به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فاطمه ترابی

  • فاطمه ترابی، رضا تیموری ارشد*
    زمینه و هدف

    کیفیت حکمرانی می تواند مسیر باروری را فراتر از عوامل جمعیتی، اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی شکل دهد و بر پویایی های جمعیت تاثیر بگذارد. بر این اساس، هدف مطالعه حاضر آن بود که با استفاده از یک چارچوب نظری متشکل از نظریه های گذار جمعیت شناختی، نوسازی و نهادی به این سوال پاسخ داده شود: کیفیت حکمرانی تا چه اندازه بر گذار میزان باروری از سطوح بالا به زیر سطح جانشینی تاثیر می گذارد؟

     روش و داده ها:

     تاثیر شاخص های حکمرانی جهانی بر میزان باروری کل 57 کشور در دوره زمانی 2002 تا 2020 با استفاده از روش تحلیل پیشینه واقعه بر روی داده های بانک جهانی بررسی شد. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بیش از 40 درصد از کشورها به میزان باروری زیر سطح جانشینی دست یافتند. اگرچه هر شش شاخص کیفیت حکمرانی تاثیر مثبت و معناداری بر رسیدن به این سطح از باورری داشتند، پس از تعدیل ابعاد گوناگون حکمرانی و سایر عوامل مورد بررسی، تنها دو بعد حق اظهارنظر و پاسخگویی و ثبات سیاسی تاثیر اولیه خود را حفظ کردند. 

    بحث و نتیجه گیری

    بهبود کیفیت حکمرانی در دو بعد فوق می تواند مستقل از سایر عوامل، منجر به کاهش باروری شود. با توجه به تنزل هر دو شاخص در دوره مورد بررسی، انجام تمهیدات لازم برای بهبود آن ها اهمیت دارد. 

    کلید واژگان: باروری, حکمرانی, گذار جمعیت شناختی, تحلیل پیشینه واقعه, مدل مخاطره زمان گسسته
    Fatemeh Torabi, Reza Teimouri Arshad *
    Background and aim

    The quality of governance can influence population dynamics. Using a theoretical framework comprised of demographic transition theory, modernization theory, and institutional theory, this study examined the effect of the quality of governance on transition of the total fertility rate from high to under the replacement level. 

    Data and method

    The effect of the global governance indicators on the total fertility rate of 57 countries during 2002 to 2020 was examined applying the event history analysis on the World Bank data. 

    Findings

    The results revealed that more than 40% of countries reached the under-replacement fertility rate. Although all six indicators of the quality of governance had a positive and significant effect on achieving the replace-level fertility, after adjusting various aspects of governance and demographic, economic and geographic factors under study, only two dimensions of expressing opinion and accountability and political stability maintained their initial effect. 

    Conclusion

    Improving the quality of governance in the two aforementioned dimensions can lead to a decrease in fertility independently of other factors. Considering the decline of both indicators during the period under study, it is of particular importance to take the necessary measures to improve them. 

    Keywords: Fertility, Governance, Demographic Transition, Event History Analysis, Discrete-Time Hazard Model
  • فاطمه ترابی*، زهرا عابدینی

    الگوهای ازدواج در بستر های فرهنگی مختلف به اشکال متفاوتی بروز می یابند. پژوهش حاضر در پی آن است که نقش قومیت را بر نحوه انتخاب همسر در ایران بررسی کند. بدین منظور از داده های «پیمایش ازدواج» سازمان ثبت احوال کشور (1396-1397) استفاده شد که شامل 9458 نفر مراجعه کننده به آزمایشگاه های انجام آزمایش های قبل از ازدواج مراکز استان ها (به جز تهران) می باشد. یافته ها نشان داد که 85 درصد از ازدواج ها به صورت نیمه ترتیب یافته (انتخاب همسر توسط فرد و تایید خانواده) بوده است. نتایج آزمون رگرسیون لجستیک چندجمله ای نشان داد که پس از کنترل تمام متغیرها، قومیت رابطه خود با نحوه انتخاب همسر هر دو جنس را حفظ کرد. این یافته بر اهمیت رویکرد نظری هنجاری- قومی در مقابل رویکرد نظری همانندی مشخصه ها در نحوه انتخاب همسر تاکید می کند. این مطالعه یافته های مطالعات پیشین مبنی بر نقش قومیت در الگوهای ازدواج در کشور را تایید می کند و بر اهمیت توجه به آن به عنوان یک عامل فرهنگی مرتبط با ارزش ها، هنجارها و آداب و رسوم خاص در طراحی سیاست ها و برنامه های تسهیل کننده و تحکیم کننده ازدواج تاکید می کند.

    کلید واژگان: الگوهای ازدواج, ازدواج نیمه ترتیب یافته, ایران, جنسیت, قومیت, نحوه انتخاب همسر
    Fatemeh Torabi *, Zahra Abedini

    Marriage patterns occur in various forms across different cultural settings. This study seeks to investigate the role of ethnicity in mate selection in Iran. Data from the "Marriage Survey" of the National Organization for Civil Registration of Iran (2016-2017) was used, which includes 9458 individuals who referred to the pre-marital testing laboratories in all provincial centers (except Tehran). The findings showed that 85% of the marriages were semi-arranged (spouse selected by the individual and approved by the family). The multinomial logistic regression test results showed that after controlling all the covariates, ethnicity retains its association with mate selection of both sexes. This finding emphasizes the importance of the normative-ethnic theoretical approach in explaining mate selection in Iran, contrasting with the theoretical approach of the similarity of characteristics. This study confirms the findings of previous studies on the role of ethnicity in marriage patterns in Iran. It emphasizes the importance of considering it as a cultural factor associated with specific values, norms, and customs in designing policies and programs that facilitate and consolidate marriage.

    Keywords: Marriage, Mate Selection, Ethnicity, Gender, Iran
  • حسن دانایی فرد، بهرام صمدنیا*، فاطمه ترابی، سید حسین کاظمی، رسول صادقی، حسین مروتی

    خط مشی جمعیت در ایران پس از حدود سه دهه اجرای سیاست کنترل جمعیت و تنظیم خانواده، با ابلاغ سیاست های کلی جمعیت در سال 1393، جهت گیری معکوسی را آغاز کرده و با طی فراز و نشیب های فراوان، در نهایت با تصویب و اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در سال 1400، به کلی تغییر کرد. مطالعه حاضر درصدد پاسخ به این سوال کلی است که «چرا و چگونه خط مشی ملی جمعیت در ایران تغییر کرد؟». این پژوهش درصدد است تا فرآیند تغییر این خط مشی را با یکی از چارچوب های مطرح در فرآیند خط مشی عمومی، یعنی چارچوب ائتلاف مدافع و با جهت گیری فلسفی پساتحصل گرا، رویکرد پژوهشی کیفی و استراتژی مطالعه موردی تبیین کند. استفاده از این چارچوب، می تواند سبب بسط، تقویت و رفع اشکالات آن و توسعه نظری مطالعات خط مشی شود. یافته های پژوهش نشان داد که دو ائتلاف مدافع در بدنه خط مشی جمعیت در ایران ایجاد شده اند: (الف) ائتلاف مدافعان کنترل جمعیت و تنظیم خانواده، (ب) ائتلاف مدافعان افزایش جمعیت و فرزندآوری. بر اساس یافته ها می توان تغییر خط مشی از برنامه کنترل جمعیت و تنظیم خانواده به قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را به سازوکارهای علی این چارچوب یعنی «یادگیری خط مشی محور»، «التهابات و شوک های بیرونی»، «شوک های درونی» و همچنین به میزان کمتر «توافق مذاکره ای» نسبت داد. به خط مشی گذاران فهم بهتر فرآیند خط مشی گذاری در ایران و توجه به موضوع ائتلاف ها و اهمیت آنها و درس آموزی از توفیق ها و شکست ها در فرآیند خط مشی گذاری، پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: خط مشی عمومی, خط مشی جمعیت, تغییر خط مشی, تغییر سیاست, چارچوب ائتلاف مدافع
    Hassan Danaeefard, Bahram Samadnia *, Fatemeh Torabi, Seyed Hossein Kazemi, Rasoul Sadeghi, Hossein Morovati

    After approximately three decades of implementing population control and family planning policies, Iran's population policy underwent a significant reversal with the announcement of general population policies in 2014. This shift experienced many fluctuations, ultimately leading to a complete change marked by the enactment and implementation of the “Youthful Population and Family Protection Law” in 2021. This study aims to address the question: "Why and how did the national population policy in Iran change?" The study analyzes the policy change process using the Advocacy Coalition Framework (ACF), adopting a post-positivist philosophical orientation, a qualitative research paradigm, and a case study strategy. Utilizing this framework can help improve, strengthen, and address its shortcomings, contributing to the theoretical development of policy studies. The findings revealed the formation of two advocacy coalitions within Iran's population policy sphere: (a) the coalition of population control and family planning advocates, and (b) the coalition of population growth and childbearing advocates. Additionally, the policy shift from population control and family planning programs to the enactment and implementation of the Youthful Population and Family Protection Law can be attributed to the causal mechanisms of this framework, namely "policy-oriented learning," "external shocks," "internal shocks," and to a lesser extent, "negotiated agreements".  Policymakers should aim to improve their understanding of the policy-making process in Iran, recognizing the role and importance of coalitions, and draw lessons from both successful and un successful experiences in policy-making.

    Keywords: Public Policy, Population Policy, Policy Change, Advocacy Coalition Framework (ACF)
  • فاطمه ترابی*، زهرا عابدینی
    مطالعه ازدواج خویشاوندی، به عنوان یکی از الگو های رایج ازدواج در جامعه ایران، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا پژوهش حاضر در پی آن است که عوامل موثر بر این ازدواج را شناسایی کند. بدین منظور داده های «پیمایش ازدواج» سازمان ثبت احوال کشور (1396-1397) که شامل 9485 نفر مراجعه کننده به آزمایشگاه های مراکز استان ها (به جز تهران) می باشد، مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد در مجموع، حدود 29 درصد از پاسخ گویان ازدواج خویشاوندی داشته اند که در مقایسه با مطالعات پیشین روند کاهشی این نوع ازدواج را نشان می دهد. نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک برای مردان نشان داد بخت ازدواج خویشاوندی با افزایش سن، تحصیلات، و تحصیلات مادر و همچنین با ازدواج ترتیب نیافته و تعلق به قوم گیلک (در مقایسه با قوم فارس) کاهش می یابد. نتایج برای زنان نشان داد بخت ازدواج خویشاوندی با افزایش سن، درآمد ماهانه و تحصیلات مادر و همچنین ازدواج ترتیب نیافته و تعلق به قوم گیلک کاهش یافته و با افزایش تحصیلات پدر افزایش می یابد. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت در راستای یافته های مطالعات پیشین، ازدواج خویشاوندی در ایران، اگرچه با پیش بینی های نظریه نوسازی هم خوانی دارد، اما همچنان از ارزش ها و هنجارهای قومی نیز تاثیر می پذیرد.
    کلید واژگان: ازدواج خویشاوندی, نوسازی, فرهنگ, قومیت, ایران
    Fatemeh Torabi *, Zahra Abedini
    The study of consanguineous marriage  in Iran is of particular importance as one of the prevalent marriage patterns in Iranian society. Therefore, this research tries to identify the factors affecting this marriage pattern. For this purpose, the data from the "Marriage Survey" of the National Organisation for Civil Registration (2017-2018), which includes 9485 individuals who referred to the laboratories in the provincial centers (except Tehran), were examined. The findings showed that 29% of respondents had consanguineous marriages , indicating a decreasing trend in this type of marriage compared to previous studies. The results of the logistic regression analysis for men revealed that the odds of consanguineous marriage decreases with increasing age, education, and mother's education, as well as non-arranged marriage and belonging to the Gilak ethnicity (comparing to Fars ethincity). For women, the odds of consanguineous marriage decreases with increasing age, montely income, and mother's education, as well as non-arranged marriage and belonging to Gilak ethincity but,,increases with higher father's education. In conclusion, consistent with the findings of previous researches, while consanguineous marriage in Iran  alines with the predictions of modernization theory, it is still influenced by ethinic values and norms.
    Keywords: Consanguineous Marriage, Modernization, Culture, Ethnicity, Iran
  • نگار دیناروند، فاطمه ترابی، زهرا حسن وند، رضا عزیزی*

    سرطان پوست یکی از شایعترین انواع سرطان در جهان است که علاوه بر عامل شناخته شده ی اشعه ماوراء بنقش، عوامل دیگری نیز اخیرا مطرح شده است که ممکن است در بروز آن نقش داشته باشند. از اینرو، هدف از این مطالعه مروری، بررسی ارتباط نقش عوامل میکروبیوتای پوست، عناصر کمیاب و استعداد ژنتیکی در میزان ابتلا به سرطان پوست می باشد و جهت انجام این مطالعه از مقالات علمی موجود در پایگاه های PubMed، Google Scholar و WOS استفاده گردید. مطالعات مختلف نشان داده اند که دیس بیوز میکروبی یکی از عوامل موثر در ایجاد و نحوه درمان سرطان پوست می باشد. مطالعات دیگر نیز ارتباط بین سرطان پوست و مواجهه با عناصر کمیاب مثل آرسنیک، کادمیوم، کروم، مس، آهن، سلنیوم و روی را مورد بررسی قرار داده اند. نتایج حاصل نشان می دهد که مواجهه با آرسنیک با افزایش خطر سرطان کراتینوسیت همراه است، نتایج متناقضی نیز در ارتباط با نقش سایر عناصر گزارش شده است. از طرف دیگر برخی بیماریهای و اختلالات ژنتیکی نیز فرد را مستعد ابتلا به سرطانهای پوست از جمله کارسینوم سلول بازال و ملانوم بدخیم میکنند. با توجه به میزان بروز بالای سرطان پوست و محدود بودن مطالعات انجام شده، پژوهش های بیشتری در خصوص بررسی عوامل خطر و راهکار های پیشگیری آن، ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: سرطان پوست, میکروبیوتا, عناصر کمیاب, اختلالات ژنتیکی
    Negar Dinarvand, Fatemeh Torabi, Zahra Hasanvand, Reza Azizi *

    Skin cancer is one of the most common types of cancer worldwide. In addition to ultraviolet radiation which is a well-known contributing factor, other potential factors have recently been proposed that may contribute to the development of skin cancer. Therefore, the aim of this study is the investigating the role of skin microbiota factors, trace elements and genetic factors in the risk of skin cancer. Scientific articles available in PubMed، Google Scholar, and Web of Science (WOS) databases were utilized for this study. Various studies have shown that microbial dysbiosis in human microbiota is one of the effective factors in the development and treatment of skin cancer. Additionally, research has explored the association between skin cancer and exposure to trace elements such as arsenic, cadmium, chromium, copper, iron, selenium, and zinc. While some studies indicate that exposure to arsenic is associated with an increased risk of keratinocyte cancer, contradictory results have been reported regarding the role of other elements. Furthermore, some diseases and genetic disorders such as basal cell carcinoma and malignant melanoma predispose individuals to skin cancers. Given the substantial prevalence of skin cancer and the paucity of existing research, further investigations into risk factors and preventive measures are imperative.

    Keywords: Skin Cancer, Microbiota, Trace Elements, Genetic Disorders
  • فاطمه ترابی، کاظم سراونی*

    رابطه بین مسکن و باروری در ادبیات جهانی مستند شده و مالکیت یا نوع تصدی مسکن به عنوان یکی از اصلی ترین سازوکارهای تاثیرگذار در این زمینه معرفی شده است. خلا پژوهشی موجود در مطالعات داخلی نویسندگان را بر آن داشت تا با استفاده از اطلاعات پیمایش ملی ازدواج در سال 97-1396 و با روش آماری تحلیل پیشینه واقعه، به بررسی نحوه اثرگذاری مالکیت مسکن بر زمان مناسب تولد اولین فرزند پس از ازدواج (گذار به والدینی) بپردازند. یافته ها نشان داد زوجین ساکن در ملک پدری نسبت به زوجین صاحب خانه یا مستاجر، تمایل به فرزندآوری سریع تری دارند. علاوه براین، یافته دیگر مطالعه، مبنی بر تمایل به فرزندآوری زودهنگام تر در میان افرادی که خانواده پدری آنها درآمد بالاتری دارند، بر اهمیت نقش خانواده پدری از طریق تامین مسکن و یا حمایت های مالی دیگر بر نگرش های مربوط به فرزندآوری در بستر ایران تاکید می کند. یافته ها همچنین حاکی از وجود رابطه مثبت بین تحصیلات و زمان مطلوب گذار به والدینی است که می توان آن را نشانه ای از معکوس شدن جهت رابطه تثبیت شده بین تحصیلات و فرزندآوری در ایران در نظر گرفت. مطالعات آینده می تواند با بررسی عوامل موثر بر این پدیده به تبیین آن کمک کند.

    کلید واژگان: مالکیت مسکن, باروری, گذار به والدینی, انتقال بین نسلی ثروت, تحلیل پیشینه واقعه, ایران
    Fatemeh Torabi, Kazem Saravani *

    The relationship between housing and fertility has been documented in the global literature and home ownership had been introduced as one of the main effective mechanisms in this area. The research gap in domestic studies prompted the authors to investigate the effects of home ownership on the ideal time for the birth of the first child after marriage (i.e., transition to parenthood) using the information of the National Survey of Marriage in 2016-2017. The results of the event history analysis showed that there was a relationship between home ownership and the ideal time of childbeaqring; in that the ideal time of transition to parenthood was faster among couples living in paternal property than among both homeowners and tenants. This finding together with the fact that higher income of paternal family accelerates the desire to have children emphasizes the importance of paternal family by providing housing or other forms of financial support in attitudes related to having children in Iran. Facilitation of childbearing through intergenerational transfer of wealth (from parents to children) is not far-fetched considering the current economic conditions (including youth unemployment and high inflation). The paper also found a positive relationship between education and the preferred time of transition to parenthood, which can be considered as a reversal in the established relationship between education and childrberinag in Iran. Future studies can help to explain this phenomenon by examining the influencing factors. 

    Introduction

    Demographic studies in the field of family and fertility have mainly focused on the two variables of education and employment in the past decades and have paid less attention to the issue of housing. One of the most important mechanisms of how housing affects couples' fertility and childbearing preferences is the homeownership or tenure (Vignoli et al, 2013), because most of couples prefer to provide high-quality and safe housing for life before having children. Nevertheless, the relationship between housing and childbearing in Iran has not been studied much. This is despite the fact that in line with the rapid fertility transition in the last three decades, the housing tenure status of Iranians has moved from being an owner to being a tenant. during which the percentage of people living in private (owner) residential houses has decreased from 73.4% in 1996 to 60.5% in 2016, while the percentage of people living in rented houses has almost doubled and reached from 15.4% to 30.7% in the mentioned period. (Statistical Centre of Iran, 1996-2016).
    Therefore, the question arises whether there is a relationship between homeownership and the ideal time to become a parent in the context of Iran or not? This article tries to answer the above question by using the data of the national marriage survey conducted in 2016-2017.

    Methods and Data:

    This is a quantitative study that was conducted through a secondary analysis. The data used was taken from the National Marriage Survey, which was compiled by the Iranian Civil Registry Organization in 2016 and 2017. The data collection of the survey has been done from all provincial centers (except Tehran province) and the statistical population included couples who went to laboratories for pre-marriage tests.
    Multivariate analysis was done using the event history analysis in Stata (version 17), and our statistical model was the proportional hazards or the Cox regressions. Therefore, in this article, the relationship between homeownership and the ideal time for the birth of the first child after marriage has been investigated with Cox regression and by controlling other variables that can be theoretically influential.

    Findings

    The survival function using the Kaplan-Meier estimator shows that the preference for the birth of the first child is significantly more common in the early years of family formation, so that about 68% of the observations tend to have their first child one year after marriage. Also, the output in terms of the type of homeownership shows that there is no significant difference between the time preference of the transition to parenthood among homeowners and renters. On the other hand, the "other" and “paternal” group had a significant difference in this regard, which seems that living in paternal property after marriage is associated with the desire to have children faster.
    In the next step, we ran Cox regression models to control and explain the influence of the social, demographic and economic characteristics of the sample in this relationship. Generally, it can be said that the most important finding of the regression models was that no significant difference was found between homeowners and renters in the attitude towards the ideal time for the birth of the first child, and this relationship in Iran's special socio-cultural context can be seen between homeowner couples and those who live in their father's property after marriage. This finding and another one about the desire to have children faster among people whose father's family has a higher income, emphasizes the importance of intergenerational wealth flow in fertility and its difference with the famous theory of John Caldwell (1976 and 2005) in the context of Iran. In this way, the transfer of paternal inheritance to children and economic support from them leads to acceleration of childbearing and increase of fertility among the second generation (children). In other words, people who receive more economic support from the paternal family and more wealth and assets (such as housing and shelter) are transferred to them, will become parent faster.
    Another interesting finding of this article was the positive relationship between education and the time preference of the transition to parenthood, which can be considered a sign of the reversal of the negative relationship between education and fertility in Iran. Future studies can help to explain this phenomenon by examining the factors affecting it.

    Conclusion and Discussion

    Although our findings were not in line with some past studies in other countries, the way some variables such as ethnicity and income of the father's family influence in this analysis showed that the mechanism of influencing homeownership on childbearing in Iran can be related to cultural roots and intergenerational transfers, and this was actually the most important finding of the paper.
    The results of this article can be an incentive to conduct other studies on how housing affects fertility in Iran. The interaction between childbearing and housing cannot be limited only to the issue of access to housing or the type of tenure; Therefore, future studies should be able to answer questions about access to suitable housing or access to housing that meets the current norms and desires of couples. Considering the economic conditions prevailing in Iran and the stunning growth of housing prices in recent years, the need to include the housing issue in Iranian fertility studies is felt more than ever as one of the possible obstacles to realizing the economic security of couples.

    Keywords: Home ownership, Fertility, Transition to parenthood, Intergenerational transfer of wealth, Event history analysis, Iran
  • آیدین احمدی، فاطمه ترابی*، علیرضا هاشمیان، رضا وقردوست
    مقدمه
    علاقه فراوان به جراحی ای زیبایی و خطرات احتمالی این گونه جراحی ها، باعث می شود تا اهمیت توجه به سواد سلامت برای متقاضیان این گونه جراحی ها به منظور ارزیابی و تصمیم گیری صحیح ضرورت یابد. لذا هدف این مطالعه ارزیابی سطح سواد سلامت متقاضیان جراحی زیبایی است.
    روش بررسی
    روش پژوهش مقطعی است. نمونه پژوهش شامل 189 متقاضی جراحی زیبایی مراجعه کننده به بیمارستان آموزشی درمانی حضرت فاطمه شهر تهران که به روش در دسترس انتخاب گردیدند. که برای گرداوری داده ها از پرسش نامه سواد سلامت بزرگسالان ایرانی (HELIA)  استفاده گردید. برای تحلیل داده از آمار توصیفی و آزمون های آماری یو من-ویتنی و کروسکال والیس استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سواد سلامت شرکت کنندگان بالاتر از حد متوسط پرسش نامه بود. بشترین میانگین مربوط به مولفه فهم (65/85) و کمترین میانگین مربوط به دسترسی (60/76) می باشد. ارتباط معنی داری بین میانگین سطح سواد سلامت زنان و مردان در بعد فهم با میانگین سواد سلامت وجود دارد. همچنین به طور معنی داری بین سطح سواد سلامت و سطح تحصیلات ارتباط معنی داری وجود دارد. متقاضیان با مدرک تحصیلی بالاتر دارای سطح سواد سلامت بالاتری نیز هستند. همچنین بیشترین منابع کسب اطلاعات سلامت متقاضیان اینترنت (74/40) درصد می باشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد افراد با سطح سواد پایین دارای سواد سلامت پایین تری می باشند. همچنین  بیشترین میزان استفاده از منابع اطلاعاتی از اینترنت می باشد که ضروری است به کیفیت این منابع توجه بیشتری گردد. زیرا ممکن است منابع آموزشی آنلاین بی کیفیت بعنوان یک مانع برای تصمیم گیری و رضایتمندی بیمار عمل نماید.
    کلید واژگان: سواد سلامت, جراحی, زیبایی, ارزیابی, ایران
    Aidin Ahmadi, Fatemeh Torabi *, Alireza Hashemian, Reza Vaghardoost
    Introduction
    The great interest in cosmetic surgeries and the possible risks of these types of surgeries make it necessary to pay attention to health literacy for the applicants of these types of surgeries in order to evaluate and make correct decisions. Therefore, the purpose of this study is to evaluate the level of health literacy of cosmetic surgery applicants
    Methods
    The research method is cross-sectional. The research sample includes 189 applicants for cosmetic surgery referring to Hazrat Fatemeh Teaching Hospital in Tehran, and the Iranian Adult Health Literacy Questionnaire (HELIA) was used to collect the data. Descriptive statistics and U-Mann-Whitney and Kruskal-Wallis statistical tests were used for data analysis.
    Results
    The average health literacy of the participants was higher than the average of the questionnaire. The highest average is related to the understanding component (85.65) and the lowest average is related to access (76.60). There is a significant relationship between the average level of health literacy of women and men in the dimension of understanding and the average of health literacy. Also, there is a significant relationship between the level of health literacy and the level of education. Applicants with a higher education degree also have a higher level of health literacy. Also, the most sources of obtaining health information for applicants is the Internet (40.74 percent).
    Conclusion
    Although according to the results of the research, the health literacy level of the cosmetic surgery applicants was above average, but it is necessary to provide the necessary training on promoting health literacy among different groups, especially people with low literacy levels. Also, it is necessary to provide valid educational and advertising brochures in health and treatment centers for applicants
    Keywords: Health Literacy, Surgery, beauty, Evaluation, Iran
  • مسعود الماسی*، مجید کوششی، فاطمه ترابی، حسین محمودیان

    مقاله حاضربه بررسی وضعیت به زیستن اجتماعی زنان شهر ایلام و اثر پذیری این وضعیت از فشارهای ناشی از مراقبت خانگی از والدین سالمند را مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش به شیوه پیمایشی، بر اساس طرح مقطعی انجام و اطلاعات مورد نیاز به وسیله ی توزیع پرسشنامه به شیوه خوشه ای در بین 593 نفر از زنان 49-30 ساله شهر ایلام گردآوری شده است. نتایج حاکی از به زیستن اجتماعی متوسط و فشار مراقبتی پایین در بین افراد مورد بررسی است. همچنین میانگین نمره به زیستن اجتماعی پاسخگویان بر حسب متغیرهای سن، شغل، سطح تحصیلات و تعلق ذهنی طبقاتی از تفاوت معنی دار برخوردار است و فرضیه های مربوط به تفاوت میانگین به زیستن اجتماعی بر حسب این متغیرها تایید شد. بررسی رابطه متغیر فشار های مراقبتی با به زیستن اجتماعی بیانگر وجود همبستگی معکوس و تایید فرضیه ی مربوطه است. نتایج این پژوهش نشان می دهد هرچه فشار مراقبتی ناشی از مراقبت خانگی از والدین سالمند بیشتر باشد، به زیستن اجتماعی زنان بزرگسال کمتر است که می تواند حساسیت و نگرانی مسئولان را در مورد به زیستن اجتماعی زنان و نیز مراقبت خانگی از سالمندان بیشتر کند. سازمان ها و ارگان های ذیربط می توانند در راستای حفظ و ارتقای سلامت فردی و به زیستن اجتماعی که در نهایت، منجر به عملکرد بهتر زنان در جامعه می شود گام های موثری بردارند و به مداخلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مناسب دست بزنند تا در سایه سلامت جامعه، مشکلات اجتماعی کاهش یافته و روابط در لوای تصحیح شیوه های رفتاری بهبود یابد.

    کلید واژگان: به زیستن اجتماعی, فشار مراقبتی, مراقبت از والدین سالمند, زنان شهر ایلام
    Masoud Almasi *, Majid Kosheshi, Fatemeh Torabi, Hossein Mahmoudian

    In this regard and considering the importance of the issue as well as the social and cultural conditions of women, this article examines the social welfare of women in Ilam city. Also, the effectiveness of this situation from the pressures caused by caring for elderly parents at home has been investigated in detail. Method This research has been done by survey method, based on a cross-sectional plan and the required information has been collected by distributing a questionnaire in a cluster manner among 593 women aged 30-49 in Ilam. The results indicate moderate social well-being and low caregiving among women. Findings showed that the average of women's social well-being in terms of age, occupation, level of education and class mental belonging has a significant difference and the hypotheses about the difference in the average of social well-being in terms of these variables were confirmed. Also, the study of the relationship between the variable of caregiving and social well-being indicates Inverse correlation and confirmation of the relevant hypothesis.The results of this research show that the greater the care pressure caused by home care of elderly parents, the lower the social well-being of adult women that can increase the sensitivity and concern of the officials regarding the social well-being of women and home care of the elderly. Related organizations can take effective steps in order to maintain and promote individual health and social well-being, which ultimately leads to better performance of women in society, and cultural, social and economic interventions.

    Keywords: Social Well-Being, Caregiving, Home Care, Ilam Womans
  • فاطمه ترابی*، صدیقه جهانبازیان

    مسئله جوانی جمعیت در کشورهای درحال توسعه، یکی از مهمترین مسائل جمعیتی است. هدف این مطالعه بررسی عوامل جمعیت شناختی، اقتصادی و اجتماعی گذار کشورها از ساختار سنی جوان در قاره آسیا و آفریقا، طی سال های 2020-1990 است. در یک تحلیل ثانویه، داده های جمعیت سازمان ملل متحد برای 107 کشور آسیایی و آفریقایی با استفاده از تحلیل سابقه رخداد واقعه مدل سازی شدند. نتایج مدل رگرسیون کاکس نشان داد پس از تعدیل متغیرهای مستقل میزان باروری کل، میزان خام مرگ و میزان مهاجرت خالص و نیز متغیرهای کنترل (تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم و جمعیت شهرنشین)، متغیر میزان باروری کل بر روند گذار کشورها از جوانی جمعیت تاثیر دارد. به طوری که، به ازای یک واحد افزایش در میزان باروری کل، مخاطره [1] گذار کشورها از جوانی جمعیت 58 درصد کاهش می یابد. نقش متغیر میزان باروری کل در قاره آفریقا بیشتر از قاره آسیا معنی دار برآورد شده است. متغیر میزان مهاجرت خالص فقط در قاره آفریقا معنی دار است و تاثیر مثبتی بر گذار از ساختار سنی جوان دارد. باتوجه به میزان بالای باروری در کشورهای آفریقایی، گذار ساختار سنی در این کشورها در آینده ای نزدیک اتفاق نمی افتد و این مسئله مهمی در سیاست گذاری های کلان در بخش های اشتغال، مسکن، آموزش و غیره است.

    کلید واژگان: تحلیل پیشینه واقعه, گذار, ساختار سنی, جوانی جمعیت, آسیا, آفریقا
    Fatemeh Torabi *, Sedigheh Jahanbazian

    Population youth is one of the most important issues in many developing countries. The purpose of this study is to investigate demographic, economic and social factors affecting transition from young age structure in Asian and African countries between 1990 and 2020. United Nations population data for 107 countries were modeled using the event history analysis. The results of the Cox regression model showed that after adjusting for the covariates of total fertility rate, crude death rate and net migration rate as well as control variables (gross domestic product, inflation rate and urban population), the variable of total fertility rate affects transition from population youth; so that for one unit increase in the total fertility rate, the hazard of transition decreases by 58%. The role of this variable was estimated to be more significant in the African continent. The net migration rate variable is significant only in the African continent, showing a positive effect on transition from the young age structure. Considering the high fertility of African countries, the transition of age structure in these countries will not happen in the near future, and this is an important issue in macro-level policy in sectors of employment, housing, education, etc.

    Keywords: event history analysis, Transition, Age structure, population youth, Asia, Africa
  • علی اصغر نصرتی*، فاطمه ترابی
    خداوند متعال انسان را آفرید و با امتیازاتی که به او بخشید، او را اشرف مخلوقات قرار داد. از امتیازات انسان، وجود اختیار است که به وی امکان انتخاب خیر یا شر را فراهم می کند و خداوند به بشر امکانات لازم اعمال اختیارش را چه خیر باشد یا شر، مومن باشد یا کافر در قالب نعمت های دنیایی عطا می کند. خداوند برای مومنین نعمت های ویژه ای را مقرر فرموده است که در دنیا از آنها بهره مند می شوند و زمینه بهره مندی از نعمت های جاودان آخرت را برایش فراهم می سازند. وحدت و امنیت از جمله نعمت های الهی است که تاثیر آنها در حیات اجتماعی و دستیابی انسان ها به هدف های اجتماعی بسیار بزرگ دانسته می شود. در این نوشتار به وحدت و امنیت در جایگاه نعمت های بزرگ الهی پرداخته شده است.
    کلید واژگان: وحدت, امنیت, نعمت
  • فاطمه ترابی، سمانه رنجبری بیوردی*
    در سال های اخیر، طلاق روندی روبه افزایش داشته است و سهم چشمگیری از طلاق ها به ازدواج هایی اختصاص دارد که سال های زیادی دوام نمی آورند. فاصله زمانی میان ازدواج تا طلاق می تواند از عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی و روانی تاثیر پذیرد. در این پژوهش، نقش فرزندآوری به عنوان یک عامل جمعیت شناختی در طول مدت ازدواج بررسی می شود. با توجه به اینکه در ایران، پرورش فرزندان از نظر هنجاری و نهادی از الگوی خانواده محور پیروی می کند، انتظار می رود وجود فرزندان تاثیر زیادی بر تدوام ازدواج داشته باشد.برای مطالعه این موضوع، با استفاده از تحلیل ثانویه داده های پیمایش ملی ازدواج و طلاق (1396-1397) و به کارگیری آزمون های مقایسه میانگین ها و رگرسیون خطی چندگانه، رابطه بین تعداد فرزندان و طول مدت ازدواج در بین 2139 زن مراجعه کننده برای ثبت طلاق به دفترخانه های رسمی مراکز استان های کشور (به جز تهران) تحلیل شد.در این مقاله، عوامل مرتبط با ویژگی های فردی، ازدواج و طلاق در تحلیل های آماری گنجانده شدند. نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه نشان داد پس از تعدیل سایر ویژگی های زنان، طول مدت ازدواج با افزایش تعداد فرزندان افزایش می یابد. این متغیر به تنهایی 54 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند.به نظر می رسد وجود فرزندان به عنوان سرمایه های خاص ازدواج، تاثیر مثبتی بر به تعویق انداختن طلاق دارد. مطالعات آینده می توانند با بررسی نقش فرزندان در وقوع طلاق در کشور، تصویر جامع تری از اهمیت فرزندان به عنوان یکی از ستون های خانواده در تحکیم زندگی مشترک والدین ارائه کنند.
    کلید واژگان: ایران, خانواده, فرزندآوری, طلاق, مدت ازدواج
    Fateme Torabi, Samane Ranjbari Beyvardi *
    In rec​ent years, there has been a notable increase in the number of divorces, with a considerable proportion of these occurring within the term of a few years of marriage. Diverse socioeconomic, demographic, and psychological elements can impact the duration between an individual's marriage and divorce.This study aims to examine the potential impact of reproduction, a demographic variable, on the length of matrimonial unions. Given the normative and institutional emphasis on the family-oriented model of child-rearing in Iran, it is anticipated that the presence of children will have a significant impact on the longevity of matrimonial unions.To study this issue, a statistical analysis was conducted on 2139 women who were referred for divorce to official offices in centers of provinces of Iran (excluding Tehran) between the years of marriage and the number of children. The analysis was based on secondary data from the marriage and divorce survey (2017-2018) and utilized statistical methods including multivariate linear regression and comparison of means.The statistical analysis in this article incorporated control variables such as marriage and divorce, which pertained to individual characteristics. The findings from the multiple linear regression analysis indicate that there is a positive correlation between the number of offspring and the duration of marriage. 54% of the variance in the dependent variable can be accounted for by this unique variable.The offspring, regarded as unique assets of the marriage, appear to contribute positively to its longevity. Subsequent research endeavors may enhance our understanding of the significance of children as a cornerstone of the family unit in strengthening matrimony through an investigation into the prevalence of divorce among children in Iran.
    Keywords: Childbearing, divorce, Duration of marriage, family, Iran
  • فریبا درودگر، معصومه پیرهادی، زهرا بکرانی، فاطمه ترابی*
    مقدمه

    دلبستگی پیوند عاطفی پایدار بین مادر و جنین است که پدیده ای منحصر به فرد می باشد. هدف از این پژوهش، تعیین ارتباط دلبستگی مادر و جنین با استرس والد شدن است.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی - تحلیلی، 250 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت دانشگاه علوم پزشکی بروجن، مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه های دموگرافیک باروری، پرسش نامه استاندارد کرانلی و پرسش نامه استاندارد استرس والدی، جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی، محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و ضریب همبستگی اسپیرمن، آزمون t مستقل، رگرسیون چند متغیره و آزمون تحلیل واریانس مورد تجزیه قرار گرفتند.

    نتایج

    بین نمره کل استرس والدی با نمره کل دلبستگی مادر و جنین و ابعاد آن رابطه معکوس معنادار وجود دارد (P<0.001). رگرسیون چند متغیره نشان داد دو بعد از خود گذشتگی و تمایز مادر و جنین بیشترین ابعاد پیش بینی کننده استرس والدی بودند. هم چنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که نمره کل استرس والدی با متغیرهای دموگرافیک و باروری ارتباط معنادار ندارد (P>0.05). هم چنین نمره کل دلبستگی مادر به جنین نیز با متغیرهای دموگرافیک و باروری ارتباط معناداری نداشته (P>0.05) و تنها با تعداد بارداری رابطه معکوس دارد (P<0.05).

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش نشان می دهد که با افزایش دلبستگی و کاهش استرس والدی می توان شاهد مسیولیت پذیری والدی بیشتر در قبال شیرخوار باشیم، بدین صورت می توان انتظار داشت با حمایت های عاطفی، مراقبتی و بهداشتی بهتری همراه باشیم.

    کلید واژگان: استرس والدگری, استرس والدینی, استرس فرزند پروری, پرسش نامه کرانلی, دلبستگی مادر و جنین
    Fariba Doroudgar, Masoume Pirhadi, Zahra Bakrani, Fatemeh Torabi*
    Introduction

    Attachment is a stable emotional connection between mother and fetus, which is a unique phenomenon. The purpose of this research was to determine the relationship between mother-fetus attachment and parenting stress.

    Methods

    In this descriptive-analytical study, 250 pregnant women, referred to comprehensive health centers of Borujen University of Medical Sciences, were studied. Data were collected using fertility demographic questionnaires, standard Cranley questionnaire and standard parenting stress questionnaire; data using descriptive statistics, calculating Pearson's correlation coefficient and Spearman's correlation coefficient, independent t test, multivariate regression and analysis of variance test were analyzed.

    Results

    There was a significant inverse relationship between the total score of parental stress and the total score of mother-fetal attachment and its dimensions (P<0.001). Multivariate regression indicated that the two dimensions of self-sacrifice and mother-fetus differentiation were the most predictors of parental stress. In addition, Pearson's correlation coefficient suggested that the total parental stress score had no significant relationship with demographic and fertility variables (P>0.05). The total mother-fetus attachment score had no significant relationship with demographic and fertility variables (P>0.05) and only had an inverse relationship with the number of pregnancies (P<0.05).

    Conclusion

    The findings of the research show that by increasing attachment and reducing parental stress, we can witness more parental responsibility towards the infant, thus we can expect to be accompanied by better emotional, care and health support.

    Keywords: Mother-fetal attachment, Parental stress, Parenting stress, Parents’ stress, Cranley questionnaire, Parental stress index
  • ناهید پوررستمی*، رقیه رهبری فرد، موژان لرکلانتری، فاطمه ترابی
    تجربه سالخوردگی جمعیت در ژاپن و میزان تاثیرگذاری سیاست های مختلف اجرا شده در این کشور درس های مهمی برای سالخوردگی جمعیت در ایران دارد. این تجربه نشان می دهد که اولا، افزایش میزان باروری پس از رسیدن به یک سطح حداقلی، بیش از حد انتظار پیچیده و احتمالا غیرقابل انجام است. چنین موضوعی موجب اصلاح سیاست گذاری ژاپن و اتخاذ رویکردهایی برای جامعه مستقل از سن افراد شد. بدین معنا که مردم با هر سنی بتوانند با حداکثر توانایی خود نقش فعالی در جامعه داشته باشند. درس دوم تاثیر حافظه تاریخی ملت ها از تصمیم های گذشته و نحوه مواجهه با آن در تصمیم گیری سیاستمداران فعلی است. به کارگیری سیاست های ترکیبی و چندوجهی نیز ازجمله درس هایی است که می توان از تجربه ژاپن آموخت. درس آخر چگونگی رویکرد ژاپن در شناسایی موانع فرهنگی و استفاده از برنامه های اجتماعی در کنار مشوق های مالی و اقتصادی می باشد. مثال ها و تجربه های متعدد در این پژوهش به تفصیل بحث و بررسی شده است و با استفاده از داده های جمعیتی موجود در بانک های داده سازمان ملل، مرکز آمار ایران و با مطالعه اسناد دست اول منتشر شده توسط دولت ژاپن در پایگاه های نهادهای مربوطه، شاخص های جمعیتی ایران با ژاپن مورد مقایسه قرار گرفت، کشوری که در مقایسه با سایر کشورها با بیشترین سرعت به جامعه ای فوق سالخورده تبدیل شد و به اذعان بسیاری از اندیشمندان و تحلیل گران این حوزه، مجموعه سیاست های متنوع و موثری را برای مواجهه با این پدیده به کار برده است.
    کلید واژگان: سالخوردگی جمعیت, ژاپن, ایران, جامعه دوست دار سالمند
    Nahid Pourrostami *, Roghaye Rahbari Fard, Mojan Lor Kalantari, Fatemeh Torabi
    The experience of population aging in Japan and the effectiveness of various policies implemented in this country have important lessons for population aging in the next two decades in Iran. This experience shows that firstly, the implementation of the policy of increasing the fertility rate after reaching a minimum level is more complicated than expected and probably ineffective. Such an issue led to the reform of Japan's policy and the adoption of approaches for a society independent of people's age. This means that people of any age can play an active role in society with their maximum ability. The second lesson is the influence of the nation's historical memory on their future policies and how governments deal with past experiences in making future decisions. Applying mixed and multifaceted policies is also one of the lessons that can be learned from Japan's experience. The last lesson is how Japan approaches in identifying cultural barriers and using social programs along with financial and economic incentives. Numerous examples and experiences have been discussed in detail in this research.Using the demographic data available in the United Nations data banks, Statistical Center of Iran and the first-hand documents published by the Japanese government in the databases of the relevant institutions, the demographic indicators of Iran and Japan, a country which turned into a super-aged society at the fastest speed, and according to many analysts in this field, it has used a variety of effective policies to deal with this phenomenon were compare.
    Keywords: Population Aging, Japan, Iran, age-friendly communities
  • بهرام صمدنیا*، حسن دانایی فرد، فاطمه ترابی، سید حسین کاظمی، رسول صادقی

    در ایران طی سال های گذشته مطالعات متعددی از جنبه های مختلف به موضوع خط مشی های جمعیتی پرداخته اند که با بررسی این مطالعات، خلا مطالعه ای مروری که این پژوهش ها را بررسی نموده و تصویری روشن تر از وضعیت مطالعات خط مشی های جمعیت ارایه کرده باشد مشهود است؛ عمده مقاله های مورد بررسی، اسنادی و توصیفی بوده اند و در برهه هایی (1389 و 1394) فراوانی بالاتری داشته اند که این پدیده را می توان ناشی از ترغیب پژوهشگران به دلیل عواملی اعم از خواست سیاسیون برای تغییر خط مشی جمعیت و نیز ابلاغ سیاست های کلی جمعیت دانست. تضارب آرا در مورد رویکردهای خط مشی جمعیت در ایران مشهود بوده و عمده مطالعات مورد بررسی نیز در بازه مورد نظر، موافق با خط مشی افزایش جمعیت بوده اند. واکاوی چرایی این اختلاف دیدگاه ها، تحلیل گفتمان هریک ازاین رویکردها و انجام مرورهای نظام مند و فراتحلیل در خصوص خط مشی های جمعیت و نیز طراحی مدل مطلوب خط مشی گذاری جمعیت در ایران ‍ را می توان به عنوان پیشنهادات مطالعات آتی ارایه نمود.

    کلید واژگان: خط مشی عمومی, سیاست گذاری جمعیت, مرور دامنه ای, افزایش جمعیت, کنترل جمعیت و تنظیم خانواده
    Bahram Samadnia *, Hasan Danaee Fard, Fatemeh Torabi, Seyed Hossein Kazemi, Rasoul Sadeghi

    In Iran, a number of studies have been conducted on population policies in recent years. By examining these studies, it is evident that no review study has examined these studies and provided a clearer picture of the state of population policy studies. Most of the articles were written in documentary and descriptive form and in some periods (2010 and 2015) were more published, which can be caused by the persuasion of researchers through some factors such as the desire of politicians to change the population policy and also communicating the general policies of the population. The conflict of opinions in population policy approaches in Iran is evident, most of the studies have agreed to increase the population policy in the target period. Analyzing the reason for this difference of opinion, the discourse of each of these approaches, and conducting systematic reviews and meta-analyses about population policies as well as designing the optimal model of population policy-making in can be suggested

    Keywords: Public Policy, population policy, Scoping review, Population increase, Population control, family planning
  • فاطمه ترابی*، کاظم سراونی

    ایفای نقش های گوناگون، بر سلامتی و رفاه فرد تاثیر می گذارد و معمولا میان سالان بیش از دیگر گروه های ‎‍سنی در معرض چنین وضعیتی قرار دارند. این مقاله با تحلیل ثانویه داده ‎‍های آخرین پیمایش گذران وقت مناطق شهری ایران (99-1398)، شیوع نقش‎‍های چندگانه، شدت این نقش ها و ویژگی‎‍های اجتماعی-جمعیت‎‍ شناختی مرتبط با نقش های چندگانه شدید را بررسی می کند. یافته‎‍ ها نشان داد (1) نقش های چند گانه در میان سالی، از دیگر دوره های سنی رایج تر است؛ (2) چندگانگی نقش ها، به دلیل اشتغال کم زنان، در مردان شایع‎‍تر است؛ (3) زنان بیش از مردان درگیر نقش‎ ‍های چندگانه شدیدند و این الگو ناشی از مدت زمان زیادی است که زنان صرف فعالیت های خانگی می کنند. تفاوت های مردان و زنان در شیوع نقش های چندگانه و تاثیرپذیری شدت این نقش‎ها از جنس، سن، بعد خانوار، وضع زناشویی و تحصیلات، اهمیت بررسی تاثیر چندگانگی نقشی بر سلامت و رفاه میان سالان و طراحی مداخلات مبتنی بر شواهد برای بهبود وضعیت آنها را برجسته می کند.

    کلید واژگان: میانسالی, نقش‎‍های چندگانه, شدت نقش, گذران وقت, ایران
    Fatemeh Torabi *, Kazem Saravani
    Introduction

    Being engaged in multiple roles can affect a person’s health and well-being and the middle-aged people are usually exposed to this situation more than other age groups. Most of the western studies that have looked at this issue with a demographic lens have introduced middle age as a situation of being caught or sandwiched between the needs of two generations (children and parents). On the other hand, increasing women's participation in paid work means that more middle-aged women are faced with a conflict between their work and family responsibilities, a phenomenon often characterized by the term "double burden" or "second shift" (Bratberg et al., 2002; Hochschild & Machung, 2012). According to the demographic changes of the family in recent years, living arrangements in mid-life have become more complex and heterogeneous (Demey et al., 2011) so that some researchers have used the term "cluttered nest" to describe this period of life, which is in contrast to the “empty nest” stage, that is, when all children leave the parental home (Lingren & Decker, 1992). The available data in Iran showed that the age transition of population has entered the middle-age phase since 2015 (the population aged 30-64) and will remain in this phase for several decades. It is predicted that the share of middle-aged people in Iran will reach more than 50% between 2026 and 2031 (Abassi Shavazi and Sadeghi, 2017: 46). This research aimed to expand the information about the role behaviors of this group by exploring the pattern of multiplicity of roles and its relationship with some of their social and demographic characteristics in the context of the urban society of Iran. The paper tried to answer the following questions: 1) What proportion of middle-aged women and men participate in multiple roles? 2) How does the pattern of mid-life multiple roles change based on people’s socio-demographic characteristics?

    Materials & Methods

    Using the data from the latest Time Use Survey of Iran, this article examined the prevalence of occupancy and intensity of multiple roles, namely paid work, domestic work, and parenting, as well as the socio-demographic characteristics related to it. The statistical population of this survey included all people aged 15 and older living in urban households across the country and the data included all the daily activities of individuals, as well as demographic, economic and social variables, at the individual and household levels.The impacts of socio-demographic variables on people’s intersectionality of roles were assessed using the Poisson regression in the STATA statistical package (version 17). The dependent variable was defined as the number of intense roles, which ranged from zero to threeroles. The independent variables included gender, age group, marital status, education, and household size.

    Discussion of Results & Conclusion

    The findings showed that (1) multiple roles were more common in the middle age than in other age periods; (2) multiple roles were more prevalnent in men due to the low employment of women; (3) women were more involved in intense multiple roles than men and this pattern was due to the large amount of time that women spent on domestic activities.The results of Poisson regression analysis revealed that the household size reduced the number of intense roles for men and women. This situation indicated a wider division of labor in large households, which alleviated participation in intense multiple roles, especially for women. On the flip side of the coin, the findings showed that middle-aged people in smaller households faced more intense roles and therefore needed interventions to reduce this potentially traumatic experience. With increasing age, the number of women’s intense roles increased. This is in line with the hypothesis of role density in late mid-life and near retirement age (Patterson & Margolis, 2019). Married women were more likely to be engaged in intense roles than their widowed or divorced counterparts and college education reduced the number of intense roles for men, but a similar effect was associated with a lower confidence interval for women. Thus, midlife could be a difficult time for married women, who had multiple responsibilities, while being a wife and a housewife. Meanwhile, their physical abilities decreased with age, making this period stressful and unfavorable. In fact, the important finding of this article was the noticeable difference in the pattern of experiencing intense roles between men and women, which showed that the tasks related to the domestic role alone put a heavy burden on the shoulders of middle-aged women living in the urban areas of Iran so that its prevalence was more than 4 times that of the men’s heavy occupational role.Our results highlighted the need for investigating the impact of multiple-role occupancy on the health and well-being of middle-aged people at the national level and designing

    Keywords: Middle age, multiple roles, role intensity, time use, Iran
  • حسین اکبری، امیرحسین رحمانی، سودابه هویدا منش، فاطمه ترابی، حسین باقری فرادنبه، پیمان اکبری
    زمینه و هدف

    همه گیری بیماری COVID19 در ایران اثرات گسترده ای داشته و دارد. تاثیر بیماری بر آموزش پزشکی منجر به تعطیلی دانشگاه ها و محدود شدن اقدامات درمانی به مداخلات ضروری و اورژانسی شد. با تعطیلی کلاس های دانشگاهی، آموزش آنلاین و از راه دور وسعت بیشتری پیدا کرد. مطالعه اخیر به بررسی میزان کمیت، کیفیت و میزان کارآمدی آموزش های آنلاین در مقطع فوق تخصص جراحی پلاستیک می پردازد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی می باشد که پس تایید از کمیته اخلاق پزشکی انجام شد. در این مطالعه رضایت دستیاران و اساتید گروه آموزشی جراحی ترمیمی و پلاستیک از نظر میزان کمی و کیفی کلاس های آموزش مجازی مورد بررسی قرار گرفت. برای این کار از پرسشنامه و اطلاعات کمی مربوط به زمان کلاس ها و میزان مشارکت بر اساس مستندات موجود و فیلم کلاس ها استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 22 انجام شد. فراوانی متغیرهای کیفی به صورت نسبت و درصد و فراوانی متغیرهای کمی با محاسبه میانگین و انحراف معیار سنجیده شد.

    یافته ها

    نتایج مطالعه در ده حوزه شامل: استفاده از ابزار کمک آموزشی در فرآیند آموزش مجازی، امکان دسترسی شرکت کنندگان به منابع آموزشی، بررسی تعامل و مشارکت متقابل، رضایت از زمان برگزاری کلاس، دسترسی به کلاس برای شرکت کنندگان، روش های ارزشیابی و آزمون های مجازی، دسترسی به اساتید خارج از ساعت کلاس، رضایت از روش تدریس، رضایت از محتوای ارایه شده در کلاس و رضایت کلی از دوره آموزش مجازی بررسی و نشان داده شد در همه موارد آموزش مجازی با تفاوت معنی داری از نظر آماری مورد پذیرش افراد گروه قرار گرفته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه بیماری کرونا همچنان ادامه دارد و ممکن است بیماری شبیه به این مورد در آینده اتفاق بیافتد و با توجه به اینکه مطالعه ما مناسب بودن آموزش مجازی را توصیه می کند، بهتر است این روش در سطح وسیع تر آموزش داده شده و به کار برده شود.

    کلید واژگان: بیماری کرونا, آموزش مجازی, مطالعه توصیفی تحلیلی
    H.Akbari, A.H. Rahmani, S.Hoveidamanesh, F.Torabi, H.Bagheri Faradonbeh, P.Akbari
    Introduction & Objective

    The epidemic of COVID19 in Iran has wide-ranging effects. The impact of the disease on medical education led to the closure of universities and the restriction of treatment to emergency interventions. With the closure of university classes, online and distance education became more widespread. This study examines the quantity and quality and effectiveness of online training in the postgraduate course of plastic surgery.

    Materials & Methods

    The present study is a descriptive-analytical cross-sectional study that was approved by the Medical Ethics Committee. In this study, the satisfaction of residents and professors of the Department of Reconstructive and Plastic Surgery in terms of quantity and quality of virtual education classes was examined. For this purpose, a questionnaire and quantitative information about class time and participation rate based on available documents and class videos were used.Data analysis was performed using SPSS software version 22. The frequency of qualitative variables was measured as percentage and ratio and the frequency of quantitative variables was measured by calculating the mean and standard deviation.

    Results

    The results of the study in ten domains include: the use of teaching aids in the virtual education process, the possibility of participants&#039; access to educational resources, review of interaction and mutual participation, satisfaction with class time, access to the class for participants, evaluation methods and tests Virtual access to out-of-class teachers, satisfaction with the teaching method, satisfaction with the content presented in the class and general satisfaction with the virtual education course were evaluated and showed that in all cases virtual education with a statistically significant difference accepted by group members Is located.

    Conclusions

    Given corona disease persists and similar diseases may occur in the future, and given that our study recommends the appropriateness of e-learning, it is better to have this method taught and used on a larger scale.

    Keywords: Corona Disease, Virtual Education, Descriptive-Analytical Study
  • محمدجلال عباسی شوازی، فاطمه ترابی، رسول صادقی، عارفه جوادی نیا*

    با کاهش میزان باروری به زیر سطح جایگزینی نقش حمایتهای غیررسمی در جهت رفع موانع فرزندآوری قابل توجه است. هدف مقاله حاضر بررسی تاثیر حمایت های غیررسمی بر تمایل به فرزندآوری با بهره گیری از تیوری حمایت اجتماعی است. جامعه آماری تحقیق زنان دارای همسر و حداقل یک کودک زیر پنج سال شهرهای نوشهر و چالوس است. داده ها با اجرای پیمایش و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی و متناسب با حجم نمونه در میان 362 زن جمع آوری شده است. برای برآورد اثر متغیرهای حمایت ابزاری و بالقوه به فرزندآوری از رگرسیون لجستیک بهره گرفته شده است. بر مبنای یافته ها حدود 47 درصد مادران به داشتن فرزندی دیگر تمایل داشتند. نتایج تحلیل چند متغیره تمایل به فرزند بعدی نشان می دهدکه برخی از متغیرهای حمایتی از قبیل میزان دریافت کمک در کار خانگی از سوی همسر، دریافت کمک در کارخانگی از والدین شوهر و فراوانی ارتباط حضوری با والدین شوهر بر افزایش تمایل به فرزندآوری دیگر زنان اثرگذار بوده است. نتایج در رابطه با شاخص های حمایتی حاکی از آن است که شاخص حمایت بالقوه بر تمایل فرزندآوری دیگر رابطه معنادار نداشته است ولی در مقابل، دریافت سطوح بالای حمایت ابزاری بر افزایش تمایل فرزندآوری دیگر تاثیر گذار بوده است. در مجموع، باتوجه به تاثیر برخی از متغیرهای حمایت ابزاری و بالفوه بر تمایل فرزندآوری دیگر می توان تاحدودی رابطه تیوری حمایت اجتماعی و فرزندآوری را تایید کرد.

    کلید واژگان: حمایت غیررسمی, تمایل به فرزندآوری, حمایت بالقوه, حمایت ابزاری, کمک در کارخانگی, ارتباط حضوری با والدین
    MohammadJalal Abbasi-Shavazi, Fatemeh Torabi, Rasoul Sadeghi, Arefe Javadinia *

    With the reduction of fertility to below-replacement level and increasing the challenges and conflicts between the interests and attitudes of individuals and families, the informal support has significant impact in removing childbearing barriers. The purpose of this paper is to investigate the effect of informal support on desire to have children using social support theory. The statistical population of the study is women with a wife and at least one child aged under five years in Nowshahr and Chalous cities. Data were collected by conducting a survey among 362 women. The findings show that 47% of mothers desire to have another child. The findings of our multivariate analysis indicate that such supportive variables as the amount of assistance received by the spouse in housework, receiving assistance in housework from the parent-in-law and frequency of face-to-face communication with parents -in-law have increased the desire of mothers to have another child . In addition, the results in relation to supportive indicators indicate that the potential support index did not have a significant relationship with the desire to have more children, but receiving high levels of instrumental support had an impact on increasing the desire to have another child. In general, the relationship between social support theory and childbearing can be partially confirmed. The results of supportive variables affecting the desire to have another child.

    Keywords: Informal support, childbearing desire, potential support, instrumental support, assistance in housework, frequency of face-to-face communication
  • حنانه سادات صادقی، فاطمه ترابی*، حسن عینی، زیناب، محمود قاضی طباطبایی، محمد حیدرزاده

    اگرچه ایران به اهداف برنامه ی اقدام برای کاهش میزان مرده زایی (12 مرده زایی یا کمتر به ازای 1000 تولد تا سال 2030) در سطح ملی دست یافته است، اما هنوز نابرابری های زمینه ای (اجتماعی-اقتصادی و جغرافیایی) قابل توجهی در مرده زایی وجود دارد. هدف این مطالعه تبیین تلاقی نابرابری های زمینه ای در مرده زایی، با استفاده از رویکرد تلاقی است که مک گیببون در زمینه حق دسترسی به مراقبت های بهداشتی، مطرح می کند. در این مطالعه از داده های سامانه ایمان وزرات بهداشت برای بازه ی زمانی 1392 تا 1399 استفاده شده است. شاخص های استخراج شده از این مطالعه نشان دادند مادرانی که همزمان چندین محرومیت را تجربه می کنند (مثل مادران غیرایرانی که در منطقه پنج جغرافیایی (شرق کشور) زایمان می کنند، یا مادران فاقد بیمه ی بالای 45 سال) در مقایسه با همتایان برخودار خود با شدت بیشتری مرده زایی را تجربه می کنند. بر اساس نتایج بدست آمده، تلاقی سه حوزه ی تعیین کننده های اجتماعی سلامت (تحصیلات، نوع بیمارستان و نوع بیمه)، ایسم ها (ملیت و سن مادر) و بستر جغرافیایی-مکانی (شهری-روستایی، منطقه جغرافیایی محل زایمان) می توانند با یکدیگر هم افزایی ایجاد کنند و باعث شوند که گروه هایی از مادران که از آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند، بیشتر مورد نابرابری قرار گیرند. پیشنهاد سیاستی این مطالعه، کاهش نابرابری در مرده زایی، با در نظر گرفتن تلاقی نابرابری ها، به جای در نظرگرفتن محورهای منفرد نابرابری است.

    کلید واژگان: نابرابری, تلاقی (اینترسکشنالیتی), مرده زایی, ایران
    Hananeh Sadeghi, Fatemeh Torabi *, Hassan Eini-Zinab, Mahmoud Ghazi Tabatabaei, Heidarzadeh Mohammad

    Although Iran has achieved stillbirth target of Every Newborn Action Plan (≤12 stillbirths per 1000 total births by 2030) at national level, there are still notable contextual inequalities (spatial and socioeconomic) in stillbirth. The purpose of this study is to explain the inequality in stillbirth, using the intersectionality approach that McGibbon proposes in the field of the right to access health care. We used the Iranian Maternal and Neonatal Network (IMAN) for the period of 2013-2020. The indicators extracted from this study showed that mothers who experience several disadvantages at the same time (like non-Iranian mothers who gave birth in the fifth geographic region of Iran (the east), or uninsured mothers over 45 years), experience stillbirth more frequently compared to their counterparts. We came to this conclusion that the intersection of three areas of social determinants of health (maternal education level, type of hospital, type of insurance), the isms (nationality and maternal age) and geographic or spatial contexts (urban-rural residency, the geographical area of birthplace) can create synergy with each other and cause some groups of mothers who belong to the most vulnerable strata of the society to be oppressed more. The main policy suggestion of this research is to reduce stillbirth by considering the intersection of inequalities instead of individual axes of inequality.

    Keywords: Inequality, intersectionality, stillbirth, Iran
  • حبیب الله صادقی، فاطمه ترابی*

    در دهه اخیر، به دلیل تحولات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی اشکال ناهمگونی از خانوارها در ایران شکل گرفته است. در این میان افزایش خانوارهای زن سرپرست یکی از تغییرات جمعیتی کشور به حساب می آید. این مقاله با بهره گیری از داده های تمام شماری شهرستانی مرکز آمار ایران و با استفاده از روش های خودهمبستگی فضایی، خوشه بندی میانگین کا و رگرسیون حداقل مربعات معمولی در چارچوب نظریه های گذار دوم جمعیتی و نابرابری، به ارزیابی نقش دو مکانیسم محرک اختیاری و فشارهای اجباری بر توزیع خانوارهای زن سرپرست در شهرستان های کشور در سال 1395 می پردازد. نتایج خودهمبستگی فضایی نشان می دهد تمرکز بالاترین مقادیر خانوارهای زن سرپرست در جنوب شرق کشور و تمرکز پایین ترین مقادیر خانوارهای زن سرپرست در شمال غرب و در امتداد خطی تا مرکز قابل مشاهده است. مدل خوشه بندی فضایی نیز مشخص کرد خانوارهای زن سرپرست در پنج خوشه قرار می گیرند که یکی از آن ها تنها شامل سه شهرستان و خوشه ای پرت است. سایر خوشه ها عبارت اند از: 1) شهرستان های شمال غرب، جنوب و شمال شرق و متاثر از محرک های اقتصادی؛ 2) شهرستان های مرکزی و شمالی و متاثر از محرک های اجتماعی و جمعیتی؛ 3) شهرستان های غربی و جنوب غربی و متاثر از فشارهای جمعیتی و اقتصادی؛ و 4) شهرستان های جنوب شرق و شرق و متاثر از فشارهای اجتماعی و اقتصادی. نتایج رگرسیون حداقل مربعات معمولی نشان داد 75 درصد از نوسانات فراوانی خانوارهای زن سرپرست به وسیله متغیرهای مورد بررسی تبیین می شود. بدین ترتیب اجرای سیاست های حمایت مالی، فرهنگی و بنیادی سطح خرد با تاکید بر نقش مکانیسم های محرک و فشار امری ضروری است.

    کلید واژگان: خانوارهای زن سرپرست, خوشه بندی فضایی, رگرسیون حداقل مربعات معمولی, گذار دوم جمعیتی, مکانیسم محرک و فشار
    HabibAllah Sadeghi, Fatemeh Torabi *

    Over the past decade, various and heterogeneous types of households have emerged in Iran, resulting from economic, social, and demographic changes. One of the most significant demographic changes in the country is the increase in the frequency of female-headed households. Comparing the establishment of female-headed families in developed and developing countries indicates that social, economic, and demographic factors have different effects on these types of households. Therefore, through a Critical study of all existing research, which has focused on central averages and disregards micro-level changes, it is possible to establish a clear foundation for policies affecting female-headed families. Focusing on female-headed families, as a distinct group, this study examined their similarities and differences in social, economic, and demographic aspects at the county level, and studied their distribution within the theoretical frameworks of second demographic transition and inequalities concerning drive and pressure mechanisms. Based on the current theoretical and experimental literature, this study classifies the existing components in terms of their role in the formation of female-headed families as "driver" and "pressure." Voluntary drivers of the feminization of household headship were analyzed using the second demographic transition theory and the forced pressures of feminization of household headship were investigated in the context of inequality theory.This paper examines the role of driver and pressure mechanisms on the distribution of female-headed households in 429 Iranian counties in 2016 using data from the Statistical Center of Iran and spatial autocorrelation (Moran’s I and Getis index), K-mean clustering and ordinary least squares regression methods. The results of spatial autocorrelation revealed that southeast counties have the highest concentration of female-headed households, while the lowest concentration is observed in northwest counties extending in a line to the center. According to the spatial clustering model and the hierarchical exploratory analysis method on the variables of the percentage of female-headed households, economic, demographic, and social status, the counties are divided into five clusters with the smallest difference from the central average in each cluster and the greatest difference with the next cluster in the best case: cluster 1 includes only three counties and is considered an outlier;  cluster 2 contains the north-west, south, and north-east counties and affected by economic drivers; cluster 3 contains central and northern counties and affected by social and demographic drivers; cluster 4 contains western and southwestern counties and affected by demographic and economic pressures; and cluster 5 contains southeastern and eastern counties and affected by social and economic pressures.Furthermore, the results of ordinary least squares regression revealed that the covariates explain 75% of fluctuations in the frequency of female-headed families. The three economic components of the percentage of jobless families, employment rate of urban women, and economic participation rate had a positive and significant impact (at an error level of less than 0.001) on the development of female-headed households. The socio-demographic components of the percentage of widowed women, early marriage, percentage of divorced women, and the literacy rate of women had a positive and significant effect, and the two components of the percentage of the ever-married population and the percentage of the urban population had a negative and significant effect (at an error level of 0.001) on the formation of female-headed households in counties of Iran.Generally, Social, economic, and demographic changes have a relatively strong impact on the formation of female-headed households via two driving and pressuring mechanisms. As a result, empowering women in the context of the second demographic transition can increase these households in districts (central and north counties) influenced by the driving mechanism.  Continued social, economic, and demographic pressures can increase these households in districted (southeast counties) affected by the pressuring mechanisms. Thus, policymaking based on the role of these mechanisms may help the state to empower and support these families.

    Keywords: Female-headed households, Driving, Pressure. mechanism, Second demographic transition, spatial clustering, Ordinary least squares. regression
  • معصومه جلیلی، شهناز کهن، محمدجواد طراحی، فاطمه ترابی*
    زمینه و هدف

    کووید-19 از جمله بحران هایی است که به شدت سلامت روانی مردم به ویژه سلامت روان زنان باردار را تهدید می کند. از طرفی قرنطینه کووید-19 می تواند بروز خشونت خانگی در زنان باردار را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از مطالعه حاضر تعیین شیوع خشونت خانگی در بارداری و عوامل پیشگویی کننده آن در همه گیری کرونا بوده است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است که با نمونه گیری چندمرحله ای از 308 مادر نخست زا تحت پوشش مراکز جامع سلامت شهر اصفهان در سال 1400 با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و باروری و پرسشنامه استاندارد خشونت خانگی انجام گرفت. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از آزمون ضریب همبستگی Spearman و آزمون های ناپارامتریک Mann-Whitney و Kruskal-Wallis انجام گرفته است.

    یافته ها

    2/19% مادران (59 نفر) خشونت خانگی را در طی دوران بارداری خود درک کرده بودند (کسب نمره 60 و بالاتر از پرسشنامه خشونت خانگی). شایع ترین تجربه خشونت (اعم از درک شده)، خشونت روانی با 4/74% (229 نفر) و پس از آن به ترتیب خشونت اقتصادی با 1/35 % (108 نفر)، خشونت جنسی با 2/17 % (53 نفر) و خشونت جسمی با 9/14% (46 نفر) بود. بین خشونت خانگی در بارداری با تعداد خواهر و برادر، رتبه تولد، سطح تحصیلات مادر و همسر و شغل همسر ارتباط معنادار یافت شد (05/0>p).

    نتیجه گیری

    همه گیری کووید-19 زنان باردار را نسبت به خشونت خانگی آسیب پذیرتر کرده است. عوامل فردی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت خانگی دخیل هستند. بعضی عوامل مانند سطح تحصیلات فرد، تحصیلات همسر و شغل پیشگویی کننده بروز رفتارهای خشونت آمیز می باشد. با شناسایی این عوامل و غربالگری خشونت خانگی در دوران بارداری می توان از رخداد رفتارهای خشونت آمیز توسط همسر و پیامدهای منفی خشونت خانگی بر مادر و جنین جلوگیری کرد.

    کلید واژگان: خشونت خانگی, خشونت شریک زندگی, کووید-19, باورهای مردسالارانه
    Masomah Jalili, Shahnaz Kohan, MohammadJavad Tarrahi, Fatemeh Torabi*
    Background & Aim

    COVID-19 is one of the crises that seriously threatens the individuals’ mental health, especially pregnant women. On the other hand, the COVID-19 quarantine can affect the occurrence of domestic violence in pregnant women. The aim of the current study was to investigate the prevalence of domestic violence in pregnancy and the factors affecting it during the COVID-19 pandemic.

    Methods & Materials: 

    This was a descriptive-correlational study conducted on 308 primiparous mothers referred to health centers in Isfahan in 2021. The participants were selected using the multi-stage sampling method. Data was collected using a demographic characteristics form and the domestic violence questionnaire. Data analysis was done through the SPSS software version 22 using the Spearman's correlation coefficient, Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests.

    Results

    A total of 59 mothers (19.2%) experienced domestic violence during their pregnancy (a score of 60 and above from the domestic violence questionnaire). The most prevalent type of violence (including perceived) was psychological violence with 74.4% (229 people), followed by economic, sexual, and physical violence with 35.1% (108 people), 17.2% (53 people), and 14.9% (46 people) respectively. A significant relationship was found between domestic violence during pregnancy and the number of siblings, birth order, the educational level of mother and her husband, and husband’s occupation (P<0.05).

    Conclusion

    The COVID-19 pandemic has made pregnant women more vulnerable to domestic violence. There are many individual and cultural factors contributing to domestic violence. Some factors were identified as the predictors of violent behavior such as the educational level of woman and her husband, and occupation. Identifying these factors and screening of domestic violence during pregnancy can prevent the occurrence of violent behavior by the spouse and the negative consequences of domestic violence on the mother and her fetus.

    Keywords: domestic violence, intimate partner violence, COVID-19, patriarchy
  • فاطمه ترابی، کاظم سراونی*
    موضوع مراقبت های خانوادگی یا غیردستمزدی در مطالعات داخلی از جنبه مراقبت های دریافتی از سوی سالمندان بررسی شده و تاکنون تلاشی برای شناسایی عوامل موثر بر ارایه این نوع مراقبت ها و ویژگی های مراقبان در سطح ملی صورت نگرفته است. بر همین اساس، پژوهش حاضر به بررسی عوامل اجتماعی-جمعیتی مرتبط با مقدار زمان اختصاص یافته افراد به مراقبت غیردستمزدی از کودکان، بزرگسالان و هر دو گروه (ساندویچی) در مناطق شهری کشور پرداخته است.این مقاله تحلیلی ثانویه است و داده ها برگرفته از موج سوم پیمایش گذران وقت در مناطق شهری ایران در سال 1398-1399 است.شایع ترین نوع مراقبت مختص به کودکان (73 درصد) است و سهم مراقبت از بزرگسالان (18 درصد) و مراقبت های ساندویچی (5 درصد) در جایگاه های بعدی قرار گرفته اند. درمجموع موثرترین عامل، مربوط به متغیر جنس بود و زنان در مقایسه با مردان با اختلاف، زمان بیشتری را صرف مراقبت از اعضای خانوار کرده اند؛ هرچند این شکاف در مراقبت از بزرگسالان به حداقل می رسد. مراقبت از کودکان در سنین فرزندآوری برای زنان و مردان به اوج می رسد، اما با افزایش سن کاهش می یابد تا اینکه در سال های پایانی عمر، مراقبت از بزرگسالان (به احتمال زیاد همسران) نوع غالب مراقبت است.با توجه به اهمیت اقتصادی ارایه مراقبت های غیردستمزدی در سطح خانوار و شکاف جنسیتی چشمگیر در مراقبت از کودکان که یکی از موانع احتمالی تحقق سود جنسیتی در ایران است، تحقیق حاضر می تواند به تعمیق دانش موجود و سیاست گذاری های آتی در این زمینه کمک کند
    کلید واژگان: ایران, بزرگسالان, کودکان, گذران وقت, مراقبت غیردستمزدی, نسل ساندویچی
    Fatemeh Torabi, Kazem Saravani *
    The issue of family care or unpaid care has been investigated in internal studies primarily from the perspective of care received by the elderly, and no attempt has been made to identify the factors affecting the provision of this type of care and the characteristics of caregivers on a national level.This is a secondary analysis based on data from the 2019-2020 Iran’s Time Use Survey. The statistical population of the time-use survey includes all people aged 15 and older residing in urban households, and the data encompasses all daily activities as well as economic and social variables at the individual and household levels.The most prevalent type of care in the sample, according to the findings, was unpaid child care (73%), followed by adult care (18%) and sandwiched care (5%). Gender was the most influential factor on the quantity of time allocated to daily care; even after adjusting for other independent variables, women still spent more time than men caring for family members. However, this disparity is reduced in geriatric care. Child care provision peaks during childbearing years for both men and women and declines with age, so that adult care (most likely spouses) becomes the predominant form of care in old age.The low prevalence of sandwiched care and the pattern of inter-spouse adult care in the sample can be attributed to the relatively youthful population structure and the lack of intergenerational living arrangements in Iran’s urban areas. However, the significant gender disparity in child care appears to be one of the potential obstacles to the realization of the gender dividend in Iran. Given the economic significance of providing unpaid activities at the household level and the impact of socio-demographic dynamics on such activities, the findings of the present study can be utilized to enhance the existing body of knowledge and future policy formulation in this area.
    Keywords: time use, unpaid care, Children, adults, sandwich generation, Iran
  • مسعود الماسی*، مجید کوششی، حسین محمودیان، فاطمه ترابی
    مقدمه

     با وجود انجام پژوهش های متعدد در حوزه مراقبت خانگی، نقش دختران ازدواج‌نکرده در مراقبت از والدین و نیز مشکلات ناشی از این مراقبت برای آنان همچنان مغفول مانده و یا در سایه مطالعه سایر مراقبان نادیده گرفته‌شده است. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی فشار مراقبتی ناشی از مراقبت از والدین سالمند در میان دختران بازمانده از ازدواج شهر ایلام انجام‌شده است.

    مواد و روش ها

     این پژوهش در سال 1398، به شیوه توصیفی بر اساس طرح مقطعی انجام شد. جامعه آماری همه دختران مجرد بالای 30 سال شهر ایلام به تعداد 5134 نفر و حجم نمونه 370 نفر است. اطلاعات مدنظر از طریق توزیع پرسش‌نامه 24 گویه ای فشار مراقبتی نواک و گست، به شیوه نمونه‌گیری خوشه ای جمع آوری شد. اطلاعات به‌دست‌آمده در نرم‌افزار آماری SPSS vol.20 وارد شد و در دو سطح توصیفی (میانه، میانگین، انحراف معیار و توزیع درصد فراوانی) و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس) تجزیه‌وتحلیل گردید.

    یافته‌ها: 

    ارزیابی یافته ها نشان‌دهنده وجود فشار مراقبتی ضعیف (13/21±91/26) در میان پاسخگویان است. در مقایسه میان ابعاد فشار مراقبتی، بعد وابسته به زمان (68/5±8/8) نسبت به سایر ابعاد شدت بیشتری داشت؛ همچنین دختران کارمند دولت و دختران با مدارج دانشگاهی، در همه ابعاد، فشار مراقبتی پایین تری نسبت به سایر هم گروهی های خود داشتند. آزمون تحلیل واریانس متغیر وابسته برحسب متغیرهای مستقل نشان داد، فشار مراقبتی دختران تفاوت معنی داری در میان متغیرهای سن، وضعیت شغلی، سطح تحصیلات و تعلق ذهنی طبقاتی دارد (0.001>P).

    بحث و نتیجه‌گیری:

     بر اساس نتایج پژوهش استنباط می شود، فشار مراقبتی پایین دختران بررسی‌شده ناشی از کم‌فشار بودن امر مراقبت انجام‌شده به وسیله آنان است.

    کلید واژگان: فشار مراقبتی, مراقبت, والدین سالمند, دختران بازمانده از ازدواج, شهر ایلام
    Masoud Almasi *, Majid Koosheshi, Hossein Mahmoudian, Fatemeh Torabi
    Introduction

     Despite numerous studies in the field of home care, the role of unmarried girls in caring for their parents and the problems caused by this care for them, is still neglected or lost due to the study of other caregivers. In this regard, the present study aimed to investigate the care pressure resulting from the care of elderly parents among single girls in Ilam, Iran.

    Material & Methods

     This descriptive, cross-sectional study was conducted in 2019. The statistical population included all single girls over 30 years old in Ilam (n=5134 cases), and the sample size was determined at 370 people. The data were collected using a 24-item Novak & Guest Care Burden Questionnaire by cluster sampling. The obtained data were entered into SPSS statistical software (version 20) and analyzed at two levels of descriptive (median, mean, standard deviation, and frequency percentage distribution) and inferential statistics (analysis of variance).

    Findings

     The findings indicated the existence of weak care pressure (26.91±21.13) among respondents. In comparison to the dimensions of care pressure, the time dimension (8.8±5.68) was more intense than other dimensions. Moreover, the girls who were government employees and had university degrees, in all respects, tolerated lower care pressures than their peers. The analysis of variance of the dependent variable considering the independent variables showed a significant difference in the care pressure of girls regarding age, employment status, education level, and mental class affiliation (P<0.001).

    Discussion &  Conclusion

     Based on the results of the study, it is inferred that the low care pressure of the studied girls is due to the low pressure of care.

    Keywords: Care pressure, Care, Elderly parents, Ilam, Single girls
  • فاطمه ترابی، داود هاشم آبادی*، بهزاد کاویانی، لیلا اسدپور
    این پژوهش با هدف بررسی مواد موثره موجود در عصاره و اسانس گیاه زینتی-دارویی سداب و بررسی اثر ضد میکروبی آن ها انجام شد. بدین منظور در آبان ماه 1398 اندام هوایی سداب از زیستگاه طبیعی آن در ارتفاعات چابکسر-استان گیلان جمع آوری شد. برگ ها و ساقه گیاه در آون الکتریکی با دمای 75 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت خشک و سپس توسط کلونجر عصاره و اسانس گیاه استخراج شد. جهت شناسایی ترکیبات موثره عصاره و اسانس از GC-MS استفاده شد. نتایج نشان داد که Hexadecanoic acid، Isomaturnin، 2-Ethyl-1,3,4,5,6,7,8-heptamethy و12-methoxy-19-norpodocarpa به ترتیب بیشترین ترکیب موجود در اسانس برگ، اسانس ساقه، عصاره برگ و عصاره ساقه سداب است. نتایج تست میکروبی به روش دیسک دیفیوژن روی سویه های Pseudomonas aeruginosa, Staphylococcus aureus, Acinetobacter baumannii and Escherichia coli نشان داد که عصاره برگ و ساقه سداب بیشترین اثر را در برابر مهار باکتری A. baumannii دارد. بررسی نتایج MIC و MBC نشان داد که باکتری S. aureus با کمترین MIC و MBC حساس ترین باکتری در برابر اسانس برگ و ساقه سداب است درحالی که A. baumannii با کمترین MBC بیشترین حساسیت را به عصاره برگ سداب نشان داد. بنابراین می توان از عصاره و اسانس گیاه سداب به-عنوان یک ماده ضد میکروبی علیه باکتری های بیماری زای انسانی استفاده نمود.
    کلید واژگان: Acinetobacter baumannii, کلونجر, دیسک دیفیوژن, GC-MS, مقاومت میکروبی
    Fatemeh Torabi Chafjiri, Davood Hashemabadi *, Behzad Kaviani, Leila Asadpour
    The research aimed to explore the active ingredients of rue extract and essential oil as an ornamental and medicinal plant species and to assess their antimicrobial activity. So, rue shoots were collected from the natural habitat of this species in the elevations of Chaboksar, Guilan province in October and November 2019. The leaves and stems were oven-dried at 75 °C for 24 hours, and their extracts and essential oils were extracted with a Clevenger. The active ingredients of the extracts and essential oils were detected with GC-MS. The most abundant compounds in the leaf essential oil, stem essential oil, leaf extract, and stem extract were found to be hexadecanoic acid, isomaturnin, 2-ethyl-1,3,4,5,6,7,8-heptamethy, and 12-methoxy-19-norpodocarpa, respectively. The microbial assay by the disk diffusion method on the strains of Pseudomonas aeruginosa, Staphylococcus aureus, Acinetobacter baumannii, and Escherichia coli showed that the leaf and stem extracts were most influential in inhibiting A. baumannii. The assessment of MIC and MBC revealed that S. aureus was the most sensitive bacterium to the leaf and stem essential oils with the lowest MIC and MBC and A. baumannii was the most sensitive bacterium to the leaf extract with the lowest MBC. So, rue extract and essential oil can be used as an antimicrobial compound against human pathogenic bacteria.
    Keywords: Acinetobacter baumannii, Clevenger, disk diffusion, GC-MS, Microbial resistance
  • فاطمه ترابی، حبیب الله صادقی*

    شاخص عملکرد محیط زیست، بر اساس 22 شاخص محیط زیستی ازجمله منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی و تغییرات آب و هوایی محاسبه می گردد. این شاخص عملکرد سیاست ها و برنامه های کشورها در زمینه کاهش معضلات محیط زیستی، حفاظت از محیط زیست و مدیریت منابع طبیعی را موردسنجش و ارزیابی کمی قرار می دهد. به همین دلیل شناسایی وضعیت زیر ابعاد، واکاوی علل نوسانات و شناسایی عوامل تعیین کننده پایداری شاخص عملکرد محیط زیست از اهداف این مقاله است. داده های شاخص عملکرد محیط زیست از وب سایت دانشگاه ییل آمریکا و متغیرهای کلان اقتصادی و جمعیتی نیز از داده های بانک جهانی (2010 تا 2018) تهیه شده اند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل پیشینه واقعه استفاده شده است. نتایج نشان داد که احتمال پایداری شاخص عملکرد محیط زیست در کشورهای موردمطالعه 45/0 است. همچنین پس از تعدیل سایر متغیرها، پایداری شاخص عملکرد محیط زیست با متغیر امید زندگی در بدو تولد رابطه مثبت و با متغیرهای میزان شهرنشینی و میزان رشد جمعیت رابطه منفی دارد. به این ترتیب، در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تاثیرگذاری متغیرهای جمعیتی از متغیرهای اقتصادی بیشتر است که لزوم تاکید ویژه سیاست گذاران بر عوامل جمعیتی در طراحی و اعمال سیاست های معطوف به پایداری شاخص عملکرد محیط زیست را نشان می دهد.

    کلید واژگان: محیط زیست, تعیین کننده های اقتصادی, تعیین کننده های جمعیتی, تحلیل پیشینه واقعه, خاورمیانه و شمال آفریقا
    Fatemeh Torabi, HabibAllah Sadeghi *

    Environmental Performance Index (EPI) is calculated based on 22 environmental indicators such as water resources, air pollution, biodiversity and climate change. The index quantitatively measures and evaluates the performance of policies and programs of countries aimed at reducing environmental issues as well as protecting and managing the environment and natural resources. This paper aims at examining the status of the EPI’s dimensions, exploring the causes of its fluctuations and identifying the determinants of its sustainability. The paper uses secondary data. The EPI has been derived from the Yale University’s website and the macro-economic and demographic variables have been extracted from the World Bank’s website for the period 2010 to 2018. The data have been analyzed using the event history analysis. The findings suggest that the probability of the sustainability of the EPI is o.45 in the countries under study. Further, after adjusting for other variables, the EPI has a positive relationship with life expectancy at birth and a negative relationship with variables such as urbanization and population growth rates. Moreover, the impact of demographic variables is greater than economic variables in Middle East and North Africa, which highlights the need for policymakers to focus on demographic factors when designing and implementing polices aimed at the sustainability of the EPI.

    Keywords: Environment, Economic determinants, demographic determinants, event history analysis, Middle East, North Africa
  • فاطمه ترابی، زهرا شمس قهفرخی*
    در دهه های اخیر و در پی تحولات ناشی از نوسازی، صنعتی شدن و تغییراتی که در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ داده، ازدواج جوانان به تاخیر افتاده است. آسیب های اجتماعی این تاخیر و تاثیر آن در کاهش باروری، آن را به یکی از مسایل مهم مورد توجه در سیاست گذاری های کلان کشور تبدیل کرده است. مطالعات متعددی عوامل مرتبط با تاخیر ازدواج را بررسی کرده اند. این مقاله با مرور نظام مند مطالعاتی که طی 10 سال گذشته در ایران و جهان (1390 تا 1400 شمسی و 2010 تا 2021 میلادی) به این موضوع پرداخته اند، نتایج این پژوهش ها را تبیین و دسته بندی می کند. با اعمال معیارهای ورود و خروج مطالعات، عوامل مرتبط با تاخیر ازدواج در 30 مطالعه بررسی و 10 دسته عوامل شامل عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، محل سکونت، نژاد، عوامل جمعیتی، سبک زندگی، عوامل روانی، پیشینه ی خانوادگی، مذهب و قومیت شناسایی شدند. فراوان ترین عوامل تعیین کننده تاخیر ازدواج، افزایش تحصیلات و عوامل اقتصادی است. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند راهکارهایی مناسب را در اختیار خانواده ها، مسیولین و دولتمردان قرار دهد تا بتوانند با شناخت عوامل موثر تاثیرگذار برنامه ریزی های مقتضی را در جهت داشتن جامعه ای با سن مناسب ازدواج در جهت حفظ خانواده و افزایش باروری داشته باشند.
    کلید واژگان: سن در اولین ازدواج, تاخیر ازدواج, عوامل اقتصادی, عوامل اجتماعی, مرور سیستماتیک
    Fatemeh Torabi, Zahra Shams Ghahfarokhi *
    Marriage of young people has been delayed in recent decades, following the alterations resulting from modernization, industrialization and major changes in economic, social and cultural structures. Its social harms and impact on fertility decline have made marriage delay as one of the most important issues in macro-level policies in Iran. Several studies have examined the factors associated with delayed marriage so far. This paper explains and categorizes the results of these studies by conducting a systematic review of papers that have been published on this subject during the last 10 years (1390 to 1400 SH and 2010 to 2021 AD) in Iran and the world. After applying the inclusion and exclusion criteria, the factors related to delayed marriage were examined in 30 studies and 10 categories were identified, including economic factors, social factors, place of residence, race, demographic factors, lifestyle, psychological factors, family background, religion and ethnicity. The most common determinants of delayed marriage are increased education and economic factors. The results of this study can provide appropriate solutions for families, officials and statemen to design appropriate plans for building a society with the right age at marriage by identifying effective factors. This will help to maintain family and increase fertility.
    Keywords: Age at first marriage, Marriage delay, economic factors, social factors, Systematic review
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • فاطمه ترابی
    فاطمه ترابی
    پژوهشگر علوم قرآن و حدیث، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • فاطمه ترابی
    فاطمه ترابی
    (1401) کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال