به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

روح الله صابری ریسه

  • نسیبه براهویی، حسین علایی*، ابراهیم صداقتی، روح الله صابری ریسه، پیمان عباس زاده
    هدف

    تولید سیدروفور و آنزیم های سلولازی توسط گونه های تریکودرما از جمله شاخص های موثر در رشد گیاه، کنترل و مدیریت موفق بیمارگرها و یا کاربرد در صنعت است. بنابراین غربالگری اولیه جدایه های برتر بر اساس شاخص های تعریف شده اهمیت زیادی دارد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش شرایط بهینه تولید کیفی و کمی سیدروفور و سلولاز به روش محیط کشت برای غربالگری اولیه 27 جدایه تریکودرما بررسی شد. برای سنجش آنزیم سلولاز شامل اندوگلوکاناز، اگزوگلوکاناز و بتاگلوکوزیداز از رنگ های واکنشی فنل قرمز، کنگو قرمز (در غلظتهای 5/0، 05/0 و 015/0 درصد) در pH های 4، 5، 7 و 9 و منابع کربنی آویسل، کربوکسی متیل سلولز و سلوبیوز استفاده شد. سنجش کمی سلولاز به روش دی نیتروسالیسیلیک اسید بررسی شد. غربال گری جدایه ها برای تولید سیدروفور نیز به روش کروم آزرول سولفانات آگار و بصورت کشت میسلیوم و عصاره خام فیلتر شده جدایه های Trichoderma در روش چاهک مطالعه گردید.

    نتایج

    نتایج این تحقیق نشان داد که از بین رنگ های واکنشی فنل قرمز با 015/0 درصد در شرایط pH 5 بهترین معرف برای ردیابی سلولاز می باشد، زیرا مانعی بر رشد میسلیومی وجود ندارد و قطر ناحیه ارغوانی مشخص است. در سنجش کمی سلولاز، بیش ترین فعالیت ویژه آنزیمی مربوط به Trichoderma harzianum CT-763 با 3 U/mg بود. جدایه های CT-865، CT-482 و CT-473 از Trichoderma atrovirideبه عنوان جدایه فعال در زمینه ی تولید سیدروفور شناخته شدند که توان تولید دو نوع سیدروفور هیدروکسیمات و کتکول را داشتند. نتایج بررسی تولید سیدروفور در کشت مایع به روش چاهک نشان داد که T. afroharzianum CT-891 با ایجاد هاله ی 1/2 سانتی متر بیش ترین میزان تولید سیدروفور را دارد در حالی که T. harzianum CT-566 بدون ایجاد هاله کمترین میزان تولید سیدروفور را به خود اختصاص داد.

    نتیجه گیری

    با توجه به کارایی کاربرد سیدروفور و سلولاز در کشاورزی پایدار و اهمیت نقش گونه های Trichoderma در تولید این متابولیت ها، استفاده از روش چاهک برای ردیابی سریع سیدروفور و روش دی نیتروسالیسلیک اسید برای ردیابی سلولاز پیشنهاد می شود. در این مطالعه گونه های T. atroviride و T. harzianum به ترتیب بیشترین تولید را در سیدروفور و سلولاز را داشتند

    کلید واژگان: اگزوگلوکاناز, اندوگلوکاناز, بتاگلوکوزیداز, T. atroviride, T. harzianum
    Nasibeh Barahoei, Hossein Alaei *, Ebrahim Sedaghati, Roohallah Saberi Riseh, Peyman Abbaszadeh
    Objective

    The production of siderophore and cellulase by Trichoderma species is one of the effective indexs in plant growth, effective control and management of pathogens as well as application in industry. Therefore, primary screening of best isolates is very important based on the defined indicators.

    Materials and methods

    In this study, the optimal conditions for the qualitative and quantitative production of siderophore and cellulase were investigated using test plate method for the initial screening of 27 Trichoderma strains. For measuring cellulase enzymes (Endoglucanase, exoglucanase and beta glucosidase), the reactive dyes phenol red, congo red (0.5, 0.05 and 0.015%) were used at pH levels of 4, 5, 7 and 9 with carbon sources including Avicel, CMC and cellobiose. Quantitative measurement of cellulase was investigated using the dinitrosalicylic acid method. Screening of Trichoderma strains for siderophore production was studied by CAS agar method as mycelial culture and crude extract in a well method.

    Results

    The results of this research showed phenol red 0.015% under pH5 is the best reagent for detection of cellulase, Because of there is no inhibition on mycelial growth and the purple zone diameter is clear. In quantitative cellulase assay, the highest enzyme specific activity is related to T. harzianum CT-763 with 3 U/mg. T. atroviride CT-482, CT-473 and CT-865 were known as active strains in siderophore production, which were able to produce two types of siderophore, hydroximate and catechol. The results of siderophore production in liquid medium using the well method showed that T. afroharzianum CT-891 has the highest siderophore production by creating a halo zone of 1.2 cm, while T. harzianum CT566 produced the lowest amount of siderophore without creating halo.

    Conclusions

    Considering the application efficiency using of siderophore and cellulase in sustainable agriculture and importance of the role of Trichoderma species in production these metabolites, the well method for siderophore and dinitrosalicylic acid method for cellulase detection suggested. In this study T. atroviride and T. harzianum species had the highest production in siderophore and cellulase, respectively

    Keywords: Beta glucosidase, Endoglucanase, Exoglucanase, T. atroviride, T. harzianum
  • نوشین درخشان، حسین علایی*، روح الله صابری ریسه، ابراهیم صداقتی، اصغر رحیمی

    شوری می‏تواند مانع جذب یون‏های معدنی خاک به علت اثر منفی یون سدیم و به هم خوردن تعادل یونی ‏شود، اما استفاده از ترکیبات زیستی تریکودرما می تواند سبب بهبود رشد در شرایط تنش شوری ‏شود. به منظور بررسی اثر چهار استرین تریکودرما مقاوم به شوری بر شاخص‏های رویشی و جذب عناصر معدنی گیاهچه‏های بادمجان در شرایط تنش آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان در سال زراعی 1396-1395 انجام گرفت. عامل اول شوری در چهار سطح شاهد و غلظت های هشت، 12 و 16 دسی زیمنس بر متر و عامل دوم در پنج سطح تریکودرما Trichoderma aureoviride (T148-2, T189-4)،T. virens (T145, T133-1) و شاهد بود. نتایج نشان داد که تحت تاثیر تنش شوری کاهش چشم گیری در شاخص های رویشی مشاهده شد. در بالاترین سطح شوری به طور میانگین وزن خشک ریشه و اندام هوایی به ترتیب 50 و72 درصد و برای قطر ساقه و ارتفاع گیاهچه کاهش 20 درصدی نسبت به شاهد مشاهده شد. ولی مایه زنی با تریکودرما این شاخص ها را بهبود بخشید که موجب افزایش 6/1 برابری وزن خشک ریشه (T142-8)، 7/2 برابر وزن خشک اندام هوایی (T133-1) و 3/1 برابر ارتفاع گیاهچه (T189-4) نسبت به شاهد شدند. بیش ترین افزایش قطر در استرین T142-8 به میزان 38 درصد مشاهده شد. استفاده از تریکودرما منجر به تغییرات معنی دار در محتوای قند، سدیم، پتاسیم و کلسیم نیز شد. نتایج نشان داد که استرین های تریکودرما می توانند عامل زیستی مناسبی جهت افزایش تحمل در سطوح بالای تنش شوری و بهبود شاخص های رویشی گیاهچه های بادمجان باشند.

    کلید واژگان: تنش شوری, ریشه افزایی, قارچ های محرک رشد گیاه, کود زیستی, محتوای سدیم
    Nooshin Derakhshan, Hossein Alaei *, Rohollah Saberi Riseh, Ebrahim Sedaghati, Asghar Rahimi

    Salinity can prevent the uptake of soil mineral ions due to the negative effect of sodium ions and disturbance of ion balance, but the use of Trichoderma biocompounds improves growth under salinity stress. To investigate the effect of four salinity-resistant Trichoderma strains on growth traits and mineral element uptake of eggplant seedlings under stress conditions, an experiment has been performed in a completely randomized factorial design with three replications in the greenhouse of Vali-e-Asr University of Rafsanjan during 2016-2017. The first factor is salinity in four levels including the control and concentrations of 8, 12, and 16 dS/m and the second factor is Trichoderma as T. aureoviride (T148-2, T189-4) and T. virens (T145, T133-1) as well as the control. The results show that under the influence of salinity, a significant decrease in growth traits takes place. At the highest salinity level, the average dry weight of roots and shoots is 50% and 72%, respectively. For stem diameter and seedling height, a 20% decrease is observed compared to the control. However, inoculation with Trichoderma improves these traits, resulting in a 1.6-fold increase in root dry weight (T142-8), a 2.7-fold increase in shoot dry weight (T133-1), and a 1.3-fold increase in seedling height (T189-4) in comparison to the control. The highest diameter increase could be observed in T142-8 strain by 38%. Using Trichoderma leads to significant changes in sugar, sodium, potassium, and calcium content. The results of this study show that Trichoderma can be a suitable biological agent to increase tolerance at high levels of salinity stress and improve the growth traits of eggplant seedlings.

    Keywords: Biofertilizer, plant growth promoting fungi (PGPF), rooting, Salinity stress, sodium content
  • نسیبه براهویی، حسین علایی*، روح الله صابری ریسه، ابراهیم صداقتی
    پوسیدگی ریشه و طوقه از جمله بیماری های مهم درختان مرکبات در ایران است. روش های مختلفی از جمله مهار زیستی برای مدیریت این بیماری پیشنهاد شده است. گونه های تریکودرما به طور گسترده در همه خاک ها و مواد گیاهی وجود دارد. در این بررسی از 27 جدایه تریکودرما برای مهار زیستی Phytophthora citrophthora استفاده شد. سنجش کمی آنزیم سلولاز و بتا 1-3 گلوکاناز جدایه های تریکودرما به روش دی نیتروسالیسیلیک اسید انجام شد. نتایج این آزمایش ها نشان داد که بیش ترین مقدار مربوط به جدایه T. harzianum CT-763 و T. virens CT-9715 با 2 µmol/ml فعالیت آنزیمی می باشد. بررسی های ماکروسکوپی و میکروسکوپی تقابل مستقیم جدایه های مختلف تریکودرما با بیمارگر، تاثیر بازدارندگی متابولیت های فرار و غیرفرار جدایه ها روی رشد میسلیومی بیمارگر انجام شد. تمامی جدایه های تریکودرما و همچنین ترکیبات فرار و غیر فرار آنها سبب بازدارندگی رشد میسلیومی بیمارگر فیتوفتورا شدند. بیشترین درصد بازدارندگی در آزمون کشت متقابل همزمان و غیر همزمان ناشی از جدایه T. virens CT-9715 بود. بیشترین تاثیر بازدارندگی درآزمون ترکیبات غیرفرار جدایه های T. afroharzianum CT-891، T. aureoviridis CT-936 و T. atroviride CT-865 با 100 درصد و در آزمون ترکیبات فرار جدایه T. afroharzianum CT-55 با 50 درصد تعیین شدند. در بررسی میکروسکوپی اثر قارچ انگلی جدایه های تریکودرما و فیتوفتورا مشخص شد که جدایه های T. harzianum (CT-566, CT-862, CT-634, CT-873) ، T. afroharzianum CT-55 و T. aureoviridis CT-936 با فرآیندهایی مثل پیچش و فروپاشی باعث تخریب میسلیوم های بیمارگر شدند. برای کاربردی شدن این جدایه های موفق بومی به صورت آفت کش زیستی، انجام مطالعات تکمیلی اثر زیست مهار آنها بر بیمارگر فیتوفتورا در شرایط طبیعی ضروری است.
    کلید واژگان: انگومک, زیست مهار, دی نیتروسالیسیلیک اسید, سلولاز
    Nasibeh Barahoei, Hossein Alaei Shahvali Anar *, Roohallah Saberi Riseh, Ebrahim Sedaghati
    Crown and root rot is one of the important diseases of citrus trees in Iran. Various methods, including biological control, have been proposed to control this disease. Trichoderma species are widely present in all soils and plant materials. In this study, 27 Trichoderma strains were used for biological control of Phytophthora citrophthora. Measurement of cellulase enzyme and beta 1-3 glucanase produced by Trichoderma spp. was done using the dinitrosalicylic acid method. The results showed that the highest values are related to T. harzianum CT-763 and T. virens CT-9715 strains with 2 µmol/ml enzyme activity. Macroscopic and microscopic examinations of the dualculture of different Trichoderma strains with the pathogen, the inhibitory effect of volatile and non-volatile metabolites on mycelial growth of the pathogen were done. All Trichoderma strains and their volatile and non-volatile compounds inhibited on pathogen mycelia growth. The highest percentage of inhibition dualculture tests was caused by T. virens CT-9715. The highest inhibitory effect was determined for T. afroharzianum CT-891, T. aureoviridis CT-936, T. atroviride CT-865 with 100% and T. afroharzianum CT-55 with 50% in the non-volatile and volatile compounds assay, respectively. In microscopic examination of mycoparasitism effect of Trichoderma spp. and P. citrophthora, it was found that T. harzianum (CT-566, CT-862, CT-634, CT-873), T. afroharzianum CT-55 and T. aureoviridis CT-936, destroyed the mycelium of pathogen by a process such as twisting and lysis. For application of these successful local strains as biopesticide, it is necessary to perform additional studies on their biocontrol effects on Phytophthora in natural conditions.
    Keywords: Biocontrol, Cellulase, Dinitrosalicylic acid, Gummosis
  • سدابه جهانبخش گده کهریز*، محسن سعدلو پاریزی، حسین دشتی، روح الله صابری ریسه، حجت هاشمی نسب

    گموز (پوسیدگی فیتوفتورایی طوقه و ریشه) یکی از مهم ترین بیماری های درختان پسته می باشد. به منظور ارزیابی مقاومت نسبی 29 پایه از جنس پسته به این بیماری، آزمایشی به صورت فاکتوریل با دو فاکتور نوع پایه و تنش بیماری، در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. نهال های دوماهه پسته به صورت مصنوعی با گونه Phytophthora drechsleri مایه زنی و پس از شش ماه ارزیابی انجام شد. مقاومت پایه ها با تعیین شاخص های درصد حلقه برداری طوقه، شدت آلودگی و مرگ ومیر و اندازه گیری صفات طول ساقه، وزن خشک ساقه و ریشه در سطوح شاهد و تنش، ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بین پایه های موردمطالعه از نظر مقاومت به بیماری تفاوت معنی دار وجود داشت. تنش بیماری باعث کاهش طول ساقه، وزن خشک ساقه و ریشه نهال ها گردید. آتلانتیکا دارای کمترین میزان حلقه برداری طوقه (20٪) و شدت آلودگی (17٪) بود و از نظر شدت آلودگی تفاوت معنی داری با سایر پایه ها نشان داد. پایه سرخس نیز دارای بیشترین میزان حلقه برداری طوقه (95٪)، شدت آلودگی (90٪) و مرگ ومیر (55/55٪) بود و از نظر این شاخص ها با سایر پایه ها تفاوت معنی دار داشت. بنابراین آتلانتیکا مقاوم ترین و سرخس حساس ترین پایه های جنس پسته در برابر بیماری گموز بودند. تجزیه خوشه ای، پایه ها را به چهار گروه مقاوم (آتلانتیکا، اینتگریما و UCB1)، نیمه مقاوم (بنه، بنه باغی، کله قوچی، قزوینی، غلامرضایی، ایتالیایی، احمدآقایی، M5 و BK1)، نیمه حساس (بادامی زرند، اکبری، اوحدی، فندقی غفوری، سیف الدینی، جندقی، راور(1)، MT1، M7، BK6 وBK7) و حساس (سرخس، سفیدپسته نوق، موسی آبادی، خنجری دامغان، ممتاز تاج آبادی و M4) تقسیم نمود.

    کلید واژگان: پسته, فیتوفترا, گموز, حساسیت, مقاومت نسبی
    Sodabeh Jahanbakhsh Godehkahriz *, Mohsen Saadlou Parizi, Hosein Dashti, Roohallah Saberi Riseh, Hojjat Hasheminasab

    Gummosis (Phytophthora Crown and Root Rot) is one of the Most Important Diseases of Pistachio Trees. In Order to Evaluate the Relative Resistance of 29 Rootstocks of Pistacia to this Disease, a Factorial Experiment was Conducted with Two Factors Rootstocks Type and Disease Stress, Based on Completely Randomized Design with Three Replications. Two-Month-old Pistachio Seedlings were Artificially Inoculated with Phytophthora Drechsleri and After Six Months, Evaluation Was Done. The Resistance of Rootstocks was Evaluated by Determining the Percent of Crown Rot Girdling, Disease Severity and Mortality Indices and Measuring the Stem Length, Stem and Root Dry Weight Traits in Control and Stress levels. The Results Showed that There was a Significant Difference Between the Studied Rootstocks in Terms of Resistance to Disease. The Disease Stress Caused a Decrease in Stem Length, Stem and Root Dry Weight of Seedlings. The Atlantica Had the lowest Amount of Crown Girdling (20%) and Disease Severity (17%) and in Terms of Disease Severity, it Showed a Significant Difference with other Rootstocks. The Sarakhs Rootstock Had also the Highest Amount of Crown Girdling (95%), Disease Severity (90%) and Mortality (55.55%) and in Terms of These Indices, it was Significantly Different from other Rootstocks. Therefore, Atlantica was the most Resistant and Sarakhs the most Susceptible Pistacia Rootstocks Against Gummosis Disease. The Cluster Analysis Divided the Rootstocks into Four Groups: Resistant (Atlantica, Integerrima and UCB1), Moderately Resistant (Mutika, Benebaghi, Kalleghouchi, Ghazvini, Gholamrezaei, Italiaei, Ahmad Aghaei, M5 and BK1), and Moderately Susceptible and Susceptible .

    Keywords: Pistachio, Phytophthora, Gummosis, Susceptibility, Relative Resistance
  • محسن سعدلو پاریزی، سدابه جهانبخش گده کهریز*، حسین دشتی، روح الله صابری ریسه، حجت هاشمی نسب
    هدف

    پسته یکی از مهم ترین محصولات کشاورزی می باشد و کشور ایران دارای غنی ترین ژرم پلاسم پسته دنیاست. وجود این ذخایر ژنتیکی فرصتی مناسب جهت استفاده برای اهداف اصلاحی خواهد بود. آگاهی از روابط ژنتیکی بین ژنوتیپ های پسته نقش مهمی در برنامه های اصلاحی آن دارد. نشانگرهای مولکولی یکی از ابزارهای قدرتمند جهت بررسی روابط فیلوژنتیک گیاهان می باشند. تکنیک SCoT یکی از سیستم های مولکولی است که جهت بررسی ارتباط ژنتیکی گونه ها و ارقام مختلف گیاهی کاربرد دارد. این مطالعه به منظور ارزیابی روابط ژنتیکی تعدادی از گونه ها و ارقام جنس پسته با استفاده از نشانگر مولکولی SCoT و بررسی سودمندی این نشانگر در تمایز ژنوتیپ های این جنس انجام شد.

    مواد و روش ها:

     مواد گیاهی این مطالعه شامل 29 ژنوتیپ از گونه های اهلی و وحشی جنس پسته است. 25 آغازگر از نشانگر SCoT جهت ارزیابی روابط ژنتیکی مورد استفاده قرار گرفت. DNA ژنومی از نمونه های برگی با استفاده از روش CTAB با اندکی تغییر استخراج گردید. کمیت و کیفیت DNA استخراج شده به وسیله اسپکتروفتومتر و الکتروفورز ژل آگاروز تعیین گردید. تجزیه خوشه ای بر اساس ماتریس تشابه ژاکارد و الگوریتم اتصال کامل و تجزیه به مولفه های هماهنگ اصلی، با استفاده از نرم افزار 2.02e NTSYSpc انجام شدند.

    نتایج

    در مجموع 449 قطعه DNA توسط آغازگرها تکثیر گردید که 433 باند (43/96 درصد) چندشکل بودند. متوسط تعداد قطعات تکثیری برای هر آغازگر 96/17 باند با میانگین 32/17 باند چندشکل در هر آغازگر بود. تعدادی نشانگر اختصاصی گونه نیز در بعضی ژنوتیپ ها آشکار گردید. مقادیر میانگین محتوای اطلاعات چندشکلی از 18/0 تا 38/0 متغیر بود. همچنین مقادیر شاخص نشانگری در محدوده 56/0 تا 36/4 قرار داشت. دامنه ضرایب تشابه ژنو تیپ ها بین 25 تا 68 درصد متغیر بود. تجزیه خوشه ای، ژنوتیپ های پسته را به دو شاخه اصلی شامل گونه ورا (اهلی) و گونه های وحشی تقسیم نمود. تجزیه به مولفه های هماهنگ اصلی، گونه ورا را از گونه های وحشی تفکیک و نتایج تجزیه خوشه ای را تایید نمود.

    نتیجه گیری: 

    نتایج این مطالعه نشان داد که نشانگر مولکولی SCoT چندشکلی بالایی را در بین گونه ها و ارقام پسته آشکار و ژنوتیپ های موردمطالعه را از یکدیگر متمایز ساخت. بنابراین، نشانگر SCoT ابزاری سودمند جهت مطالعه روابط فیلوژنتیک در جنس پسته است.

    کلید واژگان: پسته, تجزیه خوشه ای, فیلوژنتیک, نشانگرهای مولکولی, نشانگر SCoT
    Mohsen Saadlou Parizi, Sodabeh Jahanbakhsh Godehkahriz *, Hosein Dashti, Roohallah Saberi Riseh, Hojjat Hashemi Nasab
    Objective

    Pistachio is one of the most important agricultural products and iran has the richest germplasm of pistachio in the world. The presence of this genetic resources will be an appropriate opportunity for use in breeding purposes. Knowledge of genetic relationships among pistachio genotypes has important role in it’s breeding programs. Molecular markers are one of the powerful tools for studying plant phylogenetic relationships. Start Codon Targeted (SCoT) technique is one of the molecular systems that used to assess the genetic relationship among different plant species and cultivars. This study was performed in order to evaluate the genetic relationships between a numbers of Pistacia species and cultivars using SCoT molecular markers and to assess the usefulness of this markers in differentiating this genus.

    Materials and methods

    Plant materials of this study are included 29 genotypes of domestic and wild species of genus Pistacia. A total of 25 SCoT primers were used to evaluate the genetic relationships. Genomic DNA were extracted from leaf samples using CTAB method with minor modifications. The quantity and quality of the extracted DNA were measured by spectrophotometer and agarose gel electrophoresis. Cluster analysis based on Jaccard’s similarity matrix and complete linkage algorithm and Principal coordinate analysis were performed using NTSYSpc 2.02e software.

    Results

    In total, 449 DNA fragments were amplified by primers out of which 433 bands (96/43%) were polymorphic. The average number of amplified fragments for each primer was 17.96 bands with a mean of 17.32 polymorphic bands per primer. A number of species-spicific marker were detected in some Genotypes. The average of polymorphism information content values varied from 0/18 to 0/38. Also, the values of marker indices ranged from 0/56 to 4/36. The range of similarity coefficients of genotypes varied between 25% to 68%. Cluster analysis divided Genotypes into two main cluster including vera (domestic) and wild species. Principal coordinate analysis separated vera cultivars and genotypes from wild species and confirmed the results of cluster analysis.

    Conclusions

    The results of this study demonstrated that SCoT molecular markers detected high polymorphism among pistachio species and cultivars and differentiated the studid genotypes. Therefore, SCoT Marker is a useful tool for studying phylogenetic relationships in genus Pistacia.

    Keywords: Cluster analysis, Phylogenetic, Pistachio, Molecular marker, SCoT Marker
  • مریم خضری، حسین دشتی، روح الله صابری ریسه*، مژگان قلی زاده وزوانی

    باکتری های سودوموناس فلورسنت مهم ترین باکتری های ریزوسفری می باشند که دارای اثر مثبت روی صفات رویشی و بیوشمیایی گیاه می باشند. در این پژوهش تنوع ژنتیکی 22 استرین سودوموناس فلورسنت و تاثیر آن ها بر آنزیم های دفاعی و فاکتورهای رویشی گیاه گندم در ارزیابی های گلخانه ای، مولکولی و بیوشیمیایی انجام شد. در ارزیابی مولکولی 12 آغازگر RAPD به منظور بررسی تنوع ژنتیکی استرین‎ها مورد استفاده قرار گرفت. ارزیابی بیوشیمیایی در 4 مرحله صفر، 3، 6 و 9 روز بعد از تلقیح روی گیاه گندم به منظور اندازه گیری آنزیم های دفاعی پراکسیداز و فنیل آلانین آمونیالیاز صورت پذیرفت. استرین VUPF5 روی گندم باعث افزایش وزن اندام هوایی و بیولوژیک گردید. RAPD-PCR تا حدودی استرین‎های دارای مکان جغرافیایی مشابه و میزبان مشابه را تفکیک نمود. گروه‎بندی‎های گلخانه ای، مولکولی و بیوشیمیایی تقریبا استرین های برتر را شناسایی نمود. استرین‎های 680، 738، 50، 354، 49، 58 و VUPF5 که در ارزیابی مولکولی در یک گروه و دارای اثر مثبت بودند، با گروه برتر آنزیم‎ها مشترک بودند. T26-2 وF-68 در آغازگرهای OP-I15 و OP-H8 به ترتیب نوارهایی با طول bp1300 و bp1200 را تکثیر نمودند که این نوارها می‎توانند بعد از بررسی‎های بیشتر به عنوان نوارهای کاندید در بیان این آنزیم‎ها در گندم مورد مطالعه قرار گیرند.

    کلید واژگان: تجزیه خوشه‎ای, تنوع ژنتیکی, گندم, VUPF5, OP-H8
    Maryam Khezri, Hossein Dashti, Roohallah Saberi Riseh *, Mozhgan Gholizadeh Vazvani

    Pseudomonas fluorescens bacteria are the most important rhizosphere bacteria that have a positive effect on vegetative and biochemical traits of the plant. In this study, genetic diversity of 22 Pseudomonas fluorescens strains and their effect on defense enzymes and growth factors of wheat plant were performed in three stages of greenhouse, molecular and biochemical evaluation. In molecular evaluation, 12 RAPD primers were used to evaluate the genetic diversity of strains. Biochemical evaluation was performed in 4 stages of 0, 3, 6 and 9 days after inoculation on wheat to measure the defense enzymes peroxidase and phenylalanine ammonialyase. VUPF5 strain on wheat increased shoot and biological weight. RAPD-PCR separated strains with similar geographic location and similar host. Greenhouse, molecular, and biochemical groupings identified almost the top strains. Strains 680, 738, 50, 354, 49, 58 and VUPF5, which had a positive effect on molecular evaluation in one group, were shared with the superior group of enzymes. T26-2 and F-68 in OP-I15 and OP-H8 primers amplified 1300 bp and 1200 bp bands, respectively witch these bands can evaluated after be further studies as candidate bands in the expression of these enzymes in wheat.

    Keywords: Cluster Analysis, Genetic diversity, VUPF5, OP-H8, Wheat
  • معصومه احمدزاده، ابراهیم صداقتی*، روح الله صابری ریسه، اصغر رحیمی، علی اکبر محمدی میریک، نرگس حاتمی

    با توجه به اهمیت برخی محصولات کشاورزی، مانند ذرت و قابلیت بالای آن ها در میزبانی قارچ های میکوریزا، استفاده از برخی ریزجانداران و ترکیبات شیمیایی در راستای بهبود فعالیت میکوریزایی حایز اهمیت است. به این منظور، آزمایشی در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ولیعصر (عج) رفسنجان به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا شد. در این بررسی، قارچ های Funneliformis mosseae (FM)، (RI) ,Rhizophagus intraradices Rhizophagus irregalaris (RIr) به عنوان زادمایه میکوریزایی استفاده گردید و تاثیر برخی ریزجانداران شامل، مخمر (Issatchenkia orientalis) و باکتری (Pseudomonas fluorescens VUPf5) و همچنین ترکیبات شیمیایی از جمله، چای کمپوست، عصاره آزولا، سیدروفور باکتریایی، اسید هیومیک، کمپلکس آمینو اسید، بر فعالیت قارچی و پارامترهای رویشی و فیزیولوژیکی گیاه ذرت رقم SC750 موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تمامی گونه های قارچ میکوریز توام با تیمار باکتریایی و ترکیبات شیمیایی تاثیر معنی داری بر قطر  و رشد طولی ساقه، افزایش سطح برگ، وزن تر و خشک ریشه و وزن تر خشک شاخساره داشتند. نتایج تجزیه واریانس بررسی شاخص های فیزیولوژیکی نشان داد تاثیر تیمارهای موردبررسی بر شاخص کلروفیل در یک سطح بوده و طبق مقایسه میانگین بین تیمارهای توام با قارچ میکوریز و عدم وجود قارچ میکوریز اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. با اینحال، کاربرد گونه های مختلف قارچ میکوریز تاثیر معنی داری بر افزایش میزان محتوای کلروفیل a ، کلروفیل b ، محتوای کلروفیل کل و کارتنویید گیاه ذرت در مقایسه با شاهد (بدون قارچ میکوریز) داشتند. کاربرد اسید هیومیک و چای کمپوست باعث القای بیشترین افزایش رشد شدند. تیمار کمپلکس آمینو اسید توام با RI بیشترین تاثیر را برافزایش کلروفیلa ، کلروفیل b و کلروفیل کل داشت. تیمار مخمر و کمپلکس آمینو اسید به ترتیب بیشترین تاثیر را برافزایش کاروتنوییدها داشتند.

    کلید واژگان: پارامترهای رویشی, ترکیبات شیمیایی, ذرت, قارچ میکریزآربوسکولار
    Masoomeh Ahmadzadeh, Ebrahim Sedaghati *, Roohallah Saberi Riseh, Asghar Rahimi, Aliacbar Mohammadi Mirik, Narges Hatami

    Due to the importance of mycorrhizal fungi and their ability in colonization of plants, the use of some microorganisms and chemical compounds to improve mycorrhizal activity is an important issue. In this study, an experminet  was conducted as a compeletely randomized factorial desin with  three replications at Valiasr University of Rafsanjan.Three fungal species, Funneliformis mosseae(FM), Rhizophagus intraradices(RI) and Rhizophagus irregalaris (RIr) were applied asmycorrhizal inoculant and the effect of some microorganisms including yeast (Issatchenkia orientalis) and bacteria (Pseudomonas fluorescens VUPf5) as well as chemical compounds such as compost tea, azolla extract, bacterial siderophore, humic acid and amino acid complex on fungal activity and physiological parameters of corn plant (SC750 cultivar) was examined. The results showed that all species of mycorrhizal fungi combined with bacterial treatment and chemical compounds had a significant effect on stem diameter and longitudinal growth, leaf area increase, root weight and dry weight and shoot dry weight. Variance analysis of SPAD showed that there was not significant difference between mycorrhizal and non-mycorrhizal treatments. However, the application of different species of mycorrhizal fungi had a significant effect on the content of chlorophyll a, chlorophyll b, total chlorophyll and carotenoids in compared to the control (without mycorrhizal fungus) treatment. The use of humic acid and compost had the extreme effect on plant growth. Amino acid complex treatment with Rhizophagus intraradices had the greatest effect on chlorophyll a, chlorophyll b and total chlorophyll content. The treatments of yeast and amino acid complex had the greatest effect on carotenoids, respectively..

    Keywords: Arbuscular mycorrhizal, Corn, Growth indexes, chemical compounds
  • روح الله صابری ریسه*، حسین دشتی، مژگان قلی زاده وزوانی
    Roohallah Saberi-Riseh*, Hossein Dashti, Mozhgan Gholizadeh-Vazvani

    Identifying resistant genotypes is necessary to control wheat take-all disease Gaeumannomyces graminis var. tritici. In this study, 30 bread wheat genotypes were evaluated under greenhouse and field conditions. The genotypes were evaluated with fifteen molecular markers (SSR and specific primers for translocation wheat-rye). The genotypes were divided into four groups based on disease severity (the greenhouse) and agronomic traits (the field). Chi-square results showed the interactions for these groupings. The correlation between disease severity and agronomic traits indicated that plant resistance is strongly dependent on plant yield. Based on cluster analysis for molecular data (based on simple matching similarity coefficient and UPGMA method), genotypes were separated into resistant and susceptible ones. The correlation between disease severity and amplified loci showed that disease resistance is interactive with xbarc232, xbarc124, and gpw95001 markers. Resistance to take-all disease is probably associated with the interaction of several genes. These results add significant information to our knowledge of the chromosomal location of genes for the take-all disease.

    Keywords: chi-square, cluster analysis, disease severity, resistance gene, take-all
  • مژگان قلیزاده وزوانی، روح الله صابری ریسه، حسین دشتی، اولین لویت
    Mozhgan Gholizadeh Vazvani, Roohallah Saberi Riseh *, Hossein Dashti, Evelin Loit

    Take-all is a devastating soil-borne disease of wheat Triticum aestivum L. The disease is caused by the pathogenic fungus Gaeumannomyces tritici, a pathogen distributed worldwide in major wheat production areas that causes severe damage to wheat production. Identification of genotypes with the high nutritional value of seeds can be considered in controlling this disease and in wheat breeding programs. Variation of high molecular weight glutenin subunits (HMW-GS) at the Glu-A1, Glu-B1, and Glu-D1 loci was studied using SDS-PAGE electrophoresis in 15 genotypes of bread wheat. A positive correlation was found between 1000-seed weight and the 5 + 10 allele (r = 0.594), indicating that presence of this allele will increase 1000-seed weight. A simple corresponding analysis was conducted to show the relationship between the take-all index and the genetic diversity of genotypes and the association between the bilateral groupings of individuals based on two criteria (genetic diversity and disease response). The result of stepwise regression showed that glutenin subunit null, 7 + 8, 2*, 7 + 9, 5 + 10 have linkage with resistance to take-all disease. Findings are useful in breeding programs to improve baking quality, develop uniformity and improve heterogeneous genotypes by selecting the best genotypes.

    Keywords: glutenin subunit, take-all index, chi-square test, correlation, 1000-kernel weight, stepwise regression
  • Emad Afzali-Goroh, Roohallah Saberi-Riseh*, Ahmad Hosseini, Masoumeh Vatankhah

    The current study evaluated Pseudomonas fluorescens VUPf5 and three isolates of Bacillus subtilis (GB32, GB12, and VRU1) for induction of resistance against Cucumber mosaic virus (CMV) in cucumber Cucumis sativus L. (cultivar Sultan) plants. Seed treatment with plant growth-promoting rhizobacteria (PGPR) strains significantly reduced the number of symptomatic plants when CMV was mechanically inoculated. Serological analysis using double-antibody sandwich enzyme-linked immunosorbent assay (DAS-ELISA) also showed a significant reduction in the CMV accumulation in plants treated with PGPR strains. In every treatment, growth indices, leaf chlorophyll content, leaf carotenoid content, leaf, and root Iron, Zinc, Copper, and Manganese concentration of virus-infected plants were significantly increased. The highest reduction in CMV concentration was observed in plants treated with VRU1. The maximum chlorophyll concentration, leaf Iron, copper, and manganese were observed in plants treated with GB32.
    Nevertheless, the highest carotenoid content was measured in the VUPf5 treatment. In the case of growth indices, the best results were obtained by VUPf5 compared to untreated control. In addition, the production of lipase, siderophore, protease, cellulase, HCN, auxin, and phosphate carbonate was determined under in vitro conditions. All four strains were positive for siderophore and auxin production. These results suggest that P. fluorescens and B. subtilis should be further evaluated for their potential to contribute to CMV management under in vivo and in situ conditions.

    Keywords: Bacillus subtilis, Cucumber mosaic virus, DAS-ELISA, Pseudomonas fluorescens
  • عبدالرضا اخگر*، مریم صادقی گوغری، پیمان عباس زاده دهجی، روح الله صابری ریسه
    فسفر یکی از عناصر مورد نیاز گیاه است و کاهش تثبیت یا افزایش فراهمی آن در خاک می تواند نقش موثری در کاهش مصرف کودهای شیمیایی داشته باشد. این پژوهش به منظور بررسی چند فرمولاسیون از باکتری سودوموناس فلورسنت حل کننده فسفات انجام گرفت. بدین منظور ابتدا 30 جدایه از باکتری های گروه سودوموناس فلورسنت از بانک میکروبی دانشکده کشاورزی دانشگاه ولی عصر رفسنجان تهیه گردید. سپس توانایی جدایه ها برای حل تری کلسیم فسفات در محیط جامد و مایع اندازه گیری شد. همچنین در زمان های 15، 30 و 60 روز، توانایی جدایه ها در افرایش زیست فراهمی فسفر در خاک (با و بدون حضور خاک فسفات) تعیین گردید. در آخر ماندگاری جدایه‏های منتخب در چند فرمولاسیون مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد تمامی جدایه ها قادر به افزایش حلالیت تری کلسیم فسفات در محیط جامد و مایع PKV و کاهش pH محیط کشت بودند. بیشترین و کمترین حلالیت تری کلسیم فسفات در محیط جامد PKV به‏ترتیب مربوط به جدایه‏های D33 وD24  و در محیط مایع به‏ترتیب مربوط به D6 وD4  بود. همچنین نتایج نشان داد که جدایهD33  فراهمی فسفر خاک را در زمان های 15، 30 و 60 روز به‏ترتیب معادل 48، 25 و 75 درصد و جدایهD33  به‏ترتیب معادل 72، 50 و 26 درصد  نسبت به شاهد افزایش دادند. بررسی جمعیت جدایه‏های D33 و  D35 در سه فرمولاسیون پودر تالک، پودر تالک+سبوس برنج و پودر تالک+خاک اره در 150 روز پس از تهیه نشان داد که بیشترین و کمترین جمعیت جدایه D33 به‏ترتیب مربوط به فرمولاسیون پودر تالک و پودر تالک+سبوس برنج (cfu/g 105) و فرمولاسیون پودر تالک+خاک اره (cfu/g 103×8) بود. همچنین بیشترین و کمترین جمعیت جدایه D35 به ترتیب در فرمولاسیون پودر تالک+سبوس برنج (cfu/g 105) و پودر تالک+خاک اره (cfu/g10) مشاهده گردید. در مجموع فرمولاسیون پودر تالک+سبوس برنج توانست در پایان 150 روز جمعیت جدایه‏های D33 و  D35 را در حد قابل قبول و معادل  cfu/g106 نگه‏دارد.
    کلید واژگان: باکتری ریزوسفری محرک رشد گیاه, فرمولاسیون, مایه تلقیح
    Abdolreza Akhgar *, Maryam Sadeghi Gogheri, Payman Abbaszadeh Dahaji Abbaszadeh Dahaji, Roohallah Saberi Riseh
    Phosphorus is one of the essential elements for plant growth and increase in the availability of indigenous phosphorus have an effective role in reducing the chemical fertilizers consumption. This study was conducted to investigate some inoculant formulations for phosphate-solubilizing fluorescent pseudomonads for agricultural and environmental uses. For this purpose, 30 isolates belong to fluorescent pseudomonad group were collected from microbial bank of Faculty of Agriculture of Vali-e-asr University of Rarsanjan. Then ability of all isolates for solubilizing tricalcium phosphate were studied. In addition, the ability of those isolates for increasing phosphorus availability in soil amended with and without phosphate rock at 15, 30 and 60 days was inspected. Finally, the persistence of the selected isolate was evaluated in some inoculant formulations. The results indicated that all isolates were able to increase the solubility of tricalcium phosphate in solid and liquid media of PKV and the pH of culture medium also decreased significantly. The maximum and minimum phosphate solubilization in solid media of PKV were related to isolates D33 and D24 and in liquid media, it was related to isolates D6 and D4 respectively. The results showed that isolates D33 and D35 increased the soil phosphorus bioavailability in 15, 30, 60 day after inoculation by 48, 25, 75% and 72, 50, 26% respectively. The cell numbers of D33 and D35 isolates in three inoculant formulations including talcum powder, talcum+rice bran and talcum+sawdust (180 days after inoculation) indicated that maximum and minimum of cell numbers of D33 were occurred in talcum powder and talcum+rice bran (105 cfu/g) and talcum+sawdust (8×103 cfu/g)  respectively. Maximum and minimum of cell numbers of D35 were observed in talcum+rice bran (105 cfu/g) and talcum+sawdust (10 cfu/g) respectively. Finally, inoculant formulation of talcum+rice bran was able to maintained an acceptable cell numbers of both isolates D33 and D35 (106 cfu/g) at the end of 150 days.
    Keywords: Formulation, inoculant, Plant growth promoting rhizobacteria
  • معصومه احمدزاده، ابراهیم صداقتی*، روح الله صابری ریسه، اصغر رحیمی، نرگس حاتمی، علی اکبر محمدی میریک

    با توجه به نقش مهم برخی محصولات مانند ذرت در تامین نیاز غذایی، بررسی جنبه های مختلف تاثیر قارچ های میکوریز بر روی این محصولات حایز اهمیت است. در این پژوهش، به منظور بررسی کارایی برخی ترکیبات و ارگانیسم ها بر کلونیزاسیون قارچ های میکوریز آربوسکولار و محتوی برخی عناصر ذرت، آزمایشی در شرایط گلخانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار به مدت 3 ماه با فاکتور قارچ در سه سطح F. mosseae (FM)، (RI) R. intraradices، R. irregalaris (RIr)، و فاکتور تقویت کننده های آلی در هفت سطح (آزولا، باکتری P. fluorescens VUPf5، کمپلکس اسیدآمینه، اسید هیومیک، مخمر، بیولوگ سیدروفور باکتریایی و چای کمپوست) انجام شد. نتایج نشان داد که بالاترین درصد کلونیزاسیون میکوریزایی توسط گونه FM به ترتیب در تیمارهای باکتری، اسید هیومیک و جلبک مشاهده گردید. تیمارهای جلبک، اسید هیومیک و چای کمپوست در گونه RIو جلبک و چای کمپوست در گونه RIrبیشترین تاثیر را بر روی درصد کلونیزاسیون داشتند. بیشترین افزایش درصد کلونیزاسیون در سه گونه میکوریزایی براثر تیمار با جلبک، اسید هیومیک، چای کمپوست و باکتری بود. طبق نتایج، همه گونه های میکوریز به صورت معنی داری باعث افزایش محتوی فسفر شدند و میزان فسفر در اندام هوایی تحت تاثیر چای کمپوست افزایش یافت. تیمار کمپلکس اسیدآمینه با گونه R. irregaluris غلظت آهن را نسبت به شاهد 07/8 برابر افزایش داد. کمپلکس R. intraradices و اسیدآمینه باعث افزایش 87/ 2 برابری غلظت منگنز شد. همچنین، کاربرد هم زمان سیدروفور و RI، FM و RIr به ترتیب باعث افزایش 16/2، 05/2 و 81/1 برابری غلظت عنصر روی نسبت به گروه شاهد شد.

    کلید واژگان: درصد کلونیزاسیون, قارچ میکوریز آربوسکولار, محتوای عناصر, هم افزایی
    Masoomeh Ahmadzadeh, Ebrahim Sedaghati *, Roohallah Sabri Riseh, Asghar Rahimi, Narges Hatami, AliAkbar Mohammadi Mirik

    Introduction:

     Rising global demand for food, along with the limitation of arable land, has posed a significant challenge on agricultural researchers to find solutions to overcome this issue. Given that the development of agricultural lands is not practically possible, most attention should be focused on increasing the production yield per unit area. One of the basic approaches to increase crop yield is the consumption of chemical fertilizers, although their application has detrimental effects on humans, soil and the environment. However, organic fertilizers can be considered as a suitable solution to solve this problem. Organic compounds and biomass are the main features of soil fertility and productivity. Applying organic fertilizers such as living compounds (bacteria, yeast, Azolla) and non-living compounds (compost tea, amino acids, humic acid and fulvic acid) can increase soil organic substances. Arbuscular Mycorrhizal Fungi (AMF) are considered as beneficial microorganisms promoting plant growth by establishing a symbiotic relationship with plants. The colonization of plant roots by these fungi increases plant resistance to biotic and abiotic stresses, enhances the plant growth through increasing elements uptake, the improvement of the water flow of plants, and the protection of the plants against diseases. Due to the importance of some food products, such as maize, investigating various aspects of mycorrhizal fungi application and their effect on these products is essential.

    Materials and Methods:

     to investigate the effects of some organic compounds and microorganisms on the colonization of AMF and the concentration of some elements, a factorial experiment in greenhouse conditions was conducted in a completely randomized design at three replications for 3 months. The factors included mychorhizal inoculation consisted of Funneliformis mosseae (FM), Rhizophagus intraradices (RI), Rhizophagus irregalaris (RIr), and organic growth enhancers (Azolla, P. fluorescens VUPf5, amino acid complex, humic acid, yeast, bacterial siderophore and compost tea).

    Results and Discussion:

     the results showed that the highest root mycorrhizal colonization percentage by Funneliformis mosseae (FM) was observed in bacterial (93%), humic acid (90%) and Azola (76%) treatments. The use of Azola and humic acid and compost tea showed the highest R. intraradices (Ir) root colonization with 96 and 82%, respectively. The highest effect of the treatments on R. irregalaris (Rir) root colonization was observed regarding Azola (96%) and compost tea (90%), respectively. According to the results, the prominent increase in root colonization by three mycorrhizal species was observed in Azola, humic acid, compost tea and bacterial treatments. In addition, the results showed that some compounds increased the concentration of nutrients in the roots and shoots of the treated plants. According to the results, all mycorrhizal species significantly increased the amount of phosphorus in the shoot under the compost tea treatment. Also, the treatment of amino acid combined with R. irregaluris caused an increase in the concentration of iron, compared to the control. The use of R. intraradices along with amino acid increased manganese concentration in the plant aboveground organs by 2.87 times compared to the control. Simultaneous application of siderophore and RI, FM and Rir increased the zinc concentration by 2.16, 2.55 and 1.81 times compared to the control, respectively. The highest uptake of phosphorus, zinc and manganese was observed by R. intraradices soil inoculation and the maximum iron concentration was obtained in plants inoculated with R. irregaluris. The mean comparison of different treatments revealed no significant differences between non-mycorrhiza and mycorrhiza-treated samples, while in comparison with the control, their differences were substantial. Overall, co-treatment of mycorrhizal fungi and Azolla, bacterial and humic acid caused the most significant increase in the mycorrhizal root colonization and the compost tea, amino acid complex and siderophore treatments had the highest impact on the nutrient content of the plant.

    Conclusion

    In the present study, all treatments had an additive effect on root colonization. However, Azolla, bacteria, humic acid and tea compost treatments caused the most mycorrhizal colonization. These treatments utilized with mycorrhizal fungus had a favourable effect on the growth factors of corn by increasing the rate of colonization. Also, this study revealed that all three species of mycorrhizal fungi increased the concentration of elements and the effect of these fungi along with compost tea, amino acid complex and bacterial siderophore increased colonization and nutrient content in the shoots compared to the control group.

    Keywords: Percentage of colonization, Arbuscular mycorrhiza fungi, Element content, the Synergy effect
  • ابراهیم صداقتی*، معصومه احمد زاده، روح الله صابری ریسه، اصغر رحیمی، نرگس حاتمی، علی اکبر محمدی میریک

    تنش خشکی یکی از مهم ترین تنش های غیرزیستی و عامل محدودکننده رشد و نمو گیاهان و تولید محصولات کشاورزی است. به منظور بررسی تاثیر کاربرد توام برخی ریزجانداران و ترکیبات شیمیایی با سه گونه قارچ میکوریز آربوسکولار Funneliformis mosseae، Rhizophagus intraradices و Claroideoglomus etunicatum به عنوان زادمایه میکوریزی، بر میزان آنزیم های آنتی اکسیدان و ترکیبات فنلی در ذرت رقم 705SC، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. در پژوهش حاضر، تیمار ترکیبات زنده و غیرزنده در هفت سطح (شامل باکتری Pseudomonas flurescens VUPF5، مخمر Issatchenkia orientalis، آزولا، چای کمپوست، هیومیک اسید، بیولوگ سیدروفور، کمپلکس آمینواسید)، تیمار میکوریز آربوسکولار (شامل سه گونه قارچی و شاهد) و تنش خشکی در یک سطح (30 درصد ظرفیت زراعی) بررسی شد. شش، 12 و 18 روز پس از شروع تنش خشکی، اثر متقابل تیمارها با گونه های میکوریز آربوسکولار بر فعالیت آنزیم های پراکسیداز، پلی فنل اکسیداز، فنیل آلانین آمونیالیاز و فنل کل ارزیابی گردید. مطابق با نتایج، در هر سه گونه قارچی، فعالیت آنزیم پراکسیداز در تیمار سیدروفور توام با قارچ در مقایسه با سایر تیمارها بالاتر بود. همچنین، بیشترین میزان فعالیت آنزیم پلی فنل اکسیداز در گونه قارچی R. intraradices آمیخته با تیمار چای کمپوست مشاهده شد. ترکیبات فنلی در گیاهان میکوریزی و گیاهان غیرمیکوریزی بسته به تیمار و نوع گونه قارچی، در روز دوازدهم به بالاترین میزان رسیدند. به طورکلی، از بین تیمارهای مختلف مایه زنی شده به گیاه ذرت، ترکیبات کمپلکس آمینواسید، سیدروفور، چای کمپوست و هیومیک اسید در مقایسه با شاهد موجب افزایش فعالیت آنزیم های فوق شدند که این روند در روز دوازدهم به بیشینه میزان خود رسید.

    کلید واژگان: آنزیم های آنتی اکسیدان, تنش غیرزیستی, ذرت, کودهای زیستی, همزیستی
    Ebrahim Ebrahim Sedaghati *, Masoomeh Ahmadzadeh, Roohallah Sabri Rise, Asghar Rahimi, Narges Hatami, Aliakbar Mohammadi Mirik

    Drought stress is one of the most important abiotic stresses and limiting factors for plant development and plant production. In order to evaluate the impact of concomitant application some of microorganisms and chemical compounds with three species of arbuscular mycorrhizal fungi Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices and Claroideoglomus etunicatum as mycorrhizal inoculum on antioxidant enzymes activities and phenolic compounds in corn cultivar 705SC, an experiment was conducted in a randomized complete block design with three replications. In the present study, treatment of living and non-living compounds at seven levels (included Pseudomonas flurescens VUPF5, Issatchenkia orientalis yeast, Azolla, compost tea, humic acid, siderophore biologist, amino acid complex), treatment of arbuscular mycorrhizal (included three species of fungi and control) and drought stress at one level (30% of field capacity) were examined. Six, twelve and eighteen days after the start of drought stress, the interaction effect of treatments with species of arbuscular mycorrhiza on the activity of peroxidase, polyphenol oxidase, phenylalanine ammonialyase enzymes and total phenol was evaluated. According to the results, in all three fungal species, the activity of peroxidase enzyme in siderophore treatment with fungus was higher compared to other treatments. Also, the highest activity of polyphenol oxidase enzyme was observed in R. intraradices mixed with compost tea treatment. Phenolic compounds in mycorrhizal plants and non-mycorrhizal plants reached the highest level on the twelfth day, depending on the treatment and type of fungal species. In conclusion, among the different treatments inoculated with corn, amino acid complex, siderophore, tea compost and humic acid increased antioxidant enzyme activity compared to the control treatment and reached its maximum on the twelfth day..

    Keywords: Abiotic stress, Antioxidant Enzymes, Bio-fertilizers, Corn, Symbiosis
  • حسین دشتی*، زهرا شهاب الدینی پاریزی، روح الله صابری ریسه، محمدرضا بی همتا، مژگان قلی زاده وزوانی

    بیماری پاخوره گندم با عامل Gaeumannomyces graminis var. tritici یکی از بیماری‎های مهم گندم است که موجب پوسیدگی طوقه و ریشه شده و در مناطق مختلف ایران خسارت زیادی به مزارع گندم وارد می‎کند. تولید واریته‎های مقاوم، نیازمند به مطالعه ژنتیکی و نحوه وراثت و نوع عمل ژن در مقاومت به بیماری است، که تاکنون هیچ گونه گزارشی در رابطه با این بیماری وجود ندارد. لذا به منظور تجزیه ژنتیکی مقاومت و یا حساسیت به این بیماری، نسل‎های P1 ،P2 ،F1 ،F2، BC1 و BC2 حاصل از سه تلاقی در گلخانه کشت گردید و پس از آلوده‎سازی مصنوعی گیاهان با نژادT-41  قارچ عامل بیماری، یاداشت‎برداری فنوتیپی براساس میزان خسارت بیماری و علایم روی طوقه و ریشه انجام گرفت. نتایج تجزیه میانگین نسل‎ها نشان داد مدل پنج پارامتری در دو تلاقی (164×1528 و 1526×1622) و مدل چهار پارامتری در تلاقی سوم (1546×1528) می‎تواند تغییرات بین میانگین نسل‎ها را توجیه کند. اثرات افزایشی، غالبیت و اثرات متقابل افزایشی در غالبیت و غالبیت در غالبیت ژن‎ها در کنترل این صفت دخالت داشتند و اثرات غالبیت و اپیستازی سهم بیشتری از بقیه اثرات داشتند. توزیع فروانی F2 تلاقی‎های مختلف نشان داد که حساسیت بر مقاومت غالب است. تجزیه اطلاعات به دست آمده براساس نسبت‎های کلاسیک نشان داد که با گروه‎بندی فنوتیپی گیاهان نسل F2 در سه گروه حساس، نیمه‎حساس و مقاوم، این سه گروه به ترتیب با نسبت اپیستاتیک (9:6:1) مطابقت می‎نماید که با نتایج به دست آمده از تجزیه میانگین نسل‎ها تقریبا مطابقت دارد. در تجزیه میانگین نسل وجود اثر متقابل دوگانه و دوگانه جزیی تشخیص داده شد و حداقل تعداد ژن‎های دخیل در کنترل مقاومت و حساسیت به بیماری دو ژن برآورد گردید که اثر اپیستازی ژن‎های غالب مضاعف با اثر افزایشی یعنی 9:6:1 تطابق نسبی داشت.

    کلید واژگان: اپیستازی, تجزیه میانگین نسل, عمل ژن, Gaeumannomyces graminis var, tritici
    Hossein Dashti*, Zahra Shahabaldini Parizi, Roohollah Saberi Riseh, Mohammadreza Bihamta, Mozhgan Gholizadeh Vazvani

    Take-all disease, caused by Gaeumannomyces graminis var. tritici (Ggt) is one of the most important of wheat diseases that causes severe damage to crown and root rot in different regions of Iran. Development of resistant varieties requires genetic study on inheritance and type of gene action in disease resistance, which so far has not been any report in relation to (Ggt). Therefore, in order to genetically analyze of resistance to this disease, the generations of P1, P2, F1, F2, BC1 and BC2 were produced and planted at greenhouse. After artificial infection of plants with T-41 strain of (Ggt), the phenotypic measurement was based on the degree of disease damage and its symptoms on the crown and root were recorded. The results of the generation mean analysis indicated that the five-parameter model can explain the variations between the means of generations in two crosses (1528×164 and 1622×1526) and four parametric models in third cross(1528×1546). Additive, dominance and epistatic effects including additive × dominance and dominance × dominance were exist in controlling of this trait. The dominance and epistatic effects were greater than the others. Distribution of F2 generations, showed a tendency toward susceptibility so the susceptibility was dominant to resistance. Analysis of the F2 data based on the classical ratios showed that with phenotypic grouping of F2 generation in three susceptible, semi-susceptible and resistant groups. These three groups corresponded to the epistatic ratio (9:6:1), respectively. This result was almost consistent with the results obtained from the Generation means analysis, since in GMA, duplicate dominant epitasis and partial duplicate interaction were detected and the minimum number of genes involved in controlling this trait has been estimated by 2 gene that it has a relative accordance by duplicate dominant interaction with additive effect (9:6:1).

    Keywords: Epistatic, Gaeumannomyces graminis Var. tritici, Generation Mean Analysis, Gene Effect
  • حسین دشتی*، خدیجه میرزامحمدعلی دردری، خلیل ملک زاده، روح الله صابری ریسه، مژگان قلی زاده وزوانی

    بیماری پاخوره گندم یکی از مهم‎ترین بیماری‎های گندم در مناطق مرطوب می‎باشد و موجب خسارت قابل توجه در این مناطق می‎شود و هنوز رقم مقاومی نسبت به این بیماری شناسایی نشده است؛ لذا پژوهش در جهت شناسایی ژن‎های مقاومت به این بیماری و تولید ارقام مقاوم و یا ارقام با حساسیت کمتر در گندم نان از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش، به منظور شناسایی نشانگرهای مرتبط با مقاومت به یک جدایه از قارچ عامل بیماری پاخوره (T-41)، از جمعیت F2 حاصل از تلاقی‎ ژنوتیپ‎های حساس (1546 و 164) و مقاوم (1528) و تجزیه تفرق توده‎ای استفاده شد. پس از کاشت جمعیت F2 و والدین در گلخانه و آلودگی مصنوعی گیاهان به قارچ عامل بیماری، فنوتیپ گیاهان با توجه به میزان آلودگی از طریق نمره‎دهی تعیین گردید و پس از استخراج DNA  والدین و افراد F2، براساس نمره بیماری دو بالک از DNA افراد مقاوم و حساس تهیه گردید که همراه با DNA والدین توسط آغازگرهای RAPD، SCoT، ISSR و SSR مورد تجزیه (PCR) قرار گرفتند. از آغازگرهای مورد استفاده تنها یک آغازگر ISSR در والد و بالک مقاوم تولید باندی در محدوده 400 جفت باز نمود که در والد و بالک حساس وجود نداشت. سپس کلیه افراد بالک‎ها و F2 برای این نشانگر تعیین ژنوتیپ گردیدند و تجزیه رگرسیون و تجزیه کای‎مربع ارتباط معنی‎دار بین نشانگر مذکور و نمره بیماری را نشان داد. رگرسیون نمره بیماری روی باند 400 (*709/0-b =) بیانگر وجود این باند در نمره های پایین (افراد مقاوم) است. همچنین توزیع افراد F2 در تلاقی 1528 × 1546 بر اساس نمره بیماری وجود رابطه اپیستازی (9: حساس، 6: نیمه حساس، 1: مقاوم) را تایید نمود که نشان داد احتمالا حساسیت به این بیماری توسط ژن‎های غالب کنترل می‎شود.

    کلید واژگان: تجزیه تفرق توده‎ای, چندشکلی, پاخوره گندم, اپیستازی, نشانگر
    Hossein Dashti*, Khadijeh Mirrzamohammadali Dardori, Khalil Malekzadeh, Roohollah Saberi Riseh, Mozhgan Gholizadeh Vazvani

    Take-all is one of the most important diseases of wheat in wet areas, causing significant damage in these areas, and there has not introduced any resistant varieties against this disease until now. Therefore, efforts to identify the resistance genes to this disease and developing resistant varieties or cultivars with lower susceptible in bread wheat have a great importance.In this research, in order to identify the markers related to resistance to a isolate of take-all (T-41), a population of F2 derived from crosses of susceptible genotypes (1546 and 164) with resistant genotype (1528) and bulk segregate analysis (BSA) where used. After planting the F2 population and parents in the greenhouse and artificial infection the plants with the fungus, the plant phenotype was determined according to the amount of contamination by scoring. After DNA extraction of parents and F2 population, two bulk of DNA was prepared from resistant and susceptible individuals based on disease scores. The bulks and parental DNAs where analyzed by RAPD, SCoT, ISSR and SSR primers and PCR reaction. Among the primers are used, only one ISSR primer produced a band of 400 bp in the resistant parent and bulk which was not found in the susceptible parent and bulk. Then, all individuals of bulks and F2 where genotyped for this marker and regression and chi-square analysis showed a significant relationship between this marker and the disease score. The regrsion of disease score on band 400bp (b = -0.709) indicates that this band is more abundant in low scores (resistant individuals). Also, the distribution of F2 individuals in one of the crosses confirmed the existence of the epistatic (9sensetive: 6 semi sensitive: 1resistance) relationship

    Keywords: Bulk Segregate Analysis (BSA), Polymorphism, Wheat Take-All, Epistatic, Marker
  • معصومه وطن خواه، روح الله صابری ریسه *، مجتبی مراد زاده اسکندری، حمید افضلی
    Masoumeh Vatankhah, Roohallah Saberi, Riseh*, Mojtaba Moradzadeh Eskandari, Hamid Afzali
    Five fungicides, with active ingredients azoxystrobin, imazalil, thiabendazole, azoxystrobin + difenoconazole and fludioxonil + difenoconazole, were tested against two isolates of Fusarium solani and two isolates of F. oxysporum, causing potato dry rot in Mashhad region. PDA media amended with the fungicides significantly inhibited the mycelia growth of all Fusarium isolates incubated at 25 °C for 7 days; however only Imazalil and Thiabendazole completely stopped the mycelia growth of all fungal isolates even at their lower concentration (40 and 5ppm respectively). The mean penetration of F. solani FPO-67 and F. oxysporum FPO-39, the more virulent of the four isolates, after 21 days of incubation at 25-27 °C indicated that imazalil and thiabendazole at concentrations of 1.5 and 2/1000, completely inhibited the penetration of F. oxysporum FPO-39 into potato tubers, but in the case of F. solani FPO-67 all treatments (1, 1.5 and 2/1000) significantly reduced the development of dry rot compared to untreated control. In natural condition, tuber treatment with Imazalil and Thiabendazole (2/1000), prior storage, reduced F. solani FPO-67 development by 68 and 71.69% respectively. According to the results, these fungicides could play a role in integrated pest management against tuber-borne fungal pathogens.
    Keywords: Azoxystrobin, Difenoconazole, Fludioxonil, F. oxysporum, F. solani, Imazalil, Mashhad, Thiabendazole
  • الهه صادقی، پژمان خدایگان*، احمد حسینی، روح الله صابری ریسه
    بیماری شانکر پوستی گردوی ایرانی (Juglans regia L.) با عامل Brenneria nigrifluens یکی از بیماری های مهم درختان گردو است. تشخیص به موقع عامل بیماری، نقش مهمی در جلوگیری از خسارت های جبران ناپذیر آن دارد. در پژوهش حاضر، 57 جدایه از درختان دارای علائم بیماری، از مناطق مختلف استان کرمان جمع آوری شدند. جدایه ها بر اساس ویژگی های فنوتیپی و بیوشیمیایی به دو گروه تقسیم شدند. با استفاده از آغازگرهای اختصاصی و تکثیر قطعه ای از DNA به طول 255 جفت باز، جدایه های متعلق به گونه B. nigrifluens از عوامل همراه با عامل بیماری، تفکیک شدند. بیماری زایی جدایه ها بر روی میوه های نارس گردو ارزیابی شد. جهت شناسایی مولکولی برخی جدایه ها، بخشی از اپران ریبوزومی نیز در آن ها تکثیر و توالی یابی شد. نتایج نشان دادند که باکتری B. nigrifluens با تنوع ژنتیکی قابل ملاحظه، در مناطق مختلف گردو کاری استان کرمان گسترش داشته و افزون بر آن، عوامل دیگری از جنس Gibbsiella نیز می توانند در ایجاد یا تشدید علائم بیماری دخالت داشته باشند که نیازمند پژوهش های دیگری است.
    کلید واژگان: برنریا, شانکر سطحی گردو, کرمان
    Elahe Sadeghi, Pejman Khodaygan *, Ahmad Hosseini, Roohallah Saberi, Riseh
    Walnut is one of the important nuts with a high economic value. Shallow bark canker, caused by Brenneria nigrifluens, is one of the most dangerous diseases of the walnut trees. Early detection of the causal agent has an important role in preventing economic and irreparable losses caused by this disease. In this study, 57 bacterial strains were isolated from walnut trees with the typical lesions of the shallow bark cankers from different regions of Kerman province. These isolates were divided into two groups, based on phenotypic and biochemical characteristics and then, amplification product of the expected size (255 bp) was obtained with genomic DNA using specific pair primers in B. nigrifluens isolates.Pathogenicities of the isolates were assessed on immature walnut fruits. To identify the causal and the associated bacteria molecularly, a part of 16s rDNA gene sequence was analyzed. Results showed that B. nigrifluens with a significant genetic diversity spread over different regions of Kerman province. In addition, the genus Gibbsiella can probably contribute to the increase of the disease severity, which requires further studies.
    Keywords: Brenneria, Kerman province, Shallow bark canker of walnut
  • بدر سادات محمودی میمند، روح الله صابری ریسه*، محمد مرادی قهدریجانی، حسین علایی، امیر حسین محمدی
    بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه (گموز) ناشی از گونه های مختلف فیتوفترا یکی از مهم ترین بیماری های پسته است که هرساله باعث از بین رفتن تعداد فراوانی از درختان بارور و غیر بارور می گردد. گرچه روش های مختلفی برای مدیریت این بیماری پیشنهاد شده ولی کنترل زیستی به عنوان یک روش سازگار با محیط زیست مورد توجه ویژه قرار گرفته است. در این پژوهش تاثیر ضدیت اثر (آنتاگونیستی) فرمولاسیون بر پایه پودر تالک و سبوس گندم، پنج سویه باکتری Pseudomonas جداسازی شده از خاک های منطقه های مختلف (سویه های T17-4،VUPF760 ، VUPF5، VUPF506 و CHA0) روی Phytophthora drechsleri عامل پوسیدگی طوقه و ریشه پسته در شرایط گلخانه ای بررسی شد. سویه های VUPF760 و VUPF506 به ترتیب با 55 و 11 درصد بیشترین و کمترین تاثیر را در کاهش شدت بیماری زایی داشتند. نتیجه های حاصل از بررسی شاخص های رشدی (ارتفاع نهال و همچنین وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه) نشان دهنده افزایش این شاخص ها در سویه باکتری VUPF5 نسبت به شاهد سالم بود که به عنوان سویه برتر در این پژوهش مطرح شد.
    کلید واژگان: پسته, سودوموناس فلورسنت, گموز, فرمولاسیون
    Badrolsadat Mahmudi Mimand, Rohollah Saberi Ryseh *, Mohammad Moradi Ghahderijani, Hossein Alaei Shahvali Anar, Amir Hossein Mohamadi
    Gummosis (Crown and root rot) is the most important disease of pistachio trees caused by different species of Phytophthora which destroy significant numbers of fertile and non-fertile trees each year in Iran. Different approaches have been applied to reduce the severity and incidence of the disease. In recent years, biological control as an eco-friendly approach has been increased in the world. The effectiveness of Talk powder and Wheat bran formulations of five Pseudomonas strains (T17-4, VUPF760, VUPF5, VUPF506, and CHA0) was assessed on seedlings inoculated with Phytophthora drechsleri under greenhouse conditions. The highest and lowest reduction rates of disease severity belonged to VUPF760 and VUPF506 with 55 and 11%, respectively compared to the control and other treatments. Seedling inoculated with bacterial strains had higher heights, fresh and dry weights of shoot and roots. VUPF5 increased the ratios of height, fresh and dry weight of shoot and root by 1.4, 1.3, 1.1, 1.2, and 1.1 respectively, compared to non-inoculated control seedlings.
    Keywords: Fluorescent Pseudomonas, Formulation, Gummosis, pistachio
  • فرزانه اسدی، حسین علایی*، روح الله صابری ریسه، اعظم زین الدینی ریسه

    گونه های تریکودرما به دلیل تنوع متابولیسمی و قدرت رقابتی، از موجودات غالب میکروفلور خاک بوده و تقریبا در تمام زیستگاه ها وجود دارند. در این پژوهش توانایی چهار سویه منتخب تریکودرما برای کنترل بیماری پوسیدگی ساقه و ریشه خیار ناشی از قارچ Fusarium solani مورد مطالعه قرار گرفت. بذرهای جوانه زده خیار در خاک های سترون تیمار شده با سویه های تریکودرما کشت شدند. در مرحله ی چهار برگی بوته های خیار، بیمارگر به خاک گلدان ها مایه زنی گردید. بعد از گذشت یک ماه از مایه زنی بیمارگر شدت بیماری و فاکتورهای رشدی در گلدان های تیمار شده با تریکودرما در مقایسه با شاهد بررسی شدند. نتایج نشان داد سویه های تریکودرما باعث کاهش شدت بیماری و افزایش فاکتورهای رشدی شدند به طوری که سویه هایTrichoderma harzianum T127-12و Trichoderma aureoviride T189-4 هر دو با 67/91 درصد بیشترین تاثیر را در کاهش شدت بیماری نسبت به گیاه شاهد داشتند. نتایج بررسی اثر سویه های تریکودرما روی فاکتورهای رشدی گیاه شامل طول ریشه و ساقه، وزن خشک ریشه و اندام های هوایی، قطر ساقه و کلروفیل نسبی نشان دادکه تیمارهای مختلف سویه های تریکودرما تاثیرمثبتی در افزایش فاکتورهای رشدی گیاه داشت به طوری که سویه های T189-4 و T127-12 بر روی وزن خشک ریشه در حضور بیمارگر به ترتیب با 97 و82 درصد افزایش، بیشترین تاثیر را داشتند. نتایج این بررسی نشان داد که استفاده از این سویه های بومی تریکودرما می تواند برای کنترل پوسیدگی فوزاریومی ساقه و ریشه در برنامه مدیریت تلفیقی بیماری توصیه شود.

    کلید واژگان: تریکودرما, فوزاریوم, شدت بیماری, فاکتورهای رشدی, کلنیزاسیون
    Farzaneh Asadi, Hossein Alaei*, Rohollah Saberi Riseh, Azam Zeynadini Riseh

    Trichoderma species are dominant organisms in most of soil microflora due to metabolic diversity and competitiveness and found approximately in all diverse habitats. In this study, four selected Trichoderma strains were evaluated to better control of cucumber stem and root rot disease caused by Fusarium solani. Cucumber germinated seeds were sown into inoculated soil with Trichoderma strains. Cucumber seedlings at forth leaf stages were inoculated with Fusarium. One month after inoculation by Fusarium, biocontrol effect of Trichoderma strains were evaluated by measuring the disease severity and cucumber growth factors. The results showed that Trichoderma strains were reduced disease severity and increased the growth factors in which both strains T189-4 (T. aureoviride) and T127-12 (T. harzianum) had the greatest impact on reducing infection with 91.67% in compare to untreated plants. The effect of Trichoderma strains on plant growth factors including root and stem length, dry and wet weight of root and stem, stem diameter and relative chlorophyll resulted that different Trichoderma strains have a posetive effects on increasing plant growth factors in which the strains T189-4 and T127-12 had the greatest effect on root dry weight in the presence of the pathogen, with 97% and 82%, respectively. These results indicated that the use of these Trichoderma native strains could be recommended for the control of Fusarium stem and root rot in the integrated management program of disease.

    Keywords: Trichoderma, Fusarium solani, disease severity, growth factors, colonization
  • Roohallah Saberi, Riseh, Fariba Fathi
    Fusarium crown and root rot of cucumber caused by Fusarium oxysporum is one of the most important diseases in cucumber. Although various methods have been recommended to manage this disease, biological control is considered as an environmentally friendly method. In the present study, antagonistic effects of six Pseudomonas and Bacillus genera strains were investigated against F. oxysporum, where in vitro and in vivo assays were performed under drought stress. All of the strains were capable to inhibit the growth of F. oxysporum. The results of drought stress also indicated that the bacterial strains were able to tolerate different levels of drought stress. In general, Pseudomonas fluorescens VUPF5 caused the best inhibitory effect in all of the assays in vitro and under greenhouse conditions.
    Keywords: Antagonist, Cucumber, Fusarium oxysporum, Pseudomonas, Bacillus
  • الهام اکبری مقدم، روح الله صابری ریسه*، پژمان خدایگان، حسین علایی
    خیار یکی از مهم ترین محصولات جالیزی ایران است که آفات و عوامل بیماری زا محدودکننده کشت این محصول بوده و منجر به کاهش عملکرد می شوند. مبارزه بیولوژیک بهترین روش مبارزه با بیماری پوسیدگی فوزاریومی ساقه و ریشه است. در این تحقیق اثرات آنتاگونیستی سویه های سودوموناس فلورسنت روی قارچ های مهم پوسیدگی ریشه خیار در آزمایشگاه و گلخانه بررسی شد. از میان جدایه های موردبررسی، جدایه ی VUPf760 بیشترین میزان هاله بازدارندگی را علیه قارچ هایFusarium oxysporum و Fusarium solani به ترتیب با 9 و 7 میلی متر نشان داد. همچنین در شرایط گلخانه اثرات بازدارندگی این جدایه ها بر بوته میری ارزیابی شد. بررسی ها نشان داد که تیمار بذرها با جدایه های  T17-4و VUPf5 به ترتیب 58 و 60 درصد شدت بیماری حاصل از قارچ های F. oxysporum وF. solani  را کاهش دادند. ارزیابی فعالیت آنزیم پراکسیداز، فنل کل و پلی فنل اکسیداز نشان داد که هر دو جدایه قارچ به تنهایی باعث افزایش فعالیت این آنزیم ها در گیاهچه خیار شدند. اما فعالیت این آنزیم ها در تیمار باکتری و قارچ به صورت توام، از میزان بالاتری برخوردار بود.
    کلید واژگان: فوزاریوم, بیوکنترل, آنزیم, فاکتورهای رشدی
    Elham Akbari Moghadam, Pezhman Khodaygan, Hossein Alaei, Rohollah Saberi Riseh *
    Cucumber is one of the most important crop in Iran. Pests and pathogens are the most important factors limiting its cultivation and lead to reduced yields. Biological control is condiderd as the best control method for soil-borne disease including Fusarium stem and root rot. In this study, antagonistic effects of Pseudomonas fluorescens strains on the important root rot pathogens of cucumber with dual culture method was examined in vitro. Strain VUPf760 showed the highest inhibition zone against Fusarium oxysporium and Fusarium solani with 9 and 7 mm, respectively. Inhibitory effects of these isolates on the disease was evaluated in the greenhouse. The results showed that seeds treatment with T17-4 and VUPf5 isolates reduced the severity of disease caused by F. oxysporum and F. solani by58 and 60%, respectively. In addition, all three isolates alone increased peroxidase activity, total phenols and polyphenol oxidase in cucumber seedlings. However, the activity of these enzymes were higher in treatments with combination of antagonist and pathogen.
    Keywords: Fusarium spp, biocontrol, Enzyme, growth factors
  • ساناز صرافی، آرمان آذری*، روح الله صابری ریسه، علی اکبر محمدی میریک
    این پژوهشی بر کشت دوم ذرت (SC645) به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. دور آبیاری به عنوان عامل اول در دو سطح شامل انجام آبیاری پس از 75 (I1: به عنوان شاهد) و 120 میلی متر (I2: آبیاری تاخیری) تبخیر از تشتک تبخیر کلاس آو عامل دوم در دو سطح شامل کاربرد (S1) و عدم کاربرد سیدروفور (S2: به عنوان شاهد) بود. کاربرد سیدروفور به صورت محلول پاشی (غلظت 2 در هزار در مراحل 6-4 و 14-12 برگی) و مصرف با آب آبیاری (20 کیلوگرم در هکتار در مرحله گره بندی) صورت گرفت. نتایج آزمایش نشان داد دور آبیاری I1 نسبت به I2، سبب افزایش رنگیزه های برگ، محتوای نسبی آب برگ (RWC)، پایداری غشاء، شاخص سطح برگ (LAI) و سطح مخصوص برگ (SLA) و کاهش ساکارز، پراکسیداسیون چربی ها (MDA)، فعالیت آنزیم های گایاکول پراکسیداز و پلی فنل اکسیداز گردید. تیمار S1 نیز در مقایسه با S2، موجب افزایش رنگیزه های برگ، قابلیت تنظیم اسمزی، میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان، RWC، پایداری غشاء، LAI و SLA و کاهش MDA شد. در برهمکنش عوامل آزمایش، در هر سطح آبیاری، کاربرد سیدروفور باعث افزایش کلروفیل (a، b و کل) برگ، پرولین و قندهای محلول شد. بیشترین عملکرد تر زیست توده (g/m2 8697) از تیمار I1 بدست آمد. تیمار S1 نیز در مقایسه با S2 عملکرد تر زیست توده به میزان g/m2 1644 گردد. در مجموع سیدروفور باکتریایی با بهبود قابلیت های مورفولوژیک، فیزیولوژیک و بیوشیمیایی ذرت توانست در تخفیف اثرات تنش خشکی و افزایش ظرفیت فتوسنتزی آن موثر باشد
    کلید واژگان: آنزیم آنتی اکسیدان, پرولین, خشکی, سیدروفور, مالون دی آلدئید
    Sanaz Sarrafi, Arman Azari *, Rouhollah Saberi Riseh, Ali Akbar Mohammadi Mirik
    To study the effect of bacterial siderophore on the second cropping of maize (SC645) under drought stress conditions, a factorial experiment was arranged in a randomized complete block design with three replications. Two irrigation treatments (75 (I1: unstressed control) and 120 mm evaporation from Class-A pan (I2: delayed irrigation)) and two siderophore application treatments (S1: with and S2: without application) were considered as experimental factors. The foliar application of siderophore (2000 mg l-1) were applied two times at 4-6 and 12-14 leaf growth stages. In addition, 20 Kg siderophore ha-1 was applied with irrigation at jointing stage. The results showed leaf pigments, leaf relative water content (RWC), membrane stability, leaf area index(LAI) and specific leaf area (SLA) increased at I1 compared to I2, while sucrose (saccharose), lipids peroxidation (MDA), guaiacol peroxidase and polyphenol oxidase activities decreased. S1 compared to S2, showed increased leaf pigments, the ability of osmotic adjustment, antioxidant enzymes activities, RWC, membrane stability, LAI and SLA and decreased MDA. The interaction effect showed that siderophore application increase chlorophylls (a, b and total), proline and soluble sugars of leaf in each irrigation levels. The highest forage fresh yield (8697 gm-2) belonged to I1. S1 increased forage fresh yield (1644 gm-2) compared to S2. In general, bacterial siderophore can improve the morphological, physiological and biochemical capabilities of maize and is effective in mitigating the effects of drought and in increasing photosynthetic capacity.
    Keywords: Antioxidant enzyme, Drought, Malondialdehyde, Proline, Siderophore
  • مژگان قلی زاده وزوانی، حسین دشتی *، روح الله صابری ریسه، محمدرضا بی همتا
    گندم نان یکی از منابع غذایی با ارزشی است که در معرض بیماری های زیادی قرار گرفته که موجب کاهش کمیت و کیفیت آن می شود. از بیماری های مهم گندم، پاخوره گندم با عامل Gaeumannomycs graminis var. tritici است، که اغلب در مناطق مرطوب شیوع دارد. هدف از این بررسی، ارزیابی نژادگان (ژنوتیپ) های گندم نان با سطوح مقاومتی مختلف که از غربالگری گلخانه ای انتخاب شده بودند، در شرایط مزرعه و بررسی رابطه بین شاخص مقاومت به بیماری و صفات زراعی و عنصرهای کم مصرف بذر بود. برای این منظور 15 نژادگان در شرایط آلوده به بیماری و بدون آلودگی در مزرعه کشت شدند و صفات: میزان سبزینه (کلروفیل)، کاروتنوئید، سطح برگ پرچم، ارتفاع، شمار سنبلچه در خوشه، طول خوشه، طول دمگل (پدانکل)، وزن صددانه، وزن دانه در خوشه، شمار دانه در خوشه، وزن کل دانه در بوته، وزن کل زیست توده (بیوماس)، شاخص برداشت و میزان عنصرهای کم مصرف بذر (آهن، منگنز و روی) اندازه گیری شد. میزان آهن موجود در بذر، در شرایط آلوده افزایش معنی داری نسبت به شاهد نشان داد. در نهایت نژادگان های 485، 1528، 501، 8031 و 585 از نظر بیشتر صفات اندازه گیری شده در مزرعه در شرایط آلوده به بیماری نسبت به دیگر نژادگان ها برتری داشتند و شدت بیماری اندازه گیری شده در گلخانه، با ارتفاع گیاه، وزن دانه در خوشه، سطح برگ پرچم، وزن صددانه و میزان آهن موجود در بذر که در مزرعه در شرایط آلوده به بیماری اندازه گیری شد، همبستگی منفی و معنی دار داشت که نشان می دهد، می توان از ارزیابی های گلخانه ای برای گزینش نژادگان های متحمل به بیماری پاخوره استفاده کرد.
    کلید واژگان: ارزیابی مزرعه ای, پاخوره گندم, ذخایر توارثی گندم نان, مقاومت
    Mojgan Gholizadeh Vezvani, Hossein Dashti *, Rouh-Ollah Saberi Riseh, Mohammadreza Bihamta
    Bread wheat is a valuable food sources that has been attacked by many diseases and reduces its quantity and quality. One of the major diseases of wheat is wheat take-all caused by Gaeumannomycs graminis var. tritici that is often prevalence in humid regions. Aim of this study was to evaluate bread wheat cultivars with different levels of resistance to take-all that had been selected from screening at greenhouse, in field conditions and study on relationship between the disease resistance index and agronomic traits and micronutrients. For this purpose, 15 genotypes were planted in infected and non-infected conditions at field and the traits: chlorophyll, carotenoids, flag leaf area, height, number of spikelets per spike, spike length, peduncle length, 100kernel weight, seed weight per spike, number of grains per spike, total grain weight per plant, biological weight, harvest index and micronutrients in grain (Fe, Mn and Zn) were measured. The amount of Fe (in grain) in infected treatment showed a significant increase in compared to control. Finally genotypes 485, 1528, 501, 8031 and 585 were better than the others in the point of above traits at infected environment. The results showed that disease index measured in the greenhouse had a negative correlation with plant height, seed weight per spike, flag leaf area, 100kernel weight and amount of grain iron in infected conditions at field shows that greenhouse evaluations can be used for selection of tolerant genotypes to take-all disease.
    Keywords: Bread wheat germplasm, field evaluation, resistance, take-all
  • فریبا فتحی، روح الله صابری ریسه*، محمد مرادی
    به منظور تعیین مناسب ترین ترکیب شیمیایی موثر بر میزان تغییر سطح آنزیم های دفاعی و ایجاد مقاومت به شبه قارچ Phytophthora drechsleri در نهال های دو رقم پسته (سرخس و بادامی ریززرند) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با ترکیب های شیمیایی (فسفیت پتاسیم، فوزتیل آلومینیوم، سیلیکات پتاسیم، کمپلکس آمینواسید و آهن بر یا سیدروفور پایوچلین) انجام شد. ترکیب های مورد استفاده منجر به کاهش درصد مرگ ومیر نهال های پسته شدند، به طوری که فسفیت پتاسیم و کمپلکس آمینواسید با 100 درصد بیشترین و فوزتیل آلومینیوم با 25 درصد کمترین تاثیر را در کاهش رخداد بیماری داشتند. همچنین این ترکیب ها باعث افزایش ارتفاع، وزن تر و خشک اندام های هوایی و ریشه نسبت به نهال های شاهد و آلوده به بیماری شدند. همچنین نتایج نشان داد، ترکیب های مورد استفاده به ترتیب باعث افزایش 60، 55، 71 و 58 درصدی در سطوح آنزیمی پراکسیداز، پلی فنل اکسیداز، فنیل آلانین آمونیالیاز و فنل کل در رقم بادامی نسبت به رقم سرخس شدند. عامل بیماریزا به ترتیب سبب افزایش 9-14، 2، 3-2 و 1/1-47/1 برابری سطوح آنزیمی نسبت به تیمار شاهد در دو رقم پسته شد. استفاده از این ترکیب ها باعث افزایش سطوح آنزیمی و ترکیب های فنلی شد که این موضوع در مایه زنی توام با عامل بیماری سطح بیشتری را نشان داد.
    کلید واژگان: پسته, پراکسیداز, پلی فنل اکسیداز, ترکیب های شیمیایی, ترکیب های فنلی
    Fariba Fathi, Roohallah Saberi-Riseh*, Mohammad Moradi
    In order to determine the most efficient chemical compound in fluctuation of plant defense enzymes level and causing resistance to Phytophthora drechsleri in two pistachio cultivars (Sarakhs and Badami-riz-Zarand), a factorial experiment was carried out based on complete randomized design (CRD) with chemical compounds (potassium phosphite, fosetyl-aluminium, potassium silicate, complex amino acid, and siderophore). The results indicated that chemicals used for this experiment were able to reduce the percentage of death in pistachio seedlings as plants treated with potassium phosphite and amino acid complex with 100% and fosetyl-aluminium with 25% had the most and the least effects in these reduction of disease incidence, respectively. These compounds increased plants height, roots, and shoot fresh and dry weights in comparison to the control and inoculated plants with P. drechsleri. The results indicated that chemical compounds used for this experiment were able to reduce the percentage of death in seedling. Plants treated with pottasium phosphite Chemical compounds also enhanced enzymatic levels and phenolic compound content, which phenomenon was more obvious in simultaneous inoculation with disease agent and lead to enhancing the peroxidase, poly phenol oxidase, phenylalanin aminolyase enzymatic level, and total phenolic compound content.
    Keywords: Chemical compounds, peroxidase, phenolic compounds, pistachio, polyphenol oxidase
  • ساناز صرافی، آرمان آذری*، روح الله صابری ریسه، علی اکبر محمدی میریک
    به منظور بررسی اثر کاربرد سیدروفور باکتریایی بر کشت دوم ذرت (SC645) در شرایط تنش خشکی، آزمایشی به صورت طرح اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در تابستان سال 93 در دانشگاه ولی عصر رفسنجان به اجرا درآمد. زمان نمونه برداری به عنوان عامل اصلی، پنج سطح (در فاصله بین دو آبیاری) و عامل فرعی، شامل فاکتوریل دور آبیاری (دو سطح 75 (شاهد) و120 میلی متر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس آ) و کاربرد سیدروفور (در دو سطح عدم کاربرد (شاهد) و کاربرد سیدروفور) بود. کاربرد سیدروفور به صورت دوبار محلول پاشی (غلظت 2 در هزار) و مصرف با آب آبیاری (20 کیلوگرم در هکتار) صورت گرفت. تاخیر در آبیاری سبب کاهش و کاربرد سیدروفور سبب افزایش کلروفیل a، b و کارتنوئید شدند. فاصله گرفتن از زمان انجام آبیاری و نیز تاخیر در آبیاری و کاربرد سیدروفور سبب تجمع پرولین، قندهای محلول و ساکارز گردیدند. با فاصله گرفتن از زمان آبیاری، تاخیر در آبیاری و عدم کاربرد سیدروفور، میزان پراکسیداسیون چربی های غشائی افزایش یافت. در مجموع روند تغییرات صفات از میزان فراهمی رطوبت خاک تبعیت کامل داشت و با فاصله گرفتن از انجام آبیاری، نوسان ها در مقدار صفات بیشتر می شد. انجام آبیاری هیچگاه سبب یکسان شدن صفات در دو سطح آبیاری نشد که نشان می دهد در کوتاه مدت اثرات تنش خشکی با انجام آبیاری جبران نمی شود. سیدروفور باکتریایی سبب تقویت قابلیت تنظیم اسمزی و ظرفیت فتوسنتزی گیاه شده و در کاهش اثرات تنش خشکی موثر است.
    کلید واژگان: سیدروفور, تنش خشکی, ذرت
    Sanaz Sarrafi, Arman Azari*, Rouhollah Saberi Riseh, Ali Akbar Mohammadi Mirik
    To study the effect of bacterial siderophore on the second crop of maize (SC645) under drought stress conditions, a split-factorial experiment, arranged in a randomized complete block design with three replications was conducted in Faculty of Agriculture, Vali-e-Asr University of Rafsanjan at summer 2014. Sampling time was considered as main factor. Five samplings were performed after imposing the irrigation treatments. The factorial combination of two irrigation intervals (75 (unstressed control) and 120 mm evaporation from Class-A pan) and two siderophore application treatments (with and without application) were considered as sub factors. The foliar application of siderophore (2000 mg l-1) was applied two times. In addition, 20 kg siderophore ha-1 was applied with irrigation. The chl a, b and carotenoids decreased with delay in irrigation while increased with siderophore application in each irrigation. Also, proline, soluble sugars and sucrose accumulated with increasing irrigation intervals and delay in irrigation. Increase in intervals and delay in irrigation without siderophore application resulted in an increase in membrane lipid peroxidation. The trend of changes in traits was significantly influenced by the availability of soil moisture, and modifications in the above-mentioned trait values were observed with delays in irrigation. Irrigating (rewatering) of plants subjected to water deficit stress did not improve their traits values compared with the unstressed control, indicating that short-term effects of drought would not recover by irrigation. Bacterial siderophore enhances the ability of osmotic adjustment and photosynthetic capacity and is effective in ameliorating the harmful effects of drought.
    Keywords: Delayed irrigation, Maize, Osmotic adjustment, Siderophore
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال