به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علیرضا مظلومی بجستانی

  • محدثه ابراهیمی، محمدحسن کریمپور*، علیرضا مظلومی بجستانی

    منطقه اکتشافی مس کلاته برق در شمال غربی بردسکن، استان خراسان رضوی واقع است. واحدهای سنگی در منطقه مورد بررسی شامل توالی از سنگ های آتشفشانی ائوسن با طیف ترکیبی بازالت و سپس تراکی آندزیت و آندزیت است. روی این مجموعه، واحد کنگلومرایی قرار دارد که قطعه های آن بیشتر از سنگ های آتشفشانی تشکیل شده اند. تخلخل بالای کنگلومرا به عنوان سنگ میزبان محیط مناسبی برای تشکیل کانسارهای مس مانتو را در این پنجره فراهم کرده و کانی سازی در افق ویژه ای واحد کنگلومرایی رخ داده است. کانی شناسی ماده معدنی شامل کانی های اولیه کالکوزیت و کمی بورنیت است و کانی های ثانویه نیز مالاکیت و کوولیت هستند که از این میان، کالکوزیت مهمترین کانی سولفیدی در منطقه به حساب می آید. ساخت و بافت ماده معدنی بصورت رگچه ای، پرکننده ، پراکنده و جانشینی است. کانی شناسی دگرسانی در ارتباط با کانه زایی کلریت و کلسیت است. بی هنجاری زمین شیمی مس در نمونه های سطحی 4/1 درصد است. وجود کالکوزیت، نبود یا مقدار کم کانی های سولفیدی آهن دار، حضور کلریت و کلسیت به عنوان کانی باطله اصلی و نبود کوارتز نشان دهنده یک محلول کانه دار احیایی و فقیر از آهن و سیلیس است. شواهد سنگ شناسی، دگرسانی، کانی شناسی و زمین شیمی منطقه اکتشافی کلاته برق شبیه به ذخایر مس مانتو است.

    کلید واژگان: کانی شناسی, کالکوزیت, کنگلومرا, زمین شیمی, چینه کران, مس مانتو, بردسکن
    Mohadese Ebrahimi, Mohammadhassan Karimpour*, Alireza Mazloumi Bejstani

    The Kalateh Bargh prospect area is located NW of Bardaskan, Khorasan Razavi province. Geology of the erea includes sequence of Eocene volcanic rocks with basalt composition and trachyandesite and andesite. On this sequence, there is a conglomerate unit that its fragments are mainly composed of volcanic rocks. The high porosity of the conglomerate as the host rock provided a suitable space for the formation of Manto copper deposits. Mineralization has formed in conglomerate unit as a particular horizon in the Kalate Barq area. Primary minerals include chalcocite and minor bornite and secondary minerals consist of malachite and covellite. Structure and texture of mineralization are veinlet, open-space filling, disseminated and replacement. Mineralogy of alteration zones is related to mineralization and consist of chlorite and calcite. The average copper geochemical anomaly in surface samples is 1.4 %. The presence of chalcocite and absence or low amount of iron sulfide minerals, the presence of chlorite and calcite as the main gangue minerals and lack of quartz indicate that ore solution is reduced and poor of iron and silica. Based on lithology, alteration, mineralogy and geochemistry of Kalateh Bargh prospect area is similar to manto-type copper deposits.

    Keywords: Mineralogy, Chalcocite, Conglomerate, Geochemistry, Stratabound, Manto-Type Copper, Bardaskan
  • جواد صاحبی خادر، آزاده ملکزاده شفارودی*، علیرضا مظلومی بجستانی

    منطقه اکتشافی مس طلا فدیهه در شمال غربی تربت حیدریه، استان خراسان رضوی، در بخش مرکزی کمربند ماگمایی خواف-کاشمر- بردسکن قرار دارد. این منطقه شامل برونزدهایی از واحدهای آتشفشانی آذرآواری به سن ایوسن با ترکیب اسیدی تا حدواسط است که گدازه ها ترکیب آندزیت و لاتیت دارند و واحدهای آذرآواری شامل توف ریوداسیتی، توف سنگی آندزیتی و ایگنیمبریت هستند. توده های نفوذی شامل هورنبلند مونزوگرانیت، سینوگرانیت، پیروکسن دیوریت پورفیری و کوارتزمونزونیت پورفیری هستند. کانی سازی کنترل ساختاری داشته و به شکل رگه رگچه ای در راستای روند اصلی گسل های منطقه شمال غربی- جنوب شرقی (NW-SE) و شمال شرقی- جنوب غربی (NE-SW) تشکیل شده است. رگه های کانی سازی با راستای °75 شرقی-    °45 شمالی و °30 غربی° 15 شمالی، طول 2 تا 25 متر و ضخامت 2/0 تا 2متر دارند. مهمترین رگه های منطقه شامل کوارتز+اسپیکیولاریت ±پیریت و کوارتز+ اسپیکیولاریت± کالکوپیریت هستند. سنگ میزبان شامل پیروکسن دیوریت پورفیری، کوارتزمونزونیت پورفیری و هورنبلند مونزوگرانیت است.  ساخت و بافت کانی سازی شامل رگه رگچه، پرکننده فضای خالی، برشی، جانشینی ثانویه، گل کلمی و پراکنده است. دگرسانی رگه های کانی سازی سیلیسی و کلریتی است. دگرسانی های پروپیلیتی، سیلیسی، کلریتی و آرژیلی در سنگ های میزبان و دیگر واحدهای سنگی منطقه دیده می شود. کانی های اولیه شامل اسپیکیولاریت، کالکوپیریت، پیریت و گالن و کانی های ثانویه شامل مالاکیت، کالکوزیت، کوولیت, گوتیت، هماتیت، لیمونیت، آزوریت و کریزوکلا هستند. بیشترین بی هنجاری های زمین شیمی در رگه ها برای مس تا 5%، سرب تا 3%، نقره 50 گرم در تن ، آرسنیک 100گرم در تن و طلا تا 791 میلی گرم در تن است. براساس موقعیت زمین شناسی، سنگ شناسی، کانی شناسی رگه های کانی سازی، ساخت و بافت، گسترش و نوع دگرسانی، کانی سازی در منطقه اکتشافی فدیهه از نوع مس- طلا همراه با اکسید آهن (IOCG) است.

    کلید واژگان: ساخت و بافت, دگرسانی, کانی سازی, زمین شیمی, کانسارهای مس طلا همراه با اکسید آهن, کمربند ماگمایی خواف کاشمر بردسکن
    J.Sahebi Khader, A.Malekzadeh Shafaroudi *, A.Mazloumi Bajestani

    Fadiheh copper-gold prospect area in northwest of Torbat-e Heydariyeh in Khorasan Razavi Province is located in the central part of the Khaf-Kashmar-Bardaskan magmatic belt. This area includes outcrops of Eocene volcanic-pyroclastic units with felsicintermediate nature. The lavas are andesite and latite, and pyroclastic units include rhyodacitic tuff, andesitic lithic tuff and ignimbrite. Intrusive rocks consist of hornblende monzogranite, synogranite, pyroxene diorite porphyry and quartz monzonite porphyry. Mineralization has structural control and formed as vein-veinlets in accordance with the main trend of NW-SE and NE-SW faults in the region. Mineralization veins have generally N45 ° -75 ° E and N15 ° -30 ° W trending, 2 to 25 m length and 0.2 to 2 m width. The most important veins in the area include quartz + specularite ± pyrite and quartz + specularite ± chalcopyrite. The host rocks are pyroxene diorite porphyry, quartz monzonite porphyry and hornblende monzogranit. The structure and texture of mineralization includes vein-veinlet, open space filling, breccia, secondary replacement, colloform and disseminated. The alteration associated with veins are silicification and chloritization. The propylitic, silicification, chloritization and argillic alteration zones are observed within host rocks and other units in the area. Primary mineralization are specularite, chalcopyrite, pyrite and galena and secondary minerals are malachite, chalcocite, covellite, goethite, hematite, limonite, azurite and chrysocolla. Maximum of geochemical anomalies in veins are up to 5% Cu, up to 3% Pb, 50 g/t Ag, 100 g /t As and up to 791 ppb Au. The geological setting, lithology, mineralogy of mineralized veins, structure and texture, extent and type of alteration zones show that the mineralization in Fadiheh prospect area is iron-oxide copper-gold (IOCG) type.

    Keywords: Structure, texture, alteration, min eralization, geochemistry, iron oxide copper-gold deposit, Khaf Kashmar Bardaskan magmatic belt
  • علیرضا مظلومی بجستانی*، اکرم فهیم

    معدن فیروزه نیشابور در استان خراسان رضوی و 55 کیلومتری شمال غرب نیشابور قرار دارد. این معدن به عنوان کانسار بزرگ مس- طلای همراه با اکسیدهای آهن از نوع مس- طلا- اورانیوم-عناصر نادر خاکی معرفی شده است. تشکیل فیروزه مربوط به زون سوپرژن معدن بوده و تا عمق حدود 80 متری مشاهده شده است. واحدهای سنگی منطقه شامل سنگ های آتشفشانی و نفوذی حدواسط است که تحت دگرسانی قرار گرفته اند. ارزیابی های زمین شیمیایی، وجود عناصر پرتوزا را در منطقه نشان داده است. برای تعیین منشا و مخاطرات زیست محیطی مربوطه، پرتوزایی گاما و آلفای حاصل از 238U ،232Th و  40K در 69 نقطه معدن و نواحی مجاور آن تعیین شد. بیشترین پرتوزایی گامای مرتبط با عناصر 238U ،232Th و  40K در انتهای تونل اصلی و منطبق بر واحد سنگی تراکیت است. بیشترین پرتوزایی گاما به ترتیب در تونل های معدن، منازل مسکونی، باطله های معدنی، تشکیلات زمین شناسی و منابع آبی اندازه گیری شد. بالاترین پرتوزایی گاما در منطقه مورد بررسی از پتاسیم  (40K) نشات گرفته است. سنگ های تراکیتی، بالاترین پرتوزایی طبیعی گامای کل را دارند و به عنوان منشا اصلی پرتوزایی منطقه معرفی می شوند. بیماری های پنوموکونیوزیس و سیلیکوسیس در معدن کاران قدیمی گزارش شده است. در بین افراد بازنشسته سرطان های دستگاه گوارش و ریه فراوانی بیشتری دارد.

    کلید واژگان: فیروزه, نیشابور, مخاطرات زیست محیطی, پرتوزایی
    Alireza Mazloumi Bajestani *, Akram Fahim
    Introduction

    The Neyshabour Turquoise Mine is located at 55 km North West of Neyshabour in latitude of E58◦, 23ꞌꞌ and longitude of N36◦, 23ꞌꞌ. This area is situated at the Cenozoic continental magmatic arc in the north of Sabzevar ophiolite sequence and extends to Binalood Mountains (Spies et al., 1983; Karimpour and Malekzadeh Shafaroudi, 2013). Rock units consist of Eocene intermediate volcanic and intrusive bodies and breccia's which are the country rock of ore deposits in the Firouzeh area (Mohammad Nejad et al., 2011a). The Turquoise Mine was suggested as the first Iron Oxide Cu-Au-U-LREE mineralized system in Iran (Karimpour et al., 2012). The turquoise was formed on the oxidation zone of this deposit. The mining procedure operates as underground mining and mine wastes that were recycled for extraction of turquoise were released in the vicinity of the mine area and the surrounding Madan village. High radiometric anomaly of Uranium and Thorium has been reported in the Firouzeh area (Karimpour and Malekzadeh Shafaroudi, 2013). The aim of this study is to study the gamma radioactivity of 238U, 232Th, and 40K in different parts of this area (tunnels, rock units, mine waste, habitations and water resources) and to determine the origin of gamma radioactivity by gamma spectroscopy implement via portable gamma scintillation system (MCA) with sodium iodide NaI (Tl) detector.

    Results

    The total average natural gamma radioactivity in the mine tunnels was measured to be 98.31 cps. The average gamma radioactivity associated with 238U in the tunnels was 5.2 cps. The average gamma radioactivity associated with 232Th (1.4 cps) in all samples from the tunnels is less than 238U. Highest natural gamma radioactivity associated with 40K was measured in the mine tunnels. Trachyte rock units and the Limonitic soils had the maximum natural total gamma radioactivity and andesite unit shows the least values. The high concentration of these elements in limonitic soils was formed by adsorption of radioactive cations by Fe Oxides. The lowest gamma radioactivity was determined in andesite rock units, coarse grain alluvium and coarse grain soils. Mine wastes from the turquoise mine are explored again by villagers and this might cause exposure to additional dose in this way. The average total gamma radioactivity is 75.26 cps in mine wastes. The highest and lowest gamma radioactivity in the mine waste was associated with 40K and 232Th, respectively. There is a high gamma radioactivity in homes that have been made by local raw materials. Average total gamma radioactivity in rural houses is 83.73 cps. The maximum and minimum total gamma radioactivity was associated with 40K and 232Th, respectively. There is high natural gamma radioactivity in mine drainage waters and springs that which occur on marl unit. The mine tunnels had the most gamma radioactivity and stream sediments show the lowest gamma radioactivity in different samples in the area. 238U, 232Th and 40K radio activities have strong positive relationships and they probably have a similar source. 40K has the most gamma radioactivity in this region. Therefore, trachytic rocks are the source of natural gamma radioactivity in the studied area. Based on mineralogical studies on Neyshabour turquoise mine (Mansouri Gandomani et al., 2020), there are no radioactive elements in Turquois mineral. There are not reliable statistics on occupational diseases and cancer among miners because these patients are sent to Mashhad hospitals or migrate from this area. However, the number of people infected by lung disease such as pneumoconiosis and silicosis is growing and many pensioners and old miners are suffering from different forms of cancer such as cancer of digestive and respiratory systems. The average number of victims of cancer in the Madan village (next to the turquoise mine) is more than other habitants in the Neyshabour area. Although development of cancer is related to several factors, but exposure to radioactivity in job conditions, geological features, presence of radiogenic radon gas in water and air of the area, and presence of 238U, 232Th and 40K in geological formations in the region suggest that radioactive emissions could be considered as the key factors contributing to cancer in this region.

    Discussion

    The average level of natural total gamma radioactivity associated with 238U, 232Th and 40K in the Neyshabour turquoise mine area was 87.78 cps. Mine tunnels, houses, mine wastes and geological outcrop have the highest natural total gamma radioactivity, respectively. Trachyte rocks unit has the highest natural gamma radioactivity and andesite coarse-grained clastic sediments display the lowest values. 40K has the most total gamma radioactivity in the study area. Trachytic rocks are the source of natural gamma radioactivity in this region. The radioactivity of 238U, 232Th and 40K in geological formations can be considered as a main factor contributing to cancer.

    Keywords: turquoise, Neyshabour, Environmental impacts, Radioactivity
  • سید علی مظهری*، علیرضا مظلومی بجستانی

    ترکیب خاک های شهری مشهد نشان می دهد که میزان عناصر سنگین در آنها به نسبت خاک های غیرآلوده دور از مناطق شهری به شدت افزایش یافته است. مقادیر عناصر Cd، Cu، Pb، Sn و Zn در نمونه خاک پارک ها چندین برابر بیشتر از خاک های غیرشهری است. تجزیه و تحلیل آماری داده های ژیوشیمیایی نشان دهنده تاثیر فعالیت های انسان زاد بر روی تمرکز فلزات سنگین Pb، Cd، Sn و Zn است؛ درحالی که، علاوه بر فعالیت های انسانی، منابع طبیعی (خاک های مشتق شده از سنگ های اولترامافیک) نیز در توزیع عناصر Co، Cr و Co نقش داشته اند. ترکیب و نسبت ایزوتوپ های Pb در خاک های شهری مشهد نشان دهنده ماهیت نسبتا غیر رادیوژنیک این خاک ها با نسبت های پایین 206Pb/204Pb (024/18- 284/17)، 207Pb/204Pb (525/15- 482/15)، 208Pb/204Pb (964/37- 405/37) و 206Pb/207Pb (116/1 و 161/1) است. ترکیب ایزوتوپ های سرب نشان می دهد که میانگین مشارکت منابع طبیعی و انسان زاد (مجموع منابع صنعتی و بنزین سرب دار) در پارک های مشهد به ترتیب % 6/6 و % 4/93 است که بیانگر آلودگی قابل ملاحظه خاک در پارک های این شهر است. منبع اصلی آلودگی در نمونه های خاک با میزان سرب نسبتا پایین (کمتر از mg kg-1 90)، فعالیت های صنعتی است؛ درحالی که با افزایش میزان سرب در خاک ها سهم بنزین سرب دار افزایش می یابد. نقشه توزیع فلزات سنگین در خاک های سطحی پارک های مشهد نیز این امر را تایید می کند. در پارک های مناطق مرکزی مشهد که دارای تمرکز بالاتری از فلزات سنگین به خصوص سرب هستند، بنزین سرب دار سهم بالاتری در آلایش خاک ها ایفا می کند. ترافیک سنگین در این محدوده به عنوان عامل اصلی در تجمع فلزات سنگین و آلودگی خاک های سطحی عمل کرده است.

    کلید واژگان: خاک شهری, پارک, فلزات سنگین, نسبت های ایزوتوپی Pb, مشهد
    Seyed Ali Mazhari*, Alireza Mazloumi Bajestani
    Introduction

    Anthropogenic activities have a high impact on urban areas and lead to severe pollution in large cities. Urban soils are huge ‘basins’ for accumulation of various pollutants. Thus, they also serve as informative media. Therefore, the study of urban soils has developed in recent years. Mashhad is the second metropolitan city in Iran which has more than 3 million residences and over 20 million annual pilgrimage tourists. This city is surrounded by numerous factories and the high growth of urbanization has led to accelerated air pollution. In this research study, new analytical data for heavy metals (Cd, Co, Cr, Cu, Ni, Pb, Sn and Zn) in soil of parks in Mashhad are presented and they are compared with unpolluted non-urban soils. Then, the origin of soil pollution in park soils is discussed by statistical methods and Pb isotope values.

    Materials and methods

    The main aim of this work is to focus on the urban areas of Mashhad and study park soil geochemistry. Twenty three parks were selected for this purpose. At each selected park, top soils (5-20 cm) were collected. In addition to park samples, 4 soil samples were collected from areas which were far from the urban areas and they were considered to be unpolluted. The concentration of heavy metals was defined by ICP-MS at the accredited Activation Laboratories (Actlabs.), Canada. To determine available and bioavailable fractions of Co, Cr and Ni, soil samples were analyzed by the DTPA method (Lindsay and Norvell, 1978). Pearson correlation coefficients and PCA are used to investigate elemental associations and extract latent factors for analyzing relationships among the observed variables. In this regard, these statistical analyses of park soils data were done with the SPSS 16.0 software package for Windows. The geochemical maps were plotted by a geographical information system (GIS) using ArcMap v.10.0 (ArcGIS) to show the overall spatial distribution patterns of total and available heavy metal concentrations. The Pb isotopes were measured in all samples by a ThermoFinnigan Neptune MC-ICP-MS instrument. Isotopic measurements were performed by the procedure proposed by Álvarez-Iglesias et al.’s (2012).

    Results and discussion

    Park soil samples have a higher concentration of heavy metals than non-urban soils. PCA analysis and Pearson correlation coefficient indicate that anthropogenic sources are the main factors controlling the Cd, Pb, Sn and Zn concentrations (PC1 component) in park soils. In other words, both anthropogenic and natural sources are responsible for Cr, Co and Ni (PC2 component) distribution in these soils. The spatial variation of heavy metals in the soil of parks in Mashhad confirm the statistical results and PC1 and PC2 heavy metals show different spatial variations. Furthermore, there is clear correlation between metals distributions, so that central parks generally have a higher content of all heavy metals which could be related to the heavy traffic and many traffic jams and air pollution in these areas. The lead isotopic ratios of the sample studied show that park soils show a distinct composition from non-urban soils. These samples are less radiogenic than non-urban soils with lower 206Pb/204Pb, 207Pb/204Pb, 208Pb/204Pb, 206Pb/207Pb and higher 208Pb/206Pb ratios. The wide range of isotope ratios in park soils indicate that the Pb content in these soils is produced by the combination of different sources including natural and anthropogenic origins and that it has also been accumulating over time because of the enormous use of Pb in fuel, industrial activities, etc. (Galušková et al., 2014). The low 206Pb/204Pb values in park soils confirm a possible anthropogenic origin from the use of fossil fuels. The three-end-member model was used to determine possible Pb sources in the soil of parks in Mashhad. The average contribution was 6.6% and 93.4% for natural and anthropogenic (industrial and leaded petrol) sources, respectively. The detailed investigation of Pb isotope and Pb content of soil of parks suggests that industrial source is the main origin of samples with relatively low Pb content (<90 mg kg-1). The contribution of leaded petrol increases in the samples with high Pb. These soils were sampled from the central parks of Mashhad which have high traffic intensity.

    Conclusion

    The concentrations of potentially toxic elements in the soil of parks in the city of Mashhad are highly enriched relative to non-urban soils. The Pb isotope composition of non-urban soils indicate that they have a natural source while park soil samples have originated from anthropogenic sources. The soils which are sampled from the central parks of Mashhad have shown the highest heavy metal pollution due to high traffic congestion in these areas.

    Keywords: Urban soil, park, heavy metals, Pb isotopic ratios, Mashhad
  • سارا گیلوری*، علیرضا مظلومی بجستانی، سید ابوالفضل کشفی، حمیدرضا رحیم دل

    در دنیای رو به رشد امروز که رشدانفجارگونهجمعیت رشد بی رویه پسماند و آلودگی های خاص آن را به همراه دارد، ذهن کارشناسان محیط زیست با این مسئله که تا چه حد این مواد می تواند محیط زیست، آب،خاک و  هوا را درمعرض خطرقراردهد، درگیر شده است. دفع غیربهداشتی پسماند جامد بر موجودات متفاوت در غلظت ها و شدت های متفاوت آلودگی، اثرات متفاوتی ایجاد خواهد نمود. هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی زیست محیطی محل دفن پسماند جامد شهر یزد است که برای این منظور نمونه برداری زیست محیطی از عناصر محیطی مکان دفن فعلی و بررسی میزان و ترکیب پسماند جامد شهری، صورت گرفت. نتایج آنالیز چاه آب اندک بالاتر بودن غلظت برخی عناصر تحت بررسی را در پایین دست نزدیک محل دفن، نسبت به حد استاندارد سازمان بهداشت جهانی (2008) جهت آشامیدن را نشان داد. نتایج آنالیز خاک نیز اندک بالاتر بودن غلظت برخی عناصر را در و پایین دست نزدیک محل دفن (در جهت شیب لایه ها)، نسبت به حد استاندارد کانادا (2004) جهت کشاورزی را نشان داد. آنالیز چاه آب وخاک در نمونه شاهد و نمونه پایین دست (دورتر از محل دفن) غلظت عناصر را نزدیک به هم و در حد نرمال نشان داد. در ارتباط با آنالیز شیرابه، متغیرها با استاندارد آبیاری و کشاورزی سازمان کنترل آلودگی کیفیت آب (2011) هم خوانی ندارد. درنهایت می توان گفت، نتایج آنالیزها تاثیرات گسترده و بحرانی دفن بر محیط زیست خصوصا محیط زیست شهری را نشان نداد.

    کلید واژگان: آنالیز عناصر محیط زیست, آلایندگی فلزات سنگین, محل دفن پسماند, شهر یزد
    Sara Gilvari *, AliReza Mazloumi Bajestani, Syed Abolfazl Kashfi, HamidReza Rahim Del

    In today's growing world that explosive population growth it has an endemic growth of residual and its specific contamination, the environmentalists' minds are concerned about the extent to which the material can endanger the environment, water, soil and air. The unhealthy disposal of solid waste on different organisms at different concentrations and pollution intensities will produce different effects. The purpose of this study, environmental assessment Yazd solid waste landfill for this purpose, environmental sampling of the environmental elements of the current landfill site and determine the composition of municipal solid waste was done. The results of the well water analysis showed a slightly higher concentration of some of the investigated elements in the lower reaches of the burial site than the World Health Organization's (2008) standard for drinking. Soil analysis results showed a slight increase in the concentration of some elements in and near the landfill (in the direction of the slope of the layers), compared to the Canadian standard (2004) for agriculture. The analysis of the well water in the control and sample samples was lower (far from the burial site), and the concentration of the elements was close to the normal range. In relation to the analysis of leachate, the parameters are not consistent with the irrigation and agricultural standards of the Water Pollution Control Agency (2011). Finally, it can be said that the results of the analyzes did not show the widespread and critical effects of burial on the environment, especially the urban environment.

    Keywords: Environmental Element Analysis, heavy metals pollution, landfill, Yazd city
  • سیدعلی مظهری، فهیمه شیبانی، علیرضا مظلومی بجستانی
    زمین های کشاورزی جنوب شهر تربت حیدریه به مدت بیش از 30 سال با پساب شهری آبیاری شده اند. در این پژوهش ترکیب شیمیایی و خواص فیزیکوشیمیایی خاک های آلوده آبیاری شده با پساب و میزان فلزات سنگین سبزیجات کشت شده بر روی این خاک ها تعیین شده و با نمونه های غیرآلوده مقایسه شده است. در خاک های آلوده میزان pH (8/7- 5/7) کمتر و درصد ماده آلی (بیش از 3/2) بیشتر از سایر خاک ها (با pH بالای 8 و درصد ماده آلی کمتر از یک) می باشد. مقادیر یکسان اکسیدهای اصلی و روند مشابه الگوهای عناصر نادر خاکی (REE) در تمام نمونه های خاکی، مواد مادر مشابه در تشکیل آنها را پیشنهاد می دهد. بااین حال میزان عناصر کمیاب در خاکهای آلوده و سایر نمونه ها بسیار متفاوت است. خاک های آلوده شده با پساب غنی شدگی قابل ملاحظه در بسیاری از عناصر بالاخص فلزات سنگین نشان می دهند. خاکهای آلوده در مقایسه با سایر نمونه ها نسبت های 206Pb/204Pb، 207Pb/204Pb، 208Pb/204Pb و 206Pb/207Pb پایین تر و 208Pb/206Pb بالاتری دارند که نشان از تاثیر منابع بشر زاد بر ترکیب این خاک ها دارد. زیست دسترس پذیری فلزات سنگین در خاک های آلوده به نسبت سایر خاک ها بسیار افزایش یافته و موجب بالا رفتن ضریب انتقال به گیاه و تمرکز بالای فلزات سنگین در سبزیجات کشت شده بر روی این خاک ها شده است. غلظت فلزات سنگین Cd، Cr و Pb در سبزیجات آلوده به بالاتر از حداکثر غلظت مجاز می رسد.
    کلید واژگان: زمین شیمی, پساب, آلودگی خاک, فلزات سنگین, تربت حیدریه
    Seyed Ali Mazhari, Fahimeh Sheibani, Ali Reza Mazloumi Bajestani
    The farmlands area in the south of Torbate Heydariyeh city has been irrigated by sewage for over 30 years. In this study, the chemical composition and physicochemical properties of soils irrigated by sewage and heavy metal concentration of vegetables cultivated in these soils are determined and compared with unpolluted samples. The polluted soils have a lower pH (7.5- 7.8) and higher organic content (more than 2.3%) than other soils (with pH>8 and organic component < 1%). All soil samples show similar major oxide composition and the same rare earth element (REE) patterns indicative similar parental materials. However, the trace elements composition is completely different between polluted and unpolluted soils. The soils irrigated by sewage show intense enrichment of many elements, especially heavy metals. These soils have lower 206Pb/204Pb, 207Pb/204Pb, 208Pb/204Pb, 206Pb/207Pb and higher 208Pb/206Pb ratios than other soils which indicate the role of anthropogenic sources in their genesis. The bioavailability values in the polluted soils are very higher than unpolluted samples which led to increasing of transfer factor and heavy metal concentration in the vegetables. The concentration of Cd, Cr, and Pb in the polluted vegetables is more than the maximum permitted concentration.
    Keywords: Geochemistry, Sewage, Soil pollution, Heavy metals, Torbate Heydarieh
  • Fatemeh Pourbanaei*, Alireza Mazloumi Bajestani, Naser Hafezi Moghadas, Azam Ghazi
    Excessive growth followed by a flourishing civil engineering projects in recent decades, causing large amounts of construction wastes in Mashhad Metropolis. For evaluation of demolition landfills in the pollution of water resources, firstly the position of the old landfill and current land use of them are investigated. Then the impacts of old landfill such as land subsidence and pollution of water resources are evaluated. Furthermore, the factors affecting the quality and safety of water resources and their trends with distance from the landfill has been studied. The results shows that Environmental impacts due to construction on the old landfill embrace increase of carbonates and bicarbonates, augments of soluble solid and EC, amplifies of total hardness, SO42- and Cl-. On the other hand, the results demonstrate the factors affecting the quality and safety of water resources were declined as distance from the landfill increases. The Latter consider the direct impact of landfill location on water resources.
    Keywords: Landfills, Construction Waste, Mashhad, Water Resources Pollution
  • سارا گیلوری *، ناصر حافظی مقدس، علیرضا مظلومی بجستانی، سیدعلی مظهری
    مقدمه
    تولید پسماند از هر منشا به مفهوم تولید انواع آلاینده ها است. هرگونه طرح غیر اصولی برای دفع این مواد و اصولا وجود این مواد دارای اثرات نامطلوب زیست محیطی می باشد. از این رو برای مدیریت بهداشت شهری ارزیابی اثرات مثبت و منفی پروژه های مهندسی- بهداشتی موثر بر محیط زیست مانند احداث لندفیل، امری ضروری است.
    روش بررسی
    این مطالعه با هدف مکان یابی و ارزیابی اثرات زیست محیطی(EIA: Environmental Impact Assessment مکان دفن پسماند جامد شهری (MSW: Municipal Solid Waste)یزد با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام گرفته است. به همین منظور، لایه های مورد نیاز این روش تهیه شد تا طی 3 مرحله شامل: مکان یابی مناطق مستعد دفن، بازدید صحرایی جهت بررسی خصوصیات مناطق مستعد و انجام ارزیابی زیست محیطی با استفاده از ماتریس لئوپولد جهت رتبه بندی مناطق و انتخاب بهینه ترین مکان، جایگاه مناسب تعیین گردد.
    یافته ها
    با استفاده از لایه های متعدد از قبیل: زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از محدوده شهر، شیب، فاصله از جاده، پوشش گیاهی، نفوذپذیری و هیدرولوژی، مکان یابی و وزن دهی به این لایه ها با روش ساده افزایشی (SAW: Simple additive weighting) صورت گرفت. در نتیجه 4 جایگاه در رده مناسب قرار گرفتند.
    نتیجه گیری
    با استفاده از روش ماتریس لئوپولد (Matrix Leopold) منطقه 1(با مختصات مرکزی طول: 256915 متری و عرض: 3540127 متری) به عنوان مکان بهینه جهت دفن بهداشتی - مهندسی مشخص گردید.
    کلید واژگان: ارزیابی زیست محیطی, دفن بهداشتی, ماتریس لئوپولد, پسماندجامد شهر یزد, سیستم اطلاعات جغرافیایی
    S. Gilvary *, N. Hafezi Moghadas, Ar Mazlomi Bajestani, Sa Mazhari
    Introduction
    Waste production from any source would lead to the formation of various pollutants. The existence of these materials and in turn, every non-normative plan designed for waste disposal produces environmentally detrimental effects. Therefore, evaluating positive and negative effects of influential engineering- sanitary projects in environment seem to be necessary such as landfill construction for management of urban health. The present study aimed to evaluate positioning and of municipal solid waste landfills by geological information system (GIS). To this purpose, the required layers were prepared and profit sites were obtained by 3 steps: talent mapping, field survey to study characteristics of suitable areas and EIA by means of Leopold matrix for zonal ranking and selection of optimal location.
    Results
    To depict talent map, the layers were combined by simple additive weighting method using various data including geology, land use, distance from the city boundaries, slope, distance from roads, vegetation, infiltration and hydrology. The resulted data suggested that four sites were posited in appropriate ranks.
    Conclusion
    The study findings revealed, that site No.1 (X:256915 & Y:3540127) was determined as the optimum location for engineering - Sanitary landfill.
    Keywords: Environmental assessment, GIS, Landfill, Leopold matrix, Solid waste
  • شادی انصاری جعفری، بهنام رحیمی*، فرزین قائمی، علیرضا مظلومی بجستانی
    منطقه کوه زر در شمال شرق ایران و در فاصله 33 کیلومتری شهرستان تربت حیدریه،در حاشیه شمالی ایران مرکزی جای می گیرد.این محدوده عموما توسط سنگ های ولکانیکی و پلوتونیکی ترشیاری پوشیده شده است.کانی سازی به اشکال رگه ای و رگچه ای و یا بصورت بافت پرکننده فضاهای خالی قطعات برشی دیده می شود.گستره معدنی زرمهر در زون برشی گسل درونه قرار گرفته،بنابراین عمده تغییرات و ساختارهای آن متاثر از فعالیت این گسل می باشد.به دلیل عملیات اکتشافی و استخراجی، صفحات گسلی رخنمون پیدا کرده اند و برداشت های صحرایی در مجاورت همین گسل ها صورت گرفته است.تلفیق داده های صحرایی و داده های نرم افزاری Win tensor و مطالعات عکس های هوایی توسط نرم افزارGIS،مدل ساختاری منطقه را به صورت الگوی ریدل نشان می دهد.نتیجه مطالعات در این پژوهش نشان می دهد که مجموعه ای از ساختارهامحل مناسب برای ته نشست محلول های کانه دار را فراهم کرده است.شکستگی ها مهم ترین کنترل کننده جریان سیال در محیط های معدنی به شمار می روند.از این رو شناسایی این ساختمان هااطلاعات با ارزش بسیاری را به منظور شناسایی و اکتشاف مواد معدنی فراهم می آورد.
    کلید واژگان: کانسار طلای زرمهر, گسل درونه, الگوی ریدل, تغییر شکل شکننده, رژیم تکتونیکی امتدادلغز
  • مجید حافظ دربانی، محمدحسن کریم پور، آزاده ملک زاده شفارودی، علیرضا مظلومی بجستانی

    گستره ی پی جویی گزو، در فاصله ی 65 کیلومتری جنوب شرق شهر طبس و در بخش جنوبی رشته کوه شتری قرار گرفته است. نفوذ توده های نیمه عمیق (کرتاسه فوقانی؟) حدواسط با ترکیب مونزونیتی تا دیوریتی به داخل سنگ های کربناتی سازند شتری به سن تریاس، عامل کانی سازی مس در منطقه اند. زون های دگرسان شناسایی شده در توده ها نفوذی عبارتند از: کوارتز- سرسیت± پیریت (مهمترین)، سیلیسی- سرسیتی، پروپلیتیک، سیلیسی- پروپلیتیک و سیلیسی شدن شدید است. دگرسانی کوارتز- سرسیت± پیریت، واحد کربناتی در اطراف توده ها تحت تاثیر دگرسانی سیلیسی قرار گرفته و در بعضی نقاط اسکارنی شده است. کانی سازی بیشتر به شکل های داربستی و افشان و کمتر برش گرمابی دیده می شود. رگچه ها عبارتند از: کوارتز، پیریت، کوارتز - پیریت، کوارتز- کربنات- سولفید، کربنات- سولفید، و رگچه های سولفیدی اکسید ظشده. تراکم رگچه های حاوی کانی های سولفیدی در بعضی نقاط، به بیش از 40 رگچه در متر مربع نیز می رسد. زون گوسان گسترده ای در نتیجه ی اکسایش کانی های سولفیدی تشکیل شده است. دامنه ی تغییرات عناصر در رسوب های رودخانه ای به صورت زیر است: مس 36 تا1200 گرم در تن، سرب 36 تا 125 گرم در تن و روی 62 تا 738 گرم در تن. همچنین دامنه ی تغییرات عناصر در نمونه های خرده سنگی منطقه گزو به صورت زیر است: مس 100 تا 20000 گرم در تن، سرب 10 تا 400 گرم در تن و روی 50 تا 3000 گرم در تن. بیشترین میزان مس و روی در دگرسانی های کوارتز- سرسیت±پیریت و سیلیسی شدن شدید دیده می شود. شواهد نشان می دهد که کانی سازی منطقه احتمالا از نوع مس پورفیری و اسکارن وابسته به آن است.

    کلید واژگان: گزو, مس پورفیری, کوارتز, سرسیت± پیریت, کانی سازی داربستی, بلوک طبس

    Gazu prospect area is located about 65Km southeast of Tabas in the southern part of Shotori range. Sub -volcanic intermediate intrusive rocks (Upper Cretaceous?), monzonitic to dioritic in composition, intruded into carbonate rocks of Shotori Formation (Triassic) which are the main source for copper mineralization in Gazu district. Alteration zones associated within the intrusive are: Quartz- sericite± pyrite (main type), silicified- sericite, propylitic, silicified- propylitic and strong silicification. The carbonate unit is silicified, near some intrusive rocks, and in some area Skarns were formed. Mineralization occurs mainly as stockwork and disseminated with minor breccia. Veinlet’s type is: Quartz, pyrite, quartz- pyrite, quartz-carbonate-sulfide, carbonate-sulfide and sulfide. The density of quartz-sulfide veinlet with sulfide minerals is about 40 per m2, in some places. An extensive gossan zone is formed due to oxidation of sulfides appeared in intrusive rocks and carbonate unit that due to oxidation of sulfide minerals. The geochemistry of stream sediments are as follow: Cu = 36-1200 (ppm), Pb = 36-125(ppm), Zn = 62- 738 (ppm). Rock chip geochemistry is: Cu = 100-20000 (ppm), Pb = 10-400 (ppm), Zn = 50- 3000 (ppm). High content Cu and Zn are associated with quartz- sericite± pyrite and strong silicification. The evidence shows that the Gazu is porphyry copper and related skarn type system.

    Keywords: Gazu, porphyry copper, quartz-sericite ± pyrite, stockwork mineralization, Tabas block
  • سیدعلی مظهری*، جلیل قلمقاش، علیرضا مظلومی بجستانی، بهزاد حاج علیلو
    توزیع عناصر جزئی در کوارتزهای موجود در گرانیت ها نسبت به فرایندهای تفریق بسیار حساس است. فراوانی عناصر Ti،Ge،Al و Li در کوارتزهای اولیه گرانیتوئیدهای نقده با استفاده از روش LA-ICP-MS مورد بررسی قرار گرفته اند. دو واحد مختلف گرانیتوئیدی توده ی نقده (گرانیتوئیدهای مافیک تر (MMG) و مونزوگرانیت ها) روندهای کاملا متفاوتی از نظر نسبت عناصر جزئی کوارتز نشان می دهند. تغییر نسبت Ti/Ge در کوارتزهای MMG پیشنهاد می کند که تفریق ماگمایی عامل اصلی در شکل گیری سنگ های این واحد نبوده است بلکه تغییرات Li در کوارتز گرانیتوئیدهای مافیک تر بواسطه ی تبلور مقادیر متفاوت آمفیبول همزمان با آن است. از سوی دیگر، روند تغییرات Ti/Ge و Li در مونزوگرانیت ها نشاندهنده نقش اصلی تفریق ماگمایی در تشکیل آنهاست. تفاوت تغییر میزان Al در کوارتزهای واحدهای MMG و مونزوگرانیت را می توان به عواملی همچون ضریب اشباع آلومینیوم نسبت داد.
    کلید واژگان: کوارتز, عناصر جزئی, گرانیتوئید, سنگ شناسی, تفریق ماگمایی, نقده, زون سنندج, سیرجان
    S. A. Mazhari*, J. Ghalamghash, A. R. Mazloumi Bajestani, B. Hajalilou
    Trace elements distribution in granitic quartz is highly sensitive to differentiation processes. Abundance of Ti, Ge, Al and Li in primary quartz of Naqadeh granitoids have been studied by Laser Ablation Inductively Coupled Plasma Mass Spectrometry (LA-ICP-MS). Trace elements ratio in quartz exhibits completely different trends in two different Naqadeh granitoid units (more mafic granitoids (MMG) and monzogranites). The variation of Ti/Ge within of quartz in MMG prevents magmatic differentiation as a major role in the evolution of this unit; and Li variation has been produced by different values of amphibole co-crystallization. In other hand, Ti/Ge and Li trends in monzogranites shows important role of magmatic differentiation in their formation. Various Al concentrations between MMG and monzogranites can be ascribed to other factors such as Aluminum Saturation Index.
    Keywords: Quartz, trace elements, granitoids, magmatic differentiation, Naqadeh, Sanandaj, Sirjan Zone
  • علیرضا مظلومی بجستانی، ایرج رسا
    کانسار طلای کوه زر در شرق ایران و 35 کیلومتری غرب شهرستان تربت حیدریه (استان خراسان رضوی) قرار دارد. این کانسار نوع اکسید آهن (IOCG) غنی از اسپکیولاریت است. این معدن در کمربند ولکانیکی- پلوتونیکی خواف- بردسکن واقع شده است. پی جویی های اخیر در این کمربند موجب شناسایی ذخایر مختلف مس- طلای نوع غنی از اکسید آهن (IOCG) از جمله در کوه زر شده است. در ناحیه مورد مطالعه انواع توف و گدازه های اسیدی تا حد واسط مربوط به ائوسن فوقانی گسترش دارند. توده های نفوذی با ترکیب گرانیت، گرانودیوریت، سینوگرانیت و مونزونیت های الیگومیوسن در آندزیت، داسیت و ریوداسیت ائوسن فوقانی نفوذ نموده-اند. توده های نفوذی از سری مگنتیت، غنی از پتاسیم و متاآلومینوس هستند. نمودارهای عنکبوتی گرانیتوئید ها غنی شدگی عناصر لیتوفیل با شعاع یونی بزرگ (Rb، K، Th، Ce) و تهی شدگی درعناصر Ti، Sr، Nb را نشان می دهند. براساس شاخصهای ژئوشیمیایی احتمالا ماگماتیسم در حاشیه قاره ها صورت گرفته است. انواع دگرسانی های پروپلیتیک (کلریتی)، سیلیسی، آلبیتی، آرژیلیکی، کربناتی و سریسیتی مشاهده شده اند. در توده های نفوذی دگرسانی آلبیتی و در سنگهای آتشفشانی دگرسانی پروپلیتیک (اپیدوتی) نمود بیشتری دارند. سیالات کانه دار با منشا ماگمایی سبب کانی سازی اسپکیولاریت و طلا در سنگهای نفوذی و آتش فشانی شده اند. کانی سازی در راستای زونهای شکستگی و گسلی امتداد لغز و فضاهای کششی بین آنها رخ داده است. طلای آزاد همراه با کوارتز و اسپکیولاریت یافت می شود. ذخیره کانسار (در یخش اکتشاف شده) بالغ بر 725/0 میلیون تن بوده و هم اکنون درحال بهره برداری و استحصال طلا می باشد.
    Mazloumi, Rassa
    Kuh- e -Zar gold deposit located 35 km west of Torbat-e-Heydaryeh, (Khorassan e- Razavi province), East of Iran. This deposit is a specularite-rich Iron oxide type (IOCG). This mine is situated within Khaf-Bardascan volcanic plutonic belt. Based on recent exploration along this belt, several IOCG type system plus Kuh-e-Zar deposit are discovered. In the study area, several type of tuff and lava having acid to intermediate composition are identified (upper Eocene). Oligo-Miocene granite, granodiorite, synogranite and monzonite intruded upper Eocene andesite-dacite-rhyolite. Intrusive rocks are meta-aluminous, medium to high-K series I-type. Based on spider diagram, intrusive rocks show enrichment in LILE = K, Th, Rb and depletion in HFSE = Nb, Sr, Ti. Based geochemistry of igneous rock, they formed in continental margin subduction zone. Propylitic (chlorite) alteration is dominated and covers large area. Silicification is restricted only to mineralized zones. Argillic and albitization is found in certain location and cover small areas. The style of mineralization was controlled by the type and geometry of fault zones. Mineralization is found as vein, stockwork and breccias. Hypogene mineral Paragenesis include: specularite-quartz-gold-chlorite ± chalcopyrite ± pyrite ± galena ± barite. Secondary minerals formed due to oxidation are: goethite, limonite, lepidocrucite, Malachite, Azurite, Covelite, Cerucite, hydrocerucite, Pyrolusite and Smitsonite. In a few localities, chalcopyrite and minor pyrite and galena are found. Based on SEM analysis gold is present as electrum. Mineralization appeared in different type such as vein, stockwork and Hydrothermal breccia in strike sleep fault zone which are hidden inside volcano plutonic rocks. The average gold grade is between 3.02 ppm and ore reserve is estimated more than 3 million tons (cut off grade = 0.7 ppm).
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال