به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

عزت الله عباسیان

  • معبود محمدی*، قهرمان عبدلی، عزت الله عباسیان، مهدی ارائی

    سال هاست کسری بودجه به عنوان یک متغیر مهم، مورد مطالعه در علم اقتصاد قرارگرفته ومکاتب واندیشمندان مختلف به شناسایی علل وعوامل مهم کسری بودجه پرداخته اند. با این حال از دهه 1990 میلادی تمرکزبیشتری برتاثیر شاخص های نهادی و سیاسی موثر بر کسری بودجه صورت پذیرفته و فساد به عنوان یکی از عوامل مهم کسری بودجه معرفی گردیده است. این مقاله با معرفی ومحاسبه یک شاخص مرکب برای فساد مالی مبتنی بر تئوری محرومیت وانتخاب چهاربعداقتصادی  مخارج دولت، سرمایه گذاری، درآمد و آزادی اقتصادی، به بررسی آثار فساد مالی بر کسری بودجه در 120 کشور منتخب برای سالهای 2007 تا 2017 میلادی به روش گشتاور تعمیم یافته (GMM) پرداخته است. نتایج برآورد مدل نشان داد با فرض ثابت بودن سایر شرایط، یک واحد افزایش در شاخص فساد مالی به طور متوسط 49/3 واحد کسری بودجه را به صورت مستقیم ومعنادار افزایش می دهد. همچنین مطابق معنا داری تخمین، متغیرهای تورم،مخارج دولت،مالیات و درآمدهای نفتی اثر مثبت برکسری بودجه داشته و افزایش رشد اقتصادی منجر به کاهش کسری بودجه می شود.

    کلید واژگان: فساد مالی, کسری بودجه, پنل دیتا, گشتاور تعمیم یافته
    Maboud Mohammadi*, Ghahreman Abdoli, Ezatollah Abbasian, Mehdee Araee

    For many years, the budget deficit has been studied as an important variable in economics, and various schools and scholars have identified its causes and influential factors. However, since the 1990s, increasing attention has been directed toward the effect of institutional and political indicators on the budget deficit, and corruption has been introduced as one of the key contributors. This article, by introducing and calculating a composite index of financial corruption based on the deprivation theory and choosing the four economic dimensions of government spending, investment, income and economic freedom, investigates the effects of financial corruption on the budget deficit in 120 selected countries from 2007 to 2017 using the generalized torque method (GMM). The results show that, assuming other conditions constant, a one- unit increase in the corruption index increases the budget deficit by an average of 49/3 units, which indicates the positive and direct effect of corruption on the budget deficit. Also, according to the significance of the estimation, the variables of inflation, government spending, taxes and oil revenues have a positive effect on the budget deficit, while higher economic growth leads to a reduction in the budget deficit.

    Keywords: Financial Corruption, Budget Deficit, Panel Data, Generalized Methods Of Moments
  • افشین خانی، عزت الله عباسیان*، ابراهیم نصیرالاسلامی

    تحلیل نقش تکانه های نرخ ارز در شکل دهی جنبه های خرد و کلان اقتصادهای نوظهور، یکی از موضوعات اصلی مباحث دانشگاهی و سیاستی است. هدف این پژوهش تحلیل اثرات نامتقارن تکانه های ارزی در ارزش تولیدات صنعتی در ایران براساس مدل NARDL است. نتایج این پژوهش نشان داد نرخ ارز اثر یکسانی در ارزش تولیدات صنایع ندارد و از نظر شدت، جهت، و نیز معناداری اثر آن، تفاوت بسیاری میان صنایع وجود دارد. براساس نتایج پژوهش، تکانه های افزایشی نرخ ارز در صنایع «سایر محصولات کانی غیرفلزی»، «کک و پالایش»، «فلزات اساسی»، «کاشی و سرامیک (سطح اطمینان 90 درصد)»، «لاستیک و پلاستیک»، «محصولات چوب و کاغذ (سطح اطمینان 90 درصد)»، «محصولات غذایی و آشامیدنی به جز قند و شکر» و «منسوجات» اثر مثبت و معناداری دارد. همچنین در افق زمانی بلندمدت، تکانه های مثبت نرخ ارز در صنایع «خودرو و ساخت قطعات»، «محصولات شیمیایی»، «مواد و محصولات دارویی» و «سیمان» اثر منفی و معناداری دارد. همچنین تکانه های منفی نرخ ارز در همه صنایع موردبررسی به جز «محصولات چوبی و کاغذی» اثر منفی و معناداری در ارزش تولیدات حقیقی آن بخش دارد؛ بااین حال، اثر تکانه های منفی نرخ ارز در بخش «سایر محصولات کانی غیرفلزی» در سطح اطمینان 90 درصد معنادار است.

    کلید واژگان: اثرات نامتقارن, تکانه های ارزی, ارزش تولیدات صنعتی, مدل NARDL
    Afshin Khani, Ezatollah Abbasian*, Ebrahim Nasiroleslami

    Analyzing the role of exchange rate shocks in shaping micro and macro aspects of emerging economies is one of the main topics of academic and policy discussions. The purpose of this research is to analyze the asymmetric effects of currency shocks on the value of industrial production in Iran based on the NARDL model. The results of this research showed that the exchange rate does not have the same effect on the value of industrial products, and there is a great difference between industries in terms of the intensity, direction and significance of its effect. Based on the results of the research in the long-term time horizon of increasing exchange rate shocks in the industries of "other non-metallic mineral products", "coke and refining", "basic metals", "tiles and ceramics (90% confidence level)", "rubber and plastic". "Wood and paper products (90% confidence level)", "food and beverage products except sugar" and "textiles" have a positive and significant effect. Also, in the long-term time horizon, positive exchange rate shocks have a negative and significant effect in the industries of "Automotive and Parts Manufacturing", "Chemical Products", "Pharmaceutical Materials and Products" and "Cement". In the long-term time horizon, negative exchange rate shocks in all investigated industries except "wooden and paper products" have a negative and significant effect on the value of the real products of that sector; However, the effect of negative exchange rate shocks in the "other non-metallic mineral products" sector is significant at the 90% confidence level.

  • رضا حدادزاده*، عزت الله عباسیان

    در این مقاله، به منظور ارتقای کیفیت تصمیمگیری مدیران در تشکیل پرتفوی بهینه، در محاسبه ریسک پرتفوی، 3 از یک معیار جدید و پویایی به نام پشیمانی تاسف مورد انتظار افت سرمایه ERoD استفاده شده است. این معیار، در واقع میانگینی از افت سرمایه های بیش از یک حد یا آستانهی مشخصی مثال، 20 درصد است دینگ 4 و اوریاسف 2022 . ERoD تا حدی شبیه افت سرمایه در معرض ریسک شرطی CDaR 5 است که در واقع، میانگین درصد معینی از بزرگترین افت سرمایه ها تعریف میشود. اما بتای ERoD دارای مزیتهایی نسبت به بتای 6 CDaR میباشد. بتای ERoD منفی ، اوراق بهاداری را شناسایی می کند که در زمان هایی که بازار، افت های سرمایه فراتر از آستانه را تجربه میکند، بازده مثبت دارند. پس بتای ERoD تنها آن بازه های زمانی را در نظر میگیرد که بازار در وضعیت افت سرمایه قرار دارد؛ لذا از نظر مفهومی با بتای استاندارد که حرکات باال و پایین بازار را تشخیص نمیدهد، تفاوت دارد. در این مقاله، بتای CDaR و ERoD برای 30 سهم فعال در بورس اوراق بهادار تهران با بتای استاندارد مقایسه شده و مشخص شد علاوه بر آن که بتاهای CDaR و ERoD در طول زمان ثبات دارند، در مواقعی که شاخص کل بورس تهران در شرایط ریزش و افت سرمایه قرار دارد، این بتاها، برای محاسبه ریسک و تشکیل پرتفوی بهینه، معیار بهتری را نسبت به بتای استاندارد در اختیار مدیران سرمایه گذاری قرار میدهد تا براساس آن، برای تشکیل پرتفوی بهینه، تصمیمات با کیفیت تری بگیرند.

    کلید واژگان: بتا, بتای افت سرمایه, پشیمانی (تاسف) مورد انتظار افت سرمایه (Erod), افت سرمایه در معرض ریسک شرطی (Cdar), بهینه سازی پرتفوی
    REZA HADDADZADEH *, Ezatollah Abbasian

    In this article, a new and dynamic metric called Expected Regret of Drawdown (ERoD) is employed to enhance the decision-making quality of managers in forming an optimal portfolio by calculating portfolio risk. This metric essentially represents the average of capital drawdowns that exceed a specific threshold (e.g., 20%). The Expected Regret of Drawdown is somewhat similar to Conditional Drawdown at Risk (CDaR), which is defined as the average of a certain percentage of the largest drawdowns. However, Expected Regret of Drawdown Beta has advantages over CDaR Beta. A negative ERoD Beta identifies securities that generate positive returns during periods when the market experiences drawdowns beyond the threshold. Therefore, ERoD Beta only considers those time periods when the market is in a drawdown state. Conceptually, this differs from standard Beta, which does not distinguish between upward and downward market movements.In this article, the Conditional Drawdown at Risk (CDaR) Beta and the Expected Regret of Drawdown (ERoD) Beta for 30 stocks listed on the Tehran Stock Exchange were compared with the standard Beta. It was found that, in addition to being stable over time, during periods when the Tehran Stock Exchange index experiences declines and capital drawdowns, these betas offer a better measure for calculating risk and forming optimal portfolios compared to the standard Beta. This provides investment managers with a more reliable tool for making higher-quality decisions when constructing optimal portfolios.

    Keywords: Expected Regret Of Draw Down, Conditional Drawdown-At-Risk, Capital Asset Pricing Model, Standard Beta, Negative Erod, Downside Beta
  • عالمه خسروی کتولی*، عباس منوریان، عزت الله عباسیان
    هدف

    هدف از این پژوهش، اجرای مدلسازی ساختاری تفسیری برای تعیین نقش مناطق آزاد در توسعه اقتصادی کشور است. ضرورت و اهمیت انجام تحقیق در این است که با توجه به نقش مناطق آزاد در توسعه اقتصادی اکثر کشورها، کشور ما هم زمان با تاسیس نخستین منطقه آزاد در سال 1369 تا امروز، اقدامات قابل توجهی انجام داده است، لیکن متاسفانه این مناطق بنا به دلایل مختلف، از جمله ساختار اداره دولتی، عدم وجود الزامات و شرایط لازم برای فعالیت های تجاری- صنعتی، جایابی نامناسب، عدم اجرای درست قوانین مرتبط، فقدان ضمانت های لازم برای سرمایه گذاری خارجی و از همه مهم تر، موانع حقوقی مربوط به ساختار اداره، تشریفات زائد سرمایه گذاری و بوروکراسی شدید، هنوز مناطق آزاد کشور ما به جایگاه واقعی خود نرسیده اند و نتوانسته اند که نقش قابل توجهی را در توسعه اقتصادی کشور داشته باشند و این پژوهش به دنبال شناسایی مولفه های موثر بر ارتقاء نقش مناطق آزاد در توسعه ی اقتصادی کشور و ارائه مدل در این رابطه می باشد.

    طراحی/ روش شناسی/ رویکرد:

     این پژوهش از نظر روش، یک پژوهش کیفی-کمی بوده که در بخش کیفی، با مدلسازی ساختاری تفسیری انجام شده است؛ جامعه آماری مورد نظر را خبرگان آشنا به موضوع پژوهش، شامل اساتید دانشگاه (صاحب نظران حوزه اقتصادی) که از خبرگان علمی به شمار می روند و مسئولان حوزه مناطق آزاد و حوزه اقتصادی (در وزارت امور اقتصادی و دارایی، دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد تجاری و صنعتی و فراکسیون مناطق آزاد مجلس شورای اسلامی) و همچنین، صاحب نظران حقوقی در مناطق آزاد تشکیل داده اند و داده ها از طریق مصاحبه علمی با 15 نفر از این خبرگان گردآوری و نمونه گیری نیز به صورت نظری انجام شده است. در گام دوم، به منظور اعتبارسنجی مدل حاصل از گام اول، پرسشنامه ای طراحی و در جامعه آماری مورد نظر توزیع شد و پس از گردآوری داده ها، اعتبار مدل با استفاده از تحلیل های آماری مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته های پژوهش: 

     نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که وضعیت همه شاخص ها به جز شاخص اصلاحات و ارتباطات و شاخص کاهش ریسک ها، در مدل مطلوب می باشد؛ بر اساس نمودار قدرت نفوذ- وابستگی، متغیر «اجرای خط مشی ها و دانش محوری» قدرت نفوذ بالایی داشته و تاثیرپذیری کمی دارند و در ناحیه متغیرهای مستقل قرار گرفته است. متغیرهای «توسعه مزیت های ویژه مناطق آزاد» قدرت نفوذ و میزان وابستگی بالایی دارند؛ بنابراین، متغیرهای پیوندی هستند. دو متغیر «تسهیل روند امور» نیز از وابستگی بالا اما نفوذ اندکی برخوردار هستند؛ بنابراین، متغیرهای وابسته محسوب می شوند. متغیر «کارکردها و قابلیت های اقتصادی» نیز در ربع اول یعنی ناحیه خودمختار قرار گرفته است.

    محدودیت ها و پیامدها:

     امکان وارد شدن متغیرهای مداخله گر مهم دیگر به تحقیق،  به علت پیچیدگی های زیاد آن ها، وجود نداشته است؛ همچنین، اطلاعات از منبعی واحد به دست آمده اند و تعمیم آن ها به مناطق دیگر جای احتیاط دارد. 

    پیامدهای عملی: 

    اجرای مدل ساختاری تفسیری برای تعیین نقش مناطق آزاد در توسعه اقتصادی کشور موجب درک بهتر فضای تصمیم گیری به وسیله مدیران می شود.

    ابتکار یا ارزش مقاله: 

    با وجود اهمیت فراوان مناطق آزاد در توسعه اقتصادی کشور، تاکنون پژوهشی در زمینه اجرای مدلسازی ساختاری تفسیری نقش مناطق آزاد در توسعه اقتصادی کشور انجام نشده است. پژوهش حاضر، نخستین گام در این زمینه است.

    کلید واژگان: مدلسازی ساختاری تفسیری, مناطق آزاد, توسعه اقتصادی
    Alemeh Khosravikatuli *, Abbas Monavariyan, Ezatallah Abbasian
    Purpose

    The purpose of this research is to implement interpretive structural modelling to determine the role of free zones in the country's economic development. The necessity and importance of conducting research is that considering the role of free zones in the economic development of most countries, our country has taken noteworthy measures with the establishment of the first free zone in 1369 until today, but unfortunately, these zones are due to various reasons. , including the structure of the government administration, lack of requirements and conditions for commercial-industrial activities, inappropriate location, lack of proper implementation of related laws, lack of necessary guarantees for foreign investment, and most importantly, legal obstacles related to the structure of the administration, redundant investment procedures, and  Due to severe bureaucracy, the free zones of our country have not yet reached their true position and have not been able to play a significant role in the economic development of the country, and this research seeks to identify the factors that affect the promotion of the role of free zones in the economic development of the country and provide a model in this regard.

    Design/ methodology/ approach:  

    In terms of method, this research was qualitative-quantitative research that was conducted in the qualitative part with interpretive structural modeling. The intended statistical population is made up of experts familiar with the subject of the research, including university professors (experts in the economic field) who are among the scientific experts and officials in the field of free zones and the economic field (in the Ministry of Economic Affairs and Finance, the Secretariat of the Supreme Council of Commercial and Industrial Free Zones and the Free Zones faction of the Islamic Council), as well as legal experts in the free zones. And the data was collected and sampled theoretically through scientific interviews with 15 of these experts. In the second step, in order to validate the model obtained from the first step, a questionnaire was designed and distributed in the target statistical community, and after data collection, the validity of the model was investigated using statistical analysis.

    Research Findings

    The results of the current research show that the status of all indicators except the reform and communication index and the risk reduction index are favorable in the model; According to the influence-dependence diagram, the variable "implementation of policies and knowledge-orientated" has a high influence and has little influence and is placed in the independent variables area. "Development of special advantages of free zones" variables have a high influence and dependence; therefore, they are linked variables. The two variables of "facilitating the process of affairs" also have high dependence but little influence; therefore, they are considered dependent variables. The variable "economic functions and capabilities" is also placed in the first quadrant, which is the autonomous region.

    Limitations & Consequences:

     It was not possible to include other important intervening variables in the research due to their great complexity; also, the information was obtained from a single source and it is prudent to generalize it to other areas.Practical Consequences: The implementation of an interpretative structural model to determine the role of free zones in the country's economic development leads to a better understanding of the decision-making environment by managers.

    Innovation or value of the Article: 

    Despite the great importance of free zones in the economic development of the country, no research has been done on the implementation of interpretive structural modelling of the role of free zones in the economic development of the country. The current research is the first step in this field.

    Keywords: Interpretive Structural Modeling, Free Zones, Economic Development
  • مولود ایرجی زاد، عزت الله عباسیان*، سید رضا سید جوادین
    هدف

    هدف مقاله حاضر مدل سازی رابطه بین توانایی های شناختی و بازده سرمایه گذاران سبدگردانان با تاکید بر ابعاد سوگیری شناختی است. مسئله مطالعه حاضر، بررسی تاثیرپذیری در رفتار تصمیم گیری سبدگردانان در بازار سرمایه ایران، بر اساس ابعاد دیرپذیری و نماگری سوگیری شناختی در سرمایه گذاران است و بررسی خواهد شد که آیا توانایی های شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان براساس سوگیری نماگری، دیرپذیری، اتکا و تعدیل و سفسطه ارتباط، بر بازده سرمایه گذاری سبدگردانان در بورس اوراق بهادار تهران اثرگذاری معناداری دارد یا خیر.

    روش

    پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، از نوع توصیفی و روش پیمایشی است. برای جمع آوری داده های موردنیاز، آزمون های مختلفی انجام شد، از قبیل آزمون انعکاس شناختی (CRT) شامل یک سوال (مسئله لیندا) برای سنجش سوگیری سفسطه ارتباط و دو سوال برای سنجش سوگیری لنگر و آزمایش گرتر (1992) برای سنجش سوگیری دیرپذیری و نماگری (بازی حدس یا گوی و کیسه) که در اختیار مدیران 30 شرکت سبدگردان قرار گرفت. همچنین یک پرسش نامه شامل 15 سوال برای قدرت تصمیم گیری و سوال های مربوط به فعالیت های سرمایه گذاری پاسخ دهندگان که شامل یک سوال در خصوص سمت سازمانی، یک سوال در خصوص میزان بازدهی یک سال گذشته و سه سوال اضافی برای سنجش استراتژی های سرمایه گذاری است، در ابتدای سال 1400، در اختیار 302 نفر افراد حرفه ای بازار سرمایه، به عنوان نمونه آماری قرار گرفت که با استفاده از روش کوکران انتخاب شده بودند. این افراد عبارت بودند از: مدیران سرمایه گذاری، تحلیلگران و معامله گران که در شرکت های سبدگردانی مورد مطالعه، فعالیت داشتند. از این افراد درخواست شد تا با توجه به عملکرد سرمایه گذاری شان در سال 1399، به پرسش ها پاسخ دهند. به منظور تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها، به تناسب از آزمون کای دو، من ویتنی و مدل رگرسیون پروبیت استفاده شده است.

    یافته ها

    براساس نتایج به دست آمده، افزایش یک واحدی در معیار تصمیم گیری خبرگان سبدگردان، به افزایش 27/0 درصدی در بازدهی سرمایه گذاری منجر می شود. با توجه به سطح توانایی شناختی، چنانچه سوگیری نماگری رخ دهد، بازدهی به میزان 09/0 رصد کاهش پیدا می کند. همچنین چنانچه سوگیری دیرپذیری رخ دهد، بازدهی به میزان 07/0 درصد کاهش می یابد.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه ابعاد سوگیری دیرپذیری، نماگری، اتکا و تعدیل و سفسطه در تصمیم گیری خبرگان سبدگردان مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که 4/40 درصد مشارکت کنندگان در پژوهش، توانایی شناختی بالایی دارند. همچنین میزان توانایی شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان مرد و بانو، تفاوت معناداری با هم دارند و میزان توانایی شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان با سطح بازدهی مختلف نیز تفاوت معناداری با هم دارند. همچنین نتایج به دست آمده از این مطالعه بیانگر این بود که معیارهای توانایی شناختی و قدرت تصمیم گیری خبرگان سبدگردان تاثیر مثبت و معناداری بر بازدهی سرمایه گذاری دارد؛ به طوری که افزایش در سطح توانایی شناختی، به افزایش در بازدهی به میزان 53/0 درصد منجر می شود و افزایش یک واحدی در معیار تصمیم گیری خبرگان سبدگردان، بازدهی سرمایه گذاری را 27/0 درصد افزایش می دهد؛ اما معیارهای وارد شده برای سوگیری شناختی، از قبیل سوگیری نماگری و دیرپذیری، بر بازدهی سرمایه گذاری تاثیر منفی می گذارد.

    کلید واژگان: بازده سرمایه گذاران, توانایی های شناختی, رگرسیون پروبیت, سبدگردانان, سوگیری شناختی
    Molood Irajizad, Ezatollah Abbasian *, Seyed Reza Seyed Javadin
    Objective

    The purpose of this paper is to model the relationship between cognitive abilities and portfolio returns for portfolio managers and investors, with a focus on the dimensions of cognitive bias. The problem addressed in this study is to investigate the effectiveness of decision-making behavior among portfolio managers in the capital market of Iran, based on the dimensions of persistence and representation of cognitive bias in investors.

    Methods

    This study employs an applied research approach with a descriptive objective. Data collection was conducted using a series of tests, including the Cognitive Reflection Test (CRT), where one question (Linda's problem) was utilized to assess communication sophistication bias, and two additional questions were used to evaluate anchor bias. Gerter’s (1992) test was applied to measure long-term bias, while an imagery-based task (a guessing game involving a ball and bag) was administered to a sample of 30 managers from various companies. Additionally, a questionnaire containing 15 questions was given to 302 capital market professionals, including investment managers, analysts, and traders who worked in portfolio management companies and were selected as a statistical sample. The questionnaire included questions about decision-making power, investment activities, organizational position, yield of the past year, and investment strategies. To analyze the data and test the hypotheses, the chi-square test, Mann-Whitney test, and probit regression model were used.

    Results

    The results showed that a one-unit increase in the decision-making criteria of portfolio management experts leads to a 0.27% increase in investment return. Additionally, the level of cognitive ability and decision-making skills of males and females showed a significant difference, and the level of cognitive ability and decision-making skills of basket operators with different efficiency levels also showed a considerable difference. Furthermore, the results indicated that 40.4% of the participants in the research have high cognitive ability. However, the criteria introduced for cognitive bias, such as representational bias and procrastination, harmed investment returns.

    Conclusion

    This study evaluated the dimensions of lingering bias, typology, reliance and adjustment, and sophistication in the decision-making of experts. The results showed that the criteria of cognitive ability and decision-making power of expert portfolio managers had a positive and significant effect on investment performance. An increase in the level of cognitive ability leads to an increase in performance by 0.53%, and a one-unit increase in the decision criteria of portfolio management experts leads to a 0.27% increase in investment return. However, the criteria introduced for cognitive bias, such as representational bias and procrastination, hurt investment returns.

    Keywords: Cognitive Bias, Cognitive Capabilities, Investor Returns, Portfolio Operators, Probit Regression
  • محمدامین ترابی*، سید محمدصادق میلانی، عزت الله عباسیان

    در دنیای امروز، بازاریابی دیجیتال و هوش مصنوعی به عنوان ستون های اصلی استراتژی های بازاریابی مدرن شناخته می شوند. با این حال، تکنولوژی های پیشرفته و تغییرات سریع در فضای کسب وکار، زمینه ساز پیدایش یک پدیده جدید و پیچیده تر در بازاریابی شده اند: بازاریابی پساانسان محور. این مفهوم نوظهور فراتر از چارچوب های معمول بازاریابی دیجیتال و هوش مصنوعی می رود و به بررسی تعاملات پیچیده بین انسان و تکنولوژی در سطوح عمیق تر و چندلایه تر می پردازد.بازاریابی پساانسان محور نه تنها از ابزارهای هوشمند و الگوریتم های پیچیده استفاده می کند، بلکه به دنبال ایجاد یک همگرایی بی سابقه بین ذهن انسان و تکنولوژی است. در این رویکرد، مصرف کننده به عنوان یک موجود چندوجهی دیده می شود که در آن هوش مصنوعی و دیجیتالیزه شدن به ترکیبی از هوش انسانی و داده های ماشین تبدیل می شوند. این مقاله به بررسی تغییرات ساختاری و عملکردی در بازاریابی پرداخته و مفاهیم جدیدی مانند ارتباطات همزیستی بین انسان و ماشین، شخصی سازی پیشرفته و بازاریابی پیش بینی کننده را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.از مهم ترین سوالاتی که این مقاله مطرح می کند، چگونگی تاثیر این رویکرد نوین بر نقش بازاریابان و مدل های کسب وکار است. آیا بازاریابی پساانسان محور می تواند به افزایش بهره وری و دقت در تحلیل ها منجر شود یا اینکه این پیشرفت ها منجر به کاهش تعاملات انسانی و افزایش فاصله بین برندها و مشتریان خواهد شد؟ همچنین، این مقاله به بررسی چالش ها و فرصت های پیش روی کسب وکارها در مواجهه با این تحول بنیادین می پردازد.در نهایت، این مقاله تلاش می کند تا با ارائه یک دیدگاه جامع و آینده نگر، به خوانندگان کمک کند تا خود را برای مواجهه با چالش های پیش رو در دنیای پساانسان محور بازاریابی آماده کنند.

    کلید واژگان: بازاریابی هوشمند, بازاریابی دیجیتال, بازاریابی پسا انسان, نقد
    Mohammadamin Torabi *, Seyyed Mohammadsadeq Milani, Ezatollah Abbasian

    In today’s world, digital marketing and artificial intelligence are the cornerstones of modern marketing strategies. However, the rapid advancements in technology and shifts in the business landscape have paved the way for a new and more complex phenomenon: post-human-centric marketing. This emerging concept goes beyond the conventional frameworks of digital marketing and AI, delving into the intricate interactions between humans and technology on deeper, multilayered levels. Post-human-centric marketing not only leverages smart tools and sophisticated algorithms but also seeks to create an unprecedented convergence between the human mind and technology. In this approach, the consumer is viewed as a multi-dimensional entity, where artificial intelligence and digitalization merge with human intelligence and machine-generated data. This article explores the structural and functional changes in marketing, critically examining new concepts such as symbiotic human-machine communication, advanced personalization, and predictive marketing. One of the key questions this article addresses is how this innovative approach will impact the roles of marketers and business models. Can post-human-centric marketing lead to increased efficiency and precision in analytics, or will these advancements result in diminished human interaction and a growing divide between brands and customers? The article also examines the challenges and opportunities businesses face as they navigate this fundamental shift. Ultimately, this article aims to provide a comprehensive and forward-looking perspective, helping readers prepare for the challenges ahead in the post-human-centric marketing world.

    Keywords: Smart Marketing, Digital Marketing, Post-Human Marketing, Criticism
  • ابراهیم نصیرالاسلامی*، احسان صنیعی، عزت الله عباسیان، رضا فتح پور کاشانی، نگین قیصری

    در این پژوهش براساس آمار تاریخی سپرده های یک بانک خصوصی (انصار) قبل از ادغام در چهار دسته بندی (وجه) مختلف، به دنبال این هستیم که نتایج و پیش بینی سپرده های بانک در هریک از دسته بندی ها،  با استفاده از روش های پیش بینی یادگیری ماشین  برای نخسین بار در مطالعات داخلی انجام گیرد. در این روش پیش بینی، ارجحیت روش یادگیری ماشین به دلیل بررسی کلیه تغییرات زمانی داده ها در حجم وسیع (از ابتدا تاکنون) مورد تایید قرار می گیرد. پیش بینی آمار سپرده های فوق برای تصمیم گیران بانک در آینده باتوجه به شرایط اقتصادی می تواند مبنای تصمیمات کلان بانکی باشد. نتایج نشان می دهد که سپرده بلندمدت تاحدودی باثبات و به طورکلی سپرده باثبات روند نزولی در آینده در بانک مزبور به خود خواهند گرفت و سپرده بی ثبات و حساس به سود نیز روند نزولی به خود خواهند گرفت. سپرده قرض الحسنه روند صعودی دارد، اگرچه همواره نوساناتی شبیه نوسانات سینوسی-کسینوسی داشته است. باید دقت کرد که این روش پیش بینی یادگیری ماشین، روشی پایدار و فاقد تحلیل حساسیت است و قابلیت اتکا بالایی دارد. مطابق این پژوهش، توجه به سپرده های بلندمدت و باثبات و هم چنین قرض الحسنه از اهمیت بالایی در بودجه بانک قرار دارد.

    کلید واژگان: سپرده, یادگیری ماشین, چهاروجهی, روش های رگرسیونی
    Ebrahim Nasiroleslami *, Ehsan Saniee, Ezatollah Abbasian, Reza Fathpour Kashani, Negin Gheysari

    In this research, based on the historical statistics of the deposits of a private bank (Ansar bank before merging) into four different categories (funds), we are looking for the results and prediction of bank deposits in each of the categories, using machine learning prediction methods for the first time in internal studies. In this forecasting method, the superiority of the machine learning method is confirmed due to the examination of all the time changes of the data in a large volume (from the beginning until now). Forecasting the above deposit statistics for bank decision makers in the future according to the economic conditions can be the basis of macro banking decisions. The results show that partly stable long-term deposit and stable deposit will take a downward trend in the future in the Ansar bank, and unstable and interest-sensitive deposit will also take a downward trend. Qarzol-ha-sa-ne deposit has an upward trend, although it has always fluctuations similar to sin-cos fluctuations. It should be noted that this machine learning prediction method is a stable method without sensitivity analysis and has high reliability. According to this research, paying attention to long-term and stable deposits as well as Qarzol-ha-sa-ne is of great importance in the bank’s budget.

    Keywords: Deposit, Machine Learning, Quadrilateral, Regression Methods
  • محمدامین ترابی*، عزت الله عباسیان، سید محمدصادق میلانی

    در دنیای آینده، جایی که اکوسیستم های مصنوعی خودکفا به عنوان زیستگاه های پایدار برای انسان ها و دیگر موجودات طراحی و توسعه یافته اند، بازاریابی نیز دستخوش تحولاتی اساسی شده است. این اکوسیستم ها، که با بهره گیری از فناوری های پیشرفته و هوش مصنوعی مدیریت می شوند، نیازمند رویکردهای بازاریابی نوآورانه و هوشمند هستند که بتوانند با محیط های پیچیده و مستقل آنها سازگاری داشته باشند. در این مقاله کوتاه، به بررسی عمیق راهبردهای بازاریابی هوشمند در این اکوسیستم های جدید می پردازیم. از استفاده از داده های محیطی برای شخصی سازی تجربه های مشتریان گرفته تا طراحی کمپین هایی که با الگوریتم های خودآموز و سیستم های خودتنظیم همگام هستند، نشان خواهیم داد که چگونه بازاریابان می توانند با بهره گیری از تکنولوژی های پیشرفته و تحلیل های پیش بینی کننده، نیازهای متغیر و پیچیده ساکنین این اکوسیستم ها را برآورده کنند.همچنین، چالش های اخلاقی و اجتماعی مرتبط با بازاریابی در این محیط های خودکفا را بررسی شده است و راهکارهایی برای ایجاد توازن میان سودآوری و مسئولیت پذیری اجتماعی ارائه می گردد در نهایت، چشم اندازی از آینده بازاریابی در جهانی که به سوی پایداری و خودکفایی حرکت می کند، ترسیم خواهیم کرد و به اهمیت نوآوری و تطبیق پذیری در این مسیر پرداخته خواهد شد.

    کلید واژگان: بازاریابی هوشمند, اکوسیستم خودکفا, بازاریابی
    Mohammadamin Torabi *, Ezatollah Abbasian, Seyyed Mohammadsadeq Milani

    In the future world, where self-sustaining artificial ecosystems are designed and developed as sustainable habitats for humans and other creatures, marketing has also undergone fundamental changes. These ecosystems, which are managed using advanced technologies and artificial intelligence, require innovative and intelligent marketing approaches that can adapt to their complex and independent environments. In this short article, we take a deep look at smart marketing strategies in these new ecosystems. From using environmental data to personalize customer experiences to designing campaigns that are synchronized with self-learning algorithms and self-adjusting systems, we will show how marketers can meet the changing and complex needs of the inhabitants of these ecosystems by using advanced technologies and predictive analytics. Also, the ethical and social challenges related to marketing in these self-sufficient environments have been examined and solutions are provided to create a balance between profitability and social responsibility. Finally, we will draw a vision of the future of marketing in a world that moves towards sustainability and self-sufficiency. And the importance of innovation and adaptability will be addressed in this direction.

    Keywords: Smart Marketing, Self-Sufficient Ecosystem, Marketing
  • بابک باقری مهماندوستی*، عزت الله عباسیان، رضا عیوض لو

    هدف از این مطالعه بکارگیری مدلی مبتنی بر تنوع برای ایجاد سبدهای سهام بهینه و ارزیابی برتری آنها با در نظر گرفتن شاخص های بخشی است. جامعه آماری این تحقیق تمام بخش های اقتصاد ایران می باشند که یک یا چند شرکت متعلق به آن بخش در بورس اوراق بهادار تهران فعالیت دارند و در حذف سیستماتیک باقی بمانند. گروه های صنعت فعال در بورس اوراق بهادار تهران که در طی فرایند تحقیق این صنایع در قالب بخش های مختلف اقتصادی مثل بخش بانک و بیمه، بخش ساختمان ، بخش معدن و... طبقه بندی (37 بخش و زیر بخش) شده اند به عنوان مولفه های پورتوی سرمایه گذاری استفاده خواهند شد. از آنجا که هدف این مطالعه شناسایی استراتژی های مناسب سرمایه گذاری در سهام بخش های مختلف اقتصاد است، لذا بدین منظور پس از جمع آوری داده ها ابتدا به تحلیل توصیفی مربوط به داده ها پرداخته می شود. در ادامه با اجرای آزمون ایستایی و آزمون نرمالیتی اعتبار و توزیع داده ها جهت برآورد مدل ها ارزیابی می شود. در گام بعد با استفاده از رویکرد همیلتون و روش سوئیچینگ مارکف، دوره های گاوی (رونق) و خرسی (رکود) در بخش های مختلف بازار بورس اوراق بهادار تهران شناسایی شده و سپس با استفاده از الگوی لوجیت مدل های سرمایه گذاری بخشی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. نتایج نشان می دهند که در کنار سایر عوامل اقتصاد کلان، افزایش نرخ تورم یکی از عوامل کلیدی زمینه ساز وقوع رونق در بخش های اقتصادی است و استراتژی سرمایه گذاران را شدیدا تحت تاثیر خود قرار داده است.

    کلید واژگان: استراتژی سرمایه گذاری بخشی, رویکرد همیلتون و روش سوئیچینگ مارکف, دوره های گاوی (رونق) و خرسی (رکود) بخش های اقتصادی
    Babak Bagheri Mehmandoosti *, Ezatollah Abbasian, Reza Eivazlou

    The purpose of this study is to use a diversified-based model to create optimal stock portfolios and evaluate their superiority by considering sector indicators. The statistical population of this research is all sectors of Iran's economy, where one or more companies belonging to that sector are active in the Tehran Stock Exchange and remain in systematic exclusion. Industry groups active in Tehran Stock Exchange, which during the research process of these industries in the form of different economic sectors such as banking and insurance sector, construction sector, mining sector, etc., have been classified (37 sectors and sub-sectors) into They will be used as investment portfolio components.Since the purpose of this study is to identify the appropriate investment strategies in the stocks of different sectors of the economy, for this purpose, after collecting the data, the descriptive analysis of the data will be done first. In the following, the validity and distribution of the data are evaluated by performing the stationarity test and the normality test to estimate the models. In the next step, using the Hamiltonian approach and the Markov switching method, bull (boom) and bear (stagnation) periods are identified in different parts of the Tehran Stock Exchange market, and then they are analyzed using the logit model of sector investment models. The results show that, along with other macroeconomic factors, the increase in the inflation rate is one of the key factors behind the occurrence of prosperity in economic sectors and has strongly influenced the strategy of investors.

    Keywords: Sectoral Investment Strategy, Hamilton', S Approach, Markov', S Switching Method, Bull, Bear Periods Of Economic Sectors
  • علی یوسفی*، علی سوری، عزت الله عباسیان

    در این پژوهش به بررسی اندازه گیری احساسات سرمایه گذاران به منظور درک نقش آن ها در رفتار بازار سهام کشور ایران و ارتباط آن با قیمت سهام در دوره زمانی ماهانه از فروردین 1395 تا اسفند 1400 پرداخته شده است. برای بررسی ارتباط بین احساسات سرمایه گذار با قیمت سهام، از بازده چند شاخص منتخب در بازار سهام ایران استفاده شده است. این پژوهش درک ما از فرآیند شکل گیری قیمت، در زمان خریدوفروش احساسی را به عنوان عامل تعیین کننده تغییر قیمت سهام، بهبود می بخشد. شواهد آماری تاثیر احساسات بر فرآیند شکل گیری قیمت را با استفاده از شاخص های منتخب بازار سهام ایران نشان می دهد. این مطالعه برای برآورد پارامترها با استفاده از روش ARIMA، رفتار ناشی از احساسات سرمایه گذاران را مورد تخمین قرار داده و نشان می دهد که آن ها به طور نامتقارن به تغییر احساسات پاسخ می دهند و در دوره های کاهش احساسات تهاجمی تر معامله می کنند نتایج این پژوهش نشان می دهد که رابطه معناداری میان برخی از متغیرهای بازار با احساسات سرمایه گذاران وجود دارد. در نهایت، با مقایسه شاخص احساسات با هر یک از شاخص های قیمتی بازار به این نتیجه خواهیم رسید که بین گرایش احساسی با روند شکل گیری قیمت در بازار سهام تهران، رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: احساسات سرمایه گذار, شکل گیری قیمت, مالی رفتاری, بازار سهام
    Ali Yousefi*, Ali Souri, Ezatollah Abbasian

    This study measured the investor sentiment to understand its role in the behavior of the Tehran Stock Exchange and its relationship with the stock price during a monthly period from March 2016 to March 2022. The returns on some TSE-listed indices were compared to analyze the relationship between the investor sentiment and the stock price. This study improves our understanding of the price formation process at purchases or sales caused by sentiments acting as the major determinant of the stock price change. Statistical evidence indicates the impact of sentiments on the price formation process in specific TSE-listed indices. The autoregressive integrated moving average (ARIMA) was employed to estimate parameters and the behavior induced by the investor sentiment. According to the results, they respond asymmetrically to sentiment changes and trade more aggressively when sentiments reduce. There are also significant relationships between some of the market variables and the investor sentiment. Finally, comparing the sentiment index with each price index of the market will lead to the conclusion that there is a positive significant relationship between the sentiment tendency and the price formation process at the Tehran Stock Exchange.

    Keywords: Investor Sentiment, Price Formation Process, Behavioral Finance, Stock Market
  • عزت الله عباسیان*، کاوه شهرکی، سعید فلاح پور، علی نمکی
    هدف

    این پژوهش بر آن است که با اضافه کردن متغیرهای مربوط به شبکه مالی، عملکرد الگوی درخت تصمیم تقویت گرادیان را که شاخص هایش با الگوریتم بهبودیافته گرگ خاکستری بهینه شده است، با الگو های منتخب در حوزه پیش بینی درماندگی مالی ارزیابی کند.

    روش

    الگوی پیشنهادی این پژوهش روی داده های 123 شرکت تولیدی پذیرفته شده در بورس و فرابورس ایران در بازه زمانی 2015 تا 2021 اجرا شد. ابتدا شبکه مالی تشکیل شد و سپس با ترکیب متغیرهای مبتنی بر شبکه با برخی نسبت های مالی و با استفاده از الگوی درخت تصمیم تقویت گرادیان که شاخص های آن با الگوریتم بهبودیافته گرگ خاکستری بهینه شده است، درماندگی مالی شرکت ها پیش بینی شد.

    نتایج

    الگوی درخت تصمیم تقویت گرادیان با اضافه شدن متغیرهای مربوط به شبکه مالی هم ازنظر دقت و هم ازنظر خطای نوع یک عملکرد بهتری در مقایسه با دو الگوی k نزدیک ترین همسایه و رگرسیون لجستیک از خود نشان داد. شرکت های با مرکزیت بینابینی و مرکزیت درجه زیاد، کمتر مستعد قرارگرفتن در شرایط درماندگی مالی هستند و برعکس. در شرایطی که نسبت فراوانی نمونه های هر طبقه از طبقات دیگر بسیار متفاوت باشد، استفاده از روش درخت تصمیم تقویت گرادیان بسیار کارآمد خواهد بود.

    نوآوری:

     برای نخستین بار متغیرهای مربوط به شبکه مالی با نسبت های مالی، ترکیب شد و ازطریق روش نوین درخت تصمیم تقویت گرادیان که شاخص هایش با الگوریتم گرگ خاکستری بهبودیافته بهینه شده، درماندگی مالی پیش بینی شد.

    کلید واژگان: درماندگی مالی, شبکه مالی, درخت تصمیم تقویت گرادیان, الگوریتم گرگ خاکستری بهبودیافته, معیارهای مرکزیت
    Ezatollah Abbasian *, Kaveh Shahraki, Saeed Fallahpour, Ali Namaki

    This study aimed to evaluate the performance of the gradient boosting decision tree model, the parameters of which were optimized with the improved Gray Wolf Algorithm (GWO) by adding financial network-related variables via the selected models of predicting financial distress. The proposed model of this study was implemented on the data of 123 manufacturing companies admitted to the Tehran Stock Exchange and Iran Fara Bourse Co. (IFB) from 2014 to 2021. Initially, the financial network was formed and then, the financial distress of companies was predicted by integrating the network-based variables with financial ratios and using a gradient boosting decision tree model. The model of the gradient boosting decision tree had better performance in terms of precision and Type I error by adding Financial Network Indicators (FNI) compared to the two models of K-Nearest Neighbor (KNN) and Logistic Regression (LR). Companies with betweenness centrality and high degree centrality were found to be less prone to financial distress and vice versa. This is the first study to predict financial distress by using financial network-related variables integrated with financial ratio variables through the novel gradient boosting decision tree method, the parameters of which were optimized with the improved GWO.

    Keywords: Financial Distress, Financial Network, Gradient Boosting Decision Tree, Improved Gray Wolf Algorithm (GWO), Centrality Criteria
  • معبود محمدی، قهرمان عبدلی*، عزت الله عباسیان، مهدی ارائی

    سال هاست که فساداقتصادی به طور گسترده از دیدگاه اقتصاد سیاسی موردمطالعه قرارگرفته و پژوهشگران بسیاری متغیرها و عوامل تعیین کننده فساد را شناسایی نموده اند؛ با این حال، به سختی می توان شاخص جامعی از فساد مالی را مشاهد نمود که تصویر کاملا دقیقی از تاثیرات فساد بر نظام های سیاسی و اقتصادی ارائه نماید؛ چراکه فساد مالی متغیری پنهان و مکتوم است که بسادگی نمی توان آن را مشاهده و اندازه گیری کرد. مطالعات فساد عموما با مشکلات مفهومی و اندازه گیری مواجه است و اکثر محققان از موارد محدود و یا برخی از جنبه های فساد را برای معرفی فساد بهره برده اند. بر این اساس برخی از شاخص های معرفی شده هم چون شاخص ادراک فساد (CPI) و شاخص کنترل فساد (CCI) به جای سنجش واقعی فساد، ادراک و احساس کارشناسان و مدیران تجاری از فساد را اندازه گیری نموده اند. علاوه بر این، هیچ یک از این شاخص ها به ویژه CPI برای تحقیقات تجربی تاثیر فساد بر متغیرهای اقتصادی کافی به نظر نمی رسد و برای رفع این کاستی ها، لازم است شاخص مناسبی برای سنجش فساد ارائه گردد. در این پژوهش، با تکیه بر «نظریه محرومیت»، یک شاخص جامع جدید فساد مالی (FCI)  معرفی می شود که کمبود یک کشور را در هر یک از ابعاد اقتصادی ازجمله مخارج دولت، سرمایه گذاری، درآمد و آزادی اقتصادی اندازه گیری می کند. به کارگیری این چهار بعد، همراه با رویکرد شاخص ترکیبی به فساد، ایجاد یک چارچوب جدید برای درک فساد مالی را امکان پذیر می کند. نتایج محاسبه این شاخص طی دوره زمانی 2007 تا 2017م. و برای 126 کشور منتخب نشان داد نمره ایران در شاخص فساد از  0.475 در سال 2007 به 0.535 در سال 2017م. افزایش یافته است که به معنای بهبود رتبه ایران از 87 به 82 در فاصله این سال ها بوده است. مقایسه نمرات و رتبه ایران در شاخص ادراک فساد (CPI) با شاخص فساد مالی محاسبه شده این پژوهش (FCI)، حاکی از هم پوشانی این دو شاخص است. کلیدواژگان: شاخص فساد مالی، شاخص مرکب، تحلیل چندمتغیره، تئوری محرومیت.

    کلید واژگان: شاخص فساد مالی, شاخص مرکب, تحلیل چندمتغیره, تئوری محرومیت
    Maboud Mohammadi, Ghahreman Abdoli *, Ezatollah Abbasian, Mehdee Araee

    For many years, the economics of corruption has been widely used from political perspective. Scholars identified many variables and determinants of corruption; yet, one could hardly find a comprehensive index of financial corruption that provides a more precise picture of its impacts on the political and economic system. Financial corruption is a hidden variable that cannot be properly observed and measured. Corruption studies face with the conceptual and measurement issues. Most researchers, applied either limited items or some aspects of corruption to represent the entire of concept. Some indicators such as Corruption Perceptions Index (CPI), Corruption Control Index (CCI), etc. are based on expert’s and business executive’s understanding of corruption, instead of actual objective measurement of the phenomenon. Additionally, none of these indicators especially CPI, are adequate for the empirical research of the impact’s corruption on economic variables. To address these shortcomings, it is necessary to create a proper indicator designed to measure corruption. In this paper, we established a new comprehensive Financial Corruption Index (FCI) that has been framed based on “Deprivation Theory”, which measures the shortfall of the nation in each of economic dimensions including government expenditures, investment, income and economic freedom. Applying these four dimensions, in conjunction with a composite index approach to corruption, makes it feasible to create a novel framework for understanding of financial corruption.  The results show during 2007 and 2017, Iran saw its FCI rating increased from 0.475 to 0.535 from 2007 to 2017, which means an improvement in Iran’s rank from 87 in 2007 to 82 in 2017 among 126 countries. The CPI scores for Iran confirms that our results in FCI are valid and accurate.

    Keywords: Financial Corruption Index (FCI), Composite Index, Multivariate Analysis, Deprivation Theory
  • محمدامین ترابی*، عزت الله عباسیان، سید محمدصادق میلانی

    در دنیای مدرن بازاریابی، استفاده از فناوری های نوظهور نقش حیاتی در شکل دهی استراتژی های بازاریابی دارد. در این راستا، چت جی پی تی به عنوان یک ابزار مبتنی بر هوش مصنوعی، امکانات جدیدی را برای بازاریابان فراهم آورده است که می تواند تحولات بزرگی در تعامل با مشتریان و شخصی سازی ارتباطات بازاریابی ایجاد کند. این مقاله به بررسی و تحلیل کاربردهای چت جی پی تی در بازاریابی می پردازد و از طریق مطالعه موردی و تجزیه و تحلیل داده ها، نشان می دهد که چگونه این فناوری می تواند به بهینه سازی فرایندهای مرتبط با مشتری کمک کند. در این مقاله، بررسی و تجزیه و تحلیل جامعی از مقالات علمی منتشر شده در سال های 2023 و 2024 انجام شده است تا نشان دهد که تحقیقات در زمینه بازاریابی چه تحولات جدیدی را تجربه کرده اند. تمرکز اصلی بر روی نقش و اهمیت استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی مانند چت جی پی تی در این تحقیقات است. یافته ها نشان می دهند که استفاده از این تکنولوژی ها در مطالعات بازاریابی نه تنها به شکل گیری درک بهتری از رفتار مصرف کنندگان کمک کرده، بلکه به ارتقاء سطح تعامل و پاسخ گویی به نیازهای آن ها نیز موثر بوده است. به ویژه، چت جی پی تی به عنوان یک ابزار قدرتمند برای شخصی سازی تجربه مشتریان مطرح شده و مزایای قابل توجهی در بهبود ارتباطات و افزایش وفاداری مشتریان به دست آمده است. این تحقیقات تایید می کنند که ادغام فناوری های پیشرفته در استراتژی های بازاریابی می تواند تاثیرات مثبتی بر عملکرد کلی شرکت ها داشته باشد. علاوه بر این، این مقاله به چالش های اصلی ناشی از پیاده سازی فناوری های مبتنی بر هوش مصنوعی در صنعت بازاریابی می پردازد، از جمله نگرانی ها در مورد حریم خصوصی مشتریان و مدیریت داده ها. در نهایت، توصیه هایی برای غلبه بر این چالش ها و بهره برداری بهینه از چت جی پی تی در بازاریابی ارائه می دهد. این تحقیق بستری برای فهم بهتر کاربردها و پتانسیل های چت جی پی تی در عرصه بازاریابی فراهم می آورد و می تواند به عنوان راهنمایی برای بازاریابان در به کارگیری استراتژی های موثرتر عمل کند.

    کلید واژگان: بازاریابی هوشمند, بازاریابی هوش مصنوعی, هوش مصنوعی, چت جی پی تی
    MohammadAmin Torabi *, Ezatollah Abbasian, Seyyed MohammadSadeq Milani

    In the modern world of marketing, the use of emerging technologies plays a vital role in shaping marketing strategies. In this regard, ChatGPT, as a tool based on artificial intelligence, has provided new possibilities for marketers that can create great changes in interacting with customers and personalizing marketing communications. This article examines and analyzes the applications of ChatGPT in marketing and through a case study and data analysis, shows how this technology can help optimize customer-related processes. In this article, a comprehensive review and analysis of scientific articles published in 2023 and 2024 has been done to show what new developments have been experienced in marketing research. The main focus is on the role and importance of using artificial intelligence tools such as GPT chat in this research. The findings show that the use of these technologies in marketing studies has not only helped to form a better understanding of consumer behavior, but has also been effective in improving the level of interaction and responding to their needs. In particular, GPT chat has emerged as a powerful tool for personalizing the customer experience, and significant benefits have been achieved in improving communication and increasing customer loyalty. This research confirms that the integration of advanced technologies in marketing strategies can have positive effects on the overall performance of companies. In addition, this paper addresses the main challenges arising from the implementation of AI-based technologies in the marketing industry, including concerns about customer privacy and data management. Finally, it provides recommendations for overcoming these challenges and optimally exploiting ChatGPT in marketing. This research provides a platform for a better understanding of the uses and potentials of ChatGPT in the field of marketing and can serve as a guide for marketers to use more effective strategies.

    Keywords: Smart marketing, artificial intelligence marketing, artificial intelligence, GPT chat
  • بهروز عطاریان، نادر سیدامیری*، محسن نظری، عزت الله عباسیان
    هدف

    از آنجایی که برندسازی در کسب وکارهای کوچک و متوسط، حوزه تحقیقاتی کمابیش جدید و ناشناخته ای است و برندسازی در صنعت نشر کتاب نیز حوزه ای است که کمتر بررسی شده است، هدف این پژوهش، طراحی چارچوب برندسازی کارآفرینانه موثر بر قابلیت های پویا در کسب وکارهای کوچک و متوسط صنعت نشر کتاب است.

    روش

    رویکرد این پژوهش کیفی است و با استراتژی مطالعه موردی چندگانه، کسب وکارهای صنعت نشر کتاب بررسی شده است. داده ها از طریق مطالعه منابع مستند و مصاحبه های مبتنی بر رویداد با 20 نفر، شامل مدیران و بنیان گذاران فعال در صنعت نشر کتاب در تهران، از طریق نمونه گیری هدفمند و به کمک نرم افزار اطلس تی نسخه7 جمع آوری شده است.

    یافته ها

    بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه ها و اسناد و مدارک، پنج گام ضروری به همراه دو مولفه داخلی و خارجی موثر بر برندسازی کارآفرینانه در کسب وکارهای کوچک و متوسط شناسایی شد. این گام ها به ترتیب عبارت اند از: «محرک های اولیه در ایده پردازی»، «مسیر خلق ایده برند»، «شکل گیری مفهوم برند»، «ارزیابی برند» و «بهره برداری و توسعه برند».

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش برندسازی برای کسب وکارهای کوچک و متوسط، به ویژه صنعت نشر که از چنین تخصص و تمرکزی بی بهره است، توصیه می شود که این نوع کسب کارها از چارچوب ارائه شده در پژوهش حاضر، برای کسب و ارتقای قابلیت های خود در جهت پایداری و بقا بهره بگیرند.

    کلید واژگان: برندسازی, کارآفرینی, کسب وکارهای کوچک و متوسط, قابلیت های پویا, صنعت نشر کتاب, تحلیل تماتیک
    Behrouz Attarian, Nader Seyyedamiri *, Mohsen Nazari, Ezatollah Abbasian
    Objective

    Many studies depict marketing, particularly branding, as one of the challenges faced by small and medium-sized enterprises (SMEs). Although branding ranks as a top priority for SMEs, they tend to concentrate more on day-to-day activities like sales rather than on branding endeavors. Consequently, brand management often does not receive high priority among SMEs. Despite the crucial role of branding in SME growth, scant attention has been devoted to it in the literature. Therefore, there is a need for greater focus on branding in SME literature, given its significance in customer outreach, sustainability, and resource utilization. The brand serves as a strategic resource generated within the company, capable of enhancing the company's vision and capabilities and facilitating logical and emotional interactions with customers. Hence, the efficacy of branding strategies hinges on the advantages offered by the brand itself. Given that branding in SMEs remains a relatively underexplored research area, this study aims to contribute new empirical data, particularly in the book industry, to address this gap.On the other hand, while it is evident that branding plays a pivotal role in the success of many businesses, particularly in developing countries like Iran, limited research has been conducted, especially concerning the acquisition and selection of branding strategies in SMEs. Therefore, this research seeks to design entrepreneurial branding strategies tailored to the dynamic capabilities of SMEs in the publishing industry, focusing on areas where knowledge is lacking.

    Research Methodology

    The research adopts a qualitative approach, employing a multiple case study strategy to investigate businesses in the book publishing industry. Given that the unit of analysis is at the company level, the study's statistical population comprises active managers and founders with experience in branding and brand management within the Tehran book publishing industry. Data collection involved the use of an interview protocol with the event-based STAR method. Additionally, multiple data sources, including interviews, documents, evidence, and observation, were utilized. Purposeful sampling continued until theoretical saturation was achieved, ensuring that the obtained information was nearly exhaustive. This saturation was reached after the 14th interview, and to bolster research reliability, semi-structured interviews continued until the 20th interview. The interviews lasted approximately 60 to 120 minutes each. The thematic analysis method was employed to analyze the interview data, with coding performed using Atlas.ti software version 7. The validity and reliability of the coded themes were confirmed through qualitative research validation methods, including review by two coders and peer review, resulting in a validity score of 74%, considered highly desirable according to Chin (1998).

    Findings

    The data obtained from participant interviews were coded using the thematic analysis method as follows: Initial Codes: The researchers initially familiarized themselves with the interview text, identifying basic content and creating initial codes such as copyright infringement, limited book genres, and uniformity across departments.Selective Coding and Theme Creation: Codes with semantic and conceptual affinity were grouped together to form main and sub-themes, generating new meanings and words.Theme Definition and Naming: Main themes were introduced and explained, highlighting the aspects of the data each theme encompassed. Five essential steps and two internal and external components influencing entrepreneurial branding in SMEs were identified based on interviews and documents. These steps include "Triggers of Idea Generation," "Paths of Brand Idea Generation," "Brand Concept Formation," "Brand Evaluation," and "Brand Exploitation and Development."

    Discussion & Conclusion

    The process of entrepreneurial branding in SMEs comprises five main steps and two components that influence branding and capability emergence throughout this process. The first step involves primary triggers in ideation to enter the business world, followed by the creation of an idea path through accidental discovery, deliberate search, or legacy. Subsequently, the brand concept is formed, evolving through brand identity and brand imagery. The fourth step entails brand evaluation, measured through desirability and feasibility, leading to brand exploitation and development, where entrepreneurs translate thoughts into action, creating and developing brand-based businesses. This process is influenced by internal components such as human resource characteristics and manager/brand owner personality, as well as external factors like industry and market characteristics and legal and socio-demographic environments. The entrepreneurial process is inherently embedded within the social and environmental context of the entrepreneur.

    Keywords: Branding, Entrepreneurship, Small, Medium-Sized Enterprises, Dynamic Capabilities, Book Publishing Industry, Thematic Analysis
  • عزت الله عباسیان *، شبنم زرجو، سید حامد هاشمی

    هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی عوامل موثر بر اجرای خط مشی عمومی گردشگری در استان گیلان است. از این رو در زمره ی پژوهش های توسعه ای است و از حیث روش شناختی نیز از استراتژی پژوهش کیفی با رویکرد استقرایی که از فلسفه تفسیری- برساخت گرایی تبعیت می کند بهره گرفته شده است. جامعه مورد مطالعه پژوهش شامل خبرگان حوزه گردشگری، خط مشی گذاری عمومی، گیلان شناسی و علوم جغرافیا است، که تعداد 20 نفر براساس روش نمونه گیری هدفمند با ماهیت گلوله برفی مورد مصاحبه قرار گرفتند. نتایج تحلیل حاکی از پنج عامل فناورانه، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و در نهایت سیاسی- اداری بود. مقوله اصلی سیاسی- اداری؛ شامل کاهش بروکراسی، آموزش و توسعه و بهبود منابع انسانی است. مقوله اصلی اجتماعی، شامل تقویت مسیولیت اجتماعی، افزایش مشارکت مردم و سازمان های مردم نهاد، مراوده صحیح بخش اجرایی با ساکنین بومی، بهره گیری از سرمایه اجتماعی است، مقوله اصلی فرهنگی، شامل بهره گیری از نمادهای فرهنگی، بومی سازی خط مشی، تاکید بر ساختار فرهنگی هر منطقه است و مقوله اصلی فناورانه که شامل تاکید بر تبلیغات رسانه ای و تقویت زیرساخت فناوری و در نهایت مقوله اصلی اقتصادی شامل حکمرانی مشارکتی، برنامه ریزی صحیح مالی و بودجه می باشد. دستاورد ویژه پژوهش حاضر، تمرکز بر بخش اجراء خط مشی گذاری و اهم دانستن عوامل گوناگون فرهنگی، فناورانه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی- اداری در پیاده سازی موفق خط مشی گردشگری است. چنین نتایجی گویای این واقعیت است که عوامل اقتصادی در اجرا موثر خط مشی یه تنهایی نقش ندارد بلکه سایر عوامل دیگر نیز نقش آفرینند که در بسیاری از پژوهش های مشابه مورد غفلت قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: گردشگری, خط مشی عمومی, خط مشی گردشگری, اجراء خط مشی, استان گیلان
    Ezzatollah Abbasian *, shabnam zarjou, seyyed Hamed Hashemi

    The current study set out to identify the influential factors involved in implementing public tourism policies in Gilan province, Iran. To this end, this developmental qualitative research applies an inductive approach and follows the interpretive-constructivist philosophy. The study’s population consisted of experts in the field of tourism, public policy, Gilan studies, and geography, out of whom some twenty experts were selected and interviewed using purposive snowball sampling. According to the findings of the study, technological, cultural, social, economic, and political-administrative factors were found to have contributed to the implementation of the public tourism policy in Gilan province. In this regard, the political-administrative factor was found to comprise bureaucracy reduction, education, and human resources development and improvement. Moreover, it was revealed that the social factors included strengthening social responsibility, increasing public and non-governmental organizations' participation, proper communication of the executive department with residents, and enjoying social capital. On the other hand, the results showed that the cultural factor consisted of utilizing cultural symbols, developing localized policies, and emphasizing the cultural structure of each region and that the technological factor included the emphasis on media advertisement and strengthening technological infrastructure. Finally, the economic factor was found to comprise participatory governance, proper financial planning, and proper budgeting. The main achievement of this research is its focus on the implementation aspect of policy-making and the recognition of various cultural, technological, social, economic, and political-administrative factors in the successful implementation of tourism policies, suggesting that in addition to economic factors, some other factors also contribute to the effective policy implementation, a fact which has been neglected in many similar studies.

    Keywords: Tourism, Public Policy, Tourism Policy, Policy Implementation, Gilan Province
  • علیرضا دهقان پورفراشاه*، علی اصغر پورعزت، عزت الله عباسیان

    با توجه به تورم روزافزون سال های اخیر که در پی تحریم های بین المللی در حوزه فروش نفت و میعانات گازی به وجود آمده است و وجود کسری بودجه فراوان، ضروری است که دولت به فکر راهکارهایی برای بهبود تراز عملیاتی منفی بودجه خود باشد و هرچه سریع تر اقداماتی موثر انجام دهد. برای بهبود تراز عملیاتی بودجه دولت، ابتدا می بایست پیشران های تراز عملیاتی منفی بودجه شناسایی شوند. هدف اصلی این پژوهش که در سال 1401 انجام شده است، شناسایی پیشران های تراز عملیاتی منفی بودجه دولت است. در این پژوهش کیفی- اکتشافی با انجام 19 مصاحبه با خبرگان (3 نفر استادان دانشگاه، 6 نفر از مدیران و 10 نفر کارشناسان سازمان برنامه وبودجه) و تحلیل مصاحبه ها با تحلیل مضمون، درنهایت پیشران های تراز عملیاتی منفی بودجه دولت در قالب سه دسته پیشران های زمینه ای، فرایندی و برنامه ای (3 مضمون اصلی، 8 مضمون فرعی و 83 کد) شناسایی شدند. پیشران های زمینه ای اشاره به عواملی دارد که مرتبط با بستر اقتصادی کشور است و شامل توسعه نیافتگی صنایع تولیدی و صادرات، انحصارات در بخش های اقتصادی کشور و رشد بیش از اندازه بخش دولتی در ایران است. پیشران های برنامه ای بیان کننده عواملی است که مرتبط با بی برنامگی و یا نبود برنامه ای مناسب در حوزه مدیریت تراز عملیاتی است و شامل فقدان برنامه ای مناسب برای افزایش بهره وری دولت و نبود برنامه ای مناسب برای کنترل فروش منابع طبیعی است. پیشران های فرایندی اشاره به عواملی دارد که مرتبط با فرایندها، رویه ها و کیفیت اجرای آن در کشور است و شامل ضعف در سیستم مالیات ستانی، عدم انجام اصولی بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد و نظارت غیر اثربخش بر فعالیت های اقتصادی دولت است.

    کلید واژگان: پیشران های ترازعملیاتی منفی, بودجه دولت, کسری بودجه, تورم
    Alireza Dehghanpour Farashah*, Aliasghar Pourezzat, Ezatolah Abbasian

    Considering the ever-increasing inflation of recent years, which came about due to international sanctions in the field of oil and gas condensate sales, and the existence of a large budget deficit, it is necessary for the government to think of ways to improve the negative operational balance of its budget and take effective measures as soon as possible. In order to improve the operational balance of the government budget, drivers of the negative operational balance of the budget should be identified first. The main goal of this research, which was conducted in 1401, is to identify the drivers of the negative operational balance of the government budget. In this qualitative-exploratory research, by conducting 19 interviews with experts (3 faculty members, 6 managers, and 10 experts of plan and budget organization) and analyzing the interviews with thematic analysis, finally the drivers of the negative operational balance of the government budget in the form of 3 categories of contextual, procedural and Programmatic drivers (3 main themes, 8 sub-themes and 83 codes) were identified. Contextual drivers refer to the factors related to the country's economic background and include the undeveloped manufacturing and export industries, monopolies in the country's economic sectors and excessive growth of the public sector in Iran. The programmatic drivers express the factors that are related to lack of planning or the lack of a suitable plan in the field of operational balance management and include the lack of a suitable plan to increase the government's efficiency and the lack of a suitable plan to control the sale of natural resources. Procedural drivers refer to the factors that are related to the processes, procedures and the quality of its implementation in the country and include the weakness in the tax system, Failure to perform performance-based budgeting principles and ineffective monitoring of the government's economic activities.

    Keywords: Drivers of negative operational balance, government’s budget, budget deficit, inflation
  • سمانه رئیسی نافچی*، طهمورث حسنقلی پور یاسوری، عزت الله عباسیان
    هدف از پژوهش حاضر ارایه الگوی توسعه صادرات محصولات نانوی شرکت های دانش بنیان فعال در حوزه ساختمان بود. مطالعه حاضر، از نوع طرح های پژوهش آمیخته می باشد. در مرحله اول مطالعه کیفی انجام و با بررسی مطالعات انجام شده در زمینه موضوع مطرح شده و مصاحبه عمیق با مدیران شرکت های دانش بنیان، اطلاعات جمع آوری و با روش گراندد تیوری، به کدگذاری و مقوله بندی و ارایه مدل پرداخته است. مرحله دوم مطالعه به صورت کمی و به روش مدل سازی معادلات ساختاری بود. داده های جمع آوری شده از پرسشنامه محقق ساخته، با استفاده از نرم افزار Smart PLS مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از ارزیابی مطالعات داخلی و خارجی انجام شده، با استفاده از مصاحبه ی اکتشافی، سوالات کیفی از جامعه آماری پرسیده شد که پس از 15 مصاحبه، اشباع نظری حاصل گردید. نتایج گراندد تیوری نشان داد الگوی توسعه صادرات محصولات نانوی شرکت های دانش بنیان فعال در حوزه ساختمان شامل 97 کد باز، 17 کد محوری و 6 کد انتخابی است. سپس در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته شامل 97 گویه در اختیار 217 نفر از مدیران عامل، مدیران فروش، کارشناسان فروش، و کارشناسان بازاریابی شرکت های دانش بنیان قرار داده شد. نتایج معادلات ساختاری نشان داد که مقدار ضریب معناداری t مربوط به رابطه بین متغیرهای اصلی شرایط علی با پدیده محوری؛ شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای و پدیده محوری با راهبردها؛ راهبردها با پیامدها در سطح اطمینان 95 درصد، از 96/1 بیشتر است و این مورد حاکی از معنی دار بودن تاثیر متغیرهای شرایط علی با پدیده محوری؛ شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، پدیده محوری با راهبردها؛ راهبردها با پیامدها می باشد.
    کلید واژگان: توسعه صادرات, محصولات نانو, شرکت های دانش بنیان حوزه ساختمان, گراندد تئوری, مدلسازی معادلات ساختاری
    Samaneh Raeesi Nafchi *, Tahmourse Hasangholipour, Ezzatollah Abbasian
    The purpose of research was to provide a model for the development of the export of Nano products of knowledge-based companies active in the construction field.The present study is a mixed research design.In the first stage, a qualitative study was conducted and by examining the studies conducted in the field of the topic and in-depth interviews with the managers of knowledge-based companies, data was collected and the grounded theory method was used to code and categorize and present the model.The second stage of the study was quantitative and structural equation modeling.The data collected from the researcher-made questionnaire was evaluated using Smart PLS software.After evaluating the internal and external studies, qualitative questions were asked to the statistical population using exploratory interviews, and theoretical saturation was achieved after 15 interviews.The results of GT showed that the export development model knowledge-based products includes 97 open codes,17 core codes and 6 selective codes.In the quantitative part, a researcher-made questionnaire containing 97 items was provided to 217 CEOs, sales managers, experts, and marketing experts of knowledge-based companies.The SEM results revealed that the significance coefficient of the t-statistic related to the relationship between the main variables "causal conditions and central phenomenon, "contextual conditions, intervening conditions, and central phenomenon and strategies," and "strategies and consequences" was more than 1.96 .This indicated the significance of the effect of the relationship between "causal conditions and central phenomenon," "contextual conditions, intervening conditions, central phenomenon and strategies," and "strategies and consequences."Therefore, all six selective codes were identified as the main variables.
    Keywords: Export Development, Nanotechnology Products, Knowledge-Based Companies of Construction Industry, Grounded theory, Structural Equation Modeling
  • مهدی حیدری، عزت الله عباسیان *، محسن ابراهیمی

    اخیرا، سیستم لجستیک به طور فزاینده ای به عنوان یکی از نیروهای محرکه اصلی رشد اقتصادی شناخته شده است. صنعت پتروشیمی یکی از صنایع استراتژیک محسوب میگردد و تحولات این صنعت می تواند بر اقتصاد جهانی و کشورهای مطرح در این صنعت تاثیرات زیادی داشته باشد. هدف این پژوهش ارایه الگوی توسعه صادرات در صنایع پتروشیمی خلیج فارس با رویکرد مبتنی بر سیستم لجستیک  با استفاده از تیوری داده بنیاد براساس روش استراوس و کوربین جهت مدیریت آن است. جامعه آماری شامل 10 مصاحبه با افراد متخصص و صاحب نظر در قسمت های مدیریت بازرگانی پتروشیمی خلیج فارس و همین طور اساتید برجسته دانشگاهی و صاحب نظر در این زمینه به عنوان مشارکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند که مصاحبه ها با استفاده از روش هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انجام شدند. داده ها به طریق مصاحبه و با روش هدایت کلیات و به صورت ساختار نیافته گردآوری شدند. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و همچنین مرور خبرگان غیرشرکت کننده در پژوهش استفاده شد. پایایی مدل با استفاده از شاخص کاپا مورد بررسی قرار گرفت. مقدار شاخص کاپا برابر با 63/0 محاسبه و در سطح توافق معتبر قرار گرفت. با استفاده از نرم افزار Maxqda به بررسی مصاحبه ها و کدگذاری پرداخته شد. در این پژوهش در بخش کدگذاری باز تعداد 76 کد باز ازمیان 495 مفهوم؛ در بخش کدگذاری محوری، 76 کد اولیه در قالب 10 مقوله: شامل بازار صادارتی، بازاریابی بین المللی، پتانسیل های صادراتی، چالش های صادراتی، رقابت در بازار، عوامل سازمانی، عوامل کلان، فروش صادراتی، لجستیک صادراتی، ویژگی محصول صادراتی شناسایی گردید.

    کلید واژگان: صادرات, لجستیک, بازاریابی صادراتی
    Mehdi Heidari, Ezatollah Abbasian, Mohsen Ebrahimi

    Recently, logistics system has increasingly been recognized as one of the main driving forces of economic growth. Petrochemical industry is considered one of the strategic industries and the developments of this industry can have a great impact on the global economy and the countries in this industry. The purpose of this study is to provide an export development model in the Persian Gulf petrochemical industry with a logistics system-based approach using Grounded theory based on Strauss and Corbin method to manage it. The statistical population consisted of 10 interviews with individual experts in the sections of Persian Gulf Petrochemical Business Management, as well as prominent academic professors and experts in this field were selected as participants in the study. The interviews were conducted using the targeted method. Data were collected through interview using the general guidance method in an unstructured manner. Two methods of reviewing the participants as well as reviewing the non-participating experts were used to obtain the validity of the data. The reliability of the model was evaluated using the kappa index. The value of Kappa index was calculated to be 0.63 and was at the level of valid agreement. Interviews and coding were examined using MAXQDA software. In this research, in the open coding section, 76 open codes out of 495 concepts; In the central coding section, 76 initial codes were identified in 10 categories including export market, international marketing, export potentials, export challenges, market competition, organizational factors, macro factors, export sales, export logistics, export product characteristics.

    Keywords: Export, logistics, export marketing, Supply chain
  • وحید محمودی، علی بابایی، عزت الله عباسیان*

    در این مقاله به تحلیل تطبیقی و مقایسه ای روش های تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط (SME) با تمرکز بر کشورهای OECD پرداخته شده است، سپس با بررسی ادبیات پژوهش و نیز بهره گیری از نظرات خبرگان و متخصصان حوزه تامین مالی مهم ترین ریسک های بنگاه های کوچک و متوسط شناسایی شده و سپس به طبقه بندی این ریسک ها پرداخته شده است. در این تحقیق با بکارگیری پرسشنامه به منظور نظرسنجی از متخصصان و کارشناسان تامین مالی برای مشخص شدن انواع ریسک ها، با استفاده از روش AHP و درخت تصمیم، به رتبه بندی ریسک روش های تامین مالی پرداخته شده و 7 روش تامین مالی از نظر ریسک اعتباری رتبه بندی شده است. با مروری بر نحوه تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط در کشورهای OECD  مشخص شد که کشورهای مورد مطالعه از روش های متنوعی براس تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط استفاده می کنند. مشاهده گردید که در بسیاری از کشورها روند افزایشی در سهم وام های بلندمدت نسبت به اعتبارات کوتاه مدت وجود داشته است. بر اساس شواهد ارایه شده میانگین نمرات ریسک های اعتباری، مالی، قانونی و حقوقی، اجتماعی و زیست محیطی بین روش های تامین مالی جایگزین، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بر اساس این یافته ها ریسک اعتباری در روش تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط از کانال تسهیلات نسبت به سایر روش ها بیشتر است و کمترین ریسک اعتباری مرتبط با روش تامین مالی از محل منابع داخلی شرکت است. چنان چه هدف کاهش ریسک اعتباری باشد باید تامین کننده مالی تلاش کند تا سهم آورده نقدی بنگاه های کوچک و متوسط را در تامین مالی هزینه های آن افزایش دهد. چنان چه هدف کاهش ریسک کل باشد تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط توسط فرشتگان کسب و کار ریسک کمتری دارد و باید جهت تامین مالی بنگاه های کوچک و متوسط از فرشتگان کسب و کار بهره برد. دولت نیز می تواند با ایجاد انگیزه های مختلف از جمله مشوق های مالیاتی به افزایش سرمایه گذاری فرشتگان کسب و کار در بنگاه های کوچک و متوسط کمک کند.

    کلید واژگان: بنگاه های کوچک و متوسط, روش های تامین مالی, استراتژی های کنترل ریسک تامین مالی
    Vahid Mahmoudi, Ali Babaei, Ezatollah Abbasian *
    Introduction

    The financial system of an economic enterprise, in simple terms, is a set of financial institutions, financial instruments and financial markets that are responsible for financial decisions. Small and medium-sized enterprises use various financial instruments to provide the financial resources that they need. They also use the surplus funds provided by financial institutions and other economic enterprises for investment purposes and provided to applicants in the form of facilities and loans. This compensates the budget deficit of small and medium enterprises. In this article, the methods of financing small and medium enterprises and the risk associated with each method are studied and analyzed.

    Methodology

    This research addresses the comparative analysis of financing methods of small and medium enterprises (SME) with a focus on OECD countries. By reviewing the research literature and using the opinions of experts in the field of financing, the most important risks of small and medium enterprises are identified and then classified. In the final parts of this study, the types of risks are identified through interviews with financing experts and use of a questionnaire. The risks of financing methods are prioritized, and seven financing methods are ranked in terms of credit risk.In the second part of the paper, by using factor analysis and the method of principal components, credit risk indicators are aggregated into a single index (representing the credit risk variable). Then, this variable is included in the decision tree as a dependent variable and the sub-indices are considered as independent variables. Decision tree is one of the most famous and oldest methods of making a classification model. It is a non-parametric method of classifying variables and includes various algorithms. In order to design a decision tree, the CHAID method is used. This method is also known for identifying automatic chi-square interactions in each step. The predictor variable that has the highest correlation with the dependent variable is used in the model and the decision tree.

    Results and Discussion

    By reviewing how small and medium enterprises are financed in OECD countries, it was found that those countries use various methods for financing small and medium enterprises. In many countries, there has been an increasing trend in the share of long-term loans compared to short-term credits. Based on the evidence provided, there is a significant difference between alternative financing methods in terms of the average scores of credit, financial, legal, social and environmental risks. Based on these findings, the credit risk in the method of financing small and medium enterprises through the facility channel is higher than in other methods, and the lowest credit risk associated with the method of financing is from the company's internal resources.According to the results of the decision tree, the financing method of small and medium enterprises has also been effective as a control variable on the level of credit risk of these companies. Management skills in small and medium enterprises are the most important factor to explain the credit risk trend of these companies. Therefore, in order to develop a credit risk control strategy in this group of companies, the suppliers of these companies' financial resources should first pay attention to the ability and management skills of these companies. Based on historical records, if the managers of small and medium enterprises do not have acceptable skills in running the company, it is likely that the company will not be able to fulfill its obligations in the near future.The quality of financial statements is also very important in predicting the credit risks of this group of companies. Based on this, banks and other institutions that provide financial resources for small and medium-sized companies should evaluate various indicators of the quality of financial statements in these companies in order to develop a suitable strategy to reduce risks. Dividend policies and current ratio of the company should also be considered in the credit risk control strategy of small and medium enterprises.

    Conclusion

    Considering that the goal is to reduce credit risk, financiers should try to increase the contribution of small and medium enterprises in financing their costs. If the goal is to reduce the total risk, however, the financing of small and medium-sized enterprises by business angels is less risky, and business angels should be used to finance small and medium-sized enterprises. The government can also help increase the investment of business angels in small and medium enterprises by creating various incentives, including tax incentives.

    Keywords: SMEs, Financing Methods, Financing Risk Control Strategies
  • محمدرضا مهربان پور*، سید محمد علوی نسب، عزت الله عباسیان، طاهر پرکاوش

    تا حدودی بر سر این موضوع که سهام ارزشی بازده بالاتری از سهام رشدی به دست می آورد، توافق نظر وجود دارد اما تفسیر علت این امر موضوعی بحث بر انگیز است و توضیح روشنی برای این ویژگی سهام وجود ندارد. براساس تیوری قیمت گذاری دارایی مبتنی بر سرمایه گذاری، عدم انعطاف پذیری مالی دلیل هم حرکتی بازده مورد انتظار شرکت های ارزشی با رکود اقتصادی نسبت به بازده مورد انتظار شرکت های رشدی است. پژوهش حاضر به دنبال تعیین اثرپذیری ناهنجاری ارزشی از عدم انعطاف پذیری مالی با توجه به چرخه تجاری است. جهت دستیابی به اهداف پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری حذفی سیستماتیک، از داده های ماهانه 450 سال - شرکت طی دوره زمانی 1387 الی 1396 استفاده گردید. برای آزمون فرضیه های پژوهش از روش رگرسیون با استفاده از داده های سری زمانی و ترکیبی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می-دهد که عدم انعطاف پذیری مالی، منجر به صرف ریسک مثبت در سطح سهام و پرتفوی سرمایه-گذاری می شود و شرکت های ارزشی، بازده آتی بالاتری نسبت به شرکت های رشدی به دلیل جبران ریسک عدم انعطاف پذیری مالی به دست می آورند، و نهایتا تاثیر عدم انعطاف پذیری مالی بر صرف ریسک سهام در طول چرخه تجاری ثابت نیست و در دوره رکود اقتصادی، شرکت های ارزشی بیشتر از شرکت های رشدی در معرض ریسک عدم انعطاف پذیری مالی قرار می گیرند.

    کلید واژگان: عدم انعطاف پذیری مالی, ناهنجاری ارزشی, چرخه تجاری
    Mohammadreza Mehrabanpour, Seyed Mohmmad Alavinasab, Ezatollah Abbasian, Taher Porkavosh

    Partly on the issue that value stocks earn higher returns than growth stocks, there is agreement, but the interpretation of the cause is controversial and there is no clear explanation for this stock feature. According to investment-based asset pricing theory, the financial inflexibility is the reason for expected return of value firms covary more with recessions than the expected returns of growth firms. The present study seeks to determine the effectiveness of the value anomaly of financial inflexibility with attention to the business cycle. In order to achieve the research goals using systematic removal sampling method, the monthly data of 450 year - firm has been used during the period from 2008 to 2017. To test the research hypotheses, regression method using time series and panel data was used. The results of the research show that the financial inflexibility leads to a positive risk premium in the stock level and investment portfolios and value firms gain higher future returns than growth firms due to compensate for the risk of financial inflexibility, and Finally, the effect of financial inflexibility on stock risk premium is not constant during the business cycle, and in times of recession, value companies are more exposed to risk of financial inflexibility than growth companies.Partly on the issue that value stocks earn higher returns than growth stocks, there is agreement, but the interpretation of the cause is controversial and there is no clear explanation for this stock feature. According to investment-based asset pricing theory, the financial inflexibility is the reason for expected return of value firms covary more with recessions than the expected returns of growth firms. The present study seeks to determine the effectiveness of the value anomaly of financial inflexibility with attention to the business cycle. In order to achieve the research goals using systematic removal sampling method, the monthly data of 450 year - firm has been used during the period from 2008 to 2017. To test the research hypotheses, regression method using time series and panel data was used. The results of the research show that the financial inflexibility leads to a positive risk premium in the stock level and investment portfolios and value firms gain higher future returns than growth firms due to compensate for the risk of financial inflexibility, and Finally, the effect of financial inflexibility on stock risk premium is not constant during the business cycle, and in times of recession, value companies are more exposed to risk of financial inflexibility than growth companies.

    Keywords: Financial Inflexibility, Value Anomaly, Business Cycle
  • جواد سرکانیان*، رضا راعی، سعید شیرکوند، عزت الله عباسیان
    هدف

    در این پژوهش وجود کانال وام دهی بانک ها به عنوان یکی از سازوکار های انتقال سیاست پولی و اثرگذاری مشخصه های بانکی بر این کانال در اقتصاد ایران بررسی شده است.

    روش

    مدل استفاده شده در این پژوهش، مدل FAVAR است که برنانکه، بووین و الیاس (2005) معرفی کرده اند. در این پژوهش، 61 متغیر کلان اقتصادی، طی دوره 1Q1383 تا 4Q1398 و 24 متغیر بانکی، طی دوره 4Q1387 تا 4Q1398 به کار گرفته شده است.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد که سیاست پولی بر وام دهی بانک ها در اقتصاد ایران تاثیر با اهمیت و معناداری دارد. با بررسی اثر مشخصه های بانک بر کانال وام دهی، در دو حالت وام دهی تجمیع شده و تفکیک شده، نتایج نشان می دهد که واکنش وام دهی تجمیع شده بانک ها به سیاست پولی، بعد از لحاظ کردن مولفه های بانکی، به صورت بااهمیتی تغییر نمی کند؛ اما با درنظرگرفتن وام دهی تفکیک شده بانک ها، نتایج نشان می دهد که واکنش وام دهی برخی بانک ها به شوک سیاست پولی معنادار نیست و مشخصه های بانک تا حدی بر کانال وام دهی اثرگذارند.

    نتیجه گیری

    کانال وام دهی را می توان در اقتصاد ایران کانالی فعال به شمار آورد که از طریق آن، بخش واقعی می تواند تحت تاثیر قرار گیرد. همچنین مشخصه های بانک بر کانال وام دهی اثر چشمگیری نمی گذارد.

    کلید واژگان: سیاست پولی, کانال وام دهی, مدل FAVAR
    Javad Serkanian *, Reza Raei, Saeid Shirkavand, Ezatollah Abbasian
    Objective

    In this study, we investigated the existence of the bank lending channel (BLC) as one of the monetary transmission mechanisms and the effect of banking characteristics on this channel in the Iranian economy.

    Methods

    The Factor-Augmented Vector Autoregressive (FAVAR) model, introduced by Bernanke, Boivin, and Eliasz (2005) was used. This research studied 61 macroeconomic variables from 2004Q2 to 2020Q1 and 24 banking variables from 2009Q1 to 2020Q1.

    Results

    The investigation delivered two main results. First, by considering the growth of M2 as a proxy of monetary policy, the monetary policy proved to have a significant effect on bank lending and the BLC in the Iranian economy. When identifying monetary policy shock, the response of real lending growth was found positive and significant in the quarter when the shock was identified and also in the following three quarters. Substituting nominal lending growth for real lending growth, lending growth had a more significant response to the monetary policy shock. Also, by considering the monetary base as a proxy of monetary policy, lending growth had a less significant response to the monetary policy shock. Second, we found that bank characteristics don’t have a significant effect on the BLC. We investigated the effect of bank characteristics on the BLC at both aggregated and disaggregated lending. The results of the analysis of aggregated lending response showed that by including the bank factors, compared with the case where there are only economic factors in the model, the aggregated lending response doesn’t change significantly after considering the bank factors. Therefore, the bank characteristics do not significantly impact the response of the aggregated lending growth to the monetary policy shock. The results of the analysis of disaggregated lending response showed that except for Parsian and Pasargad banks, whose lending response to monetary policy shock is positive and insignificant, other banks give positive and significant responses to monetary policy shock. Overall, the bank characteristics have a more significant effect on the BLC in the disaggregated lending case.

    Conclusion

    According to the achieved results, the BLC can be considered an active channel in the Iranian economy, by which the real economy can be affected. Also, the bank characteristics don’t have a significant effect on the BLC. Therefore, considering the strength of the BLC in the Iranian economy, the very close relationship between the BLC and monetary policy variable (M2), and regarding the insignificant effect of bank characteristics on the BLC, monetary policy-maker should take into account the BLC when setting monetary policy.

    Keywords: Bank Lending Channel, FAVAR Model, monetary policy
  • احمد اسماعیلی راد، عزت الله عباسیان *، سید ابوالقاسم میرا

    پژوهش حاضر با هدف اولویت بندی استراتژی های صادرات چرم ایران و ورود به بازارهای جهانی صورت گرفته است. جهانی شدن بازار یکی از مهم ترین چالش هایی است که فعالان بازار امروزه با آن روبرو هستند و افزایش رقابت جهانی باعث شده است که شرکت ها به دنبال فرصت هایی در بازارهای بین المللی برای رسیدن به اهداف خود و حفاظت از موقعیت بازار باشند. بنابراین، هدف اصلی این مطالعه بررسی استراتژی ها و راهبردهای صادرات صنایع پوست و چرم ایران مبتنی بر مزیت رقابتی در این صنعت است. در این چارچوب این پژوهش از بوم مدل کسب و کار و ماتریس SWOT برای تجزیه و تحلیل بنگاه های پوست و چرم استفاده می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ایران برای حصول مزیت رقابتی در صادرات پوست و چرم دارای ضعف ها و قوت هایی در محیط داخلی و تهدید و فرصت هایی در محیط خارجی است. نتایج نشان می دهند که برای تعیین و اجرا و کسب مزیت های رقابتی در صنعت چرم، استراتژی ها و راهبردهای مبتنی بر رویکرد منبع محور (RBV) باید مورد استفاده قرار گیرند.

    کلید واژگان: مزیت رقابتی, صادرات چرم, بوم کسب و کار, ماتریس (SWOT), رویکرد منبع محور (RBV)
    Ahmad Esmaeili Rad, Ezatollah Abbasian *, Seyed Abolghasem Mira

    The present study aimed to prioritize Iran's leather export strategies and entrance to global markets. Market globalization is one of the most important challenges facing market participants today, and increasing global competition has led companies to seek opportunities in international markets to achieve their goals and maintain market position. Therefore, the main purpose of this study was to investigate the export strategies of hide and leather industries of Iran based on competitive advantage in the industry. In this research, SWOT and Business model canvas analysis are used to analyze the hide and leather companies. Findings showed that Iran has weaknesses and strengths in the domestic environment and threats and opportunities in the foreign environment to gain a competitive advantage in hide and leather exports. The results illustrated that resource-based view (RBV) strategies should be used to determine, implement and gain competitive advantage in the leather industry.

    Keywords: Competitive advantage Leather exports Business canvas Matrix (SWOT) Resource, based view (RBV)
  • بهاره رضایی ابیانه، سجاد فرجی دیزجی*، لطفعلی عاقلی، عزت الله عباسیان
    زمینه و هدف

    سلامت بخش مهمی از سرمایه انسانی و از چالش های اساسی کشورهای درحال توسعه و در بین فقرا، به دلیل مخارج پرداخت از جیب بالاو دسترسی ضعیف به سیستم های بیمه ای است. هرگونه شوک وارده به سلامت خانواده می تواند عواقب بیشماری در سطح خرد وکلان ایجاد کند. با توجه به تعاریف عملیاتی متعدد شوک سلامت و به منظور دستیابی به منبعی جامع از معیارهای تعیین کننده آن، هدف از مطالعه حاضر شناسایی شاخص های شوک سلامت درکشورهای درحال توسعه با به کارگیری روش کیفی مرور نظام مند است.

    روش :

     جستجو با استفاده از کلمات کلیدی و بدون محدودیت زمانی در پایگاه های داده پابمد، ساینس دایرکت، وایلی، آکسفورد، امرالد،گوگل اسکالر و دواج انجام و به استناد معیارهای شمول و حذف، مطالعات نهایی انتخاب و اطلاعات مورد نیاز از آن ها استخراج و نتایج به شکل نقلی گزارش شد.

    یافته ها

    از 1608مطالعه بازیابی شده، براساس دستورالعمل پریزما و معیارهای ورود و خروج، 226مقاله وارد مرور شدند. هفت شاخص اصلی شوک سلامت شامل؛ بیماری، مرگ و میر، خوداظهاری، مخارج سلامت، بستری شدن و شاخص های توده بدنی و فعالیت های روزانه زندگی شناسایی شد که بیماری و مرگ ومیر رایج ترین و قابل استنادترین آن ها بودند. در 104 مقاله نیز چند شاخص استفاده شده بود.

    نتیجه گیری:

     با توجه به پیامدهای زیان بار شوک سلامت، شناسایی شاخص های آن می تواند در مداخلات و برنامه ریزی های ارتقا سلامت استفاده شود؛ لذا دولت ها بایستی ضمن توجه به شدت شوک، وضعیت اقتصادی خانوارها و ویژگی های سیستم سلامت، سیاست های حمایتی و سازوکارهایی مانند بیمه را در برابر کاهش مصرف و از دست دادن درآمد خانوارها هنگام وقوع شوک تنظیم کنند.

    کلید واژگان: برنامه ریزی بهداشت جامعه, ترویج بهداشت, سیاست بهداشت, کشورهای در حال رشد, مرور نظام مند
    Bahareh Rezaei Abyaneh, Sajjad Faraji Dizaji*, Lotfali Agheli, Ezatollah Abbasian
    Background

    Health is a central part of human capitaland an important challenge indeveloping countries. Due to high out-of-pocket payments and poor access to insurance systems, health issues aresignificant concerns, particularly for the poor. Therefore, any household health shock creates countless consequences at micro and macro levels. This study aims to identify indicators of health shock in developing countries via a qualitative systematic review.

    Methods

    A systematic search was performed in databases including PubMed, Science Direct, Wiley, Oxford, Emerald, DOAJ and Google Scholar by applying related keywords and without any time limit. Obtained srticles were selected based on inclusion and exclusion criteria. Subsequently, required information was extracted and results were reported narratively.

    Results

    A total of 1608 studieswere retrieved, out of which164 were included in the reviewaccording to a PRISMA method and considering inclusion and exclusion criteria. Seven main indicators including, illness, mortality, self-reported health, health expenses, hospitalization, Body Mass Index(BMI)and Activities of Daily Living(ADL)were used to measure health shock, among which, illness and mortality were the most common and most cited. Ninety-sixof the articles used several indicators.

    Conclusion

    Considering the adverse consequences of health shock, recognizing its indicators is useful in establishing health promotion interventions and plans. Therefore, governments must focus on health shock indicators, taking into account the severity of the shock, economic status of households, and health system characteristics. Moreover, support policies and mechanisms such as insurance are necessary to compensate household consumption reduction and earning losses resulting from health shocks.

    Keywords: Community Health Planning, Developing Countries, Health Policy, Health Promotion, Systematic Reviews
  • علیرضا دهقانپورفراشاه*، علی اصغر پورعزت، عزت الله عباسیان

    تراز عملیاتی منفی، مسیله ای است که در سال های اخیر دولت های جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه هستند. با افزایش تحریم های بین المللی در حوزه فروش نفت و گاز، کاهش درآمدهای نفتی ایران و تورم روزافزون؛ تراز عملیاتی منفی بودجه دولت خود را بیش از پیش نمایان نموده است. هدف اصلی این پژوهش رصد راهکارهایی برای جبران تراز عملیاتی منفی بودجه دولت است. در این پژوهش اکتشافی-کاربردی که در سال 1401 انجام شده است، با انجام مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 19 نفر از خبرگان (مدیران و کارشناسان سازمان برنامه و بودجه و استادان دانشگاه تهران) که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند و تجزیه وتحلیل مصاحبه ها با روش تحلیل مضمون، راهکارهای کاهش کسری تراز عملیاتی دولت ارایه شد. این راهکارها در قالب راهکارهای قانونی که شامل وضع قوانین کارآمد در خصوص کنترل فروش منابع طبیعی نظیر نفت و میعانات گازی و وضع قوانین ضد انحصار و راهکارهای فرآیندی که مشتمل بر کوچک سازی دولت، افزایش بهره وری دولت، مالیات ستانی درست و اصولی، بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد، پایش و نظارت کارآمد بر فعالیت های اقتصادی دولت و توسعه صادرات و صنایع بودند، (2 تم اصلی، 8 تم فرعی و 62 کد) شناسایی شدند و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    کلید واژگان: بودجه دولت, تراز عملیاتی دولت, کسری بودجه, تراز عملیاتی منفی
    Alireza Dehghanpour Farashah*, Aliasghar Pourezzat, Ezzatollah Abbasian

    Negative operating balance is a problem faced by the governments of the Islamic Republic of Iran in recent years, with the increase of international sanctions in the field of oil and gas sales, the reduction of Iran's oil revenues and the ever-increasing inflation; the negative operating balance of the government's budget has shown itself more than before. The main goal of this research is to identifying  and providing solutions to compensate for the negative operating balance of the government’s budget. In this exploratory-applied research that was conducted in 1401, by conducting in-depth and semi-structured interviews with 19 experts (managers and experts of the plan and budget organization and faculty members of University of Tehran) who were selected by the snowball sampling and analysis of the interviews with thematic analysis, solutions to reduce the operating balance deficit of government’s budget were provided. these solutions are in the form of legal solutions, which include make efficient laws regarding the control of the sale of natural resources such as oil and gas condensate and make anti-monopoly laws and the process solutions which include shrinking the government, increasing the efficiency of the government, correct and principled taxation, performance-based budgeting, efficient monitoring and supervision of the government's economic activities and export and industries development, (2 main themes, 8 sub-themes and 62 codes) were identified and were analyzed.

    Keywords: Government’s budget, Government’s operating balance, Budget deficit, Negative operating balance
  • سیروان امینی*، عزت الله عباسیان، رضا تهرانی

    در این پژوهش همزمانی قیمت سهام با پوشش تحلیلگر و افشا اطلاعات طی سالهای 1390تا 1398 مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته‏اند. جامعه آماری پژوهش را شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران تشکیل می دهند. فرضیه های پژوهش از طریق معادله رگرسیون چند متغیره مورد آزمون قرار گرفته اند. فرضیه اصلی پژوهش در خصوص وجود رابطه بین همزمانی قیمت و پوشش تحلیلگر و افشا اطلاعات رابطه معنادار مثبت تایید شده است. سایر یافته ها حاکی از وجود یک رابطه معنادار مثبت بین همزمانی قیمت سهام با افشا اطلاعات و عدم رابطه بین پوشش تحلیلگر و همزمانی قیمت سهام می‏باشد. افزایش تعداد تحلیلگران از یک طرف و همزمان افزایش کمی اطلاعیه های منتشر شده شرکتهای مورد بررسی در سامانه کدال بیانگر مثبت شده ارتباط این دو متغیر با متغیر قیمت بوده است. به عبارتی هر اندازه همزمانی افزایش می یابد تعداد بیشتر اطلاعیه ها و افزایش تعداد تحلیلگران به همزمانی بیشتر قیمت سهام منجر خواهد شد.

    کلید واژگان: همزمانی قیمت, پوشش تحلیلگر, افشا اطلاعات
    Sirwan Amini *, Ezatolah Abbasian, Reza Tehrani

    In this study, Stock Price Synchronicity with Analyst Coverage and Disclosure of Information during the years 2011 to 2019 have been studied and compared. The statistical population of the study consists of companies listed on the Tehran Stock Exchange and Iran Fara Bourse(IFB). Research hypotheses have been tested through a multivariate regression equation. The main research hypothesis regarding the relationship between stock price synchronization and analyst coverage and disclosure of significant positive relationship has been confirmed. Other findings suggest a significant positive relationship between stock price synchronization and disclosure and irrelevency between analyst coverage and stock price synchronization. An increase in the number of analysts on the one hand and a slight increase in the number of announcements published by the companies surveyed in the Codal system on the other hand has shown a positive relationship between these two variables and the price variable. In other words, as the synchronicity increases, the greater the number of announcements and the greater the number of analysts, the more synchronicity the stock price will be

    Keywords: Price Synchronicity, Analyst Coverage, Disclosure of Information
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال