به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد شریف کریمی

  • علی حسنوند، محمدشریف کریمی*، علی فلاحتی، آزاد خانزادی

    یکی از ویژگی های اصلی و رمز موفقیت بسیاری از کشورها در دنیای امروزی، استفاده از کاربرد دانش در فرآیندهای اقتصادی است. چرا که دانش یکی از مهمترین مولفه برای تعیین رشد اقتصادی بلندمدت است و سرمایه گذاری در دانش، ظرفیت تولید سایر عوامل تولید از قبیل سرمایه، منابع طبیعی و نیروی کار را افزایش داده است و تبدیل کارآمد نهاده های تولید به فرآیندهای تولید و محصولات جدید را تسهیل می کند.دست یابی به رشد اقتصادی باکیفیت به صورت رشد اقتصادی همراه با کاهش نابرابری درآمد یکی از مهمترین مسائل اقتصادی امروز است، پیچیدگی اقتصادی یکی از مفاهیمی است که بر نقش دانش در تولید دلالت می کند و علاوه بر رشد اقتصادی نقش مهمی را درتغییر نابرابری درآمد دارد. بر همین اساس مطالعه حاضر با استفاده از رهیافت معادلات همزمان به بررسی رابطه بین نابرابری درآمد و پیچیدگی اقتصادی برای دوره زمانی 1397-1374 می پرازد. نتایج حاصل از برآوردها نشان می دهد که افزایش نابرابری درآمد باعث افزایش در پیچیدگی اقتصادی شده، اما پیچیدگی اقتصادی باعث کاهش نابرابری درآمد می شود، علاوه بر این شواهد نشان می دهد که صنعتی شدن، سرمایه انسانی و تولید ناخالص داخلی منجر به افزایش در پیچیدگی اقتصادی می شود. علاوه بر این صنعتی شدن باعث کاهش نابرابری درآمد شده و فرضیه منحنی کوزنتس در رابطه بین تولید ناخالص داخلی و نابرابری درآمد تایید شده است. افزایش کیفیت آموزش، توسعه صنعت و تمرکز بر سیاست های افزایش تولید ناخالص داخلی از جمله سیاست های موثر برای برخورداری از مزایای پیچیدگی اقتصادی است.

    کلید واژگان: پیچیدگی اقتصادی, نابرابری درآمد, ایران, معادلات همزمان
    Ali Hasanvand, MOHAMMAD SHARIF KARIMI *, Ali Falahati, AZAD KHANZADI

    One of the main features and key to success of many countries in today's world is the use of knowledge in economic processes. Because knowledge is one of the most important components for determining long-term economic growth, investing in knowledge has increased the production capacity of other factors of production such as capital, natural resources and labor, and facilitates the efficient conversion of production inputs into production processes and new products. Achieving quality economic growth in the form of economic growth along with reducing income inequality is one of the most important economic issues today. Economic complexity is one of the concepts that implies the role of knowledge in production and in addition to economic growth plays an important role in changing income inequality. Accordingly, the present study uses the simultaneous equation approach to examine the relationship between income inequality and economic complexity for the period 1397-1374. The results show that increasing income inequality has increased economic complexity, but economic complexity has reduced inequality In addition, there is evidence that industrialization, human capital, and GDP lead to increased economic complexity. In addition, industrialization has reduced income inequality, and the Kuznets curve hypothesis on the relationship between GDP and income inequality has been confirmed. Increasing the quality of education, industrial development, and focusing on policies to increase GDP are among the effective policies for enjoying the benefits of economic complexity.

    Keywords: Economic Complexity, Income Inequality, Iran, Simultaneous Equations
  • آزاده شهاب، محمد شریف کریمی*، سهراب دل انگیزان

    مسکن یکی از ابعاد مهم فقر برای تامین نیاز ضروری سرپناه است که با سایر جنبه های زندگی رابطه تنگاتنگی دارد. این موضوع در هدف 11.1 از اهداف توسعه پایدار به عنوان یک برنامه ریزی جهانی بیان شده است. با توجه به اهمیت کاهش فقر در دولت ها و دستیابی به توسعه پایدار جهت شناسایی دقیق مسیله در این مقاله براساس تعریف برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد به اندازه گیری فقر مسکن و عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر آن در استان های کشور طی دهه 1390 با استفاده از دو شاخص ترکیبی درصد خانوار عدم برخوردار از مسکن مقرون به صرفه و درصد خانوار ساکن در مسکن نامناسب در چهار مدل با دو برآوردگر گشتاور تعمیم یافته و حداقل مربعات کاملا اصلاح شده پرداخته است. نتایج نشان می دهد استان های تهران و البرز دارای بالاترین درصد خانوار با هزینه مسکن (اجاره) بیش از 30 درصد هزینه خانوارشان هستند. استان های هرمزگان و سیستان و بلوچستان دارای بالاترین درصد خانوار با حداقل دو محرومیت در ابعاد مسکن (دسترسی به آب، دسترسی به گاز، دسترسی به برق، دسترسی به سرویس بهداشتی، مکان زندگی کافی، مسکن بادوام) هستند. نتایج برآوردگر گشتاور تعمیم یافته تایید می کند که متغیرهای اقتصادی درآمد اثر معکوس، قیمت مسکن و میزان متغیر وابسته سال قبل اثر مستقیم بر درصد خانوار عدم برخوردار از مسکن مقرون به صرفه و درصد خانوار ساکن در مسکن نامناسب دارند و متغیرهای اجتماعی اثر معناداری بر فقر مسکن ایران نداشتند. نتایج مدل حداقل مربعات کاملا اصلاح شده نشان می دهد در بلند مدت قیمت مسکن و درآمد متغیرهای موثر بر فقر مسکن هستند.

    کلید واژگان: فقر مسکن, هبیتات, عدم دسترسی به مسکن مقرون به صرفه, مسکن نامناسب, روش گشتاور تعمیم یافته
    Azade Shahab, Mohammad Sharif Karimi *, Sohrab Delangizan

    Housing is crucial in addressing poverty by providing shelter and is closely interconnected with various aspects of life. This issue is outlined in goals 11 and 1 of the Sustainable Development Goals as part of global planning. To accurately identify the problem, this study measured housing poverty and its economic and social determinants in Iran during the 1390s, based on the United Nations Human Settlements Program's definition. This was achieved using two combined indices: the percentage of households lacking affordable housing and those living in unsuitable housing. Four models were estimated using the generalized method of moments (GMM) and fully modified least squares to analyze the data.The results indicate that Tehran and Alborz provinces have the highest percentage of households with housing costs exceeding 30% of their total household costs. On the other hand, Hormozgan Sistan and Baluchistan provinces have the highest rate of households facing multiple housing deprivations. Economic variables such as income, housing prices, and lagged dependent variables were found to directly impact the percentage of households lacking affordable housing and living in unsuitable housing. Social variables, however, did not show a significant effect on housing poverty in Iran. The fully modified most miniature squares model highlighted that housing prices and income are the most influential variables affecting housing poverty in Iranian provinces in the long term

    Keywords: Housing Poverty, Habitat, lack of access to affordable housing, unsuitable housing, Generalized Method of Moments
  • الهام حشمتی دایاری، سهراب دل انگیزان*، محمدشریف کریمی

    فقر از عمده مشکلات جوامع بشری است که آسیب های اجتماعی بسیاری را به بار می آورد. ازاین رو سیاست گذاران و برنامه ریزان توسعه اقتصادی همواره به دنبال حذف آن هستند. به علاوه رشد اقتصادی نیز به عنوان یکی از متغیرهای مهم و تاثیرگذار اقتصاد کلان همواره موردتوجه بوده است. لذا تجزیه تاثیر رشد اقتصادی بر فقر به دو اثر درآمدی و توزیعی می تواند اطلاعات مفیدی را جهت برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های لازم در راستای کاهش فقر ارایه دهد. بنابراین در این مطالعه با تکیه بر تحلیل منحنی Log-Normal که توسط بورگینون ارایه شده و داده های هزینه درآمد خانوارهای شهری در استان های ایران، این دو اثر طی سال های 98-1392 موردمحاسبه قرارگرفته است. نتایج حاکی از آن است که طی دوره مذکور تنها در دوره یک ساله 1395-96 تمام عناصر لازم برای رشد فقرزدا (وجود رشد، کاهش فقر و کاهش نابرابری) مهیا بوده است؛ بنابراین مثلث فقر، رشد و نابرابری در این سال به خوبی کارکرده و سه ضلع اصلی آن فراهم و رشد فقرزدا بوده است. همچنین نتایج حاصل از بررسی استانی نشان می دهد که در استان های با رشد مثبت مناطق شهری استان قم از رشد فقرزدا و مناطق شهری استان های البرز، گلستان و همدان از رشد سرریز طی دوره برخوردار بوده اند و در مناطق شهری سایر استان های مذکور رشد فقرزا بوده است و در استان های با رشد منفی تنها مناطق شهری استان مرکزی است از کاهش فقر برخوردار بوده است. لکن به دلیل عدم وجود رشد نمی توان پذیرفت که مناطق شهری این استان رشد فقرزدا داشته است. در مناطق شهری سایر استان ها نیز وضعیت به زیان فقرا بوده است.

    کلید واژگان: رشد فقرزدا, اثر توزیعی, اثر درآمدی, نابرابری, استان های ایران
    Elham Heshmati Dayari, Sohrab Delangizan *, Mohammad Sharif Karimi

    Poverty is one of the major problems of human societies that causes many social harms. Therefore, policymakers and economic development planners always aim to eliminate it. In addition, economic growth is one of the important and influential variables of macroeconomics. Therefore, examining the impact of economic growth on poverty through the lens of growth and distribution effects offers valuable insights for policymaking and poverty reduction strategies. In this study, we use the log-normal curve approach introduced by Bourguignon to estimate the growth effect on poverty utilizing data from urban households in Iran over the period 2013-2019. The results indicate that only in the one-year period of 2015-2016, the triangle of poverty, growth, and inequality has worked well and the growth has been pro-poor.Furthermore, provincial-level findings unveil discernible patterns:(a) In provinces experiencing positive growth, urban areas in Qom exhibit pro-poor growth, while those in Alborz, Golestan, and Hamedan provinces observe a trickle-down effect. Meanwhile, in other provinces, growth demonstrates an immiserizing trend.(b) In provinces with negative growth, only urban areas in Markazi province observe a reduction in poverty. However, due to the lack of growth, it cannot be concluded that this province has had pro-poor growth. In the urban areas of other provinces in this group, the situation has been unfavourable for the poor.

    Keywords: pro-poor growth, distributional effect, income effect, inequality, Provinces of Iran
  • حمید شیرازی، محمدشریف کریمی*، علی فلاحتی

    هدف مقاله ، بررسی تاثیر تعمیق سرمایه و کشش جانشینی عوامل تولید بر ظرفیت اشتغال زایی بخش صنایع کارخانه ای ایران طی دوره سالیانه 1368- 1398 با استفاده از تکنیک خودرگرسیونی با وقفه های گسترده (ARDL) بود. نتایج حاکی از تاثیر معنادار معکوس آنی و مستقیم تاخیری عامل تعمیق سرمایه در هر دو دوره و نیز تاثیر معنادار مستقیم تاخیری عامل کشش جانشینی عوامل تولید در دوره کوتاه مدت و تاثیر معنادار معکوس تاخیری تغییرات کشش جانشینی عوامل در بلند مدت بر ظرفیت اشتغال زایی بخش یادشده طی دوره یادشده است. همچنین، طبق مدل تصحیح خطا (ECM)، الگوی پویای کوتاه مدت ظرفیت اشتغال زایی بخش صنایع کارخانه ای به سمت الگوی تعادل بلندمدت، هم گرایی و گرایش دارد. براساس نتایج، انتخاب تکنولوژی سازگار در بخش صنایع کارخانه ای (صنعت ساخت) ایران در راستای امکان جانشینی آسان عوامل و تعمیق سرمایه، بهره گیری بیشتر از تجارب بین المللی، بومی سازی دانش فنی و انتقال فن آوری های نوین از طریق راهبرد تعمیق سرمایه درجهت افزایش سطح رقابت پذیری محصولات بخش صنعت ساخت و ارتقای توان استفاده از دانش فنی در تولید محصولات صنعتی و انتخاب مدبرانه راهبرد تعمیق سرمایه درجهت افزایش و یا حداقل، حفظ وضع موجود اشتغال بخش صنایع کارخانه ای پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: تعمیق سرمایه, کشش جانشینی عوامل, صنایع کارخانه ای, الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی
    Hamid Shirazi, MohammadSharif Karimi *, Ali Falahati

    In this paper, the effect of formed habits on consumer behavior was investigated by separating the three effects of generation, age and time (year) by generating a quasi-hybrid data set using the Dayton method. For this purpose, in the field of generations, 14 generations were studied from 1305 to 1995. Concerning time (year), this research investigates over 30 years from 1986 to 2020. The age of the subjects in this study ranged from 16 to 72 years. The results of the analysis of generation effects show that consumption expenditures are increasing with younger generations. The results of the study of the effect of time show the increase of households' consumption expenditure during the years 1986 to 2020 and the somewhat constant trend of the years 1995 to 2015. Results of the effects of age on consumption expenditure pattern confirmed the life cycle pattern.

    Keywords: capital deepening, elasticity of substitution of factors, manufacturing industry, capacity of creating employment, ARDL
  • نیلوفر صالحی، محمد شریف کریمی، آزاد خانزادی

    وفور منابع طبیعی در کشورهای نفتی نقش دوگانه در اقتصاد این کشورها دارد، به این صورت که اگر منابع طبیعی در راستای بهبود زیربناهای اقتصادی صرف شود، رشد اقتصادی افزایش و در غیر این صورت می تواند باعث بیماری هلندی شود. یکی از پیش نیازهای لازم در هدایت جریان های درآمدی حاصل از فروش نفت، توسعه مالی است که می تواند نقش مهمی را در هدایت درآمد استفاده از منابع طبیعی به سمت فعالیت های دارای ارزش افزوده بالا داشته باشد. لذا هدف اصلی پژوهش، بررسی اثر توسعه مالی بر بازار منابع طبیعی کشورهای منا است. جهت دستیابی به اهداف پژوهش حاضر از آمار کشورهای منا (14 کشور منتخب) در دوره زمانی 2020-2000 و رهیافت اقتصادسنجی گشتاورهای تعمیم یافته استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که توسعه مالی اثر منفی و معنا داری بر رانت منابع طبیعی، مصرف انرژی و سهم محصولات کشاورزی دارد، بنابراین اثر کارایی بر اثر مقیاس غالب است و توسعه مالی موثر می تواند زمینه را برای رشد اقتصادی پویا فراهم نماید. صنعتی شدن اثر مثبت و معنی داری را بر رانت منابع طبیعی و سهم محصولات بخش کشاورزی و اثر منفی بر مصرف انرژی سرانه دارد، لذا هر چه سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی افزایش یابد، مصرف انرژی به ازای هر نفر کاهش می یابد و رانت منابع طبیعی به دلیل افزایش تقاضا برای بهره برداری موثر از منابع طبیعی افزایش یافته و سهم بخش کشاورزی را به دلیل ارتباط درونی با بخش صنعت را افزایش می دهد. شهرنشینی اثرمثبت و معنی داری بر روی سهم محصولات کشاورزی و مصرف انرژی سرانه و اثر معناداری روی رانت منابع طبیعی ندارد. بنابراین هدایت اعتبارات به سمت فعالیت های دارای ارزش افزوده بالا در قالب توسعه مالی موثر، بهره برداری از صرفه مقیاس شهری و توسعه صنعت مبتنی بر تکنولوژی نوین مهمترین عوامل برای کاهش آسیب پذیری این گروه از اقتصادها است.

    کلید واژگان: بازار انرژی, بازار کالا و محصولات کشاورزی, توسعه مالی, رانت منابع طبیعی, گشتاورهای تعمیم یافته
    Niloofar Salehi, Mohammad Sharif Karimi, azad khanzadi

    The abundance of natural resources in oil-rich countries has a dual role in the economy of these countries, in such a way that if natural resources are spent in order to improve economic infrastructure, economic growth will increase and otherwise would cause Dutch disease. One of the necessary prerequisties in directing the income stream from the sail of oil is financial development, which can play an important role in directing the income from the use of natural resources toward high added value. So the main objective of study was to investigate the effect of financial development on the natural resource market of Mena countries. in order to achieve the objectives of this study, the statistics of Mena countries (14 selected countries) during 2000-2020 and econometric approach of generalized method of generalized method are used. The results showed that financial development has a negative and significant effect on the rent of natural resources, energy consumption and share of agricultural products, so the effect of efficiency prevails over the effect of scale and effective financial development can provide the basis for dynamic economic growth. Industrialization has a positive and significant effect on the natural gas rent and the share of agricultural sector and negative effect on per capita energy consumption. therefore, the more the share of industry in gross domestic product increases, energy consumption per person decreases and natural resources rent has increased due to increased demand for efficient exploitation of natural resources. urbanization has a positive and significant effect on the share of agricultural products and energy consumption per capita and has no significant effect on natural resources rent. Therefore, directing toward high value added activities in the form of effective financial development, utilization of urban scale and industry development based on new technology are the most important factors for reducing the vulnerability of this group of economies.

    Keywords: Commodity Market, Agricultural Products, Energy Market, Financial Development, Extended Moments (GMM), Natural Resource Rents
  • بهاره کرمی، آزاد خانزادی*، علی فلاحتی، محمد شریف کریمی

    برابری فرصت های توسعه یکی از اهداف اجتماعی- اقتصادی و پیش نیازی اساسی برای حصول پایداری اقتصادی و پیشرفت یکپارچه کشور به شمار می رود. در این پژوهش 69 شاخص توسعه مربوط به بخش های فرهنگی- اجتماعی، آموزشی، زیربنایی، بهداشتی- درمانی، زیست محیطی و اقتصادی جهت شناسایی و مقایسه فرصت توسعه 30 استان کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به منظور تعیین اوزان شاخص ها از روش آنتروپی شانون و برای رتبه بندی استان ها از لحاظ میزان دسترسی به فرصت های هر بخش از روش تاپسیس استفاده شد. در نهایت با بهره گیری از تکنیک تاکسونومی، درجه برخورداری استان ها از مجموع فرصت های شش گانه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان از وجود اختلاف و شکاف عمیق در توزیع و تخصیص امکانات و فرصت ها بین استان های کشور دارد؛ به طوری که استان تهران برخوردارترین و استان های کردستان، خراسان جنوبی، لرستان، آذربایجان غربی و خراسان شمالی محروم ترین استان ها تعیین شدند. با توجه به اختلاف زیاد به مسیولان توصیه می شود اولویت های تخصیص بودجه را با توجه به درجه بهره مندی استان ها مشخص کنند.

    کلید واژگان: برابری فرصت ها, توسعه منطقه ای, تکنیک تاپسیس, استان های ایران
    Bahareh Karami, Azad Khanzadi *, Ali Falahati, Mohammad Sharif Karimi

    Equality of development opportunities is one of the socio-economic goals and a basic prerequisite for achieving economic stability and integrated progress in a country. In the present research, 69 development indicators related to cultural-social, educational, infrastructure, health-treatment, environmental and economic sectors were analyzed to identify and compare the development opportunities of 30 provinces of Iran. Shannon's entropy method was used to determine the weights of the indicators and the TOPSIS method was used to rank the provinces in terms of access to the opportunities of each sector. Finally, by using the taxonomy technique, the degree of enjoyment of the provinces from a total of six opportunities was evaluated. The results show that there is a deep gap in the distribution and allocation of facilities and opportunities among the provinces of the country. Tehran province was the most privileged and Kurdistan, South Khorasan, Lorestan, West Azerbaijan and North Khorasan provinces were determined as the most deprived provinces. Based on significant difference among provinces, it is recommended that the priorities of the budget allocation be determined according to the degrees of benefits for the provinces.

    Keywords: Equality of Opportunities, Regional Development, TOPSISTechnique, Iranian Provinces
  • ولی محمد فائز، سید محمدباقر نجفی*، محمد شریف کریمی، جمال فتح اللهی

    یکی از مسایل مهم کشور افغانستان پراکنش نابرابر توسعه یافتگی در بین ولایات مختلف افغانستان است. توسعه یافتگی بر اساس معیارهای مختلفی مانند سطح درآمد، سطح سواد و تحصیلات، بهداشت، زیرساخت های فیزیکی و ارتباطی و غیره قابل سنجش است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اختلاف سطح توسعه یافتگی در کشور افغانستان برای دو مقطع زمانی 1394 و 1398 انجام شد. برای این منظور، رویکرد سه مرحله ای شامل انتخاب شاخص های توسعه، محاسبه درجه توسعه یافتگی ولایات و تجزیه و تحلیل تغییرات منطقه ای با استفاده از تکنیک تاپسیس اقلیدسی استفاده شد. نتایج نشان می دهد؛ 1) ولایت کابل در هر دو مقطع زمانی در رتبه نخست توسعه یافتگی قرار گرفته است. 2) درجه توسعه یافتگی کابل در سال 1398 نسبت به 1394 با کاهش مواجه بوده است و از عدد یک به مقدار 5280/0 رسیده است. کاهش درجه توسعه یافتگی در سایر ولایات افغانستان نیز به غیر از ولایت کندز، هرات و هلمند، رخ داده است. 3) به طور کلی می توان گفت، وضعیت توسعه یافتگی این کشور بهبود نیافته است. چرا که میانگین توسعه یافتگی ولایات افغانستان در مقطع سال 1398 نسبت به سال 1394 افزایش نیافته و انحراف معیار توسعه یافتگی این کشور نیز کاهش نیافته است. 4) شکاف بین پیشرفته ترین و عقب مانده ترین ولایات بیشتر شده است.

    کلید واژگان: توسعه, نابرابری, تاپسیس, افغانستان
    Vali Mohammad Fayez, Seyyed MohammadBaqer Najafi *, Mohammadsharif Karimi, Jamal Fathollahi
    Introduction

    One of the first steps towards sustainable development is to establish equality between and within generations. In other words, sustainable development requires improving the welfare of the poor people of the society to reduce inequality. Inequality makes it difficult to achieve development in different ways such as the destruction of capital and social cohesion and the weakening of national security. This is because it prevents political stability. Moreover, inequality has a serious negative effect on the development of society by preventing capital formation and human development. Economic equality has a higher importance in countries with ethnic and religious diversity like Afghanistan. It has a major role in destroying the social cohesion of the society. On the one hand, the incentive for inequality of opportunities increases the interests and benefits of the governing groups, and, on the other hand, inequality is considered immoral and attributed to privileged groups and their rent-seeking. One of the important issues in Afghanistan seems to be the unequal distribution of development among different provinces of the country. Therefore, the first step in planning regional development and achieving more balanced growth and development in Afghanistan is to investigate the current situation of different provinces according to the degree of their development. The present research aims to investigate the difference in the level of development in Afghanistan in 2015 and 2019. Development can be measured based on various criteria such as income, literacy, education, health, physical and communication infrastructure. Thus, the degree of development in Afghanistan's provinces was examined by combining different criteria whose data could be accessed.

    Methodology

    This study provided a new methodological instrument to supervise the development process of different areas in Afghanistan. The differences in the development level of 34 provinces of Afghanistan were examined by a three-step approach, including the selection of the development indicators, calculation of the degree of development in the provinces, and analysis of regional changes. Therefore, the TOPSIS technique, which is a ranking method, was used to understand the level of development and their spatial equality. It should be noted that the TOPSIS technique is a practical instrument to select and rank different alternatives. The data about the indicators were collected from the statistics of the World Bank, the United Nations, and the Central Bureau of Statistics and Information of Afghanistan.

    Results and Discussion

    According to the results, Kabul Province had the first rank of development in both periods. The development of Kabul decreased in 2019 compared to 2015 and reached 0.5280 from one. The level of development also decreased in other provinces of Afghanistan, except for Kunduz, Herat, and Helmand. The classification of Afghanistan's provinces into developed, developing, and underdeveloped categories indicates that only Kabul is a developed province. Most of the provinces of Afghanistan are in the developing category with a short distance from the underdeveloped ones. The changes in many provinces included in this category are similar to those in Kabul Province, but they cannot improve their conditions or maintain their previous situation. In general, development has not improved in this country considering that the average development of the provinces did not increase in 2019 compared to 2015, and the standard deviation of the country's development did not decrease either. As the gap between the most developed and the least developed provinces increases, the intensity of regional inequality and imbalance increases too.

    Conclusion

    According to the results, the policies adopted in Afghanistan did not improve the initial unequal conditions; rather, it worsened them. What has been achieved in limited areas has not penetrated to the bottom and has only been intensified through creating divisions in the center-periphery situation. Most of the small material and physical resources are concentrated in Kabul Province, and the severe poverty of the surrounding provinces has been neglected. However, the severe economic inequality between urban and rural areas and the center and periphery is only one example of the inequality that this country is faced with. Inequality can also be proposed and investigated in other areas such as social status and acceptability, power, working conditions, accessibility to job opportunities, and the selection right, which requires further research. To reduce poverty and inequality, it is necessary to pay attention to development programs. In this regard, planning for easier and fairer access to health and treatment facilities and primary education is very helpful. The expansion of educational and health services in poor areas helps to break the cycle of poverty and reduce inequalities by increasing their capabilities.

    Keywords: Development, Inequality, TOPSIS, Afghanistan
  • اسماعیل میرزائی، شهرام فتاحی*، محمد شریف کریمی

    از زمان فروپاشی نظام برتن وودز در سال 1973 و اتخاذ سیستم نرخ ارز شناور، تلاطم نرخ ارز همیشه به عنوان یک موضوع اصلی و نگران کننده پیش روی گروه های مختلفی از فعالان اقتصادی از جمله سیاست گذاران، بانک های مرکزی، دانشگاهیان و سرمایه گذارهای فردی بوده است. از میان عوامل احتمالی که می تواند نرخ ارز و به طور کلی تلاطم نرخ ارز را در مسیرکاهشی قرار دهد، کانال شفافیت بانک مرکزی است که افزایش آن در چند دهه گذشته یکی از مهم ترین تحولات بانکداری مرکزی در سیاست گذاری های پولی بوده است. بنابراین این سوال مطرح می شود که شفافیت بانک مرکزی چگونه می تواند بر تلاطم نرخ ارز تاثیر بگذارد. مهم ترین استنباطی که از ادبیات گذشته پیرامون موضوع شفافیت بانک مرکزی می شود این است که افزایش ارایه اطلاعاتی توسط بانک های مرکزی در قالب اطلاع رسانی سیاست پولی، منجر به افزایش توانایی مردم در درک اهداف بانک مرکزی و بهبود پیش بینی هایشان از سیاست های پولی بانک مرکزی است که این امر از تغییر در مواضع سیاست بانک مرکزی در بی ثبات کردن بازارهای مالی از جمله بازار ارز جلوگیری خواهد کرد که البته این موضوع می تواند نیازمند وجود یک بانک مرکزی مستقل باشد. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد با بکارگیری دو روش حداقل مربعات معمولی کاملا اصلاح شده و حداقل مربعات معمولی پویا  و به کمک داده های ترکیبی برای دوره 1998-2019 و مبانی نظری مرتبط، به بررسی تاثیر شفافیت بانک مرکزی بر تلاطم نرخ ارز در کشورهای منتخب عضو اوپک بپردازد. نتایج این مطالعه نشان داد که شفافیت بانک مرکزی و استقلال بانک مرکزی از متغیرهای تاثیرگذار بر تلاطم نرخ ارز هستند و با تلاطم نرخ ارز رابطه منفی و معنی داری دارند. همچنین نتایج این مطالعه رابطه منفی و معنی دار درآمد نفتی و رشد اقتصادی با تلاطم نرخ ارز را تایید می کند.

    کلید واژگان: شفافیت بانک مرکزی, استقلال بانک مرکزی, تلاطم نرخ ارز, کشورهای منتخب عضو اوپک
    Esmaeil Mirzaei, Sharam Fattahi *, Mohammad Sharif Karimi
    INTRODUCTION

    Since the collapse of the Bretton Woods system in 1973 and the adoption of floating exchange rate system, exchange rate volatility (ERV) has become a central issue and concern for various groups of agents including policy makers, central banks, academics and individual investors among others. Central bank transparency (CBT) is one of the possible factors which can reduce exchange rate or generally exchange rate volatility that increase it's in has been one of the main developments in central banking in the past few decades. Thus, this leads to the question of the effect of central bank transparency on the volatility of exchange rates. The most important inferred from the previous literature on the issue of central bank transparency is that the increase of information provision by the central banks in the form of communication of monetary policy will lead to an increase in the ability of people to understanding the objectives of the central bank and improve their forecasts from the monetary policy of the central bank, which will prevent changes in the central bank's policy stance from destabilizing financial markets , which this could be required existing an independent central bank. Due to the fact that in oil exporting countries, especially OPEC member countries, the move towards more transparent monetary policy has been slow, thus the increase in central bank transparency and existing an independence of the central bank can have been decreasing effect on exchange rate volatility. Also, this study used the Extended Central Bank Independence (ECBI) index is the newly created index of central bank independence (CBI). Therefore, the purpose of this study is to examining the impact of central bank transparency on exchange rate volatility in Selected OPEC Member Countries to use two approaches Fully Modified Ordinary Least Squares (FMOLS) and Dynamic Ordinary Least Squares (DOLS) that in perversion research have been ignored.

    THEORETICAL FRAMEWORK:

    According to the existing literature, CBT is said to be based on performing several tasks: the clear formulation of monetary policy objectives, the regular publication of economic outlooks and forecasts, the disclosure of methods, the regular publication of press releases and minutes of monetary policy meetings, and the regular organization of press conferences and other meetings with media and the public. As central banks have been moving towards more transparent policies over the last two decades, some of them started publishing their own forecasts on the future state of the economy. Projections of future growth rate of GDP and inflation rate are but two examples of such forecasts. These changes in the practice of central banking resulted in considerable growth in the literature. The aspect of transparency people is interested in has to do with release of central bank projections of the future state of the economy. Of course, if, that there is no strategic attempt to manipulate the public's beliefs and in this context with the people have been truthful. One of the main goals of most central banks is to stabilise the economy and reduce economic fluctuations. This includes a reduction in inflation volatility, output variation, and exchange rate volatility. Blinder (1998) argues that a nation's central bank should explain its actions to the people, so as to remove the mystery behind the decision - making process. If the bank cannot provide a clear explanation of a decision, then the decision may not be a good one. Thus, that more open public disclosure of central bank policies may enhance the efficiency of financial markets. First, greater information about how a central bank makes policy decisions would curtail excessive speculation. Second, clearer decision rules on the part of the central bank would help to reduce the volatility of markets, and thus enhance the predictability of future movements of financial assets. Crowe & Meade (2008) argues, as central banks have become more independent, so the demand for transparency has increased, both for reasons of accountability and legitimacy, and to guide the expectations of financial market participants (whose appetite for information has expanded as financial markets have become broader and deeper).

    METHODOLOGY

    The purpose of this study is to examine the impact of CBT on ERV in selected OPEC member countries (for the six OPEC countries that consisting of United Arab Emirates, Iran, Iraq, Kuwait, Nigeria and Saudi Arabia) with the help of annual panel data for 1998-2019. In this study, to analyze the tests related to panel data and model estimation employed two approaches FMOLS and DOLS have been used from Eviews and Stata softwares.                                                                                                        

    RESULTS & DISCUSSION

    In this step, we check whether the variables have a unit root using the Maddala & Wu (1999) Fisher test that adopts an augmented Dickey–Fuller test for panel data. According to the results of the tests stationarity and cointegration, FMOLS and DOLS methodologies were used to estimate the long relationships. The findings of this study in the both approaches showed that CBT and CBI are the effective variables on ERV and have a negative and significant in relation to ERV. The findings of this study confirm that oil rent and GDP growth have a negative and significant in relation to ERV, also.

    CONCLUSIONS & SUGGESTIONS:

     As a novelty for the first time, this study found the overall relationship between CBT and ERV emissions which came to be negative in selected OPEC member countries using annual panel data over the period 1998-2019. This showed that an increase in CBT would lead to a reduction in ERV emissions. According to the results of this study the central bank transparency is considered a positive measure and often due to its benefits and high flexibility to stabilize the economy can reduce exchange rate volatility. However, empirical evidence of such benefits has not yet been considered in oil exporting countries. The findings of this study show the importance of central bank transparency in selected OPEC member countries which in an independent environment of the central bank can play a role in reducing exchange rate volatility. The more stable, less volatile, and more secure the financial markets, including the exchange rate market can increase gdp growth.

    Keywords: Central Bank Transparency, Central Bank Independence, Exchange rate volatility, Selected OPEC Member Countries
  • سمیه غیاثی، سهراب دل انگیزان*، محمدشریف کریمی

    با توجه به اینکه فرایند شهرنشینی در مقیاس وسیعی در سراسر جهان اتفاق افتاده است، افزایش جمعیت و رشد روزافزون آن، مشکلات متعددی را به ویژه در کلان شهرها با توجه به تمرکز بیشتر امکانات این شهرها ایجاد کرده است که رفع آنها به تحقیقات علمی به منظور مدیریت و برنامه ریزی مناسب برای اداره شهرها و ارتقای کیفی سطح زندگی آنها نیازمند است. براساس این، مدیران و برنامه ریزان شهری، هوشمندشدن شهر را الزامی برای رفع موانع شهرها و ارتقای زندگی در آنها مطرح کرده اند. شهر هوشمند پدیده ای چندبعدی است که شاخص های مختلفی را در بر می گیرد. این پژوهش با هدف تعیین سطح هوشمندی کلان شهرهای ایران و معرفی یک شاخص ترکیبی سنجش میزان هوشمندی و سپس رتبه بندی و خوشه بندی آنها صورت گرفته است. بدین منظور، 41 متغیر برای 6 شاخص شهر هوشمند شامل محیط زیست، اقتصاد، حکومت، زندگی، تحرک و مردم هوشمند در 9 کلان شهر ایران طی سال های 1400- 1385 تجزیه و تحلیل شدند. برای استخراج شاخص شهر هوشمند از روش تحلیل مولفه اساسی (PCA) دو مرحله ای در نرم افزار Eviews استفاده شد. سپس با به کارگیری آزمون فریدمن و W کندال در نرم افزار SPSS کلان شهرهای کشور براساس میزان هوشمندی رتبه بندی شدند و درنهایت با استفاده از XLSTAT خوشه بندی آنها انجام شد. نتایج نشان دادند شاخص «محیط زیست» بیشترین تاثیر را در شاخص های هوشمندی داشته است و همچنین بین کلان شهرهای کشور، شهر تهران در بالاترین و کرمانشاه در پایین ترین سطح هوشمندی قرار داشته است.

    کلید واژگان: شهر هوشمند, شاخص ترکیبی هوشمندی, تکنیک تحلیل مولفه اساسی, آنالیز خوشه ای, کلان شهرهای ایران
    Somayeh Ghiasy, Sohrab Delangizan *, Mohammadsharif Karimi

    Due to widespread urbanization worldwide, the significant increase in population and its continuous growth have led to numerous challenges, particularly in metropolises, where the concentration of resources exacerbates these issues. Addressing these challenges requires scientific research for effective city management and planning to enhance residents' quality of life. Consequently, city managers and urban planners have emphasized the importance of smart city initiatives to overcome enhance urban living conditions. A smart city is a multidimensional concept encompassing various metrics. This study aims to assess the level of smartness in Iranian metropolises and introduce a composite index for measuring smartness and then ranking and clustering them. To achieve this, 41 variables related to six smart city indicators, including environment, economy, goverment, life, mobility and people were analyzed in 9 Iranian metropolises over years 1385 -1400. The smart city index was derived using analysis the two-stage principal component analysis (PCA) method in the Eviews software, followed by ranking metropolises based on urban intelligence level using the Friedman and Kendall's W test in SPSS software, and finally clustering them using  XLSTAT. The resul indicate that the"environment"index had the most significant impact on smartness indicators. Moreover, among the metropolises in the country, city Tehran ranked highest while city Kermanshah ranked lowest in terms of smart.

    Keywords: Smart City, Combined Intelligence Index, Principal Component Analysis Technique, Cluster Analysis, Iranian Metropolises
  • ولی محمد فائز، سید محمدباقر نجفی*، جمال فتح اللهی، محمد شریف کریمی

    یکی از مهم ترین مراحل یک پژوهش علمی انتخاب چارچوب نظری مناسب و معین است. هدف این پژوهش نیل به چارچوب نظری متناسب با پیش نیازهای توسعه پایدار روستایی است. چارچوب نظری نوع نگاه و مکتب علمی است که یک پژوهش بر اساس آن سامان دهی می شود. در دانش اقتصاد چارچوب های نظری و مکتب های علمی گوناگونی وجود دارند که قدرت تبیین آن ها برای موضوعات مختلف، متفاوت است در نتیجه برای شناسایی یک موضوع خاص و تجزیه و تحلیل مسایل مربوط به آن، انتخاب چارچوب نظری متناسب با آن ضروری است. بنابراین برای تحلیل و شناسایی مسایل مرتبط با توسعه پایدار روستایی، نیز استفاده از چارچوب نظری متناسبی که بتواند تبیین واقع گرایانه تری را انجام دهد، ضرورت دارد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. با رجوع به ادبیات نظری مهم ترین پیش نیازهای اساسی توسعه پایدار روستایی شناسایی گردید. آموزش، توسعه انسانی، رژیم نهادی، توسعه اجتماعی، بهبود بهره وری، محیط زیست، برابری و مساوات، بهبود زیرساخت ها، ترویج اشتغال غیرکشاورزی و فناوری از مهم ترین پیش نیازهای توسعه پایدار روستایی محسوب می شوند. ماهیت اغلب این عوامل نهادی می باشد. بنابراین بهترین چارچوب نظری مناسب که قدرت تبیین و تحلیل مسایل مربوط به توسعه پایدار روستایی و ارایه تبیین های واقع گرایانه تری را داشته باشد، چارچوب نظری اقتصاد نهادی می باشد.

    کلید واژگان: چارچوب نظری, توسعه پایدار روستایی, نهاد
    Walimohammad Fayez, Seyyed Mohammad Bagher Najafi *, Jamal Fathollahi, Mohammadsharif Karimi

    One of the most important stages of an academic research is choosing a certain suitable theoretical framework. Therefore, this research aimed to find a theoretical framework according to the prerequisites for sustainable rural development. A theoretical framework is a perspective and a school of thought based on which a research is organized. There are different theoretical frameworks and schools in economic knowledge, which can explain issues differently. Therefore, an appropriate theoretical framework should be chosen to identify a specific subject and analyze its related issues. Accordingly, to analyze and identify the issues related to sustainable rural development, it is necessary to use an appropriate theoretical framework that can provide a more realistic explanation. Thus, the data were analyzed using a descriptive-analytical method, and the most important prerequisites for sustainable rural development were identified by referring to the literature. According to the results, education, human development, institutional regime, social development, improvement of productivity, environment, equality, improvement of infrastructure, promotion of non-agricultural employment, and technology were recognized as the most important prerequisites for sustainable rural development, most of which having an institutional nature. Therefore, the best theoretical framework that can explain and analyze the issues related to sustainable rural development and provide more realistic explanation is “institutional economics”.

    Keywords: Theoretical Framework, Sustainable rural development, institution
  • اسرین رحمانی، سید محمدباقر نجفی، محمد شریف کریمی

    در الگوی تولید دانش بنیان، دانش و نوآوری مهم ترین عوامل تولید هستند لذا تولید دانش و نوآوری کلید اصلی رشد و توسعه اقتصادی به شمار می آید. فرایند تولید دانش و نوآوری نیازمند بسترسازی است؛ در این مقاله به بررسی میزان تاثیر سه عامل، مخارج حوزه تحقیق و توسعه، آموزش و همچنین زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات بر تولید دانش و نوآوری پرداخته می شود. هدف شناسایی عوامل موثر بر تحقق اقتصاد دانش بنیان به منظور سیاست گذاری برای تحقق آن در اقتصاد ایران است. میزان حق امتیازهای انحصاری به عنوان شاخصی برای تولید دانش و نوآوری در نظر گرفته شده است. کشورهای مورد مطالعه در این مقاله بیست و سه کشور منتخب عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی هستند. برای مدل سازی از روش پانل دیتا استفاده شده است. دست یابی به یک رابطه مثبت و معنادار میان سه متغیر مخارج حوزه تحقیق و توسعه، آموزش و زیرساخت فناوری با میزان حق امتیازهای انحصاری، از نتایج این پژوهش می-باشد. نتایج برآوردها نشان می دهند که این سه عامل اهمیت بسزایی در فرایند تولید دانش و نوآوری دارند، به گونه ای که عدم توجه به آن ها عملا تولید دانش و نوآوری را با موانع جدی روبرو خواهد کرد. همچنین مقایسه میان نمودارهای توصیفی داده های مربوط به این سه متغیر برای ایران و کشورهای منتخب گویای عدم برقراری شرایط مطلوب در ایران می باشد.

    کلید واژگان: تحقیق و توسعه, نوآوری, مخارج آموزش, فناوری اطلاعات و ارتباطات
    Asrin Rahmani, Mohamad Sharif Karimi

    In the model of Knowledge-Based production, knowledge and innovation are the most important factors of production; therefore, knowledge and innovation are the main keys to economic growth and development. The process of production of knowledge and innovation require groundwork making; This paper examines the effect of three factors, research and development expenditures, and education expenditures also the infrastructure of information and communication technology, on the production of knowledge and innovation. The purpose is to identify the path to realization of the knowledge-based economy in order to policy making for its realization in the Iranian economy. The extent of patents is considered as an indicator for producing knowledge and innovation. The countries under this study are 23 OECD member selected countries. For modeling, panel data method in Eviews software is used. Finding a positive and meaningful relationship between the three variables of research and development expenditure, training and technology infrastructure with the amount of patents, is the result of this research. The results of the calculations show that these three factors are very important in the process of producing knowledge and innovation, such that the lack of attention to them will actually lead the production of knowledge and innovation to the serious obstacles. Also, the comparison between the descriptive charts of the data for these three variables for Iran and the selected countries suggests that it would not be desirable in Iran.

    Keywords: Research, Development, Innovation, Education Expenditures, ICT
  • ولی محمد فائز، سید محمدباقر نجفی*، محمد شریف کریمی، جمال فتح اللهی

    مناطق روستایی به عنوان قطب اصلی تولید و اشتغال محسوب می شوند که از جایگاه ویژه ای در چرخه رونق و توسعه اقتصادی هر کشور برخوردارند. توسعه روستاها از دیرباز کانون توجه بسیاری از سیاست گذاران است و اولویت برنامه های کلان توسعه هر کشور را به خود اختصاص داده است. روند توسعه پایدار، بدون توجه به نقش کیفی روستاها تکمیل نمی شود. توسعه روستایی می تواند نقش موثری در ایجاد اشتغال، رفع فقر عمومی، تامین درآمدهای ارزی، تراکم جمعیت، بهبود محیط زیست و تحقق توسعه پایدار کشور داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر توسعه پایدار روستایی در افغانستان انجام شده است. روش پژوهش از نظر جمع آوری داده ها، استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانه ای و مصاحبه با کارشناسان و صاحب نظران برای شناسایی مزیت ها و ظرفیت های توسعه روستایی افغانستان است. مهم ترین عوامل توسعه پایدار روستایی در چهار بخش اقتصادی- اجتماعی - نهادی و محیط زیستی با رجوع به ادبیات نظری شناسایی شد. در ادامه، پرسشنامه ای در قالب مقایسات زوجی و روش تحلیل سلسله مراتبی[1] در اختیار 30 نفر از صاحب نظران قرار گرفت و با استفاده از نرم افزار اکسپرت چوییس[2] وزن و اولویت این عوامل مشخص گردید. بر اساس نتایج این پژوهش، به منظور تحقق توسعه پایدار روستایی در افغانستان محیط اقتصادی با اهمیت 34% در رتبه نخست قرار گرفته است. محیط نهادی با میزان اهمیت 33% در رتبه دوم با فاصله اندکی از محیط اقتصادی قرار دارد. محیط اجتماعی و محیط زیست نیز به ترتیب با اهمیت 20% و 13% درصد در اولویت سوم و چهارم قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: توسعه روستایی, فقر, توسعه پایدار, افغانستان, AHP
    Valimohammad Fayez, Seyed Mohammad Bagher Najafi *, Mohammadsharif Karimi, Jamal Fathollahi
    INTRODUCTION

    Nearly half of the world’s population, including four out of five people living below the poverty line, live in rural areas. Extreme poverty is concentrated mainly in rural areas. Rural people also generally have less access to education, health and other essential services. Rural development is an important and key strategy to achieve sustainable development in many developing countries. According to the World Bank, rural development is defined as “a strategy aiming at the improvement of economic and social living conditions, focusing on a specific group of poor people in a rural area. It assists the poorest group among the people living in rural areas to benefit from development Villages are the main focus of Afghanistan's economy because a large part of the Afghan population (approximately 71%) lives and works in rural areas so that out of the total population of Afghanistan, which reached 32.9 million people in 2019, 23.4 million lived in villages. In fact, 70% of the total population of Afghanistan lives in villages where the rate of poverty is 61%.
    Therefore, new job opportunities can be found in the villages, and one of the most important grounds to achieve sustainable development in Afghanistan is the focus on the development of villages, which brings regional development. In other words, it can be acknowledged that regional development in Afghanistan depends on the development of villages.

     THEORETICAL FRAMEWORK

    Therefore, institutional economics was used in this dissertation as a suitable theoretical framework to analyze the problems of developing countries, including Afghanistan. Institutions are made up of formal constraints (rules, laws, constitutions), informal constraints (norms of behavior, conventions, and self-imposed codes of conduct), and their enforcement characteristics. All potentials in the region should be used by utilizing the institutional approach and capacity to achieve sustainable development in rural areas

    METHODOLOGY

    Hence, the library-documentary method was used to collect data. The indicators of sustainable rural development were initially extracted by studying and evaluation the indicators formulated by organizations, international assemblies, and reliable papers. To localize these indicators according to the rural areas of Afghanistan, a five-point Likert scale questionnaire was designed, and an initial list of indicators was agreed upon by 30 experts of rural development in Afghanistan. Then, the most important ones were extracted and in the second step, the hierarchical analysis method was employed to determine the priority and importance of the indicators. Finally, a pairwise comparison questionnaire was completed by 30 participants and the weight and importance of these factors were determined using Expert Choice software.

     RESULTS & DISCUSSION

    The findings indicated that the economic environment with an importance factor of 0.34 accounts for the first priority of factors affecting the rural development of Afghanistan and the second, third, and fourth priority is assigned to the institutional environment with an importance factor of (34%), social environment (20%), and ecological environment (13%), respectively. The inconsistency rate of pairwise comparisons at this level was equal to 0.07, reflecting the validity of the results.

    CONCLUSIONS & SUGGESTIONS

    Thus, the first step to achieve sustainable rural development is to make changes in the economic structure of Afghanistan to create high economic growth and increase productivity, employment, and income. Agriculture is the main element of providing livelihood in the economic structure of rural areas of different countries, including Afghanistan. Moreover, it is the most important and the only economic element of villages in most development programs. Since traditional agricultural activities are performed in most rural areas of Afghanistan, the production level of agricultural products is very low compared to other countries throughout the world. It was found that the current production model of this country in the agricultural sector cannot create the economic growth necessary to achieve sustainable development, which requires a fundamental evaluation of the adopted solutions.
    The second priority of rural development was found to be the institutional environment. According to the findings of this paper, the most important aspect of the institutional environment is good governance. Afghanistan was among the five countries that experienced the highest average annual compound growth rate (CAGR = 2.33%) in the governance index between 1996 and 2020; however, the very poor performance of this country in important sub-indicators such as "political stability and absence of violence and terrorism", "rule of law", and "corruption control" did not lead to a change in the development situation of this country in general and rural development in particular.
    The social environment is the third priority of rural development in Afghanistan. Literacy and education were identified as the most important aspects of this environment and accounted for the first priority. With regard to the high rate of illiteracy in Afghanistan, the government must invest to provide suitable opportunities for public education and increase people's skills and awareness.
    The environment accounts for the fourth priority in rural development. Accordingly, the experts introduced agriculture as the most important priority of the environment. The excessive use of chemical fertilizers and poisons and inappropriate use of production inputs to increase performance in Afghanistan in the last two decades have destroyed the environment and doubled the importance of attention to the stability of the agricultural system, continuity of production, and preservation of natural resources.

    Keywords: Rural Development, Poverty, Sustainable development, Afghanistan, AHP
  • الهام حشمتی دایاری، سهراب دل انگیزان*، محمد شریف کریمی

    در مطالعه حاضر شاخص اتکینسون، زنگا و ضریب جینی برای استان های ایران به تفکیک گروه‎های شغلی مورد بررسی قرارگرفته؛ زیرا  کاهش نابرابری از مسایل مهم اقتصادی- اجتماعی بوده و نابرابری منطقه ای از موانع مهم و موثر در مسیر رشد و توسعه هر منطقه است؛ بنابراین توجه به اقتصاد منطقه ای و شناخت ویژگی های جزیی هر استان، امکان برنامه ریزی بهتر را جهت تحقق اهداف توسعه فراهم می کند. در این راستا محاسبه معیارهای اندازه گیری نابرابری حایز اهمیت می باشد. با توجه به اینکه ضریب جینی و شاخص زنگا از ابزارهای آماری برای اندازه گیری نابرابری بوده و شاخص اتکینسون برگرفته از رفاه اجتماعی افراد است، آثار توزیع درآمد در دو بعد مختلف سنجیده شده است. بدین منظور از داده های طرح درآمد- هزینه خانوار مرکز آمار ایران طی دوره 1392-1398 استفاده شده است. همچنین تلاش شده است تا با بهره گیری از رویکرد اقتصاد منطقه ای ضریب مکانی تصویر واقعی تری از نقش نابرابری بین مناطق در ایجاد و تشدید نابرابری در مناطق شهری ایران ارایه شود. درنتیجه گروه شغلی هدف برای بهبود هرچه بیشتر نابرابری بر مبنای رویکرد ضریب مکانی در مناطق شهری هریک از استان ها، مشخص شده است. براین اساس در بیشتر استان ها گروه‎های شغلی «مدیران» و «کارمندان» نسبت به سایر گروه های شغلی از وضعیت توزیع درآمد مناسب تری برخوردار بوده و گروه های شغلی «متصدیان و مونتاژکاران ماشین آلات و رانندگان» و «کارگران ساده» در بیشتر استان ها نسبت به سایر گروه های شغلی وضعیت بغرنج تری داشته است (البته به علت بهینه نبودن داده ها در سطح استان، بهتر است نتایج با احتیاط مدنظر قرار گیرد) و برمبنای شاخص ضریب مکانی باید به عنوان گروه های شغلی هدف در اولویت بهبود وضعیت توزیع درآمد قرار بگیرند.

    کلید واژگان: توزیع درآمد, ضریب جینی, شاخص اتکینسون, ضریب مکانی, ایران
    Elham Heshmati Dayari, Sohrab Delangizan *, Mohammadsharif Karimi

    The study analyzed inequality in Iran's provinces using the Atkinson index, Zanga index, and Gini coefficient based on occupational groups. Reducing inequality is an essential economic and social issue, and regional disparities impede growth and development of any region. Focusing on each province's regional economy can lead to better development planning. Therefore, the calculation of inequality is required. Considering that the Gini coefficient and the Zanga index are statistical tools for measuring inequality and the Atkinson index is derived from the social welfare of individuals; therefore, the effects of income distribution in society in two dimensions have been measured. For this purpose, the study used cost and income data of urban households in Iran from 2013-2019. The Location Quotient approach is used to determine each province's target occupational group to understand regional inequality better and improve it as much as possible. Accordingly, the "managers" and "employees" have a better income distribution than other occupational groups in most provinces. On the other hand, compared to other occupational groups, in most provinces, the "operators and assemblers of machinery, and drivers" and "simple workers" have a more challenging situation. Thus, they should prioritize the target occupational groups to improve income distribution.

    Keywords: income distribution, Gini coefficient, Atkinson index, Location Quotient, Iran
  • بهاره کرمی، آزاد خانزادی*، علی فلاحتی، محمد شریف کریمی

    فرصت های برابر منطقه ای یکی از مهمترین چالش های اقتصادی-اجتماعی به شمار می رود که توزیع نامناسب آن می تواند آثار مخربی بر حصول پایداری اقتصادی و پیشرفت یکپارچه یک کشور بگذارد. تمرکززدایی مالی از عواملی است که توزیع فرصت های توسعه را تحت تاثیر قرار می دهد. برای این منظور در پژوهش حاضر ابتدا با بهره گیری از روش تاپسیس دو مرحله ای سعی در محاسبه شاخص ترکیبی فرصت های توسعه در شش بخش (فرهنگی- اجتماعی، آموزشی، زیربنایی، بهداشتی- درمانی، زیست محیطی و اقتصادی) می شود سپس با استفاده از روش خودرگرسیون برداری پانلی(Panel VAR) تاثیر تمرکززدایی مالی بر توزیع برابر فرصت های توسعه در استان های ایران طی دوره زمانی 1398-1385 مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین به دلیل وجود رابطه هم جمعی بین متغیرها از روش حداقل مربعات کاملا اصلاح شده (FMOLS) روابط بلندمدت میان متغیرها تعیین و برآورد می گردد. نتایج بیانگر این است که تاثیر متغیرهای تمرکززدایی هزینه ای و درآمدی بر برابری فرصت های توسعه در کوتاه مدت مثبت اما در بلندمدت به سطوح توسعه یافتگی استان ها بستگی دارد به طوری که هر چه استان های کشور توسعه یافته تر و دارای تولید ناخالص داخلی سرانه بیشتری باشند تمرکززدایی مالی می تواند به توزیع برابرتر فرصت های توسعه بیانجامد. همچنین نتایج برآورد مدل حاکی از آن است که یک رابطه U شکل بین رشد اقتصادی و برابری فرصت ها برقرار است. علاوه بر این مشخص شد متغیر تراکم نسبی جمعیت در کوتاه مدت تاثیر ناچیز اما در بلندمدت اثر منفی و معنی دار بر توزیع برابر فرصت ها می گذارد.

    کلید واژگان: برابری فرصت ها, تمرکززدایی مالی, تکنیک خودرگرسیون برداری در داده های پانلی, استان های ایران
    Bahareh Karami, Azad Khanzadi *, Ali Falahati, Mohammad Sharif Karimi

    Regional equal opportunities are the most important socio-economic challenges, whose inappropriate distribution can have detrimental effects on achieving economic stability and integrated progress of a country. Fiscal decentralization is one of the factors that affect the distribution of development opportunities. For this purpose, in the current research, first, by using the two-stage TOPSIS method, an attempt is made to calculate the composite index of development opportunities in six sectors (cultural-social, educational, infrastructure, health-therapeutic, environmental, and economic), then using the vector autoregression method. The effect of fiscal decentralization on the equal distribution of development opportunities in the Iranian provinces spanning from 2006 to 2019 is investigated here by using Panel VAR. Additionally, a consequence of the existence of collinearity between the variables, the long-term relationships between the variables are determined and estimated using the Fully Modified Least Squares (FMOLS) method. The results imply that the impact of the variables of expenditure and revenue decentralization on the equality of development opportunities is positive in the short term, nevertheless, depending on the levels of development of the provinces, in the long term. Consequently, the more developed the provinces are and have a higher GDP per capita, the more equal the distribution of development opportunities may occur. Furthermore, the model estimation results indicate that there is a U-shaped association between economic growth and equality of opportunities. In addition, it was found that the variable of relative population density has an insignificant effect in the short term,

    Keywords: Equality of opportunities, fiscal decentralization, Panel Vector Auto Regression model, Provinces of Iran
  • مریم حیدریان*، علی فلاحتی، محمدشریف کریمی

    به دلیل شوک های اقتصادی و عدم تعادل در بودجه های ساختاری، وضعیتی به وجود می آید که تداوم آن در یک فضای نااطمینانی منجر به ایجاد پدیده استرس در دولت ها می شود. استرس مالی به عنوان یک وضعیت بی ثبات در تامین مالی دولت های محلی می تواند به عدم توانایی این دولت ها در تامین تعهدات مالی کوتاه و بلندمدت و وابستگی بیش از حد به دولت مرکزی دامن بزند. لذا بسته به اینکه اثرات استرس به صورت مثبت و منفی در یک کشور ظاهر شود به اقدامات و پاسخ های دولت های مرکزی و محلی برمی گردد. این ضرورت احساس می شود که سیاست گذاران در دولت های مرکزی و محلی به علامت های دقیق و به موقع از استرس مالی برای واکنش به اثرات این نوع استرس ها نیاز دارند. در این مطالعه تلاش شده است با محاسبه شاخص استرس مالی محلی از متغیرهای ساختار مالی و بودجه ای هر استان و با استفاده از روش تاپسیس اقدام به شفاف سازی وضعیت مالی در 31 استان ایران طی دوره زمانی 1396-1384 شود. نتایج به گونه ای است که استان های مرزنشین دارای بالاترین استرس در میان استان های دیگر هستند و استان هایی که در مرکز یا در مجاور پایتخت قرار دارند دارای استرس کمتری هستند. این نتایج دال بر تمرکزگرایی بالایی است که در استان های ایران قرار دارد و مانع از استقلال مالی دولت های محلی شده است تا بتوانند خود کنترل-کننده و تنظیم کننده درآمدها و هزینه هایش باشند و در این صورت فشار و استرس مالی کمتری را متحمل می شوند.

    کلید واژگان: استرس مالی محلی, دولت های محلی, استان های ایران, روش تاپسیس
    Maryam Heidarian*, Ali Falahati, Mohammad Sharif Karimi

    There is a situation that due to economic shocks and imbalances in structural budgets and its continuation leads to stress in governments in uncertainty conditions. Fiscal stress as a volatile situation in financing of local governments can exacerbate the inability of governments to meet short-term and long-term fiscal commitments and excessive dependence on the central government. So the positive and negative effects of stress are related to the actions and responses of central and local governments. It is essential that policymakers in central and local governments pay attention to accurate and timely signs of fiscal stress for respond to stresses effects. In this study, we tried to clarify the fiscal situation in 31 provinces of Iran by calculating the local fiscal stress index from variables of fiscal structure and budget of each province and then estimate the threshold and spatial effects of the index through Panel Smooth Transition Regression method on economic growth and employment over the period 2005-2017. The results show that border provinces have the highest stress among other provinces, and provinces located in the center or near the capital have less stress. These results indicate the high centralism that exists in the provinces of Iran and has hindered the fiscal independence of local governments so that they can control and regulate their own revenues and expenditures, and in this case, they suffer less fiscal pressure and stress.

    Keywords: Local Fiscal Stress, Local Governments, Iranian Provinces, TOPSIS Method
  • الهام حشمتی دایاری، سهراب دل انگیزان*، محمدشریف کریمی

    هدف اصلی این مقاله اندازه گیری رشد فقرزدا در مناطق شهری ایران با استفاده از ماتریس چانونا (2020) و رتبه بندی دسته های فعالیت و گروه های شغلی در مناطق شهری ایران بر اساس رشد فقرزدا با تکنیک تاپسیس اقلیدسی می باشد. بدین منظور از داده های هزینه و درآمد خانوارهای شهری ایران طی دوره 1398-1392 استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که طی دوره تحت بررسی تنها دوره یک ساله 1396-1395 رشد و توزیع درآمد هردو به نفع فقرا عمل کرده اند و رشد فقرزدا بوده است. لکن در دوره 1395-1394 باوجود رشد، فقر افزایش یافته و رشد فقرزا بوده است. در سایر سال ها شاخص چانونا دال بر افزایش فقر بوده است. همچنین نتیجه الگوی تاپسیس نیز نشان می دهد که در میان دسته های فعالیت «فعالیت های مالی و بیمه ای» و در میان گروه های شغلی؛ گروه «کارمندان امور اداری و دفتری» در رتبه نخست فقرزدایی بر اساس معیارهای سه گانه رشد، فقر و نابرابری قرار می گیرند. بنابراین برای کاهش فقر توصیه می شود که در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های اقتصادی به رشد و بازتوزیع درآمد توجه توامان صورت گیرد؛ تا همچون دوره 1396-1395 فقر کاهش یابد. چراکه توجه تنها به رشد مانند دوره 1395-1394 می تواند فقر را در سطح کشور بیفزاید. به علاوه اگرچه که بهبود وضعیت توزیع درآمدها می تواند به قدری باشد که حتی باوجود نبود رشد نیز، فقر کاهش یابد؛ اما در سایر دوره های یک ساله بررسی شده می توان مشاهده کرد که عدم توجه به رشد منجر به افزایش فقر در کشور گشته و تغییرات نابرابری به تنهایی بر افزایش فقر فایق نیامده است.

    کلید واژگان: رشد فقرزدا, فقر, رشد, نابرابری, استان های ایران
    Elham Heshmati Dayari, Sohrab Delangizan *, MohammadSharif Karimi

    The main goals of this article are to measure pro-poor growth in urban areas of Iran using the Chanona (2020) matrix and to rank the categories of activities and occupational groups in urban areas of Iran based on poverty growth using the Euclidean TOPSIS technique. For this purpose, cost and income data of urban households in Iran during the period 2013-2019 has been used. The results show that during the period under review, only the period of 2016-2017, both growth and income distribution have reduced poverty and the growth has been pro-poor. However, in the period of 2015-2016, poverty has increased and growth has been Immiserizing. In other years, the Chanona index has shown an increase in poverty. The results of the TOPSIS model also show that among the categories of activities "financial and insurance activities" and among the occupational groups; The "Administrative and Office Staff" group ranks first in poverty alleviation. Therefore, to reduce poverty, it is recommended to pay attention to income growth and redistribution in economic planning and policy-making. Because paying attention only to growth such as the period 2015-2016 can increase poverty in Iran. In addition, although the improvement in income distribution can be such that poverty is reduced even in the absence of growth; But in other one-year periods examined, it can be seen that the lack of attention to growth has led to an increase in poverty in Iran and reduce in inequality alone cannot lead to a reduction in poverty

    Keywords: Pro-poor Growth, Poverty, Growth, Inequality, Provinces of Iran
  • سپیده کرانی، محمد شریف کریمی، شهرام فتاحی

    بخش مسکن یکی از زیربخش های اقتصادی است که سهم عمده ای در تولید ناخالص داخلی، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص و اشتغال دارد و به دلیل داشتن ارتباط قوی با سایر بخش های مالی، نقش حیاتی در ایجاد پویایی و رونق فعالیت های بازار بورس و اوراق بهادار دارد. با توجه به اهمیت موضوع، در این پژوهش اثرات کوتاه مدت و بلندمدت اثر نامتقارن قیمت بازار مسکن بر بازار بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور با جمع آوری داده های سالانه طی سال های 1367 تا 1398 و با بهره گیری از الگوی اقتصادسنجی، به تخمین مدل و تفسیر نتایج پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در بلندمدت، اگر شاخص قیمت مسکن یک درصد افزایش یابد، شاخص کل بازار سهام به میزان 78/0 درصد کاهش خواهد یافت. همچنین متغیر شاخص قیمت کالاها و خدمات تاثیر مثبت بر شاخص کل بازار سهام دارد؛ به طوری که با افزایش یک درصد در شاخص قیمت کالاها و خدمات، شاخص کل بازار سهام به میزان 562/1 درصد افزایش می یابد. نرخ ارز غیررسمی و نرخ های سود (مورد انتظار) تسهیلات بانکی برای سپرده های بلندمدت تاثیر مثبت بر شاخص کل بازار سهام دارد؛ به طوری که با افزایش یک درصد در این متغیرها، شاخص کل بازار سهام 149/1 درصد افزایش و 801/0 درصد کاهش خواهد یافت. رشد اقتصادی (رشد تولید ناخالص داخلی) تاثیر مثبت و اندکی بر شاخص کل بازار سهام دارد؛ به طوری که با افزایش یک درصد در رشد اقتصادی کشور، شاخص کل بازار سهام به میزان 001/0 درصد افزایش می یابد. همچنین ضرایب به دست آمده برای تکانه های مثبت و منفی قیمت مسکن نشان می دهد که هم در بلندمدت و هم در کوتاه مدت واکنش شاخص کل بازار سهام به شوک های مثبت و منفی شاخص قیمت مسکن نامتقارن است.

    کلید واژگان: بازار مسکن, بازار بورس و اوراق بهادار, ARDL نامتقارن, ایران
    Sepideh Korani, Mohammad sharif Karimi, Shram Fattahi

    The housing sector is one of the economic sub-sectors that has a major contribution to the gross domestic product, gross fixed capital formation and employment, and in terms of having a strong connection with other financial sectors, it plays a vital role in creating dynamics and prosperity of stock market and securities market activities. Therefore, according to the importance of the subject, in this research, the short-term and long-term effects of the asymmetric effect of the housing market price on the Tehran Stock Exchange market have been examined. For this purpose, by collecting annual data during the years 1988 to 2019 and using the econometric model, the estimation of the model and the interpretation of the results have been done. The research results show that in the long term, if the housing price index increases by one percent, the total stock market index will decrease by 0.78 percent. Also, the goods and services price index variable has a positive effect on the total stock market index, so that with a one percent increase in the goods and services price index, the total stock market index increases by 1.562 percent. The unofficial exchange rate and interest rates (expected) of bank facilities for long-term deposits have a positive effect on the overall stock market index. So that with a one percent increase in these variables, the total stock market index will increase and decrease by 1.149 and 0.801 percent. Economic growth (gross domestic product growth) has a positive and small effect on the overall stock market index. So that with a one percent increase in the country's economic growth, the total stock market index increases by 0.001 percent. Also, the obtained coefficients for positive and negative housing price shocks show that both in the long term and in the short term, the reaction of the total stock market index to positive and negative shocks of the housing price index is asymmetric.

    Keywords: Housing Market, Stock Market, Asymmetric ARDL. Iran
  • عرفان شامحمدی سه چکی، آزاد خانزادی*، محمدشریف کریمی

    افزایش تقاضا برای سوخت های فسیلی و جبران ناپذیری این منابع،  جهان را با بحران انرژی روبرو ساخته است.  از این رو، اهمیت و ضرورت تغییر سیستم فعلی تولید و مصرف انرژی و جایگزینی آن با منابع تجدیدپذیر انرژی برای پاسخ گویی به نیاز جهانی انرژی در آینده، نمایان می شود و این موضوع برای کشورهای عضو اوپک به جهت وابستگی بسیار به درآمدهای نفت و گاز، اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابرین، در این مطالعه، با توجه به اهمیت منابع تجدیدپذیر انرژی در بحث قابل اتکا و پایداری انرژی در آینده،  به بررسی عوامل موثر برمصرف این منابع انرژی در کشورهای عضو اوپک با استفاده از الگوی خودتوضیح با وقفه های گسترده تابلویی (Panel ARDL)،  طی دوره زمانی 2020-1990 پرداخته شده است.  نتایج به دست آمده حاکی از آن است که قیمت انرژی های تجدیدناپذیر اثر منفی بر تولید و مصرف انرژی های تجدیدپذیر دارد که دلیل آن را می توان گران بودن انرژی های تجدیدپذیر نسبت به انرژی های تجدیدناپذیر دانست. علاوه بر این، متغیرهای تولید ناخالص داخلی، رشد جمعیت و توسعه مالی اثر مثبتی بر تولید و مصرف انرژی های تجدیدپذیر داشته اند؛ اما افزایش انتشار گازهای گلخانه ای اثر معناداری بر تولید این انرژی ها نداشته است که این موضوع نشان دهنده عدم توجه جدی به مسایل زیست محیطی مربوط به مصرف انرژی در جهان است.

    کلید واژگان: انرژی تجدیدپذیر, الگوی خودتوضیح با وقفه های گسترده تابلویی, کشورهای عضو اوپک
    Erfan Shamohammadi, Azad Khanzadi *, Mohammad Sharif Karimi

    The increasing demand for fossil fuels have made the world face an energy crisis. Therefore, the importance and necessity of changing the current system of energy production and consumption and replacing it with renewable energy sources to meet the global energy needs in the future is evident, and this is an issue for OPEC countries due to their high dependence on oil and gas revenues. , will become more important.Therefore, in this study, considering the importance of renewable energy sources in the discussion of reliable and sustainable energy in the future, to investigate the effective factors of the consumption of these energy sources in OPEC countries using the Panel ARDL model, has been paid during the period of 1990-2020. The results indicate that the price of non-renewable energy has a negative effect on the production and consumption of renewable energy, which can be attributed to the fact that renewable energy is more expensive than non-renewable energy. In addition, the variables of GDP, population growth and financial development have a positive effect on the production and consumption of renewable energy; but the increase in greenhouse gas emissions has not had a significant effect on the production of these energies,

    Keywords: Renewable energy, Panel ARDL, OPEC countries
  • علی حسنوند، محمد شریف کریمی*، علی فلاحتی، آزاد خانزادی

    پیچیدگی اقتصادی مفهومی است که میزان توانایی کشورها در تولید کالاهای پیچیده و کاربری کردن دانش در فرایند تولید از رهگذر بهبود ساختار مولد را نشان میدهد. پیچیدگی اقتصادی از کانال دانش باعث صرفهجویی در منابع و بهبود کیفیت نهادهای تولیدی و شکلگیری ساختارهای مولد تولیدی میشود که تنوع در کالاها و صرفهجویی در هزینه های تولیدی و کسب درآمد بیشتر و تاثیر بر توزیع درآمد و رفاه اجتماعی را به همراه دارد. باتوجه به اهمیت توزیع درآمد در اقتصاد، این پژوهش با بکارگیری رویکرد پیچیدگی اقتصادی و استفاده از روش های گشتاور تعمیمیافته پویا، حداقل مربعات کاملا اصلاح شده و حداقل مربعات پویا به بررسی اثر پیچیدگی اقتصادی بر نابرابری درآمدی در منتخبی از کشورهای در حال توسعه طی دوره زمانی 2020-1995 پرداخته است. مطابق نتایج بدست آمده، افزایش پیچیدگی اقتصادی در هر سه مدل، در کشورهای در حال توسعه موجب نابرابری و ناعادلانهتر شدن توزیع درآمد شده است. نامتعادل شدن توزیع درآمد در این کشورها به دلیل وجود تمرکز داراییها، سرمایه و فعالیتهای تولید در دست گروه خاصی و همچنین وجود نابرابریهای فرهنگی، اجتماعی، جنسیتی و غیره و رانتهای ایجاد شده ناشی از این نابرابری است. باتوجه به بالا بودن ضریب جینی و نامتعادل بودن توزیع درآمد در کشورهای در حال توسعه به منظور اثرگذاری پیچیدگی اقتصاد بر نابرابری درآمد در این کشورها، پیشنهاد میشود که از سیاستهای بازتوزیع درآمد در جهت کاهش نابرابری درآمد و جلوگیری از عدم تمرکز دارایی و سرمایه در دست قشر خاصی استفاده شود.

    کلید واژگان: پیچیدگی اقتصادی, روش گشتاورهای تعمیم یافته, کشورهای در حال توسعه, نابرابری درآمدی
    Ali Hassanvand, Mohammad sharif Karimi*, Ali Falahati, Azad Khanzadi

    Economic complexity is a concept that shows the ability of countries to produce complex goods and use knowledge in the production process by improving the productive structure. The economic complexity of the knowledge channel leads to the saving of resources and the improvement of the quality of productive institutions and the formation of productive production structures that diversify goods and save on production costs and earn more income and affect income distribution and welfare. Brings with it social. Given the importance of income distribution in the economy, this study uses the approach of economic complexity and dynamic Generalized Method of Moments, method to investigate the effect of economic complexity on income inequality in a selection of developing countries during the period 1995-2020. According to the results, with increasing economic complexity in developing countries, income distribution has become more unfair. The imbalance of income distribution in these countries is due to the concentration of assets, capital and production activities in the hands of a particular group, as well as the existence of cultural, social, gender, etc. inequalities and rents created as a result of this inequality.

    Keywords: Economic Complexity, Income Inequality, Generalized Method of Moments, DevelopingCountries
  • علی حسنوند، محمد شریف کریمی*، علی فلاحتی، آزاد خانزادی
    مقدمه

    به منظور کاهش وابستگی اقتصاد ایران به صادرات نفت خام و چرخش به طرف اقتصاد چند محصولی در صادرات، جهت گیری سیاست های صادراتی باید به سوی تولید و صدور کالاهای غیرنفتی تغییر یابد. یکی از این کالاها و صنایع غیر نفتی صنعت داروسازی است. که به عنوان یکی از صنایع استراتژیک همواره مورد توجه اقتصاددانان و  سیاست گذاران در این زمینه بوده است. با توجه به این که دارو جزء صنایع با فناوری بالا محسوب می شود و از کاربری نسبی بالایی نیز برخوردار است لذا گسترش رقابتمندی در این صنعت می تواند افزایش اشتغال و توسعه صادرات غیرنفتی را به دنبال داشته باشد.

    روش کار

    جامعه آماری پژوهش فعالان حوزه تولید دارو بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل کفایت نظری 18 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. پژوهش حاضر بر پایه روش ترکیبی و به صورت کیفی و کمی و در رهیافت قیاسی استقرا یی است؛ که از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی- پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است؛ و همچنین ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی، پرسشنامه  دلفی فازی بوده است.

    یافته ها

    نتایج  نشان دهنده این بود که عواملی مانند  کیفیت مواد اولیه در داروهای تولیدی، طول درمان داروهای تولیدی، ارزیابی و کنترل کیفیت، طراحی بسته بندی های جدید محافظ شده در برابر ویروس ها از جمله ویروس کرونا و افزایش تولید از طریق افزایش بهره وری جهت پاسخ گویی به نیازهای بازار بر توسعه بازار صادراتی در شرکت های دارویی موثر است.

    نتیجه گیری

    برای موفقیت صنعت داروسازی در بازارجهانی باید به فاکتورهایی مانند کیفیت مواد اولیه در داروهای تولیدی، طول درمان داروهای تولیدی، ارزیابی و کنترل کیفیت، طراحی بسته بندی های جدید محافظ شده، توجه ویژه ای داشته باشند تا بتوانند در رقابت با سایر تولیدکنندگان  فعال در حوزه صنعت دارویی جهان رقابت داشته باشند.

    کلید واژگان: صنعت دارو, رقابت پذیری صادرات, دلفی فازی, کرونا
    Ali Hasanvand, Mohammad Sharif Karimi*, Ali Falahati, Azad Khanzadi
    Introduction

    In order to reduce the dependence of the Iranian economy on crude oil exports and turn to a multi-product economy in exports, the orientation of export policies should be changed to the production and export of non-oil goods.One of these goods and non-oil industries is the pharmaceutical industry, which as a strategic industry has always been considered by economists and policy makers in this field.Due to the fact that medicine is a high-tech industry and has a relatively high use, so the expansion of competitiveness in this industry can increase employment and develop non-oil exports.

    Objective

    The purpose of this study was to prioritize the factors affecting the development of the export market in pharmaceutical companies by emphasizing the competitiveness of exports in the context of the corona epidemic with the fuzzy Delphi approach.

    Materials and Methods

    The statistical population of the study was drug production activists who were selected as sample members using purposive sampling method based on the principle of theoretical adequacy.The present research is based on a mixed method and qualitatively and quantitatively and in an inductive deductive approach; Which is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of nature and method.The data collection tool in the qualitative part of the interview research is semi-structured; Also, the data collection tool in the quantitative section was the fuzzy Delphi questionnaire.

    Results

    The results showed that factors such as quality of raw materials in manufactured drugs, length of treatment of manufactured drugs, evaluation and quality control, design of new packages protected against viruses including corona virus and increase production by increasing productivity to Meeting the needs of the market is effective on the development of the export market in pharmaceutical companies.

    Conclusion

    For the success of the pharmaceutical industry in the world market, they should pay special attention to factors such as the quality of raw materials in manufactured drugs, treatment duration of manufactured drugs, evaluation and quality control, design of new protected packages to be able to compete with other active manufacturers. Compete in the world pharmaceutical industry.

    Keywords: Pharmaceutical industry, Export competitiveness, Fuzzy Delphi, Coronavirus disease
  • محمدشریف کریمی، مریم حیدریان*، مسعود چشم آغیل

    بخش بانکی در ایران به دلیل حمایت های دولت، هیچ گاه با پدیده هایی مانند هجوم بانکی و ورشکستگی بانک ها مواجه نشده است، ولی همواره با کسری و نشانه هایی از بحران همراه بوده اند و حتی در سال های اخیر این بحران ها در برخی از موسسات مالی نمودار شد. با توجه به اثرات اقتصادی و اجتماعی توزیع درآمد در بهبود رفاه اجتماعی و ارتباط آن با بحران های مالی از جمله بحران بانکی، در این مطالعه تلاش بر آن است به بررسی اثرات نابرابری درآمدها بر بحران بانکی در اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1398-1359 پرداخته شود. لذا در این راستا از متغیرهای ضریب جینی برای شاخص نابرابری درآمد و از نسبت حجم اعتبارات به تولید ناخالص داخلی برای شاخص بحران بانکی و همچنین با بهره گیری از رویکرد خودرگرسیون با وقفه های توزیعی کراندار استفاده شده است. نتایج برآورد مدل در کوتاه مدت حاکی از نبود رابطه معناداری بین متغیرهای مستقل و وابسته بود ولی در بلندمدت این روابط معنادار برقرار هستند. به گونه ای که افزایش نابرابری درآمدی در ایران، موجب افزایش اعطای تسهیلات، افزایش بدهی های بانکی و در نتیجه بروز بحران بانکی شده است. نمودارهای ثبات مدل نیز نشان از وجود ثبات ساختاری در مدل برآوردی هستند.

    کلید واژگان: نابرابری درآمد, بحران بانکی, مدل خودرگرسیون با وقفه های توزیعی کراندار, ایران
    Mohammad Sharif Karimi, Maryam Heidarian *, Masoud Cheshmaghil

    Ensuring social justice and eliminating poverty and deprivation by balancing the distribution of income and wealth among members of society is the focus of the constitution. Therefore, it is essential that the country's development strategies are based on rapid economic growth and reduction of financial and banking crises and equitable distribution of income, and planning and policy-making should be based on the above objectives. Among these, the two categories of banking crisis and income distribution have not been studied much in empirical studies, while due to the contradiction and incompatibility between income inequality and increasing bank debt and its effects on the banking crisis as one of Reducing variables of economic growth, it can be said that increasing income inequalities can exacerbate the banking crisis.The banking sector in Iran, due to government support never have encountered phenomena such as bank turmoil and bankruptcy, but have always been accompanied by a fraction and signs of crisis, and even in years recent crises have been shown in some financial institutions. Considering the economic and social effects of income distribution on the improvement of social welfare and its relation to financial crises, including banking crisis, this study attempts to study the effects of income inequality on the banking crisis in Iran during the period of 1980-2019. In this regard, the Gini coefficients variables for income inequality index and ratio credits to GDP are used for the banking crisis index as well as by the use of Autoregressive Distributed Lag bounds approach. The results of model estimation in the short run showed that there were no significant relationship between independent and dependent variables, but in the long run these relationships were significant. The increase in income inequality in Iran has led to an increase in lending facilities, an increase in bank debt and a resulting banking crisis. Model stability diagrams also show the existence of structural stability in the estimated model.Go (1974) points out that due to the increase in facilities and, in turn, debt uses, household borrowing allows individuals to smooth their consumption when faced with variable incomes. It allows companies to streamline their investment and production in the face of changes in sales, and allows governments to stabilize tax revenues in the face of various expenses. Borrowing also improves the efficiency of capital allocation among the various possible uses in the country. Therefore, it is safe to say that without debt, the economy will not grow and economic fluctuations will be higher than expected.On the other hand, increasing the provision of facilities and accumulating debt is associated with risk. As the level of lending and debt increases, borrowers' ability to repay gradually becomes more sensitive to declining incomes and sales as well as rising interest rates. In the event of any shock, high debt is likely to result in a higher default. Even in the case of a mild shock, high debt borrowers may no longer be considered a valid financial liability and when borrowers default They stop, consumption and investment decrease. So if the recession is high enough, defaults, low demand and high unemployment could have negative consequences for the economy. Accordingly, instead of high and stable growth with low inflation and stability, debt can mean disruptive financial cycles in which economies are one in the middle between a credit boom and default bankruptcies. - When the recessions are deep enough, the financial system fails and can lead to the bankruptcy of the real economy.In this regard, this study sought to answer the question of whether income inequality will lead to a banking crisis? For this purpose, using the autoregression model with finite distribution intervals and in the period 1359-1396, to investigate the short and long term effects of the Gini coefficient as an indicator of income inequality on the ratio of domestic credit to GDP as an indicator of banking crisis. paid.The results of model estimation in the short run indicate that there is no significant relationship between income inequality and the banking crisis, but in the long run this relationship has shown a positive effect, so that with a one percent increase in Gini coefficient, / 39 A 1% increase in the ratio of domestic credit to production has led to a banking crisis.Regarding other variables, it can be said that with the increase of production, investment, production gap, banking crisis has intensified, but with the increase of exchange rate and liquidity, this effect will have a decreasing trend.Clearly, the policy proposal obtained from this study is to develop financial institutions and instruments and increase the quality and efficiency of existing financial institutions to reduce the inequality of income distribution in the Iranian economy. Equitable distribution of credit is one of the things that can reduce inequality and it is suggested that the central bank implement the necessary measures for equitable distribution of credit in the banking system. Also, action to expand the capital market, especially to provide access to the capital market for all people can be among other measures that are recommended to improve the situation of the financial sector and subsequently improve the income distribution.

    Keywords: Income inequality, Banking Crisis, Autoregressive Distributed Lag bounds Model, Iran
  • محمدشریف کریمی، مریم حیدریان*، الهام حشمتی دایاری

    نبود رابطه نزدیک بین رفاه اقتصادی و رفاه ذهنی توجه بیش از پیش اقتصاددانان را به منظور جایگزینی رویکرد ذهنی برای اندزاه گیری و ارزیابی رفاه فردی و اجتماعی به جای رویکرد عینی به خود جلب نموده است؛ برای این منظور شاخصی با عنوان شادکامی معرفی شده است در این مطالعه، براساس متغیرهای شاخص شادی ناخالص ملی، شاخصی متناظر برای استان های ایران معرفی و با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چندمعیاره و روش تاپسیس طی دوره 1394-1384 محاسبه و رتبه بندی شد. نتایج این رتبه بندی نشان می دهد، به طور متوسط در طول دوره زمانی مورد بررسی، استان های تهران، کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان به ترتیب دارای بالاترین میزان شادی در کشور بودند و استان های سیستان وبلوچستان، خراسان جنوبی و کرمانشاه به ترتیب در رتبه های پایین شادی قرار گرفته اند. نکته حایز اهمیت در محاسبات شادی، قرار گرفتن استان های مرکزی در رتبه-های بالاتر از استان های مرزی کشور است که این موضوع نشان دهنده تمرکززایی شادی در مرکز کشور به دلیل تسهیل امکانات رفاهی در این مناطق می باشد. همچنین به جهت بررسی توزیع نابرابری شادی در ایران، از رابطه کوزنتس به دو روش حداقل مربعات معمولی (OLS) و حداقل مربعات پایدار (RLS) برای اطلاعات مقطعی 30 استان کشور استفاده شد که نتایج آن گویای رابطه U شکل معکوس بین شادی و نابرابری آن است. به عبارتی در ابتدا با افزایش شادی، نابرابری شادی افزایش می یابد، ولی از یک نقطه به بعد به دلیل فراگیر شدن امکانات رفاهی برای عموم مردم، با افزایش شادی، نابرابری حاصل از آن کاهش می یابد.

    کلید واژگان: شادی, نابرابری شادی, منحنی کوزنتس شادی, استان های ایران, روش تاپسیس
    Mohammad Sharif Karimi, Maryam Heidarian *, Elham Heshmati Dayari

    The lack a close relationship between economic well-being and mental well-being have attracted more attention from economists to substituting a subjective approach to dismissing and evaluating individual and social well-being rather than an objective one; for this purpose, an indicator known as happiness has been introduced.Therefore, in this study, based on the variables of the Gross Nationality Happiness Index, an appropriate index for provinces of Iran was introduced and using the multi-criteria decision-making technique and TOPSIS method during period of 2005-2015 to be calculated and ranked.The ranking results show on average during period considered, provinces of Tehran, Kohgiluyeh, Boyer-Ahmad and Esfahan had highest levels of happiness in the country respectively, and provinces of Sistan and Baluchestan, South Khorasan and Kermanshah are respectively, at low levels of happiness. The important point in calculation of happiness is that central provinces are located in higher ranks above the border provinces of country, which indicates the centrality of happiness in center of country due to amenities facilitation in these areas.In order to investigate the distribution of happiness inequality in Iran, Kuznets relationship was used in both ordinary least squares (OLS) and Robust least squares (RLS) methods for cross-sectional information in 30 provinces of the country. The results indicate the inverse U relationship between the happiness and its inequality. In the first, with increasing happiness, happiness inequality increases, but from one point onwards, due to widespread welfare of general public, with increasing happiness, inequality resulting from it decreases.

    Keywords: Happiness, Happiness Inequality, Kuznets Happiness Curve, Iranian Provinces, Topsis Method
  • محمد شریف کریمی*، الهام حشمتی دایاری
    هدف

    حذف فقر همواره از اهداف توسعه اجتماعی است. نرخ ارز نیز متغیر کلیدی در سیاست گذاری ها محسوب می شود. در سال های اخیر نرخ واقعی ارز دارای نوسانات زیادی بوده و اطلاع از تاثیرات آن در تنظیم سیاست های اقتصادی حایز اهمیت است.

    روش

    در پژوهش حاضر اثرات نامتقارن مثبت و منفی نرخ ارز بر فقر در اقتصاد ایران طی دوره 1364 تا 1397 بااستفاده از مدل ARDL غیرخطی موردبررسی قرارگرفته است.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده نشان می دهند که افزایش نرخ ارز بر فقر در بلندمدت تاثیرگذار است. در کوتاه مدت هم با یک دوره تاخیر تغییرات نرخ ارز موجب افزایش فقر گشته و کاهش نرخ واقعی ارز اثری بر کاهش فقر چه در کوتاه مدت و چه بلندمدت نداشته است. همچنین کمک های دولت در بودجه به اقشار ضعیف و کم درآمد در بلندمدت و کوتاه مدت نیز باعث کاهش فقر نگردیده است که این امر نشان می دهد که در سرفصل کمک های رفاهی دولت در بودجه سنواتی باید موردبازنگری قرار گیرد.

    نتیجه گیری

    نتایج به دست آمده نشان می دهند که هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت، تنها افزایش نرخ ارز تاثیر مخربی بر فقر خواهد داشت، بنابراین دولت ها باید سیاست هایی اتخاذ کنند که شاهد نوسانات شدید نرخ ارز واقعی به ویژه در راستای افزایش آن نباشیم و در صورت امکان سیاست های پولی و مالی به صورتی تبیین گردد تا نوسانات نرخ ارز را به کمترین مقدارش برساند. به علاوه باوجوداینکه نرخ ارز یک انتخاب برای سیاست گذاران نیست، اما درصورت وقوع چنین شرایطی، اثرات منفی افزایش نرخ ارز می تواند با حمایت های دولت از طریق پرداخت های انتقالی و پرداخت های غیرمستقیم به اقشار آسیب پذیر کاهش یابد.

    کلید واژگان: فقر, نرخ ارز, شاخص فقر سن, اثرات نامتقارن, ایران
    Mohammad Sharif Karimi *, Elham Heshmati Dayari
    Objective

    Poverty is one of the most important social problems that have been always affected the lives of many people, so eliminating this problem is always among the goals of social development. Despite the many efforts that have been made throughout history to eliminate this phenomenon, it has existed for many years and among different countries and continues despite economic growth among underdeveloped or developing countries. In the economics literatures, several factors are effective in creating and spreading poverty, one of which can be considered the exchange rate, which is considered as a key and important economic variable in policy-making. In recent years, the real exchange rate has fluctuated in recent years, and it is important to know its effects on economic policy- making. So, one cannot overlook the significant impact of the exchange rate on poverty. Therefore, the aim of the present study is to try to find out what the asymmetric effects of the exchange rate will be on poverty. 

    Methods

    The research variables include poverty index, the real exchange rate and government support. To study the subject, have been used the latest data of the Iran during the period of 1985 to 2018. In this research, a dynamic panel threshold model is investigated to distinguish the asymmetric effects of real exchange rates on poverty. This approach combines time series models with threshold modeling approaches. In this paper, using NARDL, an attempt is made to investigate the positive and negative asymmetric effects of exchange rates on poverty in the Iranian economy using a nonlinear model. 

    Results

    The results show that long term exchange rate impacts on poverty in Iran. In the short run, with a period of delay, exchange rate fluctuations increase poverty in Iran, and real exchange rate declines have no effect on poverty reduction. Also government assistance to the poor and low- income groups in the long and short run has not reduced poverty in the country. 

    Conclusion

    The results show that in both the short and long term, only an increase in the exchange rate will have a devastating effect on poverty and its impact is greater in the long term than in the short term. And in the short and long term, the depreciation of the real exchange rate has no effect on the reduction of poverty, so governments must implement policies that do not cause sharp fluctuations in the real exchange rate, especially in the event of an increase. The possibility of monetary and fiscal policies should be determined in such a way as to minimize exchange rate fluctuations. In addition, although the exchange rate is not a choice for policymakers, if faced with these conditions, the negative effects of an increase in the exchange rate can be mitigated by government support for the poor through transfer payments and indirect payments to vulnerable groups.

    Keywords: Poverty, Exchange Rate, Sen Poverty Index, Asymmetric Effects, Iran
  • اسرین رحمانی، سید محمدباقر نجفی*، محمد شریف کریمی

    امروزه، دستیابی به رشد و توسعه پایدار در سایه تحقق اقتصاد دانش‎بنیان میسر است. شناسایی و کاربرد دانش و نوآوری، از عوامل کلیدی موفقیت در این الگو محسوب می‎شود. یکی از ابزارهای پیشران در تسریع رشد و توسعه دانش‎بنیان، خوشه‌ها هستند. خوشه‌ها با فراهم کردن بستر مناسبی برای تولید دانش ضمنی‌، زمینه‎ای برای خلق نوآوری و فناوری و در نتیجه، تحقق اقتصاد دانش‎بنیان به وجود می‌آورند. در این مقاله، با برگزیدن خوشه فناوری اطلاعات، تلاش شده است تا ضمن تبیین جایگاه دانش ضمنی و نوآوری در این خوشه، در کنار بررسی عوامل تاثیرگذار بر توسعه خوشه فناوری اطلاعات، به تشریح رابطه میان خوشه‌ها و اقتصاد دانش‎بنیان پرداخته شود. سیزده کشور اروپایی در این پژوهش بررسی شده است. به‌منظور مدل‌سازی از روش DOLS و FMOLS برای داده‌های پانل استفاده شده است. شاخص‌های مخارج پژوهش و توسعه، مخارج آموزش، صادرات کالا در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و همچنین تعداد بنگاه‌های فعال در خوشه ICT (به‎عنوان شاخص خوشه ICT) شاخص‌های بررسی‎شده هستند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که شاخص‌های مهم و تاثیرگذار اقتصاد دانش‌بنیان با شاخص خوشه‌ها، رابطه مثبت و معناداری دارند.

    کلید واژگان: اقتصاد دانش بنیان, دانش, نوآوری, داده پانل, فناوری اطلاعات و ارتباطات
    Asrin Rahmani, Seyed MohamadBagher Najafi *, Mohamad Sharif Karimi

    Today, achieving sustainable growth and development is possible through the realizing knowledge-based economy. One of the key factors for success in this model is the identification and application of knowledge and innovation. Clusters are one of the tools for accelerating the growth and sustainable development of knowledge base. By providing a good platform for the production of tacit knowledge, clusters create the groundwork for innovation and technology creation, and thus realizing a knowledge-based economy. This article selects the information technology cluster and tries to explain the position of tacit knowledge and innovation in this cluster, examining the factors affecting the development of knowledge-based information technology, in addition to explain the relationship between clusters and knowledge-based economy. The countries studied in this article are thirteen European countries. For modeling, DOLS and FMOLS methods have been used for panel data. The indicators of research and development expenditures, education expenditures, exports of goods in the field of information and communication technology, as well as the number of firms active in the ICT cluster (as an ICT cluster index) are the indicators examined. The results of this study indicate that the important and influential indicators of knowledge-based economy have a positive and significant relationship with the index of clusters.

    Keywords: Knowledge Based Economy, Knowledge, Innovation, panel data, information, communication technology
  • شیوا قادری، آزاد خانزادی*، محمد شریف کریمی
    هدف

    هدف این مقاله بررسی اثرات اجرایی شدن سیاست مالیات سبز بر میزان انتشار آلاینده ها با تاکید بر توسعه انرژی های تجدیدپذیر، با استفاده از روش GMM، و برای دوره زمانی 1396-1381 در ایران است. یکی از مهم ترین چالش های فراروی دولت ها در قرن بیست و یکم، بحران های زیست محیطی است. سیاست های کلان اقتصادی می تواند تغییراتی را در کارکردهای نظام زیست محیطی ایجاد کنند که این تغییرات به ویژه از نقطه نظر ایجاد آلودگی ها می توانند بسیار قابل اهمیت باشند. سیاست های مالی از جمله مالیات ها از عمده ترین سیاست های کلان اقتصادی هست. مالیات سبز در اصطلاحات جدید مالیاتی، به عنوان پایه های موثر و اجرایی به منظور کنترل آلودگی قلمداد می شود. این نوع مالیات که بر پایه هزینه است، می تواند آلودگی را کاهش داده و کارایی در اقتصاد را افزایش دهد. یکی دیگر از راهکارهای مهم در جهت کنترل و کاهش آلودگی، گسترش زیرساخت های مربوط به انرژی های تجدیدپذیر است.

    روش

    در این تحقیق برای بررسی موضوع از آمار و اطلاعات بانک مرکزی، مرکز آمار ایران و ترازنامه انرژی در دوره زمانی 1396-1381، روش های پانل دیتا و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) استفاده شده است.

    یافته ها: 

    بر اساس یافته های پژوهش رابطه بین مالیات های سبز و انتشار آلاینده ها برای استان های مورد بررسی منفی است. همچنین، تولید و مصرف انرژی های تجدیدپذیر اثری معکوس بر انتشار آلاینده ها دارد. به عبارتی استفاده از این انرژی ها منجر به کاهش انتشار آلاینده ها می شود. علاوه بر این با افزایش مصرف انرژی فسیلی و توسعه انسانی میزان انتشار گاز CO2 افزایش می یابد. در نهایت رابطه معکوس میان درجه صنعتی شدن و انتشار آلاینده ها مبین این مطلب است که بخش عمده ای از آلودگی ایجاد شده به واسطه بخش حمل و نقل و خدمات است و در واقع وجود تکنولوژی های قدیمی در این بخش، منجر به افزوده شدن روزانه انتشار گازهای آلاینده شده است.

    نتیجه ‎گیری:

    نتایج پژوهش حاکی از آن است که اجرای سیاست مالیات سبز بر کاهش انتشار آلاینده های زیست محیطی اثر گذار است.با توجه به افزایش تعداد آلاینده های زیست محیطی، توجه به تعریف و اجرای سیاست های مالیاتی در قالب مالیات های سبز از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا دولت مرکزی و دولت های محلی در استان ها باید نسبت به اجرای این سیاست ها اهتمام بورزند. همچنین، تولید و مصرف انرژی های تجدیدپذیر اثری معکوس بر انتشار آلاینده های زیست محیطی دارد. به عبارتی توسعه و جایگزینی مصرف این انرژی ها با انرژی های فسیلی می تواند منجر به کاهش انتشار آلاینده ها شود.

    کلید واژگان: مالیات سبز, مصرف انرژی تجدیدپذیر, انتشار CO2, ایران
    Shiva Ghaderi, Azad Khanzadi *, Mohammad Sharif Karimi
    Objective

    The purpose of this paper is to investigate the effects of green tax policy implementation on co2 emissions with emphasis on renewable energy usage development by using the GMM method, and during 2002 to 2017 period in Iran. One of the major challenges facing governments in 21st century is environmental crises, and this challenge is one of the major problems in Iran’s future because of its technological and ecological situation. The macroeconomic policies can make changes in environmental performance of the system and fiscal policies including taxes are one of the major macroeconomic policies. The green tax in the new tax terminology and it is considered as an effective and efficient foundation for pollution control. This type of tax is based on cost, reduced pollution and promote efficiency in economy. Another important strategy for controlling and reducing pollution is the use of renewable energy sources.  

    Methods

    In this research, to study the subject, we use the Central Bank, Statistic Center of Iran and energy balance sheet data bases during the period 2002 to 2017, and also panel data model and generalized method of movement (GMM) have been used. This method is a powerful estimator that, unlike the maximum likelihood method, does not require accurate information on the distribution of error terms and also, this method, which is used in dynamic aggregate data, is based on the assumption that equation error terms are uncorrelated with a set of instrumental variables.  

    Results

    According to the research findings, the relationship between green taxes and emissions is negative for the studied provinces. Also, the production and consumption of renewable energy has the reverse effect on the emission of pollutants. In other words, the use of these energies reduces the emission of pollutants. In addition, with increasing fossil energy consumption and human development, the amount of CO2 emissions increases. Finally, the inverse relationship between the degree of industrialization and the emission of pollutants indicates that a major part of the pollution is caused by the transport and services sector and in fact, the presence of old technologies in this sector has led to an increase in the daily emission of pollutants.

    Conclusion

    The results indicate that the implementation of green tax policy has an effect on reducing the emission of environmental pollutants. Due to the increasing number of environmental pollutants, it is very important to pay attention to the definition and implementation of tax policies in the form of green taxes. Therefore, the central government and local governments in the provinces should make efforts to implement these policies. Also, the production and consumption of renewable energy has the opposite effect on the emission of environmental pollutants. In other words, developing and replacing the consumption of these energies with fossil fuels can reduce the emission of pollutants.

    Keywords: Green tax, Renewable energy consumption, CO2 emission, Iran
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمدشریف کریمی
    دکتر محمدشریف کریمی
    استادیار اقتصاد، دانشگاه رازی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال