به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرشته پایدارنوبخت

  • فرشته پایدار نوبخت*، مینو خانی
    پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر روش اسطوره سنجی ژیلبر دوران به بررسی رابطه فرم سینما و ساختار های آیینی و کهن الگویی بپردازد. مسیله اصلی تحقیق این است که نیروهای برسازنده تخیل و ادراک، با چه فرایندی با فرم های بصری درگیر می شوند. به نظر می رسد این فرایندها به مثابه نوعی از کارکردهای زیبایی شناختی سینما، از قبل با الگوهای ثابت، ایستا و کهن الگویی درگیر هستند؛ به نحوی که کنش تماشاکردن، فضای آمیخته و درهم تنیده ای از نیروهای هم سو و متضاد را پدید می آورد که از یک سو، با ساختارهای بیرونی مانند نظام های اجتماعی و جهان زیست های تماشاگران و از سوی دیگر، در پیوند با نظام های درونی همچون کهن الگوها، نمادها، ارزش ها و باورهای اخلاقی درگیر است. پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام و داده ها از منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. تاملات بر روی فیلم مرثیه برف، نشان داد کارکردهای زیبایی شناختی فرمیک، این روابط را به فضایی هم آمیخته، تنشی و سیال تبدیل کرده است؛ به گونه ای که ارزش ها و مفاهیم در ساختاری نرم و منعطف و در عین حال نظام مند و منسجم شکل می گیرند.
    کلید واژگان: فضای گفتمانی, نظم آیینی, فرم سینمایی, مرثیه برف, ژیلبر دوران
    Fereshteh Paidar Nobakht *, Minoo Khany
    The current research examines the relationship between form in cinema and the structure of ritual and archetypal systems based on Gilbert Doran's method of myth analysis. The main issue is how the creative forces of imagination and perception interact with visual forms. It is assumed that these processes, as kinds of aesthetic functions of cinema, are already involved with fixed, static and archetypal patterns, and the act of watching creates a mixed and interwoven space of aligned and opposite forces. This space, on one hand, is involved with external structures such as social systems and cosmologies of spectators, and on the other hand, is connected with internal systems such as archetypes, symbols, moral values ​​and beliefs. This research has developed a theoretical framework drawing on a descriptive and analytical method. Reflections on the film Lament of the Snow show that the formic aesthetic functions transform these relationships into a mixed and fluid space in which values ​​and concepts are created anew.
    Keywords: Discursive Space, Ritual structure, Cinematic forms, Lament of the Snow, Gilbert Doran
  • فرشته پایدارنوبخت، محمدجعفر یوسفیان کناری*

    مقاله حاضر بر آن است با تبیین نسبت ایده و فرم، به رابطه میان تصویر و واقعیت سینمایی بپردازد. در این مسیر با رجوع به آراء ژاک رانسیر و فیلم باد ما را خواهد برد ساخته عباس کیارستمی رویه های زیباشناختی میان دو امر ناهمگون، یکی تصویر به مثابه قاب هایی نمادین و دیگری تصویر به مثابه ارگانیسمی زنده را مورد بررسی قرار می دهد. ژاک رانسیرتصویر سینمایی را چون یک نوشتار جمعی و مشترک در نظر می گیرد که تماشاگر سهمی در ساختن چیزی دارد که همزمان اشتراکی و انحصاری است. این تلاطم، بر اساس یک ایده پیشینی و معین به رهایی نیروهایی می انجامد که در ساختن چیزهایی تازه به کار می روند. در نتیجه واقعیت سینمایی برسازنده نسبتی از ساختن و فروپاشی، میان ایده ای که فرم فیلم بر آن بنا شده، و ادراکات تماشاگر است. یافته ها در این مقاله نشان داد تصویر سینمایی به سبب ماهیت خود، قادر است با خنثی نمودن قدرت ایده که خود را در پیوند نماها و تاثیرات معین فرمی آشکار می کند، نظامی خاص را بنا کند که به امر زیباشناختی تعلق داشته، و تاثیراتی خاص و نامتعین را بر بستری مشترک متجلی می سازد. روش انجام پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و داده ها از منابع کتاب خانه ای گرد آوری و نمونه کاوی شده اند.

    کلید واژگان: واقعیت سینمایی, زیباشناسی فیلم, عباس کیارستمی, باد ما را خواهد برد, ژاک رانسیر
    Fereshteh Paidarnobakht, MohammadJafar Yousefian Kenari *

    This article tries to deal with the relationship between image and reality. Cinematic reality is a special, continuous and dialectical connection that, due to its nature, is consistent with human experiences on the one hand, and on the other hand, it can involve the human thoughts. In this sense, the image must be superficial which destroys any necessary relationship between a specific form and a specific mental content. This is a philosophical approach to cinema. According to Jacques Rancière, cinema has always been a favorable field for examining philosophical approaches. Rancière recognizes moving images as a factor that, due to their nature, involve the audience in a kind of association and thinking process. According to him, cinema is the only art that is complete with the audience. In the cinema, a double situation arises in which the viewer is involved in the passivity of the image that is represented and also affected by the image as the agent of liberating his imagination. According to Rancière, this double situation takes the spectator out of the passive state and brings him into an active and dynamic stream so that he can feel and act at the same time as s/he watches. This dynamic of the image considers cinema as a collective and shared writing, where the viewer has a share in creating something that is exclusive, collective and shared at the same time, but allows the viewer to participate in this shared thing in their own way. In this article, the aesthetic procedure of such a heterogeneous process is examined and its boundaries with the cinematic frame are also considered. For this purpose, the film "The Wind Will Carry Us” by Abbas Kiarostami has been selected as a study example. The main question is how the image is able to establish, in an aesthetic format, a permanent and coherent dialectic and at the same time heterogeneous and opposite between the idea and the form, in such a way that it does not exactly contain the idea nor completely negates it; rather, it should be the basis of an endless and constructive process. Among the works of Abbas Kiarostami, the film "The Wind Will Take Us" is able to represent such a process more than his other works. In this film, two symbolic functions (the order of images) and organic functions (the flow of life), connect the two realms of ideas and meaning in the cinematic image in such a way that the image goes out of its usual function, and releases the power that is the origin of fluidity and flow. It is pure life. As a result of this link, the images make their impact not from reality, but from moments that have been able to establish a relationship between thinking and perception that reveals a contradictory and dual situation and shows the pattern of methods that cause the collapse of previous and certain structures by re-establishing a link between human and social existence.

    Keywords: The wind will Carry us, Abbas Kiarostami, Cinematic reality, Cinematic Aesthetic, Jacques Rancière
  • فرشته پایدار نوبخت*، محمدجعفر یوسفیان کناری

    نورتروپ فرای در نظریه میتوس می کوشد از طریق کشف اشتراکات میان انواع ادبی و پیوندهای کهن الگویی آن ها، به طبقه بندی دقیقی از گونه های ادبی و هنری دست یابد. فرای، جهان متن را نسبت به جهان های دیگر به خصوص جهان واقعی دارای استقلال می داند و عناصر آن را واجد کارکردهایی خاص قلمداد می نماید که به شکل گیری گونه های ادبی می انجامد. در این نوشتار کوشیده ایم تا با تمرکز بر ساختار حاکم بر یکی از این گونه ها، یعنی رمانس، به تطبیق پیرنگ سینمایی فیلم نامه قدمگاه با مراحل این میتوس بپردازیم. پرسش اصلی این است که این تطبیق چگونه خود را در قالب فرم سینمایی نمایان می سازد. با توجه به این که در رمانس ساختار روایی و داستانی بر ساختار دراماتیک غلبه دارد. نتایج این مطالعه نشان داد که گونه رمانس بیش از هر چیزی با ساختار اسطوره ای - دینی قابل تطبیق است؛ چراکه ساختارهای اسطوره ای و کهن الگویی فراتر از داستان ها رفته و به مجموعه ای از قواعد بشری، رفتارها و در نتیجه تاریخ و اجتماعات اشاره می کنند که سینما در قالب تصویر، آن ها را بازنمایی می کند. این پژوهش به روش کیفی و تحلیلی انجام پذیرفته است. داده ها از منابع کتاب خانه ای جمع آوری و در نمونه کاوی به کار رفته اند.

    کلید واژگان: میتوس رمانس, پیرنگ سینمایی, ساختار اسطوره ای, قدمگاه
    Fereshteh Paidarnobakht *, MohammadJafar Yousefian Kenari

    In myth theory, Northrup Fry attempts to obtain a precise classification of literary and artistic types by discovering the commonalities between literary types and their archetypical connections. In this speech, we have tried to compare the cinematic plot of Holy Place’s screenplay with the stages of this myth by focusing on the structure that governs one of these types, i.e. romance. The main issue is how this adaptation manifests itself as cinematography. Because in romance, the narrative and history structure prevails over the dramatic structure. The results of this study demonstrated that the type of novel is more compatible with the mythological-religious structure. Because the mythological and archetypal structures go beyond stories and point to a set of human rules, behaviors, and as a result, history and communities, which cinema is represented in the form of images. The search was conducted using a descriptive analytical method. The data were collected from library sources and used for sampling purposes.

    Keywords: Mythos Romance, Cinematic Plot, Mythic Structure, Holy Place
  • فرشته پایدار نوبخت*، علی عباسی

    ساختارهای تخیلات انسان با صور و نمادهای ابتدایی درگیر هستند و این تصاویر خودجوش اولیه هستند که جریان نمادها را به اندیشه و هنر تبدیل می کنند. این مطالعه به منشا این تصاویر در ساختارهای تخیل می پردازد. به نظر می رسد صور نوعی، از افسانه های قدیمی و اسطوره های کهن به تخیلات انسان شکل می دهند. این اشکال در قالب «منظومه شبانه تخیلات»، توسط ژیلبر دوران نظام یافته اند. دوران، ساختار تخیل انسان را نظامی پویا در نظر می گیرد که قادر است به کمک نمادها، تصاویر ازلی را نشان دهد. این نظام ارتباط انسان را با فرهنگ روشن می کند. به نظر می رسد تابلوهای منور رمضانی، صورت هایی از تخیلاتی هستند که ریشه در روایت های مذهبی و افسانه های عامیانه و شفاهی دارند. نتایج این پژوهش نشان می دهد به رغم آنکه نقاشی ها می کوشند تصاویری فرهنگی باشند، پیوندی عمیق و نمادین را با صور ازلی آشکار می کنند.

    کلید واژگان: تصاویر نمادین, تصاویر ازلی, اسطوره, تخیل, ژیلبر دوران, بداهه پردازی
    Fereshteh Paidar Nobakht *, Ali Abbasi

    This study aims to investigate the ways in which the structures of human imagination have connections with primordial forms and symbols and shows how these early spontaneous images in humans transform such symbols into thoughts and artistic productions. It seems that human imagination is structured by generic forms based on ancient legends and myths. These forms have been systematized in the Nocturnal regime of imagination introduced by Gilbert Durand. Durand considers the structure of human imagination as a dynamic regime in a way that it can reveal primordial images with the help of symbols. This regime can reveal the relationship between human beings and cultures with the help of symbolic imagination. Monavar Ramazani's paintings are forms of imagination rooted in religious narratives, folk tales and oral literatures of her childhood. She has noted that she had first seen some of her paintings in her dreams before she started to paint them. The results of this study show that even though these painting aspire to be cultural images, they reveal a deep and symbolic connection with archetypes

    Keywords: Symbolic images, Primordial images, Gilbert Durand, Monavar Ramazani, Improvisation
  • فرشته پایدارنوبخت*، محمدجعفر یوسفیان کناری
    اقتباس نمایشی از ادبیات روایی، همواره یکی از مهم ترین مباحث چالش برانگیز پیش روی نویسندگان بوده است. این چالش در دوره مدرن و پسامدرن که مفهوم روایت به چالش کشیده شده و سبک های ادبی در شکل های متنوع تری پدید آمد بیشتر شد. در این دوران تمایل برای دستمایه قرار دادن آثار ادبی در سینما و تیاتر ضرورت شکل و فرم را پیش کشید و در نتیجه زمینه ای مهم برای پژوهش های ادبی و نظریه پردازی فراهم آمد. در این جستار، با توجه به اهمیت متون ادبی، کوشش شده به مطالعه راهکارهایی برای اقتباس از داستان های مرکب پرداخته شود، با این پرسش که چالش های اصلی اقتباس از داستان های مرکب چیست و چگونه می توان قرایتی نمایشی از این ژانر ادبی داشت. سوال فرعی این است که درام چگونه می تواند اندیشه ای را که به مدد کلمه بیان می شود، در قالب کردار و کنش دراماتیک بازنمایی نماید؟ گمان بر این است بهره گیری از نظریه های نوین در زمینه ساخت و فرم نمایشی می تواند راهگشا باشد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و داده ها با مراجعه به منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. الگوهای نظری مگی دان و آن موریس در زمینه شناخت رمان مرکب و نظریات سام اسمایلی در باب ساختارهای نوین نمایشی مورد توجه قرار گرفته است. نتایج این مطالعه نشان می دهد در چالش اقتباس از روایت های ادبی مدرن که زبان عنصر اصلی و مشترک میان متن ادبی و متن نمایشی است، کشف مناسبات فرمی که بتواند در قالب نظامی از نشانه ها متن ادبی را به درام پیوند دهد، راهکاری مناسب خواهد بود.
    کلید واژگان: اقتباس نمایشی, رمان مرکب, ساختارهای نوین, ناصر تقوایی, ابراهیم گلستان, مد و مه, تابستان همان سال
    Fereshteh Paidarnobakht *, Mohammad Jafar Yousefian Kenari
    The process of dramatic adaptation of fictional narratives has always been considered as one of the most significant problems for playwrights. This challenge provided new capabilities for literary studies after the modern period, particularly when literary styles developed in more various forms and the awareness to adapt literary works in Film and Theater gradually increased. In this essay, we attempted to propose a new conceptual model for adapting Iranian Composite Novels by posing the question of what the main challenges of this type of creative adaptation might be, and how to present a dramatic interpretation of this unconventional literary genre. Our initial assumption is that the use of new theories related to dramatic form and structure can provide a new explanation to the theoretical problem of this research. The research is done by a descriptive-analytical method and the data was collected by referring to library sources. Our theoretical approach to the problem is inspired by Maggie Dunn and Ann Morris's views on the nature of the Composite Novel (1995) and Sam Smiley's interpretations on new dramatic structures (2005). The results of this study confirm that in the challenge of adapting modern fictional narratives, where language is the common device for exchanging signs between literary source text and dramatic target text, formulating new forms of dramaturgical adaptation will be a suitable explanation.
    Keywords: Dramatic Adaptation, Composite Novel, New Structures, Nasser Taghvai, Ebrahim Golestan, the Fog, the Low Tide, Summer of the Same Year
  • فرشته پایدار نوبخت، محمدجعفر یوسفیان کناری*

    فضای گفتمان از‌جمله کلیدی‌ترین عناصر موجود در انتقال مفاهیم در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعاره‌ها چگونه می‌توانند زمینه گفتمان درباره مسایل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه به‌منزله یک فرم زبانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان داده‌ایم که چگونه استعاره‌ها، که ریشه در زبان ‌و فرهنگ دارند، به شکل‌گیری فضای گفتمان کمک می‌کنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، می‌دانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میان ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربه‌ها و انتزاع‌های جسمی و ذهنی هر دو روبه‌رو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایش‌نامه شکل می‌گیرد و بافتی که در آن نمایش‌نامه فهم می‌شود عنصری اساسی است. نتایج به‌دست آمده در این مقاله نشان می‌دهد که اکبر رادی با استفاده از استعاره‌ها و زمینه‌های فرهنگی و تاریخی متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامه افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعاره‌های زبانی روبه‌رو هستیم که در ساختار متن (دیالوگ‌ها، اتمسفر و شخصیت‌پردازی) عمل می‌کنند و در سطح بالاتر با استعاره‌های مفهومی روبه‌رو هستیم که از طریق برقراری روابط میان عینیت نمایش‌نامه و تجربه‌های مخاطب عمل می‌کند و فضای گفتمان متن را در فضای ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمان تازه‌ای را پدید می‌آورد

    کلید واژگان: استعاره مفهومی, فضای گفتمان, فرهنگ, نمایشنامه افول, اکبر رادی
    Fereshteh Paidarnobakht, Mohamadjafar Yousefian Kenari *

    Discourse space is a key element in conveying concepts in a play text. This article will look forward to answer this question how metaphors could be used in discourse about social and historical problems and their usage in play texts as a linguistic form. Hence we will use George Lakoff and Zoltan Kovecses views and then we will show how metaphors which are the building blocks of Language and Culture, are used to help form the discourse space. Lakoff and Kovecses look to discourse space, as a result of interaction between mind, body and type of the culture that interactors live within. Hence in a play text, we will face a complex interaction between writer’s / audience mind in one hand, and experience and physical and mental abstraction in another hand. Also the context where the play text is formed in, and the context where it is comprehend, are key elements. This article will show how by using metaphors and cultural and historical contexts, Akbar Radi has managed to create a complex and deductive discourse space in Ofol text. So in first level, we are facing with linguistic metaphors which act in text structures (dialogues, atmospheres and characterizations), and in higher level, we are facing with conceptual metaphors which act by making connection between play text origination and audience experiences that merge contextual discourse space into audience mind space which will result in a new discourse space.

    Keywords: Conceptua, Metaphors, discourse Space, Culture, Ofol playwriting, Akbar Radi
  • فرشته پایدار نوبخت، محمدجعفر یوسفیان کناری*

    مقاله حاضر می کوشد بر اساس ایده فراتاریخ نگاری، به تحلیل عملکرد ظرفیت های زبان از منظر آیرونی کلامی در بازنمایی رویدادهای تاریخی در دو نمایشنامه جنگنامه غلامان و فتح نامه کلات بپردازد. بر این اساس، ابتدا می کوشیم تعریفی از فراتاریخ نگاری و اهمیت آیرونی به عنوان یک مولفه مهم در فراتاریخ نگاری ارایه دهیم و سپس انواع آیرونی کلامی و عملکرد آن در متن نمایشی را شرح و بسط داده و به تحلیل مولفه ها در نمونه های مطالعه بپردازیم. بنابراین، چارچوب بحث تلفیقی از مطالعات زبان شناسی و سبک شناسی «دیردر ویلسون» و «هایدن وایت» است. روش انجام این پژوهش، توصیفی و تحلیلی بوده و با نمونه کاوی، امکان تحلیل مولفه ها فراهم شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد در دو نمایشنامه بهرام بیضایی، آیرونی کلامی به مثابه تمهیدی زبانی در جهت بهره گیری از ظرفیت های بالقوه زبان و ابزاری در جهت دلالت گری های تاریخی است. این ظرفیت زبانی گاه خود را در گزاره های پارودیک و کلامی و گاه در بافت تفسیری و تحلیلی متن آشکار می سازد، با درنظر گرفتن این نکته که سازوکار ایجاد آیرونی و معنا در متن نمایشنامه بدون درنظر گرفتن فرامتن تاریخ ممکن نیست.

    کلید واژگان: فراتایخ نگاری, آیرونی کلامی, جنگنامه غلامان, فتح نامه کلات, بهرام بیضایی
    Fereshteh Paidarnobakht, Mohamadjafar Yousefian Kenary*

    This paper attampts to analyze the functions of the capacities of language from the perspective of verbal irony in the representation of historical events in the two plays "Jangnameh Golaman" and "Fathnameh Kallat" based on the idea of Meta historiography. Accordingly, we first attempt to provide a definition of Meta historiography and the importance of irony as an important component in Meta historiography, and then elaborate on the types of verbal irony and its function in the dramatic text and analyze the components in the study samples. Therefore, the framework of the discussion is a combination of the linguistic and stylistic studies of Deirdre Wilson and Hayden White. The method of this research is descriptive and analytical and it is possible to analyze the components with sample mining. The findings of this study show that in two plays by Bahram Beizaie, a verbal irony is a linguistic device for employ the potential capacities of language and a tool for historical implications. This linguistic capacity manifests itself sometimes in parodic and significant statements and sometimes in the interpretive and analytical context of the text, given that the mechanism of creating irony and sence in the playchr('39')s text cannot be extrapolated without considering the meta text of history

    Keywords: Meta historiography, Verbal irony, Jangnameh Golaman, Fathnameh Kallat, Bahram Beizaie
  • فرشته پایدار نوبخت*، محمدجعفر یوسفیان کناری

    این مقاله در صدد است به این پرسش پاسخ دهد که نمایشنامه به عنوان یک قالب ادبی، چگونه می تواند جلوه ای گفتمانی پیرامون وقایع تاریخی و مسایل اجتماعی باشد. به نظر می رسد ضرورتی فراتر از تاریخ، یعنی نیاز به تفکر پیرامون گذشته و فهم و ادراک تاریخ، زمینه ساز پیوند میان فضای ذهنی مولف و مخاطب در زمان حال و نیز وقوع رخدادها در گذشته می باشد. هدف این پژوهش بررسی و شناخت الگوهای گفتمان نمایشی پیرامون تاریخ و پدیده های اجتماعی از منظر ایده فراتاریخ نگاری هایدن وایت است. از آن جاکه داستان پردازی و ظرفیت های زبانی، از شاخصه های گفتمان در نظریه فراتاریخ نگاری هستند، فرض بر این است که نمایشنامه از طریق امکانات روایی و زبانی، گفتمان پیرامون گذشته تاریخی را در زمان حال ممکن می سازد. این پژوهش به روش کتابخانه ای و از طریق جمع آوری و تحلیل اطلاعات انجام پذیرفته است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که نمایشنامه قادر است به واسطه ایجاد نظمی زبانی و کلامی، محدوده رسمی دستور زبان روایت را شکسته و از طریق امکانات روایی و ظرفیت های زبان، مرزهای گفتمان میان گذشته و حال را گسترش دهد.

    کلید واژگان: فراتاریخ نگاری, گفتمان نمایشی, گفتمان روایی
    Fereshteh Paydar Nobakht *, MohammadJafar Yousefian Kenari

    This study intends to answer a question that how can drama -as a literal framework- be a representation of surrounding discourse of historical and social issues. It seems that a necessity beyond history which is a thoughtful attention of the history and its comprehension is the primary path to connect the author’s mindset and his audience towards past and present events. This study is done with a purpose and identification of patterns on dramatic discourse in terms of history and social issues from the Hayden White’s Metahistory perspective. Since storification and language capacity are considered as discourse paradigms in Metahistorical theory, the hypothesis claims that drama enables historic discourse to be felt at the present time by means of narration and language amenities. The preset study has been executed through library research and data collection and analysis. The findings show that drama is able to disrupt the syntax of formal narration due to establishing a discourse discipline and to expand discourse borders between past and present via narrative amenities and language capacities.

    Keywords: Metahistory, dramatic discourse, narrative discourse
  • فرشته پایدار نوبخت*
    منظومه بلند لاله رخ تحت تاثیر ماجرای زندگی یکی از نوادگان نورجهان، توسط توماس مور، شاعر و نویسنده ایرلندی سروده شد. عصر مور، همچنین زمانه ای حساس به لحاظ سیاسی، اجتماعی و تاریخی در ایرلند بوده است. با این همه هیچ نشانه و ردی از دورانی که لاله رخ در آن سروده شده، در اثر توماس مور دیده نمی شود. این در حالی است که شواهد روشن و برجسته ای از نشانه های شرقی و مخصوصا تاریخ، اساطیر و ادبیات ایران در اثر مور وجود دارد که در قالب سبک رمانتیسم ارائه شده است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای تلاش می کند به کشف زمینه های تاریخی، اجتماعی و ادبی که در اثرپذیری مور از ادبیات کلاسیک ایران نقش داشته، بپردازد. گمان بر این است که شباهت میان دو اثر، حاصل تاثیرپذیری توماس مور از سبک داستان پردازی نظامی در تلفیق حماسه و شعر غنایی و در بازنمایاندن وجوه اخلاقی و انتقادی در زمینه اشعار بوده است. نتایج به دست آمده در این مطالعه نشان می دهد، توماس مور ضمن توجه زیاد به سویه های زیباشناسانه اثر که متاثر از رمانتیسیسم بوده، برای گریز از خفقان و ممیزی های شدید عصر خویش، از بستر تاریخ و ادبیات ایران، برای بازتاب نمادین شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه خویش در دل روایتی عاشقانه، بهره جسته است.
    کلید واژگان: لاله رخ, هفت پیکر, توماس مور, نظامی گنجوی, رمانتیسم
    Fereshteh Paidarnobakht *
    In the late eighteenth and early nineteenth centuries, a huge wave called the Orientalist movement arose in the wake of Europeans' extensive trips to Iran and the Orient, one of the major achievements of which was the creation of areas of influence of classical Iranian literature in Western literature. The tall poem Lalleh Rookh was influenced by the Irish poet and writer Thomas Moore, influenced by the story of one of the grandchildren of Norjahan at the time. Moore's era has also been a politically, socially and historically sensitive time in Ireland. However, no trace of the period in which Tulip has been sung has been seen by Thomas Moore. However, there is clear and eminent evidence of Oriental signs, and in particular Moore's history, mythology and literature, presented in the style of Romanticism.
    Using descriptive-analytic method, this research attempts to discover historical, social and literary contexts that have contributed to Moore's influence on classical Iranian literature. It seems that translating the texts of Iranian classical literature and moving them to Europe in the aftermath of the Orientalist movement has provided the grounds for this effectiveness. There are clear similarities between the Lallah Rookh and the Haft peikar, which will be addressed in this study. The resemblance between the two works is thought to have been due to the influence of Thomas Moore's style of Ganjavi storytelling in combining epic and rich poetry and in presenting ethical and critical aspects of poetry.
    The results of this study show that Thomas Moore, while paying close attention to the aesthetic strains of Romanticism influenced by the oppression of audiences of his time, from the context of Iranian history and literature, to symbolically reflect the political and social conditions of the time. He has taken advantage of it in the heart of a love story.
    Keywords: Lalla Rookh, Haft Peikar, Thomas Moore, Nezami Ganjavi, Romanticism
سامانه نویسندگان
  • فرشته پایدار نوبخت
    فرشته پایدار نوبخت
    دانشجوی دکتری پژوهش هنر، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال