به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب سیدعلی اکبر شمسیان

  • اعظم شفائی، سید علی اکبر شمسیان، محمد قدسی، مریم شاهی*
    مقدمه

    ویتامین D و عنصر روی، نقش مهمی در رشد و سلامت کودکان و نوجوانان دارد. هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی شیوع کمبود ویتامین D و روی در کودکان و نوجوانان شهر مشهد بود.

    روش ها

    این مطالعه ی مقطعی- توصیفی بر روی 3380 نوجوان 19-10 ساله انجام شد که در فاصله ی آبان ماه 1399 تا مهرماه 1401 به آزمایشگاه جهاد دانشگاهی مشهد مراجعه نمودند. سطح سرمی ویتامین D (25 هیدروکسی ویتامین D) با روش کروماتوگرافی مایع با کارآیی بالا و سطح سرمی عنصر روی با تکنیک رنگ سنجی ارزیابی شد. افراد مورد مطالعه از نظر سطح ویتامین D به سه گروه: کمبود (ng/mL10>)، ناکافی (ng/mL30-10)، نرمال (ng/mL100-30) و از نظر سطح روی به دو گروه کمبود (µg/dL60>) و نرمال (µg/dL120-60) تقسیم شدند. داده ها با استفاده از آزمون های Chi-square و رگرسیون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    از مجموع 3380 نوجوان، 1/69 درصد، دختر و 30/9 درصد پسر بودند. در نوجوانان مورد مطالعه، 11/4 درصد، کمبود ویتامین D، 51/9 درصد، سطوح ناکافی ویتامین D و 36/7 درصد سطوح نرمال ویتامین D داشتند. کمبود روی در 7/4 درصد نوجوانان مورد مطالعه مشاهده شد. شیوع کمبود ویتامین D و کمبود روی در نوجوانان دختر نسبت به نوجوانان پسر بیشتر بود. نتایج مطالعه نشان داد که سطح پایین روی در نوجوانان مورد مطالعه، ریسک فاکتوری برای کمبود ویتامین D نمی باشد.

    نتیجه گیری

    در شهر مشهد، شیوع کمبود ویتامین D در نوجوانان، به خصوص دختران، بالاست. جهت کنترل سوء تغذیه، غنی سازی مواد غذایی و استفاده از مکمل ها توصیه می شود.

    کلید واژگان: ویتامین D, روی, نوجوانان, تغذیه, رشد}
    Azam Shafaei, Seyyed AliAkbar Shamsian, Mohammad Ghodsi, Maryam Shahi *
    Background

    Vitamin D and zinc play an essential role in growth and health of children and adolescents. The aim of this study was to investigate the vitamin D and zinc deficiency prevalence in adolescents in Mashhad.

    Methods

    This descriptive cross-sectional study was conducted on 3380 adolescents in the age range of 10-19 years from October 2020 to September 2022. Vitamin D level was evaluated by high performance liquid chromatography and zinc level was investigated by colorimetric technique. The studied subjects were divided into three groups in terms of vitamin D levels: deficiency: <10 ng/mL, insufficient levels: 10-30 ng/mL, normal levels: 30-100 ng/mL, and according to the amount of zinc, they are divided into two groups: deficiency: <60 µg/dL and normal: 60-120 µg/dL. The results were analyzed using chi-square and regression tests.

    Findings

    Out of 3380 adolescents, 69.1% were girls and 30.9% were boys. In studied adolescents, 11.4% had vitamin D deficiency, 51.9% had insufficient vitamin D, and 36.7% had normal vitamin D levels. Zinc deficiency was observed in 7.4% of the studied groups. The prevalence of vitamin D and zinc deficiency was higher in girl adolescents than in boy adolescents (P < 0.001). The results of the study showed that the low level of zinc in the studied adolescents is not a risk factor for vitamin D deficiency.

    Conclusion

    The prevalence of vitamin D deficiency in adolescents, especially girls, is high in the city of Mashhad. It is recommended to use enrich food and supplements to control malnutrition.

    Keywords: Vitamin D, Zinc, Adolescent, Nutrition, Growth}
  • مریم شاهی، سید علی اکبر شمسیان، محمد قدسی، اعظم شفائی*
    سابقه و هدف

    آلودگی به ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) عامل اصلی ابتلا به سرطان دهانه رحم است. آگاهی از شیوع ژنوتایپ های مختلف HPV در ایران، اجرای برنامه های ملی پیشگیری و واکسیناسیون را تسهیل خواهد کرد. این مطالعه با هدف بررسی شیوع آلودگی با ویروس HPV و همچنین ارتباط ژنوتایپ های مختلف با نتایج تست پاپ اسمیر انجام شد.

    مواد و روش ها:

     در این مطالعه مقطعی، 502 زن متاهل که در فاصله زمستان 97 تا پاییز 98 به آزمایشگاه مرکزی جهاد دانشگاهی مشهد مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری، غیر احتمالی آسان انتخاب شدند. نمونه های سیتولوژی دهانه رحم، از نظر 32 ژنوتایپ مختلف HPV با استفاده از روش PCR و هیبریداسیون بررسی شدند. نتایج با آمار توصیفی و آزمون های کای اسکویر و تست دقیق فیشر بررسی شدند.

    یافته ها:

     از 502 نمونه مورد مطالعه، 5/26 درصد به  HPVآلوده بودند. متداول ترین ژنوتایپ در نمونه های مثبت از نظر HPV، ژنوتایپ 6 از گروه کم خطر (35/3 درصد) و پس از آن ژنوتایپ 16 از گروه پرخطر (17/3 درصد) بود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عفونت  HPVو همین طور نوع ژنوتایپ  HPVبا پیشرفت تغییرات سلولی به سمت غیرطبیعی شدن ارتباط معنی داری دارد (0/05< P).

    استنتاج

    با توجه به شیوع نسبتا بالای HPV در جامعه مورد مطالعه، تشخیص زودهنگام HPV و تعیین نوع ژنوتایپ می تواند در پیشگیری از بدخیمی های سرویکس (دهانه رحم) کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: ویروس پاپیلومای انسانی, ژنوتایپ, شیوع, پاپ اسمیر}
    Maryam Shahi, Seyyed AliAkbar Shamsian, Mohammad Ghodsi, Azam Shafaei*
    Background and purpose

    Human papillomavirus (HPV) infection is the main cause of cervical cancer. Awareness of the prevalence of different HPV genotypes in Iran will facilitate implementation of national prevention and vaccination programs. The aim of this study was to investigate the prevalence of HPV infection and the association of different genotypes with Pap smear results.

    Materials and methods

    In this cross-sectional study, 502 married women attending Central Laboratory of Academic Center for Education, Culture, and Research in Mashhad were selected by non-probability easy sampling in 2018-2019. Cervical cytology specimens were examined for 32 different HPV genotypes using PCR and hybridization. Descriptive statistics, Chi-square and Fisherchr('39')s exact tests were used to analyze the data.

    Results

    Out of 502 samples 26.5% were infected with HPV. The most common genotypes in all HPV+ samples were the low risk genotype 6 (35.3%) and the high risk genotype 16 (17.3%). According to findings, HPV infection and the HPV genotype were significantly associated with progression of cellular changes to abnormality (P<0.05).

    Conclusion

    Due to the high prevalence of HPV in population studied, earlier diagnosis and genotyping of HPV could be helpful in preventing cervical malignancies.

    Keywords: Human Papillomavirus, genotype, prevalence, Pap smear}
  • زهرا باقری*، سامان سلیمان پور، کیارش قزوینی، سید علی اکبر شمسیان، فائزه ثابت

    بیماری سل یکی از مهمترین عفونت های قابل انتقال در بخش های سیستم بهداشتی می باشد. اطلاع از وجود یا عدم وجود این بیماری در کارکنان بهداشتی که می تواند به صورت نهفته [Latent tuberculosis infection (LTBI)] در بدن فرد باقی بماند، به سیستم بهداشتی کمک می کند تا با شناسایی زود هنگام عفونت سل و استفاده به موقع از کموپروفیلاکسی از بروز بیماری جلوگیری نمایند. به همین دلیل تمامی دانشگاه های معتبر دنیا و اغلب مراکز بهداشتی و درمانی، برنامه هایی را برای جلوگیری از ابتلای این افراد به این بیماری پیش بینی کرده اند که در آن جوانب مختلف از جمله پیشگیری قبل و پس از تماس لحاظ شده است .در این برنامه ها، تست پوستی توبرکولین (TST) جهت بررسی وجود سل نهفته به عنوان روش استاندارد برای تشخیص می باشد. از آنجایی که عوامل مختلفی روی نتایج تست TST تاثیر میگذارند این تست نمی تواند جواب قطعی برای عفونت در فرد باشد. بنابراین، در تست دیگری به نام IGRA (Interferon γ Release Assay) و یا تست QFT (QuantiFERON-TB Gold In tube) که میزان اینترفرون گامای ترشح شده از لنفوسیت های تحریک شده با آنتی ژن های اختصاصی مایکوباکتریوم توبرکلوزیس سنجیده می شود به صورت اختصاصی تر می توان سل نهفته را بررسی کرد. بنابراین در مطالعه مروری حاضر علاوه بر بررسی تست های در دسترس برای بررسی سل نهفته، نتایج مطالعات مختلف انجام شده در کشور به منظور ارزیابی میزان تشخیص سل نهفته در کارکنان بهداشتی در مراکز مختلف تشخیصی و درمانی، بررسی و مقایسه شده است.

    کلید واژگان: سل نهفته, تست پوستی توبرکولین, QuantiFERON TB test, کارکنان بهداشتی}
    Zahra Bagheri *, Saman Soleimanpour, Kiarash Ghazvini, Seyed Aliakbar Shamsian, Faezeh Sabet

    Tuberculosis is one of the most important communicable infections in the health system. Knowing the presence or absence of the disease in health workers who can remain latent [LTBI] helps the health system by early detection of TB infection and timely use Prevent chemoprophylaxis from occurring. For this reason, all prestigious universities in the world and most health care centers have developed programs to prevent these people from developing the disease, including various aspects of prevention including before and after contact. These programs are tuberculin skin test (TST) to check for the presence of occult tuberculosis as a standard method of diagnosis. Since various factors influence the results of the TST test, this test may not be the definitive answer for infection in the individual. Therefore, in another test called IGRA (Interferon γ Release Assay) or QFT test (QuantiFERON-TB Gold In tube), the level of interferon gamma secreted by lymphocytes stimulated with specific Mycobacterium tuberculosis antigens is measured. More specifically, latent TB can be examined. Therefore, in this review study, in addition to reviewing available tests for latent tuberculosis, the results of various studies conducted in the country to evaluate the latency of latent tuberculosis among health workers in different diagnostic and treatment centers are compared.

    Keywords: Latent tuberculosis, tuberculin skin test, QuantiFERON TB test, health workers}
  • عبدالمجید فتی، الهام مقدس، عبدالرحیم رضایی، آتیه ابدالی، لیدا جراحی، سیدعلی اکبر شمسیان *
    سابقه و هدف
    لیشمانیوز پوستی در مناطق مختلفی از جهان به خصوص ایران اندمیک است. از مناطق مختلف استان خراسان کانون های لیشمانیازیس زئونوتیک و انتروپونتیک با شیوع متفاوت گزارش شده است.. تا کنون هیچ مطالعه ای در شهرستان فریمان روی گونه های این انگل انجام نشده است، این مطالعه با هدف بررسی ژنوتایپنگ انگل در این منطقه انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- مقطعی روی 50 فرد مشکوک به لیشمانیوز پوستی در شهرستان فریمان طی سال های 1394 تا 1395 صورت گرفت. بعد از رنگ آمیزی و مشاهده میکروسکوپی سطح تمامی لام ها جهت استخراج DNA تراشیده شد و به روش (PCR) Polymerase chain reaction تعیین گونه انجام گرفت.
    یافته ها
    از 50 فرد مشکوک به بیماری لیشمانیوز، 40 نفر(80درصد) به صورت مشاهدات میکروسکوپی و 42 نفر (84درصد) به روش مولکولی آلوده به انگل لیشمانیا تشخیص داده شدند که 13 مورد (31درصد) به لیشمانیا تروپیکا و 29 مورد (69درصد) به لیشمانیا ماژور مبتلا بودند. دو لام منفی از نظر میکروسکوپی با روش PCR مثبت نشان داده شدند. بیش ترین سن افراد مبتلا بین 11تا20 سال با فراوانی 6/28 درصد بود و بیش ترین محل زخم های لیشمانیایی در دست (1/38درصد) و به شکل اولسراتیو (58 درصد) قرار داشت. از 13 بیمار لیشمانیا تروپیکا 75 درصد و 25 درصد به ترتیب در شهر و روستا زندگی می کردند. هم چنین از 29 بیمار مبتلا به لیشمانیا ماژور 2/17 و 8/82 درصد به ترتیب در شهر و روستا بودند (004/0 p= ).
    استنتاج: شهرستان فریمان به عنوان یک کانون لیشمانیازیس زئونوتیک با گونه غالب لیشمانیا ماژور می باشد. مطالعه بیش تر روی ناقلین و مخازن بیماری جهت کنترل و و یافتن راه هایی جهت کاهش تعداد مبتلایان ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: خراسان, لیشمانیا ماژور, لیشمانیا تروپیکا, PCR, فریمان}
    Abdolmajid Fata, Elham Moghaddas, Abdolrahim Rezee, Atyeh Abdali, Lida Jarahi, Seyed Aliakbar Shamsian *
    Background and
    Purpose
    Cutaneous leishmaniasis is endemic parasitic disease in different regions of the world especially in Iran. Khorasan province is endemic for anthroponootic and zoonotic cutaneous leishmaniasis with unequal outbreak. Identification of species could have important implications for the disease and reservoirs control and finding the epidemiologic map. There is no study on this protozoa disease in Fariman, northeast Iran. The aim of this study was to determine the protozoa genotyping in this area.
    Materials And Methods
    A cross-sectional study was done in 50 suspected cases in Fariman 2015-2016. After light microscope checking, scrapings from all smears were done for DNA extraction and species identification was done using kDNA- PCR.
    Results
    Among 50 suspected cases, 40 patients (80%) were found positive with direct smears and 42 (84%) were identified by PCR. Leishmania tropica was identified in 13 (31%) and 29 (69%) were infected with Leishmania major. Two negative smears were positive with PCR. The disease mainly involved those aged 11-20 years (28.6%) and the most common site of lesions was hands (38.1%) as ulcerative form (58%). From 13 cases of Leishmania tropica 75% and 25% were in urban and rural districts, respectively. Also, from 29 cases of Leishmania major 17.2% and 82.8% were in urban and rural districts, respectively. This difference was statistically significant (P= 0.004).
    Conclusion
    Fariman is a zoonotic leishmaniasis foci in northeast Iran. Further studies on disease reservoirs and vectors seems necessary to control and reduce the number of people affected.
    Keywords: Khorasan, Leishmania major, Leishmania tropica, PCR, Fariman}
  • عبدالمجید فتی، سید عبدالرحیم رضایی، الهام مقدس، فائزه سادات موسوی وفا، سید علی اکبر شمسیان
    مقدمه
    Leishmaniasis پوستی، از بیماری های انگلی پوستی است که در بسیاری مناطق جهان به ویژه ایران به صورت اندمیک وجود دارد. هر چند روش میکروسکوپی روش متداول تشخیص بیماری می باشد، اما تشخیص گونه های عامل Leishmaniasis به صورت میکروسکوپی و یا از طریق یافته های بالینی امکان پذیر نیست. برای این منظور، روش های مولکولی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.
    روش ها
    در این مطالعه، شناسایی گونه ی عامل Leishmaniasis پوستی در شهرستان درگز به روش Polymerase chain reaction (PCR) با هدف قرار دادن ژن کینتوپلاست Kinetoplast-DNA (kDNA) مورد بررسی قرارگرفت. این مطالعه بر روی 94 نمونه ی گرفته شده از بیماران مشکوک به Leishmaniasis مراجعه کننده به مراکز درمانی شهرستان درگز انجام شد. لام ها به روش گیمسا (Gimsa) رنگ آمیزی شدند و مورد بررسی مستقیم قرار گرفتند. PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی DNA کینتوپلاست انجام شد و نتایج به دست آمده، توسط نرم افزار آماری SPSS و آزمون 2χ تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    در بین 94 مراجعه کننده ی مشکوک به Leishmania، لام میکروسکوپی 82 نفر (2/87 درصد) از بیماران و با روش مولکولی 85 نفر (4/90 درصد) از بیماران مثبت شدند که تعداد 63 مورد (1/74 درصد) Leishmania major و 22 مورد (9/25 درصد) Leishmania tropica بودند. با در نظر گرفتن روش kDNA-PCR به عنوان یک روش استاندارد، ویژگی روش مستقیم میکروسکوپی 100 درصد و حساسیت آن 96 درصد محاسبه گردید. در این مطالعه، بین ابتلا به بیماری و فصل بروز (045/0 = P)، محل سکونت (004/0 = P)، جدید یا کهنه بودن ساختمان مسکونی (003/0 = P) و همچنین، نزدیکی به محل زندگی جوندگان (025/0 = P) رابطه ی معنی داری وجود داشت. بیشترین رخداد زخم های ناشی از Leishmania در نواحی دست و صورت بود.
    نتیجه گیری
    شهرستان درگز به عنوان کانون Zoonotic leishmaniasis مطرح بوده است؛ نتایج این مطالعه نشان می دهد کانون های جدیدی از Anthroponotic leishmaniasis نیز در این منطقه وجود دارد. Leishmania major عامل غالب بروز Leishmaniasis پوستی در این شهرستان بود ولی Leishmania tropica نیز به مقادیر کمتری در آن وجود داشت.
    کلید واژگان: Leishmaniasis پوستی, Leishmania major, Leishmania tropica, Polymerase chain reaction, ایران}
    Abdolmajid Fata, Abdolrahim Rezaei, Elham Moghaddas, Faezeh Sadat Mousavi, Vafa, Seyed Aliakbar Shamsian
    Background
    Cutaneous leishmaniasis is a parasitic skin disease that is endemic in many parts of the world, particularly in Iran. Although the microscopic technique is a common method of diagnosis of leishmaniasis, species of leishmania cannot be differentiated by this method. So, molecular methods have special importance.
    Methods
    In this study, kinetoplast-DNA polymerase chain reaction (kDNA-PCR) method was used to diagnose the leishmania species in Dargaz city, Iran. Direct slide smears were obtained from skin lesions of 94 patients suspected to the leishmaniasis referred to health centers of this city. Smears were stained using Gimsa method. PCR method was performed using specific kDNA primers. Data were analyzed using SPSS software.
    Findings: Among 94 subjects with skin ulcers suspected to cutaneous leishmaniasis, 82 (87.2%) were positive by direct microscopic smear and 85 (90.4%) by PCR in which 22 patients (26%) had Leishmania tropica and 63 (74%) had Leishmania major. Sensitivity and specificity of direct microscopic examination were calculated as 96% and 100%, respectively. There were statistically significant differences between disease occurrence and seasons (P = 0.045), habitat (P = 0.004), new or old building (new or old) (P = 0.003), and distance to rodent's living sites (P = 0.025).
    Conclusion
    Dargaz city is a known site of zoonotic leishmaniasis in Iran; but this study shows that there are some new sites of anthroponotic leishmaniasis in this city, too. Leishmania major is the dominant species in Dargaz city but there is Leishmania tropica foci in this area, too.
    Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Leishmania. tropica, Leishmania.major, Polymerase chain reaction, Iran}
  • سید رضا عطارزاده حسینی، سید علی اکبر شمسیان، صادق عباسیان سقی، مهدی قهرمانی مقدم
    مقدمه و هدف
    تغییرهای نامطلوب نیم رخ چربی از عوامل خطر مرتبط با چاقی و اضافه وزن است که خطر ابتلاء به سندروم متابولیک، دیابت و بیماری های قلبی- عروقی را افزایش می دهد.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق 19 دانشجوی پسر 19 تا 25 ساله به روش نمونه گیری در دسترس گزینش و به دو گروه روزه دار غیرفعال و فعال تقسیم شدند. برنامه ورزشی گروه فعال 14 جلسه بود که سه جلسه در هفته با شدت 50 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره و مدت 45 تا 60 دقیقه انجام شد. در چهار مرحله نمونه گیر ی خونی انجام گرفت. تغییرهای درون و بین گروهی داده ها به روش اندازه گیری تکراری تعیین و برای آن سطح معنی داری 05/0>P در نظر گرفته شد.
    نتایج
    با اینکه اثر روزه داری با و بدون فعالیت بدنی بر اندازه های آنتروپومتری تفاوتی معنی دار نداشت؛ اما یک ماه روزه داری با فعالیت بدنی سبب کاهش وزن، BMI، WHR و درصد چربی بدن شد. طی روزه داری نسبت TG/HDL و TC/HDL گروه فعال کاهش و با اتمام روزه داری این مقادیر به سطح اولیه برگشت. یک ماه روزه داری بدون فعالیت بدنی سطح TG، LDL وTG/HDL را به طور نامحسوسی افزایش داد. اثر هر دو مداخله روزه داری با و بدون فعالیت بدنی بر ضربان قلب استراحت، فشارخون دیاستول، سیستول، میانگین سرخرگی و هزینه اکسیژن میوکارد تفاوتی معنی دار نداشت.
    نتیجه گیری
    یک ماه روزه داری با فعالیت بدنی منظم، کاهش وزن، درصد چربی، WHR و BMI را سبب شده، از تغییرهای نامطلوب نیم رخ چربی جلوگیری کرده، احتمال ابتلا به سندروم متابولیک و آترواسکلروزیس را کاهش می دهد.
    کلید واژگان: روزه داری, فعالیت بدنی, سندروم متابولیک}
    Seyed Reza Attarzadeh Hosseini, Ali Akbar Shamsian, Sadegh Abbasian, Mahdi Gahremani Moghadam
    Background And Objective
    Inappropriate changes of lipid profile are associated with obesity and overweight and can increase the risk of diabetes, cardiovascular disease and stroke.
    Materials And Methods
    In this study, 19 male students aged 19-25 years were selected as volunteers. First they were divided into two groups: active fasting (n=9) and passive fasting (n=10). Active fasting group performed 14 sessions of exercise training. Three sessions per week with an intensity of 50 to 75 percent heart rate reserve (HRR) for 45-60 minutes was performed. Blood sampling was done at four stages. Data were analyzed by GLM-Repeated Measures (ANOVA) at a significance level of p<0.05.
    Results
    The effect of fasting with and without physical activity on anthropometric measures was not significantly different, but one-month fasting with physical activity decreased weight, BMI, WHR and percentage body fat (PBF). During the fasting, TG/HDL and TC/HDL ratios decreased in the active group and these values ​​returned to initial levels at the end of fasting. Levels of TG, LDL and TG/HDL in fasting group without exercise slightly increased. The effect of fasting, both with and without exercise on resting heart rate, blood pressure, diastolic, systolic, mean arterial and myocardial oxygen cost was not significantly different.
    Conclusion
    One-month fasting with regular physical activity reduces the weight, percent body fat, WHR and BMI and could prevent inappropriate changes of lipid profile and reduce the risk of atherosclerosis and metabolic syndrome.
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، عبدالرحیم رضایی، کاظم حسن پور، محمد تقی شاکری، غلامرضا فرنوش، فرهاد فتحی مقدم
    مقدمه لیشمانیازیس جلدی یک عفونت انگلی است که به عنوان یک مشکل بهداشتی در بخشهایی از ایران بویژه شهرستان سبزوار در استان خراسان رضوی محسوب می شود. مخازن بیماری در دو فرم خشک و مرطوب متفاوت است، لذا جهت مبارزه با این بیماری تعیین گونه انگل لازم است.DNA هر انگل همانند سایر موجودات زنده ویژه همان انگل است، لذا می توان با استفاده از آن اقدام به تعیین گونه نمود. در این مطالعه با استفاده از تکنیک PCR گونه های انگل عامل لیشمانیازیس جلدی مشخص شده است.
    روش کاراین مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1386-1387 در شهرستان سبزوار انجام شده است. نمونه تهیه شده از زخم 86 بیمار که با استفاده از روش لام مستقیم وجود انگل در آنها تایید شده بود، در محیطهای کشت NNN و سپس RPMI-1640 کشت داده شد. پس از کشت انبوه و استخراج DNA با استفاده از 4 روش مختلف استخراج DNA با استفاده از یک جفت پرایمر اقدام به انبوه سازی DNA کینتوپلاست انگل شد. الگوی الکتروفوروزی هر نمونه با گونه های استاندارد لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا ماژور مقایسه شد. از نرم افزار SPSS برای تجزیه تحلیل اطلاعات استفاده شد، همچنین آزمون های آماری تی، کای اسکوئر و من ویتینی مورد استفاده قرار گرفت.
    نتایجروش جوشاندن نمی تواند روش مناسبی جهت استخراج DNA از پروماستیگوتهای لیشمانیازیس جلدی باشد. اما ارزش روش های بر پایه فنل- کلروفرم معادل کیت کیاژن است.نتایج حاصل از الگوهای PCR حاکی از آن بود که دو نوع انگل لیشمانیا تروپیکا(32 مورد) و لیشمانیا ماژور(54) عامل لیشمانیازیس جلدی در شهرستان سبزوار می باشند.
    نتیجه گیریبر خلاف مطالعات سالهای گذشته در شهرستان سبزوار هر دو نوع انگل لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا ماژور وجود دارند. ضمن اینکه روش های بر پایه فنل-کلروفرم روش های مناسبی جهت استخراج DNA از پروماستیگوتهای انگل لیشمانیا بوده و PCR نیز تکنیک ارزشمندی جهت تعیین گونه انگل در مطالعات اپیدمیولوژیک می باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیازیس جلدی, لیشمانیا ماژور, لیشمانیا تروپیکا, PCR}
    Masoud Mohajery, Seyad Aliakbar Shamsian, Abdolrahim Rezaee, Kazem Hasan Poor, Mohammad Taghi Shakeri, Gholamreza Farnoosh
    IntroductionCutaneous leishmaniasis is a parasitic infection With an important health problem in many parts of Iran such as Sabzevar, in Khorasan Razavi province. Epidemiological and clinical findings aren’t sufficient for identification of parasites. Because the host sources are different an accurate identification and diagnosis is necessary before treatment. DNA of every parasite such as every organism is specific. This facilitates extensive use of DNA for diagnostic and identification of parasite species. Molecular methods such as PCR seem to be very useful for this reason. We decided to identify different species of leishmania parasites causing Cutaneous leishmaniasis by PCR in SabzevarMaterials and MethodsA Total of 86 patients, whom diseases were confirmed by direct smear, were recruited and samples were isolated and cultured in NNN medium, followed by sub-cultured in RPMI-1640. Then DNA was extracted using four DNA extraction methods. Extracted kinetoplastic DNA was amplified by PCR method using two specific primers. Electrophoresis patterns from each isolate were compared with reference strains of L.major, L.tropica and the markerResultsThe related bands to amplified products were detected on agarose gel in all samples expected of DNA extracted by boiling method. The results of kDNA gene templets in Electrophoresis gel indicated the leishmania parasite species, causing Cutaneous leishmaniasis, in Sabzevar as 32 samples L.tropica and 54 samples L.major.ConclusionL.tropica and L.major both are Etiologic agents ofCutaneous leishmaniasis in Sabzevar and PCR technique is a suitable tool for the leishmania species characterization in epidemiological studies. The phenol-chloroform based methods are as valuable as DNeasy mini kit (QIAGEN) but more cost effective than kit.
  • مسعود مهاجری، سید علی اکبر شمسیان، حسین نهروانیان، محمود محمودی، سید محمد جواد یزدان پناه، فرهاد فتحی مقدم، مریم شاهی
    مقدمه و هدف
    لیشمانیوز یک مشکل مهم بهداشتی در سراسر جهان از جمله کشور ما ایران می باشد. ضایعات پوستی عموما خود بهبود یابنده اند اما اشکال غیر بهبود یابنده لیشمانیوز پوستی نیز اخیرا افزایش یافته است. القای پاسخ سلولهای نوعT-helper type1(Th1) به مقاومت در برابر بیماری کمک می کند در حالیکه پاسخ های helper type2 (Th2) T- باعث حساسیت در برابر بیماری می شود. با ارزیابی سیتوکاین های (IL-5)، (IL-10)، (IL-12) و (IL-18) مترشحه از سلول های مونونوکلئر خون محیطی (PBMC) در بیماران لیشمانیوز پوستی بهبود یابنده و غیر بهبود یابنده، نقش این سیتوکاینها را در بهبود بیماران بررسی می کنیم.
    روش کار
    سطح سیتوکاین های مترشحه از سلولهای PBMC در 60 نفر از بیماران بهبودیابنده و غیربهبودیابنده و گروه کنترل درمانگاه شماره یک آب و برق و بیمارستان قائم مشهد در سال 1385 پس از تحریک با آنتی ژن لیشمانیا ماژور و میتوژن در محیط in vitro توسط روش الیزا و استفاده از کیت های صنعتی ارزیابی شد.
    نتایج
    سلول های PBMC افراد بهبود یافته، IL-12 را با غلظت 00/38±55/236 و بیش از بیماران غیربهبودیابنده ترشح کردند (05/0p<) در حالیکه در بیماران غیربهبودیابنده IL-5 (pg/ml 21/65±14/52)و IL-10 (pg/ml 73/18±19/30) بیش از بیماران بهبود یافته ترشح شدند(005/0p<). همچنین دریافتیم IL-18 در بیماران غیربهبودیابنده با غلظت pg/ml 30/225±02/433 به طور معنی داری بیش از افراد بهبود یافته ترشح می شود (003/0p=).
    نتیجه نهایی: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که IL-12 در افراد بهبود یافته نسبت به افراد غیر بهبود یافته بیشتر ترشح می شود ولیIL-18 که باعث افزایش ترشحIL-12 و فعالیت سلول های Th1 می شود در مواقعی که ترشح IL-12 کاهش می یابد، در افراد غیر بهبودیافته بیشتر ترشح می شود و در آنها باعث القاء پاسخ های Th2 و پیشرفت بیماری می شود.
    کلید واژگان: سیتوکاین ها, لیشمانیوز پوستی, ضایعات پوستی}
    M. Mohajeri, S.A. Shamsian, H. Nahravanian, M. Mahmoudi, S.M.J. Yazdanpanah, F. Fathi Moghadam, G.P., M. Shahi
    Introduction &
    Objective
    Leishmaniasis is a major worldwide health problem throughout the world and in Iran as well. Skin lesions are mostly healing but nonhealing cases have also increased recently. T-helper type1 (Th1) responses induction helps the patients to resist against the disease while T-helper type2 (Th2) responses cause susceptibility to disease. With the assessment of IL-5, IL-10, IL-12, and IL-18 cytokines secreted from peripheral blood mononuclear cells (PBMC) in leishmaniasis healing and nonhealing patients, their role in curing leishmaniasis was surveyed.
    Materials and Methods
    Cytokines secreted from PBMCs of 60 healing and nonhealing patients and also control group referred to Ab-o-Bargh number1 clinic and Mashhad Qaem hospital during 2007 were evaluated Elisa commercial kits after stimulation by leishmania antigen and mitogen in vitro.
    Results
    Healing patients PBMCs secreted IL-12 (236.55±38.00 pg/ml) more than non healing patients (p<0.05) while in nonhealing patients IL-5 (52.14±65.21 pg/ml) and IL-10 (30.19±18.73 pg/ml) secreted more than healing patients (p<0.005). Also IL-18 secreted significantly higher in nonhealing patients compared with healing patients (p=0.003).
    Conclusion
    According to the results It can be concluded that IL-12 is secreted more in healing patients than nonhealing patients but IL-18, which causes the increase of IL-12 secretion and the activation of Th1 cells during IL-12 secretion decrease, secrets more in nonhealing patients, induces Th2 responses and results in disease progression.
    Keywords: Cytokines, Leishmaniasis, Skin Lesions}
  • محمدعلی سردار، مهدی سهرابی، سیدعلی اکبر شمسیان، رضا امین زاده
    مقدمه
    بیماری دیابت می تواند بر عملکرد فیزیکی، وضعیت روحی روانی، ارتباطات فردی، خانوادگی و اجتماعی و به طور کلی سلامت عمومی و احساس خوب بودن بیماران تاثیر منفی داشته باشد. به عنوان مثال محدودیت های شدید غذایی و دارو های خوراکی و تزریقی موثر در درمان دیابت تاثیر نامطلوبی بر سلامت روانی بیماران دیابتی دارند. این مطالعه با هدف بررسی اثر تمرین های ورزشی هوازی بر سلامت روان، ابعاد نشانه های بدنی، اضطراب و بی خوابی، کارکرد اجتماعی و افسردگی بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    53 بیمار دیابتی نوع 2 با دامنه ی سنی (11/6±15/45 سال) و میانگین مدت بیماری 3±5 سال به صورت هدف دار انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مورد (27 نفر) و شاهد (26 نفر) تقسیم شدند. گروه مورد در یک برنامه ی تمرینی هوازی شرکت کردند. برنامه ی تمرین شامل 45 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70-60 درصد ضربان قلب ذخیره روی دوچرخه ی کارسنج، سه بار در هفته و به مدت 8 هفته بود. قبل و بعد از تمرین های ورزشی هوازی، آزمودنی های هر دو گروه پرسشنامه ی سلامت عمومی (GHQ) را تکمیل کردند. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود و برای تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات از آزمون تی مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    تمرین ورزشی هوازی به مدت 8 هفته تاثیر معنی داری بر سلامت روان، خرده مقیاس های نشانه های بدنی، اضطراب و بی خوابی داشت (05/0p<) ولی بر خرده مقیاس های اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی تاثیر معنی داری نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    تمرین ورزشی هوازی برای بیماران دیابتی نوع 2 می تواند نمونه ای از برنامه های ارتقای سلامت باشد و در افزایش سلامت روانی بیماران دیابتی موثر است
    کلید واژگان: : تمرین های ورزشی هوازی, سلامت روان, اضطراب, افسردگی, دیابت نوع 2}
    Ma Sardar, M. Sohrabi, A. Shamsian, R. Aminzadeh
    Introduction
    Diabetic mellitus disease can negatively influence the physical functioning, emotional state, and individual, family and social relationships of patients with diabetes and, in general, their health and feeling of wellness. Caloric restriction and oral hypoglycemic agents also have undesirable effects on the mental health of these patients. The purpose of this study was to examine the effect of aerobic exercise training on mental and physical health, anxiety, insomnia, social functioning and depression in patients of type 2 diabetes mellitus.
    Materials And Methods
    In this clinical trial, fifty-three patients with type 2 diabetes, age range 45.15±6.11 years, with average of 5±3 years of disease were chosen purposively and were randomly assigned into 2 groups, the 8 week aerobic exercise training (n=27) and the non-training (n=26) group. The aerobic exercise training group participated in an aerobic training program, intensity 60-70% heart rate reserve, frequency 3 days/week, duration 45-60 min/session. Mental health was evaluated using a general health questionnaire (GHQ) in the two groups before and after the study. The independent t-test was used for data analysis.
    Results
    The 8 week aerobic exercise training had a significant effect on mental health, subscales of physical symptoms, anxiety & insomnia (p<0/05). However no significant effect on subscales of social functioning and depression was observed (p>0/05).
    Conclusion
    Aerobic exercise training, as part of a health promotion program, can be effective on the mental health of patients with type 2 diabetes.
    Keywords: Aerobic exercise training_Mental health_Anxiety_Depression_Type 2 diabetes mellitus}
  • محمدعلی سردار، مهدی سهرابی، سیدعلی اکبر شمسیان، رضا امین زاده
    مقدمه
    بیماری دیابت می تواند تاثیرات منفی بر سلامت عمومی و احساس خوب بودن بیماران داشته باشد و میزان کیفیت زندگی بیماران دیابتی معیاری مناسبی برای بحث درباره زندگی شخصی و تحمل بار بیماری بر زندگی آنان است. هدف اصلی از این پژوهش تعیین تاثیر فعالیت بدنی منظم هوازی بر تغییرات گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 بود.
    مواد و روش ها
    پنجاه و سه بیمار دیابتی نوع2 با دامنه سنی (11/6 ± 15/45 سال) و میانگین مدت بیماری 3 ± 5 سال به صورت هدف دار انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (27نفر) و کنترل (26نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه فعالیت بدنی منظم هوازی شرکت کردند. برنامه تمرینی شامل 45 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70- 60 درصد ضربان قلب ذخیره روی دوچرخه کارسنج سه بار در هفته و به مدت 8 هفته بود. پیش وپس از فعالیت بدنی منظم هوازی میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله خون و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها اندازه گیری شد. همچنین کیفیت زندگی آزمودنی ها درهر دو گروه توسط پرسشنامه SF – 36ارزیابی گردید.روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود و درتجزیه وتحلیل آماری اطلاعات از روش t مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    فعالیت بدنی منظم هوازی به مدت 8 هفته تاثیر معنی داری بر میزان کاهش گلوکز خون و افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 داشت (05/0< p). ولی برمیزان هموگلوبین گلیکوزیله تاثیر معنی داری مشاهده نشد (05/0< p).
    نتیجه گیری
    فعالیت بدنی منظم هوازی در این تحقیق برای بیماران دیابتی نوع2 می تواند نمونه ای از برنامه های ارتقاء سلامت بوده و در افزایش کیفیت زندگی و همچنین کاهش میزان قند خون بیماران دیابتی موثر باشد.
    کلید واژگان: فعالیت بدنی منظم هوازی, گلوکز, هموگلوبین گلیکوزیله, حداکثر اکسیژن مصرفی, کیفیت زندگی, دیابت نوع2}
  • مهدی مرادی مرجانه، فاطمه همایی شاندیز، سیدعلی اکبر شمسیان، ایمان افتخارزاده مشهدی، محمدرضا هدایتی مقدم، حمیدرضا بیدخوری، کامران غفارزادگان
    مقدمه
    بیومارکرهایی همچون گیرنده های استروئیدی، HER2/neu و P53، نقشی کلیدی در ارزیابی سیر بالینی، پیش آگهی و نیز تعیین نوع درمان سرطان پستان ایفا می نمایند. با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه، اختلافات موجود در نتایج و نیز تاثیر عوامل جمعیتی در وضعیت این بیومارکرها، اهمیت بررسی های بیشتر در مناطق گوناگون از جمله کشور ایران را خاطرنشان می سازد. در مطالعه حاضر، ارتباط ژن های HER2/neu، p53، ER و PR با میزان بقا در مبتلایان به سرطان پستان شهر مشهد، مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    این مطالعه بر روی 339 بیمار مبتلا به سرطان پستان که از سال 1379 تا 1384 به بیمارستان های قائم (عج) و امید مشهد معرفی شده بودند، انجام گردید. به این منظور، وضعیت ایمونوهیستوشیمی بیومارکرها و نیز وضعیت بیمار در پیگیری های متوالی از نظر عود بیماری ثبت گردید. پیگیری بیماران تا پایان سال 1385 ادامه یافت.
    یافته ها
    در ارزیابی ایمونوهیستوشیمی، به ترتیب6/46، 8/43، 7/51 و 1/36 درصد از بیماران از نظر ER، PR، HER2/neu و p53 مثبت بودند. همراهی ER با PR (P < 0.001) و HER2/neu با p53 (P = 0.041) به طور معنی داری مشاهده شد. همچنین بین ER با HER2/neu ارتباط مستقیم و معنا داری مشاهده شد (P = 0.001). در آنالیز بقاء، ارتباط معناداری بین بیومارکرها و بقای عاری از عود مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    الگوی متفاوت بدست آمده در زمینه نقش پروگنوستیک بیومارکرهای سرطان پستان در منطقه شمال شرق کشور، نشان دهنده تاثیر عمده فاکتورهای جمعیتی در این زمینه است. با توجه به اینکه تاکنون مطالعه مشابهی در این منطقه انجام نشده است، بررسی حاضر می تواند مبنایی برای مطالعات گسترده تر در منطقه با تاکید بر زیرگروه های جمعیتی خاص باشد.
    کلید واژگان: سرطان پستان, HER2, neu, p53, ER, PR, بقای عاری از عود}
    Moradi Marjaneh M., Homaii Shandiz F., Shamsian A., Eftekharzadeh I., Bidkhori H., Ghaffarzadegan K
    Introduction
    Breast cancer is one of the main causes of cancer fatality in women. Among Iranian females, it is the most common cancer which tends to affect younger ones. Molecular biomarkers such as steroid receptors, HER2/neu and p53 are valuable in evaluation the clinical course, prognosis and treatment decisions. However their prognostic role in Iranian patients has not been explained completely. The correlation of mentioned factors with survival of breast cancer has been assessed in this study.
    Materials And Methods
    IHC staining for steroid hormone receptors, HER2/neu and p53 in 339 breast cancer patients diagnosed between 2000- 2006 was done. All cases were followed up to March 2007 and the significance of biomarker status for prognosis was analyzed.
    Results
    Of the 339 studied patients, 46.6%, 43.8%, 51.7% and 36.1% were positive for ER, PR, HER2/neu and p53 respectively. ER considerably correlated with PR (P = 0.000). There was a similar relation between HER2/neu and p53 (P = 0.041) as well HER2/neu and ER (P = 0.001). Survival analysis detected no correlation between molecular biomarkers and recurrence free survival.
    Conclusion
    The presented pattern of prognostic role of these biomarkers is explained partly by demographic factors. Since no similar study has been conducted in this region, larger studies in the basis of demographic variables are suggested.
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، حسین نهروانیان، محمود محمودی، محمد جواد یزدان پناه، مریم شاهی
    مقدمه
    لیشمانیوز پوستی در بسیاری از نقاط ایران از جمله شهر مشهد به صورت اندمیک مشاهده می شود. در سالهای اخیر مواردی از عدم پاسخ به درمانهای رایج (ترکیبات پنج ظرفیتی آنتی موان) از جمله گلوکانتیم مشاهده شده است. پاسخ ایمنی سلولی که به وسیله سلول های T-helper type1(Th1) ایجاد می شود، نقش مهمی در محافظت در برابر بیماری لیشمانیوز ایفا می کند درحالی که فعالیت سلولهایT-helper type2 (Th2) باعث پیشرفت بیماری می شود. هدف این مطالعه ارزیابی سایتوکین های مترشحه از سلول های مونونوکلئر خون محیطی (PBMC)1 در مبتلایان به لیشمانیوز پوستی حساس و مقاوم به درمان با گلوکانتیم و گروه کنترل، جهت یافتن روشی برای درمان بیماران مقاوم به درمان می باشد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1385 درمورد 60 نفر از بیماران درمانگاه شماره یک آب و برق و بیمارستان قائم انجام شد. ارزیابی پاسخ ایمنی سلولی در گروه های حساس و مقاوم به درمان لیشمانیوز پوستی و گروه کنترل با اندازه گیری سایتوکین های آزاد شده از سلول های PBMC پس از تحریک با آنتی ژن لیشمانیا ماژور و میتوژن به مدت 48 ساعت توسط روش الیزا انجام گردید. اطلاعات با استفاده از نرم افزاز SPSS ورژن 12 و آزمون های آنالیز واریانس، کروسکال والیس و من ویتینی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    سلول های PBMC افراد حساس به درمان، سایتوکین IFN-γ را با 05/0p< بیش از بیماران مقاوم به درمان ترشح کردند در حالی که در بیماران مقاوم به درمان IL-4 با 005/0p< بیش از بیماران حساس به درمان ترشح شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که ترشح سایتوکین هایی که باعث فعالیت پاسخ هایTh2 می شوند، مثل IL-4 در بیماران مقاوم به درمان بیش از موارد حساس به درمان ترشح می شوند و ترشح سایتوکین هایی که پاسخ های Th1 را فعال می کنند مثل IFN-γ در موارد حساس به درمان بیش از بیماران مقاوم به درمان ترشح می شوند.
    کلید واژگان: سایتوکین, لیشمانیوز پوستی, گلوکانتیم}
    Masoud Mohajeri, Seyedaliakbar Shamsian Hosein Nahravanian Mahmoud Mahmodi Mohammadjavad Yazdanpanah Maryam Shahi
    Introduction
    Cutaneous leishmaniasis is an endemic disease in Iran, the pentavalent antimonials, used for treating this disease; do not show effective enough in the recent years. The cellular immune response caused by T-helper type1 (Th1) cuases protection against leishmaniasis and that of T-helper type2 (Th2) causes the progress of the disease. The aim of this study was evaluating secreted cytokines from peripheral blood mononuclear cells (PBMCs) in healing and nonhealing cases of cutaneous leishmaniasis treated by glucantime and control group to find a treatment policy for nonhealing patients.
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted in 2006 on the subject of 60 cases of individuals, referred to Vila Clinic and Ghaem Hospital of Mashhad. This study was approved by the local committee of Medical Ethics.The cellular immune response in nonhealing and healing cutaneous leishmaniasis and control group evaluated by measuring the cytokine released by PBMCs when stimulated with Leishmania major antigens and mitogen for 48 h by Enzyme Linked Immuno Sorbent Assay (ELISA).
    Results
    PBMCs of healing group secreted higher levels of interferon gamma (IFN-γ) than the nonhealing patients (p<0.05), whereas the interleukin 4 (IL-4) levels were higher in the nonhealing group compared to the healing ones (p<0.005).
    Conclusion
    The results demonstrate that secretion of cytokines that activate Th2 response like IL-4 in nonhealing patients was higher than healing cases and secretion of cytokines which activate Th1 response such as IFN-γ in the healing cases was higher than the nonhealing patients.
    Keywords: Cytokines, Cutaneous leishmaniasis, Glucantime}
  • مسعود مهاجری، هما حجاران، سیدعلی اکبر شمسیان، جلیل توکل افشاری، فاطمه سعدآبادی
    مقدمه
    لیشمانیوز به ویژه از نوع جلدی به صورت یک مشکل مهم بهداشتی در بسیاری از نقاط ایران از جمله شهر نیشابور در استان خراسان رضوی مطرح می باشد. گونه های متفاوتی از این انگل سبب ایجاد بیماری شده و تعیین گونه های آن جهت کنترل و پیشگیری از بیماری لازم است. از طرفی تمام گونه ها و سویه های متعلق به جنس لیشمانیا از نظر مورفولوژیک یکسان هستند و تشخیص گونه های عامل سالک به صورت میکروسکوپی امکان پذیر نبوده و یافته های اپیدمیولوژیک و بالینی هم به تنهایی ابزار مناسبی برای تعیین گونه انگل نمی باشد. اما از آنجا که DNA موجود در هر انگل مانند سایر موجودات زنده خاص همان گونه است، این امر راه را برای استفاده وسیع از DNA جهت شناسایی و تشخیص و تعیین گونه های انگل هموار نموده است. در میان این روش ها، روش RAPD-PCR از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از آنجا که شهر نیشابور از کانونهای مهم این بیماری محسوب می شود و تاکنون نیز مطالعات دقیق ملکولی درباره وضعیت لیشمانیوز پوستی در این شهرستان صورت نگرفته است، هدف از این مطالعه تعیین گونه های انگل ایجاد کننده سالک با روش RAPD-PCR است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی بر 57 نمونه انگلی جدا شده از افراد مبتلا که از 1/6/85 لغایت30/5/86 به آزمایشگاه های مراکز بهداشت شهرستان نیشابور مراجعه کرده بودند، انجام شد. جهت تعیین گونه انگل به روش RAPD-PCR نمونه های به دست آمده از 57 بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی که به روش لام مستقیم بیماری آنها تایید شده بود، در محیطهای NNN و سپس RPMI-1640 کشت داده شدند. پس از کشت انبوه و استخراج DNA به روش پروتئین کیناز، نمونه ها با روش RAPD-PCR با استفاده از چهار پرایمر ده نوکلئوتیدی تکثیر گردیدند. الگوی الکتروفورزی هر نمونه با نمونه های استاندارد لیشمانیا تروپیکا، ماژور و مارکر مقایسه شد و نتایج جمع آوری گردید. در این مطالعه نمونه گیری به صورت آسان بود.
    نتایج
    نتایج این مطالعه نشان داد گونه مولد لیشمانیوز در تمامی 57 بیمار مورد آزمایش در شهرستان نیشابور، لیشمانیا تروپیکا بوده است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد گونه لیشمانیا تروپیکا تنها عامل ایجادکننده سالک در این شهرستان باشد و همچنین روش RAPD-PCR تکنیک مناسبی جهت شناسایی انگل لیشمانیا در مطالعات اپیدمیولوژیک است.
    کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, لیشمانیا تروپیکا, RAPD, PCR, خراسان, نیشابور}
    Masoud Mohajery, Homa Hajjaran, Ali Akbar Shamsiyan, Jalil Tavakkol Afshari Fatemeh Saadabadi
    Introduction
    Leishmaniasis, especially cutaneous leishmaniasis is considered as an important health problem in many parts of Iran such as Neishabour, in Razavi Khorasan Province. Since DNA of every parasite such as every organism is specific, this facilitates extensive use of DNA for diagnosis and identification of parasite species. Among these methods, RAPD-PCR seems to be a useful method. Since Neishabour is an important focus for cutaneous leishmaniasis and so far molecular researches haven’t been done, this study was done to identify different species of leishmania parasites causing cutaneous leishmaniasis by RAPD-PCR.
    Materials And Methods
    In this study a total of fifty-seven patients, whom their disease confirmed by direct smear, were recruited and samples isolated and cultured in NNN medium, followed by sub-culturing in RPMI-1640. This study was approved by the local ethics. Then DNA was extracted by proteinase k and desirable samples were amplified by RAPD-PCR method, using four oligoprimers. Electrophoresis patterns from each isolate were compared with the reference strains of L.major, L. tropica and the marker.
    Results
    The results of this study indicated that L. tropica is the responsible parasite for causing cutaneous leishmaniasis, in Neishabour, Northeast of Iran.
    Conclusion
    It seems that Leishmania tropica is the only causative agent of Cutaneous Leishmaniasis in this study area. RAPD-PCR technique is a suitable tools for Leishmania characterization the in epidemiological studies.
    Keywords: Leishmania major, Leishmania tropica, RAPD, PCRIran}
  • سیدعلی اکبر شمسیان، محمد جواد یزدان پناه، منیره مختاری امیر مجدی، مهدی مرادی مرجانه، سارا صبوری راد
    مقدمه
    درماتوفیتوزیس بیماری قارچی بافت های کراتینیزه نظیر مو، ناخن و پوست می باشد و توسط گروهی از قارچ ها با نام درماتوفیت ایجاد می شود. شیوع این بیماری به سن، وضعیت بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی تمامی 599 بیمار مشکوک به عفونت قارچی جلدی مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان قائم مشهد طی سال 1385، معاینه و به آزمایشگاه قارچ شناسی بیمارستان قائم (عج) و آزمایشگاه مرکزی جهاد دانشگاهی ارجاع شدند. مشخصات بیماران در پرسشنامه ثبت شد. آزمایش مستقیم، رنگ آمیزی و کشت بر محیط SCC حاوی کلرامفنیکل و سیکلوهگزامید به منظور تشخیص عفونت درماتوفیتی انجام شد. از آزمون کای اسکوئر در تحلیل داده ها استفاده شد.
    نتایج
    384 بیمار (1/64 درصد) به عفونت قارچی آلوده و از بین آنها 137 نفر به درماتوفیتوزیس مبتلا بودند. 91 نفر از مبتلایان مرد و 46 نفر زن بودند (002/0=p). بیشترین آلودگی در زیرگروه سنی 21-30 مشاهده شد و کچلی بدن شایعترین فرم عفونت درماتوفیتی (2/56 درصد) بود و بعد از آن کچلی کشاله ران (4/20 درصد) و کچلی پا (8/13 درصد) قرار داشت. فراوانی گونه های جدا شده از بیماران بدین ترتیب بود تریکوفیتون روبروم، 5/44 درصد; اپیدرموفیتون فلوکوزوم، 9/21 درصد; تریکوفیتون منتاگروفیت، 11 درصد; تریکوفیتون وروکوزوم، 3/7 درصد و میکروسپوروم کانیس، 3/7 درصد.
    نتیجه گیری
    به علت شیوع بالای عفونت درماتوفیتی در این مطالعه، افزایش سطح دانش مردم درباره عوامل خطر بالقوه، تشخیص و درمان این بیماری توصیه می شود. علاوه بر این انجام مطالعات بیشتر به منظور تعیین گونه های غالب درماتوفیتی در سایر مناطق کشورمان ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: درماتوفیتوزیس, درماتوفیت, اپیدمیولوژی, کچلی}
    Seyyed Ali Akbar Shamsian, Mohammad Javad Yazdan Panah, Monireh Mokhtari Amir Majdi, Mahdi Moradi Marjaneh, Sara Saboori Rad
    Dermatophytosis is a fungal infection caused by dermatophytes, which have the ability to invade keratinized tissues such as hair, nail and skin. Epidemiology of the disease depends on age as well as prevailing hygiene, socioeconomic status and cultural conditions.
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted from March 2006 to March 2007 at Mashhad University of Medical Sciences, on 599 patients with suspected cutaneous fungal infection at Dermatology Clinic of Ghaem Hospital Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran. Direct examination of smears and culture on SCC were used to diagnose the infection in mycology labs of Ghaem Hospital and Mashhad branch of ACECR.
    Results
    Overall, 384 patients had fungal infection (64.1%), out of which 137 cases were suffering from dermatophytosis. Numbers of male and female cases were 91 and 46 respectively (p= 0.002). Maximum infection rate found in 21-30 years age group and tinea corporis was the most common dermatophytic infection (56.2%) followed by tinea cruris (20.4%) and tinea pedis (13.8%). The frequencies of etiological agents isolated from patients were as follows: Tricophyton rubrum, 44.5%; Epidermophyton floccosum, 21.9%; Tricophyton mentagrophyte, 11%; Tricophyton verrucosum, 7.3% and Microsporum canis, 7.3%.
    Conclusion
    Since high prevalence of dermatophytosis reported in this study, public education on the potential risk factors, diagnosis and treatment of the disease are recommended and more studies to determine the main agents of dermatophytosis in other regions of our country are necessary.
    Keywords: Dermatophytosis, Dermatophyte, Epidemiology, Tinea}
  • محمدعلی سردار، سیدعلی اکبر شمسیان، سید مرتضی تقوی
    مقدمه
    افزودن فعالیت جسمانی به دارو درمانی در بیماران دیابتی ممکن است تاثیر دارو را افزایش دهد و استفاده از دوز کمتر دارو را ممکن سازد. هدف کلی از این مطالعه اینست که آیا مصرف قرص گلی بن کلامید به همراه تمرین هوازی می تواند به طور موثرتری تنظیم قند خون بیماران دیابتی نوع 2 را بهبود بخشد؟
    روش ها
    در این مطالعه 28 بیمار دیابتی مرد (60-40سال) به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و در سه گروه تجربی: دارو درمانی به تنهایی (مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی بن کلامید)، تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی بن کلامید و تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 2.5 میلی گرم گلی بن کلامید تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 دقیقه رکاب زدن روی چرخ کار سنج با شدت 70-60 درصد (Heart Rate HRRmax Reserve) بود. غلظت ناشتایی هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)، انسولین، پپتید c و مقاومت به انسولین به عنوان متغیر های وابسته در سه مرحله پیش، میان و پس آزمون اندازه گیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق از روش آماری آنالیز واریانس (ANOVA) استفاده گردید.
    یافته ها
    پس از 12 هفته، غلظت (HbA1c) بیماران شرکت کننده در هر سه گروه به طور معنی داری کاهش و غلظت پپتید C پلاسما افزایش یافت (P<0.05). مقاومت به انسولین در هر سه گروه کاهش، ولی غلظت ناشتای انسولین بدون تغییر باقی ماند. در بین گروه ها از نظر تغییرات ایجاد شده در متغیرهای تحقیق تفاوت معنی داری مشاهده نشد (P>0.05).
    نتیجه گیری
    در بیماران دیابتی نوع 2، مصرف گلی بن کلامید به تنهایی و به صورت تعاملی با تمرین هوازی سبب بهبود کنترل گلوکز خون و مقاومت به انسولین می شود و بیماران دیابتی نوع 2 که از قرص گلی بن کلامید جهت درمان استفاده می کنند، ممکن است با انجام تمرین هوازی بتوانند میزان مصرف گلی بن کلامید را کاهش دهند بدون آن که در روند بهبود متابولیکی ایجاد شده اختلالی بوجود آید.
    کلید واژگان: تمرین هوازی, دیابت نوع 2, گلی بن کلامید, هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c), پپتید C, مقاومت به انسولین}
    Mohammad Ali Sardar *, Ali Akbar Shamsian, Morteza Taghavi
    Background
    Combination of physical activity and pharmacotherapy in diabetes may augment the effects of the drug and may allow lower doses of medication that can minimize the side effects. The goal of the study was to determine the effectiveness of aerobic training and Glibenclamide combination in type 2 diabetes.
    Methods
    A total of 28 men with type 2 diabetes were divided to 3 groups randomly: Glibenclamide (5 mg daily) only, Glibenclamide (5 mg daily) plus aerobic training, Glibenclamide (2.5 mg daily) plus aerobic training. Aerobic training protocol was performed for 12 week, 3 days (session) a week, 45 minutes in a session (ergo cycle program at 60-70 % heart rate reserve). Fasting glucose, HbA1c, fasting insulin, c-peptide, and insulin resistance were measured at pre, mid and post treatment periods. Analysis of Variance test (ANOVA) were used to evaluate data.
    Results
    HbA1c significantly decreased and c-peptide significantly increased in three groups (P<0.05).There were also no between-group differences for c-peptide and HbA1c (P>0.05). Fasting insulin concentration did not alter in three groups, however, insulin resistance decreased (no significant) after 12 weeks.
    Conclusion
    In type 2 diabetic patients, Glibenclamide treatment alone or combination of aerobic training and Glibenclamide treatment, was effective in improving glycemic control in patients with type 2 diabetes. As a result, in patients with type 2 diabetes, the addition of aerobic training to Glibencelamide treatment allow lower doses of Glibenclamide to be used without impairment in glycemic control.
    Keywords: Aerobic training_Type 2 Diabetes_Glibenclamide_HbA1c_C_peptide_Insulin resistance}
  • بررسی قدرت محیط کشت رنگ زای CHROMagar Orientation در شناسایی آنتروکوکوس در نمونه های ادرار
    سیدعلی اکبر شمسیان، کیارش قزوینی، مسعود مهاجری، مهدی مرادی مرجانه
    سابقه و هدف
    شناسایی آنتروکوکوس ها در ادرار با توجه به اهمیت بیماریزایی این باکتری همواره مورد توجه بوده است. اخیرا نیز روش استفاده از محیط کشت های رنگ زا به عنوان روشی سریع، آسان و مطمئن برای شناسایی باکتری آنتروکوکوس معرفی شده است. این مطالعه با هدف تعیین قدرت محیط کشت رنگ زای CHROMagar Orientation در شناسایی آنتروکوکوس در نمونه ادرار انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تشخیصی 240 نمونه ادرار حاوی کوکسی های گرم مثبت مختلف که به آزمایشگاه ارسال شده بود، بر روی محیط کشت رنگزای CHROMagar Orientation کشت شدند و نتایج بر اساس معیارهای پیشنهاد شده توسط شرکت سازنده ارزیابی و با نتایج حاصل از آزمایش همزمان نمونه ها به روش استاندارد و با کمک تستهای بیو شیمیایی مقایسه گردید.
    یافته ها
    در این بررسی مشخص شد که میزان حساسیت و ویژگی این روش به تنهایی و بدون همراهی آزمون های دیگر جهت شناسایی آنتروکوکوس به ترتیب 100% و 8/40% است.
    نتیجه گیری
    اگرچه استفاده از محیط کشت CHROMagar Orientation روشی آسان و با حساسیت بالا در تشخیص آنتروکوکوس در نمونه های ادراری می باشد، اما با توجه به ویژگی پایین و لزوم استفاده از تستهای دیگر برای تایید نتایج بدست آمده و نیز هزینه بالای تهیه آن، استفاده گسترده از این محیط کشت در آزمایشگاه های کشور توصیه نمی شود.
    کلید واژگان: آنتروکوکوس, محیط کشت رنگ زا, عفونت ادراری}
    Evaluation of Chromogenic Media compared to Traditional Culture Methods for Presumptive Identification of Entrococci from Urine Specimen
    Shamsian Aa, Ghazvini K., Mohajeri M., Moradi Marjaneh M
    Background
    Entrococci is a clinically important pathogenic bacterium in UTIs. CHROMagar orientation is a recently method for rapid, easy and economic isolation and identification of entrococci. This study compares the chromogenic media with traditional methods for presumptive identification of entrococci from urine specimen.
    Materials And Methods
    We evaluated 240 gram positive cocci from urine specimens. These isolated microorganisms were inoculated on CHROMagar orientation and were presumptively identified according to manufacturer instruction. The identity of all isolated microorganisms was then confirmed by conventional identification tests and compared with the results obtained from CHROMagar orientation.
    Results
    In this study, the sensitivity and specificity of CHROMagar orientation to identify entrococci, solely, were 100% and 40.8%, respectively.
    Conclusion
    Although CHROMagar orientation was rapid and sensitive method for identification of entrococci in urine culture, CHROMagar orientation alone appeared not to be very specific for entrococci and needed to be combined with other tests for greater exclusivity. So, CHROMagar orientation media is not recommended for routine usages in medical laboratories in Iran.
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، حمیدرضا بیدخوری، محمود محمودی
    مقدمه
    لیشمانیوز از جمله بیماری های انسانی است که دامنه شدت آن از یک زخم التیام یابنده خود به خودی تا حالت احشایی شدید متغیر است. این بیماری یک دهم جمعیت دنیا را در معرض ابتلا قرار داده است و در بسیاری از نقاط دنیا از جمله کشور ما و استان خراسان و به خصوص مشهد به صورت اندمیک وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی سلولهای دارای مارکر CD14 در بیماران لیشمانیوز جلدی قبل و بعد از درمان طبی بوده است.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی از شهریور 1380 تا آبان 1381 در بیمارستان قائم (عج) مشهد و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است، 29 بیماری که تشخیص لیشمانیوز جلدی در مورد آنها مسجل شده بود به عنوان گروه مورد و 23 نفر از افراد خانواده آنها که از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سن تقریبا با گروه مورد یکسان بودند به عنوان گروه شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. از گروه مورد قبل و بعد از درمان و از گروه شاهد در یک نوبت میزان 10 سی سی خون وریدی گرفته شد. در این مطالعه از روش شمارش سلولهای خونی و بررسی مارکر CD14 با روش فلوسایتومتری برای ارزیابی درصد مونوسیت ها استفاده شده است. مشخصات فردی، نتایج درمانی و آزمایشگاهی در پرسشنامه ای جمع آوری شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که درصد مونوسیت ها در کل بیماران نسبت به گروه کنترل با اختلاف معنی داری بیشتر بوده است (p=0.006) مقایسه درصد مونوسیت ها در بیمارانی که به اولین دوره درمان پاسخ داده بودند (گروه اول) با p=0.013 و آن دسته از بیماران که با اولین دوره درمان بهبود نیافته بودند (گروه دوم) با p=0.015 نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت. تکرار مطالعه فوق به منظور دریافت نتایج با دقت بالاتر با بررسی مارکر CD14 به روش فلوسایتومتری، تایید کننده افزایش این رده سلولی در کل بیماران با p<0.001، در بیماران بهبود یافته با p=0.003 و در بیماران با عدم بهبودی با p<0.001 در قیاس با گروه شاهد بود. اما هنگامی که مونوسیتها در سه گروه مورد مطالعه قبل و بعد از درمان با هم مقایسه شدند، درصد این سلولها به رغم کاهش معنی دار نبود. این مطالعه نیز با بررسی مارکر CD14 در هر سه گروه قبل و بعد از درمان تکرار شد که موید نتایج فوق بود.
    نتیجه گیری
    این بررسی نقش اساسی مونوسیت ها و ماکروفاژهای تک هسته ای را در مهار بیماری مطرح می کند. ضمن این که می توان کاهش نسبی مونوسیت ها بعد از درمان را به مکانیسم اثر دارو نسبت داد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, فلوسیتومتری, منوسیت, مارکر CD14}
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، دکترمحمد تقی شاکری، حمیدرضا بیدخوری، محمود محمودی
    هدف
    سازمان جهانی بهداشت لیشمانیوز را به عنوان یک مشکل بهداشتی در سطح جهان معرفی کرده است. این بیماری در ایران شیوع فراوانی داشته و شهر مشهد از کانونهای مهم آلودگی در کشور ما محسوب می شود.
    با توجه به وجود پاسخهای متفاوت افراد به عفونت لیشمانیوز پوستی و پیش آگهی متفاوت افراد در سیر درمان و همین طور احتمال تاثیرگذاری میزان سلولهای کشنده طبیعی(Natural Killer Cells) در پیش آگهی سیر بیماری و بهبودی، نقش سلولهای کشنده طبیعی از طریق بررسی درصد سلولهای دارای مارکر CD16+56 به روش فلوسیتومتری در گروه های مختلف مورد مطالعه قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه تحلیلی آینده نگر، که از شهریور 1380 تا آبان 1381 در بیمارستان قائم(عج) مشهد و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است، از 36 بیماری که تشخیص لیشمانیوز جلدی در مورد آن ها مسجل شده بود، قبل و بعد از درمان، وهمچنین گروه کنترل، نمونه خون محیطی تهیه شد. از بین این بیماران، 7 بیمار به دلایل مختلف از مطالعه حذف شدند و 29 بیمار تا پایان مطالعه با ما همکاری داشتند. در این مطالعه از آنتی بادی مونوکلونال+CD16 + 56 محصول کمپانی IQ products هلند برای ارزیابی درصد سلولهای کشنده طبیعی استفاده شده است.
    نتایج
    تفاوت درصد سلولهای کشنده طبیعی در بیماران مورد مطالعه و گروه کنترل اختلاف معنی داری را نشان می داد (01/0 p=). همچنین تفاوت درصد این سلولها، در بیمارانی که پس از اولین دوره درمان به آن پاسخ داده بودند، با گروه کنترل (02/0 p =)، و بیمارانی که پس از گذشت یک ماه از پایان دوره درمان پاسخی به درمان نداده بودند (04/0 p =)، معنی دار بود.
    همچنین در مطالعه حاضر، تفاوت درصد سلولهای کشنده طبیعی در کل بیماران قبل و بعد از درمان معنی دار نبود. عدم تفاوت معنی دار درصد سلولهای کشنده طبیعی قبل و بعد از درمان در بیماران پاسخ داده به اولین دوره درمانی و کسانی که به اولین دوره درمان پاسخ ندادند، صادق بود.
    نتیجه گیری
    این موضوع مؤید این نکته مهم است که تعداد کم سلولهای کشنده طبیعی در افراد مبتلا به لیشمانیوز جلدی می تواند زمینه را برای ابتلای این افراد فراهم آورد و همچنین این نتایج نشان می دهد گلوکانتیم تاثیری بر درصد این سلولها ندارد.
    کلید واژگان: سلولهای کشنده طبیعی, فلوسایتومتری, لیشمانیوز جلدی}
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، محمدتقی شاکری، محمودرئیس المحدثین، محمود محمودی
    مقدمه
    لیشمانیوز جلدی از جمله بیماری های تک یاخته ای می باشد که بیش از 90% موارد آن در کشورهای ایران، افغانستان، سوریه، عربستان، برزیل و پرو اتفاق می افتد. شهر مشهد از جمله کانونهای مهم بیماری در کشور ما محسوب می گردد. وجود پاسخهای متفاوت افراد مبتلا و پیش آگهی مختلف آنان در سیر درمان اختصاصی و اهمیت سلولهای تولیدکننده اینترفرون گاما و اینترلوکین چهار در این زمینه باعث شد تا این مطالعه با هدف بررسی سلولهای لنفوسیتی و زیرگروه های آن به روش فلوسایتومتری در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی انجام گردد.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی از شهریور1380 تا آبان ماه 1381 در بیمارستان قائم (ع) و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، صورت پذیرفت. 36 بیمار که لیشمانیوز آنها توسط آزمایش مستقیم تایید شده بود به عنوان گروه مورد و 22 نفر از اعضای خانواده آنها که از نظر اقتصادی، اجتماعی، تغذیه تقریبا مشابه هم بودند به عنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند (1). از کلیه افراد تحت مطالعه، نمونه خون گرفته و لنفوسیتها شمارش و کشت داده شد و سپس، سایتوکاینهای آنها با روش فلوسایتومتری اندازه گیری شد. بیماران به مدت یکماه تحت درمان با گلوکانتیم قرار گرفتند. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی، نوع و مدت درمان در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و مقایسه داده ها با آزمون تی و کای دو انجام شد.
    نتایج
    از 29 بیمار، 22 نفر به اولین دوره درمان پاسخ داده اند (گروه یک) و 7 نفر از افراد تحت بررسی به دلایل مختلف از نظر بالینی و آزمایشگاهی به اولین دوره درمان پاسخ ندادند (گروه2) لنفوسیتهای+ TCD4 و سایتوکاینهای مترشحه از آنها در بیماران این دوگروه در مقایسه با گروه کنترل و همچنین سلولهای مذکور قبل و بعد از درمان با گلوکانتیم در خود این بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه سلولهای Th1 در کل بیماران و 22 بیمار گروه 1، به ترتیب نسبت به گروه شاهد با (007/0=p) و (016/0=p) افزایش معنی داری را نشان داد که این نتایج با نتایج حاصل از اکثر مطالعات قبلی، مشابهت دارد. درحالی که بررسی سلولهای Th1 در کل بیماران و بیماران گروه 1، بعد از درمان نسبت به قبل از آن، کاهش معنی داری را به ترتیب با (063/0 =p) و (039/0 =p) نشان داد. احتمالا مرگ سلولی برنامه ریزی شده مشابه حالت عفونت با لیشمانیا دونووانی و یا اثر توکسیک دارو و تحریک لنفوسیتها با محرک PMA 1می تواند از دلایل کاهش سلولهای Th1 در این بیماران باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, فلوسایتومتری, سلولهایکمک کننده, سایتوکاین ها}
  • اثر تعاملی تمرین هوازی و مصرف قرص گلی بن کلامید بر کنترل قند بیماران دیابتی نوع II
    محمدعلی سردار، حمید رجبی، سیدعلی اکبر شمسیان، سید مرتضی نقوی
    در مطالعه حاضر تاثیر، مصرف گلی بن کلامید به تنهایی و به طور تعاملی با تمرین هوازی بر کنترل گلوکز خون بیماران دیابتی نوع II بررسی شده است. 28 بیمار دیابتی مرد (40 تا 60 سال) به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و در سه گروه تقسیم شدند که عبارتند از: گروه A، مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی بن کلامید به مدت 12 هفته (8 نفر)، گروه B، تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی بن کلامید به مدت 12 هفته (10 نفر) و گروه C، تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 2.5 میلی گرم گلی بن کلامید به مدت 12 هفته (10 نفر).
    بیماران گروه های B و C سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 دقیقه به اجرای تمرینهای هوازی روی چرخ کارسنج با شدت 60 تا 70 درصد HRRmax پرداختند. غلظت گلوگز خون و هموگلوبین گلیکوزیله (HbAIc) و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) به عنوان متغیرهای وابسته در سه مرحله پیش، میان و پس آزمون اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق، از روش آماری آنالیز واریانس (ANOVA) استفاده شد.
    یافته های تحقیق، کاهش غلظت گلوکز و HbAlc بیماران شرکت کننده در هر سه گروه را به طور معناداری نشان دادند (P<0.05). اما بین تغییرات ایجاد شده در غلظت گلوکز خون و HbAIcگروه های تحقیق تفاوت معناداری مشاهده نشد و حداکثر اکسیژن مصرفی(Vo2max) فقط در گروه B به طور معناداری افزایش یافت (P<0.05).
    بر پایه یافته های به دست آمده می توان اظهار داشت که در بیماران دیابتی نوع II، مصرف گلی بن کلامید به تنهایی و به طور تعاملی با تمرین هوازی سبب بهبود کنترل گلوکز خون می شود. در واقع، بیماران دیابتی نوع II که از قرص گلی بن کلامید برای درمان استفاده می کنند، می توانند با انجام تمرین هوازی میزان مصرف گلی بن کلامید را کاهش دهند بدون اینکه در روند بهبود متابولیکی ایجاد شده اختلالی به وجود آید
    کلید واژگان: تمرین هوازی, دیابت نوع II, گلی بن کلامید, گلوکز خون, هموگلوبین گلیکوزیله (HbAlc)}
  • مسعود مهاجری، غلامرضا حاتم، سیدعلی اکبر شمسیان، خانم آناهیتا جواهری
    مقدمه
    بر اساس گزارش WHO در حال حاضر ایران به عنوان یکی از کانون های مهم لیشمانیوز در جهان شناخته می شود. این بیماری توسط گونه های مختلف تک یاخته ای از جنس لیشمانیا ایجاد می شود و شناسایی این گونه ها در اتخاذ برنامه های پیشگیری و کنترل بیماری موثر می باشد. به علت تعدد و تشابه شکلی گونه های انگل رده بندی آن به گونه ها و سویه های متفاوت بسیار مشکل است و شواهد اپیدمیولوژیکی و بالینی نیز به تنهایی در افتراق میان گونه ها کارساز نمی باشد. روش های مولکولی تحول عظیمی در تعیین هویت انگل ایجاد نموده اند. از این میان بررسی ایزوآنزیم ها نسبت به سایر روش ها مناسبتر تشخیص داده شده اند.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 1379-1378 در شهر مشهد با هدف بررسی گونه های مختلف این بیماری انجام شده است. به رغم این که شهر مشهد بر مبنای شواهد کلینیکی و اپیدمیولوژیکی به عنوان یکی از کانون های سالک خشک در کشور شناخته می شود، در سال های اخیر بیماران متعددی از گوشه و کنار شهر مراجعه می کنند که دارای زخم های با نمای کلینیکی سالک مرطوب می باشند. به منظور دستیابی به اطلاعات دقیق در مورد گونه های لیشمانیای بومی شهر مشهد، 77 بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند و 18 نمونه جدا شده از زخم های پوستی بیماران مبتلا به لیشمانیوز پوستی در منطقه آب و برق در مقایسه با سویه های مرجع لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا میجر، توسط 6 سیستم آنزیمی NH2, NH1,PGM, G6PD, MDH, GPI و با استفاده از روش ایزوآنزیم الکتروفورز در ژل پلی آکریل آمید، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخصات فردی و نتایج آزمایشگاهی، سابقه بیماری در پرسشنامه ای ثبت گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    تمامی نمونه های مورد مطالعه در این بررسی به طور واضح طرح آنزیمی مشابه سویه مرجع ل. میجر را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    بر خلاف تصور گذشته، در شهر مشهد علاوه بر لیشمانیا تروپیکا، لیشمانیا میجر، عامل لیشمانیوز جلدی نوع مرطوب، می تواند در ایجاد لیشمانیوز جلدی خصوصا در حاشیه شهر، نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, ایزوآنزیم الکتروفورزیس, لیشمانیا تروپیکا, لیشمانیا میجر}
  • لیشمانیوز جلدی در مراجعین به آزمایشگاه انگل شناسی بیمارستان قائم (عج) مشهد سالهای 61-1375و 80-1376
    مسعود مهاجری، منیره مختاری، عبدالمجید فتا، سیدعلی اکبر شمسیان
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید علی اکبر شمسیان
    شمسیان، سید علی اکبر
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال