به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمد جعفر پاک سرشت

  • زینب نوری ممبنی*، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاکسرشت، پروانه ولوی
    هدف

    هدف اصلی این پژوهش، بررسی دیدگاه های نواندیشی اسلامی در حوزه زنان و استخراج مبانی و اهداف تربیتی آن است.

    روش

    روش انجام این پژوهش تحلیلی- استنتاجی است.

    یافته ها

    آنچه در این پژوهش بر اساس مبانی نظری نواندیشان اسلامی در حوزه ی زنان در زمینه تعلیم و تربیت استنتاج گردید عبارتند از:  پنج مبنای تربیتی، یک هدف کلی و پنج هدف واسطی. مبانی تربیتی استخراج شده شامل: جایگاه والای عقلانیت در فهم دین ، عدالت به مثابه مفهومی سیال و پویا، رویکرد هرمنوتیکی به دین، تاکید بر تساوی بنیادین انسانها در حقوق، تاکید بر آزادی می باشد. اهداف نیز شامل یک هدف کلی یعنی تساوی بنیادی زن و مرد بر اساس کرامت ذاتی انسان ها و پنج هدف واسطی شامل: برابری حقوقی، برابری آموزشی، پرورش عقلانی، آزادی زنان و استقلال زنان می باشد.

    نتیجه گیری

    نواندیشی اسلامی با عبور از تقسیمات جنسیتی، سیما، هویت، حقوق زنان و تعلیم و تربیت آنها را بر اساس نشانه هایی مانند اخلاق، انصاف، عرف گرایی، تاویل گرایی نصوص دینی، و تغییر بر اساس مقتضیات زمان ترسیم می کند.

    کلید واژگان: اسلام, نواندیشی اسلامی, زنان, مبانی, اهداف}
    Zeinab Norimombyni*, Massud Safaei Moghdam, MohamadJafar Paksereshet, Parvaneh Valavi
    Objective

    The main purpose of this study is to investigate the views of Islamic intellectuals in the field of women and to extract its principles and educational goals.

    Method

    The method of this research is analytical-inferential.

    Results

    What was concluded in this study based on the theoretical foundations of Islamic intellectualism in the field of women in the field of education are: five educational foundations, one general goal and five intermediate goals. The extracted educational principles include: the high position of rationality in understanding religion, justice as a fluid and dynamic concept, hermeneutic approach to religion, emphasis on the fundamental equality of human beings in law, emphasis on freedom. The goals also include a general goal, which is the fundamental equality of men and women based on the inherent dignity of human beings, and five intermediate goals, including: legal equality, educational equality, intellectual development, women's liberation, and women's independence.

    Conclusion

    Islamic intellectualism, by crossing gender divisions, portray their appearance, identity, women's rights and education based on signs such as morality, fairness, customaryism, interpretation of religious texts, and change based on the requirements of the time.

    Keywords: Islam, Islamic intellectualism, women, principles, goals}
  • رضا شیخه*، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، منصور مرعشی

    این پژوهش با هدف دستیابی به مبانی رویکرد برساخت‎گرایی اجتماعی صورت گرفته است. روش پژوهش توصیفی−تحلیلی است. برای رسیدن به این هدف، نخست به تعریف برساخت‎گرایی اجتماعی، تفاوت آن با سازنده‎گرایی، انواع برساخت‎گرایی و مشخصه ‎ها و سرچشمه‎ های آن پرداخته شد. سپس تحلیل مبانی این رویکرد مدنظر قرار گرفت. یافته‎ها نشانگر آن است که گرچه برساخت‎گرایی در زمینه هستی‎ شناسی واقع‎گراست، اما باور دارد که به محض سخن گفتن درباره واقعیت، آن به امری برساخته مبدل می‎شود. در نتیجه، موضعی انتقادی و تکثرگرایانه نسبت به واقعیت اتخاذ می‎کند. در این رویکرد، معرفت امری برساخته و محصول تعاملات اجتماعی است. در حوزه اخلاق و ارزش‎ها، به احترام برای ارزش‎های سایر فرهنگ‎ها (نسبیت‎ گروی فرهنگی) و مدارا کردن با آنها باور دارد. ازاین رو، برساخت‎گرایی اجتماعی مبتنی بر یک هستی‎ شناسی، معرفت ‎شناسی و ارزش‎ شناسی نسبی ‎گرا و تکثرگراست. برساخت‎گرایی اجتماعی در زمینه انسان‎شناسی ضد ذات‎باور و ضد فرد باور می باشد. دست آخر اینکه در این رویکرد فرد و جامعه هر دو منشا اثر هستند.

    کلید واژگان: برساخت‎گرایی اجتماعی, مبانی فلسفی, مبانی جامعه ‎شناختی, روش تحلیلی}
    Reza Shikheh *, Masoud Safaei Moghaddam, Mohammad Jafar Pakseresht, Mansour Marashi

    This study is aimed to achieve the foundations of social constructionism by using analytical method. Using analytical method, dissection of the social constructionism’s foundations will be the main aim of this study. To achieve social constructionism’s foundations, after preparing a definition, its differences with constructivism, its types, features, and roots were examined. The results showed that despite being realistic with regards to ontology, as soon as talking about the reality, social constructivism changes to a constructed phenomenon, which adopts a critical and pluralistic stand. Knowledge, in this perspective, is the product of social interactions. Furthermore, constructionism, regarding ethics and values, treats with respect to the values of other cultures and believes in toleration. Thus, social constructionism is based on a relative and pluralistic ontology, epistemology, and axiology. Viewing from an anthropological point of view, social constructionists, are also known as anti-essentialism and anti-individualism and the human is considered as a social animal. Finally, they assign both individual and society as the origin of effect.

    Keywords: social constructionism, analytical method, philosophical foundations, anthological foundations, sociological foundations}
  • شیدا ریاضی هروی*، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، شهرام جلیلیان

    دو بن گرایی یا دوگانه باوری، اعتقاد به وجود دو مبدا خیر و شر در نظام هستی، از باورهای قدیم آریاییان به شمار می آید. درگات ها یا سرودهای زرتشت که کهن ترین بخش اوستا است، دوبن گرایی به صورت تقابل دو روان همزاد جلوه گر گشته است ؛ سپندمینو یا روان مقدس در برابر انگر ه مینو یا روان پلید قرار می گیرد. چگونگی آفرینش این دو روان همزاد به عنوان مبانی یزدان شناسی در دین زرتشت و حد مسیولیت اهورامزدا در ایجاد این دو روح مقدس و پلید از جمله مسایلی است که همواره محل اختلاف صاحب نظران بوده است؛ چنان که برخی به دو بنی بودن کیش زرتشت باور دارند و برخی دیگر آن را کیشی یگانه باور می دانند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تامل در اندیشه ها و دلایل صاحب نظران مختلف در مورد چگونگی ایجاد روان پلید، یگانگی یا عدم یگانگی اهورامزدا و روح مقدس و نیز تضاد و ستیز این دو روان می پردازد. اگرچه زرتشت، اهورامزدا را به عنوان خدای برتر که یگانه منشا آفرینش است معرفی می کند، اما از اندیشه دوگانه باوری آریاییان چندان فاصله نمی گیرد و این دوباوری را در نظام اخلاقی نوین خود به کار می گیرد؛ آن چنان که در بعد نظری دینی یگانه باور است و تنها در عمل که اساس آن انتخاب میان نیک و بد است به دوگانگی گرایش دارد.

    کلید واژگان: یزدان شناخت, دو بن گرایی, یگانه باوری, گات ها}
    Sheyda Riyazi Heravi *, Masoud Safaei Moghaddam, MohammadJafar Pakseresht, Shahram Jalilian

    The dualism, the belief in the existence of two good and evil power in the world of existence, is one of the ancient Aryan beliefs. In Gathas, the oldest part of the Avesta, dualism emerges as confrontation between twin spirits: Sepanta Mainyu (sacred spirit) opposes to Angra Mainyu (evil spirit). How these two spirits are created is considered as a basic in Zoroastrianism theology and to what extent Ahura-Mazdā is responsible for creation of these two power is one issue that the scholars have different answers for it- some believes that Zoroastrianism is a dualism religion, and others tell that it is a monotheism one. This research by descriptive-analytical method tries to study the ideas of scholars about the creation of evil spirit, oneness or non-oneness of Ahura-Mazdā and the Sacred Spirit, as well as the contradiction of these two spirits. Although ZaraƟuštra identifies Ahura-Mazdā as the supreme god who is the origin of creation, he does not leave the dualistic idea of Aryan beliefs and applies it in his new moral system. Zoroastrianism is monotheism religion in theory but in religious law which is based on the choice of good and evil it is a dualism religion.

    Keywords: Theology, dualism, monothiesm, Gathas}
  • رضا شیخه*، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، منصور مرعشی

    هدف این پژوهش بررسی دیدگاه برساخت گرایی اجتماعی در باره کودکی است و آنچه این دیدگاه برای برنامه آموزش تفکر به کودکان دارد. پژوهش با روش فلسفی صورت گرفته است. برساخت گرایی اجتماعی دیدگاهی است که کودک و دوره کودکی را برساخته ای اجتماعی-فرهنگی می داند و نه امری طبیعی. بر این اساس، کودک از ویژگی های رشدی طبیعی ثابت برخوردار نیست، در عین حال صلاحیت کافی برای این که به عنوان عامل اجتماعی به حساب آید را دارا می باشد. برخلاف باورهای سنتی، در این دیدگاه کودک نه ارزش ابزاری، بلکه ارزش ذاتی دارد. برساخت گرایی اجتماعی تفکر کودک را مستقل از بزرگسال و برخوردار از سرشتی اجتماعی می داند. این مکتب بر گفتمان های چندگانه پست مدرنیسم، فمینیسم پساساختارگرا، پسااستعمارگرایی و جامعه شناسی جدید کودکی مبتنی است. برخی از آموزه های منتج از برساخت گرایی اجتماعی کودکی در زمینه آموزش تفکر به کودکان از این قرار هستند: بافت و زمینه های فرهنگی و اجتماعی در آموزش تفکر به کودکان اهمیت می یابد، آموزش تفکر به صورت گروهی برجسته می شود. بر روابط تعاملی، یادگیری مشارکتی، دوستی ها و بازی های نمایشی کودکان تاکید می شود. نقش نهادهای غیر رسمی در کنار نهاد رسمی آموزش و پرورش در جریان رشد تفکر کودک بیش از پیش اهمیت می یابد.

    کلید واژگان: برساخت گرایی اجتماعی کودکی, کودک, آموزش تفکر, روش فلسفی}
    Reza Sheikheh *, Masoud Safaee, MohammedJafar Pakseresht, Mansour Marashi

    This research is concerned with the concept of childhood based on the social constructionism and what it has for philosophy for children program (p4c). The philosophical method was applied. Social constructivism views childhood as a sociocultural construct, and not a natural phenomenon. According to this perspective childhood is intrinsically valuable and children are seen as social agents, experts, and thinkers. The social constructivism considers child's thinking independent of adults and of social nature. The constructed concept of childhood is based on multiple discourses of post-modernism, femanism, post-structionism, post-colonialism, and new socialogy of childhood. The fowlloing are some doctrines of social constructionism of childhood to teach children thinking:  Cultural and social contexts are important in teaching children thinking, Collective thinking is highlighted. In this regard, the emphasis is on interactive relationships, Interactive learning, friendships and children's play games. The role of informal institutions alongside the formal institution of education becomes increasingly important in the development of child thinking.

    Keywords: Social constructionism of childhood, teach children thinking, Philosophical method}
  • شیدا ریاضی هروی*، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، شهرام جلیلیان

    معرفت و شناخت در متون پهلوی همانند اوستا، در واژه «خرد» تبلور یافته است؛ در این متون، اورمزد سرچشمه خرد و دانایی است و با خرد همه آگاه خود، آغاز و پایان آفرینش را رقم میزند. در متون پهلوی، بهمن یا اندیشه نیک، نخستین امشاسپندی است که اهورامزدا آفریده و بوسیله او کنش خود را در آفرینش تحقق میبخشد. همچنین، بهمن نماد و تجلی خرد همه آگاه اورمزد بر آفریدگان است که انسان بواسطه بهره مندی از آن، به شناخت دین و اورمزد نایل میشود. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تامل در چیستی مفهوم معرفت و اقسام آن در متون پهلوی میپردازد و چگونگی پیوند آن را با اخلاق و تربیت واکاوی میکند. زیست اخلاقی بعنوان هدف غایی در دین زرتشت، در متون پهلوی در واژه پیمان یا میانه روی محقق میگردد. اساس این فضیلت اخلاقی بر معرفت مبتنی است. افزون بر این، در متون پهلوی تربیت سنگبنای پرورش آسن خرد (خرد ذاتی)، خردمندی و گزینش فضایل اخلاقی است؛ بنابرین معرفت در متون پهلوی سرشت و غایتی اخلاقی دارد و از اینرو یکی از انواع حکمت خالده (جاویدان خرد) بشمار می آید.

    کلید واژگان: معرفت, متون پهلوی, آسن خرد, گوش سرود خرد, اخلاق, تربیت, حکمت خالده}
    SHEYDA RIAZI*, MASUOD SAFAEI MOGHADAM, MOHAMADJAEFAR PAKSERESHT, SHAHRAM JALILIAN

    Knowledge in Pahlavi texts like Avesta is crystallized in the word "wisdom"; in these texts, Ormazd It is the source of wisdom, and with its conscious wisdom it marks the beginning and the end of creation. Also, the Bahman is the symbol of the wisdom of the omniscient consciousness of the creatures through which human beings gain knowledge of religion and ormazd. This descriptive-analytical study examines and reflects on the concept of knowledge and its implications in Pahlavi texts and examines how it relates to ethics and education. Ethics as the ultimate goal in Zoroastrianism, in Pahlavi texts. The term Payman or moderation is realized, and the basis of this ethics virtue is knowledge; furthermore, in later texts, education is the Foundation of breeding āsn xrad (Innate wisdom), Wisdom and the selection of ethics virtues; so Knowledge has a morality purpose and purpose in Pahlavi texts and for this reason is one of the Perennial Philosophy.

    Keywords: Knowledge, Pahlavi texts, āsn xrad, gōš srōd xrat, Ethics, Education, Perennial Philosophy}
  • شیدا ریاضی هرو*ی، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، شهرام جلیلیان

    دوگانه باوری در یزدان شناسی مزدیسنا مفهومی بنیادین است که از لحاظ فلسفی حایز اهمیت می باشد. دوگانه باوری در گات های زرتشت با پیکار میان سپندمینو و انگره مینو آغاز می شود و سپس در خلال اوستای پسین، به صورت تقابل میان اهورامزدا و اهریمن سازمان می یابد. در متون پهلوی، دوگانه باوری با هستی شناسی پیوند می خورد و جهان بینی دو بن گرای زرتشت در قالب آفرینش و تکوین جهان هستی بر اساس پیکار میان اورمزد و اهریمن شکل می گیرد؛ این پیکار طی چهار دوره ادامه می یابد و سرانجام با پیروزی اورمزد و شکست اهریمن پایان می پذیرد. در این پژوهش، نخست بر اساس گزارش های سنتی از آفرینش، مبانی دوگانه هستی شناسی متون پهلوی بررسی شد؛ سپس با استفاده از روش تحلیلی استنتاجی، آموزه های تربیتی موجود در این هستی شناسی استخراج شد. پرورش هوش هستی نگر (معنوی)، خردگرایی و نیک ورزی، پرورش توانایی داوری اخلاقی بر اساس دیالکتیک موجود در هستی، یگانگی انسان با جهان هستی و پاسداشت طبیعت و پدیده های طبیعی از جمله آموزه های تربیتی برگرفته از هستی شناسی متون پهلوی هستند.

    کلید واژگان: هستی شناسی, متون پهلوی, آموزه های تربیتی}
  • مسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاک سرشت، سیدمنصور مرعشی، رضا شیخه*
    هدف این پژوهش، تبیین دوران کودکی بر اساس رویکرد برساخت گرایی اجتماعی است. این کار با روش واسازی انجام شده است. واسازی، تحلیل و بازخوانی هر موضوعی از طریق مرکززدایی از آن و یافتن جنبه هایی از موضوع است که معمولا نادیده گرفته می شود. به طورکلی، نظریه های دوران کودکی به دو دسته قابل تقسیم هستند: نظریه های رشد که دوران کودکی را دورانی طبیعی و جهان شمول می دانند و نظریه هایی که دوران کودکی را برساخته ای اجتماعی در نظر می گیرند. با به چالش کشیدن مفاهیم مندرج در دیدگاه رشدی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه برساخت گرایی اجتماعی هموار گردید. بر اساس رویکرد برساخت گرایی اجتماعی، کودکی یک پدیده اجتماعی است. مرکزیت یافتن رویکرد برساخت گرایی اجتماعی دلالت هایی برای تعلیم و تربیت دارد؛ بدین ترتیب که تعلیم و تربیت بیش از پیش ماهیتی اجتماعی-فرهنگی به خود می گیرد. دانش و به تبع آن، محتوای دروس نیز ماهیتی اجتماعی- فرهنگی پیدا می کند و تحت تاثیر دیگر قطب های آموزش، یعنی معلم و دیگر عوامل نهاد آموزش وپرورش، ساخته می شود. فرایند اجتماعی- فرهنگی ساخت دانش، منجر به ترجیح رویکردهای مشارکتی در آموزش می شود. در کنار همه این ها، تکثرگرایی در حوزه محتوا و روش موجه دانسته می شود.
    کلید واژگان: دوران کودکی, کودک رشدی, برساخت گرایی اجتماعی, روش واسازی}
    Reza Sheykheh*
    The aim of this research was to explicate the childhood period based on the social constructionism, using the deconstruction method. Deconstruction is defined as analyzing and rereading each subject through defocusing and finding some aspects of the subject which are usually neglected. Generally, there exist two groups of theories concerning childhood: First, developmental theories that treat childhood as a natural and universal process. The second group considers the childhood as a special period constructed by society. Social constructionism provided a new sphere by challenging the concepts of developmental theories. According to social constructionism, childhood is a social phenomenon. Focusing on social constructionism, we will encounter special implications. In this way, education will take on a sociocultural nature. Knowledge, and consequently contents of subject matters, will get a sociocultural nature and will be shaped under the influence of other poles of education, namely teacher and other factors of educational system. The social process of knowledge construct leads to the preference of collaborative perspectives in education. Along with all these elements, pluralism will be legitimized in content and method.
    Keywords: childhood, development, social constructionism, deconstruction}
  • محمد نعمانی*، مسعود صفایی مقدم، محمد جعفرپاک سرشت، منصور مرعشی
    زمینه
    تربیت پیچیده ترین حوزه فعالیت بشری است،که تحول و توفیق در آن دغدغه همیشگی تاریخ بشربوده و هست. برای موفقیت در این مسیر باید به بخش ها و عوامل مختلف موثر در آن اهتمام داشته باشیم. خلاقیت، از ویژگی های برجسته انسانی و در زمره مباحث محوری تعلیم و تربیت است.
    هدف
    پژوهش حاضر قصد داشت تا با مراجعه به بخشی از منابع اندیشه اسلامی، به استنباط، توصیف و تبیین مفهوم خلاقیت و دلالت های تربیتی آن بپردازد .
    روش
    روش تحقیق در این پژوهش« توصیفی تحلیلی)تفسیری(» است. ابتدا نگاهی به معنا و مفهوم خلاقیت شده و سپس با «توصیف و تحلیل» آن در اندیشه اسلامی، استلزامات تربیتی آن استنباط و ارائه شده است.
    یافته ها
    نتایج تحقیق از فضیلت، اهمیت و ضرورت توجه به خلاقیت را در زندگی و شبکه پرورش و آموزش حکایت دارد. انسان از خالق خود جدایی نداشته و هرکنش او به نوعی حرکت در تضعیف یا تقویت این اتصال است. خلاقیت، چه در ساحت اندیشه و چه در قلمر و عمل، امری وجودی است که انسان را در هر لحظه و به گونه ای خاص، در پیوند طولی و عرضی با کل عناصر هستی نگه می دارد. انواع ابزار معرفتی که در این فرایند دخالت دارند، دارای تفاوت ها و مراتبی هستند و دخالت هر شکل از منابع و ابزارهای شناختی اثر خاص خود را در تشکیل و تداوم خلاقیت بجا می گذارد. به علاوه، ظهور، اعتبار و اثرگذاری حقیقی خلاقیت منوط به آن است که هماهنگ با اصول و ارزش های الهی حاکم برگیتی باشد.
    نتیجه گیری
    اگر جایگاه خلاقیت را به خوبی دریابیم، می فهمیم که تبیین و تقویت حضور آن در صحنه تربیت مطلوب و زندگی معقول اجتناب ناپذیر است. روان شناسی، اندیشه اسلامی و هرحوزه علمی و معرفتی به اشکال مختلف بر این نیاز اصرار می ورزند و اهمیت آن را در تعالی و شکوفایی مادی و معنوی انسان متذکر شده اند.
    کلید واژگان: خلاقیت, اسلام, هستی شناسی, معرفت شناسی, ارزش شناسی}
  • پروانه ولوی، احمد دارم، محمدجعفر پاک سرشت، مسعود صفایی مقدم
    هدف اصلی این پژوهش، بررسی تحلیلی اندیشه های نومعتزله و استخراج استلزام های تربیتی آن می باشد. در این مقاله تصریح شده است که دغدغه اصلی نومعتزلیان یافتن عوامل پیشروی و بازسازی دنیای اسلام است. از دیدگاه آنها، اسلام عامل عقب ماندگی مسلمانان نیست، بلکه این تفسیرها و فهم های نادرست از اسلام و نادیده گرفتن جایگاه عقل است. از مهم ترین مبانی نومعتزلیان، علم گرایی و سکولاریسم است. نومعتزلیان بر این باورند که اسلام می تواند با مدرنیته، حقوق بشر، دموکراسی و عقلانیت سازگار باشد. نتایج نشان داد که در تعلیم و تربیت نومعتزله آنچه مورد تاکید است عبارت اند از: تاکید بر آزادی در تعلیم و تربیت به ویژه آزادی آکادمیک، عدالت آموزشی، تشویق عقلانیت و تفکر، نوآوری، استفاده از روش های گفتگو، نقد و مباحثه در تعلیم و تربیت، تامین فرصت آموزشی برابر برای مردان و زنان، طرفداری از تحقیقات علمی و بنیادی برای حل بحران های جامعه معاصر، مبارزه با جهل و خرافات، توجه به همه جنبه های آدمی در تعلیم و تربیت، تاکید بر استقلال و عدم وابستگی نظام آموزشی به ویژه دانشگاه به هیچ نهاد یا حزب دولتی یا دینی است.
    کلید واژگان: نومعتزله, تعلیم و تربیت, اسلام}
    Parvaneh Valavi, Ahmad Daram, Mohammad Jafar Pakseresht, Masuod Safaie Moghaddam
    The main objective of this study was to analyze the ideas of New Mutazila and Extraction its educational implications. To achieve this goal, the descriptive - analytic method is used. The main concern of New Mutazila is to find the agents of the progression and reconstruction of the Islamic world. In their view, Islam is not a factor in Muslim backwardness; it is these misinterpretations and misunderstandings of Islam and the neglect of the position of "reason." One of the most important foundations of New Mutazila is "scientism" and "secularism". New Mutazila believes that Islam can be compatible with modernity, human rights, democracy and rationality. The results show that in New Mutazila education emphasis on, especially academic freedom, educational justice, encouragement of rationality and thinking, innovation, the use of dialogue methods, Reviewing and discussing in education, providing equal education opportunities for men and women, advocating for scientific and fundamental research to solve the crises of contemporary society, combating ignorance and superstition, paying attention to all aspects of human (intellectual, emotional) , Physical, imaginative) in education, the emphasis on the independence and independence of the educational system, and in particular the university, to any government or religious party.
    Keywords: New Mutazila, education, Islam}
  • شقایق نیک نشان، محمد جعفر پاک سرشت، محمد جواد لیاقت دار
    تعلیم و تربیت دینی و شکل دهی به هویت مذهبی واحد، همواره یکی از دغدغه های اصلی نظام تعلیم و تربیت طی سی سال گذشته بوده است. در این راستا هدف از پژوهش حاضر آن است که ضمن معرفی گفتمان غالب تربیت دینی در ایران پس از انقلاب اسلامی (گفتمان اسلامی سازی) و مولفه های آن یعنی (مبارزه با تهاجم فرهنگی و بومی سازی علوم) به آسیب شناسی گفتمان مذکور، خصوصا از منظر تربیت دینی بپردازد. از این منظر پژوهش حاضر به روش تحلیلی و بر اساس مرور و استخراج اطلاعات تاریخی و طبقه بندی آن ها، تلاش نمود تا از یک سو گفتمان اسلامی سازی طی سه دهه ی گذشته را مورد بازشناسی قرار دهد و از سوی دیگر اثرات گفتمان مذکور را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد. نتایج حاصل از این مطالعه گویای این نکته است که تاکید افراطی بر مهندسی اجتماعی، تلاش برای شکل دهی به هویت کاملا یک دست، تقلید گرایی از طریق القا عقیده و صورت گرایی و تربیت قرنطینه ای از جمله آفت های گفتمان های مذکور است.
    کلید واژگان: گفتمان اسلامی سازی, گفتمان مبارزه با تهاجم فرهنگی, گفتمان بومی سازی علوم, تربیت قرنطینه ای, مهندسی اجتماعی}
    Shaghayeghe Nikneshan, Mohamadjafar Pakseresht, Dr Mohamadjavad Liaghatdar
    Religious education with its concomitant attempt at shaping a single, uniform identity among the younger generation has always been the concern of our educational system over the past thirty years.To deal with this matter, the aim of this study is, first, to survey the dominant discourse of religious education with its subsidiary discourses of campaign against cultural invasion and the localization of sciences in post revolutionary Iran and, second, to investigate the pathology of the above discourse, particularly from the perspective of religious education. To achieve this purpose, the present investigation, using an analytical approach, surveying the history of the above discourse and categorizing the data thus obtained, attempted to review the Islamic education discourse over the past thirty years and critically evaluate its consequences. The results of the survey point to the fact that excessive emphasis on social engineering and attempt at forming a single uniform religious identity, the inculcation of an attitude for imitation through indoctrination, formalism, and a “quarantined” education are the dire consequences of the above discouse.
    Keywords: Islamization discourse, cultural aggression discourse, naturalization science discourse, quarantine training, social engineering}
  • طاهره بهمنی*، دکترمسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاک سرشت، دکترسید منصور مرعشی
    استقلال اخلاقی، به معنای «خود قانون گذاری» و «اطاعت از قوانین خود» است. این مقاله به شیوه تحلیلی و استنتاجی در جستجوی پاسخ به این دو سوال است که اولا، تحقق «استقلال اخلاقی» مستلزم حضور و تمهید چه شرایطی است؟ ثانیا، آیا استقلال اخلاقی شرایط لازم را برای آنکه یک «هدف تربیتی» به حساب آید، دارد؟ چارچوب تئوریک این پژوهش دیدگاه کانت و پیترز است که در پاسخ به سوالات تحقیق مبنا قرار گرفته اند. در پاسخ به سوال اول نظر کانت مبنا قرا گرفته و در پاسخ به سوال دوم، به نظر پیترز استناد شده است. اعتقاد کانت به جایگاه اساسی عقل و اراده آزاد مبنایی برای اعتقاد او به استقلال اخلاقی است. از سوی دیگر، پیترز معتقد است که تحلیل مفهوم «تربیت» و مفهوم «فرد تربیت شده» شاخص ها و شرایط ضروری برای «استقلال اخلاقی» را در اختیار می نهد. از این رو نتیجه گرفته می شود که با به کارگیری روش تحلیل مفهومی و تحلیل مفهوم «تربیت» و «فرد تربیت شده» می توان نشان داد که استقلال اخلاقی یکی از اهداف اصلی تربیت است، زیرا واجد ارزش هایی است که در مفهوم «تربیت» و «فرد تربیت شده» مستتر می باشد. در این میان مشکلات و تعارضات مفهومی بین «استقلال» و «اقتدار تربیتی»، میان «عقل» و «عادت» و «اصالت انتخاب» و «محتوای آموزشی» به میان می آید که در ادامه مورد بحث قرار گرفته اند.
    کلید واژگان: استانداردسازی, فضای عمومی, آفرینش گر, جهان مشترک, آزادی و دموکراسی در تعلیم و تربیت}
    Tahereh Bahmani *
    Moral autonomy means "self-government" and "self-rule". This paper presents the analysis and reasoning in search of answers to the following questions: first, what conditions does moral autonomy require? Second, does moral autonomy possess the requirements necessary for being considered as an aim of education? The theoretical framework of this study is based on Kant’s and Peters’ views that have served the theoretical sources and bases of the survey questions. The first question has been answered by referring to Kant’s ideas, whereas the answer to the second question has been derived from Peters’ sources. Kant believes that reason and free will are the fundamental bases for moral autonomy. On the other hand, Peters argues that the concept of "education" and the "educated person" provide the criteria and necessary conditions for moral autonomy. Hence, it was concluded that by recourse to conceptual analysis, and here, the analysis of the concepts of "education" and "educated person", we are able to demonstrate that moral autonomy should be one of the main aims of education because moral education implies the concepts of both education and educated person. The paradoxes between the concept of "autonomy” and “educational authority”, between "reason and habits" and "authenticity of choice and educational content" are also discussed.
    Keywords: Moral autonomy, educational aim, educated man, educational paradox, Kant, Peters}
  • مسعود خنجرخانی، مسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاک سرشت
    هدف اصلی این پژوهش ، بررسی وتحلیل هرمنوتیک فلسفی گادامر و دلالت های آن برای دستیابی به فرایند خودفهمی، دگرفهمی و باهم فهمی می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد.
    لذا، با بررسی مبانی نظری و تشریح نظریه هرمنوتیک فلسفی به ویژه غیر روشمندی فهم، اهمیت سنت، تاریخ، هنر، زبان، امتزاج افق ها و تعامل در فرایند فهم، الگویی پیشنهاد شد که در آن چگونگی رخداد خودفهمی، دگرفهمی و باهم فهمی نشان داده می شود. با این توضیح که خودفهمی با درک سنت خودی، دگرفهمی با شنیدن صدای غیر و در نهایت هم فهمی در قالب تعامل من و تو های پرسشگر (و خیرخواه) محقق می شود. من و توها همزمان در نقش فهمنده و فهماننده عمل نموده و نهایت به فهمی متفاوت تر از افق اولیه خود می رسند. در پایان، تصور این مهم در عرصه تعلیم و تربیت تشریح می شود.
    کلید واژگان: تعلیم و تربیت, خود فهمی, دگرفهمی, باهم فهمی, هرمنوتیک فلسفی}
    Masuod Khanjarkhani, Masoud Safaei Moghadam, Mohammad Jafar Pakseresht
    The purpose of this study was to analyze the philosophical hermeneutics of Gadamer¡ and show its implications for the attainment of self-understanding¡ Otherness- understanding and together – understand in education. To achieve this objective¡ descriptive research methods and conceptual analysis of the qualitative research approach was used In. this study¡ the theoretical foundations and philosophical hermeneutics theory explanation – especially¡ non-methodic understanding of the importance of tradition¡ history¡ art¡ language¡ fusion of horizon and conversation in the process of understanding - it was proposed a model in which the occurrence of Otherness- understanding and together – understand Is in education. According to the above the researchers designed a diagram that show¡ understanding event to a cycle. That first step is self-understanding¡ two steps is otherness understanding and final together understands. Frist step due than traditional¡ second step to conversation between I and thou¡ and together understanding with fusion of horizon. I and thou¡ simultaneous¡ are learner and instructor. But both (horizons) are deferent and larger than before. In the end Imagine the idea in education is described.
    Keywords: Education, self, understanding, otherness understanding, together, understanding, Philosophical hermeneutics}
  • مسعود صفایی مقدم، بهاالدین رحمانی، محمدجعفر پاک سرشت، سیدمنصور مرعشی
    هدف اصلی این پژوهش، بررسی مبانی و اصول اخلاق اسلامی در ارتباط معلم با دانش آموزان می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. بر پایه نتایج به دست آمده، نخست هشت اصل اخلاقی مربوط به ارتباط معلم با دانش آموزان از متون دینی و تربیتی اسلام استنتاج شدند. این اصول عبارتند از: صداقت و درستکاری، تواضع و فروتنی، آسیب نرساندن، عفت پیشگی و پاک دامنی، تکریم دانش آموزان، عدالت و انصاف، وفاداری به تعهدات حرفه ای و احسان و نیکوکاری. سپس قواعد اخلاقی مربوط به هر یک از این اصول از متون معتبر اسلامی و آثار اخلاقی و تربیتی سایر اندیشمندان استنتاج شدند.
    کلید واژگان: اخلاق اسلامی, اخلاق حرفه ای, اصول اخلاقی, معیارهای اخلاقی, ارتباط صاحبان حرفه با انسان ها, ارتباط معلم با دانش آموزان}
    Masoud Safaei Moghaddam, Bahaeddin Rahmani, Mohammad Jaafar Pakseresht, Sayyed Mansour Maraashi
    The main purpose of this research is investigation of foundations and principles of Islamic ethics concerning the relationship of teacher with students. To achieve this goal, the analytical - inferential method was used. Based on the results, at first eight ethical principles related to the relationship of teacher with students were deducted from Religious and educational texts of Islam. These principles containing: truthfulness and honesty, humility, non-maleficence, chastity, honoring the students, justice and fairness, fidelity to professional commitments, and beneficence. Then, the ethical rules related to these principles were deducted from authentic Islamic texts and ethical and educational works of different thinkers.
    Keywords: Islamic ethics, ethical principles, ethical criterions, professional men's relationship with people, Relationship between Teacher, Students}
  • ذبیح الله خنجرخانی، مسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاکسرشت، سید منصور مرعشی، ابوالقاسم بستانی
    هدف از نگارش این مقاله، بازاندیشی در معنی و مفهوم حضور- غیاب در عرصه تعلیم و تربیت، و تعیین نقش و جایگاه آن در تحقق اهداف تربیتی است. در برداشت رایج از مفهوم حضور- غیاب، معنی و نقش آن، محدود به مکان خاص (کلاس درس) زمان خاص (یا در طول کلاس) و افراد خاص (فراگیر) شده است. محقق سعی دارد با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر، روایتی نو از این مفهوم ارائه دهد. هرمنوتیک فلسفی، از هستی شناسی فهم و عناصر سازنده آن بحث می کند و برای تحقق فهم، مجموعه عناصری را ضروری می داند؛ «امتزاج افق ها»، «بازی بودن فهم» و «غیر روشمندی» سه مورد از آنهاست. معنی امتزاج افق ها، شامل تعامل ایده ها، افکار و نقد از سوی «غیر» است؛ بازی بودن فهم، حاکی از درگیر شدن همه جانبه ی فرد در روند بازی (فعالیت) و اجرای قواعد بازی است؛ غیر روشمند بودن، فراتر رفتن از روش های معمول و کمی، و رصد کردن میزان مبادله ی افق ها و رفت و برگشت (reflective) ایده ها از طریق گفتمان می باشد. در این رویکرد، عمل تعامل در همه این عناصر مشهود است؛ تعاملی که گاه در قالب دو ایده، گاه بین قواعد و مجری آن (انسان) و زمانی در قالب تعامل گذشته و حال جلوه گر می شود. در هرمنوتیک فلسفی، هر گاه یکی از طرفین مذکور حذف شود امکان تعامل نیست، و در صورت نبود تعامل امکان فهم نیست؛ فهمی که حقیقت (آشکار شدگی) پدیده ها در گرو رخداد آن بوده و یک شیوه ی شناخت قلمداد نمی شود، بلکه یک شیوه ی وجود و زیستن است. با این اوصاف در روایت جدید، کلمه غیبت، در چند شکل قابل تصور است: 1) «غیبت ایده ها 2) غیبت فیزیکی 3) نبود یا غیبت اصول (قاعده بازی) 4) اجرایی نشدن آنها (غیبت فاعل برای اجرا)». لحاظ نشدن هر کدام از موارد مذکور نوع خاصی از تربیت را شکل می دهد که در متن مقاله بدان اشاره شده است. رعایت این عناصر، منجر به همفکری در تدوین، مشارکت در اجرا و تعهد در پیگیری می شود و معنی و رسالت حضور، فراتر از حضور کلاسی بوده و کل فرایند تربیت و تمام افراد را شامل می شود.
    کلید واژگان: تربیت, حضور, غیاب, هرمنوتیک فلسفی}
    Zabiholah Khanjarkhany, Masoud Safaeimoghadam, Mohammad Jaafar Pakseresht, Seyed Mansoor Maraashi, Abolghasem Bostani
    This study aims at rethinking about the meaning and concept of "attendance and absence" as depicted in gadamerian hermeneutics in the field of education, on the one hand, and at illuminating its role and stance to meet the educational goals, on the other. In the common perception of attendance-absence concept, its meaning and role have been restricted to a certain place (e.g. classroom) and a certain time (e.g. during class time) and certain (pervasive) individuals. Relying on Hans-Georg Gadamer's philosophical hermeneutics, the author tries to offer a new account of this concept. Philosophical hermeneutics speaks about the ontology of understanding and its constituents and considers necessary a set of elements for reaching such understanding; fusion of horizons, the status of understanding as play its being non-methodic is three items of the mentioned elements. "Fusion of horizons" refers to the conversation between ideas, and criticisms from "others"; "understanding as play" implies the pervasive involvement of someone in the game (activity); "being non-methodic" involves transcending the usual and quantitative methods and to observe how much horizons and reflective ideas are exchanged through discourses. In this approach, interaction is pervasive through all the mentioned elements; the interaction which is manifested sometimes through two ideas, sometimes between rules and their executive agent (human being) and sometimes through conversation between past and presence. According to the philosophical hermeneutics, whenever one of the mentioned parties is removed, no more conversation and hence understanding is possible. Accordingly, in this new account, "absence" can be considered in several forms: 1) absence of ideas; 2) Physical absence; 3) lack or absence of principles (rules of the game); 4) absence of subjects. Any failure to include each one of these forms may result in a certain type of education which has been pointed in this study.
    Keywords: education, attendance, absence, philosophical hermeneutics}
  • لیلا بهمئی، سیدمنصور مرعشی، محمدجعفر پاک سرشت، مسعود صفایی مقدم
    نظریه بازسازی اجتماعی، مدافع طرز فکری است که اشخاص را برای حل مشکلات اجتماعی باهدف ساختن زندگی بهتر، به بازسازی اندیشه ها و ارزش های فرهنگی و ساختار اجتماعی تشویق می کند. طرفداران بازسازی، ابزار این کار را مدارس می دانند و معتقدند مدارس تنها برای پاسداری و انتقال فرهنگ نیستند بلکه می توانند از طریق برنامه های درسی، الگوهای اجتماعی و فرهنگی جدیدی که الگوهای قدیمی و جدید را در یک ترکیب موفقیت آمیز داخل می کند را بسازند و از این راه به بازسازی جامعه کمک کنند. این مقاله به روش تحلیلی- سندی در جستجوی پاسخ به این دو سوال است که اولا، بازسازی گرایان چه تحلیلی درزمینه ی توان و صلاحیت مدارس برای پرداختن به مقوله ی بازسازی دارند و برای این کار چگونه برنامه ای با چه مولفه هایی ارائه می دهند؟ ثانیا، در وضعیت کنونی جامعه ما ضرورت و امکان به کارگیری این نظریه چگونه است؟ نتایج این تحقیق نشان می دهد که مشکلات اجتماعی و آموزشی موجود در ایران می طلبد که با به کارگیری برخی مولفه های بازسازی گرایان، تعریفی مجدد از جایگاه مدارس به عمل آید و باایمان به قدرت مدارس در سازندگی جامعه، برنامه های درسی به گونه ای طراحی و اجرا شوند که با نزدیک شدن به واقعیت های زندگی اجتماعی و فراهم کردن زمینه تفکر انتقادی در دانش آموزان، موجبات تغییرات فرهنگی و توان حل مسئله در آن ها فراهم گردد و شرایط تحول ساختاری را باهدف بهسازی و بازسازی در مدارس و جامعه فراهم کنند.
    کلید واژگان: بازسازی اجتماعی, تحول ساختاری و فرهنگی, مدرسه, تفکر انتقادی و آموزش وپرورش ایران}
    Leyla Bahmaei, Seyyed Mansoor Marashi, Mohammadjaafar Pakseresht, Maasoud Safaeimoghadam
    The theory of social reconstruction supports the attitude which encourages the people to get involved in the reconstruction of the cultural norms and values and the social structure in order to solve the social problems with the aim of attaining a better life. Educational Reconstructionist consider the schools as an appropriate means for this purpose. They believe that the schools are not only responsible for the preservation and transmission of cultural heritage but also they should create the new social and cultural patterns which incorporate the new and old patterns in a balanced combination which is inductive to social reconstruction. This research which was carried out by the documentary- analytical method aimed to address the following questions: first, what reasons do the deconstructionists offer as to the competency of the school to act as an agency for social change and reconstruction and what plans and programs do they propose toward attaing this goal? Second, bearing our current socio- political in mind what are the possibilities of implementing such programs in our educational system? The results of this study indicate that social and educational problems in our country require a redefinition of the school role. This could be achieved by using certain appropriate components of a Reconstructionist program, a program designed in such a way they promote critical thinking in the students. This, it is hoped, will result in social change and reforms.
    Keywords: Educations, social reconstruction, structural, cultural changes, critical Iran's educational system}
  • دست مرد، مسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاک سرشت، منیجه شهنی ییلاق
    هدف اصلی این پژوهش، بررسی مبانی نظری روان شناختی، اجتماعی و فلسفی دیدگاه بندورا درباره خودکارآمدی است. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. بنابراین، با تکیه بر مبانی روان شناختی به تحلیل مفهوم رابطه ضروری و متقابل، هشیاری، یادگیری و عاملیت انسانی پرداخته شد. همچنین، در تحلیل مبانی اجتماعی به چگونگی تاثیرپذیری بندورا از اندیشمندان مکتب کنش متقابل نمادین در علوم اجتماعی به عنوان زمینه جامعه شناختی اندیشه های بندورا اشاره شد. علاوه براین، مبانی فلسفی با نظر به تناسب و ارتباط منطقی خودکارآمدی با مکتب های فلسفی، ارزش و عمل اخلاقی مورد مطالعه قرار گرفت. در نتیجه تحلیل و نقد مبانی مورد اشاره، پیش فرض های هستی شناختی روان شناختی، اجتماعی و فلسفی انسان خودکارآمد استخراج شدند و ضمن تصریح عناصر خودکارآمدی و مشخص کردن خاستگاه های عاملیت و خودکارآمدی، خصیصه های فرد خودکارآمد و راهکارهای تربیت او استنباط به تصویر کشیده شد.
    کلید واژگان: خود, خودکارآمدی, عاملیت انسانی, موجبیت متقابل}
    Madeh Dast Mard, Masood Safaei Moghadam, Mohammad Jafar Pak Seresht, Manijeh Shehni Yaeelagh
    The aim of this research is survey of Bandura theoretical foundation of self efficacy include psychological, social, and philosophical base. In this research use analytic – deduction research method to achieve the aim. Thus as psychological basis, the concepts of reciprocal determinism, consciousness, learning and finally the human agency will be discussed. Under the social basis the effect of scientists of symbolic reciprocal interaction school on Bandura as a social base for his social basis will be discussed. Under the philosophical basis the appropriateness and logical relation of self- efficiency with philosophical schools, merit and theological values will be evaluated. Finally by means of analysis and deduction elicit psychological, social, and philosophical prepreposition of self effected person, clarify element of self efficacy, determine stand of agency and self efficacy, conclude and shown self effected person traits and ways of educate self effected person.
    Keywords: self_self – sufficiency_human agency_reciprocal determinism}
  • شقایق نیک نشان، جواد لیاقتدار، حسن علی بختیار نصرآبادی، محمد جعفر پاک سرشت
    هدف اصلی این پژوهش، بررسی تاثیر نحله های مختلفی از ایدئولوژی لیبرالیسم بر آموزش و پرورش است. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیلی – استنتاجی دو هدف اساسی را دنبال می کند: بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در آموزش و پرورش و بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی نئولیبرال در آموزش و پرورش. بنا بر یافته های به دست آمده می توان گفت ایدئولوژی لیبرالیسم تحت تاثیر لیبرال دموکراسی، پیامدهای مثبتی برای آموزش و پرورش به همراه داشته که از آن جمله می توان به توسعه آموزش و پرورش همگانی و مطرح شدن مفاهیمی نظیر برابری و دموکراسی در تعلیم و تربیت، آموزش صلح و توجه به آموزش های شهروندی اشاره نمود. همچنین، نشان داده شد که چگونه این ایدئولوژی در حال حاضر به تبعیت از آرمان های نئولیبرالیسم، با تاکید بر نخبه گرایی سبب به رسمیت شناخته شدن فاصله های طبقاتی شده و با ایجاد پدیده ای با عنوان «بازاری شدن تعلیم و تربیت» پیامدهای منفی فراوانی را بر تعلیم و تربیت تحمیل نموده است که از جمله این پیامدها می توان به تبدیل «دانش» به کالایی مصرفی، تغییر نقش دانش آموز از تولید کننده دانش به خریدار «کالای دانش»، افزایش رقابت بر سر کسب «سرمایه دانش»، کاهش بودجه رشته های علوم انسانی به نفع رشته های فنی و در نهایت باز تولید نابرابری ها اشاره نمود.
    کلید واژگان: ایدئولوژی, لیبرال دموکراسی, نئولیبرالیسم, بازتولید نابرابری}
    Shaghayegh Nikneshan, Javad Liaghatdar, Bakhtyar Nasrabadi, Mohammad Jafar Pakseresht
    The main objective of this study was to investigate the impact of various sects of liberalism ideology on education. The present research used an analytical deductive method to pursue two essential
    Aims
    first، inquiring areas of liberal democracy in education second، inquiring areas of neo liberal in education. Based on findings acquired from this inquiry، it can be said that on one hand، liberalism ideology under influence of liberal democracy، has had positive outcomes for education، among which we can refer to development of communal education (education for all)، and to pass concepts as equality and democracy in pedagogy، peace education and pay respect to citizen education. On the other hand، nowadays، this ideology following neo liberalism''s ideals، with emphasis on the recognition of the elite have plenty of negative outcomes on pedagogy like creating a phenomenon under the title of «education in the market». Among the outcomes that can be converted into «knowledge» of consumer goods، the changing role of the student from the manufacturer to the buyer «knowledge products» increased competition for acquisition of «knowledge capital»، and Often in human sciences funding and eventually reproduce inequities cited.
    Keywords: Ideology, Liberal democracy, Neo liberalism, Reproduction of inequality}
  • احمد زندونیان نایینی، مسعود صفایی مقدم، محمدجعفر پاک سرشت، حسین سپاسی
    هدف از مقاله حاضر، شناسایی و تحلیل فلسفه آموزشی آموزشیاران نهضت سوادآموزی استان یزد است. روش تحقیق در این مطالعه روش توصیفی پیمایشی است. جامعه تحقیق شامل 410 آموزشیار شاغل در ده شهرستان استان یزد در سال 86-1385 بود که با استفاده از روش تمام شماری، پرسشنامه فلسفه آموزش بزرگسالان (PAEI) بین همه آنها توزیع گردید و از این میان 322 مورد عودت داده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تجزیه و تحلیل گردید. نتایج تحقیق نشان داد که بین نمره های آموزشیاران در گرایش به مکاتب فلسفی تفاوت معنی‫داری وجود دارد. بیش‫ترین وابستگی فکری و عاطفی آموزشیاران به فلسفه پیشرفت‫گرایی و رفتارگرایی و کم‫ترین وابستگی فکری و عاطفی آنها به فلسفه لیبرالیزم سنتی (محافظه‫کارانه) است. عامل‫های مدرک تحصیلی، شهر محل سکونت و اثر متقابل مدرک تحصیلی و شهر محل سکونت تفاوت معنی‫داری را در گرایش آموزشیاران به فلسفه های آموزشی ایجاد نمی‫کنند. در نهایت پیشنهادهایی برای بهبود عملکرد این آموزشیاران ارایه شده است.
    کلید واژگان: آموزش بزرگسالان (آندراگوژی), فلسفه آموزشی, پیشرفت گرایی, رفتارگرایی و لیبرالیسم}
  • محمدجعفر پاک سرشت، محمدحسین حیدری، مسعود صفایی مقدم، یدالله مهر علی زاده
    خودگردانی فردی ایده ای است که با دو واکنش متفاوت صاحب نظران تربیتی روبرو شده است. در حالی که طرفداران این ایده آن را هدفی مثبت ارزیابی کرده اند که توانایی انتخاب آزاد و مستقل را در فرد ایجاد می کند، مخالفان آن بر این باورند که در نظر گرفتن خودگردانی فردی به عنوان هدفی تربیتی ممکن است منجر به جدایی فرد از جامعه شده و او را به سمت خودشیفتگی و عدم تبعیت از اصول و ارزش های جمعی سوق دهد. به نظر می رسد که منشاء این مخالفت ها، به سوء برداشت ها و اختلاف نظرهایی بر می گردد که درباره ی «مفهوم» و «درجه ی» خودگردانی فردی وجود دارد. در این مقاله، مدلی از خودگردانی بر اساس «مفهوم عقلانی» و «درجه ی حداقلی» آن معرفی شده است که می توان آن را به عنوان مدلی توجیه پذیر و متعادل از خودگردانی فردی پذیرفته شده، به مثابه «هدفی تربیتی» پیشنهاد کرد.
    کلید واژگان: خودگردانی فردی, هدف تربیتی, خودگردانی عقلانی}
  • سیدجلال هاشمی، محمدجعفر پاک سرشت، مسعود صفایی مقدم، حسین سپاسی، یدالله مهرعلی زاده
    در این مقاله، همزیستی مسالمت آمیز به عنوان هدفی تربیتی معرفی شده که از حمایت سه مبنای علمی و یافته های پژوهشی، مبنای فلسفی-تربیتی عملگرایی، و مبنای اسلامی برخوردار است. در مقاله ی حاضر، الگویی کامل تر از همزیستی، یعنی همزیستی مسالمت آمیز عادلانه به مثابه هدفی تربیتی ارایه شده که متناسب با نظام آموزشی و فرهنگ کشورمان است. اجزاء یا چارچوب این هدف را به لحاظ مفهومی، تعلیم و تربیت در راستای همزیستی حداقلی عادلانه، سازش عادلانه میان گروه ها، همزیستی حداکثری عادلانه و تعلیم و تربیت در راستای ایجاد جامعه متعادل تشکیل می دهد که در هر چهار مرحله، بر تغییر، اصلاح، یا شکل دادن ذهنیت روانی-اجتماعی افراد و گروه ها در جهت همزیستی، و آموزش در راستای پذیرش وجود و حقوق دیگران، و نهایتا آموزش و جلب توجه برای تلاش در جهت تحقق زیست مسالمت آمیز عادلانه تاکید شده است. در مرحله آموزش همزیستی، درونی سازی ارزش ها، مهارت ها و رفتارهای همزیستی مسالمت آمیز عادلانه فرایندی است که طراحان و مجریان برنامه ها باید در آن مسیر بکوشند.
    کلید واژگان: همزیستی مسالمت آمیز عادلانه, هدف تربیتی, آموزش همزیستی مسالمت آمیز, کاهش خشونت در مدرسه}
    In the “Decade of culture of peace” (2001-2010), international thinker and institutions have with a positive outlook, deemed access to coexistence the duty of different social groups and institutions and introduced coexistence as a legitimate educational goal as a way to boost social cohesion. In this article peaceful coexistence is construed as an educational goal with roots in scientific/ philosophical, pragmatic and Islamic ideas. In this article a more comprehensive idea of coexistence, i.e. peaceful and just coexistence, is advocated, which is more compatible with our country’s educational system and Islamic culture. Conceptually, the ramifications of this goal constitute an educational continuum of activities covering training and education toward, as first step, a minimal peaceful and just coexistence, moving toward developing a just compromise among groups. a second step, maximal peaceful and just coexistence and balanced society in the third and fourth stages, respectively. In all the four stages, emphasis is laid on change, reform and shaping the socio-psychological repertoire of individuals and groups and education them to accept the existence of other groups and their rights. These activites are hoped to pave the way for a permanent peaceful and just (i.e. free and unimposed) socio-cultural coexistence. At the training stage, internalization of valses and the development of social skills and behaviors should receive the most attention on the part of both curriculum developers and practitioner.
    Keywords: Peaceful, just coexistence, educational goals, education for coexistence, violence reducti}
  • بررسی تحلیل مبانی معرفت شناختی سازنده گرایی و مضمون های تعلیم و تربیتی آن (با بهره گیری از رئالیسم)
    پروانه ولوی، محمدجعفر پاک سرشت، مسعود صفایی مقدم، زنده یاد جمال حقیقی، یدال... مهرعلی زاده
  • محمدرضا سرمدی، محمدجعفر پاک سرشت، مسعود صفایی مقدم، یدالله مهرعلی زاده
    در جهان امروز، کمتر کسی می تواند با نگاه مکانیستی به مدیریت سازمان ها و بالاخص مدیریت آموزشی بنگرد. به ویژه در دهه های اخیر، عواملی همچون آگاهی، اندیشه و آزادی در نظام های آموزشی به طور فزاینده ای مورد تاکید قرار می گیرد. علی رغم این سیر پیشرونده علمی، به مبانی فلسفی این نظریه ها و روند شکل گیری آنها توجه لازم مبذول نشده است. مدیریت آموزشی علمی جوان است و لازم است از لحاظ فلسفی پشتیبانی شود. در همین راستا، پژوهش حاضر به بررسی مبنای انسان شناسی تیلوریسم به عنوان اولین نظریه علمی مدیریت پرداخته و پیامدهای آن را در مدیریت آموزشی به نقد می کشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که طبق این تئوری، انسان به عنوان یک موجود مادی نگریسته می شود که مرتبا باید کنترل شود. منابع نیروی انسانی برابر با منابع نیروی صنعتی فرض می شوند و انسان بر مبنای این تئوری، انسانی منطقی اقتصادی و واحد تجزیه و تحلیل مدیریت در سازمان است. به همین سیاق، مدیریت آموزشی از اقتدار عقلایی قانونی برای اداره مدرسه بهره می جوید و در شیوه های کنترل معلمین و شاگردان تمرکز شدید وجود دارد و نقش هنجارها به عنوان عوامل کنترل کننده رفتارهای انسانی به حداقل کاهش می یابد.
    کلید واژگان: تیلوریسم, انسان شناسی, مدیریت آموزشی, سازمان دهی معقول, دانش علمی}
    Mohammad Reza Sarmadi, Mohammad Jafar Pakseresht, Masood Safai Moghadam, Yadollah Mehralizadeh
    In modern world there are a few people who may view at organizational management especially educational administration with a mechanical vision. Particularly, in recent decades, ther factors such as consciousness, thinking and freedom have been increasingly emphasized in educational systems. Despite the progressive trend of science, no attention has been drawn to philosophical basics of these theories and their formation. Educational administration is a young science and needs to be supported philosophically. In this direction, this paper will study Taylorism anthropology basis as the first scientific theory of mangement and criticize its consequences in educational administration. The findings of this study show that according to this theory man is looked to as a material creature that should be controlled continuously. Human resources are assumed to be equal to industrial resources and human, based on this theory, is logical-economical man who is considered as a unit for analyzing the management in the organization. According to this trend, educational administraion enjoy reasonable-legal authority for managing schools and there is an intensive centralization in the methods of controlling teachers and students and the role of manners as the factors for controlling human behaviors fall to a minimum.
  • محمدرضا سرمدی، محمدجعفر پاک سرشت، یدالله مهرعلی زاده
    برای فهم صحیح مدیریت علمی (آموزشی) باید آن را به عنوان یک فلسفه مورد توجه قرار داد، به دلیل اهمیتی که مدیریت آموزشی در فرایند آموزش و پرورش دارد مقاله حاضر با نگاهی نو به آن نگریسته و به بررسی ریشه شناخت شناسی (معرفت شناسی) آن، متاثر از اولین نظریه مدون مدیریت، یعنی تیلوریسم پرداخته است. روش پژوهش مقاله، به دلیل ماهیت موضوع آن، سندی تحلیلی بوده و نیازی به فرضیه سازی احساس نشده است. بر مبنای یافته های پژوهش، مدیریت آموزشی مبتنی بر تیلوریسم، به نوعی بر دیدگاه پوزیتیویستی در علم مبتنی است و مهمترین هدفش در سازمان آموزش و پرورش، انتقال معرفت واقعی برای دنیای واقعی است. بر این اساس، معرفت با حس و تجربه شروع می شود و دانش از علائق انسانی منفک است، کشف تجربی مهمترین راه کسب معرفت علمی است، لذا هر عملی در سازمان باید پشتوانه علمی داشته باشد. کارکرد اصلی علم تبیین پدیده ها و قدرت پیش بینی امور است و به همین دلیل باید دانش نظری را در عمل به خدمت گرفت و با نگاه افزایش دانش و آگاهی افراد سازمان در جهت افزایش کارایی، به آن نگریست.
    M.R.Sarmadi, M.J.Pakseresht, Y.Mehralizadeh
    To have a proper understanding of educational management, one should consider it as a philosophy. Due to the significance of educational management in the process of education, the present paper opens a new window to the epistemology root of educational management which in turn is influenced by the first formulated theory of it, namely Taylorism.Our research method is documentary-analytical and no need for making hypothesis has been felt. Based on research findings, Taylorism-oriented educational management is somehow founded on positivism view, whose prime goal in the organization of education is the dissemination of true science for the actual world.On this basis, epistemology begins with sense and experience, and knowledge is separated from human interests. Experimental exploration is the most important way of acquiring knowledge. Consequently, each action of a given organization should have scientific support.The main function of science is to define phenomena and to forecast the affairs; therefore, theoretical science should be practiced and viewed with a knowledge development look and awareness of organization staff towards efficiency enhancement.
    Keywords: Toylorism, Management, Epistemology, Knowledge, Formulated (theory), Philosophy, Educational Management}
  • محمد هاشم رضایی، محمد جعفر پاک سرشت
    معرفت شناسی، به عنوان یکی از شاخه های مهم فلسفه ماهیت دانش و فرآیندی را مطالعه می کند، که دانش طی آن کسب و ارزیابی می شود، و در این رهگذر در رابطه با حقیقت و معرفت - که محصول آموزش و پرورش هستند- می تواند دیدگاه های متنوع و گوناگونی را در برابر معلمان قرار دهد.
    درباره چگونگی تاثیر معرفت شناسی بر نظام آموزش باز و از راه دور می توان این مساله را بدین صورت بیان کرد که فرض های معرفت شناسی دیدگاه هایی که درباره آنها بحث شده است، هر کدام در زمان شکل گیری نسلهای آموزش باز و از راه دور به نوعی بر مولفه های مهم این نظام آموزشی از قبیل معلم، شاگرد، برنامه درسی و راهبردهای یاددهی - یادگیری موثر بوده اند.
    در این مقاله برای تبیین رابطه معرفت شناسی و آموزش باز و از راه دور درباره رویکردهای معرفت شناسی و روانشناسی غالب در هر یک از نسلهای سه گانه آموزش و پرورش بحث می شود، که هر کدام به نوعی نگرش و عملکرد مربیان این نظام آموزشی را تحت تاثیر قرار داده اند.
    با توجه به پیدایش و سیر تحولات نظام آموزش باز واز راه دور رویکردهای معرفت شناختی از جمله 1) اثبات گرائی یا پوزیتیویسم، 2) تعبیری یا تفسیری، 3) انتقادی یا رهایی بخش معرفی شده اند.
    در مقاله حاضر با ارائه تصویر کلی از نظام آموزش باز و از راه دور درباره استلزامات دیدگاه های معرفت شناسی نسبت به راهبردهای یاددهی - یادگیری در قالب نسلهای سه گانه آموزش باز واز راه دور کاوش شده است.
    کلید واژگان: معرفت شناسی, راهبردهای یاددهی, یادگیری, آموزش باز, آموزش از راه دور, رویکرد اثبات گرائی, رویکرد تفسیری, رویکرد انتقادی, رفتار گرائی, شناخت گرایی, ساختار گرایی, آموزش مجازی, پسامدرن}
    M.H. Rezaaee, M.J. Paakseresht
    Epistemology, as a branch of Philosophy, studies the process by which knowledge is obtained and evaluated. As such it can, in relation to the approach to truth and knowledge which are the main goals in education, open new vistas to planners and teachers alike. This applies to the original planners of Open and Distant Education as well, since the epistemological view of the time has informed the planner's perceptions of student, teacher, curriculum, and teaching/learning strategies, as the main constituents of these systems. In this paper, the relationship between epistemology and education, especially Open and Distant Education, is discussed and in the light of that, positivist, interpretive, and critical epistemological approaches are introduced. Furthermore, the two educational systems are portrayed in general and their requirements in relationship to the teaching/learning strategies are explored from these three epistemological perspectives.
    Keywords: epistemology, Teaching, learning strategies, open education, distant education, positivism}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال