به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب صغری ربیعی

  • هادی حسین پور، محمدیوسف علیخانی، رسول یوسفی مشعوف*، منوچهر کرمی، صغری ربیعی
    زمینه و هدف

    مایکوپلاسما هومنیس یکی ازکوچکترین باکتری هایی است که از منابع طبیعی جدا شده و بعضا به عنوان فلور بیماری زا در گیاهان، حیوانات و انسان ها یافت می شود. برخی از این باکتری ها فلور طبیعی دستگاه تنفسی و تناسلی هستند. این مطالعه به منظور شناسایی مولکولی مایکوپلاسما هومنیس  در مراجعه کنندگان به مرکز ناباروری بیمارستان فاطمیه همدان صورت گرفته است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی، نمونه های سواب واژن از زنان دارای علایم جمع آوری و توسط PCR و Real-Time    PCR  شناسایی شدند.  DNAبا استفاده از کیت استخراج شد. سویه های مایکوپلاسما هومنیس  با  استفاده از  ژن S rRNA  16 شناسایی شدند. در نهایت، تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار  SPSSورژن 21 انجام گردید.

    یافته ها

    مجموع 234 نمونه سواب واژن از زنان با میانگین سنی 8/39 سال مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که مایکوپلاسما هومنیس  به ترتیب با روش PCR  13% و Real-time PCR  15% شناسایی شد. بین روش PCR و  Real-Time PCR  رابطه معنی داری وجود داشت(0/05≤P).

    نتیجه گیری

    دراین مطالعه Real time PCR  برای تشخیص سریع و دقیق مایکوپلاسما هومنیس  به طور موفقیت آمیزی انجام شد. این روش ، در مقایسه با روش PCR ، دارای پتانسیل قابل توجهی برای تشخیص سریع ، دقیق و بسیار حساس مولکولی می باشد.

    کلید واژگان: مایکوپلاسما هومنیس, زنان نابارور, PCR, Real-Time PCR}
    Hadi Hossainpour, Mohammad Yousef Alikhani, Rasoul Yousefi Mashouf *, Manouchehr Karami, Soghra Rabiee
    Background and Aim

    Mycoplasma hominis is one of the smallest bacteria isolated from a natural source and is sometime as pathologic flora in plants, animals, and humans. Some of these bacteria are normal flora of the respiratory and genital systems. The aim of the study was molecular identification of M. hominis in a vaginal sample of women referred to the infertility center of Fatemieh Hospital in Hamadan.

    Materials and Methods

    In this Cross-sectional study, vaginal swab samples were collected from symptomatic females and M. hominis was identified by PCR and Real-Time PCR. DNA was extracted using an extraction kit. M. hominis strains were identified using 16 S rRNA gene. Finally, Statistical analysis was performed using SPSS 21 software.

    Results

    A total of 234 vaginal samples were studied in women with a mean age of 39.8years. The results showed that M. hominis was identified by PCR (13%) and Real-time PCR (15%) methods, respectively. There was a significant relationship between PCR and Real-Time PCR methods (P≤0.05).

    Conclusions

    Real-time PCR assay was successfully used for rapid and accurate diagnosis of M.hominis. This method has significant potential for rapid, accurate, and is highly sensitive molecular detection of M. hominis compared to the PCR technic.

    Keywords: Mycoplasma hominis, Infertile women, PCR, Real-Time PCR}
  • مهرنوش مصطفایی، بهزاد ایمنی*، شیردل زندی، صغری ربیعی
    مقدمه

    سزارین با دو روش ترمیم و عدم ترمیم پریتوین انجام می شود، اما در مورد مزایا و معایب این دو روش اختلاف نظر وجود دارد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف مقایسه عوارض زودرس مادری سزارین در دو روش بستن و بازگذاشتن پریتوین جداری انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور در سال 1398 بر روی 120 بیمار کاندید سزارین در بیمارستان فاطمیه همدان انجام گرفت. نمونه ها به صورت تصادفی در دو گروه 60 نفری ترمیم (گروه شاهد) و عدم ترمیم پریتوین (گروه مداخله) قرار گرفتند. حین و بعد از جراحی عوارض زودرس مادری ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون های کای اسکویر، تی مستقل و اندازه گیری مکرر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد مدت زمان جراحی و خونریزی حین جراحی در بیماران با روش عدم ترمیم به طور معنادار کمتر بود (05/0>p). همچنین مدت زمان ایلیوس، مقدار مسکن دریافتی و درد 12 و 24 ساعت بعد از جراحی در بیماران با روش عدم ترمیم به طور معنادار کمتر بود (05/0>p)، اما دو گروه از نظر بروز درد 6 ساعت بعد جراحی و علایم بروز عفونت زخم جراحی تفاوت معنا داری نداشتند (05/0<p).

    نتیجه گیری

    در سزارین با روش عدم ترمیم پریتوین عوارضی همچون خونریزی حین جراحی، مدت زمان جراحی، ایلیوس بعد جراحی، درد و مصرف مسکن با شدت کمتری نسبت به سزارین با روش ترمیم پریتوین بروز خواهد کرد، اما این دو روش از نظر بروز عفونت زخم جراحی تفاوتی ندارند.

    کلید واژگان: پریتوئن جداری, سزارین, عوارض زودرس مادری}
    Mehrnush Mostafaei, Behzad Imani *, Shirdel Zandi, Soghra Rabiei
    Introduction

    Cesarean section is performed with two technique of closure or non-closure of the peritoneum, but there is disagreement about the advantages and disadvantages of these techniques. Accordingly, this study was performed with aim to compare the early maternal complications of cesarean section in two technique of closure or non-closure of the parietal peritoneum.

    Methods

    This double-blind randomized clinical trial study was performed on 120 patients undergoing cesarean section at Hamadan Fatimah Hospital in 2019. Samples were randomly divided into two groups: closure of the peritoneum (n=60) and non-closure of the peritoneum (n=60). The maternal complications during and after surgery were recorded. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and Chi-square, independent t-test and repeated measures.

    Results

    The results showed that operative time and bleeding during surgery were significantly fewer in patients receiving non-closure technique (p<0.05). Also, the duration of ileus, the amount of received analgesic, and pain 12 and 24 hours after the surgery were significantly lower in patients receiving non-closure technique (p <0.05). However, there was no significant difference between the two groups in terms of pain after 6 hours of the surgery and the symptoms of surgical wound infection (p> 0.05).

    Conclusion

    The complications such as bleeding during surgery, the duration of surgery, ileus after surgery, pain, and consumption of analgesic will occurs with less intensity in patients receiving non-closure technique than patients with closure technique; however, these two methods were not different in terms of surgical wound infection.

    Keywords: Cesarean section, Maternal early complications, Parietal peritoneum}
  • شیردل زندی، بهزاد ایمنی*، مهرنوش مصطفایی، صغری ربیعی
    زمینه و هدف

    شاخص توده بدنی مادر، نقش مهمی در پیامد بارداری دارد که می تواند باعث بروز بیشتر عوارض جراحی در زنان باردار شود. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع عوارض زودرس مادری سزارین و ارتباط آن با شاخص توده بدنی انجام شد.

    موارد و روش ها

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی بصورت مقطعی در خرداد و تیر ماه سال  1398 و بر روی 120 بیمار کاندید جراحی سزارین در بیمارستان فاطمیه همدان انجام گرفت. نمونه ها به روش تصادفی انتخاب شده و با استفاده از چک لیستی مدت زمان جراحی، میزان خونریزی حین جراحی، مدت زمان ایلیوس، میزان درد، میزان داروی مسکن دریافتی، التهاب زخم جراحی، ترشح و قرمزی زخم جراحی ارزیابی شد. در نهایت داده ها در دو بخش توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه 23 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد میانگین مدت زمان جراحی 44 دقیقه، میانگین خونریزی حین جراحی 776 میلی لیتر، مدت زمان ایلیوس 17 ساعت، میزان درد 4/82 و میانگین میزان مسکن دریافتی 1/66 عدد شیاف دیکلوفناک بود. همچنین احتمال بروز التهاب 4/2%، ترشح زخم جراحی 4/2% و بروز قرمزی ناحیه زخم 5/8% بود. بین شاخص توده بدنی و متغیرهای مدت زمان جراحی، خونریزی، میزان درد و میزان مسکن دریافتی رابطه ی مثبت و معناداری مشاهده شد (0/05<P) اما بین این متغیر با مدت زمان ایلیوس و بروز التهاب زخم، ترشح زخم و قرمزی ناحیه زخم جراحی ارتباط معنا داری مشاهده نشد (0/05>P).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که عوارض زودرس مادری در سزارین شیوع نسبتا بالایی دارد و در این میان بین مدت زمان جراحی، میزان خونریزی، میزان درد و تعداد مسکن دریافتی با شاخص توده بدنی مادر ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد.

    کلید واژگان: شاخص توده بدنی, سزارین, عوارض زودرس مادری}
    Shirdel Zandi, Behzad Imani*, Mehrnush Mostafayi, Soghra Rabie
    Background and Objective

    Maternal BMI (body mass index) plays an important role in pregnancy outcome that can lead to more surgical complications in pregnant women. The aim of this study was to determine the prevalence of Maternal Short-Term Complications of cesarean section and its relationship with body mass index.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was performed on 120 patients undergoing cesarean section at Hamadan Fatemieh Hospital in June-July 2019. Samples were selected by random sampling. duration of surgery, bleeding during surgery, duration of ileus, pain, analgesic dose, surgical wound inflammation, surgical wound secretion and redness were evaluated by checklist. Data were analyzed in SPSS 23 using descriptive and inferential statistics.

    Results

    The results showed that the mean duration of surgery was 44 minutes, mean bleeding during surgery was 776 ml, duration of ileus 17 hours, pain rate was 4.82 and the mean analgesic dose was 1.66 diclofenac. The incidence of inflammation was 4/2%, surgical wound secretion 4/2% and wound area redness 5/8%. There was a positive and significant relationship between body mass index and variables such as duration of surgery, bleeding, pain, and analgesic dose (P<0.05), but there was no significant relationship between this variable with duration of ileus and incidence of inflammation, secretion and redness of surgical wound area (P>0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that there is a relatively high prevalence of maternal short-term complications in cesarean section and there is a positive and significant relationship between duration of surgery, bleeding, pain and number of analgesics with maternal BMI.

    Keywords: Maternal Short-Term Complications, Cesarean Section, Body Mass Index (BMI)}
  • محمداحسان رحیمی نژاد، امیرحسین مودب*، مهرنوش ابراهیمی، صغری ربیعی، علیرضا زمانی، محمد عزتی، علیرضا عبدالله شمشیرساز
    مقدمه

    آنالیز ترشحات اندومتر به عنوان یک روش غیرتهاجمی و نویدبخش در ارزیابی پذیرش اندومتر مطرح است.

    هدف

    در مطالعه حاضر به بررسی ارتباط مابین موفقیت لقاح آزمایشگاهی و سطح گروهی از سایتوکاین های موجود در ترشحات اندومتر شامل interleukin-1β (IL-1β) ، tumor necrosis factor (TNF-α)، interferon gamma-induced protein 10 (IP-10) وmonocyte chemoattractant protein (MCP) می پردازیم.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه آینده نگر، 50 زن کاندید انجام لقاح آزمایشگاهی دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند. تمامی شرکت کنندگان پیش از انتقال جنین تحت آسپیراسیون محتویات اندومتر قرار گرفتند. سطح IL-1 β، IP-10، MCP و TNF-α با استفاده از کیت های استاندارد و به روش الایزا اندازه گیری شد. به منظور تشخیص لانه گزینی و بارداری، بیماران اندازه گیری سطح سرمی human chorionic gonadotropin و ارزیابی سونوگرافیک در کلیه بیماران صورت پذیرفت.

    نتایج

    پنج نمونه از مطالعه حذف گردید و در 9 زن (20%) تشخیص بارداری بالینی انجام شد که در همه موارد منجر به تولد نوزاد زنده گردید. تمامی 36 مورد دیگر (80%) در گروه بارداری ناموفق جای گرفتند. بررسی سطح سایتوکاین ها در ترشحات آسپیره شده نشان دهنده سطوح پایین تر IP-10، MCP و TNF-α در گروه با بارداری موفق در مقایسه با گروه با بارداری ناموفق بود (p-value به ترتیب: 0.005،0.001 و 0.007). اختلاف معنی داری مابین دو گروه در مقایسه سطحIL-1β مشاهده نگردید.(P-value = 0.614)

    نتیجه گیری

    مطالعه ما نشان می دهد که سطوح پایین تر IP-10، MCP و TNF-α در ترشحات اندومتر با بهبود نسبی پذیرش اندومتر و ماحصل لقاح آزمایشگاهی همراه است. چنین ارتباطی در موردIL-1β مشاهده نگردید.

    کلید واژگان: سایتوکاین, لقاح آزمایشگاهی, پیامد, پذیرش اندومتر, لانه گزینی}
    Mohammad Ehsan Rahiminejad, Amirhossein Moaddab*, Mehrnoosh Ebrahimi, Soghra Rabiee, Alireza Zamani, Mohammad Ezzati, Alireza Abdollah Shamshirsaz
    Background

    Endometrial secretion analysis is a non-invasive and promising method in evaluation of endometrial receptivity.

    Objective

    The aim of the present study was to assess the relationship between the success rate of IVF procedures and some endometrial secretion cytokines, including interleukin-1β (IL-1β), tumor necrosis factor (TNF-α), interferon gamma-induced protein 10 (IP-10), and monocyte chemoattractant protein (MCP).

    Materials And Methods

    In a prospective cohort study, 50 women selected for IVF met the study inclusion criteria. All the patients underwent endometrial secretion aspiration prior to embryo transfer. The level of IL-1β, TNF-α, IP-10 and MCP were analyzed by enzyme-linked immunosorbent assay method using special standard kits. To detect successful implantation and pregnancy patients underwent serum human chorionic gonadotropin measurements and ultrasound evaluation.

    Results

    Five samples were excluded. Nine women (20%) had successful clinical pregnancies, which resulted in live birth. Other 36 women (80%) were classified as failed pregnancy. Comparison of cytokine levels showed lower concentrations of TNF-α, IP-10, and MCP in the group with successful clinical pregnancy compared to the group with failed pregnancy (p=0.007, 0.005 and 0.001, respectively). However, no significant difference was revealed in IL-1β levels between two groups (p=0.614).

    Conclusion

    The current study suggested that lower concentrations of TNF-α, IP-10, and MCP in endometrial secretions might be associated with improved endometrial receptivity and IVF outcome. Regarding IL-1β, no statistically significant differences were seen between the groups with and without successful pregnancy.

    Keywords: Cytokine, In vitro fertilization, Outcome, Endometrium, Implantation}
  • صغری ربیعی، علیرضا زمانی، مهرنوش ابراهیمی، مهناز یاونگی، مرضیه سنویی فریمانی، فرزانه اثنی عشری، نازنین فلاح
    مقدمه و هدف
    سایتوکاین هایی که به وسیله جنین و مخاط رحم تولید می شوند مسئول تنظیم تعامل بین مادر و جنین هستند که پذیرش رحم را افزایش می دهند و منجر به افزایش میزان موفقیت در لقاح آزمایشگاهی (In Vitro Fertilization; IVF) می شوند. هدف از این مطالعه تعیین رابطه بین سطح سایتوکاین ها IL-1?، TNF-?، IP-10 و MCPدر ترشحات اندومتر با میزان موفقیت روش IVF می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه مورد- شاهدی تو در تو،50 زن داوطلب درمان ناباروری، کاندیدای IVF مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان فاطمیه همدان انتخاب شدند. آسپیراسیون ترشحات اندومتر در کلیه بیماران پیش از انتقال جنین و با کارگذاری ترانس سرویکال کاتتر و ساکشن سرنگ 2 میلی لیتری انجام شد. اندازه گیری سطح سایتوکاین موجود در نمونه ها با روش ELISA صورت گرفت.
    نتایج
    بین 50 زن انتخاب شده، 5 تن در شروع طرح به علت contact bleeding حین نمونه گیری از مطالعه خارج گردیدند و نمونه های45 تن از نظر سایتوکاین های IL1،IP10،MPC-1و TNF-? آزمایش شدند. مقایسه سطح سایتوکاین ها درترشحات اندومتر نشان داد که میانگینIP10،MPC و TNF-? در گروه با حاملگی بالینی موفق (9n=) به ترتیب 9/14±2/24 و 3/11±7/348 و 36/113±257 بطور معنی داری کمتر از گروه باحاملگی ناموفق (36(n= به ترتیب 8/129±102، 354±635 و 906±1099 می باشد. هر چند تفاوت معنی داری بین سطح سایتوکاین IL1 بین دو گروه مشاهده نشد.
    نتیجه نهایی: در بیماران تحت درمان IVF با لانه گزینی ناموفق، افزایش میزان سایتوکاین های MPC1،IP10 و TNF-? مشاهده شد. کاهش میزان این سایتوکاین ها می تواند مارکر پیشگویی کننده با ارزشی برای IVF با حاملگی موفق محسوب شود.
    کلید واژگان: آبستنی, بارورسازی آزمایشگاهی, سیتوکاین ها, لانه گزینی}
    S. Rabiee, A.R. Zamani, M. Ebrahimi, M. Yavangi, M. Sanouei Farimani, F. Esna Ashari, N. Fallah
    Introduction &
    Objective
    Cytokines produced by fetal and uterine mucus are responsible for regulating interactions between mother and fetus that improve uterus receptivity and leads to higher success rate of in vitro fertilization (IVF). The aim of the present study was to evaluate the relationship between levels of some cytokines (IL-1?, TNF-?, IP-10, and MCP) in endo-metrial secretions with success rate of IVF procedures.
    Materials and Methods
    50 consecutive women who were candidate for IVF due to infertility and referred to the clinics of Fatemieh Teaching Hospital in Hamadan were enrolled in a nested case-control study. Aspiration of endometrial secretion was performed in all women prior to embryo transfer using trans-cervical catheter insertion. The level of cytokines in aspirated fluid was determined by ELIZA assay and using especial standard kits.
    Results
    Among 50 enrolled women, 5 samples were initially excluded because of contact bleeding during sampling and thus aspirated endometrial secretions of 45 women were ana-lyzed to assess level of the cytokines. Comparing levels of cytokines in aspirated endometrial secretions showed lower concentrations of TNF-?, IP-10, and MCP in the group who experi-enced successful clinical pregnancy (n = 9) than the group with failed pregnancy (n = 36), however, no significant difference was revealed in level of IL-1? between the two groups.
    Conclusion
    In IVF patients with implantation failure, an elevated level of TNF-?, IP-10, and MCP cytokines is observable. Low levels of these cytokines can be valuable predicting mark-ers for successful IVF pregnancy.
    Keywords: Cytokines, Fertilization in Vitro, Implantation, Pregnancy}
  • مهدی اسکندرلو، مینا عظیمی، صغری ربیعی، منوچهر قربان پور
    زمینه و هدف
    شیوه های مختلفی برای پانسمان محل برداشت پیوند پوست در بیماران سوختگی به کار می رود که تشابه آنها در وجود درد، محدودیت حرکت اندام و احتمال عوارض موضعی مانند اسکار و عفونت می باشد. از غشاء آمنیون برای بهبودی و ترمیم زخم های مختلف استفاده شده است. بر این اساس کارآیی غشا آمنیون به عنوان پانسمان بیولوژیکی در محل برداشت پیوند پوست از نظر کیفیت درد، تحرک اندام، میزان عفونت و زمان جدا شدن پانسمان مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت یک کار آزمایی بالینی بر روی 32 بیمار بستری در بخش سوختگی بیمارستان انجام شد. هر یک بیمار به عنوان نمونه مورد مطالعه و کنترل در نظر گرفته شد. غشاء آمنیون در سزارین های الکتیو پس از رد شدن عفونت های قابل انتقال از طریق جفت تهیه و در محل برداشت پیوند پوست استفاده می شد، این ناحیه با طرف دیگر که به روش معمولی پانسمان می شد، مقایسه و طبق پروتکل طرح از نظر شدت درد، میزان تحرک اندام، عفونت و زمان جدا شدن پانسمان ها بررسی شد.
    یافته ها
    14 بیمار زن و 18 مورد مرد بودند. میانگین شدت درد در ناحیه مطالعه تا روز پنجم پس از جراحی کمتر از ناحیه کنترل بود، وضعیت تحرک اندام در ناحیه مورد مطالعه بهتر از ناحیه کنترل بود، شدت درد و تحرک در دو ناحیه مورد مطالعه و کنترل به ترتیب از روز ششم تا روز چهاردهم تفاوت نداشت، میزان عفونت و زمان جدا شدن پانسمان در نواحی مورد مطالعه و کنترل تفاوت نداشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استفاده از غشاء آمنیون در محل برداشت پیوند پوست احتمالا به دلیل تسریع در اپی تلیالیزاسیون و ترمیم سریعتر زخم باعث کاهش شدت درد و تسهیل تحرک اندام در محل برداشت پیوند در روزهای اول پس از جراحی می گردد. بنابراین کاهش احتمال نیاز به تجویز مسکن و احتمال عوارض کم تحرکی بیماران سوختگی پس از پیوند پوست و ترخیص سریع تر بیماران مورد انتظار است.
    کلید واژگان: غشاء آمنیون, پیوند پوست, بهبودی}
    Introduction &
    Objective
    Different methods for dressing of donor site in burnt patients who have similarl pain, limitation of mobility of donor site and local complications such as infection and scar. Amniotic membrane has been used for the improvement of healing in some wounds. Accordingly in this study amnion was used as biologic dressing for the donor site to evaluate it’s efficacy in the improvement of pain, movement score and the risk of local infection.
    Materials and Methods
    This study was done as a clinical trial over 32 admitted patients in the burn department of the hospital. Amnion was prepared in the elective caesarean section after ruling out any placental site with routine dressing. Then the two sites were compared about the severity of the pain, movement score, infection and time of dressing sloughing.
    Results
    Fourteen patients were women and 18 men. The mean score of pain and movement up to the sixth post operative day respectively was less than the control site. No difference was seen in the infection and dressing slough in the two sites.
    Conclusions
    It seems that the use of amnion for the dressing of donor site probably causes more rapid epithelialization and wound healing and can improve pain and movement score in early post operative days. Accordingly it is expected to need less analgesia and low rate of immobilization associated with the complication of burnt patients after graft and their early discharge.
    Keywords: Amnion, Skin Graft, Improvement}
  • فاطمه شبیری، فریبا دوستی، خدایار عشوندی، علیرضا سلطانیان، صغری ربیعی
    مقدمه
    پره اکلامپسی با مرگ و میر بالایی همراه است.گرچه ماهیت ناشناخته آن پیش بینی و پیشگیری بیماری را با مشکل مواجه ساخته، اما با آموزش خودمراقبتی می توان از بروز برخی مشکلات و عوارض جنینی جلوگیری نمود. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش خود مراقبتی مادران باردار مبتلا به پره اکلامپسی بر سلامت نوزاد آنها صورت گرفته است.
    روش کار
    در این کار آزمائی بالینی 60 بیمار مبتلا به پره اکلامپسی بطور تصادفی به دو گروه مداخله (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. چهار جلسه آموزشی برای گروه مداخله انجام شد و تا پایان بارداری تحت پیگیری قرار گرفتند، گروه کنترل مراقبت های روتین بخش را دریافت نمودند. فرم های جمع آوری داده ها به صورت قبل و بعد در هر دو گروه تکمیل گردید. داده ها با نرم افزار SPSS/16 و آزمون های آماری t مستقل، من ویتنی، کای اسکوئر و تی زوجی) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    اختلاف نمره آپگار نوزاد در دقیقه اول با میانگین و انحراف معیار 8/0 ± 3/8 در گروه کنترل و 5/1 ± 6/8 در گروه آزمون (05/0P>) و اختلاف وزن نوزادان با میانگین و انحراف معیار 650 ± 5/2773 گرم در گروه کنترل و 6/625 ± 9/2973 گرم در گروه آزمون معنادار نبود (2/0 P =). اما اختلاف نمره آپگار نوزاد در دقیقه پنجم بین دو گروه کنترل و آزمون معنادار بوده است (03/0P =).
    نتیجه نهایی: آموزش مادران باردار مبتلا به پره اکلامپسی به عنوان یک مداخله پرستاری در جهت ارتقاء سلامت نوزاد آنان و افزایش نمره آپگار نوزاد پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: پره اکلامپسی, مداخله آموزشی, نوزاد}
    Fatemeh Shobeiri, Fariba Dosti, Khodayar Oshvandi, Alireza Sultanian, Sogra Rabie
    Background
    Preeclampsia is a dangerous condition in pregnancy is associated with high mortality. Although the unknown nature of the disease is difficult to predict and prevent disease. However، the incidence of some problems with self-care education and maternal and fetal complications can be prevented. This study aimed to determine the effect of Educative Intervention on Preeclamptic Women on their Newborn''s.
    Methods
    In a randomized controlled clinical trial، 60 patients with preeclampsia who were randomly allocated into the experimental group (n = 30) and control group (n = 30). Four sessions were conducted for the intervention group was followed up until the end of pregnancy. The control group received routine care. Forms and self- care skills checklist were completed in both groups before and after intervention. Data were analyzed using t-test، chi-square test، Mann-Whitney tests with a 95% confidence level in the SPSS/16.
    Result
    The difference between the mean and standard deviation in the first minute Apgar score of 8. 6 ± 1. 5 and 8. 3 ± 0. 8 in the experimental group and control group was not significant، respectively (P> 0. 05). But the difference between Apgar score at fifth minutes، in two groups was significant (P= 0. 03). The difference between the mean and standard deviation weight in control group (2773. 5±650 gm.) and experimental group (2973. 9±625. 6 gm.) was not significant (P =0. 2).
    Conclusion
    Use care programs to increase their ability to care for patients with preeclampsia and fetal health in order to increase the Apgar score as a nursing intervention is suggested.
    Keywords: Educative Intervention, Newborn, Preeclampsia}
  • محمداحسان رحیمی نژاد*، امیرحسین مودب، صغری ربیعی، فرزانه اثنی عشری، شیوا برزویی، سید محمد حسینی
    مقدمه

    مطالعات قبلی نشان داده اند که ویژگی های بالینی که در PCOS دیده می شود با رضایت کمتر نسبت به سلامت، اعتماد به نفس و جنسیت همراه است.

    هدف

    هدف از این مطالعه بررسی شیوع افسردگی در میان زنان مبتلا به PCOS، و تجزیه و تحلیل ارتباط بین افسردگی و ویژگی های مختلف بالینی/ آزمایشگاهی PCOS بوده است.

    مواد و روش ها

    تعداد صد و بیست زن سنین 18 تا 45 سال مبتلا به PCOS مراجعه کننده به درمانگاه زنان پس از ارایه توضیحات کافی در این مطالعه وارد شدند. تشخیص این بیماری مبتنی بر کرایتریای شناخته شده روتردام صورت گرفت. در همین زمان از تست افسردگی بک (BDI) برای بررسی افسردگی آنها استفاده شد و برای همه شرکت کنندگان آزمایشات هورمونی و بیوشیمیایی صورت گرفت. تمام بیمارانی که نمره تست بک بالاتر از 15 داشتند برای مصاحبه بالینی جهت تشخیص افسردگی بر اساس کرایتریای DSMIV به روانپزشک مراجعه نمودند.

    نتایج

    در میان شرکت کنندگان در این مطالعه، 82 بیمار (68/3%) غیر افسرده بودند و 38 نفر (3/17%) درجاتی از افسردگی داشتند. با توجه به مصاحبه روانپزشکی، 10 نفر (26/3%) افسردگی ماژور، 22 نفر (57/9%) افسردگی مینور و 6 نفر (15/8%) مبتلا به اختلال دیستایمیک بود. مطالعه حاضر موفق به نشان دادن هیچ گونه تفاوت قابل توجهی در تستوسترون سرم، تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL-کلسترول، HDL-کلسترول و HOMA-IR بین افراد افسرده و غیر افسرده نشد.

    نتیجه گیری

    به رغم شیوع بالای افسردگی در زنان مبتلا به PCOS، هیچ ارتباط معنی داری بین پارامترهای بالینی و آزمایشگاهی با وضعیت خلق و خوی بیماران یافت نشد.

    کلید واژگان: PCOS, افسردگی, چاقی}
    Mohammad Ehsan Rahiminejad, Amirhossein Moaddab, Soghra Rabiee, Farzaneh Esna, Ashari, Shiva Borzouei, Seyyed Mohammad Hosseini
    Background

    Previous studies have demonstrated that clinical features of 16TPolycystic ovary syndrome16T (PCOS) are associated with a lower degree of health, self, and sex satisfaction.

    Objective

    Our study aimed to investigate possible associations between depression and different clinicobiochemical markers of PCOS.

    Materials And Methods

    In a cross-sectional analytic study, 120 PCOS women aged 18-45 yr, were enrolled. Beck Depression Inventory was used to assess depression. Also, all participants underwent biochemical studies. Individuals with 15 points and more in Beck test were referred to a psychiatrist to participate in a complementary interview for the diagnosis of depression based on Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders IV (DSMIV-TR) criteria.

    Results

    Among the study participants, 82 women (68.3%) were non-depressed, and 38 patients (31.7%) had some degrees of depression. According to the psychiatric interview, 10 patients (8.3%) had major depression, 22 patients (18.3%) had minor depression and 6 patients (5%) had dysthymia. We failed to show any significant difference in body mass index, hirsutism, infertility, serum total testosterone, lipid profile, and the homeostasis model assessment of insulin resistance (HOMA-IR) between depressed and non-depressed subjects (p>0.05). Using Spearman correlation, we did not find a positive correlation between BDI scores and clinicobiochemical markers for all PCOS subjects (-0.139≤r≤+0.121, p>0.05).

    Conclusion

    In spite of high rate of depression in women with PCOS, there was no significant association between Clinicobiochemical Markers and depression.

    Keywords: 16TPolycystic ovary syndrome, Depression, Obesity, Hirsutism, Complication}
  • ایرج امیری، صغری ربیعی، محمدتقی گودرزی، کتایون اعتمادی، زینب همت پور
    مقدمه و هدف
    سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) شایعترین بیماری غدد درون ریز زنان در سن باروری می باشد که معمولا با توجه به راهنمای روتردام با وجود 2 نشانه از 3 نشانه زیر تشخیص داده می شود 1) تخمدان پلی کیستیک 2) الیگو اوولاسیون یا آنوولاسیون 3) شواهد کلینیکی یا بیوشیمیایی هایپرآندروژنیسم. تخمک نابالغ و جنین با کیفیت پایین در بیماران سندرم تخمدان پلی کیستیک که تحت درمان با استفاده از فناوری کمک باروری قرار می گیرند گزارش شده است. همچنین یک رابطه معکوس بین میزان هموسیستئین مایع فولیکولی و کیفیت تخمک و جنین دیده شده است. این مطالعه جهت بررسی بیشتر ارتباط بین میزان هموسیستئین مایع فولیکولی و کیفیت تخمک و جنین اجرا شده است.
    روش کار
    در این مطالعه 30 بیمار PCOS به عنوان گروه مورد و 30 زن با عامل ناباروری مرد به عنوان گروه شاهد شرکت داشتند. سطح هموسیستئین مایع فولیکولی که هنگام پونکسیون تخمدان در دو گروه جمع آوری شده بود با روش الیزا اندازه گیری شد. تخمک ها و جنین ها درگروه هایی درجه بندی شدند. میزان هموسیستئین دو گروه با هم مقایسه شد و ارتباط آن با کیفیت تخمک و جنین مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    با این که میزان هموسیستئین مایع فولیکولی گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود اما تفاوت آن ها از نظر آماری معنادار نبود. ارتباط معناداری بین میزان هموسیستئین مایع فولیکولی وکیفیت تخمک وجنین در دو گروه یافت نشد.
    نتیجه نهایی: با اینکه در مطالعه حاضر رابطه ای بین کیفیت تخمک و جنین و سطح هموسیستئین مایع فولیکولی در بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک یافت نشد اما مطالعات وسیعتر با تعداد نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: سندرم تخمدان چند کیستی, مایع فولیکولی, هموسیستئین}
    I. Amiri, S. Rabiee, M.T. Goodarzi, K. Etemadi, Z. Hematpour
    Introduction &
    Objective
    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is the most common endocrine disorder in women of reproductive age. According to the Rotterdam criteria، this syndrome is identified by presence of two of three criteria: (1) polycystic ovaries (2) oligo/anovulation and/or (3) clinical or biochemical evidence of hyperandrogenism. Low mature oocyte and embryo have been reported in polycystic ovary syndrome patients undergoing assisted repro-duction. An inverse correlation between follicular fluid homocysteine (Hcy) concentration and oocyte and embryo maturity has also been found. This study has been implemented to do more evaluation on the relationship between homocysteine levels in follicular fluid and oo-cyte and embryo quality.
    Materials and Methods
    30 PCOS patients as case group and 30 women with male factor infertil-ity as control group were included in the study. The follicular fluid in the cases was collected during ovary punition and Hcy level was measured by ELISA method. The oocytes and em-bryos were classified into several groups. The Hcy levels of follicular fluid of two groups were compared and its relation with oocyte and embryo quality was assessed.
    Results
    Although the homocysteine concentration in follicular fluid of the case group was higher than the control group، the differences were not statistically significant. Moreover، no significant correlation was found between oocyte and embryo quality and homocysteine concentration of follicular fluid of the two groups.
    Conclusion
    In our study، no significant correlation was found between oocyte and embryo quality and homocysteine concentration of follicular fluid of PCOS patients but further stud-ies with larger sample sizes are recommended.
    Keywords: Follicular Fluid, Homocysteine, Polycystic Ovary Syndrome}
  • ملیحه عرب، صغری ربیعی، شمسی پیله وری
    مقدمه
    خونریزی سه ماهه سوم به علت جدا شدن زودرس جفت در 5/0تا 1 درصد بارداری های اتفاق می افتد و عامل 10تا 15 درصد موارد مرگ و میر جنینی و مادری حول و حوش زایمان است. علت آن در اکثر موارد ناشناخته است. یکی از عواملی که به عنوان عامل خطر جدا شدن زودرس جفت مطرح می باشد هموسیستئین بالای خون است. هدف این بررسی مقایسه سطح هموسیستئین زنان مبتلا به جداشدن زودرس جفت با گروه شاهد آن هاست.
    روش کار
    این مطالعه مورد شاهدی، بر روی 52 نفر زنان باردار سه ماهه سوم که بر مبنای علایم بالینی و مشاهده جفت، تشخیص جدا شدن زودرس جفت داشتند (گروه مورد) و 52 نفر زن باردار بدون مساله طبی (گروه شاهد) انجام شده است. هموسیستئین خون به دنبال هشت ساعت ناشتایی در دو گروه با کیت ELA Axis R Homocystein ساخت شرکت IBL در آزمایشگاه مشترک اندازه گیری و مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های آماری t و مجذور کای انجام شد.
    یافته ها
    دو گروه از نظر سن، تعداد حاملگی و تعداد زایمان اختلاف معنی داری نداشتند. میانگین سطح هموسیستئین در گروه مورد 7/2± 8/6 و در گروه شاهد 2/2± 5/5 میکرومول در لیتر بود که اختلاف این دو مقدار معنی دار بود (013/0=p).
    نتیجه گیری
    میانگین هموسیستئین گروه جداشدن زودرس جفت بیش تر از گروه شاهد بوده است. این مساله می تواند در تحقیقات آینده کاربرد روش های مختلف از جمله اسیدفولیک را در کاهش سطح هموسیستئین و جداشدن زودرس جفت از نظر بالینی مطرح نماید.
    کلید واژگان: سه ماهه سوم بارداری, اسید فولیک, بیماری های جفت, هیپرهموسیستئینمی}
    Malihe Arab, Soghra Rabiee, Shamsipilehvari
    Introduction
    Third-trimester vaginal bleeding due to placental abruption occurs in 0.5-1% of pregnancies and is associated with 10-15% of maternal and perinatal mortality and morbidity. The etiology is unknown in most cases. Hyperhomocysteinemia is recognized as one of the independent risk factors of placental abruption. The objective of this study is to comparably measure the serum homocysteine in abruption group and normal control subjects.
    Methods
    This case-control study is performed on 52 third- trimester pregnant women with clinical findings of abruption confirmed by after-delivery placental observation (case group) and 52 control subjects who had normal pregnancies. Samplings were done following an 8 hours of fasting. Serum homocysteine was measured with Axis R homocystein ELA kits manufactured by IBL company. Data were analyzed by chi-square and t-test.
    Results
    It was revealed that measures like age, number of pregnancies and deliveries did not show a statistically significant difference between two groups. Mean concentration of homocysteine in abruption and control groups were 6.8±2.7 and 5.5±2.2 μmol/L, respectively (p=0.013).
    Conclusion
    Mean serum homocystein of abruption group was higher than that of controls’. This finding may light up brand ideas for future clinical trials about reducing the serum homocysteine level and therefore, reduction of placental abruption.
  • صغری ربیعی، مرضیه فریمانی، شیوا جوادیان
    سابقه و هدف
    سقط، به ختم حاملگی قبل از هفته بیستم بارداری اطلاق می شود. به طور معمول، دو روش درمان انتظاری و کورتاژ جراحی در درمان زنان حامله با سقط زود رس حاملگی به کار می رود. از آنجا که روش های درمانی غیر جراحی مقبولیت بیشتر و عوارض کمتری دارد، مطالعات اخیر در جهت نشان دادن تاثیر بهتر درمان های طبی برای ختم حاملگی است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تاثیر میزوپروستول واژینال در مقایسه با درمان انتظاری در زنان مبتلا به سقط زودرس حاملگی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل دار، 80 زن حامله با سقط زودرس، مراجعه کننده به بیمارستان فاطمیه همدان بررسی شدند. معیار های ورود به مطالعه عبارت بودند از: Fetal pole بالاتر از mm 6 و عدم وجود ضربان قلب در سونوگرافی ترانس واژینال، Fetal pole بالاتر از mm 10 در غیاب ضربان قلب در سونوگرافی ترانس ابدومینال، ساک حاملگی خالی به قطر متوسط حداقل 16 میلی متر با سن حاملگی 12 هفته یا کمتر. معیار های خروج از مطالعه عبارت بودند از: حاملگی خارج رحمی، خونریزی شدید واژینال، سرویکس باز و کنتراندیکاسیون تجویز میزوپرستول. بیماران به طور تصادفی به دو گروه A و B (هر گروه 40 نفر) تقسیم شدند. بیماران گروه A، 4 عدد قرص 200 میکروگرمی میزوپروستول واژینال دریافت کردند و 24 ساعت بعد سونوگرافی مجدد انجام شد. در صورت وجود محصولات بارداری، دوز اول تکرار می شد و 24 ساعت بعد سونوگرافی مجدد انجام شده و در صورتی که محصولات حاملگی تخلیه نشده بود، برای بیمار کورتاژ جراحی انجام می شد. بیماران گروه B به مدت 2 هفته از نظر دفع کامل محصولات حاملگی تحت نظر گرفته شده و دارویی دریافت نکردند. بیماران گروه A از نظر تمام عوارض درمانی بررسی شدند. نتایج حاصله با آزمون t دانشجویی و مجذور کای مورد مقایسه قرار گرفتند.
    نتایج
    میانگین سنی و میانگین سن ختم حاملگی در بیماران مورد مطالعه در دو گروه درمانی، تفاوت معنی دار نداشت. سقط در 5/87 درصد بیماران تحت درمان با میزوپروستول و در 20 درصد بیماران گروه دوم (درمان انتظاری) رخ داد (p<0.001). از 40 بیمار مورد مطالعه در گروه اول، 24 بیمار (60 درصد) پس از دریافت دوز اول دارو و 11 بیمار (5/27 درصد) پس از دریافت دوز دوم دارو به درمان پاسخ دادند. از 40 بیمار تحت درمان انتظاری نیز 24 بیمار (5/57 درصد) تحت دیلاتاسیون و کورتاژ و 9 بیمار (5/22 درصد) تحت کورتاژ قرار گرفتند. عوارض ناشی از درمان با میزوپروستول شامل تب بالای 38 درجه، تهوع و استفراغ، اسهال و درد در 5 بیمار (5/12 درصد) دیده شد.
    نتیجه گیری
    استفاده از میزو پروستول واژینال نسبت به اداره انتظاری در ختم سقط زودرس حاملگی، یک روش قابل تحمل و مؤثر است
    کلید واژگان: سقط جنین, میزروپروستول, اداره انتظاری}
    Soghra Rabiee, Marziye Farimani, Shiva Javadian
    Background
    Pregnancy termination before the 20th week of gestational age is referred to as abortion. There are two common ways to treat early pregnancy failure: expectant management and surgical curettage. Some new methods have been suggested for the termanation of early pregnancy failure. The aim of the present study was to determine whether the medical management of vaginal misoprostol for early pregnancy failure is more effective than the expectant management.
    Materials And Methods
    In this study 80 pregnant women with early pregnancy failure were referred to Fatemieh hospital, Hamadan, Iran. Inclusion criteria for the study were: fetal pole more than 6 mm, accompanied by the absence of fetal heart in the transvaginal ultrasonography fetal pole more than 10 mm in the absence of fetal heart rate in abdominal ultrasonograpgy empty gestational sac, (16 mm diameter) and gestational age less than 12 weeks. Exclusion criteria were: ectopic pregnancy (EP), severe vaginal bleeding, dilated cervix and misoprostol medical contraindications. The patients were randomly divided into two equal groups: A and B. Patients in group A received 4 vaginal misoprostol tablets (). Twenty four hours later, ultrasonography was repeated. In the case of the presence of pregnancy product, the first dose of misoprostol was readministered and again ultrasonography was performed. If abortion failed, surgical curettage was done. Patients received expectant management for 2 weeks in group B. Patients in group A were evaluated for adverse drug reactions. Using SPSS-13 statistical package, t-student and x2 were used for the comparison. Without the administration of any drug, patients in group B received expectational management for 2 weeks.
    Results
    There was no significant difference between two groups for both age and the gestational failure age (p>0.05). Abortion rate in misoprostol and expectational treatment groups were 87.5% and 20%, respectively. The percentage of vaginally delivered patients with the first and second dose of misoprostol was 60% (n=24) and 27.5% (n=11), respectively. Among the 40 patients of expectational management, 24 patients (57.5%) received dilation and curettage while a patients (22.5%) undertook curttage. Misoprostol-induced side effects (e.g. fever>38c, nausea, vomitting, diarrhea and pain) were seen in some patients (12.5%) of the first group.
    Conclusion
    Misoprostol appears to be highly effective for the treatment of early pregnancy.
  • صغری ربیعی، مریم سعید پناه
    سابقه و هدف
    در حال حاضر در ایران، ختم حاملگی در مواردی که ناهنجاری های جنینی مغایر با حیات وجود داشته باشد، قانونی است. برای ختم حاملگی باید روش های موثر، کم عارضه و بی خطر مورد بررسی قرار گیرند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی و میزان عوارض دو روش تزریق پروستاگلاندین به داخل مایع آمنیوتیک همراه با تزریق اکسی توسین و القاء افزایشی زایمان(Rising Induction) در ختم حاملگی در سه ماهه دوم انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی تصادفی روی 40 زن باردار 25-18 هفته، شکم اول یا دوم مراجعه کننده به بیمارستان فاطمیه همدان، که بدلیل آنومالی جنینی کاندید ختم حاملگی در سه ماهه دوم بودند، انجام شد. افراد مورد مطالعه به دو گروه 20 نفری تقسیم شدند. در گروه اول ابتدا برای بیمار یک آمپول پروستاگلاندین E2 داخل کیسه آب همراه با کنترل سونوگرافی و با سوزن اسپاینال تزریق شد و پس از 6 ساعت با 20 واحد اکسی توسین در cc 500 سرم اینداکشن جهت بیمار انجام شد. سرعت انفوزیون تا رسیدن به انقباض های موثر هر 30- 15 دقیقه افزایش می یافت. در گروه دوم (القاء افزایشی)، اکسی توسین به میزان 50 واحد داخل cc 1000 سرم ریخته شده و پس از تزریق cc 500 از آن، 50 واحد دیگر اکسی توسین به cc 500 سرم باقیمانده اضافه شد. سرعت انفوزیون اکسی توسین بر اساس رسیدن به انقباض های موثر تنظیم شد. پس از آن بیماران هر دو گروه از نظر طول مدت زایمان، دوز کلی اکسی توسین مصرفی و بروز عوارض جانبی مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری تی تست و کای دو آنالیز شدند.
    یافته ها
    میزان موفقیت در هر دو گروه تحت مطالعه 100 درصد بود. میانگین طول مدت زمان زایمان در گروه اول 59/5 ± 75/19 ساعت و در گروه القاء افزایشی 49/6 ±20/30 ساعت بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (00/0P<). عارضه جانبی فقط در یک مورد به صورت اسهال در گروه درمانی اول دیده شد و توزیع فراوانی عوارض جانبی در دو گروه درمانی تفاوت معنی داری از نظر آماری نداشت. متوسط دوز اکسی توسین در گروه اول 20 واحد و در گروه دوم 200 واحد بود که از نظر آماری اختلاف کاملا معنی دار بود(0025/0P<).
    استنتاج
    این بررسی نشان داد که میانگین طول مدت زایمان و میزان اکسی توسین مصرفی در روش تزریق پروستاگلاندین به داخل مایع آمنیوتیک همراه با تزریق اکسی توسین کمتر از روش القاء افزایشی است.
    کلید واژگان: اکسی توسین, پروستاگلاندین ها, سقط قانونی, مایع آمنیوتیک}
    Soghra Rabiee, Maryam Saeedpanah
    Background and
    Purpose
    Termination of pregnancy in fetus with severe anomaly is legal in Iran. This study was done in order to compare the rate of effectiveness and complications of intra-amniotic PG and oxytocin, with rising induction in patient candidates for second trimester abortion, at Fatemieh Hospital, in Hamadan.
    Materials And Methods
    In a randomized clinical trial study, 40 pregnant women in their second trimester with fetal CNS anomalies, were divided into two groups (N=20). In the first group, one PG E2 Amp was injected intra-amniotic at first and then, 20 IU oxytocin was infused in 500 ml serum ringer for each patient. The infusion rate was increased up to induced effective concentrations every 15 to 30 minutes. In the second group, 50 IU oxytocin was infused with 1000 ml serum ringer and thereafter, an- other infusion of 50 IU oxytocin was added into the remaining 500 ml of serum. The rate of infusion was regulated on the basis of induced effective concentrations. Finally, both groups were compared for labor duration and probable side effects.
    Results
    The rate of success in both groups was 100%. The mean duration of labor was 19.75±5.9 hours and 30.2±6.49 hours in the group with intra-amniotic PG with oxytocin and rising induction group, respectively. This difference was statistically significant (P<0.00). Diarrhea was seen in only one case with intra-amniotic PG injection. Differences between the frequency of side effects in both groups was not statistically significant.
    Conclusion
    This study showed that the mean duration of laboring intra-amniotic PG with oxytocin method, is less than of rising induction method.
  • مرضیه فریمانی، صغری ربیعی، ایرج امیری، هوشنگ باب الحوایجی، نوشین محمدپور
    مقدمه
    امروزه اهدا جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی یکی از روش های رایج کمک به زوجهای نابارور می باشد که خود قادر به تولید جنین با روش های کمکی باروری آزمایشگاهی مرسوم نمی باشند. کیفیت آندومتر رحم گیرنده و زمان انتقال جنین از عوامل بسیار موثر در کسب موفقیت بالا در سیکلهای انتقال جنین می باشند. هدف از این مطالعه بررسی نتابج حاملگی پس از اهدای جنین در سیکل طبیعی افراد گیرنده بوده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی درسال 138 درمرکزناباروری شهر همدان انجام شده است. 24 زوج گیرنده توسط جنین های اهدایی از 17 زوج اهدا کننده تحت عمل اهدا جنین قرار گرفتند. اهدا جنین در روزهای 14-17 و 2-3 روز بعد از تجویز پروژسترون در سیکل طبیعی افراد گیرنده انجام پذیرفت. آزمایش حاملگی دو هفته پس از انتقال جنین انجام پذیرفت و پاسخ مثبت در صورت مشاهده جنین با سونوگرافی که در خود مرکز انجام می پذیرفت به عنوان حاملگی مثبت ثبت شد. مشخصات فردی، نتایج تجویز هورمون و اهدا جنین در پرسشنامه جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    میانگین سن افراد گیرنده و دهنده جنین به ترتیب 2/32 و 2/26 بود که بطور متوسط 3/2 جنین به هر کدام از افراد گیرنده انتقال یافت که در 30% از موارد (8 مورد از 24 مورد) منجر به حاملگی کلینیکی گردید.
    نتیجه گیری
    از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که انتقال جنین در سیکل های طبیعی یک روش ارزان، آسان و قابل قبول در زوجهای کاندید اهدا جنین می باشد که می تواند توام با میزان موفقیت بالایی انجام پذیرد.
    کلید واژگان: باروری آزمایشگاهی, اهدا جنین, سیگل طبیعی, ناباروری}
    Marzieh Farimani, Soghra Rabeie, Iraj Amiri, Houshang Babolhavaeji, Nushin Mohammadpour
    Introduction
    Today, the donation of embryos, produced in vitro, is a common way to help the infertile cases who cannot produce embryo themselves by any of assisted reproductive procedures. The quality of endometrium and the time of embryo transfer are the most important factors in achieveing high pregnancy rate in these cases. The aim of this study was the assessment of pregnancy rate after embryo donation in natural cycle.
    Material And Methods
    This descriptive study was carried out in the year 2005 at Hamadan Infetility Center on 24 couples. A total of 24 couples went through the treatment cycles with embryos donated by 17 couples. Embryo donation was done on days of 14-17 of natural cycle and 2-3 days after the progesterone administration to the recipients. A pregnancy test was performed 2 weeks after ET, and positive results were confirmed by sonographic evaluation of the embryo. Individual, hormone administration results and embryo donation data were collected in a questionnaire, analyzed by descriptive statistics and frequency distribution tables.
    Results
    The mean age of the recipient and donor women were 32.2 and 26.2 years respectively.An average of 2.3 embryos were transferred on each occasion. The clinical pregnancy rate in the recipients was 30% (8.24) per embryo transfer.
    Conclusion
    Transfer of donated embryos in natural cycle, results in a high pregnancy rate and is an easy, acceptable and cost-effective way of treatment for infertility.
  • صغری ربیعی، لیلا رضایی
    مقدمه
    پلی هیدر آمنیوس متوسط و شدید با عوارض متعدد جنینی و مادری همراه است. در چند مطالعه در سایر کشورها استفاده از ایندومتاسین در درمان پلی هیدرآمنیوس متوسط و شدید پیشنهاد شده است، لیکن تاکنون مطالعه ای در این زمینه در کشور ما انجام نشده است. به همین دلیل این مطالعه با هدف تعیین تاثیر داروی ایندومتاسین در درمان پلی هیدرآمنیوس متوسط و شدید انجام گرفت.
    روش کار
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی در سال 1385 بر 40 زن باردار مراجعه کننده به بیمارستان فاطمیه همدان با سن حاملگی بین 22-30 هفته با پلی هیدرآمنیوس متوسط و شدید که طبق بررسی های انجام شده مبتلا به دیابت نبودند و وجود هر گونه ناهنجاری آشکار جنینی با سونوگرافی در آنان رد شده بود، انجام گرفت. بیماران به طور تصادفی در دو گروه کنترل ومورد تخصیص یافتند. گروه آزمایش تحت درمان با ایندومتاسین با میزان 5/1 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم به مدت 2 هفته قرار گرفته و گروه کنترل فقط تحت نظر قرار گرفتند و در صورت بروز زجر تنفسی یا درد شکم بستری شدند. بیماران گروه مورد در طی استفاده از دارو از نظر عوارض جانبی بررسی شدند. 2 هفته و 4 هفته بعد از درمان، سونوگرافی از نظر شاخص مایع آمنیوتیک تکرار شد. بیماران هر دو گروه تا پایان بارداری پیگیری شدند و نوزادان بعد از تولد هم از نظر PDA مقاوم بررسی گردیدند. مشخصات فردی، طول مدت حاملگی، آپگار و سایر عوارض در پرسشنامه ثبت و داده های به دست آمده توسط نرم افزار SPSS با استفاده از آمار توصیفی، جداول توزیع فراوانی وآزمونهای تی، آنوا ومن ویتنی پردازش شد. سطح معنی داری در آزمونهای مذکور P<0.05 در نظر گرفته شد.
    نتایج
    میانگین طول مدت حاملگی در گروه آزمایش 33/1± 38 و در گروه کنترل 93/2±34هفته بود که از نظر آماری این اختلاف معنی دار بود (000/0P=). اندکس مایع آمنیوتیک سیر نزولی از 54/3±2/24 سانتی متر به 36/2±15/17 سانتی متر در چهار هفته بعد از درمان داشت. آپگار نوزادان بالاتر از گروه کنترل بود و ایندومتاسین عارضه جانبی مادری و جنینی نداشت.
    نتیجه گیری
    این بررسی نشان داد که میزان موفقیت در گروه درمان 100 درصد بود. میانگین طول مدت حاملگی در گروه آزمایش طولانی تر، اندکس مایع آمنیوتیک سیر نزولی و آپگار نوزادان بهتر از گروه کنترل بود.
    کلید واژگان: آبستنی, ایندومتاسین, پلی هیدرآمنیوس, مایع آمنیوتیک}
    Soghra Rabeie, Leila Rezayi
    Introduction
    Severe and intermediate polyhydramnios may cause various maternal and fetal complications. Indometacin therapy in moderate to severe polyhydramnios is recommended in some studies but, there no such study has been done in Iran. This study was done in order to investigate the effect of indomethacin in decreasing AFI and on enhancing duration of pregnancy.
    Materials And Methods
    This randomized clinical trial was carried out in the year 2006 at Hamadan Fatemieh Hospital on 40 women who were 22 to 30 weeks pregnant, suffering from moderate to sever polyhydramnios (diagnosed by sonographic examination). Patients divided randomly into two groups. Twenty patients (case group) were treated with 1/5mg/kg/day of indomethacin for two weeks and the control group were just observed and hospitalized only in case of respiratory distress or abdominal pain occurrence. patients in the case group were assessed for drug complications, then after intervention to evaluate the AFI, they were checked by sonography in the second and forth week. Both groups followed up to delivery time and neonates examined for PDA. Individual data, pregnancy duration, Apgar score, and complications were collected in the questionnaire and analyzed by SPSS software, using the descriptive statistics, frequency distribution tables and statistical tests. Statistical significance was p<0.05.
    Results
    The mean duration of pregnancy in case and control group was 38±1.33 and 34±2.93 weeks respectively, with the statistically significant difference (p=0.0001). After 4 weeks of treatment, AFI decreased from 24.2±3.54 cm to 17.15±2.36 cm. The neonate's APGAR scores were much higher for case group in comparison with controls. Indomethacin had no maternal or fetal complications.
    Conclusion
    This study showed that, the success rate in case group was 100%. The mean duration of pregnancy was longer in case group, AFI decreased and neonates’ APGAR was better than the control group.
  • صغری ربیعی، ملیحه عرب، مریم شکرپور
    مقدمه و هدف
    حدود 22% از حاملگی ها به حد 40 هفته یا بیشتر می رسند. در مطالعات متعدد بر تاثیر پروستاگلندین (PG) در بهتر کردن وضعیت سرویکس و نمره بیشاپ، و نیز کوتاه کردن مدت القاء زایمان اشاره شده است. همچنین برهنه کردن پرده ها(stripping) نیز به عنوان یکی از راهکارهای موثر در کاهش میزان حاملگی های بعد از موعد مطرح می باشد. در این مطالعه به مقایسه تاثیر این دو روش در کاهش زمان درد زایمان (لیبر) پرداخته شده است.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود که در آن زنان باردار شکم اول و دوم که سن بارداری 40 هفته یا بیشتر داشتند مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد نمونه در هرگروه 30 نفر بود که به طور تصادفی به 2 گروه مساوی شامل گروه A: برهنه کردن پرده ها و گروه B: شیاف پروستا گلندین E1(میزوپروستول) تقسیم شدند. اطلاعات حاصله با آزمون t-test مورد مقایسه قرار گرفتند.
    نتایج
    میانگین مدت زمان لیبر در گروه استفاده کننده از شیاف PG (پروستا گلندین) برابر با 8/8 8/11 ساعت و میانگین مدت زمان لیبر در گروه برهنه کردن پرده ها 8/69/11 ساعت بود. همچنین میانگین میزان تغییر نمره بیشاپ در گروه استفاده کننده از شیاف PG برابر با 86/1 7/3 و میانگین نمره بیشاپ در گروه برهنه کردن پرده ها برابر 81/04 بود.
    نتیجه نهایی: کارایی هر دو روش استفاده از شیاف پروستا گلندین و برهنه کردن پرده ها در کوتاه شدن زمان لیبر یکسان است و هیچ یک از دو روش برتری خاصی بر دیگری ندارد.
    کلید واژگان: برهنه کردن پرده ها, میزوپروستول, نمره بیشاپ}
  • صغری ربیعی، عصمت عزیزی، مرضیه فریمانی سنویی
    سابقه و هدف
    سقط راجعه یکی از مشکلات طب تولید مثل است، سبب شناسی آن اغلب ناشناخته بوده و به استراتژی های درمانی و تشخیصی متفاوت، نیازمند است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر آسپرین همراه هپارین با آسپرین همراه پردنیزولون در درمان سقط راجعه انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی 50 زن مبتلا به سقط راجعه مراجعه کننده به بیمارستان فاطمیه همدان انجام شد. این بیماران به محض مثبت شدن Beta HCG انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه 25 نفری تقسیم شدند. به بیماران گروه اول هپارین به میزان 5000 واحد دو بار در روز و به صورت زیرجلدی همراه با یک قرص آسپیرین 80 میلی گرمی در روز تجویز شد. به گروه دوم روزانه 10 میلی گرم پردنیزولون همراه با یک قرص 80 میلی گرم آسپرین M.C تجویز گردید. درمان های فوق تا هفته 20 حاملگی ادامه داشت و در طی مدت درمان، حداقل 3 بار سونوگرافی از نظر وضعیت جنین انجام شد. جهت بیماران تحت درمان با هپارین به منظور جلوگیری از پوکی استخوان ناشی از هپارین، روزانه یک قرص کلسیم تجویز گردید. اندازه گیری آنتی بادی های آنتی فسفولیپید و آنتی کاردیولیپین برای کلیه بیماران انجام شد. نوزادان گروه مصرف کننده آسپرین با پردنیزولون بعد از تولد توسط متخصص نوزادان بازدید و به مدت یک ماه نیز پی گیری شدند. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های آماری t-test و دقیق فیشر پردازش گردیدند.
    یافته ها
    میانگین سنی زنان مورد مطالعه در گروه آسپرین همراه پردنیزولون 3/3±8/31 سال و در گروه آسپرین همراه با هپارین 2/3±7/30 سال بود که دو گروه از نظر سنی متفاوت از یکدیگر نبودند (05/0P>). میانگین تعداد سقط در گروه آسپرین همراه با پردنیزولون 1/1±8/2 و در گروه آسپرین همراه با هپارین 1±4/2 بود که تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر میانگین تعداد سقط وجود نداشت (05/0P>). آنتی بادی آنتی کاردیولیپین در 4 بیمار (8 درصد) و آنتی بادی آنتی فسفولیپید نیز در 4 بیمار (8 درصد) مثبت شد. تجزیه و تحلیل داده های مطالعه حاضر مشخص کرد که میزان وقوع سقط به دنبال درمان با آسپرین همراه با هپارین به طور معنی داری از نظر آماری نسبت به درمان آسپرین همراه با پردنیزولون بیش تر است (05/0P<). در هیچیک از بیماران دو گروه عارضه ای مشاهده نشد.
    استنتاج
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که روش درمانی آسپرین همراه با پردنیزولون در درمان سقط راجعه موثرتر از روش درمانی آسپرین همراه با هپارین بوده و روش درمانی ارجح می باشد.
    کلید واژگان: آسپیرین, پردنیزولون, سقط عادتی, هپارین}
    S. Rabiee, E. Azizi, M. Farimani Sanuee
    Background and
    Purpose
    The most common complication of pregnancy is abortion. The etiology of recurrent pregnancy loss is not completely known. There are few therapeutics and diagnostic strategies in recurrent abortion. The aim of this study was to compare the use of heparin with aspirin vs prednisolone with aspirin in patients with recurrent pregnancy loss (RPL).
    Materials And Methods
    This randomized clinical trial study comprised of 50 patients with RPL referred to Fatemieh Hospital, Hamadan. These patients were selected when β-HCG test was positive and were divided into two groups (n=25 for each group). Patients in the first group received subcutaneous heparin (5000 U twice a day) and oral microcoated aspirin (80 mg once a day) up to 20th week of pregnancy. Ultrasonography was repeated 3 times for these patients. Ca tablet was administrated in order to prevent osteoporosis. Antiphospholipid and anticardiolipin antibodies were checked for all patients. Neonates were visited by a neonatologist and followed up for one month. Finally, the data were analyzed by t-test and Fisher’s exact test.
    Results
    The mean age of prednisolone with aspirin group were 31.8±3.3 years while, it was 30.7±3.2 years in heparin with aspirin group and, this difference was not significant (P>0.05). The mean pregnancy loss number was 2.8±1.1 while 2.4±1 in prednisolone with aspirin and heparin with aspirin groups respectively, which was not statistically significant (P>0.05). Anticardiolipin antibody was positive in 4 (8%) patients, and antiphospholipid antibody was also positive in 4(8%) patients. Pregnancy loss with heparin+aspirin was significantly higher than prednisolone+aspirin (P<0.05). There was not any case of complications in two groups.
    Conclusion
    The results of this study showed that prednisolone with aspirin are more effective than heparin with aspirin in the management of recurrent pregnancy loss and are preferred to use in these patients.
    Keywords: Abortion, Habitual, Aspirin, Heparin, Prednisolone}
  • حمید پورچعفری، صغری ربیعی، بیتا پورجعفری
    ژن های جهش یافته ممکن است به مرگ ومیر جنین و تغییر در نسبت جنسی فرزندان منجر شوند. چنین اختلالاتی ممکن است نتیجه آسیب های محیطی باشند. هدف مطالعه حاضر تعیین میزان مرگ ومیر جنین و نسبت جنسی فرزندان کارگران شاغل در دو محیط کاری پرخطر، شامل معدن سرب و کارگاه های رنگرزی شهر همدان، بوده است. در این بررسی، نتایج کلیه بارداری های دو گروه پرخطر (همسران گارگران رنگرزی و معدن سرب آهنگران)، از نظر میزان مرگ و میر جنینی و نسبت جنسی در نوزادان زنده متولد شده آنها بررسی و با یافته های جمعیت عمومی این شهر مقایسه شد. کل بارداری ها 545 مورد و تعداد نوزادان زنده 473 نفر بود. نسبت جنسی (پسر به دختر) نوزادان زنده در میان فرزندان کارگران معدن سرب و کارگران رنگرزی به ترتیب 6/98 و 0/99 درصد بود که با جمعیت عمومی تفاوتی را نشان نمی داد (364/0=p). میزان مرگ ومیر جنینی (سقط جنین و مرده زایی) نیز در میان بارداری های همسران این افراد به ترتیب 2/13 و 3/13 درصد بود. میزان مرگ ومیر جنینی در گروه های آزمون از جمعیت عمومی بالاتر بود (در هر دو مورد 001/0>p). نتایج مطالعه افزایش میزان مرگ ومیر جنینی را در مقایسه با جمعیت عمومی نشان داد. پیشنهاد می شود سایر عواقب ژنتیکی کار در چنین محیط های پر خطری در مطالعات دیگر بررسی شود.
    کلید واژگان: مواجه شغلی, ژنتیک جمعیت, مرگ جنین, نسبت جنسی, سرب, مواد رنگی}
    Hamid Pourjafari, Soghra Rabiee, Bita Pourjafari
    Mutant genes, especially sex linked mutations can lead to fetal deaths and changing the secondary sex ratio, that can assume as long term or genetic consequences of exposure to the environmental and occupational hazards. The goals of present study were to determine the fetal deaths rate and sex ratios among progenies of workers at two high risk occupations (lead mine and dye-houses). In a cross-sectional investigation, the outcomes of all pregnancies of two high risk groups (wives of lead and dye workers) were studied for fetal deaths rate and sex ratio of live births and then statistically compared with each other and with general population. Result of pregnancies of wives of all workers of Ahangran lead mine and dye workers at Hamadan, Iran, were studied. Total of pregnancies were 545 cases and total of live births were 473. The basic primary data were collected by face to face interviews and fill appropriate questionnaires. Sex ratio of live births among pregnancies of workers of lead mine and dye-houses were 91.60 and 98.95 percent respectively. Also the rates of fetal deaths (abortions plus stillbirths) among their wives’ pregnancies were 13.15 and 13.30 percent respectively. Fetal death rates among those two groups were different with the same rate of general population (p<0.05). The results of present study showed an increase in fetal death rate and decrease in sex ratios of subject groups in comparison with general population. Working in lead mine and dye-houses as results of long-term genetic consequences in such high risk places can be subject of another survey
  • صغری ربیعی، ناهید نقیب زاده
    مقدمه وهدف
    درد پس ازعمل جراحی است. از داروهای مورد استفاده برای کاهش درد بعد از عمل،مخدرها می باشند لکن این داروها عوارضی مثل یوبست، گیجی، خواب آلودگی، تهوع واستفراغ دارند.هدف این مطالعات بررسی امکان استفاده از دیکلوفناک رکتال بعنوان جایگزین کم عارضه تر و سهل الوصول تر به جای مخدرها در اعمال سزارین می باشد.
    روش کار
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده شاهد دار می باشد که درآن زنانی که با بیهوشی عمومی تحت عمل سزارین اورژانس یا الکتیو قرارگرفته وعمل آنها کمتر از 90 دقیقه طول کشیده وبدون عارضه بودند وارد مطالعه شدند.این افراد بطورتصادفی به دو گروه تقسیم شده ویک گروه(40 نفره) شیاف رکتال دیکتوفناک (100mg) بلافاصله قبل از عمل و50 میلی گرم 6 ساعت بعد از عمل دریافت نمودند و گروه دیگر (40 نفر) از مسکن روتین (پتیدین 50 میلی گرم) در ریکاوری جهت بی دردی استفاده کردند. بعد از پایان عمل ودر اتاق ریکاوری و تا زمان ترخیص بیمار از بیمارستان، تعداد پتیدین استفاده شده در هردو گروه و عوارض احتمالی داروها و همچنین شدت درد با مقیاس VAS ثبت شده و در پایان با استفاده ازآزمون آماری t با یکدیگر مقایسه گردیدند.
    نتایج
    تعداد پتیدین های دریافتی درگروه دیکلوفناک زکتال 16 تزریق ودر گروه شاهد 64 تزریق واین مقدار از نظر آماری معنی دار بود (p<0.05).از نظر میانگین شاخص اندازه گیری درد این میانگین در گروه دیکلوفناک رکتال 3.28 ودر گروه شاهد3.40 بود ودر نتیجه از نظر آماری تفاوت معنی دار نبود. میانگین دفعات استفراغ نیز در دو گروه تفاوت آماری معنی دار نداشت. اما دو گروه درمانی مورد مطالعه از نظر میانگین زمان برگشت حرکات روده (562 دقیقه درمقابل 1586 دقیقه) با آزمون آماری تفاوت معنی دار داشتند (p<0.01).
    نتیجه نهائی: این مطالعه نشان داد دیکلوفناک رکتال بصورت بازی میزان استفاده از مسکن مخدر را بعد از اعمال سزارین کاهش می دهد وپس از اعمال، حرکات دودی روده نیز زودتر از گروه با مسکن های معمولی به حالت عادی برمیگردد لکن از نظر شدت درد که اظهار نموده اند ونیز از نظر میزان دفعات استفراغ حادث شده، تفاوتی ندارند.
    کلید واژگان: دیکلوفناک, سزارین, بیدردی}
  • اکرم شفیعی، صغری ربیعی
    سابقه و هدف
    زایمان نوعی فرآیند فیزیولوژیک دردناک است که از گذشته تاکنون روش های مختلفی جهت مقابله با آن مطرح شده است. انواع مهارهای عصبی تحت عنوان بی دردی ناحیه ای(Regional analgesia) برای تسکین درد در طول مراحل زایمان مطرح شده است که از شایع ترین روش ها می باشد. هدف از این مطالعه، مقایسه اثرات دو روش بی دردی اسپاینال و اپی دورال در میزان بی دردی و سیر زایمان می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی می باشد که در سال 1382- 1381 در بخش زایمان بیمارستان زنان فاطمیه شهر همدان انجام شد. 120 خانم حامله ترم شکم اول و دومی را که در فاز فعال زایمانی بودند در دو گروه 60 نفره تحت بی دردی اسپاینال با سوفنتانیل و بی دردی اپی دورال با بوبیواکائین و لیدوکائین قرار داده و سپس مدت بی دردی و سیر زایمان به این ترتیب بررسی شد که پس از تزریق دارو در دقایق 1-5-15-30 و سپس هر 30 دقیقه به کنترل علایم حیاتی مادر پرداخته، ضربان قلب جنین هر 15 دقیقه کنترل شده، معاینه واژینال مادر هر یک ساعت انجام شده، 4 ساعت بعد از زایمان از نظر دفع ادرار و یک هفته پس از زایمان از نظر سردرد و کمردرد بررسی صورت گرفته است.
    هر دو گروه از نظر دموگرافیک، دفعات بارداری و زایمان مشابه هم بودند و از نظر نمره بندی درد (بر اساس VAS)، طول مدت مرحله اول و دوم زایمان، روش زایمان، برای مصرف اکسی توسین و زجر جنینی تفاوت معنی دار نداشتند.
    یافته ها
    از نظر شدت درد با استفاده از معیار VAS، متوسط احساس درد 1.68 در گروه اسپاینال و میانگین طول مدت بی دردی در روش بی دردی اسپاینال 42+ 109 دقیقه و در یک بار تزریق اپی دورال 4.2= 73.5 و متوسط احساس درد 1.69 می باشد که اختلاف معنی داری را نشان نمی دهد.
    استنتاج
    از این مطالعه می توان به این نتیجه رسید که از آن جا که انجام تکنیک اپی دورال مشکل است و نظارت دقیق و حضور مستقیم متخصص بی هوشی را می طلبد نیاز به تکرار مقدار دارو دارد، می توان روش اسپاینال را جایگزین مناسبی برای روش اپی دورال دانست. روش بی دردی اسپاینال ساده تر، کم هزینه تر و عملی تر بوده، بی دردی مطلوبی را ایجاد می نماید.
    کلید واژگان: زایمان بی درد, بی دردی اپی دورال, بی دردی اسپاینال}
    A. Shafiee, S. Rabiee
    Background and
    Purpose
    This study was designed in order to compare the effects of spinal and epidural analgesia on labour and also several maternal and fetal factors in vaginal delivery.
    Materials And Methods
    The study was a randomized clinical trail and participatnts were 120 gravid 1 and gravid 2 women in the active phase of delivery, admitted to the labour room of Fatemieh Hospital in Hamedan in 1381-1382. Sixty patients were randomly divided into two groups of 30, analgesia was induced by single spinal sufentanil injection in one group and, bupivacaine plus lidocaine injection in the other group. Maternal vital signs and pain score were recorded (VAS) at 1, 5, 15 and 30 minutes after administration of analgesia and every 30 minutes thereafter. Fetal heart rate every 15 minutes, vaginal examination every hour, urinary output every 4 hours after delivery and the incidence of headache and back pain, one week after delivery were the variables under study.
    Results
    Both groups were matched regarding demographic, gravida and Parity factors. There was no significant difference between groups regarding pain score, (based on VAS),duration of the first and second delivery phase, the incidence of fetal distress, meconium excretion, apgar scores at 1 and 5 minutes after delivery, abnormal laboar, operative or assisted delivery. Average analgesic duration was longer in spinal analgesia than single epidural injection analgesia.
    Conclusion
    Considering the difficulty of the technique, the need for anaestheticianHs supervision and injection repeatition in epidural analgesia, it seems that spinal analgesia is a suitable replacement which is more practical, less expensive, easy to perform and induces a desirable analgesia.
    Keywords: Painlessness, spinal, epidural}
  • محمد فلاح، محمدمتینی، حشمت الله طاهر خانی، صغری ربیعی، مهرداد حاجیلویی
    مقدمه و هدف
    توکسوپلاسموز از شایع ترین عفونتهای انگلی در انسان و حیوانات خونگرم می باشد که در بالغین سالم از نظر ایمنی عفونت مزمن، در افراد مبتلا به نقص سیستم ایمنی بیماری کشنده و در زنان باردار، سقط یا اختلالات مادرزادی در جنین ایجاد می نماید. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع توکسوپلاسموز در زنان باردار شکم اول در شهر همدان برای برآورد بار مشکل و اهمیت بهداشتی این آلودگی در گروه در معرض خطر می باشد.
    روش کار
    این تحقیق یک مطالعه توصیفی مقطعی است. با نمونه برداری خوشه ایتصادفی 576 نفر از مراجعین به مراکز بهداشتی درمانی انتخاب شدند. پس از ثبت اطلاعات در پرسشنامه و تهیه نمونه خون از این افراد آنتی بادی توتال علیه توکسوپلاسما گوندی در سرم آنها با روش IFA مورد آزمایش قرار گرفت و عیار 1:20 و بالاتر به عنوان مثبت و حد آلودگی به توکسوپلاسموز تعیین گردید. همچنین تحلیل یافته ها به وسیله آمار توصیفی و آزمون مجذور کای صورت گرفت.
    نتایج
    در این مطالعه شیوع توکسوپلاسموز %33.5 تعیین گردید بیشترین و کمترین میزان شیوع به ترتیب در افراد بی سواد (%61.5) و افراد دیپلمه (%28.4) دیده شد و رابطه معنی داری بین شیوع آلودگی و سن، نحوه مصرف گوشت، استفاده از گوشت تازه در تهیه کباب و میزان مصرف سبزیجات خام مشاهده گردید (P<0.05). در صورتی که رابطه معنی داری بین شیوع آلودگی و تحصیلات، تماس با گربه و گوشت خام، طریقه شستشوی سبزیجات و مصرف شیر خام و تخم مرغ نیم پز مشاهده نگردید.
    نتیجه نهائی: این مطالعه نشان داد میزان آلودگی به توکسوپلاسما در این ناحیه پایین تر از بخش های شمالی کشور و بالاتر از بخش های مرکزی و جنوبی است. با توجه به نتایج به دست آمده، راه آلودگی در افراد تحت مطالعه احتمالا خوردن کیست نسجی و اووسیت به ترتیب از طریق مصرف گوشت نیم پز و سبزیجات خام می باشد. با توجه به شیوع نسبتا بالای آلودگی و اهمیت توکسوپلاسموز در زنان باردار و افراد دچار نقص سیستم ایمنی، می توان با آموزش بهداشت و افزایش سطح آگاهی های افراد و اقدامات کنترلی دیگر از ایجاد آلودگی و عوارض آن کاست.
    کلید واژگان: آبستنی / توکسوپلاسموز, همه گیری شناسی}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال