شاهرخ ایزدی
-
زمینه و هدف
پشه ها نقش اساسی در انتقال آربوویروس هایی مانند تب زرد، تب دانگ، چیکن گونیا، سیندبیس، زیکا،تب دره ریف، باتایی ویروس، اوسوتو ویروس، آنسفالیت اسبی شرقی و ویروس نیل غربی دارند. همچنین آنها مظنون به انتقال عوامل بیماری های نوپدیدی مانند ویروس زیکا و SARS-CoV-2 (عامل بیماری COVID-19) در جهان می باشند. یک چالش مهم در برنامه های کنترل پشه ها، مقاومت آنها در برابر گروه های مختلف حشره کش ها است. استفاده از امواج اولتراسونیک یک روش جدید و دوستار طبیعت برای کنترل پشه های مقاوم به حشره کش ها می باشد.
مواد و روش ها:
در این مطالعه از دستگاه اولتراسونیک TI-H5 شرکت الما و لاروهای سن 4 پشه کولکس پیپینس در شرایط آزمایشگاهی استفاده شد. متغیرهای مختلف از جمله توان برق مصرفی دستگاه (250،200،150،100،50 وات)،زمان قرار گرفتن در معرض (1، 5/2، 5، 10 و 15 دقیقه) و دو فرکانس 35 و 130 کیلوهرتز استفاده شد.
یافته هامیزان مرگ و میر لاروهای سن چهارم کولکس پیپینس در فرکانس 35 کیلوهرتز در زمان ها و توان های مشخص، حدود 100% و در فرکانس 130 کیلوهرتز با افزایش زمان و توان امواج، این میزان افزایش یافت.
نتیجه گیری:
یکی از عوامل آلوده ساز محیط زیست و آب ها، حشره کش ها هستند. با توجه به مقاومت پشه ها در برابر حشره کش ها، روش جدید، سالم، مقرون به صرفه و موثر در برنامه های مدیریت تلفیقی ناقلین، کنترل لارو پشه ها با استفاده از امواج معین اولتراسونیک در این تحقیق می باشد.
کلید واژگان: کولکس پیپینس, آربوویروس, امواج التراسونیک, کنترل, مرگ و میرBackground and purposeMosquito-borne diseases are serious health problems in many countries around the world, and the widespread distribution of their vectors has a major impact on the transmission and spread of these diseases. Mosquitoes play a key role in transmitting arboviruses such as West Nile, Dengue Fever, Chikungunya, Sindbis, Zika, Rift Valley Fever, Batai virus, Usutu virus, East Horse Encephalitis (EEE), and West Nile Virus (WNV), and also some suspected emerging viral agents, such as SARS-CoV-2 (causative agent of COVID-190) and the Zika Virus in the world.There are several methods for mosquitoes larval control. An important challenge in mosquitoes control programs is their resistance to different groups of insecticides. The ultrasonic device is a novel and natural friendly approach for controlling insecticide resistance mosquitoes.
Materials and methodsIn this study, Ultrasonic TI-H5 device of Elma Company were used against 4th instar larvae of Culex pipiens under laboratory condition. Different variables including; Electrical power (50,100,200, 250 watts), exposure times (1, 2.5, 5, 10, 15 minutes) at two frequencies of 35, and 130 Kilohertz were employed.
ResultsMortality of 4th instar larvae at 35 KH and different exposure time with specific Electronic power was 100%. In 130 KH with increasing exposure time, the mortality was increased.
ConclusionInsecticides are one of the causes of environmental and water pollution. Also, due to the resistance of mosquitoes to insecticides, the new safe, cost-effective and effective method in integrated pest management programs is the control of mosquito larvae using ultrasonic waves.
Keywords: Culex pipiens, Arboviruses, Ultrasonic Waves, Control, Mortality -
زمینه و هدف
کریپتوسپوریدیوم یک انگل کوکسیدیایی مشترک بین انسان و دام می باشد که به عنوان یک عامل ایجاد کننده اسهال های شدید در انسان و دام ها در سراسر دنیا شناخته می شود. این مطالعه در جهت ارزیابی میزان آلودگی خاک مناطق مختلف تبریز به اووسیست کریپتوسپوریدیوم طراحی شده است.
روش هادر این مطالعه مقطعی، 260 نمونه خاک به صورت نمونه گیری طبقه ای از مناطق مختلف شهر تبریز جمع آوری گردید. نمونه های خاک مورد آزمایش شناورسازی به روش شکر اشباع و رنگ آمیزی زیل نلسون قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری کای دو استفاده گردید. در تمام آزمون ها احتمال معنی داری کمتر از 0/05، به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
نتایجاووسیست کریپتوسپوریدیوم در 48 (18/5%) از 260 نمونه خاک مشاهده گردید. هیچ ارتباط معناداری بین 10 منطقه شهر و آلودگی بین اماکن مورد مطالعه از نظر حضور کریپتوسپوریدیوم مشاهده نشد (05/0>P). بیشترین میزان آلودگی در میادین شهر و حیاط منازل (23/3%) و کمترین آلودگی در مدارس ابتدایی (12/5%) مشاهده گردید.
نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، آلودگی بالای خاک با انگل کریپتوسپوریدیوم در تبریز، باید به عنوان یک مشکل بهداشتی جدی به خصوص در کودکان و افراد با نقص سیستم ایمنی در نظر گرفته شود. خاک مناطق 1 و 8 تبریز می تواند به عنوان یک منبع بالقوه آلودگی به انگل کریپتوسپوریدیوم، در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: کریپتوسپوریدیوم, خاک, پارک, ایرانBackground & AimCryptosporidium is zoonotic coccidian parasite that causes severe diarrhea in humans and animals worldwide. This study aimed to evaluate the soil contamination rate with Cryptosporidium oocysts of different public places in Tabriz, west of Iran.
MethodsIn this cross sectional study, 260 soil samples were collected by stratified sampling from 20 parks, 20 primary schools, 20 kindergartens, 10 street gardens, 60 backyards and 2 bus terminals. Soil samples were investigated by flotation technique using sucrose solution and stained by the modified Ziehl-Neelsen staining method. Data were analyzed with chi-square test, and P-values less than 0.05 were considered statistically significant.
ResultsCryptosporidium oocysts were observed in 48 (18.5%) out of 260 collected soil samples. No statistically difference was observed among the 10 regions with the Cryptosporidium contamination in examined places in Tabriz city (p> 0.05). The highest contamination rate was observed in street gardens and backyards (23.3%) and the lowest rate was found in primary schools (12.5%).
ConclusionBased on the results of the present study, high contamination of soil with Cryptosporidium in Tabriz should be considered as a serious health problem, especially for children and immunocompromised patients. Taken together, soils from region 1 and 8 of Tabriz could be a potential source for Cryptosporidium infection.
Keywords: Cryptosporidium, Soil, Park, Iran -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و سوم شماره 4 (پیاپی 172، تیر 1394)، صص 303 -307زمینه و هدفبیماری انسدادی مزمن ریوی و نارسایی احتقانی قلب چپ، اختلالاتی شایع، با عوارض و مرگ و میر بالایی هستند. هدف این مطالعه بررسی فراوانی نارسایی بطن چپ در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریوی بود.روش بررسیدر این مطالعه مقطعی، بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریوی مراجعه کننده به بیمارستان فیروزگر در سال های 1390 و 1391 بررسی شدند.یافته هاجمعیت کل 74 نفر با میانگین سنی 7/ 67 سال (انحراف معیار 9/ 12) شامل 56 نفر مرد (7/ 75%) بود. شیوع نارسایی قلبی سیستولیک در بیماری انسدادی مزمن ریوی 7/ 25% و به تفکیک ابتلا و عدم ابتلا به بیماری عروق کرونری به ترتیب 3/ 33% و 6/ 15% و شیوع نارسایی قلبی دیاستولیک 6/ 74% و در گروه های یادشده 4/ 85% و 60% برآورد شد. ابتلا یا عدم ابتلا به بیماری عروق کرونری و شدت بیماری انسدادی مزمن ریوی در شیوع نارسایی قلبی تفاوتی ایجاد نکرد (P=0/161).نتیجه گیرینارسایی قلب چپ در بیماری انسدادی مزمن ریوی مستقل از شدت آن و همراهی با بیماری کرونری قلبی ارزیابی شود.
کلید واژگان: مطالعه مقطعی, نارسایی بطن چپ, بیماری انسدادی مزمن ریوی, شیوعBackgroundChronic obstructive pulmonary disease (COPD) and heart failure are prevalent comorbidities affecting a vast proportion of the world population, responsible for significant morbidity and mortality, their coexistence is more frequent than previously recognized that poses important diagnostic and therapeutic challenges. We intend to determine the prevalence of concomitant left ventricular dysfunction in COPD patients.MethodsWe performed a cross-sectional study in patients who had referred to Firuzgar University Hospital in Tehran from March 2011 to March 2013 in period of 2 years. All participants were compatible for including and excluding criteria’s. In all cases of COPD, pulmonary function test was done; also Echocardiography was performed as the diagnostic assessment of heart failure.ResultsOut of 74 participants there was 56(75.7%) male and 18(24.3%) female with the mean age of 67.712.9 (SD), the prevalence of left ventricular systolic dysfunction (LVSD) was 25.70%, also the prevalence of left ventricular diastolic dysfunction (LVDD) was 74.60% among 71 patients. The prevalence of LVSD in patients with and without history of coronary artery disease (CAD) was 33.30% and 15.60% respectively. The prevalence of LVDD was 85.40% in patient with history of CAD and 60% in patients without it. The presence of ventricular dysfunction (neither systolic nor diastolic) in COPD patients was not statistically associated with presence of CAD or the intensity of underlying COPD disease.ConclusionKnowledge about the prevalence of concomitant left side heart failure in COPD patients is limited, but it seems the presence is rather common, so more attention should be paid to coexistence of ventricular dysfunction in COPD patients disregarding presence of CAD or COPD intensity in clinical practice.Keywords: chronic obstructive pulmonary disease, coronary disease, cross, sectional studies, left ventricular dysfunction, prevalence -
هدفتعیین تاثیر مصرف سیگار بر ضخامت مرکزی قرنیهروش پژوهش: در این مطالعه هم گروهی گذشته نگر که بر روی 1108 نفر از مردان با سنین 22 تا 55 سال صورت گرفت، افراد بر اساس سابقه مصرف سیگار به یکی از گروه های مواجهه (سیگاری) و غیرمواجهه (غیرسیگاری) تقسیم شدند. برای احراز شرایط ورود آزمایش های اندازه گیری قند خون، BUN/CR، اندازه گیری فشارخون و هم چنین معاینات کامل چشم صورت گرفت. در نهایت برای افرادی که کلیه آزمایش ها و معاینات آن ها طبیعی بود و شرایط ورود به مطالعه را داشتند، اندازه گیری ضخامت قرنیه با دستگاه پنتاکمOculus Type 70700 صورت گرفت.یافته هااز مجموع 1108 مرد، 511 نفر با میانگین سنی 9.58±35.71 سال شامل261 نفر (51.1 درصد) غیرسیگاری و250 نفر (48.9 درصد) سیگاری، برای ورود به مطالعه انتخاب شدند. در گروه سیگاری، متوسط تعداد پاکت- سال سیگار مصرفی 12.82±14.45و متوسط سن شروع مصرف سیگار، 6.05±20.29 سال بود. میانگین ضخامت قرنیه در کل افراد مطالعه 30.29±536.44 میکرومتر، در افراد سیگاری 30.33±537.98 میکرومتر و در افراد غیرسیگاری 30.21±534.96 میکرومتر حاصل شد. اختلاف مشاهده شده بین ضخامت قرنیه افراد سیگاری و غیرسیگاری در آزمون آماری معنی دار نبود (11/0P=) علاوه بر این در تحلیل چندمتغیره با استفاده از رگرسیون خطی برای کنترل اثر مخدوش کنندگی سن و فشار چشم باز هم اختلاف معنی داری بین ضخامت قرنیه افراد سیگاری و غیرسیگاری مشاهده نشد (28/0(P=.
کلید واژگان: در اثر مصرف سیگار تاثیر معنی داری بر ضخامت قرنیه ایجاد نمی شودPurposeTo evaluate the effects of smoking on the central corneal thickness (CCT).MethodsIn a historical chohort analytic study, referred cases have been divided into two groups (cigarette smokers, and non–cigarette smokers). Laboratory tests including fasting blood sugar (FBS), blood urea nitrogen (BUN); and blood pressure were checked. Complete eye examination was performed. CCT was measured using the Pentacam.ResultsFive hundred and eleven male subjects with a mean age of 35.71±9.58 years were included; 261 (51.1%) subjects were nonsmokers and 250 (48, 9%) were smokers. The smoker group consumed was 14.45±12.82 pack/year. CCT in the whole participants was 536.44±30.29 μm; 537.98±30.29 μm in in the smoking group and534.96±30.11 μm in the in non-smoking group. There was no statistically significant difference in CCT between the study groups. To control confounding effects of age and IOP on CCT, multivariate analyses using linear regression were performed which failed to demonstrate any significant associations between CCT and cigarette smoking (P=0.11).ConclusionThe results of this study exhibit that cigarette smoking has no effect on CCT.Keywords: Central Corneal Thickness, Cigarette Smoking, Pentacam -
با توجه به اهمیت آفات بهداشتی و لزوم کنترل آن با استفاده از روش های بیولوژیکی برای حفظ محیط زیست و اکولوژی حشرات سودمند، هدف از این مطالعه، معرفی و مروری بر دشمنان طبیعی آفات و همچنین معرفی سه گونه شکارچی جدید در ایران، استان اصفهان می باشد.
تحقیق به روش مروری (review) با کاربرد واژه های کلیدی مانند: کنترل بیولوژیکی و شکارچی های بندپایان از میان 170 عنوان ، 54 مقاله موجود در پایگاه های اطلاعاتی مانند SID ، Ovid Medline، Web of Science، Pub Med داخل و خارج کشور در طی سال های 1361 تا 1391 ((1981 to2012، به زبان های انگلیسی و فارسی انجام شد و منابع واجد شرایط انتخاب و به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شد.
جهت کاهش مشکلات ناشی از آفات بهداشتی و چگونگی کنترل آن در جوامع انسانی، روش های بیولوژیکی می توانند به دلیل استفاده ساده و داشتن اثرات ماندگار و خاصیت انتخابی موثر بر میزبان هدف، بعنوان جایگزین مناسبی برای برنامه های کنترل شیمیایی، قرار بگیرند. در این بین، سه گونه شکارچی آفات بهداشتی، مارمولک گکوی پلنگی، خارپشت ایرانی و سوسک اسکاریتس سبترانین در استان اصفهان را می توان از موثرترین گزینه های کنترل بیولوژیک معرفی کرد.کلید واژگان: روش های بیولوژیکی, دشمنان طبیعی, شکارچی هاIntroductionDue to importance of health pests and necessity of their control using of biological methods to protect the environment and ecology of beneficial insects, the purpose of this study was to present an overview of the natural enemies of pests and predators, as well as introduced three new predator's species in Iran.MethodsThis study reviewed (review) using the key words such as: Predator, Nautral enemies , Biological control , in Databases of Ovid, Pub Med, Web of Science, Systematic Review and SID in site and out of the country during the years 1361 to 1391 (1981 to2012), in English and Persian language. In this study out of about 170 articles, 54 papers were selected the qualified sources and investigated.ResultsTo reduce health problems from pests and how to control it in human populations, biological methods can be used to simplify and have a lasting effects and the selected property as a suitable alternative to chemical control program. In the meantime, three health pest predators species, including; Eublepharis macularius, Hemiechinus hypomelas and, Scarites sp can be introduced as the most effective biological control in Isfahan province.ConclusionUsing of predators and recognition of new predator's species as biological methods instead of harmful chemical methods can have a healthy environment away from the dangers of application of chemical pesticides with the aim of providing a healthy society.Keywords: Biological control, Nautral enemies, Predator -
مقدمهبیماری های دهان و دندان از دامنگیرترین بیماری های بشر بخصوص در بین کودکان بوده که بیش از 99 درصد افراد به این بیماری دچار می شوند. شناخت عوامل مرتبط با ارتقاء رفتارهای موثر در کاهش ابتلا به این بیماری ها نقش مهمی دارد. این مطالعه با هدف بررسی عوامل مرتبط با رفتارهای بهداشت دهان و دندان دانش آموزان دختر پایه اول ابتدایی زابل بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی انجام شد.روش کاردر این مطالعه توصیفی تحلیلی انجام شده در سال 1390، 287 نفر از دانش آموزان دختر پایه اول ابتدایی زابل به صورت چند مرحله ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با تکمیل پرسشنامه ی طراحی شده بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی جمع آوری گردید. روایی پرسشنامه از طریق پانل خبرگان و پایایی آن به وسیله آلفای کرونباخ تعیین شد(N=30، =0.77). برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 18 SPSS استفاده گردید.یافته هاطبق نتایج، میانگین نمره رفتار دانش آموزان 72/3 از مجموع 10 نمره بود و آزمودنی ها نزدیک به 30٪ رفتارهای مورد نظر را انجام می دادند. در بین متغیرهای الگوی مورد بررسی، تنها بین موانع درک شده و خودکارآمدی با رفتار همبستگی معنی داری مشاهده گردید، مهمترین منبع کسب اطلاعات دانش آموزان نیز والدین می باشد.نتیجه گیریرفتارهای بهداشت دهان و دندان در جامعه مورد بررسی ضعیف بود. بر اساس نتایج، برای برنامه ریزی آموزشی در جهت ارتقاء رفتارهای بهداشت دهان و دندان در دانش آموزان افزایش خودکارآمدی و رفع موانع موجود و در نظر گرفتن نقش والدین ضرورت دارد.
کلید واژگان: بهداشت دهان و دندان, الگوی اعتقاد بهداشتی, دانش آموزانJournal of zabol university of medical sciences and health services, Volume:4 Issue: 2, 2013, PP 33 -41IntroductionOral diseases are one of the most prevalent human diseases, especially among the children and more than 99% of people suffer these diseases. Factors that are associated with promotion of effective behaviors have an important role in reducing these diseases. Associated factors with oral health behaviors among female primary students were investigated in the current study, in Zabol, based on the health belief model.MethodIn this descriptive-analytical study that was conducted in 1390, 287 female primary students of Zabol were randomly selected and studied. Data were collected with completing the questionnaire that was designed based on health belief model. justifiability was determined through expert panel and reliability by Cronbach`s alpha (N=30, =0.77). SPSS18 software was used for data analysis.ResultsAccording to results, the mean score of student`s behavior was 3.72 from 10 and approximately 30% of them performed the desired behaviors. Among studied variables in this model, there was a significant correlation between perceived barriers and self-efficacy with the behavior. Also the main source of student's information was their parents.ConclusionOral health behaviors in the studied population were poor. According to the results, for improving oral health behaviors by training programs in the students, some factors such as increasing self-efficacy, overcoming the obstacles and considering the role of parents are necessary.Keywords: oral health, health belief model, students -
مقدمهاعتیاد به مواد مخدر یک رفتار پرخطر شایع در جوامع مختلف بوده که با عوارض مختلف گوارشی همراه می باشد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع برگشت ترشحات دوازدهه به داخل معده (رفلوی دئودنوگاستریک) است.
روش کاراین مطالعه مورد شاهدی در سال 1386-1387 در کلینیک گوارش بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) انجام شده است طی یک مطالعه کوهورت تاریخی، تعداد 30 نفر بیمار مبتلا به سوهاضمه و معتاد به تریاک به عنوان گروه مواجهه با مواد مخدر و 32 نفر بیمار مبتلا به سوهاضمه غیر معتاد به عنوان گروه غیر مواجهه با مواد مخدر وارد مطالعه شدند. تمام بیماران تحت اندوسکوپی فوقانی و 3 نمونه برداری از ناحیه جسم و آنتر معده قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPPS و آزمون آماری تی، مربع کای و دقیق فیشر انجام شد.
نتایجاز گروه مواجهه٬ 2 نفر و از گروه غیر مواجهه نیز٬ 3 نفر با تشخیص بدخیمی از مطالعه خارج شدند. میانگین سنی در گروه مواجهه (2/13 ±)1/48 و در گروه غیر مواجهه (9/13±) 8/37 سال بود (006/0p=). از 28 بیمار گروه مواجهه 16 نفر (1/57%) و از 29 بیمار گروه غیر مواجهه 5 نفر (2/17%) شواهد آندوسکوپیک بازگشت صفرا به داخل معده را داشتند (003/0p=). شواهد پاتولوژیک گاستریت صفراوی (foveolar elongation) در 7 نفر (0/25%) از اعضاء گروه مواجهه و در گروه غیر مواجهه تنها در 1 نفر (4/3%) گزارش گردید (025/0p=). فراوانی عدم مشاهده H.pylori و گاستریت همزمان (گاستریت H.pylori منفی) در گروه مواجهه 50% و در گروه غیر مواجهه 2/17% بود (012/0p=).
نتیجه گیریبازگشت دئودنوگاستریک را نباید فقط به افرادی که سابقه عمل جراحی دستگاه گوارش داشته اند، محدود دانست بلکه این مشکل در بیماران معتاد مبتلا به سوهاضمه نیز شایع می باشد.
کلید واژگان: اعتیاد, سوهاضمه, مواد مخدر, تریاک, گاستریت صفراوی, برگشت دئودنوگاستریکIntroductionDrug abuse as a frequent high risk behavior accompanies many different gastrointestinal complications. In this study we tried to evaluate the prevalence of gastrointestinal reflux among opium addicts.Materials and MethodsUsing a historical cohort design, 62 cases with dyspepsia as the chief complaint entered the study: 30 cases with history of regular use of opium over the last year (exposed group) and 32 cases with no history of addiction at all (unexposed group). Upper GI tract endoscopy was accompanied by 3 biopsy specimens taken from body and antre of stomach was performed for all the cases. Results2 cases in the exposed group and 3 cases in the unexposed group left the study with the diagnosis of malignancy. Mean age of the remaining cases in the exposed group was 48.1±13.2 and in the unexposed group, it was 37.8±13.9 years (p= 0.006). 16 cases (57.1%) in the exposed group and 5 cases (17.2%) in the unexposed group had endoscopic evidence of bile reflux into the stomach (p= 0.003). Pathologic evidence of bile gastritis including foveolar elongation was reported in 7 cases (25.0%) of the exposed group in comparison with 1 case (3.4%) of the unexposed group (p = 0.025). The frequency of "helicobacter pylori free gastritis" was 50% in the exposed group and 17.2% in the unexposed group (p = 0.012).ConclusionDuodenogastric reflux is not restricted to cases with a history of GI tract surgery and it seems that this problem is common among opium addicts. -
مقدمهعلی رغم انجام تعداد قابل توجهی تشخیص قبل از تولد تالاسمی، 148 نفر به جمعیت تالاسمی زاهدان بین سال های 88 -82 افزوده شد. در این مطالعه علل بروز موارد جدید تالاسمی مورد بررسی قرار گرفته است.روش کاراین مطالعه توصیفی گذشته نگر بر روی 148 زوجی که فرزند تالاسمی آنها بعد از تشکیل مرکز تشخیص قبل از تولد تالاسمی (سال 1382) به دنیا آمده است انجام شد. اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه و نیز داده های موجود در پرونده آنها جمع آوری گردید.یافته هانتایج نشان داد که 6/81% از والدین کودکان ماژور، آزمایشات غربالگری تالاسمی قبل ازدواج را انجام نداده بودند. همچنین 2/70% زوجین بعد از به دنیا آمدن فرزند مبتلا به تالاسمی، از مینور بودن خود مطلع شده بودند. 71% از والدینی که مینور تشخیص داده شده بودند، به دلایل عدم آگاهی از سن بارداری، مخالفت همسر و عدم آگاهی از اهمیت موضوع، برای انجام مرحله اول تشخیص قبل از تولد تالاسمی مراجعه نکرده بودند. همچنین از زوجین مراجعه کننده مرحله اول، 50% آنها جهت مرحله دوم تشخیص (نمونه گیری از جنین) به دلایل اعتقادات مذهبی، عدم تمایل همسر و بی توجهی مادر مراجعه نکرده بودند.نتیجه گیرینتایج نشان داد که مهم ترین علل بروز موارد جدید تالاسمی ناشی از عدم انجام آزمایشات قبل از ازدواج و عدم آگاهی از مینور بودن شان بوده است. لذا با برنامه ریزی دقیق، کاهش موارد جدید دور از انتظار نیست.
کلید واژگان: تالاسمی, پیشگیری, آزمایشات غربالگری تالاسمی قبل از ازدواج, بروزIntroductionIn spite of providing prenatal diagnoses (PND) procedures for Thalassemia, 148 new patients were added to the Thalassemic population of Zahedan from 2002 to 2010. This study aimed at identifying the occurrence causes of newly arrived Thalassemic patients.MethodsThis retrospective descriptive study was carried out on 148 couples whose Thalassemic children were born after establishment of the PND center at 2002. The required data were collected using interviews and hospital records of the patients.ResultsThe results indicated that 81.6% of the parents of major cases had not undergone pre-marriage Thalassemia screening test. Also, 70.2% of the couples were not aware of their minor Thalassemia before having a Thalassemic child. Moreover, 71% of parents who had been diagnosed with minor Thallasemia did not attend the PND center due to lack of knowledge, late gestational age, husband’s unwillingness, and lack of awareness about the importance of the problem. In addition, from the referred couples in the first stage, 50% did not come to the centre for second stage of diagnosis (sampling of the fetus) due to religious beliefs, husband's unwillingness, and mothers’ ignorance.ConclusionThe results showed that the most important causes of new occurrences of Thalassemia include couples’ refraining from taking pre-marriage Thalassemia screening tests and lack of knowledge about being minor thalassemic. Therefore, appropriate programs may hopefully reduce the new cases. -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال شصت و نهم شماره 4 (پیاپی 124، تیر 1390)، صص 218 -224زمینه و هدفهپاتیت B در گروه های پر خطر مانند زندانیان شیوع بالایی داشته و لزوم واکسیناسیون سریع تر در این گروه ضروری به نظر می رسد. هدف اصلی این مطالعه بررسی این مطلب بود که آیا ایمنی بخشی شیوه «واکسیناسیون هپاتیت B در دو نوبت با دوز دو برابر» با شیوه معمولی سه دوزی برابری می کند؟روش بررسیطی یک کار آزمایی بالینی تصادفی سازی شده، شیوه واکسیناسیون سریع (صفر و یک ماه) با دوز دو برابر (μg20) با شیوه واکسیناسیون معمولی (صفر و یک و شش ماه) با دوز معمول (μg10) در 100 زندانی زندان مرکزی زاهدان مورد مقایسه قرار گرفت.یافته هایک ماه پس از واکسیناسیون نوبت دوم mIU/ml10HBsAb> در 2/79% شرکت کنندگان گروه واکسیناسیون معمولی و در 8/95% از شرکت کنندگان گروه واکسیناسیون سریع با دوز دو برابر مشاهده شد (188/0P=). در ماه هفتم، تیتر آنتی بادی مذکور در گروه واکسیناسیون معمولی در 1/94% و در گروه واکسیناسیون سریع دوز دو برابر 3/93% مشاهده شد (1P=). میانگین تیتر آنتی بادی در ماه دوم در گروه اول 1/332 و در گروه دوم 8/212 میکرو واحد در میلی لیتر (383/0P=) و در ماه هفتم در گروه اول 1/514 و در گروه دوم 0/130 میکرو واحد در میلی لیتر بود (002/0P=).نتیجه گیرینتایج واکسیناسیون سریع هپاتیت B در دو نوبت صفر و یک ماه با دوز دو برابر، یک روش مطمئن و قابل قبول بوده و نتایج آن با روش معمول و استاندارد سه دوزی قابل مقایسه است.
کلید واژگان: هپاتیت B, واکسیناسیون دو برابر دوز, کارآزمایی بالینیBackgroundWith respect to the importance of hepatitis B vaccination of high-risk groups such as prisoners, this study was performed to assess the comparability of a short-course double-dose vaccination schedule with the standard 3-dose schedule.MethodsWithin a randomized clinical trial, a short-course vaccination (at months 0 and 1) with 20 microgram (double-dose) doses of the vaccine was compared to the standard method of hepatitis B vaccination (at months 0, 1 and 6, with 10-microgram doses) in 100 prisoners in Zahedan city in Iran in 2009. We made sure the sera from all the individuals were negative for markers of previous hepatitis B infection. Subsequently serum from all the participants was tested for anti-HBs antibody 1, 2 and 7 months after the first dose of vaccination.ResultsSeroconversion rates (HBsAb>10 mIU/ml) 1, 2 and 7 months after the first dose of vaccination were similar in the routine (11%, 79% and 94%, respectively) relative to the double-dose group (26%, 95% and 93 %, respectively). The mean values of anti-HBs antibody titers were similar in the 1st and 2nd months for the two groups but it was significantly higher (P=0.002) in the routine dose (514 mIU/ml) versus the double-dose group (130 mIU/mL), in the 7th month.ConclusionDemonstrating comparable results with the standard 3-dose schedule, it seems that short-term double-dose vaccination for hepatitis B is a safe and acceptable method for use in high-risk groups such as prisoners. -
هدفمقایسه اثر استفاده از ادرنالین در جراحی آب مروارید با کارگذاری لنز به دو روش بولوس یا اینفیوژن حین عمل، بر روی تراکم و ویژگی های موفولوژیک یاخته های اندوتلیوم ناحیه مرکزی قرنیه با استفاده از ConfoScan-III.
روش پژوهش: تعداد 71 چشم مبتلا به آب مروارید از 71 فرد 40-70 ساله به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه، ادرنالین به صورت بولوس با غلظت 1.10،000 در ابتدای عمل در داخل قدامی تزریق شد و در گروه دیگر، ادرنالین با غلظت 1.1،000،000 به صورت اینفیوژن در طول عمل استفاده شد. وضعیت دید، اندازه مردمک با مدریاتیک، کدورت عدسی بر اساس LOCS-III و وضعیت اندوتلیوم قبل از عمل و هم چنین وضعیت مردمک حین عمل و زمان موثر فیکو (EPT) ثبت می شد. برای همه بیماران از یک نوع لنز تاشوی اکریلیک هیدروفیلیک استفاده شد. یک ماه بعد، همه موارد تحت معاینه کامل و بررسی وضعیت یاخته های اندوتلیوم قرنیه قرار گرفتند.یافته هادو گروه از نظر سن، جنس، وضعیت مردمک، EPT و کدورت عدسی مشابه بودند. تعداد یاخته های اندوتلیوم قبل از عمل در گروه بولوس 2737±321 و در گروه اینفیوژن 2742±426 بود (P=0.1). میزان پلومورفیسم و پلی مگاتیسم یاخته های اندوتلیوم قبل از عمل، در گروه بولوس به ترتیب 62.78±5.47 و 29.30±5.08 درصد و در گروه اینفیوژن به ترتیب 62.23±4.35 و 31.61±5.78 درصد بود که تفاوت دو گروه از نظر این دو مولفه، معنی دار نبود. قطر مردمک در زمان کارگذاری لنز، در گروه اینفیوژن در 48 درصد موارد و در گروه بولوس در 33 درصد موارد بیش از 6mm بود (P=0.5). بعد از عمل، تراکم یاخته های اندوتلیوم در گروه بولوس 8.87 درصد و در گروه اینفیوژن 7.21 درصد کاهش یافت (P=0.13). میزان افزایش پلی مگاتیسم در روش بولوس 1.72±2.95 درصد و در روش اینفیوژن 2.03±3.56 درصد بود (P=0.13). میزان پلومورفیسم در گروه بولوس 0.25 درصد و در گروه اینفیوژن 0.24 درصد افزایش یافت (P=0.8).نتیجه گیریدو روش مصرف ادرنالین (بولوس و اینفیوژن) از نظر اثر بر روی مردمک و تاثیر بر روی تراکم و مورفولوژی یاخته های اندوتلیوم قرنیه تفاوتی ندارند.
PurposeTo compare the morphology and function of corneal enthothelial cell in early postoperative period after phacoemulsification with infusion or bolus intracameral adrenaline.MethodsIn this prospective randomized study, 71 eyes of 71 patients scheduled for phacoemulsification were randomly assigned to two groups: one group (31 eyes) received bolus intraocular adrenaline at 1/10,000 concentration and the other group (30 eyes) received adrenaline infusion at 1/1,000,000 concentration intraoperatively. Pre- and one month postoperatively, a complete ophthalmologic examination as well as endothelial evaluation with ConfoScan III was performed. Effective ¬¬phaco time (EPT) and pupillary condition during the surgery were recorded.ResultsDifferences between the two groups were not statistically significant in demographic characteristics, lens opacity and EPT. Endothelial cell density was 2737±321 in the bolus group vs 2742±426 in the infusion group preoperatively (P=0.1). After one month, the rate of cell loss was 7.21% in the infusion group and 8.87% in the bolus group (P= 0.13). Pupil diameter was >6 mm in 48% of the infusion group vs 33% of the bolus group (P=0.5).ConclusionAdrenaline was safe at the studied concentrations and there was no significant difference between bolus and infusion routes of administration in terms of effects on pupil and endothelial cells. -
زمینه و هدفخوردن سبزیجات خوراکی خام، به همراه غذا که در اغلب جوامع ایرانی از عادات رایج تغذیه ای می باشد، ضمن تامین درصد قابل توجهی از ویتامین ها و مواد ضروری برای بدن، همواره احتمال خطر آلوده نمودن افراد، به انواع آلودگی های انگلی را در بردارد. این موجودات از طریق آب، خاک، مواد غذایی و یا بر اثر تماس مستقیم به انسان سرایت نموده و از این طریق به سلامتی انسان آسیب می رسانند. فاکتورهای متعددی در انتشار انگل ها موثرند که از آن جمله می توان به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه و همچنین چگونگی رعایت بهداشت فردی و غیره اشاره کرد و در این میان، عدم شستشوی مناسب سبزیجات خوراکی یکی از اصلی ترین راه های انتقال بیماری های انگلی است. هدف این مطالعه تعیین سطح آلودگی انگلی سبزیجات کاشته شده در حاشیه شهر اصفهان و ارائه نتایج حاصل از آن به مراکز بهداشتی و درمانی است.روش بررسیدر پژوهش حاضر که در سال 1382 به صورت توصیفی و به شکل بررسی مقطعی (Cross Sectional) به منظور شناسایی وضعیت آلودگی سبزیجات موجود در مزارع شهر اصفهان صورت گرفت، تعداد 30 مورد از زمین های زراعتی شهر اصفهان به صورت نمونه گیری خوشه ایدو مرحله ای انتخاب گردید. تعداد نمونه های سبزی برای اعتماد 95% بر اساس تجارب قبلی و فرمول ویژه، 480 مورد برآورد گردید که پس از انجام مراحل مختلف شستشو، مورد بررسی آزمایشگاهی قرار گرفت. عوامل انگلی در سه محور کیست تک یاخته ها و تخم انگل ها و لارو کرم ها، مورد بررسی قرار گرفتند. برای مشاهده تخم انگل از روش (Floatation) استفاده گردید. مایع مورد استفاده برای این کار سولفات روی بود. در نهایت نتایج حاصل از مشاهدات میکروسکوپی در جدول مخصوصی ثبت گردید و توسط نرم افزار (Version 11.5) SPSS تحلیل انجام شد.یافته هابر اساس نتایج حاصله تعداد 7 مورد کیست ژیاردیا، 8 مورد تخم دیکروسلیوم، 14 مورد تخم هیمنولپیس نانا، 16 مورد تخم آسکاریس، 10 مورد تخم تریکواسترونژیلوس، 5 مورد تخم تنیا و 6 مورد تخم تریکوسفال مشاهده گردید که بیشترین تعداد آلودگی مربوط به تخم کرم آسکاریس و کمترین آن مربوط به تخم تنیا می باشد و کیست تک یاخته های خطرناک و مهم مانند کیست آمیب آنتاموبا هیستولیتیکا مشاهده نگردید.نتیجه گیریدر سالیان اخیر، با وجود بهبود نسبی شرایط بهداشتی، اقتصادی، کشاورزی و اجتماعی در شهر اصفهان، شیوع بیماری های انگلی همچنان مشاهده می شود و استفاده از روش های نوین جمع آوری زباله، اصلاح سیستم های فاضلاب شهری، جلوگیری از تردد انواع حیوانات اهلی و وحشی مانند گوشت خواران طبیعت در مزارع سبزی کاری و ارتقا نسبی دانش طبقات مختلف مردم از جمله عوامل موثر در کاهش شیوع بیماری های عفونی و انگلی است.
کلید واژگان: آلودگی انگلی, مزارع سبزیکاری, اصفهانBackground And AimParasites infect man by way of water, soil, edible things and direct contact. Numerous factors such as the economical, social and cultural conditions as well as lack of personal health care are involved in the dissemination of the parasites. Eating of raw vegetables is common among Iranians and provides a rich source of vitamins and essential nutrients but may lead to human contamination if not washed properly.Materials And MethodsIn this study 30 plant farms were selected in Isfahan in order to assess the rate of contamination of the plants. Afterwards 480 samples of the vegetables were collected and examined for cysts, eggs and larvae in Isfahan Research Center. Floatation method was used for detection of the parasite eggs. Finally the results were recorded and analyzed by means of SPSS (Version 11.5).ResultsWe found giardia cyst in 7, dicrosoelium egg in 8, hymenolepis egg in 14, ascaris egg in 16, trichostrongylus egg in 10, teania egg in 5 and trichosephalus egg in 6 cases. In fact, egg of ascaris was the most and teania was the least common parasites and fortunately we did not detect any dangerous agent like Entamoeba histolytica.ConclusionIn the recent years, in spite of improvement of health care, economical, social and agricultural conditions in Isfahan, parasitic infections are still prevalent. Using new methods for garbage collection, repair of ego system, preventing domestic and wild animals (like carnivorous animals) from entering into the plant farms and education of people of different social classes will be effective in reducing parasitic and infectious diseases. -
مقدمه
در سراسر دنیا حدود 170 میلیون نفر آلوده به ویروس هپاتیت C می باشند. بهبودی از این بیماری به ندرت روی می دهد و غالبا بیماری به سمت ازمان پیش می رود. این عفونت برخلاف هپاتیت های A و B ایمونیزاسیون اکتیو و پاسیو ندارد. لذا پیش گیری از آن منوط به شناسایی عوامل خطر می باشد.
مواد و روش کاربه منظور تعیین عوامل خطرساز خویشاوندان افراد مبتلا به هپاتیت C مطالعه مورد- شاهدی جور شده در 159 نفر از افراد خانواده ی 41 مورد (Index Case) که به سازمان انتقال خون زاهدان مراجعه کردند انجام شد. پرسش نامه ای شامل کلیه مشخصات فردی و عوامل خطر مثل سوابق تزریق خون یا فرآورده های خونی، اعتیاد تزریقی، تماس جنسی مشکوک، عمل جراحی، خالکوبی و آندوسکوپی تکمیل گردید.
نتایجاز کل افراد مورد مطالعه، 154 نفر HCVAb- و 46 نفر HCVAb+ بودند. از میان موارد سرولوژی مثبت، 41 نفر، مورد (Index Case) و 5 نفر نسبت فامیلی با فرد شاخص داشتند.
میانگین سنی 46 فرد HCVAb+، 4/14 ± 6/34 سال با حداقل سن 8 و حداکثر سن 72 سال بود. بیماری در مردان شایع تر بود. اختلاف آماری معنی داری بین سوابق تزریق خون یا فرآورده های خونی، اعتیاد تزریقی، تماس جنسی مشکوک، عمل جراحی، خالکوبی و هپاتیت C دیده شد (P <0/05). بین وضعیت تاهل و بیماری هپاتیت C اختلاف آماری معنی داری دیده نشد.بحثاز آنجایی که پیشگیری مهم تر از درمان است و با توجه به این که ویروس هپاتیت C واکسن و ایمونوگلوبولین ندارد و همچنین درمان هایی که تا به حال در دسترس است موثر و علاج پذیر نبوده و دارای هزینه بالا و عوارض جانبی قابل توجهی هستند، آگاهی از عوامل خطر در ارتباط با انتقال بیماری از راه آموزش همگانی توصیه می گردد.
کلید واژگان: هپاتیت C, عوامل خطر, تماس خانگیIntroductio: The estimated number of HCV infected people is 170 million in the world. Complete recovery is rarely seen in hepatitis C patients and progression to chronic disease is almost always a rule. Lack of passive and active immunization makes preventive measures less practical in this situation. Material and
MethodsWe conducted a matched case-control study in which the risk factors of hepatitis C infection among household contacts were analyzed in Zahedan. Two hundred (41 index cases and 159 family members) were evaluated according to the risk factors including: history of blood transfusion, intravenous drug abuse, unsafe sex, tattooing, surgery and gastrointestinal endoscopies.
ResultsForty-six patients (41 index cases and 5 family members) were HCVAb positive in whom 38 (82.6%) were males and 8 (17.4%) were females whereas half the seronegative cases were males (P<0.000). Other risk factors including history of blood transfusion, intravenous drug abuse, unsafe sex, tattooing and surgery were statistically significant in both groups (P<0.05). There was not a significant difference between marital status and hepatitis C.
DiscussionSince prevention measures in hepatitis C are more important than treatment, awareness of risk factors by global instruction is recommended.
Keywords: Hepatitis C, Risk factors, Household contact -
زمینه و هدفطی سالهای گذشته هر ساله طغیان هایی از بیماری وبا در نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان منجمله شهرستان زاهدان رخ داده است. هدف اصلی این مطالعه مشخص نمودن مهمترین راه های انتقال بیماری وبا در طغیان تابستان 1382 بود.مواد و روش کارمطالعه از نوع مورد شاهدی روی 20 نفر از بیماران و 89 نفر از شاهدها اجرا شد. از کلیه شرکت کنندگان در مطالعه اطلاعاتی درباره رفتارهای بهداشتی در خانواده مانند نحوه تامین آب آشامیدنی، استفاده از کلر 1%، نحوه نگهداری غذاها، وضعیت مستراح، رعایت بهداشت فردی، استفاده از صابون برای شستن دستها، مصرف غذا و نوشیدنی خارج از منزل، استفاده از یخ کارخانه ای و سابقه مسافرت جمع آوری شد. از کلیه موردها و همچنین شاهدهایی که رضایت داشتند نمونه مدفوع جهت آزمایش کشت مدفوع برای وبا تهیه شد.یافته هادر تحلیل آماری با استفاده از روش رگرسیون لجستیک بین متغیرهای زیر و ابتلا به وبا رابطه معنی داری مشاهده شد: سن (0.8=OR، 0.9 تا 0.7: CI)، مصرف غذا در ضیافت ها (34.5=OR، 4.8 تا 250: CI)، عدم وجود صابون در محل دستشویی (4.7=OR، 1.3 تا 17.3: CI) و بعد خانوار (1.3=OR، 1.1 تا 1.6: CI). علاوه بر اینها در تحلیل تک متغیره، استفاده از یخ کارخانه ای نیز با ابتلا به وبا و ارتباط نشان می دهد (0.032=P).نتیجه گیریمهمترین نکاتی که در ارتباط با این طغیان مشخص شد، اهمیت رعایت بهداشت فردی به خصوص شستن دستها، کنترل تولید و توزیع یخ های کارخانه ای و همچنین اهمیت ارتباط مصرف غذا در مراسم و مهمانی ها با ابتلا به بیماری بود.
کلید واژگان: وبا, سیستان و بلوچستان, زاهدان, مورد شاهدیBackgroundWithin the past few years out breaks of cholera has occurred in different points of Sistan and Baluchestan province of Iran, especially in the Zahedan district. The objective of this study was definition of the most important routs of transmission of cholera in the rural areas of Zahedan district involved in the cholera outbreak of summer 2003. The outbreak lasted for about 1.5 months. Methods and Materials: A case-control study was performed on 20 patients and 89 subjects as controls. A questionnaire was completed for every subject about individual hygiene, hygiene regulations of the family, the source of the drinkable water, use of chlorination of water, use of soap for hand washing, eating and drinking outside in feasts (such as weddings), getting ice from street vendors, and travel history. Stool culture for detection of cholera was performed for all cases and also for consent controls.ResultsIn multivariate analysis age (OR = 0.8, P = 0.004), eating food in parties (OR = 34.5, P = 0.020), absence of soap in hand-washing place (OR = 4.7, P = 0.000) and household size (OR = 1.3, P = 0.002) were significantly associated with cholera. In univariate analysis, getting ice from street vendors (P = 0.032) also had relationship with catching cholera.ConclusionsDifferent routs of transmission of cholera are mentioned in reference books; however every outbreak has its own special circumstances. The most important points with regard to this outbreak were the importance of individual hygiene (especially using soap in hand washing), control of production and distribution of ice by street vendors, and the importance of eating and drinking in ceremonies even feats and weddings. Warning of people about these points may play key role in controlling a cholera outbreak.Keywords: Cholera, Case, control, Iran, Sistan, Baluchestan, Zahedan -
باتوجه به شیوع قابل توجه ملاحظه انگل توکسوپلاسما در سطح جهان و امکان سقط جنین، زایمان زودرس و سایر ناهنجاری های مادرزادی در کودکانی که از مادران آلوده به این انگل بدنیا می آیند و از طرف دیگر شیوع متفاوت آن در اقشار جامعه، اطلاع از جمعیت زنان و دختران غیر ایمن به انگل توکسوپلاسما، ضروری بنظر می رسد. روش IFAT، روش مناسبی جهت تعیین آلودگی به این تک یاخته است. در این مطالعه توصیفی-تحلیلی که طی سال های 82-1381 در مرکز آموزش و تحقیقات بهداشتی اصفهان صورت گرفت، تعداد 414 نفر از دختران دبیرستانی مناطق مختلف شهر اصفهان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند و از هرکدام به میزان دو لوله هماتوکریت نمونه خون گرفته شد و با روش ایمونوفلورسانس غیر مستقیم در رقت 1:100 آنتی بادی های موجود در سرم ارزیابی شد. نمونه های مثبت با تیتر 1:100 از لحاظ تیتر رقیق تر مورد آزمایش قرار گرفت. در این پژوهش، ملاک تعیین آلودگی و یا سابقه آلودگی تیتر 1:100 بود. جهت تعیین برخی از عوامل موثر بر آلودگی، پرسشنامه ای تنظیم و اطلاعاتی از قبیل سن، شغل پدر و مادر، سابقه تماس با گربه، سابقه خوردن گوشت های کم پخته، خوردن جگر خام، سابقه نگهداری طیور در منزل، میزان آگاهی افراد در مورد بیماری و سابقه بیماری توکسوپلاسموز در فرم های اطلاعاتی ثبت شد. میزان پادتن توکسوپلاسما گونده ای در بین دختران دبیرستانی در محدوده سنی 19-14 ساله برابر با 18.4% بود. این میزان در نواحی مختلف متفاوت و بیشترین آن در ناحیه یک آموزش و پرورش معادل 27.5% و کمترین آن در ناحیه 5 برابر 14.5% بود. نتایج بررسی نشان داد که از بین متغیرهای مورد آزمون، تنها بین سابقه تماس با گربه و سابقه نگهداری طیور در منزل با میزان پادتن توکسوپلاسما اختلاف معنی دار وجود دارد (P<0.05) و در مورد سایر عوامل مثل میزان آگاهی افراد، عادات غذایی، شغل پدر و مادر و غیره هیچ ارتباط معنی داری یافت نشد. در هیچکدام از افراد مورد مطالعه، علائمی مانند تب و لنفادنوپاتی و غیره دیده نشد. براساس نتایج حاصله ملاحظه می شود که بیش از 80% از افراد مورد مطالعه از لحاظ سرولوژیک IFAT منفی می باشند و باتوجه به حساسیت این افراد احتمال ابتلا آنان و فرزندانشان در آینده به بیماری توکسوپلاسموز وجود دارد، ضمنا مطالعات نشان می دهندکلید واژگان: پادتن توکسوپلاسما, سرولوژی, روش ایمونوفلئورسانس غیر مستقیم, دختران دبیرستانیThe purpose of this study was to determine toxoplasmosis seropositivity rates and to record ascending serologic titers in high-school girls. We also searched for possible risk factors. This descriptive-analytic study used 414 serum specimens collected from high school girls in six different regions of Esfahan city through cluster random sampling. The sera were taken from the tip of the finger by hematocrite microtubes. Samples were studied by the Indirect Immunofluorescent Assay Test(IFAT) for estimation of serum titers. Data were analyzed using chi-square (X²) and t tests. The overall seropositivity rate was 18.4% in 14-19 year-old girls and this rate increased with age. IFAT titers in 98% of the positive samples were at 1:100; the remaining 2% showed values above this threshold. For the latter group, we performed another titration test to determine exact titers. The supposed risk factors were age, place of residence, education level (parents and student), consumption of undercooked meat and raw liver, occupation and parent income, and exposure to contaminated material from cats and fowls. The highest positivity rates (27.5%) were recorded in District 1, while the lowest rates (14.5%) were seen in District 5. Significant relationships were found between seropositivity and exposure to cats and fowls.(P>0/05). No significant relationship was observed with the other factors. There was a low level of knowledge about toxoplasmosis and the relevant risk factors: only 2.4% of the subjects were relatively well-informed on this subject. There were not any acute cases. Toxoplasma infection is very important because of its socioeconomic implications, so control measures seem crucial. All seronegative women should be know about this infection and its transmission routes. Education is the most important element in prevention and must be promoted via the mass media, other education systems and the health managers. The studied group in this survey were girls at the usual age of marriage or younger, and it is recommended that health system managers continue to offer education on practices that help prevent infectious diseases in general and toxoplasmosis in particular.
-
مقدمهاکسیوریازیس از بیماری های کرمی انگلی شایع در همه گروه های سنی بویژه کودکان است. مهمترین علامت بیماری خارش شبانه مقعد می باشد و علایم دیگر شامل بی خوابی، شب ادراری، بی اشتهایی، ناراحتی های گوارشی، دندان قروچه و افت تحصیلی است. هدف از این مطالعه بررسی میزان آلودگی به این انگل در بین کودکان مهدهای کودک شهر اصفهان بوده است.روش کاردر این مطالعه توصیفی پس از تعیین تعداد نمونه کلیه مناطق شهر اصفهان به 13 منطقه تقسیم و با استفاده از نمونه گیری طبقه ای، 261 کودک بطور تصادفی انتخاب شدند. پس از آموزش والدین آنها با نمونه برداری با روش گراهام، نمونه های مورد نیاز توسط والدین آنها با نمونه برداری با روش گراهام، نمونه های مورد نیاز توسط والدین جمع آوری و سپس مورد آزمایش و بررسی میکروسکوپی قرار گرفتند. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایجدر مجموع 133 نمونه از 13 مهدکودک شهر جمع آوری شد که تنها 6 (2.38%) مورد آلودگی به اکسیور مشاهده شد از موارد آلوده 4 نفر پسر و 2 نفر دختر بودند. آلودگی تنها در 3 مهد کودک مشاهده شد.نتیجه گیریدر مجموع از موارد مشاهده شده 2.38% آلودگی به اکسیور وجود داشت که این میزان در مقایسه با مطالعات دیگر در ایران کمترین میزان مشاهده شده است. این موضوع نشان دهنده پایین بودن آلودگی به اکسیور در بین مهدهای کودک شهر اصفهان می باشد.
کلید واژگان: اکسیوریازیس, شیوع, اصفهان -
BackgroundThere is controversy about the relationship between vitiligo and thyroid dysfunction.ObjectiveTo evaluate the relationship between vitiligo and thyroid disorders. Patients andMethodsThis was a case-control study carried out on individuals with vitiligo in 2004 in Zahedan, that had it for at least 6 months as cases and individuals without vitiligo considered as the control group (Age and sex were matched with case group). T3, T4, TSH, T3RU in both groups were assessed and FTI was calculated. Then hypo-, hyper- and euthyroid states were determined based on FTI and T3 level (For T3 hyperthyroidism) and data were analyzed by conditional logistic regression.ResultsEach study group consisted of 50 individual, 52% female and 48% male. In the patient group, 16% had thyroid dysfunction, 14% of which had hyperthyroidism and 2% hypothyroidism. In control group, 4% had thyroid dysfunction, 2% of which had hyperthyroidism and 2% hypothyroidism. In case group only one patient had signs and symptoms of hyperthyroidism but in control group none had clinical symptoms. With statistical analysis was done odds ratio=7 (P<0.05) and the difference was significant.ConclusionVitiligo patients should be evaluated for thyroid dysfunctions to prevent complications of thyroid disease.Keywords: Vitiligo, Hyperthyroidism, Hypothyroidism
-
سوء تغذیه و اختلال رشد شاخص گویایی از وضعیت بهداشتی جامعه است و براساس مطالعه ای که بر روی شاخص های تن سنجی کودکان زیر پنج سال ایرانی انجام شده است، از این لحاظ استان هرمزگان از ضعیفترین استان های کشور است، بطوری که 23.8% کودکان زیر پنج سال این استان دچار کم وزنی متوسط و شدید هستند. مطالعه حاضر با روش مورد شاهدی به بررسی علل سوء تغذیه در کودکان 6 تا 30 ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان بندرعباس پرداخته است. در این مطالعه 158 کودک (مورد) با شاخص وزن برای سن زیر 1- انحراف معیار از میانگین استاندارد NCHS/WHO و 258 کودک (شاهد) دارای شاخص وزن برای سن بالای 1- انحراف معیار، مورد بررسی قرار گرفته اند. هیچ فاکتوری بین دو گروه یکسان نشده است، با این حال توزیع جنسی دو گروه به هم شبیه بوده و تنها سن گروه مورد، بطور متوسط 2.62 ماه بیشتر از گروه شاهد بوده است (P=0.000). از بین فاکتورهای مورد بررسی، سنوات تحصیلی مادر و پدر رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان نشان داده است (P=0.005)، بطوری که در گروه مورد، متوسط تحصیلات مادر و پدر پایین تر از گروه شاهد بود. وضعیت اشتغال مادر در دو گروه شبیه هم بوده است، درحالی که وضعیت اشتغال پدر در دو گروه که بعنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی آنها است متفاوت بوده است (P=0.083). در این مطالعه بین بعد خانوار، رتبه تولد کودک، فاصله سنی کودک مورد مطالعه از کودک قبلی، سن شروع تغذیه کمکی، نوع تغذیه کمکی، سابقه واکسیناسیون، سابقه مصرف سیگار توسط پدر و مادر و سابقه استفاده از مهدکودک با سوء تغذیه ارتباطی مشاهده نشده، اما گروه مورد بطور متوسط 1.7 بار بیشتر از گروه شاهد سابقه بیماری اخیر داشته است (CI95%: 1.07-2.57 و OF=1.66). دفعات توزین ثبت شده کودکان در کارت رشد آنان در 6 ماه گذشته، در دو گروه مقایسه شد و بعد از حذف اثر سن، میانگین دفعات توزین در کودکان گروه مورد 0.64 بار کمتر از کودکان شاهد بوده است (P=0.000). این امر بیانگر پایش ضعیفتر کودکان دچار سوء تغذیه می باشد. در تفسیر نتایج این مطالعه باید طیف محدود سنی مطالعه شده (6 تا 30 ماه) که عمدتا در دوران شیرخوارگی می باشد مورد توجه قرار گیرد. در مجموع تحصیلات و شغل پدر و مادر به عنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی، وجود سابقه بیماری های اخیر در کودک و پایش وضعیت رشد کودک رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان مورد مطالعه داشته است که این نتایج دلالت بر اهمیت عوامل غیر تغذیه ای در مبارزه با سوء تغذیه کودکان دارد.
کلید واژگان: سوء تغذیه, عوامل خطرساز, مطالعه مورد شاهدی, بندرعباسA case-control study was undertaken to determine risk factors for malnutrition in Hormozgan Province, which has the highest child malnutrition rate in this country. The study subjects were 6-to 30-month old children living on the outskirts of Bandar Abbas. Cases consisted of 158 children having weight-for-age Z scores under -1 by NCHS/WHO standards, controls were 258 subjects with scores over -1. Physical and anthropometrical examinations were performed and mothers interviewed for personal history and various socioeconomic variables. There was no matching procedure, but sex and age distributions were similar in the two groups. Parental education level was significantly lower in cases than controls (P=0.005) and cases were also more likely to have a history of acute disease (OR=1.66, CI%95; 1.07-2.57). While father's occupational status differed somewhat between the two groups (P-0.083), other social and demographic factors such as family size, age difference between siblings, mother's occupation plus vaccination history, parent smoking habits, and the use of day-care facilities were distributed similarly between cases and controls. Early supplemental feeding (P=0.0384) and frequent health check-ups (PO.000) were found to protect against growth retardation. The link between child growth, parental education and regular health monitoring emphasizes the importance of addressing non-nutritional factors in the fight against malnutrition. -
سابقه و هدفبا توجه به اهمیت مبارزه شیمیایی با ناقل مالاریا و به منظور ارزشیابی خاصیت لاروکشی حشره کش پیریمفوس متیل در شرایط صحرا و تعیین میزان پایداری و دوام سم در صحرا، تعیین میزان لاروکشی سم در شرایط صحرا، تعیین فاصله زمانی لازم بین دو سم پاشی با پیریمفوس متیل و مقایسه اثر لاروکشی پیریمفوس متیل و سم تمفوس، این تحقیق در حوضچه های مصنوعی در روستاهای کازرون انجام گرفت.مواد و روش هاتحقیق به روش تجربی انجام گرفت. پس از حفر حوضچه های مصنوعی و رهاسازی لارو در داخل آنها، عملیات وفورگیری مطابق استاندارد سازمان جهانی بهداشت انجام شد. لاروها به تفکیک گروه سنی و نوع لارو، در فرم های مجزا، شمارش شدند. غلظتهای مختلف امولسیون 25 درصد سم پیریمفوس متیل تهیه و بر روی سطح حوضچه ها به طور یکنواخت پاشیده شد. 24 ساعت پس از سم پاشی مجددا وفورگیری انجام پذیرفت. در این بررسی غلظت های 5، 12، 20، 25، 40، 50 و 80 گرم در هکتار این سم، با یکدیگر مقایسه شدند. همچنین غلظت های 25گرم در هکتار سم تمفوس و 5/22 گرم در هکتار سم رلدان با غلظت 25 گرم در هکتار پیریمفوس متیل مقایسه شدند. برای بررسی میزان دوام سموم مصرف شده از تست بیواسی (Bioassay) استفاده گردید. این کار با قفس های ویژه ای انجام گرفت و هر 24 ساعت یک بار، ادامه پیدا کرد تا زمانی که میزان مرگ و میر لاروها به کمتر از 70 درصد برسد. زمان به دست آمده بیانگر میزان پایداری سم در صحرا بود. اطلاعات به دست آمده با آماره ANOVA و T-test مورد قضاوت آماری قرار گرفت.یافته هادرصد کاهش لارو برای غلظت های مذکور از سم پیریمفوس، به ترتیب برابر با 7/91، 7/99، 100، 100، 100، 100 درصد برای لاروهای آنوفلینی بود. بین غلظت های 5/12 و 20 گرم در هکتار از سم پیریمفوس، اختلاف معنی داری وجود داشت اما بین غلظت های 20 گرم در هکتار و بالاتر از آن اختلاف معنی داری دیده نشد. سم رلدان دارای خاصیت کشندگی لاروی بالایی بود و مرگ لارو برخی از سنجاقک ها و سوسک های آبزی را به دنبال داشت اما پیریمفوس متیل برای لارو سایر آبزیان خطرات چندانی نداشت.نتیجه گیریتمفوس برخلاف ایجاد ایمنی بالا، سمی گران است بنابراین نمی توان از آن به طور گسترده استفاده کرد. از طرف دیگر سم رلدان از نظر متخصصین محیط زیست مورد تایید نیست، بنابراین قابل مقایسه با سم پیریمفوس متیل نمی باشد. پیریمفوس متیل ارزان و در دسترس است و سازمان جهانی بهداشت (WHO) آن را به عنوان سمی کم خطر و با قدرت حشره کشی بالا معرفی کرده است. با توجه به این خصوصیات مثبت، ارزشیابی و بررسی بیشتر این سم برای کنترل بیماری مالاریا و کاهش آزار و اذیت ناشی از نیش پشه ها، توصیه می گردد.
کلید واژگان: پیریمفوس متیل, مالاریا, لاروکشBackgroundWith respect to the importance of chemical control of malaria, the present study was conducted in order to evaluate the pirimiphos-methyl as a larvicide. In this respect, its stability, activity, and the interval between two treatments with pirimiphos-methyl were evaluated. This study was performed in artificial and natural breeding place at two villages in Kazeroon area.Materials And MethodsIt was an experimental study. Having prepared the artificial breeding places, they were sprayed by concentrations of 12.5, 20, 25, 40, 50, and 80 gr/ha. Meanwhile, temphos, reldan and pirimiphos-methyl were compared in concentrations of 25, 22.5, and 25gr/ha, respectively. Bioassay test was used to evaluate the poison stability.ResultsThe recorded mortality rate for Anopheles larvae were 91.7, 99.7, 100, 100, 100, and 100%, respectively. Results have revealed there was a significant statistically difference between the concentrations of 12.5 and 20gr/ha of pirimiphos-methyl, however, this difference did not reach the statistical significant between concentrations of 20gr/ha and higher. Reldan has shown a great larvicide activity.ConclusionTemphos is quite safe but expensive, thus can not be widely used. On the other hand, Reldan is not biologically safe. Pirimiphos-methyl is a versatile, easy-to-handle, broad-spectrum insecticide of low toxicity to mammals. Further studies are needed to determine the rate of degradation of pirimiphos-methyl in natural breeding sites. -
تب خونریزی دهنده کنگو-کریمه که یک بیماری آربوویروسی به شمار می رود از اواسط سال 1378 از نواحی مختلف ایران گزارش شده است. هدف این مطالعه در درجه اول مشخص کردن شیوع عفونت این ویروس در دو شهرستان زاهدان و زابل، واقع در شمال استان سیستان و بلوچستان بود. این منطقه درحال حاضر یکی از مهم ترین کانون های این بیماری در ایران محسوب می شود.
در این مطالعه که به روش مقطعی انجام شد، از 300 نفر که با یک نوع روش "نمونه گیری خوشه ای" از کل جامعه شهرستان های مذکور انتخاب شدند، ضمن انجام مصاحبه و پرکردن پرسشنامه، نمونه سرم تهیه شد. متغیرهایی که توسط پرسشنامه جمع آوری شدند عبارتند از: سن، جنس، محل زندگی (شهر- روستا)، تعداد سال های تحصیل، شغل، سابقه گزش کنه، سابقه تماس با احشام، سابقه ذبح احشام، داشتن محلی خاص برای نگهداری از احشام در منزل. سپس ضمن برآورد شیوع موارد سرم مثبت در جامعه مورد بررسی حدود اطمینان شیوع به دست آمده نیز مورد بررسی قرار گرفت و به علاوه از آزمون دقیق فیشر برای بررسی برخی صفات استفاده شد. از 300 نفری که در این مطالعه مورد پرسش گری قرار گرفتند، 297 نفر با نمونه گیری خون موافقت نمودند که از این عده 7 نفر در آزمایش ELISA برای IgG ضد ویروس تب خونریزی دهنده کنگو - کریمه (Crimean-Congo Hemorrhagic Fever-CCHF) مثبت گزارش شدند. به عبارت دیگر می توان شیوع موارد سرم مثبت در این مطالعه را معادل 0.003-0.044)0.024 =(%95CI در نظر گرفت. شیوعی که محاسبه شده است در واقع شیوع موارد سرم مثبت در جامعه مورد بررسی است (سروپروالانس). متغیر سابقه نگهداری از احشام در منزل نیز به طور معنی داری شانس مثبت شدن سرم را افزایش می دهد (p=0.018) این مطالعه که در واقع یک مطالعه مقدماتی برای انجام یک مطالعه جامع تر بوده است، نشان می دهد شیوع بیماری در جامعه مورد بحث که یکی از کانون های بحران این بیماری در ایران محسوب می شود، بسیار پایین تر از آن چیزی است که حدس زده می شد.کلید واژگان: تب خونریزی دهنده کنگو, کریمه, ایران, سیستان و بلوچستان, مطالعه مقطعیPayesh, Volume:2 Issue: 2, 2003, PP 87 -95Objective(s)Several cases of Crimean-Congo Hemorrhagic Fever, which is an arboviral disease, have been reported since summer 1999 from different parts of Iran. The main objective of this study was to determine the prevalence of the infection within Zahedan and Zabel, two districts of the Sistan and Baluchestan province in Iran. Material &
MethodsIn this seroprevalence study 300 subjects sampled through "probability proportional to size cluster sampling” method from the general population of the Zabol and Zahedan districts. For every subject in the sample a questionnaire was completed and a blood sample was taken. The following variables were measured through questionnaire: age, sex, living environment (rural versus urban), education, job, history of tick bite, history of contact with domestic animals, history of slaughtering, presence of places for keeping livestock at house and history of keeping of livestock in house.
ResultsAll but just 3 of 300 samples were consent for blood sampling and just 7 out of the 297 serum samples were found to be ELISA positive. In other words the calculated seroprevalence was 0.024 (95%CI= 0.003 - 0.044). History of keeping of domestic animals in house seemed to have significant relationship with seropositivity (P = 0.018).
ConclusionThis pilot study showed that the prevalence of Crimean-Congo Hemorrhagic Fever in the study population is much lower than expected.
Keywords: Crimean-Congo Hemorrhagic fever, Iran, Sistan, Baluchestan, Cross-sectional study -
مقایسه اثر یک ترکیب گیاهی با گلوکانتیم بر لیشمانیوز پوستیمقدمهلیشمانیوز یکی از شش بیماری مهم انگلی مناطق گرمسیری دنیاست. روش های درمانی متعددی برای لیشمانیوز ارائه شده است اما مقاومت تدریجی انگل به برخی از داروها مشکلات جدیدی را در رابطه با این بیماری به وجود آورده است.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی که در سال 1378 به مدت 18 ماه در مرکز آموزش و تحقیقات بهداشتی اصفهان وابسته به دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد، اثر یک پماد گیاهی تهیه شده از سه نوع گیاه شامل برگ درخت زیتون دارای ماده موثر نیم بیول، برگ درخت زبان گنجشک حاوی مشتقات فلاونوییدی و کوئرستین، پوست سبز میوه گردو دارای مواد تانن ویوگلون، بر روی زخمهای جلدی ناشی از لیشمانیاماژور، در موشهای نژاد خالص بالب سی مورد بررسی قرار گرفت. موشهای تحت بررسی به 5 گروه ده تایی به شرح زیر تقسیم شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه اول شامل موش هایی بودند که به لیشمانیوز جلدی مبتلا نبوده و هیچ نوع دارویی دریافت نکرده بودند. گروه دوم شامل موشهای مبتلا به لیشمانیوز جلدی بودند که از هیچ نوع دارویی جهت درمان آنها استفاده نگردید. گروه سوم موش هایی را شامل می شد که به وسیله تزریق موضعی گلوکانتیم تحت درمان قرار گرفتند. گروه چهارم شامل موشهایی بود که تحت درمان پماد گیاهی مذکور قرار گرفتند و بالاخره گروه پنجم شامل موشهای تحت درمان به وسیله پایه اصلی پماد (وازلین) بودند. مدت درمان با پماد گیاهی روزی دو نوبت به مدت30 روز بود. اثر درمانی ترکیبات مذکور به وسیله اندازه گیری قطر زخمها و شمارش اجسام لیشمن قبل و در زمان های درمان تعیین گردید.یافته هانتایج حاصل از این مطالعه نشان داد ترکیب گیاهی مورد استفاده در بهبودی موش های Balb/c مبتلا به لیشمانیوز جلدی تاثیر معنی داری (P>0.05) نداشته است.نتیجه گیریبا توجه به تجربیات حاصل از این پژوهش, پیشنهاد می گردد اثربخشی این دارو به صورت لوسیون و در مراحل ابتدایی ظهور سالک مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, ترکیب گیاهی, درمان, موش بالب سی -
هدفمشخص کردن ممترین راه های انتقال، الگوی انتقال و خصوصیاتد اپی دمیولوژیک تب خونریزی دهنده کنگو – کریمه در ایران.
طرح: مطالعه مورد – شاهد بر پایه جمعیت.روشدر این مطالعه، 24 بیمار که از شهرستانهای زابل و زاهدان در استان سیستان و بلوچستان به مرکز مدیریت بیماری ها گزارش شده اند با 300 شاهد که به روش «نمونه گیری خوشه ای» از کل جامعه همان شهرستانها انتخاب شدند، مقایسه شده اند. متغیرهایی که مورد بررسی قرار گرفتند عبارت اند از: سن، جنس، محل زندگی، تعداد سالهای تحصیل، داشتن محلی خاص برای نگهداری احشام در منزل، سابقه نگهداری احشام در منزل.
تجزیه و تحلیل آماری: استفاده از نسبت شانس، آزمون مربع کای و ضریب خطی منطقی.نتایجصفاتی که تعیین کننده افزایش شانس ابتلا به این بیماری بودند عبارتند از: سابقه ذبح دام (91/25...) 57/7=OR، گروه های شغلی پرخطر (کار در سلاخی، چوپانی و کشاورزی) (43/25-97/0) 97/4= OR داشتن سابقه گزش کنه (24/1202-32/9) 89/105=OR سن بالاتر از 40 سال (26/50-06/1) 32/7= OR.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد الگوی عوامل خطر و گروه های در معرض خطر در ایران تفاوت عمده ای با سایر نقاط دنیا ندارند.
کلید واژگان: تب خونریزی دهنده کنگو کریمه, مطالعه مورد شاهدی, ایران -
هدفتعیین فراوانی درگیری چشمی در مبتلایان به انواع مختلف سل در شهرستان زاهدان طی سال 1381.
روش پژوهش: بیماران مبتلا به انواع مختلف سل که در مرکز هماهنگ کننده سل شهرستان زاهدان در سال 1381 به عنوان بیمار جدید تشکیل پرونده می دادند؛ جهت بررسی تظاهرات چشمی به بیمارستان چشم پزشکی الزهرا (س) مراجعه می کردند و توسط یک نفر فلوشیپ ویتره و ریتن مورد معاینه کامل چشمی قرار می گرفتند. افرادی که هر گونه بیماری شناخته شده چشمی قبلی یا سابقه عمل جراحی چشم داشتند و یا کسانی که در معاینه چشم، بیماری چشمی غیر مرتبط با سل داشتند؛ از مطالعه خارج شدند و در افراد واجد شرایط مطالعه، یافته های مثبت در معاینه چشم که در زمینه بیماری سل ایجاد شده بود؛ ثبت گردید. شیوع تظاهرات چشمی سل به صورت درصد و نسبت شانس (OR) عوامل موثر در بروز آن ها به همراه حدود اطمینان 95 درصد (CI%95) محاسبه شدند.یافته هااز مجموع 444 چشم از 222 بیمار شرایط مطالعه، 199 چشم (4.3 درصد، CI%95 بین 2.6-6.6 درصد) از 17 بیمار (7.7 درصد، CI%95 بین 4.5-12.0 درصد) دارای یافته های پاتولوژیک مرتبط با عفونت سل بودند. گرفتاری های سلی در 19 چشم گفته شده شامل توبرکل مشیمیه در 4 چشم (21.1 درصد)؛ کراتیت بینابینی و آیریت حاد هر کدام در 3 چشم (15.8 درصد)؛ کوریورتینیت، ندول پری پاپیلاری و لوپوس پلکی هر کدام در 2 چشم (10.5 درصد) و واسکولیت شبکیه، التهاب زجاجیه و فلج ماهیچه راست خارجی هر کدام در یک چشم (53 درصد) بودند. درگیری چشمی در 88.2 درصد موارد یک طرفه بود. در تحلیل آماری چند متغیری، تنها متغیری که با بروز گرفتاری چشمی ارتباط معنی داری نشان می داد؛ طول مدت ابتلا به سل (بر حسب ماه) قبل از شروع درمان بود (1.57-17.35: CI%95 و OR=5.22).نتیجه گیریتسریع در درمان سل می تواند از بروز عوارض چشمی بکاهد. به علاوه، نتایج این مطالعه نشان می دهند که فراوانی عوارض چشمی مرتبط با سل در جمعیت تحت بررسی، از بسیاری جوامع مشابه از نظر وضعیت اجتماعی- اقتصادی، بالاتر است و این یافته، اهمیت توجه به عوارض چشمی در مبتلایان به سل را در منطقه ما نشان می دهد.
PurposeTo determine the prevalence of ocular involvement in patients with tuberculosis (TB) infection.MethodsAll patients with a new diagnosis of TB who were referred to Zahedan Tuberculosis Center underwent a complete ophthalmic examination. Any cases of known ophthalmic disease or previous ocular involvement were excluded from the study. Prevalence of ocular involvement with 95% confidence interval (95% CI) was calculated.ResultsOut of 444 eyes of 222 TB patients, 19 eyes (4.3%, 95% CI: 2.6-6.6%) of 17 patients (7.7%, 95% CI: 4.5-12.0%) had some ophthalmic lesions ascribable to TB. The most frequent ophthalmic lesions were choroidal tubercles in 4 eyes (21.1%); interstitial keratitis and acute iritis each in 3 eyes (15.8%); chorioretinitis, peripapillary nodule and lid lupus vulgaris each in 2 eyes (10.5%); and retinal vasculitis, vitritis and lateral rectus paresis each in one eye (5.3%). The ocular involvement was unilateral in 88.2%. Multiple logistic regression analysis revealed that only the duration of TB before treatment had direct correlation with ocular involvement (odds ratio= 5.22, 95% CI: 1.57-17.35).ConclusionThe frequency of ocular involvement in TB in the study population is at least 3 times greater than other countries. Early treatment of TB can reduce ocular involvement and prevent other complications of the disease.Keywords: tuberculosis (TB), ocular involvement, Iran
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.