به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فضل الله باقرزاده

  • امین جلالی، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، محبوبه غیور*، داوود حومنیان

    هدف از مطالعه حاضر تاثیر یک دوره تمرینات هوازی با حجم های متفاوت بر BDNF کودکان اوتیسم بود. در این مطالعه نیمه تجربی، 36 کودک 7 تا 10 ساله دچار اختلال اوتیسم شهر تهران به صورت در دسترس برای شرکت در مطالعه حاضر، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه تمرینات هوازی با حجم بالا، تمرینات هوازی با حجم پایین و کنترل قرار گرفتند. مطالعه شامل مراحل پیش آزمون، مداخله و پس آزمون بود. 24 ساعت قبل و بعد از شروع تمرینات در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از شرکت کنندگان به صورت ناشتا خونگیری به عمل آمد. مرحله مداخله به مدت پانزده هفته و هر هفته 5 جلسه به طول انجام یافت که گروه های مربوطه به تمرینات مربوطه پرداختند و گروه کنترل به اجرای فعالیت های معمول و روزانه خود پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون تی وابسته و تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که تمرینات هوازی با حجم بالا بر افزایش BDNF کودکان اوتیسم تاثیر معنی داری دارد؛ در حالیکه تمرینات هوازی با حجم پایین بر BDNF کودکان اوتیسم تاثیر معنی داری ندارد. به طور کلی نتایج مطالعه حاضر بر اهمیت حجم تمرینات هوازی بر BDNF کودکان اوتیسم تاکید دارد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, حجم بالا, حجم پایین, BDNF, اوتیسم
    Amin Jalali, Fazlolah Bagher Zadeh, Mahmoud Sheikh, Mahbobeh Ghayour *, Davoud Hominian

    The purpose of this study was the effect of a course of aerobic exercises with different volumes on BDNF of autistic children. In this semi-experimental study, 36 children from 7 to 10 years old with autism disorder in Tehran were selected as available to participate in the present study, and they were randomly assigned to three groups: aerobic exercise with high volume, aerobic exercise with low volume and control. they got. The study included pre-test, intervention and post-test stages. 24 hours before and after the start of the exercises, in the pre-test and post-test stages, fasting blood was taken from the participants. The intervention phase was carried out for fifteen weeks and 5 sessions each week, where the respective groups did their respective exercises and the control group did their usual daily activities. Data were analyzed using dependent t-test and univariate analysis of covariance. The results showed that high-volume aerobic exercises have a significant effect on the increase of BDNF in children with autism; While aerobic exercise with low volume has no significant effect on BDNF in autistic children. In general, the results of the present study emphasize the importance of the amount of aerobic exercise on the BDNF of autistic children.

    Keywords: Aerobic Exercise, High Volume, Low Volume, BDNF, Autism
  • نعمان مرادی زاده*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، داود حومینیان
    زمینه و هدف

    نقص توجه و بیش فعالی دو علامت اولیه در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی است. باتوجه به توسعه روش های جدید برای کاهش آسیب های کودکان در این جمعیت، پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر تحریک قشر پشتی جانبی پیش پیشانی مغز و مقایسه آن با برنامه ذهن آگاهی بر توجه و بیش فعالی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری را کودکان 7تا10ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی‏ مراجعه کننده به کلینیک روان پزشکی کودکان در کرمانشاه تشکیل دادند.‏ درمجموع 45 کودک 7تا10ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی داوطلب واجد شرایط در مطالعه وارد شدند و به طور تصادفی در سه گروه تحریک قشر پشتی جانبی پیش پیشانی و تمرین ذهن آگاهی و تحریک ساختگی قرار گرفتند. در پیش آزمون والدین مقیاس درجه بندی سوانسون، نولان و پلهام (سوانسون و همکاران، 1980) را‏ تکمیل کردند. اجرای مداخلات در پانزده جلسه بود که گروه های تمرینی به مداخلات مدنظر پرداختند. بلافاصله بعد از جلسه پانزدهم، پس آزمون و پیگیری در دو دوره یک ماهه و شش ماهه انجام گرفت. داده ها بااستفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    اثر اصلی زمان و اثر اصلی گروه بر نقص توجه و بیش فعالی معنادار بود (0٫001≥p). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد، در هر دو گروه مداخله ای، نمرات نقص توجه و بیش فعالی در پس آزمون و پیگیری کاهش معناداری درمقایسه با پیش آزمون داشت (0٫001≥p). این کاهش به طور معناداری در گروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز بیشتر از گروه برنامه ذهن آگاهی بود (0٫001≥p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز در ناحیه قشر پشتی جانبی پیش پیشانی مغز درمقایسه با برنامه ذهن آگاهی در بهبود علائم نقص توجه و بیش فعالی و ماندگاری آن ها برتری دارد.

    کلید واژگان: بیش فعالی, تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای, ذهن آگاهی, نقص توجه
    Namaan Moradizadeh*, Mahmoud Sheikh, Fazlollah Bagherzadeh, Davoud Homenian
    Background & Objectives

    Attention deficit and hyperactivity are the two early symptoms in children with Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD). Mindfulness–based interventions are among the strategies used in various studies in recent years to treat this disorder. Despite promising evidence of their efficacy, no consistent results have been obtained regarding the possible treatment outcome. A recent meta–analysis on the effectiveness of mindfulness–based therapies has shown a moderate reduction in ADHD symptoms. Recent studies highlight the relevance of noninvasive brain stimulation for modulating cortical excitability. On the other hand, transcranial direct current stimulation (tDCS) is a brain stimulation technique by which a weak direct current applied on the scalp modulates cortical excitability by shifting resting neuronal membrane potential. This study aims to compare the effectiveness of mindfulness interventions and transcranial direct electrical stimulation on symptoms of children with ADHD.

    Methods

    This quasi–experimental study employs a pretest–posttest with a 1.5–year follow–up design. It was conducted among children aged 7 to 10 years with ADHD referred to the Children's Psychiatry Clinic in Kermanshah City, Iran. A total of 45 boys and girls were selected to participate in the present study and were randomly assigned to three groups: tDSC stimulation, mindfulness training, and sham stimulation. In the pretest phase, parents completed the standard questionnaire on attention–deficit hyperactivity disorder. The intervention phase was carried out in 15 sessions where the training groups dealt with the desired interventions. Immediately after the 15th stimulation session, the posttest stage and follow–up were conducted in 1 and 6 months. The data was analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements (composite analysis of variance) and post hoc Bonferroni test in SPSS version 24 software at a significance level of 0.05.

    Results

    Analysis of variance with repeated measurement (3 groups x 4 measurement steps) was used to analyze attention deficit and hyperactivity symptoms. Results showed that the main effect of time and group were significant for attention deficit and hyperactivity (p≤0.001). The post hoc Bonferroni test results showed that in both intervention groups, the scores of attention deficit and hyperactivity in the posttest and follow–up stages significantly decreased compared to the pretest (p≤0.001). This decrease was significantly higher in the transcranial brain direct electrical stimulation group than in the mindfulness program group (p≤0.001).

    Conclusion

    According to the research findings, direct transcranial electrical stimulation of the brain in the dorsolateral prefrontal cortex (DLPFC) region of the brain was superior to the mindfulness program in improving and perpetuating the symptoms of attention deficit. DLPFC hypoactivity is hypothesized to underlie attention deficits, impaired inhibitory control, and executive dysfunction in ADHD. Therefore, the pathophysiological rationale for therapeutic tDCS is to increase DLPFC activation by anodal stimulation.

    Keywords: Hyperactivity, Transcranial Direct Electrical Stimulation, Mindfulness, Attention Deficit
  • مرتضی پورآذر*، فضل الله باقرزاده، داود حومنیان شریف ابادی
    مقدمه

    هدف تحقیق حاضر بررسی مداخلات تمرینی با استفاده از رویکرد واقعیت مجازی بر عملکرد حس عمقی مفصل آرنج در کودکان همی پلاژی بود.

    روش پژوهش:

     20 پسر مبتلا به فلج مغزی با دامنه سنی7-12 سال بر اساس نمونه گیری در دسترس با مراجعه به مدارس استثنایی شهر تهران انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. دستگاه کینکت ایکس باکس 360 (مایکروسافت، نیویورک، ایالت متحده) به عنوان ابزار درمانی جهت مداخلات واقعیت مجازی استفاده شد. برای اندازه گیری حس وضعیت مفصل آرنج از دستگاه ژیروسکوپ استفاده شد. گروه تجربی در برنامه های واقعیت مجازی  شرکت کردند، اما گروه کنترل برنامه های درمانی سنتی خود را ادامه دادند. از آزمون های آماری t مستقل و وابسته در سطح P<0.05 با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 18 استفاده شد.

    یافته ها

    در مرحله پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه تجربی و کنترل در حس وضعیت مفصل وجود نداشت (t=0.07, df=18, p=0.944). در مرحله پس آزمون، تمرینات مجازی به نمرات بهتر گروه تجربی منجر شد (t=2.3, df = 18, p=0.03). بر اساس نتایج آزمون t وابسته تمرینات مجازی سبب بهبود معناداری در حس وضعیت مفصل آزمودنی ها در گروه تجربی شد (t=4.061, df = 9, p=0.003).

    نتیجه گیری

    از واقعیت مجازی می توان به عنوان روش درمانی مناسب در بهبود حس عمقی کودکان فلج مغزی همی پلاژی استفاده کرد. این نوع درمان بهبود معناداری در حس وضعیت مفصل کودکان فلج مغزی همی پلاژی به دنبال داشت، زیرا به آنها اجازه می داد تا در معرض تجاربی قرار بگیرند که در شرایط معمول برای آنها دشوار یا خطرناک بود.

    کلید واژگان: واقعیت مجازی, ایکس باکس, حس وضعیت مفصل, فلج مغزی
    Morteza Pourazar *, Fazollah Bagherzadeh, Davood Hoominian
    Introduction

    The present study aimed to investigate the effect of training interventions using the Virtual Reality (VR) approach on the proprioceptive function of elbow joints in children with hemiplegia.

    Methods

    Twenty boys with cerebral palsy, aged 7 to 12 years, were selected based on available sampling by referring to special schools in Tehran and were randomly assigned into two experimental and control groups. Kinect Xbox 360 device (Microsoft, New York, USA) was used as a therapeutic tool for VR interventions. A gyroscope device was used to measure the elbow’s joint position sense. The experimental group participated in the VR program, but the control group continued their traditional therapy program. Paired sample t-test and independent sample t-test were used at the P<0.05 level of significance using SPSS version 18 software.

    Results

    In pre-test phase, no significant difference was found in the joint position sense (t=0.07, df=18, p=0.944). In post-test phase, VR training led to better scores for the experimental group (t=2.3, df = 18, p=0.03). Based on the results of the paired sample t-test, VR training resulted in significant improvement in the joint position sense of experimental group (t=4.061, df = 9, p=0.003).

    Conclusion

    VR can be used as a suitable therapy method to improve the proprioceptive sense in hemiplegic cerebral palsy children. This type of therapy resulted in a significant improvement in the joint position sense of hemiplegic cerebral palsy children, as it lets them explore new experiences that would be difficult or dangerous for them under normal situation.

    Keywords: Virtual Reality, Xbox, Joint Position Sense, Cerebral Palsy
  • فواد نیک نسب*، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، علی مقدم زاده، داود حومنیان

    کودکان مبتلا به DCD در هماهنگی حرکات، کندی و عدم دقت در عملکرد مهارت های حرکتی مشکل دارند و به طور کلی در مقایسه با کودکان با رشد معمولی، عملکرد ضعیف تری در تکالیفی دارند که به یکپارچگی بینایی حرکتی نیاز دارند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف اثر تحریک tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی انجام گرفت. در این مطالعه نیمه تجربی که با طرح پیش آزمون - پس آزمون اجرا گردید، 40 دانش آموز 7 تا 10 ساله دارای اختلال هماهنگی رشدی با توجه به معیارهای ورود انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تحریک tDCS و تحریک ساختگی قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پیش آزمون، به اجرای آزمون یکپارچگی حرکتی پرداختند. مرحله مداخله در 5 روز متوالی انجام گرفت که در هر روز، تحریک الکتریکی مغز از قشر حرکتی (آند C3 و کاتدFp2) و تحریک ساختگی انجام می گرفت. در آخرین جلسه، پس آزمون اجرا گردید. یک روز و 42 روز بعد از مرحله پس آزمون، به ترتیب مرحله پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت انجام گرفت. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شد. نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی فراجمجمه ای قشر حرکتی، باعث بهبود معنی دار یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی گردید. دیگر نتایج، حاکی از ماندگاری یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی در آزمون های پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت بود. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر بر اثربخشی تمرینات tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان اختلال هماهنگی رشدی تاکید دارد.

    کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تحریک مستقیم فراجمجمه ای, یکپارچگی بینایی حرکتی
    Foad Niknasab *, Fazlollah Bagherzadeh, Mahmoud Sheikh, Ali Moghadamzadeh, Davoud Hominian

    Children with developmental coordination disorder (DCD) display slowness, inaccuracy, and insufficient coordination in the performance of motor skills. Compared to children with normal development, they generally have poorer performance in tasks that require visual-motor integration. We evaluated the effect of tDCS stimulation on visual-motor integration in children with DCD. In this quasi-experimental study, featuring a pre-test-post-test design, 40 students with DCD aged 7-10 years were selected according to the inclusion criteria and randomly assigned into two groups: tDCS stimulation and artificial stimulation. In the pre-test, participants took a visual-motor integration test. The intervention phase was administered for 5 consecutive days. Each day, the subjects underwent either electrical stimulation in the motor cortex (anode at C3 and cathode at Fp2) or artificial stimulation. The post-test was administered in the last session. Short-term and long-term follow-ups were performed 1 day and 42 days after the post-test, respectively. Repeated measures ANOVA was used to analyze the data. The results showed that electrical stimulation of the motor cortex significantly improves the visual-motor integration of children with DCD. The follow-up results supported the persistence of motor-visual integration in these children. In general, the results emphasized the effectiveness of tDCS exercises on motor-visual integration in children with DCD.

    Keywords: Developmental Coordination Disorder (DCD), Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS), Visual-Motor Integration
  • عبدالرحمن خضری*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، داود حومینیان
    مقدمه و اهداف 

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی توانایی تولید حرکات کنشی در بین کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی و در معرض این اختلال و مقایسه آن با کودکان سالم هم سن و سنین پایین تر خودشان بود.

    مواد و روش ها

    بدین منظور، تعداد 91 نفر پسر در قالب 5 گروه (20 نفر گروه کنترل سالم، 14 نفر دارای اختلال هماهنگی رشدی، 17 نفر درمعرض اختلال هماهنگی رشدی، 20 نفر در گروه کنترل سنی1 و 20 نفر در گروه کنترل سنی2) به عنوان نمونه انتخاب شدند و در آزمون های پژوهش حاضر شرکت کردند. از پرسش نامه اختلال هماهنگی رشدی والدین-7 (DCDQ-7) و آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی برای تشخیص کودکان با اختلال هماهنگی رشدی استفاده شد. برای بررسی کنش های حرکتی آزمودنی ها از آزمون تولید حرکات دویی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و آنووا انجام شد.

    یافته ها 

    مقایسه عملکرد آزمودنی ها در شرایط مختلف آزمونی نشان داد عملکرد آن ها در کنش های حرکتی انتقالی به طور معنی داری بهتر از حالت غیرانتقالی بود (05/P<0). مقایسه حرکات در دو شرایط دستور کلامی و تقلید نیز نشان داد در دو گروه دارای اختلال هماهنگی رشدی، عملکرد در حرکات تقلیدی به طور معنی داری بهتر بود (05/P<0)، درحالی که در گروه کنترل هم سن وسال، تفاوت معنی داری بین کنش های حرکتی در دو شرایط دیده نشد (05/P>0). مقایسه های بین گروهی نیز نشان داد عملکرد دو گروه اختلال هماهنگی رشدی پایین تر از گروه کنترل هم سن بود. عملکرد گروه اختلال هماهنگی رشدی در شرایط دستور کلامی در مقایسه با گروه کنترل سنین پایین تر (8 تا 9 سال) تفاوتی نداشت، درحالی که در شرایط تقلید، گروه دارای اختلال هماهنگی رشدی به طور معنی داری بهتر از گروه سنین پایین تر بود.

    نتیجه گیری

    این نتایج نشان می دهد آزمودنی های دارای اختلال هماهنگی رشدی در انجام کنش های حرکتی در شرایط دستور کلامی دچار تاخیر رشدی هستند.

    کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تاخیر رشدی, تولید حرکات, کنش حرکتی
    Abdolrahman Khezri *, Mahmood Sheykh, Fazlollah Bagherzadeh, Davood Homanian
    Background and Aims 

    This research aimed to examine the gesture production ability of motor praxis among children with developmental coordination disorder (DCD) and children on the verge of developing DCD and compare it to typical children of the same age and younger.

    Methods

    For this reason, 91 boys (6-12 years old) were selected as sample size and divided into five groups (20 children with typical development, 14 children with DCD, 17 children on the verge of developing DCD, 20 typically-developed children aged 8-9 years, and 20 typically-developed children aged 6-7 years). To find the children with DCD, we employed the developmental coordination disorder questionnaire 7th edition (DCDQ-7) and the Bruininks–Oseretsky test of motor Proficiency. The Dewey gesture production test was performed to investigate motor praxis. Data analysis was performed using variance analysis and an independent t test.

    Results

    Comparing the subjects’ performance in different conditions showed that their performance in transitive motor praxis was better than intransitive one (P<0.05). Also, the comparison of verbal command and imitation position showed that between the two DCD groups, the performance in the imitation movements was significantly better (P<0.05). While in the same age control group, no significant difference was seen between motor praxis in two conditions (P>0.05). The between-group comparisons showed that the performance of two DCD groups was disrupted compared to that of the control group at the same age. The performance of the DCD group compared to lower-age children with typical development (8-9 years old) was not different at the verbal command condition. In the imitation position condition, the DCD group performed significantly better than the lower-age children groups (P<0.05).

    Conclusion

    These results show that DCD subjects have developmental delays in performing motor praxis under verbal command.

    Keywords: Developmental Coordination Disorder, Developmental Delay, Gesture Production, Motor Praxis
  • سیده سمیرا حسینی، حسن غرایاق زندی*، فضل الله باقرزاده، اعظم نوفرستی
    مقدمه

    آسیب های ورزشی اغلب با چالش های احساسی و روان شناختی همراهند. روان شناسان و پزشکان تیم باید واکنش های احساسی را علاوه بر ارزیابی عوامل فیزیکی، بررسی کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری گروهی بر اضطراب، افسردگی و خشم ناشی از ضربه روانی آسیب دیدگی در ورزشکاران آسیب دیده است.

    روش پژوهش: 

    نمونه آماری پژوهش 32 ورزشکار حرفه ای آسیب دیده ناشی از ضربه روانی هستند که به روش در دسترس و هدفمند و با تایید متخصصان فدراسیون پزشکی ورزشی انتخاب شدند. ورزشکاران به صورت تصادفی در دو گروه 16 نفره متشکل از یک گروه درمان و یک گروه کنترل قرار گرفتند. پس از اعمال درمان، پس آزمون و دو ماه بعد پیگیری اجرا شد. ابزارهای سنجش در این پژوهش پرسشنامه های خشم اسپیلبرگر (STAXI-2)، اضطراب بک (BAI) و افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II) بود .داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بررسی شد(0/05< P).

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تفاوت میان گروه های آزمایش و کنترل در کاهش مشکلات رفتاری در مرحله پس آزمون و  پیگیری معنادار بود. نتایج پیگیری پس از دو ماه نیز نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در میزان واکنش های روان شناختی تفاوت وجود دارد و اثربخشی درمان بعد از دو ماه باقی مانده بود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از آن بود که درمان رفتاری- شناختی متمرکز بر ضربه روانی، مشکلات روان شناختی ورزشکاران نظیر اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد، ولی بر کنترل خشم تاثیری ندارد.

    کلید واژگان: درمان رفتاری - شناختی متمرکز بر ضربه روانی, ورزشکاران حرفه ای, اضطراب, افسردگی, خشم
    Seyedeh Samira Hoseini, Hassan Gharayagh Zandi *, Fazlallah Bagherzadeh, Azam Noferesti
    Introduction

    Sports injuries are often associated with emotional and psychological challenges. Psychologists and team physicians should examine emotional reactions in addition to assessing physical factors. This research aimed to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral group therapy on anxiety, depression, and anger caused by the psychological trauma of injury in injured athletes.

    Methods

    The statistical sample of the research was 32 professional athletes injured due to psychological trauma who were selected conveniently, purposively, and with the approval of the experts from the Sports Medicine Federation. The athletes were randomly assigned into two groups of 16 people consisting of a treatment group and a control group. After applying the treatment, a post-test and a two-month follow-up test were conducted. The measurement tools in this research were Spielberger's State-Trait Anger Expression Inventory–2 (STAXI-2), Beck Anxiety Inventory (BAI), and Beck Depression Inventory - Second Edition (BDI-II). The data were analyzed using the repeated measures analysis of variance statistical method (P<0.05).

    Results

    The results showed that the difference between the experimental and control groups in reducing behavioral problems in the post-test and follow-up phase was significant. The follow-up results after two months also showed that there was a difference between the experimental and control groups in the amount of psychological reactions and the effectiveness of the treatment remained after 2 months.

    Conclusion

    The results indicated that cognitive-behavioral therapy focused on psychological trauma reduces the psychological problems of athletes such as anxiety and depression, but does not affect anger control.

    Keywords: Anger Anxiety Cognitive, Behavioral Therapy Focused on Psychological Trauma Depression
  • خالد تکی زاده، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، داوود حومنیان شریف آبادی، هادی ویسی
    Khaled Takizadeh, Fazlollah Bagherzadeh *, Mahmoud Sheikh, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Hadi Veisi

    The trade-off between speed and accuracy in process-oriented tests of fundamental motor skills development has always been a challenge in motor development screening plans. Thus, this study was designed to evaluate the feasibility of using wearable inertial sensors (IMUs) based on artificial intelligence algorithms to assess kicking skill. Thirteen children aged 4 to 10 years (age = 8±1.37) (boys = 58%) participated in this study. The subjects were asked to do at least ten repetitions of the kicking skill according to the TGMD-3. Trials were captured with video recording and three wearable inertial sensors installed on the ankles and lower back. K-Nearest Neighbor artificial intelligence algorithms automatically classified the linear acceleration and angular velocity signals. The intraclass correlation coefficient (ICC) was calculated between expert scores and the artificial intelligence algorithm. All tests were done at a 95% confidence interval. The classification accuracy of the KNN algorithm (k=7) for kicking was 95%, ICC =0.90 (CI=0.86-0.95). The scoring time was reduced from 5 minutes per trial (in an expert-oriented way) to less than 30 seconds (using artificial intelligence). As a result, this method was a reliable and practical way to assess the fundamental motor skills. Also, by maintaining relative accuracy, it was possible to reduce test time for research, clinical, sports, and educational purposes.

    Keywords: TGMD3, Wearable Inertial Measurement Unit, Artificial Intelligence, Motor Development, Automatic Assessment
  • امیرحسین مهرصفر، علی مقدم زاده*، حسن غرایاق زندی، میگوئل آنجل سرانو روسا، فضل الله باقرزاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر مداخله ذهن آگاهی بر استرس ادراک شده و سطوح ایمنوگلوبین A درکشتی گیران نخبه طی دوره رقابت انجام گرفت.

    روش

    20 کشتی گیر آزادکار نخبه مرد (سن: 38/2±36/22) در این پژوهش شرکت کردند که به صورت تصادفی در گروه های تجربی (مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی) و کنترل قرار گرفتند. از دو مسابقه رسمی به عنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. استرس ادراک شده با استفاده از مقیاس کوتاه شده استرس ادراک شده کوهن سنجیده شد. مقادیر بیداری و رقابتی ایمنوگلوبین A بزاقی با استفاده از روش الایزا اندازه-گیری شد. گروه تجربی در 8 هفته مداخله ذهن آگاهی (هفته ای دو جلسه) شرکت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تی مستقل تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بعد از 8 هفته مداخله، استرس ادراک شده در گروه تجربی کاهش داشته است. اما مقادیر بیداری و رقابتی ایمنوگلوبین A در گروه تجربی تفاوت معنی داری را نسبت به گروه کنترل از پیش آزمون تا پس آزمون نشان نداد.

    نتیجه گیری

    به طور کلی می توان نتیجه گرفت که مداخله ذهن آگاهی می تواند راهبردی برای کاهش استرس ادراک شده در کشتی گیران نخبه طی دوره رقابت باشد. مطالعات آینده با نمونه های بزرگتر و در سایر رشته ها می تواند جامعیت پذیری نتایج را بهتر نشان دهد.

    کلید واژگان: استرس ادراک شده, ایمنوگلوبین A, ذهن آگاهی, کشتی
    Amir Hossien Mehrsafar, Ali Moghadamzadeh *, Hassan Gharayagh Zandi, Miguel Angel Serrano Rosa, Fazlollah Bagherzadeh
    Purpose

    The present study was conducted with the aim of determining the effect of mindfulness intervention on perceived stress and salivary immunoglobulin A (sIgA) levels of elite wrestlers during the competition period.

    Methods

    20 male elite freestyle wrestlers (age: 22.36±2.38) participated in this study and were randomly assigned to experimental (mindfulness-based intervention) and control groups. Two official competitions were used as pre-test and post-test. Perceived stress was measured by the short version of Perceived stress scale. Awakening and competitive levels of salivary immunoglobulin A were evaluated using the ELISA method. The experimental group participated in 8-week mindfulness intervention (two sessions per week). Data were analyzed using repeated measures ANOVA and independent t-test.

    Results

    The results showed that after the 8 weeks of intervention, perceived stress was reduced in the experimental group. Hoewer, the awakening and competitive levels of immunoglobulin A did not show a significant difference compared to the control group from pre-test to post-test.

    Conclusion

    In general, it can be concluded that mindfulness intervention can be a strategy to reduce the perceived stress in elite wrestlers during the competition period. Future studies with larger samples with other disciplines can better demonstrate the comprehensiveness of the results.

    Keywords: Perceived stress, immunoglobulin A, Mindfulness, Wrestling
  • سارا سوری*، فضل الله باقرزاده، رسول حمایت طلب
    مقدمه

    در پژوهش های اخیر تعادل و ناپایداری وضعیتی به عنوان یک اختلال حرکتی رایج در بیماران پارکینسونی گزارش شده است که موجب افتادن های مکرر، کاهش کیفیت زندگی و مرگ ومیر در این بیماران می شود. از سوی دیگر بر اساس شواهد ورزش در درمان علایم حرکتی و شناختی بیماران نورودژنراتیو موثر است.

    روش پژوهش: 

    بدین منظور 24 موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به سه گروه هشت تایی کنترل سالم، کنترل پارکینسونی و تمرین پارکینسونی تقسیم شدند. حیوانات گروه تمرین به مدت چهار هفته، روی دستگاه نوار گردان قرار گرفتند. در انتهای دوره، اختلالات حرکتی (تعادل و رفتار حرکتی) با استفاده از آزمون های روتارود و اوپن فیلد و فاکتورهای بیوشیمیایی به روش الایزا ارزیابی شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری (0/05<P)، به وسیله نرم افزار اس پی اس اس نسخه 19 انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هرچند گروه پارکینسون بدون تمرین از نظر عملکرد حرکتی، به طور معناداری در سطح پایین تری نسبت به سایر گروه ها بود (0/05<P)، اما چهار هفته تمرین هوازی با شدت متوسط، موجب افزایش تعادل (0/05<P) و بهبود اختلالات حرکتی در رت های پارکینسونی شد (0/05<P)، همچنین تمرین به طور معناداری موجب افزایش میزان سروتونین (0/05<P) و تیروزین هیدروکسیلاز (0/05<P)، شد.

    نتیجه گیری

    به طور کلی یافته های این پژوهش نشان داد تمرین هوازی با شدت متوسط می تواند اختلالات بیوشیمیایی و حرکتی ناشی از تزریق 6 -هیدروکسی دوپامین را در رت های مدل پارکینسونی کاهش دهد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, تعادل, تیروزین هیدروکسیلاز, پارکینسون, سروتونین
    Sara Soori *, Fazlolah Bagherzadeh, Rasoul Hemayat Talab
    Introduction

    In recent studies, balance and postural instability have been reported as a common motor disorder in Parkinson's patients, which leads to frequent falls, decreased quality of life, and mortality in these patients. On the other hand, evidence has shown that training is effective in treating motor and cognitive symptoms of neurodegenerative patients.

    Methods

    For this purpose, 24 male Wistar rats were randomly divided into three groups of eight rats including Healthy Control, Parkinson’s Control, and Parkinson’s Training. The animals in the training group were placed on a treadmill for four weeks. At the end of the course, motor disorders (balance and motor behavior) were evaluated using Rotarod and Open-Field tests, and biochemical factors were assessed by ELISA method. Data analysis was done using one-way ANOVA and Tukey's post hoc test at a significant level of P<0.05, via SPSS version 19 software.

    Results

    The results showed that although the Parkinson's group without training was significantly lower in terms of motor performance than the other groups (P<0.05), four weeks of moderate-intensity aerobic training increased the balance (P<0.05), and improved the motor disorders in Parkinson's rats (P<0.05). Also, training significantly increased the amount of serotonin (P<0.05), and tyrosine hydroxylase (P<0.05).

    Conclusion

    In general, the findings of this study showed that moderate-intensity aerobic training can reduce the biochemical and motor disorders induced by 6-hydroxydopamine injections in rats’ models of Parkinson's disease.

    Keywords: aerobic exercise, balance, Tyrosine hydroxylase, Parkinson, serotonin
  • علی یعقوبیان*، فضل الله باقرزاده، رسول حمایت طلب، داوود حومنیان
    مقدمه

    امروزه بحث تاثیر مهارت های روانی در اجرای مهارت های ورزشی اهمیت زیادی پیدا کرده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی و مقایسه آمادگی روانی شمشیربازان مرد تیم ملی ایران با شمشیربازان مرد نخبه جهان بود.

    روش پژوهش: 

    روش تحقیق حاضر تجربی است. شمشیربازان تیم های ملی ایران و کشورهای مجارستان، آمریکا، روسیه، فرانسه و اوکراین جامعه آماری تحقیق را تشکیل دادند. نمونه های تحقیق 58 تن از شمشیربازان کشورهای منتخب بودند. به منظور سنجش مهارت های ذهنی شمشیربازان، از نسخه اصلی پرسشنامه اومست-3 و به منظور مقایسه مهارت های ذهنی ورزشکاران کشورهای مختلف آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تمامی شمشیربازان مرد نخبه در مهارت های روانی پایه شامل اعتمادبه نفس، هدف گزینی و تعهد بیشترین نمرات را کسب کردند و کمترین نمرات به دست آمده مربوط به مهارت های بازیافت تمرکز، تمرکز و واکنش به استرس بود. همچنین بیشترین و کمترین امتیاز مهارت های روانی در این پژوهش به ترتیب مربوط به مهارت های روانی اعتمادبه نفس و بازیافت تمرکز بود. ورزشکاران روسی بیشترین امتیاز را در تمامی مهارت های روانی کسب کردند و شمشیربازان ایرانی کمترین امتیاز را در مهارت روانی واکنش به استرس به دست آوردند.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج تحقیق شمشیربازان در دو گروه مهارت روانی شناختی و روان تنی نسبت به مهارت های پایه تبحر کمتری دارند. شمشیربازان قدرت کمتری نسبت به مهارت روانی تمرکز، بازیافت تمرکز و واکنش به استرس داشتند. شمشیربازان ایرانی و غیرایرانی در مهارت های روانی، واکنش به استرس و بازیابی تمرکز ضعف بیشتری داشتند.

    کلید واژگان: شمشیربازی, مهارتهای روانی پایه, مهارتهای روان تنی, مهارت های روانی شناختی, نخبه
    Ali Yaghoobian *, Fazlolah Bagherzadeh, Rasool Hemayattalab, Davood Homaniyan
    Introduction

    Recently, the matter of the influence of mental skills on sports skills performance has become very important. The current research aimed to evaluate and compare the mental preparation of the male fencers of the Iranian national team and the elite male fencers of the world.

    Methods

    The current research method was experimental. The statistical population of this research included the fencers of the national teams of Iran, Hungary, America, Russia, France, and Ukraine. The research samples were 58 fencers from selected countries. To measure the mental skills of fencers, the original version of the Ottawa Mental Skills Assessment Tool (OMSAT-3) questionnaire was used. To compare the mental skills of athletes from different countries, the Multivariate Analysis of Variance (MANOVA) and Bonferroni's post hoc test were used.

    Results

    The results showed that all elite male fencers achieved the highest scores in foundation mental skills including self-confidence, goal setting, and commitment, and the lowest scores were related to refocusing, focusing, and stress control skills. Also, the highest and the lowest scores of mental skills in this research were related to self-confidence and refocusing skills, respectively. Russian fencers scored the highest in all mental skills and Iranian fencers scored the lowest in the stress control skill.

    Conclusion

    Based on the results of the research, fencers have less proficiency in two sub-skills of cognitive psychological and psychosomatic skills compared with the foundation mental skills. The fencers had lower strength in terms of the mental skill of focusing, refocusing, and stress control. Iranian and non-Iranian fencers were weaker in mental skills of stress control and refocusing.

    Keywords: fencing, Mental foundation skills, Mental psychosomatic skills, Mental cognitive skills, elite
  • کیمیا باقرزاده، علیرضا الهی*، فضل الله باقرزاده، نازنین راسخ

    هدف از این پژوهش، تدوین راهبردهای فدراسیون شمشیر بازی ایران بر مبنای رویکرد AHP-SCORE  بود. تحقیق حاضر برمبنای هدف، کاربردی؛ برمبنای راهبرد، ترکیبی (کیفی - کمی) و برمبنای مسیراجرا، مبتنی بر مطالعات راهبردی است. با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، بررسی اسناد بالادستی و نظرات شورای راهبردی فدراسیون شمشیربازی، حوز ه های کلیدی عملکرد برای فدراسیون شمشیربازی تعیین شد. با استفاده روش های کتابخانه ای و استفاده از نطرات شورای راهبردی به تحلیل محیط درونی و بیرونی فدراسیون به تفکیک حوزه های کلیدی پرداخته شد. سپس برای هر یک از حوزه‏های کلیدی عملکرد، انتظارات یا اهداف کیفی فدراسیون در هر حوزه مشخص و اولویت بندی شد. بر مبنای تحلیل محیطی بدست آمده  راهبردها شناسایی و تمامی آنها با کمک روش تحلیل سلسه مراتبی (AHP)  الویت بندی شد، همچنین برنامه عملیاتی متناظر با هریک از حوزه ها طراحی گردید.

    کلید واژگان: برنامه راهبردی, شمشیربازی, محیط, انتظار, حوزه کلیدی عملکرد
    Kimya Bagherzadeh, Alireza Elahi *, Fazloah Bagherzadeh, Nazanin Rasekh

    The purpose of this study was to develop strategies for the Iranian Fencing Federation based on the AHP-SCORE approach. The present research is purpose-based, applied; Based on strategy, it is a combination (qualitative-quantitative) and based on implementation path, it is based on strategic studies. Using library studies, review of upstream documents and opinions of the Strategic Council of the Fencing Federation, key areas of performance for the Fencing Federation were identified. Using library methods and the views of the Strategic Council, the internal and external environment of the federation was analyzed separately for key areas. Then, for each of the key areas of performance, the quality expectations or goals of the federation in each area were identified and prioritized. Based on the obtained environmental analysis, the strategies were identified and all of them were prioritized using the Analytic Hierarchy Process (AHP) method.

    Keywords: Strategic Plan, Fencing, environment, Expectation, Key area of performance
  • سمانه حاجی حسینی، محمود شیخ، محبوبه غیور نجف آبادی، داوود حومنیان شریف آبادی، هادی ویسی، فضل الله باقرزاده
    Samaneh Hajihosseini, Mahmoud Sheikh *, Mahboubeh Ghaiur Najafabadi, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Hadi Veisi, Fazlollah Bagherzadeh

    The trade-off between speed and accuracy in scoring process-oriented tests for fundamental movement skills (FMS) has always been challenging for a screening project. The aim of this study was the feasibility of using wearable inertial measurement units (IMU) and artificial intelligence algorithms to automatically assessment of FMS. 123 overhand throwings were performed by children aged 4 to 10 years (age = 7±1.84) (53% = boys). Three IMU (Shokofa Tavan Vira) sent signals of angular velocity, linear acceleration of the preferred hand, non-predominant ankle, and lumbar region of the children. Each performance was scored according to the criteria of the third edition test of The Gross Motor Development (TGMD-3) by reviewing the video of the performed skills. The "k nearest neighbor" algorithm was used for automatic data classification. The minimum difference between test signals and training signals was calculated and classified. Two issues were assessed: false acceptance, in which an “incorrect” performance was classified as “correct”; and false rejection where a “correct” performance was classified as “incorrect”. The classification accuracy of the K-nearest neighbor (KNN) algorithm was 85%. The automatic scoring algorithm also correctly classified 93%, 78%, 93%, and 76% in criteria 1 to 4, respectively. Low-back IMU data analysis shows the model's accuracy of 75%. Further, the total scoring time was reduced from 5 minutes to less than 30 seconds. The use of artificial intelligence in the signal processing of only three IMU was a reliable and practical method for the assessment of FMS. This approach means the monitoring and evaluation of children's movement skills can be objective. In addition, while maintaining relative accuracy, the time involved in the process-oriented analysis of FMS for research, clinical, sports, and educational purposes was reduced entirely.

    Keywords: Test of Gross Motor Development, Wearable Inertial Measurement Unit, Artificial Intelligence, motor development, Automatic Assessment
  • هاجر جهادیان سروستانی*، الهه عرب عامری، داوود حومنیان شریف آبادی، فضل الله باقرزاده، فاطمه پسند
    مقدمه

    بررسی عوامل موثر بر رشد حرکتی از جهت شناسایی دلایل تاخیر رشد حرکتی به والدین و کاردرمانگرها در مسیر پیشبرد درمان اطفال بسیار مهم می باشد، هدف از تحقیق حاضر بررسی عوامل پویای موثر بر حرکات ظریف کودکان 12-9 ماه بوده است.

    روش

    بدین منظور 283 کودک مورد غربالگری قرار گرفتند، مقیاس مورد استفاده شامل فراهم سازه محیط خانه برای تکامل حرکت اطفال،دلبستگی والدین پس از زایمان، پرسشنامه فرصت های محیطی، پرسشنامه فعالیت بدنی عادتی بک، پرسشنامه سلامت عمومی بود. عوامل موثر بر رشد حرکات ظریف در سه بخش عوامل فردی، عوامل مادر و عوامل محیطی کودک دسته بندی شدند.

    یافته ها

    نتایج معادلات ساختاری نشان داد با توجه به شاخص های برازش گزارش شده، مدل مفهومی این پژوهش دارای سطح برازش قابل قبولی نمی باشد، در ادامه نتایج رگرسیون نشان داد که در قسمت عوامل مادر هیچ یک از عوامل سهم معناداری در پیش بینی حرکات ظریف نداشتند، رگرسیون خطی در قسمت عوامل فردی نشان داد که سن با ضریب اثر 0/15- و انگیزش با ضریب اثر 0/14 و در قسمت عوامل محیطی، تعداد خواهر-برادر با ضریب اثر 0/17- و تشویق والدین با ضریب اثر 0/17 حرکات ظریف  را پیش بینی کردند.

    نتیجه گیری

    متغیرهای پیش بین حاضر، قدرت پیش بین ضعیفی داشتند در نتیجه تحقیقات بیشتری لازم هست تا عوامل پیش بین قوی تری برای رشد حرکتی مشخص شود

    کلید واژگان: حرکات ظریف, طفل, عوامل فردی, عوامل مادر, عوامل محیطی
    Hajar Jahadian Sarvestani*, Elahe Arabameri, Houminian Sharifabadi Davoud, Houminian Sharifabadi, Fazlollah Bagher Zadeh, Fateme Pasand
    Introduction

    Investigating the factors affecting motor development is very important in identifying the causes of motor developmental delay for parents and occupational therapists in the development of pediatric treatment. This study aims to model dynamic factors affecting fine motor development milestones of 9-12 months old infants.

    Method

    in this study 283 children were screened by age and stage scale which included providing the home environment for motor development-infant scale, parental postpartum attachment scale, Beak habitual physical activity questionnaire, and general health questioner. Factors affecting motor development were classified into three parts: individual, maternal and environmental factors.

    Result

    Structural equation model showed that according to the fitting indexes reported, the conceptual model of this research does not have an acceptable fitting level. Regression results showed that none of the factors had a significant contribution to the prediction of fine movements in the maternal factors group. Linear regression in the individual factors group showed that age with an effective coefficient of -0.15 and motivation with an effective coefficient of 0.14 had a significant contribution to the prediction of fine movements. And in the environmental factor group, the number of siblings with an effective coefficient of -0.17 and parents' encouragement with an effective coefficient of 0.15 had a significant contribution to the prediction of fine movements.

    Conclusion

    The present results showed that the present predictive variables had poor predictive power, so more research is needed to identify stronger predictors of fine motor development.

    Keywords: Environmental factor, fine motor development milestone, Individual factor, Infant, maternal factor
  • فرزاد ملکی*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، رسول حمایت طلب
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین بدنی و الگوی مشاهدهای انتخابی و اجباری بر میزان انگیزه درونی و یادگیری شناختی مهارت شوت جفت بسکتبال با رویکرد نیازهای روانشناختی پایه بود.

    روش پژوهش:

     80 دانشجوی پسر(18-22) به صورت داوطلبانه انتخاب و بر اساس نمرات پیش آزمون به صورت تصادفی در چهار گروه(20نفره) خودکنترل، جفتشده، آزمونگر کنترل و کنترل قرار گرفتند. برای بررسی میزان انگیزه،از پرسشنامه انگیزه درونی (IMI)  وبرای بررسی میزان یادگیری شناختی از پرسشنامه فراخوانی (اقتباس از نودسون،1993) استفاده شد. ویدیوی آموزشی از مدل ماهر اجزای حرکت را نمایش داد و به آزمودنیها ارایه شد. آزمون یادداری 24 ساعت بعد انجام گرفت .برای بررسی نتایج از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) استفاده شد (P≤0/05) .

    یافته ها

    نتایج نشان داد در مرحله اکتساب میزان انگیزه درونی برای یادگیری مهارت شوت جفت بسکتبال آزمودنیهادر شرایط مشاهده خودکنترل به طور معناداری بالاتر از آزمودنیها در شرایط جفت شده و کنترل بود. همچنین در مرحله یادداری میزان انگیزه درونی در شرایط مشاهده خودکنترل به طور معناداری بالاتر از دیگر شرایط آزمایشی بود. علاوه براین در مراحل اکتساب و یادداری یادگیری شناختی (موفقیت فراخوانی) آزمودنیها در شرایط مشاهده خودکنترل به طورمعناداری بالاتر از آزمودنیهای در شرایط جفت شده و کنترل بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که انگیزه بر یادگیری تاثیر دارد، همچنین نمایش تکلیف به صورت کل- بخش- کل روشی موثر و کارامدی در مرحله شناختی یادگیری مهارت است.

    کلید واژگان: انگیزه, تمرین بدنی, فراخوانی, مدل, نمایش
    Farzad Maleki *, Mahmood Sheikh, Fazlallah Bagherzadeh, Rasoul Hemayattalab
    Introduction

    This research aimed to investigate the effect of physical training and selective and compulsory observational pattern on the intrinsic motivation and cognitive learning of basketball jump shot skill with the approach of basic psychological demands.

    Methods

    Eighty male students (18-22 years old) were selected voluntarily and based on their pre-test scores, were randomly divided into four Self-Control, Paired, Experimenter-Control, and Control groups (20 people in each group). To examine the motivation level, the Intrinsic Motivation Inventory (IMI), and to examine the cognitive learning level, Recall Questionnaire (adapted from Knudson, 1993) was used. An educational video of the expert model that showed the movement components was presented to the participants. A retention test was conducted 24 hours later. One-way analysis of variance (ANOVA) was used to examine the data (p≤0.05).

    Results

    The results showed that in the acquisition phase, the level of intrinsic motivation of the participants to learn the basketball jump shot skill in the Self-Control observation condition was significantly higher than the participants in the Paired and Control conditions. Also, in the retention phase, the level of intrinsic motivation in the Self-Control observation condition was significantly higher than in other experimental conditions. In addition, in the acquisition and retention phases of cognitive learning (recall success), the participants in the Self-Control observation condition scored significantly higher than the participants in the Paired and Control conditions.

    Conclusion

    In general, the results of this study show that motivation affects learning. Also, task demonstration as a whole-part-whole is an effective and efficient method in the cognitive phase.

    Keywords: demonstration, model, Motivation, Physical Practice, Recall
  • زهرا قدیمی کلاته، محمود شیخ*، داود حومنیان شریف ابادی، فضل الله باقرزاده، احمدرضا موحدی
    نوجوانان مبتلا به اوتیسم انواع رفتارهای پرخاشگرانه مانند پرخاشگری فیزیکی و کلامی را از خود نشان می دهند. علیرغم شیوع رو به رشد این اختلال، تحقیقات مربوط به اسب درمانی برای این افراد محدود است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثربخشی هشت هفته اسب درمانی بر انواع پرخاشگری نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با استفاده از مقیاس خصومت و پرخاشگری کودکان: کنشی/ واکنشی(سی شارپ) می باشد. بدین منظور 24 نوجوان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با روش نمونه گیری در دسترس در تحقیق حاضر شرکت کردند سپس بر اساس متغیرهای سن، جنسیت و میزان اختلال در نشانگان اوتیسم، در یک گروه تجربی(12 نفر) و یک گروه کنترل(12 نفر) همسان شدند. هر شرکت کننده در گروه تجربی به صورت فردی توسط یک مربی در هشت هفته (پنج روز در هفته) تحت مداخله اسب درمانی قرار گرفت. تغییرات پرخاشگری از طریق مقیاس خصومت و پرخاشگری کودکان: کنشی/ واکنشی(سی شارپ) در پیش آزمون و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد برنامه تمرینی اسب درمانی تاثیر معناداری بر بهبود و کاهش رفتارهای پرخاشگرانه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (05/0p</) داشت. مداخله اسب درمانی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم فرصتی ایجاد می کند تا این افراد احساسات و عواطف خویش را از طریق درمان مناسب، به صورتی اجتماعی بروز دهند که این امر موجب کاهش پرخاشگری می شود. در نتیجه مداخلات اسب درمانی می تواند به عنوان یک شیوه موثر بر کنترل رفتار پرخاشگرانه نوجوانان مبتلا به اوتیسم مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, اسب درمانی, پرخاشگری
    Zahra Ghadimi Kalate, Mahmoud Sheikh *, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Fazlolah Bagherzadeh, Ahmadreza Movahedi
    Adolescents with autism spectrum disorder exhibit a variety of aggressive behaviors such as physical and verbal aggression. Despite the growing prevalence of this disorder, research on horse therapy is limited for these individuals. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of eight weeks of horse therapy on the types of aggression in ASD adolescents using The Children's Scale of Hostility and Aggression – Reactive/ Proactive (C- SHARP). For this purpose, 24 adolescents with autism spectrum disorder participated in the present study using the available sampling method. Then, based on the variables of age, gender and the degree of disorder in autism, they were matched in an experimental group (n = 12) and a control group (n = 12). Each participant in the experimental group was individually treated by a trainer for eight weeks (five days in week). Changes in aggression were assessed through The Children's Scale of Hostility and Aggression – Reactive/ Proactive (C- SHARP). The results showed that the horse therapy training program had a significant effect on improving and reducing the aggressive behaviors of the experimental group compared to the control group (p <0.05). Thus, with appropriate intervention, this group of people have the opportunity to express their emotions, emotions through appropriate treatment, in a social way, so they show less aggression. As a result, horse therapy interventions can be used as an effective way to control the aggressive behavior of adolescents with ASD.
    Keywords: Autism Spectrum Disorder, Horse Therapy, Aggression
  • عبدالرحمن خضری*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، داود حومنیان، روناک ابراهیمی
    هدف

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر یک دوره تمرین های ادراکی حرکتی روی کنش های حرکتی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی (DCD) بود.

    روش

    به این منظور، تعداد 34 کودک مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در دامنه سنی 10 تا 12 سال به عنوان نمونه انتخاب  و به دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند (20 نفر در گروه کنترل و 14 نفر در گروه آزمایشی قرار گرفتند) و در آزمون های پژوهش حاضر شرکت کردند. از پرسشنامه اختلال هماهنگی رشدی والدین 7 (DCDQ- 7) و آزمون تبحر حرکتی برونینکس- اوزرتسکی برای تشخیص کودکان DCD استفاده شد. برای بررسی کنش های حرکتی آزمودنی ها از آزمون تولید حرکات دویی، آزمون تصویرسازی کنشی و آزمون دانش استفاده از شیء استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایشی به مدت هشت هفته در برنامه تمرینی شرکت کردند، اما گروه کنترل در طول این مدت در هیچ برنامه ورزشی مدونی شرکت نکردند.

    یافته ها: 

    نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) نشان داد عملکرد آزمودنی های گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل در آزمون تولید حرکت های کنشی (در هر دو بخش حرکت های انتقالی و حرکت های غیرانتقالی) پس از دوره تمرینی به طور معناداری بهبود یافته است (05/0<p)؛ در حالی که تفاوت معناداری بین اجرای این گروه در دو آزمون تصویرسازی کنشی و دانش استفاده از شیء در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون دیده نشد (05/0>p).

    نتیجه گیری: 

    نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد یک دوره برنامه تمرینی ادراکی- حرکتی باعث بهبود اجرا و تولید اعمال کنشی در کودکان مبتلا به DCD می شود در حالی که تاثیر معناداری روی برنامه ریزی اعمال کنشی این کودکان ندارد.

    کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تاخیر رشدی, تولید حرکت ها, کنش حرکتی
    Abdolrahman Khezri*, Mahmoud Sheikh, Fazlollah Bagherzadeh, Davood Hominian, Rounak Ebrahimi
    Objective

    The aim of this study was survey effect of perceptual motor training on motor praxis of children with developmental coordination disorder (DCD).

    Method

    For this aim, 34 children (10 – 12 years old) selected as sample size and divided into two control and experimental group (20 people were in the control group and 14 people were in the experimental group) and participated in the current tests study. For recognize of DCD problem, Developmental Coordination Disorder Questionnaire- Edition 7 (DCDQ-7) and Bruininks– Oseretsky Test of motor Proficiency was performed. For investigating of motor praxis, the Dewey gesture production test, Praxis imagery questionnaire and knowledge of object use test was performed. The participants of experimental group participates in perceptual motor training for 8 weeks.

    Results

    the results of MANCOVA test show that the performance of experimental group in relation to control group was improved significantly at gesture production test after perceptual motor training (P<0/05). On the other hands, in other tests (Praxis imagery test and knowledge of object use test) was no significant difference between pre and posttest in participants of experimental group (P> 0/05).

    Conclusion

    These results of current study show that perceptual motor training have significant effect on gesture production and performance of motor praxis, but this training skills haven’t effect on motor planning and programing of praxis actions in DCD children.

    Keywords: DCD, Developmental Delay, Gesture Production, Motor Praxis
  • راضیه خانمحمدی، محمود شیخ*، فضل الله باقرزاده، داوود حومنیان، داریوش خواجوی

    هدف این مطالعه بررسی این بود که آیا یک مداخله تمرین شناختی منجر به بهبود تعادل و راه رفتن بیماران اسکیزوفرنی مرد با اختلال افسردگی می شود. این کارآزمایی بالینی غیر تصادفی با گروه کنترل، تاثیر 12 هفته بسته توانبخشی شناختی آرام را بر تعادل و راه رفتن 20 بیمار اسکیزوفرنی مرد با اختلال افسردگی را بررسی کرد. بیماران به طور همگن (بر اساس سن و نمره MMSE، و نمره افسردگی) در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. بیماران در گروه مداخله در جلسات توانبخشی شناختی حافظه و توجه (آرام) به مدت 45 تا 60 دقیقه، سه بار در هفته در طول 12 هفته(در مجموع 36 جلسه) شرکت کردند. داده های پیش آزمون و پس آزمون به دست آمده از طریق آزمون ایستادن روی پای برتر با چشمان باز و بسته، آزمون سرعت راه رفتن 10 متر، اجرای آزمون سرعت راه رفتن در شرایط اجرای تکلیف دوگانه راه رفتن- شناختی دیداری فضایی، اجرای آزمون سرعت راه رفتن 10 متر در شرایط اجرای تکلیف دوگانه حرکتی- راه رفتن با استفاده از آزمون t همبسته و مقایسه پس آزمون دو گروه با استفاده از t مستقل تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد گروه مداخله شناختی بهبود معناداری در تعادل ایستا با چشم باز و بسته و سرعت راه رفتن در شرایط ساده و دوگانه از پیش آزمون به پس آزمون داشتند. (0.05≥P). گروه مداخله شناختی افزایش معناداری در تعادل ایستا با چشم باز و بسته، سرعت راه رفتن در شرایط ساده و دوگانه نسبت به گروه کنترل داشتند.

    کلید واژگان: اسکیزوفرنی, تعادل, تمرین شناختی, راه رفتن
    Razieh Khanmohamadi, Mahmoud Sheikh *, Fazlollah Bagherzadeh, Davoud Hominian, Daryoush Khajavi

    The purpose of this study was to examine whether a cognitive training intervention leads to significant improvements on measures of balance and gait in schizophrenia inpatient with depression disorder. This non-randomized clinical trial with a control group examined the effect of cognitive training over 12 weeks on balance and gait in 20 man schizophrenia inpatients with depression disorder. Patients were homogeneously(based on age, score of MMSE, scor of depression) assigned to groups of intervention and control . Participations enrolled in intervention group attended in cognitive rehabilitation of memory and attention(ARAM( sessions for 45–60 minutes three times weekly for 12 weeks (36 total sessions). Data of Pre-test and post-test resulting from the test of standing on dominant leg with opened and closed eyes ,10-meter gait speed, 10-meter gait speed under gait-visuospatial dual-task condition and 10-meter gait speed under gait-motor dual-task condition were analyzed by using pair- samples t- test and comparing the post-test of the two groups analyzed by using independent t-test. Results showed the cognitive training intervention group had significant increase in static balance with opened and closed eyes and gait speed under single and dual-task condition from pre-test to post-test (p≤0.05). the cognitive training intervention group had significant improve in static balance with opened and closed eyes, gait speed under single and dual-task condition rather than the control group.

    Keywords: Balance, Cognitive training, Gait, Schizophrenia
  • مرتضی پورآذر*، فضل الله باقرزاده، داوود حومینیان

    هدف تحقیق حاضر تاثیر تمرینات حرکتی در محیط واقعیت مجازی بر دامنه حرکتی در کودکان فلج مغزی بود. 20 پسر فلج مغزی اسپاستیک با 7-12 ساله به صورت در دسترس انتخاب شدند و با توجه به میانگین نمرات کسب شده به طور همگن در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه تجربی به مدت 3 هفته به انجام تمرینات بولینگ در محیط مجازی پرداختند اما گروه کنترل برنامه های درمانی معمول خود را ادامه دادند. ابزار بکار گرفته شده شامل دستگاه Xbox و گونیامتر یونیورسال بود. آزمون های تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تحلیل کوواریانس تک متغیری در سطح 05/0 = p اجرا شدند. بر اساس نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری، بین کودکان فلج مغزی حاضر در گروه آزمایش و گروه کنترل حداقل در یکی از متغیرهای وابسته (دامنه حرکتی شانه، آرنج و مچ) تفاوت معناداری وجود داشت(001/0=p، 43/96=F). بر اساس نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری، با توجه به میانگین بالاتر دامنه حرکتی در کودکان فلج مغزی حاضر در گروه تجربی، تمرینات واقعیت مجازی سبب بهبود دامنه حرکتی مفاصل شانه، آرنج و مچ دست این کودکان در مقایسه با گروه کنترل شده بود. بر اساس نتایج آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری، آزمودنی های گروه تجربی در مرحله پس آزمون میانگین بالاتری را در دامنه حرکتی مفاصل شانه، آرنج و مچ دست کسب کردند. استفاده از واقعیت مجازی می تواند به عنوان روش درمانی مناسب در بهبود دامنه حرکتی اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلاژی استفاده شود.

    کلید واژگان: دامنه حرکتی, فلج مغزی, کودکان, واقعیت مجازی, همی پلاژی
    Morteza Pourazar *, Fazlolah Bagherzadeh, Davoud Houmanian

    Defects such as spasm, concurrent muscle activity, muscle weakness, and range of motion affect the fine and fine motor function of children with cerebral palsy and lead to movement limitations. Despite the potential of using virtual reality in the rehabilitation of children with cerebral palsy, few studies have been conducted in this area.The purpose of the present study was to examine the effects of movement practices in virtual reality environment on range of motion in cerebral palsy children. Twenty children 7-12 years old with cerebral palsy were selected by a convenience sampling method. Participants were homogeneously placed in experimental and control groups based on the average scores. The experimental group performed bowling practice in virtual environment for 3 weeks, but the control group continued their traditional therapy program. Xbox device and universal goniometer were used as instruments. Multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and Analyze of Covariance (ANCOVA) were used at p < 0.05 level. Based on MACNOVA test results, there was a significant difference between experimental and control groups at least in one dependent variable (shoulder, elbow, & wrist range of motion) (F = 96/43, p= 0/001). Based on the results of ANCOVA test, experimental group achieved higher averages in shoulder, elbow and wrist range of motion than control group. Virtual reality technology can be used as a treatment approach for improving upper extremity range of motion in children with hemiplegic cerebral Palsy.

    Keywords: range of motion, Cerebral palsy, Children, Virtual reality, hemiplegic
  • سید حسن حسینی کلکو*، مهدی شهبازی، شهزاد طهماسبی، فضل الله باقرزاده
    مقدمه

    کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی علاوه بر مشکلات عملکرد توجه و هوشیاری، پایین ترین سطح فعالیت اجتماعی را نشان می دهند و مشکلات بیشتری در دوستیابی و حفظ آن دارند.

    هدف

    هدف از تحقیق حاضر تاثیر بازی های حرکتی و رایانه ای بر توجه و روابط اجتماعی دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی 12-10 سال بود.

    روش

    پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه تجربی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان پسر ابتدایی 12-10 سال مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی منطقه 4 تهران در سال 1400 بودند. از میان آن ها تعداد 36 نفر به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. بازی های حرکتی و رایانه ای در 8 هفته و هر هفته در 3 جلسه 60 دقیقه ای صورت پذیرفت. پرسشنامه کانرز نسخه والدین و پرسشنامه زبوف در پیش آزمون و پس آزمون توسط والدین پر شد. از تحلیل واریانس مرکب و از آزمون تی همبسته جهت تحلیل داده ها و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها

    بازی های حرکتی و رایانه ای تاثیر مثبت معنی داری بر توجه و ارتباط اجتماعی داشتند (P≤0/05)؛ اما بین تاثیر این دو مداخله بر هیچ یک از متغیرهای تحقیق تفاوت معنی داری مشاهده نشد (P≥0/05).

    نتیجه گیری

    بازی های حرکتی و رایانه ای موجب بهبود توجه و روابط اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می شود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این بازی ها برای کمک به کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده شود.

    کلید واژگان: بازی های حرکتی, بازی های رایانه ای, نقص توجه, بیش فعالی, توجه, روابط اجتماعی
    Seyed Hasan Hosseini Kolkoo*, Mehdi Shahbazi, Shahzad Tahmasebi, Fazlolah Bagherzadeh
    Introduction

    Children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder, in addition to attention deficit hyperactivity disorder and alertness problems, show the the lowest level of social activity and they have more trouble finding and keeping friends.

    Aim

    The aim of this study was to investigate the effect of motor and computer games on the attention and social communications of male students with attention deficit hyperactivity disorder aged 10-12 years.

    Method

    The statistical population of the present study was all elementary male students aged 10-12 years with Attention Deficit / Hyperactivity Disorder in District 4 of Tehran in 2021 and 36 of them were purposefully and accessibly selected. Motor and computer games were performed in 8 weeks and in each session in 3 sessions of 60 minutes. The Connors questionnaire of the parents' version and the Zebov questionnaire were filled out by the parents in the pre-test and post-test. Repeated measure analysis and paired t-test were used to analyze the data using SPSS software version 23.

    Results

    Motor and computer games had a significant positive effect on attention and social communication; also, motor and computer games have a significant positive effect on the perceptual-motor skills of male inactive students (P≤0.05), but there was no significant difference between the effects of these two interventions on any of the research variables (P≥0.05).

    Conclusion

    Motor and computer games improve attention and social communications in children with attention deficit / hyperactivity disorder; therefore, it is recommended that these games be used to help children with attention deficit / hyperactivity disorder.

    Keywords: Motion games, Computer games, Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Attention, Social communications
  • حمید صداقت*، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، ناصر نقدی

    هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر دو روش برنامه تمرینی حرکتی و بازی های کامپیوتری بر مهارت های حرکتی کودکان مبتلا به اختلال سندرم داون بود. برای این منظور، تعداد 30 نفر از دانش آموزان مدارس استثنایی مازندران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از همگن سازی نمرات در مرحله پیش آزمون، آزمودنی ها در سه گروه 10 نفری شامل دو گروه تجربی (برنامه تمرینی حرکتی و بازی های کامپیوتری) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. افراد گروه های تجربی به مدت 8 هفته ، هفته ای سه جلسه ی 45 دقیقه ای به انجام بازی های منتخب پرداختند. گروه کنترل هیچ برنامه خاصی دریافت نکرد و زندگی روزمره خود را انجام دادند. در پایان مداخلات تمرینی، پس آزمون گرفته شد. آزمون برونینکس اوزرتسکی برای ارزیابی عملکرد حرکتی استفاده شد. از آزمون تی وابسته، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0P برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروه های بازی کامپیوتری و کنترل و همچنین گروه برنامه تمرینی و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (به ترتیب013/0P= و001/0P=). اما بین گروه های بازی های کامپیوتری و برنامه تمرینی تفاوت معناداری مشاهده نشد (479/0P=). بنابراین، به نظر می رسد که علیرغم برخی نظرات که بازی های کامپیوتری را در بهبود رشد حرکتی بی تاثیر می دانند، استفاده درست از آن در بهبود رشد حرکتی کودکان مبتلا به سندرم داون موثر است و همچنین برنامه تمرینی حرکتی می تواند در بهبود عملکرد حرکتی آنها مفید واقع شود.

    کلید واژگان: برنامه حرکتی, بازی های کامپیوتری, مهارت های حرکتی, سندروم داون
    Hamid Sedaghat *, Fazlollah Bagherzadeh, Mahmoud Sheikh, Naser Naghdi

    The purpose of this study was to investigate the effect of two methods of motor practice and computer games on motor skills in children with Down syndrome disorder. For this purpose, 30 students who were studying in exceptional schools in Mazandaran were selected with available sampling method. After homogenizing the scores in the pretest, participants were divided into three groups of 10 people including two experimental groups (motor practice and computer game groups) and one control group. Experimental groups participated in selective games for 8 weeks, three 45-minute sessions a week. The control group did not received any treatment and lived their daily life. At the end of the training interventions, a post-test was conducted. Bruininks Oseretsky test was selected to evaluate motor activity. Dependent t-test, Covariance analysis and Bonferroni post hoc test were used for data analysis at P0.5 level. The results showed that there is a significant difference between computer games and control groups as well as the training program and control group (P =0.013 and P= 0.001, respectively). However, there was no significant difference between the groups of computer games and the training program (P = 0.479). Therefore, it seems that despite some ideas that make computer games ineffective in improving motor development, its proper use is to improve the motor development of children with Down syndrome; also training program can also perform important role in improving their motor skills.

    Keywords: Motor practice, computer game, motor skills, Down syndrome
  • راضیه خانمحمدی، محمود شیخ*، فضل الله باقرزاده، داود حومنیان، داریوش خواجوی

    هدف:

     توانایی راه رفتن و اجرای تکالیف شناختی به صورت همزمان یک وجه مهم از زندگی روزمره است. هدف این مطالعه بررسی اثر ورزش هوازی بر راه رفتن در شرایط تکلیف دوگانه و کارکردهای اجرایی در بیماران اسکیزوفرنی مرد با اختلال افسردگی بود.

    روش شناسی:

     این کارآزمایی بالینی غیر تصادفی با گروه کنترل، تاثیر 12 هفته ورزش هوازی را  بر راه رفتن در شرایط تکلیف دوگانه و کارکردهای اجرایی 23 بیمار اسکیزوفرنی مرد با اختلال افسردگی را بررسی کرد. بیماران به طور همگن (بر اساس سن و نمره MMSE، و نمره افسردگی) در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه ورزش هوازی، 12 هفته، 3 جلسه در هفته، به مدت 1 ساعت (در کل36 جلسه ، 2160 دقیقه) برنامه ورزش هوازی را انجام دادند. داده های پیش آزمون و پس آزمون به دست آمدره تجزیه و تحلیل شد. داده های پیش آزمون و پس آزمون به دست آمده از طریق آزمون های ان بک و دسته بندی کارت های ویسکاسین با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد دو گروه در  سرعت راه رفتن در شرایط تکلیف دوگانه تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند (0.05≥P). همچنین بین گروه ورزش هوازی  و گواه در نمرات پس آزمون حافظه کاری و توجه انتقالی تفاوت معناداری وجود داشت.

    بحث و نتیجه گیری:

     برحسب نتایج حاصل ازاین پژوهش، ورزش هوازی باعث تقویت کارکردهای اجرایی و  بهبود سرعت راه رفتن در شرایط تکلیف دوگانه شد. بنابراین پیشنهاد می شود ورزش هوازی در برنامه های توانبخشی بیماران اسکیزوفرنی گنجانده شود.

    کلید واژگان: بیماران اسکیزوفرنی, تکلیف دوگانه, راه رفتن, کارکرداجرایی
    Razieh Khanmohamadi, Mahmood Sheikh *, Fazlolah Bagherzadeh, Davood Hoomanian, Daryoosh Khajavi
    PURPOSE

    The ability to walk and perform cognitive tasks simultaneously is a key aspect of daily life. Performance declines in these dual-tasks may be associated with early signs of neurodegenerative disease and increased risk of falls. Thus, interventions to improve dual-task walking performance are of great interest. The purpose of this study was to examine the effect of aerobic exercise on dual-task walking performance in in Man Schizophrenia patients with Depressive Disorder

    Methods

    This non-rMSE, score of depression) assigned to groups of intervention and control.  The aerobic exercise group participated in aerobic exercise program for 12 weeks, three sessions per week for one hour (totally, 36 sessions, 2160 minutes). Data of Pre-test and post-test resulting from the test of 10-meter gait speed under dual-task conditions were analyzed by Univariate analysis of covariance. Data of Pre-test and post-test resulting from the tests of N-back and Wisconsin card sorting analyzed by multiple analysis of covariance

    Results

    Results showed that the two groups had significant differences in gait speed under dual-task conditions (p≤0.05). The Results of multiple analysis of covariance indicated that there was a significant difference between the aerobic exercise group and control group in post test scores of working memory and shifting attention.

    Conclusions

    According to the results of this study, aerobic exercise enhances executive functions and improves gait speed under dual task conditions. Therefore, it is recommended to include aerobic exercise in the rehabilitation programs of schizophrenic patients.

    Keywords: Schizophrenic Patients, Gait, Dual Task, executive function
  • کیمیا باقرزاده، علیرضا الهی*، فضل الله باقرزاده، نازنین راسخ
    برای موفقیت درعرصه ورزش و بین الملل، فدراسیون ها بایددر راستای برنامه ها، اهداف خود را، جهت دستیابی به بالاترین جایگاه های ورزشی دردنیا و آسیا تنظیم نمایند. هدف از انجام این پژوهش، تعیین حوزه های کلیدی، تحلیل محیط، شناسایی نقاط قوت، محدودیت ها، ریسک ها و فرصت هابه صورت تفکیک شده برای هر حوزه و تعیین انتظارات فدراسیون شمشیر بازی ایران بود.تحقیق حاضر برمبنای هدف، کاربردی؛ برمبنای راهبرد، ترکیبی (کیفی - کمی) و برمبنای مسیراجرا ، مبتنی بر مطالعات راهبردی است. با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، بررسی اسناد بالادستی و نظرات شورای راهبردی فدراسیون شمشیربازی، هفت حوزه کلیدی عملکرد، به ترتیب اولویت، روابط عمومی و بین الملل، استعداد یابی و قهرمان پروری، توسعه منابع انسانی ،ساختار و تشکیلات، رویداد های ورزشی، امکانات و تجهیزات و بازاریابی و منابع مالی بود. از دو روش کتابخانه ای و مصاحبه با خبرگان شمشیربازی(n=50) به تحلیل محیط درونی و بیرونی فدراسیون به تفکیک هر یک از حوزه های کلیدی پرداخته شد. بر مبنای مدل SCORE در تحلیل محیط درونی از رویکرد منابع سازمان و رویکرد تحلیل وظیفه ای سازمان و در تحلیل محیط بیرونی، دو سطح محیط کلان و محیط خرد مورد تحلیل قرارگرفت. سپس برای حوزه های کلیدی عملکرد، انتظارات یا اهداف کیفی فدراسیون تدوین شد،که مهمترین آنها :روابط عمومی مستمر، شفاف و کار آمد در کسب و حفظ حمایت های مالی و معنوی، توسعه و آموزش شمشیر بازی برای همه ، حفظ و حمایت از قهرمانان، شایسته سالاری ،حمایت و آموزش مستمر و افزایش مشارکت نیروهای متخصص و.. اشاره کرد.
    کلید واژگان: انتظارات, برنامه راهبردی, حوزه های کلیدی عملکرد, سازمان ورزشی, شمشیربازی
    Kimia Bagherzadeh, Alireza Elahi *, Fazlollah Bagherzadeh, Nazanin Rasekh
    In order to be successful in sports and international affairs, federations must adjust their programs and goals to achieve the highest sports positions in world and Asia, and avoid immediate, tasteful, and random decisions. To this end, identifying the environment of the federation is the first and most necessary step to develop appropriate and efficient strategies. Here in this study, the critical areas of Islamic Republic of IRAN Fencing Federation performance were determined and an internal and external environmental analysis were done to predict the federation expectations for the future orientations and strategies. Accordingly, seven critical areas of performance were determined including, in order of priority, public and international relations, talent identification and heroism, human resource development, structure and organization, sporting events, facilities and equipment, and marketing and financial resources. Then, the internal and external environment of the federation for each of the identified key areas were analyzed and discussed. The strengths and limitations were identified with the aid of SCORE model.Macro and micro external environment analysis were done at two levels including; opportunities and risks environment analysis. Critical performance, expectations, or qualitative goals of the federation were developed for each of the critical areas. The obtained results can be later applied to develop future prospective of Islamic Republic of IRAN Fencing Federation strategies and operational plans.
    Keywords: Environment, .Expectations, Fencing, critical areas of performance
  • مصطفی محمدزاده، محمود شیخ*، داوود حومینیان، فضل الله باقرزاده، انوشیروان کاظم نژاد
    با وجود سال های اندکی که سواد بدنی در دنیا معرفی و گسترش یافته، ساختارهای سواد بدنی در منابع مختلف متفاوت بوده است. نبود یک ساختار جامع و روشن از سواد بدنی و ویژگی های مربوط به آن می تواند درک افراد از مشارکت و فعالیت را تحت تاثیر خود قرار دهد. لذا هدف این تحقیق ارایه یک چهارچوب روشن از مدل سواد بدنی بر پایه دیدگاه های متخصصان در ایران بود. برای دستیابی به این هدف از مدل تیوری زمینه ای اشتراوس-کوربین استفاده شد و داده ها از طریق مصاحبه با 14 متخصص و تحلیل طی مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. یافته های تحقیق نشان داد سواد بدنی توانایی/ظرفیت متاثر از رشد در ابعاد چندگانه (شناختی، روانشناختی، جسمانی و رفتاری) در قالب سبک زندگی فعال است. یافته ها همچنین نشان داد شرایطی مانند جنسیت، اختلالات، سن، مشارکت در فعالیت بدنی زمینه هایی برای بروز سواد بدنی هستند، همچنین عواملی مانند آموزش و پرورش، وزارت ورزش، وزارت بهداشت، بهزیستی و شهرداری ها، عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، رسانه و خانواده بر سواد بدنی تاثیر می گذارند. علاوه بر این ، آموزش، مداخلات در کودکی و نوجوانی، فراهم کردن امکانات، افراد متخصص و سیاست گذاری مناسب می تواند به توسعه سواد بدنی کمک کند. یافته ها نشان داد پیامد سواد بدنی می تواند بهبود سبک زندگی، حفظ سلامت و تندرستی، افزایش مشارکت در فعالیت بدنی و سلامت جامعه باشد. نتایج مطالعه حاضر الگوی جامع و شفافی از چارچوب سواد بدنی را شناسایی کرد و می تواند به متخصصان، محققان و سیاست گذاران در ارایه سواد بدنی به جامعه کمک نماید.
    کلید واژگان: سواد بدنی, سبک زندگی فعال, فعالیت بدنی, نظریه داده بنیاد
    Mostafa Mohamadzadeh, Mahmood Sheykh *, Davood Hoominian, Fazlollah Bagherzadeh, Anooshirvan Kazemnejad
    Despite the few years that physical literacy has been introduced and developed globally, physical literacy structures have been different in various sources. Lack of a comprehensive and clear structure of physical literacy and its related characteristics can affect people's perception of participation and activity. Therefore, the purpose of this study was to provide a clear framework of the physical literacy model based on the views of experts in Iranian society. Interviews were conducted with 14 experts, and the Strauss-Corbin model of grounded theory was used to analyze data in three stages of coding. Findings showed that physical literacy is the ability/capacity affected by growth in multiple dimensions (cognitive, psychological, physical, and behavioral) in the form of an active lifestyle. The findings also showed that conditions such as gender, disorders, age, and participation in physical activity are areas for outbreak physical literacy, as well as factors such as the Ministry of education, Sports and Health, Welfare and municipalities, politico-economic factors. Socio-cultural, media, and family influence physical literacy. Also, physical education, interventions in childhood and adolescence, providing facilities, experts, and appropriate policies can help develop physical literacy. Findings showed that the consequences of physical literacy could be improving lifestyle, maintaining health and well-being, increasing participation in physical activity, and community health. The present study's results identified a comprehensive and transparent model of the physical literacy framework and can help professionals, researchers, and policymakers provide physical literacy to society.
    Keywords: Physical literacy, Active Lifestyle, Physical Activity, Grounded Theory
  • فاطمه رضایی*، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، رسول حمایت طلب، داوود حومنیان
    توجه به رویکرد آموزش مهارت حرکتی نشان می دهد که نوع و ماهیت نحوه تدریس یکی از مهم ترین متغیرهای موثر در آموزش مهارت های حرکتی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو روش تدریس کودک-محور و معلم-محور بر رشد حرکتی درشت دانش آموزان پایه سوم ابتدایی بود. 53 نفر از دانش آموزان دختر مبتدی با میانگین سنی 16/0±11/9 برای اجرای پژوهش داوطلب شدند که پس از اجرای پیش آزمون به صورت تصادفی به سه گروه آزمایشی (تمرین عمدی، بازی عمدی و رقابت سازمان یافته) و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه ها به مدت 12 هفته و دو جلسه در هفته مطابق با روش آموزشی تمرین کردند. در پایان هفته ششم، میان آزمون و در پایان هفته 12، پس آزمون انجام شد. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون تبحر حرکتی برونیکس-اوزرتسکی (1978) و برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنی داری 0.05≥P استفاده شد. نتایج نشان داد که روش تدریس در بهبود مهارت بنیادی درشت دانش آموزان تاثیرگذار و اثربخشی آن در گروه رقابت سازمان یافته بیشتر ازبقیه گروه ها بوده است. همچنین بین خرده مقیاس های دویدن، تعادل، هماهنگی دوسویه و هماهنگی اندام فوقانی درمرحله میان و پس آزمون تفاوت معنی داری وجود نداشته و میزان قدرت در مرحله پس آزمون در گروه رقابت سازمان یافته بالاتر از بقیه گروه ها بوده است.
    کلید واژگان: روش تدریس, بازی عمدی, تمرین عمدی, رقابت سازمان یافته, مهارت حرکتی درشت
    Fatemeh Rezaee *, Fazlollah Bagherzadeh, Mahmoud Sheikh, Rasoul Hemayattalab, Davoud Hominian
    Attention to motor skill training approach shows that the type and nature of teaching is one of the most important effective variables in motor skills training. The purpose of this study was the effect of two methods of child-centered and teacher-centered on the development of gross motor skill of third grade elementary students. 53 students of beginner girls volunteered to conduct research with an average age 11.9±.16 that after peforming pre-test, were randomly divided into three experimental groups (deliberate play, deliberate practice, organized competition) and one control group. The groups practiced in accordance with the educational method for 12 weeks and two sessions per week. Was performed mid test at the end of the sixth week and post test at the end of the twelfth week. To collect information, the Bruininks-Oseretsky test of motor proficiency (1978) and to analyse the data, at the significant level of P≤0.05, analysis of variance with repeated measures were employed. The results showed that the teaching method has been effective in improving the gross motor skill of the students and its effectiveness in the organized competition group more than the rest of the groups. There was also no significant difference between subscales of the running, balance, bilateral coordination and upper limb coordination in mid and post test and was higher level of strength in the organized competition group from the rest of the groups in post test.
    Keywords: Teaching Method, Deliberate Play, Deliberate Practice, Organized Competition, Gross Motor Skill
  • عطیه میران زاده مهابادی*، الهه عرب عامری، فضل الله باقرزاده، داوود حومنیان

    کودکان پیش از دبستان در مطلوب ترین زمان برای رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف هستند. یکپارچگی بینایی-حرکتی مهارت ادراکی-حرکتی مهمی است که کودکان به منظور کسب کارکرد موفقیت آمیز قبل از ورود به مدرسه به آن نیاز دارند. در مطالعه حاضر اثر سه برنامه مداخله ای حرکتی (درشت، ظریف و درشت-ظریف) روی یکپارچگی بینایی-حرکتی 80 کودکی بررسی شد که نمرات مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی کمتر از میانگین داشتند. از بین شرکت کنندگان سه گروه تجربی (60 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه های تجربی در 12 هفته و هر هفته سه جلسه 45 دقیقه ای در برنامه مداخله ای شرکت کردند. نسخه ششم آزمون رشد یکپارچگی بینایی-حرکتی بیری کودکان پیش از دبستان در مطلوب ترین زمان برای رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف هستند. یکپارچگی بینایی-حرکتی مهارت ادراکی-حرکتی مهمی است که کودکان به منظور کسب کارکرد موفقیت آمیز قبل از ورود به مدرسه به آن نیاز دارند. در تحقیق حاضر اثر سه برنامه مداخله ای حرکتی (درشت، ظریف و درشت-ظریف) روی یکپارچگی بینایی-حرکتی 80 کودکی بررسی شد که نمرات مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی کمتر از میانگین داشتند. از بین شرکت کنندگان سه گروه تجربی (60 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه های تجربی در 12 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقه ای در برنامه مداخله ای شرکت کردند. نسخه ششم آزمون رشد یکپارچگی بینایی-حرکتی بیری-باکتنیکا برای اندازه گیری مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی آزمودنی ها استفاده شد. تحلیل واریانس مرکب با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنا داری برای تحلیل اثرات برنامه های مداخله حرکتی استفاده شد (05/0<P). نتایج میانگین نمرات پیش آزمون-پس آزمون تفاوت معنا داری بین گروه های تجربی و کنترل نشان داد (044/0=P، 831/2=(76،3)F). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین گروه های برنامه مداخله حرکتی ظریف و درشت-ظریف با گروه کنترل تفاوت آماری معنا داری وجود دارد (به ترتیب 014/0=P و 038/0=P). بنابراین برنامه مداخله حرکتی ظریف هم به تنهایی و هم با ترکیب مهارت های حرکتی درشت به بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی در کودکان پیش دبستانی منجر می شود. نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که معلمان مهدکودک و پیش دبستانی باید برنامه مداخله حرکتی هدفمند شامل مهارت های حرکتی ظریف و درشت را برای بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی کودکان قبل از ورود رسمی به مدرسه به کار ببرند. کودکان پیش از دبستان در مطلوب ترین زمان برای رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف هستند. یکپارچگی بینایی-حرکتی مهارت ادراکی-حرکتی مهمی است که کودکان به منظور کسب کارکرد موفقیت آمیز قبل از ورود به مدرسه به آن نیاز دارند. در تحقیق حاضر اثر سه برنامه مداخله ای حرکتی (درشت، ظریف و درشت-ظریف) روی یکپارچگی بینایی-حرکتی 80 کودکی بررسی شد که نمرات مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی کمتر از میانگین داشتند. از بین شرکت کنندگان سه گروه تجربی (60 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه های تجربی در 12 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقه ای در برنامه مداخله ای شرکت کردند. نسخه ششم آزمون رشد یکپارچگی بینایی-حرکتی بیری-باکتنیکا برای اندازه گیری مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی آزمودنی ها استفاده شد. تحلیل واریانس مرکب با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنا داری برای تحلیل اثرات برنامه های مداخله حرکتی استفاده شد (05/0<P). نتایج میانگین نمرات پیش آزمون-پس آزمون تفاوت معنا داری بین گروه های تجربی و کنترل نشان داد (044/0=P، 831/2=(76،3)F). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین گروه های برنامه مداخله حرکتی ظریف و درشت-ظریف با گروه کنترل تفاوت آماری معنا داری وجود دارد (به ترتیب 014/0=P و 038/0=P). بنابراین برنامه مداخله حرکتی ظریف هم به تنهایی و هم با ترکیب مهارت های حرکتی درشت به بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی در کودکان پیش دبستانی منجر می شود. نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که معلمان مهدکودک و پیش دبستانی باید برنامه مداخله حرکتی هدفمند شامل مهارت های حرکتی ظریف و درشت را برای بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی کودکان قبل از ورود رسمی به مدرسه به کار ببرند. کودکان پیش از دبستان در مطلوب ترین زمان برای رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف هستند. یکپارچگی بینایی-حرکتی مهارت ادراکی-حرکتی مهمی است که کودکان به منظور کسب کارکرد موفقیت آمیز قبل از ورود به مدرسه به آن نیاز دارند. در تحقیق حاضر اثر سه برنامه مداخله ای حرکتی (درشت، ظریف و درشت-ظریف) روی یکپارچگی بینایی-حرکتی 80 کودکی بررسی شد که نمرات مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی کمتر از میانگین داشتند. از بین شرکت کنندگان سه گروه تجربی (60 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه های تجربی در 12 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقه ای در برنامه مداخله ای شرکت کردند. نسخه ششم آزمون رشد یکپارچگی بینایی-حرکتی بیری-باکتنیکا برای اندازه گیری مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی آزمودنی ها استفاده شد. تحلیل واریانس مرکب با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنا داری برای تحلیل اثرات برنامه های مداخله حرکتی استفاده شد (05/0<P). نتایج میانگین نمرات پیش آزمون-پس آزمون تفاوت معنا داری بین گروه های تجربی و کنترل نشان داد (044/0=P، 831/2=(76،3)F). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین گروه های برنامه مداخله حرکتی ظریف و درشت-ظریف با گروه کنترل تفاوت آماری معنا داری وجود دارد (به ترتیب 014/0=P و 038/0=P). بنابراین برنامه مداخله حرکتی ظریف هم به تنهایی و هم با ترکیب مهارت های حرکتی درشت به بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی در کودکان پیش دبستانی منجر می شود. نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که معلمان مهدکودک و پیش دبستانی باید برنامه مداخله حرکتی هدفمند شامل مهارت های حرکتی ظریف و درشت را برای بهبود یکپارچگی بینایی-حرکتی کودکان قبل از ورود رسمی به مدرسه به کار ببرند. -باکتنیکا برای اندازه گیری مهارت های یکپارچگی بینایی-حرکتی آزمودنی ها استفاده شد. تحلیل واریانس مرکب با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنی داری برای تحلیل اثرات برنامه-های مداخله حرکتی استفاده شد (05/0<P)

    کلید واژگان: برنامه مداخله ای, کودکان, مهارت های درشت, مهارت های ظریف, یکپارچگی بینایی- حرکتی
    Attieh Miranzadeh Mahabadi *, Elahe Arabameri, Fazlolah Bagherzadeh, Davood Homaniyan

    Children in preschool are at an optimal time for the development of gross and fine motor skills. Visual-motor integration is an important perceptual-motor skill that children need to acquire in order to function successfully before formal schooling commences. In this study were investigated the effect of three motor intervention programs (gross, fine, & gross-fine)on visual-motor integration in 80 children who presented below average VMI skills scores. From these participants three experimental (n=60)and a control group (n=20)were randomly selected. The experimental groups participated in a 12 week intervention program of three 45 minutes sessions per week. The Beery- Buktenica developmental test of visual-motor integration 6th edition was used to measure the participants VMI skills. Mixed ANOVA with repeated measures and LSD post hoc test was used to analyze effects of motor intervention programs (P<0.05). The resulting pretest-posttest mean scores showed a statistically difference in the experimental and control groups (F(76,3)=2.831, P=0.044). The results of post hoc test showed that there are significant difference between fine and gross-fine intervention program groups with control group (P=0.038, P=0.014). So fine motor intervention program both alone and combining with gross motor skills cause to improve VMI in pre-school children. This study suggested that kindergartens and pre- schools teachers must be used targeted motor skills that included fine and gross motor skills to improve VMI in children before formal schooling.

    Keywords: intervention program, Children, gross skills, fine skills, Visual-motor integration
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال