به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

زهرا عبداللهی

  • ابراهیم سامی*، مرضیه اسمعیل پور، زهرا عبداللهی
    در پژوهش حاضر آسیب پذیری لرزه ای مناطق شمالی شهر تبریز (مناطق 1، 5 و 10) مورد ارزیابی قرار گرفته است. ارزیابی آسیب پذیری لرزه ای در طی پنج مرحله شامل: ارزیابی مکانی معیارهای موثر بر آسیب پذیری، فازی سازی معیارهای ارزیابی، استخراج وزن معیارها با استفاده از مدل AHP، روی هم گذاری و ترکیب معیارها و در نهایت محاسبه ضریب آسیب پذیری لرزه ای شهر به انجام رسید. نتایج حاصل از مدل AHP نشان داد که معیارهای فاصله از گسل و تراکم مسکونی هر دو با ضریب وزنی 229/0 و معیار تراکم جمعیت با ضریب وزنی 162/0 مهم ترین معیارهای موثر بر آسیب پذیری لرزه ای مناطق شمالی شهر تبریز می باشند. پهنه بندی آسیب پذیری لرزه ای نشان داد که تقریبا تمامی مناطق شمالی شهر نسبت به مخاطره زلزله از آسیب پذیری بالا تا بسیار بالایی برخوردارند. در حالت تطبیقی بالغ بر 6/16 درصد از فضاهای شهری مناطق مطالعاتی در کلاس با آسیب پذیری لرزه ای زیاد و 6/5 درصد در کلاس با آسیب پذیری لرزه ای بسیار زیاد واقع شده اند. این فضاها عمدتا شامل کاربری های مسکونی واقع در محلات غربی منطقه 1 و محلات مرکزی منطقه 10 می باشند. بر اساس ضریب آسیب پذیری لرزه ای برای زلزله ای با شدت 10 مرکالی حجم تخریب در این محلات بین 65 تا 100 درصد خواهد بود. از دلایل آسیب پذیری لرزه ای بسیار بالای بخش های غربی منطقه 1 و بخش های مرکزی منطقه 10 می توان به مجاورت با گسل بزرگ تبریز، تراکم بالای جمعیتی و مسکونی، فقدان یا محدودیت شدید فضاهای باز شهری، ریزدانه بودن بخش قابل توجهی از ساختمان ها، وجود بافت فرسوده و حاشیه نشینی اشاره نمود.
    کلید واژگان: آسیب پذیری لرزه ای, سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS), فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP), مناطق شمالی تبریز
    Ebrahim Sami *, Marziyeh Esmaeilpour, Zahra Abodollahi
    In the present study, the seismic vulnerability of the northern Tabriz (regions 1, 5, and 10) has been assessed spatially. The evaluation process goes through five distinct phases: spatial evaluation of criteria affecting seismic vulnerability, fuzzification, determination of criteria weight using AHP, integration of all maps for evaluation criteria, and finally, damage coefficient calculation. The results of the AHP model indicate that distance to the fault residential density (with a weight of 0.229) and population density (with a weight of 0.162) are the most important criteria affecting the seismic vulnerability of the northern regions of Tabriz. Seismic vulnerability zoning shows that almost all the northern regions of the city have high to very high vulnerability to earthquake hazards. More than 16.6% and 5.6% of the study regions are located in the high and very high seismic vulnerability class, respectively. These spaces mainly include residential land uses in the western neighborhoods of Region 1 and the central neighborhoods of Region 10. Based on the seismic vulnerability coefficient for an earthquake with a magnitude of 10, the amount of destruction in these regions will be between 65 and 100 percent. Proximity to the great fault of Tabriz, high population and residential density, lack of urban open spaces, a significant part of fine-grained buildings, worn-out urban texture, and marginalization are among the reasons for the high seismic vulnerability of the western parts of Region 1 and the central parts of region 10.
    Keywords: Seismic Vulnerability, Geographic Information System (GIS), Analytic Hierarchy Process (AHP), Northern Regions Of Tabriz
  • بهاره نیکویه، حمید راسخی، سمیرا ربیعی، دل آرام قدسی، مریم امینی، زهرا یاری، سمیرا ابراهیم اف، زهرا عبداللهی، مینا مینایی، محمداسماعیل مطلق، تیرنگ نیستانی*
    سابقه و هدف

    این گزارش، بخشی از نتایج برنامه ملی مراقبت غذا و تغذیه است که به توصیف و تحلیل وضعیت تن سنجی کودکان 24 تا 60 ماه استان سیستان و بلوچستان و عوامل جمعیت شناختی و اقتصادی-اجتماعی موثر بر آن در سال 1401 می پردازد.

    مواد و روش ها

    تعداد 280 کودک 24 تا 60 ماه به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای با احتساب متناسب با حجم نمونه وارد مطالعه شدند. اطلاعات مربوط به وضعیت اقتصادی اجتماعی خانوار و ویژگی های جمعیت شناختی کودک توسط کارکنان بهداشتی با استفاده از برنامه نرم افزاری با مصاحبه چهره به چهره با مادر/مراقب کودک گردآوری شدند. آموزش های لازم جهت انجام اندازه گیری های تن سنجی
    طی چندین کارگاه و وبینار به کارکنان بهداشتی استان ها ارائه شد و از آن ها خواسته شد که پیش از انجام هرگونه اندازه گیری،

    هدف

    و روش کار خود را برای والدین توضیح دهند. آزمون های توصیفی و تحلیلی به کمک نرم افزار آماری STATA 17.0ا 
     (Stata Corporation, College Station TX, USA) نجام شد.

    یافته ها

    در کل 280 کودک با میانگین سنی 6/0±9/41 ماه در استان سیستان و بلوچستان با توزیع جنسی مشابه (141 دختر و 142 پسر) وارد مطالعه شدند. یافته ها نشان دادند که وضعیت اقتصادی-اجتماعی مهمترین تعیین کننده کوتاه قدی و کم وزنی در کودکان 24 تا 60 ماه استان سیستان و بلوچستان است. بخت ابتلا به کوتاه قدی و کم وزنی در کودکانی که در طبقه اقتصادی-اجتماعی بالا زندگی می کنند به ترتیب 60 و 80 درصد کمتر از کودکانی بود که خانواده آن ها در طبقه اقتصادی- اجتماعی پایین بودند.

    نتیجه گیری

    این شواهد حاکی از نیاز به اقدام سریع مداخله ای و افزایش دسترسی و توان خرید خانوارهای ساکن این استان و احتمالا دیگر استان های کم برخوردار کشور است.

    کلید واژگان: برنامه مراقبت, تن سنجی, وضعیت اقتصادی-اجتماعی, کودکان 24 تا 60 ماه, سوءتغذیه
    B. Nikooyeh, H .Rasekhi, S .Rabiei, D. Ghodsi, M .Amini, Z Yari, S .Ebrahimof, Z .Abdollahi, M. Minaei, M.E .Motlagh, Tirang R. Neyestani*
    Background and Objectives

    This report was a part of the National Food and Nutrition Surveillance Program, analyzing anthropometric statuses of children aged 24–60 m in Sistan and Baluchestan Province, Iran, as well as their associated demographic and socioeconomic determinants, 1401.

     Materials & Methods

    A total of 280 children aged 24–60 m were included in the study via multi-stage cluster random sampling proportional to cluster size method. Data on socioeconomic status of the household and demographic characteristics of the children were collected by health workers using face-to-face interviews with the mother/caregiver of the children. Necessary training to carry out anthropometric measurements was provided to the health workers through several workshops and webinars. Descriptive and analytical analyses were carried out using STATA v.17.0 (Stata, College Station TX, USA).

    Results

      The mean age of the studied children was 41.9 m ±0.6 with similar gender distribution (141 girls and 142 boys). Analyses showed that socioeconomic status was the most important determinant of stunting and underweight in children aged 24–60 m in Sistan and Baluchestan Province. Chances of being stunt and underweight in children, who were living in higher socioeconomic status, were respectively 60 and 80% lower than children whose families were in lower socioeconomic statuses.

    Conclusion

    Evidence indicate need of rapid intervention, including enhancement of access and purchasing power of the households living in the province and possibly  other deprived provinces of the country.

    Keywords: Surveillance, Anthropometry, Socioeconomic Status, Children 24 To 60 Months
  • قباد رستمی زاد*، مجتبی پاک پرور، پرویز عبدی نژاد، زهرا عبداللهی، جعفر خلفی
    مقدمه

    تبخیر و تعرق (ET)، یکی از مهم ترین عوامل موثر در چرخه هیدرولوژیکی است و تعیین کننده اصلی معادلات انرژی در سطح زمین است. برآورد تبخیر و تعرق برای هیدرولوژی، آبیاری، جنگل و مرتع و مدیریت منابع آب مهم است. تبخیر و تعرق، بیلان آب و انرژی خاک را که عمدتا در مدل های گردش عمومی و مدلسازی آب و هوا مورد استفاده قرار می گیرد، تحت تاثیر قرار می دهد. در نتیجه، پیش بینی جریان آب رودخانه، پیش بینی عملکرد محصول، سامانه های مدیریت آبیاری، کیفیت آب رودخانه/دریاچه همگی به سطوح تبخیر و تعرق بستگی دارند. به همین دلیل، برآورد دقیق بیلان آب ضروری است. مدل های متعددی برای تخمین تبخیر و تعرق با استفاده از روش های سنجش از دور توسعه یافته است. بررسی تحقیقات اخیر نشان می دهد که سنجش از دور و استفاده از تصاویر ماهواره ای توانایی بالایی در تخمین میزان تبخیر و تعرق واقعی دارد.

    مواد و روش ها

    هدف از این پژوهش، واسنجی الگوریتم METRIC در تخمین تبخیر و تعرق دشت سهرین-قره چریان است که تحت تاثیر پخش سیلاب قرار گرفته است. این روش به وسیله بسیاری از محققان در سراسر جهان برای تخمین تبخیر و تعرق استفاده شده است. از سوی دیگر، برآورد تبخیر و تعرق واقعی در دشت های متاثر از سیلاب، به ویژه پخش سیلاب بر آبخوان دشت سهرین- قره چریان از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا، این پژوهش با هدف تخمین تبخیر و تعرق با استفاده از الگوریتم متریک در دشت سهرین-قره چریان به منظور مدیریت بهینه منابع آب در منطقه و مناطق با شرایط مشابه انجام شد. در این پژوهش، از داده های هواشناسی روزانه و ساعتی ایستگاه سینوپتیک فرودگاه زنجان از سال 2020 تا 2021 استفاده شد که این داده ها شامل کمینه و بیشینه دما، کمینه و بیشینه رطوبت، میانگین سرعت باد، ساعات آفتابی و فشار هوا بود. برای بررسی کاربرد الگوریتم متریک، تصاویر Landsat 8 برای سال آبی 1400-1399 دانلود و پیش پردازش و پردازش های لازم بر روی آن ها انجام شد. تصاویر Landsat در فواصل 16 روزه با وضوح مکانی 30 متر و از سایت سازمان زمین شناسی ایالات متحده (http://glovis.usgs.gov) به دست آمد. پس از پردازش تصاویر، شار خالص تشعشع سطح زمین و شار حرارتی زمین با استفاده از شارهای تشعشعی ورودی-خروجی از آلبدو، گسیل مندی، دمای سطح زمین و شاخص های گیاه به دست آمد. سپس، شار حرارتی محسوس با تعیین پیکسل های سرد و گرم محاسبه و در  آخر، نقشه های تبخیر و تعرق استخراج شد.

    نتایج و بحث:

    نتایج نشان داد، با افزایش تراکم پوشش گیاهی، تبخیر و تعرق روزانه نیز افزایش می یابد. در ابتدای دوره رشد، دامنه تبخیر و تعرق بین 0.08 تا 4.97 میلی متر در روز تخمین زده شد در حالی که این مقدار در اواسط و اواخر فصل رشد به ترتیب در محدوده 0.086 تا 5.56 و 0.59 تا 9.57 میلی متر در روز تخمین زده شد. بر اساس نتایج، این پژوهش تبخیر و تعرق حاصل از مدل بیلان آب خاک و مدل متریک به ترتیب معادل 24115 و 25648 متر مکعب در سال برآورد شد. اعتبارسنجی نتایج مقدار تبخیر و تعرق حاصل از مدل متریک با مقدار تبخیر و تعرق واقعی حاصل از مدل بیلان آب خاک مقایسه شد که ضریب خطا معادل 5.97 درصد به دست آمد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این پژوهش، مشخص شد استفاده از مدل های بیلان انرژی با بهره گیری از علم سنجش از دور امکان برآورد تبخیر و تعرق را به صورت منطقه ای فراهم می کند. از طرفی، درصد خطای محاسباتی نشان می‎دهد الگوریتم متریک برای برآورد ET در منطقه مورد مطالعه از دقت لازم برخوردار است.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, تصاویر ماهواره ای, دشت سهرین-قره چریان, مدل بیلان آب خاک
    Ghobad Rostamizad *, Mojtaba Pakparvar, Parviz Abdinejhad, Zahra Abdollahi, Jafar Khalafi
    Introduction

    Evapotranspiration (ET) is one of the most important factors in the hydrological cycle and is a key determinant of energy equations on the earth’s surface. evapotranspiration estimates are important for hydrology, irrigation, forest and rangeland, and water resources management. The evapotranspiration drives the soil water-energy balance which is largely used in general circulation models and climate modelling. Consequently, river water flow forecasting, crop yield forecasting, irrigation management systems, river/lake water quality are all dependent on evapotranspiration levels. For this reason, it is essential to accurately estimate the water budget. Numerous models have been developed to estimate evapotranspiration using remote sensing methods. The review of recent research shows that remote sensing and the use of satellite images have a high ability to estimate the amount of actual evapotranspiration.

    Material and method

    The aim of this study is calibrating the METRIC algorithm in estimating evapotranspiration in the Sohrin-Qaracheryan Plain, which is affected by flood spreading. This method has been used by many researchers around the world to estimate evapotranspiration. On the other hand, estimating the actual evapotranspiration is of great importance in the plains affected by the flood, especially in the Sohrin-Qaracherian Plain’s flood spreading. Therefore, in this research was conducted to estimate evapotranspiration using the metric algorithm in the Sohrin-Qaracherian Plain, for the optimization management of water resources in the region and regions with similar conditions. In this research, were used of the daily and hourly meteorological data of Zanjan Airport synoptic station from 2020 to 2021. These the data included minimum and maximum temperature, minimum and maximum humidity, wind speed average, sunshine hours and air pressure. To check the application of metric algorithm, were downloaded Landsat 8 images for 2020-2021 years and were done necessary corrections and preprocessing on them. Landsat images are available at 16-day intervals with a spatial resolution of 30 m and were obtained from the United States Geological Survey website (http://glovis.usgs.gov). After the images processing, is obtained the albedo, surface emissivity, land surface temperature, plant indicators, incoming-outgoing radiation fluxes, net radiation flux and the soil heat flux. Next, the sensible heat flux is calculated by determining the hot and cold pixels. Finally, evapotranspiration maps are plotted. In addition, for a better comparison of the results, were compared of the layers related to vegetation index include soil heat flux and land surface temperature in the different stages of the growth period. After extracting these indices, the evapotranspiration map was extracted using ENVI software.

    Result and discussion

    Results show that daily evapotranspiration increases is directly related with increase in vegetation density. at the initial of the growth period, the range of evapotranspiration is estimated between 0.08 and 4.97 mm.d-1, while this value in the middle and late of the growing season is estimated in the range of 0.086 to 5.56 and 0.59 to 9.57 mm.d-1 respectively. Based on the results of this research evapotranspiration obtained from the soil water balance model and METRIC model were estimated as 24115 and 25648 m3, respectively. The results validation of evapotranspiration obtained from the metric model was compared with the actual evaporation and transpiration obtained from the soil water balance model, and the error coefficient was obtained equal to 5.97%.

    Conclusion

    According to the results of this research, it was determined that the use of energy balance models using the science of remote sensing provides the possibility of estimating evaporation and transpiration regionally. On the other hand, the calculation error percentage shows that the metric algorithm is accurate enough to estimate ET in the studied area.

    Keywords: Validation, Satellite Images, Sohrin-Qaracheryan plain, Soil Water Balance Model
  • فاطمه میرزامحمدلو، قربان مهتابی*، مجید محمدی ایالویی، زهرا عبداللهی
    در این تحقیق حقابه زیست محیطی رودخانه سجاس رود (ایستگاه هیدرومتری ینگی کند) استان زنجان با استفاده از دو روش کیفیت آب (موسوم به رابطه Q) و روش تصمیم گیری درختی (مدل M5) محاسبه و با 4 روش هیدرولوژیکی (اسماختن، مدل ذخیره رومیزی، انتقال منحنی تداوم جریان (FDC shifting) و شاخص های منفرد جریان های کم آبی (7Q10 و 7Q2) مقایسه گردید. ارزیابی روش های هیدرولوژیکی نشان داد که روش FDC shifting نسبت به سایر روش ها از دقت مناسب تری در تعیین دبی زیست محیطی رودخانه سجاس رود برخوردار است. براساس روش مذکور دبی زیست محیطی با کلاس C در ایستگاه مورد مطالعه برابر 0/99 مترمکعب بر ثانیه معادل با 29/4% متوسط جریان سالیانه (MAR) است. بیش ترین مقدار متوسط دبی زیست محیطی با روش کیفیت آب حاصل شد (1/48 m3/s، معادل با 43/9% متوسط جریان سالیانه) و کم ترین دبی زیست محیطی برآورد شده مربوط به روش شاخص های منفرد جریان های کم آبی است (0/26 m3/s، معادل با 7/7% متوسط جریان سالیانه)، در حالی که دبی زیست محیطی براساس روش تصمیم-گیری درختی برابر 1/10 مترمکعب بر ثانیه معادل با 32/8% متوسط جریان سالیانه (MAR) برآورد گردید. مطابق نتایج، مدل درختی M5 با ارائه روابط منحنی تداوم جریان علاوه بر ارائه مقادیر مناسب دبی زیست محیطی، قادر به تخمین مقادیر دبی های مشخصه رودخانه است.
    کلید واژگان: حقابه زیست محیطی, کیفیت آب, تصمیم گیری درختی, FDC Shifting, سجاس رود
    Fatemeh Mirzamohammadloo, Ghorban Mahtabi *, Majid Mohammadi, Zahra Abdollahi
    In this study, the environmental flow of the Sojasrood River (Yengikand station) at Zanjan province was calculated using the water quality )the so-called Q relationship) and M5 tree decision methods and then the results were compared with the four hydrological methods (Smakhtin, desktop reserve model, FDC shifting and single low flow indices (7Q10 and 7Q2). Evaluation of the hydrological methods showed that the FDC shifting method has the proper accuracy than other methods in determining the environmental flow of the Sojasrood River. Based on the FDC shifting method, the environmental flow (Environmental Management Class C) at Yengikand station was equal to 0.99 (m3/s), respectively, which is equal to 29/4% of MAR. The maximum value of environmental flow was obtained by the water quality method (1.48 m3/s, equal to 43.9% of MAR) and the minimum value of environmental flow was obtained by 7Q10 and 7Q2 method (0.26 m3/s, equal to 7.7% of MAR) while, the environmental flow was determined 1.11 m3/s (equal to 32.8% of MAR) based on the tree decision method. In sum, the tree decision method (M5) extracted the equations of flow duration curve and could properly determine the environmental flow and is able to provide the values of characteristic discharges of a river.
    Keywords: Environmental flow, Water Quality, decision tree, FDC Shifting, Sojasrood
  • شهره نادری مقام، زهرا عبداللهی، پریسا ترابی، علیرضا مهدوی هزاوه، محمد مرادی، بهزاد ولی زاده، الهه عزتی، افشین استوار*
    مقدمه

    کاهش رشد بروز و شیوع بیماری های غیرواگیر و بار این بیماری ها ازطریق انجام مداخلات و اتخاذ سیاست های لازم برای کاهش شیوع عوامل خطر رفتاری آنها شامل تغذیه ناسالم، فعالیت بدنی ناکافی و مصرف دخانیات

    روش ها: 

    در این مقاله مروری، مستندات و گزارش های موجود در وزارت بهداشت؛ برنامه های تدوین شده؛ توصیه های سازمان های ملی و بین المللی، نتایج به دست آمده از پایش و ارزشیابی های انجام شده و «سند ملی پیشگیری و کنترل بیماری های غیرواگیر و عوامل خطر مربوطه در جمهوری اسلامی ایران از 1394 تا 1404» بررسی و به هر یک از سه عامل خطر اصلی تغذیه ناسالم، فعالیت بدنی ناکافی و مصرف دخانیات (مصرف زیان بار الکل، در مقاله دیگری بررسی شده است)، به تفکیک در بخش های تشریح وضعیت موجود، سیاست ها و مداخلات اجراشده، نتایج به دست آمده و برنامه های آتی پرداخته شده است.

    یافته ها:

     مداخلات و سیاست های به عمل آمده برای دستیابی به اهداف مندرج در «سند ملی پیشگیری و کنترل بیماری های غیرواگیر و عوامل خطر مربوطه در جمهوری اسلامی ایران از 1394 تا 1404» در حیطه تغذیه ناسالم، باعث اصلاح استانداردهای موادغذایی شده است. مداخلات در حیطه فعالیت بدنی، موجب 1/5 درصد کاهش شیوع نسبی کم تحرکی در جامعه و مداخلات در حیطه مصرف دخانیات، موجب کاهش کلی 44/7 درصدی در مصرف دخانیات بین افراد ایرانی بالای 18 سال شده است ولیکن کاهشی درمورد مصرف قلیان رخ نداده بلکه مصرف آن در سال 1400 نسبت به سال 1390، 28 درصد افزایش داشته است.

    نتیجه گیری:

     باتوجه به یافته های به دست آمده، دستیابی کامل به اهداف مندرج در سند فوق الذکر حاصل نشده است، لذا باید مداخلات و سیاست های جدیدی توسط دست اندرکاران به کارگرفته شود.

    کلید واژگان: تغذیه ناسالم, کم تحرکی, فعالیت بدنی ناکافی, مصرف دخانیات, مصرف مواد دخانی
    Shohreh Naderimagham, Zahra Abdollahi, Parisa Torabi, Alireza Mahdavi Hazaveh, Mohammad Moradi, Behzad Valizadeh, Elaheh Ezati, Afshin Ostovar*
    Background

    This review study aims to shade light on the effects of carrying out interventions and policies in order to reduce the incidence and prevalence of non-communicable diseases (NCDs) and their behavioral risk factors (i.e., unhealthy diet, insufficient physical activity and smoking) and strategies and approaches to reduce their attributed burden.

    Method

    In this research, the documents and reports available in the Ministry of Health, developed action plans, recommendations of national and international organizations, evidence gathered from monitoring and evaluations and the "National Action Plan and Control of Non-Communicable Diseases and Related Risk Factors in the Islamic Republic of Iran, 2015-2025" were investigated with respect to  each of the three main risk factors of NCDs, including unhealthy diet, insufficient physical activity, and smoking (harmful consumption of alcohol has been reviewed in another article). Each risk factor has been discussed separately in the sections describing the current situation, policies and implemented interventions, findings, and future plans.

    Results

    The implemented interventions and policies to achieve the goals stated in the "National Action Plan and Control of Non-Communicable Diseases and Related Risk Factors in the Islamic Republic of Iran, 2015-2025" in the field of unhealthy nutrition, resulted in revising the food standards. Interventions in the field of physical activity have caused a 1.5% reduction in the relative prevalence of sedentary behavior in the society. Our research also revealed that interventions in the field of tobacco consumption have led a total decrease of 7.44% among Iranian people over 18 years of age, but a decrease in the use of hookah is not recorded, and its consumption has increased by 28% in 2021 compared to 2011.

    Conclusion

    According to the findings, the goals stated in the aforementioned document have not been fully achieved, so new interventions and policies should be used by those involved.

    Keywords: Unhealthy Diet, Inactivity, Insufficient Physical Activity, Smoking, Tobacco Consumption
  • الناز جعفروند، زهرا عبداللهی*، ساره عدالتی، محمدحسین نیکنام، محسن جلالی
    زمینه و هدف

     تامین امنیت غذایی از ارکان اصلی توسعه پایدار کشورهاست و مقابله با ناامنی غذایی باید به عنوان یکی از اهداف کلان برنامه‌ریزی‌های توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور در نظر گرفته شود. این مطالعه باهدف بررسی تهدیدهای کنونی امنیت غذایی جهان و ایران انجام گرفت.

    روش

     این مطالعه، یک مطالعه مروری است که از طریق مرور متون علمی موجود در حوزه امنیت غذا و تغذیه و سیاست‌گذاری غذا و بررسی منابع موجود در پایگاه‌های اطلاعاتی داخلی و خارجی و نیز، استفاده از کلیدواژه‌های امنیت غذایی، چالش‌های امنیت غذایی، ایران، جهان، food security، food insecurity، challenges انجام گرفت.

    یافته‌ ها: 

    همه‌گیری کووید-19، تغییرات اقلیمی، خشک‌سالی و کم‌آبی، دورریز و ضایعات غذایی، جنگ و تعارضات از نوع گرم و سرد (انواع تحریم‌ها)، بحران‌های اقتصادی و افزایش جهانی قیمت مواد غذایی، کشورهای جهان به‌ویژه کشورهای با درآمد پایین‌تر را در معرض خطر افزایش ناامنی غذایی قرارداده است. سیاست‌های اقتصادی و برنامه‌های حمایتی دولت از عواملی است که به‌طور مستقیم بر سبد و سفره غذایی خانوارهای طبقات پایین درآمدی و فقیر در راستای تامین نیازهای فیزیولوژیک تغذیه‌ای موثر است. ازجمله مهم‌ترین این سیاست‌ها، برنامه یارانه کالاهای اساسی خوراکی و برنامه‌های کمک غذایی دولت و تخصیص یارانه به گروه‌های آسیب‌پذیر است؛ لذا یارانه‌ها باید باهدف تامین نیازهای اساسی اقشار کم‌درآمد هدفمند شود.

    نتیجه‌ گیری: 

    در چند سال اخیر و با شدت گرفتن تحریم‌های غیرانسانی و ظالمانه غرب، مقام معظم رهبری واژه اقتصاد مقاومتی را به ادبیات کشور افزودند. اقتصاد مقاومتی در حیطه امنیت غذایی تلاش برای ایجاد یک نظام غذا و تغذیه پایدار با همکاری همه بخش‌های توسعه، با بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت شورای عالی سلامت و امنیت غذایی و درنظرگرفتن راهکارهایی ازجمله توجه به ظرفیت‌های آب‌وخاک، حفظ محیط‌زیست، کاهش ضایعات مواد غذایی و ترویج تولید و مصرف غذاهای بومی و حمایت از کشاورزی روستایی است.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, تامین مواد غذایی, سیاست تغذیه, کووید-19
    Elnaz Jafarvand, Zahra Abdollahi *, Sareh Edalati, MohammadHossein Niknam, Mohsen Jalali
    Background

     Ensuring food security is one of the main pillars of sustainable development and combating it should be considered as one of the major goals of a country’s economic and social development plans. This study aimed to review the current threats to food security in Iran and globally.

    Methods

     This study is a review article based on reviewing scientific literature about food security and food and nutrition policy through reviewing resources available in internal and foreign databases using appropriate keywords ‘food security’, ‘Iran’, ‘world’, ‘food insecurity’, and ‘challenges’.

    Results

     The coronavirus 2019 epidemic, climate change, drought and water scarcity, food loss and waste, hot and cold wars and conflicts (types of sanctions), economic crises, and the global increase in food prices all increase the risk of food insecurity worldwide, especially in low-income countries. The government’s economic and supportive policies can directly affect the food basket of low-income households, needed to meet physiological and nutritional needs. Subsidies and government food aid programs can strongly affect food security. It is important to allocate subsidies to vulnerable groups; however, it should be targeted to meet the basic needs of low-income groups.

    Conclusion

     In recent years, when the toughest sanctions were imposed on Iran, the Supreme Leader of Iran emphasized on paying attention to “resistance economy”. A resilient economy approach should be taken to ensure national food security through creating sustainable food and nutrition system with the cooperation of all development sectors, and more effective cooperation of the capacity of the Supreme Council of Health and Food Security. In this regard, environmental factors such as domestic water and soil capacities, reducing food loss, waste, and promotion of the production and consumption of local and traditional food, as well as supporting rural agriculture should be taken into consideration.

    Keywords: COVID-19, Food Security, Food Supply, Nutrition Policy
  • زهرا عبداللهی*، الناز جعفروند، مینا مینایی، فرزانه صادقی قطب آبادی، شیرین سیدحمزه، ابوالقاسم جزایری، هدایت حسینی، مجید حاجی فرجی
    زمینه و هدف

     این مطالعه با هدف تعیین راهکارها و اقدامات ضروری برای ارتقای امنیت غذا و تغذیه و بهره‌مندی عادلانه آحاد مردم از سبد غذایی سالم، مطلوب و کافی انجام شد.

    روش

     مطالعه حاضر یک بررسی کیفی است که داده‌ها از طریق بررسی متون و مصاحبه انفرادی با سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان و مدیران بخش‌های دست‌اندرکار در امنیت غذا و تغذیه انجام شده است. مهمترین عوامل تعیین‌کننده ناامنی غذایی در ایران به روش دلفی تعیین شد. تحلیل و آنالیز بخش کیفی با استفاده از نرم‌افزار MAXQDA10 انجام شد.

    یافته‌ ها: 

    براساس نظرات مصاحبه شوندگان مهم‌ترین عامل موثر بر امنیت غذا و تغذیه، دسترسی اقتصادی بیان شد و چهار عامل شکاف درآمدی، نبود متولی مشخص امنیت غذا و تغذیه در کشور، فقر و درآمد پایین خانوار و توجه نکردن به پایداری سیستم‌های تولید مواد غذایی دارای بالاترین امتیاز بودند. راهکارهای پیشنهادی ارتقای امنیت غذا و تغذیه در حوزه‌های دسترسی فیزیکی، دسترسی اقتصادی، ایمنی مواد غذایی، دسترسی به ریزمغذی‌ها، ارتقاء فرهنگ و سواد تغذیه‌ای، دسترسی به خدمات بهداشتی-تغذیه‌ای و تامین پایدار غذا بدست آمد.

    نتیجه‌گیری: 

    دسترسی اقتصادی و قدرت خرید مردم یک عامل مهم در امنیت غذایی درحال‌حاضر محسوب می‌شود. سیاست‌های غذا و تغذیه باید به‌گونه‌ای تدوین شوند که باعث بهبود دسترسی اقتصادی به غذا و پایداری در نظام تولید غذا،‏ تولید محصولات غذایی سلامت محور و ارتقاء فرهنگ و سواد غذا و تغذیه شود.

    کلید واژگان: ارزیابی تغذیه, تامین مواد غذایی, دسترسی اقتصادی, سیاست تغذیه
    Zahra Abdollahi *, Elnaz Jafarvand, Mina Minayi, Farzaneh Sadeghi Ghotabadi, Shirin Seyedhamzeh, Abolghasem Jazayeri, Hedayat Hosseini, Majid Hajifaraji
    Background

     The objective of this study was to determine the strategies and actions required to promote food and nutrition security and accessibility of the population to an adequate, equitable, healthy and desirable food basket.

    Methods

     This was a qualitative study. The data were collected through literature review and individual interviews with policy-makers, planners and managers involved in food and nutrition security. The most important determinants of food insecurity in the country were determined using the Delphi method. MAXQDA10 software was used for data analysis.

    Results

     Based on the views of the interviewees, the most important factor influencing food and nutrition security was found to be economic access to food. This was followed by four other factors, namely, income gap; lack of a specific authority responsible for food and nutrition security at the national level; poverty and low family incomes; and not paying sufficient attention to sustainability in food production. Strategies suggested to promote food and nutrition security included physical access to food, economic access to food, food safety, access to micronutrients, promoting nutrition culture and literacy, access to food and nutrition services, and sustainable food production.

    Conclusion

     Economic access to food, i.e., sufficient purchasing power of the people, is currently an important factor in determining food and nutrition security in a population. Food and nutrition policies should be developed in a way as to ensure increased economic access to food, sustainability in food production, production of healthy foods, and promoting the population’s food and nutrition culture and literacy.

    Keywords: Economic Stability, Food Supply, Nutrition Assessment, Nutrition Policy
  • رسول انتظارمهدی*، زهرا عبداللهی، فرزانه صادقی قطب آبادی، فریبا بابایی، لیلا خاکزاد، احمدرضا شمشیری، مرتضی عبداللهی، الهام احمدنژاد، حامد مجرد، الهام صادقی، سکینه نوری
    مقدمه

    وزارت بهداشت درمان و اموزش پزشکی در راستای اجرای برنامه‌های هدف‌گذاری شده، سند ملی تغذیه و امنیت غذایی را برای اولین بار تدوین و چارچوب تدوین واجرای سند استانی تغذیه و امنیت غذایی را به دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور ابلاغ کرد. این مطالعه بر آن که است سند تغذیه و امنیت غذایی تدوین شده توسط دانشگاه‌های علوم پزشکی مراکز استان‌های کشور را مورد ارزیابی قرار داده و راهکارهای ارتقای کارآیی و اثربخشی استقرار اسناد استانی در سطح سازمانی، بین سازمانی و جامعه را تبیین کند.

    روش کار

    به منظور ارزشیابی، مستندات دریافتی توسط دانشگاه‌ها/دانشکده‌های علوم پزشکی کشور طبقه‌بندی شدند. محورهای مورد مطالعه عبارت از برش استانی سند، جلب حمایت ذی‌نفعان، بستر‌سازی استقرار و اجرای سند بودند که ارزیابی انطباق خوداظهاری انجام شد و نمره‌دهی انجام گرفت.

    یافته‌ها: 

    از 28 استان دارای سند استانی تدوین شده (90درصد)، در 60درصد موارد مستند وجود داشت، در 21درصد موارد ازداده‌های استانی استفاده نشده بود، در جلب حمایت ذی‌نفعان سند نیز اقدامات مطلوب انجام گرفته بود. در ارزیابی نتایج به عنوان مهم‌ترین رکن سند اقدامات موثر انجام نشده بود. به‌طوری که از 255 پروژه پیش‌بینی شده در خوداظهاری، برای7پروژه مستندات موجود بود و از این تعداد 6 پروژه مصوب واجرا شده بودند و صرفا برای 4 پروژه منابع مالی تصویب شده و در اختیار محققان قرار گرفته بود و برای 5 پروژه گزارش مکتوب ارایه شد.

    نتیجه‌گیری: 

    باوجود توفیقات نسبتا مطلوب در اکثر حوزه‌های برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری شده سند در سطح ملی، ارزیابی‌ها نشان می‌دهند این روند در سطوح استانی با موفقیت چندانی همراه نبوده است. این مطالعه به‌وضوح فقدان حمایت سیاست‌گذاران از برنامه‌های تغذیه‌ای را نشان می‌دهد و حمایت‌طلبی از برنامه‌های تغذیه‌ای را ضعیف ارزیابی می‌کند.

    کلید واژگان: سند ملی, تغذیه, امنیت غذایی, ایران
    Rasool Entezarmahdi *, Zahra Abdollahi, Farzaneh Ghtb Abadi, Farib Babayi, Leila Khakzad, Ahmadreza Shamshiri, Morteza Abdollahi, Elham Ahmadnezhad, Hamed Mojarrad, Elham Sadeghi, Sakineh Noori
    Introduction

    The Ministry of Health and Medical Education for the first time drafted and communicated the National Nutrition and Food Security Document in order to implement targeted programs. This study aims to evaluate the provincial nutrition and food security document and outline strategies to improve the efficiency and effectiveness of provincial document deployment at the organizational, inter-organizational and community level.

    Methods

    Documents received by the universities / colleges of medical sciences were classified for evaluation purposes. The studied dimentions consisted of the provincial document cut-off, the beneficiaries of the program, the establishment and implementation of the submitted documents. In the next step, self-declaration compliance assessment and scoring were performed.

    Results

    Out of 28 provincial documents (90%), 60% were documented, 21% provincial data were not used, and desirable measures were taken to attract stakeholders. No effective measures were taken to evaluate the results as the most important pillar of the document. Among 255 projects anticipated, 7 were documented and 6 were approved, and only 4 projects were submitted to the researchers, and for 5 projects had written

    Conclusion

    Despite the relatively favorable performance in most of the documented and targeted areas of the document at the national level, assessments show that this trend has not been very successful at the provincial level. This study clearly shows policy makers' lack of support for nutrition programs and poorly evaluates nutrition support.

    Keywords: National policy, Nutrition, Food Security, Iran
  • مهدیه اخباری*، مرضیه مظفری، زهرا عبداللهی

    مدل های کلاسیک تحلیل پوششی داده ها کارایی واحدهای تصمیم گیرنده را بر اساس یک مرز کارای مشترک محاسبه می کنند و تفاوتی بین واحدهای کارا قایل نیستند. در این پژوهش، روش ابرکارایی وکارایی متقاطع به منظور رتبه بندی شعب کارآمد بانکها قبل از فاز همکاری مورد استفاده قرار می گیرد. سپس در فاز همکاری، هر شعبه کارآمد به عنوان بازیکن و زیرمجموعه های شعب کارآمد به عنوان ایتلاف در نظر گرفته می شوند و با استفاده از روش نظریه بازی های همکارانه و ارزش شیپلی مسئله مورد بررسی قرار می گیرد. در این مطالعه، متغیر تغییر کارایی، تاثیر هر شعبه کارآمد را در ایتلافهای مختلف نشان می دهد. از مجموع متغیر تغییر کارایی شعب کارآمد در هر ایتلاف، یک تابع مشخصه با عنوان سود حاصل از ایتلاف معرفی می گردد. مقدار این تابع مشخصه برای تمام ایتلافهای ممکن تعیین می گردد و ارزش شیپلی به عنوان راه حل این بازی همکارانه معرفی و رتبه بندی شعب کارا در شرایط همکاری ارایه می گردد. مدل حاصل بر روی یک مطالعه موردی پیاده سازی شده و رتبه شعب کارا در روش ابر کارایی و کارایی متقاطع (قبل از همکاری) و روش ارزش شیپلی (بعد از همکاری) با یکدیگر مقایسه می شوند.

    کلید واژگان: ارزیابی کارایی, تحلیل پوششی داده ها, نظریه بازی های همکارانه, ارزش شیپلی. طبقه بندی
    Mahdieh Akhbari *, Marzieh Mozafari, Zahra Abodollahi

    Classical data envelopment analysis models calculate the performance of decision-making units based on a common performance boundary and make no distinction between efficient units. In this study, the method of super-efficiency and cross-efficiency is used to rank the efficient branches of banks before the cooperation phase. Then, in the cooperation phase, each efficient branch is considered as a player and the subdivisions of the efficient branches are considered as a coalition, and the problem is examined using the method of cooperative game theory and Shaply value. In this study, the efficiency change variable shows the impact of each efficient branch in different alliances. From the total variable of efficiency change of efficient branches in each coalition, a characteristic function called profit from the coalition is introduced. The value of this characteristic function is determined for all possible alliances and Shaply value is introduced as the solution of this cooperative game and the ranking of efficient branches is presented in terms of cooperation. The resulting model is implemented on a case study and the ranks of efficient branches are compared in the super efficiency method and cross-efficiency (before cooperation) and Shaply value method (after cooperation).

    Keywords: Performance Evaluation, Data envelopment analysis, cooperative game theory, Shaply value. Classification
  • زهرا عبداللهی، نیر، پیراهری*، یارمحمد قاسمی، خلیل میرزایی

    تحلیل جوامع امروزی بدون لحاظ کردن مدرنیته ناممکن است. زیست جهان های انسانی در عرصه های گوناگون هنوز کمابیش در حال تجربه مدرنیته هستند. یکی از نهادهایی که از مدرنیته متاثر شده خانواده است. هدف این پژوهش مطالعه چگونگی تکوین ارزش های خانواده در شهر ایلام است. رویکرد مطالعه حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای است. برای نیل به این هدف با 32 نفر از زوجین دو دهه (1365-1375 و 1385-1395) ساکن شهر ایلام بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و نظری، مصاحبه نیمه ساخت یافته به عمل آمد، داده های مورد نظر جمع آوری و سپس با استفاده از فرایند کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و گزینشی)، 110 مفهوم، 23 مقوله جزء و 27 مقوله عمده و در نهایت دو مقوله هسته ای استخراج شد. یافته های پژوهش نشان داد تفاوت در ارزش های خانواده میان دو نسل در شیوه همسرگزینی، سبک زندگی، تغییر در سنت های خانوادگی، فرزندمحوری و... است. خانواده، به سمت خانواده مدرن و شکننده در حرکت است. درنتیجه تغییر ارزش ها در خانواده وجود دارد که در چند دهه اخیر در ایلام تحت تاثیر فرایند مدرنیته و پیامدهای آن قرار گرفته است. در این فرایند دگردیسی ارزش ها با محوریت کمرنگ شدن سنت ها اتفاق افتاده است. ارزش های سنتی (نسل گذشته) به حاشیه رفته و به جای آن ها ارزش های مدرن در خانواده ها جایگزین شده است.

    کلید واژگان: ارزش های خانواده, تغییرات, سنت ها, مدرنیته, نظریه زمینه ای
    Zahra Abdollahi, Nayr Pirahari *, Yarmohammad Ghasemi, Khalil Mirzaei

    Analyzing today’s societies is impossible without considering modernity. The human biospheres in various fields are still more or less experiencing modernity. One of the institutions influenced by modernity is the family. The purpose of this study is to study how family values develop in the city of Ilam. The approach of the present study is qualitative and based theory method. To achieve this purposel with 32 couples living in Ilam for two decades based on purposive and theoretical sampling; A semi-structured interview was conducted‚ The data are collected and then using a three-step coding process (open‚ axial and selective)‚ 110 concepts‚ 23 component categories‚ 27 major categories and finally two nuclear categories were extracted. Findings showed that the difference in family values between the two generations is in the method of choosing a spouse‚ lifestyle‚ change in family traditions‚ child-centered and etc. The family is moving towards a modern and fragile family. As a result‚ there is a change in values in the family‚ which in recent decades in Ilam has been affected by the process of modernity and its consequences. In this process‚ the transformation of values has taken place with the focus on the fading of traditions. Traditional values (previous generation) have been marginalized and replaced by modern values in families.

    Keywords: Family values‚ Changes‚ Modernity‚ Traditions‚ Grandd theory
  • مینا اسماعیلی، مرتضی عبداللهی، زهرا عبداللهی، فروزان صالحی، مرجان عجمی، آناهیتا هوشیارراد*
    سابقه و هدف

    مصرف مقادیر زیاد اسیدهای چرب اشباع و ترانس موجب افزایش خطر بیماری های قلبی- عروقی و برخی از انواع سرطان ها می شود. حذف روغن های نیمه هیدروژنه (PHVOs) حاوی اسیدهای چرب ترانس (TFAs) از رژیم غذایی به عنوان یکی از موثرترین مداخلات بهداشتی در این زمینه پیشنهاد شده است. این مطالعه، با هدف بررسی اثرات سیاست گذاری کاهش میزان اسیدهای چرب ترانس در روغن خانوار و افزایش دریافت اسیدهای چرب غیراشباع از طریق ورود محصولات جدید به بازار مصرف و تعیین میزان دریافت آنها در خانوارهای شهری استان های آذربایجان غربی، فارس، خوزستان، لرستان، سمنان و خراسان جنوبی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی-توصیفی، بر روی خانوارهای شهری در مراکز شش استان صورت گرفت. گردآوری اطلاعات از اول اردیبهشت ماه تا پایان تیرماه سال 1393 با استفاده از روش مصاحبه تلفنی انجام شد. اطلاعات در مورد انواع چربی و روغن های مورد استفاده برای پخت و پز و نیز الگوی معمول خرید، مقدار خرید آنها  با استفاده از پرسشنامه گردآوری شد. همچنین، پروفایل اسیدهای چرب انواع روغن و چربی های مصرفی نیز تعیین و اندازه گیری شد.

    یافته ها

    روغن های غالب مصرفی در شش استان عبارتند از: روغن نیمه هیدروژنه/خانوار، مایع و مخصوص سرخ کردن. این روغن ها بیش از 70% از کل روغن دریافتی را تشکیل می دادند. میانگین کل دریافت انواع روغن و چربی های در استان ها به ترتیب کاهشی عبارت است از: آذربایجان غربی، خوزستان، لرستان، خراسان جنوبی، سمنان و فارس. دامنه دریافت اسیدهای چرب ترانس از 32/0 در فارس تا 67/0 گرم/نفر/روز در آذربایجان غربی متفاوت است. میزان اسیدهای چرب ترانس در روغن نیمه هیدروژنه/خانوار در مقایسه با دهه گذشته 95% کاهش یافته و سهم مصرف  روغن خانوار حدود 45% کمتر شده است.

    نتیجه گیری

    سیاست گذاری های موثر، فرمولاسیون های جدید روغن ها، کاهش ترانس در روغن خانوار تغییرات مثبتی را در این حوزه ایجاد کرده که منجر به بهبود الگوی کیفی روغن های مصرفی خانوارها شده است.

    کلید واژگان: روغن و چربی های خوراکی, روغن نیمه هیدروژنه (Partially hydrogenated oils), خانوار, اسیدهای چرب ترانس, اسیدهای چرب اشباع, الگوی مصرف چربی خانوار
    M Esmaeili, M Abdollahi, Z Abdollahi, F Salehi, M Ajami, A Houshiarrad*
    Background and Objectives

    High intakes of saturated and trans fatty acids can increase risks of cardiovascular diseases and cancers. Therefore, removal of partially-hydrogenated vegetable oils containing trans fatty acids has been suggested as one of the most effective health interventions. The aim of the current study was to investigate the policy effects of decreasing trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils as well as increasing intakes of unsaturated fatty acids through the introduction of novel products into the market and assessing the averages intake of saturated and trans fatty acids by households of capital cities in West Azerbaijan, Fars, Khuzestan, Lorestan, Semnan and South Khorasan Provinces.

     Materials & Methods

    This cross-sectional descriptive study was carried out on households in capitals of six provinces. Data were collected from the begging of May to the end of July 2014 using telephone interviews. Information on the types of fats and oils used for cooking as well as the purchase pattern and their quantities were collected using questionnaires. Fatty acid profiles of the consumed fats and oils were investigated as well.

    Results

    The commonly consumed oils in the provinces included partially-hydrogenated vegetable oils, blended oils and frying oils. These oils included more than 70% of the total oil intakes. Furthermore, the average intakes of oils and fats per capita in the provinces were ordinarily West Azerbaijan, Khuzestan, Lorestan, South Khorasan and Fars. Intakes of trans fatty acids ranged from 0.32 in Fars to 0.67 g/person/day in West Azerbaijan. Results of this study showed that quantity of the trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils  has decreased by 95%, compared to that in previous decade. Moreover, consumption of partially-hydrogenated vegetable oils by households has decreased by 45%, compared to that in the last decade.

    Conclusion

    Effective policies, reformulations of oils and decreasing of trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils have included positive and effective changes, which have led to improve quality of fats and oils consumed by the households.

    Keywords: Edible fats, oils, Partially hydrogenated vegetable oils, Trans fatty acids, Saturated fatty acids, Household fat consumption
  • مرتضی عبداللهی*، ناصر کلانتری، زهرا عبداللهی، فاطمه گودرزی، مینا اسماعیلی، آناهیتا هوشیار راد

    سبک زندگی و مولفه های مختلف آن تاثیرات اثبات شده ای بر سلامت و ابتلاء به بیماری دارند. از جمله این مولفه ها، دریافت های غذایی و الگوی تغذیه ای مردم است که در صورت انطباق با توصیه های تغذیه ای و رهنمودهای غذایی می تواند تا حد زیادی از ابتلا به بیماری های غیرواگیر جلوگیری کند. از جمله مطالعات مهم و کاربردی که می تواند در هر کشوری، ارتباط میان الگوی غذایی و ابتلاء به بیماری ها و سطح سلامت جامعه را نشان دهد، مطالعه از نوع کوهورت است که می تواند حتی روند تغییرات در مواجهه را نیز در طول زمان نشان دهد. مقدمات کوهورت معلمان ایران که به طور مشخص به تعیین رابطه میان دریافت های غذایی، وضعیت تغذیه ای و فعالیت بدنی با بروز بیماری های غیرواگیر می پردازد، در سال 1380 آغاز گردید. برای طراحی مطالعه و تدوین پرسش نامه از مشورت دکتر والتر ویلت - بخش اپیدمیولوژی دانشکده بهداشت هاروارد- استفاده شد. این مطالعه با همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه، دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش و مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت اجرا می شود. انتخاب معلمان به دلیل توانایی آنان در درک پرسش ها و پاسخ دادن به سوالات می باشد.پرسش نامه خود ایفای طرح بر اساس داده های بررسی الگوی مصرف 81-1379 انستیتو و با استفاده از روش های آماری برای تعیین اقلام غذایی و اندازه سهم آنها تدوین گردید. در مطالعه پایلوت که روی 1000 معلم در تهران انجام شد، قابل اجرا بودن مطالعه تایید گردید. پیگیری پیامد در میان معلمان نیز به دلیل استفاد از خدمات بیمه ای توسط آنان، عملا موانع کمتری خواهد داشت.

    کلید واژگان: الگوی تغذیه ای, فعالیت بدنی, سبک زندگی, بیماری های غیر واگیر, کوهورت
    M. Abdollahi*, N. Kalantari, Z. Abdollahi, F. Goodarzy, M. Esmaeili, A .Houshiar Rad

    Lifestyle and its various components have multiple effects on human health and disease. These include dietary intakes and nutritional patterns, which can greatly prevent non-communicable diseases by adhering to dietary recommendations and guidelines. One of the most important and practical studies, showing relationships between the diets and diseases and the level of health in each country, is the cohort design of the study that can show the trend of changes in incidence and exposure over time. Design of the Iranian teacherschr('39') cohort, which specifically investigates relationships between the food intake, nutritional status and physical activity and the incidence of non-communicable diseases, began in 2001. To design the study and compile the questionnaire, advices of Dr. Walter Wilt from Department of Epidemiology, Harvard School of Public Health, USA, were used. This study was carried out in collaboration with the Office of Community Nutrition Improvement, the Office of Health and Wellness of the Ministry of Education and the Center for Research on Social Determinants of Health, Iran. The choice of teachers was due to their ability to understand and answer questions. The self-administered questionnaire was developed based on the data from the Institutechr('39')s 2000–2002 national food consumption survey as well as statistical methods to investigate food items and their portion sizes. In a pilot study on 1000 teachers in Tehran, the feasibility of the study was verified. In general, follow up of outcomes in teachers includes fewer barriers due to their use of national insurance services.

    Keywords: Nutritional pattern, Physical activity, Lifestyle, Non-communicable diseases, Cohort
  • مونا پورقادری، فاطمه محمدی نصر آبادی، بهزاد دماری*، زهرا عبداللهی، شیوا مافی مرادی، ساره عدالتی، نسرین امیدوار
    مقدمه

    تدوین سند ملی تغذیه و امنیت غذایی کشور، اقدامی مهم در راستای عملیاتی نمودن اسناد بالادستی در حوزه ی غذا و تغذیه ی ایران محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و تحلیل عمل کرد کارگروه تخصصی تغذیه و امنیت غذایی در تحقق اهداف راه بردی سند ملی تغذیه و امنیت غذایی کشور انجام گرفت.

    روش کار

    تحلیل محتوای کیفی اسناد و مدارک موجود، در شورای عالی سلامت و امنیت غذایی انجام شد. کیفیت اجرایی جلسات بر اساس سه شاخص وجود گزارش های مبتنی بر شواهد، وجود مصوبات شفاف و پی گیری مصوبات، مورد ارزیابی قرار گرفت. مقولات اصلی به تفکیک اهداف راه بردی در قالب سه طبقه ی کلی چالش ها، راه کارها و اقدامات متناظر ارایه گردید. تحلیل کیفی داده ها با استفاده از نرم افزار مکس کیودا انجام شد.

    یافته ها

     بیش تر جلسات کارگروه تخصصی، صرفا با تمرکز بر 5 هدف از 17 هدف راه بردی، شامل کاهش عوامل خطرزای شاخص در محصولات کشاورزی و غذایی، کاهش میزان نمک، قندهای ساده و چربی در فرآورده های غذایی و آشامیدنی، افزایش میانگین دریافت اقلام اصلی سبد غذایی، استقرار غنی سازی و افزایش سواد تغذیه ای گروه های هدف، برگزار شده بود. از 71 جلسه ی برگزارشده، کیفیت 16 جلسه (5/22درصد) در حد قابل قبول ارزیابی شد و از 138 مصوبه، تنها 43 مورد (2/31درصد) پی گیری و اجرا شده بود.

    نتیجه گیری

     لزوم پی گیری جدی و مستند مصوبات، بهبود گزارش های ارایه شده با استناد کافی به شواهد و نیز پوشش جامع تر مسایل و مشکلات حوزه ی غذا و تغذیه، مواردی است که بر ضرورت بازنگری، تقویت عمل کرد و مدیریت کارگروه مزبور تاکید می کند.

    کلید واژگان: سند ملی تغذیه و امنیت غذایی, ارزیابی عملکرد, شورایعالی سلامت و امنیت غذایی, ایران
    Mona Pourghaderi, Fatemeh Mohammadi Nasrabadi, Behzad Damari*, Zahra Abdollahi, Shiva Mafimoradi, Sareh Edalati, Nasrin Omidva
    Introduction

    Formulation of the National Nutrition and Food Security Document (NNFSD) is an important effort in the field of operationalizing Iran’s upstream food and nutrition documents. This study aimed to assess and analyze the performance of the Specialized Nutrition and Food Security Working Group in achieving strategic goals of NNFSD.

    Methods

    Qualitative content analysis was carried out on existing documents of the Supreme Council of Health and Food Security. The executive quality of the sessions was assessed on the basis of three indicators, including existence of evidence-based reports, clear approvals, and follow-up of approvals. The main themes were presented separately for the strategic objectives in the form of three broad categories, including challenges, approaches, and related actions. The qualitative analysis of data was performed using MAXQDA software.

    Results

    Most of the Specialized Working Group’s sessions only focused on five of the seventeen strategic goals, including decreasing the main risk factors of agricultural and food products, decreasing the amounts of salt, sugar, and fats in foods and drink, while increasing average intake of the basic items in food basket, stablishing food fortification, and increasing nutritional literacy of target groups. Of 71 sessions held, the quality of 16 sessions (22.5%) was acceptable and only 43 approvals (31.2%) out of 138 in working group’s sessions were followed up and performed.

    Conclusion

    The need for serious and documented follow-up of approvals, improving presented reports with referring to sufficient evidence, and also more comprehensive coverage of issues and problems in the field of food and nutrition confirms the necessity of revision, strengthening performance and management of the mentioned working group.

    Keywords: National Nutrition, Food Security Document, Performance Assessment, Supreme Council of Health, Food Security, Iran
  • مجتبی سهرابی، زهرا سادات منزوی، زهرا عبداللهی، حامد سلمانی، سمیه دهقانی سانیج، عباس مروتی*

    تناوب های کوتاه پالیندروم فاصله دار منظم خوشه ای (clustered regularly interspaced short palindromic repeats) ، سیستم های CRISPR- Cas ، سیستم های ایمنی به دست آمده شناخته شده است که در آرکیا و باکتری ها گسترده است. نوکلیاز های RNA راهنما از سیستم های CRISPR- Cas در حال حاضر به عنوان ابزار قابل اعتماد برای ویرایش و مهندسی ژنوم در نظر گرفته شده است. نخستین اشاره به آنها در سال 1987 بود، زمانی که در ژنوم اشرشیا کلای در طول تجزیه و تحلیل ژن های دخیل در متابولیسم فسفات یک توالی DNA تکراری غیر معمول کشف شد ، که پس از آن به عنوان یک CRISPR تعریف شد،. الگوهای توالی مشابه پس از آن در طیف وسیعی از باکتری های دیگر و همچنین در آرکی باکتر های نمک دوست گزارش شده است، که نشان می دهد نقش مهمی برای چنین خوشه های تکاملی حفظ شده از توالی های تکراری دارد. یک گام مهم در جهت مشخص کردن ویژگی سیستمCRISPR-Cas ، شناسایی ارتباط بین CRISPR ها و پروتئین های مرتبط با Cas بود که در ابتدا فرض بر این بود که در تعمیرات DNA درآرکی های گرمادوست دخالت داشته باشد. زیست شناسی ساختاری و بیوشیمی پیشرفته می تواند نه تنها در ویرایش ژنوم بر پایه CRISPR-Cas9 و دیگر سیستم های CRISPR-Cas کلاس II دست به دست هم دهد، بلکه درک منشا و تکامل این سیستم از عناصر متحرک ژنتیکی، نشان دهنده عناصر متحرک ژنتیکی است.

    کلید واژگان: آرکیا, عناص ژنتیکی متحرک, اصلاح ژنی, سکانس های تکراری
    Mojtaba Sohrabi, Zahrasadat Monzavi, Zahra Abdolahi, Hamed Salmani, Somayeh Dehghani Sanij, Abbas Morovvati *

    Clustered regularly interspaced short palindromic repeat (CRISPR)- Cas systems are well-known acquired immunity systems that are widespread in archaea and bacteria. The RNA-guided nucleases from CRISPR-Cas systems are currently regarded as the most reliable tools for genome editing and engineering. The first hint of their existence came in 1987, when an unusual repetitive DNA sequence, which subsequently was defined as a CRISPR, was discovered in the Escherichia coli genome during an analysis of genes involved in phosphate metabolism. Similar sequence patterns were then reported in a range of other bacteria as well as in halophilic archaea, suggesting an important role for such evolutionarily conserved clusters of repeated sequences. A critical step toward functional characterization of the CRISPR-Cas systems was the recognition of a link between CRISPRs and the associated Cas proteins, which were initially hypothesized to be involved in DNA repair in hyperthermophilic archaea. Comparative genomics, structural biology, and advanced biochemistry could then work hand in hand, not only culminating in the explosion of genome editing tools based on CRISPR-Cas9 and other class II CRISPR-Cas systems but also providing insights into the origin and evolution of this system from mobile genetic elements denoted casposons. To celebrate the 30th anniversary of the discovery of CRISPR, this minireview briefly discusses the fascinating history of CRISPR-Cas systems, from the original observation of an enigmatic sequence in E. coli to genome editing in humans.

    Keywords: archaea, casposon, genome editing, repeated sequence
  • فاطمه بهرامی، محمد امیری، زهرا عبداللهی
    زمینه و هدف
    حضور در دانشگاه همواره برای تمام دانشجویان خوشایند نیست و ممکن است برخی مواقع دانشجویان با چالش هایی مواجه شوند که منجر به بی علاقگی، خستگی و احساس ناکارآمدی آنها شود. بی علاقگی، خستگی و احساس ناکارآمدی از وجوه فرسودگی تحصیلی می باشد که در چند دهه اخیر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است. براین اساس هدف پژوهش حاضر، شناسایی ارتباط ادراک از محیط یادگیری و فرسودگی تحصیلی با واسطه گری تاب آوری تحصیلی در بین دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری می باشد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع توصیفی–تحلیلی (با استفاده از مدل یابی روابط ساختاری) می باشد. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان رشته علوم تربیتی دانشگاه حکیم سبزواری تشکیل دادند که از بین آنها 170 نفر بصورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده، شامل پرسشنامه های اندازه گیری ادراک محیط آموزشی داندی، تاب آوری تحصیلی ساموئلز و فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران می باشد. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزارهای SPSS و AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد، ادراک از محیط یادگیری اثر معناداری بر فرسودگی تحصیلی (33/0-) و تاب آوری تحصیلی (51/0) و تاب آوری تحصیلی اثر معناداری بر فرسودگی تحصیلی (55/0-) داشت. علاوه براین، اثر غیرمستقیم ادراک از محیط یادگیری بر فرسودگی تحصیلی از طریق تاب آوری تحصیلی نیز معنادار (28/0-) بود. همچنین با توجه به شاخص های برازندگی مدل؛ شاخص نیکویی برازش (93/0)، ریشه دوم برآورد واریانس خطای تقریب (07/0)، شاخص برازش هنجارشده (90/0)، مدل پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار بود.
    نتیجه گیری
    ادراک از محیط یادگیری علاوه بر اثر مستقیم بر فرسودگی تحصیلی، بطور غیرمستقیم نیز از طریق تاب آوری تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی اثرگذار است. بنابراین متغیر تاب آوری تحصیلی را می توان به عنوان متغیر میانجی بین ادراک از محیط یادگیری و فرسودگی تحصیلی در نظر گرفت.
    کلید واژگان: ادراک از محیط یادگیری, تاب آوری تحصیلی, فرسودگی تحصیلی, دانشجویان
    Fatemeh Bahrami, Mohammad Amiri, Zahra Abdollahi
    Background And Objective
    Attending University is not always pleasant for all the students and students can sometimes encounter with challenges leading them to uninterested, fatigue, and ineffectiveness feeling. Uninterested, fatigue, and ineffectiveness feeling are of academic burnout dimensions have attracted many researcher's interest in recent decades. Bearing this mind, the present research aims at identifying the relationship of perception of learning environment and academic burnout with academic resilience mediating among the students of Hakim Sabzevari University.
    Materials And Methods
    The present study is cross-sectional (modeling of structural relationships). The population encompasses all the educational sciences students of Hakim Sabzevari University; 170 of which are randomly selected as the sample. The instruments are three questionnaires, Dundee Ready Educational Environment Measure questionnaire, Samuel's Academic Resilience questionnaire, and Breso Academic Burnout questionnaire. The collected data are analyzed by SPSS and AMOS.
    Findings: The findings of the study demonstrated that perception of learning environment had a significant effect on academic burnout (-0.33) and academic resilience (0.51). And academic resilience had a significant effect on academic burnout (-0.55). Beside the direct effects, the indirect effect of perception of learning environment on academic burnout via academic resilience was significant (-0.28). Also according to the model fit indices, goodness of fit index (0/93), Root Mean Square Error of Approximation (0/07), normative fit index (0/90) the proposed model was a good fit.
    Conclusion
    Not only perception of learning environment directly influences on academic burnout, but it also indirectly influences it through academic resilience.
    Keywords: Perception of learning environment, Academic resilience, Academic burnout, Students
  • زهرا عبداللهی*، جلیل حقی
    مطالعه حاضر به منظور شناخت میزان آگاهی زنان از حقوق اجتماعی- قانونی خود و عوامل اجتماعی مرتبط با آن انجام گرفته است. بااتکاء به نظریه ها و  نتایج مطالعات انجام گرفته در زمینه موضوع مورد مطالعه، فرضیه هایی ناظر بر روابط بین متغیرهای پیش بین و ملاک مطرح گردید. جامعه آماری تحقیق، متشکل از کلیه زنان متاهل شهرستان مشکین شهر است که براساس فرمول کوکران، 385 نفر، به عنوان نمونه نهایی محاسبه شده است. با استفاده از روش پیمایش و شیوه نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای، نمونه مورد مطالعه انتخاب و اطلاعاتموردنیازبابکارگیری پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردیده است. تجزیهوتحلیلاطلاعاتبااستفادهازنرمافزارآماری Spssصورتگرفتهاست. یافته ها نشان می دهد که میانگین میزان آگاهی از حقوق اجتماعی- قانونی در زنان متاهل مورد مطالعه، 80/44 است. از این میانگین، 30% از پاسخگویان دارای آگاهی کم، 7/44% دارای آگاهی متوسط و 2/25% دارای آگاهی بیشتری در زمینه حقوق اجتماعی- قانونی خود هستند. براساس نتایج بدست آمده از تحلیل های دومتغیره، متغیرهای سن، محل سکونت، وضعیت شغلی، تحصیلات، مشارکت اجتماعی، سرمایه فرهنگی، پذیرش کلیشه های جنسیتی، استفاده از وسایل ارتباط جمعی و ارتباط با دوستان با میزان آگاهی از حقوق اجتماعی- قانونی رابطه آماری معنی داری نشان داده اند. همچنین، نتایجرگرسیونیخطیچندمتغیرهنشانکه این متغیرها توانایی پیش بینی 44 درصد از تغییرات میزان آگاهی زنان از حقوق اجتماعی- قانونی را دارا هستند.
    کلید واژگان: حقوق اجتماعی- قانونی, کلیشه های جنسیتی, مشارکت اجتماعی, زنان متاهل, مشگین شهر
    Zahra Abdollahi *, Jalil Haghi
    This study aims to identify the women's awareness of their legal and social rights and social factors have been associated with it. To rely upon the theories as well as studies of topics of study hypothesis was developed that govern the relationships between predictor variables and criterion is. The study population included all married women Meshkinshahr city-based sample of 385 people, as the final sample is calculated. Using multi-stage cluster survey method and sampling, as well as stratified random sampling method, the sample selection and the required information was collected using a questionnaire. Data analysis was performed using Spss Nrmafzaramary. Results show that the average level of knowledge of the legal and social rights of married women studied, is 44/80. Of the average, 30% of respondents had a low awareness, 44/7% and 25/2% average knowledge of a greater awareness of their legal and social rights. According to the results of the bivariate analysis, age, location, employment status, education, social participation, cultural capital, acceptance of gender stereotypes, the media and communicate with friends and their knowledge about legal and social rights have shown statistically significant. According to the results of the bivariate analysis, about legal and social rights have shown statistically significant.
    Keywords: Awareness of legal, social rights, acceptance of gender stereotypes, married, Women, Meshgin city
  • زهرا عبداللهی، عطاالله کاویان، کاکا شاهدی، ندا عبداللهی، محمد جعفری
    توسعه تکنیک های مختلف جهت پیش بینی کوتاه مدت و بلند مدت دبی ساعتی، روزانه، ماهانه و سالانه جریان به منظور مدیریت منابع آب و پروژه های عمرانی سابقه طولانی دارد. در دهه های اخیر، تکنیک های یادگیری متعددی به طور گسترده جهت پیش بینی دبی و سایر متغیرهای هیدرولوژیک مورد توجه قرار گرفته اند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی مقادیر دبی روزانه با استفاده از بهینه ترین تعداد داده های ورودی در رودخانه منتهی به رود تالار واقع در حوزه آبخیز کسیلیان انجام گرفت. بدین منظور از سه مدل ثابت (conll.c)، خطی ((linll.c و درجه دو ((quall.c الگوریتم یادگیری محلی کندرو که از کارایی قابل توجهی در شبیه سازی پارامترهای متغیر با داده های ورودی کم برخوردار هستند و هم چنبن با استفاده از سری داده های ورودی 6، 8، 10، 15، 20 روز قبل، یک و دو ماه قبل، یک، دو و سه فصل قبل و در نهایت یک و دو سال قبل استفاده گردید. نتایج به دست آمده از چندین هزار مدل تعلیمی تهیه شده نشان داد که مدل ثابت با داده های دبی روزانه ی 60 روز گذشته با حداقل خطای 001/0 به مقدار واقعی نزدیک تر بوده است. نتایج به دست آمده از مقادیر محاسبه شده RMSE و MAE حاکی از آن است که الگوریتم یادگیری محلی کندرو علی-رغم محدودیت های موجود از جمله حساسیت بسیار بالا به همسایگی، از کارایی بالایی در شبیه سازی سری های زمانی با خطای نسبتا پایین (RMSE کمتر از 06/0) برخوردار می باشد.
    کلید واژگان: حوزه آبخیز کسیلیان, دبی روزانه, مدل یادگیری محلی کندرو, نزدیک ترین همسایگی
    Zahra Abdollahi, Ataollah Kavian, Kaka Shahedi, Neda Abdollahi, Mohammad Jafari
    Introduction
    River discharge as one of the most important hydrology factors has a vital role in physical, ecological, social and economic processes. So, accurate and reliable prediction and estimation of river discharge have been widely considered by many researchers in different fields such as surface water management, design of hydraulic structures, flood control and ecological studies in spetialand temporal scale. Therefore, in last decades different techniques for short-term and long-term estimation of hourly, daily, monthly and annual discharge have been developed for many years. However, short-term estimation models are less sophisticated and more accurate.Various global and local algorithms have been widely used to estimate hydrologic variables. The current study effort to use Lazy Learning approach to evaluate the adequacy of input data in order to follow the variation of discharge and also simulate next-day discharge in Talar River in KasilianBasinwhere is located in north of Iran with an area of 66.75 km2. Lazy learning is a local linear modelling approach in which generalization beyond the training data is delayed until a query is made to the system, as opposed to in eager learning, where the system tries to generalize the training data before receiving queries
    Materials And Methods
    The current study was conducted in Kasilian Basin, where is located in north of Iran with an area of 66.75 km2. The main river of this basin joins to Talar River near Valicbon village and then exit from the watershed. Hydrometric station located near Valicbon village is equipped with Parshall flume and Limnogragh which can record river discharge of about 20 cubic meters per second.In this study, daily data of discharge recorded in Valicbon station related to 2002 to 2012 was used to estimate the discharge of 19 September 2012. The mean annual discharge of considered river was also calculated by using available data about 0.441 cubic meters per second. To estimate the discharge of considered day, three methods of constant, linear and quadratic functionscontrollers based on the local linearization provided by the lazy learning algorithm were considered. Lazy learning is a memory-based linear technique for local modeling approach which is reported as a high-efficient algorithm for simulating variables with low input data.The series of input data was categorized into previous 6, 8, 10, 15 and 20 days, 1 and 2 months, 1, 2 and 3 seasons and also 1 and 2 years to evaluate which series is appropriately enough to predict next-day discharge inthe river. Then, mean absolute error and root-mean square error were calculated for all series and modelsin order to find the best estimator model and the most appropriate series of input data.
    Results
    Results showed that constant and linear model had the minimum root-mean square error of 0.001 and 0.057 respectivelywith previous 60 days’ data series. Whilethe quadratic model had its best estimation with previous 2 season data series with the minimum root-mean square error of 0.059. The result indicated that the more input data increase, the best quadratic model estimate until 60 days. But after 60 days, estimation error gradually increased. Consequently, not more data but adequate areneeded for accurate estimation. Also, RMSE in linear model had less fluctuation and therefore less sensitivity compared with other models. And quadratic model had less fluctuation and sensitivity to neighborhoods. Also, according to results, the more variation in each period increase, the better estimation is accrued by lazy learning algorithm. Hence, it was expected that next-day discharge prediction in low-water period needs longer data series than high-water period.
    Conclusion
    Regarding to thousands of prepared training models, constant model with previous 60 days’ data and minimum error of 0.0001 was selected as the most accurate estimatefor next-day river discharge in Talar River. Results showed that despite of some limitation and demerits, the local Lazy Learning algorithm has significant efficiency in time series simulating. Although the accuracy of simulation increase with more input data, but this algorithm can runby at least 5 training data. However we find lazy learning to be the best performing approach on average goodness indicators (such as mean absolute error and Root-mean square error). On the other hand, the lazy learning predictor can be quickly developed and easily kept up-to-date by adding new data to its database. Also, it does not face with overfitting problems which are common in global modeling approaches.According to some noteworthy features of lazy learning noticed in this regards, this approach will have good performance for time-series studies.
    Keywords: Daily discharge, Kasilian Basin, Local lazy learning model, Nearest Neighborhood
  • مازیار محمدی، عطاالله کاویان، مقدسه فلاح، زهرا عبداللهی
    تمامی روش های موجود در اندازه گیری خصوصیات قطرات بارش طبیعی یا شبیه سازی شده پرهزینه، طاقت فرسا و زمان بر هستند. در این تحقیق برای اندازه گیری توزیع قطری و سرعت قطرات بارش شبیه سازی شده از روش عکس برداری با دوربین سرعت بالا (Nikon D90) و تکنیک پردازش تصویر استفاده شده است. برای پردازش تصویر نرم افزار ImageJو روش آشکارسازی لبه بکارگرفته شد و قطر قطرات با دقت هزارم میلی متر اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از اندازه گیری قطر قطرات نشان داد که شبیه ساز حاضر در این مطالعه در فشار های 20، 40، 60 و 80 کیلوپاسکل قادر به شبیه سازی قطراتی با دامنه قطری 0/2 تا بیش از 6 میلی متر است. با توجه به عملکرد مناسب شبیه ساز باران در فشار 60 کیلوپاسکل، سرعت قطرات برای کلاس های قطری مختلف در این فشار و در ارتفاع نیم متری از زمیناز 1/2 تا 7/5 متر بر ثانیه محاسبه شد که به سرعت حد بارش طبیعی نزدیک است. هم چنین با استفاده از آزمون دانکن مشخص شد که بین قطر قطرات تولید شده در هر 4 فشار مختلف اختلاف معنی داری وجود دارد که با افزایش فشار قطر قطرات کاهش می یابد. در نهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که عکس برداری و پردازش تصویر روشی سریع، کم هزینه با دقت و صحت بالا در تعیین خصوصیات بارش شبیه سازی شده می باشد.
    کلید واژگان: توزیع قطر قطرات, سرعت سقوط, عکس برداری, پردازش تصویر, آشکارسازی لبه, ImageJ
    M. Mohammadi*, A. Kavian, M. Fallah, Z. Abdollahi
    All available methods to measure the properties of natural and simulated rain droplets are costly, cumbersome and time consuming. In this study, high speed photography method and image processing technic used to measure the droplet diameter distribution and velocity of simulated rainfall. ImageJ software and edge detection method used for image processing and droplet size were measured with the accuracy of 1:1000 mm. The results of droplet measurements showed that the simulator can simulate droplets with a diameter range of 2.0 to more than 6 mm at pressure of 20, 40, 60 and 80 Kp. According to the proper operation of rainfall simulator at pressure of 60 Kp, droplets velocity was calculated from 2.1 to 5.7 m/s for different diameter classes at the height of 0.5 m above surface which is close to terminal velocity of natural rainfall. Also Duncan test showed that there are significant differences between the droplet size in four operational pressure and droplet size decreases with increasing operational pressure. The results of this study showed that photography and image processing is a rapid, cost-effective and high accuracy method to characterization of simulated rainfall properties.
    Keywords: Raindrop size distribution, Raindrop velocity, Photography, Image processing, Edge detection, ImageJ
  • ناامنی غذایی در نیمی از استان های کشور / وضعیت امنیت غذا و تغذیه در سیستان و بلوچستان
    زهرا عبداللهی
  • تغذیه کودکان در وضعیت هشدار
    زهرا عبداللهی
  • بهاره نیکویه، زهرا عبداللهی، فروزان صالحی، امیرحسین یارپروز، حمید علوی مجد، تیرنگ نیستانی*
    سابقه و هدف
    برنامه ملی مراقبت غذا و تغذیه با هدف تامین داده های مورد نیاز سیاست گذاری، از سال 1392 در کشور به اجرا در آمده است. از محورهای اصلی برنامه در سال های 92 مشکل شایع کمبود ویتامین D در کودکان کشور بود. در این مقاله تلاش شده است از یافته های برنامه برای سیاست گذاری استفاده گردد.
    مواد و روش ها
    در مجموع 667 فرد 5 تا 18 ساله از استان های آذربایجان غربی، خراسان جنوبی، خوزستان، سمنان، فارس و لرستان انتخاب شدند. از همه کودکان نمونه خون گرفته شد.
    یافته ها
    در زمستان، 2/93% کودکان وضعیت نامطلوب ویتامین D داشتند. در تابستان، به 7/71% کاهش یافت (001/0 p<). غلظت کلسیدیول تابستان در همه استان ها افزایش معنی داری داشت. این افزایش در استان آذربایجان غربی بیش از سایر استان ها بود.
    نتیجه گیری
    شیوع بالای وضعیت نامطلوب ویتامین D کودکان سیاست گذاران را برآن داشت برنامه مکمل یاری دوز بالا (IU 50000 در ماه) را در سال 94-93 در مدارس به اجرا در آورند. انتظار می رود با این مداخله، غلظت کلسیدیول به طور متوسط nmol/L 42 و حداکثر تا nmol/L 50 افزایش یابد و در تابستان و آغاز پاییز، میزان شیوع کمبود به سطح پایه (حدود 72%) بازگردد. با توجه به یافته های این مطالعه، در صورت ادامه مکمل یاری در تابستان، در اوج غلظت کلسیدیول سرم، باز هم میانگین بین nmol/L 85 تا nmol/L 103 خواهد بود که با احتساب 2 انحراف معیار باز هم از سطح مسمومیت زا فاصله بسیاری خواهد داشت. از این رو پیشنهاد می شود مکمل یاری در فصول گرم نیز ادامه یابد.
    کلید واژگان: ویتامین D, تغییرات فصلی, کودک, مکمل یاری
    B. Nikooyeh, Z. Abdollahi, F. Salehi, Ah Yarparvar, H. Alavimajd, T. Neyestani*
    Background And Objectives
    The National Food and Nutrition Surveillance (FNS), with the aim of providing information for policy makers, was established in Iran since 2014. For the first couple of years, it focused on the problem of vitamin D deficiency. The scope of this paper is to translate information about the vitamin D status to policy. Materials and
    Methods
    In total, 667 apparently healthy children aged 5-18 years were randomly selected from six regions of Iran (West Azerbaijan, Semnan, Lorestan , South Khorasan, Khozestan, and Fars). Blood samples were obtained after an overnight fasting in two seasons (winter and summer).
    Results
    About 93% and 72% of the children had undesirable vitamin D status (25(OH)D
    Conclusions
    Repeatedly reported high prevalence of hypovitaminosis D has made the policy makers to urgently implement a high-dose supplementation program (50’000 IU/mo) in schools. By this means, it can be expected that calcidiol concentrations increase about 42 to 50 nmol/L, and then during summer, the prevalence of deficiency would return to the baseline (~72%). Based on our findings, in summer, the highest concentrations of 25(OH)D will reach to the range of 85-103 nmol/L that even with 2SD, the peak concentration will still be far from toxic levels. Continuation of vitamin D supplementation for children during summer is, therefore, recommended. Keywords: Vitamin D Deficiency, Children, Seasonal change, Supplementation
    Keywords: Vitamin D Deficiency_Children_Seasonal change_Supplementation
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر زهرا عبداللهی
    دکتر زهرا عبداللهی

  • فاطمه زهرا عبداللهی
    فاطمه زهرا عبداللهی
    (1403) کارشناسی علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال