علی فتاحی بافقی
-
مقدمه
آموزش تخصصی در حرفه های مرتبط با علوم پزشکی جهت کسب مهارت می باشد. "یادگیری همتا" دارای مزایایی مانند صرفه جویی در زمان و رفع محدودیت آموزش سنتی دارد. هدف از انجام این برنامه آموزشی در دوره پاندمی کرونا، آموزش بهتر، کاهش استرس و قبولی بیشتر دانشجویان کارشناسی ارشد رشته انگل شناسی در آزمون دکتری تخصصی انگل شناسی بود.
روش بررسیمطالعه توسعه ای حاضر توسط اعضای هیات علمی و دانشجویان کارشناسی ارشد رشته انگل شناسی دانشگاه علوم پزشکی یزد انجام شد. ابتدا یک بستر آموزش مجازی طراحی، سپس موضوع، تصویر و یا فیلمی از انواع انگل ها و بیماری های انگلی بر مبنای کتب مرجع و اهداف کوریکولوم ارائه گردید. سوالاتی توسط فراگیران طراحی، و پاسخ آن مورد بحث قرار می گرفت. در پایان دوره، آزمون دکترا آزمایشی (مجازی) در دو نوبت برگزارو در نهایت میزان رضایت اعضای هیات علمی و دانشجویان و سطح استرس دانشجویان شرکت کننده در این برنامه با نرم افزار اکسل ارزیابی گردید.
نتایجاز جمع 25 فراگیر شرکت کننده، تعداد 6 نفر در مرحله اول آزمون دکترای انگل شناسی و در نهایت 3 نفر پس از مصاحبه در سال تحصیلی 1401-1400 قبول شدند. اجرای این برنامه در کاهش میزان استرس دانشجویان در مواجهه با آزمون دوره دکتری بر اساس نتایج پرسشنامه موثر بود.
نتیجه گیریبا توجه به موفقیت برنامه یادگیری همتا با استفاده از آموزش الکترونیکی در این مطالعه و موفقیت بیشتر شرکت کنندگان در آزمون دکتری، پیشنهاد می شوداین برنامه در سایر گروه های آموزشی دارای تحصیلات تکمیلی نیز اجرا گردد.
کلید واژگان: دانشکده پزشکی, انگل شناسی, یادگیری همتا, آموزش همتا, یزدIntroductionSpecialized training is the most crucial turning point of education in obtaining the professions related to medical sciences. Peer learning has advantages, including saving time and eliminating the limitations of traditional education. The purpose of current educational program during the COVID19 pandemic was to reduce students’ stress and more accepted in the parasitology PhD exam.
MethodFaculty members and MsC Students in the Department of Medical Parasitology, Yazd medical university, performed the present developmental study based on the reference books and curriculum. First, a training virtual platform was designe using a topic, picture, video of a parasite or parasitic diseases between the learners under the supervision of all the scientific members. Learners designed questions and their answers for each title in the virtual platform. In the end, to help the students to participate in the PhD exam, two virtual pre-exams were also designed. Finally, the satisfaction level of faculty members and students, as wll as their stress level's was evaluate using Excel software.
ResultsOf 25 student participants, six succeeded in the first stage and finally, three of them were accepted in the second stage of the parasitology Ph.D. exam in the 2021-2022 academic years. Implementation of this peer learning method was also effective in reducing the stress level of students in the Ph.D. exam.
ConclusionConsidering the success of the peer learning program using virtual learning in current study and more passing in the Ph.D. exam, it suggests that this plan will be implemented in other educational groups with postgraduate education.
Keywords: Medical school, Parasitology, Peer assisted learning, Peer education, Yazd -
زمینه و اهداف
مالاریا یکی از جدی ترین بیماری های تهدیدکننده زندگی در یزد به عنوان استان مرکزی ایران است که میزبان مهاجران داخلی و خارجی می باشد. این مطالعه با هدف بررسی روند ابتلا به مالاریا در یزد، طی سال های 1390 تا 1399 انجام شد.
مواد و روش کاراین مطالعه از نوع توصیفی و گذشته نگر است. تمامی دوره های بیماری (مالاریای وارداتی) ثبت شده در مرکز بهداشت یزد در ایران به دقت ارزیابی و گزارش شد. پس از تهیه اسمیر خون محیطی و تثبیت با متانول، با گیمسا رنگ آمیزی شد و توسط تکنسین ماهر با میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها و نتایجدر مجموع 95 بیمار مالاریا تایید شده از سال 1390 تا 1399 مورد بررسی قرار گرفتند. پلاسمودیوم فالسیپاروم با 81 مورد (85/26 %) گونه غالب بود. بیشترین میزان آلودگی، از شهر یزد 49 مورد (51/63 %)، در گروه سنی 30-39 سال با 29 مورد (30/53 %) و در طبقه کارگر با 69 مورد (72/63 %) مشاهده شد. علیرغم کاهش موارد مالاریا از طریق اجرای برنامه ریشه کنی نسبت به دو دهه اخیر، نوع وارداتی آن همچنان در کشور به ویژه در شهر جهانی یزد که معمولا کارگران و گردشگران داخلی و خارجی در آن تردد می کنند، وجود دارد و نیاز به نظارت و کنترل بیشتری دارد.
کلید واژگان: مالاریا, یزد, شیوع, پلاسمودیوم فالسیپاروم, پلاسمودیوم ویواکسBackground and AimMalaria is considered one of the most serious life-threatening diseases in Yazd, a central province of Iran, which hosts both domestic and foreign immigrants. This study aimed to investigate the trend of Malaria in Yazd during 2011-2020.
Materials and MethodsIn this descriptive retrospective study, all episodes of the disease (imported malaria) recorded at Yazd health center in Iran were carefully evaluated and reported. After preparing the peripheral blood smear and fixation with methanol, it was stained with Giemsa and examined with a light microscope by a skilled technician.
Results & ConclusionTotally, 95 confirmed malaria patients were investigated from 2011 to 2020. Plasmodium falciparum was the predominant species with 81 cases (85.26%). The highest rate of infection was observed in 49 cases (51.6.3%), in the age group of 50 years with 27 cases (42.86%), and in the working class with 69 cases (72.63%). Despite a decrease in Malaria cases through the implementation of the eradication program compared to the last two decades, its imported type is still showing up in the country, especially in the cosmopolitan city of Yazd, where domestic and foreign workers and tourists usually travel; thus it requires to be further monitored and controlled.
Keywords: Malaria, Yazd, Prevalence, Plasmodium (L) falciparum, Plasmodium (p) vivax -
زمینه و اهداف
توکسوپلاسموز یک عفونت انگلی شایع است که می تواند سلامت مادر و نوزاد را در دوران بارداری به خطر بیندازد. این بیماری در ایران نیز شایع است. این مطالعه با هدف بررسی سرواپیدمیولوژی توکسوپلاسموز در نوزادان و مادران پس از زایمان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر یزد در سال 1399 انجام شد.
مواد و روش کاردر مجموع 184 مادر پس از زایمان و 184 بند ناف نوزاد در مراکز بهداشتی درمانی شهر یزد از نظر عفونت توکسوپلاسما از طریق کیت آنتی بادی اختصاصی IgM و IgG مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج و نتیجه گیری:
از 184 نمونه مادر پس از زایمان، 8 مورد (4/35%) مثبت و 176 مورد (95/65%) از نظر آنتی بادی IgG منفی بودند و 7 مورد (3/80%) از نظر آنتی بادی IgM مثبت و 177 مورد (96/20%) منفی بودند. همچنین 184 بند ناف نوزاد، IgM منفی بودند و عفونت توکسوپلاسموز گزارش نشد. بین شیوع عفونت توکسوپلاسموز و نگهداری از حیوانات خانگی، مصرف گوشت خام، سطح تحصیلات، گروه خونی، شغل، محل زندگی و نوع زایمان ارتباط معنی داری مشاهده نشد (P>0/05). اما بین تعداد زایمان و شیوع توکسوپلاسموز ارتباط معنی داری مشاهده شد (P=0/014). این مطالعه همچنین نشان دهنده شیوع کم عفونت توکسوپلاسموز در مادران پس از زایمان و عدم انتقال مادرزادی این بیماری در مراکز بهداشتی درمانی مختلف استان بود. اما بین عوامل خطر و شیوع توکسوپلاسموز رابطه آماری معنی داری وجود نداشت.
کلید واژگان: IgG, IgM, مادران پس از زایمان, سرواپیدمیولوژی, توکسوپلاسموزBackground and AimToxoplasmosis is a common parasitic infection that can endanger mother's and neonates' health during pregnancy. The disease is also prevalent in Iran. This study intended to evaluate the seroepidemiology of toxoplasmosis in neonates and postpartum mothers referred to health centers of Yazd in Iran in 2020.
Materials and MethodsTotally, 184 postpartum mothers and 184 neonatal umbilical cords in health centers of Yazd were evaluated for Toxoplasma infection through a specific IgM and IgG antibodies kit. The obtained data were analyzed by SPSS18.
Results & ConclusionOut of 184 samples of postpartum mothers, 8 cases (4.35%) were seropositive, and 176 (95.65%) were seronegative for IgG antibody; moreover, 7 cases (3.80%) were seropositive, and 177 (96.20%) seronegative for IgM antibody. Also, 184 neonatal umbilical cords were IgM negative, and no toxoplasmosis infection was reported. No significant correlation was found between seroprevalence of Toxoplasma infection and caring for pets, consumption of raw meat, level of education, blood type, job, living area and type of delivery (P>0.05). However, a significant correlation was identified between the number of deliveries and the prevalence of toxoplasmosis (P=0.014). This study also illustrated a low prevalence of Toxoplasma infection in postpartum mothers and no congenital transmission of the disease in diverse health centers of the province. However, there was no statistically significant relationship between risk factors and the prevalence of Toxoplasma.
Keywords: IgG, IgM, postpartum mothers, seroepidemiology, toxoplasmosis -
هدف
سالیانه بخش زیادی از جمعیت دنیا به عفونت تریکومونیازیس، مبتلا می شوند. و از سوی دیگر داروهای رایج به منظور درمان این بیماری عوارض جانبی زیادی را ایجاد می کند. هدف از پژوهش حاضر ساخت سامانه ی لیپوزومی حاوی اسانس زنیان و بررسی ویژگی های فیزیوشیمیایی آن، جهت مقابله با عفونت تریکومونیازیس می باشد.
مواد و روش هاوزیکول های لیپوزومی با استفاده از فسفاتیدیل کولین (70%) و کلسترول (30%) و طی روش فیلم نازک تهیه شدند و اسانس زنیان درون لیپوزوم بارگذاری شد و میزان بارگذاری اسانس محاسبه شد. در ادامه اندازه، بار سطحی و مورفولوژی ذرات این سامانه با استفاده از دستگاه های زتا سایزر و میکروسکوپ نیروی اتمی و نحوه رهایش اسانس در دمای
C 35 و 6=pH طی 24 ساعت بررسی گردید.یافته هاوزیکول های لیپوزومی حاوی اسانس زنیان با اندازه nm 1/110، 71/2±12/40% میزان بارگذاری اسانس، پتانسیل زتا 9- میلی ولت می باشد. سامانه لیپوزومی دارای رهایش کنترل شده بوده و طی 24 ساعت همه اسانس را آزاد نموده است. میکروسکوپ نیروی اتمی نیز تشکیل لیپوزوم و مورفولوژی مناسب ذرات را تایید نموده است.
نتیجه گیریدر پژوهش حاضر سامانه لیپوزومی حاوی اسانس زنیان، از درصد بارگذاری نسبتا بالایی برخوردار است و بررسی شارژ سطحی، آنیونی بودن حامل را را تایید می کند. بدین ترتیب با توجه به رهایش آهسته و کامل اسانس طی 24 ساعت، این نانو حامل لیپوزومی می تواند حاملی مناسب برای رسانش اسانس به انگل تریکومونیازیس باشد.
کلید واژگان: لیپوزوم, نانو ساختارها, تریکوموناس واژینالیس, زنیان, گیاهان داروییKoomesh, Volume:23 Issue: 2, 2021, PP 283 -290IntroductionAnnually, a large part of the world population is infected with trichomoniasis. On the other hand, the common medicines used to treat this disease can have many side effects. The aim of the present study was to construct a liposomal system containing essential oil of Trachyspermum ammi and investigate its physicochemical properties to combat trichomoniasis infection.
Materials and MethodsLiposomal vesicles were prepared using phosphatidylcholine (70%) and cholesterol (30%) by thin film method. In addition, the essential oil of Trachyspermum ammi was loaded into liposomes and the encapsulation efficiency of essential oil was calculated. Then, the size, surface charge and particle morphology of this system were investigated using Zeta Sizer and Atomic Force Microscopy and pattern of essential oil release was evaluated at 35 oC and pH = 6 for 24 h.
ResultsLiposomal vesicles containing essential oil had a size of 110.1 nm, 40.12±2.71% essential oil loading, and zeta potential of -9 mV. The liposomal system is controlled release and releases all essential oils within 24 hours. Atomic force microscopy also confirmed the formation of liposomes and appropriate particle morphology.
ConclusionIn the present study, the liposomal system containing the essential oil of Trachyspermum ammi had a relatively high loading percentage and surface charge verification confirmed that the nano-carrier is anionic. Thus, given the slow and complete release of the essential oil within 24 hours, this liposomal nano-carrier can be a suitable carrier for delivering the essential oil to Trichomoniasis parasite.
Keywords: Liposome, Nanostructures, Trichomonas vaginalis, Trachyspermum ammi, Medicinal Plants -
مقدمه
توکسوپلاسموز یکی از شایع ترین عوامل عفونت های انگلی انسان و سایر مهره داران خونگرم است که انتشار جهانی دارد. هدف این مطالعه، بررسی تعیین میانگین سطح سرمی IgG, IgM، مرتبط با توکسوپلاسموز در زوج های جوان در شرف ازدواج مراجعه کننده به مرکز مشاوره پیش از ازدواج شهر یزد می باشد.
روش بررسیدر این مطالعه 200 نفر (100 نفر از دختران و 100 نفرپسران) در شرف ازدواج مراجعه کرده به مراکز بهداشتی شهرستان یزد به طور تصادفی انتخاب و نمونه گیری از هر دو جامعه آماری به منظور بررسی حضور عفونت توکسوپلاسموز، انجام شد، سپس با کیت اختصاصی آنتی بادی های IgM و IgG مورد ارزیابی قرار گرفت. داده های به دست آمده توسط نرم افزار SPSS نسخه 18مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
از مجموع 200 نمونه دختران و پسران مورد مطالعه، در دختران، 25 مورد (25%) از نظر عیار IgG، مثبت و 75 مورد (75%) منفی بودند. درپسران هم از نظر عیار IgM، 6مورد (6%) مثبت و 94 مورد (94%) منفی بودند. دردختران از نظر IgM ،4مورد (4%)مثبت و 96مورد(96%) منفی بودند.در پسران از نظر IgG،12مورد (12%) مثبت و 88 مورد (88%) منفی بودند.بین شیوع سرمی عفونت توکسوپلاسما و نگهداری گربه (663/0=p)، ریزش مو (614/0)، شغل (470/0) سطح تحصیلات (488/0=p) و گروه خونی (618/0=p) رابطه معنی دار مشاهده نشد.
نتیجه گیری:
شیوع سرمی عفونت توکسوپلاسمادر بین زوجهای جوان با تحصیلات کمتر از لیسانس که نگهداری گربه خانگی داشتند گرچه معنی دار نبود ولی در مقایسه بیشتر از تحصیل کرده ها و در حد مرز معنی دار بود.
کلید واژگان: درشرف ازدواج, توکسوپلاسما گوندی, یزد, IgG, IgMIntroductionToxoplasmosis is one of the most common causes of human parasitic infections and other warm-blooded vertebrates that has worldwide spread. The purpose of this study was to determine the mean level of Toxoplasmosis-related IgG, IgM in young couples at the time of marriage referring to Yazd Counseling Center 1396.
MethodsIn this study, 200 girls and boys were randomly selected to get married at Yazd Health Center. Samples were taken from both statistical populations to determine the presence of Toxoplasmosis infection and were evaluated with specific IgM and IgG antibody kits. Data were analyzed by SPSS 18 software.
ResultsOf the 200 girls and boys studied, 25 (25%) were positive for IgG and 75 (75%) negative. In IgM, 6 (6%) were positive and 94 (94%) were negative. IgM was positive in 4 (4%) and 96 (96%) negative in girls. In IgG, 12 (12%) positive and 88 (88%) negative in girls. There was no significant relationship between hair loss (0.614), job (0.470) level of education (p = 0.488), blood group (p = 0.618) and p = 0.663.
ConclusionsAlthough there was no significant correlation between the main variables, namely keeping the cat, education in the lower educated groups had a domestic cat.
Keywords: Near marriage, Toxoplasma gondii, Yazd, IgG, IgM -
مقدمه
تعلق حرفه ای یکی از ابعاد مهم تجربه کار بالینی دانشجویان است. درک میزان تعلق پذیری دانشجویان و ارتباط آن به رفتار حرفه ای آنان می تواند کمک بسزایی در افزایش رفتار حرفه ای آنان داشته باشد که هدف، در این پژوهش تعیین ارتباط رفتار حرفه ای و تعلق پذیری به محیط بالین در دانشجویان پرستاری است.
روش بررسیاین پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که 110 نفر از دانشجویان پرستاری سال سوم و چهارم دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد به عنوان نمونه پژوهش وارد مطالعه شدند. نمونه گیری به روش سرشماری انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه های مشخصات دموگرافیک با 9 گویه، تعلق پذیری Levett-Jones با 34 گویه و رفتارحرفه ای Goze با 27 گویه جمع آوری شد. این پرسشنامه های تعلق پذیری بالینی و رفتار حرفه ای، در پژوهش های متعددی مورد استفاده قرار گرفته و روایی آنها با استفاده از روایی محتوا و پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بررسی شده است. بعد از تکمیل، داده ها با آمارهای توصیفی و استنباطی (پیرسون، تی تست) توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.
نتایجمیانگین کل نمره رفتار حرفه ای 38/16±06/111 و میانگین کل نمره تعلق پذیری 24/15±69/118 بود. ابعاد کارآمدی (19/13±98/71)، عزت نفس (56/11±99/61)، پیوستگی (00/17±62/42) به ترتیب بیشترین وزن را در نمره تعلق پذیری داشتند. علاوه بر این بین تعلق پذیری به محیط بالینی و ابعاد آن با رفتار حرفه ای، بر اساس آزمون همبستگی پیرسون، ارتباط آماری مستقیم و معناداری وجود دارد (548=r و 000/0=P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد ارتباط مثبت و معناداری بینتعلق پذیری و رفتار حرفه ای وجود دارد به این معنی که با افزایش تعلق پذیری، رفتار حرفه ای ارتقاء پیدا می کند. لذا برنامه ریزان آموزشی و مدرسین می توانند با استفاده از راهبردهای مناسب آموزشی و ایجاد جو حمایتی به منظور افزایش حس تعلق ، به ارتقاء رفتار حرفه ای دانشجویان پرستاری کمک نمایند.
کلید واژگان: تعلق پذیری, رفتار حرفه ای, دانشجوی پرستاریIntroductionProfessional belongingness is one of the most important aspects of studentschr('39') clinical work experience. An understanding of the relation between students’ belongingness on clinical setting and their professional behavior can significantly aid in promoting their professional behavior. This study determined the correlation between nursing students’ dependence on the clinical setting and their professional behavior.
MethodsThis research is a descriptive analytical study in which 110 third and fourth year nursing students at Islamic Azad University, Yazd Branch, were included in the study as a sample. Sampling was done by census method. Data were collected using questionnaires of demographic with 9 items, Levett-Jones clinical belongingness with 34 items and Goze professional behavior with 27 items. These questionnaires have been used in several studies and their validity has been assessed using content validity and reliability using Cronbachchr('39')s alpha coefficient. After completion, the data were analyzed by descriptive and inferential statistics (Pearson, t-test) by SPSS software version 16.
ResultThe total score of professional behavior and clinical belongingness on clinical setting were 111.06 ± 16.38 and 118.69 ± 16.38, respectively. The subscales of efficiency (71.98 ±13.19), self-esteem (61/99 ± 11.56), and connectivity (42.62 ± 17.00) had the highest weight in the scores of clinical belongingness, respectively. Besides, there was a direct significant correlation between “belongingness on clinical setting and its dimensions” and “professional behavior”, based on Pearson correlation test (r = 548 and P = 0.000).
ConclusionThe results showed that there is a positive and significant relationship between belonging and professional behavior. This means that with increasing belonging, professional behavior improves. Thus, educational decision-makers and instructors/educators can enhance nursing students’ professional behavior through using appropriate educational strategies and creating a supportive environment to increase feelings of belongingness clinical setting.
Keywords: belongingness, clinical setting, nursing student -
مقدمهلیشمانیوز توسط تک یاخته ای از جنس Leishmania ایجاد می شود. تعدادی از ایزوله های این انگل در مناطقی از ایران دارای الگوی متفاوتی از ITS1 و مشابه انواع گونه های Crithidia هستند. بنابراین، در این مطالعه به بررسی مولکولی این ایزوله ها پرداخته شد.روش هااز ایزوله های دارای ITS1 مشابه با انواع گونه های Crithidia، DNA ژنومی استخراج شد. تکثیر با استفاده از پرایمر اختصاصی 13A/13B صورت گرفت و در ادامه، توالی یابی شد. توالی های دریافتی از طریق BLASTn و Multiple alignment، T-Coffee و Vector NTI مورد بررسی قرار گرفت. جهت گروه بندی و بررسی وضعیت ایزوله ها، از درخت فیلوژنی استفاده گردید.یافته هابررسی توالی های به دست آمده، مشخص نمود که هتروژنیسیتی کمی بین ایزوله های مورد بررسی وجود دارد، اما هتروژنیسیتی بین این ایزوله ها و ایزوله های موجود در بانک ها قابل توجه است. بنابراین، ایزوله ها در گروه بندی مجزایی قرار گرفتند. همچنین، با وجود این که ناحیه ی ITS1 این ایزوله ها مشابه با Crithidia بود، اما ناحیه ی 13A/13B موجود روی میتوکندری مشابه با انواع گونه های Leishmania بود.نتیجه گیریاز آن جایی که انگل Crithidia به عنوان انگلی تک میزبانه گزارش شده است و انسان نمی تواند میزبان مناسبی برای این انگل باشد، حضور ژن های آن در انگل های مسبب لیشمانیوز جلدی، می تواند ناشی از ملاقات قبلی این دو انگل در یک میزبان مشترک یعنی پشه ی خاکی باشد. از آن جایی که تا به حال هیچ تکثیر جنسی در جنس Leishmania گزارش نشده است، احتمال وجود پدیده ی نوترکیبی وجود دارد.کلید واژگان: Crithidia, Leishmania major, لیشمانیوز جلدیBackgroundLeishmaniasis is caused by the protozoan Leishmania spp. In some loci from Iran, some isolates have ITS1 like the one in Crithidia spp. Therefore, in this study, we analyzed molecular characters of the mentioned isolates.MethodsDNA was extracted from all clinical isolates harboring ITS1 like the one in Crithidia spp. Amplification was performed using the specific primer pair of 13A/13B and followed by sequencing. The sequences were assessed using BLASTn, multiple alignment, T-coffee, and Vector NTI. Phylogenic tree was used for grouping and analyzing the isolates. Findings: Sequencing analyzing showed low heterogeneity among the mentioned isolates, but high heterogeneity between the mentioned isolates and the ones in genbank, therefore the mentioned isolates were grouped separately. Moreover, although ITS1 from the mentioned isolates were homolog to the ones in Crithodia spp., but 13A/13B loci on mitochondria showed homology with Leishmania.ConclusionAs Crithidia is a monoxenous, and its natural host is flies, finding its genes in the agents of cutaneous leishmaniasis may show these parasites may meet each other in sandfly. Till now, no sexual reproduction has been reported in Leishmania spp., therefore it is likely recombinant.Keywords: Crithidia, Leishmania major, Leishmaniasis, Cutaneous
-
مقدمهارزیابی بخشی جدایی ناپذیر از فرایند مدیریت می باشد که با توجه به حساسیت وظایف؛ در دانشگاه های علوم پزشکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف مقاله حاضر، ارائه گزارشی از ارزیابی عملکرد دانشکده های دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، می باشد.روش بررسیفرایند ارزیابی عملکرد، از سال 1391 و با تشکیل دو تیم از کارشناسان خبره در حیطه های مورد ارزیابی به منظور احصا شاخص های عملکرد و تیمی از اساتید دارای تجربه و صاحب نظر در این حیطه ها تحت عنوان تیم ارزیابی عملکرد، آغاز گردید. پس از احصا شاخص های عملکرد توسط تیم کارشناسان خبره، در 14 جلسه به روش بارش افکار بر اساس ضوابط و قوانین حاکم بر هر حوزه؛ و دریافت نظرات تیم ارزیابی عملکرد و روسای دانشگاه و نهایی شدن فرم ارزیابی و تصویب آن در هیات رییسه دانشگاه؛ فاز میدانی ارزیابی در سال های 1392 و 1393، به روش خودارزیابی دانشکده ها بر مبنای فرم های نهایی، اجرا و نتایج آن با یکدیگر مقایسه شدند.نتایجبیشترین نمره نهایی ارزیابی (از 100 نمره) در هر دو سال اجرای فرایند، مربوط به دانشکده بهداشت (67.5 و 72) و کمترین نمره در هر دو سال مربوط به دانشکده داروسازی (28.60 و 29.25) بود. بیشترین پیشرفت نمره نهایی در سال دوم ارزیابی نسبت به سال اول، مربوط به دانشکده پیراپزشکی با 21.55 واحد نمره و کمترین آنها مربوط به دانشکده داروسازی با 0.65 واحد نمره بود..نتیجه گیریبه طور کلی تمامی دانشکده ها در فرایند ارزیابی، دارای رشد بودند. آگاهی مسئولین دانشکده ها از نقاط ضعف و همچنین رقابت ایجاد شده بین دانشکده ها برای کسب جایگاه بهتر، موجب تلاش برای بهبود وضعیت موجود شد.کلید واژگان: ارزیابی عملکرد, دانشکده, شاخص های عملکردIntroductionAssessment is an integral part of the management of medical universities. This manuscript is a report of performance assessment of faculties of Shahid Sadoughi University of Medical Sciences.MethodPerformance assessment process was started from 2013. A team of experts was formed in order to evaluate performance of various schools across the university. After determining indices of performance assessment by the team of experts, and obtatining approval from the Board of Directors of university; Field phase of assessment was conducted from 2013-2014.ResultsThe highest final score in the evaluation of the implementation process was gained by the School of Public Health (67.5 and 72), in 2013 and 2014 respectively, and the lowest by School of Pharmacy 28.60 and 29.25). School of Paramedical Science had the best progress (21.55) over the two years and School of Pharmacy had the lowest progress (0.65) over the same period. Generally, the final score of all schools improved.ConclusionFaculties officials were informed about the results and were encouraged to improve their position in the future ranking.Keywords: Performance Assessment, faculties, performance index
-
مقدمهلیشمانیوز جلدی در ایران به عنوان یک مساله مهم بهداشتی می باشد. این بیماری به شکل برجستگی کوچک (پاپول) است. به تدریج بزرگشده به شکل زخم درمیآید. با توجه به اینکه مطالعات اپیدمیولوژیک در کنترل بیماری و اقدامات پیشگیرانه موثر است .این مطالعه به بررسی الگوی همه گیری شناسی سالک دراستان فارس طی5 سال(1389-1393) پرداخته است.روش کاراین مطالعه توصیفی – تحلیلی و بصورت مقطعی بود، که روی اطلاعات بیماران مبتلابه لیشمانیوز جلدی طی 5 سال گذشته در مراکز بهداشتی- درمانی استان فارس انجام گرفته است. بدین صورت که با هماهنگی انجام شده با دانشگاه علوم پزشکی فارس اطلاعات دموگرافیک و همه گیری شناسی ثبت شده بیماران درمراکز بهداشتی- درمانی استان فارس استخراج و با کمک نرم افزارSPSS18، آزمون مجذور کای و آمار توصیفی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.نتایجاز کل 20601 بیمار مورد مطالعه 10607 نفر مذکر (51درصد) و 9994نفر مونث (49درصد) بودند. اکثر بیماران در گروه سنی 20 تا29 سال و کمترین تعداد بیماری در گروه سنی بالای 5 تا 9 سال بود. بیشترین ضایعات بیماری در دست و پا بود . بین گروه های سنی و نوع لیشمانیوز (P<0.05) و همچنین جنس و نوع لیشمانیوز(P<0.05) رابطه ی آماری معنی دار وجود داشت.نتیجه گیریبر اساس مطالعه انجام شده فراوانی بیماری در استان فارس طی سال های 1389 تا 1393 روند صعودی داشته که این افزایش بیماری به دلیل عدم وضعیت آموزشی- بهداشتی مناسب و عدم رعایت بهداشت فردی بدلیل ناآگاهی و کم اطلاعی بوده است.کلید واژگان: فراوانی, سالک, همه گیری شناسی, استان فارسIntroductionCutaneous Leishmaniasis is considered as an important health problem in Iran. This disease begins as small papules and then they gradually grow and turn into wounds. Since the epidemiological study of this problem is effective in preventing and controlling it, the current research was conducted on epidemiological pattern of Cutaneous Leishmaniasis in the province of Fars, Iran (2010-2014)Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted on the registered information (20601 patients) and documents of the patients having problem in Fars province remedial and health care centers over the last 5 years. First, the registered demographic and epidemiological data of patients were extracted and then analyzed through by using SPSS software.ResultsA total of 20601 patients including 10607 males (51%) and 9994 females (49%) participated this study. Patients were in the age range of 20-29 years old and minority of them was 5-9 years old. Most lesions were on the hand and leg of the patients. It was also found that there was a significant relationship between age groups and types of Leishmaniasis (PConclusionAccording to this is investigation, there was an ascending trend in disease frequency which was based on the descending process. This indicates promotion of educational- hygiene status as well as observance of personal hygiene principals.Keywords: Frequency, Cutaneous Leishmaniasis, Epidemiology, Fars Province
-
زمینه و هدفلیشمانیوز در ایران به عنوان یک معضل بزرگ بهداشتی مطرح است. با توجه به اینکه مطالعات اپیدمیولوژیک در کنترل بیماری و اقدامات پیشگیرانه موثر است، این مطالعه با هدف بررسی اپیدمیولوژی لیشمانیوز جلدی در شهرستان چابهار طی سالهای 1387تا1389 انجام گرفته است.مواد و روش هااین مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بر حسب اطلاعات بیماران مبتلاء به سالک طی سال های گذشته در مراکز بهداشتی- درمانی چابهار انجام گرفته است. بدین صورت که اطلاعات دموگرافیک و اپیدمیولوژیک ثبت شده بیماران در مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان چابهار استخراج شده و توسط نرم افزار SPSS 18 تجزیه و تحلیل صورت گرفت.یافته هااز 653 بیمار مبتلاء به لیشمانیوز جلدی مورد مطالعه، 57 درصد مرد و 43 درصد زن بوده اند. بیشترین موارد مبتلا در گروه سنی بدو تولد تا 4 سالگی و کمترین در گروه سنی بالای 40 تا 49 سال بوده است. بیشترین ضایعات (زخم) دست و پا بوده و اکثریت بیماران دارای دو زخم بودند. بیماران مورد مطالعه، ایرانی و افغانی بوده که بیشترین تعداد بیماران ایرانی بودند. 241 نفر (37درصد) از بیماران ساکن شهر و 412 نفر از بیماران (63 درصد) ساکن روستا بودند و همچنین بیشترین موارد سالک درسال 1387 فصل زمستان و کمترین آن درسال 1389 فصل پاییز گزارش شده است.نتیجه گیریبر اساس نتایج مطالعه فراوانی بیماری در شهرستان چابهار طی سال های 1387 تا 1389 روند نزولی داشته که این امر می تواند بیانگر ارتقاء وضعیت آموزشی- بهداشتی و همچنین رعایت بهداشت فردی از سوی مردم باشد.کلید واژگان: وضعیت اپیدمیولوژیک, لیشمانیوز جلدی, چابهارIntroductionAs Lieshmaniasis is considered as a huge hygienic problem and since epidemiological studies are effective in controlling this disease and taking prevention steps, the present study deals with cutaneous lieshmaniasis in Chabahar, Sistan and Baluchestan from 2008 to 2010.Materials And MethodsThe current research has been conducted as descriptive-analytical, based on victims of cutaneous leishmaniasis during previous years in health centers of Chabahar, by extracting the demographic and epidemiologic information, recorded in Chabahar health centers, and analyzing them via SPSS 18.ResultsFrom total victims of cutaneous leishmaniasis under the study, the total incidence rate in male 1.14 and 0.9 per 1000 in female. The highest total incidence rate of the disease were in the age range of birth to 4 years (with incidence rate 1.96 per 1000) and the lowest one in the age range of 5 to 9 years (with incidence rate 0.7 per 1000). Most damages (wounds) were in the hands and feet and the majority of the patients had two wounds (with incidence rate 0.66 per 1000). The studied patients were Iranian and Afghani with the majority belonging to the former. A sum of 241 patients (37%) lived in cities with the remaining 412 (63%) residing in the villages. Moreover the Highest incidence rate of the disease were reported in winter, 2008, with least ones in autumn, 2010.ConclusionBased on the study results, disease incidence rete in Chabahar during 2008 and 2010 had a descending trend, which can indicate an improvement in educational-hygienic status as well as following hygiene practices by the people.Keywords: Epidemiological Feature, Cutaneous Leishmaniasis, Chabahar
-
مقدمهلیشمانیوز که جزء ده بیماری مهم عفونی دنیاست از جمله سه بیماری مهم است که توسعه در زمینه واکسن، دارو و حشره کش برای کنترل آن با مشکل مواجه هست. تحریک الکتریکی به عنوان روش درمانی در تعدادی از بیماری ها مورد استفاده قرار گرفته است. اما برروی درمان لیشمانیوز جلدی به طور معمول به کار نرفته است. لذا هدف ما در این بررسی اثرجریان الکتریسته مستقیم بر حیات انگل سالک شهری درمحیط کشت می باشد.روش بررسیمطالعه از نوع تجربی و به شیوه کارآزمایی آزمایشگاهی بود. انگل لیشمانیا گونه سالک شهری ایران کشت داده شدو پروماستیگوت های هردو مرحله پویا و ایستا تهیه شد. الکترود ها در فاصله 2 یا 4 سانتیمتری از هم بود و وقتی ولتاژ به ترتیب 5/2، 5/3 و 5/4 به الکترودها اعمال شده بود در زمانهای 5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 70 دقیقه تعداد پروماستیگوت های زنده نمونه شمارش شد. داده ها ثبت و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین پروماستیگوت های زنده مرحله ایستا و پویا وقتی که فاصله الکترودها 2 سانتی متر بود برای ولتاژ های 5/2، 5/3 و 5/4 در مقایسه باگروه شاهد اختلاف معنی دار نشان داد (003/0 =p). همچنین این تفاوت برای ولتاژ 5/2 و 5/4 ولت هم معنی دارشد(004/0 =p). ولی پروماستیگوت های زنده مرحله پویا برای ولتاژ 5/3 و 5/4 ولت معنی دار نشد (05./ =p). پروماستیگوت های زنده مرحله ایستا وقتی که فاصله الکترودها 4 سانتی متر بود برای ولتاژ 5/2 و5/3 ولت معنی دار نشد (148/ 0=p). ولی این تفاوت برای ولتاژ 5/2 و 5/4 ولت معنی دار شد(0001/0 =p). ولی برای ولتاژ 5/3 و 5/4 ولت هم معنی دار شد 001/0/p<)، پروماستیگوت های زنده مرحله پویا وقتی که فاصله الکترودها 4 سانتی متر بود، تفاوت میانگین تعداد انگلها برای ولتاژ 5/2 و5/3 ولت معنی دارنشد (725/0 =p). این تفاوت برای ولتاژ 5/2 و 5/4 ولت معنی دار (004/0 =p). و همچنین برای ولتاژهای 5/3 و 5/4 ولت نیز معنی دار شد (007/0 =p).نتیجه گیریانگل به جریان مستقیم الکتریسیته در محیط کشت حسای و پروماستیگوت های پویا حساس تر و هرچه فاصله الکترودها کمتر و ولتاژ بیشتر باشد تاثیر جریان الکتریسیته بر کنترل رشد بیشتر هست.
کلید واژگان: سالک شهری, الکتریسیته مستقیم, لیشمانیوز پوستی, محیط کشتTolooe Behdasht, Volume:14 Issue: 5, 2015, PP 173 -182IntroductionLeishmaniasis is among top ten infectious diseases in the world, including the three diseases is important that the development of vaccines, medicines and insecticides is difficult to control it. The aim of in this study was Effect of direct electricity current on viability of Leishmania (L) tropica promastigotes: an In vitro study.MethodsLeishmania (L) tropica [MHOM / IR / NADIM3] to an appropriate level in NNN medium and RPMI1640 culture and promastigotes was prepared both stationary and logarithmic phases. The effects of the direct current from the electrodes 2 or 4 cm Leishmania parasite when staining the size of 1 × 1/5 cm in a arose gel and the parasites create both stationary and logarithmic phases were separate. Electrodes are 2 or 4 cm, and when the voltage in the order of 2/5, 3/5 and 4/5 was applied to the electrodes at 5, 10, 15, 20, 25, 30, 35 and 70 minutes.ResultsMean number of live promastigotes stationary and logarithmic stages when the distance between the electrodes was 2 cm to voltage 2/5, 3/5 and 4/5 compared with promastigotes in the control group showed significant differences (P=0.003). Also mean number of live promastigotes static stage when the distance between the electrodes was 4 cm to voltage 2/5 and 3/5 V was not significant (P=0.148). And 3/5 and 4/5 volts for voltage are not significant (P>0.05), the mean number of live promastigotes logarithmic stage when the distance between the electrodes was 4 cm, the voltage difference between the number of parasites for 2/5 and 3/5 V Not significant (P=0.725).ConclusionThe electrodes are more sensitive and dynamic stage promastigotes lower and higher voltage electric current effect on growth control well.Keywords: Urban Cutaneous Leishmaniasis, Direct electricity current, Cutaneous Leishmaniasis, in vitro -
مقدمهلیشمانیوز بیماری انگلی مشترک بین انسان و حیوان است که توسط گونه های مختلف انگل لیشمانیا ایجاد می شود ودر مناطق گرمسیر و نیمه گرمسیر جهان بومی است. یکی از شایع ترین اشکال این بیماری فرم پوستی آن است که متاسفانه از سراسر ایران به صورت همه گیر و بومی گزارش می شود، گیاه علفی کرک دار چند ساله به نام محلی «خوچوبه» و رسمی زنگوله ای لوله باریک «از خانواده گل گاوزبان و با نام علمی Onosma stinosiphon “. در گذشته به عنوان ضماد برای درمان بریدگی های سطحی پوست، زخم و جوش مورد استفاده قرار گرفته است. هرچند که خواص درمانی این گیاه در هیچ کتاب دارویی ذکر نشده اما خاصیت ضدعفونی کننده گی اش در محل زخم به اثبات رسیده است، افزون بر اینکه عوارض ناخواسته جانبی ندارد. لذا هدف از این پژوهش تاثیرعصاره زنگوله ای لوله باریک برزخم سالک در موش BALB/C مبتلابه سالک می باشد.روش بررسیاین پژوهش از نوع تجربی و به شیوه کارآزمایی آزمایشگاهی است. انگل لیشمانیا گونه Leishmania tropica عامل سالک شهری به میزان مناسب در محیط های NNN و RPMI1640 کشت داده شد سپس موش ها در پنج گروه 10 تایی بشرح ذیل دسته بندی شدند.گروه های اول،دوم و سوم دریافت کننده غلظت های 80، 60 و 40 درصد عصاره گیاهی،گروه چهارم گروه کنترل بود. همه گروه ها همزمان به انگل مبتلا شدند. سپس ریشه گیاه زنگوله ای لوله باریک به میزان لازم تهیه و عصاره الکلی آن تهیه شد بلافاصله پس از ظهورزخم سالک در موش ها، پایش با اندازه گیری وزن موش و قطر زخم ها همراه با تجویز یک روز در میان غلضت های عصاره آغاز شد این کار تا زمان مرگ آخرین موش گروه کنترل ادامه یافت که روز تلف شدن موش های هر گروه یادداشت،ضمنا با تشریح موشها و پهنای طحال هر موش با خط کش اندازه گیری و سرانجام داده ها در رایانه ثبت و با استفاده از بسته نرم افزاریSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین وزن موشهای دریافت غلظت های متفاوت زنگوله ای لوله باریک با میانگین وزن موشهای شاهد اختلاف معنی دار نشان نداد (05/)کلید واژگان: سالک, زنگوله ای لوله باریک, موش BALB, C, عصارهTolooe Behdasht, Volume:14 Issue: 2, 2015, PP 106 -114IntroductionLeishmaniasis is wide range, worldwide, without drug, vaccine, secticide and has not sterile immunity and Efforts in this field has not been successful. Research on efficacy of medicinal plants, is including the research infrastructure. Herbaceous plants tomentose perennial local name Khouchoobe in Kerman And official Zangoolaei Looleh baric and scientific name Onosma stinosiphon "Traditionally in the past as a poultice to treat skin, superficial cuts, wounds and acne has been used. Its disinfectant properties at the site of the wound have been proved. Cutaneous Leishmaniasis is throughout the country as epidemics and endemic. Purpose of this is Effectiveness Comparison between Onosma. This study was to Effect of Onosma stinosiphon Extract on Cutaneous Leishmaniasis in Infected BALB/c mice.Methodssufficient root of Onosma stinosiphon were minced and they were dissolved in Ethanol 80. Then they were placed into the stirrer with magnets in room temperature for 24 hours. Next, they were softened. This compound was, first, sterilized and prepared as tropica with concentration of 40, 60 and 80%. It was refrigerated until used. In the lab, 50 BABL/c mice were infected with the parasite Leishmania (L) tropica, They were divided into four control groups and a group that received 40, 60, and 80% concentration of the extract- Onosma stinosiphon and Honey As soon as the Leishmania lesion appeared, Extract- Onosma stinosiphon was applied every two days. As well, the foot and the size of the lesion were measured; the weight was also taken in all mice in the four groups by using ale and coliss every week until the death of the last mouse in the control group.ResultsAverage weight of mice receiving extracts each other and an average weight of mice of receiving honey with an average weight of control mice showed no significant difference (P> 0.05). Average diameter ulcer mice receiving extracts each other and an Average diameter ulcer mice receiving honey with an average diameter size of mice control mice showed significant difference (P = 0.000). Determine the average size of the spleen (mm) and compare survival time (days) in any study group which was not significant (P> 0.05).Conclusiontopical use of Onosma stinosiphon extract in the treatment of cutaneous Leishmaniasis wounds causes to be the growth slower diameter size and use of topical honey prevention of cause necrosis and creation of secondary bacterial infections are, but it Do not none whole parasite removal from the body.Keywords: Cutaneous Leishmaniasis, Onosma stinosiphon, BALB, c Mice, Extract
-
مقدمه
در بیماران تحت جراحی و اقدامات تهاجمی قلبی به علت ارتباط مستقیم با خون بیمار، آزمایشهای مکرر و استفاده از فرآورده های خونی شانس انتقال بیماری های منتقله توسط خون به دیگران قابل توجه می باشد. ویروس هپاتیت B،Cو ایدز از عوامل مهم و خطرناک برای ایجاد بیماری مزمن و کشنده در بیماران و کارکنان بهداشتی درمانی و نیز سایر بیماران می باشد که در سالهای اخیر مورد توجه کادردرمانی قرار گرفته است. این مطالعه با هدف بررسی اپیدمیولوژیک موارد مثبتHBsAg،HCVAb،HIVAb در بیماران مورد جراحی و اقدامات تهاجمی قلبی انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه توصیفی کلیه بیمارانی که جهت جراحی و اقدامات تهاجمی قلبی از سال 1387 تا سال 1391 در بیمارستان افشار یزد بستری شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مورد نیاز از پرونده های بیماران استخراج گردید و با استفاده ازآمار توصیفی و آزمونChi-squareو نرم افزار16 SPSS مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هااز 2414 بیمار بستری شده طی سالهای مورد مطالعه، 27 بیمار (1/1%) آلودگی HBV و 29 بیمار (2/1%) آلودگی HCV داشتند، هیچ مورد مثبتHIV مشاهده نشد. در مورد HBV بیشترین شیوع در محدوده سنی 16 تا 30 سال بود.در مورد HCV ارتباط معنی داری بین گروه های مختلف از نظر سن، جنس و موقعیت جغرافیایی وجود داشت. به طوری که بیشترین شیوع در گروه سنی 31 تا 45 سال و در مردان2% و در زنان 1/0% بود (00/0P=) و نیز آلودگی در افراد یزدی(7/1%) به طور معنی داری بیشتر از افراد غیر یزدی(3/0%) بود (003/0P=).
نتیجه گیریشیوع هپاتیت در بیماران قلبی مشابه دیگر اقشار عموم مردم می باشد و لذا ضرورت انجام آزمایشات HBsAg،HCVAb،HIVAb قبل از عمل قابل تامل است. پیشنهاد می شود انجام آزمایشات فوق در بیماران با احتمال آلودگی بیشتر مورد توجه قرار گیرد. جراحی و اقدامات تهاجمی قلبی این مقاله حاصل از پایان نامه دکتری پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد می باشد.
کلید واژگان: هپاتیتB, هپاتیتC, HIVIntroductionThe transmission chance of blood transmitted infections in heart patients underlying surgery and interventional measures due to repeated examinations and transfusions is to be taken into consideration. The important causes of chronic and deadly diseases in patients and healthcare workers are Hepatitis C, HIV and Hepatitis B infections that have recently attracted the attention of all the medical fields. This study assesses frequency of HCV, HBV and HIV infections in heart surgeries and cardiac interventions.
MethodsIn this cross - sectional study, all the patients for cardiac surgery or invasive cardiac measures in Yazd Afshar Hospital were enrolled (admitted from 2008 to 2012). Data were collected from medical records using descriptive statistics and Chi-square test.
ResultsOf 2414 patients admitted during these years, 27 patients (1.1%) suffered from HBV infection and 29 patients (1.2%) from HCV infection; no HIV positive case was identified. HBV prevalence was highest in the age group of 16 to 30 years. In the case of HCV, a significant relationship was found between different groups in terms of age, gender and geographic location. In the age group of 31 to 45, the highest prevalence of HCV was observed in men (2%) and women (0.1%) respectively. Infected individuals from Yazd (1.7%) were significantly higher than non- Yazdi (0.3%) individuals.
ConclusionThe prevalence of viral hepatitis in cardiac patients is similar to that of the general population. Therefore, there seems to be a need for tests such as HIVAb, HCVAb, and HBsAg before surgery. These tests are recommended for patients with a higher risk of infection.
Keywords: Hepatitis B, Hepatitis C, HIV, Surgery, Invasive Procedures -
مقدمهتوکسوپلاسموز یک عفونت مشترک شایع بین انسان و حیوان است. عفونت اکتسابی بر اثر خوردن اووسیستهایی است که گربه دفع می کند و یا از طریق گوشت آلوده به کیستهای نسجی صورت می گیرد. فرم اکتسابی بیماری اغلب بدون علامت است و یا با احساس ناراحتی عمومی، تورم غدد لنفاوی و کوریورتینت همراه می باشد. در شکل مادرزادی عامل بیماری از طریق جفت مادر به جنین منتقل می شود. عفونت مادرزادی ممکن است سبب سقط جنین، آسیبهای سیستم اعصاب مرکزی و یا ناراحتی چشم می شود. هدف از این مطالعه تعیین سرواپیدمیولوزی توکسوپلاسموزیس در سرم خون مراجعین مشکوک به آزمایشگاه تشخیص طبی بود، 1392.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- تحلیلی و به شیوه مقطعی است. از کل712 نفر که در طی سال 1390 در معاینات بالینی مشکوک به عفونت توکسوپلاسموز تشخیص داده شد، جهت بررسی سرولوژیک به آزمایشگاه تشخیص طبی ارجاع داده شدند. در آزمایشگاه از بیماران نمونه سرم تهیه و به روش ELISA با استفاده از کیتهای CHORUS TOXOPLA از نظر آنتی بادی های ضد توکسوپلاسما گوندی IgG, IgM آزمایش شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، زمان مراجعه و نتیجه تست آزمایشگاهی در چک لیست ثبت گردید و سپس با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.نتایجاز مجموع 712سرم افراد مورد آزمایش 649 نفر (91.2%) زن و 63 نفر ((8.8%مرد بودند. 171 نفر (24.3%) از نظر آنتی بادیIgG و 25 نفر ((3.5% ازنظر آنتی بادی IgM سرم مثبت بودند. در جنس مونث 159 نفر(93%)) ودر جنس مذکر 12 نفر(7%) IgG مثبت بودند. در جنس مونث 24 نفر(96%)) ودر جنس مذکر 1 نفر(4%) IgM مثبت بودند. بیشترین موارد تست مثبت به نسبت 9/5 درصد در سنین بالای 50 سالگی مشاهده گردید. پایین ترین درصد موارد سرم مثبت در گروه سنی زیر 20 سال(20%) و بالاترین درصد در بیماران بالای 60 سال(8/47 درصد) مشاهده شد.بحث و نتیجه گیریبین فراوانی آنتی بادی های ویژه IgM و IgG درسرم خون مراجعین مشکوک و شاهد اختلاف معنی داری نیست، ولی سقط جنین در زنان با توکسوپلاسموزیس مزمن در ارتباط است.
کلید واژگان: توکسوپلاسموزیس, سرواپیدمیولوژی, IgG, IgM, آزمایشگاه تشخیص طبیIntroductionToxoplasmosis is Zoonoses among humans and animals with cosmopolitan distribution. Acquired form of the disease often has no symptoms or discomfort of swollen lymph nodes and associated Chorioretinitis. The congenital form of the disease from mother to fetus via the placenta is delivered. Congenital infection may cause abortion or damage the central nervous system and eye disorders. The aim of this study was to determine toxoplasmosis Seroepidemiologyin serum of suspected patients referring to medical lab, 2013.Materials And MethodsThis study is cross- sectional. Of the total 712 cases during 2013 in the physical examination was diagnosed with suspected toxoplasmosis infection, were referred for evaluation of serological diagnostic laboratories. Produced in the laboratory from patient's serum samples by ELISA method using kits of anti-Toxoplasma gondii antibodies Chorus Toxoplasma IgG, IgM were tested. Data on age, sex and time of the visit and laboratory test results were recorded in the Czech list, and then were analyzed using SPSS software.ResultsA total of 712 sera tested 649 patients (91.2%) were female and 63 ((8.8% were male. 171 (24.3%) of the antibody IgG and 25 ((3.5% in terms of IgM in serum were positive. In sex 159 women (93%)) and 12 males (7%) IgG were positive. In females, 24 (96%)) and 1 male (4%) IgM were positive. Most positive tests than 9.5% in those aged over 50 years were observed. The lowest percentage of positive samples in the age group less than 20 years (20%) and highest in patients older than 60 years (8/47 percent) was observed.ConclusionAs a general conclusion, it can be stated that the frequency of specific IgM and IgG antibodies in toxoplasmosis, in the suspected-to-have toxoplasmosis and control groups was not statistically significant. Also, we can conclude that abortion is involved in the development of chronic toxoplasmosis.Keywords: Toxoplasmosis, Seroepidemiology, IgG, IgM, Medical lab -
مقدمهشیوع عفونت های انگلی در بسیاری از کشورها بخصوص در کشورهای درحال توسعه به عنوان یک معضل بهداشتی مطرح بوده و بیماری های انگلی روده ای تاثیر نامطلوبی روی کیفیت زندگی مردم دارند. معلولین ذهنی- جسمی که در موسسات شبانه روزی نگهداری می شوند به دلایل متعددی ازجمله تماس نزدیک با یکدیگر، عدم امکان مراقبت از خود در سطح قابل قبول و نیز عدم رعایت موازین بهداشت فردی در معرض خطر ابتلا به این عفونتها می باشند. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع انگل های روده ای در جامعه ناتوانان ذهنی مرکز الزهرا شهرستان تفت می باشد.روش بررسیاین مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی و به روش نمونه گیری در دسترس بر روی 129 نفر از ناتوانان ذهنی تحت پوشش مرکز بهزیستی شهرستان تفت در تابستان 1393 انجام شد. از هر فرد نمونه مدفوع صبحگاهی تهیه و با روش های لام مستقیم، روش تغلیظی فرمالین- اتر و رنگ آمیزی ذیل نلسون اصلاح شده جهت بررسی انگل های روده ای مورد آزمایش میکروسکوپی قرار گرفت. داده ها با استفاده از بسته نرم افزاری SPSS و با آزمون کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.یافته هابر اساس یافته های بدست آمده در این مطالعه از 129 معلول مورد مطالعه در این بررسی، 1/ 48 % پسر و بقیه دختر بودند. در این مطالعه در مجموع 55 مورد (6/ 42%) حداقل به یکی از انگلهای روده ای آلوده بودند. میزان آلودگی به انگلهای روده ای به شرح زیر بودند: کیلوماستیکس مسنیلی 8 مورد(2/ 6%)، کیست ژیاردیا لامبلیا 17 مورد(2/ 13%)، کیست انتاموبا کلی 22 مورد (17%)، بلاستوسیستیس هومینیس 4 مورد (1/ 3%)، یداموبا بوتچلی 3 مورد(3/ 2%) و اندولیماکس نانا 1 مورد(8/ 0%). آزمون 2χ نشان داد که توزیع انواع آلودگی های انگلی با متغیر جنس رابطه آماری معنی داری ندارد(p>0.05).نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد که میزان آلودگی به تک یاخته های روده ای به ویژه برخی گونه های بیماریزا بالاتر از حد انتظار می باشد. تلاش بیشتر برای بهبود و ارتقاء سطح بهداشت و تشخیص به موقع و درمان افراد آلوده می تواند انتقال این عفونتها را در بین جمعیت عقب مانده های ذهنی محدود نماید.
کلید واژگان: شیوع, معلول ذهنی, تفتIntroductionThe prevalence of parasitic infections in many countries, especially in developing countries as a health problem arises and intestinal parasitic diseases have adversely effects on quality of life. Mentally disabled individuals that are kept in boarding institutions for various reasons, including close contact with each other, the impossibility of self-care at acceptable levels and the lack of personal hygiene standards are at risk for these infections. The purpose of this study was to determine the prevalence of intestinal parasites among mentally retarded residents of Alzahra center in Taft cityMethodsThis descriptive – cross sectional study was carried out on 129 institutions of mentally retarded patients of Taft city in the summer of 2014. Stool samples were collected from each person; direct smear, formalin-ether concentration method and modified Ziehl-Neelsen stained smear were examined microscopically for intestinal parasites. Data using SPSS software and chisquare test were statistical analyzed.ResultsOf 129 disabled patients in this study, 48.1% were male and the rest were female. In this study, a total of 55 cases (42.6%) were infected with at least one of intestinal parasites. Prevalence of intestinal parasites were as follows: Chilomastix mesnil 8 cases (6.2%), Giardia lamblia cysts 17 cases (13.2%), Entamoeba coli cysts 22 cases (17%), Blastocystis hominis 4 cases (3.1%), Iodamoebaa butschlii 3 cases (2.3%) and Endolimax nana 1 case (0.8%). Chi-square test showed that there was no significant relationship between sex and parasitic infection (p>0.05).ConclusionThe results showed that the prevalence of intestinal protozoan particular some pathogen species were higher than expected. Further efforts to improve the health level, early detection and treatment of those infected can limit transmition of infection in the population of mentally retarded.Keywords: Prevalence, mentally disabled, Taft -
مقدمه/هدفهر چند حفره دهانی انسان دارای یک توده متنوعی از میکروارگانیزمها است، بعضی تغییرات و دستکاری ها مانند استفاده از دست دندان کامل مصنوعی همراه با بهداشت نامناسب دهان در افراد بی دندان میتواند باعث به رشد و تکثیر بیش از حد میکروارگانیسمهای فرصت طلب شده که منجربه استوماتیت ناشی از دنچر (دست دندان) شود. هدف از انجام مطالعه حاضر مقایسه فلور میکروبی غالب دهانی بین افراد بی دندان دارای دندان مصنوعی وافراد مسن دارای دندان طبیعی بوده است.مواد و روش کاردر مطالعه مقطعی- تحلیلی حاضر، تعداد سی بیمار دارای پروتز کامل دندانی و سی فرد مشابه دارای دندان، پذیرفته شده در بخش پروتز دانشکده دندانپزشکی بطور تصادفی انتخاب شدند. نمونه های حفره دهانی از تمامی آنها با روش استفاده از سواب سرپنبه ای استریل تهیه، برای بررسی لام مستقیم و کشت برروی محیط های کشت اختصاصی باکتریایی و قارچی استفاده شد. باکتری ها و قارچهای شایع جدا شده شمارش و با استفاده از تستهای تشخیص افتراقی تعیین هویت شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و با کمک تست آماری T بررسی و تفاوتها را با میزان p<0.05 از نظر آماری معنی داردر نظر گرفته شدند.نتایجاستافیلوکوکوسهای غیرارئوس واسترپتوکوکهای آلفا همولیتیک بالاترین میزان کشت مثبت و استرپتوکوکهای بتا همولیتیک دارای کمترین درصد در بین میکروارگانیسمهای جدا شده از نمونه های دهانی هر دوگروه بودند. تراکم بالاتری ازاستافیلوکوکهای غیر ارئوس، استرپتوکوکهای آلفا همولیتیک، کوکوباسیلهای گرم منفی، نایسریاهای غیر بیماریزا، کاندیدا و کورینه باکتریومها در نمونه های دهانی افراد دارای دست دندان در مقایسه با افراد دارای دندان طبیعی مشاهده شد (0/0001=P). همچنین یک همبستگی آماری معنی داری بین تعداد میگرارگانیسمهای جدا شده و طول مدت زمان استفاده از دنچر در افراد دارای دست دندان مصنوعی مشاهده گردید (0/013=P).نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضرنشان میدهد که دست دندان مصنوعی میتواند به عنوان عامل زمینه ساز باعث تکثیر بیش از حد طبیعی تعدادی از میکرارگانیسم فلوردهانی خصوصآ کاندیدا، کوکوباسیلهای گرم منفی، نایسریاهای غیر بیماریزا و کورینه باکتریومها شده، که این بر نقش مهم حفظ بهداشت دست دندان مصنوعی در افراد دارای دندان مصنوعی تاکید میکند.
کلید واژگان: حفره دهانی, غالب, فلور میکروبی, دست دندان کاملIntroductionHowever human oral cavity consist a mass of microorganisms, some alteration such as application the complete removable denture with poor oral hygiene in edentulous patients may cause overgrowth of several opportunistic microorganisms resulted denture stomatitis. The aim of present study was to compare the dominant oral micro-flora between edentulous denture users with dentate elderly.Material And MethodIn current analytical, cross-sectional study, 30 edentulous patients with complete removable denture and 30 dentate subjects, who admitted for non-prosthetic treatments, were randomly selected in Yazd dentistry department. Their oral cavity samples were obtained using sterile cotton-tip swabs, for direct smear analyzing and cultivation on the selective fungal as well as bacterial media. Isolated predominant bacteria and fungi were enumerated and identified by microbiological differential diagnosis tests. Data were analyzed with SPSS software with T test and differences were considered statistically significant when p<0.05.ResultsThe non-aureus staphylococcus and alpha-hemolytic streptococci showed the highest positive culture among the isolated microorganisms in both groups, whereas beta hemolytic streptococci showed the least percent of isolated microorganism in both groups. The higher density of non-aureus Staphylococci, α-hemolitic Streptococci, Gram negative cocobasillus, non-pathogenic Neisseria, Candida and Corynebacterium were recovered from oral samples of denture users in compare with dentate subjects (P= 0.0001). There was also seen a statistical significant correlation between the number of isolated microorganisms and the duration of denture utilization in denture users (P=0.013).ConclusionResults of the present study showed that complete denture can be act as a predisposal factor in overgrowing of several oral micro-flora particularly Candida, non-aureus Staphylococci, α-hemolytic streptococci, gram negative cocobacillus, non-pathogenic Neisseria, and Corynebacterium, which emphasized the users denture hygine.Keywords: Oral cavity, Micro, flora, Complete denture -
فلور واژن یک اکوسیستم سیار هست که به آسانی تغییر می کندف هرچند که چهار عامل ترشحات واژن تا 95 درصد مسبب التهاب واژن هستند. واژینیت کاندیدیایی ناشی از التهاب دیواره وازن به وسیله قارچ کاندیدیا البیکانس است. مطالعه حاضر برای برای تعیین فراوانی شیوع واژینیت کاندیدیایی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی یزد و نقش ایمنی سلولی در واژینیت کاندیدیایی انجام شد. مطالعه ای توصیفی- تحلیلی و مقطعی که از شهریور 1391 تا شهریور 1392 انجام شد. از 360 زن مراجعه کننده از مجموع 360 نفر زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی یزد120 نفر (.3333 درصد)دچار عفونت واژینیست به یکی از این سه عامل کاندیدا، باکتریال واژینازیس و تریکوموناس بودند و 240 نفر (66.67 درصد) بدون عفونت بودند، بیشترین میزان شیوع عفونت مربوط به باکتریال واژینوزیس بود با 55 نفر (15/6%)، بعد مربوط بود به کاندیدا آلبیکانس با 40 نفر (8 %) و کمترین میزان شیوع مربوط بود به تریکوموناس واژینالیس با 25 نفر (5/9%). آلودگی همزمانی این سه در یک فرد مشاهده نشد گرچه برخی از عوامل همه گیری شناسی تا مرز معنی دار شدن رسیدند ولی ارتباط معنی داری بین عفونت با تحصیلات، شغل، وضعیت بارداری مشاهده نشد و بین سابقه سقط و واژنیست و بین سن و باکتریال واژیتوزیس ارتباط معنی دار مشاهده شد. یافته ها نشان از ناچیز بودن میزان آلودگی در منطقه کویری یزد است. بدیهی است چون فرم عفونتزا در شرایط محیطی گرم و خشک دوام زیادی ندارند و در مقایسه با کشورهایی که پایبندی به مراعات اخلاق کمتر است و دارای روابط آزاد جنسی هستند، مربوط می شود به ویژگی های فرهنگی، اخلاقی و باورهای زنان و مردان ایرانی به بنیان خانواده است. گرچه بررسی ها از تاثیر ایمنی سلولی در وازینیت کاندیدیایی دارد و لی در ایدزی ها عفونت مجدد هم گزارش شده است.
کلید واژگان: واژینیت کاندیدیایی, زنان, یزد, توزیع فراوانیIntroductionThe vaginal flora is a dynamic ecosystem that can be easily altered. Although, there are four causes of vaginal discharges which cover almost 95% of vaginaitis. Candidal Vaginaitis is an infection of the vagina’s mucous membranes by Candida albicans (CA). Present study attempted to Candidal Vaginitis in women referred to health centers in Yazd and the role of innate & cell-mediated immunity against Candidal Vaginitis.Materials And MethodsA cross-sectional study conducted from September 2011 to September 2012 in Yazd city. A total of 360 women were recruited. The collection of material for diagnosis is ideally performed during a comprehensive pelvic examination using a speculum for diagnosis of CA with identify vaginal pH; smear preparing and staining and culturing.ResultsFinally all of 360 women that observed and tested, 120 (33.33%) of them have involved and 240 (66.67%) have not involved. from 120 infected women, 55paitents had Bacterial vaginosis (15.6%) 40 patients had Ca (10.8%) and 25 patients had Trichomonas vaginalis (5.9%). Despite the role for cell-mediated immunity in host protection against the majority of mucosal CA infections, studied has been in women with recurrent vaginitis, in HIV-infected women. Thus, current investigations have been focused specifically on innate and acquired immune responses against CA at the vaginal mucosa instead of Vulvovaginal Candidiasis being caused by defective or dysfunctional CD4+ T helper 1-type cell-mediated immune reactivity.ConclusionStrongly suggest that distinct vaginal lymphocyte subsets participate in the adaptive anti-Candida immunity at the vaginal level, with the vaginal CD4_ T cells probably playing a major role.Keywords: Candidal vaginitis, Women, Yazd, Frequency distribution -
مقدمهگونه های سارکوسیستیس از مهمترین انگل های منتقله از گوشت هستند. سارکوسیستیس موجب بروز علایم مختلفی در انسان و نیز بیماری هایی در چهارپایان شده که مسبب مضرات اقتصادی قابل توجهی است. در این تحقیق، ب نتایج اولیه یک مطالعه پایلوت به منظور تعیین عامل بیماری در گوسفندان استان یزد اشاره شده است. همچنین وضعیت این انگل در فراورده های گوشتی قرمز در منطقه مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش هاطی شهریور و مهر ماه 1392، عضلات 70 راس گوسفند کشتار شده شامل هر دو جنس و نیز سنین مختلف به منظور جستجوی این انگل مورد بررسی قرار گرفت. در کشتارگاه صنعتی یزد، بازرسی لاشه با چشم غیرمسلح در بافت های عضلانی هدف انگل به منظور بررسی کیست های ماکروسکوپیک انجام شده و نیز روش هضم با پپسین به منظور جستجوی انگل میکروسکوپیک صورت پذیرفت.نتایجدر حین بازرسی، هیچ انگل ماکروسکوپیک ملاحظه نشد. اما برادی زوایت های انگل در 97/14 درصد از عضلات هضم شده حیوانات دیده شد. بین شیوع آلودگی و جنس و سن حیوانات اختلاف معنی داری وجود نداشت.نتیجه گیریاز آنجائیکه انسان میزبان واسط و نهایی گونه های مختلف انگل سارکوسیست بوده و کیست های انگل به اندازه های میکروسکوپیک حضور دارند، انتقال آلودگی از طریق گوشت باید مورد بررسی قرار گیرد. همچنین آموزش اهمیت بهداشتی این بیماری، چرخه انگل و نیز روش های تشخیص کیست ها در گوشت توصیه می شود.
کلید واژگان: سارکوسیستیس, فراورده های گوشتی, ایرانIntroductionSarcocystis species are one of the most important meat borne parasites. Sarcocystosis causes several symptoms in human as well as numerous diseases with high economic impact in livestock. In current paper at first results of a pilot study for determination of disease agent in lamb of Yazd province central Iran is presented. Then status of parasite in red meat products in study region gets discussed.Materials And MethodsMuscles of 70 slaughtered Sheep from both sexes and different ages were investigated for presence of parasite cysts during September to October 2013. Carcass inspection with naked eye at industrial slaughterhouse of Yazd for macroscopic cysts, and pepsin-digestion method for microscopic cysts was performed on common infected sites of infection.ResultsNo macroscopic cyst was seen at inspection, however bradyzoites of parasite were observed in 97.14% of animals’ digested muscles. No significant difference between infection and age groups or sex of animals was observed.ConclusionAs humans are considered as final and intermediate host of different species of Sarcocystis, and parasite cysts present at microscopic sizes, transmission of infection from lamb meat should come into consideration. Hence public training of disease health importance, parasite cycle and methods of inactivation probable cysts in meat is recommended.Keywords: Sarcocystis, Meat products, Iran -
مقدمهامروزه علیرغم پیشرفتهای حاصل شده در تمام علوم و به خصوص علم پزشکی وبهداشت، همچنان بیماری های انگلی به عنوان یک معضل بزرگ بهداشتی- اقتصادی اغلب کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعه به شمار می آید و این کشورها را با از دست دادن نیروی انسانی زیاد، مصرف هزینه های بالا و اتلاف وقت به منظور ریشه کنی و کنترل انگل ها دچار مشکل ساخته است.روش بررسیاین مطالعه توصیفی- مقطعی گذشته نگر طی یک سال (1391-1390) در شهر یزد انجام شد. روش نمونه گیری به صورت آسان و با سرشماری ازکلیه مراجعین به آزمایشگاه مرکزی و آزمایشگاه بیمارستان شهید صدوقی یزد می باشد. نمونه های مدفوع با روش مستقیم (سرم فیزیولوژی و لوگل) تهیه شده و به وسیله میکروسکوپ نوری توسط پرسنل آزمایشگاه مرکزی و آزمایشگاه بیمارستان شهید صدوقی یزد بررسی شدند.یافته هانتایج آزمایش به عمل آمده و گزارش شده بر روی 33096 نمونه، ارتباط معنی داری بین فراوانی آلودگی وجنس را نشان داد (001/0 P <) که17481 نفر (52%)از مراجعین، مرد و بقیه زن بودند. 380 نفر(8/60%)از افراد آلوده مرد و 244 نفر(2/39%) از آنها زن بودند. بیشترین میزان آلودگی به ترتیب مربوط به تک یاخته ژیاردیا (4/43%) و بلاستوسیستیس هومینیس (1/40%) بود.نتیجه گیرییافته های این مطالعه نشان می دهد که فراوانی انگلهای روده ای در استان یزد به علت آب وهوای گرم و خشک و سطح بهداشت مناسب، پایین بوده و در مورد اکثر انگل ها کاهش و در موارد معدودی، افزایش غیر محسوس نشان می دهد. لازم به ذکر است، همانند دیگر نقاط کشور بیشترین شیوع آلودگی مربوط به تک یاخته ژیاردیا و بلاستوسیستیس هومینیس در سنین پایین می باشد.
کلید واژگان: بیماری های انگلی, انگل های روده ای, تک یاخته, کرم, یزدIntroductionToday despite all the advances made in all scientific fields specially in medicine and health sciences, still parasitic diseases are considered as a major health-economic problem in most countries especially in the developing countries thereby inducing some troubles for these countries including a large loss of human resources, high cost, and spending much time for eradicating and controlling parasites.MethodsSampling method was conducted through the convenience design of sensus including all the visitors to Central Laboratory and Shahid Sadoghi Hospital laboratory. Most of the fecal samples were taken with a direct method (physiologic serum and lugol) and were examined by light microscopy.ResultsOut of the total of 33096 fecal samples examined, 17481 were relating to men (52%) and 15615 to women (48%); out of all samples, 624 cases (1.8%) were positive and among the positive cases 380 were pertinent to men (60.8%) and 244 to women (39.2%). There was a significant relationship between contamination and sex. Most contamination rate was related to Giardia (43.4%) and Blastocystis hominis (40.1%) respectively.ConclusionThe findings of this study indicate that in Yazd with the hot and dry weather, due to the prevalence of intestinal parasites, health level is low and compared to the past years has a significant reduction but as in other parts of the country the highest contamination outbreak is related to the younger groups and Giardia and Blastosystis hominis.Keywords: Intestinal Parasites, Protozoa, Worm, Yazd -
زمینهاختلالات انسداد تنفسی خواب و تاثیر آنها بر رشد دندان ها و فک و صورت از مدت ها قبل مورد بحث بوده اند. اخیرا هیپرتروفی آدنوتونسیلر به عنوان شایع ترین علت ایجاد اختلالات انسداد تنفسی خواب و تاثیرات بعدی آن بر رشد دندانی مورد توجه قرار گرفته است که درمان آن می تواند به پیشگیری یا معکوس شدن این تاثیرات کمک کند. این مطالعه به بررسی تاثیر اختلالات انسداد تنفسی خواب بر رشد دندانی کودکان 4 تا 10 سال پرداخته است.روش کاردر این مطالعه مورد شاهدی، 120 کودک در 2 گروه تحت بررسی قرار گرفتند. گروه مورد شامل 60 کودک که به دلیل اختلالات انسداد تنفسی خواب کاندیدای آدنوتونسیلکتومی بودند و گروه شاهد که 60 کودک فاقد اختلالات انسداد تنفسی خواب بودند، با هم مقایسه شدند. کست های دندانی و اندازه گیری با کالیپر جهت بررسی بیماران استفاده شد. تراکم دندان های بالا و پایین، بایت قدامی باز، کراس بایت خلفی، اورجت، اکلوزیون کلاس II و پهنای قوس دندانی بالا و پایین اندازه گیری و مقایسه شدند.یافته هابیشترین ناهنجاری در مطالعه ما، بایت قدامی باز بود (%36.7). تفاوت بین دو گروه در تراکم دندان های بالا و پایین، بایت قدامی، کراس بایت خلفی و اکلوزیون کلاس II معنی دار (P<0.05). تفاوت دو گروه در اورجت و پهنای قوس دندانی بالا و پایین معنی دار نبود (P<0.05).نتیجه گیریمطالعه ما نشان داد که اختلالات انسداد تنفسی خواب بر رشد دندانی موثر است که می تواند ناشی از تاثیرات طولانی مدت نحوه قرارگیری سر، فک تحتانی و زبان برای باز نگه داشتن راه هوایی در تنفس دهانی باشد.
کلید واژگان: رشد دندانی, اختلال انسداد تنفسی خواب, اکلوزیون, هیپرتروفی آدنوتونسیلر, تنفس دهانیBackgroundObstructive sleep disorders and their effects on dental and maxillofacial growth has long been debated. Adenotonsillar hypertrophy as the most common cause of Obstructive sleep disorders with its consequent impact on dental growth has recently gained greater attention and its treatment may help prevent or reverse these effects.MethodsIn this corss-sectional study 120 children were enrolled.60 patients assigned to undergo adenotonsillectomy for obstructive sleep disorders were compared with 60 children without obstructive sleep disorders. Both groups were matched in terms of gender and age. Dental casts and measurements with caliper were used.Crowding of upper and lower teeth, anterior open bite, posterior cross bite, overjet, class II malocclusion, width of upper and lower dental arches were documented and compared.ResultsDifferences were found in crowding of upper and lowerteeth, anterior open bite, posterior cross bite, overjet, class II malocclusion and width of upper and lower dental arches.ConclusionThis study suggests the effects of obstructive sleep disorders on dental growth, probably due to the long term impact of the position of the head, mandible and tongue to keep the airway open in oral breathing.Keywords: Occlusion, Adenotonsillar hypertrophy, Mouth breathing -
سابقه و هدف
علی رغم اینکه کورتیکوستروئیدها یک گزینه درمانی در درمان رینیت آلرژیک هستند، هنوز در انتخاب نوع کورتیکوستروئید مصرفی برای بهبود علائم اتفاق نظر وجود ندارد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر دو نوع کورتیکوستروئید سیستمیک و موضعی بر علایم بالینی و ایمونوگلوبین E (IgE) سرم در بیماران مبتلا به رینیت آلرژیک سالانه انجام گردید.
روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی اتفاقی، 86 بیمار در دو گروه 43 نفری مورد بررسی قرار گرفتند. برای گروه اول، قرص پردنیزولون (کورتیکواستروئید سیستمیک) و برای گروه دوم اسپری بینی بکلومتازون (کورتیکوستروئید موضعی) تجویز گردید. سطح سرمی IgEو علایم آلرژی، قبل و بعد از درمان بصورت یک سوکور ارزیابی و ثبت گردید. میانگین IgE سرم در داخل هر گروه با آزمون t زوجی و بین دو گروه پس از درمان با آنالیزکوواریانس؛ تفاوت توزیع افراد از نظر علائم بالینی بین دو گروه با استفاده از آزمون کای دو و Mantel-Haenszel و تغییر وضعیت علایم بالینی در پایان درمان نسبت به قبل از درمان در داخل هرگروه با آزمون McNemar بررسی شد.
یافته هامیزان IgE سرم در هر دو گروه پس از درمان کاهش معنی داری داشت. با تعدیل اثر میانگین IgE قبل از درمان، مقدار IgE سرم بعد از گرفتن درمان، در گروه درمان سیستمیک کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان موضعی داشت (05/0P<). پس از تعدیل اثر وضعیت متغیرها قبل از درمان، خارش چشم و عطسه در گروه درمان سیستمیک کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان موضعی)05/0 (P<و احتقان بینی در گروه درمان موضعی کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان سیستمیک داشت)001/0(P<.
نتیجه گیریکورتیکوستروئیدهای سیستمیک در بهبود علایم عطسه و خارش چشم اثربخشی بیشتری نسبت به کورتیکوستروئید موضعی و در بهبود احتقان بینی،کورتیکوستروئیدهای موضعی اثربخشی بیشتری نسبت به کورتیکوستروئیدهای سیستمیک دارند.
کلید واژگان: کورتیکوستروئید, رینیت آلرژیک سالانه, درمانCorticosteroids are used for the management of allergic rhinitis. We compared the efficacy of systemic and local corticosteroid in symptom relief and serum IgE levels in patients with perennial allergic rhinitis.
MethodsA randomized experimental study design, (clinical trial) was used. 86 patients with a history of perennial allergic rhinitis were selected and randomly divided in two groups. For the first group systemic corticosteroids were given in the form of prednisolone tablet 5mg twice daily, (10mg/day), tapered every 3 days. For the second group, Beclomethasone nasal spray 50 µ g/puff was administered twice daily as two puffs in each nostril for three weeks. Rhinorrhea, nose and eye itching, sneezing, nasal obstruction and serum IgE before and after treatment, (3weeks) were evaluated and compared.
ResultsWe found a significant decrease in serum IgE in both groups but the decrease was more marked with systemic corticosteroids (P<0.05). After therapy the percentage of sneezing and eye itching decreased significantly in the systemic corticosteroid group and percentage of rhinorrhea decreased significantly in the local corticosteroid group. Pre and post intervention evaluations showed improvement in all symptoms in systemic corticosteroid group and all symptoms except eye itching in local corticosteroid group.
ConclusionThe result of this comparative study showed that systemic corticosteroids are more efficient in improvement of sneezing and eye itching but local corticosteroids may have a better efficacy in the improvement of nasal obstruction.
-
مجله تحقیقات گیاهان دارویی و معطر ایران، سال بیست و پنجم شماره 4 (پیاپی 46، زمستان 1388)، صص 540 -546گونه های مختلف گیاه اسطوخودوس در پزشکی سنتی ایران کاربردهای گوناگونی ازجمله در درمان خون گرفتگی عروق مغزی، بیماری های مرتبط با دستگاه عصبی و روماتیسم دارند. در این پژوهش اثر سرکوب کنندگی دستگاه ایمنی آن در موش کوچک و سفید آزمایشگاهی نژاد BALB/c مبتلا به سالک مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور سرشاخه های گلدار اسطوخودوس (Lavandula spica L.) تهیه و آسیاب شد. بعد در اتانول 80% قرار گرفت و ارلن محتوی آن بر روی چرخاننده مغناطیسی (Stirrer) با مگنت و در دمای اتاق به مدت 24 ساعت قرار داده و بعد صاف شد. محلول صاف شده در شرایط استریل در پایه پماد در غلظت های 40، 60 و80 درصد تهیه و تا زمان استفاده در یخچال نگهداری شد. همزمان 40 سر موش کوچک و سفید آزمایشی نژاد BALB/c با انگل لیشمانیا عامل سالک روستایی سویه Leishmania (L) major [MRHo/IR/75/ER] عفونی شد و در چهار گروه شاهد، دریافت کننده غلظت های 40، 60 و 80 درصد عصاره اسطوخودوس مجزا شدند. استعمال عصاره اسطوخودوس بلافاصله پس از آغاز زخم سالک به طور یک روز در میان انجام و همچنین پایش اندازه وزن و قطر زخم سالک در موش های گروه های چهارگانه با استفاده از ترازو و کولیس ورنیه به طور هفتگی انجام و این کار تا مرگ آخرین موش از گروه شاهد انجام شد. میانگین و اندازه وزن موش دریافت کننده عصاره های 40 و 60 درصد اسطوخودوس با میانگین اندازه وزن موش های گروه شاهد اختلاف معنی دار نشان دادند (P=0.000). ولی میانگین اندازه وزن موش های دریافت کننده عصاره 80 درصد اسطوخودوس با میانگین اندازه وزن موش های گروه شاهد اختلاف معنی دار نشان نداد (P>0.05). میانگین اندازه قطر زخم موش های دریافت کننده عصاره های 40 و 60 درصد اسطوخودوس با میانگین اندازه قطر زخم موش های گروه شاهد اختلاف معنی دار نشان دادند. ولی میانگین اندازه قطر زخم موش های دریافت کننده عصاره 80 درصد اسطوخودوس با میانگین اندازه قطر زخم موش های گروه شاهد اختلاف معنی دار نشان نداد (P>0.05). استعمال عصاره اسطوخودوس روند کاهش وزن حیوان را سرعت بخشید و هر چه غلظت عصاره بیشتر می شد این سرعت در کاهش وزن و افزایش اندازه قطر زخم حیوان نیز بیشتر می شد، ولی افزایش غلظت بالای 80 درصد دیگر افزایش محسوسی در سرعت کاهش وزن و افزایش اندازه قطر زخم نداشت. در مجموع در مقایسه با موش های گروه شاهد روند تلف شدن سوری با کاهش وزن و افزایش قطر زخم در موش های دریافت کننده عصاره اسطوخودوس محسوس و معنی دار بود. افزون بر آن که مرگ موش های گروه های دریافت کننده عصاره اسطوخودوس سریعتر از موش های گروه شاهد، زخم ها بزرگ و با نکروز شدیدتر بود.
کلید واژگان: عصاره, اسطوخودوس, سالک, اثر سرکوب کنندگی, موش BALB, cDifferent kinds of Lavandula species have been used traditionally throughout history. Lavandula extract (fragment oils of its flowers) is used in blood clotting treatment, neurological diseases and rheumatoid. In this research, the effects of suppress the immunosystem of the BABL/c mice, which were infected by cutaneous leishmaniasis, were studied. Sufficient twigs of Lavender flowers were minced and put in ehanol 80%. They were placed into the stirrer with magnets in room temperature for 24 hours, then separated. This compound was, first, sterilized and prepared as topica with concentration of 40, 60 and 80%. It was refrigerated until used. In the lab, 40 BABL/c mice were infected with the parasite Leishmania (L) major [MRHO/IR/75/ER]. They were divided into four control groups and a group that received 40, 60, and 80% concentration of the Lavandula extract. As soon as the leishmania lesion appeared, Lavandula extract was applied every two days. As well, the foot and size of the lesion were measured, the weight was also taken in all mice in the four groups by using ale and coliss (Mettler, Switzerland) every week. The mean of the measurement and weight of the mice that were received 40 and 60% of the Lavandula extract showed significant difference comparing with the mean of the weight of the mice in control group, but the mean of weight in the mice received 80% of the Lavandula extract did not show significant difference with the weight of mice in control group (P > 0.05). The mean of lesion size of the mice that received 40 & 60 of Lavandula extract showed significant difference with the lesion size in controls groups (P = 0.000), but the lesion size of the mice receiving 80 of the Lavandula extract did not show significant difference with those mice in control groups (P > 0.05). Using of the Lavandula extract, the process of weight decrease of the animal increase, and as much as the concentration of the Lavandula extract increase, the weight of the animal decrease. However, increasing the concentration more than 80%, showed no remarkable increase in weight of the animal. Totaly, in comparing to control group, the process of mortality was increased with weight decreasing and lesion size increasing, in mice receiving Lavandula extract. In addition, the death of the mice receiving Lavandula extract was more than the mice in control groups and their lesion size was wider with severe necrosis.Keywords: Lvandula extract, cutaneous Leishmaniasis, immunosupressive effect, BALB, c Mice -
یکی از اهداف تحقیقات بیولوژیکی یافتن موادی جهت کاهش و تسکین درد می باشد که به وسیله بیماری های مختلف بروز می کند. در این راستا استفاده از گیاهان دارویی اهمیت دارد. گیاه زنیان (Carum copticum (L.) C. B. Clarke) که در طب سنتی ایران به عنوان یک ماده تسکین دهنده معرفی شده، در کنترل دردهای با منشا عصبی و سر درد استفاده می شود. مطالعه حاضر تحقیقی است که با استفاده از تست فرمالین بر روی اثر ضد دردی بخش غیر روغنی میوه گیاه زنیان صورت گرفته و با بخش روغنی آن مقایسه شده است. در این بررسی آزمون فرمالین به عنوان یک آزمون استاندارد ایجاد کننده درد مورد استفاده قرار گرفت و اثر ضد دردی آن با تزریق داخل صفاقی بخش غیر روغنی عصاره زنیان با غلظت 20 میلی لیتر/کیلوگرم به مدت یک ساعت بررسی شد. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد که بخش آبی زنیان بر درد ناشی از فرمالین در یک ساعت اثری نداشته و در مقایسه با گروه کنترل معنی دار نمی باشد (P>0.05). بنابراین با توجه به اثر ضد دردی اسیدهای چرب ضروری که در بخش روغنی و عصاره تام وجود دارد، عدم وجود اثر ضد دردی در این بخش از عصاره ممکن است ناشی از فقدان روغن در آن باشد.
کلید واژگان: زنیان (Carum copticum (L, ) C, B, Clarke), تست فرمالین, ضددردی, درد, گیاهان داروییOne of the important aims of biological investigations is finding substances which are involved in relieving pain. Application of medicinal herbs for relieving pain is very useful. Carum copticum (L.) C. B. Clarke from Umbelliferae family has been introduced as an analgesic agent in Iranian traditional literature which is widely used for relieving neuropathy pain and headache. This study was conducted to investigate the analgesic effect of Carum copticum fruit on formalin induced pain as compared with oil part of Carum copticum. Formalin test was used as a standard pain inducing test and the analgesic effect of intra peritoneal injection of 20ml/kg of Carum copticum extract were evaluated. Our findings showed that aqueous part of Carum copticum extract had no effect during one hour formalin test as compared with control group (P>0.05). Therefore, due to the analgesic effect of essential fatty acids and its crude extract of Carum copticum, the non analgesia property might be related to absent of oil part.Keywords: Carum copticum (L.) C. B. Clarke, formalin test, analgesic, pain, medicinal herb -
مقدمهبرگ حنا از گذشته های دور مصارف تجاری، صنعتی و پزشکی فراوانی داشته است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی عصاره حنا برزخم سالک انجام شد.روشدر این بررسی برگ نرم شده حنا تهیه و عصاره گیری با استفاده از الکل 80 درجه و با روش پرکولاسیون انجام شد. عصاره بدست آمده با دستگاه تقطیر در خلا تغلیظ و پس از آن فرآوری در شرایط استریل و در پایه پماد در غلظت های 40، 60، 80 درصد تهیه و تا زمان استفاده در دمای 20- درجه سانتی گراد نگهداری شد. هم زمان 40 سر موش کوچک و سفید آزمایشگاهی نژاد BALB/c با انگل لیشمانیا ماژور عامل سالک روستایی سویه [MRHO/IR/75/ER] آلوده شده و در چهار گروه شاهد و دریافت کننده غلظت های 40، 60، 80 درصد عصاره حنا مجزا شدند. استعمال عصاره حنا بلافاصله پس از ایجاد زخم سالک به طور یک روز در میان آغاز شد. همچنین پایش وزن و قطر زخم سالک در موش های گروه چهارگانه به طور هفتگی انجام و این کار تا مرگ آخرین موش از گروه شاهد ادامه یافت. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آنالیز واریانس و آزمون مقایسه های چندگانه، تجزیه و تحلیل شد.یافته هامیانگین اندازه وزن موش های دریافت کننده غلظت 40 و 60 درصد حنا با هم اختلاف معنی داری نشان دادند (000/0P=) ولی با میانگین اندازه وزن موش های دریافت کننده غلظت 80 درصد حنا اختلاف معنی داری نشان ندادند (114/0P=). میانگین اندازه وزن موش های گروه شاهد نیز با میانگین وزن موش های دریافت کننده غلظت های متفاوت حنا اختلاف معنی داری نشان نداد. میانگین اندازه قطر زخم موش های دریافت کننده عصاره 40 درصد حنا با میانگین اندازه قطر زخم موش های دریافت کننده های 60 و80 درصد حنا و با گروه شاهد اختلاف معنی داری نشان دادند (000/0P=).نتیجه گیریدر مجموع استفاده از عصاره حنا سرعت کاهش وزن را کاهش داد ولی خیلی محسوس نبود. این عصاره همچنین گسترش و افزایش میانگین اندازه قطر زخم سالک را به طور محسوسی کاهش داد به طوری که موش های شاهد تلف شده در مقایسه با موش های دریافت کننده عصاره حنا اندازه قطر زخم ها بسیار بزرگ تر بود، گرچه سرانجام همه موش ها تلف شدند.
کلید واژگان: عصاره حنا, لیشمانیوز پوستی, موش BALB, c, درمانBackground and AimsHenna (Lawsonia inermis) leaf has long been used for industrial, commercial and medical purposes. The present study was performed to determine the efficacy of henna on cutaneous leishmaniasis lesion in BALB/c mice.MethodsSufficient amount of henna leaves were prepared, grounded, and dissolved in 80% alcohol and the extract was prepared by percolation method. The dry extract was sterilized and prepared in ointment base at 40, 60, and 80% concentrations. At the same time, 40 mice (BABL/c, 8 weeks old) were infected by Leishmaniasis Major [MRHO/IR/75/ER] through the injection of 0.1 ml promastigotes subcutaneously in their tail base. Then animals were divided into one control group (without receiving any drug) and three experimental groups receiving respectively 40, 60, and 80% concentrates of henna extract every two days and immediately after the appearance of the lesion. Weekly monitoring of weight and lesion diameter was recorded. Data analysis was done through SPSS software.ResultsIn regard to the mean weight, the groups receiving 40% extract and 60% extract showed significant difference with each other (P=0.000) but not with the group receiving 80% extract. There was also no significant difference between control group and case groups in mean weight. Lesion diameter in 40% extract group had significant difference comparing to the control group and 60% and 80% extract groups. Mean lesion size of the mice receiving 40% henna extract compared with mice receiving 60% extracts showed significant difference (P=0.000).ConclusionTotally, henna extract reduced the rate of weight decrease but it was not significant. However, the mean lesion size of mice receiving henna extract was significantly reduced as compared with that of control group. -
روش جدید ترمیم زخم پس از لارنژکتومی توتالشایع ترین عارضه بعد از لارنژکتومی توتال فیستول حلقی- پوستی است. برای ترمیم زخم مخاطی روش های مختلفی ذکر شده است. به منظور کاهش شیوع عارضه فیستول حلقی- پوستی و کاهش مدت زمان بستری بیمار روش جدیدی بررسی شد.روش بررسیاین تحقیق یک کارآزمایی بالینی که بر روی 40 بیمار کاندیدای لارنژکتومی توتال که مبتلا به سرطان سنگفرشی حنجره با درجه 3 یا 4 بودند انجام گردید. هر 40 بیمار با یک روش استاندارد تحت عمل لارنژکتومی توتال قرار گرفتند. محل زخم مخاطی حنجره در 20 بیمار (گروه شاهد) در سه لایه به روش کلاسیک و 20 نفر دیگر (گروه مورد) با متد جدید ترمیم شد. در روش جدید ترمیم، زخم مخاطی به صورت T به شکل ساده ترمیم گردید، سپس فشار منفی به مدت سه روز در محل زخم بین لایه عمقی فلاپ پوستی و محل ترمیم زخم مخاطی ایجاد گردید.یافته هامیانگین سنی گروه شاهد 8/7±8/59 و گروه مورد 4/6±3/61 سال بود. در گروه شاهد طول مدت عمل جراحی 2/23±151 و در گروه مورد 7/18±130 دقیقه بود. طول مدت بستری در گروه شاهد 6/1±5/10 و در گروه مورد 2/0±1/3 روز بود. در گروه شاهد سه مورد فیستول (15 درصد) و در گروه مورد فیستول دیده نشد.نتیجه گیریبا متد ترمیم جدید، علاوه بر کاهش چشمگیر زمان عمل جراحی و زمان بستری برای بیمار پس از عمل، خطر فیستول نیز به صفر می رسد. ما استفاده از این روش ساده را به تمامی همکاران پیشنهاد می کنیم.
کلید واژگان: لارنژکتومی, ترمیم زخم, فیستولA new method for closure of total laryngectomy woundTotal laryngectomy is the mainstay of treatment for laryngeal cancer. Fistula is one of the most common complications after total laryngectomy. In patients without risk factors such as prior radiotherapy, diabetes mellitus or chronic renal disease, the incidence of pharyngocutaneous fistula is related to wound healing and duration of operation. We have developed a new method that is both simple and without the complication of pharangocutaneous fistula. Herein, we report the efficacy of this innovative method for the closure of total laryngectomy compared to the conventional method for closure. In this clinical trial, we included 40 patients with grade T3 or T4 squamous cell carcinoma of the larynx.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.