (74 درصد)، جمعیت قارچ (11 درصد)، آنزیم های اسید فسفاتاز (55 درصد) و آلکالین فسفاتاز (47 درصد) در کاربری زراعی کاهش یافتند. این در حالی است که جمعیت باکتری در کاربری زراعی افزایش یافت (8 درصد). مقدار فسفر قابل جذب تفاوت معنی داری را نشان نداد. به طور کلی می توان چنین نتیجه گرفت که در پی تخریب جنگل و تغییر کاربری، ماده آلی خاک و شاخص های مرتبط با آن به خصوص ویژگی های زیستی به میزان بیشتری تحت تاثیر قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: آنزیم های خاک, جمعیت قارچ, خاک جنگلی, عناصر خاک
    Fatemeh Mehmandoost, Hamidreza Owliaie, Ebrahim Adhami, Reza Naghiha
    Introduction

    Land use changes such as conversion of forest to cultivated lands, significantly affect soil properties and modify soil forming processes. Land use changes can drastically affect the soil environment, which in turn markedly affect soils and soil processes. Human activities that are not associated with proper planning have undesirable effects on natural resources such as soil, including land use change. The results of the investigations in different parts of the world show that changing the use of natural ecosystems to managed ecosystems has destructive effects on soil properties. Cutting off the forest trees and converting pastures into agricultural lands will destroy or disrupt natural ecosystems and reduce the current or future production capacity of the soil. One of the important issues in the world is the destructive effects of agriculture on soil quality. These destructive effects can include a wide range of soil changes including physical properties such as soil compaction, soil water depletion, soil structure destruction and soil texture change, chemical properties such as accumulation of some elements such as N, P, K, and soil salinity, and soil biological properties such as soil microbial population and soil fauna activity changes, soil organic matter reduction and also effect on useful soil enzymes. Land use change from forest to agriculture does not necessarily lead to soil degradation. Land use changes and forest destruction in Yasouj region has increased in last decades. In this study, we investigated the effects of land use change on some soil characteristics in Servak plain, Yasouj region.

    Materials And Methods

    Servak region is located in 4 km south of Yasouj city. Three main land uses of dense forest, degraded forest, and dry farming were chosen to study the role of land use change on some soil properties.. The elevation of the region varies from 1833 to 1869 m above sea level. Five soil samples (0-20 cm) were taken from each land use. Samples from each land use were taken from almost similar elevation and slope to minimize the effect of topography. Soil samples were transferred to the laboratory, air dried and passed through a 2mm sieve. The chemical and biological analyses were carried out. The determination of soil organic carbon was carried out based on the Walkley-Black chromic acid wet oxidation method. Available K was extracted with 1N ammonium acetate at pH=7 and was determined by flame photometry. The Olsen method was used for the determination of available phosphorus. Total nitrogen was measured using the Kjeldahl method. Soil bacterial communities were counted using culture medium (Nutrient agar. The basal respiration rate was estimated by back-titration of the unreacted NaOH to determine CO2 evolved over 10 h. The substrate-induced respiration was measured by adding 2 ml of 1% glucose to soil samples over 6 h. Soil suspensions were prepared by 10-fold serial dilutions with 1g soil. Counting the soil fungal community was done using a culture medium (Potato dextrose agar) and was prepared by 10-fold serial dilutions. The activity of alkaline and acid phosphate enzymes was measured based on a colorimetric method using p-nitrophenol.

    Results And Discussion

    The land use change from a dense forest to dry farming has modified many chemical and biological soil properties. The results of analysis of variance and comparison of the means of data obtained from this study showed that as a result of land use change from dense forest to dry farming, Organic matter, total nitrogen, exchangeable potassium, basal and substrate-induced respiration, fungal community, acid phosphatase and alkaline phosphatase enzymes contents were decreased. Also, soil bacterial communities were increased at 1% level in dry farming land use. The amounts of phosphorus did not show any significant difference. In general, it can be concluded that following the degradation of the forest and land use change, the soil organic matter and relevant properties, especially biological indices, are more affected compared to the other properties. Soil organic matter plays a key role in ensuring agroecosystem productivity and the long-term conservation of soil resources.

    Conclusions

    Large-scale conversion of indigenous forests to cultivated land, driven by long-term agricultural development in the Servak region, has greatly affected the physicochemical and biological properties of the soils. Generally, the conversion of the natural ecosystem to agroecosystems decreased organic carbon content and relevant indices such as basal and substrate-induced respiration, fungal community, acid phosphatase and alkaline phosphatase enzymes contents in the top-soils at depth of 0 to 20 cm. The decrease of organic carbon in cropped farms could be attributed to the enhanced oxidation of soil organic C caused by cultivation. The results of this study showed that any management and type of land use that decreases soil capabilities can reduce soil quality and increase the susceptibility to degradation. So, in order to maintain soil quality, appropriate management practices should be done.

    Keywords: Forest soil, Fungi community, Soil elements, Soil enzymes
  • رقیه بهاءالدینی، مختار خواجوی*، رضا نقی ها، سیامک پارسایی

    زمینه ی مطالعاتی: مغز میوه ی بلوط دارای درصد بالایی نشاسته است که می تواند به عنوان یک منبع انرژی در جیره ی جانوران پرورشی به کار رود، ولی دارای درصد بالای تانن است که می تواند پیامدهای زیانباری برای جانوران پرورشی داشته باشد.

    هدف

    پژوهش کنونی برای بررسی کارایی باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم برای کاهش تانن مغز میوه ی بلوط انجام گرفت.

    روش کار

    آزمایش در یک طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار انجام گرفت. گروه های آزمایشی دربرگیرنده ی یک گروه بدون فرآوری به عنوان گروه شاهد و تیمار های با باکتری یا بدون باکتری، شرایط هوازی یا بی هوازی ودوره ی فرآوری 5 یا 10 روز بودند. به ازای هر گرم از نمونه های آزمایشی، CFU 107 باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم افزوده شد و در دمای 37 درجه ی سانتیگراد در انکوباتور گذاشته شدند. در این آزمایش ترکیبات فنلی و تاننی، pH، قند محلول و اسیدهای چرب فرار (اسید استیک، پروپیونیک و بوتیریک) اندازه گیری و محاسبه شدند.

    نتایج

    یافته های پژوهش نشان می دهند که بیشترین کاهش در میزان فنل کل، فنل غیرتاننی، تانن کل، تانن متراکم و تانن هیدرولیزشونده (به ترتیب به میزان 39، 24، 49، 5/49 و 59 درصد) بعد ازپنچ روز فرآوری مشاهده شد و میان روز پنج و ده فرآوری تفاوت معنی داری دیده نشده است. پس از فرآوری، درصد اسیدهای چرب استات، پروپیونات و بوتیرات افزایش ولی درصد قند محلول کاهش یافتند 01/0‏‎<‎‏‏P‏. نتیجه گیری نهایی: یافته های این پژوهش نشان داده است که باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم برای کاهش تانن میوه ی بلوط به روش فرآوری زیستی کارایی بالایی دارد. اسید چرب فرار، بلوط، تانن، فرآوری زیستی، فنل، قند محلول، لاکتوباسیلوس پلانتارروم

    کلید واژگان: اسید چرب فرار, بلوط, تانن, فرآوری زیستی, فنل, قند محلول, لاکتوباسیلوس پلانتارروم
    R Bahaaldini, M Khajavi, R Naghiha, S Prsaei
    Introduction

    Acorn kernel contains a high percentage of starch that can be used as a source of energy in animal’s diet, but it has a high percentage of tannin, which can have deleterious effects on the animals. Tannins are bitter phenolic compounds with a diverse structure that are divided into two groups of condensed and hydrolyzable. Condensed tannins are flavonoid polymers of the proanthocyanidins compounds. Hydrolyzable tannins have a polyhydric alcohol at their core, the hydroxyl groups of which are esterifies with gallic acid. They may have long chains of gallic acid coming from the central glucose core (Reed 1995). Tannins have a high tendency to bind to proteins such as enzymes (Osawa et al. 2000). The harmful consequences of the high percentage of tannin in the diet of ruminants can reduce feed intake, have a negative effect on the activity of rumen bacteria, reduce the efficiency of digestive enzymes in the livestock and also reduce the availability of nutrients, which ultimately reduce growth and production of these animals (Salinger et al. 1996). Also, the high levels of tannin compounds in the poultry diet can reduce feed intake, growth rate, digestion of protein and amino acids, intestinal and pancreatic activity (Armstrong et al. 1974; Brand et al. 1989; Mahmood et al. 1997, 2008). Various chemical and physical methods such as sodium bicarbonate, polyethylene glycol, soaking in water, cooking or steaming, have been reported to reduce the amount of tannin and its harmful side effects (Frutos et al. 2004). Now a day, bioprocessing has vast applies in livestock and poultry feed, using the enzymatic capabilities of microorganisms. Furthermore, Lactobacillus plantarum is a safe microorganism that has the potential for high enzymes to break down and eliminate tannin compounds (Curiel et al. 2009). This bacterium has vast applications for food processing in the industries (Siezen et al. 2011). Material and

    methods

    The Experiment was done in a completely randomized design with 7 treatments and 3 replicates. Experimental groups were treatments with or without bacteria, aerobic or anaerobic condition and 5 or 10 days processing periods. The moisture content of all samples was adjusted to 50% by sterile water. For each gram of experimental sample, 107 CFU of Lactobacillus plantarum bacteria were added and then, placed into the incubator at 37 ° C. In this experiment, phenolic and tannin compounds, pH, soluble carbohydrate and volatile fatty acids (acetic acid, propionic acid and butyric acid) were measured. Phenolic and tannin compounds were measured based on Makkar (2000) method. Soluble carbohydrate was measured by spectrophotometric method with standard raffinose solution (Dubois 1956) and volatile fatty acids (acetic, propionic and butyric acid) were measured by gas chromatography. Soluble carbohydrate in four treatments (zero day and ten days without bacteria, ten days with bacteria in aerobic and anaerobic conditions) and volatile fatty acids in three treatments (10 days without bacteria and 10 days with bacteria in aerobic and anaerobic conditions) measured. These treatments were selected to interpret and justify the main events of fermentation processes. Data were analyzed by SAS software (2011). The comparison of the means was done using Duncan's multiple range test at P<0. 01.

    Results and discussion

    The findings of the experiment indicate that the highest reductions in the content of total phenol, non-tannin phenol, total tannin, condensed tannin and hydrolyzable tannin (39, 24, 49, 49. 5 and 59 %, respectively, see table 1 and 2) were observed after 5 days of processing and there was no significant difference between 5 and 10 days of processing. It is assumed that significant reduction in phenol and tannin compounds was the consequence of Lactobacillus plantarum enzymatic activity. A research showed that Lactobacillus plantarum were reduced phenolic compounds of pomegranate juice (Mousavi et al. , 2013). Stopping the decline in phenolic compounds after the 5 days could result in lowering the pH to below 4 (Table 3) and cessation the biological activity of the Lactobacillus plantarum (Hunget 1957), or decreasing the efficiency of the enzyme tanase (tannin aceyl hydrolase). Also, there was no significant difference between the total phenol, non-tannin phenol (Table 1), total tannin, condensed tannin and hydrolyzable tannin percentage (Table 2) of aerobic and anaerobic treatments, which showed that the biological processes reduced phenolic compounds in aerobic or anaerobic conditions with the same efficiency. It has been reported that the enzymatic processes of breaking tannins compounds by bacteria in aerobic conditions are slightly different from the anaerobic conditions, resulting in different end products (Bhat et al. 1998). Our research findings show that the acidity of experimental samples in aerobic treatments was more than anaerobic in the 5 or 10 days of bioprocessing period (P<0. 01). Smetankova et al. (2012) showed that Lactobacillus plantarum grows faster in aerobic conditions and therefore, the pH decreases more quickly. After the processing, the amount of fatty acids (acetate, propionate and butyrate) increased, but the percentage of soluble carbohydrate decreased (P<0. 01). Table 4 shows that acorn kernel contains high percentage of soluble carbohydrate (on day zero), which is required for the growth and biological activity of Lactobacillus plantarum bacteria. Table 5 presents the results of statistical analysis of the treatments for the percentage of volatile fatty acids. The results showed that the percentage of acetic acid, propionic acid and butyric acid after 10 days of aerobic or anaerobic bacterial processing increased significantly, in comparison with non-bacterial treatment, but no significant difference was observed between aerobic and aerobic conditions, which indicates that in this study the activity of bacteria for the production of volatile fatty acids was not different in both aerobic and anaerobic conditions after ten days.

    Conclusion

    For the first time, this study has shown that in both aerobic and anaerobic conditions, the tannins compounds were broken down and reduced in equal proportion. The results of the experiment have shown that Lactobacillus plantarum bacteria can be used for bioprocessing of acorn kernel to reduce its tannins.

    Keywords: Acorn, Bioprocessing, Lactobacillus plantarum, Phenol, Soluble carbohydrate, Tannin, Volatile fatty acids
  • زهرا درون، سیامک پارسایی *، مختار خواجوی، رضا نقی ها
    اثر افزودن عصاره اتانولی تفاله ی لیموترش به آب آشامیدنی جوجه های گوشتی بر عملکرد، پاسخ ایمنی و فراسنجه های سرم خونی جوجه های گوشتی با استفاده از 450 قطعه جوجه یک روزه (مخلوط نر و ماده) سویه ی کاب 500 در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار و پنج تکرار و 18 قطعه جوجه در هر تکرار بررسی شد. تیمارها شامل افزودن سطوح صفر (شاهد)، 4/0، 8/0، 2/1 و 6/1 درصد عصاره الکلی تفاله ی لیموترش به آب آشامیدنی از دو روزگی تا پایان دوره ی پرورش بودند. افزودن عصاره تاثیر معنی داری بر مصرف خوراک، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل نداشت. ایمونوگلبولین های کل تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت، اگرچه در جوجه های دریافت کننده 6/1 درصد عصاره تفاله لیمو ترش نسبت به دیگر گروه های آزمایشی IgM افزایش و IgY کاهش یافت (05/0P<). افزودن عصاره در همه ی سطوح سبب افزایش پاسخ ایمنی به فیتوهماگلوتینن در مقایسه با گروه شاهد گردید (05/0P<). میزان تری گلیسرید، لیپوپروتئین های با چگالی کم و خیلی کم در سرم خون جوجه های دریافت کننده ی 8/0 و 6/1 درصد عصاره تفاله لیمو ترش بطور معنی داری کمتر از دیگر تیمارها بود (05/0P<). بالاترین میزان کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین های با چگالی کم و خیلی کم سرم در جوجه های دریافت کننده ی 2/1 درصد عصاره تفاله لیموترش مشاهده شد، که بطور معنی داری بالاتر از دیگر تیمارها بود (05/0P<). با توجه به اثرکاهندگی تیمارهای دریافت کننده 8/0 و 6/1 درصد عصاره بر فاکتورهای خونی مثل تری گلیسرید، لیپوپروتئین های با چگالی کم و خیلی کم نسبت به تیمار شاهد استفاده از این دو سطح توصیه می شود.
    کلید واژگان: ایمینوگلوبولین, سیستم ایمنی, ضریب تبدیل غذایی, فلاوونوئیدها, لیپوپروتئین های سرم خون
    Zahra Daroon, Siamak Parsaei *, Mokhtar Khajavi, Reza Naghiha
    This experiment was conducted to evaluate the effect of adding Ethanolic lemon pulp extract (ELPE) to drinking water of broiler chickens on performance, immune system and blood serum parameters. We used 450 male and female day-old broiler chicks (Cobb 500) allocated in a completely randomized design with five treatments, five replications and 18 chicks per each. Treatments include no ELPE (control), 0.4, 0.8, 1.2 and 1.6 percent ELPE in drinking water from 2d until the end of experiment. Adding ELPE to drinking water did not have any effect on feed intake, average daily gain and Feed conversion ratio. The highest amount of IgM and the lowest amount of IgY belonged to group that fed 1.6 percent ELPE. ELPE treatments significantly increased response to Phytohemagglutinin-M (PHA-M) injection compared to control group. The levels of triglyceride, low density lipoprotein and very low density lipoprotein were significantly lower in 0.8 and 1.6 percent ELPE treatments compared to other groups (P
    Keywords: Blood serum Lipoproteins, Daily gain, Feed Conversion ratio, Flavonoids, Immune system
  • خدیجه شهبازی شورباخلو، محمد هوشمند*، رضا نقی ها
    زمینه مطالعاتی: فعالیت ضد باکتریایی و محرک رشد گیاهان دارویی منجر به استفاده از آنها، به عنوان جایگزین آنتی بیوتیک های محرک رشد در جیره جوجه های گوشتی شده است.
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر پودر ساقه و برگ گیاه مسواک و برگ مورد بر عملکرد و جمعیت میکروبی روده کور جوجه های گوشتی انجام شد.
    روش کار
    تعداد 408 قطعه جوجه گوشتی یک روزه کاب 500 (مخلوط نر و ماده) در قالب یک طرح کاملا تصادفی بین گروه های آزمایشی 6 گانه با 4 تکرار و 17 قطعه جوجه در هر تکرار توزیع شده و با یکی از جیره های زیر تغذیه شدند: جیره پایه (بدون افزودنی، به عنوان شاهد)، جیره پایه + آنتی بیوتیک (نئومایسین، 1 گرم در کیلوگرم جیره)، جیره پایه + 5/0 درصد پودر ساقه و برگ گیاه مسواک، جیره پایه + 1 درصد پودر ساقه و برگ مسواک، جیره پایه + 5/0 درصد پودر برگ مورد و جیره پایه + مخلوط 5/0 درصد پودر ساقه و برگ گیاه مسواک و 5/0 درصد برگ مورد.
    نتایج
    یافته ها نشان دادند در طول دوره آزمایش، مصرف خوراک تحت تاثیر افزودنی های خوراکی قرار نگرفت. استفاده از گیاه مورد در دوره آغازین، میزان افزایش وزن بدن را کاهش داده و بر ضریب تبدیل غذایی اثر نامطلوبی داشت. در دوره 42-22 روزگی و کل دوره پرورش از نظر ضریب تبدیل غذایی اختلاف معنی داری بین گروه شاهد و سایر گروه های آزمایشی وجود نداشت. در سن 21 روزگی، از نظر شمارش اشرشیاکولی و لاکتوباسیلوس ها بین تیمار شاهد و سایر تیمار ها اختلاف معنی داری مشاهده شد. در سن 42 روزگی، شمار باکتری های لاکتوباسیلوس در تیمار های 5/0 درصد گیاه مسواک، گیاه مورد و مخلوط مسواک و مورد نسبت به تیمار شاهد افزایش معنی داری را نشان داد (05/0>P). همچنین تغذیه با جیره حاوی 1 درصد مسواک باعث کاهش معنی دار شمار اشرشیاکولی شد.
    نتیجه گیری نهایی: بطور کلی نتایج نشان داد استفاده از افزودنی ها بر عملکرد جوجه ها اثر معنی داری نداشته اما جمعیت باکتری های روده کور را به نحو مطلوبی تحت تاثیر قرار دادند.
    کلید واژگان: جمعیت میکروبی, جوجه گوشتی, عملکرد, گیاه مسواک, مورد
    Kh Shahbazi, M. Hooshmand *, R. Nagiha
    Introduction
    Because of beneficial consequences of herbal plants on the performance and intestinal microlflora of broilers (Windisch et al. 2008), they have been proposed as an organic alternative to antibiotic growth promoters. Miswak (Salvadora persica) is a plant that grows around Mecca and in the Middle East area in general. High levels of active compounds such as flavonoids, eugenol, sodium chloride, potassium chloride, salvadourea, alkaloids and oleic and linoleic acids are present in Miswak. It has antibacterial, antioxidant and antifungal properties (Battaa et al. 2013). There is no report on the influences of dietary supplementation of Miswak in broiler chickens. However, in a previous study dietary supplementation with different levels of Miswak (0.50, 0.75 and 1.0% diet) improved performance as well as reproductive performance of Dokki4 laying hens (Battaa et al. 2013). Common Myrtle (Myrtus communis) belongs to the Myrtaceae family. The genus Myrtus includes flowering plant with approximately sixteen species reported in areas of the Middle East and Asia. Myrtle is one of the important aromatic and medicinal species from this family. It is a native plant to southern Europe, North Africa and west Asia (Nadkarni, 1989). Different compounds such as 1,8-cineole, linalool, linalyl acetate, terpineole, terpinolene, tannins and flavonoid are found in dried leaves of Myrtle. However, antibacterial, antifungal and antioxidant properties of this herb have been reported (Garg and Denger, 1988). Mahmoudi Bardzardi et al. (2012) indicated that dietary supplementation with 100, 200 and 300 mg/kg diet of Myrtle extract improved body weight gain and also feed conversion ratio of broilers. In another study, it was shown that addition of Myrtle extract reduced the adverse effects of aflatoxin-contaminated diets on broilers (Sadeghi et al. 2013). On the other hand, Myrtle extract can reduce the count of E. coli and increase the number of Lactobacillus in gut system of broilers (Ghazanfari et al. 2014). The aim of the current study was to investigate the effects of Miswak stem and leaf powder and Myrtle leaf powder on the performance and cecal bacteria of broilers.
    Material and
    Methods
    A total number of 408 one-day-old Cobb -500 chicks (male and female) were obtained from local hatchery and transferred to the rearing place. In a completely randomized design, birds were allocated to 6 experimental treatments with 4 replicate pens of 17 chicks each. The control group was provided a basal diet without any feed additive, while supplemented groups were received same basal diet which supplemented with one of the following feed additives: antibiotic (1g Neomycin/Kg diet), 0.5% stem and leaf powder of Miswak, 1% stem and leaf powder of Miswak, 0.5% Myrtle leaf powder and mix of 0.5% stem and leaf powder of Miswak 0.5% Myrtle leaf powder. All groups had free access to starter (d 1-21) and finisher (d 22-42) diets, throughout the rearing period. Fresh steam and leaf of Miswak and leaf of Myrtle were collected from the range of Larestan, Fars Province, Iran. They were dried in shadow, finely ground and added to the experimental diets based on their dosage. Body weight and feed intake were measured on 21 and 42 days of age. Moreover, at 21 and 42 days of age, one bird from each replicate pen (4/treatment) was slaughtered and samples of cecal content were collected to determine the population of E coli and Lactoacillus bacteria.
    Results And Discussion
    The current findings indicated that feed intake was not significantly influenced by dietary treatments (P> 0.05) throughout the study. Dietary addition of 0.5% Myrtle had deleterious effects on body weight gain and feed conversion ratio during starter phase of the study. Thus, birds fed diet containing 0.5% Myrtle gained less body weight and worse feed conversion ratio than those feed the control diet (P0.05). In line with these results, Al-Fadil et al. (2013) did not find positive effect of Neomycin on broiler body weight. Bulbul et al. (2014) reported that supplementation with 500, 1000 and 2000 mg/kg Myrtle oil did not influence broiler body weight gain while, 5000 mg/kg of this additive decreased body weight gain. Inconsistency in their results and others was attributed to the source and levels of Myrtle oil. In contrast to our results, in a previous study (Battaa et al. 2013) dietary supplementation with Miswak resulted in significant improvements in performance and reproductive traits of Dokki4 laying hens. On day 21, significant differences were observed in count of E.coli and Lactobacillus bacteria among experimental treatments (P
    Conclusion
    Under condition of the current study, dietary addition of different feed additives (antibiotic, Miswak and Myrtle) had no significant effect on broiler body weight gain, feed intake and feed conversion ratio. Population of cecal Lactobacillus and E coli were significantly influenced by the feed additives which used in the current study.
    Keywords: Broiler, Microflora, Miswak (Salvadora persica L.), Myrtle (Myrtus communis), Performance
  • کامبیز رضایی، رقیه ذوالفقاری، رضا نقیها
    باکتری هایی که بر رشد و عملکرد گیاه اثرات مثبت دارند و به آنها ریزوباکتری های محرک رشد گیاه (PGPR) می گویند، می توانند در احیای نهال های جنگلی کمک شایانی کنند. در این تحقیق ابتدا باکتری های محلول کننده فسفات از خاک جنگلی یاسوج استخراج شد. از 5 نمونه خاک، 10 جدایه حل کننده فسفات جداسازی شد؛ از این میان 2 جدایه که بیشترین توانایی را در انحلال فسفات داشتند، انتخاب و پس از خالص سازی با استفاده از روش های رنگ آمیزی و آزمایش های بیوشیمیایی شناسایی شدند که شامل باکتری های Microbacteriumaurantiacum وStreptomyces cinereorectus بودند. سپس به منظور بررسی اثر باکتری های محرک رشد بر عملکرد نهال های بلوط ایرانی، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در گلخانه دانشگاه یاسوج انجام گرفت. تیمار آزمایش شامل باکتری های محرک رشد در چهار سطح (عدم تلقیح (کنترل)، باکتری M. aurantiacum، باکتری S. cinereorectus و ترکیب این دو باکتری) بود. نتایج تاثیر باکتری های محرک رشد بر نهال ها نشان داد که کلیه صفات رویشی به جز ارتفاع نهال و نسبت وزن اندام هوایی به زمینی تحت اثر ساده فاکتور باکتری معنی دار بودند. رویش و عملکرد نهال های بلوط ایرانی تلقیح شده با کلیه تیمارهای باکتری (M. aurantiacum، S. cinereorectus و ترکیب دو باکتری M. aurantiacum × S. cinereorectus) از نهال های شاهد بیشتر بود؛ اما تاثیر ترکیب دو باکتری بر وزن تر ساقه و برگ به طور معنی داری کمتر از تیمار با هر یک از باکتری ها بود. به طور کلی می توان گفت استفاده از کودهای بیولوژیک به خصوص باکتری M.aurantiacumبه رشد بیشتر نهال ها در سال های اول استقرار و در نتیجه موفقیت بیشتر جنگلکاری ها کمک می کند.
    کلید واژگان: باکتری محرک رشد, تلقیح, زاگرس, کود زیستی, نهال
    K. Rezaee, R. Zolfaghari, R. Naghiha
    The bacteria species that have positive effects on plant growth and performance, which is called plant growth promoting rhizobacteria (PGPRs), can help or play a crucial role in reforestation programs. For this purpose, phosphate solubilizing bacteria were isolated from soil of Yasuj forests, Iran in this study. Ten isolates of phosphate solubilizing were extracted from five soil samples. Two out of ten bacteria strains with highest phosphate solubilizing activity were selected. The results of gram staining and other biochemical tests illustrated that those bacteria were identified as Microbacterium aurantiacum and Streptomyces cinereorectus. In order to study the effect of PGPR bacteria on growth performance of Brant’s oak seedlings, an experiment as completely randomized block design was done in greenhouse conditions. Treatments consist of four seedlings groups of non-inoculated (control), inoculated by M. aurantiacum, inoculated by S. cinereorectus and inoculated by a mixture of both strains. The results of analysis of variance of the effect of PGPR bacteria strains on growth performance of oak seedlings revealed that all studied traits with exception of stem length and shoot to root ratio were significantly affected by bacterial treatment. So that, inoculated plants showed better growth performance compared to the control treatment, but plants treated with both strains had lower stem and leaf fresh weights in comparison with pure inoculated plants. It can be concluded that the application of biofertilizers especially M. aurantiacum might be conducted to increase the growth and subsequent establishment of seedlings in the first year resulted in successful reforestation.
    Keywords: Biofertilizer, Inoculation, Plant growth promoting rhizobacteria (PGPR), Seedling, Zagros
  • سیده لیلا هاشمی، مصطفی قادری زفره ئی*، رضا نقی ها
    ورم پستان از بیماری های مهمی است که می تواند در دوران شیردهی و خشکی در گاو شیری ظاهر گردد. با توجه به اهمیت باکتری اشرشیاکولی در ایجاد ورم پستان میکربی، این پژوهش به منظور بررسی تولید زیست ماده، سم و شناسایی ژن های موثر بر تولید زیست تودهی باکتری اشرشیاکولی در شرایط حبابچه های پستان گاو شیری مبتلا به ورم پستان در شرایط هوازی و بی هوازی و به روش Insilico انجام شد. نرخ تولید بهینهی زیست تودهی باکتری اشرشیاکولی در شرایط هوازی، 0155/2 و در شرایط بی هوازی 0152/1 میلی مول بر گرم وزن خشک بر ساعت (mmol/gDW/h) محاسبه شد. بیشترین توان باکتری اشرشیاکولی برای تولید سم در شرایط هوازی، 6701/1 (mmol/gDW/h) محاسبه شد. تولید بالای زیست توده، می تواند توجیه مناسبی برای بیماری زایی سریع باکتری اشرشیاکولی در محیط پستان گاو شیری باشد. نتایج نشان داد که حذف همزمان ژن هایompFompN ،PhoE و ompC موجب توقف تولید زیست توده گردید. همچنین، بررسی واکنش های تولید سم در باکتری اشرشیاکولی نشان داد که ژن های solA، lpxM،ZnuA وZnuB ،که در تولید سم دخالت دارند، توانند کاندیدهای مناسبی برای اهداف دارویی، جهت کاهش و یا توقف تولید سم باشند
    کلید واژگان: اشرشیاکولی, زیست توده, حذف ژن, ورم پستان, سم
    Hashemil., Ghaderi-Zefreheim.*, Naghiah, R
    Mastitis is an important disease that could turn up in both milking and dry off periods in dairy cattle. Considering the importance of Escherichia coli in causing microbial mastitis, this study in an Insilico way was undertaken to investigate the amount of biomass, toxin production and to identify genes affecting on Escherichia coli growth in both aerobic and anaerobic conditions in alveoli of mastitis dairy cow. The optimum rate of Escherichia coli growth or biomass production adopting aerobic condition was 2.0155 millimoles per gram dry weight per hour (mmol/gDW/h) but in anaerobic condition this value was 1.0152 mmol/gDW/h. The most toxin production was obtained in aerobic condition (1.6701 mmol/gDW/h). This substantial amount of biomass production could be a great indicative of rapid growth of Escherichia coli and therefore, inflicting the mastitis in dairy cow. Multiple gene deletion indicated that four genes ompF, ompN, PhoE and ompC brought about of stopping biomass production. Also, it was indicated that solA, LpxM ¡ ZnuA and znuB genes are suitable drug targets for reducing or stopping toxin production in Escherichia coli.
    Keywords: Escherichia Coli, Biomass, Gene deletion, Mastitis, Toxin
  • غلام عباس فرح بخش، مسیح الله فروزمند، علی نقی کشتکاران، رضا نقی ها *
    سابقه و هدف
    غلات مختلفی در تغذیه گوسفند استفاده می شوند. این غلات سطوح و ترکیبات متفاوتی از کربوهیدرات های غیرفیبری را دارند که می تواند قابلیت هضم جیره و در نتیجه عملکرد بره را تحت تاثیر قرار دهند. لذا هدف از این پژوهش بررسی تاثیر سطح کربوهیدرات های غیر فیبری جیره و نوع دانه ی غله بر عملکرد، گوارش پذیری مواد مغذی و خصوصیات لاشه بره های پرواری بود.
    مواد و روش ها
    برای اجرای این پژوهش، بیست بره پرواری نر با میانگین سنی90 روز و میانگین وزن 1/1±25 کیلوگرم در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار و پنج تکرار به مدت 80 روز آزمایش شدند. تیمارهای آزمایشی شامل 1-تیمار حاوی دانه جو آسیاب شده و 33 درصد کربوهیدرات غیر فیبری، 2- تیمار حاوی دانه جو آسیاب شده و 40 درصد کربوهیدرات غیر فیبری، 3- تیمار حاوی دانه ذرت آسیاب شده و 33 درصد کربوهیدرات غیر فیبری و 4- تیمار حاوی دانه ذرت آسیاب شده و 40 درصد کربوهیدرات غیر فیبری بودند. تیمار های آزمایشی از لحاظ انرژی قابل متابولیسم، پروتئین خام، سطح علوفه به کنسانتره و میزان دیواره سلولی یکسان بودند. در این آزمایش نمونه گیری خوراک و مدفوع در طول دوره در دو نوبت انجام و در پایان دوره پروار، برای اندازه گیری خصوصیات لاشه از هر تیمار 2 راس کشتار شده و پارامترهای مورد آزمون تعیین گردید.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که با افزایش سطح کربوهیدرات غیر فیبری، گوارش پذیری ماده آلی، فیبر نامحلول در شوینده خنثی و خاکستر خام کاهش یافت. استفاده از دانه ذرت باعث افزایش گوارش پذیری ماده آلی، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی و چربی خام شد. هم چنین تیمارها از لحاظ وزن لاشه، درصد ران و درصد لاشه ی بدون دنبه و درصد چربی بطنی و دنبه به لاشه ی گرم با هم اختلاف معنی داری داشتند. کم ترین درصد وزن کلیه و پانکراس مربوط به تیمار ذرت با40 درصد کربوهیدرات غیر فیبری بود. استفاده از ذرت با 33 درصد کربوهیدرات غیر فیبری سبب کاهش درصد شکمبه نگاری خالی شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این آزمایش نشان داد که عملکرد بره ها، وزن لاشه، درصد ران و درصد لاشه ی بدون دنبه و هم چنین درصد چربی بطنی و دنبه به لاشه ی گرم تحت تاثیر نوع دانه غلات قرار گرفت. گوارش پذیری ماده خشک تحت تاثیر نوع دانه غله نگرفت، اما گوارش پذیری ماده آلی در بره هایی که از جیره حاوی ذرت تغذیه کردند، بیش تر بوده و به نظر می رسد تیمار ذرت با کربوهیدرات 40 درصد در بین تیمارها عملکرد بهتری داشته و برای برنامه های پرورشی سفارش می شود.
    کلید واژگان: بره پرواری, ویژگی لاشه, دانه جو, دانه ذرت, کربوهیدرات غیرفیبری
    G. A. Farahbakhsh, M. Foroozmand, A. Keshtkaran, R. Naghiha *
    Background And Objectives
    Different cereals are used to feed the sheep. The grains have different level and combinations of non-fiber carbohydrates (NFC) that can affect the digestibility and performance of the lamb. This study was conducted to evaluate the effect of dietary level of NFC and type of cereal grain on performance, nutrient digestibility and carcass characteristics of fattening lambs.
    Materials And Methods
    In this study, twenty nearly 90 day-old lambs with the average weight of 25±1/1 kg were assigned in a factorial arrangement based on completely randomized design with four treatments and five replicates each, over 80 days. Treatments consisted of 1- ground barley grain with 33 percent NFC, 2- milled barley grain with 40 percent NFC, and 3- ground corn with 40 percent of NFC. Metabolizable energy, crude protein, forage to concentration ratio and cell wall level were same between experimental treatments. In this experiment, feed and fecal sampling was performed on two times during the experimental period. At the end of the finishing period, two lambs from each treatment were slaughtered and carcass weight and hot, hip, shoulder, fat, carcass without tail, thigh and shoulder, weight of liver, kidney, heart, pancreas, abdominal fat and empty rumen and reticulum were recorded.
    Results
    Digestibility of organic matter, neutral detergent fiber and crude ash decreased with increasing levels of NFC. Use of corn grain increased of digestibility organic matter, acid detergent fiber and crude fat. There were significant differences between treatments for carcass treatments, percent of pestle, carcass without tail, percent of abdominal fat and tail to carcass. The lowest percent of kidney and pancreas was observed in corn grain with 40 percent NFC. Using corn with 33 percent NFC caused the decrease in rumen and reticulum emptiness.
    Conclusion
    The results showed that lambs performance, carcass weight, thigh percent and carcass without tail and abdominal fat percentage and fat in the carcass weight were affected by grain. The dry matter digestibility was not affected by grain, but organic matter digestibility was higher in lambs that fed diets containing corn. It seems that corn with 40 percent carbohydrate showed better performance among treatments and recommended for breeding programs.
    Keywords: Fattening lamb, Carcass characteristic, Barley, Corn, Non-fiber carbohydrate
  • محمد فرجامپور، سیامک پارسایی، رضا نقی ها، مختار خواجوی
    محدودیت کاربرد آنتی بیوتیک ها در دام و انسان باعث افزایش تمایل به جایگزینی آن ها با ترکیبات موثر گیاهی شده است. برای بررسی اثر دارویی گیاه چویل بر فلور طبیعی روده کوچک و پاسخ ایمنی در جوجه های گوشتی، 476 قطعه جوجه مرغ یک روزه گوشتی سویه کاب 500 به طور تصادفی به 7 تیمار با 4 تکرار و هر تکرار شامل 17 قطعه جوجه اختصاص داده شدند. به جوجه ها جیره پایه یکسان با 0 درصد (کنترل)، 4/0 و 8/0 درصد از پودر چویل در روزهای 1 تا 28 (S)، 29 تا 42 (F) و 1 تا 42 (A) روزگی، خورانده شد. جهت بررسی پاسخ ایمنی هومورال، گلبول قرمز گوسفند در روز های 28 و 35 به سیاهرگ بال دو قطعه جوجه تزریق شد. در سنین 28 و 42 روزگی کشتار انجام و وزن لاشه، وزن نسبی چربی، وزن کبد، مقدار تری گلیسرید، کلسترول، HDL و VLDL در سرم و طول بخش های مختلف روده اندازه گیری شد. نتایج عملکرد نشان داد که 4/0 و 8/0 درصد چویل به طور معناداری خوراک مصرفی را کاهش می دهد. میانگین اضافه وزن روزانه در گروه شاهد بیشترین و گروه 8/0 درصد چویل کمترین را نشان داد. هم چنین شمار لاکتوباسیلوس ها به طور معنی داری با افزودن 4/0درصد یا 8/0درصد چویل افزایش یافت، اما اشرشیاکلی در 28 روزگی به طور معنا داری کاهش یافت ((p<0.05). در 42 روزگی، بیشترین جمعیت لاکتوباسیلوس ها در تیمار F، هشت دهم و کمترین جمعیت آن در گروه کنترل دیده شد و بیشترین جمعیت اشرشیاکلی در گروه کنترل بود. عیار پادتن در برابر SRBC به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارها قرار داشت. بیشترین عیار مربوط به IgM و ایمنوگلوبولین کل در گروه F، هشت دهم و کمترین مربوط به گروه کنترل بود. با توجه به نتایج به نظر می رسد که گیاه چویل اثرات سومندی روی عملکرد، برخی باکتری های روده کوچک و پاسخ ایمنی هومورال جوجه های گوشتی دارد.
    کلید واژگان: گیاه دارویی چویل, عملکرد, پاسخ ایمنی, فلور طبیعی روده کوچک, جوجه گوشتی
    Farjampourm., Parsais., Naghiha, R.Khajavi, M
    Restriction of using antibiotics in human and animal brought an increasing application of effective biological compounds in this regards. In present research¡ to investigate the effects of Chevillpowder on microflora and immune response of femalebroiler chicken¡ a total of 476 commercial broilers (Cobb strain) randomly assigned to 7 treatments¡ each with four replicates in a way that each replication contained 17chicks. Birds fed the same basal diets treatment with 0%(control)¡ 0.4 and 0.8%Chevillpowder in days 1 to 28¡ 29to 42and 1 to 42. For evaluating the immune system response in the days 28and 35¡ we injected sheep’s red blood cells (SRBC) into wing vein of two birds at each replicate. To measure the carcass weight¡ fat weight¡ triglycerides¡ cholesterol¡ HDL and VLDL¡ two birds were killed in each replication. The highest average of daily gain observed in the control group and the lowest one was seen in 0. 8 percent Chevill. Lactobacilluscount significantly increased in 0.4%or 0.8%Chevilltreatments¡ but E. coliwas decreased significantly on day 28of age (p
    Keywords: Ferulago angulate, Immune response, Ileal microflora, Broilers chickens
  • Jafarim., Naghihar. *, Parsais., Memar, M
    The aims of this study were investigate the effects of Silybum marianum seed on the intestinal microflora and immune system of broilers. Current research was conducted in a completely randomized design with 4 treatments, 4 replicates and 20 chicks in every replicate. Treatments included: basal diet without adding Silybum marianum seed powder, basal diet with 0.2% seeds of Silybum marianum, basal diet containing 0.4% of Silybum marianum and basal diet containing 0.6% Silybum marianum seed powder. To evaluate the efficiency of the immune system by injection of sheep red blood cells as antigen, immune response with haemagglutination method were measured and weight of immune organs such as spleen and bursa of fabricius were measured too. Also at the ages of 21 and 42, two groups of bacteria, Escherichia coli and Lactobacillus were counted. Total immunoglobulin of treatments 0.2, 0.4 and 0.6%, were increased significantly compared to the control. IgY in receiving treatment 0.6% of Silybum marianum significantly increased in comparison with the control and 0.2 0% of Silybum marianum. IgM of all Silybum marianum treatments are also higher compared to the control. The results showed that the number of lactic acid bacteria in treatments 0.4 and 0.6% of Silybum marianum compared to the control at 21 days was significantly increased (P
    Keywords: Broilers, Silybum marianum, Immune system, Microbial flora
  • رضا نقی ها، محمد هوشمند، مهرداد معمار، آریا شفاعی پور، محمدرضا ساعی
    هدف از انجام این پژوهش، تعیین تغییرات فلور طبیعی دستگاه گوارش و توان سامانه ی ایمنی خونی ماهی قزل آلای رنگین کمان پس از مصرف پروبیوتیک، پادزیست و عصاره گیاه پونه بود. پژوهش در قالب یک طرح کاملا تصادفی شامل 5 تیمار و 3 تکرار انجام شد که در هر تکرار 40 قطعه بچه ماهی 22 گرمی قزل آلای رنگین کمان قرار داشت. تیمارهای آزمایش شامل: جیره ی پایه و چهار گروه دیگر به ترتیب با جیره پایه حاوی پادزیست فلورفنیکل؛ 5/0 و یا 1 درصد عصاره پونه و 2/0 درصد پروبیوتیک تغذیه شدند. پس از یک دوره 8 هفته ای، گسترش خونی جهت بررسی ایمنی سلولی، محتویات دستگاه گوارش جهت بررسی شمار باکتری های مفید و مضر، نمونه های بافت کبد و آبشش ها جهت بررسی تغییرات هیستومورفولوژیک جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که افزودن پادزیست باعث افزایش معنی دار درصد لنفوسیت در مقایسه با گروه شاهد گردید. هم چنین درصد منوسیت ها به طور معناداری در تیمارهای حاوی عصاره افزایش یافت. شمار کل باکتری های دستگاه گوارش تغییر معنی داری را نشان نداد، اما شمار باکتری های لاکتوباسیلوس در تمامی گروه های تغذیه شده با جیره حاوی افزودنی (پادزیست، عصاره و پروبیوتیک) بیشتر از گروه شاهد بود. در گروه دریافت کننده فلورفنیکل، هپاتوسیتها واکوئوله شده و میزان لیپید و گلیکوژن در هپاتوسیتها بیش از حد معمول بود. به نظر می رسد که استفاده از عصاره گیاه پونه، در تغذیه ماهی نه تنها اثر سوئی بر بافت کبد نداشته بلکه ممکن است در بهبود عملکرد کبد و نقش سم زدایی آن مفید بوده و شمار لنفوسیت ها و منوسیت ها و هم چنین شمار باکتری های لاکتوباسیلوس موجود در دستگاه گوارش افزایش می یابد.
    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, لاکتوباسیلوس, پونه, پروبیوتیک, هیستومورفولوژی, فلورفنیکل
    Reza Naghiha, Mohammad Houshmand, Mehrdad Memar, Aria Shafeeipour, Mohammad Reza Saei
    The purpose of this study was to determine changes in the normal flora of the gastrointestinal tract and blood parameters of rainbow trout after taking probiotics and oregano extract. This study was completely randomized design with 5 treatments and 3 replicates each with 40 fry 22 g of the rainbow trout. Treatments consisted of basal diet, florfenicol, 0.5%, 1% and of oregano extract, 2% Bactocell probiotic. After an 8 week experimental period, blood smear for cellular immunity, content of digestive tract for useful and unusual bacterial counts, the liver and gill for detection of histomrphological changes were collected. The results showed that the number of lymphocytes in antibiotics group was significantly more than that of the control. The percentage of monocyte in extracts treatments increased significantly. Total number of bacteria in the digestive system did not change much, but the numbers of lactic acid bacteria in the treated extract 0.5 and 1% were more than that of the control group. In florfenicol groups, hepatocytes were vacuolated and ratio of lipids and glycogen in hepatocytes were increased. It seems that use of organo extract in fish diet have not bad effects on the liver and gill histology and may show good effects on the liver performance and detoxification roles and increased counts of lymphocytes, monocytes and lactobacillus bacteria in the digestive tract.
    Keywords: Rainbow trout, Origanum vulgare, Lactobacillus, Florfenicol, Probiotics, Histomorphlogy
  • غزاله سادات ذریه، ابراهیم ادهمی، رضا نقی ها، حمیدرضا اولیایی، رضا مستوفی زاده قلمفرسا
    این مطالعه برای جداسازی و شناسایی گونه های قارچی حل کننده فسفر و ارزیابی توانایی آنها به صورت کیفی و کمی آنها انجام شد. آزمایش بر 5 نمونه خاک های جنگلی اطراف کوه سپیدلار استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد و توانایی قارچ های جداسازی شده در دو محیط کشت PVK و مایع بررسی گردید. آزمون کمی با تیمارهای قارچی شاهد، چهار جدایه و آسپرجیلوس نیجر با سه تکرار انجام شد. جدایه های برتر این دو محیط کشت توسط روش ITS-PCR شناسایی شد. از میان قارچ ها، 4 قارچ هاله بسیار بزرگ و روشن روی محیط کشت پیکواسکای ایجاد کردند. نتایج نشان داد که ترتیب مقدار فسفر محلول در قارچ های مورد مطالعه به صورت شاهد< قارچ 4> قارچ 3> قارچ 2< آسپرجیلوس نیجر> قارچ 1 بود. جدایه های برتر 1 و 2 به ترتیب قارچ کلادوسپوریوم کلادوسپوریودس و ایوپنی سیلیوم روبیدوروم شناسایی شدند. این اولین گزارش از توانایی این قارچ ها در سطح گونه برای انحلال فسفر است.
    کلید واژگان: جداسازی, قارچ های حل کننده فسفر, PVK, محیط کشت مایع
    G. Saadaat Zorieyeh, E. Adhami, R. Naghiha, H. R. Owliaie, R. Mostowfizadeh, Ghalamfarsa
    The present study was conducted to isolate and identify phosphorus solubilizing fungi and to evaluate their ability through a qualitative and quantitative experiment. An experiment was carried out with 5 soil samples of Koh- Sepid Lar, Kohgyloyeh and Boyer Ahmad province. The ability of isolates was studied in solid and liquid cultures. Quantitative experiment consisted of blank, four fungi isolates and Aspergilus niger, with 3 replications. Two fungi that showed the highest potential in P solubilization were used for identification by ITS- PCR methods. Four of the fungi produced very clear zone on the Pikovskaya culture. The order of soluble P content in the liquid culture was: blank< fungi 4< fungi 3< fungi 2< Aspergilus niger< fungi 1. Two high potential isolates, 1 and 2, were Cladosporium cladosporioides and Eupenicillium rubidurum, respectively. This is the first report about the potential of these fungi to solubilize P.
    Keywords: Isolation, Phosphorus solubilizing Fungi, PVK, Liquid culture
  • ساحره غریبی، محمد هوشمند، رضا نقی ها
    به منظور بررسی تاثیرات دو سطح میوه بلوط خام و فرآوری شده با اسیداستیک بر عملکرد و فلور روده کور جوجه های گوشتی، از تعداد 340 قطعه جوجه یک روزه سویه کاب 500 در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار و چهار تکرار (هر تکرار با 17 قطعه جوجه نر و ماده) استفاده شد. تیمار اول، با جیره بر پایه ذرت کنجاله سویا (بدون استفاده از میوه بلوط) به عنوان شاهد و تیمارهای دو، سه، چهار، و پنج به ترتیب با جیره های حاوی 20 یا 25 درصد بلوط خام یا فرآوری شده تغذیه شدند. فرآوری میوه بلوط با اسیداستیک میزان ترکیبات فنلی (فنل کل، تانن کل، و تانن فشرده) را به طور معنی داری کاهش داد (05/0>P). استفاده از 20 و 25درصد بلوط خام در جیره، میزان افزایش وزن بدن جوجه ها را در مقایسه با گروه شاهد کاهش داد (05/0>P)، اما در بلوط فرآوری شده این کاهش مشاهده نشد. استفاده از میوه بلوط (خام و فرآوری شده) افزایش معنی دار ضریب تبدیل غذایی را به دنبال داشت. شمار باکتری های ای. کلی و اسیدلاکتیک در 21 و 42روزگی تحت تاثیر تیمارهای تغذیه ای قرار نگرفت. نتایج نشان داد استفاده از میوه بلوط خام و یا فرآوری شده به میزان 20 و 25درصد جیره جوجه های گوشتی باعث کاهش عملکرد شد و بنابراین، استفاده از این سطوح قابل توصیه نیستند.
    کلید واژگان: اسیداستیک, تانن, جوجه گوشتی, فرآوری, میوه بلوط
    Sahere Gharibi, Mohammad Houshmand, Reza Naghiha
    In order to investigate the influences of raw or acetic acid-treated oak acorn on the performance and cecal flora of broiler chickens, a total of 340 one-day-old male and female Cobb 500 broiler chicks in a completely randomized design consisting of five treatments with four replicates and 17 chicks each were used. First group was fed with a corn-based diet (without oak acorn) as control, while the chicks of groups 2, 3, 4 and 5 were fed with diets containing 20 or 25 % raw or treated oak acorn, respectively. The results indicated that treatment with acetic acid significantly reduced content of the all phenol components (total phenol, total tannin and condensed tannins). Dietary inclusion of raw oak acorn at the levels of 20 and 25%, significantly reduced broilers body weight gain (P
    Keywords: Acetic acid, Broiler, Oak acorn, Tannin, Treatment
  • رضا نقی ها، علی نقی کشتکاران *، حمیرا حسینی
    زمینه و هدف
    برای دست یابی به سلامت بهتر، می توان از افزودنی هایی در رژیم غذایی انسان استفاده نمود که اثر مناسب روی باکتری های مفید و اثر تخریبی روی باکتر های مضر داشته باشند. لذا هدف از این مطالعه بررسی اثر گیاه چویل بر زنده مانی، افزاینده سازی و مرگ باکتری های لاکتوباسیلوس و سالمونلا در محیط شیر پس چرخ و محیط شبیه سازی شده شیره معده و روده بود.
    روش بررسی
    در این آزمایش تجربی و در دو آزمایش کاملا تصادفی با سه سطح شیرابه گیاه چویل و چهار باکتری انجام گردید. در آزمایش اول، توانایی شیرابه گیاه چویل در محیط کشت شیر پس چرخ برای بررسی ویژگی هایی مانند زنده مانی، افزاینده سازی و مرگ باکتری های سودمند و زیان بار دستگاه گوارش بررسی شد. در آزمایش دوم با شبیه سازی شیره ی معده و هم چنین شیره ی روده، پیامد شیرابه گیاه چویل روی این باکتری ها بررسی گردید. تیمارها دربرگیرنده سه سطح 0، 1 و 3 درصد شیرابه چویل برای سه گونه باکتری پروبیوتیکی و یک گونه باکتری زیان بار بودند. داده ها با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس و آزمون چند دامنه ای دانکن تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    با افزایش غلظت شیرابه چویل تا سطح 1 درصد، شمار باکتری های پروبیوتیکی نسبت به تیمار شاهد افزایش و باکتری سالمونلا تیفی موریوم در سنجش با تیمار شاهد، کاهش معنی داری داشت (p<0/05). در سطح 3 درصد، شمار باکتری های لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس و لاکتوباسیلوس پلانتاروم را افزایش داده و سبب کاهش شمار باکتری لاکتوباسیلوس کازئی شده، از رشد باکتری سالمونلا تیفی موریوم جلوگیری کرد. در آزمایش دوم شمار باکتری های لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس و لاکتوباسیلوس پلانتاروم افزایش و شمار باکتری های لاکتوباسیلوس کازئی و سالمونلا تیفی موریوم کاهش یافت. یافته های زنده مانی باکتری ها روی شیره ی روده ساختگی نشان می دهند که تفاوت معنی داری در زنده مانی باکتری های لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس و لاکتوباسیلوس پلانتاروم و سالمونلا تیفی موریوم وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد گیاه چویل به خوبی می تواند روی باکتری های مفید دستگاه گوارش اثرات سودمندی داشته و باعث افزایش شمار آن ها گردد، ولی روی باکتری های بیماری زا، اثرات تخریبی داشته باشد. به نظر می رسد که بتوان از این گیاه در رژیم های غذایی و هم چنین بیماری هایی که باعث ناهمگونی فلور طبیعی دستگاه گوارش می شوند، استفاده نمود.
    کلید واژگان: باکتری پروبیوتیکی, چویل, سالمونلا تیفی موریوم, شیره ی روده ی کوچک, شیره ی معده
    R. Naghiha, An Keshtkaran*, H. Hosseini
    Introduction &
    Aim
    To achieve high performance and health, it’s better to use additives in the human diet which have beneficial effects on good bacteria and damaging effect on the harmful bacteria. For this purpose, effects of Chavill extract on growth, viability and death of lactobacillus and salmonella, in skimmed milk and imaging gastric-intestine media were studied in vitro conditions.
    Methods
    This study was investigated in two completely randomized experiments with three levels of Chavill extract. In the first experiment, ability of the Chavill extract in Skim Milk medium was examined to survey survival, proliferation and death of beneficial and pathogenic gut bacteria. The second experiment which was down in the simulation of simulated gastric juice and simulated small intestine juice, the effect of Chavill extract on survival, proliferation and death of the bacteria were investigated. Treatments in both of experiments were three levels of Chavill extract (0, 1, and 3 %) for three probiotic bacteria species. Data were analyzed with SAS 9.1 software and their means were compared by Duncan’s Multiple Range test at a significance level of 5 %.
    Results
    By increasing of Chavill extract concentration to 1%, probiotic bacterial counts significantly increase compared to control treatment and the differences were significant and the count of Salmonella typhimurium difference with control significantly decreased. Using 3% Chavill extract compared to 1% extract, increased number of Lactobacillus acidophilus and Lactobacillus plantarum, decreased number of Lactobacillus casei, inhibit growth of Salmonella typhimurium bacterium and block growth of this bacterium. The second experiment on simulated gastric juice showed that numbers of Lactobacillus acidophilus and Lactobacillus plantarum bacteria increased and Lactobacillus casei and Salmonella typhimurium decreased. Also, findings of bacterial survival on simulated small intestine juice showed that there was no significant difference in bacterial on Lactobacillus acidophilus and Lactobacillus plantarum.
    Conclusion
    Results showed that Chevill have good effects on binifical bacteria of digestive system and increases the number of beneficial bacteria and have harmful effects on pathogenic bacteria. It seemed that this plant could be used in diets and also for diseases causing imbalances of normal flora in the gastrointestinal tract.
    Keywords: probiotic bacteria, Chavill, Salmonella typhimurium, gastric juice, small intestine juice
  • رقیه ذوالفقاری، رقیه دریکوند، رضا نقیها، پیام فیاض
    پروتئین ها به عنوان محصول های مستقیم ژن، نشانگرهای مناسبی در ارزیابی تنوع ژنتیکی و شناسایی پایه های مقاوم محسوب می شوند. برای بررسی پروتئین ذخیره ای بذر گونه زربین (Cupressus sempervirens) براساس فعالیت کیفی با استفاده از روش SDS-PAGE، از40 پایه درخت زربین که شامل درختان خشکیده و سالم در دو طبقه ارتفاعی بودند، نمونه برداری صورت گرفت. نتایج نشان داد که وزن مولکولی باندهای ظاهر شده بر روی الگوی الکتروفورزی باندهای پروتئینی بین 18 تا 125 کیلو دالتون متفاوت بود. نتایج تجزیه خوشه ایو تابع تشخیص نشان داد که درختان دو منطقه ارتفاعی بر اساس باندهای پروتئینی از یکدیگر جدا شدند اما درختان با درجات مختلف خشکیدگی نتوانستند از یکدیگر جدا شوند. نتایج پارامترهای تنوع ژنتیکی مانند شاخص شانون و نئی و درصد چندشکلی نیز نشان داد که درختان با خشکیدگی ضعیف بیشترین و درختان با خشکیدگی شدید کمترین تعداد بودند. همچنین درختان ارتفاع بالا از تنوع بیشتری نسبت به درختان ارتفاع پایین برخوردار بودند. تنوع درون جمعیتی در دو طبقه ارتفاعی بیشتر از تنوع بین جمعیتی بود و تفاوت بین جمعیت ها معادل 42/0 بود. با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که درختان زربین واقع در منطقه مورد مطالعه به خصوص در طبقه ارتفاعی بالا از تنوع بالایی برخوردار هستند. همچنین بر اساس پروتئین های ذخیره ای بذر نمی توان درختان سالم و خشکیده را از یکدیگر تشخیص داد.
    کلید واژگان: ذخیره گاه جنگلی, تنگ سولک, خشکیدگی, الکتروفورز, زربین
    Roghayeh Zolfaghari, Roghayeh Rerikvand, Reza Naghha, Payam Fayaz
    Proteins as direct products of genes are considered as the appropriate markers to assess genetic diversity and to identify resistant individuals. For investigation of Cypress (Cupressus sempervirens) seed storage protein based on quality activities by using SDS-PAGE method، 40 samples were taken on dried and healthy trees on two altitude classes. Results showed that weight of molecular bands on electrophoretic pattern of protein bands were between 18 and 125 KDa. Results of clustering and discriminant analysis also showed that trees from the two altitude classes could be distinguished by protein bands، but trees with different dried degrees could not be distinguished. Genetic diversity indices such as Shannon index and Nei، polymorphism percentage، showed trees with low and high dried degrees had the highest and lowest degree of the indices، respectively. Also trees from high altitudes had higher genetic diversity than trees from low altitudes. Diversity within the populations in the two altitude classes was more than variation between the populations. Also Genetic variation among altitudes in different populations (FST) was equal to 0. 42. Therefore، results implied that Cypress trees in the studied region contain high genetic diversity، especially at high altitude. Also we could not distinguish dried and healthy trees by using seed storage protein.
    Keywords: Tang, Solak, forest reservation, dieback, electrophoresis, cypress
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال