به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

لیلا آلیلو

  • فردین آجودانی، سپیده حبیب نژاد*، لیلا آلیلو، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    از عوامل بسیار مهم در موفقیت فرآیند شیردهی نوزادان نارس، خودکارآمدی شیردهی است. در دوران پس از زایمان، مادران شیرده باید خواب و استراحت کافی داشته باشند، زیرا شیردهی مادران را از خواب کافی بازمی دارد و درنتیجه اغلب باعث کم خوابی آنان در این دوره می شود. پژوهش حاضر باهدف تعیین قدرت پیشگویی کنندگی کیفیت خواب بر خودکارآمدی شیردهی در نوزادان نارس در مرکز آموزشی درمانی کوثر ارومیه در سال 1402 انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی بود که بر روی مادران نوزادان نارس در مرکز آموزشی درمانی کوثر ارومیه در سال 1402 انجام شد. تعداد 150 مادر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ، فرم کوتاه پرسشنامه خودکارآمدی شیردهی دنیس و رضایت آگاهانه به صورت چاپی بر روی کاغذ به مادرانی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند و در بخش NICU حضور داشتند، داده شد. پس از جمع آوری داده ها برای مقایسه آماری از آمار توصیفی و شاخص های مرکزی شامل میانگین و انحراف معیار استفاده شد. از آمار استنباطی مانند ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون چند متغیره جهت پیش بینی خودکارآمدی شیردهی توسط کیفیت خواب استفاده شد. داده های به دست آمده به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 17 تجزیه وتحلیل گردیدند.

    یافته ها

    نتایج آمار توصیفی نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت خواب شرکت کننده ها 96/2 ± 64/15 و میانگین و انحراف معیار نمرات خودکارآمدی شیردهی شرکت کننده ها 66/6 ± 44/25 بود. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمرات کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی ارتباط معنی دار و معکوس وجود داشت (001/0 =p). نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که از بین متغیرهای واردشده به مدل کیفیت خواب، نوع زایمان و تعداد زایمان 71 درصد از واریانس نمره  خودکارآمدی شیردهی را پیشگویی می کنند. کیفیت خواب می تواند حدود 32 درصد خودکارآمدی شیردهی مادران نوزادان نارس را پیش بینی کند.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که بین کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی مادران نوزاد نارس ارتباط معکوس و معناداری وجود دارد. این ارتباط معکوس بین کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی نشان می دهد که کاهش اختلال خواب می تواند تاثیر مثبتی بر خودکارآمدی شیردهی مادران نوزادان نارس داشته باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه و مقایسه آن با نتایج مطالعه حاضر توصیه می شود.

    کلید واژگان: شیردهی, مادران, نوزادان نارس, خودکارآمدی, کیفیت خواب
    Fardin Ajoudani, Sepideh Habibnezhad*, Leila Alilu, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    One of the most crucial factors in the success of breastfeeding premature babies is breastfeeding self-efficacy. Nursing mothers should prioritize getting enough sleep and rest during the postpartum period, because breastfeeding prevents mothers from getting enough sleep and as a result often causes them to sleep less during this period. The study aimed to assess the predictive impact of sleep quality on breastfeeding self-efficacy in premature infants at Kosar Medical Education Center in Urmia in 2023.

    Materials & Methods

    The present study was a descriptive cross-sectional correlational study conducted on mothers of premature babies in Kosar Educational and Therapeutic Center in Urmia, Iran in 2023. One hundred and fifty mothers were selected using the convenience sampling method. Mothers who met the inclusion criteria and were in the NICU filled the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaires, a shortened version of the Dennis Breastfeeding Self-Efficacy Questionnaire, as well as an informed consent. After data collection, descriptive statistics and central indicators including mean and standard deviation were used for statistical comparisons. Inferential statistics such as Pearson's correlation coefficient and multivariate regression analysis were used to predict breastfeeding self-efficacy by sleep quality. The obtained data was analyzed using SPSS software version 17.

    Results

    Descriptive statistics showed that the mean sleep quality score was 2.96 ± 1.15, and the mean score of breastfeeding self-efficacy was 6.66 ± 4.25. Pearson correlation test indicated a significant inverse relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy (P < 0.001). Multiple regression analysis revealed that sleep quality, type of delivery, and number of deliveries predict 71% of the variance in breastfeeding self-efficacy score. Sleep quality can predict about 32% of breastfeeding self-efficacy of mothers of premature babies.

    Conclusions

    According to the results, there was an inverse and significant relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy of mothers of premature infants. This inverse relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy shows that reducing sleep disturbance can have a positive effect on the breastfeeding self-efficacy of mothers of premature babies. It is recommended to conduct more studies in this field and compare it with the results of the present study.

    Keywords: Breastfeeding, Mothers, Preterm Infants, Self-Efficacy, Sleep
  • نادر آقاخانی، شهین بالنده*، لیلا آلیلو، نسیم طالبی آذر
    پیش زمینه و هدف

    اضطراب یک اختلال روان پزشکی رایج در بیماران مبتلا به بیماری مزمن کلیوی بوده و آرام سازی عضلانی بنسون یک درمان غیرتهاجمی و غیر دارویی برای کاهش اضطراب و بهبود وضعیت است. با توجه به مشکلات این بیماران، به کارگیری این روش در تسکین این مشکلات مفید به نظر می رسد. لذا این مطالعه باهدف تعیین تاثیر روش آرام سازی عضلانی بنسون بر اضطراب بیماران تحت همودیالیز انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی که بر روی بیماران تحت همودیالیز در مراکز آموزشی درمانی طالقانی، و امام خمینی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1401 انجام شد. با توجه به حجم نمونه محدود، با روش نمونه گیری در دسترس 60 بیمار تحت همودیالیز واجد شرایط انتخاب شدند و نمونه های موردمطالعه به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تقسیم شدند. قبل از شروع مداخله پیش آزمونی از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه اضطراب بک به عمل آمد. در گروه مداخله، بیماران طی 8 جلسه آرام سازی بنسون را دریافت کردند. در پایان مداخله پرسشنامه مذکور توسط دو گروه مجددا تکمیل و داده ها توسط افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری کای دو اسکوئر و تی تست مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. 

    یافته ها

    در میانگین نمرات اضطراب در گروه آرام سازی بنسون قبل از مداخله و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری مشاهده گردید (p<0.001)؛ ولی در گروه کنترل در میانگین نمرات اضطراب اختلاف معنادار آماری مشاهده نگردید (P=0.687).

    بحث و نتیجه گیری

    معرفی و به کارگیری روش آرام سازی بنسون می تواند به عنوان یک روش موثر در کاهش اضطراب بیماران تحت همودیالیز استفاده شود. سیاست گذاران سلامت می توانند این روش مداخله را در محتوای درسی دانشجویان پرستاری قرار دهند.

    کلید واژگان: اضطراب, بنسون, همودیالیز, بیمار, نارسایی مزمن کلیوی, آرام سازی
    Nader Aghakhani, Shahin Balandeh*, Leila Alilu, Nasim Talebiazar
    Background & Aim

    Anxiety is a common psychiatric disorder in patients with chronic kidney disease, and Benson muscle relaxation is a non-invasive, non-pharmacological treatment to reduce anxiety and improve the condition. Considering the problems of these patients, it seems helpful to use this method in relieving these problems. Thus, this study aimed to determine the effect of Benson's muscle relaxation method on hemodialysis patients' anxiety.

    Materials & Methods

    This semi-experimental study was conducted on hemodialysis patients at Taleghani and Emam Khomeini Treatment and Educational Center of Urmia University of Medical Sciences in 2023. Sixty eligible patients undergoing hemodialysis were selected using convenience sampling. The selected patients were randomly divided into two control and intervention groups. Before the intervention, a pre-test was conducted on both groups using the Beck anxiety questionnaire. The intervention group received Benson's relaxation approach during eight sessions. At the end of the intervention, both groups completed the questionnaire again, and the data were analyzed in SPSS ver.16.0 using Chi-square and t-test statistical tests.

    Results

    A statistically significant difference was observed in the mean anxiety scores in the Benson relaxation group before and after the intervention (p<0.001). However, no statistically significant difference was observed in the mean anxiety scores in the control group(P=0.687).

    Conclusion

    The introduction and application of Benson's sedation method can effectively reduce the anxiety of hemodialysis patients. Health policymakers can include this intervention method in nursing students' curricula.

    Keywords: Anxiety, Benson, Hemodialysis, Patients, Relaxation
  • زهرا کرمانشاهی، لیلا آلیلو*، مولود رادفر، حمیدرضا خلخالی، بهزاد بوشهری
    پیش زمینه و هدف

    خودکشی و اقدام به خودکشی از مهم ترین شاخص های بهداشت روانی افراد جامعه به حساب می آید که معلول فاکتورهای متعددی بوده و افسردگی از مهم ترین عوامل مرتبط با اقدام به خودکشی است. روان درمانی بر پایه شناخت درمانی، یکی از روش های موثر برای افراد داری افکار خودکشی است که می تواند بر علایم افسردگی موثر باشد. لذا مطالعه ای باهدف تعیین تاثیر درمان شناختی رفتاری بر افسردگی افراد اقدام کننده به خودکشی ترخیص شده از مراکز آموزشی درمانی ارومیه در سال 1399 انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    این مطالعه نیمه تجربی یک سو کور بر روی 60 نفر از افراد اقدام کننده به خودکشی ترخیص شده از مراکز درمانی در شهر ارومیه، ایران در سال 1399 انجام شد. با روش نمونه گیری در دسترس، 60 نفر از افراد اقدام کننده به خودکشی انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و گروه مداخله 30 نفره تخصیص داده شدند. فرم کوتاه پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه دموگرافیک برای جمع آوری داده ها در قبل از مداخله، بلافاصله بعد از مداخله و سه ماه بعد از مداخله استفاده شد. پکیج آموزشی برای گروه مداخله طی 8 جلسه 60-90 دقیقه ای، به صورت دو جلسه در هفته برگزار شد. برای گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای انجام نشد. داده های جمع آوری شده توسط افزار SPSS نسخه 22 از طریق تست آماری کای اسکویر، تست دقیق فیشر و Repeated Measure ANOVA مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در روند میانگین نمرات افسردگی افراد اقدام کننده به خودکشی ترخیص شده از مراکز درمانی، تفاوت معنی داری بین گروه مداخله و کنترل وجود داشت (001/0<p). نتایج مقایسات دوتایی بر اساس آزمون به ون فرونی نشان داد که در ارتباط با نمره افسردگی افراد اقدام کننده به خودکشی ترخیص شده از مراکز درمانی در گروه کنترل در بازه های زمانی قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت (001/0=p). بااین حال، در گروه مداخله بین بازه های زمانی قبل از مداخله، بعد از مداخله و سه ماه بعد از مداخله اختلاف آماری معنی داری وجود داشت (001/0<p).

    بحث و نتیجه گیری

    در این پژوهش اثربخشی درمان شناختی رفتاری در گروه مورد مداخله مشاهده گردید و علایم افسردگی به طور معناداری بهبود یافته اند. بنابراین می توان گفت درمان شناختی رفتاری می تواند بهبود قابل توجهی در تقلیل افکار خودکشی و ناامیدی داشته باشد. علاوه بر این، این درمان می تواند تاثیر مثبتی بر رفتارهای فرد داشته باشد و بهبود کیفیت زندگی فرد را ایجاد کند. بااین حال، برای اندازه گیری اثربخشی دقیق، مطالعات بیشتری نیاز است.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, افسردگی, بیماران, افکار خودکشی, خودکشی
    Zahra Kermanshahi, Leila Alilu*, Moulad Radfar, Hamidreza Khalkhali, Behzad Bushehri
    Background & Aims

    Suicide is among the most important indicators of the mental health of the people in a society, which is caused by several factors, and depression is one of the most critical factors related to suicide attempts. Cognitive psychotherapy is one of the effective methods for people with suicidal thoughts, which can be effective on depression symptoms. Therefore, a study aimed to determine the effect of cognitive behavioral therapy on the depression of people attempting to commit suicide who were discharged from medical education centers in Urmia in 2020.

    Materials & Methods

    This semi-experimental study was conducted on 60 participants who tried to commit suicide and were discharged from medical centers in Urmia City, Iran, in 2020. With the convenience sampling method, 60 people were selected from the suicide attempters and then randomly and equally assigned to control and intervention groups. The short form of Beck depression questionnaire and demographic questionnaire were used to collect data before the intervention, immediately after the intervention, and three months after the intervention. The training package for the intervention group was held during eight sessions of 60-90 minutes with a frequency of two sessions per week. No intervention was done for the control group. Data collected by SPSS software (22) were analyzed through Chi-square statistical test, Fisher's exact test and Repeated Measure ANOVA.

    Results

    The results showed that there was a significant difference between the intervention and control groups in the trend of depression scores of the suicide attempters discharged from the treatment centers (P<0.001). The pairwise comparisons based on the Bonferroni test showed no statistically significant difference concerning the depression score of people attempting to commit suicide discharged from medical centers in the control group in the periods before and after the intervention (p=0.001). However, there was a statistically significant difference between the periods before, after, and three months after the intervention in the intervention group (P<0.001).

    Conclusions

    In this study, the effectiveness of cognitive behavioral therapy was observed in the intervention group, and the symptoms of depression improved significantly. Therefore, it could be concluded that cognitive behavioral therapy may have a significant improvement in reducing suicidal thoughts and despair. In addition, this treatment can positively affect a person's behavior and improve the quality of his/her life. However, more studies are needed to measure the exact effectiveness.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Depression, Patients, Suicidal Thoughts, Suicide
  • حسین حبیب زاده، کامران جعفری*، لیلا آلیلو، منصور آراد، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف

    بیمارستان ها به عنوان مهم ترین موسسات درمانی باید قبل از وقوع حوادث از آمادگی لازم و کافی برخوردار باشند تا بتوانند به هنگام رویارویی با بحران ها، پاسخگویی سریع حادثه را تضمین نمایند. این مطالعه باهدف تعیین میزان آمادگی مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در مواجه با حوادث و بلایا انجام شد.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش یک مطالعه توصیفی بود که در مراکز آموزشی درمانی ارومیه انجام گرفت. بدین منظور میزان آمادگی هر پنج بیمارستان آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در 10 حیطه توسط چک لیست مشاهده ایی 210 سوالی که در مطالعه ای قبلا ساخته روایی و محتوایی و صوری و پایایی آن سنجیده شده است موردسنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 21 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها:

     بر اساس نتایج به دست آمده، پشتیبانی، مدیریت و فرماندهی، اورژانس، امنیت، ارتباطات و نیروی انسانی به ترتیب با درصد امتیازهای 28/74، 63/73، 33/68، 23/68، 25/66 و 85/62 درصد، بیشترین امتیاز را در بین سایر اهداف به خود اختصاص دادند و در وضعیت خوب از آمادگی برای مقابله با حوادث و بلایا قرار گرفتند. درمجموع نیز سطح آمادگی کل بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ارومیه با درصد امتیاز 24/62 در سطح خوب ارزیابی شد.

    نتیجه گیری:

     بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش مشخص گردید که میزان آمادگی بیمارستان ها در سطح خوب است، بااین وجود به دلیل اهمیت نقش بیمارستان ها در بحران و با توجه به سابقه وقوع بلایا در کشور ما به نظر می رسد اهتمام بیشتر مدیران و مسیولان جهت برنامه ریزی آموزشی برای مقابله با بلایا، مقاوم سازی بیمارستان ها و برگزاری مانورهای تمرینی در افزایش آمادگی بیمارستان ها نقش موثری خواهد داشت.

    کلید واژگان: حوادث غیرمترقبه, بیمارستان, آمادگی
    Hossein Habibzadeh, Kamran Jafari*, Leyla Alilu, Mansour Arad, Hamidreza Khalkhali
    Background & Aims

    Hospitals, as the most important medical institutions, must have sufficient preparation before accidents to guarantee a quick response to the incident when faced with crises. This study aimed to determine the level of preparedness of medical education centers of Urmia University of Medical Sciences in the face of accidents and disasters.

    Materials & Methods

    This study was a descriptive study that was carried out in the medical education centers of Urmia, Iran. For this purpose, the level of preparedness of all 5 medical education hospitals of Urmia University of Medical Sciences in 10 areas was measured by an observational checklist of 210 questions, whose validity, content, form, and reliability were measured in a previous study. The data was analyzed using SPSS v.17 software.

    Results

    Based on the results, support, management and command, emergency, security, communication, and human resources were the highest among the other goals with the score of%74.28, %73.63, %68.33, %66.25, and%62.85 scored, respectively, and so were in good state of readiness to deal with accidents and disasters. The overall level of preparedness of affiliated hospitals of Urmia university of Medical Sciences was considered to be at a good level with a score of%62.24.

    Conclusions

    Based on the results obtained in this research, it was determined that the level of preparedness of the hospitals is at a good level, however, due to the importance of the role of hospitals in the crisis and according to the history of disasters in the country, it seems that the managers and officials should pay more attention to educational planning to deal with disasters, and strengthening hospitals and holding training exercises will play an influential role in increasing the readiness of hospitals.

    Keywords: Disaster, Hospital, Preparedness
  • اکرم امان الله زاده، لیلا آلیلو*، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف

    فعالیت های حرکتی کم در بیماران مبتلا به دیابت باعث افزایش علایم اختلالات خلقی ازجمله اضطراب، افسردگی و استرس می شود. بنابراین برای فرد مبتلا به دیابت قبول و پذیرش این موضوع که باید زندگی خود را بر اساس بیماری تغییر دهد، همیشه مشکل بوده است. لذا در این راستا مطالعه ای باهدف تعیین وضعیت اضطراب وجودی و خودارزشیابی مرکزی در بیماران مبتلا به دیابت و ارتباط آنان با جهت گیری زندگی این افراد در شهر ارومیه در سال 1400 انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی بر روی 360 نفر از بیماران مبتلا به دیابت در شهر ارومیه، ایران در سال 1400 انجام شد. از پرسشنامه های دموگرافیک، پرسشنامه اضطراب وجودی گود، پرسشنامه جهت گیری زندگی و نیز مقیاس خودارزشیابی مرکزی جاج برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آماری توصیفی و استنباطی توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل شدند. برای مقایسه میانگین متغیرهای دو گروهی از آزمون تی مستقل، بیش از دو گروه از آزمون ANOVA و تعیین ارتباط بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد سطح معنی داری 05/0>P برای آنالیزهای آماری در نظر گرفته شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که بر اساس آزمون همبستگی پیرسون، بین نمرات خود ارزشیابی مرکزی و اضطراب وجودی شرکت کننده ها در پژوهش ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت (547/0 =P). بااین حال، بر اساس آزمون همبستگی پیرسون، بین نمرات خود ارزشیابی مرکزی و جهت گیری زندگی شرکت کننده ها در پژوهش ارتباط آماری مستقیم و معنی داری وجود دارد (022/0 =P). همچنین بین نمرات اضطراب وجودی و جهت گیری زندگی شرکت کننده ها در پژوهش ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت (065/0= P).

    نتیجه گیری:

     با توجه به نتایج حاصل شده در این مطالعه که حاکی از ارتباط معنی دار بین نمرات خود ارزشیابی مرکزی و جهت گیری زندگی بیماران دچار دیابت بود، توصیه می گردد که برای افزایش بینش مثبت بیمار و کاهش بدبینی، افزایش توانایی بیماران برای کسب موفقیت و قدرت ساز گاری هیجانی و بهبود نگرش آن ها، آموزش های لازم از سوی پرستاران در طی دوران بستری و حین ترخیص صورت گیرد.

    کلید واژگان: خودارزشیابی مرکزی, اضطراب وجودی, جهت گیری زندگی, دیابت نوع 2
    Akram Amanollahzadeh, Leyla Alilu*, Hamidreza Khalkhali
    Background & Aim

    Low physical activity increases the symptoms of mood disorders, including anxiety, depression, and stress in the patients with diabetes; so it will always be difficult for a person with diabetes to accept the fact that he has to change his life based on the disease. Therefore, this study was conducted to determine the state of existential anxiety and central self-evaluation in the patients with diabetes and their relationship with their life orientation in the patients with type 2 diabetes referring to Urmia Diabetes Society in 2021.

    Materials & Methods

    This descriptive-analytica study was conducted on 360 patients with type 2 diabetes in Urmia, Iran, in 2021. Demographic questionnaires, Good's existential anxiety questionnaire, life orientation questionnaire, and Jaj’s central self-evaluation scale were used to collect data. The collected data were analyzed using descriptive and inferential statistics by SPSS statistical software version 16. Independent t-test and ANOVA test were used to compare the mean score of variables between two groups or more than two groups. Pearson's correlation coefficient and regression test were used to investigate the correlation among the variables. The significance level was considered P<0.05 in this study.

    Results

    The results showed no statistically significant relationship between the central self-evaluation scores and the existential anxiety of the participants in the research (P=0.547). However, based on the Pearson correlation test, there was a direct and significant statistical relationship between the central self-evaluation scores and the life orientation of the participants in the research (P=0.022). Also, there was no statistically significant relationship between the existential anxiety scores and the life orientation of the participants in the research (P=0.065).

    Conclusion

    Since there is a significant relationship between the central self-evaluation scores and the life orientation of patients with type 2 diabetes, it is recommended that necessary education be provided to these patients by nurses during hospitalization and discharge to increase the positive vision, reduce pessimism, increase the ability to achieve success, enhance emotional adaptability, and improve the attitude of the patients.

    Keywords: Central Self-Evaluation, Existential Anxiety, Life Orientation, Type 2 Diabetes
  • نگین عزیزی، حسین جعفری زاده، لیلا آلیلو*، وحید علی نژاد

    پیش زمینه و هدف:

     یکی از نیازهای اساسی و مهم بیماران تحت همودیالیز، دسترسی عروقی است. دانشجویان پرستاری به عنوان اعضای تیم سلامت و پرستاران آینده نقش اساسی در مدیریت ایمنی بیماران تحت همودیالیز دارند و بنابراین، آموزش آن ها در جهت حمایت از ایمنی بیمار اهمیت دارد. امروزه آموزش مبتنی بر شواهد باهدف استفاده صریح و عقلانی از بهترین شواهد رایج، آگاهی کافی و لازم در زمینه مدیریت ایمن و موثر از بیماران بر طبق دستورالعمل های مبتنی بر شواهد را برای دانشجویان پرستاری فراهم می آورد. لذا پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر شواهد بر آگاهی دانشجویان پرستاری در مراقبت از دسترسی های عروقی همودیالیز در سال 1400 طراحی و اجرا گردید.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 65 نفر از دانشجویان سال چهارم پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. سپس در گروه مداخله، آموزش مبتنی بر شواهد در 4 جلسه 5/1 تا 2 ساعت برای دانشجویان ارایه شد ولی گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. اطلاعات با پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه آگاهی از دسترسی های عروقی همودیالیز جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل و مقایسه شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد نمرات آگاهی دانشجویان پرستاری قبل از مداخله در بین دو گروه اختلاف معناداری باهم نداشتند (749/0=p). بااین حال، نمرات آگاهی بعد از مداخله در دو گروه اختلاف معناداری باهم داشتند (0001/0=p). از طرف دیگر، نمرات آگاهی دانشجویان پرستاری از دسترسی های عروقی همودیالیز در ابتدا و انتهای مطالعه در گروه کنترل اختلاف معناداری باهم نداشتند (107/0=p). همچنین نمرات قبل و بعد آگاهی دانشجویان در گروه مداخله اختلاف معناداری باهم داشتند (0001/0=p).

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که اجرای آموزش مبتنی بر شواهد بر روی آگاهی دانشجویان پرستاری از دسترسی های عروقی موثر بود. لذا پیشنهاد می شود بر اهمیت دانش دستورالعمل های مبتنی بر شواهد به منظور ترویج انتقال دانش نظری به بالین برای دانشجویان پرستاری بیش ازپیش تاکید گردد.

    کلید واژگان: آگاهی, آموزش, تمرین مبتنی بر شواهد, همودیالیز, دانشجویان پرستاری, دسترسی عروقی
    Negin Azizi, Hossein Jafarizadeh, Leyla Alilu*, Vahid Ali Nejad
    Background & Aim

    One of the basic and important needs of hemodialysis patients is vascular access. Nursing students as members of the health team and future nurses, play an essential role in the safety management of hemodialysis patients and therefore, their training is important to support patient safety. Today, evidence-based education with the objective of explicit and rational use of the best common evidence provides sufficient and necessary knowledge in the field of safe and effective management of patients according to evidence-based guidelines for nursing students. Therefore, the present study was designed and implemented with the aim of determining the effect of evidence-based education on the knowledge of nursing students in the care of hemodialysis vascular access in 2021.

    Materials & Methods

    In this experimental study, 65 fourth-year nursing students of Urmia College of Nursing and Midwifery were selected and divided into two intervention and control groups. Then, in the intervention group, evidence-based training was provided to students in 4 sessions each for 1.5 to 2 hours, but the control group did not receive any training. Information was collected with demographic information and hemodialysis vascular access questionnaires, and analyzed and compared using SPSS version 16 software.

    Results

    The results of this study showed that the knowledge scores of nursing students before the intervention did not differ significantly between the two groups (p=0.749). However, the scores of awareness after the intervention were significantly different in the two groups (p=0.0001). On the other hand, there was no significant difference in the scores of knowledge of nursing students about hemodialysis vascular access at the beginning and end of the study in the control group (p=0.107). Also, the scores before and after the knowledge of the students in the intervention group were significantly different (p=0.0001).

    Conclusion

    According to the findings of the research, it can be concluded that the implementation of evidence-based education was effective on the awareness of vascular access among nursing students. Therefore, it is suggested to emphasize the importance of knowledge of evidence-based guidelines in order to promote the transfer of theoretical knowledge to the bedside for nursing students.

    Keywords: Awareness, Education, Evidence-Based Practice, Hemodialysis, Nursing Students, Vascular Access
  • مهسا کوهی قره باغ، مولود رادفر*، لیلا آلیلو، زینب سلطانی، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف

    اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی جزء اختلالات شدید و مزمن روان پزشکی هستند که بر مهم ترین قلمرو زندگی فرد یعنی کیفیت زندگی تاثیر می گذارند. در بیماران با اختلال روان پزشکی مزمن، کیفیت زندگی بسیار مهم بوده و حتی بعد از بهبودی نسبی همچنان پایین هست. امروزه کیفیت زندگی به مثابه یکی از پیامدهای مهم درمان بیماری ها، موردتوجه قرار گرفته است؛ چراکه کیفیت زندگی از معیارهای مهم تعیین کننده اثرات بیماری و درمان آن بر فرد است و می تواند راهنمای مفیدی برای ارتقای کیفیت مراقبت باشد. ازاین رو ارزیابی کیفیت زندگی در مراقبت از بیمار و تحقیقات بالینی حایز اهمیت است. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه کیفیت زندگی بین بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی هست.

    مواد و روش کار

    این پژوهش از نوع مقطعی-تحلیلی بوده که در سال 1400 در مرکز آموزشی و درمانی روان پزشکی رازی ارومیه انجام گردید. تعداد 100 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای سنجش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی از پرسشنامه MC GILL و برای سنجش کیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنی از پرسشنامه SQLS ویلکسن استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.

    یافته ها

    متوسط سنی بیماران مبتلا به افسردگی 257/7±28/34 و متوسط سنی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 225/9±80/36 بود. میانگین کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی 75/14±62/45 و در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 369/10±56/73 بود. مقایسه کیفیت کلی زندگی در بیماران افسرده اساسی و بیماران اسکیزوفرنی نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در وضعیت نامطلوب تری قرار دارد (05/0>p). به طورکلی می توان اذعان داشت که کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به اختلالات روان پزشکی با توجه به نوع، شدت بیماری، جنسیت، سن، حمایت اجتماعی می تواند متفاوت باشد.

    نتیجه گیری

     اختلال افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی بر جنبه های عمده ای از کیفیت زندگی بیماران تاثیر می گذارد. میزان تاثیرگذاری این دو بیماری بر کیفیت زندگی بیماران متفاوت است؛ به طوری که کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بیش از بیماران افسرده اساسی تحت تاثیر بیماری قرار می گیرد. توجه به کیفیت زندگی این بیماران می تواند عامل مهمی در بهبودی نسبی آن ها باشد.

    کلید واژگان: اختلال افسردگی اساسی, اسکیزوفرنی, کیفیت زندگی
    Mahsa Koohi Garebag, Molood Radfar*, Leila Alilu, Zeinab Soltani, Hamidreza Khalkhali
    Background & Aims

    Schizophrenia and major depression are among severe and chronic psychiatric disorders that affect the most important area of a person's life, namely quality of life. Quality of life is very important in patients with chronic psychiatric disorders and is still low even after partial recovery. Today, quality of life is considered as one of the most important consequences of treatment of diseases, because quality of life is an important criterion for determining the effects of disease and its treatment on the individual and can be a useful guide to improve the quality of care. Hence quality of life assessment is important in patient care and clinical research. The purpose of this study is to compare the quality of life between patients with major depression and schizophrenia.

     Materials & Methods

    This cross-sectional study was performed in Razi Psychiatric Educational and Medical Center in Urmia in 2021. A total of 100 patients with major depression and schizophrenia were selected by convenience sampling method. The MC GILL questionnaire was used to assess the quality of life of patients with major depression and the SQLS Wilkesen questionnaire was used to assess the quality of life of patients with schizophrenia. Data were analyzed using t-test and Pearson correlation coefficient.

    Results

    The mean age of the patients with depression was 34.28 ±7.257 and the mean age of the patients with schizophrenia was 36.80 ±9.225. The mean quality of life in patients with major depression was 45.62 ±14.75 ehile was73.56 ± 10.369 in the patients with schizophrenia. Comparison of the overall quality of life in patients with major depression and schizophrenia showed that the quality of life of patients with schizophrenia is in a more unfavorable situation (p<0.05). In general, it can be acknowledged that the quality of life in patients with psychiatric disorders can vary according to the type, severity of the disease, gender, age, and social support.

    Conclusion

    Major depressive disorder and schizophrenia affect major aspects of patients' quality of life. The impact of these two diseases on the quality of life of patients is different; as the quality of life of patients with schizophrenia are more affected by the disease than patients with major depression. Paying attention to the quality of life of these patients can be an important factor in the relative recovery of these patients.

    Keywords: Major Depressive Disorder, Schizophrenia, Quality of Life
  • علی حسین پوراصل، لیلا آلیلو*، مولود رادفر، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف

    وضعیت شناختی طبیعی فرد با افزایش سن دچار اختلال شده و در بیماران بستری در ICU این اختلال باعث بروز عوارض شدید ازجمله دلیریوم می شود. مشارکت فعال خانواده می تواند از عوامل تاثیرگذار بر وضعیت شناختی بیماران بستری در بخش های ویژه باشد. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر مشارکت خانواده بر وضعیت شناختی بیماران بستری در ICU بیمارستان های شهر خوی انجام یافته است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه به روش مداخله تجربی به صورت نمونه گیری تصادفی به روش بلوک های زمانی دوهفته ای در مورد 60 نفر از بیماران بستری در ICU بیمارستان های خوی انجام یافت. در گروه مداخله تاثیر مشارکت خانواده به مدت سه روز با ملاقات برنامه ریزی شده در دو نوبت صبح و عصر بر وضعیت شناختی بیماران بستری در ICU ارزیابی شد. برای گروه کنترل مراقبت معمول بخش اجرا شد. جهت بررسی سطح بی قراری-خواب آلودگی از مقیاس,RASS وجهت تعیین وضعیت شناختی از مقیاس MMSE استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 17 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که دو گروه کاملا همسان بودند، و اختلاف آماری معناداری بین دو گروه ازنظر سن، جنس و تحصیلات مشاهده نشد. اثر متقابل زمان و مداخله بر روی میانگین نمرات بی قراری - خواب آلودگی در طول زمان معنی دار بود (05/0 >P) و نمره کل معیار MMSE در گروه مداخله (40/23) نسبت به گروه کنترل (30/22) افزایش داشت که ازنظر آماری معنادار نبود (05/0 <P).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های مطالعه با افزایش تعداد روزهای ملاقات، وضعیت شناختی بیمار نسبت به قبل از مداخله بهبود یافت. بنابراین مشارکت خانواده می تواند به عنوان یک روش غیر دارویی موثر و کم هزینه جهت پیشگیری از اختلال وضعیت شناختی و شدت دلیریوم در بیماران بستری در ICU مدنظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: وضعیت شناختی, دلیریوم, مشارکت خانواده, ICU
    Ali Hossein Pour Asl, Leyla Alilu*, Moloud Radfar, Hamidreza Khalkhali
    Background & Aims

    The normal cognitive status of a person is impaired with age and in patients admitted to the ICU, this disorder causes severe complications such as delirium. Active participation of the family can be one of the factors affecting the cognitive status of patients admitted to ICU. The aim of this study was to determine the effect of family involvement on the cognitive status of patients admitted to the ICU of Khoy hospitals.

    Materials & Methods

    This study was performed as an experimental intervention by random sampling using a two-week time block method on 60 patients admitted to the ICU of Khoy hospitals. In the intervention group, the effect of family participation for three days with a scheduled appointment in the morning and the evening on the cognitive status of patients admitted to the ICU was assessed. In the control group, the normal ward care was performed. The RASS scale was used to assess the level of agitation-sedation and the MMSE scale was used to determine the cognitive status. Data was analyzed using SPSS software version 17.

    Results

    The results showed that the two groups were completely identical, and there was no statistically significant difference between the two groups in terms of age, sex, and education. The interaction effect of time and intervention on the mean scores of restlessness - drowsiness over time was significant (p <0.05) and the total score of MMSE criterion increased in the intervention group (23.40) compared to the control group (22.30) which was not statistically significant (p <0.05)

    Conclusion

    According to the findings of the study, by increasing the number of visit days, the patients' cognitive status improved compared to before the intervention. Therefore, family involvement can be an effective and low-cost non-pharmacological method to prevent cognitive impairment and severe delirium in ICU patients.

    Keywords: Cognitive status, delirium, family involvement, ICU
  • جهانبخش امیرارسلانی، لیلا آلیلو*، معصومه همتی مسلک پاک، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    کولونوسکوپی یکی از پروسیجرهایی است که در بررسی دستگاه گوارش مانند ارزیابی بیماران دچار اسهال با منبع ناشناخته، خونریزی مخفی، آنمی، استفاده می شود. اولین گام ضروری برای کولونوسکوپی کارآمد کافی بودن آمادگی روده است. هدف این مطالعه بررسی کیفیت آمادگی روده و علت مراجعه در بیماران کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بخش کولونوسکوپی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه است.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی است که به صورت مقطعی بر روی 180 بیمار کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بخش کولونوسکوپی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه به مدت سه ماه صورت گرفت، و نمونه ها به صورت تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و معیار آمادگی روده بوستون استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 16-SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    کیفیت آمادگی روده بیماران بر اساس معیار آمادگی روده بوستون ارزیابی شد. یافته های حاصل از نتایج پژوهش نشان داد که 1/26 درصد از افراد موردپژوهش دارای آمادگی روده ناکافی بودند و همچنین طبق نتایج مطالعه کمترین فراوانی علت مراجعه جهت انجام کولونوسکوپی مربوط به متغیر کاهش وزن و بیشترین فراوانی مربوط به مثبت شدن خون مخفی در آزمایش های بیماران بود. تجزیه وتحلیل نتایج مطالعه نشان داد که بر اساس معیار آمادگی روده بوستون میانگین نمره آمادگی روده در کل نمونه های موردپژوهش برابر با 4/6 با انحراف معیار 61/2 بود و کولون چپ بیشترین میانگین نمره آمادگی (33/2) و کولون راست کمترین میانگین نمره آمادگی (86/1) را داشت.

    بحث و نتیجه گیری: 

    با توجه به یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت آماده سازی روده تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد که این عوامل می تواند روی کیفیت و نتایج کولونوسکوپی اثرگذار باشند، و موجب تشخیص اشتباه و همچنین موجب افزایش هزینه های درمانی بر سیستم بهداشتی و همچنین بیماران گردد. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، آموزش بیماران و استفاده از دانش به روز و انجام تصمیم گیری صحیح در مورد آماده سازی روده بیماران می تواند نقش مهمی در حل این مشکلات داشته باشد.

    کلید واژگان: کولونوسکوپی, کولون, پلی اتیلن گلیکول
    Jahanbakhsh Amirarsalani, Leyla Alilu*, Masumeh Hemmati Maslak Pak, Javad Rasouli
    Background & Aims

    Colonoscopy is performed in order to examine the gastrointestinal tract. It can be used to evaluate the patients who suffer from certain medical conditions including chronic diarrhea of unknown etiology, occult bleeding, and anemia. The first essential step in performing an effective colonoscopy is adequate bowel preparation.

    Materials & Methods

    The present study was a descriptive cross-sectional study that involved 180 patients who underwent colonoscopy and were referred to the colonoscopy unit of Imam Khomeini Hospital in Urmia. It was conducted in a three-month period of time. The samples of the study were selected randomly. The demographic information questionnaire and the Boston preparation scale were used to collect the data. The data were analyzed using SPSS 16 software.

    Results

    The quality of the patients’ bowel preparation was assessed based on the Boston bowel preparation scale. The obtained results showed that 26.1% of the subjects had inadequate bowel preparation. Moreover, based on the results of the study, the lowest frequency of referral to hospital for colonoscopy was related to the weight loss. On the other hand, the highest frequency of these referrals was related to positive occult blood test. Furthermore, the analysis of the results showed that the mean bowel preparation score in all of the samples was 6.4 with a standard deviation of 2.61. Finally, the left colon had the highest mean preparation score (2.33) and the right colon had the lowest mean preparation score (1.86).

    Conclusion

    According to the findings of this study, it can be concluded that bowel preparation is affected by various factors that influence the quality and the results of colonoscopy, cause misdiagnosis, and increase the treatment costs for the patients and health system. Therefore, considering the importance of the issue, educating patients, and using up-to-date knowledge about the patients’ bowel preparation can play an important role in the provision of solutions to these problems.

    Keywords: Colon, Colonoscopy, Polyethylene Glycol
  • اسدالله محسن زاده، لیلا آلیلو*، حسین حبیب زاده، جواد رسولی، فروزنده دشتی
    پیش زمینه و هدف

    بحث تروما در جوامع مدرن و صنعتی امروز، یکی از مباحث و معضلات مهمی است که در اکثر کشورها موردتوجه قرار گرفته است. ازآنجایی که مراقبت های پیش بیمارستانی اولین جزء نظام مراقبت درمانی تروما را تشکیل می دهند، انجام صحیح و مطلوب آن می تواند مشکلات ناشی از ناتوانی های طولانی مدت و همچنین مرگ ومیر ناشی از تروما را کاهش دهد. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش به روش یادگیری مبتنی بر تیم تعدیل شده، بر مهارت مدیریت بیمار ترومایی توسط پرسنل فوریت های پزشکی ارومیه انجام شد.

    مواد و روش ها

     پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی از نوع قبل و بعد، در دو گروه بود که طی آن تعداد 98 نفر از تکنسین های مرکز اورژانس ارومیه به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. اعضای نمونه به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه مداخله، مهارت مدیریت بیمار ترومایی به روش یادگیری مبتنی بر تیم تعدیل شده آموزش داده شد. ولی برای گروه شاهد هیچ آموزشی داده نشد. ابزارهای مورداستفاده جهت جمع آوری اطلاعات شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیک و چک لیست سنجش مهارت مدیریت بیمار ترومایی بود. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 17 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر گویای تفاوت معنی دار میان گروه های مداخله و کنترل در یادگیری مهارت مدیریت بیمار ترومایی بود (001/0>P) که با توجه به بررسی اثر تکرار آزمون و اثر تعامل مشخص شد که تغییرات متغیر موردبررسی در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بیشتر بوده است (001/0>P).

    نتیجه گیری

     نتایج پژوهش نشان داد که آموزش به روش یادگیری مبتنی بر تیم تعدیل شده بر مهارت مدیریت بیمار ترومایی توسط پرسنل فوریت های پزشکی ارومیه موثر بوده و باعث ارتقاء آمادگی پرسنل در این زمینه می شود. همچنین با عملکرد صحیح، دقیق و علمی، باعث کاهش مرگ ومیر بعد از وقوع تروما و نیز کاهش عوارض جبران ناپذیر در خانواده و جامعه می گردد.

    کلید واژگان: تروما, مهارت بالینی, فوریت های پزشکی, یادگیری مبتنی بر تیم
    Assadollah Mohsenzadeh, Leyla Alilu*, Hossein Habibzadeh, Javad Rasouli, Forouzandeh Dashti
    Background & Aims

    The issue of trauma in modern and industrial societies today is one of the most important issues and problems that have been considered in most countries. Because pre-hospital care is the first component of a trauma care system, doing it right can reduce the problems of long-term disability as well as deaths from trauma. Therefore, the present study was conducted to determine the effect of training based on a modified team-based learning method on trauma patient management skills by Urmia emergency medical personnel in 2020.

    Materials & Methods

    The present study was a before and after clinical trial study in two groups during which 98 technicians of Urmia Emergency Center were selected by stratified random sampling method. Sample members were randomly divided into intervention and control groups. In the intervention group, trauma patient management skills were taught by a modified team-based learning method. The tools used to collect information included two sections: demographic information and a trauma assessment skills checklist. The results were analyzed using SPSS software version 17.

    Results

    The results of analysis of variance test with repeated measures showed a significant difference between intervention and control groups in learning trauma patient management skills (p <0.001) which was determined by examining the effect of test repetition and the effect of interaction. The changes of the studied variable in TBL groups were significantly more than the control group (p <0.001).

    Conclusion

    The results of the current study showed that training based on a modified team-based learning method is effective and improves personnel readiness in this field.

    Keywords: Trauma, clinical skills, medical emergencies, team-based learning
  • سونیا پذیرفته، لیلا آلیلو*، حسین حبیب زاده، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    همودیالیز رایج ترین روش درمان بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه است و یکی از مشکلاتی که در این بیماران گزارش شده عدم تبعیت آن ها از رژیم غذایی و محدودیت مایعات هست. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر آموزش به شیوه بازخورد محور (Teach - Back) بر تبعیت از رژیم غذایی و محدودیت مایعات بیماران تحت همودیالیز است.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه 60 نفر از بیماران تحت درمان با همودیالیز مراجعه کننده به بیمارستان های آموزشی ارومیه در سال 1399 به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله تخصیص داده شدند. در گروه مداخله علاوه بر آموزش های روتین، آموزش به روش بازخورد محور در دو حیطه رعایت رژیم غذایی و محدودیت مایعات در طی 3 جلسه به مدت 45 الی 60 دقیقه به بیمار داده شد. گروه کنترل تنها آموزش های رایج در بخش را دریافت کردند. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک و تبعیت از درمان بیماران مرحله انتهایی نارسایی کلیه (ESRD-AQ) زیر مقیاس رعایت رژیم غذایی و محدودیت مایعات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون (7 روز بعد از مداخله) و پیگیری (30 روز بعد از مداخله) انجام شد. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار spss نسخه 26، آزمون ها آماری کای اسکویر، تی مستقل، تحلیل واریانس مکرر سنجش و مقایسه شد.

    یافته ها

    در روند میانگین نمره رعایت محدودیت مایعات تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و کنترل وجود داشت (001/0> P). بدین معنی که در ابتدا میانگین هر دو گروه تقریبا یکسان بودند. در گروه کنترل در طی زمان های بعدی تقریبا میانگین ها شبیه به هم بودند و تغییر معناداری با یکدیگر نداشتند ولی در گروه مداخله در زمان های بعدی نمره میانگین رعایت محدودیت مایعات افزایش داشته است و همچنین میانگین نمرات تبعیت از محدودیت مایعات گروه مداخله در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود (001/0p=). در روند میانگین نمره تبعیت از رژیم غذایی تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و کنترل وجود نداشت (001/0< P).

    بحث و نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد که آموزش بازخورد محور بر تبعیت از محدودیت مایعات بیماران تحت همودیالیز کارایی چشمگیری دارد اما بر تبعیت از رژیم غذایی این بیماران تاثیری ندارد. پیشنهاد می شود پرستاران شاغل در بخش های همودیالیز با افزایش تعداد جلسات آموزش بازخورد محور درک بیماران از بیماری خودشان را افزایش دهند و درنتیجه می توانند نقش مهمی در خود مراقبتی بیماران تحت همودیالیز و تبعیت آنان از رژیم غذایی و محدودیت مایعات ایفا نمایند.

    کلید واژگان: همودیالیز, آموزش, بازخورد محور, تبعیت, پرستار
    Sonia Pazirofteh, Leyla Alilu*, Hossein Habibzade, Javad Rasoli
    Background & Aims

    Hemodialysis is the most common treatment for patients with chronic renal failure and one of the problems reported in these patients is their non-adherence to diet and fluid restriction. This study aimed to determine the effect of teach back method training on dietary adherence and fluid restriction in hemodialysis patients.

    Materials & Methods

    In this study, 60 patients undergoing hemodialysis referred to Urmia teaching hospitals in 1399 were randomly assigned to the control and intervention groups. In the intervention group, in addition to routine training, the patient was given feedback-based training in two areas of diet and fluid restriction during 3 sessions for 45 to 60 minutes. The control group received only the usual training in the ward. Data collection using demographic questionnaire and adherence to treatment of patients with end-stage renal disease (ESRD-AQ) subscale of diet and fluid restriction in three stages: pre-test, post-test (7 days after intervention) and follow-up (30 days Was performed after the intervention. Data were collected using SPSS software version 16, Chi-square, independent t-test, repeated measures analysis of variance tests.

    Result

    There was a significant difference between the intervention and control groups in the mean score of fluid restriction (P <0.001). This means that at first the means of both groups were almost the same. In the control group, the means were almost similar during the following times and did not change significantly with each other, but in the intervention group in the following times, the mean score of fluid restriction increased and also the mean scores of compliance with fluid restriction in each intervention group. The two stages of post-test and follow-up were significantly higher than the control group (p = 0.001). There was no significant difference in the mean score of diet adherence between the intervention and control groups (P <0.01).

    Conclusion

    The present study showed that teach back method education has a significant effect on adherence to fluid restriction in patients undergoing hemodialysis, but has no effect on adherence to the diet of these patients. It is suggested that nurses working in hemodialysis wards increase patientschr('39') perception of their disease by increasing the number of teach back-oriented training sessions and as a result can play an important role in self-care of hemodialysis patients and their adherence to diet and fluid restriction.

    Keywords: Hemodialysis, education, Teach Back Method, Adherence, Nurse
  • علی شکیبی، مریم سامری*، لیلا آلیلو

    پیش زمینه و هدف:

     ارزیابی ادراک فراگیران از محیط آموزشی و استفاده از نتایج آن به منظور بهبود کیفیت محیط آموزشی همواره موردتوجه متصدیان طراحی، اجرا و ارزشیابی برنامه های درسی هست. محیط های آموزش بالینی به علت ویژگی های منحصربه فرد و پیچیده ای که دارند، از اهمیت خاصی برخوردارند و مطالعه توصیفی حاضر باهدف ارزشیابی محیط آموزش بالینی مراکز آموزشی درمانی شهرستان ارومیه از دیدگاه دستیاران رشته های تخصصی پزشکی انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی-مقطعی با استفاده از پرسشنامه استاندارد PHEEM به منظور ارزیابی محیط آموزش بالینی انجام شد. پرسشنامه در اختیار همه دستیارانی که حداقل شش ماه محیط آموزشی را تجربه کرده بودند قرار داده شد. 205 نفر از دستیاران سال اول تا چهارم تمام رشته های دانشگاه علوم پزشکی ارومیه پرسشنامه را تکمیل نمودند. این پرسشنامه شامل 40 سوال می باشد که به منظور ارزیابی سه حیطه ادراک از تدریس، استقلال نقش و حمایت اجتماعی دستیاران استفاده شد. داده ها پس از جمع آوری وارد نرم افزار 16SPSS شد و با استفاده از آنالیزهای آماری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس یافته ها از 205 نفر تکمیل کننده پرسشنامه، 99 نفر زن (3/48 درصد) و 106 نفر مرد (7/51 درصد) با میانگین سنی 41/5±08/33 سال بودند. میانگین و انحراف معیار زیرمعیار ادراک از استقلال نقش 62/9±77/25، ادراک از تدریس 93/11±72/24 و ادراک از حمایت اجتماعی 18/7±35/20 می باشد. میانگین نمره کل پرسشنامه 27±83/70 بود. همچنین نتایج حاکی از وجود ارتباط معنی داری بین متغیر نمره کل پرسشنامه با رشته تخصصی دانشجویان می باشد (05/0>p). ولی بین متغیر نمره کل با متغیرهای جنسیت و دوره تحصیلی و بیمارستان ارتباط معنی داری وجود ندارد (05/0<p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج محیط آموزش بالینی دستیاری در مراکز آموزشی-درمانی شهرستان ارومیه نیاز به بهبود و ارتقاء و توجه مدیران آموزش پزشکی دارد. ازآنجایی که فرصت هایی برای بهبود محیط آموزشی وجود دارد، پیشنهاد می شود به انتظارات دستیاران توجه شود. چه بسا از مهم ترین گام ها برای بهبود شرایط آموزشی انجام چنین مطالعاتی با حجم نمونه بالاتر در سایر مراکز آموزشی درمانی کشور می باشد.

    کلید واژگان: آموزش, محیط, رزیدنت, PHEEM
    Ali Shakibi, Maryam Sameri*, Leyla Alilu
    Background & Aims

    Assessing learnerschr('39') perceptions of the educational environment and using its results to improve the quality of the educational environment is always considered by those involved in the designing, implementing, and evaluating curricula. Clinical education environments are of special importance due to their unique and complex features and the present descriptive study has been conducted with the aim of determining the status of hospital education environment in Urmia educational and medical centers from the perspective of medical residents in 2020.

    Materials & Methods

    This descriptive cross-sectional study was performed using the PHEEM standard questionnaire to evaluate the clinical education environment. The questionnaire was given to all residents who had experienced the training environment for at least six months. 205 first to fourth-year residents of all fields in Urmia University of Medical Sciences completed the questionnaire. This questionnaire consists of 40 questions that assess the three areas of perception of teaching, role independence, and social support of residents. The statistical analysis were performed using SPSS 16 software.

    Results

    Based on the findings, out of 205 subjects who completed the questionnaire, 99 were female (48.3%) and 106 were male (51.7%) with a mean age of 33.08 ± 5.41 years. The mean and standard deviation of the sub-criteria of perception of role independence, perception of teaching and perception of social support were 25.77 ± 9.62, 24.72 ± 11.93, and 20.35 ± 7.18, respectively. The average total score of the questionnaire was 70.27 ± 83. The results also indicated a significant relationship between the variable of the total score of the questionnaire and the specialty of students (p <0.05). However, there is no significant relationship between the total score variable with the variables of gender, degree, and hospital (p > 0.05).

    Conclusions

    According to the results, the clinical education environment of residency in educational-medical centers of Urmia city needs to be improved and promoted and requires the attention of medical education managers. As there are opportunities to improve the learning environment, it is recommended to pay attention to the expectations of the residents. Perhaps one of the most important steps to improve educational conditions is to conduct such studies with a higher sample size in other educational and medical centers in the country.

    Keywords: Education, Environment, Postgraduate, residents, PHEEM
  • پریسا قدسی آستان، لیلا آلیلو*، معصومه همتی، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    پرستار مسیول مراقبت مستقیم از بیماران تحت همودیالیز می باشد و تصمیم گیری پرستاران همودیالیز نقش بسیار مهمی در سرنوشت بالینی بیماران دارند. با توجه به اهمیت تصمیم گیری پرستاران این مطالعه باهدف تعیین مدل های تصمیم گیری بالینی پرستاران همودیالیز در بیمارستان های ارومیه انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی است که به صورت مقطعی بر روی 60 پرستار شاغل در بخش های همودیالیز بیمارستان های علوم پزشکی ارومیه صورت گرفت که نمونه ها به صورت تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه تصمیم گیری بالینی لوری و سالانترا استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 16SPSS- مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که 67/11 درصد از پرستاران همودیالیز دارای مدل تصمیم گیری شهودی،33/73 درصد دارای مدل تصمیم گیری تحلیلی-شهودی و 15 درصد دارای مدل تصمیم گیری تحلیلی هستند. نتایج حاکی از آن است که پرستاران همودیالیز بیشتر از تصمیم گیری تحلیلی-شهودی بهره می برند.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت پرستاران همودیالیز از هر سه مدل تصمیم گیری استفاده می کنند. با توجه به اینکه تصمیم گیری تحلیلی یعنی استفاده از دانش به روز و انجام تصمیم گیری صحیح با توجه به اطلاعات به روز، پرستاران باید برای تصمیم گیری تحلیلی آموزش ببینند و تلاش های مداوم برای حمایت و تقویت استفاده پرستاران از این مدل تصمیم گیری صورت بگیرد.

    کلید واژگان: پرستاران, تصمیم گیری بالینی, همودیالیز, ارومیه
    Parisa Ghodsiastan, Leila Alilou*, Masoumeh Hemmati, Javad Rasouli
    Background & Aims

    Nurses are the largest group of health care providers and their decisions play a very important role in the clinical fate of patients. Due to the importance of nurseschr('39') decisions, this study was conducted to investigate the clinical decision-making ability of hemodialysis nurses in Urmia hospitals.

    Materials & Methods

    The present study is a descriptive cross-sectional study performed on 60 nurses working in hemodialysis wards of hospitals affiliated with the Urmia University Medical Sciences. The samples were selected by counting. Data were collected from the Demographic Information Questionnaire and the Lauri and Salantra Clinical Decision Questionnaire. Data were analyzed using SPSS-17 software and descriptive and inferential tests.

    Results

    The average score of nurseschr('39') overall clinical decision-making was 8.62 ±93.53, of which 57.5% of nurses had intuitive decisions, 22.5% had analytical-intuitive decisions, and 20% had analytical decisions.

    Conclusions

    The research findings showed that with increasing age and clinical history, nurseschr('39') decision-making progresses towards analytical decision-making, while younger and less experienced nursechr('39')s benefit more from intuitive decision-making.

    Keywords: Nurses, Clinical Decision Making, Hemodialysis
  • منصور آراد، لیلا آلیلو*، حسین حبیب زاده، حمیدرضا خلخالی، غلامرضا اسم حسینی
    پیش زمینه و هدف

    به کارگیری هوش معنوی در محیط کار می تواند منجر به ارتقای مهارت های ارتباطی و انجام مراقبت بالینی بهینه شود. پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش هوش معنوی بر مهارت های ارتباطی با بیمار در پرستاران شاغل در بیمارستان امام خمینی (ره) شهر مهاباد در سال 1398 انجام شد.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر یک مطالعه تجربی با گروه کنترل از نوع پیش آزمون - پس آزمون است که در سال 1398 انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان امام خمینی مهاباد می باشد که ابتدا پرستاران بر اساس معیار ورود وارد مطالعه شده و به طور تصادفی 70 نفر از بین آن ها به نسبت هر بخش انتخاب شدند، سپس افراد شرکت کننده در پژوهش بر اساس تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه هوش معنوی کینگ استفاده شد. برای گروه مداخله 7 جلسه آموزش هوش معنوی به صورت کارگاه در طی 2 ماه برگزار شد. بلافاصله دو هفته و یک ماه بعد از مداخله هر دو گروه پرسشنامه را تکمیل کردند. به گروه کنترل آموزشی داده نشد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از SPSS نسخه 17 و آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که دو گروه کاملا همسان بودند. همچنین نتایج آزمون چندگانه بونفرونی نشان داد که میانگین نمرات هوش قبل از مداخله در دو گروه تفاوت معناداری ازلحاظ آماری ندارد (162/0=P). میانگین نمرات هوش معنوی در گروه مداخله قبل از آموزش (54/19±48/57) بود که دو هفته بعد از آموزش به طور معنی داری به (12/14±80/61) افزایش یافته بود. مقایسه های چندگانه بونفرونی نشان داد در پرستاران گروه کنترل ازنظر آماری تفاوت معناداری در میانگین نمرات هوش معنوی قبل و دو هفته بعد از آموزش و در مرحله پیگیری وجود نداشت (000/1=P). ولی در گروه مداخله میانگین نمرات هوش معنوی قبل و دو هفته بعد از آموزش و در مرحله پیگیری اختلاف معناداری داشتند (001/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های مطالعه حاکی از وجود تاثیر آموزش بر روی هوش معنوی پرستاران می باشد. ازآنجاکه هوش معنوی می تواند بر تمام حوزه های کاری پرستاران تاثیر گذارد بنابراین، بهتر است یافته حاصله؛ در بالین، جهت ارتقای کیفیت مراقبت های پرستاری شده و افزایش رضایتمندی بیماران به طوری جدی مدنظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: هوش, معنویت, هوش معنوی, پرستاران
    Mansour Arad, Leyla Alilu*, Hoseen Habib Zadeh, Hamid Reza Khlkhal, Gholamreza Esmhoseni
    Background & Aims

    Applying spiritual intelligence in the workplace can lead to improved communication skills and optimal clinical care. The aim of this study was to determine the effect of spiritual intelligence training on patient communication skills in nurses working in Imam Khomeini Hospital in Mahabad in 2019.

    Materials & Methods

    The present study is an experimental study with a control group of pre-test-post-test that was conducted in 2019. The statistical population of this study is all nurses working in Imam Khomeini Hospital of Mahabad. At first, nurses were included in the study based on the inclusion criteria and 70 of them were randomly selected from each ward. Then, the participants in the study were divided into control and intervention groups based on random allocation. Demographic characteristics form and King Spiritual Intelligence Questionnaire were used to collect information. For the intervention group, 7 sessions of spiritual intelligence training were held in a workshop for 2 months. Immediately two weeks and one month after the intervention, both groups completed the questionnaire. No training was given to the control group. Data analysis was performed using SPSS version 17 and descriptive and inferential statistics.

    Results

    The results showed that the two groups were completely identical. Also, the results of Bonferroni multiple test showed that the mean scores of intelligence before the intervention in the two groups were not statistically significant (p = 0.162). The mean score of spiritual intelligence in the intervention group before training was 54.19±48.57 and it increased significantly (14.12±61.80) two weeks after training. Multiple Bonferroni comparisons showed that there was no statistically significant difference in the mean scores of spiritual intelligence before and two weeks after training and in the follow-up phase among the nurses in the control group (p = 1.000). However, in the intervention group, the mean scores of spiritual intelligence before and two weeks after training and in the follow-up stage were significantly different (p <0.001).

    Conclusion

    The findings of the study indicate the effect of education on nurseschr('39') spiritual intelligence. Since spiritual intelligence can affect all areas of nurseschr('39') work, it is better to use the findings to improve the quality of nursing care and increase patient satisfaction.

    Keywords: intelligence, spirituality, spiritual intelligence, nurses
  • لیلا آلیلو، لیلا حیدرزاده*، حسین حبیب زاده، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    سرطان دومین علت مرگ در ایالات متحده و سومین علت مرگ در ایران است. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر آموزش همتا بر خود مراقبتی مبتنی بر عوارض گوارشی در بیماران مبتلا به سرطان انجام شد.

    مواد و روش کار

    مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است. که با مشارکت 80 نفر از بیماران مبتلا به سرطان به روش نمونه گیری در دسترس و با تخصیص تصادفی نمونه ها در دو گروه آزمون و کنترل (در هر گروه 40 نفر) انجام شده است. به افراد گروه مداخله، علاوه بر آموزش های رایج مرکز، توسط فرد همتا آموزش های خودمراقبتی در زمینه عوارض و نحوه مدیریت عوارض ارایه گردید. گروه کنترل فقط آموزش های روتین مرکز یعنی آموزش توسط پزشک و پرستار بیمارستان و آموزش از طریق پوسترها و پمفلت های موجود در مرکز را دریافت نمودند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه مدیریت عوارض شیمی درمانی بود. جمع آوری اطلاعات در بدو ورود به مطالعه و در طول اولین دوره شیمی درمانی صورت گرفت. درنهایت داده ها توسط آزمون های آماری توصیفی و استنباطی و نرم افزار spss نسخه 16 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    پس از مداخله، بین دو گروه ازنظر میانگین نمره شدت عوارض گوارشی ناشی از شیمی درمانی اختلاف معنی داری وجود داشت و میانگین نمره گروه مداخله پایین تر بود (کای اسکویر، p<0.05). میانگین نمره اثربخشی رفتارهای خودمراقبتی پس از مداخله نیز بین دو گروه تفاوت معنی داری را نشان داد و میانگین نمره گروه مداخله بالاتر بود (تی مستقل، p<0.05).

    بحث و نتیجه گیری

    آموزش توسط همتا باعث ارتقاء رفتارهای مدیریت عوارض شیمی درمانی می شود، لذا استفاده از این روش آموزشی برای بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی در کنار سایر روش های آموزشی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: آموزش همتا, سرطان, شیمی درمانی, خودمراقبتی
    Leyla Alilu, Leila Heydarzadeh*, Hossein Habibzadeh, Javad Rasouly
    Background & Aims

    Cancer is the second leading cause of death in the United States and the third leading cause of death in Iran. The aim of this study was to determine the effect of peer-to-peer self-care training based on gastrointestinal complications in cancer patients.

    Materials & Methods

    The present study is a clinical trial. This was done with the participation of 80 cancer patients using the available sampling method and random sampling in two groups of tests and controls (40 people in each group). In addition to the usual training of the center, the members of the intervention group were provided with self-care training in the field of tolls and how to manage tolls. The control group received only routine training from the center, ie training by a physician and a hospital nurse, and training through posters and pamphlets at the center. The data collection tool was a questionnaire for the management of chemotherapy complications. Data were collected at the beginning of the study and during the first course of chemotherapy. Finally, the data were analyzed by descriptive and inferential statistical tests and SPSS software version 16.

    Results

    After the intervention, there was a significant difference between the two groups in terms of the mean score of gastrointestinal complications due to chemotherapy and treatment, and the mean score of the intervention group was lower (Kay Square, p <0.05). The mean score of self-care behavior after intervention also showed a significant difference between the two groups and the mean score of the intervention group was higher (independent t, p <0.05).

    Discussion and Conclusion

    Peer-to-peer training promotes behavioral management of chemotherapy, so the use of this training method is recommended for cancer patients undergoing chemotherapy along with other training methods.

    Keywords: Peer, Education, Cancer, Self-Care
  • لیلا آلیلو*، جهانبخش امیرارسلانی، معصومه همتی مسلک پاک، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    کولونوسکوپی مهم ترین روش تشخیصی و درمانی برای بیماری های کلورکتال است. میزان رضایتمندی بیماران از چنین پروسیجرهای تهاجمی یک معیار مهم برای ارزیابی کیفیت مراقبت های بهداشتی است. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر آموزش تلفیقی از طریق فیلم آموزشی و کارت های تصویری بر رضایتمندی بیماران تحت کولونوسکوپی بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 180 بیمار سرپایی کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی ارومیه در سال 1397 انجام شده است. نمونه ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تخصیص داده شدند. فیلم آموزشی و کارت های آموزشی در مورد کولونوسکوپی قبل از کولونوسکوپی و در روز کولونوسکوپی برای بیمار کاندید کولونوسکوپی نمایش داده شد و اطلاعات تکمیلی ارایه و سوالات بیمار پاسخ داده شد. رضایتمندی بیماران بعد از مداخله در دو گروه توسط پرسشنامه 9-GHAA بررسی شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS نسخه 16 و روش های توصیفی و استنباطی استفاده گردید.

    یافته ها

     میانگین نمره رضایتمندی در گروه مداخله 03/5±07/46 و در گروه کنترل 94/7± 72/24 بود، نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد که بین میانگین نمره رضایتمندی بیماران اختلاف معنی داری بین دو گروه بعد از مداخله وجود دارد (0001/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

     با توجه به اینکه آموزش تلفیقی از طریق فیلم آموزشی و کارت های تصویری باعث افزایش معنی دار رضایت بیماران گردید، لذا پیشنهاد می گردد که پزشکان متخصص محترم کولونوسکوپی کننده، ریاست بیمارستان ها و همچنین دفاتر پرستاری و سوپروایزرهای آموزشی بیمارستان ها جهت ارتقاء کیفیت مراقبت و رضایت بیماران، به کارگیری چنین روش هایی، قبل از انجام پروسیجرهای اضطراب آور مدنظر قرار دهند.

    کلید واژگان: وسایل کمک تصویری, رضایتمندی بیماران, آموزش بیمار, کولونوسکوپی
    Leyla Alilu*, Jahanbakhsh Amirarsalani, Masumeh Hemmati Maslak Pak, Javad Rasouli
    Background & Aims

    Colonoscopy is the most important diagnostic and therapeutic method for colorectal diseases. Patients' satisfaction with such aggressive procedures is an important criterion for assessing the quality of health care. The purpose of this study was to determine the effect of compilation education through video tutorials and visual aids on satisfaction in patients undergoing colonoscopy.

    Materials & Methods

    This quasi-experimental study was performed on 180 outpatient colonoscopy candidates referred to Imam Khomeini Hospital in Urmia in 2018. The participants were selected by convenience sampling method and they were randomly assigned to control and intervention groups. Training videos and educational charts on colonoscopy before colonoscopy and on colonoscopy day were screened for the candidates of the colonoscopy, and the additional information and patient questions were provided. Patients' satisfaction after intervention was assessed by GHAA-9 questionnaire. SPSS software version 16 was utilized and descriptive and inferential methods were used for data analysis.

    Results

    The mean score of satisfaction was 46.07 ± 5.03 in the intervention group and 24.72 ± 7.94 in the control group. The independent t-test results showed that there was a significant difference between the two groups after the intervention (p <0.0001).

    Conclusion

    The combination of education through educational videos and video cards significantly increased patient satisfaction, therefore the colonoscopy unit staff are recommended to improve the quality of care and patient satisfaction by using such methods.

    Keywords: Visual Aids, Patient Satisfaction, Patient Education, Colonoscopy
  • کامران دهقان *، زهرا فکور، احسان آذر امام زاده، لیلا آلیلو، علی رشیدی
    پیش زمینه و هدف
    مطالعه حاضر باهدف تعیین میزان عوارض و پیامد نهایی نوزادان نارس با وزن تولد بسیار کم در بیمارستان شهید مطهری ارومیه در سال 1395 صورت پذیرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه توصیفی طولی، تمامی نوزادان با سن کم تر از 37 هفتگی بارداری و وزن کم تر از 1500 گرم هنگام تولد که در شش ماهه دوم سال 1395 در بیمارستان شهید مطهری ارومیه متولدشده و در بخش مراقبت های ویژه نوزادی این مرکز بستری بودند، وارد مطالعه شدند. اطلاعات و عوارض ناشی از نارس بودن و وزن نوزادان در چک لیست ثبت و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS ورژن 21 استفاده شد.
    یافته ها
     از 97 نوزاد، 6/53 درصد مذکر و 3/46 درصد مونث بودند. میانگین وزن زمان تولد این نوزادان 7/137 ± 06/1392 گرم بود. سندرم دیسترس تنفسی در 1/72 درصد نوزادان مشاهده شد که شایع ترین تشخیص در بین نوزادان نارس با وزن تولد بسیار کم بود. از بین 82 نوزاد متولدشده با روش سزارین؛ 1/67 درصد از بیمارستان مرخص و 9/32 درصد فوت شدند.
    بحث و نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر، اگرچه میزان بهبودی نوزادان در جامعه موردمطالعه قابل مقایسه با اکثر کشورهای درحال توسعه بود، اما بهبود کیفیت مراقبت های پریناتال، کاهش زایمان های زودرس و کاهش میزان تولد نوزادان کم وزن، سطح بندی خدمات پریناتال، آموزش پرسنل جهت احیای استاندارد در اتاق زایمان، استفاده زودهنگام از NCPAP، بهبود شرایط تغذیه وریدی، استانداردسازی فرایند انتقال نوزادان و پروتکل های مراقبت از این نوزادان، می تواند تاثیر بسزایی در کاهش میزان مرگ و میر و بهبود بدون عوارض بلندمدت این گروه از نوزادان در آینده داشته باشد.
    کلید واژگان: نوزادان نارس, وزن تولد بسیار کم, عوارض, پیامد نهایی
    Kamran Dehghan *, Zahra Fakour, Ehsan Azar Emamzadeh, Leyla Alilu, Ali Rashidi
    Background & Aims
    This study aims to investigate the complications and outcomes of premature neonates with very low birth weight in Shahid Motahari Hospital of Urmia in 2017.
    Materials & Methods
    In this longitudinal descriptive study, all the premature infants with less than 37 weeks of gestation and birth weight less than 1500 grams that were born in Shahid Motahari Hospital of Urmia during the second six months of the year 2017 and were admitted to the neonatal intensive care unit of this center were included in the study. Information regarding the complications of the prematurity and low birth weight were recorded on the checklist. All the data were analyzed by SPSS version 21.
    Results
    Of the 97 infants, 52 (53.6%) were male and 45 (46.3%) were female. The mean birth weight was 1392.06±137.7 gr. Respiratory distress syndrome (RDS) was the most common disorder among neonates and it was observed in 70 premature infants (72.1%). Of the 82 neonates born with cesarean section, 55 neonates (67.1%) were discharged from the hospital and 27 neonates (32.9%) died.
    Conclusion
    It can be concluded that the rate of neonatal recovery and discharge in the study population is comparable to that in most developing countries. In other words, increasing the healing rate, especially in newborns weighing less than 1500 grams, improving the quality of perinatal cares, reducing preterm labor and the rate of the births with low birth weight, leveling the perinatal services and personnel training to restore standards in the delivery room, the early use of the NCPAP, improving the parenteral nutrition status, and the transmission process of infants, and standardizing the care protocols of these newborns will decrease mortality and morbidity without long-term complications in this group of infants in the future.
    Keywords: Premature infants, very low birth weight, side effects, outcomes
  • مریم علی اشرف جودت، لیلا آلیلو*، سهیلا آهنگر زاده رضایی، رسول قره آغاجی اصل
    زمینه و هدف

    اثرات داروهای بیهوشی عمومی و تشنج درمانی ناشی از الکتروشوک، احتمال بروز تغییراتی در قلب و عروق را افزایش می دهند. مطالعه با هدف بررسی تاثیر ماساژبازتابی بر شاخص های فیزیولوژیک پس از الکتروشوک درمانی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش کارآزمایی بالینی بر روی 56 بیمار مبتلا به افسردگی پس از الکتروشوک درمانی به روش نمونه گیری در دسترس با تخصیص تصادفی با دو گروه مداخله و گروه کنترل انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه جمعیت شناسی و فرم ثبت علایم حیاتی و ابزار آن بود. در گروه مداخله بعد از دریافت الکتروشوک درمانی و هوشیار شدن بیمار علایم حیاتی ثبت و ماساژبازتابی 20دقیقه در نقاط بازتابی انجام شد. چک علایم حیاتی ده دقیقه بعد از اتمام مداخله انجام و با نتایج چک علایم حیاتی بلافاصله بعد از هوشیاری و یک ساعت بعد گروه کنترل مقایسه و با نرم افزار SPSS24 و آزمون های من ویتنی و ویلکاکسون تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار فشارخون قبل و بعد از مداخله در گروه کنترل(47/11±60/111) و گروه مداخله(54/10±92/114) بود. آزمون من ویتنی و ویلکاکسون نشان دادند میانگین و انحراف معیار فشارخون بین و درون گروه کنترل و مداخله اختلاف معناداری دارند. میانگین و انحراف معیار نبض بعد از مداخله درگروه کنترل (83/4±35/83) و در گروه مداخله (07/5±64/78) بود. آزمون من ویتنی و ویلکاکسون نشان دادند میانگین و انحراف معیار فشارخون بین و درون گروه کنترل و مداخله اختلاف معناداری دارند.

    نتیجه گیری

    ماساژبازتابی بر بهبود سریع شاخص های فیزیولوژیک پس از الکتروشوک درمانی در بیماران مبتلا به افسردگی موثر بوده و سبب آرامش و متعادل شدن شاخص های فیزیولوژیک بیماران گردید. پرستاران می توانند با این روش به عنوان شاخه ای از طب مکمل در تعادل شاخص های فیزیولوژیک بیماران موثر باشند.

    کلید واژگان: افسردگی, الکتروشوک درمانی, شاخص های فیزیولوژیک, ماساژبازتابی
    Maryam Ali Ashraf Jodat, Leyla Alilu*, Soheila Ahangarzadeh Rezaei, Rasool Qara Aghaji Esle
    Background & Aim

    The effects of general anesthesia and seizure caused by electroconvulsive therapy increase the risk of cardiovascular changes. This study aimed to evaluate the effect of reflexology on physiological indices after electroconvulsive therapy.

    Materials and Methods

    This clinical trial was performed on 56 patients with depression, who were selected by stratified random sampling after an electroconvulsive therapy and randomly allocated to the intervention and control groups. Data were collected using a demographic characteristics questionnaire and a vital sign record form and its tools. In the intervention group, vital signs were recorded after electroconvulsive therapy and patients’ vigilance, followed by performing a 20-minute reflexology session at reflex points. The vital signs were measured 10 minutes after the intervention and compared to vital signs immediately after vigilance and with the control group one hour later. In addition, data analysis was performed in SPSS version 24 using the Mann-Whitney U and Wilcoxon test.

    Results

    In this study, the mean and standard deviation of blood pressure in the control and intervention groups were estimated at 111.60 ±11.47 and 114.92±10.54, respectively. Moreover, the results of Mann-Whitney and Wilcoxon test were indicative of a significant intra and intergroup difference between the control and intervention groups in terms of the mean and standard deviation of patients’ blood pressure. After the intervention, the mean and standard deviation of pulse in the control and intervention groups were reported to be 83.35±4.83 and 78.64±5.07, respectively. According to the results, there was an intra and intergroup difference between the control and intervention groups in terms of the mean and standard deviation of patients’ blood pressure.

    Conclusion

    According to the results of the study, reflexology affected the rapid improvement of physiological indices after ECT in depressed patients and caused relaxation and balance of physiological indices in these patients. Therefore, nurses can use this method as a branch of complementary medicine to be effective in balancing the physiological indices of patients.
    Keywords: Depression, Electrotherapy, Physiological Indices, Reflexology

    Keywords: DDepression, Electrotherapy, Physiological Indices, Reflexology
  • مریم علی اشرف جودت، لیلا آلیلو*، سهیلا آهنگرزاده رضایی، رسول قره آغاجی اصل
    زمینه و هدف
    درد از مهم ترین عوارض پس از الکتروشوک درمانی می باشد . نادیده گرفته شدن این درد باعث کاهش رضایتمندی بیماران می شود. این پژوهش با هدف بررسی رضایتمندی بیماران از کنترل درد پس از الکتروشوک درمانی با روش ماساژبازتابی در بیماران مبتلا به افسردگی انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده است که بر روی 56 بیمار مبتلا به افسردگی که در زمان نمونه گیری جهت دریافت الکتروشوک درمانی به واحد الکتروشوک درمانی مرکز آموزشی- درمانی روان پزشکی رازی ارومیه مراجعه نمودند. رعایت معیارهای ورود و تخصیص تصادفی طبقه ای به دو گروه کنترل و مداخله انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات فردی- اجتماعی، مقیاس بصری سنجش درد و پرسشنامه بررسی رضایتمندی بیمار بود. در گروه مداخله محل و شدت درد با استفاده از اشکال آدمک و ابزار بصری سنجش درد توسط بیمار تعیین و ماساژبازتابی به مدت 20 دقیقه در نقاط بازتابی انجام و فرم رضایتمندی بیمار تکمیل شد. نتایج حاصله با نتایج رضایتمندی بیماران گروه کنترل با استفاده از نرم افزار SPSS-24 تحلیل آماری شد.
    یافته ها
    نتایج اختلاف آماری معنی داری را بین میانگین نمرات رضایتمندی واحدهای موردپژوهش را نشان داد. به عبارتی ماساژبازتابی در کاهش معنی دار شدت درد پس از الکتروشوک درمانی در بیماران مبتلا به افسردگی و افزایش رضایتمندی بیماران از کنترل شدت درد موثر بوده است (0.001>P).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه می توان پیشنهاد کرد که با گنجاندن ماساژبازتابی در طرح تدابیر پرستاری برای کنترل عوارض پس از درمان های طبی، باعث افزایش رضایتمندی بیماران و ماندگاری آنان در برنامه درمانی شد.
    کلید واژگان: افسردگی, الکتروشوک درمانی, درد, ماساژبازتابی, رضایت بیماران
    Maryam Ali Ashraf Jodat, Leyla Alilu*, Sohila Ahangarzade Rezai, Rasool Qaraghaji Asl
    Background & Aim
    Pain is one of the most important complications after Electroconvulsive therapy. Failure to take this pain reduces the satisfaction of patients. The aim of this study was to evaluate patients' satisfaction with post- Electroconvulsivetherapy pain control by means of massage therapy in patients with depression.
    Materials & Methods
    This randomized clinical trial was conducted on 56 patients with depression who referred to the Department of Electroconvulsive Therapy at Razi Psychiatric Center, Urmia, during the sampling period. Admission and random access criteria were categorized into control and intervention groups. The data collection tool was a demographic questionnaire, a visual scale of pain assessment, and patient satisfaction questionnaire. In the intervention group, the location and severity of pain were determined by using the dummy shapes and visual instrument for pain assessment by the patient, and Reflexology for 20 minutes at reflex points and the patient's satisfaction form was completed. The results were analyzed with SPSS-24 software using satisfactory
    Results
    The results showed a statistically significant difference between the mean scores of satisfaction of the studied units. In other words, a significant reduction in the severity of pain after ECT in patients with depression and patient satisfaction was significantly affected by pain control (P <0.001)
    Conclusion
    According to the results of this study, it can be suggested that by incorporating a reflexive massage in the nursing plan to control the complications after medical treatment, it would increase patient satisfaction and their survival in the treatment program.
    Keywords: Depression, Electroconvulsive therapy, Pain, Massage, Patient Satisfaction
  • نسرین نظامی، فروزنده دشتی *، لیلا آلیلو، شیوا حیدری
    زمینه و هدف
    اضطراب مرگ از مشکلات شایع در بیماران سرطانی است که می تواند روند مفید درمان را تحت تاثیر قرار دهد. این مطالعه با هدف مقایسه اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان های تناسلی و زنان مبتلا به سرطان های گوارشی و عوامل مرتبط با آن در مراکز درمانی اصفهان در سال 1396 انجام گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 160 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان و دهانه رحم و زنان مبتلا به سرطان معده و روده بزرگ در دو گروه مساوی 80 نفر با نمونه گیری تصادفی ساده مورد بررسی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناسی و اضطراب مرگ تمپلر استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری و توصیفی و تحلیلی و استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 انجام شد.
    یافته ها
    بیشترین فراوانی سرطان های پستان و دهانه رحم (52/5 درصد) و سرطان های معده و روده بزرگ (53/8 درصد) مربوط به رده سنی 60-41 سال بود. میانگین امتیاز نمره اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان های پستان و دهانه رحم تناسلی (8/30±47/20) به طور معناداری بیشتر از زنان مبتلا به سرطان های گوارشی (41/10±44/19) بود (0/045=p). . در زنان مبتلا به سرطان های گوارشی، اضطراب مرگ در زنان بدون فرزند کمتر از زنان دارای فرزند بود (0/05>p).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه حاکی از وجود اضطراب مرگ بالا در زنان مبتلا به سرطان پستان و دهانه رحم است. از این مطالعه می توان نتیجه گیری نمود که سرطان هایی که با آسیب هویت زنانه در ارتباط هستند در زنان اضطراب بیشتری ایجاد می نمایند؛ لذا اعضای کادر درمانی به ویژه پرستاران بخش سرطان، با کمک سیستم های حمایتی از جمله خانواده این بیماران باید این موضوع را جهت ارائه حمایت های روحی به این گروه از بیماران در نظر داشته باشند.
    کلید واژگان: زنان, سرطان, اضطراب مرگ
    Nasrin Nezami, Forouzandeh Dashti *, Leyla Alilou, Shiva Heidari
    Background & Aim
    Death anxiety is one of the most common problems in cancer patients and can affect the beneficial course of treatment. This study aimed to compare the death anxiety among women with reproductive and gastrointestinal cancers and related factors in healthcare centers of Isfahan, Iran in 2017.
    Materials & Methods
    This descriptive and analytical research was conducted on 160 women with breast and cervical cancers and gastric and colon cancers divided into two equal groups of 80. The subjects were selected via random sampling, and data were collected applying demographic characteristics questionnaire and Templer death anxiety scale. In addition, data analysis was performed in SPSS version 22 using statistical and descriptive tests.
    Results
    In this research, the highest frequency of breast and cervical cancers (52.5%) and gastric and colon cancers (53.8%) was related to the age range of 41-60 years. Results demonstrated that the mean score of death anxiety was significantly higher in women with breast and cervical cancers (47.8±20.30), compared to the subjects with gastrointestinal cancers (44.19±41.10) (P=0.045). Moreover, in the participants with gastrointestinal cancers, death anxiety was less observed in those with no children, compared to the subjects with children (P<0.05).
    Conclusion
    According to the results of the study, death anxiety level was higher in women with breast and cervical cancers. It could be concluded that cancers associated with damage to female identity cause more anxiety in women. Therefore, it is suggested that this issue be considered by nurses of the cancer wards to provide spiritual support with the help of support systems (e.g., family of patients).
    Keywords: Women, Cancer, Death Anxiety
  • کامران دهقان، زهرا فکور، علی آقایار ماکویی، لیلا آلیلو، مریم بیگلرزاده *
    پیش زمینه و هدف
    نوزادان نارس دارای مشکلات تنفسی یا نیازمند مراقبت های خاص، در بخش مراقبت های ویژه نوزادان بستری می شوند. نوزادان ازنظر بالینی باید شرایط ترخیص را داشته باشند. بعلاوه والدین نیز، در زمینه نگهداری نوزادان، آمادگی کافی را کسب کرده باشند. در مورد نوزادان نارس و با وزن پایین، انتظار عوارض بعدی بیشتر از سایر نوزادان است.
    مواد و روش کار
    نوزادان بستری شده در بخش مراقبت های ویژه، که حداقل 7 روز بستری شوند و والدین آنان، جهت مطالعه انتخاب شدند. بر اساس پرسشنامه طراحی شده میزان آمادگی والدین جهت ترخیص، در روزهای اول بستری و روز ترخیص، مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس شیرخواران تا سه ماهگی، به صورت تلفنی پیگیری شدند.
    یافته ها
    میانگین آمادگی والدین 121 مورد بستری، در روزهای ابتدایی عدد 38/15، و در روز ترخیص، 19/24 محاسبه شد. نوزادان 43 درصد دختر و 57 درصد پسر بودند که در طی سه ماه پیگیری، 105 مورد (6/86 درصد) به ظاهر نرمال بودند و 11 مورد (9 درصد) تاخیر تکاملی خفیف، 1 مورد (8/0 درصد) هیدروسفالی خفیف، 1 مورد (8/0 درصد) هیدروسفالی شدید، 1 مورد (8/0 درصد) بیماری قلبی، 2 مورد (7/1 درصد) مرگ مشاهده شد.
    بحث و نتیجه گیری
    در مطالعه ما، آمادگی والدین بعد از آموزش پرستاران، نسبت به آمادگی اولیه تفاوت معنی دار داشت (P< 0/001). نوزادان پیگیری شده اغلب تکامل به ظاهر نرمال داشتند. بستری مجدد حدود 6/25 درصد بوده و شایع ترین علت بستری مجدد، آنمی و در درجه بعدی، آپنه بود. پیگیری کودکان تا حدود 30 ماهگی، وضعیت تکاملی و سایر اختلالات را بهتر مشخص می کند.
    کلید واژگان: آموزش, پرستار, بخش مراقبت های ویژه نوزادان
    Kamran Dehghan, Zahra Fakur, Ali Aghayar Makuei, Leyla Alilu, Maryam Biglarzadeh*
    Background and Aims
    Premature or low birthweight infants and neonates who need special care (respiratory distress, apnea) are usually admitted to Intensive Care Unit (NICU). The infants should have discharging conditions and parents should acquire sufficient preparedness before going home. Very low birthweight infants and premature ones are expected to have more complications than others.
    Materials and Methods
    Babies stayed at NICU for at least 7 days. Levels of parental preparedness for discharging in first days after hospitalization and on discharging day were investigated according to the questionnaire. Then infants were followed up for 3 months.
    Results
    The average levels of prenatal preparedness in first days after hospitalizing and on discharging day were calculated 15.38 and 24.19. And 43% of neonates were girls and 57% were boys. As said above, they were followed up for 3 months. The results show that 105 cases (86.6%) were apparently normal, 11 cases (9%) had mild developmental delay, 1 case had mild hydrocephaly, and 1 case had severed hydrocephaly. Heart disease was observed in 1 case and 2 cases (1.7 %) died.
    Conclusions
    In this study, level of prenatal preparedness after training by nurses, had significant statistic value compared with the primary preparedness (P
    Keywords: Neonatal Intensive care Unit, nurse, education
  • پیمانه مارسولی، الهام نیک نژاد، سید ارخان سیدی، لیلا آلیلو، محمد محمدی خوشرو *
    پیش زمینه و هدف
    استفاده از روکش استیل زنگ نزن در دندانپزشکی کودکان حائز اهمیت زیادی است و بسیاری از انجمن های دندانپزشکی بر استفاده از آن تاکید می کنند ولی متاسفانه دندان پزشکان عمومی به دلایلی تمایل کم تری به استفاده از آن دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان آگاهی دندان پزشکان از اندیکاسیون های روکش استیل زنگ نزن، تمایل آنان به آموزش وکاربرد این تکنیک در مطب است
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی_مقطعی بر روی کلیه دندان پزشکان شهر ارومیه که در مطب مشغول به کار بودند انجام گرفت. به این صورت که دندان پزشکان به پرسشنامه ای که در دو قسمت (اطلاعات فردی و پرسش در مورد روکش استیل زنگ نزن) تهیه شده بود در حضور پرسشگر پاسخ دادند، سپس اطلاعات جمع آوری شده و با کمک نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های T-TEST و آزمون همبستگی پیرسون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    128 دندان پزشک شامل 80 مرد و 48 زن با میانگین سنی 66/42 سال در مطالعه شرکت کردند. میانگین زمان فراغت از تحصیل 05/15 سال بود. در حیطه آگاهی 14 سوال مطرح گردید، طبق نتیجه به دست آمده 4/34 درصد (44 نفر) از دندان پزشکان دارای سطح آگاهی متوسط بودند، 6/65 درصد (84 نفر) باقیمانده همگی دارای سطح آگاهی خوب بودند. با توجه به نتایج حاصل بین زمان فارغ التحصیل و سن دندان پزشکان با میزان آگاهی ارتباط معنی داری یافت نشد درحالی که ارتباط بین میزان آگاهی با میزان آموزش در دانشکده معنادار بود ولی ارتباط با جنس ازلحاظ آماری معنادار به دست نیامد که در مردان آگاهی نسبت به زنان بالاتر بود.
    بحث و نتیجه گیری
    بررسی نتایج این مطالعه نشان داد که سطح آگاهی دندان پزشکان عمومی شهر ارومیه در ارتباط با روکش استیل زنک نزن کافی ولی ازلحاظ تکنیک قرار دادن روکش استیل زنگ نزن پایین می باشد. لذا این موضوع نیاز به تدوین آموزش مداوم اختصاصی در این زمینه را تاکید می کند.
    کلید واژگان: آگاهی, دندان پزشک عمومی, روکش استیل زنگ نزن
    Peymaneh Marasooli, Elham Niknejad, Sayyed, Orkhan Sayyedi, Leila Aliloo, Mohammad Mohammadi Khoshroo *
    Background and Aims
    Dental caries is one of the most common child illnesses, and each year the number of teeth loss due to caries development. Given the destructive nature of the caries, fast treatment is necessary to prevent future tooth decay in order to improve the overall oral health. According to what was said above, the use of stainless steel crown (SSC) in pediatric dentistry is very important and many dental associations do insist on using it. Unfortunately, some dentists are less likely to use it. The aim of this study was the evaluation of general dentists’ knowledge about the indications of SSC and their willingness to learn and apply these techniques at office.
    Materials and Methods
    This cross-sectional study was performed on all Urmia dentists that work in an office .A questioner was performed in two sections (personal information and questions about SSC) and dentists answered it. Data were analyzed by SPSS software and Pearson correlation coefficient. The dentists were 80 male and 48 females and the mean age was 42.66 years old, and the mean time passed from their graduation was 15.05 years
    Results
    So 128 dentists (80 males and 48 females) participated in this study. Fourteen questions were proposed in the area of knowledge. 44 dentists had moderate awareness. The remaining 84 dentists all had good knowledge. There was no significant correlation between graduation and the age of dentists with knowledge. While the relationship between the knowledge and the training college was significant. But relations between the sexes was not statistically significant but the awareness was higher in men than in women.
    Conclusion
    The results indicated that knowledge of dentists in Urmia about SSC was sufficient, but the use of SSC was low. Therefore we recommend some organized educational programs in this field.
    Keywords: Knowledge, General dentist, Stainless steel crown
  • جلال پورقاسم، لیلا آلیلو، شیوا پاکزاد، علی شکیبی
    پیش زمینه و هدف
    کوله سیستکتومی پروسه ی شایعی در بیماری های کیسه صفرا و سنگ کیسه ی صفرا می باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تجویز پروفیلاکتیک آمپی باکتام (آمپیسیلین + سولباکتام) در بیماران گروه کم خطر کاندید جراحی کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک الکتیو انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه کارآزمائی بالینی دوسوکور160 نفر از بیماران کم خطر کاندید کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک الکتیو با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف طی سال های 90-1389 وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه A به عنوان گروه مورد یک دوز g 3 آمپی باکتام تزریقی (صنایع داروئی جابر ابن حیان)، و گروه B به عنوان گروه کنترل cc 10 نرمال سالین به عنوان دارونما دریافت کردند. همچنین اطلاعات مربوط به سن، جنس، وزن، نمایه توده بدنی(BMI)، آزمایشان روتین، مدت بستری در تمام بیماران جمع آوری شد. سپس بیماران طی مدت بستری و طی 30 روز پس از جراحی از نظر بروز عوارض عفونی مورد پیگیری قرار گرفتند.
    یافته ها
    با توجه به نتایج این مطالعه، یک نفر(2/1%) از گروه مداخله و 2 نفر(5/2%) گروه شاهد دچار عفونت شدند که با توجه آزمون دقیق فیشر تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه و بروز عفونت وجود ندارد (4/0= P). در کل 3 نفر(9/1%) دچار عفونت شده بودند که در یک نفر (6/0%) از گروه مداخله و 2 نفر (3/1%) از بیماران گروه شاهد در پوست محل زخم دچار عفونت شده بودند(5/0= P). زمان بروز عفونت در یک نفر از بیماران گروه مداخله روز ششم بعد از عمل و در دو بیمار گروه شاهد میانگین زمان بروز عفونت روز پنجم بعد از عمل بود. (8/0= P). میانگین طول مدت بستری در بیمارستان بعد از عمل کوله سیستکتومی در 80 نفر از بیماران گروه مداخله برابر 28/0 ± 08/2 روز و در گروه شاهد 4/0 ± 17/2 روز بود(1/0= P).
    بحث و
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه ما نیز در مقایسه با مطالعات بررسی شده بیانگر این مطلب می باشد که منفعتی در تجویز آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک اعمال لاپاراسکوپیک نمی باشد، بر این اساس به همکاران محترم توصیه می شود در این روش جراحی به دلیل عدم تاثیر آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک در بروز عفونت در بیماران کاندید جراحی کم خطر کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک از تجویز آنتی بیوتیک تا حد امکان خودداری نمایند.
    کلید واژگان: کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک, عفونت محل عمل, آنتی بیوتیک, پیشگیری
    Dr Jalal Purghasem, Leila Alilu, Dr Shiva Pakzad, Ali Shakibi
    Background and Aims
    Cholecystectomy is a most known procedure in patients with gallbladder disease such as choleducolithiasis. This study aimed to study the effect of ampibactam prophylaxy (ampicillin/sulbactam) on the low-risk patients who were candidates for elective laparoscopic cholecystectomy.
    Materials and Methods
    This clinical double blind work study was evaluating the elective laparoscopic cholecystectomy in 160 low-risk patients with choleducolithiasis with informed consent 2010-11. The patients were randomly divided into two groups including group A as study group that received 3gr dose of ampibactam (Jaber-ebne-Hayyan Inc) intravenously and group B as the control group that received 10cc normal saline (N/S). The information about age، sex، weight، body mass index (BMI)، routine tests، hospital stay for all patients was collected. The patients during hospitalization and within 30 days after surgery were followed for incidence of infectious complications.
    Results
    According to this study، 1 patient (2. 1%) of the intervention group and 2 patients (5. 2%) in the control group were infected with the Fisher exact test showed no significant differences between the two groups، and the incidence of infection (P=4. 0). In all three cases (9. 1%) had an infection in one patient (6. 0%) from the intervention group and 2 patients (3. 1%) of the control patients had a skin wound infection (P=5. 0). (P= 8. 0). The infection complications have seen in one pationet in control group after 6 and in 2 patients of study group after 5 day after cholecystectom. The mean duration of hospitalization after cholecystectomy in 80 patients in the intervention group was 2. 08 ± 0. 28 days versus 2. 17 ± 0. 4 d in the control group (P=1. 0).
    Conclusion
    This study results such as other studies results، don’t demonstrate the efficiency of prophylactic antibiotics in low-risk laparoscopic cholecystectomy. So preferably it''s not recommended to prescribe antibiotics in low-risk laparoscopic cholecystectomy conditions.
    Keywords: laparoscopic cholecystectomy, Infection site, Prophylactic, Antibiotics
  • جلال پورقاسم، لیلا آلیلو، ناصر مسعودی، علی شکیبی
    پیش زمینه و هدف
    این مطالعه با هدف ارزیابی و مقایسه عوارض و تمامیت فیستول شریانی- وریدی با گرافت گورتکس 6 و 8 میلی متری در اندام فوقانی و مقایسه آن ها با گرافت گورتکس 8 میلی متری اندام تحتانی در یک سال اول پس از عمل در بیماران دیالیزی که تحت تعبیه فیستول شریانی – وریدی با گورتکس قرار می گرفتند و امکان تعبیه فیستول به روش طبیعی در آن ها موجود نمی باشد انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    این مطالعه به صورت پیگیری در 65 مورد از بیماران دیالیزی مراجعه کننده به بخش جراحی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه که تحت تعبیه فیستول شریانی – وریدی با گورتکس قرار می گرفتند انجام گرفت. با توجه به این که بنا بر وضعیت بیمار و با در نظر گرفتن بهترین اقدام برای وی، اندازه گرافت و اندام مناسب تعیین می شد، امکان تصادفی سازی افراد در گروه ها وجود نداشت. لذا موارد استفاده از گور تکس 6 میلی متری 32 (2/49) نفر و موارد استفاده از گور تکس 8 میلی متری 33 (8/50) نفر بودند. تعبیه فیستول شریانی وریدی با گورتکس در اندام فوقانی 48 (8/73 درصد) مورد و در اندام تحتانی 17 (2/26 درصد) مورد بودند. پس از جمع آوری تمامی اطلاعات، داده ها با نرم افزار SPSS تحت تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    با توجه به نتایج این مطالعه اختلاف معنی داری در تمامیت یک ساله و عوارض بین اندازه گرافت ها و یا محل کار گذاشتن آن ها مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    در کار گذاشتن گرافت می توان بیشتر به وضعیت بالینی بیمار و وضعیت عروق وی و در انتخاب اندازه و محل کارگذاری گرافت، بر اساس آنچه که به صلاح بیمار می باشد تصمیم گیری نمود. اگرچه باید به این نکته نیز توجه داشت که حجم نمونه مورد مطالعه ما و دوره پیگیری آن ها کم بوده است و بایستی این توصیه ها با احتیاط به کار رود و لازم است برای اطمینان مطالعات بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
    کلید واژگان: فیستول شریانی وریدی, گرافت گورتکس, عوارض و تمامیت فیستول شریانی وریدی, بیماران دیالیزی
    Dr Jalal Purghasem, Leila Aliloo, Dr Naser Masudi, Ali Shakibi
    Background and Aims
    This study was done in hem dialysis patients who referred to Imam Khomeini hospital of Urmia for insertion of arterial -venous fistula with Gore-tex, in whom there was not possibility of natural fistula. Objectives were assessment and comparison of complications and patency of arterial-venous fistulas was done with 6 and 8 mm Gore-tex graft in the upper limb and comparison of them with the 8 mm Gore-tex graft in lower extremities in a year after the operation.
    Materials and Methods
    A follow-up study was done on 65 hemodialysis patients referred to the Imam Khomeini hospital of Urmia for insertion of arterial-venous fistulas with Gore-tex. Considering that the patient's situation and the best move for them would determine the appropriate size and position of graft, there was not possibility of making randomized groups for study. So in 32 (49/2%) cases 6 mm Gore-tex and 33 (50/8%) cases 8 mm Gore-tex was used. Anterior-venous fistulas with Gore-tex in the upper limb of 48 (73/8%) cases and in the lower limb of 17 (26/2%) were inserted. After collecting all information, data analysis was done using SPSS software. In order to analyze data and graphs survival distribution with Kaplan-Miere method was used; and to assess the significant differences in the distribution of graft patency between the size of grafts and position of insertion depending on data distribution and status in a group Cox regression and Log rank tests were used.
    Results
    According to the results of this study no significant differences in the one year patency and complications between graft size and or location of insertion were seen.
    Conclusion
    The graft can be inserted based on clinical situation and the vascular status of patients. Although this point should be noted that our study sample size and duration of follow-up is low and these recommendations should be used with caution.
  • لیلا آلیلو، علی شکیبی، علی شرق
    پیش زمینه و هدف
    هدف این مطالعه تعیین تاثیر آموزش مراقبت در منزل بر آگاهی و عملکرد بیماران کلیوی تحت همودیالیز ترخیص شده از بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1389 می باشد.
    مواد و روش کار
    این پژوهش تجربی بر روی 70 نفر از بیماران کلیوی تحت همودیالیز در دو گروه مورد و شاهد به روش نمونه گیری تصادفی صورت گرفت. روش گردآوری داده ها مصاحبه و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود. با کمک این ابزار اطلاعات مورد نیاز در دو مرحله جمع آوری شد. در مرحله اول در هر دو گروه، سوالاتی در مورد مشخصات فردی واحدها و سپس سوالاتی در رابطه با اهداف پژوهش جهت تعیین میزان آگاهی و نحوه عملکرد از واحدهای مورد پژوهش پرسیده شد. سپس به گروه مورد شش جلسه، هر جلسه 45-60 دقیقه آموزش مراقبت در منزل در زمینه ماهیت بیماری، رژیم غذایی و مصرف مایعات، رژیم دارویی، مراقبت از فیستول، مراقبت از پوست، فعالیت و استراحت و پی گیری درمان داده شده و هم زمان کتابچه راهنما نیز اختیار آنان قرار داده شد. مرحله دوم پژوهش برای گروه مورد یک ماه پس از آخرین جلسه آموزش مراقبت در منزل انجام شد که در طی آن بیماران با توجه به آموزش ها و مراقبت های انجام شده و مطالعه کتابچه راهنما برای بار دوم با فرم های قبلی مورد آزمون قرار گرفتند. گروه شاهد نیز با همان فرم های قبلی در بخش های همودیالیز ارزیابی مجدد شدند.
    یافته ها
    بیشترین درصد واحدهای مورد پژوهش مونث، متاهل و در گروه سنی 44-25 سال قرار داشته اند. مقایسه یافته های پژوهش نشان داد که میانگین امتیازات کسب شده در حیطه های مختلف آگاهی برای گروه مورد قبل از آموزش 26.9 بوده که پس از آموزش به 7/47 ارتقا یافت. که با توجه به P<0.05 بین این دو اختلاف آماری معنی داری وجود دارد. همچنین میانگین مربوط به امتیازات کسب شده در حیطه های مختلف عملکردی در این گروه که قبل از آموزش 4/44 بوده پس از آموزش به 6/76 رسیده است که با توجه به P<0.05 بین این دو اختلاف آماری معنی داری وجود دارد. بین میانگین نمرات بعد از آزمون نوبت اول و دوم گروه شاهد با توجه به P>0.05 اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت.
    بحث و نتیجه گیری
    آموزش مراقبت در منزل روشی موثر در ارتقاء آگاهی و عملکرد بیماران کلیوی می باشد.
    کلید واژگان: همودیالیز, بیماران کلیوی, آموزش, مراقبت در منزل, آگاهی, عملکرد
    Leila Aliloo L., Ali Shakibi, Dr Ali Shargh
    Background and Aims
    This Research was aimed to determine the efficacy of home care education on knowledge and performance of hemodialysis renal patients discharged from hospitals of Urmia University of Medical Sciences, 2010.
    Materials and Methods
    This experimental study included 70 hemodialysis renal patients discharged from hospitals. They subjects were divided to two groups as case and control by randomized method (each group contains 35 patients). The independent variable was home care education and the dependent variable was knowledge and performance of patients. The data were collected using a questionnaire that was prepared in three parts. The patients were interviewed to determine their knowledge and performance in two stages. In the first stage, some demographic information, and knowledge and performance of both groups were gathered, and then home care education was performed plus offering some booklets. The second stage for the study and control group started after 30 day of the last self care education section. In other to analyzing the data, SPSS were used. Both descriptive statistics and inferential statistics were applied.
    Results
    The majority of the samples were female, married and were 25-44 years old. The average of acquiring knowledge was 26.9 before education which increased to 47.7 (P<0.05) for the study group. But in the control group was 30 in pretest and in posttest 30.1. The average of different performance was 44.4 before education which increased to 76.6 (P<0.05) for study group. But in the control group was 46.6 in pretest and in posttest was 45.5. There is a significant increase in both awareness and performance after the education.
    Conclusion
    H ome care education of hemodialysis renal patients increases their knowledge and performance.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال