مریم طاهرپور
-
سابقه و هدف
ارزیابی رشد و تکامل برای داشتن کودکی سالم و شناسایی سریع و به موقع کودکان در معرض خطر به منظور پیشگیری از اثرات نامطلوب اختلالات تکاملی ضرورت دارد، از آنجا که ممکن است رشد و تکامل در کودکان ترم و پره ترم تحت تاثیر شرایط محیطی و اجتماعی تفاوت داشته باشد، این مطالعه با هدف مقایسه رشد و تکامل کودکان در یک سال اول زندگی صورت گرفته است.
روش بررسیدر این مطالعه کوهورت گذشته نگر، 252 کودک 12 ماهه بررسی شدند. گروه مواجهه 125 کودک12 ماهه بودند که به صورت پره ترم دیررس (37-33 هفته) متولد شده بودند و هم گروه آنها 127 کودک 12 ماهه ترم بودند. پیامد اصلی ارزیابی وزن، قد و دورسر به فواصل 2 ماهه بود. پیامد دوم وضعیت تکاملی آنان در 12 ماهگی براساس پرسشنامه ASQ بود.
یافته ها:
میانگین سنی مادران در گروه ترم 62/5±02/32 و در گروه مواجهه 61/5±68/31 بود. در رابطه با پیامدهای اصلی، وزن و قد با افزایش سن در هر دو گروه افزایش نشان داد و در هر مرحله سنی اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود داشت (01/0=p)، اما در مورد دور سر این اختلاف معنی دار نبود. از نظر تکاملی هر دو گروه در 12 ماهگی تفاوت معنی داری را نشان ندادند.
نتیجه گیری:
رشد جسمی نوزادان می تواند تحت تاثیر نارسی تا یک سالگی ادامه داشته باشد، ولی از نظر تکاملی به جز در حیطه حرکات ظریف نوزادان ترم و پره ترم تفاوتی را نشان ندادند.
کلید واژگان: نوزادان ترم, پره ترم, مقیاس های تن سنجی, پرسشنامه ASQStudy and comparison of growth and development of the first year of life in preterm and term infantsMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:33 Issue: 1, 2023, PP 107 -114BackgroundEvaluation of growth and development is necessary for having a healthy childhood and rapid and timely identification of at-risk children in order to prevent the adverse effects of developmental disorders, since growth and development may differ in semester and preterm children under the influence of environmental and social conditions, this study aimed to compare the growth and development of children in the first year of life.
Materials and methodsIn this retrospective cohort study, 252 twenty-month-old infants were evaluated. The exposure group consisted of 125 twenty-month-old infants who were born as late preterm (33-37 weeks) and 127 term infants were their cohort. The main outcome was weight, height, and 2-month-old at intervals. The second outcome was evolutionary status at 12 months of age based on ASQ questionnaire.
ResultsThe mean age of mothers in the term group was 5.62 ± 32.02 years and in the exposure group was 5.61 ± 31.68 years. Weight and height increased with age in both groups, and there was a significant difference between the two groups (p=0.01) in each age stage. Developmentally, both groups did not show a significant difference at 12-month.
ConclusionThe physical growth of newborns can continue under the influence of prematurity until one year of age, but they did not show any difference in developmental between term and preterm infants except in the field of fine movements.
Keywords: Term infants, Preterm, Anthropometric scales, ASQ questionnaire -
اهداف
اختلالات تغذیه و خوردن با اختلالات پایدار در خوردن یا رفتارهای مربوط به خوردن مشخص می شوند که منجر به آسیب قابل توجه در سلامت جسمی و عملکرد روانی- اجتماعی میگردند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر بهبود نشانگان افسردگی، اضطراب و استرس و خودکارآمدی وزن در زنان مبتلا به اختلال خوردن (طیف محدود کننده) انجام شد.
مواد و روش هادر یک طرح نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، تعداد 30 نفر از دانشجویان دختر مشغول به تحصیل دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 95-94 که از نقطه برش معلوم شده در مقیاس محدودیت در غذا خوردن نمرات متوسط رو به بالایی اخذ کرده بودند، پس از ارزیابی بالینی اولیه و احراز شرایط پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (درمان متمرکز بر شفقت، 15 نفر) و کنترل (15 نفر) گماشته شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس، و مقیاس سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی وزن بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA)استفاده شد.
یافته هانتایج درمانی بر روی گروه آزمایش پس از دریافت 8 جلسه درمان متمرکز بر شفقت نشان داد که این درمان موجب کاهش معنی دار در علایم افسردگی(F=93/15,P<0/001) اضطراب (F=43/81,P<0/001) استرس(F=63/15,P<0/001) و افزایش خودکارآمدی وزن(F=72/94,P<0/001) در بیماران مبتلا به اختلال خوردن طیف محدودکننده(شده است.
نتیجه گیریدرمان متمرکز بر شفقت بر علائم روانشناختی مبتلایان به اختلال خوردن تاثیر میگذارد و این نتایج برای متخصصان بالینی مشغول در کلینیکهای روانشناختی خصوصی و دولتی تلویحات کاربردی دارد
کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, اختلال خوردن, افسردگی, اضطراب, استرسBackgroundEating disorders are characterized by persistent eating disorders or eating behaviors that leading to significant damage on physical and psychosocial function. This study aimed to examine the efficacy of compassion-focused therapy on improving symptoms of depression, anxiety and stress and weight self-efficacy in women with eating disorders (restrictive type).
Materials & MethodsIn a quasi-experimental design pretest-posttest control group design, a total of 30 girls of University of Kurdistan at the year between 2014-2015 who had higher range at determined cut-off point in Revised Rigid Restraint Scale, after initial clinical assessment and qualifications of the study, purposive sampling method selected and randomly assigned to two experimental (Compassion-Focused Therapy, n = 15) and control groups (n = 15). Data collection tools were Depression, Anxiety and Stress Scale (DASS), and Weight Efficacy Lifestyle Scale (WELS) that subjects before and after the intervention were assessed by this tool. In order to analyze the data, multivariate analysis of covariance (MANCOVA) was used.
ResultsOutcome of the experimental group received 8 sessions focused therapy showed that treatment focused on compassion have effect on improving depression (F = 93.15, p<0.001), anxiety (F = 43.81, p<0.001), stress (F = 63.15, p<0.001), and weight self-efficacy (F = 72.94, p<0.001), in patients with eating disorder (restrictive type).
ConclusionCompassion Focused therapy have efficacy on the psychological symptoms of eating disorder, and these results have practical implications for clinicians and health care providers involved in private and public health centers.
Keywords: compassion-focused therapy, eating disorder, depression, anxiety, stress -
زمینهسبک زندگی خانواده، عاملی ارزشمند برای بهبود کیفیت زندگی و تاثیرگذار بر عادات فرزندان آن ها می باشد.هدفپژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین سبک زندگی خانواده با عادات خواب و نمایه توده بدن در کودکان انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 1393 در مدارس شهر قزوین انجام شد. افراد شرکت کننده دانش آموزان 6 تا 11 ساله و مادرانشان بودند که به روش تصادفی وارد مطالعه شدند. ابزار مطالعه پرسش نامه های استاندارد سبک زندگی و وضعیت خواب کودکان بود.یافته هادر خانوارهای مورد مطالعه، سبک زندگی، فعالیت فیزیکی و تغذیه به ترتیب متوسط، کم ترین و بیش ترین بود. بیش ترین مشکل خواب کودکان مربوط به رفتار خواب بود. میانگین نمایه توده بدنی کودکان متوسط بود. بین مسئولیت پذیری خانواده در قبال سلامت، تغذیه، رشد معنوی و نمره کل سبک زندگی با بیداری صبح کودک ارتباط معنی دار بود (0/05>P) اما بین شاخص توده بدنی با سبک زندگی و مشکلات خواب ارتباط معنی داری مشاهده نشد (0/05نتیجه گیریبا توجه به نمایه توده بدنی طبیعی کودکان در این مطالعه و وجود ارتباط معنی دار بین متغیرهای سبک زندگی و عادات خواب می توان نتیجه گرفت بهبود سبک زندگی و وضعیت خواب به عنوان یک راهبرد جهت پیشگیری از نمایه توده بدنی غیرطبیعی در کودکان مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: سبک زندگی خانواده, عادات خواب, نمایه توده بدنBackgroundThe family's lifestyle is a valuable factor for improving the quality of life and it has an impact on children's habits.ObjectiveThe aim of this study is to evaluate the relationship between family's lifestyle and sleep habits and body mass index in children.MethodsThis descriptive-analytical study was conducted in 2014 in primary school children of Qazvin (6-11 years old children) and those children were randomly selected. The data was collected by using standard questionnaires and children's sleep status.
Findings: The total score for the studied lifestyles in families, physical and nutrition was moderate, the lowest and the highest respectively. Maximum average of sleep problems in children were related to the sleep behavior. The body mass index of children was moderate. There was a statistically significant relation between family's responsibility, diet, spiritual improvement and total score of the studied lifestyles with children waking up time (PConclusionAccording to a normal BMI and the presence of children in this study correlated variables lifestyle and sleep habits, improving sleep habits and lifestyle can be concluded as a strategy to prevent abnormal body mass index in children considered.Keywords: Family's lifestyle, Sleep habits, BMI -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و یکم شماره 6 (پیاپی 86، بهمن و اسفند 1395)، صص 110 -121زمینه و هدفخشونت خانگی یک مشکل عمده بهداشتی و عامل شایع مختل کننده سلامت زنان است که مواردی از قبیل بدرفتاری های عاطفی، جسمی و جنسی را در بر می گیرد. هدف از این مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز مقالاتی بود که به شیوع انواع خشونت های جسمی، جنسی وعاطفی در زنانی ایرانی پرداخته اند.روش بررسیدر این مطالعه تمامی مقالات دارای متن کامل در فاصله سال های 2001 تا 2014 که به بررسی خشونت خانگی در زنان ایرانی پرداخته بودند، مرور شدند. در نهایت 52 مقاله از طریق پایگاه های اطلاعاتی ملی و بین المللی از قبیل Scopus، Sciens Direct Pubmed، Google Schola ، SID،Magiran PreQuest، به دست آمدند. آنالیز داده ها با استفاده از روش متاآنالیز، مدل اثرات تصادفی انجام شد. ناهمگنی بین مطالعات با آزمون I2 بررسی شد. داده ها با نرم افزار Stata نسخه 2/11 تحلیل شدند.یافته هامیزان شیوع خشونت عاطفی (59% با فاصله اطمینان 95%: 50 تا 67) بیش تر از خشونت های جسمی (45% با فاصله اطمینان 95%: 34 تا 55) و جنسی (32% با فاصله اطمینان 95%: 25 تا 50) بود. نتایج متارگرسیون نشان داد که با افزایش سال های انتشار مقالات میزان شیوع خشونت های جنسی (083/0P=) و جسمی (276/0P=) کاهش و میزان شیوع خشونت های عاطفی (377/0P=) افزایش یافته بود.نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای خشونت خانگی در زنان ایرانی (مخصوصا خشونت عاطفی)، به نظر می رسد باید بررسی های بیشتری در زمینه عوامل زمینه ساز این نوع خشونت به عمل آید؛ همچنین با تدوین سیاستهایی مبنی بر ارتقاء سطح حمایت اجتماعی از زنان و آگاه کردن عموم جامعه از اهمیت این موضوع بتوان از افزایش آن پیشگیری نمود.کلید واژگان: خشونت جسمی, خشونت عاطفی, خشونت جنسی, زنان, متاآنالیز, ایرانScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:21 Issue: 6, 2017, PP 110 -121Background And AimDomestic violence is one of the major health problems and is a common source of health disorder among women which includes cases of emotional, physical and sexual abuse. The purpose of the present study was to provide a systematic review and meta-analysis study by reviewing the studies on the various forms of physical, sexual, and emotional violence.Materials And MethodsThis study included, the full-text studies on domestic violence against women performed from 2001 to 2014. Finally a total of 52 articles were selected using national and international data bases such as Science Direct, Scopus, Magiran PreQuest, SID, Google Schola, and Pubmed. Data analysis was done by meta-analysis method, applying random effects model. Study heterogeneity was measured by I2 test. The data were analyzed by STATA version 11.2.ResultsThe prevalence rate of emotional-mental violence (59% with CI 95%: 50-67) was higher than those of physical violence (45 % with CI 95%: 34-55) and sexual violence (32% with CI 95%: 25-50). Meta-regression results indicated a chronologically decreasing trend in the prevalence rates of sexual (P=0.083) and physical (P=0.276) violence; and a chronologically increasing trend in the prevalence rate of domestic violence (P=0.377).ConclusionConsidering the high prevalence rate of domestic violence among the Iranian women (especially emotional violence), more studies are necessary to determine predisposing factors for emotional violence. We can also prevent the increasing trend of emotional violence by following policies advocating a higher level of social support for women and increasing the awareness of the public about the importance of the issue.Keywords: Physical violence, Emotional violence, Sexual violence, Women, Meta-analysis, Iran
-
زمینه و هدفهراس اجتماعی شایع ترین اختلال اضطرابی است و معمولا در اوایل دوران نوجوانی یا بزرگسالی همراه با افزایش خودآگاهی ایجاد می گردد. مطالعات محدودی شیوع هراس اجتماعی را در دانشجویان پرستاری و مامایی بررسی نموده اند؛ لذا هدف از مطالعه حاضر تعیین شیوع و عوامل مرتبط با هراس اجتماعی در دانشجویان پرستاری و مامایی بود.روش کاردر این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، در مجموع 220 دانشجو (123 نفر پرستاری و 97 نفر مامایی) از دانشکده پرستاری و مامایی قزوین در سال 1392 به روش سرشماری شرکت نمودند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه دو قسمتی شامل اطلاعات فردی- اجتماعی و ابزار ارزیابی هراس اجتماعی بود. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های توصیفی و تحلیلی به کمک SPSS-16 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین سنی دانشجویان 8/3±23/21 سال و اکثرا زن (7/76%، 168 نفر) بودند. شیوع هراس اجتماعی در بین دانشجویان 6/28 درصد بود. فراوانی شدت هراس اجتماعی خفیف 19 درصد، متوسط 3/7 درصد، شدید 9/0درصد و خیلی شدید 9/0درصد بود. بین سطح تحصیلات مادر (01/0p<، 534/0OR=) و محل سکونت و ابتلا به هراس اجتماعی ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد (05/0p<، 613/2OR=)؛ بطوری که سطح تحصیلات پایین تر مادر و زندگی شهری شانس ابتلا به هراس اجتماعی را افزایش می داد.نتیجه گیریشیوع هراس اجتماعی در مطالعه نسبتا بالا بود. راهبردهای پیشگیرانه و درمانی جهت کاهش شیوع هراس اجتماعی در دانشجویان به صورت آگاه نمودن دانشجویان و والدین آنها در مورد در دسترس بودن درمان های دارویی و روانی برای هراس اجتماعی توصیه می شود.
کلید واژگان: هراس اجتماعی, شیوع, دانشجو, پرستاری, مامائیBackground and ObjectivesSocial phobia is the most common anxiety disorder and usually develops in early adolescence or young adulthood، when there is a normal increase in self-consciousness. Few studies have examined the prevalence of social phobia among university students. The aim of this study was to determine the prevalence and associated factors of social phobia among nursing and midwifery students.MethodsA cross-sectional and descriptive design was used for doing this project during 2013. Two hundred and twenty (123 nursing and 97 midwifery) students from Nursing and Midwifery School of Qazvin University of Medical sciences were selected using consensus sampling method. A questionnaire in two parts (demographic data form and Social Phobia Inventory) was used for data gathering. Data were analyzed by descriptive and analytic statistics in SPSS v. 16.ResultsMean age of students was 21. 23±3. 8 year and the majority of the students were female (76. 7%). Prevalence of social phobia was 28. 6%. Intensity of social phobia was mild in 19. 5%، moderate in7. 3%، severe in 0. 9% and very severe in 0. 9% of students. Mother’s literacy was strongly associated with social phobia (OR=0. 534، p<0. 01); and residence area had a significant relationship with social phobia (OR=2. 613، p<0. 05); so lower level of education in mother and living in urban area increased chance of having social phobia.ConclusionPrevalence of social phobia was relatively high in this study. Preventive and therapeutic strategies are recommended to reduce the prevalence and adverse impact of social phobia among students.Keywords: Social Phobia, Prevalence, Student, Nursing, Midwifery -
هدفهدف پژوهش حاضر، تعیین تاثیر رعایت حجاب بر عزت نفس در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال 1388 بود.روشروش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایشی بوده است که نمونه آماری پژوهش شامل 100 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین؛ 50 نفر با پوشش مناسب و 50 نفر با پوشش نامناسب بودند. این افراد به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه عزت نفس آیزنک(1976) را تکمیل کردند.
dافته ها: نتایج پژوهش نشان داد افرادی که از نمرات عزت نفس بالاتری برخوردارند، به حجاب بیشتر اهمیت می دهند. بین عزت نفس و رتبه تولد و رشته تحصیلی، رابطه معنادار یافت شد اما بین مقطع تحصیلی و وضعیت تاهل و ترم تحصیلی دانشجویان و عزت نفس، رابطه معناداری یافت نشد.نتیجه گیریرعایت حجاب، زمینه ساز بهداشت روانی بوده، دارا بودن حجاب مناسب، نشان دهنده عزت نفس بالای دانشجویان است. لذا زمینه سازی انجام فعالیتهای فرهنگی می تواند ضمن ایجاد فضای دانشجویی با نشاط و با عزت نفس بالا، محیطی امن و عاری از هر گونه معضلات فرهنگی و اجتماعی از جمله بدحجابی باشد.
کلید واژگان: حجاب, عزت نفس, دانشجویانObjectivesThis study attempts to determine the effect of Hijab on self- esteem among the students in Qazvin university of medical sciences, in2010. {Hijab is equal to veiling in this survey and is defined as an statutory Islamic dress code of modesty among Muslim women}.MethodOur study population was one hundred girl students in Qazvin University of Medical sciences. 50 persons with Hijab and 50 persons with unsuitable Hijab. They are selected randomly and Eysenck self-esteem questionnaire is used (1976).ResultThe results of this study show that people with higher self- esteem scores, respect Hijab more. We found significant relationship between self-esteem, birth rate and course of study (p< 0/05) but we didn’t find significant relationship between section of study, marriage, semester of study and self- esteem(p> 0/05).ConclusionSince Hijab develops mental health and promotes self-esteem among the students, then we can promote the scientific level and psychological health of students in universities, by paying more attention to Hijab.Keywords: hijab, self, esteem, students -
Journal of Advances in Medical and Biomedical Research، پیاپی 84 (فروردین و اردیبهشت 1391)، صص 92 -101زمینه و هدفشناخت عوارض یائسگی و راه های پیشگیری از آن ها، از ضروریات زندگی هر زنی است که این امر مهم از طریق آموزش بهداشت، عملی است. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش بر میزان آگاهی و نحوه ی نگرش زنان یائسه در مورد علایم و عوارض یائسگی انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه ی نیمه تجربی تعداد 100 زن 45 تا 60 ساله به طور تصادفی و مبتنی بر هدف انتخاب و پس از کسب رضایت وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای شامل سه بخش اطلاعات فردی، سوالاتی جهت سنجش آگاهی و سوالات بررسی نگرش بود. برای تعیین اعتبار ابزار گردآوری داده ها از روش اعتبار محتوایی و جهت تعیین پایایی ابزار از روش آزمون مجدد استفاده شد. ضریب همبستگی نتایج آگاهی 94/0 و نگرش 86/0 بود. ابتدا اطلاعات مربوط به آگاهی و نحوه نگرش زنان یائسه درباره ی علایم و عوارض یائسگی قبل از اجرای برنامه ی آموزشی، با استفاده از پرسشنامه جمع آوری گردید. سپس برنامه ی آموزشی بر اساس بسته ی آموزشی معاونت سلامت تشکیل گردید. ارزشیابی به وسیله ی پرسشنامه در مرحله ی آزمون ثانویه پس از گذشت دو ماه از آموزش صورت گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های تی زوجی و آنالیز واریانس یک طرفه، در سطح معنی داری 05/0 P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هابین میانگین آگاهی قبل و بعد از آموزش تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (0001/0P<). قبل از آموزش آگاهی 11 درصد از افراد ضعیف، 88 درصد متوسط و فقط 1 درصد خوب بود. پس از آموزش آگاهی هیچ یک از افراد مورد پژوهش ضعیف نبود؛ آگاهی 73 درصد متوسط و 27 درصد خوب بود. بین نحوه ی نگرش قبل و بعد از آموزش نیز تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (0001/0P<). قبل از آموزش نگرش 7 درصد از افراد منفی و 59 درصد مثبت بود؛ پس از آموزش نگرش 80 درصد مثبت بود.نتیجه گیریآموزش زنان یائسه سبب ارتقای سطح آگاهی، تغییر نحوه ی نگرش آنان درباره ی یائسگی می شود. بنابراین اجرای برنامه های آموزشی بهترین راه تقویت بنیه ی علمی، تغییر در نگرش و رفتار و توانمندسازی افراد است.
کلید واژگان: آموزش, آگاهی, نگرش, علایم, یائسگیBackground And ObjectiveIdentifying the complications of menopause and their related prevention method is necessary for every woman; an important task that is achievable through health care educations. This study was conducted to determine the effectiveness of education on the knowledge and attitude of post-menopausal women about menopausal symptoms and complications.Materials And MethodsIn this semi-experimental study, 100 women in the age of 45-60 years old were randomly selected based on the target model. Prior to the educational programs, the knowledge and attitude of postmenopausal women about the symptoms and complications of menopause were collected. Then, the educational program was performed according to the Deputy Health Educational package, followed by a thorough evaluation carried out using questionnaires in the second test phase after two months of training. The resulted data were analyzed using SPSS software and paired T-test and one-sided variance methods at the significant level of p <0.05.ResultsThere was a significant difference (p<0/001) between the amount of average knowledge before and after the training. Before the training, 11% of the individuals had a poor knowledge of the subject. While 88% of the women had a moderate knowledge, only 1% of them had a good understanding. By contrast, after the training, none of the subjects had a poor knowledge, and 73% and 27% of the individuals had gained a moderate and good knowledge respectively. In addition, there was a significant difference (p <0/001) between before and after the training periods. Prior to the education program, 7% of the individuals had negative and 59% had positive attitude. However, after the program, 80% of the individuals showed a positive attitude.ConclusionThe training of postmenopausal women results in an improvement in the level of their awareness, and could lead to significant changes in their attitudes toward the menopause. Thus, conducting the training programs is the best way to strengthen the scientific vigor, changing the attitudes and behavior of the postmenopausal women.Keywords: Training, Knowledge, Attitude, Symptoms, Menopause -
BackgroundClinical education may be facilitator of learning in clinical environment in where educator and student associate equally. According to condition s of environment and specifications of clinical education, stress is inevitable. So recognition of the type and the amount of stress can be helpful to reduce it.ObjectiveThis study was conducted to determine the stressors of clinical teaching.MethodsThis research is a sectional- descriptive study in which the views of nursing students in both evening and daily course in third to sixth semester of nursing school of Qazvin was examined about stressors in clinical training and internship. 118 people randomly selected as samples and were studied. Data collected by questionnaire.FindingsThe average and standard deviation of the students was 21/5±1/86 years. Stressors associated with demographic specification, semester, age, sex and marital status were significant (p< 0/01). There was a significant relationship between demographic characteristics of age and experience upon semester (p<0/01). There was a significant association between semester and clinical process (p<0/01). Results showed that the association between marital status and evaluation and communication is significant (p<0/01).ConclusionThe study showed that nursing students are exposed to multiple stressors and the planners should pay attention to this important issue to keep improve quality and quantity of nursing education.Keywords: stress, clinical education, nursing students
-
مقدمه و هدفشناخت عوامل موثر در ایجاد انگیزش شغلی از ضرورت هایی است که می تواند به افزایش بهره وری و رضایت شغلی اعضای هیئت علمی دانشگاه کمک کند. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر برایجاد انگیزش شغلی اعضاء هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد.مواد و روش هادراین مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 100 نفر از اعضای هیئت علمی شاغل در دانشگاه علوم پزشکی قزوین برای شناسائی عوامل موثر بر انگیزش شغلی مورد پرسشگری قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه 42 سوالی بود که بر اساس تئوری دو عاملی هرزبرگ طراحی شده است. روایی پرسشنامه با استفاده از روایی محتوا و پایایی پرسشنامه به وسیله آزمون مجدد بررسی و تا یید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با شاخص های آمار توصیفی، آزمون مجذور کای، تست دقیق فیشر و استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.یافته هانتایج نشان داد که از نظر اعضای هیئت علمی در95 درصد موارد عوامل درونی و 92 درصد عوامل بیرونی بر انگیزش شغلی موثر است. دربین عوامل درونی، 77 نفر(77 درصد) ماهیت کار،23 نفر(23 درصد)موفقیت شغلی، 13 نفر (33 درصد) مسئولیت شغلی، 7 نفر (7 درصد) پیشرفت و توسعه شغلی،2 نفر (2 درصد) شناخت و قدردانی از افراد و در بین عوامل بیرونی 49 نفر (49 درصد) نحوه ارتباط با دیگران، 7 نفر (7 درصد) شرایط محیط کار، 5 نفر (5درصد) امنیت شغلی، 13نفر (13 درصد) نحوه سرپرستی و نظارت شغلی و1 نفر (1درصد) حقوق و دستمزد را به ترتیب دارای اهمیت زیاد در انگیزش شغلی بیان نمودند.نتیجه گیریاز نظر اعضای هیئت علمی عوامل درونی (انگیزشی) نسبت به عوامل بیرونی (بهداشتی) در ایجاد انگیزش شغلی از اهمیت بیشتری برخورداربود. یافته های این مطالعه با نظریات هرزبرگ مطابقت دارد.
کلید واژگان: انگیزش شغلی, هیئت علمی, عوامل انگیزشی, عوامل بهداشتی -
-
مقدمهشناخت عوامل موثر در ایجاد انگیزه شغلی، از ضرورت هایی است که می تواند در افزایش بهره وری و رضایت شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه کمک کننده باشد. این مطالعه با هدف تعیین نظرات اعضاء هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین در خصوص عوامل ایجاد انگیزه شغلی انجام شد.روش هادر این مطالعه توصیفی - تحلیلی تعداد 100 نفر از اعضای هیات علمی شاغل در دانشگاه علوم پزشکی قزوین، برای شناسائی عوامل موثر بر انگیزه شغلی مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه 42 سوالی بود که براساس تئوری دو عاملی هرزبرگ(Herzberg) طراحی گردیده و روایی محتوا و پایایی پرسشنامه بوسیله آزمون مجدد بررسی و تا یید گردید. آنالیز داده ها با آزمون مجذور کای و تست دقیق فیشر با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.یافته هانتایج نشان داد که از نظر اعضای هیات علمی در 95 درصد موارد عوامل درونی و در 92 درصد عوامل بیرونی موثر است. در بین عوامل درونی ماهیت کار، موفقیت شغلی، مسئولیت شغلی، پیشرفت و توسعه شغلی، شناخت و قدردانی از افراد و در بین عوامل بیرونی نحوه ارتباط با دیگران، شرایط محیط کار، امنیت شغلی، نحوه سرپرستی و نظارت شغلی، خط و مشیء حاکم بر محیط کار و حقوق و دستمزد، به ترتیب بیشترین نقش را داشتند.نتیجه گیریعوامل درونی (انگیزشی) از نظر اعضای هیات علمی نسبت به عوامل بیرونی (بهداشتی) در ایجاد انگیزش شغلی از اهمیت بیشتری برخوردار است. یافته های این مطالعه با نظریات هرزبرگ مطابقت دارد. در این مطالعه مهم ترین عامل در ایجاد انگیزش شغلی، ماهیت کار و موفقیت شغلی بود.
کلید واژگان: انگیزه شغلی, هیات علمی, رضایت شغلی, عوامل درونی, عوامل بیرونیIntroductionidentifying effective factors in creating job motivation is necessitate to promote productivity and job satisfaction of faculty members. This study has been done in order to determining job motivation factors based on opinions of faculty members of Qazvin University of medical sciences.Methodsin this analytical descriptive study, 100 current faculty members of Qums participated to identify potential effective job motivations. Data collection tool is a 42 items questionnaire which has been designed based on Herzberg two factor's theory. Content validity and reliability of the questionnaire are confirmed by test – retest. The result of the findings are presented as frequency tables. Data were analysed by using chi – square, Fisher exact test and SPSS software, significant level of 5 percent is considered, too.Resultsfrom the faculty members view points, internal and external factors are effective in 95 and 92 percent, respectively. Among the internal factors, quality of job, job success, responsibilities of job, progress and promotion in job, acknowledgement and appreciation of staffs are the most important to the least ones respectively. Also, among external factors, manner of relation, working environment condition, job security, manner of supervision in the working environment, current policies in the working environment and salary are the most to the least factors, respectively.Conclusionfrom the view points of faculty members, motivation as internal factors is more important then health from external factors in creating job motivation. The findings of this study are consistent with Hrzbrg theories. This study demonstrated that quality of work is the most important factor in creating job motivation and success.Keywords: job motivation, faculty members, job satisfaction, internal factors, external factors -
سابقه و هدفبا توجه به شیوع بالای گرگرفتگی در زنان یائسه و تاثیر آن بر زندگی خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی این زنان و اختلاف نظرهایی که در نحوه درمان این مشکل وجود دارد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر عصاره انیسون (بادیان) برگرگرفتگی زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی منتخب شهر و روستاهای قزوین در سال های 85-1384 انجام گرفت.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی شاهد دار دوسوکور بر روی 72 زن یائسه با شکایت گرگرفتگی با درجات مختلف که مشخصات واحدهای مورد پژوهش را داشتند، انجام شد. نمونه ها از طریق پرونده های موجود در مراکز بهداشتی درمانی انتخاب و با شکل تصادفی به دو گروه 36 نفره دارو (روزانه 3 کپسول حاوی 100 میلی گرم عصاره انیسون) و دارونما (روزانه330 میلی گرم نشاسته) با طول مدت مصرف 4 هفته تقسیم شدند. دو هفته قبل از مصرف دارو شدت، تعداد گرگرفتگی و نوع مواد غذایی مصرفی از طریق پرسشنامه و فرم اطلاعاتی اندازه گیری و ثبت گردید. برای سنجش اعتبار و پایایی ابزار از اعتبار محتوی و آزمون مجدد با همبستگی 94 درصد استفاده شد. نتایج در درون گروه ها با آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و بین گروه ها با کمک t- test مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته هازنان یائسه دارای میانگین سنی 6/51 سال بودند که میانگین تعداد بارداری در آنان 6/6 دفعه، طول مدت آمنوره 4/2 سال و شاخص توده بدنی 1/27 بود. در بین این زنان 8/95% متاهل، 7/37% دارای سواد ابتدایی بودند. در 6/80% موارد گرگرفتگی هایشان در شب رخ می داد. تعداد گرگرفتگی روزانه قبل از درمان در گروه انیسون از 84/1±21/4 مورد و شدت آن از 89/14±21/56 درصد به ترتیب به 61/0±06/1 مورد و 63/10±44/14 درصد در هفته چهارم پس از درمان رسید. اما در گروه دارونما میانگین تعداد و شدت گرگرفتگی تغییر معنی داری نکرد.نتیجه گیریانیسون در کاهش دفعات و شدت گرگرفتگی زنان یائسه مؤثر است و توصیه می شود انواع درمان های گرگرفتگی به زنان آموزش داده شود تا آن ها در انتخاب نوع درمان بر حسب پذیرش خودشان آزاد باشند. هم چنین لازم است مطالعاتی با طول درمان بیش تر و بررسی زمان عود گرگرفتگی انجام گردد.
کلید واژگان: یائسگی, گر گرفتگی, عصاره انیسونBackgroundRespecting the incidence of hot flashes in postmenopaused women and its effect on their socioeconomic lives and the controversies regarding its treatment, this double-blind clinical trial was conducted to determine the effects of Anise abstract on hot flashes in these women referring to rural and urban health centers of Qazvin province during 2006.Materials And Methods72 postmenopausal women with hot flashes at different severities were randomly selected according to pre-determined criteria and divided into two groups of experimental and control. Their medical records at health centers were used for sampling. Each woman in the experimental group took a capsule containing 100 mg Anise 3 times a day while, in the control group, women took 3 placebo capsules, each containing 330 mg starch. They took the capsules over 4 weeks. Before taking the capsules, they were assessed for a week about the frequency of hot flashes and the types of food they took. Data were collected by a questionnaire and an information form. Content and test-retest methods were used for validity and reliability of the tools. ANOVA and t-student test were applied for statistical analysis.ResultsDemographic information of the subjects included: mean age=51.63, amenorrhea duration=2.39, body mass index=27.13, number of pregnancies=6.56, percentage of the married=95.8 and percentage of primary education=37.7. 80.6% of hot flashes occurred at nights. In the experimental group, the frequency and severity of hot flashes before treatment were 4.21% and 56.21% and, after that, were 1.06% and 14.44% at the end of the fourth week, respectively. There was no significant change in the frequency and severity of hot flashes in the control group.ConclusionAnise is effective on the frequency and severity of hot flashes in postmenopaused women. These women can be taught to choose different alleviating methods, preferably. Further studies with longer duration of treatment for assessing hot flashes are warranted
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.