لیدا نوایی
-
مقدمهدرمان های موجود در ریشه کنی باکتری هلیکوباکترپیلوری، درمان سه تایی است که دارای یک سری عوارض جانبی می باشد و دیگری درمان چهارتایی است. در این روش ها، هلیکوباکترپیلوری به راحتی در مقابل آنتی بیوتیک های مصرفی مقاوم می شود. این مطالعه با هدف تعیین اثرات مصرف سیر بر روی عفونت هلیکوباکترپیلوری انجام شد.روش بررسیاین مطالعه، به صورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شاهد دار به مدت هشت هفته بر روی بیماران سرپایی مبتلا به عفونت هلیکوباکتر پیلوری انجام شد. گروه مورد روزانه 4 گرم پودر سیر و گروه شاهد روزانه دو کپسول دارونما مصرف کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه، تست اوره ی تنفسی و آندوسکوپی فوقانی و خون گیری از بیماران جهت اندازه گیری شاخص های التهابی انجام شد.نتایجدر ابتدای مطالعه، تست اوره ی تنفسی برای تمام بیماران شرکت کننده مثبت بود. در پایان این مطالعه، نتیجه حاصل ازتست اوره تنفسی در 87% بیماران گروه مورد و 73% بیماران گروه شاهد منفی گزارش شد که نشان دهنده ی میزان بیشتر ریشه کنی عفونت در گروه مصرف کننده پودر سیر بود.نتیجه گیرینتایج مطالعه حاکی از آن است که توصیه به مصرف پودر سیر می تواند در کنار تجویز آنتی بیوتیک به کاهش عفونت و ریشه کنی بیشتر این باکتری کمک کند.
کلید واژگان: هلیکوباکترپیلوری, سیر, ضد باکتری هاIntroductionThere are various ways to treat H.pylori infection, such as triple-therapy and quadruple therapy for two weeks. However, these treatments have some side effects and Helicobacter pylori easily become resistant to these antibiotics. Some studies have confirmed a relationship between consumption of garlic and reduction in Helicobacter pylori infection, whereas some others have rejected this relationship. Therefore, this present study was performed to determine the effects of garlic on Helicobacter pylori infection.MethodsThis trial was performed in a randomized, case-controlled design on outpatients diagnosed with Helicobacter pylori infection. The patients in the case group took four grams of garlic powder daily (two tablets each containing two grams of garlic powder) whereas the patients in the control group took two placebo tablets (each containing two grams of white flour). In order to confirm the presence of Helicobacter pylori infection, urea breath test was taken, and in order to examine the presence of inflammation and/or ulcer in stomach, esophagus and duodenum, upper endoscopy was performed at the beginning and the end of the study.ResultsAt the beginning of this study, all the patients had positive urea breath test. At the end of this study, the results of urea breat*- test showed that Helicobacter pylori infection was negative in 87% of the case group and 73% of control group showing eradication of Helicobacter pylori infection. However, this difference was not significant statistically when compared to the control group (P= 0.36).ConclusionThese findings suggest that taking garlic powder along with prescribed antibiotics can help in reducing Helicobacter pylori infection. -
سابقه وهدفنظر به اهمیت ریزمغذی ها در سوخت و ساز بدن و نقش کلیدی آنها در ارتقا سلامت و با توجه به آن که اطلاعات جامعی در مورد وضعیت بیوشیمیایی ریزمغذی ها دردست نیست.این بررسی با هدف آگاهی از شیوع کمبود آهن، روی و مس در ساکنان شهرستان تهران انجام گرفت.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی (مشاهدهای مقطعی) 206 خانوار، شامل: 612 نفر (320 نفر در شهر و 292 نفر در روستا) و 265 مرد (43 درصد) و 347 زن (57 درصد) با محدوده سنی 3 تا 83 سال و میانگین و انحراف معیار 19±33 سال به روش نمونه گیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابتدا پرسش نامه انفرادی حاوی اطلاعات دموگرافیک تکمیل شد.قدووزن اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه گردید. سپس 10 میلی لیتر خون جهت اندازه گیری میزان آهن، روی و مس به روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی از هر یک از نمونه ها اخذ گردید.یافته هایافته های این تحقیق نشان داد که کمبود عناصر در شهرستان تهران شیوع بالایی دارد. میانگین آهن سرم μg/dl 45±114 بود و اختلافی در شهر و روستا وجود نداشت. میانگین مس سرم در شهر بیشتر از روستا بود (27±75 در مقابل μg/dl 23±67) وبرعکس میانگین روی سرم در روستا 36±140 درمقایسه با شهر μg/dl 33±101 افزایش نشان داد. هیچ کدام از افراد مورد بررسی در مناطق روستایی کمبود روی نداشتند، در حالی که 19 درصد ساکنین مناطق شهری کمبود روی داشتند. کمبود آهن در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی بود. (6 درصد در شهر و3/0 درصددرروستا) افرادساکن روستاهادرصد کمبود مس بیشتری (68 درصد) در مقایسه با ساکنین شهری داشتند. (55 درصد) درصد کمبود عنصر روی در زنان و مردان مشابه بود. شیوع کمبود آهن در زنان کمترو برعکس درصد کمبود مس در زنان بیشتر از مردان بود. درصد کمبود عناصر آهن و روی در افراد مسنتر بیشتر و برعکس درصد کمبود عنصر مس در افراد جوانتر بالاتر بود.بحث و نتیجه گیریبا توجه به شیوع به نسبت زیاد کمبود این عناصر، بررسی های گستردهتر در مناطق شهری و روستایی سایر شهرستانهای ایران و نیز پژوهشهایی در رابطه با سبب شناسی و روش های درمانی کاهش دهنده کمبود عناصر پیشنهاد میشود.
کلید واژگان: آهن, روی, مس, شیوع, کمبودBackgroundIn view of the importance of micronutrients in metabolism and their critical role in health improvement and due to the fact that no comprehensive information on biochemical status of micronutrients exists, this study was carried out to determine the deficiencies of serum iron, zinc and copper in Tehran district.Materials and Methods206 families including 612 subjects (320 subjects in the city and 292 subjects in villages), 265 males (43%) and 347 females (57%) aged 3 to 83 years and mean ± SD 39±19 years were randomly selected by cluster sampling. Individual questionnaires and demographic data were filled.Height and weight were measured and Body Mass Index (BMI) was calculated. Then 10 ml of blood samples were collected and serum iron, zinc and copper assayed by atomic absorption spectrophotometery.ResultsThe results showed that the micronutrients deficiency was highly prevalent in Tehran. Mean serum iron was 114±45 µg/dl. No differences existed in mean concentrations between urban and rural areas. Mean serum copper was higher in the city compared to the villages (75±27 VS 67±23 µg/dl) while mean serum zinc was higher in rural 140±36 compared to urban areas 101±33 µg/dl. No one had zinc deficiency in rural areas while 19% of the city dwellers were zinc deficient. Iron deficiency was higher in urban compared to rural areas (6% and 3%). Rural subjects were more deficient in copper (68%) compared to urban subjects (55%). Percentage of zinc deficiency in males and females were similar. Iron deficiency prevalence was lower, while copper deficiency was higher in females compared to males. Iron and zinc deficiency were higher in older subjects, whereas copper deficiency was more prevalent in younger people.ConclusionBecause of the high prevalence of the deficiencies of these micronutrients, further surveys in other districts and studies on the etiology and curative measures are recommended. -
مقدمهکولیت زخمی اختلال التهابی مزمن در کولون با دلایل ناشناخته است که اغلب با اختلالات تغذیه ای مهمی همراه می باشد که از آن جمله می توان به سوءتغذیه پروتئین- انرژی، کمبود ویتامین ها و مواد معدنی اشاره کرد که بر روی علائم بیماری اثرات منفی اعمال می کنند. با توجه به عدم انجام چنین مطالعه ای در ایران، هدف این مطالعه پایلوت، ارزیابی دریافت غذایی در این بیماران بود.
روش بررسیدر این مطالعه پایلوت، 41 بیمار مبتلا به کولیت زخمی که بیماری آنها در حد خفیف تا متوسط بود، انتخاب شدند. داده ها در مورد محدودیت های غذایی با پرسشنامه جمع آوری و دریافت غذایی بیماران، 3 بار در طول مدت 2 ماه با فاصله زمانی 30 روزه با استفاده از یادآمد غذایی 3 روزه (جمعا 9 روز) بررسی گردید.
نتایجنمونه ها شامل 26 مرد و 15 زن بودند. 9/65 درصد بیماران دریافت شیر را کاهش یا به طور کامل قطع کرده بودند. محدودیت رژیمی در مورد مصرف میوه ها و سبزیجات به ترتیب 4/24 و 9/43 درصد و در مورد حبوبات 5/58 درصد بود. میانگین کالری دریافتی در 41 بیمار 83/60±14/2125 کیلوکالری و در هر دو گروه مقادیر دریافتی فیبر و کلسیم به طور معنی داری کمتر از مقادیر توصیه شده بود.
نتیجه گیریبررسی دریافت غذایی وجود برخی کمبودها مانند کمبود کلسیم و آهن را نشان داد و دریافت فیبر به دلیل محدود کردن دریافت منابع آن مانند میوه ها، سبزی ها و حبوبات پایین بود.
Ulcerative colitis (UC) is a chronic inflammatory disorder of the colon of unknown cause that is associated with important nutrition deficiencies such as protein-energy malnutrition, vitamin and mineral deficiencies. Because no study has been carried out to date in Iran, the aim of this pilot study was the assessment of dietary intake of these patients.MethodsIn this pilot study, 41 UC patients whose disease severity was mild or moderate were selected. Data about diet restrictions were collected via a questionnaire and dietary intake was assessed 3 times during a 2 month period with 30 days interval and 3-day food-recall (9days in general). Subjects were 26 men and 15 women and 65.9% patients avoided completely or limited milk intake. Dietary limitation about fruits and vegetables was 24.4 and 43.9 percent, respectively and legumes intake was 58.5%. Mean calorie intake in 41 patients was 2125.14±60.83 calories/day and in two groups, calcium and fiber intake was significantly less than the standard dietary recommendation. Dietary intake examination showed some deficiencies such as calcium and iron deficiency and fiber intake was low because the intake of fruits, vegetables and legumes was limited. -
سابقه و هدفنقش کمبود ویتامینD در اتیولوژی تحمل گلوکز و دیابت نوع 2 به خوبی شناخته شده است و کمبود آن می تواند ترشح انسولین را کاهش داده و موجب عدم تحمل گلوکز شود. بنابراین این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مکمل یاری ویتامینD بر مقاومت انسولین در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شده است.
مواد و روش هااین مطالعه یک کارآزمایی بالینی دوسوکور بود. 57 بیمار مبتلا به دیابت (34 مرد و 23 زن) که مصرف کننده قرص های کاهنده قند خون بودند و سطح کلسیم سرم نرمال داشتند برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. مطالعه در فصل زمستان که سطح 25-OH-D در ایران در پایین ترین حد خود است انجام شد. بیماران به دو گروه دریافت کننده مکمل ویتامینD و دارونما تقسیم شدند و به مدت یک ماه تحت مکمل یاری با IU/d 1500 ویتامینD3 یا دارونما قرار گرفتند. نوع و مقدار داروهای مصرفی بیمار، وضعیت مصرف سیگار، وزن، قد، نمایه توده بدنی (BMI)، گلوکز ناشتا سرم (FBS)، انسولین ناشتای سرم، پپتیدC، 25-OH-D و کلسیم توتال سرم در شروع و پایان مداخله اندازه گیری شدند. وضعیت دریافت انرژی، درشت مغذی ها، فیبر، ویتامینE،C، منیزیم، روی، کلسیم و ویتامینD در شروع، طول دوره و پایان مطالعه بررسی شدند.
یافته هامیانگین و انحراف معیار سطح اولیه 25-OH-D، ng/ml 67/10±42/10 بود. 47 نفر (5/82%) از 57 بیمار شرکت کننده در مطالعه مبتلا به کمبود ویتامینD بودند (25-OH-D < 20 ng/ml). پس از مداخله، تنها 60% از بیماران در گروه دریافت کننده مکمل میزان طبیعی ویتامینD را به دست آوردند. سطح گلوکز و انسولین ناشتا سرم در گروه دریافت کننده مکمل ویتامین D کاهش یافت که این تغییرات معنی دار نبود. میزان پپتیدC سرم در گروه دریافت کننده مکمل از ng/ml 82/0±41/2 پیش از مداخله، به ng/ml14/1±78/2 بعد از مداخله افزایش یافت که این افزایش معنی دار بود (02/0> P). سطح کلسیم سرم در گروه دریافت کننده مکمل ویتامینD به طور معنی داری افزاش یافت (04/0 > P)، اما از حد نرمال فراتر نرفت. پس از مداخله، میانگین تغییرات QUICKI در گروه دریافت کننده مکمل به طور معنی داری بالاتر از گروه دارونما بود (03/0> P) که نشان می دهد مقاومت انسولین در گروه دریافت کننده مکمل ویتامینD نسبت به گروه دارونما کاهش یافته است.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که دریافت مکمل ویتامینD می تواند مقاومت انسولین را در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 کاهش دهد و بنابراین بهتر است به منظور بهبود کنترل دیابت حداقل در طول زمستان مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: دیابت, ویتامین d, مقاومت انسولین, مکمل یاریBackgroundThe etiological role of vitamin D deficiency in glucose tolerance and type 2 diabetes is well defined. it can reduce insulin secretion and, therefore, impair glucose tolerance. The present study was designed to determine the effects of vitamin D supplementation on insulin resistance in type 2 diabetic patients.Materials And MethodsThis study was a double-bind clinical trial. Fifty-seven diabetic patients (34 males and 23 females) being treated with oral hypoglycemic agents who had normal serum calcium level, were enrolled in the study. The study was conducted in winter (when the vitamin D is in its lowest level in Iran). The patients were randomly divided into 2 groups and received 1500 IU/d oral vitamin D3 or placebo for 1 month. Fasting glucose, insulin, C- peptide, serum 25-hydroxy-vitamin D and Quantitative Insulin Sensitivity Check Index (QUICKI) were evaluated before and after the treatment. Measurement of energy, macronutrients, fiber, vitamin E, vitamin C, Magnesium, Zinc, Calcium and vitamin D status intake was performed in the onset, during and at the end of the study.ResultsThe mean of primary serum level of 25-hydroxy-vitamin D was 10.42±10.67 ng/ml. 47 subjects (82.5%) out of 57 ones were vitamin D deficient. After the treatment, only 60% of patients in vitamin D-received group achieved normal level of 25-hydroxy-vitamin D. Fasting glucose and insulin decreased in vitamin D-received group, although it was not significant. Serum C-peptide level increased significantly in vitamin D-received group from 2.47±0.88 ng/ml (in pre-treatment stage) to 2.78±1.14 ng/ml (in post-treatment stage) (P<0.02). Serum Calcium level increased significantly in vitamin D-received group (P<0.04), however, it remained at a normal range. The mean of changes of QUICKI was significantly higher in vitamin D-received group than that of placebo group in post-treatment stage (P<0.03). It indicates that insulin resistance was reduced in this group.ConclusionResults of this study suggest that vitamin D supplementation can reduce insulin resistance in type 2 diabetic patients and it should be, therefore, recomended to improve the control of diabetes, especially in winter. -
زمینه و هدفانفارکتوس حاد میوکارد یکی از شایع ترین علت ها در بیماران بستری در بیمارستان قلب و عروق بوده و با میزان مرگ و میر حدود 30% می باشد. تشخیص به موقع و آغاز هر چه سریع تر اقدامات درمانی و در کل عامل زمان نقش بسیار مهمی در درمان موثر، پیشگیری از افزایش وسعت ضایعه و بهبود پیش آگهی این بیماران دارد. به طوری که قریب به 60% مرگ و میر این بیماری در یک ساعت اول بعد از شروع علایم می باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی روند مراجعه، پذیرش و بستری در بیماران دچار انفارکتوس حاد میوکارد در مرکز آموزشی - درمانی بوعلی شهر اردبیل انجام شد.روش کاراین مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی است. 77 بیمار با تشخیص ابتدایی انفارکتوس حاد قلبی بر اساس علایم بالینی و تغییرات دال بر انفارکتوس میوکارد در ECG که به صورت صعود قطعه ST-T بالا یا مساوی یک میلی متر در دو لید مجاور و یا LBBB جدید یا با سن نامعلوم بودند وارد مطالعه شدند.14 نفر از بیماران بر اساس بررسی های بعدی ECG متوالی و شواهد آنزیمی دال بر عدم وجود انفارکتوس میوکارد از مطالعه کنار گذاشته شدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش های آماری توصیفی- تحلیلی تجزیه و تحلیل گردید.یافته هامیانگین زمان مراجعه بیماران بعد از شروع علایم 5/53 ± 6/72 ساعت بود. 73/02% بیماران با تاخیر (بعد از 90 دقیقه از شروع علایم) مراجعه نمودند. میانگین زمانی مراجعه بعد از شروع علایم در این بیماران 7/07±7/15 ساعت بود. 60/32% آنها به صورت سرپایی به اورژانس مراجعه کرده بودند، 34/92% از مراکز درمانی دیگر ارجاع داده شده بودند و 4/76% توسط مرکز فوریت های پزشکی شهر به اورژانس آورده شدند. در این گروه تاخیری در زمان مراجعه وجود نداشت. میانگین زمانی ورود به اورژانس تا پذیرش در CCU 1/04±0/94 ساعت بود. 47/62% تحت درمان با ترومبولیز با استرپتوکیناز قرار گرفته بودند که در این گروه میانگین زمانی ورود بیماران به اورژانس تا شروع ترومبولیتیک تراپی (Door to Needle time)1/22±0/34 ساعت بود.نتیجه گیریبا توجه به تاثیر زمان در شروع ترومبولیتیک تراپی و اثر آن در کاهش مرگ و میر بیماران مبتلا به انفارکتوس قلبی می توان با شناخت موانع موجود در مسیر مراجعه، پذیرش، بستری و درمان سریع این بیماران شانس زندگی را در آنان افزایش داد.
کلید واژگان: دیابت نوع دو, نابردباری به گلوکز, خویشاوندان درجه یکBackground And ObjectivesEarly diagnosis of diabetes can prevent many unwanted and irreversible consequences which require a lot of expenses as well as advanced treatment methods and experts. The present study set out to compare prevalence of diabetes in first degree relatives (FDR) of patients with type II diabetes mellitus (T2DM), glucose intolerants and controls.MethodsIn This case-control research, 277 healthy subjects (129 males and 148 females) with the age of 11-95 were selected from among FDR in three groups, namely those with type II diabetes, glucose intolerants and controls and were evaluated in terms of diabetic condition. World health organization criteria were applied to recognize case(s) of diabetes and glucose intolerants.ResultsOdds ratio of being type 2 diabetic or IGT, in FDR of patients with T2DM and subjects with IGT, 5.261 compared to controls was (with 95% CI of 2.15-12.82). Prevalence of T2DM and IGT in both male and female FDR of patients with T2DM and with IGT, was significantly higher than that of controls (p< 0.005).ConclusionSignificantly higher prevalence of T2DM and IGT in FDR of patients with T2DM and with IGT, compared to controls, offers a very quick and cost-effective method of diagnosing covered cases of diabetes in country's health care systems.Keywords: T2DM, Glucose Intolerance, First Degree Relative -
سابقه و هدفدیابت ملیتوس با کاهش محتوای مینرالی استخوان و افزایش دفع ادراری کلسیم و فسفر همراه است. به علاوه، اختلال متابولیسم کلسیم، فسفر و ویتامین D هم در بیماران دیابتی وجود دارد. هدف این مطالعه، بررسی وضعیت سرمی کلسیم و ویتامین D در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.مواد و روش ها61 فرد مبتلا به دیابت (35 مرد و 26 زن) در دامنه سنی 35 تا 65 سال در اواسط زمستان که سطح ویتامین D سرم در افت فصلی خود است، مورد بررسی قرار گرفتند. مقادیر سرمی 25-OH-D کمتر از 20ng/ml به عنوان کمبود ویتامین D و مقادیر کلسیم توتال سرم کمتر از 8.8mg/ml به عنوان کمبود کلسیم در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین سطح 25-OH-D سرم 10.87±10.59 ng/ml بود. میانگین سطح سرمی 25-OH-D در مردان به طور معنی داری (P<0.002) پایین تر از زنان بود. 48 نفر (%78.7) مبتلا به کمبود ویتامین D بودند و تنها 13 نفر (%21.3) سطح ویتامین D طبیعی داشتند. میانگین سطح کلسیم سرم 9.45±0.23 mg/dl بود. سطح کلسیم سرم در همه بیماران طبیعی بود. میانگین سطح کلسیم سرم در مردان بالاتر از زنان بود، اما این تفاوت، معنی دار نبود.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که کمبود ویتامین D ممکن است در مبتلایان به دیابت در ایران شایع باشد و احتمالا میزان کمبود در مردان به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از زنان است.
کلید واژگان: دیابت, 25OH, D, کلسیم سرمBackground & object: Diabetes mellitus is associated with a decrease in bone mineral content and increased urinary excretion of calcium and phosphate. In addition, there are abnormalities in calcium, phosphate, and vitamin D metabolism in diabetic patients. The objective of this study was to assess the serum calcium and vitamin D status in patients with type 2 diabetes mellitus.Materials And MethodsA total of 61 diabetic patients (35 male and 26 female), 35-65 years old, were studied in the middle of winter, at the seasonal nadir of 25 (OH) D levels. Serum levels of 25(OH) D < 20 ng/ml and of total calcium < 8.8 mg/dl were defined as vitamin D and calcium deficiencies, respectively.ResultsThe mean serum 25(OH) D level was 10.87 ± 10.59 ng/ml. It was significantly lower in males than in females (p< 0.002). Forty-eight subjects (78.7%) were vitamin D-deficient and only 13 (21.3%) had normal serum vitamin D levels. The mean serum calcium level in the whole sample was 9.45 ± 0.23 mg/dl, which is in the normal range. The mean was higher in males than in females, but the difference was not statistically significant. Conclusion and suggestions: The results suggest that vitamin D deficiency might be prevalent in diabetic patients in Iran, it probably being markedly higher in males. -
بررسی رابطه منیزیم با برودت دیابتسابقه و هدفبا توجه به شیوع و روند رو به افزایش دیابت و اهمیت اتیولوژی بیماری و با عنایت به نقش منیزیم در اکسیداسیون گلوکز، مطالعه حاضر به منظور تعیین رابطه منیزیم با بروز دیابت و گروه شاهد آنها در شبکه های بهداشت و درمان وابسه به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد.مواد و روش هاتحقیق به روش مورد - شاهدی روی تعداد 114 فرد مبتلا به دیابت و 119 نفر گروه شاهد که به لحاظ سن، جنس و نمایه توده بدن مشابه بودند، انجام گرفت. هیچکدام از افراد دیابتی و سالم سابقه دریافت مکمل ریز مغذی ها و ویتامینها را نداشتند. میزان منیزیم به روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی تعیین و کمتر از 6/1 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان کمبود تلقی و نقش آن با بروز دیابت مشخص و نیز در زیر گروه های وزنی تعیین گردید. Odd s ratio در نمونه ها تعیین و با فاصله اطمینان 95 درصد در جامعه برآورد گردید.یافته هاتحقیق روی 114 نفر دیابتی (82 زن و 32 مرد با میانگین سنی 1/13±3/55 سال و با طول مدت بیماری 2/4±9سال) و 119 نفر گروه شاهد (75 زن و 44 مرد با میانگین سنی 4/13±6/53 سال) انجام شد. میزان و مواجهه بودن با کمبود منیزیم در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت. در گروه شاهد چاق 4/44% و در گروه مورد 4/19% کمبود منیزیم داشتند p<0.03) و (OR=3.3. میزان منیزیم در افراد سالم با وزن طبیعی 26/0±97/1 و در افراد چاق این گروه 16/0±79/1 میلی گرم در دسی لیتر (P<0.001) بود. این اعداد در افراد دیابتی به ترتیب20/0±99/1 و 13/0±73/1 میلی گرم در دسی لیتر (P<0.001) بود.
نتیجه گیری و توصیه ها: گرچه یافته های این بررسی اختلاف معنی داری را در غلظت منیزیم سرم در افراد دیابتی و سالم نشان نداد، ولی کاهش سطح منیزیم سرم در افراد چاق در این تحقیق با اهمیت می باشد و انجام پژوهش های گسترده تری با هدف تعیین ارتباط بین چاقی و میزان منیزیم سرم را مطرح می سازد.
کلید واژگان: منیزیم سرم, چاقی, اضافه وزن, دیابت شیرین -
مقایسه نتایج قند خون ناشتا و آزمون تحمل گلوکز با استفاده از دو معیار سازمان بهداشت جهانی و انجمن دیابت آمریکا برای تشخیص دیابت در اسلام شهرتعیین معیار یکسان و مورد توافق همگان برای تشخیص دیابت همواره مورد بحث متخصصان بوده است. امکان استفاده از قند ناشتا به جای آزمون تحمل گلوکز با توجه به هزینه کم و سادگی کار، یکی از شاخص های مورد توجه محققان بوده است. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج اندازه گیری قند خون ناشتا، برای تشخیص دیابت با استفاده از شاخص انجمن دیابت امریکا (ADA) با نتایح قند خون دو ساعته با معیار سازمان بهداشت جهانی (WHO) است.
این مطالعه به صورت گذشته نگر، روی نتایج حاصل از آزمون تحمل گلوکز انجام شده در 2033 نفر از افراد بالای 30 سال که بطور تصادفی چند مرحله ای در اسلام شهر انتخاب شده بودند، صورت گرفت. افراد مورد بررسی شامل 835 (41 درصد) مرد و 1198 (59 درصد) زن بودند. در ابتدا قند خون ناشتا و دو ساعت پس از مصرف 75 گرم گلوکز اندازه گیری شد و با استفاده از معیار WHO افراد دیابتی مشخص شدند و سپس معیار ADA مورد استفاده قرار گرفت و نتایج این دو معیار با یکدیگر مقایسه شدند.
از مجموع 2033 نفر، 150 نفر (4/7 درصد) براساس قند دو ساعته مساوی و بالاتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر دیابتی بودند و 119 نفر (9/5 درصد) براساس قند ناشتای مساوی و بالاتر از 126 میلی گرم در دسی لیتر دیابتی تشخیص داده شدند. از مجموع 119 بیمار با قند ناشتای مختل (IFG) که شامل افراد با قند ناشتای 125-110 میلی گرم در دسی لیتر می باشد 5/39 درصد تحمل گلوکز طبیعی داشتند، 3/40 درصد دارای IGT و 2/20 درصد دیابتی بودند. از مجموع 1795 نمونه ای که با معیار ADA سالم شناخته شدند، 24 نفر دیابتی و 198 نفر مبتلا به IGT بودند.
این مطالعه نشان می دهد که با استفاده از معیار جدید ADA تعدادی از افراد دیابتی و اکثر افراد مبتلا به IGT شناخته نمی شوند. با توجه به یافته های بررسی تشخیص دیابت با معیار کنونی ADA براساس قند ناشتا ناکافی است و استفاده از آزمون تحمل گلوکز (GTT) مورد نیاز می باشد.
کلید واژگان: آزمون تحمل گلوکز, دیابت شیرین, قند خون ناشتا -
سابقه و هدفدیابت حاملگی یکی از شایع تری بیماری های متابولیک دوارن بارداری است. از آنجایی که این بیماری موجب عوارض جدی برای جنین و مادر و در نتیجه حاملگی پرخطر می گردد، غربالگری بیماران و تشخیص بیماری از اهمیت خاصی برخوردار است.مواد و روش هابه منظور بررسی شیوع دیابت در زنان باردار مناطق روستایی، 820 زن باردار که در هفته 20 تا 28 حاملگی بودند از طریق نمونه گیری تاصدفی چند مرحله ای از 108 روستای استان تهران انتخاب شدند. ابتدا پرسشنامه انفرادی تکمیل شد. قد و وزن اندازه گیری و BMI محاسبه گردید و فشار خون در وضعیت نشسته اندازه گیری شد. برای کلیه زنان باردار آزمون تحمل گلوکز خوارکی با 50 گرم گلوکز انجام شد. معیار تشخیص در آزمون غربالگری، گلوکز مساوی و یا بالاتر از 140 میلی گرم در دسی لیتر بود و افراد با قند بالاتر برای انجام آزمون تحمل گلوکز خوراکی سه ساعته با 100 گرم گلوکز معرفی شدند. معیار تشخیص دیابت حاملگی معیار NDDG بود.یافته ها19 بیمار (3/2%) مبتلا به دیابت حاملگی شناخته شدند. میانگین سنی بیماران مبتلا به دیابت حاملگی (6؟ 29 سال) به طور مشخص بالاتر از افراد سالم (5؟ 24 سال) بود. (001/0 > p) شیوع دیابت حاملگی در زنان زیر 30 سال 8/1% و در زنان بالای 30 سال 4% بود. میانگین BMI در مبتلایان به دیابت حاملگی (kg/m2 8/4؟ 0/29) در مقایسه با افراد سالم (kg/m2 5/4؟ 5/26) افزایش نشان داد (02/0 > p) زنان بدون این سوابق بود. فشار خون دیاستولی در مبتلایان به دیابت حاملگی (15؟ 64 میلی متر جیوه) نسبت به افراد سالم (11؟ 59 میلی متر جیوه) افزایش نشان داد (05/0 > p) ولی از نظر فشار خون سیستولی اختلافی بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج این تحقیق نشان می دهد که زنان با دیابت حاملگی در روستاهای تهران مسن تر، چاق تر، تعداد زایمان بیشتر، دارای سابقه فامیلی دیابت ودارای نوزاد سنگین تر در مقایسه با زنان با قندخون طبیعی می باشند.
کلید واژگان: : دیابت, بارداری, مناطق روستایی -
با توجه به شیوع بالای بیماری دیابت و اهمیت کنترل شاخص های بیوشیمیایی در بیماران دیابتی و با عنایت به تاثیر روزه داری بر شاخص های موجود، این تحقیق بر روی بیماران دیابتی در اسلام شهر انجام شد. 49 دیابتی (30 زن و 19 مرد) بین سنین 32 تا 67 سال (متوسط 9±47 سال) که قبلا در منطقه اسلام شهر شناسایی شده و روزه می گرفتند، برای مطالعه انتخاب شدند. پرسشنامه فردی در ابتدای بررسی تکمیل گردید. نمونه های خون دو ماه قبل از ماه رمضان، هفته آخر و دو ماه بعد از ماه رمضان گرفته شد و آزمون های قند، تری گلیسیرید، کلسترول، اسید اوریک، اوره و کراتینین با دستگاه اتوآنالیز RAXT انجام شد. اندازه گیری قد و وزن انجام و BMI محاسبه گردید. فشارخون در وضعیت نشسته اندازه گیری شد. نتایج بدست آمده با بکارگیری آزمون t زوج با یکدیگر مقایسه شدند. 63% افراد مورد بررسی دارای سابقه خانوادگی مثبت بودند. میانگین BMI قبل، هنگام و بعد از ماه رمضان بترتیب 8/4±6/29، 4/4±2/29 (005/0P<) وkg/m2 3/14±1/29 (001/0P< در مقایسه با قبل) بود. میانگین فشارخون سیستولی قبل، هنگام و بعد از ماه رمضان بترتیب 23±139، 20±137 و 20±130 (P=NS) میلی متر جیوه بود. درصد فشارخون بالای 89 میلی متر جیوه در هنگام ماه رمضان کمتر از قبل و بعد از ماه رمضان بود. میانگین قندخون ناشتا در هنگام ماه رمضان (mg/dL76±202) نسبت به قبل (mg/dL53±163، 0001/0P< و بعد از ماه رمضان mg/dL60±186 (05/0P<) افزایش نشان داد. تری گلیسیرید و کلسترول و اسید اوریک خون در هنگام ماه رمضان در مقایسه با قبل از ماه رمضان کاهش نشان دادند؛ بترتیب قبل و هنگام ماه رمضان (تری گلیسیرید 228±340، 130±243 میلی گرم در دسی لیتر 005/0P< و کلسترول 56±258، 43±222 میلی گرم در دسی لیتر 0001/0P< و اسید اوریک 2/1±9/4، 4/1±5/4 میلی گرم در دسی لیتر 003/0P<). درصد کلسترول غیرطبیعی در هنگام ماه رمضان به کمتر از نصف میزان آن در قبل از ماه رمضان تقلیل یافت. همچنین درصد تری گلیسیرید غیرطبیعی ماه رمضان کمتر از قبل و بعد از ماه رمضان بود. هیچ اختلاف آماری بین اوره و کراتینین خون قبل و هنگام ماه رمضان مشاهده نشد. یافته های مطالعه نشانگر آن است که روزه داری برای بیماران دیابتی نوع 2 که تحت کنترل باشند، نه تنها زیان آور نیست، بلکه دارای اثرات مفیدی مانند کم شدن وزن، کاهش فشارخون، کلسترول، تری گلیسیرید، اسیداوریک خون است که به نوبه خود باعث کنترل و بهبود بیماری می گردند.
کلید واژگان: وزن, فشار خون, نمایه تونه بدنی, تری گبیسرید, اسیداوریک, روزه داریDue to high prevalence of diabetes and the importance of controlling biochemical parameters in diabetic patients and effect of Ramadan fasting on them, we conducted this study in diabetics of Islamshahr. Forty-nine volunteer diabetics (30 women and 19 men) aged 32-67 years (mean±SD: 47±9 years) were selected randomly. Each patient filled an individual questionnaire. Blood samples were taken 2 months before, during the last week of, and 2 months after Ramadan. RAXT auto-analyzer was used to test blood sugar, triglycerides, cholesterol, uric acid, urea and creatinin. Height and weight were measured and BMI was calculated. Blood pressure was obtained in sitting position. Paired t-test was used for analysis. Sixty-three percent of studied subjects had a positive family history. Mean BMI value was 29.6±4.8, 29.2±4.4 (P<0.005) and 29.1±14.3 (P<0.001, compare with before Ramadan) before, during and after Ramadan, respectively. Mean systolic blood pressure value was 139±23, 137±20 and 130±20 (Ns, compare with before Ramadan) before, during and after Ramadan, respectively. The prevalence of diastolic blood pressure more than 89 mmHg was lower during Ramadan in comparison with before and after it. Mean fasting blood sugar increased during Ramadan (202±76 mg/dL) in comparison with before (163 ± 53 mg/dL, P<0.0001) and after (186 ± 60 mg/dL, p<0.05) it. Mean serum triglycerides, cholesterol and uric acid decreased during Ramadan (243 ± 130 vs. 340 ± 228 mg/dL, p<0.005), (222 ± 43 vs. 258 ± 56 mg/dL, P<0.0001) and (4.5±1.4 vs. 4.9±1.2 mg/dL, P<0.003) in comparison with before it, respectively. During Ramadan, the prevalence of abnormal serum cholesterol concentration decreased to lower than half of its prevalence before it. Also, abnormal serum triglycerides was observed less during Ramadan. Any statistical difference was not detected in urea and creatinin before, during and after Ramadan. We concluded that Ramadan fasting is not harmful, but instead it is beneficial by reducing weight, blood pressure, serum cholesterol, triglycerides and uric acid for improvement of patients with diabetes type 2. -
بررسی شیوع دیابت و عدم تحمل گلوکز در روستاهای استان تهراندر دهه گذشته، بررسی شیوع دیابت و عوامل وابسته به آن در اسلام شهر، تهران، اصفهان و برخی از دیگر مناطق شهری کشور انجام شده است ولی اطلاعات در مورد شیوع دیابت در مناطق روستایی اندک است.لذا به منظور بررسی شیوع دیابت و عوامل همراه آنها در مناطق روستایی 2705 نفر بالای 30 سال از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از 100 روستای استان تهران انتخاب شدند.در هر یک افراد یک نمونه خون ناشتا اخذ شد، سپس 75 گرم گلوکز محلول در آب در عرض 5 دقیقه خورانیده و نمونه خون 2 ساعت بعد برای اندازه گیری قندخون دریافت گردید.قندخون دریافت گردید.قند خون به روش ارتوتولوئیدین تعیین شد.تقسیم بندی دیابت، IGT و سالم براساس تعاریف سازمان بهداشت جهانی در نظر گرفته شد.
افراد مورد بررسی 2705 نفر، شامل 1296 (48درصد) مرد و 1409 نفر (52درصد) زن بودند.نتایج تحقیق نشان داد که 7.6 درصد جامعه مورد بررسی (5.5 درصد مردان و 9.5 درصد زنان) مبتلا به دیابت بودند.در 4.1 درصد دیابت شناخته شده بود و 3.5 درصد باقی مانده (46.3 درصد) دیابت، به تازگی شناخته شد.7.5 درصد (4.6 درصد مردان) و (10.1 درصد زنان) مبتلا به عدم تحمل گلوکز بودند.65 درصد دیابتی ها و 70 درصد افراد مبتلا به IGT زن بودند.شیوع دیابت و عدم تحمل گلوکز با افزایش سن بیشتر شده، به ترتیب از 2.8 و 4.8 درصد در گروه سنی 39-30 سالگی به 8.5 و 13.5 درصد در گروه سنی بالاتر از 70 بالغ گشت.64 درصد دیابتی ها و 51 درصد افراد مبتلا به IGT50 ساله و یا مسن تر بودند.حدود دو سوم افراد دیابتی بی سواد بودند.درصد افراد بی سواد در گروه دیابتی و گروه افراد مبتلا به IGT از گروه سالم بیشتر بود (P<0.001). 40 صد دیابتی ها و 32.5 درصد مبتلایان به عدم تحمل گلوکز و 20 درصد افراد سالم دارای پیشینه خانوادگی مثبت دیابت بودند.شیوع دیابت و IGT در کسانی که سابقه خانوادگی مثبت دیابت داشتند 13.6 و 10.9 درصد بود، در حالی که در سابقه خانوادگی مثبت نداشتند به ترتیب 5.9 و 6.5 درصد بود.
این بررسی شیوع بالای دیابت و IGTرا در مناطق روستایی استان تهران نشان داد. افزایش شیوع بالای دیابت با بالا رفتن سن بویژه در زنان و بالاخره سابقه خانوادگی مثبت دیابت شایسته توجه است.توصیه می شود در زمینه کنترل این بیماری از طریق اصلاح تغذیه، بهبود فعالیت بدنی و آموزش افراد اقدامهای لازم صورت گیرد.
کلید واژگان: دیابت قندی, اختلال تحمل گلوکز, سابقه فامیلی دیابت -
بررسی اپیدمیولوژیک هیپرلیپیدمی، چاقی و فزونی فشار خون در روستاهای استان تهرانبا توجه به اینکه چاقی، افزایش فشارخون و بالا بودن چربی های خون در ابتلا به آترواسکلروز که جزو علل اصلی مرگ و میر است، از عوامل خطرزا محسوب می شود و با توجه به عدم وجود مطالعات همه گیرشناختی کافی در این زمینه، به خصوص در جوامع روستایی کشور این مطالعه به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای روی 2705 نفر از ساکنان روستاهای استان تهران با سن بالای 30 سال شامل 1296 (48%) مرد و 1409 (52%) زن صورت گرفت. جهت اندازه گیری کلسترول، تری گلیسیرید و HDL نمونه خون ناشتا گرفته شد.LDL از طریق فرمول محاسبه گردید. میزان فشارخون، وزن و قد اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. نسبت دور کمر به دور باسن به عنوان عامل تعیین چاقی شکمی محاسبه شد. میانگین نمایه توده بدن در زنان 1/5±2/28 در مقایسه با مردان 9/3±4/25 افزایش نشان داد (P<0.001). افراد مورد بررسی دارای چاقی متوسط و شدید بودند. میانگین فشارخون دیاستولی و سیستولی بترتیب 3/12±72 و 22±122 میلیمتر جیوه بود و میزان آن در زنان نسبت به مردان بیشتر بود. 1/11% و 2/22% افراد مورد بررسی دارای فزونی فشارخون دیاستولی و سیستولی بودند. میانگین تری گلیسیرید 151±191 میلی گرم در دسی لیتر بود و اختلافی بین دو جنس مشاهده نشد. 7/32% افراد مورد بررسی دارای تری گلیسیریدمی و 4/15% دارای کلسترولمی بودند. میانگین LDL زنان در مقایسه با مردان بیشتر بود (6/38±129، 35±118 میلی گرم در دسی لیتر،(P<0.001) از نظر نسبت چاقی LDL/HDL و /HDL کلسترول اختلافی بین زنان و مردان دیده نشد. با ازدیاد سن به استثنای HDL کلیه متغیرها افزایش پیدا میکردند. در مورد BMI و WHR این افزایش تا 50 سالگی و در مورد چربی ها تا ششمین دهه زندگی ادامه یافت. با ازدیاد وزن، چربی ها و فشارخون افزایش پیدا نمود. شیوع فزونی فشار دیاستولی و سیستولی در افراد چاق 8/12% و 5/23% و در افراد غیرچاق 3/8% و 20% بود. شیوع تری گلیسیریدمی و کلسترولمی در افراد چاق بترتیب 5/42% و 5/16% و در افراد غیرچاق 5/16% و 6/8% بود. با توجه به افزایش چشمگیر میزان تری گلیسیرید، غلظت کلسترول، وزن و فشارخون در افراد مورد بررسی، ضروری به نظر میرسد که پژوهشهای گسترده ای در زمینه تعیین عوامل محیطی بویژه نقش برنامه های غذایی و فعالیت بدنی و ارایه راه حلهای مناسب برای پیشگیری از عوامل خطرزا صورت گیرد.
کلید واژگان: هیپرلیپیدمی, چاقی, پرفشاری خونAn epidemiologic study of hyperlipidemia, obesity, and hypertension in Tehran villagesObesity, hypertension and hyperlipidemia are risk factors of atherosclerosis, a major cause of mortality. There haven’t been enough epidemiologic studies on these risk factors, especially in rural populations. 2705 residents of Tehran Province villages, including 1296 (48%) men and 1409 (52%) women, all aged more than 30, were selected by multistage random sampling. Cholesterol, triglyceride and HDL were measured in a fasting blood sample and blood pressure, height and weight were determined. Waist to hip ratio (WHR) was used as an index of abdominal obesity. Women had a higher mean BMI (28.2±5.1) compared with men (25.4±3.9) (P<0.001). 24.3% of studied individuals had moderate to severe obesity. Mean diastolic and systolic blood pressures were 72±12 and 122±12mmHg, respectively and were higher in women. Altogether, 11.1% and 22.2% of individuals had diastolic and systolic hypertension, respectively. Mean triglyceride level was 191±151 with no difference between the sexes. Hypertriglyceridemia was present in 32.7% and hypercholesterolemia in 15.4% of individuals. Mean LDL level was higher in women (129±38.6 mg/dl in women vs. 118±35 mg/dl in men, P<0.001). There was no difference in the prevalence of obesity, LDL to HDL and cholesterol to HDL ratios between men and women. All variables except HDL increase with age. This increased continued to the age of 50 in the case of BMI and WHR, and to the 6th decade for lipids. Lipid and blood pressure levels increased with weight. 12.8% of obese individuals and 8.3% of non-obese individuals had diastolic hypertension. The figures for systolic hypertension in these two groups were 23.5% and 20%, respectively. Hypertriglyceridemia and hypercholesterolemia were seen more commonly in obese (42.5% and 16.5%, respectively) than in non-obese individuals (16.5% and 8.6%, respectively). Considering the remarkable increase in triglyceride, cholesterol, weight and blood pressure in studied individuals, it seems that more extensive studies on environmental factors, especially diet and exercise, and finding suitable solutions to prevent risk factors are necessary. -
تاثیر نمک یددار بر هورمونهای تیروئید، ید ادرار و درجه گواتر در منطقه شهریاردر بررسی قبلی ما در سال 1362، گواتر بصورت فرابومی (هیپرآندمیک) در شهریار وجود داشت. با توجه به اینکه 12 سال است نمک یددار در این منطقه توزیع شده، این بررسی جهت تاثیر نمک یددار بر هورمونهای تیرویید، ید دفعی ادرار و درجه گواتر در سال 1374 در منطقه شهریار انجام گردید. 3164 نفر شامل 58% زن و 42% مرد از طریق نمونه گیری تصادفی در منطقه شهریار انتخاب شدند. درجات گواتر بر اساس طبقه بندی سازمان جهانی بهداشت، سنجش ید ادرار با روش هضم و اندازه گیری هورمونها با کیتهای تجاری انجام گردید. نتایج با یافته های سال 1362 مقایسه شد. شیوع گواتر در سالهای 62 و 74 بترتیب در مردان 50 و 40%، در زنان 70 و 51% و در کل جامعه 60 و 47% بود. این کاهش در هر سه مورد معنی دار (P<0.001) بود. کاهش شیوع گواتر بخصوص در سنین پایین مشاهده شد، بترتیب برای سالهای 62 و 74، کمتر از 6 ساله 23 در مقابل 7%؛ 6 تا 12 ساله 82 در مقابل 46%؛ و 13 تا 18 ساله 78 در مقابل 66% بود (P<0.001). میانگین ید دفعی ادرار قبل و پس از مصرف نمک یددار 6/7±5/6 و(P<0.001) μg/dL 18.5±13.1 بود. در بررسی سال 1362، 5/47% افراد مورد بررسی ید ادرار در حد 2 تا 5 میکروگرم در دسی لیتر داشتند، در حالی که در بررسی سال 1374 میزان ید ادرار در 65% افراد مورد بررسی بین 10 تا 25 میکروگرم در دسی لیتر بوده است. میانگین هورمونها قبل و بعد از مصرف نمک یددار بترتیب عبارت بودند از T4 معادل 1/1±2/9 در مقابل (NS) μg/dL 9.3±1.9،T3 معادل 30±142 در مقابل ng/dL 154±42،(P<0.001) و TSH معادل 1.8±1.1 در مقابل μU/mL 1.5±1.3، (P<0.001). فراد مورد بررسی در سال 1362 و 5/4% در سال 1374،T4 بیشتر از 12.5μg/dL داشتند. T3 بیشتر از 200ng/dL در افراد مورد بررسی قبل و بعد از مصرف نمک یددار 4/0 و 5/11% بود. TSH بالاتر از 5μU/ml در سال 1362، 6/0% و در سال 1374 در 9/1% افراد مورد بررسی دیده شد. موارد مثبت آنتی بادی های ضد تیرویید تغییری نیافت. تعداد افراد مبتلا به کم کاری و پرکاری تیرویید قابل اهمیت نبود. نتایج این بررسی نشان میدهد که مصرف نمک یددار سبب کاهش شیوع گواتر بویژه در سنین پایین و افزایش دفع ادراری ید شده است. همچنین نتایج نشان میدهد که مصرف نمک یددار به میزان40ppm در این منطقه عوارض جانبی زیانباری به دنبال ندارد.
کلید واژگان: گواتر, کمبود ید, نمک یددار, تیروئیدThe Effect of iodized salt on thyroid hormones, urinary iodine and grade of goiter in Shahriar regionIn our previous study in 1362, goiter was hyperendemic in Shahriar. Since iodized salt has been distributed in this region for 12 years, this study was performed to evaluate the effect of iodized salt on thyroid hormones, urinary iodine excretion and the grade of goiter in Shahriar region in 1374. 3164 persons including 58% females and 42% males were selected through random sampling. Grading of goiter was performed according to WHO’s classification, and urinary iodine was measured digestion method. The result were compared with those of the study performed in 1362. The prevalence of goiter in 1362 and 1374 was 50% and 40% in men, 70% and 51% in women and 60% and 47% in total community respectively (P<0.001). The decrease in the prevalence of goiter was observed specially in lower ages which was 23% vs 7% in younger than 6 years, 82% vs 46% in 6-12 years and 78% vs 66% in 13-18 years of age respectively (P<0.001). The decrease in the prevalence of goiter was observed specially in lower ages which was 23% vs 7% in younger than 6 years, 82% vs 46% in 6-12 years and 78% vs 66% in 13-18 years of age respectively (P<0.001). The mean urinary iodine excretion before and after using the iodized salt was 6.5±7.6 and 18.5±13.1 μg/dl (P<0.001). In 1362 study, 47.5% of the subjects had urinary iodine levels of 2 to 5 μg/dl while in 1374 study in 65% of subjects urinary iodine level has been 10 to 25 μg/dl. The mean level of thyroid hormones before and after using iodized salt were respectively: T4, 9.2±1.1 vs 9.3±1.9 μg/dl T3, 142±30 vs 154±42 ng/dl (P<0.001) and TSH, 1.8±1.1 vs 1.5±1.3 μU/ml (P<0.001). 1.5% of the subjects in 1362 and 4.5% in 1374 had T4 levels higher than 12.5μg/dl. T3 levels higher than 200 ng/dl were observed in 0.4% and 11.5% of the subjects before and after using iodized salt. TSH levels higher than 5μU/mL were observed in 0.6% and 1.9% of the subjects in 1362 and 1374 respectively. There was no change in positive cases of antithyroid antibodies. The number of hypothyroid and hyperthyroid cases were not considerable. The results of this study shows that the use of iodized salt causes a decrease in the prevalence of goiter, specially in lower ages and an increase in urinary excietion. The results also show that the use of iodized salt at the level of 40 ppm has no harmful side effects in this region. -
نظر به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی در سلامتی افراد جوامع عصر حاضر و با توجه به اینکه هیپرلیپیدمی، هیپرگلیسمی، فربهی و فزونی فشار خون از مهمترین عوامل خطر این بیماریها شناخته شده اند و با توجه به قلت مطالعات همه گیر شناختی در این زمینه، به خصوص در جوامع روستایی کشور این مطالعه به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای روی 2705 نفر بالای 30 سال، شامل 1296 مرد (48 درصد) و 1409 زن (52 درصد) از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از 100 روستای استان تهران صورت گرفت. جهت اندازه گیری کلسترول، تری گلیسرید، HDL و قند خون، نمونه خون ناشتا گرفته شد و برای تشخیص افراد دیابتی و IGT از آزمون تحمل گلوکز با 75 گرم گلوکز استفاده شد. میزان فشار خون اندازه گیری شد. قد و وزن اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. نسبت دور کمر به دور باسن به عنوان عامل تعیین چاقی شکمی محاسبه شد. میانگین نمایه توده بدن در افراد دیابتی 4/6± 28/6 ، در افراد با IGT5/6 ± 3 / 28 و افراد سالم 6/ 4 ± 6 / 26 کیلوگرم در مترمربع بود (0.001 >P). 34/7 درصد دیابتی ها، 1 / 37 درصد افراد مبتلا به IGT و 3 / 22 درصد افراد سالم چاقی متوسط و شدید داشتند. میانگین نسبت دور کمر به دور باسن در افراد دیابتی بیشتر از IGT و سالم بود(0.01 >P). شیوع دیابت با نسبت دور کمر به دور باسن غیرطبیعی 2/9 برابر افراد با نسبت دور کمر به دور باسن طبیعی بود. یک پنجم افراد دیابتی دارای فشار خون دیاستولی بالاتر از 89 میلی متر جیوه و حدود نیمی از آنها دارای فشار خون سیستولی بالاتر از 139 میلی متر جیوه بودند، در حالی که این رقم برای افراد سالم به ترتیب یک دهم و یک پنجم بود. میانگین تری گلیسرید در افراد دیابتی، IGT و سالم به ترتیب 282 ± 322، 178 ± 206 و124 ± 178 میلی گرم در دسی لیتر بود که این اختلافات بین هر سه گروه از نظر آماری معنی دار بود(0.001 >P). شیوع تری گلیسریدمی در افراد دیابتی 1 / 2 برابر افراد سالم و 6/ 1 برابر افراد مبتلا به IGT و 12/6 درصد افراد سالم دارای کلسترول بیشتر از 239 میلی گرم در دسی لیتر بودند. شیوع دیابت در افراد با هیپرکلسترولمی3/9 برابر افراد با کلسترول طبیعی بود. میانگین LDL کلسترول در افراد دیابتی 6 / 43 ± 145 میلی گرم در دسی لیتر نسبت به مبتلایان به IGT38/9 ± 134، (0.001 >P) و در مقایسه با گروه سالم 36/1 ± 121 میلی گرم در دسی لیتر با 0.001 >P افزایش نشان داد. 9 /45 درصد افراد دیابتی دارای HDL کلسترول کمتر از 35 میلی گرم در دسیلیتر بودند. 8 / 17 درصد افراد دیابتی، 3 / 19 درصد افراد مبتلا به IGT و 9 درصد افراد سالم دارای نسبت LDL به HDL بیشتر از 5 بودند، شیوع دیابت در افراد با نسبت کلسترول به HDL بیشتر از 5/ 4، 9 درصد یعنی 2/4 برابر افراد با نسبت کلسترول به HDL مساوی و کمتر از4/5 بود. یافته های این بررسی موید این مطلب است که چاقی، هیپرلیپیدمی و فزونی فشار خون از عوامل همراه دیابت در افراد جامعه است. عوامل خطر قلبی عروقی در جامعه روستایی استان تهران و نزدیکی شیوع به مقادیری که در ساکنین مناطق شهری دیده می شود، لزوم مداخله برای تغییر در شیوه زندگی را توصیه می کند.
کلید واژگان: هیپرلیپیدمی, افزایش فشار خون, دیابت, چاقی, IGT, بیماریهای قلبی عروقیRegarding the importance of cardiovascular disease in society health and with respect to known high risk of hyperlipidemia, hyperglycemia, obesity, and hypertension in these patients, and also regarding the lack of epidemiological studies in this field, specially in rural area, this study has been conducted on 2705 candidates over 30 years old [1296 males (48%) and 1409 females (52%)] by multiple-phase randomized sampling, in 100 villages. Serum level of cholesterol, triglyceride, HDL, and sugar were obtained on fasting blood samples. For diagnosis of diabetes and IGT, glucose tolerance test with 75 gr glucose was performed. Then blood pressure, body weight and height, and body mass index (BMI) have been measured. Waist/buttock ratio was considered as a factor for evaluating abdominal obesity. The mean BMI was 28.6 mg/dl). No significant variation has observed in LDL-C level. In the meantime, no significant differences have been noted in these factors in patients with incomplete remission, before and after the therapy. Regarding the fact that HDL-C, unlike TG and VLDL-C, is less influenced by diet and other factors such as stress; serial determination of HDL-C level is highly recommended in patients with ALL , in this way a powerful tool for evaluating the disease procedure along with chemotherapy efficacy would be achieved. Moderate to severe obesity has been recorded in 34.7%, 37.1% and 22.3% of patients with diabetes, IGT, and normal individuals, respectively. The mean of waist/buttock ratio was higher in diabetic patients (p<0.001). Abnormal waist/buttock ratio makes individuals more susceptible to diabetes (2.9 times). One fifth of patients with diabetes have diastolic blood pressure more than 89 mmHg and half of them have systolic blood pressure of 139 mmHg and above, whereas these figures were 1/10 and 1/5 for normal individuals, respectively. The mean of TG was 322 ±282, 206± 178, and 178±124 mg/dl in patients with diabetes, IGT, and normal individuals, respectively. These differences were statistically significant (p<0.001). In diabetic patients, the prevalence of triglyceridemia was 2.1 times more than normal individuals and 1.6 times more than patients with IGT. Cholesterol level of 239 mg/dl and higher was recorded in 12.6% of normal individuals. Hypercholesterolemia makes patients more susceptible to diabetes (3.9 times). The mean of LDLcholesterol was recorded 145 ± 43.6, 134 ± 38.9, and 121 ± 36.1 mg/dl in patients with diabetes, IGT, and normal individuals, respectively (p<0.001). HDL-cholesterol below 35mg/dl was seen in 45.9% of diabetic patients. LDL/HDL ratio above 5 has been recorded in 17.8%, 19.3%, and 9% of patients with diabetes, IGT, and normal individuals, respectively. The prevalence of diabetes in patients with cholesterol/HDL ratio above 4.5 was 2.4 times more than patients with cholesterol/HDL ratio of 4.5 and below. Results have implied that obesity, hyperlipidemia, and hypertension are common findings in diabetic patients. Regarding its potential hazard, intervention in life style is strongly recommended.
Keywords: Obesity, Hyperlipidemia, Hypertension, Diabetes, IGT, and Cardiovascular Disease -
به رغم پیشرفتهای چشمگیر در زمینه تشخیص، درمان و کنترل فشار خون هنوز فزونی فشار خون یکی از علل عمده بیماریهای عروق مغز، کلیه و نیز نارسایی های قلبی محسوب می شود. از آنجا که کنترل چربی ها و قند خون به ویژه وزن افراد در پیشگیری و درمان فشار خون و نیز کاهش نیاز به داروهای پایین آورنده فشار خون حایز اهمیت زیادی است، این مطالعه اپیدمیولوژیک به منظور بررسی رابطه فشار خون با نمایه توده بدن، چربی و گلوکز خون در اسلام شهر واقع در 30 کیلومتری جنوب غربی تهران به انجام رسید.از جمعیت 244000 نفری اسلام شهر 1919 نفر (40 درصد مرد و 60 درصد زن) بالای 30 سال، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از نواحی 17 گانه اسلامشهر برگزیده شدند. برای اندازه گیری کلسترول و تری گلیسرید و برای اندازه گیری قند خون یک نمونه خون ناشتا 2 ساعت پس از خوردن 75 گرم گلوکز نمونه خون اخذ شد، قد و وزن اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. فشار خون کلیه افراد در وضعیت نشسته اندازه گیری شد. قند خون به روش ارتوتولوییدین، تری گلیسرید و کلسترول به وسیله دستگاه اتوآنالیز 1000RA تعیین شد. نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار فشار خون سیستولی 23±128 میلی متر جیوه بود و بین مردان و زنان اختلاف معنی داری وجود نداشت. میانگین و انحراف معیار فشار خون دیاستولی 78±13 میلی متر جیوه بود و فشار خون دیاستویی زنان نسبت به مردان به طور معنیداری بالاتر بود (13±78 زنان، 13±76 مردان و (0/003>P)، میانگین فشار خون دیاستولی و سیستولی در هر در جنس با بالا رفتن سن افزایش یافت. ولی افزایش فشار خون دیاستولی از دهه پنجم زندگی ثابت باقی ماند. میانگین و انحراف معیار قند خون دو ساعته در افراد مورد بررسی با فشار خون دیاستولی طبیعی، فزونی خفیف و فزونی شدید به ترتیب 59 ±120، 64 ±134 و 94±150 میلی گرم در دسی لیتر بود، این ارقام برای فشار خون سیستولی برابر 55±117 ، 60 ±128 و 87 ±156 میلی گرم در دسیلیتر بود، 19 درصد افراد سالم، 34 درصد افراد مبتلا به IGT و 34 درصد افراد دیابتی دارای فزونی خقیف و شاید فشار خون دیاستولی بودند (0/01>P). این ارقام در مورد فشار خون سیستولی به ترتیب 24، 42 و 50 درصد بود (0/01>P)، فشار خون دیاستولی در افراد با تری گلیسرید طبیعی و غیر طبیعی به ترتیب 18 و 27 درصد (0/001>P) و فشار خون سیستولی 24 و 34 درصد (0/001>P) بود. 19 درصد افراد مورد بررسی با کلسترول طبیعی و 26 درصد با کلسترول غیر طبیعی دارای فزونی فشار خون دیاستولی بوند (0/001>P). این ارقام در مورد فشار خون سیستولی به ترتیب 24 و 34 درصد بود (0/001>P). شیوع چاقی متوسط و شدید در افراد با فزونی فشار خون دیاستولی و سیستولی به ترتیب 46 و 41 درصد بود. چاقی همراه با فزونی فشار خون در زنان به مراتب بیشتر از مردان بود، 13 درصد زنان و 5/7 درصد مردان مبتلا به فزونی فشار خون دیاستولی و 13/9 درصد زنان و 8/1 در اصل مردانی که فزونی فشار خون سیستولی داشتند، دچار چاقی متوسط و شدید بودندنتایج این بررسی نشان می دهد که عارضه فشار خون در افراد بالاتر از 30 سال از شیوع بالایی برخوردار است. افزایش فشار خون دیاستولیک در زنان و در مقایسه با مردان - و همبستگی موجود بین فشار خون و تری گلیسرید، کلسترول، چاقی و قند خون با اهمیت بوده و نیاز به بررسیهای بیشتری دارد.
Despite impressive progress in diagnosis, treatment and control of hypertension, this symptom is still one of the major causes of brain and kidney disease as well as cardiac insufficiencies. Since the control of blood lipids, glucose and body weight are highly important in the prevention and treatment of hypertensive drugs, this epidemiologic study was carried out in Islamshahr, 30 Km. to The Southwest of Tehran to investigate the relationship of hypertension with BMI, blood lipids and glucose.Out of 244000 inhabitants, 1919 (40% male and 60% female subjects) over 30 years of age were selected by step-wise random sampling in 17 districts of Islamshahr. A fasting blood sample was secured from each subject for cholesterol and triglyceride measurement. Another blood sample was collected two hours following on oral dose of 75 g. glucose. Height and weight were measured and BMI calculated. The subjects seated blood pressure was taken. Blood glucose was determined by orthotoluidine method. Triglyceride and cholesterol were measured by RA 1000 atUoanalyzer.Mean and SD systolic BP was 128±23 mmHg with no significant difference between males and females. Mean ±SD diastolic BP was 78 ± 13 mmHg in females who had significantly higher BP than males (78 ± 13 in females VS. 76± 13 in males P<0.003). Mean diastolic and systolic BP increased with age in both sexes, while diastolic hypertension remained static from the fifth decade on. Mean ±SD two-hour blood glucose in diastolically normal, mild and severe hypertension were 120±59, 133±64 and 150±94 mg/dl respectively. These figures, for systolic pressure were 117±55, 128±60 and 156±87 mg/dl respectively. Diastolic pressure was high in 19% of normal subjects, 34% of IGT and 34 % of diabetics (P < 0.01). The same figures for systolic pressure were 24, 42 and 51 % respectively (P < 0.01). Diastolic pressure in subjects possessing normal and abnormal serum triglyceride was 18 % and 27 % (P < 0.001) while systolic pressure was 24 % and 34% (P<0.001). In 19% of those having normal cholesterol levels and 26 % of those with abnormal cholesterol levels diastolic pressure was high (P < 0.001). For systolic pressure the same figures were 24 % and 34 % (P < 0.001). Prevalence of mild and severe obesity in subjects with diastolic and systolic hypertension were 46 and 41 % . Obesity together with hypertension were more pronounced in women than in men in that 13 % of females and 5.7 % of males having diastolic hypertension and 13.9% of females and 8.1 % of males having systolic blood pressure were obese.This survey points to the high prevalence of hypertension in people over 30 years of age. Higher diastolic blood pressue in women compared to men and the correlation between hypertension on the one hand and TG, cholesterol, blood glucose levels and obesity the other, merits attention and further studies.
-
با توجه به اینکه نوع کربوهیدرات موجود در مواد غذایی می تواند تاثیر متفاوتی در افزایش قند خون داشته باشد، برای اولین بار در کشور این بررسی به منظور مقایسه شاخص گلیسمی خربزه، هندوانه، انگور و گلابی در افراد سالم، IGT و دیابتی غیر وابسته به انسولین انجام شد. تعداد 32 زن با میانگین سنی 7±53 سال در سه گروه سالم (8 نفر)، IGT 12(نفر) و دیابتی (12 نفر) به روش نمونه گیری تصادفی از طریق مشابه سازی انتخاب شدند. افراد مورد بررسی 5 بار متوالی به فواصل 2 تا 4 روز به مرکز بهداشت ورامین مراجعه نمودند. در هر روز، افراد مورد بررسی به 5 گروه تقسیم شده و هر گروه یکی از مواد غذایی مورد آزمایش را به میزانی که حاوی 50 گرم کربوهیدرات بود مصرف می نمودند، نمونه های خون در دقایق صفر، 15 ، 30، 60، 120 و 180 برای اندازه گیری قند با استفاده از اتوآنالیزر گرفته می شد. در جلسات بعد هر فرد ماده غذایی دیگری را دریافت می کرد؛ به طوری که افراد هر 5 ماده غذایی را مصرف نمودند میانگین شاخص گلیسمی هندوانه، خربزه، انگور و گلابی به ترتیب 22±47، 22±44،26±47، 22±43 بود که اختلاف معنی داری بین آنها مشاهده نگردید. مقایسه شاخص گلیسمی میوه ها در سه گروه مورد بررسی نیز تنها انگور اختلاف معنی داری را بین گروه دیابتی با دو گروه دیگر نشان داد. دلتا ماگزیمم (اختلاف قند خون حداکثر تا ناشتا) برای نان، هندوانه، خربزه، انگور و گلابی به ترتیب 71±142، 5±82، 51 ±81، 48 ±78 و 58 ±75 میلی گرم در دسیلیتر بود و t ماکزیمم (زمان رسیدن قند خون به حداکثر) برای نان 18 ±50، هندوانه 19±25، خربزه 22 ± 35، انگور 21 ± 29 و گلابی 20± 27 دقیقه بود. نان دیرتر از میوه ها قند خون را افزایش میداد ولی میزان افزایش به مراتب بیش از میوه های بررسی شده بود.نتایج این بررسی نشان داد که هندوانه، خربزه، انگور و گلابی جزء مواد غذایی با شاخص گلیسمی پایین بوده و براحتی میتوانند در برنامه غذایی بیمارن دیابتی مصرف شوند.
The carbohydrate content in different foods may have different effects on postprandial blood glucose. Study was conducted to compare the glycemic effect of 50g carbohydrate in fruits (watermelon, Persian melon, grapes and pears) in normal, IGT and diabetic subjects. Thirty two subjects, 12 NIDDM, 12 IGT and 8 normals, with a mean age of 53±7 years were randomly selected. The subjects came to Varamin Health Centre 5 times in 2 to 4 days intervals. The subjects were divided in 5 group consumed one of the bread or fruit samples with 50g carbohydrate content. Blood samples were collected before and at 15, 30, 60, 120, 180 minutes after taking food. The blood glucose content was measured with autoanalyzer method. At the end of the experiment all the subjects received five different kinds of fruits or bread samples. The glycemic index of watermelon, Persian melon, grapes and pears were 47±22, 44 ±22, 47±26 and 43 ±22 respectively. No difference in glycemic index of different fruits was detected. Significant difference between glycemic index of diabetics and normal subjects was seen. A maximum and T maximum for bread, watermelon, melon, grapes and pears were 142±71, 83±50, 81±51, 78±48 and 75 ±58 mg/dl; and 50±18. 25±19, 35±22, 30±21, 27±20 minutes, respectively. White bread had later effect on rising blood glucose, but ultimately with a higher rate than fruits. The resutls of this study indicate that watermelon, Persian melon, grapes and pears have low glycemic index and can be recommended for use in diabetic meal plan.
-
هیپرکلسترولمی و هیپرتری گلیسریدمی هر دو عامل خطر دار مهم بیماریهای ایسکمیک قلبی می باشند. در یک بررسی که روی جمعیت 244000 نفری اسلامشهر انجام شد، 2033 نفر (41 درصد مرد و 59 درصد زن) بالای 30 سالگی از طریق نمونه گیری تصادفی منظم (سیستماتیک) از نواحی 17 گانه اسلام شهر انتخاب شدند. قد و وزن اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. میزان تری گلیسرید و غلظت کلسترول به وسیله دستگاه 1000 RA اتوآنالیزر تعیین شد. نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار تری گلیسرید 179±228 میلی گرم در دسیلیتر است و مردان، در مقایسه با زنان، دارای تری گلیسرید بیشتری بودند. میزان تری گلیسرید در43/2 درصد افراد جامعه مورد بررسی (مردان 47/5 درصد و زنان 40/1 درصد) بیشتر از 200 میلی گرم در دسیلیتر بود. میانگین و انحراف معیار کلسترول 56±238 میلی گرم در دسی لیتر و غلظت آن در 42/9 درصد افراد جامعه مورد بررسی (مردان 41/4 درصد و زنان 43/9 درصد) بیش از 239 میلی گرم در دسیلیتر بود.74/7 درصد افراد مورد بررسی دارای کلسترول بیشتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر بودند. میانگین و انحراف معیار نمایه توده بدن افراد مورد بررسی 4/8± 2/8 کیلوگرم بر مترمربع بود. زنان نسبت به مردان به طور چشمگیری از افزایش وزن بیشتری برخوردار بودند (0/001>P). 31/1 درصد افراد مورد بررسی (مردان 19/2 درصد و زنان 39/1 درصد) فربهی متوسط و شدید داشتند. با ازدیاد سن متوسط نمایه توده بدن افزایش می یابد ولی این افزایش فقط تا 50 سالگی ادامه پیدا می کند و پس از آن، نمایه توده بدن کاهش می یابد. غلظت کلسترول و تری گلیسرید خون با پیشرفت سن فزونی می یابد ولی در ششمین دهه زندگی غلظت تری گلیسرید کاهش پیدا می کند. بین نمایه توده بدن و غلظت کلسترول و نیز نمایه توده بدن و میزان تری گلیسرید ارتباط مستقیم معنی داری مشاهده شد. با توجه به افزایش چشمگیر میزان تری گلیسرید، غلظت کلسترول و وزن در افراد مورد بررسی، ضروری به نظر می رسد که پژوهشهای گسترده ای در زمینه تعیین عوامل محیطی، به ویژه نقش برنامه های غذایی و فعالیت بدنی و ارایه رهیافت های مناسب برای پیشگیری از هیپرلیپیدمی و چاقی انجام شود.
Despite impressive progress in diagnosis. treatment and control of hypertension, this symptom is still one of the major causes of brain and kidney disease as well as cardiac insufficiencies. Since the control of blood lipids, glucose and body weight are highly important in the prevention and treatment of hypertensive drugs, this epidemiologic study was carried out in Islamshahr, 30 Km. to The Southwest of Tehran to investigate the relationship of hypertension with BMI, blood lipids and glucose. Out of 244000 inhabitants, 1919 (40% male and 60% female subjects) over 30 years of age were selected by step-wise random sampling in 17 districts of Islamshahr. A fasting blood sample was secured from each subject for cholesterol and triglyceride measurement. Another blood sample was collected two hours following on oral dose of 75 g. glucose. Height and weight were measured and BMI calculated. The subjects seated blood pressure was taken. Blood glucose was determined by orthotoluidine method. Triglyceride and cholesterol were measured by RA 1000 autoanalyzer. Mean and SD systolic BP was 128±23 mmHg with no significant difference between malcs and females. Mean ±SD diastolic BP was 78± 13 mmHg in females who had significantly higher BP than males (78 ±13 in females VS. 76±13 in males P<0.003). Mean diastolic and systolic BP increased with age in both sexes, while diastolic hypertension remained static from the fifth decade on. Mean SD two-hour blood glucose in diastolically normal, mild and severe hypertension were 120±59, 133±64 and 150±94 mg/dl respectively. These figures, for systolic pressure were 117±55, 128±60 and 156 ±87 mg/dl respectively. Diastolic pressure was high in 19% of normal subjects, 34% of IGT and 34% of diabetics (P<0.01). The same figures for systolic pressure were 24, 42 and 51% respectively (P <0.01). Diastolic pressure in subjects possessing normal and abnormal scrum triglyceride was 18% and 27% (P<0.001) while systolic pressure was 24% and 34% (P<0.001). In 19% of those having normal cholesterol levels and 26% of those with abnormal cholesterol levels diastolic pressure was high (P <0.001). For systolic pressure the same figures were 24% and 34% (P<0.001). Prevalence of mild and severe obesity in subjects with diastolic and systolic hypertension were 46 and 41%. Obesity together with hypertension were more pronounced in women than in men in that 13% of females and 5.7% of males having diastolic hypertension and 13.9% of females and 8.1% of males having systolic blood pressure were obese. This survey points to the high prevalence of hypertension in people over 30 years of age. Higher diastolic blood pressue in women compared to men and the correlation between hypertension on the one hand and TG, cholesterol, blood glucose levels and obesity the other, merits attention and further studies.
-
نظر به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی در سلامتی افراد جوامع عصر حاضر و با توجه به اینکه هیپرلیپیدمی، هیپر گلیسمی و فربهی از مهمترین عوامل خطری این بیماریها شناخته شده اند و از آنجا که مطالعات اپیدمیولوژیک در این مورد در کشور ما اندک است ، این مطالعه در اسلام شهر، واقع در 30 کیلومتری جنوب غربی تهران انجام شد. از جمعیت 244000 نفری این منطقه، 2033 نفر که بالای 30 سال داشتند، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. افراد مورد بررسی 835 نفر (41 درصد) مرد و 1198 نفر (59 درصد) زن بودند. برای اندازه گیری میزان گلوکز، کلسترول و تری گلیسرید یک نمونه خون ناشتا گرفته شد و در ساعت بعد از خوردن 75 گرم گلوکز نمونه خون برای اندازه گیری قند خون گرفته شد، وزن و قد اندازه گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. تقسیم بندی دیابت ، IGT و سالم بر اساس تعاریف سازمان جهانی بهداشت در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد که میانگین نمایه توده بدن در افراد دیابتی 29/7و در مبتلایان به IGT29/9 بود که نسبت به افراد سالم 27/5 ، با 0/001>P از نظر آماری افزایش نشان داد. 42 درصد آنان دیابتی، 45 درصد افراد مبتلا به IGT بودند؛ و 29 درصد افراد سالم بودند، با چاقی متوسط و شدید داشتند. درصد زنان چاق در سه گروه دیابتی، IGT و سالم بیشتر از مردان بود. میانگین کلسترول در افراد دیابتی، IGT و سالم به ترتیب 64±273، 56± 252 و 54±233 میلیگرم در دسی لیتر بود که این اختلافات بین هر سه گروه از نظر آماری معنی دار بود (0/001>) 11/6 درصد کسانی که کلسترول بیشتر از 239 میلی گرم در دسی لیتر داشتند، دیابتی و 16/1 درصد آنان مبتلا به IGT بودند. حال آنکه در کسانی که کلسترول 239 میلی گرم در دسیلیتر و یا پایین تر داشتند فقط 2/4 درصد دیابتی و 9/6 درصد گرفتار IGT بودند. درصد زنان با کلسترول بیشتر از 239 میلی گرم در دو گروه دیابتی و IGT بیشتر از مردان بود. میانگین تری گلیسرید در افراد دیابتی 279±358 میلی گرم در دسی لیتر نسبت به مبتلایان به IGT144 ± 243 میلی گرم در دسیلیتر با 0/001>P و در مقایسه با گروه سالم 167±214 میلی گرم در دسی لیتر، با 0/001>P افزایش نشان داد. 11/7 درصد کسانی که تری گلیسرید بیشتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر داشتند، دیابتی و 4/16 درصد آنان مبتلا به IGT بودند؛ در حالی که، در کسانی که تری گلیسرید 200 میلی گرم در دسی لیتر یا پایین تر داشتند فقط 4/1 درصد دیابتی و 9/3 درصد مبتلا به IGT بودند. تری گلیسرید بیشتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر در زنان دیابتی بیشتر از مردان دیابتی بود. یافته های این بررسی میتواند موید این مطلب باشد که چاقی و هیپرلیپیدمی از عوامل همراه دیابت در افراد جامعه است و انجام اقدامات مداخله ای در زمینه اصلاح وضعیت تغذیه ، فعالیت فیزیکی و میزان آگاهی افراد جامعه ضروری برآورد می شود.
SUMMARY:
Due to the importance of coronary heart diseases in todaychr('39')s world and in view of the fact that hyperlipidemia, hyperglycemia and obesity are regarded as the main risk factors in these diseases and also considering the paucity of epidemiologic surveys in our society, this study was carried out in Islamshahr 30 Km to the southwest of Tehran. Out of 244000 population of the area, 2033 persons over 30 years of age were selected by stepwise random sampling. The subjects were 835 males (41 %) and 1198 females (59 % ) . A fasting blood sample was taken for glucose, cholesterol and triglyceride measurements. Another blood sample was also secured two hours following a 75 g oral glucose. Weight and height were measured and BMI calculated. WHO criteria for categorization of diabetes, IGT and nonnal was adapted. The results showed mean BMI in diabetics, IGT and normal subjects to be 29.7, 29.9 and 27.5 respectively. The increase in diabetics and IGT compared to normal subjects was statistically significant (P<0.001). Forty-two percent of the diabetics, 45 % of the IGT and 29% of normal subjects were moderately to severely obese. The percentage of obese women in the diabetic, IGT and normal group was higher compared to men. Mean cholesterol in diabetic, IGT and normal subjects was 273±64, 252±56 and 233±54 mg/dl respectively. The difference was statistically significant among the three groups (P<0.001). Of those with over 239 mg/dl cholesterol levels 11.6% were diabetic and 16.1 % were IGT, while in those with below 239 mg/dl cholesterol only 4.2% were diabetic and 9.6% were IGT. Percentage of women with over 239 mg/di cholesterol in diabetic and IGT groups was higher compared to men. Mean triglyceride of 358 ±279 mg/dl in diabetics showed an increase compared to 243 ± 144 in the IGT and 214± 167 in the normal subjects (P < 0.001). Of those with over 200 mg/dl triglyceride levels 11. 7% were diabetic and 16.4% were IGT, while in those with below 200 mg/di TG levels only 4.1 % were diabetic and 9.3% IGT. High TG levels (over 200 mg/di) were more prevalent in female diabetics than in the male ones. Our findings could be a confirmation of the fact that obesity and hyperlipidemia are associating factors in diabetes, necessitating interventional programs to rectify nutritional status, physical activity and community knowledge in this regard.
-
کمبود اطلاعات در مورد شیوع دیابت و عوامل مساعد کننده آن در کشور و نظر به عوارض تبعی ناشی از این بیماری باعث شد که بررسی حاضر در سال 1372 به منظور تعیین میزان شیوع دیابت و عدم تحمل گلوکز در اسلامشهر واقع در 30 کیلومتری جنوب غربی تهران انجام شود. از جمعیت 244000 نفری این منطقه، 2033 نفر که پیش از 30 سال داشتند به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای برگزیده شدند. افراد مورد بررسی شامل 835 (41 درصد) مرد و 1198 نفر (59 درصد) زن بودند. در مرحله اول قند خون ناشتا و دو ساعت پس از مصرف گلوکز اندازه گیری شده در مرحله دوم که پس از 9 ماه انجام شد، در افرادی که گلوکز خون آنان غیرطبیعی بود و تعدادی از افراد سالم آزمون تحمل گلوکز انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که 7/4 درصد جامعه مورد بررسی (7/1 درصد مردان و 7/6 درصد زنان) به دیابت مبتلا بودند. در 3/8 درصد دیابت شناخته شده بود ولی 3/6 درصد افراد از دیابت خود بی خبر بودند.12/4 درصد (مردان 8/9 و زنان 14/9 درصد) مبتلا به عدم تحمل گلوکز بودند. شیوع دیابت و عدم تحمل گلوکز با افزایش سن بیشتر شده، به ترتیب از 3/5 و 9/2 درصد در گروه 30-39 سالگی به 10/4 و 31/3 درصد در گروه 70-79 سالگی بالغ گشت. 52 درصد دیابتی ها و 23 درصد مبتلایان به عدم تحمل گلوکز دارای پیشینه خانوادگی مثبت دیابت بودند. در مرحله دوم 50 درصد گروه IGT در مرحله دوم IGT داشتند؛ 25 درصد آنان دیابتی شده و میزان قند 25 درصد طبیعی بود. 72 درصد افرادی که در مرحله اول دیابت آنان تازه شناخته شده بود در گروه دیابتی ها باقی ماندند، 24 درصد IGT داشته و در 4 درصد آنان میزان قندخون طبیعی شده بود. مقایسه نتایج قندخون بر اساس معیارهای WHO و NDDG نشان داد که 14 درصد از گروه سالم، 59/8 درصد از گروه IGT و 11/8 درصد از گروه دیابتی به تازگی شناخته شده، در کل افراد مورد بررسی 28/3 درصد براساس معیار NDDG در هیچ گروهی قرار نمی گیرند. با انجام این بررسی شیوع بالای دیابت و IGT در منطقه، افزایش شیوع دیابت با بالا رفتن سن و سابقه خانوادگی مثبت دیابت مشاهده میشود و با توجه به یافته های بررسی صرفا اندازه گیری میزان قندخون دو ساعت بعد از خوردن 75 گرم گلوکز به عنوان ملاک تشخیص دیابت و IGT پیشنهاد می شود.
SUMMARY:
Due to the lack of information on diabetes prevalence and its precipitating factors and in view of the grave consequences of the disease, this study was carried out in 1993 to determine diabetes and IGT in Islamshahr, 30 km to the southwest of Tehran. Out of 244000 population in the district 2033 subjects over 30 years of age were selected hy stepwise randomized sampling. The subjects 835(41 %) were males and 1198 (59%) were females. In the first step fasting blood sugar and 2-hour glucose tolerance test was determined. In the second phase of the study which was carried out 9 months later, those with abnormal blood glucose test and some of the normal subjects underwent OGTT. The results showed 7.4% of the population (7. I% of men and 7 .6 % of women) to be diabetic. In 3.8% diabetes had been diagnosed but 3.6% were ignorant of their problem. Also 12.4% (8.9% males and 14.9% females) were IGT. Diabetes and IGT increased with age rising from 3.5 and 9.2% in the 30-39 year age group to 10.4 and 31.3 % in the 70-79 year group respectively. Fifty two percent of the diabetics and 23 % of the IGT subjects had a positive history of diabetes. In the second stage 50% of the IGT group were still IGT. Twenty-five percent had entered the diabetic stage and 25% showed normal blood glucose levels. Of the newly diagnosed diabetics in the first stage 72 % remained so in the second stage while 24 % were IGT and 3 % had normal blood glucose. Comparison of blood sugar based on WHO and NDDG showed 14% of the normal, 59.8% of the IGT and 11.8% of the new! y diagnosed diabetics as well as 28. 3 % of the whole subjects did not fall in any category of NDDG criteria. This study, therefore, shows high diabetes and IGT in the region, increase of diabetes with age and positive family history, based on our findings, only 2-hour glucose tolerance test is suggested as the criteria for diabetes and IGT diagnosis.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.