سیده لیلی محبی نوذر
-
کلروفیل آ، به عنوان یک شاخص مهم برای اندازه گیری شکوفایی جلبکی و کیفیت آب، در مطالعات دریایی بسیار اهمیت دارد. این پژوهش با هدف مقایسه مدل های رگرسیون خطی و غیرخطی بر اساس الگوریتم های یادگیری ماشین برای بررسی میزان کلروفیل آ در آب های ساحلی بندرعباس، جزیره قشم و هرمز انجام شد. برای این منظور از داده های ماهواره TERRA سنجنده MODIS و برداشت های میدانی از نقاط مختلف محدوده مطالعه استفاده شده است. مدل های مورد بررسی شامل رگرسیون خطی، مدل خطی تعمیم یافته با توزیع پواسون، جنگل تصادفی و ماشین بردار پشتیبان است. عملکرد این مدل ها با استفاده از معیارهای ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE)، میانگین درصد خطا (MPE)، میانگین خطای مطلق (MAE) و ضریب تعیین R-squared (rsq) ارزیابی شد. نتایج نشان می دهد که رگرسیون خطی و مدل خطی تعمیم یافته ضعیف عمل می کنند، در حالی که جنگل تصادفی و ماشین بردار پشتیبان عملکرد بهتری را نشان می دهند. به طور خاص، جنگل تصادفی بالاترین عملکرد را با 0.5725 =RMSE و rsq = 0.6632 نشان می دهد. این مدل قابلیت تشخیص الگوهای غیرخطی و پیچیده تر را دارد و با استفاده از تعداد زیادی درخت تصمیم گیری می تواند به صورت موثر با داده های حجیم کار کند. به طور کلی، این پژوهش اثربخشی مدل های یادگیری ماشین، به ویژه جنگل های تصادفی را در پیش بینی دقیق میزان کلروفیل آ به عنوان یک عامل مهم در مدیریت اکوسیستم های دریایی در منطقه مورد مطالعه برجسته می کند.
کلید واژگان: کلروفیل آ, یادگیری ماشین, مدل رگرسیون, جنگل تصادفی, ماشین بردار پشتیبان, سواحل قشم وهرمزHydrophysics Journal, Volume:8 Issue: 2, 2024, PP 131 -143Chlorophyll-a, as an important indicator of algal blooms and water quality, holds significant importance in marine studies. This research aims to compare linear and nonlinear regression models based on machine learning algorithms for estimating the chlorophyll-a levels in the coastal waters of Bandar Abbas, Hormuz, and Qeshm Island. The study utilizes data from the TERRA sensor’s MODIS satellite and field measurements from various points within the study area. The examined models include linear regression, generalized linear model with Poisson distribution, random forest, and support vector machine. The performance of these models is evaluated using metrics such as root mean square error (RMSE), mean percentage error (MPE), mean absolute error (MAE), and coefficient of determination (R-squared). The results demonstrate that linear regression and generalized linear models perform poorly, while random forest and support vector machine exhibit better performance. Particularly, the random forest model shows the highest performance with an RMSE of 0.5725 and R-squared of 0.6632. This model has the capability to detect nonlinear and complex patterns and can effectively handle large datasets by employing a large number of decision trees. Overall, this research highlights the effectiveness of machine learning models, especially random forests, in accurately predicting chlorophyll-a levels as a crucial factor in managing marine ecosystems in the study area.
Keywords: Chlorophyll-A, Machine Learning, Regression Model, Random Forest, Support Vector Machine, Qeshm Island, Hormuz Island -
در این مطالعه، ارزیابی جامع وقوع و توزیع مکانی فلزات سنگین شامل نیکل، سرب، روی، مس، کادمیوم و کروم، هم چنین هیدروکربن های نفتی کل در رسوبات سطحی نواحی ساحلی و دور از ساحل خلیج فارس در دو استان بوشهر و خوزستان، به منظور تشخیص منابع احتمالی آلودگی رسوبات، و تعیین درجه آلودگی، انجام شد. جهت ارزیابی کیفیت رسوبات از نظر آلودگی فلزات سنگین و هیدروکربن های نفتی از هشت شاخص آلودگی ، استفاده شد. مناطق مورد بررسی، توسط درجه قابل توجهی از آلودگی فلزات سنگین نیکل، کادمیوم و روی، قابل تشخیص بودند. غلظت های بالای نیکل و روی در ایستگاه های اطراف نخیلو، بوشهر مشاهده شد. مقایسه متوسط شاخص های آلودگی بین مناطق، نشان داد که هر دو استان بوشهر و خوزستان، به ترتیب، با متوسط درجه آلودگی (CD) (20.25 و 22.11)، درجه تغییر آلودگی (MCD) (3.38و 3.69)، شاخص بارگذاری آلودگی (PLI) (31.17و 57.57)، و شاخص ریسک بالقوه اکولوژیکی (PERI) (353.54و 349.39)، دارای درجه ریسک قابل توجهی از آلودگی نیکل و کادمیوم، به خصوص در منطقه نخیلو بوشهر، هستند. بررسی نوسانات مکانی غلظت هیدروکربن های نفتی کل در دو استان، روند افزایشی از بوشهر به سمت خوزستان را نشان داد . با این حال، سواحل در منطقه بندی عدم آلودگی یا آلودگی ناچیز قرار داشتند. استراتژی های جامع و چشم گیر در جهت کنترل و کاهش این آلودگی ها، خصوصا در مناطق آلوده، باید در نظر گرفته شود، تا منابع این آلودگی ها مدیریت شوند.
کلید واژگان: شاخص های اکولوژیکی, هیدروکربن های نفتی کل, خلیج فارس, فلزات سنگین, رسوباتIn this study, a comprehensive assessment of the occurrence and spatial distribution of heavy metals including Nickel, Lead, Zinc, Copper, Cadmium and Chromium, as well as, TPHs in the surface sediments of the coastal areas and far from the coast of the Persian Gulf in Bushehr and Khuzestan provinces were performed to identify the possible sources of sediment contamination and determining the degree of pollution. Eight pollution indices were used to evaluate the quality of sediments in terms of heavy metal and TPH pollution. The investigated areas could be distinguished by a significant degree of heavy metal pollution of Nickel, Cadmium and Zinc. High concentrations of Nickel and Zinc were observed in stations around Nakhiloo, Bushehr. The comparison of average pollution indices between regions showed that both Bushehr and Khuzestan provinces, respectively, with the average of contamination degree (CD) (20.25 and 22.11), modified contamination degree (MCD) (3.38 and 3.69), pollution load index (PLI) (31.17 and 57.57), potential ecological risk index (PERI) (353.54 and 349.39) have a significant degree and risk of Nickel and Cadmium pollution, especially in Nakhiloo area, Bushehr. Investigating the spatial fluctuations of the concentration of TPHs in two provinces showed an increasing trend from Bushehr to Khuzestan. However, areas were located in no pollution or low pollution zonation and were safe from the adverse biological effects of TPHs. Comprehensive and impressive strategies to control and reduce these pollutions, especially in polluted areas, should be considered, so that the sources of these pollutions be managed.
Keywords: ecological indicators, Total Petroleum Hydrocarbons, Heavy metals, Persian Gulf, Oman Sea, Sediments -
در تحقیق حاضر، ارزیابی جامع توزیع مکانی فلزات سنگین شامل کادمیوم، سرب، نیکل، مس، روی و کروم در رسوبات نواحی مانگرو و مرجانی از 32 ایستگاه واقع در خورهای تیاب، آذینی، جزایرلارک، هنگام و قشم، بندرپل و بندر خمیر طی سال های 1400-1399، انجام شد. غلظت فلزات سنگین تغییرات مکانی معنادار بین مناطق نشان داد. بالاترین غلظت فلز کادمیوم 01/0±64/1 میکروگرم/گرم در ایستگاه "نزدیک روستای طبل، جنوب درختان حرا" مشاهده شد. ایستگاه "تیاب، انتهای خور" دارای بالاترین غلظت سرب (17/2±87/17 میکروگرم/گرم) بود. بالاترین غلظت نیکل (85/1±22/135 میکروگرم/گرم) در ایستگاه "تیاب شمالی، شاخه آبدهی" دیده شد. حداکثر غلظت فلز کروم (41/0±41/18 میکروگرم/گرم) در ایستگاه "مرکز ذخیرگاه حرا" مشاهده شد. بالاترین غلظت روی (74/30±61/94 میکروگرم/گرم) در "ایستگاه 2 آذینی" وجود داشت و نهایتا در ایستگاه "اسکله خمیر، بستر شنی درختان حر"ا بالاترین غلظت مس (28/0±5/40 میکروگرم/گرم، مشاهده شد. ایستگاه های واقع در تیاب و ذخیره گاه مانگرو، دارای شدت بیش تری از آلودگی نسبت به سایر نقاط بودند و ریسک های قابل توجه از آلودگی به خصوص از لحاظ فلزات نیکل و کادمیوم نشان دادند. کادمیوم، به عنوان پرخطرترین عنصر در مناطق مورد مطالعه در نظر گرفته شد که احتمالا ناشی از فعالیت های صنعتی باشد. استراتژی های جامع و چشمگیر جهت کنترل و کاهش این آلودگی های فلزات سنگین به خصوص در زیستگاه های تیاب و ذخیره گاه مانگرو، مکان هایی که شدت بالای آلودگی کادمیوم و نیکل را نشان دادند، موردنیاز است در نظر گرفته شود تا منابع این آلودگی ها شناسایی و مدیریت شوند و تاثیر فعالیت های انسانی بر زیست بوم اکوسیستم های مانگرو و مرجانی به حداقل برسد.
کلید واژگان: فلزات سنگین, توزیع مکانی, نواحی مانگرو و مرجانی, خلیج فارسIn the current work, a comprehensive assessment of the spatial distribution of heavy metals including Cd, Pb, Ni, Cu, Zn, and Cr was performed in the sediments of mangrove and coral areas from 32 stations located in Tiab, Azini, Lark, Hengam and Qeshm, Island, Bandar e pol and Bandar Khamir during the 2021 to 2022. The concentration of heavy metals showed significant spatial variations between the areas. The highest concentration of Cd 1.64±0.01 μg/g was observed at the station "Near Tabl village, South of the mangrove trees". The station "Tiab, end of the estuary" had the highest concentration of Pb 17.87±2.17 μg/g. The highest concentration of Ni 135.22±1.85 µg/g was seen in "North Tiab station, irrigation branch". The maximum concentration of metal Cr 18.41±0.41 μg/g was observed at the "Center of mangrove reservoir" station. There was the highest concentration of Zn 94.61±30.74 μg/g in "Azini Station 2" and finally, the highest concentration of Cu 40.5±0.28 μg/g was observed in the station "Khamir port, sandy bed of mangrove trees". The stations located in Tiab and the mangrove reserve had a higher intensity of pollution than other places and showed considerable risks of pollution, especially in terms of Ni and Cd. Cadmium was considered as the most dangerous metal in the studied areas which is probably caused by industrial activities. It is necessary to consider comprehensive and impressive strategies to control and reduce these heavy metal pollutions, especially in Tiab habitats and mangrove reserves where show high intensity of Cd and Ni contamination to identify, and manage the sources of these pollutions and minimize the impact of human activities on mangrove and coral ecosystems.
Keywords: Heavy metals, Spatial distribution, Mangrove, coral areas, Persian Gulf -
در این تحقیق اثرات احتمالی ناشی از فعالیت پرورش ماهی سی باس آسیایی (Lates calcarifer) در قفس بر ساختار جمعیتی فیتوپلانکتون ها در محدوده استقرار قفس های واقع در جزیره قشم مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از آب در سه ایستگاه بصورت ماهانه طی یک دوره پرورش شش ماهه از ماه مهر لغایت اسفند سال 1397 صورت گرفت. نتایج نشان دادکه فراوانی کل جمعیت فیتوپلانکتون ها در محل استقرار قفس ها نسبت به ایستگاه شاهد از افزایش معنی داری برخوردار بوده است (P<0.05) . در آب های مجاور محل استقرار قفس های پرورش ماهی سطح تروفیکی در حالت مزوتروف بالا (5<)، خطر یوتریفیکاسیون (4<) و ضریب کارآیی تروفیک بالا بوده است. بر اساس نتایج حاصل از آزمون سیمپر از بین 41 جنس شناسایی شده ، جنس Sp. Noctiluca (در محل استقرار قفس ها) با فراوانی نسبی 37/82 درصد و درصد مشارکت 8/21 صدم درصد در فصل پاییز از شکوفایی بالا و سپس جنس های Chaetoceros sp. ، Nitzschia sp. و Coclodinium sp. بترتیب با فراوانی نسبی کمتر از 10 درصد در عدم تشابه ساختار جمعیتی فیتوپلانکتون ها بین ایستگاه ها نقش بسزایی داشته اند. بطورکلی در این مطالعه اثرات ناشی ازفعالیت های مربوط به پرورش ماهی بر ساختار جمعیتی فیتو پلانکتون ها بی اثر، ولی باعث افزایش برخی از جنس ها، مواد مغذی قابل دسترس، سطح تروفی، احتمال رخداد شکوفایی مضر جلبکی در محل استقرار قفس ها گردیده است.
کلید واژگان: پرورش ماهی درقفس, فیتوپلانکتون, تغذیه گرایی, خطر شکوفایی, قشمIn this study, the possible impact Asian sea bass fish (Lates calcarifer) cages culture on the population structure of phytoplankton in the coastal waters of Qeshm Island.Water sampling was done monthly for a period of six months in three stations from October 2018 to March 2019.The results showed that the mean Variations of total abundance of phytoplankton at the location of fish cages culture compared to the Reference station had a significant increase (P <0.05). At the location of cages culture, the Trophic status level was high (<5), the risk of eutrophication status (<4) and the value of trophic efficiency coefficient were high. According to the analysis of Simper test, Among the Forty-one genera identified, Noctiluca sp. with a relative abundance of % 82.37, contribution rate of 21.8% with high algal bloom at the location of cages in autumn season and then the genera Chaetoceros sp., Nitzschia sp. and Coclodinium sp. with a relative abundance of less than 10 percent in differentiating the population structure of phytoplankton have played a significant role in the dissimilarity of the population structure of phytoplankton between stations In general, in this study, the effects of fish farming activities on the population structure of phytoplankton are ineffective, but it causes the abundance of some species, available nutrients, increases the trophic level, and the probability of harmful algal blooms in the location of the cages culture.
Keywords: cages culture, Phytoplankton, Eutrophication risk, Qeshm -
احتمال رخداد شکوفایی ریزجلبکی در محل استقرار قفس ها و آب های اطراف آن یکی ازخطرات مهم دررابطه با مدیریت پرورش ماهیان در قفس محسوب می گردد. در تحقیق حاضر میزان خطر یوتریفیکاسیون (خطر شکوفایی جلبکی)، میزان غنی شدگی آب با مواد مغذی (یوتریفیکاسیون) و قابلیت دسترسی مواد مغذی (جهت مصرف فیتوپلانکتون ها) ناشی از پرورش ماهی در آب های مجاور محل استقرار قفس ها با آب های ساحلی دورتر از محل استقرار قفس ها طی یک دوره پرورش شش ماهه در منطقه قشم مورد مقایسه قرار گرفت. در مطالعه انجام شده محدوده تغییرات مربوط به شاخص های تروفیکی مقیاسی و غیرمقیاسی و ضریب کارایی تروفی به ترتیب برابر 23/5-75/3 ، 78/4-3 و 78/4- 3 بوده است. بر اساس شاخص های مورد مطالعه وضعیت تروفی درآب های محل استقرار قفس ها بالا (در سطح مزوتروف بالا) و میزان خطر شکوفایی بالا و همچنین میزان قابلیت دسترسی جذب مواد مغذی توسط تولید کنندگان اولیه (فیتوپلانکتون ها) براساس ضریب کارایی تروفی نیز بالا بوده است. در صورتیکه درآب های دورتر از محل استقرار قفس ها (ایستگاه شاهد) وضعیت تروفی در حالت متوسط (در سطح مزوتروف) و خطر شکوفایی و میزان قابلیت دسترسی جذب مواد مغذی در سطحی پایین بوده است. استفاده از تکنولوژی های برتر و مدیریت صحیح، اصولی و علمی کیفیت آب و غذا علاوه بر کاهش اثرات زیست محیطی ناشی از اینگونه فعالیت ها می تواند درافزایش تولید، صادرات و ارزآوری بیشتر توسط این صنعت نقش بسزایی داشته باشد.کلید واژگان: پرورش ماهی در قفس, یوتریفیکاسیون, خطرشکوفایی جلبکی, قشمThe possibility of algal blooms at the location of the cages and the surrounding water is one of the major risks associated with the management of fish farming in cages. In the present study, the risk of eutrophication (risk of algal blooms), the rate of nutrient enrichment (eutrophication) and the availability of nutrients (for phytoplankton consumption) due to fish farming in the waters adjacent to the cages with Farther from the location of the cages during a six-month rearing period in Qeshm region was compared. In the study, the range of changes related to scale and non-scale trophic indices and trophy efficiency coefficients were equal to 3.75-5.23, 3-4-78 and 3.78-4, respectively. Based on the studied indicators, the trophy status in the waters adjacent to the cages is high (at the mesotrophic level) and the risk of blooming is high, as well as the availability of nutrients by primary producers (phytoplankton) based on the trophy efficiency coefficient was high. However, in the waters farther from the location of the shelves (control station), the trophy status was moderate (at the mesotrophic level) and the risk of blooming and the availability of nutrients were low. The use of superior technologies and proper, principled and scientific management of water and food quality, in addition to reducing the environmental effects of such activities can play an important role in increasing production, exports and further valuation by this industry.Keywords: Cage fish farming, Eutrophication, algal blooms, Qeshm
-
ورود حجم عظیمی ازپساب های حاصل ازفعالیت های آبزی پروری به اکوسیستم های ساحلی، می تواند در طی هر دوره پرورش مقادیر زیادی از آلاینده ها را وارد آب های ساحلی نماید. بررسی آخرین مطالعات انجام شده در منطقه نشان می دهد که تغییرات مربوط به میزان فسفات، مواد معلق کل و میزان BOD درپساب های خروجی خارج از دامنه استاندارد زیست محیطی بوده است. نتایج مربوط به برآورد بارآلی نشان داد که، در طی یک دوره پرورش ، بادرنظرگرفتن حداقل تعویض آب پنج درصد تقریبا و بطورمیانگین 500 تن ازت معدنی و25 هزار تن فسفات از طریق پساب های خروجی وارد خورتیاب گردیده است. پیشنهاد می گردد که با ایجاد حوضچه های آرامش یا حوضچه های رسوب گیر (برای کاهش مواد معلق)، احداث یک سیستم تصفیه زیستی(جهت کاهش مواد مغذی) ، تعریف استاندارد های زیست محیطی لازم برای پساب های خروجی جهت ورود به آب های ساحلی و بازبینی مدیریت مزارع پرورش میگو، ازبروز هرگونه عوارض و چالش های زیست محیطی ناشی ازفعالیت های آبزی پروری در جواراکوسیستم های ساحلی جلوگیری گردد.کلید واژگان: مخاطرات زیست محیطی, پرورش میگو, پساب خروجی, استان هرمزگانWith the arrival of large amounts of effluent during the one period from aquaculture into coastal ecosystems, it can introduce large amounts of pollutants into coastal waters during each breeding period. A review of recent studies in the region shows that the changes in phosphate levels, total suspended solids and BOD levels in the effluents were beyond the scope of the environmental standard. The results of the organic load estimate showed that, during a breeding period, with a minimum of 5% water replacement, approximately 500 tons of soluble Dissolved inorganic nitrogen and 25,000 tons of soluble phosphate entered the Enter the waters of the Tiab estuary through effluents. Therefore, it is suggested that by creating sedimentation ponds (to reduce suspended solids), build a biological treatment system (to reduce nutrients), define environmental standards permissible limited necessary for effluents to enter coastal waters and revision the management of Shrimp farms, from any Effects and environmental risks associated with aquaculture activities in coastal ecosystems be avoided.Keywords: Environmental risks, SHRIMP FARMING, effluent, Hormozgan province
-
هدف بررسی حاضر شناسایی فیتوپلانکتون های تولید کننده سموم دوموییک و اوکادوییک اسید در آب های ساحلی شهر بندرعباس و تعیین میزان سموم درنمونه های آب و نرم تنان می باشد. نمونه برداری آب جهت شناسایی گونه های فیتوپلانکتونی و سنجش سموم در زمستان 94 و تابستان 95 از مناطق ساحلی مشرف به محل ریزش پساب های شهری و صنعتی انجام شد. نرم تنان از سواحل شهر بندرعباس و بندرلنگه جمع آوری شدند. آنالیز سموم فیتوپلانکتونی بر اساس روش کیت و تجزیه دستگاهی آلایزا سنجش شد. گونه های Pseudonitzschia delicatissima، Pseudo-nitzschia pungens و Pseudo-nitzschia seriata در تولید دوموییک اسید و گونه های Dinophysis caudate و Prorocentrum Lima در تولید اوکادوییک اسید در آب های ساحلی بندرعباس شناسایی شدند. اوکادوییک اسید محلول در آب به طور قابل توجهی، غلظت بالاتری از دوموییک اسید را نشان داد. در نمونه های نرم تن مورد مطالعه شامل Circenita callipyga،Barbatiacandida، Telescopium Telescopium وThalessa savignyi دامنه غلظت از سم اوکادوییک اسید از 38/2 ± 8/59 تا 25/28 ± 96/121 و برای سم دوموییک اسید از 002/0 ± 85/0 تا 72/38 ± 59/83 میکروگرم بر کیلوگرم متغیر بوده است. در مقایسه با مقادیر رهنمود، غلظت های مشاهده شده از سموم اوکادوییک اسید و دوموییک اسید در نرم تنان مورد بررسی کمتر از میزان مجاز بوده است، اما این مقدار برای دوموییک اسید محلول در آب، بالاتر از مقدار مجاز ثبت گردید که نیاز به دستیابی به الگوی کمی و کیفی توزیع سموم به منظور حفظ ایمنی بهره برداران از اکوسیستم دریایی استان هرمزگان را نشان می دهد.
کلید واژگان: اوکادوئیک اسید, دوموئیک اسید, فیتوپلانکتون, نرم تن, خلیج فارس, استان هرمزگانThe aim of the present study was to identify the phytoplankton species which producing domoic acid and okadaic acid toxins in coastal waters of Banar Abbas city, and to determine the concentration of domoic acid and okadaic acid toxins in water and shellfish samples.Water sampling was performed in winter 2015 and summer 2016 from coastal areas overlooking the discharge of municipal and industrial effluents. Shellfish were collected from the coasts of Bandar Abbas and Bandar-e- Lengeh. Phytoplankton toxins were measured by kit method and instrumental analysis based on ELIZA method.Pseudonitzschia delicatissima, Pseudo-nitzschia pungens and Pseudo-nitzschia seriata were identified in the production of domoic acid, while Dinophysis caudate and Prorocentrum Lima were recorded as okadaic acid producers in the coastal waters of Bandar Abbas. Water-soluble okadaic acid showed significantly higher concentrations than domoic acid. Instudied shellfish samples (Circenita callipyga, Barbatia candida, Telescopium telescopiumandThalessa savignyi), the measured concentrations of okadaic acid ranged from 59.8 ± 2.38 to 121.96 ± 28.25 μg / kg. This value for domoic acid was from 0.85 to 83.59 ± 38.72 μg / kg.Compared to the guideline values, the observed concentrations of okadaic acid and domoic acid toxins in the studied shellfish were lower than the allowable level. But this value was recorded for the water-soluble domoic acid above the allowable value, which requires continuous monitoring to achieve the quantitative and qualitative pattern of phytoplankton toxins in order to support the safety of the marine ecosystem users in Hormozgan province.
Keywords: Domoic acid, Okadoaic acid, Phytoplankton, Shellfish, Persian Gulf, Hormozgan Province -
به منظور بررسی وضعیت کیفیت آب مزارع پرورشی میگوی پاسفید واقع در منطقه تیاب شمالی استان هرمزگان ، برخی از پارامتر های فیزیکوشیمیایی موثر بر رشد میگو مانند دمای آب، pH ، شوری، اکسیژن محلول، نیتریت، آمونیاک، شفافیت وکلروفیلa در سه مزرعه (سه استخر در هرمزرعه)، ، طی یک دوره پرورش شش ماهه در سال1393 مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که حداقل و حداکثر میانگین دمای آب برابر با (0C4/37- 0C5/15)، pH (97/8 -1/7)، شوری (ppt5/59-ppt41)، اکسیژن محلول (mg/l5/9 -mg/l7/0)، نیتریت (m/lµ5/54 -m/lµ3/0)، آمونیاک (mg/l13/0- mg/l01/0) و شفافیت (cm95-cm10) بوده است. نتایج آنالیز خوشه ایی نشان دادکه ازبین سه مزرعه مورد مطالعه، کیفیت آب درمزرعه دوم بدلیل تراکم بیشترذخیره سازی، بمراتب نامطلوب تر از مزرعه اول و سوم بوده است.بالا بودن دمای آب و میزان شوری در مزارع پرورش میگوی مورد مطالعه در اکثر زمان های مورد مطالعه خارج از دامنه ایده آل و بهعنوان یک فاکتور محدودکننده و منفی رشد در جهت افزایش میزان تولید میگوی پاسفید عمل مینماید. تغییرات pH در وضعیت آیده آل ولی دربرخی از زمان ها، تغییرات روزانه آن خارج از دامنه مطلوب بوده است. در اکثر زمان ها تغییرات مربوط به اکسیژن محلول در صبح(قبل از طلوع آفتاب) پایین تراز3 میلیگرم برلیتر ودربرخی از زمان نیز ازافت شدیدی(کمتراز1میلیگرم برلیتر) برخوردار و خارج از دامنه مطلوب برای پرورش میگو بوده است. افزایش صحیح میزان تعویض آب جهت کاهش اثرات درجه حرارت می تواند بهطورعمده باعث کاهش استرس و افزایش تولید میگو در واحد سطح گردد.کلید واژگان: کیفیت آب, مزارع پرورش میگو, میگوی پاسفید, منطقه تیاب, استان هرمزگانIn this study, Given the importance of water quality management of shrimp farms, three farms (three pond per farm) in the northern Tiab area of Minab city of Hormozgan province were studied to evaluate the Environmental conditions of shrimp ponds (Litopenaeus vannamei) during a six-month period (June to December, 2014).The results showed that the ranged water temperature were (15.50C-37.40C), pH (7.1 - 8.97), salinity (41 p.p.t -59.5 p.p.t), dissolved oxygen (0.7 mg.l - 9.5 mg.l), nitrite (0.3 μm.l - 54.5 μm.l), Ammonia (0.01mg.l - 0.13mg.l) and Transparency (10 cm - 95cm) . The results of cluster analysis showed that the water quality has varied between shrimp farms together. The high water temperature and salinity of shrimp farms acts as a negative and limiting factor for shrimp production. Also the water temperature, dissolved oxygen, salinity, Transparency and chlorophyll-a were out of range (permissible limits) in shrimp farms for Litopenaeus vannamei.Avoid increasing shrimp density at surface if poor water quality management is not implemented. On the other hand, increasing the concentration of pollutants in waste water shrimp ponds can cause problems in the future for the coastal environment.Keywords: Water quality, Shrimp farms, Litopenaeus vannamei, Hormozgan province
-
میگو ازجمله آبزیانی است که از سالیان گذشته یکی از اقلام اصلی غذائی مردمان مناطق جنوب به ویژه استان هرمزگان را تشکیل داده است، ازاین رو نوسانات این ذخایر به منظور دست یابی به صید پایدار همواره مورد توجه مسئولین قرار گرفته است. در این مطالعه به ارزیابی ارتباط بین فاکتورهای هواشناسی (میانگین سرعت باد، درجه حرارت و میزان بارندگی) در زمان برداشت (مهر و آبان) با میزان صید در بازه زمانی سی ساله 1394-1364، پرداخته شده است. به منظور بررسی پارامترهای اقلیمی انتخاب شده با میزان صید میگو از آزمون تجزیه مولفه های اصلی استفاده شد. نتایج مربوط به شاخص KMO در این آزمون 0/71 بوده و آزمون بارتلت معنی دار بوده است. نتایج نشان داد که مولفه اول شامل صید کل میگو (0/03)، میانگین سرعت باد (0/06)، درجه حرارت (0/82) و میزان بارندگی (0/33) با 33/58 درصد و مولفه دوم شامل صید کل میگو (0/76)، میانگین سرعت باد (0/84-)، درجه حرارت (0/28) و میزان بارندگی (0/79) با 28/67 درصد از کل واریانس ها (62/25 درصد)، می تواند برای شناسایی مهم ترین پارامتر های موثر در تغییرات صید کل میگو استان در سی ساله اخیر استفاده گردد. به علاوه، بررسی ضرایب مربوط به بارهای عاملی بارگذاری شده حاصل از آزمون مولفه ها نشان داد که بارش با بار عاملی (0/79) و میانگین سرعت باد با نمره عاملی 0/84-، در مولفه دوم بیش ترین عامل اثرگذار مثبت و منفی بر تغییرات صید کل میگو (0/76)، در دوره سی ساله داشته است. تاثیر باد در کاهش نرخ صید میگوهای تجاری در صیدگاه های استان هرمزگان را شاید بتوان به راندمان کم تر ابزار صید ترال کف به دلیل قرار نگرفتن تخته ها و زنجیرهای این ابزار صید بر روی بستر دریا، مرتبط دانست، هم چنین به نظر می رسد میزان بارش سالانه بر روی میزان صید در صیدگاه ها تاثیری نباید داشته باشد و تاثیر آن ها می تواند بر روی ذخایر میگوهای جوان در مناطق نوزادگاهی در ذخایر سال قبل از حضور در صیدگاه ها صورت پذیرفته باشد.
کلید واژگان: میگوی موزی, پارامترهای هواشناسی, میزان صید, PCA و خلیج فارسShrimp is one of the most important food items in the southern parts of the country, especially Hormozgan province. Therefore, harvest management of shrimp stocks was an issue that has always been taken into consideration for sustainable catches. In this study, the relationship between meteorological factors (wind speed average, temperature and rainfall) was evaluated with catch rate at shrimp catch season (7 Oct. - 6 Dec.) in the period of 1985-2015. The Principal Components Analysis (PCA) was used in order to investigate the selected climatic parameters with shrimp catching. The results of the KMO index in this test were 0.71 and Bartlett's test was significant. The results of special values, variances and cumulative variables and factor loads related to the components showed that the first component((Shrimp catch(0.03), wind speed average(0.06), temperature(0.82) and rainfall(0.33)) with 33.58% and the second component(( Shrimp catch(0.76), wind speed average(-0.84), temperature(0.28) and rainfall(0.79))with 28.67% of the total variances (62.25%), can be used to verify the identification the most important parameters affecting on shrimp changes in the province during the last thirty years .In addition, evaluation of factors related to factor loading obtained from PCA showed that rainfall (0.79) and wind speed average(-0.84), in the second component, had the most positive and negative effect on shrimp catching changes (0.76) respectively. The effect of wind on the reduction of commercial shrimp catch may be related to the lower efficiency of trawl gear due to not placing the otter board trawl on the sea bed. It is probable that the annual rainfall will not be effect on the catch in catching area, and their effect may be on the stock of young shrimp in nursery grounds last year.
Keywords: Penaeus merguiensis, Climatological parameters, Catching rate, Principal Component Analysis, Persian Gulf
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.