به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرح مادرشاهیان

  • مژگان مختاری طبس*، طوبی کاظمی، فرح مادرشاهیان
    زمینه و هدف
    عدم پیروی دارویی در بیماران با انفارکتوس میوکارد شایع است. این در حالی است که در مطالعات مختلف گزارش شده که حمایت خانوادگی می تواند باعث پیشرفت پیروی دارویی در بیماری های مزمن شود. این مطالعه با هدف برسی تاثیر آموزش رفتارهای حمایتی خانواده بر پیروی دارویی مبتلایان به انفارکتوس میوکارد انجام شده است.
    روش تحقیق
     این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار، بر روی 70 بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند، انجام شد. بیماران به روش تصادفی ساده در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پیروی دارویی برای افراد دو گروه تکمیل گردید. افرادی که بر اساس این پرسشنامه از پیروی دارویی ناکافی برخوردار بودند، پرسشنامه حمایت خانواده برای آنها تکمیل شد. به منظور مداخله، در قالب حداقل سه جلسه آموزشی بر اساس نیازسنجی از دو پرسشنامه قبلی، آموزش هایی به عضو کلیدی خانواده گروه مداخله داده شد و سه ماه بعد از اجرای مداخله، مجدد دو پرسشنامه پیروی دارویی و حمایت خانواده برای دو گروه تکمیل گردید. در نهایت داده ها در نرم افزار SPSS (ویرایش 16) وارد شد. از آمار توصیفی شامل: فراوانی، میانگین، انحراف معیار برای شرح و توصیف داده ها و از آمار تحلیلی شامل:آزمون های کای دو، تی زوج و تی مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. سطح معنی داری 0/05P< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین نمره رفتارهای حمایتی خانواده و پیروی دارویی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، پس از مداخله افزایش معنی داری داشت (0/001P<). همچنین میانگین تغییرات نمره پیروی دارویی (0/001P<) و حمایت خانواده (0/001P<) بعد از مداخله درگروه مداخله نسبت به گروه کنترل معنی دار به دست آمد.
    نتیجه گیری
    آموزش رفتارهای حمایتی خانواده می تواند سبب بهبود پیروی دارویی در مبتلایان به انفارکتوس میوکارد شود.
    کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, پیروی دارویی, رفتار حمایت خانوادگی
    Mojgan Mokhtaritabas*, Tooba Kazemi, Farah Madarshahian
    Background and Aim
    Failure to follow the drug is common in patients with myocardial infarction. However, it has been reported in various studies that family support can improve adherence to drug in chronic diseases. The purpose of this study was to investigation the impact of education of family support behaviors on adherence to the drug in patients with Myocardial Infarction.
    Materials and Methods
    This controlled clinical trial study was performed on 70 patients with myocardial infarction, which had criteria for entering the study. Patients were randomly divided into intervention and control groups and demographic information and adherence to the drug was completed questionnaire for two groups. Individuals who received inadequate the drug follow-up based on this questionnaire were completed their family support questionnaire. In order to intervene, in the form of at least three educational sessions, based on the needs assessment of the two previous questionnaires, training was provided to the key member of the intervention group family and three months after the intervention, the two drug and family support questionnaires were re-completed for the two groups. Finally, the data was entered into SPSS software (version 16). Descriptive statistics including frequency, mean, standard deviation for description and description of data and analytical statistics including: Chi-square, paired T-test and independent T-test were used for data analysis. The significance level was considered as (P <0.05.)
    Results
    The mean score of family supportive behaviors and adherence to the drug in the intervention group was significantly higher than the control group after the intervention (P <0.001). Also, the mean of changes in drug follow-up (P <0.001) and family support (P <0.001) after intervention in the intervention group were significantly higher than the control group.
    Conclusion
    The teaching of family supportive behaviors can improve the adherence to the drug in patients with myocardial infarction.
    Keywords: Myocardial Infarction, Adherence to drug Therapy, Family Support
  • فرح مادرشاهیان، فاطمه باماری *، موسی جهانتیغ
    مقدمه و هدف
    یکی از بزرگترین چالش هایی که بیماران دیابتی با آن مواجه هستند، یادگیری نحوه ی زندگی با دیابت و کنترل قند خون روزانه می باشد، از این رو آموزش بیمار جهت توانمندسازی وی در خود مراقبتی و کنترل مطلوب قند خون و در نهایت ارتقاء سطح کیفیت زندگی، به عنوان یکی از شاخص های مهم سلامتی و بخش های مهم درمان دیابت به شمار
    می رود. این مطالعه با هدف بررسی تآثیر آموزش به شیوه ی جیگ ساو بر پیروی دارویی بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه ی حاضر از نوع نیمه تجربی بود که در سال 1394 اجرا شده است. جامعه ی پژوهش شامل بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان زابل بود که از میان این افراد، 35 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابتدا دو پرسشنامه شرح حال و پیروی دارویی 8 سوالی (MMAS) تکمیل و نمونه ی آزمایش HbA1C گرفته شد بیماران به 7 گروه 5 نفره تقسیم شدند و سپس مداخله ی آموزشی به شیوه جیگ ساو در طی سه جلسه با فاصله ی یک هفته اجرا شد و پس از سه ماه مجددا پرسشنامه پیروی دارویی تکمیل و نمونه HbA1C گرفته شد نتایج با استفاده از نرم افزار Spss16 تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده نشان داد میانگین سنی افراد شرکت کننده86/8±48/55 و میانگین مدت ابتلا افراد به دیابت 3/5±54/11بود؛ همچنین میانگین نمره پیرویی دارویی قبل و بعد از مداخله آموزشی به شیوه جیگ ساو افزایش معنی داری داشته است (0/001›p). همچنین میانگین نمره HbA1C قبل و بعد از مداخله کاهش معنی داری را نشان داد (0/001›p).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان از روش آموزش گروهی به شیوه ی جیگ ساو که یک روش گروهی فعال است در برنامه های آموزش به بیمار استفاده نمود.
    کلید واژگان: دیابت نوع دو, پیروی دارویی, جیگ ساو, مطالعه ی نیمه تجربی
    Farah Madarshahian, Fatemeh Bamari *, Musa Jahantigh
    Introduction
    One of the biggest challenges that the diabetic patients face with is learning how to live with diabetes and control daily blood glucose level. Therefore, patient education with the aim of patient empowerment in self-care, optimal blood glucose control, and ultimately promotion of quality of life is considered as one of the significant health indicators and important areas of diabetes care. Regarding this, the present study was conducted to investigate the effect of using jigsaw technique on adherence to drug therapy among the patients with type II diabetes mellitus.
    Material and
    Methods
    This quasi-experimental study was conducted on 35 diabetic patients referring to diabetes clinic in Zabol, Iran, in 2015. The study population was selected through simple random sampling technique. The patients filled out the eight-item Morisky Medication Adherence Scale (MMAS) and demographic form. After performing the blood test for the measurement of hemoglobin A1c (Hba1c) level, the patients were divided into seven groups of five cases. Subsequently, three sessions of educational intervention was performed with one-week intervals using the jigsaw technique. After three months, MMAS was completed again and the Hba1c level was remeasured. The data were analyzed using SPSS 16 software.
    Results
    According to the results, the mean age of the participants and the mean diabetes duration were 55.48±8.86 and 11.54±5.3 years, respectively. Furthermore, the mean adherence to medication showed a significant increase in the post-intervention stage, compared to that in the pre-intervention stage (P
    Conclusion
    Regarding the obtained results, the jigsaw technique, which is an active cooperative method, can be used in patient education programs.
    Keywords: Type II diabetes, Drug adherence, Jigsaw technique, Quasi-experimental study
  • بهنام برزگر، فرح مادرشاهیان *، فاطمه باماری، محسن حسن آبادی
    مقدمه و هدف
    پیامدهای روان شناختی و روانی بیماران از عوامل اثرگذار در پیروی دارویی و بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی می باشد. فراوانی و گستردگی این عوامل در بیماران دیابتی مبهم است. در این مطالعه به تعیین وضعیت شناختی، افسردگی و پیروی دارویی بیماران دیابتی نوع 2 پرداخته شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی تعداد 105 بیمار مبتلابه دیابت نوع 2 مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهر بیرجند به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. گردآوری داده ها توسط پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه پیروی دارویی (MMAS) و تست اتصال اعداد (NCT) جهت بررسی وضعیت شناختی و آزمون افسردگی بک انجام شد، داده های به دست آمده توسط آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss16 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه 2/88 درصد زنان و 9/91 درصد مردان پیروی دارویی ضعیف داشتند. همچنین در بیماران درجاتی از افسردگی مشاهده شد به طوری که 8/36 درصد زنان و 5/13 درصد مردان دارای افسردگی شدید بودند. درزمینه اختلالات شناختی، در اکثر بیماران درجاتی از اختلالات شناختی مشاهده شد.
    بحث و نتیجه گیری
    در این مطالعه مبتلایان به دیابت دارای پیروی دارویی ضعیف بوده و به میزانی از اختلالات شناختی و افسردگی دچار بوده اند، لذا توجه جدی به کنترل قند خون آن ها، آموزش های موثر با شیوه های نوین باید موردتوجه مسئولین و مراقبان بهداشتی قرار گیرد و این بیماران به طور دوره ای ازلحاظ مشکلات شناختی و افسردگی که بر یادگیری و خود مراقبتی آن ها تاثیر می گذارد بررسی گردند.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, وضعیت شناختی, افسردگی, پیروی دارویی
    Behnam Barzgar, Farah Madarshahian*, Fatemeh Bamari, Mohsen Hassanabadi
    Introduction
    Psychological and psychiatric consequences are important factors affecting medication adherence and improved quality of life in diabetic patients. However, prevalence of these disorders is unclear. In this study, cognitive status, depression, and drug adherence of type 2 diabetes patients are discussed.
    Materials And Methods
    In this descriptive analytical study, 105 patients with type 2 diabetes referred to Birjand diabetes clinic were selected through randomized sampling. The data collection tools included a demographic form, Morisky Medication Adherence Scale (MMAS), Number Connection Test (NCT) that measures cognitive function, and Beck Depression Inventory. Data was analyzed through descriptive and inferential statistics in SPSS, version 16.
    Results
    In the present study, 88.2% of women and 91.9% of men showed low medication adherence. In the majority of the patients, depression was found, while 36.8% of women and 13.5% of men had severe depression. Regarding cognitive disorders, some degrees of cognitive disorders were observed in most of the patients.
    Conclusion
    In this study, diabetic patients had poor medication adherence and showed some degrees of cognitive disorders and depression. Therefore, serious attention should be paid to their blood glucose monitoring. Furthermore, effective training programs with new methods of education should be considered by healthcare providers, and these patients should be monitored regularly regarding cognitive disorders and depression problems, which might affect their learning and self-care behaviors.
    Keywords: Type II diabetes, Cognitive status, Depression, Medication adherence
  • فاطمه باماری، فرح مادرشاهیان، بهنام برزگر
    مقدمه
    دیابت بارداری یکی از عوارض طبی شایع دوران بارداری است که می تواند بر نتایج بارداری و زایمان تاثیر بگذارد. با توجه به افزایش شیوع دیابت بارداری در سراسر جهان، مطالعه حاضر با هدف بررسی پیامدهای مادری و جنینی در زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
    روش پژوهش: این مطالعه مقطعی بر روی 85 مادر مبتلا به دیابت بارداری با سن حاملگی بالاتر از 28 هفته که جهت زایمان به زایشگاه مراجعه نموده بودند و 160 زن باردار با حاملگی طبیعی که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند (یعنی سابقه دیابت، بیماری مزمن یا آندوکرین و یا سابقه مصرف استروئید نداشتند) وارد مطالعه شدند و با استفاده از پرسشنامه اطلاعات لازم که شامل ( اطلاعات فردی و سوابق طبی و مامایی و پیامدهای نامطلوب بارداری از جمله پره اکلامپسی، پارگی زودرس کیسه آب، سن حاملگی، خونریزی بعد از زایمان و ماکروزومی، آپکار و مرده زایی و هیپوگلیسمی) بودند؛ بررسی شدند و اطلاعات جمع آوری شده با نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    از بین عوامل مورد مطالعه در مادران میانگین سن مادران دیابتی30/4±5/01 در مادران سالم27/2±4/03 بود و بین دو گروه تفاوت آماری معنی داری مشاهده شد(P<0/02) همچنین میانگین فشارخون سیستول و دیاستول، شاخص توده بدنی و زایمان به روش سزارین در مادران دیابتی بالاتر بود(01/0) p و دو گروه از لحاظ آماری تفاوت داشتند و عوارض جنینی شامل ماکروزومی، مرده زایی و هیپوگلیسمی در مادران مبتلا به دیابت بالاتر از مادران سالم بود (P<0/01)
    بحث و
    نتیجه گیری
    در میان عوارض مادری و جنینی هیپرتانسیون بارداری و زایمان به روش سزارین در مادران دیابتی بالاتر بود و عوارض جنینی مانند ماکروزومی، مرده زایی و هیپوگلیسمی در نوزادان مادران دیابتی بالاتر از مادران سالم بود لذا اجرای برنامه های آموزشی و غربالگری جهت مادران دیابتی و توجه به عوارض ضروری به نظر می رسد و تمام این عوارض نشان دهنده اهمیت پیشگیری از دیابت بارداری است.
    کلید واژگان: دیابت بارداری, عوارض مادری, عوارض جنینی
  • فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، سهیلا خزاعی
    زمینه و هدف
    پاسخگویی به نیازهای جامع بیمار می تواند موجب کاهش اضطراب گردد. هدف این مطالعه، تعیین تاثیر ارایه مراقبت های جامع نگر با مشارکت خانواده بر نگرش و اضطراب قبل از جراحی بیماران بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه نیمه تجربی حاضر در سال 1391 بر روی همه بیماران داوطلب عمل جراحی پروستات در بیمارستان امام رضا () بیرجند انجام شد. 68 بیمار به تصادف در دو گروه 34 نفری قرار گرفتند. در گروه مداخله پیش از هر مراقبت قبل از جراحی، نیازهای بیماران به وسیله پنج سوال تعیین و بر این اساس مراقبت ها با مشارکت خانواده ارایه شد. گروه کنترل مراقبت های معمول را دریافت نمودند. پیامدهای مداخله، نمرات نگرش و اضطراب بیماران بود. نگرش نسبت به مراقبت های قبل از جراحی به وسیله ده گویه محقق ساخته در آغاز بستری شدن و قبل از ترخیص اندازه گیری گردید. اضطراب و اطلاعات قبل از جراحی توسط مقیاس اضطراب و نیاز به اطلاعات قبل از عمل Amsterdam در آغاز بستری شدن و قبل از جراحی مورد سنجش قرار گرفت داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های کای دو، تی مستقل و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره کل نگرش بیماران نسبت به مراقبت های قبل از جراحی در گروه مداخله (07/8 ± 44/42) بیشتر از گروه کنترل (32/9 ± 82/36) بود (010/0 = P). همچنین میانگین نمره کل اضطراب قبل از جراحی در گروه مداخله (72/2 ± 08/14) کمتر از گروه کنترل (56/1 ± 02/16) گزارش شد (001/0 > P) و در مقایسه با قبل از مداخله (60/2 ± 32/15)کاهش یافت (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    ارایه مراقبت های جامع نگر با مشارکت خانواده قبل از عمل جراحی در ایجاد نگرش مثبت و کاهش اضطراب بیماران موثر بود لذا جهت استفاده در همه مراقبت های پزشکی و پرستاری پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: مراقبت قبل از جراحی, رضایت بیمار, اضطراب, جراحی, نگرش
    Farah Madarshahian, Mohsen Hassanabadi, Soheila Khazaei
    Background And Objective
    Responding to holistic needs of patients can reduce anxiety. The purpose of this study was to determine the effect of holistic cares with family participation on attitude and preoperative anxiety of patients.
    Materials And Method
    This quasi-experimental study was conducted on all patients undergoing prostate surgery during 2012 at Emam Reza Hospital, Birjand, Iran. Therefore, 68 patients were assigned randomly to two groups of 34. In the intervention group, prior to each preoperative care needs of patients, such as covering the body, were determined through 5 questions and cares were provided accordingly with family participation. The control group received routine cares. Intervention outcomes were the scores of attitude and anxiety of patients. The attitude toward preoperative cares was measured using a 10-item researcher-made questionnaire at admission and before hospital discharge. Anxiety and preoperative information were measured using the Amsterdam Preoperative Anxiety and Information Scale at the beginning of hospitalization and before surgery. Data were analyzed using SPSS software version 16 and chi-square, and independent and paired t-tests.
    Results
    Total score of mean attitude toward preoperative cares of the intervention group (42.44 ± 8.07) was higher than the control group (36.82 ± 9.32) (P = 0.01). Furthermore, the total mean preoperative anxiety score of the intervention group (14.08 ± 2.72) was lower than the control group (16.02 ± 1.56) (P < 0.001) and had reduced compared with pre-intervention (15.32 ± 2.60) (P < 0.001).
    Conclusion
    Providing preoperative holistic cares with family participation was effective in creating positive attitude and reducing anxiety in anxious patients. Thus, its use is recommended in providing all medical and nursing cares.
    Keywords: Preoperative care, patient satisfaction, anxiety, surgery, attitude
  • فرح مادرشاهیان*، محسن حسن آبادی، سهیلا خزاعی
    زمینه و هدف
    تدریس سنتی روش تحقیق با یادگیری و رضایت کم همراه است اما تدریس موثر موجب افزایش توانایی های شغلی و نگرش مثبت نسبت به علم می گردد. در این بررسی تاثیر تدریس روش تحقیق بر مبنای«مراقبت مبتنی بر شواهد»، کاربردها و طراحی پژوهش بر شناخت، نگرش و رضایت از تدریس مطالعه شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی دانشجویان ترم 5 رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، سال1391به روش سرشماری انتخاب و جهت آموزش روش تحقیق از کتب مرجع، تصادفی به2گروه39نفری تجربی و کنترل تخصیص یافتند. مداخله شامل ارتقاء مهارتهای ارائه«مراقبت مبتنی بر شواهد»، آموزش کاربردهای اصول تحقیق در دروس مختلف و مراقبت ها و طراحی گروهی 11پژوهش بود. تدریس گروه کنترل به روش بحث گروهی بود. دو پرسشنامه محقق ساخته در آغاز و پایان مطالعه استفاده شد. پیامدهای مداخله، نمرات شناخت تحقیق، نگرش نسبت به فواید، ضرورت و بکارگیری اصول تحقیق و رضایت از تدریس بود که بترتیب توسط20سوال چهار گزینه، 12و21گویه دارای مقیاس لیکرت(نمره5-1)سنجش شد اطلاعات با آزمونهای کای دو، تی مستقل و زوج در نرم افزارSPSS نسخه16تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    پس از مداخله نمره کل شناخت گروه تجربی از تحقیق(6.05±8.59)بالاتر از گروه کنترل(2.74±5.51)بود(P<0.041). نمره نگرش گروه تجربی نسبت به تحقیق پس از مداخله در مقایسه با گروه کنترل (P<0.028)و قبل مداخله بالاتر بود (P<0.015). نمره کل رضایت گروه تجربی(78.61±8.67)از تدریس بیشتر از گروه کنترل(71.23±9.24)بود(P<0.001).
    نتیجه گیری
    تدریس روش تحقیق توام با حمایت مداوم دانشجویان، مبتنی بر مراقبت مبتنی بر شواهد، کاربردها و طراحی گروهی تحقیق می تواند با ایجاد ارتباط بین اصول، طراحی،اجراء و کاربردهای تحقیق موجب افزایش شناخت، بهبود نگرش و رضایت از تدریس شود.
    کلید واژگان: عملکرد مبتنی بر شواهد, رضایت, تحقیق, یادگیری
    Farah Madarshahian *, Mohsen Hassanabadi, Soheila Khazaei
    Background And Objective
    Traditional teaching of research methodology is associated with low learning and satisfaction but effective teaching increase professional abilities and positive attitude toward science. In this study the effect of research methodology teaching based on evidence based care, applications and research designing, on knowledge, attitude and teaching satisfaction was studied.
    Materials And Methods
    In this quasi experimental study fifth semester nursing students at Birjand University of medical sciences were selected through census method in 2012 and for research methodology teaching from text books, at random were divided into two groups of 39 experimental and control students. Intervention included promoting skills to providing “evidence based care”, education of research methodology applications in different courses and cares and group designing of 11 research plans. In the control group, teaching was conducted using group discussion. Two researcher-developed questionnaires at the beginning and end of the study were used. Intervention outcomes included; scores of research knowledge, attitude toward benefits, necessity and research methodology applications and teaching satisfaction that were measured by 20 multiple choice questions, 12 and 21 likert scale items (score1-5) respectively. Data were analyzed by Chi-square, independent and paired t-tests, using SPSS 16 software.
    Results
    After intervention, the total research knowledge score of the experimental group (6.05±8.59) was higher than control (2.74±5.51) group (P<0.041). The attitude score of experimental group toward research after intervention to compare control group (P<0.028) and to with before intervention was higher (P<0.015). The teaching satisfaction score of experimental group (78.61±8.67) was higher than the control (71.23±9.24) group (P<0.001).
    Conclusion
    Research methodology teaching combined with ongoing support for students, based on evidence based care, applications and group designing of research, can establish a relationship between the principles, designing, implementation and applications of research, increase knowledge and facilitate attitude and satisfaction.
    Keywords: Evidence, Based Practice, satisfaction, Research, learning
  • فرح مادرشاهیان *، محسن حسن آبادی، سهیلا خزاعی
    مقدمه
    هر چند تلفیق نیازهای جسمی و روانی بیماران با اعتقادات فرهنگی-اجتماعی آنان در طی ارائه مراقبت ها اساس پرستاری جامع نگر است؛ اما تاثیر آن بر اضطراب و رضایت بیماران نامشخص است.
    هدف
    این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مراقبت های قبل از جراحی با رویکرد جامع نگر بر اضطراب و رضایت بیماران صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی 78 بیمار قبل از جراحی پروستات در بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند در سال 1389 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه 39 نفری کنترل و تجربی تقسیم شدند. مداخله شامل تعیین نیازهای جسمی، اجتماعی، روانشناختی، مذهبی و فرهنگی بیماران مانند «پیشگیری از عفونت بیمارستانی» به وسیله 5 سوال، پیش از ارائه هر مراقبت قبل جراحی و ارائه مراقبت ها بصورت جامع نگر بود. گروه کنترل مراقبت های روتین را دریافت نمودند. پیامدهای مداخله، سطح اضطراب و رضایت بیماران بود. داده ها با مقیاس اضطراب آمستردام و پرسشنامه محقق ساخته رضایتمندی جمع آوری شد و با شاخص های آمار توصیفی، آزمونهای مجذور کای، تی مستقل و زوج تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    گروه تجربی و کنترل در ارتباط با سن، سواد و محل سکونت مشابه یکدیگر بودند. پس از مداخله میانگین نمره کل اضطراب گروه تجربی (2/66±14/30)کمتر از گروه کنترل(1/51±15/38) بود(p<0.031) و رضایت گروه تجربی(5/35±91/15) بیشتر از گروه کنترل(11/89±80/69) بود(p<0.0001).
    نتیجه گیری
    مراقبت های جامع نگر در کاهش اضطراب و ارتقاء رضایت بیماران قبل از جراحی پروستات موثر بود. به نظر می رسد این رویکرد می تواند جهت بیماران مضطرب توصیه شود.
    کلید واژگان: مراقبت های پیش از عمل جراحی, رضایت بیمار, اضطراب
    Madarshahian F.*, Hassanabadi M., Khazaei S
    Introduction
    Although integrating the patients’ needs physically and psychologically within their socio-cultural beliefs during providing cares is the source of holistic nursing، but the effectiveness on the patient’s anxiety and fulfillment still unclear.
    Objective
    The objective of this study was to determine the effect of preoperative cares with holistic approach prior to surgical procedure on the patient’s anxiety and fulfillment.
    Methods
    In this quasi experimental study 78 patient facing prostate surgeries were selected through convenience sampling method during 2010 at Birjand Emam Reza Hospital and allocated to two groups of 39 patients. The involvements consist of determine patients’ needs; physically، socially، psychologically، religious and cultural such as prevent hospital infection and providing holistic cares prior operation using 5 questions. The control group received routine cares. Data were gathered with the Amsterdam Anxiety Scale and one researcher-developed patients’ satisfaction questionnaire then were analyzed by descriptive statistics، Chi-square، independent and paired t-tests.
    Results
    Experimental and control groups in relation to age، education and place of residence were similar. After intervention the total mean anxiety score of experimental group (14. 30±2. 66) was lower than control (15. 38±1. 51) group (p<0. 031). The satisfaction of experimental group (91. 15±5. 35) was higher than control (80. 69±11. 89) group (p<0. 0001).
    Conclusion
    Preoperative holistic cares for reduction of anxiety and improve satisfaction between patients prior to prostate surgery was efficient. Therefore this procedure could be recommended for anxious patients.
    Keywords: Preoperative Care, Anxiety, Patient Satisfaction
  • فرح مادرشاهیان*، محسن حسن آبادی، سهیلا خزاعی
    اهداف
    تدریس جامعه محور می تواند موجب افزایش مهارت های دانشجویان علوم پزشکی در پیشگیری و کنترل بیماری ها شود، در حالی که تدریس سنتی دروس با کاهش مهارت های شغلی همراه است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر آموزش جامعه محور بر رضایت از تدریس و شناخت بهداشت محیط در دانشجویان بود.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، دانشجویان ترم پنجم رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند به روش سرشماری در سال 1391 انتخاب شدند. این افراد برای تدریس درس بهداشت محیط به صورت جامعه محور و بحث گروهی به دو گروه 36نفری آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله شامل تدریس مشکلات بهداشتی، پژوهش و آموزش پیشگیری بیماری های هپاتیت/ایدز و بروسلوز در مشاغل پرخطر بود. با دو پرسش نامه نمرات رضایت از تدریس، شناخت بهداشت محیط و علل محیطی بروسلوز/هپاتیت/ایدز مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با نرم افزار SPSS 16 و آزمون های مجذور کای، T مستقل و T زوجی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    پس از مداخله، میانگین نمره کل رضایت از تدریس (0/002>p)، شناخت بهداشت محیط (0/045>p) و علل محیطی بروسلوز/هپاتیت/ایدز (0/032>p) در گروه آزمون بیشتر از گروه شاهد بود.
    نتیجه گیری
    تدریس جامعه محور بهداشت محیط و طراحی و اجرای پیشگیری از بیماری ها در ارتقای رضایت و شناخت دانشجویان موثر است.
    کلید واژگان: تدریس, بهداشت محیط, آموزش بهداشت, پزشکی
    Madarshahiyan F. *, Hassanabadi M., Khazaei S
    Aims
    Community-oriented teaching may increase Medical students’ skills in the prevention and control of diseases, while traditional teaching can reduce occupational skills. This study aimed to investigate the effect of community-oriented education on satisfaction of teaching and understanding of environmental health in the students.
    Methods
    In this quasi-experimental study fifth semester nursing students at Birjand University of Medical Sciences were selected using census method in 2012. Samples were divided into two groups of 36 persons including control and experimental group for teaching environmental health as community-oriented and group discussion. These people as community health teaching and group discussions were divided into two groups of 36 patients each test. The intervention consisted of teaching health problems, research and prevention of hepatitis, HIV/AIDS and brucellosis in the high risk occupations. Data was analyzed by SPSS 16, Chi-square, independent-T and paired-T tests.
    Findings
    After intervention, the mean score of satisfaction of teaching (p<0.002), unserstanding of environmental health (p<0.045) and environmental causes of brucellosis/Hepatitis/AIDS (p<0.032) in experimental group was higher than control group.
    Conclusion
    Community-oriented teaching of environmental health and designing and implementation of diseases prevention in poromotion of satisfaction and knowledge of students is effective.
    Keywords: Teaching, Environmental Health, Health Education, Medicine
  • آزاده ابراهیم زاده، فرح مادرشاهیان*، غلامرضا شریف زاده، آناهیتا کمال زاده
    مقدمه
    هپاتیت B یکی از شایع ترین علل بیماری های مزمن کبدی در تمام دنیاست به طوری که در حال حاضر دو میلیارد نفر مبتلا و 350 میلیون نفر دچار عفونت مزمن با ویروس هپاتیت B هستند. با توجه به فاکتورهای متعدد در ابتلاء به عفونت هپاتیت B و هم چنین عوامل موثر بر پیشرفت بیماری، هدف از این مطالعه بررسی فاکتورهای اپیدمیولوژیک مرتبط با نتایج درمان در بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن B در بیرجند می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی-تحلیلی پرونده 301 بیمار مبتلا به هپاتیت مزمن B مراجعه کننده به کلینیک عفونی بیمارستان ولی عصر(عج) شهر بیرجند طی سال های1390-1375 بررسی شد. در پرونده تمام بیماران اطلاعات دموگرافیک، روش انتقال بیماری، عوامل خطر و چگونگی اطلاع از بیماری ثبت شده بود. آزمایشات آسپارتات آمینو ترنسفراز(AST)، آلانین آمینو ترنسفراز(ALT)، آنتی ژن پوشش هپاتیت (B (HBeAg، آنتی ژن سطحی هیپاتیت (B (HBsAg و سونوگرافی سریال در پرونده آن ها ثبت شد. بیماران با سن بیشتر از 13 سال که اطلاعات کافی و کامل در پرونده داشتند وارد مطالعه شدند. با توجه به چک لیست موجود، داده ها جمع آوری و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی در سطح P<0.05 آنالیز گردید.
    یافته های پژوهش: کل بیماران 301 نفر با میانگین سنی 10/5±32/9 بودند. بین نتایج درمان با جنس، میانگین AST، PT، α-Fetopr، شغل و عوامل خطر ارتباط معنادار وجود نداشت. بین نتایج درمان با سن، میانگینALT، HBeAb، HBeAg، HBV DNA نوع درمان و سونوگرافی ارتباط معناداری وجود داشت. بیشترین اثر درمانی با اینترفرون 28/6 درصد بود که در پیگیری 5 ساله به 50 درصد رسید(P<0.01). درمان ترکیبی لامیوودین و اینترفرون ابتدا 12/5 درصد با بهبودی کامل همراه بود که نهایتا به 14/3 درصد رسید(P=0.001).
    بحث و نتیجه گیری
    پیشرفت بیماری با موارد سن بیشتر از 50 سال، HBeAbمنفی، HBeAgمثبت، ALTبالا، HBV DNA مثبت و سونوگرافی غیر نرمال همراه بود. درمان با اینترفرون در بیماران موفق تر از سایر داروهای آنتی ویرال بود، ولی به دلیل عود بیماری در پیگیری 5 ساله درمان ترکیبی موثرتر از منوتراپی بود.
    کلید واژگان: هپاتیت مزمن B, نتایج درمان, فاکتورهای اپیدمیولوژیک و ویرولوژیک
    A. Ebrahim Zadeh, F. Madarshahian *, Gh R. Sharif Zadeh, A. Kamal Zadeh
    Introduction
    Hepatitis B is one of the most common reasons for chronic hepatic dise-ases around the world, so that nowadays two billion people carry this virus and about 350 million people are suffering from chronic hepatitis B infection. As there are different and effective factors that are important in affection and progression of hepatitis B, the aim of this study is the evaluation of epidemiologic factors that are related to outcomes of treatment in patients with chronic hepatitis B in Birjand.
    Materials and Methods
    This descriptive-ana-lytic study was done on 301 patients with chronic hepatitis B referring to Vali Asr hospital´s infectious diseases clinic during 1375-1390 in Birjand. All patients had a document containing demographic inf-ormation, virus transmission way, risk fac-tors and the way for awareness about dis-ease. Then some tests were done included: Aspartat amino transferase (AST), alanin amino transferase (ALT), hepatitis B capsulate antigene (HBe Ag), hepatit B external antigene (HBs Ag), their conclusions and serial sonography were recorded in documents. Patients older than 13 years with complete information in their documents were entered the study after expressing the consent. The data were collected regarding to the present check list, then they were analyzed by statistical descriptive and inferential tests in p < 0.05 level.
    Finding
    The mean age for 301 patients was 32.9±10.5. There was no statistically significant relation between treatment outcomes and sex, average of AST, PT, α-fetoprotein, job and risk factors. There was significant relation between treatment outcomes and age, average of ALT, HBV DNA, HBeAb, HBeAg, type of treatment and sonography. The highest treatment efficacy was with Interferon 28/6% that reached to 50% with a 5-year fallow up (P < 0.001). At first, combined therapy with lamivudine and interferon leaded to 12.5% complete recovery that at last reached to 14.3% (P=0.0001). Discussion &
    Conclusion
    The progression of disease was accompanied by the age older than 50 years, negative HBeAb, positive HBeAg, positive HBVDNA, high ALT level, positive HBvDNA and ab-normal sonography. Treatment with int-erferon was more effective than other anti-viral drugs, but the combined therapy was more effective than mono therapy because of disease relapse in 5-year follow up.
    Keywords: Chronic Hepatitis B, treatment outcomes, virologic, epidemiologic factors
  • محسن حسن آبادی *، فرح مادرشاهیان، سهیلا خزاعی
    اهداف
    دانشجویان علوم پزشکی به مهارت های رویکرد مبتنی بر شواهد برای ارتقای تفکر خلاق و توانمندی شغلی نیاز دارند. روش تدریس مناسب در «آموزش مبتنی بر شواهد» نامشخص است. هدف پژوهش حاضر ارزیابی تاثیر تدریس مبتنی بر شواهد با رویکرد حل مساله بر یادگیری جست وجوی منابع علمی، شناخت اصول سلامت و رضایت از تدریس بود.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی دانشجویان ترم سوم رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در سال 1388 به روش سرشماری انتخاب شدند. برای تدریس درس بهداشت، نمونه ها به صورت تصادفی به 2 گروه مساوی 38نفری تجربی و کنترل تقسیم شدند. از دو ابزار گردآوری اطلاعات در آغاز و پایان مطالعه استفاده و نمرات جست وجوی منابع علمی، شناخت اصول سلامت و رضایت دانشجویان از تدریس سنجش شد. داده ها با نرم افزار SPSS 16 و آزمون های آماری مجذور کای، T مستقل و T زوجی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین نمره کل شناخت دانشجویان و جست وجوی منابع علمی در گروه تجربی پس از مداخله به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود. میانگین نمره کل رضایت گروه تجربی از تدریس مبتنی بر شواهد با رویکرد حل مساله به طور معنی داری بالاتر از تدریس به روش سخنرانی و بحث گروهی در گروه کنترل بود.
    نتیجه گیری
    به کارگیری رویکرد حل مساله در تدریس مبتنی بر شواهد با توجه به فعالیت گروهی دانشجویان، همچنین نظارت و حمایت مداوم مدرس از فعالیت های آموزشی دانشجویان می تواند دسترسی دانشجویان به منابع علمی، رضایت از تدریس و یادگیری آنان از اصول سلامت را ارتقا دهد.
    کلید واژگان: مبتنی بر شواهد, یادگیری, حل مساله, رضایت, جست وجوی اطلاعات
    Hassanabadi M. *, Madarshahian F., Khazaei S
    Aims
    To promote critical thinking and job abilities، medical students need skills of evidence-based approach. The appropriate teaching method in “evidence-based education” is uncertain. The purpose of the present research was to evaluate the effect of evidence-based teaching by problem solving approach on learning to search scientific resources، health principles knowledge and teaching satisfaction.
    Methods
    In this quasi-experimental study، third semester nursing students at Birjand University of Medical Sciences were selected through census method in 2009. To teach health lesson، samples were divided، at random، into two equal groups of 38 experimental and control students. Two data collection instruments a t the beginning and the end of the study were used and the scores of scientific resources search، health principles knowledge and students’ satisfaction of teaching were measured. Data were analyzed by SPSS16 software using Chi-square، independent-T and paired-T tests.
    Results
    The mean of total score of students’ knowledge and scientific resources search in experimental group after intervention was higher than the control group significantly. The mean of total score of students’ teaching satisfaction in experimental group from evidence based teaching with problem solving approach was significantly higher than group discussion and lecture based teaching in the control group.
    Conclusion
    According to the students’ group activities as well as monitoring and ongoing support of lecturer from students’ learning activities، the use of problem solving approach in e vidence-based teaching can promote students’ access to scientific resources، teaching satisfaction and their learning of health principles.
    Keywords: Evidence, Based, Learning, Problem Solving, Personel Satisfaction, Information Seeking
  • فرح مادرشاهیان*، محسن حسن آبادی، سهیلا خزایی
    مقدمه
    مهم ترین مکان جهت تدریس، به خصوص موضوعات علمی دشوار، کلاس درس است. به دلیل نامشخص بودن نتایج بررسی های محدود قبلی، در این مطالعه نگرش نسبت به حضور در کلاس درس و نمرات دروس دانشجویان دارا و فاقد غیبت مقایسه شد.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی طولی 69 دانشجوی ترم اول رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند با نمونه گیری سرشماری انتخاب و طی شش ترم تحصیلی (1389-1387) مطالعه شدند. غیبت های دانشجویان در10 درس که توسط دو پژوهشگر تدریس گردید تعیین شد و سپس به دو گروه:«دارای غیبت»(4-3 غیبت مجاز در دروس 2واحدی) و«فاقد غیبت»(حداکثر 2-1 جلسه غیبت در دروس2 واحدی) تقسیم شدند. اطلاعات توسط پرسشنامه پژوهشگر ساخته جهت تعیین نگرش دانشجویان (20سوال، نمره لیکرت: 5-1) نسبت به حضور در کلاس پس از تایید روایی وپایایی آن و نیز با فرم جمع آوری اطلاعات غیبت ها و نمرات دروس جمع آوری شد. اطلاعات با آزمون های کای دو و تی مستقل تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    میانگین نمره نگرش دانشجویان «دارای غیبت» نسبت به موانع آموزشی حضور در کلاس از مجموع 20 امتیاز (42/1±88/16(بالاتر از گروه «فاقد غیبت»)02/2±47/15(بود (003/0=p). نمره نگرش دانشجویان «دارای غیبت» نسبت به موانع اجتماعی حضور در کلاس (38/1±08/17(بیش تر از دانشجویان «فاقد غیبت»)91/1±95/15(بود (012/0=p)؛ اما نمره نگرش دانشجویان فاقد غیبت نسبت به فواید حضور در کلاس بالاتر از دانشجویان دارای غیبت بود (004/0=p). نمره کل دروس گروه «فاقد غیبت» بیش تر از گروه «دارای غیبت» بود (002/0=p).
    نتیجه گیری
    غیبت دانشجویان با کاهش نمرات دروس همراه بود. متعادل نمودن تعداد دروس و حجم کارورزی در ترم های تحصیلی، کاهش اضطراب طی تدریس، ارتقای یادگیری دانشجویان و علاقه دانشجویان به رشته تحصیلی می تواند درکاهش غیبت نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: آموزش, موفقیت تحصیلی, نگرش, دانشجویان, غیبت در کلاس
    Farah Madarshahian *, Mohsen Hassanabadi, Soheila Khazaei
    Introduction
    The most important setting for teaching، specifically for difficult scientific topics، is classroom. Due to the uncertain results of previous investigations which are limited in number too، this study was implemented to compare attitude toward attendance in sessions and grades of associated courses for students with or without absence.
    Methods
    In this descriptive longitudinal study، 69 nursing freshmen of Birjand University of Medical Sciences at their first semester were selected through census sampling، and followed for six consecutive semesters (2009–2011). Students’ absence in 10 lessons taught by two researchers was confirmed and then students were divided into two groups; “with absence” (3-4 permissible absence in a course of study) and “without absence” (One or at maximum two absence for a course of study). Data was gathered using a valid and reliable researcher-made questionnaire to determine students attitude (20 questions، Likert score: 1-5) toward classroom attendance، as well as a data collection form for absence and course grades. Data was analyzed using Chi2 and independent t-test.
    Results
    Mean score of students’ attitude “with absence” toward educational barriers of classroom attendance was (16. 88±1. 42 out of total score of 20) and higher than that of students without absence (15. 47±2. 02، p=0. 003). Total attitude score of students “with absence” toward social barriers of classroom attendance (17. 08±1. 38) was higher than that of students without absence (15. 95±1. 91، p=0. 012); but total attitude score of students without absence toward the benefits of classroom attendance was higher than that of students with absence (P=0. 004). Total course score for the group “without absence” was higher than that of the group “with absence” (p=0. 002).
    Conclusion
    Students absence was associated with lower grades. Balancing the number of courses and volume of training in semesters، reducing anxiety during teaching، promoting students’ interest in learning and field of study can be involved in reducing their absence.
    Keywords: Education, academic achievement, attitude, students, absence
  • محسن حسن آبادی، فرح مادرشاهیان، سهیلا خزایی
    مقدمه
    تغییر تمرکز تدریس از بیمار به جامعه، به عنوان یکی از استراتژی های آموزشی معرفی شده است. در این مطالعه اثر بازدید مبتنی بر شواهد از عوامل خطر تب کریمه کنگو در جامعه، بر یادگیری دانشجویان مطالعه گردید.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی 36 دانشجوی رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در سال 1389با نمونه گیری مبتنی بر هدف در طی کارورزی در یک مرکز بهداشتی انتخاب و جهت آموزش عوامل خطر تب کریمه به صورت تصادفی به گروه تجربی (بازدید مبتنی بر شواهد، 18 نفر) و شاهد (تدریس سنتی، 18 نفر) تخصیص یافتند. اطلاعات با دو پرسشنامه پژوهشگر ساخته پیش آزمون و آزمون پایانی جمع آوری گردید. شناخت تب کریمه قبل و پس از بازدید از ذبح غیر بهداشتی دام در گروه تجربی و در گروه شاهد قبل و پس از آموزش سنتی اندازه گیری شد. اطلاعات با آزمون های کای دو، تی مستقل و زوج تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    میانگین نمره کل شناخت تب کریمه گروه تجربی (06/1±22/4 بر مبنای 5) پس از مداخله در مقایسه با گروه شاهد (47/1±05/3) به صورت معنادار افزایش یافت (01/0=p). میانگین نمره کل شناخت گروه تجربی از تب کریمه پس از مداخله (06/1±22/4) در مقایسه با ابتدای مطالعه (81/1±66/2) دارای تفاوت معنادار آماری بود (001/0=p).
    نتیجه گیری
    بازدید مبتنی بر شواهد از عوامل خطر تب کریمه در جامعه موجب ارتقای یادگیری گردید، بنابراین بازدید مبتنی بر شواهد مانند بازدید از اماکن و مشاغل به عنوان یک راه کار تدریس پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: تدریس مبتنی بر شواهد, بهداشت محیط, آموزش مبتنی بر جامعه
    Mohsen Hassanabadi, Farah Madarshahian, Soheila Khazaei
    Introduction
    Changing the focus of teaching from patient to community is an educational strategy. The effect of evidence based community visits for risk factors of Crimean-Congo fever on students’ learning was investigated in this study.
    Methods
    In this quasi-experimental study in year 2010, 36 nursing students of Birjand University of Medical Sciences were selected through purposive sampling during a training course in a health center. They were randomly divided into two groups of experiment (evidence based visits, n=18) and control (traditional education, n=18) to teach Crimean fever risk factors. Data were gathered using two researcher-made questionnaires as pre-test and post-test. Knowledge on Crimean fever before and after visits on unhealthy animal slaughtering in experimental group, and in control group before and after traditional education was measured. Data was analyzed by Chi2, independent and paired t tests.
    Results
    The mean of total score of knowledge about Crimean fever in experimental group was 4.22±1.06 (out of 5) after intervention which was significantly increased compared to that of control group (3.05±1.47) (p=0.01). The mean of total score of knowledge about Crimean fever in experimental group was 4.22±1.06 after intervention which showed a statistically significant difference (p=0.001) compared to the pre-test scores (2.66±1.81).
    Conclusion
    Evidence based visits of Crimean fever risk factors in the community promotes learning. Therefore evidence based visits of appropriate subjects such as places and professions are suggested as a teaching strategy.
    Keywords: Evidence, based teaching, environmental health, Community, based learning
  • محسن حسن آبادی*، فرح مادرشاهیان
    اهداف
    در بسیاری از کشورها شیردهی زنان حامله به کودک قبلی شایع است و می تواند موجب آزادسازی اکسی توسین، انقباض رحم و افزایش نیاز مادر به انرژی شود. عواقب احتمالی شیردهی طی بارداری بر عاقبت حاملگی و نوزاد هنوز مشخص نیست. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر شیردهی به کودک قبلی طی حاملگی بر نتیجه حاملگی و اندازه بدو تولد نوزاد بود.
    روش ها
    در این مطالعه مورد- شاهدی طی 9 ماه در زایشگاه های شهر بیرجند، از 2308 مادر حامله چندزا، 320 نفر با روش نمونه گیری متوالی انتخاب شدند. گروه آزمون متشکل از 80 مادر بودند که در حاملگی فعلی به شیردهی کودک قبلی ادامه دادند. گروه شاهد 240 مادر همسان شده با گروه آزمون بودند که حداقل از 3 ماه قبل از حاملگی، شیردهی به کودک قبلی را متوقف نمودند. دو پرستار بالینی آموزش دیده با دو پرسش نامه رفتارهای شیردهی گروه آزمون، عاقبت حاملگی و وزن، قد و دور سر ابتدای تولد نوزادان دو گروه را جمع آوری نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از SPSS 16 و آزمون های T استودنت، همبستگی پیرسون، مجذور کای، من- ویتنی و دقیق فیشر استفاده شد.
    یافته ها
    تفاوت معنی دار آماری بین عاقبت حاملگی در گروه آزمون و شاهد (0/36=p) و همچنین بین عاقبت حاملگی و رفتارهای شیردهی مادران گروه آزمون (0/69=p) مشاهده نشد. میانگین وزن (0/45=p)، قد (0/15=p) و اندازه دور سر (0/31=p) بدو تولد نوزادان دو گروه اختلاف معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    شیردهی زنان حامله سالم به کودک قبلی فاقد اثرات قابل توجه بر عاقبت بارداری، وزن، قد، و اندازه دور سر بدو تولد نوزادان است.
    کلید واژگان: شیردهی, حاملگی, وزن تولد, سقط
    Mohsen Hassanabadi, Farah Madarshahian
    Aims
    In many countries، pregnant women’s breastfeeding of the older baby is common and may lead to oxytocin release، uterine contraction and increased maternal energy need. The probable consequences of lactation during pregnancy on the pregnancy outcome and newborn are still unclear. The aim of this study was to investigate the effect of the breastfeeding the older baby during the pregnancy on the pregnancy outcome and newborns’ birth sizes.
    Methods
    In this case-control study، during 9 months in maternity units of Birjand، of 2308 multiparous pregnant mothers، 320 were selected through sequential sampling method. The case group consisted of 80 mothers who were breastfeeding the older child during their current pregnancy. Control group included 240 mothers homogenized with the case group، who stopped breastfeeding to the old baby at least 3 months before pregnancy. Two clinical trained nurses gathered newborns birth weight، height، head circumference and pregnancy outcome of two groups. Data were analyzed with SPSS 16 software، student T، Pearson correlation، chi square، Mann-Whitney، and Fisher’s exact tests.
    Results
    There was no significant difference between the pregnancy outcome in the case and control groups (p=0. 36)، and between the pregnancy outcome and mothers’ breastfeeding behaviors in case group (p=0. 69). The mean of newborns’ birth weight (p=0. 45)، height (p=0. 15)، and head circumference (p=0. 31) in two groups had no significant difference.
    Conclusion
    Breastfeeding of healthy pregnant mothers to their older child has no remarkable effect on the pregnancy outcome، newborn’s birth weight، height and head circumference.
    Keywords: Breast Feeding, Pregnancy, Birth Weight, Abortion
  • فرح مادرشاهیان، محسن حسن ابادی، سهیلا خزاعی
    زمینه و هدف
    انتخاب رویکرد مبتنی بر شواهد جهت آموزش و تصمیم گیری در ارایه ی مراقبت نیازمند تعیین موانع و اثربخشی می باشد. در این مطالعه اثر گنجاندن مراقبت مبتنی بر شواهد در برنامه ی تدریس بر عملکرد دانشجویان مطالعه شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه شبه تجربی چهل دانشجوی رشته ی پرستاری در بخش ارولوژی با نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آموزش مبتنی بر شواهد (20نفر) و رویکرد سنتی (20نفر) تخصیص یافتند. اطلاعات با پرسشنامه ی نظرات دانشجویان، رضایت بیماران و چک لیست ارزیابی کیفیت مراقبت، جمع آوری گردید و سپس با آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    مراقبت از بیماران در گروه مبتنی بر شواهد و سنتی به ترتیب 35درصد و 29درصد مطلوب، 55 درصد و 59 درصد متوسط و 10درصد و 12درصد نامطلوب بود. دانشجویان گروه مبتنی بر شواهد و سنتی به ترتیب 65درصد و 40درصد معتقد بودند که بر اساس نیاز بیمار جهت مراقبت تصمیم گیری می نمودند. 73درصد و 38درصد علاوه بر مشکل فعلی تمامی مشکلات بیمار را در نظر گرفته، 64درصد و 45درصد اضطراب آنان کاهش یافته بود (045/0 P=). بیماران دو گروه به ترتیب 52درصد و 40درصد رضایت زیاد داشتند. در آغاز آگاهی دانشجویان دو گروه از مراقبت بیماران، تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشت(63/0 P=).
    نتیجه گیری
    گنجاندن شواهد پژوهش در مراقبت های پرستاری نه تنها به اندازه ی رویکرد سنتی موثر است بلکه موجب ارتقای مراقبت های پرستاری با کیفیت بالا می گردد.
    کلید واژگان: دانشجو, آموزش, مراقبت مبتنی بر شواهد
    H. Madarshahian, Mohsen Hassanabadi, Soheila Khazaei
    Background And Objective
    To adopt an evidence-based approach to education and decision-making, there is a need to determine its uses and barriers. In this study the impact of evidence-based care on nursing students practice was investigated.
    Material And Methods
    In this quasi-experimental study, forty nursing students in urology ward were selected by purposive sampling and were assigned randomly to evidence based education (n=20) and traditional teaching (n=20) groups. Data was gathered by student's opinions and patient satisfaction questionnaires, and psychomotor checklists and analyzed using descriptive and inferential statistics.
    Results
    Optimum patient care in evidence -based and traditional groups were 35% and 29% respectively. 65% of students in evidence- based and 40% in traditional group believed that their decisions for care were according to patient's needs. 73% and 38% of them considered patient problems and reduced their anxiety by 64% and 45% (p=0.045) respectively. 52% and 40% patients in the two groups were highly satisfied. There was no significant differences (p=0.63) between the patients care knowledge in evidence- based and traditional groups initially.
    Conclusion
    Results showed that evidence-based nursing care was more effective than the traditional approach.
  • فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، سهیلا خزاعی
    اهداف
    مراقبت مبتنی بر شواهد، فرآیندی است که طی آن پرستار می تواند با استفاده از شواهد به دست آمده از تحقیقات موجود، مهارت بالینی خود و شرایط بیمار، تصمیمات بالینی مناسب را اتخاذ نماید. امروزه آموزش مبتنی بر شواهد نیز با هدف استفاده جدی، صریح و عقلانی از بهترین شواهد رایج به منظور تصمیم گیری، در آموزش رشته پرستاری مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف ارزیابی تاثیر آموزش بالینی به روش مبتنی بر شواهد، بر کیفیت مراقبت بالینی بیماران انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی که در سال 1389 در جامعه آماری دانشجویان رشته پرستاری انجام شد، 40 دانشجوی ترم هفتم رشته پرستاری با نمونه گیری مبتنی بر هدف وارد مطالعه شدند. دو گروه براساس مراقبت های معمول سنتی و دو گروه براساس مراقبت مبتنی بر شواهد به طور یکسان توسط یک مربی عضو هیات علمی تحت مداخله آموزشی قرار گرفتند و هر گروه یک هفته کارآموزی را گذراندند. داده ها پس از جمع آوری، با استفاده از نرم افزار SPSS 16 با آزمون های آماری مجذور کای، T مستقل و T زوجی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین نمرات حیطه های مراقبت از بیماران در دانشجویان گروه مبتنی بر شواهد 0/6 ± 0/80 و در گروه سنتی 5/4 ± 67/73 بود. میانگین سطح آگاهی در گروه مبتنی بر شواهد قبل و بعد از مطالعه به ترتیب 47/15 ± 45/58 و 91/10 ± 8/71 و در گروه سنتی به ترتیب 8/15 ± 05/59 و 89/13 ± 8/67 بود.
    نتیجه گیری
    به کارگیری آموزش مبتنی بر شواهد در مراقبت های بالینی پرستاری نه تنها به اندازه آموزش سنتی موثر است، بلکه موجب ارتقای دانش، مهارت ها و مراقبت های با کیفیت بالا می شود.
    کلید واژگان: پرستاری مبتنی بر شواهد, دانشجویان, پرستاری, مراقبت از بیمار, آموزش, رضایت بیمار
    Madarshahian F., Hassanabadi M., Khazayi S.
    Aims
    Evidence-based care is a process by which nurses can make proper clinical decisions through using the evidence coming from existing studies. Today, the evidence-based education is of great attention in nursing education with the aim of serious, clear and logical use of common evidence for decision-making. This study was carried out with the purpose of studying the impact of clinical education with evidence-based method on the quality of patient care.
    Methods
    In this quasi-experimental study that was performed on nursing students in 2010, 40 nursing students who were passing the 7th academic semester were selected through purposive sampling method. Two groups underwent educational intervention based on common and traditional care methods and two groups underwent educational intervention through evidence-based care methods by a single trainer who was a faculty member and each group passed a weak of apprenticeship. Data were analyzed by Chi-square test, independent T-test and paired T-test using SPSS 16 software.
    Results
    The mean score of patient care was 80.0 ± 6.0 in the evidence-based group and 73.67 ± 4.5 in the traditional group. The mean of knowledge scores before and after the study was respectively 58.45 ± 15.47 and 71.8 ± 10.91 in the evidence-based group and 59.05 ± 15.8 and 67.8 ± 13.89 in the traditional group.
    Conclusion
    Applying the evidence-based education in clinical nursing cares is as effective as traditional education methods and would also improve the knowledge and skills and result in high-quality nursing care.
  • فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، محسن خوش نیت نیکو
    مقدمه
    اثرات احتمالی ورزش در پیشگیری یا به تاخیر انداختن تخریب شناختی مبهم است. در این مطالعه وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع 2 دارا و فاقد ورزش منظم با یکدیگر مقایسه گردید.
    روش ها
    در این مطالعه 120 زن و مرد با تشخیص قطعی دیابت نوع 2 حداقل از دو سال قبل، دارای سن 55 سال یا بالاتر و نمایه توده بدنی Kg/m2 9/29- 25 با نمونه گیری متوالی و همسان سازی گروهی (سن، جنسیت، سواد، طول مدت دیابت و نمایه توده بدنی) انتخاب شدند. گروه اول 60 نفر و دارای حداقل 30 دقیقه ورزش منظم در طی یک سال گذشته، 7 - 4 روز در هفته، و گروه دوم 60 نفر فاقد ورزش منظم بودند. تخریب شناختی با پرسشنامه مختصر وضعیت روانی (MMSE) اندازه گیری و اطلاعات با آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    بین میانگین نمره MMSE گروه دارا و فاقد ورزش تفاوت معنی دار مشاهده گردید (001/0=P). همچنین همبستگی معنی داری بین طول مدت ورزش روزانه و میانگین نمره MMSE دیده شد (01/0 =P، 56/0 =r). بین نمره MMSE و نمایه توده بدنی ارتباط معکوس معنی دار در گروه دارای ورزش (04/0 =P، 3/0- =r) همچنین در گروه فاقد ورزش (05/0=P، 4/0- =r) وجود داشت.
    نتیجه گیری
    دیابت و اضافه وزن موجب کاهش توانایی شناختی سالمندان می گردد اما ورزش منظم احتمالا نقش مثبتی در بهبود وضعیت شناختی آنان دارد.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, اضافه وزن, ورزش, وضعیت شناختی
  • مرضیه مقرب، فرح مادرشاهیان، نرجس رضایی، عبدالرضا محمدی
    زمینه و هدف
    در حال حاضر بیش از یک میلیون نفر در جهان تحت همودیالیز قرار می‎گیرند. عدم کفایت دیالیز یکی از اصلی‎ترین عوامل مرگ و میر در این بیماران می‎باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین کفایت دیالیزهای صورت گرفته برای بیماران همودیالیزی بیمارستان ولی‎عصر (عج) بیرجند انجام شد.
    روش تحقیق: این پژوهش از نوع توصیفی– تحلیلی و مقطعی بود. 50 بیمار دیالیزی که شش ماه از شروع دیالیز آن‎ها می‎گذشت به روش سرشماری انتخاب شدند. داده های فردی، وزن قبل از شروع و پس از اتمام جلسه دیالیز، دور پمپ خون دستگاه، اوره خون قبل از شروع دیالیز و اوره خون بعد از اتمام دیالیز اندازه‎گیری شد. برای اندازه‎گیری اوره خون پس از دیالیز، ظرف یک دقیقه پس از کاهش سرعت خون، تا 50 میلی‎لیتر از خون برگشتی از بدن بیمار گرفته شد و مقادیر آن ثبت گردید. سپس مقادیر Urea Reduction Ration و KT/V (K یا کلیرانس اوره، T یا مدت زمان دیالیز و V یا حجم توزیع اوره در بدن) محاسبه شد و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم‎افزار SPSS، بیماران در سه طبقه کفایت دیالیز نامطلوب، نسبتا مطلوب و کاملا مطلوب قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سن 72/16 ± 70/47 سال، وزن قبل دیالیز 36/12 ± 2/58 و بعد از دیالیز 22/12 ± 2/56 کیلوگرم و میانگین BMI 40/21، اوره قبل از دیالیز 92/37 ± 42/140 و اوره بعد از دیالیز 75/16 ± 32/52 میلی‎گرم در دسی‎لیتر بود. 70 درصد بیماران KT/V بین 9/0 تا 2/1 و 66 درصد URR بین 61 تا 70 درصد داشتند و کفایت دیالیز در حد نسبتا مطلوب گزارش گردید. میانگین کلی KT/V بیماران 17/1 و URR 8/62 درصد بود. بین BMI، متوسط دور پمپ خون، جنسیت بیماران و تعداد جلسات دیالیز در هفته با کفایت دیالیز ارتباط معنی‎دار آماری وجود داشت (05/0 < (P.
    نتیجه گیری
    پیش‎گیری از End Stage Renal Disease در سطح جامعه و توجه به جزییات استراتژی انتخاب شده از قبیل افزایش ساعات دیالیز، نوع صافی و تعداد جلسات دیالیز در هفته در بخش‎های دیالیز اهمیت دارد
    کلید واژگان: همودیالیز, KT, V, URR, اوره خون, کفایت دیالیز
    M. Mogharab, F. Madarshahian, N. Rezai, A. Mohammadi
    Background And Aim
    In present more than one million people in world doing hemodialysis, This study do to determine adequacy of dialysis in hemodialysis patients Vali-Asr Hospital in Birjand.
    Materials And Methods
    Descriptive cross- sectional and 50 dialysis patients six months after they started dialysis were selected. The questionnaire measured individual data and recorded the weight before and after dialysis and blood urea before and after dialysis within a minute of slow blood to 50 ml of blood from the patient's body and back venus. Then, measured URR and Kt/V, the distribution of patients in three part low, moderate and high adequacy of dialysis. Statistical analysis were used by descriptive statistics and SPSS software.
    Results
    The mean age were 47.70 ± 16.72 years, weight before dialysis 58.2 ± 12.36 and after hemodialysis 56.2 ± 12.22 kg, mean BMI 21.40, urea before dialysis was 140.42 ± 37.92, urea after dialysis was 52.32 ± 16.75 mg dl. 70 percent of patients was Kt/V 0.9-1.2 and 66 percent URR between 61 and 70 percent that had a relatively good level of adequacy of dialysis. mean total Kt/V of patients were 1.17 and URR 62.8 percent. Between BMI, the average pump blood, sex patients and the number of time of dialysis at week with dialysis adequacy were significant relationship (P < 0.05).
    Conclusion
    Prevention of ESRD at the community level and attention to details such as the choise strategy to increase hours of dialysis, filter type and time of dialysis at week is important in dialysis wards.
  • طیبه خزاعی، هایده هدایتی، مرضیه مقرب، فرح مادرشاهیان
    زمینه و هدف
    ارزیابی ساز و کار ارتقای کیفیت و بازنگری سیستم های آموزشی گام موثری در توسعه کیفی می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین مهارت های تدریس اعضای هیات علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند از دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی، تحلیلی از روش نمونه گیری سرشماری استفاده شد. جهت انجام تحقیق نیز یک پرسشنامه سه قسمتی برای بررسی طرح درس، مهارت های حین تدریس و فعالیت های تکمیلی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و آزمون کای اسکوئر و تی در سطح معنی داری 05/0 P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین نمره نحوه تدریس82/6 ± 30/31، شرایط موثر بر یادگیری 56/8 ± 44/47، مهارت های ارتباطی 2/1 ± 22/18، رعایت مقررات آموزشی 51/4 ± 46/11 و فعالیت های تکمیلی 55/3 ± 72/23، سنجش آغازین و ورودی 28/3 ± 15/7، چگونگی استفاده از پیش سازمانده ها 48/2 ± 16/19بود. بین رعایت مقررات آموزشی با جنس و مقطع تحصیلی اعضای هیات علمی (01/0 P=) و نیز بین ویژگی های فردی اساتید و جنس ارتباط معنی داری وجود داشت (03/0 P=). بین مهارت های ارتباطی و سن و جنس اعضای هیات علمی نیز ارتباط معنی داری وجود داشت (02/0 P=). انواع فعالیت های تکمیلی ارائه شده به دانشجویان به ترتیب در 8/62% موارد سخنرانی، 96% یادداشت برداری، 84% بحث گروهی، 52% مطالعه کتابخانه ای، 40% خلاصه نویسی و 35% جمع آوری مقالات بود.
    نتیجه گیری
    لازم است اعضای هیات علمی با نوآوری های آموزش آشنا شوند. اساتید نیز بایستی بکوشند تا روش های تدریس را با نیازهای فراگیران هماهنگ و در جهت رفع نارسایی های روش آموزشی و اصلاح آن گام بردارند. نتایج ارزشیابی ها، اساتید را برای نیل به این اهداف یاری می کند.
    کلید واژگان: ارزیابی آموزشی, مهارت تدریس, دانشجو, اعضای هیات علمی
    T. Khazaee, H. Hedayati, M. Mogharab, F. Madarshahian
    Background And Aim
    Evaluation of quality improvement and teaching system revision is effective step in quality development. The aim of the present study was to investigate the teaching skills in nursing and midwifery faculties from the professor's and student's point of view.
    Materials And Methods
    In this Analytic descriptive Study, all of the members and students in the nursing faculty selected through census. A questionnaire was used to investigate the lesson plan, in-teaching skills, and complementary activities. Data were analyzed by descriptive, chi-square test, t-test at α=0.05 was confirmed by searching the relevant professors opinion and reliability was approve by a pilot study.
    Results
    Mean score in different items was method of teaching 30.31±6.82 conditions affected learning 47.44±8.56, communication skills 18.22±8.56, teaching rules 14.46±4.51, complementary activities 23.72±3.55, reassessment 7.15±3.28, and use of advance organizer 19.16±2.48. Between teaching rules with sex and Masters Degree was significant relation (P=0.01), also between personal characteristics and sex was significant relation (P=0.035) between relation skills and sex and age was significant relation (P=0.027). Complementary activities given to the students were lectures in 62.8%, taking notes in 96%, 84% group discussions, 52% study in library, 40% summary writing, and 35% collecting articles.
    Conclusion
    Medical education centers need to make faculty members familiar with innovations in education. Professors also should try to coordinate their method of teaching with students needs and attempt to correct the deficiencies in their ways of teaching. The result of the evaluations help the professors to achieve their aims.
    Keywords: Assessment, Teaching skills, Student, Midwifery, Nursing Faculty members
  • طیبه خزاعی، فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، صدیقه کیانفر
    مقدمه و هدف
    تغذیه با شیر مادر در رشد و تکامل شیرخوار وحفظ سلامت مادر مؤثر است. با توجه به مشکلات ناشی از تغذیه مصنوعی یا شروع زودرس تغذیه تکمیلی، این مطالعه جهت تعیین موانع تغذیه با شیر مادر در متقاضیان شیرخشک انجام شد.
    مواد و روش ها
    نوع مطالعه مورد- شاهدی و جامعه پژوهش کودکان زیر یکسال شهر بیرجند بودند. نمونه گیری به روش تصادفی چند مرحله ای از مراکز بهداشتی انجام گرفت. 52 نفر به عنوان گروه شاهد (تغذیه انحصاری) و 51 نفر به عنوان گروه مورد (تغذیه غیر انحصاری) بررسی شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه 19 سؤالی شامل: مشخصات دموگرافیک و مشکلات شیردهی مربوط به مادر وکودک بود که از طریق مصاحبه با مادران تکمیل گردید. داده ها با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل و از آزمون تی مستقل و مجذورکای برای مقایسه متغیرهای کمی و کیفی استفاده گردید.
    یافته ها
    ببیشترین فراوانی موانع تغذیه با شیرمادر از مشکلات مربوط به مادر، کم بودن حجم شیرمادر10نفر (6/19درصد) وافزایش فشار خون7نفر (7/13درصد) و از مشکلات مربوط به کودک بیماری و بستری شدن 10نفر (6/ 19 درصد) بود. 94نفر(8/82 درصد) از مادران در 48 ساعت اول تولد، کودکشان را با شیر مادر و6 نفر(5درصد) با شیر مادر و آب قند تغذیه کرده بودند.20نفر(1/19درصد) مادران از سن یک ماهگی تغذیه با سر پستانک و شیشه را شروع کرده بودند. 5نفر(17/4درصد) از شیرخشک به عنوان تغذیه کمکی و60 نفر (3/58 درصد) آنها به طور کامل از شیر خشک جهت تغذیه کودک استفاده می کردند. میزان تحصیلات مادران، همچنین مشکلات مربوط به کودک در دو گروه تفاوت معنی دار داشت(05/0>p) ولی سن، شغل مادر، جنس کودک، تعداد فرزندان زنده وبرنامه ریزی برای حاملگی مجدد ونوع زایمان دردو گروه تفاوت معنی دارنداشت.
    نتیجه گیری
    با شروع شیردهی بلافاصله پس از زایمان و آموزش کافی مادران و بررسی دقیق آنها از نظر عدم کفایت شیر و مشکلات موجود برای تداوم شیردهی، می توان تغذیه با شیر مادر را رایج نموده و از مرگ و میر کودکان جلوگیری نمود.
    کلید واژگان: موانع, شیرمادر, شیر خشک
  • سید غلامرضا مرتضوی مقدم، فرح مادرشاهیان، شهناز طبیعی*، شیدا پژمان خواه، محمدحسین صادقی
    زمینه و هدف

    سوء مصرف سیگار، الکل و مواد مخدر به عنوان یکی از بزرگترین معضلات جامعه و موجبات اتلاف نیرو، انرژی و نیز سرمایه های انسانی و ریالی جامعه می باشد. در این زمینه علل فردی مانند ژنتیک، دوره بحرانی نوجوانی، عوامل مربوط به خانواده، دوستان و عوامل اجتماعی، مهاجرت ها، توسعه صنعتی و... حائز اهمیت و تاثیرگذارند. از آنجا که گرفتاری قشر جوان، تحصیل کرده و آینده ساز، نگرانی ها را دو چندان می کند، این پژوهش به منظور تعیین شیوع سوء مصرف مواد از جمله سیگار، الکل و سایر مواد مخدر در بین دانشجویان طراحی گردید.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی که در سال 1382، انجام شد، 870 نفر از دانشجویان دانشگاه های بیرجند (دانشگاه علوم پزشکی، دانشگاه بیرجند، دانشگاه آزاد اسلامی) در مقاطع مختلف به روش نمونه گیری تصادفی (با توجه به تعداد دانشجویان هر دانشگاه) انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه پژوهشگرساخته بود که در دو قسمت تنظیم و روایی آن به روش روایی محتوی تایید شد. بخش اول شامل سوالات مربوط به اطلاعات فردی و بخش دوم شامل سوالات مربوط به سوء مصرف مواد از جمله سابقه اعتیاد در خانواده، نوع وابستگی، اولین ماده مورد مصرف، سن شروع، انگیزه، سوء مصرف و... بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی گزارش گردید.

    یافته ها

    5/61% نمونه ها هیچ گونه سابقه سوء مصرف مواد را نداشتند. در سوء مصرف کنندگان مواد، بیشترین فراوانی مصرف به ترتیب مربوط به سیگار (5/31%)، الکل (7/5%)، حشیش (1%) و تریاک (3/0%) بود. سن شروع مصرف در 5/43% موارد زیر 20 سال و در 9/60% موارد به پیشنهاد دوستان گزارش شد. در 5/44% موارد، شروع سوء مصرف مواد در مهمانی های دوستانه انجام شده بود. 2/58% سوء مصرف کنندگان مواد مذکر بودند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش ارزشمند دانشگاه ها به عنوان کانون تعلیم و تربیت آینده سازان کشور، وجود سوء مصرف مواد در بین دانشجویان بسیار هشداردهنده می باشد که همت مسوولان امر در ریشه یابی و کاهش شیوع این بلای خانمان سوز را می طلبد.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, سوء مصرف مواد, دانشجو
    R. Mortazavi Moghadam, F. Madarshahian, Sh Tabiei, Sh Pejmankhah, M.H. Sadeghi

    Tobacco, alcohol and drug abuse is one of the greatest complications in the society which causes waste of power, energy as well as financial and human assets. In this case, there are a number of factors that are important and influential such as genetics, critical period of adolescence, family affairs, friends and social affairs, immigration, industrial development, etc. Since the involvement of the youth, the educated, and the future makers drastically increases anxieties in the society, the present study was conducted aiming to assess the prevalence of drug abuse, tobacco smoking, alcohol drinking and other narcotics abuse among the students.

    Materials And Methods

    In this descriptive study, 870 students from Birjand Universities (Medical Sciences, Birjand and Azad Universities) in different courses were randomly selected. Sampling was done by cluster method according to the number of students in each university. Data collecting tool was a questionnaire that was developed in two parts and its validity was confirmed by content validity method. The first part contained demographic information and the second part included questions about drug abuse, background of addiction in the family, kind of addiction, first material used, age of beginning, motive, abuse, etc. The collected data was reported using descriptive statistics and distribution frequency tables of SPSS software.

    Results

    Results showed that 61.5% of the subjects had no background of drug abuse and cigarette smoking. The most frequent abuses were: smoking cigarette (31.5%), alcohol (5.7%), hashish (1%) and opium (0.3%). Age of beginning in 43.5% of cases was under 20, and in 60.9% of cases offers from friends were reported. In 44.5% beginning of abuse was reported in friendly parties. 58.2% of the abusers were male.

    Conclusion

    Regarding the valuable role of universities as the centers of training and educating the future- markers of the country, the existence of drugs abuse among students is dramatically alarming. Therefore, the need for high enterprise of the authorities in root findings and reducing the prevalence of this destructive catastrophe is obviously observed.

    Keywords: Prevalence, Drug abuse, Student
  • آزاده ابراهیم زاده، فرح مادرشاهیان
    زمینه و هدف
    بروسلوزیس در کشور ما علاوه بر آن که شیوع چشمگیری دارد، به عنوان یک بیماری اندمیک نیز محسوب می شود. هر ساله حدود پانصد هزار مورد بروسلوز انسانی که عمدتا ناشی از بروسلا ملی تنسیس (Brucella Melitensis) می باشند، در دنیا تخمین زده می شود. جهت درمان انواع بروسلوزیس ها، رژیم های درمانی متفاوتی پیشنهاد شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه افت سرولوژی در بروسلوزیس در طول یک سال پس از درمان با دو رژیم استرپتومایسین + داکسی سیکلین و ریفامپین + داکسی سیکلین انجام شد.
    روش تحقیق: این مطالعه تجربی بر روی 100 بیمار که بروسلوز در آنها با علائم بالینی و آزمایش 80/1≤ رایت و 80/1≤2ME تشخیص داده شده بود، انجام شد. این افراد به طور تصادفی یکی در میان تحت درمان با یکی از دو رژیم استرپتومایسین+ داکسی سیکلین (50 نفر) و ریفامپین + داکسی سیکلین (50 نفر) قرار گرفتند. بلافاصله، سه ماه، شش ماه و یک سال پس از کامل شدن درمان، آزمایش رایت و 2ME انجام شد و نتایج حاصل در دو گروه با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون Chi-Square) با هم مقایسه شدند. سطح معنی داری 05/0P در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    سن بیماران مورد پژوهش در محدوده 13 تا 78 سال قرار داشت و 46% آنان 39 تا 48 ساله بودند. نتایج آزمایشات قبل از درمان در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت ولی بلافاصله پس از درمان تفاوت معنی داری در دو گروه مشاهده شد (آزمایش رایت 05/0P= و 2ME 005/0P=) و مشخص شد که در گروه اول آزمایشات سریعتر منفی شده بودند. آزمایش رایت سه ماه پس از درمان نیز تفاوت معنی داری را در دو گروه نشان داد (05/0(P= و شش ماه و یک سال پس از درمان تفاوت معنی داری در دو گروه وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به کاهش سریعتر تیترها در گروه اول بلافاصله و سه ماه پس از درمان، می توان نتیجه گرفت که رژیم حاوی استرپتومایسین علاوه بر کاهش علائم و بهبودی سریعتر بیماران در کاهش سریعتر سرولوژی نیز مؤثر می باشد.
    کلید واژگان: بروسلوز, سرولوژی, استرپتومایسین, ریفامپین, داکسی سیکلین
    A. Ebrahimzadeh *, F. Madarshahian
    Background And Aim
    Brucellosis has widespread prevalence and is one of the endemic diseases in our country, Iran. It is estimated that every year almost 500000 cases of Brucellosis - mostly Brucella Melitensis-occur in the world. Any type of brucellosis demands a specific treatment. Thus, this study was conducted to compare reduction of Brucellosis anti-antibody level in the serum one year after treatment with two regimens, i.e. Streptomycin + Doxycyclin and Rifampin + Doxycyclin.
    Materials And Methods
    This experimental study was performed on 100 patients with Brucellosis based on the clinical findings; wright ≥ 1/80 and 2ME ≥ 1/80. The cases were randomly divided into two groups; one received Streptomycin + Doxycyclin (50 cases), and the other group was treated by Rifampin + Doxycyclin (50 cases). Then 3, 6 and 12 months after treatment Wright and 2ME tests were performed and their results compared by means of statistics using Chi-Square test.
    Results
    The findings of the study showed that age of the cases ranged between 13 and 78 years and 46% of them were 39-48 years old. Results of the tests revealed no significant differences before treatment, but immediately after treatment significant differences were observed in the two groups (Wright: P=0.05, 2ME: P=0.005) as in the first group tests tended to be negative more rapidly than in the second group. Wright’s test after 3 months showed significant differences in the two groups (P= 0.05) but there were no significant differences at 6 and 12 months following treatment.
    Conclusion
    Regarding the rapidity of negative titers of tests in the first group immediately and 3 months after treatment, it could be inferred that Streptomycin regimen leads to a more effective treatment with rapid recovery which is also accompanied by reduction in the disease anti–antibody level in the serum.
  • غلامحسین یعقوبی، بهروز حیدری، فرح مادرشاهیان
    زمینه و هدف
    یکی از علل شایع اختلال دید انسداد وریدی شبکیه می باشد. با توجه به شیوع این بیماری و صعب العلاج بودن آن جهت بررسی عوامل خطر در بیماران مبتلا به انسداد وریدی شبکیه این مطالعه انجام شد.
    روش تحقیق: 39 بیمار مبتلا به انسداد وریدی شبکیه که به صورت متوالی به کلنیک چشم پزشکی در طی سه سال اخیر مراجعه نمودند و میانگین سنی آنها 7/12±63 بود، از نظر عوامل خطر (فشار خون، سابقه کشیدن سیگار، هموسیستین سرم و سن) مورد بررسی و با 49 شاهد مقایسه گردیدند. تعداد 19 بیمار انسداد شاخه ای و 20 مورد دچار انسداد ورید مرکزی بودند. 15 نفر از مبتلایان زن و بقیه مرد بودند. گرفتاری چشم چپ در 17 مورد و چشم راست 21 مورد بود. تنها یک نفر گرفتاری دو طرفه داشت.
    یافته ها
    به استثنای 5 مورد اکثریت بیماران حداقل یکی از سه بیماری سیستمیک را داشتند (فشار خون، دیابت، هیپرلیپیذمی) متوسط هموسیستین سرم به ترتیب در مورد ها و شاهد ها 3/5±4/15 و 2/7 ± 9/15 میکرومول در لیتر بود که از نظر آماری معنی دار نبود (068/0>p). همچنین در 21 نفر از مورد ها و 28 نفر از شاهدها میزان هموسیستین سرم از 13 میکرو مول در لیتر بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که انسداد وریدی شبکیه در اکثریت بیماران همراه با یکی از عوامل خطر می باشد ولی ارتباط معنی داری بین انسداد وریدی شبکیه و هموسیستین دیده نشد.
    کلید واژگان: عوامل خطر, انسداد وریدی شبکیه, ترومبوژنیک
    Dr Ghh. Yaghoubi, B. Heydari, F. Madarshahian
    Background And Aim
    39 cases of retinal vein occlusion that sequentially attended to eye clinic in 3 years enrolled in this study. The hypertension, cigarette smoking, mean plasma homocystein and age-range in retinal vein occlusion category were compared with 49 controls.
    Materials And Methods
    19 cases had Branch retinal vein occlusion and 20 have Central retinal vein occlusion, 15 of them were female and the remainder (24) was male 17 cases had left eye involvement and one has bilateral involvement.
    Results
    Except 5 cases, most of the patients had at least one of 3 systemic diseases (Hypertension, Diabetes, and hyperlipidemia). The mean plasma homocystein level in cases was 15, 39 μmol/l and in controls it was 15.95 which was not statistically significant. (p=0.42). The mean plasma homocystein level was above the normal in 21 cases (13.0 μmol/l) and in 28 control subjects.
    Conclusion
    This study showed that retinal vein occlusion is mostly associated with one of the systemic diseases. We could not find also statistically significant relation between homocysteine level and retinal vein occlusion in this study.
  • سیدمحسن خوش نیت نیکو، فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، رامین حشمت، نسیم خالقیان
    مقدمه
    تعداد روزافزون مبتلایان به دیابت در دنیا، آن را به بزرگترین اپیدمی جهانی تبدیل نموده است که نقش آموزش به بیماران را در مراقبت از خود بسیار جدی می کند لذا در این راستا می باید موقعیت شناختی بیماران سالمند را در نظر گرفت. از آنجا که تحقیقات، نتایج متفاوتی را در مورد وضعیت شناختی بیماران مبتلا به دیابت ارایه نموده اند، این مطالعه با هدف کلی تعیین و مقایسه وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 با افراد غیر مبتلا انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه مورد - شاهدی تعداد 80 نفر از افراد مبتلا به دیابت نوع 2 با 80 نفر از افراد غیر مبتلا به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه مورد، مراجعه کنندگان به درمانگاه دیابت و گروه شاهد از افراد غیر دیابتیک سایر درمانگاه ها بودند. ابزار انجام پژوهش شامل پرسشنامه جهت گردآوری اطلاعات دموگرافیک، گلوکومتر، پرسشنامه DSM-IV-TR، پرسشنامه مختصر وضعیت روانی(MMSE: Mini Mental Status Examination)*، آزمایش FBS جهت گروه شاهد و T4، TSH و HbA1c جهت گروه مورد بودند. پس از اخذ رضایت کتبی از نمونه ها، داده ها گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی آنالیز شدند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که میانگین نمرات MMSE در گروه مورد 3/23 و گروه شاهد 8/26 بود که اختلاف معنی داری بین دو گروه (1 0/0 P <) و همچنین بین مردان (01/0>P) و زنان (1 0/0 P <) دو گروه وجود داشت ولی اختلاف معنی داری بین میانگین نمرات مردان و زنان گروه مورد وجود نداشت (46/0=P)، همچنین نتایج، همبستگی معکوس معنی داری بین نمرات MMSE با سن و مدت بیماری را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    سالمندان مبتلا به دیابت درجاتی از اختلالات شناختی را نشان می دهند که با افزایش سن تشدید می گردد.
    کلید واژگان: وضعیت شناختی, سالمندان, دیابت نوع 2
    Mohsen Khoshniat Niko, Farah Madarshahian, Mohsen Hassanabadi, Ramin Heshmat, Nasim Khaleghian
    Background
    Increasing number of people with diabetes make it the greatest world-wide epidemy which indicates importance of education in physical and mental health of the patients. Since researches report different results about cognition status of diabetic patients, this study was conducted to determine and compare cognitive status in older people with and without type 2 diabetes.
    Methods
    In this case- control study 80 patients with type 2 diabetes mellitus compare with 80 persons without diabetes. Cases were selected from the patients refer to diabetes outpatient clinic and control group were patients referred to other clinics. Instruments were questionnaire for gathering demographic data, glucometer, DSM-IR-TR questionnaire, FBS for control group and TSH - T4- HbA1c for cases..
    Results
    The mean scores of MMSE were 23.3 and 26.8 in case and control group respectively. Difference between two groups was significant in MMSE scores (P<0.01), furthermore between men and women of two groups (P<0.01 for both). No significant difference of MMSE scores between men and women in case group was seen (P=0.45). There was negative association between MMSE scores and age also duration of illness according to the results.
    Conclusion
    Elderly diabetic patients encounter some cognitive impairment which is exacerbated with increasing age.
  • یاسمین داودی، مهیار محمدی فرد*، فرح مادرشاهیان
    زمینه و هدف

    جریان خون رحمی جفتی به وسیله سونوگرافی داپلر که یک روش غیر تهاجمی است، قابل بررسی می باشد. امپدانس جریان شرائین رحم به طور پیشرونده طی سه ماهه اول و دوم در حاملگی نرمال کاهش می یابد که علت آن تهاجم تروفوبلاستیک به پوشش عضلانی- ارتجاعی شرائین مارپیچی رحمی می باشد. ارتباط بین تهاجم تروفوبلاستیک و شاخص مقاومت (Resistance Index=RI) جفتی در پیش بینی نتیجه حاملگی، بخصوص تاخیر رشد داخل رحمی کمک کننده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش RI داپلر شریان رحمی در پیشگویی سرانجام حاملگی بیماران مبتلا به فشار خون مزمن انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه مورد- شاهدی، سرعت سنجی (Velocimetry) شریان رحمی در سن حاملگی 28-32 هفته در67 بیمار حامله مبتلا به فشار خون مزمن به وسیله سونوگرافی رنگی داپلر بررسی گردید. RI ثبت شد و ارتباط آن با ایجاد پره اکلامپسی اضافه شونده، فشار خون تشدید شده در حاملگی و تاخیر رشد داخل رحمی بررسی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون آماری دقیق فیشر در سطح معنی داری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    عوارض حاملگی در 21 بیمار با RI غیرطبیعی با 46 بیمار با RI طبیعی مقایسه شد و پره اکلامپسی اضافه شونده 43% در مقابل 5/6%، فشار خون تشدیدشده در حاملگی 24% در مقابل3/4% و تاخیر رشد داخل رحمی در 71% در مقابل 3/4% مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    سرعت سنجی داپلر شریانی رحمی به تشخیص تاخیر رشد داخل رحمی و عوارض حاملگی در بیماران مبتلا به فشار خون مزمن کمک می کند.

    کلید واژگان: شریان رحمی, داپلر, فشار خون, حاملگی
    Y. Davoudi, M. Mohammadi Fard, F. Madarshahian
    Background And Aim

    Uterine placental bloodstream pressure can be measured by Doppler ultrasonography, which is a non-invasive technique. Uterine arteries velocimetry progressively decreases during the first and second trimesters in normal gestation due to trophoblastic invasion of musculoelastic membrane of uterine spiral arteries. The relationship between trophoblastic invasion and placental resistance index can be helpful in predicting gestation outcome intrauterine growth retardation in particular. The aim of this study was to measure the significance of uterine artery resistance index in predicting maternal and fetal complications in pregnant women with chronic hypertension.

    Materials And Methods

    Uterine artery velocimetry was investigated between 28 and 32 weeks after gestation in 67 chronic hypertensive pregnant women by means of colour Doppler sonograph. Resistance index (RI) was recorded and its relationship to the development of superimposed pre-eclampsia (SPE), pregnancy aggravated hypertension (PAH), and intrauterine growth retardation (IUGR) was surveyed. The obtained data was analysed employing SPSS using Fisher accurate test and P0.05 was considered as the significant level.

    Results

    There were more pregnancy complications in 21 patients with abnormal RI compared with 46 patients with normal RI (SPE 43% vs.6.5%, PAH 24% vs. 4.3%, and IUGR 71% vs. 4.3%).

    Conclusion

    Uterine artery Doppler velocimetry helps to identify a subgroup of chronic hypertensive patients with a high frequency of pregnancy complications.

  • غلامحسین یعقوبی، فرح مادرشاهیان، ملیحه رضایی
    زمینه و هدف
    شیوع نزدیک بینی در بین رده های سنی، نژادهای گوناگون و مناطق مختلف متفاوت گزارش شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه عوامل خطر نزدیک بینی در بین دانشجویان نزدیک بین و غیر نزدیک بین انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه موردی- شاهدی، پس از معاینه چشم پزشکی تمامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در سال 1380، دانشجویان نزدیک بین در گروه مورد و دانشجویان غیر نزدیک بین در گروه شاهد قرار گرفتند. افراد دو گروه، از نظر سن، جنس، ترم و رشته تحصیلی همسان بودند. اطلاعات فردی و نیز عوامل خطر نزدیک بینی با استفاده از پرسشنامه ای که به همین منظور تهیه شده بود، جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و روش های آماری توصیفی و استنباطی، آزمونهای آماری t مستقل، t زوج شده و 2 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری 05/0P≤ در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در مجموع 750 دانشجو مورد مطالعه قرار گرفتند. از این تعداد 180 نفر نزدیک بین و 168 نفر غیر نزدیک بین بودند. شیوع نزدیک بینی درکل دانشجویان 24% بود. میانگین سن شروع نزدیک بینی در خانمها 6/14 سال و در آقایان 6/13 سال بود. در بیشتر موارد (6/63%) سن شروع نزدیک بینی در محدوده 11-17 سالگی بود. 50% از افراد نزدیک بین در مقطع دکترای عمومی، 7/56% در سطح کاردانی و 46% سطح کارشناسی بودند. بین نزدیک بینی افراد درجه یک خانواده و نمونه ها، ارتباط معنی داری وجود داشت (001/0=P). بیشتر افراد نزدیک بین در رده سنی 18-21 سال قرار داشتند (54%). 5/86% از این افراد، برای اصلاح بینایی خود عینک، 68/1% لیزر و 5/% عدسی تماسی را انتخاب کرده بودند. بین شدت نزدیک بینی در دو چشم در شروع نزدیک بینی ارتباط معنی داری وجود نداشت ولی در زمان این مطالعه ارتباط معنی داری مشاهده شد (01/0P<). در مورد پیشرفت نزدیک بینی بر اساس استفاده از عینک یا لنز به صورت پاره وقت یا تمام وقت، ارتباط معنی داری حاصل گردید (000/0P<). در مورد فاصله چشم افراد در هنگام مشاهده تلویزیون ارتباط معنی داری به دست نیامد ولی با ساعات مطالعه در طی شبانه روز و فاصله چشم از کتاب در بین افراد دو گروه ارتباط معنی داری وجود داشت (01/0P<).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، توصیه به مربیان بهداشت مدارس جهت تذکر به دانش آموزان برای حفظ فاصله مطلوب چشم از کتاب ضروری به نظر می رسد؛ همچنین مطالعه ای جهت مقایسه علل نزدیک بینی جوانان و افراد میانسال توصیه می گردد.
    کلید واژگان: نزدیک بینی, عامل خطر, ساعات مطالعه, سابقه فامیلی
    G. Yaghobi, F. Madarshhyan, M. Rezaei
    Background And Aim
    Prevalence of myopia in various races, at different ages, and in different places has been reported variously. The present study was carried out to compare myopia risk factors in myopic and non- myopic medical science students.
    Materials And Methods
    In this case-control study, after ophthalmologic examination of all Birjand medical students in 2001 myopic students were taken as the case group and non-myopic ones as the control group Members of the two groups were homogeneous with respect to age, sex, term and course of study. Personal data and myopia risk factors were gathered by means of a specialized questionnaire. The obtained data was analyzed by means of SPSS software and inferential and descriptive statistics independent t-test, paired t-test, and 2 test. P0/05 was considered as the significant level.
    Results
    Totally, 750 students were examined of whom 180 students were myopic and 168 cases were non-myopic. Prevalence of myopia was 24% among the students. Mean age of myopia onset was 14.6 in males and 13.6 in females. In most cases (63.6%) the onset age was between 11 and 17. Myopia prevalence in medical students was 50%, in associates 56.7%, and in undergraduates 46%. There was a statistically significant relationship between myopia of students and their parents’ myopia (P<0.0001). Most of the myopic students were 18-21 years old (54%). In order to correct myopia, 86.5% of all cases wore spectacles, 1.68% had undergone laser surgery and 0.5% used contact lenses. There was no significant relationship between severity of myopia in the two eyes at the beginning of myopia but at the time of this study there was a significant relationship (P<0.01). It was found that using spectacles or lenses full-time or part-time had a significant relationship with progress of myopia (P<0.000). Regarding TV watching distance there was no significant relationship but it was significant with respect to hours of study, book-eye distance and full/part time spectacle wearing in the two groups (P<0.01).
    Conclusion
    Regarding the findings of this study, school health teachers are recommended to advise students on keeping proper distance of eye from reading materials. A comparative study of myopia and its causes in the youth and middle-aged individuals is recommended.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال