به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سمیرا ابراهیم زاده ذگمی

  • مریم قاسمی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، وحید قوامی
    مقدمه

    در سال‌‌های اخیر، استفاده‌ی سرپایی از داروهای گیاهی جهت آماده‌سازی سرویکس و القای زایمان به دلیل کاهش هزینه‌ها و افزایش رضایت بیمار، مورد توجه قرار گرفته و با توجه به عوارض داروهای شیمیایی، تمایل بیماران به استفاده از داروهای گیاهی نیز افزایش یافته است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و جمع‌بندی نتایج کارآزمایی‌های بالینی انجام شده در جهان در ارتباط با استفاده‌ی سرپایی از داروهای گیاهی در آمادگی سرویکس و القای زایمان انجام شد.

    روش‌ ها

     کارآزمایی‌های بالینی در ارتباط با استفاده‌ی سرپایی از داروهای گیاهی در آمادگی سرویکس و القای زایمان، بدون محدودیت زمانی و زبانی از پایگاه‌های اطلاعاتی Magiran، Scientific Information Database (SID)، ScienceDirect، Cochrane Library، PubMed، Scopus و Google Scholar تا تاریخ 20 آوریل سال 2021 مورد جستجو قرار گرفت و داده‌ها در نرم‌افزار Stata تجزیه و تحلیل گردید.

    یافته‌ ها

     16 مقاله که دارای معیارهای ورود به تحقیق بودند، بررسی شد. انجام متاآنالیز تنها بر روی روغن کرچک و خرما امکان‌پذیر بود. بر اساس یافته‌ها، بخت شروع خودبه‌خودی دردهای زایمان در گروه روغن کرچک، 760/5 برابر و در گروه خرما، 205/2 برابر گروه شاهد بود. افزایش نمره‌ی Bishop در گروه روغن کرچک نیز 2 برابر گروه شاهد گزارش شد. نتایج نمودار قیفی و آزمون Egger، سوگیری انتشار را رد کرد (710/0 = P). اسپند، خاکشیر، بابونه و زعفران هم در آمادگی سرویکس و شروع زایمان موثر بودند.گل مغربی بر نمره‌ی Bishop اثر داشت، اما تاثیری در شروع خودبه‌خودی زایمان نشان نداد. برگ تمشک قرمز در شروع خودبه‌خودی زایمان موثر نبود.

    نتیجه‌ گیری

     از بین گیاهان ذکر شده، روغن کرچک و خرما دارای شواهد بیشتری در آماده‌سازی سرویکس و شروع زایمان می‌باشند. انجام مطالعات بیشتر با متدولوژی قوی‌تر ضروری به نظر می‌رسد.

    کلید واژگان: شروع زایمان, القای زایمان, نرم شدن سرویکس, سرپایی, داروهای گیاهی
    Maryam Ghasemi, Samira Ebrahimzadeh Zagami, Vahid Ghavami
    Background

    In recent years, outpatient cervical ripening and induction of labor has been considered because of reduced costs and increased patient satisfaction. Moreover, due to the side effects of chemical drugs, the tendency of patients for use of herbal medicines has increased. The aim of this study was to evaluate and summarize the results of clinical trials about outpatient herbal medicines in cervical ripening and onset of labor.

    Methods

    Clinical trials related to outpatient use of herbs in cervical ripening and onset of labor, were searched without time and language restrictions in Scopus, Pubmed, Cochrane library, Science direct, Scientific Information Database (SID), Magiran, and Google Scholar search engines until March 30, 2021. Data analysis was performed using STATA software.

    Findings

    16 articles that met the inclusion criteria were reviewed. Meta-analysis was only possible on castor oil and date fruit. The chance of spontaneous onset of labor in was 5.760 and 2.205 times the castor oil and date groups, respectively. Moreover, the increase in bishop score in castor oil group was 2 times higher than the control group. The results of funnel plot and Egger test found no evidence of publication bias (P = 0.710). Peganum, Sisymbrium, chamomile, and saffron were effective in cervical ripening and onset of labor. Evening primrose was effective on Bishop score, but had no effect on spontaneous onset of labor. Red raspberry leaves were not effective in spontaneous onset of labor.

    Conclusion

    Among the mentioned plants, castor oil and date fruit have more evidence in cervical ripening and onset of labor. Further studies with stronger methodologies are needed.

    Keywords: Labor onset, Induction of labor, Cervical ripening, Outpatient, Herbal medicine
  • نسرین زحمتکش رخی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*، سید رضا مظلوم، مریم مرادی
    پیش زمینه و هدف

    کم تحرکی چهارمین عامل خطرساز منجر به مرگ ومیر در سراسر جهان است. بیش از 80 درصد نوجوانان و جوانان به ویژه دختران جوان در سراسر جهان از میزان فعالیت فیزیکی کافی برخوردار نیستند. مطالعه ی حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتار پرخطر کم تحرکی جسمی در دانشجویان دختر طراحی شد.

    مواد و روش کار

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، 62 دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1400-1399 به روش نمونه گیری آسان انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. مداخله ی آموزشی طی دو جلسه ی آموزشی 60 تا 90 دقیقه ای به شکل وبینار بر اساس سازه های مدل اعتقاد بهداشتی انجام گرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و یک پرسشنامه ی پژوهشگرساخته مشتمل بر سازه های مدل اعتقاد بهداشتی، آگاهی و خرده مقیاس فعالیت فیزیکی و نسخه ی فارسی پرسشنامه ی رفتارهای پرخطر جوانان (YRBS 2019) بود که پس از انجام روایی و پایایی استفاده گردید. اطلاعات گردآوری شده با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS با نسخه ی 21 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    دو گروه ازنظر سنی همگن بودند. میانگین نمرات در حیطه ی آگاهی، رفتار کم تحرکی جسمی و تمامی سازه های مدل اعتقاد بهداشتی، قبل از مداخله در هر دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت، اما بعد از مداخله در گروه آزمون نسبت به قبل از مداخله تفاوت آماری معنی داری داشت (001/0 <p).

    نتیجه گیری

    آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر کاهش رفتار پرخطر کم تحرکی جسمی موثر است، لذا می توان از برنامه ی آموزشی مطالعه ی حاضر در راستای کاهش رفتار کم تحرکی در دانشجویان دختر بهره برد.

    کلید واژگان: مدل اعتقاد بهداشتی, رفتار پرخطر, کم تحرکی جسمی, دانشجویان دختر
    Nasrin Zahmatkesh Rokhi, Samira Ebrahimzadeh Zagami*, Seyed Reza Mazloum, Maryam Moradi
    Background & Aims

    Sedentary lifestyle is the fourth leading cause of death worldwide. More than %80 of adolescents and young people, especially young girls, worldwide do not have enough physical activity. The present study was designed to determine the effect of education based on health belief model on high-risk sedentary physical activity in female students.

    Methods & Materials

     In this randomized controlled clinical trial, 62 female students of Mashhad University of Medical Sciences in 2020-2021 were selected by convenience sampling method and randomly divided into experimental and control groups based on the dormitory. The educational intervention was performed in two training sessions of 60 to 90 minutes in the form of a webinar, based on the structures of the health belief model. Data collection tools include demographic information form, a researcher-made questionnaire including health belief model constructs, knowledge and subscale of physical activity questionnaire, and Persian version of Youth Risk Behavior Assessment Questionnaire (YRBS 2019) (YRBS 2019), which were used after assessing validity and reliability. The collected data were analyzed using descriptive and inferential statistical tests with SPSS software version 21.

    Results

    Two groups were homogeneous based on age. Before the intervention, there were not statistically significant differences between both groups in the mean scores in the field of Knowledge, high-risk physical mobility behavior, and all the health belief model constructs, , but after the intervention, the differences between two groups in the mentioned criteria were statistically significant (P <0.001).

    Conclusion

    Education based on the health belief model is effective in reducing the high-risk behavior of physical inactivity, so the educational program of the present study can be used in order to reduce physical inactivity behavior in female students.

    Keywords: Health Belief Model, High-Risk Behavior, Physical Inactivity, Female Students
  • الهه جسمانی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*، سید رضا مظلوم، حسن رخشنده
    مقدمه

    یبوست یکی از رایج ترین مشکلات گوارشی در زنان باردار است که عموما در همراهی با همورویید مشاهده می شود. عدم تبعیت بیماران از توصیه های اصلاح سبک زندگی، درمان به وسیله این روش را با شکست مواجه می کند. اگرچه خواص درمانی روغن نارگیل بر یبوست مطرح شده، اما مستندات علمی آن گزارش نشده است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر پماد روغن نارگیل بر علایم یبوست در زنان باردار مبتلا به همورویید انجام شد.

    روش کار

    این مطالعهکارآزمایی بالینی در سال 98-1397 بر روی 60 زن باردار که به مراکز خدمات جامع سلامت مشهد مراجعه کردند، انجام شد. افراد واجد شرایط به دو گروه تقسیم شدند. گروه کنترل فقط توصیه های اصلاح سبک زندگی را دریافت کردند، در حالی که گروه مداخله علاوه بر این توصیه ها، یک اپلیکاتور از پماد روغن نارگیل را روزی 2 بار به مدت 2 هفته استفاده کردند. سنجش بهبود علایم یبوست شامل نیاز به زور زدن هنگام دفع، دفع مدفوع سفت و سخت و اجابت مزاج کمتر از 3-2 بار در هفته، با استفاده از پرسشنامه یبوست در بارداری گردآوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آماری کای اسکویر، دقیق فیشر و کوکران انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    فراوانی نیاز به زور زدن هنگام دفع در روز چهاردهم پس از مداخله در زنان باردار در گروه پماد روغن نارگیل به صورت معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (05/0>p). در مقایسه درون گروهی، در گروه پماد روغن نارگیل تفاوت نیاز به زور زدن هنگام دفع و دفع مدفوع سفت و سخت برحسب روز سنجش، تفاوت معنی داری داشت (001/0>p)، در حالی که در گروه کنترل تفاوت نیاز به زور زدن هنگام دفع و دفع مدفوع سفت و سخت برحسب روز سنجش معنادار نبود (05/0>p). در بررسی درون گروهی، اجابت مزاج کمتر از 3-2 بار در هفته اگرچه از لحاظ بالینی در گروه پماد روغن نارگیل با کاهش همراه بود، اما این کاهش از نظر آماری معنی دار نبود (050/0=p).

    نتیجه گیری

    پماد روغن نارگیل بر بهبود علایم یبوست در زنان باردار مبتلا به همورویید موثر است، لذااستفاده از آن در این افراد پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: بارداری, روغن نارگیل, هموروئید, یبوست
    Elahe Jesmani, Samira Ebrahimzadeh Zagami *, Seyed Reza Mazloum, Hassan Rakhshandeh
    Introduction

    Constipation is one of the most common digestive problems in pregnant women which is commonly associated with hemorrhoids. Patients' non-compliance with lifestyle modification recommendations leads to failure of treatment with this method. Although therapeutic properties of coconut oil on constipation are discussed, but its scientific documentation has not been reported; therefore, this study was performed with aim to determine the effect of coconut oil ointment on the symptoms of constipation in pregnant women with hemorrhoids.

    Methods

    This randomized clinical trial study was performed on 60 pregnant women who referred to Mashhad Comprehensive Health Service Centers in 2018-2019. Eligible individuals were divided into two groups. The control group received only lifestyle modification recommendations, while the intervention group in addition to these recommendations used an applicator of coconut oil ointment twice a day for two weeks. The improvement of constipation symptoms including need for straining during defecation, hard stools and defecation less than 2 to 3 times a week was assessed using the Constipation Questionnaire in Pregnancy. Data were analyzed using SPSS software (version 16) and Chi-square, Fisher exact and Cochran tests. P< 0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The frequency of need for straining during defecation on the fourteenth day after the intervention in pregnant women in the coconut oil ointment group was significantly lower than the control group (p <0.05). In the intragroup comparison, it was found that in the group of coconut oil ointment, the difference in the need for straining during defecation and hard stools according to the day of measurement was significantly different (P <0.001), while in the control group, the difference in the need for straining during defecation and hard stools according to the day of measurement was not significant (p <0.05). In the intragroup comparison, defecation less than 2 to 3 times a week, although clinically was associated with a decrease in the coconut oil ointment group, but this decrease was not statistically significant (p=0.050).

    Conclusion

    Coconut oil ointment is effective in improving the symptoms of constipation in pregnant women with hemorrhoids, so its use is recommended in these people.

    Keywords: Constipation, Coconut oil, Hemorrhoids, pregnancy
  • مریم امین، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*

    زنان با توجه به عوارض و خطرات داروهای شیمیایی، در دوره بارداری و پس از زایمان مایل به استفاده از طب مکمل و گیاهی هستند. به این دلیل توجه محققین به طور قابل توجهی بر روی گیاهان دارویی معطوف شده است. مطالعه حاضر باهدف مروری بر اثرات گل مغربی در بارداری و پس از زایمان انجام شد. در این مطالعه مرور سیستماتیک، تمامی مقالات به زبان فارسی و انگلیسی موجود در پایگاه های اطلاعاتی SID، Magiran، Google scholar، Science Direct، Scopus، PubMed با استفاده از کلمات کلیدی فارسی گل مغربی، بارداری، پس از زایمان و کلمات کلیدی انگلیسی evening primrose، obstetrics، onagracea،postpartum تا سال 2021 جستجو شدند. کیفیت مقالات واردشده به این مرور سیستماتیک با استفاده از مقیاس جداد بررسی شد و تعداد 8 مقاله مورد ارزیابی قرار گرفتند، که 5 مطالعه در ارتباط با آمادگی سرویکس، 1 مطالعه در ارتباط با دیابت و 2 مطالعه در ارتباط اندوه پس از زایمان، نمره 3 و بیشتر گرفتند و سایر مطالعات حذف شدند. یافته ها نشان داد که استفاده از گل مغربی در بهبود پروفیل لیپیدی دیابت حاملگی و طول مدت اندوه پس از زایمان اثرات معنا داری دارد و در ارتباط با آمادگی سرویکس، نتایج متناقضی حاصل شد. مطالعاتی که در رابطه با دیابت بارداری و اندوه پس از زایمان صورت گرفت، نتایج مثبتی را در بهبود روند درمان و عوارض این بیماری ها نشان داد، لکن با توجه به مطالعات کم و نتایج متناقضی که در ارتباط با تاثیر گل مغربی در بارداری و پس از زایمان وجود دارد، مطالعات بیشتر در این حوزه ضروری هست.

    کلید واژگان: گل مغربی, بارداری, پس از زایمان
    Maryam Amin, Samira Ebrahimzadeh Zagami*

    Due to the side effects and risks of chemical drugs, women are willing to use complementary and herbal medicine during pregnancy and after childbirth. Because of this, researchers have focused significantly on medicinal plants. The aim of this study was to review the effects of evening primrose in pregnancy and postpartum. In this systematic review study, all articles in Persian and English available in SID, Magiran, Google Scholar, Science Direct, Scopus, PubMed databases using Persian keywords Maghrib, pregnancy, and postpartum and English keywords evening primrose, obstetrics, onagraceae, postpartum until 2021 were retrieved. The quality of the articles included in this systematic review was evaluated using the Jadad scale and 8 articles were evaluated.  In this study, 5 studies related to cervical readiness, 1 study related to diabetes, and 2 studies related to postpartum grief scored 3 and more and other studies were excluded. The results showed that the use of evening primrose had a significant effect on improving the lipid profile of gestational diabetes and the duration of postpartum grief and in relation to cervical readiness, contradictory results were obtained. Due to the small number of studies and conflicting results related to the effect of evening primrose in pregnancy and postpartum, further studies in this area are necessary.

    Keywords: Evening primrose, pregnancy, postpartum
  • نسرین زحمتکش رخی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی *، جمشید جمالی، علی تقی پور

    مقدمه:

      رفتارهای پرخطر، یکی از مهم ترین چالش های بهداشتی و روانی- اجتماعی است که بیشتر کشورهای جهان به نوعی با آن درگیر هستند. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه ی ارزیابی رفتارهای پرخطر جوانان (Youth risk behavior survey Questionnaires 2019 یا YRBS 2019) برای جمعیت جوانان ایرانی بود.

    روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی و از نوع مقطعی بود که جامعه ی آماری آن را دانشجویان سال تحصیلی 400-1399 در شهر مشهد تشکیل می دادند. شرکت کنندگان 400 دانشجوی واجد شرایط ورود به مطالعه بودند که به شیوه ی تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. پس از ترجمه ی پرسش نامه با استفاده از روش ترجمه- باز ترجمه، روایی محتوا با استفاده از ضریب نسبی روایی محتوا (Content validity ratio یا CVR) و شاخص روایی محتوا (Content validity index یا CVI)، روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی، پایایی با استفاده از ضریب همبستگی درون خوشه ای و سازگاری درونی با استفاده از Cronbach's alpha ارزیابی گردید.

    یافته ها

    میانگین سنی دانشجویان 36/2 ± 54/23 سال بود. شاخص های مربوط به روایی محتوایی و صوری 40 گویه مورد تایید قرار گرفت. تحلیل عاملی تاییدی ساختار 6 عامل و مجموع 25 سوال را مورد تایید قرار داد. مقدار Cronbach's alpha در کلیه ی حیطه ها در مجموع بیشتر از 7/0 مورد تایید قرار گرفت. ضریب همبستگی درون خوشه ای (007/0 = P، 735/0 = Intraclass correlation coefficient یا ICC) بود که بیانگر پایا بودن پرسش نامه است.

    نتیجه گیری

    پرسش نامه ی فرم کوتاه ارزیابی رفتارهای پرخطر جوانان، ویژگی های روان سنجی لازم را دارد. در این پژوهش، 6 عامل استخراج شده در پرسش نامه (YRBS) با عوامل استخراج شده در نسخه ی اصلی منطبق بود. بنابراین، پیشنهاد می شود از این ابزار برای تشخیص رفتارهای پرخطر در جوانان استفاده شود.

    کلید واژگان: تکرارپذیری نتایج, رفتارهای پرخطر, جوانان, مطالعات و پرسشنامه ها, ارزیابی متغیرهای روانی
    Nasrin Zahmatkesh Rokhi, Samira Ebrahimzadeh Zagami*, Jamshid Jamali, Ali Taghipour
    Background

    High-risk behaviors are of the most important health and psychological and social challenges that most countries in the world are involved with in some way. The purpose of this study was to evaluate the psychometric properties of the Youth Risk Behavior Assessment Questionnaire (YRBS 2019) for the Iranian youth population.

    Methods

    This was a descriptive-analytical cross-sectional study in which the statistical population consisted of university students in Mashhad City, Iran, in the academic year of 2020-2021. Participants were 400 eligible students who were selected using stratified random sampling method. After translating the questionnaire using translation-retranslation method, content validity was assessed using relative content validity coefficient (CVR) and content validity index (CVI), construct validity using factor analysis, reliability using intra-cluster correlation coefficient, and internal consistency was assessed using Cronbach's alpha.

    Findings

    The mean age of students was 23.54 ± 2.36 years. Indices related to content and face validity of 40 items were confirmed. Confirmatory factor analysis confirmed the structure of 6 factors, and the total of 25 questions. Cronbach's alpha value was confirmed in all domains and in total, more than 0.7 for all. The intra-cluster correlation coefficient (ICC) was 0.735 (P = 0.007) which indicated the reliability of the questionnaire. 

    Conclusion

    The YRBS short form questionnaire had the necessary psychometric properties for assessing high-risk behaviors of young people. In this study, 6 factors extracted in YRBS questionnaire were consistent with the factors extracted in the original version; therefore, it is suggested to use this tool to detect high-risk behaviors in young people. 

    Keywords: Reproducibility of results, Dangerous behaviors, Youth, Surveys, questionnaires, Psychometrics
  • مهدیه ابراهیم زاده، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*، معصومه کردی، محمدتقی شاکری، سید احمد امامی، فریده اخلاقی
    مقدمه

    دیابت باردای، شایع ترین عارضه طبی در بارداری است. از آنجایی که پروبیوتیک ها، میکروارگانیسم های زنده هستند که با اثر بر روی فلور میکروبی روده باعث تاثیر بر متابولیسم گلوکز می شوند، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر کپسول پروبیوتیک بر پیشگیری از دیابت بارداری در زنان پره دیابتیک پرخطر انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور در سال 1397 بر روی 255 زن باردار پره دیابتیک پرخطر واجد شرایط در مراکز بهداشتی درمانی تحت پوشش مرکز بهداشت شماره 2 مشهد انجام شد. در گروه پروبیوتیک و گروه دارونما علاوه بر مراقبت معمول، به ترتیب روزانه یک عدد کپسول پروبیوتیک و دارونما از 16-14 هفته بارداری به مدت 12 هفته تجویز شد. تست تحمل گلوکز (OGTT) در هفته 28-26 بارداری انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات فردی- مامایی، چک لیست آزمایشات غربالگری دیابت بارداری، چک لیست مصرف دارو، فرم معاینه و فرم رضایت مندی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون های آماری کای دو، کراسکال والیس، آنالیز واریانس یک طرفه و من ویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    در گروه کپسول پروبیوتیک 21 نفر (3/26%)، در گروه دارونما 49 نفر (8/59%) و در گروه کنترل 55 نفر (1/67%) مبتلا به دیابت بارداری شدند (001/0<p). دیابت بارداری در گروه مداخله کمتر از گروه دارونما و کنترل بود. بر اساس نتایج آزمون کای دو پیرسون در مقایسه دوبه دوی گروه ها، دیابت بارداری بین گروه پروبیوتیک با دارونما (001/0<p) و گروه پروبیوتیک با کنترل (001/0<p) اختلاف آماری معنی داری داشت. دیابت بارداری در گروه مداخله کمتر از گروه دارونما و کنترل بود (05/0>p).

    نتیجه گیری

    مصرف کپسول پروبیوتیک را می توان به زنان باردار پرخطر از نظر ابتلاء به دیابت بارداری پیشنهاد داد.

    کلید واژگان: پروبیوتیک, پره دیابت, پیشگیری, دیابت بارداری
    Mahdieh Ebrahimzadeh, Samira Ebrahimzadeh Zagami *, Masoumeh Kordi, Mohmmad Taghi Shakeri, Seyed Ahmad Emami, Farideh Akhlaghi
    Introduction

    Gestational diabetes is the most common medical condition in pregnancy. Since probiotics are viable microorganisms which have beneficial effects on microbial flora of the intestine, they affect glucose metabolism. Therefore, this study was performed with aim to determine the effect of probiotic capsule on the prevention of gestational diabetes in high risk pre-diabetes pregnant women.

    Methods

    This double-blind clinical trial study was performed on 255 high risk pre-diabetic pregnant women in health centers covered by health center No.2 of Mashhad in 2018. In the probiotic group and the placebo group, in addition to routine care, one probiotic capsule and placebo were daily prescribed respectively from 14-16 weeks of gestation for 12 weeks. Then, glucose tolerance test (OGTT) was performed at week 26-28. The research tools included demographic and midwifery information form, checklist of pregnancy diabetes screening tests, drug use checklist, examination form and satisfaction form. Data were analyzed using SPSS software (version 22), and Chi-square, One-way ANOVA, Kruskal – Wallis and Mann-Whitney tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    21 patients (26.3%) in the probiotic group, 49 (59.8%) in the placebo group, and 55 (67.1%) in the control group had gestational diabetes (P<0.001). Gestational diabetes in the intervention group was significantly less than the placebo and control group. The results of the Chi-square Pearson test for two by two comparison of the groups showed significant difference in gestational diabetes mellitus between probiotic group with placebo (P <0.001) and probiotic group with control (P <0.001). Gestational diabetes in the intervention group in significance level of lower than 5% was lower than the placebo and control group.

    Conclusion

    The use of probiotic capsules can be recommended to high risk pregnant women in preventing gestational diabetes.

    Keywords: Gestational diabetes, Prediabetic, Prevention, Probiotic
  • الهه جسمانی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*، معصومه کردی
    مقدمه

    همورویید از شایع ترین مشکلات دوران بارداری به ویژه در سه ماهه دوم و سوم می باشد. در صورت عدم درمان به موقع و پیگیری مناسب، این مشکل تبدیل به یک بیماری مزمن می شود که می تواند اثرات زیانباری را به فرد، خانواده و جامعه تحمیل نماید. با توجه به شیوع بالای این مشکل در جمعیت زنان باردار و عدم پرداختن به مرور روش های نوین حمایتی، بالاخص دارویی و تهاجمی در طی 12 سال گذشته، مطالعه حاضر با هدف مرور انواع روش های درمان غیر دارویی و دارویی همورویید در بارداری و میزان اثربخشی آنها انجام شد.

    روش کار

    در مطالعه حاضر جهت دست یابی به هدف مطالعه، پایگاه های اطلاعاتی PubMed، Scopus،ProQuest ، Google Scholar، Science Direct، SID و Magiran با استفاده از کلید واژه های انگلیسیHemorrhoid ، Haemorrhoids، pregnancy، Pregnant، Medical Treatment، Conservative، Life style، Diet، Nutrition، Surgery، Hemorrhoidectomy و کلید واژه های فارسی همورویید، همورویید، بواسیر، بارداری، درمان، محافظه کارانه، سبک زندگی، رژیم غذایی و جراحی به صورت منفرد و ترکیبی، از بازه زمانی تحت پوشش این پایگاه ها تا اکتبر سال 2019، مورد جستجوی الکترونیکی قرار گرفتند.

    یافته ها

    جهت درمان همورویید در دوران بارداری روش های مختلفی وجود دارد، اما کارایی بسیاری از این روش ها برگرفته از نتایج مطالعات بالینی بر روی جمعیت عمومی مبتلایان به این بیماری می باشد، بنابراین با توجه به عدم وجود مطالعات بالینی کافی و قدرتمند در زمینه کاربرد برخی از روش ها و ممنوعیت یا احتیاط استفاده از برخی روش های دیگر در دوران بارداری،تصمیم گیری در زمینه انتخاب روش درمانی، بسته به شرایط هر بیمار و توجه به معیارهایی از قبیل: سن بارداری، شدت و میزان پایداری علایم و همچنین رعایت سلسله مراتب درمان از روش های حمایتی و غیر تهاجمی به سمت روش های تهاجمی دارد.

    نتیجه گیری

    روش های مختلفی برای درمان همورویید وجود دارد، اما مطالعات کافی و قدرتمند جهت تایید کارایی و ایمنی بسیاری از این روش ها بر روی جمعیت اختصاصی زنان باردار محدود است.

    کلید واژگان: بارداری, درمان, هموروئید
    Elahe Jesmani, Samira Ebrahimzadeh Zagami *, Masoumeh Kordi
    Introduction

    Hemorrhoid is one of the most common problems in pregnancy, especially in the second and third trimesters. In the absence of timely treatment and proper follow-up, the problem leads to a chronic disease that can impose harmful effects on the individual, the family and the society. Considering the high prevalence of this problem among pregnant women and failure to review the new advocacy, especially pharmacological and aggressive methods over the past 12 years, this study was performed with to review a variety of non-pharmacological and pharmacological treatments of hemorrhoids in pregnancy and their effectiveness.

    Methods

    To achieve the aim of the study, databases of PubMed, Scopus, ProQuest, Google Scholar, Science Direct, SID and Magiran were searched using English keywords of Hemorrhoid, Haemorrhoid, pregnancy, Pregnant, Medical Treatment, Conservative, Life style, Diet, Nutrition, Surgery, Hemorrhoidectomy and their Persian keywords were searched individually and in combination, from the timeframe covered until October 2019.

    Results

    There are several methods to treat hemorrhoids during pregnancy, but many of these methods are based on the results of clinical trials on the general population of patients with this condition, so, due to the lack of sufficient and powerful clinical studies on the application of some methods and the prohibition or caution of using some other methods during pregnancy, deciding about the choice of treatment depends on the condition of each patient and considering the criteria such as: gestational age, the severity and degree of sustainability of symptoms as well observing the hierarchy of treatment from conservative and non-invasive approach toward aggressive methods.

    Conclusion

    There are various methods for the treatment of hemorrhoids, but sufficient and robust studies to confirm the efficacy and safety of these methods to the specific population of pregnant women are limited.

    Keywords: Hemorrhoids, pregnancy, Treatment
  • الهه جسمانی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی*، معصومه کردی، حسن رخشنده، سیدرضا مظلوم، نیره قمیان
    مقدمه

    هموروئید، از شایع ترین مشکلات دوران بارداری می باشد. توصیه های اصلاح سبک زندگی با عدم تبعیت بیماران همراه است. خواص درمانی احتمالی روغن نارگیل بر هموروئید مطرح شده، اما شواهد علمی آن گزارش نشده است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر پماد روغن نارگیل بر علائم هموروئید در زنان باردار انجام شد.

    روش کار

     این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 98-1397 بر روی 60 زن باردار مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت مشهد انجام شد. واحدهای پژوهش به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه مداخله پماد روغن نارگیل 2 هفته و روزی 2 بار، یک اپلیکاتور استفاده گردید، ضمن اینکه به این گروه توصیه های اصلاح سبک زندگی داده شد. گروه کنترل فقط توصیه های اصلاح سبک زندگی را بر اساس دستورالعمل کشوری دریافت کردند. سنجش بهبود علائم هموروئید در روزهای اول، هفتم و چهاردهم با استفاده از مقیاس دیداری (درد، بیرون زدگی، خارش و نمره کل علائم هموروئید) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های من ویتنی، تی مستقل و فریدمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین نمره درد، بیرون زدگی، خارش و نمره کلی علائم هموروئید در گروه پماد روغن نارگیل با کاهش قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل همراه بود (05/0>p). در بررسی درون گروهی، در گروه پماد روغن نارگیل، نمره درد بر حسب روز سنجش، تفاوت معنی داری داشت (001/0>p)، اما در گروه کنترل این تفاوت معنی دار نبود (050/0=p).

    نتیجه گیری

     پماد روغن نارگیل بر بهبود علائم هموروئید موثر است، لذااستفاده از آن در زنان باردار مبتلا به هموروئید درجه 1 و 2 پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: بارداری, روغن نارگیل, هموروئید
    Elahe Jesmani, Samira Ebrahimzadeh Zagami *, Masoumeh Kordi, Hassan Rakhshandeh, Seyed Reza Mazloom, Nayereh Ghomian
    Introduction

    Hemorrhoids is one of the most common problems during pregnancy. Lifestyle modification recommendations are associated with patients' noncompliance. The potential therapeutic properties of coconut oil on hemorrhoids have been suggested, but its scientific evidence has not been reported, therefore this study was performed with aim to determine the effect of coconut oil ointment on hemorrhoids symptoms in pregnant women.

    Methods

    This randomized clinical trial was performed on 60 pregnant women referred to comprehensive health services centers in Mashhad in 2018-2019. The subjects were randomly divided into intervention and control groups. In the intervention group, one applicator of coconut oil ointment was applied twice a day for two weeks; they also received lifestyle modification recommendations. The control group only received lifestyle modification recommendations based on national guidelines. The improvement of hemorrhoids symptoms was measured on the first, seventh and fourteenth days using Visual Analog Scale (pain, prolapse, itching and overall score of hemorrhoid symptom). Data were analyzed using SPSS software (version 16) and Mann-Whitney, Independent T and Friedman tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The mean score of pain, prolapse, itching and overall score of hemorrhoid symptoms in coconut oil ointment group significantly decreased compared to the control group (p<0.05). In the intra-group evaluation, in the coconut oil ointment group, the pain score measured by day was significantly different (p<0.001) but in control group this difference was not significant (p=0.050).

    Conclusion

    Coconut oil ointment is effective in improving the hemorrhoids symptoms, therefore it is recommended for pregnant women with hemorrhoids grade 1 and 2.

    Keywords: Coconut oil, Hemorrhoids, pregnancy
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، ناهید گلمکانی، سیدجواد اصیلی، علی ناصری، زهرا محبی دهنوی، زهرا کمالی، آلا صابرمحمد*
    مقدمه

    حدود 75 درصد زنان در طی عمر خود حداقل یک بار به کاندیدیاز ولوواژینال مبتلا می شوند. کلوتریمازول داروی ضدقارچی است که در کنار خاصیت درمانی دارای عوارضی می باشد و درصد زیادی از زنان تمایل به استفاده از درمان های طبیعی گیاهی دارند. یکی از درمان های گیاهی استفاده از گیاه درمنه است که دارای فعالیت ضد قارچی می باشد.

    هدف

    این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر کرم مهبلی درمنه و کلوتریمازول بر عفونت کاندیدایی مهبل بر روی زنان غیرباردار انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی سه سوکور، بر روی 72 زن غیرباردار در شهر مشهد طی سالهای 1396- 1395 انجام شد. واحدهای پژوهش بعد از تایید ابتلا به عفونت کاندیدایی و رضایت کتبی، با تخصیص تصادفی به دو گروه (دریافت کننده کرم مهبلی درمنه و دریافت کننده کرم مهبلی کلوتریمازول) تقسیم شده و به مدت هفت شب تحت درمان قرار گرفتند. پس از اتمام درمان و تکمیل پرسشنامه ها، داده ها با نرم افزار SPSS (نسخه 24) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    بعد از درمان نمره نشانه های کاندیدایی مهبل در افراد مورد مطالعه در گروه درمنه و کلوتریمازول بر اساس آزمون من ویتنی معنی دار نبود (518/0=P). آزمون ویلکاکسون نشان داد کاهش نمره نشانه های عفونت کاندیدایی مهبل قبل و بعد از درمان در هر دو گروه درمنه (001/0P<) و کلوتریمازول (001/0P<) معنی دار بود.

    نتیجه گیری

     با توجه به اثرگذاری مشابه درمنه و کلوتریمازول می توان درمنه را به عنوان درمان جایگزین در عفونت کاندیدایی مهبل به دلیل عوارض جانبی کمتر استفاده نمود.

    کلید واژگان: درمنه, زنان, سن باروری, عفونت, کاندیدیا, کلوتریمازول
    S Ebrahimzadeh Zgemi, N Golmakani, MJ Asili, A Naseri, Z Mohebbi Dehnavi, Z Kamali, A Saber Mohammad*
    Background

    About 75% of women experience at least one vulvovaginal candidiasis during their life. Clotrimazole is an antifungal drug that has side effects along with its therapeutic properties. For this reason, a large percentage of women tend to use natural herbal treatments. Artemisia is an anti-fungal activity.

    Objective

    The aim of this study was to compare the effect of Artemisia vulgaris and Clotrimazole on vaginal candida infection on non pregnant women in fertility ages.

    Methods

    This study is a triple blind clinical trial performed on 72 non-pregnant women in Mashhad in 2016-2017 years. The research units were divided into two groups (receiving Artemisia Vaginal Cream and receiving Clotrimazole Vaginal Cream). After confirmation of candidacy and having consent for participation, by random allocation and treated for seven nights. After the treatment, the data was analyzed using SPSS software (version 24).

    Results

    After treatment, the score for candidate vaginal symptoms was not significant in Artemisia and Clotrimazole group based on Mann-Whitney test (P = 0.518). The Wilcoxon test showed a significant reduction in the symptoms of vaginal candida infection before and after treatment in both groups of Artemisia (P <0.001) and clotrimazole (P <0.001).

    Conclusion

    Due to the similar effects of Artemisia and Cholitrimazole, Artemisia can be used as an alternative treatment for vaginal candidiasis due to less side effects.

    Keywords: Artemisia, Candidiasis, Clotrimazole, Fertility age, Infection, Women
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، رباب لطیف نژاد رودسری *، رکسانا جان قربان، سید مجتبی موسوی بزاز، ملیحه امیریان
    مقدمه

    ناباروری به عنوان یکی از مشکلات عمده ی پزشکی در دنیای امروز شناخته شده است و ورود به درمان ناباروری، فرایندی پیچیده، زمان بر و استرس زا می باشد و ممکن است منجر به عدم موفقیت درمان گردد. پی گیری بیماران بعد از درمان ناموفق، شناخت نیازها، خواسته های آنان و ارایه ی خدمات بهداشتی در جهت ارتقای سلامت آنان، ضروری به نظر می رسد. از این رو، مرور سیستماتیک حاضر با هدف بررسی نیازها و خواسته های زوجین نابارور بعد از درمان ناموفق با روش های کمک باروری انجام شد.

    روش ها

     در این مرور سیستماتیک، جستجوی مقالات بدون محدودیت زمانی در پایگاه های اطلاعاتی PubMed، Scopus، The Cochrane Library، PsycINFO، Web of Science و همچنین، موتور جستجوی Google Scholar و پایگاه های ایرانی Magiran، Scientific Information Database (SID)، Clinical key Iranpsych و Iranmedex انجام شد. واژگان کلیدی شامل درمان ناباروری، روش های کمک باروری، نیاز، انتظارات، درمان ناموفق و معادل انگلیسی این کلمات یا عبارات بود. مقالات مرتبط در پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی و فارسی شناسایی شدند. این مقالات، به طور مستقل توسط دو پژوهشگر ارزیابی شد و موارد تناقض، با نویسنده ی سوم مورد بحث قرار می گرفت.

    یافته ها

     در نهایت، 24 مطالعه (16 مطالعه ی مقطعی و 8 مطالعه ی هم گروهی) واجد شرایط که بین سال های 2019-1980 انجام گرفته بود، وارد مطالعه شدند. نیازهای بیماران نابارور در این مطالعات، مشتمل بر نیازهای آموزشی- اطلاعاتی، نیاز به مشاوره ی روان شناختی، نیازهای حمایتی، نیاز به آموزش راهبردهای مدیریت استرس، نیاز به مشاوره ی زناشویی، نیازهای ویژه ی مردان و نیاز به رعایت احترام و همدلی توسط پرسنل درمانی بود.

    نتیجه گیری

     نیازهای زوجین نابارور، شامل طیف وسیعی از نیازهای آموزشی، روان شناختی، حمایتی و نیازهای مشاوره ای و نیز نیازهای ویژه ی مردان بود. شناسایی نیازهای این گروه آسیب پذیر، می تواند به سیاست گذاران و برنامه ریزان در طراحی و اجرای خدمات مشاوره ای در درمانگاه های ناباروری کمک کند؛ به گونه ای که کیفیت خدمات بهداشتی در این درمانگاه ها اصلاح شود و نیازهای زوجین نابارور تامین گردد.

    کلید واژگان: ناباروری, نیازها, درمان ناموفق, روش های کمک باروری, مرور سیستماتیک
    Samira Ebrahimzadeh Zagami, Robab Latifnejad Roudsari *, Roksana Janghorban, Seyed Mojtaba Mousavi Bazaz, Maliheh Amirian
    Background

    Infertility is recognized as one of the major medical problems in the world. Infertility treatment is a complex, long, and stressful process, and may lead to unsuccessful treatment. It seems necessary to follow up the patients after unsuccessful treatment, to identify their needs and desires, and to provide health services for their health promotion. Therefore, this systematic review was conducted to investigate the needs and preferences of infertile couples after unsuccessful treatment with assisted reproductive technologies (ARTs).

    Methods

    In this systematic review, searching was performed without time restrictions in PubMed, Scopus, the Cochrane Library, PsycINFO, Web of Science databeses, as well as Google Scholar search engine, and Iranian databases including Magiran, Scientific Information Database (SID), Iranpsych, Clinical key, and Iranmedex. Keywords included infertility treatment, assisted reproductive techniques, needs, expectations, unsuccessful treatmen,t and their equivalent words. The relevant articles were retrieved from English and Persian databases. The articles were independently evaluated by two researchers, and disagreements were discussed with the third author.

    Findings

    24 eligible studies (16 cross-sectional and 8 cohort studies), published between the years 1980 and 2019, were included in the study. The needs expressed by infertile patients in these studies includes educational-informational needs, the need to psychological counseling, supportive needs, men's special needs, the need to strategies for stress management, the need for couples counseling, and the need for receiving respect and empathy from health care staff.

    Conclusion

    Infertile couples' needs included a wide spectrum of needs including educational, psychological, supportive, and counseling needs as well as men's special needs. Recognition of this vulnerable group’s needs can help policymakers and programmers to plan and implement counseling services in fertility clinics. In such a way, the quality of health services in these clinics would be improved and infertile couples' needs would be met.

    Keywords: Infertility, Needs, Treatment failure, Assisted reproductive techniques, Systematic review
  • ناهید گلمکانی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، حبیب الله اسماعیلی، عطیه وطن چی، مریم کبیریان*
    مقدمه
    موفقیت روش های کمک باروری نقش مهمی در کیفیت زندگی زوجین نابارور دارد و حالت های رفتاری منفی ناباروری را کاهش می دهد.
    هدف
    این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین تطابق روانشناختی و استراتژی های سازگاری با موفقیت روش های کمک باروری انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه همبستگی بر روی 204 زن مراجعه کننده به مراکز ناباروری میلاد مشهد طی سال های 2015-2016 انجام شد. ابزار تحقیق شامل مقیاس سازگاری باروری و مهارت های تطابق با ناباروری است. نتیجه مثبت دو آزمایش بارداری در عرض 48 ساعت به عنوان موفقیت روش های کمک باروری در نظر گرفته شده است.
    نتایج
    میانگین و انحراف معیار نمره سازگاری در گروه با موفقیت درمان (8/2±34/3) نسبت به گروه شکست درمان (8/8±33/6) بیشتر بود، اما اختلاف از لحاظ آماری معنی دار نبود (0/381p= ) همچنین تفاوت معنی داری بین گروه های مطالعه در میانه و دامنه میان چارکی مهارت های تطابق وجود نداشت. (13) 81 در مقابل 79/5 (12/25)، (0/369p= ) بر اساس مدل رگرسیون لجستیک به ازای هر یک عدد افزایش جنین منتقل شده، احتمال بارداری 1/3 برابر افزایش و هر واحد افزایش سطح FSH احتمال موفقیت ART 18% کاهش می یابد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که بین راهکارهای سازگاری و تطابق روانی زنان نابارور با موفقیت روش های کمک باروری ارتباطی وجود ندارد. با این حال، تعداد جنین منتقل شده و میزان FSH روز سوم قاعدگی را می توان به عنوان عوامل موثر بر موفقیت ART معرفی کرد.
    کلید واژگان: ناباروری, سازگاری روانشناختی, مهارت های تطابق, روش های کمک باروری
    Nahid Golmakani, Samira Ebrahimzadeh Zagami, Habibollah Esmaily, Atiyeh Vatanchi, Maryam Kabirian*
    Background
    The success of assisted reproductive techniques plays a very important role in the quality of life of infertile couples and decreases the negative behavior states of infertility.
    Objective
    This study aimed at determining the relationship between psychological coping and adjustment strategies with the success of assisted   reproductive technology (ART).
    Materials and Methods
    This correlational study was conducted on 204 women visiting Milad Infertility Center in Mashhad during 2015-2016. The research instruments included Fertility Adjustment Scale and Infertility Coping Strategies Scale. The positive result of two pregnancy tests within 48 hours was considered as the success of ART.
    Results
    The mean and standard division score of adjustment in the group achieved treatment success (34.3±8.2) exceeded the group failed (33.6±8.8), the difference was not statistically significant (p= 0.381). Also, there was no significant difference between groups in the median and interquartile range of total coping strategies 81 (13) vs. 79.5 (12.25), (p= 0.369). Based on the logistic regression model for one increased transferred embryo, the chance of getting pregnant is 1.3 times, and for each unit increase in FSH level, the chance of ART success decreases 18%.
    Conclusion
    The results of this study showed that there is no relationship between psychological coping and adjustment strategies with ART success. However, the number of transferred fetus and tirthday FSH are introduced as factors that are related to the success of ART.
    Keywords: Infertility, Psychological adjustment, Coping skills, (ART)
  • ناهید گلمکانی، مریم پورشیرازی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، حبیب الله اسماعیلی، فاطمه تارا
    مقدمه
    ارزیابی پیشرفت زایمان، یکی از جنبه های کلیدی مراقبت زنان در طی لیبر است. تن سنجی یکی از شاخه های انسان شناسی است که اندازه گیری بخش های مختلف بدن انسان را در بر می گیرد و مطالعات بسیاری، ارتباط بین شاخص های تن سنجی را با اختلالات لیبر سنجیده اند. از رایج ترین آن ها، اندکس کورمیک است که به صورت «100× (قد/ قد نشسته)» مشخص می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط اندکس کورمیک با پیشرفت زایمان انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه همبستگی در سال 94-1393 بر روی 151 زن باردار نخست زا و شکم دوم مراجعه کننده به بیمارستان ام البنین (س) مشهد انجام شد. ابتدا در اتساع 5-3 سانتی متر دهانه رحم، قد ایستاده و نشسته اندازه گیری شد، سپس معاینه مهبلی جهت بررسی اتساع دهانه رحم و نزول سرجنین هر یک ساعت تا زمان زایمان انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آماری تی مستقل، ضریب همبستگی اسپیرمن، آنالیز اندازه های تکراری و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در این مطالعه میانگین اندکس کورمیک 62/2±84/51، میانگین طول فاز فعال مرحله اول زایمان 62/192±83/268 دقیقه و میانگین طول مرحله دوم زایمان 88/34±54/35 دقیقه بود. تفاوت معنی داری بین مقادیر اندکس کورمیک در دو گروه پیشرفت طبیعی و غیرطبیعی در فاز فعال مرحله اول وجود نداشت (65/0=p). اما بین اندکس کورمیک و طول مرحله دوم زایمان همبستگی مثبتی وجود داشت (02/0=p، 19/0=rs). همچنین ارتباط اندکس کورمیک با جایگاه سر جنین تا ساعت ششم به لحاظ آماری معنی دار بود (05/0>p).
    نتیجه گیری
    ارتباطی بین اندکس کورمیک و پیشرفت زایمان در فاز فعال مرحله اول زایمان وجود ندارد، اما بین اندکس کورمیک و طول مرحله دوم زایمان و نزول سرجنین ارتباط وجود دارد؛ به طوری که هر چه اندازه بالاتنه فرد بلندتر باشد (اندکس کورمیک بیشتر باشد)، مرحله دوم طولانی تر می شود. لذا می توان نحوه پیشرفت زایمان را در فاز نهفته و یا اوایل فاز فعال زایمان، بر اساس اندکس کورمیک ارزیابی کرد.
    کلید واژگان: اتساع دهانه رحم, تن سنجی, زایمان, قد
    Nahid Golmakani, Maryam Pourshirazi, Samira Ebrahimzadeh Zagami, Habibollah Esmaeili, Fatemeh Tara
    Introduction
    Labor progress assessment is one of the key factors of maternal care during labor. Anthropometry is one of the branches of anthropology which includes the measurement of different parts of human body. Many studies have assessed the relationship between anthropometric indices and labor disorders. One of these common indices is Cormic Index which defines as: "(sitting height/standing height) × 100". This study was performed with aim to determine the relationship between Cormic Index and labor progress.
    Methods
    This correlation study was performed on 151 nulliparous G2 pregnant women referred to Mashhad Omolbanin hospital during 2014-2015. Standing and sitting heights were measured at cervical dilatation of 3-5 cm. Then, vaginal examinations were done hourly to assess cervical dilatation and fetal head descent up to delivery time. Data were analyzed using SPSS software (version 16), and Independent t-test, Spearman correlation coefficient test, repeated measures analysis, and Chi-square test. P
    Results
    The mean Cormic Index was 51.84±2.62 and mean duration of the active phase of labor first stage was 268.83±192.62 min and mean duration of labor second stage was 35.54±34.88 min. There was no significant difference between Cormic Index in two groups of normal and abnormal labor progress in the active phase of labor first stage (P = 0.65). However, there was a positive correlation between Cormic Index and the duration of labor second stage (rs=0.19, P= 0.02). Moreover, the relationship between Cormic Index and fetal head status untill sixth hour was statistically significant (P<0.05).
    Conclusion
    There is no relationship between Cormic Index and labor progress in the active phase of labor first stage. However, there is a relationship between Cormic Index and duration of labor second stage and fetal head descent, so that whatever the trunk is taller (the higher Cormic Index), labor second stage will be longer. Therefore, the labor progress in the latent phase or at the beginning of active phase of labor can be assessed based on Cormic Index.
    Keywords: Anthropometry, Cervical dilatation, Height, Labor
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، ناهید گلمکانی، سلمه دادگر
    مقدمه
    امروزه مسئله زایمان و کنترل مناسب آن، امر بسیار مهمی است زیرا حدود 50% سزارین های انجام شده به دلیل پیشرفت غیرطبیعی در مرحله اول زایمان می باشد. در مامایی مدرن به طور وسیعی از انفوزیون اکسی توسین برای تحریک و تسریع زایمان استفاده می شود. از آنجایی که در عدم تناسب سری- لگنی شکل انقباضات رحم تغییر می کند، مطالعه حاضر با هدف بررسی شکل انقباضات رحمی با تجویز اکسی توسین در فاز فعال مرحله اول زایمان انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه کوهورت، ابتدا وضعیت انقباضات رحمی 100 زن نخست زا با بارداری تک قلو و نمایش قله سر به مدت 30 دقیقه در اتساع 4-3 سانتی متر مانیتور شد. طی لیبر در 53 زن به دلیل عدم پیشرفت لیبر، اکسی توسین تجویز شد. نهایتا در اتساع 10-8 سانتی متری دهانه رحم به مدت 30 دقیقه الگوی انقباضات ثبت شد و نسبت طول زمان برگشت یک انقباض از قله به خط پایه به زمان رسیدن از خط پایه به قله در دو مرحله شروع و انتهای مرحله اول زایمان در دو گروه (با و بدون تجویز اکسی توسین) محاسبه و مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/11) و آزمون آماری تی زوجی، تی مستقل و کای اسکوئر انجام شد. میزان کمتر یا مساوی 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نسبت طول زمان برگشت یک انقباض از قله به خط پایه به زمان رسیدن از خط پایه به قله در ابتدا و انتهای لیبر در دو گروه با و بدون تجویز اکسی توسین به ترتیب 203/0 ± 164/1، 223/0 ±150/1 (687/0=p) و 199/0 ±161/1 و 214/0 ±091/1 بود (059/0=p) که تفاوت مشاهده شده در دو گروه از نظر آماری معنی داری نبود.
    نتیجه گیری
    استفاده از اکسی توسین جهت تقویت انقباضات رحمی شکل انقباضات رحمی را تغییر نمی دهد.
    کلید واژگان: اکسی توسین, شکل انقباضات رحمی, مرحله اول زایمان, نسبت F:R
    Samira Ebrahimzadeh, Nahid Golmakani, Salmeh Dadgar
    Introduction
    About 50% of cesarean sections are performed because of abnormal development of first stage، therefore، delivery and its control is very important nowadays. For induction or augmentation of labor، oxytocin infusion is widely used in modern obstetric. Since the contraction shape varies by cephalo-pelvic disproportion، this study was conducted to evaluate the shape of uterine contractions with oxytocin in the active phase of labor.
    Methods
    In this ‍Cohort study 100 nulliparous women with singleton pregnancy and cephalic presentation was monitored in dilation 3-4 cm for 30 minutes. In order to precede labor، oxytocin was prescribed to 53 women. Finally، the pattern of contractions was recorded in 10-8 cm cervical dilation for 30 minutes. The ratio of spending time of contraction from peak to baseline (F: Fall) and vice versa (R: Rise) in two phases of beginning and end of the first stage of labor in two groups (with and without prescription of Oxytocin) was calculated and compared. Data were analyzed by using SPSS statistical software version 11. 5، paired T-test، independent T-test، and chi-square. P value less than 0. 05 was considered statistically significant.
    Results
    The ratio of F and R was 1. 164±0. 203 and 1. 150±0. 223 at the beginning and the end of labor in oxytocin received group. The F: R ratio was 1. 161±0. 203 and 1. 091±1. 161±0. 214 at the beginning and the end of labor in the other group. No statistically significant difference was observed in the ratio of F and R between with and without oxytocin groups.
    Conclusion
    Using Oxytocin for augmentation of uterine contractions does not change the shape of the uterine contractions.
    Keywords: Fall to Rise ratio, First stage of labor, Oxytocin, Uterine contractions
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، ناهید گلمکانی، سید علیرضا سعادت جو، سلمه دادگر، بهجت باغبانی
    مقدمه
    تلاش جهت کوتاه نمودن طول مدت زایمان، بدون به خطر انداختن مادر و جنین، همواره مورد توجه متخصصین مامایی و مادران بوده است. با توجه به استفاده گسترده از هیوسین و پرومتازین در زایشگاه ها و وجود مطالعات بسیار اندک با نتایج متناقض در زمینه اثربخشی این دو دارو، مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر هیوسین و پرومتازین بر طول بخش فعال مرحله اول زایمان انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور و آینده نگر بر روی 188 زن نخست زا مراجعه کننده به بیمارستان ام البنین (س) مشهد انجام شد. افراد در سه گروه دریافت هیوسین (48 نفر)، دریافت پرومتازین (45 نفر) و شاهد (95 نفر) قرار گرفتند. نمونه گیری به روش تخصیص تصادفی با تزریق 20 میلی گرم هیوسین و 25 میلی گرم پرومتازین عضلانی در اتساع 5-3 سانتی متری دهانه رحم انجام شد. گروه شاهد از هیچگونه دارویی استفاده نکردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آماری تی، کای اسکوئر و ANOVA انجام شد و 05/0>p به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین طول مدت فاز فعال زایمان در گروه پرومتازین (45/3±69/5) کوتاه تر از گروه شاهد (44/3±7) بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (049/0p=) اما میانگین طول مدت فاز فعال زایمان در گروه هیوسین با گروه شاهد اختلاف آماری معنی داری نداشت (205/0p=). از طرفی، اختلاف میانگین طول مدت فاز فعال زایمان در سه گروه هیوسین، پرومتازین و شاهد، از نظر آماری معنی دار نبود (140/0p=).
    نتیجه گیری
    با توجه به اثربخشی پرومتازین در مقایسه با هیوسین، پرومتازین می تواند به عنوان دارویی موثر طی زایمان مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: پرومتازین, طول فاز فعال زایمان, مرحله اول زایمان, هیوسین
    Samira Ebrahimzadeh Zagami, Nahid Golmakani, Seyyed Ali, Reza Saadatjoo, Dr Salameh Dadgar, Behjat Baghbani
    Introduction
    Shortening duration of delivery without endangering mother and fetus is always highly considered by obstetric specialist and mothers. Widely use of Hyoscine N-butyl bromide and Promethazine in hospitals and limited researches with conflicting results in this regard made us investigate the efficiency of Hyoscine N-butyl bromide and Promethazine on length of active phase of the first stage of labor.
    Methods
    A provident double-blind clinical trial was done on 188 nulliparous women. They were classified into the Hyoscine N-butyl bromide (48cases), Promethazine (45cases) and control (95 cases) groups. The samples were randomly allocated from cases who were injected 20 mg of Hyoscine N-butyl bromide, 25 mg of Promethazine IM in dilatation 3-5cm, and control group in which no medicine was used. Data analysis was performed using SPSS software version 16, t- test, chi-square and ANOVA tests. p<0.05 was considered significant.
    Results
    The mean duration of active phase of labor in Promethazine (5.69±3.45) was shorter than in control group (7±3.44). This difference was statistically significant (p=0.049). However duration of active phase of labor had no statistically significant difference between Hyoscine N-butyl bromide and control groups (p=0.205). However, the mean duration of active phase of labor was not statistically significant in the three groups of Hyoscine N-butyl bromide, Promethazine and control (p=0.140).
    Conclusion
    It seems that Promethazine can be used as an effective drug to shorten the length of laboring in comparison with Hyoscine N-butyl bromide.
    Keywords: Duration of Active Phase of Labor, First Stage of Labor, Hyoscine N, butyl bromide, Promethazine
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، صدیقه صادقی خامنه، احمد آقازاده
    زمینه و هدف
    زایمان تاثیر زیادی بر سلامت زنان داشته، از شاخصهای مهم سلامت ملی محسوب می گردد. در سالهای اخیر، مداخلات در زایمان شایع شده که فشار بر قله ی رحم یکی از آنها می باشد. درباره ی استفاده از این روش در متون پزشکی، مطالب ناچیزی بیان شده و ایمنی و نقش آن در مرحله ی دوم زایمان جای بحث دارد. از این رو مطالعه ای با هدف تعیین و مقایسهی سرانجام زایمان با استفاده از فشار بر قله ی رحم در مرحله ی دوم زایمان با زایمان خودبهخودی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه ی تحلیلی از نوع مقطعی بوده، در آن 144 خانم باردار طبیعی شرکت داشتند که 72 نفر از آنها به طور خودبه خودی و 72 نفر با استفاده از فشار بر قله ی رحم زایمان کردند. سرانجام زایمان در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. از پرسشنامه جهت گردآوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای تی مستقل، z نسبتها، مجذورکای و آزمون دقیق فیشر استفاده شد.
    یافته ها
    نسبت گسترش اپی زیاتومی، پارگی (05/0p<)، میانگین نمرات آپگار دقیقه اول (001/0p<) و میانگین طول مرحله ی دوم زایمان (0001/0p<) در دو گروه از نظر آماری تفاوت معنی داری داشت.
    نتیجه گیری
    استفاده از فشار بر قله ی رحم باعث افزایش بروز عوارض مادری و نوزادی می شود. بنابراین زمانی که نیاز به مداخله در طی زایمان احساس شود، باید فواید و معایب این روش در مقایسه با زایمان با اسباب در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: سرانجام زایمان, فشار بر قله ی رحم, مرحله ی دوم زایمان
    Samira Ibrahimzadeh Zagami, Sedighe Sadeghi Khameneh, Ahmad Aghazadeh
    Background And Objective
    Delivery has an extensive effect in women's health and it is one of the most important indexes in public health. In recent years, interventions in delivery are common, that fundal pressure is one of them. The use of this procedure is poorly described in the medical literature and controversy exists about its safety in the second stage. Therefore, aim of this study is detect and compare the outcome of delivery by fundal pressure in second stage of labor with spontaneous delivery.
    Materials And Methods
    This was cross-sectional study that women were included. Seventy two deliveries in which fundal pressure was used to expedite birth were matched with 7 deliveries that occurred spontaneously. Delivery outcome was evaluated in two groups. A questionnaire was used for data gathering. Data were analyzed using statistical methods including Chi-square, Independent t-test, Z-Ratio and Fisher Exact test.
    Results
    Spreadind of episiotomy, tear (p<0.05), APGAR scores on the first minute (p<0.00) and median of duration of the second stage of labor (p<0.000) were statistically different.
    Conclusion
    Fundal pressure is associated with an increased rate of maternal and neonatal accidents. Thus, if there is any requirement to such intervention, its benefit should be considered in comparison with operational delivery.
  • سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، سپیده جبارزاده گنجه، نیره خادم، احترام سادات وزیری
    زمینه و هدف
    تشخیص زودرس و اداره دیابت حاملگی می تواند مشکلات پریناتال، نوزادی و مشکلات بلند مدت دوران کودکی را کاهش دهد. عوارض ناشی از هموگلوبین بالا ممکن است به همان شدت و وخامت عوارض ناشی از هموگلوبین پائین و حتی بدتر از آن باشد. در مطالعات قبلی در جمعیت غیر حامله ارتباطی بین غلظت هموگلوبین با دیابت گزارش شده است. لذا با توجه به موارد فوق بر آن شدیم مطالعه ای با هدف بررسی ارتباط هموگلوبین بالای مادر در سه ماهه اول بارداری با میزان ابتلا به دیابت حاملگی انجام دهیم.
    روش تحقیق: در این مطالعه 100 پرونده افراد حامله یا زایمان کرده، به طریقه مبتنی بر هدف انتخاب شدند. بدین صورت که متغیرهای سن، وزن، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، Hb وFBS در 14 هفته اول بارداری و همچنین مقدار GCT در هفته های 28-24 در پرونده ها بررسی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای t-test و کای- دو تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    در این مطالعه، 36 نفر مبتلا به دیابت بارداری بوده و 62 نفر سالم بودند. همچنین سن مادران، تعداد زایمان و غلظت هموگلوبین مادر با ابتلا به دیابت حاملگی ارتباط معنی داری داشت (01/0≤p).
    نتیجه گیری
    هموگلوبین بالای مادر (بالای g/dl13)در ویزیت اولیه حاملگی (14 هفته اول بارداری) عامل خطر ابتلای مادر به دیابت حاملگی است.
    کلید واژگان: هموگلوبین, سه ماهه اول, دیابت بارداری
    S. Ebrahimzadeh Zagami, S. Jabarzadeh Ganje, Dr N. Khadem, Es. Vaziri
    Background And Aim
    Early diagnose and management of GDM can decrease perinatal, neonatal and long-time infant problems. There is now accumulated evidence in the literature that high maternal Hemoglobin is associated with increased incidence of adverse pregnancy outcomes which include low birth weight and preterm labor. In the no pregnant population, an association between hemoglobin concentrations with Diabetes Mellitus has been reported before. We decided that we study relationship between maternal Hemoglobin concentration at the first trimester and occurrence of GDM.
    Materials And Methods
    In a retrospective study sample comprised 100 women. Age, weight, parity, Hemoglobin concentration and FBS at the initial antenatal visit and GCT during 24-28 weeks are recorded.
    Results
    In this study 36 women had GDM and the rest were health. Age, parity and Hemoglobin concentration emerged to be significant factors in incidence of GDM.
    Conclusion
    High maternal Hemoglobin (more than 13 g/dl) at the initial pregnant visit (the first 14 week) is an independent risk factor for GDM.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال