به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فیروزه ساجدی

  • آزاده ریاحی، زهرا نوبخت، فرین سلیمانی، ناهید رحمانی، فیروزه ساجدی*
    هدف

    فلج مغزی گروهی از اختلالات پاسچر و حرکت است که باعث محدودیت حرکتی می شود و به یک اختلال غیر پیش رونده در مغز در حال رشد مربوط است. طبقه بندی بین المللی عملکرد ناتوانی و سلامت، بر توانایی های عملکردی معمول کودک تاکید می کند. ابزارهایی برای طبقه بندی، توصیف و ارزیابی نحوه عملکرد کودک در فعالیت های روزانه، مانند راه رفتن، دستکاری اشیا و ارتباطات روزمره ایجاد شده است در مطالعه حاضر هدف، بررسی ارتباط بین سیستم های طبقه بندی (عملکرد حرکتی درشت، توانایی دستی، عملکرد ارتباطی و توانایی خوردن و آشامیدن) در کودکان با فلج مغزی است.

    روش بررسی

    این مطالعه به روش همبستگی مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی اجرا شد. کودکان با فلج مغزی 12 تا 144 ماه مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز توان بخشی دولتی و خصوصی در سال 1398 در سطح شهر تهران و اراک به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. پس از تکمیل پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی توسط مراقب اصلی کودک، سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت، توانایی دستی، ارتباطی و توانایی خوردن و آشامیدن توسط درمانگر کودک با فلج مغزی تکمیل شد.

    یافته ها:

     در مطالعه حاضر 154 شرکت کننده با میانگین سنی 49/45 ماه با انحراف معیار32/22 حضور داشتند. از این تعداد 87 نفر (56/5 درصد) پسر و 67 نفر (43/5 درصد) دختر بودند. ازنظر سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت، توزیع بیشترین درصد در سطح ΙΙ و IV به ترتیب 31/2 و 26 بود. به عبارتی بیش از 57 درصد کودکان در این 2 سطح توزیع شده بودند. ازنظر سیستم طبقه بندی توانایی دستی، توزیع بیشترین درصد در سطح ΙΙ، ΙΙΙ و IV به ترتیب 28/6، 22/1و 20/8 بود. به عبارتی بیش از 70 درصد کودکان در این 3 سطح توزیع شده بودند. ازنظر سیستم طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن تقریبا توزیع تمامی سطوح برابر بود به جز سطح V با 4/3 درصد کمترین درصد را داشت. ازنظر سیستم طبقه بندی عملکرد ارتباطی توزیع بیشترین درصد در سطح V و IV به طور یکسان 23/5 درصد بود. در بررسی ارتباط بین سیستم های عملکردی با هم در تمامی موارد ارتباط معناداری مشاهده شد. (سیستم طبقه بندی توانایی دستی و سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت  r=0/672، سیستم طبقه بندی عملکرد ارتباطی و سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت  r=0/581، سیستم طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن و سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت r=0/593، سیستم طبقه بندی عملکرد ارتباطی و سیستم طبقه بندی توانایی دستی  r=0/555، سیستم طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن و سیستم طبقه بندی توانایی دستی  r=0/644، سیستم طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن و سیستم طبقه بندی عملکرد ارتباطی  r=0/547) (P<0/01).

    نتیجه گیری: 

    به نظر می رسد کودکانی که محدودیت عملکرد حرکتی بیشتری دارند در دیگر سیستم های طبقه بندی عملکرد نیز محدودیت بیشتری را نشان می دهند. البته تعداد مطالعات در این زمینه محدود و نیازمند بررسی بیشتری است.

    کلید واژگان: سیستم های طبقه بندی عملکرد, کودکان, فلج مغزی, رابطه
    Azade Riyahi, Zahra Nobakht, Farin Soleimani, Nahid Rahmani, Firoozeh Sajedi*
    Objective

     Cerebral palsy refers to a group of postural and movement disorders that limit movements and can be related to a non-progressive disorder in the developing brain. The international classification of disability emphasizes the child's functional abilities and routine performance. Some classification tools have been developed to describe and evaluate child's functions in daily activities such as walking, manipulating objects, and everyday communication. The present study aimed to investigate the relationship between classification systems (gross motor function, manual ability, communication function, and eating and drinking ability) in children with cerebral palsy.

    Materials & Methods

    This study was performed by cross-sectional correlation method and of descriptive analytical type. Children with cerebral palsy aged 12-144 months were recruited by convenience sampling from patients referred to clinics and public and private rehabilitation centers in Tehran and Arak cities, Iran, in 2019-2020. After completing the demographic information questionnaire by the child's primary caregiver, the gross motor function classification system (GMFCS), manual ability classification system (MACS), Communication function classification system (CFCS), and eating and drinking ability classification system (EDACS) were completed by a child therapist. 

    Results

    In the present study, 154 children with a Mean±SD age of 49.45±32.22 months participated. also, 87 children (56.5%) were boys, and 67(43.5%) were girls. According to GMFCS, the highest percentage distributions at levels II and IV were 31.2% and 26%, respectively. In other words, more than 57% of children were distributed in these two levels. According to MACS, the distributions of the highest percentages at levels II, III, and IV were 28.6%, 22.1%, and 20.8%, respectively. In other words, more than 70% of the children were distributed in these three levels. According to EDACS, the distribution of almost all levels was equal except the V level, with 4.3% having the lowest percentage. According to CFCS, the distribution of the highest percentage at levels V and IV was 23.5%. In examining the relationship between functional systems, significant relationships were observed in all cases: MACS and GMFCS, r=0.672; CFCS and GMFCS, r=0.581; EADCS and GMFCS, r=0.593; CFCS and MACS, r=0.555; EADCS and MACS, r=664; EADCS and CFCS, r=0. 547 (P<0.01).

    Conclusion

    It seems that children with more motor function limitations show more limitations in other performance classification systems, too. Of course, the number of studies in this field is limited and needs further investigation.

    Keywords: Functional classification systems, Children, Cerebral palsy, Relationship
  • احسان حاتمی، معصومه پورمحمدرضای تجریشی*، فیروزه ساجدی، عنایت الله بخشی

    این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش نظم جویی هیجان بر مشکلات رفتاری کودکان دچار ک متوانی هوشی و با استفاده از روش شب هتجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گواه انجام شد. 44 دانش آموز 18 - 10 سال از مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی 1398 - 1397 به روش نمون هبرداری دردسترس از بین کودکانی انتخاب شدند که نمره 60 و بالاتر در فهرست رفتاری کودک CBCL((آشنباخ ، دومنسی و رسکورلا) 2001 (به دست آورده بودند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش در 16 جلسه 50 دقیقه ای تحت آموزش نظم جویی هیجان قرار گرفت و گروه گواه فقط برنامه جاری مدرسه را دریافت کردند. همه کودکان قبل و بعد از مداخله با استفاده از فهرست رفتاری کودک ارزیابی شدند و داد ه های ب هدست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج نشان داد شرکت کودکان گروه آزمایش در جلسات آموزش نظم جویی هیجان موجب کاهش معنادار مشکلات رفتاری درونی سازی و برون یسازی در مقایسه با گروه گواه شده و بنابراین برنامه ریزی و اجرای مداخله آموزشی نظ مجویی هیجان در مراکز آموزش استثنایی به دانش آموزان یاد م یدهد چگونه با مدیریت و ابراز هیجا نهای خود از مشکلات رفتاری پیشگیری کنند. 

    کلید واژگان: نظم جویی هیجان, برونی سازی, درونی سازی, کم توانی هوشی, مشکلات رفتاری
    Ehsan Hatami, Masoume Pourmohamadreza Tajrishi *, Firoozeh Sajedi, Enayatollah Bakhshi

    his study aimed to determine the effectiveness of emotion regulation training on behavioral problems in children with intellectual disability. The study method was an experimental design (pretest, and post-test) with experimental and control groups. Participants comprised 10-18 year-old students from Exceptional Schools at Tehran City in 2018-1019 school year, selected by in convenience sampling method. Forty-four students who got 60 points and higher in the Children Behavior Check List (CBCL) (Achenbach, Dumenchi, & Rescorla, 2001) randomly selected and assigned to the experimental and control groups randomly and equally. The experimental group participated in 16 training sessions (each session was 50 minutes) and received an emotion regulation program but the control group only received the mainstream program in the school. All subjects were evaluated by the CBCL before and after the intervention sessions. The data were analyzed by the analysis of covariance. The findings showed that participation of the experimental group in emotion regulation training sessions has led to a significant reduction (P<0.001) of behavioral problems, internalizing, and externalizing problems in comparison to the control group. Therefore, planning and administration of emotion regulation training in exceptional centers can help students learn how to manage and express their emotions to prevent behavioral problems. 

  • مریم رنجگر، معصومه پورمحمدرضا تجریشی*، فیروزه ساجدی، راضیه بیدهندی یارندی
    مقدمه

    چگونگی تعامل والد- کودک نقش اصلی در تحول دارد و اکتساب مهارت های اجتماعی به روابط هیجانی مطلوب می-انجامد. هدف، تعیین نقش سبک های دلبستگی در پیش بینی مهارت های اجتماعی و تعیین نقش میانجی تنظیم هیجانی در این رابطه بود.

    روش

    در مطالعه توصیفی- تحلیلی، 420 کودک 6 تا 8 سال دچار اختلال اتیسم از مراکز اتیسم شهر تهران، به شیوه در دسترس با پرسشنامه غربال گری طیف اتیسم و ماتریس های پیش رونده ریون، ارزیابی شدند. 102 کودک که 19 و بالاتر در پرسشنامه غربال گری طیف اتیسم و بالاتر از 70 در ماتریس های پیش رونده ریون، گرفتند انتخاب شدند و والدین به نیمرخ مهارت های اجتماعی اتیسم ، مقیاس دلبستگی در کودکی میانه، و فهرست تنظیم هیجانی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر در نرم افزار SPSS Macro نسخه 24، تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها:

     سبک دلبستگی با مهارت های اجتماعی رابطه منفی و مستقیم (42/0- =r) داشت و با حرکت از دلبستگی ایمن به نا ایمن، مهارت های اجتماعی ضعیف قابل پیش بینی بود. تنظیم هیجانی با مهارت های اجتماعی، همبستگی مثبت (57/0=r) داشت. طبق تحلیل مسیر، با افزایش یک واحد تنظیم هیجانی، 89/0 واحد به مهارت های اجتماعی افزوده می شود. اگرچه، سبک های دلبستگی، تاثیر مستقیم بر مهارت های اجتماعی نداشت ولی نقش میانجی تنظیم هیجانی در ارتباط بین سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی تایید شد.

    نتیجه گیری:

     با توجه به میانجی تنظیم هیجانی در رابطه بین سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی می توان نتیجه گرفت که والدین نقش مهمی در ایجاد سبک دلبستگی ایمن دارند و به کودک کمک می کنند با تنظیم هیجانی، مهارت های اجتماعی را کسب کنند.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, سبک های دلبستگی, مهارت های اجتماعی, تنظیم هیجانی
    Ranjgar. M., Pourmohamadreza-Tajrishi. M*., Sajedi. F, Bidhendi Yarandi. R.
    Introduction

    The quality of the parent-child interaction plays a major role in children’s normal development. Social skill acquisition is also part of children’s socialization process which can lead to an ideal emotional relationships. The purpose of the present study then was to determine the role of attachment styles in the prediction of social skills in children with autism spectrum disorder and to examin the mediating role of emotion regulation in this relation.

    Method

    In a descriptive-analytical study, among Tehran clinics and autism schools 420 children (315 boys, 105 girls) with Autism Spectrum Disorder were assessed in the 2022 year by the Autism Spectrum Screening Questionnaire (ASSQ), and the Raven’s Colored Progressive Matrices (RCPM). A sample of 102 children (24 girls and 78 boys) was selected with a ≥19 score in ASSQ and >70 in RCPM. All children’s parents completed the Autism Social Skills Profile (ASSP), Middle Childhood Attachment Scale (MCAS), and Emotion Regulation Checklist (ERC) as well. Path Analysis analyzed the data in SPSS Macro version 24.

    Results

    The Spearman correlation matrix showed that attachment style has a negative and direct correlation with social skills (r= -0.42) and by moving from a secure to an insecure attachment style it is possible to predict a weakness in social skills. In addition, emotion regulation showed a positive correlation with social skills (r= 0.57). Path analysis showed that one unit increase in emotion regulation could add 0.89 units to social skills. Although no direct effect was observed on social skills by attachment styles, emotional regulation could significantly mediate the relationship between attachment styles and social skills.

    Conclusion

    Considering the mediating role of emotional regulation in the relationship between attachment styles and social skills in children with autism, it can be concluded that parents play an important role in creating a secure attachment style and help children acquire social skills with emotional regulation.

    Keywords: Autism Spectrum Disorder, Attachment Styles, Social Skills, Emotion Regulation
  • گیتا موللی*، زهرا صادق اکمل، فیروزه ساجدی، غلامرضا قائد امینی هارونی
    زمینه و هدف

    کودکان کم شنوا به دلیل محدودیت های ارتباطی بیش از همتایان شنوای خود در مهارت های اجتماعیدچار شکست می شوند که این امر، به نوبه خود می تواند مهارت های اجتماعی کودک را در آینده به شدت متاثر کند. با نظربه اهمیت این موضوع و نیاز به چنین برنامه هایی در مداخلات زود هنگام این کودکان، هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیربرنامه مداخله زود هنگام هیجانی-اجتماعی بر رشد اجتماعی کودکان دچار کم شنوای پایین تر از 3 سال بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه کنترل، 16 کودک کم شنوا ازمرکز گفتار درمانی آترا کرج به روش هدفمند و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند بود. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس و در نسخه 20 نرم افزار SPSS تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، برنامه مداخله هیجانی- اجتماعی اثر معناداری بر رشد اجتماعی کودکان کم شنوا داشت  0001 / p >0  و موجب ارتقای وضعیت رشد اجتماعی کودکان در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل شد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد مداخله زود هنگام هیجانی-اجتماعی می تواند موجب بهبود رشد اجتماعی این کودکانشود. با توجه به اهمیت نقش مهارت های اجتماعی در زندگی، توصیه می شود در بسته ی مداخله های زودهنگام اینکودکان، برنامه هایی با هدف بهبود وضعیت هیجانی-اجتماعی آنان گنجانده شود.

    کلید واژگان: کم شنوا, مداخله زود هنگام, مداخله هیجانی-اجتماعی, مهارت های اجتماعی
    Guita Movallail*, Zahra Sadegh Akmal, Firouzeh Sajedi, Qolamreza Qaed Amini
    Background and Purpose

    Children with hearing loss are more likely to fail in social skills due tocommunication limitations than their hearing counterparts, which in turn can severely affect a child’ssocial skills in the future. Given the importance of this issue and the need for such programs in timelyinterventions of these children, the purpose of this study was to determine the effect of timely emotionalsocialintervention program on social development of children with hearing loss less than three years.

    Materials and Methods

    In this quasi-experimental study with a pre-test and post-test design witha control group, 16 children with hearing loss were selected from Atra Speech Therapy Center in Karajusing existing methods and considering entry and exit criteria. The instrument used was the Wilde SocialDevelopment Questionnaire. The obtained data were analyzed using analysis of covariance in SPSSsoftware version 20.

    Results

    The results of covariance analysis showed that socio-emotional intervention had a significanteffect on the social development of hearing loss children (p<0.0001) .the intervention improved thechildren’s social development in the intervention group compared to the control group.

    Conclusion

    It seems that a socio-emotional intervention program can improve the social developmentof hearing loss children. It is recommended that social skill programs in the early interventional programscould improve the social skills of children with hearing loss in the early years.

    Keywords: Early intervention, hearing loss, social-emotional intervention, social skills
  • محمدجواد همتی، فیروزه ساجدی، محسن واحدی، حجت الله حقگو*
    هدف

    از علایم اصلی کودکان دارای اختلال طیف اتیسم اختلال در کارکردهای اجرایی و مولفه های آن می باشد. این پژوهش اثر بخشی آموزش حافظه فعال بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا را بررسی می کند.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه تک آزمودنی با طرح ABA پنج کودک با اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا در سن 11-6 سال به روش نمونه گیری در دسترس، در پژوهش شرکت کردند. کارکرد اجرایی آن ها 3 نوبت پیش از شروع مداخله با فاصله زمانی 2 هفته، 4 نوبت طی مداخله و 3 نوبت پس از مداخله به وسیله پرسش نامه درجه بندی رفتاری کارکرد اجرایی (BRIEF)، توسط والدین ارزیابی شد. مداخله شامل آموزش حافظه فعال با استفاده از نرم افزار روبوممو در 24 جلسه (3 بار در هفته و هر جلسه 30 دقیقه) بود. برای تفسیر نتایج از تحلیل دیداری، درصد داده های غیر هم پوش (PND)، اندازه اثر استفاده شد.

    یافته ها

    آموزش حافظه فعال به ترتیب با اندازه اثر D کوهن: (87/1، 05/2، 97/3، 76/2، 22/4) موجب بهبود کارکردهای اجرایی شد. هم چنین برنامه مداخله ای موجب بهبود شاخص تنظیم رفتار با اندازه اثر (46/1، 05/2، 61/4، 89/1، 65/3) و فرا شناخت (با اندازه اثر 87/1، 15/2، 68/2، 13/3، 71/3) در آزمودنی ها شد. تغییرات به دست آمده در هر 5 آزمودنی مثبت بود (اندازه اثر بالاتر از 8/0).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد آموزش حافظه فعال می تواند کارکردهای اجرایی و اجزاء آن (تنظیم رفتار، فراشناخت) را در کودکان با اختلال طیف اتیسم عملکرد بالا را ارتقاء دهد.

    کلید واژگان: حافظه فعال, کارکردهای اجرایی, رفتار, فرا شناخت, اختلال اتیسم
    Mohammad Javad Hemmati, Firoozeh Sajedi, Mohsen Vahedi, Hojjatollah Haghgoo*
    Introduction

    One of the main symptoms of children with autism spectrum is impairment disorder in executive functions and its components. This study investigated the effectiveness of working memory training on executive functions in children with high-function autism spectrum disorder (ASD).

    Materials and Methods

    In a single-subject study with ABA design, five children with ASD, the age range of 11-6 years, by available sampling method participated in the study. Their executive function was assessed 3 times before the intervention with 2 weeks interval, 4 times during the intervention and 3 times after the intervention using the Behavioral Rating Inventory of Executive Function by the parents. Intervention consisted of working memory training using Robo memo software in 24 sessions (3 times a week and each session 30 minutes). Visual analysis, the percentage of non-overlapping data, and effect size were used to interpret the results.

    Results

    Working memory training improved the executive functions, respectively, with Cohenchr('39')s D effect sizes (1.87, 2.55, 3.97, 2.76, 4.22), respectively. The intervention program also improved behavioral adjustment index with effect sizes (1.46, 2.55, 4.61, 1.89, 3.65) and metacognition (with effect sizes 1.87, 2.15, / 68 2, 3.13, 3.71) in subjects. The changes were in all 5 subjects were positive (effect size greater than 0.8).

    Conclusion

    It seems that working memory training can enhance executive functions and its components (behavioral regulation, metacognition) in children with high functioning autism spectrum disorder.

    Keywords: Short-Term Memory, Executive Functions, Behavioral, Metacognition, Autistic Disorder
  • عطیه میرزاامیری، فیروزه ساجدی *، معصومه یزدانی پور

    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های زندگی بر کاهش مشکلات رفتاری دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی خفیف مقطع دبستانی شهر اصفهان، بود. این پژوهش آزمایشی و از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش، شامل 30 نفر از دانش‌آموزان کم‌‌توان ذهنی خفیف در مقطع ابتدایی بودند که در مدارس آموزش پرورش استثنایی در شهر اصفهان تحصیل می‌کردند و ملاک‌های ورود به مطالعه را دارا بودند. این افراد، به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه مساوی آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله نیز، طی 10 جلسه 40 دقیقه‌ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، سیاهه‌ی رفتاری کودک (CBCL) بود که شرکت‌کنندگان در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به سیوالات آن پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز، از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل از لحاظ نمرات مشکلات رفتاری برونی‌سازی شده تفاوت معناداری وجود دارد (01/0<P) و نمرات پس‌آزمون، در مرحله پیگیری مقیاس‌ها نیز نسبتا ثابت مانده است. لذا از یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت‌های زندگی توسط متخصصان می‌تواند به عنوان رویکردی آموزشی در ارتقاء شاخص‌های رفتاری، باعث کاهش مشکلات رفتاری درونی سازی شده و برونی سازی شده شود و فضای آموزشی و شخصی آرام و امنی را برای کودکان کم‌توان ذهنی خفیف ایجاد کند.

    کلید واژگان: مهارت های زندگی, مشکلات رفتاری, کودکان کم توان ذهنی
  • تابان نعمتی فرد*، اصغر دالوندی، فیروزه ساجدی، کیان نوروزی
    مقدمه
    فلج مغزی یک اختلال مزمن است که می تواند تاثیری منفی بر واحد خانواده داشته باشد. خانواده های دارای کودکان فلج مغزی مشکلات بسیاری در رابطه با معیارهای آپگار خانواده" سازگاری، مشارکت، رشد، عاطفه و حل و فصل مشکلات زندگی " دارند که نیازمند اجرای مداخلات مناسب است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش به روش خود مدیریتی پنج آ بر آپگار خانواده های دارای کودکان فلج مغزی انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی که در سال 95-94 انجام شد، 47 والد دارای کودک فلج مغزی 4 تا 12 ساله ساکن استان کردستان و به شیوه تمام شماری انتخاب شدند. در مرحله بعد از مداخله به علت ریزش نمونه های پژوهش، 23 خانواده در گروه مداخله و 16 خانواده در گروه کنترل قرار گرفتند. داده ها با پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی والد و کودک و پرسشنامه بررسی آپگار خانواده"smilkstein family apgar" با روایی و پایایی، توسط هر دو والد به صورت مشارکتی در دو مرحله قبل و بعد از آموزش "برنامه خود مدیریتی پنج-آ" کامل شد. همچنین جهت تدوین بسته آموزشی علاوه بر پرسشنامه در مرحله قبل از مداخله با والدین مصاحبه شد داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین آپگار خانواده در گروه مداخله از6/46 به7/82 و در گروه کنترل از6/83 به6/31رسید. نتایج نشان داد که آپگار خانواده در گروه مداخله و کنترل قبل از انجام مداخله تفاوت معنی داری ندارد (p=0/381) اما در مرحله بعد از مداخله تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر آپگار خانواده مشاهده شد. "آموزش به روش خود مدیریتی پنج - آ " بر آپگار خانواده موثر بود و سبب ارتقا آن از سطح خانواده متوسط ناکارآمد به سطح خانواده کارآمد شد(p=0/022).
    نتیجه گیری
    آپگار خانواده های دارای کودکان فلج مغزی در سطح متوسطی است و "آموزش به روش خود مدیریتی پنج-آ" سبب ارتقا آن شد. در همین راستا ضروری است که ارگان های حمایت کننده از این خانواده ها علاوه بر رسیدگی به وضعیت کودکان، به خانواده ها نیز توجه بیشتری داشته باشند.
    کلید واژگان: فلج مغزی, برنامه خود مدیریتی -5آ, آپگار خانواده, مراقبین خانوادگی
    Taban Nematifard*, Asghar Dalvandi, Firoozeh Sajedi, Kian Noroozi
    Introduction
    Cerebral palsy is a chronic condition that can have a negative impact on the family unit. Families of children with cerebral palsy have numerous difficulties with the family's Apgar Criteria, including "adaptation, participation, growth, affection, and ability to solve problems in life" that necessitate proper interventions. The aim of this study was to determine the effect of self-management training program on Apgar scores of families of children with cerebral palsy.
    Methods
    In this quasi-experimental study, conducted in 2015-2016, 47 parents of children with cerebral palsy ranging from 4 to 12 years of age were selected through Census. In the post intervention phase, due to the decline of the study samples, 23 families were included in the intervention group and 16 families in the control group. After assessment of reliability and validity, data were analyzed using the parent and child cognitive demographic questionnaire and the "smilkstein family Apgar" questionnaire by both parents in a two-step pre-test and post-test self-management program. Data were analyzed using the SPSS version 22 software.
    Results
    The mean Apgar score in the intervention group increase from 6.46 to 7.82 and in the control group from 6.83 to 6.31. The results showed that there was no significant difference in family Apgar scores in the intervention and control groups before the intervention (p = 0.381); nonetheless, in the post-intervention phase there was a significant difference between the two groups in terms of family Apgar scores. “Self-management program based on the 5 A's model” affected families' Apgar score and improved it from the average inefficient to the efficient level (P=0.022).
    Conclusions
    Apgar scores of families of children with cerebral palsy are moderate and education through “self-management program based on the 5 A's model” improved it. In this regard, it is vital that the supporting authorities, in addition to addressing the condition of children, pay more attention to their families.
    Keywords: Cerebral Palsy, Self-management Program based on the 5A model, Family Apgar, Family caregivers
  • حمید امیدی، فیروزه ساجدی*، رضا رستمی، عنایت الله بخشی
    زمینه و هدف

    ضعف مهارت های اجتماعی تاثیر منفی بر عزت نفس و شناخت فردی، عملکرد اجتماعی و تحصیلی، روابط بین فردی و درونی کودکان با اختلال کم توجهی و بیش فعالی می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مهارت های اجتماعی بر بهبود مهارت های اجتماعی و مولفه های آن در دانش آموزان مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری را دانش آموزان پسر 8الی12ساله، مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی در مقطع ابتدایی شهر تهران، تشکیل دادند. تعداد 32 نفر از این دانش آموزان به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (16 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. سپس با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ، 1978) و فرم والدین مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی (گرشام و الیوت، 1990)، سنجش شدند. در گروه آزمایش طی ده جلسه یک ساعته، آموزش برنامه مهارت های اجتماعی اجرا شد؛ اما هیچ گونه مداخله ای برای گروه گواه تا زمان اخذ پس آزمون صورت نگرفت. سپس هر دو گروه بعد از اتمام جلسات آموزشی و یک ماه بعد از آن مجددا به مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت پاسخ دادند. داده ها در قالب مشخصه های آمار توصیفی (فراوانی و میانگین و انحراف معیار) و روش تحلیل واریانس اندازه های مکرر توسط نرم افزار آماری SPSS در سطح معناداری 0٫01 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    با توجه به میانگین نمره پیش آزمون مهارت های اجتماعی در گروه آزمایش (19٫68) با انحراف معیار (3٫73) و میانگین نمره پس آزمون (38٫25) با انحراف معیار (3٫35)، نتایج تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد که با آموزش گروهی مهارت های اجتماعی، نمره مهارت های اجتماعی کل و مولفه های آن (همکاری و قاطعیت و خویشتن داری، به جز مولفه مسئولیت پذیری) در دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی به طور معناداری افزایش یافت (0٫001>p) و این تاثیر یک ماه بعد از جلسات آموزشی نیز پایدار بود (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    از یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی می تواند مهارت های اجتماعی و مولفه های آن را در این دانش آموزان افزایش دهد؛ بنابراین تدوین برنامه های مدون آموزش مهارت های اجتماعی و گنجاندن آن در برنامه های آموزشی این کودکان به عنوان آموزش مکمل، مفید خواهد بود.

    کلید واژگان: عملکرد اجتماعی, کم توجهی و بیش فعالی (ADHD), مهارت های اجتماعی
    Hamid Omidi, Firoozeh Ssjedi*, Reza Rostami, Enayatollah Bakhshi
    Background & Objectives

    Children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) suffer from significant deficiencies in the acquisition and application of social skills. Weak social skills negatively affect their self–esteem and individual cognition, academic and social performance, and interpersonal relationships. Social Skills Training is an effective treatment for solving social problems among children. Therefore, the present research was conducted to examine the effectiveness of group social skills training on the improvement of social skills and its components in students with ADHD.

    Methods

    The study procedure was of quasi–experimental pretest–posttest design and follow–up was done with a control group. The statistical population consisted of 8–12 year–old male students with ADHD from Tehran in 2013–2014. Thirty–two of these students who had attended the Atiye Psychology Clinic were selected through convenience sampling and were randomly assigned to the experimental and control groups (16 in each). The measures used were the Child Behavior Checklist (Achenbach/1978) and the Social Skills Rating System–Parent form (Gresham and Elliot/1990). The experimental group underwent Social Skills Training in ten sessions (one hour each). However, no intervention was performed for the control group until the post–test was completed. Then, both groups responded to the Social Skills Rating System after the training sessions and again one month later. The data was analyzed using descriptive statistics (frequency, mean and standard deviation) and repeated measures analysis of variance (RMANOVA) using SPSS software at a significance level of 0.01.

    Results

    Upon comparing the mean (±SD) pretest (19.68±3.73) and the mean (±SD) posttest (38.25±3.35) social skills scores in the experimental group, the results of the RMANOVA showed that the Total Social Skills Score and its components (cooperation, decisiveness and self–control –except for the responsibility component) had significantly increased in students with ADHD in comparison to the control group (p<0.001). This effect was still present one month after the intervention (p<0.001).

    Conclusion

    It was concluded that teaching social skills to students with ADHD can enhance their social skills and its components. Therefore, the development of social skills training programs and including these programs in the form of supplementary training can prove useful to these children.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD), Social Performance, Social Skills
  • حمید امیدی، فیروزه ساجدی *، رضا رستمی، عنایت الله بخشی

    پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی انجام شد. این پژوهش یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر 8 - 12 ساله مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی در مقطع ابتدایی شهر تهران بودند. 32 نفر از این دانش آموزان به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (16 نفر در هر گروه) قرار گرفتند و سپس با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ/1978) و عزت نفس کوپر اسمیت (1967) سنجیده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته، تحت آموزش برنامه مهارت های اجتماعی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که با آموزش مهارت های اجتماعی، عزت نفس دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی به طور معنا داری افزایش یافت (01/0=P) و این اثر تا یک ماه بعد از جلسات آموزشی تداوم داشت. از یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان مبتلا به اختلال کم توجهی و بیش فعالی می تواند، میزان عزت نفس آن ها را افزایش دهد، لذا تدوین برنامه های مدون آموزش مهارت های اجتماعی و گنجاندن آن در برنامه های آموزشی این کودکان به عنوان آموزش مکمل، مفید خواهد بود.

    کلید واژگان: عزت نفس, کم توجهی و بیش فعالی, مهارت های اجتماعی
    Hamid Omidi, Firozeh Sajedi, Reza Rostami, Enayatollah Bakhshi

    The present research aimed to examine the effectiveness of training social skills on self-esteem of students with attention deficit/hyperactivity disorder. The study was quasi-experimental with pretest-posttest design and control group. The statistical population sonsisted of 8 to 12 years old boys in Tehran during 2013- 2014 semester who had attention deficit/hyperactivity disorder. A number of 32 of these students were chosen by convenience sampling method and were assigned randomly to experiment and control groups (16 in each). The tools used were Child Behavior Checklist (Achenboach/1978) and Cooper-Smith Self-esteem Inventory (1967). The experiment group was trained using the Social Skills Program in 10 sessions (each lasted one hour). The data were analyzed by analysis of covariance using SPSS software. The results showed that the self-esteem of students with attention deficit/hyperactivity disorder was increased significantly in exprement group in comparison with the control group (P= 0.01) and this effect lasted for one month after intervention. It is concluded that teaching social skills to students with attention deficit/hyperactivity disorder can enhance their self-esteem Therefore, preparing schedueled social skills programs and including this program in training programs of these children as complementary education can be useful.

    Keywords: Attention deficit, hyperactivity, ADHD, self-esteem, social skills
  • سمیه زارعی نژاد، کیان نوروزی، فیروزه ساجدی، ابوالفضل رهگوی، مهدی نوروزی، آرزو همتی
    مقدمه
    مادر شدن یک فرایند پویا، قابل یادگیری، استرس زا، فاقد هر گونه دستورالعمل و وابسته به فرهنگ و اجتماع می باشد. اگرچه تجربه مادر شدن دوران مسرت بخشی است اما گاهی اوقات می تواند همراه با مشکلات و تغییرات متعدد ناشی از مراقبت از نوزاد باشد. تولد نوزاد نارس یکی از مواردی است که مادر را در شرایط مشکل زا قرار می دهد. با به دنیا آمدن یک نوزاد نارس فرایند طبیعی نگهداری از نوزاد و نقش والدین به خصوص نقش مادر تحت تاثیر قرار می گیرد. خودکارآمدی عامل اصلی تاثیرگذار بر عملکرد صحیح و مسئولیت پذیری مادران و عامل تعیین کننده اصلی سطح عملکرد مادر است و ارتباط نزدیکی با تکامل کودک دارد. شرایط نوزاد نارس بیش از هر زمان دیگری خودکارآمدی مادر را به چالش می کشد و قضاوت های او را نسبت به خود متمایل با احساس گناه و ناکارآمدی می کند. در مطالعات کیفیت زندگی مادران نوزادان نارس نسبت به نوزادان طبیعی پایین تر گزارش شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط خودکارآمدی و کیفیت زندگی در مادران دارای نوزاد پره ترم در بیمارستان کمالی شهر کرج در سال 1394 طراحی و اجرا شده است.
    روش کار
    این مطالعه از نوع مقطعی (توصیفی - تحلیلی) با استفاده از نمونه گیری در دسترس بر روی 115 مادر دارای نوزاد پره ترم انجام شد. اطلاعات لازم با استفاده از پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه خودکارآمدی درک شده مادران در مادری کردن (PMP S-E) و پرسش نامه کیفیت زندگی (گونه ایرانی) جمع آوری و سپس ارتباط ابعاد کیفیت زندگی با خودکارآمدی و برخی از عوامل مرتبط مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه میانگین نمره کل خود کارآمدی شرکت کنندگان 9/9±19/65 و سطح خودکارآمدی متوسط، و میانگین نمره کل کیفیت زندگی شرکت کنندگان 24/11 ± 77/79 و در سطح متوسط بود. با افزایش نمره خود کارآمدی بطور مستقل، کیفیت زندگی نیز افزایش یافت. شاخص های سطح درآمد و میزان تحصیلات مادر به عنوان عواملی که با احتمال زیاد موجب افزایش خود کارآمدی و کیفیت زندگی شود، مورد توجه قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعه مشخص شد که کیفیت زندگی بر اساس معیار خودکارآمدی قابل پیش بینی است با توجه به نتایج حاصل که بر تاثیر مستقیم خودکارآمدی بر کیفیت زندگی مادران دلالت دارد به نظر می رسد بتوان در حوزه اختیارات کادر درمانی برنامه هایی هدفمند به منظور ارتقای خودکارآمدی و کیفیت زندگی در مادران نوزادان نارس طراحی نمود.
    کلید واژگان: مادر, نوزاد نارس, خودکارآمدی, کیفیت زندگی
    Somaye Zareinejad, Kian Norouzi, Firouzeh Saajedi, Abolfazl Rahgooy, Mahdi Norouzi, Arezoo Hemmati
    Introduction
    A preterm neonate puts the mother in complicated conditions, and affects the natural process of neonatal care as well as parental role, particularly the mother’s role. Self-efficacy is a factor that significantly influences the proper function and responsibility of mother, and also is a determining factor in the evolution of mother’s performance and has a close relationship with the growth and development of infant. On the other hand, quality of life (QoL) is related with self-efficacy. The current study aimed at determining the relationship between self-efficacy and QoL in mothers with preterm neonates in Kamali Hospital, Karaj, Iran, in 2015.
    Methods
    The current cross sectional, descriptive-analytical study was conducted using the convenience sampling method on 115 mothers with preterm neonates. Data were collected using a demographic questionnaire, perceived maternal parenting self-efficacy (PMP S-E), and the Persian version of quality of life questionnaire. Then, the relationship of QoL with self-efficacy and some relevant factors was assessed.
    Results
    In the current study, by increasing the self-efficacy, the QoL also increased. In other words, by one point increase in self-efficacy, the QoL increased 0.5 point. Level of income and maternal education were considered as the factors significantly influencing the increase of self-efficacy and QoL. In this regard, it seems that the employment of the mother and unwanted pregnancy were the indices that affected the reduction of self-efficacy and QoL scores.
    Conclusions
    According to the positive and direct relationship between self-efficacy and QoL that plays a significant role in different aspects of individuals’ social life, targeted therapeutic programs to promote self-efficacy and QoL in mothers with preterm infants should be planed.
    Keywords: Mothers of Preterm Neonates, Self-efficiency, Quality of Life
  • نادیا آذری، فرین سلیمانی، روشنک وامقی، فیروزه ساجدی، سهیلا شهشهانی، حسین کریمی، آدیس کراسکیان، امین شاهرخی، رباب تیموری، مسعود غریب
    سابقه و هدف
    به منظور تشخیص کودکانی که در آزمون های غربالگر، مشکوک به تاخیر تکاملی شناخته می شوند، نیازمند استفاده از آزمون های تشخیصی تکاملی روا و معتبر هستیم. آزمون Bayley یک آزمون استاندارد طلایی جهانی است که وضعیت تکامل کودکان را در حیطه های شناختی، ارتباطی، و حرکتی ارزیابی می نماید. هدف از این مطالعه تعیین روایی و اعتبار آزمون فوق بود.
    مواد و روش ها
    روش مطالعه توصیفی- تحلیلی بود. ابتدا آزمون با فرهنگ فارسی منطبق سازی گردید. سپس روایی محتوایی و صوری آن، با استفاده از نظرات خبرگان ارزیابی شد. هم چنین تعداد 260 کودک 1 تا 42 ماهه، توسط آزمون فوق مورد ارزیابی تکاملی قرار گرفتند. اعتبار آزمون از طریق سه روش ارزیابی همسانی درونی، اعتبار ارزیاب ها و اعتبار باز آزمون و روایی سازه با استفاده از روش های تحلیل عاملی و مقایسه میانگین نمرات بررسی گردید.
    یافته ها
    تعداد آزمودنی ها 260 کودک 15 روزه تا 42 ماهه بودند که از این تعداد 134 نفر پسر (5/51%) بودند. میانگین ضرایب آلفای کرونباخ برای تمامی حیطه ها بالاتر از 76/0 بود. در روش بازآزمایی، ضریب همبستگی پیرسون در حیطه های مختلف، حداقل 987/0 (001/0>P) و در روش اعتبار ارزیاب ها ضریب همبستگی پیرسون در حیطه های مختلف حداقل 991/0 (001/0>P) گزارش گردید. روایی صوری و محتوایی آزمون با استفاده از نظرات خبرگان تایید شد. همچنین روایی سازه آزمون توسط روش های تحلیل عاملی و مقایسه میانگین نمرات تایید گردید.
    نتیجه گیری
    آزمون تشخیصی تکاملی Bayley از اعتبار و روایی مناسبی در کودکان فارسی زبان برخوردار است
    کلید واژگان: تکامل کودک, شیرخوار, تکرارپذیری نتایج پژوهش, آزمون های روانشناسی اعصاب
    Nadia Azari, Farin Soleimani, Roshanak Vameghi, Firouzeh Sajedi, Soheila Shahshahani, Hossein Karimi, Adis Kraskian, Amin Shahrokhi, Robab Teymouri, Masoud Gharib
    Introduction
    For diagnosing children who are suspected to have developmental delay through developmental screening tests, we need a valid and reliable diagnostic tool. The Bayley scales is a well-known diagnostic developmental assessment on cognitive, communication and motor domains. The aim of this study was validity and reliability determination of the Bayley test.
    Materials And Methods
    The method of this study was descriptive-analytic. The test was provided through translation- back translation and cultural adaptation. Content and face validity of tool was determined by experts’ opinions. 260 children aged 1 to 42 months were recruited for developmental assessment by Bayley. Reliability of test was calculated through three methods; internal consistency, test-retest and inter-rater. Construct validity was calculated using factor analysis and comparison of the mean scores methods.
    Results
    Participants were 260 children 15 days to 42 months, including 134 boys (51.5%). Cranach’s alpha coefficients were more than 0.76 for all domains. Pearson correlation coefficient in different domains, were at least 0.987 (P
    Conclusion
    These results indicated that the Bayley is a valid and reliable tool for developmental assessment in Persian children.
    Keywords: Child Development, Infant, Reproducibility of Results, Neuropsychological Tests
  • اصغر دالوندی*، تابان نعمتی فرد، فیروزه ساجدی، کیان نوروزی، مهدی رهگذر، مینا مرادی
    مقدمه
    فلج مغزی شایع ترین ناتوانی حرکتی مزمن در کودکان است که می تواند تاثیری منفی بر سلامت عمومی مادران داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش «برنامه خود مدیریتی پنج–آ» برسلامت عمومی مادران دارای کودکان فلج مغزی انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه که به صورت نیمه تجربی در سال 95-94 انجام شد، 47 مادر دارای کودک فلج مغزی 4 تا 12 سال ساکن استان کردستان و به شیوه تمام شماری انتخاب شدند که در مرحله بعد از مداخله به علت ریزش نمونه ها، 23 مادر در گروه مداخله و 16 مادر در گروه کنترل قرار گرفتند. داده ها با پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی مادر و کودک و «فرم کوتاه 36 سوالی بررسی سلامت»((Short Form 36 Health Survey (با روایی و پایایی)، توسط مادران در دو مرحله قبل و بعد از آموزش «برنامه خود مدیریتی پنج–آ» کامل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین سن مادران در مطالعه حاضر 33/5و میانگین سن کودکان 6/2 سال بود. در مرحله قبل از مداخله میانگین سلامت عمومی مادران درگروه مداخله 27/60 و گروه کنترل 26/25 بود و دو گروه اختلاف معنا داری نداشتند (0/804= P)، اما در مرحله بعد از مداخله میانگین سلامت عمومی مادران در گروه کنترل بدون تغییر و در گروه مداخله به 26/38 رسید و دارای سطح معنادار (0/009 = P) بود.
    نتیجه گیری
    سلامت عمومی مادران کودکان فلج مغزی در سطح ضعیفی است و آموزش «برنامه خود مدیریتی پنج-آ» براساس نیاز مادران سبب تسهیل مراقبت از کودک و به دنبال آن ارتقا سلامت عمومی مادران شد. پیشنهاد می شود آموزش به مادران در راستای ارائه مراقبت صحیح به منظور بهبود شرایط سلامتی مراقبین کودکان فلج مغزی و تسهیل مراقبت از این کودکان با توجه به نیازها انجام شود.
    کلید واژگان: فلج مغزی, برنامه خود مدیریتی پنج - آ, سلامت عمومی, مراقبین خانوادگی
    A. Dalvandi *, T. Nematifard, F. Sajedi, K. Norouzi, M. Rahgozar, M. Moradi
    Introduction
    Cerebral palsy is one of the most common chronic motion disability in children that can have a negative impact on the general health of mothers. This study is aimed to determine the effect of education "Self-Management 5-A's Program" on the general health of mothers of children with cerebral palsy.
    Methods
    This quasi-experimental study was conducted between 2015 and 2016. In total, 47 mothers of children between age of 4 and 12 years with cerebral palsy in Kurdistan province were selected using census-sampling method. After intervention stage the final sample was reduced to 23 mothers in intervention group and 16 in the control group. Data was collected by the demographic questionnaire of mothers and children and the “Short Form 36 Health Survey” (with confirmed validity and reliability). Questionnaires were completed by mothers before and after learning the "Self-Management 5-A's program". Data were analyzed using SPSS/22.
    Results
    The mean of mothers’ age in this study was 33.5 and the average age of children was 6.2 years. At the pre-intervention stage the mean of general health of mothers in intervention group was 27.60 and the control group was 26.25. No significant differences were identified between two groups (P = 0.804). However, after intervention the mean of general health of mothers did not change in control group. This value in intervention group was 38.26 which was significant (P=0.009).
    Conclusions
    The general health of mothers of children with cerebral palsy is weak. While, educating mothers with the "Self-Management 5-A's program" can facilitate and enhance their health, it is suggested to consider and align education programs based on the mother’s needs.
    Keywords: Cerebral Palsy, Self, management 5, A's Program, General Health, Family Caregivers
  • صدیقه امیرعلی اکبری، روشنک وامقی *، فیروزه ساجدی، حمیرا سجادی، حمید علوی مجد، سهیلا حاجی قاسمعلی
    زمینه و هدف
    با توجه به اهمیت عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، این تحقیق به آزمون مدل ارتباطی وضعیت اقتصادی-اجتماعی، استرس درک شده، حمایت اجتماعی و خشونت خانگی با افسردگی زنان در سنین باروری در تهران سال 1393 پرداخته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش توصیفی-مقطعی بر روی 1053 زن در سن باروری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. نحوه نمونه گیری به صورت چندمرحله ای و تصادفی بود. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه های مشخصات جمعیت شناختی، وضعیت اجتماعی- اقتصادی، افسردگی بک، استرس درک شده، حمایت اجتماعی درک شده و پرسشنامه خشونت خانگی بود. داده ها با SPSS 19 و آزمون مدل پیشنهادی از تحلیل مسیر با نرم افزار Lisrel 8.8 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    از زنان موردبررسی، 49/7% درجاتی از خفیف تا شدید افسردگی داشتند. میانگین امتیاز استرس 8/34±23/22 و بیشتر افراد (43/1%) از حمایت اجتماعی متوسط برخوردار بودند.70 % افراد از وضعیت اقتصادی مطلوب برخوردار بودند و 41/1% مورد خشونت قرارگرفته بودند. در تحلیل مسیر وضعیت اقتصادی –اجتماعی هم به صورت مستقیم (0/20- =β) و هم غیرمستقیم (0/7251- =β)، استرس درک شده به صورت مستقیم (0/16=β)، حمایت اجتماعی به صورت مستقیم (0/22- = β) و غیرمستقیم (0/672- = β) و خشونت خانگی به صورت مستقیم (0/20= β) و غیرمستقیم (0/16=β) در بروز افسردگی موثر بودند و در مقایسه اثرات کل، حمایت اجتماعی بیشترین اثر را بر افسردگی نشان داد (0/2872-β=).
    نتیجه گیری
    با توجه به وجود ارتباط تمامی عوامل موردبررسی با بروز افسردگی زنان، غربالگری ازنظر این عوامل به منظور پیشگیری و تشخیص زنان افسرده در جهت ارتقاء سلامت روانی آنان توصیه می گردد.
    کلید واژگان: افسردگی, استرس درک شده, حمایت اجتماعی, وضعیت اجتماعی- اقتصادی, خشونت خانگی, تحلیل مسیر, تهران
    Sedigheh Amir Ali Akbari, Roshanak Vameghi *, Firoozeh Sajedi, Homeira Sajjadi, Hamid Alavimajd, Soheila Hajighasemali
    Background And Objective
    According to the importance of effective social factors on health, in this study a model of the relation between socioeconomic status, perceived stress, social support and domestic violence with women’ depression in reproductive age in Tehran the year of 2014 was tested.
    Materials And Methods
    This sectional descriptive-correlative study was performed on 1053 women referred to the medical centers affiliated to Shahid Beheshti University of Medical Sciences. The participants were selected through multi-stage random sampling. For collecting the data, demographic and socio-economic status, perceived stress, perceived social support, domestic violence and Beck depression questionnaires were used. The data were analyzed using SPSS 19 & Lisrel 8.8 software.
    Results
    Results showed that 49.7% of women had mild to severe degree of depression. The average stress score of perceived stress was 23.22±8.34, and most of them (43.1%) had moderate of social support. 70% had good socioeconomic status. 41.1% were taken domestic violence. The final path model fitted well (GFI=1; RMSEA=0.08) and showed that socioeconomic status had direct (β=- 0.20) and indirect effect (β= - 0.07251), perceived stress had direct effect (β=0.16), social support had direct(β=- 0.22) and indirect effect (β=- 0.0672), domestic violence had direct effect (β=0.20) on depression, and in the overall effect social support had the most effects on depression (β= -0.2872).
    Conclusion
    According to the relation between all variables that investigated with depression of women, screening of these factors for prevention and diagnosis of depression in order to promote mental health and early intervention is recommended.
    Keywords: Depression, Perceived stress, Social support, Socio, economic statue, Domestic violence, Path Analysis, Tehran
  • روشنک وامقی، فیروزه ساجدی *، فریبا یادگاری، طلیعه ظریفیان، سهیلا شهشهانی پور، نیکتا حاتمی زاده، مرتضی فرازی، اکبر دارویی، فرین سلیمانی، نادیا آذری، نیره مهدی پور، عطیه اشتری، رباب تیموری
    مقدمه
    اختلال گفتار و زبان وقتی در دوران کودکی رخ دهد، پیامدهای سنگین آن به زودی در زندگی کودک نمایان خواهد شد به تدریج با عبور از دوره بحرانی رشد زبان، یعنی سه سال اول زندگی، از تاثیر مثبت تحریکات محیطی بر رشد و تکامل گفتار و زبان کاسته می شود.شناسایی زود هنگام کودکان در معرض خطر اختلالات تکاملی گفتار و زبان و یا کودکانی که در مراحل ابتدایی تاخیر تکاملی خود قرار دارند، و فراهم نمودن خدمات مداخله به هنگام و پیشگیری ثانویه از معلولیتهای ناشی از این اختلالات بسیار ضروری است.این مطالعه با هدف تدوین و دستیابی به دستورالعملها (پروتکلها)ی مدون مداخلات زودرس برای اختلالات تکامل گفتار و زبان کودکان ایرانی، طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه دو فاز اصلی (مروری و کیفی) داشت.در فاز مروری، ابزار جمع آوری داده ها ، موتورهای جستجو بخصوص آنهایی که محل جمع آوری مطالعات مرور سیستماتیک و یا گایدلاینها می باشند بودند.در فاز کیفی، ابزار و روش جمع آوری داده ها برگزاری بحث های متمرکز گروهی و برگزاری راندهای دلفی مکرر با 20 نفر افراد متخصص و صاحب نظر که به صورت هدفمند انتخاب شدند ، در ساب گروه های 7 گانه بود.
    یافته ها
    نتایج این پروژه تحقیقی به صورت هفت بسته مداخله (پیوست) به تفکیک حوزه هایاختلالات پیش زبانی، رشدی زبان، کم شنوایی، آوایی-واجی، 5 بلع، 6گفتارفلجی و ناروانی ، ارائه شده است.
    نتیجه گیری
    اکثر مطالعات انجام گرفته در خصوص کودکان دچار اختلالات گفتار وزبانی در دنیا موید ضرورت وجود برنامه های آموزش زبان و تمرینات ادراک شنوایی می باشند و بر موثر بودن آنها دلالت دارند ولی غالبا به چگونگی انجام این برنامه ها به شکل مبسوط نمی پردازند. تا قبل از مطالعه حاضر پروتکل منسجم و نظام مند فارسی، بومی و مبتنی بر شواهد که مورد تایید جمعی از متخصصین ذیربط باشد، جهت مداخلات درمانی و توانبخشی کودکان دچار اختلالات گفتار و زبانی در ایران موجود نبود. به دلیل تفاوتهای زبان شناختی در میان زبانهای مختلف دنیا، و نیز تفاوتهای احتمالی مراحل رشد گفتار و زبان در کودکان مختلف دنیا، امکان استفاده مستقیم از منابع خارجی نیز وجود نداشت و نهایتا نیاز به چنین دستورالعملهای بومی به طور چشمگیری احساس می شد
    کلید واژگان: پروتکل, دستورالعمل, مداخله زودرس, اختلال گفتار و زبان, کودک
    Roshanak Vameghi, Firouzeh Sajedi *, Fariba Yadegari, Taleieh Zarifian, Soheila Shahshahanipour, Nikta Hatamizadeh, Morteza Farazi, Akbar Darouie, Farin Soleimani, Nadia Azari, Nayereh Mahdipour, Atiyeh Ashtari, Robab Teimouri
    Objective Speech and language disorders¡ when happening during childhood will ultimately lead to important negative outcomes in the life of the child. The farther we move from this critical period¡ that is¡ the first 3 years of life¡ the less will be the positive effects of environmental stimuli on the development of speech and language. Early detection of children at risk for or in the preliminary phases of developmental delays and provision of early intervention services for them is of utmost importance. The objective of this research was to compile and produce protocols for early intervention in childhood speech and language developmental disorders in Iranian children.
    Materials & Methods This study was conducted in two main phases: review phase and qualitative phase. In the review phase¡ all accessible search engines and databases¡ especially those for systematic reviews and guidelines were searched. In the qualitative study phase¡ several focus group discussions and rounds of Delphi were carried out with 20 experts in 7 subgroups¡ who were selected purposively.
    Results The result of this study is presented as 7 intervention packages¡ including the following domains of disorders: prelingual lingual speech and language hearing impairment¡ speech sound¡ dysphagia¡ stuttering¡ and dysarthria
    Conclusion Most studies have confirmed the effectiveness and need for early interventions for children with speech and language impairment. However¡ most do not explain the details of these interventions. Before the present study¡ no systematic and evidence-based protocol existed for early intervention in childhood speech and language impairments¡ in Iran; and due to language differences¡ as well as possible differences in the speech and language developmental process of children of different communities¡ making direct use of non-Persian references was not possible and effective. Thus¡ there was a clear demand for the production of such a protocol.
    Keywords: Protocol, Guideline, Early intervention, Speech, language disorder, Child
  • فرین سلیمانی، فیروزه ساجدی، سید بصیر هاشمی، لیلا منشی زاده*
    زمینه وهدف
    کودکان ناشنوا مستعد تاخیر گفتار و زبان هستند. همچنین اختلال شنوایی باعث کاهش ادراک شنوایی در فرد و متعاقب آن نقصان مهارت های ارتباطی موثر با دیگران می شود. امروزه کاشت حلزون فرصت مناسبی را برای رشد زبان و گفتار کودکان فراهم می نماید. در برخی مطالعات، سن پایین کودک در زمان جراحی به عنوان مهمترین عامل رشد و تکامل گفتار و زبان کودک بعد از کاشت حلزون در نظر گرفته شده است، در حالی که مطالعات دیگر عواملی از جمله شرکت در برنامه توانبخشی، سطح تحصیلات والدین، عدم وجود معلولیت های جانبی را به عنوان عوامل کلیدی در رشد و تکامل گفتار و زبان این کودکان می دانند. لذا، این مقاله با بررسی مطالعات مختلف در صدد پاسخ به این سوال است که چه عواملی باعث ارتقاء ادراک شنوایی، زبان و گفتار در کودکان دارای کاشت حلزون می شود.
    روش بررسی
    برای این منظور منابع مختلف در پایگاه های اطلاعاتی مدلاین، گوگل اسکولار، اسکاپوس، آی اس آی و ایران مدکس بررسی شد و بالغ بر 70 مطالعه بدست آمد. به دنبال بررسی های انجام شده و به دلیل عدم دستیابی به متن کامل مقالات به ویژه موارد مربوط به برخی پایگاه های اطلاعاتی شامل آی اس آی و اسکاپوس، مجبور به حذف تعدادی از مطالعات شدیم. همچنین پس از مطالعه چکیده مقالات، تعداد دیگری از مطالعات نیز به دلیل عدم همخوانی با ملاکهای ورود به مطالعه از روند کار خارج شدند. ملاکهای ورود عبارتند از مطالعاتی که به مقایسه گروه های مختلف کودکان دارای کاشت حلزون بر اساس سن، سطح تحصیلات خانواده، شرکت در برنامه های توانبخشی و وجود معلولیتهای جانبی می پرداختند. حجم نمونه مورد بررسی در هر مطالعه حداقل 30 کودک بوده و مقالات انتخاب شده نیز به زبان فارسی یا انگلیسی و عمدتا از نوع تجربی یا مورد شاهدی هستند.
    یافته ها
    پس از تعیین مطالعات مرتبط، عوامل موثر بر پیشرفت مهارتهای شنیداری، زبان و گفتار که شامل سن کودک، سطح تحصیلات خانواده، شرکت در برنامه های توانبخشی و وجود معلولیتهای جانبی بود، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    سن کودک در زمان کاشت حلزون، شرکت مستمر در برنامه های توانبخشی و عدم وجود مشکلات همراه به شکل مستقیم بر پیشرفت ادراک شنوایی، زبان و گفتار کودکان کاشت حلزون شده موثر است در حالیکه سطح تحصیلات خانواده به شکل غیر مستقیم اثر گذار می باشد.
    کلید واژگان: کاشت حلزون, درک شنوایی, گفتار و زبان, کودک
    Farin Soleimani, Firozeh Sajedi, Seyed Basir Hashemi, Leila Monshizadeh*
    Background And Objective
    Children with profound sensory neural hearing loss are at risk for delay in speech and language development. In addition, hearing loss reduces the auditory perception in children, resulting in poor child’s social interaction. Nowadays cochlear implant is firmly established as effective option in speech and language development of deaf children. The main focus of some of the studies was on child's age and its negative correlation with speech and language learning after cochlear implant. However, other studies indicate that, participating in rehabilitation classes after cochlear implantation, parent's level of education and not having additional disabilities are important in developing speech and language after cochlear implant. So, the main aim of this review was to find the most important factors that affect child's auditory perception and speech and language progress after cochlear implant surgery. Subjects and
    Methods
    For this purpose, the Med Line, Google Scholar, Scopus, ISI web of knowledge, and Iranmedex were searched by the key words and more than 70 articles were reviewed. However, some of the articles specially the articles that were gathered from ISI web of knowledge and Scopus data base were omitted because of no access to their full text was available. In addition, non-relevant articles were excluded. In this review, researches, with at least a sample size of 30 children, which compared cochlear implanted children based on their age, parent’s educational level, participating in rehabilitation classes and having additional disabilities were selected. Furthermore, the selected articles were either in Farsi or English with case-control or experimental type studies
    Results
    After gathering relative articles, the evaluation of factors affecting the development of audition, language and speech which were include of child’s age, parent’s educational level, participating in rehabilitation classes and having additional disabilities was done.
    Conclusion
    Child’s age of implantation, participating in rehabilitation program and no additional disabilities have direct impact on cochlear implanted children auditory perception and speech and language progress, while parent’s level of education has an indirect effect. ►Please cite this paper as: Soleimani F, Sajedi F, Hashemi SB, Monshizadeh L. A Review of Auditory, Speech and language Development of Cochlear Implanted Children. Jundishapur Sci Med J 2016;14(6):721-731.
    Keywords: Cochlear implant, Auditory perception, Speech, Language, Children
  • روشنک وامقی، صدیقه امیرعلی اکبری*، فیروزه ساجدی، حمیرا سجادی، حمید علوی مجد، سهیلا حاجی قاسمعلی
    زمینه و هدف

    با توجه به اهمیت سلامت مادران و از آن جا که وجود کودک با اختلال تکاملی سلامت روانی مادر را تحت تاثیر قرار می دهد، این تحقیق با هدف مقایسه استرس و حمایت اجتماعی درک شده مادران کودکان 6 تا 18ماهه با تاخیر تکاملی و تکامل طبیعی انجام یافته است.

    روش بررسی

    تحقیق به روش مقطعی- تحلیلی در مورد 610 مادر و شیرخوار 6 تا 18 ماهه آن ها در مراکز بهداشتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که به صورت چندمرحله ای و تصادفی انتخاب شدند، انجام گرفت. داده ها با پرسشنامه های مشخصات جمعیت شناختی و مامایی مادر، وضعیت اجتماعی- اقتصادی، مشخصات کودک، استرس درک شده Cohen، حمایت اجتماعی درک شده و پرسشنامه سنین و مراحل برای سنجش وضعیت تکامل کودک جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های آماری من ویتنی، کای دو، تی مستقل و همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS v.19 تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین سن کودکان مورد بررسی 5/4±68/10 ماه بود. با آزمون تی مستقل مشخص شد حمایت اجتماعی (03/0=p) و استرس درک شده مادر (004/0=p) در دو گروه متفاوت است. همچنین یافته ها نشان دهنده ارتباط بین استرس و حمایت اجتماعی مادر بود (04/0p<).

    نتیجه گیری

    نتیجه تحقیق نشان داد، مادرانی که کودک با تاخیر تکاملی دارند دارای استرس بیش تر و حمایت اجتماعی درک شده کم تر نسبت به مادران دارای کودک طبیعی هستند، لذا لزوم غربالگری تاخیر تکاملی کودکان جهت انجام بررسی های بیش تر و کاستن از استرس مادران و همچنین تدارک حمایت اجتماعی مناسب برای آنان توصیه می شود.

    کلید واژگان: تکامل کودک, تاخیر تکاملی, استرس درک شده, حمایت اجتماعی درک شده
    Roshanak Vameghi, Sedigheh Amir Aliakbari, Firoozeh Sajedi, Homeira Sajjadi, Hamid Alavimajd, Soheila Hajighasemali
    Background and Aim

    Given the importance of mothers’ health and considering that developmental delay in children affects their mothers’ mental health this study aimed to compare stress and perceived social support in mothers of 6-18 month old children with and without developmental delay.Methods & Materials: This cross-sectional, analytical study was performed on 610 mothers and their 6-18 month-old infants in health centers affiliated to Shahid Beheshti University of Medical Sciences. The participants were selected through the multi-stage random sampling. To collect data, the following questionnaires were used: obstetric and demographic characteristics, socio-economic status, infants’ characteristics, the Cohen perceived stress scale, perceived social support, and Ages and Stages questionnaire to determine the children’s development status. The data were analyzed by SPSS v.19 software and using descriptive statistics, Pearson correlation, chi-square, independent t-test and Man-Whitney statistical tests.

    Results

    The mean age of infants were 10.68±4.5 months. Independent t-test revealed a significant difference between mothers’ perceived stress (P=0.004) and social support (P=0.01) in the two groups. In addition, a relationship was observed between the mother’s social support and stress (P<0.04).

    Conclusion

    The results showed that mothers of children with developmental delays have more stress and lower perceived social support than mothers of normal children. Therefore, it is recommended to perform developmental screening for further examination and the reduction of mothers’ stress, as well as to provide appropriate social support.

    Keywords: Child development, Developmental delay, Perceived social support, Perceived stress
  • مرتضی فرازی، فیروزه ساجدی
    هدف
    لکنت یک اختلال گفتاری است که در ابتدای زندگی، کمی پس از تکامل زبان به وقوع می پیوندد. لکنت از گسترده ترین اختلالات تکاملی است و کودکان مبتلا به لکنت، در فرایند عصبی دچار مشکلی هستند که زمینه ژنتیکی دارد و علائم آن درکودکی به صورت تولید گفتار منقطع با تلاش و در بیشتر موارد با شروع سریع همراه است. این اختلال اگر درکودکی درمان نشود، مقاوم می شود و مشکلات روانی، اجتماعی و آموزشی بسیاری ایجاد می کند. شواهدی از کارآزمایی های بالینی در حمایت از مداخله زودرس در سال های پیش دبستانی وجود دارد. هدف این مطالعه مروری، علت شناسی لکنت کودکان و ارائه راهکارهای مداخله زودرس برای درمان آنان است.
    روش بررسی
    برای انجام این مطالعه مروری، از سیستم جستجوی پایگاه های اطلاعاتی ای نظیر ایران داک، ساینس دایرکت، پاب مد، گوگل اسکولار، پروکوییست، و آشا بین سال های 2014-2000 با کلیدواژه های لکنت کودکان، مداخله زودرس ودرمان لکنت استفاده شد.
    یافته ها
    مطالعات فراتحلیلی نشان می دهد که احتمال بهبودی در کودکانی که مداخله زودرس را دریافت می کنند،7/7 برابر بیشتر است. مداخله زودرس توسط یک آسیب شناس گفتاری توصیه می شود. برخی کودکان مبتلا به لکنت بدون مداخله بهبود می یابند. با این وجود، تعداد این بهبودی ها مشخص نیست و پیش بینی این موضوع که در کدام کودک احتمال بهبودی طبیعی وجود دارد، ممکن نیست.
    نتیجه گیری
    بهترین نحوه برخورد با لکنت کودکان، پایش کودکان مبتلا به لکنت از نظر بهبودی طبیعی تا 1 سال قبل از شروع درمان است.
    کلید واژگان: لکنت, کودکان, مداخله زودرس, درمان
    Objectives
    Stuttering is a speech disorder that begins in early years of life, shortly after language development begins. It is one of the most prevalent developmental disorders. Children with stuttering have a problem with neural processing of speech that involve genetics. The symptom in childhood is interrupted speech production with effort and often with rapid onset. If stuttering is not treated in childhood,it becomes intract able and causes psychological, social and educational problems. There is evidence in support of early intervention during the pre-school years. The aim of this study was to review the stuttering in children in aspect of etiology and early interventions.
    Materials And Methods
    For conducting this study, some data based systems like Elsevier, Scopus, and Science direct were used. Studies were searched with key-words of children stuttering, early intervention, and treatment of stuttering since 2000 to 2014.
    Results
    Meta-analysis studies have showed that children who receive early intervention have 7.7 times more improvement of their stuttering. Early intervention is recommended by speech pathologist. Some children improve without intervention. However, the number of these recoveries is not clear, and it is not possible to predict which children will recover naturally.
    Conclusion
    The best approach in children with stuttering is monitoring them for signs of natural recovery for up to 1 year before beginning treatment.
    Keywords: Stuttering, Children, Early intervention, Treatment
  • سهیلا شهشهانی، روشنک وامقی، فیروزه ساجدی، نادیا آذری، انوشیروان کاظم نژاد
    هدف
    این مطالعه با هدف بررسی وضعیت تکامل حیطه فردی – اجتماعی کودکان 60-4 ماهه شهر تهران با استفاده از دو آزمون غربالگری تکاملی دنور2 و [1] ASQ و بررسی میزان هم خوانی نتایج دو آزمون صورت گرفت.
    روش بررسی
    197 کودک 4 تا 60 ماهه که 93 نفر از آنان دختر و 104 نفر پسر بودند، مورد غربالگری تکاملی قرار گرفتند. نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد.
    یافته ها
    در غربالگری انجام شده با دنور2 و ASQ به ترتیب %11 و% 5/1 از کودکان مبتلا به تاخیر تکامل فردی – اجتماعی بودند. ضریب توافق کاپا بین دو آزمون 06/0 بود.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه از غربالگری تکامل حیطه فردی – اجتماعی کودکان تهرانی با استفاده از دو ابزار دنور2 و ASQ، نتایج متفاوتی به دست آمده که نشانگر ضرورت تهیه و استانداردسازی یک آزمون تشخیصی طلایی است.
    کلید واژگان: کودکان, غربالگری تکامل فردی - اجتماعی, آزمون دنور 2, پرسشنامه سنین و مراحل
    Soheila Shahshahani, Roshanak Vameghi, Sajedi Firoozeh, Nadia Azari, Anooshirvan Kazemnejad
    Objectives
    this research was made to personal- social developmental screening of 4-60 months old children in Tehran city by DDST-II and ASQ and determining the agreement coefficient of two tests.
    Methods
    In this study the personal- social developmental status of 197 children 4-60 months old were screened by using ASQ and PDQ) 93 girls and 104 boys). Convenient sampling was used. Data was analyzed by SPSS software.
    Results
    By using DDST-II and ASQ personal- social developmental delay detected in 11% and 1.5% of children respectively. The estimated consistency coefficient between DDST-II and ASQ for Personal- social domain was 0.06.
    Conclusion
    In this study personal- social developmental screening of children showed different results and kappa measure agreement of two tests was weak. For selecting a suitable tool we must consider the psychometric characteristics (sensitivity, specificity, positive and negative predicting power) of the tool. This study showed that the results of developmental screening of 4-60 months old children in Tehran by using ASQ and PDQ lead to different results. This finding emphasizes the need to comparing the results of screening tests with a diagnostic gold standard test.
    Keywords: Personal, social developmental screening, ASQ, DDST, II
  • روشنک وامقی*، فیروزه ساجدی، مسعود غریب، ساحل همتی، مهران احمدلو
    زمینه و هدف
    عدم تشخیص و مداخله ی به موقع در کودکان فلج مغزی می تواند منجر به ناتوانی های متعددی شود. نوروفیدبک روش درمانی نسبتا جدیدی است که موجب بهبود تنظیمات عصبی و عملکرد متابولیک در مغز گردد. با توجه به جدید بودن این روش مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تاثیر نوروفیدبک بر امواج مغزی کودکان دچار فلج مغزی اسپاستیک انجام شد.
    مواد و روش کار
    مطالعه حاضر شبه تجربی با انجام آزمون قبل و پس از مداخله بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس شامل کلیه کودکان 4-15 ساله مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک، مراجعه کننده به مراکز توانبخشی تهران، در سال 1392 بود. 26 کودک فلج مغزی براساس معیار های ورود و خروج و ضریب هوشی بالاتر از 80 وارد مطالعه شدند. جهت آنان 5 جلسه نوروفیدبک انجام شد. امواج مغزی قبل و بعد از انجام مداخله، توسط دستگاه EEG/ERP 19 کاناله استاندارد با فرکانس نمونه برداری 250Hz ثبت و با الگوی امواج مغزی 50 کودک نرمال 4 تا 15 ساله (گروه کنترل) مقایسه گردید.
    یافته ها
    متوسط قدرت امواج آلفا (فرکانس بالا) پس از انجام مداخله (نورو فیدبک) در کودکان فلج مغزی افزایش و متوسط قدرت امواج دلتا (فرکانس پایین) کاهش یافتند، یعنی مداخله سبب نزدیک شدن الگوی امواج مغزی کودکان فلج مغزی به الگوی نرمال شد واین می تواند علائمی از بهبود امواج مغزی باشد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد نوروفیدبک موجب بهبود امواج مغزی در کودکان فلج مغزی می گردد. انجام مطالعات بیشتر درباره ی تاثیر این روش در درمان فلج مغزی ضروری است.
    کلید واژگان: نوروفیدبک, امواج مغزی, کودکان, فلج مغزی اسپاستیک
    R. Vameghi *, F. Sajedi, M. Gharib, S. Hemmati, M. Ahmadlou
    Background and Objectives
    Lack of early detection and intervention of cerebral palsy in children can lead to multiple disabilities. Neurofeedback is a new treatment method that may cause neuro and metabolic function regulation in brain. The aim of this study was to determine the effect of neurofeedback on brain waves in children with spastic cerebral palsy.
    Material and Methods
    This study was semi-experimental with pre- and post- test. The sampling method was available. The samples include all children 4-15 years old with spastic cerebral palsy; were admitted to rehabilitation centers of Tehran, in 2013. Twenty-six children with cerebral palsy with a mean age of 9.1 ± 4.8 years on the basis of inclusion & exclusion criteria (IQ above 80) were enrolled. Five sessions of neurofeedback were done. Brain waves were recorded before and after intervention by the EEG / ERP 19-channels standard with a sampling frequency of 250Hz and were compared to brain waves patterns of 50 normal, 4-15 years old children (control group).
    Results
    The average of delta (low frequency) power decreased and the alpha (higher frequencies) power increased over the children after intervention in each channel. These mean that intervention bring brain waves pattern to near normal and these changes may be the signs of brain waves improvement.
    Conclusion
    It seems that neurofeedback improve the brain waves in children with cerebral palsy. It’s necessary to do more investigations about the efficacy of this method in treatment of cerebral palsy.
    Keywords: Neurofeedback, brain waves, Children, Spastic cerebral palsy
  • سیده فاطمه افراز، محبوبه احمدی *، فیروزه ساجدی، علیرضا اکبرزاده باغبان
    زمینه و هدف
    تاخیر تکامل کودکان یکی ازمعضلات جهانی سلامت در کشورهای درحال توسعه وحتی در کشورهای پیشرفته محسوب می شود. این موضوع تاثیرات عظیمی بر سلامت کودکان و در نهایت بر جامعه درمقیاس وسیع تر می گذارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی وضعیت تکاملی کودکان 24-4 ماهه مادران نوجوان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی یاسوج در سال1392 بود.
    روش بررسی
    این مطالعه مقطعی به روش توصیفی تحلیلی بر روی 200 مادر زیر 19 سال دارای کودک24-4 ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1392 که به روش چند مرحله ای انتخاب شدند، انجام گردید. ابزارگردآوری داده ها پرسشنامه جمعیت شناختی، مامایی و پرسشنامه سنین و مراحل رشد کودکان24-4 ماه بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده ازآزمون های آماری کای دو و تی مستقل انجام گرفت.
    یافته
    میانگین سنی مادران هنگام بارداری 22/1±64/16سال در محدوده سنی 12 تا18 سال بود. شیوع تاخیر تکاملی در کودکان244 ماهه 7 درصد گزارش شد. بیشترین تاخیر تکاملی در حیطه حرکات درشت و کمترین در حیطه شخصی اجتماعی مشاهده شد. در این مطالعه تفاوت معنی داری در وزن هنگام تولد کودکان دو گروه وجود داشت به طوری که وزن هنگام تولد کودکان با تاخیر تکاملی به طور معنی داری کمتر از کودکان با تکامل طبیعی بود(027/0=p).
    نتیجه گیری
    حاملگی در سن زیر 19سال ازعوامل خطرساز اختلال تکاملی کودکان است که با اجرای راهکارهای مناسب وآموزش جهت کاهش حاملگی در این طیف سنی پرخطر، می توان از اختلالات تکاملی و پیامدهای مضرآن پیشگیری نمود.
    کلید واژگان: وضعیت تکاملی, کودکان, مادران نوجوان
    Afraz Sf, Ahmadi Mahboobe *, Sajedi Firoozeh
    Background and Aim
    A developmental delay in children is considered as one of the world''s health problems in developing and developed countries. This has a massive impact on children’s health and eventually has broader scale effect on society. The purpose of this study was to assess the developmental status of children age 4-24 months to teenage mothers referred to health care centers related to Yasuj University of Medical Sciences، Yasuj، Iran، in 2013.
    Methods
    The present cross-sectional study was conducted on 200 mothers less than 19 years of age with children of 4-24 months referred to health centers of Yasuj University of Medical Sciences which were selected by multistage sampling. Data collection was conducted using demographic، midwifery ages and stages questionnaire in children aged 24-4 months. The data were analyzed using descriptive statistics، t-test and chi-square test.
    Results
    The results showed that the mean age of mothers during pregnancy were16. 64±1. 22 years with age range 12 to 18 years. Prevalence of delayed development in 4-24 month children was reported to be 7%. Most developmental delay was observed in gross motor area and the lowest was in the private personal and social domains. In this study، a significant difference was seen in birth weight between two groups of children، so that birth weight of children with developmental delay significantly lowers than children with normal development (P=0. 027).
    Conclusion
    the Pregnancy under the age of 19 years is considered as risk factors for children’s developmental disorder that by the implementation of appropriate education to reduce high-risk pregnancies in this age range can be prevented the developmental disorders and their adverse outcome.
    Keywords: Developmental status, Children, teenage mothers
  • سحر پهلوان نشان، معصومه پورمحمدرضای تجریشی*، فیروزه ساجدی، امید شکری
    هدف
    پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر بخشی برنامه ایمن سازی روانی بر سبک اسناد بدبینانه دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه شبه آزمایشی دارای طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، از دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی در مراکز اختلالات یادگیری شهر اصفهان، 30 نفر به روش تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. بهره هوشی و توانایی خواندن دانش آموزان با استفاده از ماتریس های پیشرونده هوش ریون کودکان و آزمون خواندن به ترتیب اندازه گیری شد. سپس کودکان به پرسشنامه سبک های اسناد کودکان (CASQ) قبل و بعد از جلسات آموزشی پاسخ دادند. گروه آزمایش در 10 جلسه هفتگی آموزشی برنامه ایمن سازی روانی (2 جلسه در هفته؛ جلسه ای 60 دقیقه) شرکت کردند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه ایمن سازی به طور معنادار (001/0P<) موجب کاهش سبک اسناد بدبینانه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد کاربرد مداخله ایمن سازی روانی می تواند به عنوان یک برنامه آموزشی و توانبخشی منجر به تغییر در باورهای بدبینانه دانش آموزان پسر دارای اختلال نارساخوانی شود.
    کلید واژگان: اختلال نارساخوانی, دانش آموزان پسر, سبک اسناد بدبینانه, ایمن سازی روانی
    Sahar Pahlavanneshan, Masoume Pourmohamadreza, Tajrishi *, Firouzeh Sajedi, Omid Shokri
    Objective
    The present study was aimed to determine the effectiveness of psychological immunization program on pessimistic attribution style in boy students with dyslexia.
    Materials and Method
    In this quasi experimental study, pretest and post test design with control group was used. Thirty boy students with dyslexia were selected randomly from Learning Disabilities Centers in Isfahan City. They were assigned to experimental and control groups in equal (15 individuals in each group). Their intelligence quotient and learning ability were measured by Raven Intelligence Progressive Matrices and Learning Test respectively. All students answered to Children Attributional Style Questionnaire (CASQ) before and after training sessions. Experimental group participated in 10 weekly training sessions (twice a week; each session lasts for 60 minutes) and received psychological immunization program.
    Results
    The results of analysis of covariance showed that psychological immunization training program has significantly (p<0.001) decreased the pessimistic attribution style of experimental group in comparison to control group.
    Conclusion
    It seems that the psychological immunization intervention can be considered as an educational and rehabilitation program and lead to modify pessimistic beliefs of boy students with dyslexia.
    Keywords: Dyslexia disorder, boy students, pessimistic attribution style, Psychological immunization
  • زهرا کاشانی نیا، مریم دهقان*، فیروزه ساجدی، پوریا رضاسلطانی
    زمینه و هدف
    مادران اغلب در مرحله اولیه تولد نوزاد نارس، احساس تنش می کنند به علاوه تنش مادران تا مدت ها بعد از زایمان، با نگرش و رفتار منفی آن ها در تعامل با نوزادشان همراه است. لذا هدف این مطالعه تعیین تاثیر مراقبت کانگورویی بر میزان تنش مادران نوزادان نارس بوده است.
    روش بررسی
    این مطالعه شبه تجربی در مورد 46 زوج مادر و نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان های شهید صدوقی و تامین اجتماعی یزد در سال های 92-1391 انجام یافت. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود و نمونه ها در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. در گروه مداخله، مراقبت کانگورویی روزانه 30 دقیقه بعد از تغذیه به مدت 4 هفته انجام گرفت. سپس تنش مادران با استفاده از پرسشنامه تنش والدی در دو گروه ارزیابی و مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، تی تست، من ویتنی انجام یافت.
    یافته ها
    میانگین نمره تنش مادران در گروه مداخله 024/17 ± 000/102 و در گروه شاهد 253/18 ± 521/174 بوده است و نتیجه آزمون من ویتنی نشان داد که بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد (001/0> p). همچنین تفاوت آماری معناداری بین تنش مادران قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله نیز دیده شد (001/0 > p).
    نتیجه گیری
    مراقبت کانگورویی سبب کاهش تنش مادران نوزادان نارس می گردد. بنابراین تدوین برنامه مراقبت کانگورویی در مواجهه با تنش مادران، به ویژه مادران دارای نوزادان نارس توصیه می شود.
    کلید واژگان: نوزاد نارس, تنش مادران, مراقبت کانگورویی
    Zahra Kashaninia, Maryam Dehghan *, Firoozeh Sajedi, Pouria Rezasoltani
    Background and Aim
    Mothers often feel anxious about giving care to their premature babies. This maternal stress is associated with negative attitudes and behaviors towards babies. The aim of this study was to assess the effect of Kangaroo mother care on stress among mothers with premature babies. Methods & Materials: This quasi-experimental study was carried out on 46 pairs of mothers and their premature babies hospitalized in the ICUs of Shahid Sadooghi and Tamin Ejtemaee hospitals. The participants were selected using convenience sampling method and were assigned into two intervention and control groups. In the intervention group، the Kangaroo mother care was provided to the babies after breastfeeding for about 30 minutes once a day for four weeks. Maternal stress was measured using the Parental Stress Scale before and immediately after the intervention. Data were analyzed using the Chi-squared test، t-test، and Mann-Whitney test.
    Results
    The mean of stress score in mothers of the intervention and control groups were 102. 0 ± 17. 02 and 174. 52 ± 18. 25، respectively (P<0. 001). The stress score was significantly different before and after the intervention among mothers of the intervention group (P<0. 001).
    Conclusion
    The Kangaroo mother care decreased stress score among mothers who had premature babies. The Kangaroo mother care is strongly recommended to be used by mothers with premature babies.
    Keywords: premature, stress, Kangaroo Mother Care
  • فرین سلیمانی، فیروزه ساجدی، صدیقه امیر علی اکبری*
    سابقه وهدف
    پیشرفت در علم پزشکی و موفقیت در افزایش میزان بقای شیرخواران آسیب پذیر مسئله تکامل آتی این کودکان را مطرح کرده است. بعد از عفونتها و تروما، مشکلات تکاملی و رفتاری شایعترین مشکل در طب کودکان می باشند.طیف وسیعی از علل در بروزمشکلات تکاملی ورفتاری نقش دارند. با توجه به اهمیت موضوع، کمبود اطلاعات دقیق در زمینه عوامل خطر، دراین مقاله به بررسی عوامل مرتیط با تاخیر تکاملی کودکان پرداخته شد.
    مواد و روش ها
    پس از جستجو در پایگاه های اطلاعاتی pubmed، Magiran،science direct، scopus،SIDو ovid با استفاده از کلمات کلیدی وضعیت تکاملی شیرخوار، وضعیت اقتصادی و اجتماعی، سلامت روانی، خشونت،حمایت اجتماعی، رفتارهای ناسالم،تعیین کننده های اجتماعی سلامت وپس از بررسی 55 منبع اطلاعات به دست آمد.
    یافته ها
    علت اصلی ناتوانایی های تکاملی ناشناخته باقی مانده است. تکامل کودکان تحت تاثیر عوامل دوران بارداری، روانی، اجتماعی، وراثت وعوامل محیطی قرار داردونتیجه تعامل پویا ومستمربین فاکتورهای بیولوژیکی واکتسابی می باشد.
    کلید واژگان: تاخیر تکاملی - عوامل خطر - عوامل خظر محیطی - عوامل خطر اقتصادی اجتماعی, عوامل خطر بیولوژیکی
    Farin Soleimani, Firozeh Sajedi, Sedigheh Amir Ali Akbari*
    Background and Objective
    The survival rates of high-risk infant have been improved as a result of advances in medical knowledge, but future development of these children is becoming a matter of concern. After infection and trauma, developmental and behavioral problems are the most common problems in pediatrics. A range of factors are involved in behavior and development problems. Given the importance and prevalence of developmental disorders, the lack of detailed information on risk factors, this article aims to explore some factors associated with developmental delay in children. Method and Material: This review was performed by searching PubMed, Ovid, SID, Scopus, Magiran and Science Direct databases using following key words: Child Development, Socioeconomic statue, Violence, Social support, Psychological factors, Unhealthy behavior, Social Determinants. A total of 55 article were included in this review.
    Results
    The main causes of developmental disabilities remain unknown. Development of children affected by prenatal factors, psychological, social and biological factors, genetic, environmental factors and is dynamic interaction Biological and Acquired factors.
    Keywords: Developmental delay, Risk factors, Socioeconomic risk factors, Biological risk Factors, environmental risk factors
  • معصومه پورمحمدرضای تجریشی، مرضیه یحیایی، فیروزه ساجدی، اکبر بیگلریان
    هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی برنامه بازآموزی اسنادی بر افسردگی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری شهر تهران بود. در این مطالعه شبه تجربی، از تمامی دانش آموزان (36 نفر؛ 27 پسر و 9 دختر) مراجعه کننده به مراکز ویژه اختلال های یادگیری دولتی منطقه 6 شهر تهران در سال تحصیلی 1392-1391 به شیوه در دسترس و هدفمند نمونه برداری شد و سپس دانش آموزان هر مرکز به طور مساوی و تصادفی در یکی از دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سیاهه افسردگی کودکان کوواکس (1977) توسط همه شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله آموزشی تکمیل شد. گروه آزمایش طی 11 جلسه 45 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) آموزش بازآموزی اسنادی گروهی را دریافت کردند. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند اجرای برنامه بازآموزی اسنادی به کاهش معنادار نمره های افسردگی در دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری منجر می شود. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت برنامه گروهی بازآموزی اسنادی نشانه های افسردگی در دانش آموزان واجد ناتوانی های یادگیری را کاهش می دهد.
    کلید واژگان: ناتوانی های یادگیری, بازآموزی اسنادی, افسردگی, دانش آموز
    Marziyeh Yahyaee, Masoume Pourmohamad Reza, Tajrishi, Firouzeh Sajedi, Akbar Biglarian
    this study aimed to determine the effect of attribution retraining group program on depression of students with learning disabilities in city of Tehran. In this semi-experimental study, 36 students (27 males, 9 females) were selected. The sample was partly a convenient and partly a selective sampling procedure from centers for learning disorders located in Tehran 6th district between 2012-2013 academic year. The students of each center were assigned randomly and equally to either experimental or control groups. All students completed the Kovacs Children's Depression Inventory (1977) before and after training intervention. The experimental group received eleven group sessions of attribution retraining program twice a week. Each session lasts for 45 minutes. The data were analyzed by independent t-test and analysis of covariance. The results indicated that attribution retraining program significantly decreased the depression scores of students with learning disabilities. It is concluded that attribution retraining group program may reduce the symptoms of depression of students with learning disabilities.
    Keywords: learning disabilities, attribution retraining, Depression, student
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال