به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سمیه حمیدی

  • کنکاشی بر الگو و روند توسعه در امارات متحده عربی (با تاکید بر دیدگاه آدریان لفت ویچ)
    محبوبه بشیری، سمیه حمیدی*، مسلم خسروی زارگز

    توسعه، استراتژی حرکت به سوی شرایط مطلوب زندگی اجتماعی و فرآیندی چند بعدی شامل توسعه همزمان و هماهنگ مادی و معنوی است که از اواسط قرن بیستم در بین برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح گردید. از میان این کشورها، امارات متحده عربی نیز توانسته است مسیر رشد و توسعه در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و انسانی را با سرعت طی کند. مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که دولت چگونه بر الگو و روند توسعه در این کشور تاثیر داشته است؟ دولت امارات متحده با بهره گیری از ابزار و سیاست دولت توسعه گرا توانسته است به شاخص های برتر اقتصادی و توسعه انسانی دست یابد و در زمره قدرت های موثر جهانی قرار گیرد. مطالعه ی پیش رو با بررسی روند توسعه در امارات متحده عربی به روش توصیفی- تحلیلی و با تاکید بر دیدگاه آدریان لفت ویچ، چنین نتیجه می گیرد که نخبگان حکومتی توسعه گرا در کشور امارات متحده عربی توانسته با برخورداری از استقلال عمل و ایجاد دیوان سالاری کارآمد در فضای جامعه مدنی ضعیفی که در آن قرار داشتند، شرایط رشد و توسعه اقتصادی در عرصه داخلی و بین المللی را فراهم سازند و با توسعه زیرساخت ها به سطح قابل توجهی از توسعه اقتصادی و انسانی دست یابند.

    کلید واژگان: امارات متحده عربی, دولت توسعه گرا, لفت ویچ
    An exploration of the pattern and process of development in the United Arab Emirates (with emphasis on Adrian Leftwich's point of view)
    Mahboobeh Bashiri, Somaye Hamidi *, Moslem Khosravy Zargaz

    Development is a strategy of moving towards favorable conditions of social life and a multi-dimensional process including simultaneous and coordinated material and spiritual development, which was proposed in some Persian Gulf countries from the middle of the 20th century. Among these countries, the United Arab Emirates has also been able to travel the path of growth and development in economic, social and human fields at a fast pace. The main issue of the present research is how the government has influenced the development pattern and process in this country? The UAE government has been able to achieve superior economic and human development indicators by using the tools and policies of the development-oriented government and become one of the effective global powers. The following study, by examining the development process in the United Arab Emirates in a descriptive-analytical way and emphasizing Adrian Leftwich's point of view, concludes that the development-oriented government elites in the United Arab Emirates have been able to act independently and create a bureaucracy. Efficiently in the environment of the weak civil society in which they were located, they provide the conditions for economic growth and development in the domestic and international arena and achieve a significant level of economic and human development with the development of infrastructure.

    Keywords: United Arab Emirates, Developmental Government, Leftwich
  • زهرا علیزاده بیرجندی، سمیه حمیدی*

    دیرینگی مفهوم خشونت و ریشه ‎های فرهنگی آن و اهمیت این موضوع در مطالعات کنونی، ضرورت اتخاذ رویکردی تاریخی در بررسی این پدیده را آشکار می‎سازد. خشونت در قالب‎های مختلف کلامی، فیزیکی و انواع گوناگون خشونت فردی، گروهی و خانوادگی رخ می‎نماید. با توجه به تنوع گونه‎ های پدیده خشونت و تفاوت ‎سازوکارها و بازیگران آن، جستار پیش ‎رو می‎کوشد که گونه‎ های مختلف خشونت و کنش‎های خشونت ‎آمیز و همچنین دلایل ظهور و مصادیق آن را در دوره قاجاریه برمبنای روش توصیفی تحلیلی و با اتکا به نظریه خشونت اسلاوی ژیژک مورد واکاوی قرار دهد. یافته ‎ها حاکی از تاثیر ساختارهای متصلب فرهنگ عمومی و مناسبات قدرت و فضای گفتمانی عصر قاجار در جهت بهره ‎گیری از خشونت به ‎عنوان ابزار تحکیم قدرت از سوی دستگاه‎ سرکوب‎گر و انضباطی، نمود اجرای قانون، حمله به وضع موجود و انقیاد سوژه را در قالب کنش‎های خشونت‎آمیز فراهم نموده است.

    کلید واژگان: خشونت, قاجاریه, اسلاوی ژیژک
    Zahra Alizadehbirjandi, Somaye Hamidi *

    The delayed emergence of the concept of violence, its cultural roots, and the importance of this issue in contemporary studies underscore the necessity of adopting a historical approach when examining this phenomenon. Violence manifests in various forms, including verbal, physical, and different types of individual, group, and family violence. Given the diversity of violence and the differences in its mechanisms and actors, this research aims to identify the various forms of violence and violent acts, along with the reasons for their emergence, by providing examples from the Qajar era. This study employs a descriptive-analytical method, relying on Slavic Žižek's theory of violence. The findings indicate the influence of rigid public cultural structures, power relations, and the discursive atmosphere of the Qajar era, all of which contributed to the use of violence as a means to consolidate power by repressive and disciplinary forces, enforce laws, attack the status quo, and subjugate individuals. These factors facilitated the manifestation of violence in various forms of violent actions.

    Keywords: Violence, Qajar, Slavic Žižek
  • احسان مزدخواه، سمیه حمیدی*

    دولت رفاهی نوردیک به دلیل دارا بودن الگویی خاص از توسعه و نوسازی عموما مورد توجه متفکران قرار گرفته است. بنیان توسعه در نوردیک ترکیبی از سیاستهای اجتماعی - رفاهی و تامین خدمات اجتماعی مناسب توسط دولت است. هدف این پژوهش فهم مدل توسعه در کشورهای نوردیک بر مبنای یک منطق ترکیبی - ناحیه ای است. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که مدل توسعه هایبریدی (ترکیبی) نوردیکی دارای چه ویژگی هایی است و این الگو چه منطقی از توسعه را برای کشور های حوزه اسکاندیناوی فراهم آورده است؟ در پاسخ به پرسش اصلی، مقاله از طریق روش کیفی - توصیفی و با چارچوب جامعه شناسی اقتصادی، ضمن بررسی منطق اجتماعی امر توسعه در منطقه نوردیک، ویژگی های اصلی مدل هایبریدی توسعه در این منطقه را که شامل مدل رفاهی دولت نوردیک، پیوند سنت های اجتماعی با امرتوسعه، ساخت اقتصادی وسیاست خارجی نوردیکی است، تجزیه و تحلیل می کند. بنیان توسعه در منطقه نوردیک معنا سازی زندگی عادی و با کیفیت در جهان مادی است. برای نوردیک ها، توسعه نوعی سبک زندگی اجتماعی برای بهزیستی بهتر است که باعث شهرت مثبت این کشورها در نظام بین الملل و پیوند نام و برند این منطقه با توسعه شده است.

    کلید واژگان: توسعه, سنت های اجتماعی, دولت رفاه, نوردیک
    Ehsan Mozdkhah, Somaye Hamidi *

    The Nordic welfare state model has garnered attention from thinkers due to its unique approach to development and modernization. At the core of Nordic development lies a combination of social welfare policies and the provision of appropriate social services by the government. The aim of this research is to understand the development model in the Nordic countries based on a hybrid-regional logic. The central question of the current study is: what are the characteristics of the Nordic hybrid development model, and what logic of development has it provided for the Scandinavian region? In addressing the main question, the paper utilizes a qualitative-descriptive method within the framework of economic sociology, examining the social logic of development in the Nordic region. It analyzes the main features of the hybrid development models in this region, which include the Nordic welfare state model, the political economy of quality governance, knowledge-based services, and Nordic foreign policy. The foundation of development in the Nordic region is the meaningful creation of a normal and quality life in the material world. For the Nordics, development is a social lifestyle meant for better well-being, which has led to the positive reputation of these countries in the international system and has linked the name and brand of this region with development.

    Keywords: Development, Social Traditions, Welfare State, Nordic
  • سمیه حمیدی *
    هدف

    یافتن ردپایی از ایرانیان عصر قاجار در انجمن علمی شرق شناسی فرانسه که به نام «انجمن آسیایی» (La Société Asiatique) پاریس شهرت دارد.

    روش/رویکرد پژوهش: 

    این پژوهش مبتنی بر روش تحقیق تاریخی براساس گردآوری یافته ها و وارسی و مقایسه تطبیقی و تحلیلی اطلاعات نشریه آسیایی (Le Journal Asiatique) و یافتن مستندات روابط میان انجمن آسیایی و اعضای ایرانی آن در نشریه مذکور انجام شده است.

    یافته ها و نتیجه گیری

    صرف نظر از مناسبات سیاسی رجال دوره قاجار با کشورهای اروپایی و به ویژه فرانسه، که در زمان های مختلف دستخوش تغییر می شد، ارتباطات رجال سیاسی ایران و هم چنین ایرانیان اهل فرهنگ و ادب با انجمن آسیایی پاریس پیوسته برقرار بود. این امر نشانه اهمیت فرایند شکل گیری روابط نهادینه شده در حوزه علم و معرفت جدید در داخل و خارج از ایران بود.

    کلید واژگان: فرانسه, انجمن آسیایی پاریس, مجله آسیایی, شرق شناسی, ایران شناسی, قاجار
    Somayeh Hamidi
    Purpose

    to find traces of Qajar-era Iranians in the French Oriental Scientific Society, which is known as the "Asian Society" (La Société Asiatique) in Paris.

    Method and Research Design: 

    This research is based on the historical research method based on the collection of findings and verification and comparative and analytical comparison of the information of the Asian journal (Le Journal Asiatique) and finding the documents of the relationship between the Asian Society and its Iranian members in the aforementioned journal.

    Findings and conclusions

    Regardless of the political relations of the Qajar period rulers with European countries and especially France, which were subject to change at different times, the relations of Iranian political rulers and Iranians of culture and literature with the Asian Society of Paris were continuously maintained. This was a sign of the importance of the process of forming institutionalized relationships in the field of new science and knowledge inside and outside of Iran.

    Keywords: Asian Society of Paris, Asian Journal of Paris, Orientalism, Iranian Studies, Qadjar
  • بیگم ناصری، سمیه حمیدی*، حسین فرزانه پور

    ساختار قدرت سیاسی پیشامشروطه نمایانگر حکومت مندی متافیزیکی است. با ورود تجدد به ایران برخی از مولفه های حکومت مندی فیزیکی تحت عنوان حکومت مشروطه در ذهنیت روشنفکران مورد توجه قرار گرفت. روشنفکران این دوره علل عقب ماندگی کشور و پیشرفت غرب را در تفاوت بن مایه های حکومت مندی می دانستند. از جمله این روشنفکران میرزا ملکم خان است. وی کوشید تا پایه ای برای اصلاحات حکومت در ایران به وجود آورد. او با نقد قدرت، به اصلاح نقایص و کارآمدساختن نظام سیاسی پرداخت و این امر سبب مقایسه جامعه پیشاقانون، پیشامدرن و حکومت استبدادی با غرب دموکراتیک و قانونمند شد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از متن اصلی آثار ملکم خان درصدد است تا مبانی حکومت مندی مدرن را در اندیشه وی مورد واکاوی قرار دهد و گذار به حکومت مندی مکانیکی مبتنی بر نظم و قانون را در اندیشه این روشنفکر تبیین نماید. دستاورد نوشتار حاضر آن است که ملکم خان پیشرو و مبلغ تجدد خواهی بود و راه حل بیرون آمدن از عقب ماندگی ایران را در پایبندی به حکومت سلطنتی، پیروی از اندیشه آزادی خواهی و حکومت قانون و پذیرش نظام حکومتی مدرن می دانست.

    کلید واژگان: ملکم خان, حکومت مندی, مدرن, فوکو, قاجار
    bigom naseri, Somayeh Hamidi *, Hossain farzanepour

    The structure of pre-constitutional political power reflects metaphysical governmentality. With the arrival of modernity in Iran, some components of physical governmentality under the name of constitutional government were considered in the minds of intellectuals. The intellectuals of this period knew the reasons for the backwardness of the country and the progress of the West in the differences between the foundations of the governmentality. Among these intellectuals is Mirza Malekom Khan. He sought to lay the groundwork for government reform in Iran. Thus, he tried to correct the shortcomings and make the political system more efficient by criticizing power, and this led to the comparison of the pre-modern, pre-modern society and authoritarian government with the democratic and legitimate West. This descriptive-analytical method and using the main text of Malkom Khan's works seeks to analyze the principles of modern governmentality in his mind and explain the transition to mechanical rule based on law and order in the mind of this intellectual. The result of the present article is that Malkom Khan was a pioneer and propagandist of modernism and considered the solution to get out of Iran's backwardness in adhering to the monarchy, following the idea of freedom and the rule of law and accepting the modern system of government.

    Keywords: governmentality, Qajar, Foucault, Malekom Khan, modern
  • فرزانه جورابچی بخارایی*، اکبر شایان سرشت، سمیه حمیدی

    متون ادبی در کنار پیوند با اوضاع اجتماعی زمانه خویش، گویای روابط پیچیده قدرت نیز هستند. در قصاید ناصرخسرو گفتمان های موجود در جامعه به گونه ای بازنمود شده که عمدتا مقاومت هدفمند شاعر را در برابر ساخت قدرت حکومت سنی مذهب غزنوی نشان می دهد. بیشترین چالش های فکری ناصرخسرو را نقد قدرت و گفتمان های سیاسی و مذهبی عصر غزنوی به خود اختصاص داده است. شاعر بر اساس دانش دینی و چیره دستی زبانی خود، هژمونی گفتمانی حاکمیت غزنوی را به چالش می کشد. از نگاه شاعر، ساختار حکومت در آن دوره ترکیبی از اقتدار سیاسی و مذهبی است و نحوه اعمال و تثبیت قدرت، با تفسیر سیاسی از دین و دانش فقه شافعی در جهت مشروعیت بخشی به حکومت صورت می گیرد. ناصرخسرو به عنوان یک شاعر شیعی مذهب تلاش می کند تا در قالب سروده هایش به مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی زمانه اش بپردازد. مساله نوشتار حاضر آن است که ناصرخسرو در آیینه اشعارش چگونه در برابر گفتمان غالب حاکمیت غزنوی واکنش نشان می دهد و باورهای مذهبی اش در ساخت گفتمان مشروعیت زایش تبلور می یابد؟ روش پژوهش حاضر تاریخ-گرایی نوین میشل فوکو است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که گفتمان ناصرخسرو در جهت مشروعیت زدایی از نظام سیاسی و اجتماعی عصر خویش، جدال گفتمان قدرت میان فقه سیاسی اهل سنت و شیعه را نشان می دهد.

    کلید واژگان: ناصرخسرو, میشل فوکو, تاریخ گرایی نوین, قدرت, غزنوی
    Farzane Joorabchi Bokharaee *, Akbar Shayan Seresht, Somaye Hamidi

    Literary texts, in connection with the social conditions of their time, also show the complex relations of power. In Naser Khosrow's poems, the existing discourses in the society are represented in a way that mainly shows the poet's resistance against the construction of the power of the Sunni government of Ghaznavid religion. Nasser Khosrow's greatest intellectual challenges are the critique of power (hegemony, domination) and the political and religious discourses of the Ghaznavid era. Based on his religious and linguistic knowledge, the poet challenges the discourse hegemony of Ghaznavid rule. According to the poet, the structure of government in that period is a combination of political and religious authority and the way of exercising power is done by political interpretation of religion and knowledge of Shafi'i jurisprudence in order to legitimize the government. Nasser Khosrow, as a Shiite poet, tries to delegitimize the political rule of his time in the form of his poems. The issue of the present article is how Naser Khosrow reacts to the dominant Ghaznavid discourse in his poems and how his religious beliefs are crystallized in the construction of the discourse of legitimacy and reproduction? The method of the present study is Michel Foucault's discourse of power and modern historiography. The result of the research shows that Naser Khosrow's discourse in order to delegitimize the political and social system of his time, shows the conflict of power discourse between Sunni and Shiite political jurisprudence.

    Keywords: Nasser Khosrow, Michel Foucault, Discourse, Power, Ghaznavi
  • احسان مزدخواه، سمیه حمیدی*
    در چند سال اخیر، با گسترش انقلاب صنعتی چهارم و رشد روند های فرافناورانه ای مانند هوش مصنوعی به عنوان یک بزنگاه حساس بین المللی، ژیوپلیتیک دچار تغییر و تحول شده است. اساسا آشنازدایی از بستر های علمی سیاست خارجی و روابط بین الملل در خوانش های کلاسیک و روایت سازی هایی از مسیله وارگی و مسیله بودگی سیال در این حوزه با تاکید بر روند هایی چون هوش مصنوعی و کلان داده ها منجر به تغییر ژیوپلیتیک به فرا - ژیوپلیتیک شده که این تحولات و ترتیبات نوین بستری برای تغییر رقابت های بین المللی است. این مقاله با مفروض گرفتن رقابت های ژیوپلیتیکی دولت ها در قالب هوش مصنوعی و با بهره گیری از روش تحلیلی - توصیفی به دنبال پاسخ به این سوال است که ژیوپلیتیک چگونه توسط هوش مصنوعی و کلان داده ها دچار تحول شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که هوش مصنوعی منجر به بازطراحی کارکرد ژیوپلیتیک در عصر کلان داده ها و رقابت های الگوریتمی گردیده است.
    کلید واژگان: ژئوپلیتیک, هوش مصنوعی, فرا - ژئوپلیتیک, سیاست خارجی, کلان داده
    Ehsan Mozdkhah, Somaye Hamidi *
    In recent years, Geopolitics has undergone changes and transformations with the expansion of the fourth industrial revolution and the growth of technological trends such as artificial intelligence as a sensitive international issue. Basically, getting defamiliarization with the scientific bases of foreign policy and international relations in classical readings and narratives of the problem of division and the problem of fluidity in this field with an emphasis on trends such as artificial intelligence and big data has led to change the geopolitics to extra-geopolitics. These developments and new arrangements are a platform for changing international competitions. Assuming the geopolitical competition of governments in the form of artificial intelligence and using descriptive-analytical methods, this article seeks to answer this question, how Geopolitics has been transformed by artificial intelligence and big data. The findings of the research show that artificial intelligence has led to the redesign of geopolitics in the age of big data and algorithmic competitions.
    Keywords: Geopolitics, Artificial Intelligence, meta-geopolitics, foreign policy, big data
  • سمیه حمیدی*، احسان مزدخواه
    فرآیند توسعه در ایران با گذشت بیش از چهاردهه از عمر انقلاب همواره با دشوارگی روبه رو بوده است که این مسیله اساسا به دلیل عدم اجماع گفتمانی، تعارض میان نیرو های اجتماعی، حاکمیت نگرش های سیاسی در تدوین و اجرایی شدن توسعه ساخت یابی شده است. چالش های اقتصادی جامعه ایران مانند تورم افسارگسیخته، نرخ بالای بیکاری، کاهش ارزش پول ملی، شلختگی اقتصاد مالی - بانکی، وجود تحریم های گسترده اقتصادی، پیوند اقتصاد با متغییر های سیاسی و گسست میان نظام دانایی با حوزه توانایی دولت ها و ساخت قفس توسعه برای خود، بر عدم توفیق توسعه در ایران پساانقلاب اثرگذار بوده است. به همین منظور پرسش اصلی مقاله حاضر از این قرار است که چرخش های گفتمانی توسعه به چه صورت مانع توسعه ایران شده اند؟ بر این اساس فرض بنیادین این پژوهش علت این نایافتگی را ساخت قفس های توسعه، عدم اجماع و تبدیل شدن امر توسعه به امری آنتاگونیستی در دولت های پس از انقلاب از سال 1368 تا 1400 می داند. در همین چارچوب روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی با تاکید بر تلفیق نظریه ی چالمرز جانسون و اعجم اوغلو - رابینسون می باشد.
    کلید واژگان: توسعه یافتگی, فقدان توسعه, دولت, چرخش های گفتمانی, خروج از مسیر توسعه
    Somaye Hamidi *, Ehsan Mozdkhah
    The process of development in Iran has always faced challenges during the more than four decades since the revolution. This is essentially due to the absence of a consensus on development goals, conflicts among various social forces, and the prevalence of political ideologies in the design and implementation of development policies. The economic challenges facing Iranian society, such as soaring inflation, high unemployment rates, the devaluation of the national currency, the fragility of the financial-banking system, extensive economic sanctions, the interdependence between the economy and political variables, the gap between knowledge-based systems and government capacity, and the creation of a development trap, have significantly hampered the success of development in post-revolutionary Iran. The main inquiry of this article is in what ways have shifts in the discourse of development impeded progress in Iran? Therefore, the fundamental hypothesis of this research is that the cause of this failure is the creation of development traps, lack of consensus, and the transformation of development into an antagonistic issue in post-revolutionary governments from 1989 to 2021. Within this framework, the research methodology is descriptive-analytical, with an emphasis on integrating the theories of Chambers Johnson and Ajam-Oghlo and Robinson.
    Keywords: Underdevelopment, lack of development, Stets, shifts in discourse, deviation from the path of development
  • سمیه حمیدی*، احسان مزدخواه

    الگوی همگرایی اقتصادی در چارچوب اقتصاد سیاسی تعاملی پراکنشی در جهان امروز الگویی نظم ساز در سیاست جهانی است که پیگیری آن به قدرت سازی و کسب اعتبار و وزن بین المللی کشورها کمک می کند. اقتصاد سیاسی تعامل محور و پراکنشی، از دهه 2000 میلادی در ساختار سیاسی قطر، به عنوان یک ضرورت گریزناپذیر در راستای تولید قدرت منطقه ای بین المللی مطرح شد. گزینش این رهیافت از سوی نظام حکمرانی قطر، به این معناست که این کشور می بایست با خوشه سازی ارتباطی و شبکه سازی در سطح منطقه و فرامنطقه، به اصل ارتباط پایدار اقتصادی و سیاسی برای تامین منافع و کسب وجهه بین المللی به عنوان یک کنشگر فعال و متوازن، عمل کند. اکنون پرسش این است که «الگوی اقتصاد سیاسی قطر، به عنوان مولفه تولید قدرت در نظام بین الملل، چگونه عمل کرده است؟» و «این الگو دارای چه ویژگی هایی است؟» پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و بررسی اطلاعات اقتصادی قطر در پی تبیین ژیواکونومی تعاملی قطر از منظر اقتصاد سیاسی، به عنوان پایه قدرت ساز این کشور در نظام بین الملل است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که ابعاد تعاملی اقتصاد سیاسی قطر در پی انطباق گرایی و خودگسترشی در نظام بین الملل است.

    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی تعاملی - پراکنشی, ژئوپلتیک سازی قدرت, الگو های تعامل اقتصادی, خود گسترشی, قطر
    Somaye Hamidi *, Ehsan Mozdkhah

    The model of economic convergence in the context of interactive - Dissipated political economy in today's world is a model of order in world politics, and the pursuit of such a model helps to power - maker, gain credibility and international weight of countries. Interaction-oriented and diffuse political economy Since the 2000s, Qatar political construction has emerged as an inevitable necessity for the production of regional-international power. This approach by Qatar's system of governance means that the country must act as a viable and balanced actor in regional and supra-regional communication cluster-building and networking to a stable economic and political relationship to secure international interests and prestige. The question now is how Qatar's model of political economy has functioned as a component of power generation in the international system, and what are the characteristics of this model? Using descriptive-analytical method and relying on library resources and examining Qatar's economic information, this study seeks to explain Qatar's interactive geoeconomics from the perspective of political economy as the basis for power-building the country in the international system. The results show that the interactive dimensions of Qatar's political economy seek adaptation and self-expansion in the international system.

    Keywords: Interactive – Dissipated Political Economy, Geopolitics – Building of Power, Patterns of economic interaction, self-expansion, Qatar
  • ریحانه نورمحمدی*، حسین فرزانه پور، سمیه حمیدی
    هدف
    مفهوم شهروندی اولین بار با ورود گفتمان مشروطه در ساحت سیاسی از سوی منورالفکران قاجار وارد ادبیات سیاسی ایران گردید. اما به دلیل نبود زیرساخت های لازم و مولفه های ملت سازی این امر با شکست مشروطه از میان رفت. از آنجایی که مفهوم حقوق شهروندی از عوامل موثر درساخت دولت-ملت است و همچنین توجه به حقوق ملت از ارکان حکومت مبتنی بر دموکراسی است؛ این مفهوم بر توسعه سیاسی و توزیع برابر منابع اثر مستقیم دارد.روش شناسی پژوهش: نوشتار حاضر بر مبنای نظریه برایان ترنر برای فهم شهروندی و حقوق شهروندی در عصر پهلوی دوم کوشیده است تا با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی با بررسی موانع تحقق امر حقوق شهروندی در این دوره درصدد پاسخ به این سوال است، که چگونه نادیده گرفتن حقوق شهروندی به شکل گیری انقلاب اسلامی منتج شد؟
    یافته ها
    یافته های تحقیق نشان می دهد که علی رغم تلاش برای نوسازی و دگرگونی در ساختار اجتماعی ایران، تحولات چشمگیری در حوزه تحقق شهروندی در دوره پهلوی دوم در ابعاد مورد بررسی نظریه ترنر صورت نگرفته است.
    نتیجه گیری
    دستاورد پژوهش بدین قرار است که به دلیل عدم توجه به حقوق سیاسی-اقتصادی، نابرابری در تخصیص منابع، شخصی شدن قدرت و در نهایت ناکارآمد بودن اعلامیه حقوق بشر کارتر و اجرای ناقص آن در ایران از موانع تحقق حقوق شهروندی بوده است.
    کلید واژگان: ایران, پهلوی دوم, حقوق شهروندی, برایان ترنر, انقلاب اسلامی
    Reyhaneh Nourmohammadi *, Hossein Farzanepour, Somaye Hamidi
    Purpose
    The concept of citizenship entered the political literature of Iran for the first time with the introduction of the constitutional discourse in the political sphere by the Qajar thinkers. But due to the lack of necessary infrastructure and nation-building components, this was lost with the failure of the constitution. Since the concept of citizenship rights is one of the effective factors in building a nation-state, and attention to the rights of the nation is one of the pillars of democracy-based government; This concept has a direct effect on political development and equal distribution of resources.Research
    method
    The present article, based on Brian Turner's theory, has tried to understand citizenship and citizenship rights in the second Pahlavi era, using documents and library resources and a descriptive-analytical method by investigating the obstacles to the realization of citizenship rights in this era The seeks to answer this question. How ignoring citizenship rights led to the formation of the Islamic Revolution.
    Findings
    The findings of the research show that despite the efforts to modernize and transform the social structure of Iran, significant developments in the field of realizing citizenship in the second Pahlavi period in dimensions The case of Turner's theory has not occur.
    Conclusion
    The result of the research is as follows that due to the lack of attention to political-economic rights, inequality in the allocation of resources, per-sonalization of power, and ultimately the ineffectiveness of the Carter Declaration of Human Rights and its incomplete implementation in Iran, it has been one of the obstacles to the realization of citizenship rights.
    Keywords: Iran, Pahlavi II, citizenship rights, Brian S. Turner, Islamic Revolution
  • فاطمه کامرانی، سمیه حمیدی*، پیمان زنگنه
    مدرنیته به شکلی از زندگی و تشکیلات اجتماعی اطلاق می شود که عقل خودبنیاد نقاد که پیوسته به بازنگری سنت های بشری می پردازد، پارادایم اصلی آن را تشکیل می دهد. این پدیده در غرب زاده شد و به تدریج وارد سرزمین های دیگر شد. ورود این سبک تفکر به ایران، واکنش های متفاوتی در پی داشت. برخی از روشنفکران سعی کردند با کنارنهادن ارزش های دینی و سنتی و تقلید از غرب، نظمی مدرن و سکولار را بنیان گذارند. در مقابل، نواندیشان دینی که عمدتا در دهه چهل و پنجاه شمسی رشد چشمگیری داشتند، با این برداشت مخالفت و تلاش کردند با تمسک به ارزش های دینی و مصلح کردن آن با باورهای مدرن نامتناقض با اسلام، مانع هجوم اندیشه های غربی به فرهنگ و تمدنشان شوند. در این پژوهش، براساس سه گانه لاکانی، تاثیر ذهنیت مدرن بر نظم سیاسی-اجتماعی مطلوب امام خمینی (ره) را به روش توصیفی-تحلیلی مورد کنکاش قرار می دهیم. دیدگاه امام خمینی (ره) به مثابه یکی از نواندیشان دینی برجسته دهه چهل و پنجاه شمسی، در رابطه با غرب مبتنی بر نقد جنبه های استعماری و اومانیستی آن است؛ کما اینکه برخی از اصول تمدنی آن را با تفسیری دینی که خود از آن ارایه می کند، قبول می کند و از آن ها برای تدوین نظم سیاسی اجتماعی متعالی مدنظرش بهره می گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که امام (ره) به منظور مقابله با اقدامات هنجارستیز و مدرن مآبانه شاه که در راستای ترویج امر واقع بود، درصدد بازسازی امر نمادین با محوریت یک نظام سیاسی مبتنی بر ارزش های متعال دینی برآمد.
    کلید واژگان: امام خمینی (ره), لاکان, مدرنیته, نظم سیاسی, نواندیشی دینی
    Fateme Kamrani, Somaye Hamidi *, Peyman Zanganeh
    Modernism is a type of social life and institution whose primary paradigm is a self-reflective, self-critical wisdom that perpetually evaluates human traditions. This phenomenon originated in the West and spread progressively to other regions. The emergence of this way of thinking in Iran elicited various responses. Some of the intelligentsia attempted to establish a secular and modern order by rejecting traditional and religious values and imitating non-western styles. In contrast, a number of religious intellectuals who flourished primarily in the forties and fifties of the Shamsi calendar opposed this idea and attempted to rely on religious values, correct it with modern ideas compatible with Islam, and prevent the penetration of Western ideas into their culture and civilization. Imam Khomeini, one of the intellectuals of the forties and fifties according to the Shamsi calendar, studied and criticized western humanistic and colonial aspects, while accepting some of its civilizational principles according to Islamic interpretation. Analytical-descriptive methodology is used in this study to examine the effect of Modernism Mindset on Imam Khomeini’s thought, based on three principles of Lacan as a religious intellectual and his desired social-political order. Imam Khomeini's reputation as one of the most influential religious thinkers of the 1940s and 1950s is founded on a critique of the west’s colonial and humanistic aspects. Although he adopts certain intellectual principles of Western civilization in accordance with his religious interpretation, he employs them to create his transcendent sociopolitical order. However, research indicates that Imam Khomeini opposed Shah’s iconoclastic and anti-modern actions, preached the truth, and attempted to reconstruct a political system based on sublime religious values through symbolic action.
    Keywords: Imam Khomeini, Religious Intellectual, modernism, Lacan, Political Order
  • سمیه حمیدی*، احسان مزدخواه، سمیه آقاجانی

    خیزش جهان عرب در قالب بهار عربی فصل جدیدی در تحولات خاورمیانه ایجاد کرد. از این زمان به بعد، تغییرات مهمی در ساختار سیاسی و اجتماعی برخی از کشورهای عربی ایجاد شد. در فرایند بهار عربی، استبداد جهان عرب به چالش کشیده شد و انرژی توده های ناراضی در قالب اعتراض های پیوسته خیابانی و انقلابی نمایان شد. تحلیل این خیزش ها از جهت روانی تامل برانگیز است. به شکلی که توده های ناراضی جهان عرب با ایجاد نشانگان همراه با تغییر، نظام نشانگانی استبداد دیرپای عربی را به چالش کشیدند و توانستند مطلوب های نشانگانی خود را بروز دهند و آن را از ساحت قدرت مطالبه کنند. از آنجا که این اعتراض ها جنبه بنیادین نداشت، بیشتر در قالب ایتلاف سیاسی بی نتیجه نمایان شد و توانست به صورت ایجابی ماهیت انقلاب سیاسی و همه جانبه را از خود نشان دهد. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که فرایند تنوع و تحول در کشور های شمال آفریقا به واسطه بهار عربی چگونه بوده و سیاست میل به قدرت چه مسیری را طی کرده است؟ فرضیه این مقاله ریشه داربودن ساختار پارانوییک نظام استبدادی در جهان عرب را مانع اصلی استقرارنیافتن نظم دموکراتیک در این جوامع می داند. در این مقاله می خواهیم روند تحولات بهار عربی را با بهره گیری از نظریه ژیل دلوز بررسی و تحلیل کنیم.

    کلید واژگان: استبداد پارانوئیک, بهار عربی, ژیل دلوز, سیاست میل
    Somaye Hamidi *, Ehsan Mozdkhah, Somaye, Aghajani

    The Arab Spring marked a new chapter in the development of the Middle East, with significant changes occurring in the socio-political structures of some Arab countries. During the Arab Spring, the long-standing tyranny in the Arab world was challenged, and the disaffected masses expressed their discontent through continuous street and revolutionary protests. The analysis of these uprisings is psychologically plausible. The dissatisfied masses of the Arab world challenged the symptomatic system of long-standing Arab tyranny, creating a symptom with change and demanding it from the sphere of power. However, these protests were not fundamental and emerged more in the form of a barren political coalition, positively demonstrating the nature of the social and all-encompassing revolution.
    In this article, we want to investigate and analyze the process of political and social uprising during the Arab Spring against the authoritarian system by using Gilles Deleuze's theory. The hypothesis is that the disaffected masses in the Arab world, by expressing their desire to participate in their political and social destiny, presented a syndrome contrary to the symptomatic system of authoritarianism ruling in the Arab countries, and in the practical field, they engaged in superficial political action in the form of a political revolution to realize the desire to turn to political participation. Various researches have been conducted on the Arab Spring uprising, most of which have examined political, social and economic factors from domestic, regional and global perspectives. In this article, emphasizing the psychoanalytical analysis of this general movement in the Arab world, we want to present a different reading with the aforementioned works. Therefore, we examine the developments of the Arab Spring in the countries of Egypt, Libya, and Tunisia.
    The main question of this study is: What is the process of diversity and change in North African countries due to the Arab Spring, and what is the path of the politics of desire for power? Our hypothesis is that the paranoid structure of the authoritarian system in the Arab world is the main obstacle to the establishment of democratic order in these societies. This article intends to analyze and study the evolution of the Arab Spring using the theory of Gilles Deleuze.
    The movements and uprisings of the Arab Spring since 2011 led to the dominant order and the symptoms of paranoid tyranny of the involved societies, experiencing severe institutional and functional challenges. In Arab societies, signs such as closed political culture, weak participatory processes, systematic administrative corruption, sick bureaucracies, severe economic challenges had always weakened civil society and social forces. With the arrival of trends and prospects of globalization and new tools such as media and virtual networks to the societies involved, their dominant order changed. In such a way that the political arena in these countries underwent diversity and discourse transformation, or according to Deleuze's thought, the paranoid pole was drawn into strategic challenges by the activated schizo pole, whose revolutionary actions were aimed at change and desire to become. The Arab Spring movements in a new reading were revolutions in cultural necessity. A culture that suffered from tyranny, repression, corruption, inefficiency, and a revolutionary and cultural movement could lead such an authoritarian cultural order from the paranoid pole to the schizo and transformational pole. In other words, the social demands in the Arab Spring movements were based on the transition to democracy as a discursive and political development. A development that could change the politics in these countries. But these uprisings could not make the transition from authoritarianism to democracy successfully due to the lack of a single leadership, the lack of an organized ideology, the superficiality of the movements, and the lack of a structural alternative, and led to the reproduction of authority and domination in new forms. The reason for that was the rhizomatic nature of its revolutionary movement and the lack of a single organization. In general, these three strategies for change in the policy arena of the discussed countries are significant for diversity and transformation: 1. Using civil capacities and platforms to deal with challenges and threats and to create a democratic and capable civil society; 2. Dealing intelligently with threats according to their internal structure 3. Social empowerment of citizens for efficient institutional social changes.

    Keywords: Paranoid tyranny, politics of desire, Gilles Deleuze, Arab Spring
  • سمیه حمیدی *، احسان مزدخواه

    اهمیت پژوهش: موقعیت ژیوپلیتیکی ترکیه در منطقه خاورمیانه به‎ عنوان کشور بالادستی و برخوردار از منابع آبی دجله و فرات باعث شده است تا ترکیه به‎ منزله یک دولت - کنش‎ گر فعال از این منابع آبی به‎ مثابه ابزاری سیاسی - امنیتی درراستای گذار به یک قدرت مرکزی در منطقه استفاده کند. سیاست آبی ترکیه که به‎ نوعی نشانه تقابلی با ساختار و نظم فعلی خاورمیانه است و درصدد است تا با شناسایی بحران آینده منطقه یعنی آب، بر قدرت منطقه ای خود بیفزاید و به‎ طور کلی به‎ دنبال نظم سازی منطقه ای و مدیریت آن است تا خود را به هاب منطقه ای و بازیگر شماره یک در خاورمیانه تبدیل کند. نوشتار پیش رو درصدد است با روشی توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از مدل بلوغ تقابل، به این پرسش پاسخ دهد که ترکیه با چه ابزار و مولفه‎ ای درصدد نظم سازی مخاطره‎ آمیز در خاورمیانه است؟ فرضیه اصلی این است که ترکیه با عطف و تاکید بر مسیله هیدروپلیتیک و در قالب راهبرد هیدروهژمون گرایی به‎ دنبال نظم‎ سازی در خاورمیانه و تبدیل‎ شدن به قدرت مرکزی در این بستر ژیوپلیتیکی است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که کنش آبی ترکیه ابزاری برای نظم سازی منطقه ای، کسب جایگاه برتر، گذار از یک قدرت منطقه ای به قدرت مرکزی است.

    کلید واژگان: ترکیه, بلوغ تقابل, هیدروهژمون گرایی, خاورمیانه, نظم سازی
    Somaye Hamidi *, Ehsan Mozdkhah

    The importance of the research: Turkey's geopolitical position in the Middle East region as an upstream country with Tigris and Euphrates water resources has made Turkey, as a State - activist, use these water resources as a political-security tool in the direction of transition to a central power in the region. Turkey's water policy, which is a sign of conflict with the current structure and order of the Middle East, and tries to increase its regional power by identifying the future crisis of the region, i.e., water, and basically seeks regional order and management to make itself a regional hub and actor become one in the Middle East. The present article tries to answer the question, with a descriptive-analytical method and the use of the confrontation maturity model, with what tools and components is Turkey trying to create dangerous order in the Middle East? The main hypothesis: Turkey, by turning and emphasizing on the hydro political issue and in the form of hydro-hegemonism strategy, is looking for order in the Middle East and becoming a central power in this geopolitical platform.

    Research findings

    Turkey's water action is a tool for regional order, gaining a superior position, transitioning from a regional power to a central power.

    Keywords: Turkey, maturity of confrontation, hydro-hegemonism, Middle East, Order-Making
  • احسان مزدخواه، سمیه حمیدی*
    تنوع سازی الگو های اقتصادی ضرورت اجتناب ناپذیر برای کشور های دارای اقتصاد سیاسی تک وجهی است. اساسا تنوع اقتصادی به دولت ها این امکان را می دهد تا تهدیدات را به فرصت تبدیل نمایند و متغیر اقتصاد را در پرتو تولید قدرت به کارگیرند. به همین منظور، یکی از کشور هایی که تنوع بخشی در اقتصاد را در چارچوب الگوی اقتصاد دانش بنیان به کاربرده، قطر است. این کشور با تاکید بر همگرایی میان دولت، صنعت و نهاد دانشگاهی در یک چرخه سیستمی درصدد است تا ضمن تغییر رویکرد در اقتصاد سیاسی هیدروکربنی بر قدرت سیاسی خود نیز بیفزاید و به عنوان یک کنشگر انطباقی گزینه های متعددی برای قدرت سازی در اختیار داشته باشد و بستر ساز ایجاد یک دولت توسعه گرای مدرن شود. وجه همت این نوشتار پاسخ به این پرسش است که الگوی نوین قطر به منظور ساخت یک دولت توسعه گرای انطباق محور در نظام بین الملل چگونه است؟ فرضیه پژوهش بر این مبناست که قطر با تاکید بر الگوی اقتصاد دانش بنیان، رویکرد تنوع سازی اقتصادی و الگوی دیپلماسی نیچه ای را برای ساخت دولت توسعه گرا در پیش گرفته است. برای آزمون این فرضیه، موضوع در بستر مفهومی تیوری اقتصاد دانش محور قرارگرفته است. روش گرد آوری داده ها کتابخانه ای و روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که قطر با رویکرد اقتصاد دانش بنیان اکوسیستم توسعه گرایی جدیدی را برای تولید قدرت و ثروت به طور هم زمان در پیش گرفته است.
    کلید واژگان: اقتصاد دانش بنیان, تنوع اقتصادی, سیاست خارجی انطباق محور, قطر
    Ehsan Mozdkhah, Somayeh Hamidi *
    Diversification of economic models is an Inevitable Necessity for Countries with one-sided political economy. Essentially, economic diversity allows governments to turn threats into opportunities and to use economic variables in the Power manufacturing. For this purpose, one of the countries that has used diversification in the economy in the framework of the knowledge-based economy model is Qatar. Emphasizing the convergence between government, industry and academia in a systemic cycle, the country seeks to increase its political power while changing approach to the hydrocarbon political economy, and as an adaptive actor has multiple options for empowerment and lays the groundwork. Become a modern developmental government. The Purpose of this article is to answer the question to what extent does the knowledge-based economy, as a new and empowering approach to economics and politics, play a role in creating a compatible development-oriented government in Qatar? The research hypothesis is that Qatar government, Will emphasizing the knowledge-based economy, Economic diversification approach and the model of Niche Diplomacy in Foreign Policy to build a Developmental State has followed. To test this hypothesis, the subject is placed in the conceptual context of knowledge-based economics theory. The method of data collection is library and the method of research descriptive-analytical. Based on the hypothesis test, the research findings show that Qatar has adopted a new developmental ecosystem to produce power and wealth simultaneously with the knowledge-based economy approach.The Persian Gulf region has always had many valuable natural reserves such as oil and gas due to its geo-economic position, and the countries of the region have a hydrocarbon political economy due to these geo-economic drivers. In recent years, some countries in the region, such as Qatar, in order to diversify their economic models, transition from a single-product economy and reduce the vulnerability factor, have developed new strategies and perspectives for the development and change of economic approaches, and are trying to apply the knowledge-based economy model as a model and the new alternative has been a development with international perspectives. The focus of Qatar's leaders and internal institutions to change the approach of a single-product and oil political economy to a knowledge-based economy that includes cooperation between industry, academic institutions and the government has been established in the country's upstream documents and visions, such as the Qatar National Vision 2030 document. The path of development in a region with chaos and tension and emerging as an effective regional and international order-making power has been taken into consideration from this point of view.MethodologyThe present Article through an analytical process method, and Data collected based on the library one.Result and DiscussionConsidering the problem of improving the potential of their political economy, Qatari statesmen have offered programs based on good governance model and participation at regional levels as a peace-making mediator, in order to generate wealth in the economy, produce power in foreign policy and apply an adaptive model. Qatar, as a small state with great international ambitions to diversify its economy and become a regional power and an emerging global power, has followed such an approach, and this approach has paved the path of Qatar's development, which is drawn according to the 2030 vision.ConclusionThe findings show that the patterns of political economy are evolving and based on those countries have achieved new models of development. Today, Qatar in the Persian Gulf and the Middle East region has created a new level of development for the transformation of the State institution by emphasizing the knowledge-based political economy. Qatar, as a small state with great international ambitions to diversify its economy and become a regional power and an emerging global power, has followed such an approach, and this approach has paved the path of Qatar's development, which is drawn according to the 2030 vision. The approach of Qatar's knowledge-based economy, along with generating wealth in the field of economy, includes political activism in regional and international foreign policy.
    Keywords: Knowledge-Based Economy, Economic Diversity, Compatible Foreign Policy, Qatar
  • حسین فرزانه پور*، سمیه حمیدی، ریحانه نورمحمدی
    هدف این پژوهش بررسی مفهوم حقوق شهروندی پسا انقلاب اسلامی است که در اداور مختلف  تعریفی دوگانه داشته است. ازیک سو بنا براصل جهموریت و استقلال، حقوق ملت به رسمیت شناخته می شود و ازسویی برطبق مفاد قانون اساسی، واژه شهروندی و حقوق شهروندی به طور مستقیم مورد بحث قرار نگرفته است، بنابراین جامعه و حاکمیت ج.ا. ایران نیازمند نگرشی دقیق تری دارد. نوشتار حاضر بر مبنای نظریه برایان ترنر برای فهم شهروندی وحقوق شهروندی در دوره جمهوری اسلامی و با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این سوال است، که چرا مفهوم حقوق شهروندی در دوران پساانقلاب اسلامی هیچ گاه نتوانسته تعریف درست و دقیقی را دریافت کند و عوامل و موانع تحقق این امر براساس نظریه ترنر چه بوده-است. این پژوهش در پی یافتن علل و موانعی است که موجب عدم تحقق حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی گردیده است.  دستاورد پژوهش گویای این است که به رغم تلاش دولت ها در تحقق این امر، به دلیل عدم اجماع نخبگانی، نبود تعریف صریح در قانون اساسی، بی توجهی به نهادهای غیردولتی و تفرق در ایجاد هویت سیاسی و اجتماعی واحد درمیان جامعه موجب گردید تا درطی این چهار دهه حقوق شهروندی نتوانست در جامعه ایران به طور کامل تحقق یابد.
    کلید واژگان: ایران, انقلاب اسلامی, شهروندی, حقوق شهروندی, برایان استنلی ترنر
    Hossein Farzanepour *, Somaye Hamidi, Reyhaneh Nourmohammadi
    The purpose of this research is to examine the concept of citizenship rights after the Islamic revolution, which has had a dual definition in different eras. On the one hand, based on the principle of democracy and independence, the rights of the nation are recognized, and on the other hand, according to the provisions of the constitution, the term citizenship and citizenship rights have not been discussed directly, therefore, the society and governance of the Islamic Republic of Iran needs a more accurate approach. The present article is based on Brian Turner's theory to understand citizenship and citizenship rights during the Islamic Republic period and by using library documents and sources and descriptive-analytical method, it tries to answer this question, why the concept of citizenship rights in the post-Islamic revolution period has never been able to be properly defined. and to receive accurate information and what were the factors and obstacles to the realization of this based on Turner's theory. This research seeks to find the causes and obstacles that have caused the non-realization of citizenship rights in the Islamic Republic. The result of the research shows that despite the efforts of the governments to realize this, due to the lack of elite consensus, the lack of explicit definition in the constitution, neglect of non-governmental organizations and differences in the creation of a single political and social identity among the society, during these 4 decades, the rights Citizenship could not be fully realized in Iranian society.
    Keywords: Iran, Islamic Revolution, Citizenship, citizenship rights, Brian Stanley Turner
  • سمیه حمیدی، زهره زرشناس*

     بیشتر اشعارمانوی شعرهای دینی و عرفانی هستند،این اشعار در مراسم دینی خوانده می شدند و کاربرد دینی و فرهنگی داشته اند و برای تطهیر روح و روان آدمی به آن نیازو از آن بدین منظور استفاده می کرده اند. از اینرو تردیدی نیست که مانی و مبلغان دین مانویت برای بازتاب آموزه های خود از سنت شفاهی و هنرشعرورزی استفاده می کردند تا برای مخاطبینشان قابل فهم تر باشد و بهتر تحت تاثیر قرار گیرند.این مبلغان به شهرهای گوناگون سفر می کردند و با زبانهای مختلفی آشنا بودند لذا سرودهای خود را به زبان هر منطقه ای که می رفتند ترجمه ویا گاه به همان زبان سرایش می کردند.ما دراین مقاله برآن هستیم تا با بررسی یکی از همین سروده ها با نام هویدگمان که قطعه های پارتی و سغدی آن در دسترس است اساس نظم را در این دو زبان مورد بررسی قرار دهیم.لذا در این مقاله ابتدا به معرفی این قطعه خواهیم پرداخت آنگاه این سروده را از نظر بلاغی و نظام شعری که عبارتند است وزن ،قافیه و صنایع ادبی مورد بررسی قرار خواهیم دادتابر خوانندگان و علاقه مندان به این پژوهش این قواعد روشن شود.لازم به تذکر است هرجا در این مقاله صحبت از هویدگمان به میان می آید منظور نویسنده شامل قطعه پارتی و سغدی می شود.

    کلید واژگان: هویدگمان, سغدی, پهلوی اشکانی, نظم, بلاغت, صنایع ادبی
    Somaye Hamidi, Zohreh Zarshenas *

    Data for this research was collected in a library method, in order to investigate the rules of order and principles of literary in the poems of the Manichaeans in both parthian and sogdian languages. The poems of the Manichaeans are hymns with religious, mystical and mythological themes that the Manichaeans sang in their rituals and religious rituals. There is no doubt that Mani and the missionaries of the Manichaean religion used the oral tradition and the art of poetry to reflect their teachings in order to better and more easily impress their audience. These missionaries traveled to different cities and wrote these hymns in different languages. In this article, we intend to show the existence of the rules of order and literary devices such as simile, metaphor, contrast, etc. by citing examples. Based on this, we will introduce the examples first; then we analyze them from the point of view of rhetoric and poetic system in both parthian and sogdian languages and reach the results obtained. It should be noted that whenever in this article we talk about Huvidagmān, the authors mean parthian and sogdian pieces.

    Keywords: Huvidagmān, sogdian language, Parthian language, order, rhetoric
  • سمیه حمیدی*، پیمان زنگنه
    در روانشناسی گفتمان، سوژه ها در محیط کنش اجتماعی که در آن واقع شده اند از زبان به عنوان وسیله ای جهت فهم پدیدارهای پیرامونی خود استفاده می کنند. در واقع از تعامل زبان و محیط، پراکتیس های گفتمانی افراد در عرصه اجتماع برساخته می شود، به گونه ای که در اثر این تعامل، گفتمان مسلط تقویت یا تضعیف می شود. گفتمان ناسیونالیسم- سکولاریسم مطلقه پهلوی دوم علی رغم این که در فضای جامعه هژمون است، تک گفتارهای زبانی کارگزارانش، نشان از سویه های ناهمساز آن با گفتمان مسلط دارد. این بخش زبانی برغم پنهان بودن، گشاینده ذهنیت منتقد کارگزاران این دوره نسبت به پدیدارهای سیاسی مسلط است. براین اساس هریک از کارگزاران پهلوی دوم، ضمن پذیرش اصول مسلط گفتمان برساخته شده سلطنت مطلقه، متاثر از رویکردهای متفاوت روانشناختی خود که در شرایط محیطی آنان ریشه دارد، درک متفاوتی از ماهیت گفتمان برساخته پهلوی دوم دارند. نوشتار پیش رو بر آن است تا بر اساس رویکرد روانشناسی گفتمانی پاتر و وترل، درک متفاوت کارگزاران شاخص عصر پهلوی دوم که درکنش متقابل با ساختار گفتمان مسلط قرار دارند را با استفاده از متن خاطرات سیاسی آنان، واکاوی نماید. دستاورد نوشتار حاضر آن است که علم و هویدا به عنوان دوکارگزار شاخص عصر پهلوی، علی رغم آن که در گفتارهای رسمی خود در جهت برساخت سلطنت مطلقه پهلوی اظهار نظر کرده اند؛ اما از خلال مکتوبات غیر رسمی آنان، ناهمسازی ذهنی شان با ساخت قدرت پهلوی آشکار است.
    کلید واژگان: زبان, کنش ناهمساز, برساخت گرایی, روانشناسی گفتمانی, پهلوی دوم
    Somaye Hamidi *, Peyman Zangane
    In psychological discourse, subjects located in social act context use language as a tool for understanding their contextual phenomena. Indeed, based on interaction of language and context, individual’s discourse practices are established in social context, and because of this interaction, the discourse is strengthened or weakened. Despite the fact that total nationalism-secularism discourse of Pahlavi the Second is in hegemony social context, actors of lingual single speech indicate its inconsistent orientations toward dominant speech. Though this lingual part is hidden, but it opens critical mindfulness of actors of this period toward dominant political phenomena. On the basis of this, each of the actors of Pahlavi the Second, by accepting dominant principles of discourse established on total monarchy is affected by different approaches of its psychology rooted in their contextual contexts and has different perception of established identity of Pahlavi the Second. On the basis of the Patter and Votrel’s discourse psychological approach; this study tries to examine different perception of index actors in era of Pahlavi the Second located in reciprocal act with dominant discourse structure using their political diaries. According to the result of the current paper, Alam and Hoveida as two typical actors of Pahlavi Era, despite their official comments based on total monarchy of Pahlavi, but among their informal correspondence, their mindset inconsistency is apparent with Pahlavi power structure.
    Keywords: : Language, Inconsistent Act, Constructionist, Discourse Psychology, Pahlavi the Second
  • سمیه حمیدی*
    پژوهش حاضر به کارنامه مطالعات ایرانشناسی انجمن آسیایی پاریس با تکیه بر ارگان رسمی آن، نشریه آسیایی، می پردازد. از آنجا که از ابتدا، مقالات متعددی مرتبط با تاریخ و فرهنگ ایران در این نشریه وجود دارد، با توجه به داده های استخراج شده از نشریه در صد سال نخست فعالیت انجمن، با تحلیل کمی و کیفی و بررسی مقالات و مطالعات ایران شناسی موجود در آن، می توان جایگاه ایران را از همان ابتدا در مطالعات شرق-شناسی انجمن مشخص کرد و رویکردهای ادوار مختلف در نسبت با موضوعات مختلف ایران شناسی و جایگاه مختلف مکاتب علمی به ویژه فیلولوژی و زبان های باستانی را ملاحظه نمود و تاثیر و تاثرات و ارتباطات علمی و فرهنگی میان ایرانیان و ایران شناسان مطرح فرانسوی را مشاهده کرد. در ذیل این مطالعات، آگاهی های دیگری همچون انگیزه ها، دغدغه ها و اهداف حامیان و اولویت های پژوهشی و ماموریت های تعریف شده انجمن نیز بدست آمده که در نهایت با بررسی تمامی این موارد ملاحظه می شود که رویکرد اصلی انجمن در قبال ایران بیشتر حول محور فرهنگ و توجه به تاریخ بوده است و شرق شناسان انجمن ضمن تعهد نسبت به کشور خود، عملکردشان همواره رنگ و بو و جهت علمی داشته است و ارتباطاتشان با ایرانیان همواره دوستانه و توام با احترام بوده است. نتیجه حاضر، فارغ از برداشت ها و نظرات شرق شناسان اروپایی به ویژه فرانسوی بوده و صرفا مرتبط با انجمن آسیایی و ایرانش شناسان انجمن است.
    کلید واژگان: شرق شناسی, ایران شناسی, انجمن آسیایی پاریس, نشریه آسیایی, فیلولوژی, زبان های باستانی
    Somayeh Hamidi *
    The present study is based on the history of Iranian studies of the Asian Society (La Société asiatique) of Paris based on its official organ, the Asian Journal (Journal asiatique). Since from the beginning, there are several articles related to the history and culture of Iran in this journal, and according to the data extracted from the journal in the first hundred years of the Society with quantitative and qualitative analysis and review of Iranian studies articles, it is possible to determine the position of Iran in the Oriental studies of Society from the very beginning, and the position of different scientific schools especially philology and ancient languages can be seen. Also, the scientific and cultural relations between Iranians and prominent French Iranologists can be observed. Following these studies, other insights such as the motivations, concerns, and goals of the sponsors and the research priorities and missions defined by the Society have been obtained. Finally, by examining all these cases, it can be seen that during the period under review, the view of French Iranologists towards Iran and Iranians has always been friendly and respectful. The present result is independent of the perceptions and opinions of European orientalists, especially French, and is only relevant to the Iranologists of Asian Society.
    Keywords: Orientalism, Iranology, Asian Society of Paris, Asian Journal of Paris, philology, Ancient languages
  • ریحانه نورمحمدی*، حسین فرزانه پور، سمیه حمیدی
    حقوق شهروندی مهم ترین موضوع حقوقی معاصر و مفهومی نوظهور است که جایگاه ویژه ای در نظریه های اجتماعی و سیاسی پیدا کرده است. بیش از هر چیز، حقوق شهروندی در مورد حقوقی از جمله اقامت، تحصیل، بهداشت، بحث می کند که هر کس به عنوان شهروند یک دولت آنها را به دست می آورد. حقوق شهروندی زمانی تحقق می یابد که همه افراد جامعه به کلیه حقوق مدنی و سیاسی دست یابند و شهروند به عنوان عضوی از جامعه در کنار اداره بهتر جامعه دارای مسیولیت باشد و برقراری نظم اجتماعی و به رسمیت شناختن این حقوق تعاملی نقش موثری در ارتقای حقوق شهروندی و ایجاد جامعه ای مبتنی بر نظم و عدالت اجتماعی داشته باشد.نوشتار حاضر با اتکا به رویکرد جامعه شناسی تاریخی بر مبنای نظریه برایان اس ترنر برای فهم شهروندی و حقوق شهروندی در عصر مشروطه تلاش نموده است تا با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی با بررسی موانع تحقق امر حقوق شهروندی در این دوره درصدد پاسخ به این سوال است که عوامل و موانع تحقق حقوق شهروندی در عصر مشروطه چه بوده است؟فرضیه این پژوهش بدین در بستر ضعیف حاکمیت مرکزی، ضعف فرهنگ سیاسی توده مردم، نخبگان سیاسی در نهایت منتج به شکل گیری حقوق شهروندی نگردید.
    کلید واژگان: قاجار, انقلاب مشروطه, حقوق شهروندی, برایان اس ترنر
    Reyhaneh Nourmohammadi *, Hossain Farzanepour, Somaye Hamidi
    Citizenship rights is the most important contemporary legal issue and an emerging concept that has found a special place in social and political theories. Above all, citizenship rights discuss the rights, such as residence, education, and health, that everyone gets as a citizen of a state. Citizenship rights are realized when all members of the society achieve all civil and political rights and the citizen has responsibility as a member of the society along with the better management of the society and establishing social order and recognizing these interactive rights have an effective role in promoting citizenship rights and creating a society based on social order and justice. The present article, relying on the historical sociology approach based on Bryan.S.turner's theory, has tried to understand citizenship and citizenship rights in the constitutional era, by using library documents and resources and descriptive-analytical method by examining the obstacles to the realization . In this article, it is trying to answer the question that what were the factors and obstacles to the realization of citizenship rights in the constitutional era? The hypothesis of this research is that in the context of the weak central government, the weakness of the political culture of the mass of the people, the political elites did not ultimately lead to the formation of citizenship rights.
    Keywords: Qajar, constitutional revolution, Citizenship Rights, Brian S. Turner
  • فاطمه کامرانی، سمیه حمیدی*، پیمان زنگنه
    در برخورد با ورود مدرنیته به ایران، روشنفکران واکنش‎های گوناگونی نشان داده‎اند (تاریخچه). برخی آن را نفی، برخی تقلید و برخی به گزینش پاره‎ای از اصول مدرن پرداخته‎اند (پیشینه). نواندیشان دینی دهه پنجاه شمسی، نظیر شهید مطهری که ازیک‎ سو دغدغه دین و سنت داشتند و ازسویی خواستار پیشرفت تکنولوژی و توسعه سیاسی کشور بودند، درصدد برآمدند بین دین و جامعه درحال‎تغییر، در ذهن متاثر از مدرنیته خویش هماهنگی ایجاد کرده و طرح یک نظم سیاسی-اجتماعی مطلوب را پی‎ریزی کنند. در این پژوهش برآنیم تا براساس نظریه سه‎گانه لاکانی، تاثیر ذهنیت مدرن بر نظم سیاسی-اجتماعی مطلوب در اندیشه شهید مطهری را برمبنای روش توصیفی-تحلیلی بررسی کنیم (مسیله و روش). بنابراین، در این مقاله پرسش مهم ناظر بر نوع حکومت مطلوب استاد مطهری است (سوال). دستاورد پژوهش نشان می‎دهد که برمبنای نظریه لاکان، مطهری مخالف تغییر هویت خود و تقلید از دیگری است؛ اما درعین‎حال برای رشد هویت اسلامی-ایرانی تمایل دارد از تکنولوژی و توسعه غربی نیز بهره‎مند شود. برهمین‎اساس و با رویکرد پذیرش دستاوردهای عینی مدرن به‎مثابه امر خیالی و نفی ابعاد معرفت‎شناختی آن که در تضاد با امر نمادین حاکم بر جامعه قرار داشت، نظریه ولایت فقیه را تشریح می‎کند (یافته).
    کلید واژگان: نواندیشی دینی, مدرنیته, سه گانه لاکانی, شهید مطهری, نظم سیاسی-اجتماعی
    Fateme Kamrani, Somaye Hamidi *, Pyman Zanganeh
    In dealing with the arrival of modernity in Iran, intellectuals have shown various reactions (history). Some rejected it, some imitated it, and some selected some of the modern principles (background). The religious modernists of the 1940s and 1950s, who on the one hand were concerned with religion and tradition, and on the other hand, called for the promotion of culture, technological progress, and the political development of the country; They wanted to create harmony between religion and a changing society, in the mind influenced by their modernity And establish a desirable socio-political order. Shahid Motahari is also included in this category. Therefore, in this research, based on Lacan's triple theory, we will investigate the effect of modern mentality on the desired political-social order in the thought of Shahid Motahari based on the descriptive-analytical method (problem and method). Therefore, in this article, the important question is about the desired type of government considered by Professor Motahari (Question). The result of the research shows that based on Lacan's theory, Motahari is against changing his identity and imitating another's identity; But at the same time, for the growth of Islamic-Iranian identity, it tends to benefit from Western facilities, technology and development. Therefore, on this basis and with the approach of accepting the modern objective achievements as imaginary and negating its epistemological aspects which were in conflict with the symbolic ruling of the society, he explains the theory of religious authority. (Finding)
    Keywords: religious modernism, modernity, Lacanian trio, Shahid Motahari, Socio-political order
  • سمیه حمیدی*، سید ابراهیم سرپرست سادات، احسان مزدخواه

    شروع حرکت های بیداری اسلامی با تاکید بر پارادایم واکنشی باعث بروز بحران های سیستمی در نظم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در خاورمیانه گردید. اساسا یکی از کشور هایی که به واسطه ی تحولات اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانه منبعث از بیداری اسلامی دچار تغییرات و ظهور بحران گردید سوریه می باشد. در این کشور به-دلیل وجود یکسری از چالش ها و مطالبات انباشته شده که در غالب محرومیت نسبی تجلی می کند وارد بریک معضله امنیتی فراگیر شد که سیستم تصمیم گیری این کشور را با بحران روبه رو ساخت. حال، این سوال مطرح است که در بازخوانی پدیده بیداری اسلامی در یک روایت واکنشی با محوریت مسیله محرومیت نسبی این مسیله چگونه به عنوان یک کاتالیزور در ظهور گروه های بنیاد گرا مانند جبهه النصره موثر بود؟(مسیله). با روش توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از تیوری محرومیت نسبی به عنوان زیر مجموعه پارادایم های واکنشی(روش)، این فرضیه به بحث گذارده شده که ناتوانی سیستم حکمران به عنوان متغییر تصمیم گیر در سوریه به دلیل ناتوانی در پاسخ گویی به مطالبات اجتماعی باعث بستر سازی گروه های بنیاد گرا با مشی خشونت طلبی شد(فرضیه). سرانجام، با ظهور جبهه النصره ساخت سیاسی - اجتماعی سوریه وارد یک بحران امنیتی فراگیر شد که اساسا منجر به امنیت زدایی گردید و نظم مسلط این کشور را با چالش روبه رو ساخت(یافته).

    کلید واژگان: پارادایم واکنشی, بحران سوریه, جبهه النصره, محرومیت نسبی, بیداری اسلامی
    Somaye Hamidi *, Seyed Ebrahim Sarparast Sadat, Ehsan Mozdkhah

    The beginning of the Islamic Awakening movements with emphasis on the reaction paradigm caused systemic crises in the political, economic, cultural and social order in the Middle East. Basically, one of the countries that has changed and emerged from the crisis due to the recent developments in North Africa and the Middle East due to the Islamic Awakening. In this country, due to a series of accumulated challenges and demands, which is manifested in the form of relative deprivation, it entered into a pervasive security dilemma that left the country's decision-making system in crisis. Now, the question arises that in re-reading the phenomenon of Islamic awakening in a reactionary narrative centered on the issue of relative deprivation, how was this issue effective as a catalyst in the emergence of fundamentalist groups such as Jabhat al-Nusra? (Introduction). Descriptive-analytical method and using the theory of relative deprivation as a subset of reactive paradigms (Method), This hypothesis that the inability of the ruling system as a decision-making variable in Syria due to its inability to respond to social demands has paved the way for fundamentalist groups to pursue a policy of violence. (Hypothesis). Finally, with the rise of the Nusra Front, Syria's socio-political structure entered a pervasive security crisis that essentially led to de-security and challenged the country's dominant order. (Results).

    Keywords: reactionary paradigm, Syrian Crisis, Jabhat al-Nusra, Relative deprivation, Islamic awakening
  • سمیه حمیدی*، احسان مزدخواه
    تربیت سیاسی از جمله مفاهیمی می باشد که در شکل دهی به چارچوب های حکومت اسلامی و مشخص سازی نوع کنش گری جامعه نقش اساسی را دارا است. تربیت سیاسی به نوعی فرآیندی می باشد که از امور غیر سیاسی آغاز می شود و بعد از آن به حوزه های بسیط تری سوق پیدا می کند. در اندیشه اسلامی و الگوی های رفتاری ایمه اطهار(علیه السلام) تربیت اجتماعی انسان و جامعه همواره از اهمیت والایی برخوردار بوده است. امامان معصوم از طریق تربیت اجتماعی و تربیت مدنی(تربیت سیاسی) همواره به تبیین معارف دینی در حوزه های فردی و حکومتی پرداخته اند و به تربیت انسان های طراز فرهنگ و هویت اسلامی اقدام نموده اند. در اندیشه سیاسی امام رضا(علیه السلام) اساسا مفهوم تربیت مدنی یا تربیت سیاسی در ارتباط با توانمند سازی جامعه مسلمین به منظور آگاه سازی و ارتقای سطح بینش آنان برای فهم روند های موجود می باشد. در این خصوص سوال اصلی پژوهش حاضر این است که در اندیشه امام رضا(علیه السلام) مفهوم تربیت سیاسی چیست و چه مولفه هایی را دارا می باشد؟ بر اساس یافته های پژوهش در الگوی رفتاری امام رضا(ع) تربیت سیاسی اساسا به معنای ملت سازی نوین اسلامی و تمدن سازی معنا می یابد و دارای مولفه ها و ویژگی های خاص خود می باشد، به طوری که حق مداری، عدالت، آزادی بیان، تکریم و احترام، مخاطب شناسی و آگاهی به زمانه از مهم ترین ویژگی های تربیت سیاسی در اندیشه و الگوی رفتاری ایشان است. بر این مبنا پژوهش فوق با رویکردی توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخ به سوال اصلی گام برخواهد داشت.
    کلید واژگان: امام رضا(علیه السلام), تربیت, سیاست, تربیت سیاسی, اندیشه سیاسی
    Somaye Hamidi *, Ehsan Mozdkhah
    Political education is one of the concepts that plays a key role in shaping the frameworks of Islamic government and characterizing the type of action of society. Political education is a process that begins with non-political affairs and then moves on to simpler areas. In Islamic thought and the behavioral patterns of the Imams (as), the social education of man and society has always been of great importance. Infallible Imams, through social education and civic education (political education), have always explained religious teachings in the individual and governmental spheres and have trained human beings of Islamic culture and identity. In Imam Reza's (pbuh) political thought, the concept of civic education or political education is basically related to empowering the Muslim community in order to raise awareness and raise their level of insight to understand the existing trends. In this regard, the main question of the present study is what the meaning of political education in the thought of Imam Reza is (Pbuh) and what are its components? According to the research findings in the behavioral model of Imam Reza (Pbuh), political education basically means modern Islamic nation-building and civilization-building and has its own components and characteristics, such as right orientation, justice, freedom of expression, honor and respect. Audience and awareness of the time is one of the most important features of political education in their thought and behavior pattern. Based on this, the above research will take a descriptive-analytical approach to answer the main question.
    Keywords: Imam Reza (PBUH), Education, Politics, Political education, Political Thought
  • احسان مزدخواه، سمیه حمیدی*، پیمان زنگنه

    یکی از موضوعات اصلی در مورد رفتار سیاست خارجی کشور ها در عرصه نظام بین الملل نوع جهت گیری سیاست خارجی آنان نسبت به موضوعات و تهدیدات بین المللی-منطقه ای می باشد. در سال 2016 با روی کار آمدن دونالد ترامپ به نوعی سیاست خارجی ایالات متحده دچار چرخش پارادایمی در جهت گیری سیاست خارجی شد. سیاست خارجی آمریکا در دوران دونالد ترامپ به نوعی بر مبنای ظهور نشانگان تقابل با ساختار نظام بین الملل و ساخت یابی روایت بازدارندگی شده بود، رهیافتی که اساسا به دنبال امتیازگیری از رقبا در حوزه های مختلف بود؛ اما با انتخابات سال 2020 و روی کار آمدن جو بایدن، نشانگان تعامل و همکاری مشروط با ساختار جهانی در گفتمان سیاست خارجی آمریکا مفصل بندی شد. بر همین اساس، سوال اصلی پژوهش حاضر آن است که سیاست خارجی آمریکا در فاصله سال های 2016 تا 2021 دارای چه نشانگانی با نظام بین الملل است؟ سیاست خارجی آمریکا در این سال ها دچار نوعی شیفت پارادایمی گشته و نوع تعامل و کنشگری در عرصه روابط بین الملل دارای نشانگان تقابلی و تعاملی با ساختار و سیستم جهانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی آمریکا از دوران ترامپ تا بایدن در الگو های رفتاری از بلوغ تقابل به مدل رفتاری تعاملی در محور ریالیسم مشروط به همکاری گذار پیدا کرده است. این نوشتار با روشی توصیفی-تحلیلی مطابق چارچوب نظری گام بر خواهد داشت.

    کلید واژگان: بلوغ تقابل, دونالد ترامپ, جو بایدن, رئالیسم تعاملی مشروط به همکاری, امنیت سازی
    Ehsan Mozdkhah, Somayyeh Hamidi *, Peyman Zanganeh

    Ethnicity; Ethnic tendencies and feelings and hostility to foreign groups that have several generations of permanence and persistence and are studied in the context of social disruptions. A phenomenon that reinforces feelings of kinship, racial affiliation, underestimation of the identity and culture of others, and intensifies separatism.By examining and analyzing this social problem through a grounded theory, a paradigm model based on the perceptions and interpretations of actors and experts has been presented. Causal conditions are the link between the set of factors and political-security and cultural-social interventions of foreign forces and internal factors such as discrimination and the weakness of diplomacy as the bedrock of external factors. The basis conditions include feelings of relative deprivation, geographical location, ethnocentrism, ethnic cohesion under nationalism, Iran-friendliness, Shiism, and Azeri identity-seeking, weak flaws, and non-segregated protests. Intervention conditions are the cohesion of foreign mass media in making waves, the weakness of national and local media, historical oblivion, the transformation of sports clubs into rallies, and the surfing of ethnic groups. Strategies include: enlightenment of public opinion, development of social justice, social pathology, strengthening of Islamic rituals, political-security confrontation with foreign forces, national identity and strengthening of national and local media .Consequences: Decreased national legitimacy and authority, threat to social security, weakening of beliefs, increasing social challenges, ethnic divergence, gap in national unity and the possibility of armed war and foreign interference.

    Keywords: Ethnicism, Social Discontinuity, Foreign Forces, Internal Factors
  • سمیه حمیدی*، فاطمه کامرانی

    بی شک، یکی از مسایل مهم حوزه اندیشه سیاسی در عرصه عمومی، رابطه نهاد دین و حوزه عمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار درباره ی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامعه کنونی در خود و برای خود زیستن دیگر معنایی ندارد و بایستی به چگونگی امکان همزیستی هماهنگ سنت های دینی در حوزه ی عمومی اندیشید. مسیله پیش روی این نوشتار این مطلب است که دین نهادینه در این راستا چه نقشی می تواند داشته باشد؟ آیا می تواند موجب گشایش باب گفت وگو در عرصه عمومی گردد یا اینکه اصلا به مثابه مانعی بر سر راه آن قرار می گیرد؟ مقاله حاضر با طرح برخی از الگوهای رابطه دین نهادینه شده و عرصه عمومی؛ ضمن بررسی سه دیدگاه مطرح در این حوزه، کوشش می کند بااستفاده از نتایج مطالعه تطبیقی بین الگوهای مذکور، الگویی را ارایه دهد که درخصوص ایران اسلامی کارساز باشد و ما را از این تصلب دوگانه که یا باید حکومت را دین تصاحب کند و یا کلا به عرصه خصوصی تنزل یابد، رها سازد. روش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی است.

    کلید واژگان: دین, دین نهادینه, عرصه عمومی, گفت وگو
    Somaye Hamidi *, Fatemeh Kamrani

    Undoubtedly, one of the most important issues in the field of political thought in the public sphere is the relationship between the institution of religion and the public sphere. There is serious controversy among religious and secular thinkers about the nature of this relationship. The epistemological and historical experience of modernity shows that religion is beyond what we can reduce to ideology or to equate with secularism. In today's society, life has no meaning in itself, and one must think about how religious traditions can coexist in the public sphere. The point of this article is what role can institutionalized religion play in this? Can it open the door to dialogue in the public arena or does it prevent it at all? This article presents models of the relationship between institutionalized religion and the public sphere. Then, by examining three perspectives in this field, it tries to present a model that works for Islamic Iran by using the results of a comparative study between the mentioned models. And to free us from the double entanglement that either religion must take over the government or be reduced to the private sphere altogether. The method of this research is descriptive-analytical.

    Keywords: Religion, Institutional religion, Public Arena, dialogue
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • سمیه حمیدی
    سمیه حمیدی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال