به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علی سلگی

  • نفیسه حاج نوروزی، محسن پورکرمانی*، مهران آرین، زهرا ملکی، علی سلگی
    به نظر می رسد مطالعه و بررسی لندفرم های توپوگرافیکی و الگوی سیستم شبکه ی زهکشی، بر اساس شاخص های ژئومورفیک، می تواند وضعیت عملکرد تکتونیک فعال را ارزیابی کند. با این وجود، ساختار اولیه ی زمین، نوع سنگ و عوامل محلی تعیین کننده ی میکروکلیما مورد توجه قرار نگیرند. ضریب عدم تقارن (AF) برای اندازه گیری عدم تقارن حوضه زهکشی استفاده می شود. این پژوهش با هدف ارزیابی فعالیت زمین ساختی ناحیه گلپایگان با استفاده از شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی انجام شده است. گستره ی این پژوهش در ناحیه ی گلپایگان و در زون ساختاری سنندج-سیرجان قرار دارد. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد حوضه های قودجان، شاه عنایت، هزار جریب غربی، چهل خانه، وانشان غربی و وانشان در رده 1 تکتونیکی طبقه بندی شده و بقیه حوضه در رده های 2 (متوسط) تا رده 3 (فعالیت نسبی تکتونیکی پائین) را نشان می دهند. مقادیر محاسبه شده شاخص تقارن توپوگرافی عرضی با مقادیر محاسبه شده شاخص عدم تقارن همخوانی خوبی دارد و مقادیر مربوط به شاخص عدم تقارن به خوبی مقادیر تقارن توپوگرافی عرضی را تایید می کند.
    کلید واژگان: توان حرکتی, عدم تقارن حوضه زهکشی, گسل های جنبا
    Nafiseh Hajnorouzi, Mohsen Pourkermani *, Mehran Arian, Zahra Maleki, Ali Solgi
    It seems that the study and investigation of topographical landforms and the pattern of the drainage network system, based on geomorphic indicators, can evaluate the status of active tectonic performance. However, the basic structure of the earth, the type of rock and the local factors that determine the microclimate are not taken into consideration. Asymmetry factor (AF) is used to measure the asymmetry of the drainage basin. This research was conducted with the aim of evaluating the tectonic activity of Golpayegan area using the asymmetry index of the drainage basin. The scope of this research is located in the Golpayegan area and in the structural zone of Sanandaj-Sirjan. The results obtained from the research show that Gudjan, Shah Enayat, Hazar Jarib Gharbi, Chehlkhane, Vanshan Gharbi and Vanshan basins are classified in tectonic class 1 and the rest of the basin in class 2 (moderate) to class 3 (relative tectonic activity) below) are shown. The calculated values ​​of the transverse topographic symmetry index are in good agreement with the calculated values ​​of the asymmetry index, and the values ​​related to the asymmetry index confirm well the values ​​of the transverse topographic symmetry.
    Keywords: Movement Power, Drainage Basin Asymmetry, Side Faults
  • مهرداد سرهنگی، علی سلگی *، مرتضی طالبیان، زهرا ملکی

    بر اساس نتایج تحقیقات و شاخص های زمین ساختی، منطقه در وضعیت زمین ساختی متوسط قرار دارد. از عوامل تهدید کننده در منطقه می توان به تاثیر گسل میناب بر بالا آمدگی منطقه اشاره کرد که باعث افزایش شیب منطقه در قسمت های شمالی می شود. این امر به نوبه خود باعث افزایش دبی آب و طغیان رودخانه ها در نواحی پایین دست شده و باعث ناپایداری شیب و رانش زمین در منطقه می شود. هدف از این پژوهش ارائه بینش های ارزشمندی در مورد تاثیر ساختارهای زمین شناسی منطقه بر روی چالش های زمین شناختی و زیست محیطی آینده می باشد. با محاسبه پارامترهای مورفوتکتونیکی و شاخص های مورفومتری به منظور برآورد مخاطرات زمین ساختی گسل میناب به نقش آن بر روی مخاطرات زمین شناختی-زیست محیطی پرداخته شده است. بر این اساس تاثیر گسل میناب بر بالا آمدن منطقه می تواند شیب منطقه را در قسمت های شمالی افزایش داده و منجر به افزایش جریان آب و طغیان رودخانه ها در نواحی پایین دست شود. این امر می تواند باعث ناپایداری شیب و رانش زمین در منطقه شود. از نظر خطرات تکتونیکی، وجود گسل میناب و فعالیت تکتونیکی مرتبط با آن می تواند منجر به خطرات زمین ساختی مختلف از جمله زمین لرزه شود. در نتیجه، در حالی که گسل میناب و فعالیت های زمین ساختی مرتبط با آن می تواند چالش های زیست محیطی قابل توجهی را ایجاد کند، با برنامه ریزی صحیح و درک شرایط زمین ساختی، می توان این چالش ها را کاهش داد و به توسعه پایدار منطقه کمک کرد.

    کلید واژگان: اثرات زیست محیطی, گسل میناب, چالش های زمین ساختی, مورفومتری.
    Mehrdad Sarhangi, Ali Selgi *, Morteza Talebian, Zahra Maleki

    Based on the research results and tectonic indicators, the region is in an average tectonic state. One of the threatening factors in the region is the effect of the Minab fault on the rise of the region, which increases the slope of the region in the northern parts. This, in turn, causes an increase in water flow and flooding of rivers in the downstream areas and causes slope instability and landslides in the region. The purpose of this research is to provide valuable insights about the influence of the geological structures of the region on the future geological and environmental challenges. By calculating morphotectonic parameters and morphometric indices in order to estimate the tectonic risks of Minab fault, its role on geological-environmental risks has been discussed. Based on this, the effect of the Minab fault on the rise of the region can increase the slope of the region in the northern parts and lead to an increase in water flow and river flooding in the downstream areas. This can cause slope instability and landslides in the region. In terms of tectonic risks, the existence of the Minab fault and its related tectonic activity can lead to various tectonic risks, including earthquakes. As a result, while the Minab fault and related tectonic activities can create significant environmental challenges, with proper planning and understanding of tectonic conditions, these challenges can be reduced and lead to sustainable development. The area helped.

    Keywords: Environmental Effects, Minab Fault, Tectonic Challenges, Morphometry
  • مهسا اصغری، زهرا ملکی *، علی سلگی، محمدعلی گنجویان

    مقدمه منطقه جنوب غربی لرستان، زاگرس در ایران به دلیل فعالیت لرزه ای خود که در نتیجه همگرایی صفحات عربی و اوراسیا است، شناخته شده است. این منطقه بخشی از سیستم کوهزایی آلپ-هیمالیا است که به دلیل بسته شدن اقیانوس نئو تتیس در دوران سنوزوئیک شکل گرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثرات زیست محیطی زمین لرزه در این منطقه با تمرکز ویژه بر اثرات زمین شناسی مانند گسل های پنهان، شکستگی های متعدد، لایه رسوبی، سازند گچساران و نمک هرمز می باشد. روش شامل تجزیه و تحلیل شکل موج های لرزه ای جمع آوری شده از سال 2006 تا 2023 از شبکه ای از 36 ایستگاه لرزه ای بود. ضریب کیفیت امواج بدنه لرزه ای با استفاده از روش نرمال سازی کدای توسعه یافته برآورد شد. علاوه بر این، یک ارزیابی مورفومتریک کمی از طریق شاخص Tu برای پیش بینی بازده رسوب معلق در مقیاس حوضه در ناحیه اسکار و استخراج نرخ فرسایش موثر بر لغزش پس از برش سد زمین لغزش توسط رودخانه سیمره انجام شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تضعیف امواج لرزه ای در ناحیه زاگرس به دلیل ویژگی های زمین شناسی مانند گسل های پنهان، شکستگی های متعدد، لایه رسوبی، سازند گچساران و نمک هرمز قابل توجه است. تغییرات فضایی در مقادیر Q نشان می دهد که میرایی در بخش های شمالی منطقه بیشتر از بخش های جنوبی است. زمین لغزش سیمره، یکی از بزرگترین جابجایی های توده سنگ در سطح زمین با حجم تخمینی 44 گرم متر مکعب، یک رویداد زمین شناسی مهم در این منطقه است. نتیجه گیری این مطالعه به این نتیجه می رسد که زمین لرزه در منطقه جنوب غربی لرستان، زاگرس، اثرات زیست محیطی قابل توجهی به ویژه بر ویژگی های زمین شناسی دارد. کاهش قابل توجه امواج لرزه ای در منطقه به دلیل ویژگی های پیچیده زمین شناسی است که منجر به پدیده های ناشی از گرانش با پیامدهای قابل توجهی برای مخاطرات طبیعی می شود. زمین لغزش سیمره به عنوان نمونه بارز تغییرات زمین شناسی در مقیاس بزرگ است که می تواند در نتیجه فعالیت لرزه ای رخ دهد.

    کلید واژگان: تاثیر زیست محیطی, زمین لرزه, منطقه جنوب غربی لرستان, زاگرس
    Introduction

    The southwestern region of Lorestan, Zagros in Iran is known for its seismic activity, which is a result of the Arabian and Eurasian plates converging. This region is a part of the Alpine–Himalayan orogenic system, which was formed due to the closure of the Neo-Tethys oceanic during the Cenozoic era.

    Purpose

    This study aims to explore the environmental impact of earthquakes in this region, with a special focus on the effects on geological features such as hidden faults, numerous fractures, a sedimentary layer, the Gachsaran Formation, and Hormuz salt.

    Methodology

    The study involved the analysis of seismic waveforms collected from 2006 to 2019 from a network of 36 seismic stations. The quality factor of seismic body waves was estimated using the extended coda normalization method. Additionally, a quantitative morphometric evaluation was conducted through the Tu index to predict the catchment-scale suspended sediment yield on the scar area and derive the erosion rate affecting the landslide after the cut of the landslide dam by the Seymareh River.

    Results

    The study found that the attenuation of seismic waves in the Zagros area is significant due to geological features such as hidden faults, numerous fractures, a sedimentary layer, the Gachsaran Formation, and Hormuz salt. The spatial variation in Q values reveals that the attenuation is higher in the northern parts of the region than in the southern parts. The Seymareh Landslide, one of the largest rock mass movements on the Earth’s surface with an estimated volume of 44 Gm 3, is a significant geological event in this region.

    Conclusion

    The study concludes that earthquakes in the southwestern region of Lorestan, Zagros have a significant environmental impact, particularly on geological features. The significant attenuation of seismic waves in the area is due to the complex geological features, leading to gravity-induced phenomena with considerable implications for natural hazards. The Seymareh Landslide serves as a prime example of the large-scale geological changes that can occur as a result of seismic activity.

  • مسعود نظری، محمدعلی آرین*، علی سلگی، رضا زارعی سهامیه، عبدالله یزدی

    منطقه حسین آباد در 120 کیلومتری جنوب شرقی زنجان واقع است. سنگ های آتشفشانی در این منطقه دارای سن ائوسن و جوانتر از آن هستند. سنگ های آتشفشانی طیفی از گدازه های داسیتی، تراکی آندزیتی و آندزیتی به همراه توف را شامل می شوند. از نظر کانی شناسی، سنگ های آتشفشانی مورد بررسی دارای کوارتز، فلدسپات قلیایی، پلاژیوکلاز فراوان، پیروکسن و آمفیبول هستند. فلدسپات قلیایی از نوع سانیدین و پلاژیوکلازها از نوع الیگوکلاز و آندزین هستند. بافت های پورفیری، پورفیری ریزسنگی، گلومرو پورفیری و خال خال بافت در این سنگ ها غالب هستند. بررسی شیمی کانی های سنگ های منطقه نشان می دهد که ترکیب کلینوپیروکسن های این سنگ ها از انواع دیوپسید و اوژیت است. آمفیبول موجود در این سنگ ها از نوع ماگمایی و کلسیمی و دارای ترکیب شیمیایی پارگازیت است. بر اساس نمودارهای تعیین نوع ماگما، ماگمای سازنده سنگ های آتشفشانی منطقه مورد بررسی قلیایی است. نمودارهای دما-فشارسنجی بر پایهی ترکیب پلاژیوکلاز، پیروکسن و آمفیبول نشان دهنده دمای 700 تا 750 درجه سانتیگراد و فشار 5 تا 6.5 کیلوبار هستندکه با ژرفای پوسته میانی-زیرین همخوانی دارد. از این رو، این سنگ ها در یک کرانه فعال قاره ای تشکیل شده اند.

    کلید واژگان: دما فشارسنجی, آمفیبول, پلاژیوکلاز, سنگ های آتشفشانی, ابهر
    Masoud Nazari, Mohammadali Arian*, Ali Solgi, Reza Zarei Sahamiyeh, Abdollah Yazdi

    The Hossein Abad area is located 120 km southeast of Zanjan. The volcanic rocks in this area belong to Eocene and younger a ges. Volcanic rocks include dacitic, trachyandesite and andesitic lavas, as well as tuff. Volcanic rocks have quartz, alkali feldspar, abundant plagioclase, pyroxene and amphibole. The alkali feldspar is Sanidine and plagioclases are oligoclase and andesine. The Porphyritic, microlithic porphyritic, glomeroporphyritic and poikilitic textures are predominant in these rocks. Examining the mineral chemistry of rocks in the study area shows that the clinopyroxenes are diopside and augite. Amphiboles in these rocks are magmatic and calcic with the chemical composition of pargasite. Based on magmatic diagrams, rocks in studied area are alkaline. According to the thermobarometric diagrams, these rocks have formed at temperature and pressure ranges of 700-750℃ and 5-6.5 kbar respectively. These values correspond to the depth of middle-lower crust. The rocks are formed in the active continental margin.

    Keywords: Thermobarometry, Amphibole, Plagioclase, Volcanic Rocks, Abhar
  • مهسا اصغری، زهرا ملکی *، علی سلگی، محمدعلی گنجویان

    منطقه مورد مطالعه واقع در زیرحوضه لرستان و ایالت زمین شناسی جنوب غرب لرستان می باشد. لرستان بخشی از زاگرس چین خورده است که روند کلی آن هم راستا با منطقه راندگی ها است. مرز شمال خاوری آن محدود به مرز جنوبی منطقه راندگی ها و مرز خاوری آن منطبق برخمش بالارود و مرز باختر- شمال باختری آن منطبق بر جنوبی ترین تاقدیس زاگرس است. چین خوردگی اصلی در این حوضه مربوط به زمان های میوسن و پلیوسن می باشد که اکنون نیز ادامه داشته و موجب شکل گیری تاقدیس های کشیده ای شده است که بیشتر تله های نفتی این منطقه را تشکیل می دهند. با استفاده از داده های چاه های حفاری در منطقه مورد مطالعه و نرم افزار Arc GIS، نقشه های هم ضخامت تهیه و مورد تحلیل قرار گرفته اند. ضخامت در لایه های رسوبی ممکن است تحت تاثیر فرایندهای تکتونیکی تغییرات جانبی از خود نشان دهند این تغییرات می تواند در ارتباط با فرسایش و یا تغییر رخساره جانبی باشد که در صنعت نفت از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از این پژوهش ارائه درک جامعی از تعامل بین ریزنشت های هیدروکربنی و فرآیندهای تکتونیکی در ناحیه لرستان در منطقه زاگرس ایران است. یافته های این مطالعه به درک ما از اکتشاف هیدروکربن و اثرات زیست محیطی مرتبط با نشت هیدروکربن کمک می کند. بر اساس نتایج و تفسیر نقشه های هم ضخامت سازندهای ایلام، آسماری و گچساران بخش های میانی منطقه محدوده میدان گازی کبیرکوه، سمند، اناران و سایر ساختارهای چین خورده منطقه در این بخش که مرتبط با مخازن شکافدار می باشد، آلودگی های زیست محیطی بیشتری در منطقه را متحمل شده اند.

    کلید واژگان: تاثیر تکتونیک, مخازن, اثرات زیست محیطی, زاگرس, لرستان.
    Mehsa Asghari, Zahra Maliki *, Ali Salgi, Mohammad Ali Ganjovian

    The studied area is located in the Lorestan sub-basin and the southwestern geological province of Lorestan. Lorestan is a folded part of Zagros, whose general trend is in line with the thrust region. Its north-eastern border is limited to the southern border of the Land slide region, and its eastern border corresponds to the rise of Balaroud, and its western-northwestern border corresponds to the southernmost Zagros anticline. The main folding in this basin is related to the Miocene and Pliocene times, which continues now and has caused the formation of elongated anticlines that form most of the oil traps in this region. Using the data of drilling wells in the study area and Arc GIS software, the same thickness maps have been prepared and analyzed. The thickness of the sedimentary layers may show lateral changes under the influence of tectonic processes. These changes can be related to erosion or the change of the lateral facies, which is of great importance in the oil industry. The aim of this research is to provide a comprehensive understanding of the interaction between hydrocarbon seepage and tectonic processes in the Lorestan region of the Zagros region of Iran. The findings of this study contribute to our understanding of hydrocarbon exploration and the environmental impacts associated with hydrocarbon spills. Based on the results and interpretation of the thickness maps of the Ilam, Asmari and Gachsaran formations in the middle parts of the area of the Kabirkoh, Samand, Anaran gas field and other folded structures in this area, which is related to the fissured reservoirs, more environmental pollution in have suffered the region.

    Keywords: Tectonic Influence, Reservoirs, Environmental Effects, Zagros, Lorestan
  • سارا قلندری، زهرا ملکی، مهران آرین*، علی سلگی، محسن آل علی
    ناحیه فارس از کمربند چین خورده- رانده زاگرس به جهت جای دادن ذخایر عظیم گازی در رسوبات کربناته پرمو- تریاس از اهمیت زیادی برخوردار می باشند، لذا بررسی تاثیر احتمالی گسل هندورابی بر گسترش تله های هیدروکربوری در ناحیه فارس داخلی جهت پیشبرد اهداف اکتشافی مواد هیدروکربوری حائز اهمیت می باشد. منطقه مورد مطالعه در ناحیه فارس داخلی کمربند چین خورده رانده زاگرس واقع می باشد. با توجه به اهمیت تغییرات و تحولات سیستم هیدروکربوری در اکتشاف منابع هیدروکربوری، در این پژوهش نقشه های هم ضخامت بر اساس داده های چاه های حفاری منطقه و با استفاده از نرم افزار Arc GIS تهیه و مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته شده است. شناخت دقیق عملکرد گسل های پی سنگی اصلی با نقش کنترل کننده کف حوضه های رسوبی به همراه تحولات رخ داده، می تواند ماهیت یک سیستم هیدروکربوری و تله های هیدروکربوری ایجاد شده را دست خوش تغییر و تحول قرار دهد. به طور کلی با توجه به بالاآمدگی و فرونشست های ایجاد شده در طرفین گسل هندورابی همزمان با رسوبگذاری برخی سازندها مانند دشتک که این فعالیت گسل مذکور سبب تغیرات ضخامت در طرفین گسل شده است، فعالیت این گسل به عنوان گسل کنترل کننده کف حوضه رسوبی در زمان رسوبگذاری سازندهای مانند دشتک، تایید می گردد. بر اساس نتایج به دست آمده به طور کلی، به سبب ضخامت کافی و مناسب و عمق قرارگیری مناسب افق مخزنی کنگان و سنگ پوش دشتک، به طور کلی محدوده جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه، دربردارنده تله های هیدروکربوری ساختاری مناسبی جهت اکتشاف معرفی می گردند.
    کلید واژگان: گسل هندورابی, تله های هیدروکربوری, ناحیه فارس داخلی, زاگرس
    Sara Ghalandari, Zahra Maleki, Mehran Arian *, Ali Solgi, Mohsen Aleali
    The Zagros fold-thrust belt's Fars region is crucial for the placement of enormous gas reserves in Permo-Triassic carbonate sediments. Therefore, it's important to investigate the potential impact of the Hendurabi fault on the expansion of hydrocarbon traps in the inner Fars region. This will help advance the exploration goals of hydrocarbon materials. The study area is located in the inner Fars region of the Zagros thrust belt. In this research, maps of equal thickness have been prepared, analyzed, and evaluated based on drilling well data in the region, using ArcGIS software. Given the importance of changes and evolutions of the hydrocarbon system in the exploration of hydrocarbon resources, the function of the main basement faults with the role of controlling the bottom of the sedimentary basins, along with the changes that have occurred, can change the nature of a hydrocarbon system and the created hydrocarbon traps. Overall, the activity of the Hendurabi fault has caused thickness changes on the sides of the fault, confirmed by the uplifts and subsidence’s created on the sides of the Hendurabi fault at the same time as the deposition of some formations such as Dashtak. The activity of this fault as a controlling fault of the sedimentary basin floor during the sedimentation of formations like Dashtak is confirmed. Based on the obtained results, the southeastern area of the studied area, containing hydrocarbon traps, is suitable for exploration due to the adequate and appropriate thickness and suitable depth of the Kangan reservoir horizon and Dashtak caprock.
    Keywords: Hendurabi fault, hydrocarbon traps, Interior Fars region, Zagros
  • زهرا رضایی شاهزاده علی اکبری *، محسن پورکرمانی، مهران آرین، علی سلگی، آناهیتا کی نژاد

     منطقه مورد مطالعه بخشی از چهارگوش زمین شناسی ترود می باشد که خود از دیدگاه زمین شناسی ساختاری ایران ، در زون ایران مرکزی واقع شده است. دو گسل اصلی ترود در جنوب و انجیلو در شمال با حرکات قایم و امتداد لغز چپگرد خود نقش به سزایی در رخدادهای ساختاری و حرکت سیالات کانه دار و نهشتگی مواد معدنی دارد . محدوده مورد مطالعه بیشتر از سنگ های آتشفشانی و کمتر آتشفشانی – رسوبی با ترکیب حد واسط تا بازیک و به سن ایوسن میانی- بالایی تشکیل شده است.
    منطقه گزخیزان دارای زون کانه داری به درازای 350 متر و پهنای 50-70 متر و با روند تقریبا" خاوری – باختری می باشد. هندسه شکستگی در این منطقه با استفاده از نرم افزارهای Win Tensor و Georeient مشخص شده است.
    همچنین یک منطقه برشی شمال خاوری-جنوب باختری با رگه های مس وجود دارد. تجزیه و تحلیل شکستگی ها در این منطقه نشان می دهد که بیشتر شکستگی های رگه دار مطابق با شکستگی های تیپ T ناشی از عملکرد یک ناحیه برشی جانبی سمت چپ است. این شکستگی های رگه دار با سمت شمال ، شمال خاوری-جنوب ، جنوب باختری قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: کانه, عیار, مس, ترود, ایران مرکزی
    zahra Rezaee shahzadeh aliakbari *, Mohsen Pourkermani, mehran Arian, Ali Solgi, Anahita Keynezhad

    The study area is part of the Troud geological quadrilateral, which is located in the central Iran zone from the perspective of structural geology of Iran. The two main faults of Troud in the south and Anjilo in the north, with their vertical movements and the extension of their left slip, play an important role in structural events and the movement of mineral fluids and mineral deposits. The study area is composed mostly of volcanic rocks and less volcanic-sedimentary rocks with a combination of intermediate to basic and Upper Middle Eocene.
    Gazkhizan region has a mineralization zone 350 meters long and 50-70 meters wide with an almost "east-west" trend. The fracture geometry in this region was determined using Win Tensor and Georeient software.
    There is also a northeast-southwest shear zone with copper veins. Fracture analysis in this area shows that most vein fractures are consistent with T-type fractures due to the function of a left lateral shear area. These vein fractures are located north, northeast-south, southwest.

    Keywords: Ore, Carat, Copper, Trout, Central Iran
  • علی سلگی، نوید سعیدی رضوانی*، رضا احمدیان
    این تحقیق به ارزیابی بهسازی بافت های شهری با رویکرد مدیریت بحران با معیار های استاندارد به منظور کاهش آسیب پذیری و ارتقای سطح زندگی در بافت های فرسوده می پردازد. بنابراین اهمیت تحقیق در این است که شاخص های مدیریت بحران را برای شهر ملارد که در شهرستان ملارد در غرب تهران قرار گرفته است استخراج ، بومی و آن را با مفاهیم بازآفرینی و بافت فرسوده تلفیق می نماید تا بتوان راهکار های موثری برای بهبود پایدار بافت فرسوده ارایه نمود. لازم به ذکر است شهرستان ملارد در سال 1388 از شهرستان شهریار به شهرستان مستقل ارتقا یافت. جمعیت شهر ملارد بر اساس سر شماری 2016، 281016 نفر اعلام شده است و جزء شهر های پر جمعیت اطراف تهران به شمار می آید. از لحاظ نوآوری، مطالعات گوناگونی پیرامون ابعاد، مولفه ها و شاخص های مطرح در مدیریت بحران انجام شده اند که هرکدام از منظر و دیدگاه خاصی مدیریت بحران، را با هدف بهسازی بافت فرسوده مدنظر قرار داده و به آن پرداخته اند. اما پژوهشی که به تلفیق رویکرد های مدیریت بحران و باز آفرینی بافت فرسوده پرداخته باشد مشاهده نمی شود. لذا این تحقیق می تواند از این جهت نوآورانه تلقی گردد و یافته ها و خروجی های آن کاربردی باشد. هدف از این پژوهش تدوین چارچوبی برای تلفیق رویکرد های مرتبط با مدیریت بحران از جمله بازآفرینی و ارایه راه حل های کاربردی و موثر برای بهسازی بافت فرسوده ملارد و همچنین ارایه الگویی در زمینه بازآفرینی جامع در تلفیق با سایر رویکردها برای شهر های کشور است. این تحقیق به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش از نوع تحقیقات توصیفی -تحلیلی مبتنی بر اکتشاف است. روش و ابزار جمع آوری اطلاعات اسنادی و پیمایشی می باشد. داده های اسنادی شامل مقالات مرتبط، پایان نامه ها، کتب و طرح های مطالعاتی و توسعه شهری ملارد، داده های مرکز آمار و داده های شهرداری است. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون فریدمن و تاکسونومی عددی استفاده شده است. از بررسی عوامل مختلف این گونه می توان نتیجه گرفت که براساس وضعیت بافت فرسوده شهر ملارد و دیدگاه پاسخگویان، موثرترین عوامل بهبود بهسازی شهری و مدیریت بحران به ترتیب خدمات بهداشتی درمانی، ورزشی تفریحی، امنیتی، خدمات آموزشی و خدمات شهری (مشترک)، فرهنگی و اقتصادی می باشد. لازم وجود موانع و مسایل در اجرای طرح ها و یا افزایش بازه زمانی آن ها، موجب شده که طرح های موجود از منظر توسعه، به ویژه فضایی و کالبدی، به طور منظم اجرا نشده و نیاز به تداوم و استمرار فعالیت های مدیریتی و برنامه ریزی در شرایط گوناگون و مواجهه با تهدیدها و محدودیت ها و رفع موانع از طریق توسعه ظرفیت های مدیریتی در حوزه بافت فرسوده وجود دارد.
    کلید واژگان: مدیریت بحران, بافت فرسوده, بهسازی, اولویت بندی متغیرها, شهر ملارد
    Ali Solgi, Navid Saeidi Rezvani *, Reza Ahmadian
    This research focuses on the evaluation of the improvement of urban tissues with a crisis management approach with a standard criterion to reduce vulnerability and improve the standard of living in dilapidated tissues. Therefore, the importance of this research is to extract and localize crisis management indicators for the city of Mallard, which is located in Mallard City, the west of Tehran, and integrate them with the concepts of regeneration and worn-out fabric, so that effective solutions can be provided for the sustainable improvement of the worn-out fabric. It should be noted that Mallard City was upgraded from Shahryar City to an independent city in 2008. The population of Mallard has been declared as 281,016 people based on the population of 1395, and it is considered one of the most populated cities around Tehran. In terms of innovation, various studies have been stated about the dimensions, components, and indicators in crisis management, each of which has been considered and addressed crisis management from a specific point of view, with the aim of improving the worn-out fabric. However, no research combines the approaches of crisis management and the reconstruction of worn-out fabric. Therefore, this research can be considered innovative and its findings and outputs are useful. The purpose of this research is to formulate a framework for combining approaches related to crisis management, including regeneration, and providing practical and effective solutions for improving the worn-out fabric of Mallard, as well as providing a model in the field of comprehensive regeneration in combination with other approaches for the cities of the country. This study is applied in terms of purpose and discovery-based descriptive-analytical in terms of its nature and method. The method and tools of data collection are documentary and survey. Documentary data, including related articles, theses, books, study plans of Mallard urban development, statistics center data, and municipal data, as well as field observation and survey methods were used to collect data related to the research subject. Interviews and questionnaires were conducted to explain how to combine the approach of crisis management and urban regeneration to improve the dilapidated fabric in Mallard City. Factor analysis was used to analyze the research data. The analysis of various factors revealed that based on the state of the worn-out fabric of Mallard City and the respondents’ views, the effect of the factors has been determined in the order of health-medical, sports-recreational, security, educational, municipal (common), cultural, and economic services and the regeneration of worn-out Mallard tissues due to the existence of obstacles and problems in the implementation of plans or the increase of their time frame has caused that the goals of the existing plans from the perspective of development, especially spatial and physical, have not been implemented regularly, and there is a need to continue management and planning activities in various conditions and face threats and limitations and remove obstacles through the development of management capacities in the field of worn-out fabric.
    Keywords: crisis management, Worn texture, improvement, Prioritizing Variables, Malard City
  • سیعد تجلی، نادر کهن سال قدیم وند*، زهرا ملکی، علی سلگی
    در این پژوهش چینه نگاری سکانسی سازند کژدمی به سن آلبین در دو برش چینه شناسی در یال شمالی تاقدیس خامی و یال جنوبی تاقدیس لار، در شمال شرقی گچساران مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 10 ریزرخساره در این برش ها شناسایی شد که با توجه به رخساره ها و تغییرات عمودی آن ها، 2 سکانس رسوبی درجه سوم در سازند کژدمی شناسایی گردید. در برش یال شمالی خامی،TST سکانس های اول و دوم با رخساره های زیرمحیط های حوضه و رمپ بیرونی مشخص می شوند. HST سکانس اول با رخساره های زیرمحیط های حوضه، رمپ بیرونی، میانی و درونی و HST سکانس دوم از رخساره های رمپ بیرونی تشکیل شده است. در برش یال جنوبی لار، TST سکانس های اول و دوم از رخساره های زیرمحیط های حوضه و رمپ بیرونی و HST سکانس های اول و دوم از رخساره های رمپ بیرونی تشکیل شده اند. MFS در هر دو سکانس با وجود لامیناسیون ظریف، ارگانیسم های شناور مناطق عمیق مانند رادیولرها، فرامینیفرهای شناور و الیگوستژینیدها و نیز حضور فراوان آواری های ریزدانه و نیز تناوب با لایه های آهک مارنی و شیلی سازند کژدمی، قابل شناسایی است. مرز زیرین سکانس اول در هر دو برش بر مرز سازندهای داریان و کژدمی واقع شده است. وجود نودول های آهن در این مرز، نشانگر ناپیوستگی (مرز سکانسی نوع SB1) می باشد. مرز بالایی سکانس اول و مرزهای زیرین و بالایی سکانس دوم، با توجه به نبود شواهد خروج از آب، از نوع SB2 می باشند.
    کلید واژگان: چینه نگاری سکانسی, رخساره, سازند کژدمی, خامی, لار
    Saeid Tajali, NADER KOHANSAL GHADIMVAND *, Zahra Maleki, Ali Solgi
    In this research, the sequence stratigraphy of the Kazhdumi Formation was investigated at two stratigraphy sections on the northern limb of Lar Anticline and south limb of Khumi Anticline in the NE of Gachsaran township. Given the discerned facies and their vertical transformations, two 3rd degree sedimentary sequences were identified in the Kazhdumi Formation. At the northern limb section of Khami Formation, the TST of the 1st and 2nd sequences are designated by basin and outer ramp sub-environment facies. The HST of the 1st and 2nd sequences consists respectively of basin, outer, middle and inner ramps and of outer ramp. The TST of the 1st and 2nd sequences is formed of basin and outer ramp sub-environment facies and the HST of the 1st and 2nd sequences is formed of the outer ramp facies, all at the southern limb of Lar Formation. Notwithstanding the presence of a subtle lamination, planktonic organisms special to deep environment as with radiolarian, planktonic foraminifers and oligosteginids and also profusion of fine-grained clasts and alternation with marly and shaly limestones in the Kazhdumi Formation, the MFS is discernible on both sequences. The underlying boundary of the 1st sequence on both sections rests over the Dariyan Formation and Kazhdumi Formation boundary. Iron nodules at this boundary signifies a discontinuity (a sequential boundary of SB1 type). The overlying boundary of the 1st and sequence and the underlying and overlying boundaries of the 2nd sequence, given the dearth of evidence on retrogradation, is of SB2 type.
    Keywords: Sequence Stratigraphy, Microfaceis, Kazhdumi Formation, Khami, Lar
  • زهرا رضایی شاهزاده علی اکبری، محسن پورکرمانی، مهران آرین *، علی سلگی، آناهیتا کی نژاد
    Zahra Rezaee Shahzadehaliakbari, Mehran Arian *, Mohsen Pourkermani, Ali Solgi, Anahita Keynezhad

    The Gazkhizan Copper deposit is located in the Troud-Reshm zone, Central Iran. It is situated in a shear zone bounded by the Anjilo and Troud sinistral strike-slip faults from the north and south, respectively. Mineralization is done by siliceous-shear veins along with copper mineralization. About 41 mapping points carried out around the fault outcrops, along with the interpretation of the Win Tensor software data and geometrical analysis of structural features paved our way to study the Riddle pattern in the region. The structural features include sinistral and dextral strike-slip faults, normal faults, reverse faults (rarely), and mineralized veins, as well as different types of shear zone fractures with different grades of copper ore. The mineralized veins in the area are frequent in four types including the R´, R, T, and X fractures, respectively. The highest number of the veins have been formed within the Riddle fractures. Because of the hybrid nature of the fractures, the veins are formed within the tensile fractures, and then they are aligned along the R fractures’ strike by the clockwise rotations. The importance and necessity of this research work is as what follows. The definitive reserve of this mineralized area is 434,500 tons of copper ore with an average grade of 1.61% of copper. For this reason, it is necessary to determine and classify the fractures that host this reserve.

    Keywords: Gazkhizan mine, Troud, Mineralization, Shear zone, Central Iran
  • زهرا مشایخی*، علی کدخدایی، علی سلگی، سید احمد بابا زاده، سید محسن آل علی
    میدان گازی خانگیران با یک ساختار شمال غربی جنوب شرقی در بخش شمال شرقی استان خراسان رضوی واقع شده است. هدف از این مطالعه بررسی رخساره ها، محیط رسوبی و فرآیندهای دیاژنتیکی است که بر کیفیت مخزنی سازند شوریجه در چاه های مورد مطالعه موثر بوده اند. بررسی پتروگرافی 480 عدد مقطع نازک سازند شوریجه در چاه های مورد مطالعه منجر به شناسایی 9 رخساره رسوبی شامل کنگلومرای ماسه ای، کوارتز آرنایت، ساب لیتارنایت، ساب آرکوز، کوارتز وک، رس سنگ/ شیل، انیدریت نودولار، دولومادستون ماسه ای و دولوگرینستون ماسه ای متعلق به پهنه های جزر و مدی، رودخانه ای، دشت سیلابی و رسوبی میاندری شده است. مطالعات پتروگرافی مقاطع نازک میکروسکوپی نشان می دهد که فرآیندهای دیاژنزی در سه محیط دریایی، جوی و تدفینی، سازند شوریجه را تحت تاثیر قرار داده اند. از فرآیندهای دیاژنتیکی اثر گذار در رخساره های سازند شوریجه می توان به سیمانی شدن، آشفتگی زیستی، دولومیتی شدن اولیه، انیدریتی شدن، تخلخل، شکستگی، تراکم و انحلال اشاره کرد. در نهایت با استفاده از نمودار تصویرگر، نمودار پتروفیزیکی و تلفیق نتایج حاصل از مطالعات مقاطع نازک در چاه کلیدی چاه های مورد مطالعه میدان خانگیران مشخص گردید که در اکثر موارد انطباق خوبی بین نتایج حاصل از نمودار تصویرگر، مقاطع نازک و نمودار پتروفیزیکی وجود دارد.
    کلید واژگان: میدان گازی خانگیران, رخساره ها, فرآیندهای دیاژنز, محیط رسوبی, نمودار پتروفیزیکی و نمودار تصویرگر
    Zahra Mashayekhi *, Ali Kadkhodaei, Ali Solgi, Ahmad Baba Zadeh, Mohsen Aleali
    Shurijeh Formation is deposited in Kopeh Dagh sedimentary basin, and it is one of the gas reservoirs in northeastern Iran. Khangiran gas field with a northwest-southeast structure is located in the northeastern part of Khorasan Razavi province. The purpose of this study is to investigate facies, sedimentary environment and diagenetic processes that have been effective on the reservoir quality of Shurijeh Formation in the studied wells. Based on petrographic studies on thin sections of Shurijeh Formation in the studied wells, nine main rock facies including Sandy Conglomerate, Quartz Arenite, Sublitarnite, Subarcose, Quartz Wackes, Claystone/Shale, Nodular Anhydrite, Sandy Dolomudstone and Sandy Dologrenston have been identified that are located in the tidal, river, flood plain and meandering sedimentary zones. Petrographic studies of thin microscopic sections show that diagenetic processes in three marine, meteoric and burial environments have affected the Shurijeh Formation. The primary processes affected in the facies of Shurijeh Formation include cementation, bioturbation, primary dolomitization and anhydrite. Finally, using image log, petrophysical log and combining the results of thin section studies in the key well of Khangiran field, was determined that in most cases there is a good conformity between the results of image log, thin sections and petrophysical log.
    Keywords: Khangiran gas field, facies, diagenesis processes, Sedimentary Environment, petrophysical log, image log
  • امید تاشک، محمدسعید بیگدلو، علی سلگی، امیرحسین فریدونی، فاطمه امیری
    مقدمه

    کنترل کیفیت داخلی بخش ضروری از سیستم کنترل کیفیت آزمایشگاه ها می باشد که به بررسی دقت و صحت مرحله انجام آزمایش می پردازد. در این مطالعه به بررسی نتایج کنترل کیفیت داخلی و تطابق آن ها با قوانین وست گارد در آزمایشگاه های تشخیص طبی بیمارستان های آموزشی شهر همدان در سال 1400 پرداخته شده است.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، اطلاعات مربوط به نتایج کنترل کیفیت داخلی بخش های مختلف شش آزمایشگاه آموزشی شهر همدان در سال 1400 جهت بررسی و انطباق آن ها با قوانین وست گارد جمع آوری شد؛ سپس جهت توصیف اطلاعات از نمودار فراوانی استفاده شد.

    یافته ها

    میزان استفاده از نمونه کنترل در بخش هماتولوژی 415 مورد (90%)، در بخش میکروب شناسی86 درصد، در بخش بیوشیمی 347 مورد (75%)، و در بخش سرولوژی 46 مورد (10%) بود. با بررسی انطباق نتایج نمونه کنترل با قوانین وست گارد، مشخص شد که در بخش بیوشیمی و هماتولوژی 88 مورد (3/85%) نتایج در محدوده هشدار و 15 مورد (7/14%) در محدوده رد نتایج بودند. اقدامات صورت گرفته جهت رفع خطاها 65 درصد کالیبراسیون دستگاه ها، 3/13 درصد شستشوی دستگاه ها، 13 درصد تعویض کنترل/ محلول ها و 7/8 درصد تعمیر دستگاه ها بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    بیشترین درصد اجرای کنترل کیفیت داخلی مربوط به بخش هماتولوژی و کمترین آن مربوط به بخش سرولوژی بود و بیشترین اقدام صورت گرفته جهت رفع خطاها کالیبراسیون دستگاه ها بود .

    کلید واژگان: کنترل کیفیت داخلی, نمودار لوی جنینگ, قوانین وست گارد, آزمایشگاه تشخیص طبی
    Omid Tashk, MohammadSaeed Bigdellow, Ali Solgi, AmirHosein Fereidoony
    Introduction

    Internal quality control is a necessary part of the quality control system that assays the accuracy and precision of the analytical phase. This study has been considered the assessment of internal quality control results and their matching to Westgard rules at Hamedan teaching hospital medical laboratories in 2021-2022.

    Methods and Materials: 

    In this research, the internal quality control result data of six Hamedan teaching hospital medical laboratories in 2021-2022 was collected for assessment of their matching to Westgard rules. Then, frequency diagrams were used to describe the collected data.

    Results

    The usage of control was 415 cases (90%) in the hematology department, 86% in the microbiology department, 347 cases (75%) in the biochemistry department, and 15 cases (10%) in the serology department. Matching to the Westgard rules indicated that 88 cases (85.3%) of results were in the warning range and 15 cases (14.7%) of the results were in the result rejection range in the biochemistry and hematology department. The performed actions to eliminate errors were 65% equipment calibration, 13.3% equipment rewashing, 13% replacement of controls/ solutions, and 8.7% repairing of devices.

    Discussion and Conclusion

    The highest percentage of internal quality control implementation was at the hematology department, the lowest one was at the serology department, and the most performed action was equipment calibration.

    Keywords: Internal Quality Control, Levey Jenning's Chart, Westgard Rules, Medical Laboratory
  • علی ملایکه، محمدرضا قاسمی*، پیمان افضل، علی سلگی

    البرز مرکزی بخش جنوبی تحدب دریای کاسپین را شامل می شود و دارای گسترشی از سمنان تا قزوین است. پژوهش انجام شده با توجه به ارتباط تنگاتنگ بین کانه زایی سرب و روی و زمین‏ساخت و پتانسیل بالای این پهنه بر روی پهنه البرز مرکزی متمرکز شده است. در این پژوهش ابتدا سعی شده بر اساس بررسی های صحرایی، دفتری و نیز مطالعات پیشین، افق های اصلی کانه زایی سرب و روی و جایگاه این افق ها با رخدادهای کوهزایی بررسی شود. بر اساس این مطالعه مشخص گردید 8 افق کانه زایی سرب و روی در البرز مرکزی قرار دارد که از قدیم به جدید شامل افق کانه زایی سازند سلطانیه مرتبط با کوهزاد زایگونین ، افق کانه زایی سازند میلا مرتبط با کوهزاد کالدونین، افق کانه زایی سازند مبارک مرتبط با کوهزاد البرز، افق کانه زایی سازند روته مرتبط با کوهزاد هرسی نین، افق کانه زایی سازند الیکا مرتبط با کوهزاد سیمرین پیشین، افق کانه زایی سازند لار مرتبط با کوهزاد سیمرین میانی، افق کانه زایی کربنات های به سن کرتاسه مرتبط با کوهزاد لارامید و افق کانه زایی درون واحد کرج به سن ایوسن مرتبط با رخداد پیرنه می باشد. بر اساس مدل سازی ریاضی در پهنه البرز مرکزی مشخص شده کنترل کننده های کانه زایی سرب و روی گسل های راندگی و امتدادلغز معکوس می باشند. براساس این پژوهش مشخص شد بیش از 60 درصد از کانه زایی های مرتبط با ساختارها در مزوزوییک شکل می گیرد که کانه زایی های تریاس همزمان با زمین ساخت کششی شکل گرفته و کانه زایی های کرتاسه در یک رژیم فشارشی ایجاد شده اند.

    کلید واژگان: البرز مرکزی, سرب و روی, کوهزادهای البرز
    Ali Malaekeh, Mohammad R. Ghassemi *, Peyman Afzal, Ali Solgi

    The southern section of the Caspian Sea convexity is included in the Central Alborz, which stretches from Semnan to Qazvin. The Central Alborz zone is the focus of the research because of the strong association between lead and zinc mineralization and tectonics, as well as the great potential of this zone. The major horizons of lead and zinc mineralization, as well as the location of these horizons with orogenic events, have been investigated in this study, based on fieldwork and office studies as well as previous research. According to this research, there are eight lead and zinc mineralization horizons in Central Alborz, ranging from old to recent, including the mineralization horizon of Soltanieh Formation associated with Zaygonin orogeny, the mineralization horizon of Mila Formation associated with Caledonian orogeny, the mineralization horizon of Mubarak Formation With Alborz orogeny, Mineralization horizon of Ruteh Formation related to Hercynian orogeny, Mineralization horizon of Elika Formation related to Early Cimmerian orogeny, Mineralization horizon of Lar Formation related to Middle Cimmerian orogeny, Cretaceous mineralization horizon related to Laramid orogeny and Mineralization within the Karaj Formation is related to the Eocene age in the Pyrenean orogen. According to mathematical modeling in the Central Alborz area, the lead and zinc mineralization controls by thrust faults and reverses-strike slip faults. According to the findings of this study, more than 60% of mineralizations connected to structures occur in the Mesozoic. Triassic mineralizations occurred along with extention tectonics, while Cretaceous mineralizations formed under a compressive regime.

    Keywords: Central Alborz, lead, zinc, Alborz orogenies
  • محسن پورکرمانی*، الهام محمدی ها، علی سلگی، مهران آرین

    وجود پیشینه فعالیت لرزه ای و نرخ بالای فعالیت تکتونیکی در منطقه که نشان می دهد ناحیه مورد مطالعه در حال آزاد سازی انرژی در مرحله پیش لرزه و در نتیجه در برخی نقاط تجمع تنش هاست، که توان لرزه خیزی بالایی را در آینده بدنبال خواهد داشت. به همین منظور گسل های فعال محدوده مورد پژوهش ترسیم شده است و نقشه پراکندگی سطح فعالیت نسبی زمین ساختی با داده های لرزه ای دستگاهی مورد ارزیابی قرار گرفته است در آخر بیشینه شتاب لرزه ای ناحیه محاسبه گردید و خطواره های منطقه با روش PCA بدست آمده است. پس از بررسی خطواره های ناحیه مشخص گردید که خطواره های L1,L2,L3,L4,L5 فاقد همتا در نقشه مغناطیس هوایی هستند و لذا یک گسل سطحی می باشند و نیز خطواره های سطحی L1 دارای انطباق مناسبی با گسل داوودیه G27 و خطواره سطحی L6 دارای انطباق مناسبی با خطواره مغناطیسی F-9 و خطواره های سطحی L2,L3,L4,L5 دارای انطباق با هیچ کدام از گسل های رخنمون یافته در نقشه زمین شناسی و خطواره مغناطیسی نمی باشند و تایید گسلی بودن آن ها نیاز به بررسی های صحرایی دارد.

    کلید واژگان: استخراج خطواره, سنجش از دور, تحلیل مولفه اصلی (PCA), تراکم خطواره
    Mohsen Porkermani *, Elham Mohammadiha, Ali Solgi, Mehran Arian

    Existence of seismic activity history and high rate of tectonic activity in the region, which indicates that the study area is releasing energy in the pre-seismic stage and as a result in some points of stress accumulation, which will lead to high seismic potential in the future. For this purpose, the active faults of the study area have been drawn and the scatter map of the relative tectonic activity level has been evaluated with instrumental seismic data. Finally, the maximum seismic acceleration of the area has been calculated and the area lines have been obtained by PCA method. After examining the area lines, it was found that lines L1, L2, L3, L4, L5 do not have a counterpart in the aerial magnetic map and therefore are a surface fault. L6 has good compatibility with F-9 magnetic line and surface lines L2, L3, L4, L5 do not have any compatibility with any of the faults exposed in the geological map and magnetic line and their faulting needs to be investigated. It has a desert.

    Keywords: Linear Extraction, remote sensing, Principal Component Analysis (PCA), Linear Density
  • شهرزاد عامری، علی سلگی*، علی سربی، علیرضا فرخ نیا

    ارزیابی خطر زمین لرزه همواره نیازمند شناخت دقیق رفتار گسل ها می باشد. گستره جنوب خاوری کشور با دارا بودن مجموعه ای پیچیده از گسل های فعال و لرزه زا، همواره شاهد رویداد زمین لرزه های مهیب در اعصار گذشته بوده است. به همین رو در این مطالعه، ضمن محاسبه تعدادی از شاخص های ریخت زمین ساختی مهم در منطقه مطالعاتی، با استفاده از دو روش شاخص زمین ساخت فعال و تحلیل سلسله مراتبی، به بررسی و شناخت میزان فعالیت زمین ساختی گسل های منطقه پرداخته شده است. نتایج این تحقیق منجر به شناسایی مناطق با بالاترین میزان خطر رخداد زمین لرزه گردید. در مقایسه دو روش یاد شده با پارامترهای زمین ساخت فعال و شواهد صحرایی، به روشنی می توان برتری روش تحلیل سلسله مراتبی نسبت به شاخص زمین ساخت فعال را مشاهده نمود. براساس نتایج حاصل از تحلیل سلسله مراتبی، چهار پهنه زمین ساختی مهم در این بررسی تعیین گردید. از این میان، دو دسته حوضه با فعالیت زمین ساختی بسیار بالا شناسایی شد که یکی در شمال خاوری منطقه در راستای گسل هایی چون گوک و کوهبنان و دیگری در جنوب باختری محدوده و در جوار گسل هایی مانند ساردوییه، لاله زار و رفسنجان قرار دارند. به علاوه حوضه های با فعالیت زمین ساختی بالا نیز در راستای گسل های مهم اما با سابقه لرزه خیزی کمتر مثل گسل های نایبند، ماهان-جوپار، راین و دلفارد قرار گرفته اند. قرارگیری مراکز جمعیتی در حوضه های با فعالیت زمین ساختی بسیار بالا تا بالا و همجواری با گسل های فعال و شناخته شده منطقه، لزوم توجه بیشتر به ساخت و ساز در این محدوده را نشان میدهد.

    کلید واژگان: زمین ساخت فعال, شاخص های ریخت زمین ساختی, تحلیل سلسله مراتبی, لرزه خیزی, باختر بلوک لوت
    Shahrzad Ameri, Ali Solgi *, Ali Sorbi, Alireza Farrokhnia
    Introduction

    The sensitivity of the drainage pattern to the active tectonics processes leads to a geomorphic expression that provides a useful tool to evaluate relative tectonic activity (Cox, 1994). Geomorphic indices provide a useful method for assessing the extent of tectonic activity; Especially in areas where earthquakes happen on faults in which there was not enough information in advance. The study area is in the west of Lut block, southeast of Iran, which is in the range of longitude from 55°22ˊ 15˝ to 58° 31ˊ17˝E and latitude from 28°50ˊ4˝ to 31°9ˊ30˝N. This region has a long history of devastating earthquakes, the historical types of which date back to around 1850AD. The occurrence of earthquakes on previously unknown faults (Bam, 2003) and the need to pay attention to areas in this part that have not yet experienced a devastating earthquake despite being surrounded by active faults (Kermen city), are the most important reasons that led us to find the best way of morphotectonic analysis and compare the results to seismic structures and data as a tool to identify structures and their activities also to estimate the seismic risk.

    Methodology

    To obtain the drainage network layer, basins area, and water dividing layer in the study area, the hydrological modeling process was done by Arc GIS10.3 software. The basic data used are 30 m resolution DEM and geological maps. Also, to investigate the relationship between seismicity and tectonic activity, seismic data were used for earthquakes greater than 0.4 Mw. In this study, the results of calculating 7 geomorphic indices, including stream length-gradient index(SL), drainage basin asymmetry(Af), hypsometric integral(Hi), the ratio of valley-floor width to valley height(Vf), index of drainage basin shape(Bs), index of mountain front sinuosity(Smf), and Transverse Topographic Symmetry Factor(T), for 51 basins were analyzed by Iat and AHP methods. Finally, by using seismic data and field studies, we discuss our findings to compare the accuracy of AHP and Iat methods in analyzing morphometric indices to assess seismic risk, which is the aim of this paper.

    Results and Discussion

    The evaluation of the distribution of relative tectonic activity in the study area according to Iat, which is obtained by averaging the different classes of morphotectonic indices, divided the region into three categories in terms of tectonic activity. Class2, class3 and class4, have allocated 5.9%, 54.9%, and 39.2% of the total study area to themselves, respectively. It should be noted that none of the basins were in class1. 43.2% of epicenters were located in basins with high activity and 17.6% in low ones. Since the Iat index is not based on the weighting of the indices, all the indices were calculated with equal importance ratios. Therefore, there are some inconsistencies in comparing the Iat distribution map with the main structures of the region and the epicenter of the earthquakes. The AHP makes it possible to determine the amount of tectonic activity in the study area base on the weight and importance of each index compared to others, instead of relying solely on the average of each index (Iat). The values of the coefficient of determination(R2) are extracted from the graph of the indicators relative to each other. The correlation coefficient(R) was calculated from the roots of R2. After checking the acceptability of the Inconsistency, the final weights assigned to each of the indicators are (0.015)Bs, (0.012)Smf, (0.025)AF, (0.021)T, (0.104)Hi, (0.116)Vf, (0.708)SL. These results were classified into four categories. Accordingly, class1, class2, class3 and class4, occupy 21%, 24%, 31%, 24% of the total study area, in turn. The basins with very high and high tectonic activity, are all located along the main faults of the region, in addition, the distribution of earthquakes in these basins (81.8.% of earthquakes were in high active basins and 4.4% in low ones), shows how they are consistent with the results of AHP.

    Conclusion

    In this study, we tried to more accurately assess the impact of active tectonics and determine the most appropriate method for analyzing geomorphic indices, by comparing the results obtained from Iat and AHP methods. Proper matching of geomorphic features, calculated indices, and classification of relative tectonic activity obtained by the AHP, with the main structures, field observations, seismic data and previous studies in the study area, confirms the significant superiority and higher accuracy of AHP over the Iat in the identification of tectonically active areas which subsequently leads us to seismic hazard assessment. Based on the final map derived from the AHP, the study area was divided into four tectonic activity classes. The results show that morphological features in the study area are strongly affected by the main faults. The basins along them, generally show very high to high tectonic activity rates. The existence of many active faults, the epicenter of earthquakes and the location of most cities in the study area within or adjacent to basins with very high to moderate tectonic activity indicate the need for attention and additional studies there.The findings of this paper show how using a suitable way of morphometric analysis can help us to identify areas with the potential for seismic hazards. Due to its low-cost and timesaving, this method can be a good alternative for expensive and complex methods, especially in vast and remote places. As a result, it can be a useful tool for regional planners and decision-makers involved in seismic risk assessment and disaster risk reduction.

    Keywords: Active Tectonics, Morphotectonic indices, Analytic Hierarchy process(AHP), Seismicity, West of Lut block
  • سید علی رسول زاده، علی سلگی، حسن حاجی حسینلو*، زهرا ملکی
    پهنه برشی چالدران در 270 کیلومتری شمال شهرستان ارومیه و 868کیلومتری غرب تهران قرار گرفته است. مطالعات ساختاری و ریزساختاری صورت گرفته نشان دهنده دو دسته ساختار اصلی در این ناحیه می باشد. دسته اول ساختارهای مرتبط با حرکات برشی راست گرد که شامل : پورفیروکلاست های پوششی نامتقارن، فابریک C و Sو ساختارهای بلور ماهی و دسته دوم در ارتباط با حرکات تراستی به وقوع پیوسته در این ناحیه است. حرکات برشی راست گرد توسط مولفه امتدادلغز ترافشارشی مایل ایجاد گردیده اند و حرکات تراستی توسط مولفه فشارش ترافشارشی مایل به وجود آمده اند. شواهد جنبشی فراوانی از عملکرد تنش های برشی و فشارشی در این منطقه دیده می شود که همه ی آن ها نشان دهنده عملکرد یک پهنه برشی با برگوارگی میلونیتی با شیب متوسط به سمت شمال شرق و خطواره کشیدگی به سمت شمال شرق با سازوکار راستالغز راست گرد با مولف ی معکوس در این منطقه است. در منطقه مورد مطالعه، مدل امتدادلغز-فشارشی مایل راست گرد را پیشنهاد شده است. از این که ساختارها و ریزساختارهای نشان گر برش معکوس و امتدادلغز راست گرد در این زون با همدیگر مشاهده می شوند بیان گر وقوع توزیع در این پهنه برشی است. این موضوع مشخص می کند که نیروهای تکتونیکی مایل نسبت به زون دگرشکلی پهنه برشی چالدران در اثر ترافشارشی بین صفحه عربی و بلوک ایران مرکزی در شمال غرب ایران رویداده است.
    کلید واژگان: مکانیسم دگرشکلی, تکتونیک ترافشارش مایل, شواهد حرکت پهنه برشی, نشانگرهای سوی برش, چالدران
    Seedali Rasolzadeh, Ali Solgi, Hassan Haji Hosseinlou *, Zahra Maleki
    Chalderan shear zone (SCZ) is located 270 km north of Urmia and 868 km west of Tehran. The structural and microstructural studies show two groups of the main structure in this area. The first group includes structures related to inclined shear movements, which include: asymmetric mantled porphyroclasts, fabric C and S and mineral fish structures, and the second group is related to thrust movements that occur in this area. The inclined shear movements are created by inclined transpressional strike slip component and thrust movements are created by inclined transpressional component. There is kinematic evidence of the function of shear and transpressional stresses in this region, all of which indicate the function of a shear zone with a moderate slope mylonitic foliation to the northeast and stretching lineation to the northeast with inclined strike slip mechanism with inverted component in this region. In the study area, we proposed inclined dextral transpression strike slip model.The fact that the structures and microstructures indicating reverse shear and inclined strike slip in this zone are observed with each other indicates the occurrence of partitioning in this shear zone. This indicates that tectonic forces inclined to Chalderan shear zone deformation zone occurred due to transpressional tectonics between Arabian plate and Central Iran block in northwestern Iran.
    Keywords: Deformation mechanism, Inclined transpressional, Evidence of movement shear zone, Shear sense indicators, Chalderan
  • نفیسه حاج نوروزی، محسن پورکرمانی*، مهران آرین، زهرا ملکی، علی سلگی

    گستره مورد پژوهش (ناحیه گلپایگان) در زون ساختاری سنندج - سیرجان قرار گرفته است که یکی از پویاترین پهنه های  لرزه زمین ساختی ایران است. در این بررسی، یک مدل نظری برای ارزیابی پتانسیل حرکتی گسل بر اساس رابطه بین ویژگی های هندسی گسل و میدان تنش تکتونیکی ناحیه ای پیشنهاد شده است. لازم به ذکر است که نتایج این روش با رکورد های لرزه ای گذشته و فعالیت های ریز لرزه ای کنونی منطقه سازگار بوده است، لذا این الگوی نظری بر مبنای روابط میان ویژگی های هندسی گسل ها و میدان تنش زمین ساختی ناحیه ای استوار است.  داده های ساختاری به منظور دستیابی به موقعیت محور های اصلی تنش، در پهنه وسیعی از ناحیه مورد مطالعه برداشت گردید که از معادلات این الگو در 6 ایستگاه منطقه مذکور استفاده شد. در نهایت، با استفاده از روش وارون سازی، تنش اصلی بیشینه در هر مقطع به طور جداگانه به دست آمد و در معادلات جاگذاری شد. طبق محاسبات، پتانسیل حرکتی گسل در هر مقطع از گسل های ناحیه مشخص گردید،  گسل بید عرب بیشترین پتانسیل حرکتی در مقایسه با دیگر قطعات گسلی را دارا است که با توجه به محاسبه شاخص پیچ و خم پیشانی کوهستان به خوبی نمایان می شود که در رده یک تکتونیکی با فعالیت بالا جای دارد، دیگر گسل ها در مرحله پیش لرزه می باشند. نتایج محاسبه پتانسیل حرکت گسل ها در هر قطعه، تطابق خوبی را با فراوانی زمین لرزه های رخ داده نمایان می سازد، به طوری که بخش خاوری ناحیه مورد مطالعه، دارای نرخ لرزه خیزی بیشتری نسبت به دیگر بخش های آن می باشد. با توجه به سرعت متوسط لغزش گسل های ناحیه در سال های اخیر و همچنین با توجه به مطالعات پیشین و نتایج به دست آمده از ناحیه و داده های حاصل از محاسبه مقادیر پتانسیل حرکتی گسل، بخش خاوری ناحیه (حدفاصل گسل بید عرب تا گسل نر پلنگ) بیشترین میزان احتمال لغزش در آینده را دارا خواهد بود. بخش جنوبی گسل بید عرب، با بیشترین میزان پتانسیل حرکتی گسل همراه است و ساختارهای تکتونیکی نواحی آن، به عنوان جوان ترین فعالیت های نیوتکتونیکی در ناحیه معرفی می گردد.

    کلید واژگان: گسل های جنبا, توان حرکتی, تنش اصلی بیشینه, میدان تنش زمین ساختی ناحیه ای
    Nafiseh Hajnorouzi, Mohsen Pourkermani*, Mehran Arian, Zahra Maleki, Ali Solgi

    Study of area (Golpayegan area) is located in the Sanandaj-Sirjan structural zone, which is one of the most dynamic tectonic seismic zones in Iran. Among the most important faults of Janba in the study area, we can mention Khansar, Hila, Narpalang, Boland Ab, Qara No, Bid Arab faults. In this study, a theoretical model is proposed to evaluate the Fault Movement Potential based on the relationship between the geometric properties of the fault and the regional tectonic stress field. This model by et al. (1997) Lee, and has been used to evaluate the mobility potential of major faults in the Hong Kong area. This parameter allows for the percentage of possible movements in the current tectonic regime (CTR) for all active faults in a range. It should be noted that the results of this method are consistent with past seismic records and current micro-seismic activity in the region, so this theoretical model is based on the relationship between the geometric properties of faults and the regional tectonic stress field. To evaluate the mobility potential of active faults in Golpayegan area in the northwest of Kush to the southeast of Bid valley, the structural zone of Sanandaj-Sirjan.

    Methods

     Structural data were collected in a large area of ​​the study area in order to achieve the position of the main stress axes. The equations of this model were used in 6 stations in the mentioned area. Finally, using the inversion method, the maximum maximum stress in each section was obtained separately and placed in the equations.

    Conclusion

    According to the calculations, the motion potential of the fault in each section of the faults in the area was determined that the Arab willow fault has the highest movement potential compared to other fault parts, which according to the calculation of the mountain frontal maze index is well visible. Category 1 tectonics with high activity, other faults are in the pre-seismic stage. The results of calculating the potential of faults in each section show a good agreement with the frequency of earthquakes, so that the eastern part of the study area has a higher seismicity rate than other parts. Due to the average landslide velocity of faults in recent years and also according to previous studies and results obtained from the area and data from the calculation of fault potential values, the eastern part of the area (the distance between Arab willow fault and male leopard fault ) Has the highest probability of slipping in the future. The southern part of Bid Arab fault is associated with the highest mobility potential of the fault and the tectonic structures of its areas are introduced as the youngest neotectonic activities in the area.

    Keywords: Active Fault, Movement potential, Maximum mainly stress, Regional tectonic stress field
  • زینب تسلیمی، عبدالله سعیدی *، منوچهر قرشی، مهران آرین، علی سلگی

    گستره مورد پژوهش بخشی از شرق البرز مرکزی از حاشیه دشت دامغان تا گسل شمال البرز می باشد. رشته کوه های البرز که بلندی های شمال ایران زمین را شکل داده اند، حوضه فرو افتاده کاسپین را از پهنه ایران مرکزی جدا کرده است. پوسته البرز در فاز کوهزایی سیمرین و آلپی دگرشکل شده  و این دگرشکلی  تا زمان کنونی به‌طور پیوسته ادامه داشته است. این پژوهش بر پایه داده های برگرفته از تصویرهای ماهواره ای، نقشه های زمین‌شناسی، برداشت های میدانی و رسم برش های ساختارها و ردیف های رسوبی تشکیل‌دهنده این بخش از رشته کوه های چین و رانده البرز انجام شده است. گستره از تاقدیس و ناودیس های زیادی تشکیل شده که از جنوب به شمال شامل تاقدیس تویه- دروار، تاقدیس صبور، تاقدیس تلمادره، ناودیس علی‌خانی، تاقدیس ترکام، تاقدیس و ناودیس ببرچشمه می باشند. تعدادی از این ساختارها، چین های مرتبط با گسلش می باشند و به‌طور معمول در اثر  تداوم کوتاه شدگی و گسلش، الگوی اولیه خود را از دست داده اند. در بین این چین ها تنها ناودیس علی خانی است که یک چین متقارن و باز می باشد. کارکرد گسل های بزرگ و به‌ویژه گسل های راندگی نقش بزرگی در الگوی کنونی چین های برشمرده بازی کرده اند. با توجه به روند ساختارها و محور چین های شکل گرفته فشار موثر بر منطقه دارای راستای شمال، شمال غرب - جنوب، جنوب شرق است که عمود بر این روند می باشد. ویژگی های فیزیکومکانیکی سازندهای تشکیل‌دهنده پوسته البرز در این گستره سبب پدید آمدن گسل های راندگی از سطوح گسست موجود در واحدهای سنگی یا سطوح جدایشی1 شده است. شدت کوتاه شدگی و جابجایی های بزرگ مقیاس در منطقه گاه سبب ناپدید شدن یکی از یال های برخی چین ها و یا حذف کامل یک ساختار چین‌خورده شده است. در این پژوهش در ردیف رسوبی تشکیل‌دهنده پوسته البرز سه سطح جدایشی در نهشته های پرکامبرین تا ایوسن میانی شناخته و ثبت شده است.

    کلید واژگان: رشته کوه های البرز, چین خوردگی, گسلش راندگی, چین های مرتبط با گسل, سطوح جدایشی
    Taslimi.Z, Saidi.A, Ghoreshi. M, Arian.M, Solgi.A

    The studied area is a part of Eastern central Alborz, bestween southeastern piedmont of Alborz (NW of Damghan) and North Alborz Fault (South of Sari). The Alborz Mountain range which forms the heights of northern territory, separated the Caspian Depression from Iran central plateau. The Alborz is one of the Iranian mountain ranges that were deformed during two Cimmerian and Alpine organic events. This deformation is continued until the present day. This research is based on the satellite images, field investigations, drawing structural sections, stratigraphic sequences from the folded and thrusted parts of Alborz Mountains. The studied area is composed of numerous anticlines and synclines from South to North as Tuyeh- Darvar anticline, Sabour anticline, Talma- Darreh anticline, Alikhani syncline, Tarkan anticline, Babr cheshmeh syncline and anticline. Some of these folds are related to faulting which occured due to the typical continuous shortening and faulting of Alborz crust and destroyed their original patterns. The function of main faults and specially thrust faults played an essential role on the present models of mentioned folds. Regarding the axes of the folds, the effective compression over the area has a North, North Waste-South, South-East direction. This direction is perpendicular to axial trend of folds.
    The physico-mechanical properties of Alborz geological units caused development of detachment surfaces on main faults. The shortening intensity and large displacements have led to disappearance of a limb or whole  fold. In this study the three surfaces of detachment were introduced inside the stratigraphic sequences from Precambrian to middle Eocene based on the well-known and documented data.

    Keywords: Alborz Mountains range, Fold, thrust fault, Folds related fault, Detachment surface
  • بهنام سخاوتی، مصطفی یوسفی راد*، محمودرضا مجیدی فرد، علی سلگی، زهرا ملکی
    زمینه و هدف

    تعیین میزان پراکندگی فلزات سنگین در واحد های سنگی و بررسی آلودگی های ناشی از آن ها، از مباحث ضروری زیست محیطی است که آگاهی و شناخت آن ها، در مدیریت و کنترل آلاینده ها اهمیت فراونی داشته و از اهداف اصلی این پژوهش است.

    روش بررسی

    جهت تعیین غلظت فلزات سنگین از تکنیک XRFوICP-mass بهره گرفته و با استفاده از نرم افزار های آماری و شاخص های آلودگی، به بررسی میزان آلایندگی این فلزات در تاریخ 20 اسفند ماه سال 96 بر روی رخساره های شیمیایی سازند گچساران در نواحی باختری استان کرمانشاه، پرداخته شد.

    یافته ها

    یافته ها حاکی از میزان بالای غلظت کادمیوم در رسوبات سازند گچساران با میانگین غلظت (3/3) ppm بود که بالاتر از (3/0)ppm غلظت آن در پوسته می باشد. هر سه شاخص مورد استفاده (شاخص زمین انباشتگی، فاکتور غنی شدگی، ضریب آلودگی و ضریب بار آلودگی) آلودگی کادمیوم در رسوبات مورد مطالعه را نشان دادند اما فلزات مولبیدن، آلومینیوم، کبالت و آهن، آلودگی را در رسوبات نشان ندادند. همچنین مقادیر دو شاخصCF و EF روند مشابهی را در مورد وضعیت عناصر آلاینده، در رسوبات نشان دادند.

    بحث و نتیجه گیری

    وجود مقادیر قابل توجه عنصر کادمیوم درتوالی های سازند گچساران، می تواند تحت تاثیر فرایند انحلال سنگ ها و رسوبات توسط آب های سطحی و زیرزمینی، همچنین فعالیت های بیولوژیکی (کشاورزی و معدن کاری) بیشتر شده و اثرات نامطلوب زیست محیطی بر جای گذارد. لذا پیش بینی و انجام تمهیدات لازم در این خصوص، ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: فلزات سنگین, ژئوشیمی, رخساره های شیمیایی, سازند گچساران
    Behnam Sekhavati, Mostafa Yousefirad *, Mahmoodreza Majidifard, Ali Solgi, Zahra Maleki
    Background and Objective

    Distribution of heavy metals in rock units and their pollutants are necessary environmental issues which have high importance.

    Material and Methodology

    Because of not performed environmental geochemical studies of heavy metals in Iran based on chemostratigraphic studies, for this purpose, this study on chemofacies of Gachsaran formation in Kermanshah with the aim of assessing environmental heavy metal pollution was carried out. For determine the concentrations of heavy metals, XRF and ICP mass techniques were used and the amount of metal contamination was investigated using statistical softwares and pollution indices.

    Findings

    The results indicated high concentration of cadmium in sediments of Gachsaran Formation (3.3) ppm which is higher than (0.3) ppm in crust. All three used indices (Igeo, EF ANF CF) showed cadmium contamination in studied sediments but molybdenum, aluminum, cobalt and iron did not showpollution in sediments. Furthermore the values of CF and EF indices showed a similar trend about element contamination in sediments.

    Discussion and Conclusion

    Significant amounts of cadmium in the Gachsaran Formation can be further affected by the dissolution process of rocks and sediments by surface and groundwater, as well as by biological (agricultural and mining) activities and can has non optimal environmental impacts. Therefore, it is necessary to anticipate and make the necessary arrangements in this case. High levels of cadmium in the sequences of the Gachsaran Formation can effected by dissolution, as well as biological activities (agriculture and mining).

    Keywords: Heavy Metals, Geochemical, Chemofacies, Gachsaran formation, Pollution
  • سید کامیار کامران، معصومه سهرابی ملایوسفی*، مهران آرین، مجید میرزایی عطاآبادی، علی سلگی

    نهشته های گروه شمشک در نواحی آبیک و جیرنده، واقع در البرز غربی، در بر دارنده مجموعه ای غنی از ماکروفسیل های گیاهی است. این مقاله به معرفی دم اسبیان و سرخس های گروه شمشک و بررسی نقش بوم شناختی این گیاهان در این دو ناحیه می پردازد. در این مطالعه پنج گونه از راسته اکوییزتال ها، هفت گونه از فیلیکال ها و دو گونه از ماراتیال ها شناسایی شده اند که در این میان، دو جنس و پنج گونه برای نخستین بار از ایران و دو گونه برای نخستین بار در البرز غربی گزارش می شوند. افق بررسی شده در ناحیه آبیک معرف فروبوم دلتا در زمان رتین است؛ بخش های وسیعی از این فروبوم توسط بیشه های تک گونه ای از Equisetites muensteri  Clathropteris meniscioidesو Dictyophyllum nathorsti پوشیده می شده که اندوخته ای قابل دسترس برای تغذیه سوروپدها محسوب می شده است. افق بررسی شده در ناحیه جیرنده متعلق به زمان لیاس بوده و در بخش هایی از فروبوم و فرابوم دلتا گسترش داشته است؛ بخش های گوناگون این زیر محیط ها توسط بیشه های تک گونه ای از Equisetites laevis ،Schizoneura paradoxa  Neocalamites hoerensis ،N. ishpushtensis ،Clathropteris obovata ،Dictyophyllum exile ،D. nathorstiو Thaumatopteris brauniana پوشیده می شده که اندوخته غذایی مهمی برای سوروپد ها به شمار می رفته اند؛ در حالی که، زیستگاه های خشک تر این دلتا، خاستگاه گونه های Symopteris pseudolobifolia و Marattiopsis barnardii بوده که نقش ناچیزی در رژیم غذایی سوروپدها داشته اند.

    کلید واژگان: البرز غربی, اکوئیزتال, فیلیکال, ماراتیال, گروه شمشک, ماکروفسیل های گیاهی
    Seyd Kamyar Kamran, Masoomeh Sohrabi Mollayousefi *, Mehran Arian, Majid Mirzaie Ataabadi, Ali Solgi

    The Shemshak Group contains a rich and diversified flora in the Abyek and Jirande areas (western Alborz). This paper considers the description of ferns and horsetails from this flora and their ecological significance. The study revealed the occurrence of five species of Equisetales, seven species of Filicales, and two species of Marattiales; among these, two genera and five species are recorded for the first time from Iran. Moreover, two species are recorded as new to the western Alborz. The studied horizon in the Abyek area represents a Rhaetic delta lowland. Monospecific thickets of Equisetites muensteri, Clathropteris meniscioides, and Dictyophyllum nathorsti were extended across large regions of the lowland, providing an accessible source of food for sauropods. The studied horizon in the Jirande area is Liassic in age, well developing in parts of delta lowland and delta upland sub-environments; the different parts of these sub-environments were covered by monospecific thickets of Equisetites laevis, Schizoneura paradoxa, Neocalamites hoerensis, N. ishpushtensis, Clathropteris obovata, Dictyophyllum exile, D. nathorsti, and Thaumatopteris brauniana, forming a significant food source for sauropods, while drier habitats within the delta were occupied by Symopteris pseudolobifolia and Marattiopsis barnardii , which had a less important role in sauropod’s diet.

    Keywords: Western Alborz, Equisetales, Filicales, Marattiales, Shemshak Group, plant macrofossils
  • مهرداد سرهنگی، علی سلگی*، مرتضی طالبیان، زهرا ملکی

    در این مقاله به بررسی شاخص های ژیومورفیک حوضه زهکشی جاسک و تاثیر گسل زندان بر این شاخص ها و در نتیجه تاثیر آن بر مخاطرات زمین ساختی منطقه با استفاده از نرم افزارهایGlobal Mapper  و Arc GIS پرداخته شده است. شاخص های محاسبه شده عبارت اند از: شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، نسبت عرض کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شاخص نبود تقارن حوضه زهکشی (Af)، پیچ وخم پیشانی کوهستان (Smf)، شاخص سینوسی رودخانه (Bs)، فاکتور توپوگرافی عرضی (T) و شاخص زمین ساخت فعال نسبی (Iat). منطقه پژوهش در جنوب ایران و جنوب شرق استان هرمزگان قرار دارد. در این منطقه، گذر گسل زندان که جداکننده دو صفحه زاگرس و مکران است، سبب ایجاد ساختارهای مختلف زمین شناسی و فرایندهای تکتونیکی حاصل از آن شده که عامل اصلی بروز مخاطرات در این منطقه اند. بر اساس نتایج تحقیق و شاخص های تکتونیکی، منطقه در شرایط تکتونیکی متوسطی به سر می برد. عوامل تهدیدکننده منطقه، از جمله تاثیر گسل زندان بر بالاآمدگی منطقه سبب افزایش شیب منطقه در قسمت های شمالی و در نتیجه افزایش سرعت جریان آب و طغیان رودخانه ها در مناطق پایین دست و ایجاد ناپایداری دامنه ای و رانش زمین در منطقه شده اند. بنابراین با برنامه ریزی درست و آگاهی کامل از شرایط تکتونیکی حاکم بر منطقه می توان از توان مخاطرات و حوادث طبیعی پیش بینی پذیر کاست.

    کلید واژگان: زمین ساخت, گسل, گسل زندان, مخاطرات, مورفوتکتونیک
    Mehrdad Sarhangi, Ali Solgi *, Morteza Talebian, Zahra Maleki
    Introduction

    The study area is located in the northern part of Jask, southeastern Hormozgan. The drainage basin is of ​​the North-South trend and mostly except for one case that flows into the Strait of Hormuz, the rest flows into the Oman Sea and the main ones are Bahmadi and Tabarkan Rivers. From a geomorphological point of view, the study area can be divided into two parts, the high part near the fault and the low part that flows into the deltas of the Oman Sea and the Strait of Hormuz. The highest points in the region are Mount Riman, Samuki, Perke and Mubarak. The most important geomorphological controlling factors in the Jask area are the type of rock units, structural features, deformed landforms, and erosive activities due to the greater weakness of rock units and their lithological compositions, which cover large parts of the area as low and eroded lands. The erosional activities in the southern part, which mostly composed of marl, is much higher than the northern part, and the impact of the Zendan Fault in the erosion, followed by floods and landslides, is very evident.

    Materials and Methods

    The area is one of the most hazardous areas in the South Iran due to its location on the border between two plates of Zagros and Makran, and the compressional stress caused by the movement of these two plates. So, to better understand and identify, prevent and deal with natural disasters and hazards, in this study using the geomorphological indices of SL, Smf, Vf, Af, T, Bs and Iat, which determine the tectonic conditions prevailing in each region, the high-risk points in terms of geodynamic processes occurring on the area and the impact of the Zendan Fault on these indicators are discussed. 

    Discussion and Results

    A set of several geomorphic indices can be used to study the relative active tectonics. These indicators can be used as a quantitative method to study geomorphology related to erosional and sedimentation processes in the river channel, longitudinal profile and morphology of the river valley, or tectonic features such as fault escarpment. Tectonic indicators are able to determine the different zones created as a result of local change in tectonic activity. In this research, several geomorphic indices in the basins of the Jask region were investigated and the results of each index were analyzed based on the values ​​obtained for that index. The various geomorphic indices mentioned in the above section in relative tectonics (Iat) were divided into four categories: very high activity, high activity, medium activity, low activity. By calculating the average class category of indices (S / n) in each basin and evaluating it by the method [3], the relative tectonic index (Iat) was divided into four class categories. In this classification, category one is very high tectonic activity (S / n between 1.5 to 1), category two is high tectonic activity (S / n between 2 to 1.5), category three is medium tectonic activity (S / n is between 2.5 to 2) and category four is low tectonic activity (S / n is more than 2.5). According to this classification, the following results were obtained in the study area (table 1-1). Table 1. Tectonic activity index (IAT) in the case study area of the author 1400
     

    Conclusion

    After examining the geomorphological indices and calculating them, it was found that the study area is relatively affected by the three major tectonic phenomena of the Zendan Fault, uplift and rough topography, oceanic subduction, and the presence of soft sedimentary rocks as the value of Iat index indicates moderate tectonic activity in this region.

    Keywords: Tectonics, Hazards, faults, Prison Faults, Morphotectonics
  • روژان همتی، منوچهر قرشی*، علی سلگی، عبدالله سعیدی

    منطقه مورد مطالعه در پهنه برخورد قاره ای عربی و ایران جای دارد. این پهنه شامل زاگرس مرتفع وچین خورده در سوی باختر به عنوان حاشیه غیرپویای زاگرس و یک پهنه خردشده و پهنه زمین درز شامل نهشته های بستر اقیانوس، سنگ آهک های محیط سکوی قاره حاشیه پویا و باقیمانده پوسته اقیانوسی تتیس جوان و سنگ های آذرین ناشی از فرورانش پوسته اقیانوسی و نفوذ آن ها در حاشیه پویا می باشند که به وسیله ی گسل موچی- ملاعلی کرم بر روی پهنه ی چین خورده رانده می شود. تمامی سنگ های پهنه برخورد بارها به روی هم رانده شده اند و در حقیقت همبری بیشتر واحدهای سنگی در پهنه خرد شده گسله می باشد. برپایه ی موازنه ی برش عرضی در دو پهنه نرخ کوتاه شدگی در پهنه چین خورده و(252/6)کیلومتر و در پهنه خرد شده و(040/2)کیلومتر برآورد شده است. باتوجه به تفاوت ساختاری، سنگ شناختی و سیستم دگرشکلی در هردو پهنه، الگو سازی ساختارهای دو پهنه به ویژه در بخش زمین درز به دشوار امکان پذیرگردید. در این پژوهش کوشش شده است که در سه برش ساختاری تعیین شده نرخ کوتاه شدگی پوسته قاره ای برآورد گردد. بسیار روشن است که نرخ کوتاه شدگی در پهنه زمین درز خیلی بیشتر از زاگرس چین خورده است. بر پایه موازنه برش های عرضی نرخ کوتاه شدگی در برش های 2 و 3 به ترتیب (040/2)و (531/6)کیلومتر است. در برش (1) که در گستره اسلام آباد غرب برداشت شده است نرخ کوتاه شدگی (252/6)کیلومتر به دست آمده است .

    کلید واژگان: ژئودینامیک, کینماتیک, پهنه برخورد, کوتاه شدگی, زمین درز
    Rojan Hemati, Manouchehr Ghorashi *, Ali Solgi, Abdollah Saidi

    The Zagros suture zone is one of Key regions. Continent - Continent collision between Arabian plate and Iranian Block. This region is coincided by High Zagros and Zagros Simply Fold Zones in Western side and in other side is the Sanandaj- Sirjan Zone. The region of this research in situated in Northern part of suture zone. The Zagros suture is oriented parallel to the other collision Structures as passive and active margins of Neo- Tethys Basin and also to Magmatic Arc (Urmiyeh - Dokhtar Arc).The main Faults in this region which we can mention by name are Zagros Main Thrust Fault and Zagros Main Recent Fault, Which they are also parallel to others structures. This region of suture zone in highly deformed and structures as folds, faults and nappes are the evident of a long compression Tectonics. The aim of this research firstly is analysing of folds and secondly is calculation of shortening rate of crust in this part of collision Zone. Three structural section (Eslam Abad- e- Gharb - Mahidasht, Kamyaran and Gazorkhani) have been balanced and the rate of shortening which is obtained respectively is 6252m , 6530m and 2040m.

    Keywords: Geodynamics, Kinematics, Collision Zone, Shortening, Suture
  • سمیه قندهاری، آرش امینی*، علی سلگی، حامد رضایی

    استفاده از تحلیل فراکتال به عنوان روشی متفاوت از روش های معمول در بررسی ویژگی های لس ها به خصوص در یکی از گسترده ترین پهنه های لسی ایران که به عنوان حلقه ارتباطی بین لس های آسیای مرکزی و اوراسیا نیز شناخته می شود، ضروری و پراهمیت تلقی می گردد. بنابراین هدف از این مقاله، تحلیل فراکتال توزیع اندازه ذرات با ویژگی های بافتی لس های استان گلستان است. در این تحقیق، از 16 ایستگاه نواحی لسی استان گلستان نمونه برداری شد و نمونه ها از طریق دانه بندی و فراکتال مطالعه شدند. سپس کاربرد فراکتال توزیع اندازه ذرات و فراکتال شمارش جعبه ای در شناسایی تغییرات پس از رسوب گذاری لس ها و ارتباط مقادیر فراکتال با پارامترهای بافتی نظیر جورشدگی، کج شدگی و کشیدگی بررسی شد. نتایج ابعاد فراکتال توزیع اندازه ذرات نشان داد لس های منطقه 1 بیشترین پدوژنز را تحمل کرده و دارای DbH بالاتری هستند. با افزایش DbH جورشدگی ذرات کاهش می یابد و شاخص کشیدگی کمتر شده و پهن شدگی منحنی بیشتر می شود. ایستگاه های آلاگل، آلماگل و کمربندی آق قلا با جور شدگی بهتر، میانگین اندازه دانه بیشتر، دارای ابعاد فراکتال DbH پایین تر از سایر نقاط هستند. همچنین ابعاد فراکتال توزیع اندازه ذرات و هندسه فراکتالی ذرات بر اساس روش شمارش جعبه ای نتایج همدیگر را تایید می کنند.

    کلید واژگان: تحلیل بافتی, فراکتال توزیع اندازه ذرات, فراکتال شمارش جعبه های تفاضلی, لس
    Somayeh Ghandhari, Arash Amini*, Ali Solgi, Hamed Rezaei
    Introduction

    Particle size distribution (PSD) is one of the sediments' most important physical properties, affecting other physicochemical properties. Fractals are the objects or processes that show a similar appearance or behavior on some large, spatial, or temporal scale. Each fractal can be divided into several parts, each of which resembles the main body. Many natural phenomena and processes are based on fractal models. Loess particles maintain good self-similar properties even when modified through pedogenesis so that the fractal dimension of their particle size is considered as a new indicator of particle size. The loess sequences, produced by aeolian under the influence of past weather changes, have been transported, deposited, and undergone many changes by pedogenesis, whose information is recorded in loess particles. By studying the PSD loess, which is a natural fractal, one can discover data about the past environment. Therefore, PSD changes can be used to indicate the pedogenesis intensity and process or the soil age.Post-depositional pedogenesis, including chemical and biological weathering, causes further particle crushing, the extent of which may vary in different locations due to deposition PSD and the time and intensity of pedogenesis or some other factors. Typically, intense pedogenesis or poor to very poor sorting occurs in warm and humid climates, while poor pedogenesis occurs in cold and dry climates. Changes in the loess texture reflect its post-deposition conditions. Thus, this study sought to analyze Golestan's loess texture developments via fractal PSD for the first time, which could interpret the extent of tissue changes at different points. The results were then compared to the fractal geometry obtained from the electron microscope images.

    Materials and methods

    This study was conducted in Golestan province. The study area is located at latitudes of 38° 8' to 36° 30'N and longitudes of 53° 57' to 56° 22' E. Based on three types of loess texture, including sand loess, silt loess, and clay loess, sixteen samples were totally collected from three zones. Moreover, the fractals were measured using differential box-counting and PSD. The PSD fractal was calculated by sieve-hydrometric (DbH) and laser (Dbl) methods.

    Result

    The mean DbH for region 1 was 2.64  and region 2 was 2.30. DbH in region three differed in two values. For two regions S12  and S13, the values of DbH are 2.74  and 2.70 and for S 14, S15 and S16 are 2.62,1.06 and 2.24 respectively. Also, the results showed a mean of 4.37 microns and sorting is very poorly (mean φ = 2.96) for region one, a mean of 14.35  microns and sorting is very poorly (mean φ = 3.17) for region two and  a mean of 49.56 microns with two different sorting values show very poorly sorting (mean φ = 2.28) at S13 and S12 stations and sorting poorly (mean φ = 1.78) at stations S16, S15, S14  for zone three. The average fractal grain dimension in region one is 0.673  in region two is 00.788  and in region three is 0.850.. The fractal dimensions of the grain surface in region one have an average of 0.51  in region two is 0.49  and in region three is 0.50. The average value of fractal geometry of grain density arrangement (DFf) is 1.94  in region one, 1.87 in region two and 1.91 in region three.The average fractal arrangement of pore fabric density (DFp) in region one is 1.47  in region two and 1.5  in region three is 1.59.. The fractal geometry of the cement fabric density arrangement is 1.33  in region one, 1.43 in region two and 1.52 in region three.

    Discussion and conclusion

    The results of examining DbH dimensions in the loess of Golestan province show that the percentage of sand decreases and the clay content increases with the increase of DbH. Comparison of fractal with sediment textual parameters indicate that the number of sorting increases and the sorting of particle decreases with the increase of DbH. This means that the samples have a better gradation of PSD and a larger volume of particle size classes. The kurtosis index decreases with the increase of DbH and the curvature broadening increases as a result of the increase of the particle size classes.The results of examining DbL fractal dimensions in the loess of Golestan province show that the percentage of sand decreases and the silt and clay contents increase with the increase of DbL. Based on the results of laser sizing, the increased silt and clay contents lead to a better gradation of sediments. The negative trend of particle sorting against DbL means that the sorting index decreases and the particle sorting increases with the increase of DbL. The positive trend of kurtosis against DbL means that the kurtosis index increases and the curvature broadening decreases with increase of DbL.Three stations of AlmaGol, AlaGol and Agh Ghala Belt in zone 3 had lower DbH and DbL, better sorting, and the highest median size. This may be due to the differences in the sediments’ origins or forming environment and retransfer. This implies that the fractal values ​​can be useful for identifying the transfer mechanism in different sediments.The fractal geometry changes with the changes in loess texture. Therefore, a higher fractal dimension content indicates a higher soil formation and higher fine particle ratios. According to the results, if particle distribution is well graded, it can be claimed that fractal geometry demonstrates the changes after loess deposition. According to the fractal results obtained from electron microscope images in Golestan loess, the fractal dimensions of the grain increased with the increase of diameter. This confirms that near the source, grains are deposited with higher order and away from the source, the fractal number becomes smaller as the grain size decreases. The fractal dimensions of the grain decrease with the increase of particles roundness from zone 3 (near the source) to zone 1 (away from the source). This implies that the sedimentss order decreases and the texture undergoes less changes with the increase of particles roundness. On the other hand, the fractal grain dimensions increase with the increase of sphericity. Since the sphericity decreases from zone 3 to zone 1, the fractal number of grain dimensions decreases. This means that a higher sphericity leads to a higher initial order of the sediment and less texture exposure to changes.The fractal geometry values ​​of the grain fabric density of the fabric in different parts of Golestan province are not equal. Zones 3 and 1 have a higher order than zone 2. Zone 3, with the fractal number close to 2, has a high order during the deposition due to its proximity to the source. In zone 2, with a farther transfer, the particles have been highly subjected to changes in size and arrangement, and thereby the fractal number and order have been subjected to changes and decline. The highest fractal number is seen in zone 1. This can be due to the humid climate in zone 1, which induces the formation of secondary clay and increases the fractal numbers and sediment order. These results show that the content of clay can determine the order and homogeneity of the sediment texture. It can be concluded that fractal and its related parameters, as an efficient tool in analysis of loess sediment, can justify the zone of texture changes, distance from the main source, pedogenesis and climate and The results of DbH dimensions analysis in Golestan province's loess showed that the percentage of sand decreased, and the clay content increased with an increase in DbH. Comparing the fractal with textual sediment parameters indicated that the number of sorting increased and the particle sorting decreased with an increase in DbH, suggesting that the collected samples had a better PSD grading and a larger volume of particle size classes. Moreover, it was found that the kurtosis index decreased with an increase in DbH, and the curvature broadening increased with an increase in particle size classes.The results of Dbl fractal dimensions analysis in Golestan loess showed that the percentage of sand decreased, and the silt and clay contents increased with an increase in DbL. Furthermore, according to the results of laser sizing, the increased silt and clay contents led to a better sediments gradation. A negative trend of particle sorting against DbL means that the sorting index decreased and the particle sorting increased with an increase in DbL. on the other hand, a positive trend of kurtosis against DbL means that the kurtosis index increased and the curvature broadening decreased with an increase in DbL.Three stations, including AlmaGol, AlaGol, and Agh Ghala Belt in zone 3, had lower DbH and DbL, better sorting, and the largest median size, which could be due to the differences in the sediments' origins or the environment's form and retransfer, implying that the fractal values could help identify the transfer mechanism in different sediments.The fractal geometry would change with the changes made in loess texture. Therefore, a higher fractal dimension content indicates a higher soil formation and higher fine particle ratios. According to the study's results, should the particle distribution is well graded, it can be claimed that fractal geometry demonstrates the post-deposition changes in the loess. Based on the fractal results obtained from electron microscope images in Golestan loess, the grain's fractal dimensions increased with an increase in diameter, indicating that the grains are deposited with higher-order near the source, and the fractal number becomes smaller with the decrease in the grains' size away from the source. It was also found that from zone 3 (near the source) to zone 1 (away from the source), the grains' fractal dimensions decreased with an increase in particles roundness, implying that the sediments' order decreased and the texture underwent fewer changes with an increase in particles roundness. On the other hand, the grains' fractal dimensions increased with an increase in sphericity. Therefore, as the sphericity decreased from zone 3 to zone 1, the fractal number of grain dimensions decreased too, indicating that higher sphericity led to a higher initial order of the sediment and less texture exposure to changes.The fractal geometry values of the grain's fabric density in different parts of Golestan province are not equal. Therefore, zones 3 and 1 had a higher order than zone 2. Due to its proximity to the source, zone 3, with the fractal number close to 2, had a high order during the deposition. In zone 2, with a farther transfer, the particles were highly subjected to changes in size and arrangement, and thereby the fractal number and order were subjected to changes and decline. Moreover, zone 1 was found to have the highest fractal number because of its humid climate, inducing secondary clay formation and increasing the fractal numbers and sediment order.These results suggest that the content of clay can determine the order and homogeneity of the sediment's texture. Therefore, it can be concluded that as an efficient tool in analyzing loess sediment, fractal and its related parameters can justify the zone of texture changes, distance from the main source, pedogenesis, and climate, and determine the model of post-deposition changes.

    Keywords: Texture analysis, Fractal particle size distribution, Defferenial Box counting, Loess
  • فاطمه جهادگر، زهرا ملکی*، علی سلگی، مهران آرین، علی سربی

    سازندهای سروک و ایلام در حوضه رسوبی زاگرس به عنوان سازندهایی با قابلیت مخزنی شناخته می شوند. بیش از نیمی از میادین هیدروکربوری در حوضه زاگرس در افق های سروک و ایلام دارای هیدروکربور است. در این تحقیق به منظور شناسایی مناطق دارای پتانسیل هیدروکربوری برای افق های سروک و ایلام در ناحیه هینترلندبندرعباس پارامترهایی نظیر رخنمون سازندها، گسل های اصلی، دیاپیرهای نمکی، نقشه های هم ضخامت و حجم رسوبات فوقانی سازندها از نقشه زمین شناسی منطقه و نیز داده های چاه استخراج گردید. با طراحی یک شبکه استنتاجی بین داده ها و منطق فازی مناطق با پتانسیل بالای هیدروکربوری برای افق های سروک و ایلام در ناحیه هینترلندبندرعباس شناسایی گردیدند. این ناحیه به لحاظ پتانسیل اکتشافی در افق های مخزنی سروک و ایلام به عنوان یک منطقه با قابلیت نسبتا ضعیف شناسایی شد. به گونه ای که68 درصد از منطقه هینترلند دارای پتانسیل هیدروربوری پایین، 18 درصد دارای پتانسیل هیدروکربوری متوسط و تنها 14 درصد دارای پتانسیل هیدروکربوری بالایی جهت اکتشاف در افق سروک و ایلام می باشند. این درحالی است که با در نظر گرفتن اثر تاقدیس ها درصد های یاد شده برای مناطق با پتانسیل بالای هیدروکربوری به 4.3 درصد کاهش پیدا کرد. که مجموعا به نظر می رسد تاقدیس های گشو جنوبی، بستانه، کیسن، نمک غربی و سورو در افق های سروک و ایلام دارای پتانسیل هیدروکربوری هستند.

    کلید واژگان: توزیع هیدروکربور, منطق فازی, عوامل زمین ساختی, سازند سروک و ایلام
    Fatemeh Jahadgar, Zahra Maleki *, Ali Solgi, Mehran Arian, Ali Sorbi

    The Sarvak and Ilam Formations in the Zagros sedimentary basin are known as hydrocarbon reservoir formations. More than half of the hydrocarbon fields in the Zagros Basin on the Sarvak and Ilam horizons contain hydrocarbons. In this research, to identify areas with hydrocarbon potential of the horizon of Sarvak and Ilam at Bandar Abbas hinterland, parameters such as outcrops of formations, main faults, salt plugs, isopach maps and upper sediment volume of formations from the geological map of the region and well data were extracted. With designing a network inference among data and using Fuzzy logic method with the high hydrocarbons, potential of the Sarvak and Ilam horizons were identified in the Bandar Abass hinterland. This area identified as a relatively weak area in terms of exploratory potential in Sarvak and Ilam reservoir horizons. 68% of the hinterland region has low hydrocarbon potential, 18% has medium hydrocarbon potential and only 14% has high hydrocarbon potential for exploration in Sarvak and Ilam horizons. However, considering the effect of anticlines, the mentioned percentages for areas with high hydrocarbon potential reduced to 4.3%. Together, it seems that the anticlines of South Gashu, Bastaneh, Kisn, West Namak and Suru have hydrocarbon potential in Sarvak and Ilam horizons.

    Keywords: hydrocarbon distribution, Fuzzy logic, structural factors, Sarvak, Ilam Formations
  • زینب تسلیمی، عبدالله سعیدی*، مهران آرین، علی سلگی، منوچهر قرشی

    رشته کوه های البرز از خاور تا شمال باختری ایران مارپیچ وار دارای تغییرات زیادی در روند ساختاری شکل گرفته می باشد.رخدادهای دو فاز کوهزایی سیمرین و آلپی سبب تغییرات زیادی در حوضه رسوبی وپیچیدگی فراوان ساختاری این بخش شده است. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل ساختارهای شکل گرفته در بخش خاوری البرز مرکزی از شمال باختر دامغان (حنوب تویه) تا جنوب ساری (گسل شمال البرز) بوده است. بررسی ها نشان می دهد که در پی کوتاه شدگی پوسته البرز در این منطقه چین ها الگوی آغازین خود را از دست داده و بسیاری از آنها مایل، خوابیده و یا چینهای جریانی یا کششی را به جهت جابه جا شدن یک یال آنها بر روی سطح گسل های راندگی کوچک زاوبه بصورت خوابیده را ساخته اند. از کنترل کننده های اصلی تنوع ساختاری این بخش از رشته کوه البرز گسل های راندگی فراوان می باشند. بیشترین نرخ دگرشکلی رشته کوه البرز در مرز البرز و ایران مرکزی پدید آمده است. بر پایه ویژگی های زمین شناسی و ساختاری، شکل گیری ساختارهای چین خورده در طی کوهزایی آلپی از زمان ایوسن پسین (37 میلیون سال) آغاز شده و بیشتر نرخ کوتاه شدگی و گسلش در میوسن پسین رویداده است. برآورد نرخ کوتاه شدگی در این بخش از البرز مرکزی 36.27 درصد و نرخ کوتاه شدگی این گستره نیز 0.93 میلیمتر در سال محاسبه گردیده است.

    کلید واژگان: خاور البرز مرکزی, کمربند چین و رانده, کوتاه شدگی البرز, نرخ کوتاه شدگی
    Zeynab Taslimi, Abdollah Saidi *, Mehran Arian, A. Solgi, Manouchehr Ghoreshi

    The Alborz Mountains has been separated the subsiding Caspian Basin from the foreland basin of Central Iran. This mountain range from east to northwest, has changed greatly in structural trend formed spirally. Two orogenic phases, Cimmerian and Alpine events caused more changing in sedimentary basin of Palo Tethys and Neotethys and it caused the complexity of abundant structural in other way too. The aim of this research is to investigate and analysis of existence structures in east central Alborz from northwest of Damghan (South of Toyeh) to South of Sari (North Alborz fault). The Structural features Analysis indicate that the Alborz Mountains are a fold and thrust belt. During the intense shortening of Alborz crust in the studied area the initial model of folds have been modified or destroyed. Some of these folds could take place in flexural flow folds or Drug folds classes since one limb of folds on the surface of low-angel thrust faults was thrusted recumbently. The thrust faults with south and north dipping is the main controller for variety structures in this part of Alborz. Based on geological and structural properties, construction of folding structures initiated during the Alpine orogeny since the late Eocene (37 million years) and the most shortening and faulting had occurred during at the Late Miocene. Data presented here demonstrate that shortening percent in the study area of Alborz Mountains is about 36.27% and the Rate of Shortening is estimated about 0.93 mm/y.

    Keywords: East central Alborz, fold, thrust belt, Shortening of Alborz, Rate of Shortening
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • علی سلگی
    علی سلگی
    دانشیار رشته زمین شناسی ، گروه زمین شناسی ، دانشکده علوم پایه، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال