محمدرضا فلسفی نژاد
-
پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی مداخله بومی آموزشی - درمانی ارتقادهنده سلامت روان شناختی بر بهزیستی روانی زنان رهایافته از اعتیاد انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش در ساخت مداخله، شامل همه ی زنان رهایی یافته از اعتیاد در منطقه 7 شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنان تعداد 30 نفر (15 نفر در گروه گواه و 15 در گروه آزمایش) از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989،RSPWB-SF) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین میانگین پس آزمون ابعاد بهزیستی روان شناختی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری 01/0 وجود داشت. علاوه بر این نتایج نشان داد که این مداخله توانسته تاثیر خود را در طول زمان نیز به شکل معناداری حفظ نماید (0001/0>P). در نتیجه آموزش برنامه ارتقادهنده مهارتی می تواند به عنوان رویکردی موثر برای بهبود بهزیستی روان شناختی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, سلامت روان شناختی, ساخت و اعتباریابی, مداخله بومی, زنان رهایافته از اعتیادThe present study was conducted with the aim of building and validating a local educational-therapeutic intervention that promotes psychological health on the psychological well-being of women freed from addiction. The present research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of the research in developing the program included all the women freed from addiction in the 7th district of Tehran in 2022, of which 30 people (15 in the control group and 15 in the experimental group) were selected through the purposeful sampling method and They were randomly placed in two groups. To collect data, the Ryff Scales of Psychological Wellbeing-Short Form (RSPWB-SF, 1989) was used. Repeated measurement analysis of variance test was used to analyze the data. The research findings showed that there was a significant difference of 0.01 between the post-test mean of psychological well-being in the experimental and control groups. In addition, the results showed that this intervention was able to significantly maintain its effect over time (P<0.0001). As a result, skill enhancement program training can be used as an effective approach to improve psychological well-being.
Keywords: Psychological Well-Being, Psychological Health, Construction, Validation, Native Intervention, Women Released From Addiction -
شناسایی عواقب تخطی از مفروضه های مدل های اندازه گیری از دغدغه های اصلی در حوزه روانسنجی است، هدف پژوهش حاضر، مطالعه نقش نقض مفروضه تک بعدی بودن در خطای همترازسازی در نظریه کلاسیک و نظریه سوال پاسخ بود. روش پژوهش آزمایشی و طرح آن طرح عاملی 3×3 بود. جامعه آماری شامل کلیه داوطلبان گروه ریاضی و فیزیک کنکور سراسری سال های 1396 و 1397 بود. گروه نمونه عبارت از 5000 نفر از داوطلبان بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. آزمون مورد همترازسازی آزمون ریاضی (55 سوالی) کنکور سراسری بود که با استفاده از آن سه نوع داده 20 سوالی با ساختار متفاوت تک بعدی، دو بعدی و سه بعدی تشکیل شد. داده ها با استفاده از سه روش همصدک، نمره واقعی و نمره مشاهده شده همتراز شدند. برای ارزیابی اثرات بعدیت و روش های همترازسازی از آماره های خطای استاندارد همترازسازی، سوگیری و خطای جذر میانگین مربعات استفاده شد و برای تعیین آماره های خطا، نتایج همترازسازی در هر سه مجموعه داده و سه روش همترازسازی در نمونه های مختلف 20 بار تکرار شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که تخطی از بعدیت، خطای استاندارد همترازسازی، سوگیری نتایج همترازسازی و میزان خطای جذر میانگین مربعات را افزایش می دهد. سوگیری نتایج همترازسازی در روش های نظریه کلاسیک بیشتر از روش های نظریه سوال پاسخ است و تاثیر تخطی از بعدیت در خطاهای همترازسازی در مدل های نظریه کلاسیک و نظریه سوال پاسخ تفاوتی نداشت.
کلید واژگان: نقض تک بعدی, همترازسازی, خطای استاندارد همترازسازی, سوگیری, خطای جذر میانگین مربعاتIdentification of the consequences of violations of the assumptions of measurement models is a major concern in the field of psychometrics. The purpose of the present study was to investigating the role of test dimensionality violation in equating errors of IRT and classical theory models. Research method was experimental and a 3 × 3 factorial design was used. The study population consisted of all the Mathematical and Technical Sciences Entrance Examiners in 2017 and 2018. The sample group consisted of 5000 examiners who were selected by random sampling. Mathematic test (55 items) was used for equating that three different types of data structure including one-dimensional, two- dimensional and three-dimensional data was generated from it. Data was equated with three equating methods including equipercentile method, true score and observed score equating method. Equating standard errors, bias and root mean square error were used to evaluate the effects of independent variables. To determine the error statistics, the equating results in all three datasets and the three equating methods were repeated 20 times in different samples. Data analysis showed that violation of dimensionality increases equating standard error, bias of equating results and the root mean square error. The bias of equating results in classical methods is more than the IRT methods. The effect of dimensionality violation on equating errors was not different between the classical theory and IRT models.
Keywords: Violations Of Unidimensionality, Equating, Equating Standard Error, Bias, Root Mean Square Error -
مشخص کردن گزینه های انحرافی به عنوان منابع کنش افتراقی سوال(DIF) در سوال های چند ارزشی اهمیت بسزایی برای طراحان و تحلیل گران سوال دارد. هرچند DIF روش معمول بررسی تغییرناپذیری اندازه گیری است؛ این رویکرد به خصوص در سوال های چندگزینه ای با چالش ها و محدودیت هایی همراه است. هدف این مطالعه، ارزیابی رویکرد لوجیت آشیانه ای(NLM) در شناسایی سوال های حاوی کنش افتراقی گزینه های انحرافی (DDF) با استفاده از روش تحقیق آزمایشی (داده های شبیه سازی) و روش توصیفی-تحلیلی (داده های واقعی) بود. 6 سوال، تحت شرایط مختلف دشواری و شیب، توزیع توانایی، وجود یا نبود کنش افتراقی و بزرگی DIF/DDF با نمونه ای به حجم 2000 و با 50 تکرار شبیه سازی شد. همچنین، داده های فرم D آزمون ریاضی کنکور 1397 با نمونه ای تصادفی به حجم 2000 مرد و زن، نمونه واقعی را تشکیل می داد. بر اساس نتایج تحلیل داده های شبیه سازی: رویکرد لوجیت آشیانه ای به طور متوسط 88 درصد سوال های DIF دار و 97 درصد سوال های DDF دار تحت شرایط مختلف را آشکار نمود. نرخ خطای نوع اول در اغلب شرایط بسیار نزدیک به ارزش های مورد انتظار نظری بود هرچند در شرایط توزیع نابرابر، مقداری تورم خطا نشان داد. بر اساس یافته های شبیه سازی، نرخ تشخیص کنش افتراقی متاثر از پارامترهای سوال (دشواری و شیب) بود و با افزایش سطح DIF و یا DDF نرخ رد افزایش می یافت. مبتنی بر تحلیل داده های واقعی، 2 سوال به طور هم زمان هردوی DIF (بزرگ و متوسط) و DDF (جزئی تا متوسط) را به نمایش گذاشت، درحالی که در رویکرد رقیب پاسخ اسمی، 11 سوال به عنوان سوال با کنش افتراقی شناسایی شد؛ بنابراین همان طور که انتظار می رفت رویکردNLM مبتنی بر استراتژی «تقسیم بر گزینه های انحرافی» تعداد سوالهای کمتری را به عنوان DIF / DDF دار ردگیری نمود. رویکرد دومرحله ای مدل لوجیت آشیانه ای، ضمن تفکیک آزمون DDF از DIF، امکان ارزیابی روشن از اینکه آیا گزینه های انحرافی مسئول احتمالی DIF هستند را میسر می سازد. ازآنجاکه آزمون های سرنوشت ساز نقش ویژه ای در گزینش افراد دارند و تحلیل های DIF و DDF جایگاه ویژه ای در تعیین اعتبار و نامتغیر بودن اندازه گیری سوال های این آزمون ها دارند، پیشنهاد می شود جهت سرند کردن سوال های سودار تحلیل های جامع DIF / DDF مبتنی بر رویکردهای لوجیت آشیانه ای مورداستفاده قرار گیرد.کلید واژگان: کنش افتراقی سوال, کنش افتراقی گزینه های انحرافی, لوجیت آشیانه ای دو پارامتری, مطالعات شبیه سازیIdentifying distractors as sources of Differential Item Functioning(DIF) in polytomous items has great importance to designers and analysts. Although DIF is one of the common methods for examining the measurement invariance, It is accompanied by challenges and limitations, especially in multiple-choice items. The purpose of this study was to assess the performance of the Nested logit Model(NLM) for detecting Differential Distractor Functioning(DDF) by using experimental (simulated data) and descriptive-analytical (real data) methods. Six items were simulated under different conditions of difficulty and slope, ability distribution, presence or absence of DIF/DDF, and DIF/DDF magnitude, with a sample size of 2000 and 50 replicates. The data of the Math Entrance Exam (D-form,2018), with a random sample of 2000 men and women constituted the real data. Based on the results of the simulation analysis: The NLM revealed 88% of DIF and 97% of DDF, on average. the Type I error rates is very close to the theoretically expected values, although it showed some inflation in unequal distribution conditions. according to the findings, the detection rate was influenced by the item parameters(difficulty and slope) and the DIF or DDF levels. Based on real data analysis, 2 items represented both DIF(Large and Medium) and DDF (Partial to Moderate) simultaneously, whereas in the NRM approach, 11 items detected as DIF/DDF; so, as expected the approaches based on “divided by distractor” strategy, fewer items were detected as DIF/DDF. The NLM while separating the DDF from the DIF test, allows for a clear evaluation of whether the distractor may be responsible for DIF. Since high-stakes tests have a special role in selection and DIF and DDF analyzes have a special place in determining the validity and measurement invariance of these exam items, it is recommended to screen the bias items, DIF/DDF comprehensive analyzes based on NLM be used.Keywords: differential item functioning, differential distractor functioning, Two-Parameter Nested Logist model, Simulation Studies”
-
هدف
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی مدل غنی سازی خانواده برای کار بر رضایت زناشویی، رضایت شغلی و تعارض کار-خانواده مدیران زن متاهل بود.
روش پژوهش:
مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و طرح پیش آزمون- پس آزمون با پیگیری شش ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه 150 نفر مدیران زن متاهل شاغل در بخش ستادی بانک پارسیان شهر تهران در سال 1400-1399بودند که به همراه همسرانشان تمایل به شرکت در جلسات آموزشی داشتند.تعداد اعضای نمونه 30 زوج بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(15زوج در گروه آزمایش و 15زوج در گروه گواه). گروه آزمایش به مدت 9 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مدل غنی سازی خانواده برای کار قرار گرفت.هردو گروه در سه مرحله پیش آزمون،پس آزمون و پیگیری به وسیله پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ مقیاس رضایت شغلی مینوسوتا (MSQ) و مقیاس تعارض کار-خانواده رستگارخالد (1381) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس مختلط اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هانتایج حاکی از تاثیر مداخله غنی سازی خانواده برای کاربر نمره رضایت زناشویی (05/0 > p و 74/60= F) و رضایت شغلی (05/0 > p و 72/69= F) در مدیران زن و همچنین نمره تعارض کار-خانواده (05/0 > p و 17/8= F)، رضایت زناشویی (05/0 > p و 53/18= F) و رضایت شغلی (05/0 > p و 72/69= F) در زوجین و عدم تاثیر مداخله غنی سازی خانواده برای کاربر نمره تعارض کار-خانواده (05/0 < p و 95/0= F) در مدیران زن و پایداری این نتایج در مرحله پیگیری بود.
نتیجه گیریبا عنایت به نتایج به دست آمده از پژوهش، مدیران سازمانی می توانند از مدل آموزشی غنی سازی خانواده برای کار به عنوان یک روش مداخله ای اثربخش جهت بهبود رضایت زناشویی و شغلی مدیران زن متاهل و زوجین و کاهش تعارض کار-خانواده زوجین هر دوشاغل بهره مند شوند.
کلید واژگان: مدل غنی سازی خانواده برای کار, رضایت زناشویی, رضایت شغلی, تعارض کار-خانواده, زنانAimThe purpose of this research was the effectiveness of family enrichment model for work on marital satisfaction, job satisfaction and work-family conflict of married female managers.
MethodsThe present study was a semi-experimental study with an experimental and control group and a pre-test-post-test design with a six-month follow-up. The statistical population included all 150 married female managers working in the headquarters department of Persian Bank in Tehran in 2021, who along with their spouses were willing to participate in training sessions. The number of sample members was 30 couples who were replaced by random sampling in two experimental and control groups (15 couples in the experimental group and 15 couples in the control group). The experimental group was subjected to the intervention of the family enrichment model for the work of Makipour et al (2021) for 9 sessions of 90 minutes. Both groups were evaluated in the three stages of pre-test, post-test and follow-up by Enrich marital satisfaction questionnaires (1989), Minnesota job satisfaction scale (1943) and Rostgarkhald's work-family conflict scalhe (2002). Data were analyzed using repeated measures mixed analysis of variance.
ResultsThe results indicate the effect of family enrichment intervention for work on the score of marital satisfaction (P < 0.05, F = 6.07) and job satisfaction (P < 0.05, F = 60.32) in female managers, as well as the score Work-family conflict (P < 0.05, F = 8.17), marital satisfaction (P < 0.05, F = 18.53) and job satisfaction (P < 0.05, F = 69.72) in Spouses and lack of effect of family enrichment intervention for work on work-family conflict score (P < 0.05, F = 0.95) in female managers and the stability of these results was in the follow-up phase.
ConclusionConsidering the results obtained from the research, organizational managers can benefit from the educational model of family enrichment for work as an effective intervention method to improve the marital and job satisfaction of married female managers and couples and reduce the work-family conflict of both working couples.
Keywords: : Family-to-work Enrichment Model, marital satisfaction, Job Satisfaction, work-family conflict, Women -
هدف
هدف مطالعه حاضر، مقایسه میزان دقت و خطای اندازه گیری مدل های دوارزشی و چند ارزشیIRT در نمره گذاری آزمون های توانایی سرنوشت ساز بود.
روش پژوهش:
جامعه پژوهش شامل تمامی شرکت کنندگان آزمون سراسری پروانه وکالت سال های 1396 و 1398 بوده که از میان آن ها تعداد 5000 نفر از سال 1396 و تعداد 5000 نفر از سال 1398 با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. همچنین، گردآوری داده ها با استفاده از پاسخ های شرکت کنندگان آزمون انجام یافت. متغیر مستقل این پژوهش، شیوه و مدل نمره گذاری و متغیر وابسته، میزان برازش و آگاهی (دقت) مدل محسوب می شود. بر این اساس، روش پژوهش آزمایشی است.
یافته هاتجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد که از میان مدل های لجستیک دوارزشی IRT، مدل 3 پارامتری، و از میان مدل های چندارزشی اسمی مورد مطالعه نیز، مدل 3 پارامتری در مقایسه با سایر مدل ها، برازش و نیز آگاهی دهندگی بیشتر و مطلوب تری بر روی داده های مورد مطالعه داشتند.
نتیجه گیریبا توجه به برازش و میزان آگاهی مطلوب تر مدل 3 پارامتری دو ارزشی و مدل 3 پارامتری چندارزشی در مقایسه با سایر مدل ها، استفاده از این مدل ها در نمره گذاری می تواند به افزایش دقت اندازه گیری و کاهش خطا، و نیز به منصفانه بودن فرآیند گزینش متقاضیان آزمون پروانه وکالت کمک نماید.
کلید واژگان: نمره گذاریIRT, مدل های دوارزشی IRT, مدل های چندارزشی اسمی IRT, منصفانه بودن سنجشObjectiveThe aim of this study was to compare the accuracy and measurement error of dichotomous and Polytomous IRT models in scoring high-stakes, large-scale ability tests.
MethodsThe statistical population of this study was included all the participants of the lawyer's license external tests in 2016 and 2018, from which 5000 persons and 5000 persons respectively were selected by random sampling. In addition, data collection was done using the responses of the participants of the above exam. Accordingly, the research method is experimental.
ResultsThe analysis of the findings showed that among the dichotomous IRT logistic models, the 3-parameter model, and among the nominal Polytomous models studied, the 3-parameter model are a better fits and information compared with other models on the data under study.
ConclusionConsidering the more favorable fit and the level of information of the 3-parameter dichotomous model and the 3-parameter Polytomous model compared with other models, the use of these models in scoring can increase the accuracy of measurement and reduce the error. In addition, the use of these models also helps the fairness of the selection process of the applicants for the lawyer's license exam.
Keywords: IRT scoring, Dichotomous models, IRT nominal Polytomous models, Fairness of assessment -
هدف اصلی این پژوهش شناسایی رویکرد بهینه تجزیه و تحلیل داده های ایپستیو در سنجش ویژگی های شخصیتی بود. شاخص های روایی ملاکی، پایایی تجربی و پایایی واقعی نمرات، با توجه به تاثیر همبستگی بین عامل هادر دو رویکرد نمره گذاری به روش کلاسیک و روش IRT ترستونی مورد مقایسه قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت از کلیه موقعیت هایی است که در آن پرسشنامه های شخصیت جهت ارزیابی و گزینش افراد مورد استفاده قرار می گیرد. بدین منظور با استفاده از نرم افزار MPLUS به شبیه سازی فرمت های مختلف مقیاس های گزینه-بایست پرداخته شد و دو رویکرد نمره گذاری به روش سنتی و روش IRT ترستونی مورد مقایسه قرار گرفتند. در کل یافته های پژوهش گویای این بود که رویکرد IRT ترستونی نسبت به رویکرد کلاسیک نمره گذاری، در دقت برآورد نمرات واقعی، پایایی تجربی و روایی ملاکی، بهتر عمل می کند. همچنین، یافته های تحقیق نشان دادند که میانگین همبستگی بین نمرات برآورد شده و نمرات واقعی برای هر سه ضریب همبستگی (صفر، 25/0 و 50/0)، در روش IRT ترستونی بیشتر از نمرات حاصل از روش کلاسیک است؛ میانگین نمرات پایایی واقعی برای هر سه ضریب همبستگی، در روش IRT ترستونی بیشتر از نمرات حاصل از روش کلاسیک است و میانگین نمرات پایایی تجربی برای ضرایب همبستگی 25/0 و 5/0 با روش کلاسیک بیشتر از نمرات حاصل از روش IRT ترستونی است، ولی برای ضریب همبستگی صفر میانگین نمرات روش IRT ترستونی بیشتر از نمرات کلاسیک است.
کلید واژگان: نمرات ایپسیتیو, مقیاس پاسخ بایست, نمره گذاری سنتی, IRT ترستونیThe main purpose of this study was to identify the optimum approach to analysis of epistemic data in measuring personality traits. For this purpose, MPLUS software and lavan software package simulate different formats of response scales, and two traditional scoring approaches and Thurston's IRT method were compared in some of the most important psychometric outcomes. Overall the findings of the study indicated that the Thurstonin IRT approach performs better than the traditional scoring approach in accurately estimating actual scores, criterion validity, locating a person on the attribute continuum. Also, the research findings showed that the average correlation between estimated scores and actual scores for all three correlation coefficients (0, 0.25 and 0.50) in Thurstonian Item Response Theory is higher than the scores obtained from the classical method; True for all three correlation coefficients, in Thurstonian Item Response Theory more than classical method scores and mean experimental reliability scores for correlation coefficients 0.25 and 0.5 with classical method are higher than scores obtained by Thurstonian IRT method, but for coefficient The mean correlation of the mean scores of the Turestonian IRT method is higher than the classical scores. The findings also showed that the difference between the two tests, both Classical and Trestonium IRT, was significant for both the 48 and 96 questions, and the correlation between estimated scores and actual scores in the Thursetonium IRT method was more than the classical method.
Keywords: Ipsative scores, Forced-choice Scale, Traditional Scoring, Thurstonian Item Response Theory -
مقدمه
مطالعات نشان می دهد که کودکان بی سرپرست و بد سرپرست بیشتر در معرض آسیب ها و مشکلات روان شناختی قرار دارند و همین مساله، ضرورت پرداختن به این حوزه را بیشتر روشن می سازد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری مبتنی بر بازی بر خودکنترلی کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی بود.
روشپژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان پنج تا هفت سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران بودند. ابتدا پنج مرکز به شیوه هدفمند انتخاب و سپس سی نفر از کودکان دارای ملاک های پژوهش با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند، در هر گروه پانزده نفر. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه خودکنترلی کندال ویلکاکس، پرسشنامه تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی بود. بعد از اجرای پیش آزمون برای هر دو گروه، بسته آموزشی تاب آوری برای گروه آزمایش طی چهارده جلسه اجرا و مجددا پس آزمون برای هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. به منظور تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی نظیر تحلیل کوواریانس چند متغییری و تک متغییری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS26 انجام شد.
نتایجنتایج تحلیل کوواریانس چند متغییری نشان داد که در تمامی مولفه های خودکنترلی از جمله خودکنترلی، تکانشگری و خودکنترلی- تکانشگری؛ و خودکنترلی کلی، تغییرات نمرات گروه آزمایش معنادار 0/05>P بود.
بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر، بیانگر این است که بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی بر افزایش خودکنترلی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی موثر بوده است. بنابراین، با توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود بسته آموزشی تاب آوری به عنوان یکی از مداخلات مفید در جهت افزایش خودکنترلی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی مدنظر قرار گیرد.
کلید واژگان: خودکنترلی, بسته آموزشی تاب آوری, کودکان تحت سرپرستی بهزیستیIntroductionStudies show that parentless or neglectful parenting children are more exposed to psychological damage and problems, and this issue clarifies the need to address this area. The aim of this study was to investigate the effectiveness of the play-based resilience training package on children's self-control under the guardianship of the welfare organization.
MethodsThis study was a quasi-experimental design with a pretest-posttest and a control group. The statistical population included children aged five to seven years under the guardianship of Tehran province welfare in 2019. As the first step, five centers were selected by purposeful method, then thirty children with research criteria were randomly assigned to the experimental and control groups, fifteen children in each. The instruments used in this study included the self-control questionnaire by Kendall Wilcox1979, the child and youth resilience measure (CYRM) by Ungar & Liebenber2009 and the play-based resilience training package. After the pre-test for both groups, the resilience training package was performed in fourteen sessions for the experimental group. The post-test was performed again for both the experimental and control groups. The data were analyzed by descriptive statistics(univariate and multivariate analysis of covariance) by SPSS26.
ResultsThe results of multivariate analysis of covariance showed that in all components of self-control (self-control, impulsivity, and self-control-impulsivity) and Total self-control, changes in the scores of the experimental group were significant. (P<0.05)
ConclusionsThe results of this study indicate that the play-based resilience training package has been effective in increasing the self-control of children under welfare guardianship.
Keywords: Self-Control, Resilience Training Package, Children Under Welfare Guardianship -
پژوهش حاضر با هدف مطالعه فرایند و ماهیت هویت یابی شغلی نوجوانان دختر انجام شد. روش پژوهش پژوهش حاضر کیفی و داده بنیاد است. شرکت کنندگان پژوهش حاضر شامل نوجوانان دختر مقطع متوسطه مدارس شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1399 1400 بودندکه از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات به کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته با بیست نفر از نوجوانان، جمع آوری و با روش تحلیل استراوس و کوربین، مقوله ها و طبقات اولیه استخراج و تحلیل شد. از تحلیل داده ها، سه مضمون اصلی: «کشف وجود»، «رشد خویشتن»، «فاکتورهای انتخاب شغل»، به دست آمد. با بررسی تجربیات و ارزیابی دیدگاه های نوجوانان، آموزش نوجوانان برای دستیابی دقیق تر به اهداف شغلی و تصمیم گیری آگاهانه ضروری به نظر می رسد. درک تجربه ها، باورها و نگرش های نوجوانان، به درک آگاهانه و جامعی از نیازها و خواسته های آن ها در زمینه هویت شغلی و خودشناسی و تصمیم گیری شغلی منجر می شود. کمک به خودشناسی و کشف خویشتن در پیدا کردن هویت شغلی و پیشگیری از آسیب های روانی و اجتماعی موثر به نظر می آید. از دیدگاه های نوجوانان این چنین برمی آید که تشویق و حمایت و آموزش های هدفمند خانواده نقش انکارناپذیری در ایجاد هویت شغلی نوجوانان دارد که در این زمینه آگاه سازی والدین تاثیر فراوانی در شکل گیری هویت شغلی نوجوانان دارد و از سردرگمی در هویت شغلی پیشگیری می کند. مدرسه و آموزش های دوره ابتدایی و راهنمایی زمینه را برای کشف و جست وجو در باب شناسایی خویشتن و آشناسازی با مشاغل می تواند فراهم کند که مسیر شکوفایی و موفقیت در تصمیم گیری شغلی را برای نوجوان تسریع و هموار می کند.کلید واژگان: تصمیم گیری شغلی, نوجوانان, هویت شغلی, آگاهی افزایی, دختران, مطالعه داده بنیادBackgroundForming a job identity is an important task in one's career growth and realization of him/her identity. Having a definite job identity and a clear picture of goals, interests and abilities leads to appropriate job decisions making.AimThe aim of this study was to study the process and essence of job identification of female adolescents.MethodThe present study was Grounded theory study. The participants of the study included high school girls in Khorramabad City in the academic year 2021. they were selected through purposive sampling. Data were collected by semi-structured interviews with 20 adolescents. then, the data were extracted and analyzed by Strauss and Corbin (1994) analysis.Findingsthe results were identified in three main categories: self-discovery, self-growth, and job choice factors from the perspective of adolescents.ConclusionBy examining the experiences and evaluating the adolescents' perspectives, it seems necessary to educate the adolescents to achieve more accurate career goals and make informed decisions. Understanding adolescents' experiences, beliefs, and attitudes leads to a conscious and comprehensive understanding of their needs and wants in the field of job identity, self-knowledge, and career decision-making. Helping self-knowledge and self-discovery seems to be effective in finding a job identity and preventing psychological and social harm. School and elementary and middle school education can pave the way for self-discovery and job recognition, which accelerates the path to prosperity and success in career decision-making for adolescents.Keywords: job decision making, adolescents, Job identity, Awareness raising, A Grounded Theory Study
-
مجله راهور، پیاپی 39 (زمستان 1400)، صص 93 -122زمینه و هدف
تسلط بر آزمون آیین نامه تاثیر بسزایی در کاهش هزینه های ناشی از عدم رعایت مقررات رانندگی دارد. سوگیری آزمون آیین نامه، روایی، ارزیابی منصفانه و تصمیم درست را به مخاطره می اندازد. بنابراین هدف از تحقیق، مطالعه ویژگی های روان سنجی به منظور اعتبارسنجی آزمون آیین نامه است.
روشتحقیق حاضر کاربردی، از نظر نوع کمی و در زمره مطالعات موسوم به روان سنجی قرار می گیرد. جامعه تحقیق، شامل شرکت کنندگان در آزمون آیین نامه در سال 1399 بود که تعداد 297 نفر به صورت تصادفی ساده، انتخاب شد. داده ها با نرم افزار R تحلیل، پایایی (7/0= α) و روایی بر اساس تحلیل های کنش افتراقی مورد تایید قرار گرفت.
یافته هایافته های تحقیق نشان داد آزمون آیین نامه، آزمونی آسان است و مشارکت کنندگان بیشتر از حدس پاسخ صحیح استفاده می کنند. ضرایب تمیز تمام سوالات، مثبت و قابل قبول بود. آزمون های غیر مبتنی بر نظریه «سوال-پاسخ»، به همگرایی رسیدند و به جز روش رگرسیون غیرخطی که سوال 11 و 16 را دارای سوگیری تشخیص داد، بقیه روش ها فقط سوال 16 را سوگیرانه تشخیص دادند. آزمون های مبتنی بر نظریه «سوال-پاسخ» به همگرایی نرسیدند.
نتایجنتایج تحقیق نشان داد آزمون آیین نامه، روا و پایاست. بر اساس تحلیل های کنش افتراقی، به طور کلی روایی ناشی از همگنی اندازه گیری در گروه های مرجع و کانونی وجود دارد. همچنین روش رگرسیون غیرخطی جایگزین مفیدی برای روش های مبتنی بر نظریه «سوال-پاسخ» است و از قابلیت های خوبی در آزمون هایی که اثر حدس وجود دارد، می باشد.
کلید واژگان: ویژگی های روان سنجی, آزمون, آیین نامه راهنمایی و رانندگی, کنش افتراقی سوال, اثر حدسBackground and ObjectiveBeing proficient in traffic test has a significant effect on reducing costs due to non-compliance with driving regulations. The traffic test biases put validity, fair evaluation, and correct decision in jeopardy. Therefore, the research objective is to study the psychometric features in order to validate the traffic test.
MethodThe present applied study is quantitative in terms of type and categorized as studies called "psychometrics". The research population included participants in the traffic test in 2020 that 297 people were selected by simple random. Data were analyzed by R software, and reliability (α=0.7) as well as validity were verified based on differential action analyses.
FindingsThe research findings showed that the traffic test is an easy test and participants mostly use guessing the correct answer. The discriminant coefficients of all questions were positive and acceptable. Non-based IRT tests converged, and with the exception of nonlinear regression method, which identified questions 11 and 16 as biased, other methods detected only question 16 as biased. Tests based on IRT failed to converge.
ResultsThe results of the research showed that the traffic test is valid and reliable. Based on differential functioning analyses, there is generally validity due to homogeneity of measurement in reference and focal groups. Nonlinear regression method is also a useful alternative to methods based on IRT and is has good capabilities in tests where there is a guess effect.
Keywords: Psychometric properties, test, Traffic test, Differential item functioning, Guess Effect -
زمینه و هدف
مشاغل فراساحل در صنعت نفت به عنوان یکی از مشاغل پراسترس محسوب می شوند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین نقش رفتارهای خودمراقبتی و خودکارآمدی در پیش بینی سلامت روان شناختی نیروهای شاغل در صنعت فراساحل بود.
روش هااین پژوهش از نوع کمی و همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش را همه کارکنان استخدامی در صنعت فراساحل شاغل در پروژه ها و شناورها و همچنین در سکوهای نفتی و گازی در دریا در سال 1400 تشکیل می دادند. 152 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده بر اساس لیست کارکنان و بر طبق جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل، پرسشنامه رفتار خودمراقبتی، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی ، و همچنین پرسشنامه سلامت روانشناختی بود.
یافته هابین رفتارهای خودمراقبتی و خودکارآمدی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (r=0.25; P<0.001). همچنین بین خودکارآمدی و سلامت روانشناختی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (r=0.17; P<0.05). رفتارهای خودمراقبتی و خودکارآمدی می تواند سلامت روانشناختی کارکنان فراساحل را پیش بینی نماید (R2= 0.371).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که رفتارهای خودمراقبتی و خودکارآمدی می تواند سلامت روانشناختی نیروهای شاغل در صنعت فراساحل را پیش بینی کند. این امر اهمیت توجه به مولفه های روان شناختی کارکنان شاغل در صنعت فراساحل را نشان می دهد.
کلید واژگان: رفتارهای خودمراقبتی, خودکارآمدی, سلامت روانشناختی, کارکنان فراساحلBackground and AimOffshore jobs in the oil industry are considered one of the most stressful jobs. The aim of this study was to determine the role of self-care and self-efficacy behaviors in predicting the mental health of employees in the offshore industry.
MethodsThis is a quantitative and correlational study. The statistical population included all employees in the offshore industry working on projects and vessels, as well as oil and gas platforms in 2022. A total number of 152 people was selected by a simple random sampling method according to the table of Morgan. Data collection tools included Self-Care Behavior Questionnaire, General Self-Efficacy Questionnaire, Mental Health Questionnaire.
ResultsThere is a positive and significant relationship between self-care behaviors and self-efficacy (r = 25.2; P <0.001). There is also a positive and significant relationship between self-efficacy and mental health (r = 0.17; P <0.05). Self-care and self-efficacy behaviors can predict the mental health of offshore employees (R2 = 0.371).
ConclusionAccording to the current findings, it can be said that self-care and self-efficacy behaviors can predict the mental health of employees in the offshore industry. This shows the importance of paying attention to the mental health of employees working in the offshore industry.
Keywords: Self-Care Behaviors, Self-Efficacy, Mental Health, Offshore Employees -
عدم تمایل به ارتباط جنسی در زنان، سبب بروز آسیب های روان شناختی و هیجانی متعدد در این افراد و کاهش رضایت زناشویی و افزایش فرسودگی زناشویی می شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی_رفتاری بر کم میلی جنسی در زنان انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان با کم میلی جنسی شهر تهران در سال 1397 بود. در این پژوهش تعداد 24 زن دارای کم میلی جنسی با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه-های آزمایش و کنترل گمارده شدند (در هر گروه 12 زن). زنان حاضر در گروه آزمایش به مدت 8 جلسه طی دوماه به صورت هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان شناختی_رفتاری قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه تمایل جنسی (هالبرت، 1992) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس مختلط با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان شناختی_رفتاری بر کم میلی جنسی در زنان تاثیر معنادار دارد (p <0/001). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش کم میلی جنسی در زنان شود.
کلید واژگان: کم میلی جنسی, شناختی- رفتاری, زنانThe lack of desire in sexual relationship in the women causes various psychological and emotional damages in these people and decrease of marital satisfaction and increase of marital burnout. Therefore, the present study was conducted aiming to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on the women’s hypoactive sexual desire. the research method of the present study was quasi-experimental with pretest-posttest design and control group and two-month follow-up stage. The statistical population of the study included the women with hypoactive sexual desire in the city of Tehran in 2019. 24 women with hypoactive sexual desire were selected through voluntary sampling method and randomly replaced into experimental and control groups (each group of 12 women). The women present in the experimental group received eight ninety-minute sessions of cognitive-behavioral therapy. Sexual desire questionnaire (Halbert, 1992) was used in the present study. The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA via SPSS23 statistical software. the results showed that cognitive-behavioral therapy has significant effect on the women’s hypoactive sexual desire (p < 0.001) in a way that this therapy could lead to the decrease of women’s hypoactive sexual desire.
Keywords: hypoactive sexual desire, Cognitive-behavioral therapy, women’s -
زمینه و هدف
برمبنای دیدگاه فراتشخیصی، انواع تفکر منفی تکراری بهواسطه فرایندهای مشابهی مشخص میشود که قابلیت کاربست در انواع محتواهای وابسته به اختلالات خاص را دارد. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی برنامه فراتشخیصی مبتنیبر پذیرش و تعهد بر میزان افکار منفی تکراری و اختلالات افسردگی، اضطراب و وسواس فکری-عملی بود.
روشبررسی:
این پژوهش با روش مطالعه تکموردی و طرح خط پایه چندگانه انجام شد. جامعه آماری پژوهش را مراجعهکنندگان بخش روانپزشکی بیمارستان امامحسین (ع) طی اسفند1399 تا خرداد1400 تشکیل دادند. با روش نمونهگیری هدفمند شش بیمار مبتلا به اختلالات افسردگی اساسی، اضطراب تعمیمیافته و وسواس فکری-عملی، انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری دادهها، پرسشنامه افسردگی بک-نسخه دوم (بک و همکاران، 1996)، پرسشنامه اضطراب بک (بک و همکاران، 1988)، مقیاس وسواس فکری-عملی ییل-براون (گودمن و همکاران، 1989) و پرسشنامه افکار تکرارشونده دهسوالی (مکایوی و همکاران، 2010) بهکار رفت. برنامه مداخله فراتشخیصی مبتنیبر پذیرش و تعهد طی چهار جلسه بهصورت انفرادی اجرا شد. تحلیل دادهها برپایه روشهای تحلیل ترسیمی، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی صورت گرفت.
یافتهها:
نتایج نشان داد، برنامه فراتشخیصی مبتنیبر پذیرش و تعهد سبب کاهش تفکر منفی تکراری و علایم افسردگی و اضطراب شد؛ اما نشانگان وسواس فکری-عملی بهطور معناداری کاهش نیافت.
نتیجهگیری:
براساس نتایج پژوهش، میتوان تفکر منفی تکراری را سازهای فراتشخیصی در نظر گرفت که با مولفههای پذیرش و تعهد تعدیلپذیر است؛ هرچند نقش عوامل اختصاصی نیازمند بررسی بیشتر است.
کلید واژگان: تفکر منفی تکراری, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, افسردگی, اضطراب, وسواس فکری-عملیBackground & ObjectivesThinking and its interaction with emotions and behavior are the most challenging areas of psychology. The scientific study of thinking has been done to discover its general mechanisms and explain the processes involved in its anomalies. One of the most important forms of abnormal thinking is repetitive negative thinking. The transdiagnostic view of repetitive negative thinking argues that types of repetitive negative thinking are identified by similar processes that can be applied to a variety of disorders-related content. The present study investigated the effectiveness of transdiagnostic protocol based on acceptance and commitment repetitive negative thinking, depression, anxiety, and obsessive-compulsive symptoms.
MethodsTo conduct the study, we used the single-subject method of multiple baseline design. The statistical population of the research comprised the patients of the Psychiatry Department of Imam Hossein Hospital from February 2021 to May 2021. A single case study method was used during the initial baseline period and multiple separate assessment courses. In this way, we can examine the changes in the desired behaviors and symptoms in the subject. Then, the effectiveness of this treatment program based on acceptance and commitment focused on repetitive negative thinking individually and in 4 sessions was evaluated on reducing the rate of repetitive negative thinking and disorders of depression, anxiety, and obsessive-compulsive disorder. Thirty-seven patients were evaluated, of whom, due to not completing the baseline steps, unwillingness to continue the process and request drug treatment, and explicit expression of suicidal ideation, during the evaluation and sample selection period, 6 people were finally stabilized and asynchronously entered the intervention program and completed the intervention steps. Beck Depression Inventory-II (Beck et al., 1996), Beck Anxiety Inventory (Beck et al., 1988), Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale (Goodman et al., 1989), and Repetitive Thinking Questionnaire-10 (McEvoy et al., 2010) were used to collect data. The data were analyzed based on analytic drawing, stable change index, and recovery rate methods.
ResultsResults show that with the training considered, the change in the magnitude of repetitive negative thinking in the depression group was decreasing and this decreasing trend was significant by taking into account the stable change index and the percentage of the recovery obtained. The greatest reduction in the size of negative thinking has occurred in depressed people. The percentage of improvement in the recurring thoughts of anxiety patients in this study in the treatment phase did not reach more than 50%. It should be noted that the final evaluation of the treatment phase is related to the implementation of the evaluation after the third session of treatment. But in the follow-up phase, which took place after the fourth session of treatment, two weeks apart, the recovery rate increased significantly. This percentage is ultimately above the recovery standard in the recovery percentage index. In addition, the stable change coefficient confirms the significance of this decreasing change. The effect of the intervention program in reducing repetitive negative thoughts of patients with obsessive-compulsive disorder after the third treatment session and the last evaluation of the treatment phase was weak. Neither of the two clinical specimens reached the standard of recovery. One person from the obsessive-compulsive disorder group has grown to more than 50% in the rate of repetitive thoughts in the follow-up phase. The lowest mean decrease in the rate of repetitive thoughts among groups is related to obsessive-compulsive disorder. Although the stable change index for the obsessive-compulsive group indicates the significance of the changes, that is, these changes are not the result of measurement error or mere accident, the effect size of the intervention variable is not optimal. The average recovery rate in the group with obsessive-compulsive disorder is not significant and acceptable.
ConclusionAccording to the results, repetitive negative thinking is a transdignostic construct that is correctable with acceptance and commitment components. However, the role of specific factors is needed to be investigated.
Keywords: Repetitive negative thinking, Acceptance, commitment therapy, Depression, Anxiety, Obsessive-compulsive -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 108 (اسفند 1400)، صص 2255 -2268زمینه
تاکنون مداخلات متعددی در زمینه خودآسیبی بدون خودکشی به عنوان بحران خاموش مدارس انجام شده است، با این حال پژوهشی که به تدوین و اعتباریابی روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر خودآسیبی بدون خودکشی و پیامدهای مهم آن بپردازد، یافت نشد.
هدفپژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر خودآسیبی بدون خودکشی، دشواری های تنظیم هیجان، رابطه مادر - دختری و افکار خودکار منفی دختران نوجوان انجام گرفت.
روشروش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانش آموزان دوره اول و دوم متوسطه دارای خودآسیبی بدون خودکشی شهر اردبیل در سال تحصیلی 99-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری زنجیره ای 32 شرکت کننده گزینش و به طور تصادفی در گروه های گواه و آزمایش جایگزین شدند. هر دو گروه به پرسشنامه های رفتارهای خودآسیب رسانی سانسون، ویدرمن و سانسون (1998)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رویمر (2004)، پرسشنامه افکار خودکار هولون و کندال (1980) و فرم مادر مقیاس رابطه ولی-فرزندی فاین، مورلند و شوبل (1985)، در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر کاهش دشواری تنظیم هیجان، بهبود رابطه مادر - دختر، کاهش افکار خودکار منفی و کاهش خودآسیبی بدون خودکشی دختران نوجوان موثر است (0/05> p ).
نتیجه گیریروی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر متغیرهای پژوهش اثربخش است و می تواند به عنوان مداخله مناسب توسط مشاوران مدارس و درمانگران برای نوجوانان دختر دارای خودآسیبی بدون خودکشی استفاده شود.
کلید واژگان: خودآسیبی بدون خودکشی, روی آورد مداخله ای, یکپارچه نگر, دختران نوجوانBackgroundSo far, several interventions in the field of non-suicidal self-injury(NSSI) have been carried out under the title of schools silent crisis, however, no research has been found to develops and validates the integrated interventions approach on NSSI and its important consequences.
AimsThe aim of the present study was to develop and validate an integrated interventional approach for NSSI, emotion regulation difficulties, mother-daughter relationship and negative automatic thoughts of adolescent girls.
MethodsA quasi-experimental and pre-test,post-test research design with a control group were applied. The statistical population of the study was all first and second year high school students with NSSI. Using chain sampling, 32 participants were selected and randomly assiged to control and experimental groups in Ardabil in 2019-2020. Both groups were pre-tested and post-tested by Sansone, Wiederman, & Sansone Self‐harm inventory (1998), Gratz & Roemer Difficulties in Emotion Regulation Scale (2004), Hollon & Kendall Automatic Thoughts Questionnaire (1980), and Fine, Moreland & Schwebel Parent-Child Relationship Survey-Mother (1985).
ResultsThe results showed that the integrated interventional approach is effective in reducing the difficulties of emotion regulation, improving the mother-daughter relationship, reducing negative automatic thoughts, then reducing NSSI in adolescent girls )p<0.05(.
ConclusionThe approach of integrated interventions is effective on research variables and could be used as an appropriate intervention by school counselors and therapists for adolescent girls with NSSI.
Keywords: Non - suicidal self-injury, Interventional approach, Integrative, adolescent girls -
هدف از پژوهش حاضر مطالعه چالش های نوجوانان کم توان ذهنی در کسب مهارت های خودتوانمندی بود. پژوهش حاضر کیفی و از نوع داده بنیاد بود. جمع آوری اطلاعات پژوهش از طریق مصاحبه عمیق و نمیه ساختار یافته انجام شد و مشارکت کنندگان این پژوهش، متخصصان و دست اندرکاران شاغل در مراکز آموزشی و نگهداری نوجوانان کم توان ذهنی بودند که از طریق نمونه گیری مبتنی بر هدف و با روش گلوله برفی در سال 1398 از شهر تهران انتخاب شدند. داده گیری با مصاحبه با 15 متخصص و دست اندرکار به اشباع رسید و اطلاعات پژوهش با روش استرواس و کوربین تحلیل شدند. نتایج بررسی ها نشان داد که چالش های کسب مهارت های خودتوانمند در نوجوانان کم توان ذهنی را می توان در چهار کد گزینشی اصلی که شامل کد خانواده، فرد، اجتماع و آموزش طبقه بندی کرد. هر کد گزینشی اصلی خود نیز کدهای محوری داشتند. کد گزینشی خانواده شامل سه کد محوری ناآگاهی والدین، انگ اجتماعی و محدودیت های، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی؛ کد گزینشی فرد نیز خود شامل سه کد محوری سوء رفتار/آزاردیدگی، احساس بی کفایتی و ناخودکارآمدی؛ کد گزینشی اجتماع شامل سه کد محوری حمایت ناکافی تخصصی و رفاهی، عدم ضمانت اجرایی قوانین و نبود مشاغل مرتبط و کد گزینشی آموزش نیز شامل دو کد محوری مشکلات آموزشی و کمبود مربیان خبره بود. با توجه به نتایج به دست آمده، عدم آگاهی و اطلاعات بسیار کم باعث چالش های کسب مهارت خود توانمندی در نوجوانان شده است؛ آگاهی از مشکلات و چالش هایی این نوجوانان میتواند اطلاعات مناسبی را برای کسب مهارت های خودتوانمندی آن ها در اختیار متخصصان و دست اندرکاران و مسیولین بهزیستی کشور قرار دهد.
کلید واژگان: مهارت, خودتوانمندی, کم توان ذهنیThe purpose of this study was to study the challenges of mentally retarded adolescents in acquiring self-empowerment skills. The present study was a qualitative and data type of foundation. The research data were collected through in-depth and semi-structured interviews. The participants of this study were professionals and practitioners working in educational and retention centers of mentally retarded adolescents who were recruited through purposeful sampling through snowball method in 1989. The city of Tehran was selected. Data were saturated by interviewing 15 experts and the research data were analyzed by Strauss and Corbin method. The results showed that the challenges of acquiring self-directed skills in adolescents with mental retardation can be classified into four main selective codes including family, individual, community, and educational codes. Each of their original selective codes also had axial codes. Family selection code includes three core codes of parental ignorance, social stigma and restrictions, economic, social and family; individual code also includes three core codes of abuse / abuse, inadequacy, and inefficiency; community selection code includes three core codes of inadequate professional support And welfare, lack of enforcement of laws and the absence of related jobs, and selective education code also included two core codes of educational problems and a lack of expert educators. According to the results, lack of awareness and information has led to challenges in adolescents 'self-empowerment skills; awareness of these adolescents' problems and challenges can provide good information for their self-empowerment skills to professionals and practitioners. Country.
Keywords: Skill, Self-Empowerment, Mental Disability -
بی پاسخی چالشی اجتناب ناپذیر در برابر مطالعات بزرگ مقیاس است و می تواند از یک سو موجب اتلاف هزینه، زمان و نیروی انسانی درگیر در گردآوری داده ها شود و از سوی دیگر، مطالعه را از رسیدن به اهدافش به ویژه توزیع نمرات باز دارد. از این رو، روش های جایگزینی برای برآورد پاسخ پرسش های بی پاسخ ابداع شده اند تا امکان استنباط از یک مجموعه داده کامل شده را فراهم آورند. این مقاله از طریق شبیه سازی روی یک مجموعه داده واقعی بر اساس یک الگوی طرح آزمایش چندمتغیره، دقت سه مدل جایگزینی را شامل لجیت های تراکمی، پاسخ مدرج و پرسش پاسخ تبیینی مورد ارزیابی قرار می دهد. یافته ها نشان می دهند که تحت بی پاسخی تصادفی، جایگزینی های هر سه مدل در حدی مطلوب قرار دارند هر چند جایگزینی های مدل پرسش پاسخ تبیینی همواره دقیق تر از دو مدل دیگر است. اگر بی پاسخی غیرتصادفی باشد، تنها در نرخ بی پاسخی 5 درصد به نتایج مطلوبی برای مدل پرسش پاسخ تبیینی دست خواهیم یافت و دقت دو مدل دیگر قابل پذیرش نیست. همچنین، یافته ها حاکی از آن هستند که جایگزینی پرسش های دارای بی پاسخی و محاسبه نمره کل فرد از ترکیب پاسخ های جایگزین شده و پاسخ های واقعی کم خطاتر از جایگزینی مستقیم نمره کل او است.
کلید واژگان: خطا, سوگیری, مدل پرسش پاسخ ترتیبی, مطالعه بزرگ مقیاس, نرخ بی پاسخیNonresponse is an inevitable challenge to large-scale studies and can result in wasting money, time and human resource involved in data collection and can also prevent the studies from obtaining their objects especially scores distribution. Imputation methods have thus been invented to estimate item nonresponses in order to make inference from a completed data set. Using a simulation study on a real data set in the form of a multivariate experimental design, this paper evaluates the accuracy of three models including cumulative logit model, graded response model and explanatory item response model. The results show that the imputed values of all three models are acceptable under random nonresponse mechanism although the imputed values of the explanatory item response model are always more accurate than those of the other models. If nonrandom nonresponses are occurred, explanatory item response model has acceptable imputed values only at 5% nonresponse rate and the other models are not accurate at all. The results also show that it is more accurate to impute individual item nonresponses and then compute the total score instead of directly imputing the total score.
Keywords: bias, error, large-scale study, nonresponse rate, ordinal item response model -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 99 (خرداد 1400)، صص 353 -364زمینه
بروز پرخاشگری در کودکانی که در مراکز بهزیستی زندگی می کنند، یک مشکل شایع است که نیاز به مداخلات موثر جهت درمان و پیشگیری دارد. پیرامون مداخلات جهت کاهش پرخاشگری کودکان پژوهش هایی انجام شده است، اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی بر پرخاشگری پرداخته باشد، مغفول مانده است.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی بر پرخاشگری کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی بود.
روشپژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کودکان 7-5 سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران در سال 1398 بود. نمونه 30 نفر از کودکانی بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی واحدی و همکاران (1387) و پرسشنامه تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ (2009) و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی (محمدی شمیرانی،1398) بود. برای کودکان گروه آزمایش، بسته آموزشی تاب آوری طی 14 جلسه و هر جلسه به مدت یک ساعت اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی به طور معناداری موجب کاهش پرخاشگری و مولفه های آن (کلامی، جسمانی، کنشی و پرخاشگری کل) به استثنای مولفه پرخاشگری رابطه ای در شرکت کنندگان گروه آزمایش شد (0/01 <p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت کاهش پرخاشگری کودکان مورد استفاده گیرد.
کلید واژگان: پرخاشگری, آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی, کودکان تحت سرپرستی بهزیستیBackgroundthe emergence of aggression in children living in Welfare Centers is a prevalent problem that requires effective interventions for treatment and prevention. Researches have been conducted on interventions to reduce aggression in children, but the type of research that examines the effectiveness of Play-Based Resilience Training on aggression has been neglected.
AimsThe aim of this study was to investigate the effectiveness of Play-Based Resilience Training on aggression in children under the supervision of the Welfare Organization.
MethodThe method of the present study was quasi-experimental with a pretest-posttest design, and a control group. The statistical population included children aged 5-7 years under the supervision of the Tehran Welfare Organization in 2019. The sample consisted of 30 children who were selected by the convenient sampling method and randomly assigned to the study and control groups (15 individuals in each group). The research tools included the Preschooler Aggression Questionnaires of Vahedi et al. (2008), and the Child and Youth Resilience Measure of Ungar and Liebenberg (2009), and the Play-Based Resilience Training Package (Mohammadi Shemirani, 2019). For the children in the study group, the resilience training package was implemented in 14 sessions, and each session lasted for one hour. The data analysis was conducted by using the Multivariate Analysis of Covariance.
ResultsThe results showed that Play-Based Resilience Training significantly reduced aggression and its components (verbal, physical, active, and total aggression) except for the component of relational aggression in the study group participants (p< 0/01).
Conclusionsaccording to the findings of the present study, it can be concluded that the Play-Based Resilience Training Package can be used as an efficient intervention to reduce aggression in children
Keywords: Aggression, play-based resilience training, children under the supervision of the welfare organization -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و سوم شماره 6 (پیاپی 174، بهمن و اسفند 1399)، صص 2133 -2142زمینه و هدف
عدم تمایل به ارتباط جنسی در زنان، سبب بروز آسیب های روان شناختی و هیجانی متعدد در این افراد و کاهش رضایت زناشویی و افزایش فرسودگی زناشویی می شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تلفیق درمان شناختی_رفتاری و درمان سیستمی بر کم میلی جنسی در زنان انجام گرفت.
مواد و روش هاروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان با کم میلی جنسی شهر تهران در سال 1397 بود. در این پژوهش تعداد 24 زن دارای کم میلی جنسی با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (در هر گروه 12 زن). زنان حاضر در گروه آزمایش به مدت 8 جلسه طی دوماه به صورت هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای تحت تلفیق درمان شناختی_رفتاری و درمان سیستمی قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه تمایل جنسی هالبرت (1992) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSSتجزیه و تحلیل شد. اندازه اثر پژوهش 81 درصد بود.
یافته هانتایج نشان داد که تلفیق درمان شناختی_رفتاری و درمان سیستمی بر کم میلی جنسی در زنان تاثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش کم میلی جنسی در زنان شود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر، تلفیق درمان شناختی_رفتاری و درمان سیستمی با بهره گیری از فنون تصحیح و جایگزینی انتظارات غیرواقعی، آموزش ریلکسیشن و خیال پردازی جنسی، اولویت بندی کردن مشکلات فردی و ارتباطی، بازسازی شناختی و تغییر نگرش منفی نسبت به مسایل جنسی، شناخت افکار ناکارآمد و تحریفات شناختی و آموزش انواع شیوه های مقاربت، می تواند یک درمان کارآمد جهت کاهش کم میلی جنسی زنان به شمار رود.
کلید واژگان: کم میلی جنسی, تلفیقی, شناختی- رفتاری, سیستمیBackground and purposethe lack of desire in sexual relationship in the women causes various psychological and emotional damages in these people and decrease of marital satisfaction and increase of marital burnout. Therefore, the present study was conducted aiming to investigate the effectiveness of the combination of cognitive-behavioral therapy and systemic therapy on the women’s hypoactive sexual desire.
Material and methodsthe research method of the present study was quasi-experimental with pretest-posttest design and control group and two-month follow-up stage. The statistical population of the study included the women with hypoactive sexual desire in the city of Tehran in 2019. 24 women with hypoactive sexual desire were selected through voluntary sampling method and randomly replaced into experimental and control groups (each group of 12 women). The women present in the experimental group received eight ninety-minute sessions of the combination of cognitive-behavioral therapy and systemic therapy. Halbert sexual desire questionnaire (1992) was used in the present study. The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA via SPSS23 statistical software.
Findingsthe results showed that the combination of cognitive-behavioral therapy and systemic therapy has significant effect on the women’s hypoactive sexual desire (p<0.001) in a way that this therapy could lead to the decrease of women’s hypoactive sexual desire. The effect size of the study was 81%.
Conclusiontaking the results of the present study into account, the combination of cognitive-behavioral therapy and systemic therapy can be considered an efficient therapy to decrease the women’s hypoactive sexual desire through employing correction techniques and replacing unreal expectations, training relaxation, sexual fantasy, prioritizing personal and communicative problems, cognitive restructuring and changing negative attitude toward sexual issues, knowing inefficient thoughts and cognitive distortions and training types of intercourse.
Keywords: hypoactive sexual desire, combined, Cognitive-behavioral, Systemic -
زمینه و هدف
همواره در نظام رفاه کودک، به کودکان و نوجوانان تحت مراقبت به عنوان یک جمعیت شکننده و در معرض خطر توجه می شود؛ از اینرو مداخلات پیشگیرانه در جهت کاهش آسیب ها بسیار حایز اهمیت می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری مبتنی بر بازی بر سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی بود.
مواد و روش ها:
طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان 7-5 سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران بودند. ابتدا 5 مرکز به شیوه هدفمند انتخاب و سپس 30 نفر از کودکان دارای ملاک های پژوهش با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(هر گروه 15 نفر). ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه اختلال رفتاری کودکان راتر (1967)، مقیاس تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ (2009) و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی (محمدی شمیرانی، 1398) بود. گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را به مدت 14 جلسه ی 60 دقیقه ای به صورت هفته ای دو جلسه دریافت کردند. به منظور تحلیل داده ها از میانگین، انحراف معیار، تحلیل کوواریانس چند متغییره و تک متغییره استفاده شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری بر سازگاری اجتماعی و مولفه آن (بیش فعالی- پرخاشگری، اختلال کمبود توجه، ناسازگاری اجتماعی) تاثیر معناداری داشت (01/0<p) اما در مولفه های اضطراب- افسردگی و رفتار ضداجتماعی به طور معناداری موثر نبوده است (05/0 < p).
نتیجه گیری:
با توجه به یافته های بدست آمده از این مطالعه به نظر می رسد می توان از بسته آموزشی تاب آوری برای افزایش سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی استفاده کرد.
کلید واژگان: سازگاری اجتماعی, بسته آموزشی تاب آوری, کودکانAim and BackgroundIn the child welfare system, children and youth under care are always considered as a fragile and at-risk population ,Therefore preventive interventions are very important in reducing harms. The aim of this study was to investigate the effectiveness of play-based resilience training package on social adjustment of children under the guardianship of the Welfare Organization.
Methods and Materials:
The present study was a quasi-experimental design with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included children aged 5-7 years under the guardianship of Tehran Province Welfare in 2019. First, 5 centers were purposefully selected and then 30 children with research criteria were randomly assigned to the experimental and control groups (15 people in each group). The instruments used in this study include the Rutter Childrenchr('39')s Behavioral Disorders Questionnaire (1967), the Child and Youth Resilience Measure (Ungar & Liebenberg ,2009) and the Play-based resilience training package (Mohammadi Shemirani, 2019). For the children in the experimental group, the resilience training package was implemented in 14 sessions, each session lasting one hour. Data analysis was performed using univariate and multivariate analysis of covariance.
FindingsResults showed that resilience training significantly affected social adjustment and its components(hyperactivity-aggression, attention deficit disorder, social maladaptation)(p <0.01) However, it was not significantly effective on the anxiety-depression and antisocial behavior. (p <0.05).
ConclusionsAccording to the findings of this study, it seems that play-based resilience training package can be used to increase social adjustment of children under the guardianship of welfare Organization.
Keywords: play-based resilience training package, social adjustment, childrens -
هدف
امروزه پیمانشکنی در روابط زناشویی بهصورت نگرانکنندهای به یکی از آسیبهای اجتماعی پنهان جامعه تبدیل شده است. هدف پژوهش حاضر مطالعه فرایند و شرایط بافتی پیمانشکنی در روابط زناشویی بود.
مواد و روش هااین مطالعه به روش کیفی و با روش نظریه دادهبنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل زوجهای دارای تجربه پیمانشکنی در روابط زناشویی در سال 1397 بود که به روش نمونهگیری هدفمند و معیار اشباع نظری، 32 نفر انتخاب شدند. جهت جمعآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمهساختار یافته استفاده شد. اطلاعات به روش سیستماتیک در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند.
یافتههاتحلیل محتوای اطلاعات بهدست آمده از مصاحبهها، منجر به شناسایی 10 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی شامل عوامل خطر در زندگی قبل از ازدواج فرد پیمانشکن (علل اجتماعی-محیطی قبل از ازدواج)، چگونگی آشنایی با همسر (آشنایی با همسر) و عوامل خطر بعد از ازدواج و در حین زندگی زناشویی (علل اجتماعی-محیطی بعد از ازدواج) در زمینه فرایند شکلگیری پیمانشکنی در روابط زناشویی و 18 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی شامل عوامل خطر درونفردی (عوامل فردی و شخصیتی)، عوامل خطر بینفردی (عوامل خانوادگی و اقتصادی) و عوامل خطر عمومی (فرهنگی و اجتماعی) در زمینه شرایط بافتی پیمانشکنی در روابط زناشویی شد.
نتیجهگیریبا وجود اینکه اکثر افراد، برآورده نشدن توقعات ازدواج و عدم ارضای نیازهای عاطفی-جنسی در روابط زناشویی را دلیل اصلی پیمانشکنی میدانستند، اما نباید از تاثیر نگرشها و ویژگیهای فردی، عوامل کلان اجتماعی و تسهیلکننده در این زمینه غافل ماند. در واقع، پیمانشکنی معلول چند علیتی است که فرایند شکلگیری آن قبل از ازدواج شروع و عوامل فردی، خانوادگی-زناشویی و اجتماعی در بروز آن تاثیرگذار است
کلید واژگان: خیانت, پیمان شکنی, روابط خارج از ازدواج, بی وفایی, روابط زناشویی, نظریه داده بنیادPurposeToday, breach of contract in marital relations has become a worrying one of the hidden social harms of society. The aim of this study was to study the process and contextual conditions of contract breaking in marital relationships.
Materials and MethodsThis study was performed qualitatively with the foundation data theory method. The statistical population included couples with experience of breach of contract in marital relations in 2018 that 32 people were selected by purposive sampling and theoretical saturation criteria. Semi-structured interview method was used to collect information. Data were systematically analyzed in three stages of open, central and selective coding.
FindingsAnalysis of the content of the information obtained from the interviews led to the identification of 10 sub-categories and 3 main categories including risk factors in the premarital life of the contractor (socio-environmental causes before marriage), how to get to know the spouse (get to know the spouse) And risk factors after marriage and during married life (socio-environmental causes after marriage) in the process of contract formation in marital relationships and 18 sub-categories and 3 main categories including intrinsic risk factors (individual and personality factors), interpersonal risk factors (Family and economic factors) and general risk factors (cultural and social) in the context of contextual conditions in the marital relationship.
ConclusionAlthough most people considered the unfulfilled expectations of marriage and dissatisfaction with emotional-sexual needs in the marital relationship as the main reason for breaking the contract, but the influence of attitudes and personal characteristics should not be left to chance. In fact, disability breeding is due to several reasons that the formation process begins before marriage and individual, family-marital and social factors affect its.
Keywords: Infidelity, Breach of Contract, Extramarital Affairs, Marital Relations, Data Foundation Theory -
هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازی فکری بر سازگاری روانشناختی سالمندی بود.
روشپژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را 30 نفر از سالمندان بازنشسته شهرداری خانه جهان دیدگان منطقه 5 شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند که در نمرات پرسشنامه سازگاری روانشناختی بل (1961) نمرات کمتر کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای گروه آزمایش روش مداخله ای بازی های فکری به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که بازی های فکری باعث بهبود سازگاری روانشناختی (80/34=F , 001/0=P) و خرده مقیاس های سازگاری در خانه (61/31=F , 001/0=P)، سازگاری تندرستی (95/22=F , 001/0=P)، سازگاری اجتماعی (64/10=F , 003/0=P)، سازگاری عاطفی (78/13=F , 001/0=P) و سازگاری شغلی (47/9=F , 005/0=P) در سالمندان گروه آزمایش شد.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد انجام بازی فکری، موجب بهبود سازگاری در سالمندان می شود؛ لذا پیشنهاد می شود از این روش ساده، کم هزینه و دارای قابلیت کاربرد آسان استفاده شود.
کلید واژگان: سالمند, بازی های فکری, سازگاریAimThe present study aimed to examine the effectiveness of mind games in improving psychological adjustment in older men.
MethodsThe present quasi-experimental study had a pretest-posttest design with the control group. The statistical population consisted of 30 older retired men in District 5 of Tehran in 2019 with lower scores in the Bell Psychological Adjustment Inventory (1961) and they were randomly put into two 15-participant experimental and control groups. The experimental group received an intervention method of the mind games for eight 90-minute sessions and the results were analyzed using the univariate ANCOVA.
ResultsThe results indicated that mind games improved psychological adjustment (P=0.001, F=34.80) and subscales, namely home adjustment (P=0.001, F=31.61), health adjustment (P=0.001, F=22.95), social adjustment (P=0.003, F=10.64), emotional adjustment (P=0.001, F=13.78), and job adjustment (P=0.005, F=9.47) in the older participants in the control group.
ConclusionAccording to the results, it seems that playing mind games improved adjustment in older people; hence, we suggest using this simple, cost-effective, and easy-to-use method.
Keywords: Elderly, mind games, adaptation -
همترازسازی از مهم ترین مسایل در نظام سنجش تربیتی است و عدم برقراری مفروضات آن، اندازه گیری را با چالش های جدی مواجه می کند. در آزمون های چندبعدی، استفاده از روش های تک بعدی همترازسازی، سوگیری نتایج را به دنبال دارد. هدف از اجرای این پژوهش، شناسایی رویکرد بهینه هم ترازسازی در آزمون های چندبعدی بود. شش روش همترازسازی تک بعدی و چندبعدی مقایسه شدند. روش همصدک به لحاظ مقاوم بودن در برابر مفروضه تک بعدی بودن به عنوان ملاکی برای مقایسه سایر روش ها مدنظر قرار گرفت. جامعه آماری شامل همه داوطلبان گروه علوم ریاضی و فنی کنکور سراسری سال 96 و 97 بود. دادههای آزمون ریاضی تعداد 5000 نفر از هر دو سال برای همترازسازی انتخاب شدند. ابعاد آزمون ها با استفاده از نرم افزارهای MPLUS و NOHARM مشخص شد. برای برآورد پارامترهای تک بعدی از بسته ltm و برای برآورد پارامترهای چندبعدی از بسته mirt در نرم افزار R استفاده شد. همترازسازی نمره مشاهده شده و نمره واقعی تک بعدی IRT با استفاده از نرم افزار PIE و هم ترازسازی همصدک با استفاده از نرم افزار R بسته equate انجام گرفت. از بسته های mirt، mvnorm و MASS در نرم افزار R نیز برای همترازسازی چندبعدی داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که در همترازسازی آزمون های چندبعدی بهینه ترین روش، همترازسازی چندبعدی کامل است و پس از آن روش نمره مشاهده شده چندبعدی تک بعدی شده، روش مناسبی است، اما استفاده از روش های تک بعدی نمره مشاهده شده و نمره واقعی در چنین شرایطی، کارایی مناسبی ندارد. بنابراین پیشنهاد می شود در همترازسازی آزمون هایی که ساختار چندبعدی دارند، از روش همترازسازی نمره مشاهده شده چندبعدی کامل استفاده شود.
کلید واژگان: همترازسازی چندبعدی کامل, همترازسازی نمره واقعی چندبعدی تک بعدی شده, همترازسازی نمره مشاهده شده چندبعدی تک بعدی شده, همترازسازی همصدک, نظریه پرسش پاسخ چندبعدیEquating is one of the most important issues in educational measurement, violation of the assumptions of which results in serious challenges in it. In multidimensional tests, the use of unidimensional equating methods causes bias in results. Therefore, the purpose of this study was to identify the optimal equating methods in multidimensional tests. Six equating methods consisting of unidimensional and multidimensional methods was compared with each other. The equipercentile method was considered as the criterion for comparing the other methods in terms of being robust against the unidimensionality assumption. The statistical population consisted of all the candidates in Mathematics’ entrance exam in the years 2017 and 2018. Mathematics’ exam data of 5,000 people from both years were selected for equating. Test dimensions were determined using NOHARM and MPLUS software, the ltm package was used to estimate the unidimensional parameters and the mirt package in the R software was used to estimate the multidimensional parameters. IRT unidimensional observed score and true score equating conduct with PIE program and equipercentile equating was performed using R equate package. The mirt, mvnorm, and MASS packages in R software were also used for multidimensional equating. The results showed that the most optimal method for multidimensional tests equating was FULL MIRT observed score equating,and then the unidimensionalized MIRT observed score equating is the appropriate method and that using unidimensional methods of the observed score and true score are not efficient in such conditions. Therefore, it is recommended that FULL MIRT observed score methods are used in equating tests with multidimensional structure.
Keywords: FULL MIRT equating, Unidimensionalized MIRT true score equating, Unidimensionalized MIRT observed score equating, Equipercentile equating, Multidimensional Item Response Theory -
هدف
این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی برنامه مهارت های زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) بر اساس فرهنگ بومی بر شادکامی و تاب آوری زنان مطلقه انجام شد.
روشروش پژوهش کمی از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه بین 30 تا 40 سال مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر کرمان در نیمه اول سال 1395 بود که از میان آن ها 30 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. برنامه آموزشی طی 11 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش اجرا و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت و نتایج با روش تحلیل کوواریانس موردتحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر افزایش میزان شادکامی و تاب آوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تاثیرگذار بوده است (01/0>p).
نتیجه گیریبراساس نتایج می توان گفت که برنامه مهارت های زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) مبتنی بر فرهنگ بومی، برنامه مناسب و کارآمدی برای زنان مطلقه است و اجرای آن می تواند بر شادکامی و تاب آوری این افراد موثر باشد.
کلید واژگان: مهارت های زندگی, فرهنگ بومی, شادکامی, تاب آوری, زنان مطلقهAimThe purpose of this study was to develop a life skills training based on native Iranian culture and to determine its effectiveness on the happiness and resilience of divorced women.
MethodsThe research method used was qualitative-quantitative. The statistical population for this research included all divorced women between the ages of 30 and 40 who referred to counseling and psychological services centers of city of Kerman in the first half of 1395 (Persian calendar), among whom 30 were selected thrgouh available sampling method and were randomly divided into two experimental and control groups (15 subjects each). To collect data, Conner and Davidson Resilience (2003) and Oxford Happiness (1989) Questionnaires were used. The training program was performed in 11 ninety-minute sessions in the experimental group, and the control group was placed in the waiting list. The results were analyzed using covariance analysis.
ResultsThe findings showed that the content validity ratio (CVR) was calculated based on the Lavoshe method for 10 experts (0/83), and the content validity index (CVI) based on the Waltz and Bassel methods for this number was 0/80, and based on comparing these values with the acceptable value of both indicators, the content validity of the program is acceptable. Also, the results showed that life skills training had an impact on increasing the happiness and resiliency of the experimental group compared to the control group (p<0/01).
ConclusionAccording to the results, life skills program (self-awareness, coping with stress, empathy) based on indigenous culture is an appropriate and effective program for divorced women and its implementation can affect the happiness and resiliency of these individuals.
Keywords: life skills, islamic culture, happiness, resilience, divorced women -
زمینه و هدف
خودآسیبی بدون خودکشی در سال های اخیر تبدیل به چالشی برای سلامت عمومی جامعه شده است و شیوع این پدیده در دوران نوجوانی بیشتر از سنین دیگر است با این حال ابهامات زیادی در مفهوم سازی آن وجود دارد. لذا هدف این پژوهش مطالعه تجارب زیسته دختران نوجوان دانش آموز دارای خودآسیبی بدون خودکشی شهر اردبیل با توجه به بافت فرهنگی و بومی به منظور شناسایی این پدیده بود.
روش و موادپژوهش حاضر یک مطالعه کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت کنندگان در پژوهش 17 نفر بودند که از میان دانش آموزان دختر دوره اول و دوم متوسطه شهر اردبیل به روش هدفمند در سال تحصیلی 98-1397 انتخاب شدند و با هر کدام از آنها پس از اعلام تمایل و رضایت آگاهانه خود و خانواده ایشان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. روش تحلیل هفت مرحله ای Colaizzi برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هایافته های مطالعه سه طبقه اصلی عوامل زمینه ساز خود آسیبی، کارکرد خودآسیبی و پیامدهای خودآسیبی را نشان داد. طبقات اصلی، نه طبقه اولیه شامل، ویژگی های عاطفی شناختی، روابط ناسازگار، مشکلات نوجوان در خانواده، آرام شدن، فراموش کردن مشکلات، تحت تاثیر قرار دادن دیگران، اثبات بزرگ و قوی بودن، احساس ندامت و اسکار زخم را در خود جای دادند.
نتیجه گیریجهت درک بیشتر افراد درگیر با خودآسیبی بدون خودکشی ضروری می باشد با نظر ایشان در مورد این پدیده بیشتر آشنا شویم. از دید شرکت کنندگان در مطالعه، این رفتار دارای عوامل زمینه ساز، کارکرد و هدف و همچنین پیامدهایی می باشد که برای برنامه های پیشگیری و همچنین ارزیابی صحیح و درمان بایستی مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: خودآسیبی بدون خودکشی, دختران نوجوان, دانش آموز, پدیدارشناسیBackground and ObjectiveNon-suicidal self-injury has become public health challenge in recent years. The prevalence of this phenomenon is higher among adolescents than other age groups. However, there are many ambiguities in conceptualizing non-suicidal self-injury. The objective of this study was to investigate the experiences of female high school students in Ardabil city who had committed non-suicidal self-injury.
Materials and MethodsThis qualitative descriptive phenomenology study was conducted with participation of 17 female high school students in Ardabil city who were selected via targeted sampling method in 2018-2019. Data were collected via semi-structured interview sessions. Colaizzi’s seven-step analysis method was used for data analysis.
ResultsThe findings of the study showed three main categories include predisposing factors of self-injury, function of self-injury, and consequences of self-injury. The main categories were subcategorized into cognitive emotional features, incompatible relations, teenage problems in the family, calming down, forgetting the problems, impressing others, proving greatness and strength, feelings of regret and scarring.
ConclusionTo better understand people involved with non-suicidal self-injury, it is essential to become more familiar with their experiences. From the participantspoint of view, this behavior has underlying causes, functions, purposes and also the implications that should be addressed for prevention programs as well as proper evaluation and treatment.
Keywords: Non-suicidal Self-injury, Female Adolescents, Student, Phenomenological study -
هدف
هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر مشاوره گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت خواب و نشخوار فکری سالمندان مرد شهر اصفهان بود.
روشپژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را 30 نفر از سالمندان بازنشسته سازمان تامین اجتماعی شهر اصفهان در سال 1398 تشکیل دادند که در نمرات پرسشنامه نشخوار فکری نالن- هوکسما ومورو (1990) و کیفیت خواب پیتزبورگ (1989) نمرات بالا کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای گروه آزمایش روش مداخله ای تکنیک های ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
نشان داد که آموزش تکنیک های ذهن آگاهی باعث کاهش نشخوار فکری (007/0=P ,99/13=F) و بهبود کیفیت خواب (001/0=P ,41/8=F) در سالمندان گروه آزمایش شد.
نتیجه گیری:
به نظر می رسد که کاهش کیفیت خواب باعث کاهش کیفیت زندگی سالمندان می شود؛ بنابراین آموزش روش هایی مثل ذهن آگاهی علاوه بر کاهش نشخوار فکری بتواند بر بهبود کیفیت خواب سالمندان موثر باشد.
کلید واژگان: سالمند, ذهن آگاهی, کیفیت خواب, نشخوار فکریAimThe present study aimed to examine the effect of mindfulness-based group counseling on sleep quality and rumination of older men in Isfahan.
MethodsThe present study was quasi-experimental with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population consisted of 30 elderly retirees of the Social Security Organization in Isfahan in 2019 and they had obtained higher scores in rumination questionnaire by Nolen-Hoeksema and Morrow (1990) and Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI) (1989) and we put them randomly into two 15-individual experimental and control groups. The experimental group received the intervention of mindfulness techniques for eight 90-minute sessions, and the results were analyzed using univariate analysis of covariance (ANCOVA).
ResultsIt was found that teaching mindfulness techniques decreased rumination (P=0.007, F=13.99) and improved sleep quality (P=0.001, F=8.41) in the older people of the experimental group.
ConclusionIt seems that reducing sleep quality decreased the quality of life for older people; hence, teaching methods such as mindfulness in addition to the reduction of rumination could be effective in improving the quality of sleep in older people.
Keywords: Elderly, mindfulness, quality of sleep, rumination -
هدف
ازدواج یکی از تغییرات بزرگ روان شناختی، اجتماعی و عاطفی در زندگی هر فردی است. این امر در بخشی از افراد جامعه که کم بینا و نابینا محسوب می شوند با چالش ها و دغدغه هایی همراه است. ازدواج با تمام تغییرات و تحولاتی که در زندگی معلولین ایجاد می کند، با این حال، نیازی روانی، اجتماعی و جنسی است. از این رو، این پژوهش با هدف تبیین تجارب دختران کم بینا و نابینا پیرامون ازدواج و انتخاب همسر انجام شده است.
روش کارنوع پژوهش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی می باشد. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت هدفمندو در سال 1397 در تهران انجام شد. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. شرکت کنندگان در این پژوهش دختران کم بینا و نابینای شهر تهران بودند که در سازمان بهزیستی شهر پرونده داشتند و عضو انجمن نابینایان نیز بودند. داده ها با مصاحبه با 20 دختر به اشباع رسید. تجزیه و تحلیل داده ها بر پایه روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد.
یافته هانتایج بررسی ها نشان داد که درون مایه یا اصلی ترین مفهوم " ازدواج در هاله ای از بیم و امید " می باشد. همچنین، تجربه های دختران کم بینا و نابینا شرکت کننده در پژوهش را می توان در قالب چهار مضمون اصلی شامل "نیازهای روانی و تجربه عشق و آزادی"، "ملاک های انتخاب همسر "، "ترس و نگرانی از فردای ازدواج" و " استیگمای اجتماعی " طبقه بندی کرد.
نتیجه گیرییافته های پژوهش آشکار ساخت که، توجه به تجارب دختران کم بینا و نابینا از ازدواج و ملاک های همسرگزینی تصویری واقعی از نگرانی و چالش های پیش روی ازدواج آنها را در اختیار متخصصان بهداشت روان و مراقبان بهداشتی و توانبخشی قرار می دهد.
کلید واژگان: ازدواج, انتخاب همسر, نابینا, معلول, مطالعه کیفیIntroductionMarriage is one of the enormous psychological, social, and emotional changes in every person. The marriage in some parts of society, such as; low sight and blind people is along with challenges and concerns. Marriage with all of the changes that bring to disables lives, but it is a psychological, social, and emotional need. Therefore, the aim of this study was examining the phenomenological experiences about marriage and choosing a spouse in low sight and blind females.
MethodsThe research method was based on the qualitative method and with a descriptive phenomenological type. The participants were selected by sampling by the target by 2018 in Tehran city. For gathering, information used the semi-structured interview. To achieve the research goals, gathering data was continued until Theoretical saturation by 20 low sight and blind females who were registered in the Tehran welfare organization. The interviews were analyzed by seven step Colaizzi’s method.
ResultsThe findings of this study showed that the experience of low sight and blind females could be classified as four main Contents including; psychological need and the experience of love and freedom, choosing spouse criteria, fear and concerns from the future of marriage, and social stigma. The main content or concept was the marriage in the shadow of hope and despair.
ConclusionsThis study results in attention to the phenomenological world’s and experiences and the concept of low sight and blind females about the marriage and choosing a spouse to bring the new image of concerns and challenges of them to mental health and rehabilitation professionals. The interests of the marriage among these girls can be divided into two sides. One side is personal experiences, and the second side was the understating of people as disabled in society. It seems to be the awareness of psychological, social, and emotional needs that can introduce helpful information for therapy and practice to rehabilitation and mental health professionals.
Keywords: Marriage_Disabled_blind_choosing a spouse_Qualitative research
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.