مجتبی عاشوری
-
هدف پژوهش حاضر واکاوی تجارب دانش آموزان پایه نهم دوره متوسطه اول از فرایند انتخاب رشته با استفاده از روش داده بنیاد بود. پژوهش حاضر به روش کیفی و داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان پایه نهم دوره متوسطه اول (شامل 12898 نفر) در شهر زنجان در سال تحصیلی 97-1396 بود. مشارکت کنندگان پژوهش نیز شامل 20 دانش آموز پایه نهم بود که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس انتخاب شدند. از روش مصاحبه عمیق برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد و تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از روش اشتراوس و کوربین (1990) انجام شد. از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش حاضر، 29 خرده مقوله و شش مقوله اصلی شناسایی شد. مقوله های اصلی شامل «همانندسازی»، «تناسب رشته»، «مسیر رشد»، «شان ادراکی رشته»، «عوامل فردی»، «عوامل محیطی یا واسطه ای» بود. همچنین، با یکپارچه سازی و مقایسه پیرامون مقوله های اصلی، یک پدیده اصلی به نام «انتخاب رشته توصیه ای یا اجباری» حاصل شد. نتایج این مطالعه مولفه های مربوط به انتخاب رشته دانش آموزان را در چارچوب روش داده بنیاد مشخص کرد. بر اساس این الگو، انتخاب رشته از دیدگاه دانش آموزان بیشتر بر اساس توصیه خانواده، همسالان، مشاوران مدرسه و گروه های هدایت تحصیلی صورت می گیرد یا تحت تاثیر جبر محیطی، و فضا یا جو حاکم بر جامعه انجام می شود و علاقه تا حدودی در آن نقش دارد. می توان نتیجه گرفت آموزش شیوه صحیح برنامه ریزی و توجه به علاقمندی و توانمندی های شخصی دانش آموزان از سوی مشاوران و روان شناسان مدارس می تواند نقش تسهیل کننده ای در فرایند انتخاب رشته داشته باشد.
کلید واژگان: انتخاب رشته, انتخاب رشته اجباری, انتخاب رشته توصیه ای, دانش آموزان پایه نهم, روش داده بنیادThis study aimed to explore the expriences of ninth grade students of middle school from major selection process using the grounded theory. A qualitative research method along with a grounded theory approach was used. The statistical population was all the ninth grade students of Zanjan province in the 2017-2018 school year (N=12898). A total of 20 ninth-grade students were selected by purposeful sampling method of the available type. An in-depth interview method was the main data collecting tool. Analyzing data was performed following the Corbin and Strauss (1990) model. A total of 29 sub-concepts, and six main concepts were identified. The main concepts included «Identification», «Fitness of Major», «Growth Path», «Perceived Dignity of Major», «Individual Factors» and «Environmental or Intermediate Factors»; Moreover, by integrating and comparing the main concepts, a central phenomenon -«Recommended or Compulsory Major Selection»- extracted from the concepts. Using a grounded theory approach, the results of the current study specified the components related to students’ major selection. According to this model, students believe that major selection is mostly based on recommendations from family, peers, school counselors, and educational guidance groups, or is affected by environmental determinism, the atmosphere of the society. But student's interest has relatively little role in their major selection. It can be concluded that training of appropriate planning methods and paying attention to the students personal interests and abilities by school counselors and psychologists can play role of facilitator in the process of major selection.
Keywords: Compulsory major selection, Grounded Theory, Major selection, Ninth grade students, Recommended major selection -
مقدمه
با توجه به اینکه ناکامی در آزمون های سراسری پیامدهای روانی-هیجانی متعددی برای متقاضیان کنکور به همراه دارد، هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی مداخله ی مبتنی بر شفقت بر خودانتقادی و افسردگی متقاضیان پشت کنکور بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر نیمه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه متقاضیان پشت کنکور در سال 99 شرکت کننده در کلاس های آمادگی برای کنکور در شهر خدابنده بودند که از میان آن ها 40 نفر (20 نفر گروه مداخله و 20 نفر گروه گواه) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارده شدند. بعد از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه، مداخله آزمایشی در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت یک جلسه در هر هفته به اجرا در آمد و پس از اتمام برنامه درمانی، پس آزمون اجرا گردید. داده های این تحقیق با استفاده از پرسشنامه خودانتقادی گیلبرت و همکاران (2004) و پرسشنامه افسردگی بک (1961) جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که پس از مداخله مبتنی بر شفقت در میانگین نمرات خودانتقادی و افسردگی گروه مداخله نسبت به گروه شاهد تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که نمرات خودانتقادی و افسردگی گروه مداخله پس از مداخله مبتنی بر شفقت به صورت معناداری کاهش یافت (001/0<P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش خودشفقتی به متقاضیان ناکام در کنکور می تواند با کاهش خودانتقادی آن ها مانع بروز افسردگی در آنان شود.
کلید واژگان: شفقت درمانی, خودانتقادی, افسردگی, متقاضیان پشت کنکورIntroductionConsidering that failure in national exams has several psychological-emotional consequences for students, the aim of the present study was to investigate the effectiveness of compassion-based intervention on self-criticism and depressive in remaining applicants from the entrance exam.
Materials and MethodsThe present study was a semi-experimental pre-test post-test with control group. The statistical population of this study was all the students who remained from the entrance exam in 2019 year and participated in the preparatory classes for the entrance exam in Khodabandeh city, of which 40 people (which 20 for the intervention group and 20 for the control group) using Available sampling method was selected and randomly assigned to the intervention and control groups. After performing the pre-test on both groups, the experimental intervention was performed in 8 sessions of 90 minutes, one session per week, and after the treatment program, the post-test was performed. The data of this study were collected using the self-criticism questionnaire of Gilbert et al. (2004) and the Beck Depression Questionnaire (1961).The data of the present study were analyzed using analysis of covariance in SPSS 21
ResultsThe results showed that after the compassion-based intervention, there was a significant difference in the mean scores of self- criticism and depressive in the intervention group compared to the control group.
ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be concluded that self-taught education to students who failed in the entrance exam can prevent depressive in these students by reducing their self-criticism.
Keywords: compassion-based intervention, self-criticism, depressive, University Applicants -
پشت کنکوری پدیده ای رایج در بین داوطلبان آزمون سراسری است که عوامل متعددی در آن نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی مفهومی فرایند پشت کنکوری داوطلبان آزمون سراسری دانشگاه ها بود. این پژوهش به روش کیفی و نظریه زمینه ای (مبتنی بر رویکرد کوربین و اشتراوس) انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل همه داوطلبان پشت کنکوری آزمون سراسری سال 1399 از رشته های تحصیلی مختلف از شهرستان خدابنده بود. بدین منظور 12 نفر از شرکت کنندگان کنکور سال 1399 با رشته های مختلف که تجربه یک یا دو سال پشت کنکور را داشتند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا کدگذاری باز و محوری انجام گرفت و طبقه های مربوط در الگوی پارادایمی یعنی عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها جای گرفتند. سپس، در مرحله ی کدگذاری انتخابی، طبقه مرکزی پژوهش استخراج گردید. نتایج پژوهش 110 مضمون فرعی و 18 مضمون اصلی را مشخص ساخت که طبقه مرکزی استخراج شده از مضامین، «انگیزش موفقیت کنکور» بود. با ترسیم الگوی مفهومی پژوهش، مولفه های مرتبط با پشت کنکوری و چگونگی تعامل آن ها با یکدیگر مشخص گردید. نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که انگیزش موفقیت در کنکور بین عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر و راهبردها ارتباط ایجاد می کند. به طوری که عوامل علی، زمینه ای و مداخله گر به واسطه انگیزش موفقیت در کنکور و همچنین راهبردها منجر به پشت کنکور ماندن می شود که این امر دارای پیامدهای روانی و تحصیلی است.کلید واژگان: پشت کنکوری, روانی-تحصیلی, نظریه زمینه ایThis study aimed to draw a conceptual model of the failing process of the university entrance applicants. The study was carried out by qualitative method and grounded theory. In this study, the statistical population was all the applicants who had failed the university entrance exam 2020 in different fields of study, in Khodabandeh city, Iran. To this end, 12 applicants of the university entrance exam 2020 in different fields were selected by purposive sampling. They had failed the examination once or twice before. The data were collected through semi-structured in-depth interview. To analyze the data, first, the study used open and axial coding to place the relevant categories into a paradigm model, which is casual factors, contextual, confounding, strategies and consequences. Then, the main category of the research was extracted in the selective coding phase. The results of the research identified 110 sub-themes and 18 main themes. The main category extracted from the themes was "motivation of success in the university entrance exam". This study drew the conceptual model and identified the components related to the failing and how they interact with each other. The results indicated that motivation of the success could link the causal factors, contextual, confounding and strategies.Keywords: failing, psycho-educational, Grounded theory
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 96 (اسفند 1399)، صص 1593 -1606زمینه
امروزه قسمت اعظمی از فکر جوانان کشور را موفقیت در آزمون سراسری و ورود به دانشگاه به خود اختصاص داده است. به طوری که عدم موفقیت در آن با شرایط روانی - تحصیلی سختی برای آنها همراه است. پشت کنکور ماندن پدیده ای است که با وجود پژوهش های متعدد هنوز در خصوص عوامل مرتبط با آن مطالعه ای انجام نشده است.
هدفپژوهش حاضر با هدف کشف تجارب داوطلبان آزمون سراسری از پشت کنکور ماندن انجام شد.
روشاین پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل همه داوطلبان پشت کنکوری آزمون سراسری سال 1399 در شهر خدابنده بود. نمونه مطالعه نیز شامل 12 نفر از این داوطلبان بود که تجربه یک یا دو سال شرکت در آزمون سراسری را داشتند و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته گردآوری و براساس رویکرد کوربین و اشتراوس (2008) تجزیه و تحلیل شد.
یافته هابا تحلیل عمیق تجربه شرکت کنندگان، 160 مفهوم اولیه، 107 مضمون فرعی و 9 مضمون اصلی به دست آمد. عوامل اصلی پشت کنکوری داوطلبان آزمون سراسری شامل جو اجتماعی، محیط آموزشی، دوستان، ویژگی خانواده به عنوان عوامل زمینه ای؛ عملکرد روانی، عملکرد تحصیلی و واکنش به رویدادهای ناخواسته به عنوان عوامل فرآیندی؛ و پیامدهای روانی و تحصیلی به عنوان پیامدها دسته بندی شدند. طبقه مرکزی استخراج شده «انگیزه موفقیت در کنکور» بود که تمام عوامل فرآیندی، زمینه ای و پیامدی را در برگرفته و پاسخ نهایی به سوال اصلی پژوهش یعنی عوامل موثر بر پشت کنکوری بود. بنابراین، وقتی پشت کنکور ماندن، راهی برای رسیدن به نتیجه دلخواه باشد انتخاب می شود، در غیر این صورت کنار گذاشته می شود.
نتیجه گیرینتیجه این پژوهش می تواند در درک عمیق دنیای ذهنی متقاضیان پشت کنکوری برای دست اندرکاران تعلیم و تربیت، مشاوران مدارس و والدین مفید باشد.
کلید واژگان: آزمون سراسری, داوطلبان پشت کنکور, نظریه زمینه ایBackgroundNowadays, a large part of the countrychr('39')s youth is critical of success in the University Entrance Exam (UEE). Thus, that failure in it is associated with the problematic condition psycho-educational for them. Holding the university entrance is a phenomenon; despite numerous studies, it has not yet been studied on the factors associated with it.
AimsThe present study aimed to explore the experiences of the UEE applicants from the back entrance.
MethodThis study was carried out with a qualitative method and grounded theory approach. The statistical population of the study consisted of all applicants of the year 1399 from the different academic majors of Khodabandeh city. The study sample included 12 applicants who had the experience of one or two years chr('39') experience in a UEE and were selected by purposeful sampling method. A semi-structured in-depth interview was employed to collect data. Data were analyzed based on Strauss and Corbin approach (2008).
ResultsBy deep analyzing of applicants’ experience, 160 primary concepts, 107 alternative themes and 9 main themes were obtained. Main factors of failure including social atmosphere, instructional environment, friends, and family as background factors; mental function, academic performance, and reaction to inadvertent events as process factors; mental and academic consequences as consequential factors were categorized. “Motivation for success in UEE” was extracted central class that encompasses all background, process, and consequential factors, it was the final response to the main research question, that is effective factors on failure in UEE. Thus, when failing the test is an option to gain desirable result, it will be selected, otherwise it is abandoned.
ConclusionsThe results of this study can be helpful for instruction administrators, academic consultants, and parents to understand applicants’ mental world.
Keywords: University entrance exam, failed applicants, grounded theory -
در این مطالعه نانو ذرات مغناطیسی Fe3O4@Propylsilane-PyridineHSO4از طریق عامل دار کردن Fe3O4 با تری متوکسی سیلیل پروپیل آمین، پیریدین-2-کربالدهید و سولفوریک اسید سنتز شد. ساختارهای نانو ذرات سنتزی در مراحل مختلف با استفاده از روش طیف بینی FT-IR تایید شدند. همچنین ساختار بلوری، مورفولوژی و ریخت شناسی و پایداری حرارتی نانو ذرات با استفاده از آنالیزهایSEM, XRD ، TEM و TGA بررسی شد. در نهایت با استفاده از این نانوذره به عنوان کاتالیزگر، مشتقات دی هیدروپیریدو3،2-d:5،6-d´ دی پیریمیدین سنتز شدند. مقایسه کارآیی این کاتالیزگر با سایر کاتالیزگرها نشان داد که نانوکاتالیزگر ساخته شده در این تحقیق نسبت به سایر کاتالیزگرها بطور قابل ملاحظه ای بازده و سرعت واکنش را افزایش می دهد.
کلید واژگان: نانوذرات مغناطیسی, مگنتیت, پیریدین, پیریمیدین, تری متوکسی سیلانNano scale, Volume:7 Issue: 3, 2020, PP 109 -115In this research, Fe3O4@Propylsilane-Pyridine[HSO4] magnetic nanoparticles were synthesized via functionalization of Fe3O4 by tri-methoxy silyl propyl amine, pyridine-2-carbaldehyde and sulfuric acid. The structures of the synthesized nanoparticles at different stages were confirmed by FT-IR spectroscopy. Also, the crystal structure, morphology and thermal stability of the nanoparticles were investigated using XRD, SEM, TEM and TGA analyzes. Finally, dihydropyrido[3,2-d: 5,6-d'] dipyrimidine derivatives were synthesized by using of these nanoparticles as an effective catalysts. Comparison of the performance of this catalyst with other catalysts showed that the nano-catalysts made in this research, significantly increase the yield and reaction rate compared to other catalysts.
Keywords: Magnetic Nanoparticles, Magnetite, Pyridine, pyrimidine, tri-Methoxy silane -
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی بر بهبود انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان انجام شد. طرح این پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه گواه و جامعه آماری آن شامل همه دانش آموزان پسر دوره دبیرستان در شهر زنجان بود. ابتدا یک مدرسه با روش نمونهبرداری دردسترس انتخاب شد، سپس آزمودنیها با روش نمونه برداری تصادفی، انتخاب (تعداد 44 نفر) و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند (تعداد 22 نفر). بسته آموزشی مهارت های اجتماعی هیجانی به مدت دوازده جلسه و هر جلسه به مدت یک ساعت به گروه آزمایشی آموزش داده شد، اما گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان (گرین، میلر، کروسن، دوک و آکی، 2004) و پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1981) بود. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر یادگیری اجتماعی هیجانی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی تاثیر مثبت معناداری دارد. همچنین یادگیری اجتماعی هیجانی از عوامل موثر بر انگیزش یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی است. بر همین مبنا، به کارشناسان آموزش وپرورش پیشنهاد میشود که برای داشتن دانش آموزانی با انگیزش و خودکارآمدی تحصیلی بالا، به نقش یادگیری اجتماعی هیجانی توجه ویژه داشته باشند
کلید واژگان: انگیزش تحصیلی, خودکارآمدی تحصیلی, یادگیری اجتماعی هیجانیThe aim of this study was to examine the effectiveness of social-emotional learning program on improving students' academic motivation and self-efficacy. The study design was semi-experimental with pre-test/post-test and control group. The statistical population was all high school male students of Zanjan. First, a school was selected by a convenience sampling method. Then the subjects (N=44) were selected in a random sampling procedure, then randomly assigned to two equally divided experimental and control groups. A package for Social-emotional Skills Training was taught to the first group for 12 sessions, each for one hour, while the latter did not receive. The study instruments were Academic Self-efficacy Questionnaire (Greene, Miller, Crowson, Duke, & Akey, 2004) and Harter's Academic Motivation Questionnaire (1981). The results suggested that the social-emotional learning training had a significantly positive affect on academic motivation and academic self-efficacy and also social-emotional learning remained a great factor affecting learning motivation and academic self-efficacy. Hence, educational experts are suggested to pay special heed to the function of the social-emotional learning in order to train students with high academic motivation and self-efficacy.
Keywords: Academic motivation, academic self-efficacy, social emotional learning -
مقدمهدستیابی به هدف های آموزشی و پرورشی با وجود آشفتگی های عاطفی سازشی امری مشکل و غیرممکن است، بنابراین پژوهش حاضر درصدد بررسی تاثیر آموزش تنظیم هیجان بر سازگاری اجتماعی و حساسیت بین فردی دانش آموزان بود.روشاین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر تبریز در سال تحصیلی 96-1395 بود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیدند و براساس تکمیل پرسش نامه حساسیت بین فردی،30 نفر از دانش آموزان، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. دانش آموزان هر دو گروه به سیاهه سازگاری اجتماعی برای دانش آموزان مدارس، پاسخ دادند. گروه آزمایش، به مدت دوازده جلسه، در معرض برنامه آموزش تنظیم هیجان قرار گرفت، سپس در مرحله پس آزمون، هر دو گروه به پرسش نامه های پژوهش پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیره مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان، باعث کاهش حساسیت بین فردی، در گروه آزمایش در مراحل پس آزمون شد. همچنین، میزان سازگاری اجتماعی در گروه آزمایش ،در مراحل پس آزمون، افزایش یافت و مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون– پس آزمون تفاوت معناداری را نشان داد.نتیجه گیریباتوجه به اینکه آموزش تنظیم هیجانی می تواند باعث کاهش حساسیت بین فردی و ارتقای سازگاری اجتماعی دانش آموزان شود، بهتر است که در برنامه ریزی های آموزشی و پرورشی جنبه های عاطفی و هیجانی دانش آموزان مورد توجه قرار گیرد .کلید واژگان: تنظیم هیجانی, حساسیت بین فردی, سازگاری اجتماعیIntroductionIt is difficult if not impossible to achieve educational and goals with compromise emotional disturbances. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of emotional regulation training on social adjustment and interpersonal sensitivity of students.MethodThis is a semi-experimental study with pre-test-post-test with the experimental group and the control group. The statistical population consisted of all high school boys in Tabriz in the academic year of 1395-96. Multi-stage random sampling was used. Based on an interpersonal sensitivity questionnaire, 30 students were selected. They were randomly Assigned to experimental and control groups. Students of both groups responded to the social compatibility checklist for school students. The experimental group was subjected to an excitement training program for 12 sessions. Then, in the post-test, both groups responded to the questionnaires. Data were analyzed using multivariate and single-variable covariance analysis.ResultsThe results showed that emotional regulation training reduced the interpersonal sensitivity in the experimental group at post-test and stage. Also, the level of social adjustment in the experimental group in the post-test and stage increased and the comparison of the mean scores of the pre-test-post-test showed a significant difference.ConclusionConsidering that emotional regulation training can reduce interpersonal sensitivity and promote social adjustment of students, it is better to emphasize the emotional aspects of students in educational programs.Keywords: emotional regulation, interpersonal sensitivity, social adjustment
-
در چند سال اخیر مدل شناختی اجتماعی در تلاش برای تبیین عوامل شکل دهنده رضایت شغلی بوده و در این راستا، توجه پژوهشی قابل توجهی را برای درک ابعاد مختلف این متغیر بخود اختصاص داده است. از این رو، هدف مطالعه حاضر بررسی روایی الگوی شناختی-اجتماعی رضایت شغلی معلمان مقطع متوسطه شهر ارومیه بود. برای رسیدن به این مهم از بین این جامعه 382 نفر به شکل تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. از این تعداد 194 نفر زن و 188 نفر مرد بودند. آزمون های رضایت شغلی، عاطفه مثبت، حمایت از رسیدن به هدف، خودکارآمدی، شرایط کار و پیشروی اهداف که هر کدام چند سنجه را دربرمی گرفتند، اجرا شدند. داده ها با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند.
نتایج حاصل نشان دادند داده های بدست آمده برازش مناسبی با الگوی نظری شناختی-اجتماعی داشته و این الگو در نمونه اخیر مدلی رواست. شاخص مربوط به نسبت مجذور خی به درجه آزادی کمتر از عدد 3 است که مقدار مناسبی بوده و نشان داد ساختار کوواریانس یافته ها با مدل نظری مطابقت دارد. شاخص RMSEA نیز برابر 07/0 بود که مقداری مناسب بشمار می آید. سایر شاخص های برازش هم نشان دادند داده های حاصل از مطالعه تجربی برازش مناسبی با مدل نظری رضایت شغلی دارند. علاوه بر این مسیر علی بین تمام مولفه ها معنی دار بوده و همگی بر هم تاثیر مثبت می گذارند. بررسی ضرایب مسیر حاکی از این بود که متغیر برونزای عاطفه مثبت بالاترین تاثیر را بر خودکارآمدی و حمایت از رسیدن به هدف و سپس بر رضایت شغلی دارد. بر این اساس، می توان نتیجه گرفت الگوی شناختی-اجنماعی رضایت شغلی الگوی تبیینی مناسبی برای رضایت معلمان ایرانی بشمار می رود و می توان از آن، جهت پیش بینی رضایت شغلی و تدوین برنامه های ارتقای بهزیستی روانشناختی و رفاهی معلمان بهره گرفت.
کلید واژگان: مدل شناختی اجتماعی, رضایت شغلی, معلمانIn recent years, Social Cognitive Theory (SCT) seeks to explain the factors that shape job satisfaction. Relatedly, SCT has received a good deal of empirical attention as a framework for understanding various aspects of job satisfaction. So, this study tried to assess the validity of job satisfaction socio-cognitive model for the secondary school teachers of Urmia city. In order to do this, 382 school teachers of the mentioned population were selected through multistage random sampling procedure, which included 194 female and 188 male teachers. The tests including job satisfaction, goal attainment support, self-efficiency, work condition and goal progress were taken, each of which included some measures. The data were analyzed through structural equation modeling method. The results showed that the obtained data fit well with the theoretical socio-cognitive model, and the model in the recent sample is a valid one. The index related to the ratio of chi-square to degree of freedom is less than 3 (χ2/df<3) which is a good value and indicates that the covariance structure of findings is consistent with the proposed theoretical model. Another index is RMSEA which is equal to 0.07 and is considered as a good value. Other fit indexes also showed that the data obtained from experimental study fit well with the theoretical job satisfaction model. Furthermore, the casual path between all components was significant and they all had positive impact on one another. The analysis of path coefficients suggested that the positive sentiment exogenous variable has the highest effect on self-efficiency and goal attainment support and then on job satisfaction. Accordingly, it was concluded that a job satisfaction socio-cognitive model is an appropriate explanatory model for Iranian teachers’ satisfaction and it can be applied to predict job satisfaction and to develop programs to promote teachers’ psychological well-being and welfare.Keywords: Social Cognitive Model, Job Satisfaction, Teachers
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.