محمد آریایی
-
زمینه و هدف
پروپوفول یکی از رایج ترین داروهای مورد استفاده در بیهوشی بوده و درد هنگام تزریق از عوارض جانبی این دارو است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر لیدوکایین، منیزیوم سولفات و کتامین در کاهش درد ناشی از تزریق وریدی پروپوفول در بیماران تحت عمل جراحی انجام شد.
روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی دوسویه کور 80 بیمار 18 تا 65 ساله به صورت تصادفی در 4 گروه 20 نفری لیدوکایین، کتامین، منیزیوم سولفات و نرمال سالین قرار گرفتند. برای ارزیابی درد از معیارAmbesh Score استفاده شد. تغییرات همودینامیک گروه های مورد مطالعه در دقایق 1 و 3 و 5 ارزیابی شد.
یافته هابیماران در گروه های لیدوکایین، کتامین و منیزیم سولفات به ترتیب با مقادیر 75 درصد، 70 درصد و 55 درصد در مقایسه با گروه نرمال سالین (25 درصد) پس از تزریق پروپوفول، احساس درد نداشتند (P<0.05). میانگین روند زمانی فشار خون سیستولیک، فشار خون دیاستولیک و متوسط فشار خون شریانی بین گروه های مورد مطالعه از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05).
نتیجه گیریاستفاده از داروهای لیدوکایین یا کتامین در زمان تزریق پروپوفول می تواند در کاهش درد هنگام تزریق پروپوفول موثر باشد.
کلید واژگان: پروپوفول, لیدوکائین, منیزیم سولفات, کتامین, درد, بیهوشی عمومیBackground and ObjectivePropofol is one of the most commonly used drugs in anesthesia with the pain during an injection is a side effect of this drug. This study was conducted to compare the effect of Lidocaine, Magnesium Sulfate, and Ketamine on reducing pain caused by intravenous injection of Propofol in patients Undergoing surgery.
MethodsIn this double-blind randomized clinical trial study, 80 patients aged 18 to 65 years were randomly blocked and assigned into four groups including Lidocaine, Ketamine, Magnesium Sulfate and Normal Saline. The pain was measured with the Ambesh Score. Hemodynamic changes of patients were evaluated in 1, 3, and 5 minutes.
ResultsThe patients in Lidocaine, Ketamine, and Magnesium Sulfate groups with 75%, 70%, and 55%, respectively, did not feel pain after Propofol injection compared to Normal Saline group (25%) (P<0.05). The mean time trend of Systolic and diastolic blood pressure and mean arterial blood pressure between the studied groups were significant (P<0.05).
ConclusionThe use of Lidocaine or Ketamine during Propofol injection can be effective in reducing pain during injection in patients undergo surgery.
Keywords: Propofol, Lidocaine, Magnesium Sulfate, Ketamine, Pain, General Anesthesia -
فرآیند خمکاری لوله ها در صنایع کاربرد فراوانی دارد و با پیشرفت های اخیر و لزوم استفاده از تجهیزات مستحکم و کم وزن، پژوهش های بسیاری در مورد انواع روش های خمکاری لوله ها توسط محققین انجام شده است. خمکاری کششی دورانی ، یکی از متداول ترین روش خمکاری لوله هاست. در این فرآیند با استفاده از مجموعه ای از قالب ها، لوله به قالب خمکاری فشرده شده و با حرکت دورانی آن و ایجاد کشش ناشی از نیروهای تماسی بین قالب ها، خم می شود. هدف این مقاله مرور تحقیقات اخیر در مورد روش فوق و پارامتر های موثر بر آن است. از بین این پارامتر ها می توان به مشخصات هندسی و مکانیکی لوله، ضریب اصطکاک و لقی بین سطوح لوله و قالب ها اشاره کرد که هرکدام تاثیر متفاوتی بر کیفیت و احتمال بروز عیوب در لوله دارند و نیازمند بررسی جداگانه هستند و با شناخت نحوه اثرگذاری آن ها و با یک طراحی مناسب براساس آن می توان لوله را با کیفیتی مطلوب، خم نمود.کلید واژگان: خمکاری کششی دورانی, خمکاری لوله, شکل دهی فلزات
-
زمینه و هدفمولرهای اول دائمی به دلیل شکل آناتومیک خاص، رویش زود هنگام و عدم اطلاع والدین از دائمی بودن آنها مستعد پوسیدگی هستند. این مطالعه به منظور تعیین شاخص پوسیدگی دندان مولر اول دائمی (DMF6) و برخی از عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان انجام شد.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 400 دانش آموز 12 ساله (200 دختر و 200 پسر) به روش نمونه گیری ترکیبی (طبقه ای و خوشه ای) از مدارس دولتی و غیردولتی در شهرستان گرگان طی سال های 95-1394 انجام شد. معاینه دندان مولر اول دائمی انجام گردید. سطح تحصیلات والدین، تعداد دفعات مسواک زدن و مصرف روزانه میان وعده های غذایی حاوی مواد قندی در پرسشنامه ای ثبت شد. به هر دندان مولر اول دائمی پوسیده، کشیده و پرشده عدد یک داده شد. این اعداد برای محاسبه شاخص DMF6 در هر فرد با هم جمع شدند.یافته هاشاخص DMF6 مساوی صفر در 19.5% و شاخص DMF6 با مقادیر یک الی چهار در 80.5% از کودکان تعیین شد. میانگین شاخص DMF6 2.23+-0.07 و به طور معنی داری در دخترها 2.39+-0.10 بیش از پسرها 2.07+-0.11 بود (P<0.05). با افزایش سطح تحصیلات پدر و مادر و تعداد دفعات مسواک زدن و کاهش مصرف میان وعده های قندی، شاخص DMF6 کاهش یافت.نتیجه گیریوضعیت پوسیدگی در دانش آموزان 12 ساله گرگان بیشتر از حد استاندارهای جهانی تا سال 2020 بود. جنس کودک، میزان تحصیلات والدین، تعداد دفعات مسواک زدن و مصرف میان وعده های قندی نقش مهمی در میزان پوسیدگی دندان دارند.کلید واژگان: شاخص DMF, مولر اول دائمی, مسواک زدن, میان وعده های غذایی حاوی مواد قندیBackground And ObjectivePermanent first molars are susceptible to caries due to their particular anatomical form, early development and lack of knowledge of parents about their permanence. This study was conducted to determine the index of first permanent dental careis (DMF6) and some of its related factors in 12 year-old students.MethodsThis descriptive-analytical study was carried out on 400 students (200 females and 200 males) using combined method (stratified and cluster sampling) from public and non-governmental schools in Gorgan, northern Iran during 2015-16. First permanent molar examination was carried out. The parent's education level, frequency of toothbrushing and daily consumption of sugar-containing snack foods was recorded in a questionnaire. Each decayed, missing and filled first permanent molar tooth was given number one. These numbers were combined to compute the DMF6 index for each individual.ResultsThe DMF6 index was zero in 19.5% and the DMF6 index was determined to be between 1 and 4 in 80.5% of the children. The mean DMF6 index was 2.23±0.07 and significantly higher in girls (2.39±0.10) than in boys (2.07±0.11) (PConclusionDental caries prevalence among 12-years-old students in north of Iran is higher (2.23) than global standard until 2020 (lower than 1). Gender of child, parents education, frequency of toothbrushing and consumption of sugar-containing snack foods plays an important role in the rate of dental caries.Keywords: DMF index, First permanent molar, Toothbrushing, Sugar-containing snack foods
-
مقدمهLeishmaniasis، یک بیماری انگلی است که توسط تک یاخته ای از جنس Leishmania ایجاد و توسط پشه ی خاکی منتقل می شود. هدف از انجام این مطالعه، بررسی خصوصیات دموگرافیک و بالینی کودکان مبتلا به Cutaneous leishmaniasis در سطح استان اصفهان بود.روش هااین مطالعه، یک مطالعه ی مقطعی بود. جامعه ی این مطالعه، کلیه ی کودکان با سن 5 ≥ سال مبتلا به Cutaneous leishmaniasis طی سال های 94-1391 در سطح استان اصفهان بودند. خصوصیات دموگرافیک و بالینی بیماران به صورت تعداد و درصد ارایه شد. میانگین سنی بیماران بر اساس جنس با استفاده از آزمون t مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام شد.یافته هااز مجموع 1529 بیمار، 8/51 درصد را پسران، 0/56 درصد را افراد روستایی و 9/92 درصد را افراد ایرانی تشکیل می دادند. میانگین ± انحراف سنی بیماران 50/1 ± 71/2 سال بود. کوچک ترین بیمار 2 ماهه بود. بیشترین تعداد بیماران در گروه سنی یک سال (4/20 درصد) و کمترین تعداد در گروه سنی کمتر از یک سال (6/5 درصد) قرار داشتند. شایع ترین (8/91 درصد) گونه ی انگل ایجاد کننده ی بیماری، Leishmania major بود. قطر زخم در 37/63 درصد از بیماران بیش از 2 سانتی متر بود. در 2/11 درصد از بیماران، تعداد زخم ها 4 ≤ بود. در کودکان بیمار، ناحیه ی صورت شایع ترین (7/33 درصد) محل ایجاد زخم بود.نتیجه گیریبا توجه به آندمیک بودن بیماری در استان اصفهان، کودکان در این منطقه در معرض خطر بالایی جهت ابتلا به بیماری می باشند. بنابراین، باید عملیات مبارزه با مخازن حیوانی و پشه ی ناقل بیماری به عنوان یک اولویت در جهت کنترل بیماری در نظر گرفته شود.کلید واژگان: کودکان, Leishmaniasis, پیامد درمان, ایرانBackgroundLeishmaniasis is a parasitic disease caused by protozoan called Leishmania that is transmitted by sand flies. The aim of this study was to determine the demographic and clinical characteristics of children with cutaneous leishmaniasis in Isfahan province, Iran.MethodsThis was a cross-sectional study on all children patients with age of five years and younger in Isfahan province during 2011 to 2015. Demographic and clinical characters of patients were presented as the number and percentage. The mean age of patients according to sex was compared using t test via SPSS software.
Findings: Of 1529 patients, 51.8% were boys, 56.0% were in rural areas, and 92.9% were Iranian. The mean age of patients (± SD) was 2.71 ± 1.5 years. The smallest patient was 2 months old. Most of the patients were in the age group of one year (20.4%) and the lowest were in the age group of less than one year (5.6%). Leishmania major was the most common (91.8%) cause of disease. Wound size at 63.37% of patients was more than 2 cm. In 11.2% of patients the number of wounds was equal or more than 4 wound. In children, face was the most common (33.7%) region of wound.ConclusionLeishmaniasis is endemic in Isfahan province, and children are in high risk for incidence of disease. However, the process for combating the animal reservoirs and mosquito vector should be considered as a priority to control the disease. Furthermore, the facilities should be provided for accurate and timely diagnosis and treatment of patients.Keywords: Children, Cutaneous, Treatment outcomes, Iran -
اهدافچاقی از مشکلات بهداشتی مهم در سراسر دنیا است که به طور روزافزونی در حال افزایش است. سبک زندگی کم تحرک یکی از دلایل عمده چاقی است. هدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیر مصاحبه انگیزشی بر قصد انجام فعالیت بدنی در زنان چاق یا دارای اضافه وزن با استفاده از تئوری انگیزش محافظت بود.مواد و روش هادر این کارآزمایی بالینی در سال 1394، 60 نفر از زنان چاق یا دارای اضافه وزن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر گرگان به صورت نمونه گیری غیراحتمالی و دردسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و مصاحبه انگیزشی تقسیم شدند. متغیرهای پژوهش قبل، 2 و 6 ماه پس از مداخله، در هر دو گروه توسط پرسش نامه محقق ساخته اندازه گیری شد. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS 18 و توسط آزمون های آماری T مستقل، مجذور کای، آنووا با اندازه های مکرر، LSD و رگرسیون خطی تک متغیره و چندمتغیره انجام شد.یافته هانمره تمام سازه های تئوری انگیزش محافظت در گروه مصاحبه انگیزشی در مقایسه با گروه کنترل، 2 و 6 ماه بعد از مداخله افزایش معنی دار یافت (001/0p<)، اما کاهش شاخص های آنتروپومتریک وزن و شاخص توده بدنی در 2 و 6 ماه بعد، معنی دار نبود (05/0p>). قوی ترین سازه های پیش بینی کننده قصد انجام فعالیت بدنی در 2 ماه پس از مداخله به ترتیب کارآیی پاسخ درک شده، خودکارآمدی و شدت درک شده و 6 ماه پس از مداخله به ترتیب نگرش و شدت درک شده بودند.نتیجه گیریاجرای مصاحبه انگیزشی، نمره تمام سازه های تئوری انگیزش محافظت و متعاقبا قصد انجام فعالیت بدنی را در زنان چاق یا دارای اضافه وزن افزایش می دهد.کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, قصد انجام فعالیت بدنی, تئوری انگیزش محافظت, چاقی, اضافه وزنAims: As a growing problem, obesity is one of the most important worldwide health problems. One of the major factors leading to obesity is the sedentary lifestyle. The aim of this study was to investigate the effects of motivational interviewing on the physical activity intention in the obese or overweight women, using the protection motivation theory (PMT).Materials and MethodsIn the clinical trial study, 60 obese or overweight women referred to the health centers of Gorgan were studied in 2015. The subjects, selected via non-probable and available sampling method, were randomly divided into two groups including control and motivational interviewing groups. Data was collected using a researcher-made questionnaire before the intervention and 2 and 6 months after in both groups. Data was analyzed by SPSS 18 software using independent T, Chi-square, repeated measures ANOVA, LSD, and one-variable and multivariable linear regression tests.
Findings: The scores of all the constructs of PMT in motivational interviewing group significantly increased 2 and 6 months after he intervention (p0.05). The most powerful constructs predicting the intention towards the physical activities 2 months after the intervention were perceived-reply efficiency, self-efficiency, and perceived intensity, successively. In addition, such factors 6 months after the intervention were attitude and perceived intensity, successively.ConclusionThe motivational interviewing increases the scores of all the constructs of PMT, which leads to an increase in the physical activity intention in the obese or overweight women.Keywords: Motivational Interviewing, Physical Activity, Protection Motivation Theory, Overweight -
زمینه و هدفاز آنجایی که در هر نظام آموزشی پیشرفت تحصیلی به عنوان مهمترین شاخص موفقیت در فعالیت های علمی و آموزشی محسوب می شود، بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط باورهای خودکارآمدی و حمایت اجتماعی درک شده با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی شهر علی آباد کتول استان گلستان در سال 1393 انجام شد.روش بررسیمطالعه حاضر از نوع مقطعی با رویکرد توصیفی-تحلیلی بود که بر روی 460 دانش آموز دبیرستانی مقطع دوم و سوم (230 دختر و 230 پسر) در شهرستان علی آباد کتول انجام شد. به منظور جمع آوری اطلاعات از روش نمونه گیری خوشه ایو پرسشنامه های استاندارد حمایت از سوی والدین، معلمان و دوستان و خودکارآمدی استفاده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از شاخص های توصیفی و آزمون های آماری استنباطی همبستگی و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هادر مجموع، 460 دانش آموز (230 نفر پسر و 230 نفر دختر) در مطالعه کنونی شرکت نمودند. اغلب شرکت کنندگان در مقطع دوم دبیرستان و سن 17 سال (7/51 درصد) 238 نفر قرار داشتند. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین ادراک حمایت از سوی خانواده(0.001>p)، معلمان (0.016>p)، دوستان (0.015>p) و باورهای خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی(0.001>p) رابطه معنی دار وجود دارد.نتیجه گیریبر اساس مطالعه حاضر، حمایت دریافت شده از طریق خانواده، مهمترین عامل پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود، بنابراین اجرای مداخلات مبتنی بر خانواده در جهت حمایت بیشتر از دانش آموزان به منظور پیشرفت تحصیلی بیشتر می تواند موثر باشد.کلید واژگان: پیشرفت تحصیلی, وضعیت آموزشی, خودکارآمدی, حمایت اجتماعی, دانش آموزانBackground And AimIn all educational systems, the academic achievement is the most important indicator of success for the scientific and educational activities; therefore, the present survey was aimed to study the relationship between self-efficacy beliefs and perceived social support with academic achievement in high school students in Ali Abad-e- Katoul city of Golestan province.MethodsThis cross-sectional study was conducted on 460 first and second year high-school students (230 male and 230 female) using cluster sampling technique. The data was collected by three standardized questionnaires (support from parents, teachers and friends and self-efficacy) and analyzed using descriptive and inferential statistics including Pearson correlation and Multivariate Regression model. Significant level was considered significant as pFindings:The majority of them 238 (51.7%) were in the second year of high-school with the age of 17. Based on Pearson coefficient, there is a significant relationship between perceived support from family (pConclusionAccording to the present results, a family-based intervention appears likely more beneficial to provide more support for students to achieve higher academic.Keywords: Achievement, Educational Status, Self, efficacy, Social Support, Students
-
مقدمه
پرستاران به دلیل ماهیت شغلی خود میزان استرس بالایی را تجربه می کنند. غفلت ازشناخت و مقابله با این استرس ها سبب عوارض جبران ناپذیری خواهدشد. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین استرس شغلی با راهبردهای مقابله ای در پرستاران بخش های ویژه گرگان انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی به روش همبستگی است که در سال 1393 انجام شد. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه های: اطلاعات دموگرافیک، استرس شغلی پرستاران Expanded Nursing Stress Scale (ENSS) و سبک های مقابله ای لازاروس بود. محیط پژوهش شامل بخش های ویژه بیمارستان های دانشگاهی گرگان بود. 74 پرستار با روش نمونه گیری سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. داده های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 16 و آمار توصیفی و استنباطی در سطح معنی داری 0/05> P تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد میانگین سن شرکت کنندگان در مطالعه (6/33± 33/39) سال بود. بیشترین موقعیت استرس زا، درگیری با سوپروایزر (0/59± 2/65) بود و بیشترین راهبرد مقابله ای مورد استفاده، خویشتن داری (5 ± 14/18) بود. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی نشان داد که عامل جنسیت (21/57= β و 0/014= P) و کار دربخش دیالیز (27/08= β و 0/001≥ P) پیش بینی کننده خوبی برای استرس شغلی است.
نتیجه گیریبا توجه به بالا بودن برخی ابعاد استرس در پرستاران مانند درگیری با سوپروایزر و همچنین وجود ارتباط بین استرس شغلی و عواملی چون کار در بخش دیالیز و جنسیت لازم است مدیران پرستاری تمهیداتی درجهت پیشگیری وکاهش استرس و حمایت کافی از پرسنل بکار بندند.
کلید واژگان: استرس شغلی, راهبرد مقابله ای, بخش مراقبت ویژهIntroductionBecause of the nature of their profession, nurses experience high levels of stress, and neglect of understanding and coping with this stress will cause irreparable effects. Accordingly, the present study was performed to investigate the relationship between Job stress and coping strategies among intensive ward nurses in Gorgan.
MethodsThis was a correlational descriptive study done during year 2014. The instruments used in this study included a demographic questionnaire, Expanded Nursing Stress Scale (ENSS) and the Folkman and Lazarus Coping Style Questionnaire. The research environment included critical care unites of Gorgan university hospitals. Sampling was carried out by the census sampling method. Overall, 74 nurses participated in the study. After data collection, analysis was performed with the SPSS software (version 16). For the analysis of data in terms of variables, descriptive statistic and deductive statistic (Pearson correlation, stepwise regression) were used.
ResultsThe mean age of the participants was 33.39 ± 6.33 years. The most stressful condition was conflict with the supervisor (2.65 ± 0.59). The most commonly used strategies were self-control (5 ± 14.18). The results of multiple regression analysis showed that the variables gender (21.57 = β, and P = 0.014) and working at the dialysis unit (27.08 = β and P
ConclusionsAccording to the high level of some stress dimensions such as conflict with supervisor among nurses, and also the relationship between job stress and factors such as working at the dialysis ward and gender, it is necessary for nurse managers to apply some measures to prevent and reduce stress; these measures could include improving the work environment, education on coping methods, training and sufficient support of personnel.
Keywords: Job Stress, Coping Strategies, Intensive Care Units -
زمینه و هدفویتیلیگو با شیوع 1-2% در جمعیت های مختلف، یکی از شایع ترین بیماری های پوستی است. اتیولوژی این بیماری به خوبی مشخص نیست. تئوری های مختلفی در این زمینه وجود دارد که فرضیه خودایمنی بودن بیماری بیشتر پذیرفته شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی اختلالات عملکرد تیروئید و آنتی بادی های ضدتیروئید در بیماران مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.روش بررسیاین مطالعه مورد - شاهدی روی 45 بیمار مبتلا به ویتیلیگو و 45 فرد غیرمبتلا به ویتیلیگو انجام شد. متغیرهای جنس، سن، طول مدت بیماری و نوع بیماری توسط یک چک لیست جمع آوری شد. سطح T3 و T4 آزاد، TSH، آنتی بادی ضدپراکسیداز تیروئیدی (Anti-TPO) و آنتی بادی ضدتیروگلبولین (Anti-TG) سرم افراد در دو گروه اندازه گیری شد.یافته هاسطح سرمی T4 آزاد 20درصد بیماران در مقابل 2/2درصد افراد شاهد کمتر از سطح طبیعی بود (P<0.05). در 14 نفر (31.1%) از افراد مبتلا به ویتیلیگو و 6 نفر (13.3%) از افراد گروه شاهد، آنتی بادی پراکسیداز ضد تیروئیدی بالاتر از سطح طبیعی (<60 IU/m) قرار داشت (P<0.05). همچنین سطح آنتی بادی ضدتیروگلبولین گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05).نتیجه گیریاختلالات عملکرد تیروئید، به ویژه کم کاری تیروئید و آنتی بادی ضدتیروئید در مبتلایان به ویتیلیگو افزایش می یابد.کلید واژگان: ویتیلیگو, اختلالات عملکرد تیروئید, آنتی بادی پراکسیداز ضد تیروئیدی, آنتی بادی ضد تیروگلبولینBackground And ObjectiveVitiligo is one of the most frequent skin disorders with a prevalence of 1-2% in different populations. Although many theories have been suggested for its pathogenesis, but the most popular hypotheses is the role of autoimmunity in Vitiligo. This study was done to evaluate the thyroid dysfunction and thyroid autoantibodies in patients with Vitiligo.MethodsThis case-control study was carried out on 45 patients with Vitiligo and 45 age- and sex-matched healthy individuals as control group. Age, gender, duration of the disease and type of Vitiligo were collected through a standard questionnaire. Thyroid autoantibodies including thyroglobulin antibody, anti- thyroglobulin and thyroid peroxidase antibody, and anti-TPO thyroid hormones Tetraiodothyronine (T4), Triiodothyronine (T3) and thyroid stimulating hormone (TSH) in Vitiligo patients and healthy volunteers were measeared.ResultsSerum level of T4 was significantly reduced in Vitiligo patient compared to controls (PConclusionThis study showed that the thyroid dysfunction particularly hypothyroidism and anti-TPO is more common in Vitiligo patients.Keywords: Vitiligo, Thyroid dysfunction, Thyroid peroxidase antibody, Thyroglobulin antibody
-
زمینه و هدفمدیریت و ارزیابی فعالیتهای اورژانس و ارائه خدمات مطلوب به بیماران، تنها با داشتن اطلاعات صحیح از وضعیت موجود از قبیل فضا، تجهیزات و نیروی انسانی در مراکز اورژانس امکان پذیر است. هدف از انجام این مطالعه تعیین وضعیت منابع انسانی و فیزیکی خانه های بهداشت و مراکز بهداشتی درمانی در جهت ارائه خدمات اورژانسی بود.مواد و روش هااین مطالعه به صورت توصیفی و از نوع مقطعی انجام شد. جامعه پژوهش را مراکز بهداشتی درمانی شهری، روستایی و خانه های بهداشت استان تشکیل میداد. ابزار جمع آوری اطلاعات، چک لیست و روش نمونه گیری، چند مرحلهای بود. روش جمع آوری داده ها مشاهده و مصاحبه بود. تمام مراحل این طرح با رعایت موازین اخلاقی و پژوهشی انجام شد. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS.16 استفاده شد.یافته هابر اساس نتایج مطالعه، 17/9% خانه های بهداشت بهورز مرد و 2/4% بهورز زن نداشتند. همچنین 38/9% مراکز پرستار، 94/4% بهیار مرد و 97/2% بهیار زن نداشتند. اکثر خانه های بهداشت از نظر وضعیت تجهیزات و داروهای مورد نیاز اورژانس در سطح خوب قرار گرفتند. اکثر مراکز از نظر وضعیت تجهیزات اتاق تزریقات در سطح متوسط، از نظر وضعیت تجهیزات اتاق پانسمان در سطح خیلی ضعیف و از نظر وضعیت داروهای مورد نیاز، در سطح ضعیف قرار گرفتند. 74/33% مراکز اتاق پانسمان و 85/3% آمبولانس نداشتند.نتیجه گیریبا توجه به سطح ضعیف نیروی انسانی، تجهیزات و فضای فیزیکی مراکز بهداشتی درمانی، لازم است تدابیر مناسبی به منظور بهبود وضعیت موجود این مراکز اندیشیده شود.کلید واژگان: منابع انسانی, منابع فیزیکی, خانه بهداشت, مرکز بهداشتی درمانی, اورژانسBackground And AimsThe right information on current situation such as physical space, equipment and manpower make it possible to assess emergency activities as well as to manage and provide qualified services to patients. The aim of this study was to determine human and physical resources in health houses and health care centers to provide emergency services in Golestan province.
Materials andMethodsThe present descriptive cross sectional study was performed in Golestan province in 2012. The study population was health houses and health centers (both rural and urban). A multi-stage sampling method was exploited and required data were collected by check list through interviews and observations. All stages of this research project were conducted ethically. Data were analyzed by descriptive statistics using SPSS 16.ResultsThe results of this study show that about 17.9 percent of health houses had no male health workers and a lack of female health workers was noticed in 2.4 percent of them. Similarly, there is not any nurse in 38.9 percent of health care centers. About 94.4 percent of centers suffered from having male nurses aid and 97.2 of them had no female nurses aid. The results further indicated that most of health houses were in a good level with regard to medical equipments (66.7%) and needed medications (63.6%). The majority of health care centers (63.9%) were indeed at intermediate level considering injection chamber and at very week level 52.4%) from the wound dressing point of view. The studied centers lacked the requisite medications and were at low levels. 74.33 percent of health care centers suffered from an apparent lack of dressing room facilities. About 85.3 percent of health centers showed ambulance deficit.ConclusionAccording to the low levels of personal resources, equipment and physical spaces in studied health care centers, it is necessary to consider appropriate measures in order to improve the situation in these centersKeywords: Personal resources, Physical resources, Health house, Health care center, Emergency -
زمینه و هدفناهنجاری های مادرزادی از عمده ترین علت مرگ و میر و ناتوانی نوزادان به شمار می رود. این مطالعه به منظور تعیین بروز ناهنجاری های مادرزادی در مناطق مختلف استان گلستان انجام گردید.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی روی همه نوزادان زنده متولد شده (92420 نوزاد) در 13 بیمارستان استان گلستان که دارای ناهنجاری مادرزادی آشکار بودند؛ طی بهمن 1386 لغایت اسفند 1389 انجام شد. جنس و نوع ناهنجاری مادرزادی نوزادان ثبت گردید.یافته هامیزان بروز انواع ناهنجاری های مادرزادی به ترتیب در شهرستان های گرگان، کردکوی، علی آباد و گنبد 20.46%، 12.53%، 10.86% و 8.92% در در 1000 تولد زنده برآورد شد. میزان بروز ناهنجاری های مادرزادی در غرب (بندرگز، کردکوی، بندرترکمن)، مرکز (گرگان) و شرق استان گلستان (کلاله، مینودشت، گنبد، علی آباد) به ترتیب 9.3، 20.46 و 8.79 در 1000 تولد زنده برآورد گردید. فراوان ترین ناهنجاری در سیستم قلبی- عروقی (52.37%) مشاهده شد.نتیجه گیریمیزان بروز ناهنجاری های مادرزادی در مناطق مختلف استان متفاوت و به طور کلی نسبت به سایر مناطق کشور کمتر بود.
کلید واژگان: ناهنجاری مادرزادی, نوزاد, جنس, گلستانBackground And ObjectiveBirth defects are important causes of childhood morbidity and disability. This study was done to determine the incidence and pattern of birth defects in live birth in cities of Golestan province, north of Iran.MethodsThis descriptive study was carried out on 92420 live births in 13 hospitals in Golestan province, northern Iran from 21 January 2008 to 20 March 2011. The newborns were examined for the presence of birth defects. Gender, type of birth defects and residency of parents according to city in Golestan province was recorded for each newborn.ResultsThe incidence rate of birth defects, in Gorgan, Kordkoy, Aliabad and Gonbad was 20.46, 12.53, 10.86, and 8.99 per 1,000 live births, respectively. The incidence rate of birth defects western area (including Kordkoy, Bandargaz and Kordkoy), center (Gorgan, Capital city) and eastern area (including Aliabad, Gonbad, Minodasht and Kalaleh) of Golestan province) was 9.3, 20.46 and 8.79 per 1,000 live births, respectively. Cardiovascular anomaly was the most frequent birth defects.ConclusionThe incidence rate of birth defects varies in diferent area of Golestan provine and overally was lower than the other region in Iran.Keywords: Birth defect, Gender, Newborn, Iran -
زمینه و هدفاختلالات اسکلتی- عضلانی از شایع ترین گزارش ها در خدمات مراقبت سلامت شغلی است که باعث بار مالی بالا و کاهش مسئولیت عملکرد اجتماعی می شود. هدف از این تحقیق، تعیین شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی و ارتباط آن با عوامل روانی اجتماعی در میان کارکنان ادارات بود.روش بررسی675 نفر از کارکنان اداری شهر گرگان از طریق نمونه گیری ترکیبی (طبقه ای و خوشه ای) در این مطالعه مقطعی شرکت کردند. در تعیین بررسی شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی، پرسشنامه استاندارد پرسشنامه Nordic و محتوای شغلی شامل حیطه های مطالبات شغلی، آزادی تصمیم گیری، ماهیت شغلی، تقابل اجتماعی با مدیر و همکاران، به ارزیابی درد و وضعیت روانی- اجتماعی در محل کار استفاده شد. تحلیل داده ها با آزمون های تی مستقل، کای دو و رگرسیون لجستیک انجام شد. سطح معنی داری آزمون ها 05/ 0 بود.یافته هادر مطالعه حاضر 77 نفر(4/ 11درصد) گردن درد، 39نفر (8/ 5 درصد) شانه درد و 97 نفر (4/ 14درصد) کمر درد را گزارش کردند. رگرسیون لجستیک چند متغیره نشان داد که بین حمایت سرپرست و همکاران با گردن درد ارتباط معنی داری وجود دارد. آزادی تصمیم گیری و حمایت سرپرست به ترتیب تنها عامل در ارتباط با شانه و کمر درد بوده است.نتیجه گیرینتایج بدست آمده در این مطالعه نشان می دهد حمایت سرپرست، همکاران و آزادی تصمیم گیری ریسک فاکتورهای در ارتباط با اختلالات اسکلتی- عضلانی محسوب می شوند.
کلید واژگان: اختلالات اسکلتی عضلانی, درد, عوامل روانی, اجتماعی, کارکنان اداراتBackground And ObjectiveMusculoskeletal disorders are the most common occupational complaints bringing about increased financial burden and reduced social productivity. This study aimed to determine the prevalence of musculoskeletal disorders and their relationship with psychosocial factors in the staff of organization.Material And MethodsIn this cross-sectional study, 675 staff of the organizations in Gorgan where selected via cluster & stratified sampling. The instruments Nordic standard questionnaire and job content including areas of job demands, decision latitude, job nature, social interaction with managers and colleagues. We analyzed the data by independent t-test, chi-square test and logistic regression (P≤0.05).ResultsSeventy-seven of participants (11.4%) suffer from neck pain, 39 (5.8%) from shoulder pain and 97 (14.4%) from back pain. Multivariate logistic regression showed a significant relationship between neck pain and the support given by supervisor and Colleagues. Respectively, Freedom of decision-making and support are the most common factors associated with shoulder and back pain.ConclusionBased on the results, the support of supervisor & Colleagues and the freedom of decision are the risk factors associated with musculoskeletal disorders.Keywords: Musculoskeletal Disorders, Pain, Psychosocial Factors, Office Staff -
اهدافپرفشاری خون یکی از شایع ترین بیماری های مزمن در جهان است و بسیاری از بیماران مبتلا به فشار خون به دلیل عدم پای بندی به درمان از مشکلات فشار خون رنج می برند. هدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیر مصاحبه انگیزشی بر پای بندی به درمان بیماران مبتلا به فشار خون و مقایسه آن با مراقبت های استاندارد بود.مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی تصادفی شده از بهمن 1392 تا آبان 1393 انجام شد. در مجموع 140 فرد مبتلا به فشار خون، از دو مرکز بهداشتی درمانی واقع در شهر گرگان با توجه به معیارهای ورود به مطالعه به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه مصاحبه انگیزشی (70 نفر) و گروه کنترل (70 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه جمعیت شناختی (اطلاعات فردی، شاخص های آزمایشگاهی و علایم بالینی)، پرسش نامه عمومی خودکارآمدی و پرسش نامه پای بندی به درمان در بیماران مبتلا به فشار خون بود. اطلاعات از طریق نرم افزار SPSS 18 و با استفاده از آزمون های آماری استنباطی T وابسته و T مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هااجرای مصاحبه انگیزشی باعث افزایش نمره کل و میانگین نمره تمام ابعاد پرسش نامه پای بندی به درمان (به جز کنترل وزن و کاهش استرس) شد (05/0 p<). همچنین بعد از 6 ماه فشار خون سیستولی و دیاستولی در گروه مصاحبه انگیزشی به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0 p<).نتیجه گیریاجرای مصاحبه انگیزشی به منظور بهبود و ارتقای تعهد به اجرای مداخلات درمانی و کنترل فشار خون در بیماران مبتلا به فشار خون مناسب و اثربخش است.
کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, فشارخون, پایبندی به درمانAimsHypertension is one of the most common chronic diseases all around the world and majority of hypertensive patients suffer from hypertension problems due to lack of treatment adherence. The current study aimed to investigate the effect of motivational interviewing on adherence to treatment in patients with hypertension and its comparison with standard cares.Materials and MethodsThis randomized clinical trial was done during February to October 2014. In total, 140 of hypertensive patients were selected using multi-stage cluster sampling method from two urban health centers located in Gorgan City, Iran, with regards to the inclusion criteria and allocated randomly into two groups; motivational interviewing (70 participants) and control (70 participants). Data collecting instruments were demographic questionnaire (personal information, laboratory indices and clinical symptoms), general self-efficacy scale and treatment adherence questionnaire of patients with hypertension. Data were analyzed in SPSS 18 software using paired T and Independent T tests.FindingsMotivational interviewing increased total score and the mean score of all dimensions of the adherence questionnaire (except for weight control and stress reduction) (p<0.05). After 6 month, systolic blood pressure and diastolic blood pressure also decreased significantly in the motivational interviewing group (p<0.05).ConclusionMotivational interviewing is likely beneficial to improve and promote medication adherence and blood pressure control in patients with hypertension.Keywords: Motivational Interviewing [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68062405], Hypertension [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68006973], Medication Adherence [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68055118] -
محیط رقابتی دنیای امروز و توسعه ی علم و فن آوری، استفاده از آموزش الکترونیکی را در جامعه ی بشری امری اجتناب ناپذیر کرده است. در یک دهه ی اخیر، وجود چالش هایی از قبیل تقاضای روزافزون آموزش عالی، عدم کفایت بودجه، کمبود اعضای هیات علمی تمام وقت و عدم محدودیت جغرافیایی آموزش الکترونیکی مورد توجه قرار گرفته است؛ به طوری که روش های سنتی آموزش، دیگر قادر به پاسخگویی به نیازهای آموزشی مادام العمر فراگیران نیست. با علم به این موضوع، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه ی آموزش الکترونیکی از دیدگاه دانشجویان انجام گرفت. برای دستیابی به این هدف، از بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان در سال تحصیلی 1391-92، نمونه ای به حجم 170 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب گردید. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه ی عوامل موثر بر یادگیری الکترونیکی عنایتی و همکاران استفاده شد که روایی و پایایی آن آزمون تایید گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی و استنباطی مرتبط نظیر میانگین، انحراف معیار، آزمون تی مستقل و آنووا استفاده شد. یافته ها نشان داد که از نظر دانشجویان، تمامی محورهای مورد بررسی در آموزش الکترونیکی موثر بود. همچنین تاثیر عوامل و محورهای مورد بررسی در توسعه ی آموزش الکترونیکی به ترتیب اولویت عبارت است از: زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری، ارتباطات اجتماعی و فنون همکاری، محتوای تدریس و مفاد آموزشی، شیوه ی ارزیابی فراگیران، رشته های آموزشی، و در نهایت شیوه ی جذب دانشجو. همچنین بین دیدگاه دانشجویان در زمینه ی عوامل موثر بر آموزش الکترونیکی برحسب جنسیت، مقطع تحصیلی و نوع دانشکده، تفاوت معناداری یافت نشد (p value>./05). بنابراین می توان گفت تمامی عوامل و محورهای مورد بررسی، بر توسعه ی آموزش الکترونیکی تاثیرگذار بودند و از این میان، زیرساخت های سخت افزاری و نرم افرازی، ارزشمندترین عوامل در زمینه ی آموزش الکترونیکی بودند.
کلید واژگان: عوامل موثر, آموزش الکترونیکی, دانشجویانToday's competitive environment and the development of science and technology has made the use of e-learning inevitable in human society. In the last decade, according to some challenges such as Increased demand for higher education, Inadequacy of funds, Inadequacy of full-time faculty and lack of geographical limitations put e-learning and teaching up in center of full consideration. Currently, the traditional methods of training are not able to respond to the educational needs of lifelong learners. Hence, this study was conducted with the aim of investigating factors affecting the development of e-learning from the perspective of students.. With regard to the number of faculties at Golestan University of Medical Sciences in the year 1392, a total amount of 170 students were selected by stratified random sampling method., Data gathering tool was a questionnaire consisted of two parts. The first part was demographic information and the second part was Standardized questionnaire from Enayati et al. After coding and entering data into Spss16, descriptive and inferential statistics such as the mean and the associated t-test and ANOVA were used. Results obtained from the students’ viewpoints suggested that factors examined in the study influenced the development of e-learning, and based on their order of priority included respectively: infrastructure hardware and software, Social Communications and Collaboration Technologies, content of teaching and provisions of learning, method of assessing learners, Educational fields, and finally the attraction of students. In addition, examining the role of effective factors in the study divided bygender, education, and Faculty had no significant relevance (p value>./05). According to the results of the data analysis, therefore, it may indicate that all the factors examined at the University had an impact on e-learning. Moreover, hardware and software among these factors in frastructure were the most important ones in the field of e-learning.Keywords: Factors Affecting, E, Learning, Students -
زمینه و هدفسپسیس نوزادی عامل مهم مرگ، بیماری زایی، عوارض نوزادی و پری ناتال می باشد. استرپتوکوک گروه B (GBS) Group B Streptococcus عامل بیماری تهاجمی اولیه در نوزادان و زنان باردار می باشد. هدف مطالعه تعیین مقاومت آنتی بیوتیکی عوامل بیماری زای واژن و رکتوم خانم های باردار و ارتباط بین استقرار ارگانیسم های جدا شده با عفونت زودرس نوزادی در مراجعه کنندگان به زایشگاه بود..روش بررسیاین مطالعه همگروهی آینده نگر روی 282 مادر باردار انجام شد. حساسیت باکتری ها به آمپی سیلین، سفازولین، اریترومایسین، وانکومایسین، جنتامایسین، آمیکاسین سنجیده شد. رابطه استقرار میکروبی واژن و رکتوم مادران با عفونت زودرس نوزادی ارزیابی شد.یافته هااز 98 کشت رکتال مثبت، 49 (50%) کوکسی گرم مثبت و 49 (50%) اشرشیا کلی (E.coli) مثبت بودند. از 143 کشت واژینال مثبت، 136 (1/95%) کوکسی گرم مثبت و 7 (9/4%) E.coli مثبت بودند. 2 کشت مثبت واژینال GBS بود. سپسیس نوزادی قطعی مشاهده شد. بین سابقه عفونت ادراری و کشت رکتال مثبت مادر ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (03/ 0P=).نتیجه گیریکشت رکتال مثبت در ایجاد سپسیس بالینی نوزادان موثر است (001/ 0P=). کشت واژینال مثبت E.coli در ایجاد سپسیس مشکوک نوزادان موثر است (007/ 0P=). کوکسی های گرم مثبت به آمپی سیلین و جنتامایسین مقاومند. E.Coli نیز به آمپی سیلین، اریترومایسین و وانکومایسین مقاوم بود. به دلیل مقاومت به آمپی سیلین، سفازولین با توجه به ایمنی در بارداری و حساس بودن ارگانیسم ها توصیه می شود.
کلید واژگان: عوامل آنتی باکتریال, اشرشیا کلی, کوکسی گرم مثبت, نوزاد, سپسیسBackground And ObjectiveNeonatal sepsis is a remarkable factor in mortality, morbidity, neonatal and perinatal complications. Group B Streptococcus (GBS) is the primary cause of invasive disease in infants and pregnant women. This study aimed to determine the relationship between antimicrobial resistance of the bacteria colonized in the vagina and rectum of pregnant women and early neonatal infection.Material And MethodsIn this prospective study conducted on 282 pregnant women, bacterial sensitivity to ampicillin, cefazolin, erythromycin, vancomycin, gentamicin, amikacin was measured. Furthermore, the relationship between rectal and vaginal colonization of mothers and early neonatal sepsis was evaluated.ResultsOf 98 positive rectal cultures, 49 (50%) were Gram-positive cocci and 49 (50%) E.coli. of 143 positive vaginal cultures, 136 (95.1%) were Gram-positive cocci, 7 (4.9%) were E.coli and two were positive GBS. We could find definitive neonatal sepsis. Significant correlation was found between a history of urinary tract infection and the mother's positive rectal culture (P =0. 03).ConclusionClinical sepsis in neonates is correlated with positive rectal culture (P =0. 001) and the positive E.coli vaginal cultures is associated with suspected neonatal sepsis (P =0.007). Gram-positive cocci were resistance to ampicillin and gentamicin, and E.coli was resistant to ampicillin, erythromycin and vancomycin. Because of resistance to ampicillin, we recommend cefazolin due to its sensitivity to organisms and safety in pregnancy.Keywords: Antibacterial Agents, Escherichia Coli, Gram, Positive Cocci, Newborn, Sepsis -
زمینه و هدفاز آنجا که احساس ذهنی بهزیستی، حوزه ای از روانشناسی مثبت نگر است که تلاش می کند ارزیابی شناختی و عاطفی زندگی افراد را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به استرس هایی که دانشجویان پرستاری و مامایی در محیط بالینی تجربه می کنند، بررسی احساس ذهنی بهزیستی می تواند پایه ای جهت تقویت این متغیر با طراحی و اجرای برنامه های آموزشی باشد.روش بررسیاین مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی بوده که در سال 1392انجام شد. نمونه گیری به شکل تصادفی ساده انجام شده و در این مطالعه 104 دانشجوی پرستاری – مامایی ازسال های مختلف تحصیلی شرکت داشتند. ابزارجمع آوری اطلاعات شامل دو بخش: 1)مشخصات فردی 2) پرسشنامه احساس ذهنی بهزیستی Keyes دارای سه حیطه: هیجانی، روانشناختی و اجتماعی بوده که بوسیله دانشجویان تکمیل شد. جهت توصیف داده ها از میانگین، انحراف معیارو جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون های T-test و ANOVA استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد میانگین نمره کلی احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان پرستاری20/ 203 و در دانشجویان مامایی 21/ 210 بوده است. میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان پرستاری در حیطه هیجانی(05/ 44)، در حیطه روانشناختی (40/ 93) و در حیطه اجتماعی (74/ 65) و میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان مامایی در حیطه هیجانی(72/ 45)، در حیطه روانشناختی (78/ 94) و در حیطه اجتماعی (55/6 9) بوده است ودر گروه پرستاری فقط جنس ارتباط معنی داری با احساس ذهنی بهزیستی داشته است(05/ 0 >P).نتیجه گیریبا توجه به بالا بودن نمره کل احساس ذهنی بهزیستی و حیطه های آن در دانشجویان پرستاری و مامایی، لذا تداوم و اتخاذ طراحی و اجرای برنامه های آموزشی در بعدهای هیجانی، روانشناختی و اجتماعی دانشجویان جهت توانمند سازی ضروری می باشد.
کلید واژگان: احساس ذهنی بهزیستی, دانشجویان پرستاری و مامایی, دانشگاه علوم پزشکی گلستانBackground And ObjectiveSubjective well-being, a field of positive psychology, attempts to assess the cognitive and emotional lives. Given the fact that nursing and midwifery students are exposed to stress in clinical settings, we aimed to assess subjective well-being to promote educational programs.Material And MethodsThis across-sectional study was conducted on 104 nursing and Midwifery students selected via simple random sampling, 2013. The instruments, filled out by students, were a demographic checklist and Kyeez subjective well-being questionnaire consisting of three domains of emotional, social and psychological. We used mean and standard deviation for data description and T-test and ANOVA for analysis.ResultsThe mean score of subjective well-being was 203.20 in nursing and 210.21 in midwifery students. In nursing students, the Mean score in emotional, psychological and social domain was 44.05, 93.40 and 65.74, respectively, and it was 45.72, 94.78 and 69.55, respectively in midwifery students. Gender was the only variable associated significantly with subjective well-being of nursing students (P>0.05).ConclusionGiven the high score of subjective well-being and that of its domains, we recommend applying some educational programs with the consideration of emotional, psychological and social aspect of studentsKeywords: Well, Being, Nursing, Midwifery, University of Medical Sciences -
سابقه و هدفکاهش نرخ رشد جمعیت همراه با افزایش امید به زندگی بویژه در کشورهای در حال توسعه موجب پیر شدن جمعیت گردیده است. این مطالعه با هدف پیش بینی برخی از عوامل خطر در تغییرات وضعیت تغذیه سالمندان انجام شد.مواد و روش هامطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر به روش خوشه ای2 مرحله ای با مراجعه به درب منازل سالمندان شهر گرگان، با استفاده از پرسشنامه ارزیابی مختصر تغذیه (MNA) و تن سنجی در 541 سالمند انجام گردید. داده ها با آزمون آماری آنووا یک طرفه و رگرسیون خطی سلسله مراتبی تجزیه و تحلیل شدند. ارتباط متغیر های کیفی با آزمون کای دو سنجش شد.یافته هاشیوع سوء تغذیه و ریسک ابتلا به آن به ترتیب 4/8% و 44/7% بود. زنان نمره کمتری از نظر وضع تغذیه بدست آوردند. 58/8% سالمندان روزانه بیش از 3 نوع دارو استفاده می کردند و بین مصرف بیش از 3 دارو با وضعیت تغذیه ارتباط آماری معنی دار وجود داشت. 22/4% سالمندان بدون خانواده زندگی می نمودند و بین زندگی به تنهایی با وضعیت تغذیه نیز ارتباط آماری معنی دار وجود داشت. فراوانی مصرف روزانه 3 وعده غذای اصلی و همچنین میوه و سبزی و نیز منابع غذایی پروتئینی در سالمندان با وضعیت تغذیه خوب بیش از سالمندان در معرض ابتلاء یا مبتلا به سوء تغذیه بود. وضعیت اقتصادی- اجتماعی و سن با وضعیت تغذیه ارتباط معکوس آماری داشت. همچنین وضعیت روحی و دندان با سوء تغذیه ارتباط مستقیم داشت.نتیجه گیریبا توجه به شیوع سوء تغذیه و ریسک ابتلاء به آن در سالمندان و تاثیرپذیری آن از مولفه هایی نظیر وضعیت اقتصادی و اجتماعی، افسردگی، الگوی غذایی و سلامت دهان و دندان، به نظر می رسد علاوه بر مداخلات تغذیه ای، حمایت های اجتماعی و اقتصادی بویژه برای زنان ضروری و حائز اهمیت است.
کلید واژگان: سالمند, MNA, سوء تغذیه, افسردگی, وضعیت اجتماعی, اقتصادیBackground And ObjectivesEver decreasing rate of birth and death accompanied with the increasing rate of life expectancy has led to the increase of old population, especially in the developing countries. This study aimed to estimate the association of demographic, socio-economic features and some health problems with the nutritional status in older people.Materials And MethodsA cross-sectional study was designed and conducted by utilizing two-stage cluster sampling. The total of 541 subjects were included. MNA questionnaire was used to evaluate the nutrition status of the elderly. Data were analyzed using one way ANOVA and hierarchical linear regression. The relationship between qualitative variables was also evaluated by Chi-square test.ResultsThe prevalence of malnutrition and the risk of getting malnutrition was 4.8% and 44.7 %, respectively. The women participants got lower score in nutritional status. The old people taking more than three drugs were were suffering from malnutrition by 58/8 %. About 22/4 % of the subjects lived alone, and there was a statistically significant relation between living alone and malnutrition. Daily consumption of 3 main meals, fruits and vegetables, and good sources of protein was higher in the elderly with well nutritional status than in at-risk and malnurished eldely. There was a significant relationship between dental and mental conditions and malnutrition, and also age and socio-economic features were negatively related with the nutritional status.ConclusionConsidering the relationship between malnutrition and such factors as socio-economic status, depression, dietary patterns and oral health, it seems that besides nutritional intervention, socio-economic support has noticeable importance, especially for women.Keywords: Elderly, MNA, Malnutrition, Depression, Socio, economic status -
زمینه و هدفخود مراقبتی به معنی توانمند سازی افراد برای مدیریت شرایط خاص مانند ناخوشی، بیماری های مزمن و داشتن کنترل بیشتر بر زندگی می باشد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض عوامل خطر تهدید کننده سلامتی مانند چاقی و اضافه وزن و... می باشند، لذا مطالعه حاضر به منظور تعیین آگاهی، نگرش و رفتار زنان در خصوص عوامل تعیین کننده انجام خودمراقبتی در شهر گرگان انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی- تحلیلی 420 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری گرگان، از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ایوارد مطالعه شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای استاندارد خود مراقبتی عمومی جمع آوری گردید. اطلاعاتی از قبیل موانع و تسهیل کننده های رفتار خودمراقبتی، دانش، تمایل به انجام رفتار خود مراقبتی، افراد مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 با استفاده آزمون های آماره های توصیفی و آزمون های تحلیلی تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین سنی نمونه ها 2/12±07/33 سال بود. 49 درصد (206 نفر) آگاهی مطلوبی در مورد خود مراقبتی داشتند، 4/36 درصد (152 نفر) برای انجام خود مراقبتی تمایل داشتند و 8/21 درصد (92 نفر) فعالیت های مرتبط با خود مراقبتی را انجام می دادند. رابطه معنی داری بین دانش و انجام خود مراقبتی (0001/0=P)، نگرش و انجام خود مراقبتی (0001/0=P) و بین دانش و رفتار وجود داشت (0001/0=P).
نتیجه گیریمداخلات آموزشی مناسب جهت افزایش آگاهی زنان باید مد نظر قرار گرفته و نگرش شرکت کنندگان نیز باید با استفاده از تکنیک های تغییر نگرش مانند مصاحبه عمیق مورد ارزیابی قرار گیرد. متعاقبا به دنبال آن، بهبود عملکرد نیز رخ دهد.
کلید واژگان: آگاهی, نگرش, عملکرد, عوامل تعیین کننده, خود مراقبتیBackground and ObjectiveSelf-care means enabling individuals to manage special circumstances، such as illness، chronic diseases and having more control over life. Women are more susceptible to serious health risks such as obesity and overweight compared to men، therefore this study was conducted in the city of Gorgan to determine the knowledge، attitude and behavior of women regarding the self-care behavior.MethodIn this descriptive- analytical study، 420 women referred to health centers of Gorgan were recruited through cluster random sampling. Data were collected using the standard general self-care questionnaire. Information such as barriers and facilitators of self-care behavior، knowledge، desire and performing self-care behaviors of individuals were evaluated. Data were then analyzed using descriptive statistics and analytical tests in SPSS software (version16).ResultsThe mean age of samples was 33. 07 ± 12. 2 years. Among all the tested individuals، 49% (n=206) had a satisfactory knowledge about Self-care، 36. 4% (n=152) had a tendency to perform self-care and 21. 8 percent (n=92) were performing self-care related activities. There was a significant relationship between knowledge and performing self-care (P= 0. 0001)، attitudes and performing self-care (P=0. 0001) and between knowledge and behavior (P=0. 0001).ConclusionDue to the relative knowledge، attitude and unfavorable performance of individuals، appropriate educational interventions are recommended to increase knowledge. Moreover the awareness and attitude of the participants should also be changed using attitude change techniques such as in-depth interviews and subsequently its improvements will occur.Keywords: Knowledge, Attitude, Practice, Determining Factors, Self, Care -
زمینه و هدفرضایت شغلی باعث افزایش بهره وری و تعهد فرد نسبت به سازمان، تضمین سلامت فیزیکی و ذهنی فرد، رضایت از زندگی و تسریع در آموزش مهارت های جدید شغلی می گردد. عدم رضایت شغلی موجب کم کاری، غیبت، استعفاء، بازنشستگی زودرس و ناراحتی های جسمی و روحی می گردد. هدف از انجام این مطالعه تعیین وضعیت رضایت شغلی بهورزان استان گلستان بود.روش بررسیدر این مطالعه مقطعی، 1275 بهورز شاغل در خانه های بهداشت استان گلستان در سال 1391 به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری داده ها پرسشنامه رضایت شغلی Herzberg بود. داده ها به وسیله نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0و آزمون های آماری ANOVA و t-Test آنالیز شد.یافته هارضایت شغلی کلی در سطح نسبتا ناراضی قرار گرفت. میزان رضایت شغلی در حیطه های عوامل نگهدارنده و حمایتی کارکنان و توجه به توان بالقوه و تجربه افراد در اعطای مسئولیت در سطح ناراضی، در حیطه های ارتباطات سازمانی، پیشرفت شغلی، حقوق و مزایا، چالشی بودن شغل و مدیریت، در سطح نسبتا ناراضی و در حیطه مقبولیت اجتماعی در سطح نسبتا راضی بود. رضایت شغلی با سابقه کاری (049/0=P) و شهرستان محل خدمت (001/0=P) از نظر آماری ارتباط معنی داری داشت.نتیجه گیریبا توجه به وضعیت نامناسب رضایت شغلی، باید مداخلات موثری جهت بهبود ارتباطات سازمانی، پیشرفت شغلی، حقوق و مزایا، مقبولیت اجتماعی، عوامل نگهدارنده و حمایتی کارکنان، مدیریت، چالشی بودن شغل، توجه به توان و تجربه در اعطای مسئولیت صورت پذیرد.
کلید واژگان: رضایت شغلی, بهورز, خانه بهداشت, استان گلستان, مدل هرزبرگBackground and ObjectiveJob satisfaction Increases individual efficiency and commitment to the organization، ensuring the physical and mental health، life satisfaction and accelerate the learning of new skills on the job. The aim of this study was to determine the status of health professionals› satisfaction in the Golestan province.MethodIn this cross- sectional study، 1،275 health workers of Health centers in the Golestan province in the year 1391 were participated using the census method. Data was collected using Herzberg job satisfaction questionnaire. The data were analyzed using SPSS software، ANOVA and t-Test at the significant level of 0. 05.ResultsJob satisfaction in terms of staff maintenance and support and given the potential and experience of individuals in granting liability were at dissatisfied level، In terms of corporate communications، career development، salary and benefits، challenges and job management، at relatively dissatisfied and from the aspect of social acceptance level was at relatively satisfied. Job satisfaction was significantly associated with work experience (P=0. 049)، ethnicity (P=0. 009) and city of service location (P=0. 001).ConclusionDue to poor job satisfaction levels، effective actions should be taken to improve organizational communication، career development، salary and benefits، social acceptance، staff maintenance and support، management، Job challenges، and granting responsibilities based on the ability and experience of the individuals.Keywords: Job Satisfaction, Health Workers, Health Centers, Golestan Province, Herzberg Model -
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال دوازدهم شماره 2 (پیاپی 46، تابستان 1393)، صص 67 -76زمینه و هدفروند سالمندی جمعیت بویژه در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. هدف این مطالعه تعیین وضعیت تغذیه سالمندان شهر گرگان و برخی عوامل مرتبط با آن بود.روش کارمطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر به روش خوشه ای2 مرحله ای با مراجعه به درب منازل سالمندان شهری انجام شد. با پرسشنامه ارزیابی مختصر تغذیه و تن سنجی اطلاعات 541 سالمند جمع آوری و آزمون های کای دو، تی مستقل و آنوا برای تحلیل داده ها استفاده شد.نتایجشیوع سوء تغذیه 8/4 ٪ و خطر ابتلا به سوء تغذیه 44/7 ٪ بود. 51/9٪ سالمندان به علت وجود بیماری یا شرایط ویژه از رژیم غذایی پیروی می کردند. فراوانی سوء تغذیه و خطر ابتلا به آن در زنان بیش از مردان بود و این تفاوت در دو جنس از نظر آماری معنی دار بود (0/0001= p). نمایه توده بدنی، اندازه های میانه دور بازو و دور ماهیچه پا در مبتلایان به سوء تغذیه، کمتر از سالمندان با وضعیت تغذیه خوب گزارش شد، این تفاوت از نظر آماری معنی داری بود.نتیجه گیریسالمندان مواجه با مشکلات اقتصادی-اجتماعی، روحی، دندانی، زندگی بدون خانواده و نیز زنان بیش از سایرین در خطر ابتلا به سوء تغذیه قرار دارند. اجرای برنامه های حمایتی و آموزش تغذیه در این گروه اهمیت بیشتری دارد.
کلید واژگان: سالمند, ارزیابی مختصر تغذیه ای, سوء تغذیه, نمایه توده بدنی, میانه دور بازو, دور ساق پاBackground anAimAging trend especially in developing country is increasing. This study aimed to assess the nutritional status of the elderly and its associated factors in Gorgan.Materials And MethodsThis is a cross sectional study that two-stage cluster sampling method was used for considering participant. The data were collected using Mini Nutritional Assessment and anthropometric questionnaire which was referred to the elderly inhabitant in urban area. 541 elder were interviewed and data were analyzed by chi square, independent T test and one way ANOVA tests.ResultsThe prevalence of malnutrition was %4/8 and nearly %44/7 of the elderly were at the risk of malnutrition. %51/9 of the elderly were on a special diet due to a disease or specific condition. Malnutrition frequency and the risk of it were higher in woman than men and the difference between sexes was statistically significant. BMI, mid arm circumference and calf circumference measures in elderly with malnutrition were less than elderly with good nutrition, and the difference was statistically significantConclusionThe risk of malnutrition in elderly who exposed to socio-economic, mental and also dental difficulties, living alone and female old age was higher than others groups. The implementation of supportive and nutritional programs is more important in this group.Keywords: Elderly, Mini Nutritional Assessment, BMI, Malnutrition, Mid, arm circumference, Calf circumference -
زمینه و هدفدانشجویان به لحاظ موقعیت خاص اجتماعی و تحصیلی در معرض استرس ها و فشارهای روانی متعدد قرار دارند. دفتر مشاوره به منظور ارائه مشاوره مفید و موثر، افزایش توانمندی و مهارت های سازگاری دانشجویان تاسیس شده. این مطالعه با هدف علل مراجعه دانشجویان به مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی گلستان طی سال های 88-1387 انجام شده است.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی طی سال های 88 -1387بر روی 345 دانشجوی رشته های مختلف دانشگاه علوم پزشکی گلستان که به مرکز مشاوره به صورت سرشماری مراجعه نمودند صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها حاصل فرم تدوین شده مبتنی بر اهداف خود مرکز مشاوره وزارت بهداشت بود. داده ها از طریق نرم افزار آماریspss و ازطریق آمارتوصیفی و آزمون کای دو وAnova با سطح معنی داری 0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هافراوانی علت مراجعه دانشجویان به مرکز مشاوره در سال های 88-1387 نشان داد که از مجموع345 نفر بیشترین تعداد مراجعات به ترتیب عبارت بودند از154نفر(6/44%) بعلت مشکلات روحی،66 نفر(1/19%) بعلت مشکل ازدواج،45 نفر(13%)بعلت مشکل تحصیلی، 39 نفر (3/11%) بعلت مشکل ارتباط، 29 نفر(4/8%) به علت مشکل خودکشی و 12 نفر (5/3%) سایر علت بودند.نتیجه گیرییافته های این تحقیق بیانگر مشکلات روحی، عاطفی، تحصیلی، رفتاری، شناختی، خانوادگی و مسائل مربوط به ازدواج دانشجویان می باشد. شناسائی، تشخیص، تعدیل و رفع زودرس نارسائی ها اهمیت گسترش سیستم های مراقبت روحی و درمان های حمایتی مراکز مشاوره را مورد تایید قرار می دهد.
کلید واژگان: علل مراجعه, دانشجویان, مشاورهBackground And ObjectiveStudents are under pressure and stress because of their status in the society. So the university’s student counseling agent is offering consultative services in order to help and guide the students in solving problems and improve their compatibility. The objective of the current study was to investigate the student’s referral proof to the Golestan university of medical sciences’counseling agent.Materials And MethodsIn this cross- sectional study conducted in 2008-2009,On, via census sampling, 345 students of various fields, who referred to the counseling agent.Gathering data’s methods were based on questionnaire that is designed based on Health Ministry’s counseling agent’s goals. Data were analyzed by SPSS statistical software and descriptive statistics and chi square test and ANOVA with significance level of 0.05.ResultsReferred student’s reference’s abundance to the counseling agent in the years 2008-2009 showed that from the whole 345 referred people the highest number of referrals by order were: 154 people (44.6%) because of mental problems, 66 people (19.1%) because of marriage problems, 45 people (13%) because of educating problems, 39 people (11.3%) because of communicating problems, 29 people(8.4%) because of suicide problems and 12 people (3.5%) were because of other factors.ConclusionThis article’s results are showing mental, emotional, educating, behaving, cognitive and family problems and also the student’s marriage’s problems. Cognition, diagnosis, adjustment and early removal of failures, abnormalities and possible disorders confirm mental caring systems expanding importance and supportive cures.Keywords: Students, Consultation -
سابقه و هدفعدم آگاهی مردم از خطرات آینده مسایل زیست محیطی ناشی از زباله، یکی از بزرگ ترین مشکلات این بخش است. از سوی دیگر، به گمان بسیاری از محققین، آگاهی و سپس فرهنگ سازی در این حوزه می تواند راه گشای این مساله مهم زیست محیطی باشد. از این رو، این مطالعه با هدف ارزیابی میزان آگاهی و عملکرد مردم شهرهای گرگان، گنبد و علی آباد کتول در ارتباط با مدیریت مواد زاید شهری صورت گرفت.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1391 و از طریق پرسش نامه انجام شد که پایایی آن با Cronbach alpha برابر 78/0 بود. در این تحقیق، 550 پرسش نامه (200 پرسش نامه در مناطق مختلف شهر گرگان، 240 پرسش نامه در مناطق مختلف شهر گنبد و 110 پرسش نامه در مناطق مختلف شهر علی آباد کتول) تکمیل گردید. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 16 ثبت شد و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته هاآگاهی شهروندان گرگان، گنبد و علی آباد کتول در زمینه بیماری های مرتبط به پسماند و اثر پسماند بر محیط زیست، خوب بود. میزان آگاهی شهروندان مورد مطالعه در زمینه بازیافت و راه های کاهش پسماند در منزل و روش های دفع پسماند، متوسط رو به بالا بود. میزان آگاهی در زمینه وجود سازمان بازیافت شهری و وظایف آن در رتبه ضعیف تا متوسط و در زمینه کمپوست در رتبه ضعیف قرار داشت. عملکرد شهروندان در زمینه ارتباط مردم با سازمان بازیافت مواد شهری و شهرداری منطقه در رابطه با مواد زاید جامد در رتبه خیلی ضعیف تا ضعیف و در زمینه تفکیک زباله در مبدا، در رتبه متوسط قرار گرفت.استنتاجاطلاعات مردم در مورد تولید کمپوست و وجود سازمان بازیافت شهری و وظایف آن پایین بود. بنابراین، لازم است آموزش هایی برای افزایش آگاهی عموم به مردم داده شود.
کلید واژگان: مواد زاید جامد, محیط زیست, گرگان, گنبد, علی آباد کتولBackground andPurposeLack of awareness of people about the future environmental risks posed by wastes is the most important problem of this sector. Awareness, and then cultural education in this area, can be a breakthrough to this significant environmental problem. This study aimed to assess the degree of awareness of the people of the cities of Gorgan, Gonbad, and Aliabad Katool (Iran) in relation to municipal solid waste management.Materials And MethodsIn this descriptive-periodic study in 2012, a questionnaire with a Cronbach's alpha of 0.78 was used. 550 questionnaires were completed: 200 in different areas of the city of Gorgan, 240 in different areas of the city of Gonbad, and 110 in different areas of the city of Aliabad Katool. Data were analyzed by SPSS software.ResultsThe awareness of the citizens in the studied cities in the area of waste-related diseases and the waste effect on the environment was satisfactory. The rate of citizen's awareness in the field of recycling and ways of reduction of household waste and the methods of waste disposal was above the average. The awareness in the area of existence of urban recycling organization and its duties was rated weak to average and in the area of compost, it was weak. The performance of citizens in the area of relation of people with urban materials recycling organization and regional municipality regarding solid waste materials was rated very weak to weak and in the area of source waste separation, the performance was rated average.ConclusionConsidering the results obtained, the information of people regarding compost production and existence of urban recycling organization and its duties was low and, it is necessary to provide certain educational programs for increasing public awareness.Keywords: Awareness, Solid waste, Environment, Gorgan, Gonbad, Aliabad Katool, Iran -
زمینه و هدفمسمومیت یکی از دلایل شایع مراجعه کنندگان به ویژه در گروه نوجوان و جوان جامعه به اورژانس های بیمارستانی است. این مطالعه با هدف تحلیل اپیدمیولوژیک مسمومیت در مراجعین به بیمارستان های آموزشی شیراز در سال 1387 صورت گرفت.روش بررسیپژوهش فوق بصورت مقطعی توصیفی- تحلیلی از طریق نمونه گیری تصادفی ساده با احتساب دامنه اطمینان 95% و خطای α 05/0، 266 مورد بستری در سال 1387 در نظر گرفته شد.یافته هادر پژوهش حاضر، 47 % از بیماران مونث و 53% مذکر بودند. از افراد مورد مطالعه، 2/67% مجرد و 8/32% متاهل بودند. این تحقیق نشان داد که بیش ترین میزان مسمومیت در سن 20-35 سال بود. همچنین بیش ترین شیوع مسمومیت در فصل بهار رخ داده بود. در مطالعه حاضر تنها 4 نفر (6/1%) دچار مرگ ناشی از مسمومیت شده بودند.نتیجه گیریاطلاعات اپیدمیولوژیک بصورت منطقه ای باعث استفاده مناسب از منابع جهت پیشگیری و کنترل مسمومیت می شود. همچنین با استفاده از تحلیل عوامل موثر امکان کاهش مسمومیت بوسیله برنامه ریزان و سیاستگذاران فراهم می شود.
کلید واژگان: مسمومیت, اپیدمیولوژی, شیرازBackground/ObjectivePoisoning is One common cause of referred cases, especially in the adolescent and young group to hospital emergency department. This study was designed to determine Epidemiologic of poisoning in teaching hospitals, shiraz in 1387MethodsThis is a cross-sectional study that 266 sample via random sampling with 95% confidence interval and α 0.05 were considered.ResultsThere were 47% female and 53% male. 67.2 percent of poisoned patient were single and 32.8% were married. This study showed, highest rate of poisoning was between the age of 20-35 years. Most common season of poisoning was in spring. Overall mortality of our study was 1.6 percent.ConclusionsRegional epidemiological information, make rational use of resources in order to prevention and control of poisoning and with using analysis of effective factors will be reduced poisoning by policymakers and planners.Keywords: Poisoning, Epidemiology, Shiraz
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.