به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم پرنیان خوی

  • سیف الله آقاجانی*، مریم پرنیان خوی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر استرس ادراک شده و سرکوبگری عاطفی بیماران عروق کرونری قلب صورت گرفت.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل تمامی بیماران عروق کرونر است که به مراکز درمانی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و توسط پزشک متخصص، تشخیص را دریافت کرده بودند. نمونه ی پژوهش 30 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل به صورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش به صورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر شفقت قرار گرفتند، درحالی که اعضای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمع آوری داده ها، مقیاس استرس ادراک شده و پرسشنامه سازگاری وینبرگر بودند. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت در کاهش استرس ادراک شده (01/0> P) و سرکوبگری عاطفی (01/0> P) بیماران عروق کرونری قلب تاثیر معناداری داشته است.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر شفقت، روشی موثر در کاهش استرس ادراک شده و سرکوبگری عاطفی بیماران عروق کرونری قلب بوده است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, استرس ادراک شده, سرکوبگری عاطفی, بیماران عروق کرونری قلب
    Maryam Parnian Khooy
    Objective

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of Compassion-Focused therapy on perceived stress and emotional suppression in coronary artery disease patients.

    Method

    The research method was a quasi - experimental design with pre test - post test experimental and control groups. The statistical population includes all the coronary artery patients who had referred to Tabriz medical centers and received a diagnosis by a specialist. The sample consisted of 30 patients, who were selected by convenience sampling method and randomly assigned to the experimental and control groups in the same way. The experimental group received compassion – based trherapy in 8 two-hour sessions, while the control group did not receive any therapeutic intervention. Data collection tools were perceived stress scale and Weinberger adjustment inventory. Analysis of covariance was used to analyze the data of the present study.

    Findings

    The results showed that compassion – focused therapy had a significant effect on reducing perceived stress (P < 0.01) and emotional suppression (P < 0.01) in patients with coronary artery disease.

    Conclusion

    It can be concluded that compassion – focused therapy is effective way to reduce perceived stress and emotional suppression in patients with coronary heart disease.

    Keywords: Compassion – Focused Therapy, Perceived stress, Emotional Suppression, Patients with Coronary Artery Disease
  • محمد نریمانی، مریم پرنیان خوی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط توانمندی ایگو، سبک های فرزندپروری با آسیب پذیری نسبت به اعتیاد با نقش واسطه ای سرکوبگری عاطفی در نوجوانان صورت گرفت.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان پسر دوره ی متوسطه ی دوم شهرستان اسکو بود که سال تحصیلی 1399-1398 در حال تحصیل بودند (1100 نفر). تعداد 200 دانش آموز پسر و مادران آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسش نامه ی شناسایی افراد در معرض خطر اعتیاد، پرسش نامه ی روانی-اجتماعی توانمندی ایگو، پرسش نامه ی سبک های فرزندپروری و پرسش نامه ی سازگاری پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    یافته ها

    مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. توانمندی ایگو و سبک های فرزندپروری اثر مستقیم معناداری بر آسیب پذیری نسبت به اعتیاد داشتند. همچنین، سرکوبگری عاطفی در رابطه ی سبک های فرزندپروری و توانمندی ایگو با آسیب پذیری نسبت به اعتیاد نقش واسطه ای معناداری داشت.

    نتیجه گیری

    ابعاد توانمندی ایگو و سبک فرزندپروری مقتدرانه به واسطه ی کاهش سرکوبگری عاطفی قادر به تبیین کاهش اعتیادپذیری نوجوانان می باشند. این امر می تواند به عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامه های پیشگیری از اعتیاد در بین نوجوانان و جوانان مفید واقع گردد.

    کلید واژگان: توانمندی ایگو, سبک های فرزندپروری, سرکوبگری عاطفی, آسیب پذیری نسبت به اعتیاد, نوجوانان
    Mohammad Narimani, Maryam Parnian Khooy*
    Objective

    The present study was performed aiming to investigate the relationships of ego-strength and parenting styles to vulnerability to addiction with the mediating role of emotional repression in adolescents.

    Method

    The present research was a correlational study. The statistical population of the study included all male high school students in the city of Osko who were studying in the academic year 2019-2020 (n=1100). Among them, a total of 200 male students and their mothers were selected using multi-stage cluster sampling method. Participants answered to the identifying people in risk of addiction questionnaire, the psychosocial inventory of ego-strength, the parenting styles questionnaire, and the adjustment inventory. Data were analyzed using Pearson's correlation and structural equation modeling.

    Results

    The proposed model had a good fit. Ego-strength and parenting styles had significant direct effects on vulnerability to addiction. Emotional repression also played a significant mediating role in the relationships of parenting styles and ego-strength to vulnerability to addiction.

    Conclusion

    Dimensions of ego-strength and authoritative parenting style are able to explain the decreased adolescent addiction by reducing emotional repression. This can be useful as a suitable model for designing addiction prevention programs among adolescents and young people.

    Keywords: Ego-strength, Parenting styles, Emotional repression, Vulnerability to addiction, Adolescents
  • نیلوفر میکائیلی، مریم پرنیان خوی*
    پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه آزار دیدگی دوران کودکی، سبک های دلبستگی و آسیب پذیری نسبت به اعتیاد با نقش واسطه ای سرکوبگری عاطفی در نوجوانان صورت گرفته است. پژوهش حاضر، از نوع مطالعات توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع دهم و یازدهم (دوره متوسطه) شهرستان اسکو بود که در سال تحصیلی 99-98 (1400 نفر) مشغول به تحصیل بوده اند، که از این تعداد، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 300 نفر انتخاب گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شناسایی افراد در معرض خطر اعتیاد، پرسشنامه ضربه کودکی، پرسشنامه سبک های دلبستگی و پرسشنامه سازگاری وینبرگر بودند. داده ها توسط نرم افزار های SPSS 21 و PLS 3 و روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین آسیب پذیری نسبت به اعتیاد با سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا / اضطرابی، آزار دیدگی دوران کودکی و سطح بالای سرکوبگری عاطفی، رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بوده است و آزاردیدگی دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن با نقش واسطه ای سرکوبگری عاطفی می توانند آسیب پذیری به اعتیاد را تبیین کنند (01/0> p). در نتیجه، سرکوبگری عاطفی از یک سو تحت تاثیر تجارب آزار دیدگی دوران کودکی و از سویی دیگر نشات گرفته از سبک های دلبستگی ناایمن می باشد. مشکل در تنظیم عواطف و سرکوب هیجانات می تواند باعث آسیب پذیری نوجوانان در مقابل اعتیاد شود. توجه به این امر می تواند پیشنهادهایی در زمینه ی پیشگیری و مداخله در حوزه اعتیاد داشته باشد.
    کلید واژگان: سرکوبگری عاطفی, آزار دیدگی دوران کودکی, سبک های دلبستگی, آسیب پذیری نسبت به اعتیاد, نوجوانان
    Niloofar Mikaeili, Maryam Parnian Khooy *
    The purpose of this study was investigating the relationship between childhood maltreatment, attachment styles and vulnerability to addiction through the mediating role of emotional suppression in adolescents. The present study was conducted with a correlational method. The study population included male students of the tenth and eleventh grades (secondary school) in the city of Osku in  the academic year of 2019-2020 (N=1400). Using multi-stage cluster sampling method, 300 student were selected. The research instruments included an identifying people in risk of addiction questionnaire, childhood trauma questionnaire, attachment style scale and Weinberger adjustment inventory. Data were analyzed by SPSS 21 and PLS 3 software using structural equation modeling. Results showed that there was a positive and significant relationship between vulnerability to addiction and avoidant and ambivalent attachment styles, childhood maltreatment and high level of emotional suppression. The proposed model had a good fitness and childhood maltreatment and insecure attachment styles could explain vulnerability to addiction with the mediating role of emotional suppression (p < 0/01). As a result, emotional suppression, on the one hand, is influenced by the experiences of childhood abuse and, on the other hand, results from insecure attachment styles. Problems in regulating emotions and suppressing of emotions can make adolescents vulnerable to addiction. This issue have suggestions for prevention and intervention regarding addiction.
    Keywords: emotional suppression, childhood maltreatment, Attachment styles, vulnerability to addiction, Adolescents
  • مریم پرنیان خوی، لیلا کهتری*، علی قره داغی، مریم عیدی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علایم افسردگی صورت گرفت.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر تبریز و مطب چندین نفر از متخصصان شهر تبریز در سه ماهه سوم سال 1398، بودند که دارای علایم افسردگی بودند. نمونه ی پژوهش 30 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل به صورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش به صورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر خودشفقتی قرار گرفتند، درحالی که اعضای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمع آوری داده ها، پرسشنامه ی پذیرش و عمل برای سنجش اجتناب تجربه ای و پرسشنامه ی آمیختگی شناختی بودند. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی در کاهش اجتناب تجربه ای (03/0>P) و آمیختگی شناختی (01/0>P) بیماران مبتلا به سرطان دارای علایم افسردگی تاثیر معناداری داشته است.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر خودشفقتی، روشی موثر در کاهش اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارای علایم افسردگی بوده است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر خودشفقتی, اجتناب تجربه ای, آمیختگی شناختی, افسردگی, بیماران مبتلا به سرطان
    Maryam Parnian Khooy, Leila Kehtary *, Ali Gharadaghi, Maryam Eidi
    Objective

    The purpose of this study was to determining the effectiveness of Compassion-Focused therapy on experiential avoidance and cognitive fusion of cancer patients with depression symptoms.

    Method

    The study was a quasi – experimental design with pre test - post test experimental and control groups. The statistical population of this study was all the cancer patients who refered to the Valiasr Hospital in Tabriz and the offices of several Specialists in Tabriz during the third quarter of 2019. The sample consisted of 30 patients, who were selected with available sampling method. The sample of 30 participants were placed randomly assigned to experimental and control groups, thus 15 patients in the experimental group and 15 patients in the control group. The experimental group received Compassion-Focused therapy in 8 sessions of two hours, while the control group did not receive any intervention. For collecting data, Acceptance and action Questionnaire-II for experiential avoidance measurement, cognitive fusion questionnaire were used. The Data were analyzed with Covariance method.

    Findings

    The results showed that compassion-focused therapy had a significant effect on reducing the experiential avoidance (P<0.03) and cognitive fusion (P<0.01) in cancer patients with depression symptoms.

    Conclusion

    Therefore, it can be concluded that compassion-focused therapy is an effective intervention to reduce the experiential avoidance and cognitive fusion in cancer patients with depression symptoms.

    Keywords: Compassion-focused therapy, Experiential Avoidance, Cognitive Fusion, Depression, cancer patients
  • رسول حشمتی*، اصغر پوراسمعلی، مریم پرنیان خوی
    اهمیت باورها و الگوهای ارتباطی در شکل دادن و تعیین کیفیت روابط زوجین غیر قابل انکار است. این باورها نیز مانند هر متغیر دیگری نشات گرفته از عوامل بسیاری نظیر فرآیندهای درونی و ویژگی شخصیتی هر فرد و نیز عوامل محیطی و بافت اجتماعی است. از این رو هدف پژوهش حاضر، نقش عملکرد خانواده ی اصلی و روان رنجورخویی در باورهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق می باشد. در مطالعه ی حاضر که از نوع همبستگی می باشد، از بین زوج های متقاضی طلاق شهر اردبیل، 200 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودند از: خرده مقیاس روان رنجورخویی از پرسش نامه ی شخصیتی NEO-FFI (McCrae & Costa, 1985)، مقیاس خانواده ی اصلی (Hovestadt et al, 1985) و پرسش نامه ی باورهای ارتباطی (Eidelson and Epstein, 1982). داده ها با استفاده از روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که باورهای ارتباطی زوجین با روان رنجورخویی، رابطه ی مثبت و معنی داری دارد. از بین مولفه های عملکرد خانواده ی اصلی، مولفه ی صراحت بیان، احترام و حل تعارض با باورهای ارتباطی زوجین رابطه ی منفی و معنی داری دارند. نتایج روش رگرسیون نیز نشان داد که روان رنجورخویی و مولفه های صراحت بیان و اعتماد، بهترین پیش بینی کننده ی باورهای ارتباطی زوجین بوده اند. البته در این میان، روان رنجورخویی سهم بیشتری در تبیین تغییرات باورهای ارتباطی زوجین نسبت به مولفه های عملکرد خانواده ی اصلی دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که سطح پایین روان رنجور خویی و کارکرد بهنجار خانواده ی اصلی قادر به پیش بینی باورهای کارآمد ارتباطی می باشد که نتیجه ی این امر، کاهش تعارضات زناشویی می باشد.
    کلید واژگان: روان رنجور خویی, عملکرد خانواده اصلی, باورهای ارتباطی, زوجین متقاضی طلاق
    Maryam Parnian Khooy
    The importance of relationship beliefs and patterns in shaping and determining the quality of couple’s relationships is undeniable. This beliefs like any other variables derived from many factors such as internal processes and personality characteristics as well as environmental factors and social texture. The purpose of the present study is investigation the role of family-of-origin function and neuroticism in relationship beliefs of divorce applicant couples. In this research that is a correlation study, from the divorce applicant couples in Ardebil city, 200 person were selected using the purposive sampling method. The instruments used in this study were neuroticism subscale of the Personality Inventory (NEO-FFI) (McCrae and Costa, 1985), Family of origin Scale (Hovestadt and et al, 1985) and relationship Beliefs inventory (Eidelson and Epstein, 1982). Data were analyzed using the Pearson correlation coefficients and stepwise regression method. The results showed that there is a positive and significant relationship between couple’s beliefs and neuroticism. Among the components of the family-of-origin function, the components of expressiveness, respect and conflict resolution have a negative and significant relationship with couples' relationship beliefs. The results of regression analysis also showed that neuroticism and explicit expression and trust components were the best predictors of the relationship beliefs of couples. Of course, neuroticism has a greater role in explaining of that beliefs. The results of present study showed that low levels of neuroticism and family-of-origin’s normal function can predict effective relationship beliefs that the result of this issue is reduction of marital conflicts.
    Keywords: Neuroticism, Family-of-origin function, relationship beliefs, divorce applicant couples
  • رسول حشمتی، الهه ناصری، مریم پرنیان خوی
    مقدمه
    مصرف سیگار علاوه بر اینکه یکی از عوامل خطرساز بیماری سرطان می باشد، می تواند نقش مهمی نیز در روند بهبودی بیماران مبتلا ایفا کند. این مسئله تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش سرکوبگری عاطفی و توانمندی ایگو در پیش بینی مصرف و عدم مصرف سیگار در بیماران مبتلا به سرطان می باشد.
    روش
    پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی و مقطعی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش، کلیه ی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر تبریز در طی ماه های فروردین و اردیبهشت سال 1396 بودند. از جامعه ی یاد شده، 120 نفر بیمار، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزارهای ارزیابی پژوهش، پرسشنامه سازگاری وینبرگر و همکاران (WAI) (1979) و پرسشنامه روانی – اجتماعی توانمندی ایگو مارکاستروم و همکاران (PIES) (1997) بودند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون لوجستیک و با بهره گیری از نرم افزار SPSS-21 تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که از بین مولفه های سرکوبگری عاطفی، تجربه ذهنی پریشانی (12/0-=β) قادر به پیش بینی مصرف سیگار می باشد. مدل رگرسیون برای سرکوبگری عاطفی برای 3/73% از افراد نتایج را به درستی پیش بینی می کند. در خصوص توانمندی ایگو، مولفه های امیدواری (16/0-=β) و هدف (14/0-=β) قادر به پیش بینی مصرف سیگار است. همچنین، مدل توانمندی ایگو برای 5/77% از افراد نتایج را به درستی پیش بینی می کند.
    نتیجه گیری
    تجربه ذهنی پریشانی، امیدواری و هدف، تعیین گرهای مهم مصرف سیگار در بیماران مبتلا به سرطان می باشد. لازم است در مداخلات ترک سیگار بیماران مبتلا به سرطان نقش این متغیرها در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: سرکوبگری عاطفی, توانمندی ایگو, مصرف سیگار, سرطان
    Rasoul Heshmati*, Elaheh Naseri, Maryam Parnian Khoy
    Objective
    Smoking additionally is one of the risk factors for cancer, can play an important role in the recovery process of cancer patients. This issue is affected by several factors. Therefore, the purpose of this study was investigating the role of emotional repression and ego – strength in predicting of smoking and non-smoking in cancer patients.
    Method
    In this research that is a descriptive – correlative and cross-sectional study, from the cancer patients who referred to the chemotherapy part in Vali-e-Asr hospital in Tabriz during the April and May months of 2017, 120 patient were selected using the available sampling method. The instruments used in this study were Weinbergeret.al Adjustment Inventory (WAI) (1979) and Markstrom et.al Psychosocial Inventory of Ego Strength (PIES). Data were analyzed using software SPSS 21 and Logistic regression method.
    Result
    Findings Showed that among the components of emotional repression, subjective experience of distress (β= -0.12) can predict smoking. The regression model of emotional repression for 73/3 percent of participants correctly predicted the results. About ego – strength, hope (β= -0.16) and purpose (β= -0.14) are able to predict of smoking. Also, ego – strength’s model for 77.5 percent of participants correctly can predict smoking.
    Conclusion
    subjective experience of distress, hope and purpose are an important determinants of smoking in cancer patients. It is necessary to consider the role of these variables in smoking cessation interventions in cancer patients.
    Keywords: Emotional repression_Ego – Strength_Smoking_Cancer
  • بهزاد شالچی*، مریم پرنیان خوی، مرضیه علیوندی وفا
    مقدمه
    اعتیاد یک بیماری روانی اجتماعی است که باعث وابستگی روانی و فیزیولوژیک فرد مبتلا می شود. یکی از مهم ترین موضوعات در این رابطه، مشکلات بیماران و عود مصرف مواد است. هدف پژوهش حاضر، تعیین مشکلات افراد ترخیص شده از مراکز ترک اعتیاد استان آذربایجان شرقی و عوامل مرتبط با عود مصرف مواد در میان آن ها می باشد.
    روش کار
    روش این پژوهش کیفی و کمی (توصیفی) می باشد. جامعه آماری این مطالعه در بخش کیفی پژوهش، افراد معتاد و خانواده آن ها، مدیران و متخصصان مراکز ترک اعتیاد بهزیستی استان آذربایجان شرقی بودند که پس از مصاحبه با 30 نفر از آنان، که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، داده ها به مرحله اشباع رسیده و ساخت پرسشنامه پژوهش میسر گردید. جامعه آماری بخش کمی نیز، افراد ترخیص یافته از مراکز ترک اعتیاد استان آذربایجان شرقی در سال 1394 بودند، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایو انتخاب سه مرکز اقامتی میان مدت، نمونه 260 نفری که حداقل یک بار سابقه عود مصرف مواد داشتند، انتخاب شدند. ابزار مطالعه، پرسشنامه پژوهشگر ساخته «پرسشنامه مشکلات افراد ترخیص یافته از مراکز ترک اعتیاد» (The Problems of Discharged People from Addiction Treatment Centers Questionnaire) بود. شاخص روایی محتوا و پایایی ابزار با استفاده از همسانی درونی (آلفای کرونباخ) انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 21 تحلیل شدند.
    یافته ها
    به ترتیب اولویت، مشکلات روان شناختی و جسمانی (87/12 = میانگین رتبه)، عدم برخورداری از باورهای کارآمد (49/11)، عدم اعتماد و پذیرش اجتماعی (74/10)، ضعف در تحمل و غلبه بر وسوسه (76/9)، بیکاری و رفاه اجتماعی و اقتصادی پایین (20/9) جزو پنج مشکل اصلی افراد ترخیص یافته می باشند (9/2489 = X2، 01/0 > P). همچنین مشکلات روان شناختی و جسمانی (76/12)، عدم برخورداری از باورهای کارآمد (47/11)، عدم اعتماد و پذیرش اجتماعی (32/10)، ضعف در تحمل و غلبه بر وسوسه (10/10)، بیکاری و رفاه اجتماعی و اقتصادی پایین (50/9)، جزو پنج عامل اصلی مرتبط با عود مصرف مواد می باشند (1/2437 = X2، 01/0 > P).
    نتیجه گیری
    مشکلات فردی، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و مشکلات خانوادگی از مشکلات افراد ترخیص یافته است که نقش مهمی نیز در عود مصرف مواد دارند. بنابراین، برنامه ریزی چند بعدی برای پیشگیری از عود مصرف مواد به مسئولین پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: مشکلات افراد ترخیص یافته, عود مصرف مواد, معتادان ترخیص یافته, مراکز ترک اعتیاد
    Behzad Shalchi *, Maryam Parnian Khooy, Marziyeh Alivandi Vafa
    Introduction
    Addiction is a psychosocial illness that affects individual’s psychological and physiological dependence. One of the most important issues in this regard is the patient's problems and relapse of substance use. The current study aimed at determining the problems of people discharged from addiction treatment centers and factors associated with relapse of substance use in East Azerbaijan Province, Iran.
    Methods
    The current qualitative and quantitative (descriptive-analytical) study was conducted on the statistical population of addicts and their families, managers, and specialists of welfare addiction centers in East Azerbaijan Province. After interviewing 30 participants, selected by purposeful sampling, and reaching data saturation, a questionnaire was developed. The statistical population of the quantitative section was people discharged from addiction treatment centers in East Azerbaijan Province, and the study samples were selected using cluster sampling method from three addiction treatment centers; hence, 260 people who had at least one time experience of relapse of substance use were selected. An author-made questionnaire was developed based on the research question as the problems of people discharged from addiction treatment centers. Content validity index and reliability of the author-made questionnaire were examined using internal consistency (Cronbach's alpha). Data were analyzed with SPSS version 21.
    Results
    In order of preferences, psychological and physical problems (mean rank = 12.87), lack of influential beliefs (11.49), lack of trust and social acceptance (10.74), weakness in tolerance and overcoming temptation (9.76), unemployment and poor socioeconomic status (9.20) were the five main problems of the studied people (X2 = 2489.9, P
    Conclusions
    Personal problems, poor socioeconomic status, and family problems were reported as an important factors playing a significant role in the relapse of substance use. Therefore, multi-dimensional planning is recommended to authorities to prevent the relapse of substance use.
    Keywords: Problems of Addicted Treated People, Relapse of Substance Use, Addicted, Addiction Treatment Centers
  • بهزاد شالچی *، فریده تنگستانی زاده، مریم پرنیان خوی، شهرام یاقوتی آذری
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط هوش هیجانی، وضعیت اجتماعی اقتصادی و آسیب پذیری نسبت به اعتیاد با نقش واسطه ای نیازهای بنیادین روان شناختی در دانشجویان صورت گرفته است.
    روش
    در پژوهش حاضر که از نوع مطالعات همبستگی می باشد، تعداد 400 دانشجوی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی انتخاب شده و پرسش نامه ی شناسایی افراد در معرض خطر اعتیاد، مقیاس رگه ی فراخلقی، مقیاس رضایتمندی از نیازهای بنیادین روان شناختی و پرسش نامه ی موقعیت اجتماعی اقتصادی را تکمیل نمودند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین آسیب پذیری نسبت به اعتیاد با هوش هیجانی و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، رابطه ی معکوس معنادار وجود دارد. مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بوده است.
    نتیجه گیری
    ابعاد هوش هیجانی و موقعیت اجتماعی اقتصادی به واسطه ی تسهیل ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی قادر به تبیین اعتیادپذیری دانشجویان می باشند و توجه به این امر می تواند پیشنهادهایی در راستای پیشگیری و مداخله در حوزه اعتیاد داشته باشد.
    کلید واژگان: هوش هیجانی, وضعیت اجتماعی, اقتصادی, آسیب پذیری نسبت به اعتیاد, نیازهای بنیادین روان شناختی, دانشجویان
    B. Shalchi*, F. Tangestanizadeh, M. Parnian Khoy, Sh Yaghouti Azari
    Objective
    The present study aimed to investigate the relationship of emotional intelligence and socioeconomic status with vulnerability to addiction with the mediating role of basic psychological needs among university students.
    Method
    In this study, which falls within the category of correlational studies, 400 students from Azarbaijan Shahid Madani University were selected using cluster sampling method. Then, they answered Identifying People in Risk of Addiction Questionnaire, Trait Meta-Mood Scale (TMMS), Basic Psychological Needs Scale, and Socioeconomic Status Questionnaire.
    Results
    The results showed that vulnerability to addiction had a significant negative correlation with emotional intelligence and the satisfaction of basic psychological needs. The proposed model had a good fit with the data.
    Conclusion
    The dimensions of emotional intelligence and socioeconomic status can explain vulnerability to addiction in university students because of their facilitative role in the satisfaction of basic psychological needs and, thereby, attention to this matter can lead to the proposal of some recommendations for addiction prevention and treatment.
    Keywords: emotional intelligence, socioeconomic status, vulnerability to addiction, basic psychological needs, university students
  • مریم پرنیان خوی *، حسن بافنده قراملکی، بهزاد شالچی
    هدف
    هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی کارکرد توجه پایدار در افراد وابسته به مت آمفتامین، هروئین و افراد عادی بود.
    روش
    در مطالعه ی حاضر که از نوع علی - مقایسه ای می باشد، از بین مردان مراجعه کننده به کانون ترک اعتیاد تولد دوباره شهر تبریز، با استفاده از نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر برای گروه وابسته به متامفتامین، تعداد 30 نفر برای گروه وابسته به هروئین، و تعداد 30 نفر نیز برای گروه عادی انتخاب شدند. این سه گروه از نظر سن، جنسیت، میزان تحصیلات، وضعیت تاهل، و وضعیت اجتماعی-اقتصادی با هم همتا شده بودند. هر سه گروه با استفاده از پرسشنامه ی خصوصیات جمعیت شناختی، و آزمون عملکرد پیوسته مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در زمان واکنش آزمون عملکرد پیوسته، به عنوان شاخصی از توجه پایدار، تفاوت بین گروه متامفتامین و گروه هروئین و بین گروه مت آمفتامین و افراد عادی معنادار بود، که میانگین گروه متامفتامین بیشتر بود (0/01 P<). در خطای ارتکاب و پاسخ حذفی این آزمون نیز به عنوان شاخص های دیگری از توجه پایدار تفاوت بین گروه عادی و هروئین معنادار به دست آمد (0/01 P<).
    نتیجه گیری
    در نتیجه می توان مطرح کرد که کارکرد افراد مصرف کننده ی متامفتامین و هروئین در تکلیف توجه پایدار نسبت به افراد عادی، ضعیف تر است. شناسایی و درک بهتر این عوامل علاوه بر درک دقیق تر مشکل، می تواند راهگشای موثرتر بودن درمان های کنونی و نیز ارائه ی راهکارهای جدید درمانی باشد.
    کلید واژگان: توجه پایدار, متامفتامین, هروئین
    Maryam Parnian Khooy*, Hasan Bafandeh Gharamaleki, Behzad Shalchi
    Objective
    The aim of this study was to compare sustained attention between three groups of methamphetamine addicts, heroin addicts, and normal people.
    Method
    In this causal-comparative study, 30 methamphetamine dependent participants and 30 heroin dependent participants were selected using purposive sampling from among the men who referred to RIBIRTH Center for Addiction of the city of Tabriz. In addition, 30 normal individuals were selected for the control group. These three groups had been matched in terms of age, gender, education, marital status, and socioeconomic status. All three groups were evaluated by means of demographic questionnaire and continuous performance test.
    Results
    The results showed that there was a significant difference between methamphetamine and heroin groups and between methamphetamine users and normal people in terms of the reaction time of CPT, as a measure of sustained attention; indeed, the methamphetamine group gained higher mean scores in that regard (P
    Conclusion
    Therefore, it can be argued that the application of sustained attention tasks is lower in methamphetamine and heroin users than that in normal people. In addition to the more accurate understanding of the problem, the better identification and recognition of these factors can pave the way for the higher effectiveness of the current treatment methods and also for the provision of new therapeutic strategies.
    Keywords: sustained attention, methamphetamine, heroin
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال