مرضیه مقدم
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هشتم شماره 2 (پیاپی 125، خرداد و تیر 1402)، صص 76 -89زمینه و هدف
مراقبت در منزل یکی از روش هایی است که اخیرا رشد یافته و برای اختلالات شدید روانی به کاربرده شده است. هدف این مطالعه بررسی کارآمدی مراقبت در منزل بعضی از فاکتورهای درمانی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بود.
روشدر قالب یک مداخله کارآزمایی تصادفی کنترل شده، از بیماران دو قطبی نوع 1 ترخیص شده از بیمارستان روان پزشکی قدس سنندج آن هایی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند و رضایت نامه شرکت در مطالعه را امضا نمودند (26 نفر) انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایش گماشته شدند. ارزیابی کنندگان از اینکه اعضای چه گروهی را ارزیابی می کنند آگاهی نداشتند. گروه مداخله به مدت یک سال تحت برنامه مراقبت در منزل قرارگرفت و گروه کنترل مداخله خاصی غیر از درمان دارویی شان دریافت نکرد. تعداد بستری و میانگین مدت بستری بیماران به علاوه پرسشنامه مانیای یانگ، افسردگی همیلتون ، در سه مرحله پیش از ورود، بعد از 6 ماه و سپس 12 ماه بعد، از آنان اخذ شد. تحلیل نتایج با استفاده از SPSS و با به کارگیری روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس از نوع اندازه گیری مکرر انجام شد.
یافته هاآزمودنی ها 26 نفر (19 مرد، 7 زن) بودند (میانگین سنی 37/6 انحراف معیار 12/2) که 13 نفر به گروه مداخله (میانگین سنی=36/15، انحراف استاندارد= 15/04) و 13 نفر دیگر به گروه کنترل اختصاص یافتند (میانگین سنی=34/92 و انحراف استاندارد=5/15) که تفاوت معنی داری در اطلاعات به دست آمده اولیه نداشتند (783 /0=p , T=0/279 ). نتایج نشان داد گروه مداخله کاهش معنی داری در هر سه متغیر تعداد بستری (0/001= p)، افسردگی (0/002= p) و مانیا (0/006= p) نسبت به گروه کنترل داشت و این میزان در یک سال پیگیری همچنان حفظ شد.
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که رویکرد مراقبت در منزل در کاهش شدت علایم، تعداد و طول مدت بستری بیماران دوقطبی موثر است. به نظر می رسد برای رسیدن به نتایج بهتر لازم است دوره های بلندتری مداخله ادامه یابد
کلید واژگان: اختلال دوقطبی, مراقبت در منزل, شدت علائم, بستری شدنBackground and aimHome-Visit is a recently growing approach for patients with chronic mental health problems. This study aimed to investigate the effectiveness of this approach in some therapeutic factors in the patients with BID.
Material and MethodsIn this randomized control trial study, among bipolar I patients discharged from Ghods Psychiatric Hospital in Sanandaj, those who met our inclusion criteria, after informed consent, randomly assigned into intervention and control groups. The evaluators were unaware of the patients' groups. The intervention group received 1-year intervention of home-care services, whereas the control group doesn't receive any intervention, except for their pharmacological treatment. Hamilton-Depression-Rating Scale and Young-Mania-Rating-Scale were used to record possible changes during the steps of our study (before, 6-months and 12-months after intervention). Data were analyzed using SPSS.
ResultsOur study included 26 patients (19 men, 7 women). 13 assigned to intervention group (Mean age= 36.15, SD=15.04), and 13 assigned to control group (Mean age=34.92, SD=5.15), which did not show any significant difference at the baseline (T=.279, p= .783). The results implied that the intervention group had significant decrease in all of the three variables, including frequency of hospitalization (p=0/001), mania (p=0/002), and depression (p=0/006), compared to the control group. These changes remained the same during the one year follow-up period.
ConclusionResults showed that home-visit was effective in, decreasing the severity of the symptoms, frequency and length of hospital stay in BID patients. It seems possible that increased length of interventions can lead to better outcomes.
Keywords: Bipolar-I disorder, Home-care, Severity of symptom, Hospitalization -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و ششم شماره 7 (پیاپی 117، بهمن و اسفند 1400)، صص 97 -107زمینه و هدف
اسکیزوفرنی اختلالی ناتوان کننده است که ماهیتی پیچیده و مزمن دارد. مراقبت پس از ترخیص یکی از روش هایی است که برای درمان آن به کار برده شده است. هدف این مطالعه بررسی کارآمدی مراقبت-در منزل بر شدت علایم، میانگین و مدت بستری بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و مقایسه با گروه کنترل بود.
مواد و روش هادر قالب یک مداخله کارآزمایی تصادفی کنترل شده، از بیماران ترخیص شده از بیمارستان روان پزشکی آن هایی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند و رضایت نامه شرکت در مطالعه را امضا نمودند (26 نفر) انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایش تخصیص یافتند. گروه مداخله به مدت یک سال تحت برنامه مراقبت در منزل قرار گرفت و گروه کنترل مداخله خاصی غیر از درمان دارویی شان دریافت نکرد. تعداد بستری و میانگین مدت بستری بیماران بعلاوه پرسشنامه علایم مثبت و منفی اسکیزوفرنیا (PANSS)، در سه مرحله (پیش از ورود، 6 ماه و سپس 12 ماه بعد) ازریابی شد. داده ها با استفاده از نسخه بیستم SPSS و با به کارگیری روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس از نوع اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هاآزمودنی ها 26 (19 مرد، 7 زن) با میانگین سنی 37/6 انحراف معیار 12/2 که در هیچ یک از متغیرها تفاوت معناداری در اطلاعات به دست آمده اولیه نشان ندادند. نتایج تحلیل های آماری نشان داد گروه مداخله کاهش معناداری در هر سه متغیر نسبت به گروه کنترل داشته است. این تغییرات در یک سال پیگیری همچنان حفظ شد.
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که مراقبت روان پزشکی-در منزل در رسیدگی به بعضی از نیازهای بیماران اسکیزوفرنیا رویکرد کارآمد است، شدت و طول مدت علایم و میزان بستری شدن را کاهش می دهد. با این وجود هرچه برنامه مداخلاتی منظم در دوره های پیگیری بیشتر باشد، احتمالا نتایج بهتری به دست دهد.
کلید واژگان: اسکیزوفرنی, مراقبت در منزل, شدت علایم, بستری شدنScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:26 Issue: 7, 2022, PP 97 -107Background and AimSchizophrenia is a disabling disorder with a complex and chronic nature. Home-visit is a recent approach used for the treatment of the patients with schizophrenia. This study aimed to investigate and compare the effect of this approach on the severity of symptoms, length and duration of hospitalization between the patients with schizophrenia and patients in the control group.
Materials and MethodsThis was a randomized control trial. Among the discharged patients, 26 met our inclusion criteria. After informed consent, they were placed into intervention and control groups. The intervention group received after-care services for one year. The control group did not receive any intervention except for their pharmacological treatment. The number of hospitalizations and mean duration of hospitalizations of the patients along with the Positive and Negative Symptoms of Schizophrenia Scale (PANSS) were evaluated three times (before the intervention, 6 months and also 12 months after receiving the intervention). Using SPSS 20, data were analyzed, by descriptive methods and repeated measures analysis of variance.
ResultsThis study included 26 persons (19 male, 7 Female) with mean age of 37.6 years and SD =12.2, which showed no significant differences in the variables in the baseline data. Results of statistical analysis showed significant decrease in all of the three variables in the intervention group compared with those in the control group. These changes maintained during the one-year follow-up.
ConclusionResults showed that home-visit is an effective program to covers some needs of the patients with schizophrenia. It also decreased the severity of the symptoms and length of hospitalization. Increasing regular intervention program during the follow up periods can probably lead to better results.
Keywords: Schizophrenia, Home-care, Severity of symptom, Hospitalization -
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر مشاهده کارتون های مذهبی در دینداری دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی صورت گرفته است. روش مورد استفاده شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی است که در مدارس غیردولتی شهر میاندوآب در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تحصیل هستند. با روش نمونه گیری تصادفی پانزده نفر برای گروه آزمایش و پانزده نفر هم برای گروه کنترل انتخاب شدند. قبل از انجام هرگونه مداخله ای، سنجش دینداری در هر دو گروه از طریق پرسش نامه انجام شد. پس از گذشت دو هفته، در گروه آزمایش مداخلات لازم (پخش کارتون های مذهبی) در طی یازده هفته صورت گرفت و در کلاس دیگر (گروه گواه) هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. در نهایت، پس از گذشت سه ماه مجددا از طریق پرسش نامه سنجش دینداری در هر دو گروه انجام شد و نتایج با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از آن است که کارتون های مذهبی توانسته اند تغییرات معناداری را در دینداری دانش آموزان گروه آزمایش ایجاد کنند.
کلید واژگان: دینداری, کارتون های مذهبی, دانش آموزان ششم ابتداییThe purpose of this research is to study the impact of religious cartoons on religiosity of female six-grade students. This study is a quasi-experimental with pre-test, posttest and control group. The statistical population was primary school’s sixth grade female students of Miyandoab city who were studying in non-public schools. By random sampling, a class of 15 people as experimental group and a class of 15 people as a control group were selected. Before performing any intervention, religiosity questionnaire was used in both groups. Then, after two weeks in experimental group, interventions (religious cartoons) were performed during 11 weeks and in the other class (control group) no intervention was done. Finally, after three months religiosity questionnaire was used again in both groups and the results were analyzed using MANCOVA. The results showed that religious cartoons could have significant impact on religiosity of students in experimental group.Keywords: Religiosity, Religious Cartoons, Six, Grade Students -
مقدمهدانشجویان پزشکی عوامل تنش زای وسیعی را تجربه میکنند که بالقوه تاثیرات وخیمی در عملکرد تحصیلی دانشجویان اعمال خواهد کرد. به تبع نوع رشته تحصیلی این عوامل تنش زا در موارد متعددی قابل تغییر نبوده بلکه لازم است توانمندی دانشجویان در مقابله با استرسورها ارتقاءیابد. در این پژوهش تلاش شده که اثر بخشی آموزش مهارت مقابله با استرس (بعنوان بخشی از کوریکولوم آموزشی مهارتهای زندگی در دانشگاه علوم پزشکی کردستان) بر میزان استرس ادراک شده و سبک مقابله با استرس در دانشجویان و همچنین ماندگاری تاثیر آموزش مورد ارزیابی قرار بگیرد.مواد و روش هامطالعه نیمه تجربی از نوع قبل و بعد و حجم نمونه 35 نفر و شامل تمام دانشجویان ترم دوم پزشکی بود. نمونه گیری به روش سرشماری انجام شد. آموزش مقابله با استرس طی چهار جلسه دو ساعته (طی چهار هفته متوالی) ارائه شد. ارزیابی توسط پرسشنامه استرس ادراک شده (14 ماده ای) PSS-14 و پرسشنامه مقابله با شرایط پراسترس، فرم کوتاه (CISS_21) در چهار مقطع قبل و بلافاصله بعد از اتمام کلاس ها، سه و شش ماه بعد از مداخله انجام شد. داده ها وارد نرم افزار آماریSPSS -17 شده و با استفاده از آزمون های تی زوج و آنالیز واریانس یک طرفه و تست تعقیبی توکی تحلیل آماری شد.یافته هامیانگین استرس ادراک شده دانشجویان قبل از آموزش 33/42 بوده ولی این میزان پس از یک ماه به 32/70، پس از سه ماه به 31/50 و در ماه ششم پس از آموزش به 29/22 کاهش یافت. البته این تغییرات تنها بین مرحله قبل از آموزش و شش ماه پس از آموزش معنی دار بود (0/012=P). سبک غالب مقابله با استرس در تمام مراحل مسئله مدار بود ولیکن تغییرات انواع سبک ها در مراحل مختلف معنی دار نبود.بحث و نتیجه گیریدر این مطالعه کاهش میزان استرس ادراک شده دانشجویان را میتوان به آموزش نسبت داد ولی نقش عوامل مداخله گر را نیز باید در نظر داشت. عدم تغییر سبک های مقابله ای پس از آموزش در دانشجویان می تواند مرتبط به کوتاهی دوره آموزش ونقص محتوای آموزش باشد.بنظر میرسد عوامل دیگری از قبیل مقطع تحصیلی دانشجویان و اجباری بودن آموزش نیز در نتایج فوق دخیل باشد. لذا پس از مطالعات بیشتر، تغییر در کوریکولوم آموزشی مهارتهای زندگی در دانشگاه علوم پزشکی کردستان ضروری میباشد.
کلید واژگان: دانشجوی پزشکی, مهارتهای زندگی, مقابله با استرس, استرس ادراک شده, سبک مقابله با استرسBackground And AimMedical students experience a high level of stress, with potential adverse consequences on their academic performance. Stressors cannot be modified in numerous cases but student's abilities to cope with stressors should be upgraded. In this study, we investigated the effect of stress management training (As part of the Life Skills Curriculum in Kurdistan University of Medical Sciences) on perceived stress, coping style in medical college students and also persistence of the effect of training.Material And MethodThis was a quasi-experimental study (before and after). The sample size was 35 medical students and included all of the second semester medical students. Sampling method was census. Stress management training included four two-hour sessions for four consecutive weeks. Assessment was carried out by use of Perceived Stress Scale (PSS-14) and Coping Inventory for Stressful Situations (CISS-21) in four steps (before, immediately, 3 and 6 months after classes). Collected data were entered into SPSS17 software and analyzed by paired t-tests., ANOVA and Tukey post hoc test.ResultBefore training, the mean value for perceived stress among students was 33.42 which decreased to 32.70, 31.50 and 29.22, after one, three and six months after training, respectively. We found significant differences in perceived stress only between the stages conducted before training and six months after training. (P-Value: 0.012). The dominant style of copping with stress in all periods was that of problem oriented but changes in a variety of styles in different periods were not significant.ConclusionIn this study, reduced perceived stress can be related to the training, but the role of confounding factors should be kept in mind. Lack of change in the students´ coping style after training can be attributed to short-term training and defective contents of the training. It seems that other factors such as students’ level of education and compulsory training can interfere with the results of this study. Therefore, further studies are required to carry out alterations in the life skill curriculum in Kurdistan University of medical sciences.Keywords: Medical student, life skills, Stress management, Perceived stress, Copping style with stress -
زمینه و هدف
از آنجا که پرستاری نوعی کار هیجانی محسوب می شود، لذا پرستاران بایستی توانایی تشخیص و مدیریت هیجانات و احساسات خود و مدد جویان و برقراری ارتباطات اجتماعی مناسب و همدلانه را داشته باشند. این توانائی ها بخشی از عوامل تشکیل دهنده ی هوش هیجانی هستند. این مطالعه با هدف تعیین میزان هوش هیجانی، مولفه ها و عوامل آن و نیز همبستگی آن با برخی متغیرهای جمعیت شناختی در پرستاران شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال1389 انجام گردید.
روش بررسینوع مطالعه توصیفی همبستگی بود که با استفاده از روش سرشماری 344 پرستار وارد مطالعه گردیدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق آزمون معتبر و پایای «هوش هیجانی بار-آن» جمع آوری و با نرم افزار SPSS تحلیل گردید. برای توصیف یافته ها از شاخص های میانگین و انحراف معیار و برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی اسپیرمن، آزمون تی و آنالیز واریانس استفاده شد.
یافته ها6/86 درصد از نمونه ها زن و 4/13 درصد مرد بودند. اکثریت پرستاران (8/77 درصد) از نظر هوش هیجانی در سطح خوب قرار داشتند. از پنج مولفه ی هوش هیجانی، مولفه ی بین فردی با میانگین و انحراف معیار 50/12± 02/77% بالاترین امتیاز را دارا بود. در بین عوامل پانزده گانه ی هوش هیجانی بیشترین امتیاز به ترتیب مربوط به عوامل مسئولیت پذیری اجتماعی با میانگین 14/14±16/82، همدلی 74/13±84/76 و روابط بین فردی 64/15±59/73 بود. هوش هیجانی با متغیرهای جمعیت شناختی جنسیت، سابقه ی کار، وضعیت تاهل، دانشگاه محل تحصیل و مدرک تحصیلی همبستگی نداشت.
نتیجه گیریپرستاران مورد مطالعه از نظر هوش هیجانی در سطح خوبی بودند. هر چند که آنها از هوشمندی هیجانی بالائی در عوامل همدلی، مسئولیت پذیری اجتماعی و روابط بین فردی برخوردار بودند ولی ارتقای سایر مهارت های این هوش از جمله حل مسئله، کنترل تکانش و تحمل فشار روانی به دلیل اهمیتی که در حوزه مراقبت پرستاری دارند، ضروری است. برگزاری کلاس های آموزشی توسط متخصصین مربوطه برای ارتقای این مهارت ها توصیه می گردد.
کلید واژگان: هوش هیجانی, مولفه های هوش هیجانی, عوامل هوش هیجانی, پرستار بالینیBackground And AimNurses must be able to recognize and manage emotions and feelings of themselves and clients; also, they must have good empathic and communication skills. These capabilities are part of the constituent elements of emotional intelligence. The aim of this study was to determine the level of emotional intelligence, its components and its correlation with some demographic variables in nurses working in the hospitals of Kurdistan University of Medical Sciences in 2010.
Material And MethodsThis descriptive study included 344 nurses. Bar-On questionnaire was used to collect required information. Data were analyzed by use of SPSS-18 software.
Results86.6% of the subjects were female and 13.4% were male. The majority of nurses (77.8%) had a good level of emotional intelligence. Of the five components of emotional intelligence, interpersonal component with a mean value and SD of 77.2% ± 12.5% had the highest score. Among the 15 factors related to emotional intelligence, social responsibility, empathy and interpersonal skills with mean values and SD score of 82.16%±14.14, 76.84%±13.74%, and 73.59%±15.64% had the highest score, respectively. Emotional intelligence had no correlation with demographic variables of gender, work background, marital status, university and university degree.
ConclusionThe nurses had a good level of emotional intelligence in regard to empathy, social responsibility and interpersonal relationships, but improvement of other skills such as problem solving, control of impulsivity and toleration of psychological pressure are also important because of their importance in nursing care.
-
زمینه و هدفاختلال هویت جنسی تمایل قوی و مستمر بیمار برای قرار گرفتن در نقش و وضعیت جنس مقابل است که اصرار بر تعلق به جنس مقابل در این اختلال همراه با نارضایتی شدید از جنسیت بیولوژیکی می باشد. در موارد مقاوم به درمان (روان درمانی فردی، سایکوآنالیز...) عمل جراحی تغییر جنسیت از درمانهای شناخته شده این اختلال است که در ایران با فتوای امام خمینی در سال 1343 شمسی جایز شمرده شده. با توجه به تحقیقات انجام شده در زمینه بهبود اختلال بعد از عمل تغییر جنسیت غالبا بر نتایج مثبت جراحی تاکید شده است.
روش بررسیروش تحقیق در این پژوهش پیمایشی مقطعی در مقیاس کوچک بوده است. نمونه مورد بررسی شامل 12 نفر (9 نفر ترنس مرد به زن و 3 نفر دیگر ترنس زن به مرد) بوده که به طور متوسط 6 سال از عمل جراحی شان سپری شده بود. پرسشنامه هایMMPI-1 (فرم کوتاه)، مقیاس (MF)MMPI-2، نقش جنسی بم و صفات جنسی بم با نظارت یک روانشناس بالینی و توسط بیماران تکمیل شد. یافته ها با استفاده از روش های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان می دهد که این بیماران بعد از عمل جراحی از نظر روانی- اجتماعی در وضعیت مناسبی قرار داشته و نمره کسب شده آنان درMMPI- 1 در دامنه نرمال بود. میانگین سنی آزمودنی ها 25 سال و میانگین وضعیت مالی خانوادگی آنان در حد متوسط بود. همچنین افراد مذکور در تستهای بم و مقیاس MF تطابق خوبی را با نقش و هویت جدید خود نشان دادند. مصاحبه بالینی نیمه سازمان یافته نشان داد که تمامی افراد مورد مطالعه از تصمیم خود رضایت داشته موردی از پشیمانی نیز مشاهده نشد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد عوامل متعدد از جمله وضعیت اقتصادی، رضایت از روابط بین فردی، وجود سیستم حمایتی فعلی، شریک جنسی و رضایتمندی از زندگی جنسی، عکس العمل مناسب خانواده و امکان انجام عمل های جراحی اضافه، نقش عمده ای در تطابق بیماران با وضعیت جدید داشته است.
کلید واژگان: اختلال هویت جنسی, ترنس سکسوالیسم, نقش و هویت جنسی, عمل جراحی تغییر جنسیت, رضایت بعد از عملBackground And AimGender identity disorder consists of the patient’s consistent desire to identify with the opposite sex and feels significant discomfort or the inability to deal with this condition. In patients resistant to treatment (Individual Psychotherapy, Psychoanalysis …) operational procedure has been utilized and has been authorized in Iran through a religious decree issued by the country’s late leader, Ayatollah Khomeini since 1964. A study into the instances of surgery procedures in the country has proven positive results.Material And MethodsThe procedure consists of cross-sectional study in small scale on 12 transsexual individuals consisting of 9 men and 3 women. All of the participants had sexual reassignment surgery at an average of six years prior to the study. They all were from middle class families and held an average age of 25. The participants were subjected to MMPI-1 questionnaire, (MF) MMPI-2, The Bem Sex-Role inventory and the Bem Gender Traits Test.ResultsThe study showed that the patients have responded positively to the treatment in psycho –social dimension and had obtained a normal grade at the MMPI- 1 test. According to the results of the Bem and MF tests they have also accepted their new identity and role. Results of Semi structural interview included all of sample agreed with their decision. Neither of the patients has expressed regret of undertaking the surgeryConclusionMultiple factors include economic status of the patients, satisfying interpersonal relationships, efficient support system, sexual partners and satisfactory sexual life, suitable familial reactions and possibility of extra surgery have prominent role to adjust them with their new identity and role in the society. -
زمینه و هدفمصرف مواد مخدر یکی از عمده ترین مشکلاتی است که قشر جوان از جمله دانشجویان را تهدید می نماید. این مطالعه به بررسی شیوع مصرف مواد مورد سوء مصرف در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال تحصیلی 1386-1385 پرداخته است.
روش بررسینوع مطالعه توصیفی-تحلیلی (مقطعی) می باشد. مطالعه به روش سرشماری انجام گرفت و جامعه مورد مطالعه را کلیه دانشجویان دختر و پسر که در سال تحصیلی 86-85 در دانشگاه علوم پزشکی کردستان مشغول به تحصیل بودند (1186نفر)، تشکیل می داد.
یافته هاسابقه مصرف یک بار یا بیشتر در طی عمر در مورد الکل 1/17 درصد، حشیش 7/4 درصد، تریاک 8/4 درصد، روئین 7/0 درصد، اکستازی 7/2 درصد و سایر مواد 2/5 درصد بود. مصرف مستمر در مورد الکل 1/1، شیش 1/0، تریاک1/0، هروئین 1/ 0 و اکستازی 1/0 و سایر مواد 2/0 در صد بود. مصرف مواد با جنس مرد (001/0 p<)، سن (001/0 p<)، زندگی همراه با دوستان (001/0 p<)، تحصیل در رشته پزشکی (01/0 p<) رابطه معنی دار داشت. رابطه مصرف مواد با وضعیت تاهل و تحصیلات پدر معنی دار نبود. پیشنهاد اولین مصرف مواد در مورد کلیه مواد به جز تریاک بیشتر توسط دوستان صورت پذیرفته بود. در مورد حشیش و تریاک کنجکاوی و در مورد الکل، هروئین و اکستازی لذت، شایعترین انگیزه مصرف بود. میانگین سن شروع مصرف در مورد الکل 6/18، تریاک 3/18، هرویین 5/19، اکستازی 3/20 و حشیش 2/20 سال بود.نتیجه گیریشیوع مصرف الکل و سایر مواد در این دانشگاه قابل مقایسه با سایر دانشگاه های ایران می باشد. شیوع مصرف مواد در خانمها هرچند به نحو چشمگیری کمتر از آقایان بود ولی نسبت به مطالعات مشابه در دانشگاه های دیگر بالاتر بود.
کلید واژگان: کلید واژه ها: همه گیر شناسی, مصرف مواد, دانشجویانBackground And AimSubstance abuse is one of the most prevalent problems in young adults. The aim of this study was to assess the prevalence rate of substance abuse among Kurdistan university students.Material And MethodsThis was a cross sectional and descriptive analytic study. The sampling method was census and sample size included all students of Kurdistan University (1186 student) in 2007. The data were collected and recorded in a questionnaire for each subject. Data were introduced into SPSS software and analyzed by mean of x2 test.ResultsThe results of this study indicated the percentage of students who reported usage of substance one or more times in their lives as following: alcohol 17.1, cannabis 4.7%, opium 4.8%, heroin 0.7%, ecstasy 2.7, and other substances 5.2. Ongoing abuse of different substances was assessed as following: alcohol 1.1%, cannabis 0.1%, opium 0.1%, heroin 0.1 %, ecstasy 0.1%, other substances 0.2. There was a correlation between substance abuse and male gender (p<0.001), age (p<0.001), living with friends (p<0.001), and being medical student (p<0.01). There was no correlation between substance abuse and marriage and father education. All substances, except for opium, had been offered to the medical students for the first time by their friends. Curiosity was the most common motivation for cannabis and opium use and pleasure was the most common reason for alcohol, heroin and ecstasy use. The mean age of first use for different substances was 18.6, 18.3, 19.5, 20.3, and 20.2 years for alcohol, opium, heroin, ecstasy, and cannabis.ConclusionSubstance use among Kurdistan university students was similar to other universities of Iran. Although substance abuse by female students was much lower than male ones in Kurdistan University, it was higher in comparison to the results of studies in other universities. -
زمینه و هدفدانشجویان به سبب تجربه مشکلات جدید و استرس های متنوع در دوران تحصیل همواره در معرض بسیاری از مشکلات روانی هستند. از این جهت برای اولین بار در سال تحصیلی85-84 آموزش مهارت های زندگی به برنامه تحصیلی دانشجویان جدیدالورود پزشکی و مامایی دانشگاه علوم پزشکی کردستان اضافه شد. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی این برنامه بر ارتقای دانش و نگرش دانشجویان نسبت به مهارت های زندگی و همچنین ارتقای توانمندی های روانی اجتماعی آنان انجام شد.روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی گروه مداخله شامل 51 دانشجوی رشته پزشکی و مامایی جدیدالورود و نمونه شاهد شامل 42 دانشجوی پزشکی و مامایی ترم دوم بودند. جمع آوری داده ها توسط پرسشنامه، بعد از تایید روایی و پایایی آن، صورت گرفت.یافته هامیانگین نمرات دانش و نگرش دانشجویان گروه مداخله نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافت. (به ترتیب 19/7 در برابر 66/4 با 0001/0=P و 74/8 در برابر 90/5 با 0001/0=P). بر اساس آنالیز واریانس دو طرفه نوع رشته تحصیلی تاثیری در میزان اثربخشی آموزش بر دانش و نگرش دانشجویان نداشت. میانگین نمره توانمندی های روانی– اجتماعی تنها در دانشجویان مامایی گروه مداخله (نسبت به گروه شاهد) به طور معنی داری افزایش یافت. (75/24 در برابر 14/20 با 0001/0=P).نتیجه گیریآموزش مهارت های زندگی به دانشجویان به صورت سیستماتیک و سازماندهی شده و در قالب درس یک واحدی تاثیر بارزی در ارتقای دانش و نگرش نسبت به مهارت های زندگی و توانمندی های روانی- اجتماعی آنان داشت. مسلم است جهت تداوم نتایج، ادامه آموزش حداقل به مدت یک سال ضروری می باشد.کلید واژگان: دانش, نگرش, توانمندی های روانی اجتماعی, دانشجوی پزشکی, دانشجوی ماماییBackground and ObjectiveStudents at university are always exposed to a lot of psychological problems during their education due to experiencing new problems and different stresses. Thus, teaching life skills was added to medical and midwifery freshmen’s curriculum for the first time in Kurdistan University of Medical Sciences, in 2006.This study was performed to evaluate the efficacy of the aforementioned program on the student’s knowledge and attitude to life skills and their psychosocial capabilities improvement.MethodsIn this quasi-experimental study, cases were 51 medical and midwifery freshmen and control group included 42 medical and midwifery students who were in their second semester. Data was collected using a questionnaire which its validity and reliability were confirmed.ResultsThe mean scores of the students’ knowledge and attitude increased significantly in cases in comparison to controls (7.19 in contrast to 4.66, P=0.0001 and 8.74 in contrast to 5.90, P=0.0001 respectively). According to two way ANOVA, field of study did not influence on the efficacy of education regarding students’ knowledge and attitude. Mean score of psychosocial capabilities increased significantly only in cases of midwifery group compared to their control group (24.75 in contrast to 20.14 with p=0.0001)ConclusionTeaching life skills to students in a systematic and organized way, in a form of single unit course, had a significant effect on improvement of students’ knowledge and attitude to life skills, and psychosocial capabilities. It is obvious that education should continue for at least one year in order to have constant results.
-
زمینه و اهدافبرای اولین بار سازمان جهانی بهداشت در سال 1993 برنامه مدونی تحت عنوان آموزش مهارت های زندگی و در جهت پیشگیری اولیه و ارتقای بهداشت روان آماده نمود. در راستای اجرای این طرح برنامه آموزش مهارتهای زندگی در کشورهای مختلف از جمله کشور ما برنامه ریزی شده و در دست اجرا می باشد. پژوهش حاضر جهت ارزیابی اجرای این برنامه در سطح شهرستان سنندج انجام شده است.روش بررسیاین مطالعه از نوع تجربی بوده که: جامعه مورد مطالعه آن دانش آموزان مقطع چهارم دبستان های شهرستان سنندج بوده است. نمونه گیری به روش تصادفی و سیستماتیک انجام شده و حجم نمونه شامل 167 نفر گروه مداخله و 173 نفر گروه مقایسه می باشد. مطالعه در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول اعتبار محتوا و همزمان پرسشنامه تعیین شد که از حد مناسب برخوردار بوده همچنین پایایی آن نیز قابل قبول بوده است. در مرحله دوم میزان آگاهی دانش آموزان از مهارت های زندگی از طریق توزیع پرسشنامه در دو گروه مقایسه و مداخله بررسی گردید.یافته هابررسی نشان داد که سطح اطلاعات دانش آموزان از مهارتها در گروه مداخله به طور معنی داری نسبت به گروه مقایسه ارتقا یافته است (P<0.01). این نتیجه در دختران و پسران متفاوت بوده است (P<0.01). همچنین ارتباط مستقیم معناداری بین وضعیت تحصیلی دانش آموزان با سطح آگاهی آنان از مهارت ها به دست آمده است. (P<0.01).نتیجه گیریدر مجموع نتایج بررسی ما علیرغم محدودیت های تحقیق نشان دهنده اثر بخشی برنامه کشوری آموزش مهارت ها می باشد. گرچه در این بررسی آموزش در دختران موفق تر از پسران بوده است. لازم است که در دوره های بعدی اولا توجه بیشتری به انعطاف در برنامه آموزش در گروه های جنسی دختر و پسر شده و ثانیا ارتقای کیفیت نحوه ارزیابی نیز مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: مهارت های زندگی, پیشگیری اولیه, ارتقای بهداشت روان, دانش آموز مقطع چهارم ابتدایی, سطح آگاهی از مهارت های زندگی -
مقدمهبرای دست یافتن به اهداف بهداشت روان در جامعه، مطالعه اختلالات رفتاری کودکان جامعه ضروری است اهداف اصلی از این پژوهش بررسی روایی و پایایی فرم راتر معلم در سنجش اختلالات رفتاری و مطالعه اپیدمیولوژیک اختلالات رفتاری دانش آموزان دبستانی شهرستان قروه میباشد.مواد و روش هامطالعه از نوع توصیفی تحلیلی بوده و جهت نمونهگیری از روش Multi stage stratified cluster random sampling استفاده شده است.نتایجیک مرحله از بررسی به تعیین اعتبار و پایایی فرم راتر معلم اختصاص دارد که در این مرحله در نقطه برش تعیین شده 16، آزمون از حساسیت و ویژگی خوبی برخوردار نبوده و همچنین همبستگی ضعیفی بین نتایج فرم راتر و نتایج مصاحبه بالینی وجود داشته است. شیوع اختلالات رفتاری در دانشآموزان دبستانی با استفاده از مصاحبه بالینی 4/20% برآورد شد. اختلال رفتار مقابله ای و بیش فعالی بترتیب با شیوع 2/10% و 4/8% از بیشترین میزان و اختلال سلوک و صرع با شیوع 6/0% از کمترین شیوع برخوردار می باشند.نتیجه گیریبا توجه به نتایج مربوط به آزمون راتر معلم این فرم از روایی مناسب جهت سنجش اختلالات رفتاری دانش آموزان حداقل در مناطقی مشابه وضعیت منطقه ما برخوردار نمی باشد. بعبارت دیگر بنظر می رسد که نظرسنجی از معلمین نمی تواند روش قابل اعتمادی برای سنجش اختلالات رفتاری کودکان باشد. شیوع اختلالات رفتاری دانش آموزان دبستانی در این منطقه با نتایج سایر تحقیقات داخلی نسبتا همخوانی دارد. همچنین این رقم به شیوع اختلالات رفتاری اطفال در کشورهای خارجی که از نظر وضعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی قرابت بیشتری با کشور ما دارند (چین و پورتریکو) نزدیکتر از کشورهایی مانند آمریکا و کانادا است.
کلید واژگان: اختلالات رفتاری کودکان, فرم راتر معلم, روایی, پایاییIntroductionTo reach psychical health, study of children behavioral disorders is essential. The goals of this research were the study of validity and reliability of Rutter teacher scale and epidemiological study of behavioral disorders of Ghorveh primary school children.Materials and MethodsThis study was analytical-descriptive and the method of sampling was multistage stratified cluster random sampling.ResultsOne stage of research was devoted to determining the validity and reliability of Rutter teacher scale. At this stage with a determined cut off point of 16, test did not have desirable sensitivity and specificity and also there was a weak correlation between the results of Rutter teacher scale and results of clinical interview. Prevalence of behavioural disorders of primary school children in Ghorveh was 20.4%. Oppositional behavioural disorder and hyperactivity, with prevalence of 10.2% and 8.4% were the most prevalent disorders respectively. Behavioural disorder and epilepsy with 0.6% were the least prevalent disorders.ConclusionWith respect to the results of Rutter teacher test, this from is not reliable enough to be used for the study of behavioural problems of primary school children in this or other similar regions. In other words the opinion of teachers can not be reliable for assessment of behavioural problems of children. Prevalence of behavioural disorders of primary school children in this region is relatively similar to other parts of the country. This rate is closer to countries with the same social, economical and cultural status (like Porterico and China) than other countries (like USA and Canada).
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.