به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمدرضا ترکی

  • آیدا پارس پور، محمدرضا ترکی*، روح الله هادی، مصطفی موسوی

    طنز از آغاز شکل گیری ادبیات فارسی تاکنون در آثار ادبی وجود داشته است و از آن به عنوان یک نوع ادبی برای طرح انتقادهای سیاسی و اجتماعی و ابزاری برای تلطیف فضای اثر استفاده شده است. نظامی گنجوی یکی از شاعرانی است که از شگردهای طنزنویسی به شکل نامحسوس در آثار خود استفاده کرده است. طنز در آثار نظامی، در لایه های زبان، پنهان است به طوری که طنز تلخ موجود در ابیات وی به سادگی درک نمی شود. او با استفاده از شگردهای طنزنویسی علاوه بر انتقاد از شرایط اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی روزگار، فضای داستان های خود را مفرح کرده است. در منظومه لیلی و مجنون، هدف او از خلق ابیات طنزآمیز، تلطیف جریان غم انگیز داستان و همراه کردن مخاطب با خود است. بلاغت حاکم بر اثر، بستری برای طنزآمیز شدن کلام ایجاد کرده است. تشخیص و تشبیه از پرکاربردترین صنایع ادبی در این منظومه است که منجربه خلق طنز موقعیت شده است. همچنین بازی های زبانی که از مختصات سبک قرن ششم است، در منظومه لیلی و مجنون کاربرد گسترده ای دارد و طنز کلامی ساخته است. استدلال طنزآمیز و پارادوکس، دو شگرد دیگری است که با بسامد بالا در تلطیف فضای تلخ داستان نقش دارند. این پژوهش به روش کتابخانه ای انجام شده و با طبقه بندی، بررسی و تبیین ابیات طنزآمیز، میزان نوآوری نظامی در عرصه طنز و انتقاد بررسی شده است.

    کلید واژگان: نظامی, لیلی و مجنون, طنز, طنز موقعیت, طنز کلامی
    Aida Parspour, Mohammadreza Torki *, Roohollah Hadi, Mostafa Mousavi

    Humor has been a consistent presence in Persian literature since its inception, serving as a literary device for political and social critique, as well as a means to imbue works with a lighter tone. Nezami Ganjavi, a pioneer of satirical writing in the 6th century, utilized satirical techniques to not only critique the social, cultural, and moral milieu of his era, but also to infuse his narratives with an element of amusement. In his poem "Leyli and Majnun," the incorporation of humorous verses serves to alleviate the somber narrative and engage the audience. The rhetorical framework governing the work has provided a platform for humorous discourse and expression. Utilization of identification and simile as prevalent literary techniques within this framework has given rise to situational humor. Additionally, wordplay, a hallmark of the 6th-century (Arrani) style, has been extensively employed, contributing to verbal humor. Etiology and paradox, two other devices, have frequently contributed to tempering the story's solemn atmosphere. The humor in Nezami's works has been subtly interwoven within the layers of language, often evading immediate recognition, thus adding a touch of subtle irony to his verses. 

    Keywords: Nezami, Leyli, Majnun, Satire, Situational Satire, Verbal Satire
  • محمدرضا ترکی*، عاطفه خاتمیان
    مخزن الاسرار نظامی یکی از منظومه هایی است که به دلایل سبک شناختی و ورود غلط های بیشمار در اثر استنساخ های متعددی که از آن صورت گرفته، همواره موردتوجه شارحان و مصححان بوده است. شرح محمد بن قوام بلخی (در قرن هشتم هجری) یکی از اولین شروحی است که حدود 1300 بیت را مورد بررسی قرار داده است. شرح قوام بلخی با وجود برخی کاستی ها و نقص ها، بسیاری از تلمیحات، آیات، روایات، اصطلاحات نجومی و طبی و... را به دقت کاویده است. از قدیمی ترین شروح مخزن الاسرار (همچون شرح ابراهیم تهتهی) تا اغلب شروح معاصر، همچون وحید دستگردی و دیگر شارحان در برخی از ابیات به شرح قوام نظر داشته اند و در مواردی بدون ذکر نام قوام بلخی، عبارات او را -به اختصار و مضمون و یا به عین- نقل کرده اند. قوام بلخی در شرح خود به برخی نسخ و ضبط های دیگر ابیات اشاره کرده و معنی صورت دیگر بیت را نیز نقل کرده است که در موارد بسیاری قابل توجه است. در پژوهش حاضر، با توجه به شرح قوام بلخی، 10 بیت از مخزن الاسرار نظامی مورد بحث قرار گرفته و برخی از وجوه معنایی یا تلمیحات و اشاراتی که می تواند در شرح ابیات راهگشا باشد، بررسی و تحلیل شده است. معانی و تفسیر سایر شروح نیز در این 10 بیت نقد و بررسی شده است.
    کلید واژگان: مخزن الاسرار, نظامی گنجوی, قوام بلخی, شرح ابیات
    Mohammadreza Torki *, Atefeh Khatamian
    Nezami's Makhzan Al-Asrar is one of the poems which have always been the focus of commentators and editors. Muhammad Ibn Qawam Balkhi's description (8th century AH) is one of the earliest descriptions which investigated one thousand and three hundred verses. Despite some deficiencies, the description of Muhammad Ibn Qawam Balkhi has carefully explored many of the implications, verses, narrations, and astrological and medical terms. In the present study ten verses of Nezami's Makhzan Al-Asrar are discussed based on Qawam Balkhi's description and some of the semantic aspects or implications which may be helpful in describing the verses are analyzed. It is noteworthy that the meaning and interpretations of other commentators have also been criticized in these ten verses.
    Keywords: Makhzan Al-Asrar, Nezami Gnjavi, qawam balkhi
  • Mohammad-Reza Torki, Manouchehr Akbari, Somayyeh Rashidi

    In a general perspective, narratology viewpoints in the field of “story” (including novels, short stories and so on) is founded based on the narrative characteristics of the story. Therefore, for illustrating “Memory” as a narrative context with unique characteristics, we need to redefine a number of the descriptions according to fundamental ideas about narratology along with considering the special characteristics of memory. In this article, after a brief discussion about memory, its components, its narrative characteristics, the narrator’s role and James Phelan’s theory of the narrator’s reliability and we examine the role and reliability of the narrator in Ahmad Dehghan’s book Rouzha-ye Akhar based on the viewpoints of rhetorical narratology. Our main purpose is to identify the narrator’s role and his functions and to measure the reliability of his dialogue according to James Phelan’s “theory of unreliable narrator”. With this study, it is known that the narrator of the memory by using various methods such as omission, reticence, moral and ideological evaluations, repetition, etc to support his purposes and this can change him into an unreliable narrator in all three aspects of reporting, interpretation, and evaluation.

    Keywords: Rhetorical narratology, memory, narrator, unreliable narrator, Rouzha-ye Akhar
  • شیما علاقبند راد*، محمدرضا ترکی

    One of the most important literal and literary conjectures on the Hafez Divan is Sharh-e Soudi. Soudi who was one of literary men and scholars of the Ottoman Empire in the 10th century AH, had many compilations. His most important work is the account of the Hafez Divan. He wrote this commentary in the Turkish language of Asia Minor. This description has been relevant in many ways and has been used by scholars and exponents for many years in the Persian translation, so it is necessary to critique this description and to examine the way the Soudi is described. In this study, the structure of Sharh-e Soudi is examined in six sections: arithmetic, vocabulary meaning, grammatical points, rhetorical points, meaning of verses and ideas and exponent theories. In each section, while explaining the method of expository description, examples of objection or advantages of Sharh-e Soudi are provided. Carefully studying the Sharh-e Soudi on Hafez Divan, on the one hand, we come across advantages such as innovation, narrow-mindedness, and attention to subtle points in the description of some verses, and on the other hand a myriad of misconceptions, grammatical and lexical errors, inaccurate comments, and so on, we face.

    Keywords: Sharh-e Soudi, Hafez Divan, Hafez in Asia Minor, interpretations of Hafez
  • محبوبه اظهری اظهری*، محمدرضا ترکی، تیمور مالمیر، علیرضا حاجیان نژاد
    چند مسئله در داستان خسرو و شیرین، نظیر نحوه رسیدن و آشنا شدن این دو شخص، سرانجام غم انگیز آن ها، به رغم ظاهر پرنشاط رمانس های فارسی و میزان کنش شیرین در روایت نظامی درخور توجه است. بدین سبب، برای دریافت چگونگی شکل گیری داستان و فرجام غم انگیز شخصیت های مهم آن به بررسی و تحلیل ساختار روایت نظامی از داستان خسرو و شیرین پرداخته ایم. روایت خسرو و شیرین با یک پی رفت کامل آغاز می شود. با اتمام این پی رفت، دو پی رفت اصلی شکل می گیرد که یکی کنشگری خسرو در به دست آوردن چهار مطلوب ارزشمند «شیرین، تخت سلطنت، شبدیز و باربد» و دیگری کنشگری شیرین در به دست آوردن خسرو است. پی رفت های روایت چرخه های ثابتی از تغییر وضعیت از پایدار به ناپایدار هستند که کنش ها و واکنش های نیروهای یاریگر و مقابله گر در دگرگونی وضعیت آن ها نقشی اساسی دارند. هر پی رفت با دگرگون شدن از وضعیت متعادل به نامتعادل آغاز می شود و با امکان دگرگونی و در نهایت، دگرگونی پایان می پذیرد. این دگرگونی های مطلوب در پایان روایت از دست می روند و نشانی از وصال دائمی در هیچ کدام از آن ها دیده نمی شود.
    کلید واژگان: ساختار روایی, نظامی گنجوی, خسرو و شیرین, پی رفت ها, کارکردها
    Mahbubrh Azhari Azhari *, Mohammad Reza Torki, Teymoor Malmir, Ali Reza Hajeiannejad
    Nizami’s narration of Khosrow and Shirin is noteworthy for several points including the way these two characters meet each other, their tragic destinies despite the joyfulness of Persian romances, and the active role of Shirin. Therefore, to study the formation of the story and the tragic destinies of its characters, the article analyzes the structure of its narrative. The narration of Khosrow and Shirin begins with a complete sequence. This sequence forms two other major sequences, which are Khosrow’s efforts to gain the four desirables (Shirin, Royal throne, Shabdiz, and Barbad) and Shirin’s efforts to gain Khosrow. The sequences of the narrative are cycles of the change of situation from the stable to the unstable; actions and reactions of the auxiliary and opposing forces have a vital role in changing the situation. Each sequence begins with a change from a balanced state to an unbalanced one and ends with the possibility of transformation and, ultimately, the materialization of transformation. At the end of the narrative, because of the narrator’s belief that worldly blessings are unstable, these desirable transformations are lost and there is no sign of permanent achievement whatsoever.
    Keywords: Narrative Structure, Nizami Ganjavi, Tzvetan Todorov, Khosrow, Shirin, Sequence, Transformation
  • محمدرضا ترکی*، آسیه فرحی یزدی، روح الله هادی
    در این مقاله پیشینه نظری «انوا ع شعر» در آراء قدما تا قرن هفتم با سیر تاریخی تحلیل و بررسی شده است. ضرورت طرح موضوع از آنجا شکل گرفت که ملاحظه شد باوجود گستردگی بحث و نظر درباره تقسیم بندی و تعریف انواع شعر در مطالعات معاصر، آنچه در این حوزه مغفول مانده است، پاسخ به این پرسش است که آیا در نظریه ادبی قدما تعریف و دسته بندی روشنی از انواع شعر وجود داشته است و اگر پاسخ آری است، مبنای تقسیم بندی پیشینیان از انواع شعر چه بوده است. وجود عباراتی در ابیات خاقانی که به صراحت از ده شیوه شاعری نام می برد، این نظریه را قوت می بخشد که در مباحث نظری قدما تعریف و طبقه بندی روشنی از انواع شعر وجود داشته است.بدین منظور آراء قدما تحت چهار عنوان فیلسوفان و منطقیان، ادیبان و بلاغیان عرب، آثار نقد ادبی و بلاغی فارسی و شاعران بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که مبحث انواع ادبی (به طور خاص شعر) میان قدما و به ویژه عرب ها، مبحثی کاملا شناخته شده بود و در آثار نقد ادبی و بلاغی آنان، فصل یا دست کم عنوانی به آن اختصاص داده می شد.در حوزه ادب فارسی، مباحث نظریه انواع شعر بسیار متاخرتر از ادیبان عرب و کاملا متاثر از آنان است؛ باوجوداین، جریان ناپیدایی از تحول نظریه انواع شعر و تقسیم بندی آن در دوره های مختلف، در لابه لای ابیات شاعران قابل ردیابی است.
    کلید واژگان: کارکرد, کتب نقد ادبی و بلاغی, شاعران, اغراض شعر, انواع ادبی, انواع شعر
    Mohamadreza Torki *, Asiyeh Farahi Yazdi, Roohollah Hadi
    In this paper the theoretical history of “types of poetry,” as defined in ancient times up the seventh century, has been chronologically analyzed. The study was necessitated upon noticing that despite the wide extent of discussion about categorization and definition of types of poetry in contemporary studies, the question of whether there was a clear definition and categorization of types of poetry in ancient literary theories remains unanswered; and if the answer is yes, what was the basis for categorization of types of poetry? The existence of phrases in Khaqani’s verses that explicitly refer to ten types of poetry reinforces the hypothesis that ancient literary theories clearly defined and categorized types of poetry. So, under the four titles of philosophers and logicians, Arab literary scholars and rhetoricians, Persian works of literary and rhetorical criticism, and poets, ancient theories are studied and it is concluded that literary genres—particularly poetry—was a well-known subject among the ancients and especially Arabs, and in their works of literary and rhetorical criticism, a chapter or at least a title was devoted to it. In Persian literature, the theory of types of poetry is much more recent than the Arabic theory and is entirely influenced by it. Nevertheless, an evolution of the theory of types of poetry can be detected in Persian poetry.
    Keywords: Function, Literary Criticism, Rhetorical Criticism, Poets, Poetry Intention, Literary Genres, Types of Poetry
  • روح الله هادی، میترا گلچین، محمدرضا ترکی، سیما رحمانی فر*
    اگر واقعیت را دچار بی نظمی و شعر را کلیتی منسجم و درهم بافته بدانیم، یکی از ابزار نمود این بی نظمی در شعر و انسجام بخشیدن به آن، آیرونی است. هر قدر شاعر دارای تجربیاتی ناهمگون از جهان پیرامون خود باشد، مسائل به ظاهر متناقض، بیشتر در شعر او به چشم می خورد. آگاهی طنازانه شاعر از تناقضات موجود، به متن، خاصیتی آیرونیک می بخشد، خواننده را به چالش فکری وامی دارد و دید گسترده تری به وی می دهد. تجربیات ناهمگون سنایی- که حاصل تعارض آرمان ها و تصورات او با اوضاع و شرایط موجود است- در شعر وی درهم می آمیزد و به کلیتی نو بدل می شود. بررسی نحوه انتخاب های زبانی سنایی در زمینه انعکاس وضع موجود در جامعه و افکار، اعتقادات و دغدغه های او با بررسی میزان، نحوه و چرایی کاربرد آیرونی در اشعار وی، هدف اصلی این تحقیق است که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. بر اساس یافته های تحقیق، در کلام سنایی اغلب شبکه ای از آیرونی های گوناگون درکنار یکدیگر وجود دارند و شعر او را به ساختاری منسجم بدل می کنند که خواننده عام از ظاهر آن لذت می برد و خواننده خاص از کشف لایه های پنهان. سنایی به عنوان نماینده ای از قشر فرهیخته، خود را در برابر طبقه عوام، مسئول می داند و می کوشد دغدغه ها و مشکلات آن ها را در آثار خویش منعکس کند. با این حال، وی ناگزیر است در شرایط بسته حاکم بر جامعه، قدری از گزندگی زبان خود بکاهد؛ از این رو به سراغ آیرونی می رود.
    کلید واژگان: سنایی, آیرونی, آیرونیک, شعر, بلاغت
    Rouholah Hadi, Mitra Golchin, Mohammadreza Torki, Sima Rahmanifar *
    If we consider the reality as irregularity and poetry as a coherent whole, one of the instruments of this irregularity in poetry and its coherence can be considered to be irony. The heterogeneous experiences of the poet from his world lead to the emergence of apparently more controversial issues in his poetry. The poet's humorous awareness of the existing contradictions brings the text into an irony, can make reading the poet more of an intellectual challenge, and gives readers a wider view.
    Sanai's heterogeneous experiences, which are the result of a conflict between his ideals and perceptions with his status quo, are intermingled in his poetry and became a whole new one.
    The current study was aimed to examine how Sanai's linguistic choices are used to reflect the status quo in the society and to demonstrate his thoughts, beliefs and concerns by evaluating the extent, manner, and use of irony in his poems. Based on the results presented herein, there are often a network of different ironies beside each other in the poetic language of the Sanai, by which his poems were turned into an integrated structure; consequently the general readers can be enjoyed from its appearance, and a particular reader from the discovery of hidden layers. As a representative of the educated stratum, Sanai had considered himself responsible to the common people and tried to reflect their concerns and problems in their work. However, he has been forced to diminish his sharp tongue expression, hence, he had used irony.
    Keywords: Anonymous, irony, ironic, poetry, rhetoric
  • سید محسن حسینی وردنجانی، سید جواد مرتضایی*، محمدرضا ترکی، مریم صالحی نیا
    دو کتاب سبک شناسی شعر شمیسا و غلامرضایی از شناخته شده ترین منابعی هستند که با نگاه دوره ای (تاریخی/ جغرافیایی) سبک های شعر فارسی را دسته بندی کرده اند. این دو اثر سالیان متمادی است که باوجود برخی اشکالات عمده، منبع تدریس و مرجع پژوهش اند. عدم نگرش انتقادی و تخصصی به این دو اثر باعث شده که بارها با تغییرات کمی تجدیدچاپ شوند. این پژوهش بر آن است با تکیه بر روش کتاب خانه ای و مراجعه به متون اصیل و کهن، اطلاعات موجود در این دو اثر، درباره سبک ارانی (آذربایجانی) را بررسی و نقد کند تا برخی گزاره های غیرعلمی آن ها، که سال هاست پذیرفته شده و از پژوهشی به پژوهش دیگر منتقل می شوند، اصلاح گردند. در همین راستا، پس از نگاهی گذرا به پیشینه دسته بندی سبک های شعر فارسی و اشاره به برخی تعارضات درباره شعر قرن ششم و سبک ارانی ابتدا به نقد سبک شناسی شمیسا و سپس به نقد سبک شناسی غلامرضایی خواهیم پرداخت و نظرات انتقادی خویش را در ذیل هریک بیان خواهیم کرد.
    کلید واژگان: سبک شناسی, شمیسا, غلامرضایی, نگرش انتقادی, سبک
    Seyed Mohsen Hosseini Vardanjani, Seyed Javad Mortezaei *, Mhammadreza Torki, Maryam Salehinia
  • محمدرضا ترکی*
    خاقانی سخنور بزرگ قرن ششم هجری در دو زبان فارسی دری و عربی سرآمد روزگار خویش بوده و آثار ارجمندی در نظم و نثر، به این دو زبان از خود به یادگار گذاشته است. بااین همه، تاکنون جز چند قصیده عربی و چند قطعه نثر کوتاه به این زبان که در دیوان شاعر و احیانا منشآت فارسی او آمده است، نمونه دیگری از آثار عربی وی در دست نیست. ما در اینجا برای نخستین بار دو نامه عربی برجای مانده از او را براساس نسخه هایی که از این رسائل در کتابخانه های چستربیتی و سلیمانیه ترکیه (بخش داماد ابراهیم پاشا) وجود دارد، معرفی می کنیم. این رسائل از نمونه های عالی عربی نویسی ایرانیان است و فواید ادبی و تاریخی بسیار دارد؛ ازجمله می تواند گره گشای مشکلات متعددی در زمینه سوانح زندگی خاقانی باشد و ابهاماتی را از سخنان این شاعر پیچیده گوی زبان فارسی رفع کند. اطلاعاتی دست اول و ارزشمند درباره دو مخاطب این نامه ها، به نام های قطب الدین ابهری و اوحدالدین غزنوی و ناگفته هایی در زمینه تاریخ و تصوف آذربایجان در قرن ششم، از فوایدی است که از سطرهای این رسائل دانسته می شود. نگارنده پژوهش حاضر، رسائل یادشده را تصحیح کرده و با مقدمه و تعلیقات لازم با عنوان غایت ابداع در دست انتشار دارد.
    کلید واژگان: تاریخ و تصوف آذربایجان, غایت ابداع, قطب الدین ابهری, اوحدالدین غزنوی, خاقانی شروانی, منشآت عربی خاقانی
    Mohammadreza Torki *
    As one of the greatest Persian literates of the 12th century and one of the most prominent characters of his time, Khāghāni spoke both languages of Persian and Arabic fluently and many of his literary works have survived in both languages. However, none of his Arabic works are available, except for a few verses and some short prose pieces which has come down in his divan and perhaps his Persian Monsha'āt. For the first time in this study, two Arabic letters of Khāghāni have been introduced, copies of which are kept in Chester Beatty library of Dublin and Ibrahimpasha's groom section of Suleimaniyah library of Istanbul. The mentioned treatises are of the best examples of Iranians Arabic writings and hold many literary and historical advantages, such as making the recognition of events happened during Khāghāni's life easier to the scholars and solving the ambiguities this Persian poet used in the words of his complex poems. As a result, some first-hand and valuable information would be obtained about the recipients of these two letters, Qutb al-Din Abhari and Awhad al-Din Ghaznawi, besides some unsaid matters about the history and Sufism of Azerbaijan in the 12th century. The author of present study has corrected the above-mentioned treatises and is going to publish it under the title of "Qāyat-e Ibda'e" (the Utmost Innovation) with an introduction and analysis.
    Keywords: The History, Sufism of Azerbaijan, The Utmost Innovation, Qutb al-Din Abhari, Awhad al-Din Ghaznawi, Kh?gh?ni Shirv?ni, Arabic Monsha'?t
  • مصطفی جلیلی تقویان، روح الله هادی*، محمدرضا ترکی، علی نوروزی

    بسیاری از پژوهش گران معاصر بلاغت بر این باورند که علم «بدیع» را سکاکی از علم بیان جدا کرد و بدرالدین بن مالک آن را به عنوان «فن» نامید. این روایت نمی تواند بازتاب درستی از حقیقت باشد؛ چرا که روند استقلال این علم دست کم دو قرن پیش از سکاکی آغاز شده بود. علی بن خلف کاتب (ح 427 ق) با جدا کردن تشبیه و استعاره از بخش «بدیع» کتاب خود یکی از گام های اساسی را در این باب برداشته بود. در واقع علت این جدایی به این سبب بود که استعاره در کتاب های مشهور بلاغت به دو مبحث نامرتبط تعلق داشت؛ از یک سو آن را تحت جنس «مجاز» می دانستند و از سویی دیگر آن را به چشم یک صنعت بدیعی می نگریستند. در قرن ششم مطرزی خوارزمی (ف 610 ق) نخستین کسی بود که از این دوگانگی پرسش کرد و به صورتی قاطع استعاره و تشبیه و تمثیل را از قلمرو بدیع خارج نمود. در حوزه منطق نیز مبحث مجاز تحولاتی را از سرگذراند و با ابتکار ابن سینا به بخش «تصورات» و «مبحث الفاظ» راه یافت و در قرن ششم عملا به مبحثی مستقل تبدیل شد؛ بنابراین سکاکی و ابن مالک در واقع میراث دارانی بودند که عملا فقط میوه جدایی علم بدیع از علم بیان را، چیدند. این مسئله نباید ما را به داوری نادرست در خصوص سهم کسانی که در این ماجرا نقشی اساسی داشتند وادارد. هدف از این تحقیق، اصلاح تاریخ بلاغت اسلامی است.

    کلید واژگان: تاریخ استقلال علم بدیع, منطق, استعاره, کاتب, مطرزی, سکاکی
    Mostafa JaliliTaghavian, Ruhollah Hadi*, MohammadReza Torki, Ali Noruzi
    Introduction

    At the beginning of its genesis in the third century, rhetoric was expanded. It was called “Badi”, “Bayan” and in later centuries it was introduced as “Balaghat”. However, this process did not last long and the pure light of rhetoric becomes multiple like the shadows of knurl. According to the reports of rhetoric contemporary historians from the late sixth century and at the beginning of the seventh century, we see the branching of this knowledge until we access what we call “Badi’, Bayan, Maa’ni”. The main subject of this article is about the independence date of “Badi”. Many contemporary historians believe that this branch of knowledge with its current meaning was made by Sakkaki and after that it became popular as a technique developed by Badraldinebne Malek (Matlub, 2010). This belief is so famous among rhetoric researchers and students that many articles, books or entries written about “Badi” introduce the independence of this knowledge from the seventh century by Sakkaki or Badraldinebne Malek (see Matlub, 2010; Maraghi, 1990). What we will present here is a new narrative about the independence date of this knowledge. The novelty in this method is rooted in the difference of writers' attitude towards famous rhetoric historians about the nature of history, especially intellectual history. Textual studies show this fact that the independence of “Badi” with its current concept was not something suddenly, and it began slowly at least two centuries before Sakkaki. Our research shows that this continuum has at least five chains that Sakkaki and Badraldinebne Malek are only their fourth and fifth chains. In the following sections we introduce and describe the individuals in this Continuum.     

    Method

    In this article we assume that intellectual- historical phenomena were gradual and connected; therefore, the independence of “Badi’” was not an accident but a process. Thus, the beginning of this process was followed in the historical texts of rhetoric. Moreover, in research like this we cannot rely on the information of just one specific knowledge or mainstream; in fact, referring to simultaneous changes in other knowledge and mainstreams and finding a cause and effect relationship between different changes is one the most important responsibility of a historian who is supposed to narrate the history of a thought. So in this article after a precise analysis of rhetoric texts, we enter another territory called logic and attempt to highlight the changes occurred in this field related to metonymy and metaphor and consider them as a background for the changes in “Badi”.

    Results and Discussion

    There is a very considerable criterion for old rhetoricians and contemporary researchers to rely on for considering the independence of “Badi’”. This criterion is the absence of simile and metaphor and generally metonymy in “Badi” (for example see Sobki, 1332). They generally believe that Sakkaki was the cause of this separation. According to a rather unknown source, we will prove that the date of this separation is at least two hundred years before him. Mavadol Bayan by Ali ebne Khalaf Katib (1036) is one of the important resources that we may see the separation of metaphor from the subject of “Badi” for the first time. At first we consider the reasons of the author to separate these two, and then we present our own analysis about this subject. Rhetoric contemporary researchers explain that before Sakkaki the term of “Badi” meant “Baligh” and “Hasan”. This is almost correct. One of the meanings that Ali ebneKhalad Katib uses for this word is this. For instance, when he aims to show the distinction between simple prose and rhetorical prose he confesses thatthe way he chooses in writing his prose to prevent vain prose speech that people use in ordinary writings and conversations, and that way is decorating the text with the ornaments of rhetoric and “Badi” like metaphor and simile and rhyme and “Taghsim” and “Moghabele”, etc. (Katib, 1036). In the above phrase, rhetoric and “Badi” have been used with the same meaning. Katib (1036), like previous rhetoricians, reminded that metaphor is a part of “Badi”; however, he does an amazing job in introducing this technique. Mavadol Bayan like other books such as Alsaaatein and Alomda fe-Sanaate Sheer has a part called “Badi” in which he starts to introduce its chapters. By analyzing this part, we realize that he has omitted the metaphor from it (Katib, 1036).  Since IbneMotaz to Jorjani, metaphor was a part of “Badi”. According to this subject, Katib did not choose an opposite way to the previous rhetoricians by separating “Badi” from rhetoric and metaphor from “Badi”. In fact, it seems that Katib (1036) transfers metaphor and simile to the topic of metonymy in the chapter of rhetoric and not “Badi”. If we want to show the process of changes about metonymy and metaphor before the beginning of the sixth century, in the first step we should say that from the fourth century the topic of metonymy found its way to rhetoric books. In the second step, metaphor has been presented in two chapters called metonymy and “Badi” that makes a kind of dichotomy or at its best way a kind of repetition. Finally, in the third step the separation of metaphor and simile from “Badi” and its transfer to a new section called metonymy or reality and metonymy took place. This process was almost finished before the end of the fifth century. There is no doubt that the most progressive person in this period was Aliebne Khalaf Katib. After that, individuals such asMatrazi and then Sakkaki and Badroldinebne Malik helped this process.The importance of Avicenna in influencing the transfer of metaphor and in shaping “Badi” is in his two innovations in Esharat  and alTanbihat. (Aristotle's logics became popular among Muslims in nine part but Avicenna, in Esharat and Manteqol-Mashreqain, divides logic into two main parts based on “tasavvorat” and “tasdighat” and reduced Aristotle's chapters from nine to two (Faideei, 1865); he does this by being inspired from Farabi's classification of science to “tasavvor” and “tasdigh” which was expressed in Oyoon-alMasael and by considering the distinction between “tasavvor” and “tasdigh” methods. Avicenna mentions the subject of “Alfaz” in the “Tasavvorat” chapter. This subject includes another innovational part which is the division of all kinds of implications to “Motabeghe” and “Tazammon” and “ltezam”.

    Conclusion

    In this article we attempted to define the real contribution of Sakkaki or Ibne Malik in the division of “Badi” from “Bayan”, which is mentioned a lot in contemporary rhetoric research. In fact, we can comprehend that rhetoricians and logicians before these two almost figures provided backgrounds for this division. The garden of rhetoric only needed a farmer to pick the yield of this nurture.

    Keywords: The history of independence of “Badi”, Logic, Metaphor, Kateb, Motarrazi, Sakkaki
  • محمدرضا ترکی، موسی دامن کش *
    منشآت خاقانی از نظر سبکی جزو متون پیچیده و مصنوع نثر فارسی است. خاقانی چنانکه در نظم، در عرصه نثر نیز صاحب سبک است و به شیوه های گوناگون کتابت وقوف دارد. این اثر از وجوه مختلف، ازجمله شناخت بهتر سبک و سیاق سخن خاقانی و نیز آشنا شدن با محیط و زمان او اهمیت فراوان دارد. آنچه در این نوشته می آید، تاملی بر برخی عبارات منشآت خاقانی به تصحیح محمد روشن است، که به لحاظ معنایی چندان رسا نیستند و امکان دارد مخاطب در خواندن آن ها دچار مشکل شود. در برخی جملات نیز بدخوانی نسخه و عدم ضبط صحیح، از ارزش ادبی و ظرافت های هنری آن کاسته است. تصحیح مجدد عبارات پس از خواندن دوباره نسخه اساس و البته نسخه های کم اهمیت تری همچون پاریس و سپهسالار، که فقط تعداد اندکی از نامه ها را دارند، صورت گرفته است. در بسیاری از موارد بررسی شده، پس از وارد کردن صورت صحیح، شواهد متنی دیگری نیز به دست داده شده است.
    کلید واژگان: خاقانی, منشآت, تصحیح, محمد روشن, نسخه, نسخه لالااسماعیل, سبک نوشتار
    Mohammad Reza Torki, Moosa Damankesh *
    In terms of style, Monshaat (letters) of Khaghani is one of the complicated and industrial texts in Persian literature. Khaghani had a special style of prose writing, just as in verse, and a full knowledge of various writing methods. This work is of great importance in various aspects such as better understanding of Khaqani's writing style as well as getting acquainted with his environment and time. What has been considered in present study is the contemplation on some of Khaghani's phrases in his Monasaat, corrected by Mohammad Roshan, that are not semantically expressive and the audience may get in to difficulties in reading them. Bad reading and unprincipled copying of the editions are, in some cases, among the factors have reduced the literary value and artistic delicacy of the work. The re-correction of phrases has been accomplished on the base manuscript, and the least on some insignificant manuscripts such as Paris and Sepahsalar that include just a few of the letters. In many reviewed cases, other textual evidences are obtained when the right phrase stands on its right place.
    Keywords: Khaghani, Monshaat, Correction, Mohammad Roshan, Manuscript, Lala-Esmaeil Manuscript, Writing Style
  • روح الله هادی *، محمدرضا ترکی، میترا گلچین، سیما رحمانی فر
    نگرش آیرونیک بیانگر نوعی شیوه زندگی و نحوه ای از بودن و درک خویش در این جهان است. کسی که از چنین درکی برخوردار باشد، دارای موضعی نخبه گرایانه است. ازاین رو در حیطه مسائل روشن فکری، آیرونی مهم ترین روش برخورد با واقعیت است. می توان گفت به هم خوردن تعادل و نظم زندگی در افراد زیرک، متفکر و عمیق نوعی نگرش فلسفی آمیخته با تردید، اعتراض و طنز ایجاد می کند. در زندگی شخصی و شعری ناصرخسرو نیز پیشامدهایی رخ داده است که موجب شده وی از موضعی فراتر از دیگران مسائل مهم زمانه خود را بنگرد و درک کند. بر اساس یافته های تحقیق به نظر می رسد چیزی که بیش از هر تجربه و رخدادی، بن مایه اشعار ناصرخسرو را تحت تاثیر قرار داده و از وی شاعری جدی، غیرمنعطف، معترض و عبوس ساخته ، ناکامی اجتماعی او از گرایش به آیین اسماعیلیه، شکست تبلیغات مذهبی و عدم توفیق در کسب دوباره پایگاه اجتماعی است. روش این تحقیق توصیفی تحلیلی، ابزار گردآوری اطلاعات برگه نویسی و حوزه مطالعات کتابخانه ای است.
    کلید واژگان: ناصرخسرو, شعر, ناکامی, آیرونی, آیرونیک
  • محمدرضا ترکی
    در فاصله کوتاهی که از انتشار پیش گامان شعر فارسی می گذرد، این اثر خوش بختانه مورد توجه اصحاب علم و ادب قرار گرفته است. استادان فاضل و گران مایه ای در دانشگاه های مختلف کشور، با وجود آثار مشابه، این کتاب را برای تدریس برگزیده اند و برخی از این بزرگواران، به شیوه های مختلف، دیدگاه های عالمانه خود را از سر لطف درباره محتوای این اثر با این بنده در میان نهاده اند. همان گونه که در مقدمه پیش گامان نوشته ام این اثر نیازمند دیدگاه های انتقادی و عالمانه اساتید و اهل نظر است و من، به عنوان مولف اثر، هر نقدی را راه گشا و سودمند می دانم.
    خوش بختانه اخیرا نقدهایی نیز درباره این کتاب منتشر شده که یکی از آن ها با عنوان «گامی چند با پیش گامان» در فصل نامه وزین نقد کتاب ادبیات (شماره 7) به چاپ رسیده است.
    در یک نگاه کلی نقد اخیر دارای سه بخش و رویکرد است. در بخشی از آن نویسنده دیدگاه هایش را درباره شرح و توضیحات بنده در ذیل ابیات رودکی بیان کرده است. رویکرد ایشان در این بخش که قسمت عمده مقاله ایشان را تشکیل می دهد، رویکردی مصداقی و جزئی نگر است. بخش دوم نقد ایشان که، به نظر من اهمیت بیش تری دارد، انتقادات ایشان به روش تحقیق و گزارش ابیات است. رویکرد منتقد در این قسمت کلی نگرانه است. بخش سوم هم به نتیجه گیری های ایشان مرتبط است.
  • محمدرضا ترکی، سمیه رجبی*
    بسیاری از صاحب نظران انوری را در غزل مبدع طریقه ای نو دانسته و او را پیشرو و آغازگر راهی خوانده اند که در عاشقانه های سعدی به اوج می رسد، اما پژوهندگان زبان در بحث از این ابداع به مسائل نحوی کلام کمتر پرداخته اند. هدف این مقاله دستیابی به درک و دریافتی سبک شناسانه از نحو غزلیات و رباعی های انوری است؛ چراکه اساسا با واکاوی ویژگی های نحوی زبان اوست که می توان دلایل سبک ساز بودن وی را توضیح داد؛ شاعری که بر نبوغی زبانی دست دارد و از رفتاری که با زبان در پیش گرفته، آگاه است. در این بررسی ها خواهیم دید که بسامد فراوان وجه فعلی «گفتن» و ترکیب های کنایی، به کارگیری بیش از دو فعل در یک بیت، پیوستگی معنایی دو مصراع، پنهان کردن عنصر تکرار با بازی های نحوی و بهره گیری از امکان تنوع ساخت در زبان، از عناصر مسلط و سبک ساز در غزلیات و رباعی های انوری است و نیز خواهیم دید که شاعر چگونه با نحوه استفاده از حروف اضافه درجهت شکل گیری فردیت مستقل سبکی گام برمی دارد و این نخستین گام، برای نخستین بار، همان بارقه ای است که این استفاده شگفت را در غزلیات نابغه ای چون سعدی شعله ور می سازد.
    کلید واژگان: انوری, نحو زبان, فعل, ترکیب کنایی, تکرار, حروف اضافه
  • محمدرضا ترکی*
    ارمغان صبح از گزیده های دانشگاهی مفید و موفق روزگار ما در زمینه متون نظم است. مولف ارجمند این اثر تلاش کرده است نمونه هایی از آثار خاقانی شروانی، اعم از قصیده و دیگر قالب های شعری، را به شیوه ای بسامان و با دقت علمی همراه با شرح نکات و ظرایف آن ها به دانشجویان زبان و ادبیات فارسی و دیگر علاقه مندان به متون فارسی عرضه کند.
    تلاش مولف، به ویژه در زمینه شرح و توضیح ابیات موفق و عاری از لغزش فراوان ارزیابی می شود، اما در حوزه مباحث تاریخی و شخصیت شناسی خاقانی شروانی، به سبب پیروی از آنچه محققان دیگر نوشته اند، خالی از لغزش ها و ملاحظاتی نیست. در این مقاله کوشیده ایم به موارد متعددی از این لغزش ها اشاره کنیم که در صورت پذیرش آن از سوی مولف محترم می تواند به تصحیح پاره ای از مشهورات ناصواب در زمینه مورد بحث در این اثر ارجمند یاری برساند.
    کلید واژگان: خاقانی شروانی, ارمغان صبح, نصراله امامی, شرح خاقانی, گزیده های ادبی دانشگاهی
    Mohammad Reza Torki *
    Armaghan-e sobh morning presentʼ is one of the useful academic selections of our in poetry. The author has attempted to present some samples from Khaghani Sharvaniʼs works, including Qasideh ʻodesʼ and other poetic forms in a well-organized order and scholarly precision accompanied by the explanations and delicacies to the students of Persian language and literature and other individuals interested in this area.
    The authorʼs effort, particularly in explaining the verses in estimated successful and without numerous errors, but the historical discussions and the personal character of khaghani sharvani, due to other scholarʼs viewpoints, is still erroneous.
    The current study attempts to refer to various types of these errors which if they are accepted by the author can be a great of help in editing some of the current incorrect issues under investigation in this work.
    Keywords: Khaghani Sharvani, Armaghan-E Sobh, Nasrollah Emami, Khaghani?S explanations, Academic Literary Selections
  • فرشته محمدیان عمران، محمدرضا ترکی
    در میان جریان های گوناگون ترانه سرایی فارسی در فاصله تاسیس رادیو (1319) تا 1357، دو جریان ترانه سنت گرا و ترانه نوین بیش از سایر جریان ها به کلام ترانه اهمیت داده اند. از این رو، محور اصلی این پژوهش بررسی تطور کلام ترانه فارسی از طریق تحلیل ترانه های ده ترانه سرای شاخص این دو جریان است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که ترانه های سنت گرای رادیویی، به ویژه ترانه های گلها به دلیل وجود ضوابط خاص حاکم بر رادیو، تا مدت ها بر شیوه و اسلوبی واحد سروده شده و به نوعی ادامه دهنده سنت های شعر فارسی در قالب ترانه اند؛ این در حالی است که ترانه های نوین با تاثیرپذیری از شعر معاصر فارسی و تحولات سیاسی- اجتماعی زمان خود به مرور تغییرات سبکی مهمی را در ترانه ایجاد کرده اند.
    کلید واژگان: ترانه, کلام, ترانه سنت گرا, ترانه نوین, رادیو
  • محمدرضا ترکی
    درباره جزئیات سوانح عمر خاقانی و روابط او با دربارها و حاکمان روزگارش، تحقیقات کاملی صورت نگرفته و سیمای برخی از ممدوحان او در هاله ای از ابهام قرار دارد. بی شک بدون شناخت بایسته موقعیت زمانی و اشارات تاریخی سروده های این شاعر بزرگ قرن ششم و شناخت هویت ممدوحان وی، نمی توان درک دقیقی از بسیاری از ابیات و سروده های او داشت و حتی به تصحیح علمی و دقیق سروده هایش نائل آمد. یکی از قصاید مشهور خاقانی، سروده ای است با ردیف «نماید» که آن را می توان اختصارا «قصیده نماید» یا «شاهد جان» نامید. درمورد اینکه ممدوح این قصیده کیست و نیز تعداد ممدوحان آن، اختلاف نظر جدی در میان دست نوشته های دیوان و صاحب نظران وجود دارد. نویسنده در مقاله خود کوشیده است از رهگذر اسناد تاریخی موجود و با توجه به نقد و تحلیل دیدگاه های خاقانی شناسان روزگار، این ابهام تاریخی را برطرف سازد. ضمنا با بررسی نسخه های مختلف دیوان خاقانی که مورد نظر مرحوم سجادی در تصحیح این دیوان بوده و چند نسخه دیگر، ثابت کرده که این ابهام و اختلاف نظرهای پدیدآمده پیرامون ممدوح این قصیده، ناشی از اشکالی اساسی در نسخه بریتیش میوزیوم نسخه اساس چاپ سجادی از دیوان خاقانی است.
    کلید واژگان: خاقانی شروانی, قصیده شاهد جان, ممدوحان خاقانی, سیف الدین صاحب موصل, نسخه لندن
    Mohammad Reza Torki
    There has not yet accomplished a comprehensive research on the details of Khāqānī's life incidents and his relationship with the courts of the kings and the lords ruled during his period, so a very vague image has remained of the faces of his praised ones. It would be undoubtedly impossible to get a minute understanding of the poems of this great poet of 12th century or even to try to correct them carefully and academically without suitable information on his time situation, historical points on his works and realizing the identity of his praised characters. One of Khāqānī's celebrated poems is a ballad with the word “namāyad” as its rhyme which can be briefly called “namāyad ballad” or Shāhed-e-jān (the soul-mate). Who is the one has been admired in this ballad? There is a fierce controversy between the experts and of course the manuscript versions of Khāqānī's Divān about the quantity and the identity of the admirer(s). We are going, in present paper, to make this historical ambiguity clear via existing historical documents and taking the analysis of contemporary Khāqānī experts in to consideration. Additionally, it would be proved that the above mentioned ambiguity and the controversies surrounded the praised character in this ballad are all the result of a fundamental problem in the version of Khāqānī's Divān available in British Museum (on which Sadjadi had edited).
    Keywords: Khaqani Sharvani, Shahed, e, jan ballad, Khaqanis praised characters, Seif, al, Din Sahib of Mosul
  • Mohammad Reza Torki, Ali Asghar Eskandari
    Anvarī, as one of the three messengers of the Persion poetry, has always caught the interest of commentators and people interested in poetry. Mohammad Ibn Dāvūd-e cAlavī-ye Šādīābādī, who lived in Malveh (Mando) in the second half of the 9th c. A. H. and the first half of the 10th c.A. H., was the first person to write a description on Dīvān-e Anvarī. In his work, he has described over 600 couplets of Dīvān-e Anvarī, sometimes employing Indian equivalents for Persian words. This article describes the name and ancestors and works of Shaddi Abbaddi, the distinguishing features of his description of the Dīvān-e Anvarī as well as certain remarks and probable criticism.
    Keywords: sadiabadi, description on Divane Anvari, Indian words, description of couplet, word meaning
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال