فائزه تقی پور
-
هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر کارکردهای اجرایی کودکان در مواجهه با برنامه های آموزشی و غیرآموزشی تلویزیون بود. این پژوهش از نوع روشی کیفی بوده و با استفاده از طرح کیفی فراترکیب انجام شده است. در فراترکیب؛ پنج پایگاه داده شامل سایک اینفو، مجموعه روانشناسی و علوم رفتاری، اسکوپوس، ساینس دایرکت و وب آو ساینس، بر مبنای روش هفت مرحله ای ساندلوسکی و باروسو بررسی شد و 51 منبع پژوهشی مرتبط، مبنای تحلیل قرار گرفت. طرح فراترکیب بر مبنای روش شش مرحله ای ساندلوسکی و باروسو (2007) انجام شد. جهت اطمینان از اعتبار و روایی ابزار، یافته ها در چند مرحله به رویت 10 نفر از متخصصان حوزه علوم تربیتی، روانشناسی و رسانه رسید. نتایج نشان دادند که عوامل موثر بر عملکرد کارکردهای اجرایی کودکان در مواجهه با برنامه های آموزشی و غیر آموزشی تلویزیونی را می توان در سه مضمون اصلی تکنولوژیکی، محتوایی و زمینه ای طبقه بندی نمود. پیش بینی کننده های معمول برنامه های تلویزیونی، ساختار محتوا، تاثیر سن بر محتوای مشاهده شده، رفتار والدین یا معلم هنگام مشاهده، دلایل و سبک مشاهده و تلویزیون اولیه از مفاهیم بدست آمده در این پژوهش بود.
کلید واژگان: محتوای آموزشی, برنامه های تلویزیونی, کارکردهای اجرایی, کودکانThe purpose of this research was to identify the effective factors on children's executive functions when faced with educational and non-educational television programs. This research is a qualitative method and has been carried out using a meta-synthesis qualitative design. In meta - synthesis; Five databases, including PsychInfo, Psychology and Behavioral Sciences Collection, Scopus, Science Direct and Web of Science, were examined based on the six-step method of Sandlowski and Barroso, and 51 related research sources were used as the basis for analysis. The results showed that the factors affecting Children's Executive Function can be classified into three main themes of technology, content and context. Given the limited cognitive resources children have available at a given time to process media, Further research is needed to reveal exactly what television content is implicated, what underlies television's effect on executive function, how long the effect lasts, and who is affected. Cognitive research of this type by ensuring the alignment of the information flow with the way the brain processes information can help designers to optimize the sequential processing of the information hidden in the child's programs in order to advance their design goals.
Keywords: Educational Content, TV Programs, Executive Function, Child -
فصلنامه راهبرد فرهنگ، پیاپی 65 (بهار 1403)، صص 159 -184این پژوهش با هدف ارائه مدل توانمندسازی کاربران شبکه های اجتماعی مبتنی بر ادراک کاربران از مفهوم امنیت فرهنگی با روش نظریه داده بنیاد و رویکرد استراوس و کوربین انجام شده است. به منظور گردآوری داده ها بعد از مصاحبه با 39 نفر از متخصصان علوم ارتباطات، مدیریت رسانه، مدیریت فرهنگی،روانشناسی،حقوق، جامعه شناسی و فناوری اطلاعات که با استفاده از روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند،داده های پژوهش به اشباع نظری رسید. سپس یافته های حاصل از مصاحبه ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی پیاده و طبقه بندی شد. بر اساس یافته ها پدیده اصلی پژوهش توانمندسازی کاربران بود که شامل شرایط علی: رفتار ارتباطی کاربران، ویژگی های پیام رسان، ویژگی های فردی و شخصیتی و امنیت فرهنگی در ساختار مجازی؛ شرایط زمینه ای: اطلاعات فرهنگی، پایبندی فرهنگی، تقویت نمادهای فرهنگی و زیرساخت های فرهنگی کاربران از دیدگاه مشارکت کنندگان؛ شرایط مداخله گر: به کارگیری زبان بومی، تبعات نهی کردن کاربران، تهدیدات فرهنگی و آسیب های فرهنگی می شدند و استراتژی های ارتقا فرهنگ روشنفکری، اقناع اندیشه های نوظهور، آگاه سازی جنگ نرم و آموزش خودمحور و در نهایت پیامدهای اثربخشی توانمندسازی کاربر، اثرگذاری تولید محتوا، آینده پژوهی تکنولوژی و تجملات فرهنگی را به همراه داشته است.کلید واژگان: توانمندسازی کاربران, شبکه های اجتماعی, امنیت فرهنگی, رفتارارتباطی, آموزش خودمحورStrategy for Culture, Volume:17 Issue: 65, 2024, PP 159 -184The current research was conducted with the aim of "providing a model to empower social network users in the field of cultural security". For this purpose, a qualitative method based on foundational data theory including open, axial and selective coding was used, using the systematic approach of Strauss and Corbin. In this regard, in-depth semi-structured interviews were conducted using theoretical sampling with professors in communication sciences, sociology, management, law and information technology. In this context, 39 interviews were conducted and data collection continued until information saturation. The main phenomenon of this research was empowering users. The causal conditions of this research included: communication behavior of users, characteristics of messengers, individual and personality characteristics, cultural security in virtual structure, etc., and background conditions included: cultural information, cultural adherence, strengthening of cultural symbols, cultural infrastructure of users and ... was identified from the perspective of the participants. Also, the intervening conditions of the research included: use of native language, consequences of banning users, cultural threats, cultural damages, etc. In the following, the existing strategies include: promotion of intellectual culture, persuasion of emerging ideas, awareness of soft war, self-centered education, etc. were identified. Also, its consequences include: the effectiveness of user empowerment, the effectiveness of content production, the future research of technology, cultural luxuries, etc. were expressed in the form of a paradigmatic model of the underlying theory.Keywords: Security, Cultural Security, Cyberspace, Social Networks, Empowerment
-
پژوهش حاضر با هدف ترسیم آینده حکمرانی اینترنت در ایران و با تاکید بر فناوری های وب آینده، به بررسی چالش ها و فرصت های پیش رو پرداخته است. در این پژوهش، با استفاده از تکنیک های تحلیل محتوا و دلفی، 37 چالش و 23 پیشران فرهنگی شناسایی شده اند. همچنین، دو عدم قطعیت کلیدی شامل "تغییرات سریع فناوری و ظهور فناوری های نوین" و "تغییرات در ساختار قدرت و سیاست های داخلی" به عنوان عوامل موثر بر آینده حکمرانی اینترنت در نظر گرفته شد.بر این اساس چهار سناریوی محتمل برای آینده حکمرانی اینترنت در افق 1406 ترسیم شده که می توانند به عنوان نقشه راهی برای مواجهه با چالش های آتی و بهره برداری از فرصت های پیش رو در عرصه فناوری های وب آینده عمل کنند.سناریوی همگرایی با استانداردهای جهانی، ایران با پذیرش استانداردهای بین المللی و سرمایه گذاری در زیرساخت های فناوری اطلاعات، به سوی حکمرانی بازتر و شفاف تری حرکت می کند، تعامل با جامعه جهانی افزایش یافته و رشد اقتصادی تسریع می شود، سناریوی کنترل متمرکز که با افزایش نظارت و سانسور همراه خواهد بود. سناریوی تعامل محدود که با تمرکز بر توسعه فناوری های داخلی و حمایت از تولیدکنندگان داخلی همراه است و نهایتا سناریوی بی نظمی و عدم قطعیت که با افزایش شکاف دیجیتالی و کاهش اعتماد عمومی به دولت همراه خواهد بود. نتایج نشان می دهد آینده حکمرانی اینترنت در ایران به عوامل متعددی از جمله تصمیم گیری های سیاست گذاران، تغییرات فناوری و تحولات اجتماعی بستگی دارد. برای دستیابی به یک آینده مطلوب، ضروری است ایران با توجه به چالش ها و فرصت های پیش رو، یک استراتژی جامع و بلندمدت برای حکمرانی اینترنت تدوین کند.
کلید واژگان: حکمرانی اینترنت ایران, فناوری های وب آینده, سناریوهای آینده پژوهانه, تحلیل محتوای کیفی, تکنیک دلفیThe present research aims to outline the future of internet governance in Iran, emphasizing future web technologies while examining the challenges and opportunities ahead. Using content analysis and Delphi techniques, 37 challenges and 23 cultural drivers have been identified. Additionally, two key uncertainties—"rapid technological changes and the emergence of new technologies" and "changes in power structures and domestic policies"—are considered influential factors in the future of internet governance.Based on this analysis, four potential scenarios for internet governance by 2027 have been outlined, which can serve as a roadmap for addressing future challenges and capitalizing on opportunities in the realm of emerging web technologies. Global Standards Convergence: Iran moves towards more open and transparent governance by adopting international standards and investing in IT infrastructure, leading to increased engagement with the global community and accelerated economic growth.Centralized Control: This scenario involves heightened surveillance and censorship.Limited Interaction: Focusing on the development of domestic technologies and supporting local producers.Disorder and Uncertainty: Characterized by an increasing digital divide and declining public trust in the government.The results indicate that the future of internet governance in Iran relies on various factors, including policymakers' decisions, technological changes, and social transformations. To achieve a desirable future, it is essential for Iran to develop a comprehensive and long-term strategy for internet governance, considering the challenges and opportunities ahead.
Keywords: Internet Governance In Iran, Future Web Technologies, Futuristic Scenarios, Qualitative Content Analysis, Delphi Technique -
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل ارتقای فرهنگ شهروندی بر مبنای استفاده از شبکه های اجتماعی در میان شهروندان تهرانی انجام شده است و از نظر هدف، کاربردی، از نظر زمان گردآوری داده ها مقطعی و از نظر روش کیفی با رویکرد گراندد تئوری با روش نمونه گیری نظری و با استفاده از مصاحبه عمیق و نیمه ساختار در سال 1399 انجام شد. در بخش روایی صوری، محتوایی و سازه با همکاری اساتید و متخصصین ذیربط در حوزه ارتباطات و مدیریت شهری (خبرگان) بررسی و ملاحظات لازم انجام شد. یافته ها نشان داد، شبکه های اجتماعی تاثیر مثبت و معنی داری بر ابعاد فرهنگ شهروندی دارد یعنی افرادی که بیشتر از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند فرهنگ شهروندی بیشتری دارند. افراد عضو شبکه های اجتماعی ، مسئولیت پذیری، مشارکت، قانون مداری و فرهنگ شهروندی بالاتری نسبت به سایر افراد دارند.در شبکه های اجتماعی، همواره اعضای شبکه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به شرکت در فعالیت های واقعی در زندگی اجتماعی تحریک و تشویق می شوند. اثرگذاری زیاد شبکه های اجتماعی بر میزان و کیفیت مشارکت های اجتماعی باعث شکل گیری این شبکه ها در زمینه های خاص شده است. فرآیند ارتقا فرهنگ شهروندی از طریق شبکه های اجتماعی، با ارتباطات تعاملی، پویا و همه جانبه با دوستان، آشنایان، مسئولین و مدیران شهری و سایر اعضای اجتماع رخ می دهد ،اما در کشور ما نیاز به ایجاد تغییر و تحولات بیشتری است تا بتوان در راستای ارتقای فرهنگ شهروندی مبتنی بر شبکه های اجتماعی عملکرد موثری ارائه نمود.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, شهروند, فرهنگ, فرهنگ شهروندیIntroductionThe newly emerged concept of citizenship culture has gained considerable attention from researchers in the context of modern society, as it serves as a guide to sustainable human interactions. Throughout history, the concept of culture and citizenship has been intricately linked to one another. In the past, this notion was primarily used in the legal domain and pertained to people's adherence to the law. However, over time, it has expanded in its significance, and currently, it holds a much broader meaning. The internet and social networks have become effective tools for the dissemination of cultural symbols, acting as a significant source of information and awareness across various domains, including culture. They play a pivotal role in driving cultural transformations and changes among people.The scope of the issue has broadened, and the importance of the matter has intensified with the widespread accessibility of smart mobile devices, allowing users to access social networks such as Instagram, WhatsApp, Telegram, Twitter, and others. The extensive use of these networks throughout the day and night by individuals has led to an increased focus on the creation, production, publication, and republishing of a wide range of information in various fields within these platforms. Given the increasing reliance on social networks in daily life, their impact on citizenship culture has become increasingly prominent. Ignoring this issue could lead to significant, and potentially irreversible, losses. Therefore, the importance of studying the benefits and drawbacks of these platforms is undeniable.The existing body of scholarly research has explored this topic from diverse angles, although a more detailed examination of the impact of social networks on citizenship culture appears to be lacking. Given the extensive usage of social networks by citizens and their influence on various aspects of life, there is a definite need for further study in this area. Therefore, the present report sets out to address the question of whether a model can be proposed to enhance the culture of citizenship by leveraging the power of social media, by investigating the role of social networks in shaping citizenship culture.
Literature Review:
Matani et al. (2019) conducted a study titled "Investigating the Use of Mass Media and Adherence to Citizenship Culture (Case Study: Citizens Over 18 Years Old in Ghaem Shahr City)" using the field method, survey method, and a questionnaire instrument. They concluded that there is a positive and significant relationship between using mass media and the overall level of adherence to the citizenship culture and its dimensions, including social participation, publicism, responsibility, and a tendency to follow the law.Ghafarinasab et al. (2019), in a study titled "Sociological Explanation of Citizenship Culture (Case Study: Citizens 15 Years Above in Eqlid City)," assert that citizenship is a crucial indicator of development and progress in developing countries. One significant dimension of citizenship is the culture of citizenship. They highlight that the establishment and growth of citizenship can be viewed as a serious solution for resolving social challenges in developing nations. They utilize the theories of Marshall, Janoski, Faulks, and Turner to examine citizenship culture among citizens in Eqlid City. In addition, they employ the survey method and a questionnaire instrument to gather data. They also use a multi-stage cluster sampling technique to choose the sample. The results indicate that the citizenship culture among citizens is above average. The analysis of the hypothesis reveals that variables such as gender, marital status, the degree of religious commitment, social identity, the extent of media usage, and political awareness exhibit a prominent association with the culture of citizenship.Askarizadeh (2019) conducted a study titled “Identifying Social and Educational Factors Affecting the Promotion of Citizenship Culture in the Neighborhoods of Bandar Abbas City” with a descriptive survey-exploratory method, utilizing a random cluster sampling method. The sample size consisted of 458 individuals, and a questionnaire instrument was utilized in this survey. The findings highlight the significant impact of educational and socioeconomic factors on the promotion of citizenship culture. Among the social factors, awareness of citizenship rights, the rule of law and orderliness, collective interests, awareness of external and internal events, responsibility, publicism, use of cultural centers, and use of the media have been found to greatly influence citizenship culture, respectively.Among the educational factors, the legal infrastructure and bylaws, written and specific educational objectives, executive structures, the existence of diverse training courses, acceptance of change amongst citizens, awareness and competence of officials, innovativemanagement and supportive managers, the capability of citizens, the attitude of officials, citizens' enthusiastic participation, incentives, communication between officials and citizens, technical infrastructure, and the presence of supporting human resources in setting up and supervision are all found to significantly impact the citizenship culture.
MethodologyThe present study aimed to propose a model for promoting citizenship culture by leveraging social networks among citizens of Tehran. This is an applied study by objective, a cross-sectional study in terms of the data collection time, and a qualitative research design in terms of the procedure. A qualitative approach with a grounded theory approach was adopted, and the theoretical sampling method was utilized. The primary goal of conducting this study was to contribute to the promotion of the culture of citizenship, thereby enhancing the overall well-being of society.The statistical population of this research encompassed specialists and experts in social networks and citizenship culture (university professors, city managers, and so on) and reached saturation with no additional data being identified through conducting new interviews. The open, axial, and selective codes were extracted via analyzing the interviews. This study employed a grounded theory approach to identify the main codes and themes related to the culture of citizenship in social networks.The study, based on Corbin & Strauss's grounded theory model, examined the causal conditions (conditions leading to a change in an event), context, intervening conditions (barriers that may delay or prevent an event from occurring), action/interaction strategies (methods utilized to effect change), and consequences (outcomes or effects of the change process). Following this examination and identification process, the conditions for the promotion of citizenship culture were eventually specified, aligned with the established conceptual model.
ConclusionAnalyzing and interpreting the statistical results indicate that social networks exert a positive and significant influence on the dimensions of citizenship culture, thereby upgrading the culture. However, it is essential to make several changes and transformations in Iran to ensure that there is effectiveness in promoting citizenship culture through social networks. Presently, the introduction of virtual social networks into the lives of citizens has been highly embraced in response to the diverse needs of individuals. These networks, in turn, have significantly influenced various aspects of existence. Undoubtedly, social networks have demonstrated ostensible and widespread effects on different areas of people's lives. Additionally, social networks play a vital role in enhancing and strengthening social interactions within the digital realm and have profound impacts on myriad facets of citizens' lives.
Keywords: Social Networks, Citizen, Culture, Citizenship Culture -
هدف از انجام این پژوهش بررسی زمینه های موثر بر توانمندسازی کاربران دانش آموز در شبکه های اجتماعی است که مبتنی بر رویکرد تربیت مجازی و به دست آوردن راهبردهایی عملیاتی جهت اتخاذ شیوه هایی جدید در آموزش دانش آموزان با هدف استفاده مطلوب از شبکه های اجتماعی مدنظر قرارگیرد. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بوده که با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری این پژوهش، معلمان مدارس ابتدایی، اساتید دانشگاه در رشته های علوم تربیتی، ارتباطات و رسانه و متخصصان در حوزه رسانه و فضای مجازی بودند که با استفاده از نمونه گیری نظری و با ابزار مصاحبه ی عمیق نیمه ساختار یافته به صورت رودرو از تعداد 31 نفر به عنوان مشارکت کننده، داده ها جمع آوری شد. پژوهشگر با استفاده از مقوله های به دست آمده، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، توانمندسازی کاربردانش آموز را به عنوان پدیده محوری مورد مطالعه قرار داد و شرایط علی، زمینه ای، مداخله گر، پیامدها و راهبردها را استخراج و دسته بندی نمود. جهت اطمینان از روایی و پایایی پژوهش، مصاحبه ها با بعضی از افراد چندین بار تکرار و نتایج حاصل از کدگذاری در چندین مرحله به رویت چند تن از اساتید مجرب و همچنین خود مصاحبه شونده ها رسید و در این بین از گروه های کانونی که متشکل از شرکت کنندگان در پژوهش بود، نیز چندین بار استفاده گردید. بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش، تقویت مهارت های چندبعدی کاربران، آموزش خودمحور، برنامه ریزی و تنوع گرایی در تولید محتوا و توانمندسازی کاربر دانش آموز با رویکرد خودکارآمدی از مهترین مفاهیم بدست آمده بود.
کلید واژگان: توانمندسازی کاربردانش آموز, تربیت مجازی, خودکارآمدی دانش آموز, مهارت چندبعدیCurriculum Planning, Volume:20 Issue: 78, 2024, PP 145 -162The present research aimed to investigate the optimal use of mobile phone social networks with an emphasis on the cultural identity of students for providing models. The research was developmental in terms of outcome, exploratory in terms of purpose, and had the field type in terms of strategy. The research methodology had a qualitative type. The statistical population consisted of university professors in culture and media. Theoretical sampling and then the snowball technique was used for conducting interviews. The open, axial, and selective data coding methods were used, and 300 codes were identified in the initial coding stage, then 198 codes were identified in the second stage of open coding, and 37 codes were identified in 5 categories in the axial coding stage (causal, underlying, and intervention conditions, strategy, consequences), and finally, a model was provided in selective coding. The grounded theory and MAXQDA 2018 software were used to analyze data and convert them into usable information in the model. Based on the research findings, it is necessary to create a suitable basis for familiarizing and consolidating the pillars of identity formation among young people, especially students.
Keywords: Identity, Cultural Identity, Social Networks, Mobile Phone, Grounded Theory -
این پژوهش، با هدف ارائه الگوی دادهبنیاد تعیینکنندههای جامعهشناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان و با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینهای به انجام رسیده است. مشارکتکنندگان پژوهش شامل کارشناسان در حوزه هنر بودند که با استفاده از شیوه نمونهگیری هدفمند- نظری، تعداد 14 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شد. برای گردآوری دادهها از مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته و به منظور تجزیه وتحلیل دادهها، از سه شیوه کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که عوامل تاثیرگذار بر رابطه هنرمند- مخاطب عبارت اند از: فهم تکه تکه شده از تعامل، شخصیت حرفه ای- اخلاقی و چرخش تکنولوژیک (شرایط علی)، ناکارآمدی نهادی و فساد نهادینه شده (شرایط زمینه ای)، اقتصاد هنر و دگردیسی مخاطب (شرایط مداخله گر). این عوامل و شرایط در وضعیت فعلی جامعه ایرانی، سبب تخریب نسبی رابطه هنرمند و مخاطب شده اند. برای رهایی از این وضعیت، مشارکت کنندگان این استراتژی ها را ارائه داده اند: تعامل همدلانه، مخاطب شناسی مداوم، بازسازی نهادی، فرهنگ سازی هنری و بازسازی اقتصاد هنر. در صورت تحقق این راهبردها، تعالی هنری-فکری، بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر و بازآفرینی ساخت اجتماعی هنر (پیامدها) اتفاق خواهد افتاد. به طور کلی نتایج پژوهش، نشانگر تعامل و رابطه دوسویه هنرمند-مخاطب، هنر-جامعه بود.
کلید واژگان: هنرهای تجسمی, مخاطب, ارتباطات انسانی, جامعهشناسی هنر, اصفهانArt is fundamentally a product of society. Artworks require social feedback and engagement to refine and develop their quality, which occurs through the interaction between the artist and the audience. In the pre-modern era, this relationship between the artist and audience was generally unidirectional. However, in the modern era, this dynamic has been transformed by the rise of network societies and new social media platforms. Art has become far more interconnected with the audience in the modern context. In Iranian society, the relationship between the artist and audience has fluctuated and evolved over time. Isfahan has long been one of Iran's premier centers for artistic production and creation. Isfahani culture has played a vital role in shaping these artistic works, underscoring the inherently social nature of art in this city and the deep bonds between artists and their audiences. Regrettably, this artist-audience relationship appears to have weakened in contemporary times. Rebuilding and reinvigorating this connection is essential for improving the quality of artworks in Isfahan and strengthening the cultural capital of the city's citizens. Accordingly, the present study sought to identify the key sociological determinants governing the relationship between visual artists and their audiences in Isfahan based on interpretations and insights from experts in the local visual arts scene. Ultimately, a grounded model outlining these crucial determinant factors was presented.
Materials & MethodsThis study employed a qualitative research methodology utilizing the grounded theory approach. The participants comprised a total of 14 art experts. Data were collected through purposive-theoretical sampling techniques and in-depth, semi-structured interviews. The data analysis process involved open, axial, and selective coding, as well as the use of the paradigm analytical tool. To ensure the validity and rigor of the data collection, analysis, and resultant findings, the researchers leveraged a range of conventional validation techniques common to qualitative research, such as Member Checking, Analytical Comparison, and External Audits.
Discussion of Results and ConclusionThe findings revealed that the key impact factors governing the relationship between artists and audiences in Isfahan could be categorized as fragmented interaction, professional-ethical order, and technological transformation (causal conditions), institutional inefficiency and institutionalized corruption (contextual conditions), and art economy and audience transformation (intervening conditions). These various factors collectively contributed to the deterioration of the artist-audience dynamic. To address this concerning situation, the study participants proposed several strategic interventions, including fostering empathic interaction, continuous audience analysis, institutional restructuring, artistic cultivation, and reconstruction of the local art economy. Implementing these strategies was expected to yield positive consequences, such as artistic-intellectual advancement, re-creation of art's cultural arena, and social re-construction of art.Fundamentally, the results illustrated the mutually interactive nature of the relationship between artists and audiences. This reciprocal dynamic could significantly influence the creation and quality of artworks. On the one hand, the semantic frameworks of audiences were transferred to and shaped the artistic mentalities of creators through their interactions. Conversely, the semantic systems of artists were also conveyed to audiences, enhancing their understanding and appreciation of art. Interestingly, the findings suggested that the existing theoretical approaches failed to adequately explain this complex, multifaceted relationship. Artists were inherently impacted by the cultural, social, political, and economic dynamics of the society, while simultaneously exerting influence over these very societal relationships. Consequently, it appeared that by synthesizing the theoretical perspectives of 'formation' and 'reflection' in the art-society relationship, a more comprehensive and effective understanding of the artist-audience dynamic could be achieved.
Keywords: Visual Arts, Audience, Humanistic Interactions, Sociology Of Art, Isfahan -
امروزه رقابت برای دستیابی به فناوری های جدید بالا گرفته ولی متاسفانه فراموش شده که برای رسیدن به کمال مطلوب، بشر نیازمند قطب نمایی به نام «اخلاق» است. دو دغدغه درباره کودکان مطرح است اول نبود اخلاقیات، و دوم گسترش فناوری های نوینی که با زندگی کودکان آمیخته شده است. بر این اساس ضروری است با استفاده از همین ابزار نوین، زمینه افزایش رفتارهای اخلاقی فراهم گردد. خوشبختانه هوش اخلاقی وراثتی نبوده و امکان افزایش و ارتقاء آن وجود دارد و با توجه به اینکه زمان آموزش آن، دوران کودکی است؛ نباید در این امر مهم کوتاهی کرد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی از طریق انیمیشن، قصه، تصاویر و بازی های رایانه ای بر کودکان بوده و برای اجرای این پژوهش از روش پژوهشی نیمه تجربی و بررسی طرح های عاملی استفاده شده است. بنابراین تعداد 100 نفر دانش آموز دختر مدارس اصفهان انتخاب و در 5 گروه تقسیم بندی و سپس سطح هوش اخلاقی آنان با استفاده از پرسشنامه «هوش اخلاقی بوربا» بررسی گردید. پس از ارائه آموزش از طریق انیمیشن، قصه و... دوباره سطح هوش اخلاقی بررسی و بعد از یکماه پایداری نتایج ارزیابی گردید. یافته ها نشان داد آموزش هایی که از طریق انیمیشن، قصه، تصاویر و بازی های رایانه ای ارائه گردید موجب افزایش هوش اخلاقی کودکان شده است؛ منتها با مقایسه تغییرات، معلوم شد قصه و انیمیشن بیشترین تاثیر را در افزایش هوش اخلاقی دارند و تصویر، تاثیر کمتری نسبت به آنها و در آخر بازی رایانه ای کمترین تاثیر را در افزایش هوش اخلاقی در مقایسه با سه گروه آزمایشی دیگر دارد.
کلید واژگان: هوش اخلاقی, انیمیشن, قصه, تصاویر, بازی های رایانه ایRevelatory ethics, Volume:14 Issue: 1, 2024, PP 189 -230Mankind needs ethics to reach perfection, but today in countries there is a competition to acquire new technologies. Therefore, it is necessary to provide ways to increase morality by using these technologies. Moral intelligence is not hereditary and it is possible to increase it, and the best time is childhood and should not be neglected. The purpose of this research is to determine the effectiveness of teaching moral intelligence through animation, stories, pictures and computer games on children. Therefore, 100 female students were selected from Isfahan schools and divided into 5 groups (4 experimental groups and one control group). Then using the questionnaire "moral intelligence of Burba children - parent form" the level of moral intelligence of children was checked and after providing education through animation, stories, pictures and computer games, the level of moral intelligence was checked again and after one month the stability of education was evaluated. The findings showed that the compiled educational packages that were transmitted through animation, stories, pictures and computer games have provided the basis for increasing children's moral intelligence; However, by comparing the changes in moral intelligence, it was found that stories and animations have the greatest effect in increasing moral intelligence, and images have a lesser effect than stories and animations, and finally, computer games have the least effect in increasing moral intelligence. with three other experimental groups.
Keywords: Moral Intelligence, Animation, Story, Images, Computer Games -
زمینه
ارتباط میان اخلاق و رسانه و نحوه تعامل آنها از جمله موضوعات محوری است که در چند دهه اخیر اذهان محققان را به خود معطوف داشته است . هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش اخلاقی رسانه در پیشگیری از وقوع جرم می باشد.
روشپژوهش حاضر کاربردی بوده و با رویکردی کیفی (روش داده بنیاد) انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی در حوزه رسانه و جرم شناسی هستند که 14 نفر از آنها به عنوان نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند . ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و داده های به دست آمده با استفاده از روش کد گذاری سه گانه در رویکرد داده بنیاد تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد در مرحله کدگذاری باز 239 مفهوم بدست آمد که درگام بعدی این مفاهیم در قالب 27 مقوله کلی تر طبقه بندی شد و در نهایت در مرحله آخر10 مقوله اصلی بیان شد و در نهایت با کد گذاری انتخابی و مشخص ساختن شرایط علی، محوری، مداخله ای، زمینه ای و پیامدها مدل تحقیق شکل گرفت.
نتیجه گیریتعامل میان اخلاق و رسانه، با چرخه سوم یعنی «فرهنگ» نیز رابطه دارد. در واقع، فرهنگ بستر وقوع انواع ارتباط، از جمله ارتباط اخلاق و رسانه است. دو مفهوم ترکیبی پربسامد «اخلاق رسانه ای» و «رسانه اخلاقی» از رهگذر توجه به نحوه تعامل اخلاق و رسانه پدید آمده اند.
کلید واژگان: وقوع جرم, پیشگیری جرم, رسانه, اخلاقBackgroundThe relationship between ethics and the media and their interaction is one of the central issues that have focused the minds of researchers in the last few decades. The purpose of this research is to investigate the moral role of the media in preventing crime.
MethodThe current research is practical and was conducted with a qualitative approach (foundation data method). The statistical population of the research includes university experts in the field of media and criminology, 14 of whom were selected as a sample using the purposeful sampling method. The interview tool was semi-structured and the obtained data were analyzed using the triple coding method in the foundational data approach.
ResultsThe results showed that in the open coding stage, 239 concepts were obtained, and in the next step, these concepts were classified into 27 more general categories, and finally, in the last stage, 10 main categories were expressed, and finally, by selective coding and specifying the conditions A causal, central, interventional, contextual and consequences research model was formed.
ConclusionThe interaction between ethics and media is also related to the third cycle, "culture". In fact, culture is the platform for the occurrence of all kinds of communication, including the communication of ethics and media. Two frequently combined concepts of "media ethics" and "ethical media" have emerged from attention to the interaction between ethics and media.
Keywords: Crime Occurrence, Crime Prevention, Media, Ethics -
این پژوهش با هدف شناسایی زمینه های موثر بر توانمندسازی کاربران شبکه های اجتماعی در حوزه امنیت فرهنگی انجام شد. بدین منظور تعداد 32 نفر از مدیران، متخصصان و اساتید ارتباطات، رسانه، فضای مجازی،امنیت سایبری و فرهنگ با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود و جمع آوری یافته ها تا اشباع نظری اطلاعات ادامه یافت. یافته های پژوهش در سه مرحله کدگذاری باز، انتخابی و نظری پیاده و طبقه بندی شد. یافته ها شامل سه دسته عوامل علی، زمینه ای و اثرات این توانمندسازی در حوزه امنیت فرهنگی و شبکه های اجتماعی بود. عوامل علی این پژوهش شامل: رفتار ارتباطی کاربران، ویژگی های پیام رسان، ویژگی های فردی و شخصیتی و امنیت فرهنگی در ساختار مجازی بود. همچنین عوامل زمینه ای شامل: اطلاعات فرهنگی، پایبندی فرهنگی، آشنایی با رویکردهای یکپارچگی درحکمرانی شبکه های اجتماعی،محرمانه ودردسترس بودن داده های مجازی وتقویت نمادهای فرهنگی و زیرساخت های فرهنگی کاربران از دیدگاه مشارکت کنندگان شناسایی شد. در نهایت در خصوص اثرات توانمندسازی کاربران می توان به اثربخشی عملکرد کاربر، اثرگذاری تولید محتوا، آینده پژوهی تکنولوژی و تجملات فرهنگی اشاره کرد.
کلید واژگان: توانمندسازی کاربران, شبکه های اجتماعی, امنیت فرهنگی, رفتارارتباطی, آینده پژوهی تکنولوژیThis study aimed to identify the factors that affect the empowerment of social media users in the field of cultural security. To this end, 32 managers, experts, and professors of communication, media, cyberspace, cyber security, and culture were selected through purposeful sampling and studied using qualitative content analysis with an inductive approach. The data collection tool in this study was semi-structured in-depth interviews, and data collection continued until theoretical saturation of information. The findings of the study were implemented and classified in three stages of open, selective, and theoretical coding. The findings included three categories of causal, contextual, and effects of this empowerment in the field of cultural security and social media. The causal factors of this study included: user communication behavior, messenger features, individual and personality characteristics, and cultural security in the virtual structure. Also, contextual factors included: cultural information, cultural commitment, familiarity with integration approaches in social media governance, confidentiality and accessibility of virtual data, strengthening cultural symbols and cultural infrastructure of users from the perspective of participants. Finally, in terms of the effects of user empowerment, it can be mentioned the effectiveness of user performance, the impact of content production, technological foresight, and cultural luxuries.
Keywords: User empowerment, Social media, Cultural security, Communication behvaior, Technological foresight, Cyber security -
رقابت پذیری گردشگری اهمیت بالایی در توسعه اقتصادی دارد. افزایش توان رقابتی می تواند به افزایش سهم بازار و رشد اقتصادی بخش گردشگری منجر شود. مطالعات بسیاری به تحلیل عوامل تعیین کننده رقابت پذیری مقاصد گردشگری پرداخته اند. این پژوهش بررسی می کند چگونه رقابت پذیری گردشگری در شهرهای ایران به توسعه اقتصادی کشور کمک می کند.هدف از این پژوهش از یکسو به پیوندهایی که بین دو مفهوم رقابت پذیری و شاخص های مورد استفاده برای سنجش و از سوی دیگر به مطالعات مرتبط با مدل های رقابت پذیری گردشگری و رشد اقتصادی حاصل از حضور گردشگر پرداخته شده است؛ روش تحقیق مطالعه پیش رو به لحاظ ماهیت پژوهش، از گونه تحقیقات کیفی و از نظر هدف نوع توسعه ای یا کاربردی است و از نظر روش شناسی تحلیل و با ابزار نسخه برداری می باشد و جامعه آماری مورد استفاده از کارشناسان و اساتید مرتبط با رقابت گردشگری و شهرسازی می باشد و در نهایت تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله تحلیل عاملی تایید کننده صورت گرفته است؛ نتایج به دست آمده از این مطالعه، تعریف مدلی را فراهم می کند که در آن تامین منابع گردشگری موروثی همراه با تامین منابع تولیدی و پیوندهای بین آنها عناصر تعیین کننده ظرفیت یک اقتصاد برای تولید و در نتیجه رشد اقتصادی است؛ مدل های ارائه شده مجموعه ای از متغیرهای مرتبط تاکید کرده اند که لزوما باید شاخصه ها قابل اندازه گیری باشند تا بتوان آنها را ارزیابی نمود و با این وجود افزایش فعالیت گردشگری به طور مثبت به رشد اقتصادی کمک می کند، اگرچه نحوه انجام آن، میزان و همچنین تعمیم این سهم به رشد همه کشورها یا دوره های زمانی، سوالاتی هستند که همچنان باقی می مانند.
کلید واژگان: گردشگری, رقابت پذیری, توسعه اقتصادی. ایرانTourism competitiveness holds significant importance in economic development. Enhancing competitiveness can lead to increased market share and economic growth in the tourism sector. Numerous studies have analyzed the determinants of tourism destination competitiveness. This research examines how tourism competitiveness in Iranian cities contributes to the country's economic development.The purpose of this research, on the one hand, is the link between the two concepts of competitiveness and the indicators used for measurement, and on the other hand, studies related to tourism competitiveness models and economic growth resulting from the presence of tourists. In terms of the nature of the research, the research method of the upcoming study is qualitative research, and in terms of the goal, it is developmental or applied in terms of methodology, it is analysis and copying tools, And the statistical population is used by experts and professors related to tourism competition and urban planning, and in the end, the analysis of information has been done by means of confirmatory factor analysis. The results obtained from these studies define a model in which the provision of heritage tourism resources with the provision of productive resources and the links between them are the elements that determine the capacity of an economy for production as a result of economic growth. The presented models have emphasized a set of related variables that indicate how they must be measured and evaluated. Even so, an increase in tourism activity contributes positively to economic growth, although how it does so, how much, as well as generalizing this contribution to the development of all countries or periods, are questions that remain.
IntroductionBased on this, the main problem of the research has been stated as follows: what are the concepts for creating competition between cities? Also, how can the government and the people solve the economic problems of society by using these competitions? On the other hand, how can actual and potential competition between cities lead to economic prosperity and solve other problems of cities and citizens? In this regard, Iran, as one of the countries whose economy is strongly dependent on oil, can move away from the oil economy by creating actual and potential competition between its cities, as well as changes in the texture of localities and the physicality of urban spaces to attract Tourists can promote the economy caused by tourism.
Methodologythe research method of the upcoming study is qualitative research, and in terms of the goal, it is developmental or applied in terms of methodology, it is analysis and copying tools, And the statistical population is used by experts and professors related to tourism competition and urban planning, and in the end, the analysis of information has been done by means of confirmatory factor analysis.
Results and DiscussionIn this research, a new concept of the relationship between competitiveness, tourism, and growth has been presented in which the provision of hereditary resources, together with the provision of production resources and the links between them, are the elements that determine the capacity of an economy for production and as a result growth. The new conceptual framework of tourism variables, including the model, does not depend on demand factors. Instead, it directly focuses on production factors such as physical and human capital. Unlike previous models that measured tourism by tourism income or the number of tourists, this new model aims to provide a more comprehensive understanding of tourism. (Lejárraga, Walkenhorst, 2010)This variable refers to the conditions of the territory, which motivates the offer of tourism in a geographical area. As shown in previous studies on measuring tourism competitiveness, what should be included in the conception of intrinsic resources of tourism remains an undefined question.
ConclusionIn general, it seems that in certain lands there is a series of elements that make those places attractive for tourists, which is related to culture, environment and climate. These sources are numerous, and some of them have been protected from interest over the past century, indicating that they are known as attractive elements for the reasons already mentioned. Therefore, from the measurement of those elements, it is possible to produce an index that includes only the elements related to culture, environment and climatic condition, with the previously shown tourism competitiveness measurement techniques, such as those applied in TTCI or CM. Several aspects should be considered when analyzing these relationships. Firstly, The number of foreign economic variables like public capital, private capital, and human territory are indicators of the competitiveness of destination tourism.The influence of production factors on competitiveness indicators is a direct result of economic growth. The second measure of tourism is usually income or the number of tourists, which involves connecting a demand variable with economic growth. In addition, the relationship between tourism and economic growth is influenced by other variables such as physical and human capital, as well as infrastructure. The study will be biased if these variables are not taken into account to explain growth. This research proposes that the relationships between tourism and territory can be viewed from the standpoint of the territory having certain inherent qualities or resources that make it attractive to travelers, rather than the influence of production factors. These Innate resources are known as inherited resources. The provision of those resources in a territory, along with the provision of production resources, such as private or public capital and human capital and their connection with each other, means the complementary or alternative relationships that exist between them, elements that determine the capacity of an economy to produce and thus grow.
Keywords: Tourism, Competitiveness, Economic Development, Iran -
در جهان امروز، صنعت حمل ونقل هوایی، یکی از مهم ترین محورهای توسعه ی کشورها به شمار می رود و در ایران نیز رشد فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و افزایش روزافزون تقاضا، توسعه این بخش را به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل ساخته است. اما، این صنعت در کشور ما در طول دهه های اخیر به دلیل مواجهه با تلاطم های متعدد همواره در چالش قرار داشته و بعضا منجر به بروز سوانح هوایی شده است و باتوجه به اینکه رسانه در فرایند مدیریت بحران از نقش قابل توجهی برخوردار است، صنعت حمل ونقل هوایی در استفاده از ظرفیت های رسانه ای به منظور مدیریت بحران سوانح ناموفق بوده است. بر همین اساس هدف تحقیق حاضر، طراحی مدل رسانه ای به منظور مدیریت بحران سوانح هوایی درنظر گرفته شده است تا ضمن شناسایی عوامل و بررسی شرایط، در مواقع بروز یک سانحه هوایی، ظرفیت های رسانه ای مورداستفاده قرار گیرد. بدین منظور در پارادایم تفسیری مبتنی بر روش شناسی کیفی، از روش نظریه داده بنیاد استراوس و کوربین استفاده شده است. 22 مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با استفاده از نمونه گیری نظری و فن گلوله برفی با مدیران، متخصصان و کارشناسان در حوزه های صنعت هوانوردی، رسانه و ارتباطات انجام شد. با کدگذاری و تحلیل محتوای مصاحبه های نیمه ساختاریافته با صاحب نظران، تعداد 515 کدباز استخراج شد. پس از تجمیع کدها، تعداد 94 زیر طبقه و تعداد 46 طبقه در قالب درون مایه اصلی شناسایی شد. بر اساس تحلیل یافته ها، درون مایه اصلی شرایط علی شامل 11طبقه، شرایط زمینه ای 9 طبقه، شرایط مداخله ای 5 طبقه، راهبردها 5 طبقه و پیامدهای مثبت و منفی 6 طبقه تعیین شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد به دلیل عدم بهره مندی از اطلاعات نظام یافته در مواقع بروز سوانح هوایی، زمان انتظار رسانه ها در دریافت پاسخ طولانی شده و با واگذاری روایت اول اخبار به رسانه های غیررسمی، شایعات گسترش و اعتماد کاهش یافته و فرایند مدیریت بحران در این بخش با چالش مواجه شده است.کلید واژگان: رسانه, داده بنیاد, سوانح هوایی, مدیریت بحرانIn today's world, the air transport industry is considered one of the most important axes of development of countries. In Iran, the growth of economic and social activities and the ever-increasing demand have made the development of this sector an inevitable necessity. However, this industry in our country has always been in a challenge during recent decades due to facing many turbulences, which sometimes has led to air accidents. Considering that the media has a significant role in the crisis management process, the air transportation industry has been unsuccessful in using the media capacities to manage the crisis of accidents. The aim of this research is to design a media model for air accident crisis management. In order to identify the factors and investigate the conditions, with proper planning and creating unity in the ‘’informing command’’, media capacities are used in the event of an air accident. For this purpose, in the interpretation paradigm based on qualitative methodology, Strauss and Corbin's data base theory method has been used. 22 in-depth and semi-structured interviews were conducted using theoretical sampling and snowball technique with managers, professionals and experts in the fields of aviation, media and communication industry. By coding and analyzing the content of semi-structured interviews with experts, 515 open codes were extracted. After collecting the codes, 94 subcategories and 46 categories were identified in the form of the main theme. Based on the analysis of the findings, the main theme of causal conditions includes 11 categories, contextual conditions of 9 categories, intervention conditions of 5 categories, strategies of 15 categories, and positive and negative consequences of 6 categories. The findings of this research show that due to the lack of benefiting from systematic communication at the time of air accident, the media's waiting time in order to receive an answer has been prolonged, and by leaving the first narrative of the news to the unofficial media, rumors start to spread and trust level declines, posing a challenge to the process of crisis management in this sector.Keywords: Air accidents, crisis management, Foundation Data, Media
-
پژوهش حاضر، با هدف بررسی و سنجش شش بعد ارتباطات انسانی میان کاربران ایرانی عضو شبکه اجتماعی اینستاگرام انجام شده است. این پژوهش کاربردی و با روش توصیفی پیمایشی به شناسایی این تنوع ارتباطی و مولفه های تاثیرگذار پرداخته است. جامعه آماری تحقیق تمام کاربران ایرانی عضو شبکه اجتماعی اینستاگرام هستند که به علت تعداد نامحدود، در پژوهش حاضر، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. حجم نمونه 384 نفر و تکنیک گردآوری داده ها پرسشنامه است که اعتبار آن پس از اصلاحات پیشنهادی، توسط استادان تایید و برای تعیین پایایی ابزار اندازه گیری، از روش آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته های حاصل از آزمون، شش بعد ارتباط احساسی هیجانی (06/7)، ارتباط منطقی (02/7)، ارتباط آزادانه (76/8)، ارتباط تابع شرایط (83/7)، ارتباط میان فردی (06/7)، ارتباط جست وجوگر (03/7) را نشان داد. نتایج نمایان کننده تنوع ارتباط انسانی و بسترساز تعامل و تقابل میان کاربران ایرانی در این شبکه اجتماعی است. ضمن حصول تمام فرصت های ارتباطی و اطلاعاتی، تغییر تعریف حریم خصوصی، نمایشی شدن رفتارها، تغییر گفتمان ارتباطی کاربران را موجب شده است.کلید واژگان: ارتباطات انسانی, ارتباطات احساسی و هیجانی, ارتباطات آزادانه, ارتباطات تابع شرایط, شبکه های اجتماعی, اینستاگرامRasaneh, Volume:34 Issue: 3, 2023, PP 55 -81The current research was conducted with the aim of investigating and measuring six dimensions of human communication among Iranian users who are members of the Instagram social network. This applied research has identified this variety of communication and its influential components with a descriptive-survey method. The statistical population of the research is all Iranian users who are members of the Instagram social network, and due to the unlimited number, in the present study; a simple random sampling method was used.The sample size is 384 people and the data collection technique is a questionnaire whose validity was confirmed by professors after the proposed corrections and Cronbach's alpha test method was used to determine the reliability of the measurement tool. Findings obtained from the test of six dimensions of emotional communication (7.06), logical communication (7.02), free communication (8.76), condition function communication (7.83), and interpersonal communication (7.06), Showed browser correlation (7/3). The results show the diversity of human communication and the platform for interaction and confrontation between Iranian users in this social network. At the same time, obtaining all communication and information opportunities, changing the definition of privacy, displaying behaviors, changing the communication discourse of users.Keywords: Human communication, emotional communication, free communication, contextual communication, Social Networks, Instagram
-
هدف این پژوهش استفاده بهینه از شبکه های اجتماعی تلفن همراه با تاکید بر هویت فرهنگی دانشجویان به منظور ارایه الگو است. این تحقیق از لحاظ نتیجه، جزء تحقیقات توسعه ای، از لحاظ هدف اکتشافی و بر مبنای استراتژی تحقیق از نوع میدانی است. روش شناسی پژوهش از نوع پژوهش کیفی است. جامعه آماری شامل استادان دانشگاهی حوزه فرهنگ و رسانه بود به منظور مصاحبه ابتدا از نمونه گیری نظری و در ادامه از تکنیک گلوله برفی استفاده شد. در این پژوهش از روش کدگذاری داده ها از نوع باز، محوری و انتخابی استفاده شد و در مرحله کد گذاری اولیه تعداد 300 کد و سپس از بین کدهای اولیه در مرحله دوم کدگذاری باز تعداد 198 کد شناسایی و در مرحله کدگذاری محوری 37 کد در قالب 5 مقوله (شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، استراتژی و پیامدها) دسته بندی شدند و در نهایت در کد گذاری گزینشی منجر به ارایه یک مدل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها و تبدیل آن ها به اطلاعات قابل استفاده در مدل از روش نظریه زمینه ای یا مبنایی و نرم افزار MAXQDA بهره گرفته شد. برمبنای یافته های این پژوهش لازم است بستر مناسب برای آشنایی و تحکیم بنیان های هویت سازی در میان جوانان، به ویژه دانشجویان ایجاد شود.
کلید واژگان: هویت فرهنگی, هویت, تلفن همراه, شبکه های اجتماعی, داده بنیاد -
هدف این پژوهش بازآفرینی مدل تربیت رسانه ای مبتنی بر آموزه های تربیتی قرآن کریم است. به این منظور، از روش تحقیق کیفی مبتنی بر روش نظریه برخاسته از داده ها که شامل سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، همراه با بهره گیری از رویکرد سیستماتیک استراووس و کوربین استفاده شده است. در این راستا، با صاحب نظران و اساتید حوزه تربیت و رسانه تا مرحله اشباع نظری داده ها، هفده مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با استفاده از نمونه گیری نظری، انجام شد. سپس آیاتی از قرآن که به گونه ای به مفهوم تربیت اشاره دارد با نرم افزار کاوشگر قرآنی شمس استخراج و تفسیر نهایی مدل با یافته های مبتنی بر محتوای انتخاب شده از قرآن انجام شد. با توجه به لزوم بررسی و تطبیق تخصصی یافته های کیفی و تفسیر آن مبتنی بر آیات قرآن، پس از اطمینان از اعتبار مدل تفسیرهای انجام شده، نتایج به ده نفر از متخصصان حوزه رسانه و مفسران قرآن ارایه شد. با توجه به توسعه روزافزون رسانه ها و کارآمدی آموزه های قرآن کریم در همه حوزه های هدایت بشر، از جمله تربیت، به نظر می رسد در حوزه رسانه به الگوی تربیتی رسانه ای نیاز داریم. در این پژوهش، با توجه به نتایج به دست آمده و انطباق آن بر آموزه های تربیتی رسانه ای قرآن، بازتعریفی کاربردی در حوزه تربیت رسانه استخراج کرده ایم که می توان از آن به عنوان یکی از شیون مهم تربیت در عصر حاضر نام برد.کلید واژگان: مدل, تربیت رسانه ای, آموزه های قرآن, تربیت, روش زمینه ایThis research aims to reconstruct a media education model based on the educational principles of the Quran. Utilizing a qualitative research method grounded in the data-driven theory, including three stages of open, axial, and selective coding, along with employing the systematic approach of Strauss and Corbin, the study conducted seventeen in-depth, semi-structured interviews with experts in the fields of education and media until data saturation. Selected Quranic verses referring to the concept of education were extracted using the Shams Quran Explorer software, and the final interpretation of the model was developed based on the selected Quranic content. To ensure the validity of the model and its alignment with qualitative findings, the results were presented to ten experts in media education and Quranic exegesis. The study suggests the necessity of developing a media education model inspired by the ever-evolving role of media and the effectiveness of Quranic teachings in guiding various aspects of human life, including education. The practical redefinition proposed in this research provides a valuable contribution to the field of media education, aligning with Quranic educational principles and addressing contemporary needs.Keywords: model, Media Education, Quranic teachings, Education, Field-Based Approach
-
هدف از این پژوهش، بررسی نقش فعالیت در شبکه های اجتماعی بر تحکیم ارزشهای خانواده در بین جوانان شهرستان خمینی شهر بوده است.این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی همبستگی و ابزار پژوهش پرسشنامه بوده است که برای تعیین پایایی پرسشنامه از محاسبه ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است همچنین اعتبار محتوای این پرسشنامه توسط اساتید راهنما و مشاور و چند نفر از افراد مطلع و متخصص از جمله اساتید حوزه مدیریت مورد تایید قرار گرفته است و از اعتبار لازم برخوردار بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از کلیه جوانان 19 تا 30 ساله خمینی شهر که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. حجم نمونه در این پژوهش، از طریق فرمول کوکران 384 نفر شده است که از طریق نمونه گیری غیراحتمالی صورت گرفته است. نتایج، حاکی از سهم تبیینی بیشتر متغیرهای فعالیت در شبکه های اجتماعی با هدف برقراری روابط احساسی و هدف فرار از واقعیت زندگی)پناه بردن به شبکه های اجتماعی برای آرامش و رهایی از مشکلات، فرار از انزوا و تنهایی و...(در پیش بینی ارزش های خانواده بود.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی مجازی, ارزش های خانواده, اعتماد متقابل, احترام, اجتماعی بودن, تعهد و صمیمیت -
نقش قدرت ملی در تامین امنیت ملی و تحقق آرمانها و اهداف ملی و نیز هویت ملی بر هیچکس پوشیده نیست. برهمین اساس دولتها در هر کشوری، تلاش میکنند قدرت ملی را افزایش داده تا در پرتو آن بتوانند تهدیدات را خنثی کرده، ارزشهای حیاتی خود را حفظ نموده و اهداف منافع ملی را تحقق بخشند. سوال اصلی این است که هنرهای نمایشی تا چه اندازه در انعکاس و بیان قدرت ملی و هویت ملی می تواند نقش ایفا نماید؟ آیا نقش هنرهای نمایشی در تولید قدرت ملی و بیان ویژگی های آن یک نقش اصلی است یا فرعی؟ در این مقاله سعی شده بر اساس نظریه های موجود، ضمن تشریح مقوله های هنرهای نمایشی بویژه تیاتر و قدرت ملی، رابطه بین این دو تبیین گردد. اگر قدرت ملی یک متغیر وابسته باشد و هنرهای نمایشی به عنوان یک متغیر مستقل، وجود یا عدم آن در هرکشور و در بخش ها و مولفه های اصلی تولید قدرت ملی، چه تاثیری در افزایش یا کاهش قدرت ملی دارد؟ توجه به نقش و رابطه بین هنرهای نمایشی و قدرت ملی، برای کشوری که در معرض تهدیدات جدی قدرتهای بزرگ استکباری و سلطهگر قرار دارد ازاهمیت بسیار بالایی برای امور سیاستگذاری، تعیین راهبردها و برنامه ریزی های فرهنگی برخوردار است. فهم این موضوع کمک میکند تا مسیولان جمهوری اسلامی در سطوح مختلف برای افزایش قدرت ملی و نشان دادن قدرت ملی، بر روی عناصر اصلی تولید قدرت ملی تمرکز بیشتری پیدا کنند
کلید واژگان: قدرت, قدرت ملی, هویت ملی, هنر های نمایشی -
اقناع فرایندی است که باتوسل به تعقل و احساس در قالب مهارت های کلامی،غیرکلامی ورسانه ای،ذهنیت افراد را غالبا جهت تغییر رفتارو وادارکردن آنها به عمل معینی تحت تاثیر قرار می دهد. به بیان دیگر کوشش آگاهانه یک فرد یا سازمان برای تغییر نگرش، باور وارزش ها یا دیدگاه های فرد یاگروهی دیگر را اقناع می گویند. به طور کلی اقناع، هدف اساسی و غایی همه رفتارهای ارتباطی است. این پژوهش از لحاظ نتیجه جزء پژوهش های توسعه ای قلمداد می گردد زیرا از طریق طراحی مدل به دنبال تبیین مدل اقناع مخاطب در سازمان های رسانه ای می باشد. از لحاظ هدف انجام، این پژوهش جزء تحقیقات اکتشافی است. روش شناسی این پژوهش از نوع کیفی است که غالبا از داده های کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون استفاده می شود. نتایج حاصل از تحلیل کلام سعدی نشان می دهد که تحلیل سبکهای اقناع مخاطب در گلستان سعدی که با هدف بررسی مضامین اقناع و تغییر نگرش مخاطب انجام گرفته ، پس از استخراج جملات متن و جملات خلاصه شده، مضامین فرعی را در قالب مضامین اصلی دسته بندی گردیده و از مضامین حاضر درنهایت مدل اقناع مخاطب مبتنی بر 19 مولفه اقناعی مبتنی بر کلام سعی بدست آمده است. در مدل حاضر شناخت مخاطب رسانه ای و چگونگی متقاعد سازی ادراک و شناخت آن، از طریق رسانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.کلید واژگان: شیوه های اقناع, مخاطب, کلام سعدی, تغییر نگرش, رسانهPersuasion is a process that influences the mentality of people by resorting to reasoning and feeling in the form of verbal, non-verbal and media skills, often to change their behavior and force them to take a certain action. In other words, the conscious effort of a person or organization to change the attitude, belief, values or views of another person or group is called persuasion. In general, persuasion is the basic and ultimate goal of all communication behaviors. In terms of results, this research is considered part of developmental research because it seeks to explain the audience persuasion model in media organizations through the design of the model. In terms of its purpose, this research is an exploratory research. The methodology of this research is of a qualitative type, which often uses qualitative data using thematic analysis method. The results of the analysis of Saadi's speech show that the analysis of audience persuasion styles in Golestan Saadi, which was carried out with the aim of investigating the themes of persuasion and changing the audience's attitude, after extracting the text sentences and summarized sentences, sub-themes were categorized in the form of main themes. And from the present themes, finally, the audience persuasion model based on 19 persuasive components based on the words of effort has been obtained. In the present model, the recognition of the media audience and how to persuade its perception and recognition through the media have been discussed and investigated.Keywords: Methods of persuasion, audience, Saadi', s speech, attitude change, Media
-
در عصر حاضر زندان را اهرم بازدارنده و تربیتی جهت بازگشت مجدد زندانی به جامعه می دانند. پس برنامه ریزی های فرهنگی و تربیتی در کنار مهارتهای زندگی در این مسیر موثر است. این بررسی رابطه فعالیتهای فرهنگی با مهارتهای زندگی زندانیان مردزندان « پژوهش با هدف انجام شده است. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی- » مرکزی اصفهان در سال 1391 همبستگی بهره برده شده است. پس برای بررسی رابطه مولفه های فعالیتهای فرهنگی)مانند: فعالیت های مذهبی، هنری، فنی، تربیت بدنی(بر مولفه های مهارتهای زندگی)مانند: خودآگاهی، توانایی برقراری رابطه بین فردی، توانایی تصمیم گیری حل مساله، توانایی روبرو شدن با هیجانها و استرس، افزایش تفکر خلاق(5 فرضیه در نظر گرفته شد. برای جمع آوری اطلاعات ازروش میدانی و کتابخانه ایی استفاده شده است. برای این منظور از دو پرسشنامه شامل مهارتهای زندگی با پایایی 81 درصد و فعالیتهای فرهنگی با پایایی. 85 درصد استفاده شده است. جامعه آماری حدود 7000 نفر بود است. همچنین حجم نمونه با روش تصادفی هدفمند تعداد 364 نفر از فرمول کوکران برآورد شد. در مجموع زندانیان علت شرکت در برنامه های فرهنگی را استفاده از تسهیلاتی مانند: ملاقات، تلفن ، اجبار مسیولین، پر کردن اوقات فراغت، علاقه و نیاز خود، جذابیت برنامه های فرهنگی زندان عنوان نمودند. داده های این پژوهش در دوسطح توصیفی واستنباطی تجزیه وتحلیل شده است که یک رابطه معنی داری 0(بین آموزش مهارتهای زندگی و فعالیتهای فرهنگی بر اساس ضریب / درسطح) 05 44/2 درصد را نشان میدهد. پس هر پنج فرضیه تایید شده و نشان می دهد ارتباط)r تعیین) 2 مستقیم و معنا داری بین فعالیتهای فرهنگی وآموزش مهارتهای زندگی وجود دارد. میانگین خودآگاهی، توانایی برقراری رابطه بین فردی، توانایی تصمیم گیری حل مساله، توانایی روبرو ،18/77 ،26/44 ،41/ شدن با هیجانها و استرس، افزایش تفکر خلاق به ترتیب برابر با 30 0 وتفکر خلاق با / 17/70 می باشد. از طرفی خودآگاهی با ضریب همبستگی 552 ،23/01 0 به ترتیب ارتباط / 0وتصمیم گیری با ضریب همبستگی 271 / 0/421 واسترس با 415 مستقیمی با فعالیتهای فرهنگی پیدا میکنند. در واقع این به این معنی است که در آموزشهای فرهنگی ارایه شده باید رسیدن به خودآگاهی به عنوان اولویت اول فعالیتهای فرهنگی در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: مهارت های زندگی, فعالیت های فرهنگی, زندانیان مرد -
نهادهای مردمی یا سمن ها برای افزایش کارآمدی و اثربخشی خود و ایفای نقش مناسب در توسعه کشورها و جوامع، لازم است از مهارت ها و روش های جدید در بهره گیری بهینه از ظرفیت مشارکت های اجتماعی استفاده کنند. به همین دلیل در این مقاله رسیدن به «راهبردهای توسعه مشارکت های اجتماعی در سازمان های مردم نهاد و موسسات خیریه» به عنوان هدف اصلی مدنظر قرار گرفته است.روش این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی و با رویکرد استقرایی است. داده های پژوهش از طریق گفت وگوهای نیمه ساختاریافته با 22 نفر از صاحب نظران و مدیران فعال در حوزه های رسانه ای و سمن ها و با نمونه گیری نظری گردآوری شدند و با تحلیل 839 کد مفهومی حاصل از این گفت وگوها و بررسی مفاهیم به دست آمده، به ارایه راهبردهای نهایی منجر شده است.یافته های این پژوهش شامل 10 برنامه است که در دو سطح «برنامه های راهبردی» و «برنامه های عملیاتی و اجرایی» تفکیک و ارایه شده است. برنامه راهبردی نخست شامل اقداماتی مانند پیشگیری از دولتی شدن سمن ها، تامین منابع پایدار درآمدی و پیشگیری از وابستگی مالی سمن ها و برنامه راهبردی دوم نیز شامل مواردی نظیر تقویت نظارت و راهبری سمن ها و خیریه ها، تدوین چشم انداز و قوانین بالادستی، تقویت آموزش و کادرسازی، تعیین ساختار و تشکیلات کارآمد، تدوین مقررات مالی و مالیاتی، استفاده از رسانه ها و رویکردهای تبلیغی در سمن ها، تدوین برنامه های دقیق برای شناسایی ظرفیت های جدید و تولید دانش تخصصی در امور خیر را دربرمی گیرد.برآوردهای حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که برای توسعه مشارکت های اجتماعی در نهادهای مردمی و موسسات خیریه، باید از دو راهبرد تلاش برای شکل گیری سمن ها و خیریه های مستقل و نیز نظارت راهبردی بر فعالیت موسسات خیریه و نهادهای مردمی استفاده شود. اقدامات عملیاتی و اجرایی این دو راهبرد نیز در قالب محورهای ده گانه در بخش یافته های پژوهش تبیین شده است.
کلید واژگان: سازمان های مردم نهاد, خیریه ها, سرمایه اجتماعی, توسعه مشارکت های اجتماعی, ارتباطاتIn order to increase their efficiency and effectiveness and to play an appropriate role in the development of countries and societies, public institutions and non-governmental organizations (NGOs) must utilize new skills and methods to maximize the capacity of social alliances. Therefore, achieving “strategies for the development of social partnerships in non-governmental organizations and charities” is viewed as the primary objective of this article.This investigation employs qualitative content analysis with an inductive methodology. The research data was gathered through semi-structured interviews with 22 experts and managers active in the media and NGO fields, as well as through theoretical sampling. By analyzing the 839 conceptual codes resulting from these interviews and examining the concepts obtained, the final strategies were presented.The findings of this research include 10 programs that are separated and presented in two levels: “strategic programs”? and “operational and executive programs.” The first strategic plan includes measures such as preventing the nationalization of NGOs, providing stable sources of income and preventing financial dependence of NGOs, and the second strategic program also includes things such as strengthening the supervision and management of NGOs and charities, formulating upstream vision and laws, strengthening training and staffing, determining the structure and efficient organization includes the formulation of financial and tax regulations, the use of media and promotional approaches in the fields, the formulation of detailed plans to identify new capacities and the production of specialized knowledge in good affairs.According to the estimates derived from this study, two strategies are required for the development of social partnerships in public institutions and charitable institutions: “Efforts should be made to form NGOs and independent charities, in addition to strategic monitoring of the activities of charities and public institutions.” In the segment on research findings, the operational and implementation measures of these two strategies are also presented as 10 axes.
Keywords: non-governmental organizations, Charities, Social capital, development of social partnerships, Communication -
هدف
پژوهش حاضر به مطالعه سناریوهای آینده مواجهه شبکه های اجتماعی با رسانه های سنتی و چگونگی شکل گیری روزنامه نگای رباتی می پردازد.
روشاین پژوهش با روش آینده پژوهی با استفاده از تکنیک سناریونویسی انجام شده است. برای دستیابی به عدم قطعیت ها از روش مدل سازی تفسیری-ساختاری (ISM) با بهره مندی از نرم افزار میک مک و برای کشف سناریوها نیز از روش بالانس اثرات متقابل با بهره مندی از نرم افزار سناریو ویزارد استفاده شده است.
یافته هاخروجی نرم افزار سناریو ویزارد، 4 سناریو با سازگاری صفر (محتمل)، 11 سناریو با سازگاری یک (سناریوهای باورکردنی) و 32 سناریو با سازگاری دو (سناریوهای ممکن) نشان داد. طبق یافته های پژوهش چهار عامل فناورپایه شدن امور، نسل z (بومیان دیجیتال)، مالکیت رسانه و قدرت رسانه های سنتی بزرگ مقیاس به عنوان عوامل کلیدی شناسایی شد.
نتیجه گیریسناریوهای محتمل نشان می دهد که روند ریزش مخاطب در رسانه های سنتی ادامه دارد و احتمالا حاکمیت، فناورپایه شدن امور را محدود کند اما محدودیت های اعمال شده در حوزه فناوری تغییری در روند افزایشی نفوذ شبکه های اجتماعی و کاهش مخاطبان رسانه های سنتی ایجاد نمی کند از این رو رسانه های سنتی برای برون رفت از مسیله کمبود مخاطب و ادامه حیات حرفه ای باید به شکل های هوشمند روزنامه نگاری ازجمله «روزنامه نگاری رباتی» روی آورند.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, رسانه, آینده, روزنامه نگاری رباتی, سناریوPurposeThe present research studies the future scenarios of social networks' confrontation with traditional media and how to form a robot journalist.
MethodThis research was conducted with the prospective research method using the scenario writing technique. To achieve the uncertainties, the Interpretative-Structural Modeling (ISM) method was used with the benefit of Mic Mac software, and to discover the scenarios, the balance of mutual effects method was used with the benefit of the Scenario Wizard software.
FindingsThe output of the Scenario Wizard software showed 4 scenarios with zero compatibility (probable), 11 scenarios with one compatibility (believable scenarios), 32 scenarios with two compatibility (possible scenarios). According to the findings of the research, four factors of technological degradation Affairs, generation z (digital natives), media ownership and the power of large-scale traditional media were identified as key factors.
ConclusionPossible scenarios show that the trend of audience decline in traditional media continues, and the government may limit the technology-based affairs, but the restrictions applied in the field of technology will change the trend of increasing influence of social networks and decreasing the audience of traditional media. Therefore, in order to overcome the issue of lack of audience and continue professional life, traditional media should turn to intelligent forms of journalism, including "robot journalism".
Keywords: Social Networks, Media, Future, robot journalism, Scenario -
زندگی امروز آنچنان تحت تاثیر نفوذ امواج مختلف رسانه قرار گرفته است که می توان گفت: همه ی ما در یک محیط رسانه ای و یا در یک سپهر اطلاعاتی به سر می بریم؛ لذا دغدغه ی آسیب رسانی رسانه ها و آسیب پذیری مخاطبان و دنبال کردن راهی برای کاهش اثرات مخرب رسانه ها به ویژه برای مخاطبان جوان و نوجوان که بیشترین مصرف کنندگان رسانه ها هستند، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. یکی از راه های کاهش اثرات مخرب رسانه ها، آموزش سواد رسانه ای و تقویت آن است که کشورهایی همچون کانادا و ژاپن سال ها است در این زمینه پژوهش و برنامه ریزی کرده اند، اما متاسفانه در کشور ما، علیرغم وجود شبیخون وتهاجم فرهنگی غرب که بخش عمده ی آن از طریق رسانه های غربی علیه جوانان صورت می گیرد، تا کنون اقدام جدی در این زمینه انجام نگرفته است. این پژوهش باروش مروری –تحلیلی نظریه های مرتبط باسوادرسانه ای راموردبررسی قرارداده وهدف تحلیل رابطه بین سوادرسانه ای وآموزش درمیان نسل جوان است.
کلید واژگان: سواد رسانه ای, آموزش رسانه ای, آموزش سوادرسانه ای, محتوا -
در طی دهه های اخیر رسانه های جمعی نقش انکارناپذیری در شکل دهی افکار عمومی در نوع و میزان مشارکت در انتخابات صنفی و سیاسی ایفا کرده اند و از طریق شیوه های اقناعی تاثیرگذاری زیادی را بر انتخاب کاندیداها داشته اند. درواقع احزاب و گروه ها بر اساس شیوه های اقناعی تلاش می کنند اهداف و برنامه ها و محتوای عملکردی آینده را به واسطه شبکه های اجتماعی در اختیار مردم قرار دهند و بر این اساس آرا بیشتری را به خود اختصاص بدهند. هدف این پژوهش تحلیل ساختاری-تفسیری ¹شیوه های اقناعی متداول اشتراک گذاری پیام در شبکه های اجتماعی در دوران انتخابات شورای شهر مبتنی بر رویکرد باهم نگری می باشد. در این پژوهش 15 نفر از متخصصان رشته های رسانه، ارتباطات و علوم اجتماعی از طریق نمونه گیری همگن انتخاب شدند و در دو بخش باهم نگری و تحلیل ساختاری-تفسیری مشارکت نمودند. در این پژوهش به منظور شناسایی شیوه های اقناعی متداول در اشتراک گذاری محتوا در شبکه های اجتماعی در دوران انتخابات از طریق هفت گام باهم نگری ابعاد اصلی و فرعی شناسایی شدند و بر این اساس چهار بعد اصلی اقناع به عنوان کارکرد اطلاع رسانی، اقناع به عنوان کارکرد ابزار گرایی، اقناع به عنوان کارکرد اشتراکی و اقناع به عنوان کارکرد تبلیغاتی در قالب بیست ویک شاخص وارد تحلیل دلفی شدند. در تحلیل دلفی هفت شاخص حذف شدند و بیست ویک شاخص پس از تایید در دو راند دلفی وارد تحلیل ساختاری-تفسیری شدند و بر اساس این تحلیل هفت سطح ازنظر تاثیرگذاری شیوه های اقناعی در تولید محتوا در شبکه های اجتماعی مشخص شدند که در پایین ترین و اثرگذارترین سطح دو شاخص ایجاد شور و هیجان و تحریک احساس جمعی و در بالاترین و کم اثرترین سطح نیز حجیم نشان دادن نقاط ضعف رقبا در تبلیغات قرار گرفت.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, شیوه های اقناعی, انتخابات, شورای شهر, رویکرد باهم نگری, تحلیل ساختاری-تفسیریObjectivesElections are one of arenas where people express their opinions and desires and indirectly intervene in the public policy-making process. During the elections, candidates, groups, and political parties try to compete with each other based on different political principles to gain power and, if elected, implement their desired policy. In the past, advertising in political arenas was mostly done through speeches in circles, tracts, urban advertisements, making documentary films, and advertisements in media such as television and to some extent short messages, and its influence on the electoral behavior of the people was moderate, because only those active in the political fields tended to attend these circles and participate in the speeches of election candidates. In fact, these advertising methods were more traditional and created huge costs for the candidates and their sponsors. However, with the introduction of social networks, the form and effectiveness of advertisements changed both in terms of content and in terms of how they were transmitted to citizens, and more people, especially the younger generation of society, who were involved in social networks, were informed about their views, and its effectiveness was many times higher. Other media were and are now considered to be one of the most important tools for increasing the accuracy and efficiency of advertisements, which can be effective in strengthening people's voting. In fact, social networks are a tool under the control of candidates who intend to attract the attention and trust of citizens by expressing their ideas and programs to gain political seats. This advertising includes various methods that the type of utilization of them, as well as the initiative in using new methods, can facilitate the process of selecting candidates to a great extent. In fact, the behavior of candidates and electoral strategies have created a wide tendency to choose social networks as a persuasive priority for citizens, so that they can get more votes. Social networks are the current view of society, culture, politics, economy, and science. By carefully examining the relationships of people and other social entities in social networks in various fields, we will know the characteristics of the target society. It is a short story that turned into a discussion of social networks. In our country, despite the high importance of the issue of social networks and the increasing use of social networks by people, the researches that have been done in the field of political behaviorism are less focused on the persuasive methods used in social networks, which are one of the main elements in the field of communication, and on the other hand, the effect of these persuasive methods of social networks on people's voting behavior, which is one of the main elements in the field of political behavior and sociology, has been studied. Based on this, in this article, a structural-interpretive analysis of persuasive methods used in social networks and their effect on voters' behavior has been done.
MethodsThis study was done with a qualitative approach, the research approach of this study is inductive-deductive in terms of data collection logic. For this purpose, it should be briefly stated, first by examining the theoretical and theoretical foundations of the research based on the synthesis of the results of the reviewed researches, the criteria related to common persuasive methods in social networks were identified based on the Delphi analysis, according to the two criteria, the average and the agreement coefficient. They are confirmed or deleted and finally, through structural-interpretive analysis, the identified layers are prioritized in the form of a pattern and explained from the point of view of the level of penetration and influence. In this research, 15 specialists from the fields of media, communication, and social sciences were selected through homogenous sampling and participated in two parts: overview and structural-interpretive analysis.
ResultsBased on the analysis, it was determined that the most effective and influential method of persuasion adopted by election candidates, stimulating collective emotions and creating enthusiasm is established as two indicators of the instrumental function of persuasion. In fact, election candidates and their supporting groups try to influence collective and group emotions by producing content on social networks and increasing enthusiasm among them. At the least effective level, there is a massive showing of the competitors' weaknesses, which can also be said, this type of advertising behavior conveys the most negative aspect of influence to the people, because it makes the capabilities and realistic slogans of the candidate in question. Negative advertising against the competitor will be lost and will reduce the motivation of the followers
ConclusionsIn fact, election candidates and their supporting groups try to influence collective and group emotions by producing content on social networks and increasing excitement among them. This issue greatly affects the increase of people's support, because such messages target the audience's perceptual bias and cause wider advertisements, both on social networks and in the minds of the audience. Messages are produced with the aim of mobilizing emotions and inciting them in social networks, causing stronger support groups to come into action. The messages that are published in social networks with the aim of informing about the candidate's future policies and plans, are aimed at creating more understanding about the goals and plans of the person in question, and the more these policies and strategies are based on facts, the more the audience will be affected.
Keywords: Social networks, Persuasive Practices, elections, City Council, Together, Structural-Interpretive Analysis -
پژوهش حاضر با رویکرد کیفی به دنبال شناسایی راهبردهای فرهنگی جهت تبدیل بقاع متبرکه به قطب فرهنگی است. برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی و بعد از مطالعه مباحث نظری و تحقیقات پیشین در حوزه پژوهش به مطالعه اسناد بالادستی ازجمله، سند چشم انداز 20 ساله کشور، سند چشم انداز سازمان اوقاف و امور خیریه در افق 1404 هجری شمسی، سند راهبردی بقاع متبرکه، سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی، سیاست های کلی نظام، قانون اساسی و قانون اوقاف پرداخته شد و پس از مصاحبه با 25 نفر از اساتید، کارشناسان و مدیران بقاع متبرکه با استفاده از نرم افزار Maxqda و از طریق روش تحلیل مضمون و ترسیم شبکه مضامین، تعداد 136 مضمون پایه و 23 مضمون سازمان دهنده استخراج گردید که در 8 دسته راهبردهای زایر محور، ارتباطی، میزبانی، محیطی، ادبی، رویدادی، رسانه ای و هنری ارایه شد.کلید واژگان: راهبردهای فرهنگی, بقاع متبرکه, قطب فرهنگی, تحلیل مضمونThe current research, with a qualitative approach, seeks to identify cultural strategies to transform the holy shrines into a cultural quarter.To collect information from the documentary method and after studying the theoretical topics and previous researches in the field of research, to study the upstream documents such as the country's 20-year vision document, the vision document of the Awqaf organization and charitable affairs in the horizon of 1404 AH, the strategic document of holy shrines, general policies Resistance economy, the general policies of the system, the constitution and endowment law were discussed and after interviewing 25 professors, experts and managers of holy shrines using Maxqda software and through the method of theme analysis and theme network drawing, the number of 136 basic themes and 23 organizing themes were extracted, which were presented in 8 categories of pilgrim-oriented, communication, hosting, environmental, literary, event, media and artistic strategies.Keywords: Cultural Strategies, Holy Shrines, Cultural Quarter, Theme Analysis.
-
پژوهش حاضر به مطالعه آینده شبکه های اجتماعی برخط در مواجهه با رسانه های سنتی ایران از منظر روابط قدرت پرداخت. این پژوهش با روش آینده پژوهی با استفاده از تکنیک سناریونویسی انجام شد. برای دستیابی به عدم قطعیت ها از روش مدل سازی تفسیری-ساختاری(ISM) با بهره مندی از نرم افزار میک مک و برای کشف سناریوها نیز از روش بالانس اثرات متقابل با بهره مندی از نرم افزارسناریو ویزارد استفاده شد. خروجی نرم افزارسناریو ویزارد 3206 سناریو ترکیبی ممکن و 4 سناریو با سازگاری صفر (محتمل) را نشان داد که شامل سناریوهای دردسرهای شهر قشنگ، مصایب میراث گوتنبرگ، عصر ایندیپندنت و دنیای ماتریکس است.این سناریوها طیفی از وضعیت های خوش بینانه تا تحولی را شامل می شود.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, رسانه های سنتی, پیشران, آینده پژوهی, رسانه, سناریوThis study explores the future of social media in the face of traditional Iranian media in terms of power relations. This research has been done by futures research method using scenario writing technique. To achieve the uncertainties, the interpretive-structural modeling (ISM) method using Mick Mac software has been used and to discover the scenarios, the interaction balance method has been used using the script wizard software. Out of 3206 possible combined scenarios, the Wizard scenario output showed 4 scenarios with zero (probable) compatibility, including scenarios of the beautiful city, Gutenberg Heritage, The Independent Age, and The Matrix world. Includes a transformation.
Keywords: social networks, traditional media, Future Studies, drivers, Media, Scenario
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.