به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فاطمه یار احمدی

  • فاطمه یاراحمدی، فاطمه گودرزی، شهناز صلواتی قاسمی، سمیه نامداری، یاسر مخیری، سحر ذوالنوری*
    مقدمه

    گستردگی شیوع کووید 19 در جهان و میزان تلفات این بیماری در کارکنان حوزه درمانی، نه تنها سبب نگرانی در سلامت جسمی شده بلکه سبب بروز تعدادی از بیماری های روانشناختی از جمله اضطراب نیز شده است.

    هدف

    این مطالعه با هدف تعیین اضطراب کرونا ویروس و رابطه ی آن با اضطراب مرگ و هوش هیجانی در پرستاران انجام شد.

    مواد و روش ها

    در پژوهش حاضر که از نوع مقطعی تحلیلی است، جامعه آماری متشکل از کلیه پرستاران شاغل در مراکز درمانی دولتی شهرستان بروجرد در سال 1399 بود که تعداد 106 نفر از افراد واجد شرایط به صورت تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. برای توصیف داده ها از آمار توصیفی و برای سنجش رابطه خطی بین اضطراب بیماری کرونا با اضطراب مرگ و هوش هیجانی از آزمون همبستگی استفاده گردید. برای تعیین اثر متغیرهای دموگرافیک، اضطراب مرگ و هوش هیجانی بر اضطراب بیماری کرونا از رگرسیون خطی استفاده شد. تحلیل داده ها در نرم افزار Stata نسخه 14 انجام گردید (P<0/05).

    یافته ها

    بین نمره اضطراب بیماری کرونا و اضطراب مرگ در پرستاران همبستگی مستقیم و مثبت و معنی داری مشاهده شد  (0/001<P) ولی بین نمره اضطراب بیماری کرونا و نمره هوش هیجانی در پرستاران همبستگی منفی و مستقیم و معنی داری مشاهده گردید (0/001<P). همچنین بین نمره اضطراب بیماری کرونا و سایر ابعاد هوش هیجانی شامل خود انگیزی، خودآگاهی، خودکنترلی، هوشیاری اجتماعی و مهارت اجتماعی در پرستاران همبستگی منفی و معنی داری مشاهده شد (0/001<P).

    نتیجه گیری

    با توجه به وجود همبستگی مستقیم و مثبت و معنی دار بین نمره اضطراب بیماری کرونا و اضطراب مرگ در پرستاران و وجود همبستگی منفی و مستقیم و معنی داری بین نمره اضطراب بیماری کرونا و نمره هوش هیجانی در پرستاران، پیشنهاد می گردد از هوش هیجانی برای کاهش اضطراب بیماری کرونا و متعاقب آن اضطراب مرگ استفاده شود.

    کلید واژگان: اضطراب کرونا ویروس, اضطراب مرگ, هوش هیجانی, پرستار
    Fatemeh Yarahmadi, Fatemeh Goudarzi, Shahnaz Salawati Ghasemi, Somayeh Namdari, Yaser Mokhayeri, Sahar Znoori*
    Introduction

    Given the widespread impact of COVID-19 and its high death rate among healthcare workers.

    Objective

    this study aims to assess the relationship between coronavirus-related anxiety, death anxiety, and emotional intelligence in nurses.

    Material and Methods

    This analytical cross-sectional study focused on nurses at government medical centers in Borujerd city in 2019, comprising a sample of 106 participants selected through simple random sampling. Descriptive statistics were employed to analyze the data, while correlation tests assessed the relationships among COVID-19 anxiety, death anxiety, and emotional intelligence. Linear regression was applied to evaluate the impact of demographic variables, death anxiety, and emotional intelligence on COVID-19 anxiety (P < 0.05).

    Results

    A significant positive correlation was found between the anxiety scores related to COVID-19 and death anxiety among nurses (P<0.001). Conversely, there was a significant negative correlation between the COVID-19 anxiety scores and the emotional intelligence scores of the nurses (P<0.001).

    Conclusion

    Given the significant positive correlation between coronavirus anxiety and death anxiety in nurses, as well as the significant negative correlation between coronavirus anxiety and emotional intelligence, it is recommended to leverage emotional intelligence to mitigate anxiety related to the coronavirus and subsequent death anxiety.

    Keywords: Corona Virus Anxiety, Death Anxiety, Emotional Intelligence, Nurse
  • مجید نواصری، علی رجبپور *، فاطمه یاراحمدی، محمد حامد قدوم پاریزی پور، هنگامه طاهری

    ی غلات جزء آفات مهمی هستند که در تراکمهای بالا قادر به آسیبهای اقتصادی هستند. مقاومت ایجادشده در نتیجه کاربرد برخی محصولات شیمیایی و طبیعی میتواند ابزاری موثر برای کنترل این آفات در یک برنامه مدیریت یکپارچه آفات باشد. در این مطالعه، تاثیر برخی از عوامل ایجاد مقاومت احتمالی، اسید سالیسیلیک، سیلیکات کلسیم، سیلیکات پتاسیم و عصاره آبی چای، بر جمعیت شته های غلات تحت شرایط مزرعه مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده، تفاوت معنیداری بین جمعیت شته های غلات در تیمارهای القاکننده بالقوه مقاومت مورد آزمایش و تیمار شاهد در اکثر تاریخهای نمونهبرداری مشاهده نشد. همچنین، نتایج به دست آمده نشان داد که تفاوت معنیداری بین پارامترهای عملکرد گندم، مانند طول خوشه گندم، تعداد خوشه بر مترمربع، تعداد دانه بر مترمربع، تعداد دانه در خوشه، وزن 1000دانه، طول گیاه گندم، وزن خوشه کل بر مترمربع و وزن دانه کل بر هکتار، بین تیمارهای القاکننده بالقوه مقاومت و تیمار شاهد وجود ندارد. تجزیه و تحلیل ترکیبات دفاعی مانند پراکسید هیدروژن و فلاونوئیدها به همراه فعالیت آنزیم های دفاعی پراکسیداز و کاتالاز نشان داد که تفاوت معنی داری در محتوای فلاونوئید و پراکسید گیاهان تیمار شده با سیلیکات کلسیم، سیلیکات پتاسیم، اسید سالیسیلیک و عصاره چای تیمار شدهاند با تیمار شاهد وجود ندارد. همچنین بررسی فعالیت پراکسیداز نشان داد که تفاوت معنیداری بین تیمارها وجود ندارد. اگرچه گیاهانی که با سیلیکات پتاسیم تیمار شدهاند کمترین فعالیت کاتالاز را نسبت به سایر تیمارها نشان دادند، تفاوت معنی داری در فعالیت پراکسیداز در بین گیاهان تیمار شده با القاء کننده های مقاومت و شاهد وجود نداشت. بنابراین، این مطالعه نشان داد که عوامل ایجاد مقاومت تاثیر معنیداری در کنترل آفات ندارند.

    کلید واژگان: شته ها, کنترل زراعی, کودها, متابولیتهای ثانویه, فعالیت آنزیمی
    M. Navaseri, A. Rajabpour *, F. Yarahmadi, M.H. Ghodum Parizipour, H. Taheri

    Among the different pests of wheat, cereal aphids are considered important pests that cause economic damage at high densities. Induced resistance by using some chemical and natural products can be an effective tool to control these pests in an integrated pest management (IPM) program. In this study, the effects of some potential resistance inducers, salicylic acid (SA), calcium silicate (CaSi), potassium silicate (PSi) and tea aquatic extract, on some cereal aphid populations were investigated under field conditions. Based on the results, almost no significant difference was observed between the potential resistance inducer treatments and the control on most sampling dates. The obtained results showed that there was no significant difference between the yield parameters, e.g., wheat spike length, spike numbers/m2, seed numbers/m2, seed numbers/spike, 1000 seed weight, wheat plant length, total spike weight/m2 and total seed weight/ha, between the potential resistant inducer treatments and the control. The analysis of defensive compounds like hydrogen peroxide and flavonoids, along with the activities of defensive enzymes peroxidase and catalase showed that there is no significant difference in the flavonoid and peroxide contents of plants treated with CaSi, PSi, SA, and tea extract. The peroxidase activity assay also indicated no significant difference among the treatments. Furthermore, although plants treated with PSi showed the lowest catalase activity compared to the other treatments, there was no significant difference in peroxidase activities among plants treated with the resistance inducers and control. Therefore, the study indicated that resistance inducers are not significantly effective in the pest control.

    Keywords: Aphids, Cultural Control, Fertilizers, Secondary Metabolites, Enzyme Activity
  • فاطمه یاراحمدی*
    شپشک آرد آلود پنبه Phenacoccus solenopsis Tinsley  یکی از آفات بالقوه ختمی چینی در فضای سبز اهواز می باشد. در این تحقیق ، اثرات کوتاه و دراز مدت حشره کش های مختلف (ایمیداکلوپراید، دیازینون، اسپینوزاد، صابون حشره کش پالیزین® و آزادیراختین) روی جمعیت شپشک آرد آلود پنبه و کفشدوزک های Nephus sp. و Hyperaspis sp. و میزان پارازیتیسم شپشک آردآلود توسط زنبور Aenasius bambawalei Hayat در شرایط مزرعه ای مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج زیست سنجی در 24 ساعت پس از تیمار نشان داد که حشره کش های ایمیداکلوپراید (6/84 درصد)، دیازینون (1/84 درصد) و پالیزین® (4/77 درصد) توانستند به صورت معنی دار جمعیت شپشک را نسبت به تیمار شاهد کاهش دهند. اثرات آزادیراختین در کاهش جمعیت شپشک آرد آلود پنبه در 24 ساعت پس از تیمار معنی دار نبود (1/38 درصد کاهش نسبت به تیمار شاهد). همچنین، 24 ساعت پس از تیمار، حشره کش های دیازینون و آزادیراختین بیشترین تاثیر منفی (کاهش 100 درصدی نسبت به تیمار شاهد) و پالیزین® کمترین سمیت (بدون اختلاف معنی دار نسبت به شاهد) را روی جمعیت کفشدوزک های شکارگر مورد تحقیق داشتند. بررسی اثرات دراز مدت حشره کش های مورد آزمایش نشان داد ایمیداکلوپراید و پالیزین® موجب کاهش معنی دار جمعیت آفت نسبت به سایر تیمارها شدند. پالیزین® و آزادیراختین کمترین اثر را روی میزان پارازیتیسم زنبور Aenasius bambawalei داشتند. ایمیداکلوپرید و صابون حشره کش هر دو در کاهش جمعیت شپشک آردآلود پنبه نسبت به سایر تیمارها اثرگذارتر بودند، ولی با توجه به اثر منفی بیشتر ایمیداکلوپرید نسبت به صابون حشره کش روی دشمنان طبیعی و نیز محدودیت استفاده از حشره کش ها در فضای سبز، صابون حشره کش برای مدیریت تلفیقی این آفت پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: اثرات کوتاه مدت و دراز مدت, پارازیتوئید, کفشدوزک, مدیریت تلفیقی آفات
    F. Yarahmadi *
    The cotton mealybug, Phenacoccus solenopsis Tinsley, is a potential pest that threatens green landscape in Ahvaz. In this study, the short-term and long-term effects of various insecticides (imidacloprid, diazinon, spinosad, Palizin®, and azadirachtin) on the populations of cotton mealybugs and predatory ladybird beetles, Nephus sp. and Hyperaspis sp., as well as on the parasitism rate of cotton mealybug by Aenasius bambawalei Hayat, were investigated under field conditions. The results of the bioassay at 24 h after treatment showed that imidacloprid (84.6%), diazinon (84.1%), and Palizin® (77.4%) significantly reduced the population of mealybugs compared to the control. The decrease effect of azadirachtin on the population density of cotton mealybugs 24 h after treatment was not significant (38.1% compared to the control). Furthermore, diazinin and azadirachtin had the greatest negative impacts (100% reduction compared to the control), and Palizin® had the least toxicity to ladybirds, with no significant difference compared to the control treatment. The long-term effects of the tested insecticides showed that, compared with the other treatments, imidacloprid and Palizin® had significant effects on reducing the pest population. Palizin® and azadirachtin had the least effect on the parasitism activity of Aenasius bambawalei. Both imidacloprid and insecticidal soap were more effective at reducing the P. solenopsis population than were the other treatments, but due to the greater negative effect of imidacloprid than of insecticidal soap on natural enemies and the limitation of using insecticides in green landspaces, insecticide soap is suggested for use in IPM programs for this pest.
    Keywords: Integrated pest managenement, ladybird beetles, Parasitoids, short-term, long-term effects
  • شهناز صلواتی قاسمی، محمد ایرج باقری ساوه، پیمان فریدونی، معصومه خالق وردی، پویا مردوخیان، فاطمه یاراحمدی*
    مقدمه

    رفتارهای ارتقاء دهنده سامت شامل انجام اعمالی است که منجر به توانمند ساختن افراد برای افزایش کنترل آن ها بر سلامت و در نهایت بهبود سامت فرد و جامعه می شود. پرستاران از جمله اعضای تیم درمانی هستند که در قبال مددجویان مسئول می باشند. تحقق این مسئله مهم مستلزم سلامتی خود پرستار است.

    هدف

    این مطالعه با هدف بررسی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت و عوامل مرتبط با آن در پرستاران انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی-مقطعی، 322 پرستار شاغل در مراکز آموزشی درمانی شهر سنندج در سال 1398 به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها، از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد سبک زندگی ارتقاء دهنده والکر (Walker) استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS  نسخه 16 و آمار توصیفی و رگرسیون خطی و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین نمرات رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت واحدهای مورد پژوهش 20/92 ± 134/62 بود. اکثریت پرستاران (54/30 درصد) از نظر رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت در گروه متوسط قرار داشتند. متغیرهای سن، فرزند اول، سابقه کار و بیماری مزمن اثر معنی دار  آماری بر نمره کل رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت داشت (0/001>P)

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که انجام رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت پرستاران در سطح متوسط است. پیشنهاد می شود که در مراکز بهداشتی - درمانی و دانشگاه ها، دوره های آموزشی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت را برای پرستاران برگزار کنند. با شناخت عوامل موثر بر انجام این رفتارها، آگاهی پرستاران بیشتر شده و گام مهمی در جهت حفظ سلامتی آنان برداشته می شود.

    کلید واژگان: پرستاران, رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت, سبک زندگی
    Shahnaz Salawati Ghasemi, Mohammad Iraj Bagheri Saveh, Peyman Fereydoni, Masoomeh Khaleghverdi, Pouya Mardokhian, Fateme Yarahmadi*
    Introduction

    Health-promoting behaviors include actions that lead to empowering people to increase their control over health and ultimately improve the health of the individual and society. Nurses are among the members of the health-care team who are responsible to the clients The realization of this important issue requires the health of the nurse herself.

    Objective

    The aim of this study was to investigate health-promoting behaviors and related factors in nurses. 

    Materials and Methods

    In this descriptive cross-sectional study, 322 nurses working in Sanandaj Educational and Medical Centers in 2019, were selected by stratified random sampling. In order to collect data, demographic Information questionnaire and a standard Walker-promoting lifestyle questionnaire were used. Data were analyzed using SPSS software version 16, descriptive statistics, linear Regression and Pearson correlation coefficient.

    Results

    The mean scores of health-promoting behaviors of nurses were 134.62±20.92. The majority of nurses (54.30%) were in the moderate group in terms of health-promoting behaviors. The variables of first child, age, work experience and chronic illness had a statistically significant effect on the total score of health-promoting behaviors (P<0.001).

    Conclusion

    The results of the present study showed that performing health-promoting behaviors of nurses is at a moderate level. It is suggested to organize training courses on health promoting behaviors for nurses, in health-care centers and universities. By knowing the factors affecting these behaviors, the awareness of nurses will increase and an important step should be taken to maintain their health.

    Keywords: Health Promoting Behaviors, Lifestyle, Nurses
  • الهه روانشادی، فاطمه یاراحمدی*، امین لطفی جلال آبادی، فریده خان میرزا
    موریانه Microcerotermes diversus Silvestri موریانه ای مهم در استان خوزستان می باشد که دامنه ی جستجوگری وسیعی دارد. در سال های اخیر، مبارزه با موریانه ی زیرزمینی بیشتر بر مبنای کاربرد سموم شیمیایی بوده، که منجر به افزایش مقاومت به حشره کش ها در این آفت شده است. در این مطالعه، مقاومت جمعیت های مختلف این موریانه به حشره کش کلرپیریفوس با کمک تعیین مقادیر LC50 این حشره کش برای جمعیت های مختلف مورد آزمایش و محاسبه فعالیت دو آنزیم استیل کولین استراز و گلوتاتیون-اس- ترانسفراز مورد ارزیابی قرار گرفت. چهار جمعیت از M. diversus با تاریخچه متفاوتی از کاربرد حشره کش های فسفره آلی مورد استفاده قرار گرفتند. جمعیت A (ا م اتمیر 1)، جمعیت B (ام التمیر 2) و جمعیت c (ملاثانی) از نخلستان هایی که به ترتیب دارای سابقه 30 ساله و 10 ساله سمپاشی با حشره کشهای فسفره آلی و بدون کاربرد این حشره کش ها بودند جمع آوری شدند. جمعیت D (دانشگاه رامین) از درختان نارنج سه هفته بعد از سم پاشی با کلرپیریفوس جمع آوری شد. نتایج سنجش زیستی نشان داد که بیشترین و کمترین مقادیر LC50 به ترتیب در جمعیت های A و C وجود دارد. علاوه براین، میزان فعالیت استیل کولین استراز تعیین شده با استفاده از سوبستراهای استیل تیوکولین آیوداید، پروپینیل تیوکولین آیوداید و بوتریل تیونیل آیوداید در جمعیت های با سابقه کاربرد حشره کش  کلرپایریفوس بیشتر بود (بیشترین میزان در جمعیت A). همچنین نشان داده شد که فعالیت استیل کولین استراز در جمعیت های  با سابقه 30 و 10 ساله کاربرد حشره کش با سوبسترای استیل تیوکولین آیوداید بیشتر از غعالیت این آنزیم با سوبستراهای پروپینیل تیوکولین آیوداید و بوتریل تیونیل آیوداید  بود. مقدار ثابت میکایلیس (Km) و مقدار حداکثر سرعت (Vmax) آنزیم استیل کولین استراز به عنوان دو عامل مهم کنتیک، بیانگر بیشترین تمایل این آنزیم به سوبسترا در جمعیت A بود.
    کلید واژگان: ارگانوفسفره ها, استیل کولین استراز, گلوتاتیون-اس-ترانسفراز, مقاومت به حشره کش ها, موریانه
    E Ravanshadi, F Yarahmadi *, A Lotfi-Jalal Abadi, F Khanmirza
    Microcerotermes diversus Silvestri, is an important termite in Khuzestan province with a broad range of foraging. In recent years, control of underground termites has been more based on the application of chemicals which has increased pest insecticide resistance. In this study, the resistance of different populations of termites to chlorpyrifos was investigated using estimated LC50 and measuring the activity of two acetylcholinesterase (AChE) and glutathione-s-transferase enzymes. Four populations of M. diversus with different histories of organophosphorus insecticide spraying were studied. Populations A (Am Altamir1), B (Am Altamir2), and C (Mollasani) were collected from date palm groves with 30 and 10-year histories of organophosphorus insecticide spraying, as well as without spraying history, respectively. Population D (Ramin University) was collected from orange trees, three weeks after spraying with chlorpyrifos. The bioassay results showed that the highest and lowest LC50 values were observed in populations A and C, respectively. Moreover, the activity of AChE using acetylthiocholine iodide, propionylthiocholine iodide, and butyrylthiocholine iodide substrates was higher in the populations with chlorpyrifos spraying history, with the highest activity in population A. It was also demonstrated that the AChE activity with acetylthiocholine iodide substrate was higher than the activity of this enzyme with butyrylthiocholine iodide and the propionyl choline substrates in the populations with 30 and 10-year history of spraying. The Michaelis constant (Km) and maximum velocity (Vmax) values of AChE as two important kinetic factors, indicated the highest affinity of this enzyme to the substrate in population A.
    Keywords: Acetylcholinesterase, Glutathione-S-transferase, Insecticide resistance, Organophosphorus insecticide, Termite
  • فاطمه یاراحمدی*
    کنه تارتن شرقی مرکبات Eutetranychus orientalis Klein (Acari: Tetranychidae) از آفات مهم درختان برهان و برخی درختان دیگر در فضای سبز اهواز می باشد. این آفت با تغذیه از برگ های برهان موجب ریزش برگ، کاهش زیبایی، سطح سبز و کاهش مقاومت آن به سایر آفات و بیماری های بالقوه می شود. یکی از راهکارهای مهم در مبارزه با این آفت، استفاده از کنه کش ها می باشد. انتخاب کنه کش مناسب و کم خطر با توجه به تماس روزانه تعداد زیادی از شهروندان با فضای سبز شهری، اهمیتی اساسی دارد. در این تحقیق، کارایی کوتاه و درازمدت چهار آفت کش آبامکتین، پالیزین®، اتوکسازول و نیم آزال® که همگی آفت کش های کم خطر برای انسان و پستانداران هستند، به ترتیب با غلظت های 5/0، 2، 5/0 و 1 لیتر در هزار لیتر در مهار جمعیت این کنه آفت در مطالعه ای صحرایی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور، جمعیت پوره ها و افراد بالغ این آفت یک روز قبل، دو، هفت، چهارده و بیست و یک روز پس از تیمار ثبت شدند و با تیمار شاهد که در آن درختان تنها با آب مورد تیمار قرار گرفتند، مقایسه آماری شدند. این مطالعه نشان داد آبامکتین و اتوکسازول دارای تاثیرات کوتاه و درازمدت بسیار مطلوبی روی جمعیت کنه تارتن E. orientalis بودند. پالیزین® اگرچه منجر به مهار آفت در کوتاه مدت شد، ولی اثر محافظتی طولانی مدت مطلوبی نداشت و در نتیجه می بایست تکرار تیمار درختان به منظور مهار مناسب آفت صورت گیرد. نیم آزال® نیز تاثیر خود را دو تا سه هفته بعد نشان داد و این تاثیر به صورت نسبی پایین تر از آبامکتین و اتوکسازول بود.
    کلید واژگان: آفات فضای سبز, اثرات کوتاه و دراز مدت, مدیریت تلفیقی آفات, کنترل شیمیایی
    Fatemeh Yarahmadi *
    The oriental spider mite, Eutetranychus orientalis Klein (Acari: Tetranychidae), is an important pest of Indian siris and some other trees in Ahvaz’s green landscape. By feeding on the Indian siris leaves, this pest causes leaf fall, reducing the aesthetic and green surface and its resistance to other potential pests and diseases. One of the important strategies to control the pest is application of acaricides. The choosing the efficient and safer acaricides plays critical role considering the daily contact of a large number of citizens with the urban green space. In this research, the short-term and long-term effectiveness of four pesticides abamectin, Palizin®, etoxazole, and Nimazal® which are all low-risk pesticides for humans and mammals, at concentrations 0.5, 2, 0.5, and 1 (L/1000 L), were evaluated to control the pest mite population in a field study, respectively. For this purpose, the population of nymphs and adults of this mite was recorded on the treated trees 1 day before, 2, 7, 14, and 21 days after treatment and statistically compared with the control treatment where the trees were treated only with water. This study showed that abamectin and etoxazole had very favorable short-term and long-term effects on E. orientalis population. Although Palizin® led to the control of the pest in the short term, it did not have a favorable long-term protective effect, and as a result, the treatment of trees has to be repeated in order to properly control the pest. Nimazal® also showed its effect with two to three weeks lag time and this effect was relatively lower than abamectin and etoxazole.
    Keywords: Chemical control, Green landscape pests, Integrated pest management, short, long term effects
  • رقیه آذرنوش، فاطمه یاراحمدی*، وحید کشاورز توحید، علی رجب پور
    باکتری های سودوموناس دارای گونه های بسیار زیادی بوده که دارای خصوصیات مختلف می باشند. برخی از گونه های این جنس به عنوان باکتری های محرک رشد گیاهی شناخته می شوند. به تازگی توانایی این باکتری ها در کنترل حشرات آفت شناخته شده است. در این مطالعه تاثیرات کشندگی سه سویه Pseudomonas protegens CHA0، P. soli VF16 و P. persica VKh13 روی تخم و لارو شب پره بید آرد Anagasta keuhniella (Zeller) (Lepidoptera: Pyralidae) به عنوان یک آفت مهم انباری مورد مطالعه قرار گرفت. برای این منظور، سوسپانسیونی از سویه های یاد شده در دو غلظت با چگالی نوری 2/0 و 5/0 OD در طول موج 600 نانومتر تهیه شد. لاروهای سن پنجم و تخم های شب پره بید آرد توسط سوسپانسیون های تهیه شده مایه زنی شدند و درصد تلفات آنها 24 ساعت پس از تیمار ثبت شد. بررسی های آماری نشان داد که سویه P. protegens CHA0 دارای بیشترین اثر کشندگی بر روی لارو بید آرد است (16/79 درصد) و سویه P. soli VF16 (15/64 درصد) در جایگاه بعد قرار گرفت. همچنین، مشخص شد سویه P. persica VKh13 فاقد اثر حشره کشی بود. میزان اثربخشی این سویه ها در غلظت 5/0 OD به صورت معنی داری بیشتر از غلظت 2/0 OD ارزیابی شد. تفاوت معنی داری بین حساسیت لاروها و تخم های این حشره نسبت به سویه های مختلف مورد بررسی در این تحقیق مشاهده نشد. بیشترین ماهیت کشندگی در کاربرد غلظت 5/0 OD سویه P. protegens CHA0 روی لاروهای این آفت مشاهده شد. نتایج بویایی سنجی نشان داد زنبورهای پارازیتویید ماده Habrabracon hebetor Say (Hymenoptera: Braconidae) از بوی لاروهای تیمار شده توسط هر سه سویه به صورت معنی داری اجتناب می کنند. از نتایج این تحقیق برای توسعه برنامه کنترل میکروبی این آفت می توان استفاده نمود.
    کلید واژگان: آفات انباری, دشمنان طبیعی, کشندگی, کنترل میکروبی
    R. Azarnoosh, Fatemeh Yarahmadi *, V. Keshavarz Tohid, A. Rajabpour
    The Pseudomonas bacteria include many species with different characteristics. Some species of the genus are considered as the plant growth stimulants. Recently, the potentials of the bacteria to insect pest control has been documented. In this study, the lethal effects of three strains, Pseudomonas protegens CHA0, P. soli VF16, and P. persica VKh13 to eggs and larvae of Anagasta keuhniella (Zeller) (Lep., Pyralidae) as an important stored product pest was studied. For this purpose, two concentrations of each strain, 0.2 and 0.5 OD at the wavelength of light of 600 nm, were provided and the 5th instar larvae and eggs of A. keuhniella were treated and the mortalities were recorded after 24h. Statistical investigations indicated that the strain P. protogens CHA has the highest mortality rate (79.16%) and after that, the strain P. soli VF16 (64.15%). Furthermore, it is demonstrated that the strain P. persica VKh13 has not the insecticidal property. The bacterial efficacy at suspension concentration 0.5 OD was significantly more than 0.2 OD. No significant difference was observed between susceptibility of the pest larva and eggs to different investigated strains in the study. The highest mortality was observed in application of the concentration 0.5 OD of P. protogens CHA on the pest larvae. Olfactory trials indicated that the female parasitoid wasps, Habrabracon hebetor, significantly avoided from treated larvae by all of the three strains. The results can be used for developing the microbial control of the pest.
    Keywords: Microbial control, Mortality, natural enemies, stored product pest
  • فاطمه یاراحمدی، شهناز صلواتی قاسمی، فاطمه گودرزی، سمیه نامداری، یاسر مخیری، سحر ذوالنوری*
    مقدمه وهدف

    با توجه به همه گیری کرونا در بسیاری از کشورهای دنیا ازجمله ایران، استرس ناشی از این بیماری اقشار مختلف ازجمله سالمندان را تحت تاثیر قرار داده است. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین اضطراب کرونا با اضطراب مرگ و هوش معنوی در سالمندان استان لرستان در سال 1399 انجام شد.

    مواد و روش ها

    در مطالعه مقطعی تحلیلی حاضر، جامعه آماری متشکل از کلیه سالمندان مقیم سرای سالمندان استان لرستان در سال 1399 بود که با توجه به معیارهای ورود به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. ابراز گردآوری داده ها شامل سه بخش اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه اضطراب کرونا، اضطراب مرگ و هوش معنوی بود. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی ازجمله محاسبه شاخص های مرکزی و پراکندگی برای متغیرهای کمی و فراوانی و درصد برای متغیرهای کیفی و نیز ضریب همبستگی در نرم افزار Stata 14 استفاده شد.

    یافته ها

    بین نمره اضطراب بیماری کرونا و اضطراب مرگ در سالمندان همبستگی مثبت و معنی دار و بین نمره اضطراب بیماری کرونا و نمره هوش معنوی در سالمندان همبستگی منفی و معنی داری مشاهده گردید. (P<0.001) همچنین بین نمره اضطراب بیماری کرونا و سایر ابعاد هوش معنوی شامل تفکر وجود انتقادی، تولید معنای شخصی، آگاهی متعالی و بسط حالت هوشیاری در سالمندان همبستگی منفی و معنی داری بود (P<0.001).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج مطالعه، آموزش هوش معنوی در کاهش اضطراب ابتلا به بیماری کرونا و متعاقب آن اضطراب مرگ می تواند موثر باشد.

    کلید واژگان: اضطراب بیماری کرونا, اضطراب مرگ, هوش معنوی, سالمندان
    Fatameh Yarahmadi, Shahnaz Salawati Ghasemi, Fatemeh Goudarzi, Somaye Namdari, Yaser Mokhayeri, Sahar Zonoori*
    Introduction and purpose

    Due to the COVID-19 pandemic in many countries of the world, including Iran, the stress caused by this disease has affected different groups, including the elderly. This research was conducted with the aim of determining the relationship between corona anxiety, death anxiety and spiritual intelligence in the elderly of Lorestan province in 2020.

    Material and methods

    In this cross-sectional study, the statistical population consisted of all the elderly residents of the nursing home of Lorestan province in 2020, who were included in the study according to the inclusion criteria. Then demographic information, COVID-19 anxiety, death anxiety and spiritual intelligence questionnaires were provided to them for completion. Descriptive statistics, the calculation of central and dispersion indices for quantitative variables and frequency and percentage for qualitative variables were used to describe the data. Correlation tests were used to measure the linear relationship between the anxiety of coronavirus disease, the anxiety of death and spiritual intelligence. Data analysis was done in Stata 14 software.

    Findings

    A direct, positive and significant correlation was observed between the anxiety score of the coronavirus disease and death anxiety in the elderly (P<0.001), but a negative and direct and significant correlation was observed between the anxiety score of the corona disease and the score of spiritual intelligence in the elderly (P<0.001). 0.001) Also, a negative and significant correlation was observed between the anxiety score of the coronavirus disease and other items of spiritual intelligence, including critical existential thinking, production of personal meaning, transcendental awareness, and expansion of the state of consciousness in the elderly (P<0.001).

    Conclusion

    According to the results of the study, spiritual intelligence training can be effective in reducing the anxiety of contracting coronavirus disease and the subsequent anxiety of death.

    Keywords: Corona Disease Anxiety, Death Anxiety, Spiritual Intelligence, Elderly
  • ناهید للری سردارآبادی، فاطمه یاراحمدی*، نوشین زندی سوهانی، محمدحامد قدوم پاریزی پور، علی رجب پور
    شپشک آردآلود پنبه (Hemiptera: Pseudococcidae)Tinsely  Phenacoccus solenopsis  یکی از آفات مهم بسیاری از گیاهان در اکوسیستم های کشاورزی و فضاهای سبز شهری می باشد. در این مطالعه، امکان به کارگیری سه جدایه ایرانی از قارچ Akanthomyces lecanii (جدایه های PAL6، PAL7 و PAL8) و یک جدایه ایرانی از گونه A. muscarius (جدایه GAM5) در کنترل میکروبی این آفت در شرایط گلخانه ای و روی گیاه حسن یوسف (به عنوان میزبان گیاهی شپشک) مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور، گیاهان آلوده به پنج پوره های سن آخر شپشک توسط غلظت های مختلف (104، 105، 106، 107 و 108 کنیدی در هر میلی لیتر) هر جدایه تیمار شده و میزان مرگ و میر شپشک ها تا هشت روز و به صورت روزانه ثبت شد. میزان مرگ و میر از 3/14 درصد (در جدایه PAL7) تا 79/1 درصد (در جدایه PAL8) متغیر بود. بیشترین میزان مرگ و میر در غلظت 108 کنیدی در هر میلی لیتر بیمارگرهای مزبور دیده شد. بیشترین مرگ و میر ناشی از بیماری زایی جدایه ها در روز ششم پس از تیمار ثبت شد. به طور کلی، سوسپانسیون کنیدی جدایه PAL7 قارچ A. lecanii با غلظت 108 کنیدی در هر میلی لیتر بهترین گزینه بین بیمارگرهای مورد مطالعه برای کنترل میکروبی شپشک آردآلود پنبه بود که در شش روز پس از تیمار موجب 17/56 درصد مرگ و میر در جمعیت این آفت شد. از نتایج این تحقیق می توان برای توسعه کنترل میکروبی شپشک آرد آلود پنبه به ویژه در محیط های گلخانه ای استفاده نمود.
    کلید واژگان: آفات گلخانه ای, بیماری زایی, کنترل میکروبی, مدیریت تلفیقی آفات
    N. Lalari Sardar-Abadi, F. Yarahmadi *, N. Zandi-Sohani, M. H. Ghodom Parizipour, A. Rajabpour
    The cotton mealybug, Phenacoccus solenopsis Tinsely (Hemiptera: Pseudococcidae), is an important pest of many plants in agroecosystems and urban green landscapes. In this study, potential of three isolates of Akanthomyces lecanii, isolates PAL6, PAL7, and PAL8, and an isolate of A. muscarius, isolate GAM5, to microbial biocontrol of this pest on Coleus blumei, as the pest host plant, were investigated under greenhouse conditions. The infested host plants to five last instar nymphs were treated using different conidial suspension concentrations (104,105, 106, 107, and 108 conidia/mL) of each isolate and the mealybug mortalities were recorded every day, for eight days. The mortalities were varied from 14.3% (isolate PAL7) to 1.79% (isolate PAL8). The highest mortality was observed in concentration of 108 conidia/mL of the pathogens. The highest mortality caused by the pathogens was recorded six days after treatment. Totally, conidial suspension concentration of 108 conidia/mL from A. lecanii PAL7 was the best candidate for microbial biocontrol of the mealybug among the pathogens causing 56.17% mortality in the pest population six days after treatment. The results can be used for developing microbial biocontrol of the cotton mealybug especially in greenhouse conditions.
    Keywords: Greenhouse pests, IPM, microbiological control, pathogenesis
  • سحر ذوالنوری، شهناز صلواتی قاسمی، مهدی بیرجندی، فاطمه یاراحمدی*
    مقدمه و هدف

    همودیالیز وضعیت سلامت و نقش های فردی بیماران را تحت تاثیر قرار داده و بر کیفیت زندگی آنان تاثیر گذار است. بنابراین بررسی روش های مختلف آموزشی جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی حایز اهمیت است. این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر آموزش فردی و همتا بر کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی انجام شد.

    روش کار

    . در پژوهش نیمه تجربی حاضر، 32 بیمار همودیالیزی از مراکز آموزشی درمانی شهید رحیمی و شهدای عشایر شهر خرم آباد به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه فردی و همتا قرار گرفتند. بعد از آماده کردن افراد همتا، 4 جلسه آموزشی توسط همتایان برای گروه آموزش همتا در طول یک ماه اجرا شد. آموزش فردی توسط پژوهشگر به مدت 15 تا 20  دقیقه در 4 جلسه طی یک ماه صورت گرفت. داده ها قبل از مداخله، بلافاصله بعد از مداخله و یک ماه پس از مداخله با استفاده از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی و شاخص کیفیت زندگی فرانس و پاورس جمع آوری گردید. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون‏ آماری کای-دو، آزمون دقیق فیشر و آزمون آماری تی مستقل در نرم افزار spss نسخه 23 انجام گردید.

    یافته ها

    بین میانگین نمره کیفیت زندگی کل بیماران 2 گروه در طول زمان تفاوت معنا داری وجود داشت (P<0/001). همچنین بین میانگین کلیه ابعاد کیفیت زندگی بیماران در گروه آموزش فردی و آموزش همتا در طول زمان تفاوت معنا داری وجود داشت (P <0/001) .این تغییرات از زمان قبل از مداخله تا بلافاصله بعد از مداخله معنا دار (P=0/45) نبود. ولی یک ماه بعد از مداخله افزایش معنا داری در میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران آموزش همتا در مقایسه با بیماران آموزش فردی وجود داشت (P=0/001)

    نتیجه گیری

    بین میانگین کلیه ابعاد کیفیت زندگی بیماران آموزش فردی و آموزش همتا در طول زمان تفاوت معنا داری وجود داشت. لذا استفاده از آموزش همتا به عنوان روش مقرون به صرفه و در دسترس می تواند در آموزش به بیماران همودیالیزی موثر باشد.

    کلید واژگان: آموزش, آموزش فردی, آموزش همتا, کیفیت زندگی, همودیالیز
    Sahar Zonoori, Shahnaz Salawati Ghasemi, Mehdi Birjandi, Fateme Yarahmadi*
    Background and Aim

    Hemodialysis affects the health status and individual roles of patients and affects their quality of life. Therefore, it is important to investigate different educational methods to improve the quality of life of hemodialysis patients. This research was conducted with the aim of comparing the effect of individual and peer education on the quality of life of hemodialysis patients.

    Methods

    In this semi-experimental research, 32 hemodialysis patients from “Shahid Rahimi” and “Shohadaye Ashayer” educational centers of Khorramabad city were selected as available and then randomly divided into two individual and peer groups. After training the peers, 4 peer training sessions were conducted for the peer training group over the course of a month. Individual training was conducted by the researcher for 15 to 20 minutes in 4 sessions during one month. The data were collected before the intervention, immediately after the intervention and one month after the intervention using the questionnaire of demographic characteristics and quality of life index of France and Powers. Data analysis was done using chi-square test, Fisher's exact test and independent t test in Spss software version 23.

    Results

    There was a significant difference between the average quality of life scores of the 2 groups of patients over time (P<0.001). Also, there was a significant difference between the average of all aspects of the quality of life of the patients in the group of individual education and peer education over time (P<0.001). These changes from the time before the intervention to immediately after the intervention were not significant (P=0.45). But one month after the intervention, there was a significant increase in the average quality of life score of peer education patients compared to individual education patients (P=0.001).

    Conclusion

    There was a significant difference between the average of all aspects of the quality of life of individual education and peer education patients over time. Therefore, using peer education as a cost-effective and accessible method can be effective in teaching hemodialysis patients.

    Keywords: Education, individual education, peer education, quality of life, hemodialysis
  • سعیده هادیان، نوشین زندی سوهانی*، فاطمه یاراحمدی، فریبا سهرابی

    در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات، سازگاری بین آفت کشهای مورد استفاده و عوامل کنترل بیولوژیک بسیار مهم است. در پژوهش حاضر اثرات زیرکشندگی اسپیروتترامات و کلرپیروفوس روی پارامترهای رشد جمعیت Aenasius bambawalei Hayat (Hym: Encyrtidae) مورد بررسی قرار گرفت. حشرات کامل پارازیتویید به مدت 24 ساعت در معرض دوز  یک قسمت در میلیون(ppm)  کلرپایریفوس و 7/5 ppm  اسپیروتترامات قرار گرفتند. پس از این مدت، حشرات روی پوره های سن سوم شپشک Phenacoccus solenopsis Tinsley (Hem. Pseudococcidae) رهاسازی شدند و خصوصیات رشد جمعیت آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که طول دوره تخم گذاری، باروری و طول عمر حشرات نر و ماده توسط هر دو حشره کش تحت تاثیر قرار گرفت. هرچند، طول دوره پیش از تخمگذاری بالغین (APOP) و کل دوره پیش از تخمگذاری (TPOP) و تعداد تخم روزانه ماده ها تحت تاثیر حشره کش ها تغییر معنی داری نشان نداد. نرخ ذاتی رشد جمعیت (r) ، در تیمارهای شاهد، اسپیروتترامات و کلرپایریفوس به ترتیب 0/16، 0/13و 0/12 در روز محاسبه گردید. نتایج این بررسی نشان داد که کلرپایریفوس در غلظت های زیرکشنده، در مقایسه با اسپیروتترامات اثرات منفی بیشتری روی A. bamabawalei داشت و لازم است در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات با احتیاط بیشتری مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: اثرات زیرکشندگی, جمعیت شناسی, زیست شناسی, غلظت زیرکشنده, کنترل بیولوژیکی, مدیریت تلفیقی آفات
    Saeedeh Hadian, Nooshin Zandi-Sohani *, Fatemeh Yarahmadi, Fariba Sohrabi

    Compatibility of pesticides and biological control agents is the main concern of Integrated Pest Management (IPM) programs. The present study focused on the side effects of spirotetramat and chlorpyrifos on the demographic parameters of Aenasius bambawalei Hayat (Hym: Encyrtidae). Adult parasitoids were exposed to one ppm of chlorpyrifos and 7.5 ppm of spirotetramat for 24 hours. Then, they were released on the third instar nymphs of the mealybug Phenacoccus solenopsis Tinsley (Hem. Pseudococcidae) and their demography was investigated. The results showed that oviposition period, fecundity, and female and male longevities adversely were affected by both insecticides. However, the adult pre-oviposition period (APOP), the total pre-oviposition period (TPOP), and the number of daily eggs of insect females were not affected significantly. The intrinsic rate of increase (r) was calculated to be 0.16, 0.13, and 0.12 day-1 for control, spirotetramat, and chlorpyrifos treatments, respectively. The results of this study revealed that chlorpyrifos at sublethal concentrations have more negative effects on A. bamabawalei than spirotetramat and need to be applied with caution in IPM programs.

    Keywords: biology, Biological control, Demography, Integrated Pest Management (IPM), Side effects, Sublethal concentration
  • تهمینه سلطانی، فاطمه یاراحمدی*، علی رجب پور، محمدحامد قدوم پاریزی پور

    شته سیاه باقلا یا Aphis fabae Scopoli (Hemiptera: Aphididae) از آفات مهم بسیاری از گیاهان کشاورزی و زینتی است. قارچ های بیمارگر حشرات از عوامل مهم کنترل زیستی آفات بوده که به عنوان جایگزین مناسب برای سموم شیمیایی شناخته می شوند. در این مطالعه، کارایی غلظت های مختلف سوسپانسیون اسپور (کنیدیوم) سه جدایه از گونه Akanthomyces lecanii (PAL6، PAL7 و PAL8) و یک جدایه از گونه A. muscarius (GAM5) روی پوره ها و بالغین شته سیاه باقلا مورد ارزیابی قرار گرفت. هر چهار جدایه دارای بیماری زایی روی این شته بودند و موجب 10 درصد مرگ و میر شدند. کارایی این جدایه ها روی مراحل مختلف رشدی تفاوت معنی داری نداشت. مرگ و میر ناشی از این جدایه ها با افزایش غلظت (تا 55 درصد) و گذشت زمان (تا 13/53 برابر) به صورت معنی داری بیشتر شد. با توجه به تاثیر نسبی این قارچ‏ ها در کنترل زیستی شته سیاه باقلا توصیه می شود به صورت تلفیقی با سایر روش های سازگار نظیر سموم حشره کش با منشا طبیعی در برنامه مدیریت تلفیق آفت به کار روند.

    کلید واژگان: جوربالان, کنترل زیستی, زیست سنجی, مدیریت تلفیقی آفات, مرگ و میر
    T. Soltani, F. Yarahmadi *, A. Rajabpour, M. H. Ghoddom Parizi Pour
    Background and Objective

    The Black bean aphid (BBA), Aphis fabae Scopoli (Hemiptera: Aphididae), is an important pest of agricultural and ornamental plants. Entomopathogenic fungi are important factors in the microbiological control of pests that are considered a good alternative for chemical insecticides. Isolation of novel potential IPF and evaluation of their efficacy against pests are primary steps for achieving a successful microbiological control program. In this study, the efficacies of three Iranian isolates of Akanthomyces lecanii (PAL6, PAL7, and PAL8) and an Iranian isolate of A. muscarius (GAM5) which had been isolated from two hemipteran pests, Pulvinaria aurantii Cock. and Aphis gossypii Glover, respectively, in citrus orchards of west Mazandaran (North of Iran), were evaluated against BBA.

    Materials and Methods

    Mortalities of the BBA nymphs and adults caused by different conidial concentrations (104, 105, 106, 107 108 conidia/ mL) of each fungal isolate during other days after treatment (DAT), 1–7 DAT, were determined under laboratory conditions.

    Results

    All isolates were pathogenic to the aphid causing about 25% mortality. The efficiency of the isolates was not significantly different among the aphid life stages. When the isolate concentrations (up to 55%) and DAT (up to 53.13 times) increased, their effects increased significantly. The highest and lowest mortality rates were observed at concentrations 108 (12.83%) and 104 (5.86%) conidia/ mL, respectively. The highest effectiveness was recorded in seven DAT for all isolates, 15.14% mortality. At one DAT, the isolates caused about 1% mortality in the aphid population with the lowest effectiveness. The highest mortalities were observed for GAM and PAL7 isolates at six DAT, i.e., 16.83 and 16.67%, respectively. Furthermore, the lowest effectiveness was recorded for the isolates GAM and PAL7, at one DAT (<0.1% mortality), respectively.

    Discussion

    The isolates had some potentials for microbiological control of the BBA. Time and conidial concentrations, are the critical factors determining the efficacies of the entomopathogenic fungi. The highest effectiveness can be achieved before six DATs. When the conidial concentrations increased, the obtained mortality by the isolates was enhanced. Due to the relatively low efficacies of the EPF and a lag time for getting sufficient mortality, integrated applications of the entomopathogenic fungi with other compatible control agents with faster effects such as biorational insecticides are recommended. However, the laboratory results should be supported with field or semi-field studies before recommending applications of the entomopathogenic fungi against the BBA aphids in greenhouse or field crops.

    Keywords: Hemipterans, Biological control, Bioassay, IPM, Mortality
  • آمنه حیدری، سحر ذوالنوری، مهوش کلهر، فاطمه یاراحمدی*
    زمینه و هدف

    صلاحیت حرفه ای پرسنل بهداشتی در گرو پایبندی به اصول اخلاق حرفه ای است و با توجه به این مهم که مسئله اخلاق حرفه ای در بلایای طبیعی اهمیت بیشتری پیدا می کند، لذا این مطالعه با هدف بررسی چالش های اخلاقی پرسنل سیستم بهداشت درمان در حوادث طبیعی انجام گرفت.

    روش کار

    این مطالعه به روش کیفی با رویکرد تحلیل محتوی قراردادی انجام شد. مشارکت کنندگان 38 نفر از کارمندان دانشگاه علوم پزشکی استان لرستان بودند که در حادثه سیل 1398 لرستان حداقل به مدت دو روز جهت امداد رسانی حضور و تمایل به شرکت در مطالعه را داشتند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته بصورت چهره به چهره با هدف درک شواهد غیر کلامی انجام شد. در مصاحبه از راهنمای مصاحبه برای تمرکز بر محتوای مصاحبه استفاده شد.

    یافته ها

     در این مطالعه  38 نفر  از کارکنان علوم پزشکی استان لرستان در مطالعه شرکت کردند. 66درصد مشارکت کننده ها خانم 44 درصد آقا بودند. 37 درصد متاهل و 63 درصد مجرد بودند و میانگین سن آنها 42 سال  بود. حاصل تحلیل داده ها 58 کد اولیه در15 طبقه و پنچ مضمون اصلی بود. حاصل تجزیه و تحلیل داده ها در پنج مفهوم ذیل قرارگرفت :بی عدالتی که از طبقاتی چون  توزیع نا مناسب منابع و مکانات استخراج شد، نقص مدیریت بحران که از طبقاتی چون عدم هماهنگی در ارایه خدمات، عدم وجود برنامه ریزی قبل از حادثه و..، بدست آمد. تاخیر در ارایه خدمات که ازیر طبقاتی چون تاخیر در در دریافت دارو و خدمات درمانی  حاصل شد. مسولیت پذیری و  وجدان: این دو مفهوم همزمان با طبقاتی چون همدلی ، دلسوزی و مهربانی، ایثار و از خود گذشتگی، مهمان نوازی، انسان دوستی ، سختی تحمل صحنه های دلخراش  استخراج شدند.

    نتیجه گیری

     تبلور جلوه هایی از عزم ملی و اراده جهادی، کمک های ارسالی، حضور همگانی، همدلی و مهربانی، زیبایی دین و فرهنگ در زمان بحران های ملی از نقاط قوت بدست آمده در این مطالعه است. علی رغم نکات مثبت چالشهای چون ناهماهنگی بین مراکز یاری رسان، عدم برنامه ریزی و آموزش ناکافی پرسنل، نابرابری در توزیع خدمات و امکانات، تاخیر در ارایه خدمات  و بی عدالتی جود داشت. به نظر می رسد ریشه این مشکلات  نقص در برنامه ریزی های علمی قبل، حین و بعد از بحران، نبود هماهنگی ارگان های مسیول در زمان بحران و مشکلات اساسی در زیر ساختها است. پیشنهاد می شود جهت کاهش مشکلات مطروح شده مطالعات بیشتری  در زمینه  ریشه یابی مشکلات و نحوه رفع نواقص ذکر شده صورت پذیردچکیده

    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, بلایای طبیعی, پرسنل بهداشتی
    Amaneh Heydari, Sahar Zonoori, Mahvash Kalhor, Fatemeh Yarahmadi*
    Background and Purpose

    The professional competence of health personnel depends on adherence to the principles of professional ethics, and given the importance that the issue of professional ethics in natural disasters becomes more important, Therefore this study was conducted to investigate the ethical challenges of health care system personnel in natural disasters.                                                     

    Methods

    This qualitative study was conducted with a conventional content analysis approach. Participants were 38 employees of Lorestan University of Medical Sciences who were present at the Lorestan 1398 flood incident for at least two days to provide relief and willingness to participate in the study. Data were analyzed using in-depth semi-structured face-to-face interviews with the aim of understanding non-verbal evidence. The interview guide was used to focus on the content of the interview.

    Results

    In this study, 38 medical staff of Lorestan province participated in the study. 66% of the participants were women and 44% were men. 37% were married and 63% were single, with a mean age of 42 years. The data were analyzed with 58 initial codes in 15categories and five main themes. The results of data analysis were divided into the following five concepts: Injustice extracted from classes such as inadequate distribution of resources and locations, crisis management deficits resulting from classes such as lack of coordination in service delivery, lack of pre-accident planning, and so on. Delays in the provision of services resulting from classes such as delays in receiving medication and medical services. Responsibility and conscience:  These two concepts were extracted simultaneously with classes such as empathy, compassion and kindness, self-sacrifice, hospitality, humanity, and difficulty in enduring heartbreaking scenes.                                                                                                                          

    Conclusion

    The crystallization of manifestations of national determination and jihadi will, donations, public presence, empathy and kindness, the beauty of religion and culture in times of national crises are among the strengths obtained in this study. Despite the positives, there were challenges such as inconsistencies between aid centers, lack of adequate planning and training of staff, inequality in the distribution of services and facilities, delays in service delivery, and injustice. It seems that the root of these problems is the lack of scientific planning before, during and after the crisis, the lack of coordination of the responsible bodies during the crisis and the basic problems in the infrastructure. It is suggested that in order to reduce the problems, more studies be done in the field of rooting out the problems and how to eliminate the mentioned shortcomings.

    Keywords: Ethical Challenges, Health, Natural Disasters
  • حمزه آگاه منش، علی رجب پور*، فاطمه یاراحمدی، افروز فارسی

    زنبور پارازیتویید Telenomus busseolae Gahan (Hymenoptera: Plathygasteridae) به صورت وسیع برای کنترل زیستی کرم ساقه خوار نیشکر Sesamia cretica Led. (Lepidoptera: Noctuidae) که آفت کلیدی نیشکر در استان خوزستان است، به کار می رود. با توجه به رشد سریع جمعیت کرم ساقه خوار نیشکر، کارایی این زنبور پارازیتویید در برخی فصل ها کافی نیست. بررسی های قبلی بیانگر پتانسیل بالای کنترل فیزیکی کرم ساقه خوار نیشکر با استفاده از امواج فراصوت بوده است. در این پژوهش، تاثیر امواج موثر روی کرم ساقه خوار نیشکر و قدرت پارازیتیسم، نسبت جنسی و الگوی پراکنش زنبور پارازیتویید T. busseolae در آزمایش های غیرانتخابی و تحت شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت.  نتایج نشان داد که امواج فراصوت با بسامد 5/37 کیلوهرتز و با شکل موج سینوسی تاثیر معنی داری روی میزان پارازیتیسم این زنبور پارازیتویید در طول روزهای مختلف که در معرض امواج بودند، نداشتند. تیمار زنبورها توسط امواج فراصوت مذبور در طول چهار نسل، نسبت جنسی زنبورها را به صورت معنی داری تحت تاثیر قرار نداد. بررسی الگوی پراکنش زنبورها زمانی که در معرض امواج فراصوت بودند نشان داد که الگوی پراکنش آنها مانند شاهد (بدون در معرض قرار گرفتن امواج فراصوت) و به صورت تصادفی است. در مجموع، نتایج مطالعه حاضر بیانگر عدم درک امواج فراصوت اشاره شده توسط زنبورهای T. busseolae بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که کنترل فیزیکی کرم ساقه خوار نیشکر با امواج فراصوت با بسامد 5/37 کیلوهرتز و شکل موج سینوسی هیچ اثر منفی روی کنترل زیستی زنبور پارازیتویید T. busseolae نداشته و به احتمال می توان از این دو روش سازگار در کنترل تلفیقی کرم ساقه خوار نیشکر استفاده نمود.

    کلید واژگان: پارازیتسیم, کنترل فیزیکی, کنترل زیستی, مدیریت تلفیقی آفات
    H. Agah Manesh, A. Rajabpour *, F. Yarahmadi, A. Farsi

    The parasitoid wasp, Telenomus busseolae Gahan (Hymenoptera: Plathygasteridae), has been extensively used to biological control of Sesamia cretica Led. (Hymenoptera: Plathygasteridae) in Khuzestan province, Iran. Due to dramatically population growth of S. cretica, the parasitoid wasp has not effectively controlled the pest during some seasons. Previous studies implicated physical control of S. cretica can be achieved using ultrasound. In this investigation, the effectivness of ultrasound on S. cretica to parasitism ability, sex ratio and distribution pattern of T. busseolae were evaluated under laboratory conditions. Results indicated that the ultrasound at frequency 37.5 KHz and Sin (X) wave shape has not significant effect on the wasp parasitism during various activity days. The parasitoid wasp treatment by the ultrasound did not significantly influenced the wasp sex ratio during 4 generations. Investigation on distribution pattern of exposed wasp showed that the wasp has random pattern, similar to control. The study indicated that T. busseolae cannot distinguish the ultrasound. Therefore, physical control of S. cretica using the ultrasound (at frequency 37.5 KHz and Sin (x) wave shape) has not any antagonistic effect to biological control by T. busseolae and the compatible strategies can be applied in integrated control of S. cretica.

    Keywords: biological control, Integrated pest management, Physical control, Parasitism
  • Rashin Abdollahi, Fatemeh Yarahmadi*, Nooshin Zandi-Sohani

    The cabbage aphid, Brevicoryne brassicae (Hemiptera: Aphididae), is an important pest of rapeseed. In this study, the effects of a silicon-based fertilizer, silicate potassium (SP), and salicylic acid (SA) on inducing resistance in rapeseed to the aphid were studied under field conditions. The rapeseed plants were directly sprayed with SP and SA at two application rates, and the population density of alive and parasitized aphids by Diaeretiella rapae (Hymenoptera: Braconidae) was recorded every three days. The results showed that the aphid population densities in SP and SA treatments were significantly lower than in control (2.21 and 3.53 folds, respectively). The lowest population density was observed in the SP treatment (1200 g/ ha). Moreover, the parasitized aphid densities in the treatments were significantly increased, and the highest parasitism was recorded in the SP treatment (1200 g/ha). The rapeseed yield in the SP-treated plants was significantly more than control, and the highest yield increase was observed in SP treatment (1200 g/ha). According to the results, SP at 1200 g/ha is recommended for cultural control of B. brassicae in the rapeseed fields.

    Keywords: Cabbage aphid, plant nutrition, induced resistance, biological control, IPM
  • زینب رفعتیان، نوشین زندی سوهانی*، فاطمه یاراحمدی

    زنبور پارازیتویید داخلی Aenasius bambawalei Hayat (Hym.: Encyrtidae) یکی از پارازیتوییدهای موثر شپشک آردآلود پنبه،Phenacoccus solenopsis Tinsley (Hem.: Pseudococcidae)  در ایران می باشد. از آنجایی که دشمنان طبیعی به تنهایی قادر به نگه داشتن جمعیت این شپشک زیر سطح زیان اقتصادی نمی باشند، بنابراین استفاده از سموم شیمیایی اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش اثر دوزهای زیرکشنده 5/0، 1 و 25 پی پی ام به ترتیب از حشره کش های دیمتوات، تیودیکارب و ایمیداکلوپراید بر پارامترهای زیستی و بقای این پارازیتویید در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که باروری زنبور در تیمارهای حشره کش ها کاهش یافته و طول دوره پیش از بلوغ کل (TPOP) افزایش نشان داد، اما طول دوره پیش از تخم ریزی حشره بالغ (APOP) و طول عمر ماده ها تغییری نداشت. همچنین نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm)، نرخ متناهی افزایش جمعیت)λ) و نرخ خالص تولیدمثل (R0) در تیمارهای دیمتوات و تیودیکارب نسبت به شاهد کاهش معنی داری داشتند، ولی در تیمار ایمیداکلوپراید، این اختلاف معنی دار نبود. براساس این نتایج، حشره کش ایمیداکلوپراید اثرات منفی کمتری نسبت به دو حشره کش دیگر بر پارامترهای رشدی و جدول زندگی زنبور پارازیتویید A. bambawalei داشت.

    کلید واژگان: زیست شناسی, دشمنان طبیعی, پارامترهای جدول زندگی, مدیریت تلفیقی آفات
    Zeinab Rafatian, Nooshin Zandi Sohani *, Fatemeh Yarahmadi

    The endoparasitic wasp, Aenasius bambawalei Hayat (Hym.: Encyrtidae), is one of the most effective parasitoids of cotton mealybug, Phenacoccus solenopsis Tinsley (Hem.: Pseudococcidae), in Iran. Since natural enemies alone are not able to keep the population of mealybug under economic injury level, the use of chemical insecticides is inevitable. In this study, the effects of sublethal concentrations of 0.5, 1 and 25 ppm of dimethoate, thiodicarb and imidacloprid were investigated on the life table parameters and survival of the parasitoid in laboratory conditions. The results showed that the fertility of the female parasitoids decreased in insecticidal treatments and the length of the total preoviposition period (TPOP) increased. However, the length of the adult preoviposition period (APOP) and the longevity of females did not change. Moreover, the intrinsic rate of increase (rm), the finite rate of increase (λ), and the net reproduction rate (R0) in dimethoate and thiodicarb treatments were significantly lower than control, but in imidacloprid treatment, the difference was not significant. According to these results, imidacloprid had less negative effects than the other two inecticides on the growth parameters and the life table of A. bambawalei.

    Keywords: biology, natural enemies, life table parameters, IPM
  • سعیده هادیان، نوشین زندی سوهانی*، فاطمه یاراحمدی، فریبا سهرابی

    شپشک آردآلود پنبه Phenacoccus solenopsis Tinsley آفتی چندین خوار است که از دهه اول قرن بیستم به تهدیدی جدی برای کشاورزی در مناطق گرمسیری و نیمه ‏گرمسیری جهان تبدیل شده است. Aenasius bambawalei Hayat یک انگل واره داخلی است که پوره های سن سوم P. solenopsisرا انگلی می کند. در این پژوهش واکنش تابعی این پارازیتویید تحت تاثیر دوز زیرکشنده سموم اسپیروتترامات و کلرپایرفوس روی پوره های سن سوم شپشک آردآلود پنبه در دمای 1 ± 27 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد و دوره روشنایی به تاریکی 10 :14 ساعت بررسی شد. تراکم های استفاده شده پورهای سن سوم شپشک آردآلود 2، 4، 8، 16، 32 و 64 عدد بود. نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد که واکنش تابعی در هرسه تیمار شاهد، اسپیروتترامات و کلرپایرفوس از نوع دوم بود. نرخ جستجوگری (a) زنبور در تیمارهای شاهد، اسپیروتترامات وکلرپایرفوس به ترتیب 2609/0، 1107/0 و 0556/0 بار در ساعت محاسبه شد، که این نرخ در تیمارهای اسپیروتترامات و کلرپایروفوس به ترتیب 57% و 78 %کمتر از شاهد بود. زمان دستیابی (Th) در تیمارهای شاهد، اسپیروتترامات و کلرپایرفوس به ترتیب 018/5، 335/6 و 390/9 ساعت محاسبه شد. در تیمارهای اسپیروتترامات و کلرپایروفوس زمان دستیابی به ترتیب حدود 26 % و 87 % بیشتر از تیمار شاهد بود. نرخ دستیابی نیز در تیمارهای شاهد، اسپیروتترامات و کلرپایرفوس به ترتیب 63/4، 28/3 و 55/2 پوره میزبان تعیین شد که در تیمارهای اسپیروتترامات و کلرپایرفوس 31 % و 45 % کمتر از شاهد بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که حشره کش های اسپیروتترامات و کلرپایرفوس حتی در دوزهای کم دارای تاثیر منفی روی رفتار واکنش تابعی زنبور بوده و می توانند باعث اختلال در کنترل بیولوژیک شوند.

    کلید واژگان: شپشک آردآلود پنبه, نرخ جستجوگری, زمان دستیابی, Encyrtidae, غلظت زیرکشنده
    Saeedeh Hadian, Nooshin Zandi-Sohani *, Fatemeh Yarahmadi, Fariba Sohrabi

    Phenacoccus solenopsis Tinsley is a polyphagous pest that has become a serious threat to agriculture in the tropical and subtropical regions of the world since the beginning of the twentieth century. Aenasius bambawalei Hayat is an endoparasitoid that parasitizes third instar nymphs of P. solenopsis. In this study, sublethal effects of spirotetramat and chlorpyrifos were investigated on the functional response of the parasitoid on the nymphs of P. solenopsis at 27± 1 ° C, 65± 5% RH, and a photoperiod of 14: 10 (L: D). The densities of 2, 4, 8, 16, 32, and 64 third instar nymphs of P. solenopsis were used in the experiments. The results of logistic regression showed type II functional response in all three treatments including control, spirotetramat, and chlorpyrifos. The search rate (a) of the wasp in control, spirotetramate, and chlorpyrifos treatments were calculated to be 0.2609, 0.1107, and 0.0556 h–1, respectively, which in spirotetramat, and chlorpyrifos were 57% and 78% less than control. Handling time (Th) in control, spirotetramat, and chlorpyrifos treatments were calculated to be 0.0187, 6.3352, and 9.3903 h, respectively. In spirotetramate and chlorpyrifos treatments, handling times were about 26% and 87% more than control. The handling rates of control, spirotetramate, and chlorpyrifos were 4.63, 3.28, and 2.55 host nymphs, respectively; which in spirotetramate and chlorpyrifos it was 31% and 45% less than in control. The results of this study showed that the insecticides of spirotetramate and chlorpyrifos had a negative effect on the functional response behavior of the parasitoid even at low doses and thus could disturb the biological control.

    Keywords: cotton mealy bug, search rate, handling time, Encyrtidae, Sublethal concentration
  • فاطمه یاراحمدی، علی کیانی*، راضیه دکامی، حمیدرضا صحرائی، ایوب عزیزی، علیرضا راکی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بتائین بر غلظت خونی هموسیستئین، آنزیم های آنتی اکسیدانی و شاخص مالون دی آلدئید در میش های آبستن نژاد سنجابی انجام شد. تعداد 20 راس میش (سه تا پنج ساله) با حداقل دو شکم زایش در انتهای دوره آبستنی در دو گروه با جیره پایه (شاهد: 3/6±71/2 کیلوگرم وزن بدن) و یا جیره پایه به علاوه پنج گرم بتائین در کیلوگرم ماده خشک (بتائین: 3/8±71/6 کیلوگرم) به مدت 5 هفته در قالب طرح کاملا تصادفی تغذیه شد. مصرف خوراک به صورت روزانه و وزن بدن و شاخص وضعیت بدنی میش ها به صورت هفتگی ثبت شد. نمونه گیری خون در روزهای 28، 14، هفت و یک روز قبل از زایش پس از خوراک دهی صبحگاهی، از میش ها از سیاهرگ وداجی خون گیری شد. فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز و همچنین غلظت مالون دی آلدئید و هموسیستئین در خون اندازه گیری شد. وزن بدن، شاخص وضعیت بدن و مصرف خوراک تحت تاثیر مصرف بتائین قرار نگرفت. در هر دو گروه با نزدیک شدن به زمان زایش، فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز افزایش و فعالیت کاتالاز و غلظت مالون دی آلدئید کاهش یافت (p<0/05). فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز تحت تاثیر مصرف بتائین قرار نگرفت. میش هایی که بتائین دریافت کردند، غلظت هموسیستئین بالاتر و شاخص مالون دی آلدهید کمنر از شاهد داشتند (p<0/05). وزن تولد بره های میش هایی که بتائین دریافت کردند از وزن تولد بره های گروه شاهد بیش تر بود (p=0/06). نتیجه این که، مصرف خوراکی بتائین در ماه آخر آبستنی میش برای کاهش استرس اکسیداتیو و بهبود وزن تولد بره های نژاد سنجابی مفید است.

    کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, آنزیم های آنتی اکسیدانی, بتائین, گوسفند, هموسیستئین
    Fatemeh Yarahmadi, Ali Kiani *, Raziye Dekami, Hamidreza Sahraie, Ayoub Azizi, Alireza Rocky

    The present study aimed to investigate the effect of dietary betaine supplementation on circulating homocysteine, antioxidant enzymes and lipid peroxidation in pregnant Sanjabi ewes. Twenty multiparous pregnant ewes (3-5 years old) were fed either a basal diet (Control: 71.2±3.6 kg BW) or the basal diet supplemented with five g per kg dry matter betaine (Betaine: 71.6±3.8 kg BW) during the last five weeks of gestation in a completely random design. Feed intake, body weight (BW) and body condition score (BCS) were weekly recorded. Blood samples were taken from the jugular vein at 28, 14, seven, and one-day pre-partum. The activity of glutathione peroxidase (GPx), catalase (CAT) and blood concentration of homocysteine, and malondialdehyde (MDA) were determined. Dry matter intake, BCS, and BW of ewes were not affected by betaine consumption. In both groups, the activity of GPx increased (P<0.05), while CAT and MDA decreased (P<0.05) as gestation progressed. The activity of GPx and CAT remained unchanged by betaine. Ewes receiving betaine showed greater (P<0.05) blood homocysteine, but lower (P<0.05) MDA as compared to the control ewes. The birth weight of lambs in Betaine ewes was heavier (P=0.06) than those of control ewes. In conclusion, dietary supplementation of betaine was beneficial for alleviating oxidative stress and improving lambs' birth weight in Sanjabi ewes.

    Keywords: Antioxidant Enzymes, betaine, Homocysteine, oxidative stress, sheep
  • آناهیتا کریمی، فاطمه یاراحمدی*، امیر محسنی امین
    لوبیا معمولی گیاهی است که در سراسر جهان برای تغذیه کشت می شود. کنه تارتن دولکه ای، Tetranychus urticae Koch و تریپس پیاز، Thripstabaci Lindeman از آفات مهم لوبیا هستند که همه ساله مقدار زیادی حشره کش برای کنترل آن ها به کار می رود. یکی از راهکارهای مهم در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات، روش کنترل زراعی است. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر رقم و تراکم کاشت لوبیا روی تراکم این آفات در مزرعه ی لوبیا در شهرستان بروجرد (استان لرستان) ایران انجام شد. این تحقیق به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های تصادفی کامل (سه رقم اختر، درخشان و 285 در پنج تراکم کشت 20، 30، 40، 50 و 60 بوته در متر مربع) انجام شد. روش نمونه برداری ها به صورت هفتگی بود و در هر تاریخ نمونه برداری، تعداد هر آفت به ثبت رسید. نتایج حاضر نشان داد که رقم لوبیا روی میزان تخم کنه تارتن و همچنین میزان جمعیت کل و لارو سن یک تریپس تاثیر معنی داری دارد. تراکم بوته نیز به صورت معنی داری روی جمعیت هر دو آفت تاثیر گذاشت. تاثیر متقابل رقم و تراکم روی جمعیت هر دو آفت غیر معنی دار بود. به طور کلی، بیشترین و کم ترین تراکم کل کنه تارتن به ترتیب در رقم درخشان و تراکم کشت 60 بوته در متر مربع و رقم 258 و تراکم کشت 20 بوته در متر مربع مشاهده شد. کمترین و بیشترین تراکم کل تریپس پیاز به ترتیب در رقم اختر و تراکم کشت 60 بوته در متر مربع و رقم اختر و تراکم کشت 20 بوته در متر مربع دیده شد. نتایج مطالعه حاضر به منظور توسعه برنامه IPM در مزارع لوبیا قابل توصیه می باشد.
    کلید واژگان: مدیریت زراعی, مدیریت تلفیقی آفات, رقم, تریپس پیاز, کنه دو لکه ای
    A. Karimi, F. Yarahmadi *, A. Mohseni Amin
    Common bean is cultivated for feeding in the whole world. The two-spotted spider mite, Tetranychus urticae Koch, and the onion thrips, Thrips tabaci Lindemann, are considered as the two important pests of bean and lots of pesticides are being used for their control. One of the most important strategies in integrated pest management programs is the cultural practice. In the present study the effects of cultivars and bean plant density has been taken into consideration to control these pests in a bean field in Boroujerd district, Lorestan province of Iran. This research was performed as per factorial in a completely randomized block design, with three cultivars (Akhtar, Derakhshan and 285) in five plant densities of 20, 30, 40, 50 and 60 plants per m2. Samplings were carried out weekly and in every sampling date, the number of each pest was recorded. Results showed that bean cultivars had significant impact on the number of eggs in spider mite and in total and 1st instar larval populations of onion thrips. The plant density also significantly affected populations of both the pests. Interactions between cultivar and plant density was not significant for both pests. Overall the highest and lowest population densities of the spider mite observed in the cultivar of Derakhshan with 60 plants density in every m2 and then cultivar of 258 with a density of 20 plants per m2 respectively. The lowest and highest total number of thrips was observed in Akhtar cultivar with 60 plants per m2 and then Akhtar cultivar with a density of 20 per m2, respectively. The results of the present study could be recommended in IPM program for bean fields.
    Keywords: Cultural control, IPM, cultivars, thrips
  • Amin Heibatian Heibatian, Fatemeh Yarahmadi, Amin Lotfi Jalal Abadi
    Agrotis segetum (Denis & Schiffermüller) is an important polypahgous pest of sugar beet fields in many regions of world including Iran. Biorational pesticides are good and safe alternatives to the chemical insecticides which are compatible with goals of IPM programs. In this study, efficacy of three biorational pesticides, Azadirachtin (NeemAzal®), Bt (Bactospeine®) and Bt (Biolep®), and a conventional chemical insecticide, deltamethrin (Decis® EC), was studied on pest population and damages as well as carabid beetle population as its important predators in sugar beet field during two agricultural seasons (2015 and 2016). Sampling of the pest egg batches, larvae and the carabid beetles was carried out at 1 day before treatment (DBT) and 1, 3, 7 and 10 days after treatment (DAT). Finally, total yield and sugar content of sugar beet in the different treatments were evaluated for the two agricultural seasons. Results showed that NeemAzal was a significant oviposition deterrent for female moths of A. segetum. During both agricultural seasons, the highest and lowest larvicidal effects were observed in Decis and Bt (EC) treatments, respectively. Ten DAT, 40, 60, 13 and 73% reductions of pest population larvae were observed were observed in NeemAzal, Bt (WP), Bt (EC) and Decis treatments, respectively. Sugar beet yield in all treatments was significantly higher than control. Total yields in NeemAzal, Bt (WP), BT (EC) and Decis treatments were 17.5, 25.6, 12.9 and 43.7% more than control in 2015 and 8.7, 19.7, 4.8 and 37.1% respectively in 2016. But sugar content in the different treatments was not significantly different. Totally, the most adverse effects on carabid beetles were recorded in Decis® treatment
    Keywords: Chemical control, biological control, Deltamethrin, cut worm
  • فاطمه رستمی، نوشین زندی سوهانی *، فاطمه یاراحمدی، لیلا رمضانی، کریم اولین چهارسوقی
    Fatemeh Rostami, Nooshin Zandi-Sohani *, Fatemeh Yarahmadi, Leila Ramezani, Karim Avalin Chaharsoghi
    Habrobracon hebetor Say (Hymenoptera: Braconidae) is one of the parasitoids which is used against various lepidopteran insect pests in Iran. Due to extensive application of chemical pesticides in farms, studying their side effects on natural enemies is necessary in order to evaluate their probable detrimental effects, in case of application in IPM programs. In this study, side-effects of two prevalent insecticides, flubendiamide and azadirachtin, on functional response of H. hebetor to different densities of 5th instar larvae of Ephestia kuehniella Zeller were evaluated in laboratory conditions. Host densities of 2, 4, 8, 16, 32 and 64 were exposed to randomly selected treated females of H. hebetor in Petri dishes. Ten replications were considered for each host density. The control was treated with water. The results revealed a type ΙΙ response for all treatments. This study showed that flubendiamide and azadirachtin had the lowest (0.269h) and highest values (1.822h) of handling times, respectively. Also, the highest and lowest values of searching efficiency were observed in the flubendiamide (0.188h–1) and azadirachtin (0.0396 h–1) treated wasps, respectively. According to the results of the study, flubendiamide may be more compatible with biological control agent in IPM programs.
    Keywords: Behavioral Response, Botanical insecticide, Ectoparasitoid, Integrated Pest Management
  • فاطمه یاراحمدی *، علی رجب پور
    در این مطالعه تاثیر اصلاح pH آب در کارایی چهار حشره کش اکسی دیمتون متیل (EC 25%) ، دیازینون (EC 60%) ، استامی پرید (WP 20%) و ایمیداکلوپرید (SC 35%) روی جمعیت شته سیاه باقلا در شرایط مزرعه ای در طول دو سال زراعی در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. غلظت های 100، 50 و 25 درصد غلظت توصیه شده ی مزرعه ای هر کدام از حشره کش ها توسط آب معمولی و آب اصلاح شده با محلول کاهنده pH لونسول تهیه شد. درصد مرگ و میر تصحیح شده شته ها در 24 ساعت بعد از تیمار (برای ارزیابی اثرات کوتاه مدت) و تعداد تجمعی شته ها در طول تاریخ های مختلف پس از سم پاشی در تیمارهای مختلف (برای مطالعه اثرات دراز مدت اصلاح آب) در هرسال زراعی محاسبه و مورد تحلیل واریانس قرار گرفت. اصلاح آب هیچ تاثیر معنی داری در سمیت کوتاه مدت حشره کش های مورد آزمایش نداشت. با اصلاح آب، اکسی دیمتون متیل، دیازینون و ایمیداکلوپرید جمعیت شته A. fabaeرا در کاربرد 50 درصد غلظت مزرعه ای به ترتیب موجب کاهش 5/99-9/99، 5/98-7/99 و 1/98-6/99 درصدی تعداد تجمعی شته ها شد که با غلظت 100 درصد مزرعه ای اختلاف معنی داری نداشت. دوام باقی مانده این آفت کش ها تا پایان نمونه برداری (6 هفته در مقابل 1 تا دو هفته در مقایسه با 1-2 هفته در استفاده از آب بدون اصلاح) ادامه داشت. ولی در تیمار استامی پراید با آب اصلاح شده تعداد تجمعی شته در غلظت های 50 درصد به ترتیب برای سال های اول و دوم 103 و 2345 شته و در غلظت 25 درصد مزرعه ای 15732 و 22679 شته بودکه به صورت معنی داری بیشتر از تیمارهای مشابه با آب معمولی (453 و 805 شته در 50 درصد غلظت مزرعه ای و 76 و 36 شته در 25 درصد غلظت مزرعه ای به ترتیب در سال های زراعی اول و دوم) بود.
    کلید واژگان: شته سیاه باقلا, pH آب, حشره کش های فسفره, نئونیکوتینوئیدها
    F. Yar Ahmadi *, A. Rajabpour
    In this study, Effect of water pH correction on short and long term toxicities of four insecticides, oxydimethon methyl (EC 25%), diazinon (EC 60%), acetamiprid (WP 20%) and imidacloprid (SC 35%), were evaluated against population of A. fabae in compeletely randomised block design under field conditions during 2010-2013. Recommended Field concentrations (RFC) , 50 and 25% RFC of each insecticide were made by original and corrected water (by pH reducer solution of Lonsul®). Corrected mortality precentage of the aphid after 24 h and cumulative aphid days (CAD) during various sampling days after treatments were determined and analysed in both growing seasons to evaluate short and long term effects of water correction on the efficacy of the insecticides . Water pH modification had no significant effects on the insecticides short tem efficacie. By pH modification, oxydimethon methyl, diazinon and imidacloprid at 50% RFC caused 99.5-99.9, 98.5-99.7 and 98.1-99.6% reduction in A. fabae population wich were not significantly different from the insecticide application at 100% RFC. The pesticide residue persisted to the end of sampling period (6 weeks in pH modified water compared to 1-2 weeks in original water) , but in acetamiprid plots with pH modified water treatments, CAD at 50% RFC were 103 and 2345 aphids and at 25% RFC CAD were 1532 and 22679 aphids which were significantly higher than the same treatments with original water (453 and 805 aphid at 25% RFC and 76 and 36 aphids at 50% RFC) in the fisrt and seocond growing seasons, respectively.
    Keywords: Black bean aphid, pH of water, Organophosphate, Neonicotinoid insecticides
  • فاطمه یاراحمدی، زهره صالحی، حسین لطفعلی زاده
    این اولین گزارش دو گونه زنبور پارازیتویید خارجی Elachertus inunctus (Nees, 1834) در ایران و Elachertuspulcher (Erdös, 1961) از خانواده Eulophidae در جهان از روی لارو مینوز برگ گوجه فرنگی، Tuta absoluta (Meyrick, 1917) (Lep.: Gelechiidae) می باشد. این گونه ها از مزارع و گلخانه های گوجه فرنگی در استان خوزستان، اهواز (جنوب غربی ایران) جمع آوری شدند. هر دو گونه برای فون ایران جدید می باشند. اطلاعات کافی در مورد این دو پارازیتوئید وجود ندارد. کارایی بالقوه این پارازیتوییدها برای کنترل بیولوژیک T. absoluta در مزارع و گلخانه های گوجه-فرنگی می بایست مورد بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: مینوز برگ گوجه فرنگی, پارازیتوییدها, شناسایی, کنترل بیولوژیک
    Fatemeh Yarahmadi *, Zohreh Salehi, Hossein Lotfalizadeh
    This is the first report of two ectoparasitoid wasps, Elachertus inunctus (Nees, 1834) in Iran and Elachertus pulcher (Erdös, 1961) (Hym.: Eulophidae) in the world, that parasitize larvae of the tomato leaf miner, Tuta absoluta (Meyrick, 1917) (Lep.: Gelechiidae). The specimens were collected from tomato fields and greenhouses in Ahwaz, Khouzestan province (south west of Iran). Both species are new records for fauna of Iran. The knowledge about these parasitoids is still scanty. The potential of these parasitoids for biological control of T. absoluta in tomato fields and greenhouses should be investigated.
    Keywords: tomato leaf miner, parasitoids, identification, Biological control
  • لیلا نظرپور، فاطمه یاراحمدی، موسی صابر، علی رجب پور
    مینوز برگ گوجه فرنگی Tuta absoluta (Lepidoptera: Gelechiidae) یکی از خطرناک ترین آفات گوجه فرنگی در بسیاری از نقاط دنیا از جمله ایران می باشد. مطالعات مزرعه ای به منظور تعیین اثرات کوتاه و درازمدت باسیلوس تورینجنسیس زیرگونه کروستاکی (Bt)، آزادیراختین (Az)، مخلوط آزادیراختین و Bt و ایندوکساکارب (به عنوان یک حشره کش رایج) روی لاروهای T. absoluta، انجام شد. هم چنین تاثیرات این حشره کش ها روی شکارگران عمومی خوار هم جای این آفت (Coccinella septempunctata L.، Chrysopa carnea Stephens و Syritta sp.) نیز مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه برداری ها از T. absoluta و شکارگران عمومی خوار هم جای آن در یک روز قبل (DBT) و بعد از تیمار نمودن، 5، 8 و 14 و 19 روز پس تیمار (DAT) انجام شد. نتایج نشان دهنده اثرات کوتاه مدت معنی دار ایندوکساکارب روی لاروهای این آفت بود. ایندوکساکارب تراکم T. absoluta و خسارت آن را کاهش داد. Bt، آزادیراختین و ترکیب آنها به صورت معنی داری تراکم لاروی را در 19 روز پس از تیمار سرکوب نموده و موجب کاهش معنی دار در خسارت روی برگ، ساقه و میوه شد. بیش ترین اثر بلندمدت روی جمعیت این آفت در تیمار آزادیراختین +Bt و مشاهده شد. آزادیراختین +Bt موجب کاهش صد در صدی در خسارت اندام های هوایی در مقایسه با تیمار شاهد شد. بیش ترین و کم ترین اثرات روی C. carnea، C. septempunctata و Syrrita Sp. به ترتیب در تیمارهای ایندوکساکارب و Bt مشاهده شد. نتایج این مطالعه بیانگر این بود که ترکیب آزادیراختین و Bt دارای بیش ترین اثر اختصاصی روی این آفت و کم ترین اثرات سوء روی شکارگران عمومی هم جای آن است.
    کلید واژگان: مینوز برگی گوجه فرنگی, بی تی, آزادیراختین, ایندوکساکارب, سمیت
    Leila Nazarpour, Fatemeh Yarahmadi, Moosa Saber, Ali Rajabpour
    Tomato leaf miner, Tuta absoluta Meyrick (Lepidoptera: Gelechiidae), is one of the most destructive pests of tomato in many parts of the world including Iran. Field studies were conducted to determine the short and long term effects of Bacillus thuringiensis var Kurstaki (Bt), azadirachtin (AZ), a mix of AZ Bt, and indoxacarb, as a current chemical insecticide, on T. absoluta larvae. Also, effects of the insecticides were studied on the coexisting generalist predators, Coccinella septempunctata L., Chrysoperla carnea Stephens and Syritta sp. Sampling of T. absoluta and its coexisting generalist predators were performed 1 day before treatment (DBT) and one, 5, 8, 14 and 19 days after treatment (DAT). The results indicated significant short term effect of indoxacarb on the pest larvae. Indoxacarb reduced T. absoluta density and damages. Bt, AZ and mixture of them significantly suppressed the larval density at 19 DAT and caused significant reduction in leaf, stem and fruit damage. The highest long term effect on the pest abundance and damage were observed in Az Bt caused 100% reduction in fruit and foliage damage compared to the control. The highest and lowest adverse effects on C. carnea, C. septempunctat and Serrita sp. were observed in indoxacarb and Bt treatments, respectively. Findings of this study imply that the mixture of Az Bt has the highest selective toxicity on the pest and the lowest effect on its coexisting generalist predators.
    Keywords: Tomato, leafminer, Bt, Azadirachtin, indoxacarb, toxicity
  • سمیت تماسی و تدخینی اسانس های گیاهان رازیانه و لیمو روی کنه تارتن Tetranychus turkestani و شکارگر آن Orius albidipennis
    نیلوفر فرجی، علی اصغر سراج *، فاطمه یاراحمدی، علی رجب پور
    کنه تارتن ترکستانی Tetranychus turkestani یکی از مهم ترین آفات گیاهان گلخانه ای در استان-های جنوبی ایران می باشد. مزایای زیاد استفاده از اسانس های گیاهی نسبت به آفت کش های شیمیایی، آنها را برای برنامه های مدیریت تلفیقی آفات مناسب نموده است. سمیت تماسی و تدخینی اسانس گیاهان رازیانه Foeniculum vulgare و لیمو Citrus limon برای این کنه و شکارگر آنOrius albidipennis در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش های سمیت تماسی با 6 غلظت (0 ،50، 100، 300، 800 و 2000 پی پی ام) از هر اسانس روی مراحل نابالغ و بالغ آفت مذکور انجام گرفت و میزان مرگ ومیرها 72 ساعت بعد از در معرض قرار گرفتن آفت، ثبت شد. در آزمایش های سمیت تدخینی، مقادیر LC50 اسانس های مورد آزمایش برای مراحل مختلف رشدی T. turkestani وO. albidipennis تعیین شد. هر دو اسانس در غلظت 800 و 2000 پی پی ام سمیت بالایی روی تخم، دومین سن پورگی و بالغین T. turkestani داشتند. این درحالی بود که این غلظت-ها موجب مرگ ومیر پایینی روی O. albidipennis شدند. گیاه سوزی خاصی توسط این اسانس ها مشاهده نشد. مرگ ومیرT. turkestani و O. albidipennis با افزایش غلظت اسانس افزایش می یافت. هم چنین در کاربرد تماسی، دومین سن پورگی T. turkestani این اسانس ها نسبت به سایر مراحل رشدی حساس تر بودند. در زیست سنجی های سمیت تدخینی، مقادیر LC50 اسانس های به دست آمده از برای مراحل رشدی تخم، دومین سن پورگی و بالغین برای رازیانه به ترتیب 08/16، 98/7 و 06/14 و برای لیمو به ترتیب 6/11، 86/9 و 52/11 میکرولیتر/لیتر هوا بود. بیش ترین سمیت تدخینی برای دومین سن پورگی این آفت مشاهده شد. سمیت تدخینی این اسانس های گیاهی روی O. albidipennis کمتر از T. turkestani بود. این نتایج نشان می دهد که اسانس های گیاهی موردنظر پتانسیل خوبی برای کاربرد در برنامه های مدیریت تلفیقی کنه تارتن ترکستانی در محصولات گلخانه ای به ویژه خیار دارند.
    کلید واژگان: اسانس های گیاهی, سمیت تماسی, سمیت تدخینی, گیاه سوزی
    Contact and fumigant toxicity of Foeniculum vulgare and Citrus limon essential oils against Tetranychus turkestani and its predator Orius albidipennis
    Niloufar Faraji, Ali Asghar Seraj*, Fatemeh Yarahmadi, Ali Rajabpour
    Tetranychus turkestani is one of the most important pests of greenhouse plants in the southern provinces of Iran. Several benefits of using essential oils over chemical pesticides make them appropriate for IPM programs. Contact and fumigant toxicity of the essential oils of Foeniculum vulgare and Citrus limon against the spider mite and its predator, Orius albidipennis were investigated under laboratory conditions. Contact toxicity experiments were conducted at six concentrations, (0, 50, 100, 300, 800 and 2000 ppm) of each essential oil on the mature and immature life stages of the pest, and mortalities were recorded 72 h after exposure. In fumigant toxicity trials, LC50 values of the essential oils were determined on different developmental stages of T. turkestani and O. albidipennis. At 800 and 2000 ppm, both essential oils had high contact toxicity on the eggs, 2nd instar nymphs and adults of T. turkestani, while the same concentrations caused less mortality on O. albidipennis. No significant phytotoxicity of the essential oils was observed. The mortality rates of T. turkestani and O. albidipennis increased as concentration was increased. Also, the 2nd instar nymph of T. turkestani was more sensitive to contact application of the essential oils than other developmental stages. In the fumigant toxicity bioassay, LC50 values of the essential oil derived from F. vulgare on the egg, 2nd instar nymph and adult of T. turkestani were 16.08, 7.98 and 14.06, and the values for C. limon essential oil were 11.6, 9.86 and 11.52 µl × l-1air, respectively. The highest fumigant toxicity was observed against the 2nd instar nymphs of the mite. Fumigant toxicity of the essential oils was lower against O. albidipennis than against T. turkestani. This data suggests that the essential oils of these plants have the potential of being employed in the IPM programs of T. turkestani in greenhouse crops, especially cucumber.
    Keywords: Essential Oils, Contact toxicity, Fumigant toxicity, Phytotoxicity
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال