طاهره محمودیان دستنائی
-
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر هوش معنوی بر رابطه بین خودشیفتگی حسابرسان داخلی با گرایش آن ها به گزارش خطاکاری و تدوین الگو بر اساس مدل ساختاری بوده است. این پژوهش از نظر روش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل حسابرسان داخلی و اشخاصی می باشند که تجربه کار در حوزه حسابرسی داخلی داشته باشند در نظر گرفته شد، برای این منظور لیست کمیته حسابرسی شرکت های بورسی شامل 1787 نفر که سابقه عضویت در کمیته حسابرسی داخلی در شرکت پذیرفته شده و ثبت شده نزد سازمان بورش اوراق بهادار داشتند و برای کلیه حسابرسان داخلی شرکت شرکت های بورسی ارسال گردید، برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد حجم نمونه 244 نفر در نظر گرفته شد. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه و سناریو می باشد. به منظور سنجش خودشیفتگی از پرسشنامه و به منظور سنجش گزارش دهی خطاکاری از سناریو استفاده شد. این سناریو بر اساس پرسشنامه طراحی شده تیلور و کورتیس (2010) می باشد. بعد از جمع آوری اطلاعات با استفاده از نرم افزار SmartPLS فرضیه ها مورد آزمون قرار گرفت نتایج نشان داد برای هر دو فرضیه هوش معنوی به عنوان متغیر میانجی بر رابطه بین متغیر وابسته یعنی گزارش خطاکاری و متغیرهای مستقل یعنی خودشیفتگی تاثیر داشته است با توجه به نتیجه استخراج شده برنامه ریزی جهت تدوین اصول افزایش هوش معنوی و سیاست گذاری در جذب حسابرسان و ارتقاء نظام کنترلی که موجب تمایل حسابرسان به هشداردهی و افزایش اعتبار حرفه شود توصیه می شود.کلید واژگان: گزارش خطاکاری, خودشیفتگی, هوش معنویThe aim of the current research was to determine the effect of spiritual intelligence on the relationship between internal auditors' narcissism and their tendency to report wrongdoing and to formulate a pattern based on a structural model. This research is a descriptive-correlational method. The statistical population includes internal auditors and people who have work experience in the field of internal audit. For this purpose, the list of the audit committee of stock exchange companies includes 1787 people who have a history of membership in the internal audit committee of the accepted company and registered with the Stock Exchange Organization. They had securities and it was sent to all internal auditors of listed companies, Cochran's formula was used to determine the sample size and the number of sample size was 244 people. The tools used include questionnaires and scenarios. Questionnaire was used to measure narcissism and scenario was used to measure wrongdoing reporting. This scenario is based on the questionnaire designed by Taylor and Curtis (2010). After collecting data, the hypotheses were tested using SmartPLS software. The results showed that for both hypotheses, spiritual intelligence as a mediating variable had an effect on the relationship between the dependent variable, i.e., the report of wrongdoing, and the independent variables, i.e., narcissism. It is recommended to formulate the principles of increasing spiritual intelligence and policy in recruiting auditors and improving the control system that will cause auditors to warn and increase the credibility of the profession.Keywords: Report Of Wrongdoing, Narcissism, Spiritual Intelligence
-
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت تصمیم گیری و حل مسئله بر بی توجهی و کژکاری اجتماعی در دانش آموزان پسر مبتلا به ADHD منطقه 12 تهران انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 1401-1400 در منطقه 12 شهر تهران بودند که اختلال فزون کنشی-نارسایی توجه در آن ها پس از مراجعه به مراکز درمانی ویژه بیش فعالی تشخیص داده شده بودند. تعداد 30 دانش آموز به عنوان نمونه آماری به صورت در دسترس انتخاب گردید و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کژکاری اجتماعی خدابخشی و رحمانی اصل (1396) و پرسشنامه اختلال کمبود توجه و بیش فعالی کانرز (1999) استفاده شد. در این پژوهش، روش آموزش مهارت تصمیم گیری و حل مسئله در طی 8 جلسه 60 دقیقه ای دوبار در هفته به گروه آزمایش ارائه گردید، درحالی که گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و با نرم افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که در مرحله پس آزمون بین گروه های آزمایش و کنترل، از نظر میزان بهبودی نشانه های مربوط به بی توجهی و کژکاری اجتماعی تفاوت معنی داری وجود داشت (P≤0.01). براساس یافته های پژوهش حاضر نتیجه گرفته می شود که آموزش حل مسئله و تصمیم گیری می تواند به عنوان یک مداخله موثر در جهت کاهش بی توجهی و کژکاری اجتماعی در دانش آموزان با اختلال فزون کنشی-نارسایی توجه موثر باشد.
کلید واژگان: فزون کنشی-نارسایی توجه, کژکاری اجتماعی, مهارت تصمیم گیری, حل مسئلهThe present study was conducted with the aim of investigating the effect of teaching decision-making and problem-solving skills on inattention and social misbehavior in male students with ADHD in the 12th district of Tehran. The statistical population of this research is the boy students of the second year of high school in the academic year of 1400-1401 in Tehran, who were diagnosed with attention deficit hyperactivity disorder after referring to special treatment centers for hyperactivity, 24 students were selected as a statistical sample. In terms of methodology, this research is quasi-experimental with a pre-test and post-test design with an experimental group and a control group. To collect data in this research, Khodabakhshi and Rahmani Asl's Social Distortion Questionnaire (2016) and Connors' Attention Deficit Hyperactivity Disorder Questionnaire (1999) were used. In this research, the method of teaching decision-making and problem-solving skills was presented to the experimental group during 8 sessions, while the control group did not receive any intervention. The results of the analysis of covariance showed that in the post-test stage, there was a significant difference between the expe]rimental and control groups in terms of the improvement of symptoms related to inattention and social deviance (P≤0.01). Based on the findings of the present research, it is concluded that problem solving and decision making training can be effective as an effective intervention to reduce inattention and social deviation in students with ADHD.
Keywords: Decision Making, Problem Solving Skills, Inattention, Social Deviance, ADHD -
زمینه و هدف
تلاش های زیادی بر اساس متغیرهای روان شناختی، جامعه شناسی و فرهنگی برای تعیین ماهیت جرم و جنایت صورت گرفته است. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش از طریق خودکنترلی بر رفتارهای مجرمانه تاثیر دارند.
مواد روش هاروش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان 13 تا 17 سال شهرستان خرم آباد در سال 1402 بودند. نمونه پژوهش 350 نفر از نوجوانان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های سه گانه تاریک شخصیت (پائلوس و جونز، 2011)، فرم کوتاه پرسشنامه سرشت و منش آدان و همکاران (2009)، خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) و رفتارهای مجرمانه نوجوانان پیچرو (2019) پاسخ دادند. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS 24 و SPSS 26 استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین سه گانه تاریک شخصیت با رفتارهای مجرمان نوجوانان رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (001/0≥P). همچنین نتایج نشان داد که بین نوجویی و آسیب پرهیزی با رفتارهای مجرمانه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (001/0≥P)؛ بین پاداش وابستگی، پشتکار، خود راهبری، همکاری و خود فراروی با رفتارهای مجرمانه رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (001/0≥P). نتایج مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 30 درصد از واریانس خودکنترلی توسط صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش تبیین می شود. در نهایت 43 درصد از واریانس رفتارهای مجرمانه توسط صفات تاریک شخصیت، ابعاد سرشت و منش و خودکنترلی تبیین می شود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج می توان نتیجه گرفت که صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش به طور غیرمستقیم از طریق مهارت های خودکنترلی ضعیف بر رفتارهای مجرمان نوجوانان تاثیر دارند. لذا پیشنهاد می شود برنامه های پیشگیری از آسیب های اجتماعی بر روی مهارت های خویشتن داری و خودکنترلی متمرکز باشند.
کلید واژگان: گرایش به رفتارهای مجرمانه, صفات تاریک شخصیت, خودکنترلی, سرشت, منش, نوجوانانAim and BackgroundMany attempts have been made to determine the nature of crime based on psychological, sociological, and cultural variables. This study seeks to answer whether dark personality traits and dimensions of temperament and character affect criminal behaviors through self-control.
Methods and Materials:
The research method is descriptive-correlational modeling of structural equation modeling. The statistical population of this study was all adolescents aged 13 to 17 years in Khorramabad city in 2023. The sample consisted of 350 adolescents who were selected by cluster sampling method and responded to the Dark Personality Questionnaire (Paulus & Jones, 2011), the Temperament and Character Inventory of Adan et al. (2009), the Self-Control Questionnaire of Tangney et al. (2004), and Adapted Self-Report Delinquency Scale Pechorro and et al (2019). Using AMOS 24 and SPSS 26 software, structural equation modeling was used to evaluate the proposed model.
FindingsThe correlation coefficient results showed a positive and significant relationship between the dark personality triad and the behaviors of juvenile offenders (P<0.001). The results also showed that there is a positive and significant relationship between novelty and harm avoidance with criminal behaviors (P<0.001) and there is a negative and significant relationship between the rewards of dependence, perseverance, self-direction, cooperation, and self-transcendence with criminal behaviors (P<0.001). The results of structural equation modeling showed that dark personality traits and temperament and character dimensions explain 30% of the variance of self-control. Finally, 43% of the variance in criminal behaviors is explained by dark personality traits, temperament and character dimensions, and self-control.
ConclusionsAccording to the results, it can be concluded that dark personality traits and dimensions of temperament and character have an indirect effect on the behaviors of juvenile offenders through weak self-control skills. Therefore, it is suggested that social harm prevention programs focus on self-control and self-control skills
Keywords: Tendency To Criminal Behaviors, Dark Personality Traits, Self-Control, Temperament, Character, Adolescents -
هدف پژوهش حاضر تبیین عوامل موثر بر رفتار (ریسک پذیری، اعتماد به نفس و تفکر استراتژیک) بر رابطه بین هوش هیجانی و کیفیت قضاوت و تصمیم گیری سرمایه گذاری می باشد. روش پژوهش از نظر هدف، تحلیلی همبستگی و از نظر فرایند پژوهش کمی و کاربردی است. جامعه آماری شامل افراد دارای کد بورسی است که توسط نرم افزار حجم نمونه 366 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شد. به منظور سنجش متغیرها از پرسشنامه های استاندارد مربوطه استفاده شده است. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار 4/SMART PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها نشان دارد، هوش هیجانی بر ویژگی های شخصیتی اعتماد به نفس، ریسک پذیری، تفکر استراتژیک و کیفیت قضاوت و تصمیم گیری تاثیر مثبت و معنادار دارد و تفکر استراتژیک نقش میانجی گری جزیی بر رابطه متغیر مستقل هوش هیجانی و متغیر وابسته کیفیت قضاوت و تصمیم گیری دارد اما متغیرهای اعتماد به نفس و ریسک پذیری میانجی نیستند. پیشنهاد می گردد سرمایه گذاران با تقویت هوش هیجانی و تفکر استراتژیک، با اشتباهات روانی سرمایه گذاری مبارزه کرده و موجب بهبود بازده سرمایه گذاری های خود گردند.
کلید واژگان: هوش هیجانی, اعتماد به نفس, ریسک پذیری, تفکر استراتژیک, کیفیت قضاوت و تصمیم گیریThe purpose of the current research is to explain the factors influencing behavior (risk taking, self-confidence and strategic thinking) on the relationship between emotional intelligence and the quality of investment judgment and decision making. The research method is analytical and correlational in terms of goal, and quantitative and applied in terms of the research process. The statistical population includes people with a stock exchange code, which was determined by the software to have a sample size of 366 people. In order to measure the variables, relevant standard questionnaires have been used. The data collected by SMART PLS/4 software has been analyzed and the results of the hypothesis test show that emotional intelligence has an effect on the personality traits of self-confidence, risk-taking, strategic thinking, and the quality of judgment and decision-making. It is positive and significant, and strategic thinking has a partial mediation role on the relationship between the independent variable of emotional intelligence and the dependent variable of judgment and decision-making quality, but the variables of self-confidence and risk-taking are not mediators. It is suggested that investors, by strengthening their emotional intelligence and strategic thinking, fight against the psychological mistakes of investing and improve the returns of their investments.
Keywords: emotional intelligence, self-confidence, Risk-taking, Strategic Thinking, quality of judgment, decision-making -
هدف از پژوهش حاضر، تبیین رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت سود با در نظر گرفتن عامل خود شیفتگی مدیران است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از بعد روش توصیفی همبستگی است. هوش هیجانی به عنوان متغیر مستقل و مدیریت سود (تعهدی، واقعی و سناریو) به عنوان متغیر وابسته می باشد. همچنین خودشیفتگی به عنوان متغیر تعدیل گر در نظر گرفته شده است. جامعه آماری شامل حداقل یکی از اعضای هیات مدیره یا مدیر مالی شرکت های عضو بورس اوراق بهادار تهران در سال 1396 و شامل 112 شرکت می باشد. برای سنجش مدیریت سود تعهدی از مدل تعدیل شده جونز، مدیریت سود واقعی از مدل سه بخشی روی چاوداری (2006) و برای سنجش مدیریت سود سناریو از پرسشنامه برگرفته از پژوهش کلیکمن و هنینگ (2000) استفاده گردید. ابزار مورد استفاده برای هوش هیجانی پرسشنامه 33 سوالی شرینگ بوده است. همچنین برای سنجش خودشیفتگی از دو روش (سنجش پهنای صورت و پرسشنامه استاندارد خود شیفتگی NPL 16) استفاده گردید. برای تحلیل نتایج از مدل ساختاری با نرم افزار کوواریانس محور Smart PlS استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه بین هوش هیجانی با مدیریت سود (واقعی و تعهدی) با در نظر گرفتن عامل خودشیفتگی دارای ضریب معناداری است، اما این رابطه با مدیریت سود مبتنی بر سناریو معنادار نبوده است. با توجه به نتایج استخراج شده این گونه برآورد می شود هوش هیجانی به عنوان یک عامل تاثیر گذار بر مدیریت سود است به شرطی که عامل خودشیفتگی از ویژگی های مدیر نباشد.کلید واژگان: مدیریت سود (تعهدی, واقعی, سناریو), هوش هیجانی, خودشیفتگیIntroduction &ObjectiveProfit management has always been considered as one of the problems in the field of accounting and has been investigated in various aspects. But then behavioral is a topic that is less considered, and while profit management is the result of a process that is, of course, involved in psychological issues. For this purpose, the purpose of this study was to determine the relationship between emotional intelligence and earnings management by considering self-fascination.MethodThe research method is applied in terms of purpose and descriptive correlation method. The statistical population includes all managers of Tehran Stock Exchange companies in 1396. The total number of companies is 166 companies. Eventually, from 166 companies, 112 companies were selected as screening samples and the managers of those companies were surveyed. Emotional intelligence as an independent variable and profit management (accrual, real, and scenario) is considered as a dependent variable and autosomy was considered as a moderator variable. To measure the accrual-based earnings management from Jones's modified model, the real profit management of the three-part model of rye (2006) and to assess the profit management scenario, a questionnaire was used from Klickman and Henning (2000). The tool used for emotional intelligence was the questionnaire of 33 questionnaires. In order to evaluate narcissism, two methods (Face Exposure Measurement and NPL 16's Self-Esteem Questionnaire) were used. For analysis of the results, a structural model was used with SmartPls software.ResultsThe results showed that there is a significant coefficient between emotional intelligence with management (real and accrual) with regard to narcissism, but this relationship with profit management is not significant.ConclusionBased on the results obtained, it is estimated that high emotional intelligence is necessary for accountants, and having this skill can help them control their stress and excitement. In this regard, it is recommended that the relevant brokers take care of the choice.Keywords: earnings management (accrual, real, scenario), emotional intelligence, narcissism
-
مقدمهبرطبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، اختلال خوردن از چالش برانگیزترین بیماری های دوران نوجوانی با شیوع رو به گسترش است.هدفمطالعه حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران پراشتهای عصبی با توجه به پیوند والدینی بوده است.روشآزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون ، پیگیری با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی شهر تهران در رده سنی 16 تا 23 سال می باشد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بوده است. در غربالگری صورت گرفته 39 بیمار پراشتهای عصبی نشخیص داده شد، در نهایت بیماران در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل همتا سازی شده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه(پیوند والدینی و طرحواره یانگ) و مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های تشخیص اختلال خوردن و تشخیص روان پزشک می باشد.یافته هابیماران در حوزه بریدگی و طرد، خود گردانی و عملکرد مختل دارای بیشترین مشکل بوده اند.، اما در حوزه گوش به زنگی، دیگر جهت مندی و محدودیت های مختل آسیب پذیری کمتری داشتند. همچنین درمان طرحواره نسبت به درمان شناختی رفتاری دارای اثر بخشی و ماندگاری بالاتری در بیماران دارای پیوند والدینی بیش حمایت گر بوده است.نتیجه گیرییافته های بدست آمده از پژوهش می تواند در سبب شناسی اختلال پراشتهایی عصبی مبتنی بر نقش خانواده در این اختلال مهر تایید بزنیم.کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, پراشتهایی عصبی, پیوند والدینی, طرح واره درمانیIntroductionAccording to the World Health Organization eating disorder is one of the most challenging diseases of adolescents with a developing prevalence.AimThe present study was aimed at comparing the effect of schema therapy and CBT on modifying early maladaptive schemas in patients with bulimia nervosa considering parental bonding.MethodThe study had an experimental method was used in this study with pretest-posttest design and followed-up with control group. The study population included all patients from 16 to 23 years of age with eating disorders who had referred to psychiatry centers of in Tehran. Purposive sampling was used in this study in which, by performing psychological screening, 39 patients were diagnosed to have Bulimia nervosa. Finally, the selected patients were matched in two experimental groups and one control group. The data was collected through two questionnaires (Parental Bonding Questionnaire and Young Schema) and diagnostic interviews based on diagnostic criteria for eating disorders and psychiatric diagnosis.ResultsThe main problems of the patients included having cuts, being rejected, autonomy, and impaired performance. However, they were less vulnerable in other areas including orientation and violating restrictions.ConclusionThe findings of this study can be helpful in the etiology of bulimia nervosa disorder based on the systematic approach and pave the way for further research in this area.Keywords: Schema therapy, CBT, Bulimia nervosa, Early maladaptive schemas, Parental bonding
-
مقدمهپژوهش حاضر با هدف مقایسه طرح واره درمانی و درمان شناختی رفتاری در باور های اختلال خوردن در بیماران بی اشتهای و پراشتهای عصبی با توجه به پیوند والدینی بوده است.روشروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی، روان درمانی بالینی و مراکز درمانی چاقی و لاغری شهر تهران که از نظر سنی بین 16 تا 23 سال اند می باشد. روش نمونه گیری هدفمند است، و ملاک تشخیص برای اختلال، تشخیص روانپزشک بر حسب ویراست پنجم راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی [U1] می باشد. بعد از نمونه گیری اولیه بیماران از نظر پیوند والدینی غربالگری شدند. زیرا یکی از معیارهای ورود در این پژوهش دارا بودن پیوند ضعیف والدینی (بیش حمایت گر و مراقبت کم) بوده است. بیماران بی اشتهای عصبی از نظر شاخص توده بدنی در رده (BMI≥17kg/m2<19kg/m2) قرار داشتند و بیماران پراشتهایی عصبی با 3-1 رفتار جبرانی نامناسب در هفته در نظر گرفته شدند (هر دو گروه در رده خفیف بودند). ابزار مورد استفاده: شامل پرسشنامه پیوند والدینی، باور اختلال خوردن و طرح واره های یانگ (1994) می باشد. برای تحلیل فرضیه ها از آزمون تحلیل کوواریانس عاملی (انکوا) استفاده شد.نتایجیافته های پژوهش نشان داد در هر دو گروه بیماران، طرح واره درمانی نسبت به درمان شناختی رفتاری دارای اثربخشی بالاتری بوده است برای بیماران پر اشتهای عصبی درمان شناختی رفتاری نیز اثربخش بوده است اما نسبت به طرح واره درمانی اثربخشی کمتری داشته است. بحث ونتیجه گیریبا توجه به اثربخشی بالاتر طرح واره درمانی نسبت به درمان شناختی رفتاری نباید تصور کرد که برای این بیماران درمان نهایی طرح واره درمانی است زیرا ناگفته پیداست که به کارگیری تکنیک های این رویکرد، با رفتارهای فرهنگی و اجتماعی گره خورده است و باید درمان را منطبق با سایر عوامل زمینه ای در نظر داشت.کلید واژگان: طرح واره درمانی, درمان شناختی رفتاری, باورهای اختلال خوردن, پراشتهای عصبی, بی اشتهای عصبی, پیوند والدینیBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:16 Issue: 1, 2018, PP 33 -48PurposeThis study aimed at comparing schema therapy and CBT on beliefs related to eating disorders (negative self-esteem, self-accepted weight, the weight accepted by others and control overeating) among anorexia and bulimia nervosa patients based on the parental bonding.MethodThe study had an experimental method with pretest-posttest design. The study population included all patients aged 16 to 23 years with eating disorder who had referred to psychiatrists, psychologists and all obesity and weight loss centers in Tehran. Purposeful sampling was used and the diagnostic criteria for the disorder was psychiatric diagnosis according to the fifth edition of the DSM manual (DSM-5). After the first sampling, the patients were screened in terms of parental bonding and then treatment plans were administered to patients in each group according to their age and body mass. because one of the ingress criteria in this study, has been the having a parents weak link (More supportive and less care Subjects with anorexia nervosa were considered in the category of mild in terms of body mass index (BMI≥17kg/m2<19kg/m2) and subjects with bulimia nervosa were considered in the category of mild in terms of body mass index and intensity (BMI≥30kg/m2). The instruments of the study included the Parental Bonding Questionnaire, Eating Disorders Beliefs and Yang’s Schema Questionnaire (1994).Multivariate analysis of Variance (ANCOVA) was used for data analysis.ResultsThe results of the study indicated that schema therapy had a higher effectiveness in both groups of patients compared to the cognitive behavioral therapy. Cognitive and behavioral therapy was also effective for bulimia nervosa patients. However, it was less effective than schema therapy in these patients.ConclusionDue to the high effectiveness of schema therapy compared to cognitive behavioral therapy, it should not be assumed that schema therapy is the ultimate therapy for these patients as the use of the techniques of this approach is tied with social and cultural behaviors and the therapy should be considered in accordance with other underlying factors. chema therapy in these patients.ConclusionDue to the high effectiveness of schema therapy compared to cognitive behavioral therapy, it should not be assumed that schema therapy is the ultimate therapy for these patients as the use of the techniques of this approach is tied with social and cultural behaviors and the therapy should be considered in accordance with other underlying factors. nd the therapy should be considered in accordance with other underlying factorsKeywords: Schema therapy, cognitive, behavioral therapy, Bulimia nervosa, anorexia nervous, Parental Bonding
-
هدفمقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران بی اشتهای عصبی با توجه به پیوند ضعیف مادریروشروش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون ، پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی و کلینیک های روان درمانی شهر تهران در رده سنی 16 تا 23 سال می باشد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بوده است. در غربالگری صورت گرفته 21 بیمار بی اشتهای عصبی دارای پیوند ضعیف مادری تشخیص داده شد، سپس بیماران در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل همتا سازی شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه و مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های تشخیص اختلال خوردن و تشخیص روان پزشک است. از دو پرسشنامه 1- پیوند والدینی 2- طرحواره های یانگ استفاده شد.یافته هابیماران در حوزه بریدگی و طرد، خود گردانی و عملکرد مختل و سپس گوش به زنگی دارای بیشترین مشکل بوده اند.، اما در حوزه دیگر جهت مندی و محدودیت های مختل آسیب پذیری کمتری داشتند.همچنین نتایج بیانگر این بود که درمان طرحواره نسبت به درمان شناختی رفتاری در بهبود طرحواره های ناسازگار بیماران دارای اثربخشی و ماندگاری بیشتری بوده است.کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان شناختی و رفتاری, بی اشتهایی عصبی, پیوند ضعیف مادریPurposeThe present study aimed at comparing the effectiveness of schema therapy and CBT on improving early maladaptive schemas in patients with nervous anorexia with weak mother bond.MethodThe study had an experimental method with pretest-posttest design and follow-up with the control group. The study population included all patients aged 16 to 23 years with eating disorders who had referred to psychiatry and psychotherapy in clinical centers in Tehran. Purposive sampling was used in this study. Twenty-one (21) patients were diagnosed to have anorexia nervosa by performing the psychological screening. Finally, the selected patients were matched in two experimental groups and one control group. Data were collected through questionnaires and diagnostic interviews based on diagnostic criteria for eating disorders and psychiatric diagnosis. Two questionnaires were used in the study including 1. Parental Bonding Questionnaire 2. Young Schema Questionnaire.
Findings: Patients in the area of disconnection and rejection, impaired autonomy and performance, Hypervigilance /inhibition, have the most damage. But, little damage to the other area, impaired limits, and other-directedness. The results also indicate that in improving schemas, schema therapy was more effective and more durable than cognitive and behavioral therapy.Keywords: Schema therapy, CBT, Nervous Anorexia, Weak mother bond -
مقدمهدر جامعه کنونی بدن و زیبایی آن به عنوان یکی از معیارهای زندگی افراد محسوب می شود. در عالم پزشکی و روانپزشکی یکی از تداخل های بین جسم و روان که در ادبیات پژوهشی مشاهده شده، چاقی و اضافه وزن زیاد می باشد. چاقی دارای ارتباطی دوسویه با فشارهای هیجانی و آشفتگی های روانشناختی و وضعیت روانپزشکی شخص است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی نقش پیوند والدینی بر تصویر بدن افراد چاق و دارای اضافه وزن مراجعه کننده به کلنیک های تغذیه شهر تهران بود.روش کارروش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعه کنندگان به کلینیک های تغذیه شهر تهران که دارای پرونده پزشکی بودند که از این بین تعداد 55 نفر به صورت هدفمند انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها نیز شامل پرسشنامه پیوند والدین پارکر توپلینگ به همراه پرسشنامه چند بعدی تصویر بدن کش (1990) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS. V 22 و آزمون همبستگی و به همراه تحلیل واریانس چند راهه (مانوا) بود.یافته هانتایج بدست آمده نشان دهنده این بود که سبک پیوند کنترل گری بیش از مراقبت به عنوان یکی از پیش بینی کننده های تصویر بدنی افراد بوده و سبک پیوند مراقبت در مادر نیز بیش از پدر قادر به پیش بینی تصویر بدن می باشد.نتیجه گیریخانواده تاثیر زیادی بر روی شکل گیری تصویر بدن داشته و هر چه فرد بیشتر تحت کنترل خانواده باشد، تصویر منفی تری از بدن خود داشته و نمره تصویر بدن او پایین تر است. از این روی می توان با برگزاری دوره های آموزشی برای خانواده ها در جهت آموزش کنترل گری به فرزندان خود، شناسایی و تشخیص نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی در مراحل اولیه از گسترش نگرانی و اختلالات جدی تر تغذیه ای در سنین بعدی پیشگیری کرد.کلید واژگان: تصویر بدن, پیوند والدینی, افراد چاق و دارای اضافه وزنIntroductionIn the current community, body and keeping it fit is considered a criterion of people's life. Obesity and being overweight are interferences between body and mind as indicated by research around the world in the field of medicine and psychiatry. Obesity has a reciprocal relationship with emotional pressures, psychological chaos, and psychiatric status of people. The aim of this study was to identify the role of parental bonding on body image of obese and overweight people, who were clients of food clinics in Tehran.MethodsThe study was a descriptive research. The population included all those, who were clients of food clinics of Tehran with medical records. Among them, 55 individuals were chosen by purposive sampling. The tools of data gathering were Parker Tupling's parental bonding instrument and Cash's multidimensional body image questionnaire (1990). The analysis of data was conducted using the SPSS 22 software and correlation test with Multivariate Analysis of Variance (MANOVA).ResultsThe results showed that the style of controlling more than care was a predictor of people's body image and mother's controlling style was more significant than that of the father in predicting body image.Conclusions: Family had a great impact on formation of body image. The more people were under the control of their family, the more negative self-image they had and their scores were low. Accordingly, one can prevent extension of worrying and serious nutritional disorders in the future by holding educational courses for families to teach control and identify the dissatisfaction of children with their mental body image at primary stages.Keywords: Body Image, Parental Bonding, Obesity, Overweightness
-
اختلالات خوردن از بیماری های روانی مزمن و رو به رشد است. یکی از انواع فرعی اختلال خوردن پر اشتهای روانی است که به موجب آن، فرد بین رژیم گرفتن افراطی و پرخوری شدید در نوسان است. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی و رفتاری بر علائم اختلال خوردن در بیماران پر اشتهای روانی با توجه به پیوند والدینی بوده است. روش کار و مواد این پژوهش بدین شرحند: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های روان درمانی درمانی شهر تهران است که در رده سنی 16 الی 23 سال قرار دارند. تعداد بیماران دارای پرونده پزشکی 72 نفر بوده است. بعد از غربالگری، تعداد 39 بیمار با توجه به تشخیص روانپزشک و ملاک های تشخیصی و آماری اختلالات روانی به روش در دسترس انتخاب شدند. بیماران در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل با توجه به سن و تعداد رفتار جبرانی نامناسب در هفته همتاسازی شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه (1- پیوند والدینی 2- سیاهه اختلال خوردن و 3- طرحواره های یانگ) و مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های تشخیص اختلال خوردن و تشخیص روان پزشک بود. یافته های این پژوهش از این قرارند: طرحواره درمانی نسبت به درمان شناختی رفتاری در کاهش علائم اختلال خوردن در بیماران دارای پیوند بیش حمایت گر نسبت به مراقبت کم در مولفه نارضایتی از بدن دارای اثربخشی و ماندگاری بیشتری بوده است. (05/0> 001/0: p; 430/0=f). نتیجه این پژوهش این است که بیمارانی با پیوند والدینی بیش حمایت گر به طرحواره درمانی بهتر پاسخ داده- اند، از این رو به درمانگران توصیه می شود که رویکرد طرحواره را با رویکرد های سیستمی و روابط شیء به صورت تلفیقی به کار گیرند.کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان شناختی رفتاری, پراشتهایی روانی, پیوند والدینیEating disorders are among growing chronic mental illnesses around the world. Bulimia nervosa is a subtype of eating disorder, whereby a person fluctuates between extreme diet and overeating. The study made an attempt to compare the effectiveness of schema therapy and cognitive-behavioral therapy on eating disorder symptoms in patients with bulimia nervosa considering parental bonding. The study employed an experimental design using the pretest-posttest and follow-up design (control group). The study population included all patients aged 16 to 23 years with eating disorders referred to psychiatric, psychotherapy, and clinical treatment centers in Tehran. A total of 72 patients had medical records. After screening, 39 patients were selected according to the psychiatrist's diagnosis and DSM-5 using a systematic method. Patients were matched in two experimental groups and one control group according to age and inappropriate compensatory behavior per week. Data were collected using questionnaires (1- Parental Bonding 2- Eating Disorder Inventory and 3- Young Scheme Questionnaire) and diagnostic interviews based on diagnostic criteria for eating disorders and psychiatric diagnosis. Compared to CBT, schema therapy was more effective in reducing symptoms of eating disorder and more durable in patients with more supportive parental bonding than less care for the body or body dissatisfaction (f=.430, p=.001Keywords: Schema therapy, cognitive behavioral therapy, bulimia nervosa, parental bonding
-
هدف مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی و رفتاری بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران بی اشتهایی عصبی با توجه به پیوند والدینی بوده است. روش مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز روان پزشکی، روان درمانی بالینی و مراکز درمانی چاقی و لاغری شهر تهران در رده سنی 16 تا 23 سال می باشد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بوده است. در غربال گری صورت گرفته 21 بیمار بی اشتهایی عصبی تشخیص داده شد. در نهایت بیماران در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل همتاسازی شده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه، مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های تشخیص اختلال خوردن و تشخیص روان پزشک بوده است و از دو پرسشنامه: 1- پیوند والدینی، 2- طرحواره های ناسازگار یانگ استفاده شد. بیماران در حوزه بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل بیشترین آسیب و سایر حوزه ها آسیب کمتری داشتند. در همه حوزه ها طرحواره درمانی در بیماران دارای پیوند بیش حمایت گر اثربخشی بالاتر داشته است. اما درمان شناختی و رفتاری فقط در حوزه بریدگی و طرد و خودگردانی اثربخش بوده است و عود برگشت بیماری در این درمان بالا بود. یافته های بدست آمده در سبب شناسی اختلال بی اشتهایی عصبی مبتنی بر دیدگاه سیستمی و روابط شیء حمایت می کند و راه را برای پژوهش بیشتر در این زمینه فراهم می نماید.
کلید واژگان: طرحواره درمان, درمان شناختی و رفتاری, بی اشتهایی عصبی, پیوند والدینیThe present study was aimed at comparing the effectiveness of schema therapy and CBT on eating disorder symptoms in patients with anorexia nervosa considering the parental bonding. The study had an experimental method with pretest-posttest design and follow-up with the control group. The study population included all patients aged 16 to 23 years with eating disorders who had referred to psychiatry, psychotherapy, and clinical treatment centers of obesity and weight loss in Tehran. Purposive sampling was used in this study. Since this study was concerned with patients that had a poor parental bonding, 21 patients were diagnosed to have anorexia nervosa by performing psychological screening. Finally, the selected patients were matched in two experimental groups and one control group. Data were collected through questionnaires and diagnostic interviews based on diagnostic criteria for eating disorders and psychiatric diagnosis. Three questionnaires were used in the study including: 1. Parental Bonding Questionnaire 2. Eating Disorder Inventory (EDI) 3. Young Schema Questionnaire. </em>Only schema therapy was effective in reducing symptoms of eating disorders. Also, treatment had a higher efficacy on being more supported than less cared. </em>The findings of this study can be an approval of therapists having a systematic view to the etiology of this disorder.
Keywords: Schema therapy, cognitive, behavioraltherapy, anorexia nervosa, parental bonding -
هدف مطالعه مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری بر علائم اختلال خوردن در بیماران بی اشتهای روانی با توجه به پیوند والدینی بوده است. روش مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق شامل بیماران دارای اختلال خوردن مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی، روان درمانی بالینی و مراکز درمانی چاقی و لاغری شهر تهران در رده سنی 16 تا 23 سال بود. روش نمونه گیری هدف مند بوده و بر اساس غربالگری از بین 24 بیمار بی اشتهای روانی، 21 بیمار دارای پیوند والدینی ضعیف تشخیص داده شدند و در نهایت بیماران در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل همتاسازی شده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه و مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های تشخیص اختلال خوردن و تشخیص روان پزشک بود و از سه پرسشنامه استفاده شد: 1- پیوند والدینی، 2- سیاهه اختلال خوردن، 3- طرحواره های یانگ. تنها طرحواره درمانی در کاهش علائم اختلال خوردن اثربخش بوده است. همچنین درمان در بعد بیش حمایت گری نسبت به مراقبت کم اثربخشی بیشتری داشته است. یافته های بدست آمده از پژوهش می تواند تایید بر دیدگاه درمانگران با نگرش سیستمی در سبب این اختلال باشد و برای روانشناسان و درمانگران در کمک به بیماران و پیشگیری از آسیب های احتمالی کمک کننده باشد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان شناختی و رفتاری, بی اشتهائی روانی, علائم اختلال خوردن, پیوند والدینیThe present study was aimed at comparing the effectiveness of schema therapy and CBT on eating disorder symptoms in patients with anorexia nervosa considering the parental bonding. The study had an experimental method with pretest-posttest design and follow-up with the control group. The study population included all patients aged 16 to 23 years with eating disorders who had referred to psychiatry, psychotherapy, and clinical treatment centers of obesity and weight loss in Tehran. Purposive sampling was used in this study. Since this study was concerned with patients that had a poor parental bonding, 21 patients were diagnosed to have anorexia nervosa by performing psychological screening. Finally, the patients selected were matched in two experimental groups and one control group. Data were collected through questionnaires and diagnostic interviews based on diagnostic criteria for eating disorders and psychiatric diagnosis. Three questionnaires were used in the study including: 1. Parental Bonding Questionnaire 2. Eating Disorder Inventory (EDI) 3. Young Schema Questionnaire. Only schema therapy was effective in reducing symptoms of eating disorders. Also, treatment had a higher efficacy on being more supportive than less care. The findings of this study can be an approval of therapist's having a systematic view to the etiology of this disorder.
Keywords: schema therapy, cognitive, behavioral therapy, Anorexia nervosa, parental bonding
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.